یکی از چالش های دوران کهنسالی احساس تنهایی است. برخی کهنسالان به این منظور تصمیم به ازدواج می گیرند. اما انتخاب شریک زندگی در سنین کهنسالی همچون جوانی باید طبق ملاک هایی صورت گیرد. به این بهانه مهم ترین مواردی که باید در ازدواج های کهنسالی به آن توجه نمود را به اختصار توضیح می دهیم.
ازدواج در سالمندان چه ویژگی هایی باید داشته باشد
روان شناسان درباره مؤثر بودن ازدواج در سلامت روحی و جسمی فرد سالمند، معتقد هستند که داشتن همسر در دوران سالمندی گام مؤثری در تقویت روحیه افراد سالمند محسوب می شود، چرا که نیازهای روحی افراد مانند دوست داشتن، همدلی، حمایت و احساس نیاز به صمیمیت را تامین می کند و زندگی سالم و پرنشاطی را برای سالمند رقم می زند.در این مطلب درباره اصول اصلی ازدواج در سالمندان بیشتر توضیح خواهیم داد پس با ما همراه شو
ازدواج در پیری درست است یا غلط؟
«هشت هزار سالمند سال گذشته ازدواج کردند». این آماری است که اوایل سال گذشته از سوی سازمان ثبت احوال اعلام شد. در کنار آن، ارقام دیگری مانند 900 ولادت مربوط به پدران بالای70 سال و بیش از 200 مورد زایمان برای مادران بیش از 49 سال منتشر شد که به نوبه خود حرفهای زیادی درباره این رده سنی برای گفتن داشت.
این آمار نشاندهنده این موضوع است که این رده سنی هنوز میخواهند زندگی کنند و قصد دارند به یک همراه برای زندگی فکر کنند و آرامش خود را به این شکل به زندگی خود برگردانند. این آمار، همچنین میتواند گفته کارشناسان را درباره علت ازدواج سالمندان تایید کند. آن ها میگویند نیاز عاطفی و ضرورت حضور همدم یا همصحبت در دوران سالمندی، یکی از اصلیترین نیازهای سالمندان است. کارشناسان همچنین نگرانی سالمندان از مرگ در تنهایی را دومین علت گرایش آنها به پیوند در سنین سالمندی میدانند. البته در کنار این موارد، دلایل دیگری مانند کاهش فعالیتهای اجتماعی و شغلی در کهنسالی که باعث میشود روابط اجتماعی فرد نیز کاهش پیدا کند نیز به عنوان دلیلی برای نیاز این افراد به ازدواج مطرح میشود. اما گاهی نیز ممکن است این گونه ازدواجها دلایل دیگری داشته باشند و انگیزههای مالی و فرار از فقر و عواملی از این دست موجب سر گرفتن این داستان باشد.
اصول ازدواج در سالمندان چگونه باید باشد
یک روانشناس تاکید کرد:ازدواج در دوران سالمندی به شادابی روحیه افراد کمک می کند و مانع از ایجاد افسردگی در سالمندان می شود، اما به شرطی که از حداقل سلامت جسمانی برخوردار بوده و توانایی حل و فصل مشکلات را داشته باشند تا هم صحبت خوبی برای یکدیگر باشند.
دکتر با اشاره به این که هدف سالمند تنها را از ازدواج باید ارزیابی کرد، افزود:داشتن هم صحبت جدید، نیاز به نگهداری، از تنهایی درآمدن و ترس از مرگ از جمله دلایلی است که ممکن است یک سالمند را وادار به ازدواج کند. هر کدام از این دلایل می تواند نتیجه ازدواج سالمند را دگرگون کند
ازدواج سالمندان و دیدگاههای مشترک
فاطمه قاسمزاده، روانشناس، درباره ملاکهای اینگونه ازدواجها و ضرورت توجه به کارکردهای منفی آن میگوید. وی تاکید دارد در مورد ازدواجهایی که در سنین کهنسالی شکل میگیرد نیز باید درست مانند ازدواجهایی که در سن جوانی انجام میشود، همفکری و تطابق داشتن خصوصیات هر دو طرف مد نظر قرار گیرد تا زندگی آنها، با شکست روبرو نشود. در واقع سالمندی یک دوره سنی است که ممکن است دامنهای10 ساله داشته باشد و فرد در آن مسایل تازهای را تجربه کند.
قاسمزاده درباره ضرورت ازدواج در دوره سالمندی میگوید: «در سنین سالمندی کارکرد جنسی ازدواج مورد توجه نیست و اساس این ارتباط را تشکیل نمیدهد. البته این به معنی نیاز نداشتن آنها به این روابط نیست اما نیاز اصلی آنها در ابعاد با هم بودن است که در این دوره بیشتر به آن نیاز دارند. اگر زن و مرد احساس تنهایی میکنند و در عین حال از نظر خصوصیات اخلاقی، رفتار، باورها و نگرشها با هم هماهنگی دارند، این ازدواج نه تنها مشکلی ایجاد نمیکند بلکه میتواند بسیاری از مسائل و مشکلات موجود در این دوره سنی را نیز تعدیل کند.»
وی در مورد مشکلات زناشویی در دوره کهنسالی خاطرنشان میکند: «زندگی این زوجها زمانی دچار مشکل میشود که آنها با هم تفاوتهای اساسی داشته باشند و این همان عاملی است که حتی در سنین جوانی نیز زوجین را دچار مشکل میکند. این که آمار طلاق در میان جوانان نیز بالا رفته است نشان میدهد مشکل سن ازدواج نیست بلکه مشکل توافق و هماهنگیای است که میان زن و شوهر وجود ندارد.»
قاسمزاده تاکید میکند که ازدواج نباید درحالی صورت گیرد که مرد یک همسر دیگری نیز داشته باشد و باعث از بین رفتن یک زندگی دیگر شود؛ چرا که این مساله در دوره سالمندی نیز زندگی مشترک را دچار مشکل میکند.
ازدواج در سنین پیری و جنبههای منفی آن
البته در کنار جنبههای مثبت ازدواج در دوره سالمندی باید توجه داشت که اگرچه کارکردهای مثبت ازدواج در سنین بالا زیاد است اما اگر این نوع ازدواجها سنجیده، منطقی و حساب شده نباشد میتواند کارکرد منفی نیز داشته باشد. در این سن تحمل برخی رفتارها به علت حساسیت بیشتر زن و مرد، سخت میشود. در این سن معمولا ازدواجهایی میتوانند موفق باشند که تا حد امکان هر دو طرف با یکدیگر هماهنگی، همفکری و نزدیکی دیدگاه داشته باشند. در عین حال نمیتوان بهطور مطلق گفت سالمندی برای این اتفاق محدودیت ایجاد میکند؛ این موضوع بستگی به نگرش ما دارد. ما میتوانیم برخی محدودیتها را برای خود آنقدر بزرگ کنیم تا مانع از گرفتن تصمیمهای کمککننده به زندگیمان شود اما برعکس این تفکر نیز میتواند اتفاق بیفتد. در این سن باید انعطافپذیری برای مسائل، مشکلات و یافتن راه حلهای آنها وجود داشته باشد که ازدواج نیز میتواند یکی از آن راه حلها باشد.
ازدواج در پیری و بازی دو سر برد
روانشناسان تاکید میکنند که هر دو طرف باید برای ازدواج در این سن ملاکهای مشخصی داشته باشند. در واقع باید گفت که ازدواج باید برای طرف مقابل نیز خوشایند باشد. ممکن است زن یا مرد از نظر جسمی، رفتاری یا مالی وضعیت خاصی داشته باشند و برای برطرف کردن آن تصمیم به ازدواج بگیرند اما این کار برای نفر دوم مشکل ایجاد کند. گاهی برخی از مردان سالمند که بیمار هستند و نیاز به مراقبت زیادی دارند تصمیم به ازدواج میگیرند اما این وضعیت برای فرد مقابل هیچ نکته مثبتی به همراه ندارد. حتی شاید تن دادن به این اتفاق از روی اجبار باشد. به همین دلیل دو طرف باید از این ازدواج بهرهای ببرند و این زندگی مشترک برای هر دوی آنها جالب تر از زندگی تنهایی باشد.
مشکلات سالمندی در ازدواج
مشکلات سالمندی و بیماریهای زن و مرد در این ازدواجها مهم است. باید دید که بیماری فرد چیست و چقدر توانمندی او را گرفته است؛ و آیا او را از ادامه زندگی به صورت مستقل باز میدارد؟ ممکن است بیماری باعث ناراحتی فرد مقابل شود، به او سرایت کند و در نهایت مجبور شود بیشتر وقت خود را برای مراقبت از زوج بیمار بگذارد. زن و شوهرهایی که دوران جوانی خود را با هم گذراندهاند اگر در دوره سالمندی دچار مشکلی شوند که نیاز به مراقبت زیاد و طولانی داشته باشد، خسته میشوند، اما به خاطر اینکه سالها با هم زندگی کردهاند این کار را انجام می دهند، به خصوص زنان که بیشتر از مردان آن را به عنوان وظیفه خود میدانند. ولی اگر این دو سالمند با هم زندگی نکرده باشند و یکی از آن دو نیاز به مراقبت بیشتری داشته باشد، به نظر نمیرسد رابطه خوبی میان آنها شکل بگیرد. در این موارد به نظر میرسد که اگر توانمندی استفاده از پرستار وجود داشته باشد، مشکلات کمتر شود.
پس از کشف علت اصلی تمایل سالمند به ازدواج، باید سالمند به لحاظ سلامت روانی مورد بررسی قرار گیرد و در صورتی که سلامتش تایید شد، هیچ اقدامی بهتر از ازدواج و پیدا کردن مصاحب و همراه جدید نیست.
سالمندان پا به سن گذاشته ای که ممکن است دچار مشکلات عصبی باشند و در صورت ازدواج، موجب تخریب روحیه فرد مقابل شان نیز شوند، بهتر است از ازدواج صرفنظر کنند، زیرا ازدواج پدیده ای است اجتماعی و بسیار مهم که باید بر اساس اصول صحیح شکل گرفته باشد تا سبب تعالی جسمی و روحی آنان شود.
وی با اشاره به نکاتی که سالمند باید در حین ازدواج به آن ها توجه داشته باشد، یادآور شد:سالمندان باید توجه داشته باشند که همسر آن ها از نظر سطح فرهنگی با آن ها تناسب داشته باشد، زیرا در غیر این صورت، ازدواج در هر سنی به یک چالش جدی تبدیل می شود.
همچنین سالمندان بهتر است درباره موضوع حضور بچه ها در زندگی آن ها نیز به توافق برسند تا بعد ها دچار مشکل نشوند. مثلا تعیین کنند که فرزندان آن ها تا چه حد می تواند به آن ها سر بزند، آیا فرزند مجرد یکی از سالمندان می تواند با آن ها زندگی کند و ... یعنی الزامی است که درباره موضوع فرزندان خود نیز کاملا صحبت کنند و در این باره قبل از ازدواج به توافق برسند.
افزایش امید به زندگی
سالمندی دوران تحمل انواع و اقسام بیماریها، رنجها، مشکلات حرکتی، تنهاییها و گاهی هم مشاهده درگذشت دوستان و رفقای همسن و سال است. در این شرایط اگر فرد سالمند تنها و بدون همسر باشد، دیگر چه چیزی برای او باقی میماند؟ محکوم به تحمل نوعی زندگی است که هرروز برای او شمارش معکوس به مرگ است. سالمندان هم مانند تمام انسانها حق ادامه حیات و لذت بردن از زندگی را دارند. وجود یک همدم که صبح تا شب را با او میگذراند، با او برای پیادهروی به پارک میرود، خرید میکند، به خانه برمیگردد، استکانی چای مینوشد، درددل میکند، دلسوزی نشان میدهد و محبت میکند، میتواند اصلیترین انگیزه برای ادامه حیات و ایجاد حس زندگی باشد. پس این حق را نباید از سالمندان دریغ کرد
ازدواج در سنین پیری نباید از روی اجباری باشد
گاهی اوقات ممکن است زنان در این دوره سنی به دلیل نیازهای خاصی مانند نیاز مالی تن به ازدواج دهند و حتی مشکلات جدی زوج خود را نیز بپذیرند اما باید توجه داشت که این انتخاب آزادانه نیست و ممکن است در طولانیمدت مسایل جدیای را در پی داشته باشد.
قاسم زاده تاکید میکند که ملاکهای ازدواج در این سن، با دورههای دیگر بسیار متفاوت است و کسی که به این مرحله رسیده، اگرچه شور و نشاط ازدواج در سنین کمتر را ندارد و مانند سنین جوانی نمیتوان برای او چشماندازی در نظر گرفت اما باتوجه به وضعیت و نیاز هر دو طرف، نوعی آرامش و گشایش را برای او در پی دارد.
ازدواج سالمندان در صورت فراموش نکردن همسر قبلی
«از نظر روانشناسی ما هیچ چیز را فراموش نمیکنیم»؛ این جملهای است که قاسمزاده درباره کسانی که همسر قبلی خود را از دست دادهاند میگوید و معتقد است که طی کردن این دوره از غم، بر حسب میزان علاقه و شخصیت افراد متفاوت است. وی میگوید: «به طور کلی زمان و عادت است که زندگی بشر را نجات میدهد. ما به وضعیتی که بعد از یک حادثه برایمان پیش میآید عادت میکنیم و خود را راحتتر با شرایط جدید تطبیق میدهیم؛ در واقع آن خاطره در حدی ضعیف میشود که وقتی دوباره آن را به یاد میآوریم دچار ناراحتی نمی شویم. زمانی که یکی از زوجها حتی در سن سالمندی از دست میرود، همسر تا مدتها درگیر این موضوع خواهد بود و تا مدتها مایل نیست زندگی جدیدی را شروع کند. این موضوع به دلایل مختلف در زنان بیشتر دیده میشود. البته گذشت زمان معمولا باعث میشود خاطره آن قدر شدید نباشد که مانع ازدواج فرد شود اما اگر فردی نمیتواند با این موضوع کنار بیاید و خاطرات مانع ازدواج آسوده او میشود، بهتر این است که تا رسیدن زمان مناسب و کنار آمدن با خاطرات، قصد ازدواج مجدد نکند.
رعایت برخی آداب پسندیده به شما کمک خواهد کرد تا شأن و منزلت اجتماعی تان ارتقا یابد. در این متن نـکاتـی ذکر شده که می تواند در این امر به شما کمک کند.
کاریزماتیک ( Charismatic) یا (رهبری کاریزماتیک)شخصیت و جذابیت یک فرد که می تواند در مردم نفوذ کند و آنان را به شور و فداکاری وادار سازد. این مشخصه ابتدا در برخی فرقه های مسیحیت مشاهده شد و بعدها در ادیان دیگر هم به چشم خورد.( فرهنگ معین) در اصطلاح سیاست به حکومت مبتنی بر فرمانبرداری غیرعادی و استثنایی از یک فرد به خاطر ویژگی های شخصیتی یا تقدس دینی و الگو بودن وی میباشد.
در علوم سیاسى حکومت را از حیث منشأ قدرت و مشروعیت، به اقسامى تقسیم مىکنند. ماکس وبر منشأ قدرت را سه گونه معرفى میکند:
الف – حکومت سنتی : منشأ این حکومت سنتهاى موجود است، که از ادوار گذشته یک سرزمین به جاى مانده است (مانند حکومتهاى موروثى و فئودالی ).
ب – پیشوایی کاریزمایی : حکومتى است که منشأ قدرت در آن نبوغ فوقالعاده، جذبه و نیروى معنوى رهبر آن است.(حکومت هیتلر را از این دست حکومتها مىدانند).
قانونی – عقلایی : منشأ قدرت در این حکومت، قدرت قانونى است و در آن، قدرت نهاد یافته است؛ یعنى، قدرت از فرد یا افراد صاحب قدرت به یک شخصیت حقوقى انتقال یافته است (حکومتهاى جمهورى را از این نوع حکومتها مىدانند). بر اساس همین تقسیم، منشأ فرمانبرى مردم از حکومت را نیز به سه دسته تقسیم مىکنند: 1. فرمانبرى ناشى از گرایشهاى سنتى که در حکومتهاى سنتى است. 2. فرمانبرى ناشى از عاطفه و انفعال محض که در حکومتهاى کاریزمایى است. 3. فرمانبرى ناشى از اعتقاد عقلایى به اعتبار قانون که در حکومتهاى قانونى – عقلایى است. دوّم. از ویژگىهاى رهبرى کاریزمایى مىتوان به موارد زیر اشاره کرد: 1. رهبر کاریزما غالباً دعوت به تحقق یک رسالت مىکند. 2. رهبر کاریزما عظیمترین نیروى انقلابى در براندازى حکومتهاى سنتى است که عقاید و ارزشهاى مردم را دگرگون ساخته، راه و رسم تازهاى را جایگزین مىکند. 3. پیروى مردم از جان و دل و فداکارانه است. و بالآخره اینکه کاریزماتیک ؛شخصیت و جذابیت یک فرد که می تواند در مردم نفوذ کند و آنان را به شور و فداکاری وادار سازد.
تعریف دقیق کاریزما چیست؟
Law-Of-Charismaمطمئنم که شما هم دنبال یک تعریف واحد و یک شکل در تمام دنیا از واژه کاریزما نیستید! چون مطمئناً چنین چیزی را پیدا نخواهید کرد اما شاید بد نباشد که از کتاب Laws of Charisma نوشته Kurt W. Mortensen تعریفی از کاریزما ارائه کنیم:
گاهی درک روشنی از واژه کاریزما نداریم، کاریزما دقیقاً یعنی چه؟ کاریزما میتواند یک ویژگی مرموز تلقی شود! اما کاریزما قاطعیت یا هیجان و شور و شوق نیست، شخصیت خاص و یا مردم داری نیست، (گرچه تمام این ویژگیها تا حدودی بخشی از کلکسیون کاریزما هستند)
زمانی که با افراد دارای کاریزما (شخصیتهای کاریزماتیک) برخورد میکنید به راحتی آنها را تشخیص میدهید و عموماً در میان جمع درخشش خاصی دارند.
ما از بودن در کنار چنین افرادی احساس افتخار و برتری میکنیم. کاریزما، تنها جذابیت، وفاداری، دوست داشتنی بودن یا هیجان و شور نیست، حس اعتمادی است که باعث راحتی و آسایش مخاطب میشود و در عین حال اعتبار ایجاد میکند.
لغت نامه هریتیچ (American Heritage Dictionary) کاریزما را اینطور تعریف میکند:
کاریزما به ویژگیهای شخصی و کمیاب در رهبران گفته میشود که وفاداری و اشتیاق خالص و عمیق و مورد پسند مخاطبان ایجاد میکند.
اما نویسنده این کتاب، کاریزما را اینطور تعریف میکند:
توانایی ایجاد ارتباط به سادگی، اثرگذاری فکر شما بر دیگران، الهام بخشیدن به دیگران برای رسیدن به موفقیت بیشتر و ایجاد همراهانی وفادار.
به عبارات دیگر کاریزما یعنی برخورداری از این توانمندی که دیگران را بر آن داریم مشتاقانه خواستهمان را برآورده کنند و حتی دیگران را نیز برای برآورده کردن خواسته ما ترغیب کنند…
شخصیت کاریزماتیک چگونه بدست می آید؟
شخصیت کاریزماتیک، به کاراکتری گفته می شود که به سبب داشتن برخی ویژگی ها الگوی سایرین محسوب می شود و حتی می تواند برای آنها الهام بخش هم باشد.
شخصیت های کاریزماتیک که در دنیا زیاد پیدا نمی شوند، افرادی هستند که می توانند با قدرت خود جمعیت زیادی را تحت تاثیر قرار دهند و آنها را به سمت و سوی خود جذب کنند.
داشتن شخصیت کاریزماتیک می تواند نقش مثبتی در مدیریت موفق داشته باشد. اما برای داشتن چنین شخصیتی باید ویژگی هایی را داشت که در گزارش پیش رو به تعدادی از آنها اشاره می شود:
صدا
شاید تعجب آور باشد اما خیلی وقت ها بخصوص در برخورد اول صدای شما می تواند تاثیر زیادی بر مخاطب بگذارد و تا حدی به وی کمک کند تا شخصیت و کاراکتر شما را بشناسد.
صدای قاطع و باصلابت یکی از رکن های کاریزماتیک بودن است، چراکه لحن صحبت شما و نوع ریتمی که به حرف زدن خود می دهید، می تواند مخاطب را جذب یا دفع کند. پر واضح است که در این میان هر چه صدا زیباتر باشد، تاثیرگذاری اش هم بیشتر خواهد بود.
تجسم کردن
قدرت تصویرسازی و تجسم کردن آنچه می خواهید انجام دهید به شما کمک می کند تا در کارتان موفق شوید و در نتیجه این امر در داشتن شخصیتی کاریزماتیک و الهام بخش به شما کمک می کند.
تصور و تجسم کاری که قصد انجام آن در آینده را دارید، باعث می شود حساب شده تر هم پیش بروید و حساب شده پیش رفتن یک پای کاریزماتیک شدن است.
ثبات
کاریزماتیک ها هر باوری که داشته باشند در آن ثابت قدم هستند و به اصطلاح توپ هم باورشان را تکان نمی دهد! آنها از این شاخه به آن شاخه پریدن را نه دوست دارند و نه بلدند.
برای آنها عقیده و باورشان و استواری و پافشاری بر آن از هر چیزی مهمتر و پررنگ تر است.
اهمیت دادن به فناوری
کاریزماتیک ها برای اینکه از دیگران جا نمانند، در کنار سه ویژگی دیگری که در بالا گفته شد، از فناوری و به روز بودن هم غافل نیستند. برای آنها مهم است که از تازه ترین پیشرفت های فناوری اطلاع پیدا کنند و حتی از آنها به طور کامل استفاده کنند. به روز بودن و با فناوری های روز پیش رفتن یکی از مهمترین اقداماتی است که در ایجاد شخصیت کاریزماتیک در روزگار ما نقش زیادی ایفا می کند.
کاریزما تواناییِ مسحور کردن و تحت تأثیر قرار دادن دیگران است، حاصلِ ارتباطات عالی و مهارتهای میانفردی که میتوان آنها را آموخت و بهبود بخشید، بنابراین، شکوفایی آن امکانپذیر است و میتوان بسیاری از عوامل کلیدی در شکلگیری یک شخصیت کاریزماتیک را شناسایی کرد. در این مقاله شما را با هفت ویژگی یک شخصیت کاریزماتیک آشنا میکنیم
کاریزما چه سودی برای شما دارد؟
تصور کنید که زندگی شما چگونه خواهد بود:
اگر در آن لحظه ای که وارد یک اتاق می شوید، دیگران بلافاصله متوجه تان شوند، مایل به شنیدن حرف های شما، و مشتاق گرفتن تأییدتان باشند. این یک سبک زندگی افراد کاریزماتیک است. کاریزما باعث می شود دیگران دوست تان داشته باشند، به شما اعتماد کنند، و بخواهند که تحت رهبری تان کار کنند. همین ویژگی است که تعیین می کند: شما یک رهبر هستید یا یک دنباله رو. ایده هاتان فراگیر می شوند یا خیر. و اینکه پروژه های شما به خوبی اجرا خواهند شد یا نه.
به طور خلاصه باید متذکر شویم :
خود باوری نیاز اساسی رهبران می باشد و مردم معمولا به دنبال اشخاصی هستند که دیگران تحسینشان می کنند .
یک رهبر کاریزماتیک به جمع آوری پیروان و جذب آنها از طریق قدرت شخصیت و جذابیت خود، به جای استفاده از اشکال قدرت خارجی و یا اقتدار خارجی می پردازد . یک مدیر کاریزماتیک در حال صحبت کردن در هر لحظه توجه زیادی به فرد مقابل خود می کند، به شکلی که آن شخص احساس می کند، برای آن زمان مهمترین شخص در جهان است .
استفاده از طیف گسترده ای از روش ها برای مدیریت تصویر خود توسط مدیران کاریزماتیک، برای افرادی که حتی به طور طبیعی دارای جذابیت نیستند، ممکن است با پشتکاری قابل ملاحظه برای توسعه ی مهارت های خود عملی باشد .
آنها در برابر مخاطبان خود اعتماد به نفس بسیار بالایی از خود نشان می دهند و همچنین استفاده ی بسیار مؤثر از زبان بدن و زبان کلامی، قدرت قانع کردن را در این مدیران تقویت می کند .جاذبه عمدی است که در یک معنا، تئاتری است که رهبر در آن برای ایجاد یک اثر مورد نظر، بازی می کند، همچنین از داستان سرایی و نماد و استعاره استفاده ی مؤثر می کند .
رهبران در حال ایجاد گروه، که می تواند یک حزب سیاسی یا یک فرقه یا یک تیم کسب و کار باشد، تیم خود را با ساختن تصویری از گروه به عنوان بالاترین مرتبه از نظر جایگاه نسبت به دیگران در ذهن افراد خود تیم، بصورت واضح از دیگر گروه ها جدا و متمایز می کنند .ارزش های رهبران و مدیران کاریزماتیک بسیار قابل توجه است . اگر آنها نسبت به دیگران حسن نیت از خود نشان دهند می توانند با بالا بردن خودشان یک شرکت تمام و عالی ایجاد کنند .
توانایی رهبری موقعیتی می تواند یکی از مهمترین عامل های تعیین شکست یا پیروزی و موفقیت یک تیم یا گروه باشد .
یک مدیر کاریزماتیک می تواند با یک چشم انداز از آینده، آن را با وضوح تجسم کند و کارکنان او نیز قادر به دیدن آن و باور این موضوع که فردا از امروز بهتر خواهد بود هستند .
یک شخصیت کاریزماتیک چه ویژگیهایی دارد؟
مکیدن انگشت در کودکان گاهی زمانی طبیعی است ولی بعد از مدتی عادت بدی است که میبایست با برنامه و اصول درمان و برطرف شود.تا پایان این مقاله از سایت بهترین کودک برای درمان با ما باشید.
زمانی که کودکان هنوز چند ماهه هستند، مکیدن انگشتشان با مزه به نظر میرسد. اما وقتی که به سن مهد کودک میرسند دیگر این کار اصلاً خوشایند نیست و تازه آن زمان است که نگران کودکمان میشویم. قیافه او در حالی که روی پاهای خودش ایستادهاست و هنوز انگشتش را میمکد، برایمان عذابآور است.
نگران نباشید. دانشمندان تخمین زدهاند که بیش از ۱۸ درصد کودکانی که بین ۲ تا ۶ سال سن دارند انگشت خود ـ که غالباً انگشت شست آنهاست ـ را میمکند.
اما چرا این اتفاق میافتد؟ ثابت شده که مکیدن انگشت، باعث آرام شدن کودک میشود و بههمین خاطر وی این رفتار را همچنان ادامه میدهد.
تحقیقات همچنین حاکی از آن است که مکیدن انگشت اکثراً توسط کودکانی انجام میگیرد که در دوران نوپایی ساعات زیادی از روز را از مادرشان دور بودهاند.
این اتفاق در بین کودکانی که ماههای اولیه زندگی خود را در آغوش مادرشان طی کرده و تماس فیزیکی با او داشتهاند، بسیار بسیار کم دیده میشود.
البته مکیدن انگشت شست تا سن ۲سالگی جای هیچگونه نگرانی ندارد، بلکه برای حیات نوزاد امری طبیعی ، غریزی ، ضروری و اجتناب ناپذیر است.
مکیدن انگشتها و شست،پستانک، جویدن لبها و ناخن و تانگ تراست یا به عبارتی باقی ماندن بلع نوزادی در سنین بالاتر و دندان قروچه از عادتهای بد دهانی است.
مکیدن انگشت در کودکان تا دوسالگی طبیعی و بعد از ۵سالگی مضر است
عادت مکیدن انگشت (انگشت شست) در میان کودکان شایع بوده و در اغلب اوقات به عنوان عادت طبیعی تلقی شده که نباید نگران آن بود. کودکان غالبا در 2 سالگی یا در هنگام پیدایش و درآمدن دندانهای دائمی این عادت را کنار میگذارند. اما اگر این عادت پس از درآمدن دندانهای دائمی ادامه یافت، چه باید کرد؟ باید دلایلی که کودک را ترغیب به انجام این امر میکند، جستوجو شود. اغلب دلایل این رفتار، روانی بوده و از عدم احساس امنیت یا اضطراب دائمی کودک ناشی میشود. در این حالت کودک، آرامش و راحتی را در مکیدن انگشت مییابد. این امر عدم توانایی خوابیدن برخی از کودکان بدون مکیدن انگشت را توجیه میکند.
حال ممکن است این سوال پیش آید که مگر مکیدن انگشت چه ضرری برای کودک دارد که ما تلاش کنیم حتما این عادت را از او دور کنیم؟ نکته اینجاست که باید تلاش کرد، کودک این عادت را کنار گذارد چون در غیر این صورت باعث ایجاد مشکلاتی در استخوانبندی فکها و دندانهای کودک شده که محتاج درمان خواهد بود.
نکاتی در مورد مکیدن انگشت در کوکان
آیا کودک شما هم انگشت خود را می مکد ؟ مکیدن انگشت عادتی است که در بسیاری از کودکان دیده می شود. این کار در چند ماهگی کودک کاری بامزه به نظر می رسد. اما با گذشت زمان و بزرگتر شدن کودک ، این مسئله یک عادت بد به شمار می آید و اگر بعد از 6 سالگی باز هم کودک مبادرت به مکیدن شست کند، نیاز به درمان و رسیدگی دارد، زیرا موجب به هم ریختگی ردیف دندان ها، فک و آرواره می شود.مکیدن انگشت
دکتر ابوالفضل شفیعی سورک،متخصص دندانپزشکی کودکان می گوید:رفتار مکیدن در سنین نوزادی پدیده ای طبیعی است که هم برخاسته از نیازهای فیزیولوژیک نوزاد برای تغذیه است. در مورد اینکه چرا بعد از سن نوزادی این رفتار در برخی کودکان ادامه می یابد، نظریه های مختلفی وجود دارند.
علت مکیدن انگشت در کودکان
نظریه روانکاوی، ادامه یافتن این عادت بصورت مکیدن غیرتغذیه ای (پستانک یا انگشت) را ناشی از یک مشکل روانی در عدم توانایی کنترل اضطراب توسط کودک می داند. در حالی که نظریه یادگیری، آن را یک عادت آموخته شده می داند که لزوما بیانگر یک مشکل روانی نیست، اما معتقد است ادامه یافتن آن در برخی کودکان بعد از سن شش سالگی می تواند نشانه یک مشکل روانی باشد. به دلیل شیوع بالای عادت مکیدن، قصد داریم در این نوشتار به برخی سوالات رایج در مورد تاثیر این عادت بر سلامت دهان و دندان کودک و نیز روش های درمان آن پاسخ دهیم.
مکیدن انگشت می تواند منجر به ایجاد برخی تغییرات دندانی و فکی شود. میزان تغییرات ایجاد شده می تواند بسته به طول مدت، شدت، میزان تکرر عادت در شبانه روز و نیز حالتی که انگشت در دهان قرار می گیرد، متفاوت باشد. مهمترین تغییراتی که در اثر مکیدن انگشت ایجاد می شود عبارتند از:
• اپن بایت قدامی (فقدان هم پوشانی عمودی دندان های جلو):به این معناست که وقتی کودک دندان هایش را روی هم جفت می کند، دندان های جلو به هم نمی رسند. در نتیجه کودک مثلا در گاززدن سیب یا ساندویچ مشکل خواهدداشت.
• افزایش اورجت دندانی و پروتروژن دندان های قدامی بالا:افزایش فاصله افقی دندان های جلوی فک بالا نسبت به دندان های جلوی فک پایین و ایجاد شیب بیش از حد دندان های جلوی فک بالا به بیرون.
• کراس بایت خلفی:تنگ شدن قوس دندانی فک بالا و جفت شدن نادرست دندان های آسیای بالا و پایین.
این تغییرات در مجموعه منجر به کاهش کارایی دندان ها در جویدن غذا، نازیبا شدن دندان ها و چهره کودک و نیز برخی بیماری ها و مشکلات مفصل فکی در بلندمدت می شود.
قبل از هر اقدامی، کودک و والدینش باید بخواهند که درمان صورت گیرد وگرنه هرگونه تلاشی بی فایده است. برخی کودکان با ورود به مهدکودک یا پیش دبستانی به دلیل فشار دوستان، عادت را کنار می گذارند. قبل از تلاش برای ترک عادت، تنش های روحی کودک باید توسط دندانپزشک معالج ارزیابی گردد. بهتر است درمان بچه هایی که اخیرا تغییرات مهمی در زندگی شان داشته اند، مثلا به شهر یا کشور جدیدی مهاجرت کرده اند، مدرسه شان را تغییر داده اند، یا والدین شان از هم جدا شده اند، به تعویق بیفتد.
به طور کلی چهار روش برای توقف عادت داریم:
1- مشاوره با بیمار
شامل صحبت کردن با کودک در مورد عواقب ادامه دادن عادت مکیدن و به ویژه تاثیر آن برای نازیباشدن دندان ها و چهره اوست. برای درک بهتر کودک، می توان عکسی از اثر نامطلوب عادت مکیدن انگشت بر دندان ها و فک را تهیه کرد و به کودک نشان داد. دیده شده که تاثیر روش مشاوره، بر روی کودکان بزرگتر و آنهایی که فشار جامعه را برای ترک عادت احساس می کنند، بیشتر است.
2- یادآوری کردن
برای کودکانی مناسب است که خودشان مایل به توقف عادت هستند. ولی به مقداری کمک نیاز دارند. در این روش باید ابتدا هدف درمان را خوب برای کودک توضیح داد. سپس از برخی بانداژهای چسبنده ضدآب، دستکش های یک انگشتی یا جوراب، بویژه در طول ساعات خواب بر روی انگشت یا دست کودک استفاده کرد. همچنین برخی محلول های تلخ (شبیه لاک ناخن) برای این منظور در داروخانه ها وجود دارند که می توان براساس نیاز در طول روز یا قبل خواب بر روی ناخن انگشت کودک به کار برد. نکته مهم این است که کودک باید درک کند هدف همه این روش ها، یادآوری این موضوع به کودک است که انگشتش را در دهانش قرار ندهد. در صورتی که کودک احساس کند این روش ها جنبه تنبیهی دارند، کارایی لازم را نخواهدداشت.
3- سیستم پاداش
در این روش قراردادی بین کودک و یا والدین یا کودک و دندانپزشک بسته می شود. در این قرارداد به سادگی بیان می شود که کودک برای مدت خاصی، عادت را ترک می کند و در مقابل جایزه ای دریافت خواهدکرد. به عنوان مثال می توان جدولی ماهانه تنظیم کرد و بر روی کمد اتاق خواب کودک نصب کرد و به ازای هر روز که کودک عادت را ترک کرد، یک ستاره در محل مربوطه بر روی جدول چسبانید و به ازای هر پنج ستاره، یک جایزه ویژه برای وی درنظر گرفت و همزمان با این کار، کودک را بصورت کلامی هم تشویق کرد. روش پاداش در صورتی که با درمان یادآوری تلفیق شود، تاثیر مفید بیشتری دارد.
4- پلاک های عادت شکن
در صورتی که عادت، پس از کاربرد درمان های یادآوری و پاداش، همچنان ترک نشده ولی کودک واقعا مایل به ترک آن است، می توان از این درمان استفاده کرد. در این روش وسیله ای ثابت در دهان کودک قرار می گیرد که هم بطور فیزیکی مانع انجام عادت شده و لذت مکیدن را از بین می برد و هم به عنوان یک یادآور عمل می کند. جهت ترک کامل عادت، معمولا این وسایل باید حداقل به مدت شش ماه استفاده شوند.
توصیه شده برای پیشگیری از عوارض ناشی از مکیدن، بعد از سن دوسالگی، از انجام عادت توسط کودک ممانعت به عمل آید. از آنجا که روش های درمانی ذکر شده برای کودکان بالای چهارسال مناسب تر است، پیشنهادشده برای کودکان 4-3 ساله ای که عادت مکیدن انگشت دارند، پستانک جایگزین شود؛ چرا که مکیدن پستانک در مقایسه با انگشت، هم عوارض کمتری دارد و هم ترک آن راحت تر است.
علل و عوامل مکیدن انگشت:
تحقیقات نشان داده است غریزه مکیدن که برای حیات نوزاد ضروری است و مکیدن انگشت در نوزادانی که از شیر مادر تغذیه میکنند کمتر است در نتیجه زندگی در دنیای صنعتی امروز که در آن نوزادان کمتر از شیر مادر بهره میبرند، یکی از دلایل مهم مکیدن انگشت است.
این متخصص دندانپزشکی کودکان میگوید: دلبستگی به مکیدن در نوزادان برای تکامل سیستم عصبی مرکزی لازم است و این مکیدن شست میتواند به نوزادان کمک کند که با دنیای جدید خود هماهنگ شوند.
لذا مکیدن در کودکان امری ضروری، غریزی و بعضا اکتسابی است اما اگر بعد از سن ۵سالگی ادامه یابد میتواند مورد توجه قرار بگیرد و برای درمان آن اقدام شود.
چرا مکیدن شدن در کودکان آغاز میشود؟
سازوکاری در سلولهای عصبی مغز وجود دارد که وقتی این سلولها تحریک میشوند یا در معرض عوامل اضطرابی قرار میگیرند، مکیدن انگشتان به طور طبیعی اتفاق میافتد.
از طرفی سلولهای مغز توانایی یکسری ترشحات مثل “آنکفالین” و “اندورفین” را دارند که با ترشح این مواد انتقال عصبی کاهش یافته و موجب آرامش و حس خوشحالی در کودکان میشود. یکی از عواملی که موجب ترشح این دو مواد در سلولهای مغز میشود مکیدن انگشت است.
خوردن غذاهای لذیذ مثل شیر مادر و حرکات ورزشی در کودکان بزرگتر مثل آهسته دویدن و سایر فعالیتهای لذتبخش نیز از جمله مواردی است که موجب ترشح این دو مواد میشود لذا کودکانی که به موقع با شیر مادر تغذیه شوند و حرکات یاد شده را انجام دهند به مکیدن انگشت وی نمیآورند.
علائم و عوارض مکیدن انگشت:
یکی از ناهنجاریهای دندانی که با مکیدن انگشت ایجاد میشود باز ماندن دهان و فاصله افتادن میان فک بالا و پایین، بیرون زدن فک بالا و باقی ماندن بلع نوزادی در افراد است.
از دیگر عوارض این عادت بد دهانی اختلالات گفتاری مثل لکنت زبان است به طوری که فرد در بزرگسالی نمیتواند بعضی از حروف مثل اس و ش و الو چ را تلفظ کند.
ایجاد عادتهای ثانویه مثل تاباندن موی سر و کندن موی صورت و جویدن لب از جمله این عوارض است.
پینه بستن و منحرف شدن انگشتان از دیگر عوارض مکیدن انگشت است.
تاثیرگذاری این عادت پس از ۳ سالگی
تحقیقات نشان دادهاست که مکیدن انگشت باعث کج در آمدن دندانها و حتی تأخیر در این مسئله میشود. در این سن که استخوان های فک هنوز نرم است مکیدن شست باعث تغییر شکل آن می شود.
▪ دندان ها کج درمی آیند.
▪ باعث باریک شدن دندان می شود.
▪ باعث ایجاد عفونت در اطراف ناخن ها و بیماری های عفونی می شود.
▪ دندان های فوقانی به سمت بیرون و دندان های پایین به سمت داخل رشد می کند.
▪ در رشد کام (سقف دهان) تاثیر می گذارد.
▪ یکی دیگر از خطرات مکیدن انگشت احتمال چرکی شدن آن است. حتی ممکن است کودکتان پس از لمس کردن مادهای سمی با فرو بردن انگشتش در دهان، آنررا خورده و مسموم شود.
▪ این عمل همچنین ممکن است که باعث گشاد شدن دهان کودک شود و این احتمالات بستگی به این دارد که او چطور و از کدام جهت انگشتش را میمکد.
▪ شکل غیرطبیعی سقف دهان
▪ نادرست قرار گرفتن زبان
▪ ایجاد مشکل به هنگام جویدن: در یادگیری روش صحیح قورت دادن با مشکل مواجه می شوند. زبان نقش مهمی در عمل قورت دادن ایفا می کند. در افراد عادی به هنگام قورت دادن، زبان پشت سقف دهان قرار می گیرد. اما در کودکانی که عادت مکیدن شست را دارند، هم زمان با قورت دادن، زبان در جلو و بین دندان های جلویی قرار می گیرد. این امر قورت دادن را سخت تر می کند.
▪ کودک با مشکل گفتاری روبه رو می شود.
▪ باعث افتادگی لوزه و در نتیجه خرخر کردن می شود.
▪ نقص اسکلتی می تواند مشکلات ویژه در کودک ایجاد کند.
گر قصد دارید عادت مکیدن انگشت را در کودکتان تغییر دهید، از روش های عمومی برای ترک عادت عصبی استفاده کنید و سپس، راه حل های اختصاصی را برای این فعالیت به خصوص، به کار بندید.
۱- میل مکیدن انگشت را در شیرخوار فرونشانید.
برای جلوگیری از ایجاد عادت مکیدن انگشت در شیرخواری که میل زیادی به این کار دارد، زمان بیشتری برای مکیدن انگشت به او بدهید. برای مثال، اگر از یک سر شیشه با سوراخ تنگ تر استفاده کنید، کودک مجبور می شود برای خوردن شیر وقت بیشتری را با مکیدن بگذراند.
بسیاری از متخصصان اطفال بر این باورند که بیشتر کودکانی که در چند ماه اول زندگیشان از « دندان گیر» استفاده کرده اند، به این عادت دچار نمی شوند و اغلب کسانی که به دندان گیر وابسته می شوند، آن را زودتر از کسانی که شست می مکند، ترک خواهند کرد.
۲- از نادیده گرفتن حرکت مکیدن انگشت به صورت سنجیده استفاده کنید.
از آنجا که شانس ترک مکیدن انگشت تا سال اول مدرسه برای هر کودک بسیار بالاست، بهتر است تا این زمان همه چیز را نادیده بگیرید و توجه مداومی به آن نداشته باشید.
به خاطر داشته باشید که حذف عادت مکیدن انگشت در یک شب صورت نمی پذیرد و به صبر و پشتکار شما نیازمند است. اگر در نادیده گرفتن، پایدار باشید، به تدریج، از دفعات بروز این رفتار کاسته می شود. اکنون نحوه تأثیرگذاری این روش را شرح می دهیم.
-درمورد مکیدن شست کودک نظر ندهید. از هرگونه اظهار نظری، چه با دید مثبت و چه منفی اجتناب کنید. از صحبت کردن یا تلاقی نگاه با کودکی که در حال مکیدن انگشت است، خودداری کنید.
-وقتی کودک در حال مکیدن انگشت است، او را در آغوش نگیرید و حتی به او نزدیک نشوید.
-وقتی کودک مکیدن انگشت را متوقف کرد، او را در آغوش بگیرید و اظهار علاقه کنید. در این زمان، واکنش مثبت ( جز برای کودکان مخالف و ستیزه جو) می تواند مفید باشد:« وقتی شستت توی دهنت نیست قیافه ات خیلی بهتره، من خیلی بیشتر دوست دارم!» یا، « چه قدر خانم شده ای، حتما به خاطر اینه که انگشتت توی دهنت نیست!»
از سوی دیگر، اگر به کار بردن چنین جملاتی موجب تشدید مکیدن انگشت شد، به نادیده گرفتن کامل بپردازید و حتی وقتی این عمل را قطع کرد، ارتباط گرمی با او ایجاد نکنید.
۳- یک برنامه دقیق برای ترک مکیدن انگشت طراحی کنید.
کودک را تشویق کنید تا با استفاده از شش مرحله پایه ای ضروری که در آغاز این فصل به آن ها اشاره شد، عادت مکیدن انگشت خود را ترک کند:
الف-کودک را در کسب آرامش تشویق کنید.
بیشتر مردم، به ویژه کودکان، هنگامی که خسته یا مضطرب هستند، دچار عادت های کهنه می شوند. آموزش کسب آرامش تدریجی به کودک کمک می کند تا از عادت مکیدن انگشت خودداری کند و به جای آن عادتی ارزشمند را فرا بگیرد. برای کودکان بزرگتر بهتر است تا در هنگام کسب آرامش تدریجی بر روی دست هایشان تمرکز کنند.
ب-کودک را به عادتش آگاه کنید.
برای مثال، می توانید به شکل انگشت شستش پس از مکیدن، اشاره کنید. او را مجبور کنید در حال مکیدن انگشت خود را در آینه نگاه کند و در مورد ظاهر این کار با او صحبت کنید. انگشت خود را بمکید و از او نظر بخواهید. کودکان دیگری را که انگشت می مکند به او نشان دهید.
پ-به جای شست، شیء دیگری را در اختیار کودک قرار دهید.
این شیء می تواند پای پلاستیکی خرگوش یا یک عروسک پارچه ای باشد. گاهی فشردن انگشت شست کودک می تواند برای او راضی کننده باشد. به خاطر داشته باشید که کودک را ( در زمانی که احساس نیاز به مکیدن می کند) برای استفاده از روش های کسب آرامش تشویق کنید.
ت-کاهش زمان مکیدن انگشت
برای هر کودک خردسالی، بکوشید به جای خاتمه دادن به مکیدن، زمانی را که صرف عادت مکیدن انگشت می کند، کاهش دهید.
ح-ایجاد ممنوعیت های مکانی در جاهایی که کودک، ممکن است شست خود را بمکد.
در طول چند روز، مکان و زمان بروز عادت مکیدن انگشت را ثبت کنید. یک مکان یا زمان را انتخاب کنید و به کودک بگویید که دیگر اجازه مکیدن انگشت در آن مکان یا زمان را ندارد. مکانی را انتخاب کنید که حداقل چند روز متوالی آنجا باشید.
شما باید برای بررسی و زیر نظر گرفتن موقعیت، تقویت، یادآوری وتشویق کردن کودک به ترک عادت مکیدن انگشت حاضر باشید. از یک پی آمد طبیعی استفاده کنید. یک پی آمد طبیعی انتخاب کنید تا در صورت تخلف کودک از ممنوعیت مکانی یا زمانی که برایش در نظر گرفته شده است، دچار عواقب آن شود.
برای مثال، اگر به کودک گفته اید که در هنگام تماشای تلویزیون حق مکیدن شست خود را ندارد و کودک از این قانون سرپیچی کرد، تلویزیون را برای پنج دقیقه خاموش کنید و پس از این مدت در صورت عدم مکیدن انگشت ، تلویزیون را روشن کنید.
یا اگر زمان ممنوع، هنگام شام است، در صورت تخلف، کودک را از صرف دسر محروم کنید. قبل از بروز پی آمد، کودک را کاملا آگاه گردانید. در صورت لزوم، بارها از یک پی آمد استفاده کنید، اما به خاطر داشته باشید تا در صورت اجرای قانون او را تحسین کنید.
خ-جدولی برای ثبت چگونگی رفتار کوک، طراحی کنید.
یک جدول پاداش احتمال تلاش کودک برای ترک عادت مکیدن انگشت را افزایش می دهد. بدین صورت که هرگاه کودک در مکان یا زمان ممنوع، موفق عمل کرد، می تواند در یکی از خانه های جدول، اثر انگشت ( ترجیحا انگشت شست) بگذارد. بهتر است برای این کار از رنگ های گیاهی و غیر سمی استفاده شود.
برای مثال، هربار که کودک در هنگام تماشای تلویزیون انگشت خود را نمی مکد، یک اثر انگشت به دست می آورد. برای تعداد مشخصی از اثر انگشت ها یک پاداش مناسب معین کنید. به تدریج، شرایط دریافت اثر انگشت را با طولانی کردن زمان های ممنوع سخت تر کنید.
بنابراین، در اولین روز، کودک می تواند فقط با پنج دقیقه تماشای تلویزیون بدون مکیدن انگشت خود یک اثر انگشت در جدول بگذارد؛ اما روز آینده حداقل زمان برای کسب اثر انگشت پانزده دقیقه خواهد بود.
وقتی انگشت مکیدن در یک مکان یا زمان خاص ترک شد، مکان ممنوع دیگری را برای کودک برگزینید و روند قبل را دوباره تکرار کنید.
برای حذف عادت مکیدن انگشت در مدرسه، باید با معلم کودک همکاری داشته باشید. روش خود را برای معلم شرح دهید و به کودک بگوئید در صورتی که در مدرسه از مکیدن انگشت خودداری کند، می تواند در خانه روی جدولش یک اثر انگشت بگذارد.
بهتر است معلم برای آگاه گرداندن شما و تشویق کودک از یک کارت استفاده کند. مضمون این کارت می تواد چنین باشد:« مامان و بابای عزیز، سلام! می توانید حدس بزنید؟ من امروز در مدرسه، انگشتم را به دهانم نبرده ام!»
۴- برای کودکان بزرگتر، از روش شدیدتری برای ترک مکیدن انگشت استفاده کنید.
برای کودکان بزرگتر یا حتی نوجوانانی که هنوز به مکیدن شست عادت دارند، باید از روش های اصولی تر و شدیدتری استفاده کنید. در روشی که آن را آگاهی شدید می نامند، به کودک آموزش داده می شود تا در هنگامی که شست خود را ناخودآگاه به سوی دهانش می برد، جلوی خود را بگیرد و به عنوان پی آمد این خواسته، با دستش ورزش ایزومتریک انجام دهد. ( ورزش ایزومتریک، نوعی از روش و انقباض ماهیچه ای است که در آن طول ماهیچه تغییر نمی کند و فقط عضله سفت می شود.)
برخی دندان پزشکان برای این کودکان وسیله ای را تجویز می کنند که در روی دندان ها قرار می گیرد. موثرترین وسیله نوعی است که با فروبردن انگشت شست به داخل دهان، موجب درد انگشت و کام می شود.
راه های متفاوت برای درمان مکیدن انگشت:
– ۱درمان یادآوری
دراین روش یک باند و یا نوار ضد آب روی انگشت جهت یاآوری گذاشت میشود که تا ترک عادت این باند و نوار روی انگشت باید باقی بماند.
ریختن فلفل و انجام کارهای تنبیهی در این روش از درمان نتیجه بخش نیست.
– ۲سیستم پاداش
در این روش بین کودک و والدین و دندانپزشک قراردادی بسته میشود که طبق آن کودک اگر زمان مکیدن انگشت را کاهش دهد، جایزه میگیرد و این پاداش به تدریج افزایش مییابد تا زمانی که عادت ترک بشود.
هنگامی که این عمل را انجام نمی دهد او را تحسین کنید. میتوانید با او وارد بازی شوید. یک تقویم یک ماهه روی یخچال خود بگذارید و روزهایی که او را در حین این عمل ندیدهاید را علامتگذاری کنید. در پایان ماه بهخاطر پیشرفتش به او جایزه دهید.
– ۳بهرهگیری از دستگاههای ارتودنسی
در این روش دستگاههای مخصوص ارتودونسی توسط دندانپزشک روی دندان نصب میشود که هم بلع نوزادی را تصحیح میکند و هم از مکیدن انگشت جلوگیری میکند.
اگر عادت کودک پس از دریافت پاداش هنوز برطرف نشده است ولی خود کودک حقیقتا تمایل به ترک عادت دارد، می توان از روش کاربرد وسایل ضد عادت استفاده کرد.
در این روش وسیلهای در دهان کودک قرار داده می شود که به طور فیزیکی ادامه ی عادت را برای وی مشکل میسازد. در این روش، دندان پزشک حتماً باید کودک و والدینش را توجیه کند که این وسیله جنبه ی تنبیهی ندارد و صرفاً به عنوان یادآور می باشد.
۴- روش معکوس/درمان با سختگیری
به کودکتان که در حال مکیدن انگشتانش است، بگویید که باید همه انگشتانش را بمکد و او را مجبور به این کار کنید و مطمئن باشید که او خیلی زود از این کار خسته میشود.از او بپرسید که چرا این کار را میکند و مجبورش کنید تا پاسخ دهد. تنها مشکل این کار این است که وی یک پیشنهاد نادرست را از زبان والدینش خواهد شنید.
۵- با او منفی برخورد نکنید
نومیدی و خشم والدین، این عادت کودک را بدتر می کند. اگر در انجام این کار از خودش پیشرفت کمی نشان داد، او را سرزنش نکنید. احساس ناتوانی در وی خود باعث ادامه دادن این کار می شود.
۶- مایع یادآوری به انگشتش بزنید
گرچه اکثر پزشکان این کار را بیرحمانه توصیف میکنند، اما زدن محلولهای بد مزه به انگشت میتواند به کودک یادآوری کند که نباید انگشتش را در دهان فرو ببرد.
به یاد داشته باشید که این کار را برای تنبیه انجام ندهید و به او بگویید که این کار تنها برای فراموش کردن این عادت است.به دست کردن دستکش روی انگشت هم میتواند به او این موضوع را گوشزد کند.
۷- با مراحل آسان شروع کنید
در ابتدا از او بخواهید که در جمع دست از این کار بردارد و سپس برای مراحل سختتر همچون زمان خواب پاداش بهتری در نظر بگیرید. از او بخواهید به هنگام مکیدن انگشتان، شاهد قیافه خود در آینه باشد. این اقدام در برخی از کودکان موثر است.
۸- سرش داد نزنید
زمانی که متوجه شدید که او هنوز این کار را انجام میدهد، سرش داد نکشید. زیرا این کار او را بیشتر ناراحت میکند و این عمل در او تقویت میشود.
۹- صبر کنید
میدانید سر کودکانی که تا حتی ۶ سالگی انگشت خود را میمکیدهاند چه آمدهاست؟ آنها دیگر این کار را نمیکنند.
به گفته والدین آنها، بچهها هر سال که میگذشته، به این کار رغبت کمتری نشان دادهاند و کمکم آن را رها کردهاند و یا تنها در زمانهای خاصی همچون تماشای تلویزیون، آن را ادامه دادهاند.
هر چه سن بچهها بالاتر میرود و در جمع دوستان خود قرار میگیرند، از ترس مسخره شدن توسط دوستانشان این کار را کمتر انجام میدهند تا کمکم از سر آنها میافتد.برخی وسایل دندان پزشکی هم هستند که شما میتوانید آنها را به کودکتان پیشنهاد کنید. اگر او آنها را بپذیرد، خیلی زود این عادت را فراموش میکند.
به یاد داشته باشید که تنها اگر منشأ این رفتار کودکتان را کشف کنید، میتوانید این عادت را از سر او بیندازید .
ترک عادت هر کاری که به آن عادت کرده ایم هر برای ما دشوار است و هم برای کودکان که البته برای کودت بسیار سخت تر است.صبور باشید و با برنامه این عادت را از بچه خود دور کنید.
تحقیقات اخیر محققان انگلیسی نشان می دهد دعوای والدین درحضور کودکان به علت کاهش رشد مغز آنها، می تواند تاثیرات جبران ناپذیری در زندگی آینده کودک داشته باشد.اسکن مغز کودکانی که تا سن ۱۱ سالگی تجربه مشکلات خفیف یا متوسط خانوادگی داشته اند، نشان می دهد رشد مغزی این کودکان دچار اختلال بوده و این افراد می توانند در معرض خطر بیماری های روانی باشند.این مشکلات شامل دعوا و جروبحث پدر و مادر، سوء استفاده جسمی یا عاطفی و نبود محبت و ارتباط بین اعضای خانواده است.مطالعات پیشین در مورد تاثیر بی توجهی شدید والدین بر سوء رفتار و بدرفتاری در نوجوانان متمرکز بود.با این حال، این یافته های جدید نشان می دهد حتی مشکلات کم خانوادگی نیز تاثیرات قابل توجهی بر زندگی کودکان دارد.دانشمندان دانشگاه وست آنجلیا (East Anglia) در انگلیس با استفاده از تصویربرداری، مغز ۵۸ نوجوان ۱۷ تا ۱۹ ساله را مورد بررسی قرار دادند.این نوجوانان بخشی از یک گروه بزرگتر ۱۲۰۰ نفری بودند.از والدین این افراد خواسته شد تا هر رویداد منفی در زندگی فرزندانشان را از زمان تولد تا سن ۱۱ سالگی بیان کنند.محققان مشاهده کردند که مخچه نوجوانانی نوجوانانی که در کودکی با مشکلات خانوادگی کم یا متوسط رو به رو بوده اند، کوچکتر از بقیه است.این بخش از مغز، مربوط به یادگیری مهارت، مقررات، کنترل استرس و موتور حرکتی- حسی است.به گفته محققان کوچک بودن مخچه ممکن است خطر ابتلا به مشکلات روانی در مراحل بعدی زندگی را افزایش دهد.
مشاجره والدین مقابل کودک
کودک نوپایتان هنوز آنقدر کوچک است که نمیتواند درک کند شما با آنکه هنوز یکدیگر را دوست دارید با هم دعوا میکنید. از آنجا که او خیلی کوچک است نمیتواند درک کند که پدر و مادر از هم عصبانی هستند و با این وجود هنوز هم میتوانند او را دوست داشته باشند.
زمانیکه شما در مقابل او دعوا میکنید فرزندتان احساس خواهد کرد که خودش تحت حمله است و حس امنیت و رفاه او به شدت متزلزل خواهد شد.
همه پدر و مادرها گهگاه در حضور فرزند کوچکشان از هم عصبانی میشوند اما اگر شما بتوانید خود را طوری مدیریت کنید که تا زمان تنها شدنتان فضا را آرام و منطقی نگه دارید، فرزند خود را از برخورد با پیچیدگیهای رابطهتان که او هنوز توانایی استدلالشان را ندارد، حفظ کردهاید.
با این حال و با وجود نیت خوبتان، اگر نتوانستید خود را کنترل کنید و جلوی نوپایتان دعوا کردید، سریع دعوا را متوقف کرده و با گفتن این جمله به کودکتان حس اطمینان بدهید: «متأسفم، میدانم برایت سخت بود که جر و بحث کردیم. ما حتی زمانی که دعوا و جر بحث میکنیم هم همدیگر را دوست داریم و هر دو تو را همیشه دوست خواهیم داشت».
یک مفهوم رایج اما اشتباه وجود دارد که «زندگی واقعی» شخصیت کودک کم سن را تقویت میکند. در واقع، عدم بلوغ باعث میشود که کودکان خردسال نتوانند از خود در برابر درد عاطفی ناشی از درست پیش نرفتن اوضاع محافظت کنند و این امر به آنها آسیب میزند. بنابراین دعوای پدر و مادر و دیگر وقایع دردناک کودکان را در برابر استرس بسیار آسیبپذیر میکند و سلامت روانشان را به خطر میاندازد.
از سوی دیگر در کل اگر فرزندتان شاهد وقایع ناراحت کننده و به خصوص دعوای شما با همسرتان باشد، در طول زمان خوشبینی خود را در مورد جهان و تواناییهای خود را برای بهدست آوردن هماهنگی و عشقی که میخواهد و نیاز دارد، از دست میدهد.
بیشتر والدین به این مساله واقف هستند که دعوا مقابل چشمان فرزندان کار نادرست و ناشایستی می باشد اما در اکثر مواقع والدین به این مساله توجهی نمی کنند و جلوی فرزندان خود با یکدیگر جر و بحث می کنند. در زندگی زناشویی عوامل بسیاری وجود دارند که باعث بروز اختلاف میان زوجین می شود.
خیلی از زوجین تصور می کنند که دعوا هر از گاه باعـث می شود اختـلافات از بین رفته و رابطه به خوبی پیش رود. اما به چه قیمتی؟ به قیمت بچه ها؟ این دعواها و جار و جنجال ها بر رشد ما چه تاثیری دارد؟
اکثر بچه ها متوجه ناسازگاری ها و تعارضات پدر و مادر می شوند و اگر بطور مداوم شاهد زد و خورد آنها باشند، نشانه هایی از پریشانی و ناراحتی های فیزیکی و احساسی از خود بروز می دهند.
برخی تحقیقات نشان می دهد: بچه ها حتی از شش ماهگی نسبت به استرس، صداهایی که در اطراف خود می شنوند و برخوردها و منازعات پرخاشگرایانه واکنش می دهند.
مشاجره والدین و آسیب روانی فرزندان
دعوای والدین باعث می شود تا فرزندان در برابر استرس بسیار ضعیف نشان دهند و همین امر باعث می شود تا سلامت روانی آن ها تحت تاثیر قرار گیرد. طبق تحقیقات انجام شده توسط محققان دعوای میان والدین که منجر به طلاق آن ها شود باعث می شود تا فرزندان از مشکلات روانی رنج ببرند و در خوشبختی آینده آن ها تاثیر منفی بگذارد.
براساس تحقیقات، کودکانی که در معرض منازعات شدید، مداوم و طولانی مدت والدین خود قرار میگیرند، میتوانند به افرادی تهاجمی، متخاصم و خشن بدل شوند. در مواقعی نیز تاثیر مشاجره والدین بر فرزند به صورت کاهش اعتماد به نفس، اضطراب و افسردگی بروز میکند که در بعضی از کودکان میتواند حتی تبدیل به روحیه خودکشی شود. علاوه بر این، عملکرد تحصیلی کودک در نتیجه مشاجرات والدین آسیب میبیند که همین امر بر پرورش مهارتهای عاطفی و اجتماعی وی نیز اثر میگذارد.
دانشمندان معتقدند که کودکان در همه سنین تحت تاثیر نزاعهای میان والدین قرار میگیرند و روابط میان والدین یکی از قویترین تاثیرات را در بهداشت روانی طولانی مدت، خوشبختی و شانس زندگی کودکان در آینده دارد. از سوی دیگر اگر فرزندان شاهد وقایع ناراحت کننده و به خصوص دعوای پدر و مادرشان باشند در طول زمان خوش بینی خود را در مورد جهان و تواناییهای خود را برای به دست آوردن هماهنگی و عشق از دست میدهند.
تاثیرات منفی دعوای والدین روی فرزندان
تاثیرات طولانی مدت
الگوهای رفتاری ناسازگار در بچه ها زمانی شکل می گیرد که می خواهند خود را با دعواها و مشاجرات پدر و مادر وفق دهند. آنها گریه می کنند، علائمی از ترس نشان می دهند، در دعوای والدین دخالت می کنند و فرار میکنند.
بچه ها ممکن است حساس و مضطرب شوند. این خصوصیات رفتاری می تواند تاثیر بسیار هنگفتی بر اعتماد به نفس، تصویر نفس و عزت نفس آنها داشته باشد. وقتی الگوهای احساسی منفی از زمان کودکی در آنها شکل گیرد، اصلاح و تغییر آنها بسیار دشوار شده و در زندگی آینده آنها خطرساز خواهد شد.
اگر بچه ها بطور مداوم شاهد این دعواها باشند، به ویژه در محیط خانه، این رفتارها را تقلید کرده و در بازی با دوستانشان و در موقعیت های دیگر همانها را اجرا می کنند. مدل سازی از رفتارهای والدین، پدیده ای رشدی است که اگر دعوا کانون آن باشد، تاثیراتی بسیار مخرب خواهد داشت.
شواهد تجربی از والدینی که با آنها کار کرده ام من را به این باور می رساند که اکثر والدین از مشاجرات لفظی درحضور فرزندان خود خودداری می کنند. اکثر والدین از تاثیر احتمالی این مشاجرات بر روی فرزندانشان آگاهی دارند و سعی می کنند آن را در اتاقی دیگر و دور از فرزندانشان انجام دهند.
والدین اکثراً سعی می کنند حرفها و مشاجراتشان را شب ها بعد از اینکه بچه ها به خواب رفتند انجام دهند تا خطر شنیده شدن آنها توسط بچه ها و ناراحت شدن آنها کمتر شود. توصیه می شود که اگر والدین می توانند احساسات خود را کنترل کنند، بهتر است مخالفت ها و ناسازگاری های خود را به تعویق بیندازند تا محیط و زمانی مناسب برای خالی کردن آنها پیدا کنند. بهتر است این مشاجرات در محلی به غیر از خانه انجام شود، پارک یا سایر محیط هایی که بچه ها در آن حضور نداشته باشند، مناسب تر است.
اما برای بسیاری از والدین دور نگه داشتن مشاجرات از خانه، غیرممکن است. خلق و خو به سرعت عوض می شود و قبل از اینکه حتی خودتان هم متوجه شوید، دعوا را راه انداخته اید.
تاثیرات منفی دعوای والدین روی فرزندان
بچه ها را آگاه سازید
وقتی که دعواها طولانی میشود، بچهها به این فکر میافتند که پدر و مادرشان همدیگر را دوست ندارند و شاید میخواهند از هم جدا شوند؛ در حالی که معمولا دعوای پدر و مادر این معنی را ندارد، بنابراین لازم است که بچهها بدانند که بزرگترها هم گاهی درست مثل خود بچهها دعوا میکنند و در موقع دعوا ممکن است که حرفهایی زده شود که واقعا منظور آنها نبوده است. باید دوتایی با هم برای بچه ها توضیح دهید که گاهی پدر و مادرها با هم مخالف هستند و با هم جروبحث می کنند و یا بعضی روزها بزرگترها خسته و کمحوصله میشوند و شاید از دست کسی عصبانی باشند، در این زمان ممکن است در خانه بحث و دلخوری یا شاید دعوا پیش بیاید اما این دلیل نمی شود که یکدیگر را دوست نداشته باشند. به کودک بگویید که هردو چقدر دوستش دارید.
**در آخر سعی کنید مشکل را حل کنید. موضوعات روابط زناشویی نیاز به بحث و چالش دارند. صدایتان را پایین بیاورید و از مسیر درست به بحث و گفتگو بنشینید. حتی اگر شده به صورت ظاهری، سعی کنید وانمود کنید که مشکل تان را حل کرده اید یا این که جلوی بچه ها بگویید: خب بهتر است بحث را تمام کنیم، ما الان عصبانی هستیم بهتر است بعدا راجع به این موضوع تصمیم بگیریم. نکته اصلی این است که باید همه جروبحث ها را با یک نتیجه مثبت تمام کنید.
** خود را در موقعیت کودک قرار دهید. این کار باعث می شود تا کمی از شدت عصبانیت تان یا نحوه بروز آن کم شود.
**روش های کنترل خشم و عصبانیت را امتحان کنید. تنها کسی که شما برآن تسلط دارید خودتان هستید. پس خودتان را کنترل کنید! با این کار هم از یک دعوا جلوگیری می کنید و هم به کودک تان این روش کنترل عصبانیت را یاد می دهید.
**از هر روشی برای تخریب طرف مقابل استفاده نکنید. به یاد داشته باشید که این فریادها را بر سر پدر یا مادر کودکی می کشید که آنجا نشسته است و شما را نگاه می کند.
**اگر با همسرتان مشکلی دارید سعی کنید زمانی که بچه ها حضور ندارند آن را با هم حل کنید. سعی کنید حداقل جلوی بچه ها این کار را انجام ندهید حتی اگر شده به اتاق دیگری بروید. در این حالت ممکن است کودک همچنان صدای شما را بشنود اما آن چهره های برافروخته و چشم های نامهربان را دیگر نخواهد دید.
**اگر می توانید سعی کنید با زبان ساده برای کودک شرح دهید که چرا با هم اختلاف دارید و مشکل بین شما دو نفر چیست. سعی کنید طوری ماجرا را تعریف کنید که کودک خود را علت به وجود آمدن آن دعوا نداند. سعی کنید جوری برخورد کنید که کودک مجبور به حمایت از یک طرف و مقابله با طرف دیگر نشود.
**در پایان برای فرزندان خود توضیح دهید که این کار شما کار بسیار اشتباه و غلطی بوده است و حرف هایی که در عوا میان شما ردوبدل شده است فقط از روی عصبانیت بوده و هیچ معنی و مفهوم خاصی نداشته است.
**سعی کنید تمام تلاش تان را برای آشتی با همسرتان و حل مشکلات تان با او را جلوی کودک و حتی با کمک او انجام دهید.
** همواره پس از دعوا رفتار طبیعی از خودن نشان دهید و هرگز با هم قهر نکنید.
مشاجره والدین مقابل کودک
آیا جر و بحث کردن والدین در مقابل کودکان، همیشه آسیبزا است؟
مخالفتهای گاه بهگاه «مذاکرات گرم» نامیده میشود و در مذاکره گرم شما با احترام به یکدیگر به حل مسأله میپردازید. درمانگران میگویند مشاهده این نوع از مباحثه و مذاکره بین والدین برای کودکان مفید است. هنگامی که شما مشکلات و اختلاف نظرها را با این شیوه مقابل کودکانتان حل و فصل میکنید کودکان از شما الگوسازی میکنند. اما مشاهده بحثهایی که شما در آنها بارها و بارها یک موضوع را تکرار میکنید و به یکدیگر ناسزا میگویید- یعنی زمانی که بیشتر هدفتان تخلیه خشمتان است تا حل مسأله- هیچ سودی برای کودکانتان نخواهند داشت. اگر شما کسی را بترسانید یا با کسی دعوا کنید، کودکانتان نیز یاد میگیرند همین کار را انجام بدهند و همین اعمال را هنگامی که به نوجوانی برسند یادگرفته و به شما بر میگردانند.
چگونه جر و بحثها را تحت کنترل در بیاوریم؟
به گونهای بحث کنید که گویی همسایههایتان دارند صحبتهای شما را میشنوند؛ یعنی بدون توهین، بدون ناسزا گفتن و بدون بالا بردن صدا.
به صورت فعال از مهارتهای گوش دادن استفاده کنید.
زمانی که همسرتان صحبت میکند ارتباط کامل چشمی برقرار کنید و هیچ کار دیگری انجام ندهید. چشمهایتان را از او برندارید. سر خود را تکان دهید. حال صحبت هر چه میخواهد باشد، مهم نیست (همیشه از این تکنیکهای گوش دادن فعال استفاده کنید).
آنچه را که فرد گفته است تکرار کنید. سعی کنید تا جایی که ممکن است آن را با کلمات مشابه تکرار کنید.
همدردی کنید. اجازه دهید همسرتان بداند که شما احساس بدی که دارد و ناراحتی او را درک میکنید، حتی اگر برای ناراحتیاش شما را مقصر دانسته و سرزنش کرده باشد.
بپرسید: «چیز دیگری هم هست که بخواهی به من بگویی؟» با پرسیدن این سؤال، به زوجتان این شانس را بدهید که احساسات عمیقتر خود را کشف کند و از حالت خصمانه به حالتی، بیطرف و آرامتر انتقال پیدا کند.
«میدانم که همه پدر و مادرها آرزو دارند شرایطی برای بچههایشان فراهم کنند که از بهترین امکانات تحصیلی، تفریحی و شغلی برخوردار شوند. هیچ پدر و مادری نیست که آرزویی جز خوشبختی و شادی و موفقیت برای فرزندش داشته باشد...
به همین خاطر است که آنها در پی یافتن بهترینها هستند. در مورد ازدواج کردن و به قول خودشان عاقبت به خیری هم تمایل دارند کسی را برای دختر یا پسرشان انتخاب کنند که بهترین باشد و چه کسی بهتر از بچههای خواهر و برادرشان است که هم دیده و شناخته شده هستند و هم حیف است چنین کسی با این شرایط اخلاقی خوب و امکانات تحصیلی و شغلی مناسب را از دست بدهند. آنها پیشنهاد میدهند و در ظاهر، شما را آزاد میگذارند که پاسخ مثبت یا منفی بدهید اما اگر جرات دارید، بگویید نه؛ آن وقت است که فریاد مادر یا پدرتان بلند میشود و میگوید: «من چطور از شرمندگی بعد از این میتوانم در چشمان خواهر یا برادرم نگاه کنم؟! مگر پسرخاله یا پسرعمویت چه عیب و ایرادی دارد و...»
مشکلات ژنتیکی برای فرزندان کسانی که ازدواج فامیلی کرده اند، اصلی ترین دلیل برای این است که کارشناسان توصیه کنند که افراد اقدام به ازدواج فامیلی نکنند. در واقع مهم ترین مسئله، مسئله پزشکی است اما حوزه های دیگر نیز می توانند به مبحث ازدواج فامیلی وارد شوند. در ذیل به برخی از مهم ترین معایب و مزایای آن می پردازم و آنها را مورد بررسی قرار می دهم.
آنچه خواندید، بخشی از صحبتهای دخترخانمی بود که سردرگم به مطب مشاور مراجعه کرده بود و میخواست بداند آیا ازدواج فامیلی آن هم بعد از این همه حرف و حدیثهایی که در موردش وجود دارد کار درستی است؟ او به همراه مادرش آمده بود تا پاسخ این پرسش را پیدا کند که کدام کفه ترازوی این انتخاب سنگینتر است؛ خوبیهایش یا بدیهایش؟
کارشناسان موافق و مخالف ازدواج فامیلی نظریههای مختلفی دارند که شنیدنی است اما همه، این مساله علمی را قبول دارند که احتمال بروز مشکلات ژنتیکی در ازدواجهای غیرخویشاوندی 2 تا 3درصد است. در حالی که این رقم برای ازدواجهای خویشاوندی به 4 تا 5درصد میرسد. هرچند شاید به نظر این تفاوت یک درصدی اندک باشد اما با احتساب آمار موالید سالیانه عدد قابلتوجهی میشود یعنی اگر بخواهیم بدون ضرورت انجام مشاوره ژنتیک ازدواجهای فامیلی را توصیه کنیم، نمیتوانیم به سادگی بار اقتصادی و مشکلات دیگر این افراد بیمار را که به جامعه تحمیل میشود، نادیده بگیریم.
دکتر بدریالسادات بهرامی تصمیم نهایی را بهعهده چنین خانوادههایی میگذارد اما همه معایب و محاسن چنین ازدواجی را برایمان میشکافد تا همه از این توصیهها استفاده کنند. همه کارشناسان معتقدند قبل از هر چیز و حتی قبل از علنی کردن این خواستگاری در خانواده لازم است مشاوره ژنتیک صورت گیرد و سپس با مطرح کردن این موضوع دختر و پسر را به سمت عواطف سوق داد. در این شرایط آسیبی به عواطف و احساسات طرفین وارد نمیشود.
اول مشاوره ژنتیک، دوم مشاوره روانشناسی
قبل از هر ازدواجی لازم است دو طرف یکدیگر را مورد ارزیابی قرار دهند و بررسی کنند که آیا با هم تناسب دارند یا خیر. این مورد در ازدواجهای فامیلی نباید فراموش شود. بسیاری از مردم گمان میکنند چون خانواده دختر و پسر یکدیگر را میشناسند، فضایی را که دختر و پسر در آن پرورش یافتهاند و حتی آسیبهای آن را خوب میشناسند و به قولی جمله معروفی دارند که میگویند «او را مثل بچه خودم بزرگ کردهام» پس نسبت به بررسی و ارزیابی این تناسبهای مهم نیازی احساس نمیکنند. اتفاقا اکثر مشکلات هم از این طرز فکر ناشی میشود که دو خانواده بیگدار به آب میزنند. پس اجازه بدهید بدون آنکه بگوییم ازدواج فامیلی خوب است یا بد، با هم بدیها و خوبیهای این تصمیم یعنی وصلت با فامیل را بررسی کنیم. شاید وقتی محاسن و معایب آن را بدانید بهتر بتوانید انتخاب کنید و در هر ازدواجی که دارید چه با فامیل و چه غریبه، موفق و خوشبخت شوید.
از مزایای ازدواج فامیلی شروع میکنیم. شما در اغلب موارد از نظر تناسب خانوادگی، فرهنگی، اقتصادی و اعتقادی که بسیار مهم هستند مشکلی با خانواده عروس یا داماد نخواهید داشت چون طبقه خانوادگی- اجتماعی فامیل عموما یکسان است و فقط استثنای 10 درصدی وجود دارد که عدهای خیلی بالاتر از سطح فامیل یا خیلی پایینتر از آن باشند و با یکدیگر در تناسب قرار نگیرند. پس برخی از تناسبهایی که ما برای ازدواج نیازمند آنها هستیم در ازدواجهای فامیلی، خودبهخود وجود دارد.
در اینجا به دلیل وجود چنین تناسبهایی که با فامیل خود داریم، گمان میکنیم تناسب شخصیتی و عاطفی هم بین فرزندان ما با یکدیگر برقرار است. بنابراین انتظار داریم دخترخاله، پسرخاله یا دختر دایی، پسر عمه از لحاظ شخصیتی و اخلاقی هیچ تضادی با هم نداشته باشند و مناسب یکدیگر باشند.
این باور غلط میتواند زمینه بیانگیزه و بیرغبتشدن دختر و پسر جوان یا خانوادههای آنها شود و آنها را از ارزیابی و بررسی اینکه آیا در تناسب اخلاقی و شخصیتی با هم هستند منصرف کند. اگر دقت کنید متوجه میشوید چون مادر یا پدر این دختر و پسر که مربی آنها هستند و نقش پررنگی در پرورش ساختار تربیتی آنها دارند، غریبه هستند این تفاوتها پدید میآید. گذشته از اینها برخی خصوصیات اخلاقی خواهر و برادران و دیدگاه آنها با یکدیگر در تضاد است. در نتیجه امکان دارد زوجی دخترخاله و پسرخاله باشند اما علاوه بر تفاوت دیدگاه پدرانشان که غریبهاند، شخصیت و اخلاق مادران آنها نیز یکسان نباشد. بنابراین توصیه میکنم همه دختر و پسرها قبل از حرکت به سمت عواطف و دلباخته شدن در مورد این تناسبها و اینکه آیا مناسب هم هستند یا نه، بررسی کنند و خانوادهها اجازه دهند آزادانه تصمیم بگیرند.
مزایای ازدواج فامیلی
گفتیم برای اینکه ازدواج موفقی داشته باشیم، نیاز داریم تناسبهای لازم را با همسرمان داشته باشیم. شاید معادل این عبارت متناسب بودن که در روانشناسی بهکار میبریم بتوان عبارت همکفو بودن در تعالیم اسلامی را ذکر کرد. این تناسبها در برخی از حوزهها حتما باید وجود داشته باشند وگرنه زندگی زوجین با مشکل مواجه میشود.
از مهمترین موارد، تناسب خانوادگی است. مقصود ما شیوهها و سبک تربیتی است که با آن رشد کردهاند و از کودکی بنا به سلیقه خانواده و والدین خود تحت قواعد خاصی بودهاند. به عنوان نمونه اگر فردی در فضایی بزرگ شده باشد که در آن خانواده خیلی به زن اهمیت نمیدهند و مرد قدرت مطلق است، نمیتواند با دختری ازدواج کند که در خانوادهاش زنها همهکاره بودند. زندگی این دو مصداق دو پادشاهی میشود که در یک ملک نمیگنجند. مثالها برای فضای متفاوت تربیت فراوان است و اگر چنین تناسبی نباشد باعث مشکلات جدی میشود. گاهی اوقات زن و شوهری با اختلافات جدی به ما مراجعه میکنند که در نگاه اول درمییابیم ازدواج این دو هیچ تناسبی نداشته است. یکی در خانوادهای بزرگ شده که معتقد بودند اگر فلانی موفق است حتما تلاش و پشتکار داشته در حالی که خانواده طرف دیگر موفقیت افراد را در این میدیدند که حتما برای خود طلسم یا دعای جادو جمبلی گرفته که پیشرفت در کار و رونق زندگی به دست آورده است. طبیعی است چون این خانم و آقا تناسب خانوادگی ندارند، نمیتوانند با هم خوب زندگی کنند. شکلگیری افکار و شخصیت آنها کاملا از هم متفاوت است. این تناسب اغلب در ازدواج فامیلی وجود دارد و چنین نگرانیای برای زوجهای فامیل منتفی است.
تناسب دیگری که حتما باید وجود داشته باشد، تناسب فرهنگی است. یعنی فرهنگ که عبارت است از بایدها و نبایدها و ارزشها و ضدارزشهای ما باید با همسرمان در تناسب باشد. یعنی این طوری نباشد که اگر ما ارزش کسی را به پول و ثروت او میدانیم، همسرمان در نقطه مقابل باشد و بگوید ارزش افراد به میزان تحصیلات آنها یا دیگر معیارهاست نه ثروت آنها و مدل ماشینشان. به علاوه در دید وسیعتر فرهنگ ما در بحث کلان هم باید در تناسب یکدیگر باشد که در ازدواج فامیلی چنین مشکلی وجود ندارد.
بایدها و نبایدهای یک دختر اهل آذربایجان با دختر یا پسری که در شمال کشور یا جنوب بزرگ شده است، یکسان نیست. فاصلهای در این میان هست که به تناقض میانجامد. این اختلاف فرهنگی نقطه آغازین دعواها و اختلافات آنهاست.
مساله دیگر، تناسب اعتقادی است. از آنجا که اعتقادات، جنس محکمی دارند و هر فردی با هر اعتقادی چه شیعه و سنی، چه بودایی و حتی لائیک حاضر است پای عقاید خود بایستد، نداشتن تناسب اعتقادی واقعا مسالهساز است. هر کدام از ما برای خود اعتقاداتی داریم که فقط به خودمان ربط دارد اما وقتی قرار شد در کنار هم و به عنوان زوج زندگی کنیم نمیتوانید بگویید موسی به دین خود، عیسی به دین خود.
در ازدواج فامیلی جنس اعتقادات خانواده از یک نوع است و همین مساله یعنی نداشتن یک دسته از درگیریها و مشکلات. پس تناسب اعتقادی هم منتفی میشود.
معایب ازدواج فامیلی
مساله تشابههای ژنتیکی و بیماریهای ارثی که امکان انتقال آن در ازدواج فامیلی بالاتر میرود از معایب مهمی است که به این انتخاب وارد است و شاید افراد این را بزرگترین عیب بدانند اما از معایب جدی که در ازدواجهای فامیلی وجود دارد این است که اگر اختلافی بین زن و شوهر جوان ایجاد شود مشکل آنها به خانوادههایشان و در نتیجه به کل فامیل بسط داده میشود. اصل و ریشه این اختلافات از آنجایی ناشی میشود که بعد از ازدواج نسبتی که بین ما و خاله یا عمه یا زنداییمان بوده است حالا تغییر میکند و او را مادر همسرمان میدانیم نه همان خاله جان یا عمه جان. شاید هنوز هم عمه یا خاله جان را دوست داشته باشیم اما حس ما نسبت به او تغییر میکند. توقعی که از او داریم رنگ دیگری میگیرد و او مادرشوهر یا مادرزن ماست نه خاله جانی که از کودکی برایمان عزیز بوده است. در واقع چون حس ما تغییر کرده و نوع توقعاتمان در این قالب جدید عوض شدهاند این روند اتفاق میافتد. شما با این ازدواج تماسها و برخوردهایتان بیشتر میشود و به دنبال عمیقتر شدن رابطه با هم در تعارض قرار میگیرید چون منافع شما با هم در تقابلاند یا لااقل حس شما این را القا میکند که چنین حالتی وجود دارد. شاید تا به حال بیش از صد مورد زوجینی را دیدهام که با هم فامیل بودهاند و در 3 گروه خوشبخت، متوسط و مسالهدار و در آستانه طلاق قرار داشتند و بدون استثنا همه آنها این تغییر حس را گزارش میکردند.
همین جا لازم است بگویم اگر شما اصرار دارید با هم ازدواج کنید و مشاوره ژنتیک هم انجام دادهاید و مانعی وجود ندارد قبل از ازدواج حتما با یک مشاور صحبت کنید تا با آموزش برخی نکات مهم به شما کمک کند این حس خود را در اختیار بگیرید. او باید مهارتهایی را به شما آموزش دهد تا جزو مواردی از ازدواج فامیلی باشید که هماکنون زن و شوهرانی خوشبخت هستند.
مشاور به شما میآموزد چطور با فراگیری مهارتهای بهتر زیستن، رفتاری با مادر همسرتان داشته باشید که نه تنها نقش قبلی را حفظ کند بلکه در جایگاه خاصتری هم قرار بگیرد.
اگر مهارت ارتباط سالم با خانواده همسر را یاد بگیرید، میتوانید مانع اختلافات خانوادگی شوید و این یعنی مدیریت صحیح و داشتن خانوادهای سالم. در این شرایط شما قادرید مشکلات بین خود و همسرتان را حل و فصل کنید و اگر مهارتی را که برای داشتن زندگی سالم باید داشته باشید، ندارید با کمک مشاور میتوانید آن را یاد بگیرید. این نکته مهم را به خاطر بسپارید که اگر فاقد مهارتهای مهم زندگی باشید چه با فردی که در خانواده و فامیل است و چه با فردی که غیرآشناست، ازدواج کنید موفق نخواهید بود. اگر نتوانید با همسرتان و خانواده او درست رفتار کنید، اگر نتوانید مشکلات را ارزیابی کنید، تفاوتی نمیکند شرایط ازدواجتان چه باشد، چون در هر صورت بازنده هستید.
یکی دیگر از بدیهایی که ازدواج فامیلی دارد این است که با ازدواج کردن خانواده ما گستردهتر نخواهد شد. در حالی که اگر با یک فرد غریبه ازدواج کنیم، اعضایی جدید به خانواده ما اضافه میشود. گسترش روابط و برخورداری از حمایتی گسترده از محاسنی است که با ازدواج فامیلی از آن بیبهره میمانیم.
اما وقتی حسن ازدواج فامیلی کامل میشود که ارزیابی و پاسخ بله یا نه دادن هریک از خانوادهها چه دختر و چه پسر به راحتی پاسخ گفتن به غریبهها مقدور باشد و هیچکدام یکدیگر را مجبور نکنند خلاف میلشان بله یا خیر بگویند.شاید دخترعمو یا عمه شما به هر دلیلی که برای خودش دارد تمایل نداشته باشد پاسخ مثبتی به شما بدهد. لازم است با برخورد منطقی و انسانی به خواسته او احترام بگذارید.
قابل توجه والدین اینکه، هر خواهر یا برادری هم باید چنین آزادی عمل و انتخابی را به خواهر و برادرش بدهد. نباید این تصمیم و خواستگاری بر روابط آنها تاثیر بگذارد. اگر شما علاقه خاصی به خواهر یا برادرزادهتان دارید نباید طوری عمل کنید که آزاداندیشی و حق انتخاب را از بچهها سلب کنید. باید این ذهنیت را داشته باشید که او در بزرگسالی فردی را از غریبهها به همسری بگیرد. آنها باید اختیار در انتخاب داشته باشند و اگر قرار باشد نوعی سرنوشت از پیشتعیینشده بر آنها تحمیل شود میتواند جزو معایب بزرگی باشد که باید منتظر باشید کی و کجا این آسیب بر زندگی آنها وارد شود. ازدواج فامیلی اگر ضرورت اصلی یعنی مشاوره ژنتیک را پشت سر بگذارد و سپس بررسی و مشاوره ازدواج هم صورت بگیرد نه تنها مشکل و خدشهای به رابطه خواهر و برادرها وارد نمیکند بلکه زندگی را شیرین میکند. در مقابل اگر این نکات رعایت نشود، ازدواجی تلختر از این ازدواج نیست.
بطور کلی ازدواج بیخطر دنیا سراغ نداریم. ازدواج هر فرد با هر فرد غریبه ای احتمال خطری حدود 2 تا3 درصد دارد. ازدواج با خویشاوندان بر حسب درجه خویشاوندی متفاوت است. ازدواج خویشاوندان درجه یک (ازدواج برادر و خواهر ما و یا ازدواج پدر و مادر با فرزند) و ازدواج درجه دو (ازدواج دایی با خواهر زاده) که این دو گروه در اکثر ادیان حرام است. ثابت شده است که به دلیل تشابه ژنی زیاد خطر تولد فرزند مبتلا به ناهنجاریها و عقب ماندگی ذهنی خیلی زیاد است.
خویشاوندان درجه سه (پسر عمو- دختر عمو و دختر خاله - پسر خاله) که به فراوانی باهم ازدواج میکنند که مورد نویسنده هم چنین است، مانع خاصی وجود ندارد به شرط آنکه در شجره فامیلی و خویشاوندان نزدیک دو طرف بیماری شناخته شده ژنتیکی یا عقب ماندگی ذهنی یا ناهنجاریهای عمده وجود نداشته باشد. به هر حال گر چه اکثر متخصصین ژنتیک برای ازدواج خویشاوندان درجه یه به بالا مانعی نمیبینند ولی در صورت امکان ، بهتر است قبل از ازدواج با مشاوره ژنتیک، مشورت شود. در این مشاوره ، اطلاعات طبی مستقیم در زمینه ژنتیک در اختیار بیماران و خانوادههای آنان قرار داده میشود. این مشاوره هر زمان که بعیدترین احتمال یک اختلال ژنتیکی در خانواده وجود داشته باشد ضروری است.
ضرورت انجام مشاوره پزشکی قبل از ازدواج
وجود ۱۳هزار نوع بیماری ژنتیکی ، انجام مشاورههای پزشکی قبل از ازدواج را ضروری کرده است.
زوجین دارای نسبت فامیلی باهم، وجود بیماری ژنتیک در خانواده زوجین ، سابقه نازایی ، سقط و مرده زایی از نشانههای خانوادههای در معرض خطر تولد کودکان بیمار هستند و قبل از ازدواج یا تصمیم به بارداری با هدایت مراکزی از جمله بهزیستی ، دفترخانههای ثبت ازدواج ، مطبها و مراکز بهداشتی و درمانی میتوان از شیوع بیماریهای ژنتیکی و انواع معلولیتها پیشگیری کرد.
درصد شیوع بیماری سندرم داون در کشور ناشی از ازدواجهای فامیلی بالا است و بسیاری از کودکان مبتلا به این بیماری بهرغم صرف هزینههای میلیونی در دهه دوم زندگی فوت میکنند. برای پیشگیری از بیماریهای ژنتیکی ، باید از تشویق جوانان به ازدواجهای فامیلی پرهیز کرده و در صورت اصرار ، این ازدواجها باید کنترل شده و پس از طی مراحل آزمایش و مشاورههای ژنتیکی باشد.
مشاوره ژنتیکی گامی مهم برای پیشگیری بیماریها
هدف از مشاوره ژنتیکی ، ارائه اطلاعات و حمایت از خانوادههای در معرض خطر داشتن اختلالات ژنتیکی یا خانوادههایی که هم اکنون دارای اعضای مبتلا به نقایص مادرزادی یا اختلالات ژنتیکی میباشند، است. ژنتیک بالینی با تشخیص و اداره جنبههای طبی ، اجتماعی و روان شناختی بیماریهای ارثی سروکار دارد. همانند سایر حوزههای طب ، گذاشتن تشخیص صحیح و فراهم سازی درمان مناسب که باید شامل کمک به فرد مبتلا و اعضای خانواده او ، جهت درک ماهیت و پیامدهای اختلال باشد، ضروری است. به هر حال وقتی شک به ارثی بودن یک اختلال وجود دارد، بعد دیگری هم به آن اضافه میشود که آن هم نیاز به اطلاع دهی به سایر اعضای خانواده در مورد خطر برای آنها و شیوههای موجود برای تغییر دادن این مخاطرات است.
ازدواجهای فامیلی ، عامل مهم تولد کودکان معلول
اختلالات ژنتیکی ناشی از ازدواجهای فامیلی مهمترین دلیل تولد کودکان معلول است که این مساله با افزایش آمار ازدواجهای فامیلی و عدم مراجعه به مراکز مشاوره ژنتیک ، چشمگیرتر شده است. به دنبال ازدواجهای خویشاوندی ، شیوع بیماریهای تالاسمی ، حاملگی در سنین بالا ، کمبود امکانات و برنامههای مناسب بهداشت عمومی و عدم آگاهی مردم در خصوص احتمال پیشگیری از بیماریها و ناتوانیهای ژنتیکی و مادرزادی از جمله دلایل عمده بروز معلولیت به شمار میآید.
بر اساس آمارهای جهانی 3 تا 4 درصد مرگ و میر نوزادان به دلیل اختلالات ژنتیکی رخ میدهد، حتی در دورترین ازدواجهای فامیلی نیز 5 تا 6 درصد احتمال تولد کودک معلول در خانواده وجود دارد که این ریسک خطر در ازدواجهای فامیلی نزدیک علاوه بر افزایش 12 درصدی با احتمال تکرار معلولیت در فرزندان بعدی خانواده نیز همراه است اما با این حال حق انتخاب با زوجین است و در برخی موارد نیز دیده میشود که والدین علیرغم توصیه مشاوران به جای بازداشتن فرزندان از ازدواج با یکدیگر ، بدون در نظر گرفتن عواقب کار آنها را به ازدواج با یکدیگر نیز ترغیب میکنند. احتمال تولد کودک معلول در ازدواجهای فامیلی 2 تا 3 برابر ازدواجهای معمولی است و این اهمیت انجام آزمایشات ژنتیکی را روشن میسازد.
با توجه به همه اینها پیشگیری همیشه بهترین راه است.
ازدواجهای فامیلی شایعترین دلیل تولد کودکان نابینا در ایران است.
بیماریهای ارثی درصد قابل توجهی از علل ابتلا به نابینایی را تشکیل میدهد که با اجتناب از ازدواجهای فامیلی و مشاوره ژنتیک میتوان از پیدایش بسیاری از آنها پیشگیری کرد. این بیماریها طیف وسیعی از عوارض چشمی از قبیل نواقص پلکی ، چپ چشمی ، آب مروارید ، نواقص مردمک ، اشکالات گوناگون در شبکیه و عصب بینایی را شامل میشود که بسیاری از آنها علاج موثری ندارند، از اینرو بهتر است در صورت وجود سابقه بیماریهای ارثی در هر کدام از زوجین ، ابتلای یکی از فرزندان به بیماریهای چشمی ارثی و یا در صورت اقدام به ازدواج فامیلی ، مشاوره ژنتیک انجام شود، چرا که معمولا متخصص بیماریهای ژنتیک میتواند مشخص کند که تا چند درصد احتمال تولد فرزندان مبتلا به بیماری چشمی وجود دارد.
در بعضی موارد اقدامات درمانی کمکی از قبیل عینک ، جراحیهای روی قرنیه ، عدسی ، جراحی روی شبکیه کمکهای موثری در بازگرداندن بینایی به بیمار مبتلا مینماید، اما گذشته از مشکل بودن هر یک از این اعمال جراحی و بیفایده بودن بسیاری از آنها در سنین بالا به دلیل تنبلی عصب چشم ، در بسیاری از موارد نیز به دلیل نوع ضایعه اقدامات درمانی موثر نخواهد بود. بنابراین بهترین روش در اغلب موارد پیشگیری است و برای پیشگیری از بیماریهای ارثی ، تنها راه منطقی اولا خودداری از ازدواجهای نامناسب فامیلی و ثانیا جلوگیری از حاملگی مجدد در صورت ابتلای یکی از فرزندان به بیماری ارثی است. در خانواده مستعد ، انجام مشاوره ژنتیک و عمل کردن به توصیههای مشاور ، راه منطقی برای جلوگیری از به دنیا آمدن کودکان معلول و نابینا است.
وظایف پزشک در قبال فرد مورد مشاوره
همان گونه که خصوصیت منحصر به فرد بیماری ژنتیکی ، تمایل آن به عود در داخل خانوادههاست، جنبه منحصر به فرد مشاوره ژنتیکی ، تمرکز آن نه تنها بر بیمار اولیه ، بلکه بر اعضای خانواده بیمار ، هم در حال حاضر و هم در آینده میباشد. مشاوره ژنتیکی که از فعالیتهای محوری در ژنتیک پزشکی است، نه تنها با اطلاع دهی به بیمار و خانوادهاش ، بلکه با ایجاد مشاوره جهتدار از نظر روانشناسی برای کمک به سازگار شدن افراد و تطابق با تاثیرات اختلال در خانواده سروکار دارد.
استانداردهای تعیین شده مراقبت پزشکی مستلزم آن هستند که ارائه دهندگان خدمات ژنتیکی شرح حالی بدست آورند که شامل اطلاعات خانوادگی و نژادی باشد. در مورد مخاطرات ژنتیکی بیماران و اعضای خانوادهشان به آنها توصیههای لازم را ارائه کنند. آزمایش ژنتیکی یا تشخیص پیش از تولد ، در صورت لزوم ، پیشنهاد دهند و درمان گوناگون یا راههای اداره و تدبیر جهت کاستن خطر بیماری را ذکر کنند. مشاوره ژنتیکی ، محدود به ارائه اطلاعات و محاسبه خطر بیماری نیست، بلکه نوعی روند ارتباطی است. توانایی تعریف و تعیین موضوعات روانی _ اجتماعی پیچیده مرتبط با نوعی اختلال ژنتیکی در یک خانواده ، نقش مرکزی را در این کار ایفا میکند. توجه به این موضوعات ، احتمالا به موثرترین وجه از طریق تماس دورهای با خانواده در طول زمان و با مرتبط شدن موضوعات پزشکی یا اجتماعی با زندگی افراد مبتلا ، انجام میشود.
افسردگی، نوعی اختلال خلق یا اختلال عاطفی در افراد است. کودک و نوجوان نیز ممکن است، به سبب شدت فشار روحی ناشی از مرگ یکی از اطرافیان (به خصوص والدین)، رفتار عجیب و غیر طبیعی خانواده، خشونت، ناامنی و عدم ثبات خانواده به علت اعتیاد پدر یا مادر، و یا به علت اختلافات خانوادگی و ... به این بیماری مبتلا شود. بعضی از علایم این بیماری عبارت اند از: روحیه غمگین و غیر شاد، عدم احساس لذت و رضایت از فعالیت های روزانه، اختلالات خواب، تغییر اشتها، قصد یا اقدام به خودکشی، خود را ملامت کردن، تغییر رفتار کودک و نوجوان، میل به تنهایی و عدم تعامل با همسالان، احساس ناامیدی، جامعه ستیزی و پرخاشگری و ...
*اغلب افراد جامعه جوانان را انسان هایی مضطرب و نگران تصورمیکنند؛یعنی افرادی با نوسانات عاطفی و هیجانات شدید و ناگهانی. جوانان با بسیاریازبرخوردهای جدید و فشارهای روانی خصوصاً در اوج دوران بلوغ روبه رو هستند و به این دلیل بعضی از آنان دچار مشکلات زیادی می گردند .
بیشتر مردم بنا به برداشت های شخصی،نوسانات عاطفی جوانان را جزئی ازتغییرات عادی و بخشی از دوره بلوغ می دانند .
با وجوداین مشخص گردیده که تمامی این نوسانات عاطفی نمی تواند ناشی از رشد و پیشرفت در دوره بلوغ و نوجوانی باشد . در حقیقت برای بسیاری از جوانان نشانه هایی مانند ناخوشایند بودن زندگی ، نارضایتی ، سردرگمی ، تنهایی و انزوا ، احساس بی ارزش بودن و رفتارهای ضد اجتماعی و … ممکن است و یا می تواند نشانه هایی از افسردگی باشد .
سال ها تصور می شد که کودکان و نوجوانان به افسردگی مبتلا نمی شوند . اما در حال حاضر مشخص و تأکید شده است که جوانان هم مانند دیگر افراد ممکن است به بیماری افسردگی مبتلا گردند .
افسردگی حالتی است که به طور آشکار و مشخص با عواملی مانند : نوع زندگی روزانه ، انواع مشاغل اجتماعی ، عادی بودن زندگی روزمره و خوش و بشاش بودن بستگی دارد . متأسفانه در سی سال گذشته سرعت خودکشی در جوانان سه برابر شده است . از سویی دیگر می توان چنین برداشت نمود که افسردگی جوانان به درمان و برنامه های درمانی به شکل رضایت بخش جواب میدهد . به همین دلیل و برای آگاهی از انجام کمک های ضروری باید پدرها و مادرها،آموزگاران وافراد جامعه را به شناختن بیماری افسردگی در مراحل مختلف زندگی تشویق نمود .
اگر شما نوجوانی را می شناسید و حدس می زنید که از افسردگی رنج می برد، در بهترین موقعیت کمک کردن به او قرار دارید ،اما متأسفانه و در بیشتر مواقع تشخیص این که نوجوانی افسرده است یا خیر مشکل است .
گاهی نوجوانان و جوانان نسبت به روابط خود با دیگران بی احساسهستند و چهره ای غمگین دارند ویااز دیگران مأیوسندو خود را بی یاور می بینند.این را بدانیم که در این حالت ، در ابتدا این گونه جوانان نیاز به فردی دارند که به سخنان آنان گوش دهد نه این که به نصیحت بپردازد. اینیکنوع مهارت است که باید مورد توجه فرد کمک کننده قرار گیرد . در همین راستا باید جوان افسرده را به زندگی کردن تشویق و امیدوار نمود ، زیرا بلافاصله بعد از شروع برنامه های درمانی امکان دارد که جوان افسرده زندگی روشن و امیدوار کننده ای را در پیش روی خود داشته باشد .
تعریف افسردگی :
تقریباً هر فرد و در هر سن و سال ( جوان یا سالمند ) احتمال دارد که به طور موقت احساسیأس و ناامیدی کند.این احساس جزیی از روند زندگی است که ممکن است در برخی از موارد و بدون درمان،برطرف شده و یا بهبود یابد . از سویی دیگر فردی که از بیماری افسردگی رنج می برد نباید انتظار بهبودی خود به خود داشته باشد .بیماری افسردگی می تواند قدرت عمل فرد را به گونه ای مختل سازد که از زندگی کردن بیزار شود و در شدیدترین و بدترین موارد ، افسردگی می تواند منجر به خودکشی گردد . این نکته بسیار مهمی است که به افراد افسرده این اطمینان داده شود که آنها دیوانه نیستند وهیچ گاه نباید از این که افسرده شده اند احساس شرمندگی نمایند. چرا که افسردگی یک بیماری معمولی است و گرفتاری های درمانی ناشی از آن بیشتر از درمان سرماخوردگینیست .
افسردگی در سنین بین ۱۳ تا ۱۹ سالگی
افسردگی می تواند همه افراد را در هر سن و سال و در هر کشور و در هر مرحله از زندگی مبتلا نماید . آن دسته از افرادی که در دوره نوجوانی و جوانی و یا در دوره ای از زندگی شان به بیماری افسردگی مبتلا شده اند آمادگی بیشتری برای افسرده شدن دارند. گرچه در دوره بلوغ و نوجوانی به افسردگی آنان توجه کمتری شده است. بر طبق پژوهش های انجام شده معمولاً افسردگی در سنین بین ۱۵ تا ۱۹ سالگی برای اولین بار تظاهر می نماید . مشخص شده است که در اواخر قرن اخیر افسردگی به طور چشمگیری در جوانان رو به افزایش بوده است . برخی بررسی ها نشان داده است کهبیست درصد دانش آموزان به طور عمیق دچار غم زدگی یا دچار بعضی از انواع دشواری های روانی و یااختلالات روانی می باشند .
دنیایی که ما در آن به سر می بریم و زندگی می کنیم،میزان کشمکش هایش افزایش یافته و بسیاری از جوانان آمادگی برخورد و سازش با اینفشارهای روانی ندارند .
به هر حال در پاسخ به این پرسش که چرا بعضی از نوجوانان و جوانان دچار افسردگی می گردند جواب های ساده ای وجود ندارد . زیرا بروز افسردگی تقریباً و همیشه در رابطه با علل وعوامل متعددی شروع می گردد .
علائم افسردگی در جوانان چیست؟
تشخیص بسیاری از علائم و نشانه های افسردگی در جوانان خصوصاً آنهایی که ممکن است افسردگی پنهان و در نتیجه علائم پنهان داشته باشند کار دشواری است . با وجوداینمی توان نشانه های افسردگی جوانان را مشابه نشانه های افسردگی در دیگر افراد دانست .
به طور عادی افسردگی در جوانان بر روی عواطف ، افکار ، رفتار و رابطه با دیگران تأثیر می گذارد . جوان افسرده و غمگین به نظر می رسد . اغلب قیافه ای درهم و درفکر فرو رفته دارد . از زندگی لذت نمی بردو انگیزه فعالیت در انجامدادنکارهایش را ندارد؛ از اجتماع و رابطه گروهی و خانوادگی دوری می کند؛ در افکارش تغییراتی به وجود می آید که نمی داند درست است یا خیر ، به دلیل افکار واندیشه های منفی که دارد نمی تواند خودش را به درستی بشناسد و در نتیجه آینده خود را مبهم و سردرگم احساس می کند و در مدرسه معمولاً نتایج تحصیلی خوبی ندارد .
اضطراب که اغلب ناشی از احساس خطری نادانسته و ناشناخته است معمولاً در نوجوانان و جوانان همراه افسردگی و به طور یکسان آشکار می گردد . همچنین ممکن است نوعی ترس مبهم ( ترس مرضی ) بروز نماید که در وضعیت های خاصی به سراغ فرد می آید ، مانند ترس از رفتن به مدرسه و …
هنگامی که افسردگی شدت بیشتری می یابد ، احساس بی ارزش بودن ، ناامیدی ، شک و بدبینی ( به این گونه که مورد اذیت و آزار دیگران قرار گرفته است ) به سراغ افراد افسرده می آید . آن گونه که دیده شده است. در بعضی مواقع افسردگی با حالات بی قراری،بیش از حد فعال شدن و رفتارهای ضد اجتماعی خودنمایی می کند و در نوجوانان موجب اختلالات یادگیری ،پرخاشگری و بعضی از رفتارهای مخاطره آمیز میشود.
در بعضی از تحقیقات چنین حدس زده شده که بیست در صد افسردگی در جوانان به شکل حالات افسردگی و سرخوشی تظاهر می نماید که این شکل عواطف ،حالات پراکنده ای دارند . یک روز افسرده ، غمگین ، گیج و مبهوت و یک روز هیجان زده و حتی سرزنده و شاد به نظرمیرسند . همچنین در افسردگی پنهان با شکایت های جسمی-معمولاً شکایت های جسمی با بیماری جسمی که فرد ذکر می کند نمی تواند ارتباط منطقی داشته باشد– از جمله : تغییرات اشتها، پرخوری عصبی و بی اشتهایی عصبی که بیشتر جنبه روانی دارندروبرو هستیم. بی اشتهایی عصبی گاهی به حدی است که فرد هیچ میلی به غذا خوردن ندارد. در بعضی مواقع احساس خستگی به حدی است که مدت ها می خوابد و باز هم کمبود خواب می نماید و معلوم نیست به چه میزان به خواب احتیاج دارد . برعکس بعضی از آنان دچار کم خوابی می شوند و از سردردهای مزمن و دردهای دستگاه گوارش ( معده و روده ) شکایت دارند .
خطر خودکشی
خودکشی در حال حاضر دومین علت مرگ در سنین بین پانزده تابیست سالگی، بعد ازحوادث رانندگیاست . خودکشی در افراد جوان درسی سال اخیر در مرحله سوم قرار گرفته است . بررسی هایی که در مورد خودکشی انجام گرفته نشان داده است که درچهلدرصد دانش آموزان مدارس ، فکر به خودکشی ، به مراتب بیشتر از سایر افراد اجتماع است .
اگر جوانی را می شناسید کهاز خودکشی حرف می زند بهترین کار این است که از او به شدت مراقبت نمایید .
آیا فردی را می شناسید که چنین نشانه هایی را دارد :
· انرژی و تحرک لازم را برای زندگی کردن از دست داده است .
· از کار کناره گیری کرده است .
· غمگین و ناامید است .
· در گفت گوهایش یک نوع سردرگمی احساس میشود .
· از گرفتاری های زندگی شکایت دارد .
· در تحصیل شکست خورده است .
· دچار دشواری های خواب و خوراک است .
· احساس بی ارزشی دارد .
· زندگی کردن برایش اهمیت ندارد .
· احساس گناه می کند.
· به الکل و دارو و … اعتیاد دارد .
· با بزرگ ترها ، دبیران و … مشکل ارتباطی دارد .
· دچار اضطراب وترس است.
· یک نوع کمال گرایی در وی دیده می شود.
· به خودکشی فکر می کند.
توجه داشته باشید این فرد دچار افسردگی است واگر فردی در مورد خودکشی صحبت می کند به احتمال قوی ممکن است به خودکشی دست بزند .
علاوه بر این که به شما توصیه می شود مراقب وی باشید، هر چه سریع تر وی را به یک متخصص یا پزشک یا مشاور معرفی نمایید . این افراد می توانند به وی کمک زیادی نموده و حتی وی را از اقدام به خودکشی منصرف نمایند .
دقت نمایید که آرامش و برخورد ملایم توأم با اعتماد به نفس شما،به فرد کمک زیادی می تواند بکند. کارشناسان به این نتیجه رسیده اند که جوانان بیشتر در معرض خطر قرار دارند . بسیاری از جوانان در یک زمان کوتاه بعد از یأس و ناامیدی ، قطع رابطه با دیگران و شکست در درس و تحصیل و اجتماع و درگیری با پدر و مادر و بزرگترها ممکن است دست به خودکشی بزنند و اکثر جوانانی که دست به خودکشی می زنند از الکل نیز استفاده می کنند . خوشبختانه از زمانی کهعلائم افسردگی مشخص گردیده و احتمال انجام خودکشی می رود(و در حال حاضر در بسیاری از مدارس و دبیرستان ها با شناختی که پیدا شده است و با انجام بعضی روش ها و حتی در اجتماعاتی که برگزار می گردد) به افرادی که در معرض خطر قراردارند کمک های لازمداده می شود .*
راه های درمان افسردگی:
1. والدین درمانی: والدین درمانی بهترین راه برای خارج کردن کودک از شرایط استرسزا است. روابط بین فردی سالم در خانواده میتواند در تشخیص بموقع علائم افسردگی در نوجوانان مفید باشد. والدینی که نمیتوانند در این دوره حساس با نوجوانان خود ارتباط برقرار کنند، فرزندان خود را که از بیان ترسها و نگرانیهای خود هراس دارند، گریزان میکنند. این کار باعث میشود آنها به جوانانی افسرده تبدیل شوند. همچنین فشار والدین برای سرآمد و بهترین بودن در دروس و در مقابل بی اعتنایی کامل نسبت به دیگر فعالیتهای فوق برنامه مورد علاقه نوجوان می تواند موجب این بیماری شده یا بر آن بیفزاید.
در مقابل، آن دسته از والدین که با هوشیاری برای نوجوانانشان وقت و انرژی میگذارند و در صورت لزوم مبالغی را هزینه میکنند میتوانند به نوجوان خود کمک کنند تا آینده خود را بسازد و بسرعت بر نگرانیهای دوره نوجوانی غلبه کند. حمایت از نوجوانان در طول این سفر گذار از کودکی به جوانی بسیار آسانتر است تا این که بعدها برای بازگرداندن سلامت روانی او به دردسر بیفتند.
بر این اساس باید به فرزندان خود کمک کنیم تا غرور خود را بازسازی کنند. موفقیتهای آنان در عرصههای مختلف را که ممکن است یک هنر، ورزش یا مطالعات درسی و غیره باشد، تشویق کنیم. از پیشداوری و پیشبینی بیموقع خودداری کنیم. اجازه دهیم نوجوان گامهای طبیعی خود را در مسیر رشد بردارد و او را با انتظارات خود یا ایجاد دیگر مسئولیتهای خانوادگی به زحمت نیندازیم.
به گفت وگو با آنان اهمیت داده و با آنها در مورد موضوعاتی نظیر انتخاب یک برنامه روزمره، دوست یابی، مسائلی نظیر سیگار کشیدن، مواد مخدر و مسائل جنسی تا حدی که امکان دارد و میتواند برای آنها مفید باشد، صحبت کنیم.
از این راه تا حد زیادی می توان به مشکلات روحی و روانی کودک پی برد تا بتوانیم رفتار مناسبی در مقابل آنها داشته باشیم. اگر او را دچار افسردگی یافتیم باید ببینیم چه چیزهایی میتواند باعث افسردگی شده باشد. شاید لازم است بعضی از رفتار خود را صحیح کنیم. بیشتر عواملی که باعث ایجاد افسردگی در نوجوانان میشوند، قبل از این که نیازی به یک روان درمان و روانشناس باشد، در خانه قابل برطرف شدن هستند.
2. مشاوره درمانی: مربی یا فرد دلسوز و آگاهی که نوجوان بتواند براحتی با او درد دل کند، مورد مناسبی است برای این که او احساسات سرکوب شده خود را تخلیه کند.
3. خانواده درمانی: متخصص خانواده درمانی نه تنها نوجوان افسرده ، بلکه تمام خانواده را زیر نظر می گیرد. همان طور که قبلاً گفتیم ، توجه به خانواده به این دلیل نیست که « علت » گرفتاری نوجوان، خانواده اوست، بلکه به این دلیل است که در حقیقت خانواده محیطی گروهی است و هیچ فردی از دیگر افراد جدا نیست. کودکان افسرده اغلب به خانواده هایی تعلق دارند که میزان بالایی از مصیبت در آن ها وجود دارد و معمولا در برقراری روابط اجتماعی مشکلاتی دارند . هر دوی این ویژگی ها می توانند موجب افزایش میزان رویدادهای حاد زندگی شوند.[4]
دید متخصص خانواده درمانی این است که کودکی که مشکل دارد، در حقیقت مشکلات خانواده را عرضه می دارد. متخصص خانواده درمانی با درک روابط بین افراد خانواده و واکنش های آنها نسبت به یکدیگر و تصحیح و تغییر این روابط، سعی در حل مشکل آنان می کند.[5]
3. روان درمانی: روان درمانی، شیوه ای درمانی است که به وسیله روان پزشکان و روان شناسان جهت کمک به مشکلات مختلف روان شناختی در افراد، مورد استفاده قرار می گیرد . این شیوه مستلزم آن است که فرد، در مورد مشکلاتی که با آنها مواجه است، به شکل رو در رو با درمانگر (روان درمانی فردی) یا در یک گروه کوچک با یک یا دو روان درمانگر روان درمانی گروهی) صحبت می کنند.[6]
4. درمان های جسمی :درمان های جسمی در افسردگی کودکان و نوجوانان، نسبت به درمان هایی که تا کنون ذکر شد، اهمیت کمتری دارند، ولی گاهی این نوع درمان موثر است و در مواردی نادر ، مهم ترین وسیله درمان است .هر گاه گرفتاری کودک یا نوجوان شدید باشد و به درمان های گفت و گویی روان شناسی جواب ندهد، احتمالا تجویز دارو توسط پزشک (که در این مرحله اغلب روان پزشک کودک یا نوجوان است)، در نظر گرفته می شود.
5. ورزش درمانی: اگر کودکان یا نوجوانان، مرتبا ورزش کنند و وضعیت جسمی خود را در حالت طبیعی و خوب نگه دارند، نسبت به زمانی که از نظر جسمی وضعیت خوبی نداشته اند، کمتر مضطرب و افسرده خواهند بود . روان شناسان دو گروه افراد را با هم مقایسه کرده اند : گروه اول ورزش های سخت و گروه دوم ورزش های سبک انجام می دادند . اضطراب افراد گروه اول آشکار از اضطراب افراد گروه دوم کمتر بود . ورزش آثار منفی استرس را به شیوه های مختلفی کاهش می دهد . در درجه اول هورمون های وارد شده در جریان خون به هنگام استرس را مصرف و خطر آنها را در اثر گذاشتن بر دستگاه ایمنی بدن کاهش می دهند . در درجه دوم تنش متراکم در ماهیچه ها را آزاد می سازد . و بالاخره نیرو و قدرت بدنی را افزایش داده، مقاومت دستگاه قلبی عروقی را زیادتر می کند . آمادگی جسمی مطلوب و فعالیت های بدنی، بهترین وسیله برای مقابله و پیشگیری از بروز افسردگی و دیگر اختلالات روانی است . ورزش در فضای باز، بر افسردگی تاثیر قابل ملاحظه ای دارد.
اگر شما میخواهیدکه در روابط خود تجربه ای از سعادت و خوشبختی زیادی داشته باشید، باید یاد بگیرید که چگونه از نو شروع کنید. شما باید یاد بگیرید که گذشته را به جایی که هست رها کنید و خود را از آسیبها و ناراحتیهای آن جدا کنید. فراموش کردن گذشته قطعا کار سختی خواهد بود، اما مادامیکه به دنبال یک رابطه ی شکوفا هستید، یک کار انجام نشدنی نخواهد بود .
اگر دوباره شروع نکنم چه میشود ؟ این قطعا با ضرر و زیان خواهد بود. مهم نیست که چقدر پیش بروید، هر چیزی که رهایش کرده اید باز شما را فرا خواهد گرفت اگر شما آنها را به گذشته یعنی جایی که تعلق دارند، زنجیر نکنید . چرا همه ی ما نتایج سال نو داریم ؟ چرا همه ی شرکتها حسابرس دارند ؟ مشخص است تا کارهای خود را بهبود بخشند.
متعصب نباشید : احساس خود را بازبینی کنید و ببینید هنوز چیزی از گذشته وجود دارد که ظاهر شود و حال کنونی شما را تحت تاثیر قرار دهد. دوست من، میارزد که دوباره شروع کنید .
چگونگی شروع مجدد :
برای شروع دوباره، باید نیاز خود را ببینید. اگر دلایلی وجود داشته باشند که بخواهید دوباره شروع کنید، به طرف مقابل خود اطلاع دهید و تمام.
یک ملافات برای این موارد بهترین است .
نکات مفید :
اجازه دهید بخش اول ملاقات برای هردوی شما جالب باشد طوری که حس کنید در یک طاق بدون قفل هستید. هرچیزی که اتفاق افتاده را فراموش کنید و هر چیزی را که همیشه دوست داشتید در رابطه تان رخ دهد را بازی کنید .
هنگامیکه زمان صحبت کردن برای شروع دوباره میرسد، آن را به عنوان یک توصیه و پیشنهاد مطرح کنید، و هیچگاه آن را مانند یک حکم بیان نکنید. اجازه دهید طرف شما بداند که چقدر خوب میشود اگر همه ی اینها در روابط اتفاق بیفتد. بگذارید خودش متوجه شود که اگر هر دوی شما یک زندگی مشترک با مهر و محبت بی پایان داشته باشید، چقدر به وجدتان خواهد آورد.
طوری با او صحبت کنید متعاقدکننده باشد، و اصلا به دنبال خود نباشید. مودب باشید و واژهها را به دقت انتخاب کنید. و هرموقع که احتیاج به صحبت داشتید، تمام طیف سرزنش را به طرف خود وارد نکنید. طوری وانمود کنید که انگار هر دو طرف مقصر هستید و بخاطر اشتباه خود متاسف هستید.
مرحله بعدی عمل کردن است: بگذارید دقیقا بداند که قلب شما چطور شکسته وقتی که چنین چیزهایی اتفاق میافتند، و اینکه شما میخواهید دیگر این اتفاقها رخ ندهند. تمام چیزهایی که میخواهید هیچوقت دیگر در رابطه شما رخ ندهند را لیست کنید و شرح دهید که چگونه باعث درد و ناراحتی شما شده بودند.(به عنوان یک خانم، کاملا طبیعی است که گریه کنید و به عنوان یک آقا، لطفا کمیپشیمانی نشان دهید.)
حافظه خود را پاک کنید. سطل زباله(recycle bin) خود را خالی کنید. گذشته همدیگر را بابت تمام درد و ناراحتیهایی که باعث شده اید فراموش کنید. حساب اشتباهات را حتما و مطمئنا پاک کنید. قول دهید که یک برگ جدید از زندگی را شروع کنید و اینکه تمام اعمال اشتباه گذشته برای همیشه فراموش خواهند شد.(دوست من، از شما خواهش میکنم که به این جمله عمل کنید وقتی میگویید که گذشتهها، گذشته. به هر ذره اش عمل کنید. این می-تواند شروع یک فاجعه باشد اگر فقط شما این را به زبان آورده باشید و خود از آن بگذرید. پس لطفا یاد بگیرید که واقعا چگونه فراموش کنید.) این را چاشنی کار خود بکنید: سوالاتی بپرسید که به هر دوی شما کمک می-کند تا بیشتر متعهد شوید. &#۸۲۱۱; چه انتظاراتی از من برای چند ماه آینده داری؟ + دوست دارم که این کار را این گونه انجام بدهی&#۸۲۳۰; . و شما این کار را انجام بدهید اگر قبلا هیچوقت اینگونه نبودید.
در آخر، قول بدهید که آنجا باشید(تمام حواستان آن جا باشد)، خوب و مهربان باشید و حساس تر .همه ما میخواهیم طرف مقابل ما، نسبت به ما حساس تر باشد، پس این کار را انجام بدهید.
بررسی شخصی: یک بررسی متعارف انجام بدهید تا ببینید آیا شما میتوانید با قوانین جدید هماهنگ باشید؟ این به شما کمک میکند اگر بدانید شما فراموش میکنید، متعهد هستید یا آماده رشد هستید. هیچ موقع عشق خود را از روی هوا و هوس نشان ندهید – واقعا به آن عمل کنید.
*غرور خود را از بین ببرید و باید بتوانید به طرف مقابل خود فکر کنید
آدم مغرور
در دفعه بعدی که خواستید یک مکالمه یا سخنرانی را شروع کنید؛ با توجه به سخنان خود مراقب مطرح کردن بیش از شرایط و نقطه نظرات شخصیتان باشید. اگر در یک قسمت از کلمه من بیش از حد استفاده کردید؛ در این صورت با مشکل دید محدود شخصی مواجه هستید.
پیشنهاد میکنیم مقاله افزایش مهارت های ارتباطی را مطالعه کنید تا ارتباط کلامی خود را بهبود بخشید.
غرور میتواند به خوبی به بروز این مشکل در رهبری یک تجارت دامن بزند. در حالت عادی ما نمیتوانیم چهره خود را ببینیم و در این شرایط به یک آینه نیاز داریم. سعی کنید دوستان و مشاوران همچون آینه را در کنار خود داشته باشید تا در صورت بروز نقاب غرور من گرایی، شما را از این وضعیت آگاه نمایند.پیشنهاد میکنیم مقاله افزایش مهارت های ارتباطی را مطالعه و ارتباطات کلامی خود را بهبود ببخشید
*سلیقه ها و علاقه های مشترک میان خود و فرد مقابل را بیابید
بیشتر بر روی فرد مقابلتان تمرکز کنید. یک رابطه پایدار زمانی صورت میگیرد که فرد مقابل نیز خود را با اهمیت و تعیین کننده در مکالمه حس کند. اگر برای بار اول است که با یک فرد ملاقات میکنید؛ بهتر است پیش از شروع گفتگو از اخلاق، تفکرات و خواسته های او سر در بیارید.
ارتباط را تنها به زمینه کاری محدود نکنید و به طور کوتاه احوال آشنایان، خانواده، اوضاع، وضعیت و اهداف را نیز وارد گفتگو کنید. به آن ها به خوبی گوش دهید. بسیاری از اوقات پیش از آنکه فرد مقابل بیان خود را کامل کند، ما با تحلیل آنچه تا میانه مکالمه وی یافتهایم و یا با ایده ای که ناگهانی به ذهنمان خطور میکند؛ مانع تکمیل گفته طرف مقابل میشویم. بگذارید حرف مخاطب مقابل به اتمام برسد و با تحلیل گفته او، پاسخ مناسبی دهید.
یک رابطه پایدار و واقعی زمانی صورت میگیرد که نگاه ما در این ارتباط از صفحه های نمایش و تخیلات خودمان به سمت چهره و صدای طرف مقابل متمایل شود.
*یک رابطه پایدار به انرژی و ایجاد فضای دوستانه نیاز دارد
آیا تا به حال شده که در گفتگو با یک فرد مجرب در یک زمینه، با عدم آگاهی از آنچه میگوید مواجه شوید؟ در یک گفتگو، فرد شنونده ممکن است اطلاعاتی و تمایل در زمینه گفتگو داشته باشد. اما اگر فرد صحبت کننده به طور مداوم به طور یکنواخت، بدون ارتباط چشمی، با بکارگیری کلمات ناآشنا و با یک ژست مغرورانه صحبت نماید. فرد شنونده نمی تواند به خوبی گفته های او را دنبال کند.
*میزان موفقیت در ایجاد رابطه پایدار به انرژی و حضور ذهنی شما ارتباط دارد
چندین سال پیش زمانی که با دوست خود برای استخدام به یک شرکت مراجعه کردیم؛ با آنکه هر دو ما از اخلاق و مهارت یکسانی تقریبا برخوردار بودیم. دوست بنده توانست این فرصت کاری را بدست آورد و من نتوانستم. پس از اعلام نتیجه استخدام، مدیر شرکت به من گفت که زمانی که او از ما خواست تا به دفترش برویم؛ یافت که دوست من با شوق، انرژی و اعتماد به نفس به دنبال او راه افتاد اما من نتوانستم تمایل و انرژی را در پیروی از گفته های مدیر نشان دهم.
این مسئله مربوط به چندین سال قبل میباشد؛ اما درس مهمی را برای من تا کنون و در شرایط مشابه امروزی دارد و اینکه تنها کلماتی که از من بروز میکند؛ تضمین کننده وصول معنای آن ها نخواهد بود و خلاقیت و نوع حرکات در گفتگو نیز تعیین کننده میباشند.
در پرداخت به ارتباط رو در رو، کنفرانس و یا جلسه گروهی بعدی از خود این سوال ها را بپرسید:
آیا به شکل صحیح ایستاده و یا نشسته ام؟
آیا اعضای دست و پای من به شکل صحیح و مودبانه ای قرار گرفته اند؟
آیا لبخند بر روی لبان خود دارم؟
آیا حس شور و اشتیاق را بر صدای خود اعمال کرده ام؟
آیا با دیگر افراد حاضر ارتباط چشمی برقرار میکنم؟
آیا به درستی و با اعتماد به نفس حرکات جسمی خود را انجام میدهم؟
توجه داشته باشید که پیام برگرفته از زبان بدن شما همانند کلام بروز کرده از زبانتان مهم و تاثیر گذار میباشد.
*در صحبتهای خود اصالت و هویت داشته باشید
همانطور که کودکان میتوانند دورویی را در والدین خود مشاهده کنند؛ دوستان، همکاران و مخاطبین شما نیز میتوانند کلمات توخالی شما را شناسایی نمایند. یک رابطه پایدار بر سه اصل و سه سوال کلیدی پابرجا میباشد؛ چه چیزی میدانیم؟ چه احساسی داریم؟ و چه کاری انجام میدهیم.
به این فکر کنید که اگر سعی در ایجاد ارتباط درباره چیزی که نسبت به آن آگاهی داشته باشم اما انجام ندهم؛ این ارتباط من تنها نظری خواهد بود. اگر در مورد چیزی که احساس میکنم اما دانشی درباره آن نداشته باشم، صحبت کنم؛ این ارتباط من بی اساس است. اگر درباره چیزی که انجام میدهم صحبت کنم اما حسی نسبت به آن نداشته باشم؛ ارتباط من بی روح خواهد بود.
هر پیامی که ارسال میکنید باید یک قطعه از شما در آن وجود داشته باشد. شما باید بیش از یک پیام رسان باشید و پیام ارسال شده از شما چیزی نهادینه شده از احساس، رفتار و گفتارتان باشد.
*برای دستیابی به رابطه پایدار از منطقه امن و آرام خود فاصله بگیرد
*
شری تورکل، پروفسور موسسه تکنولوژی ماساچوست به بررسی تاثیر تکنولوژی بر روی روابط بین افراد پرداخته و نتائج خود را در یک سخنرانی TED در سال ۲۰۱۲ اعلام کرد. ایشان این تغییرات را تفسیر نمودند:
«یک فرد ۵۰ ساله کارمند به پیش من آمد و از احساس عدم وجود رابطه میان همکاران در کار شکوه میکرد. زمانی که او به کار میرود؛ او به مکالمه با کسی نمی پردازد، چرا که میترسد مزاحم دیگر افراد زمانی که آنها مشغول چک کردن ایمیل های خود هستند؛ شود. او همچنین عنوان کرد که وی نیز همانند همکاران خود نمی خواهد زمان انجام کارها تمرکز خود را از دست داده و شخصی وارد منطقه آرامش او شود.»
*حرکت کنید، دنیای خود را توسعه دهید
برای ایجاد توسعه و پیشرفت به رابطه پایدار نیاز داریم و برای این کار بایستی از دیوارهایی را که تکنولوژی در اطرافمان نصب کرده را از بین ببریم. پیشتر ذکر کردیم که یک رابطه پایدار و واقعی زمانی صورت میگیرد که نگاه ما در این ارتباط از صفحه های نمایش و تخیلات خودمان به سمت چهره و صدای طرف مقابل متمایل شود. به این معنا که زمانی را گفتگوهای کوتاه فیزیکی میان خودمان بدل از پیام رسانی در شبکه های اجتماعی تخصیص دهیم.
گاهی باید امور کاری را کنار گذاشته و به درد و دل ها و گفته های دیگران گوش بدهیم. حتما زمانی میرسد که بخواهیم دیگران حرفهای ما را گوش دهند. در یک رابطه پایدار، صفحه های نمایش خاموش و زبان ها فعال میشوند.
بهبود شخصیت خود
اگر با خودتان رابطه خوبی نداشته باشید در آن صورت نمیتوانید با دیگری هم رابطه خوبی داشته باشید. در آن صورت ازنظر احساسی به شریک خود وابسته میشوید و رفتارهای دیوانه وار و حسادت ورزانه نشان خواهید داد. این رفتارها باعث میشود که رابطهتان دچار مشکل شود.
این مشکلات افراد را ناراحت، عصبانی و خشمگین میکند. در آن صورت حتی اگر درر کنار شریکشان باشند بازهم ازلحاظ احساسی از او دور هستند. اگر اینگونه است باید شخصیت خود را بهتر کنید. زیرا تا وقتی خودتان را دوست نداشته باشید کسی نمیتواند شما را دوست داشته باشد.
اگر بر روی خود کار کنید شادتر شده و اعتمادبهنفستان بیشتر میشود. درنتیجه دیگران به خاطر مهربانی و گرمیتان به شما جذب شده و شما را دوست خواهند داشت. اما اگر بر روی خود کار نکنید شخصیتتان بهتر نشده و دیگران را از خود دور خواهید کرد.
شاید دشوار به نظر برسد اما با چند تغییر ساده میتوانید شخصیت خودتان را بهتر کرده و سپس از تغییرات رخداده لذت ببرید. اگر خودتان را دوست داشته باشید، مثبتتر شده، در روابط خود موفقتر خواهید بود و در جنبههای مختلف زندگی موفقتر خواهید بود.
روش بهبود شخصیت خود
خودتان را دوست داشته باشید
اولین موردی که باید در نظر بگیرید این است که خودتان را دوست داشته باشید. اگر با خودتان رابطه خوبی ندارید دلیلش این است که به نیازهای خود بیتوجهی میکنید. اما دیگر دست بردارید. به خواسته و نیازهای خود توجه کنید و درباره این نیازها فکر کنید. اگر درباره چیزی شک دارید، درباره آن فکر کنید و دلیلش را بیابید، در این صورت به احساسات و نیازهای خود توجه کردهاید.
به خودتان توهین نکنید
یک رابطه منفی و اشتباه پر از توهین و تحقیر است، اما در یک رابطه خود هیچ توهین و تحقیری وجود ندارد. یادتان باشد که باید دوست خود باشید نه دشمن خود. پس از توهین کردن به خود دست بردارید و اگر این کار را انجام میدهید پسازآن رفتار به خودتان انرژی مثبت بدهید. رفتهرفته این انرژی مثبت جایگزین توهینها شده و نسبت به خود حس دیگری خواهید داشت. شاید این راه آسان به نظر برسد اما بسیار مؤثر است.
کلمات منفی را با کلمات مثبت جایگزین کنید
اگر با خودتان رابطه خوبی ندارید دلیلش منفی بودن افکارتان است. این افکار منفی بر دیدگاهتان نسبت به خود و جهان تأثیر میگذارد. بنابراین کلمات منفی (مانند نه، زشت، خستهکننده، تنها، آزاردهنده و بیتفاوت) را با کلمات مثبت (مانند بله، شاد، قدرشناس، راضی، ممنونم، عشق) جایگزین کنید. شاید در ابتدا تصور کنید که تظاهر کردهاید اما رفتهرفته به این تغییر رفتار عادت کرده و به فرد شادتری تبدیل میشوید.
افکار منفی را با افکار مثبت جایگزین کنید
پسازاینکه کلمات و سخنان خود را تغییر دادید بهراحتی میتوانید افکار خود را تغییر دهید. اگر هنوز هم افکار منفی دارید سعی کنید این افکار منفی را پس بزنید.
برای شادتر بودن و سالمتر بودن یک دلیل منطقی پیدا کنید
بسیاری از افراد به این دلیل تلاش میکنند زندگی بهتری داشته باشند که تصور میکنند باید همینطور باشد. اما این دلیل درستی برای سالم زندگی کردن نیست. زیرا در این صورت از سالم زندگی کردن خود لذت نمیبرید و پس از مدتی روال سالم زندگی را تغییر خواهید داد.
بنابراین برای سالم زندگی کردن دلیل موجهی بیابید که زندگی سالم را به یک وظیفه تبدیل نکند. سعی کنید بیشتر ورزش کنید، فعالیتها و غذاهای سالم موردعلاقه خود را دنبال نمایید و پیشرفت خود را بسنجید.
چگونه افراد حسود را بشناسیم ؟
حسادت یا به عبارتی کمی فارسی تر، همان تنگ نظری ، خصلتی است که طبق تاریخ ظاهرا از لحظه امتناع شیطان از سجده کردن به انسان و پس ازآن در داستانی دیگربا مقابله هابیل و قابیل که اولین فرزندان آدم بوده اند در میان انسانها گسترش یافت و تا امروز نیز به صورتی رایج در خصوصیات اخلاقی اکثر انسانها دیده می شود .
حتی در صورت عدم گرایش به مسائل معنوی و انکار همه روایتها و داستانهایی که در ابتدا به دو مورد نمونه از آن نیز اشاره شد ، باز چیزی از اصل قضیه کاسته نمی شود چرا که به وضوح می توان این رفتار خاص را هر روز مشاهده کرد که میزان گستردگی آن در طیفهای یک جامعه به شرایط فرهنگی، اقتصادی ، امنیتی و ... آن جامعه باز میگردد که متاسفانه ما ایرانی ها به دلایلی متعدد در طول تاریخ ، مردمی مستعد برای داشتن چنین خصلتی بوده ایم .
در اینجا هدف ، کنکاش و بررسی علل پیدایش خصوصیتهای اخلاقی نکوهیده در میان مردم نیست بلکه هدف تشخیص درست این رفتار از سایررفتارها و روش دفع آفتهای ناشی از آن است .
بدون شک هرگاه انسان به نقاط ضعف خود پی ببرد ، به طور غریزی واکنشهای متقابلی را نشان خواهد داد که در هر حال ، تلاشی برای پوشش دادن به این ضعفها محسوب خواهد شد .
در یک زمین صاف وهموار هرگاه قسمتی بلندتراز سطح سایر نقاط نباشد، کلمه" بالا " و" پایین " برای قیاس آن سطح کاربرد نخواهد داشت ، پس طبق همین اصل ، "مقایسه" عاملی است که در برجسته و متمایز کردن هر چیزی نقش اصلی را ایفا می کند .
با توجه به این نکته می توان واکنشهای غریزی انسان برای پوشش نقاط ضعف خود را بهتر شناخت اینگونه که گاه این تلاشها در جهت ارتقاء دادن دلایل ایجاد کننده نقاط ضعف صورت می گیرند و گاه در جهت از بین بردن تمایزهایی است که نقاط ضعف را برجسته میکنند.
عده کمی برای جبران ضعفهای خود ،بر قدرت و توانایی هایشان تکیه میکنند تا با تلاش، سطح خود را ارتقاء دهند. در این گروه در اکثر موارد نشانه های کمتری از رفتارهای حسادت آمیز دیده می شود زیرا هرگاه طبق "اصل مقایسه" در موقعیتی قرار گیرند که سطحی بالاتر از خود را حس کنند، به هر شکل ممکن در صدد رساندن خود به آن سطح بر می آیند مگر آنکه در پی تلاشهایی که صورت می دهند ، به نتیجه مطلوب نرسند که وقوع واکنشهای حسادت آمیز در چنین زمانی چندان دور از احتمال نخواهد بود.
اما اکثر انسانها در مواجه با شرایطی که سطحی بالاتر از خود را می بینند به هر شکل سعی می کنند تا این سطح را پایین بکشند تا کوتاهی خودشان به چشم نیاید.
نقطه شروع انواع رفتارهای تنگ نظرانه از همین گروه انسانها سرخواهد زد و برای مقصود خود از هیچ عملی دریغ نمی کنند.
اینگونه افراد برای به چالش کشیدن سوژه مورد هدف خود روشهای متفاوتی را بکار میبرند که در ساده ترین حالت ما نیز براحتی متوجه اغراض او خواهیم شد اما گاهی رفتارهایی را شاهد خواهیم بود که براحتی نمی توان مرز حسادت با ابراز دوستی را تشخیص داد.
آیا من فرد حسودی هستم؟
افراد حسود چندین ویژگی دارند که در رفتارشان به خوبی مشخص است: اول اینکه پشت سر طرفی که به آنها حسودی میکنند، غیبت کرده و بهدنبال عیب میگردند. دوم اینکه دشمنی خود را پشت سر فرد ابراز کرده ولی جلوی او چاپلوسی میکنند. سوم اینکه وقتی برای آن فرد مشکلی ایجاد میشود، خوشحال میشوند و چهارم اینکه وقتی آن فردی که مورد حسادت اوست، خوشحال باشد و موفقیتی نصیبش شود دچار غم و اندوه میشوند. این 4 ویژگی باعث میشود تا انسان حسود معمولا فرد تنهایی باشد و دوستان زیادی پیدا نکند و همان دوستان اندکی هم که پیدا میکند از او فاصله بگیرند. بهدلیل حس منفی ارتباط با فرد حسود، همه از روی اجبار و ناچاری با او ارتباط برقرار میکنند. فرد حسود هر طور شده میخواهد نعمتها را از بین ببرد و اگر بتواند تخریب شخصیت کند و دائما مانعی برای دیگران میشود. برای انسان حسود مهم است که دیگران نداشته باشند تا او از نداشتههای دیگران لذت ببرد. همه ویژگیها به این دلیل است که انسان حسود ارتباط معنوی قوی با خداوند ندارد و خودش را دستکم میگیرد و نعمتهایی را که خداوند به او داده نمیتواند ببیند.
علت را بیابید
افرادی که حس حسادت زیادی دارند و بهخاطر موقعیت بالاتری که برای کسی پیش میآید ناراحت میشوند، بهطور حتم میدانند که حسودی بد است و خودشان را فریب میدهند ولی نمیتوانند خود را نجات دهند درصورتی که با تمرین کردن بهراحتی میتوانند خودشان را از شر حسادت رها کنند. کسی که دچار حسادت به همکار شده در مرحله اول باید دنبال علت حسادتش بگردد. فردی که بهخاطر ارتقای شغلی همکارش احساس رنج و دلخوری میکند، بلافاصله باید از خودش بپرسد که چرا از خوشی همکارم باید ناراحت باشم؟ باید علت ناخوشی خودش در این زمینه را پیدا کند. ببیند از اینکه همکارش به این درجه رسیده، ناراحت است یا از اینکه خودش آن ویژگیها را ندارد یا از اینکه همکارش با داشتن آن ویژگیهای مثبت باعث جلب توجه دیگران شده و سمتش بالاتر رفته، ناراحت است. گاهی اوقات ممکن است فرد فقط بهخاطر موقعیتی که به همکارش داده شده احساس حسادت نکند ولی رفتار اطرافیان بهگونهای باشد که باعث شود او به این همکار حسودی کند و نتواند با او مواجه شود. پس باید علت را پیدا کنید تا بتوانید به راهحل بهتری دست پیدا کنید.
در ادامه به برخی شناسه های کلیدی درباره این افراد اشاره می شود.
بدون دعوت ابراز عقیده می کنند
احتمالا برای همه پیش آمده است که وقتی در موقعیت جدید قرار می گیریم یا وسیله و امکانات جدیدی می خریم و یا کارموفقیت آمیز جدیدی را بتازگی به انجام می رسانیم ، فرد یا افرادی در مورد آن به ما نظر می دهند.
یکی از این موارد به ظاهر پیچیده دقیقا در چنین شرایطی نمود پیدا میکند که شخصی بدون خواست و دعوت ما ، به طور خودجوش نسبت به چیزی در مورد ما ابراز عقیده و نظر خواهد کرد . تفسیر چنین واکنشی قطعا از دو صورت خارج نیست ، یا از احساس دوستی طرف مقابل ما بوده است که بدون اجازه ما نسبت به مسائل شخصیمان ابراز نظر کرده است و یا هدفی حسادت آمیز او را ترغیب به ابراز نظری تلویحی در خصوص ما کرده است که گاهی حتی ممکن است در متن نظر او نکات مثبتی شنیده شود اما این نکات مثبت، زمینه سازی برای گرفتن مجوز نظر دادن برای دفعات بعدی در خصوص ما خواهد بود که بدون شک در دفعات بعد ، کم کم نظرات تخریب کننده و هدف دار خود را القا خواهد کرد.
· پس یکی ازنشانه های مهم شناخت اینگونه افراد توجه به کسانی است که بدون تمایل ما درباره مسائل پیرامون ما نظر می دهند.
واهمه ای از دروغ پردازی ندارند
· یکی دیگر از نشانه های مشترک میان خصلت حسادت وسایر خصلتهای فرومایه ، دروغ گفتن است که معمولا اینگونه افراد هرگز نمی توانند افرادی راستگو باشند .
تظاهر به مظلوم بودن می کنند
این افراد گاهی رفتارهای عجیبی در پیامد حسادتهای خود بکار می برند که به ظاهر چندان منطقی نیست اما در نهایت برای رسیدن به هدفشان کاملا کاربردی و حساب شده است از جمله نمایش مظلوم نمایی به فرد رقیب برای جلب اعتماد و ترحم او است که با این شیوه به اندازه مورد نظر به طرف مقابل نزدیک می شوند تا مقاصد خود را به انجام برسانند.این شیوه یکی از عجیب ترین و ناجوانمردانه ترین روشها است ، چرا که طرف مقابل در دنیای ساده خود هرگز تصور نخواهد کرد که در پوست بره آرامی که مقابلش قرار گرفته گرگی نهفته باشد.
دور اندیشانی منفی گرا هستند
از دیگر خصلتهای افراد حسود، دور اندیشی البته از نوع منفی آن است . همیشه صفت دور اندیشی یک مزیت برای افراد محسوب خواهد شد زیرا فرد با برآورد مسیر پیش روی خود در آینده ، برنامه ریزی مفیدی برای زندگی اش می کند اما در افراد حسود که معمولا روی فرد خاصی متمرکزشده اند اینکار به گونه ای دیگر شکل می گیرد زیرا در این حالت چیزی که مورد برآورد قرار گرفته است ، مسیر پیش روی حاسد نیست بلکه هدف ارزیابی آینده فرد قربانی حسادت است.
اصولا این بخش از رفتارهای افراد حسود بخشی کاملا پنهان است که در مخیله و پندار و گمان آنها سپری می شود و در نهایت واکنشهای عجیبی در عمل به ظهور می پیوندد چرا که معمولا فرد مورد نظر آنها در آینده ، بهتر از آن چیزی دیده می شود که در حال حاضر است و برای ممانعت از بروز این اتفاق اقداماتی را طراحی می کنند و به انجام می رسانند، حال در نظر بگیرید که فرد قربانی بدون کوچکترین اطلاع از فرایند پیش روی خود و صرفا به دلیل گمانهای غلط یک شخص ، دستخوش اتفاق یا فرایندهای ناخوشایند می شود و همواره سردرگم خواهد ماند که دلیل بروز این نابسمانی ها از چیست. برای شناسایی یا برخورد با این نشانه از رفتارهای حسادت آمیز هیچ راهی وجود ندارد و همواره فرد قربانی در نهایت بی اطلاعی در دام قرار خواهد گرفت.
مبالغه و چاپلوسی از حریف ، اما تک به تک
از دیگرترفندهای انها برای نزدیکی به طعمه و جلب نظر او این است که در خفا وبه صورت رو در رو بدون حضور کسی از طعمه تعریف و تمجید می کنند تا نظر او را به خود جلب کنند ولی درجمع دیگران از این تعریفها خبری نیست چون این تعریفها فقط برای فریب طعمه بوده است .
تاکتیکهای بعد از آشکار شدن حسادت
در هر حال شاید لحظه و زمانی فرا برسد که ناگزیر باشید تا پرده های پوشش دهنده بین خود و فرد حسود را کنار بزنید ، اگر به چنین شرایطی برسید اصولا پشیمانی و ندامت جزءِ فرضهای بعید به نظر می رسد که حتی اگر هم چنین نمایشی را شاهد بودید باز به اصل واقعیت آن باید شک داشت ، چرا که این نیز به تنهای یک ترفند برای پوششی جدید است و درد حسادت از دردهای بی درمان است (مگر با استعانت از آفریدگار بزرگ) .
متدوال ترین حالت در زمان رو شدن دست حسود، یا فرار به جلو است ( فرار به جلو یعنی چه ؟ ) و یا انکار.
در هر صورت پس از این چالش فرسایشی ، اقدامات بعدی او تا حدودی قابل پیش بینی است بدین صورت که برای خنثی کردن افشاگری های احتمالی شما نزد دیگران و حفظ آبرو و موقعیت اجتماعیِ به خطرافتاده اش ، سعی در جلب هر کس که به نحوی با شما در ارتباط است خواهد کرد و برای این منظور از بذل و بخشش هر آنچه در توانش است دریغ نمی کند
برای جلوگیری از حسادت چکار کنیم؟
همیشه از خدا تشکر کنید
در مرحله بعد باید به شکرگزاری خداوند روی آورد و از خداوند بهخاطر نعمتهایی که به او داده سپاسگزاری کرده و سجده شکر به جا آورد. او باید با تک تک سلولهای بدن خود بهخاطر سلامتی، جوانی و تواناییهای فکری و روحی که پیش از این از آنها برای رنج دادن خود استفاده میکرد از خداوند تشکر کند. وقتی این فرد توانست شکر نعمتهایی که خدا به او داده را به جا آورد، پس میتواند نعمتهایی را که خداوند به دیگران داده است نیز ببیند و حسودی نکند.
دست از تخریب همکار بردارید
در مرحله سوم باید سعی کند دست از تخریب همکارش برای گرفتن موقعیتی که به او داده شده بردارد. با خودش تمرین کند که به موقعیت شغلی همکارش فکر نکند و منتظر عیبجویی از آن فرد نباشد. وقتی مدام به رفتارها و موقعیتهای همکارتان فکر کنید، نمیتوانید به کارهای خود به خوبی برسید و شاید این باعث شود همین موقعیت شغلی که الان دارید را هم از دست بدهید. درحالیکه شما باید وقت بیشتری بگذارید تا توانایی خودتان را بالا برده و آنها را نشان دهید.
از بدگویی درباره همکارتان دست بردارید
در گام بعد باید بیاموزید که زبانتان را نگه دارید و از بدگویی همکارتان دست بردارید. برای کسب این مهارت باید تمرین کنید تا هر وقت میخواهید شروع به بدگویی در مورد طرف مورد حسادت کنید
با خودتان مبارزه کرده و برعکس به مدح و ثنای آن فرد بپردازید و با این کار جلوی نفس خودت بایستید.
احساستان را به سایر همکاران منتقل نکنید
در مرحله بعدی شما باید یاد بگیرید حسی که نسبت به طرف مقابل دارید را به زبان نیاورید. حتی اگر بدیها و ناملایمتهای رفتاری را در فردی که مورد حسادت شماست میبینید، اینها را به زبان نیاورده و به همکاران خود ابراز نکنید، چون حسادت تا وقتی در قلب باشد فقط بهخود حسود آسیب میزند ولی وقتی در رفتار، گفتار و حرکات وارد شود، باعث آسیب دیگران و از بین رفتن ارتباطهای سالم خواهد شد.
با همکاری که به او حسادت میکنید همصحبت شوید
بهترین راه این است که بهصورت عملی با حسادتان مقابله کنید. برای این کار با همکاری که نسبت به او حسادت دارید، همصحبت شوید. البته این کار برای کسانی که حسادت آنها هنوز به یک بیماری مزمن تبدیل نشده، راحتتر خواهد بود.
وقتی با این فرد هم صحبت شوید بهطور عملی با حسادتتان مقابله کردهاید. در واقع بهخودتان اجازه ندادهاید آسیبهایی که بیماری حسادت در قلبتان ایجاد کرده است را به رفتار و گفتارتان انتقال دهید و بیماری خود را کنترل کردهاید؛ مثلا با همکارتان که نسبت به او حس حسادت دارید از روزمرگیهایتان بگویید و یا از او در انجام برخی کارهایی که میدانید بهتر از شما انجام میدهد، کمک بگیرید.
با این کار محبت آن کسی که مورد حسادت قرارگرفته نسبت به شما بیشتر خواهد شد چون با همصحبتی با آن فرد فضای منفی و سرد را شکسته و محبت او را بهدست میآورید. علاوهبراین، وقتی حسادت خود را با محبت به دیگران از بین ببرید، لطف و محبت خدا را شامل حال خود کردهاید.
برای همکارتان دعا کنید
در مرحله بعد باید بتوانید برای کسی که صاحب یک موفقیت است و شما به این خاطر به او حسادت میکردید، دعا کنید
و برایش از خداوند خیر بخواهید. با این کارتان مستقیما از خداوند کمک میگیرید و از آسیبهای درونی خود به خدا پناه میبرید. به خداوند بگویید که من به فلان همکارم حسادت کردم و وقتی به دلم رجوع میکنم، دلم نمیخواهد که او این موقعیت شغلی را داشته باشد ولی وقتی به تو نگاه میکنم میبینم که تو این نعمت را ممکن است بهخاطر پاداش خوبیها یا امتحان او به وی داده باشی. به خدا بگویید دلم میخواهد من هم این نعمت را داشته باشم. برای همین است که برای خودم دعا نمیکنم و برای او دعا میکنم که خدا نعمت بیشتر و توفیق سپاسگزاری بابت این نعمت را به او بدهد و قطعا میدانم چون در غیاب او دعا میکنم، دعایم در حق او مستجاب است و چون او خبر ندارد تو دعاها را بیشتر در حق خودم مستجاب میکنی.
همزمان با شناختهشدن بهعنوان فردی موفق، تقریبا همیشه میتوانید منتظر افراد حسود در زندگیتان باشید. آدمهای حسود یا تماما ارزشمند بودن شما را زیر سؤال میبرند یا بهاحتمال بیشتر، به موردی از موارد موفقیتهایتان حسادت میورزند. حسودها تأثیر منفی خودشان را بهسادگی بر زندگی دیگران تحمیل میکنند. درحالیکه طبیعتا ما آدمها دلمان نمیخواهد مورد حسادت و بیمهری دیگران قرار بگیریم؛ اما واقعیت این است که بودن در کنار افراد حسود تقریبا اجتنابناپذیر است، بهخصوص وقتی که شما موفقیت را در آغوش گرفته باشید. بنابراین، گزینههای پیشرویتان یکی این است که به آنها اجازه بدهید، بر شما اثر بگذارند یا اینکه کاری کنید که از حسادتشان به نفع خودتان بهره ببرید. در این نوشته به ده نکته اشاره میکنیم که با کاربرد آنها میتوانید از رفتار آدمهای حسود بهعنوان سوخت حرکت در مسیر موفقیتتان بهرهمند شوید.
با حسود ها چگونه رفتار کنید؟
۱. اگر به شما حسودی میکنند، یعنی شما در مسیر درست هستید
ظهور تعدادی آدم حسود در اطرافتان این پیام را میرساند که به درجهی مشخصی از موفقیت نائل شدهاید. اگر هیچ دستاوردی نداشتید، آنوقت تقریبا هیچکس آنقدر توجهی به شما نداشت که انتقادی به شما وارد کند.
وقتی آدمهای حسودی در اطرافتان هستند که به شما و کارتان حسادت میکنند، این را نشانهای بدانید که خبر از حرکت شما در جادهی موفقیت دارد. حسادتها را گواهی بر درستی کارهایی بگیرید که انجام دادهاید.
۲. از رفتار و اخلاق آنها بیاموزید که پذیرای دیگران باشید
مواجهه با رفتارهای ناخوشایند دیگران، میتواند به شما بیاموزد که نسبت به سایرین، آدم پذیراتری باشید. بهجای تکرار رفتارهایی که اطرافیان حسودتان در قبال دیگران انجام میدهند، رفتار معکوس آنها را در پیش بگیرید. با چنین نگاهی بهمرور آگاهی و همدلیتان نسبت به احساسی که دریافتِ بازخوردِ منفی در افراد ایجاد میکند، رشد پیدا میکند.
پس از این، زمانی که با افرادی روبهرو میشوید که شرایط مشابه خودتان را دارند، میتوانید از آنها حمایت کنید و برایشان انگیزهبخش باشید. این رفتار شما هم به دیگران یاری میرساند و هم برای شما ارتباطات معناداری را با افراد موفق برقرار میکند.
۳. از انتقادات آنها برای ارزیابی خودتان بهره ببرید
هرچند بسیاری از انتقادها ریشه در حسادت دارند، گاهی پیش میآید که با انتقادی موجّه روبهرو شوید. در این مواقع، نباید ناراحتی به دل بگیرید، بلکه باید به حرفی که دیگران برای گفتن دارند گوش بسپارید. گاهی انتقادها به شما کمک میکنند که به آدم بهتری تبدیل بشوید.
مثلا اگر روی پروژهای کار میکنید که برای محیطزیست مخاطرهآفرین است و شما متوجه این نکته نبودهاید، در این زمان، گوشسپردن به حرفهای آدمهای حسود میتواند نکتهای را که از نظر دور داشتهاید، به شما یادآوری کند.
شما میتوانید از نظرات دیگران کمک بگیرید تا متوجه فرصتهایی شوید که در آنها، آنجور که باید، ظاهر نشدهاید. شناختن این نقاط به شما قدرت میدهد تا آدم بهتری بشوید.
۴. متواضعتر باشید
در مواجه با انتقاد میتوانید مسیر دشوار اما سازندهای را انتخاب کنید: در زندگی، زمانهایی وجود دارد که یا میتوانید مقابلهبهمثل کنید و یا میتوانید کاری را انجام دهید که درست باشد. ممکن است شما موفقتر از آدمهای حسودی باشید که اوقات سختی را برایتان ایجاد کردهاند.
منظور این است که شما باید در واکنشی که دارید متواضع باشید. لازم نیست که خودستایی کنید یا سعی کنید که اعتبار خودتان را بیش از پیش تأیید کنید. درعوض، به غریزهتان اطمینان کنید و متواضع و محترمانه واکنش خود را نشان بدهید.
۵. از حسودها برای آموختن دربارهی حل تعارض استفاده کنید
سروکار داشتن با آدمهای حسود در کنار همهی مشکلاتی که دارد، فرصتی را فراهم میکند تا بهتر بتوانید تعارضها را حلوفصل کنید. ممکن است در فضای مجازی یا در یک مراسم فردی بهشدت شما را به چالش بکشند و شما را در موقعیت دشوار قرار بدهند.
از این تجربه مانند فرصتی برای آموختن دربارهی تعارض بهره ببرید. گاهی تنها لازم است از ماجرا عبور کنید و پاسخی ندهید؛ در مواقع دیگر، واکنشتان باید اندکی متفاوت باشد.
۶. بیاموزید که خشمتان را کنترل کنید
مدیریت خشم در زندگی کار دشواری است. مردم ممکن است حرفهایی بزنند که شما را به دلایل متفاوتی، بسیار خشمگین کنند. در عوضِ مقابلهبهمثل بیاموزید که واکنش خود را بهآرامی بروز دهید.
از تمام کلمات و رفتارهای منفی که ممکن است قربانی آن شده باشید، بهنفع خودتان استفاده کنید. اگر بتوانید در چنین موقعیت پرفشار یا اضطرابآوری بر خود مسلط بمانید، یاد میگیرید که خشمتان را در اختیار بگیرید. ثمرهی این توانایی را بهدفعات بیشمار در زندگی مشاهده خواهید کرد.
۷. نادیده گرفتن اثرات منفی را در مواجهه با حسودان یاد بگیرید
در زندگی با آدمهای منفی فراوانی روبهرو خواهید شد. ما نمیتوانیم همه را مجبور کنیم که دوستمان داشته باشند. به همین دلیل میتوان از آدمهای حسود بهعنوان افرادی ارزشمند برای فراگرفتن این درس استفاده کرد.
آموختن این درس که قرار نیست همه ما را دوست داشته باشند، به شما این امکان را میدهد تا توجهتان را روی مسائلی متمرکز کنید که اهمیت بیشتری دارند، برای مثال: حضور داشتن در لحظه، چالشهایی که با آن دستوپنجه نرم میکنید و تلاش برای تبدیل شدن به انسانی بهتر.
۸. از آدمهای حسود برای تقویت تفکری مستقلتر بهره ببرید
ممکن است شما با توهینهایی عمیقا شخصی مواجه شوید که باورها و شخصیت شما را نشانه میروند. با وجود این، قرار نیست خود را با باورهای فرد دیگری تطبیق بدهید. در عوض، باید به آنچه شما را منحصربهفرد میکند افتخار کنید.
اگر بیاموزید خود را بهخاطر همانکه هستید دوست داشته باشید، آنوقت میتوانید با فکری مستقلتر زندگی کنید. این نحوهی زندگی میزان رضایت و موفقیتتان را افزایش میدهد.
۹. به آدمهای حسود فرصت بدهید که انگیزهی شما باشند
دیگران ممکن است به شما بگویند کسبوکار شخصیتان هرگز به موفقیت نمیرسد یا شما هرگز به اهدافتان دست پیدا نمیکنید. شما میتوانید از این واکنشهای منفی بهعنوان انگیزهای برای موفقیت استفاده کنید. نیازی نیست در این میان چیزی را به کسی ثابت کنید.
با این حال، اگر فکر میکنید با دستیابی به موفقیت میتوانید حسودان را ساکت کنید، از این حال بهره بگیرید و بهعنوان انگیزهای برای سختتر تلاش کردن از آن استفاده کنید.
۱۰. قدردان پیروزیهایتان باشید
آدمهای حسود علاوهبر موارد بالا میتوانند کمک کنند تا شما نسبت به پیروزیهایتان بیشتر قدردان باشید. رسیدن به موفقیت بعد از اینکه آدمهای بسیاری به شما گفتهاند که از پس کاری برنخواهید آمد، احساسی فوقالعاده است.
شما باید نسبت به ظرفیتهایی که میتوانید در زندگیتان به دستاوردهای بالفعل تبدیل کنید، احساس غرور داشته باشید. آدمهای حسود میتوانند به شما یادآوری کنند که باید قدردان موفقیتهایتان و سپاسگزار تمام خوبیهایی باشید که در اختیار دارید.
برخـی افراد ممکن است با خواندن این مقاله پیشنهادات من را غیر اخلاقی و غیر منـصـفانـه تلقی کنـنـد. بـه بـازی گرفتن احساسات دیگران کار نـا پـسـندی است بـخـصوص کسانی که بسیار دوستتان دارند. خیلی خوب میشد هر کسـی را کـه خـواهان او بـودیـد سـهـل و آسـان بـه دست میاوردید بدون آنکه نیاز به نقش بازی کردن داشته باشید.
اما متاسفانه دنیای واقعی همیشه اینگونه عمل نـمـی کند. بعضی وقتها شما به امید بدست آوردن فرد خاصی ماهها خود را به آب و آتش میزنید به عشق او زنـدگی می کنـید و حسرت داشتنش را می کشید و عاقبت بدون ثمر و نتـیجـه ناکام می مانید. و آنـجاسـت کـه راهـکـارهـای ذیل ناگهان همچون موهبتی آسمـانـی جـلـوه گـر خـواهند شد
ما نتیجهی سالها پژوهش در حوزهی روانشناسی را بررسی و این عوامل و شاخصها را گردآوری کردهایم. در این مسیر بعضی باورهای غلط را رد کردیم و در نهایتِ شگفتی متوجه شدیم برخی کلیشههای رایج درست هستند! همراه ما باشید.
دور از دسترس بهنظر رسیدن
پژوهشی در سال ۲۰۱۴ نشان داد: مردها بیشتر خواهان زنهایی هستند که دور از دسترس بهنظر میرسند و بهراحتی پاسخ مثبت نمیدهند. اما این مسئله در هر شرایطی صدق نمیکند. بهطور خاص مرد باید نسبت به زن احساس تعهد داشته باشد؛ بهعبارتی مرد طرف مقابل را بهعنوان شریک عاطفیاش انتخاب کرده باشد، نه اینکه در مرحلهی آشنایی و رابطهای باری به هر جهت باشد، بدون اینکه تصمیمی دربارهی آیندهی رابطهاش گرفته باشد.
زیاد معاشرت کنید... سپس غیر قابل دسترس گردید
هـر چه بیشتر با شخصی ارتباط داشته باشید آن شخص بیشتر شما را دوست خواهد داشت. این را دیوید لیدمن متخصص رفتار انسانها بیان می کند. در واقع حق با اوسـت.
چندین مطالعه دیگر نشان داده کـه در مـعـرض قـرار گـرفـتن مکرر با هر محرک خاص ما را نسبت به آن محرک علاقه مند تر می گرداند. (تنها زمانی این نظریه صدق نمی کنـد کـه واکنش اولیه ما به آن محرک منفی باشد). بنابراین در ابتدای آشنایی از آنکه کناره گیـر، گریزان و غیر قابل دسترس باشید، پرهیز کنید. در عوض به دنبـال بهانه های فراوان برای آنکه وقت خود را با وی بگذرانید باشید.
اکنون حواستان را کاملا جمع کنید چون این مرحله زیرکانه بوده و احتیاج به مهارت دارد. درست زمانی که مطمئن شدید که او را مجذوب خود کرده و محبوب گشته اید به تدریج معاشرت خود را کاهش داده و کمتر در دسترس قرار گیرید و این کـار را تـا زمانی کـه وی دیگر شما را دیگر ملاقات نکرده و نبینـد ادامه دهید.
شـما هم اکنون "قانون کمـیابی" را بطور مؤثر بکار گماردید. همه ما واقف هستیم که: مردم خـواهـان چیزهایی هستـند که نمیتوانند داشته باشند. و همیشه در دسترس بودن شـما سبب کاهـش ارزش و شـان شما می گردد. برای مثال هـرگـاه پـایتان را از در خانه بیرون بگذارید و با توده عظیمی از الماس بروی زمین روبرو گردید، کم کم برایتان عادی شده و دیگر آنها را بچشم سنگهای گرانبها و ارزشمند نخواهید نگریست. این قانون کمیابی است که سبب میشـود بـیشتر طالب آنها گردید. با آنان باشید و سپس کمیاب گردید و مشاهده خواهید کرد محبوب تر می شوید.
شادی و خوشحالی
شادی و خوشحالی معمولا زنان را جذاب میکند، اما در مورد مردها این چندان درست نیست.
در پژوهشی در سال ۲۰۱۱ به بیش از ۱۰۰۰ نفر عکسهایی از جنس مخالف نشان دادند و نظرشان را دربارهی میزان جذابیت این افراد پرسیدند.
نتایج نشان داد: مردها بالاترین امتیاز را به زنان شاد و کمترین امتیاز را به زنانی که مغرور بهنظر میرسیدند، دادند. درمقابل مردان مغرور برای زنها جذابتر بودند و مردان شاد کمترین امتیاز را گرفتند. جالب اینکه خجالت زدگی، هم در مردان و هم در زنان بهعنوان یکی از عوامل جذابیت شناخته شد
حس آزادی
پروفسور دن نیوهارت می گوید: مردان به خودشان اطمینان دارند که شخصیتشان بعد از ازدواج هیچ تغییری نمی کند. به او نشان دهید که شما نمی خواهید شخصیتش را تغییر دهید، با این کار به او ثابت می شود که شما او را همانطور که هست قبول دارید اما هرگز شخصیتش را خرد نکنید. با این کار به او حس آزادی می دهید. برایشان محدودیت ایجاد نکنید: مردها از محدود شدن متنفرند. بنابراین، برایشان محدودیت ایجاد نکنید. با این کار او احساس بهتری نسبت به شما دارد.
مردها را در احساساتتان شریک کنید:اگر عصبانی بودید اجازه دهید او هم احساس شما را بفهمد. او در این مواقع به شما قوت قلب می دهد.
برای خلوت و تنهایی او احترام قائل شوید:فاصله فیزیکی از همسرتان نماد استقلال برای یک مرد است. با این کار به او نشان می دهید که برای او ارزش و احترام قائلید.
حس راحتی و آسایش
الن هیرچ پزشک متخصص درمان های بویایی و چشایی معتقد است که عاشق شدن حاصل وابستگی شدیدی است که زمانی اتفاق می افتد که اکسی توسین در مغز فوران می کند. شما هورمون های عشق را که توسط آنها برای هم متناسب به نظر میرسید رها می کنید. زمانی که او با شما احساس راحتی و لذت می کند، به قلمرو عشق نزدیک شده است. پس موارد زیر را امتحان کنید.
اجازه دهید شما را مرتب و اراسته ببیند:ارایش کردن جلوی همسرتان حس صمیمیت و علاقه را بینتان بیشتر می کند زیرا این همان چیزی است که مردهای دیگر از دیدن آن ناتوان اند و فقط و فقط همسرتان شاهد آن است. پس آراسته باشید.
با یکدیگر غذا درست کنید:هرچه بیشتر با یکدیگر غذا درست کنید، او بابت پختن غذا بیشتر از شما قدردانی می کند.
موارد زیر مردها را از عاشق شدن دور می کند:اگر مردها فرصتی برای عاشق شدن نداشته باشند:صرف کردن زمان زیاد در محل کار یا شرکت در کلاس های مختلف و مواردی از این قبیل فرصت عاشقی را از مردها می گیرد. آنها به جای یک زندگی عاشقانه به کارشان اولویت می دهند و معتقدند که داشتن یک رابطه عشقی آنها را از کارشان دور می کند و فرصتی برای پیشرفت ندارند.
هرگز با او نجنگید:مطمئن باشید مردها از بحث و جدل کردن متنفرند اما این اشتباه است که هرگز نسبت به چیزی عکس العمل منفی نداشته باشید.حس ترس و اضطراب:اغلب مردها نگرانند که اگر عاشق شوند دوستها و خیلی چیزهای دیگر را از دست می دهند. به عقیده خودشان وقتی مردی عاشق می شود، ممکن است برای مدتی از بسیاری موارد کناره گیری کند.
مشخصنبودن نظرتان نسبت به طرف مقابل
کمی رمزوراز چاشنی خوبی برای قرارهای آشنایی است. پژوهشی در سال ۲۰۱۱ نشان داد وقتی طرف مقابل نمیداند، شما از او خوشتان آمده یا نه، بیشتر جذبتان میشود!
در این پژوهش به گروهی از زنان عکس ۳ گروه از مردان را که از طریق فیسبوک با این زنان آشنا بودند، نشان دادند. مردان دستهی اول از زنهای موردنظر خوششان آمده بود و مردان دستهی دوم نظر متوسطی به زنان داشتند؛ اما دربارهی نظر مردان گروه سوم اطلاعی به این زنان داده نشد. (البته در حقیقت همهی اطلاعات دربارهی اینکه چه کسی از چه کسی بیشتر خوشش آمده، ساختگی بود!)
نتیجه این بود که زنان بیشتر جذب مردانی شدند که نظرشان دربارهی آنها نامشخص بود.
شباهت زیاد به طرف مقابل
شباهت به طرف مقابل عامل جذابیت است
سالها پژوهش پیوسته نشان داده است این باور که شخصیتهای متضاد یکدیگر را جذب میکنند، افسانهای بیش نیست!
افرادی که شباهتهای زیادی به یکدیگر دارند، احساس و تجربههای مشابهی از رخدادهای روزمرهی زندگی بهدست میآورند. این میتواند در درک متقابل و تفاهم بیشتر مؤثر باشد.
حس حمایت
مردها در مواقع سختی نیاز به یک پشتیبان دارند. پروفسور دیوید گیونس نویسنده کتاب "نشانه های عاشقی" معتقد است درصورتی که شما برای او نقش یک حامی و پشتیبان را داشته باشید برایش رضایت بخش است و حس خوبی را به او منتقل می کند. نه تنها نباید دربرابر او بی تفاوت باشید و از هرگونه کمکی دریغ کنید بلکه حتی باید آغوش خود را برای کمک به او باز کنید. بنابراین به او برای انرژی دوباره و متعهد بودن در کارهایش فرصت دهید و پس از بهبود وضعیت روحیش از او تشکر کنید. این کارهای کوچک می تواند از او یک قهرمان بسازد.
به او کاری برای انجام دادن بدهید: از او بخواهید تا چیزی را تعمیر کند. با این کار، احساس موفقیتش افزایش می یابد.
نظر او را بخواهید: حتی اگر به انتخاب و سلیقه خودتان می خواهید کاری را انجام دهید، از او نظر سنجی کنید و نظر او را هم بپرسید.
گاهی اوقات لباسهای او را بپوشید: این نشان می دهد که شما او را از بین چندین مرد انتخاب کرده اید و او را قبول دارید.
کار دلپسندی برایش انجام ندهید.... بـگذاریـد او برایتان کارهای دلپسندی انجام دهد
هرگاه شما کار پـسـنـدیـده ای بـرای شـخـصی انجام دهید، از دو جهت احساس خوبی خواهید داشت : احـساس خـوشـنودی از خـودتان و صمیمیت با فردی که شما اندکی با عملتان لوسش کرده اید.
ما معمولا بمنظور توجیه زحمات و یا هزینه هایی که صرف فرد مورد نظر کرده ایم در شایستگی و استحقاق وی مبالغه وخیالپردازی میکنیم. سـرانجام آنکه:ما آن فرد را بیشتر دوست خواهیم داشت.هرگاه شخصی برای ما کار پسندیده ای انجام میدهد، خوشنود میگردیم.
اما در کنار آن احساسات ناخوشایند دیگری نیز تظاهر خواهند کرد. گاه غرق در هیجانات می شویم.
در تـنگنا قرار می گیریم که مانند همان فرد بامعرفت که آن لطف را در حق شما کرده عمل نماییم یعنی آنکه لطفش را جبران کنیم. و حتی زمانیکه آن عمـل نـیک از سوی شخصی صورت می گـیـرد کـه شـما علاقه وافری به وی داشته اما نسبت به احساسش نسبت به خودتان مردد هستید، مسئله بسیار بغرنج تر میگردد. متوجه منظورم می شـوید؟ هنگامی که ما شیفته و شیدای شخصی می شویم، ناگزیریم برای او کارهای لطف آمیزی انجام دهیم.اما بهتر آنست اجازه دهید او شما را لوس کند.
روی برنگردانید...
دیـگر یـافته های تعیین کننده در تحقیقات روبین : اگر فردی بـه زن و شوهری که در حـال گفتگو هستند، ملحق گردد، مدت زمان زیادی طول می کـشـد تـا نگاه آن زوج از یکدیگر منحرف شده و به نفر سوم برگردانده شود. باز هرگاه این عمل را با شـخصـی کـه هنوز دلباخته شما نگشته بکار بندید، به او طوری القا میکنید کـه گویی دلبـاخته شماست و باعث سرازیر گشتن مقدار بـیـشـتـری PEA داخـل جریان خونش می شـوید.
لئیل لونـز، مـتخصص روابط انسانها، این تکنیک را "چشمان آب نباتی" نـام نـهـاده. چشمانتان را به چشمان فردی که دوستش می دارید قفل نموده و ثابت در همان حالت نگه دارید. حتی زمانی که او صحبتـش پـایـان یـافـت و یا آنکه شخص دیـگـری به شما مـلـحـق شد، روی برنگردانید. وقتی سرانجام خـواسـتـیـد چشمانتان را از چشمانش برگردانید (پس از ۴-۳ ثانیه) آن کار را با بی میلی و آهستگی انجام دهید دقیقا مانند آنکه توسط یک آب نبات به یکدیگر چسبیده اید. شاید این تکنیک زیاد سودمند به نظر نرسد ولی باور کنید هرگاه بطور صحیح صورت گیرد از تعجب نفس شما را بند خواهد آورد.
اگرآنقدر کمرو و خجالتی می باشید که قادر نیستید مستقیما به چشمها خیره شـویـد از تکنیک آب نـبـات صـرف نظر کرده و از این روش استفاده نمایید.بفردی که وارد گفتگوی شما شده روی برگردانده اما به محض آنکه سخنان آن فرد پایان یافت، بـه سرعت چشمانتان را به سمت شخص مورد علاقه خود بازگردانید. این یک حرکت بررسی کنـنده است. شما میـخواهید واکنش وی را از آنچه گوینده بیان داشته مورد بررسی قرار داده و بـه وی تفهیم کنید که بیش از آن فرد به او علاقه مند هستید.
به او نگاه کنید...
زیـک روبیـن روانـشـنـاس دانشگاه هاروارد مطالعه ای را صورت داد تا دریابد آیا قادر است عشق را بطور علمی توسط ضبط مدت زمانی که دو عاشق بیکدیگر چشم دوختـه انـد، مورد اندازه گیری قرار دهد. وی دریافت که دو فردی که عمیقا عاشق یکدیگر می بـاشند ۷۵ درصد از زمانی را که گفتگو می کنند، به همدیگر نگاه می کنند. و هـنـگـامی که فرد ناخوانده ای به میان صحبتشان وارد میگردد آهسته تر روی از یکدیگر برمی گـردانـنـد. در گـفـتـگوهـای معمولی افراد ۳۰ تا ۶۰ درصد از وقت را به نگاه کردن به یـکدیـگر اخـتـصـاص می دهند.
اهمیت مقیاس روبین واضح می باشد : احتمال آنکه بگوییم دو فرد تا چه میزان عاشـق و دلبـاخته یـکدیـگر هستند را می تـوان بـا انـدازه گیـری مـدت زمـانـی کـه آن دو عاشقانه به یکدیگر زل می زنند تخمین زد.
برخـی روانـکاوان از آن در حین مشاوره برای آنکه دریابند تا چه اندازه زوجین به یکدیگر علاقه و عشق دارند سود می برند. هـمچنین این موضوع اطلاعات سودمند زیادی را بـرای آنـکه بـخواهید شخصی دلباخته شما گردد در اختیارتان قرار میدهد. اینگونه که: هرگاه به شخصی که دوسـتـش می دارید در حین گفتگو ۷۵ درصد از زمان به وی نگاه کنید. با این کار مغز آن فرد را فریب میـدهید. مـغز آن شخص آخرین باری که فردی تا این اندازه به او نـگـاه کـرده را بـخاطر آورده و تـحلـیـلش از این نگاه طولانی، وجود عشق و علاقه خواهد بود.
در نتیجه این طـور مـی انـدیـشد که عاشق شما است و مغزش شروع به ترشح فنیل اتیلامین (PEA) می کند. ایـن مـاده از خانواده آمفی تامین ها میباشند که توسط سیستم عصبی ترشح میگردد.هنگامی که ما عاشق میشویم PEA همان عاملی است که سبب تعریق کف دستان، احساس دل آشوبی، و افزایش ضربان قلب میشود.هر چه شخصی که شما خواهانش میباشد PEA بیشتری بدرون جریان خونش جاری گردد احتمال آنکه او دلـبـاخـتـه شـمـا گـردد افـزایـش میـیابد. زمانی که شما نمی توانید صادقانه فردی فرد بی رغبـتـی را وابسته خود کنید، بکارگیری این تکنیک تولید PEA را کاملا میسر خواهد نمود. امتحان کنید.مطمئن هستم از نتیجه کار خود شگفت زده خواهید شد. زمـانـی کـه بـا شخصی هستید به وی حس عاشق بودن را القا کنید و اینکه او سـرانـجـام بـاورش شـود که عاشق شما است، زیاد بطول نخواهد انجامید.
پاسخ متقابل به نشانهها و درخواستهای جلب توجه
شروع و ادامهی رابطه بهاندازهی زیادی بستگی به برخورد دو طرف نسبت به یکدیگر دارد.
پژوهشهای ۴۰سالهی روانشناس «جان گاتمن» (John Gottman) نشانهها و درخواستها مسئلهی مهمی هستند. برای مثال اگر همسری که دوستدار پرندگان است، به شوهرش اشاره میکند که سهرهای زیبا کنارشان نشسته است، مرد میتواند با نادیدهگرفتن نشانه از همراهی با همسرش طفره برود یا با درگیرشدن در موضوع موردعلاقهی همسرش با او همراه شود.
اثر و پیامد نشانهها بسیار چشمگیر است. بنابر یکی از پژوهشهای «گاتمن» میزان «همراهی» در زوجهایی که پس از ۶ سال از هم جدا شدند، ۳۳ درصد و در زوجهایی که هنوز در کنار هم زندگی میکردهاند، ۸۷ درصد بوده است.
زیبایی به اندازهی طرف مقابل یا کمتر
در پژوهشی در سال ۱۹۹۶ شرکتکنندگان از نظر میزان زیبایی و جذابیت درجهبندی و به قرارهای دونفره فرستاده شدند. سپس از شرکتکنندگان خواسته شد، میزان رضایت و علاقهشان را به طرف مقابل اعلام کنند. افراد جذابتر سختپسندتر بودند؛ حتی وقتی میزان جذابیت هر دو طرف یکسان بود یا میزان جذابیت فرد بیشتر بود، احتمال رضایت از آشنایی با طرف مقابل کمتر بود.
اما این مسئله تنها در مورد افرادی که حقیقتا زیبا و جذاب هستند، صدق میکند. در مورد بیشتر افراد و بر مبنای فرضیهی همسانی، ما احتمالا بیشتر از کسانی خوشمان میآید که به اندازهی خودمان و نه بیشتر زیبا باشند.
اینکه به بچه ها بدهیم به حرف های ما گوش کنند کا ردشواری به نظر می آید مثل یک مبارزه سخت و پایان ناپذیر اما به نظر مایکل بربا روانشناس کودکان دلایلی وجود دارد که بچه ها به حرف والدین گوش نمی کنند. او در اینجا 10 دلیل را مورد بررسی قرار می دهد که می توانند مهمترین علت های گوش نکردن بچه ها به حرف والدین باشد.
بچه حرف گوش نکن را چگونه تربیت کنیم؟
1. شما الگوی خوبی نبودید:
شما باید الگوی خوبی در زمینه گوش کردن باشید. به او نشان دهید که شنونده خوبی هستید. مهم نیست او در چه سنی قرار دارد، باید ببیند که شما در گفت و گو با دیگران چگونه رفتار می کنید و چگونه به دیگران گوش می دهید.
وقتی با شما صحبت می کند مستقیم به او نگاه کنید. وقتی حرف می زند به صفحه تلویزیون یا کامپیوتر خیره نشوید. به او نشان دهید که به حرف هایش توجه می کنید و اهمیت می دهید. توجه داشته باشید که بچه ها تقلید کننده های خوبی هستند هر جور که با آنها رفتار شود رفتار می کنند و بدانید که دو صد گفته چون نیم کردار نیست.
2. جملات شما با کلماتی مثل اگر، تو، چرا شروع می شود
وقتی جمله را با این سه کلمه شروع می کنید در واقع کودک تمایلی به شنیدن ندارد و از شما رویگردان می شود به این علت که:
اگر: گاهی می تواند یک کلمه تهدیدآمیز باشد و او را بترساند و بچه ها همیشه از ترس فرار می کنند مثلا: اگر به حرفم گوش نکنی ...
تو: با گفتن کلمه تو، کودک احساس می کند که از سوی شما مورد حمله قرار گرفته و شخصیتش مورد تهدید قرار می گیرد، به خصوص وقتی کلمات اغراق آمیز در مورد رفتارش به کار ببرید مثلا: تو هیچ وقت به حرف های من گوش نمی دهی!
چرا: با این کلمه از کودک خود می خواهید که چیزی را توضیح دهد، کاری که معمولا بچه ها قادر به انجامش نیستند مثلا: چرا به من گوش نمی کنی؟
دکتر بربا توصیه می کند که جملات خود را با این سه کلمه شروع نکنید تا بچه ها از شما گریزان نباشند.
3. بدون اینکه توجه آنها را جلب کنید شروع به صحبت کردن می کنید
گاهی بچه به شما گوش نمی کند یا به حرف های شما توجهی نشان نمی دهد، چون توجهش جلب نشده یا تمرکز ندارد. وقتی می خواهید با او صحبت کنید ابتدا مطمئن شوید که توجه او را جلب کرده اید. به خصوص در مورد بچه هایی که به راحتی تمرکز خود را از دست می دهند. دکتر بربا برای جلب توجه کودک چند راه توصیه می کند که عبارتند از:
- در مقابل بچه بنشینید و به صورت و چشم های او نگاه کنید.
- با مهربانی و به آرامی صورت او را بالا نگه دارید که به چشمان شما نگاه کند.
- در ابتدای صحبت کردن از جملاتی نظیر این استفاده کنید: لطفا به من گوش کن.
- هر وقت به چشمان شما نگاه کرد، صحبت را شروع کنید. در طول صحبت می توانید با مهربانی دستان او را بگیرید یا دست روی شانه هایش بگذارید تا توجه او به شما باشد.
4. به فریاد کشیدن و جیغ زدن متوسل می شوید
اکثر والدین وقتی می بینند بچه به حرف آنها گوش نمی کند فریاد می کشند. دکتر بربا می گوید این کار را بدتر می کند. او توصیه می کند که والدین آرام تر و مهربانانه تر صحبت کنند. نجوا کردن یک درخواست، نتیجه مثبت تری دارد تا اینکه صدا را بلندتر کنیم.
وقتی پدر و مادر با تُن و آهنگ صدای مهربانانه و آرام تری صحبت می کنند بچه ناخودآگاه بیشتر تمایل پیدا می کند که گوش دهد.
5. زیاد صحبت می کنید
شما می توانید در مدت 10 ثانیه چیزی را به کودک خود بگویید یا حتی کمتر از آن در واقع زیاد صحبت کردن، هم وقت تلف کردن است و هم اینکه توجه و تمرکز بچه در یک گفت و گوی طولانی کمتر می شود.خوب است که خواسته خود را صریح و کوتاه بیان کنید. مثلا: سارا! لطفا قبل از بیرون رفتن اسباب بازی ها را جمع کن. یا؛ قبل از تماشای تلویزیون اول تکالیف مدرسه را انجام بده.
6. به جای حرف زدن از او سوال می پرسید
اگر می خواهید بچه از قوانین خانه و خانواده شما اطاعت کند لطفا درخواست خود را صریح و بدون سوالی کردن آن به کار ببرید.
مثلا به جای اینکه بگویید: می خواهی حمام کنی؟ بگویید: الان وقت حمام کردن است، لطفا برو حمام.
7. زمان و وقت صحبت کردن شما مناسب نیست
یعنی این که بچه در حال انجام دادن تکالیفش است و روی آنها تمرکز کرده آن وقت شما می خواهید تمرکزش را بر هم زده و او را آماده کنید که به حرف شما گوش کند. مناسبتر این است که شما از قبل به او بگویید که می خواهید ظرف چند دقیقه دیگر با او صحبت کنید و در مواقعی که کار ارزشمندی مثل کتاب خواندن یا انجام تکالیف مدرسه را انجام می دهد مزاحمش نشوید. مثلا می توانید بگویید: سارا! چند دقیقه دیگر می خواهم با تو حرف بزنم.
8. نتیجه و پیامد کارش را مشخص نمی کنید
اگر مطمئن هستید که بچه درخواست شما را شنیده اما هنوز می خواهد آن را نادیده بگیرد لازم است در چنین مواقعی پیامد کارش را برایش توضیح دهید. مثلا شما می توانید درخواست خود را با نتیجه و پیامدش همراه کنید.
مثلا: می دانم می خواهی بروی بیرون بازی کنی اما اول باید غذایت را تمام کنی.
اگر همچنان به بیرون رفتن اصرار کرد بدون اینکه به حرف شما گوش کند، می توانید بگویید: متاسفم تو کل غذایت را هنوز نخوردی.
بنابراین این اصرار شما به او نشان می دهد که از او انتظار دارید به حرفتان گوش کند. این تعیین نتیجه و انتظار اطاعت کردن یعنی اینکه از بچه انتظار می رود ابتدا گوش کند و درخواستش را چند بار تکرار نکند چون شما روی خواسته خود تاکید دارید و اگر اطاعت نکند پیامد کارش را می بیند.
9. رابطه حل نشدنی با فرزند خود دارید
اگر شما تکنیک های قبلی را به کار بردید و نحوه گفت و گو و ارتباط خود را بهتر کردید اما متوجه شدید که بچه هنوز به حرف شما گوش نمی کند باید بدانید که ممکن است با گذشت زمان بدتر شود و سوالاتی از قبیل آنچه که در زیر آمده به ذهن شما خطور می کند و ذهنتان را مشغول می کند.
- آیا او می تواند انتخاب کند که به شما گوش نکند؟
- آیا او می تواند از شما رویگردان شود و تلاش شما برای جلب توجه او بی نتیجه شود؟
- آیا او می تواند به شما بی احترامی کند چون احساس می کند شما اختیار او را ندارید؟
بچه ها نیاز دارند که عمیقا احساس کنند مورد تحسین، توجه و تایید هستند، به خصوص از سوی والدینشان. بنابراین اطاعت کردن و احترام گذاشتن آنها ریشه در نحوه برخورد والدین دارد.
10. شرایط پزشکی او را بررسی نمی کنید
اگر مشکلات گوش کردن بچه تکرار می شود بهتر و عاقلانه این است که با پزشک متخصص صحبت کنید شاید مشکل بچه در شنوایی باشد یا مشکلات دیگر.
نکته آخر اینکه ابتدا خود ما سعی کنیم مهارت های گفت و گو و گوش کردن را یاد بگیریم و سپس آن را به فرزندان خود آموزش دهیم؛ زیرا مهارت ارتباط برقرار کردن از مهارت های مهم برای زندگی در اجتماع و کنار دیگران بودن است.
به توصیه دکتر بربا باید مهارت های ارتباط برقرار کردن و شنونده خوب بودن را از همان سال های اولیه کودکی به فرزندانمان آموزش دهیم زیرا زمان می برد تا عادت های بد جای خود را به عادت های خوب و درست بدهند. بنابراین از آموزش این مهارت ها به کودکان یک لحظه هم غفلت نکنید. مطمئن باشید به خاطر آن وقتی بزرگتر شدند از شما تشکر می کنند.
نچه در ادامه میآید، پنج توصیهی ارزشمند از کتاب مذکور دربارهی رفتار با کودک حرف گوش نکن است.
۱. به فرزندتان بگویید از او چه میخواهید
۲. دستورالعملهای واضح و دقیق بدهید
۳. درخواست را به سرگرمی تبدیل کنید
۴. همدلی کنید
نه تنها یک جمله بلکه یک کلمه هم برای ویران کردن یک رابطه کافی است. مهم نیست که چند سال از عمر آن رابطه گذشته و مهم نیست که چقدر عمق دارد، گاهی کلمات می توانند آنقدر ویرانگر باشند که همه پل های پشت سر شما را خراب کنند و فرصت ترمیم کردن آن رابطه با جملات جادویی دیگر را هم از شما بگیرند .همه زن و شوهرها بحث و درگیری دارند و این کاملا طبیعی و نشاندهنده سالم بودن یک رابطه است. در یک رابطه سالم هیچ راهی برای اجتناب از بحث کردن وجود ندارد. اگر بتوانید هنگام بحث آرامشتان را حفظ کنید تنها با یک جمله میتوانید بحث را از بدترین حالت به بهترین حالت برگردانید یا حتی به آن خاتمه بدهید.اما نگران نباشید! جملات و عبارات ممنوعه ای را که ممکن است با به کار بردن شان زندگی مشترک تان را نابود کنید با شما در میان می گذاریم.
تو هرگز… یا تو همیشه…
این عبارات «همه» یا «هیچ» معمولا بهشدت اغراقشده هستند و برای اشاره به نکتهای یا شنیدن اجباری یک پاسخ احساسی بهکار میروند، اما این عبارات معمولا دقیق و منصفانه نیستند (برای مثال «تو هرگز به حرف من گوش نمیدهی!») و میتوانند باعث شوند شریک شما در بحث، حالت تدافعی به خود بگیرد. درنتیجه پیام واقعی که قصد انتقالش را داشتید گم میشود و طرف مقابل تمرکزش را صرف این میکند که ثابت کند شما اشتباه میکنید. بهاینترتیب، وارد مکالمه یا استدلالهایی میشوید که به هیچجا نمیرسند. «بهجای این کار بهطور دقیق و مشخص بگویید چه چیزی شما را آزار میدهد. از عبارتی که با «من» شروع میشود استفاده کنید و شواهد کافی برای حرفهایتان فراهم کنید. برای مثال «من دیروز که از تو خواستم پیش از رسیدن بچههای شرکت وسایلت را جمع کنی و تو توجهی به حرفم نکردی احساس کردم برای من احترامی قائل نیستی. دفعهی بعد که میهمان داشتیم واقعا خوشحال میشوم اگر بیشتر به من کمک کنی.
تو هم مثل اونایی
با خانواده همسرتان دچار اختلاف شده اید و در خانه مدام برای همسرتان خط و نشان می کشید؟ تا به حال به این فکر کرده اید که او مسئول رفتارهای دیگران نیست و قرار نیست مدام به آنها برای درست رفتار کردن آموزش دهد؟ مردها در بسیاری از مواقع به خاطر اشتباه های خانواده شان شرمنده می شوند اما وقتی خط و نشان کشیدن های همسرشان را می بینند و احساس می کنند در دعواهای زن و شوهری مظلوم واقع شده اند، تصمیم به انکار اشتباه های خانواده خود و جبهه گرفتن در برابر حرف های همسرشان می گیرند.
آنها به این فکر نمی کنند که رفتار خانواده شان درست بوده یا نه، بلکه تنها می خواهند در یک جنگ زن و شوهری بازنده نباشند. یک توصیه مفید برایتان داریم. حساب خانواده همسرتان را از او جدا کنید و تا زمانی که اشتباه هایی را در رفتار شریک زندگی تان ندیده اید، به خاطر خطاهای دیگران او را مجازات نکنید. جالب است بدانید در میان همه اعضای خانواده همسرتان، او از اینکه با پدر یا مادرش مقایسه شود بیشتر از هر چیزی نفرت دارند.
پدرم این کار روبهتر از تو انجام میده
پدرتون چندین سال از شوهرتون بزرگتره و در کارهای فنی تخصص دارد؟حتی چنین موضوعی نباید باعث شود که او را با همسرتان مقایسه کنید و از مرد زندگیتان بخواهید کاری را از او یاد بگیرد. همسر شما نیاز دارد احساس کند از مردهای دیگر توانمندتر است و حتی اگر اینطور نباشد، شما حق ندارید این حس را از او بگیرید. اگر میخواهید چیزی را از کسی یاد بگیرد، باید سراغ روش غیرمستقیمتری بروید.گفتن این جمله به همسرتان این پیام را میرساند که «تو بیعرضه هستی!
اگر نمیخواهید رابطه همسرتان را با مردهای اطرافتان ویران کنید و همسرتان را نسبت به احترامی که برای مردهای دیگر قائلید حساس کنید، هرگز از او نخواهید که از یکی از مردهای فامیلتان چیزی را یاد بگیرد یا از یکی از رفتارهایشان الگوبرداری کند.
بین ما همه چیز تموم شد.نمی تونم ادامه بدم.
«کلماتی که بهکار میبرید مهم هستند. از گفتن حرفهایی که بعدا باعث پشیمانیتان شود، پرهیز کنید. تهدید به رفتن احتمالا بدترین چیزی است که میتوانید به شریکتان بگویید یا انجام دهید؛ بهویژه زمانی که واقعا قصد چنین کاری را ندارید. در این شرایط کمی استراحت کنید، قدم بزنید و آرامش خود را بهدست آورید. جملهی مشابه دیگری که نباید بهزبان بیاورید این است «من دیگر تو را دوست ندارم و میخواهم ترکت کنم.» چنین جملاتی که باعث ازبینرفتن اعتماد بین دو طرف میشود، به اصل رابطه آسیب میزنند و ممکن است هرگز نتوانید آنها را جبران کنید.
«بهجای اینکه فریاد بزنید، کمی استراحت کنید تا آرام شوید و دوباره تعادل خود را بهدست آورید. به طرف مقابل قول دهید که در زمان مشخصی باز میگردید و بحث را ادامه میدهید.»
چرا بیدلیل خودت رو عصبانی میکنی؟ تو حساس هستی.
«این عبارت بیان میکند که فرد عصبانی هیچ دلیلی برای عصبانیتش ندارد. این جمله، خیلی سریع، بنزین بیشتری روی آتش میریزد و باعث میشود دعوا شدیدتر شود. ما هنگامی که عصبانی و ناراحت هستیم، دوست داریم به حرفمان گوش کنند و درک شویم؛ نهاینکه به ما گفته شود رفتارمان خندهدار است و بیشازحد حساس شدهایم. رفتار مناسبتر این است که بپرسیم «چرا بهخاطر چنین موضوعی اینقدر ناراحت شدهای؟»
این پاسخ دور از احساس و عاطفه نیز درخواستی را می رساند: «این قدر حساس نباش.» اگر دقیق تر نگاه کنیم، این عبارت نیز یک «باید» انتقادی دیگر را در خود جای داده است؛ اما به عنوان یک واقعیت، همه ما همان قدر حساس هستیم که هستیم. با توجه به برنامه بیولوژیک ویژه ما و تجربه های گذشته مان، حساسیت امروزمان باید همینی باشد که هست. بنابراین واقعا اگر همسرتان را به خاطر اینکه شدیدا به حرف شما واکنش نشان داده سرزنش نکنید، کار به جایی نکرده اید. وقتی کسی به شدت به خاطر ناراحتی اش مورد قضوات قرار می گیرد، ممکن است آن را حمله ای به هویتش احساس کند. افزون بر این، اگر همسرتان را «بسیار حساس» خطاب کنید، به این معناست که به او بگویید احساساتش اشتباه است. و با توجه به زمینه ماجرا و تن صدایی که به کار می برید، ممکن است همسرتان از شنیدن آن کلمات، احساس ضعف یا نقصان کند. آنچه در چنین شرایطی ضرورت دارد این است که تجربه عاطفی همسرتان را از نقطه نظر و نگاه او بفهمید (نه خودتان).
من اغلب به افرادی که با آنها کار میک نم می گویم که در رویارویی با چنین شرایط دشوار و طاقت فرسایی، اولین کاری که باید انجام بدهید این است که با مهربانی و دلسوزی سعی کنید واقعیت ذهنی همسرتان را بفهمید و اگر خود به تنهایی نتوانستید،
از همسرتان بپرسید که چه چیزی او را تا این حد ناراحت کرده است، این پرسش باید با تن صدایی پرسیده شود که به روشنی منتقل کننده توجه و نگرانی شما به همسرتان باشد، نه اینکه حالت انتقادی داشته باشد.
گوش مردها کلمات را مثل شما نمیشنود
۱ – برای مردها یک جمله فقط یک جمله نیست! بلکه تفسیری است برای کل روزهایی که با هم بودهاید.
۲ – هیچ مردی طاقت مقایسه شدن را ندارد. پس حتی کم اهمیتترین کار او را با دیگران قیاس نکنید.
۳ – مردها از شنیدن جملات مبهم بیزارند. پس هیچوقت دوپهلو با همسرتان صحبت نکنید.
۴ – اگر انتظار دارید او حرفهایتان را رمزگشایی کند، برایتان متاسفیم. آنها سادهتر از این حرفها هستند.
۵ – هیچوقت از همسرتان بهعنوان ابزاری برای لشکرکشیهایتان در جنگهای عروس و مادرشوهری استفاده نکنید.
۶ – هرگز با حرفهایتان استقلال همسر خود را زیر سوال نبرید حتی اگر واقعا استقلالی در کار نباشد.
۷ – مردها به اینکه قویتر از آنچه هستند به نظر برسند نیاز دارند. این نیاز همسرتان را برآورده کنید.
۸ – از گفتن خاطرات روابط عاشقانه شکست خوردهتان برای شریک زندگیتان خودداری کنید.
۹ – برای قدرت دادن به او کافی است از هیچ مرد دیگری صحبت نکنید، نه اینکه از مردهای دیگر بد بگویید.
بهترین جملاتی که در حین بحث میتوانید به کار ببرید: «میفهمم چی میگی» یا «شاید در این مورد حق با تو باشه» و هر جملهای که به او بفهماند حرفهایش را شنیدهاید و نقطه نظر او را هم در نظر میگیرید.
با به کار بردن این جملات دیگر در بحثها در نقطه مقابل و بر ضد همسرتان قرار نمیگیرید. بلکه نشان میدهید که موضوع بحث برایتان مهم است و به تمام حرفهایش گوش میدهید.به جای ناراحتی کردن این جملات را در درگیری به کار ببرید. شاید این کار کمی سخت باشد اما اگر کمی از خشونت و مخالفتهایتان را کنار بگذارید خیلی سریعتر به بحثها خاتمه میدهید و کمتر آسیب روحی میبینید.
فقط گفتن این جملات مهم نیست بلکه نحوه گفتن آنها نیز مهم است. اگر این جملات را با لحن تند و پرخاشگرانه به زبان بیاورید کوچکترین ارزشی نخواهند داشت. قبل از این که بخواهید درگیری را تشنج زدایی کنید ابتدا کمی آرام شوید و نفس عمیقی بکشید. اگر احساس کردید که نمیتوانید این کار را انجام دهید به همسرتان بفهمانید که از ناراحتی زیاد نمیتوانید جوابی بدهید و از گفتن چیزی که بعدها پشیمانی به بار بیاورد پرهیز کنید.
این کار از آب خوردن هم آسانتر است. اگر کمی آرام شوید و برای لحظهای مکث کنید و جوابی ندهید هم از گفتن چیزی که باعث پشیمانی شود جلوگیری کردهاید و هم به خودتان زمان بیشتری برای فکر کردن درباره موضوع بحث میدهید.وقتی به خودتان زمان بیشتری میدهید ذهن تان آزادتر می شود و راحتتر میتوانید آن درگیری را مدیریت کنید و این هم به نفع شماست و هم به نفع همسرتان.
اگر برایتان سخت است که در لحظه درگیری سکوت کنید و صبور باشید برای یک لحظه یکی از ویژگیهای همسرتان را که خیلی دوست دارید به یاد بیاورید. وقتی به خاطر خود بیاورید که چرا همسرتان را دوست دارید و چرا با او زندگی می کنید دیگر با او نمیجنگید. پس به او بگویید که چرا دوستش دارید. به خصوص در لحظه درگیری تا از به جای درگیری لحظات شادی را برای خود بسازید.
درگیریها به راحتی باعث ایجاد لحظاتی تلخ و منفی در زندگی میشوند. برای جلوگیری از این عواقب منفی سعی کنید راهی برای تحسین همسرتان پیدا کنید. بهترین ویژگیهایش را به خاطر بیاورید و به او اجازه بدهید این را بداند که هنوز هم برای او ارزش قائل هستید و دوستش دارید.
کتاب ملت عشق در ترکیه بیشتر از ۵۰۰ بار به چاپ رسیده و توانسته است عنوان پرفروش ترین کتاب تاریخ ترکیه را به دست آورد. این کتاب در ایران هم با استقبال بسیار خوبی مواجه شده و تا به حال بیشتر از ۵۰ بار چاپ شده و توانسته است طرفداران زیادی پیدا کند.
در قسمتی از پشت جلد کتاب ملت عشق آمده است:
مولانا خودش را «خاموش» می نامید؛ یعنی ساکت. هیچ به این موضوع اندیشیده ای که شاعری، آن هم شاعری که آوازه اش عالمگیر شده، انسانی که کار و بارش، هستی اش، چیستی اش، حتی هوایی که تنفس می کند چیزی نیست جز کلمه ها و امضایش را پای بیش از پنجاه هزار بیت پرمعنا گذاشته چطور می شود که خودش را «خاموش» بنامد؟
اولین جملاتی که ملت عشق می خوانید چنین است:
به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق.
خود به تنهایی دنیایی است عشق.
یا درست در میانش هستی، در آتشش
یا بیرونش هستی، در حسرتش…
ملت عشق
داستان کتاب ملت عشق
این کتاب در واقع دو رمان است که به زیبایی در کنار هم و در یک کتاب گنجانده شده است. دو رمان که موازی هم جلو می رود. یکی در سال ۲۰۰۸ در آمریکا اتفاق می افتد و دیگری در قرن هفتم در قونیه.
ماجرا مربوط به زنی به نام اللا است که در بوستون آمریکا زندگی می کند. رابطه او با خانواده اش چندان خوب نیست و رابطه زناشویی اش در حال فروپاشی می باشد.
در این میان اللا، کاری تحت عنوان یک ویراستار پیدا می کند. او می بایست رمانی را که به او داده شده است را بخواند و در مورد آن گزارشی تهیه کند. رمانی که زندگی او را برای همیشه تغییر خواهد داد. رمانی که به اللا می دهند، رمان ملت عشق است.
داستان کتاب ملت عشق از یک سو ماجرای زندگی اللا است و از سوی دیگر ماجرای کتابی است که به اللا داده شده است، یعنی رمان ملت عشق.
ملت عشق در واقع رمانی در مورد عشق مولانا و شمس تبریزی است.
در این بین اللا با نویسنده رمان ملت عشق یعنی عزیز ز. زاهارا از طریق ایمیل ارتباط برقرار می کند و…
آن چه که در مورد رمان ملت عشق بسیار چشم گیر و جذاب است نحوه تغییر زاویه دید میباشد. در کتاب از زاویه دید اول شخص و سوم شخص استفاده شده و همین باعث جذابیت دو چندان مطالب شده است. کتاب مدام از زاویه دید افراد مختلف روایت می شود و حدود ۱۸ نفر، اتفاقات را شرح می دهند.
مطالب گاهی از دید شمس بیان می شود گاهی از دید مولانا، گاهی از دید گل کویر و گاهی از دید متعصب و…
[ لینک مرتبط: کتاب بعد از عشق اثر الیف شافاک ]
داستان کتاب ملت عشق
نگاهی به کتاب ملت عشق
ملت عشق واقعا کتاب فوق العاده عالی و لذت بخشی بود و من بی نهایت از خواندن آن لذت بردم. هنگام مطالعه واقعا حسِ خوبی داشتم و به همه دوستان پیشنهاد می کنم این کتاب را مطالعه کنند و لذت ببرند.
این رمان در مورد عشق است، عشقی واقعی، عمیق و خالص که در کمتر کتابی با آن روبهرو خواهید شد.
در ابتدا، کتاب با داستان زندگی اللا شروع می شود ولی بعد وارد رمان ملت عشق در قرن هفتم می شود و داستان کتاب، مدام در حال و در قرن هفتم روایت می شود.
هنگامی که داستان شمس تبریزی در رمان ملت عشق را می خوانید شیفته آن می شوید. احساس خوبی به شما دست می دهد و دلتان نمی خواهد کتاب را کنار بذارید. اما وقتی در اوج لذت بردن از داستان قرن هفتم هستید، نویسنده دوباره به ماجرای اللا برمیگردد و این ممکن است یک مقدار لذت شما از کتاب را کم کند و شاید حتی باعث عصبانیت شما شود. (دست کم باعث شد که من خیلی عصبی بشم، ماجراهای شمس بسیار خواندنی و لذت بخش بودند و دلم میخواست پشت سر هم آن ها را بخوانم اما یک دفعه کتاب به بوستون و زندگی اللا برمیگشت!)
به شخصه وقتی کتاب را می خواندم دوست داشتم قسمت هایی که مولانا داستان را تعریف می کند بیشتر باشد اما چنین نبود و فقط در بعضی مواقع داستان از دید مولانا نقل میشد.
به نظر من ملت عشق یک کتاب خوب و بسیار خواندنی محسوب می شود که داستان جذاب و گیرایی هم دارد. پیشنهاد میکنم مطالعه آن را به هیچوجه از دست ندهید و حتی اگر مایل هستید کسی را به کتاب و کتاب خواندن علاقهمند کنید، رمان ملت عشق را به او هدیه دهید.
از کتاب ملت عشق ترجمههای متعددی در بازار وجود دارد اما کتاب با ترجمه ارسلان فصیحی معروف شده است که ترجمه خوب، روان و بی نقصی می باشد.
[ لینک: مو قرمز اثر اورهان پاموک – ادبیات ترکیه ]
معرفی کتاب ملت عشق
قسمت هایی از متن کتاب ملت عشق
سنگی را اگر به رودخانه ای بیندازی، چندان تاثیری ندارد. سطح آب اندکی می شکافد و کمی موج بر می دارد. صدای نامحسوس “تاپ” می آید، اما همین صدا هم در هیاهوی آب و موج هایش گم می شود. همین و بس. اما اگر همان سنگ را به برکه ای بیندازی… تاثیرش بسیار ماندگارتر و عمیق تر است. همان سنگ، همان سنگ کوچک، آب های راکد را به تلاطم در می آورد. در جایی که سنگ به سطح آب خورده ابتدا حلقه ای پدیدار می شود؛ حلقه جوانه می دهد، جوانه شکوفه می دهد، باز می شود و باز می شود، لایه به لایه. سنگی کوچک در چشم به هم زدنی چه ها که نمی کند. در تمام سطح آب پخش می شود و در لحظه ای می بینی که همه جا را فرا گرفته. دایره ها دایره ها را می زایند تا زمانی که آخرین دایره به ساحل بخورد و محو شود.
کلماتی که برای توصیف پروردگار به کار می بریم، همچون آینه ای است که خود را در آن می بینیم. هنگامی که نام خدا را می شنوی ابتدا اگر موجودی ترسناک و شرم آور به ذهنت بیاید، به این معناست که تو نیز بیش تر مواقع در ترس و شرم به سر می بری. اما اگر هنگامی که نام خدا را می شنوی ابتدا عشق و لطف و مهربانی به یادت بیاید، به این معناست که این صفات در وجود تو نیز فراوان است.
پیمودن راه حـق کار دل است، نه کار عـقل. راهنمایت همیشه دلـت باشد، نه سری که بالای شانه هایت است. از کسانی باش که به نـفـس خـود آگاهـند، نه از کسـانی که نــفــس خـــود را نـادیــده مـی گیـرند.
قرآن را می توان در چهار سطح خواند. سـطح اول معـنای ظـاهـــری است. بعدی مـعـنـای بـاطــــنـــی است. ســومـی بــطـــنِ بـــطـــن است. سطح چــهارم چنان عـــمــیق است که در وصـــف نـــمــی گـــنـجــد.
صفات خدارا میتوانی در هر ذره کائنات بیابی چون او نه در مسجد و کلیساو دیر و صومعه،بلکه هر آن همه جاهست همانطور که کسی نیست که او را دیده و زنده مانده باشد کسی هم نیست که او را دیده و مرده باشد هرکه او را بیابد تا ابد نزدش می ماند.
خلاصه ای از کتاب ملت عشق اثر الیف شافاک
دوست داشتن خداوندی که هیچ نقصی در او راه ندارد، سهل است. آنچه سخت است، دوست داشتن انسان های فانی است با همه ی خطا و ثوابشان. فراموش مکن آدمی هر چیزی را به اندازه ای می فهمد که نسبت به آن عشق دارد! پس تا زمانی که برای دیگران از صمیم قلب آغوش نگشایی و بخاطر خالق، مخلوق را دوست نداشته باشی، نه می توانی چنان که شایسته است بفهمی و نه به شکلی لایق دوست بداری..!
چند قسمت دیگر از متن کتاب ملت عشق
تقدیر به آن معنا نیست که مسیر زندگیمان از پیش تعیین شده، به همین سبب اینکه انسان گردن خم کند و بگوید چه کنم “تقدیرم این بوده” نشانه ی جهالت است، تقدیر همه ی راه نیست، فقط تا سر دوراهی هاست، گذرگاه مشخص است، اما انتخاب گردش ها و راه های فرعی دست مسافر است، پس نه بر زندگی ات حاکمی و نه محکوم آنی.
هیچ گاه نومید مشو. اگر همه درها هم به رویت بسته شوند، سرانجام او کوره راهی مخفی را که از چشم همه پنهان مانده، به رویت باز می کند. حتی اگر هم اکنون قادر به دیدنش نباشی، بدان که در پس گذرگاه های دشوار باغ های بهشتی قرار دارد. شکر کن! پس از رسیدن به خواسته ات شکر کردن آسان است. صوفی آن است که حتی وقتی خواسته اش محقق نشده، شکر گوید.
اکثر درگیری ها، پیش داوری ها و دشمنی های این دنیا از زبان منشا می گیرد. تو خودت باش و به کلمه ها زیاد بها نده. راستش، در دیار عشق زبان حکم نمی راند. عاشق بی زبان است.
عمری که بی عشق بگذرد، بیهوده گذشته. نپرس که آیا باید در پی عشق الهی باشم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا عشق آسمانی یا عشق جسمانی؟ از تفاوت ها تفاوت می زاید. حال آنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا درست در میانش هستی در آتشش، یا بیرونش هستی در حسرتش.
دولت عشق تا کنون بارها تجدید چاپ شده و بالغ بر 30 چاپ از آن در مدت کوتاهی به فروش رفته اما هنوز هم به عنوان یک کتاب روانشناسی خواندنی بین مردم محبوبیت دارد.
به گزارش خبرآنلاین، «از دولت عشق» نوشته کاترین پاندر، یکی از برجسته ترین نویسندگانی که به موضوع خوشبختی و کامیابی در زندگی بشر پرداخته اولین بار در سال1966 توسط Unity school of Christianity منتشر شد. در کشورمان نیز از سوی چندین ناشر منتشر شده که انتشارات ققنوس و ترجمه مرضیه ملک جمشیدی و همچنین انتشارات روشنگران و ترجمه گیتی خوشدل از جمله آنهاست.
کتاب دارای 7 بخش است: «معجزه عشق، راه کامیابی خود را دوست بدارید، قدرت رستاخیز بخش عشق، شیوه ویژه عشق1، شیوه ویژه عشق2 و از دولت عشق» همچنین کاترین پاندر نامه های آموزنده و جالبی را که دریافت کرده را به متن کتاب افزوده است. آنطور که پشت جلد این کتاب نوشته، خانم پاندر به عنوان «پیشگام شیوه تفکر مثبت» شناخته شده و در این کتاب به معجزاتی که تحت تاثیر عشق الهی به وقوع پیوسته اند و زندگی را متحول و سعادتمند ساخته اند، اشاره می کند.
بخش هایی از کتاب را در ادامه می خوانید:
محبت شخصی و غیر شخصی: شاید تصور من و شما از عشق همان چیزی باشد که پولس رسول توصیف کرده است. می توانیم در محبت شخصی و غیر شخصی این خصایص را از خود نشان دهیم. در عشق و محبت شخصی می توان نسبت به افراد خانواده و خویشاوندان مهربانی و نرمش و ادب و عاطفه و تایید و تحسین و ملاحظه و ایثار نشان داد. عشق و محبت غیر شخصی یعنی توانائی کنار آمدن با مردم بدون دلبستگی شخصی و وابستگی عاطفی. برای آفرینش آگاهی و پرورش محبت غیر شخصی و نیکخواهی نسبت به همکاران و آشنایان و همه کسانی که با آنها سرو کار داریم تکرار عبارت زیر بسیار موثر و سودمند است: من بدون هیچ گونه وابستگی، همه مردم را دوست دارم و همه مردم نیز بدون هیچ گونه وابستگی مرا دوست دارند.
عشق در باطن شماست: شما می توانید از دولت عشق بهره مند شوید زیرا همه محبت و عشقی را که برای شفا و سلامت و توانگری و ثروت و شادمانی و سعادت نیاز دارید در باطن خود شماست. عشق الهی یکی از قوای ذهنی و معنوی خودتان است.
یکی از جامعه شناسان مشهور جهان در دانشگاه هاروارد قدرت محبت را مورد بررسی و پژوهش قرار داد و به این نتیجه رسید که: عشق را نیز مانند هر فضیلت دیگر ، انسان می تواند آگاهانه ایجاد کند و بپروراند.
برای رفع اختلاف زناشویی خود باید این عبارت را تکرار کنید: من از عشق الهی می خواهم که هم اکنون پیوند زناشویی ما را شفا بخشد.
برای حل کردن مشکلاتی که به ظاهر حل کردن آنها محال است باید این عبارت را تکرار کنید: عشق موانع به ظاهر محال را ذوب می کند و از سر راه برمی دارد. محبت غیرممکن را ممکن می سازد.
یک خانم منشی که علاقمند بود کار جالب توجه و پر درآمدش را حفظ کند دریافت که باید بیاموزد چگونه با بد خلقی سر صبح رئیس اش کنار بیاید از قدرت کامیابی بخش محبت آگاه شد و به تکرار این عبارت پرداخت که: همه آدمیان تجلی عشق الهی هستند. پس من به جز عشق الهی با هیچ چیز دیگر نمی توانم روبرو شوم. برای حل مشکل مالی باید این عبارت تاکیدی را تکرار کنید: عشق الهی هم اکنون مرا توانگر و دولتمند می کند.
راه کامیابی خود را دوست بدارید
- امی فاکس می گوید: مشکلی نیست که عشق، گره از کارش نگشاید.
- اما کورتیس هاپکینز می گوید: به راستی هرچه که از آن من و برای من است همانا از عشق لبریز است. موهبتی که در این وضعیت از آن من است همانقدر دوستم می دارد که من دوستش می دارم. موهبتی که در رابطه با این موضوع به من تعلق دارد هم اکنون مرا می جوید و پروازکنان به سوی من می اید، زیرا من این وضع را دیده محبت می نگرم.
- عشق الهی اکنون و اینجا به کاملترین کار خود سرگرم است. عشق الهی هماهنگی و انطباق می بخشد و برکت و نعمت می اورد. عشق الهی همه چیز را پیش بینی میکند و هم اکنون همه موهبتها و ثروتها را به وفور در در اختیار این سازمان می گذارد عشق الهی هم اکنون پیروز می شود.
- صحبت درباره پلیدی باعث بروز پلیدی می شود. هرچه بیشتر به شر توجه کنید بر شر می افزایید. هر عیبی را که در دیگران ببنید همان عیب یا نقصی مشابه را به زندگی خود فرا میخوانید. ایراد گرفتن از دیگران سبب می شود که خودتان با نفی و انکار روبرو شوید. وقتی با سرزنش و انتقادتان شیره وجود دیگری را می مکید راه می گشایید تا شیره ذهن و تن و امور خودتان مکیده شود. در واقع به پیشواز بیماری و بدبختی و اشفتگی و تنگدستی می روید.
- می رولند می گوید: نیکی بر نیکی می افزاید. جرات کن که باور کنی.
- اگر آن نیکویی والا را که آرزومندش هستید به سوی زندگانی خود نمی کشانید ابراز محبت را اغاز کنید . بگذارید وجودتان کانون نورانی هسته درخشان عشق شود.
- من به دیده محبت نگاهت می کنم و از تماشای کمال و بالندگی تو به وجد می آیم.
- چارلز فیلمور می گوید:
هر چه بیشتر از عشق سخن گوییم در آگاهی آدمی جایی ژرفتر می یابد. اگر در اندشیدن به واژه های زیبا اصرار ورزیم و واژه هایی مهرآمیز بر زبان آوریم یقین بدارید که تجربه آن عشق خدا را به عالم درون خود فرا میخوانیم.
چارلز فیلموز در کتاب توانگری خود می گوید:
به من بگویید درباره خودتان و همسایه هاتان چه نظری دارید تا دقیقا به شما بگویم که تندرستی تان در چه حال است و وضع مالی و هماهنگی زندگیتان چگونه است. اگر به انسانها عشق نمی ورزید و اعتماد ندارید به خدا نیز نمی توانید عشق بورزید یا اعتماد کنید. اندیشه عشق و نفرت به طور همزمان نمی تواند در ذهنتان وجود داشته باشد. پس هرگاه به یکی از آنها سرگرم باشید قطعا دیگری غایب است. به دیگران اعتماد کنید و اقتدار ناشی از آن عمل را صرف توکل به خدا کنید. این کار سرشار از جادوست معجزه ها و شگفتیها می آفریند. محبت و اعتماد نیروهایی پویا و زنده اند.
آنچه که در زیر می خوانید نامه های اشخاصی است که یا در سخنرانی کاترین پاندر شرکت کرده اند یا کتاب وی را خوانده اند و این حقیقت را آزموده اند:
بانویی از اوهایو: هشت سال بود که در مدت مرخصی ام به علت مشکلات مالی به سفر نرفته بودم. تا این که تکرار این عبارت را آغاز کردم که: عشق الهی هم اکنون ثروت و شوکت می بخشد و به شیوه ای شکوهمند دولتمندم می کند.
چندی نگذشت که دوستی یک بلیط رفت و برگشت فلوریدا به من هدیه کرد. دوستی با من تماس گرفت و گفت برای ماموریتی اداری به فلوریدا می رود و از من دعوت کرد که همراهش بروم و در این مدت در آن هتل با او هم اتاق باشم. تنها پولی که من پرداختم برای غذا بود و این سفر را معجزه عشق الهی می دانم.
زن و شوهری از نیویورک: از روزی که کلام عشق الهی را تکرار کردیم چنان مشتریها به فروشگاه مبل فروشی ما سرازیر شدند که مجبور شدیم کارمند تازه ای استخدام کنیم به راستی که از دولت عشق می توان دولتمند شد.
@valentinocake
آشفتگی زناشویی و طلاق، بعداز مرگ ناگهانی در خانواده، شدیدترین فشارهایی هستند که افراد تجربه میکنند. طلاق در ایران نسبت به گذشته افزایش یافته است، به طوری که رشد طلاق تا سال ۱۳۷۹ آرام و تقریباً ثابت بود. اما از سال ۱۳۸۰ تاکنون شاهد سیر صعودی و چشمگیر طلاق بوده ایم به طور کلی کشور ایران چهارمین کشور پرطلاق دنیاست. بررسی ها نشان داده که آمار طلاق در طی چند سال اخیر در ایران روشنگر حقایق تلخ و دردآوری است.
از جمله مهمترین عوامل طلاق عبارتنداز:
– عدم شناخت کافی قبل از ازدواج
– نادیده گرفتن مشاوره قبل از ازدواج
– تفاوت های فرهنگی، اقتصادی، مذهبی
– ماهواره، اینترنت، بخصوص استفاده ناصحیح از شبکه های اجتماعی مجازی
– خیانت و عدم تعهد و پایبندی به قراداد های زناشویی
– نداشتن مهارت های زندگی از جمله مهارت گفتگو و حل تعارض
– نداشتن مهارت های جنسی و ناسازگاری های جنسی
– فقر و مشکلات مالی، بیکاری
– عدم علاقه و صمیمیت
– دخالت اطرافیان به خصوص خانواده ها
– بیماری های روانی و اختلالات شخصیت
– ازدواج اجباری
– سوءظن
– عدم تمکین
– عدم پایبندی به مذهب
– اعتیاد
– زیاده طلبی و فزون خواهی
– ناآگاهی و بی سوادی
– ازدواج در سنین پایین
– ازدواج دوم
و …
طلاق پیامدها و عواقب سوء فراوانی دارد که از آن جمله می توان بزه کاری کودکان و نوجوانان، فحشا، اعتیاد، فرار و ولگردی کودکان، افت تحصیلی، خودکشی زن یا شوهر و حتی کودکان، کاهش به میل ازدواج و کم شدن شانس ازدواج در خانواده و در اطرافیان به خصوص بچه های طلاق، افسردگی، مشکلات شخصیتی و سایر بیماری های روانی تغییرات در دوستی ها و سایر روابط اجتماعی است که مرد یا زن طلاق گرفته با آن ها سر و کار دارند. معمولاً زنان از طلاق بیش از مردان از نظر اقتصادی زیان می بینند، اما فرآیندهای سازگاری روانی و اجتماعی برای مردان و زنان تفاوت چندانی ندارد. بعضی از مردان و زنان ممکن است پس از طلاق به ازدواج مجدد تن در دهند
تنش وجود دارد. بنابراین طلاق مهم ترین عامل از هم گسیختگی ساختار خانواده، یعنی بنیادی ترین بخش جامعه است و به همین علت است که متفکران، مددکاران اجتماعی، روانشناسان و جامعه شناسان بالا رفتن آن را نشانه بارز اختلال در اصول اخلاقی و به هم خوردن آرامش خانوادگی و در مجموع هنجارهای اجتماعی می دانند.
با اینکه طلاق به حکم ضرورت برای پرهیز از مخاطراتی پذیرفته شده است اما با وجود این، چون از عوامل از هم گسیختگی و از هم پاشیدگی کانون خانواده است، به ناچار عواقب اجتماعی آن را باید انتظار داشت. به عبارت دقیق تر طلاق از نظر جرم شناسی در وقوع جرم و جنایت و بزه بی تأثیر نیست و از عوامل جرم زا به حساب می آید، طلاق پدیده ای اجتماعی است و همانند سایر پدیده های اجتماعی متأثر از یک عامل نیست، بلکه مجموعه ای از عوامل در آن دخالت دارند؛ لذا شایسته است با بررسی و شناخت عوامل موثر در طلاق و ارائه راهکارهای پیشگیرانه، این آسیب اجتماعی را کاهش داد.
پیشگیری از طلاق
زن در کانون خانواده باید محبوب و محترم باشد. بنا به دلایلی اگر زن از مقام خود سقوط کرد و شعله محبت مرد نسبت به اوخاموش گشت و مرد نسبت به او بی علاقه شد، پایه و رکن اساس خانوادگی متلاشی شده؛ یعنی یک اجتماع طبیعی به حکم طبیعت از هم پاشیده است. اسلام به چنین وضعی با نظر تاسف می نگرد، ولی پس از آنکه می بیند اساس طبیعی این ازدواج متلاشی شده است نمی تواند از لحاظ قانونی آن را یک امر باقی و زنده فرض کند. اسلام کوشش ها و تدابیر خاصی به کار می برد که زندگی خانوادگی از لحاظ طبیعی باقی بماند، یعنی زن در مقام محبوبیت و مطلوبیت و مرد در مقام طلب و علاقه و حضور به خدمت باقی بماند. توصیه های اسلام بر اینکه زن حتما باید خود را برای شوهر خود بیاراید، هنرهای خود را در جلوه های تازه برای شوهر به ظهور برساند، رغبت های جنسی او را اشباع کند و با پاسخ منفی دادن به تقاضاهای او در او ایجاد عقده و ناراحتی روحی نکند و از آن طرف به مرد توصیه کرده است به زن خود محبت و مهربانی کند، به او اظهار عشق و علاقه نماید، محبت خود را کتمان نکند و همچنین تدابیر اسلام مبنی بر اینکه التذاذات جنسی محدود به محیط خانوادگی باشد، اجتماع بزرگ، محیط کار و فعالیت باشد نه کانون التذاذات جنسی، توصیه های اسلام مبنی بر اینکه برخوردهای زنان و مردان در خارج از محیط کادر زناشویی لزوماً و حتما باید پاک و بی آلایش باشد، همه برای این است که اجتماعات خانوادگی ازخطرات از هم پاشیدگی مصون و محفوظ بمانند.
سفارش انواع شیرینی ،کیک و دسردر اصفهان
https://www.instagram.com/valentino.cake/
گفتوگو با دکتر امیررضا سپنجی
مولفه های سواد رسانه ای چیست؟
سواد رسانهای در نسبت با رسانههای گوناگون همچون رسانههای مجازی، رادیو ، تلویزیون، مطبوعات و .. چگونه است؟
تعلیم و تربیت و نهاد آموزش ، چه نقشی میتواند در سواد رسانهای داشته باشد؟
ضرورت و اهمیت سواد رسانهای برای کدام گروه بیشتر احساس میشود؟
مواجههی معطوف به هدف با رسانهها از جمله علل ارتقای سطح آگاهی در تمامی اقشار جامعه به عنوان مخاطبان رسانه میباشد که از یک طرف میتواند منجر به ایجاد ارتباط دوسویه و مشارکتی با رسانهها شود و از طرف دیگر میتواند ساختارهای مردمسالارانهی جامعه را در راستای انتقاد و مشارکت فعالانه در حوزهی رسانه در بین شهروندان تقویت کند. بنابراین آنچه در «سواد رسانهای» مطرح است، آموزش مهارتهای ضروری برای برقراری ارتباطی متفکرانه و آگاهانه با رسانهها و در عین حال به وجود آمدن نگاهی دقیق، نقاد و تحلیلی به پیامهای رسانهای در مخاطبان میباشد.
سواد رسانهای در یک تعریف بسیار کلی عبارت است از یک نوع درک متکی بر مهارت که براساس آن میتوان انواع رسانهها و انواع تولیدات آنها را شناخت و از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد. این درک به چه کاری میآید؟ به زبان ساده، سواد رسانهای مثل یک رژیم غذایی است که هوشمندانه مراقب است که چه موادی مناسب هستند و چه موادی مضر؛ چه چیزی را باید مصرف کرد و چه چیزی را نه و یا اینکه میزان مصرف هر ماده بر چه مبنایی باید استوار باشد. سواد رسانهای میتواند به مخاطبان رسانهها این امکان را بدهد که از حالت انفعالی و مصرفی صرف خارج شده و به معادلهی متقابل و فعالانهای وارد شوند که در نهایت به نفع خود آنان باشد. به دیگر سخن، سواد رسانهای کمک میکند تا از سفرهی رسانهها به گونهای هوشمندانه و مفید بهرهمند شد.
دکتر امیررضا سپنجی، مدرس دانشگاه در رشتهی ارتباطات و دارای تألیفهای متعددی در این زمینه هستند که از جملهی آنها میتوان به کتاب «سیاستهای فناوری اطلاعات و ارتباطات در ۸ کشور فرا صنعتی» و ترجمهی کتابهایی همچون (The Media Student’s Book) و (Critical Readings: Media & Audiences) اشاره نمود. در ذیل مصاحبه با ایشان را میخوانیم.
اصطلاح «سواد رسانهای» تبیین کنندهی چه مفهومی است؟
برای سواد رسانهای دو واژهی (Media Education) و (Media Literacy) داریم که به سواد رسانهای ترجمه شده است. البته محققان مختلف دیدگاههای متفاوتی نسبت به این واژه دارند. بعضی Media Education را تعلیم و تربیت با استفاده از رسانه میدانند که به همان آموزش، وسائل کمک آموزشی و نظایر آنها بر میگردد. ولی وقتی با رسانهها و محتوای آنها مواجه میشویم، چگونگی برخورد با آنها، بپذیریم، نپذیریم، رد کنیم یا نسبت به آن انتقاد داشته باشیم بیشتر زیر مجموعهی Media Literacy میآید.
اگر بخواهیم مرزی برای آنها تعیین کنیم، سواد رسانهای همان Media Literacy است و استفاده از رسانهها در حوزهی تعلیم و تربیت چه در سطح دبستان، چه در سطح دبیرستان و چه در سطح دانشگاهی Media Education میشود. اما اینکه تبیین کننده چه مفهومی است؟ دانش ارتباطات یک میان رشته است. بخشهایی از جامعهشناسی، رفتارشناسی و حتی دانش الکترونیک در آن تأثیرگذار هستند. تمامی این بخشها میآیند و زیر مجموعهی ارتباطات قرار میگیرند. اگر بگوییم دانش ارتباطات Communication یا Media studies متولی مفهوم سواد رسانهای است، پس سواد رسانهای هم از همهی این علوم بهره میبرد و تمام مفاهیمی که بر شمردیم تبیین کنندهی مفهوم سواد رسانهای میشوند.
کسی که میخواهد در این حوزه مسلط باشد باید در دورههای آموزشی، تک تک آنها را فرا گیرد. البته بستگی دارد. اگر بخواهیم بر اساس رسانههای مکتوب باشد باید جامعهشناسی مطبوعات، آموزش داده شود؛ راجع به رسانههای الکترونیک چون رادیو و تلویزیون، باید جامعهشناسی رادیو و جامعهشناسی تلویزیون، بحث کازنو را مطرح کرد. اگر به سراغ رسانههای مدرن بخواهیم برویم یعنی new mediها یا ICTها، خوب باید جامعهشناسی اینترنت، جامعهشناسی مالتی مدیا، Web1، Web2، Web3 و … گفته شود. این مفاهیم به نوعی تبیین کنندهی اصطلاح سواد رسانهای هستند.
آیا سواد رسانهای به عنوان یک رشته در کشوری تدریس میشود؟
چیزی که بنده در مطالعات خود به آن دست یافتهام این است که از سال ۱۹۲۹م. راجع به آن در دنیا، تحقیق و پژوهش انجام میپذیرد. ولی اینکه یک رشتهی دانشگاهی باشد، خیر. انگلستان، کانادا و آمریکا اولین کشورهایی هستند که در حوزهی سواد رسانهای فعالیت میکنند. در حالی که در این سالها، آی.سی.تی، اینترنت و وب نبوده است و پدیدههای مدرن هستند. تنها رادیو است که رواج دارد و آنها میآیند بچهها را تربیت میکنند که چه طور از محتوای رادیویی استفادهی درست کنند. این مباحث هم از دبستان آموزش داده میشود. حتی باید از یک نوزاد، کمکم آموزش سواد رسانهای را شروع کرد تا انسانی که زندگیاش رو به پایان است. چون بالاخره همهی آنها با رسانه به نوعی درگیر هستند و با آن سروکار دارند.
با توجه به تغییر اساسی مفهوم «مخاطب» در حوزهی رسانههای تعاملی آیا باز هم برای کاهش اثرات نقش انفعالی مخاطبان در رسانههای تودهای میتوان از سواد رسانهای برای افزایش توانمندی مخاطب در دریافت پیام رسانهای در حیطهی رسانههای جدید بهره برد؟
بله؛ همین طور است.
به نظر شما چرا این اتفاق رخ داده است؛ در حالی که جامعهی ما هنوز یک جامعهی روزنامه خوان به معنای واقعی کلمه نیست ولی نسبت به رسانههای دیجیتال اقبال زیادی نشان میدهد؟
نکته این است که فضای مطبوعاتی ما خیلی پویا نیست. در مورد مخاطب هم این فضا بیتأثیر نخواهد بود و فضای حاکم، او را به یک مخاطب منفعل تبدیل کرده است. چرا اقبال به رسانههای مدرن و فرا مدرن مثل اینترنت، وب و امثال آن بالا رفته است؟ به دلیل اینکه مخاطب احساس آزادی بیشتری میکند. مطبوعات ما پویا نیستند. پس مخاطب هم متقابلاً پویا نخواهد بود. ولی برای اینترنت این اتفاق نمیافتد. حتی اگر در این فضاها محدودیت هم ایجاد شود و صفحات بسته شوند برای مخاطب کاری ندارد که در عرض ۳۰ ثانیه یا نهایت یک ربع، آن را بشکند.
پس این نشانگر آزادی مخاطب در مقابل محتوای اینترنت است. به همین خاطر جذابیت اینترنت و وب در جامعه ما بسیار بالاست. گفته میشود اطلاعات بیش از حد، بدتر از سانسور است. ولی در سواد رسانهای این جمله بیمعناست. اگر فرد سواد رسانهای داشته باشد میداند باید دنبال کدام اطلاعات بگردد. این سواد رسانهای است که به کمک فرد میآید و او را در انتخاب اطلاعات مورد نیاز، یاری میدهد.
در مجموع سواد رسانهای به کمک توانمندی مخاطبان میآید و آنها را در این فضای ارتباطی مجهز میسازد و آنها را از مخاطبان منفعل، به مخاطبان هوشمند تبدیل میکند. به طور حتم کسی که از سواد رسانهای بهرهمند است مخاطب بسیار فعالتری است که سوق پیدا میکند به سمت مخاطب هوشمند. چون تفکر انتقادی را آموخته است. وقتی که میتواند به صورت انتقادی و منتقدانه محتوای مطبوعات را نقد کند، تحلیل کند دیگر مخاطب منفعلی نیست و این از کانال سواد رسانهای اتفاق میافتد. هنگامی که توانمندی مخاطب بالا برود میتواند یک شهروند توانمند شود. مخاطب توانمند میتواند فعالیتهایی انجام دهد که در عمل به صورت انتقاد به جامعهی خود کمک کند، چه در فضای رسانهای و چه در فضای واقعی.
آیا منظور این است که حتی این مخاطب رسانههای جدید میتواند نقش مؤثری داشته باشد و مخاطب را از حالت انفعالی در برابر رسانههای قدیمیتر خارج کند؟
اصلاً در آورده است. شما دیگر User دارید و Audiance ندارید. User کسی است که میتواند به طور آنلاین بازخورد بدهد. تا چند دههی قبل، رسانهها از نظر کمّی بسیار محدود بودند و به یکی دو کانال تلویزیونی و رادیویی محدود میشدند. اما در دنیای امروز ما با میلیونها سایت سروکار داریم که در برابر این میلیونها سایت مخاطب حق انتخاب فراوانی خواهد داشت و نیز به خاطر فضای حاکم بر این سایتها، بازخوردها خیلی سریعتر به دست خواهد آمد.
چقدر از رسانه باید استفاده کرد؟ چگونه از آن باید بهره برد؟ از محتوای آن چگونه باید لذت برد، همه از مؤلفههای سواد رسانهای است. بیشترین نیاز، برای خانوادهها احساس میشود. چون به نوعی اختیار و کنترل کودک را در دست دارند.
به عنوان نمونه در برابر روزنامههای الکترونیکی هم مخاطب، فعالتر خواهد بود؟
بله؛ هر محتوایی که در وب میآید؛ تصویر باشد یا متن، همین طور خواهد بود. یعنی مخاطب آن فعالتر و پویاتر است. البته این را هم اضافه کنم سواد رسانهای فقط سویهی مخاطب را نمیبیند. سویهی ارتباطگر را هم در نظر میگیرد. خیلی وقتها آقای معتمدنژاد به این اشاره میکنند که خود ارتباطگر هم باید ظرفیت استفاده از آزادی و فضای آزاد را داشته باشد. ضرر استفادهی نابهجا از آنها به خود رسانهها هم میرسد. به قول وی، آزادی نسبی و حتی محدود بهتر از این است که آزادی مطلق و بسیار کوتاه از نظر زمانی باشد. وقتی از نظر زمانی، زمان بیشتری در اختیار رسانه باشد، تمرین دموکراسی، آزادی مطبوعات بیشتر انجام خواهد شد و حرفهایتر پیش خواهد رفت.
ضرورت و اهمیت سواد رسانهای برای کدام گروه بیشتر احساس میشود؛ مدیران و مسئولان تصمیمگیر، مدرسین و اساتید، خانوادهها، خود مخاطبان این رسانهها؟
چون مردمنگارانه به آن نگاه میکنم، معتقدم از خانواده باید شروع شود. زیرا محصولات خروجی خانواده، اساتید و سیاستگذاران خواهند بود. البته این را هم در یک بازهی زمانی ۱۰ الی ۱۵سال میتوان انتظار داشت. اما اگر بخواهیم بگوییم چه کسانی نیاز دارند؟ جواب آن، همه خواهد بود. همه نیاز دارند. از یک نوزاد که اشتباهاً جلوی تلویزیون قرار میگیرد تا تام و جری ببیند و سرگرم شود تا آدم ۷۰ سالهای که برای گذران وقت، تلویزیون نگاه میکند.
چقدر از رسانه باید استفاده کرد؟ چگونه از آن باید بهره برد؟ از محتوای آن چگونه باید لذت برد، همه از مؤلفههای سواد رسانهای است. اما گفتم بیشترین نیاز، برای خانوادهها احساس میشود. چون به نوعی اختیار و کنترل کودک را هم در دست دارند. بعد از آن مدرسه است. برای آموزش سواد رسانهای باید یک پایگاه سواد رسانهای داشته باشیم. معلمان مدارس، مدیران از دبستان تا دانشگاه باید آن را بیاموزند. تمامی نهادهای جامعه باید درگیرش باشند؛ اول خانواده و بعد آموزش و پرورش.
پس میتوان گفت این یک فراگرد زنجیرهوار است؟
بله؛ تمامی نهادهای صنفی و آموزشی جامعه باید در این امر دخیل باشند. حتی یک وقت ممکن است مساجد باشند.
وضعیت سواد رسانهای، در مورد رسانههای دیجیتال در ایران چگونه است؟
معتقدم مخاطب ما، مخاطب فعال و هوشمندی شده است. به دلیل اینکه کسانی که از اینترنت استفاده میکنند، با محتواهای متفاوتی درگیر هستند و تحلیل بنده از مشاهدهی میدانی این است که وضعیت ما در رسانههای دیجیتال بهتر است نسبت به مطبوعات، رادیو و تلویزیون. در عرصهی رسانههای دیجیتال، این نیاز شاید (سواد رسانهای) کمتر احساس شود.
بیشتر مخاطبان این رسانههای مدرن، افراد فرهیختهتر جامعه هستند که مثلاً دبیرستان را تمام کردهاند و وارد دانشگاه شدهاند و تحصیلات عالیه دارند. به همین دلیل معتقدم وضعیت سواد رسانهای برای رسانههای دیجیتال، بدون پژوهش و به صورت مشاهدهی میدانی، بهتر از سایر رسانههاست. اما باید پژوهش شود تا صد در صد نظر داد.
درحال حاضر به نظر میرسد که دیدگاهها نسبت به بازیهای رایانهای بیشتر منفی است تا مثبت.
بله؛ باید آنها را از همدیگر تفکیک کرد. بنده به صورت عام گفتم. اگر بخواهیم تفکیک کنیم و بازیهای رایانهای را در رسانههای دیجیتال بگنجانیم چون بیشتر مخاطبان این بازیها، بچههای کم سن و سال هستند، جواب فرق میکند. در وب و اینترنت چرا، سواد رسانهای وضعیت خطرناکی ندارد. ولی اگر بخواهیم بازیهای رایانهای را جزو رسانههای دیجیتال بیاوریم آن جا خیلی نمیشود روی سواد رسانهای مانور داد. معمولاً بچهها شبانه روز، پای بازیهای رایانهای، ذهن و جسم خود را دچار فرسایش میکنند.
منظور این است که تأثیرپذیری مخاطب در بازیهای رایانهای یک طرفه است ولی در وب خود مخاطب نیز تأثیرپذیر است؟
در اینترنت و وب مخاطب شما فعال و هوشمند است.
اما در بازیهای رایانهای مخاطب، فعال نیست؟
بستگی به سن مخاطب هم دارد. وقتی که سن، پایین باشد تأثیرپذیری بیشتر خواهد بود. همین طوری که در رادیو، تلویزیون و کتاب هم همین اتفاق میافتد. در این جا لازم است روی سواد رسانهای کار شود و چون خانوادهها با بچهها بیشتر ارتباط دارند، همان طور که در گذشته گفتم آموزش را باید از والدین شروع کرد. ما باید در آموزش سواد رسانهای، رسانههای دیجیتال را از هم تفکیک کنیم.
بازیهای رایانهای، مالتی مدیاها، لوحهای فشردهی صوتی و تصویری را از رسانههای آنلاین یا سایبری چون اینترنت، وب، وبلاگها و شبکههای اجتماعی که بیشتر جزو فضای سایبری است، برای بررسی از هم تفکیک قائل شد. ولی اگر به صورت عام بخواهیم بگوییم، دیجیتال و سایبر یک ماهیت دارند. چون با استفاده از رایانهی شخصی، لپ تاپ و تلفن همراه اتفاق میافتد.
خوب در برابر وب یا فضای سایبری اصطلاح جنگ نرم به کار میرود. ولی برای بازیهای رایانهای یا لوحهای فشردهی صوتی و تصویری و دیگر کالاهای فرهنگی هجمهی فرهنگی بیشتر کاربرد دارد.
جنگ نرم برای تمامی اینها به کار میرود. Soft War از شایعه هم میتواند شروع شود. از نظر اصطلاحی جنگ نرم زیر مجموعهی تهاجم فرهنگی محسوب میشود.
کدام یک رشتههای علمی به مفهوم سواد رسانهای مرتبط هستند و بستر مناسبی را به لحاظ نظری برای سیاستگذاری مناسب در این حیطه فراهم میآورند؟
از همه نزدیکتر، ارتباطات (Communication) و مطالعات رسانهای (Media Studies) است. ولی با توجه به ماهیت میان رشتهای این رشتهی خاص، رشتههای جانبی چون روانشناسی اجتماعی، روانپزشکی، جامعهشناسی، روانشناسی عصب شناختی هم میتواند با حوزهی سواد رسانهای مرتبط شود.
روانپزشکی منظور از نظر اتفاقات روحی روانی که برای مخاطب ممکن است رخ دهد؟
بله؛ چون روانشناسی عصبشناختی زیر مجموعهی روانپزشکی است و مطالعات تجربی در این رابطه بسیار انجام شده است. برای پیشگیری باید از مطالعات و تجربیات آنها سود جست.
پس برای سیاستگذاری، بیشتر باید از ارتباطات و مطالعات رسانهای استفاده کرد؟
اولویت اصلی این است. ممکن است در جاهایی هم از فلسفه نیز کمک گرفت.
به نظر شما آگاهی فعلی مدیران فرهنگی ما در این حوزه تا چه حد به روز است که بتوانند به طور مطلوب و شایسته در حوزهی سواد رسانهای در رسانههای جدید تصمیمسازی نمایند؟
مهم علم به روز مدیران فرهنگی نیست، شجاعت است. اینکه تصمیم درست اتخاذ شود. خیلی وقتها ممکن است فرد از دانشگاه (MIT) هم فارغالتحصیل شده باشد اما جسارت لازم را در حوزهی عمل نداشته باشد. در این جا این دانش مشکلی را حل نمیکند. بلکه ممکن است مشکل را صد چندان کند. در کاری که برای رسالهی دکترای خودم انجام دادم به آن اشاره کردهام. خیلی جاها به خاطر پست و جایگاه، فرد باید استقلال و هویت خود را زیر سؤال ببرد و ضرر آن هم به مردم و هم به رسانه میرسد.
به نظر شما مدیران فرهنگی سواد کار را دارند ولی شجاعت و جسارت انجام کار را ندارند؟
بنده بیشتر این را میبینم. تحقیقی که برای رسالهام انجام دادم این را میگوید که ما رسانه را سکوی پرتاب پستها و مناسک سیاسی میبینیم. خب وقتی این اتفاق میافتد خیلی نباید توقع داشت که فرد سواد کار را داشته باشد. اما معتقدم دانش مورد نیاز در این حوزه خیلی مسئله ساز نیست. با ۶ ماه تا یک سال فعالیت رسانهای به دست میآید. باید در این حوزه کار میشد ولی نشد، عیبی ندارد با ۶ ماه، یک سال این مشکل حل خواهد شد. اما شجاعت اینکه تصمیم درست بگیریم هماکنون مهمتر به نظر میآید. برای یک مدیر، هم تخصص لازم است و هم تدبیر و شجاعت. بنده نقش تدبیر و شجاعت را خیلی ویژهتر میبینم.
نقش نهادهای سیاستگذاری همچون «شورای عالی فضای مجازی» در ارتقای سواد رسانهای شهروندان، تا چه حد است؟
این یک همکاری بین نهادی و بین سازمانی است. تصمیم یک شورا، خیلی به بهتر شدن وضعیت کمک نمیکند. در کنار آن ما شورای عالی انقلاب فرهنگی را داریم. ولی میبینید که دانشجویان فارغالتحصیل روز به روز بیسوادتر تربیت میشوند. این که یک شورا تأسیس کنیم بعد فکر کنیم اتفاقهای خوب میافتد؛ خیر. نمیشود. باید در این جا آموزش و پرورش، آموزش عالی همه درگیر کار شوند.
پس باید همکاری و به نوعی کار گروهی باشد؟
همکاری و همفکری باشد و اینکه با یک همافزایی بتوانیم سیاستگذاری و اجرا کنیم. کنترلهای جبری بدون بالا بردن سواد رسانهای، مسئله را حل نمیکند.
به نظر شما باید نهادهای مرتبط با هم، کار را جلو ببرند یا اینکه هر نهادی خود جداگانه سیاستگذاری داشته باشد و تصمیم بگیرد و آن را به مرحلهی اجرا برساند؟
بنده معتقدم باید خانوادهها را درگیر کرد، آموزش و پرورش را درگیر کرد، دانشگاهها را وارد کرد، کافینتها، وزارت فناوری اطلاعات و ارتباطات درگیر شوند. همهی اینها باید در کنار هم قرار بگیرند و بعد بیاییم سیاستگذاری کنیم و آن را به مرحلهی اجرا در آوریم. اگر هرکس ساز خود را بزند، میشود وضعیت حال حاضر ما، یک ارکستر ناهمگون.
نحوهی مواجههی ما با رسانههای جدید همچون اینترنت و بازیهای رایانهای را چگونه ارزیابی میکنید؟
منفعلانه.
در حوزهی اینترنت هم همین طور است؟
در اینترنت هم بله، همین طور است. به این دلیل که ما آینده نگری نداریم. به قول آقای زارعی، کسی که در این حوزهها کار کرده است؛ هر جا که میبینیم دچار ضعف هستیم برنامهریزی میکنیم و خود را به سطح معقولی در جهان میرسانیم ولی بعد از آن تازه متوجه میشویم که یک عرصهی جدید و تازه در دنیا ایجاد شده است که ما از آن هیچ سوادی نداریم. یک دوره دیدیم، دنیا روی انیمیشن در حال کار است. آمدیم سروش رسانه را تأسیس کردیم و بخشهای خصوصی آمدند و انیمیشنهای خوبی هم ساختند. بعد دیدیم نه دنیا دیگر به انیمیشن توجهی ندارد، رفته به سراغ بازیهای رایانهای. شروع به کار در این حوزه میکنیم، میبینیم کنسولها آمدند.
ما بازی رایانهای تولید کردیم اما برای Xbox، PS2، PSP یا حتی PS1 چه چیزی داریم؟ اینها نکات مهمی است. اینجا دیگر نقش علم و دانشمندان و اندیشمندان ماست که برجسته میشود.
رسانههای عمومیتر همچون صداوسیما، تا چه حد میتوانند در مواجهه با رسانههای جدید به جامعه کمک کنند؟
اگر مخاطب داشته باشند، بله. ولی در ماه مبارک رمضان، این سریالهاست که مخاطب را پای تلویزیون مینشاند. خیلی نمیپذیرم که رادیو و تلویزیون ما مخاطب داشته باشد. بله، میتواند کمک کند ولی مسئله این است که ما دچار بحران مخاطب هستیم. صداوسیمای ما فقط مخاطب گذری دارد؛ مردم در ماشین به رادیو گوش میکنند و تلویزیون هم به خاطر جامع الاطراف بودنش، مخاطب خود را از دست داده است.
البته فکر میکنم شبکهی نمایش و شبکهی سه به خاطر فیلم و فوتبال، نسبت به دیگر شبکهها مخاطب بیشتری داشته باشد.
بله؛ ولی به هر حال ما به مخاطب دائم نیاز داریم. این ارتباط به دلیل اینکه فوتبال یک ساعت و نیم است زود به پایان میرسد. اگر بر این بحران مخاطب فائق بیاییم و موفق شویم مخاطبان خود را جذب کنیم و نگه داریم، میتوانیم با ایدههای مختلف، از طریق صداوسیما کمک کنیم. به عنوان مثال این تبلیغات کوتاه بنیاد میتواند خیلی مؤثرتر نسبت به یک ساعت سخنرانی پیرامون همان موضوع باشد.
وضعیت سواد رسانهای ایران را در مقایسه با کشورهای منطقه چگونه ارزیابی میکنید؟
باید پژوهش و کار تطبیقی انجام داد. بنده چنین پژوهشی انجام ندادهام. ولی در مجموع خیلی اسف انگیز نیست. بحران مخاطبی که رادیو و تلویزیون ما با آن مواجه است به خاطر نبود سواد رسانهای است. اگر ما با او صادق نباشیم، مخاطب متوجه میشود. ولی در کل، وضعیت خیلی بد نیست. باید تحلیل کرد.
هر چقدر دسترسی به رسانههای آزاد بیشتر باشد، تنوع و تکثر رسانهای در یک جامعه بالاتر باشد، به مرور سواد رسانهای مخاطب ارتقا مییابد. به عنوان مثال این موضوع در افغانستان در حال رخ دادن است. ما ملتی هوشمند هستیم و واکنشها را هم میتوانیم پیشبینی کنیم و هم تغییر دهیم. ولی به هر حال علاوه بر رسانههای دولتی ما باید رسانههای خصوصی خود را فعال کنیم تا در این سیاستگذاری به کمک ما بیایند. بحران مخاطب در صداوسیمای ما عارضهی همین دولتی بودن است.
پیشنهادهای مشخص شما برای ارتقای سواد رسانهای در حوزهی رسانههای جدید در ایران چیست؟
پیشنهاد بنده، همکاری بین بخشی است. یعنی آموزش و پرورش، نهادهای صنفی و مدنی، مساجد، ارشاد، صداوسیما همه باید درگیر شوند تا با یک سیاستگذاری واحد جلو برویم. اگر در سمت و سوها، یک نظر داشته باشیم به هدف نزدیکتر خواهیم شد. اهداف باید یکی باشد. والدین را آگاهتر کنیم. پدر و مادرها برای بچهها بیشتر وقت بگذارند. اینکه بچه فقط با بازیهای رایانهای سرگرم شود، معقول نیست. آن بچه را دچار مشکل میسازد که پس فردا متعاقب آن، خانواده و جامعه دچار بحران میشود.
فکر میکنم والدین ما هم کم حوصله شدند و ترجیح میدهند کودک با رسانهها سرگرم باشد تا مدام از آنها سؤال کند.
همکاری بین نهادی برای همین است. در این جا محیط زیست هم درگیر میشود که مثلاً کم حوصلگی مربوط به آلودگی هوا و دودزا بودن ماشینهاست و در این جا مشاهده میکنیم که خود به خود نیروی انتظامی هم درگیر میشود. یک فرآیند سیستماتیک است. (Subsystem)ها وقتی دچار مشکل میشوند، سیستم را به کل دچار مشکل میسازند.
ما به یک چشمانداز(Vision) و بیان مأموریت (MissionStatement) نیاز داریم تا به اهداف مورد نظر برسیم. هر کاری بدون پژوهش ناصواب است. پژوهش باید نمود و از دل پژوهش راهحل و استراتژیها را استخراج نمود. بدون پژوهش هیچ کاری به ثمر نخواهد نشست.
http://pejvakmag.ir
سفارش انواع شیرینی ،کیک و دسردر اصفهان
https://www.instagram.com/valentino.cake/
هیچچیز بدتر از این نیست که نتوان به نزدیکترین فرد در زندگی یعنی همسر، اطمینان کرد. مسلما زندگی کردن با یک همسر دروغگو اصلا خوشایند نیست. ممکن است شما بارهای اول که دروغ میگوید چندان عکسالعمل خاصی نشان ندهید اما بعد از مدتی، کمکم نسبت به او بیاعتماد میشوید یا گاهی با او به تندی و با عصبانیت برخورد کنید. بسیاری از زنان نمیتوانند متوجه شوند چرا همسرشان به آنها دروغ میگوید درحالیکه آنها با او با صداقت و درستی تمام رفتار میکنند و تمام زندگیشان را وقف او کردهاند. آنها انتظار دارند که همسرشان فرد قابل اعتماد زندگیشان باشد. چند راه مختلف برای برخورد و رفتار کردن با همسری که راست نمیگوید وجود دارد . اگر میخواهید او را اصلاح کنید قبل از اینکه زندگیتان را تلخ کنید این چند مورد را درنظر بگیرید.
خانمهای زیادی هستند که وقتی همسرشان مدام به آنها دروغ میگوید احساس میکنند که دیگر در ذهنشان احترامی برای او قائل نیستند، اگر شما هم جزو همین افراد هستید میتوانید قبل از اینکه تمام احترام خود را نسبت به او از دست بدهید با خود فکر کنید، «به راستی چرا بعضی افراد دروغ میگویند» تا بتوانید با واقعبینی بیشتری او را درک کنید. دروغ گفتن معمولا از سنین کم در کودکی آغاز میشود، حتی یک کودک 2 ساله نیز میتواند به راحتی دروغ بگوید اما زمانی که کودک به اهمیت حرفها و لغات پی میبرد و میفهمد که بعضی از حرفها میتوانند چه تاثیر خارقالعادهای داشته باشند بهطور آگاهانه شروع به دروغ گفتن میکنند. دروغ گفتن همیشه به این معنا نیست که فرد میخواهد به کس دیگری آسیب برساند اما ممکن است گاهی این نتیجه نامطلوب پیش بیاید. بعضی از افراد دروغ میگویند چون میخواهند خودشان را ثابت کنند درواقع دروغ گفتن برای آنها نوعی رفتار دفاعی است، کودک طی مراحل رشد، متوجه میشود که دروغ میتواند او را از بسیاری از عصبانیتهاو تنبیههای پدرو مادریا اطرافیان حفظ کند. به عبارتی دروغ راهی است که میتواند نظر مثبت اطرافیان را بهدست بیاورد وعمل ناشایست و بد خود را پنهان کند.
همچنین اگر بخواهیم مثبت نگاه کنیم؛ با دروغ میتوان دوستان را حفظ کرد یا حتی عزیزی را با هدیه غیرقابل پیشبینی غافلگیر کرد. همانطور که گفتیم دروغ گفتن از سنین خیلی کم شروع میشود و در همه ما وجود دارد، اینکه همه آدمبزرگها به نوعی دروغ میگویند چندان عجیب نیست و مهم است که این نکته را درنظر داشته باشیم بیشتر افراد وقتی دروغ میگویند به هیچ وجه دوست ندارند به فرد دیگری آسیبی برسانند. مثلا؛ ممکن است خیلی از ما درباره لباس دوستمان به دروغ بگوییم که زیباست درحالیکه عقیده داریم آن لباس واقعا زشت است. همچنین خیلی ازما در مصاحبههای شغلی نیز برای بالا بردن شانس استخداممان دروغ میگوییم. ما به فرزندانمان هم دروغ میگوییم به آنها قول میدهیم که اگر شامشان را بخورند یک بستنی جایزه میگیرند اما سپس کاری میکنید که کودکمان بستنی را فراموش کند چون برای به مغازه رفتن خیلی خسته هستیم.
در همین حالتهاست که دروغ گفتن برای مردان تبدیل میشود به راهی برای حفظ شخصیت، ایجاد آرامش و دوستی در خانواده. مرد میتواند اینگونه با خود فکر کند که من ترجیح میدهم، درباره کارهایم دروغ بگویم تا آنکه بخواهم کاری را که دوست دارم کنار بگذارم در همین حالتهاست که زن میتواند شوهرش را تبدیل به فردی دروغگو کند.
بنابراین بهترین راهحل برای اینکه شوهرتان دیگر دروغ نگوید این است که شرایطی را در خانه فراهم کنید که دیگر او مجبور به دروغ گفتن نشود. اگر زن و شوهر بتوانند کمی یکدیگر را آزاد بگذارند و هر کدام به دیگری اجازه دهد که آنطور زندگی کند که دوست دارد، به مرور تبدیل به 2 دوست میشوند و دیگر لزومی ندارد به هم دروغ بگویند. بهطور کلی باید گفت، هر فردی احتیاج دارد تا فضایی برای نفس کشیدن داشتهباشد و وقتی این فضا فراهم شود، دروغ گفتن متوقف میشود.
وقتی زنی به شوهرش اعتماد کامل دارد و مطمئن است که شوهر به او دروغ نمیگوید، مسلما رفتار دیگری خواهد داشت و در مقابل مردی هم که احساس کند همسرش به او اطمینان و اعتماد دارد از هر کاری که آرامش زندگی را به هم بزند، پرهیز میکند.
اگر میخواهید رفتارتان را تغییر دهید باید بدانید، تغییر رفتار زمانبر و سخت است و تاثیربخشی این تغییر رفتارها نیز مدتی طول میکشد، شما نمیتوانید در یک شب شوهر دروغگویتان را تغییر دهید.
دروغ گفتن میتواند حسی شبیه خیانت ایجاد کند. اگر متوجه دروغگویی همسرتان شدید، باید واکنش خودتان را هم بررسی کنید، چون رفتار شما هم میتواند احتمال اینکه همسرتان باز هم دروغ بگوید را کم یا زیاد کند.
اگر دلیل دروغگویی همسرتان، خجالت و اجتناب از دردسر باشد یک چیز است و اینکه دلیل دروغگویی او پیشگیری از درد و ناراحتی شما باشد یک چیز دیگری است. دانستن انگیزهی دروغگویی همسرتان، برای اینکه بدانید چه واکنشی نشان دهید اهمیت دارد و اینکه آیا باید او را ببخشید و چطور.
چرا افراد دروغ میگویند؟
ظاهرا دروغگویی در برنامه ریزی سیستم ما وجود دارد و از همان سنین اولیه شروع میشود، حتی یک کودک دو ساله هم وقتی یاد میگیرد که کلمات چه قدرت شگفت انگیزی دارند ممکن است دروغ بگوید!
شاید هدف از یک دروغ، آزار فرد دیگری نباشد اما اغلب این نتیجه را به بار میآورد. برخی از افراد به عنوان نوعی دفاع از خود، دروغ میگویند. بعضیها هم برای نجات خودشان از مجازات و اختلاف و درگیری و یا برای پذیرفته شدن در یک گروه یا رسیدن به چیزی که میخواهند دروغ میگویند.
با همسر دروغگو چه کنیم؟
بیشتر ما دروغ میگوییم. مثلا با اینکه میبینیم کفشهای جدید دوستمان اصلا قشنگ نیست میگوییم، بسیار عالیست. ما در مصاحبههای شغلی برای افزایش احتمال استخدام شدنمان دروغ میگوییم. ما به فرزندانمان دروغ میگوییم مثلا قول میدهیم اگر کارهایش را درست انجام بدهد برایش بستنی میخریم اما ممکن است بعدا سعی کنیم کاری کنیم تا آنها فراموش کنند!
دروغ گفتن یاد گرفتنی است
چگونگی شرایط و موقعیت در سالهای کودکی میتواند روی رفتار ما در کل زندگی تاثیر بگذارد. ما تمایل داریم تا حدی همانند دیگران رفتار کنیم و وقتی در خانوادهای دروغ پذیرفته شدهباشد و حتی در بعضی موارد، پنهان کردن واقعیت با تشویق همراه شود، کودکان آن خانواده یاد میگیرند که دروغ خیلی هم کار بدی نیست یا حتی میتواند عملی پذیرفته شده باشد.
حتی ممکن است بعضیها در طول زندگی این تجربه را بهدست بیاورند که دروغ راهی برای بقا و صیانت از نفس است. مثلا گاهی بعضی از افراد برای پیدا کردن شغل یا حفظ آن مجبور میشوند حقیقت را بهگونهای مبهم یا آمیخته با دروغ بیان کنند و تا جایی که میتوانند با لغات بازی کنند. بسیار از افراد مجبورند برای بالا بردن حقوقشان پنهانکاری کنند و تا حد زیادی از لغات نادرست یا مبهم استفاده کنند. اگر بخواهیم واقعبین باشیم دنیای ما خیلی هم زیبا نیست و دروغ در واقع تبدیل شده است به جزئی از کار و زندگی و گذشته ما.
هرچند این رفتار در نظر اکثر افراد اصلا خوشایند و قبولشده نیست اما در زندگی تعدادی از زن و شوهرها وجود دارد. اگر چه ناپسنداست اما هستند همسرانی که نه تنها در موضوعات مهم به هم دروغ میگویند، حتی در موضوعات کوچک و بیاهمیت نیز حقیقت را نمیگویند مثلا درباره مکانی که هستند یا عقیدهای که دارند دروغ میگویند. همه ما در زندگی خود حد و حدودهایی داریم و خودمان هستیم که بسیاری از مسائل زندگیمان را تعیین میکنیم.
شاید 2 طرف مقصر هستند
وابسته به ماست که مشخص کنیم در زندگیمان دروغ گفتن تا چه حد مجاز است و تا کجا نیست. مثلا یکی از حالتها و اتفاقهایی که شاید در زندگی خیلی از زن و شوهرها پیش بیاید این است که مثلا شوهر میگوید تا یک ساعت دیگر خانه است ولی این یک ساعت کجا و خانه رسیدن او کجا! در این مواقع اگرچه همسر شما خودش متوجه میشود که زمان خانه آمدن خود را خیلی درست نگفته اما از طرف دیگر او دوست دارد در همان زمانی که به شما گفتهاست به خانه برسد اما تلاش او برای عمل کردن به حرفش چندان کافی نیست و در نتیجه حرف و عمل او 2 تا میشود. در این حالت شما میتوانید به این موضوع از 2 زاویه نگاه کنید و از یک نظر میتوانید فکر کنید که همسر شما توانایی چندانی در برنامهریزی ندارد و نمیتواند کارهای خود را به درستی تنظیم کند و از نظر دیگر میتوانید این طور به موضوع نگاه کنید که همسرتان فردی دروغگو است که بیش از حد سرش به کار گرم است. شما کدام را بیشتر میپسندید ؟ بهنظرتان کدام برخورد مناسبتر است؟ این امر بسیار مهم است که بدانید در بهوجود آمدن رفتاری چون دروغ در یک زندگی زناشویی ممکن است 2 طرف مقصر باشند.
بعضیدروغ ها را میشود زیر سبیلی رد کرد
اگر همسر شما تا به حال بیش از چندبار به شما گفته باشد برای ورزش به باشگاه میرود ولی در واقع به جای رفتن به باشگاه به خانه یکی از دوستانش برود، این امر ممکن است شما را کمی ناراحت کند اما احتمالا مشکل خیلی بزرگی در زندگی ایجاد نمیکند. زن و شوهرها باید قبول کنند گاهی دروغ گفتن یک نفر و انعطاف پذیری طرف دیگر درباره آن دروغ میتواند تنش کمتری در زندگی آنها ایجاد کند و در نتیجه خانه آنها آرامش بیشتری داشته باشد. البته گاهی نیز این دروغها میتواند آنقدر بزرگ باشد که یکی از طرفین طاقت تحمل آنها را از دست بدهد. در بعضی موارد دروغ گفتن میتواند تبدیل به یک مشکل کاملا پیچیده شود و طرفین را کاملا درگیرخود کند، بعضی از افراد وقتی دروغ میشنوند احساس میکنند دیگر نمیتوانند با آن دروغ کنار بیایند و اعتماد آنها کاملا از بین میرود. اگر شما نیز جزو چنین افرادی هستید باید بهدنبال یک راهحل برای دروغگویی باشید. اینگونه راهحلها به شما یاد میدهند که بهترین رفتار و ابراز احساسات در این موارد باید چگونه باشد.
پیشبینی کنید، بعد شروع کنید
قبل از این که بخواهید درباره دروغگویی همسرتان با او حرف بزنید بسیار مهم است که حسابی فکر کنید و پاسخهای او را پیشبینی کنید. اگر به جوابهای احتمالی او فکر نکنید بهطور حتم نمیتوانید به درستی با او صحبت کنید و گفتوگوی ثمربخشی نخواهید داشت. اول از همه سعی کنید، واکنش و تمام جوابهای احتمالی او را با توجه به شرایط حدس بزنید، در این حالت وقتی با او شروع به صحبت میکنید و مثلا او در جواب شما میگوید الف، شما میدانید که در مقابل این جواب باید چه عکسالعملی داشتهباشید یا وقتی جواب او ب یا ج یا... است شما میدانید چه رفتاری باید نشان دهید و بهترین تصمیم چیست. خودتان را آماده کنید که حقیقتی را به شما بگوید که شما دوست ندارید بشنوید. او ممکن است چیزهایی به شما بگوید که برایتان سخت است. خودتان را آمادهسازید که حتی بتوانید تصمیمهای سخت نیز بگیرید. این را درنظر داشتهباشید که یک همسر دروغگو میتواند چیزی به شما بگوید که غافلگیر شوید مثل اینکه او شغل دومی دارد که شما نمیدانید یا به خاطر انجام کاری از شما شرم دارد یا. . . در انتهای صحبت نیز باید کاملا تمام حدها را برای هم مشخص کنید و به او بگویید که در چه جاهایی اصلا مجاز نیست که دروغ بگوید. اگر بعضی از دلیلهای همسرتان شما را قانع کرد، بهطور روشن و واضح به او بگویید کهحرفهای او را قبول دارید. بهتر است چند بار به او فرصت دهید که خود را اصلاح کند.
آیا شما همسرتان را دروغگو میکنید؟
نمیتوان گفت که یک شوهر دروغگو نسبت به احساسات همسرش بیاعتناست. در حقیقت ممکن است او به دلیل بعضی از رفتارهای همسرش تبدیل به یک فرد دروغگو شده. ممکن است برای یک مرد چندبار پیش بیاید که به خاطر گفتن یک جمله و کلمه یا به خاطر گفتن جایی که رفته یا به خاطر ملاقاتی که داشته مورد مواخذه قرار گرفته وکار به دعوا کشیده است. گاهی ممکن است وقتی مردی بعداز بیرون رفتن ـ با چند تا از دوستانش برای یک یا 2 ساعت ـ به خانه برگشته از طرف همسرش بسیارسرزنش شده است و زن گفته که چقدر از دوستان او بدش میآید. ابراز عقیدهای صادقانه و ساده درباره خانواده زن یا یکی از ایرادهای او میتواند باعث دعوا و گریه و گفتن کلمات تلخ شود و چند ساعت وقت 2 طرف را بگیرد و. . . .
ما به طور طبیعی تمایل داریم رفتارهای افراد خانوادهمان را تقلید کنیم؛ اگر در محیطی بزرگ شده باشیم که دروغگویی امری پذیرفته شده و طبیعی است، احتمال اینکه در بزرگسالی چنین رفتارهایی داشته باشیم زیاد است.
اما تنها شما میتوانید تصمیم بگیرید که آیا کمی دروغگویی قابل قبول است یا نه، مخصوصا وقتی موضوع به همسرتان برمیگردد. مثلا شاید مردی به همسرش بگوید سر ساعت خاصی خانه خواهد بود، در صورتی که از نظر منطقی، این امکان وجود ندارد که در این زمان به خانه برسد، این مرد، تنها مشکلش این است که بلد نیست زمان را به درستی تخمین بزند وگر نه واقعا قصد دارد به خانه بیاید! و دروغی در کار نیست.
دانستن این تفاوت در تعیین شیوهی برخورد با همسری که فقط نیاز دارد مهارتهای مدیریت زمان را یاد بگیرد بسیار مهم است. مردی که دروغ میگوید چون کاری را باید انجام دهد که قرار نیست به شما بگوید، شیوهی برخورد کاملا متفاوتی را میطلبد.
ممکن است که همسر شما بارهای اول که دروغ میگوید، چندان عکسالعمل خاصی نشان ندهید، اما بعد از مدتی، کمکم نسبت به او بیاعتماد میشوید یا گاهی با او به تندی و با عصبانیت برخورد کنید.
بسیاری از زنان نمیتوانند متوجه شوند چرا همسرشان به آنها دروغ میگوید، درحالیکه آنها با او با صداقت و درستی تمام رفتار میکنند و تمام زندگیشان را وقف او کردهاند. آنها انتظار دارند که همسرشان فرد قابل اعتماد زندگیشان باشد.
چند راه مختلف برای برخورد و رفتار کردن با همسری که راست نمیگوید وجود دارد. اگر میخواهید او را اصلاح کنید قبل از اینکه زندگیتان را تلخ کنید این چند مورد را در نظر بگیرید.
خانمهای زیادی هستند که وقتی همسرشان مدام به آنها دروغ میگوید احساس میکنند که دیگر در ذهنشان احترامی برای او قائل نیستند، اگر شما هم از همین افراد هستید، میتوانید قبل از اینکه تمام احترام خود را نسبت به او از دست بدهید با خود فکر کنید، «به راستی چرا بعضی افراد دروغ میگویند؟» تا بتوانید با واقعبینی بیشتری او را درک کنید.
دروغ گفتن معمولا از سنین کم در کودکی آغاز میشود، حتی یک کودک دو ساله نیز میتواند به راحتی دروغ بگوید، اما زمانی که کودک به اهمیت حرفها و لغات پی میبرد و میفهمد که بعضی از حرفها میتوانند چه تأثیر خارقالعادهای داشته باشند به طور آگاهانه شروع به دروغ گفتن میکنند.
دروغ گفتن همیشه به این معنا نیست که فرد میخواهد به کس دیگری آسیب برساند، اما ممکن است گاهی این نتیجه نامطلوب پیش بیاید. بعضی از افراد دروغ میگویند، چون میخواهند خودشان را ثابت کنند درواقع دروغ گفتن برای آنها نوعی رفتار دفاعی است. کودک طی مراحل رشد، متوجه میشود که دروغ میتواند او را از بسیاری از عصبانیتهاو تنبیههای پدر و مادر یا اطرافیان حفظ کند.
به عبارتی دروغ راهی است که میتواند نظر مثبت اطرافیان را به دست بیاورد و عمل ناشایست و بد خود را پنهان کند. همچنین اگر بخواهیم مثبت نگاه کنیم؛ با دروغ میتوان دوستان را حفظ کرد یا حتی عزیزی را با هدیه غیرقابل پیشبینی غافلگیر کرد. همانطور که گفتیم دروغ گفتن از سنین خیلی کم شروع میشود و در همه ما وجود دارد، اینکه همه آدمبزرگها، به نوعی دروغ میگویند چندان عجیب نیست و مهم است که این نکته را در نظر داشته باشیم که بیشتر افراد وقتی دروغ میگویند، به هیچ وجه دوست ندارند به فرد دیگری آسیبی برسانند.
بعضی از افراد دروغ میگویند، چون میخواهند خودشان را ثابت کنند درواقع دروغ گفتن برای آنها نوعی رفتار دفاعی است.
همچنین خیلی از ما در مصاحبههای شغلی نیز برای بالا بردن شانس استخداممان دروغ میگوییم. ما به فرزندانمان هم دروغ میگوییم به آنها قول میدهیم که اگر شامشان را بخورند یک بستنی جایزه میگیرند، اما سپس کاری میکنید که کودکمان بستنی را فراموش کند، چون برای به مغازه رفتن خیلی خسته هستیم.
دروغ گفتن یاد گرفتنی است
چگونگی شرایط و موقعیت در سالهای کودکی میتواند روی رفتار ما در کل زندگی تاثیر بگذارد. ما تمایل داریم تا حدی همانند دیگران رفتار کنیم و وقتی در خانوادهای دروغ پذیرفته شدهباشد و حتی در بعضی موارد، پنهان کردن واقعیت با تشویق همراه شود، کودکان آن خانواده یاد میگیرند که دروغ خیلی هم کار بدی نیست یا حتی میتواند عملی پذیرفته شده باشد.
حتی ممکن است بعضیها در طول زندگی این تجربه را به دست بیاورند که دروغ راهی برای بقا و صیانت از نفس است. مثلاً گاهی بعضی از افراد برای پیدا کردن شغل یا حفظ آن مجبور میشوند حقیقت را به گونهای مبهم یا آمیخته با دروغ بیان کنند و تا جایی که میتوانند با لغات بازی کنند.
بسیاری از افراد مجبورند برای بالا بردن حقوقشان پنهانکاری کنند و تا حد زیادی از لغات نادرست یا مبهم استفاده کنند. اگر بخواهیم واقعبین باشیم دنیای ما خیلی هم زیبا نیست و دروغ در واقع تبدیل شده است به جزئی از کار و زندگی و گذشته ما. هرچند این رفتار در نظر اکثر افراد اصلاً خوشایند و قبول شده نیست، اما در زندگی تعدادی از زن و شوهرها وجود دارد.
اگر چه ناپسند است اما هستند همسرانی که نه تنها در موضوعات مهم به هم دروغ میگویند، حتی در موضوعات کوچک و بیاهمیت نیز حقیقت را نمیگویند، مثلاً درباره مکانی که هستند یا عقیدهای که دارند دروغ میگویند. همه ما در زندگی خود حد و حدودهایی داریم و خودمان هستیم که بسیاری از مسائل زندگیمان را تعیین میکنیم.
خط و نشان کشیدن
صبر و تحمل شما در مورد دروغهایی مشخص شاید اختلاف و نزاع کمتر یا حفظ آرامش در خانه را در پی داشته باشد. اما اگر همسرتان سعی در مخفی کردن چیزی داشته باشد چطور؟ آیا تصمیم میگیرید دروغها را به چالش بکشید؟ شاید هم به جدایی فکر کنید؟ یا شاید هم دنبال راهکارهایی بروید به امید اینکه دروغگویی همسرتان به زودی به پایان برسد؟
بعضی از آدمها که دروغ شنیدهاند ممکن است نتوانند بر واکنشها و هیجانات خود غلبه کنند و احساس می کنند به آنها خیانت شده. در این موارد بهتر است از یک مشاور حرفهای کمک گرفته شود.
با همسر دروغگو چه کنیم؟
کمک گرفتن از مشاور برای رفتار با همسری که دروغ میگوید، مفید است مخصوصا اگر اندوه و ناراحتی فرد، زیاد باشد. درمان به شما کمک میکند روی احساسات خود کار کنید و راهکارهای مناسب را به کار ببرید، چه شما به تنهایی و چه هر دوی شما با هم. قبل از واکنش نشان دادن به همسر دروغگویتان، برخوردی که قرار است داشته باشید را بررسی کنید و جوابهای احتمالی همسرتان را در نظر بیاورید. شاید چیزی را بشنوید که واقعا دوست ندارید بشنوید. اما همچنان باید آمادهی دروغهای بعدی و بهانهتراشیها و سرپوش گذاشتنهایش باشید. شاید هم لازم باشد تصمیمات سختی بگیرید اما اول باید حرفهایش را بشنوید.
شاید هم همسرتان غافلگیرتان کند. مثلا شاید برخلاف تصوراتی که دارید، واقعیت این باشد که همسرتان شغل دوم گرفته و از اینکه به شما بگوید خجالت میکشد چون درآمد کار اصلی او کفاف مخارج زندگیتان را نمیدهد.
اگر چنین شرایطی پیش آمد، لازم است انتظارات خود را شفاف بیان کنید، اینکه در این جور مواقع از او چه توقعی دارید.، هر چند برای پردازش چیزی که شنیدهاید به کمی زمان نیاز دارید. اگر هم دروغ همسرتان را با او مطرح کردید و او هم توضیحاتش را ارائه داد و نتیجه گرفتید که او باید کاری را متوقف کند تا رابطهتان حفظ شود، دقیقا به او بگویید منظورتان چیست و چه رفتارهایی را باید کنار بگذارد.
راه را برای انتخاب دوم باز بگذارید، اما اجازهی انتخابهای سوم و چهارم را ندهید! آشکارا اعلام کنید و برای پیگیر بودن آماده باشید، مهم نیست چقدر زندگیتان تغییر کند یا پایبندی به این اصول چقدر سخت و دردناک باشد. کاری را که لازم است برای نجات رابطهتان انجام دهید، انجام دهید!
شما یک زندگی مشترک دارید و این زندگی تا جایی که مربوط به رابطه و تعامل دو نفر باشد مشترک محسوب می شود. با این حال هر کدام از شما آدم هایی متفاوت با خواسته ها، علاقمندی ها و روحیات ویژه ای هستید که لزوماً با شریک زندگی تان یکسان نیست. واقعیت این است که هویت و استقلال هر دوی شما به یک اندازه برای رابطه سالم ضروری هستند. لازم نیست برای اینکه یک زوج موفق باشید شبیه هم باشید.
وابستگی به همسرتان چقدر است؟
آگاهی از میزان وابستگی به همسر
برای اینکه به میزان وابستگی خودتان و همسرتان آگاه شوید به این پرسش ها پاسخ دهید.
آیا شما و همسرتان هرکاری را با نظر و تأیید هم انجام می دهید؟ آیا می توانید برای اوقات فراغت تان بدون حضور همسرتان برنامه ریزی کنید؟ آیا می توانید بدون احساس گناه کاری برای خودتان انجام بدهید یا چیزی برای خودتان بخرید؟
آیا شما و همسرتان یک رابطه هم وابسته دارید؟ هم وابستگی یک نوع بیماری است که شما و همسرتان را در یک رابطه تنگاتنگ و کنترل شده قرار می دهد. آدم وابسته هم همیشه ترس از دست دادن شریک زندگیش را دارد و از تنها ماندن، تصمیم گرفتن و حتی تنها فکر کردن می ترسد. اگر پاسخ شما به بیشتر این پرسش ها مثبت است شما معنای حریم خصوصی را درک نکرده اید.ابتدا باید روی احساساتتان کار کنید. ترس از دست دادن،ترس تنها ماندن، اعتماد به نفس پایین، ترس از تصمیم گیری های مهم و ضروری، بسیار طبیعی هستند. اما اگر بیش از اندازه به آنها پرداخته شود مشکل ساز خواهند شد. وابستگی شدید نتیجه توجه بیش از اندازه به این احساسات منفی است.
در گام بعدی یاد بگیرید که به علاقمندی هایتان بپردازید.هم شما و هم همسرتان باید برای خودتان سرگرمی های متفاوت داشته باشید.شاید بعد از یک دوره طولانی مدت برنامه های مشترک، این کار برای تان سخت باشد و نتوانید آن را عملی کنید به همین دلیل باید تعریف تان را از رابطه مشترک کمی دستکاری کنید. اگر این وابستگی به خاطر باورها و برداشت غلط از رابطه زناشویی است باید آن را تغییر بدهید.اگر شما و همسرتان ازدواج را یک اتحاد ناگسستنی و اشتراک در همه امور زندگی می دانید باید کمی در این تعریف از ازدواج دست ببرید و آن را تغییر بدهید.
از قالب یک زوج خارج شوید. زمانی که وابستگی شما و همسرتان آنقدر شدید است که حتی نمی توانید بدون هم یک تصمیم ساده بگیرید یا یک کار ساده را انجام بدهید لازم است که به هر شکلی این وابستگی را عوض کنید.
شاید حتی لازم باشد کمی به همسرتان اطمینان بدهید. به او بگویید که این مستقل شدن نیاز هردوی شماست و فرصتی برای تجربه و رسیدن به رشد و بلوغ بیشتر است.
یادتان باشد حفظ حریم شخصی به معنای فاصله گرفتن یا کنار زدن همسرتان از زندگی نیست. این حریم، فضایی برای تجربه و رشد است و رابطه عاطفی شما همچنان پابرجا خواهد ماند.
چرا برخی از خانم ها به همسرانشان وابسته می شوند و نیاز عاطفی شدیدی به حضور آنان در خود حس می کنند تا جایی که این حس موجب آزار همسران می شود چرا دچار این حالت می شوند و بهترین راههای درمانی برای این مشکل عاطفی چیست؟
اختلال شخصیت وابسته یکی از انواع اختلالات شخصیت است ، و بسیاری از کسانی که دچار چنین اختلالی هستند از بیماری خود آگاه نیستند، و یا اینکه خود را به ندانستن می زنند. این وابستگی ممکن است اشکال و جنبه های گوناگونی داشته باشد بعضی از افراد به خانواده هایشان وابسته هستند، و بعضی دیگر به همسرانشان و بعضی دیگر وابستگی را نسبت به دوستانشان نشان می دهند. عوامل متعددی در ایجاد این نوع وابستگی ها دخیل هستند که می توان فرد را با وابستگی هایی با عمق زیاد و یا کم مبتلا سازد.
چرا وابسته شدید؟
ریشه این اختلال غالباً به دوران کودکی بر می گردد و در واقع ممکن است والدین باعث شوند که احساس استقلال در کودک به وجود نیاید و یا به نحوی ناقص در آنها شکل بگیرد . کودکانی که با انجام رفتار مستقلانه و قضاوت های نادرست از سوی والدین طرد می شوند. به کودک می فهمانند باید تابع رای و نظر والدینش باشد، این افراد غالباً در زندگی شان وابسته می شوند.
فرهنگ نیز در این مواقع تاثیرات خاص خود را دارد. پرورش ویژگی های خاصی مانند عدم جرأتمندی ، فداکاری بیش از حد ، نداشتن استقلال و عدم اجازه در تصمیم گیری نقش موثری در ایجاد این نوع اختلال دارد . در بسیاری از فرهنگ ها این ویژگی ها در دختران تقویت می گردد و شاید به همین دلیل است که زنان بیشتر دچار این اختلال می شوند.
زنانی وابسته
اگر کمی به اطرافتان نگاه کنید، تعداد زیادی از زنان را می بینید که در زندگی زناشویی وابستگی های عاطفی و اجتماعی و حتی اقتصادی زیادی به همسرانشان دارند. این گونه از زنان در رابطه زناشویی خود بسیار ایثارگر هستند . در ابراز عشق و محبت به همسرانشان کوتاهی نمی کنند، و مانند یک مراقب و نگهبان مدام مراقب همسرشان هستند. غالباً رفتار این زنان منفعلانه است در مورد هیچ مسئله ای اظهار نظر نمی کنند و هر تصمیمی که از سوی همسرشان گرفته شود بدون چون و چرا از جانب آنها پذیرفته می شود . اینگونه از زنان حتی حاضر نیستند کوچکترین کار مانند یک خرید ساده را به تنهایی انجام دهند. و حضور همسر در کنار آنها در هر ساعت و هر لحظه دارای اهمیت خاص و ویژه ای است.
در مغز همسرتان چه می گذرد
نکته مهمی که زنانی که با شخصیت های وابسته باید به آن توجه کنند، این است که زن ضعیف و ناتوان برای هیچ مردی جذاب نیست . مردان علاقه مند هستند که همسرانشان در هر شرایطی بتوانند از عهده کارهایشان بر بیایند و روی پای خود بایستند. مردها دوست دارند حرف اول و آخر را در خانواده بزنند ولی اینکه مجبور باشند تمام مسئولیت های ریز و درشت زندگی را بر عهده بگیرند برای آنها زجر آور است. بسیاری از مردان دوست دارند همسرشان در کنار آنها در مورد مسائل گوناگون نظر بدهند و دارای اعتماد به نفس باشند، و در هر موردی بتوانند با همسرانشان همفکری نمایند. و حتی زمانی که در منزل نیستند بتوانند مدیریت خانه را بر عهده بگیرند.
نمی خواهم وابسته باشم
کودکانی که با انجام رفتار مستقلانه و قضاوت های نادرست از سوی والدین طرد می شوند. به کودک می فهمانند باید تابع رای و نظر والدینش باشد، این افراد غالباً در زندگی شان وابسته می شوند
اگر شما جزو افرادی هستید که به همسرتان وابستگی شدید دارید، و بر اساس این نکته که این وابستگی ممکن است زندگی شما را با چالش ها و مشکلاتی رو به رو سازد بهتر است سعی کنید این وابستگی را به مرور از بین ببرید. البته این مسئله به این راحتی ها ممکن نیست و نیازمند تلاش و صبر و تحمل است.
*شرایطی را که در آن احساس وابستگی بیشتر می کنید، شناسایی نمایید و سعی کنید کمتر در آن شرایط قرار بگیرید و یا این که سعی کنید با احساس وابستگی خود مقابله نمایید مثلاً به تنهایی به خرید بروید.
*تعاملات فردی و اجتماعی خود را افزایش دهید. فعالیت های اجتماعی مفید را در برنامه خود بگنجانید و سعی کنید برای زندگی خود هدف هایی را در نظر بگیرید.
*داشتن استقلال یکی از نیازهای اساسی هر انسان است
اختلال شخصیت وابسته یکی از انواع اختلالات شخصیت است ، و بسیاری از کسانی که دچار چنین اختلالی هستند از بیماری خود آگاه نیستند، و یا اینکه خود را به ندانستن می زنند. این وابستگی ممکن است اشکال و جنبه های گوناگونی داشته باشد بعضی از افراد به خانواده هایشان وابسته هستند، و بعضی دیگر به همسرانشان و بعضی دیگر وابستگی را نسبت به دوستانشان نشان می دهند. عوامل متعددی در ایجاد این نوع وابستگی ها دخیل هستند که می توان فرد را با وابستگی هایی با عمق زیاد و یا کم مبتلا سازد.
در پایان باید گفت وابستگی طبیعی و معقول باعث تحکیم خانواده است. و زوجین برای بقای زندگی خود نیازمند وابستگی های متعادل و دو طرفه هستند. اما وابستگی ها ی شدید و یک طرفه باعث ایجاد چالش هایی در زندگی مشترک می گردد.بیتوته
. عشق به همسرتان را مانع داشتن اسقلال ندانید و سعی کنید با حمایت و تشویق همسرتان به استقلال بیشتری دست پیدا کنید.
*این نکته که شما به همسرتان نیاز دارید هیچ ایرادی ندارد همسر شما نیز در بسیاری از موارد نیازمند حضور شماست. ولی بدانید که این وابستگی ناسالم و افراطی است که مانعرشد شخصیت و استقلال شما می گردد.
*اگر شما فردی وابسته هستید بدانید که هیچ گاه روی آرامش را نخواهید دید ، زیرا شما شب و روز نگران از دست دادن حمایت و محبت همسرتان هستید. و این مسئله به مرور باعث می شود شما با کوچکترین مسئله ای نسبت به همسرتان دچار سوءظن و بدگمانی شوید و این شک و بدگمانی باعث آزار روز افزون همسرتان خواهد شد.
در پایان باید گفت وابستگی طبیعی و معقول باعث تحکیم خانواده است. و زوجین برای بقای زندگی خود نیازمند وابستگی های متعادل و دو طرفه هستند. اما وابستگی ها ی شدید و یک طرفه باعث ایجاد چالش هایی در زندگی مشترک می گردد.
شما مطمئن هستید که انتخاب درستی در مورد همسرتان داشتهاید. حالا فردی را در کنار خود دارید که میتوانید با او صحبت کنید و از حضورش لذت ببرید. اما واقعا چگونه میتوان مطمئن بود که شما زوج مناسبی برای یکدیگر هستید؟ خوشبختانه علم پاسخ مناسبی برای این سوال دارد. در این مقاله فاکتورهایی را بیان میکنیم که میتواند بر روی روابط شما تاثیر بگذارد.
هر دو مثبت اندیش هستید:
مطالعات مختلف نشان میدهد که نگاه مثبت به زندگی و حوادث پیرامون میتواند رابطه خوب و پایداری را ایجاد کند. محققان دانشگاه شیکاگو دریافتهاند زمانی که زوجها دارای مثبت اندیشی بالایی هستند، کمتر دچار درگیری و نزاع در روابط خود خواهند شد. احساسات مثبت بنیان اصلی هر رابطهای است زیرا داشتن احساسات منفی میتواند همه چیز را نابود کند. همیشه توصیه میشود نیمه پر لیوان را ببینید، اینکار مزایای خاصی دارد. مطالعه منتشر شده در مجله شخصیت و روانشناسی اجتماعی نشان میدهد زوجهایی که دستاوردهای یکدیگر را تحسین میکنند رضایت بیشتری از رابطه خود دارند.
زیاد از پیام های متنی استفاده نمیکنید:
استفاده از پیامهای متنی تاثیر خوبی در روابط انسانها دارد اما پیامهای گفتاری بسیار موثرتر است. در یک مطالعه انجام شده محققان دریافتند که استفاده بیش از حد پیامهای متنی در میان تمامی نسلها نکوهیده است. محققان بر این باورند که استفاده از پیامهای متنی اگرچه میتواند در برخی از موارد مفید باشد اما گرفتن پیام دقیق آن برای بیشتر افراد دشوار است. زمانی که فردی تعامل کمتری با طرف مقابلش داشته باشد انتظارات به خوبی برآورده نخواهد شد و همین امر میتواند زمینه ساز نارضایتی در افراد گردد. همچنین تحقیقات مشابه نشان میدهد مردانی که بیشتر از پیامهای متنی استفاده کردهاند؛ کیفیت رابطه آنها ضعیفتر از سایر افراد بوده است. محققان معتقدند زمانی که مردان نتوانند وارد رابطه مستقیم شوند از پیامهای متنی استفاده میکنند.
استفاده از رسانههای اجتماعی را محدود میکنید:
در عصر دیجیتال امروز همه افراد دوست دارند از اخبار روز دنیا آگاه شوند. حتما شما هم از این موضوع مستثنی نیستید و دوست دارید تلگرام، اینستاگرام یا فیس بوک خود را به طور منظم بررسی کنید. اما حضور بیش از حد در رسانههای اجتماعی یکی از موارد سمی و آسیب رسان در روابط زناشویی است. مطالعات انجام شده نشان میدهد افرادی که بیشتر از دیگران از رسانهها و شبکههای اجتماعی استفاده میکنند نزاع و درگیری بیشتری در روابطشان خواهند داشت و همین امر منجر به بروز مشکلات حاد و شدید در خانواده میشود. بنابراین افرادی که استفاده از این رسانهها را محدود میکنند زندگی بهتری خواهند داشت.
نوازش کردن را فراموش نمیکنید:
همه افراد دوست دارند محبت فیزیکی را از بستگان نزدیک خود دریافت نمایند. این یک پاسخ زیستی طبیعی است اما زمانی که اینکار بخشی از رابطه زناشویی شما میشود، باعث ایجاد خوشحالی و رضایت در زندگی خواهد شد. مطالعهای که در مجله آمریکایی خانواده درمانی منتشر شده است ، بیش از ۱۰۰ مرد و ۱۹۵ زن را در این مورد بررسی کرده است. در این مطالعه محققان نوازش کردن، ماساژ و در آغوش گرفتن را مورد بررسی قرار دادند.آنها دریافتند که حضور مداوم این گونه موارد میتواند باعث رضایت طرفین در زندگی شود. نوازش میتواند ارتباط فیزیکی و صمیمیت مشترک بین زوج را افزایش دهد. این تنها یک رابطه جنسی نیست.در نتیجه از طریق لمس فیزیکی میتوان به سطحی از انرژی مثبت دست یافت که باعث خوشحالی کلی طرفین میشود. همین خوشحالی و رضایت نیز منجر به دوام زندگی مشترک خواهد شد.
احساسات خود را مخفی نمیکنید:
مشکل در هر رابطهای وجود دارد. بیشتر زوجها به هنگام برخورد با مشکلات سعی میکنند احساسات واقعی خود را پنهان کنند اما مطالعات انجام شده نشان میدهد که اینکار میتواند به رابطه شما آسیب وارد کند. محققان دانشگاه فلوریدا دریافتهاند که بیان خشم و نارضایتی در زمانی که احساس خوبی ندارید میتواند برای حل مشکلات مفید باشد.اگر بتوانید در یک بستر سالم بحث کنید، احساس راحتی خواهید داشت و میتوانید احساسات واقعی خود را بیان کنید. همین امر موجب ایجاد یک چارچوب کاری خوب برای مدیریت جرو بحثها خواهد شد. در این صورت میتوانید رابطه مستحکمی داشته باشید. هرگز از بیان احساسات خود نترسید.
رابطه جنسی منظمی دارید:
اگر بتوانید روابط عاشقانهای که در ابتدای ازدواجتان داشتید را حفظ کنید، قادر خواهید بود رابطه خوب و پایداری داشته باشید. در حقیقت مطالعات انجام شده نشان میدهد داشتن حداقل یکبار رابطه جنسی در هفته میتواند شادی و رضایت را وارد رابطه زناشویی بکند. برای این مطالعه محققان بیش از ۳۰۰۰۰ نفر را مورد بررسی قرار دادند. به طرز شگفت انگیزی، افرادی که رابطه جنسی خوبی نداشتند رضایت کمتری نیز داشتند.
شما شبیه یکدیگر هستید:
اگر شما و همسرتان نقاط مشترک بیشتری داشته باشید زوج موفق تری خواهید بود. مطالعات انجام شده در دانشگاه Wellesley نیز این موضوع را تایید میکند. در این مطالعه محققان سوالاتی را در مورد تفکر، ارزشها و سایر موارد از زوجها پرسیدند. این مطالعه نشان داد زوجهایی که شباهت بیشتری به هم داشتند ارتباط بهتر و سازنده تری را ایجاد کرده بودند. اگر شما و همسرتان از لحاظ شخصیتی شبیه هم باشید، میتوانید در مواجهه با مشکلات مثل هم رفتار کنید.
عادت خرج کردن متفاوتی دارید:
اگر بدانید بیشتر جرو بحثهای خانوادگی به خاطر مسائل مالی است شگفت زده میشوید. در حقیقت بر اساس گفتههای مجله پول؛ ۷۰ درصد زوجها بیشتر از هر چیزی بر روی مسائل مالی بحث میکنند. اگر دو طرف عادت متفاوتی در خرج کردن پول داشته باشند، زوج مناسبی برای یکدیگر خواهند بود. شواهد و تحقیقات انجام شده در دانشگاههای مختلف نیز همین امر را تایید میکند. محققان بیش از ۱۰۰۰ زوج را مورد مطالعه قرار دادند و دریافتند که بیشتر افرادی که رابطه طولانی مدت دارند، معمولا عادت متفاوتی نیز در خرج کردن پول خواهند داشت.
از موارد یکسانی لذت میبرید:
مطالعات انجام شده در مجله ارتباطات نشان میدهد که ۷۵ درصد زوجهای شاد با هم شاد میشوند و با هم میخندند. زوجهایی که از موارد کمدی یکسانی شاد میشوند رابطه بهتر و پایدارتری خواهند داشت.
آیا شما و همسرتان نیمه گمشده یکدیگر هستید؟ مجموعه : روانشناسی خانواده و زناشویی
آیا شما و همسرتان نیمه گمشده یکدیگر هستید؟
در ادامه این مطلب به 10 نشانه ای که مشخص می کند که آیا شما و همسرتان نیمه گمشده یکدیگر هستید یا نه اشاره می کنیم:
1. واقعا به همدیگر اهمیت می دهید
بدون شک در یک رابطه واقعی و پایدار، لحظات سخت و بد نیز وجود دارد اما مراقبت و توجه دو جانبه شما به یکدیگر نیز از نشانه های مهمی است که رابطه را پایدار می کند و موجب می شود بتوانید اوقات تلخ را ساده تر پشت سر بگذارید. مراقیت و توجه، احترام و حمایت به یکدیگر به معنای یک عشق حقیقی است.
2. مورد تایید خانواده و دوستان هستید
زمانی که جوان هستیم، نظر خانواده در مورد طرف مقابلمان آخرین چیزی است که می تواند برایمان اهمیت داشته باشد. اما با گذشت زمان و بالا رفتن سن کم کم درک می کنیم آنها جز صلاح و مصلحت ما چیزی نمی خواهند. با این وجود هیچکس نباید صرفا جهت جلب رضایت اطرافیان، در یک رابطه باشد و یا آن را حفظ کند. با این وجود تایید خانواده و دوستان می تواند از نشانه های یک رابطه خوب و معقول باشد.
3. آرزوهایتان همسو است
زمانیکه اهداف و آرزوهای مشابهی دارید و آن را با یکدیگر در میان می گذارید به یک «تیم» تبدیل می شوید. یک تیم طبیعتا برای دستیابی به موفقیت به اهداف مشترک و همسو احتیاج دارد. در این تیم هر یک از دو عامل نقش خود را ایفا می کند و بدین ترتیب دستیابی به هدف غایی و مشترک ممکن می شود.
4. رابطه ای شاد و سرگرم کننده دارید
خنده، تاثیری حیرت آور بر سلامت روح و جسم شما دارد و اگر با طرف مقابل خود بسیار می خندید، یک نشانه بسیار خوب از رضایت و دوام این رابطه است. علاوه بر آن، هیچکس دلش نمی خواهد در یک رابطه سرد و یکنواخت تا پایان عمر بسر برد.
5. مشکلی با «سکوت» ندارید
یکی از نشانه های معطوف شدن یک رابطه ساده به رابطه ای ماندگار این است که نیاز چندانی به پر کردن سکوت با صحبتهای بی معنی احساس نمی شود. اما منظور، سکوت تلخ یا فضای سردِ حاکم نیست. بلکه سکوتی حاکی از آرامش که نیازی به پر شدن توسط کلمات را ندارد.
6. ارجحیت «ما» به «من»
طبیعتا فردیت و توجه به خود همواره در زندگی با اهمیت و ارزشمند است. اما اگر معمولا «خود» را در اولویت قرار می دهید بعید است که رابطه تان پابرجا بماند. به عبارت دیگر، عشق یک توافق دوجانبه است که «رابطه» را در اولویت قرار می دهد، و موجب می شود رابطه پایدار بماند.
7. برای یکدیگر فضا و حریم شخصی قائل می شوید
اگر با وجود صمیمیت و نزدیکی که در میان دارید، برای یکدیگر فضا و حریم شخصی قائل می شوید، از نشانه های اصلی یک رابطه قوی و عشقی واقعی است. هر شخصی هر از گاهی به فضا و زمان شخصی نیازمند است و این نیز از مواردی است که حقیقتا به پایداری رابطه می کند.
8. رابطه از اصلی ترین اولویت های شماست
اگر زمان طولانی (از نظر کیفی) باهم گذرانده و همچنان این رابطه را پر اهمیت و از اصلی ترین اولویت های خود می دانید، می توانید بر پایداری این رابطه حساب کنید.
9. جذابیت فیزیکی متقابل در میان است
اگر در کنار او احساس غرور کرده و اعتماد به نفس بالاتری دارید، این احساس دو طرفه است و می توانید به ادامه این رابطه امیدوار باشید. جذابیت فیزیکی دو طرفه بین زوجین و صمیمیتی که در ادامه آن بوجود می آید بخشی از روند ساخت یک رابطه قوی و ماندگار است.
10. برای حل اختلافات از هر دو طرف تلاش وجود دارد
هیچ رابطه ای بدون اختلاف وجود ندارد، اما تفاوت در چگونگی برخورد با مشکلات و نحوه برطرف کردن است. اگر هیچ یک نمی خواهید اختلافات پابرجا باشد و هر دو برای برطرف کردن آن تلاش می کنید، می توانید به ماندگار شدن رابطه امیدوار باشید.
سفارش انواع شیرینی ،کیک و دسردر اصفهان
https://www.instagram.com/valentino.cake/
برای اینکه بتوانید فرد باهوشی باشید نیازی به مدرک های آن چنینی ندارید. در حقیقت نشانه های باهوشی بسیار ظریف هستند و اگر آن ها را نشناسید ممکن است نتوانید باهوش بودن خود یا سایر افراد را تشخیص دهید. اما نگران نباشید. نشانه هایی وجود دارد که توسط دانشمندان تایید شده و نشان می دهد شما فرد فوق العاده باهوشی هستید. در این مقاله قصد داریم ۶ مورد از نشانه های شگفت انگیز و البته غیر عادی با هوش بودن را با هم مرور کنیم. پس همراه ما باشید.
شما اولین فرزند خانواده هستید:
تحقیقات انجام شده نشان می دهد که کودکان اول هر خانواده نمرات IQ بالاتری نسبت به سایر خواهران و برادران خود دارند. باهوشی این کودکان از همان روزهای آغازین زندگی مشخص می شود. محققان برای انجام دادن این مطالعه ۵۰۰۰ کودک را از بدو تولد تا سن ۱۴ سالگی مورد بررسی قرار دادند و مهارت خواندن، تطبیق عبارات و به خاطر سپاری تصاویر را ارزیابی نمودند. این محققان دریافتند با اینکه والدینی با چندین فرزند تلاش می کنند از همه آن ها به صورت عادلانه حمایت کنند اما کودکان اول هر خانواده وظایف بیشتری نسبت به سایرین دریافت می کنند و همین امر باعث بهبود مهارت های فکری آن ها می شود.
از واژه های خوبی استفاده نمی کنید:
یکی از مطالعات انجام شده در دانشگاه نیویورک نشان می دهد که افراد باهوش از واژه های مناسبی استفاده نمی کنند. محققان برای انجام دادن این مطالعه از شرکت کنندگان خواستند واژه هایی که روزانه برای نوشتن یا صحبت کردن استفاده می کنند را بیان نمایند. آن ها واژه های به کار رفته در طبقه بندی های مختلفی جای دادند. بعد از تحقیق، به این نتیجه رسیدند افرادی که قادر بودند واژه های بیشتری را لیست کنند از واژه های مناسبی استفاده نمی کردند.این موضوع بدین خاطر است که چنین افرادی لیست بزرگتری از واژگان را دارند. محققان بر این باورند که افراد باهوش طیف وسیعی از کلمات را دارند و همین امر نشان دهنده توانایی و ظرفیت آن ها برای حفظ و نگهداری چنین کلماتی است.
مادر خود را عصبانی می کنید:
حتی زمانی که در رحم مادر خود به سر می بردید نیز فرد آرامی نبودید. محققان تورنتو بعد از اینکه مادران باردار و فرزند به دنیا آمده را مورد بررسی قرار دادند دریافتند مادرانی که از تهوع بارداری رنج می برند کودکانی را به دنیا می آورند که نمره بالاتری در تست های هوش کسب می کنند. خوب حالا سوال اینجاست که این دو مورد چه ارتباطی به هم دارند؟ به احتمال زیاد خانم هایی که با تهوع بارداری دست و پنجه نرم می کنند کودکان خود را در معرض سطح بالاتری از هورمون های بارداری همچون estradiol و پرولاکتین قرار می دهند و همین امر باعث می شود جنین رشد مغزی بهتری داشته باشد.
شب تا دیروقت بیدار می مانید:
افراد باهوش، شب تا دیروقت بیدار می مانند. محققان انگلیسی برای انجام دادن مطالعه خود بیش از ۲۰۰۰۰ شرکت کننده را به مدت هشت سال مورد بررسی قرار دادند و دریافتند افرادی که سطح IQ بالاتری دارند نسبت به سایر افراد بیشتر بیدار می مانند. این موضوع بدین خاطر است که افرادی با توانایی های شناختی بالاتر به گونه ای تکامل یافته اند که می توانند ریتم و ساعت طبیعی بدن را نادیده بگیرند.همین امر باعث می شود چنین افرادی تا دیروقت بیدار بمانند. اجداد ما برای جلوگیری از خطرات موجود، شب را زودتر می خوابیدند اما انسان های باهوش و مدرن امروزی در معرض این خطرات قرار ندارند و می توانند شب را تا دیروقت بیدار بمانند. فقط به خاطر داشته باشید که بزرگسالان حداقل به ۷ الی ۸ ساعت خواب در شب نیاز دارند تا بتوانند فعالیتهای خود را به درستی انجام دهند. این عدد از فردی به فرد دیگر متغیر است.
تنهایی را دوست دارید:
دوست ندارید به شهر بروید، در رویدادهای بزرگ شرکت کنید یا در مهمانیهای شلوغ شرکت نمایید؟ خوب این موضوع می تواند نشانگر هوش شما باشد. محققان انگلیسی ۱۵۰۰۰ فرد بزرگسال را مورد بررسی قرار دادند و دریافتند افرادی که سطح بالایی از IQ را دارند کمتر از سایرین در مکان های شلوغ زندگی می کنند و حضور پیدا می یابند. این افراد نسبت به سایر افراد زمان کمتری را در جامعه می گذرانند و همین موضوع باعث رضایت آن ها از زندگی می شود.اجداد ما در قبایل زندگی می کردند و برای رفع نیازهای خود مجبور بودند با هم تعامل و ارتباط داشته باشند. افراد بسیار باهوش به گونه ای توسعه یافته اند که می توانند خود را به سرعت با جامعهی در حال تغییر وفق دهند.
طنز عامیانه را دوست دارید:
اگر حس طنز دارید زیاد ناراحت نشوید. این موضوع می تواند نشانگر هوش شما باشد. دانشمندان اتریشی ۱۵۰ نفر را مورد بررسی قرار دادند. آن ها هوش کلامی و غیر کلامی افراد را ارزیابی کردند. افرادی که جوکهای عامیانه را ترجیح می دادند سطح بالایی از هوش را داشتند. این موضوع بدین خاطر است که افراد برای درک و تفسیر چنین جوک هایی باید با عضلات ذهنی خود به سختی کار کنند. اینگونه طنزها پیچیده هستند.
روحیه ی استقلال طلبی را می توان در کودکان از همان ابتدا شکل داد و تقویت کرد. اما باید توجه داشت که فرزندِ شما تا یک سالگی نیاز جدی به شما دارد تا دوران دلبستگی را به خوبی بگذراند؛ اما از آن پس، با راهکارهای ذیل علاوه بر اینکه از محبت های بی دریغ و حمایت شما بهره مند می شود، می توانید از وابستگی او بکاهید و بر استقلالش بیفزایید:
1-جداسازی برای خواب:
12 تا 18 ماهگی مناسب ترین سن جداسازی کودک برای خواب است، اتاق مستقل روحیه ی استقلال را در او ایجاد می کند. البته اگر هم امکان در اختیار قرار دادن اتاق جداگانه را ندارید می توانید قسمتی از اتاق خواب را به کودکتان اختصاص دهید و این کار را می توانید با پارتیشن بندی به صورت زیبایی انجام دهید.
نکته ای که والدین باید در نظر داشته باشند، این است که 3 اتفاق مهمی که می تواند وابستگی کودک به مادر را کم تر کند شامل: جداسازی خواب کودک ، از شیر گرفتن او و از پوشک گرفتن اوست، هر کدام از این مراحل برای کودک و مادر ایجاد فشار خواهد کرد؛ برای اینکه این مراحل را به خوبی پشت سر بگذاریم باید توجه داشته باشیم تا بعضی از رخدادها و رویدادها در مراحل تربیتی نکات مهمی دارد که همزمانی این امور با یکدیگر ممکن است آسیب هایی به کودک بزند و از آنجاییکه فشار بیشتری را به او تحمیل خواهد کرد ممکن است نتیجه ی مطلوب را ندهد و باعث شود تا دیرتر به این امر دست یابیم.
اگر مطالب مربوط به این سه مرحله را قبلا مطالعه نکرده اید در آخر مقاله لینک مربوط به آنها قرار داده شده است.
2- واگذاری امور شخصی :
کودک از 2 سالگی به بعد مایل است کارهای شخصی اش (غذا خوردن، لباس پوشیدن، به پا کردن کفش و...) را خود انجام دهد . حتی این میل گاهی در کودکان 6 ماهه هم دیده می شود که دست مادر را کنار می زند تا خود شیشه ی شیر را بگیرد؛ پس به این میل فطری اش توجه و از آن استفاده کنید.
برای انجام امور شخصی کودک، زمان ویژه ای را در نظر بگیرید تا او را به هنگام رفتن به مهمانی در تنگنا قرار ندهید و دستپاچه نکنید. در صورت ضرورت می توانید از او بخواهید تا برخی کارها (کشیدن زیپ شلوار، بستن دکمه های پیراهن، بستن بند کفش و...) را داخل خودرو انجام دهد.
3- بازی:
بازی هایی از قبیل خاله بازی یا خانه بازی می تواند استقلال او را تقویت کند ، زیرا در قالب بازی، زندگی مستقلانه را تمرین می کند.
چند توصیه:
-از مراقبت شدید کودک خود بپرهیزید.
-در ناسازگاری های او با خواهر و برادرش دخالت نکنید.
-مو، بلوز و یقه ی او را صاف نکنید.
-اگر کسی از فرزند شما مطلبی را می پرسد، به جای او پاسخ ندهید.
این امور استقلال کودک را به خطر می اندازد.
استقلال در کودکان دبستانی
برای ایجاد روحیه ی استقلال در کودکان دبستانی خود ، از راهکارهای زیر استفاده کنید:
1-برنامه ریزی درسی:
با نظر خودش ، برنامه ی درسی را تنظیم کنید تا بر اساس آن ، امور مربوط به مدرسه را انجام دهد و مجبور نباشید دائم در این مساله دخالت کنید و او را متکی به خودتان بار آوردید. در هنگام برنامه ریزی علاقمندی های کودک را در نظر بگیرید. مثلا اگر دوست دارد برنامه کودک ببیند، آن را هم در برنامه ی خود منظور کند و همچنین زمانی را برای بازی ، غذا خوردن و بقیه ی امورِ او در نظر بگیرید و در تمام مراحل با کودک خود مشورت کنید. ساعتی را به او هدیه بدهید که بوسیله ی آن زمان درس خواندن و کارهایش را تنظیم کند، مثلا به او یاد دهید که ساعت را کوک کند و در برنامه های خود آن را به کار ببرد.
2- رفت و آمد به مدرسه:
در صورت امکان (نزدیکی راه، امنیت خیابان، دوستان خوب و...) اجازه دهید خودش به مدرسه برود و از همراهی او بپرهیزید.
3- اردوها:
در صورت اطمینان از مراقبت مربیان در اردوها، او را از رفتن به اردو منع نکنید. با توجه به انجام امور شخصی در اردو، استقلال او تقویت خواهد شد.
4- جمع همسالان:
با فرض داشتن همسالان خوب، اجازه دهید زمانی را با آنان باشد . حتی می تواند گاهی شب را نیز در منزل دوستان خوب و نزدیکان قابل اعتماد بماند. (البته توجه به این امر ضروری به نظر می رسد که اگر از نوعِ تربیت و اعتقادات کسانی که کودک می خواهد بدون حضور شما در کنارشان باشد اطلاعی ندارید و یا آن را مغایر با خود می بینید، این کار نه تنها به سود کودک نخواهد بود بلکه قطعا زیان هایی را نیز به او وارد خواهد کرد.)
5- خرید وسایل شخصی:
فرزند شما در سنی است که می تواند برخی از وسایل مورد نیاز خود (لوازم التحریر، جوراب، وسایل زینتی اتاق خود و...) را خود و بدون حضور شما بخرد. این عمل در استقلال او بسیار موثر است.
6- اعطای حق انتخاب:
به او اجازه دهید انتخابگر باشد. شما می توانید در مسائل گوناگون زندگی، چند گزینه ی خوب را در اختیارش قرار دهید تا یکی را برگزیند. مثلا به جای اینکه به او بگویید: «برو حمام» می توانید بگویید: «الان حمام می روی یا بعد از دیدنِ برنامه کودک؟»
چند توصیه:
-در حضور او درباره اش با دیگران سخن نگویید. این رفتار باعث می شود خود را بنده ی زرخرید شما بداند.
-وقتی از شما درباره ی مساله ای نظر می خواهد، بی درنگ نظر ندهید. ابتدا بگویید: نظر خودت چیه؟ اگر نظر خوبی داشت، بگویید نظرِ من هم همین است و اگر نظر مناسبی نداشت، نظر دهید؛ ولی نظر او را هم به طور کامل رد نکنید.
-وقنی نظری می دهد (به ویژه در جمع) هرگز با جمله هایی از قبیل این که «کسی نظر تو را نخواست» یا «این مطلب به بچه ها مربوط نمی شود» و ... او را خجالت زده نکنید.
-هنگامیکه که از مدرسه، اردو، منزل نزدیکان یا برنامه ای تفریحی برمی گردد، او را سوال پیچ نکنید که آیا خوش گذشت؛ مربیان چه کسانی بودند؛ چه کارهایی انجام دادید و... فقط کافیست به او خسته نباشید بگویید (در صورتیکه خودش مایل بود درباره ی برنامه هایش سخن بگوید، با علاقمندی به سخنانش گوش فرا دهید و این را هم در نظر داشته باشید اگر با کودک خود رابطه ی دوستانه داشته باشید و او احساس نکند که شما به او اعتماد ندارید ، خودش با علاقمندیِ زیاد مایل است تا اتفاقاتی که برایش افتاده است را در تمام مراحل زندگی با شما در میان بگذارد و شما هم با میل و رغبتی که به این امر نشان می دهید، شور و اشتیاق او برای تعریف کردن را بیشتر خواهید کرد. توجه داشته باشید هنگام گوش دادن به سخنانش دست از کار بکشید و اگر تلویزیون روشن است آن را خاموش کنید و به چهره ی او نگاه کنید و احساسات و عواطف او را مهم بشمارید)
ازدواج ابعاد گوناگونی دارد و انتخاب همسر نیز گزینه های متفاوتی دارد که جدای از نزدیکی فرهنگ ها ، جغرافیا، تحصیلات و...« سن » یکی از ویژگی هایی است که مورد توجه بوده و تفاوت سنی در همه اعصار به گونه ای بوده که نشان می دهد در تفاوت سنی زوجین ، مرد چند سالی بزرگتر از زن بوده است. همچنین فرهنگ سنتی ایران می گوید بزرگتر بودن مرد در ازدواج یک ارزش است و ضمنا جامعه شناسان دلایل گوناگونی را در این خصوص برمی شمارند. آنان معتقدند از نظر روان شناسی زن ها زودتر از مردها نسبت به مسائل زندگی عاقل تر می شوند و درکشان از مسائل درون خانواده و زندگی عمیق تر است؛ بنابراین مسئولیت پذیرند و یا بیشتر در این زمینه ها فکر می کنند. حال اگر زن چند سالی بزرگتر باشد، به طور ناخودآگاه انتظار دارد که مرد هم همانند او فکر کند و مسائل را بسنجد، برای همین زمانی که انتظارش برآورده نمی شود، این تصور تداعی می شود که مرد نسبت به خانه و خانواده بی مسئولیت است و در نهایت تنش فضای خانواده را پر می کند.
در ایران پدیده گزینش همسر، پراکندگی خاصی داشته است؛ از این رو تفاوت سن زوجین در ایران امری طبیعی به نظر می رسد و میزان این تفاوت، تا آنجا مورد توجه قرار می گیرد که در بیشتر موارد میان 4 تا 12 سال است.
هرساله شاهد ارایه آماری کلی از وضعیت طلاق در کشور هستیم. این آمارها در نگاه اولیه بیانگر افزایش طلاق در کشور است. اما اینکه دلایل طلاق چیست و در چه سالهایی از ازدواج بیشتر رخ میدهد، در کنار نگاهی به آمار گروههای سنی که دارای بیشترین میزان ازدواج و طلاق هستند، میتواند جهت پیشگیری از ادامه یافتن روند افزایشی طلاق مؤثر باشد.
با بررسی نسبت اختلاف سنی زوج به زوجه در شروع ازدواج میبینیم بیشترین ازدواجها در زوجین همسن اتفاق افتاده است .ازدواج همسنها بیش از طلاق آنهاست
در مقایسه ازدواج و طلاق در گروههای سنی مختلف میبینیم، با وجود اینکه آمار طلاق در زوجین همسن بالاتر است اما آمار ازدواجشان بالاتر از آمار طلاق آنهاست؛ بهطوریکه عموماً حدود 10 درصد طلاقها در زوجین همسن اتفاق میافتد اما حدود 12 درصد ازدواجها در این گروه انجام میشود.در نهایت نتایج نشان میدهد که میتوان عامل سن را بهعنوان یک متغیر مؤثر در کاهش میزان طلاق در نظر گرفت.
فاصله سنی مناسب میان زن و شوهر را می توان 4- 3 سال در نظر گرفت. البته این بدان معنا نیست که اگر یکی دو سال به این سنین افزوده و یا از آن کاسته شود، حتماً نباید ازدواجی انجام گیرد. شاید بتوان گفت که اگر تمام زمینه ها بررسی شده باشد و مشکل خاصی دیده نشود، می توان فاصله سنی را به دیده اغماض نگریست، ولی در عین حال بهترین و مناسب ترین فاصله سنی 4- 3 سال است. طبیعی است که اگر سایر شرایط ، مناسب نباشد، باز هم ازدواج نمی تواند موفق باشد.
بارها با خانواده هایی مواجه می شویم که فاصله سنی زوجین حتی به 25، 20، 15، 13 سال و سال های بین این ارقام بالغ می شود و با یکدیگر مشکلات عدیده ای دارند . ما دراینجا به بررسی معایب ازدواج هایی می پردازیم که فاصله سنی بین زن و شوهر در آنها زیاد است.
1- مشکل عدم درک مطلوب یکدیگر
وجود فاصله سنی زیاد موجب آن می شود که زن و شوهر نتوانند به خوبی یکدیگر را درک نمایند. فردی با داشتن بیست سال سن بیشتر ، طبیعی است که می تواند از تجارب بیشتری برخوردار باشد یا لااقل می تواند چنین احساسی داشته باشد. لذا این مسئله زمینه ای فراهم می کند که شخص ارزش لازم را به نظرات فرد کوچکتر ندهد یا طرف مقابل بیش از اندازه احساس کوچکی نماید و همیشه در حال اضطراب و تشویش باشد و بالاخره از اداره زندگی درمانده شود و همین مورد زمینه عدم تفاهم را به وجود می آورد که خود سبب پدید آمدن مشکلاتی عظیم در روابط زناشویی خواهد شد. اینان اغلب در وضع و موقعیتی هستند که توافق روحی ندارند و نمی توانند مسائل و مواضع یکدیگر را درک کنند.
2- عدم تناسب در تواناییهای جسمی
وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هر یک در دوره ای از زندگانی به سر می برند که به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوت های عمده دارند. مثلاً زنی که هفده سال دارد ، در دوران جوانی به سر می برد و همسر او که در 35 سالگی است، به مرز میان سالی نزدیک شده است. یکی غالباً فعال است و دیگری زودتر خسته و در اوقاتی منفعل می شود، گاه این خستگی و انفعال از طرف همسر جوان به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار نمی گیرد و به حساب کم کاری گذاشته می شود، یا به عنوان شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت مطرح می گردد، و وقتی که با این عنوان طرح می نماید، طبیعی است که طرف مقابل احساس ناراحتی می کند و ممکن است این امر عاملی برای برانگیختگی او شود و در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و غیر قابل تحمل شود. در حالی که مرد قصد شانه خالی کردن از مسئولیت را ندارد ولی از طرف همسرش متهم به تنبلی و بی مسئولیتی می شود و از آنجا که در چنین مواردی مرد تنبلی را نمی پذیرد، مجادلاتی در می گیرد.
3- انعطاف پذیری کمتر فرد بزرگتر
وقتی دو جوان با یکدیگر زندگی می کنند ، به دلیل جوانی انعطاف پذیری بیشتری دارند. فرد در سنین پایین تر چون نهال جوان است، امکان تغییر فراوانی را دارد. اما درختان ، مجال کمتری برای تغییر باقی گذاشته اند.
همین امکان تغییر و تحول است که ما را به یاد کلام گهربار پیامبر اسلام (ص) می اندازد که فرمود : بیشتر کسانی که به من ایمان آوردند، جوانان بودند.
وقتی که دو نفر جوان با هم ازدواج می کنند ، برای دست یافتن به سازگاری تلاش می کنند به نظر همدیگر توجه می کنند و خود را طوری تطبیق می دهند که مورد پسند دیگری واقع شوند و بدین ترتیب رضایت طرف مقابل را جلب نمایند، حال آنکه با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش می یابد و همین امر در زندگانی مشترک معضل آفرین است.
4- پیدا شدن سوءظن
گاه وجود فاصله های سنی زیاد باعث می شود که زوجین سوء ظن هایی نسبت به یکدیگر پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای این گونه افکار ارائه نمایند.
5- عدم ارضای غرایز
یکی از اهداف ازدواج ، ارضای غرایز است و این خود می تواند عامل مؤثری در تداوم زندگی خانوادگی باشد. اما در سنین بالا، به لحاظ غریزی افول می نماید، به نحوی که زوجین نمی توانند موجبات رضایت یکدیگر را در روابط زناشویی به نحو مطلوب تأمین نمایند و همین امر ممکن است موجبات درگیری را فراهم آورده ، محیط خانواده را متشنج کند. این مسئله در موارد چشمگیری به بروز افسردگی در زنان جوان می انجامد و در برخی از زنانی که خویشتندار و باتقوا نباشند، گرایش به انحرافات و لغزشها دیده می شود.
6- امر و نهی پیوسته ی فرد بزرگتر
در چنین خانواده هایی فرد بزرگتر به دلیل داشتن تجربه، خود را ملزم می داند که مدام به همسر خود امرو نهی کند و امر و نهی بیش از حد- که همیشه مبتنی بر حق نیست، بلکه سلیقه نیز در آن سخت مداخله می کند - موجبات ناراحتی همسر را فراهم می آورد. فرد بزرگتر احساس می کند که باید فرد کوچکتر را تربیت کند و حال آنکه او انتظار دارد که با همسر زندگی کند، نه آنکه همسر وی نقش پدر و مادر را بر عهده گرفته، به امر و نهی و تربیت وی مبادرت نماید. البته زن و شوهر باید برای تکامل وتعالی یکدیگر تلاش کنند و در مواقع ضروری به امر به معروف و نهی از منکر یکدیگر بپردازند.
7- کمرویی با همسر
یکی از مواردی که در این گونه خانواده ها دیده می شود، این است که فرد کوچکتر دچار نوعی کمرویی رنج آور است و نمی تواند به راحتی مشکلات خود را با همسر خویش در میان بگذارد. لذا حرف های ناگفته در این خانواده ها بسیار است و مجال مناسبی برای طرح آنها وجود ندارد. سخنان ناگفته بر دل فرد رنجیده سنگینی می کند و گاه به فضای بیرون از خانه کشیده شده، برای دیگران مطرح می شود و این امر مورد قبول و پذیرش فرد بزرگتر نیست. زیرا او فکر می کند که همسرش اسرار خانواده را به بیرون از خانه برده ، برای این و آن نقل می کند و این خود موجب بروز اختلافات تازه ای می شود و اگر فرد کوچکتر دردها را بازگو نکند، آنها بر روی هم انباشته شده ، او را افسرده می کند. در حالی که درد دل کردن به آرامش فرد کمک می کند و او از این که همسری دارد که به درد دلهای وی گوش می دهد، احساس آرامش می کند، زیرا خوب شنیدن درد دلها بخشی از تسکین آلام است و بدین ترتیب فرد به پالایش روانی دست می یابد. وجود چنین فضایی در خانواده ضامن سلامت و بهداشت روانی زوجین است. وجود کمرویی بسیار و رنج آور مانع بیان دردها شده ، چون تخلیه روانی صورت نمی گیرد، سلامت روانی فرد کوچکتر در معرض خطر قرار می گیرد. خانم جوانی می گفت: همسرم سالها از من بزرگتر بود و من همیشه با وی رودربایستی داشتم. از وی سؤال شد : تا کی با همسرت رودربایستی داشتی؟ او گفت: تا دو ساعت قبل از مرگ شوهرم.
8- دادن امتیازات بیش از حد
در این نوع خانواده ها ، معمولاً مشکل دیگر این است که فرد بزرگتر برای این که فرد کوچکتر را جذب کند و زندگی تداوم یابد، باید مدام به او امتیازاتی بدهد که وی را به دوام زندگی دلگرم کند. اما هر کس قادر نیست که مدام چنین امتیازاتی بدهد ، زیرا گاه دادن این نوع امتیازها برای فرد بزرگتر غیر قابل تحمل و یا غیر ممکن می گردد و بدین ترتیب از انگیزه طرف مقابل برای ادامه زندگی می کاهد. از سویی طرف کوچکتر که از نقطه ضعف همسر خویش اطلاع یافته درصدد اخذ امتیازهای بیشتری بر می آید و تقاضاهای فراوان جوانی پر انرژی و توانا ، اختلافات خانواده را تشدید و جو ناامنی را بر خانه حکمفرما می کند و بدین ترتیب خانواده ای نابسامان شکل می گیرد که کشمکشهای ناشی از آن، از ارزش والدین در نزد فرزندان می کاهد و در نتیجه تأثیرات تربیتی آنها را نیز کاهش می دهد.
9- ترس و ناامنی
در مواردی هم دیده می شود که فرد کوچکتر ، دچار ترس و و حشت می شود و این هنگامی اتفاق می افتد که مرد خانواده از سن و سال بیشتری برخوردار است.
خانمی می گفت با اینکه چند ماهی از مرگ همسرش نگذشته بود، و چندان متأثر هم به نظر نمی رسید. وقتی از اختلافات خانوادگی و تأثیرات منفی آن بر روی فرزندانش سخن می گفت، به تفاوت سنی زیاد خود با همسرش اشاره کرد و گفت : روزی که ازدواج کردم سیزده سال بیشتر نداشتم، در حالی که شوهرم در آن روزها سی ساله بود و من از دیدن او سخت دچار وحشت شده ، پیوسته از او می ترسیدم و این ترس و ناامنی تمامی وجودم را پر کرده بود و تا زمان مرگ او نیز وجود داشت، این ترس شدید همه ی آرامش مرا سلب کرده بود.
پس اگر فاصله سنی میان زوجین زیاد نباشد، این گونه ترسها کمتر دیده می شود.
تفاوت سنی زیاد بین زوجین مشکلات دیگری نیز در پی دارد که در دوره های پایانی زندگانی رخ می دهد و از آن میان می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف- احساس پشیمانی
در غالب موارد ، این نوع ازدواجها با پشیمانی همراه می شود، زیرا مشکلات فراوان ناشی از این نوع ازدواجها به قدری زیاد و غیر قابل تحمل است که در اکثر موارد موجبات پشیمانی را فراهم می کند.
ب- بروز مشکلات غیر منتظره
پیدایی مشکلات غیر قابل انتظار، پیامد نامطلوب دیگر چنین ازدواج هایی است. خانمی که همسرش را از دست داده بود و با او تفاوت سنی زیادی هم داشت، اظهار می کرد : به دلیل عدم درک یکدیگر، زندگانی ما سراسر پر ازمشاجره و دعوا بود. او در مورد عاقبت زندگانی اش با همسر بزرگتر از خود می گفت: حالا که او مرده ، پسر بزرگم مرا رها نمی کند و پیوسته به من می گوید: بالاخره با آن همه دعوا و جار و جنجالهایی که به راه می انداختی کاری کردی که پدرم بمیرد و در واقع تو پدرم را کشتی ومن هر چه می گویم مرگ پدر به دعواهای ما ربطی ندارد از من نمی پذیرد و با من سر این موضوع درگیری پیدا کرده است، یعنی تا وقتی که همسرم بود ، با او دعوا می کردیم و حالا پسرم جای او را در دعوا و مشاجره گرفته است.
ج- جرم زایی فرزندان
مشکل دیگری که در این گونه ازدواجها دیده می شود ، این است که امکان جرم زایی در فرزندان آنها بیشتر از مواردی است که زوجین فاصله سنی مناسبی با یکدیگر دارند.
د- طلاق
معضل دیگری که گاه در خانواده هایی که تفاوت سنی زوجین زیاد است دیده می شود ، مسئله عدم تحمل یکدیگر و وقوع طلاق است و در نهایت می توان گفت که مشکلاتی نظیر عدم درک یکدیگر ، نداشتن تفاهم ، عدم انعطاف پذیری کافی و عدم ارضای غرایز ، گاه به عنوان موانعی جدی بر سر راه تداوم زندگی تلقی می شوند و طلاق که مرگ اجتماع کوچک خانواده است ، رخ می دهد.
توجه
با بررسی سن ازدواج در میان قشرهای مختلف و جوامع گوناگون در می یابیم که غالبا ًسن مردان در جریان ازدواج بیش از زنان است. آلن ژیرار می نویسد : آگاهی های جمعیت شناسانه درباره سن همسران به هنگام ازدواج آموزنده است و می دانیم که بیشتر اوقات ، افرادی با هم پیوند زناشویی می بندند که از لحاظ سنی به هم نزدیک باشند. از این رو تناسب سنی را باید به عنوان یک ضریب مهم همسان همسری که در جامعه از اهمیت والایی برخوردار است، در نظر بگیریم.
دیدگاه دینی
از نظر اسلام ازدواج کردن با تفاوت سنی زیاد ، امر نامشروعی نیست و آنچه در سنت پیامبر دیده می شود، حکایت از مشروعیت این نوع ازدواج دارد. کمالات پیامبر به عنوان انسانی کامل به حدی بود که به خوبی با حضرت خدیجه (س) زندگانی کرد و در آن زندگانی معضلی به خاطر تفاوت سن و سال دیده نمی شد و از سوی دیگر خدیجه (س) نیز زنی با کمال و بی نظیر بود. تمامی ثروت فراوان خود را در راه تبلیغ اسلام صرف نمود و اولین زنی بود که به پیامبر ایمان آورد، در شعب ابیطالب با دیدن تمامی مشقت ها، به دلیل علاقه ای که به اسلام و پیامبر داشت، همه آنها را تحمل کرد و فاطمه (س) را برای پیامبر به یادگار گذاشت. پیامبر نیز به عنوان همسری باوفا هر گاه که نام خدیجه (ع) را می شنید اشک در چشمان مبارکش حلقه می زد، به نحوی که اطرافیان آن حضرت ، تأثر او را به خوبی حس می کردند.
نتیجه آن که فقط کسانی می توانند در این نوع ازدواج ها موفق باشند که از رفتار پیامبر (ص) و خدیجه (ع) به خوبی متأثر باشند.
امام صادق ( ع ) می فرمایند :
العارفه لاتوضع الا عندالعارف
زن فهمیده ی فرزانه باید در کنار مرد فهمیده قرار گیرد نه غیر آن .
در پایان تأکید می کنیم که ضمن رفع مشکلات چنین خانواده هایی از طریق مشاور خانواده باید به دختران و پسرانی که قصد ازدواج دارند ، آموزش داد که فاصله سنی بین آنان بین سه یا چهار سال و حداکثر هفت سال باشد و این چیزی است که باید در موقع راهنمایی قبل از ازدواج برای آنان تشریح نمود تا دریابند که با فاصله سنی کمتر ، مشکلات کمتری خواهند داشت، مشروط بر این که به سایر جنبه های لازم برای ازدواج موفق نیز توجه کافی مبذول دارند.
تذکر
شاید یکی از خوانندگان این مطلب شما برادر یا خواهر گرامی باشید که تفاوت سنی زیاد با همسر خود داشته باشید و ذهن شریفتان مشغول گردد که این مشکلات در زندگی ما هم بروز خواهد کرد. پس چه باید کرد و راه حل چیست؟ نگران نباشید ، زیرا شما با پیامدهای تفاوت سنی زیاد آشنا شده اید و با اراده و کسب راهنمایی می توانید از بروز مشکلات جلوگیری نمایید.
http://article.tebyan.net
یکی از بحثهای داغی که این روزها نقل بعضی از محافل شده و نسبت به آن اظهارنظرهای متفاوتی میشود، محدوده سنی ازدواج جوانان است. این سن برای دخترها 16 تا 18 سال و برای پسرها 19 تا 21 سال ذکر میشود...
در حالی که از دیدگاه روانشناسی، ازدواج کردن در سنین یاد شده قابلتامل است. برای بررسی این موضوع و نقد اینکه آیا نوجوانان در این سنین قادر به اداره یک زنگی مستقل هستند یا خیر نظرات دکتر سیدعلی احمدی ابهری، روانپزشک و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران را جویا شدهایم که میخوانید.
سوال: آقای دکتر! آیا تنها با رسیدن به بلوغ جسمانی، میتوان از عوامل دیگری که در شروع یک زندگی مشترک نقش دارند چشمپوشی کرد؟
از نظر ما سن ازدواج باید مبتنی بر سه اصل بلوغ جسمانی، بلوغ روانی و بلوغ اجتماعی باشد. منظور از بلوغ جسمانی دوران توانمندی فرد از نظر تولید مثل است که برای دختران از حدود سنین 12 تا 14 سالگی و در پسران از حدود 14 تا 16 سالگی شروع میشود. بلوغ روانی، عنوانی است که روانپزشکان از آن تحت عنوان رشد شخصیت نام میبرند. از لحاظ حقوقی نیز بلوغ روانی با عنوان رشد شناخته میشود. اما اختلافی که ما با حقوقدانان در این زمینه داریم این است که حقوقدانها به حداقل کفایت میکنند و معتقدند فقط کافی است فرد توان تشخیص مصالح خود را داشته باشد ولی عقیده روانپزشکان و اصولا مکاتب روانشناختی بر این است که فرد باید از لحاظ شخصیتی، توانمندی، پختگی و رشد به مرحلهای برسد که نه تنها نسبت به خود شناخت کافی پیدا کند و بتواند مصالح خود را تشخیص بدهد بلکه نسبت به فردی که در نظر دارد با او ازدواج کند نیز شناخت کافی بهدست آورد.
سوال: و منظور از بلوغ اجتماعی چیست؟
بلوغ اجتماعی به معنی توانمندی لازم برای اداره امور خانواده، همسر و فرزندان است. این امر، مستلزم برآوردهشدن نیازهای اقتصادی، بهداشتی، علمی، آموزشی و... برای گذراندن زندگی است تا فرد بتواند با آن، مسکن و حداقل نیازهای خانواده را تامین کند.
سوال: خصوصیاتی که ذکر کردید معمولا در چه سنی بهدست میآید؟
بستگی به فرد دارد. یک فرد ممکن است در سن 20 سالگی زمینههای فوق را یکجا و کامل پیدا کند. در حالی که فردی دیگر در سنین بالاتر هم نتواند به آنها دست یابد. در مورد خانمها هم به همین شکل است. یک دختر جوان ممکن است در سن 14 تا 15 سالگی به رشد کامل جسمانی رسیده باشد اما رشد روانی و شخصیتی او کامل نشده و توانایی ایجاد یک رابطه درست با همسر، فرزند، اطرافیان خود و از جمله خانواده جدیدی که با او پیوند میخورد یعنی خانواده شوهر را نداشته باشد. در این صورت تبعات آن نه تنها به فرد و خانواده بلکه به جامعه هم کشیده میشود. جامعهای که نیازمند افراد فعال، آگاه، پخته و توانمند است. بنابراین ما فقط سن را ملاک اولیه و اصلی برای تشکیل خانواده یا ازدواج قرار نمیدهیم.
البته به این نکته هم باید اشاره کنم که خردهگیری و سختگیری و اینکه افراد فکر کنند ابتدا باید همه امکانات را فراهم و تمام دورههای تحصیل را طی کنند، شغل پردرآمدی داشته باشند و بعد ازدواج کنند را تایید نمیکنیم. صحبت ما در مورد حداقلهاست. اگر فرد بتواند به توانمندیهای شخصیتی، اجتماعی، اقتصادی و... برسد، میتواند ازدواج کند که این اتفاق میتواند در شروع دهه سوم زندگی باشد که بسیار هم مطلوب است. البته گاهی ممکن است افراد در همان زمان هم آمادگی لازم برای ازدواج را پیدا نکنند و انجام این کار مهم به سنین و سالهای بعدی موکول شود.
سوال: آیا جوانان کشور ما این قابلیت را دارند که در سنین ذکر شده به این حد از بلوغ روانی و اجتماعی برسند؟
ممکن است برای تعداد کمی از افراد این اتفاق بیفتد اما طبیعتا این امر برای اکثریت افراد جامعه محقق نمیشود. البته این تعداد کم نیز وابسته به خانوادهشان هستند. خانواده این افراد، معمولا خانوادهای تحصیلکرده و هوشمند هستند، خانوادههایی که ازدواجوالدین بر پایه اصول و ازدواج و انتخابشان برنامهریزی شده است و مسیر رشد درستی را برای فرزندانشان فراهم کردهاند.
سوال: پس با توجه به گفتههای شما، رسیدن به این حد از بلوغ در شهر و روستا و با توجه به سطح تحصیلات، فرهنگ و سایر شرایط محیطی در افراد متفاوت است؟
بله دقیقا. برای هر فرد، هر خانواده و هر اجتماع کوچک و بزرگ این مساله متفاوت است. اما به هر حال ما یک حداقلهایی را نیاز داریم. علت تاکید بر انجام مشاوره قبل از ازدواج نیز همین است که ما ببینیم دو نفری که میخواهند ازدواج کنند به بلوغ روانی و اجتماعی رسیدهاند یا خیر.
سوال: بهتر است تفاوت سنی زوجین چقدر باشد؟
ما اختلاف سنی 5 سال را مطلوب میدانیم. در این صورت میتوانیم بگوییم که زمینهها به عنوان قدم اول یعنی حداقل اختلاف سن شروع میشود. اگر مبنا را فقط سن در نظر بگیریم، میتوانیم بگوییم حداقل سن ازدواج در دختران 18 سال و در پسران 5 سال بیشتر یعنی 23 سال است البته با حداقل توانمندیها، مهارتها، حرفه و تحصیلات.
اگر خانمی از همسرش بزرگتر بود چطور؟
این مساله هم اگر بهصورت موردی در جامعه وجود داشته باشد و همراه با مشاورههای لازم، شناخت فردی و شناخت نسبت به فرد مقابل باشد، مشکلی نیست و میتوان آن را پذیرفت اما به عنوان یک قانون عام مورد تایید نیست.
سوال: همیشه بحث بر سر فاصله سنی زوجین است و کمتر در مورد فاصله سنی والدین با فرزندانشان اظهارنظر میشود. نظر شما در این رابطه چیست؟
ازدواج کردن به مفهوم این نیست که بلافاصله زوجین بچهدار شوند. البته اگر زوج سن بالاتری داشته و پختگی و تجربه داشته باشند، چنانچه بلافاصله بعد از ازدواج بچهدار شوند، مشکل چندانی نخواهند داشت. اما جوانانی که با حداقل سنینی که صحبت کردیم ازدواج میکنند نباید برای بچهدار شدن عجله کنند. شروع زندگی به معنای افزایش تعداد افراد خانواده نیست. شروع زندگی مستلزم زمانهایی است که زندگی مشترک برای یک زوج بسیار جوان معنادار شود و اصطلاحا جا بیفتد. بنابراین پاسخ به این سوال که یک دامنه وسیعی را شامل میشود، خیلی آسان نیست. اگر ازدواج در دهه سوم زندگی که مطلوبترین زمان برای ازدواج است صورت بگیرد و در این سنین زوج صاحب فرزند شوند فاصله مناسبی بین آنها و فرزندانشان ایجاد میشود. به عنوان نمونه برای یک مرد 30 ساله و یک زن 25 ساله بچهدار شدن بسیار مناسب است. اما برای زوجی که در 23 سالگی و 18 سالگی هستند زود است و باید ابتدا تجربه کسب کنند و بعد صاحب فرزند شوند.
منبع: salamat.ir
این روزها در هر محفل خانوادگی و دوستانه که وارد میشوید یکی از بحثهای داغ، بحث ازدواج جوانان است، برای عدهای چرایی تأخیر در ازدواج و برای عدهای توصیه به امر ازدواج در سنین پایین، اما در این دوره ازدواج در سن پایین، صحیح است؟
گسترش دامنه ارتباطات و دسترسی آسان به وسایل ارتباطات جمعی، ورود انواع شبکههای اجتماعی و باز شدن باب آشناییهای رودررو در محل کار و تحصیل یکی از مهمترین دلایلی است که امروزه جوانان کم سن و سال را به سمت خود کشانده و بعضاً موجب آشنایی و دوستی و نهایتاً ازدواج است،که البته عدم موفقیت این سبک ازدواج نیز جای بسی بحث دارد.
اما در این بین آنچه به عنوان یک نظریه کارشناسی مطرح است، این است که آیا اساسا ازدواج در سنین پایین امر صحیحی است یا خیر و آیا میشود برای ازدواج سن و سال تعیین کرد یا نه؟
چه بسیار افرادی که زود ازدواج کردهاند و به خاطر تجربه خوبشان، موافق این امر هستند و چه زیادند افرادی که سن و سال کم را برای ازدواج مناسب نمیدانند و مخالف ازدواج در سنین پایین هستند.
آیا ازدواج سن مشخصی دارد؟
طبق آمار مربوط به سال 1391 دختران در ردهٔ سنی 20 تا 24 سال، بیشترین گروه از همسران را تشکیل میدهند و برای ازدواج مجدد بر اساس آماری در سال 1392، بیشترین ثبت ازدواج دوم برای آقایان مربوط به گروههای سنی 25تا 34 سالگی و بیشترین ثبت ازدواجهای دومِ خانمها مربوط به گروه سنی 20 تا 29 سالگی میباشد این قضیه در بین کارشناسان هم مورد اختلاف است. روانشناسان مختلف دیدگاههای متفاوتی برای تعیین سن ازدواج دارند و بهترین سن برای ازدواج دخترها 23 تا 26 و برای پسرها 27 تا 29 سال است.اما مسئلهای که در بین همه کارشناسان مشترک است این است که سن ازدواج، آن زمانی است که فرد به بلوغ کافی رسیده باشد و بتواند مسئولیت بپذیرد که این امر، شاید هیچ ربطی به سن و سال نداشته باشد.
بر اساس این تفکر، میتوان فهمید که ازدواج زمان تعیین شده و ثابتی نمیتواند داشته باشد و سن ازدواج بر اساس نیاز فردی، تربیت خانوادگی، شرایط اجتماعی و خیلی عوامل دیگر تعیین میشود.
سن ارتباط با جنس مخالف به 11 سالگی رسیده است
طبق اعلام نظر محمود گلزاری معاون سابق وزارت ورزش و جوانان، سن ارتباط با جنس مخالف تا 11 سالگی کاهش پیدا کرده است، به طوری که دوستی دختران و پسران با مسائل عاطفی آغاز میشود و سرانجام به روابط جنسی و حتی ارتباط با چند نفر کشیده میشود. مراد از «ارتباط» الزاماً روابط حاد جنسی نیست و 40 درصد از دختران پیش از ورود به دانشگاه با پسری ارتباط داشتهاند و 20 درصد دیگر قطع ارتباط کردهاند؛ بنابراین 60 درصد آنها ارتباط با جنس مخالف را پیش از سن 18سالگی تجربه کردهاند. همچنین مشخص شده است که حدود 40 درصد این افراد در زمانی ارتباط خود را شروع کردهاند که سنشان کمتر از 14 سال بوده است؛ یعنی در دوران راهنمایی. 80 درصد دختران دبیرستانی در ایران با یک پسر دوست هستند و حتی ممکن است ارتباط جنسی هم داشته باشند.
ازدواج زود هنگام احساس سرخوردگی ایجاد میکند
آمار ثبت احوال در سه ماه امسال بیانگر این امر است که 12 هزار و 88 دختر و پسر کمتر از 20 سال ازدواج کردهاند که 9 هزار و 863 زوج کمتر از 15 سال بوده است که به نظر میرسد که با یک آسیب اجتماعی جدیدی مواجه شدهایم، این جملهای است که سمیه حاجی اسماعیلی عضو هیات علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده و دکترای مطالعات زنان مطرح میکند. وی که از مخالفان ازدواج در سنین پایین و زودهنگام است،معتقد است که ازدواج زود هنگام زمانی رخ میدهد که فاصله بلوغ فکری، اجتماعی و سطح آگاهی اجتماعی و بلوغ جنسی زیاد شده باشد،چنانکه ممکن است افراد به بلوغ جنسی رسیده باشند اما به بلوغ فکری و اجتماعی نرسیده باشند که همین امر باعث میشود وقتی ازدواج میکنند احساس ناتوانی و زندگی منجر به طلاق شود،حتی ممکن است دختران به بلوغ جنسی رسیده باشند اما از لحاظ روانی آمادگی برای فرزند آوری و پذیرش این مسئولیت نباشند. هر سنی اقتضائات خود را دارد و جدای از خانواده و هم سن و سالان و جا ماندن از فرصتهای آموزشی و امکان ادامه تحصیل فردی که زیر 15 سال دارد، بچگی میکند و درست نیست، بچه به سن کم وارد عرصه خانوادگی شود.
در زمان قدیم زندگیها با اکنون فرق داشت و مادربزرگها و پدربزرگها قدرت انتخاب همسر داشتند اما اکنون بین بلوغ فکری،سطح آگاهی و بلوغ جنسی فاصله افتاده است و بنده با کسی که بلوغ اجتماعی و توانایی مدیریت ندارند،مخالف هستم.
برای کنترل روابط دختر و پسر تشکیل خانواده توصیه نمیشود
عضو هیأت علمی مرکز تحقیقات زن و خانواده میافزاید: بنده برای کنترل روابط دختر و پسر ازدواج را مطرح نمیکنم، هر چند ممکن است کنترل نشود و تبعات بیشتر شود اما نتایج تحقیقات نشان داده است افرادی که ازدواج زود هنگام داشتهاند، دچار افسردگی هستند. حاج اسماعیلی تأکید میکند: قدرت انتخاب خیلی مهم است و همسرگزینی از گذشته با اکنون بسیار فرق کرده و قبلا خانواده و فامیل مشخص میکردند اما اکنون خود افراد انتخاب میکنند و این خیلی مهم است، زیرا ازدواج زود هنگام احساس سرخوردگی ایجاد میکند.
اکنون یکی از عوامل طلاق عدم مهارت ارتباطی و نارضایتی جنسی است و به همین دلیل من مخالف ازدواج زود هنگام هستم و معتقدم باید به موقع ازدواج کرد و برای ارتباط با جنس مخالف راهکار دیگه داشت،البته ناگفته نماند که به خاطر شبکههای اجتماعی وضعیت از دست خانوادهها خارج شده و تربیت خود به خود به بیرون از خانواده رفته و خانواده باید راهکاری را برای کنترل و نظارت پیدا کند.
ازدواج زودرس و همچنین دیرهنگام و دیر رس دو سر طیفی هستند که هر دو آسیب زننده هستند، چنانکه تاخیر در سن ازدواج از سن 30 به بالا و تجرد قطعی و اقدام به جدایی و تجرد پیشهگی از یک سو و از سوی دیگر ازدواج زودرس در سن بچگی،افسردگی،پشیمانی و جدایی هر دو آسیبزننده هستند.
حاج اسماعیلی با وجود اینکه معتقد است طلاق یک پدیده اجتماعی است و تک عاملی نیست و علل و عوامل مختلف منجر به آن میشود اما ازدواج زود هنگام را یکی از عوامل طلاق میداند و میگوید: ازدواج به موقع در سن 20 سالگی برای دختر بسیار مناسب است چرا که نیازهای وی بر طرف میشود و افرادی که ازدواج نمیکنند احتمال اینکه ارتباط با غیر کنند، وجود دارد.
عواقب ازدواج در سنین پایین
- دختر یا پسرهای نوجوان به دلیل اینکه هنوز به رشد ذهنی، عاطفی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... نرسیده اند، بسیاری از مهارتهای لازم برای رسیدن به یک زندگی موفق و پیروز را کسب نکرده اند به همین دلیل معمولاً در زندگی مشترکشان با ناسازگاری ها و اختلافات بسیاری رو به رو می شوند.
- وقتی دختر و پسری در سنین پایین و بدون آمادگی جسمانی، عقلی و عاطفی با یکدیگر ازدواج می کنند دچار مشکلات عدیده ای می شوند. بنابر فرهنگ ایرانی وقتی فردی ازدواج می کند بعد از شش ماه باید باردار شود در غیر این صورت برچسب اجاق کور به او می زنند به خصوص اگر فرد بدلیل سن کم، تحمل این قبیل حرف ها را نیز نداشته باشد برای پایان دادن این حرف و حدیث ها به فکر باردار شدن می افتد که نه تنها در همه دوران بارداری با مشکلاتی مواجه می شود بلکه زایمانش در اغلب موارد پری ناتال (تحت مراقبت های لازم) می بایست انجام گیرد. اما مساله فقط به همین جا ختم نمی شود چون احتمال مرده زایی یا عقب ماندگی ذهنی فرزندان نیز وجود دارد.
- پسرانی که در سن پایین ازدواج می کنند پس از مدتی که در جمع دوستان و همسالان مجرد خود قرار می گیرند دچار یاس و ناامیدی می شوند و حس می کنند با ازدواج، موقعیت های زندگی مجردی را از دست داده اند. البته پزشکان معتقدند این افراد به دلیل حس نارضایتی از زندگی که همیشه با آن دست وپنجه نرم می کنند بیشتر از بقیه افراد مستعد بیماری های قلبی و عروقی هستند.
- با توجه به این که افراد در سنین نوجوانی هنوز به ثبات عاطفی لازم نرسیده اند، ممکن است در انتخاب خود عاقلانه تصمیم نگرفته و پس از ازدواج دچار پشیمانی شود. خیلی وقت ها دیده ایم افرادی که در سنین نوجوانی ازدواج کرده اند، گفته اند که من آن زمان کم تجربه بودم و نمی دانستم در زندگی دنبال چه چیزی هستم. الان سلیقه ام عوض شده و انتظارات دیگری از همسرم دارم. این اتفاق به دلیل تغییر نگرش ها و رشد فکری او می افتد.
- معمولاً خانواده ها و بزرگترها به دلیل اینکه گمان می کنند فرزندشان سن کمی دارد و قادر به حل همه مشکلات زندگی مشترک نیست سعی می کنند به گونه های مختلفی در زندگی خصوصی آنها دخالت کرده و به قولی آنها را راهنمایی نمایند. در حالیکه این جریان معمولاً پس از پختگی افراد به دلیل عادت والدین نیز ادامه می یابد و زندگی را از کنترل زن و مرد خارج می کند.
منابع:
tebyan.net
aroosi.akairan.com
http://www.farsnews.com
خود کشی و انواع آن Suicide
خودکشی یکی از آسیب های مهم فردی و اجتماعی است که به طور متوسط در میان معتادان و بیماران اعصاب و روان بیشتر است .فرد خودکشی کننده بر این باور است که در زندگی به اهداف و امیال خود نرسیده و زندگی مفهوم خود را از دست داده است ومرگ بهتر از آن است.خودکشی عملی است آگاهانه و کاملاً ارادی که فرد برای پایان دادن به زندگی خویش انجام می دهد.خودکشی ممکن است موفق یا ناموق باشد.
انواع خودکشی :
خودکشی خودخواهانه Egoistic Suicide
خودکشی خودخواهانه حاصل احساسی تنهایی، درون گرایی، انزوا، و یا نوعی اختلال روانی است. معمولا در خودکشی خودخواهانه همبستگی فرد با زندگی خانوادگی ناچیزو سست است؛ زیرا هرچه اعضای خانواده به هم نزدیکتر و صمیصی تر باشند، ایمنی فردنسبت به خودکشی بیشتر می شود . نرخ خودکشی نسبتا بالایی که در مجردان دیده می شود،تایید بر این مدعا است.
خودکشی دگر خواهانه ( نوع دوستانه) Altruistic Suicide
درواقع در این نوع خودکشی فرد وظیفه اخلاقی عمیقی را درخود احساس می کند و علاقه مند می شود تا خود را فدای دیگران کند. وقتی فردی به احساس همبستگی و انسجام قوی نسبت به یک گروه فوق العاده یکپارچه و متحد مقید باشد، ارزش ها و هنجارهای گروه را از آن خودمی داند و بین منافع خود و گروه فرقی نمی گذارد. به عنوان مثال جاسوسی که دستگیر شده،قبل از آن که حرفی بزند و اسراری را فاش کند، کپسول سمی را می بلعد. درجوامعی که از همبستگی گروهی نسبتا بالایی برخوردارند، خودکشی دگرخواهانه بیشتر رواج دارد و زندگی فردی را مجموعه ای از سنت ها و عادتهای رایج به شدت کنترل می کند. البته این نوع خودکشی در جامعه های نوین نیز گاه در ارتش ، یعنی جایی که الگوهای کهن امر و نهی متداول است دیده می شود.
خودکشی ناشی ازبی هنجاری ( آنومیک ) Anomic Suicide
هرگاه نظارتی که جامعه بر رفتارها و هنجارها دارد ضعیف یا حذف شود، حالت "بی هنجاری" یا "نابسامانی"در جامعه به وجود می آید . بی هنجاری از تضعیف وجدان اخلاقی ناشی می شود و عموما با بحران ها ی بزرگ اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی همراه است. عدم تعادل میان آرزوهای افسارگسیخته و وسایل ارضایشان ناگزیر کشمکش های حاد درونی بر می انگیزد که آنها را به خودکشی سوق می دهد.
در دوران بحران های شدید اقتصادی و اجتماعی و زمانی که فشار تورم در جامعه شدید است، احتمال خودکشی بیشتر می شود. چون در چنین مواقعی هنجارهای اجتماعی بیشتر تضعیف می گردد. خودکشی ناشی از بی هنجاری درست در برابر خودکشی های سنتی که از نوع خودخواهانه است، قرار می گیرد . در این نوع خودکشی، فرد به حیاتش نه از آن رو پایان می دهد که هنجاری را شکسته، یا به قانون را زیر پا گذاشته، بلکه بدین سبب دست به خودکشی می زند که بعد از تلاش بسیار زندگی را سراب، پیروزیها را بی فرجام و حیات را پوچ یافته است.
خودکشی تقدیرگرایانه ( جبری) Fatalistic Suicide
این خودکشی نوعی عکس العمل به کنترل و تنظیم افراطی اجتماعی جامعه است، زمانی که جامعه به حد مفرط و شدیدی دست به ” ایجاد نظمی دستوری ” میزند و فرد به شدت تحت تسلط اجتماعی قرار دارد و هر چیزی تحدید شده ،کنترل شده ،منظم ،خشک و بی روح است. در این مواقع حق گزینش از افراد سلب شده و فرد تحت شرایط اجباری ، نمیتواند اهداف و راههای رسیدن به آنها را فراهم کند.4نوع خودکشی فوق توسط امیل درکهایم Emile Durkheim تعریف شده است
خود کشی اُتانازی Euthanasie
این نوع خودکشی که به آن «مرگ آسان» می گویند. این خودکشی مخصوص بیماری های صعب العلاجی است که با رضایت خود از پزشک معالح تقاضا می کنند که به او در داشتن مرگی راحت کمک کند؛ که این نوع مرگ می تواند با تزریق دوز بالای دارو یا قطع کردن اکسیژن و جداکردن دستگاه هایی باشد که به حیات بیمار
کمک می کند. اتانازی در کشورهایی مثل هلند و کانادا در مواردی که احتمال درمان بیمار غیرممکن است به شکلی غیر مستقیم وجهه ای قانونی دارد.
خودکشی آیینیReligious
در کنار مذاهبی که خودکشی را گناه می دانند آیین هایی هستند که طبق اعتقاداتشان دست به خودکشی های گروهی یا فردی می زنند نمونه بارز آن خودکشی «شکم دری» سامورایی هاست. آنها خودکشی را امری شرافتمندانه می دانند و آن را مختص زمان هایی می دانند که گناهی مرتکب شده باشند و خودشان را مستوجب مرگ بدانند برای همین شمشیری را در شکمشان فرو می کنند.
خود کشی ترحمی
در ای نوع خودکشی هدف جلب توجه اطرافیان است برای همین هم به امید داشتن یک خودکشی ناموفق اقدام به خودکشی می کند و طی یک حرکت نمایشی نگاه های دیگران را به سمت خودش می کشاند. مثل عاشق شکست خورده ای که برای بدست آوردن دل معشوق دست به خودکشی نمایشی میزند.
خودکشی پنهان
بیشترین آمار میزان خودکشی را به خودش اختصاص می دهد. در خودکشی پنهان یا مزمن شخص در ظاهر اقدام به خودکشی های معمول نمی زند بلکه در این روش فرد مورد نظر با علم و آگاهی دست به کارها و رفتارهایی می زند که می داند ادامه دادن آنها باعث بروز اختلالات و مشکلات جسمی برایش می شود و او بدون توجه به هشدارهای گوناگون اطرافیان و پزشکان به کار خودش ادامه می دهد. استفاده از داروهای غیر مجاز و یا عدم استفاده از داروهای درمانی تجویز شده و اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی در این گروه قرار می گیرند.
رفتار های قبل ازخودکشی
معمولاً افرادی که اقدام به خودکشی می کنند دارای برخی خصوصیات رفتاری مشترک هستند ؛ اغلب در سطح اقتصادی پایین جامعه قرار دارند و یا این که دچار افسردگی می باشند . اضطراب مزمن ، افسردگی ، تهدید به خودکشی و ... از نشانه های مهم رفتاری هستند که منجر به خودکشی می شوند . این افراد اغلب تصور می کنند که با مشکلی بزرگ وغیر قابل تحمل روبه رو هستند که تنها چاره باقی مانده مرگ است .رفتارهای خودکشانه نتیجه تعامل پیچیده عوامل پزشکی اجتماعی و خانوادگی می باشد . تغییرات اجتماعی که ممکن است با افزایش خودکشی جوانان مرتبط باشد عبارتند ازعوامل افزایش دهنده ی افسردگی کودکی ، کاهش ثبات خانوادگی و افزایش دسترسی به سلاح .
دراروپا بزرگترین موج خودکشی جوانان طی جنگ جهانی بود و ازدلایل آن می توان به بیکاری دسته جمعی ، ناکامی های ناشی ازآن حتی در بین افراد با تحصیلات بالا ، کاهش اعتقادات مذهبی ،مدارا با رفتارهای بحرانی در خرده فرهنگ جوانان و اثرات طلاق بر کودکان اشاره کرد . عوامل بسیاری به نسبت های خودکشی بستگی دارند مانند جنس مذکر ، بیوه گی ، مجرد یا مطلقه بودن ، تمرکز جمعیت ، بحران های اقتصادی ، سکونت در کلان شهرها و شهر های بزرگ ، سابقه اختلافات خانوادگی در زمان کودکی ،اختلالات روانی و بیماری های جسمی .
شاخص های مهم رفتاری قبل از خودکشی
-افسردگی :Depression
-غمزدگی : Melancholy
- گیسختگی در روابط صمیمانه ی شخصی
- سابقه ی خودکشی در خانواده
- سابقه ی اقدام به خودکشی در فرد
- انزوای اجتماعی social isolation
- الکلسیم و اعتیاد Addiction
- فقر ومحرومیت مزمن و بیکاری
- رفتارهای پرخاشگرانه در خانه یا محیط اجتماعی ، خانواده متعارض و آشفته
- صحبت مستقیم یا غیر مستقیم درباره ی خودکشی
- نوشتن وصیت نامه و طرح ریزی قاطع قبلی
- تغییرات ناگهانی در رفتار مانند بی قراری غیرعادی ، ناآرامی و یا انتقال از افسردگی به حالت خوشی و شادمانی که باعث پوشاندن حالات روانی اصلی می شود
- بیماری های روانی ، افسردگی اختلال شخصیت،خود بیمارانگاری و مصرف مواد
- از دست دادن ،همسر ،والدین ،فرزندان ،نزدیکان و دوست صمیمی
- سابقه بستری شدن در بیمارستان روان پزشکی
- آزار و رنجیدگی از نوع غیر قابل تحمل برای فرد
- بیماری مزمن جسمی
لذا با توجه به موارد فوق در افراد می توان به نحوی به بیماران یا افراد در معرض خطر کمک نمود تا از این اقدام تخریب کننده ممانعت نمود.
مهمترین کشمکشی که فرزندان پس از طلاق والدین به آن دچار میشوند، ترس از دست دادن پدر یا مادر با هم است. بزرگترین ترس کودکان از این است وقتی که به محبت پدر و مادر نیاز دارند، والدین آنها را ترک کنند و تنها بگذارند.
بسیاری از والدین نگران اثرات منفی طلاق بر روی کودکان خود هستند و برخی از آنها به همین خاطر از طلاق صر ف نظر می کنند. اهمیت زیادی دارد که والدین از میزان تأثیرات طلاق بر روی کودکان درک روشنی داشته باشند تا بتوانند از تأثیرات منفی آن بکاهند.
این نکات را از یاد نبرید:
۱) تأثیرات طلاق بر روی کودکان تأثیرات بالقوه ای هستند.
۲) این تأثیرات در گروه های مختلف سنی کودکان متفاوت است.
۳) میزان این تأثیرات به عوامل زیادی بستگی دارد که تقریبا تمام آنها در کنترل شما هستند.
طلاق همه اعضای خانواده را دچار اضطراب میکند، ولی برای فرزندان ناگوارتر است. تأثیر مستقیم طلاق بر فرزندان تولید عواطف آزاردهنده از جمله ترس، خشم، گیجی و بهتزدگی است.
خوشبختانه کودکان میتوانند پس از مدتی به حیات طبیعی خود بازگردند. البته در این رابطه نقش والدین بسیار اساسی است. آنان باید کودکان خود را زیر چتر حمایت خود قرار دهند و هدایت صحیح را از آنان دریغ نکنند.
طلاق بهخصوص بر کودکان در دوران ابتدایی تحصیل تأثیر عمیقتری میگذارد.
حس عدم امنیت کودکان را بهشدت آزار میدهد و آنها از بازگو کردن شرایط خانواده خود احساس شرمساری دارند.
حتی پس از مدتی ممکن است که بچهها خود را سرزنش کنند. در این باره، واکنش بچهها متفاوت است. برخی غم و درد نهان خود را ابراز میکنند و بعضی دیگر آن را پنهان میکنند.
۱- ترس و اضطراب:
ترس و اضطراب بهخصوص دامن گیر بچههایی میشود که مدارس ابتدایی را میگذرانند. طلاق با خود حس عدم امنیت را در کودکان میپروراند. پس از طلاق برخی از بچهها از حس عمیق ناتوانی رنج میبرند.
بچههای کوچکتر گاه فکر میکنند که والدین در فکر ترک آنها هستند و این حس ناامنی آنها را تشدید میکند. درگیری والدین نیز استرس و اضطراب بچهها را شدت میبخشد.
امکان دارد که عوارض فیزیکی از جمله سردرد، درد معده و غیره در کودکان نمایان شود.
واکنش بچههای بزرگتر عموماً انزوا و خلوت گزینی است که خود گواه دیگری بر ترس و نگرانی آنهاست.
۲- خشم و از کوره دررفتگی:
خشم نیز یکی دیگر از مظاهر رفتاری است که کودکان بهخصوص در مدارس ابتدایی از خود نشان میدهند. گاه بچهها از والدین خشمگین هستند و آنها را سرزنش میکنند. بچههای بزرگتر گاه آشکارا والدینشان را شماتت میکنند.
خشم بچهها گاه با زیر سؤال بردن قوانین خانه و یا وظایفشان جلوهگر میشود. گاه نیز بهشکل فعال فرزندان طلاق با بچههای دیگر به زدوخورد میپردازند
۳- ایجاد زمینه های وسواس در دختران و پسران:
وسواس تکرار بدون اراده و افراطی اعمال و کارهای روزمره است .
۴- بروز افسردگی در کودکان و نوجوانان:
در این نوع بیماری اجتماعی، فرد فاقد احساس لذت یا درک کمتری از زندگی روزمره است، بی اشتهایی بر او چیره شده و خستگی به طور مداوم در ارگانیسم بدن وی مشاهده می شود.
۵- به وجود آوردن زمینه های اضطراب:
در نوجوانان حالتی شبیه به احساس ترس، نگرانی و تشویش به وجود می آید. در این بیماری علائم بیم از آینده در رفتار نوجوانان مشهود است. نوجوان با توجه به سستی مبانی خانواده از تفکر در مورد برنامه ریزی مدون برای حرکت های دسته جمعی و گروهی وحشت دارد.
۶- ایجاد روحیه پرخاشگری و عصیان در نوجوانان:
نتیجه محرومیت های مداوم از مهر و محبت پدری است. در این نوع بیماری چون نوجوان امکان مذاکره حضوری و مستقیم و متقابل با پدر و مادر خود را نمی یابد و از طرفی سؤال های خود را بی جواب می بیند، روحیه عصیان و پرخاشگری در او به وجود می آید. رفتارهای پرخاشگرانه در اعمال و گفتار نوجوانانی که خانواده های آنان از همدیگر جدا شده اند کاملاً مشهود است.
۷- بی قراری:
این بیماری با شدت و ضعف در نوجوانان خانواده هایی که شاهد جدایی پدر و مادر خود بوده اند مشاهده می شود. حالتی که فرد در مقابل هرگونه عاملی تحریک پذیر است یعنی حتی در مقابل محرک های ضعیف
عکس العمل شدید نشان می دهد.
۸- حسادت، سوءظن و سماجت:
در نوجوانان خانواده هایی که والدین آنها از هم جدا شده اند این حساسیت ها دیده شده است. این گروه از نوجوانان در مقابل همراهان و همسالان خود حساسیت بیشتر و زیاده از حد نشان می دهند.
۹- قربانی روحی و عاطفی:
کودکان اولین قربانی طلاقند، قربانی روحی، عاطفی و حتی گاهی جسمی. کودک پس از طلاق در خانواده گیج و حسرتزده است و کمتر میتواند تعادل خود را حفظ کند، بویژه کودکی که با پدر و مادر بسیار مانوس است و دائما در دامان آنان و نازپروردهشان بوده است.
۱۰- وحشت از زندگی:
کودکی که والدینش از هم جدا شدهاند، خانه را محل وحشت میداند و بیشتر در جستجوی پناهگاهی دیگر است؛ پناهگاهی که برای او تسلیبخش و محل امن و راحتی باشد.
بسیاری از بیاعتناییهای کودک به دنیا و دیگران هنگام جدایی والدین پیش میآید و این از آن جهت است که روح محدود و کوچک طفل، نمیتواند آن را تحمل کند.
۱۱- یتیمی کودکان:
کودکان پس از طلاق و جدایی والدین، حقیقتا یتیم میشوند. مخصوصا اگر خردسال باشند دردشان عظیمتر است؛ چون طفل در هر سطحی از آسایش و امکانات باشد، باز نیاز به مادر دارد. این درد برای کودکان سنگین است که نمیتوانند خود را به مادر یا پدر برساند و برای دیدار آنان باید منتظر اوقات رسمی باشند.
گاهی طفل نیمهشب برمیخیزد و مادر را طلب میکند. پیداست در آن صورت چه حالی به او دست خواهد داد. این که در اثر اختلاف پدر و مادر، مادرش در خانه نیست و مثلا فردا باید او را ببیند دردی عمیق است.
۱۲- دربهدری و نابسامانی:
حاصل طلاق، دربهدر کردن و نابسامانی فرزندان و به خود واگذاشتن آنان یا سپردن فرزندان به دست نامادری یا ناپدری است که ممکن است آنها را زجر بدهند. پس از طلاق، کودک مجسمهای متحرک و عروسکی است که گاهی نزد مادر، زمانی پیش پدر، هنگامی نزد عمه، خاله، دایی و گاهی هم در پرورشگاه است و پیداست این دست به دست شدنها، عادت یافتن لحظهای به خویها و تربیتها و فرهنگهای متفاوت چه تاثیری نامطلوب در روان کودک و در فرم تربیتی او میگذارد.
۱۳- احساس گناه:
گاهی کودک در جدایی والدین احساس گناه میکند. گمان دارد چون شیطان بوده و پدر و مادر را اذیت کرده، والدین آنان جدا شدهاند. این مساله بیشتر از زبان معصومانه آنان شنیده میشود که: «مامان! بیا دیگه تو را اذیت نمیکنم». یا میگویند: «بابا! بیا قول میدهم دیگر شیطنت نکنم» اینان خود را مسوول احساس میکنند و گمان دارند اشتباهی را مرتکب شدهاند.
۱۴- گیجی و بهتزدگی:
پس از طلاق، کودک مات و مبهوت میشود و حتی انگیزه تحصیل را از دست میدهد و با افت تحصیلی مواجه میشود. گاهی بیمار میشوند و در جستجوی پناهی برای مهرورزی، دلجویی و نوازش هستند، اینان به حقیقت بیمار نیستند، بلکه نقطه اتکای خود را از دست دادهاند، بدینسان با دارو نمیتوان درمانشان کرد، بلکه با نوازش میتوان درد آنان را علاج کرد.
۱۵- تاثیر منفی در رشد:
بررسیها نشان دادهاند کودکانی که از مادر جدا شدهاند، رشدشان کمتر از آنانی است که از مادر خود جدا نیستند؛ اگرچه مادر یک مربی پرورش یافته نباشد و در شرایط بهداشتی روانی مناسب تربیت نیافته باشند، فقدان مادر جلوی شکوفا شدن کودک را در تمام زمینهها میگیرد و در شخصیت عاطفی او اثر منفی میگذارد.
۱۶- بدبینی به پدر و مادر:
کودکان پس از جدایی والدین، معمولا به یکی از والدین، پدر یا مادر بدبین میشوند و به او با نظر کراهت مینگرند. معمولا یا طرفدار پدر میشوند یا طرفدار مادر که در هر دو صورت برای فرزند و حتی والدین نامطلوب است. ضروری است والدین لااقل در برابر کودک، عکسالعمل مناسب داشته باشند و در حضور آنان از هم بدگویی یا شکوه نکنند.
۱۷- کمبودهای عاطفی:
کودکی که از پدر یا مادر جدا شده، از مهر و نوازش دو طرف سیراب نیست و اغلب با تشنگی عاطفی مواجه است و بعید نیست در جستجوی محبت، به دام افراد شیادی بیفتد و عفت و پاکدامنی خود را از دست بدهد، امری که در جوامع مختلف به نمونههای بسیاری از آن برخورد میکنیم.
۱۸- نابهنجاری کودکان:
بالاخره کودکانی که والدین آنان از هم جدا شدهاند، کودکانی عادی و بهنجار نیستند. بررسیهای روانشناسان آلمان نشان داده است اینان اغلب محروم از عاطفه و در بزرگسالی افرادی برای شرارت و جنایت خواهند بود.
طلاق در معنای کلی آن در ذهن بسیاری از افراد فی نفسه امری نامطلوب و ناخوشایند تلقی می شود. بسیاری از زوجین پس از ناکامی و با نهایت درماندگی، طلاق را به عنوان تنها راه حل انتخاب می کنند. روند رو به رشد طلاق در ایران به ویژه در سال های اخیر، نشان می دهد که زشتی و قبح این پدیده در جامعه ما کمرنگ شده است.
جالب است بدانیم بیشتر طلاق ها در سال های اول زندگی و به صورت دقیق تر نیمی از طلاق ها در هفت سال اول زندگی رخ می دهد. یعنی دوره ای که زن و مرد بیشتر بر اساس مسائل احساسی و هیجانی تصمیم گیری می کنند و شاید بتوان گفت که هنوز به شناخت درست و منطقی از انتظارات و مسئولیت های زندگی زناشویی دست نیافته اند.
بسیاری از والدین نگران اثرات منفی طلاق بر روی کودکان خود هستند و برخی از آنها به همین خاطر از طلاق صرف نظر می کنند. اهمیت زیادی دارد که والدین از میزان تأثیرات طلاق بر روی کودکان درک روشنی داشته باشند تا بتوانند از تأثیرات منفی آن بکاهند.
استقلال در کودکان زیر 7 سال
روحیه ی استقلال طلبی را می توان در کودکان از همان ابتدا شکل داد و تقویت کرد. اما باید توجه داشت که فرزندِ شما تا یک سالگی نیاز جدی به شما دارد تا دوران دلبستگی را به خوبی بگذراند؛ اما از آن پس، با راهکارهای ذیل علاوه بر اینکه از محبت های بی دریغ و حمایت شما بهره مند می شود، می توانید از وابستگی او بکاهید و بر استقلالش بیفزایید:
1-جداسازی برای خواب:
12 تا 18 ماهگی مناسب ترین سن جداسازی کودک برای خواب است، اتاق مستقل روحیه ی استقلال را در او ایجاد می کند. البته اگر هم امکان در اختیار قرار دادن اتاق جداگانه را ندارید می توانید قسمتی از اتاق خواب را به کودکتان اختصاص دهید و این کار را می توانید با پارتیشن بندی به صورت زیبایی انجام دهید.
نکته ای که والدین باید در نظر داشته باشند، این است که 3 اتفاق مهمی که می تواند وابستگی کودک به مادر را کم تر کند شامل: جداسازی خواب کودک ، از شیر گرفتن او و از پوشک گرفتن اوست، هر کدام از این مراحل برای کودک و مادر ایجاد فشار خواهد کرد؛ برای اینکه این مراحل را به خوبی پشت سر بگذاریم باید توجه داشته باشیم تا بعضی از رخدادها و رویدادها در مراحل تربیتی نکات مهمی دارد که همزمانی این امور با یکدیگر ممکن است آسیب هایی به کودک بزند و از آنجاییکه فشار بیشتری را به او تحمیل خواهد کرد ممکن است نتیجه ی مطلوب را ندهد و باعث شود تا دیرتر به این امر دست یابیم.
اگر مطالب مربوط به این سه مرحله را قبلا مطالعه نکرده اید در آخر مقاله لینک مربوط به آنها قرار داده شده است.
2- واگذاری امور شخصی :
کودک از 2 سالگی به بعد مایل است کارهای شخصی اش (غذا خوردن، لباس پوشیدن، به پا کردن کفش و...) را خود انجام دهد . حتی این میل گاهی در کودکان 6 ماهه هم دیده می شود که دست مادر را کنار می زند تا خود شیشه ی شیر را بگیرد؛ پس به این میل فطری اش توجه و از آن استفاده کنید.
برای انجام امور شخصی کودک، زمان ویژه ای را در نظر بگیرید تا او را به هنگام رفتن به مهمانی در تنگنا قرار ندهید و دستپاچه نکنید. در صورت ضرورت می توانید از او بخواهید تا برخی کارها (کشیدن زیپ شلوار، بستن دکمه های پیراهن، بستن بند کفش و...) را داخل خودرو انجام دهد.
آخر این مقاله، مطلبی با عنوانِ «لذت اولین گام های زندگی کودک» لینک شده است که هم آن مطلب و هم نظرات مامانای فهیمِ مدرسه ، بسیار قابل تامل و آموزنده خواهد بود.
3- بازی:
بازی هایی از قبیل خاله بازی یا خانه بازی می تواند استقلال او را تقویت کند ، زیرا در قالب بازی، زندگی مستقلانه را تمرین می کند.
چند توصیه:
-از مراقبت شدید کودک خود بپرهیزید.
-در ناسازگاری های او با خواهر و برادرش دخالت نکنید.
-مو، بلوز و یقه ی او را صاف نکنید.
-اگر کسی از فرزند شما مطلبی را می پرسد، به جای او پاسخ ندهید.
این امور استقلال کودک را به خطر می اندازد.
استقلال در کودکان دبستانی
برای ایجاد روحیه ی استقلال در کودکان دبستانی خود ، از راهکارهای زیر استفاده کنید:
1-برنامه ریزی درسی:
با نظر خودش ، برنامه ی درسی را تنظیم کنید تا بر اساس آن ، امور مربوط به مدرسه را انجام دهد و مجبور نباشید دائم در این مساله دخالت کنید و او را متکی به خودتان بار آوردید. در هنگام برنامه ریزی علاقمندی های کودک را در نظر بگیرید. مثلا اگر دوست دارد برنامه کودک ببیند، آن را هم در برنامه ی خود منظور کند و همچنین زمانی را برای بازی ، غذا خوردن و بقیه ی امورِ او در نظر بگیرید و در تمام مراحل با کودک خود مشورت کنید. ساعتی را به او هدیه بدهید که بوسیله ی آن زمان درس خواندن و کارهایش را تنظیم کند، مثلا به او یاد دهید که ساعت را کوک کند و در برنامه های خود آن را به کار ببرد.
2- رفت و آمد به مدرسه:
در صورت امکان (نزدیکی راه، امنیت خیابان، دوستان خوب و...) اجازه دهید خودش به مدرسه برود و از همراهی او بپرهیزید.
3- اردوها:
در صورت اطمینان از مراقبت مربیان در اردوها، او را از رفتن به اردو منع نکنید. با توجه به انجام امور شخصی در اردو، استقلال او تقویت خواهد شد.
4- جمع همسالان:
با فرض داشتن همسالان خوب، اجازه دهید زمانی را با آنان باشد . حتی می تواند گاهی شب را نیز در منزل دوستان خوب و نزدیکان قابل اعتماد بماند. (البته توجه به این امر ضروری به نظر می رسد که اگر از نوعِ تربیت و اعتقادات کسانی که کودک می خواهد بدون حضور شما در کنارشان باشد اطلاعی ندارید و یا آن را مغایر با خود می بینید، این کار نه تنها به سود کودک نخواهد بود بلکه قطعا زیان هایی را نیز به او وارد خواهد کرد.)
5- خرید وسایل شخصی:
فرزند شما در سنی است که می تواند برخی از وسایل مورد نیاز خود (لوازم التحریر، جوراب، وسایل زینتی اتاق خود و...) را خود و بدون حضور شما بخرد. این عمل در استقلال او بسیار موثر است.
6- اعطای حق انتخاب:
به او اجازه دهید انتخابگر باشد. شما می توانید در مسائل گوناگون زندگی، چند گزینه ی خوب را در اختیارش قرار دهید تا یکی را برگزیند. مثلا به جای اینکه به او بگویید: «برو حمام» می توانید بگویید: «الان حمام می روی یا بعد از دیدنِ برنامه کودک؟»
چند توصیه:
-در حضور او درباره اش با دیگران سخن نگویید. این رفتار باعث می شود خود را بنده ی زرخرید شما بداند.
-وقتی از شما درباره ی مساله ای نظر می خواهد، بی درنگ نظر ندهید. ابتدا بگویید: نظر خودت چیه؟ اگر نظر خوبی داشت، بگویید نظرِ من هم همین است و اگر نظر مناسبی نداشت، نظر دهید؛ ولی نظر او را هم به طور کامل رد نکنید.
-وقنی نظری می دهد (به ویژه در جمع) هرگز با جمله هایی از قبیل این که «کسی نظر تو را نخواست» یا «این مطلب به بچه ها مربوط نمی شود» و ... او را خجالت زده نکنید.
-هنگامیکه که از مدرسه، اردو، منزل نزدیکان یا برنامه ای تفریحی برمی گردد، او را سوال پیچ نکنید که آیا خوش گذشت؛ مربیان چه کسانی بودند؛ چه کارهایی انجام دادید و... فقط کافیست به او خسته نباشید بگویید (در صورتیکه خودش مایل بود درباره ی برنامه هایش سخن بگوید، با علاقمندی به سخنانش گوش فرا دهید و این را هم در نظر داشته باشید اگر با کودک خود رابطه ی دوستانه داشته باشید و او احساس نکند که شما به او اعتماد ندارید ، خودش با علاقمندیِ زیاد مایل است تا اتفاقاتی که برایش افتاده است را در تمام مراحل زندگی با شما در میان بگذارد و شما هم با میل و رغبتی که به این امر نشان می دهید، شور و اشتیاق او برای تعریف کردن را بیشتر خواهید کرد. توجه داشته باشید هنگام گوش دادن به سخنانش دست از کار بکشید و اگر تلویزیون روشن است آن را خاموش کنید و به چهره ی او نگاه کنید و احساسات و عواطف او را مهم بشمارید)
سفارش انواع شیرینی ،کیک و دسردر اصفهان
https://www.instagram.com/valentino.cake/
اگر مغزهای ما کامپیوتر بودند، به راحتی یک چیپ به آن اضافه می کردیم و حافظه مان را ارتقا می دادیم، اما مغز انسان از پیشرفته ترین ماشین ها نیز پیچیده تر است پس برای بهبود آن به تلاش بیشتری نیاز است.اگر مغزهای ما کامپیوتر بودند، به راحتی یک چیپ به آن اضافه می کردیم و حافظه مان را ارتقا می دادیم، اما مغز انسان از پیشرفته ترین ماشین ها نیز پیچیده تر است پس برای بهبود آن به تلاش بیشتری نیاز است. درست مانند ماهیچه های بدن، توانایی شما برای به یاد آوردن چیزها با تمرین حافظه و تغذیه آن با یک رژیم مناسب و دیگر عادت های سالم زندگی کردن افزایش می یابد. مراحلی هستند که شما با طی کردن آنها حافظه تان را تقویت کرده و ظرفیت آن را بازیابی می کنید. اول بهتر است بدانیم چگونه به یاد می آوریم؟
حافظه چیست ؟
به بیان ساده، حافظه فعالیتی ذهنی است که طی آن اطلاعاتی که آموخته ایم یا تجربه کرده ایم، فراخوانی می شوند. این تعریف ساده پروسه پیچیده ای را پوشش می دهد که بخشهای مختلفی از مغز را در بر می گیرد و از راههای مختلف به ما خدمت می کند.حافظه می تواند کوتاه مدت و بلندمدت باشد، در حافظه کوتاه مدت ذهن شما اطلاعات را برای چند ثانیه یا چند دقیقه ذخیره می کند. مثل مدت زمانی که شما یک شماره تلفن را می گیرید یا در بین قیمتهای تعداد زیادی کالا جستجو می کنید و انها را با هم مقایسه می کنید. این حافظه ضعیف است و البته به همین منظور ساخته شده است.مغز شما به زودی پیغام "دیسک فول" می دهد اگر هر شماره تلفنی را که می گیرید یا هر موضوعی را که در تلویزیون می بینید به خاطر بسپارید. مغز شما به گونه ای است که بطور متوسط هفت آیتم را به خاطر بسپرد، به همین دلیل است که شما برای چند دقیقه شماره تلفن جدید را بخاطر می آورید اما برای هر بار خرید آنلاین باید کارت اعتباری را جلوی خود نگه دارید.
حافظه بلندمدت شامل اطلاعاتی است که شما برای حفظ کردن آن خودآگاه یا ناخودآگاه تلاش به خرج می دهید. بخاطر اینکه شخصاً برای شما مهم است (برای مثال اطلاعاتی درباره خانواده و دوستان)،شما به آن نیاز دارید(مثل طرز عملکردی شغلی، ماده ای که مشغول مطالعه و آزمایش روی آن هستید) یا تاثیر عاطفی دارد(اولین باری که ماهیگیری کردید، روزی که عموی شما فوت کرد).برخی از اطلاعاتی که در حافظه بلندمدت ذخیره می شوند برای بازخوانی نیاز به تلاشی خودآگاه دارند. خاطرات اتفاقی که خاطراتی شخصی هستند درباره تجربیات شما در زمانهایی خاص. خاطرات معنایی (اطلاعات حقیقی و واقعی که به زمان و مکان مربوط نمی شوند) که می توانند هر چیزی باشند مانند نام سیاره ها و رنگ موی فرزندتان. نوعی از حافظه بلندمدت مربوط به مهارتها و امور روزمره ای است که شما اغلب اجرا می کنید و نیاز به بازخوانی هوشیارانه ندارند.بخشهای اصلی مغز که بویژه در تشکیل و حفاظت حافظه مهم هستند.هیپوکامپوس یک ساختار اولیه در مغز به تنهایی بزرگترین نقش را در پردازش اطلاعات حافظه به عهده دارد.
بادامه، قسمتی بادامی شکل در نزدیکی هیپوکامپوس، پردازش احساسات را به عهده دارد و خاطراتی را که شامل احساسات می شوند در حافظه حک می کند.قشر مخی لایه خارجی مغز بیشترین حافظه بلندمدت را در نواحی مختلف نگهداری می کند (بر اساس اینکه آن اطلاعات شامل چه پردازشی می شوند: زبان ی، ورودی حسی، حل مشکل و...)علاوه بر این حافظه ارتباط بین اجزای شبکه مغز یعنی نورون ها را نیز شامل می شود.
مراحل تشکیل و نگهداری در حافظه
مغز طی سه مرحله عملیات تشکیل و نگهداری خاطرات را انجام می دهد :
▪ اکتساب: اطلاعات جدید از طریق راه های میان نرون ها وارد مغز شده و به منطقه اختصاصی خود می رسد. کلید رمزگذاری اطلاعات برای نشستن در حافظه، تمرکز است. اگر شما با توجه و علاقه روی اطلاعات تمرکز نکنید، آنوقت مثال بارز: از این گوش وارد می شود و از گوش دیگر بیرون می رود، خواهید بود! به همین دلیل است که معلمان همیشه از دانش آموزان می خواهند که به درس توجه کنند.
▪ استحکام: اگر شما به خوبی تمرکز کرده باشید تا اطلاعات جدید در مغز شما رمزگذاری شوند، هیپوکامپوس سیگنالی می فرستد تا این اطلاعات در حافظه بلندمدت شما ذخیره شوند. این اتفاق سریع تر رخ می دهد اگر مورد به چیزی مربوط باشد که شما از قبل می دانید یا باعث برانگیختن عواطف شما شود.
▪ بازیابی: وقتی شما اطلاعات را بازخوانی می کنید، مغزتان باید همان الگو از سلولهای عصبی را فعال کند که برای ذخیره از آن استفاده کرده بود. هر چقدر شما بیشتر به آن اطلاعات نیاز پیدا کنید، نگهداری آن در میان ارتباطات سلولهای عصبی سالم راحت تر خواهد بود.
نکاتی برای تقویت و بهبود حافظه :
آیا احساس می کنید حافظه ضعیفی دارید؟ احتمالا در هنگام پردازش اطلاعات عادتهای غیرمفیدی دارید که باعث این امر می شود. به غیر از بیماری ها، اختلالات یا جراحت ها، شما می توانید حافظه خود را بهبود بخشید.
▪ تمرینات مغزی: حافظه مانند قدرت ماهیچه هاست: "از آن استفاده کن و گرنه از دستش می دهی". تازگی و تحریک حسی مبنای تمرین مغزی است. اگر شما روال روزمره زندگی تان را بشکنید و بتوانید برای انجام کارهای خود چالشی ایجاد کنید، آن زمان از گذرگاه هایی در مغزتان استفاده خواهید کرد که قبلاً استفاده نکرده بودید. مانند اینکه دندان هایتان را با دست دیگرتان که به آن عادت ندارید مسواک بزنید و در اینصورت ارتباطات کوچک در سمت غیرغالب مغز ایجاد می شود.
یا از تمرینات عصبی کمک بگیریدتا مجبور شوید از توانایی ذهنی خود در راه های غیرمعمول استفاده کنید مثلا با چشمان بسته حمام کنید و لباس بپوشید. درباره موضوعی که تابحال به آن توجهی نداشته اید و چیزی نمی دانستید، یک دوره آموزشی بگذرانید، یک بازی استراتژیک یاد بگیرید، روشهای آشپزی نا آشنا و جدیدی را امتحان کنید. این بهترین راه برای فعالیت سیناپس های عصبی است.
غیر از راه های ویژه ای که در بالا گفتیم، راه های معمولی نیز هستند که به شما کمک خواهند کرد :
توجه کافی داشته باشید: بدون توجه چیزی در مغز شما رمزگذاری نمی شود، در نتیجه آن را یاد نخواهید گرفت و متعاقباً چیزی به یاد نخواهید آورد. ۸ ثانیه طول می کشد تا یک نمونه از اطلاعات در هیپوکامپوس شما پردازش شود و وارد بخش اختصاصی اش شود. پس در هنگام تمرکز، همزمان چند کار را انجام ندهید! اگر به سرعت حواستان پرت می شود، اطلاعات را در جایی دریافت کنید که ساکت باشد و چیزی باعث انقطاع تمرکز نشود.بسیاری از مردم از طریق بصری فرا می گیرند. در بهترین حالت آن مطلب را باید بخوانند یا آن موضوع را بصورت تصویری مشاهده کنند. اما بعضی از مردم از طریق شنوایی یاد می گیرند. آنها باید اطلاعات را ضبط کنند و انقدر گوش دهند تا به خاطر بسپارند.
▪ از حواس پنج گانه برای بخاطر سپردن استفاده کنید: حتی اگر از طریق بصری بهتر یاد می گیرید، آنچه را که می خواهید بخاطر بسپرید بلند بخوانید. اگر می توانید آن را موزون و ریتمیک بخوانید، سعی کنید آن را به ویژگی هایی همچون رنگش، بافت، بو یا مزه اش ربط دهید. عمل فیزیکی دوباره نوشتن اطلاعات می تواند کمک بسیاری به شما کند مانند اینکه آن را در مغز شما حک کند.اطلاعات جدید را به آن چیزهایی که از قبل می دانستید ربط دهید مثل اطلاعات جدید که بر پایه شناخت قبلی شما تشکیل می شود یا مثلا آدرسی از شخصی که در خیابانی زندگی می کند و شما آن خیابان را بخاطر شخص دیگری که از قبل می شناختید و آنجا ساکن است، به یاد دارید.
▪ سازماندهی اطلاعات: آدرس ها و قرارهای ملاقات را در دفترچه و تقویم بخصوصی یادداشت کنید، خیلی از مردم این اصل ساده را نادیده می گیرند! درباره مسایل پیچیده یادداشت بردارید سپس آنها را دسته های مختلف تقسیم کنید. از متن و تصویر با هم برای یادگیری استفاده کنید.درباره اطلاعات پیچیده تر، اول روی اصول بنیادی تمرکز کنید و نه بخاطر سپردن تک تک جزییات. تمرین کنید که بتوانید مطلب را به زبان خودتان برای دیگران شرح دهید.وقتی در یک روز چیزی را می آموزید همان روز برای مثال چندین ساعت بعد آن را دوباره مرور کنید و با فواصل زمانی این کار را تکرار کنید. محققان "مرور مطالب با فاصله" را تاثیر گذار تر از یادگیری با شتاب و شب امتحانی می دانند.
▪ انگیزه و نگرش مثبت: به خودتان بگویید که مصممید آنچه را باید حفظ کنید، یاد بگیرید و مطمئن باشیدقادر به انجام آن خواهید بود! اگر مدام مثل برخی از مردم بگویید که حافظه ضعیفی دارید توانایی مغز برای بخاطر سپردن کم می شود. درحالیکه افکار مثبت برای شما امید به موفقیت و بازخورد مفید در پی خواهد داشت.
عادتهای سالم
▪ ورزش منظم: میزان اکسیژن را در مغز افزایش می دهد، ریسک اختلالاتی را که منجر به از دست دادن حافظه می شود کاهش می دهد ماننده دیابت و بیماری های قلبی عروقی. افزایش تاثیر مواد شیمیایی مفید مغز و حفاظت از سلولهای آن نیز از دیگر تاثیرات ورزش است.
▪ مدیریت استرس: کورتیزول ، هورمونی که موجب استرس می شود، اگر کنترل نشود می تواند به هیپوکامپوس آسیب وارد کند. استرس همچنین تمرکز را مشکل می کند.
▪ خوب خوابیدن: خواب برای حفاظت از حافظه ضروری است. اختلالات خواب شما را خسته نگه می دارد و در نتیجه قدرت تمرکز از بین می رود.
▪ اجتناب از سیگار: سیگار ریسک اختلالات عروقی را افزایش می دهد که باعث سکته می شود و انسداد سرخرگ از رسیدن اکسیژن به مغز جلوگیری می کند.
مواد غذایی
ویتامین ب بخصوص ب۶ و ب۱۲ و اسید فولیک، سلولهای عصبی را مغز را محافظت می کند و اسید آمینه را که برای نرون ها سمی است، می شکند. آنها همچنین باعث ساخت گلبولهای قرمز می شوند که با خود اکسیژن حمل می کنند. (بهترین منبع: اسفناج و برگهای سبز، بروکلی، مارچوبه، توت فرنگی، هندوانه، مرکبات، سویا)
آنتی اکسیدان مثل ویتامین سی و ئی و بتا کاروتن رادیکال های آزاد را از بین می برند. همچنین جریان اکسیژن را بهبود می بخشد. بهترین منابع: زغال اخته، سیب زمینی ، گوجه فرنگی، اسفناج، بروکلی، چای سبز، دانه ها مرکبات و جگر)
امگا۳ و اسیدهای چرب در مغز متمرکز می شوند و با فعالیت شناختی در تقابل هستند. آنها چربی های سالم نامیده شده و از کلسترول بالا جلوگیری می کند. (منابع : ماهی های قزل آلا، شاه ماهی، تون، هالیبوت، اسقومری. روغن درخت گردو)
سایت فریا ( www.farya.com )
یکی از راه های از شیر گرفتن کودک، زمانی که محدودیتی برای شیر خوردن کودک وجود ندارد این است که به کودک اجازه دهید خودش درباره زمان قطع شیر مادر تصمیم بگیرد به این ترتیب که نه به او شیر تعارف کنید و نه مانع شیر خوردنش شوید. بدین ترتیب کودک شما تنها زمانهایی که نیاز جسمی و عاطفی زیادی به شیر مادر دارد از آن استفاده خواهد کرد. این روش اگر چه خیلی کند است اما اگر مادر با کودک ارتباط زیادی داشته باشد و کودک را تشویق کند و همچنین او را با غذاهای دیگر سیر کند، کودک خود به خود از راه های دیگر نیاز جسمی و عاطفی خود را برطرف می کند و کم کم بدون هیچ درد سری شیر مادر را رها می کند. با این حال ممکن است مجبور شوید کودک را با روشهای دیگری از شیر بگیرید بنابر این به توصیه ها در ادامه مطلب توجه کنید.
روشهای سنتی از شیر گرفتن
طعم نا خوشایند به جای شیر مادر: یکی از روشهای معمول برای از شیر گرفتن کودک، استفاده از داروهای گیاهی تلخ است. مادر قبل از اقدام به شیر دادن، موضع شیردهی را با داروی تلخ گیاهی نظیر صبرزرد، کلپوره و... آغشته کرده، به محض اینکه کودک شروع به شیر خوردن می کند، به جای طعم شیرین شیر، دهانش تلخ و از شیر خوردن منصرف می شود. از جمله آثار نامطلوب این روش آن است که گیاهان دارویی مصارف درمانی خاص خود را دارند و هر دارو در جهت درمان یک بیماری به کار می رود. به عنوان مثال صبرزرد جزو داروهای مسهل است و در صورت مصرف زیاد ممکن است کودک را دچار اسهال کند. مصرف بیش از اندازه کلپوره نیز به ویژه برای کودکان حالت مسموم کننده دارد.
* در مواقعی نیز مادر با زخمی یا بد نما جلوه دادن سینه، حس ترحم کودک را بر می انگیزد. در نتیجه شیرخوار برای اینکه مادرش احساس ناراحتی نکند شیر نمی خورد. از جمله معایب این روش نیز می توان به آثاری که این کار می تواند بر روح کودک بگذارد، اشاره کرد. در این حالت کودک قلباً برای مادر متأسف می شود. گاهی هم ممکن است کودک از این وضعیت بترسد و مشکلی بر مشکلات بیفزاید.ضمن آنکه بعد از رفع مانع، کودک مجدداً جهت خوردن شیر اقدام می کند و بعد از آن، حرفهای مادر را دروغ می پندارد و برای حرف او ارزش قایل نمی شود.
روش تدریجی اما قاطع :
روش تدریجی اما قاطع ، برای از شیر گرفتن کودک موفق ترین روش است . برای کودک 6 ماهه اجرای برنامه شیردهی هر چهار ساعت یک بار مناسب است . ضمن اینکه می توان به تدریج غذای کمکی را در تغذیه کودک وارد کرد . با اعمال این روش مادر می تواند برنامه ریزی غذایی برای کودک داشته باشد در نتیجه با اعتماد به نفس در پیشرفت و پیش بینی مسایل به پیش برود . شروع به دادن مایعات در لیوان مخصوص کودک و یا با قاشق ، بغل کردن عروسک ، خرس کوچولو یا قطعات پارچه ای دیگر جانشین خوبی برای دلبستگی کودک به شیر مادر شمرده می شود .
وقتی فواصل شیردهی مشخص شد مادر می تواند حذف تدریجی وعده های شیر را شروع کند . حق انتخاب با مادر است . بعضی ها ابتدا حذف شبانه را در نظر می گیرند ، برخی ترجیح می دهند ، شیر دادن وقت ناهار را اول قطع کنند . چون اطمینان دارند کودک به جای شیر ، غذای کافی برای خوردن دارد . اما اغلب بهتر است مادر بعد از خوردن یک غذای سفت ، یعنی زمانی که کودک سیر است به او شیر بدهد .
این مسأله مهم است که وقتی یک نوبت شیر دادن حذف شد مجدداً در لحظه های بی تابی کودک برقرار نشود . ممکن است کودک با صدای بلند اعتراض خود را بیان کند ولی مادر باید هدف نهایی خود را به خاطر داشته باشد چون هر گونه تردید موجب تشدید تقاضاهای کودک می شود . وقتی مادر تصمیم خود را گرفت ، قاطعیت تصمیم او ، به کودک انتقال می یابد . تغذیه قبل از خواب و یا هنگام صبح آخرین نوبتهایی هستند که باید حذف شوند پس مادر می تواند این نوبت را تا زمانی که کودک علاقه خود را از دست بدهد ، حفظ کند .
زمان مناسبی برای این کار انتخاب کنید
اگر کودک بیمار است یا پرستار جدیدی به منزل آوردهاید، اگر تازه اسباب کشی کردهاید و یا مشکلی در محل کارتان دارید که شما را کم طاقت کرده است بهتر است این کار را به زمان دیگری واگذار کنید. همانطور که می دانید کودکان در زمان هایی که بیمار می شوند و یا تغییراتی در شرایط شان ایجاد می شود وابستگی بیشتری به شیر مادر پیدا می کنند و به همین علت از شیر گرفتن آنها سخت تر می شود. زمانی که مادر فرصت بیشتری برای بیرون بردن و سرگرم کردن فرزندش دارد، بهترین زمان از شیرگیری کودک است، زیرا محدودیتهای محیط بیرون، مانعی برای شیر خوردن کودک محسوب می شود و سرگرم بودن او، اشتیاق به شیر خوردن را کم می کند. یادتان باشد از شیر گرفتن کودک نارس باید دیرتر از کودک عادی و سالم انجام شود.
حواس کودک را پرت کنید
برنامه روزانه تان را طوری بچینید که سر کودک حسابی گرم شود و یادش برود از شما شیر طلب کند. بخصوص در ساعت هایی که فرزندتان شیر شما را می خورد فعالیتهای جذاب و بازیهای سرگرم کننده و یا رفتن به پارک و گردش می تواند او را از یاد آوری آنچه از دست داده باز دارد. دادن غذاهای جذاب و رنگارنگ و مورد علاقه کودک هم در ساعاتی که عادت به شیر خوردن داشته می تواند نیاز جسمی او را کمتر کند و باعث شود که او کمتر بهانه بگیرد.
تنوع غذایی را از یاد نبرید
پیش از آن که کودک را از شیر بگیرید، او را به غذا خوردن و نوشیدن مایعات با لیوان عادت دهید. این موضوع باعث می شود که برای ترک خوردن شیر مادر مجبور به تحمل سختی های غذا خوردن با قاشق و چنگال نشود. برای او سرویس غذا خوری جداگانهای، با طرح های کودکانه و رنگ های شاد و تند بخرید.
برای اینکه کودک سیر شود و در ضمن کمتر بهانه بگیرد انواع مختلفی از غذاها را به او تعارف کنید. از غذاهای جامد رنگی با طعم های مختلف گرفته تا انواع نوشیدنی ها و میوه ها که بتواند توجه او را به خوردن جلب کند. البته یادتان باشد برنج و سیب زمینی و نان و انواع گوشت حتما در ترکیب غذاها باشد تا نیاز جسمی کودک به کربوهیدرات و پروتئین را برطرف کند. بهتر است کودک نوشیدنی و شیر خود را با لیوان یا فنجان بنوشد اما اگر کودک شما دوست دارد شیر را با نی بمکد می توانید برای او یک نی زیبا و عروسکی تهیه کنید تا نیاز کودک به مکیدن را هم تامین کرده باشید. دادن شیشه و پستانک توصیه نمی شود چون خود این ها هم وابستگی تازهای برای کودک شما ایجاد می کند که بعدها ترک آن می تواند دردسر جدیدی ایجاد کند، مگر این که کودک شما کوچک باشد و در کمتر از یک سالگی مجبور شده باشید او را از شیر بگیرید که در این صورت لازم است با شیشه شیر خشک به او بدهید. در این حالت سعی کنید شیر خشکی انتخاب کنید که طعم آن به شیر مادر نزدیک باشد تا کودک بهتر آن را بپذیرد.
متخصصان توصیه می کنند که هر هفته یکی از وعده های شیر روزانه را حذف کنید و بهتر است که ابتدا وعده های بعد از غذا را حذف کنید که کودک سیر باشد. وعده های قبل از خواب و شبانه آخرین وعده هایی هستند که باید حذف شوند.
کودک را مجبور به غذا خوردن نکنید
اگر کودک شما از خوردن آنچه برایش تهیه کردهاید امتناع می کند و بهانه می گیرد، او را به زور مجبور به خوردن غذا و شیر گاو نکنید. حتی اگر احساس می کنید گرسنه است و بد اخلاقی او به علت گرسنگی است، اجازه بدهید کمی گرسنه تر بشود و خودش میل به این غذا پیدا کند. در برابر بهانه ها صبور باشید و اگر او غذا را رد کرد آن را از جلویش بردارید و ساعتی بعد دوباره به او تعارف کنید. یادتان باشد اگر در وعده های اصلی غذایی کودک از خوردن امتناع کرد، شکم او را با تنقلات و میان وعده پر نکنید و اجازه دهید که گرسنه شود و همان غذای اصلی را بخورد. در ضمن به کودک بالای یک ساله از غذای سفره بدهید. در ابتدا می توانید غذا را با پشت قاشق له کنید و کم کم او را با خوردن غذای خانواده آشنا کنید. اگراین کار را نکنید علاوه بر کمبود بعضی از ریز مغذی ها کودک ۲ ساله هنگام از شیر گرفتن دچار مشکل خواهد شد چون نمی تواند غذاهای متنوع بخورد. البته بهتر است به غذای خانواده نمک کمتری بزنید تا کودک شما به غذاهای کم نمک عادت کند.
زمان بیشتری با کودک بگذرانید
شیر دادن بهترین بهانه برای گذراندن ساعاتی از روز با کودک بوده است. برای کودک همین کافی است که نخواهد این لحظات با مادر بودن را از دست بدهد. حتی شما دلتان تنگ خواهد شد برای اینکه کودکتان را مانند گذشته در آغوش بگیرید و به خود بچسبانید. بنابر این سعی کنید این لحظات سخت را با گذراندن ساعات بیشتری با کودکتان برای او و خودتان آسانتر کنید. برایش کتاب بخوانید و با او بازی کنید و به گردش و پارک بروید تا از شیر گرفتن کودک برایش چنین تصوری به وجود نیاورد که دیگر از عشق و محبت مادرانه محروم شده است.
اگر به علت بیماری، بارداری و یا مسافرت مادر، کودک به طور ناگهانی از شیر گرفته شود، اضطراب شدیدی در او ایجاد خواهد شد. در مواقعی که مادر شیرده، مجدداً باردار می شود، این بارداری به معنای قطع ناگهانی شیر برای کودک اول است. در این شرایط مادر فرصتی برای مراقبت از کودک ندارد. محروم شدن از گرمای محبت مادری موجب میشود تا کودک با انجام فعالیتها و رفتارهایی نظیر بد اخلاقی و گریه اعتراض خود را اعلام کند که البته چنین رفتاری برای کودکی نگران طبیعی است.
صبور باشید
در هنگام از شیر گرفتن کودکتان باید برنامه های ویژهای تدارک ببینید زیرا بچه ها معمولاً پرخاشگر و بهانهگیر می شوند و مرتب نق می زنند. آرامش خود را حفظ و سعی کنید رفتاری آگاهانه در برابر آن ها داشته باشید. اگر قرار باشد با اولین گریه و فریاد دوباره به او شیر بدهید، هیچ وقت موفق نخواهید شد.
وعده های قبل از خواب و نزدیک صبح را آخر از همه حذف کنید
از شیر گرفتن ناگهانی ممکن است به کودک شما آسیب برساند، بنابراین بهتر است از روش تدریجی و کم کردن وعده های شیر دهی استفاده کنید تا کودک هم به این ترتیب کم کم با این قضیه کنار بیاید و عادت کند. صبح ها وقتی کودک از خواب بیدار شد به او شیر دهید و نوبت بعدی را تا جایی که امکان دارد به تأخیر بیندازید.بعضی متخصصان توصیه می کنند که هر هفته یکی از وعده های شیر روزانه را حذف کنید و بهتر است که ابتدا وعده های بعد از غذا را حذف کنید که کودک سیر باشد. وعده های قبل از خواب و شبانه آخرین وعده هایی هستند که باید حذف شوند. بعضی از کودکان عادت دارند که با شیر خوردن به خواب می روند. برای این کودکان حذف وعده قبل از خواب ممکن است به قیمت بر هم زدن خواب آنها تمام شود. بنابر این بهتر است قبل از حذف وعده قبل از خواب، روشهایی برای آرام کردن و خواباندن کودک قبل از خواب را یاد بگیرید. مثلا خواندن کتاب و بغل کردن یک عروسک نرم و خرس پشمالو یا گوش دادن به آهنگی ملایم و لالایی می توانند روشهای خوبی باشند. با این حال ممکن است بعضی از کودکان با این چیزها هم به خواب نروند و لازم شود از تکانهای ملایم روی پا و گهواره برای خواباندن آنها استفاده کنید.
از همسرتان کمک بگیرید
از همسرتان بخواهید وقت بیشتری را با فرزندتان بگذراند. در دورانی که قصد دارید او را از شیر بگیرید، از پدر خانواده بخواهید به او غذا بدهد یا وقت هایی که شیر می خواهد، او را در آغوش بگیرد و بیرون از خانه ببرد. پدر می تواند شب ها فرزندتان را بخواباند و در کنار او باشد تا کودک شما طبق عادت نخواهد با مکیدن سینه مادر خود به خواب برود.
رای از شیرگیری کودک تنها تلاش مادر کافی نیست. بلکه همکاری همه اطرافیان، به ویژه پدر، در این زمینه بسیار مهم است.
به عنوان مثال: هنگامی که مادر می کوشد کودکش را از شیر خوردن منع کند و او به شدت مقاومت نشان می دهد، پدر می تواند با تشویق کودک به خوردن غذا و سرگرم کردن او به انواع بازیها، وی را از این کار منصرف کند. این مسأله به خصوص در نیمه های شب که کودک بهانه گیری و گریه بیشتری می کند، حایز اهمیت است.
اغلب پدران خود را از این مسؤولیت بر کنار می دانند و از شیر گرفتن کودک را وظیفه مادر تصور می کنند. در حالی که موفقیت هرچه سریعتر در این امر، به نفع آرامش مادر، کودک و محیط خانواده است.
نکته دیگر آن است که به کودک القا کنیم که او به اندازه کافی بزرگ و مستقل شده است، بنابراین خود می تواند مانند بزرگترها از غذای سفره استفاده کند.
خلاصه آنکه مادر قبل از اقدام به از شیرگیری، باید بیندیشد که چقدر تحمل شنیدن گریه کودک خود را دارد. اگر بچه کاملاً آشفته است و آرام نمی شود، تصور نکند که بازی را باخته است، بلکه بعد از چند ماه که فرزندش بزرگتر و مستقل تر شد دوباره در مورد از شیرگیری او اقدام کند این بار حتماً موفق می شود.
توصیه های کاربردی :
1- از شیر گرفتن کودک نارس باید دیرتر از کودک عادی و سالم انجام شود .
2- مادر باید کاملاً مطمئن باشد که مایل است کودک را از شیر بگیرد .
3- در صورت امکان برای حذف هر وعده شیر خوردن کودک ، یک هفته فاصله زمانی در نظر گرفته شود .
4- زمانی که مادر فرصت بیشتری برای بیرون بردن و سرگرم کردن فرزندش دارد ، بهترین زمان از شیرگیری کودک است ، زیرا محدودیتهای محیط بیرون ، مانعی برای شیر خوردن کودک محسوب می شود و سرگرم بودن او ، اشتیاق به شیر خوردن را کم می کند .
5- زمانی را برای قطع شیردهی انتخاب کنید که حوادث تنشزای دیگری برای کودک در شرف وقوع نباشد . برای نمونه قطع کردن شیر ، قبل از زمان بازگشت مادر به محل کار ، رفتن به مسافرت و یا همزمانی آن با آموزش کنترل ادرار نباشد .
6- بهتر است اطرافیان مادر ، در خلال دوره از شیرگیری کودک پیشرفتهای او را در این کار ، هرچند جزیی باشد ، گوشزد کنند و با این عمل ، به اعتماد به نفس مادر کمک کنند .
7- برای از شیر گرفتن به هنگام شب ، هفته ای را انتخاب کنید که دیگر افراد می توانند کودک را در تخت بخوابانند .
8- پخش کردن نوار مخصوص کودکان که آهنگ ملایم دارد ، خواندن قصه ، عروسک پشمالو و اسباب بازیهای متعدد که کودک بتواند در آغوش بگیرد یا در تخت خود قرار دهد ، از جمله روشهای آرامش بخش هستند .
9- در هنگام از شیر گرفتن کودک و تا مدتها بعد از آن ، بهتر است مادر با لباس کودک را استحمام کند تا کودک دوباره به شیر خوردن تشویق نشود .
منبع: دانشگاه نیوز
صحنه زیر را تصور کنید :
فرزندتان از شما خواسته ای دارد (مثلاً اسباب بازی می خواهد)، اما شما به دلائلی از برآورده کردن خواسته او امتناع می کنید. او بیشتر پافشاری می کند، اما شما هنوز مقاومت می کنید. او شروع به گریه کردن و جیغ زدن می کند، اما شما به خواسته او بی توجه هستید تا اینکه او به شدت رفتار خود میافزاید، با این کار شما یک دفعه از موضع خود عقب نشینی می کنید. شما مجبور می شوید کاری را بکنید که به آن راضی نیستید. به نظر شما با این رفتارتان چه چیزی به کودک خود یاد می دهید؟ کودک شما از رفتارتان یاد می گیرد که هر چیزی را می تواند با پافشاری، گریه و جیغ زدن بدست آورد و حال آنکه چنانچه در همان اولین درخواست کودک بدون هیچ مقاومتی برای او اسباب بازی می خریدید، چنین عادتی در کودک شما شکل نمی گرفت. تکرار این زنجیره رفتاری باعث می شود تا کودک شما عادت کند که هر چیزی را با این روش غلط بدست آورد. آری چنانچه شما در همان مرحله اول خواسته او را بر طرف می کردید، به مراتب آسیب آن کمتر از این بود که بعد از چندین مرتبه اصرار فرزندتان خواسته او را بر آورده کنید. از شما می خواهم اولین باری را که او شروع به جیغ زدن کرد به یاد آورید. اگر آن خاطره در ذهن شما نیست بنده حدس میزنم چه اتفاقی افتاده است. زمانی که کودک شما برای اولین بار اقدام به جیغ زدن کرد، شما در با حساسیت نسبت به رفتار او عکس العمل نشان دادید و همین موضوع موجب نهادینه شدن این رفتار در او شده است. اگر برای چند بار این رفتار را نادیده میگرفتید و با رفتار و توجه خود رفتار او را تقویت نمیکردید، خود به خود رفتار او به سمت خاموشی سوق پیدا میکرد. فراموش نکنید کودکان علیرغم کوچک بودن روان شناسان ماهری هستند و تمام رفتارهای ما را رصد می کنند. در سوال خود مطرح کرده اید من و شوهرم انسان های آرامی هستیم؛ این آرامش برای تربیت کودک به شما کمک می کند، اما باید مراقب باشید که هر چه سن کودک شما افزایش پیدا می کند نیاز به اقتدار و جدیت بیشتری احساس می شود و باید با جدیت با کودک خود رفتار کنید. باید او بداند شما در برابر رفتارهای نادرست او واکنش مناسب نشان می دهید و او نمی تواند با رفتارهای خود به شما جهت دهد.
به نظر شما بهترین راه حل برای حل این مشکل چیست؟ راه های پیشنهادی خود را در این باره بر روی کاغذی بنویسید و با راهکارهای زیر مقایسه کنید :
1. مهم ترین کار در بر طرف کردن مشکلات رفتاری کودکان، بر قرار کردن ارتباط عاطفی با کودک می باشد. ممکن است بگوئید هر مادری فرزند خود را دوست دارد و به او عشق می ورزد، بله این مطلب درست است اما منظور من رعایت کردن نکات ریزی است که ممکن است از دید شما مخفی بماند. برای اینکه بهتر به اهمیت این ارتباط پی ببرید، مثالی برای شما ذکر می کنم، تصور کنید نخی را به یک ماشین اسباب بازی بسته اید و با این نخ قصد دارید این ماشین را جا به جا کنید؛ تا زمانی که اتصال نخ به ماشین بر قرار است، شما به راحتی ماشین را جا به جا می کنید، ناگهان نخ پاره می شود؛ هر چه انرژی وارد می کنید فایده ای ندارد، چرا که اتصال شما با ماشین قطع شده است. دقیقاً ایجاد ارتباط عاطفی با کودک، نقش این نخ را بازی می کند، نقش پلی بین شما و کودکتان را دارد. تا زمانی این پل بین شما و کودک ایجاد نشده است، تلاش های تربیتی شما فایده ای ندارد و به هیچ نتیجه ای نمی رسد. پس در اولین گام باید تلاش کنید که این پل بین شما و کودکتان بر قرار شود. با روش های زیر :
- با کیفیت ترین زمانی را که در آن حوصله ارتباط و بازی با کودک خود را دارید انتخاب کنید.
- با کودک خود گفتگو کنید و همراه او بازی مورد علاقه اش را انتخاب کنید.
- در طول روز در طول زمانی که در بند یک انتخاب کرده اید با کودک خود حداقل یک ساعت بازی کنید (شاید این مطالب به نظر شما ساده بیاید اما در حل مشکلات کودکان این تکنیک کارایی زیادی دارد)
2. زمانی که کودکتان شروع به جیغ زدن می کند، صبور بوده و زود از کوره در نروید. از چنین فرصت هایی برای آموزش کودک خود بهره گیرید. با آرامش با او صحبت کنید و به او بگوئید چگونه برای به دست آوردن خواسته های خود باید عمل کند.
3. کودکان از نوع برخورد اطرافیان، واکنش بعدی را انجام می دهند؛ بنابراین شایسته است گاه در مقابل برخی از رفتارها و واکنش های او بی تفاوت باشید تا آن رفتار در وی خاموش گردد؛ زیرا چه بسا توجّه شما خود به خود باعث تقویت رفتار در کودک گردد؛ به عنوان مثال وقتی کودک می بیند شما در برابر جیغ زدن او برآشفته شدید تازه یاد می گیرد که برای آشفته شدن شما باید چه کند.
4. زمینه بروز این گونه رفتارها را در فرزند خود کاهش دهید. به عنوان مثال اگر تجربه نشان داده زمانی که با تندی با او برخورد می شود او شروعبه جیغ زدن می کند، سعی کنید خود و دیگران چنین رفتاری با او نداشته باشید.
5. با توجّه به موقعیّتی که او اقدام به جیغ زدن می کند، سعی نمایید در برخی از مواقع از روش محروم سازی به جای تنبیه کلامی و رفتاری برای کاهش رفتار نادرست فرزند خود بهره گیرید. به این صورت که پس از اقدام وی به جیغ زدن، به او اجازه ندهید با اسباب بازی، بازی نماید. به او توضیح دهید که چرا او را از اسباب بازی هایش محروم کردید. او را از اسباب بازی هایش دور کنید تا مهلت یابد که دریابد چرا او را از اسباب بازی هایش، دور نموده اید ( برای مدت زیاد او را از اسباب بازی ها دور نکنید؛ زیرا در این صورت فراموش می کند که چرا چنین رفتاری با او داشته اید). به وی بگویید که اگر به شما قول دهد که دیگر این کار را تکرار نکند او را به محل بازی باز می گردانید.
6. در انتخاب فیلم و کارتون نیز دقت نموده و شرایطی فراهم آورید فیلم و کارتونی که مناسب سن وی نیست را نبیند.
7. یکی از دلایل تکرار رفتار پرخاشگرانه این است که کودک به این نتیجه میرسد که نه تنها رفتار پرخاشگرانهاش منجر به پیامد بدی نمیشود، بلکه تقویت هم میشود. مثلاً والدین گاهی چون حوصله سر و صدا و داد و فریادهای کودک خود را ندارند یا از رفتارهای پرخاشگرانه او میترسند، هنگام بروز رفتار پرخاشگرانه از سوی کودک سریع او را به خواستهاش میرسانند تا او را آرام کنند، در نتیجه کودک یاد میگیرد برای رسیدن به خواستهاش پرخاشگری کند. گاهی هم کودک تنها برای جلب توجه والدین به خود و قراردادن خود در کانون توجه خانواده، پرخاشگری میکند و والدین نیز بدون آنکه متوجه باشند با توجه به او (توجه مثبت مثل دلسوزی کردن) او را به خواستهاش میرسانند و به این ترتیب احتمال اینکه در دفعات بعد برای جلب توجه والدین، پرخاشگری کند را افزایش میدهند. پس باید مراقب باشید که با رفتار خود موجب تقویت رفتار منفی در او نشوید.
8. اگر بد رفتاری کودک نشانه اعتراض وی است؛ به او و اعتراضش گوش دهید؛ زیرا گاه بد رفتاری در بچه ها نشانه اعتراض آنهاست. این نوعی رفتار تلافی جویانه است که برخی از کودکان در پیش می گیرند؛ زیرا احساس می کنند فقط با اینگونه رفتارها است که می توانند نارضایتی خود را نشان دهند.
9. در موارد عدم جیغ زدن ، رفتارهای مثبت کودک مورد تشویق و توجه قرار گیرد. جهت تقویت رفتارهای مثبت می توان از جدول رفتاری و امتیاز دادن بهره برد. البته با توجه به سن او باید بیشتر بصورت دیداری باشد تا بتواند بفهمد. یعنی قرار گرفتن و بالا رفتن امتیازات را ببیند.
10. در مخالفت های خود با کودک ، دقت داشته باشید که پای « نه گفتن » خود بایستید تا کودک تصمیمات را جدی بگیرد. جدیت شما ، آرامش و امنیت را برای کودک به ارمغان می آورد. البته منظور ما از قاطعیت به موقع ، خشونت و دیکتاتوری در برابر فرزند نیست (در تربیت او کم نه بگوئید اما محکم).
11. آنچه می گویید واقعی و درست باشد؛ مثلاْ اگر بچه کار خوبی انجام داد و به او قول هدیه دادید ، باید سر موقع هدیه اش را به او تحویل دهید. این کار باعث می شود که فرزند روی حرف والدینش حساب باز کند و برای تقویت رفتارهای خود و جلب رضایت پدر و مادرش ، تمام تلاش خود را به کار گیرد. اما اگر به او قول دهید و در عمل به قولتان ، سستی به خرج دهید ، کودک به حرفتان اعتماد نمی کند و کم کم نسبت به انجام کارهای مفید و خوب بی رغبت می گردد. در مقابل اگر بچه کار اشتباه و عمدی را انجام داد و او را تنبیه محرومیتی کردید، باید حتماْ تنبیه محرومیتی خود را عملی کنید . اگر این کار را نکنید ، کودکتان این برداشت را می کند که انجام کارهای اشتباه تنبیهی را برایش به همراه ندارد و تنبیه های ذکر شده توسط والدین ، هرگز عملی نخواهد شد.
12. اگر کودک شما عصبانی و خشمناک شد، شما در برابر او عصبانی نشوید.
13. سعی کنید در دعواهای کودکانه فرزندتان با هم سن و سالانش دخالت نکنید و اجازه دهید که خودشان مشکلشان را حل کنند.
14. شاید یکی از علل رفتارهای کودکتان رفت و آمد بیش از حد با خانواده شوهرتان و احتمالاً دخالت های آنان در تربیت کودکتان است. باید به گونه ای با آنان رفت و آمد کنید که ارتباط با آنان به تربیت فرزند شما آسیب نرساند.
ازدواج مساله بسیار مهمی است که بسیاری از جنبههای مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان را تحت تاثیر قرار میدهد. امروزه شمار روز افزون مواد طلاق موجب شده است تا صاحبنظران به فکر پیدا کردن راه حلهایی باشند که یک ازدواج موفق و سالم را فراهم شاخته مانع از شیوع و افزایش آمار طلاق که یقینا عواقب بعدی آن بسیار دشوارتر و سخت تر شود. مشاوره قبل از ازدواج ابتدا در زمینه مسائل پزشکی ، مساله گروههای فوتی و ژنتیکی آغاز گردید و امروزه کم کم در زمینه مسائل شخصیتی و روانی و روابط نیز در حال شکل گیری و کاربرد است. در این مقوله کارکردهای مشاوره قبل از ازدواج بسیار مهم هستند که به آنها میپردازیم.
بررسی ملاکهای ازدواج سالم در مشاوره قبل از ازدواج
مشاوره قبل ازدواج در الویت اول به روشن ساختن ملاکهایی میپردازند که برای داشتن یک انتخاب مناسب در ازدواج ضروری هستند. عدم توجه به تعیین چنین ملاکهایی و ارزش گذاری و اولویت بندی نامناسب آنها اغلب موجب ناکامیهای بعدی میشوند. بر این اساس در مشاوره قبل از ازدواج تلاش میشود ملاکهای افرادی که قصد ازدواج دارند بررسی شده و راهنمایی لازم در مورد نظر داشتن ملاکهای مناسب ارائه گردد.
بررسی آمادگی طرفین برای ازدواج
سن ازدواج عامل مهمی است که میتوانند رضایت از زندگی مشترک را تحت تاثیر قرار دهد هر چند این عامل به تنهایی نمیتواند تعیین کننده باشد، اما عامل مهمی است که باید مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس لازم به نظر میرسد میزان آمادگی سنی ، روانی و اجتماعی طرفین مورد بررسی قرار گیرد. بطوری که عدم پختگی روانی ، عاطفی ، جسمانی و اجتماعی طرفین مشکلات زیادی را به بار خواهد آورد و روشن است رسیدن به سن و سالی که از لحاظ اجتماعی مناسب برای ازدواج به نظر میرسد به تنهایی قابل تکیه کردن نخواهد بود چرا که افراد مختلف در سنین متفاوتی به پختگی و آمادگی لازم برای ازدواج میرسند. یک فرد 25 ساله ممکن است از پختگی و رشد و تکامل روانی ، اجتماعی و عاطفی برخوردار باشد در حالیکه فرد دیگری در سن 35 سالگی چنین آمادگی را نداشته باشد.
بررسی تطابق و تناسب شخصیتی طرفین در ازدواج
ویژگیهای شخصیتی بسیار متنوع و متعدد هستند، اما برخی از آنها دخالت بیشتری در رضایت از زندگی مشترک دارند. مطمئنا فردی که بسیار به نظافت و تمیزی اهمیت قائل هست، نخواهد توانست با فردی که چندان در قید و بند این امور نیست زندگی موفقی داشته باشد.
از ویژگیهای مهم شخصیتی که تاثیر قابل توجه در این زمینه دارند میتوان به درون گرایی و برون گرایی اشاره کرد. افراد درون گرا تمایل زیادی به گذراندن اوقات خود به تنهایی دارند در حالیکه برای افراد برون گرا تحمل چنین شرایطی بسیار سخت و آزار دهنده است. افراد درون گرا سرگرمیهایی چون مطالعه و ... دارند در حالیکه افراد برون گرا در شرایط جمعی و سرگرم کننده لذت میبرند مثل بازیهای دسته جمعی.
چنین ویژگیهایی به تعداد زیادی وجود دارند که البته گاه همان بودن ویژگیهای طرفین و گاه ناهمسانی آنها میتواند فاکتوری برای ازدواج موفق باشد. به عنوان مثال ازدواج فرد درون گرا با فرد درون موفق آمیزتر خواهد بود تا ازدواج درون گرا با فردی برون گرا در حالیکه سلطه جوئی یک ویژگی است که حتما باید ناهمسانی آن در طرفین مورد توجه قرار گیرد. دو فرد سلطه جو میزان تسلط بیشتری در زندگی مشترک خواهند داشت تا ازدواج فردی سلطه جو با فردی سلطه پذیر.
در این مقاله عناوینی از مهم ترین سوالات مراسم خواستگاری را برایتان بیان می کنیم. امید که بدردتان بخورد و در جاهایی که دارید دست دست می کنید تا سوالی را برای شخص مقابل خود و احیانا همسر آینده تان طرح کنید تا افق روشن تری را نسبت به آینده و زندگی مشترکتان نمایان سازید کارساز باشد. البته نوشتن لیستی که شامل تمام سوالات لازم برای شناسایی شریک آینده تان باشد غیر ممکن است زیرا تفاوت های فردی، شغلی، فرهنگی، اعتقادی و غیره در انسان ها باعث می شود یک نسخه ی واحد کارآمد نباشد. فقط می توان اصولی را بیان کرد که در فرهنگ ما برای داشتن زندگی موفق زناشویی لازم است اما شاید کافی نباشد. به همین دلیل بعد از خواندن سوالات پیشنهادی، خود شما نیز باید تغییراتی در آنها ایجاد کنید
ابتدا زمانی که تصمیم می گیرید که خواستگاری را به خانه بپذیرید یا همراه خانواده به خواستگاری بروید ،بهتر است کمی با خود خلوت کنید . واقع بینانه به خود و شرایط موجودتان نگاه کنید. خود را از نظر زیبایی،تحصیلات،شرایط مالی ، فرهنگ خانواده بسنجید. این کار برای سنجیدن توقعات خوداز زندگی و همسر آینده ،کمک خواهد بود.
بهتر است علاوه بر شناخت بیشتر از شرایط فعلی تان ،آرزوها و انتظاراتتان راجع به زندگی زناشویی را مشخص کنید. در خلوت خود شعار ندهید. اینکه معیار های صحیح چیست با این که معیار های شما چیست متفاوت است .ممکن است شما بر اساس معیار هایی صحیح انتخاب کنید اما در زندگی آینده چون این معیار ها برایتان درونی نشده و فقط جنبه ی شعار داشته ، دچار مشکل شوید.
پس نگاهی واقع بینانه به شرایط موجود و خواسته های آینده بسیار مهم است . وقتی به یک ارزیابی صحیح رسیدید ،دست به کار شوید.لیستی برای خود تعیین کنید و البته باید یاد آور شوم سوالات استاندارد ، با جواب های مشخص وجود ندارد و جوابی متفاوت از آنچه شما فکر می کردید به یک سوال نباید باعث شود نظر شما منفی گردد.خیلی از پاسخ ها خود باعث سوال دیگری می شوند و مهم این است که شما در آن زمان بتوانید به خوبی و البته صادقانه گفتگو کنید.
بیوگرافی خوتان را بگوئید: (سن، تحصیلات، شغل، تعداد فرزندان خانواده، وضعیت پدر و مادر، خواهر و برادر ها، این که چندمین فرزند خانواده است
در زندگی چه هدفی را دنبال می کنید؟ چند تا از سر فصل های مهم در آینده تان چیست؟ (برای مثال گرفتن بورسیه، موفقیت در زمینه ی ورزش و
چه ملاک هایی برای خوشبختی دارید؟
مسائل اقتصادی همسر و خانواده ی او چقدر برایتان مهم است؟
بعد از ازدواج چقدر مایل به ارتباط با خانواده ی همسرتان هستید؟
دوست دارید همسرتان با خانواده ی شما تا چه حد صمیمی باشد؟
در تصمیم گیری ها اهل مشورت هستید؟
آیا خانواده و دوستانتان در تصمیماتتان دخیل هستد؟ در آینده همسرتان چطور؟
اگر اختلاف نظری بین همسر و خانواده تان ایجاد شد، چگونه آنرا رفع می کنید؟
خانواده ی خود را سنتی می دانید یا مدرن؟ می خواهید چطور خانواده ای تشکیل دهید؟
نظرتان راجع به مرد سالاری و زن سالاری چیست؟
تکلیف مدیریت خانه چه می شود؟
در زمان وقوع اختلاف نظر، اگر با گفتگو به نتیجه نرسیدیم، چه کسی نظر آخر را بدهد؟
چه عقیده ای در باره ی مدیریت اقتصادی خانه دارید؟
تعریف تان از صرفه جویی چیست؟
چقدر اهل پس انداز هستید؟
چقدر دوست دارید صاحب فرزند شوید؟
در تربیت فرزندان، چقدر اختیارات را به همسرتان واگذار می کنید؟
تا چه حد به اعتقادات مذهبی پایبند هستید؟
از نظر دیگران فرد مذهبی هستید؟
تعریفتان از حجاب چیست؟ (چادر، مانتوی پوشیده، چادر ملی، بلوز و شلوار و روسری و
در رفتار با نامحرم چه روشی دارید؟
خودتان در محل کار وخانواده، با نامحرم چگونه رفتار می کنید؟
از همسرتان توقع دارید چگونه رفتار کند؟
با کار کردن خانم ها موافقید؟ چه نوع کاری؟ (مخصوص خانم ها
دوست دارید در آینده شاغل باشید؟ (مخصوص آقایان
آیا همسرتان باید برای هر کاری از شما اجازه بگیرد؟
اهل مطالعه هستید یا نه ؟ اگر بله در چه موضوعاتی؟
آیا فیلم دیدن را دوست دارید؟ زیباترین فیلم هایی که تاکنون دیده اید، کدامند؟
رابطه تان با دنیای مجازی و اینترنت چگونه است؟
اگر اهل استفاده از اینترنت هستید، بیشتر به سراغ چه موضوعات و سایت هایی می روید؟
با چت کردن چه میانه ای دارید؟
تا به حال به چه کارهایی اشتغال داشتید؟
از کاری که می کنید، راضی هستید؟
رابطه تان با همکارانتان چطور است؟
حتما راجع به خط مشی سیاسی و اعتقادات خود صراحتا صحبت کنید و از او سوالات کاملی بپرسید چون ممکن است در آینده به مناسبت های مختلف، اختلاف عقیده ی سیاسی دیگر شرایط زندگی تان را تحت تاثیر قرار دهد
با جشن عروسی موافقید؟ تا چه حد موافق خرج کردن برای مراسم هستید؟
آیا در باره ی مهریه نظر خاصی دارید؟
رسم و رسوم خاصی هست که خانواده تان برایشان خیلی مهم باشد؟
چه نوع تفریحاتی را دوست دارید؟
بعد از ازدواج با دوستانتان تا چه حد رفت و آمد می کنید؟
دوست دارید همسرتان اهل معاشرت با دوستان باشد یا نه ؟
معمولا یک موضوع مشترک بین تمام والدین چند فرزندی وجود دارد…… و آن این که دوست دارند بدانند چطور دعواهای خواهر_برادری را متوقف کنند؟
یک روز در حالیکه در حال رانندگی بودم، یکی دیگر از دعواهای خواهر_برادری بچه ها شروع شد. سرعت پیشرفت آنها بسیار جالب بود. در نتیجه به جای این که عصبانی یا تحریک شوم، پاسخ من کاملا روشن بود. در آن زمان به طور تصادفی یک راه فوق العاده برای متوقف کردن دعواهای خواهر_برادری کشف کردم.
در نتیجه به جای آه کشیدن و متاسف شدن، بسیار متعجب شدم…..!!!!
می دانید بسیار جالب است که شما یک دعوای خواهر_برادری را شروع کرده اید و من فقط در مورد شما تعریف و تمجید می کنم!!!
ایناهاش، جمله ای که آنها را از مسیرشان متوقف کرد…..
(( شما دوتا معمولا زمان خیلی زیادی را با هم سپری می کنید، و من خیلی تحت تاثیر قرار گرفته ام که شما چطور این قدر خوب با هم مدارا می کنید؟! ))
همش همین بود! بعد از لحظاتی فرزند بزرگم معذرت خواهی کرد و فرزند کوچکم در مورد این که بعد از رسیدن به منزل چه فعالیت هایی داشته باشند صحبت می کرد.
من این کار را چندین بار بعد از آن هم تکرار کردم و این جمله همیشه مثل یک جادو برای متوقف کردن دعواهای خواهر_برادری عمل کرد.
وقتی بچه ها دعواهای خواهر_برادری را شروع می کنند، ما سریع قضاوت می کنیم که: (آنها همیشه در حال جنگیدن هستند. ) در این شرایط خط ادامه این دعواها از مغز ما می گذرد. اگر یک دقیقه تامل کنیم متوجه می شویم که این واقعیت ندارد. واقعیت این است که زمانهایی که آنها با هم مدارا می کنند بیشتر از زمانهایی است که دعواهای خواهر_برادری به راه می اندازند اما، زمانهایی که آنها با هم کنار نمی آیند صدایشان بلند تر است. کمی ایستادگی کنید.
علت موثر بودن تعریف از ارتباط آنها این است که به آنها یاداوری می کنید که چه قدر خوشحال و خوشبخت هستند. و یاداوری می کنید که آنها معمولا و بیشتر اوقات مانند دیگران رفتار می کنند.
روابط خواهر_برادری جای بسیار مناسبی برای یادگیری ارتباطات هستند.
به فرزندانتان آموزش دهید که چطور سازش و مصالحه کنند، چطور همدلی کنند و چطور معذرت خواهی کنند. با استفاده از نمونه های دعواهای خواهر_برادری شان شما می توانید میزان وقوع این جر و بحث ها را کم کنید.
یک موقعیت ساختگی ایجاد کنید تا هر کار مثبت آنها را اطلاع رسانی کنید، سپس از آن تعریف و تمجید کنید.این کار به شما و فرزندانتان کمک می کند تا نقاط روشن در ارتباطشان را ببینید.
در ارتباط آنها حضور داشته باشید اما بیرون بمانید.رابطه ی آنها را به عنوان یک بیننده حمایت کنید. مثلا اگر موضوع دعوا این است که یکی از بچه ها نمی خواهد بازی کند ، کمک کنید تا این موضوع را با کلمات محبت آمیز بگوید.
آیا تا به حال شده است خواهر و برادری را ببینید که با هم دعوا نکنند؟ به ندرت اتفاق می افتد که خواهر و برادری با هم دعوا نکرده باشند. معمولا خواهر و برادرها، به خصوص در دوران کودکی و نوجوانی، به دلیل خاصی برای شروع دعوا نیاز ندارند؛ کوچکترین و بی اهمیت ترین موضوعات می توانند جنگ بزرگی میان آنها به راه بیندازند اما جالب اینجاست که بیشتر این دعواها به همان سرعت که شروع می شوند، به همان سرعت هم پایان می یابند.
اما گاهی همین دعواهای بی اهمیت کودکانه در روحیه آنها چنان تاثیری می گذارد که تا پایان عمر در خاطر آنها باقی می ماند. گاهی بحث های ساده کودکانه می تواند مشاجرات بزرگ و مهمی را میان پدر و مادر به وجود آورد. بسیار مهم است که والدین مراقب باشند دلیل بروز اختلاف میان فرزندانشان نشوند و ارتباط پاک، صمیمانه و کودکانه آنها را خدشه دار نکنند. یکی از مهمترین وظایف والدین آن است که هر چه سریع تر و با روشی کاملا منطقی و عادلانه، به اختلافتات میان فرزندانشان خاتمه دهند.
در این مطلب به چند مورد از مهمترین دلایل اختلافات خواهر و برادرها و نیز نکات مهمی که والدین در چنین مواردی باید به خاطر داشته باشند، اشاره می کنیم.
تفاوت های شخصیتی
هر کودکی شخصیت منحصر به فردی دارد و با خواهر و برادرهایش متفاوت است. یکی از آنها در درس هایش بسیار قوی است، در حالی که دیگری در فعالیت های ورزشی قوی تر عمل می کند. هیچ دلیلی ندارد که فرزندان یک خانواده، علایق مشترک و مشابهی داشته باشند. یکی از مهمترین دلایل اختلافات و بحث های خواهر و برادرها همین تفاوت در علایق و توانایی هاست.
تفاوت های شخصیتی موجب می شود والدین خواسته یا ناخواسته به مقایسه فرزندانشان بپردازند. این کار بسیاری اوقات مهمترین دلیل بروز حسادت میان فرزندان می شود. اگر حس حسادت در فردی ایجاد شود و در او باقی بماند، آن فرد در تمام طول عمر و در برقراری رابطه با دیگران با مشکلات بسیاری مواجه خواهد شد.
چرا خواهر و برادرها با هم دعوا می کنند؟
بسیار مهم است که والدین به تفاوت های میان فرزندانشان واقف باشند و آنها را با تمام ویژگی های شخصیتی شان دوست داشته باشند و آنها را بپذیرند. هرگز سعی نکنید فرزندانتان را مشابه یکدیگر بار بیاورید و از آنها نخواهید مانند خواهر و برادرشان رفتار کنند. هرگز فرزندانتان را با یکدیگر مقایسه نکنید؛ مقایسه والدین مهمترین دلیل دعواهای فرزندان است. به آنها بیاموزید در هر شرایطی به یکدیگر احترام بگذارند و اختلافاتشان را از راهی غیر از خشونت حل کنند.
فرزندانتان از شما الگوبرداری می کنند. اگر آنها ببینند که پدر و مادرشان اختلافات را به شیوه ای منطقی و مسالمت آمیز حل می کنند و هرگز با هم بحث و دعوا نمی کنند یا همواره به هم احترام می گذارند و به هم توهین نمی کنند، می آموزند که باید از همین روش برای حل اختلافاتشان استفاده کنند.
وسایل مشترک
یکی دیگر از موارد دعوای خواهر و برادرها وسایل مشترک آنهاست. وسایلی مانند اسباب بازی، لوازم التحریر و کتاب و ... بسیاری اوقات خواهر و برادرها وسایل مشترکی دارند که هر دو باید از آنها استفاده کنند. دعوا زمانی شروع می شود که هر دو نفر بخواهند در یک زمان از آن وسیله مشترک استفاده کنند یا زمانی که یک نفر وسیله مشترک را خراب کند. در این زمان جنگ بزرگی آغاز می شود، هیچ کدام حاضر نمی شوند وسیله را به دیگری بدهند یا هیچ کدام مسئولیت خراب کردن وسیله را به عهده نمی گیرند.
در چنین مواردی والدین باید بسیار مراقب باشند و از هیچ کدام از فرزندانشان جانبداری بیجا نکنند. همواره در برخورد با فرزندانتان عدالت را در نظر بگیرید و بکوشید آنها را آرام کنید.
نابرابری
اگر والدین نتوانند میان فرزندانشان برابری و مساوات برقرار کنند، مشکلات بسیاری بروز می کند. شاید شما به عنوان پدر یا مادر احساس کنید همواره میان فرزندانتان مساوات را رعایت کرده اید و هرگز فرقی میان آنها نگذاشته اید اما اگر همچنان میان فرزندان شما اختلاف بسیاری وجود دارد و آنها معتقدند که شما بین آنها و خواهر و برادرشان فرق می گذارید، بد نیست کمی دقیق تر شوید و بیطرفانه قضاوت کنید.
کودکان بسیار حساس و دقیق هستند، یک بوسه، در آغوش گرفتن طولانی تر یا کوتاه تر، تنبیه و تشویق، پول، خوراکی و مقدار غذایی که برای هر کدام از فرزندانتان در ظرف می ریزید همه از مواردی هستند که شاید شما خودتان متوجه نباشید اما فرزندان شما به آنها بسیار توجه دارند و در صورتی که کوچکترین تفاوتی در آنها ببینند، بسیار ناراحت می شوند و حس می کنند والدین آنها، خواهر یا برادرشان را بیشتر دوست دارند.
این موارد موجب می شود فرزند شما ناراحت شود و ناراحتی اش را در دلش بریزد و بعد در مورد کوچکترین و بی اهمیت ترین مسئله ممکن با خواهر و برادرش دعوا کند و عقده هایش را بر سر او خالی می کند.
تفاوت سنی
همانطور که می دانید هر سنی شرایط خاص خودش را دارد. همین شرایط در صورتی که فرزندان شما در دو گروه سنی مختلف باشند، می تواند موجب بروز اختلافات و دعواهای متعددی شود؛ برای مثال فرزند بزرگتر شما می تواند به تنهایی به خرید برود؛ در حالی که فرزند کوچکتر شما اجازه ندارد تنها بیرون برود یا خرید کند؛ زیرا به تنهایی بیرون رفتن هنوز برای او بسیار زود است اما او نمی تواند این مسئله را درک کند، بنابراین احساس می کند شما میان او و خواهر یا برادرش فرق می گذارید یا اینکه فرزند کوچکتر شما در مقایسه با خواهر یا برادر بزرگترش به مراقبت و توجه بیشتری نیاز دارد و همین مسئله موجب می شود فرزند بزرگتر شما احساس کند شما او را به اندازه خواهر یا برادر کوچکترش دوست ندارید.
تنها راهی که والدین در چنین شرایطی دارند این است که با منطق خاص مناسب سن فرزندانشان با آنها صحبت کرده و آنها را توجیه کنند. در چنین مواردی هم می توانید سعی کنید کمی بیشتر مساوات را رعایت کنید. اگر فرزند کوچکترتان را بغل می کنید و به تختخوابش می برید، حتما فرزند بزرگترتان را نیز در آغوش بگیرید و او را ببوسید.
تلویزیون
تفاوت در شخصیت کودکان موجب می شود هر کدام بخواهند برنامه خاصی را از تلویزیون تماشا کنند که دیگری آن را دوست ندارد و همین موضوع موجب بروز اختلاف میان آنها می شود. بسیاری از خانواده ها نمی توانند در خانه دو تلویزیون یا بیشتر داشته باشند؛ هر چند که حتی در این صورت هم فرزندان با هم بر سر مکان تماشای تلویزیون دعوا می کنند.
رقابت
کودکان عاشق تعریف و تمجید شنیدن از والدینشان هستند؛ اما متاسفانه تعریف و تمجیدهای شما هم می تواند موضوع اختلاف فرزندانتان شود. فرزندان شما معمولا بر سر این موضوع که کدام یک باهوش تر، زرنگ تر، سریع تر، مسئول تر و ... هستند، رقابت دارند و همین تلاش برای بهتر و برتر بودن موجب می شود با هم اختلاف پیدا کنند. شما باید همواره مراقب باشید که از فرزندانتان به طور یکسان تعریف کنید و بکوشید تا جو رقابتی میان آنها ایجاد نکنید.
توجه والدین
کودکان عاشق توجه والدین هستند و برای جلب توجه والدین شان هر کاری می کنند. اگر والدین، به عمد یا غیرعمد، به یکی از فرزندان بیش از دیگری توجه کنند، آسیب های جدی به فرزند دیگرشان می زنند. زمانی که یکی از فرزندان بیمار است یا از دیگری ضعیف تر یا کوچکتر است، والدین به او بیشتر توجه می کنند و این موضوع فرزند دیگر را بسیار آزار می دهد. دقت کنید هرگز زمانی که به یکی از فرزندانتان توجه و محبت می کنید، دیگری را نادیده نگیرید تا سلامت روانی فرزندتان به خطر بیفتد.
ناامیدی
هر فردی در طول زندگی با شرایط دشواری مواجه می شود و هر فردی با این شرایط دشوار به شیوه خاص خودش روبرو شده و واکنش های متفاوتی به آن نشان می دهد. این مسائل می تواند روحیه فرد را تحت تاثیر قرار دهد و او را ناامید و افسرده کند و تفاوتی ندارد که این فرد، بزرگسال باشد یا نوجوان یا کودک.
گاهی اوقات دعواهای میان فرزندان شما به دلیل ناامیدی و شرایط روحی نامناسب فرزند شماست که در این موارد باید سعی کنید او را درک کنید و به خواهر و برادرش نیز بیاموزید که در چنین مواقعی چگونه باید رفتار کنند تا خواهر یا برادرشان سریع تر به شرایط عادی بازگردد.
مقدار غذا
مقدار غذای بچه ها نیز یکی دیگر از دلایل دعوای آنها است. یک قاشق بیشتر بستنی یا چند تکه سیب زمینی سرخ شده بیشتر اگرچه به نظر شما ساده و بی اهمیت است، اما گاهی برای فرزند شما چنان مهم و بزرگ می شود که یک جنگ واقعی میان آنها به پا می کند.
به این نکات ساده دقت کنید، از فرزندتان بخواهید خودش مقدار غذا را انتخاب کند، هنگامی که می خواهید برای فرزندانتان غذا بکشید هر بار اول برای یکی از آنها غذا بریزید تا این مورد ساده نیز موجب اختلاف آنها نشود.
مکان
خواهر و برادرها مدت زمان زیادی را در کنار هم می گذرانند، هر کسی به فضای خصوصی نیاز دارد؛ فرقی نمی کند در چه سنی باشد؛ چون همه گاهی نیاز به تنهایی دارند و دوست دارند با خودشان خلوت کنند. اگر فرزندان شما یک اتاق مشترک دارند، این وظیفه شماست که گاهی برای فرزندتان شرایطی را فراهم کنید که هر کدام از آنها گاهی بتوانند با خودشان تنها باشند و به امور شخصی شان بپردازند. حتما به فرزندانتان بیاموزید هرگز به وسایل شخصی یکدیگر دست نزنند و برای استفاده از وسایل خواهر یا برادرشان حتما از او اجازه بگیرند.
به یاد داشته باشید، بسیاری از مسائل و اختلالات کودکان در سن کم قابل درمان هستند و بخشی از آن ها در بزرگسالی غیر قابل درمان. همین الان اقدام کنید.
منبع:مجله موفقیت
http://www.ravanshenasikoodak.com
برای بچه ها تبلت بخریم یا نخریم؟چند وقت پیش سری به خانه یکی از اقوام در یکی از دهات کشور زدیم. وقتی رسیدیم پسرم سر از پا نمی شناخت. انگار از زندان آزاد شده بود. دور باغچه می دوید و به مرغ ها غذا می داد...داشتم خدا را شکر می کردم که این آب و هوا و فضای باز، تقاضای موبایل و تبلت خواستن فرزندم را از یادش برده که ناگهان پسر ۲ ساله یکی از اقوام تلفن همراه به دست و در حال بازی وارد اتاق شد
و پشت سرش بچه های دیگر هم آمدند و نشستند و سر همگی روی تلفن همراه ها خم شد. تازه فهمیدم در این کنج دور افتاده هم تکنولوژی دست بردار نیست.این موضوع بهانه ای شد تا در مورد درست یا نادرست بودن تبلت خریدن برای بچه ها و به طور کلی پرداختن به بازی های رایانه ای با دکتر نسرین امیری، فوق تخصص روان پزشکی کودکان، در «فرزندپروری» این هفته گفت وگو کنیم.
در عصری زندگی می کنیم که تکنولوژی مدام پیشرفت می کند. اول رایانه های قدیمی به بازار آمد، بعد لپ تاپ و تبلت ها. خریدن این وسایل را برای بچه ها مناسب می دانید؟ببینید، تمام این وسایل فضاهای مجازی ایجاد می کنند و باعث می شوند کودکان از بازی های فیزیکی در فضای واقعی وارد بازی در فضاهای مجازی شوند. مسلما اگر دورشدن از فضاهای واقعی مدیریت شده نباشد، می تواند مساله ساز شود اما غیر از مشکلات مربوط به بازی های رایانه ای مشکل اصلی در مورد تبلت ها ارزش گذاری کاذب ا ست؛ یعنی بچه ها به خاطر داشتن این تکنولوژی به هم پز می دهند و احساس برتری می کنند.
این مساله وجود دارد اما چه کنیم؟
باید به ساختار ارزشی ای که خودمان در جامعه ایجاد می کنیم توجه کنیم. بهترین کار این است که اولا بازی های کودکان را مدیریت کنیم و بعد به آنها گوشزد کنیم تبلت نیاز نیست و ارزش محسوب نمی شود. تبلت داشتن نشانه باسوادتر بودن، باشعورتر بودن یا مدرن تر و خوشحال تر بودن نیست. پس نباید به خاطر داشتن آن احساس غرور کنند و به دیگر بچه ها پز بدهند!
بهتر نیست اصلا تبلت نخریم؟
نه، دنیای بچه های ما تغییر کرده. باید مساله را از این زاویه ببینیم این امور نابهنجار نیستند.
منظورتان چیست؟
یعنی اکثر افراد جامعه از آن بهره مند هستند. مثالی می زنم؛ شاید داشتن اتومبیل برای هر خانواده نیاز نباشد اما نرم جامعه است. در مورد بازی های رایانه ای برای کودکان هم این موضوع صدق می کند.
اگر توانایی خرید تبلت یا تکنولوژی های جدید را نداشته باشیم چه؟
در مورد تکنولوژی باید تلاش کنیم هم کودکمان احساس نیاز کاذب نکند هم به او در رسیدن به ارزش های واقعی کمک کنیم تا از بچه های دیگر کم نیاورد. باید با کودکمان صحبت کنیم و به او بفهمانیم تبلت نیاز کاذب است. ما بدون آب می میریم اما بدون تبلت نه. ممکن است بگوید بدون تبلت احساس غمگینی می کنم. جواب این است که اشکالی ندارد. باید با احساسات منفی کنار آمد. قرار نیست همیشه احساس شادی کنیم. در عوض باید کمکش کنیم به روش های دیگر در درس، ورزش و... پیشرفت کند.
استفاده از این نوع وسایل به شکل راه رفتن روی لبه تیغ است در عین اینکه کودک را نباید آزاد گذاشت نباید زیاد هم محدودش کرد این است که باید تعادلی وجود داشته باشد تا کودک رشد و تکامل طبیعی خود را در طول کودکی ونوجوانی طی کند.یک روانشناس با اشاره به اینکه فیلمها و بازیهای خشن کودکان را مستعد بزهکاری در بزرگسالی میکند گفت: والدین باید تا جایی که ممکن است از خریدن تبلت به عنوان اسباببازی در سنین دبستان خودداری کنند زیرا تبلت و سایر وسایل دیجیتالی محاسن و معایبی دارد که معایب آن در این سنین بیشتر است.
با بیان اینکه کودکانی که فیلمها و بازیهای خشن تماشا میکنند پرخاشگری را میآموزند گفت: این کودکان 10 سال بعد مستعد بزهکاری میشوند.وی در خصوص انواع بازیهایی که کودکان به آن تمایل دارند گفت: باید دید که تبلت به عنوان اسباب بازی برای کودک خریداری شده است یا نوعی ابزار برای مدرسه است. اگر این وسیله به عنوان اسباببازی تهیه شده باشد، این بازیها باید متناسب با سن کودک باشد.
فروزنده افزود: بر این اساس والدین باید تا جایی که ممکن است از خریدن تبلت به عنوان اسباببازی در سنین دبستان خودداری کنند. تبلت و سایر وسایل دیجیتالی محاسن و معایبی دارد که معایب آن در این سنین بیشتر است.این دکترای روانشناسی با تاکید بر اینکه والدین باید فرزند خود را قانع کنند که تبلت مناسب سن او نیست گفت: مرحله اول صحبتکردن پیرامون وسایل مورد نیاز و مناسب هر سن و گام بعدی جانشین کردن وسایل و ابزار دیگر است.
فروزنده گفت: «درک زمان» مفهومی است که بر اساس آن وقتی فردی به کاری مشغول است باید بتواند بگوید چهمدتی آن کار را انجام داده است. کودکان دبستانی توانایی «درکزمان» را ندارند، برخی والدین ازاین مسأله شکایت دارند که وقتی فرزندشان با تبلت بازی میکند و آنها از آن میپرسند که چند ساعت است که با تبلت بازی میکنی کودک قادر به پاسخگویی نیست.این دکترای روانشناسی یادآور شد: تفکر انتزاعی در حدود سن 14سالگی به وجود میآید و در این زمان است که فرد میتواند تصویری از «درکزمان» داشته باشد. کودکان دبستانی به دلیل اینکه در این محدودهی سنی قرار ندارند قادر به درک زمان نیستند.
وی گفت: هر سنی اقتضای خاص خودش را دارد. کودک در سنین دبستان دوره حساس رشد جسمی خود را سپری میکند که بهتر است به جای عدم تحرک و استفاده از ابزار دیجیتال، به جنب و جوش بپردازد.جنب و جوش در سنین دبستان اساس عدم ابتلا به اختلالات یادگیری است فروزنده با بیان اینکه جنب و جوش در این سنین، اساس عدم ابتلا به اختلالات یادگیری است گفت: علاوه بر این مشکلات چشمی و ستون فقرات در کمین کودکان و نوجوانانی است که با وسایل دیجیتال به ویژه تبلت و کامپیوتر بازی میکنند.
وی تصریح کرد: برخی بازیها اعتیادآور است و افراد بزرگسال را نیز گرفتار میکند. اعتیاد به کامپیوتر نیاز به ترک دارد منتهی به دلیل اینکه اعتیاد مجاز محسوب میشود کسی خطر آن را احساس نمیکند. این خطر زمانی محسوس است که کودک با مشکلاتی مانند پرخاشگری در رفتار نسبت به اطرافیانش مواجه میشود.فروزنده گفت: والدین برای تشویق کودکان دبستانی به او قول خریدن تبلت، کامپیوتر یا گوشی تلفن همراه را ندهند زیرا این وسایل متناسب با سن کودک نیست حتی اگر کودک شاگرد ممتاز شود نمیتوان دلیل قانع کنندهای برای اختصاص تبلت به او باشد.
این دکترای روانشناسی خاطر نشان کرد: بهترین نوع تشویق را خود کودک میتواند تعیین کند. میتوان در این رابطه از او پرسید که دوست دارید برای شما چه جایزهای بخرم در صورتی که کودک وسایلی مانند تبلت را نام برد باید با توضیحات قانعکننده او را از نظرش برگردانیم.وی گفت: در حال حاضر برخی نوجوانان در دورهی دبیرستان هستند که از تلفن همراه استفاده نمیکنند و این نشأت گرفته از تربیت والدین آنهاست زیرا ضرورتی برای استفاده از این وسیله در این سنین وجود ندارد.
فروزنده یادآور شد: شیوه کنترل منطقی که بر اساس آن میتوان فرزند را متقاعد کرد که چه وسیلهای برای او لازم است ممکن است به والدین کمک کند تا در تربیت فرزندان موفق باشند.وی افزود: بهترین جانشین برای تبلت و رایانه، پازل و مهارتهای حرکتی است. والدین بدانند که هیچ چیزی جای تحرک و جنب و جوش را نمیگیرداین دکترای روانشناسی در پایان گفت: کودکان در سنین دبستان باید مهارتی مانند موسیقی یا ژیمناستیک را یاد بگیرند تا در دورهی بعدی با ارائهی آن مهارت تشویق شوند. این موجب میشود تا اعتماد به نفس آنها افزایش یابد.
گردآوری: مجله اینترنتی دلگرم
امروزه کودکان به جای بازی کردن با هم سن و سالانشان، سرگرم بازی با تبلت و موبایل هستند که گاهی استفاده آنها از این وسایل ساعتها زمان میبرد و ارتباط آنها را با دنیای اطرافشان قطع میکند این در حالیست که استفاده زودهنگام کودکان از تکنولوژی میتواند تبعاتی به همراه داشته باشد که گاهی والدین به علت مشغلههای زیاد از آنها بیخبرند.
آمار فروش تبلت و موبایل افزایش چشمگیری یافته و هنگامی که والدین در خانه از تکنولوژی استفاده کنند، فرزندان نیز نسبت به استفاده از آن کنجکاو و ترغیب میشوند. حال باید دید آیا والدین مجازند چنین وسایلی را در اختیار فرزندانشان قرار دهند؟
دکتر محمود حریرچی، متخصص سلامت عمومی در گفتوگویی، درباره تبعات استفاده زودهنگام کودکان از تکنولوژی معتقد است که استفاده زیاد کودکان از وسایلی همچون تبلت وموبایل میتواند خلاقیت کودک را از بین ببرد، چرا که خلاقیت از سنین کودکی شکل میگیرد و کودک باید بیاموزد آنچه را که میخواهد با آن سرگرم شود خودش بسازد، اما تکنولوژی همه چیز را آماده در اختیار کودک قرار میدهد و به او اجازه فکر کردن نمیدهد.
حریرچی در ادامه افزود: اصل مساله این است که باید دید چرا کودکان از این تکنولوژیها استفاده میکنند؟ والدین نمیتوانند برای کودکان خود وقت بگذارند بنابراین برایشان وسایلی تهیه میکنند تا سرگرم کننده باشد.
وی با بیان اینکه خانوادهها باید احساس مسئولیت کنند، اظهار کرد: خانوادهها باید آموزش بینند و بیاموزند که اعتماد به نفس لازم را به کودکانشان بدهند. آنها باید آگاهی پیدا کنند که چه خطراتی کودکانشان را تهدید میکند مثلا مضرات استفاده از موبایل به والدین آموزش داده شود.
سن و زمان مناسب برای بازی کودکان با تبلت و آسیبهای پیشرو
وی در راستای آموزش به خانوادهها، ساخت برنامههای آموزشی در رسانه را مهم میداند اما ضمن بیان اینکه برنامههای موثر در این زمینه تولید نمیشود افزود: رسانهها تنها اعلام خطر میکنند در حالیکه آنها باید به فکر ارائه راه حل باشند. باید برنامههایی تولید شود که کارشناسانه باشد اما در این قضیه تنبلی میکنیم و صدمهاش را بعدها متوجه میشویم.
این متخصص سلامت معتقد است که سن استفاده از تکنولوژی بستگی به محیط رشد کودک دارد اما به طور معمول از سه سالگی به بعد میتواند از این وسایل استفاده کند. از سوی دیگر خانوادههایی هستند که به علت شاغل بودن پدر و مادر تبلت و موبایل را جایگزینی برای پر کردن خلأ خودشان میدانند در حالی که برخی روانشناسان این روش را توصیه نمیکنند.
حریرچی مهد کودکها را جایگزین تقریبا مناسبی برای پر کردن خلأ والدین شاغل دانست و عنوان کرد: روی سیستم مهدکودکها کنترلی نیست و مربیهای مهد آموزش دیده نیستند، در حالی که آنها باید روشهای یادگیری را بلد باشند و بدانند چگونه باید با کودکان رفتار کرد.
وی سپس با هشدار اینکه جای خالی خانواده امروزه احساس میشود بیان کرد: همه خانوادهها باید روان شناس شوند و اطلاعات کافی درباره تربیت کودکان داشته باشند.
هم چنین دکتر فیروزی، روانپزشک و روان درمان کودک نیز در گفتوگویی، درباره تبعاتی که ممکن است استفاده زودهنگام از تکنولوژی برای کودکان داشته باشد معتقد است: تمرکز کودکانی که زیاد از تکنولوژی استفاده میکنند در آینده روی دروس کم خواهد بود و دچار افت تحصیلی میشوند.
وی کاهش اعتماد به نفس کودکان را از دیگر معایب استفاده از تکنولوژی دانست و عنوان کرد: کودک باید بتواند به اسباب بازی مسلط باشد و دائما برنده شود تا احساس توانمندی کند و اعتماد به نفسش بالا رود؛ در بازیهای تبلت و موبایل این اتفاق نمیافتد و کودکان پیاپی دچار شکست میشوند، درنتیجه اعتماد به نفس آنها پایین میآید.
وی ادامه داد: این کودکان در ارتباط گیری با هم سن و سالانشان نیز دچار مشکل میشوند چرا که بیشتر سرگرم تبلت و موبایل خواهند بود و ارتباطشان با اطراف قطع میشود.
فیروزی با بیان اینکه والدین آموزش کافی درباره فرزند پروری ندیدهاند گفت: پدر و مادرها با کودکان خود بازیهای فعالیتی انجام نمیدهند بلکه از سنین پایین بازیهای فکری تهیه و تصور میکنند این عمل میتواند قدرت ذهنی کودک را بالا ببرد، در حالی که از لحاظ تقویت حس و حرکت نسبت به شناخت اولویت دارد و اگر کودک خوب رفتار حرکتی نکرده باشد، در مسائل و حل ریاضی دچار مشکل خواهد بود.
وی سپس درباره سن مناسب استفاده از موبایل و تبلت برای کودکان گفت: استفاده از تکنولوژی سن خاصی ندارد، اما اگر خانوادهها میخواهند از این وسایل برای کودکانشان استفاده کنند، اول باید بازیهای حرکتی و فعالیتی انجام شود. والدین میتوانند اجازه استفاده از بازیهای تبلت و موبایل را به عنوان جایزه و امتیاز با در نظر گرفتن محدودیت زمانی در اختیار کودکان قرار دهند که زمان مناسب بین 1 تا 4 ساعت است.
این روان شناس در تشریح ویژگیهای اسباب بازی خوب گفت: کودک باید بر اسباب بازی مسلط شود، ارزان قیمت باشد، اسباب بازی خریده شده به دنیای واقعی کودک نزدیک باشد تا بتواند خلاقیت کودک را بالا ببرد، مثلا اسباب بازیهایی مثل وسایل آشپزخانه، وسایل دکتری و ... از وسایل واقعی شبیه سازی شدهاند و میتواند تخیل کودک را تقویت کند .
وی هم چنین اظهار کرد: قبل از اینکه کودکان سنین پایین با تکنولوژیهایی مثل موبایل و تبلت آشنا شوند، باید حسهای آنها مثل حس دیداری، شنوایی و ... تقویت شود، بعد از آن باید روابط بین اندامها مثل ارتباط چشم و دست توسط بازیهای تقویتی شکل گیرد.
وی ادامه داد: وقتی کودکان با وسایلی مثل تبلت بازی میکنند از فعالیت باز میمانند در نتیجه هماهنگی بین اندامها خوب شکل نمیگیرد و دچار مشکلات حسی و حرکتی میشوند.
فیروزی در پایان تجربه غربیها در این زمینه را بیان کرد و گفت: آنها برای هر سن اسباب بازی خاص خود را دارند، مثلا تبلتهایی برای سنین پایین دارند که کودک دائم در آنها برنده میشود و در تقویت اعتماد به نفسشان موثر است.
منبع:isna.ir
شاید به همین دلیل است که گاهی از فرزندانمان جا میمانیم و گذشته از یدک کشیدن انگ کمهوشی در مراقبت از آنها در برابر ابزارهای مدرن لنگ میزنیم. در این مطلب، تجربه پنج پدر و مادر را برایتان نقل میکنیم که بهخاطر همین ناآگاهی، آزادی آسیبزنندهای را به فرزندانشان هدیه کردهاند یا اینکه با محدود کردن بیش از اندازه بچهها، باعث جا ماندن آنها از همسالانش شدهاند. شاید خواندن تجربه این والدین در کنار راهنماییهای ما، بتواند به برخی از سوالات شما در مورد سن مناسب استفاده از تکنولوژی و شرایط درست روبهرو شدن بچهها با قابلیتهای آن پاسخ دهد.
برای کوچولویم موبایل بخرم؟
آوا چهار ساله است. اتاقش را عروسکهای رنگارنگ پر کردهاند اما هیچ چیز مثل تلفن همراه مادرش او را سرگرم نمیکند. مادر آوا تصمیم گرفته برای تولد چهارسالگی او برایش یک تلفن همراه هوشمند بخرد. به نظرش با چنین هدیهای نهتنها او را ذوقزده میکند بلکه با یک تیر دو نشان دیگر هم میزند؛ آوا میتواند از این به بعد با تلفن همراه خودش با مادربزرگش صحبت کند و دلتنگی سرکار بودن پدرش را هم آسانتر تحمل کند و از طرف دیگر بازیهایی که روی گوشیاش نصب میشود، جمله همیشگی «حوصلهام سر رفته!» را از سر او بیرون میکند و به مادرش وقت بیشتری برای رسیدگی به کارهایش را میدهد.
موبایلبازی ممنوع!
با کمی اغراق میتوانیم بگوییم که خرید تلفن همراه برای یک کودک چهار، پنج ساله بدترین گزینه ممکن است. بچهها در این سن نیاز اورژانسی به برقراری ارتباط تلفنی ندارند و از طرف دیگر با چسبیدن به این تکنولوژی آسیبهای زیادی را هم به جسم و روان خود وارد میکنند.
- مدام لمس کردن صفحه گوشی هنگام بازی کردن، مفاصل انگشتان را دچار مشکلاتی جدی میکند که درمان کردنش حتی در ابتدای ابتلا هم ساده نیست و بعد از گذشت مدتی درمان این آسیبها غیرممکن هم میشود.
- حاصل مدام بازی کردن با گوشی، چشمی همیشه خسته است.
- این ابزارها آنقدر دلچسب هستند که بچهها بعد از مدتی استفاده به آنها اعتیاد پیدا کنند و هر روز ساعت بیشتری را برای بازی با آنها اختصاص دهند، تصور نکنید این بازیها فرزند شما را باهوشتر میکند. او به مرور علاوه بر مشکلات ذهنی که پژوهشگران ادعا میکنند سراغش میآید، دچار تیکهای ظاهری هم میشود.
- بعضی از پژوهشگران معتقدند استفاده درازمدت از تلفن همراه، روی مغز تاثیری مخرب میگذارد و میتواند باعث ابتلا به سرطان مغز شود.
پس:
- استفادهتان از تلفن همراه در خانه را محدود کنید، بچهها بیشتر از هر چیز از عادتهای شما الگو میگیرند.
- اگر میخواهید به فرزندتان اجازه استفاده از تلفن همراه را بدهید، آن را روی «فلایت مود» بگذارید تا در معرض امواج مضر قرار نگیرد.
- برای استفاده از تلفن همراه محدودیتهایی وضع کنید. کودک چهار ساله شما نباید بیشتر از نیمساعت در روز با چنین ابزاری سرگرم شود.
تبلت بچهها را باهوش میکند؟
از نظر مادر ستاره سرگرم کردن فرزند دوسالهاش با موبایل یک اشتباه بزرگ است. او به این عقیده پژوهشگران که امواج تلفن همراه به مغز بچهها آسیب میزند باور دارد و به همین دلیل میخواهد با خرید تبلت فرزندش را با تکنولوژی آشنا کند. از نظر او دوست شدن با تکنولوژی نهتنها به نفع رشد ذهنی فرزندش است و به او مهارتهای تازهای میآموزد بلکه باعث میشود کمتر به او بچسبد یا در مهمانی غر بزند.
هنوز خیلی زود است!
شاید بچههای چهار، پنج ساله بتوانند مهارت «تکرار یک دستورالعمل» را با کمک تبلت یاد بگیرند و از طریق پخش موسیقی، بازی کردن و لمس تصادفی صفحه زودتر از همسالانشان این توانایی ذهنی را به دست بیاورند اما سرگرم کردن کودکان دوساله با تبلت ایده خوبی به نظر نمیرسد.
- تکنولوژی مزایای زیادی دارد اما برای بچههای زیر دو سال، بازی کردن با پازل و اسباببازیهای بسیار ساده از کشف قابلیتهای ابزارهای تکنولوژیک مفیدتر و تاثیرگذارتر است. آنها برای پرورش مهارتهای ذهنیشان به مشاهده، شنیدن و لمس کردن دنیای اطرافشان نیاز دارند.
- بازیهای ساده کودکانه نهتنها قدرت ذهن این کودکان را بالا میبرد، بلکه به تواناییهای جسمیشان هم کمک میکند. کودکی که به جای مدام نشستن روی مبل و بازی با تبلت، روی زمین قدم برمی دارد، زمین میخورد و گاهی خرابکاری به بار میآورد در هماهنگ کردن ذهن و جسمش زودتر توانا میشود.
- بعد از رسیدن فرزندتان به سه سالگی میتوانید برایش تبلت بخرید اما به شرط آنکه تنها نیم ساعت در روز سراغش برود. البته فرزند شما در هفت سالگی میتواند یک ساعت با این وسیله جذاب وقت بگذراند.
پس:
- میدانیم که سر و کله زدن با یک بچه دو ساله آسان نیست و مادری کاری 24 ساعته است. اما این مسئولیتی است که خودتان پذیرفتهاید و نمیتوانید بهخاطر سخت بودنش، راههای میانبر مخرب را جایگزین راه اصلی کنید.
- شما باید ساعاتی از روز را کنار فرزندتان بنشینید، اسباببازیهایش را روی زمین بریزید و با هم بازیهای تازهای را تجربه کنید. از طرف دیگر باید به او اجازه دهید که گاهی به تنهایی با وسایلش سرگرم شود، آنها را کشف کند و حتی به قیمت خرابکاری کردن خلاقیتش را پرورش دهد.
- اگر نمیتوانید 24 ساعته مادری کنید، او را به مهدکودک بفرستید. فرزند دو ساله شما میتواند به چنین محیطی خو بگیرد و در کنار همسالانش سرگرم شود. شما هم میتوانید انرژیتان را برای عصر و شب ذخیره کنید تا در زمان بودنش در خانه، کم نیاورید.
دبیرستانیها به موبایل نیاز دارند؟
آرش 16 ساله است. او والدینی مقرراتی و حتی میتوان گفت سختگیر دارد که ترجیح میدهند فرزندشان را مثل بچههای امروزی بار نیاورند. گرچه همه همکلاسیهای او سالهاست تلفن همراه دارند اما پدر آرش معتقد است تا پیش از ورود فرزندش به دانشگاه نیازی به تهیه چنین وسیلهای وجود ندارد. آرش جز در ساعات مدرسه و کلاسهای تقویتی از والدینش دور نمیماند و به همین دلیل پدرش معتقد است نیازی به داشتن تلفن همراه برای گرفتن تماسهای ضروری ندارد.
از آن ور بام نیفتید!
رفتار والدین آرش بیش از اندازه سختگیرانه است. تلفن همراه برای بچههای دبیرستانی، تنها ابزار تماس گرفتن نیست. آنها دوست دارند روی حافظه تلفن هوشمندشان بازیها و نرمافزارهای مختلف را نصب کنند و اگر بگوییم که رقابت بر سر داشتن چنین اطلاعاتی این روزها به یکی از اقتضائات سن آنها تبدیل شده، بیراه نگفتهایم.
- یک تلفن هوشمند تنها ابزاری برای تماس گرفتن نیست. این دستگاه برای فرزند دبیرستانی شما نقش رایانه، ضبط صوت، تقویم و حتی مربی بدنسازی را میتواند بازی کند.
- حتی نواجوانان دبیرستانی هم به گفته محققان نباید بیشتر از دو ساعت در روز مقابل صفحههای نمایش باشند. به گفته آنها فرقی نمیکند فرزندتان در این دو ساعت موبایل به دست باشد یا اینکه جلوی رایانه بنشیند؛ بیشتر از این زمان چشم دوختن به صفحه نمایش به سلامت او آسیب خواهد زد.
پس:
- بپذیرید دوره و زمانه فرق کرده و اگر شما با وجود نداشتن یک تلفن همراه، توانستهاید پیشرفت کنید و سرتان را در میان همکلاسیهایتان بالا بگیرید، نباید این قانون را برای فرزندتان هم وضع کنید. بچهها در روزهای بلوغشان دوست دارند شبیه همکلاسیها و همسالانشان زندگی و رفتار کنند.
- اگر راضی به خریدن یک تلفن همراه برای فرزند 17-16 سالهتان شدید، میتوانید با گذاشتن قانونهایی امنیت روانی او را تضمین کنید. تلفن همراه نباید در مهمانی، میز غذا، زمان خواب و مدرسه همراه او باشد.
- فرزندتان میتواند از تلفن همراه شخصیاش استفاده کند اما نباید برایش رمز عبور تعریف کند.
- خریدن سیم کارت اعتباری برای نوجوانتان را فراموش کنید. برای کنترل بیشتر او باید قبض ماهانهاش را ببینید و مطمئن شوید در استفاده از آن زیاده روی نکرده است. شارژ کردن یک سیمکارت اعتباری با پول توجیبی و بدون اطلاع شما میتواند دردسرساز شود.
چرا بچهها عاشق تبلت هستند؟
بچهها دوست دارند مثل شما راه بروند،حرف بزنند و خلاصه مثل شما زندگی کنند. نگاهی به عادتهای فرزندتان بیندازید. اگر سر شما توی کتاب باشد حتما او هم عاشق کتاب میشود و اگر موبایل صمیمیترین دوستتان باشد، برای گرفتن تلفن همراه شما حتی به گریه کردن هم متوسل میشود.
دستهایش در خطر است
استفاده مداوم از صفحههای نمایش لمسی میتواند انگشتان فرزند شما را به مشکلاتی دچار کند که هیچ متخصص ارتوبدی از پس درمانشان برنمیآید. پس از تکنولوژیباز بودن کوچولویتان ذوقزد نشوید.
اینترنت برای نوجوانها سم است؟
والدین مجید میدانند در عصر تکنولوژی نمیتوانند فرزندشان را از کار کردن با رایانه منع کنند اما آنها نگران افتادن فرزندشان در دامهایی هستند که در وبسایتهای غیرمجاز یا رومهای گفتوگو پهن شده است. از یک طرف دلشان میخواهد در تمام ساعات استفاده کنارش بنشینند و از طرف دیگر نمیتوانند غرور پسر 13سالهشان را بکشنند و به او بگویند قرار است کنترل شود.
هوشمندانه کنترل کنید!
نگرانی در مورد شیوه استفاده کودکان و به ویژه نوجوانان از قابلیتهای تکنولوژی و دنیای مجازی طبیعی و بجاست. سوءاستفاده از کودکان و نوجوانان در دنیای مجازی، مشکلی است که اغلب کشورها با آن دست و پنجه نرم میکنند.
- محققان میگویند سوءاستفاده از کودکان نحوه پاسخگویی آنان را در برابر شرایط استرسزا در آینده تغییر میدهد و حتی ژنهایشان را هم دستخوش تغییر میکند. شواهد حاکی از این است که استفاده ناآگاهانه از قابلیتهای اینترنت، کودکان و نوجوانان را در معرض سوءاستفاده قرار میدهد.
- فراهم شدن زمینه سوءاستفاده جنسی و مالی تنها مشکلات استفاده ناآگاهانه از تکنولوژی نیست. پیغامهای آزاردهنده ناخواسته هم میتواند سلامت روان کودکانی که راه مقابله با آنها را نمیدانند و نمیتوانند موضوع را با دیگران در میان بگذارند در معرض تهدید قرار میدهد.
پس:
- دلیلی برای اینترنتباز شدن فرزندتان تا پیش از 10 سالگی وجود ندارد. پس نه بهخاطر ذوق خودتان و نه از سر رقابت با مادران دیگر، تا پیش از این سن صفحهای در شبکههای اجتماعی برایش نسازید.
- اگر بعد از 10 سالگی پای فرزندتان را به شبکههای اجتماعی باز کردید، در زمان فعالیت کنارش بنشینید و استفاده درست از این فضا را به او آموزش دهید. فرزند شما تا 14 سالگی حتی از ایمیلش هم باید با نظارت شما استفاده کند و نمیتواند رمز عبورش را از شما پنهان کند.
- به فرزندتان از همان ابتدا بگویید نباید نشانی، شماره تماس، محل تحصیل و دیگر اطلاعات شخصیاش را در اختیار وبسایتها یا افراد ناشناس قرار دهد.
- به نوجوانتان در مورد مشکلاتی که ممکن است در فضای مجازی برایش ایجاد شود اطلاعرسانی کرده و رفتارهای مخرب را برایش معرفی کنید. ناآگاهی مقدمه اشتباه کردن است. گذشته از این اگر او بعضی اصول فعالیت در دنیای مجازی را نداند، ناآگاهانه خود را در معرض خطر قرار میدهد. پس اگر خودتان نمیتوانید مربی خوبی برایش باشید، نام او را در یک کلاس مطمئن بنویسید.
- اگر در همه ابعاد زندگی با او صمیمی و همراه باشید، میل کمتری برای پنهانکاری باقی میماند. بچههایی که از واکنشهای والدینشان وحشت ندارند حتی در صورت اشتباه کردن زودتر و آسانتر امکان جبران اشتباه را برای خود فراهم میکنند.
- رایانه فرزند شما باید در گوشهای از اتاق گذاشته شود که از بیرون قابل دیدن باشد. صفحه نمایش باید رو به در باشد و در اتاق فرزندتان هم در زمان استفاده نباید بسته باشد.
شما حق ندارید بدون دیدن هیچ نشانه تهدیدکنندهای به حریم خصوصی او سرک بکشید اما فرزندتان هم حق ندارد روی رایانهاش رمز عبور بگذارد.
چه زمانی میتواند با رایانه کار کند؟
سپهر 10 ساله است و برای انجام برخی از فعالیتهای مدرسه به رایانه نیاز دارد. گرچه پیش از این والدینش در برابر خرید این وسیله مقاومت میکردند اما حالا راضی شدهاند که روی میز تحریر او، یک رایانه بگذارند تا بهتر به درس و مدرسهاش برسد. با این وجود والدین او در مورد مشکلاتی که رایانه باز شدن فرزندشان میتواند همراه بیاورد نگرانند.
تبلت کودکان,فواید تبلت برای کودکان,عوارض تبلت برای کودکان
وقت مدرن شدن رسیده
هر چیز دورهای دارد و بهخاطر ترس از آسیبهای هیچ چیز، نمیتوان بچهها را به طور کامل از رفتن به سمتش منع کرد. کافی است والدین اطلاعات خود را در زمینه استفاده از رایانه بالا ببرند و بتوانند با نظارت درست و برقراری رابطه صمیمانه و موثر با فرزندشان، خطرات استفاده از تکنولوژی را برای او به حداقل برسانند.
- کاهش تمرکز، ایجاد سبک زندگی نامناسب و بیتحرک شدن فرزندتان حاصل آشنا کردن او با رایانه در اوایل کودکی است.
- درست است که بچههای دو، سه ساله نیازی به استفاده از رایانه ندارند اما محققان میگویند اگر در پنج، شش سالگی فرزندتان را با این وسیله آشنا کنید و مهارت استفاده از آن را به او بیاموزید، پس از وارد شدن به مدرسه توانایی بالاتری را از خود نشان میدهد.
- استفاده بیش از اندازه از رایانه، میتواند به سلامت ذهن و جسم بچهها آسیب بزند. قبلا هم گفتیم زمان استفاده از صفحههای نمایش (تلفن همراه، رایانه و حتی بازیهای ویدئویی) باید محدود باشد و حتی در سنین نوجوانی نباید به بیشتر از دو ساعت در روز برسد.
- استخوانبندی نوجوانان هم با استفاده طولانیمدت از تبلت آسیب میبیند. پس بهتر است به جای تبلت، رایانه در اختیار فرزندتان قرار دهید، میز استانداردی برایش تهیه کنید و به او اصول صحیح نشستن را آموزش دهید. از طرف دیگر از او بخواهید هر یک ربع، 20 دقیقه یکبار از پای میز بلند شود و کمی راه برود.
پس:
- فرزندتان را از بازیهای رایانهای محروم نکنید. بازی کردن در همان یکی، دو ساعت مجاز نمیتواند او را خشن کند یا رفتارهای نابهنجار را در فرزندتان تثبیت کند اما اگر زمان بازیاش طولانی شد، انتظار دیدن تیک یا ناتوانی در تمرکز را داشته باشید.
- برای آنکه بتوانید سر از کار فرزندتان دربیاورید و بدانید از چه راهی میرود باید خودتان هم با این ابزارها آشنا باشید. پس اگر از رایانه چیزی سردرنمیآورید، هرچه زودتر در یک کلاس آموزشی ثبتنام کنید.
- روی رایانه فرزندتان تنها برنامههایی را که میدانید برای انجام فعالیتهای متناسب با سن و موقعیتش لازم هستند، نصب کنید.
- در هفت، هشت سالگی دلیلی برای قرار دادن رایانه در اتاق بچهها وجود ندارد. حتی بچههای 10، 12 ساله میتوانند در گوشهای دیگر از خانه که بهراحتی قابل دیده شدن است از این وسیله استفاده کنند و رایانه به جای آنکه وسیله شخصی آنها تلقی شود، باید یکی از وسایل خانه باشد که در مواقع ضرورت در اختیار آنها قرار داده میشود.
چرا گرفتار تلههای اینترنتی میشود؟
فر زندتان را به بیعقلی یا شرارت متهم نکنید! او نمیتواند از خودش در برابر مزاحمان مجازی محافظت کند، چون شما چیزی در این مورد به او یاد ندادهاید.
دورش دیوار نکشید
فرزندتان را از تکنولوژی محروم نکنید! تربیت خانگی شما بایدبه آنچه در دنیای واقعی میگذرد شباهت داشته باشد تا فرزندتان را دچار سردرگمی نکند یا به پنهانکاری مجبورش نکند. اگر فرزندتان در جمع دوستانش میل به ارتباطات آنلاین و استفاده از تکنولوژی را مشاهده کند، قطعا سختگیری شما اثری جز تشنهتر کردن او نخواهد داشت.
بیش از حد اعتماد نکنید
اعتماد بیش از اندازه و آزادی بی حد و مرز درست به اندازه سختگیریهای غیرمنطقی میتواند به فرزند شما آسیب بزند. اگر نمیخواهید نوجوانتان در تلههای اینترنتی گرفتار شود، به او با نظارت خودتان اجازه فعالیت بدهید. قانونهایی مثل نیمهشبها اینترنت تعطیل است یا وقتی پای رایانهای حق بستن در را نداری، میتواند در حفظ برخی چارچوبها به شما و او کمک کند.
فرزندتان را نترسانید
بچههای خیلی وقتها دچار مشکل میشوند، چون جسارت بیان مشکلاتشان را ندارند. آنها از قضاوت، برخورد یا تنبیههای شما میترسند و به همین دلیل مشکلاتشان را به محض ایجاد شدن با شما درمیان نمیگذارند و بهخاطر همین کمک نگرفتنها کلاف بحرانهایشان را پیچیدهتر میکنند.
منبع:مجله سیب سبز
بچه ها معمولاً تعطیلات نوروزی را مغتنم می شمارند تا از روال عادی و قوانین لازم الاجرایی که والدین برای آن ها در نظر گرفته اند فرار کنند.عیدی بچه ها
مهم این است که کاری کنید تا این تکالیف باعث دردسر بچه ها نشود. بنابراین؛ اجازه ندهید تا فرزندتان همه تکالیف را یک شبه انجام دهد. خیلی از بچه ها دوست دارند در روزهای اول تعطیلات همه تکالیف شان را حل کنند تا خیال شان راحت شود! در مقابل نباید بگذارید همه این تکالیف به شب آخر تعطیلات موکول شود. هر روز زمان کوتاهی، مثلا نیم ساعت را برای رسیدگی به تکالیف بچه ها اختصاص دهید.
ایام نوروز تمرین بسیار مناسبی برای کودکان است تا اصول ارتباطی صحیح را، از چگونگی احترام گرفته تا برخورد و رفتار مناسب، یاد بگیرند. در این یادداشت چند نکته تربیتی درباره دید و بازدید نوروزی و چند راهکار نیز برای ثمر بخش بودن تعطیلات نوروز برای کودک تان به شما آموزش می دهیم.
چگونه سلام کردن را به کودک خود بیاموزیم؟
سن 3-5 سالگی به بچه ها برای سلام کردن فشار نمی آوریم. اما این که هیچ کاری بهش نداشته باشیم هم درست نیست. سلام نکردن علت های مختلفی می تواند داشته باشد.
او را وادار به سلام کردن، نکنید
گاهی سخت گیری ها و بکن نکن های زیاد والدین باعث می شود بچه زودتر از سن بزرگ شود و این می تواند باعث شود جسارتش را از دست بدهد و در مواردی خجالت بکشد. ما نباید هرگز به روی بچه بیاوریم که خجالت می کشد، برای سلام کردن هم نباید اصرار کنیم.
یکی از راه های مفید برای تقویت کودکان به سلام کردن این است که، زمانی که وارد جایی می شویم و کودک شما سلام نمی کند، بگوییم:«شاید آمادگی ندارد کمی که بگذرد آماده سلام کردن می شود». این جمله به کودک این حس را می دهد که هر وقت خواستی سلام کن و باعث می شود کودک درگیر خجالت، شرم یا گارد گرفتن نشود (مثل زمانی که به کودکی زیاد اصرار می کنید که شعر بخواند دیگر خجالت می کشد، شعر بخواند). بعد از آن دیگر به کودک چیزی نمی گوییم و هر زمان که کودک سلام کرد حتی اگر آخر مهمانی بود بلافاصله کودک را تشویق می کنیم. این تشویق می تواند یک شکلات، در آغوش کشیدن یا هر چیز دیگری باشد. حتی اگر کودک سلام نکرد اما در زمان رفتن خداحافظی کرد باز هم تشویق می کنیم. این رفتار باعث می شود بدون دست گذاشتن روی نقطه ضعف کودک رفتار او را شکل دهیم.
دید و بازدید نوروزی
پول عیدی بچه ها را از آن ها نگیرید
عیدی کودکان را از آنها نگیرید
بعضی از والدین پول عیدی کودکان را از آنها می گیرند - حال یا به بهانه این که می خواهند برایشان نگه دارند و یا به بهانه های دیگر - به هر حال آنها را از لذت عیدی داشتن و خرید کردن محروم می کنند؛ و این کار درستی نیست. بایستی عیدی بچه ها را به خود آنها بدهیم؛ و اگر سن آنها کم است و هنوز نمی دانند که با آن پول ها چه کنند، بهتر است پدر و مادر آنها را به مغازه ببرند و ضمن توضیحی که برایشان می دهند از آنها بخواهند که اسباب بازی یا چیز دیگری را انتخاب کنند.
ببخشید، الان شبه یا روز؟
یکی از عادت های نه چندان خوب روزهای تعطیل همه ما این است که شب ها را تا دیروقت بیدار می مانیم و صبح ها تا ظهر خواب هستیم! طبیعی است که بچه ها هم تحت تاثیر این بی نظمی، خواب و بیداری شان به هم می ریزد. نتیجه این موضوع آن است که بچه ها تقریبا موقعی از خواب بیدار می شوند که دیگر وقت صبحانه نیست و کمی بیشتر به زمان ناهار نمانده است. به همین دلیل وعده صبحانه از غذای بچه ها حذف می شود و آنها شروع به خوردن هله هوله می کنند.
بی انضباطی ممنوع!
نتیجه بد دیگر این عادت، کسالت و بی حوصلگی بچه ها و بداخلاقی آنهاست. چه شب ها که دیروقت از مهمانی و دیدوبازدید برمی گردید و چه صبح ها که تقریبا نزدیک ظهر آنها را از خواب بیدار می کنید.
این عادت دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن یک دردسر دیگر هم به دنبال دارد و آن این است که با رسیدن به پایان تعطیلات و نزدیک شدن زمان مدرسه یا مهد کودک، شما به سختی می توانید فرزندتان را به همان نظم اولیه برگردانید و او را وادار کنید تا شب ها به موقع بخوابد و صبح ها زود از خواب بیدار شود. بنابراین همه زحمتی که برای منظم کردن برنامه فرزندتان و عادت دادن او به زمان مناسب خواب و بیداری کشیده بودید، هدر می رود.
فرمول تنظیم ساعت خواب کودک در تعطیلات!
برای اینکه دچار دردسرهای به هم خوردن برنامه خواب فرزندتان نشوید، بد نیست چند نکته را رعایت کنید:
• شام فرزندتان را در ساعت همیشگی و معین به او دهید.
• به فرزندتان اجازه دهید شب ها فقط یکی، دو ساعت بیش از حد معمول بیدار بماند.
• زمانی که احساس می کنید، کودک تان خسته و بهانه گیر شده سعی کنید، محیط آرامی را برایش فراهم کنید تا بتواند بخوابد.
• در دیدوبازدیدها و منزل اقوام هم از آنها بخواهید تا جای ساکتی را به خواب و استراحت بچه ها اختصاص دهند.
• صبح ها نیز کاری کنید که بچه ها فقط یکی، دو ساعت بیشتر از حد معمول بخوابند.
• در چند روز پایانی تعطیلات سعی کنید، برنامه خواب و بیداری کودک تان را کم کم به ساعت معمول نزدیک کنید. مثلا هر شب او را 20 دقیقه زودتر بخوابانید.
چه کنیم که درس خواندن را فراموش نکنند؟
مهم این است که کاری کنید تا این تکالیف باعث دردسر بچه ها نشود. بنابراین؛ اجازه ندهید تا فرزندتان همه تکالیف را یک شبه انجام دهد. خیلی از بچه ها دوست دارند در روزهای اول تعطیلات همه تکالیف شان را حل کنند تا خیال شان راحت شود! در مقابل نباید بگذارید همه این تکالیف به شب آخر تعطیلات موکول شود. هر روز زمان کوتاهی، مثلا نیم ساعت را برای رسیدگی به تکالیف بچه ها اختصاص دهید. به فرزندتان برای حل کردن درست و به موقع تمرین ها و نوشتن تکالیف جایزه های کوچکی بدهید.
راه کارهایی که می تواند در ثمربخشی روزهای تعطیل عید، نقش به سزایی داشته باشد عبارت است از:
1. طوری برنامه ریزی شود که سه یا چهار روز قبل از پایان تعطیلات، تکالیف کودکتان به اتمام برسد.
2. طوری برنامه ریزی کنید که دست کم، یک سفر کوتاه مدت با کودکان تان (حتی در اطراف شهر) داشته باشید.
3. از فرزندان تان نظر خواهی کنید که در تعطیلات عید، چه تفریحاتی را دوست دارند انجام دهند؟
4. به آنان آموزش دهید که زمان های گشت و گذار، به هله هوله خوری بیش از حد نپرداخته و به سلامت غذایی خود توجه ویژه کنند.
5. تقویت مهارت های اجتماعی کودکان را در تعطیلات در داشته باشید و سعی کنید عید را برای کودک تان با دورهمی های خانوادگی خاطره انگیز کنید. می توانید برای کسالت آور نبودن عیددیدنی ها با خود اسباب بازی به همراه داشته باشید یا بچه های فامیل را دور هم جمع کنید و آنها را تشویق به بازی های خانگی کنید.
6. فرزندان تان را به کوه و دشت ببرید و آنان را در حین نظارت، آزاد بگذارید این عمل موجب یادگیری های فراوانی می شود.
7. هیچ گاه خوردن صبحانه کودکان را در روزهای عید از یاد نبرید بگذارید فرزندتان همراه شما سرسفره ی صبحانه بنشیند تا از کنار هم بودن لذت ببرید.
8. به فرزندان بیاموزید تا به جای این که وقت خود را به تماشای زیاد رایانه و تلویزیون بگذرانند در انجام کارهای منزل و بیرون از آن مشارکت داشته باشند. می توانید از آنها در تمیز کردن خانه یا پخت شیرینی کمک بگیرید. این کار می تواند حس مسئولیت پذیری را در آنان تقویت کند.
پشیمانی از ازدواج به چه دلیل است؟
«قبل از ازدواج با همسرم همکلاس بودم. خدا شاهده توی این چهار سال دانشگاه، یک مانتو و روسری بیشتر نداشت. ولی خونه من، خانم هر ماه باید تمام این ها رو بخره. خونه پدرش با اتوبوس سفر می رفتن، اما از من انتظار سفر هر ساله خارج داره و هزارتا چیز دیگه! اکثر دخترا، بعد از ازدواج عوض می شن.» این نظر را از بین صد ها نظر انتخاب کردم. اول مطلب را خواندم و بعد به سراغ نظرها آمدم. مطلب خوبی بود انصافا اما خواندن نظرات برایم جذاب تر و البته تعجب برانگیزتر بود.پشیمانی از ازدواج
«تا کی می خواین دخترا رو محکوم کنین؟ یه نگاه به خودتون بندازین! شما پسرا فوق العاده پر توقع شدین هموتون دنبال دخترای حوری پری و پولدار می گردین، بعد می گین دخترا پر توقع شدن. وقتی می بینین یک دختری چند ساله شاغله می گین کو ماشینت؟ کو حساب بانکیت؟ برید خواسته هاتون رو عقلانی کنید بعد از دخترا ایراد بگیرین.» دخترها و پسرها بدجوری علیه هم جبهه گرفته بودند. متاهل و مجرد نداشت، هر دو گروه می خواستند طرف مقابل را متهم کنند.
همه این جنجال ها به خاطر این بود که بگویند منشا این مسئله که بعضی متاهل ها بعد از ازدواج پشیمان می شوند و به دیگران توصیه می کند ازدواج نکنند، چیست؟ یا اصلا آقا و خانم پشیمان نیستند، زندگی شان را دوست دارند اما باز هم سر آخر به دوران مجردی شان غبطه می خورند و دوست دارند آن روزها تکرار شود. آن ها می خواستند بدانند رفتار کدام گروه باعث می شود تا آن همه عشق و علاقه جای خودش را به تردید و پشیمانی بدهد.
پشیمانی از ازدواج
دلیل پشیمانی زوج ها از ازدواج چیست؟
آیا من هم از ازدواج کردن پشیمان خواهم شد؟
راستش را بخواهید بعد از خواندن نظرات کمی آشفته شدم. به این فکر می کردم یعنی روزی من هم پشیمان می شوم؟ ازدواج این قدر دردسر دارد؟ کنار آمدن با مشکلات زندگی آن هم شانه به شانه هم این قدر دور از تصور است؟ اصلا چه می شود دو نفر که هم را دوست دارند و با علاقه ازدواج کرده اند، به دیگران توصیه می کنند ازدواج نکند؟ فکرش را بکنید!
دوستی داشتم که می گفت زندگی خوبی دارند و ازدواجش بهترین و مهم ترین اتفاق زندگی اش بوده اما هربار که اسم ازدواج می آمد، می گفت مشکلات ازدواج زیاد است و فشار زندگی باعث می شود تا لذتی که در مجردی می برید را دیگر هیچ گاه نچشید! می خواهم بگویم همه هم ناراضی نیستند اما همین که جنس تفریحات و سبک زندگی شان عوض شده، یک باره کم می آورند و می آیند سروقت امثال من، تا مجردها را از ازدواج بر حذر بدارند.
از انتخاب نادرست تا فشارهای اقتصادی و اجتماعی
علل نارضایتی متاهل ها از ازدواج چیست؟
به سراغ سارا گلستانی، کارشناسی ارشد مشاوره خانواده؛ می روم. او می گوید بخشی از مشکلات ریشه در انتخاب دارد و بخشی دیگر بعد از ازدواج به وجود می آیند اما این که این مشکلات چه هستند و از کجا به وجود می آیند و چطور برطرف می شوند را می توانید در ادامه گفت و گوی ما بخوانید.
+ دلیل اصلی نارضایتی و پیشیمانی زوج ها از ازدواج شان چیست؟
– به دلایل مختلفی ممکن است زوجین از ازدواج شان ناراضی باشند. مثلا ممکن است در انتخاب فرد مناسب دچار اشتباه شده باشند و همین موضوع برای شان چالش و مشکلاتی را ایجاد می کند. بعضی ها هم شخص درستی را انتخاب کرده اند اما مشکلات اقتصادی و معیشتی دارند. این افراد اگر درک متقابل داشته باشند و نیازهای شان برطرف شود مشکلی نخواهند داشت. اما اگر نیازهای شان رفع نشود، بهانه ای برای نارضایتی مطرح خواهد شد و این می شود که گاهی در زندگی روزمره به این قبیل افراد برمی خوریم.
+ از این بعضی ها که بگذریم، زوج های زیادی وقتی صحبت از ازدواج می شود، مجردها را تشویق به ادامه تجرد می کنند؟
– این سوال بستگی به جنسیت شخص و همچنین مکان مطرح شدن موضوع دارد. زمانی که فرد در جمع قرار می گیرد، ممکن است به دلیل ترس از طرد شدن، گرفتار پدیده ای به نام «فشار گروه» شده و ناخودآگاه حرفی را می زند که احتمال می دهد بیشتر مورد پسند جمع قرار گیرد. بسیاری از افراد در جمع، توان حفظ فردیت خود را نداشته و حرفی را به زبان می آورند که ممکن است عقیده قلبی شان نباشد. نمی دانند حرفی که در قالب شوخی بیان می شود، چقدر می تواند در دیگران تاثیر گذار باشد.
+ یعنی این حرف ها را تحت تاثیر دیگران می زنند؟
– بله، اما گاهی هم ممکن است نفی ازدواج، نشانه ی نوعی درد و دل و تخلیه هیجانات منفی باشد و نه لزوما عقیده فرد درباره ازدواج. معمولا افراد لحظات خوش زندگی شان را کمتر بازگو می کنند، چرا که لحظات خوش را بدیهی می دانند و بنابراین احتمال شنیدن نارضایتی از ازدواج در جمع های دوستان بیشتر است. به هر حال اگر ما خودآگاهی و هدف گذاری درست در فضای گفت وگو نداشته باشیم، تحت تاثیر تخلیه هیجانات منفی دیگران قرار خواهیم گرفت.
+ فشارهای اقتصادی و مالی چقدر در این ماجرا نقش دارند؟
– متاسفانه فشارهای مالی و مسائل اجتماعی باعث می شود که افراد نسبت به ازدواج وحشت داشته باشند. تامین یک زندگی معمولی با توجه به معیارهای کمال گرایانه که به صورت اپیدمی درآمده است دشوار شده. همچنین به دلیل، نبود کار متناسب با توانایی فرد و دریافتی مورد انتظار او، میزان رضایتمندی و ریسک پذیری افراد برای شروع یک زندگی مشترک پایین آمده.
+ آیا زنان دلایلی مازاد بر علت های ذکر شده، برای ناراضی بودن دارند؟
– گاهی شخصی دوره ی جوانی مناسبی را نگذرانده باشد و از تعادل هیجانی و ثبات هویت برخوردار نباشد. مثلا زمانی که نوجوان بوده برحسب مشکلات اقتصادی مجبور به کار شده و از آزادی یک نوجوان عادی بهرمند نبوده. این افراد ممکن است بعد از ازدواج دچار خستگی و دلزدگی شوند. بعضی وقت ها علت این پشیمانی ها، تجربه شکست در روابط عاطفی است که اگر ترمیم و درمان نشود، فرد هنوز خود را شخصی شکست خورده دانسته و نسبت به مسائل دید منفی دارد. نبود مهارت کافی نسبت به نیازها، نداشتن مدیریت و مهارت در روابط، عدم شناخت جنس مخالف، داشتن بینش متزلزل و مبهم نسبت به جنس مخالف و وجود ترس از ناتوانی در برقراری یک رابطه ی رضایت بخش از دیگر دلایل پشیمانی زنان و مردان، به صورت یکسان است. یک دلیل مهم دیگر هم پیشینه ی فرهنگی جامعه ماست. فرهنگی که از کودکی با نگاهی متفاوت به زن و مرد، آن ها را نه برای با هم بودن که برای فرو رفتن در حالت تدافعی تربیت می کند. دخترها از بازی با پسرها منع می شوند اما پسرها آزاد گذاشته می شوند و برخورد صحیح با دخترها را نمی آموزند. دخترها باید به اجبار سنگ زیرین آسیاب باشند و مطیع، تا آن ها را مقصر ندانند. بنابراین حالا که جامعه در حال تغییر است، خانم ها مکانیزم دفاعی شان ازدواج نکردن یا بازداشتن دخترهای دیگر از ازدواج می شود.
+ اگر مجرد هستیم، چقدر باید حرف های متاهلان شاکی را جدی بگیریم؟
– ما به دیگران توصیه می کنیم که تحت تاثیر این حرف ها قرار نگیرند و توجه داشته باشند، شخصی که دیگران را از ازدواج منع می کند، در حالی که خود در ازدواج و تاهل قرار دارد دچار تعارض و تناقض در حرف و عملش است و این نشان می دهد نظر واقعی خود را نمی گوید و شاید برای دست یافتن به حال خوب و تخلیه انرژی منفی خود در حال بیان افکارش و تردیدهایش است.
+ پس مجردها نسبت به این حرف ها بی تفاوت باشند!
– همانطور که گفته شد، این افراد به نیاز جوان و راهکار رفع آن توجهی ندارند چرا که در حال تخلیه هیجانات منفی خود هستند. ما نباید در جای اشتباه دنبال پاسخ صحیح بگردیم، البته گاهی خود جوانی که از ازدواج کردن می ترسد، ناخودآگاه افراد و محیطی را برای مشورت انتخاب می کند که با شنیدن رد شدن ازدواج، خیال خودش را راحت کند. اگر ما از روان خود شناخت نداشته باشیم، ممکن است خودمان، خودمان را گول بزنیم. بهتر است قبل از ازدواج به این فکر کنیم که چقدر خود را می شناسیم و چقدر مسئولیت پذیر خواهیم بود، سپس از شخصی آگاه و دلسوز و مسئولیت پذیر در مورد ازدواج مشورت بگیریم.
داشتن یک زندگی ایده آل یک رویا نیست،افراد خوشبختی که در اطرافیان خود می بینید به خواست خودشان خوشبخت شده اند و با انجام تغییراتی در شیوه رفتاری و داشتن آگاهی مسیر درست زندگی خود را پیدا کرده اند.نکته دیگر اینکه در رابطه زناشویی فقط داشتن رابطه جنسی نمی تواند عشق و علاقه مشترک را تضمین کند بلکه رفتارهایی که در طول شبانه روز با همدیگر دارید می تواند شما را در مسیری که انتخاب کرده اید موفق تر کرده و خوشبختی را از آن شما کند.رابطه زناشویی درست است که رابطه زناشویی موجب نزدیکی زن و شوهر به هم می شود اما تنها راه برقراری ارتباط نیست. اگر آمادگی رابطه جنسی با همسرتان را ندارید، این راهها را که در اینجا برایتان آورده ایم، امتحان کنید.
گرفتن دست شریک زندگیتان در مکان های عمومی
متاسفانه، برخی افراد رابطه زناشویی را تنها راه نزدیکی به همسر خود می بینند و پس از آن هیچ عمل محبت آمیز دیگری انجام نمی دهند. شاید گرفتن دست همسرتان در مکان های عمومی کار پیش پا افتاده ای به نظر آید اما به طرف مقابل تان احساس غرور می دهد و ثابت می کند که شما دوست دارید دیگران هم به رابطه نزدیک و عاشقانه شما پی ببرند.
ایجاد صمیمیت و علاقه
روش های ایجاد صمیمیت بیشتر در رابطه زناشویی
ارتباط با خانواده ها
از هر فرصتی که پیش می آید برای ملاقات اعضای خانواده همسرتان استفاده کنید. این نشان می دهد که شما نه تنها به همسرتان که به خانواده او نیز اهمیت می دهید و همین امر در نزدیک شدن شما به یکدیگر موثر است.
همدیگر را ببوسید
می دانید چرا خانم ها دوست دارند که پیشانی آنها را ببوسید؟ چون این بوسه منجر به رابطه زناشویی نمی شود و او می داند که شما تنها از روی عشق و علاقه این کار را کرده اید. بوسیدن سر همسرتان زیباترین بوسه از نظر او است.
نوازش
نوازش کردن موجب می شود که شما هم از نظر احساسی و هم از نظر فیزیکی به شریک زندگی تان احساس نزدیکی کنید. زمانی که می بینید شریک زندگی تان نه به هدف رابطه جنسی بلکه تنها از روی عشق و علاقه به شما این کار را انجام می دهد، خوشنود خواهید شد.
ایجاد صمیمیت و محبت
دوست و همدم یکدیگر باشید
نگاه کردن به چشمهای یکدیگر
شاید زل زدن به چشم های دیگری هنگام صحبت کردن برایتان سخت باشد اما اگر می خواهید به شریک زندگی تان احساس نزدیکی کنید، عاشقانه به چشم های او نگاه کنید. آنوقت می فهمید که به همین سادگی چه اتفاق های خوشایندی میان شما خواهد افتاد.
سکوت
اگر به معجزه سکوت اعتقادی ندارید، کافی است این بار که در کنار همسرتان نشسته اید، زمانی را در سکوت کنار او بگذرانید. این کار نه تنها به هر دوی شما آرامش می دهد بلکه صمیمیتی بین شما ایجاد می کند که گاهی با هزار حرف هم به دست نمی آید.
گفتن رازهای خصوصی به همسر
شما در زندگی خود چیزهای زیادی را با همسرتان شریک می کنید اما آیا این درباره رازهایتان هم صدق می کند؟ اگر همسر شما رازهای دل خود را با شما در میان بگذارد، بدین معنی است که شما برای او فردی قابل
اعتماد و مهم هستید.
لذت بردن از کنار هم بودن
تعریف کردن جوک برای همدیگر
مطمئنا شما برای افراد غریبه جوک نمی گویید و این کار را تنها در کنار دوستان نزدیک تان انجام می دهید. همسر شما هم مانند دوست شما است پس به جز کارهای روزمره کمی هم با هم سرگرم شوید.
قبل از هر چیز فراموش نکنید که شما و همسرتان با هم به صورت یک کل به نظر میرسید. نقاط ضعف و قوت شما مکمل یکدیگر میشود و همینهاست که شما را جذب یکدیگر میکند.
در زندگی زناشویی، بردبار و صبور باشید. هر گاه بخواهید به تنهایی قدم بردارید، میتوانید هر جا که دوست داشتید قدم بگذارید ولی هنگامی که با یک نفر دیگر هستید قدمهای شما باید با او هماهنگ باشد.
اگر گشتی درکتابفروشیها بزنید تا دلتان بخواهد انواع و اقسام کتابهای روانشناسی عامهپسند در مورد ابراز عشق به همسر و تفاوتهای زن و مرد وجود دارد و اتفاقا شمارگان فروششان هم بالاست و هر کدام چند باری هم تجدید چاپ شدهاست اما با این حال با نگاهی به آمار روز افزون طلاق یعنی51 طلاق در هر ساعت (خبرگزاری مهر) در کشورمان درمییابیم که خواندن این کتابها فقط میتواند سرانه مطالعه را بالا ببرد.
یکی از مهمترین دلایل این همه طلاق این است که زوجها یادنگرفتهاند چگونه عشق بورزند و چگونه یک رابطه زناشویی خوب و سالم برقرار کنند تا ضامن آرامش خانواده باشد. مهناز غیاثی، کارشناسارشد روانشناسی و مشاور خانواده در گفتوگو با همشهری تندرستی توصیههایی دارد برای آقایان تا بتوانند عشق و علاقه خود را به همسرشان نشان بدهند.
قبل از هر چیز فراموش نکنید که شما و همسرتان با هم به صورت یک کل به نظر میرسید. نقاط ضعف و قوت شما مکمل یکدیگر میشود و همینهاست که شما را جذب یکدیگر میکند. باید آنچه را که شما را نسبت به او ناامید میکند در خود بشناسید و بپذیرید، آنچه را که در آن افراط کردهاید رها کنید، مواردی را که در آن کمکاری و قصور ورزیدهاید با کوشش خود جبران کنید و درحقیقت از مهارتهای ارتباطیای که بلد نیستید، استفاده نکنید.
کاملا طبیعی است که بین یک زوج صفتهای شخصیتی وجود داشته باشد که همخوانی ندارند و در افکار و عقایدشان اختلافنظر وجود داشته باشد. زوجینی که میگویند نمیدانیم چرا دعوایمان میشود؟ به دلیل عدم آشنایی به صفات یکدیگر است. اگر بدانیم سر چه موضوعاتی اختلاف خواهیم داشت، میتوانیم آنها را کنترل کنیم و چالههای اتوبان زندگی را بشناسیم تا در مواقع عبور، دیگر در آن نیفتیم.
نکاتی برای افزایش عشق و علاقه
در زندگی مشترک هدفی را انتخاب کنید و به آن پایبند باشید. یکی از این اهداف میتواند تربیت یک فرزند خوب باشد. در عصری که ما زندگی میکنیم علائق انسانها به سمت لذتگرایی سوق پیدا کرده و به همین دلیل فکر میکنند وجود فرزند جلوی تمامی کارها و لذتهای آنان را در زندگی میگیرد اما بعد از چند سال دچار پوچی میشوند زیرا حضور فرزند خود یکی از اهداف مهم زندگی است. به هر حال اگر میخواهید دچار روزمرگی نشوید بهتر است علایق مشترکتان را بشناسید و برای آنها برنامهریزی کنید تا زندگیتان حالت پوچی به خود نگیرد.
هر روز چند کلمه نشاط آور و شادیبخش به خود تلقین کنید.
تا آنجا که میتوانید درباره شغل و حرفه همسرتان، اطلاعات لازم را کسب کنید.
هرگونه کاری که برای پیشرفت کار همسرتان از دست شما برمیآید به وی ارائه دهید.
در خود حس خوشخلقی و شوخطبعی ایجاد کنید.
شکایتها و گلههای مهم خود را «به آرامی» مورد بحث قرار دهید.
برای چیزهای جزیی و لطفهای کوچکی که از همسرتان میبینید قدردانی کنید.
وقتشناس باشید و هر مطلب را در وقت خودش بیان کنید. گاهی اوقات بابت مسالهای که ناراحت هستید و سطح هیجان شما بالاست و از طرفی همسرتان هم خسته از کار روزانه است، اگر در این زمان مساله را باز کنید، با توجه به هیجان بالای شما و آماده نبودن همسرتان کار به دعوا ختم میشود و این یعنی وقتشناس نبودن!
بگذارید همسرتان احساس کند که شما پشتیبان او هستید.
در شادیها و ناکامیها همواره مونس و همدم واقعی یکدیگر باشید.
پس از ازدواج، مانند دوران مجردیتان به والدین خود متکی نباشید.
در زندگی زناشویی، بردبار و صبور باشید. هر گاه بخواهید به تنهایی قدم بردارید، میتوانید هر جا که دوست داشتید قدم بگذارید ولی هنگامی که با یک نفر دیگر هستید قدمهای شما باید با او هماهنگ باشد.
ریشه ازدواج خود را با اندیشه مشترک، دقت، توجه، مهر، محبت و حسن تفاهم تقویت کنیم. چنانچه علفهای هرز را سریع از بین ببریم، گیاه کامل رشد میکند. در ازدواج نیز علفهای هرز وجود دارند اما باید نسبت به آنها آگاه باشیم تا پس از پیدایش، آنها را از بین ببریم. افکار منفی، قضاوتها، استنباطهای غلط و یک طرفه به قاضی رفتن، همچون علفهای هرز در زندگی ما رشد میکنند. باید مواردی را که در زندگی ما تاثیر میگذارند و یا به مشکلاتمان دامن میزنند؛ مانند دخالتهای دیگران، مشکلات اقتصادی و بیماریها را بشناسیم و از رشد آنها جلوگیری کنیم.
اگر مشکلی در رابطه خود احساس میکنید، در صورت لزوم با افراد مطلع مشورت کنید. مشاوران، روانشناسان و روانپزشکان به شما بصیرت و ادراک کافی میدهند و شما را از بیماریهای زناشویی و اختلالهای روانی – جنسی احتمالی آگاه میکنند.
بسیاری از افراد به ویژه آقایان اشتباهات خود را به سختی میپذیرند. اگر میخواهید رابطهای سالم داشته باشید اشتباه خود را قبول کنید. وقتی کار خطایی انجام میدهید، آن را بپذیرید. به راحتی از آن نگذرید که انگار مشکل خاصی نبوده است و بهانه هم نیاورید.
برای او فداکاری کنید. گاهی از نیازهای خود به خاطر چیزی که همسرتان میخواهد، صرفنظر کنید. این کار را اغلب خانمها انجام میدهند و از نیازهای خود به خاطر اولویتدادن به نیازهای اعضای خانواده چشمپوشی میکنند.
مراقب سلامتی همسرتان باشید
به او بگویید دوستت دارم. ابراز محبت کردن به شخصیت افراد مربوط میشود. کسانی که از روان سالمی برخوردار هستند مشکلی با ابراز علاقه کردن ندارند اما آن دسته از مردانی که شخصیت بیمارگونه دارند یا دچار غرور هستند نسبت به همسرشان، ابراز علاقه نمیکنند و با تکنیکهای جادویی هم نمیتوان آنها را به این کار وادار کرد و حتما باید تحت مشاوره قرار بگیرند اما در مورد مردانی که سالم هستند ولی با روحیات خانمها آشنایی ندارند باید بدانند که در این دوره با توجه به اینکه فشار زندگی بر دوش خانمها هم هست، آنها بیشتر احتیاج دارند تا از همسرشان ابراز محبت ببینند و بشنوند. اگر شما نیازی نمیبینید تا همسرتان بگوید دوستت دارم، دلیل نمیشود که خانمتان هم این عقیده و تفکر را داشته باشد.
محبت و شخصیت
ابراز محبت کردن به شخصیت افراد مربوط میشود. کسانی که از روان سالمی برخوردار هستند مشکلی با ابراز علاقه کردن ندارند اما آن دسته از مردانی که شخصیت بیمارگونه دارند یا دچار غرور هستند نسبت به همسرشان، ابراز علاقه نمیکنند و با تکنیکهای جادویی هم نمیتوان آنها را به این کار وادار کرد و حتما باید تحت مشاوره قرار بگیرند.
1- به او بگویید که دوستش دارید
2- بغل کردن یا بغل شدن
3- اطمینان پیدا کردن از این موضوع که به اندازه کافی برای او احترام و ارزش قائلید
4- بوسیدن هنگامیکه دیگران در حال نگاه کردن به شما هستند
5- بوسیدن زمانیکه مردم شما را نگاه نمی کنند
6- به او بگویید که برایش ارزش قائل هستید
7- دست های یکدیگر را بگیرید
8- رفتن به یک دوچرخه سواری طولانی مدت
9- تهیه یک هدیه ویژه
10- هر زمان که نیاز به یک دوست خوب داشت، شما در دسترس باشید
11- وقت گذراندن در کنار یکدیگر
12- رفتن به سینما
13- قدم زدن در جنگل، شانه به شانه هم
14- ضبط کردن یک نوار پر از آهنگ های عاشقانه
15- صحبت کردن در مورد احساساتتان
16- رویاهایتان را با یکدیگر در میان بگذارید
17- یکدیگر را با تمام وجود در آغوش بگیرید
18- با هم روی نیمکت پارک بنشینید
19- با هم قدم بزنید
20- برای صرف غذا بیرون بروید
21- پیک نیک بروید
22- با هم فریزبی بازی کنید
23- از هم تعریف کنید
24- با هم داخل جکوزی ریلکس شوید
25- استخر بروید
26- با هم به خرید وسایل خانه بروید
27- فقط نزدیک هم باشید
28- با کمک هم غذا درست کنید
29- یکدیگر را با عشق و علاقه لمس کنید
30- تکالیفتان را با هم انجام دهید
31- برای یک سفر تفریحی برنامه ریزی کنید
32- با هم به مهمانی بروید
33- کیک بپزید
34- به کتابخانه بروید
35- داخل موزه بچرخید
36- فقط در کنار او باشید
37- ببینید چه چیز برای دیگری جالب است - و آنرا انجام دهید
38- با هم ورزش کنید
39- به یکدیگر خیره شوید
40- اتومبیل های یکدیگر را بشویید ( یا دوچرخه!)
41- با هم به ماهیگیری بروید
42- با هم صحبت کنید
43- به نگرانی های یکدیگر گوش دهید
44- ناخن انگشت پای یکدیگر را بگیرید
45- آهنگ مورد علاقه او را انتخاب کنید
46- به شادی های هم گوش دهید
47- یکدیگر را در نزدیکی خود نگه دارید
48- با چشم های او صحبت کنید
49- برای هم نامه بنویسید
50- تماس تلفنی داشته باشید
51- به هم اعتماد کنید
52- به او یک حلقه، کادو بدهید
53- خانواده های یکدیگر ملاقات کنید
54- با هم به کوهپیمایی بروید
55- در حق هم از خودگذشتگی نشان دهید
56- برای هم شکلات بفرستید
57- به هم احترام بگذارید
58- زیر نور ماه قدم بزنید
59- یادداشت عاشقانه ای بنویسید و آنرا را در جایی پنهان کنید که او پیدا کند
60- نگاه های تحریک کننده به هم کنید
61- شعر بنویسید
62- گل بفرستید
63- شام را در روشنایی شمع صرف کنید
64- کنسرت بروید
65- طلوع خورشید را با هم نگاه کنید
66- سالگرد ها را فراموش نکنید
67- روی یکدیگر اسم های مستعار بگذارید
68- به دیدن مناظر زیبا بروید
69- یک فیلم اجاره کنید و با هم به تماشای آن بنشینید
70- بدون سؤال برای هم کاری انجام دهید
71- برنامه ازدواج بریزید
72- یک جمله زیبا در گوش دیگری زمزمه کنید
73- دوستان خوبی برای هم باشید
74- با هم خوش بگذرانید
75- برقصید
76- موزیک گوش کنید
77- با هم شوخی کنید
78- با هم به یک چیز بامزه بخندید
79- نسبت به هم با وفا باشید
80- همدیگر را تحت تاثیر قرار دهید
81- لیستی از چیزهایی که در مورد یکدیگر دوست دارید، تهیه کنید
82- کتاب بخوانید و در مورد آن با هم بحث کنید
83- دوستان یکدیگر را ملاقات کنید
84-ا سب دوانی کنید
85- غذای مورد علاقه دیگری را برای او درست کنید
86- ببنید چه چیزی او را خوشحال می کند
87- برای هم هدیه درست کنید
88- موهای او را بشویید
89- غروب خورشید را تماشا کنید
90- با اتوبوس به سفر بروید
91- درخواست کنید تا آهنگ مورد علاقه او را از رادیو برایش پخش کنند
92- یک کارت جالب و بامزه برایش بفرستید
93- رویاهای آینده را با او در میان بگذارید
94- با هم بازی کنید
95- برای هم جوک تعریف کنید
96- به هم فکر کنید
97- ببینید چه چیز اورا عصبانی می کند
98- با هم اسکیت کنید
99- حلقه رد و بدل کنید
100- با هم از یک بستنی بخورید
101- عکس دو نفری بیندازید
مراحلی وجود دارد که موجب افزایش حس استقلال طلبی کودکتان می شود که در نتیجه آن شما به احساس آرامشی دست می یابید.
امنیت را برقرار کنید ـ اگر کودکتان در محیطی امن و با احساس آرامش خاطری پرورش یافته است پس در دوران طفولیت و کودکی ذاتاً مستقل خواهد شد. استقلال طلبی در دوران کودکی شروع به تحول می کند. نخستین بار در دوران طفولیت و زمانی است که شما دور از دید کودک قرار می گیرید و آنها اضطراب جدایی را تجربه می کنند که برایشان به عنوان مرحله مهمی از زندگی محسوب می شود. با آگاه کردن کودکتان از برقراری نیازهای امنیت و بیان و راهنمایی آنها از مباحث جدایی به روشی مثبت به آنها کمک خواهید کرد تا احساس امنیت کنند و آن اولین مرحله ای است که نشان می دهد کودکان می توانند مراحل استقلال طلبی را به خوبی پشت سرگذارند. برای مثال، وقتی که شما در یک اتاق دیگری هستید و کودکتان سر و صدا می کند دلیل این کار آن است که او شما را نمی بیند و ممکن است شما از اتاق دیگری برای آرام شدنش با او صحبت کنید.، آنها از حضورتان باخبر می شوند و بدون اینکه شما را به صورت عینی ببیند نیز امکان آرام شدن وجود دارد.
آنها را تشویق کنید اما مجبور نکنید ـ برخی از مادران اضطراب نسبتاً زیادی برای مستقل شدن کودکانشان دارند و آنها را مجبور به این موضوع می کنند. برای مثال، شما ممکن است کودکتان را برای رفتن به اردوهای یا گردش های تابستانی مجبور کنید با وجود اینکه می دانید آنها آمادگی این کار را ندارند. کودکتان را ترغیب کنید تا در راستای مراحل استقلال طلبی پیش رونده ای به عنوان یک رویکرد برتر پیش روند. ممکن است کودک را به یک اردوی روزانه سوق دهید ولیکن او شب هنگام به خانه برگردد جایی که او در آنجا احساس آرامش دارد.
بستر اشتباه کردن را برای کودکتان فراهم کنید ـ “مادران آویزان” اصطلاحی برای والدینی است که دور و بر کودک می پلکند و به او اجازه تجربه پیامدهای طبیعی را نمی دهند. این می تواند موجب عدم احساس آرامش در مسئولیت پذیری زندگی شان و استقلال طلبی در برخی از کودکان شود. سعی کنید بین کنترل زیاد و رویکرد فرزندپروری آسان گیر تعادل برقرار کنید. زمانی که به کودکتان اجازه درک لمس عواقب طبیعی زندگی را از نزدیک می دهید آنها نیز توانایی اداره امور و نحوه تصمیم گیری را یاد خواهند گرفت.
از کودکتان درخواست کمک کنید ـ یک گام برای کمک به کودک در افزایش استقلال طلبی، کمک خواستن از آنها در انجام کارهای سبک است. می توان این کار را در همان سنین کودکی آغاز کرد. برای مثال، از آنها می خواهید تا اسباب بازی هایشان را جمع کنند یا میز غذا را بچینند و در آماده کردن سفره غذا به شما کمک کنند. آنها می توانند با شما در سریع قدم زدن و شستن اتومبیل نیز همراه شوند. با این اوصاف، زمانی کودک مسئولیت پذیری را یاد می گیرد که احساس شایستگی را درک کرده باشد.http://kodakonojavan.com/
دو نوع فرار از خانه را مطرح کرده اند: فرار اپیزودیک و فرار مزمن. دلایل انجام این فرارها کاملا متفاوت هستند، و فهمیدن این دلایل حیاتی است.
فرار اپیزودیک: وقتی که کودک شما بعد از اینکه موردی اتفاق می افتد فرار میکند، این فرار اپیزودیک است. این یک الگوی پایدار نیست، و کودک شما همیشه از ان به عنوان یک روش حل مسئله استفاده نمیکند. همچنین ان وسیله ای برای رسیدن به قدرت برای انها نیست. در عوض انها ممکن است تلاش کنند تا از برخی نتایج، تحقیر و خجالت دوری کنند. من کودکانی را میشناسم که خانه را ترک میکنند به این دلیل که انها در مدرسه تقلب کردند یا باردار شده اند و از مخالفت والدین خود میترسند.
فرار مزمن: کودکانی که بطور مداوم از فرار برای بدست اوردن قدرت در خانواده استفاده میکنند یک مشکل مزمن دارند. توجه داشته باشید که فرار همیشگی تنها یک حالت دیگر از مبارزه قدرت، دستکاری کردن دیگران و برون ریزی است. و این رفتار برون ریزی ریسک بالایی دارد. انها ممکن است والدین خود را با گفتن اینکه ” اگر شما اینکار را انجام بدی من فرار میکنم” تهدید کنند. انها نگرانی والدین خود را میشناسند، برای بسیاری از والدین فرارکودکانشان بزرگترین ترس است. برخی از والدین ممکن است درگیر چانه زنی و بحث با کودکانشان درمورد این مسئله می شوند.
اما شما نیاز دارید تا بفهمید که کودکانی که تهدید به فرار میکنند از ان برای اعمال قدرت استفاده میکنند. اینکار نه تنها انها را دربرابر خودشان قوی میکند بلکه به انها دربرابر والدین و خانواده نیز قدرت میدهد. وقتی که والدینی تسلیم تهدید میشوند کودکان انها شروع به استفاده از ان برای شکل دهی رفتار والدین میکنند. برای مثال والدینی در این موقعیت یاد میگیرند تا دیگر کودکان خودرا به اتاقشان نفرستند وقتی که انها تهدید میکنند اگر اینکار تکرار شود فرار میکنند. من میخواهم اینجا روشن باشد که : کودکانی که به طور دائم تهدید به فرار میکنند برای حل یک مشکل فرار نمیکنند و انها اینکار را انجام میدهند زیرا این اصلیترین مهارت حل مسئله انها است. انها تلاش میکنند تا از هر نوع جوابگویی اجتناب کنند. ایا اینها علامت هشدار هستند؟
متاسفانه، هیچ علامت سریع و واقعا محکم که نشان دهد کودک شما قصد فرار دارد وجود ندارد. قطعا میتوانید به دنبال رفتار پنهانی، جمع اوری پول و ناپدید شدن چیزهای قیمتی دراطراف خانه باشید. اگر تا به حال متوجه این موارد شدید چشمهایتان را نبندید به احساس خود اطمینان کنید . شما احتمالن میدانید که اتفاقی در حال وقوع است، یا سوء مصرف مواد مخدر یا تمایل فرزندتان به ترک خانه.
یک روش مرحله به مرحله برای اموزش به فرزندان که فرار از خانه مشکلات انها را حل نمیکند.
۱-مهارتهای حل مسئله را به انها بیاموزید
مهمترین چیزی که شما میتوانید انجام دهید این است که به فرزندانتان مهارتهای حل مسئله را اموزش دهید. از انها سوال کنید که : چه کاری بطور متفاوت برای این مشکل میتوانید انجام دهید؟ برخی از روشهای برخورد با این مشکل کدامند؟” همیشه با برخی موارد مانند مسائلی که احتیاج به حل شدن دارند برخورد کنید، و به کودکتان وقتیکه به طور موفقیت امیزی قادر به حل ان بود جایزه بدهید. از این جملات استفاده کنید: ” من روش تو برای حل این مشکل را دوست داشتم، معلم ناراحت بود ولی تو رفتی و عذرخواهی کردی، اینکار جرات میخواهد. و الان معلم نظر بهتری درباره تو دارد. من به تو افتخار میکنم”. تا اندازه ممکن کودکتان را به محض اینکه کار مثبتی انجام داد تشویق کنید.
۲- یک فضای پذیرش ایجاد کنید
عشق بدون قید و شرط یک ایده ایست که والدین باید استفاده کنند، ولی افراد مختلف تفاسیر مختلفی از ان دارند.برخی میگویند ” عشق بدون شرط” اما چیزی که منظور انها ست ” وابستگی متقابل است”.
وقتیکه من میگویم عشق بدون شرط ، منظور من این است که ” اگر شما کاری را بدرستی انجام دهی از عشق من به شما کم نمیشود و اگر تو کاری را عالی انجام دهی علاقه من به تو بیشتر نمیشود.
اگر شما نمره A بگیری عشق من بیشتر نخواهد شد و اگرنمره D بگیری علاقه من کمتر نخواهد شد. من در هر صورت عاشق تو هستم”.
و این مهم ترین حس امنیت و اطمینان است که فرزند شما نیاز دارد….
به یکدیگر دلگرمی بدهید
یکی از پایه های یک رابطه عمیق، دلگرمی است که زوجین به یکدیگر انتقال می دهند. آنچه در دلگرمی وجود دارد، امنیت روانی است. امنیتی که از نظر روان شناسان، بنیادهای روابط عمیق مانند رابطه با پدر و مادر را زنده می کند. در این زمان هر دو طرف برای مشکلات مختلف احساس تکیه گاه می کنند، در واقع اگر تا پیش از این وقتی دچار مشکل میشدند به پدر و مادر خود تکیه می کردند، امروز به همسری مهربان تکیه می کنند. زوج هایی که به یکدیگر دلگرمی می دهند، یکی از پایه ای ترین اصول روابط عمیق و صمیمی را رعایت می کنند.
با یکدیگر راحت و صادقانه ارتباط برقرار کنید
روابط زناشویی را به روابط مختلف و متفاوت تقسیم کنید، یعنی انواع رابطه را با همسرتان تجربه کنید. در موقعیت هایی کاملا جدی باشید، در موقعیت هایی دلگرمی بدهید و در موقعیت هایی بر مشکلات و ضعف ها تمرکز کنید، گاهی یک همسر باشید و گاهی یک همکار. احساسات و افکار خود را با کمال میل و راحت بیان کنید، در بعضی از مواقع لازم است گفتگوها را به تعویق بیاندازید.
با اختلافات کنار بیایید
اختلاف با زندگی زناشویی عجین است. در ازدواج های سالم، زن و شوهر ها با اختلافات برخورد اثر بخشی دارند و اختلافات را خوب اداره می کنند. مهارت های حل مسئله، یادگرفتنی هستند و هر زن و شوهری می تواند آن را یاد بگیرد.
جرات به خرج دهید و ناقص بودن خود را بپذیرید
آخرین باری که به خاطر اشتباهتان از همسرتان معذرت خواهی کرده اید، چه زمانی بوده است؟ وقتی در مواقع حساس و به خاطر اشتباهات و به جای جر و بحث عذرخواهی می کنید، تجربه ای را به همسرتان هدیه می کنید که تا پیش از این نکرده اید. وقتی به خاطر اشتباهات، شجاعانه معذرت می خواهید، دیوار کمال طلبی های کاذب، تسلط و قدرت طلبی های بیمارگون را فرو می ریزید و با یک عذرخواهی ساده، راه را برای صمیمیتی بیش از پیش آماده می کنید.
از یکدیگر کاملا حمایت کنید
بسیاری از زن و شوهر ها در موارد بسیاری باهم اختلاف دارند و یا دیدگاه و نقطه نظر متفاوتی دارند اما همیشه احساس تکیه گاه بودن، پذیرش بدون قید و شرط و حمایت را به همسرشان انتقال می دهند. احساس حمایت شدن یعنی با همه مشکلات و اختلافات با هم همه چیز رو براه است.
وقتی را برای خوشگذرانی هفتگی کنار بگذارید
برای خوشحال کردن همدیگر برنامه داشته باشید و زمانی را به عنوان یک زن و شوهر برای هم اختصاص دهید، زمانیکه مداخله گرهایی مثل فامیل، دوستان، کار و حتی بچه ها مزاحم آن نباشند.
روی مشترکات تمرکز کنید و به تفاوت ها احترام بگذارید
وقتی آرزوها و علایق مشترکتان را در نظر میگیرید، می توانید از آنها به عنوان راهی برای نزدیک شدن به یکدیگر، صحبت کردن و خوش بودن استفاده کنید. از سویی به تفاوت ها احترام بگذارید و سعی کنید به زندگی شخصی همسرتان لطمه نزنید. احساس فردیت لازمه ی هر رابطه پویا و بلند مدت است.
خودتان را بپذیرید
خودپذیری یعنی احترام به خود، خواسته ها، حقوق و در کل احترام و جدیت در زندگی. افرادی که خودپذیری بیشتری دارند، در پذیرش دیگران تواناترند. خودپذیری متقابل، موجب رشد و کمال شما و رابطه تان می شود.
انتظارات واقع بینانه داشته باشید
در جامعه تصورات غیر واقع بینانه و رمانتیکی در مورد ازدواج و روابط زناشویی وجود دارد. سعی کنید انتظارات خود را تعدیل کنید و بر خواسته ها و آرزوهای غیرواقع بینانه ای که رابطه شما را تحت تاثیر قرار میدهد شناخت پیدا کنید. روز به روز نهادهای اجتماعی از وظایف خانواده می کاهد اما هنوز هیچ نهادی نتوانسته است دو نیاز انسان را بر آورده کند، آن دو نیاز، عشق و تعهد است.
رویا و اسطوره:
با تاسیس تدریجی روانکاوی، بررسی عمیق تر رویاها را ایجاب می کرد. فروید توانست با بررسی حوزه های گسترده از زندگانی روانی، بهنجارها و نا بهنجارها و تحقیقاتی درباره هستی و تظاهرات وسواس گون و اختلالات و پریشانی های روانی، این فراورده های به ظاهر ناهمگن روان انسان را از منظر مشترکاتشان بررسی کرده، یعنی از دیدگاه پیوندها و مناسباتی که با ناخودآگاه و زندگانی عاطفی کودک و با جنسیت دارند. گرایش مشترک همه آن پدیده های روانی این است که یکی از آرزوهای انسان را برآورده شده، نمایش دهند و برای رسیدن به مقصود نیز از وسایل و ابزاری که مشترک بین همه آنهاست، استفاده می کنند. و حتی اشاره به ارتباط لطیف یا بذله گویی و نکته پرانی با ناخودآگاه را نشان می دهد.
خواب ورویا از دیدگاه پزشکی:
دکتر معنوی سه: خواب و رویا، این دو پدیده شگفت، چون رازی ناگشودنی از آغاز آفرینش، اندیشه او را مشغول داشته است و گذشته از آن گروه بیشماری به بیخوابی گری افتادند و لذا نیاز به اندیشه زیاد در این مورد بوده است، و این حقیقت که رویاها وابسته های فیزیولژیک دارند به گونه های مختلفی مطرح می گردید. مشخصات عمده خواب عبارت است از: دوره های بی تحرکی نسبتا طولانی و افزایش آستانه واکنش به محرک ها. نیاز به خواب در سالهای نخست حیات بیش از دوره میان سالی و پیری است.
یک روش مهم روان شناسی برای ترجمه و تعبیر محتویات ضمیر ناخودآگاه، بررسی رویاها می باشد و رویا به عنوان پدیده ای که به طور مستقیم در ارتباط با زندگی روانی است تلقی می شود و رویا نماینده و محصول بخشی از اندیشه فرداست که نیروی هدایت کننده و مهار کننده ناشی از خودآگاه بر آن اعمال نمی گردد.
خواب و رویا از لحاظ قرآنی و عرفانی:
در قرآن مجید از رویا به نعمت خدادادی تعبیر شده (هوالذی جعل لکم اللیل لباسا و النوم سباتا و جعل النهار نشورا) و در آیـۀالکرسی (لا تاخذ سنه و لا نوم، هرگز خداوند را چرت یا خواب فرا نمی گیرد).
و همچنانکه ما، در رویا به آن عالم متصل می شویم، در بیداری هم می توان به آن عالم اتصال یافت و طریقه اهل طریق و صحت و ریاضت و مجاهدات و دلالت بر بدن مثالی را تصدیق می کند. و در اخبار فرموده اند: وحی بعضی از انبیاء در خواب بوده است و تصدیق می کند بر مسائل قبر و عذاب و تنعم و....
تعریف خواب:
حالت و یا پدیدهای است که آدمی ارتباط خود را با محیط اطراف از نظر هوشیاری از دست داده است لکن با کما و بیهوشی و مرگ متفاوت می باشد و درواقع نقطه مخالف بیداری و هوشیاری است و جسم و ذهن در حال استراحت و تجدید قوا می باشد.
تعریف خواب از ظاهری:
حالت یا پدیده ای است که چشمها بسته می باشد و تا زمان چایان خواب کلیه ارتباط هوشیاری با محیط واقع قطع گردیده است. مردمک چشم کوچکتر و....
تعریف خواب از نظر باطنی (موجی):
در مراحلی از خواب معمولی امواج تتا توسط دستگاه الکتروآنسفالوگرافی EEG از مغز ظاهر می گردند دامنه آنها 200 میکرو ولت و فرکانس آن از 4 تا 7 هرتز است.
تعریف خواب دیدن:
هر نوع خوابی که انسان می بیند، چه خواب های ترسناک و یا کابوس ها و چه خواب های زیبا و رویاها و چه قابل تعبیر و چه خوابهای پرت و پلا و بدون معنا همه را در چهار چوب تعبیر خواب دیدن و یا رویا بینی مورد بررسی قرار می دهیم.
تعریف تعبیر خواب:
عبارت است از ترجمان رویاهای آدمی با توجه به باورهای اجتماعی و روی داده های ذهنی یک فرد در جامعه خود با دیدگاه های مدنی و باورهای اعتقادی به صورت خاص خود معنا پیدا کند.
تعریف معبر:
معبر توانمند کسی است که جامعه و باورهای فرد رویا بین را به خوبی بشناسد و از نظر روانشناسی و اخلاقی شناخت لازم را از فرد رویا بین داشته با شد. خوراک و داروهای فرد رویا بین، ساعات مختلف خواب و مهمترین چیز دانش پاراپسیکولوژی (فراروانشناسی) آنهم در مقوله (کلیرویانس) آینده نگری، می باشد. لذا معبر و فردی که خواب می بیند، باید تا حدودی دارای این نیرو فرا حسی باشد.(1)
خواب دیدن از نظر علمی و دینی:
انسان باید در شبانه روز چند ساعت بخوابد تا بتواند تندرستی و نیرو مندی خود را حفظ کند و خواب همان حالت طبیعی فقدان شعور است که در بزرگسالان اکثرا 8 ساعت می باشد. نوزادان ده برابر مدت بیداریشان در خواب می روند و بزرگسالان دو برابر مقدار خوابشان به فعالیت می پردازند.(2)
اثراتی که از خواب دیدن به دست می آید:
1. در ابتدای خواب آگاهی کم می شود و بتدریج از بین میرود.
2. شعور انسان به طرف کندی می رود.
3. حرکات ارادی انسان ابتدا ضعیف و سپس به کلی از بین می رود.(3)
فرضیه هایی گوناگونی که به علت خواب ذکر شده است:
به این علت فرضیه ها متعدداند که هیچ یک به حد کافی حقیقت آن علم را بیان نداشته:
1. فرض شیمیایی: یعنی به وسیله مواد حاصل از خستگی،خواب عارض می شود.
2. فرض قوه ای: خواب به خاطر خستگی نورونها و... حاصل می شود.
3. راجع به دوران خون: وقتی که شریانهای خارجی و سطح بدن متسع گردد، خون دماغ کم می شود و این کم خونی موقتی سبب خواب می شود.
4. به واسطه جمع شدن ذراتی بر روی شعب و متفرعات سلول های عصبی مخ موقتا در طرق ارتباطی سلولهای دماغی انقطایی حاصل می شود و سبب موقتی فعالیت دماغی شده و خواب پدیدار می شود.
5. خواب، غریزه تمایل فطری است که در موقع تولد با انسان موجود بوده و با وجود و هستی او عجین و مخلوط است و....(4)
نظر غزالی درباره نفس:
غزالی در کتاب اربعین گوید، نفس همان روح است که حقیقت و خواص انسانی است، انسان بدان وابسته است و خداوند می فرماید: (قل الروح من امر ربی) و نیز گویند نفس همان لطیفه ربانی و روحانی است که از برای آن تعلقی به قلب جسمانی است.و همین لطیفه است که در دو موقع به خصوص یعنی خواب و مرگ بطور ناقص و کامل از بدن مفارقت نموده و در هنگام خواب به سوی او بازگشت نموده. و به هنگام مرگ به کلی از او جدا شده.
و در قرآن مجید از این نعمت خدا داده یاد شده است (هوالذی جعل لکم اللیل لباسا و النوم سباتا جعل النهار نشورا ) و در آیهالکرسی (لا تاخذه سنه و لانوم ) هرگز خداوند را چرت و پینکی، نیز خواب فرا نمی گیرد.(5)
رویا و آخرت:
صدرالمتالهین در پاسخ به این پرسش که فراورده تخیل در رویا در جهان طبیعی چه تفاوتی و چه مشابهتی با فرآورده خیال در آخرت دارد، می گوید:
«وجه مشابهت میان آنها این است که آنچه در خواب دیده می شود مزاحم هیچ یک از هستی های این جهان نیست، چه شخص در خواب چه بسا افلاک بزرک و کوه های بلند می بینید که با آنچه در این عالم مزاحمت ندارد... بهمین سان، آنچه انسان بعد از مرگ می بیند مزاحمتی و مضایقتی میان آن و اجسام این عالم نیست. اما وجه مفارقت ذاتی میان آنها این است که سرای آخرت و صورت های واقع در آن موجوداتی عینی هستند که از جهت نیرو مندی و شدت تاثیر برتر از موجودات ]عینی [ این عالم هستند، چه رسد به صورت هایی که در خواب مشاهده می شود.
نسبت جهان هستی به این جهان همچون نسبت بیداری به خواب است،چنانکه در گفتار رسول (ص) آمده است:" مردم در خواب اند پس چون بمیرند بیدار شوند".»(6)
نظریه دانشمندان و اهل عرفان درباره صفای باطن:
آنچه را از دیر باز اهل فلسفه و عرفان ودیگران در زمینه الهام و اشراق و یا عرفان و صفای باطن بیان نموده اند، دانش امروزی نیز آن را مورد اثبات و تایید قرار داده است که (سعادت و کامیابی چون جوهری در سازمان بندی و سیستم وجود انسان ) به وسیله خالقش آمیخته است و هر انسانی به یک قدرت عظیم تر از خودش دسترسی دارد و آن در کلمه: " شما"نهفته است.(7)
پنج قاعده کلی و اساسی را به خاطر بسپارید که بتوانید با استفاده از آن مکانیزم کامیابی خود را به کار انداخته و توجه داشته باشید که اطلاعات و مهارت لازم برای به کار انداختن آن همان قدر ساده و آسان است که یک راننده برای راه انداختن یک اتومبیل نیاز دارد.
1. ساختمان مکانیزم کامیابی شما باید دارای مقصد یا هدف معینی باشد. این دستگاه کارش: الف- هدایت شما به طرف هدف در عالم وجود ب- و یا آنچه را که در عالم هستی مورد نظر شما است (کشف) کند.
2. مکانیزم خودکار عمل نهایی را انجام می دهد به این معنا که دستگاههای مختلف مربوطه را فعال نموده و مسیر را برای رسیدن به هدف روشن و نمایان می سازد و مطلوب تر آن است که شما در مورد نتایج کار تعقل نمایید.چون وسائل مورد نیاز و و راه حل مسئله و دقت عمل در انجام دادن این امر به عهده خود دستگاه مربوطه است.
3. در صورتی که در راه رسیدن به هدف مواجه با اشتباهات و و یا عدم موفقیت شوید نگران نباشید زیرا ممکن است در اثر یک تغذیه غلط و یا زیان آور دستگاه مکانیزم خودکار برای رسیدن به هدف مرتکب اشتباهاتی شود که خیلی سریع این اشتباهات را می تواند تصحیح نماید.
4. برای رسیدن به سطح انواع مهارت ها از طریق تکرار و خطا صورت می گیرد، بدین معنی که آنقدر این سری اشتباهات در ذهن و فکر تصحیح می گردد، تا این که به سطح مطلوب برسد سپس به تدریج، در اثر فراموش نمودن خطاهای گذشته، و جایگزین نمودن آنها با پاسخ های صحیح و موفقیت آمیز دیگر این امر به صورت تکراری در وجود شخص ادامه پیدا می نماید.(8)
5. باید به مکانیزم خودکار اعتماد نموده و اجازه بدهیم که عمل خود را درست انجام بدهد و هرگز در اثر ایجاد اضطراب آن را سرکوب نکنید و همچنین نباید آن را به اجبار وادار به کار نموده، بلکه باید به او فرصت بدهید تا خودش عمل نماید.
انسان نباید در انتظار بماند که مکانیزم خلاقه بدون اراده و تصمیم او عمل کند تا بدین ترتیب بتواند گواه و نشانه ای از کار آن به دست آورد، بلکه این انسان است که باید تصمیم بگیرد و چون مکانیزم خلاقه بعدا به موقع عمل خواهد نمود. (2)
چرا سوال کردن و اقرار به ندانستن امری خجالت آور تلقی شده :
سوال کردن و اقرار به ندانستن، امری کاملا خجالت آور تلقی شده است و دلیلی بر حقارت عقلی انسان به شمار می رود، هر قدر بر سن ما افزوده می شود به همان نسبت از درجه قابلیت در شگفت شدنمان کاسته می گردد، همین طرز فکر باعث شده که یکی از مهمترین و غامضترین پدیده های حیاتی خود یعنی رویا را نادیده گرفته و در مورد آن دچار اعجاب یا استفهام نشویم.(9)
شاید اعجاب انگیز ترین صنعتی که بتوان برای رویا ذکر کرد شباهت بین محصولات و مضامین فکر خلاق ما در هنگام خواب با باستانی ترین آفرینشهای آدمی،یعنی " اساطیر" باشد.(9)
ملل گوناگون، اساطیر گوناگون ساخته اند، همان گونه که افراد مختلف رویاهای مختلف دارند، ولی با همه تفاوت های آشکاری که در رویاها و اساطیر می بینیم، وجه اشتراکی در آنها موجود است، و آن اینکه همگی به "زبان سمبولیک" نوشته شده اند.(10)
و این زبان زبانی است که تجربیات درونی و احساسات و افکار را به شکل پدیده های حسی و وقایعی در دنیای خارج بیان می کند و منطق آن با منطق روزمره ما فرق دارد.
با این همه، انسان امروز زبان سمبولیک را از یاد برده، البته نه به هنگام خواب، بلکه به هنگام بیداری.(11)
زبان سمبولیک ما را به یکی از منابع بزرگ دانش بشر یعنی اساطیر نزدیک می کند و بین ما با طبقات و قسمتهای عمیق تر شخصیتمان تماس نزدیکتری برقرار می کند و به همین دلیل باید همه، آن را چون یک زبان خارجی مهم فراگیریم.(12)
و سه نوع سمبول متعارف، تصادفی و جهانی را نام می برند.
نظر اریک فروم:
ضمیر ناخودآگاه نه دنیای افسانه ای یونگ است که در آن تجربه از راه نژاد به ارث می رسد، و نه آنچه که فروید تصور کرده است، مرکز و مقر نیروهای نامعقول لیبیدو به شمار می رود.
بلکه صرفا با در نظر گرفتن این اصل که « افکار و احساسات ما تابع رفتار و کردار ماست » قادر به درک هشیارانه و صحیح ضمیر ناخودآگاه خواهیم شد.(13)
هنر تعبیر خواب:
فهم زبان رویا هنری است که مثل همه هنرهای دیگر به استعداد، تمرین، حوصله و یادگیری نیاز دارد. یکی از مهمترین و اغلب مشکلترین مسائلی که در تعبیر رویا با آن مواجه می شویم، تشخیص آن است که یک رویای مخصوص مظهر امیال و آرزوهای غیر منطقی و ارضای آنهاست و یا به هراس یا تشویش ساده ایی مربوط است و یا اصولا دید وسیعتری را در مورد وقایع محیطی و داخلی انسان و عوامل موثر بر آن به ما میدهد.(14)
رویا گاه مظهر نفس بهتر و گاه مظهر نفس کمتر است و وظیفه ما در تعبیر رویا این است که با یافتن کلیدهای لازمه در هر مورد معنی واقعی آن را در می یابیم.
سوالات دیگری نیز در مورد تعبیر رویا مطرح می شود که اهم آن عبارتند از:
1. آیا واقعا به تداعی معانی و خاطرات گذشته بیننده رویا آن طور که فروید مورد نظر داشته است احتیاج داریم یا بدون دسترسی به این خاطرات هم می توان رویا را درک کرد ؟
2. رابطه رویا با وقایع اخیر زندگی شخص و به خصوص تجربیات او در روز قبل از مشاهده رویا و نیز رابطه رویا با شخصیت و حضایل بیننده و آرزوها و دلهره های او چیست؟
که آقای اریک فروم طی تعبیر خوابهای بسیاری در کتاب تا حدودی پاسخ این سوالها را داده اند.(15)
زبان سمبلیک در اساطیر، قصه های کودکان، مراسم مذهبی و داستانها:
اسطوره مانند رویا عقاید و افکار فلسفی و مذهبی و وقایعی را که در زمان و مکان اتفاق افتاده اند و نیز تجربیات روانی مهم انسان را به زبان سمبلیک بیان می کنند. داستان آشکار اساطیر به عنوان گزارش صحیحی از اتفاقات رخ داده در واقعیت تلقی می گردد و این طرز فکر در قرن نوزدهم و در ابتدای قرن بیستم بسیار متداول بوده، صرفا در سالهی اخیر طرز فکر جدید دیگری جایگزین شده است.
اکنون به معنا و مفهوم فلسفی یا مذهبی اساطیر اهمیت بیشتری داده می شود و داستان ظاهری آن صرفا به عنوان سمبولی از معنای حقیقی آن در نظر گرفته می شود، گو اینکه داستان آشکار بسیاری از اساطیر نیز محصول ساده ای از تخیل فوق العاده مردمان بدوی نیستند بلکه محتوی خاطراتی واقعی از گذشته هاست.(16)
از بین کسانی که راه را برای قبولی این طرز فکر تازه باز و هموار کرده اند باید برای باخ ئوفن و فروید اهمیت زیادتری قائل شویم. باخ ئوفن با استفاده از نیروی دقت و کنجکاوی درخشان و بی همتای خود اساطیر را از نظر روانی، مذهبی، و تاریخی مورد بررسی قرار داده است. فروید با ابتکار روش تفسیر زبان سمبلیک، که زیربنای نظریه تعبیر رویا واقع شده، فهم اساطیر را آسان تر کرده است. وی اساطیر را نیز مانند رویا مظهری از انگیزه ها و تمایلات نامعقول و ضد اجتماعی انسان تلقی کرده است و نه بیان سمبولیک دانش انسانهای گذشته. مانند اسطوره ادیپ، قصه کلاه قرمزی، اسطوره خلقت.(17)
کرامات و خوارق عادات که در اغلب فرهنگهای قدیم و جدید بشری سابقه دارد :
کرامات: اعمالی خارق العاده که از اولیا و صالحان، اعم از پارسایان و صوفیان و پاکدلان، سر میزند. بعضی از کرامات مشهور عبارت اند از: رویاهای صادقه، اشراف بر ضمایر (فکر خوانی و پی بردن به مافی الضمیر کس)، بر آب رفتن، بر آتش رفتن و نسوختن، طی الارض، طی زمان، رام گردن آنی حیوانات درنده، از غیب ظاهر ساختن اشیا و نظایر آن.
فرق کرامات با معجزه: معجزه فقط از پیامبران بعد از آغاز دعوت و همراه با تحدی سر می زند. و اگر در غیر این صورت عمل خارق العاده ای از پیامبر سر بزند کرامت شمرده می شود. ولی عرفا همه کرامات انبیا معجزه شمرده می شود. هر کرامتی خارق العاده است ولی هر امر خارقالعاده ای کرامت نیست.(18)
خوارق عاداتی که غالبا از اولیا، صلحا، و مقدسین هم سر می زند عبارتند از:
ادراک فراحسی: « کسب اطلاع یا هرچه معادل آن از یک امر یا شی یا رویداد بدون دخالت حواس عاری بشری » که چند شعبه دارد: دور آگاهی، رازبینی، رازشنوی، استجابت دعا (که کمتر کسی در عمر خویش نیازموده است)، تسخیر و تصرف در اشیاء و تاثیر از راه دور، غیبگویی.(19)
هیپنوتیزم یا خواب مصنوعی
چشم زدن و چشم رساندن، چشم زخم، نظر زدن، شور چشمی
تماس با ارواح و احضار ارواح
الهام: آن است که اندیشه ای یا تصویری یا شو و حالتی از کسی یا چیزی یا منبعی ناشناخته ای به دیگری القا شود و پدیدآوردند امری را که در شرایط عادی مقدور نیست، ممکن سازد.
سایر پدیده های شگرف.(20)
نظر برخی از عرفا:
غزالی: با آنکه غزالی بیشتر در زمره متکلمان به شمار می آید تا عرفا، ولی اظهار نظر او عارفانه است است: و عجب در آن است که از درون دل، روزنی گشاده است به ملکوت آسمان.... چنانکه پنج دروازه گشاده است به عالم محسوسات که آن را عالم جسمانی گویند، چنانکه عالم ملکوت را عالم روحانی گویند، و بیشتر خلق، عالم جسمانی را محسوس می دانند. و این علم نیز مختصر است و دلیل بر آنکه از درون دل، روزنی دیگر است علوم را، درچیز است: 1. یکی خواب (رویای صادقه) است که چون راه حواس بسته شود، آن در درونی گشاده گردد و از عالم ملکوت و از لوح محفوظ غیب نمودن گیرد، تا آنچه در مستقبل خواهد بود بشناسد و ببیند. 2. دلیل دیگر آن است که هیچ کس نباشد که وی را فراستها و خاطره های راست، برسبیل الهام در دل نیامده باشد، که نه از راه حواس بود، بلکه بلکه در دل پیدا آید و نداند که از کجا آمده و بدین مقدار بداند که علمها همه از راه محسوسات نیست.(21)
شیخ اشراق: خاشعانه انواع کرامات و خوارق عادات و رویاهای صادقه را تصدیق می کند.
اِبن سینا: هر گاه بشنوی که عارفی از غیب خبر می دهد و بشارت یا انذاری که قبلا داده است، درست درآمد، پس باور کن آن برتو دشوار نیاید، زیرا این امر در قوانین طبیعت علل و اسباب معینی دارد.
تجربه و قیاس هماهنگ هستند که نفس انسانی به گونه ای در حالت خواب به غیب دسترسی پیدا می کند. پس مانعی ندارد که این دسترسی در حالت بیداری نیز روی دهد، مگر آنکه مانعی محقق داشته باشد.
بدان که این مطلب را از راه سخن و شهادت و گواهی نمی توان مسلم داشت فقط ظن ها و گمانهایی است که امکان وقوع دارند و فقط از امور عقلی بدانها می رسیم و چنین امری اگر وقوع یابد، قابل اعتماد است، و از جمله سعادت هایی که روی می آورد برای دوستداران استبصار این است که این احوال بر آنان در دوران خودشان یا بارها بطور متوالی در دیگران مشاهده کنند تا تجربه ای باشد درخصوص امر عجیبی که وجود دارد و حجت و داعی باشد برای پیدا کردن علت آن و هرگاه واضح گردد، فایده آن بزرگ خواهد بود و نفس به وجود این علل اطمینان می یابد و هم خاضع می گردد و در اموری که عقل به آنها اطلاع حاصل می کند، مزاحمت ایجاد نمی کند که این سودی عظیم و امر مهمی است.(22)
در قرآن مجید بارها دعوت به تامل در مشهودات یا عالم شهادت شده است. اگر به دیده تحقیق و عقل سلیم در ساده ترین پدیده های طبیعی از «برگ درختان سبز» تا «صدای پای آب» نگریسته شود، همه و همه راهی به حیرت و غیب وجود دارد.(23)
در بیش از 50 دانشگاه و انجمن و موسسه علمی جهان می گذرد و نتایج انکار ناپذیری به بارآورده است، اذعان دارد که این پدیده یعنی خرق عادت یا پدیده های فراروانشناسی (اگرچه نه همه موارد) صدق و صحت دارد. هم جهان غیبی و هم غیب جهانی دارد.(24)
رویایی که به خاطر ما می نماید، احتمالا به بیداری نزدیک است و به نظر شلینگ (فیلسوف آلمانی) «رویاها پیش قراول بیداریند. رویای یک انسان سالم، رویای صبحگاهی است»
مدت رویا:
مدت رویا بسیار بسیار کوتاه است، در چند ثانیه و بندرت در مدتی بیش از 5/0 دقیقه است. مانند کسانی که با یک سطل آب بیدار شدند، ماجرای به آب افتادن طولانی خود در خواب را شرح داده اند.
حالت روحی و رویا:
حالت روحی، لحن و احساسی که رویا پشت سر خود می گذارد. نباید با جو رویا اشتباه گردد. و منظور حالت روحی است که ساعتها تداوم داشته باشد.(25)
درباره آنچه فراموش می شود:
رویاها به سهولت در خاطر نمی مانند و بزودی فراموش می گردند. کسی که می-
خواهد رویاهایش را به خاطر آورد، بهتر است که به هنگام بیداری چند کلمه کلیدی آنرا یاداشت کند و یا به خاطر بسپرد.(26)
زبان رویا:
رویا پیام ناخودآگاه است که ما در مدت شب دریافت می کنیم. به نظر می رسد رویا، شناختی بی نهایت وسیع و از همه وقایع و امکانات دارد و صادره از مرکزی است که می تواند نزدیکترین و دورترین حقایق بشری را شامل می شود.(27)
کهن الگوها:
آنچه در ما قدیمی تر است همواره آماده است تا بر آنچه در زمان حال بر ما می گذرد سایه افکند. این وجه کهن در رویاهای ما ظاهر می شود و به ما رخصت می دهد تا به حال و آینده اعتبار بخشیم. فی الواقع تعبیر رویا ممکن نیست مگر آنکه از حقیقت بنیادی این پداده های روانی یعنی کهن الگوها نشات بگیرد.(28)
زبان رویا همچنین برای کسی که آثار شاعران بزرگ را خوب می شناسد قابل فهم تر خواهد بود، زیرا این اشعار معرف سرنوشت نوع بشر هستند.(29)
نماد:
آثاری که درباره رویا نوشته شده و ادعای علمی بودن دارند در درجه نخست مفهوم نماد را مطرح می کنند عنصری قوی و محصور که قبل از همه باید تعبیر شود. هر نماد بیان ویژه یک محتوای روانی است که بدون آن نماد غیر قابل دسترسی می ماند.(30)
اصطلاحات عامه، تمثیلات جنبی و بلندگو هم عنوانی از این کتاب را دربر می گیرد.
وظایف رویا از نظر یونگ:
1. تصویری زنده از موقعیت وجودی ما را ارائه می دهد.
2. رویاهایی که رویدادها و برخوردهای روزانه را اشاره می کنند ولی رویابین توجه نکرده است.
3. رویاهایی که می کوشد تا با نشان دادن رویدادهای پرمایه و گوناگون، نقشهایی در روح ایجاد کند که موجب به حرکت درآوردن انرژیهای تازه و هدایت آنها به سوی اهداف سازنده می شود.
4. تنها ناخودآگاهی فعال است و بخش آگاهی رویا به کلی کنار گذاشته می شود. این رویاها به دلیل استفاده از مواد وام گرفته از ناخودآگاه جمعی، انرژی بسیار زیادی با خود حمل می کنند که بر روح آدمی سنگینی می کند.
و در کنار این چهار نوع اصلی باید به رویاهای اشره کرد که مربوط به حقتیق و تحولات زیست شناسی است مانند: دوران بلوغ، یا بیماریهای جسمی و... .(31)
یونگ رویاها را حاوی پیام و اهداف سنجیده می داند.
و نظریات آدلرو فروید را مطرح نموده و خصوصیات معبر و صحبت از نمادها و افراد شناس و ناشناس و بیماریبها و جراحتها و انواع موارد خواب را مطرح می نماید.(32)
حقیقت خواب وخواص رویا:
خداوند منان به فضل و رحمت خود و زیادتی رافت که به بندگان خود دارد در هر ممکنی دلائل وحدت و حکمت و علم و قدرت خود را ودیعه گذاشته است تا بندگان او بعد از تنبه ملتفت شده از خواب بیدار شوند و رو به او آورند. و چون از خداوند برای بندگان خاص خود در همه چیز جلوه گر شده فرمود: اولم یکف بربک انه علی کل شی شهید.
مهمترین آیات میانه نظر و برهان، اثر و وجدان، شهود و عیان: خواب حیوانست که از جمله آیات آفاق و رویای انسان که از جمله آیات انفس می باشد، زیرا که شامل است جمیع افراد انسان را و دلالت دارد بر کمال علم و قدرت و حکمت و رافت حق تعالی و شاهد کیفیت موت و حشر و رجعت است و دلیل نبوت و رسالت و خلافت و برهان و وجدانی و شهودی است بر بقای نفس بعد از فوت و بر بودن عالم دیگر سوای این عالم که محیط به این عالم است و مظهر صحت ثواب و عقاب بعد از خلاصی تن است و دلالت وجدانی و شهودی دارد بر بسیاری از عقاید دنینیه که ملاحده انکار دارند.(33)
حقیقت خواب و بیان کیفیت رویا (چه صادق و چه کاذب):
خواب از بدیهیات سته است و مشهود است که آن تعطل آلات حس و حرکتت از ادراک و حرکت مگر از آن قدری که در بقاء، انسان ناچار است که قادر حکیم روح نفسانیرا بقدر کفایت بقاء در آنها باقی می گذارد (مثل آلت تنفس).(34)
و چون حکیم مطلق خواست که جان لاهوتی را با تن ناسوتی الفت و اتحاد دهد از طرف تن اول عناصر اربعه را با یکدیگر امتزاج داد تا نحو اتحاد و یگانگی با کمال اختلاف و بیگانگی که داشتند میانه آنها حاصل شده و مزاج گرفته صورت نوعیه معدنیه در آنها قرار داد و....(35)
و از آنجا که حضرت حق تعالی بر همه بندگان رحیم است و حکمت بالغه خود روح دماغی را به حیثیتی قرار داده که گاهی از ظاهر منصرف و در باطن جمع شود و به عالم اصلی خود متوجه شود به کلی فراموش نکند عالم خود را.(36)
خواب مغناطیسی:
این قوه مغناطیس با عالم غیب که منشا حقیقی آن است مربوط می باشد، ولی مغناطیس روحی با بدنی فرق دارد (تفاوت کرامات انبیاء و اولیا با عملیات مرتاضین و ساحرین).
در انبیاء و اولیا قوه مغناطیس روحی مانند نور لطیف ذره بین که به بالا منعکس می شود در بدن جسمانی اثر نموده و اراده عقلانی را تقویت کرده ولی در مرتاضین هندو که از غیر طریق وارد شده اند مانند نور غلیظ طرف سفلی دره بین است که سوزندگی دارد او مانند بمب اتمی که برای تخریب و هلاک جمع کثیری به کار میرود. مغناطیس در رشد گیاهان اثرچشمگیری دارد.(37)
خواب بر دو قسم است: طبیعی و مصنوعی.
خواب مصنوعی: آن است که توسط سببهای حیاتی و ارادی پیدا می شود، مانند آنکه شخصی بتوسط امربه زبان و یا حرکت چشم اشارت و حرکات مغناطیسی (که بعدا گفته خواهد شد)، دیگری را بخواباند.
خواب مغناطیسی، امروز یکی از وسایل معالجه بیماران است. ولی خطراتی هم دارد که به طور کلی موجب ضعف قوای معمول می گردد و گاه هم بصورت محبت و علاقه شدید معمول به عامل در می آید و در غیر مواقع ضرورت باید از آن خوداری نمود.(38)
وقایع غیبی و فرق میان خواب و واقعه:
بدانکه چون سالک در مجاهدت و ریاضت نفس و تفصیه دل شروع کند، او را بر ملک ملکوت عبور و سلوک پدید آید. و در هر مقام مناسب حال او وقایع کشف افتد، گاه بود که در صورت خوابی صالح باشد، و گاه بود که واقعه ای غیبی بود. و فرق میان خواب و واقعه به نزدیک این طایفه از دو وجه است: یکی از صورت، دوم از معنی. از راه صورت، واقعه آن باشد که میان خواب و بیداری ببیند، یا در بیداری ببیند. و از راه معنی، آن باشد که از حجاب خیال بیرون آمده باشد و غیبی صرف شده، چنانکه روح در مقام تجرد از صفات بشری مُدرِک آن شود، واقعه ای روحانی بود مطلق. و گاه بود که نظر روح موید شود به نور الوهیت واقعه ای ربانی بود.
و خواب بر دو نوع بود: یکی اضغاث احلام است، و آن خوابی بود که نفس به واسطه آلت خیال ادراک کند، از وساوس شیطانی و هواجس نفسانی و در نظر نفس آرد، که آنرا تعبیری نباشد. و دوم خواب نیک است، و آن را رویای صالح گویند.(39)
خواب نیک و یا رویای صالح که برسه نوع است:
یکی آنکه هر چه ببیند به تاویل و تعبیر حاجت نیافته، همچنان بعینه ظاهر شود. دوم آنکه بعضی به تاویل محتاج بوده، و بعضی همچنان باز خواند و سوم آنکه محتاج تاویل باشد بتمام.
این ضعف رویا بر دو نوع می نهد: رویای صالح و رویای صادق. صالح آن است که مومن یا ولی یانبی ببیند، و راست باز خواهند، یا تاویلی راست دارد و آن نمایش حق بود. و رویای صادق آن است که تاویلی راست دارد و بازخواند، و باشد که بعینه ظاهر شود و از نمایش روح بود، و این نوع کافر و مومن را بود.
و همچنین واقعه بر دو نوع می دهد: یکی آنکه متحمل است که آن نوع رهابین و فلاسفه و برا هم و دیگر بی دینیان را بود، از کثرت ریاضت نفس و تصفه دل و تربیت رفع .
و نیز وقایع میان خواب و بیداری مطلق پدید آید، و گاه بود که از کثرت ریاضت ،غلبات روحانیت روحانیت پدید آید و... و انوار روح برنظر ایشان مکشوف گردد.
دوم واقعه آن است که حق تعالی – در آینه آفاق و انفس، جمال آیات بینات در نظر موحدان آرد،و به الهام ربانی که در معرفت فجور و تقوی نفس به دل سالک می رسد.(40)
کابوس:
عبارت است از هراسان از خواب پریدن (بدون علت خارجی)، یا چیزی از درون فرد را بااحساس هراس بیدار کند. که کاملا از پدیده دهشت شبانه متمایز می باشد.
تقسیم بندی خواب به مراحل یک تا چهار، تقسیم بندی اختیاری است. موج نگاری مغزی زمان بیداری توسط امواج x و فعالیت با ولتاژ پاییین مشخص می شود. وقتی که شخص به خواب می رود، او به مرحله 1 وارد می شود که به عنوان سبکترین مرحله خواب در نظر گرفته می شود.
شروع به نشان دادن کاهش در فعالیت x می کند. بعد از چند ثانیه یا چند دقیقه این مرحله به مرحله 2 منجر می شود. که خطوط دوکی شکل مکرری را به صورت 13 تا 15 سیکل در هر ثانیه و با ولتاژ بالای خاصی با عنوان k.complexes عقده های شناخته شده، نشان می دهد. بزودی در مرحله در مرحله 3، امواج دلتا که فعالیت با ولتاژ بالا به صورت 5/0 تا 5/2 سیکل در ثانیه است، ظاهر می شوند و سر انجام در مرحله 4، امواج دلتا قسمت عمده نوار مغزی را اشغال می کند.
در واقع خواب یک فرآیند چرخه ای است که 4 تا 5 دوره ظهور در مراحل 2، 3، 4 دارد که این دوره شبیه به مرحله یک هستند.
توجه: دهشتهای شبانه در اوایل خواب در طی مرحاه 3 یا 4 رخ می دهد. کابوس ها نزدیک به صبح و در طی خواب REM یا رویایی روی می دهد.
و کلا در مورد 3000 نفر فقط یک مورد کابوس ثبت شده است. اما در کودکان حدود 3/5 درصد دچار کابوس شبانه می شوند. و زنان هم بیش از مردان بزرگسال از کابوس شکایت دارند.(41)
خداوند در 2 جای دیگر هم صحبت از چرت و پینکی برای آرامش و از بین رفتن ترس در دل مومنین اشره نموده است. یکی در جنگ احد (سوره 3، آیه 154) و یکی سوره 8، آیه 11 که اشاره به جنگ بدر نموده اند.(42)
حکیم سبزواری در منظومه خود می فرماید: خواب حالتی است که بر حیوان عارض شود (حیوان ناطق را هم شامل می شود) و در آن حال نفس حیوان از حرکت ارادی باز می ایستد نه از حرکت طبیعی خویش و این انقطاع به خاطر استراحت روح است.(43)
رویا و خواب دیدن:
رویا به معنی دیدن خواب و رویت عبارت از دیدن در بیداری است.
اقسام خواب:
نخست خواب حکاکی: که فقط حوادث را برای انسان می نمایاند، مانند خوف و خشم و نفرت و یا سایر صفات که در کمون و اندرون انسان نهفته است.
دوم خواب ارضائی: که صرفا به خاطر اقناع و ارضاء رغبات و امیال سرکوفته زندگی است.
سوم، خواب غیبی: که در بعضی از موارد بعضی از خواب ها موضوعات متقبل الوقوع یعنی اموری که بعدا باید انجام بگیرد در خواب می بیند و این نوع از خواب ها معمولا از برای صلحا و صالحان اتفاق می افتد و بیشتر و بیشتر از برای انبیاء و پیامبران و اولیاء صورت وقوع پیدا کرده است.
و ممکن است که علل دیگری از برای خواب و رویا در بین بیاید که درست باشد و قابل اطمینان و فقط به این دلیل نباید اکتفا نمود.(44)
خواب هایی که در قرآن ذکر شده اند:
و از خواب هایی که در قرآن ذکر شده اند می توان خواب حضرت ابراهیم (ع) در مورد قربانی نمودن اسماعیل (ع) را نام برد. و دیگر خواب حضرت رسول در باره مسجد الحرام _ خواب یوسف صدیق (ع) در ابتدای جوانی خویش (آیه های 4 و 5 سوره مبارکه یوسف) و در آیه 43 سوره انفال، داستان جنگ بدر و حضرت پیامبراکرم (ص) _ و دیگر خواب خاتم الانبیاء (ص) در مورد ورود به مکه (و فتح آن).(45)
انتقاد بر نظرات فروید:
فروید اکثر رغبت و امیال و بلکه همه آنها را فقط ناشی از دو غریزه (حفظ نفس) و دیگری غریزه جنسیت می داند. و خواب و حتی بعضی از امراض جسمانی نتیجه سرکشی و طغیان همین رغبت ها و میل های سرکوفته است و به عقیده فروید، رویا برزخی است که مابین حیات پنهانی و حیات معقول قرار دارد و هیچ خوابی را عبث و بیهوده و باطل، نمی شود حساب کرد.(46)
انتقادی که بر وی وارد می آید این است که او از عهده تحلیل و علت خوابهای غیبی که قبلا بدان اشاره کردیم بر نمی آید و دیگر اینکه در انسان عاقل مهذب، جنبه حیوانی مغلوب جنبه انسانی است و در انسان غیر مهذب برعکس است. و غربیان بدین باورند که فروید اولین کسی است که به تاویل خواب پرداخته، در حالیکه چنین نمی باشد. در کتاب فروید آمده است: تعبیر خوابها صحیح ترین راهی است که به شناسایی ضمیر مخفی در حیات نفسانی منتهی می شود.(47)
و چون فروید بیشتر از نکته نظر مادی می اندیشد، نمی تواند توجهی به مراتب روحانی و ارتباط آن با عالم بالا بنماید.(48)
خوابهای مربوط بهر ملت توام و عجین با همان احساسات بوده و به همان نسبت تعبیر کنندگان نیز اگر با ضمایر باطنی قومی آشنایی کامل داشته باشند می توانند تعبیرات خواب را با استفاده از همان احساسات و عقاید توجیه و تفسیر کنند.(49)
شرح فصوص الحکم (خوارزمی):
بعد از حمد حضرت پروردگار و درود بر نبی مختار، بدرستی که دیدم حضرت رسول (ص) را در خوابی بشارت دهنده که نموده شدم و آن نمایش از حق بود بی آنکه من قصد و اردت کرده باشم.(50)
و محل رویت حبیب و اذن او به افشای اسرار عشق، محروسه دمشق بود که به نسبت با صاحب رویا بهترین اقالیم عالم است. پس در این رویا چنین دیدم که: در دست رسول (ع) کتابی بود، در مخاطبه من فرمود که: این کتاب فصوص الحکم است، بگیر و به سوی مردم بیرون آر، تا ارباب اقلیت و استعداد بدان انتفاع یابند (بیرون آر یا برون آر).
و در قول شیخ که فرمود: کتاب در دست رسول بود، اشارت است به آنکه اسرار و حکم مودعه در این کتاب از آن قبیل است که در دست تصرف رسول و در تحت تملک او بود و اختصاص تمام بدان حضرت داشت، لاجرم فرمان رسول (ع) بدان نهج وارد شد که این را که منبع اسراروحکم است در سر و غیب خویش، از من بگیر و در عالم خاق و شهادت و... جلوه ده تا به ارتفاع حجاب ارباب الباب را انتفاع حاصل شود.(51)
فص حکمت نوریه فی کلمهّ یوسفیهّ:
یوسف (ع) در علم تعبیر کامل بود، و مراد حق تعالی را از صور مرتبه مثالیه می دانست. عایشه می گوید: اول آنچه از وحی رسول را – صلی ا... – علیه و سلم – حاصل شد، رویای صادقه بود که به حکم حدیث یک جزو است از چهل و شش جزو نبوت.
پس رسول (ص) هیچ خوابی نمی دید مگر که در حس ظاهر می شد چون روشنایی صبح، بی آنکه خفایی بر وی طاری شود.
ماهی صفت ازچه گوش داریم، کریم بگشاده چو دام چشمها بی بصریم
بیداری ما وخواب ما جمله یکیست چون ما ز صورۀ ره به حقایق نبریم(52)
همچنانکه معبر دانا مراد را می داند از صوری که مرئی است در نوم، همچنان عارف حقایق امور مراد را می داند از صوری که ظاهر است در حس، از آنکه هر چه در حس ظاهر می شود صورت چیزی است که در عالم مثالی است و آنچه در عالم مثالی است صورت معاینی است که فایض است بر ارواح مجرده از حضرات الهی و آن معانی از مقتضیات اسماء است.(53)
فص حکمهّ حقیقهّ فی کلمهّ اسحاقیه:
در اینکه ابراهیم خلیل (ع) رویای خود را تعبیر نکرد:
اسرار خدا مگوی با عامی چند مشنو سخن سوز دل از خامی چند
از کشف مگوی پیش محبوب که نیست انعام خدا درخور انعامی چند(54)
ابراهیم خلیل (ع) فرزند خود را گفت: در خواب و خیال می دیدم که تو را ذبح می کردم و به تعبیر این منام قیام ننمود. در صورتیکه به تعبیر حاجت بود و می شاید که معینی را از معانی منتقشه الواج ارواح عالیه ادراک کند و او در صورتی پوشاند مثالیه که مناسب باشد آنچه را در حضرت خیال اوست از صور و ابراهیم (ع) تعبیر نکرد زیرا اینرا از قبیل وحی انگاشت. و ظاهر شدن او در صورت اسحاق، از برای مناسبت واقع بینیها که آن اسلام است لوجه ا... و انقیاد مراحکام او را. ابراهیم به واسطه تصدیق رویا مبادرت به قصد ذبح فرزند خویش کرد، پس پروردگار فدا داد به ذبح عظیم از جهت و هم ابراهیم. پس تجلی صور در حضرت خیل محتاج است به علمی دیگر که بدان اِدراک شود که مراد حق از صورت مرئیه چیست؟
و این علم حاصل نمی شود مگر به انکشاف اسماء الهیه.(55)
نکات لازمه قبل از رمزگشایی و تعبیر خواب فرد رویابین:
1. باورهای اعتقادی از نظر دینی و اجتماعی و دیدگاه های عرفی و شرعی مورد قبول فرد رویابین و جامعه ایی که در آن زندگی می کند.
مثال: صلیب برای یک فرد مسیحی در خواب نشانه ای از مرگ تلقی می شود ولی برای یک ایرانی نشانه ای از درفش کاویانی و عزت و بزرگی است.
2. بررسی تغذیه و داروهای مورد استفاده از نظر کمی و کیفی و از لحاظ تاثیرات بیوشیمیایی و فارماکولوژیکی.
3. بررسی حالات پسیکولوژیک و تاثیر مسائل روحی و روانی در روشن بینی واقعی فرد رویابین.
4. بررسی اتفاقات روزمره و شغل و مشغولیات فرد رویابین.
5. بررسی معضلات جسمانی و دردهای بدنی در رویابین.
6. بررسی زمان دیدن رویا و خواب در فرد رویابین از نظر مکانیزم عملکرد مغز در ساعات گوناگون متفاوت می باشد.(56)
نتیجه کلی:
1. خواب رفتن برای صحت و سلامت جسم وروان بسیار واجب است.
2. خواب دادن یک سوپاپ تخلیه روانی است.
3. خواب دیدن نشانه ایی از بشارت و یا هشدار ضمیر ناخودآگاه آدمی است.
4. یکی از شیوه های روشن بینی دیدن خوابهای صادقه و قابل تعبیر می باشد.
5. خواب دیدن یک فرآیند فیزیولژکی است که مواردی از قبیل باورها و مشغولیات و بیماریها و... می تواند در روند رویا تاثیر بگذارد.
6. با تجربیات تمرکزی، نیروی روشن بینی ذهن را باور نمود تا از طریق خوابهای صادقه آینده را پیشگویی کرد.
فهرست منابع:
1. اپلی ، ارنست / رویا و تعبیر رویا از دیدگاه روانشناسی یونگ / ترجمه دل آراقهرمان / چاپ اول / چاپخانه آتش 1378
2. آل کثیر / دایره المعارف تعبیر خواب / پروفباک / انتشارات غزل / چاپ اول 1381
3. خرمشاهی / بهاءالدین / جهان غیب و غیب جهان / انتشارات کیهان / تابستان 1365
4. خوارزمی، حسن / شرح فصوص الحکم / محی الدین / تصحیح نصیب مایل هروی / انتشارات مولی / چاپ دوم 1368
5. رازی، نجم الدین / گزیده مرصادالعباد / تصحیح و تلخیص دکتر ریاحی / انتشارات علمی / چاپ چهاردهم 1381
6. ستاری، جلالی / جهان اسطوره شناسی / مجموعه نویسندگان / چاپ سعدی / چاپ اول اسفند 1377
7. شیرازی، صدرالدین / مجموعه مقالات ملاصدرا (ج11) ملاصدرا و مسئله نفس و معاد / انتشارات بنیاد حکمت اسلامی صدرا / چاپ اول بهار 1383
8. فروم، اریک / زبان از یاد رفته / ترجمه دکتر ابراهیم امانت / انتشارات مروارید / چاپ چهارم 1366
9. کلمپ، هارولد / هنر رویا بینی معنوی / مترجم مهیار جلالیانی / انتشارات نور و صوت اسیاتیس / چاپ اول 1379
10. مرحوم حاج گنابادی، ملا محمد حسین / تنبه النائمین (خواب مغنا طیسی) / چاپ سوم / شهریور 1381
11. مالتر، ماکسول / راه درمان نگرانیهای فکر / ترجمه حسین علی ادیب پور / انتشارات ادیب پور / چاپ اول بهار 1370
12. محقق، محمد باقر / خواب و بیداری و خواب دیدن از نظر علمی و دینی / انتشارات بعثت / چاپ دوم 1368
13. معنوی، عزالدین / خواب و رویا از دیدگاه پزشکی / انتشارات دانشگاه تهران / دیماه 1367
14. هارتمن، ارنست / کابوس، روانشناسی و زیست شناسی رویاهای ترسناک / ترجمه یاور دهقان انتشارات امیرکبیر / تهران 1380
_ کلیه کتب تعبیر خواب و رویا از نظر پیامبران و ائمه (ص) همچنین کل کتب روانشناسان در حدود 30 یا 40 مجله بررسی گردید و بسیاری حذف و منابع بالا منتخب شدند.
درست است که این روزها علم و تکنولوژی پیشرفت بسیاری کرده و می توان به پاسخ بسیاری از سوالات رسید اما هنوز خیلی از سوالات وجود دارند که دانشمندان نتوانسته اند پاسخ درستی برای آنها بیابند.
مجله اینترنتی برترین ها
درست است که این روزها علم و تکنولوژی پیشرفت بسیاری کرده و می توان به پاسخ بسیاری از سوالات رسید اما هنوز خیلی از سوالات وجود دارند که دانشمندان نتوانسته اند پاسخ درستی برای آنها بیابند. یکی از مهمترین این سوالات، سوالات مربوط به عالم خواب است که بشر با تمام کنجکاوی اش نتوانسته است به پاسخ درستی درباره آن برسد. هنوز هم وقتی از محققان خواب درباره این مقوله می پرسیم، به جز گفتن مسائل کلی، نمی توانند به شکلی قانع کننده وارد جزییات شوند. حتی درباره تعبیر خواب هم جز در مقوله روانکاوانه روح انسان صحبت نمی کنند.
دکتر میرفرهاد قلعه بندی - دانشیار روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی ایران و مدیر گروه انستیتو روانپزشکی - یکی از کسانی است که سال هاست در زمینه طب خواب فعالیت کرده و یکی از بهترین متخصصان این زمینه به حساب می آید که اطلاعات خوبی در این باره دارد.
قبل از هر سوالی برویم به سراغ تعریف «خواب». خواب از نظر روانشناسی چیست؟
- همانطور که در تعریف های رایج و معمولی آمده است، زمانی که سطح هوشیاری انسان تغییر پیدا می کند، فرد به خواب می رود.
یعنی در زمان خواب، هوشیاری به شکل کامل از دست می رود؟
- نه، منظورم این نیست کهس طح هوشیاری کلا از بین برود، چون آن موقع شخص به کما می رود. آدم ها زمانی که به خواب می روند، تا حدودی با کمبود هوشیاری روبرو می شوند.
زمانی که آدم ها می خوابند، مغزشان از کار می افتد؟
- قبلا اینطور فکر می کردند. اینکه بعد از خوابیدن، مغز آدم از کار می افتد و به خواب فرو می رود اما ماجرا به این شکل نیست. دانشمندان فعالیت های زیادی کرده اند و مشخص شده رابطه مغز و خواب به این شکل نیست. در واقع، در زمان خواب، بخش هایی از مغز به خواب می رود اما قسمت عمده ای از این ارگان بیدار است و حتی فعالیتش نسبت به زمانی که بیدار است افزایش پیدا می کند.
چه دلیلی دارد که آدم حتما بخوابد؟
- در گذشته بسیاری از دانشمندان فکر می کردند که خواب یک زمان اضافه است و آدم ها با خوابیدن نه تنها چیزی به دست نمی آورند که حتی زمان را هم بطور کل از دست می دهند. ما هم ممکن است بارها با خودمان گفته باشیم کاش خواب نبود و می توانستیم در این 8 یا 9 ساعت که برای خواب وقت می گذاریم بیدار باشیم و به کارهایمان برسیم اما بهتر است نگاهمان را نسبت به اینکه خواب یک فرایند اضافی است و اگر حذف شود بهتر است کاملا عوض کنیم. در حال حاضر دانشمندان به این نتیجه رسیده اند که خواب نه تنها اضافی نیست بلکه حیاتی، واجب و ضروری است.
برای اینکه متوجه شوید خواب چقدر مهم است برایتان از یک آزمایش صحبت می کنم. در یک بررسی دانشمندان در محیط آزمایشگاه، موش های صحرایی را به مدت دو هفته از خواب محروم کردند. بعد از مدتی تمام آنها مردند. در آزمایش بعدی، محققان به شکل دیگری موش ها را از خواب محروم کردند به این شکل که وقتی موش مورد نظر می خوابید و به مرحله خواب عمیق (مرحله رویا) نزدیک می شد، او را بیدار می کردند و این اتفاق هر بار تکرار می شد.
در این آزمایش جدید، موش ها بعد از گذشت 4 تا 6 هفته مردند. بعد از این آزمایش، دانشمندان به این نتیجه رسیدند که خواب نه تنها یک سیکل اضافی نیست که برای جسم و روان موجودات از ضروریات است و یکی از پایه های اصلی سلامت به حساب می آید.
شما راجع به مرحله رویا صحبت کردید، چه زمانی در خواب، انسان به مرحله خواب دیدن و رویا دیدن می رسد؟
- سیکل خواب دو مرحله عمده دارد. یکی مرحله (rem / حرکت سریع جسمی) و دیگری مرحله (nrem / بدون حرکت سریع جسمی). در مرحله اول که رم نام دارد مغز بسیار فعال است و در حالی که ماهیچه های بدن در حال استراحت هستند، چشم ها به سرعت به چپ و راست حرکت می کنند.
مرحله دوم «نان رم» نام دارد که دارای چند مرحله است، خواب خیلی سطحی، خواب سطحی، خواب عمیق. بعد از خواب عمیق، نوبت به رویا و خواب دیدن می رسد. تمام سیکل ها و انواع خواب که برایتان نام بردم، بین 90 تا 120 دقیقه اتفاق می افتد و بعد از آن است که دوباره همین سیکل تا زمانی که می خوابیم ادامه پیدا می کند.
رویا در واقع همان «خواب دیدن» است؟
- بله، منظور از رویا همان خواب دیدن است. این مسئله از آغاز تاریخ، توجه تمام آدمیان را به خودش جلب کرده است. فلاسفه، روحانیون، هنرمندان و خیلی های دیگر در برهه های تاریخی زیادی به آن پرداخته اند.
می شود به خواب دیدن استناد کرد و آن را به واقعیت هایی که در عالم واقع رخ می دهد، نسبت داد؟
- از نظر پزشکی و علمی، معمولا برای خواب به نظریه فروید مراجعه می شود. چیزی که ما در آدم ها با آن روبرو می شویم، خودآگاهشان است که قسمت ناچیزی از دنیای آدم ها را تشکیل می دهد و به قول فروید، شخصیت انسان کوه یخی است که قسمت خودآگاه، تنها نوک آن به حساب می آید و بقیه اش ناخودآگاه است. قسمت عمده ای از ناخودآگاه، در خواب هوشیار می شود. به همین دلیل است که روانشناس ها وقتی می خواهند ریشه یک بیماری یا رفتار را پیدا کنند به بررسی آن کوه یخ که زیر آب است می پردازند. یکی از بهترین راه ها برای شکافتن کوه یخ، بررسی خواب های آدم هاست.
در جواب سوال شما نمی توان گفت خواب ها با واقعیت ارتباط دارند یا نه، باید اینطور بگوییم که معمولا خواب ها ناخودآگاه ما را به تصویر می کشند و گاهی اوقات، مضمون خواب های ما با اتفاقاتی که در روز برایمان رخ می دهد متفاوت است. مثلا وقتی به قول معروف حالمان خوب است و روزمان خوب می گذرد، شب خواب ناگواری نمی بینیم اما گاهی وقت ها که اعصاب مان سر مسئله ای به هم می ریزد، با خواب های بد، تلخ، ترسناک و گاهی عجیب روبرو می شویم.
خواب دیدن چه کمک دیگری به زندگی انسان ها می کند؟
- با بررسی خواب ها، می توان برای حل مشکلات روحی اشخاص اقدام کرد، از همین جهت، خواب بسیار مهم است. با اینکه دانش ما درباره خواب دیدن بسیار ناچیز است اما همین دانش ناچیز هم می تواند به بهبود شرایط روحی و روانی انسان ها کمک کند.
تعبیر خواب از لحاظ دنیای پزشکی واقعیت دارد؟
- خیر، تعبیر خواب زمینه علمی ندارد و پزشکان هم به همین دلیل در این زمینه نظری نداده اند. در حوزه علمی از خواب در همین حد استفاده می شود که متخصصان روانشناس و روانپزشک، برای بررسی شخصیت و مشکلات روحی انسان ها استفاده می کنند. غیر از این، در حوزه علمی نمی توان به خواب استناد کرد.
سفارش انواع شیرینی ،کیک و دسردر اصفهان
https://www.instagram.com/valentino.cake/
سمینار ازدواج موفق، خصوصا قسمت سوالاتی که در جلسه خواستگاری باید پرسیده شود تا بتوان به شخصیت واقعی طرف مقابل پی برد، بسیار عالی است. ما که پیش از این برای یافتن چنین سوالاتی بسیار جستجو نموده ایم ولی آنچه در اینجا توسط دکتر فرهنگ ارائه شده، حقیقتا بی نظیر است.
معیار های مهم ازدواج
اﻳﻤﺎﻥ و اﺧﻼﻕ.
ﻛﻔﻴﺖ داشتن طرفین
رسیدن به ﺑﻠﻮﻍ
اصالت خانوادگی
سلامتی جسم و روان
به دل نشستن
سن ازدواج
معیار اول: ایمان و اخلاق
خوبی ها رو زندگی کن.. به خدا بسپر و از اون بخواه
باز بودن از نظر احساسی
هوش بالا
معیار دوم: کفیت داشتن طرفین
2-4 ﻛﻔﻴﺖ ﺩﻳﻨﻲ, ﻧﮕﺮﺷﻲ, ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ, اﻗﺘﺼﺎﺩﻱ, ﻇﺎﻫﺮﻱ, ﺧﺎﻧﻮاﺩﮔﻲ, ﺳﻴﺎﺳﻲ
ﻗﺪ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﻬﺘﺮﻩ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﻪ. اﺣﺴﺎﺱ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﺑﺮاﻱ ﺧﺎﻧﻢ. ﻋﺪﻡ ﺣﺲ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﺑﺮاﻱ ﻣﺮﺩ.
ﺣﺪﻳﺚ: ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺯﻧﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺯﻧﺎﻥ ﻋﻔﻴﻒ (ﺑﺮاﻱ ﺩﻳﮕﺮاﻥ) و ﺗﺤﺮﻳﻚ ﻛﻨﻨﺪﻩ (ﺑﺮاﻱ ﻫﻤﺴﺮﺷﺎﻥ)
ﻛﻔﻴﺖ ﺷﺨﺼﻴﺘﻲ.
ﻣﺜﻼ ﻳﻜﻲ اﻫﻞ ﮔﺸﺖ و ﮔﺬاﺭ. ﻳﻜﻲ اﻫﻞ ﺳﻜﻮﺕ و ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ
ﺑﺮﻭﻥ ﮔﺮا (ﺩﺭﮔﻴﺮ ﺩﻧﻴﺎﻱ اﻃﺮاﻓﺶ ﻫﺴﺖ, ﺑﺎ ﺟﺰﻳﺎﺕ ﺑﻴﺸﺘﺮ. ﺭاﺑﻂﻪ اﺵ ﺧﻴﻠﻲ ﻋﻤﻴﻖ ﻧﻴﺴﺖ). ﺩﺭﻭﻥ ﮔﺮا (ﻛﻢ ﺣﺮﻓﻪ, ﺩﺭﮔﻴﺮ ﺑﺎ ﻣﺤﻴﻄ اﻃﺮاﻓﺶ ﻧﺒﻮﺩ, ﺧﻴﻠﻲ ﻋﻤﻴﻖ ﻫﺴﺖ ﺩﺭ ﻇﺮﻑ ﺧﻮﺩﺵ )
ﻛﻔﻴﺖ ﺩﺭ ﻣﻘﺼﺮ ﺩاﻧﺴﺘﻦ ﺧﻮﺩ
ﻋﺬﺭ ﺧﻮاﻫﻲ ﻛﺮﺩﻥ
ﻣﻜﺎﻥ ﻛﻨﺘﺮﻭﻝ ﺩﺭﻭﻧﻲ ﺩاﺭﻩ. ﺗﻘﺼﻴﺮﺵ ﺭا ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻩ.
ﻣﻜﺎﻥ ﻛﻨﺘﺮﻭﻝ ﺑﻴﺮﻭﻧﻲ ﻣﺼﻌﻮﻟﻴﺖ ﺭا ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﺩﻳﮕﻪ ﻣﻲ اﻧﺪاﺯﻩ.
ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻫﺴﺖ.
ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ. ﻓﻜﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻣﻞ ﺑﺪﺑﺨﺘﻴﺸﻦ.
ﺗﻮاﻓﻖ و ﻋﺪﻡ ﺗﻮاﻓﻖ. ﺳﺎﺯ ﮔﺎﺭﻱ. اﺣﺘﺮاﻡ ﺑﻪ ﻧﻆﺮاﺕ ﺩﻳﮕﻪ.
ﭼﻬﺎﺭ ﮔﺮﻭﻩ اﺯ ﻧﻆﺮ ﺩﺭﻙ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﭘﻴﺮاﻣﻮﻥ و اﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎﻫﺎﺷﻮﻥ
ﺑﺼﺮﻱ, ﺳﻤﻌﻲ, ﻟﻤﺴﻲ ﻫﺎ, ﺟﻨﺒﺸﻲ
ﺗﺸﺨﻴﺺ اﺯ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﻇﺎﻫﺮﻱ و ﺣﺮﻑ ﻫﺎ
ﺑﺼﺮﻱ ﻫﺎ ﺗﻨﺪ ﺗﻨﺪ ﺣﺮﻑ ﻣﻲ ﺯﻧﺪ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ اﺯ ﺣﺮﻛﺖ ﺩﺳﺖ
ﺩﺭ ﺟﺰﻭﻩ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﻧﻘﺎﺷﻲ ﻣﻲ ﻛﺸﻨﺪ. اﺯ ﺧﻂﻮﻁ ﺭﻧﮕﻲ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻣﻲ ﻛﻜﻨﺪ. ﺗﻤﻴﺰ ﻣﻲ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪ. ﭼﻬﺮﻩ ﻫﺎ و اﺟﺴﺎﻡ ﺭا ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﻣﻴﺎﺭﻧﺪ.
ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺼﻮﻳﺮﻧﺪ.
ﺳﻤﺎﻋﻲ ﻫﺎ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺷﻤﺮﺩﻩ و ﺭﺳﺎ و ﻣﺤﻜﻢ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ. ﺟﺎﺫﺏ ﺗﺮﻳﻦ ﺳﺨﻨﺮاﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﺗﻨﻬﺎﻳﻲ ﺯﻳﺮ ﻟﺐ ﻳﻪ ﺯﻣﺰﻣﻪ اﻱ ﺩاﺭﻧﺪ. ﺗﻦ ﺻﺪا و ﻟﺤﺠﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﻣﻴﺎﺭﻩ. اﺯ ﺻﺪا ﻣﻲ ﻓﻬﻤﻪ ﺭاﺳﺖ ﻣﻲ ﮔﻪ. ﻋﺎﺷﻖ ﻣﻮﺯﻳﻜﻨﺪ. ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻨﺸﺎ ﺳﺮ و ﺻﺪاﻥ ﺩﺭ ﻃﺒﻴﻌﺖ.
ﻟﻤﺴﻲ ﻫﺎ ﭘﺮ اﺣﺴﺎﺱ ﺗﺮﻳﻦ اﻓﺮاﺩﻧﺪ. ﺟﻠﻮ ﻣﻲ ﺷﻴﻨﻨﺪ ﻛﻪ ﺣﺲ ﺑﻜﻨﻨﺪ ﺳﺨﻨﺮاﻧﻲ ﺭا. ﻣﻌﻤﻮﻻ ﻭﻟﻮ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺁﺭاﻡ و ﺑﺎ اﺣﺴﺎﺱ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﻣﺴﺎﻋﻞ اﺣﺴﺎﺳﻲ ﺭا ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﻳﺎﺩ ﻣﻴﺎﺭﻧﺪ. ﺑﺎ ﺣﺴﺶ ﺩﺭﮔﻴﺮ ﻃﺒﻴﻌﺖ ﻣﻲ ﺷﻪ.
ﺟﻨﺒﺸﻲ ﻫﺎ. ﻣﺪاﻡ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺟﻨﺒﺸﻨﺪ. ﺑﻪ ﻧﻆﺮ ﺁﺯاﺭ ﺩاﺭﻧﺪ ﻭﻟﻲ ﻧﺪاﺭﻧﺪ. ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻛﺸﻔﻨﺪ ﺩﺭ ﻃﺒﻴﻌﺖ. ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻫﻴﺠﺎﻥ. ﺑﺎﺯﻱ ﭘﺮ ﺗﺤﺮﻙ.
ﻣﻴﺸﻪ ﻳﻜﻲ ﻫﻤﻪ ﺭا ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ﻭﻟﻲ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﺑﺎﺭﺯ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ
اﻳﻦ ﻭﻳﮋﮔﻴﻬﺎ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﻣﻴﺎﺩ.
ﻫﺮ ﮔﺮﻭﻩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻬﺘﺮه. ﺟﻨﺒﺸﻲ ﺑﺎ ﺑﺼﺮﻱ ﻫﻢ ﻣﻴﺸﻪ. ﺟﻨﺒﺸﻲ و ﻟﻤﺴﻲ ﺧﻴﻠﻲ ﻣﺘﻀﺎﺩ ﻫﺴﺘﻨﺪ.
ﻫﻔﺘﺎﺩ ﺩﺭﺻﺪ ﻛﻔﻴﺖ ﺩﺭ 8 ﻣﻮﺭﺩﻱ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪ ﺧﻮﺑﻪ
ﻫﻤﺴﺎﻥ ﻫﻤﺴﺮﻱ. ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺗﻔﺎﻫﻢ ﺩاﺭﻧﺪ.
ﻧﺎﻫﻤﺴﺎﻥ ﻫﻤﺴﺮﻱ ﻣﻴﮕﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻛﺴﻲ ﺑﺎﺵ ﻛﻪ ﻭﻳﮋﮔﻲ ﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻧﺪاﺭﻱ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻲ.
ﺗﻮﺻﻴﻪ ﻣﻲ ﺷﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺎﻥ ﻫﻤﺴﺮﻱ.
ﺑﻪ ﺟﺰ ﻣﻮاﺭﺩﻱ. ﻣﺜﻼ ﻳﻜﻲ اﮔﻪ ﺳﻠﻂﻪ ﮔﺮ ﺑﺎﺷﻪ.
معیار سوم: رسیدن به بلوغ
ﺑﻠﻮﻍ ﺩﺭ 9 ﺯﻣﻴﻨﻪ. ﺟﻨﺴﻲ. ﻋﻘﻠﻲ. ﻧﻜﺎﺡ. ﻋﺎﻃﻔﻲ. اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ. ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ. اﺧﻼﻗﻲ. اﻗﺘﺼﺎﺩﻱ. بلوغ اﺷﺪ
بلوغ عقلی
ﻋﺎﻗﻞ اﻭﻝ ﻓﻜﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ ﺑﻌﺪا ﻓﻜﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ.
ﻧﺼﻴﺤﺖ ﭘﺬﻳﺮ ﻫﺴﺖ.
ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﻠﻮﻍ ﻋﻘﻠﻲ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﺷﺮاﻳﻄ ﺭا ﺩﺭﻙ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ. ﺑﺮاﻱ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻣﺴﻌﻮﻟﻴﺖ ﭘﺬﻳﺮﻩ.
ﺑﻪ ﺟﺲﻤﺶ ﺿﺮﺭ ﻧﻤﻲ ﺭﺳﻮﻧﻪ. ﻣﻬﻤﻮﻥ ﻛﻪ ﻣﻴﺎﺩ ﻛﻤﻚ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ.
ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻮﻱ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻫﺴﺖ.
ﺑﻠﻮﻍ ﻋﻘﻠﻲ اﻛﺘﺴﺎﺑﻲ ﻫﺴﺖ.
ﺁﻳﺎ ﺩﺭ اﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﺴﻌﻮﻝ ﻫﺴﺖ
2 ﺩﺭ اﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ اﺵ
ﺑﻠﻮﻍ نکاح
ﺑﻠﻮﻍ اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻭﻗﺘﻲ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ اﻟﮕﻮﻫﺎﻱ اﺯﺩﻭاﺝ ﺭا ﺧﻴﻠﻲ ﺧﻮﺏ ﺑﺪﻭﻧﻪ.
ﺑﻠﻮﻍ ﻧﻜﺎﺡ ﻭﻗﺘﻲ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﻠﻮﻍ ﺟﻨﺴﻲ و ﻋﻘﻠﻲ ﺭﺳﻴﺪﻩ
ﺑﻠﻮﻍ ﻋﺎﻃﻔﻲ
ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺗﻮﻧﻪ اﺣﺴﺎﺳﺎﺗﺶ ﺭا ﻛﻨﺘﺮﻝ اﺑﺮاﺯ و ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﻛﻨﻪ. ﻛﺠﺎ ﺑﺨﻨﺪه. ﻛﺠﺎ ﮔﺮﻳﻪ ﻛﻨه. ﻛﻨﺘﺮﻝ ﺷﺪﺗﺶ. ﻣﻲ ﺗﻮﻧﻪ ﺩﺭ ﺷﺮاﻳﻄ ﺑﻬﺮاﻧﻲ ﻋﺼﺒﺎﻧﻲت ﺑﻬﻤ ﻧﺮﻳﺰﻩ. ﺧﻂﺎﻱ اﻃﺮاﻓﻴﺎﻥ ﺭا ﻣﻲ ﺗﻮﻧﻪ اﻛﺜﺮا ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﺑﮕﻴﺮﻩ. ﻧﻪ اﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺗﻨﺪ ﻛﻨﻪ. ﺩﺭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩاﺵ اﻧﻌﻂﺎﻑ ﭘﺬﻳﺮاﻳﻲ. ﺗﺤﻤﻞ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺭا ﺩاﺭﻩ. اﻧﺘﻘﺎﺩاﺕ ﻣﻨﻂﻘﻲ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺭا ﺑﺎ ﺟﺎﻥ و ﺩﻝ ﻣﻲ ﭘﺬﻳﺮﺩ.
ﺩﺭ ﺷﻜﺴﺖ ﻫﺎ و ﻧﺎﻛﺎﻣﻲ ﻫﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﺭا ﻧﻤﻲ ﺑﺎﺯﻩ.
ﺣﺲ ﻓﺪاﻛﺎﺭﻱ ﺩﺭ اﻭ ﺑﻪ ﻭﺿﻮﺡ ﺩﻳﺪﻩ ﻣﻴﺸﻪ.
ﺩﺭ ﺑﺮﻭﺯ اﺣﺴﺎﺳﺎﺗﺶ ﺧﻴﻠﻲ ﺁﺩﻡ ﺑﺎﺯﻱ ﻫﺴﺖ.
ﻟﺬﺕ ﻣﻲ ﺑﺮﻱ اﺯ اﻳﻨﻜﻪ اﻭﻥ ﺑﻬﺖ ﻣﺪاﻡ اﺑﺮاﺯ اﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ.
ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﻠﻮﻍ ﻋﺎﻃﻔﻲ ﻧﺮﺳﻴﺪﻩ ﻣﺜﻞ ﺳﻨﮓ ﻣﻲ ﻣﻮﻧﻪ. ﺑﺎﻳﺪ ﻋﺸﻖ ﺭﻭ اﺯﺵ ﮔﺪاﻳﻲ ﻛﻨﻴﺪ. اﺯﺩﻭاﺝ ﻧﻜﻨﻴﺪ ﺑﺎ ﻫﻤﭽﻴﻦ ﺁﺩﻣﻲ. ﺧﻴﻠﻲ ﺳﺨﺖ ﻣﻴﺸﻪ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻛﻨﺎﺭ اﻭﻣﺪ.
ﺑﻠﻮﻍ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ
ﺣﻀﻮﺭ ﭼﺸﻢ ﮔﻴﺮﻱ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺩاﺭﻩ. اﻧﺴﺎﻥ ﻣﺴﻌﻮﻟﻴﺴﺖ ﺩﺭ ﺑﺮاﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺵ و ﻣﺤﻴﻂﺶ. ﺩﺭ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺷﺮﻛﺖ ﻣﻴﻜﻨﻪ. اﻫﻞ ﻫﻤﻜﺎﺭﻳﻪ. اﺯ ﻗﻮاﻧﻴﻦ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ.
دﺭ اﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ اﺵ ﻣﺘﻌﺎﺩﻝ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ.
بلوغ فرهنگی
ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺑﻠﻮﻍ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﺭﺳﻴﺪﻩ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ و ﻓﺮﻫﻨﮕﺶ ﺩاﺭﻩ. ﺑﻪ ﺭاﻩ ﺣﻞ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﻓﻜﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ ﺗﺎ اﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﻣﺸﻜﻼﺕ ﻏﺮ ﺑﺰﻧﻪ.
ﺩﺭ ﭘﻲ ﺩﺭﺱ ﮔﺮﻓﺘﻦ اﺯ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﭘﻴﺮاﻣﻮﻧﺸﻪ. اﮔﻪ ﺑﻪ ﺑﻠﻮﻍ ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ ﻧﺮﺳﻴﺪﻩ ﻣﻨﻔﻲ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ. ﺗﻤﺮﻛﺰ ﺑﺮ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﻫﺎﺷﻪ. ﻣﺪاﻡ ﮔﻼﻳﻪ و ﺷﻜﺎﻳﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ. ﻣﺘﻜﺒﺮاﻧﻪ اﺯ ﺯﻣﻴﻦ و ﺯﻣﺎﻥ ﮔﻼﻳﻪ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ. اﺯ ﻧﻆﺮﺵ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺴﺘﺤﻖ ﺗﺤﻘﻴﺮ ﺷﺪﻧﻦ. اﺯ ﻫﻤﻪ اﻳﺮاﺩ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻩ.
ﺑﻪ ﺟﺎﺵ ﺗﻤﺮﻛﺰ ﻛﻨﻪ ﺑﺮ ﺩاﺷﺘﻪ ﻫﺎﺵ
ﺑﻠﻮﻍ اﺧﻼﻗﻲ
ﺭﻓﺘﺎﺭﺵ ﺑﺎ ﻭﻗﺎﺭ و ﻛﻨﺘﺮﻝ ﺷﺪﻩ و ﺩﺭ ﭼﻬﺎﺭ ﭼﻮﺑﻪ. ﻛﻴﻨﻪ ﺗﻮﺯﻳﻊ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻪ. ﺑﺪ ﺧﻠﻘﻲ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻪ. اﺣﻤﺪﻱ. ﺑﺪ ﺩﻫﻨﻲ. ﺑﻲ اﺩﺑﻲ ﺭﻳﺎ ﺗﻆﺎﻫﺮ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻪ. ﺗﻮﻫﻴﻦ ﺑﻪ ﻗﻮﻣﻴﺖ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻪ. ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻪ. ﺑﺎ اﺩﻡ ﺑﺪ اﺧﻼﻕ اﺯﺩﻭاﺝ ﻧﻜﻦ. ﻣﺪاﻡ ﻣﻲ ﺧﻮاﺩ ﻣﺴﺨﺮﻩ اﺕ ﻛﻨﻪ. ﺩﺳﺘﺖ ﺑﻨﺪاﺯﻩ.
ﺑﻠﻮﻍ اﻗﺘﺼﺎﺩﻱ
ﻣﺨﺘﺺ ﺁﻗﺎﻳﺎﻥ. ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ اﺷﻜﺎﻝ ﻧﺪاﺭﻩ. ﻭﻟﻲ ﺑﺮاﻱ ﺁﻗﺎﻳﺎﻥ ﻻﺯﻣﻪ ﻛﻪ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﺁﻳﺎ ﺗﻮاﻥ و ﻣﻴﻞ و ﺟﺮﺑﺰﻩ ﻛﺎﺭ ﺩاﺭﻩ? ﺁﻳﺎ ﺗﻼﺷﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ ﻳﺎ ﺁﻭﻳﺰﻭﻥ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ اﺳﺖ.
ﺧﺎﻧﻪ و ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻧﺪاﺭﻩ ﻭﻟﻲ ﻋﺮﺯﻩ ی ﻛﺎﺭ ﺩاﺭﻩ ﺧﻮﺑﻪ.
ﻫﺪﻑ اﻗﺘﺼﺎﺩﻱ ﺩاﺭﻩ. ﭘﺲ اﻧﺪاﺯ ﺩاﺭﻩ. ﺧﻮﺏ ﻫﺰﻳﻨﻪ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ. ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ ﭘﻮﻝ ﺩاﺭﻩ.
ﻛﺎﺭ ﺩﺭﺳﺖ ﺣﺴﺎﺑﻲ ﺩاﺭﻩ. ﻳﻌﻨﻲ ﺷﺮاﻓﺘﻤﻨﺪاﻧﻪ ﺑﺎﺷﻪ و ﺛﺒﺎﺕ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ.
ﺑﻠﻮﻍ اﺷﺪ
ﺳﻮﺭﻩ ﺣﺞ ﺁﻳﻪ 5. ﺭﺷﺪ ﻧﻬﺎﻳﻲ. ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻣﻌﻴﺎﺭﻫﺎ ﺭﻭ ﺩاﺭﻩ.
ﭼﻬﺎﺭﻣﻴﻦ ﻣﻌﻴﺎﺭ: اﺻﺎﻟﺖ ﺧﺎﻧﻮاﺩﮔﻲ
اﺻﺎﻟﺖ ﺧﺎﻧﻮاﺩﮔﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ , ﺻﺎﻟﺢ و ﺧﻮﺷﻨﺎﻡ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
ﺧﻴﻠﻲ ﺧﻮﺑﻪ ﻛﻪ ﻫﻮاﻱ ﻫﻤﺪﻳﮕﻪ ﺭﻭ ﺩاﺭﻧﺪ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﻫﺎ.
ﺳﻼﻣﺖ ﺧﺎﻧﻮاﺩﮔﻲ ﻓﺮﻕ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ ﺑﺎ اﺻﺎﻟﺖ. ﻣﺜﻼ ﺩﻟﻴﻞ ﻧﺪاﺭﻩ اﮔﻪ ﭘﺪﺭﺵ ﻣﻌﺘﺎﺩ ﺑﻮﺩ اﺻﺎﻟﺖ ﻣﻤﻜﻨﻪ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ.
ﺩﻗﺖ ﻛﻨﻴﺪ ﻧﺜﻞ و ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺧﻮﻳﺶ ﺩﺭ ﭼﻪ ﺭﻳﺸﻪ اﻱ ﻣﻲ ﮕﺬاﺭﻳﺪ ک اﺛﺮ ﭘﻨﻬﺎﻧﻲ ﺩاﺭﻩ. ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ی ﺻﺎﻟﺢ ﻭﺻﻠﺖ ﻛﻨﻪ.
اﺯﺩﻭاﺝ ﻓﺎﻣﻴﻠﻲ ﻣﻤﻨﻮﻉ.
ﻣﺸﺎﻭﺭ ﮊﻧﺘﻴﻚ ﻻﺯﻣﻪ. اﮔﻪ ﻳﻚ ﻳﺎ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻣﻌﻠﻮﻟﻴﺖ ﮊﻧﺘﻴﻜﻲ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ.
ﺗﺎﻻﺳﻤﻲ ﻣﻴﻨﻮﺭ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻫﺮ ﺩﻭ
اﮔﺮ ﺧﺎﻧﻢ ﺯﻳﺮ 18 ﻳﺎ ﺑﺎﻻﻱ 32 ﺑﺎﺷﻪ. ﻳﺎ ﻣﺮﺩ ﺑﺎﻻﻱ 40 ﺑﺎﺷﻪ. اﮔﻪ ﺧﻮاﻫﺮ ﻳﺎ ﺑﺮاﺩﺭﺷﻮﻥ ﻣﺸﻜﻞ ﮊﻧﺘﻴﻜﻲ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑاﺷﻪ
ﻣﻌﻴﺎﺭ ﭘﻨﺠﻢ: ﺳﻼﻣﺘﻲ ﺟﺴﻤﻲ ﺭﻭﺣﻲ و ﺭﻭاﻧﻲ
ﻣﻨﻆﻮﺭ اﻭﻧﻬﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺭﻭاﻥ ﺩﺭﻣﺎﻧﻲ ﻣﻴﺸﻮﻧﺪ.
ﺑﺨﻮاﻫﻴﺪ ﻭاﺿﺢ ﺭاﺟﻊ ﺑﻪ ﺑﻴﻤﺎﺭﻳﺶ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺑﺪﻩ. اﺯ ﻛﻲ. ﭼﺮا. ﺑﺮاﻱ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﭼﻪ ﻛﺮﺩﻱ. ﺩﺭﻣﺎﻥ ﻣﻲ ﺷﻲ? ﭼﺸﻤﺎﺗﻮﻥ ﺑﺎﺯ ﺑﺎﺷﻪ. اﺯ ﻣﺘﺨﺼﺺ ﺑﭙﺮﺳﻴﺪ.
ﻃﻮﻝ ﺩﺭﻣﺎﻥ. اﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﺭﻣﺎﻥ.
ﺑﻪ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻫﺎ و ﺗﻨﺎﺳﺐ ﻫﺎ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻴﺪ
اﺯ اﻳﺜﺎﺭ اﺯﺩﻭاﺝ ﻣﻤﻨﻮﻉ. ﻋﺎﻣﻞ ﺩﻭاﻣﺶ ﻧﻴﺴﺖ.
ﺑﺎﻳﺪ ﺁﺩﻡ ﺧﺎﺹ ﺑﺎﺷﻪ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻣﻌﺎﺩﻝ ﻫﺎ اﺯﺩﻭاﺝ ﻛﻨﻪ. ﺑﺎ ﻛﺮاﻣﺖ و ﻣﺴﻌﻮﻝ ﺑﺎﺷﻪ. اﻳﻤﺎﻥ ﺑﺎﻻ. ﭘﺎﻳﻤﺮﺩﻱ.
ﺑﺒﻴﻦ ﻣﻲ ﺗﻮﻧﻲ ﻃﻮﺭﻱ ﺑﺎﺷﻪ ﻛﻪ ﻧﻘﺼﺶ ﺭا ﺣﺲ ﻧﻜﻨﻪ.
اﺯﺩﻭاﺝ ﻛﻦ ﺑﺎ ﻫﻤﺴﺮﻱ ﻛﻪ ﻟﺬﺕ و ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺭا ﺳﻤﺖ اﻭ ﺑﺒﺮﺩ ﻧﻪ ﺗﺮﺣﻢ و ﺭﻗﺖ.
ﻣﻌﻴﺎﺭ ششم: ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﺸﺴﺘﻦ
ﻋﺸﻖ ﺑﺮاﻱ ﺷﺮﻭﻉ ﺯﻧﺪﮔﻲ و اﺯﺩﻭاﺝ ﻻﺯم ﻧﻴﺴﺖ ﻭﻟﻲ ﺩﻭﺳﺖ ﺩاﺷﺘﻦ و ﺑﻪ ﺩﻝ ﻧﺸﺴﺘﻦ در آغاز ﻣﻬﻤﻪ.
اﮔﻪ ﻣﻬﻤﺘﺮﻳﻦ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﺮاﻱ ﺷﺮﻭﻉ اﺯﺩﻭاﺝ ﺩﻭﻧﻔﺮ ﭼﻪ ﺑﺴﺎ ﻧﺘﻮاﻧﻨﺪ ﺯﻳﺎﺩ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻛﻨﻨﺪ و ﻣﻘﺮﻭﻥ ﺑﻪ ﺷﻜﺴﺘﻪ.
ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺷﺮﻭﻉ ﻛﻨﻪ ﺯﻧﺪﮔﻴﺸﻮ ﺩﻭاﻡ ﻧﺪاﺭﻩ. ﭼﻮﻥ ﻫﺮ ﭼﻲ ﺩﺭ ﺩﻟﻤﻪ ﺭﻳﺨﺘﻢ ﺑﻴﺮﻭﻥ. ﭘﺲ ﺑﻌﺪ اﺯﺩﻭاﺝ ﭼﻲ.
ﭼﻮﻥ ﻋﺸﻖ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﻣﺮﻭﺭ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﻴﺎﺩ.
اﻓﻼﻃﻮﻥ: ﻭﺻﺎﻝ ﻣﺘﻔﻦ ﻋﺸﻘﻪ.
اﮔﻪ ﭼﻴﺰﻱ اﺯﺵ ﺑﻪ ﺩﻟﺖ ﻧﻨﺸﺴﺖ ﺧﻴﻠﻲ ﺧﻂﺮﻱ ﻫﺴﺖ و ﺑﺎﻳﺪ ﺩﻗﺖ ﻛﻨﻲ.
ﺑﻪ ﺩﻝ ﺧﻮﺩﺕ و ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺸﻴﻨﻪ.
ﺳﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﺩﺭ اﺭﺗﺒﺎﻁ ﭘﻴﺶ ﻣﻴﺎﺩ. اﺷﺘﻴﺎﻕ. اﻛﺮاﻩ. و ﺗﺮﺩﻳﺪ.
اﮔﻪ اﻛﺮاﻩ. ﺑﻮﺩ ﺗﻮﺻﻴﻪ ﻧﻤﻲ ﺷﻪ. ﭼﻮﻥ ﻛﻤﻜﻢ ﻣﻴﺸﻪ ﻣﺘﻨﻔﺮﻧﺪ.
ﺗﺮﺩﻳﺪ و ﺩﻭ ﺩﻟﻲ ﺭا ﻧﺎﺩﻳﺪﻩ ﻧﮕﻴﺮﻳﺪ. ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻛﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺑﺮﺳﻴﺪ.
ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺗﺤﻘﻴﻖ و ﺷﻨﺎﺧﺖ و ﺭﻓﺖ ﺁﻣﺪ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ. ﺷﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﻫﺎﻱ ﺩﻳﮕﻪ ﺧﻮﺑﻴﺶ ﺑﻪ ﺩﻟﺖ ﺑﺸﻴﻨﻪ.
ﻭﻟﻲ ﺑﺎﺯﻡ اﮔﻪ ﻧﻨﺸﺴﺖ ﺑﻪ ﺩﻟﺖ اﺯﺩﻭاﺝ ﻧﻜﻦ.
ﭼﻮﻥ ﻓﻘﻄ ﻧﺠﻴﺒﻪ ﻛﺎﻓﻲ ﻧﻴﺴﺖ. ﺧﻮﺏ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻦ. ﺣﺪﻳﺚ اﺯ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ. ﺣﻴﺎﻱ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﻣﻨﺸﺎ ﺩﺭ اﻳﻤﺎﻥ ﺩاﺭﺩ و ﺣﻴﺎﻱ اﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﻛﻤﺮﻭﻳﻲ ﻧﺎﺑﺠﺎ و ﻏﻠﻄ اﺳﺖ.
ﺧﻮﺏ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻨﻴﺪ ﻫﻤﻮ
ﻳﻜﻲ اﺯ ﻫﻤﻪ ﻧﻆﺮ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﻲ ﺑﻪ ﺩﻟﺖ ﻧﻨﺸﺴﺖ اﺯﺩﻭاﺝ ﻧﻜﻨﻴﺪ.
اﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ : ﺑﺎ ﻛﺴﻲ اﺯﺩﻭاﺝ ﻛﻦ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩاﺭﻱ
اﻳﻨﻜﻪ ﻋﻼﻗﻪ ﭘﻴﺪا ﻣﻴﺸﻪ اﺯ ﻧﺎ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﻫﺴﺖ.
اﻣﺎﻡ ﻋﻠﻲ: اﮔﺮ ﻛﺴﻲ ﭼﻴﺰﻱ ﺭا ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ اﻭ و ﻳﺎﺩﺵ ﺭا ﻧﻴﺰ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪاﺭﺩ.
ﻣﻌﻴﺎﺭ ﻫﻔﺘﻢ: ﺳﻦ اﺯﺩﻭاﺝ
اﮔﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰ ﻣﺤﻴﺎ ﺑﺎﺷﻪ. ﺑﺮاﻱ ﺩﺧﺘﺮ 18 ﺗﺎ 19 و ﭘﺴﺮ 23 ﺗﺎ 24
ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺳﻨﻲ ﻻﺯﻡ ﻫﺴﺖ. ﺩﺧﺘﺮﻫﺎ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﻪ ﺑﻠﻮﻍ ﻋﻘﻠﻲ ﻣﻲ ﺭﺳﻨﺪ. اﮔﻪ ﻫﻤﺳﻦ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺧﺎﻧﻢ ﻓﻜﺮ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﻲ ﻓﻬﻤﻪ و ﻫﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﺬﻛﺮ ﺑﺪﻩ ﺑﻪ ﺁﻗﺎ. ﺁﻗﺎ ﺑﻌﺪ ﺣﺲ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ ﺯﻥ ﻧﺪاﺭﻩ ﺑﻠﻜﻪ ﻳﻪ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﻌﺪاﺩ ﻣﺎﻣﺎﻧﺎﺵ اﺿﺎﻓﻪ ﺷﺪﻩ. اﻳﻦ ﻣﺎﻣﺎﻥ ﺑﺎﺯﻱ ﻛﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﺎ ﺁﻗﺎ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ ﺁﻗﺎ ﺭﻭ ﺩﭼﺎﺭ ﻋﺼﻴﺎﻥ ﻛﺠﺮﻓﺘﺎﺭﻱ و ﻛﺞ ﺧﻟﻘﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ. ﺁﻗﺎ ﻣﻴﮕﻪ ﻣﻦ ﺯﻥ ﻧﮕﺮﻓﺘﻢ ﻛﻪ ﺻﺒﺢ ﺗﺎ ﺷﺐ ﺑﻬﻢ ﺗﺬﻛﺮ ﺑﺪﻩ. ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﺑﻮﺩ ﺑﺲ ﺑﻮﺩ.
ﻓﺮﺩﻱ ﻫﻢ ﻫﺴﺖ. ﻭﻟﻲ ﻣﻴﺎﻧﮕﻴﻦ.
ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻟﺤﺎﻅ ﺟﺴﻤﻲ ﺯﻭﺩﺗﺮ ﭘﻴﺮ ﻣﻲ ﺷﻦ. ﭘﻮﺳﺘﺸﻮﻥ ﻧﺎﺯﻛﺘﺮﻧﺪ. ﺯﻭﺩﺗﺮ ﭼﻴﻦ و ﭼﺮﻭﻙ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻩ.
ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺳﻨﻴﻦ ﺑﺎﻻ ﻗﺎﺩﺭ ﺑﻪ ﺗﻌﻤﻴﻦ ﻧﻴﺎﺯ ﺟﻨﺴﻲ ﺁﻗﺎﻳﻮﻥ ﻧﻴﺴﺘﻦ. ﻫﻮﺭﻣﻮﻥ ﻫﺎ اﺯ ﺳﻨﻴﻦ 50 ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﻛﺎﻫﺶ ﭘﻴﺪا ﻣﻲ ﻛﻨﻪ. و ﺗﻨﺎﺳﻠﻲ ﺟﻨﺴﻴﺸﻮﻥ ﻛﻢ ﻣﻲ ﺷﻪ. ﻭﻟﻲ ﺁﻗﺎﻳﻮﻥ ﻧﻪ. ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﻧﻴﺎﺯﺷﻮﻥ ﻫﺴﺖ ﻭﻟﻲ ﺗﻤﻌﺸﻮﻥ ﻛﻤﺘﺮ ﻣﻴﺸﻪ.
ﻓﺎﺻﻠﻪ ی ﻣﻨﺎﺳﺐ 6 ﺳﺎﻝ ﻫﺴﺖ. اﺧﺘﻼﻑ ﺟﻨﺴﻲ. ﺑﻴﻦ 5ﺗﺎ 7 ﺳﺎﻝ.
ﻫﺮ ﭼﻪ ﺑﻪ 30 ﺳﺎﻝ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺗﺮ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﻴﺸﻪ اﺧﺘﻼﻑ ﺳﻦ ﻛﻤﺘﺮ ﺑﺎﺷﻪ
ﭼﻮﻥ ﺑﻠﻮﻍ ﻋﻘﻠﻲ ﺩﺭ 35 ﻛﺎﻣﻞ ﻣﻴﺸﻪ.
ﺁﻗﺎﻳﻮﻥ ﺯﻳﺮ 25 ﻣﻤﻜﻨﻪ ﺑﻪ ﺛﺒﺎﺕ اﺣﺴﺎﺳﻲ ﻧﺮﺳﻴﺪﻩ.
اﺧﺘﻼﻑ ﺧﻴﻠﻲ ﺯﻳﺎﺩ ﻣﺜﻼ 10 ﺳﺎﻝ ﺧﻮﺏ ﻧﻴﺴﺖ. ﻋﺪﻡ ﺗﻨﺎﺳﺐ ﺩﺭ ﺧﻮاﺳﺘﻪ ﻫﺎ و ﻧﻴﺎﺯﻫﺎ. ﻣﻤﻜﻨﻪ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻫﻢ ﺭا ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﺪ.
ﺧﻴﻠﻲ ﺩﻳﺮ اﺯﺩﻭاﺝ ﻧﻜﻨﻴﺪ. ﺷﻮﺭ و ﺷﻮﻕ و ﺭﻣﻘﺘﻮﻥ ﻛﻤﻪ. ﺣﻮﺻﻠﻪ ی ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺑﭽﻪ ﻧﺪاﺭﻳﺪ. ﻣﺸﻜﻼﺕ ﺑﺮاﻱ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻫﺴﺖ. ﺣﺎﻣﻠﮕﻲ ﺑﺎﻻﻱ 35 ﺧﻂﺮﻧﺎﻛﻪ. ﻣﺮﺩ ﻫﺎ ﻫﻢ اﺯ 35 ﻛﻪ ﻋﺒﻮﺭ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﺗﻌﺪاﺩ اﺳﭙﺮﻣﺸﻮﻥ ﻛﺎﻫﺶ ﭘﻴﺪا ﻣﻲ ﻛﻨﻪ.
اﺯ ﺛﻮاﺏ ﻫﺎﻱ ﺁﺳﻤﺎﻧﻲ ﻫﻢ ﻣﺤﺮﻭﻡ ﻣﻲ ﺷﻴﻢ.
ﺳﻦ ﻫﺮ ﭼﻲ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺗﻮﻗﻊ ﺑﺎﻻ ﻣﻴﺮﻩ. ﻫﻢ ﻣﺎ و ﻫﻢ ﺩﻳﮕﺮاﻥ.
ﺗﺮاﻭﺕ و ﺷﺎﺩاﺑﻲ ﻛﻢ ﻣﻲ ﺷﻪ. ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﻫﺎ ﺯﻳﺎﺩ ﻣﻲ ﺷﻪ.
اﻧﻌﻂﺎﻑ ﭘﺬﻳﺮﻳﻤﻮﻥ و ﻧﺼﻴﺤﺖ ﭘﺬﻳﺮﻳﻤﻮﻥ ﻛﻢ ﻣﻴﺸﻪ.
جبرئیل نزد پیامبر آمد وگفت : ای محمد,پروردگارت تو راسلام میرساندو
میفرماید:دوشیزگان همچون میوه ی روی درخت هستند,میوه چون برسد برای آن داروئی جز چیدن نباشدو گرنه آفتاب آنرا فاسد و باد انرا خراب
میکند. دوشیزگان نیز هرگاه به مرحله رشد زنان برسند, آنان را داروئی ﺟﺰ شوهر دادن نباشد و گرنه از گمراهی و فساد ایمنی نخواهند بود.
ﺟﻤﻊ ﺑﻨﺪﻱ ﻣﻌﻴﺎﺭﻫﺎ
اﻓﺮاﻁ و ﺗﻔﺮﻳﻄ اﺷﺘﺒﺎﻫﻪ. ﺑﻌﻀﻲ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻓﺮﺷﺘﻪ اﻥ.
ﺑﻌﻀﻲ ﻣﻲ ﮔﻦ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻛﻲ اﺯﺩﻭاﺝ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﻢ ﺗﻐﻴﻴﺮﺵ ﻣﻲ ﺩﻳﻢ.
ﺑﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺩﭼﺎﺭ ﺗﻨﺸﺶ ﻣﻲ ﻛﻨﻲ. اﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﻲ ﺩﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺗﻐﻴﻴﺮ.
ﻣﻨﻂﻘﻴﺶ اﻳﻨﻪ. ﻳﻪ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﻨﺪاﺯ. ﺳﻨﺖ, ﻇﺎﻫﺮت, ﺑﺎﻭﺭﺕ , اﺧﻼﻕ, اﻳﻤﺎﻧﺖ, ﺷﺮاﻳﻂﺖ ﺗﻔﻜﺮاﺗﺖ. ﺧﻠﻖ و ﺧﻮاﻫﺪ ﭼﻪ ﺟﻮﺭﻳﺎﺳﺖ. ﻳﻜﻲ ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ. ﺧﻴﻠﻲ ﺷﻠﻮﻏﺶ ﻧﻜﻦ.
ﺩﻭ ﺧﻄ ﺭا ﺩﺭ ﻧﻆﺮ ﺑﮕﻴﺮ. ﻗﺮﻣﺰ و ﺯﺭﺩ. ﻗﺮﻣﺰ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺭﻭ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ. اﺯﺷﻮﻥ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﻧﻴﻢ ﺑﮕﺬﺭﻳﻢ. ﻳﻪ ﺧﻄ ﻗﺮﻣﺰ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ اﺯﺩﻭاﺝ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻲ.
ﺧﻂﻮﻁ ﺯﺭﺩ ﺣﺴﺎﺳﻴﺖ ﻫﺎﻱ ﻣﺎ ﺭا ﺑﺎﻻ ﻣﻲ ﺑﺮﻧﺪ و ﻧﮕﺮاﻥ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ ﻭﻟﻲ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻳﻪ ﺧﻄ ﺯﺭﺩ ﻧﻤﻲ ﮔﻴﻢ ﻧﻤﻲ ﺧﻮاﻣﺖ.
ﻫﺮ ﺳﻪ ﺧﻄ ﺯﺭﺩ ﻣﻴﺸﻪ ﻗﺮﻣﺰ.
ﺗﻌﺪاﺩ ﺧﻂﻮﻁ ﻗﺮﻣﺰ ﺣﺪاﻛﺜﺮ 5 ﺗﺎ. ﺯﺭﺩ ﺣﺪاﻛﺜﺮ 10 ﺗﺎ.
ﻗﺮﻣﺰ ﻣﺜﻼ: ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮ ﺩاﺷﺘﻢ. ﻳﺎ ﻣﺒﺎﻧﻲ ﺩﻳﻨﻲ.
ﺩﻭﺩ و ﺩﻡ. ﻣﺸﺮﻭﺏ. ﺩﺭﻭﻍ. ﺭاﺯ ﺩاﺭ ﺑﻮﺩﻥ. ﻧﻤﺎﺯ. ﺭﻭﺯﻩ.
ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻗﺒﻞ اﺯﺩﻭاﺝ ﺧﻮﺏ ﻧﻴﺴﺖ
ﻃﺎﻟﻊ ﺑﻴﻨﻲ ﻣﻌﻴﺎﺭ ﻧﻴﺴﺖ.
اﺯﺩﻭاﺝ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺑﺎ اﻳﻦ ﮔﺮﻭﻩ ﻫﺎ
ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺪﺑﻴﻨﻲ و ﺳﻮﺿﻦ ﺩاﺭﻩ ﺑﻴﻤﺎﺭﮔﻮﻧﻪ ﺩاﺭﻧﺪ.
ﻣﺜﻼ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺭا ﻣﻲ ﺭﻱ ﻫﻲ ﺷﻤﺎ ﺭا ﭼﻚ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ ﻛﻪ ﻛﺴﻲ ﺭا ﻧﺒﻴﻨﻲ.
ﻳﺎ ﻫﻲ ﻣﻲ ﭘﺮﺳﻪ ﻛﺠﺎ ﺑﻮﺩﻱ ﺑﺎ ﻛﻲ ﺑﻮﺩﻱ. ﭼﺮا. ﺗﻴﭗ ﺯﺩﻱ. ﻳﻌﻨﻲ ﺷﻜﺎﻙ
ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻭﺳﻮاﺱ ﺩاﺭﻩ
ﻣﮕﺮ اﻳﻨﻜﻪ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺸﻪ
اﻓﺴﺮﺩﮔﻲ ﻫﺎﺩ ﺩاﺭﻩ. ﻣﺜﻼ اﮔﻪ ﺑﻴﺶ اﺯ ﺩﻭ ﻫﻔﺘﻪ ﺭﻭال ﻋﺎﺩﻱ ﺯﻧﺪﮔﻴﺶ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺑﺮﻳﺰﻩ. ﻣﻴﻞ ﺧﻮﺩ ﻛﻮﺷﻲ. ﺧﻮاﺏ و ﺧﻮﺭاﻛﺶ ﻣﺨﺘﻞ ﺷﺪﻩ. و اﺯ ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰﻱ ﻟﺬﺕ ﻧﻤﻲ ﺑﺮﻩ.
اﺯﺩﻭاﺝ اﺣﺴﺎﺳﻲ ﻣﻤﻨﻮﻉ. اﺯ ﻛﺠﺎ ﺑﻔﻬﻤﻴﻢ. اﮔﻪ ﺩﻳﺪﻱ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﻴﺴﺘﻲ اﻃﺮاﻓﻴﺎﻧﺖ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩﺵ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻛﻨﻨﺪ. ﭼﺸﻢ ﻫﺎﺕ ﺭﻭ ﺭﻭﻱ ﻣﻌﺎﻳﺐ ﻣﻲ ﺑﻨﺪﻱ. اﺳﺮاﺭ ﺑﻴﺠﺎ. اﮔﻪ ﻳﻪ ﻣﺸﺎﻭﺭ ﺑﻲ ﻃﺮﻑ و ﻣﺘﺨﺼﺺ ﺑﮕﻪ ﻧﻪ ﻭﻟﻲ ﺑﺎﺯ اﺻﺮاﺭ ﻛﻨﻲ.
ﺑﺎ ﻣﻌﺘﺎﺩ
اﻟﻜﻠﻲ ﻫﺎ
ﺭﺑﺎﺧﻮاﺭ
ﻳﺎ ﻳﻪ ﺟﺎﻱ ﻛﺎﺭﺷﻮﻥ ﻣﻲ ﻟﻨﮕﻪ ﻳﻌﻨﻲ ﺧﻼﻑ ﻛﺎﺭ ﻣﺜﻼ
ﻣﮕﺮ اﻳﻨﻜﻪ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ اﺻﻼﺡ ﻛﻨﻪ و ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺒﺮﻩ ﻣﺜﻼ ﻳﻚ ﺳﺎﻝ
ﺑﺎ ﻛﺴﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺩاﺷﺘﻦ ﺑﻬﻢ ﺯﺩﻥ. ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﻳﺎ ﭘﺴﺮ ﺩاﺷﺘﻦ. ﻃﻼﻕ ﮔﺮﻓﺘﻦ.
ﻣﮕﺮ اﻳﻨﻜﻪ اﺯ اﻭﻥ ﺯﺧﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ. ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺒﻴﻨﻲ ﺯﺧﻤﺶ اﻟﺘﻴﺎﻡ ﻛﺮﺩﻩ.
ﭘﻲ ﺑﻪ اﺷﺘﺒﺎﻫﺎﺗﺶ ﺩﺭ ﺭاﺑﻂﻪ ی ﻗﺒﻠﻲ ﺑﺮﺩﻩ?
ﺁﻳﺎ ﺫﻫﻨﺶ ﻣﺜﺒﺖ ﻳﺎ ﻣﻨﻔﻲ ﺩﺭ ﮔﻴﺮ ﺁﺩﻣﻪ ﻫﺴﺖ?
ﭼﻨﺪ ﺩﺭﺻﺪ و ﭼﺮا اﻭﻥ ﻃﺮﻑ ﺭﻭ ﻣﻘﺼﺮ ﻣﻴﺪﻭﻧﻪ و ﺣﺎﻇﺮ ﺑﻪ ﻗﺒﻮﻝ ﺗﻘﺼﻴﺮ ش ﻫﺴﺖ.
اﮔﻪ ﻫﻤﺶ اﻳﺮاﺩ ﺭﻭ ﺁﺩﻣﻪ ﻣﻲ ﮔﺬاﺭﻩ ﺧﻴﻠﻲ ﺧﻂﺮﻧﺎﻛﻪ. ﻣﻨﺼﻒ ﻧﻴﺴﺖ. ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺮﻳﻢ ﺳﺮاﻍ ﻧﻔﺮ ﻗﺒﻠﻲ
ﭼﻘﺪﺭ ﺫﻫﻨﺶ ﺩﺭ ﮔﻴﺮی ﻣﺜﺒﺖ ﻳﺎ ﻣﻨﻔﻲ ﺩاﺭﻩ ﺑﺎ اﻭﻥ ﺁﺩﻣﻪ
ﺑﺎﻳﺪ ﺫﻫﻨﺶ ﺁﺭاﻡ ﺑﺎﺷﻪ اﺯ ﺭﻭاﺑﻄ ﻗﺒﻠﻲ
ﻣﻮاﻧﻊ اﺯﺩﻭاﺝ
ﻛﺴﺐ ﺗﺤﺼﻴﻼﺕ (ﺑﺴﺘﮕﻲ ﺩاﺭﻩ, اﮔﻪ ﻭاﻗﻌﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﺩﺭﺳﻪ ﺧﻮﺑﻪ )
ﺳﺮﺑﺎﺯﻱ (ﻣﮕﺮ اﻳﻨﻜﻪ ﺑﻪ ﺧﻂﺮ اﺩاﻣﻪ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻧﺮﻓﺘﻪ ﭼﻮﻥ ﺑﻌﺪﺷﻢ ﺳﺮﺑﺎﺯﻳﺶ ﻓﺮﻕ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ و ﺩﺭﺟﻪ اﺵ ﺑﺎﻻ ﺗﺮﻩ)
ﺧﻮاﻫﺮ ﻳﺎ ﺑﺮاﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﻛﻪ اﺯﺩﻭاﺝ ﻧﻜﺮﺩﻥ (ﻣﮕﺮ اﻳﻨﻜﻪ ﺳﻦ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﻩ ﻳﺎ اﻳﻨﻜﻪ اﻭﻧﺎ ﺳﺨﺖ ﮔﻴﺮﻧﺪ ﺑﺮاﻱ اﻧﺘﺨﺎﺏ)
ﭘﺪﺭ ﻳﺎ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﻴﺮ و ﺑﻴﻤﺎﺭ ﺗﺤﺖ ﺗﻜﻔﻞ ﻣﺎ (ﺑﺴﺘﮕﻲ ﺩاﺭﻩ. ﻣﻲ ﺗﻮﻧﻪ ﻣﺸﻜﻠﻲ ﻧﺒﺎﺷﻪ. ﺑﻬﺶ ﻣﻲ ﮔﻲ ﻛﻪ ﻧﻤﻲ ﺗﻮﻧﻲ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﺖ ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ و ﻧﺎ ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪﻱ ﺭﻫﺎﺷﻮﻥ ﻛﻨﻲ ﻟﻂﻒ اﻭﻧﺎ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ اﻳﻨﺠﺎ ﺭﺳﻴﺪی و ﻫﻮاﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻲ. و ﺑﺎﻳﺪ ﭘﺮﺳﺘﺎﺭ ﺑﺮاﺷﻮﻥ ﺑﮕﻴﺮم و ﺧﻮﺩﺕ ﺭﻭ ﺑﻪ ﭘﺪﺭ ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺘﻌﺤﺪ ﻣﻲ ﺩﻭﻧﻲ. و ﻣﺪاﻡ ﺳﺮ ﻣﻲ ﺯﻧﻲ. ﻓﺮﺩا ﮔﻠﻪ ﻧﻜﻨﻲ.ﻭﻟﻲ ﭼﻘﺪﺭ. ﻣﺜﻼ ﺭﻭﺯﻱ 10 ﺩﻗﻴﻘﻪ. ﻣﻲ ﭘﺮﺳﻲ ﻛﺎﺭﻱ ﻧﺪاﺭﻧﺪ ﭘﻮﻟﻲ ﭼﻴﺰﻱ ﻧﻤﻲ ﺧﻮاﻥ? ﻳﻚ ﻋﻤﺮ اﻭﻧﺎ ﺑﺮاﺕ ﻭﻗﺖ ﮔﺬاﺷﺘﻦ ﺭﻭﺯﻱ 10 ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺗﻮ ﻭﻗﺖ ﺑﮕﺬاﺭ. ﻓﺮﺽ ﻛﻦ ﻣﺎ اﻭﻥ ﭘﺪﺭ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﻴﺮﻳﻢ. ﺑﺪﻣﻮﻥ ﻣﻴﺎﺩ ﻳﺎ ﺧﻮﺷﻤﻮﻥ ﻣﻴﺎﺩ اﻳﻦ ﻛﺎﺭﻭ ﺑﻜﻨﻨﺪ.)
ﭼﻂﻮﺭ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺭﻭ ﺑﺸﻨﺎﺳﻴﻢ
3ﺗﺎ ﺭاﻩ ﺩاﺭﻩ.
اﺯ ﺭاﻩ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻫﺎﻱ ﻗﺒﻞ اﺯﺩﻭاﺝ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻏﻠﻂﻪ.
ﺩﻭم اﺯ ﻃﺮﻳﻖ ﺗﺤﻘﻴﻖ. اﻭﻟﻴﻪ و ﻧﺎﻗﺺ ﻫﺴﺖ
ﺳﻮﻡ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎﺭﻱ ﻛﻪ ﺭﻭﺷ ﺘﻜﻤﻴﻞ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﻫﺴﺖ
ﺁﺛﺎﺭ ﺳﻮ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻗﺒﻞ اﺯﺩﻭاﺝ
– ﺟﺎﺫﺑﻪ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻳﺪﻥ ﻣﻌﺎﻳﺐ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ
– ﻋﺪﻡ اﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻌﺪ اﺯﺩﻭاﺝ
– اﺣﺴﺎﺱ ﺣﻘﺎﺭﺕ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ
ﺗﺎ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺭاﺑﻂﻪ ﻧﻮ ﭘﺎ ﻫﺴﺖ ﺑﻌﺪﺵ ﺩﺭﮔﻴﺮﻱ ﻋﺎﻃﻔﻲ ﻫﺴﺖ. ﺑﻌﺪ 6 ﻣﺎﻩ ﺟﺪﻱ ﻣﻲ ﺷﻪ
– اﮔﻪ ﻧﺘﻮاﻧﻨﺪ اﺯﺩﻭاﺝ ﻛﻨﻨﺪ ﺩﻳﮕﻪ ﻣﻲ ﮔﻦ اﺯﺩﻭاﺝ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻴﻢ. ﺿﺮﺑﻪ ی ﺭﻭﺣﻲ. ﺣﺲ ﺗﻨﻔﺮ.
– اﺻﻠﻴﺖ ﺩﺧﺘﺮ ﺯﻳﺮ ﺳﻮاﻝ ﻣﻲ ﺭﻩ
– ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻮﻳﻲ اﻳﺠﺎﺩ ﻣﻴﺸﻪ
انجام تحقیقات
اﻣﺎﻡ ﻋﻠﻲ : ﺗﺎ ﻛﺴﻲ ﺭا ﺧﻮﺏ ﻧﺸﻨﺎﺧﺘﻲ اﻋﺘﻤﺎﺩ ﻧﻜﻦ.
ﻣﺮاﺣﻞ ﺗﺤﻘﻴﻖ
ﻣﻨﺎﺑﻊ ﻣﻨﺎﺳﺐ
ﻃﺮﺡ ﺳﻮاﻻﺕ ﻣﻨﺎﺳﺐ
ﻣﻮاﻧﻊ ﺗﺤﻘﻴﻖ.
– ﺯﻣﺎﻥ ﺗﺤﻘﻴﻖ. ﺑﺮاﻱ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﭘﺴﺮ. ﻗﺒﻞ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎﺭﻱ. ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻣﺨﺘﺼﺮﻱ و ﺳﺮﺑﺴﺘﻪ و ﻳﻮاﺷﻜﻲ.
ﺑﺮاﻱ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﻌﺪ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎﺭﻱ.
ﺗﺤﻘﻴﻘﺎﺕ ﺗﺎ ﻋﻘﺪ اﺩاﻣﻪ ﺩاﺭﻩ.
اﺳﺎﺳﻲ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺑﻌﺪ ﺟﻠﺴﻪ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎﺭﻱ
ﺑﻪ اﻧﺪاﺯﻩ اﻱ ﻛﻪ ﺷﻚ و ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺑﺮ ﻃﺮﻑ ﺑﺸﻪ
مﻨﺎﺑﻊ ﺗﺤﻘﻴﻖ
7 ﻣﻮﺭﺩ:
ﺳﺎﻛﻨﻴﻦ ﻣﺤﻞ
ﻛﺴﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻭﺻﻠﺖ ﻛﺮﺩﻥ
ﺑﺴﺘﮕﺎﻧﺸﻮﻥ
ﻫﻤﻜﺎﺭاﺷﻮﻥ
ﻫﻤﻜﻼﺳﻲ ﻫﺎ, اﺳﺎﺗﻴﺪ.
ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ
ﺩﻭﺷﻤﻨﺎﺵ
ﻧﻜﺎﺕ ﺗﺤﻘﻴﻖ
اﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻛﻨﻴﺪ
ﻣﻌﺘﻤﺪﻳﻦ و اﻣﻴﻦ ﺭا ﭘﻴﺪا ﻛﻨﻴﺪ
ﻧﮕﻴﺪ اﻣﻴﻦ ﻣﺤﻞ ﺭا ﺑﺮاﻱ ﭼﻲ ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﻴﺪ
اﻛﻪ ﻳﻪ ﻧﻜﺘﻪ ی ﻣﻨﻔﻲ ﮔﻔﺖ ﻛﻮﭼﻚ ﻧشﻤﺮﻳﺪ.
ﺑﺴﺘﮕﺎﻧﺶ ﻣﻤﻜﻨﻪ ﻭاﺿﺢ ﺑﮕﻢ ﻭﻟﻲ ﺳﺮ ﻧﺦ ﻣﻲ ﺩﻫﻨﺪ.
ﻣﻨﺎﺑﻊ ﺩﻳﮕﻪ ﺭا ﺑﭙﺮﺳﻴﺪ
ﭼﻴﺰاﻳﻲ ﻣﺸﻜﻮﻙ . ﺳﻜﻮﺕ
ﺧﻮﺩ ﭘﺴﺮ ﺩﺧﺘﺮ ﻧﺮﻧﺪ
ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺁﺷﻨﺎﻳﻲ ﺭا ﺑﭙﺮﺳﻴﺪ
ﻛﻠﻲ ﻧﭙﺮﺳﻴﺪ ﻓﻘﻄ
ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻮ ﻳﺎ ﺗﺮﺳﻮ ﻧﺒﺎﺷﻪ
ﺷﺨﺼﻴﺖ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﺭا ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ.
اﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﻭاﺳﻂﻪ ﻫﻤﻨﺸﻴﻨﺎﻧﺶ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻪ.
ﭼﺮا اﺯ ﺩﺷﻤﻨﺎﻧﺶ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻛﻨﻪ. ﭼﻮﻥ ﻳﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﻋﻴﺐ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺭا ﻧﻤﻲ ﮔﻪ
اﻣﺎﻡ ﻋﻠﻲ: اﮔﻪ ﻫﻤﻪ اﺯ ﺷﻤﺎ ﺭاﺿﻲ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﺪاﻧﻴﺪ ﺷﻤﺎ ﻣﻨﺎﻓﻘﻴﺪ
ﻣﺤﻘﻖ ﻣﻨﺎﺳﺐ
ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ, ﻫﻤﻜﺎﺭاﻥ, ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﭘﺨﺘﻪ و ﻣﺼﻠﺤﺖ اﻧﺪﻳﺶ ﺑﺎﺷﻪ. ﺗﺤﻠﻴﻞ ﮔﺮ ﺑﺎﺷﻪ. ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺷﻪ. ﺻﺎﺩﻕ ﺑﺎﺷﻪ. ﺯﻳﺮﻣﺠﻤﻮﻋﻪ و ﺯﺑﻞ ﺑﺎﺷﻪ. ﺧﻮﺵ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ و ﺧﻮﺵ ﺯﺑﻮﻥ ﺑﺎﺷﻪ. ﺭاﺯ ﺩاﺭ و اﻣﻴﻦ ﺑﺎﺷﻪ.
ﮔﺎﻫﻲ ﮔﺮﻭﻩ ﻣﻲ ﻓﺮﺳﺘﻲ ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻤﺎﻫﻨﮕﻲ ﺑﺎﺷﻪ.
ﺷﻴﻮﻩ ﻣﻨﺎﺳﺐ
ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻣﻲ ﭘﺮﺳﻴﻢ اﺯﺵ ﺑﺎﻳﺪ اﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﺪﻳﻢ
اﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ : ﺩﺭ 6 ﻣﻮﺭﺩ ﻏﻴﺒﺖ ﺟﺎﻳﺰ. ﺩﺭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﺑﺮاﻱ ﺭﺩ ﺳﺨﻦ و ﻋﻘﻴﺪﻩ ﻧﺎﺩﺭﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﮔﻤﺮاﻩ ﻧﺸﻮﻧﺪ. ﮔﻮاﻫﻲ ﺩاﺩﻥ ﻧﺰﺩ ﻗﺎﺿﻲ. ﺑﺮاﻱ ﺑﻴﺎﻥ ﻇﻠﻢ ﻇﺎﻟﻢ. ﺻﺤﺒﺖ ﺭاﺟﻊ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﺣﻴﺎ ﮔﻨﺎﻩ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ. ﺑﺮاﻱ ﺭﺩ اﺩﻋﺎﻫﺎﻱ ﭘﻮچ.
ﺑﺎﻳﺪ ﺑﮕﻲ ﺭاﺯ ﺩاﺭ ﻫﺴﺘﻲ و ﻫﻤﻴﻦ ﻃﻮﺭ ﻛﻪ ﻣﻦ ﻣﻂﻤﻌﻨﻢ ﺷﻤﺎﻡ ﺑﻪ ﻣﻦ اﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺩاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ
ﺗﺤﻘﻴﻖ ﺩﻳﺪاﺭﻱ و ﺑﺼﺮﻱ. اﺯ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺑﺮﻩ ﺑﺒﻴﻨﻪ.
ﻳﻪ ﺩاﺳﺘﺎﻥ ﺳﺮ ﻫﻢ ﻛﻨﻪ ﺑﺮﻩ اﺯﺵ ﺑﭙﺮﺳﻪ.
ﭘﺪﺭ ﻳﺎ ﺩاﺩاﺵ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﻳﻪ ﺳﻔﺮ ﺑﺮﻧﺪ ﺑﺎ ﭘﺴﺮﻩ
ﺳﻮاﻻﺕ ﺗﺤﻘﻴﻖ
ﭼﻂﻮﺭ ﻃﺮاﺣﻲ ﺑﺸﻪ. ﻧﺒﺎﻳﺪ ﻛﻠﻲ ﺑﺎﺷﻪ. ﻣﺜﻼ ﺧﻮﺑﻨﺪ. ﺑﻠﻪ ﻳﺎ ﺧﻴﺮ ﺑﺎﺷﻪ ﻓﺎﻳﺪﻩ نداره
بگید ﻣﻴﺸﻪ ﺷﺨﺼﻴﺘﺶ ﺭا ﺗﻮﺻﻴﻒ ﻛﻨﻴﺪ. ﭼﻨﺪﺗﺎ اﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭاﺷﻮﻥ ﺭا ﺷﺮﺡ ﺑﺪﻳﺪ.
ﺩﺭ ﻣﺤﻞ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﮔﻴﺮﻱ اﻳﺠﺎﺩ ﺷﺪﻩ? ﺁﻳﺎ اﻭﻧﺎ ﻧﻘﺸﻲ ﺩاﺷﺘﻨﺪ? ﻛﻴﻨﻪ اﻱ ﺑﻮﺩﻩ ﭘﺎﻭﺭﻗﻲ ﻣﻴﺎﻧﻲ ﻛﻨﻨﺪ. اﻳﺎ ﺻﻔﺖ ﺧﻮﺏ ﻳﺎ ﺑﺪﻱ ﻫﺴﺖ. ﺑﺎ ﻋﻨﻮاﻥ ﺧﺎﺻﻲ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻨﺪ
ﺑﺮﺧﻮﺭﺵ ﺑﺎ ﻫﻤﻜﺎﺭاﻥ ﭼﻂﻮﺭﻩ. ﺩﻝ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﻣﻲ ﺩﻩ.
ﭘﺮﺳﺶ ﺭک و ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ ﻣﻤﻨﻮﻉ. ﻣﺜﻼ نپرسید ﻣﻌﺘﺎﺩﻥ ﻳﺎ ﺩﺯﺩﻥ?
ﻣﻮاﻧﻊ ﺗﺤﻘﻴﻖ
ﭘﺪﺭﺵ ﻓﻼﻥ ﺷﺨﺺ ﻫﺴﺖ
ﻣﻌﺮﻓﺶ ﻓﻼﻧﻲ ﻫﺴﺖ
ﮔﺎﻫﻲ ﺣﺴﺎﺑﻲ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻱ. ﺩﺭﺳﺖ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻧﻤﻲ ﻛﻨﻲ.
ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﻱ ﻏﻠﻄ ﺩﻳﻨﻲ. ﺳﭙﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺧﺪا. ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻼﺵ.
ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎﺭﻱ
ﺯﻥ ﻣﻆﻬﺮ ﻧﺎﺯ و ﻣﺮﺩ ﻣﻆﻬﺮ ﻧﻴﺎﺯ
ﺧﻮﺏ ﻧﻴﺴﺖ ﺯﻥ اﺯ ﻣﺮﺩ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎﺭﻱ ﻛﻨه
ﻣﺮاﺳﻢ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎﺭﻱ
اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﻬﺎﻳﻲ ﻧﻴﺴﺖ. ﻳﻌﻨﻲ ﺭﺳﻤﺎ ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﻴﻢ ﺑﺮﺭﺳﻲ ﻛﻨﻴﻢ. ﺁﺧﺮﺵ ﻣﻴﺸﻪ ﮔﻔﺖ ﻧﻪ.
ﺑﺮاﻱ ﻫﻢ فﻳﻠﻢ ﺑﺎﺯﻱ ﻧﻜﻨﻴﺪ. ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺑﺎﺷﻴﺪ. ﺑﺎ ﻇﺎﻫﺮ ﻃﺒﻴﻌﻲ ﺑﻴﺎﻳﻴﺪ
ﺷﺐ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎﺭﻱ ﺁﺭاﻳﺶ ﺧﻴﻠﻲ ﻛﻢ ﻳﺎ ﻫﻴﭻ
ﻗﺮاﺭﻩ ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺸﻨﺎﺳﻴﻢ و ﺩﺭﺳﺖ ﺑﺸﻨﺎﺳﻮﻧﻴﻢ
اﺯ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎﺭﻱ ﺗﺎ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﺑﺮاﻱ ﺭﺩ ﻳﺎ ﻗﺒﻮﻝ ﺑﺎﻳﺪ ﺣﺪاﻗﻞ 3 ﻣﺎﻩ ﺑﮕﺬﺭﻩ ﭼﻮﻥ ﻣﻲ ﺧﻮاﻫﻴﻢ ﺗﺤﻘﻴﻖ ﻛﻨﻴﻢ.
اﮔﻪ ﺩﺭ ﺟﻠﺴﺎﺕ اﻭﻝ ﻓﻬﻤﻴﺪﻳﺪ ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﻫﻢ ﻧﻤﻲ ﺧﻮﺭﻳﺪ ﻳﺎ ﺳﺎﺯﮔﺎﺭﻱ ﻧﺪاﺭﻳﺪ ﺯﻭﺩ ﺑﮕﻴﺪ و اﺩاﻣﻪ ﻧﺪﻳﺪ.
ﺭﻭﺯ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎﺭﻱ, ﺭﻭﺯ ﺟﻤﻌﻪ ﺑﺮﻛﺖ ﺩاﺭﻩ.
ﻓﻘﻄ ﭘﺪﺭ ﻣﺎﺩﺭاﻥ و ﺧﻮاﻫﺮ ﺑﺮاﺩﺭاﻥ ﺑﺰﺭﮒ و ﺩﻭ ﭘﺴﺮ و ﺩﺧﺘﺮ
ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎﺭﻱ ﻣﺨﻔﻴﺎﻧﻪ ﺑﺎﺷﻪ
ﻫﻤﺰﻣﺎﻥ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺭا ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎﺭﻱ ﻧﭙﺬﻳﺮﻳﺪ
ﺟﻠﺴﻪ اﻭﻝ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎﺭﻱ
اﻭﻝ ﺗﻠﺴﻢ ﺳﻜﻮﺕ ﺭا ﺑﺸﻜﻨﻴﺪ ﺑﺎ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﻱ ﻛﻠﻲ
ﺑﻌﺪ ﺩﻭ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ و ﻃﺮﻓﻴﻦ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﻣﻲ ﺷﻨﺪ.
اﻃﻼﻋﺎﺕ ﻛﻠﻲ. ﺁﻳﺎ ﭘﺴﺮ ﺷﻐﻞ ﺩاﺭﻩ. ﺳﺮﺑﺎﺯﻱ ﺭﻓﺘﻪ.
ﺧﻮﺏ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﻳﺪ و ﺷﻨﻴﺪ. ﺑﻪ ﺩﻭﺭ و ﺑﺮﺗﻮﻥ
ﺗﺎﺑﻠﻮ ﺭا ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ. ﭘﺮﺩﻩ و ﺗﺰﻋﻴﻨﺎﺕ. ﻛﺘﺎﺏ ﻫﺎ. ﺭﻭﺣﻴﺎﺕ ﺭا ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻴﺪﻩ
ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﻳﮕﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻨﻴﻢ. ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭﺷﻮﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ . اﻳﻨﻜﻪ ﻛﻲ ﺣﺮﻑ ﻛﻲ ﺭا ﻗﻂﻊ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ. ﺯﻳﺮﺯﻳﺮﻛﻲ ﻳﺎ ﺑﺎ اﺧﻢ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ?
ﻛﻲ ﭘﺬﻳﺮاﻳﻲ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ.
ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺧﻮﺏ ﻣﻲ ﺗﻮﻧﻪ ﻧﻘﺎﺏ ﺑﺎﺷﻪ. ﺑﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﻨﻔﻲ ﺩﻗﺖ ﻛﻨﻴﺪ.
ﮔﻞ ﺑﺒﺮﻳﺪ. ﻧﻪ ﺷﻴﺮﻳﻨﻲ. ﮔﻞ ﺳﻔﻴﺪ.
ﻟﺒﺎﺱ ﺯﻳﺒﺎ و ﺭاﺣﺖ ﺑﭙﻮﺷﻴﺪ
ﺩﺧﺘﺮ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﺟﺎﻳﻲ ﻳﺎ ﺷﺮﺑﺖ ﺑﻴﺎﺭﻧﺪ
ﺑﺪﻫﻴﺖ ﺭﻭ ﺑﮕﻮ.
ﻭﻇﻌﻴﺖ ﻣﺎﻟﻴﺖ.
ﺑﻴﻤﺎﺭﻱ ﺟﺴﻤﻲ.
ﻫﻴﭻ ﭼﻴﺰﻱ ﺭﻭ ﻗﺎﻳﻢ ﻧﻜﻦ
ﺭﺳﻮﻝ اﻟﻠﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : اﮔﺮ ﻣﻮﻫﺎﻳﺘﺎﻥ ﺭا ﻣﺸﻜﻲ ﻛﺮﺩﻩ اﻳﺪ و ﺯﻧﻲ ﺭا ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎﺭﻱ ﻛﺮﺩﻳﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ اﻭ ﺑﮕﻮﻳﻴﺪ ﻣﻮﻫﺎﻳﻢ ﺭﻧﮓ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ.
ﺣﺘﻲ اﮔﺮ ﻣﻲ ﺗﺮﺳﻴﺪ ﺑﺎ ﮔﻔﺘﻨﺶ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎﺭﻱ ﺑﻬﻢ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﺑﺎﺯﻡ ﺑﮕﻮ
ﭼﻮﻥ اﮔﻪ ﻧﮕﻴﻦ ﺑﻌﺪا ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﻣﻴﺸﻪ ﺗﻨﺶ و ﺩﺭﺩ ﺳﺮ
ﺑﮕﺬاﺭ ﻃﺮﻑ ﺷﻤﺎ ﺭﻭ ﺑﺎ اﻳﻦ ﺷﺮاﻳﻄ ﺑﭙﺬﻳﺮﻩ. ﻣﺜﻼ ﺩاﻳﻴﻢ ﺯﻧﺪاﻥ ﻫﺴﺖ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺩﻟﻴﻞ. ﺩاﺩاﺷﻢ ﻣﻌﺘﺎﺩﻩ. …
دﺭﻭﻍ ﻣﺼﻠﺤﺘﻲ ﺩﺭ اﻳﻦ ﺯﻣﻴﻨﻪ ﻫﺎ ﺟﺎﻳﺰ ﻫﺴﺖ. ﺩﺭ ﺟﻨﮓ. ﺩﺭ اﺻﻼﺡ ﺑﻴﻦ ﻣﺮﺩﻡ. و ﺩﺭ ﺿﺮﺭ ﻣﺎﻟﻲ و ﺟﺎﻧﻲ ﻣﻬﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﻳﺎ ﺑﻘﻴﻪ.
ﺩﺭ ﺟﻠﺴﻪ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎﺭﻱ ﺻﺎﺩﻕ ﺑﺎﺷﻴﺪ. ﻧﻪ ﺳﺎﺩﻩ. ﻭﻟﻲ ﻳﻪ ﭼﻴﺰﻫﺎﻳﻲ ﺭﻭ ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﮕﻲ. اﺳﺮاﺭ ﺧﺎﻧﻮاﺩﮔﻲ ﺭا ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﮕﻲ. ﻣﺜﻼ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻳﺘﻴﻢ ﺑﻮﺩ. ﺩاﺩاﺷﻢ ﻫﻤﺶ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﺎﺯﻱ ﺩﺭ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩ ﺩﺭ ﻣﺪﺭﺳﻪ و اﺧﺮاﺝ ﺑﻮﺩ. ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﭘﻮﻝ ﻛﻢ ﻣﻴﺮﻩ اﺯ ﻋﻤﻮﻡ اﻳﻨﺎ ﻣﻲ ﮔﻴﺮﻩ.
ﺑﺎ ﺁﺑﺮﻭﻱ ﺧﺎﻧﻮاﺩﻩ اﺕ ﺑﺎﺯﻱ ﻧﻜﻦ. ﭼﻪ ﻓﺎﻳﺪﻩ اﻱ ﺩاﺭﻩ ﮔﻔﺘﻦ اﻳﻨﺎ
اﺳﺮاﺭ ﺧﺎﻧﻮاﺩﮔﻲ ﺭا ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ.
ﻳﻪ ﺁﺩﻡ ﻣﻌﺘﺎﺩ ﺩﻭ ﺭﻭﺯﻩ ﻟﻮ ﻣﻲ ﺭﻩ.
اﺯ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺗﺤﻘﻘﻴﻖ ﻛﻨﻨﺪ ﻟﻮ ﻣﻲ ﺭﻩ.
ﺟﻠﺴﻪ ﺳﻮﻡ ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎﺭﻱ. ﺣﺪاﻗﻞ 3
ﻗﺒﻠﺶ ﺑﺮﻳﺪ ﻣﺸﺎﻭﺭ ﮊﻧﺘﻴﻚ
ﺁﺯﻣﺎﻳﺶ ﻫﺎ ﻗﺒﻞ ﺟﻠﺴﻪ ﺩﻭﻡ
ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻋﻠﻨﻲ ﻣﻴﺸﻪ. ﺑﺰﺭﮔﺎﻱ ﻓﺎﻣﻴﻞ ﺑﺮاﻱ اﺣﺘﺮاﻡ. 90 ﺩﺭﺻﺪ ﺁﻣﺎﺩﮔﻲ ﺩاﺭﻳﻢ.
اﻣﺎﻡ ﻋﻠﻲ: ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻋﺠﻠﻪ ﻣﻲ ﻛﻨﻪ ﺧﻂﺎ ﻫﺎﻳﺶ ﺯﻳﺎﺩ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ.
ﺻﻴﻐﻪ ﻣﺤﺮﻣﻴﺖ ﺑﺨﻮﻧﻴﺪ ﺑﺮاﻱ ﺯﻣﺎﻥ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﻛﻪ ﺩﻭ ﻃﺮﻑ ﻧﺰﺩﻳﻜﺘﺮ ﺑﺸﻨﺪ و اﻃﻼﻋﺎﺕ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺑﺪﺳﺖ ﺑﻴﺎﺭﻧﺪ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﻧﻬﺎﻳﻲ
ﺩﺭ ﺻﻴﻘﻪ ﻣﺮﺯ و ﻣﺤﺪﻭﺩﻩ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﻣﻲ ﺷﻪ. ﻣﺜﻞ ﺧﻮاﻫﺮ ﺑﺮاﺩﺭ ﺑﺸﻴﺪ. ﻣﺜﻼ ﭘﺴﺮ ﺑﺘﻮﻧﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺭﻭ ﺳﺮﻱ ﺑﺒﻴﻨﻪ. ﻳﺎ ﻣﺜﻼ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﺳﺖ ﺩاﺩﻳﺪ اﺷﻜﺎﻟﻲ ﻧﺪاﺭﻩ. ﺧﻴﻠﻲ ﻣﺤﺪﻭﺩ.
اﺯ ﻣﺴﺎﻋﻞ ﺷﻬﻮاﻧﻲ ﻧﻤﻲ ﺷﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ.
ﻭﻟﻲ اﺯ ﺳﺮﺩﻱ و ﮔﺮﻣﻲ ﻣﺰاﺝ ﻣﻲ ﺷﻪ ﺗﺎ ﺣﺪﻭﺩﻱ ﻓﻬﻤﻴﺪ. ﺗﻨﺎﺳﺐ ﻭﺟﻮﺩ ﺩاﺭﻩ. ﺳﺮﺩ ﻣﺰاﺝ ﻫﺎ ﺑﺎ ﺳﺮﺩ ﻣﺰاﺟﺎ و ﺑﺎﻟﻌﻜﺲ اﺯﺩﻭاﺝ ﻛﻨﻨﺪ. اﺯ ﻛﺠﺎ ﺑﻔﻬﻤﻴﻢ ﻛﻲ ﺳﺮﺩ ﻣﺰاﺟﻪ ﻛﻲ ﮔﺮﻡ ﻣﺰاﺝ
ﺑﻌﺪ اﺯ ﺻﻴﻐﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺑﻪ ﺣﺪ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﺳﻪ
ﺑﺮاﻱ ﺗﻜﻤﻴﻞ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺩﻭ ﺭاﻩ ﻫﺴﺖ
اﻧﺠﺎﻡ ﺭﻭﺵ ﻫﺎﻱ ﻏﻴﺮ ﻣﻨﺘﻆﺮﻩ
ﺩﻗﺖ ﺑﻪ ﻋﻼﻋﻢ ﻫﺸﺘﺎﺭ ﺩﻫﻨﺪﻩ
اﻧﺠﺎﻡ ﺭﻭﺵ ﻫﺎﻱ ﻏﻴﺮ ﻣﻨﺘﻆﺮﻩ
ﺑﺎﻳﺪ ﻳﻪ ﻛﺎﺭ ﺑﻜﻨﻴﻢ ﻛﻪ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻭاﻗﻌﻲ اﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺭا ﺑﺒﻴﻨﻴﻢ.
ﺑﺎﻳﺪ ﻳﻪ ﺷﺮاﻳﻂﻲ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺑﻴﺎﺭﻳﻢ ﻛﻪ اﻭﻥ ﻃﺮﻑ اﺻﻼ ﺁﻣﺎﺩﮔﻴﺶ ﺭﻭ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ. ﻭاﻛﻨﺸﻲ ﺭا ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻪ.
اﻳﻦ ﻭاﻛﻨﺶ ﻭاﻗﻌﻲ ﻫﺴﺖ.
ﺩﺭ ﺩﮔﺮﮔﻮﻧﻲ ﺣﺎﻻﺕ ﺷﺨﺼﻴﺖ اﻓﺮاﺩ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ
ﻣﺜﻼ ﺩﺭ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺭاﻩ ﻣﻲ ﺭﻭﻳﺪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻲ ﮔﻪ ﭼﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺷﮕﻠﻲ
ﻳﺎ ﭘﺴﺮﻩ ﺭﻓﺘﻪ ﺧﺎﻧﻪ ی ﺩﺧﺘﺮ ﻧﻬﺎﺭ ﭼﻮﻥ ﻣﺤﺮﻡ اﻧﺪ. ﻣﻴﮕﻪ ﺁﻟﺒﻮﻡ ﻋﻜﺴﺖ ﺭا ﻣﻴﺎﺭﻱ ﺑﺒﻴﻨﻢ. ﻭاﻛﻨﺶ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺭﻭ ﺑﺒﻴﻦ. ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﻧﻬﻔﺘﻪ اﻱ ﺩاﺭﻩ. ﻣﺜﻼ ﻳﻪ ﻋﻜﺲ ﺩاﺭﻩ ﺑﺎ ﭘﺴﺮ ﺩاﻋﻴﺶ ﺗﻮﻱ ﻋﺮﻭﺳﻲ ﻣﻲ ﺭﻗﺼﻨﺪ.
یه دفعه سر بزن خونه شون. برخوردشون چطوره. پذیرا هست یا نه.
کافی شاپ سفارشت رو عوض کن. ببین چی کار می کنه.
هر چی نا پایداری هیجانی بیشتر (زود عصبانی بشه، زود از حالت اعتدال خارج بشه) زندگیهاشون زودتر از هم پاشید
ببین چقدر سازگاری داره با شرایط
توجه به علائم هشتار دهنده
رفتارها و گفتار هایی که ناشی از یک عیب بلقوه هستند که دوتا هستند: یکی علائمی که نشان از دروغ گویی و عدم صداقت طرف دارند. و دوم علائمی که به خاطرش باید دقت بیشتری بکنیم.
اول: علائمی که می تونیم مشت طرف را باز کنیم و بفهمیم داره دروغ می گه. این نشانه ها در زبان بدن و گفتار مشخص می شوند. چهره یه فرم می گیره در حالات مختلف. یا حرکت دست و بدن. مثلا وقتی دست درگیر هست با صورت در هنگام گوش دادن یعنی خیلی عمیق گوش می دی.
نشانه ها در بدن: اگر مرتب نگاهش را می دزده یعنی دروغ می گی. اگه مدام به در نگاه می کنه. اگه کف دستاش روی هم می گذاره. حالت تدافعی گرفته. یعنی یه چیزی را پنهان می کنه. اگه دستاش روی سینه اش هست و حرف می زنه. گاهی بر حسب عادت هست. اگه مدام پاهاش روی هم هست. اگه مدام به هم چسبیده. نگران یه چیزی هست. اگه فرمی شبیه جنین داره. بدن خم. اگه گوش و بینیش را مدام لمس می کنه. لبه و پشت گوشش را مدام می خوارونه. اگر مدام پشت سرش را می خوارونه. یا یه چیزی رو هی لمس می کنه (البته شاید آدم لمسی هست)
نشانه ها در گفتار: حرکت بدن با گفتار هماهنگ و همزمان نباشه. یه چیزی را بین خودش و شما می گذاره (در حال محرمیت) برای جلو گیری از نزدیک شدن. یه حالت روانی داره
وقتی جمله را دقیق تکرار می کنه. هیچ وقت در امتحانات تقلب کردید؟ هیچ وقت در امتحانات تقلب نکردم.
اگه نه رو به صورت کشیده می گیه.
دروغه اگه پاسخ را در قالب نظریه می گه. تا حالا از زیر کار در رفتی.. به نظرم از زیر کار در رفتن کار بدی هست.
اگه منظورت را بپرسه یا بگه گمانم هر دو جواب را می دونیم . به جای اینکه جواب بده
جملات خبری که می خواد بگه پرسشی می پرسه. می دونی من در طول عمرم نتونستم دروغ بگم. باورت می شه چقدر از ریاکاری بدم میاد.
مدام از عباراتی استفاده که بر راست گوییش صحه بگذاره. راستش را بخوای، صادقانه بگم، نیازیم ندارم دروغ … (بعضی وقتی یه آدم تکیه کلام داره)
دوم علائمی هشتار دهنده ای که به خاطرش باید دقت بیشتری بکنیم.
اگر در پاسخ به سوالی چهره اش ناراحت شد، اخم کرد، لغزش زبان بیفته ، یا رنگش پرید اینجا باید حساسیتمون را بیشتر کنیم.
اگر کسی چیزی را در دل پنهان کند، لرزش های زبان و رنگ رخسارش آن را آشکار می کند – امام علی ع
از صحبت در مورد چیزی تفره می ره. دوست ندارم راجع به فلان مطلب صحبت کنیم.
برگه های جریمه ی زیادی داره و حال می کنه از نشون دادنشون (احترام به قانون نداره)
به تنهایی تصمیم می گیره (بریم فالوده بخوره)
بیش از حد به زمان مقید هست یا اصلا مقید نیست
رفتارهاش مرموزه یه دفعه غیبش می زنه
به جایی که نظر خودش رو بده در سوالات نظر بزرگان را می ده
از اینکه دوستاش مارو با هم ببینند ناراحت می شه . وقتی شنید دوستت شنیده ما قصد ازدواج داریم عصبانی شد
می گه همیشه من مراقبم از لحاظ احساسی به کسی وابسته نشم
از نامزد قبلیش احساس تنفر می کنه و هی بد می گه.
با ذوق و شوق از سر کار در رفتن حرف می زنه
خواسته های شما را بدون چون و چرا می پذیره (جالب نیست)
دقیق نمی گه کارش چیه
زود رنج هست (سریع دلگیر می شه)
یه حقی را باهاش درمیان می گذاری تفره می ره یا ناراحت می شه (مثلا پسره ادعا می کنه خیلی مسلمونه ولی گردنبند طلا داره بهش می گی می گه بابا ول کن حالا) – یه حقی را باهاش در میان بگذار ببین موضعش چی هست. پس چرا ادای آدم مذهبی ها رو در میاره اگه به اون حق معتقد نیست. اگه معتقد به اون باور هست چرا سرش وای نمیسته.
می گه من بدون اجازه ی پدر مادرم هیچ کاری نمی کنم. در خواستگاری هر حرفی می خواد بزنه مدام به پدر مادرش نگاه می کنه
در مسائلی مامان باباش اجازه نمی دن حرف بزنه، اونا می پرند توی حرفش. تکیه کلامیای داره مثل ” می دونی مامانم اینا می گن ” .. ” کلا باید با مامانم اینا مشورت کنم “. نکنه زیادی به پدر مادرش وابسته هست.. نکنه زیادی براش تعیین تکلیف می کنند. نکنه آزادی عمل نداره
روی رفت و آمدات حساس هست. چرا نبودی. کجا بودی، نکنه سوء ضن داشته باشه.
انجام کاراش با تاخیر هست. دقت نداره.. سهل انگاره. شاید وظیفه شناس نیست
همش مته به خشخاش می زنه. بیش از حد. زیاد نکته بینی می کنه. با کوچک ترین چیزی قهر و اخم و تخم هست.
نظراتش را با تردید بیان می کنه
حاظر نیست به رشد و ارتقاء شرایطش فکر کنه.
تعهد به وظایفش نداره
مادرش هی براش میوه و شربت و .. میاره این نشسته ولو.. نکنه به بلوغ عقلی نرسیده
یه نابینا می بینه که می خواد از خیابون رد بشه و نمی تونه ولی کمک نمی کنه
در خیابون زباله می ریزه.. شاید به بلوغ اجتماعی نرسیده
همه این هشتار ها را در محرمیت می شه فهمید. تا اگه لازم بود دقیقه ی 99 جدا بشید.
اینا قابل ترمیم هست البته ولی باید خودش را اصلاح بکنه بعد ازدواج کنید.
سوالاتی که خودتون دوست ندارید یکی ازتون بپرسه نپرسید از گذشته ی همدیگه. یا مثلا در مورد اینکه خواستگاری رفته یا نه نپرسید
اگه در یه زمینه ای دروغ گفت بپذیرید که ممکن هست خود شما هم در بعضی چیزهای بخواهید پنهان کاری کنید اما اینکه پشت سر هم دروغ بگه خوب نیست.
اگه همه چیز قطعی شده و برای تصمیم نهایی دختر و پسر می تونند لباس بدن نما بپوشند. دین اسلام این را اجازه می دهند ولی چهار شرط داره:
دیدن در آخرین مرحله ی انتخاب باشه. یعنی تحقیق و صحبت ها انجام شده. فقط می خواهیم از سلامتی و زیبایی او مطمئن بشیم
قصدمون جدی جدی ازدواج هست و هیچ مانعی برای ازدواج ما نیست.
یکی از طرفین شرطش این باشه که باید ببینه
بدون قصد لذب باشه
بحث مهریه
از قبل خانواده ها با هم توافق کنند قبل از اینکه فامیل ها بیان
مهریه می تونه پول یا چیز با ارزش باشه.
یکسری کارهای غلط انجام می دیم چون باورهای غلط داریم.. مثلا اینکه همان اول زهر چشمی ازش بگیریم. یا اینکه با هر کی مثل خودش رفتار کنیم. یا اینکه خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو. غلط هست اینا
رجاعی: خواهی نشوی رسوا هم رنگ حقیقت شو.
باور غلطمون این هس که فکر می کنیم مهریه پشتوانه یا حربه است.
اما مهریه یه هدیه هست. یه پیشکش هست. دستور دینی هست. یه بدهی هست برای مرد به زن. برای نشان دادن دوستی و مهر.
شرط ادب در دادن و گرفتن مهریه چیه
متناسب با ارزش طرف باید بده. هدیه گیرنده نباید چرتکه بندازه و میزان تعیین کنه.
سخاوتمندانه باشه ولی متناسب با بودجه ی ما. هدیه گیرنده هم باید تشکر کنه و ابراز خرسندی کنه وگرنه بی ادبی هست.
بیشتر طلاق ها از سمت دخترهاست. وقتی پسر نتونه به خاطر مهر سنگین حرف طلاق بزنه به جاش زندگی را تلخ می کنه.
پیامبر: در تعیین مهریه آسان بگیرید و بدانید مردی که مهری سنگین می دهد در دلش نسبت به همسرش کینه و عداوت به وجود میاید.
پیامبر: مهریه ها را سنگین نگیرید، مهر و محبت را باید خداوند مهربان پدید بیاورد. پول و ثروت عشق و محبت نمی آورد.
خانم های عزیز اگه مهر زیاد باشه اونوقت در مشکلات با همسرتون به جای اینکه به ظرافت های زنانه تون فکر کنیم برای ایجاد صلح به فکر چرتکه انداختن و محاسبه ی مهرتون می شید
رفتارهامون با دین نمی خوره.
بالا بردن مهریه شخصیت آدم را به اندازه کالا پایین می آورد
مقام رهبری 14 سکه بیشتر را عقد نمی کنند که جنبه ی معنوی ازدواج بیشتر از جنبه ی مادی باشه
مرجع تقلید: مهریه خیلی بالا باطل هست.
مهر دو جور هست.. عند المطالبه.. یکی عند القدره
پیامبر این طوری تعیین می کرد مهریه را که می گفت چقدر می تونی بدی.
مهریه را باید بپردازید و بدهی هست پس چیزی که می شه قبول کنید.
مهر حضرت فاطمه 500 درهم نقره بود یعنی امام علی (ع) زره جنگیش رو فروختن. این مهر را مهر السنه می گویند.
تقریبا به پول امروز 600 هزار تومان هست.
بعضی از معصومین مهرشون مهر السنه بود اما بعدش به خانمشون هدیه دادند. مثلا 100 هزار درهم
امام علی فرمودند مهریه زنان را زیاد نکنید که این کار عداوت و دشمنی را در پیش دارد.
پیامبر فرمودند: کسی که ستمگرانه مهر زن را نپردازند در پیشگاه خداوند زنا کار به حساب می آید.
پیامبر فرمودند: خداوند کسی را که مهر زن را نمی پردازد نمی آمرزد
در تنش ها فکر جدایی بیشتر به ذهن خانم می آید.
مهر زیاد باشه جهیزیه هم باید سنگین باشه.
ازدواجتون نا مبارک می شه
پیامبر: از شومی های ازدواج مهریه ی بالاست
مهریه ی سنگین نشان از بی اعتمادی ما به هم از روز اول هست. از اول زندگی فکر و صحبت طلاق مطرح می شه. نشان از خط و نشون کشوندن هست.
برای بستن دهان فامیل و حرف مردم ! برای حرف مردم زندگی نکنید.
زشت نافمانی خداست. زشت تعدی به حقوق مردم هست.
اگه مهریه بالا باشه و زندگی مشترک به مشکل بر بخوره برای مرد 3 حالت پیش میاد
توقف در عشق ورزی
یا حمله و آسیب رسونی برای آزاد کردن مهر
یا فرار :1. فرار قبل از ازدواج 2. فرار بعدش از دادگاه
سودهای مهریه سبک:
مهریه سبک اعلام صداقت هست. بهترین مهریه ها سبکترین آنهاست.
توکل را زیاد می کنه. پشتیبان من خداست
ازدواج آسان تر صورت می گیره
پیروی می کنیم از روش بزرگان
شیربها
مگه مادر پسر شیر نداده که پول شیر مادر دختر را بدهند
حکم شرعی: اگر چیزی جدا از مهریه باشه حرام هست و اگر جزء مهریه هست حق دختر هست
کلا اشکال شرعی داره
جهیزیه
باور غلط.. تهیه ی جهیزیه که وظیفه ی خانواده ی عروس نیست.
قانون تهیه جهیزیه: هر چه لازم است را، اگه مقدور است.. در صورت امکان خوبش را
مثلا یخچال لازم هست،
لطف کنه، نه اینکه وظیفته. (مهریه هم نگفتیم وظیفه است بلکه هدیه است) – هر جفتش پایین باشه. آسون بگیرید.
کتاب در جهیزیه دختر بود
آسیب های جهیزیه بالا : فشار زیاد به پدر عروس. نمی ارزه. کلاست پایین نمیاد.
ویکتور هوگو: مردان این روز گار به جای اینکه دنبال خواب راحت باشند به دنبال تخت خواب راحت اند.
ارزش ها و ضد ارزش ها جاشون عوض شده.
جهیزیه حضرت زهرا> وقتی 500 درهم حضرت علی مهریه اشون را دادن پیامبر 63 درهم دادند به عمار و ابوبر گفتند برای دخترم جهیزیه بخرید. 12 درهم هم دادند به بلال برای خرید عطر. جهیزیه این بود: یک پیراهن سفید، روسری، حوله، تخت از چوب و لیف خرما. تشک از پشم گوسفند. یک تشک از لیف خرما. چهار بالشت با گیاه پر شده بود. یک حصیر. آسیاب دستی، مشک. تشت و سطل. ظرف و کاسه غذا خوری. آفتابه، کوزه ی سفالی، پوست به عنوان فرش. و عبا.
پیامبر: وقتی دختر پسری که عقد کردند به هم نگاه می کنند خداوند با مهر و محبت به آنها نگاه می کنه. و وقتی دست هم را می گیرند گناهانشون می ریزه.
لطفا برای عقد عجله ای نکنید
هر چیزی که در عقد نامه اومده باید امضا بکنند.
دوران نامزدی
بهترین طول زمان 6 ماهه
باعث جدا شدن تدریجی از والدین می شود و یواش یواش عادت می کنیم که از هم جدا بشیم.
کم کم یاد می گیرند مسئولیت های زندگی مستقل را
امکانات لازم برای شروع زندگی مشترک آرام آرام فراهم می شه
زمان می خواهند برای انس گرفتن با هم
آشنایی بیشتر و انس خانواده ها با هم
پی برردن به صلایق و خصوصیات هم، رگ خواب هم را می فهمند. قلق های هم رو یاد می گیرید و آزار نمی دید هم دیگرو.
معایب خودمون رو بیشتر می فهمیم در رفت و آمد ها. می بینم یه رفتاری کردم اعصابش را خورد کردم. و آماده می کنیم خودمون رو که این عیب ها را بگذاریم کنار
چند تذکر مهم برای دوران نامزدی
تذکر مهم برای آقایان، در دوران نامزدی خوابیدن خانه ی عروس ممنوع (یعنی لطفا در دوره ی عقد عروسی نکنید)
عاشقانه های پر رنگ هم ممنوع
عروسی
اسراف نکنید خداوند مسرفین را دوست ندارد
دوماد برای چی می ری پیش خانم ها توی عروسی وقتی همه بی حجاب اند
عروسی به قیمت گناه نمی ارزد
اسراف برای تزیین ماشین عروس.. چرا 3 ملیون گل می زنی که فردا پژمرده می شه
چرا بوق می زنی و مردم آزاری می کنی
چرا رفتار های نا مبارک نشون می دید
افراط و تفریط نداشته باشید… اونکه می گه عروسی نمی گیریم و سفر زیارتی می ریم بجاش غلطه
پیامبر فرمودند: عروسی نباید مخفیانه صورت بگیرد. غذا طبخ کنید و برای شادی صدای دف از مکان عروسی بیاید. (مستدرک المسائل، جلد 14 صفه 199)
هنگام عروسی پیامبر با حضرت خدیجه خانم ها هم می خواندند هم دایره می زدند (بهار الانوار جلد 16 صفحه 70)
امام محمد باقر از قول پیامبر فرمود: ازدواج نباید مخفیانه باشد، در ازدواج دودی به آسمان بلند شود (دود هیزم غذا) یا صدای دایره بلند شود
باید عروسی بگیری شادی کنی غذا بدی ولی با رعایت اینکه گناه نکنی
پیامبر: یکی از سنت های پیامبران اطعام کردن هنگام ازدواج است
امام صادق: در طعام عروسی نسیم بهشتی می وزد
پیامبر: دعوت روز اول عروسی به حق است. روز دوم احسان و نیکی و روز سوم خودنمایی و شهرت طلبی.
مراقب کسایی که دعوت می کنید باشید. نکنه فقط پول دارا باشند. فقیرا رو هم بگید. انسان آبرومند مستمند.
پیامبر: مراسم عروسی که بر سر سفره ی آن فقط اغنیاء دعوت شده باشند زشت است.
عروسی امام علی.. 40 روز بعد از عقد امام علی غیب شدند از محضر پیامبر به خاطر شرم و حیاء. بعد از چهل روز رسول الله خواستندشون. گفتند برای عروسی چه کار می کنی. ما آماده ایم. امام علی فرمود هر طور شما امر کنید. (نه اینکه حالا خانواده ها با هم تا شب عروسی هم درگیرند که چرا غذا دیر شد یا فلان جور بود و غیره) رسول الله فرمود: علی جان با هم دیگه خرج عروسی را می دیم. گوشت و نان از ما. خرما و روغن از شما. نصف و نصف، پیامبر کمک کردن در تهیه شیرینی عروسی و آشپزی رو هم خود رسول الله به عهده گرفتند، به علی گفت برو هر چه مهمان می خواهی دعوت کن .. دیگران هم اعلام کمک کردند و کمک کردند.
اگه یک خانواده می تونه سهیم بشه در خرج چرا نشه، چرا به یک خانواده فشار زیادی بیاد
حرف دین یگانگی و صمیمیت ،همدلی، همکاری ، هم سویی هست
یتیمی در خانه ی حضرت زهرا را زد موقعی که داشتن ایشون را آماده می کردند و آرایش می کردند برای عروسی.. گفت که دوست داره در عروسی شرکت کنه ولی لباس نداره. حضرت زهرا لباس عروسیش رو بهش داد.
هرگز به مقام نیکوکاری نمی رسید مگر آنچه را که دوست دارید انفاق کنید.
پرسیدند از رسول الله می شه شادی کنیم و بخونیم در عروسی گفتند بله شادی کنید ولی چیزی نخونید که خدا ناراضی باشه.
آخر عروسی رسول خدا دست فاطمه را در دست علی گذاشتند به دخترشون گفتند: دخترم خدا همسر خوبی نصیبت کرده قدرش را بدون. همین الان جبرئیل بر من نازل شد گفت به فاطمه بگو مطیع شوهرت باش. (علی که انسانی نبود که زور بگه که حق نداری نمی گذارم و … ) بعد روی کردند به علی کلی از فضایل فاطمه گفتند. خدا خوب زنی نسیبت کرده قدرش را بدانی. زهرای من امانت هست پیش تو می خوام امانت دار خوبی باشی. آقایون زن ها امانت هستند. ظلم نکنید بهشون.
بعد ظرف آبی آوردند گفتند هر دو وضو بگیرید. دعا کردند خدایا این دوتا را به هم مونوس کن. دلهاشون رو به هم نزدیک کن. محبت رو روز به روز بیشتر کن بینشون و زندگیشون رو پر از برکت کن.
وارد حجله که شدند علی و زهرا (ع) زهرا گریه کردند، علی پرسید چی شد، گفتند یاد این افتادم که همین طور که امشبی از خانه ی پدرم آمدم خانه ی تو یک شبم از خانه ی تو می رم خانه ی قبر دلم لرزید یکدفعه. علی یک پیشنهاد دارم.. قبول می کنی؟ فرمودند چی. گفت میای هر دو نماز بخونیم؟ و قبول کردند و هر دو ایستادند در حجله نماز خواندند.
حالا عروسی های امروزی نمازا قضا می شه
هی نگیم فرق می کنه ، ارزش ها هنوز همان هاست، درست و غلط ها هنوز هموناست.
آرایش بکن ، شادی کن ولی گناه نکن
پیامبر گفتند به علی: می خوای شروع زندگیت برکت پیدا کنه کفش خانمت رو تو از پاش در بیار و پاش رو توی تشت بشور و آبش رو در حیاط خانه بپاش.. این آبی که باهاش پای زنی که وارد خانه ی تو شده به خانه ی تو برکت می ده.
آفرین به این دین و این احترام
پا تختی
امان از پا تختی..
از مراسم غلط هست.
همه در سطح مالی یکی نیستیم.. اینکه جار می زنند کی چی آورده بی حرمتی هست. آبروی کسی را نبر. در جمع به خاطر اینکه کادوش از بقیه پایین تره خجالت زده نکن.
پاتختی باشه، ولی کادویی رو باز نکن.. بگو بعدا با شوهرم باز می کنیم. نگذار کسی به خاطر ازدواج تو عرق خجالت بریزه.
فردای عروسی امام علی و حضرت زهرا. صبح عروسی فقط خودشون بودند. با ظرف شیر امدند به پیش عروس و داماد و بعد تا 3 روز دیگه بهشون سر نزدند گفتند کسی هم نره بگذارند اون دو نفر با هم راحت باشند.
بعد 3 روز امام علی پیغام فرستادند که می خوان بیان دیدن رسول الله و پیامبر گفتند خودشون میرند سر بزند. بعد رفتند دست علی و فاطمه را بر سینه گذاشتند گفتنند علی جان فاطمه زن خوبی هست علی فرمود فاطمه بهترین یار برای بندگی خداست. از فاطمه پرسید و ایشون دقیقا همین جمله رو گفتند.
وقتی حضرت علی داشت حضرت زهرا را غسل می داد، روی به آسمان کرد گفت خدایا فاطمه هیچ وقت من را ناراحت نکرد. هیچ وقت چیزی که خارج از توانم بود از من نخواست و تو شاهدی که منم با فاطمه همین بودم.
دعای پایان
مهربان خدای خوب من. به خاطر آرامشی که ارزانیم داشتی از تو ممنونم.. به خاطر رفع همه ی دقدقه ها و امنیتم از تو ممنونم
به خاطر جسم سالم و نشاط و شادابیم از تو ممنونم.. به خاط آگاهی و داناییم از تو ممنونم. به خاطر گذشت و بخششم از تو ممنونم
مهربان خدای خوب من، به خاط امید واری به لطف پی پایانت از تو ممنونم. به خاطر رزق و روزی حلال و فراوانم از تو ممنونم
به خاطر همنشینی با خوبانت با تو ممنونم. به خاطر خانواده ی خوبم از تو ممنونم. به خاطر توفیق بندگیم از تو ممنونم. به خاطر زندگی جدیدم از تو ممنونم. به خاطر میل به تحول و تولد دوباره ام از تو ممنونم. به خاطر وجود شکر گذار و سپاسگذارم از تو ممنونم. ای خالق دلسوز و مهربان. از تو برای همه آرامش الهی می طلبم. برای همه سلامت و تندرستی می طلبم. برای همه دلی شاد و قلبی مهربان می طلبم.. برای همه گشایش امور می طلبم. برای همه توفیق هدایت الهی می طلبم. و برای همه معنویت روز افزون می طلبم. خدای قادر من. هم اکنون به لطف بی کرانت همه چیز و همه کس توان گرم می سازد. و باور دارم قدرت بی پایان تو و دست مهر و یاریت به همراه لطف سرشارت از بهترین و رضایت بخش ترین راه ها در همه ی مسایل زندگی به یاری ام می شتابد.
پس آسوده خاطر اداره عالی همه ی امورم و گشایش همه ی مسائلم را به اراده ی قدرت مند تو می سپارم.
بار الهی به تو قول می دهیم وبر سر این تعهد می مانیم که هر روزمان به لطف و توفیق تو بهتر از روز قبل باشد. و نه برداشت کنیم و نه کلام منفی بر زبان بیاوریم و نه نا سپاسیت کنیم.
از مهم ترین تصمیمات و بزرگ ترین دغدغه های جوانان جامعه، ازدواج سالم و موفق است. بیش از 80 درصد مراجعان به مراکز مشاوره، کسانی هستند که به دلیل اختلافات زندگی مشترک یا مسائلی مربوط به اختلالات زناشویی مراجعه می کنند. پیش نیازها و اصولی که پایه های زندگی مشترک را تشکیل می دهند، کاملا شناخته شده و حاصل مطالعه و مشاهده هزاران نمونه مختلف از زندگی مشترک زوج هاست.
سید حامد قدسی، روان شناس نوشت: اصولی که می توان آن ها را فارغ از جغرافیایی که افراد در آن زندگی می کنند به تمامی جوان های آماده ازدواج و زوج های جوان تعمیم داد. اصولی که شاید بارها و بارها آن ها را شنیده اید ولی اهمیت آن ها آن قدر زیاداست که همچنان نیاز به تکرارشان احساس می شود تا یادمان نرود انتخاب همسر و ازدواج اگر مهم ترین اتفاق زندگی نباشد بی شک یکی از مهم ترین آن هاست.
3 اصل و 10 شرط وابسته
زندگی مشترک اگر سالم باشد موجب رشد، پیشرفت و شادابی زن و شوهر می شود در غیر این صورت، موجب بروز آسیب های مخرب روانی، اقتصادی و عاطفی برای آن ها می شود. زندگی مشترک سالم دارای 3 اصل مهم «انتخاب سالم»، «ایجاد پی و شالوده مستحکم» و «حفاظت و تلاش برای حفظ زندگی مشترک» و 10 شرط مربوط به این اصول است.
اصل انتخاب سالم
انتخاب در نظر پروفسور «خدیوی زند» باید آگاهانه، آزادانه و خودخواسته باشد. انتخاب آگاهانه بدین معنی است که از روی آگاهی و سلامت روانی باشد. ممکن است ما به دلیل اختلالات روان شناختی نتوانیم انتخابی بکنیم که نیازهای واقعی ما را برآورده کند. اختلالات روان شناختی می تواند آگاهی ما را مختل کند و مانع از انتخاب های سالم شود. از طرفی فقدان آگاهی می تواند زمینه ساز آسیب های روانی و انتخاب های نادرست برای ما باشد. در نتیجه، آگاهی به معنای داشتن شناخت و دانش و اطلاعات صحیح است. انتخاب آزادانه و خودخواسته یعنی این که ما کاملا آزادانه خودمان برای خود انتخاب کنیم و در این انتخاب کاملا آزاد باشیم. آزادی در دو بعد است: «آزادی درونی» و «آزادی بیرونی». «آزادی بیرونی» به معنی آزاد بودن از تحمیل افکار و عقاید و انتخاب دیگران برای ما و «آزادی درونی» به معنی آزادی از افکاری است که ما را به اسارت خویش در آورده است. ممکن است پس از چندین جلسه مشاوره به این نتیجه برسید که در زندگی افکاری داشته اید که این افکار آزادی شما را برای انتخاب های سالم گرفته بوده است. در سنت ازدواج پس از شناخت خویش و نیازها و خواسته های طبیعی و به حق خود به خصوص با کمک گرفتن از روان شناس و مشاور ازدواج، می توانید آزادانه تر برای انتخاب همسر خویش تصمیم بگیرید.
اولین گام: انتخاب آگاهانه
اولین گام برای یافتن همسر مناسب، توجه به فرد یا افرادی است که بتوانید به آن ها به عنوان همسر آینده خویش آگاهانه و آزادانه فکر کنید. ممکن است خواستگارهایی داشته باشید یا به خواستگاری هایی رفته باشید یا در بین همکارانتان یا همکلاسی های خود، فرد یا افرادی را مد نظر داشته باشید که وی را به عنوان همسر آینده خویش مناسب تر یافته اید؛ ولی لازم می دانید بیشتر درباره او تحقیقاتی انجام دهید. شما این افراد را با توجه به معیارهای ذهنی خویش انتخاب کرده اید و با فردی ازدواج خواهید کرد که بیشتر از دیگران به ملاک ها و خواسته های شما نزدیک باشد. پس معیارهای سالم خویش را حفظ و با کمک مشاور پیش از ازدواج، معیارهای ناسالم را شناسایی و آن ها را حذف کنید.
دومین گام: تلاش برای شناخت
دومین گام، شناخت است و برای به دست آوردن این شناخت به زمان نیاز دارید. در گذشته شناخت خواستگار بیشتر با تحقیقات محلی و پرس و جو کردن از همسایگان و همکاران فرد مورد نظر بود. هرچند معمولا این تحقیقات لازم هستند؛ اما 100درصد قطعی نیست زیرا همسایگان و آشنایان ممکن است ایرادات فرد را نادیده بگیرند یا ممکن است در ایراد گرفتن زیاده روی کنند. بهترین شناخت و بهترین تحقیق و پژوهش درباره فرد مطرح شده، مشخص کردن زمان و گرفتن مهلت و مدتی از او و خانواده اش برای آشنایی بیشتر در جلسات خواستگاری است تا بتوانید درباره بسیاری از نیازها و خواسته ها و افکار و ایده های خود سخن بگویید و وی را بسنجید و بررسی کنید. باید اعلام کنید که ممکن است پس از این زمان مشخص شده و صحبت در جلسات خواستگاری، یکدیگر را مناسب نیابید و از این بابت از شما دچار کدورت یا ناراحتی نشوند. در این مدت تلاش کنید تا هیجانات و احساسات خود را کنترل کنید و با دید باز به بررسی و تفکر درباره شناخت او بپردازید. همچنین تلاش کنید خود را نیز صادقانه به طرف مقابل معرفی کنید و با حذف واقعیت های زندگی تان وی را گمراه نکنید.
اصل موفق ساختن زندگی مشترک قبل از ازدواج
هر ساختمانی وقتی ساخته می شود ابتدا با پی ریزی و بتن ریزی شروع می شود. ساختمان مستحکم، پی و بتن مستحکم و مقاومی دارد. ساختمان زندگی مشترک نیز نیاز شدید به پی ریزی و فنداسیون دارد و در صورتی که این فنداسیون مناسب نباشد، احتمال ریزش آن بنا فراوان است. پی ریزی زندگی مشترک پیش از ازدواج انجام می شود. فرصتی که زن و مرد برای شناخت احساسات و درک خود و یکدیگر دارند و در این زمان به توافق هایی می رسند و متوجه می شوند از خودشان و از طرف مقابل و از ازدواج چه انتظارهایی دارند، خواسته ها و تمایلات خود و دیگری را درک می کنند و خود را برای یک رابطه جدی و بزرگ ترین واقعه زندگی شان آماده می کنند که این نوعی فنداسیون و بتن ریزی در یک رابطه زناشویی است.
اصل کوشش بعد از ازدواج
این تصور که با یک انتخاب مناسب همه مراحل داشتن یک زندگی مشترک موفق را پیموده اید، باطل است چراکه پس از ازدواج تغییرات فراوانی در رابطه زن و شوهرها اتفاق می افتد. ممکن است توقعات از یکدیگر افزایش یابد و اگر رابطه آنان فنداسیون مناسبی نداشته باشد، متوجه می شوند آن چه از همسرشان دیده اند با واقعیت متفاوت است. بسیاری از زوج ها پس از ازدواج به کنترل کردن های شدید می پردازند که خود آسیب بسیار زیادی به رابطه آنان می زند و از عشق آنان می کاهد. روزهای ابتدایی زندگی مشترک زمانی است که زن و شوهر، نهال رابطه زناشویی را کاشته اند و باید برای نگهداری از این نهال کوچک تمام تلاش خویش را بکنند.
کهیر یکی از بیماری های پوستی در بدن محسوب می شود که در حقیقت یک واکنش آلرژیک به مصرف برخی از موادغذایی، داروهای شیمیایی، عطرها، بوها و حتی تماس با اشیای روزمره ای است که هر روز با آن ها تماس داریم. بروز کهیر بر پوست معمولا ظاهر نامناسبی را برای پوست ایجاد می کند. ناحیه ای که به کهیر مبتلا می شود دچار التهاب، قرمزی، درد و خارش می شود و مشکلاتی را برای فرد مبتلا به همراه دارد. درمانگران طب طبیعی در سراسر جهان بر این باورند ، برخی از گیاهان دارویی می توانند تا حد زیادی عوارض و نشانه های بروز این بیماری را در بدن کاهش دهند.
● نعنای تازه بخورید
یکی از بهترین گیاهان دارویی که می تواند میزان خارش و درد ناشی از ابتلا به کهیر را در بدن بیمار کاهش دهد گیاه نعناست. درمانگران طب سنتی مصرف این گیاه به صورت تازه به همراه وعده های غذایی یا میان وعده را در کاهش میزان خارش و درد کهیر بسیار موثر می دانند. این گروه حتی نوشیدن چای نعنای تازه را در بهبود این عوارض بسیار موثر می دانند.
● حمام آرامش بخش
یکی از بهترین شیوه های تسکین خارش و سوزش ناشی از کهیر حمام کردن با بلغور جوی دو سر است. برای انجام این کار کافی است ۲ فنجان بلغور جوی دوسر را به یک وان آب نیمه ولرم اضافه کنید و پس ازخیس خوردن بلغور در آن به مدت ۲۰ دقیقه درون این وان دراز بکشید. قرار گرفتن در این وان به شما کمک می کنید تا بخش زیادی از فشارهای ناشی از سوزش و خارش پوست خود را کنار بگذارید و راحت تر مراحل درمان این بیماری را تحمل کنید.
● آلوورا آثار را از بین می برد
بسیاری از خانم ها با خواص درمانی گیاه آلو ورا و ژل آن آشنایی دارند و از فواید آن در درمان برخی از بیماری های پوستی مانند سوختگی ها، بریدگی ها و آفتاب سوختگی ها آگاهی دارند اما شاید کمتر درباره خواص درمانی و تسکین دهنده این گیاه برای کنترل و درمان کهیر بدانند. ژل ۹۹ درصد گیاه آلو ورا یکی از بهترین داروهای طبیعی برای از بین بردن تیرگی ها و قرمزی به جای مانده کهیر بسیار مناسب است. البته توجه و اطمینان داشته باشید که ژلی که تهیه می کنید کاملا خالص وبدون افزودنی های دیگر باشد. مالیدن این ژل روی آثار به جای مانده از کهیر در مناطق آسیب دیده موجب درمان، بهبود تیرگی و قرمزی پوست می شود. این ژل می تواند در کمتر از یک هفته آثار باقی مانده روی پوست را درمان کند.
● کمپرس شیر و تسکین درد
افراد مبتلا به کهیر در اوقاتی که این بیماری به شدت خود می رسد درد زیادی را در بدن شان احساس می کنند. این افراد می توانند برای کاهش میزان درد و خارش در بدن شان از کمپرس شیر استفاده کنند. برای این منظور کافی است مقداری شیر سرد را با آب مخلوط کرده و درون ظرفی بریزند و یک دستمال نخی تمیز را به شیر آغشته کرده و آن را روی موضع مبتلا به کهیر بگذارند. بهترین میزان برای ترکیب آب و شیر آن است که یک چهارم ظرف را شیر و ۳ چهارم باقی مانده را آب سرد اضافه کنید. البته باید مراقب بود تا آب بیش از اندازه سرد نباشد تا موجب آزار پوست بیمار شود. تکرار این کار موجب بهبود درد و خارش بیمار می شود. نکته ای که در این میان مهم است این است که به محض خشک شدن پارچه یا از بین رفتن نم آن کافی است مقداری از مخلوط تهیه شده را روی پارچه در موضع مورد نظر اسپری کنید.
● این چای گیاهی را تجربه کنید
حتما می دانید که استرس و اضطراب یکی از مهم ترین عوامل در تشدید بیماری کهیر است. در حقیقت اعصاب ناآرام یکی از مهم ترین عواملی است که موجب کاهش توان سیستم ایمنی بدن شده و به بروز بیماری کهیر کمک می کند. برای کنترل اعصاب و افزایش آرامش افراد مبتلا به کهیر می توانید چای نعنا و عسل را تهیه کنید و موجب برقراری آرامش در آن ها شوید و به مرور به درمان آن ها کمک کنید. برای تهیه این چای کافی است ۲ قاشق غذاخوری نعنا را در ۲ فنجان آب جوش دم کنید و اجازه دهید ۲ تا ۳ دقیقه روی حرارت کم باقی بماند. سپس این مخلوط را صاف کرده و آن را با یک قاشق چای خوری عسل و یک قاشق چای خوری لیمو ترش تازه ترکیب کرده و به بیمار مبتلا به کهیر بخورانید. نوشیدن این چای موجب تسکین استرس و آرامش اعصاب او شده و در نهایت موجب تسریع روند درمانی بیمار می شود.
سلامت نیوز: بهترین شیوه های درمان کهیر