در ایران یکی از عمده ترین علتهای مرگ و میر جوانان پرخاشگری آنها به یکدیگر است. نگاهی کوتاه به اطراف نشان خواهد داد که همانگونه که الیوت ارونسون گفته است عصر ما عصر پرخاشگری است.پرخاشگری از هدف آسیب رساندن سرچشمه میگیرد. بر اساس تعریف عملیاتی ارائه شده، پرخاشگری تمایل یه شرکت در اعمال آسیبزای فیزیکی و روان شناختی برای کنترل اعمال دیگران است.
خانواده میتواند از جهات مختلف موجب بروز یا تشدید پرخاشگری شود که مهمترین این عوامل عبارتند از:
-نحوه برخورد والدین با نیازهای کودک
- وجود الگوهای نامناسب
- تاثیر رفتار پرخاشگرایانه
- تنبیه والدین و مربیان
عوامل محیطی
عواملی که در پیرامون انسان هستند می توانند در بروز یا تشدید پرخاشگری یا تعدیل آن اثر گذار باشد که برخی از اینگونه عوامل عبارتند از:
زندگی در ارتفاع خیلی بلند تغذیه ناقص الگوهای اجتماعی رسانه های گروهی و بازیهای ویدیوئی و زندگی در محیط های شلوغ پرازدحام و پر سر و صدا.'
با این مقدمه احتمالا متوجه شده اید که بی تردید خشم و عصبانیت زمینه ساز ایجاد حس تنهایی و در نتیجه افسردگی و مختل شدن نظام زندگی خصوصا زندگی زناشویی است.
افرادی که جنبه خودکنترلی آنها تا حدودی کم است می بایست مسئولیت این جبهه گیری ها را بر عهده گرفته و برای درمان خود از انجام توصیه های مشاورین امر غفلت نورزند چرا که ادامه دار شدن این پرخاشگری در کانون خانواده خصوصا در قبال همسر می تواند موجبات تزلزل نظام خانواده را ایجاد کند.
لذا در ادامه به خانمهایی که دارای همسر عصبانی و پرخاشگر هستند این توصیه ها را ارایه می دهیم:
* ابتدا باید مطمئن شوید که مشکل ساز اصلی خودتان نیستید.
باید یقین کنید که اشتباه نمی کنید. سپس می توانید مطمئن باشید که طغیان شوهر پرخاشگر، ریشه در مشکلات خودش دارد و رفتار شما سبب پرخاشگری وی نیست.
* اگر مطمئن شوید که بددهنی شریک زندگیتان ریشه
در زندگی سخت گذشته ی او دارد و یا به مسایل ژنتیکی و وراثتی مربوط است، آرامش بیشتری خواهید یافت و آگاهی شما به اینکه عامل به وجود آمدن پرخاشگری همسرتان نبوده اید، سبب آرامش شما خواهد شد.
* آگاهی دقیق از میزان و زمان بددهنی همسرتان، به شما کمک می کند از تهاجم او آسیب کمتری ببینید.
* فردى که از همسرش توجه، عاطفه و محبت مى خواهد باید توجه داشته باشد که دیگرى نیز این حق را دارد که چنین انتظارى داشته باشد.
از سوى دیگر، درک نیازهاى واقعى و طبیعى همسر به دور از اینکه به آن اعتقاد داشته باش یا نه، برآورده کردن آن موجب رضایت از زندگى مى شود و بى توجهى به آن خودخواهى است.
* با قاطعیتی آمیخته با احترام، از او بخواهید عادت خویش در به کار بردن زور و قدرت مردانه را ترک کند، لازم است به او بگویید تا خواسته های شما را دقیقا ندانم نمی توانم کاری برای شما بکنم. خوب است تا در این مورد وارد مذاکره شویم و با مصالحه پیش ببریم. لذا وقتی که احساس پرخاشگری دارد بایستی به خودش زمان بدهد، قدم بزند تا بتواند ناراحتی حقیقی و گله هایی را که با شما دارد؛ از عصبانیت ناشی از مشکلاتی مانند مسائل مربوط به کارش را تشخیص داده و با هم قاطی نکند. آنگاه گفتگو را از سر بگیرد.
حتی امکان دارد بخواهد به اتاقی دیگر برود و به بالش ضربه بزند.(اطاقش را خالی کند) تازمانی که از رفتار خود پشیمان شود و بتواند ناراحتی های بیرون از منزل را درمان کند. به او اجازه بدهید بداند علی رغم اینکه از او حمایت می کنید تا خودش را از شر خشم کهنه پاکسازی کند، نباید آن را به شما منتقل کند.
* همسر پرخاشگر شما، نیاز دارد از کمکهای تخصصی بهره مند شود تا خشم خود را بشناسد و درمان کند. شوهر شما وقتی با شما قهر می کند و یا احتمالا الفاظ رکیک به کار می برد به احتمال زیاد از خودش متنفر می شود، اما چون راه و روش دیگری نمی شناسد و نمی داند چطور باید عمل کند این گونه عمل می کند. شما می توانید به متخصص خبره ای مراجعه کنید تا همسرتان مدیریت خشم را فرا بگیرد و منشا اولیه عصبانیت او پیدا شود.
* ضمن اینکه در مقابل شوهر خود که وجودش در زندگی شما مهم و مۆثر است، باید از موضع خود حمایت کنید برای تغییر اوضاع نیز باید طوری عمل کنید و قدم پیش بگذارید که پایه های اصلی زندگی تان استحکام خود را از دست ندهد. یکی از این راه ها، جلب حمایت اطرافیان است.
می توانید برای تسکین احساسات برانگیخته ی خود:
-به دوستان دیگرتان توجه بیشتری کنید.
-برای انجام امور روزمره وقت بیشتری صرف کنید.
-در فعالیت اجتماعی شرکت کنید و بدین ترتیب برای به دست آوردن فرصت های طلایی و چگونگی بهبود بخشیدن به روابط خود با دیگران تلاش کنید.
مطالب پیشنهادی:
چگونه با همسر پرخاشگر رفتار کنیم؟
چند اصل عمده در تفاهم میان زن و شوهر
درست است که همه مردم دوست دارند بهترین و سعادتمندترین زندگی مشترک را داشته باشند، ولی بعضی کارها که شاید متوجه آنها هم نباشید، به رابطه شما آسیب می زنند. در واقع شما عمداً این کارها را انجام می دهید، زیرا معتقدید که کار درستی هستند، ولی درست برعکس آن صحیح است. از اشتباهات زیر دوری کنید تا زندگی مشترک شما دوام یابد.
سکوت می کنید.
1. صبر می کنید تا شوهرتان در صورت نیاز به چیزی به حرف بیاید.
آقایان دوست دارند قوی باشند، نه آسیب پذیر و بسیاری از آنها حس می کنند که نمی توانند به داشتن نیازهای بیشتری اعتراف کنند. اگر او حس کند که شما زیادی سرتان شلوغ است یا نیاز او را قبول نمی کنید، ساکت می ماند و درمانده می شود. از او بپرسید که به چه فکر می کند و چه می خواهد. صبر نکنید تا خودش آن را مطرح کند، زیرا به احتمال زیاد هرگز این کار را نخواهد کرد.
کمی تشکر کنید.
2. شما به شوهرتان نمی گویید چقدر از او سپاسگزارید.
چه او نان آور باشد چه پدری بیکار باشد، باید از تلاش های او قدردانی کنید، در غیر این صورت فکر می کند سربار است. حتی اگر شما هم پا به پای او کار می کنید، باید تشکرات قلبی خود را به او نشان دهید. کمبود تقدیر و سپاسگزاری در زندگی مشترک بیزاری می آفریند.
گودال های عشقی
3. شما کمبود شور جنسی خود را نادیده می گیرید.
اگر او از شما تقاضای رابطه جنسی می کند و شما معمولاً دست رد به سینه اش می زنید، به تدریج به سوی زناشویی بی عشق خواهید رفت. اگر شما حال و حوصله اش را ندارید، این مسئولیت به گردش شماست که دلیلش را بفهمید. شاید دلیلی روانی یا عاطفی داشته باشد، ولی اینکه به این مشکل رسیدگی کنید، نشان می دهد که برایتان مهم است. با پزشک خود حرف بزنید و راه حلی پیدا کنید. اینکه این قضیه را نادیده بگیرید، انگار او را نادیده گرفته اید.
عمل کردن بهتر از حرف زدن است.
4. شما شکایت می کنید که او به شما محبت نمی کند، در حالیکه این کار را می کند.
شوهرتان هر چقدر هم یک دل نه صد دل عاشق شما باشد، به احتمال زیاد درباره آن با شما حرف نمی زند. او احساسات خود را از طریق پدری کردن برای بچه ها و یا زدن چمن های باغچه نشان می دهد. با آنکه شما منتظر گفتگویی طولانی در مورد عشق هستید، ولی نباید این نوع بیان احساسات و عشق و حمایت او را نادیده بگیرید.
رقبای پیشین
5. بطور ناخودآگاه خواستگارهای قبلی خود را بت می کنید.
بعضی از خانم ها با گذشت زمان و محو شدن بدی های خواستگاران پیشین، از آنها تعریف و تمجید می کنند. یادتان باشد که این کار بر روابط محکم هم تأثیر منفی می گذارد. صحبت کردن در مورد خوبی های خواستگاران قبلی، جر و بحث های بدی را با همسرتان شروع می کند. باید روی بهترین ویژگی های همسرتان تمرکز کنید و بجای مقایسه او با دیگران، ارتباط بهتری با او برقرار کنید.
خبر بد
6. معتقدید همه مردها بد هستند.
شاید در گذشته از سوی بعضی ها بدی هایی دیده باشید و منتظر باشید که شوهرتان هم مثل آنها شود. مشکل بزرگ اینجاست که هرگز نمی توانید رابطه خوبی با شوهرتان برقرار کنید، اگر هنوز روی همان باورها تأکید می کنید. آنچه اتفاق افتاده را بپذیرید و خودتان و دیگران را ببخشید و رفتار خود را عوض کنید. شروع تازه ای با همسرتان داشته باشید.
گمانه زنی نکنید.
7. گمان می کنید می دانید او به چه می اندیشد.
حدس و گمان، دشمنی می آفریند. بجای آنکه با شوهرتان حرف بزنید، در ذهنتان سناریو می نویسید. هر وقت دیدید در حال گمانه زنی هستید، خودتان را کنترل کنید. نگرانی های خود را با شوهرتان در میان بگذارید و واقعیت را جستجو کنید.
تک روی
8. شما به تنهایی سعی می کنید این رابطه را ادامه دهید.
تلاش از سوی یک نفر همیشه زندگی مشترک را به مشکل و دردسر می کشاند. رابطه با دو نفر شروع می شود. اگر یکی از این دو نفر حضور نداشته باشد یا از لحاظ عاطفی غایب باشد، هیچ ارتباطی نمی ماند. همیشه حواستان باشد که آیا شما به تنهایی رابطه را پیش می برید یا خیر، در این صورت از کارشناس و مشاور بخواهید که راهنمایی تان کند.
عادلانه مبارزه کنید.
9. زمانی که اختلاف نظر دارید، دیدگاه او را نادیده می گیرید.
اگر شوهرتان در دخل و خرج شما دخالت می کند، فوراً او را در مورد خرج های خودش سرزنش نکنید. زیرا در این صورت فقط وارد فاز حمله و دفاع می شوید و فرصتی برای درک همدیگر نمی یابید. لازم نیست در مورد همه چیز با هم توافق داشته باشید، ولی در عین حال باید دیدگاه یکدیگر را درک کنید.
جدی باشید.
10. شما برای برقراری ارتباط روی طعنه و کنایه تکیه می کنید.
منظورمان از این جمله شوخی ها و مزه پرانی ها نیست، بلکه زمانی است که شما با استفاده از طعنه و کنایه می خواهید حرف و پیام خود را برسانید. این یک روش انفعالی-تهاجمی برای بیان عصبانیت و آزردگی است. سعی کنید بجای نیش و کنایه زدن، حرفتان را رک و جدی و واضح بگویید.
کمبود ارتباط
11. هر روز با او تماس نمی گیرید.
شما خودتان می دانید که باید زندگی مشترک خود را تقویت کنید، ولی وقتی سرتان شلوغ می شود، دور شدن از هم آسان است. به عبارت دیگر شما به این باغچه آب نمی دهید. اگر حس می کنید که شوهرتان دیگر فقط برایتان یک همخانه است، از خودتان بپرسید که چرا از او دوری می کنید. اگر از جواب خود مطمئن نیستید، از تراپیست کمک بخواهید و مسئله را تا دیر نشده، حل کنید.
مطالب پیشنهادی:
50 روش برای خلاص شدن از دست معشوقه ها
5 روش واداشتن مردان برای بیان احساست درونی
«قهر» یکی از مهلک ترین آسیب های یک رابطه است!
قهر، یک رفتار کودکانه است. این اولین چیزی است که باید درباره قهر بدانیم. پس هر کدام از ما که از این حربه به عنوان یک رفتار دفاعی یا رفتاری برای آزار دادن همسرمان یا به هر نیت دیگری استفاده می کنیم باید بپذیریم که اصلا به عنوان یک فرد عاقل و بالغ ظاهر نشده ایم! حتی کودکان گاهی پس از قهرهای شدید با دوستانشان پس از چند دقیقه یا چند ساعت آشتی می کنند و دوباره بازی پرنشاط خود را از سرمی گیرند، گویی به بی اهمیتی قهر پی می برند اما خیلی از آدم بزرگ ها همچنان در رفتار کودکانه خود باقی می مانند!البته ناراحت شدن و به اصطلاح «سرسنگین بودن» با همسر زمانی که از دست او ناراحت هستیم، همیشه «بد» نیست، حتی می تواند در شرایطی به عنوان راهی و نشانه ای برای آگاه کردن او از رفتار اشتباهش موثر هم باشد ولی در برخی شرایط و نه همیشه و نه برای مدتی طولانی!
وقتی قهر کردن نازکشیدن را به دنبال ندارد!
متاسفانه قهر کردن بیشتر در بانوان دیده می شود و تا وقتی همسر آن ها پا پیش نگذارد، عذرخواهی نکند و به اصطلاح «منت کشی» نکند، آن ها از چهارپای شیطان پایین نمی آیند! البته طرح این مسئله درباره خانم ها این موضوع را نفی نمی کند که بسیاری از مردان نیز به این آسیب مبتلا هستند. در مواردی که خطای همسر به صورت عمد و به دفعات تکرار می شود و راه حل های ساده احتمالی موثر واقع نمی شود، استفاده از قهر تا سطحی مجاز است. ولی تکرار آن یا طولانی شدن مدت آن، برای رابطه زناشویی بسیار مضر است.
چرا همسران قهر می کنند؟
جواد بهروزی فر، روان شناس بالینی و کارشناس خانواده، چند دلیل احتمالی را برای قهر همسران بیان می کند: گاهی زوجین نمی توانند منظور و پیام خود را به یکدیگر منتقل کنند؛ بنابراین یکی از زوجین احساس ناکامی می کند و گمان می کند مورد بی توجهی همسرش قرار گرفته است. بنابراین دچار دلخوری و خشم می شود و تصمیم به قطع رابطه کوتاه مدت یا همان قهر می گیرد، البته عمق و میزان قطع رابطه به اهمیت پیام بستگی دارد و ممکن است از چند ساعت تا چند روز هم طول بکشد.
فقط خودت را می بینی
دلیل دوم باز هم در رابطه با گفت وگوی ناموفق زوجین مطرح است، گاهی یکی از طرفین خودمحورانه صحبت می کند یعنی مطالب خود را با تصورات و با توجه به نیازهای خودش مطرح می کند و تصورات و نیازهای طرف مقابل را در نظر نمی گیرد که این خودمحوری باعث دلخوری و قطع رابطه طرف مقابل می شود؛ زیرا در این جا مسئله تفاوت نگاه و نگرش وجود دارد و احساس ناامیدی و یأس جزئی در فرد، ایجاد می شود.
وقتی نمی شود گفت بالای چشمت ابروست!
بهروزی فر دلیل سوم را به بعد شخصیتی یا درون فردی ربط و ادامه می دهد:ممکن است شخص، عزت نفس پایین یا آسیب دیده ای داشته باشد که در این صورت وقتی در شرایط یا در معرض اختلاف عقیده یا سلیقه با دیگران قرار می گیرد، راهی جز قهر کردن برایش باقی نمی ماند.
در همین مواقع است که اصطلاحا مردم می گویند: «به فلانی زود برمی خوره» یا «نمی شه بهش گفت بالای چشمت ابروست».این کارشناس خانواده تاکید می کند: قهر کردن مانند ریختن زباله ها زیر فرش خانه است، مشکل با قهرکردن حل نمی شود زیرا افراد بعد از چند دقیقه، چند ساعت یا چند روز سعی می کنند دوباره با هم ارتباط برقرار کنند ولی مشکل به جای خود باقی است.
از همسرتان باج نگیرید!
دلیل بعدی با عنوان «بازیابی عاطفی» از سوی بهروزی فر مطرح می شود: اگر دلیل قبلی ناآگاهانه بروز می کند، این دلیل کمی آگاهانه است، یعنی فرد در فرآیند شکل گیری شخصیت اش از کودکی تا بزرگسالی راهی را برای رسیدن به هدف انتخاب می کند که نوعی «باج گیری عاطفی» از دیگران است.
کودکی که برای رسیدن به خواسته اش بهانه گیری می کند یا روی نقطه ضعف والدینش انگشت می گذارد و از این طریق به هدفش می رسد، ممکن است در بزرگسالی هم این کار را انجام دهد، براین اساس با همسرش قهر می کند و با خود می گوید می توانم با حرف نزدن و قهر کردن با همسرم به هدفم برسم.
عوارض قهر
خود فرد، بیش از همه در معرض پیامدهای منفی قهر است. این روان شناس در تشریح آثار قهر با بیان این جمله ادامه می دهد: وقتی قهر رخ می دهد، نشان می دهد که فشار زیادی روی فرد است زیرا می خواهد خودش را حفظ کند، او در حال تجربه تهدید است و با قهر، انرژی روانی زیادی را از دست می دهد.
بهروزی فر با بیان این که قهر موجب ایجاد فاصله عاطفی و شناختی بین دو طرف می شود، می افزاید: قهر کردن های زیاد و طولانی مدت به مرور زمان موجب دلسردی می شود. حتی فضایی که برای عشق ورزیدن به هم وجود دارد،میگنا دات آی آر می تواند به فضای هم زیستی محض تبدیل شود و زوجین به جای مراوده های عاطفی و روانی که به آن نیاز دارند تنها به وظایف خود عمل می کنند تا رابطه باقی بماند.
رفتارهای جایگزین قهر
این کارشناس خانواده در ادامه توصیه هایی به زوجین نیز دارد:
۱ - راهکار پایدارتر این است که زوجین آگاه باشند که قهر، رفتاری ناکارآمد است و اگر زمانی در کودکی فایده ای برایشان داشته، دیگر در شرایط فعلی فایده ای برای آن ها ندارد، بلکه باید به دنبال یافتن راه حل باشند.
۲ - زوجین در نظر داشته باشند رفتار ناکارآمدتر برای مدت زمان محدود آن ها را به اهدافشان می رساند. چون سرانجام طرف مقابل در برابر این رفتار می ایستد و دیگر باج نمی دهد.
۳ - زوجین مهارت های ارتباط موثر را یاد بگیرند و حتی در سخت ترین شرایط هم به هم فرصت بدهند و بدانند وقتی احساس ناکامی دارند، دچار خشم و هیجان و خستگی می شوند و نمی توانند استدلال منطقی داشته باشند پس باید به هم فرصت بدهند و صحبت کنند. آن ها باید با موضوع و مشکل خود روبه رو شوند و راه حل پیدا کنند.
گاهی افراد موضوع اصلی را نادیده می گیرند و پشت سر می اندازند ولی این موضوع یک روز ظهور می کند و خود را نشان می دهد، پس زوجین قهر را با بی توجهی به مسئله و مشکل اصلی تمام نکنند و با هم صحبت کنند اگر بار اول دعوایشان شد، بار دوم صحبت کنند، اگر باز هم دعوا کردند بار سوم صحبت کنند و اگر می توانند از مشاوره متخصص و متعهد کمک بگیرند تا این مشکل پیشرفت نکند!
http://pooyamoshavereh.persianblog.ir/
مطالب پیشنهادی:
مهارت های حل مساله در زندگی مشترک
بهترین روش برای حرف زدن با همسر
یکی از ماهرترین متخصصین در زمینه ی ارتباطات، دکتر جان گرِی نویسنده ی کتاب مردان مریخی، زنان ونوسی است. او از طریق کتاب ها و سمینارهایش پیامی را منتشر می کند، او می خواهد بگوید که مردان و زنان کاملاً از هم متفاوتند و یک ارتباط طولانی و بادوام با درک کردن، قبول کردن و احترام گذاشن به جنس مخالف به دست می آید. در اینجا او به پرسشهای زیر پاسخ میدهد:
جان گرِی و گروهش چطور با یک رابطه ی مشکل دار برخورد می کنند؟
چرا ازدواج های زیادی به طلاق ختم می شود؟
مردان و زنان از یک رابطه چه انتظاری دارند؟
آیا تک همسری در یک ارتباط مهم است؟
چطور می توانید رابطه تان را با همسر سابقتان بهبود بخشید؟
چه کسی به خاطر اشتباهاتی که در یک رابطه پیش می آید مقصر است؟
مردان چطور می توانند بدون اینکه ناراحت شوند، گوش دهند؟
توصیه های جان گرِی برای افرادی که در پی قرار ملاقات گذاشتن هستند چیست؟
چطور می توان با تلخی و سختی طلاق کنار آمد؟
حتی اگر باز با فردی مشابه ازدواج کنیم، آیا می توانیم برای بار دوم موفق شویم؟
سوال: آیا می توانیددرمورد کلاس های جدیدتان برای افراد مجرد یا آنهایی که بعد از طلاق دوباره مجرد شده اند توضیح دهید؟
گرِی: اولین چیزی که در این دوره ها به آن توجه می کنیم، و اولین چیزی که افراد مطلقه قبل از شروع رابطه ای جدید باید به آن توجه کنند، این است که ببینند که اشکال کار در رابطه ی قبلی چه بوده است—بدون اینکه خیلی منتقدانه درمورد خود یا همسر سابقشان قضاوت کنند. این پیام من است: وقتی ما تفاوت های بین زنان و مردان را درک نکنیم، مشکلات کوچک برایمان تبدیل به مشکلاتی لاینحل خواهند شد.
برای مثال، مردی کم کم نسبت به همسرش علاقه اش را از دست می دهد، و این باعث جدایی آنها می شود. اگر شما به روند ارتباطات آنها در طی ازدواج نگاه کنید، زمان هایی بوده است که زن می خواسته درمورد چیزهایی صحبت کند، اما مرد سعی در حل مشکلات او داشته است، و هر دو بحث را بی نتیجه رها کرده اند. آن مرد متوجه نبوده است که زن ها گاهی دوست دارند فقط در مورد مشکلاتشان صحبت کنند، و همان موقع قصد حل کردن آن را ندارند. وقتی مردی سعی در حل مشکل می کند و موفق نمی شود، خیلی زود دست از گوش کردن به حرف های همسرش برمی دارد، درحالیکه زن هنوز دوست دارد درمورد مشکلش صحبت کند. این طریقه ی ارتباطی کاملاً بیهوده و بی نتیجه است و به هیچ وجه باعث صمیمیت نمی شود.
هر دو آنها باید مسائل و مشکلاتشان را ارزیابی کنند تا ببینند که چطور می توانند این مشکلات را حل کنند. بعضی افراد عادت دارند که از رابطه ای به رابطه ی دیگری بروند و همسران سابقشان را برای مشکلات و سختی ها مقصر بدانند و خود هیچ مسئولیتی قبول نکنند.
بعضی کارها هست که با انجام آنها شما بدترین احساس را در جنس مخالفتان ایجاد می کنید. تا زمانی که وقت نگذارید و کشف نکنید که چه چیز و چه کاری باعث خوشحالی جنس مخالفتان می شود، هنوز برای برقراری یک ارتباط آمادگی ندارید.
سوال: همه دوست دارند بدانند که چرا امروزه تعداد زیادی از ازدواج ها به طلاق ختم می شود. آیا این واقعاً به دلیل ارتباط غلط است؟
گرِی: البته این می تواند یکی از دلایل باشد، اما بگذارید مسئله را کمی عمیق تر بررسی کنیم. دلیل اینکه امروزه اینقدر طلاق زیاد شده است این است که مردان و زنان امروزه توقعات متفاوتی از یک ارتباط دارند که سابقاً اینطور نبود. ما هر روز بیشتر و بیشتر می خواهیم، اما چیزی دریافت نمی کنیم، همین باعث نارضایتی می شود. در زمان پدران ما، مادران ما آن چیزهایی که امروزه زن های ما از ما می خواهند را از پدرانمان نمی خواستند. مادران ما فقط یک حمایت کننده ی خوب می خواستند.
امروزه هر چه زنان احساس استقلال و آزادی بیشتری بکنند، بسیار کمتر نیاز به مردی پیدا می کنند که یک حامی خوب باشد. به همین ترتیب نیازهای دیگری روی کار می آیند: نیاز به عشق، صمیمیت و ارتباط. در طول تاریخ، مردان هیچوقت به درستی یاد نگرفته اند که چطور این چیزها را برآورده کنند. اگر چند نسل به عقب بروید، می بینید که هیچ صمیمیتی بین زن و مرد نبود. کار مرد این بود که از خانه بیرون برود و به خاطر خانواده اش بجنگد. او حاضر بود حتی از جانش نیز برای خانواده اش بگذرد، خانواده نیز به این نیاز داشت و آن را تقدیر می کرد. اما این چیزی نیست که زن های امروزی از همسرانشان توقع دارند. آنها می خواهند امیدها، آرزوها و دنیای درونیشان را با آنها تقسیم کنند. می خواهند که کارهایشان را با هم و درکنار هم انجام دهند. برای این توقعات، سطح بالاتری از صمیمیت مورد نیاز است که هنوز یاد نگرفته ایم که چطور آن را به دست آوریم.
ما صداقت و صمیمیت بیشتری در زندگی هایمان نیاز داریم. برای برآورده کردن آن مهارتهای جدید نیاز است، مهارتهایی که هیچوقت والدینمان یادمان ندادند. بعضی ها در فیلم ها می بینند که چقدر یک زن و شوهر صمیمی و بامحبت با هم زندگی خوشبختی را می گذرانند و وقتی به زندگی خودشان نگاه می کنند، چنین چیزی را نمی بینند. بعد فکر می کنند که چنین زندگی فقط در فیلم ها امکان دارد. اما اشتباه می کنند. این زندگی اصلاً هم غیرواقعی نیست. فقط راه رسیدن به این زندگی را بلد نیستیم.
در گذشته عشق نوعی وظیفه و الزام بود. اما این روزها عشق چیزی در قلب است، یک شور و شوق و میل به فرد مقابل است. احساسی جادویی است.
سوال: آیا واقعاً مردها و زن ها چیز متفاوتی از یک رابطه می خواهند؟ شما گفتید که زن ها عشق، ارتباط و صمیمیت می خواهند، آیا مردها هم همین چیزها را می خواهند؟
گرِی: مردها هم هرچه سنشان بالاتر می رود، ۴۰ سال به بالاتر، همین چیزها را از یک رابطه توقع دارند. اما مردهای جوان تر دوست دارند احساس کنند که در فراهم آوردن خوشبختی همسرشان موفق بوده اند.
اگر دقت کنید که مردها بعد از ترک یک زن یا نارضایتی در یک رابطه چه احساسی دارند، ممکن است ببینید که ظاهراً بگویند “اَه خیلی غر می زد” یا اینکه “دیگر نمیتوانستم با او سکس داشته باشم” اما احساس قلبیشان این بوده است که “دیگر نمی توانستم خوشبختش کنم.”
سوال: آیا تک همسری در یک رابطه مسئله ی مهمی به حساب می آید؟
گرِی: تک همسری، ریشه و اساس این توقعات جدید است که ما از رابطه مان داریم. اگر بخواهیم عشقمان پردوام باشد، حتماً باید این مسئله را رعایت کنیم. بعضی مردها طالب رابطه ی آزاد هستند تا بتوانند با هر کسی که می خواهند در کنار همسرشان رابطه داشته باشند، اما همچنان عاشق همسرانشان هستند. اما سوال اینجاست که شما که عاشق همسرتان هستید، چه نیازی به برقراری ارتباط با افراد دیگر دارید. جواب این افراد خیلی ساده است. آنها می گویند، عشق ما به همسرمان چیزی است که با هیچ فرد دیگر تجربه نخواهیم کرد. اما حقیقت نشان می دهد که آنها واقعاً همسرانشان را دوست ندارند.
اینجا پاسخ دیگری برای این سوال است: اگر شما می خواهید رابطه ای بادوام داشته باشید، باید زن زندگیتان از نظر جنسی خوب ارضا شود. چون اگر اینطور نباشد و فقط مرد ارضا شود، زن از سکس با همسر خود راضی نخواهد بود و کشش مرد به زن کمتر خواهد شد. اما اگر زن هم از رابطه ی جنسی ارضا شود، علاقه و کشش مرد به او بیشتر خواهد شد.
برای ارضا شدن زن از رابطه ی جنسی با همسرش سه ضرورت وجود دارد: اولین آن داشتن رابطه ای خوب است. دومین ضرورت تک همسری است و سومین آن داشتن عشق و علاق فرای مسئله ی جنسی است.
اگر مرد وفادار نباشد، حتی اگر زن اطلاع نداشته باشد، به این معنی است که همه ی انرژی جنسی خود را از همسرش دریغ کرده و به زن دیگری می دهد. زن نیاز دارد که توجه و محبت شوهر را لحظه به لحظه احساس کند. تک همسری این نیاز را برآورده می کند: باعث می شود که زن احساس کند پراهمیت ترین فرد در زندگی شوهرش است. همین مسئله باعث شکوفایی زن شده و جذابیت او را نزد همسرش روز به روز بیشتر می کند.
ضرورت دیگر رمانتیک و احساسی بودن است—حتی اگر دوست نداشته باشید. مردها فکر می کنند که این کارها فقط برای دوران نامزدی است، پس از ازدواج مردها اکثراً دست از این کارها می کشند. اما باید به یاد داشته باشند که همین چیزها است که عشق می آورد. اگر می خواهند که رابطه شان دوام داشته باشد و روز به روز بهتر شود، باید همان کارهایی را که در دوران نامزدی می کردید پس از ازدواج هم ادامه دهید.
البته همه ی تقصیرها گردن مردها نیست. خانم ها با شنیدن این چیزها حق را به خود می دهند اما باید بدانند که رفتار آنها هم دیگر مثل گذشته نیست. اگر همسرشان دیگر بعد از ازدواج برایشان گل نمی خرد به این دلیل است که آنها هم دیگر شوهرشان را حتی برای انجام کارهای خیلی کوچک تعریف و تحسین نمی کنند. و به جای تمجید کردن آنها شروع به گوشزد کردن خطاها و کمبودها و شکست هایشان می کنند. همین باعث می شود که عشق در رابطه از بین برود. توصیه من به خانم ها این است که کوچکترین موفقیت های همسرانشان را جشن بگیرند، پیوسته آنها را تشویق و ترغیب کنند و شکست هایشان را به رخ آنها نکشند.
سوال: یکی از ناراحت کننده ترین مسائل در ارتباطات، به خصوص آنها که به جدایی و طلاق ختم می شوند، این است که ارتباط زوج ها با هم روز به روز بدتر می شود. و وقتی پای بچه وسط می آید، بعضی مجبور به ادامه ی زندگی به خاطر بچه ها می شوند. چطور می توان از پس رفتِ ارتباط جلوگیری کرد؟
گرِی: تغییر دیدگاه بسیار در این رابطه کمک کننده است. فکر می کنید چرا پس از ازدواج مشکلات به وجود می آید؟ به این دلیل که همه ی ما بعد از ازدواج انجام کارهای قبل ازدواج را متوقف می کنیم. ما نیاز به مهارت های ارتباطی جدید هستیم. اولین قدم در یادگیری این مهارت ها این است: زن صحبت می کند، مرد گوش می دهد، زن از مرد به خاطر گوش دادنش تشکر می کند. زن احساس می کند که به نگرانی ها و دغدغه هایش توجه می شود. و مرد فقط قصد حل کردن مشکلاتش یا بحث کردن با او را ندارد. و وقتی از مرد برای گوش کردنش تشکر می کند، مرد یک مهارت مهم یاد میگیرد، اینکه به حرف ها و احساسات زن گوش دهد به جای اینکه سعی در حل مشکلات او داشته باشد.
قدم دوم از طریق گفتگو و بحث جدی است. زن صحبت می کند، مرد هم صحبت میکند و پس از بحث به نتیجه می رسند. اما قبل از داشتن این نوع گفتگو و بحث، لازم است نیاز زن (شنیده شدن حرف هایش) و نیاز مرد (تحسین شدن) برآورده شود.
سوال: فقط گوش دادن برای مرد می تواند بسیار دشوار باشد، به خصوص درمورد مسائل مربوط به طلاق، چون خیلی چیزهایی که از زبان همسرش می شنود ممکن است ناراحت کننده باشد. چطور می تواند بدون ناراحت شدن به گوش دادن ادامه دهد؟
گرِی: کاری که زن می تواند در این موقعیت انجام دهد این است که بگوید: “می دانم که شنیدن این حرف ممکن است برایت ناراحت کننده باشد و اینطور به نظر می رسد که می خواهم سرزنشت کنم، اما فقط می خواهم احساساتم را بیان کنم. چون بعد از آن احساس بهتری خواهم داشت.” این حرف ها همیشه کمک کننده خواهد بود. یا میتواند بگوید: “لازم نیست کاری درمورد این مسئله انجام دهی، من فقط می خواهم حرف ها و احساساتم را با تو درمیان بگذارم.”
سوال: برای آن افرادی که می خواهند دوباره به دنبال رابطه ای جدید بگردند چه توصیه ای دارید؟
گرِی: این افراد نباید به دنبال افراد کاملی باشند. “شما باید تجربه ی بودن با افراد مختلف را کسب کنید. انتظار نداشته باشید که اولین کسی که ملاقات کردید، همانی باشد که با او ازدواج کنید. اصلاً عجله نکنید.”
همچنین توصیه می کنم یکی از دوره های برقراری ارتباط را بگذرانند. اگر ازدواج سابقتان به تلخی تمام شده است، سخت است که بلافاصله سراغ ارتباط جدیدی بروید. باید دوره های آموزشی را بگذرانید. دور و بر خود را با افرادی پر کنید که روابط اجتماعی و ازدواج های موفقی داشته اند. این به شما کمک خواهد کرد که کمی مثبت بیندیشید.
سوال: به نظر می رسد که بعضی افراد هیچوقت نمی توانند با طلاقشان کنار بیایند. نامه هایی از افرادی برایمان می آید که ۳۰ سال است طلاق گرفته اند، ما هنوز همان بدخویی، عصبانیت ها و تلخی های دوران طلاق را ا خود دور نکرده اند. این افراد چه کار باید بکنند؟
گرِِِی: تلخی ها و احساسات منفی پس از طلاق را می توان با درمان های احساسی-عاطفی از بین برد. به این افراد توصیه می کنم که یک فهرست احساسی تنظیم کنند. اول لیستی از کارهای همسرشان هنگام جدایی را در آن بنویسند. همه آن چیزهای که از آن عصبانی و ناراحت هستند. بعد نامه ای به خودتان بنویسید و از احساسات و حال و هوای کنونیتان در آن بنویسید. بعد زمانش رسیده است که به مسئولیت خودتان در قبال طلاق فکر کنید. من کتابی نوشته ام که در آن به افرادی که در رابطه های قبلی خود شکست خورده اند بسیار کمک می کند. به آنها کمک میکند تا همسرانشان و خودشان را به این خاطر ببحشند تا بتوانند به زندگیشان ادامه دهند.
باید رابطه هایتان را بدون قضاوت ناعادلانه دوباره بررسی کنید. این همان بخشیدن است. بخشیدن راه رفتن به سمت ارتباطات تازه است. بعضی افراد با مشاوره و صحبت کردن با دیگران بهبود می یابند. هرکاری که می کنید، اما نباید بگذارید این دردها درونتان باقی بماند، باید به صورتی آنها را بیرون بریزید.
سوال: متخصصین بسیاری گفته اند که افراد مطلقه برای بار دوم با فردی شبیه به همان فرد سابق، اما با جسمی متفاوت ازدواج کنند. آیا ممکن است با فردی مشابه همسر سابق ازدواج کنند اما اینبار رابطه شان جواب دهد، به این دلیل که طریقه ی رفتار و برخورد را یاد گرفته اند؟
گرِی: بارها و بار ها دیده ام که ازدواج دوم یا سوم بسیار موفق بوده است. ما با افرادی مشابه همسر اولمان دوباره و دوباره ازدواج می کنیم، اما با بالاتر رفتن سن و یاد گرفتن آموزش ها ویژه و کسب تجربه های بیشتر موفق خواهیم شد. کاری که این افراد یاد می گیرند این است که از بدترین موقعیت همیشه بهترین را بسازند.
منبع: پورتال دلبر
مطالب پیشنهادی:
روابط همسر شما با خانواده اش زیاد است؟
وقتی ارتباطات احساسی شما با نامزدتان تدریجاً کاهش می یابد، تصور میکنید که علاقه و رغبت خود را به او از دست داده اید و به همین دلیل او را رها می کنید. اما آیا تابحال فکر کرده اید که روابط جنسی اگر با همسرتان کمرنگ شد چه بکنید؟ جماع نقش بسیار مهمی در ازدواج دارد، ولی با اینحال زوج های زیادی بدون آن زندگی میکنند. زندگی بدون رابطه ی جنسی با همسر چه به خاطر فقدان علاقه به او یا فقدان شور و شهوت جنسی باشد.
بدون برو برگرد همه می دانند که جماع حیاتی ترین جزء همه ی ازدواج هاست. پس اگر یکی یا هر دوی زوجین علاقه و رغبت خود را از دست دادند چه می شود؟ تحقیقات نشان داده است که درصد انبوهی از چنین ازدواج هایی با شکست مواجه می شود. (بعد از مسایل مالی، مسایل جنسی دومین دلیل برای طلاق شناخته شده است). ناامید نشوید. راه های زیادی برای جلوگیری از آن وجود دارد. در اینجا سه راه برای جان بخشیدن دوباره به زندگی جنسیتان برای شما فراهم آورده شده است
۱. دو طرفه قضاوت کنید
ضرب المثلی میگوید :
همیشه یک سوزن به خودت بزن، یک جوالدوز به دیگری.
یعنی خود را جای شریک جنسی خود بگذار اگر خود تمایل به برقراری روابط جنسی نداشته باشید آیا از اصرار بیش از حد او سرخورده نمیشوید؟
فرقی نمی کند که همسرتان چقدر دوستتان داشته باشد و بخواهد ارضائتان کند؛ تحریکات و شور جنسی او به هیچ وجه شبیه به شما نیست. به همین دلیل غیرمنطقی است اگر انتظار داشته باشید هر زمان شما تحریک شدید در اختیارتان باشد. باید یاد بگیرید که چطور گهگاه نیازهایتان را کنترل کنید..
امیدواریم که زوج ها تا آنجا که می توانند در زندگی جنسی خود با همسرشان انرژی لازم را بگذارند، اما بااینحال باز هم ممکن است زمان هایی وجود داشته باشد که شما آمادگی رابطه ی جنسی را داشته باشید در حالیکه همسرتان ندارد. این مسئله ای کاملاً نرمال و طبیعی است و باید آن را بپذیرید. هرچه تلاش همسرتان برای فهمیدن شما و نیازهایتان باید بیشتر شود، تلاش شما نیز در درک این تفاوت ها باید افزایش یابد. قسمتی از این درک و پذیرفتن با اتکای گاه و بیگاه شما به خودتان انجام میپذیرد یعنی در وقتی که همسر شما میل به نزدیکی ندارد اصرار نکنید زیرا یکی از مهمترین راههای لذت بردن از نزدیکی تمایل هم زن و هم مرد برای این کار میباشد. اگر اطمینان داشته باشید که همسرتان واقعاً دوستتان دارد و به شما توجه می کند، انجام اینکار با راحتی بیشتری صورت خواهد گرفت.
۲-همیشه تنوع را به یاد داشته باشید.
راغبترین افراد به انجام جماع هم اگر این رابطه برایشان تکرار مکررات شود، از آن دلزده خواهد شد. اگر این مورد را در رابطه جنسی خودتان با همسرتان هم مشاهده می کنید، پس وقتش رسیده که کمی تنوع وارد این رابطه کنید. برای جلوگیری از یکنواختی جنسی، باید کمی خلاق باشید. مکانی جدید انتخاب کنید، یک شب یک اتاق در هتل اجاره کنید، لباس زیرهای جدید بخرید و…هزاران کار دیگر هست که می توانید برای از بین بردن یکنواختی موجود در رابطه تان انجام دهید.
این مشکل است که خیلی از افراد با همسرشان دارند. آنها تصور می کنند که علاقه و شور جنسی خود را از دست داده و دیگر نمی توانند تحریک شود، ارگاسم آنها خیلی طول می کشد و به قدرت گذشته ها هم نیست. علاقه و احساس خود را به شوهرشان کاملاً از دست داده و وقتی شوهرشان به او نزدیک می شود شدیداً احساس بی علاقگی می کنند. فکر میکنند شاید به خاطر بالا رفتن سنشان باشد.
اما اگر تنوع (در هر زمینه)را درروابط جنسی خود جای دهید میتوانید از این روابط کمال لذت را ببرید.
۳.مسائل را با فکر بازتر بنگرید
افراد زیادی هستند که اگر علت جدایی آنها را از یکدیگر سوال کنید بی میلی یکی از طرفین را علت بروز این مسئله میدانند.. البته شما هم ممکن است به فکر اینکار بیفتید. اما بدانید طلاق یا برقراری رابطه ی جنسی با افرادی غیر از همسرتان، راه حل های مناسبی نیستند. درست است که عشقبازی با غیر می تواند مشکلتان را حل کند، اما بدانید که در طولانی مدت مشکلات بیشتری نیز برایتان ایجاد می کند و باعث خراب شدن ازدواجتان هم می شود. حتی اگر ازدواجتان هم سالم باقی بماند، درد و رنجی که همسرتان از عشقبازی شما با شخص دیگری متحمل می شود، بی اندازه است.
طلاق هم راه حل خوبی به شمار نمی رود. اگر به جای پیدا کردن راه حل و برطرف کردن مشکل، از آن فرار کنید، ممکن است زوج دیگری پیدا کنید که او نیز از نظر جنسی با شما ناهماهنگ و ناسازگار باشد، و بهتر است از خود بپرسید این کار را تا کجا ادامه خواهید داد؟ قبل از اینکه زود قضاوت کرده و همسرتان را ترک کنید، به شما پیشنهاد میکنیم که ببینید آیا همسرتان از این جریان خبر دارد؟ اطلاع دارد که شما از رابطه ی جنسیتان با او ناراضی هستید؟ کار را به دعوا نکشانید. تقصیرها را به گردن او نیندازید، حرف های بد نزنید، انتقاد نکنید، فقط خیلی آرام به او بگویید که به خاطر اتلافاتی که در روحیات جنسی شما وجود دارد، می خواهید کاری را که اصلاً دوست ندارید انجام دهید. افکار خود را با او در میان بگذارید. این را به صورت یک تهدید مطرح نکنید. فقط میزان ناامیدی خود را با او در میان بگذارید. به او فرصتی دوباره برای اصلاح و سازگار شدن بدهید، و منتظر نتیجه ی آن بمانید.
http://fa.parsiteb.com/
مطالب پیشنهادی:
چند اصل عمده در تفاهم میان زن و شوهر
روش های جلوگیری از تضعیف روابط زناشویی پس از تولد فرزندان
شش روش برای ارتباط کلامی موفق در خانواده
ناگفته های مسایل همبستری و عشقبازی
قوانین کلی درمورد نحوه رفتار با خانواده همسر
قوانین کلی درمورد نحوه رفتار با خانواده همسر
روزهای تعطیلات عید نوروز قرار است در این روزها بیشتر از هر زمان دیگری از سال با همسرتان باشید؛ روزهایی که هم میتوانند خیلی شیرین باشند و هم آزاردهنده، بهخصوص اگر هنوز نمیدانید چگونه با هم گفتوگو کنید تا بیشتر با هم بودنتان مساوی شود با بحثهای بیشتر. شما میتوانید این نوروز را تبدیل به یکی از زیباترین تعطیلات زندگیتان کنید. تنها کافی است همانطور که منزلتان را خانهتکانی میکنید و چیزهای اضافه را دور میریزید، زایدههای رابطهتان را نیز دور بریزید و رابطهای پاک و بدون ایراد بسازید تا هم خواستههای خودتان و هم همسرتان برآورده شود. میتوان گفت ازدواج مثل یک سفر است، سفری که با یک دوست عزیز دارید تا با هم تجربههای نو و تازه بهدست بیاورید و مهم است که برای هم همسفر خوبی باشید. در اینجا برای 13روز عید شما برنامهای ویژه ریختهایم تا با برنامهریزی و جدیت هر روز یک مشکل را حل کرده و یک عادت سازنده را ایجاد کنید.
روزهای عید بیشتر از هرزمان دیگری با هم هستید و اگر بلد نباشید با هم گفتوگوی سالم کنید این روزها بیش از هر زمانی آزاردهنده میشود. اگر بخواهید مسائل مختلفی را با همسرتان حل کنید باید تعامل بیشتری باهم داشته باشید ولی اگر تعامل داشتن را بلد نباشید مشکلات زیاد میشوند و در نهایت از تعطیلاتتان هیچلذتی نخواهید برد. برای داشتن یک رابطه سالم اولین شرط، گفتوگوکردن است. گفتوگو راهی برای ارتباط دنیاهای درونی شماست. درواقع گفتوگوی سالم یعنی بلد باشید پیام، احساس و فکرتان را با طرف مقابل در میان بگذارید و در جاهایی هم قضیه را مدیریت کنید.
باید بدانید همان طور که هر سازمان یا شرکتی اصولی خاص برای پیشرفتش لازم دارد، زندگی مشترک نیز قواعد خاص خودش را دارد و نمیتوان بدون هیچ قاعده مشترکی عمل کرد و با آزمون و خطا رابطه را پیش برد پس باید با گفتوگو این اصول را پیدا کرد.
در پژوهشهای مختلف عنوان شده یکی از اولویتهای مهم همه آدمها، گفتوگوی سالم و بیان احساسات با شریک زندگی است. وقتی احساساتتان را بیان نکنید، اول از همه احساس تنهایی میکنید چون حرفها و احساسهای نگفتهای را در دلتان نگهداشتهاید و بعد وقتی احساسات بهطور طبیعی بیان نشوند به تدریج تبدیل به غم میشوند و وقتی غمها روی هم جمع شوند خشم به وجود میآید و خشم میتواند حسابی به رابطه آسیب بزند.خیلی از زوجها بلد نیستند احساساتشان را بیان کنند، مثلا وقتی از دست همسرشان عصبانی هستند به جای اینکه با او صحبت کنند و بگویند عصبانی هستند، هرچیزی را میگویند به جز این مورد و آنها خاطرات گذشته را یادآوری میکنند، متلک میگویند، سرزنش و توهین میکنند و... تا بالاخره به او بگویند عصبانی هستند!
توجه نداشتن زوجین به یکدیگر میتواند حسابی مشکلساز شود، من نام توجه به همسر را «ویتامین روانی» میگذارم و میگویم همانطور که بدن ما به طور روزانه به انواع ویتامینها نیاز دارد وگرنه تحلیل میرود، رابطه نیز نیاز به ویتامین دارد وگرنه روز به روز سردتر، روزمره و کسالتآور میشود و در نهایت تحلیل میرود.
مهمترین ویتامین روانی ما توجه به یکدیگر است، دقیقا همان توجهای که در روزهای اول به هم داشتید باید در طی زندگی نیز حفظ شود و همچنین باید مرتب حواستان به همه ابعاد رابطه باشد و نباید بعد از ازدواج به چیزهای متفرقه فکر کنید چون با هم زندگی میکنید کافی است. حواستان باشد طرف مقابل شی نیست بلکه یک انسان است و انسانها نیاز به توجه دارند. جالب است بدانید که تحقیقاتی انجام شدهاست که اگر کودکی از لحظه تولد هیچ توجهی را دریافت نکند و تنها به او آب و غذا بدهند زنده نخواهد ماند. آدمها وقتی توجه لازم را نمیبینند کمکم از رابطه سرد میشوند و همین به رابطه آسیب میزند.
یکی از آسیبهایی که در زندگی بسیاری زوجها وجود دارد توقعات غیرواقعبینانهای است که از یکدیگر دارند. وقتی مرتب از یکدیگر توقع داشته باشید طرف مقابل در منگنه قرار میگیرد حالا اگر این توقعات غیر واقعبینانه، بیش از اندازه و فراتر از توان او باشد میتواند مشکلات عدیدهای ایجاد کند، مثلا انتظاراتی چون « وقتی سرکار هستی باید 5 بار به من زنگ بزنی» یا «باید وقتی به خانه میرسی همه کارهایت را کنار بگذاری و فقط با من حرف بزنی» و... به خودتان و رابطهتان نگاه کنید و ببینید در کجاها از طرف مقابل توقعات بیش از اندازه دارید که اجابت آن مشکل یا غیرممکن است و در همینجاها چقدر بحث و جدل پیش میآید.
یکی دیگر از آسیبهایی که میتواند به رابطه خدشه وارد کند صبور نبودن طرفین است مثلا زمانی که طرف مقابلتان در حال مطرح کردن خواستهای است یا انتقادی میکند یا در حال بیان عصبانیتش است یا حتی حالش بد است یا هرچیز دیگر ؛شما صبر ندارید تا او حرفهایش را بزند تا کمی آرام شود یا... اشتباهترین کار این است که؛ وقتی میبینید ذهن همسرتان بسیار مشغول است خود را جای او قرار ندهید و درکش نکنید، یعنی صبر نداشتهباشید که حالش تغییر کند و در عوض مرتب جواب او را بدهید و شما هم انتقاد و بحث کنید، همه اینها میتواند نشاندهنده خودخواهی شما باشد. همین صبور نبودن باعث میشود، هر حرفی گفته شود و در نتیجه خیلی از پلها خراب شوند.
یکی دیگر از آسیبهای رابطه توجه نکردن زوجها به جنبههای مثبت یکدیگر است. باید این را قبول کنید که به طور طبیعی هر آدمی چه شما، چه همسرتان نقصهایی دارد و اگر بخواهید تنها با نگاه نقصبین و کمالگرایانهای نسبت به طرف مقابل بنگرید، تنها نقصهایش را میبینید و دیر یا زود از چشمتان میافتد. اگر تنها نقصهای همسرتان را ببینید، آنها را بزرگ کنید و توجهی به ویژگیهای مثبت او نکنید و حتی آنها را کوچک کنید، چیزی نمیگذرد که دیگر همسرتان را دوست نخواهید داشت و نمیتوانید با او زندگی کنید.
نداشتن توانایی برای حل مسائل زندگی میتواند حسابی به زندگی شما آسیب برساند، خیلی از زوجها حتی نمیدانند که مسئلهشان واقعا چیست! در واقع آنها آنقدر با هم بحث میکنند و همه چیز را پیچیده میکنند که اصلا از یکدیگر نمیپرسند «مسئله تو چیست؟» من برای حل مسئله توصیهای ساده دارم که همهجا میتوان انجام داد و نام آن هشت پای حل مسئله است. وسط یک کاغذ دایرهای بکشید و مشکلات خود را به صورت یک تیتر کلی درون دایره بنویسید مثلا «سفر رفتن در عید نوروز» یا مثال دیگر «دعوت کردن خانوادهها» یا.... حالا در سمت راست دایره 4خط بیرون بکشید(مثل پاهای هشتپا) و زیر هرکدام از این خطها علتهایی که باعث به وجود آمدن این مسئله شدهاند را بنویسید. در سمت چپ، چهار پای دیگر هشتپا را بکشید و روی خطها راهکارهایی که برای هرکدام از علتها وجود دارد را بنویسید تا کاملا مسئله برایتان روشن شود.باید بدانید وقتی نتوانید مسئله را به درستی ببینید، وقتی نتوانید علتهایش را به درستی پیدا کنید، بهطور طبیعی قادر به ارائه راهکار برای حل آن نیز نخواهید بود.
به تجربه دیدهام که بسیاری از زوجها اصلا به آن یکی گوش نمیکنند، در واقع اصلا برای یکدیگر وقتی ندارند تا باهم گفتوگو کنند، گپ بزنند و... در تحقیقی که در دانشگاه ماساچوست انجام شده آمده، زوجهایی که به یکدیگر گوش نمیکنند و بینشان فضای گفتوگو نیست بعد از یک سال با مشکلات شدید زناشویی مواجه میشوند.باید یک زمانهایی تنها به همسرتان فضا دهید تا با شما حرف بزند، در این زمانها نباید به دنبال حرفزدن خودتان باشید بلکه باید با تمام وجود به طور فعال به او گوش دهید، در این زمان باید تمام حواستان به او باشد، یعنی نه روزنامه بخوانید نه تلویزیون ببینید و نه در آشپزخانه باشید، نه بچهها در کنارتان باشند و... تنها گوش دهید حتی اگر انتقاد بشنوید تا تمام احساسات و هیجانات همسرتان خالی شود و دیگر مشکلی با شما نداشته باشد.
خیلی از زوجها نسبت به همسرشان احساس مالکیت میکنند، مثلا اینکه «او زن من است»، «شوهر من است» به همین دلیل مرتب او را چک میکنند، به او زنگ میزنند، او را کنترل میکنند، از او میخواهند رفتارش را عوض کند مثلا فلان کار را بکند، فلان گونه نباشد و... این مورد حتما به رابطه آسیب میرساند، ممکن است ابتدای رابطه طرف مقابل به خاطر دوست داشتن یا احترام خواستههای همسرش را برآورده کند ولی به مرور احساس دلزدگی میکند، اعتمادبهنفسش را از دست میدهد و از رابطه دلسرد میشود. جبران خلیل جبران در کتاب پیامبر میگوید: «رابطه دو زوج مثل دو ستون زیر یک سقف است، اگر این دو ستون از یک حدی بیشتر به هم نزدیک شوند سقف میریزد و اگر از حدی بیشتر از هم دور شوند باز هم سقف میریزد.» وقتی احساس مالکیت زیاد شود یعنی زوج از یک حدی بیشتر به هم نزدیک شدهاند و بهحریمهای یکدیگر نفوذ کردهاند این میتواند آسیب زننده باشد.
بعضی از زوجها مدام رفتارهای منفی یکدیگر را دیده و آنها را به رخ یکدیگر میکشند و همدیگر را مقصر میدانند، به هم برچسب میزنند، سرزنش میکنند و از جملاتی چون «تو باعث شدی»، «تو هیچوقت نخواستی»، «خانوادهات هم همین جوریاند» و... استفاده میکنند.
خود زوجها بهتر میدانند با این بحثها نمیتوان به هیچجا رسید و با زیرسوال بردن طرف مقابل در او تغییری ایجاد کرده چون وقتی شما شروع به سرزنش او میکنید در آن لحظه او احساس گناه کرده و حالت دفاعی به خود میگیرد و در آن احساس گناه گیر میکند؛ باید بدانید آدمی که در فضای احساس گناه است یا گارد گرفته به هیچوجه تغییری نمیکند.
حواستان باشد فقط همسرتان را مقصر جلوه ندهید، به خود نیز نگاهی بیندازید تا ببینید شما میتوانید برای بهبود این رابطه چه کار کنید؟
خیلی از اوقات نمیتوانیم قبول کنیم طرف مقابل متفاوت از ما فکر میکند و همین امر میتواند حسابی آسیبزننده باشد. در یک خانواده یک خواهر و برادر که والدین یکسان هم دارند تفاوتهای زیادی با هم دارند چه برسد به 2 زوج که از 2 دنیای متفاوت با خانوادههای مختلف آمدهاند. باید تفاوتها را پذیرفت، اگر بخواهید مرتب طرف مقابل را زیر سوال برده و او را به خاطر عادتهایش بازخواست کنید، بحثها شروع خواهد شد بنابراین اول باید بپذیرید با هم اختلاف سلیقه دارید و بعد با هم فکر کنید که چگونه به نقطه اشتراک برسید.
پرداختن بیش از حد به دیگران مثل پدر و مادرها یا بچهها میتواند به رابطه شما آسیب بزند مثلا بعضی از زوجها هستند که با به دنیا آمدن بچه همه توجه خانم به سمت بچه میرود در این مواقع آقا به مرور احساس ناامنی و عدم توجه میکند و آسیب میخورد و حتی احتمال خیانت وجود دارد و... یا مثلا آقا اولویت اول را به پدر و مادرش بدهد و در اولویت بعدی زندگی مشترکش را قرار میدهد و اول از همه برایش مهم است که والدینش چه میگویند در صورتی که وقتی ازدواج میکنید ضمن احترامی که برای پدر و مادرها قائلید باید اولویت اول را به همسرتان بدهید و نظر او برایتان مهمتر از هرکس دیگر باشد تا زندگیتان را بهتر مدیریت کنید.
به زوجها توصیه میکنم اجازه ندهید هیچکس و هیچ حرفی بین شما و همسرتان قرار بگیرد، مثلا وقتی خانم حرفی را که پدرش درباره همسر او زده به خانه میآورد مسلم است مشکل ایجاد میشود یا بالعکس. وقتی شما اجازه دهید خانوادهتان هر رفتار یا برخوردی را با زندگی شما بکنند و هیچ تذکری هم به آنها ندهید تنها به این دلیل که آنها بزرگتر هستند این میتواند مشکلساز شود، قرار نیست به بزرگترها بیاحترامی شود بلکه باید سعی کنید زندگیتان را مدیریت کنید تا به هم نریزد.
http://www.bartarinha.ir/
مطالب پیشنهادی:
ده رفتار آزاردهنده آقایان و خانمها
شناسایی تعارضات همسران در زندگی مشترک
نارضایتی از زندگی وبیمیلی جنسی
انحراف مازوخیسم یا شهوت خودآزاری، نقطه ی مقابل انحراف جنسی سادیسم یا دیگرآزاری است. یک فرد سادیستیک ازآزار واذیت کردن دیگـــران لذت جنسی می برد، اما یک انسان مبتلا به «مازوخیسم» از عذاب و شکنجه أی که خودش متحمل می شود لذت جنسی کسب می کند.
افرادی که به این نوع انحراف مبتلا هستند بشدت تمایل دارند که چه به وسیله ی خود و چه از طرف دیگران، آزار ببینند یا حتی شکنجه شوند. کامیابی روانی این بیماران، جز با زجر و آزار دیدن حاصل نمی شود.
تمامی روان شناسان در دوره های مختلف، خوی تجاوز و تعدی یا به بیان دیگر غریزه ی تخریب و مرگ را یکی از غرایز طبیعی افراد بشر و منشأ انحراف سادیسم دانسته اند. انحراف مازوخیسم یا خودآزاری نیز ریشه در همین غریزه دارد. با این تفاوت که واکنشهای بیمار مبتلا به مازوخیسم با بیمار سادیست فرق می کند.
هنگامی که تمایلات قهرآمیز غریزه ی مرگ در عوامل روانی انسان حادث شد، از دو حال خارج نیست، یا انسان به پیروی از این غریزه به تخریب و شکستن اشیا و آزار دیگران می پردازد و به این ترتیب غریزه ی خود را ارضا می کند یا اینکه محدودیتهای طبیعی و اجتماعی به او اجازه ی این کار را نمی دهند؛ برای مثال طفل به دلخواه خود نمی تواند آنچه را که در دسترسش قرار می گیرد بشکند و یا مثلاً سر گربه را از تنش جدا سازد. در این صورت غریزه ی تخریب و مرگ به جای اینکه متوجه دنیای بیرون انسان شود، به درونش راه می یابد و خود انسان را هدف قرار می دهد و به این ترتیب، تمایلات قهرآمیزانسان به جای دیگران روی خود او پیاده می شود. به بیان دیگر انحراف مازوخیسم و سادیسم هر دو از یک منبع سرچشمه می گیرند ولی در مازوخیسم غریزه ی تخریب و مرگ به جای اینکه روی دیگران عمل کند، بر خود بیمار مبتلا اثر می گذارد.
گروه های زیادی از مردم مبتلا به مازوخیسم هستند؛ مثلاً مرتاضان و یا افرادی که در پاره أی موارد به استقبال مرگ می روند و یا اشخاصی که در مواقع خطر و پیش آمدهای ناگوار و مصیبت بار، به جای اینکه برای رفع مشکلات خود تدابیر منطقی ای بیندیشند، خود را هلاک می کنند. بعضی از مبتلایان به مازوخیسم نیز، دراین موارد، در واقع قصد انتقامجویی و یا کشتن دیگران را دارند. این _ نوع سادیسمی ارضای غریزه _ اما به جای این کار، خود را از بین می برند.
انواع مازوخیسم:
انحراف مازوخیسم را از نظر شدت و ضعف به سه دسته تقسیم کرده اند:
مازوخیسم روانی، مازوخیسم احساساتی و مازوخیسم جسمی یا فیزیولوژیکی.
توجه به این نکته ضروری است که به طور معمول، حالات مذکور تا حدودی در زندگی جنسی افراد بشر وجود دارند، و تا هنگامی که جنبه ی عادی داشته، ازحد و مرز معمولی تجاوز نکنند، امری کاملاً طبیعی به شمار می روند اما اگر به صورت های شدید و خاص یا به عبارت دیگر انحرافی جلوه کنند و یا بتدریج به صورت عادت در آیند، وجود انحراف را محقق می سازند.
مازوخیسم روانی
مازوخیسم روانی حالتی است که در زندگی جنسی عادی مردم دیده می شود. بعضی افراد در زندگی جنسی، خود را ازهر لحاظ در اختیار فرد محبوب خویش قرار می دهند و هر نوع خفتی را که از طرف وی به آنها تحمیل شود، می پذیرند. چنین رابطه ی جنسی ای بین زن و مرد را می توان طبیعی و عادی دانست، اما اگر روابط از این مرز تجاوز کند و جنبه ی ارباب وغلامی پیدا کند و یکی از طرفین تا حدی که برده ای از اربابش اطاعت و فرمان برداری می کند، بنده وار خواست های طرف مقابلش را اجابت کند، می توان گفت که به انحراف مازوخیسم روانی دچار شده است.
مبتلایان به این نوع مازوخیسم، جز دشنام و خفت و خواری چیزی نمی طلبند و زخم زبان، اهانت و ناسزا آنها را به اوج لذت جنسی می رساند.
مازوخیست های روانی، تا زمانی که از کسی دشنام نشنیده اند یا شخصی آنها را تحقیر نکرده است، ناراحت و ناآرامند. البته باید توجه داشت که این نوع مبتلایان هنگام آمیزش جنسی، میلی به تحمل آزار ندارند بلکه از شنیدن کلمات رکیک و اهــانت آور، لذت می برند. بسیاری از زنان جوان و تحصیل کرده و برومندی که با مردانی به مراتب پست تر از خود ازدواج می کنند و یا به مردان درشت و قوی هیکل گرایش دارند، مبتلا به مازوخیسم روانی هستند. این زنان در برابر قوی هیکل بودن مرد که صفتی به اصطلاح بارز به شمار می رود، کلیه ی معایب و نقایص اخلاقی و ذاتی او را بسادگی نادیده می گیرند.
به طورکلی می توان گفت که منحرف مازوخیست، یک انسان خفت طلب واهانت جو است و به هر ترتیبی که بتواند خود را به دیگری تسلیم می کند و بدون قید و شرط در اختیار او قرار می گیرد تا تمایلات روانی و انحرافی خود را اقناع کند. هرشفلد مثال جالبی در این مورد دارد.
او گزارش می دهد که زن جوانی در زمان جنگ، یک زندانی فرانسوی را برای مدت هشت ماه در اتاقش مخفی کرده و خود را بدون قید و شرط ، برای انجام هر نوع عمل جنسی دراختیار وی گذاشته بوده است. تحقیقات بعدی نشان می دهد که این زن دارای عنن کامل بوده و تنها دلیل تسلیم بدون قید وشرط او به زندانی فرانسوی، انحراف مازوخیسم وی و شعف و نشأت جنسی ای بوده که از این راه به آن دست می یافته است.
مازوخیسم احساساتی
بعضی از افراد مبتلا به مازوخیسم که معمولأ کمرو، جاهل و بی سواد هم هستند، از آشکار شدن انحراف خویش خودداری می کنند و به درون خود پناه می برند. این افراد می کوشند با تجسم صحنه های مختلف مازوخیسم از راه فکر و خیال، تمایلات غیر عادی خود را ارضا کنند. این دسته از منحرفان مازوخیسم را مازوخیسم های احساساتی و انحراف آنها را مازوخیسم احساساتی گویند.
مازوخیسم فیزیولوژیکی
مازوخیسم فیزیولوژیکی که حادترین و واقعی ترین وجه مازوخیسم است حالتی است که انسان را وا می دارد تا از احساس درد و رنج، لذت ببرد و بدن خود را با اشتیاق درمعرض زجر و درد و عذاب قرار دهد. برای شخصی که به انحراف مازوخیسم فیزیولوژیکی مبتلاست، درد مفهوم خود را از دست داده و حتی لذت و شعف می شود. مبتلایان به این نوع مازوخیسم که تعدادشان از مبتلایان به دو نوع دیگر بیشتر است، از آزار های بدنی مانند شکنجه، پاره شدن پوست و گوشت و یا سوختن بدن شان لذت می برند و چنانچه اقدامی برای درمان آنها صورت نگیرد، سرانجام خود را هلاک خواهند ساخت.
ارضای تمایلات مازوخیستی به وسیله حواس لامسه
شخص مبتلا به مازوخیست فیزیولوژیکی، ابتدا به وسیله ی حس بویایی و چشایی خود، لب های شریک جنسی اش را به طور عادی می بوید و با زبان آنها را لمس می کند، ولی بتدریج وارد مرز اعمال انحرافی می شود و به بوییدن مواضع جنسی و مزه کردن آنها و حتی خوردن فضولات بدن شریک جنسی خود می پردازد.
ارضای تمایلات مازوخیستی به وسیله حواس بینایی و شنوایی
شخص مازوخیست میل شدیدی به مشاهده ی اعضای لخت بدن شریک جنسی اش دارد و از شنیدن حرفهای اهانت آمیز و فحشهای رکیک در هنگام آمیزش جنسی لذت می برد. در واقع همانقدر که مبتلا به انحراف سادیسم از ادای کلمات توهین آمیز لذت می برد، مبتلا به مازوخیسم از شنیدن این کلمات به شعف روانی می رسد.
مطالب پیشنهادی:
تحریک میل جنسی همسر با این ترفندها
چگونه همسر خود را علاقمند نگه دارید؟
اختلاف در میل جنسی زنان و مردان
اصول اساسی ماساژ جنسی بدن زن (ویژه متاهلین)
ما از فوبیا (ترسهای بیدلیل) زیاد شنیدهایم. فوبیای ترس از حشرات، فوبیای تاریکی و ارتفاع. فوبیای تنهایی و سکوت. اما شاید هیچیک از آنها، به اندازه ترس از تصمیم گیری بر زندگی ما سایه نینداخته باشد.
ترس از تصمیمگیری به حدی جدی است که برای آن یک نام اختصاصی هم در نظر گرفته شده است: Decidophobia. همانگونه که مشخص است این عبارت، از ترکیب دو کلمه Decide به معنای تصمیمگیری و Phobia به معنای ترس بیدلیل شکل گرفته است.
این لغت توسط والتر کافمن، ابداع شد. او کتابی به نام «بدونگناه و عدالت» نوشت. او کتاب خود را اینگونه شروع میکند:
ترس از تصمیمگیری یا فوبیای تصمیم گیری ، باعث میشود ما جرات انتخاب یک گزینه را از میان گزینههای موجود نداشته باشیم. این در حالی است که در بسیاری از موارد، گزینه درست را میتوانیم به سادگی از میان گزینههای پیش رو تشخیص دهیم.فرار از تصمیمهای بزرگ به تصمیمهای کوچک، یکی از هنرهای ما برای پنهان کردن ترس از تصمیمگیری است.
به همین دلیل، احتمالا شما این راهکار را زیاد دیده یا بهکار بردهاید:
حالا یک تغییر کوچک انجام بدهیم: مدتها است تصمیم به تعویض و ارتقای ماشینم دارم؛ اما باید دهها میلیون تومان پول روی قیمت ماشین فعلی بگذارم تا ماشینی که کمی بهتر است خریداری کنم. نه میتوانم این تصمیم را فراموش کنم و نه جرات دارم که به صورت قطعی تصمیم بگیرم. به سراغ راهحل دیگری میروم: «فعلا ضبط ماشین رو عوض میکنم. شاید بتوان با همین ضبط جدید تا مدتی همین ماشین را تحمل کرد.»
شاید اینجا، تشبیهی که پیتر سنگه در کتاب پنجمین فرمان خود، در حوزه تفکر سیستمی مطرح میکند قابل استفاده باشد: با تقسیم یک گاو به دو قسمت، دو گوساله نخواهیم داشت. بلکه یک گاو مرده خواهیم داشت، ما با خرد کردن یک تصمیم به تصمیمهای کوچکتر، عملا اصل آن تصمیم را کنار گذاشته و سرگرم انتخابهای دیگری شدهایم.
غیر از مورد فوق، ما راهکارها و مکانیزمهای دیگری هم برای فرار از تصمیمگیری و پنهان کردن فوبیای تصمیمگیری آموختهایم:
فعلا اولویت من نیست: میدانیم که دیر یا زود باید راجع به ماندن یا رفتن از کشور تصمیم بگیریم؛ اما بهدلیل ترس از گرفتن این تصمیم، میگوییم: «فعلا مشغول درس خواندن هستم. بگذار لیسانسم را بگیرم. بعدا به این مساله فکر میکنم. الان اولویت من مهاجرت یا ماندن نیست. اولویت دانشگاه است.»
نکته دیگر آن است که ما عموما فراموش میکنیم که تصمیم نگرفتن، خود یک تصمیم است. کسی که تصمیم می گیرد فردا در مورد استعفا فکر کند، تصمیم گرفته است که امروز استعفا ندهد.دلیل اینکه بسیاری از ما مشورت میگیریم، ندانستن پاسخ نیست، بلکه ترسیدن از پذیرش پاسخی است که در ذهن داریم.
افراد در مقابل تغییر:
١- تغییر را می سازند
٢- تغییر را پیش بینی می کنند
٣- با تغییر ، تغییر می کنند
٤- در برابر تغییر مقاومت می کنند
.
.
گروه اول کار آفرینان
گروه دوم مدیران
گروه سوم طبقه متوسط
گروه چهارم غافلان
مطالب پیشنهادی:
مهارت های حل مساله در زندگی مشترک
ملاک های ازدواج از دیدگاه دکتر فرهنگ هلاکویی
5 اصل برای حل مشکلات روابط زناشویی
برای داشتن یک ازدواج موفق، دختران و پسران نیازمند یادگیری مهارت هایی هستند
رهایی از انباشتگی و درهم ریختگی در یک محیط اولین و مهمترین اصلی است که بایستی انجام شود. در حقیقت آلودگیهای فیزیکی، انرژی ساکنان قبلی و انباشتگی وسائل زائد در سر راه جریان نرم و هموار انرژی پیرامون باعث اغتشاش و گرفتگی می شود و چون بر اساس شبکه بندی نه گانه فنگ شویی در خانه که بیشتر در مباحث آینده در مورد آن بحث می شود. هر قسمت از شبکه بندی در محل زندگی جزئی از وجود ما می باشد و در صورت انسداد انرژی در دو شبکه بندی آن قسمت از وجود ما دچار نابسامانی و انسداد می شود.
با پالایش آن مکان و جدا کردن اشیاء زائد که به آنها دلبستگی پیدا کرده ایم و یا از آنها استفاده نمی کنیم، باعث آزاد شدن انرژی جدا شده از خود می شویم و همچنین جریان یافتن انرژی در آن قسمت باعث تعادل و حرکت در روند زندگی در آن قسمت از وجودمان می شود. هر قسمت از این شبکه (روح باگوا) متعلق به یک سمبل عدد، رنگ، پنج عنصر، جهت جغرافیایی، اعضای خانواده، عضو بدن، نحوه زندگی و .... می باشد. که یا وجود انباشتگی و مشکل از زندگی می توانیم به راحتی تشخیص دهیم کدام قسمت از اطاق، خانه یا عضو بدن دچار مشکل و عدم تعادل در انرژی های آن قسمت شده است. انباشتگی دارای بوی نامطبوع، رنگ، شکل و حالت چشسبناک می باشد که از طریق دیدن یا اسکن کردن با دست می توان آنرا حس و لمس کرد.
مهمترین اصل از پالایش انباشتگی این است که ابتدا بایستی پالایش را از وجود خودمان (ترس، نفرت، حسادت، خشم و ...) شروع کنیم . سپس به سراغ محیط زندگی خود برویم. در فنگ شویی یکی از اصول مهم وجود عناصر آب، چوب، آتش، خاک و مغز می باشد که می توان چرخه سازگاری و ناسازگاری را در محیط یک خانه یا در درون بدن انسان مشخص کرد و از این طریق تعادل را بر قرار کرد . لذا در صورت فرصت می توان در بخش های آینده به آن اشاره نمود.
مطالب پیشنهادی:
۵ راه و تغییر دادن سریع آشپزخانه
یک خانه خوش شگون میتواند برای شما و خانوادهتان سعادت، نیک بختی، سلامت و خوشبختی به ارمغان آورد. پیش از خرید خانه حتماٌ از متعادل بودن ان با محیط اطرافش مطمئن شوید طوری که نیروی سعادت بخش چی بتواند به راحتی در آن جریان داشته باشد. در این فصل به برخی ملاحظات که باید هنگام خرید خانه در نظر داشته باشید میپردازیم.
درب اصلی خانه
موقعیت درب اصلی خانه یکی از مهمترین ویژگیها است. درب اصلی خانه بیشتر از جاهای دیگر خانه محل رفت و آمد است. این دربی است که خانه را محافظت میکند و از طریق آن نیروهای ویرانگر وارد خانه میشوند و ستارههای خوشبختی نیز از طریق آن نفوذ خود را اعمال میکنند. بطور کلی عقیده عموم مردم بر این است که اگر درب جلو در موقعیت خوبی قرار داشته باشد، ساکنان آن خانه از سلامت، وفور نعمت و زندگی طولانی بهرهمند خواهند شد.
درب اصلی ساختمان باید دارای لولاهای مرغوب، قائم و متناسب با اندازه ساختمان باشد. اگر درب اصلی بطور غیرعادی بزرگ باشد باعث خدشه دیدن خانه میشود و ساکنان آن دچار مشکلات مالی خواهند شد. اگر درب اصلی نسبتاٌ کوچک باشد ساکنان خانه همواره در مورد مسائل جزئی با یکدیگر به بحث و جدل خواهند پرداخت. چهارچوب درب همچون ستونهای محافظت کننده خانواده است و باید قائم و بدون پوسیدگی باشد.
مطالب پیشنهادی:
۵ راه و تغییر دادن سریع آشپزخانه
* از اجاق گازتان بیش از حد استفاده کنید چرا که اجاق بیانگر توانایی شما برای بالا بردن پتانسیلتان است. هر چه بیشتر آشپزی کنید، خیلی آسانتر می توانید از فواید فنگ شویی در برای سلامتی، ثروت و عشق لذت ببرید.
*چاقو ها و قیچی های تیز را در معرض نمایش نگذارید. حالت انرژی برنده این اشیا می تواند مشاجره، دلواپسی و اضطراب به همراه بیاورد. چاقو ها را در یک جعبه چوبی قرار دهید و قیچی ها را در قفسه بگذارید.
*از میوه ها و غذا های تازه لذت ببرید. غذای سالم به دیگران تعارف کردن این امکان را به افراد می دهد تا بدانند که آشپز خانه شما جایی است که در آن می توانند تغذیه شوند و پرورش یابند. یک ظرف بزرگ میوه تازه می تواند از لحاظ سلامت بدنی و روحی شما را تامین کند.
▪*اجازه ندهید که آشپزخانه در هم و بر هم شود. می تواند باری را بر روی زندگی شما تحمیل کند. اگر شما می خواهید که این بار را بردارید؛ در هم و بر همی های درون کابینت را تمیز کنید و وسائل زائد را بردارید و درون کشو ها و کمد ها را خلوت کنید. انباری خود را مرتب کنید و پیشخوان ها را از هر گونه وسیله ای که در طول روز بلا استفاده است، خالی کنید.
*یک کمد برای وسایل اضافی داشته باشید خیلی خوب است که وسیله ای برای نگهداری وسایل عجیب و غریب در خانه داشته باشید و آشپزخانه جای محسوسی برای این کار است. فقط به خاطر داشته باشید که این کمد باید به دقت مرتب شده باشد. روی آن دسته از کمد هایی سرمایه گذاری کنید که برای هر گونه وسیله ای مثل طناب، کلید، باتری ها و چسب های قطره ای و هر چیزی که می خواهید در آنجا بیندازید، جایی وجود دارد.
*وسایل سنگین را روی هم قرار ندهید. این باعث می شود که مدام احساس خستگی و دستپاچگی بکنید. اگر ماهی تابه و قابلمه هایتان را روی هم انبار کرده اید آن قفسه را جایی وصل کنید که مجبور نباشید زیر آن کار کنید یا بنیشینید.
*باید تصویر واضحی از ورودی داشته باشید و این کار نه تنها باعث می شود که در هنگام آشپزی احساس آرامش بیشتری بکنید بلکه باعث می شود که بتوانید شانس های دیگر زندگی را هم کشف کنید. اگر اجاق گاز شما رو بروی دیوار قرار گرفته آینه ای قرار دهید تا بازتابی از ورودی داشته باشد. حتی کتری براق روی اجاق گاز هم می تواند این کار را انجام دهد. چرا که سطح آن براق است و می تواند هر حرکتی را در پشت سر شما را نشان دهد.
*آب در روی اجاق به مدت طولانی قرار ندهید. این امر می تواند شما را افسرده کند و نیرویتان را برای زندگی بگیرد. هر زمانی که کارتان با کتری تمام شد، آب آن را خالی کنید.
*مطمئین شوید که لوله های شما به درستی کار می کنند. لوله هایی که آب می دهند و شیر آب هایی که چکه می کنند نشان دهنده این مطلب است که ثروت از زندگی شما می رود.
*یادتان نرود که یک نشیمن بسیار راحت در آشپزخانه تان درست کنید هر چه آشپزخانه تان آرامتر و راحت تر باشد راحت تر می توانید عشق و حمایتی که احتیاج دارید تا با آن پیشرفت به پیشرفت برسید را به دست آورید
مطالب پیشنهادی:
۵ راه و تغییر دادن سریع آشپزخانه
اتاق نشیمن قلب یک خانه است و منطقه ای است که بیشتر اوقاتتان را در آن میگذرانید بنابراین باید راحت باشد و حسی از وارهیدگی به شما بدهد.
دکوراسیون این اتاق باید بازگوکننده بخش هایی از شخصیت شما برای مهمانان تان باشد و در عین حال فضایی برای اموال شخصی شما از جمله کاناپه ، صندلی ، تلویزیون و ضبط صوت و ... ایجاد کند.
در ابتدا در آستانه درب ورودی ، رو به اتاق نشیمن بایستید ، دورترین گوشه سمت راست اتاق گوشه قدرت به شمار می آید که منطقه ارتباطات نیز هست و اینجا بهترین مکان برای تلویزیون یا ضبط صوت است به خصوص اگر یک یادگاری از کسی که دوستش دارید و یا عکسی از شریک زندگیتان را آنجا قرار دهید.
اتاق نشیمن به شدت یانگ ( انرژی مردانه ) است پس برای تعدیل این انرژی بهتر است مقداری یین ( انرژی زنانه ) به آن اضافه کنید ، تعدادی کوسن ، مبلمان راحتی ، گیاهان پربرگ و سبز و شاداب و شاید حتی یک تنگ ماهی طلایی بتواند محیطی دلنشین پدید آورد
افزودن گیاهان شاداب ، روشن و مرتعش ، چی را تحریک میکند و میتواند نیروی تیرهای مخفی را ملایم کند ، گل خشک ایده بسیار بدی است چرا که نمادی از مرگ به حساب می آید.
* قرار دادن آینه در بالای شومینه به جذب شاچی ( انرژی منفی ) کمک میکند.
* شکل نعل اسبی محبوب ترین چیده مان برای مبلمان است ، از گذاشتن صندلی یا کاناپه جلوی در و یا پنجره خودداری کنید زیرا باعث میشود ساکنان خانه احساس ضعف کنند و حساس و آسیب پذیر شوند.
* یک میز پذیرایی تمیز در وسط اتاق فنگ شویی بسیار خوبی است
مطالب پیشنهادی:
۵ راه و تغییر دادن سریع آشپزخانه
فنگ شویی به معنای باد و آب است، یک فلسفه و فن باستانی در چین است و برای پیدا کردن دکوراسیون مناسب و چیدمان درست اشیا در ساختمانهای مسکونی، تجاری، باغ و غیره استفاده میشود تا بهترین اثر را بر سلامتی، شادی، موفقیت، هماهنگی و به طور کلی انرژی مثبت چی داشته باشد. مهمترین چیزهایی که باید رعایت کرد، پرهیز از بی نظمی و هرگونه انباشتگی، استفاده از رنگهای مناسب، خطوط منحنی، در نظر گرفتن جهتهای مناسب است. البته امروزه به طور رسمی در چین آن را خرافات میدانند.
فنگ شویی در اصل یک فلسفه 5000 ساله چینیه که به هنر چیدمان و جابجایی اشیا تاکید دارد. فنگ شویی یعنی باد و آب...فنگ شویی منبع انرژی است و همانطور که می دانیم در اطراف ما دریایی از انرژی هست و به همین علت باید اشیا را جوری بچینیم که انرژی براحتی گردش کند...مثلا اگه دقیقا جلوی درب ورودی یک آینه باشد این باعث می شود که انرژی هایی که از درب ورودی داخل می شوند همه منعکس بشه به خارج و این مطلوب نیست.
آیا تا به حال حس کرده اید که از چیدمان قسمتی از خانه رضایت شما را به خود جلب نمی کند و یا هیچ کجای خانه مطابق میل شما چیده نشده و بعد با خود فکر کرده اید که باید یکسری تغییرات اساسی در آن ایجاد کنید. فنگ شویی راهها زیادی را در پیش روی شما قرار می دهد. البته ایجاد تغییرات خانگی بر اساس تکنیک فوق، فقط شامل موارد فیزیکی نمی شود و موارد معنوی را نیز در بر می گیرد. در حقیقت شما با استفاده از تکنیک های فنگ شویی معنی خاصی را به هر یک از اسباب و اثاثیه منزل خود می دهید و از این طریق می توانید انرژی مثبتی که از آنها ساطع می شود را دریافت نمایید. این انرژی مثبت در فنگ شویی با نام "چی" شناخته می شود.
با اتکا به این شیوه به راحتی می توایند انرژی های منفی را از خانه بیرون کرده و جریان های سیال و مثبت را وارد خانه کنید و اجازه دهید "چی" یا همان انرژی مثبت وارد خانه شما شود تا زندگی پربارتر و شادتری را دنبال کنید.
در فنگ شویی 5 عنصر اصلی وجود دارند که به واسطه آنها می توان به تعادل دست پیدا کرد. نام، ویژگی، جهت، و رنگ های مرتبط با هر یک به شرح زیر می باشند:
آتش – نماد اشتیاق و انرژی بالا
جهت: جنوب، شمال شرقی و جنوب غربی
رنگ های مرتبط: قرمز، نارنجی، بنفش، صورتی، زرد پر رنگ
زمین – نماد پروردگی، ثبات و پایداری
جهت: مرکز خانه
رنگ های مرتبط: بژ، زرد کمرنگ، لیمویی
فلز – روشنی، قطعیت، شفافیت و با خود صراحت، دقت، لیاقت، و کفایت را نیز به همراه دارد.
جهت: غرب و شمال
رنگ های مرتبط: طوسی، خاکستری و سفید
آب – آسایش، تازگی، آرامش، فراوانی
جهت: شمال و شرق
رنگ: آبی و مشکی
چوب – شادابی، زندگی، نشاط و با خود شفا، حیات، رشد، و ثروت را نیز به همراه دارد.
جهت: شرق و جنوب شرق
رنگ های مرتبط: قهوه ای و سبز
برای دعوت فنگ شویی به داخل منازل خود به نکات زیر توجه کنند:
1- از بین بردن ناهنجاری ها
کلیه اشیائی را که دوست نداشته و علاقه ای نسبت به آنها ندارید از محیط اطرافتان حذف کنید. این مرحله اجباری است و شبیه نوعی پروسه روان درمانی است چراکه اولین مرحله ایجاد هارمونی و به مثابه آن انرژی "چی" در خانه است.
2- جریان هوا و میزان نور را تنظیم کنید
این دو عنصر برای "چی" خیلی مهم هستند. سعی کنید درب ها و پنجره ها را به طور مکرر باز کنید. برای پاکسازی هوا از دستگاه تهویه و یا گیاهان فنگ شویی استفاده کنید. تا آنجایی که می توایند نور طبیعی خورشید را به داخل خانه راه دهید و کلیه طیف های رنگی را به اتاق وارد کنید.
3- طرح "با-گوا" خانه خود را بکشید
طرح با – گوا و یا نقشه انرژی فنگ شویی در هر مکانی متفاوت بوده و مخصوص به همانجا می باشد. سعی کنید نمونه "با – گوا" ی خانگی خودتان را طرح ریزی کرده و به تصویر بکشید. به این طریق به راحتی می توانید ارتباط مناطق مختلف منزل خود با زندگی تان را در یابید. به عنوان مثال منطقه جنوب شرقی خانه ارتباط مستقیم با انرژی پول و ثروت دارد.
4- در مورد 5 عنصر اصلی فنگ شویی تحقیق و جهات مرتبط با آنها را پیدا کنید
باید تشخیص دهید که هر عنصر در کجا به درد شما می خورد. به عنان مثال اگر می خواهید در زندگی به موفقیت و کامروایی بیشتری برسید باید از عنصر چوب و آب در مناطق جنوب شرقی خانه بیشتر بهره بگیرید.
5- عنصر ولادت فنگ شویی خود را پیدا کنید
و با استفاده از آن خانه ای بسازید که از این عنصر حمایت کند. به عنوان مثال اگر عنصر فنگ شویی شما آتش است، باید نمای آتش فنگ شویی را در خانه به منسه ظهور بگذارید. به این منظور می توانید از رنگ هایی نظیر قرمز، نارنجی، ارغوانی، زرشکی، و زرد در اشکال سه گوش و مثلثی استفاده کنید. شما همچنین نیاز مبرمی به استفاده از عناصر قوی چوبی در زندگی خود دارید چراکه چوب آتش را تغذیه می کند.
6- عدد "کوا" ی خود را پیدا کنید
با این کار می توانید خود را در وضعیت مناسب قرار دهید و به واسطه آن محل دقیق قرار دادن تخت خواب، نهارخوری، و محل کارکردن را پیدا کنید. به عنوان مثال اگر عدد کوای شما 1 باشد در مواجهه با جهات زیر با شادی و خوشی همراه می شوید: جنوب شرقی، شرق، و جنوب.
7- سه گانه خانگی فنگ شویی را بشناسیم
همیشه در منزل خود از نظر ذهنی توجه دقیقی به مثلث سه گانه خانگی فنگ شویی یعنی اتاق خواب، حمام و آشپزخانه داشته باشید.
امید است با اتکا به این شیوه به راحتی بتوایند انرژی های منفی را از خانه بیرون کرده و جریان های سیال و مثبت را وارد خانه کنید و اجازه دهید "چی" یا همان انرژی مثبت وارد خانه شما شود تا زندگی پربارتر و شادتری را دنبال کنید.
اتاق نشیمن قلب یک خانه است و منطقه ای است که بیشتر اوقاتتان را در آن میگذرانید بنابراین باید راحت باشد و حسی از وارهیدگی به شما بدهد.
دکوراسیون این اتاق باید بازگوکننده بخش هایی از شخصیت شما برای مهمانان تان باشد و در عین حال فضایی برای اموال شخصی شما از جمله کاناپه ، صندلی ، تلویزیون و ضبط صوت و ... ایجاد کند.
در ابتدا در آستانه درب ورودی ، رو به اتاق نشیمن بایستید ، دورترین گوشه سمت راست اتاق گوشه قدرت به شمار می آید که منطقه ارتباطات نیز هست و اینجا بهترین مکان برای تلویزیون یا ضبط صوت است به خصوص اگر یک یادگاری از کسی که دوستش دارید و یا عکسی از شریک زندگیتان را آنجا قرار دهید.
اتاق نشیمن به شدت یانگ ( انرژی مردانه ) است پس برای تعدیل این انرژی بهتر است مقداری یین ( انرژی زنانه ) به آن اضافه کنید ، تعدادی کوسن ، مبلمان راحتی ، گیاهان پربرگ و سبز و شاداب و شاید حتی یک تنگ ماهی طلایی بتواند محیطی دلنشین پدید آورد
افزودن گیاهان شاداب ، روشن و مرتعش ، چی را تحریک میکند و میتواند نیروی تیرهای مخفی را ملایم کند ، گل خشک ایده بسیار بدی است چرا که نمادی از مرگ به حساب می آید.
* قرار دادن آینه در بالای شومینه به جذب شاچی ( انرژی منفی ) کمک میکند.
* شکل نعل اسبی محبوب ترین چیده مان برای مبلمان است ، از گذاشتن صندلی یا کاناپه جلوی در و یا پنجره خودداری کنید زیرا باعث میشود ساکنان خانه احساس ضعف کنند و حساس و آسیب پذیر شوند.
* یک میز پذیرایی تمیز در وسط اتاق فنگ شویی بسیار خوبی است
مطالب پیشنهادی:
۵ راه و تغییر دادن سریع آشپزخانه
12 نکته برای طراحی اتاق خواب بر اساس فنگ شویی
ساعت یازده شب است. روز پرکاری داشته اید، هشت تا ده ساعت کار مداوم و روزی پر مشغله را سپری کرده اید و تنها دقایقی معدود را برای صرف نهار فرصت داشته اید. پس از بازگشت به منزل چند ساعتی را به انجام دادن کارهای منزل پرداخته اید. شام را با چند تن از دوستان خود صرف کرده اید و در ساعات پایانی شب وسایل صبح فردا را آماده کرده اید. اکنون زمانی بسیار مناسب برای خوابیدن است اما هنگامی که به رختخواب می روید، ذهن شما به پرواز در می آید و افکار گوناگونی در ذهن شما جان می گیرد.
سر انجام پس از تلاش فراوان و شمارش هزاران گوسفند دقایقی پس از نیمه شب به خواب می روید. اما ساعاتی پس از نیمه شب ناگهان از خواب می پرید. افکار گوناگونی مجددا َبه ذهن شما هجوم می آورند. برنامه های فردا، اشکالات روز گذشته، مشاجره ای که با رئیس خود داشته اید، نگرانی از آینده و ... هر فکر شما را بیش از پیش از دنیای خواب دور می کند و با هر نگاه به ساعت، از گذشت زمان بیشتر نگران می شوید. بالاخره صبح روز بعد در حالی از خواب بر می خیزید که احساس خستگی و خواب آلودگی شما را رنج می دهد.
بیش از پنجاه درصد افراد، دچار یکی از انواع اختلالات خواب به صورت اشکال در به خواب رفتن، اختلال در تداوم خواب، نا آرامی در خواب و کابوسهای شبانه هستند. چرا چنین است؟ زیرا ما در تمام روز کلمات، تصاویر، صداها و تمام وقایع اطراف را جمع آوری می کنیم و هر آنچه را که انجام می دهیم یا به آن می اندیشیم (مانند ترسها، نگرانیها و هیجانات یا مصرف بیش از حد شکر و چربی) در جسم و ذهن ما ذخیره می شوند و با ورود به دنیای خواب، روند پاکسازی ذهن و جسم ما آغاز می شود و همه آنها طی ساعات شب برای طبقه بندی، جذب، حذف یا ذخیره به جسم و ذهن ما هجوم می آورند.
در صورتی که غذای مصرفی ما محرک باشد، جسم و ذهن ما هیجان زده خواهد بود و بازتاب آن در خواب آشکار خواهد شد. در صورتی که غذای مصرفی ما کهنه یا تخمیر شده باشد، بدن باید بخش عمده ای از زمان استراحت را به کاهش و دفع سموم ناشی از این گونه غذاها اختصاص دهد و ما در این مدت احساس نوعی کسالت و بد خلقی می کنیم و هنگام صبح نیز خسته خواهیم بود. هنگامی که ذهن ما با تفکرات و ایده های گوناگون آکنده است، آنها را ذخیره می کند تا بعدها آنها را بازنگری کند و این بازنگری به صورت تصاویر و رویاها در خواب ما ظاهر می شوند.
آساناهای یوگا، روشهای رهاسازی جسمی و همچنین تمرینات ساده تنفسی یوگا روشهایی موثر برای آرام کردن ذهن هستند. این روشها به بدن اجازه می دهند تا در خواب سموم گوناگون را دفع و انرژی آزاد کند بنا بر این ، هنگامی که از خواب بر می خیزیم بدن ما شاداب، ذهن ما پاک و احساسات ما متعادل باشند.
● چند توصیه برای بهبود روند خواب
پیش از هر چیز، اتاق خواب خود را بررسی کنید. آیا اتاق خواب شما پیام آسایش و آرامش را برای شما در بر دارد؟ اتاق خواب باید مکانی باشد آرامش بخش و دور از در هم ریختگی و تشویش. حتی الامکان در اتاق خواب خود از تصاویر و رنگهایی استفاده کنید که شما را از محیط بیرون بهتر جدا کنند. در صورتی که در اتاق خواب شما میز وجود دارد بهتر است از کارهای نیمه تمام و تکالیف آینده شما پوشیده نباشد.
هنگام خواب دوش آب گرم بگیرید و از روغنهای معطر و آرامش بخش مانند اسطوخودوس یا عود استفاده کنید. روشن کردن چند شمع، شنیدن موسیقی، ترانه یا مانترای ملایم نیز به حواس پریشان و تحریک شده شما اجازه آرام شدن و رها شدن می دهد. پس از دوش گرفتن می توانید با انجام دادن چند آسانای سبک، تنش را از بدن خود دور کنید. حرکات گردن و شانه از خواص آرامش بخشی ویژه ای برخوردارند زیرا جریان انرژی را به سمت سر و مغز هدایت می کنند و در فکر و احساس شما تعادل ایجاد می کنند.
● حرکات گردن
روی یک صندلی راحت یا روی زمین بنشینید و ستون فقرات خود را عمود نگه دارید و در همان حال شانه ها و بازوهای خود را رها کنید. پس از دم، با بازدم سر خود را به جلو خم کنید تا هنگامی که چانه شما به قفسه سینه برسد و در این حال به صورت عادی تنفس کنید و ماهیچه های پشت و گردن خود را رها کنید. به سرتان اجازه دهید تا با وزن خود گردنتان را به پایین بکشد. با دمی عمیق سر را به محل طبیعی خود بازگردانید و پس از بازدم خود را رها کنید.
با دم و بازدم به آرامی گوش راست خود را به شانه راست نزدیک کنید به حدی که در سمت چپ گردن خود احساس کشیدگی کنید. شانه ها را شل و رها نگه دارید و به صورت طبیعی تنفس کنید. با دم سر را به حالت اولیه بازگردانید و حرکت را در سمت مقابل تکرار کنید.
● حرکات شانه
بازوهای خود را آزادانه از طرفین شانه ها به پایین رها کنید. به همراه دم شانه های خود را از جلو به یکدیگر نزدیک کنید و با بازدم آنها را رها کنید تا به محل اولیه خود بازگردند.
با دم شانه ها را به بالا بیاورید و به گوشها نزدیک کنید و با بازدم آنها را رها کنید.
با دم شانه ها را از پشت به یکدیگر نزدیک کنید به نحوی که در قفسه سینه احساس کشیدگی کنید و با بازدم آنها را رها کنید تا به محل اولیه خود بازگردند.
به آرامی شانه ها را در جهت عقربه های ساعت بچرخانید. بازوها و دستها را در طرفین بدن رها و آویزان نگه دارید و به این ترتیب می توانید از وزن آنها برای رها سازی شانه ها استفاده کنید. در هر قسمت از حرکت، تنفس را یکنواخت و فعال نگه دارید. در محلهایی که احساس درد می کنید، حرکات را بسیار آرام انجام دهید. پس از چند بار تکرار حرکت، شانه ها را رها کنید و بازوها را به آرامی تکان دهید. همین حرکت را در جهت خلاف عقربه های ساعت انجام دهید. اجازه دهید علاوه بر احساس آرامش، لبخندی نیز بر لبان شما نقش ببندد و حرکت انرژی را از قلب به سمت سر خود و بالعکس احساس کنید.
● پسچی موتان آسانا (Paschimuttan asana)
حرکاتی که با خم شدن به جلو همراهند برای هدایت انرژی به درون و بالا تنه در هنگام شب بسیار مناسب هستند. برای انجام دادن این حرکت روی زمین بنشینید و پاهای خود را دراز کنید. زانوهای خود را کمی خم کنید و انگشتان خود را به سمت سقف نگه دارید. شست دستها را به یکدیگر قلاب کنید و همراه با دم بازوها را به سمت بالا و سپس به سمت کف پاهای خود بکشید. با بازدم در حالی که نگاهتان را به دستهای خود دوخته اید بدن را از لگن خم کنید و در حالی که کمر را راست نگه داشته اید پاهای خود را از محلی که برای شما امکان پذیر است، بگیرید و سر، گردن و شانه های خود را شل و رها کنید. در حالی که دستهایتان را به سمت بالا می کشید با دم از حرکت خارج شوید و در حالت نشسته قرار گیرید. با بازدم دستها را پایین بیاورید و کف آنها را در مقابل سینه روی هم قرار دهید. بدن خود را رها کنید.
● وضیت کروکودیل (ماکارآسانا)
این حرکت را می توانید درست پیش از خواب یا در صورت بیدار شدن، در اواسط شب در بستر انجام دهید. روی شکم دراز بکشیدآرنجها را خم کنید و زیر پیشانی قرار دهید. به بالا و پایین رفتن شکم همزمان با تنفس دقت کنید. جذب انرژی را به وسیله شکم خود از زمین احساس کنید. با هر دم سرشار شدن بدن خود را از این انرژی احساس کنید و با هر بازدم خود را از هرگونه فکر تنش زا رها کنید. این کار را تا هنگامی که راحت هستید ادامه دهید. گاهی در می یابید که در این حالت به خواب رفته اید.
● یوگا مودرا (Yoga mudra)
این نوع خم شدن به جلو مودرایی است که انرژی تولیدی از حرکات دیگر را در بدن حبس می کند و آن را به مراکز بالاتر آگاهی هدایت می کند. برخی از آثار خارق العاده این مودرا را می توانید با برخاستن بسیار آرام از این حرکت احساس کنید.
به حالت چهارزانو یا روی یک صندلی بنشینید و چشمهای خود را ببندید. با دست چپ مچ دست راست را از پشت تنه بگیرید. همراه با دمی عمیق، تنه خود را به عقب بکشید و با بازدم، چانه خود را به جلو بکشید و و با حفظ انحنای طبیعی ستون فقرات و بدون قوز کردن، تا حد امکان تنه را روی پاها خم کنید و در این حالت بدن و سر خود را شل و رها کنید. برای برخاستن از حرکت چانه خود را به جلو بکشید و با دمی عمیق اجازه دهید اتساع طبیعی ریه ها تنه شما را کمی بالا بیاورند. با هر بازدم بدن شما به طور طبیعی کمی پایین می آید. حرکات دم و بازدم را آن قدر ادامه دهید تا در حالت نشسته قرار بگیرید. همان گونه که چشمها را بسته نگه داشته اید، دستهای خود را در طرفین بدن رها کنید. مدتی بی حرکت بنشینید و اثر این حرکت را احساس کنید.
● تنفس سه قسمتی (Breathing)
پس از دوش گرفتن و انجام دادن تمرینات کششی ملایم، تنفس سه قسمتی را آغاز کنید. به صورت چهار زانو یا روی یک صندلی بنشینید. یک بازدم عمیق از بینی انجام دهید و در انتهای بازدم شکم را منقبض کنید. برای دم، شکم خود را منبسط کنید و نیمه تحتانی ریه را نیز از هوا پر کنید. در ادامه تنفس، نیمه تحتانی قفسه سینه را نیز منبسط کنید و آن را با منبسط کردن نیمه فوقانی ریه ادامه دهید تا حدی که استخوان ترقوه شما کمی بالا بیاید.برای بازدم نیز به ترتیب نیمه فوقانی، نیمه تحتای قفسه سینه و شکم را تخلیه کنید.این تنفس را به آرامی برای چند دقیقه ادامه دهید.
برای متعادل کردن تفکرات و احساسات، چند دقیقه تنفس نادی شودان انجام دهید. به این ترتیب که ابتدا مجرای سمت راست بینی خود را با شست دست مسدود کنید و از مجرای سمت چپ یک بازدم کامل و عمیق انجام دهید. سپس مجرای سمت چپ را با انگشت انگشتری مسدود کنید و از مجرای سمت راست دمی عمیق بگیرید. بازدم را نیز از همین مجرا انجام دهید. و به همین ترتیب دم و بازدم را از مجرای دیگر انجام دهید. این تنفس را تا چند دقیقه ادامه دهید و سپس دستها را در طرفین بدن رها کنید. چند لحظه با چشمهایی بسته در همین حالت بی حرکت بمانید و به ارتباط تنفس و تفکر خود دقت کنید. تمام افکار، احساسات، آرزوها و هر آنچه را در طی روز انجام داده اید رها کنید. تمام وقایع روز خود را بازنگری کنید و ذهن خود را از تمام آنها آزاد کنید. اگر ذهن شما روی واقعه خاصی ثابت می ماند آن را به طور مختصر مرور کنید و سپس رها کنید. گاهی ضرورت دارد که با خود تکرار کنید: من امروز را رها می کنم و وارد خوابی عمیق می شوم تا جسم، ذهن و روحم را با طراوت و شاداب کنم. سپس برای رهاسازی عمیق، در شاواسانا قرار بگیرید. برای رهاسازی در شاواسانا می توانید از ذهن خود، تنفسهای مختصر یا نغمه های ملایم استفاده کنید. انرژی را به سوی انگشتان پا، قوزکها، ساق پا، ران و لگن خاصره هدایت کنید و به ملایمت انگشتان دست، بازوها و شانه ها را رها کنید.
گردآوری و تنظیم:گروه سلامت پرشین پرشیا
مطالب پیشنهادی:
یوگا چیست؟ژیمناستیک ،هیپنوتیزم یا مدیتیشن؟
یوگای صورت و تمرینات از بین برنده چروک پوست
حرکات ورزشی از پیلاتز و یوگا..عکس
یک مسکن غیر شیمیایی؛ مدیتیشن درد را کاهش می دهد
آیا می توان با یوگا وزن کم کرد؟
یوگا فلسفة عظیمی برای بهزیستی است. از اهداف کلی آن می توان به موارد زیر اشاره کرد :
▪ داشتن اخلاق نیکو، داشتن ارتباط صحیح با خود و دیگران
▪ آموختن دروس اجتماعی و اصول بهداشت ذهنی
▪ صلح و دوستی نسبت به دیگران
▪ پاکسازی ذهنی و تعالی معنوی
از مشخصات بر جستة فلسفه یوگ انضباط و نظم عملی است که به وسیله غلبه بر امیال و تسلط بر حالات ذهنی بدست می آید و این طریقه دارای هشت رکن است که عبارتند از :
١) یاما (Yama) : تعلیمات و آیین رفتار اجتماعی شامل :
الف) آهیمسا(Ahimsa) : آزار ترساندن فیزیکی و روانی به دیگران و ایجاد روابط دوستانه با دیگران.
ب) ستیا (Satya) : صداقت، راستگویی و امین بودن.
ج) آپری گراها(Aparigraha) : حسود و کم بین نبودن
د) استیا (Asteya) : به حق و حقوق دیگران احترام گذاشتن، پرهیز کردن از دزدی و کلاهبرداری
٢) نی یاما (Niyama) : تعلیمات و انتظامات فردی شامل :
الف) سوچا (Saucha) : نظم و انظباط در کارها و امورات، پاکی و بهداشت جسمانی و روانی.
ب) سنتوشا (Santosha) : قانع بودن، قناعت و انتظارات متناسب داشتن
ج) تاپا (Tapa) : آرامش، شجاعت و قدرت تحمل مشکلات زندگی
د ) سوادیایا (Svadhyaya) : شناخت تواناییها و ضعفهای خود – خود شناسی
ه) ایشورا – پرانیدانا (Isvara Pranidhana) : رضای تسلیم در مقابل خداوند
٣) آسانا (Asana) : تعلیمات یا انتظامات جسمانی شامل : نرمشها و حرکات جسمانی یا علم سالم سازی و متناسب سازی بدن است. آساناهای یوگا طوری طراحی شده اند که به عضلات، پوست، غدد مترشحه داخلی تمرین داده و کارکرد خوب آنها را باعث می گردند. تداوم در انجام صحیح حرکات ورزشی یوگا بشاشیت، زیبایی، قدرت و انعطاف پذیری را موجب می گردد :
نکته مهم قابل توجه اینکه برای به دست آوردن اثرات مفید حرکات یوگا فرد می باید این حرکات را بطور صحیح و متداوم انجام دهد. صرفاً حرکات صحیح و تداوم در انجام آنهاست که می تواند اثرات مفید و چشمگیر جسمانی و روانی به دنبال داشته باشد. حرکات ورزشی زیادی در بخش آساناهای پوگا وجود دارد. در کتاب گرانداسمهیتا تعداد کل این حرکات ٨٤٠٠٠٠٠٠ ذکر شده است که ٨٤ حرکت به عنوان حرکت مادر و اصلی و بقیه حرکات منشعب از این ٨٤ حرکت می شوند. یک فرد با توجه به موقعیت خود می باید چند حرکت خاص را بطور صحیح هر روز برای حفظ سلامتی روانی تکرار نماید.
٤) پرانایاما (Pranayama) : پرانامایا یعنی علم کنترل تنفس برای انتظامات ذهنی. این کنترل بر روی تمام عملیات تنفسی از قبیل دم، بازدم و حبس تنفس می باشد. چگونه تنفس کردن نقش بسزایی در سلامتی و آرامش روانی دارد. اگر تنفس دچار بی نظمی و در هم و برهمی شود، ذهن دچار آشفتگی و اضطراب می گردد و بر عکس کنترل متناسب تنفس می تواند ذهن را از پریشانی و اشتغالات بیمار گونه رها ساخته و ثبات و اراده قوی را بدنبال داشته باشد.
٥) پرایتاهارا(pratyahara) : پراتاهارا یعنی مرحله کنترل ذهن از خواهشهای نفسانی. وقتی شخص قادر به کنترل ذهن خود از خواهشهای متنوع و گوناگون ارضاء نشدنی شد و ذهن از اضطرابات، کشمکشها و حرص و ولعها پاک گردید آنوقت است که ذهن می تواند سکوی پرشی برای تمرکز عمیق و تعالی روحانی گردد.
۶) دهارانا (Dharana) : یعنی تمرکز فکر یا جمع کردن کامل توجه روی کار خاص. وقتی از تنشها و اضطرابات آزاد و رها گشت، استعدادهای انسان فرصت تکامل و تعالی پیدا می کند. هر چه تمرکز بیشتر شود قدرت خلاقیت و استعداد انسان نیز بیشتر می گردد.
٧) دیانا (Dhyana) : یعنی خلاء ذهنی یا مدیتیشن. ذهن ما در طول شبانه روز دایماً در ترافیک افکار گوناگون، تصمیم گیریها، خاطرات، خواهشها و غیره بسر می برد. شاید افکار ما لحظه ای هم توقف و آرامش ندارد، حتی هنگام خواب در شب ذهن در حال فعالیت است و از اشتغالات گوناگون رها نمی باشد و ما خوابهای گوناگونی داریم.این اشتغالات گوناگون ذهنی انرژی روانی زیادی را صرف می کنند و دیگر امکان و فرصتی برای رشد سایر فرآیندهای ذهنی باقی نمی گذارد. وقتی این ترافیک افکار فرصتی برای رشد یا تخفیف یابد ذهن در سکون و خلاء خاصی قرار می گیرد و فرصت و امکان برای ذخیره سازی انرژی روانی و رشد تواناییهای ذهنی باز می شود که به این حالت دیانا یا مدیتیشن (Meditation) گویند. شیوه های زیادی برای انجام مدیتیشن وجود دارد و بخاطر حساسیت موضوع می باید زیر نظر کارشناسان دوره دیده یوگا یا روانشناس بالینی انجام گیرد.
٨) سمادهی (Samadhi) : سمادهی یعنی مرحله وصل، پیوستن، هماهنگی و همسویی، درک عمیق قوانین مسلط و همه گیر حیات و طبیعت و یکی شدن با طبیعت ذاتی خود و ذات خداوندی. سمادهی آخرین و بالاترین مرحله یوگاست.
● روشهای مختلف یوگا
کسی که طالب رسیدن به مرحله سمادهی و پیوستن به بحر بیکران هستی و غوطه خوردن در امواج فیض الهی است برای رسیدن به این مقصود باید یک حرکت کمالی را آغاز کند و در مسیر معرفت از خود به خود و از خود به خلق و از خلق به حق سفر کند.بدین منظور در فلسفه یوگ روشهای مختلفی وجود دارد که سالک بر حسب استعداد و امکانات ذهنی و بدنی خود می تواند یکی از این روشها یا ترکیبی از چند روش استفاده کند :
۱) گیانا یوگا : اتصال و ارتباط با احدیت به وسیله علم و معرفت
٢) بهاکتی یوگا : رسیدن به مرحله اتصال از طریق عشق و محبت نسبت به جمیع موجودات، ادراک تجلی وحدت در کثرت.
٣) کارما یوگا : طی طریق به وسیله خدمت به خلق و و کار و کوشش در مسیر رضایت حق تعالی که در خدمت به خلق نهفته است.
٤) مانترا یوگا : ارتباط با فیض الهی بوسیله ذکر و تسبیح ذات احدیت.
٥) هاتا یوگا : صعود در مسیر معرفت از راه کنترل قوای جسمی و اتحاد نیروهای مختلف جسم.
٦) راجا یوگا : رسیدن به حق از طریق کنترل قوای ذهنی و روحی.
٧) لایا یوگا : فعال کردن انرژیهای نهفته درونی در کالبد اثیری و رها کردن آنها در مسیر معرفت الی الله.
٨) تانترا یوگا : فعال سازی انرژیهای روحی در مسیر کاربرد اعمال جنسی به روش خاص برای رسیدن به مرحله اتصال و اتحاد. برای رسیدن به مقصود عمل به ترکیبی از روشهای یاد شده می تواند در سرعت حرکت باطنی سالک موثر باشد و رهرو را در زمانی کوتاهتر و معرفتی بیشتر به لقاءالله سوق دهد.
● کرامات یوگیان
در کتاب یوگاسوترا تالیف پاتانجلی به نیروهای خارق العاده ایکه در اثر انجام تمرکز نیروهای روحی و مراقبه و سمادهی به دست می آورند اشاراتی شده است. از جمله اینکه یوگی به تدریج به مراتب آگاهی عالی دست می یابد و به ذات اشیاء پی می برد و صاحب کرامت می شود. پاتانجلی می گوید: یوگی بر اثر تمرکز نیروهای سه گانة ضبط حواس، مراقبه و سمادهی قادر به شناسایی مراتب ذهنی دیگران می شود. از قید زمان و مکان خارج و به منشاء نخستین نوسان موج آفرینش وگردش اولین موج هستی پی می برد. درباره نفوذ در افکار دیگران اعتقاد بر این است که چون یوگی به کهنه مراتب ذهنی خویش واقف است، بر اساس تصورات و مفاهیم ذهنی خود می تواند افکار سایرین را نیز دریابد. در واقع ذهن او چون آئینه ایست که افکار دیگران در آن منعکس می شود. یوگیان قادرند از قلمرو ادراک بصری و درک معمولی عوام فراتر روند. یوگی با تمرکز این سه نیرو به اسرار کیهان و زمان واقف می شود.
گردآوری و تنظیم:گروه سلامت پرشین پرشیا
مطالب پیشنهادی:
یوگا چیست؟ژیمناستیک ،هیپنوتیزم یا مدیتیشن؟
یوگای صورت و تمرینات از بین برنده چروک پوست
حرکات ورزشی از پیلاتز و یوگا..عکس
یک مسکن غیر شیمیایی؛ مدیتیشن درد را کاهش می دهد
آیا می توان با یوگا وزن کم کرد؟
یوگا قرن شش پیش از میلاد مسیح توسط بودایی ها انجام می شد. پس از پشت سر گذاشتن قرن ها، امروزه به عنوان الگویی برای ورزش کردن به تمام دنیا رسیده است. یوگا کمک می کند تا بتوانیم نقطۀ مرکزی بدن و روح مان را که همان احساسات و عواطف است کنترل کنیم. این ورزش وضعیت ظاهر را تضمین می کند.
پیش از هر چیز: یوگا چیست؟
ژیمناستیک است یا هیپنوتیزم یا مدیتیشن؟
دادن تعریفی روشن از یوگا دشوار است. لیونل کوردن، که 35 سال متخحصص این رشته بوده است، برای ما توضیح می دهد که " یوگا روشی است که تمام بدن ما را تحت تأثیر قرار می دهد تا انسجام و پیوستگی از دست رفته اش را بازیابد.
یوگا ماهیچه های ما را قوی، روحیه مان را متعادل و ملایم، و تحمل و طاقت مان را بیشتر می کند. علاوه بر همۀ این ها، یوگا به واسطۀ تمرین های ریلکسیشن، بر روح ما نیز اثر دارد.
به طور گسترده، یوگا روشی برای آموزش نیز محسوب می شود؛ حتی می توان از آن به عنوان متد بازپروری هم زمان روح و جسم نیز نام برد. یوگا تمرینی است 100 در100 مفید، برای بدن ضعیف شما که به درستی با آن رفتار نشده، و ذهن پر از فکر و دغدغه های خسته کننده ای است که مغز بیچارۀ ما هر روز همۀ آنها را تحمل می کند.
احساسات، قلب یوگاست
احساس (émotion) به چه معنی است؟
برخلاف باور عامه، احساسات در ذهن پدید نمی آیند بلکه منشأشان بدن است. این احساسات بدون وقفه و پشت سرهم ظاهر می شوند:
شادی، ترس، اضطراب... احساسات خودآگاه یا ناخودآگاه ما را در برمی گیرند و قادرند خاطرات خوب یا بدی برای ما خلق کنند. نکتۀ مهم این است که بتوانید احساسات تان را در طی روز مشخص کنید و با هدایت درست آنها حالات متفاوت تان را مدیریت کنید.
اینجاست که یوگا معنای خودش را پیدا می کند زیرا دقیقاً مرکز توجه یوگا مجموعۀ احساسات است. این احساس های بدن پس از ظهور آسیب شناسی بیان شدند و به واسطۀ تمرین یوگا تخلیه می شوند.
پس از یک جلسه یوگا، بدن به چندین شکل تبدیل شده است. در واقع یوگا آگاهی نسبت به همۀ احساسات را به ما می دهد، یعنی توانایی تشخیص دادن آنها از یکدیگر و پیش بینی کردن جریان های شان. این آن چیزی است که یوگا بر شما اعمال می کند، با فراگیری یوگا به آنچه که در درونتان اتفاق می افتد آگاهی خواهید داشت و احساسات تان را به وضوح مشاهده می کنید: من عصبانی هستم، من غمگین هستم، من آرزده هستم... "
یوگا برای همۀ مردان و زنان؟
لیونل کوردن توضیح میدهد که: "یوگا برای همۀ افراد چه زن و چه مرد، بدون محدودیت سنی توصیه می شود. سابقاً، تصویر یوگا کمی منفی بود: شاید به خاطر حالت فرا طبیعی و سکون یوگا!
اما امروزه تمایل به این رشته خصوصاً در میان جوان ترها بیشتر شده است، حالا دیگر سال هاست که این رشتۀ سرکش و نافرمان افراد را به سمت خود می کشد. می توان گفت که در ابتدا بیشترین علاقه مندان به یوگا حدوداً 40 ساله بودند ولی طی سه سال افزایش قابل توجهی در گرایش افراد 25 تا 35 ساله به این رشته مشاهده شد. در درجۀ دوم، یوگا از دید آنها تبدیل به یک روش واقعی شده است".
و اما دلایل: ورای علاقه به این تمرین، جوان تر ها برای نظم دادن به دلهره ها ، اضطراب ها و احساسات شان و بر عهده گرفتن مسئولیت ها به این رشته گرایش پیدا کرده اند. حدود یک میلیون نفر یوگا کار در فرانسه وجود دارد، بی شک این رشته موفقیت چشمگیری خواهد داشت و در سال های آینده شاهد گسترش هرچه بیشتر آن خواهیم بود.
شیوۀ انجام یوگا
یوگا نیاز به انجام تمرین و آماده سازی منظم و پیگیرانه است اما لیونل کوردن تصریح می کند که " از آنجایی که احساسات تکراری یا فقط موقت اند، آماده سازی برای همۀ افراد به یک شیوۀ انجام نمی شود و هرکس بسته به شخصیت و روحیاتش، آماده سازی متفاوتی دارد.
" جلسات یوگا با حرکات کششی شروع می شوند، تمرین هایی برای انعطاف پذیری و در پایان مشاهده ای از آنچه طی یک مرحلۀ درونی سازی اتفاق می افتد.
" حالات متفاوت بدن نیازمند تمام بدن، وضعیتش و افکار فرد هستند. بر اساس دردها و ناخوشی ها، روش های متفاوتی وجود دارد، مانند: ماساژ خودکار شکم یا مدیتیشن، فنون تنفس در مقابل نگرانی ها و..."
خوب است که یوگا سه بار در هفته و هر بار به مدت 20 الی 40 دقیقه تمرین شود. لیونل کوردن بر این نکتۀ مهم تأکید می کند که" یوگا برای هر فردی فواید خاص و منحصر به فرد خودش را دارد." [ممکن است فواید یوگا برای شخصی متفاوت از شخص دیگر باشد
مطالب پیشنهادی:
یوگای صورت و تمرینات از بین برنده چروک پوست
حرکات ورزشی از پیلاتز و یوگا..عکس
یک مسکن غیر شیمیایی؛ مدیتیشن درد را کاهش می دهد
آیا می توان با یوگا وزن کم کرد؟
یوگا ورزشی جسمی و روانی(فکری) میباشد که در شبه قارهٔ هند و توسط هندوها بوجود آمدهاست. یوگا فواید بسیاری از جمله کاهش استرس و فشارهای روانی، افزایش انعطاف پذیری و تعادل بدن و ... دارد. همچنین یوگا می تواند به شیوه ای روحی - روانی سبب تسهیل روند کاهش وزن شما شود.
در زیر برخی از مهمترین فواید ورزش یوگا برای شما آمده است.
1.انعطاف پذیری بدن:کشش بدن موجب انعطاف پذیری و افزایش دامنه حرکتی عضلات و مفاصل می گردد.با انجام ورزش یوگا انعطاف پذیری بیشتری را در پشت، زانو، کمر،شانه ها و لگن خواهید داشت.
2.مقاومت:با انجام ورزش یوگا، وزن بدن خود را تحمل می کنید. برای مثال:بر روی یک پا می ایستید و تعادل خود را حفظ می کنید و یا بر روی دستانتان می ایستید. برخی از این تمرینات را باید به آرامی انجام دهید تا قدرت شما افزایش یابد.
3.سفت کردن عضلات: همان طور که قدرت عضلات زیاد می شود، سفتی عضلات نیز رخ می دهد. ورزش یوگا به طویل شدن و لاغر شدن عضلات کمک می کند.
4.کاهش درد: افزایش انعطاف پذیری و قدرت بدن می تواند بسیاری از دردها (مخصوصا درد کمر) را از بین ببرد. بسیاری از افرادی که کمر درد دارند، یا افرادی که مدت زیادی را پشت کامپیوتر می نشینند و یا زیاد رانندگی می کنند، می توانند این ورزش را انجام دهند. یوگا باعث سفتی و فشردگی ستون فقرات می شود. با ورزش یوگا از این ناراحتی در امان خواهید بود. همچنین یوگا باعث بهبود توازن و تعادل بدن می شود. باعث دوری از عوامل استرس زا و آرامش ذهنی می شود.
5.بهتر تنفس کردن:بسیاری از افراد، عمل تنفس عمیق را انجام نمی دهند و اکسیژن کافی را به ریه ها انتقال نمی دهند. این ورزش باعث تمرکز روی تنفس می شود و به افراد می آموزد که چگونه از ریه ها بهتر استفاده کنیم. انواع خاص تنفس می تواند به پاک کردن مسیر بینی کمک کند و نیز سیستم اعصاب مرکزی را آرام می کند. این شیوه تنفس ، هم بر جسم هم بر روح اثرات مفیدی می گذارد.
مطالب پیشنهادی:
یوگای صورت و تمرینات از بین برنده چروک پوست
چگونه قانون جذب را در زندگی خودمان عملیاتی و اجرایی کنیم؟(3)
حرکات ورزشی از پیلاتز و یوگا..عکس
یک مسکن غیر شیمیایی؛ مدیتیشن درد را کاهش می دهد
آیا می توان با یوگا وزن کم کرد؟
یوگا چیست ؟
یوگا واژه ای است سانسکریت به معنای وصل کردن . وصل کردن ذهن به جسم، احساسات به منطق و وصل کردن توجه به عمل. یوگا به معنای واقعی خودش یک ورزش است. ورزش یعنی ورز آوردن، آماده کردن. یوگا ورزش کاملی برای جسم و ذهن است. تکنیک هایی در یوگا وجود دارد که هم بدن را ورزش می دهد و هم ذهن را به تکاپو و فعال بودن وادار می کند.
تعریف یوگا
یوگا از دو بعد جسمی و ذهنی تشکیل شده و هیچ وقت تمرین های بدنی از تمرین های ذهنی جدا نیست. برای انجام تمرین های بدنی ( آسانا ) از تمام کفایت های ذهنی مثل توجه، دقت و تمرکز استفاده می شود، همین طور برای انجام تمرین های ذهنی مثل مراقبه کردن، درست به همان اندازه که از ذهن استفاده می کنیم بدن را هم به کار می گیریم، چون وضعیت بدن و حالت نشستن در ایجاد تمرکز فکر و جایگاه "حضور" نقش مهمی دارد. در هر تمرین یوگا این تاکید به وصل کردن وجود دارد.
یوگا و رشته های آن :
یوگا به چهار رشته اصلی تقسیم می شود که عبارتند از:
باکتی یوگا :
رسیدن به حقیقت و وصل شدن از طریق تجربه عشق و محبت به تمامی موجودات و مخلوقات عالم.
کارما یوگا:
رسیدن به حقیقت و وصل شدن از طریق کار و خدمت بدون چشم داشت.
گیانا یوگا:
رسیدن به حقیقت و وصل شدن از طریق کسب دانش و آگاهی.
آشتانگا یوگا:
رسیدن به حقیقت و وصل شدن از طریق به کنترل درآوردن و پرورش جسم و فکر و در نهایت متحد و هماهنگ کردن آن دو. این رشته از یوگا خود به دو شعبه تقسیم می شود: هاتها یوگا و راجا یوگا
هاتها یوگا: در این رشته از یوگا تمریناتی وجود دارد که انجام دادن مرتب آنها تاثیرات زیر را دربردارد:
الف) بدن از سموم و ناخالصی ها پاک می شود.
ب) در این طریق روش هایی وجود دارد که سبب تقویت دستگاه تنفس، گردش خون، گوارش و سیستم عصبی می شود و شخص با انجام دادن آنها بر مقاوت طبیعی خود افزوده و سلامتی را در حیطه جسم و ذهن تجربه خواهد کرد.
ج) شخص را قادر می سازد بر واکنش های غیر ارادی ( Impulse ) خود کنترل و تسلط داشته باشد.
راجا یوگا :
در این رشته راه هایی وجود دارد که شخص با انجام دادن آن ها به کنترل و انضباط ذهن دست می یابد. با انجام دادن تمرین های این بخش از یوگا، مهارت های ذهنی افزایش پیدا می کند و میزان دقت، تمرکز، اراده، حافظه و سایر توانایی های ذهنی فرد تقویت می شوند. در راجا یوگا مراحلی وجود دارد که شخص با پیمودن آنها، ذهن بی قرار خود را در آرامش و صلح درونی مستقر می کند. این مراحل عبارتند از :
1. Pratyahara ، کناره گیری حواس از محرکات
2. Dharana ، تمرکز فکر
3. Dhyana ، مراقبه
4. Samadhi ، یکی شدن
شاخه های مرسوم ورزش یوگا
یوگایی که اکنون در بیشتر کشورهای جهان به آن عمل می شود و به عنوان کلیدی برای رسیدن به سلامت جسم و آرامش روان آن را به کار می برند، هاتها یوگا و بخشی از راجایوگا ست. زیرا با توجه به زندگی شتاب زده صنعتی و ماشینی که کم و بیش هر شهروندی با آن در تماس است و احتیاج انسان به تندرستی و آرامش فکری، تمرین های بدنی، تنفسی و ذهنی که در این قسمت از یوگا وجود دارد، جوابگوی نیازهای او است.
در مورد این بخش از یوگا، سالها ست که متخصصان ورزش و تربیت بدنی، پزشکان، روان پزشکان و سایر پژوهشگران مراکز تحقیق علوم انسانی و دانشگاه های بزرگ جهان، بررسی و تحقیق می کنند. نتایج علمی و کاربردی این تحقیقات هم اکنون در درمانگاه های سلامتی جسم و ذهن، در دانشگاه ها ( بعنوان واحد درسی )، مراکز ورزشی، آسایشگاه های معلولین و معتادان و ... به عنوان شیوه های افزایش مهارت های جسمی و ذهنی به کاربرده می شود.
مطالب پیشنهادی
یوگای صورت و تمرینات از بین برنده چروک پوست
چگونه قانون جذب را در زندگی خودمان عملیاتی و اجرایی کنیم؟(3)
حرکات ورزشی از پیلاتز و یوگا..عکس
یک مسکن غیر شیمیایی؛ مدیتیشن درد را کاهش می دهد
آیا می توان با یوگا وزن کم کرد؟
فواید کمتر شناختهشدهی تمرینات منظم یوگا
نتایج تحقیقی که روی دو هزار زوج بریتانیایی انجام شده نشان میدهد با وجود هیجان و جذابیتهای سال اول، سال سوم شادترین سال ازدواج است؛ در سال پنجم جذابیتها و احساسات کاهش پیدا کرده و جای آن را خستگی و دشواری میگیرد و حوالی سال هفتم رابطه ممکن است گسسته یا مستحکم شود.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز به نقل از بی بی سی، این تحقیق که توسط شرکت حقوقی اسلیتر و گردون انجام گرفته است، نشان میدهد سال اول معمولا با شادی و هیاهوی ازدواج سپری میشود و در سال دوم زوجها شروع به شناخت بیشتر یکدیگر میکنند.
در سال سوم زوجها یاد گرفتهاند با تردیدهای گهگاهی و ایرادات همدیگر چطور کنار بیایند بنابراین همزیستی راحتی را تجربه میکنند.
تقریبا در همین زمان است که موضوع تحکیم بیشتر رابطه و اضافه شدن عضو تازه به خانواده مطرح میشود، زوجها از پیامدهای مالی ازدواج و تقسیم هزینهها رضایت دارند، و مزایای دو منبع درآمد، این دوره را دوران لذت بخشی میکند. معمولا در همین ایام بهبود وضعیت مسکن (بازسازی یا خرید خانه) در جریان است یا به پایان رسیده است.
اما در سال پنجم اوضاع عوض می شود؛ خستگی و افزایش روزافزون آنچه باید انجام شود شادی و رضایت زوجها را کم میکند.
آماندا مک آلیستر وکیل خانواده در موسسه اسلیتر و گوردون میگوید: “معمولا زوجها در سالهای اول برای مشاوره مراجعه نمیکنند اما بعد از پنج سال، یا یکی دو سال بعد، بخصوص بعد از بچهدار شدن از ما کمک میخواهند.”
“حفظ هیجان سالهای اول که همه چیز تازگی دارد کار دشواری است و اغلب افراد به این نتیجه میرسند که زندگی زناشویی انتظارشان را برآورده نکرده است. ما توصیه می کنیم هر کسی که در این مقطع از زناشویی دچار تردید میشود جدا به این موضوع فکر کند که آیا این بحران واقعا حل نشدنی است؟ در اغلب موارد این فقط یک برهه دشوار است و شش ماه بعد این مرحله کاملا پشت سر گذاشته میشود.”
آشنایی با خوب و بد یکدیگر، بگو مگوی دائم در باره تقسیم کار و دغدغه های مالی بچهداری همگی در حوالی سال پنجم تاثیر منفی خود را بر ازدواج میگذراند.
زوجهایی که در این تحقیق شرکت کرده بودند سال هفتم را مانند “دیوار” توصیف کردند. اگر آنها از این دیوار با موفقیت عبور کنند، راه برای یک زناشویی شاد و دراز مدت هموار میشود.
ده درصد از شرکتکنندگان در این پژوهش گفتهاند “نمیدانستند ازدواج چقدر ممکن است سخت باشد” و یکسوم زوجها نیز اعتراف کردهاند که عشقشان به همدیگر نسبت به روزهای اول بعد از عروسی کاهش پیدا کرده است.
در واقع یک سوم زوجها از نظر عاطفی کمبود داشتند و بیست درصد زوجها گفتهاند روزهایی هست که کاملا از تصمیم خود برای ازدواج احساس پشیمانی میکنند.
عدم تطبیق نیازهای جنسی، تفاوت سرگرمیها و تمایلات اجتماعی از موانعی هستند که در سالهای اول سر راه زوجها قرار میگیرند.
نیمی از دو هزار نفری که در این تحقیق شرکت کردند، روز عروسی را شادترین لحظه زندگی و سال اول را شادترین سال (البته بعد از سال سوم) توصیف کردند.
به نظر آنها دلیل اصلی این شادی، “گرمای تازه عروس یا داماد بودن” بعلاوه “خوشبینی لگام گیسخته به زندگی تازه در کنار یکدیگر” بوده است.
اما این احساسات خیلی زود فروکش میکند؛ بعد از آنکه زوجها متوجه این واقعیت ناخوشایند میشوند که رابطه موفق نیاز به چه عزم جزمی دارد.
آماندا مک آلیستر میگوید “زوجها اغلب چنان در تب سالهای اول غرق میشوند که فراموش می کنند برای ازدواج موفق باید زحمت کشید. ازدواج بالا و پایین و سردی و گرمی دارد. بسیاری از مشکلات را می توان با مشاوره بر طرف کرد اما اگر سردی خیلی بیشتر از گرمای آن است، بجای مشاوره باید به وکیل مراجعه کرد.”
مطالب پیشنهادی:
رفتارها و کارهای مورد علاقه مردان
چگونه به همسرتان احترام بگذارید
12 انگیزه غلط برای ازدواج (قسمت دوم)
برای داشتن یک ازدواج موفق، دختران و پسران نیازمند یادگیری مهارت هایی هستند
پژوهشگران علوم پزشکی در دانشکده سلامت عمومی دانشگاه «راتگرز» و دانشکده سلامت عمومی میل من دانشگاه «کلمبیا» می گویند نتایج مطالعات جدید آنان نشان میدهد استرس ناشی از بیکاری سبب تشدید ناباروری در مردان میشود.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز، پیش از این معلوم گشته بود که استرس باعث کاهش اسپرمها و مایعات دستگاه تناسلی مردان و در نتیجه بروز ناباروری در آنها میشود .
مطالعات جدید این متخصصان نشان میدهد با طولانی شدن بیکاری و افزایش استرس ناشی از آن، ناباروری در مردان تشدید میشود.
دکتر پام فکتور لیتواک، محقق ارشد این مطالعه میگوید: تعداد اسپرمها در مردانی که استرس زیادی را تحمل میکنند کاهش یافته که این اسپرمها نیز عمدتا ناقص بوده یا دارای اختلال تحرک هستند.
وی افزود: این نقیصه در نهایت منجر به بروز مشکلات مرتبط با ناباروری در مردان میشود.
متخصصان در این تحقیق 193 مرد سنین 38 تا 49سال را حد فاصل سالهای 2005 تا 2008 میلادی مورد مطالعه قرار دادند و ضمن نمونه گیری اسپرم، از آنها خواستند به پرسشهایی در رابطه با استرس و کار پاسخ دهند که یافتههای این مطالعه نشان داد استرسهای کاری بصورت ذهنی و عینی بر کیفیت اسپرمها تاثیر میگذارد.
اگرچه نتایج نشان میدهد که نوع محیط کار تاثیری بر کیفیت اسپرمها ندارد اما محققان بر این باورند که استرسهای محیط کاری میتواند بر سلامت جنسی مردان تاثیر منفی برجای گذارد.
در واقع یافتههای آنها نشان میدهد بیکاری خطر ناباروری مردان را افزایش میدهد.
«ترسا جانویچ» از دیگر محققان حاضر در این مطالعه افزود: استرس از دیرباز بعنوان عامل موثر در به خطر انداختن سلامت انسان شناخته میشود اما این مطالعه نشان داد حتی وضعیت اجتماعی مردان نیز میتواند سلامت جنسی مردان را به خطر بیندازند.
نتایج این مطالعه در نشریه پزشکی Fertility and Serility منتشر شده است.
در 40 درصد از ناباروری زوجین آمریکایی، مردان عامل اصلی به شمار رفته و نقص در سیستم تناسلی و کیفیت و ناهنجاری های اسپرم های آنها باعث ناباروری آنها می شود.
تولید میزان اندک اسپرم برای بارورسازی تخمک و عدم تحرک لازم اسپرم ها از جمله ناهنجاری های اسپرم در مردان محسوب می شود.
پژوهشگران به درستی دلیل تأثیر استرس روی اسپرم ها را نمی دانند ولی آنها معتقدند استرس باعث ترشح هورمون های استروئیدی می شود که روی متابولیسم کربوهیدرات ها، چربی ها و پروتئین ها تأثیر گذاشته و از این رو سطح هورمون تستوسترون و تولید اسپرم به طور قابل توجهی کاهش می یابد.
از سوی دیگر، استرس با وارد آوردن آسیب به رادیکال های آزاد غیر خنثی نوعی استرس فیزیولوژیک در بدن ایجاد می کند که با کیفیت و قدرت باروری اسپرم ها در ارتباط است.
مطالب پیشنهادی:
بهترین شل کننده های عضلانی طبیعی
ماساژ درمانی چگونه اثر می کند ؟
تند شدن غیرطبیعی ضربان قلب(تندضربانی)
ابتلا به استرس و از بین رفتن تدریجی سلامت دندانها
بیماری با دارو خوب شود، لباس به وسیله شستشو تمیز می شود، نگذارید که مشکلتان آنقدر کهنه شود که با سخت ترین دارو ها هم مداوا نشود .
*گام به گام در جهت حل مسئله و مشکلات زندگی مشترک
من از یک فرهنگ هستم، اما تو از یک شهر دیگر، من از یک محله ام ، اما تو از جایی دیگری هستی، من از ونوسم و تو از مریخ.
همیشه وقتی با خواهرم که هم خون و هم فرهنگ من بود و هر دو از یک پدر و مادر بودیم، دعوایمان می شد، مادرم می گفت: “شماها چجوری می خواین با همسر آیندتون که به اندازه یه دنیا با شما ها فرق داره بسازین؟!”
تفاوت فرهنگ و آداب و رسوم دو نفر که باهم ازدواج می کنند، آنقدر زیاد است که اگر نتوانند باهم به یک تفاهم و زبان مشترک برسند، شاید زنجیر های عشقشان به زودی به طناب نفرت تبدیل شود و کلبه ی زیبای آمال و آرزوهایشان به دخمه ی تاریک تنهایی منجر شود.
هنوز چند صباحی از زندگی مشترک زوجین نمی گذرد که اولین تفاوت سلیقه ها آغاز شده و شاید اولین دعواها و در آنجاست که احساس نیاز به آموزش در انسان شکل می گیرد، احساس نیاز به آموزش رفتار با همسر.
آگاهی و دانش مقابله با مسائل اجتماعی زوجین، سبب می شود که آنها در مواجهه با چالش های زندگی، از اقتدار و اعتماد بیشتری برخوردار باشند. آگاهی و تسلط به مهارت هایی همچون حل مساله و تصمیم گیری، شناخت ارتباطات بین فردی در روابط اجتماعی، مهارت گوش دادن، همدلی، تفکر انتقادی و خلاق ، برخورداری از مهارت های ابراز وجود، گفتگوی موثر و… نه تنها برای زندگی خانوادگی ضروری است، بلکه برای تمام افراد در کلیه مراحل زندگی، کاربرد دارد.
مسلح شدن زوجین به مهارت های فوق الذکر، خصوصاً مهارت ارتباط بین فردی و گفتگو و حل مساله، به نحو چشم گیری، روابط خانوادگی را بهبود می بخشد، بنابراین افزایش آگاهی از دانش فوق، به عنوان روش اساسی برای پیشگیری از کاهش اختلافات زناشویی و اجتماعی، کاربرد دارد.
مهارت های حل مساله
یکی از مهمترین مهارت های زندگی مهارت پذیرفتن مشکل، رویارویی با مشکل و سپس تلاش در جهت رفع آن است.
تمام زندگی ها با اختلاف نظر و سلیقه همراه است، پس در مواجه با مشکلات همیشه این شعر را زیر لب بخوانید :
در این دنیا دل بی غم نباشد اگر باشد بنی آدم نباشد.
زندگی را می توان روند پیاپی مواجه شدن با مسائل و تلاش برای حل آن ها دانست، حل موفقیت آمیز مسائل زندگی به اعتماد به نفس بیشتر و آرامش فرد منجر می شود در حالی که حل ناقص و برخورد غیر اصولی با مسائل و مشکلات زندگی، بهداشت روانی شخص و همسرش و دیگر اعضای خانواده و حتی همکاران را به طور جدی تهدید خواهد کرد.
حل مسأله فرد را قادر می سازد به طور سازنده با مشکلات زندگی خود مواجه شود. مواجه سازنده با مشکلات، مهارت فوق العاده ارزشمندی است که آموزش آن برای خانواده ها کاملاً ضرورت دارد.
اولین مرحله در مساله گشایی موفقیت آمیز، آن است که شخص این ادراک را در خود پرورش دهد که «تو می توانی مشکلات را حل کنی» همچنین برای ایجاد جهت گیری حل مساله در خودتان، باید بدانید که بخشی از زندگی، مواجه شدن با مشکلات است و آرام و خونسرد برای انتخاب بهترین راه حل ممکن، به توانایی خود اتکا کنید.
این را بدانید که حل شدن مشکلات به بهتر شدن زندگیتان کمک می کند و آینده ای زیباتر برایتان رقم می زند،بیماری با دارو خوب می شود، لباس به وسیله شستشو تمیز می شود، نگذارید که مشکلتان آنقدر کهنه شود که با سخت ترین دارو ها هم مداوا نشود، مشکل باید حل شود و شما می توانید.
مراحل حل مساله
– اتخاذ یک تصمیم کلی در مواجهه با مشکل (شناخت مسأله):
اولین قدم در مواجهه با مشکل، شناخت دقیق مسأله می باشد، یعنی باید بتوان مسأله و ابعاد آن را بررسی کرد و آن را به عنوان یک پدیده طبیعی قابل حل پذیرفت.
آیا مادر همسرتان در زندگیتان دخالت می کند؟
آیا همسرتان کارش را بیشتر از شما دوست دارد؟
آیا از برخی از رفتارهای همسرتان ناراحت هستید؟
مشکلتان را بشناسید.
همچنین دانستن این نکته که مسأله و مشکل، همه جا و برای همه کس وجود دارد و باید آن را همان طوری که وجود دارد مورد پذیرش قرار داد.آن را برای خودتان لاینحل نکنید و از آن برای خودتان غول بی شاخ و دم نسازید.
در این مرحله داشتن اعتماد به نفس و اراده محکم و قوی، انسان را در حل مسأله، کمک می کند.
شناسایی کامل مشکل
در این مرحله باید در مورد مشکل به تفکر پرداخت و دریافت که چه عواملی باعث ایجاد مشکل شده است. این مشکل از کی شروع شده و دلیل آن چه بوده است؟ باید ابتدا اطلاعات مربوط به مشکل را جمع آوری کرد و سپس مشکل را به طور دقیق تعریف کرد و مشخص کرد که مشکل کیست یا چیست؟، ساده است یا مرکب؟ چه ویژگی هایی دارد و…
مثلا اگر همسرتان دیر به منزل می آید و شما از این مسئله ناراحت هستید، ببینید از کی این اتفاق افتاده؟ آیا از روز اول ازدواجتان؟ از روزی که خواسته های شما بیشتر شده و مخارج بالا رفته؟ از روزی که خودش بیشتر از دخلش ، خرج می کند؟ از روزی که …
آیا خودش از این که دیر می آید ناراحت است؟ پاسخ شما را چه می دهد؟ هر شب دیر می آید و یا فقط چند شب در هفته؟
مشکل را برای خودتان آنالیز کنید و همه را مرقوم کنید، نوشتن به انسجام فکرتان کمک می کند.
منبع: تبیان
فواید در آغوش کشیدن و بغل کردن برای سلامتی بغل کردن مطمئناً احساس خیلی خوبی به شما می بخشد و شواهد نشان می دهد تاثیرات بسیار خوبی هم بر سلامتی ما دارد. در تحقیقی که در دانشگاه کارولینای شمالی انجام گرفت، محققان دریافتند که بغل کردن هورمون "اکسیتوسین" را افزایش داده و خطر ابتلا به بیماری های قلبی را کاهش می دهد.
در واقع، وقتی زوجین 20 ثانیه همدیگر را بغل می کنند، سطح اکسیتوسین در بدنشان که طی تولد بچه و شیردهی آزاد می شود، بالا می رود. افرادی که در روابط عاشقانه هستند، بیشترین افزایش اکسیتوسین را دارند.
ضمناً سطح هورمون استرس، کورتیزول، هم در خانمها همراه با فشارخون پایین می آید. دکتر کارن گورون یکی از محققین این تحقیق می گوید: "هرچه حمایت عاطفی بیشتر باشد، این افزایش میزان اکسیتوسین نیز هم در مرد و هم در زن بیشتر خواهد شد. اما اهمیت اکسیتوسین و اثرات محافظت کننده آن در برابر بیماریهای قلبی، میتواند برای خانم ها بیشتر باشد."
دکتر کارمین گریفیت، سخنگوی بنیاد قلب بریتانیا، می گوید: "دانشمندان علاقه زیادی به این مسئله نشان می دهند که احساسات مثبت می تواند برای سلامتی مفید باشد. این تحقیق نشان میدهد که حمایت عاطفی، مثلاً به شکل در آغوش کشیدن های عاشقانه می تواند تاثیرات مثبتی بر سلامت قلب داشته باشد. "
در واقع، در یک تحقیق دیگر که آنهم توسط دکتر گورون انجام شد، به اثبات رسید که بغل کردن و گرفتن دستها، تاثیرات استرس را کاهش می دهد. از دو گروه زوج خواستند که در مورد یک موضوع ناراحت کننده با هم صحبت کنند، اما یک گروه از قبل دستهای همدیگر را در دست گرفته بودند و همدیگر را بغل کرده بودند در حالیکه گروه دیگر اینکار را انجام نداده بودند. در این تحقیق مشخص شد که:
- افزایش فشارخون در گروهی که هیچ تماسی با هم نداشتند در مقایسه با گروهی که همدیگر را در آغوش گرفته بودند، بیشتر بود.
- ضربان قلب در گروهی که تماسی نداشتند 10 ضربه در دقیقه بود در حالیکه برای گروه دیگر این مقدار 5 ضربه در دقیقه بود.
دکتر گورون پیشنهاد می کند که تماسهای گرم و در آغوش کشیدن و گرفتن دستها قبل از شروع یک روز سخت می تواند شما را در طول روز محافظت کند.
انسانها موجوداتی اجتماعی هستند، همانطور که در تحقیقات مختلف ثابت شده است که آنهایی که در زندگی دوستانی برای خود دارند، و همچنین آنها که ازدواج کرده اند، سالمتر هستند.
ما به ارتباطات اجتماعی احتیاج داریم و این ارتباطات شامل لمس کردن، حتی فراتر از ظرفیت یک زوج است. مثلاً این واقعیت که نوزادان از تماسهای پوستی مستقیم با مادرشان فایده می برند و رشد بهتری خواهند داشت را در نظر بگیرید.
مثالی که گفته شد یک تحقیق کره ای بود که روی نوزادان پرورشگاهی انجام شد. آن دسته از نوزادان که 5 روز در هفته و به مدت 4 هفته، 15 دقیقه بیشتر صدای زنانه شنیدند، ماساژ و ارتباط چشمی مستقیم داشتند، بعد از گذشت چهار هفته و در سن 6 ماهگی، وزن و قد بیشتری اضافه کردند و شکل گیری سرشان نیز بهتر بود تا آنهایی که این تحریک اضافی را نداشتند.
شواهد نشان داده است که تماس درمانی استرس و درد را در بزرگسالان کاهش می دهد و نشانه های بیماری آلزایمر مثل بیقراری، آواگری، قدم زدنهای عصبی و از این قبیل را نیز کاهش می دهد.
وقتش رسیده بیشتر بقیه را بغل کنید
تحقیقات نشان می دهد که زوجهای امریکایی چندان تمایلی به آغوش کشیدن در مجامع عمومی را ندارند. طبق تحقیقات زوج های فرانسوی سه مرتبه بیشتر از زوج های امریکایی وقتشان را به بغل کردن هم میگذرانند.
بغل کردن در روابط زناشویی فوایدی دارد که احتمالاً هیچوقت فکرش را هم نمی کردید.
بغل کردن...
- احساس خوبی به شما می دهد.
- حس تنهایی را از بین می برد.
- بر ترس غلبه می کند.
- دریچه احساساتتان را باز می کند.
- اعتماد به نفس را بالا می برد.
- حس نوع دوستی شما را تقویت می کند.
- روند پیر شدن را کندتر می کند.
- اشتها را فرو می نشاند.
- استرس و فشارهای عصبی را کاهش می دهد.
- با بیخوابی مبارزه می کند.
- عضلات بازوها و شانه ها را شکل می دهد.
- اگر قدتان کوتاه باشد، یک نوع تمرین کششی به حساب می آید.
- یک جایگزین عالی برای بی بند و باری است.
- یک جایگزین سالم و مطمئن برای مصرف الکل و دخانیات است.
- وجود فیزیکی شما را تایید می کند.
- دموکراتیک است (هر کس حق در آغوش کشیده شدن دارد).
فواید بیشتر بغل کردن
- از نظر اکولوژیکی خوب است (محیط را خراب نمی کند).
- برای صرفه جویی در انرژی بسیار خوب است (گرما را حفظ می کند).
- قابل حمل است.
- به هیچ ابزار خاصی نیاز ندارد.
- هیچ محل خاصی نمی طلبد (یک محل خوب برای بغل کردن هرجایی می تواند باشد).
- روزهای شاد را شادتر می کند.
- فضاهای خالی زندگی را پر میکند.
- حتی بعد از جدا شدن از آغوش، باز هم فایده می رساند.
مظالب مشابه:
رفتارهای مورد علاقه مردان کدامند؟
101 راهکار برای ابراز عشق و علاقه به همسرتان
از مباحث مهمی که معمولاً در امر ازدواج از آن خیلی سخن به میان می آید، بحث قسمت است. می گویند: سخت گیری نکنید، اگر قسمت باشد می شود و قسمت نباشد نمی شود.
قسمت به معنای نقش و اراده نداشتن انسان در رخدادهای زندگی ـ از جمله ازدواج ـ درست نیست. زیرا انسان آزاد و صاحب اختیار آفریده شده است، البته این آزادی مطلق نیست، بلکه مستند به اراده و مشیت خداوند است.
برای تحقق یک رخداد (ازدواج) عوامل گوناگونی از جمله اراده انسان دخالت دارد که البته این موضوع در طول اراده خداوند است. مثلاً برای اینکه لامپ منزل شما روشن شود، باید نیروگاه برقی وجود داشته باشد که نیروی برق را تولید کند و باید از نیروگاه تا منزل شما سیمکشی شده باشد، در سیم ها نیز نیروی الکتریسیته جریان داشته باشد و شما هم باید کلید برق را فشار دهید. اگر هریک از این عوامل وجود نداشته باشد، لامپ روشن نمی شود.
در رابطه با مسئله ازدواج هم همینطور است. برای ازدواج باید اراده و اقدام کنید و فرایند خواستگاری را بگذرانید، اما درنهایت اگر توکل بر خدا کنید، ممکن است خداوند به جهت مصالحی که نمی دانید، اراده خود را بر اراده شما حاکم کند و با وجود شرایط مناسب ظاهری، آن ازدواج به سامان نرسد.
بنابراین، آنچه در بین مردم معروف است که در ازدواج قسمت و تقدیر دخالت دارد و قبلاً همه چیز معلوم و مشخص شده است و یا می گویند: فلان دختر قسمت فلان پسر است و یا بالعکس؛ این گونه سخنان صحیح نیست و هیچ ریشه دینی و عقلی ندارد. همان طور که به روشنی، اختیار و انتخاب را در خرید و فروش، انتخاب شغل و تعیین رشته تحصیلی می بینیم، در ازدواج نیز که موضوع مهم و سرنوشت سازی است، مشاهده می کنیم.
علاوه بر حکم عقل و منطق، روایاتی که در آن معیارهای انتخاب همسر ذکر شده اند، دلیل محکمی بر دخالت انسان در سرنوشت خویش است. پیشوایان دین به ما توصیه کرده اند که در انتخاب همسر نهایت دقت را مبذول دارید و چشم بسته ازدواج نکنید. چرا که ازدواج یک موضوع حیاتی است و برای هرکس به طور طبیعی در طول زندگی اش فقط یک بار اتفاق می افتد.
بر این اساس، پسر و دختر جوان، نباید منتظر بخت و شانس و قسمت بمانند، بلکه چه پسر و چه دختر باید برای این تصمیم سرنوشت ساز خود را آماده کرده و با کمال دقت و خردورزی و با کمک تجارب خانواده، راهنمایی مشاوران دلسوز و کاردان، فرد مورد نظر را انتخاب کنند. زیرا منشأ و سرچشمه بسیاری از گرفتاری ها و بدبختی های انسان، غفلت و بی تفاوتی است.
غفلت، در تمام امور، خسارت بار است و در مسئله انتخاب همسر، خسارت بارتر. ممکن است یک لحظه غفلت و یا انتخاب نادرست، یک عمر پشیمانی و حسرت را به دنبال داشته باشد. امام علی (علیه السلام) فرموده اند: «خدای منزه را به تغییر اراده های آهنین شناختم.»
اگر شما برای ازدواج اقدام کردید و موفق نشدید (خود در محقق نشدن آن دخالت نداشتید) مطمئن باشید آن ازدواج به مصلحت شما نبوده است و دیگر جای رنجش و ناراحتی نیست، این را می توان قسمت الهی دانست. پس قسمت به این معنا درست و به معنای اراده نداشتن انسان نادرست است.
اعتقاد به شانس و ستاره بخت نیز یکی از آسیب های ازدواج و شبیه همان اعتقاد به قسمت (به معنای نادرست آن) است که شخص را از حرکت باز می دارد یا عاملی برای بی دقتی و سهل انگاری در ازدواج می شود. اشخاصی که به این خرافات اعتقاد دارند، یا به دلیل تنبلی و سستی برای اقدام است یا از دیدگاه روانشناسی می خواهند ضعف اعتماد به نفس (خودباوری) خویش را بازیابی کنند.
در روایات آمده است هرگاه در یک تحیر و سرگردانی گرفتار شدید، با یک نفر مۆمن مشورت کنید. ما به آن مۆمن خیر شما را الهام می کنیم و به زبان او هدایت شما را جاری می کنیم
جایگاه استخاره در ازدواج
از دیگر مباحث مربوط به تصمیم گیری، مسئله استخاره است. مقصود از استخاره «طلب خیر از خداوند» است.
وقتی می خواهیم کاری را انجام دهیم، باید از خداوند طلب خیر کنیم، یعنی دو رکعت نماز استخاره بخوانیم و بگوییم خداوندا آنچه خیر است، برای من رقم بزن. آن راهی که خیر است به دل من بینداز تا آن را برگزینم. خدایا اگر خیر من در این ازدواج است، مشکلات را آسان و اگر این ازدواج به صلاح من نیست، مشکل و موانعی برای آن ایجاد کن.
نحوه استخاره چنین است که دو رکعت نماز استخاره خوانده می شود، سپس به سجده رفته و صد مرتبه این ذکر گفته می شود: «استخیرالله برحمته»
مسئله ازدواج مورد مهمی است که بسیاری از خانوادهها برای انجام آن به استخاره روی می آورند. برخی می گویند ما با استخاره می خواهیم با خدا مشورت کنیم؛ استخاره مشورت با خدا نیست. در هیچ روایتی بیان نشده است که برای مشورت با خدا استخاره کنید، اما مشورت با مۆمنین، مشورت با خدا دانسته شده و حتی خدا به پیامبر خود امر به مشاوره و مشورت کرده است.
در روایات آمده است هرگاه در یک تحیر و سرگردانی گرفتار شدید، با یک نفر مۆمن مشورت کنید. ما به آن مۆمن خیر شما را الهام می کنیم و به زبان او هدایت شما را جاری می کنیم.
نکته مهمی که گاهی از آن غفلت می شود این است که باید قبل از استخاره، مواردی مثل بررسی و تحقیق، مطالعه و فکر، مشورت با اهل فن و افراد مجرب و... انجام شود. اگر این موارد رعایت شد و باز هم تردید وجود داشت، آنگاه نوبت به استخاره می رسد.
پس از عمل به موارد گفته شده، اگر شواهد و دلایل کافی برای صلاحیت فرد پیدا کردید و با فرزانگی و حکمت و به دور از هیجان و احساسات طرف را شایسته همسری دیدید، دیگر برای ازدواج با آن شخص به دنبال استخاره گرفتن نباشید. اما اگر پس از طی همه مقدمات و اصول لازم باز هم تردید داشتید، آنگاه نزد فرد شایستهای رفته و اقدام به استخاره کنید. به یاد داشته باشید که هر کسی شایستگی استخاره گرفتن ندارد.
استخاره کردن درباره ازدواج
سوال مهم دیگر این است که برای چه کاری باید مشورت و تحقیق کرد و برای چه کاری باید استخاره گرفت. هیچ کدام به معنای آن نیست که عمل از هر جهت مناسب و بی کاستی است، بلکه بیانگر آن است که در مجموع، انجام آن کار یا ترک آن ترجیح دارد.
چگونه به خواستگار جواب بدهیم؟
لازم نیست دختر در همان جلسه اول لازم نیست جواب مثبت یا منفی بدهد، خانواده دختر باید یک یا دو هفته از خانواده داماد مهلت بخواهد تا بتوانند پاسخ خواستگاری آنها را بدهند و در این مدت نیز باید به کارهای تحقیق، مشاوره و در نهایت تصمیم گیری بپردازند. اگر خواستگار از هر جهت پسندیده شد و نسبت به آنها نظر مثبت داشتید، جلسات دیگری را ترتیب دهید تا همه نکات روشن شود و شبه های برای طرفین در هیچ زمین های باقی نماند. پس از توافق در این جلسات می توانید جواب مثبت خود را به آنها انتقال دهید و برای کارهای آینده برنامه ریزی کنید.
البته اگر پاسخ منفی بود، باید با کمال احترام، سنجیده و با دلایل محکم آن را به خانواده داماد منتقل کنید.
منبع:ساج
مطالب مشابه :
ملاک های ازدواج از دیدگاه دکتر فرهنگ هلاکویی:
30 نکته برای پیروزی در قرارهای ملاقات عاشقانه
»
«ازدواج موفق 4»
«دکتر شاهین فرهنگ»
در جنگ صفین پیرمردی آمد خدمت علی (ع) و گفت: علی جان اینکه من با شما به این جنگ آمده ام و در کنار شما با دشمن جنگیده ام آیا این سرنوشت من است؟ حضرت فرمودند: آری سرنوشت تو است. پیرمرد شروع به گریه کرد. حضرت فرمود: در سرنوشت تو راه های بسیاری وجود داشت که تو در میان آنها این راه را انتخاب کردی.برای هر انسانی صدها سرنوشت نوشته شده که شما با تصمیم خودتان یکی را انتخاب می کنید. دانستن خدا بر اینکه من کدام راه را انتخاب خواهم کرد هیچ به این معنی نیست که شما آن راه را با اجبار انتخاب می کنید. بلکه خدا می داند که شما با اختیار خود کدام راه را انتخاب خواهید کرد. اگر جبر در کار بود دیگر بهشت و جهنم معنی پیدا نمی کند.
ازدواج هم به همین گونه است. اگر راه «الف» را انتخاب کنی، آخر آن به فلان فرد ازدواج می کنی و اگر راه «ب» را انتخاب کنی با فلان فرد ازدواج خواهی کرد و اگر فلان راه را انتخاب کنی ته آن پوچ است یعنی با کسی ازدواج نمی کنی. و شما با مسیری که انتخاب می کنید یا فردی برای ازدواج پیدا می کنید و یا نه. قسمت به مفهومی که رایج است بین مردم که هر کسی از قبل مشخص شده با کی باید ازدواج کند در دین اسلام معنی ندارد. البته بله خدا می داند که شما با چه کسی ازدواج خواهید کرد ولی این سلب اختیار از انسان نمی کند.
استخاره:
بعضی معتقد اند در امر ازدواج نیازی به استخاره نیست و بعضی معتقداند در مورد ازدواج استخاره ضروری است.
تعریف استخاره:در روایات ما آمده است که استخاره یعنی طلب خیر کردن از خدا وقتی که سر دو راهی گیر می کنیم و دو دل هستیم و آن هم به شکل دعا.امام صادق (ع) فرمودند: هر وقت به بن بست رسیدی و با مشورت هم به نتیجه نرسیدی و دو دل و متحیر هستی، صد بار به خدا بگو «استخیر الله» که خدایا از تو طلب خیر می کنم. (البته هیچ الزامی در عربی گفتن نیست) بعد از آن بروید با مردم مشورت کنید، آنگاه خداوند پاسخ شما را در کلام مردم می گوید.امام محمد باقر (ع) فرمودند: اگر خدا پاسخ را در زبان شما نگذارد آن را در دل شما می اندازد.استخاره مشورت با خدا نیست.سورة شوری آیة 38 : «کسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت کردند، نماز می خوانند، در امورشان با یکدیگر مشورت می کنند و از آنچه به آنها انفاق کردیم روزی می کنند»چرا خدا نگفت با من مشورت کنند؟ چون اصلا حق مشورت با خدا را نداری. استخاره طلب خیر کردن از خداست.
امام صادق (ع): از خدا طلب خیر کن و پس از آن با آدمها مشورت کن.
سوال:اگر طلب خیر کردیم و مشورت هم کردیم و باز به نتیجه نرسیدیم چکار کنیم؟ نه جواب مردم به دلم می نشیند و نه چیزی به دل خودم می نشیند.از امام صادق (ع) این سوال را پرسیدند و ایشان فرمودند اگر اینگونه شد با قرآن استخاره کنید.
مطالب دیگر:
15 درس زندگی که در هیچ مدرسه ای یاد نمی دهند!
آیا تاکنون با کودکانی مواجه شدهاید که برای بهدست آوردن کوچکترین چیز آنقدر داد و فریاد به راه میاندازند که والدینشان کلافه میشوند و عاقبت درخواست آنها را میپذیرند؟
والدین زیادی هستند که به دلایل مختلف از جمله عدم اطلاع از مهارت فرزندپروری، نداشتن احساس مسوولیت در مورد آینده فرزندان، نداشتن صبر و حوصله، برخوردهای هیجانی و احساسی و... بهراحتی به درخواستهای غیرمنطقی آنها عمل میکنند.
در مقابل درخواستهای غیرمنطقی این بچهها باید چه رفتاری انجام داد؟
برای رسیدن به پاسخ این سوال، با دکتر پیمان هاشمیان، روانپزشک، فوقتخصص کودک و نوجوان و استادیار دانشگاه علوم پزشکی مشهد به گفتوگو نشستهایم.
• در مقابل کودکی که میخواهد هر چیزی را به زور و با جیغ و فریاد بهدست آورد، باید چه رفتاری داشت؟
- نباید به جیغهای آنها اعتنا کرد. وقتی یک کودک با جیغزدن یا پرخاشگری به خواستههای خود میرسد چون از این رفتار خود امتیاز و پاداش میگیرد و برایش لذتبخش است، بنابراین میآموزد که این رفتار را تکرار کند. اگر پدر و مادر به جیغزدن فرزندان خود توجه کنند، این رفتار را در او تقویت میکنند.
• چه راهکاری برای جلوگیری از این رفتارها پیشنهاد میکنید؟
در چنین وضعیتی باید از تکنیک نادیده گرفتن، استفاده کرد. یعنی وقتی یک کودک تلاش میکند فراتر از قوانین و مقرراتی که برایش وضع شده، امتیازی بگیرد ما باید از تکنیک نادیده گرفتن استفاده کنیم. یعنی در کنار او هستیم ولی نه به او نگاه میکنیم نه با او حرف میزنیم، فقط خودمان را مشغول میکنیم بدون اینکه با او ارتباط برقرار کنیم. این طوری کودک متوجه میشود بدون ارتباط با پدر و مادر، هیچ لذتی برایش وجود نخواهد داشت. اگر این کار را ادامه دهیم رفتار ناپسندش را ترک میکند.
• این رفتار آینده کودک را تهدید نمیکند؟
اگر اجازه دهیم کودک با پرخاشگری به اهداف خود برسد بعد از اینکه این رفتار در او ثابت شد ممکن است اشتباه دیگری نیز انجام دهد. یعنی بعد از مدتی ما یک بچه خوب را به بچهای تبدیل میکنیم که مجموعهای از مشکلات رفتاری مانند دزدی، دروغگویی، مردمآزاری و...را دارد.
معمولا بچههایی که سرشت سخت دارند بدرفتار هستند و سعی میکنند با پافشاری و جیغزدنهای بیش از اندازه به آنچه میخواهند برسند.
از ویژگیهای یک بچه با سرشت سخت، تسلیم کردن والدین است، یعنی آنقدر جیغ میزنند که پدر و مادر احساس میکنند اگر به بچه توجه نکنند ممکن است از دست برود در حالی که این طور نیست.
وقتی بهعنوان پدر و مادر، سرشت فرزند خود را شناختیم، دیگر باید به جیغهایش بیاعتنایی کنیم. وقتی چنین کاری انجام دهیم کودک یاد میگیرد یا از کنار آن مساله رد شود یا روش درستتری را در پیش بگیرد.
در این حالت کودک حس میکند هنگام جیغ زدن، نمیتواند با پدر و مادر ارتباط خوبی برقرار کند. باید حتما کاری انجام دهیم که کودک حس کند دو روش وجود دارد. در روش خوب، طبق قانون میتواند امتیاز گرفته و مورد توجه پدر و مادر قرار بگیرد و در روش بد، با جیغ زدن مورد توجه پدر و مادر قرار نگیرد.
از طرفی در صورتی که جیغ زدن تقویت شود، ممکن است به جروبحث هم برسد. بچههایی که معمولا از طریق جیغ زدن به خواستههای خود میرسند در سنین بالاتر با پدر و مادر خود جروبحث می کنند و زمینه برای پرخاشگری و زورگویی کودک تقویت میشود.
بچههایی که جیغ میزنند معمولا نسبت به دیگران واکنشهای عاطفی پرخاشگرانهای نشان میدهند و سعی میکنند با رفتار پرخاشگرانه، به آرامش برسند. حالا اگر ما به جیغهای کودک اعتنا کنیم این رفتار پرخاشگرانه در او تقویت شده و گاهی اوقات به رفتارهای کلامی تبدیل میشود.
• در کنار نادیده گرفتن او، دیگر از چه شیوهای استفاده کنیم تا به نتیجه بهتری برسیم؟
در کنار نادیده گرفتن، باید به تقویت رفتارهای مثبت کودک هم توجه کنیم تا میزان پرخاشگری کم شود. اگر فقط نادیده گرفتن انجام گیرد و به تقویت رفتارهای مثبت کودک توجه نکنیم، پس از مدتی بچه ناراحتتر میشود و آنقدر گریه میکند تا از پدر و مادرش امتیاز بیشتری بگیرد. باید کاری کنیم که کودک حس کند راه دیگری نیز وجود دارد که میتواند به احساس ترس و اضطراب جدایی خود پیروز شود و با داد و فریاد به هیچ نتیجهای نمیرسد.
• مراحل جلوگیری از جیغ زدن کودک را میگویید؟
در مرحله نخست باید مراقب باشیم جیغ زدن مورد تقویت قرار نگیرد و در مرحله بعد باید بفهمیم که چرا کودک جیغ میزند. آیا جیغ زدن به خاطر سرشت بد بچه است یا کودک وابستگی ناامن دارد و...
• گاهی هدف کودک از پرخاشگری، رسیدن به یک خواسته یا مورد توجه واقع شدن است، گاهی هم هدفش پرخاشگری به شکل کلامی یا غیرکلامی و برخورد فیزیکی است، در اینگونه موارد باید چه رفتاری داشته باشیم؟
قبل از هر چیز باید چگونگی رعایت مقررات را برای کودک توضیح دهیم. کودک باید بداند اگر رفتار درستی داشته باشد امتیاز دارد و در غیر اینصورت ممکن است تنبیه شود. اما اگر هدفش از پرخاشگری، مورد توجه قرار گرفتن یا رسیدن به خواستهای است، باید بیاعتنایی کرده و قانون را رعایت کنیم ولی اگر معنی این جیغزدنها پرخاشگری است باید از تکنیکهای درمان رفتارهای خشن استفاده کرده و بچه را مجازات کرد.
• با کودک چگونه برخورد کنیم که اصلا جیغ نزند؟
باید همه چیز طبق قانون و مقررات باشد تا بچه لجبازی نکرده و جیغ نزند. او باید بیاموزد خارج از قوانین عمل نکند. ما در شمارههای پیش در مقاله "لجبازی در کودکان طبیعی است" بهطور مفصل به چگونگی اجرای قانون پرداختهایم، اما بهطور خلاصه، لجبازی بین دو تا پنج سالگی طبیعی است و کودک بین این سنین به دلیل خودمختاری لجاجت میکند و دوست ندارد به حرف والدین خود گوش دهد، بنابراین تنها راهش این است که ما از یک سوم شخص به نام قانون کمک بگیریم.
برای نمونه میتوانیم بگوییم دخترم، قانون بچهها میگه شما باید در این ساعت به رختخواب بروید، بنابراین از آنجا که کودک احساس میکند این حرف را فرد دیگری به جز پدر و مادرش گفته و مستقیما از پدر و مادر دستور نگرفته، لجبازی نمیکند و به حرفهای شما گوش میدهد.
• با کودک زیر دو سال چگونه رفتار کنیم؟
از شش ماهگی به بعد میتوانیم از تکنیکهای نادیده گرفتن استفاده کنیم. نسبت به گریهها و جیغزدنهای زیاد و بیدلیل کودک واکنش نشان نمیدهیم، بغلش میکنیم، نازش میکنیم زیرا بچه زیر دو سال ناراحت میشود اما، نه نگاهش میکنیم و نه با او حرف میزنیم، گریه بچه که تمام شد بعد با او ارتباط برقرار میکنیم.
• بچههای بیشتر از دو سال چطور، آنها را هم باید بغل کرد؟
او را بلند نمیکنیم. فقط نازش میکنیم. در این حالت کودک احساس میکند کنار پدر و مادر هست اما نه با او حرف میزند و نه نگاهش میکند زیرا بیشترین بار هیجانی را حرف زدن و نگاه کردن دارد. بنابراین از آنجا که هیچ لذتی برای او ایجاد نمیشود و امتیازی هم نمیگیرد، این رفتار را کنار میگذارد.
http://www.fekreno.org/
موضوعات مشابه:
چگونه رفتاری قاطعانه داشته باشیم؟
انواع خانواده از نظر تربیت کودک
چگونه با همسر پرخاشگر رفتار کنیم؟
برای تربیت کودک فقط 60 ثانیه لازم است
دعوای زن و شوهر از کجا ریشه می گیرد؟
در جوامع کنونی، اغلب والدین خواستار آنند که فرزندانشان بتوانند راه و روش زندگی خود را به درستی انتخاب کنند یعنی این که مثلاً به دانشگاه و دیگر مراکز عالی راه یابند و یا در انتخاب همسر دچار هیچ گونه لغزش و سستی نشوند و در نهایت بتوانند در جامعه خود، شخصیت و حرفه خویش را به تثبیت برسانند.اگر از والدین سؤال شود که آیا دوست دارند فرزندشان در آینده بتواند در اجتماع پیروز و موفق باشد، بی شک پاسخ خواهند داد! «بله، البته!» اما متأسفانه بسیاری از والدین حتی کمترین فرصت را به کودکان خود نمی دهند تا آنان مجال این را داشته باشند که افکار و احساسات خود را آشکار سازند.
اغلب والدین از کودکانشان انتظار دارند که ساکت بوده و تسلیم خواست های آنان باشند، به خصوص در اوقاتی که در خارج از خانه همراه آنان هستند و این انتظار حداقل تا سن ۲۰ سالگی فرزند ادامه دارد و بعد از این سن آنان منتظرند که حصارها شکسته شود و فرزندشان بتواند بر تمامی معضلات اجتماعی فایق آید!
اجتماعی شدن، باید آموخته شود
به طور کلی ایجاد یک ارتباط مستحکم در خانواده، از اساسی ترین نمودهای خانواده ای قدرتمند است و این ارتباط به کودکان احساس استواری می دهد؛ یعنی اعتماد به نفس و در نهایت یک قدرت دفاعی در برابر هجوم فشارهای خارجی! اما خود این ارتباط الزاماً بایستی در روابط مابین پدر و مادر به وجود آید و آنها به عنوان معلمین اولیه کودکان خود، بهترین نمونه برای هریک از آنها هستند و همان طور که مکرر در این سلسله مقالات ذکر شده کودکان بسیاری، عادات و رفتار خود را از والدین کسب می کنند. ولی پیوند این ارتباط می بایستی از دوران طفولیت کودکان شروع شده و به طور مستمر ادامه پیدا کند.
به عنوان مثال وقتی مادری در حال پوشانیدن لباس های کودک خردسال خود می باشد باید به او توضیح دهد که در حال انجام چه کاری است و یا هم اکنون پدر مشغول انجام چه وظیفه ای می باشد و حتی الامکان جزییات را نیز توضیح دهد. والدین بایستی تا جایی که برایشان مقدور است با کودکان خود صحبت کنند و به آنها بفهمانند که به چه اندازه به آنان علاقه مندند و علت این عشق و علاقه چه چیز می باشد!
همچنین پدر و مادرها مسئولند که برای علایق و قدرت تشخیص فرزندان خود احترام قایل شوند، به طوری که آنها باور کنند که وجود دارند و می توانند فکر کنند و نظریاتشان نیز مهم است. والدین همچنین مسئولند که فرزندان خود را از وقایع پیرامون خود آگاه سازند و به آنان توضیح دهند که در محیط پیرامونشان چه وقایعی در شرف انجام است؛ حتی اگر آنان قدرت تحلیل این رویدادها را هم نداشته باشند، زیرا توضیحات به آنها می فهماند که می بایستی خود را آماده کنند تا چیزهای بیشتری بفهمند و حداقل کارآیی این توضیحات این است که کودکان با الفاظ و لغات جدیدتری آشنا می شوند و سرانجام زمانی می رسد که آنان نیز می توانند خود را در بحث با شما شریک سازند، آن زمان شما می توانید از تمایلات درونی کودکان خود باخبر شوید و در نهایت از علایق اولیه آنان مطلع خواهید بود.
ارتباط مستلزم صرف وقت است
برای ایجاد یک ارتباط منظم و منطقی، والدین بایستی از اوقات مفید خود سرمایه گذاری کنند و حتی الامکان اوقات ویژه ای را برای این مهم در نظر بگیرند. به عنوان مثال اگر شما در حال رانندگی هستید، می توانید رادیو ماشین را خاموش کرده و به فرزندتان نشان دهید که آماده اید تا با وی صحبت کنید و این امر به او می فهماند که گوش دادن به رادیو کم اهمیت تر از صحبت های او می باشد.
به تجربه ثابت شده که کودکان زمانی بیشتر تمایل به ایجاد ارتباط با دیگران دارند که به آنها اهمیت داده شود. یعنی پدر و مادر نباید در حالی که مشغول انجام کاری هستند با بی اعتنایی فرزند خود را طرف صحبت قرار دهند. متأسفانه یک مشکل اجتماعی که در ارتباط با بسیاری از خانواده ها مطرح می باشد، این است که پدر و مادر هر یک به نوعی تا آن اندازه درگیر مسایل خود هستند که دیگر وقتی برای دلجویی از فرزندان برایشان باقی نمی ماند و این در حالیست که این ارتباط از هر وظیفه ای مهم تر است.
پدر یک خانواده نباید خود را آن قدر گرفتار مسایل خارجی نماید که مادر نقش یک مفسر را برای او بازی کند. در میان عوام جامعه این طور به نظر می رسد که صرف وقت برای صحبت های به ظاهر بی ارزش فرزندان کاری بس عبث است. تازه این دسته اگر قدری انصاف داشته باشند از اوقات بی خاصیت برای صحبت با فرزندانشان استفاده می کنند اما به راستی، شما پدر و مادری که در برابر فرزند خود مسئول هستید براین باورید؟ آیا این واقعیت را می دانید که همین صحبت های به ظاهر کم ارزش به چه میزان در بارور شدن شخصیت اجتماعی فرزند شما مؤثر واقع خواهد شد؟! مطمئن باشید که اگر یک برنامه ریزی صحیح در تقسیم اوقات خود داشته باشید این ایجاد ارتباط هرگز لطمه ای به انجام دیگر وظایف شما وارد نخواهد کرد. به این مهم نیز توجه داشته باشید که فرزندان شما نیازمند صحبت و گوش کردن به حرف های شما هستند و انجام این امر آنقدر پر ارزش و با اهمیت است که جای آن را هیچ وقت دیگری پر نخواهد کرد!
وقت مناسب چه زمانی است؟
از نقطه نظر روانی و از مجموع تحقیقات و تجربیاتی که در این زمینه به دست آمده، مناسب ترین زمان برای صحبت با فرزندان زمانی است که آنها بایستی به رختخواب رفته و بخوابند! همواره بسیاری از مادران گله دارند که کودکانشان از خوابیدن به موقع سرپیچی می کنند و بسیاری از آنان تمایل دارند همراه با بزرگان بیدار بمانند. با در نظر گرفتن این مسأله، پدر و مادر می توانند بهترین استفاده را از چنین فرصتی بکنند. یعنی در حالی که برای آنها داستان یا واقعه ای مستند تعریف می نمایند می توانند آنان را دعوت به خواب کنند و همچنین این زمان مناسب ترین موقع برای آشنا کردن فرزند با مطالب جدید است، مثلاً مادر می تواند با نشان دادن کتابی مصور و تعریف وقایع مرتبط ،به اطلاعات کودک بیفزاید و یا از تجربیات دوران کودکی خود که بسیاری برای کودک جذاب است تعریف کند. از دیگر زمان های مناسب، زمان صرف ناهار و شام است. خوب است حتی الامکان همه افراد خانواده در سر میز ناهار و شام حاضر باشند و بعد از صرف غذا است که شما و پدر گرامی می توانید با یکدیگر مشغول گپ زدن شوید و در مورد مسایل دلخواه کودکان با آنان به مشاوره بپردازید. اما توجه داشته باشید که با صحبت خود موجبات اخلال در غذا خوردن را فراهم نسازید.
توجه به صحبت های کودکان
بد نیست بدانید که هر سیستم ارتباطی دارای دو محور می باشد. در این زمینه محور اصلی شما هستید که می بایست به حرف ها و درددل های کودکانتان گوش فرا دهید. به راستی هیچ چیز بدتر از این یک کودک را نمی رنجاند وقتی که احساس کند صحبت های او برای والدینش بی ارزش تلقی می شود و والدین به گفته های فرزند چندان توجهی ندارد.
در بسیاری موارد ممکن است حتی داستان ها و وقایعی که کودک شما تعریف می کند ساختگی و حتی احمقانه به نظر رسد. اما این وظیفه شماست که تمامی حواس خود را متوجه صحبت های فرزند خود کنید و چه بسا بهتر است در موقع گوش دادن، حتی الامکان یک تماس فیزیکی با او برقراری کنید و با نوازش کردن فرزند خود، به او احساس امنیت و اعتماد به نفس بدهید زیرا این حرکت شما به کودک می فهماند که نکته ها و حرفهایش برای شما مهم تلقی می شود.
اما یکی از فواید پرارزش توجه به گفته های فرزند در آن است که شما در میان پیام های جگرگوشه خود، به چگونگی حالات روانی او پی خواهید برد و اگر احیاناً کودک شما از مسأله ای خاص نگرانی داشته باشد به طور قطع این مشکل در گفته های او متبلور خواهد شد.
بالاخره این که اگر به هیچ وجه وقت گوش دادن به حرف های فرزند خود را ندارید، حتماً به او قول بدهید که بعداً به حرف هایش گوش خواهید داد. اما نوع برخورد شما در این میان نیز حایز اهمیت است. زمانی که به صحبت های کودک خود گوش می کنید هرگز حالتی به خود نگیرید که او احساس کند، می خواهید محکومش کنید، زیرا در بسیاری از موارد یک برخورد نامعقول می تواند همه چیز را خراب کند و کودک را به اتخاذ موضعی محتاطانه وادارد؛ موضعی که در نهایت موجب سلب اعتماد به نفس وی خواهد شد .
شما پدر و مادر عزیز باید همواره این اصل را مد نظر بگیرید که از کودکانتان یعنی افراد جامعه فردا به هیچ عنوان انتظار نداشته باشید که طرز تفکری همانند شما داشته باشند اگر آنان طرز تفکری غیر از طرز تفکر شما دارند بایستی مورد تشویق قرار گیرند و نقش واقعی ما در آن است که فرزندان خود را مستقل از خویش تربیت کنیم و اگر زمانی این امر میسر گردید، آن وقت پدر و مادر موفقی خواهیم بود.
کنترل حرکات کودک
یکی از نکات مهمی که در هنگام صحبت با کودکان بایستی رعایت کنید این است که هرگز نباید به صحبت های آنان بخندید، مگر در صورتی که خود آنان مرتکب این عمل شوند. تمامی توان خود را بایستی به کار ببندیم که در این هنگام بسیار جدی برخورد کنیم.
شاید بسیاری از حرف های کودکانه برای والدین خنده آور باشد، اما برای کودک همین حرف های به ظاهر بی اهمیت تمامی شخصیتش را تشکیل می دهد. اگر از شما احیاناً برخوردی توام با تمسخر سر بزند، کودک به شما اطمینان نخواهد کرد و در حقیقت یک محدودیت در صحبت را رعایت خواهد نمود و درست از همین نقطه است که ارتباط شما با او سست خواهد شد! از دیگر موارد کنترل در حرکات، داشتن صدای ملایم و گرم به هنگام صحبت کردن است .
هرگز یک پدر و مادر نبایستی با فرزند خود با صدای بلند صحبت کند. حتی اگر خطایی هم از آنان سرزده باشد، چه بسا بهتر است با نرمی و ملاطفت با آنان برخورد شود. به هنگام صحبت با کودکان حتی الامکان بایستی رعایت تواضع و فروتنی را داشته باشیم و اگر در جایی لازم شد از عذرخواهی دریغ نکنیم، بخصوص در مواردی که آنها را از روی اجبار تنبیه کرده ایم. سرانجام از مهم ترین عوامل که به این قسمت از مطلب ما مربوط می شود، این که: یک پدر و مادر با شخصیت هرگز نباید کودک خود را به اسمی غیر از نام واقعی او صدا بزنند و به گفته ای دیگر این که نباید خود ما بر روی آنان نامی غیرمنطقی بگذاریم، نامهایی نظیر «خیکی، بوفالو، خنگ» و... زیرا به تجربه ثابت شده که نهادن این گونه اسامی به کودکان عکس العمل بسیار ناهنجاری دارد و ادامه این حرکت ناخوشایند منجر به این خواهد شد که به تدریج خود آنها باور کنند که واقعاً دارای این صفات هستند و در نتیجه از کودکی خود را در برابر هر فشار خارجی تسلیم خواهند کرد زیرا در حقیقت «احساس شخصیت» در آنان به نوعی کشته شده است!
خوش قولی و استواری
یکی از وظایف پدر و مادر مسئول در قبال فرزند خویش آن است که به قول خود وفادار باشند و زمانی که وعده ای به فرزند خود می دهند، حتماً به آن عمل کنند و هرگز با گفتن عباراتی مانند «ببینم چه می شود» آنان را سرگردان نکنند و اگر واقعاً امکان انجام آن عمل برای آنان مقدور نیست بی درنگ جواب منفی خود را صادر کنند و در صورت امکان دلیل این امتناع را برای کودکان خود توضیح دهند.
زمانی که به فرزند خود دستوری می دهید، سعی کنید تا حد ممکن آن دستور واضع و صریح باشد. به عنوان مثال اگر از او می خواهید که حیاط خانه را تمیز کند، شکل انجام آن را به صورت کلی نخواهید و سعی نمایید تا دستورات خود را جزء جزء صادر کنید! به هر حال از فاکتورهای با اهمیت در تعلیم و تربیت مدرن امروزی این است که والدین بایستی همواره با فرزندان خود با نرمی و ملاطفت رفتار کنند و تا جایی که مقدور است نسبت به آنان سخت گیر نباشند زیرا در صورت چنین رفتاری، فرزندان با والدین خود به نوعی بیگانه خواهند شد و در نتیجه پدر و مادر از احساسات و خواست های آنان دور خواهند افتاد و این یعنی شروع یک تراژدی اسف بار در راه تعلیم و تربیت فرزند.
http://www.fekreno.org/
موضوعات مشابه:
رابطه سن بالای والدین با احتمال بروز بیماریهای روانی در فرزندان
کشف نورونهای مسئول رفتار مادارانه و پدرانه
باید دنبال برنامههایی باشیم که پیوند مجدد بین خانواده و جامعه ایجاد کند. نهاد خانواده باید مجددا اجتماعی شود و این کار از طریق دادن رنگ فرهنگی به مدیریت، برنامهریزی و سیاستگذاری مربوط به خانواده صورت میگیرد
اما ازدواج غلط چیست؟ دکتر باهر با بیان اینکه عدهای ازدواج میکنند تا از این طریق مشکلاتشان را برطرف کنند، میگوید: این افراد بدون فکر ازدواج کرده و تلاشی برای شناخت طرف مقابلشان نمیکنند، بنابراین اندکی پس از ازدواج متوجه انتخاب ناآگاهانه خود میشوند و نمیتوانند با او ادامه دهند. امروزه جوانان، خواستههای دل را مطرح میکنند درحالیکه هیچگاه در ازدواج تنها نباید به اینکه دلم این فرد را میخواهد، اکتفا کرد و هیچ مکتبی این مسأله را بهتنهایی مطرح و تأیید نمیکند. عدهای از جوانان ازدواج میکنند، چون میخواهند به نوعی از مشکلات خانه پدری خود فرار کنند.
امروزه نگاه اکثر افراد به ازدواج از مسیر اصلی آن دور شده و شاهد این مدعا نیز بالا رفتن آمار طلاق در جامعه است، هدف بنیادی ازدواج، رسیدن به آرامش و کمال ذکر شده و نگاه ابزاری به این امر باعث بهوجود آمدن مشکلات زیادی شده است.
امروزه نگاه اکثر افراد به ازدواج از مسیر اصلی آن دور شده و شاهد این مدعا نیز بالا رفتن آمار طلاق در جامعه است، هدف بنیادی ازدواج، رسیدن به آرامش و کمال ذکر شده و نگاه ابزاری به این امر باعث بهوجود آمدن مشکلات زیادی شده است. کارشناسان برای ازدواجهای غلط تنوع گستردهای را تدارک دیدهاند. معروفترین روشهای ازدواجی که را غلط میپندارند را میتوانید در میان نمونههای ذیل بیابید. شاید اگر جستوجو کنید، نمونههای یشتری را بتوانید به لیست زیر اضافه کنید:
ازدواجهای غلط
١- شورش علیه والدین: خیلیها به خاطر این ازدواج میکنند که به خانوادهایشان دهنکجی کرده باشند. در این ازدواجها فکر و ذکر فقط لجکردن با خانواده است و نه پیداکردن یک شریک خوب برای زندگی.
٢- جستوجوی استقلال: معمولا آدمها اول باید مستقل شوند تا بعد بتوانند ازدواج کنند اما گاهی قضیه برعکس میشود. بعضیها میخواهند بهوسیله ازدواج که یک دلیل بیرونی است، مستقل شوند یعنی خودشان را با ازدواج مجبور به استقلال کنند.
٣- ازدواج ابزاری: گاهی انگیزه اصلی در تشکیل زندگی مشترک، عشق به فرد مقابل و نیاز روانشناختی به زیستن با فرد مقابل نیست؛ بلکه او وسیلهای برای رسیدن به هدفهای دیگر میشود. در چنین فضایی، امکان سازگاری با مشکلهای زندگی، ضعیف بوده و درنهایت، ضریب ریسک این ازدواجها، بالا است.
٤- ازدواج بهخاطر آرزوهای پدر و مادر: احترامگذاشتن به خواستههای پدر و مادر واجب است اما نه اینکه اگر والدینتان اصرار کردند که با کسی ازدواج کنید برای به دست آوردن دل آنها چشم روی خواسته خود ببندید و برای همیشه خود را اسیر رویاهای آنها کنید.
٥- التیام یک رابطه شکست خورده: این هم از آن دلایل پیچیده است که خیلیها بیتوجه به آن تن درمیدهند. اینکه در یک رابطه به هر دلیلی شکست خوردهاید و پاسخ نه شنیدهاید و حالا میخواهید از راه ازدواج با یک آدم جدید به خودتان ثابت کنید که میتوانید عزتنفستان را بازگردانید. این هم اشتباه است چون انگیزه ازدواج یک رابطه دیگر است و نه رابطه با آدم جدید.
٦- فشار خانواده و اجتماع: نوع بینش اطرافیان و برنامهریزی آنان برای آدمی و آیندهاش و وانهادگی درمورد خواست و برنامه آنان، میتواند به ازدواجی اشتباه بینجامد. نباید برای خلاصی از آنان بهجای تعامل، ازدواج یک راه گریز باشد.
٧- ازدواج اجباری: خوشبختانه دوره این کار درحال ورافتادن است. اما خیلی پیش میآید که پدر و مادری از روی مصلحت یا خودخواهی، یا هر دلیل دیگری فرزند خود را مجبور میکنند که با یک نفر بهخصوص ازدواج کند.
٨- نیاز جنسی: برطرف ساختن این نوع نیاز، میتواند قسمتی از دلایل ایجاد یک زندگی مشترک باشد اما نمیتواند تنها دلیل برای ازدواج باشد. با این نگرش تکبعدی، ازدواج خوشفرجامی در پیشرو نخواهد بود.
٩- دلایل اقتصادی: بعضیوقتها انگیزه دختر و پسر در انتخاب همسر، فقط رفع نیازهای اقتصادی است. طرف مقابل باید منبع سرشار پول باشد و اگر ورشکسته شود...
١٠- تنهایی و استقلال: بعضیمواقع یکنفر بهخاطر اینکه تنهاست و دارد مستقل زندگی میکند، تصمیم به ازدواج میگیرد، بدون اینکه شرایط ازدواج را داشته باشد. وقتی که احساس تنهایی میکنید و به تنگ آمدهاید، احتمال آنکه انتخابهای ضعیفتری کنید بالا میرود و درنهایت از روابطی سر در خواهید آورد که چیز زیادی برای شما ندارند.
١١- احساس ترحم: اگر دل آدم برای یک نفر بسوزد و به همین خاطر با او ازدواج کند، معلوم است که رابطه آنها نمیتواند مثل زن و شوهرهای معمولی عادلانه و برابر باشد. اینطوری حتما کسی که دلسوزی کرده، بعدها احساس قربانیبودن پیدا میکند.
١٢- احساس کمبود یا تهیبودن: بعضی از احساس کمبودها و احساس تهیبودنها هیچ ربطی به ازدواجکردن یا نکردن ندارد و از جاهای دیگری نشأت گرفته است. بعضی افراد فقط بهخاطر این احساسکمبود ازدواج میکنند و این هم اشتباه است. این افراد میخواهند طرفمقابلشان نواقص کودکیشان را برطرف کند. آنها با این عملشان مسئولیتپذیری را از خود منع میکنند و از طرفمقابل توقع دارند تا نقش پدر یا مادر را برای آنها بازی کند که ممکن است بهزودی موجب خستهشدن طرفمقابل شود. ضمن اینکه هر رابطه صحیح الزاما به خودیخود التیامبخش هم خواهد بود اما با توقعات نابجا عاشقشدن عواقب خوبی ندارد.
١٣- احساس گناه: زمانی که ادامه یک ارتباط باعث بهوجود آمدن این احساس میشود که اگر ازدواج نکنم به طرف مقابل ضربه خواهد خورد، ازدواج شما نه بهخاطر مصلحت بلکه بهخاطر فرار از احساس گناه بوده و در آن حال یکطرف نقش ناجی را بازی خواهد کرد که با مصلحت ازدواج منافات دارد.
با یک جمعبندی از دستهبندیهای صورتگرفته، تازه بهیاد میآوریم که گاه ما نیز در زندگی شخصی خود یا اطرافیانمان با اشتباهاتی از این دست مواجه بودهایم. اما چه شده که این وجوه در جامعه غالب شدهاند؟
چرخش نظری در ازدواج
در سالهای اخیر در جامعه ایران چرخشی در مبنای نظری خانواده مشاهده میشود؛ این دیدگاه یک جامعهشناس است. دکتر قانعیراد میگوید: در منظورم از مبنای نظری خانواده، نه نظریههای جامعهشناختی و علمی، بلکه اندیشههای اجتماعی در ذهن مسئولان و برنامهریزان و بخشی از مردم است؛ ردپای این چرخش نظری را بهویژه در اسناد سیاستگذاری و برنامهریزی بخش عمومی ازجمله در سند ساماندهی ازدواج؛ «اهداف و اصول تشکیل خانواده و سیاستهای تحکیم و تعالی آن» مصوب سال١٣٨٤ شورایعالی انقلابفرهنگی؛ قانون تسهیل ازدواج مصوب سال١٣٨٤؛ طرح ازدواج آسان و همچنین پیشنویس اخیر «قانون جامع جمعیت و تعالی خانواده» میتوان دید. بیشتر این اسناد از سال٨٤ به بعد و در دولتهای نهم و دهم نوشته و تصویب شدهاند.
ظاهرا ضرورتها و آسیبهای متعددی که در عرصه خانواده دیده میشد، مسئولان را بهسوی سیاستگذاری و برنامهریزی این عرصه سوق داد.
نکته اینجاست که درون این اسناد قانونی، مقوله خانواده و ازدواج، با واسطه یا بیواسطه مقوله «جمعیت»؛ به «امر اقتصادی و سیاسی» پیوند خورده است.
ظاهرا ضرورتها و آسیبهای متعددی که در عرصه خانواده دیده میشد، مسئولان را بهسوی سیاستگذاری و برنامهریزی این عرصه سوق داد.
نکته اینجاست که درون این اسناد قانونی، مقوله خانواده و ازدواج، با واسطه یا بیواسطه مقوله «جمعیت»؛ به «امر اقتصادی و سیاسی» پیوند خورده است.
این فرآیند به معنای غیراجتماعی و غیرفرهنگیکردن نهاد خانواده و ازدواج است. خانواده و ازدواج، اموری اجتماعی و فرهنگی هستند، اما با سیاستگذاریهای جدید، شاهد یک نوع تغییر نگرش هستیم که گویا آنها رخدادهای اقتصادی و سیاسی هستند. به نظر من نباید خانواده و ازدواج را ذیل مقوله دستیابی به توسعه اقتصادی و سیاسی تعریف کرد؛ ایندو را نباید بهعنوان ابزاری در خدمت دیگر نهادها قرار داد؛ این دو نهاد، قرار نیست اصالتا به توسعه اقتصادی کمک کنند؛ به این معنی نیست که نمیتوانند در این زمینه کمک کنند، بلکه باید روی ارزش ذاتی نهاد خانواده تأکید گذاشت. اگر ما صحبت از تعالی خانواده میکنیم، نباید خانواده را فرع بر نهادها و الزامات اقتصادی و سیاسی تلقی کنیم. پدیدههای فرهنگی- اجتماعی با پدیدههای سیاسی- اقتصادی تفاوت دارند و هرکدام از منطق و الزامات خاص خود تبعیت میکنند. ما نمیتوانیم با زبان سیاسی و اقتصادی درمورد خانواده صحبت کنیم.
قانعیراد میگوید، با توجه به چرخشی که در تفکر اجتماعی رخ دادهاست گویا خانواده ذاتا یک مقوله مرتبط با بخش عمومی و نظام سیاسی جامعه است. امروزه بهسادگی از مفاهیمی مثل برنامهریزی و سیاستگذاری خانواده صحبت به میان میآید، بدون اینکه دقیقا بدانیم این سیاستگذاری و برنامهریزی چگونه باید باشد؛ آیا این یک تناقض نیست که ما از حوزه سیاسی- اقتصادی برای یک مقوله اجتماعی- فرهنگی برنامهریزی کنیم؟ نکته مهم این است اگر قرار است برای خانواده سیاستگذاری و برنامهریزی شود این سیاستها و برنامهها باید دارای چه ویژگیهایی باشند که منطق خانواده را بهعنوان یکی از نهادهای مهم جامعه بشری رعایت کند.
هدف سیاستگذاران درمان مسائل و بحرانهای خانواده، رفع آسیبهای خانواده، کاهش سن ازدواج، کاهش میزان طلاق و اخیرا توسعه فرزندآوری و تأمین سلامت باروری از طریق سیاستگذاریها بوده است. اما یکی از طنزهای تاریخ این است که متاسفانه همه اقدامات دولت برای رفع آسیب از خانواده جز گسترش آسیب خانواده تأثیر دیگری نداشته است. بررسی تأثیر اجتماعی این سیاستها و قوانین و برنامهها نشان میدهد، بخشی از مشکلات کنونی ناشی از همین قوانینی است که در بخش عمومی وضع شدهاست. این سیاستها و قوانین حتی درحالتبدیلشدن به بخشی از تلاش غیرعمدی و ناخواسته برای تثبیت و نهادینهشدن بحران خانواده هستند. متن این قوانین، بوی بحران میدهد. در این قوانین، نگاه جامعهشناختی و اجتماعی و فرهنگی برای برخورد با مسائل و آسیبهای خانواده وجود ندارد، بلکه شاهد یک نگاه تا حدی مهندسی و برخاسته از نگاه مدیریت سیستمها به خانواده هستیم؛ درحالیکه نهاد خانواده به اجتماع تعلق دارد نه به عرصه سازمان.
نتایج سیاستگذاریهای غلط
نتیجه این سیاستگذاریهای غلط، ازدواجسازی و ازدواجهای ابزاری است. ازدواجهای ابزاری به کاهش کیفیت ازدواج میانجامد؛ بنابراین ما با خانوادههای ناپایدار و مجموعهای از خشونتهای عاطفی و گاهی فیزیکی، کاهش اعتماد و سرمایه اجتماعی خانواده و در نتیجه ایجاد خانوادههای ضعیف مواجه هستیم. نسل پدران ما به پشتوانه سنت و فرهنگ ازدواج کردند؛ نسل جوانتر ما با انگیزه عشق و صمیمیت ازدواج کرد. امروزه قوانین دولتی دارد نسلی از داوطلبان ازدواج را میسازد که به تشویق وام بانکی، مسکن و تسهیلات مادی و اقتصادی ازدواج میکنند. با این ازدواجهایی که امروزه برنامهریزی میشود مشخص نیست با چه آیندهای درمورد خانواده و ازدواج روبهرو خواهیم بود؟
خانواده بهعنوان یک نهاد اجتماعی دارای ٣بعد فرهنگی، اجتماعی و شخصیتی است که باید توانایی بازتولید فرهنگی، ایجاد همبستگی اجتماعی و همچنین جامعهپذیری فرزندان را داشته باشد. درحالیکه امروزه شاهد هستیم بهنام فرهنگسازی، فرهنگزدایی از خانواده صورت میگیرد.
خانواده بهعنوان یک نهاد اجتماعی دارای ٣بعد فرهنگی، اجتماعی و شخصیتی است که باید توانایی بازتولید فرهنگی، ایجاد همبستگی اجتماعی و همچنین جامعهپذیری فرزندان را داشته باشد. درحالیکه امروزه شاهد هستیم بهنام فرهنگسازی، فرهنگزدایی از خانواده صورت میگیرد. اسناد قانونی، ظرفیت بازتولید فرهنگی را با نام فرهنگسازی برای ازدواج، از خانواده میگیرند. بازتولید فرهنگی زمانی صورت میگیرد که ما یک طرح تفسیری فرهنگی از خانواده داشته باشیم و بتوانیم خانواده را در پرتو مفاهیم، نمادها و مناسک فرهنگی تعریف کنیم. چیزی که در اسناد خانواده، فرهنگسازی نامیده شده به نظر من فرهنگزدایی از خانواده و ازدواج است. سادهسازی ازدواج یکی از موارد فرهنگزدایی از ازدواج و خانواده است؛ سادهسازی نوعی مراسمزدایی از ازدواج است. آیینها و اسطورههای فرهنگی درمورد ازدواج همان است که یک فرد سنتی را بهسوی ازدواج میکشاند.
این آیینها و اسطورهها یک پدیده پیچیده فرهنگی به نام ازدواج و خانواده را در ذهن ما مینشانند. اگر مبنای عمل ما عقل باشد ازدواج عملی است که قید و بند را به ما تحمیل میکند؛ بنابراین باید غیرعقلانی تلقی شود؛ درواقع این جامعه است که به ما مبنای دیگری برای عمل میدهد. این مبنا، فراعقلی است درست مانند دین، خدا، اخلاق، عشق به میهن، وظیفهشناسی، ایثار و گذشت. بحث من این است که آیینها و مناسک ازدواج، مبنای رفتاری ما را فراهم میکنند؛ قرار نیست ازدواج فقط با خواندن یک صیغه از سوی عاقد شروع و تمام شود. ازدواج قبل از فراخوان برای آسانکردن آن به این اندازه پیچیده نبود؛ چون ناخودآگاه فرهنگی جامعه ما دارد از خودش دفاع میکند. چون خانوادهها میدانند اگر چیزی را بهراحتی بهدست بیاورند بهراحتی هم از دست میدهند. ازدواج یک قرارداد معاملات ملکی نیست که شما بروید و متنی را امضا کنید و برگردید، بلکه یک فرآیند پیچیده است که شما را در برابر خانواده و کل جامعه متعهد میکند. درواقع جامعه با مراسم ازدواج، قیدهایش را روی گردن شما میاندازد. جامعه میخواهد با این مراسم و نمادهای فرهنگی حق خودش را بگیرد.
اسناد بخش عمومی درحال تبدیل کردن ازدواج به یک فرآیند عقلانی و حتی اقتصادی صرف است. در این اسناد از مقوله مدیریت اقتصادی سخن گفته میشود. ازدواج بهگونهای تعریف میشود که گویا شما با یک فعالیت اقتصادی مواجه هستید. ازجمله طرحهایی که در این اسناد آمدهاست، ایجاد صندوق تعاونی ازدواج برای جوانان، بیمه ازدواج، مالیات بر ازدواج و تعیین سقف برای مهریه دختر براساس شغل پدر است. بیمه ازدواج به این معنی است که پذیرفتهایم در جامعه جدید ایران بخش زیادی قرار است طلاق بگیرند. کالاییشدن و اقتصادیشدن خانواده که باعث بیثباتی خانواده شده در جامعه این نگرش را ایجاد کردهاست که وزن مهریه را بالا ببریم که طلاق کمتری صورت بگیرد؛ این امر در عمل چه مقدار کارآیی داشته است؟
برای استحکام ازدواج، تضمین فرهنگی نیازداریم نه تضمین اقتصادی
آنچه ازدواج را تضمین میکند، تضمین فرهنگی است. اگر گاهی در گذشته مهریه، تضمین اقتصادی محسوب میشد، این امر در پرتو یک تضمین وسیعتر فرهنگی صورت میگرفت؛ امروزه یک امر فرهنگی مانند مهریه، تبدیل به امری اقتصادی شده است. جشنواره ازدواجهای گروهی و دانشجویی طرح دیگری است که در این اسناد وجود دارد. ازدواج قرار است که بخشی از تاریخ خانواده باشد؛ وقتی ازدواج را از بستر خودش جدا میکنیم از آن نهادزدایی میشود و «از جا دررفتگی» و جابهجاشدن رخ میدهد. نقش زیاددادن به جشنوارههای گروهی ازدواج و ازدواجهای دانشجویی و دنبال راهحلهای اینچنینی بودن غفلت از مشکل اصلی است؛ این خرده طرحها قادر نیستند این مسأله را حل کنند. دانشگاه محل درس خواندن است که ازدواج هم در آن رخ میدهد. فرآیندهای آموزش و قوانین و مقررات آموزشی نباید بیش از حد تحتتأثیر ازدواج دانشجویان قرار بگیرند.
از دیگر طرحهای موجود در اسناد خانواده میتوان به دفاتر وساطت ازدواج ازجمله پایگاههای اینترنتی همسرگزینی اشاره کرد. با این طرح، وساطتهای داخل جامعه را که بهطور طبیعی وجود دارد، میخشکانیم. نقش خانواده برای همسریابی و همسرگزینی بسیار پررنگ بوده و تا اطلاع ثانوی همینطور خواهد بود.
از دیگر طرحهای موجود در اسناد خانواده میتوان به دفاتر وساطت ازدواج ازجمله پایگاههای اینترنتی همسرگزینی اشاره کرد. با این طرح، وساطتهای داخل جامعه را که بهطور طبیعی وجود دارد، میخشکانیم. نقش خانواده برای همسریابی و همسرگزینی بسیار پررنگ بوده و تا اطلاع ثانوی همینطور خواهد بود. البته ممکن است بچهها در دانشگاه یا محل کار کسی را انتخاب کنند اما همچنان گزینش نهایی بهعهده خانوادههاست. کانونها و دفاتر وساطت ازدواج مانند دفتر معاملاتملکی است. قرار نیست دختران یا پسران برای انتخاب همسر به جایی مثل دفتر معاملات ملکی بروند. این امر فرهنگی و اجتماعی باید در بستر دیگری رخ دهد.
طرح تشکیل خانههای عفاف نیز از دیگر طرحهای پیشنهادی اسناد خانواده است. این طرح ازدواج موقت را ممکن میکند. براساس سندی که من دیدهام، خانههای عفاف برای دانشجویان و دانشآموزان است؛ یعنی یک نوجوان ١٧ساله پسر هم میتواند آنجا برود؛ کسی که دارد قانون را امضا میکند، راضی نیست دختر ١٧ سالهاش برود خانه عفاف. احتمالا میخواهد پسرش را چنین جایی بفرستد؛ شما نام این را میگذارید خانه عفاف و ازدواج موقت برای کسانی که امکان ازدواج دایم ندارند؟ آیا در چنین طرحی فضای معنایی و مفهومی خانواده تا حد تأمین نیازهای جنسی تقلیل داده نشده است؟
قوانین و مقررات موجود تا حد زیادی خانواده را استاندارد میکنند. تنوع فرهنگی را میگیرند. صورتهای ازدواج در ایران بسیار گسترده است؛ گرفتن مخرجمشترک این مناسک- خواندن خطبه عقد از سوی عاقد- به معنی نادیدهگرفتن فضای فرهنگی است. به نظر من اگر صداوسیما آیینهای متنوع ازدواج در ایران را در تلویزیون پخش کند، خدمت بیشتری به گسترش فرهنگ ازدواج کرده است تا اینکه به ترویج سادهسازی ازدواج بپردازد.
پیامدهای طرحهای موجود در اسناد مربوط به خانواده
کاهش جاذبه فرهنگی ازدواج یکی از پیامدهای طرحهای موجود در اسناد خانواده است. درحالحاضر ازدواج از نظر فرهنگی امر جالبی نیست و جاذبهاش هم با پول و وام برنمیگردد. باید تلاش کرد جاذبه فرهنگی ازدواج برگردد. حمایت فرهنگی از ازدواج درحال کاهش است. درواقع نوعی بههمریختگی فرهنگی درحالگسترش است. برنامهها و قوانین موجود در مناسبات خانواده حقوق را بهجای اخلاق مسلط میکنند. قرار است خانواده بر مبنای اخلاق بچرخد نه حقوق. قرار نیست اعضای خانواده بگویند حق من این است. حق، چیز خوبی است اما روابط خانوادگی مبتنیبر احسان است نه حقوق. باید نوعی مناسبات اخلاقی ایجاد شود؛ این مناسبات اخلاقی را هیچ دولتی نمیتواند از بالا به پایین ایجاد کند. با حمایت کل پول نفت کشور هم نمیتوان یک خانواده اخلاقی ساخت، باید از جای دیگری آغاز کرد.
راهحل
اخلاق خانواده درحالتضعیف است. طبیعتا نقش کنترل اجتماعی خانواده هم کاهش پیدا میکند. باید دنبال برنامههایی باشیم که پیوند مجدد بین خانواده و جامعه ایجاد کند. نهاد خانواده باید مجددا اجتماعی شود و این کار از طریق دادن رنگ فرهنگی به مدیریت، برنامهریزی و سیاستگذاری مربوط به خانواده صورت میگیرد. در غیراینصورت، بحران خانواده را پذیرفتهایم و راهحلی هم برای حل این قضیه نداریم. آمار نشان میدهد، از موقعی که آقای احمدینژاد آمد و گفت میخواهیم ازدواج را بیشتر کنیم و طلاق را کمتر، روز به روز ازدواج کمتر و طلاق بیشتر شد. این امر نشان میدهد، رویکرد غلطی اتخاذ کردهایم. امیدواریم. فرصتی دست دهد تا درمورد راهحلها بهصورت عملیتر صحبت کنیم.
بعضی از احساس کمبودها و تهیبودنها هیچ ربطی به ازدواجکردن یا نکردن ندارد و از جاهای دیگری نشأت گرفته است. بعضی افراد فقط بهخاطر این احساسکمبود ازدواج میکنند و این هم اشتباه است. این افراد میخواهند طرفمقابلشان نواقص کودکیشان را برطرف کند. آنها با این عملشان مسئولیتپذیری را از خود منع میکنند و از طرفمقابل توقع دارند تا نقش پدر یا مادر را برای آنها بازی کند که ممکن است بهزودی موجب خستهشدن طرفمقابل شود. ضمن اینکه هر رابطه صحیح الزاما به خودیخود التیامبخش هم خواهد بود اما با توقعات نابجا عاشقشدن عواقب خوبی ندارد.
اخلاق خانواده درحالتضعیف است. طبیعتا نقش کنترل اجتماعی خانواده هم کاهش پیدا میکند. باید دنبال برنامههایی باشیم که پیوند مجدد بین خانواده و جامعه ایجاد کند. نهاد خانواده باید مجددا اجتماعی شود و این کار از طریق دادن رنگ فرهنگی به مدیریت، برنامهریزی و سیاستگذاری مربوط به خانواده صورت میگیرد.
http://ebrat.ir/
موضوعات مشابه:
ارتباط قبل از ازدواج با عشق برای شناخت بیشتر
چگونه ازدواجی سالم و موفق داشته باشیم؟
همگی ما همزمان با تحصیل در مدارس ، درسهایی از زندگی نیز می آموزیم که هردوی آنها مهم است .مشکل اصلی این است که زندگی قبل از ما هم جریان داشته و ما را هم مانند دیگران در مسیرش با خود می برد و این در حالی است که ما تازه در ابتدای یادگیری و کسب معلومات لازم برای زندگی هستیم و تنها امیدواریم که روزی به همه ی جوانب دست پیدا کنیم ، پس بطور منطقی دانش ما همیشه عقب تر از زندگی است.
در اینجا به درسهایی از زندگی اشاره کرده ایم که براحتی می توانید از آنها بهره بگیرید :
1- طبق گفته ی Richard Carlson " چیزهای بی ارزش را نچشید " ، این بدان معنی است که خیلی از مردم خود را درگیر استرس و به انجام رساندن کارهای بی ارزش می کنند که در نهایت در مقابل اهداف اصلی زندگی ، هیچ ارزشی ندارند .وقتی آنقدر خود را درگیر این مسائل کوچک می کنیم دیگر جایی برای نیل به آرزوهایمان باقی نگذاشته ایم و از لحظات خود هیچ لذتی نمی بریم.
2- "زندگی غیر قابل پیش بینی است " و ممکن است هر لحظه شما را در شیب و فراز قرار دهد " . فقط بگویید "هرگز" و بعد ببینید چه اتفاقی می افتد . برای مقابله با گره هایی که زندگی در مسیر شما قرار داده است ، تنها با ذهنی باز و خوش بین ، به آنها خوش آمد بگویید !!
3- خسته کننده ترین واژه در هر زبان " من " است . بله تصور این است که تکرار این کلمه اعتماد به نفس را بالا می برد. ولی خوب! بیشتر وقتها همه ی آن چیزیی که در مورد خود با تکرار " من " توضیح و تعریف می کنید، واقعیت ندارد! اینکه یک نفر دائما" از خود و فضایل خود تمجید و تفسیر کند ، بسیار خسته کننده و یکنواخت است . این حالت "خود محوری " است نه "اعتماد به نفس "
4- انسانیت مهم تر از مادیات است:اهمیت روابط اجتماعی بسیار مهم تر از درجات مادی است که هر کدام از ما در مسیر آرزوها به آنها می رسیم. بدون محبت و عشق و حمایت خانواده و دوستان در زندگی ، موفقیت های مادی ، خیلی لذت بخش نخواهد بود. با ایجاد تعادل در ملاک های برتری و ارزش های خود ، از ثبات زندگی بیشتری بهره خواهید برد.
5- به غیر از خودتان ، هیچ کس دیگر نمی تواند شما را راضی کند !رضایت و راحتی ذهن شما تنها به عهده خودتان است ! بله ، روابط اجتماعی ، زندگیمان را پر بار تر می کند ، اما خوب ، شاید این روابط به تنهایی باعث شادکامی و رضایت شما نشود.
6- درجه ی کمال و شخصیت:کمالات برای هر شخص زیباست . کلام و اعمال نیک ، به دنبال خود ، اعتماد و اطمینان دوستان را در پی دارد . برای رسیدن به این درجه ، تلاش کنید .
7- بیاموزید که خود ، دیگران و حتی دشمنان خود را ببخشید:انسان جایز الخطاست ، همه ما اشتباه میکنیم ، ولی با کینه توزی و یادآوری صدمات گذشته ، تنها این خودمان هستیم که از زندگی لذت نمی بریم نه دیگران !!
8- "خنده" داروی هر "درد" است . با خوشرویی و تبسم ، دردهای خود را درمان کنید.
9- تغذیه خوب ، استراحت ، ورزش و هوای تازه ، را فراموش نکنید.سلامتی خود را دست کم نگیرید . با رعایت این نکات ، از وضعیت جسمی ایده آل خود ، لذت ببرید .
10-اراده ای مصمم ، شما را به هر چیزی که می خواهید ، می رساند .هرگز تسلیم نشوید و به دنبال رسیدن به آرزوها و اهداف خود تلاش کنید.
11-تلویزیون ، ذهن ما را بیشتر از هر چیزی نابود می کند !از تلویزیون کناره گیری کنید و با ورزش ، مطالعه و یادگیری ، ذهن خود را فعال کنید.
12- شکست را بپذیرید .هر کسی در زندگی ممکن است بارها و بارها شکست بخورد. شکست آموزنده است . به ما یاد می دهد که چطور متواضع باشیم و راه درست تری را برای جبران آن انتخاب کنیم . توماس ادیسون با شکستهای متمادی توانست به هدف خود برسد ، او می گفت :" من شکست نخوردم ، تنها ده ها هزار راه را امتحان کردم که برایم مفید نبود ! و به نتیجه نرسید !"
13- از اشتباهات دیگران درس عبرت بگیرید .یکی از بودائیات پیر چنین می گوید :" یک مرد دانا کسی است که از اشتباهات خود درسی نیک بیاموزد و اما داناتر کسی است که از اشتباهات دیگران درس عبرت بگیرد".
14- از محبت به دیگران دریغ نکنید .زندگی کوتاه است و پایان آن نامعلوم . پس سعی کنید محبت کنید تا محبت ببینید .
15- آنچنان زندگی کنید که گویی روز آخر عمرتان است !!همواره سعی کنید بهترین و مهربان ترین همسر ، رفیق و حتی مهربانترین و بهترین رئیس باشید ، تا زمان وداع با این دنیا به دنیایی زیباتر دست یابیم.
منبع:bitrin.com
موضوعات دیگر:
تأثیر کار زنان بر زندگی خانوادگی
یازده راهی که "قانون جذب" می تواند زندگی شما را بهبود بخشد
شاید از ناآگاهی باشد و شاید هم از این که شهرنشینی با پیشینه زندگی سنتی مردم ایران ناهمگون است، اما هرچه که هست، با گذشت ۵۰ سال از ورود زندگی آپارتمان نشینی به کشورمان هنوز بسیاری از ساکنان آنها نتوانسته اند در خانه های خود آرام بگیرند و ته دلشان همان چهاردیواری حیاط دار قدیمی را به آپارتمان های شیک و مدرن امروزی ترجیح می دهند.
این یک واقعیت است که در کشور ما فرهنگ آپارتمان نشینی هنوز هم به معنی واقعی و به صورت صحیح آن رواج نیافته و به قول عامیانه جا نیفتاده و هنوز هم بعضی افراد به مصداق ضرب المثل «چهار دیواری، اختیاری» حاضر نیستند بعضی محدودیت ها را که لازمه زندگی آپارتمانی است، قبول کنند.
در قانون از آپارتمان تعریفی نشده است، اما شاید بتوان گفت: «آپارتمان عبارت است از یک واحد مستقل در ساختمان چند طبقه که از آن برای سکونت یا جهت کسب و پیشه استفاده می شود.»
مالکیت در آپارتمان ها شامل ۲ قسمت است:
۱ ـ مالکیت اختصاصی
۲ ـ مالکیت مشترک
بخش اختصاصی
به بخشی از ملک گفته می شود که فقط صاحب آپارتمان حق استفاده از آن را دارد مثل بالکن.
بخش های مشترک
قسمت هایی از ساختمان است که تمامی مالکان حق استفاده از آن را دارند شامل زمین زیر بنا (خواه متصل به بنا باشد یا بنا به وسیله پایه روی آن قرار گرفته باشد). تاسیسات قسمت های مشترک از قبیل چاه آب، پمپ، منبع آب، مرکز حرارت و تهویه، انبار عمومی ساختمان، اتاق سرایدار در هر قسمت بنا که واقع شده باشد، آسانسور، چاه های فاضلاب، لوله ها از هر قبیل مانند لوله های فاضلاب، برق و تلفن، گذرگاه های شوت زباله، اسکلت ساختمان، تاسیسات مربوط به راه پله، وسایل تامین کننده روشنایی، تلفن، پشت بام و تاسیساتی که در پشت بام برای استفاده عمومی احداث شده است، نمای خارجی ساختمان، محوطه ساختمان که جنبه استفاده عمومی دارد و در سند اختصاصی قید نشده است.
پله های ورود به پشت بام و پله های ایمنی، درها و پنجره ها، راهروها و پاگردها که در قسمت های غیر اختصاصی باشند و دیوارهای حد فاصل بین قسمت های اختصاصی اگر جزو اسکلت ساختمان نباشند بین اهالی ساختمان مشترک هستند.
آپارتمان نشینی بدون فرهنگ آن
به نظر می رسد عمده مشکلات مرتبط با زندگی در مجتمع های آپارتمانی از زمانی آغاز شد که برخی خانواده ها با همان ذهنیت زندگی سنتی در خانه های حیاط دار، به این شیوه زندگی (آپارتمان نشینی) وارد شدند.
بیشتر کسانی که زندگی در آپارتمان ها را به دلیل مزیت هایی که در مقایسه با دیگر شیوه های سکونتی دارد، انتخاب می کنند، هنوز با فرهنگ زندگی در آپارتمان آشنا نیستند یا بخوبی آموزش ندیده اند یا الزامی در توجه به آن نمی بینند. براین اساس، بسیاری از خانواده هایی که با همین ذهنیت شروع به زندگی در آپارتمان ها می کنند برای خود و دیگران مشکل ساز می شوند و شاید به همین دلیل، بلند صحبت کردن، زیاد کردن صدای رادیو و تلویزیون یا گذاشتن کفش ها مقابل پاگرد پله ها، حمل زباله بدون سطل در حالی که شیرابه های آن روی پله ها می ریزد، برگزاری مهمانی های پر سر و صدا و... را در مشاعات ساختمان امری عادی می دانند.
لازمه زندگی آپارتمان نشینی، ارتقای فرهنگ زندگی در این مکان هاست و این درحالی است که عدم مطابقت زندگی ساکنان مجتمع ها با این فرهنگ باعث بروز مشکلات متعددی می شود که بخشی از آن مشاجراتی است که گاه مابین ساکنان یک مجتمع رخ می دهد و در نهایت به مخدوش شدن حقوق همسایگی منجر می شود.
آپارتمان نشین ها؛ ناراضی
آپارتمان نشینی نتیجه رشد جمعیت در نتیجه توسعه شهرنشینی است و به دلیل گران شدن قیمت زمین و برای جلوگیری از توسعه سطحی شهرها به اجبار برای پاسخگویی به نیاز جامعه توسعه ارتفاعی مدنظر قرار گرفته و برای این که حقوق مدنی و روابط اجتماعی ساکنان این ساختمان ها رعایت شود لازم است که قوانین و مقررات زندگی در چنین مکان هایی نیز مورد توجه قرار گیرد.
نظرسنجی ها نشان می دهد ۳۹درصد مردم سر و صدا و رفت و آمد زیاد، ۲۷ درصد محدودیت فضا، ۱۳درصد عدم تفاهم فکری با همسایگان، ۱۲درصد نداشتن فضای تفریح و ۲۷ درصد مزاحمت همسایگان را از معایب آپارتمان نشینی می دانند
نظرسنجی ها نشان می دهد ۵۵ درصد آپارتمان نشین ها از زندگی آپارتمان نشینی خود احساس نارضایتی دارند.
همچنین ۲۵ درصد آپارتمان نشین ها مخالف زندگی آپارتمان نشینی بودند، ۳۸ درصد مردم آپارتمان نشینی را سازگار با فرهنگ ایرانی دانسته اند، ۱۸ درصد ابراز بی تفاوتی و ۱۵ درصد نیز ابراز رضایت کرده اند.
براساس این نظرسنجی ۳۹درصد از پاسخگویان، سر و صدا و رفت و آمد زیاد در طبقات، ۲۷ درصد محدودیت فضا و عدم استقلال، ۱۳درصد عدم تفاهم فکری و سلیقه ای ساکنان با هم، ۱۲درصد نداشتن فضای تفریح و بازی و
۲۷ درصد دخالت و مزاحمت همسایگان را از معایب و مشکلات آپارتمان نشینی عنوان کردند.
نتیجه این نظرسنجی این بوده است که به لحاظ قرار گرفتن در دوران گذار، هنوز امکان دستیابی به فرهنگ مشخص و روشنی در زمینه آپارتمان نشینی در میان شهروندان کشورمان شکل نگرفته است.
شهرداری ها و آموزش های شهروندی
این که چرا رعایت قوانین و مقررات آپارتمان نشینی از سوی برخی ساکنان آنچنان که باید رعایت نمی شود، می تواند دلایل متفاوتی داشته باشد، اما شاید مهم ترین دلیلش این باشد که ساکنان یک آپارتمان آموزش های لازم درخصوص قوانین و مقررات آپارتمانی را فرا نگرفته اند و در اصل حدود وظایف خود و حقوق همسایگان را نمی دانند و از سوی دیگر، الزامات اجرایی قوانین آپارتمان نشینی هم چندان جدی نیست و در واقع تاکنون در کمتر مواردی شهروندی به دلیل عدم رعایت فرهنگ آپارتمان نشینی بر اساس قانون مورد بازخواست قرار گرفته است.
هرچند اعضای هیات مدیره مجتمع های مسکونی می توانند برای آگاه سازی ساکنان آپارتمان ها از قوانین سکونت جمعی با برگزاری نشست های مشترک ماهانه میان اهالی ساختمان همسایگان را برای رعایت هرچه بیشتر قوانین آپارتمان نشینی و حقوق سایر همسایگان توجیه کنند، اما این موجب نمی شود نقش سایر دستگاه های خدماتی و اجتماعی شهر در این میان نادیده گرفته شود.
شهرداری ها به عنوان نهاد خدماتی ـ اجتماعی موظفند با توزیع بروشور های آموزشی یا برگزاری نشست هایی در فرهنگسراها، خانه های محله و... با حضور شهروندان ساکن محلات، در جهت ارتقای سطح آگاهی شهروندان پیرامون موضوع قوانین و فرهنگ آپارتمان نشینی نقش مهمی ایفا کنند.
چند نکته برای آپارتمان نشین ها
ساکنان مجتمع های آپارتمانی موظفند برای احترام به اصل حسن همجواری، برخی بایدها و نبایدها را رعایت کنند. هر چند این موارد در قانون پیش بینی نشده است، ولی رعایت آنها توسط ساکنان یک مجتمع قطعا از بروز اختلاف ها و تنش ها میان همسایگان جلوگیری خواهد کرد.
۱ ـ ایجاد سر و صدای غیرمتعارف از ساعت یک تا ۴ بعدازظهر و ۹ شب تا ۹ صبح روز بعد ممنوع است. صدای رادیو، تلویزیون و دیگر وسایل پخش موسیقی نیز در ساعت فوق فقط داخل آپارتمان محل استقرار آنها قابل شنیدن باشد.
۲ ـ هرکاری بخصوص کارهای ساختمانی که ایجاد صدای ناهنجار می کند باید با هماهنگی مدیریت ساختمان فقط ساعت ۳۰/۸ تا ۳۰/۱۳ و همچنین ۳۰/۱۵ تا ۳۰/۱۸ روزهای غیر تعطیل انجام پذیرد.
۳ ـ پارکت های چوبی و کفپوش های پلاستیکی را فقط می توان پولیش کرد و نباید آنها را با سنگ یا سرامیک و دیگر پوشش هایی که صدا را تشدید می کنند، تعویض کرد.
۴ ـ در مواردی که کف آپارتمان سنگ، سرامیک یا چوب باشد و راه رفتن و کشیدن اجسام روی آنها در طبقه پایین صداهای ناهنجار ایجاد کند، توصیه می شود حداقل ۷۵ درصد با قالی یا موکت پوشانده شود.
۵ ـ کف سایی سنگ قسمت های اختصاصی باید با اجازه کتبی مالک و مدیریت ساختمان انجام شود، تمام مواد حاصله از کف سایی باید بسرعت جمع شود و در محل مناسبی در خارج از ساختمان دفع گردد. مدیران ساختمان باید توجه کند ریختن مواد اسیدی حاصل از کف سایی به داخل فاضلاب ساختمان موجب گرفتگی و فرسایش لوله های فاضلاب می شود همچنین نفوذ این مواد به سطح زیرین سنگ باعث خوردگی لوله های مستقر در کف و ترکیدگی بخصوص در محل اتصالات می شود. بنابراین توصیه می شود هنگام کف سایی و پس از اتمام آن، سقف طبقه پایین بازرسی شود.
ساکنان هر واحد مسوول جبران خسارت وارد شده براثر گرفتگی لوله های فاضلاب، سررفتن آب وان یا سینک هستند.
۶ ـ هرگونه تغییر در نما، در یا بالکن های اختصاصی ممنوع است مگر با توافق اکثریت مالکان.
۷ ـ تعمیرات و تغییرات داخلی و خارجی که موجب صدمه به اسکلت ساختمان می شود به هیچ وجه مجاز نیست.
۸ ـ سایر تعمیرات و تغییرات داخلی آپارتمان ها و بخش های اختصاصی مانند انبار باید با اجازه کتبی مالک و تایید مدیریت ساختمان در حد معقول انجام شود.
موضوعات مرتبط:
شاید از ناآگاهی باشد و شاید هم از این که شهرنشینی با پیشینه زندگی سنتی مردم ایران ناهمگون است، اما هرچه که هست، با گذشت ۵۰ سال از ورود زندگی آپارتمان نشینی به کشورمان هنوز بسیاری از ساکنان آنها نتوانسته اند در خانه های خود آرام بگیرند و ته دلشان همان چهاردیواری حیاط دار قدیمی را به آپارتمان های شیک و مدرن امروزی ترجیح می دهند.
آپارتمان
این یک واقعیت است که در کشور ما فرهنگ آپارتمان نشینی هنوز هم به معنی واقعی و به صورت صحیح آن رواج نیافته و به قول عامیانه جا نیفتاده و هنوز هم بعضی افراد به مصداق ضرب المثل «چهار دیواری، اختیاری» حاضر نیستند بعضی محدودیت ها را که لازمه زندگی آپارتمانی است، قبول کنند.
در قانون از آپارتمان تعریفی نشده است، اما شاید بتوان گفت: «آپارتمان عبارت است از یک واحد مستقل در ساختمان چند طبقه که از آن برای سکونت یا جهت کسب و پیشه استفاده می شود.»
مالکیت در آپارتمان ها شامل ۲ قسمت است:
۱ ـ مالکیت اختصاصی
۲ ـ مالکیت مشترک
● بخش اختصاصی
به بخشی از ملک گفته می شود که فقط صاحب آپارتمان حق استفاده از آن را دارد مثل بالکن.
● بخش های مشترک
قسمت هایی از ساختمان است که تمامی مالکان حق استفاده از آن را دارند شامل زمین زیر بنا (خواه متصل به بنا باشد یا بنا به وسیله پایه روی آن قرار گرفته باشد). تاسیسات قسمت های مشترک از قبیل چاه آب، پمپ، منبع آب، مرکز حرارت و تهویه، انبار عمومی ساختمان، اتاق سرایدار در هر قسمت بنا که واقع شده باشد، آسانسور، چاه های فاضلاب، لوله ها از هر قبیل مانند لوله های فاضلاب، برق و تلفن، گذرگاه های شوت زباله، اسکلت ساختمان، تاسیسات مربوط به راه پله، وسایل تامین کننده روشنایی، تلفن، پشت بام و تاسیساتی که در پشت بام برای استفاده عمومی احداث شده است، نمای خارجی ساختمان، محوطه ساختمان که جنبه استفاده عمومی دارد و در سند اختصاصی قید نشده است.
پله های ورود به پشت بام و پله های ایمنی، درها و پنجره ها، راهروها و پاگردها که در قسمت های غیر اختصاصی باشند و دیوارهای حد فاصل بین قسمت های اختصاصی اگر جزو اسکلت ساختمان نباشند بین اهالی ساختمان مشترک هستند.
● آپارتمان نشینی بدون فرهنگ آن
به نظر می رسد عمده مشکلات مرتبط با زندگی در مجتمع های آپارتمانی از زمانی آغاز شد که برخی خانواده ها با همان ذهنیت زندگی سنتی در خانه های حیاط دار، به این شیوه زندگی (آپارتمان نشینی) وارد شدند.
بیشتر کسانی که زندگی در آپارتمان ها را به دلیل مزیت هایی که در مقایسه با دیگر شیوه های سکونتی دارد، انتخاب می کنند، هنوز با فرهنگ زندگی در آپارتمان آشنا نیستند یا بخوبی آموزش ندیده اند یا الزامی در توجه به آن نمی بینند. براین اساس، بسیاری از خانواده هایی که با همین ذهنیت شروع به زندگی در آپارتمان ها می کنند برای خود و دیگران مشکل ساز می شوند و شاید به همین دلیل، بلند صحبت کردن، زیاد کردن صدای رادیو و تلویزیون یا گذاشتن کفش ها مقابل پاگرد پله ها، حمل زباله بدون سطل در حالی که شیرابه های آن روی پله ها می ریزد، برگزاری مهمانی های پر سر و صدا و… را در مشاعات ساختمان امری عادی می دانند.
لازمه زندگی آپارتمان نشینی، ارتقای فرهنگ زندگی در این مکان هاست و این درحالی است که عدم مطابقت زندگی ساکنان مجتمع ها با این فرهنگ باعث بروز مشکلات متعددی می شود که بخشی از آن مشاجراتی است که گاه مابین ساکنان یک مجتمع رخ می دهد و در نهایت به مخدوش شدن حقوق همسایگی منجر می شود.
● آپارتمان نشین ها؛ ناراضی
آپارتمان نشینی نتیجه رشد جمعیت در نتیجه توسعه شهرنشینی است و به دلیل گران شدن قیمت زمین و برای جلوگیری از توسعه سطحی شهرها به اجبار برای پاسخگویی به نیاز جامعه توسعه ارتفاعی مدنظر قرار گرفته و برای این که حقوق مدنی و روابط اجتماعی ساکنان این ساختمان ها رعایت شود لازم است که قوانین و مقررات زندگی در چنین مکان هایی نیز مورد توجه قرار گیرد.
نظرسنجی ها نشان می دهد ۳۹درصد مردم سر و صدا و رفت و آمد زیاد، ۲۷ درصد محدودیت فضا، ۱۳درصد عدم تفاهم فکری با همسایگان، ۱۲درصد نداشتن فضای تفریح و ۲۷ درصد مزاحمت همسایگان را از معایب آپارتمان نشینی می دانند
نظرسنجی ها نشان می دهد ۵۵ درصد آپارتمان نشین ها از زندگی آپارتمان نشینی خود احساس نارضایتی دارند.
همچنین ۲۵ درصد آپارتمان نشین ها مخالف زندگی آپارتمان نشینی بودند، ۳۸ درصد مردم آپارتمان نشینی را سازگار با فرهنگ ایرانی دانسته اند، ۱۸ درصد ابراز بی تفاوتی و ۱۵ درصد نیز ابراز رضایت کرده اند.
براساس این نظرسنجی ۳۹درصد از پاسخگویان، سر و صدا و رفت و آمد زیاد در طبقات، ۲۷ درصد محدودیت فضا و عدم استقلال، ۱۳درصد عدم تفاهم فکری و سلیقه ای ساکنان با هم، ۱۲درصد نداشتن فضای تفریح و بازی و
۲۷ درصد دخالت و مزاحمت همسایگان را از معایب و مشکلات آپارتمان نشینی عنوان کردند.
نتیجه این نظرسنجی این بوده است که به لحاظ قرار گرفتن در دوران گذار، هنوز امکان دستیابی به فرهنگ مشخص و روشنی در زمینه آپارتمان نشینی در میان شهروندان کشورمان شکل نگرفته است.
● شهرداری ها و آموزش های شهروندی
این که چرا رعایت قوانین و مقررات آپارتمان نشینی از سوی برخی ساکنان آنچنان که باید رعایت نمی شود، می تواند دلایل متفاوتی داشته باشد، اما شاید مهم ترین دلیلش این باشد که ساکنان یک آپارتمان آموزش های لازم درخصوص قوانین و مقررات آپارتمانی را فرا نگرفته اند و در اصل حدود وظایف خود و حقوق همسایگان را نمی دانند و از سوی دیگر، الزامات اجرایی قوانین آپارتمان نشینی هم چندان جدی نیست و در واقع تاکنون در کمتر مواردی شهروندی به دلیل عدم رعایت فرهنگ آپارتمان نشینی بر اساس قانون مورد بازخواست قرار گرفته است.
هرچند اعضای هیات مدیره مجتمع های مسکونی می توانند برای آگاه سازی ساکنان آپارتمان ها از قوانین سکونت جمعی با برگزاری نشست های مشترک ماهانه میان اهالی ساختمان همسایگان را برای رعایت هرچه بیشتر قوانین آپارتمان نشینی و حقوق سایر همسایگان توجیه کنند، اما این موجب نمی شود نقش سایر دستگاه های خدماتی و اجتماعی شهر در این میان نادیده گرفته شود.
شهرداری ها به عنوان نهاد خدماتی ـ اجتماعی موظفند با توزیع بروشور های آموزشی یا برگزاری نشست هایی در فرهنگسراها، خانه های محله و… با حضور شهروندان ساکن محلات، در جهت ارتقای سطح آگاهی شهروندان پیرامون موضوع قوانین و فرهنگ آپارتمان نشینی نقش مهمی ایفا کنند.
● چند نکته برای آپارتمان نشین ها
ساکنان مجتمع های آپارتمانی موظفند برای احترام به اصل حسن همجواری، برخی بایدها و نبایدها را رعایت کنند. هر چند این موارد در قانون پیش بینی نشده است، ولی رعایت آنها توسط ساکنان یک مجتمع قطعا از بروز اختلاف ها و تنش ها میان همسایگان جلوگیری خواهد کرد.
۱ ـ ایجاد سر و صدای غیرمتعارف از ساعت یک تا ۴ بعدازظهر و ۹ شب تا ۹ صبح روز بعد ممنوع است. صدای رادیو، تلویزیون و دیگر وسایل پخش موسیقی نیز در ساعت فوق فقط داخل آپارتمان محل استقرار آنها قابل شنیدن باشد.
۲ ـ هرکاری بخصوص کارهای ساختمانی که ایجاد صدای ناهنجار می کند باید با هماهنگی مدیریت ساختمان فقط ساعت ۳۰/۸ تا ۳۰/۱۳ و همچنین ۳۰/۱۵ تا ۳۰/۱۸ روزهای غیر تعطیل انجام پذیرد.
۳ ـ پارکت های چوبی و کفپوش های پلاستیکی را فقط می توان پولیش کرد و نباید آنها را با سنگ یا سرامیک و دیگر پوشش هایی که صدا را تشدید می کنند، تعویض کرد.
۴ ـ در مواردی که کف آپارتمان سنگ، سرامیک یا چوب باشد و راه رفتن و کشیدن اجسام روی آنها در طبقه پایین صداهای ناهنجار ایجاد کند، توصیه می شود حداقل ۷۵ درصد با قالی یا موکت پوشانده شود.
۵ ـ کف سایی سنگ قسمت های اختصاصی باید با اجازه کتبی مالک و مدیریت ساختمان انجام شود، تمام مواد حاصله از کف سایی باید بسرعت جمع شود و در محل مناسبی در خارج از ساختمان دفع گردد. مدیران ساختمان باید توجه کند ریختن مواد اسیدی حاصل از کف سایی به داخل فاضلاب ساختمان موجب گرفتگی و فرسایش لوله های فاضلاب می شود همچنین نفوذ این مواد به سطح زیرین سنگ باعث خوردگی لوله های مستقر در کف و ترکیدگی بخصوص در محل اتصالات می شود. بنابراین توصیه می شود هنگام کف سایی و پس از اتمام آن، سقف طبقه پایین بازرسی شود.
ساکنان هر واحد مسوول جبران خسارت وارد شده براثر گرفتگی لوله های فاضلاب، سررفتن آب وان یا سینک هستند.
۶ ـ هرگونه تغییر در نما، در یا بالکن های اختصاصی ممنوع است مگر با توافق اکثریت مالکان.
۷ ـ تعمیرات و تغییرات داخلی و خارجی که موجب صدمه به اسکلت ساختمان می شود به هیچ وجه مجاز نیست.
۸ ـ سایر تعمیرات و تغییرات داخلی آپارتمان ها و بخش های اختصاصی مانند انبار باید با اجازه کتبی مالک و تایید مدیریت ساختمان در حد معقول انجام شود.
موضوعات مرتبط:
گسترش شهرها و رشد جمعیت، مکانی درخور و مناسب برای اسکان و آرامش ساکنین خود میطلبد. سابقا خانههایی با مساحتهای کوچک و بزرگ و طبقاتی محدود که از 2 یا 3 تجاوز نمیکرد،محل سکونت بود. اما پس از این رشد و گسترش، این قبیل خانهها برای این جمعیت کافی نبوده و ساخت خانههایی بزرگتر که طبقاتشان از 3 بیشتر بود، طلب مینمود.
این خانههای جدید که به نام آپارتمان شناخته میشوند، مانند هر محصول وارداتی از کشورهای دیگر دارای فرهنگ و اصول مربوط به خود بوده، به گونهای که ساکنین موظف به رعایت آن میباشند و در صورت عدم رعایت آن، محل زندگی نه تنها مامنی برای آرامش نبوده، که ممکن است مشکلات فراوانی برای ساکنین آن به همراه داشته باشد. یکی از مهمترین مشکلاتی که اغلب آپارتمانها با آن مواجه هستند عدم پرداخت به موقع شارژ یا به عبارت بهتر آبونمان ساختمان است.
مالکیت در آپارتمان شامل دو قسم است: مالکیت قسمتهای اختصاصی و مالکیت قسمتهای مشترک که قسمتهای مشترک عبارتند از آن قسمتهای ساختمان که مورد استفاده کلیه سکنه قرار میگیرد. ماده4 قانون تملک آپارتمان تعیین سهم هر یک از ساکنین را در پرداخت این حقوق، بدین سان تقسیم میکند: «حقوق و تعهدات و همچنین سهم هر یک از مالکان قسمتهای اختصاصی از مخارج قسمتهای مشترک متناسب است با نسبت مساحت قسمتهای اختصاصی به مجموع مساحت قسمتهای اختصاصی تمام ساختمان به جز هزینههایی که به دلیل عدم ارتباط با مساحت زیر بنا به نحو مساوی تقسیم خواهد شد و اینکه مالکان ترتیب دیگری را برای تقسیم حقوق و تعهدات و مخارج پیشبینی کرده باشند. پرداخت هزینههای مشترک اعم از اینکه ملک مورد استفاده قرار گیرد یا نگیرد الزامیاست.» با عنایت به این ماده، این نکته به ذهن میرسد که برخی از حقوق و تعهدات به میزان مساوی و بدون در نظر گرفتن مساحت هر یک از واحدهای آپارتمان در نظر گرفته و تعیین میگردد.
اما آیا قانون این موارد را احصا نموده یا به نظر مدیران ساختمان وا نهاده تا آنها بر اساس ساختمان و نیازمندیهای آن این سهم را تعیین نمایند؟ ماده 23 آیین نامه اجرایی قانون تملک آپارتمانها مصوب سال 1347تا حدودی این تقسیمات را مشخص کرده که: «شرکای ساختمان(ساکنین) موظفند در پرداخت هزینههای مستمر و هزینههایی که برای حفظ و نگهداری قسمتهای مشترک بنا مصرف میشود طبق مقررات زیر مشارکت نمایند:در صورتی که مالکین ترتیب دیگری برای پرداخت هزینههای مشترک پیشبینی نکرده باشند سهم هر یک از مالکین یا استفاده کنندگان ازهزینههای مشترک آن قسمت که ارتباط با مساحت زیر بنای قسمت اختصاصی دارد از قبیل آب، گازوییل و آسفالت پشتبام و غیره به ترتیب مقرر در ماده 4 قانون فوقالذکر و سایر مخارجی که ارتباطی به میزان مساحت ندارد از قبیل هزینههای مربوط به سرایدار، نگهبان، متصدی آسانسور، هزینه نگهداری تاسیسات، باغبان،تزئینات قسمتهای مشترک و غیره به طور مساوی بین مالکین یا استفادهکنندگان تقسیم میگردد و تعیین این سهم نیز با مدیر یا مدیران ساختمان است.«با ملاحظه این دو ماده توجهمان به این نکته جلب میگردد که هزینه قسمتهای مشترک به دو بخش منقسم میگردد بخشی که مورد استفاده کلیه ساکنین قرار میگیرد مانند هزینه سرایدار یا آسانسور که به طور مساوی تقسیم میگردد و همچنین هزینههای مشترکی همچون برق و آب ساختمان که بر اساس مساحت زیر بنای قسمت اختصاصی و بدون در نظر گرفتن آنکه مالک،ملک خود را مورد استفاده قرار میدهد یا خیر محاسبه میگردد که میزان آن به صورتی مشخص در ابتدای هر ماه از ساکنین آن دریافت میشود (امروزه به واسطه جایگزینی گاز با گازوئیل، گازبها نیز بر اساس همین معیارمحاسبه و دریافت میشود) توجها اینکه در خصوص هزینههایی مثل آسانسور و آسفالت پشت بام، همسایگان واحدهای همکف یا طبقه اول نمیتوانند به بهانه سالبه به انتفاع بودن استفاده ایشان از این امکانات، از پرداخت هزینه مشترک نگهداری احتراز نمایند. این ممنوع بودن از نپرداختن شارژ مربوط به این دست هزینهها به واسطه این است که قانون تملک آپارتمانها معافیتی در این خصوص مقرر ننموده است. اما نکته حایز اهمیت آن است که اغلب مدیران آپارتمانها در تقسیم اینگونه سهام برای هر واحد، راهحل مورد توافق تساوی را برگزیدند تا به دور از هر گونه اما و اگر در پرداخت ساکنین، به راحتی آبونمان را دریافت کنند و مخارج ساختمان را از آن بپردازند (البته این شیوه توافقی است و مغایر قانون). البته با وجود چنین تمهیدی (تساوی ساکنین در پرداختشارژ) از سوی مدیریت ساختمان، هستند ساکنینی که خود را موظف به پرداخت شارژ ولو به قدر مساوی ندانسته و با عدم پرداخت به موقع آن، باعث کارشکنی در کار مدیریت و تبعا عدم پرداخت قبوض و سایر هزینههای مربوط به ساختمان میگردند. ماده 10مکرر قانون تملک آپارتمانها حل این مشکل راچنین بیان میکند که: «در صورت امتناع مالک یا استفاده کننده از پرداخت سهم خود از هزینههای مشترک،از طرف مدیر یا هیات مدیره به وسیله اظهارنامه با ذکر مبلغ بدهی و صورت ریز آن مطالبه میشود. هرگاه مالک یا استفادهکننده ظرف 10روز از تاریخ ابلاغ اظهارنامه سهم بدهی خود را نپردازد مدیر یا هیات مدیران میتوانند به تشخیص خود و با توجه به امکانات،از دادن خدمات مشترک از قبیل شوفاژ،تهویه مطبوع،آب گرم،برق،گاز و غیره به او خودداری کنند و در صورتی که مالک و یا استفاده کننده همچنان اقدام به تسویه حساب ننماید اداره ثبت اسناد محل وقوع آپارتمان به تقاضای مدیر یا هیات مدیران برای وصول وجه مزبور برطبق اظهارنامه ابلاغ شده،اجراییه صادر خواهد کرد. تبصره 1:در صورتی که عدم ارایه خدمات مشترک ممکن یا موثر نباشد، مدیر یا مدیران مجموعه میتوانند به مراجع قضایی(شورای حل اختلاف) دادخواست داده و با رسیدگی خارج از نوبت،واحد بدهکار را از دریافت خدمات دولتی از قبیل آب و برق وغیره محروم کنند و تا دو برابر مبلغ بدهی به نفع آپارتمان جریمه نماید». آری قانون وضعیت اینگونه ساکنین را بدین نحو مشخص نموده تا در مواقع اضطرار مدیریت آپارتمان به آن قیام نماید .
اما آنچه در عمل اتفاق میافتد، نحوه عمل توام با مسامحه با چنین ساکنینی است،مدیرانی که برای جلوگیری از تنش در آپارتمان با خاطیان رفتاری از روی دوستی و اعطای مهلت برای پرداخت این حق در نظر میگیرند .هر چند امروزه با همکاری سازمانهای ارائه دهنده خدمات شهری (سازمان آب، اداره گاز، اداره برق،...) امکان تعبیه کنتورهای مستقل هر واحد پیشبینی گردیده است که میتواند تا حد زیادی از هزینههای مشترک و پیوستگی سرنوشت واحدهای مسکونی همسایه را کاهش داده و اشتراک همسایگان را در حد هزینههای واقعا مشترک مثل برق قسمتهای مشاع و یا آب استفاده شده توسط سرایدار برای سیراب کردن باغچه و... تنزل داده است .
موضوعات مرتبط:
درست است که نوعی عرف و هنجار پذیرفته شده در میان همسایهها برای رعایت حقوق همدیگر وجود دارد و شهروندان با وجود همین رسوم میتوانند تا حد زیادی روابط بین خودشان و همسایهها را در آپارتمانها هماهنگ و تنظیم کنند، اما جدای از همین قواعد نانوشته، از نظر قانونی نیز به حقوق افراد در آپارتمان و لزوم رعایت آنها اشاره شده است.
جالب است بدانید قانون تملک آپارتمانها سال 1343 تصویب شده است، یعنی در زمانی که آپارتمانسازی در مراحل اولیه رشد خود به سر میبرد و هنوز برجسازی به سبک و سیاق فعلی درنیامده بود.
این قانون 15 ماده دارد و تقریبا به همه دغدغههای زندگی آپارتماننشینی اشاره کرده است.
در ماده 10 این قانون آمده است: «هرگاه مالک یا استفادهکننده ظرف ده روز از تاریخ ابلاغ اظهارنامه سهم بدهی خود را نپردازد، مدیر یا هیات مدیره میتوانند به تشخیص خود و با توجه به امکانات از دادن خدمات مشترک از قبیل شوفاژ، تهویه مطبوع، آب گرم، برق، گاز و... به او خودداری کنند.»
حتی در این قانون پیشبینی شده است در صورت امتناع مالک از پرداخت هزینههای آپارتمان، سایر همسایهها با او چه برخوردی داشته باشند.
در ادامه همین ماده قانونی آمده است: «درصورتی که مالک یا استفادهکننده همچنان اقدام به تسویهحساب ننمایند، اداره ثبت محل وقوع آپارتمان به تقاضای مدیر یا هیات مدیره برای وصول وجه مزبور بر طبق اظهارنامه ابلاغ شده اجرائیه صادر خواهد کرد.»
صادر کردن اجراییه به این معناست که مدیر ساختمان میتواند به طور قانونی، مالک را از بخشی از حقوق ساختمان محروم کند؛ البته در صورتی که مالک متخلف آن واحد آپارتمانی، هزینههای ساختمان را پرداخت کند، مدیر یا هیات مدیره ساختمان موظف است به محض وصول وجوه مورد مطالبه، نسبت به برقراری مجدد خدمات مشترک مثل آب و برق، اقدام کنند.»
در این قانون به هزینههای مشترک بین همسایگان در واحدهای آپارتمانی نیز اشاره شده است و در آن به صراحت ذکر شده که هزینههای آپارتمان باید از طریق جمعآوری شارژ و آن هم به صورت ماهانه از همه همسایهها جمع شود.
اما در صورتی که فردی از پرداخت شارژ ماهانه خودداری کند، مدیر یا مدیران مجموعه میتوانند به مراجع قضایی شکایت کنند، دادگاهها موظفند این گونه شکایات را خارج از نوبت رسیدگی و واحد بدهکار را از دریافت خدمات دولتی که به مجموعه ارائه میشود محروم کنند و تا دو برابر مبلغ بدهی به نفع مجموعه جریمه نمایند.
در این قانون، به وظایف مدیران هم اشاره شده و تاکید شده است باید برای هر ساختمانی که بیشتر از سه واحد دارد، حتما یک هیات مدیره انتخاب شود.
ماده ۲۱ این قانون اشاره میکند که مدیر یا مدیران مکلفند میزان هزینه مستمر و مخارج متعلق به هر شریک و نحوه پرداخت آن را قبل یا بعد از پرداخت هزینه به وسیله نامه سفارشی به او اعلام کنند.
همچنین در ماده 22 هم تاکید شده که در تمامی ساختمانهای مشمول قانون تملک آپارتمانها که بیش از ده آپارتمان داشته باشد، مدیر یا مدیران مکلفند برای حفظ و نگهداری و همچنین نظافت قسمتهای مشترک و انجام سایر امور مورد نیاز بنا، افرادی تحت عنوان دربان استخدام نمایند.
یکی از نکات جالب این قانون، الزام مدیران ساختمان به بیمه کردن بناست؛ طوری که هیات مدیره موظف هستند ساختمان را در برابر حوادث آتشسوزی بیمه کنند.
در فصل پایانی این قانون هم به لزوم حفظ، نگهداری و تعمیر بنا اشاره شده است و در همین فصل قانونی تاکید شده است در صورتی که بین شرکا توافق شده باشد هزینههای نگهداری یک قسمت از بنا یا هزینه نگهداری و عملیات یک جزء از تأسیسات فقط به عهده بعضی از شرکا باشد، فقط همین شرکا ملزم به انجام آن بوده و در تصمیمات مربوط بهاین هزینهها تعیین تکلیف خواهند کرد.
در هر حال، با وجود آن که این قوانین بالغ بر 40 سال قدمت دارد، اما بعد از گذشت این همه سال، نهتنها هنوز هم بسیاری از این قانون اجرا نمیشود، بلکه حتی بسیاری از شهروندان هم از حقوق قانونی خود در محدوده آپارتمان ها اطلاعی ندارند.
موضوعات مرتبط:
پیشرفت سریع شهرها، موجب شده است تا زندگی در خانههای کوچک، آپارتمانها و مجتمعهای مسکونی روند رو به رشدی داشته باشد. آنچه بیش از هر چیز دیگر مهم و مورد توجه مینماید، …
پیشرفت سریع شهرها، موجب شده است تا زندگی در خانههای کوچک، آپارتمانها و مجتمعهای مسکونی روند رو به رشدی داشته باشد. آنچه بیش از هر چیز دیگر مهم و مورد توجه مینماید، چگونگی کنار آمدن خانوادههای مختلف از قشرهای متفاوت در کنار یکدیگر است. مطلب زیر به چند مورد از موارد فرهنگ آپارتماننشینی اشاره میکند:
۱) زندگی خصوصی دیگر ساکنان آپارتمان باید همواره مورد احترام قرار گیرد.
۲) اگرچه ضخامت دیوارها ممکن است بین ۱۲ تا ۵۰ سانتیمتر باشد، اما همواره باید به خاطر داشت که هنوز هم بسیاری از گفتار و رفتار دیگران میتواند شنیده شود.
۳) ایجاد سر و صدا در فاصله زمانی ۱۰ شب تا ۸ صبح و نیز ۱ بعدازظهر تا ۴ بعدازظهر غیرمجاز است. میتوان ساعات دیگری را نیز طبق نظر اکثریت ساکنان و مدیر آپارتمان بدان افزود. این زمانها «ساعات سکوت» نامیده میشوند. البته ایجاد سروصداهای خارج از عرف در هر زمانی ممنوع است.
۴) انتظار میرود ساکنان رفتاری محترمانه داشته باشند و از ظاهر شدن در راهپلهها و مکانهای عمومی ساختمان به صورت پابرهنه و یا با پوشش نامناسب خودداری کنند.
۵) کفشهای با کفپوش سخت یا پاشنه بلند را تنها باید هنگام خروج از ساختمان پوشید. برای ترددهای دیگر در ساختمان باید از دمپایی یا کفشهایی با کف نرم استفاده شود تا سر و صدا به حداقل برسد.
۶) از روشن کردن ماشین لباسشویی و جاروبرقی در ساعات سکوت خودداری کنید.
۷) از پخت و پز و شستن ظروف در نیمه شب اجتناب کنید.
۸) از تجمع در محلهای عمومی ساختمان پرهیز کرده و هنگامی که در بالکن، راهرو، پلکان و آسانسور هستید، سر وصدا را به حداقل برسانید.
۹) برای صدا کردن کسی یا صحبت کردن با دوستان یا همسایهها از تلفن یا آیفون داخلی استفاده کرده و برای فر خواندن آنها داد نزنید و از پنجره یا بالکن با آنها صحبت نکنید.
۱۰) هنگام جا به جا کردن لوازم منزل آنها را بلند کنید و روی زمین نکشید. از جابجا کردن لوازم منزل در ساعات سکوت بپرهیزید.
۱۱) مهمانیهای شبانه خود را به گونهای ترتیب دهید که تا قبل از ساعات سکوت به پایان برسد.
۱۲) پرتاب کردن یا ریختن هرگونه شیء به خارج از پنجره یا بالکن اکیداً ممنوع است. همچنین مطمئن شوید که وسایلی که کنار پنجره یا بالکن قرار میدهید، در اثر نیروی باد قوی نمیافتند.
۱۳) در آسانسور باید به درستی بسته شود تا دیگران در سایر طبقات هم بتوانند از آن استفاده کنند. هیچگاه آسانسور را معطل نگه ندارید. محدودیت وزن آسانسور را مراعات کنید، در غیر این صورت ترمز آن آسیب میبیند و یا حوادث ناگوارتری ممکن است رخ دهد.
۱۴) هیچگاه کسی را که انتظار ملاقاتش را ندارید و کاملاً نمیشناسید، به داخل آپارتمان راه ندهید. تا زمانی که مطمئن نشدید که چه کسی پشت در است، او را به داخل ساختمان راه ندهید. به خاطر داشته باشید که امنیت ساختمان در گرو هوشیاری و همکاری همه ساکنان است.
۱۵) مراقب باشید که کودکان خود یا مهمانتان از طریق شبکه آیفون داخلی، مزاحمتی برای دیگر همسایگان ایجاد نکنند.
۱۶) کلیه درها و پنجرهها باید به آرامی بسته شوند. در مواقع وزیدن باد آنها را کاملاً ببندید.
۱۷) شبها و نیز هنگام خروج از آپارتمان باید کلیه درها را قفل کرده و پردهها را بکشید.
۱۸) وقتی ناشناسی زنگ شما را میزند و خود را آشنا یا فامیل همسایهتان معرفی میکند، در را به روی او باز نکنید.
۱۹) اگر فرد ناشناسی هم زمان با ورود شما، خواست وارد آپارتمان شود، از او نام واحد مورد نظرش را بپرسید. اگر به حضور غریبهای شک کردید، او را به آپارتمان راه نده
موضوعات مرتبط:
فرهنگ آپارتمان نشینی و مشکلات آن
ساکنان هر واحد آپارتمانی و قسمتهای اختصاصی مجتمعها موظفند در جهت رعایت حسن همجواری، بعضی بایدها و نبایدها را مورد توجه قرار دهند و به آنها عمل نمایند. هر چند این موارد در قانون پیش بینی نشده است ولی رعایت آنها توسط آپارتمان نشینها موجب میگردد که از بروز اختلافها و تنشهای گوناگون جلوگیری شود. بنابراین برای آگاهی بیشتر آپارتمان نشینان محترم موارد زیر توصیه میگردد، ممکن است بخشی یا تمام آنها برای آپارتمان شما کاربرد داشته باشد لذا می توانید پس از طرح آن در مجمع ساختمان، قوانین مورد توافق را صورتجلسه و در اختیار کلیه ساکنین و مالکین قرار دهید.
نظافت ساختمان:
نظافت در پارکینگ، حیاط و راهرو رعایت گردد خصوصا در مورد انداختن آشغال هایی مانند ته سیگار و پوست بیسکویت و امثال آن
زباله های خود را با استفاده از سطل زباله تا محل جمع آوری آن در کوچه حمل نمایید تا از چکه نمودن آب آن روی زمین و لک نمودن کف راهرو جلوگیری گردد.
در صورت وجود ظرف مخصوص زباله در کوچه، حتما زباله را داخل آن قرار دهید و در صورت عدم وجود آن، در محل تعیین شده در کوچه. از گذاشتن زباله ها پشت درب حیاط خودداری فرمایید.
لطفا در طول روز از گذاردن کیسه زباله در کوچه خودداری فرمایید.
بهیچوجه کیسه زباله را در داخل حیاط یا پارکینگ، حتی برای مدت کوتاه قرار ندهید.
در فصول بارندگی، در هنگام ورود به راهرو کفش خود را با پادری های جلوی درب تمیز نمایید.
ساکنین میباید از کثیف کردن فضای عمومی خودداری نموده و در حفظ تمیزی آن کوشا باشند.
بخش های مشاع
از گذاردن هرگونه وسیله اضافه داخل پارکینگ یا سایر فضاهای مشاع خودداری فرمایید. پارکینگ صرفا جهت پارک نمودن خودرو ها می باشد.
فضای پارکینگ فقط متعلق به اتومبیل خود مستاجرین یا مالکین می باشد . توقف خودروی مهمان در حیاط یا پارکینگ واحد مربوطه بلامانع می باشد.
جهت رعایت امنیت، دوچرخه و سایر وسایل مورد استفاده کودکان پس از استفاده در انباری واحد گذارده شود.
به دلیل برقراری آرامش ساکنان آپارتمان، محیط حیاط و پارکینگ صرفا جهت بازی و استفاده کودکان مستقر در آپارتمان و یا مهمانان آنها در زمانی غیر از زمان استراحت ساکنین می باشد و ورود کودکان همسایه به جهت سلب آرامش ممنوع است.
گونه تغییر در نما، سر در یا بالکنهای اختصاصی ممنوع است مگر با توافق اکثریت مالکین.
هیچگونه وسایل شخصی نباید بیرون از پنجره در پاگردهای عمومی، پاسیو، جلوی درب ورودی آپارتمان، در محوطه و پارکینگ قرار داده شود. به خصوص ساکنین طبقه همکف که معمولا فقط راه به پاسیو دارند.
نصب هر گونه آنتن قابل رویت بر روی نما یا در بالکن ساختمان بدون اجازه مدیریت ساختمان ممنوع میباشد.
مسدود نمودن راه دیگر ساکنان ممنوع است. همچنین نمیتوان مانع استفاده از قسمتهای مشترک توسط سایر ساکنین شد مگر آنکه رفت و آمد یا استفاده از آن قسمت مستلزم عبور از ملک اختصاصی باشد.
هیچ گونه وسایل شخصی نباید بیرون از پنجره در پاگردهای عمومی، پاسیو، جلوی درب ورودی آپارتمان، در محوطه پارکینگ قرار داده شود.
بهتر است تحت هیچ شرایطی مواد منفجره و خطرناک که ایجاد انفجار و آتشسوزی مینماید در قسمتهای اختصاصی و مشاعات نگهداری نکنید.
امنیت
حتما پس از خروج از حیاط درب را کامل ببندید و به کودکان نیز این مورد را تاکید فرمایید.
از باز کردن درب حیاط از پشت آیفون قبل از اطمینان از آشنا بودن مخاطب، خودداری فرمایید.
در مجتمعهای فاقد نگهبان باز و بسته کردن درب ورودی محوطه یا ساختمان توسط آیفون میباید به وسیله افراد بالغ، پس ازشناسایی انجام پذیرد. گاهی دیده میشود بچهها دکمه آیفون را حتی پس از ورود، دوباره فشار میدهند و در نتیجه درب باز میماند.
نگهداری سگ، کبوتر، قناری، خرگوش و بطور کلی حیوانات در قسمتهای مشترک مانند پاسیو، هال، بالکن، تراس و محوطه ممنوع است اگر چه استفاده از آن مختص یک یا چند واحد باشد. مدیران ساختمان نباید در این مورد چشم پوشی نمایند زیرا ممکن است علاوه بر نارضایتی سایر ساکنین، آن حیوان عامل بیرونی نیز باشد.
در مجتمعهای فاقد نگهبان درهای ورودی به مجتمع میباید پس از ورود یا خروج از ساعت 22 به بعد قفل گردند. کلید ورودی به مجتمع پارکینگ و تراس نباید به غیر از ساکنین مجتمع داده شود.
نصب کپسول آتشنشانی در راهروها و بازدید دورهای آن از ضروریات هر مجمتع آپارتمانی میباشد.
استفاده همزمان از اتو، ماشین لباسشویی، سرخ کن برقی و دیگر وسایل الکتریکی با مصرف بالا موجب داغ شدن سیمها گردیده خطر آتشسوزی را افزایش میدهد. بنابراین استفاده این وسایل به طور همزمان باید خودداری گردد. مدیران ساختمان میباید کنترل فیوزهای داخلی آپارتمانها و وضعیت تابلوهای برق داخل واحدها را حداقل یک بار در سال مورد بازدید قرار دهند. بارها مشاهده گردیده که فیوزهای داخلی دستکاری شدهاند. در نتیجه هنگام افزایش بار الکتریکی جریان برق قطع نمیشود و آتش سوزی، جان و مال کلیه ساکنین را در معرض خطر قرار میدهد.
انبار آپارتمان مختص وسایل شخصی ساکنین است. استفاده تجاری و اجاره آن به دیگران ممنوع میباشد.
فرهنگ آپارتمان نشینی و مشکلات آن
نشتی آب
در صورت شنیدن صدای غیرطبیعی آب در لوله های فاضلاب و سایر لوله های آب عمومی بلافاصله یا راسا یا از طریق مدیر ساختمان نسبت به شناسایی محل و اطلاع رسانی به مالک واحد اقدام فرمایید.
در فصل تابستان مکررا از وضعیت کولرهای خود و عدم نشتی آب از کولر و لوله رابط اقدام فرمایید.
در صورت مشاهده نشتی کولر سایر واحدها، پس از بستن شیر آب آن کولر حتما بلافاصله موضوع را به واحد مربوطه اطلاع دهید.
در مصرف آب صرفه جویی نمایید.
در صورت ترک واحد برای چندین روز (خصوصا در ایام عید و تعطیلات) شیرفلکه واحد (شیر سرد، گرم، رادیاتورها) را ببندید تا در صورت نشتی آب از لوله ها (که قبلا موارد مشابه وجود داشته است) از وارد آمدن خسارت به سایر واحدها خودداری شود.
ساکنین هر واحد مسئول جبران خسارت وارد شده در اثر گرفتگی لولههای فاضلاب، سر رفتن آب وان یا سینک میباشد.
از مصرف آب خارج از حد معمول میباید خودداری شود. در غیر این صورت نصب کنتور بر روی ورودی آب آپارتمان توصیه میشود .
تعمیرات
تعمیرات و تغییرات داخلی و خارجی که موجب صدمه به اسکلت ساختمان میشود به هیچ وجه مجاز نمیباشد.
پارکتهای چوبی و کف پوشهای پلاستیکی را فقط میتوان پولیش نمود و نباید آنها را با سنگ یا سرامیک و دیگر پوششهایی که صدا را تشدید مینمایند، تعویض کرد.
سایر تعمیرات و تغییرات داخلی آپارتمانها و بخشهای اختصاصی مانند انبار میباید با اجازه کتبی مالک و تایید مدیریت ساختمان در حد معقول انجام شود.
هر گونه دستکاری تجهیزات مشترک بدون اطلاع مدیریت ساختمان ممنوع میباشد.
موارد عمومی
از باز گذاشتن درب پشت بام به دلیل ورود سوسک و یا شکستن شیشه در اثر بسته شدن درب توسط باد خودداری فرمایید.
ایجاد سر و صدای غیر متعارف از ساعت یک تا چهار بعدازظهر و نه شب تا نه صبح روز بعد ممنوع میباشد. صدای رادیو، تلویزیون و دیگر وسایل پخش موسیقی نیز در ساعت فوق میباید فقط در داخل آپارتمان محل استقرار آنها قابل شنیدن باشد.
هرگونه کاری به خصوص کارهای ساختمانی که ایجاد صدای ناهنجار مینماید، باید با هماهنگی مدیریت ساختمان فقط در ساعت 8و30 دقیقه تا 13و30 دقیقه و همچنین 15 و 30 دقیقه تا 18 و 30 دقیقه روزهای غیر تعطیل انجام پذیرد.
در مواردی که کف آپارتمان سنگ،سرامیک یا چوب باشد و راه رفتن و کشیدن اجسام بر روی آنها در طبقه پایین صداهای ناهنجار ایجاد کند، توصیه میشود حداقل 75 درصد کف با قالی یا موکت پوشانده شود.
هیچ گونه صدای ناهنجاری مثل صدای کشیدن صندلی بر روی کفهای سنگی، صدای توپ بازی و دویدن بچهها و صداهای تحریکآمیز نباید در طول شبانه روز ایجاد گردد. صدای متهکاری و کوبیدن میخ به دیوار جهت نصب وسایل تزیینی میباید در ساعت مناسب روزهای غیر تعطیل انجام شود.
از گذاشتن مواد آتش زا، ماشین لباسشویی و دیگر تجهیزات، قفس پرنده و هر گونه جسم خطرناک که باعث ایجاد، سر و صدا است خودداری شود اگر چه این بخش تنها از طریق آپارتمان همکف قابل دسترسی باشد. حفظ و نگهداری ان به عهده مالک قسمتهای اختصاصی آن واحد میباشد ولی استفاده از آن نباید موجب سلب آسایش دیگران گردد.
تردد با لباس راحتی منزل در فضاهای عمومی و مجتمع خارج از اصول شهروندی است.
ایاب و ذهاب آرام در نیمهی شب و بدون سر و صدا، نشان از درک و احترام به حقوق دیگران است.
سرو صدای میهمانی در حد معمول (به طوری که موجب آزاد دیگر ساکنین نشود) حداکثر تا ساعت 24 مجاز میباشد. در ایام هفته حداکثر تا ساعت 23 و در شبهای تعطیل و آخر هفته مراسم بدرقه و خداحافظی میباید در داخل آپارتمان – نه در راه پله یا هال عمومی – انجام شود. از میهمانها نیز درخواست گردد در حین عبور از راه پله و محلهای مشترک رعایت ارامش دیگران را نموده و از دویدن بچهها و ایجاد سر و صدا ممانعت به عمل آورند.
بازی کردن بچهها در قسمتهای مشترک در صورت تایید هیئت مدیره فقط در ساعتهای تعیین شده و در محلهای مقرر مجاز میباشد.
مسئول حرکات و رفتار فرزندان اولیای آنها میباشند و در قبال هر گونه عمل خلاف، آنها باید جوابگو باشند.
همچنین با اطلاع می رساند که مبلغ شارژ ماهانه به طور علی الحساب ...... تومان تعیین گردیده است (به شرط آنکه در زمان دریافت شارژ موجودی واحد کمتر از ......... تومان نباشد) که به دلیل مبالغ زیاد قبوض و امکان پرداخت آنها خواهشمند است در هفته اول هرماه تحویل فرمایید. در صورت وجود هزینه های ویژه یا قبوض با مبلغ بسیار بالا و کسری موجودی صندوق، این هزینه ها محاسبه و کسری آن متناسب با موجودی شارژ هر واحد دریافت خواهد گردید.
موضوعات مرتبط:
امروزه در کشور ایران ، روز به روز به تعداد کسانی که آپارتمان نشین می شوند ، اضافه می شود و متاسفانه از آموزش های لازم جهت زندگی جمعی به مردم به صورت منظم و با برنامه خبری نیست . در بسیاری از موارد شاهد وقوع مشکلات فراوان در مجتمع های مسکونی هستیم که یکی از مهمترین آنها بی تفاوتی افراد در مشارکت نمودن و پذیرش مسوولیت در زندگی جمعی در آپارتمان هاست که این خود می تواند از ایجاد مکانی آرامبخش ومناسب برای ذهن خلاق آدمی جلوگیری نماید .
مهمترین عوارض ناشی از زندگی در یک محیط آپارتمانی نامناسب به شرح زیر است :
1- بی تفاوتی افراد نسبت به سرنوشت یکدیگر سبب عواقب ناخواسته ای می شود که می توان خبرهای مختلفی را که در روزنامه ها انتشار می یابد مطالعه کرده و به آنها پی برد ، نظیر وقوع فوت افراد در آپارتمان ها و گذشت چندین روز و بی اطلاعی ساکنین ، وقوع انفجار و آتش سوزی ، نشت آب و تخریب منازل ، وقوع ناراحتی و بیماریهای حاد نظیر سکته و .... که نیازمند کمک فوری اطرافیان است که به علت بی تفاوتی در کمک رسانی ،فرد مصدوم جان سپرده است ، ،برخورد و نزاع میان افراد که سبب سلب آسایش همگان می شود که این موارد باعث درهم ریختگی و ایجاد یک محیط نازیبا و آزار دهنده خواهد شد.
2-یکی از تاثیرات زندگی در جای پرتنش ، تاثیر نامطلوب بر مغز آدمی است ، به جای آنکه انسان بتواند در هنگام اوقات فراغت خود در آرامش بسر برده و در این دوره باارزش از ذهن خود برای حل مشکلات بهره مند شود و یا به تکامل آن کمک کند ، ذهن درگیر مبارزه با مشکلات جدید شده و با گذر زمان دچار خستگی و فرسودگی شده و این خود تاثیر نامطلوبی بر ذهن خلاق انسان خواهد داشت و در صورتی که مدیریت زندگی در آپارتمان ها به درستی برنامه ریزی نشود می تواند شروعی برای تاثیرگذاری نامطلوب بر خلاقیت ذهن انسان باشد .
3- بی تفاوتی افراد در محیط های زندگی جمعی سبب می شود که به مرور قوانین و مقررات و نظم و انضباط در آپارتمان از میان رفته و لذا بهترین محیط برای زندگی آن دسته از افرادی می شود که به دنبال محیط های در هم ریخته هستند نظیر معتادان ، سارقان و افراد دارای مشکلات اخلاقی ، زیرا این افراد با خیال راحت و بدون مزاحمت می توانند در این مکانها زندگی کنند و شرایط را برای دیگر خانواده ها ، عذاب آور و نا ایمن نمایند و بر عکس در مجتمع عای مسکونی که قوانین و نظم و انضباط و نظارت جمعی شدید حاکم است این گونه افراد به هیچ وجه ساکن نشده و از این مکان ها به شدت دوری می جویند چون می دانند در آینده با مشکلات مهم روبه رو می شوند .
4-آپارتمان هایی که فاقد مقررات و قوانین بوده و ظاهری نازیبا دارند سبب می شود که افراد با فرهنگ و منضبط با اولین نگاه از ساکن شدن در این گونه آپارتمان ها خود داری نموده و لذا چنین مکان هایی مستعد آن دسته از افرادی می شود که زیر بار هیچ گونه نظم و انضباطی نمی روند که در نهایت چنین آپارتمان هایی تبدیل به مکان های بسیار آزار دهنده ای برای زندگی می شوند.
5-وقتی مهمانان به یک مجتمع مسکونی مراجعه می کنند که بسیار تمیز و منظم بوده و دارای قوانین و مقررات مکتوب می باشد ، تحت تاثیر قرار گرفته و سعی می کنند که خود را با شرایط آنجا مطابقت دهند و برعکس وقتی در محیط های درهم ریخته و کثیف وارد می شوند علاوه بر نگاه تحقیر آمیز به ساکنین ، تقیدی به رعایت نظم و انضباط و مقررات از خود نشان نمی دهند و لذا این موضوع خود به یک مشکل مهم برای ساکنین تبدیل می شود که گهگاه منجر به نزاع و درگیری با مهمانان می شود که در نهایت رابطه ساکنین را بهم ریخته و سبب دشمنی و عداوت و کینه جویی در بین آنان می شود .
6-عدم مشارکت ساکنین آپارتمان ها و فرار از مسوولیت ها اگر چه در کوتاه مدت به سود افراد خواهد بود ، زیرا از زیر بار مسوولیت ها فرار می کنند ، اما در دراز مدت عواقب ناخواسته ای را در برخواهد داشت ، زیرا زمینه ساز نفرت میان افراد شده و افرادی که صادقانه زحمت می کشند ، به علت فرصت طلبی عده ای دیگر ، مسوولیت ها را رها می کنند و از طرفی به مرور زمان افراد منضبط و منظم از این گونه آپارتمان ها فرار خواهند کرد و تنها عده ای بی مسوولیت در کنار هم زندگی خواهند کرد که در این شرایط صاحبنظران بیان می کنند چنین محیطی به مکانی آزار دهنده و مصیبت بارتبدیل خواهد شد که برای همیشه آرامش از آنجا فرار خواهد کرد.
7- یک نکته مهم که باید بخاطر سپرده شود ، تاثیر گذاری محیط های پاکیزه و تمیز و با مقررات بر رشد شخصیتی کودکان و نوجوانان است ، در محیط های نازیبا و پرتنش ، کودکان و نوجوانان علاوه بر بدبین شدن نسبت به جامعه ، یاد می گیرند چگونه از مسوولیت ها فرار کنند و لذا شخصیت آنها به گونه ای تربیت می شود که هیچ گاه در زندگی و محیط های شغلی به موفقیت های قابل توجه دست نمی یابند و در کارهای گروهی شکست می خورند.
خلاصه کلام آنکه ما مجبور به مشارکت نمودن در محیط زندگی خویش هستیم ، در غیر اینصورت امیدی به خوب زندگی کردن و حاکم شدن امنیت وآرامش نخواهد بود و از طرفی در این شرایط نمی توان از مغز برای خلق اندیشه های با ارزش امید زیادی داشت .
موضوعات مرتبط:
شاد بودن راههای متفاوتی دارد اما اینکه چطور مغزمان که اصلی ترین عضو در ایجاد و کنترل شادی است را شاد کنیم چیزی است که در ادامه خواهید خواند.
شاد بودن آرزوی همیشگی انسان است چرا که همانطور که ثابت شده است شادی می تواند سدی محکم در برابر بیماری ها و استرس باشد. تاکنون مقالات زیادی در مورد شاد بودن و شاد زیستن خوانده ایم که هر یک پیام خواصی داشته است اما این بار می خواهیم مستقیما به سراغ مغز و چیزی که نقش اصلی در شادی آن را بازی می کند برویم.
بعد از تحقیقات و مطالعات بسیار دانشمندان به این امر دست یافتند که زمانی که انسان در مورد خود صحبت میکند البته صحبت های خوب و مثبت مغز شروع به دریافت سیگنالهایی می کند که سبب شادی آن می شود.
شادی
به طور متوسط افراد سی تا چهل در صد از وقتشان را صرف صحبت کردن در مورد خودشان می گذرانند.
دانشمندان و محققان دانشگاه هاروارد پس از آزمایشات و اسکن های مغزی به نتیجه ی مثبتی که حاصل واکنشی است که بعد از صحبت کردن شخصی فرد تولید می شود دست یافتند.
ماده ای به نام دوپامین میزان شادی مغز را کنترل می کند که بعد از انجام آزمایش بر روی افراد مختلف میزان این ماده در زمان صحبت در مورد دیگران و خود فرد بسیار متفاوت بوده است.
در نهایت ثابت شده است که زمانی که فرد در مورد خود و ویژگی های خود با دیگران صحبت می کند احساس لذت و خوشایندی به او دست می دهد که خود می تواند راهی برای مقابله با فشار عصبی و استرس های ناشی از زندگی های پرتنش امروزی است.
ازدواج، یک مکالمه طولانی است که گاهی اوقات با جرّ و بحثهای بیهوده قطع میگردد. همان گونه که ارتباط، مهمترین اساس زندگی است، مشاجره هم مخربترین عامل آن است.
زن و شوهر با مشاجره، هم عواطف خود را جریحهدار میسازند و هم رابطه زناشوییشان را مختل میسازند. همان گونه که ارتباط، باعث نزدیکی ما انسانها به هم میشود، دعوا و مشاجره، این ارتباط را خراب کرده، انسانها را از هم دور و دورتر میسازد. بسیاری از زنان و مردان، از برقراری یک ارتباط سالم، عاجز هستند و به محض مطرح ساختن مسئله و یا مشکلی با همسر خود، وارد گرداب جرّ و بحثها و سوءتفاهمهای پیدرپی میشوند.
هنگامی که دو نفر ارتباط عاطفی با هم ندارند، به هنگام پیش آمدن اختلاف، نمیتوانند از دعوا، اجتناب کنند. زن و شوهرها، هنگام دعوا و مشاجره، خیلی ساده، مسائل را به موارد شخصی و خصوصی، ربط میدهند.
به جای مشاجره و بزرگ کردن نکات منفی، باید با یکدیگر گفتگو کرد. بهتر است خواستههای خود را صریح و البته با رعایت ادب و احترام، مطرح کرد. بعضی زن و شوهرها، به قدری با هم مشاجره میکنند که کم کم محبتشان از بین میرود.
گاهی اوقات همسران، احساسات صادقانه، اما منفی خود را برای جلوگیری از مشاجره، انکار میکنند؛ اما در نتیجه این عمل، عشق را در خود نابود میکنند. بهتر است بین گفتوگو و سکوت، تعادلی برقرار کرد و در نتیجه، برای ایجاد یک ارتباط سالم، باید به مهارتهای ویژهای مجهز باشیم و بیآن که احساسات صادقانه، اما منفی خود را انکار کنیم، از جرّ و بحث اجتناب کنیم.
بهترین روش برای حرف زدن با همسر
اگر تفاوتهای روحی و روانی زن و مرد، نادیده گرفته شوند، ناخواسته، دعوا پیش میآید. بهترین راه برای جلوگیری از دعوا، این است که در ایجاد و نیز حفظ رابطهای صمیمی و صادقانه، تلاش کنیم. هر چه انسان با کسی صمیمیتر باشد، گوش دادن به حرفهای او - آن هم بدون عکس العمل به احساسات منفی - مشکلتر است.
در دعوای بین زن و شوهرها، معمولاً موضوع مورد اختلاف، باعث دعوا نمیشود؛ بلکه نحوه بیان نظرات است که طرفین را میرنجاند و به موضعگیری وادار میکند. هنگامی که مردی از لحن همسرش این چنین برداشت میکند که زن، قصد مبارزه با او را دارد، همه تلاش خود را به کار میبرد تا ثابت کند که خودش درست میگوید و حق با اوست و بنابراین، به احساسات زن، توجهی نمیکند و هنگامی که مرد به احساسات زن توجه نمیکند، او را با بیمهری میرنجاند؛ و حتی حق ناراحت شدن را نیز به او نمیدهد، بدیهی است که زن را از خود رنجانده و او را آزار داده است.
در این گونه موارد، زن هم از خود واکنش نشان داده، مرد را ناراحت میکند. مرد که علت واکنش زن را نمیداند، به جای تغییر لحن، به تفسیر و توجیه منظور خود میپردازد و نمیداند که در حال تدارک مقدمات یک مشاجره و دعوای تمام عیار است. او تصور میکند که این زن است که قصد دعوا دارد؛ در حالی که زن، در واقع، قصد دارد در مقابل لحن تهاجمی شوهر، از خود دفاع کند و توضیحات شوهر را یک توجیه بیمورد دانسته، عصبانیتش بیشتر و بیشتر میشود.
نکته مهم این است که برخلاف مردها که یا سکوت میکنند و یا راهحل نشان میدهند، زنها با گله کردن و شکایت، کار را به دعوا و مشاجره میکشانند.
زن و شوهرها برای اجتناب از دعوا، باید بدانند که موضوع اختلاف آنها، آن قدر طرف مقابل را نمیرنجاند که لحن آنها میرنجاند. در یک دعوا، یکی از طرفین باید کوتاه بیاید وگرنه، دعوا دامنه پیدا کرده، هرگز تمام نمیشود.
بهترین روش برای حرف زدن با همسر
چند نکته برای جلوگیری از پدیدار شدن دعوا و جرّ و بحث بین همسران
۱) همسران باید دقت داشته باشند که چه وقت یک گفتوگوی سالم به بحث تبدیل میشود و درست در همان موقع، سکوت کنند.
۲) آنها علاوه بر این که باید لحن صحبت کردن خود را درست کنند، باید به لحن طرف مقابل نیز توجه داشته باشند و ببینند نیاز عاطفی او را برآورده میسازند یا نه.
۳) سکوت کردن، به فرد فرصت میدهد تا خونسردی خود را باز یابد و آرام گیرد؛ پس از هر سکوتی، میتوان با ملایمت و آرامش بیشتری گفتوگو را ادامه داد؛ پس شخص باید تمرین کند و در بین صحبت، اندکی سکوت کرده، درباره آن چه گفته، صادقانه فکر کند.
گفتوگویی که پایان خوشی دارد، نشانه صمیمیت است. طرفین میدانند که دیگری چه میگوید و از این که میتوانند آزادانه حرف بزنند و منظور یکدیگر را بفهمند، لذت میبرند. گفتوگو در این شرایط، آهنگی نرم و ملایم دارد؛ اما در ازدواجهای ناموفق، لذت گفتوگو در فضایی آلوده به شکایت، گله کردن خشمگینانه و سوءتفاهم، گم میشود و جای اشارات دلنشین ابروها و ایماهای شیرین را نگاههای خیره و اشارات انتقادی، بهانهگیریها و تهدیدها پر میکند.
بهترین روش برای حرف زدن با همسر
چه حادثهای رخ میدهد؟
چرا صحبتهای دلنشین، از دست میروند؟ مسئله این جاست که به مرور، شیوههای متفاوت صحبت، منافع و چشماندازهای متضاد و سوءتفاهمها، روی هم انباشته میشوند و آهنگ دلپذیر صحبت را تغییر میدهند.
بعضی از مسائل ارتباطی، ناشی از تفاوتهای طرز تکلم زن و مرد است. اختلافِ زمانی در حاضرجوابی زن و مرد، ممکن است باعث ناراحتی طرف مقابل شود. خانمها از روی عادت و در مقایسه با آقایان، به زمان بیشتری برای پاسخگویی نیاز دارند و در نتیجه، زمانی را برای پیدا کردن جواب صرف میکنند و این موضوع، کاسه صبر آقایان را لبریز میکند و یا ممکن است مردی با تأنی و با جملات فاصلهدار، حرف بزند و زنش که حاضرجواب و بیقرار است، مرتب به میان صحبت او پریده، رشته کلام او را قطع کند. در این شرایط، ممکن است مرد، عصبانی شده، زن را مورد انتقاد قرار دهد و او را متهم سازد که تو همیشه حرف مرا قطع میکنی و هیچ وقت نمیخواهی حرفهای مرا بشنوی.
بعضیها اصولاً در صحبت کردن، مهارت دارند؛ زیاد حرف میزنند و صحبت را کش میدهند. بسیاری از پرحرفها، همسر خود را به بیتوجهی متهم میسازند؛ مثلاً بارها از زنان شنیدهایم که میگویند: شوهرم هرگز به حرفهای من توجه نمیکند و حال آن که شوهر، کم حرف است؛ ولی کلمه به کلمه صحبتهای زنش را میتواند تکرار کند.
دلیل این گلایه، آن است که شوهر کم حرف است؛ سکوت میکند و به صحبتهای زنش گوش میدهد؛ ولی حالت چهره و نوع برخوردش، به گونهای است که زنش او را به بیتوجهی به حرفهایش متهم میکند. این مشکل، ناشی از شیوههای متفاوت گوش دادن در زن و مرد است. مردها هنگام گوش دادن، سکوت بیشتری دارند و منظورشان موافقت با نظر طرف مقابل است؛ اما زنها در مقایسه با مردها، با تغییر حالت چهره و اشارات مختلف، گوش دادن خود را بیشتر نمایان میسازند؛ اما مردها هم انتظار دارند رفتار مشابهی از خود نشان دهند.
بهترین روش برای حرف زدن با همسر
در نظر بسیاری از افراد، اشارات مستمع بدین معناست که «به صحبتهای تو گوش میدهم و از آن لذت میبرم» و یا این که «به خود تو توجه میکنم و برایم مهم هستی» و برعکس، فقدان اشارات چهره، معانی منفیای را تداعی میکند که «برای تو احترام قائل نیستیم و حرفهایت برایم مهم نیست».
زوجها اغلب از نقش و اهمیت این جنبه مهم ارتباطی، بیاطلاع هستند؛ حال آن که طرز صحبت و گوش دادن، احترام، محبت و توجه را تداعی میکند و یا بی توجهی، بی احترامی و بی مهری را میرساند.
زن و شوهر، با وجود شیوههای ارتباطی متفاوت، میتوانند برای اجتناب از بروز کدورتهای احتمالی، با هم به توافق برسند. در این صورت، زن یا شوهری که با تأنی حرف میزند، از قطع صحبت از سوی همسرش، ناراحت نمیشود. افرادی که صحبت دیگران را قطع میکنند، میتوانند درباره رفتارشان، قضاوت بهتری داشته باشند که آیا بیجهت و بدون عمد و قصد، صحبت را قطع کردهاند یا نه؟
پرحرفها، میتوانند کمتر صحبت کردن و خلاصهگویی را تمرین کنند و کمحرفها هم میتوانند مشارکت بیشتر در گفتوگو را یاد بگیرند. مستمع بیتوجه، میتواند اشاراتی دال بر توجه داشتن به طرف مقابل را نشان دهد و گوینده میتواند درک کند که سکوت، لزوماً به مفهوم بیتوجهی نیست.
● مقررات گفتگو
شما میتوانید با به کارگیری روشهای زیر، گفتوگوهای خود را شیرین و لذتبخش سازید.
۱) با همسر خود هماهنگ شوید.
۲) با علاقه گوش کنید.
۳) از قطع صحبت او خودداری ورزید.
۴) سؤالات خود را از طرف مقابل، ماهرانه مطرح کنید.
۵) سیاست و نزاکت به خرج دهید.
▪ قانون شماره ۱:
شرط لازم صحبت ثمربخش، هماهنگی زن و شوهر است؛ به عبارت دیگر، زن و شوهر برای این که بتوانند با یکدیگر، ارتباط سازندهای برقرار کنند، باید در مسیر صحبت یکدیگر قرار گیرند؛ زیرا در بسیاری از مواقع، زن و شوهر با آن که درباره موضوع واحدی صحبت میکنند، اما روش صحبت آنها به قدری متفاوت است که نمیتوانند ارتباطی خوب با هم داشته باشند. ممکن است زن یا شوهر، قصد تسکین ناراحتی همسر خود را داشته باشند؛ ولی برعکس، بر ناراحتی او بیفزایند.
▪ قانون شماره ۲:
گاهی اوقات، زن شکایت میکند که شوهرش به حرفهای او گوش نمیدهد؛ در حالی که شوهر میتواند تمام حرفهای او را تکرار کند. این مشکل، از تفاوت و اختلاف جنسی ناشی میشود؛ به این معنی که زن، هنگام گوش کردن، با ابراز کلماتی مانند راستی، آره، عجب و تکان دادن اجزای صورت یا دست، توجه خود را به طرف مقابل نشان میدهد و از همسر خود میخواهد رفتاری مشابه داشته باشد و در غیر این صورت، از همسرش عصبانی میشود.
▪ قانون شماره ۳:
قطع صحبت، برای کسی که این کار را انجام میدهد، شاید خیلی طبیعی باشد؛ ولی در طرف مقابل، حس نارضایتی و افکار منفی ایجاد میکند. قطع صحبت هم مانند سایر عادات مربوط به تکلم، ممکن است بخشی از طرز مکالمه اشخاص باشد و برخلاف برداشت کسی که صحبتش قطع شده، ارتباطی با خودمحوری و مخالفت نداشته باشد. در این جا نیز زن و مرد، رفتار متفاوتی از خود نشان میدهند. مردها بیش از زنها صحبت دیگران را قطع میکنند و این رفتار آنها، تنها درباره زنها نیست. قطع صحبت از سوی مردان، الزاماً نشانه بیاحترامی آنها به شخص مخاطب نیست.
▪ قانون شماره ۴:
سؤال میتواند آغازگر صحبت و ادامه آن و سرانجام اسباب توقف و ناتمام ماندن آن گردد. بعضیها به طور طبیعی، کمحرف هستند؛ در برخورد با این اشخاص، باید زمینه صحبت با آنان را فراهم ساخت. گاهی یک سؤال دقیق و حساب شده، میتواند به گونهای اعجابانگیز، آنها را به صحبت کردن تشویق کند؛ اما پرسشی نابهنگام، طعنهآمیز و بیتناسب، میتواند از ادامه صحبت، جلوگیری کند.
گاهی اوقات، طرز سؤال و لحن پرسشگر، ممکن است مکالمه را متوقف کند. در بسیاری از مواقع، لحن عتابآمیز سؤالات، مسئلهساز است. «چرا دیشب دیر آمدی؟»، از سؤالاتی است که در ادامه مکالمه، مشکل ایجاد میکند. به نظر میرسد که سؤال کردن در یک گفتوگو، امری طبیعی است؛ اما گاهی ممکن است فردی که مورد سؤال قرار میگیرد، پرسش را به حساب تردید در صلاحیت، دانش و یا صداقت خود تلقی کند.
از سوی دیگر، چون شخص در حال صحبت، معمولاً به صحبت خود و ادامه آن علاقهمند است، سؤال بیش از حد یا بیجا، ممکن است مسئلهساز شود. گاهی نیز سؤالاتی که با چرا شروع میشوند، تولید اشکال میکنند؛ به این صورت که این قبیل سؤالات، اغلب، مخاطب را در موضع دفاع قرار میدهد. استفاده از کلمه چرا، احتمالاً شماتتها و خطابهای آمرانه و پدرانه را تداعی کند؛ چرا دیر کردی؟ چرا تلویزیون هنوز روشن است؟ این گونه سؤالات، حالت سوءظن و بیاعتمادی را تداعی میکند.
تصور کنید به تازگی وارد یک کشور بیگانه شده اید. هیچ کس در آن جا به زبان شما صحبت نمی کند، اما شما نگران نیستید، زیرا مجهز و مهیا هستید. کتابچه ی راهنمایی دارید که به شما می گوید، چگونه با آن ها صحبت کنید. به محض این که از هواپیما پیاده می شوید، با توجه به اطلاعات داده شده در کتابچه ی راهنما، شروع به برقراری ارتباط می نمایید، اما کسی که با او حرف می زنید، طوری به شما نگاه می کند که گویی دیوانه اید! به شخص دیگری نگاه می اندازید و یک بار دیگر امتحان می کنید. این بار عبارت دیگری را بر می گزینید، عبارتی که کتاب ادعا می کند معنای دوستانه ای دارد. این بار آن شخص عصبانی شده، پر واضح است که بسیار به او برخورده و احساس می کند و او بی احترامی کرده اید و سر شما داد می زند. این جاست که وحشت می کنید و دیوانه وار به دنبال جمله ای می گردید تا تقاضای کمک کنید. جمله ی دیگری پیدا می کنید و به مردی که کنار خیابان ایستاده است می گویید. او از خنده منفجر می شود.
در حالی که سرش را تکان می دهد، به شما پشت کرده و دور می شود. این جاست که متوجه این حقیقت دردناک می شوید که کتابتان به درد نمی خورد. پر واضح است که برای این کشور نوشته نشده، چرا که هیچ یک از مردم آن جا حتی یک کلمه از آن را درست نمی فهمند.
این داستان، یأس، سرخوردگی ای را به تصویر می کشد که ما زن ها در طول اعصار و در تلاش برای برقراری ارتباط با مردها زندگیمان، همواره با آن روبرو بوده ایم. ما به زبانی با مردها صحبت می کنیم که یک کلمه از آن را هم نمی فهمند. آیا برای شما پیش آمده با یک زن، مکالمه ای کاملاً لذت بخش و ارضاء کننده داشته باشید و آرزو کرده باشید که ای کاش مردتان نیز صحبت های شما را به همین خوبی می فهمید، تا می توانستید با او احساس خوشخبتی کنید؟
این مقاله از کتاب را به این منظور نوشته ام که مانند کتابچه ی راهنمایی باشد، زیرا که شما در برقراری ارتباط با مردها به آن نیاز دارید. این مقاله محتوی رازهایی است درباره ی نحوه ی تفکر، گوش دادن، ابراز افکار و احساسات مردها که اتفاقاً در زندگی خودم بسیار با ارزش و مفید بوده است و می دانم که در زندگی شما نیز تأثیر خوبی خواهد داشت.
سه راز درباره ی برقرای ارتباط با مردها:
1-اشتباه هایی که زن ها به واسطه ی عدم درک و برداشت صحیح از این
عادت های ارتباطی مرتکب می شوند.
2-واکنش مردها در قبال این اشتباه های زن ها.
3-راه حل هایی برای گشودن راز ها و روش های جدیدی ازارتباط.
مطالعه ی این سه راز و به کار بردن این راه حل ها در ارتقاء و بهبود سطح روابط شما با مردها اثراتی فوری خواهند داشت.
راز ارتباطی شماره ی 1:
مردها هنگامی بهتر ارتباط برقرار می کنند که بتوانند روی مکالمه خود با شما تمرکز کنند.
می دانید که مردها هدف دارتر هستند وهنگامی احساس و عملکرد بهتری دارند که از قبل حدود و ثغور مکالمه را بشناسند و اطلاعات کافی را در دست داشته باشند.بدین ترتیب، احساس می کنند روی هر مورد رفتاری کنترل کافی دارند.به همین دلیل نیازمندند به هنگام صحبت و گفتگو با شما تمرکز کافی داشته باشند.آنان دوست دارند، بدانند هدف از این صحبت چیست و این که از آن چه می خواهید این باعث می شود هنگامی که با شما صحبت می کنند، بدانند چکار می کنند.
اشتباه هایی که زن ها مرتکب می شوند
در خواست های ما زن ها به کرات واضح نیست، نبوده و گنگ و مبهم هستند. به عنوان مثال می گوییم:
•«بیا با هم صحبت کنیم.»
•«عزیزم، فکر می کنم ما باید راجع به رابطه مان صحبت کنیم.»
•«بیا کمک کن، ببینم شغلم را باید چکار کنم.»
چنین در خواست هایی بسیار گنگ و مبهم هستند و حالت های متفاوتی را می توان برای مفهوم آن ها در نظر گرفت. این در خواست هیچ جهت خاصی را به همسر شما ارائه نمی دهند و حدود خاصی که گفتگو، باید در چهار چوب آن صورت بگیرد را نیز نمی رسانند. این حالت مردها را معذب می کند. گویی که می بایست حتماً آن چه را که از آن ها می خواهید (و نمی دانند که چیست) به شما بدهند و باید هم درک نمایند خواسته ی واقعی شما چیست و آن را نیز برآورده کنند!
در این گونه موارد، مرد احساس می کند، روی هیچ موردی کنترل ندارد و احساس اجبار و فشار می کند، اما قوانین بازی را هم نمی داند و این برایش ناامنی و عدم اطمینان به همراه می آورد؛ اما زن ها این مشکل را ندارند. این بدان علت است که:
زن ها «فرآیند مدار»هستند و می بایست حتماً به نتیجه ای برسند.
دو زن می توانند به راحتی بنشینند و بگویند:«بیا با هم حرف بزنیم.» و اصلاً ناراحت نمی شوند، اگر ندانند راجع به چه موضوعی می خواهند صحبت کنند یا که هدف از صحبت چیست آن ها از فرآیند ابراز کردن خودشان لذت می برند، اما از نظر بسیاری از مردها، این فقدان ساختار، بسیار نگران کننده و آزار دهنده می باشد.
واکنش مردها
ممکن است همسرتان علاقه ای به تعقیب این نوع گفتگو ها از خود نشان ندهد؛ ممکن است در مقابل صحبت کردن با شما، از خود مقاومت نشان دهد؛ ممکن است در تلاش برای منصرف کردن شما از ادامه ی مکالمه، با شما مشاجره کند؛ این امکان وجود دارد که صحبت کردن با شما را مرتباً به تعویق بیاندازد، ممکن است چنین فکر کند که «حواس پرت»هستید و نمی دانید چه می خواهید بگویید و زیاد جدی به صحبت هایتان گوش ندهد.
راه حل:
1-هنگامی که می خواهید با نامزد یا همسر خود به صحبت بنشینید، به او «خط»بدهید و بگویید: می خواهید راجع به چه موضوعی با او صحبت کنید، به چه نتیجه ای برسید و این که چه انتظاری از او دارید. به عنوان نمونه:
•«عزیزم، بیا امشب کمی با هم صحبت کنیم.از هفته ی پیش که مادرت به دیدن ما آمد، اصلاً با هم صحبت نکردیم. چرا به من نمی گی نظرت راجع به آمدن مادرت چی بود؟ بعداً من هم نظرم را بهت می گم. با این کار یک بار دیگه که به دیدن مان بیاد، می تونیم رفتار بهتری داشته باشیم.»
•«جیم، می خوام راجع به رابطه خودمان باهات صحبت کنم. شش ماهه که ما نامزد شدیم و فکر می کنم وقتش رسیده که نکات قوت و ضعف رابطه مون را ارزیابی کنیم. فکر می کنم از این راه می تونم، احساس امنیت بیشتری داشته باشم و بفهمم که توی کدام یک از زمینه ها نیاز به تلاش بیشتری داریم.»
•«هری، می خوام به من کمک کنی، بفهمم چه طوری می تونم با رئیسم کنار بیام.این اواخر خیلی اضافه کاری کردم. یواش یواش از این کار خسته شدم. نمی دونم چطوری این موضوع را با او در میون بذارم.فکر کردم اگه نظر مرد دیگه ای را هم بدونم، می تونم تصمیم بهتر و عاقلانه تری بگیرم.»
در هر یک از نمونه های فوق، زن ها به شوهران خود نقطه ی تمرکز مشخص و واضحی را ارائه داده اند. به جای آن که بگویید: «بیا راجع به آمدن مادرت صحبت کنیم.» یا «بیا راجع به رابطه مان صحبت کنیم.»، یا «در رابطه با شغلم به کمک احتیاج دارم.»
در این جا مرد، هدف از مکالمه را می داند و احساس آرامش بیشتری خواهد کرد.
2-از شوهر خود بپرسید. سؤال کردن از همسرتان به مکالمه شکل داده و به او کمک می کند، تا ساختار واضحی را برای آن در ذهن خود ترسیم کند. هرچه پرسش های شما خصوصی تر باشند، بهتر است.
روش اشتباه: کار چطور پیش رفت؟
نامزد یا همسرتان در مقابل این سؤال، خلاصه ترین پاسخ ممکن را انتخاب می کند:
نظیر:«بد نبود.»
روش درست: «عزیزم، پروژه ی جدید که داری چطوری پیش می ره؟ به همون سختی که فکر می کردی؟»
روش اشتباه: «جیم، فکر می کنم باید راجع به رابطه مون باهات صحبت
کنم.»
در این جا جیم احساس خواهد کرد که او را زیر «ذره بین» گذاشته اید و احتمالاً جواب خواهد داد: «چرا؟ مگه اتفاق خاصی افتاد؟» احساس خواهد کرد که می خواهید از او بازجویی کنید و سپس او را محکوم نمایید.
روش درست: «جیم: فکر می کنم می باست راجع به رابطه مون صحبت کنیم. شش ماهه که نامزد شدیم. فکر می کنی نقاط قوت و ضعف رابطه ی ما چیه؟ دوست داری رابطه مون به چه سمتی ادامه پیدا کنه؟»
روش نادرست: «هری، در رابطه با رئیسم به کمکت احتیاج دارم.» هری احساس خواهد کرد از او می خواهید تا مشکلتان را حل کند و سریعاً احساس بدی خواهد کرد.
روش درست:«هری، با رئیسم مشکلی پیدا کردم (مشکل را برای او توضیح دهید.) فکر می کنی می بایست مقابلش بایستم یا با ارشدم صحبت کنم؟ اگه تو جای من بودی چکار می کردی؟»
3- از خط دادن به او، به عنوان روشی برای مطالبه خواسته های خود استفاده نکرده، رک و راست صحبت کنید. یکی از بدترین عادت هایی که زن ها دارند، این است که در روابط خود با مردها رک و راست نیستند. در پرده ی ابهام وارد گفتگو شدن و امتحان کردن او، با پرسیدن نظراتش درباره ی مسایل دیگر، همگی از جمله این روش ها هستند. زن ها به این دلیل این طور صحبت می کنند، زیرا که نمی خواهند ریسک کرده و نظر خودشان را مستقیم بیان نمایند.
صحبت های مبهم، نامفهوم و سربسته درباره ی علت ناراحتیمان، یکی دیگر از این روش ها است. به جای آن که رک باشیم و بگویی: از چه موردی ناراحت هستیم؛ تمامی این راه کارها بسیار فریبکارانه بوده و باعث خواهد شد، مردها احساس کنند زن ها آن ها را بازی می دهند. این موضوع بسیار آن ها را عصبانی می کند. یک بار مردی می گفت: «هنگامی که همسرم مستقیماً نمی گوید که از چه موردی ناراحت است و همه اش «به در می گوید تا دیوار بشنود» خیلی عصبانی می شوم. می دانم چه موردی را می خواهد بگوید، اما روشی که بر می گزینند، باعث می شود، احساس کنم مرا احمق می پندارد، یا این قدر ساده ام که می تواند مرا بازی بدهد. ای کاش مستقیماً می گفت: چه در سرش می گذرد.»
توصیه ی این مرد را بپذیرید.با مرد زندگیتان رک و راست باشید. بدین روش آن ها هدف از مکالمه را خواهند فهمیدو با احساس امنیت بیشتری با شما صحبت خواهند کرد.
راز ارتباطی شماره ی2:
مردها فرآیند تفکر را درونی کرده و فقط نتیجه ی پایانی را با شما در میان می گذارند.
می بایست تا به حال دریافته باشید که مردها چنین آموزش دیده اند که باید تمامی جواب ها را بدانند و ترس، عدم اطمینان و یا تردید خود را به شما نشان ندهند. نتیجه ی چنین حالتی آن است که مردها مراحل مختلف فرآیند تفکر را درونی کرده و تا موقعی که به نتیجه، یا راه حلی نرسیده اند، پاسخی به شما نمی دهند. به یاد دارم مردی می گفت: «ما مردها احتیاج داریم روی مسایل کمی بیشتر تأمل کنیم. در ضمن مردها این کار را نیز در سکوت انجام می دهند.»فراموش نکنید:
مردها راه حل مدار هستند.
مردها ترجیح می دهند، فقط هنگامی خود را ابراز کنند که پاسخ و یا راه حل را از قبل بدانند. از آن جا که این کار را نیز در سکوت انجام می دهند، هنگامی که نظری از او می خواهید یا راجع به رابطه تان سؤالی از او می کنید، این طور جواب می دهد:«بگذار راجع به آن فکر کنم.» او دوست ندارد جوابی به شما بدهد که اشتباه باشد. هنگامی که برای نوشتن این کتاب با مردها مصاحبه می کردم، همیشه در مقابل پرسش هایم کمی وقت می خواستند، انگار که باید حتماً پاسخ درستی بدهند. این بود که سریعاً می گفتند: «اجازه بدهید کمی راجع به آن فکر کنم.»
اشتباه هایی که زن ها مرتکب می شوند
(ما با صدای بلند فکر می کنیم!)
«از این که همسرم دهانش را باز می کنه و هرچی تو سرش می گذره را با صدای بلند بیرون می ریزه، بدم میاد.»
«می دونید چه چیزی منو خیلی عصبانی می کنه؟ وقتی زن ها از یک یک مراحل حل مشکل، با صدای بلند می گذرند. تمامی کارهایی که می بایست اون روز انجام بدهند را لیست می کنند. این باعث می شه، از اتاق فرار کنم.»
نظیر این گفته را بارها در مصاحبه هایم با مردها شنیده ام. مشکل تفاوت هایی است که بین مردها و زن ها وجود دارد. مردها «راه حل مدار» و زن ها «فرایند مدار» هستند. در زیر تفاوت های نحوه ی گزارش اطلاعات واحد، توسط یک مرد و یک زن آورده شده است. ببینید که چگونه اطلاعات به دو طرز کاملاً متفاوت ارائه داده می شوند:
جودی مشغول صحبت با همسرش باب می باشد:«بذار ببینم، می خوام کت و شلوارت را به خشک شویی ببرم.البته می خواستم دیروز این کار را بکنم، اما جلسه خیلی طول کشید. چون که فروشگاه نزدیک خشک شوییه، از اون جا سری به فروشگاه می زنم، تا ببینم می تونم شلواری را که هفته ی پیش برات خریده بودم، پس بدم.همون شلواری که کمی پارگی داشت. بذار ببینم شاید هم اول بتونم به فروشگاه برم، چون که این موقع روز خلوت تره و بعد از اون به خشک شویی برم. چون این موقع روز جای پارک پیدا کردن توی پارکینگ، خیلی مشکل تر می شه.آه، داشت یادم می رفت، به سیدنی قول دادم که شماره تلفن دکتر مو بهش بدم، بهتره اون را جایی بنویسم.راستی دفترچه تلفنم را کجا گذاشتم؟عزیزم دفترچه ئ منو جایی ندیدی؟ بذار ببینم؛ آخرین باری که اونو دیدم، موقعی بود که توی آشپزخانه داشتم با تلفن حرف می زدم.»
باب مشغول صحبت با همسرش جودی است:«عزیزم امروز کمی کار دارم، بنابراین کمی دیرتر به خونه می رسم.»
آیا شما نیز از خواندن صحبت های باب ناراحت شدید؟ اتفاقی که در این جا می افتد این است که:
زن ها یک یک مراحل فرآیند تفکر خود را با صدای بلند طی می کنند.
ممکن است زن ها حتی متوجه نباشند که چنین رفتار می کنند. واقعیت امر آن است که جودی حتی نمی خواست تمامی این اطلاعات را با شوهرش در میان بگذارد، اما برای او خیلی ساده بود که برنامه روزانه اش را هنگامی که مرحله به مرحله راجع به آن فکر می کند (با صدای بلند!)را به باب بگوید.به طوری که صدای فکر کردن خودش را هم می شنود و این در حالی است که در تمام این مدت، باب آن جا نشسته و به این فکر می کند که مردهای بیچاره در این گونه مواقع باید چکار کنند؟
واکنش مردها
واکنش اغلب مردها درست به مانند واکنش باب می باشد. او در حالی که آن جا نشسته پیش خود فکر می کند:
«زن ها به راستی زیاد حرف می زنند!»
منظور واقعی مردها ازاین گفته، آن است که زن ها بیش از آن چه که مردها دوست دارند و مایل هستند بشوند، افکار و احساسات خود را بر زبان می آورند. برای ما زن ها این حالت کاملاً طبیعی است، در حالیکه برای مردها کمی زیادی به نظر می رسد.
«برو سر اصل مطلب!»
آیا تا به حال برایتان پیش آمده هنگامی که دارید افکار و احساسات خود را ابراز می کنید، شوهرتان در صندلی خود «وول»بخورد و در حالی که بی صبر و کم طاقت شده به شما بگوید: «عزیزم، میشه زودتر بری سر اصل مطلب؟»
احساس می کنید نمی خواهد به صحبت های شما گوش کند و برای احساساتتان اهمیتی قائل نیست، اما احساس واقعی او این است که شما او را با این صحبت های طولانی شکنجه می کنید.
شاید حال که می دانید مردها راه حل مدار هستند، بتوانید این موضوع را بهتر درک کنید. مردها در هر مورد به دنبال «اصل مطلب» و «لب کلام» هستند. آن ها دوست دارند احساس واقعی شما را ظرف تنها بیست و پنج کلمه یا حتی کمتر بشنوند. آن چه که مردها نمی توانند درک کنند، این است که صرف صحبت درباره ی احساسات برای ما زن ها بخشی از فرآیند حل و فصل آن احساسات است و این که خود صحبت کردن به ما کمک می کند، تماس و درک بهتری از احساساتمان داشته باشیم. مردها می خواهند این فرآیند را اول در سرشان طی کنند و بعد به نتیجه و راه حل برسند، اما زن ها فرآیند مدارتر بوده و در حین همان صحبت کردن به راه حل می رسند.
اشتباه هایی که زن ها مرتکب می شوند
زن ها با صدای بلند از مشکلاتشان شکایت می کنند و فراموش می نمایند، بگویند: برای یافتن راه حل چندان هم عاجز و درمانده نیستند. به همین خاطر مردها زن ها را متهم می کنند که نق نقو هستند و زیاد از حد گله و شکایت دارند.برخی زن ها در پاره ای از اوقات، بازی «قربانی» را انجام می دهند. مدام نق می زنند و برای تغییر شرایط زندگی، یا حل مشکلاتشان تلاش نمی کنند و برخی دیگر مسئولیت مشکلات خود را به عهده می گیرند. گرچه ممکن است با صدای بلند نیز از آن شکایت کنند، در حالی که مردها گله و شکایت خود را «درون ریز»می کنند.
واکنش مردها
هنگامی که مردی شاهد است زنی افکار و احساسات منفی خود را با صدای بلند بیرون می ریزد، نمی داند این روشی است برای تخلیه ی روحی و احساسی او. مرد حتی نمی تواند بفهمد چگونه همسرش با همین حرف زدن در جهت حل و فصل مشکل خودش، قدم بر می دارد.
این حالت مرد را سرد کرده و باعث می شود فرض را بر این بگذارد که همسرش تا ابد به صحبت کردن ادامه خواهد داد. چون که نمی تواند راه حلی برای مشکل خود بیابد، احساس می کند، مسئول است مشکلش را برایش حل کند و به کمک او بشتابد.
راه حل:
1-این راز را با همسرتان در میان بگذارید و نحوه ی تفکر با صدای بلند را که خصیصه ی زنان است، برایش توضیح دهید و به او بگویید:او و نحوه ی تفکرش درباره ی مسایل را نیز درک می کنید.من خود نیز این کار را کرده ام. هر بار که می خواهم با صدای بلند فکر کنم، همسرم به من نگاه می کند و هر دو شروع به خندیدن می کنیم. منظورم این نیست که زن ها نباید با صدای بلند فکر نمایند، اما صحبت با همسرتان در این باره می تواند شرایط را برای هر دوی شما راحت تر کند.
2-هنگامی که راجع به مشکلی با همسرتان صحبت می کنید، به او وقت بدهید به راه حلی برسد.به عنوان مثال: تصور کنید با همسر خودمشغول برنامه ریزی برای تعطیلاتتان هستید و می خواهید به این نتیجه برسید که آیا پنجشنبه شب حرکت کنید یا جمعه صبح؟
روش نادرست: «راجع به تمامی حالت های ممکن با صدای بلند فکر می کنید و مزایا و مضرات هر یک را به تفصیل بر می شمارید و این فشار را بر روی همسرتان اعمال می کنید که فوراً به شما جواب دهد.
روش درست: اطلاعات را با همسرتان در میان می گذارید و از او می پرسید که:«آیا دوست داری الان راجع به آن صحبت کنیم، یا ترجیح می دهی کمی فکر کنی و جوابت را بعداً به من بدهی؟»
این حالت به همسرتان فرصت می دهد، بدون احساس جبر و ترس از این که مبادا پاسخ غلطی بدهد، با وقت کافی، راجع به اطلاعات داده شده تأمل کند. دادن این حق انتخاب به همسرتان که چه وقت پاسخ دهد، در او این احساس را به وجود می آورد که آزاد است، به علاوه از طرف شما نیز احساس کنترل و تحت فشار بودن نیز نخواهد داشت و از دستتان عصبانی نبوده و لجبازی نخواهد کرد.
3-وقتی می خواهید به منظور حل مشکل و یا مسئله ای ازموردی شکایت کنید، از قبل به نامزد یا همسرتان اطلاع بدهید، تا که از قبل بداند.
راز ارتباطی شماره ی 3:
مردها به همان راحتی و سادگی ما زن ها با احساسات خود در تماس نیستند. این عادت همسرم مرا دیوانه کرده است. مثلاً می دانم از موضوعی ناراحت است اما وقتی از او می پرسم که موضوع چیست، جواب می دهد، «هیچی» چرا برقراری تماس با احساساتش برای او تا بدین اندازه مشکل است؟»
«من و نامزدم همیشه سر یک موضوع دعوا می کنیم. می خواهم راجع به رابطه مان با او صحبت کنم اما اوهمواره سرباز می زند. تمام درونیات خود را برای او بیرون می ریزم اما او فقط آنجا می نشیند و پاسخی نمی دهد. دست آخر سر او داد می زنم که مردی سرد و بی احساس است و آنگاه دعوا شروع می شود.»
راز مهمی درباره ی مردها وجود دارد که می بایست بدانید: برای اغلب مردان دنیای درونی احساسات جای عجیب و غریب و وحشتناکی است.
•دنیای احساسات برای مردان ناشناخته و ناآشنا است.اغلب مردها چنین شرطی شده اند که در سر خود باشند، نه در قلبشان.بنابراین عادت ندارند وقت زیادی را صرف غور کردن در احساساتشان بکنند.
به یاد داشته باشید:
انسان ها با چیزی راحت تر هستند که برایشان آشنا باشد.
همان گونه که می دانیم فرآیند اجتماعی شدن باعث شده است ما زن ها با احساسات و عواطف آشناتر و مأنوس تر باشیم.هیچ کس دوست ندارد با کاری ناآشنا سروکله بزند.هیچ کس دوست ندارد دست به کاری بزند که در
آن مهارتی ندارد.
به عنوان مثال چنان چه شما اعتماد به نفس و دانش و اطلاعات کافی درباره ی هنرهای مدرن داشته باشید احتمالاً از صحبت کردن درباره ی آن با دیگران لذت خواهید برد. چنان چه از مالیات و این طور صحبت ها سر در نمی آورید، در این رابطه اعتمادبه نفس چندانی نداشته واز صحبت درباره ی آن نیز لذتی نخواهید برد.
از آن جا که مردان در رابطه با عواطف، اعتماد به نفس چندانی در خود احساس نمی کنند، تعجبی نیز نیست، چنان چه از کندوکاو وغور کردن در احساساتشان آنگونه که ما زن ها توقع داریم لذت نبرند.
•وارد شدن به دنیای احساسات و عواطف، مردها را از احساس تسلط و کنترل خارج می کند. چنان چه مردی در کاری احساس توانایی نکند، احساس می کند از ناحیه ی آن تحت کنترل قرار گرفته است.این به آن معناست که نه تنها کنترل اوضاع را در دست ندارد بلکه خود تحت کنترل قرار گرفته است. این احساس مردان را می ترساند و فراری می دهد. لذا مردها گرایش چندانی به این قبیل صحبت ها نشان نمی دهند، زیرا در آن مهارت چندانی ندارند.
تا به حال اتفاق افتاده احساس کنید چاق شده اید و بخواهید که به پیاده روی بروید یا در یک دوره ی ورزشی اروبیک ثبت نام کنید؟ ایده جالبی به نظر نمی آید، نه؟! این به آن دلیل است که در آن مهارت چندانی در خود احساس نمی کنید. لذا احساس می کنید برایتان یک بار اضافی شده است. خب، به طرز مشابهی نیز مردها به هنگام صحبت درباره ی احساسات و عواطفشان از خود مقاومت نشان می دهند. حقیتقت آن است که:
مردها مهارت چندانی در این زمینه ندارند.
بنابراین تمرینات احساسی و عاطفی نظیر صحبت کردن راجع به احساسات، بیان تردیدها و نگرانی ها و یا حتی مطالبه ی نیازها و خواسته ها برای بسیاری از مردها درست همان گونه که یک کوهنوردی 5 مایلی چنان چه آمادگی لازم را نداشته باشید برای شما نیز تنشی سنگین محسوب خواهد شد.
اشتباهات زن ها
1-ما نا آشنایی مردها به احساسات و عواطف را به غلط به حساب لجبازی و مقاومت آن ها می گذاریم. و آن را به خاطر بی احساس بودنشان سرزنش می کنیم.
اکثر مردهایی که با آن ها مصاحبه کرده ام از این که زن ها آن ها را به کرات بی احساس، سرد و غیر منطقی بر چسب زده اند، عصبانی و رنجیده اند. حائز کمال اهمیت است درک کنید، بی احساسی مردها، افسانه ای بیش نیست.
مردها درست به اندازه ی ما زن ها و حتی در برخی از موارد بسیار نیز، احساسی تر هستند.
مردها همیشه به سادگی ما زن ها به احساساتشان دسترسی ندارند. بنابراین چنین به نظر می رسد احساس ندارند. در حالی که حقیقت تنها این است که با احساساتشان در تماس نیستند.بنابراین هنگامی که از نامزد یا همسرتان می پرسید: «چه احساسی داری؟»از ترس احمق جلوه کردن یا اعتراف به این که پاسخ این سؤال را نمی داند (یا به یاد داشته گفتن نمی دانم برای مردها بسیار مشکل است) ممکن است پاسخ گوید:«هیچی»
2-ما انتظار داریم مردها با همان سرعت ما زن ها با احساساتشان تماس برقرار کنند.نه همه، اما اکثر زن ها در رابطه با احساساتشان روان تر و ناطق تر از اغلب مردها هستند.چرا که در این رابطه تمرین بیشتری داشتند. اشتباه است از نامزد یا همسرتان انتظار داشته باشید ظرف تنها چند دقیقه از احساسات خودش سردرآورده و عواطف مدفون شده را درک کرده و به همان راحتی شما نیز ترس ها و آسیب پذیریش را با شما در میان بگذارد. در این جا منظورم هرگز آن نیست که مردها توانایی مهارت در بیان احساسات را ندارند. ظرف ده سال گذشته از طریق سمینارهای مختلفم با مردهای بسیاری کار کرده ام که به موفقیت های چشمگیری در این زمینه رسیده اند.مهارت در این زمینه برای مردها مستلزم تمرین می باشد تا بتدریج از قید عادات بد گذشته رها شده و آن ها را باعادات جدیدتر و سالم تری جایگزین نمایند.
3-ما زن ها چنین فرض می کنیم که چون مردها از لحاظ فکری ناطق و گویا هستند، پس به لحاظ احساسی نیز همین گونه خواهند بود. آیا تا به حال شده مردی موفق، تحصیل کرده، روشنفکر و خوش صحبت را دیده باشید و فرض را بر این بگذارید که از لحاظ احساسی و عاطفی نیز ناطق و گویا خواهد بود؟
در یک سمینار با مردی آشنا شدم که یکی از سخنرانان بود.او بسیار خوش صحبت می نمود و با حساسیتی فوق العاده سخن وری می کرد. در ضمن بسیار نیز با سواد و در زمینه های فلسفه و روانشناسی کاملاً مطلع به نظر می رسید. چنین مردی برای بسیاری از زن ها جذاب و خواستنی محسوب می شود.بعد از مدتی با یکدیگر بیشتر آشنا شدیم و چشم انداز ازدواج با این مرد برایم بسیار جالب می نمود.هر بار که با هم بیرون می رفتیم، صحبت های فوق العاده ای درباره ی مفهوم زندگانی، بین ما ردو بدل می شد. او اشعار نغز و زیبای زیادی می دانست، اما بعد از گذشت مدتی از آشنایی ما متوجه موضوع عجیب و غریبی شدم. او هرگز راجع به احساساتش با من صحبت نمی کرد.عقاید و نظریات خود را راجع به تحلیل های متفکرانه خود به من ارائه می داد، اما هرگز احساساتش را به من ابراز نمی کرد. طولی نکشید که دریافتم برای او صحبت کردن از زبان «سرش» بسیار راحت است، اما نمی تواند براحتی از «دل»و«قلب» خود صحبت کند.در واقع بعداً اعتراف کرد: یکی از دلایلی که باعث شده خیلی متفکر جلوه نماید، این است که نمی خواسته با احساساتش روبرو شود. او از دانسته هایش، به منظور سرباز زدن از احساسات و عواطفش استفاده می کرد.
هرگز نگذارید مردهای سخنور، گویا و خوش صحبت شما را به اشتباه بیاندازند.ممکن است در درون این قبیل مردها پسر بچه هایی بسیار ترسیده و وحشتزده وجود داشته باشند که به سختی می توانند کوچک ترین احساسات و عواطف خود را نشان دهند.
عکس العمل مردها
هنگامی که مردها را محکوم می کنید احساساتی نیستند، آن ها احساس می نمایند، مورد انتقاد واقع شده اند و این که زن ها نمی توانند خوب درکشان کنند و با سردشدن به لحاظ عاطفی، از شما انتقام می گیرند و در مقابل برخورد احساسی که مطلوب شماست، مقاومت می ورزند.نتیجه آن می شود که:
•در مقابل شما شورش می کنند.
•در مکالمه و گفتگو با شما شرکت نمی نمایند.
•از دستتان عصبانی شده و با متهم کردنتان به این که بیش ازحد احساساتی هستید، به شما حمله می کنند.
هنگامی که مردی نسبت به احساسات واقعی خود آگاهی و اطلاع چندانی ندارد، از طرف شما تحت فشار قرار می گیرد و سعی می کند موضوع را عوض کرده، یا با گفته هایش به شما بتازد، تا بدین وسیله برای در تماس گرفتن با احساسات خودش کمی برای خود وقت خریداری کرده باشد.
راه حل:
1-احساسات و عواطف خود را به یک باره بر سر نامزد یا همسرتان نریزید و او را تحت فشار قرار ندهید، تا سریعاً به شما پاسخ بدهد. اندکی زمان بدهید، صبورتر باشید وواضح تر صحبت کنید.هنگامی که با یک خارجی که زبان شما را نمی داند، صحبت می نمایید، سعی می کنید آرام تر و شمرده تر حرف بزنید، این طور نیست؟ در این جا منظورم این نیست که می بایست به گونه ای با نامزد یا همسرتان صحبت کنید که گویی بی سواد است، بلکه منظورم این است که کمتر عجله کرده و گفته هایتان را واضح تر بیان کنید. بدین ترتیب همسرتان کمتر ناراحت شده و این وقت را می یابد تا با احساسات خود تماس برقرار کند. مسئله ای نیست، چنان چه اندک زمانی به سکوت بگذرد، پس سعی نکنید این سکوت را با کلمات پر کنید.
هنگامی که نامزد یا همسرتان ساکت است، به این معنی نیست که به شما بی توجه می باشد، بلکه به این معناست که ذهنش مشغول پردازش اطلاعاتی شده که به او داده اید و یا این که سعی می کند، با احساسات خود تماس برقرار کند.
روش نادرست: او را متهم نمایید که از لحاظ عاطفی و احساسی بسته و ناتوان است و این که اصرار بورزید، مکالمه را همان جا و همان لحظه تمام کرده و به شما پاسخ بگوید.او را تعقیب کنید، سرش داد بزنید، گریه کنید و به این خاطر که پذیرای شما نبوده و شما را پس زده، سرزنشش کنید.
روش درست:به او بگویید، «فکر می کنم کمی زیاد صحبت کرده و تو را خسته کردم. بنابراین بهتر است کمی به یکدیگر وقت بدهیم، تا بتوانیم راجع به احساسات خود بیندیشیم و بعداً دوباره صحبت کنیم.دوستت دارم و مطمئنم که حتماً می توانیم این موضوع را حل و فصل نماییم.»
2-سعی کنید همسرتان را نوازش کرده، دست هایش را بگیرید، یا وی را در آغوش گرفته، سرتان را روی بازوهایش بگذارید تا بتواند از «سر»خود بیرون آمده و به دل و احساسات خود رجوع کند. این سریع ترین و در عین حال ساده ترین روشی است که شما می توانید با استفاده از آن به مرد زندگیتان کمک کنید، تا با احساسات خود تماس برقرار کند. مرد هاهویتشان را بیشتر از بدن خود می گیرند، پس تماس جسمانی می تواند او را از این که تماماً منطقی، تحلیلی و استدلال گر باشد بیرون کشیده و به الگوهای احساسی تر و آسیب پذیری سوق دهد.
هنگامی که نامزد یا همسرتان به سختی احساساتش را ابراز کرده یا به سختی به احساسات شما گوش فرا می دهد، او را در سکوت در آغوش بگیرید.
این روش، ظرف تنها چند لحظه می تواند مکالمه ی شما را از یک نبرد قدرت به داد و ستدی دوستانه و عاشقانه بدل سازد.
شما چطور صحبت میکنید؟ تندتند مثل آزاده نامداری؟ یا شمردهشمرده مثل محمد سلوکی؟ میدانستید چگونگی صحبت کردن شما میتواند نماینده شخصیت و نوع تفکرتان باشد؟ آیا به تفاوتها و الگوهای گفتاری زنان و مردان توجه کردهاید؟ یا بهطور کلی آیا قبول دارید شخصیت هر آدمی از طریق کلامش خودش را بهتر و بیشتر نشان میدهد؟ در اصل در این گزارش همان چیزی را بررسی میکنیم که قدیمها به آن میگفتند: «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد...». این نکات را به خاطر بسپارید تا صحبت کردنتان، معقولتر و شنیدنیتر باشد.
نکته اول: واژه و صدا
هر واژه، کلمه یا جملهای که در صحبت کردن بهکار میگیریم، در معرفی ما به دیگران و برداشت آنها از شخصیت و رفتارمان موثر است. در حقیقت با نوع کلام خود میتوانیم دیگران را جذب کلام و در پی آن شخصیتمان کنیم یا برعکس اطرافیان را از خود دور کنیم. پژوهشگران دانشگاه میشیگان در آمریکا هم در تحقیقات و پژوهشهای خود به این نتیجه رسیده بودند که در ارتباطات، نخستین موضوعی که جلب توجه میکند، صدا و طرز صحبت کردن طرف مقابل است.
نکته دوم: نه به این شوری شور
همان اندازه که سریع صحبت کردن ارتباط با دیگران را مختل میکند، به همان نسبت، کٌند صحبت کردن هم مناسب نیست. تاکید بر یکسری از کلمات به آن اندازهای میتواند بر نوع کلام ما تاثیرگذار باشد که تکرار یک کلمه یا صدای بسیار آهسته، بنابراین برای آنکه هر آنچه بیان میکنیم به درستی از سوی مخاطب ما دریافت و درک شود، باید تناسبی را میان شیوه صحبتکردن، حرکتهای بدنی و نوع کلمههای خود برقرار کنیم.
نکته سوم: کلام زنانه، کلام مردانه
زنان و مردان از روشهای متفاوتی برای صحبت کردن استفاده میکنند که به دلیل روشهای تربیتی آنها نیست، بلکه این تفاوتها در نیازهای تکاملی آنها ریشه دارد. زنان، الگوهای گفتاری ملایمتری را برای ارتباط برقرار کردن میان خود به کار میگیرند. این روش، آنها را از برخوردهای تهاجمی مردان حفظ میکند؛ به عبارت دیگر از یک سو از تغییرات صدا و زیر و بم کردن صدا در الگوهای کلامی خود استفاده میکنند و از سوی دیگر اغلب کلماتی را بهکار میگیرند که بار عاطفی و احساسی بیشتری دارد. مردان برای تاتیرگذار نشان دادن خود گاهی از واژگان درشت یا صدای بلندتری استفاده میکنند. همچنین نباید در کلام آنها چندان دنبال واژهها یا کلمات احساسی یا توضیح و تفصیل بیشتر موضوع بود، چراکه اغلب به سرعت به سراغ اصل مطلب میروند بیآنکه کلام را با عاطفه و احساس یا شرح و بسط بیارایند، اما بهطور کلی یکسری از الگوهای کلامی در معرفی شخصیت افراد، چه زن و چه مرد، تثبیت شدهاند.
نکته چهارم: کسانی که صدای آرام دارند...
برخی معتقدند آرام صحبت کردن نشانه تعقل گوینده است و کسانیکه صدای آرام دارند، ممکن است به مرحلهای رسیده باشند که نیازی به شلوغ کردن و ایجاد جنجال نداشته باشند، چراکه آنها از آرامش درون بهره میبرند. این اشخاص به روابط معمولی و آرام تمایل دارند. گاهی هم ممکن است افرادی که صدای آرام را در کلام خود بهکار میگیرند جزو افرادی باشند که مورد آزار و اذیت صدای بلند والدین، همسر یا دیگران قرار گرفتهاند و از ترس آنکه مانند آنها شوند از ایجاد صدای بلند خودداری میکنند. از سوی دیگر افرادی که اعتمادبهنفس پایین دارند، اغلب سریع و با صدایی آرام صحبت میکنند.
نکته پنجم: کسانی که صدای بلند دارند...
در برخی از موارد و از دیدگاههایی، صدای بسیار بلند نشانه شخصیت منفی افراد است و گاهی در فرهنگ عمومی از آنان به عنوان گستاخ یا بددهن نام میبرند. در بسیاری از موارد بلندی صدای افراد، دلایل روحی و روانی دارد. از سوی دیگر این نوع صدا نشاندهنده شادی، غرور، جوانی، لذت و خوشی هم به حساب میآید، اما اغلب این افراد به دیگران اجازه صحبت کردن نمیدهند. البته فراموش نکنیم که ممکن است صدای بلند ما با لحن تحکمآمیز نیز بیامیزد و به کلام ما جنبه دستوری ببخشد که خود به نوعی اختلال در ارتباط با دیگران را سبب میشود. احمد یحیایی ایلهای در کتاب «تشریفات هتل» میگوید: «همانطور که هر فرهنگ نسبت به فرهنگهای دیگر از بسیاری جهات متفاوت است از نظر ارتباطی نیز تفاوتهایی مشهود است. برای مثال مردم آذربایجان عموما بلندتر و درشتتر از مردم فارس و اصفهان سخن میگویند. همچنین شهرنشینان نسبت به روستاییان و عشایر آرامتر و با بلندای کمتری سخن میگویند.
در تبیین علت یا علتهای این پدیده عوامل گوناگونی دخالت دارند و یکی از آنها محیط جغرافیایی و شرایط اقلیمی است. مردمان کوهستانها و دشتهای فراخ به نسبت شهرنشینان از بلندای بیشتری در سخنگویی و محاوره استفاده میکنند. حرفه در بلندای صدا موثر است. کارگران و کارکنان سازمانهای صنعتی که با سروصدای بیشتری سروکار دارند، از کارمندان اداری که در دفترهای تمیز و بیسروصدا و با موزیک ملایم کار میکنند، بلندتر صحبت میکنند. معلمان عمدتاً نسبت به دیگر حرفهها مانند پزشکان یا کارمندان دفتری و حسابداران از بلندای صدای بیشتری در محاوره با دیگران استفاده میکنند. از سوی دیگر هراندازه سروصدا و عوامل اختلالزا وجود داشته باشد بلندای صدایی بیشتر میشود.»
نکته ششم: گول نزنید!
یادتان باشد برمبنای نوع صحبت کردنتان، خیلی وقتها مورد قضاوت قرار میگیرید. پس بهتر است در این زمینه تمرین کنید تا بتوانید بهتر حرف بزنید. البته این به معنای این نیست که دیگران را گول بزنید. شما باید صادقانه با دیگران روبهرو شوید. اما اگر خودتان میدانید که طرز صحبت کردنتان مناسب نیست، بهتر است کمی روی آن کار کنید تا بتوانید ارتباط بهتری با دیگران برقرار کنید.
بگو تا ذهنت را بخوانم
خانم دکتر «سیما فردوسی»، روانشناس، در مورد نوع صبحت کردن و تاثیر آن روی دیگران و قضاوت در مورد شخصیتها، حرفهای خواندنی زیادی دارند. یادداشت اختصاصی ایشان را در این زمینه بخوانید. تمام افراد باید به شیوهای سخن بگویند که تاثیرگذار و محترمانه باشد، اما فراموش نکنیم که نوع صحبت کردن به خانواده، فرهنگ و چگونگی تربیت افراد بازمیگردد و به عواملی از این دست وابسته است. به بیان دیگر اینکه کودک در چه فرهنگی رشد میکند و پدر و مادر در تربیت او از چه واژهها یا لحنی استفاده میکنند، همگی بخشی از دایره لغات او را میسازند تا در آینده و زمانیکه وارد جامعه شد، آنها را در طرز صحبت کردنش بهکار بگیرد. البته نقش آموزش از طریق رسانههای جمعی، اجتماع و بهطور کلی هر محیطی که فرد در آن حضور دارد (مانند مدرسه) را نباید نادیده گرفت، اما نقش خانواده نقشی کلیدیتر و مهمتر است.
پسرانه، دخترانه
بهطور معمول پسرها بیشتر از دخترها در خارج از محیط خانه حضور مییابند. آنها از همان سنین کودکی ممکن است گاهی در کوچه و خیابان با دیگر همسن و سالان خود سرگرم بازی شوند، بنابراین بسیاری از واژهها و اصطلاحات را در خارج از محیط خانواده و در خیابانها فرا میگیرند. برهمین اساس نوع صحبت کردن یک دختر با یک پسر بسیار متفاوت است، حتی اگر هر دو از یک خانواده باشند. برهمین اساس دخترها در سخن گفتن بسیار محجوبتر و آرامتر هستند و پسرها کمی بیحد و مرزتر حرف میزنند.
پرخاشگر یا مهربان؟
چگونگی صحبت کردن و نوع کلام، نماینده نوع تفکر افراد است. یعنی هر واژه و اصطلاحی که در کلام خود بهکار میگیریم، نشان میدهد به چه چیز و چگونه میاندیشیم. همچنین نشاندهنده صفات شخصیتی ما به حساب میآید. اینکه فرد شخصیتی پرخاشگر دارد یا مهربان و باعاطفه است، انسانی حسود یا فردی منطقیست، همگی در کلام ما خود را نمایان میکند.
به واژهها دقت کن!
اگر میخواهیم طرف مقابل خود را بهتر بشناسیم باید روی هریک از واژگان و کلمات او و همچنین لحنی که در بیان آنها بهکار میگیرد، تمرکز کنیم. اینکه آیا از کلام تکراری استفاده میکند یا نه و همچنین فراوانی واژههایی که در کلام خود بهکار میبندد، از نکات کلیدی در شناخت شخصیت افراد به حساب میآیند. همانگونه که نحوه بیان و کلام ما برای مشاور و روانشناس از اهمیت بسزایی برخوردار است و به عنوان یک ملاک تشخیصی در سنجش میزان اضطراب، استرس، وسواس، افسردگی و دیگر اختلالهای روحی افراد بهکار گرفته میشود. خانوادهها باید در کلام کودکان و واژههایی که به آنها میآموزند دقت داشته باشند و اگر در کلام خودشان نابهنجاریهایی دیده میشود، به یک روانشناس یا مشاور مراجعه کنند تا کلام آنها اصلاح شود
اغلب خانمها وقتی در مورد همسرشان صحبت میکنند گویی در خصوص نوع دیگری از انسان صحبت میکنند که هیچ شباهتی به آنها ندارد و نکته جالب اینجاست که اگر چند خانم در خصوص روحیات و رفتار مردها صحبت کنند قطعا شنونده مرد، موجود خارقالعادهای را میتواند تصور کند که این خانمها به سختی و به اجبار با او ارتباط برقرار میکنند، غافل از اینکه این توضیحات در خصوص شریک زندگی اصلا صحیح نیست یا دست کم ضعف خانمها را در برقراری ارتباط با همسرشان به اثبات میرساند.
برای برقراری ارتباط مفید و صحیح با همسر چند نکته کلیدی را ارائه میکنیم :
1- هرگز صحبتهای همسر خود را قطع نکنید، چون مردها تفاوتهای بسیاری با خانمها دارند و یکی از تفاوتها این است که در یک لحظه فقط میتوانند یک کار را انجام دهند. پس وقتی یک مرد در حال صحبت است فقط میتواند صحبت کند و نمیتواند حرفهای شما را گوش دهد.
دقت کنید اگر همسر شما در حال رانندگی بوده و ضبط ماشین هم روشن باشد، به محض اینکه شما شروع به صحبت کنید او صدای ضبط را کم میکند. این نکته و بسیاری از مثالهای دیگر بیانکننده آن است که آقایان در یک لحظه فقط یک کار را میتوانند درست انجام دهند؛ برخلاف خانمها که هم صحبت میکنند و هم گوش میکنند.
2- با همسر خود هدفدار صحبت کنید چون آقایان وقتی با یکدیگر صحبت میکنند در طول زمان صحبت خود از مقدمه و نکات اصلی و در پایان از نتیجهگیری استفاده میکنند و کم اتفاق میافتد که بدون هدف شروع به صحبت کنند. در ارتباط کلامی آقایان، معمولا از این شاخه به شاخه دیگر پریدن کم دیده میشود؛ لذا به خانمها پیشنهاد میکنم که قبل از صحبت با همسرتان یک مکالمه عادی و هدفدار را تمرین کنید تا همسر شما بتواند نتیجه صحبت کردن با شما را حدس بزند.
3- اغلب آقایان از اینکه ندانند گوینده به چه منظوری در حال صحبت کردن است عصبی میشوند. با همسر خود صریح و روشن صحبت کنید چون همسر شما یک مرد است و آقایان از صریح صحبت کردن و عدم پیچیدگی در کلام لذت میبرند و در تمام طول مدت صحبت خود با دیگر آقایان و حتی با خانمها این انتظار را دارند که هیچ حرفی را در حالت کنایه و اشاره نشنوند و این دقیقا برخلاف روش خانمهاست که در صحبت کردن معمولا از اشارات استفاده میکنند.
لذا باید توجه داشت که اگر میخواهید از صحبت کردن با همسر خود نتیجه مطلوبی به دست آورید، سعی کنید مطلب خود را واضح و روشن به او بگویید.
صحبت کردن با مردان
گوش دادن یکی از مهارت های مهم و اساسی در ارتباط با اطرافیان به ویژه همسر است. درست گوش دادن به صحبت های همسر یکی از راههای کاهش تنش در زندگی زناشویی است. اما چگونه می توان مردان را وادار به این امر کرد؟
بازدید : 422 نفر
یکی از مشکلات و گله های زن و شوهرها این است که نمی دانند چگونه با همسرشان صحبت کنند و یا موضوع خاصی را چگونه مطرح کنند، بدون اینکه دعوا و دلخوری پیش بیاید. تعداد زیادی از افراد برای حل این مشکل به دنبال راهکارها و مهارت هایی هستند که چگونه حرف زدن را به آنها بیاموزد، غافل از اینکه در بیشتر مواقع مشکل ما در نحوه بیان کردن جملات است .با ما همراه باشید تادر چند مرحله بتوانید طرز صحبت کردن خود را تغییر داده تا هم مطلب دلخواه خود را بیان کنید و هم همسرتان را وادار به گوش دادن صحبتهایتان کنید.
گوش دادن صحیح
نحوه صحبت کردن با مردان
چهار استراتژی است که زنان می توانند با به کار بردن آنها کاری کنند تا مردان به آنها گوش بدهند. اگر میخواهید طرز صحبت کردن با مردان را در طول یک هفته تمرین کنید، متوجه تفاوت هایی می شوید که هرگز قبلا با آنها برخورد نداشتید. پیش نیاز تمامی این چهار راهکار، گوش دادن به خودتان است.
به دلیل فشارهای اجتماعی برای «دختر خوبی» بودن، زنان این پیام را دریافت کرده اند که رک و روراست بودن درست نیست. ندای درونی شان را به وضوح می شنوند که از آنها می خواهد حرف بزنند، اما بسیاری از آنها این صدا را خفه می کنند، چون در جامعه به آنها یاد داده شده باید ساکت باشند زنان در مقایسه با مردان از بحث بیشتر دوری می کنند و مودبانه تر از مردان حرف می زنند.
همه از این تفاوت میان مردان و زنان آگاهی دارند. حتی اگر شما اینگونه نباشید، ممکن است طرف مقابل تان در مذاکرات متعدد، مردان و زنانی آنگونه باشند. بخش بعدی شامل چهار استراتژی است که چگونه با مردان صحبت کنیم با به کار بردن آنها کاری کنند تا مردان به آنها گوش بدهند. اگر هر کدام از این استراتژی ها را در طول یک هفته تمرین کنید، متوجه تفاوت هایی می شوید که هرگز قبلا با آنها برخورد نداشتید.
پیش نیاز چگونگی طرز صحبت کردن با مردان، گوش دادن به خودتان است. آگاهی اولین گام در تغییر هر رفتاری است. بپذیرید و رشد کنید یا در دنیای پرمشکل مذاکرات باقی بمانید یا با به کار بردن این راهکارها کاری می کنید که در دنیای امروز صدایتان به خوبی و روشنی شنیده شود.
اولین استراتژی : دوری از عذرخواهی
زنان بیشتر از مردان میل به عذرخواهی دارند. حتی زنانی که اعتماد به نفس دارند، گاهی در حرف هایشان ناآگاهانه از چنین ابزارهایی استفاده می کنند. یکی از راه های طرز صحبت کردن با مردان این است که اگر چیزی برای گفتن دارید به خاطر به زبان آوردنش عذرخواهی نکنید. گاهی در زیر پرچم عذرخواهی ممکن است قصدهای پنهان زیر وجود داشته باشند:
شروع و دنبال کردن صحبت ها
معمولا پیش از شروع حرف زدن و در پایان حرف زدن ممکن است ابزار عذرخواهی به کار برده شود.
طرز صحبت کردن با مردان: به این شکل عباراتی که پس از عذرخواهی به زبان می آورید ارزش و اثرگذاری زیادی نخواهد داشت. برای مثال درباره این مسئله اطمینان ندارم، اما...»دنبال کردن: اضافه کردن عبارتی اصلاحی در پایان جمله ای که به زبان می آورید: برای مثال: «باید کاری بکنیم، این طور نیست» و عباراتی مثل: «آیا شما این طور فکر نمی کنید؟» یا «آیا درست نمی گویم؟» می توانند جملاتی باشند که صحبت هایمان را با آنها تمام می کنیم و اثرگذاری آنچه گفته ایم را کاهش می دهند.
لحن سوالی
چگونه با مردان صحبت کنیم :لحن سوالی هم از آن مواردی است که اثرگذاری آنچه به زبان آورده ایم را کاهش می دهد. به این شکل به شنونده اعلام می کنیم که درباره آنچه گفته ایم اعتماد و اطمینان کافی نداریم. آنچه شنونده از لحن سوالی ما درک می کند این است که «آیا با من موافق نیستی؟» یا بدتر از آن «خواهش می کنم به سرعت موافقت را اعلام کن تا متوجه شوم آنچه گفته ام ارزش کافی دارد.» این بهترین طرز صحبت کردن با مردان است.
اگر به آنچه می گویید اعتماد ندارید چگونه می توانید از دیگری انتظار داشته باشید به شما اعتماد کند؟ به خودتان گوش بدهید یا از دوستی قابل اعتماد بپرسید که آیا اینگونه اید، اگر متوجه شدید که این عادت مخرب در شما وجود دارد، همین حالا برای رهایی از شر آن آماده شوید. البته کنار گذاشتن این عادت به تلاش نیاز دارد، اما باعث می شود طرز صحبت کردن با مردان از قدرت اثرگذاری کافی برخوردار باشد. فراموش نکنید که آگاهی، اولین گام در تغییر رفتارهای نادرست است.
کلمات بی معنی
بهترین طرز صحبت کردن با مردان به کار نبردن کلمات بی معنی است که مکث های سکوت را پوشش می دهند. از این اصوات هنگامی استفاده می کنید که در حال فکر کردن برای به زبان آوردن جمله یا کلمه بعدی هستید. کلمات بی معنی زیادی وجود دارند، اما سه کلمه ای که رایج تر از بقیه است در زیر آورده ام:
واقعاً برای مثال: «واقعا می خواهیم این اتفاق رخ بدهد».
مثلا: برای مثال: «آیا می خواهید این اتفاق، مثلا رخ بدهد؟»
اوم: برای مثال: «اوم... فکر می کنم بهتر است....»
بهتر است از سکوت برای اثرگذاری بیشتر جملات بعدی تان بهره ببرید. از قدرت مکث و سکوت برای چگونگی طرز صحبت کردن با مردان استفاده کنید لازم نیست هر لحظه از زمانی که برای حرف زدن به شما داده شده را با کلمه یا صوتی پر کنید.
دومین استراتژی: مختصر سخن بگویید
مردان زیاد حرف نمی زنند دقت کنیدکه در دوره های آموزشی مردان چگونه برای ناهار خوردن تصمیم می گیرند. یکی از بهترین نحوه سوال کردن از مردان: «ناهار؟» و بقیه جواب می دهند: «حتما» در این بین کلمه ای اضافه گفته نمی شود. آنها نمی گویند: «می خواهید ناهار بخوریم؟» «چه فکر خوبی! حالا برای ناهار کجا برویم؟» «نمی دانم... کجا می توانیم برویم.» نه... مردان اصلا به این شکل عمل نمی کنند. خیلی ساده... «ناهار؟» «حتما».زنان معمولا در صحبت ها بیشتر به جزئیات می پردازند.ممکن است اطلاعات مهمی که می خواهید مرد مقابل تان بشنود در این جزئیات کم شود. در طرز صحبت کردن با مردان مراقب نشانه های رفتاری آنها باشید و هرگاه احساس کردید که این نشانه ها می گویند مرد مقابل تان در حال خسته شدن است، بی درنگ به اصل موضوع بپردازید. بهتر است هنگام شروع صحبت با مردان بگویید که حرف هایتان چقدر زمان می برد و این اندازه زمانی را رعایت کنید.
مردها برای انرژی ای که لازم است برای هر کاری صرف کنند، برنامه ریزی می کنند و به همین دلیل هنگامی که انرژی بیش از اندازه برای کاری صرف می کنند، ناراحت و نگران می شوند. هدر دادن انرژی به آنها این احساس را می دهد که کنترل همه چیز را از دست داده اند و این احساس است که باعث تنفرشان می شود.سال های سال است که تحقیقات نشان داده زنان در مقایسه با مردان از تعداد بیشتری کلمات برای بیان منظورشان استفاده می کنند.
پژوهش ها نشان داده که زنان در یک روز عادی از 25000 کلمه استفاده می کنند؛ در حالی که مردان در یک روز عادی 1500 کلمه به کار می برند. مشکل اصلی اینجاست که مردان این 15000 کلمه را هنگامی که از محل کار به خانه آمده اند، استفاده کرده اند. تحقیقات جدیدترین تفاوت میان تعداد کلماتی که در روز توسط مردان و زنان به کار می رود را تایید کرده است و برخی پژوهش ها حتی تفاوتی بیش از 10000 کلمه را نشان می دهد! زنان از حرف زدن و داستان گفتن برای شروع دوستی استفاده می کنند.
مردان برای تبادل اطلاعات از حرف زدن استفاده می کنند و به همین دلیل هنگام حرف زدن میان آنها فقط واقعیت ها رد و بدل می شود. آنها با سوالاتی مثل «چه کسی آخرین گل را در مسابقات فوتبال جام جهانی به ثمر رساند؟» اطلاعات همدیگر را محک می زنند اگر طرف مقابل پاسخ به این سوال را بداند، نمره ای مثبت به خود اختصاص داده است و اگر پاسخ به این سوال را نداند، کسی که سوال را طرح کرده نمره ای مثبت می گیرد. حالا وقت آن است که فردی که پاسخ سوال را نمی دانسته سوالی طرح کند که طرف دیگر جوابش را نداند.زنان با طرح چنین سوالهایی دوستی نمی کنند. ممکن است اگر زنی چنین سوالی را از زنی دیگر بپرسد، او در پاسخ دست هایش را باز کند و بگوید «می خواهی تو را در آغوش بگیرم؟» و احتمالا زنی که این سوال را طرح کرده در بغل طرف مقابل قرار می گیرد و چنین رفتاری اصلا برای آنها غیر طبیعی نیست. زنان با داستان گفتن با هم دوست می شوند.
اگر به زنی بگویید چه لباس قشنگی پوشیده، احتمالا او در پاسخ داستان خریدن این لباس را برایتان تعریف خواهد کرد. زنان برای هر چیزی داستانی دارند اگر در طول داستان آنها نکته ای جالب وجود داشته باشد، طرف مقابل داستانی جدید را درباره این نکته جالب تعریف خواهد کرد و اگر داستان هایتان نکات مشترک زیادی با هم داشته باشد، به سادگی دوستان صمیمی می شوید. بسیاری از مردان اینگونه نیستند و این عادت را پرچانگی می دانند. چنین داستان هایی راه شروع دوستی با مردان نیست. مردان ممکن است برای شروع دوستی درباره موضوعی با هم رقابت کنند.
طفره رفتن و عبارات اصلاحی
بسیاری از زنان بیش از اندازه از عباراتی مثل «نوعی» یا «گونه ای» استفاده می کنند. این عبارات به دلیل طفره رفتن و اصلاح آنچه گفته شده به کار می رود و آنچه به زبان آمده را بی اثر می سازد. اگر شما هم از این عبارات استفاده می کنید، این عادت در شما وجود دارد. برای رهایی از این عادت هنگام صحبت کردن با مردان آگاه باشید و این عبارات را حذف کنید. چند نمونه از کاربرد این موارد در زیر آمده است:
به نوعی فکر می کنم که...
احتمالا ما باید....
به نظر می رسد که راه خوبی برا ی...
به گونه ای می خواهم که....
ممکن است نیاز داشته باشی که ...
این عبارات نشان دهنده عدم اطمینان شماست و استفاده از عباراتی که عدم اطمینان را به شنونده منتقل می کنند، نشان دهنده ضعف در شما خواهد بود.احتمالا از این عبارات برای بهترین طرز صحبت کردن با مردان استفاده می کنید. با استفاده از این عبارات در حقیقت از پذیرفتن ریسک ها دوری می کنید.
هنگام صحبت کردن با مردان لازم است اعتماد به نفس را به شنونده منتقل کنید، از این عبارات نامطمئن و همراه با شک استفاده نکنید. البته گاهی لازم است برای جلوگیری از پذیرفتن ریسک های پرخطر از این عبارات استفاده کرد. نکته مهم صحبت کردن با مردان این است که آگاه باشید در چه جاهایی به درستی از این عبارات استفاده کنید و چه جاهایی عادت به کار بردن این عبارات را در خود اصلاح کنید.
سومین استراتژی: رک صحبت کنید
بهترین نوع طرز صحبت کردن با مردان این است که واضح حرف بزنید. مردان بیشتر از زنان به پیام های روشن و در عین حال مختصر نیاز دارند. کنایه زدن درباره آنچه می توانید مستقیما به زبان بیاورید، احتمالا به دلیل ترس از عدم پذیرش است. اگر روشن و واضح سوالی را بپرسید، پاسخی روشن و واضح دریافت خواهید کرد. در روابط شخصی ممکن است گاهی چنین چیزی ناراحت کننده باشد، اما در محل کار سوال های روشن می تواند سودمند باشد.
کنایه زدن بیهوده است
مردان و زنان در کنایه زدن با هم تفاوت دارند. ممکن است زنی بارها بارها با کنایه به همسرش اعلام کند که «گل ها چقدر زیبا هستند!» و هنگامی که همسرش متوجه منظور او نمی شود، سعی کنید هنگام صحبت کردن با مردان کنایه نزنید. زن در این مواقع صبر می کند و پس از مدت ها که دسته گلی از شوهرش دریافت نمی کند، به او می گوید: «می دانی دوست دارم برایم چه کار کنی؟»
مرد مدتی هاج و واج به زنش نگاه می کند و اولین جمله ای که از دهانش خارج می شود «چه کاری؟» است.زن در پاسخ می گوید: «دوست دارم یک روز دسته گلی برایم بخری. روزی که اصلا انتظارش را نمی کشم؛ مثلا روز تولدم!»حالا مرد متوجه موضوع شده است و زن روز تولدش دسته گلی بزرگ و زیبا هدیه می گیرد.
مشکل وقتی به وجود می آید که زن همسایه می گوید: «باید حتما به او می گفتی؟ فکر نمی کنم این کارش نشان از عشق و علاقه داشته باشد. او خودش باید این کار را می کرد». «درست است، اما این گل ها زیبا و دوست داشتنی اند» مهم نیست که به او گفتی یا نه! حالا یک دسته گل زیبا و دوست داشتنی هدیه گرفته ای که می توانی به خاطرش خوشحال باشی. در این صورت ممکن است زن رو به همسرش کند و بگوید: «وقتی دو سال تمام به تو می گفتم که گل ها زیبا هستند، پیش خودت چه فکری می کردی؟» مرد در پاسخ می گوید: «فکر می کردم واقعاً گل ها را دوست داری و شاید بهتر باشد مقداری گل در باغچه بکاریم.» مردان به دنبال پیام های پنهانی در آنچه می شنوند، نیستند.رابطه عاشقانه برای مردان و زنان متفاوت است. رابطه عاشقانه برای زنان یعنی «همسرم ذهن مرا می خواند. او پیش از آنکه چیزی را به زبان بیاورم، آن را برایم فراهم می کند.» مردان درباره رابطه عاشقانه این گونه فکر می کنند: «همسر مورد علاقه ام هر چیزی را که می خواهد به من می گوید و من آن را برایش فراهم می کنم. سپس در پاسخ او از من سپاسگزاری می کند». برای مردان معنای عشق چیزی شبیه به این است.
چهارمین استراتژی: دوری کردن از ابراز هیجانات و احساسات
ابراز احساسات و هیجاناتی مثل گریه کردن در مذاکرات می تواند به سادگی جایگاه تان را به خطر بیندازد. مردان در اجتماع فرا گرفته اند کمتر از زنان احساسات شان را به نمایش بگذارند. شاید مردان بیش از اندازه خشک و جدی هستند. این بحث دیگری است که فکر می کنم بهتر است در اینجا به آن نپردازیم. نوع تربیت و شخصیت زنان به گونه ای دیگر است. زنان براساس پژوهش های دانشگاه مینه سو تا چهار برابر گریه می کنند.
همچنین بهتر است در محل کار نیز خیلی احساساتی نباشید و هیجانات تان را نشان ندهید. فردی که گریه می کند، به دنبال اظهار همدردی از طرف شنونده است. گاهی فردی که اشک می ریزد همچنین این پیام نهانی را به شنونده می دهد که توانایی انجام کاری را ندارد. گریه کردن، کسانی را که احساسات شان را سرکوب کرده اند ناراحت و عصبانی می کند.
اگر چنین افرادی دوست ندارند با احساسات خودشان روبه رو شوند، قطعا از رویارویی با احساسات و هیجانات دیگران هم ناراحت می شوند. مردان گاهی احساس می کنند زنانی که گریه می کنند. در حال فریب دادن شان هستند.اگراحساس می کنید که نیاز به گریه کردن دارید، می توانید جلسه مذاکره را برای مدتی ترک کنید، به دستشویی بروید و گریه کنید. هنگامی که گریه تان تمام شد.
آبی به سر و صورت تان بزنید، نفس عمیقی بکشید و دوباره به جلسه مذاکره بازگردید. اگر عادت به گریه کردن دارید، سعی کنید این رفتارتان را تغییر دهید. نفس های عمیق می تواند آرام تان کند یا نوشیدن چای بابونه می تواند آرامش را دوباره به شما بازگرداند و شما را برای ادامه جلسه مذاکره آماده کند.باز هم شما را به تماشای فیلم «تلما و لوییس» دعوت می کنم.
صحنه ای را نگاه کنید که لوییس با پلیسی به نام هال تلفنی صحبت می کند. هال تلاش می کند لوییس را قانع کند خود را به قانون معرفی کند و در عوض در محکومیتش تخفیف بگیرد. او درباره گذشته خودش حرف می زند و داستان گذشته اش لوییس را به گریه می اندازد. اما لوییس در مقابل این احساس مقاومت می کند و جلوی گریه اش را می گیرد. لوییس در این صحنه آرام و قوی باقی می ماند و احساساتش را بروز نمی دهد.
آیا روزگار کودکی خود را به یاد دارید؟ زمانیکه مهندس، پزشک، استاد، کارمند، بازرگان و... نبودید. گذشتهای را به خاطر آورید که بزرگترین رویای شما رفتن به پارک و بازی با همسالان بود. دورانی که به سرعت گذشت و اینک تنها شیرینی آن لحظههاست که برجا مانده است.
امروز را مرور کنید که متصدی شغلی در موقعیتی رسمی هستید و برای کسب درآمد و احترام اجتماعی در تکاپویید. همه به نوعی در محیط کاری و اجتماعی؛ اداره کننده امور مربوط به حرفه هستیم.
گاهی شرایط آن چنان دشوار میشود که مدتی زمان و مکان را فراموش کرده، تمامی انرژی خود را صرف برطرف ساختن بحران میکنیم و گاهی شرایط به حدی آرام و مطلوب است که به دنبال راهی برای پر کردن لحظهها هستیم. شاید با مفاهیم علمی مدیریت چندان آشنا نباشیم؛ برای مثال تئوریها و یا سبکهای مدیریتی را نشناسیم، اما در روش و اجرا از شیوه مدیریتی ویژهای پیروی میکنیم. گاه آزادمنشانه، گاه دموکرات و گاهی یک دیکتاتور ناب هستیم. به هر حال نقش مدیریتی ایفا میکنیم و در انجام وظایف محوله ساعی و کوشاییم.
از سویی انسان در هر مقوله که سرمایهگذاری کند، خواهان موفقیت است. یک مدیر موفق برای رسیدن به درجات رشد و ترقی به طور قطع از نظر جسمی، مالی، خانوادگی، زمانی و اجتماعی سرمایهگذاریهایی را انجام داده و در انتظار برداشت و بهرهبرداری است. اگر همه چیز درست سازماندهی شود، نتیجه جز موفقیت نیست و پس از مدتی به عنوان مدیری نمونه انتخاب خواهیم شد. این بدین معنی است که از لحاظ شخصیتی و نیز از نظر شیوه اداره نمودن کار اصولی را به کار گرفتهایم که مورد تأیید بوده و در کارنامه مدیریتی، فرد نمره بالایی احراز کرده است.
مدیری خوب بودن یک شبه اتفاق نمیافتد، حتماً فرد هزینههای مادی و معنوی زیادی برای رسیدن به این درجه صرف کرده است. اما آیا در نگاه فرزندان دلبندمان هم یک مدیر نمونهایم؟ آیا در فرم ارزشیابی عزیزانمان هم نمره بالایی کسب میکنیم؟ و یا...؟
2- معیارهای امتیاز دهی به مدیریت سازمانی
در یک محیط رسمی برای امتیازدهی به مدیران بررسیهایی از چند جهت صورت میگیرد:
تصمیمگیری: آیا فرد همواره توانسته تا در هر شرایطی تصمیمات مقتضی در جهت بهبود و رسیدن به اهداف سازمان اتخاذ کند؟
برنامهریزی: آیا مدیر برای نیل به اهداف سازمان، برنامههای دقیق و حساب شده دارد؟
سازماندهی: آیا مدیر در انتخاب عوامل اجرایی و در طی روند کار همه چیز را در بهترین جای ممکن قرار داده است؟
کنترل: آیا در جریان فرایندهای سازمانی فرد کنترل و نظارت شایستهای بر اجرا داشته است؟
ارزشیابی: آیا مدیر برای ارزیابی موقعیت، برنامه و افراد بر طبق معیارها و اصول منطقی و منظمی حرکت کرده است؟
یک مدیر نمونه در تمامی موارد نامبرده، تبحر و درایت خود را به اثبات میرساند و نیز روابط مطلوبی با افراد همکار برقرار میکند.
3- مدیریت در خانه و مدیریت سازمان
اما در کانون خانواده پدر یا مادر به عنوان مدیر خانه قبول مسئولیت نمودهاند و تلاش خود را برای حفظ و پیشرفت حیطه نظارتیشان به کار میگیرند. اما باید پرسید که مدیریت آنها در خانه چگونه است؟ اگر از فرزند خود بپرسید که معیار سنجش مدیر خانه چیست، چه پاسخی میشنویم؟ این سؤال را مطرح کنید و فاصله عملکردمان با معیارها را اندازهگیری نمایید.
مطمئناً فرزند ما از مدیرش توقع تصمیمگیری درست و بجا را دارد. اما آیا همواره در اتخاذ و اجرای تصمیمات تحکم داشتهایم و از حق استصوابی خود سوءاستفاده نمودهایم و یا از همفکری و تصمیمگیری مشارکتی بهره جستهایم. در طرحریزی برنامه خانه آیا ضوابط و روابط را حفظ کردهایم و یا این که بهترین برنامه را تنها دیکته نمودهایم؟ آیا به افراد اهل خانه مسئولیتهای متناسب با توانایی و ظرفیت ذهنیشان دادهایم و یا به دلیل نداشتن وقت کافی، برای رها شدن از قیود و تعهدات مشترک افرادمان را به انجام مسئولیتهایی اجبار و عادت دادهایم؟ آیا در زمان تشویق یا تنبیه فرزندمان، ملاک و معیارهای درستی داشتهایم و یا براساس حدس و گمان و از روی بیحوصلگی برای خالی نبودن عریضه تصمیم به تشویق یا تنبیهی نامتناسب گرفتهایم؟
واقعیت این است که مدیران موفق آنهایی هستند که ابتدا در محیط خانه، مدیریت را تمرین کردهاند و طعم شایستگی را ابتدا از نگاه رضایتمند همسر و فرزند چشیدهاند. این مدیران با نیرویی مضاعف و دلگرمی خاصی وارد محل کار خود شده و سعی میکنند تا روشی دلسوزانه و مشابه خانه بر کار اعمال کنند و جو همکاری برای رسیدن به اهداف مشترک را آماده و پیاده کنند. آنها انجام کار برایشان مشکل نیست، چرا که رضایتمندی و موفقیت را در اثر نوع کارکردشان هر لحظه احساس میکنند. با قاطعیت تصمیم میگیرند و اجرا میکنند چرا که مهر تأیید را از طرف خانواده به همراه دارند.
با این مقایسه میتوان برای پی بردن به میزان لیاقت و کفایت مدیریت در خانه از فرزندان دلبندمان که هر آنچه میکنیم، برای آنهاست بخواهیم تا به ما امتیاز دهند.
4- نکاتی در مورد مدیریت خانه و خانواده
در تصمیمگیری، مشارکت و اقتدار را رعایت کنید: فرزندان، ما را به عنوان انسانی قویتر از خود میشناسند و نیازمند توجه و کمک فکری ما در اکثر شرایط هستند. اما در واقع آنها در ابراز این نیاز توانایی شما را در حل مسأله میسنجند و به دنبال این هستند که آیا شما از پس مشکل پیش آمده مانند یک پروژه کاری برمیآیید یا نه؟ لذا ابتدا فکر کنید، با فرزند مشورت کنید و سپس تصمیم خود را با اقتدار بیان کنید.
برنامه داشته باشید و آن را شفاف اعلام کنید: واقعیت این است که افراد تمام تلاش خود را برای تنظیم برنامه کاری مدون و حساب شده به کار میگیرند و در آن برنامه، کمتر زمانی را برای بودن با خانواده در نظر میگیرند و این امر رابطه مستقیم با میزان قبول مسئولیتهای اداری و رسمی افراد دارد. هر چه قدرت کار بیشتر، غیبت در خانه هم بیشتر. اما باید در لحظاتی هر چند کوتاه که با خانواده هستید، از برنامههای کوتاهمدت و بلندمدت خود برای افراد خانواده سخن بگویید و جایگاه و وظیفه هر یک از افراد را بیان کنید و سپس سخنان آنها را هم گوش دهید. موضوعهایی مثل تعمیر یا تعویض خانه، انتخاب یک گردش و دعوت از دوستان، اغلب جالبند و جزیی از برنامه زندگی هر خانوادهاند. این امر علاوه بر آموزش صحیحی که برای فرزند به همراه دارد، این باور را ایجاد میکند که این مدیر قدرتمند در خانه هم مثل محیط کارش دارای برنامه است.
در اجرای برنامهها ثابت قدم باشید: سعی کنید فرزند شما خود را در قبال برنامهای که تدوین شده، مسئول نشان دهد. اگر برای مسافرت نقشه میکشید، از او بخواهید لیست وسایل مورد نیاز را فراهم کند (توانایی او را در نظر بگیرید.) پیگیر برنامهها باشید و حتی اگر فراموش میکنید، از همسرتان بخواهید که به شما یادآوری کند. فرزند باید بداند که فقط حرف نمیزنید و برای اجرای برنامهها همانقدر اصرار دارید که در محیط کارتان. اگر فرزند کارش را انجام نداد از او توضیح بخواهید و نیز در اجرا کمکش کنید تا او بداند فردی مفید در برنامههای شماست.
در قلمرو خانه، معیارهای ارزیابی را واضح بیان کنید: گاهی اوقات کودک تشویق میشود، اما نمیداند برای چه و یا تنبیه میشود، بدون اینکه علت واقعی را بداند. یک مدیر مدبر معیارهای ارزیابی را برای هر موضوع مشخص میکند و از افراد میخواهد که برای رسیدن به ایدهآل تلاش کنند. تصور کنید فرزند شما با دوستش مشغول بازی بوده و سهواً باعث شده تا دوست او صدمه ببیند. اما فرزند شما به دروغ تقصیر را به عهده دیگری میگذارد و شما از موضوع مطلع شده و تصمیم به تنبیه او میگیرید. بله البته تنبیه لازم است. اما به فرزند خود بگویید که او را به چه دلیل تنبیه میکنید؟ به دلیل آسیبی که به دوستش رسانیده و یا به دلیل دروغی که گفته است و یا هر دو؟
در پایان اگر پزشکی زبردست، استادی کارآمد، تاجری موفق و یا خانهداری شایسته هستیم، در پی این باشیم که میزان موفقیت در مدیریت خانه را از دیدگاه فرزندانمان هم، بدانیم.
روابط خانوادگی، تحت تأثیر پویایی نهادهای اجتماعی، با تحول دائم روبهروست. با تحول شرایط زیستی و به تبع آن، بروز نیازهای جدید، پیوسته نقشها در حال تغییرند، به طوری که از اعتبار نقشهای سنتی روزبهروز بیشتر کاسته شده و موجبات دگرگونی آنها فراهم میشود. همراه با تغییرات ساختاری جامعه و بر اثر تحولات زندگی خانوادگی، زن خانهدار در عین مسئولیتهای متعارف خود، بیش از پیش، مجبور به کار در خارج از خانه شده است.
در عین حال، اشتغال زن در سطح وسیع جامعه، به رغم تعهدات دوگانهاش الزاماً به معنی بردگی و استثمار او نیست و نباید به چنین تحولی به دیده انکار نگریست؛ زیرا آثار مثبت مادی و معنوی این اشتغال غالباً علاوه بر وضع خود زن، که ضمن کسب درآمد به استقلال و اعتبار اجتماعی بیشتری دست مییابد، متوجه همسر و فرزندان او نیز میشود. تأثیر اجتماعی عمده این تغییر، دگرگونی روال سنتی در نقش زنان و تقسیم کار درون خانواده است.
هر چند که، به رغم پذیرش وسیع اشتغال زنان از جانب طبقات متفاوت اجتماعی ایران، هنوز آن تغییرات فرهنگی که لازمه هماهنگی میان اشتغال زن و تقسیم وظایف و مسئولیتها در خانواده است به طور کامل روی نداده است، بررسی روابط و مناسبات درون خانواده چنین نشان میدهد که با زیر سؤال رفتن پارهای از ارزشها و هنجارهای سنتی، نقش زن با تغییراتی روبهرو شده است و حاصل این تغییرات بسط و توسعه زمینه فعالیتهای اجتماعی اوست.
رو آوردن زنان به اشتغال در خارج از کانون خانوادگی تأثیری بسزا در ابعاد هویت اجتماعی آنان داشته و این امر، به نوبه خود، موجب افزایش اعتماد بهنفس جامعه زنان شده است.
احراز موقعیت اجتماعی بهتر با تأثیری که از نظر شخصیتی به جا میگذارد، تا حدودی، معضلات ناشی از اشتغال دوگانه را هموار ساخته است. البته نه تنها راه این تحول همیشه هموار نیست، احتمال هم دارد که در اثر تضاد ارزشی، در ایفای نقشها تعارضاتی پدید آید.
خطر بروز چنین حالتی بیشتر در مواقعی است که فعالیت شغلی زن با الگوی سنتی همخوانی نداشته باشد. بویژه آنکه، در زندگی سنتی، با تقسیم کار براساس جنسیت، تحت هر شرایطی، اداره امور خانگی به عهده زن پنداشته میشود و براساس همین ارزشهای سنتی، فعالیت وی در خارج از خانه به معنی تضعیف انسجام خانواده تلقی میگردد.
تفکیک مشاغل بر حسب جنسیت و پذیرفتن تفاوت در تواناییهای زن و مرد طرز تفکری است که در بیشتر مواقع بر ذهنیت خود زنان نیز اثر میگذارد و موجب دامن زدن بر تعارضات موجود میشود.
تحقیقات نشان داده است که اشتغال مادران به تنهایی عامل تعیینکننده در روابط زناشویی و رشد و تربیت کودکان نیست، بلکه آنچه از این حیث مهم است جو خانواده، نگرشها و انتظارات همسر و چگونگی استفاده از اوقات فراغت در امور خانه و خانواده است. مشارکت زنان در بازار کار تحت تأثیر نظام ارزشی حاکم بر جامعه و ساختار فرهنگی خانوادههاست.
شواهد آماری موجود در کشورهای جهان سوم حاکی از افزایش میزان مشارکت زنان در مشاغل مربوط به آموزش و پرورش، پرستاری و خدمات است و نشان میدهد که اکثریت زنان تمایل دارند، پس از ازدواج، کار خود را ترک کنند.
مهمترین دلیل این امر عدم تمایل شوهر به همکاری با زن در امور خانه و در نتیجه ناتوانی زن در انجام دادن همزمان وظایف خانهداری و شغلی است. به عبارت دیگر، زنان، پس از ازدواج، تمایل بیشتری به ترک شغل دارند مگر آنکه تحت فشارهای شدید مالی باشند.
وجود فرزند در خانواده یکی دیگر از عواملی است که اشتغال زنان را تحت تأثیر قرار میدهد. به بیان دیگر، بین میزان اشتغال زنان و شمار فرزندان در خانواده نسبت معکوس وجود دارد؛ یعنی هر چه شمار فرزندان بیشتر باشد، میزان مشارکت زنان در بازار کار کمتر است. بدین قرار، علاوه بر عوامل مربوط به بازار کار، عوامل دیگری مربوط به خود زنان و خانواده آنان، در تصمیمگیری برای اشتغال، مؤثر است. از جمله، عده فرزندان و درآمد خانواده، میزان مزد و حقوق، همچنین تحصیلات زن، در تصمیمگیری برای کار در خارج از خانه، نقش مهمی دارند.
مقایسه حوزههای اشتغال زنان و مردان در جامعه ایران نمودار آن است که، به طور کلی، مشاغل این دو گروه نوعاً متفاوت است. این تفاوت بعضاً ناشی از تفاوت طبیعت دو جنس است. برای مثال، بخش عمده کادر آموزشی (آموزگاران و دبیران) را زنان تشکیل میدهند. در مطالعات جامعهشناختی راجع به «اشتغال زن و خانواده در ایران» کار زن، به طور کلی، بیشتر با توجه به نقشهای سنتی او در خانواده در نظر گرفته میشود؛ به طوری که، با وجود اشتغال زن در خارج از خانه، وظایف او در داخل خانه نمود بیشتری پیدا میکند و «فشار مضاعف» ناشی از دوگانگی نقش احساس میشود.
در این تحقیقات، مسئولیت نگهداری و تربیت فرزندان و اداره امور خانه از جمله عواملی شمرده شده که امکان دستیابی زنان به تخصصهای بالا را محدود میسازد و به دلیل ناهماهنگی نقشهای حرفهای و خانوادگی زنان و خودداری شوهران از همکاری با آنان موجب بروز «تضاد نقشها» میگردد.
در مواردی که جمع و تلفیق نقشها میسر باشد، کار و خانواده در نظر زن، اهمیت یکسان پیدا میکند و ایفای هر دو نقش با موفقیت همراه و رضایت از شغل و ازدواج و خانواده در بالاترین حد مطلوب است و هیچ تعارضی در نقشها دیده نمیشود.
تعارض نقش در خانواده از نگرش منفی شوهر به کار همسرش و تلقی سنتی او نسبت به نقشهای مردانه و زنانه و در نتیجه، عدم حمایت دو جانبه و عدم مشارکت افراد خانواده در اجرای وظایف ناشی میگردد. در چنین حالتی، زنان مجبورند شغل خود را ترک کنند. اما، چنانچه از اشتغال آنان حمایت شود و با مساعدت خانواده و تلفیق نقشها صورت پذیرد، به نظر میرسد که تعارضی پیش نیاید.
در واقع، واگذاری کار خانه بهخصوص تربیت فرزندان به زن، حتی وقتی که زن بیرون از خانه هم کار کند، در همه کشورها، اعم از صنعتی و در حال توسعه، دیده میشود. مردان، معمولاً از زمانی که وارد بازار کار میشوند تا هنگام بازنشستگی، شاغل باقی میمانند و مشارکت آنان در بازار کار تابع تغییرات وضع زندگیشان نیست؛ در صورتی که زنان، معمولاً در بازار کار، مشارکت منقطع دارند و مشارکت آنان تحت تأثیر تغییرات زندگی از قبیل ازدواج، بچهدار شدن و شمار فرزندان است.
زنانی که فعالیت اقتصادی مستمر دارند معمولاً یا تحصیلات عالی را گذراندهاند یا ازدواج نکردهاند و یا دارای فرزند نیستند و اغلب در مشاغلی مانند تدریس و پرستاری مشغول به کارند که از سنخ نقش آنان در خانه است و جنبه مراقبتی- تربیتی دارد.
به علاوه، این باور که کار اصلی زنان خانهداری و بچهداری است، از طریق تبلیغات مداوم و الگوها و فشارهای اجتماعی و مطبوعات و مدارس به گونهای در جامعه رسوخ میکند که زنان و مردان خود را با آن تلفیق میدهند و آنچنان رفتار میکنند که عرفاً مقبول است.
شرایطی که جامعه برای اشتغال زن در خارج از خانه قائل است، بیش از آنکه رضایت زن در آنها لحاظ شود، به منافع خانواده توجه دارد. رضایت شوهر و بیخلل ماندن امور مربوط به خانه و خانواده شرط اصلی اشتغال قلمداد میشود. زن ایرانی نیز پذیرش اشتغال را به شرطهایی مشروط میسازد که حل مسائل مربوط به خانه و نگهداری فرزندان از جمله آنهاست. لذا، وی به مشاغلی روی میآورد که وقت کمتری اشغال کند و انتظارات جامعه را نیز از حیث «مادر خوب» و «همسر خوب» بودن برآورد. به نظر میرسد که رو آوردن بیشتر زنان به مشاغلی چون تدریس به این دلیل است که نیازهای آنان در این گونه مشاغل برآورده میشود، و در نتیجه، رضایت شغلی بیشتری حاصل میکنند.
بیگمان، اشتغال زنان به ایجاد تغییر در الگوهای خانوادگی کمک میکند و همین امر زمینه مساعدی را برای اشتغال زنان فراهم میسازد. اشتغال زنان معلم دارای شوهر و فرزند، که برای ایجاد تعادل میان الزامات شغلی و نقشهای همسری و مادری مدام در تلاشاند، اثر محسوسی در حیطه وظایف و روابط درون خانواده به جا میگذارد و در مناسبات و نقشهای اجتماعی آنان منعکس میگردد.
به خصوص که این قشر از زنان شاغل، ضمن ایفای مسئولیت تربیت و اجتماعی کردن فرزندان خود، وظیفه تربیت نسل جوان را بر عهده دارند. از این رو، بررسی و شناخت چگونگی تأثیر اشتغال زنان معلم در خانواده و در حیطه مسئولیتها و وظایف اجتماعی آنان ضروری است.
نتایج تحقیق حاضر نشان میدهد که پسند و قبول جامعه از طریق خانواده و مدرسه و رسانههای گروهی توجه به اهداف فرهنگی را نهادینه ساخته است و زنان شغل معلمی را، بیشتر به دلیل «علاقه به تدریس و ارتباط با بچهها» و نقشهای آموزشی- حمایتی مادرانه اختیار میکنند.
به عبارت دیگر، تأثیر اعتقادات و ارزشهای حاکم بر جامعه بر افکار زنان اثر میگذارد و محدوده فعالیتهای اقتصادی آنان را مشخص میکند. اکثریت قریب به اتفاق معلمان نظر همسرانشان را نسبت به شغل خود مساعد اعلام و دلیل موافقت آنان را منزلت این شغل در جامعه و «درک بهتر زنان معلم از مسائل و مشکلات خانواده» و نیز «مشارکت آنان در مخارج خانواده» عنوان کردهاند.
دلیل منزلت اجتماعی شغل معلمی برای موافقت شوهر را بیشتر معلمانی اظهار داشتهاند که همسرانشان دارای مشاغل علمی، فنی و تخصصی بودند و دلیل «درک بهتر مسائل و مشکلات خانواده» را معلمانی که شوهران فرهنگی داشتهاند و سرانجام دلیل «مشارکت در مخارج خانواده» را زنان معلمی که شوهرانشان بیکار بودهاند.
دلایل عمده مخالفت همسران با اشتغال زنان معلم نیز، رسیدگی کمتر آنان به «امور خانهداری» و «امور فرزندان» گزارش شده است. اکثریت معلمان اظهار داشتهاند که اشتغال آنان در روابط با همسرانشان تأثیر دارد و این تأثیر را مثبت ارزیابی میکنند.
همچنین، بنا به اظهار زنان معلم جامعه مورد مطالعه، اکثریت قریب به اتفاق شوهران در امور مربوط به خانه با همسران خود مشارکت دارند و این مشارکت بیشتر مربوط میشود به خرید مایحتاج خانواده یعنی کمکی که زنان معلم از شوهرانشان انتظار دارند. به عبارت دیگر، همسران زنان معلم مهمترین توقع آنان را برآورده میسازند.
بر اساس نتایج تحقیق، مردانی که با اشتغال همسران معلم خود موافقاند، در امور مربوط به خانه، مشارکت بیشتری دارند و همکاری آنان در امور مربوط به خانواده موجب میشود که زنان بار مسئولیت دوگانه در خانه و خارج از خانه را راحتتر تحمل کنند و کمتر دچار «احساس اجحاف» و «احساس فشار» شوند و در نتیجه، زوجین روابط بهتری با یکدیگر پیدا کنند.
عامل دیگری که برای سنجش رضایتمندی از زندگی زناشویی مطالعه شد رضایت زن شاغل از نحوه خرج کردن درآمد وی در خانواده است. تحقیقات نشان میدهد که هر گاه زن شاغل خود را به صرف درآمدش در مخارج خانواده ناگزیر ببیند، این امر در سازگاری زناشویی اثر منفی خواهد داشت. نتایج تحقیق حاضر حاکی از آن است که اکثریت قریب به اتفاق معلمان «کل حقوق» یا «بخش قابل ملاحظهای از حقوق» خود را صرف تأمین مخارج خانواده میکنند.
مهمترین انگیزه زنان معلم برای سهیم شدن در امور مالی خانواده «میل و رضایت شخصی» و نیز «احساس مسئولیت در قبال خانواده» اعلام شده است و این را بیشتر زنان معلمی ابراز داشتهاند که همسرانشان با اشتغال آنان موافق بودهاند. به نظر میرسد که توافق زوجین برای اشتغال زن موجب بهبود روابط آنان میگردد و زنان را به مشارکت در امور اقتصادی خانواده راغبتر میسازد.
تحقیق حاضر همچنین نشان میدهد که 77 درصد مادران، نظر فرزندانشان را نسبت به شغل خود مثبت دانستهاند و مهمترین دلیل رضایت فرزندان را برخورداری شغل معلمی از اعتبار و ارزش اجتماعی اعلام داشتهاند. «درک بهتر مسائل و مشکلات فرزندان» و «کمک تحصیلی مؤثرتر به فرزندان» از دیگر دلایل این رضایتمندی ذکر شده است. در عوض «حضور کمتر مادر در خانه» مهمترین دلیل نارضایی فرزندان از اشتغال مادر شمرده شده است.
در خصوص رسیدگی به امور تحصیلی فرزندان، 65 درصد از معلمان خود را مسئول این امر مهم ذکر کردهاند؛ 30 درصد آنان به اتفاق همسرانشان این مسئولیت را بر عهده داشتهاند و تنها 5/3 درصد شوهران، که به مشاغل فرهنگی و در آموزش و پرورش اشتغال داشتهاند، به تنهایی رسیدگی به امور تحصیلی فرزندان را متقبل بودهاند.
اکثریت قریب به اتفاق معلمان اثر اشتغال خود را بر فرزندانشان مثبت ارزیابی کردهاند و معتقدند که فرزندان آنان، در مقایسه با فرزندان مادران غیرشاغل، از اعتماد به نفس و استقلال رأی بیشتری برخوردار بوده و در امور شخصی منضبطتر و مسئولترند و در انجام دادن تکالیف درسی به خود متکی بوده و از پیشرفت تحصیلی قابل ملاحظهای برخوردارند. فرزندان آنان، اعم از دختر و پسر، در امور شخصی و تحصیلی، ترجیحاً با مادر خود مشورت میکنند و پدران به ندرت طرف مشورت فرزندان قرار میگیرند.
نتایج تحقیق نشان میدهد که، در مورد اشتغال زنان، رضایت شوهر در رضایت فرزندان بیتأثیر نیست و هر گاه شوهر از اشتغال زن ناراضی و روابط زوجین نامساعدتر باشد، فرزندان نیز از اشتغال مادرشان ناخشنود میگردند.
مطالعات انجام شده در خصوص تأثیر اشتغال زنان معلم بر خود آنان نشان میدهد که پذیرش مسئولیت در خارج از خانه روحیه و کارآیی زنان را تقویت میکند و درجه هوشیاری و خلاقیت آنان در تصمیمگیری درباره مسائل خانوادگی افزایش مییابد.
به عبارت دیگر، اشتغال موجب رشد شخصیت زنان میشود، آنان را در نیل به تفاهم با دیگران تواناتر میسازد، و حس همکاری و مشارکت در زندگی زناشویی را در آنان قوت میبخشد.
در تحقیق حاضر، اکثریت قریب به اتفاق زنان معلم از شغل خود رضایت کامل داشتهاند و دلیل رضایت خاطر خود را «ایفای نقش مؤثر در اجتماع» و «کسب منزلت اجتماعی» و «برخورداری از استقلال مالی» عنوان کردهاند. آنان احساس میکنند که به سبب نوع شغلشان، در خانواده و جامعه، از احترام بیشتری برخوردارند، نسبت به زنان غیرشاغل، «شأن اجتماعی بالاتر» و «دیدگاه اجتماعی وسیعتری» دارند و در مواجهه با مشکلات از ظرفیت بیشتری برخوردارند.
آنان «درک بهتر خانواده» و «مدیریت بهتر خانه» را از مزایای دیگر شغل خود در خانواده برشمردهاند. اکثریت قریب به اتفاق معلمان تأثیر حرفه معلمی را بر خود مثبت ارزیابی کرده و «ایجاد حس اعتماد به نفس»، «استقلال رأی»، «مفید بودن»، «خلاقیت» و «انعطافپذیری» را از آثار این حرفه دانستهاند.
آنان اظهار داشتهاند که غیبت خود در ساعاتی از روز در خانه را با تلاش و رسیدگی بیشتر به امور خانه جبران میکنند و اوقات فراغت خود را نیز به خانواده اختصاص میدهند و برای «رسیدگی به امور خانه و خانواده» اولویت قایل میشوند.
درمان استرس
استرس همیشگی می تواند به قلب آسیب رساند و حتی گرفتگی شریانهای قلبی را تشدید کند. تحقیقات جدید نشان می دهد این شرایط باعث ایجاد برخی از هورمونهای استرس در جریان خون می شود که ضعف سیستم دفاعی بدن را موجب می گردد و ما را در مقابل بیماریهای عفونی مانند سرماخوردگی و آنفلوآنزا آسیب پذیرتر می کند، همین طور ارتباط تنگاتنگی بین بیماریهایی از قبیل سوزش معده و تبخال تا آسم و سرطان با سطوح بالای استرس در بدن وجود دارد.
افزایش استرس حتی می تواند افت حافظه را با بالا رفتن سن تشدید کند. ولی نگران نباشید. راه های اثبات شده ای وجود دارند که استرس را از بین می برند. در طول این هفته، روزانه یک روش از تکنیک های پیشنهاد شده برای درمان استرس را امتحان کنید. بعضی از آنها بهتر از روشهای دیگر برای درمان استرس اثر می کنند. آنچه مهم است اینست که دو یا سه روش موثر در مورد خودتان را به هنگام افزایش استرس دنبال کنید.
● کاری انجام ندهید
یکی از راههای درمان استرس این است که حداقل یک بار در روز، پنج یا ده دقیقه آرام بنشینید و کاری انجام ندهید. به صداهای اطراف، احساستان و هر گونه کششی در گردن، شانه ها، بازوها، سینه و غیره تمرکز کنید.
رابین گیوث، موسس و مدیر مرکز مدیریت استرس مارین می گوید: «این یکی از مشکلترین کارها برای اکثر مردم است. چرا که شدیدا عادت کرده ایم راجع به ارزش کارهایی که انجام می دهیم فکر کنیم. انجام ندادن هیچ کاری یک جنگ واقعی است.» نشستن، به تنهایی ضربان قلب را کاهش می دهد و فشارخون را پائین می آورد، یعنی با دو مورد از آشکارترین تاثیرات استرس مقابله می کند.
همچنین دیدگاه شما را عوض می کند و احساس کنترل بر موقعیتها را افزایش می دهد. جیمز کارمودی فیزیولوژیست و مدیر تحقیقات مرکز تکامل ذهن در دانشگاه ماساچوست می گوید: «مطالعات نشان می دهد که موقعیتهای بسیار استرس زا مواردی هستند که نمی توانیم آنها را کنترل کنیم. ما نمی توانیم گذشته را تغییر دهیم، آینده را هم نمی توانیم پیش بینی کنیم.»
● با صدای بلند بخندید
یکی از راههای درمان استرس خندیدن است،همیشه موضوعی برای خنده در دست داشته باشید، این موضوع می تواند ، مجموعه ای از تکه های طنز مورد علاقه تان، یا صداهای بامزه ای که فرزندتان یا یک دوست از خودش درمی آورد باشد. حتی می توانید چند لحظه در مورد تماشای سریال کمدی مورد علاقه تان فکر کنید. اغلب در طول روز یکی از این موارد را انجام دهید.
لی بارک یک پژوهشگر می گوید: «یکی از موثرترین روش های کاهش استرس شب هنگام اتفاق می افتد، یعنی هنگامی که مشغول تماشای سریال مورد علاقه تان پس از یک روز طولانی هستید. تحقیقات برک در دانشگاه لومالیندا موسسه بهداشت عمومی در کالیفرنیا نشان می دهد که خنده خوب سطوح کورتیزول و اپینفرین هورمون های استرس را کاهش می دهد و سیستم دفاعی بدن را بهبود می بخشد. علاوه بر آن، تاثیرات مفید یک خنده از ته دل و خوب، به مدت ۲۴ ساعت باقی می ماند. برای یادآوری مجدد می توانید آن را برای دوستان خود نیز تعریف کنید.»
● موسیقی گوش دهید
هنگامی که با یک کار دلهره آور مواجه می شوید،به موسیقی گوش فرا دهید این کار به کاهش استرس شما کمک می کند-موسیقی می تواند از نوع کلاسیک، ملی یا جاز باشد - در محل کار هم می توانید از سی دی درایو کامپیوتر خود استفاده کنید تا موسیقی قابل دسترستان باشد.
در تحقیقی که در دانشگاه موناش در ویکتوریای استرالیا انجام شد، به دو گروه از دانشجویان گفته شد تا یک نطق شفاهی تهیه کنند. بعضی در سکوت کار کردند، عده ای دیگر به مجموعه موسیقی گوش دادند. استرس باعث افزایش فشارخون و بالا رفتن ضربان قلب کسانی که در سکوت کار می کردند شد، ولیکن در داوطلبانی که در گروه موسیقی بودند، مقادیر فوق ثابت باقی ماند. از طرفی آنها اعلام نمودند که استرس کمتری در ضمن کار احساس کردند.
درمان استرس
استرس
● مثبت بیندیشید
به شخص یا چیزی که عمیقا مورد علاقه تان است (در هر مکان) از۵ثانیه تا ۵ دقیقه فکر کنید این کار میتواند استرس شما را کم کند. یا منظره ای از یک تعطیلات آرام را تصور کنید یا عبارتی که باعث ایجاد احساس مثبتی نسبت به خود و جهان اطرافتان می شود را در ذهنتان مرور کنید تا بدین ترتیب استرس خود را کم کنید.
به نظر می رسد که فکر کردن همانند پندی از یک کارت تبریک است! شاد فکر کردن و افکار آرامش بخش می تواند با تغییرات فیزیولوژیک که هنگام بوجود آمدن استرس اتفاق می افتند مقابله کند.
● قدم بزنید
یکی دیگر از راههایی که میتواند استرس شما را کم کند قدم زدن است.از پشت میز، صندلی در هر موقعیتی که هستید ، بلند شوید و ۱۰ دقیقه راه بروید. بسیاری از مردم این حس درونی را دارند که پیاده روی به آرامششان کمک می کند. امروزه دانشمندان در حال اثبات این موضوع هستند. در تحقیقاتی که در دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد در سال ۲۰۰۲ انجام گرفته، محققان اشخاصی را که از بستگان بیمار خود نگهداری می کردند مورد توجه قرار دادند. (این موقعیت به گونه ای است که هرکدام از ما نیز در این شرایط با استرس مواجه می شویم.) در این مورد تحقیقات دانشمندان نشان داد، افرادی که ۴ بار در هفته پیاده روی می کنند استرس کمتری دارند و راحت تر می خوابند. همچنین آزمایشات نشان دادند که فشارخون این افراد در هنگام استرس ثابت باقی می ماند.
● نفس عمیق بکشید
برای پنج دقیقه، تنفس خود را آهسته تر کنید و در حدود۶ بار در دقیقه نفس بکشید. به عبارت دیگر، مدت ۵ ثانیه عمل دم، ۵ ثانیه عمل بازدم انجام دهید.
عموما تمایل داریم که تنفس تند و سطحی داشته باشیم، به خصوص هنگامی که احساس فشار می کنیم. چند نفس عمیق شما را مجبور می کند که شانه های خود را بکشید و ماهیچه های سفت را شل کنید. براساس یک تحقیق بین المللی در سال ۲۰۰۱، تنفس آرام مزایای غیرقابل پیش بینی دیگری نیز دارد.
● با آرامش برخیزید
درست قبل از ترک تختخواب و بلافاصله بعد از اینکه زنگ ساعت در صبح به صدا درآمد،۵ دقیقه برای آرام کردن بدنتان وقت صرف کنید. با منقبض کردن انگشتهای پا شروع کنید، سپس با اختیار خود آنها را شل کنید. بعد در مورد ماهیچه های کف پا و سپس عضله های ساق پا و ران پا و باسن همین کار را انجام دهید.
به طرف بالا این روش را ادامه دهید تا بالاخره با جمع کردن و سپس شل کردن عضله های صورت به آن خاتمه دهید. یک متخصص استرس می گوید: «اگر روز خود را با تنش آغاز کنید، موقعیت ها به گونه ای خواهد بود که تمام روز احساس تنش می کنید. اگر مشکلاتتان را باخود به رختخواب ببرید، احتمالا خواب شما را مختل می کند و این به معنای تنش بیشتر است. تحقیقات نشان می دهد، افرادی که از خواب محروم می شوند، میزان هورمونهای استرس در آنها افزایش پیدا می کند.» او همچنین می گوید: «هر روز خود را، با یک یا دو دقیقه آرامش بخشیدن به خود آغاز کنید و به پایان برسانید.»
اساسا بهطور علمی اینکار غیرممکن است. البته این موارد نه تنها خود شخص را میآزارد بلکه باعث آزار افراد مقابل نیز میشود.
احساسات خود را باور کنید:
هیچوقت بهخودتان نگویید که شما نباید آنچه را انجام میدهید احساس کنید.(جلوی احساس خود را
نگیرید). نگویید: من الان نباید دچار استرس شوم. شما باید همیشه احساسات خود را قبول کنید در غیراین صورت آن احساسات بهزودی بر شما غلبه میکنند. اگر شما قبول کنید که استرس دارید یک قدم جلو هستید و بهتر میتوانید بر آن غلبه کنید.
مسئولیت احساسات خود را قبول کنید :
خالی کردن حالات استرس خود روی دیگران بسیار کار سادهای است. ولی سعی کنید که هیچ وقت با
دیگران رفتار نامناسبی نداشته باشید. اگر با دیگران بر خلاف میل آنها رفتار کنید باعث میشود که آنها ناراحت شده و ناراحتی خود را بر سر شما خالی کنند.
سرزنش کردن فقط باعث استرس بیشتر شما میشود. زیرا اشتیاق،خود مستقیما با عوامل قابل کنترل شما در ارتباط است.آنچه غیرقابل دسترسی است شما را مشتاق میکند. اگر شما همسرتان را بهخاطر داد زدن سرزنش میکنید پس تنها راهحل این است که همسرتان صدایش را پایین بیاورد. که در این حالت اشتیاق و استرس هر دوی شما افزایش مییابد زیرا شما نمیتوانید تاثیر زیادی روی صدای همسرتان داشته باشید.
اما زمانیکه شما مسئولیت کار خود را قبول کردید آن وقت فاکتور سرزنش کردن از بین میرود.و شما با واقعیت روبهرو شده و قربانی دیگران نمیشوید و میتوانید کنترل احساسات خود را در دست بگیرید لذا مسئولیت شما باعث میشود تا نسبت به احساسات خود کاری انجام دهید. اگر شخصی باعث اضطراب شما میشود، او را صدا کنید و به او بگویید چه احساسی نسبت به او دارید و چرا این احساس را دارید و چه میتوان کرد که این احساس از بین برود. این موضوع را با سرزنش کردن آنها بدتر نکنید. همیشه راجع به مشکل خود فکر کنید، نه راجع به شخص بهخصوصی.
نفس کشیدن :
زمانیکه اضطراب وجود شما را فرا میگیرد، ناخودآگاه نفسهای کوتاه میکشید. این اولین مرحله قبل از جدال و یا خاموشی و سکوت است که اینها خود باعث صدمه زدن به گفتوگو میشود. بنابراین در این مواقع نفسهای عمیق بکشید، این کار باعث کاهش اضطراب میگردد.
استراحت کوتاهی بکنید :
از صحنه خارج شدن همیشه فکر شما را تازه میکند. البته نیازی به سفرهای بلندمدت نیست بلکه یک استراحت کوتاه مدت تنها چیزی است که به آن نیاز دارید. قدم زدن و یا تمرین در باشگاه ورزشی کافی است.بهتر است فعالیت کنید تا هورمونهای مخالف و ضدحالتهای فعلی در شما ایجاد شود. ورزش همیشه باعث ریلکس شدن بدن میشود. دوری از محل اضطراب باعث آرامش فکر شده و فرصتی جهت مقابله با مشکل به شما میدهد. حتما سعی کنید بعد از استراحت مشکل را با طرف مقابل بازگو کنید در غیراین صورت فقط وقفهای در مشکل بهوجود آمده است بدون آنکه مشکل شما بر طرف گردد.
انعطاف پذیر باشید:
استرس غیرقابل اجتناب است و مانند طلوع و غروب خورشید اتفاق میافتد. پس بهترین راه مبارزه با آن تغییر رفتار و برخورد با دیگران است. نرم باشید نه سخت. با توجه به کلام افراد نشانههای استرس را تشخیص داده و سپس خودتان را با آن تطبیق دهید. با کمی انحراف و گذشتن از علائق خود دیگران را در به دست آوردن نیازهایشان کمک کنید. نیازی به سختی کشیدن و تحمل سفرهای دور و دراز نیست فقط به صحبتهای دیگران گوش دهید و توجه داشته باشید که این روش به خوبی باعث کاهش استرس میگردد.
راجع به مشکل بعد از وقوع آن صحبت کرده و بحث کنید:
این موضوع را اگر با موضوع قبلی یعنی انعطاف پذیری ادغام کنید میتوانید افراد مضطرب را کنترل کنید. شما حتما باید بعد از یک اتفاق تنشزا (بعد از آرام شدن) راجع به آن صحبت کنید
در غیر این صورت آن مشکل به شکل فجیع تری تکرار خواهد شد.
اگر شخصی را میشناسید که زود عصبانی میشود به او بگویید که موضوع زیر را بخواند.
اضطراب و استرس شیمیایی:
3 مورد ذکر شده زیر باعث استرس و اضطراب شده و شما باید از آنها دوری کنید.
الف) نیکوتین:
این ماده هم در کوتاه مدت باعث آرامش شده ولی در درازمدت به فرد صدمه میزند. اگرچه کشیدن یک سیگار در همان لحظه باعث آرامش میگردد ولی ضربان قلب را افزایش داده و نفسها را کوتاه میکند و ضررهای بیشمار دیگری نیز دارد.
ب) کافئین:
از این داروی محرک دوری کنید به جای قهوه از یک نوشابه دیگربا کافئین کمتر مثل چای استفاده کنید.
ج) شکر:
غذاهای شیرین باعث افزایش گلوکز میشود. میتوانید از غذاهایی با شکر کمتر استفاده کنید مثل انواع نان سبوسدار.
از دیــگران راجـع بــه عکس العمل های خودتان در هنگام استرس سؤال کنید :
شما حتما باید اینکار را بکنید زیرا در موقع استرس متوجه بسیاری از مسائل و رفتارهایی که از شما سر میزند نیستید و فراموشی کوتاه مدت اجازه بازیابی مسائل را به شما نمیدهد. همچنین اطلاعیافتن از رفتارهایتان میتواند به شما کمک شایانی بکند. اگر دیگران بگویند که شما در هنگام استرس فریاد میزنید، بهخود آمده و خواهید دانست که باید استرس خود را کاهش داده و سپس به گفتوگو بپردازید.
http://www.beytoote.com/
hamshahrionline.ir
در این پست تصمیم دارم به یکی از مسائل مهمی که روزانه بسیاری از افراد با آن درگیر بوده و دست و پنجه نرم میکنند بر اساس تجربیات گذشته خودم و نظرات شخصیام بپردازم. گاهی بعضی افراد اسیر استرس و اضطراب میشوند و بعضی هم با آن کنار میآیند اما به ندرت آن را سرکوب کرده و مهار آن را به دست میگیرند. من مدت زیادی با این موارد یعنی استرس و اضطراب زندگی کردم و داروهای زیادی را جهت درمان آن مصرف کردم اما در نتیجه هیچ کدام از آنها به طور دائمی موثر واقع نشد و فقط درمان موقت نتیجۀ مصرف دارو و قرصهای مختلف بود.
استرس اکتسابی است . چرا استرس؟ دلایل بوجود آورنده استرس و اضطراب چیست؟
گذشته از دلایل فیزیکی و جسمی به نظر من مواردی بسیار مهم در بروز حالات استرس و اضطراب دست دارند که من با توجه به بررسیها و تجربیات خودم به آنها میپردازم.
۱ – عدم اطلاع از موقعیت زمانی و مکانی که در آن قرار خواهیم گرفت
۲ – ترس از عدم بر آورده شدن خواسته
۳ – نگرانی از وقوع مشکل یا حادثهای حاد
۴ – نگرانی از طرد شدگی و عدم کارآمدی
۵ – وسواس
۶ – از دست دادن موقعیت شغلی، خانوادگی، اجتماعی و …
۷ – ترس از بیماری
۸ – ترس از مرگ
و …
اگر کمی دقت کنیم درمییابیم که در تمام موارد بالا “ترس” وجود دارد. منظور اینکه ترس عامل اصلی تمام استرس ها و اضطرابهاست. اگر ما بتوانیم ترس را در خود از بین ببریم به راحتی استرس را از بین بردهایم. ما در واقع از چیزی میترسیم که یا اصلا وجود نداشته و یا اینکه احتمال به وجود آمدن آن کمتر از ۵۰% است. پس چرا بترسیم. در اینجاست که به جملۀ معروف “تفکر مثبت اساس هر موفقیت است” میرسیم. ما با تفکر مثبت خودمان نسبت به هر چیز و هر موقعیتی به راحتی میتوانیم ترس خود را نسبت به آن موقعیت از بین ببریم.
مثال :اگر ما از وقوع حادثهای میترسیم یا استرس داریم، کافی است که نوع نگاه خود را از آن موقعیتی که شاید حادثهزا باشد عوض کنیم. مثلا نگران اتومبیل فرزندمان هستیم که تصادف نکند. حال اگر با کمی تفکر با خود بیندیشیم که هم اتومبیل ترمز دارد و هم کمربند ایمنی و هم اینکه خیابانها شلوغ است و رانندگی هم خوب و در آخر اینکه مرگ و زندگی دست خداست و نیز برگ از شاخه نمیافتد مگر به اردۀ او، هرگز استرس و اضطراب ما را دچار نخواهد کرد.
مثال ۲ : اگر ما از بیماری میترسیم کافی است با خود تصور کنیم که هزاران نفر مانند ما یا در معرض بیماری هستند و یا این بیماری حاضر ما را دارند. پس چرا نگرانی؟ تا جایی که دلمان بخواهد قرص و دارو موجود است و در آخر مثلا ۵۰% از افرادیکه به این بیماری دچار بودهاند جان سالم بدر بردهاند؛ چرا ما جزء آن ۵۰% سالم نباشیم؟ و درنهایت مگر نمیدانیم که زاد و مرگ دست خداست پس نگران نباشیم و تلاش برای بهبودی خود را کنار نگذاریم.
مثال ۳ : اگر ما از برآورده نشدن خواسته نگرانیم به این دلیل است که خودمان هم هنوز شک داریم که انتخاب این خواسته درست است یا خیر. اگر هم ایمان داریم نباید نگران برآورده نشدن آن باشیم چون خواستۀ ما بسیار خوب و معقول بوده و در راستای پیشرفت و تعالی ماست. اما اگر نشد چه میشود؟ (این جمله منفی است) پاسخ این است که اگر نشد، نشد. اصلا مهم نیست. دوباره تلاش میکنم.
در کل استرس و اضطراب از ترس ناشی میشود که ترس هم از عدم وجود باور قوی به قدرت و توانایی فکر است.
نوع دیگر استرس، ترس مرضی و حملات پنیک
اما نوعی دیگر از استرس وجود دارد که ناگهان فرد دچار استرس و اضراب میشود که این میتواند دلایل ژنتیکی داشته و یا عوامل جسمی روحی در آن دخیل باشند. تنشها و ناملایمات روزمره تقریبا یکی دیگر از عوامل بوجود آورندۀ این نوع استرس است.
علایم استرس و اضطراب :
۱ – تپش قلب
۲ – احساس درد در قفسۀ سینه (گاهی خیلی شدید)
۳ – احساس خفگی
۴ – احساس خواب آلودگی
۵ – خستگی چشم
۶ – نیاز به دفع مزاج
۷ – اسهال، تهوع و استفراغ
۸ – حوصلۀ هیچ کس را نداشتن
۹ – سردرد و داغی بدن
۱۰ – فشار خون بالا
۱۱ – مشکل در تنفس
۱۲ – خشک شدن دهان
۱۳ – تعریق زیاد
۱۴ – سرگیجه
۱۵ – سوزش معده
راههای سادۀ مهار استرس و اضطراب
اکنون که علائم حالت استرس و اضطراب را کاملا دریافتیم، باید به دنبال راههای مهار آن باشیم. ابتدا بدانیم که مغز انسان بهترین داروها را میسازد و بهترین درمان ها را در خودش گنجانده است. فقط راه استفاده از آنها را باید یافت و آن هم نیاز به کمی تمرین و ممارست دارد. در اینجا به راههای مهار استرس بر اساس تجربیات شخصی و پیشنهادات پزشکان متخصص میپردازم :
۱ – نفس عمیق به مدت چند دقیقه
۲ – پیاده روی و قدم زدن
۳ – سرگرم شدن به کاری خاص مثلا نظافت منزل یا رانندگی (پرت کردن حواس خودمان به جایی دیگر)
۴ – تماس با چند دوست (حضوری یا تلفنی)
۵ – گوش دادن به یک موسیقی بیکلام
۶ – ورزش و تحرک (ترجیحا در جمع)
۷ – تفکر و تجسم مثبت از موقعیتی دیگر و مکانی دیگر
۸ – در آغوش کشیدن کسی که دوستش داریم
۹ – عدم توجه به علائم استرس
۱۰ – مدیتیشن و ریلکسیشن
۱۱ – تماشای طبیعت، دریا
۱۲ – توکل به خدا و سپردن همه چیز به دست او
حتی یک تصویرسازی ذهنی...
البته در ابتدا استفاده از یک عدد قرص پروپرانولول ۱۰ میتواند مفید باشد. اما باز هم بدانیم که مغز ما مهمترین منبع بوجود آورندۀ استرس و در مقابل بهترین از بین برندۀ آن است. نگران نباشیم. همه چیز در جای خود و به بهترین نحو اجرا میشود. این خودمان هستیم که شرایط را سخت میپنداریم و در نتیجه آنها را جذب مینماییم. تجربیات خود را در این رابطه با سایر خوانندگان این مطلب در میان بگذارید.
http://www.pourali.net/