شما چطور صحبت میکنید؟ تندتند مثل آزاده نامداری؟ یا شمردهشمرده مثل محمد سلوکی؟ میدانستید چگونگی صحبت کردن شما میتواند نماینده شخصیت و نوع تفکرتان باشد؟ آیا به تفاوتها و الگوهای گفتاری زنان و مردان توجه کردهاید؟ یا بهطور کلی آیا قبول دارید شخصیت هر آدمی از طریق کلامش خودش را بهتر و بیشتر نشان میدهد؟ در اصل در این گزارش همان چیزی را بررسی میکنیم که قدیمها به آن میگفتند: «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد...». این نکات را به خاطر بسپارید تا صحبت کردنتان، معقولتر و شنیدنیتر باشد.
نکته اول: واژه و صدا
هر واژه، کلمه یا جملهای که در صحبت کردن بهکار میگیریم، در معرفی ما به دیگران و برداشت آنها از شخصیت و رفتارمان موثر است. در حقیقت با نوع کلام خود میتوانیم دیگران را جذب کلام و در پی آن شخصیتمان کنیم یا برعکس اطرافیان را از خود دور کنیم. پژوهشگران دانشگاه میشیگان در آمریکا هم در تحقیقات و پژوهشهای خود به این نتیجه رسیده بودند که در ارتباطات، نخستین موضوعی که جلب توجه میکند، صدا و طرز صحبت کردن طرف مقابل است.
نکته دوم: نه به این شوری شور
همان اندازه که سریع صحبت کردن ارتباط با دیگران را مختل میکند، به همان نسبت، کٌند صحبت کردن هم مناسب نیست. تاکید بر یکسری از کلمات به آن اندازهای میتواند بر نوع کلام ما تاثیرگذار باشد که تکرار یک کلمه یا صدای بسیار آهسته، بنابراین برای آنکه هر آنچه بیان میکنیم به درستی از سوی مخاطب ما دریافت و درک شود، باید تناسبی را میان شیوه صحبتکردن، حرکتهای بدنی و نوع کلمههای خود برقرار کنیم.
نکته سوم: کلام زنانه، کلام مردانه
زنان و مردان از روشهای متفاوتی برای صحبت کردن استفاده میکنند که به دلیل روشهای تربیتی آنها نیست، بلکه این تفاوتها در نیازهای تکاملی آنها ریشه دارد. زنان، الگوهای گفتاری ملایمتری را برای ارتباط برقرار کردن میان خود به کار میگیرند. این روش، آنها را از برخوردهای تهاجمی مردان حفظ میکند؛ به عبارت دیگر از یک سو از تغییرات صدا و زیر و بم کردن صدا در الگوهای کلامی خود استفاده میکنند و از سوی دیگر اغلب کلماتی را بهکار میگیرند که بار عاطفی و احساسی بیشتری دارد. مردان برای تاتیرگذار نشان دادن خود گاهی از واژگان درشت یا صدای بلندتری استفاده میکنند. همچنین نباید در کلام آنها چندان دنبال واژهها یا کلمات احساسی یا توضیح و تفصیل بیشتر موضوع بود، چراکه اغلب به سرعت به سراغ اصل مطلب میروند بیآنکه کلام را با عاطفه و احساس یا شرح و بسط بیارایند، اما بهطور کلی یکسری از الگوهای کلامی در معرفی شخصیت افراد، چه زن و چه مرد، تثبیت شدهاند.
نکته چهارم: کسانی که صدای آرام دارند...
برخی معتقدند آرام صحبت کردن نشانه تعقل گوینده است و کسانیکه صدای آرام دارند، ممکن است به مرحلهای رسیده باشند که نیازی به شلوغ کردن و ایجاد جنجال نداشته باشند، چراکه آنها از آرامش درون بهره میبرند. این اشخاص به روابط معمولی و آرام تمایل دارند. گاهی هم ممکن است افرادی که صدای آرام را در کلام خود بهکار میگیرند جزو افرادی باشند که مورد آزار و اذیت صدای بلند والدین، همسر یا دیگران قرار گرفتهاند و از ترس آنکه مانند آنها شوند از ایجاد صدای بلند خودداری میکنند. از سوی دیگر افرادی که اعتمادبهنفس پایین دارند، اغلب سریع و با صدایی آرام صحبت میکنند.
نکته پنجم: کسانی که صدای بلند دارند...
در برخی از موارد و از دیدگاههایی، صدای بسیار بلند نشانه شخصیت منفی افراد است و گاهی در فرهنگ عمومی از آنان به عنوان گستاخ یا بددهن نام میبرند. در بسیاری از موارد بلندی صدای افراد، دلایل روحی و روانی دارد. از سوی دیگر این نوع صدا نشاندهنده شادی، غرور، جوانی، لذت و خوشی هم به حساب میآید، اما اغلب این افراد به دیگران اجازه صحبت کردن نمیدهند. البته فراموش نکنیم که ممکن است صدای بلند ما با لحن تحکمآمیز نیز بیامیزد و به کلام ما جنبه دستوری ببخشد که خود به نوعی اختلال در ارتباط با دیگران را سبب میشود. احمد یحیایی ایلهای در کتاب «تشریفات هتل» میگوید: «همانطور که هر فرهنگ نسبت به فرهنگهای دیگر از بسیاری جهات متفاوت است از نظر ارتباطی نیز تفاوتهایی مشهود است. برای مثال مردم آذربایجان عموما بلندتر و درشتتر از مردم فارس و اصفهان سخن میگویند. همچنین شهرنشینان نسبت به روستاییان و عشایر آرامتر و با بلندای کمتری سخن میگویند.
در تبیین علت یا علتهای این پدیده عوامل گوناگونی دخالت دارند و یکی از آنها محیط جغرافیایی و شرایط اقلیمی است. مردمان کوهستانها و دشتهای فراخ به نسبت شهرنشینان از بلندای بیشتری در سخنگویی و محاوره استفاده میکنند. حرفه در بلندای صدا موثر است. کارگران و کارکنان سازمانهای صنعتی که با سروصدای بیشتری سروکار دارند، از کارمندان اداری که در دفترهای تمیز و بیسروصدا و با موزیک ملایم کار میکنند، بلندتر صحبت میکنند. معلمان عمدتاً نسبت به دیگر حرفهها مانند پزشکان یا کارمندان دفتری و حسابداران از بلندای صدای بیشتری در محاوره با دیگران استفاده میکنند. از سوی دیگر هراندازه سروصدا و عوامل اختلالزا وجود داشته باشد بلندای صدایی بیشتر میشود.»
نکته ششم: گول نزنید!
یادتان باشد برمبنای نوع صحبت کردنتان، خیلی وقتها مورد قضاوت قرار میگیرید. پس بهتر است در این زمینه تمرین کنید تا بتوانید بهتر حرف بزنید. البته این به معنای این نیست که دیگران را گول بزنید. شما باید صادقانه با دیگران روبهرو شوید. اما اگر خودتان میدانید که طرز صحبت کردنتان مناسب نیست، بهتر است کمی روی آن کار کنید تا بتوانید ارتباط بهتری با دیگران برقرار کنید.
بگو تا ذهنت را بخوانم
خانم دکتر «سیما فردوسی»، روانشناس، در مورد نوع صبحت کردن و تاثیر آن روی دیگران و قضاوت در مورد شخصیتها، حرفهای خواندنی زیادی دارند. یادداشت اختصاصی ایشان را در این زمینه بخوانید. تمام افراد باید به شیوهای سخن بگویند که تاثیرگذار و محترمانه باشد، اما فراموش نکنیم که نوع صحبت کردن به خانواده، فرهنگ و چگونگی تربیت افراد بازمیگردد و به عواملی از این دست وابسته است. به بیان دیگر اینکه کودک در چه فرهنگی رشد میکند و پدر و مادر در تربیت او از چه واژهها یا لحنی استفاده میکنند، همگی بخشی از دایره لغات او را میسازند تا در آینده و زمانیکه وارد جامعه شد، آنها را در طرز صحبت کردنش بهکار بگیرد. البته نقش آموزش از طریق رسانههای جمعی، اجتماع و بهطور کلی هر محیطی که فرد در آن حضور دارد (مانند مدرسه) را نباید نادیده گرفت، اما نقش خانواده نقشی کلیدیتر و مهمتر است.
پسرانه، دخترانه
بهطور معمول پسرها بیشتر از دخترها در خارج از محیط خانه حضور مییابند. آنها از همان سنین کودکی ممکن است گاهی در کوچه و خیابان با دیگر همسن و سالان خود سرگرم بازی شوند، بنابراین بسیاری از واژهها و اصطلاحات را در خارج از محیط خانواده و در خیابانها فرا میگیرند. برهمین اساس نوع صحبت کردن یک دختر با یک پسر بسیار متفاوت است، حتی اگر هر دو از یک خانواده باشند. برهمین اساس دخترها در سخن گفتن بسیار محجوبتر و آرامتر هستند و پسرها کمی بیحد و مرزتر حرف میزنند.
پرخاشگر یا مهربان؟
چگونگی صحبت کردن و نوع کلام، نماینده نوع تفکر افراد است. یعنی هر واژه و اصطلاحی که در کلام خود بهکار میگیریم، نشان میدهد به چه چیز و چگونه میاندیشیم. همچنین نشاندهنده صفات شخصیتی ما به حساب میآید. اینکه فرد شخصیتی پرخاشگر دارد یا مهربان و باعاطفه است، انسانی حسود یا فردی منطقیست، همگی در کلام ما خود را نمایان میکند.
به واژهها دقت کن!
اگر میخواهیم طرف مقابل خود را بهتر بشناسیم باید روی هریک از واژگان و کلمات او و همچنین لحنی که در بیان آنها بهکار میگیرد، تمرکز کنیم. اینکه آیا از کلام تکراری استفاده میکند یا نه و همچنین فراوانی واژههایی که در کلام خود بهکار میبندد، از نکات کلیدی در شناخت شخصیت افراد به حساب میآیند. همانگونه که نحوه بیان و کلام ما برای مشاور و روانشناس از اهمیت بسزایی برخوردار است و به عنوان یک ملاک تشخیصی در سنجش میزان اضطراب، استرس، وسواس، افسردگی و دیگر اختلالهای روحی افراد بهکار گرفته میشود. خانوادهها باید در کلام کودکان و واژههایی که به آنها میآموزند دقت داشته باشند و اگر در کلام خودشان نابهنجاریهایی دیده میشود، به یک روانشناس یا مشاور مراجعه کنند تا کلام آنها اصلاح شود
مطالب پیشنهادی:
دریافت پول از بیمار بصورت مستقیم (خطای پزشکی)
راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها
راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها و مراکز پزشکی
مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
مصرف کالاهای خارجی و قاچاق و تاثیر آن بر اشتغال و تولید
دسترسی به تمامی این مطالب در سایت
*** با هم ببینیم ***
در گذشته اکثر خواستگاری هایی که به ازدواج منجر می شد با واسطه گری فردی بود که در اصطلاح آن را معرف می نامیدند و در بیشتر موارد دختر و پسر در جلسه اول آشنایی برای نخستین بار یکدیگر را ملاقات می کردند و پس از آن با نظارت والدین، مراحل آشنایی با ضوابط خاصی انجام می گرفت...
اما این روزها بسیاری از ازدواج های نسل جوان محصول آشنایی قبل از ازدواج است و خیلی ها این آشنایی ها را ملاکی برای انتخاب همسر قرار می دهند. حالا این سوال مطرح می شود که اصلا آشنایی قبل از ازدواج خوب است یا بد؟ دکتر فرهاد فراهانی، روان پزشک و استادیار دانشگاه آزاد اسلامی به این سوال پاسخ می دهد.
▪ آقای دکتر! آشنایی دختر و پسر قبل از ازدواج خوب است یا بد؟
ـ شکی نیست که قبل از ازدواج حتما باید آشنایی صورت بگیرد. در دوران قدیم حتی دختر و پسر یکدیگر را نمی شناختند و نمی دانستند که قرار است با چه کسی زندگی تازه ای را شروع کنند و بعد از اینکه خطبه عقد خوانده می شد با یکدیگر آشنا می شدند. در واقع این پدر و مادرها بودند که برای آنها همسر انتخاب می کردند. ما آن دیدگاه را نمی پذیریم و قبول نداریم اما اینکه دخترها و پسرها هم بدون آگاهی و بدون اینکه بدانند با چه کسی قرار است آشنا شوند، روابط داشته باشند، درست نیست، چرا که این سوال مطرح می شود که آیا ابزار لازم برای محک زدن یکدیگر را دارند؟ قرار است این آشنایی در صورت شناخت کافی به ازدواج برسد و قرار نیست که دختر و پسر یک دوستی داشته باشند و بعد از ۶ ماه که وابستگی عاطفی بین آنها ایجاد شد، تازه ببینند به درد هم می خوردند یا نه؟
▪ یعنی در این آشنایی ها نباید هیچ گونه تعهدی وجود داشته باشد؟
ـ تعهد به معنایی که طرفین مجبور شوند حتما و صددرصد با هم ازدواج کنند در آشنایی های قبل از ازدواج بی معنا است. قرار است طی این رابطه دختر و پسر با لایه های سطحی شخصیت یکدیگر آشنا شوند و این آشنایی شناختی به آنها بدهد که با آن شناخت بتوانند تصمیم بگیرند به درد هم می خورند یا نه. اما انتظار می رود چنانچه این آشنایی ها با منطق و ارزش های اخلاقی باشد، به احتمال زیادی به ازدواج منجر شود. بنابراین آشنایی های قبل از ازدواج آن هم در چارچوب مشخص ارزشی و اخلاقی باعث می شود افراد عاقلانه تصمیم بگیرند، عاشقانه شروع کنند و با تعهد ادامه دهند.
▪ درباره این چارچوبی که گفتید بیشتر توضیح می دهید؟
ـ بگذارید برایتان یک مثال بزنم. دختر خانمی برای مشاوره به مطب من آمده بود و می گفت ۷سال است با پسری دوست است و خانواده هایشان هم از دوستی آنها باخبرند و می خواست بداند با هم ازدواج کنند یا نه. من هم در جواب این خانم جوان گفتم که از همان ابتدا جاده را اشتباه رفتی. خیلی وقت ها دختر و پسرها بعد از اینکه دو سه سال با هم دوست هستند، تصمیم می گیرند با هم ازدواج کنند اما در طول این مدت آنقدر به هم وابسته شده اند که نمی توانند تضادها و تفاوت های شخصیتی، فرهنگی، خانوادگی و... که با هم دارند را ببینند. در واقع همین وابستگی عاطفی موجب می شود با هم ازدواج کنند و حالا که به هم رسیدند، دعواها و مشکلات و اختلافات شروع می شود؛ مشکلات و اختلافاتی که قبل از ازدواج و در دوران دوستی هم وجود داشتند اما طرفین به دلیل عشق ظاهری نمی توانستند (بهتر است بگوییم نمی خواستند) آنها را ببینند.
▪ مدت آشنایی قبل از ازدواج چقدر باید باشد؟
ـ به طور میانگین ۳ تا ۶ ماه فرصت مناسبی است که دختر و پسر و خانواده های شان با هم آشنا شوند اما باز هم تاکید می کنم که این آشنایی ها نباید طولانی شود تا وابستگی کاذب و غیرمنطقی ایجاد کند. در طول این مدت هم می توانند از یک مشاور خانواده کمک بگیرند تا منطقی و آگاهانه تصمیم گیری کنند. گاهی افراد چند ماه با هم رابطه دارند و رفت و آمد می کنند تا یکدیگر را بشناسند ولی این روابط از همان ابتدا مبهم است و پایان مثبتی هم نخواهد داشت. به بیان دیگر، روابط قبل از ازدواج دختر و پسر باید ارتباطی منظم و هدف دار باشد و خانواده ها حتما در جریان باشند و این رابطه رسما اعلام شود و ارزش های اخلاقی در آن کاملا رعایت شود. مجاز بودن این ارتباط تا این حد باشد که هیچ گونه ارتباط جسمانی و پنهانی وجود نداشته باشد تحت نظر خانواده یکدیگر را بشناسند. همان طور که گفتم زمان این ارتباط بستگی به طرفین دارد و تا زمانی که تا حدودی یکدیگر را بشناسند این زمان طول خواهد کشید و حداکثر ۶ ماه خوب است اما اگر در این مدت دیدند که نظرها و اعتقاداتشان از هم دور است باید هرچه زودتر به این آشنایی خاتمه دهند.
▪ آیا فرد در طول این مدت کوتاه می تواند شناختی کافی در مورد طرف مقابلش پیدا کند و مهم ترین تصمیم زندگی اش را بگیرد؟
ـ ببینید ما ۸ نوع بلوغ داریم که شامل بلوغ جنسی و جسمی، بلوغ عقلی و علمی، بلوغ عاطفی، بلوغ روانی، بلوغ بینشی، بلوغ اجتماعی، بلوغ اخلاقی و بلوغ مالی می شود و فردی که تصمیم به ازدواج می گیرد باید به این بلوغ ۸گانه رسیده باشد تا با توانایی و تجاربی که دارد و با کمک مشاور و خانواده بعد از ۳تا ۶ ماه به یک شناخت نسبی از طرف مقابل خود برسد. بسیاری بر این باورند ۶ماه فرصت بسیار کمی است چرا که افراد در طول این مدت می توانند زندگی و شخصیت واقعی خود را پنهان کنند و مانع از شناخت واقعی طرف مقابل شوند. در جواب این افراد باید گفت که چه تضمینی وجود دارد که پس از یک سال و حتی چند سال شناخت طرفین از هم کامل شود؟ بله. گاهی رفتارها و منش ها در روابط بین دو طرف ساختگی و تصنعی است و هرکس می کوشد، تصویر بهتری از خود نشان دهد اما گاهی گذر زمان چیزی را عوض نمی کند و فقط وابستگی عاطفی نابجا ایجاد می شود.
خانواده ها در این نوع روابط چه نقشی می توانند ایفا کنند؟
ـ خانواده ها باید در تربیت جوانان شان دقت لازم را داشته باشند. اول از همه باید از زمان نوجوانی یا حتی قبل تر از آن فضای ارتباط را به وجود آوریم تا دختر و پسرمان به راحتی بیایند و مسایل را با ما در میان بگذارند. باید به جوانان ابزار لازم برای شناخت بدهید تا فقط به ظاهر یک فرد نگاه نکنند. پدرها باید با دخترهایشان ارتباط عاطفی داشته باشند و به آنها بگویند که دوستشان دارند تا اگر کسی بعدها در سنین بالاتر به دخترشان گفت خیلی دوستش دارد، فکر نکند خبری شده است. متاسفانه در حال حاضر یک پسر جوان هنوز نمی داند چه چیزی می خواهد و برای زن گرفتن چه ملاکی هایی دارد. دخترها نیز همین گونه هستند و شاید فقط به ظاهر و وضعیت مالی طرف مقابل خود نگاه کنند. از طرفی خیلی وقت ها ما می بینیم جوان ما آموزش جنسی ندیده است. پس یک جوان که می خواهد ازدواج کند این آموزش ها را از کجا باید بیاموزد؟ بعضی وقت ها هم آموزش می گیرند ولی کارشناسانه نیست. این عدم آموزش بعدها در ازدواج موجب اختلافات زوجین با هم می شود.