(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

پایه‌ی علمی قانون جذب


مواردی وجود دارد که داشتن تصوری مثبت یا منفی منجر به رویدادهای متناظر – معمولاً در بدن خود انسان – می‌شود (عمدتاً به شکل آثار روانی‌ای که پلاسیبو و ناسیبو خوانده می‌شوند،).

باب دویل


اندازه، هیچ مفهومی برای عالم هستی ندارد. از نظر علمی، جذب کردن چیزی بزرگ با دریافت کردن چیزیhttp://s4.picofile.com/file/7945139458/Raz13_leap02.jpg کوچک هیچ تفاوتی ندارد. عالم هستی بدون کمترین تلاشی تمامی کارها را انجام می‌دهد. چمن‌ها برای رشد به تلاشی نیاز ندارند. بلکه این طرح عظیم و خارقالعادهٔ عالم هستی ست. همه چیز به این بستگی دارد که در ذهن ما چه می‌گذرد. تفکر ما به گونه یی ست که برای کاری بزرگ زمانی زیاد و برای کاری کوچک زمان محدود در نظر می‌گیریم. اینها قوانین ما هستند که بدین شکل تعریفشان می‌کنیم. زمان واندازه هیچ مفهومی برای عالم هستی ندارد. به دست اوردن یک دلار هیچ تفاوتی با کسب یک میلیون دلار ندارد. جریان واحدی در کار است. از انجایی که ما یک میلیون دلار را زیاد و یک دلار را کم می‌دانید، یک میلیون دلار دیر تر و یک دلار بسیار زودتر به دست ما می‌رسد. فیلم راز از اقتباس از کتاب واس واتلس به نام علم ثروتمند شدن ساخته شده‌است.


قانون جذب چگونه کار می کند


در واقع قانون جذب یک قانون ثانوی است و قانون اصلی قانون ارتعاش است.به این صورت که هر چیزی که از انرژی ساخته شده باشد (البته به گفته فیزیکدانان بخش عظیمی از هستی را جسم تاریک تشکیل داده است که ماهیت آن هنوز مشخص نیست) مشابه خود را جذب می کند.هر چیزی در این دنیا دارای فرکانس مختص به خود است و وقتی انسان در مورد چیزهای مختلف اعم از پول، روابط خوب، سلامتی، فقر، روابط نابسمان، بیماری... تمرکز می کند همان ها را نیز جذب می کند و این از طریق ذهن و احساسات انسان امکان پذیر است.

روند استفاده از قانون جذب


به طور کلی روند قانون جذب از سه مر حله تشکیل می شود.


    تجسم: برای تجسم انسان باید از ذهن خود استفاده کند.مجسم کردن خواسته، که الان از آن اوست و با آن کاری انجام می دهد و از داشتن آن لذت می برد، انگار همین حالا خواسته اش را دریافت کرده است.

    احساس: همراه با تجسم انسان باید احساس فوق العاده ای در مورد خواسته اش داشته باشد، یک نوع احساس شور و شوق همراه با لذت(عشق)که تمام اینها توسط ذهن انسان امکان پذیر است.بدین ترتیب انسان فرکانس ارتعاشی ایجاد می کند که خواسته خود را مانند آهنربا جذب می نماید.

    دریافت: بدین ترتیب قانون جذب از طریق نیرویی طبیعی، مرئی و نامرئی کار می کند تا انسان را از طریق شرایط و رویداد ها به خواسته اش برساند.


موضوعات مرتبط:


آدم های موفق این گونه اند!



 آدم‌های موفق خودشان را با افرادی که با آن‌ها هم فکر هستند، متحد می‌کنند. آن‌ها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را می‌دانند. 

 ۱- فرصت‌هایی را می‌بینند و پیدا می‌کنند که دیگران آن‌ها را نمی‌بینند. 

 ۲- از مشکلات درس می‌گیرند، در حالی که دیگران فقط مشکلات را می‌بینند. 

 ۳- روی راه‌حل‌ها تمرکز می‌کنند. 

 ۴- هوشیارانه و روشمندانه موفقیتشان را می‌سازند، در زمانی که دیگران آرزو می‌کنند موفقیت به سراغ‌شان‌ آید. 

 ۵- مثل بقیه ترس‌هایی دارند ولی اجازه نمی‌دهند ترس آن‌ها را کنترل و محدود کند. 

 ۶- سوالات درست را به شیوه صحیح از خود می‌پرسند. سوال‌هایی که آن‌ها را در مسیر مثبت ذهنی و روحی قرار می‌دهد. 

 ۷- به ندرت از چیزی شکایت می‌کنند و انرژیشان را به خاطر آن از دست نمی‌دهند. همه چیزی که شکایت کردن باعث آن است فقط قرار دادن فرد در مسیر منفی‌بافی و بی‌ثمر بودن است. 

 ۸- سرزنش نمی‌کنند (واقعا فایده‌اش چیست؟ - آن‌ها مسوولیت کار‌هایشان و نتایج کار‌هایشان را تماما به عهده می‌گیرند. 

 ۹- وقتی ناچارند از ظرفیتی بیش از حد ظرفیتشان استفاده کنند همیشه راهی را برای بالا بردن ظرفیتشان پیدا می‌کنند و بیشتر از ظرفیتشان از خود توقع دارند. آن‌ها از آنچه دارند به نحو کارآمدتری استفاده می‌کنند. 

 ۱۰- همیشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامی که اغلب افراد در حال استراحت هستند آن‌ها برنامه‌ریزی کرده و فکر می‌کنند تا وقتی که کارشان را انجام می‌دهند استرس کمتری داشته باشند. 

 ۱۱- خودشان را با افرادی که با آن‌ها هم فکر هستند، متحد می‌کنند. آن‌ها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را می‌دانند. 

 ۱۲- بلندپرواز هستند و دوست دارند حیرت‌انگیز باشند. آن‌ها هوشیارانه انتخاب می‌کنند تا بهترین نوع زندگی را داشته باشند و نمی‌گذارند زندگیشان اتوماتیک‌وار سپری شود. 

 ۱۳- به‌وضوح و دقیقا می‌دانند که چه چیزی در زندگی می‌خواهند و چه نمی‌خواهند. آن‌ها بهترین واقعیت را دقیقا برای خودشان مجسم و طراحی می‌کنند به جای اینکه صرفا تماشاگر زندگی باشند. 

 ۱۴- بیشتر از آنکه تقلید کنند، نوآوری می‌کنند. 

 ۱۵- در انجام کار‌هایشان امروز و فردا نمی‌کنند و زندگیشان را در انتظار رسیدن بهترین زمان برای انجام کاری از دست نمی‌دهند. 

 ۱۶- آن‌ها دانش‌آموزان مدرسه زندگی هستند و همواره برای یادگیری روی خودشان کار می‌کنند. آن‌ها از راه‌های مختلفی مثل تحصیلات آموزشگاهی، دیدن و شنیدن، پرسیدن، خواندن و تجربه کردن یاد می‌گیرند. 

 ۱۷- همیشه نیمه پر لیوان را می‌بینند و توانایی پیدا کردن راه درست را دارند. 

 ۱۸- دقیقا می‌دانند که چه کاری باید انجام دهند و زندگیشان را با از شاخه‌ای به شاخه‌ای دیگر پریدن از دست نمی‌دهند. 

 ۱۹- ریسک‌های حساب‌شده‌ای انجام می‌دهند؛ ریسک‌های مالی، احساسی و شغلی. 

 ۲۰- با مشکلات و چالش‌هایی که برایشان پیش می‌آید سریع و تاثیرگذار روبه‌رو می‌شوند و هیچ وقت در مقابل مشکلات سرشان را زیر برف نمی‌کنند. با چالش‌ها روبه‌رو می‌شوند و از آن‌ها برای پیشرفت خودشان بهره می‌برند. 

 ۲۱- منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمی‌مانند تا آینده‌شان را رقم بزند. آن‌ها بر این باورند که با تعهد و تلاش و فعالیت، بهترین زندگی را برای خودشان می‌سازند. 

 ۲۲- وقتی بیشتر مردم کاری نمی‌کنند؛ آن‌ها مشغول فعالیت هستند. آن‌ها قبل از اینکه مجبور به کاری بشوند، عمل می‌کنند. 

 ۲۳- بیشتر از افراد معمولی روی احساساتشان کنترل دارند. آن‌ها‌‌ همان احساساتی را دارند که ما داریم ولی هیچ‌گاه برده احساساتشان نمی‌شوند.
 
 ۲۴- ارتباط‌گرهای خوبی هستند و روی رابطه‌ها کار می‌کنند. 

 ۲۵- برای زندگیشان برنامه دارند و سعی می‌کنند برنامه‌شان را عملی کنند. زندگی آن‌ها از کارهای برنامه‌ریزی نشده و نتایج اتفاقی عاری است. 

 ۲۶- در زمانی که بیشتر مردم به هر قیمتی می‌خواهند از رنج کشیدن و بودن در شرایط سخت اجتناب کنند، افراد موفق قدر و ارزش کار کردن و بودن در شرایط سخت را میفه‌مند. 

 ۲۷- ارزش‌های زندگیشان معلوم است و زندگیشان را روی‌‌ همان ارزش‌ها بنا می‌کنند. 

 ۲۸- تعادل دارند. وقتی از لحاظ مالی موفق هستند، می‌دانند که پول و موفقیت مترادف هم نیستند. آن‌ها می‌دانند افرادی که فقط از نظر مالی در سطح مطلوبی قرار دارند، موفق نیستند. این در حالی است که خیلی‌ها خیال می‌کنند پول‌‌ همان موفقیت است. ولی آن‌ها دریافته‌اند که پول هم مثل بقیه چیز‌ها یک وسیله است برای دستیابی به موفقیت. 

 ۲۹- اهمیت کنترل داشتن روی خود را درک کرده‌اند. آن‌ها قوی هستند و از اینکه راهی را می‌روند که کمتر کسی می‌تواند برود، شاد می‌شوند. 

چگونه قانون جذب را در زندگی خودمان عملیاتی و اجرایی کنیم؟(3)



روش ششم : مدیتیشن یا تن آرامی.
در این روش شما با کمک شیوه های مرسوم مراقبه و مدیتیشن سعی می کنید ذهن و جسم خود را آرام و بی خیال و آسوده سازید. برای مدیتیشن می توانید در یک فضا با تهویه مناسب دراز بکشید و نفس های عمیق بکشید و تمام بدن خود را برای یک ربع شل و بی حرکت نمائید یا می توانید با تمرکز روی نفس های خود کاری کنید که فکر و ذهن شما برای چند دقیقه ای از حرکت بازایستد و همه تمرکز شما روی نفس هایتان متمرکز شود. یا اینکه می توانید در یک محیط ساکت و آرام به موزیکی ملایم گوش دهید یا به پیاده روی در فضای سبز و باز بپردازید و یا حتی بدوید و ورزش کنید.حتی می توانید به عبادت  و راز نیاز با خالق کاینات مشغول شوید و از او برای آرام شدن و راحت شدن کمک بگیرید. منظور این است که با آرام سازی بدن خود ذهن خود را آرام کنید. و چند دقیقه ای موتور تولید فکر خود را متوقف کنید تا فرصت یابید و آرزوهای خود را بدون حضور مانعی به اسم فکر به کاینات ابلاغ نمائید. ورزش هایی مثل یوگا  ، تای چی و حتی شنا و کوهنوردی و پیاده روی در آرام سازی تن وروان و ذهن و جسم شما بسیار کارساز و موثر هستند. باید یاد بگیرید که هر وقت دچار تنش و دل شورگی و دل مردگی شدیم ، سریعا با یکی از تکنیک های مدیتیشن حال وهوای دل خود را به وضعیت پرنشاط و شاد و آرام و طبیعی اش برگردانیم. مدیتیشن باید بخشی دائمی از زندگی ما شود.
 
روش هفتم: رهگیری خواب ها  و رویاها
همه مادر طول شبانه روز وقتی می خوابیم در خواب رویا می بینم. این رویا می تواند بسیار شیرین و جذاب باشد و یا به صورت کابوسی دلهره آور و تکاندهنده در خوابمان ظاهر شود.رویاها انعکاس افکار ما هستند. بنابراین ما با رهگیری و شکار رویاهای خودمان می توانیم بفهمیم که آیا افکارمان با کاینات مشکلی دارند یا خیر. برای اینکار به محض اینکه از خواب بیدار می شویم باید دقت کنیم که احساس و مزه خوابی که داشتیم می دیدیم چگونه بود. اگر احساس خوبی بود نشان می دهد که افکار ما حتی در عمیق ترین لایه های خود نیز در مقابل ارتعاشات کاینات مقاومتی از خود نشان نمی دهد و به بیان راحت تر با قانون جذب در هماهنگی کامل است. اما اگر موقع بیدار شدن احساس ناخوشایندی در وجودمان موج می زد ، باید بلافاصله متوجه شویم که افکاری که الان بر ذهنمان غالب شده اند به صورت مانعی جدی در مقابل درخواست هایی که از کاینات داریم مقاومت می کنند و در نتیجه با ناآرام سازی دل ما سعی می کنند سمت توجه ما را از آرزوها و درخواست هایمان به سمتی ناخوشایند هم ارتعاش با خودشان برگردانند. در این موارد باید با دقت و استفاده از روش های دیگر سعی کنیم براین افکار مزاحم فایق آئیم و آنها را از خود دور کنیم. احساسی که رویاها ایجاد می کنند شاخص هایی هستند که با آنها می توانیم هماهنگی و انطباق افکارمان را با کاینات به طور دائم رصد کنیم و از این بابت بسیار حائز اهمیت هستند.
 
روش هشتم: ماشین تایپ جادویی یا دفتر سحر آمیز شما!
یک دفتر زیبا و گرانقیمت بخرید و روی آن بنویسید دفتر سحرآمیز زندگی خودتان. بعد در طول روز هر چه بخواهید را می توانید در این دفتر بنویسید و آن را در جای پاکیزه و مقدسی از خانه یا محل کار خود نگه دارید. تجسم کنید که این دفتر یک خاصیت سحرآمیز دارد. به این شکل که هر چه در آن بنویسید توسط کاینات مستقیما خوانده می شود و به صورت آرزوی رسمی و ابلاغ شده پذیرفته و کاینات بلافاصله و بدون اینکه منتظر دستورات اضافی از مراجع دیگر مثل فکر و ذهن شما شود آن دستورات را اجرا می کند. مثلا فرض کنید امروز می خواهید بدون هیچ دردسری به بازار بروید و ضمن اینکه در شلوغ ترین قسمت خیابان جای پارک مناسبی پیدا کنید هر چه می خواهید هم بدون دردسر با قیمتی بسیار مناسب مقابل چشمانتان ظاهر شود. این را در دفترچه سحرآمیز بنویسید و بعد مطمئن و با یقین آن را درجای مربوطه قرار دهید و به سراغ کار خود بروید. خواهید دید که به شیوه ای سحرگونه و اعجاب آور بخش اعظم آرزوهای نوشته شده در دفترچه سحرآمیز در طول روز برایتان محقق می شود. انگار واقعا کاینات در غیاب شما و چه بسا درست هنگام نوشتن درخواست ها به سراغ دفترچه آمده و تک تک نوشته های شما را یادداشت کرده و سریعا برای واقعی سازی اقدام نموده است. اینکه بعضی از درخواست ها نیمه کاره اجابت شده اند و یا بعضی دیگر جواب نداده اند اصلا نباید باعث نگرانی شما شود. آماده کردن یک صبحانه ساده چند دقیقه بیشتر وقت نمی گیرد اما آماده سازی یک ناهار مفصل ممکن است چندین ساعت وقت بخواهد. به کاینات اعتماد کنید و یقین داشته باشید که در زندگی شما هر چه رخ می دهد به خیر و مصلحت شماست.
به جای دفتر سحرآمیز اگر اهل کامپیوتر و تایپ هستید می توانید یک فایل کامپیوتری برای خود باز کنید و درخواست های خود را در آن بنویسید. اسم این فایل را هم می توانید پوشه سحرآمیز خودتان نامگذاری کنید. خواهید دید که این روش به طرز حیرت آوری جواب می دهد و آرامش و اعتماد به نفس و اطمینان قلبی عجیبی را در وجود شما جاری می سازد.
 
روش نهم : کاینات را معاون خود کنید و به او هم کار بدهید!
فرض کنید صاحب یک کارخانه بسیار بزرگ به بزرگی کل دنیا هستید. بعد فرض کنید که معاونی دارید به اسم کاینات که بسیار خوب تمام گوشه و کنار این کارخانه را می شناسد و از تمام ریزه کاری های آن سردر می آورد. حتی این معاون زیرک و کارکشته سابقه تک تک افراد موجود در این کارخانه را در ذهن خود نگه می دارد و می داند که هر کسی در چه کاری ماهر است و از عهده چه کاری بهتر برمی آید. این معاون کارکشته حتی می داند که هر کارمندی چه موقع بیکار است و می تواند به کار گرفته شود.
بعد شما به عنوان صاحب این کارخانه غول پیکر صبح که از خواب بیدار می شوید می خواهید یک سری کار انجام دهید. کارهایی مربوط به شغل و حرفه خود ، کارهایی در ارتباط با مسائل مالی زندگی خود ، کارهایی مرتبط با خانواده و روابطه زناشویی خود ، کارهایی در رابطه با تحصیلات خود ، کارهایی مربوط به سلامتی جسمی و روانی خود و حتی کارهایی که باید برای دیگران انجام دهید. کارهایی که برای پدرومادر و اقوام و نزدیکان و دوستان وآشنایان و همکاران و خلاصه صدها کار مختلف دیگر. طبیعی است که به تنهایی از پس همه این کارها برنمی آئید. چرا که ساعات مفید و آزاد و کارآیی شما محدود است و نمی توانید تمام زندگی خود را وقف کار و تلاش کنید و ساعاتی در روز را برای استراحت وتفریح خود نیاز دارید. خوب پس باید چه کنید. اگر به همه کارها نرسید چه بسا ضرر کنید و آسیبی جدی به زندگی شما بخورد و اگر سعی کنید همه کارها را شخصا انجام دهید بدون شک از پا در خواهید افتاد.
اما شما یک معاون بسیار کارکشته و آماده به خدمت هم دارید که حقوق می گیرد تا به شما خدمت کند و آن کسی نیست جز کاینات. خوب به این معاون هم کار بدهید. برای اینکار لیستی از کارهایی که باید انجام شوند را روی کاغذ بنویسید. بعد آنهایی که دوست دارید خودتان انجام دهید و از انجام آنها لذت می برید را برای خودتان بردارید و آنهایی که عملا انجامشان از عهده شما خارج است را به کاینات واگذار کنید. کافی است روی کاغذ دو قسمت آماده کنید. در یکی کارهای خوشایند خودتان را بنویسید و در قسمت دیگر کارهایی که به معاون خود واگذار کرده اید. بعد قسمت مربوط به معاون را پاره کنید و روی تاقچه یا میز کار یا کشو یا هرجایی که دوست دارید بگذارید و به معاون اطمینان کنید که خودش برای آنها راه چاره ای پیدا کند. نگران اینکه چه بلایی سر این کارها می آید و نتیجه اش چه می شود نباشید. به توانایی ها و قدرت و قابلیت بیکران کاینات ایمان و یقین داشته باشید و با فراغ بال و آسودگی خاطر به چندتا کاری که برای خودتان برداشته اید برسید. خواهید دید که آخر وقت یعنی زمانی که به خانه برمی گردید و مشغول استراحت شده اید معاون کارکشته هم بیکار نبوده و بسیاری ازامور محوله به خودش را به نحو عالی به انجام رسانیده است. جالب است وقتی متوجه می شوید که جناب معاون برای انجام بعضی از امور از مخالفین و حتی بدخواهان شما هم کمک گرفته و آنها را بدون اینکه متوجه باشند وادار ساخته به نفع شما کار کنند. انگار معاون شما علم غیب دارد و می داند که چه کسی چه زمانی در کجا قرار دارد و بسیاری از کارها به طور تصادفی و شانسی انجام شده اند. وقتی آخر وقت نتایج کارها را مرور می کنید از داشتن چنین معاونی به خود خواهید بالید.

چگونه قانون جذب را در زندگی خودمان عملیاتی و اجرایی کنیم؟(2)

 

روش دوم: برای خودتان یک جعبه جادویی آرزوها درست کنید.
یک جعبه یا چمدان کوچک یا صندوقچه شیک و باارزش درست کنید و روی آن بنویسید جعبه جادویی آرزوهای من. بعد این جعبه را از هر چه عکس و نوشته و یادگاری جالبی که در بریده روزنامه ها و مجلات پیدا می کنید پر کنید. مثلا فرض کنید آرزو دارید صاحب یک خانه بزرگ با حیاطی وسیع و چشم اندازی جالب شوید. تصویری از این خانه رویایی و آرمانی خود تهیه کنید و آن را چاپ کنید و داخل این جعبه آرزوها قرار دهید. می توانید زیر این تصویر بنویسید :"خانه رویایی من که حتما به آن خواهم رسید."  تصویری از اتومبیلی که دوست دارید. لباس هایی که می پسندید. جاهایی که می خواهید ببینید. حتی تصویری از حساب بانکی رویایی تان با هر مقدار پولی که می خواهید در آن موجود باشد. می توانید گامی فراتر بروید و یک دفترچه حساب بانکی برای خودتان درست کنید و مبلغ مورد نظرتان را در آن بنویسید و داخل جعبه جادویی قرار دهید. همیشه با خود تکرار کنید که کاینات همیشه به این جعبه سرک می کشد و حتی اگر درآن بسته هم باشد تمام محتویات آن را به طور دائم و مستمر مد نظر قرار می دهد و برایتان در گوشه ای از جهان به واقعیت تبدیل می کند. شک نکنید که این جعبه جادویی ارتباط شما با کاینات است. هر چه بخواهید و آرزو کنید را کافی است در این جعبه قرار دهید. می توانید سفارشات درخواستی خود را روی کاغذی بنویسید و داخل جعبه بگذارید. حتی می توانید با این جعبه برای دیگران هم چیزهایی سفارش دهید. کاینات بدون هیچ شرط و قید و بندی تمام سفارشات موجود در جعبه را محقق خواهد ساخت.
حتی در زندگی روزمره خود ، زمانی که به جعبه هم دسترسی ندارید ، مثلا وقتی داخل اتوبوس نشسته اید و یا در صف ترافیک منتظر مانده اید ، می توانید چشمانتان را ببندید و آرزویی را در دل بگردانید و آن را به طور ذهنی و تجسمی داخل این جعبه قرار دهید. خواهید دید که صرف داشتن چنین جعبه ای به شما انرژی و قدرتی شگرف و شگفت انگیز می بخشد. اگر این روش را به کار بگیرید خواهید دید که وجود فیزیکی یک جعبه جادویی باعث می شود که مقاومت نامریی ذهن وفکر شما در مقابل امکان پذیری قانون جذب به شدت کاهش می یابد و هر گاه که یکی از آرزوهای سفارشی موجود در جعبه به واقعیت می نشیند ، جادویی بودن این جعبه اسرار آمیز برای ذهن و فکر شما بیشتر آشکار می گردد. جعبه سحرآمیز آرزوهای شما می تواند همه چیز را در بر بگیرد. بنابراین در سفارش دادن و آرزو کردن اصلا محافظه کار نباشید و با دلی باز و جرات تمام اینکار را انجام دهید. انجام هیچ کاری برای کاینات غیر ممکن نیست. کاری نکنید که بعد از مدتی وقتی به سراغ جعبه آمدید و متوجه شدید که تمام سفارشات و آرزوهای ارسالی به جعبه تمام و کمال محقق شده اند ، حسرت بخورید که چرا سفارشات بیشتری را به این جعبه نفرستادید!!؟
 
روش سوم : مستند سازی و مکتوب نمودن آرزوهایتان به همراه دلیل آرزو.
چهار دفتر چهل برگ زیبا و جذاب برای خود تهیه کنید. روی یک دفتر بنویسید "شغل من" روی دفتر دوم بنویسید :"بدن من " و روی دفترهای سوم و چهارم هم بنویسید:"روابط من" و " خانه من".
شما باید در هر کدام از این دفترچه ها آرزوهای مربوط به آن دفترچه را همراه با دلیل آرزو و اینکه چرا چنین آرزویی را به دل خود راه داده اید. مثلا در دفترچه "بدن من" می توانید بنویسید:
  من می خواهم وزن خودم را کم کنم و به وزن ایده آلم برسم.......
ـ زیرا می خواهم احساس بهتری داشته باشم.
ـ زیرا می خواهم خوش تیپ تر به نظر برسم و در نتیجه جذابیت بیشتری داشته باشم.
ـ زیرا می خواهم بتوانم بعضی از لباس های مورد علاقه ام را که الان اندازه ام نیست با کم کردن وزن و لاغر شدن بپوشم.
ـ زیرا می خواهم دچار بیماری های ناشی از چاقی مثل سکته مغزی و ایست قلبی یا بیماری های شایع دیگر در انسان های چاق نشوم.
 
یا می توانید بنویسید که من می خواهم یک آرایشگر خوب و ماهر پیدا کنم ....
ـ زیرا می خواهم همیشه موهای سرم در بهترین حالت باشد.
ـ زیرا با داشتن یک آرایشگر خوب و ماهر دیگر کمتر نگران خراب شدن موهایم هستم.
 
یا در مورد لباس می توانید بنویسید که من می خواهم چند تا لباس عالی داشته باشم ....
ـ زیرا که با لباس های متنوع و عالی برای هر مناسبتی می توانی بهترین لباس را داشته باشی.
ـ زیرا می خواهم خوش تیپ تر و جذاب تر به نظر برسم.
ـ زیرا می خواهم مردم وقتی با من در لباس های عالی برخورد می کنند رفتار مثبت تری داشته باشند.
ـ زیرا وقتی لباس خوب به تن داری مردم بیشتر به تو احترام می گذارند.
 
یا می توانید در مورد دندان های خود بنویسید که شما می خواهید هزینه زیادی را برای نگهداری و ترمیم و بازسازی و حفظ دندان هایتان در سال کناربگذارید....
ـ زیرا وقتی دندان های سالم داشته باشی می توانی عمر بیشتری کنی و بدنی سالم تر داشته باشی.
ـ زیرا دندان سفید و سالم به زیبایی انسان جلوه بسیار بیشتری می بخشد.
ـ زیرا وقتی دندان های سفید و سالم داشته باشم راحت تر و بیشتر می توانم در جمع بخندم.
ـ زیرا مجبور نیستم هرازچندگاهی درد شدید دندان و عفونت لثه و دهان را تحمل کنم.
 
توجه داشته باشید که وقتی شما روی مسائل مهم زندگی خود متمرکز می شوید و آنها را با ذکر دلیل ثبت می کنید ، در واقع ضمن اینکه مساله مربوطه را از گوشه تاریک ذهن خود بیرون می آورید و مقابل روشنایی ذهنتان قرار می دهید. با ذکر دلیل ، منطقی بودن و ضروری بودن آن را مشخص می سازید و از همه مهم تر با از ابهام خارج ساختن مساله ، تمرکز بهتر و بیشتری روی آن موضوع فراهم می سازد. هر چه تمرکز فکر روی چیزی بیشتر شود ، ارتعاشات مربوط به آن طلب و خواسته بیشتر و قوی تر و مستمر می شود و هر چه ارتعاش قوی تر و دائمی تر باشد ، سرعت تحقق و واقعی شدن آن هم افزایش می یابد. این خاصیت یعنی شفاف سازی مسائل و افزایش تمرکز روی خواسته ها در روش مستند سازی آرزوها مهم ترین و برجسته ترین ویژگی این روش می باشد.
به همین شکل می توانید دفترچه "خانه من" و دفترچه های دیگر یعنی "شغل من " و "روابط من" را پر کنید.
مثلا در دفترچه "خانه من" می توانید بنویسید:
من می خواهم عالی ترین مبلمان و اثاثیه را برای خانه خودم پیدا کنم.
و یا من می خواهم خانه ام را مرتب و منظم تر کنم.
یا می خواهم قفسه های پلاستیکی چند طبقه در گوشه های خانه بگذارم.
یا در و دیوار و کف حمام و دستشویی را با یک کاشی زیبا و عالی فرش کنم.
و اکنون دلیل خواستن این چیزها را هم در همان دفترچه  در کنار هر آرزو بنویسید.
مثلا بنویسید می خواهم عالی ترین مبلمان و اثاثیه را برای خانه خودم پیدا کنم و بخرم ....
ـ زیرا تغییر دکوراسیون منزل باعث عوض شدن کامل حال و هوای خانه می شود و روحیه همه ساکنین خانه را متحول می سازد.
ـ زیرا اهل مهمانی دادن و دعوت دوستان به منزلم هستم و با تغییر و زیبا سازی دکوراسیون احساس خوبی به من دست می دهد.
یا در مقابل آرزوی مربوطه به مرتب سازی منزل بنویسید:
من می خواهم خانه ام را مرتب تر و منظم تر سازم ....
ـ زیرا وقتی همه چیز نظم و ترتیب داشته باشد آرام تر و آسوده تر هستم.
ـ زیرا دیگران در مقابل این نظم و ترتیب فراوان حالت احترام می گیرند و تحسینم می کنند.
ـ زیرا وقتی همه چیز سرجای خود باشد و نظم کامل در مورد تمام وسایل حاکم باشد ، انجام کارها سریع تر انجام می شود و چیزهای مورد نیاز زودتر پیدا می شوند.
ـ زیرا با مرتب سازی وسایل ضروری از وسایل غیر ضروری راحت تر تشخیص داده می شود و امکان خلوت کردن محیط بدون لطمه خوردن به کارها بیشتر فراهم می شود.
ـ زیرا با نظم و ترتیب بیشتر فکر آدم دیگر لازم نیست به مسائل جزیی مثل یافتن گمشده ها صرف شود و انسان می تواند کارآیی بیشتری داشته باشد.
و همینطوردر مورد کاشی های حمام می توانید بنویسید:
 من می خواهم کف و درو دیوار حمام و دستشویی را با بهترین کاشی ها فرش کنم....
ـ زیرا جلوه و زیبایی بهتری به این دو محیط اصلی و خصوصی انسان می بخشد.
ـ زیرا تمیز کردن و نظافت و بهداشت این دو محیط راحت تر و بهتر صورت می گیرد.
ـ زیرا با اینکار قیمت خانه و منزل من بیشتر می شود.
ـ زیرا با اینکار احساس بهتری نسبت به محل سکونت خودم پیدا می کنم.
و به همین ترتیب می توانید دفترچه های دیگر را پر کنید.
نکته مهم در روش مستند سازی آرزوها به همراه ذکر دلیل خواستن و طلب آنها ، این است که نباید به چگونگی انجام آنها و سخت و آسان بودن تحقق آنها و یا زمان برآورده شدن این آرزوها کاری داشته باشیم و تمام این مسائل را به کاینات واگذار کنیم. در واقع بر اساس قانون جذب ما فقط می خواهیم و طلب می کنیم و اتفاقا اینجا چون می نویسیم و با دلیل طلب می کنیم به افکار مزاحم موجود در ذهن خود پیغام می دهیم که در طلب این آرزوها جدی هستیم و در نتیجه انتظار مقاومت کمتری از سوی آنها را داریم.
اگر به جای نوشتن دلیل آرزو ، وقت و انرژی خود را روی چگونگی و نحوه رسیدن به این آرزو صرف کنیم ، فکرفورا خودش را مطرح می کند و شروع به عرض اندام نموده و با ذکر هزاران دلیل و اشکال در مقابل امکان تحقق این آرزوها سنگ اندازی می کند. همینطور اگر به زمان و هزینه برآورده شدن آرزوها فکر کنیم بازهم با مقاومت فکر و ذهن روبرو می شویم. وقتی هم مقاومت در میان باشد سیگنال منفی است که به سوی کاینات گسیل می شود و در نتیجه در نهایت کار ، "ارتعاش آرزوی طلب شده" نمی تواند دامنه و شدت کافی برای هم ارتعاشی با کاینات را پیدا کند. به همین خاطر در قانون جذب مکررا گفته می شود که اصلا نگران منبع تامین و چگونگی اتفاق افتادن وقایع نباشید و به اینکه کی و کجا قرار است آرزوها تحقق یابند و چه کسانی در آن دخیل اند و شکل تحقق اش چطوری است کاری نداشته باشید. بر طبق قانون جذب اگر مطمئن اید که تردید و دودلی در فکر و ذهنتان وجود ندارد و یقین و توکل دل شما را آرام و مطمئن ساخته است ، فقط کافی است بخواهید ، کاینات مانند معاونی بسیار قدرتمند در کمترین  زمان همه چیز را برایتان مدیریت و هماهنگ می سازد و نتیجه را دودستی تقدیم شما می سازد.
 
روش چهارم: استفاده از قدرت تجسم و زنده نمایی ذهنی  موسوم به واقعیت مجازی.
در این روش شما مثل یک کارگردان فیلم آرزوهای خود را به طور دقیق با در نظر گرفتن همه ریزه کاری های صحنه و البته با حضور خود به همراه تمام احساسات ( یعنی همه حواس پنج گانه بینایی و شنوایی و لامسه و بویایی و چشایی  و همینطور حس ششم یعنی همان دل و قلب خودتان) در ذهن خود مجسم کنید و در آن زندگی کنید!
بله درست فهمیدید! باید در فیلم زنده و جانداری که از رسیدن به آرزویتان در ذهن کارگردانی می کنید زندگی کنید. آن را با تمام وجود حس کنید و این امکان را برای  جسم و روح خود فراهم کنید که انگار به آرزوی خود رسیده اید و در حال تجربه و استفاده از آن هستید.
یک کارگردان وقتی فیلمی می سازد چه می کند؟ جواب کاملا مشخص است. همه چیز را مد نظر خود قرار می دهد. اینکه صحنه در محیط باز باشد یا در فضای بسته. اینکه نور چگونه باشد. چه لباس هایی تن هنرپیشه ها باشد. چگونه با هم صحبت کنند و به هم نگاه کنند و با یکدیگر رفتار کنند. جزئیات دکوراسیون چگونه باشد. در روش زنده نمایی تجسمی شما به عنوان کارگردان فیلم مجازی ذهنی خود حتی باید پا را از این محدوده فراتر بگذارید و خودتان هم به عنوان کارگردان و هم به عنوان هنرپیشه نقش اول به ایفای نقش بپردازید. یعنی باید در فیلمی که می سازید کاملا غرق شوید و آن را با تمام وجود تجربه کنید. در این حالت نه تنها نور و صدا و دکوراسیون و محیط را باید بازسازی کنید. بلکه باید روی چیزی که می چشید و می بوئید و لمس می کنید و حتی احساسات لحظه به لحظه درونی خود هنگام پخش فیلم نیز تمرکز داشته باشید. اگر اینقدر واقعی و جدی در فیلم ذهنی خود غرق شوید خواهید دید که دریچه های ارتباط دل شما با کاینات همگی باز می شوند و ذهن و فکر شما به هیچ وجه نمی تواند به عنوان یک مانع مقاوم بین ارتعاشات درونی آرزوهای شما و ارتعاشات کاینات ظاهر گردد.
احساس باشکوه و عالی که هنگام تجسم ذهنی برآورده شدن آرزوها در ذهن خود ایجاد می کنید ، آنچنان حالت خوش و دل گشایی و نشاط عالی را در وجود شما زنده می کند که ارتعاشی فوق العاده قدرتمند را در خصوص آن آرزو به کاینات گسیل می دارد. شما می توانید از این روش در تمام مواقع استفاده کنید. هروقت احساس ناخوشی و دلتنگی و دلشوره و دل افسردگی و دل مردگی به شما دست داد ، فورا می توانید چشمانتان را ببندید و آرزویی را نیت کنید که باعث دلخوشی و دلشادی و دل آرامی شما شود.چیزی که در ذهن شما می گذرد را فقط شما می بینید. بنابراین در صحنه پردازی فیلم ذهنی و تجسمی خود می توانید بالهای خیال خود را باز کنید و هر چه می خواهید را در صحنه قرار دهید. هرچه شوق و شور و هیجان بیشتری در فیلم ذهنی شما ایجاد شود کاینات آن صحنه از فیلم را زودتر واقعی می سازد. این رسم قانون جذب است.
در روش تجسم نمایی آرزو در ذهن ما از این اصل استفاده می کنیم که :" اگر یک فکر احساس بدی در ما زنده کرد آن فکر بد است!" به زبان دیگر احساس درونی که ما در اعماق دل خود حس می کنیم می تواند به عنوان راهنمایی برای اینکه بفهمیم آیا فکری که الان مشغولش هستیم خوب یا بد است به کار گرفته شود. استفاده از دل به عنوان وسیله ای برای هدایت افکار در قانون جذب ابزاری مهم و کلیدی است. ما به عنوان یک موجود خالق و آفریننده در این دنیا قدرتی جادویی داریم به نام "تقاضا می کنیم و فوری کاینات اجابت می کند!" اما این قدرت جادویی توسط فکر مهار می شود و تضعیف شده و حتی بسیاری مواقع مسدود و ناتوان می گردد. اگر بتوانیم مقاومت فکر را از سرراه برداریم می توانیم دوباره به قدرتی که از ابتدای تولد همراه ما بوده دست یابیم. از آنجا که فکر احساس قدرتنمایی فراوانی می کند و هر چه با او درافتد را محکوم می کند نمی توان با خود فکر به جنگ فکر رفت و لااقل اگر بتوان این کار را کرد بسیار مشکل است. اما راه دیگر احساسی است که هر فکری در دل ما ایجاد می کند. فکر و احساس فکر ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با هم دارند. ما برای اینکه بفهمیم یک فکر بازدارنده و ضد ارتعاش کایناتی است یا آرام ساز و مقوی ارتعاش کافی است به احساسی که از هر فکر در دل ما ایجاد می شود دقت کنیم. اگر احساس خوب بود آن فکر خوب است و اگر احساس ناخوشایند بود آن فکر ناخوب است.
با روش تجسم ذهنی یا واقعیت مجازی ما در واقع روی احساس خود اثر می گذاریم و به صورت غیر مستقیم فکرهای خوب و مثبت و انرژی بخش و امیدآفرین را در ذهن خود جایگزین می کنیم. ما با کنترل و هدایت احساس درونی خودمان امکان باز شدن دریچه ارتباط خود با کاینات را فراهم می کنیم. این روش فوق العاده قدرتمند است.
 
روش پنجم: پولدار نمایی یا تقویت احساس توانگری!
در این روش شما یک حساب بانکی مجازی در ذهن خود ایجاد می کنید. به عبارت دیگر با وجودی که ممکن است در هیچ بانکی پول نداشته باشید اما فرض می کنید که یک حساب بانکی پر از موجودی دارید که به کمک آن تمام هزینه های خود را پرداخت می کنید و با آن هر چه بخواهید را می خرید. درست انگار چنین حسابی وجود دارد و شما دیگر هیچ نگرانی از بابت کم پولی و نداری دیگر به ذهن خود راه نمی دهید. می توانید برای زنده نمایی و واقعی سازی این احساس از دسته چک های بلااستفاده یا دفترچه های بانکی باطل شده استفاده کنید. همینطور می توانید از برنامه های حسابداری کامپیوتری هم کمک بگیرید. حتی می توانید یک دفتر بخرید بنام دفتر حسابرسی روزانه و درآن میزان پول های واریزی به حساب خود و برداشت ها از حساب را یادداشت کنید. ممکن است بگوئید که این کارها تخیلی و توهمی است و بدرد نمی خورد اما نکته کلیدی اینجاست که ما هدفمان تاثیر گذاری مستقیم روی احساس تنگدستی و فقر موجود در اعماق دلمان و دست کاری و تغییر این احساس به حس باشکوه توانگری و دارا بودن است.
نکته کلیدی این روش آن سات که تا حدامکان آن را واقعی و باور کردنی کنیم. ابتدا باید در دفتر موجودی مجازی خودتان فرض کنید که یک میلیون تومان موجودی دارید. اینکه این مبلغ از کجا آمده را به کاینات واگذار کنید و فرض کنید که به یک روش درست و سالم این مبلغ به حساب شما واریز شده است. و شما باید آن را خرج کنید. یعنی در ستون بستانکاری یا دریافتی ها این یک میلیون تومان را بنویسید و بعد شروع کنید به خرج کردن آن به هر شکلی که دوست دارید. می توانید هم این پول را یکجا خرج کنید و یا می توانید با دقت و حساب و کتاب از آن برای خرید چند جنس استفاده کنید. نکته این روش در احساس خوش و خوبی است که از خرید کردن و پول خرج کردن باید در وجود شما زنده شود. در بخش هزینه ها یا مخارج با ظرافت و وسواس کامل بنویسید که تومان به تومان این پول را چه جوری خرج کرده اید. برای هر خرجی که می کنید شرح و توصیف کاملی ثبت کنید. مثلا بنویسید سه هزارتومان برای خرید یک مداد زیبا و شیک خرج کردم یا بنویسید که یک جفت کفش ورزشی گران قیمت آدیداس با ظاهری فوق العاده و بی نظیر برای خودم خریدم و یا برای خرید بهترین گوشی موبایل اینقدر هزینه کردم. همه این یک میلیون تومان را می توانید همین امروز خرج کنید یا بخشی از آن را برای فردا نگه دارید. اما ما پیشنهاد می کنیم که تا می توانید همین امروز حساب را به صفر برسانید. فردا که از خواب برمی خیزید در بخش واریزی حساب خود بنویسید دو میلیون تومان و تا غروب فردا برای این دومیلیون تومان هزینه سازی کنید. روز بعد این رقم را سه میلیون و روز چهارم به چهار میلیون برسانید. روز پنجم مجبورید برای پنجاه میلیون تومان هزینه سازی کنید و روز سیصدم شما سیصد میلیون تومان پول دارید که باید برای خرج کردن آن فکری بیاندیشید. اگر این بازی را برای یکسال هر روز انجام دهید خواهید دید که بیش از شصت و شش میلیارد تومان پول خرج کرده اید.
مهم ترین تاثیری که این بازی ذهنی دارد تقویت احساس تجسم شماست. بعد از چند هفته از شروع این تمرین خواهید دید که چند هفته ای که گذشت شما تمرکزتان بیشتر از آنکه روی پول باشد روی خرج کردن درست و حسابی آن مبلغ است و با این قابلیت شما متوجه خواهید شد که توانایی شما در تجسم توانگری خود تا حد بی نظیری افزایش یافته است. جالب است بدانید اکثر افراد تجسم های خود را واقعا زیاد جدی نمی گیرند و تمرین نمی کنند. خیلی از مردم ارتعاشات درونی خود را به آنچه مشاهده می کنند سنجاق می کنند نه به آنچه تجسم می کنند. به عبارتی رویا دیدن و تجسم کردن در بین انسان های امروزی جدی قلمداد نمی شود. اما با انجام این تمرین تجسمی توانگری شما خواهید دید که هر چه بیشتر در تجسم های خود این بازی را تمرین می کنید درزندگی واقعی به همان نسبت آرزوهای بیشتری از شما برآورده می شود و انتظارات و درخواست های قلبی شما زودتر تحقق می یابند.به عبارت دیگر شما با تمرین روی این روش ، یعنی توانگر نمایی و تجسم پولدار بودن، مرکز توجه خود را جابجا می کنید و ارتعاشات جدیدی را در زندگی خود به کاینات گسیل می دارید که کاینات هم با برآورده کردن آرزوی مربوطه به این ارتعاشات بیشتر جواب می دهد.
اگر قرار باشد که شما همیشه توجه و دقت خود را معطوف به وضعیت فعلی خود نمائید ، بدیهی است که آینده شما مثل همین الانتان خواهد بود. اما اگر توجه خود را به سمت ایده های در حال گسترش عالی معطوف کنید ، یعنی همان چیزی که در روش توانگر نمایی ارائه می شود در نتیجه کاینات به ارتعاشات این افکار جدید پاسخ خواهد داد و آینده شما بسیار بهتر از الآنتان خواهد شد. برای کاینات فرقی نمی کند که منبع ارتعاش ساطع و فرستاده شده از سمت شما کدام فکر بوده است. اینکه ارتعاش حاصل در اعماق وجود شما مربوط به شرایط فعلی زندگی تان است و یا به خاطر فضای تجسمی این ارتعاش ایجاد شده ، برای کاینات تفاوتی ندارد. بنابراین به محض اینکه شما با درگیر شدن در بازی تجسمی توانگر نمایی  ارتعاشات جدیدی به کاینات می فرستید کاینات می فهمد که به دلیلی سمت توجه شما به سوی دیگری متوجه شده است و در نتیجه ارتعاش مربوط به سمت جدید را در دستور کار خود قرار می دهد.یعنی ارتعاش مربوط به توانگر شدن و بهبود شرایط مالی شما را دریافت نموده و اجابت می کند. شما می توانید این بازی را دریک زمان کوتاه انجام دهید و یا اینکه آن را به مدت یکسال و حتی بیشتر ادامه دهید.
اوایل کار ممکن است این بازی مسخره و بی معنا جلوه کند. اما هر چه بیشتر بازی کنید قدرت تجسم و تصور شما وسیع تر می شود. و با گسترش قدرت تجسم شما بیشتر روی جنبه شادی بخش و خوشایند این بازی متمرکز می شوید و سعی می کنید آن را بامزه تر سازید و به همین میزان هم مرکز توجه غالب ذهن شما جابجا می شود.
در واقع وقتی دارید در تجسم خود چک می کشید و برای هر هزینه ای که خرج می کنید یادداشتی می نویسید ، جهت ذهن خود را روی نوشتن متمرکز می کنید و در نتیجه هیچ احساس مقاومتی در وجود خود هنگام نوشتن چک ها احساس نمی کنید چرا که ترسی از بابت کم شدن پول و یا از دست دادن چیزی ندارید.شما در این حالت بی مقاومتی ذهن ، به واقع شروع می کنید به نوشتن آرزوهای خود و به تعبیری دیگر به صورت رودرو با کاینات بدون هیچ واسطه ای به نقل آرزوهای خود می پردازید. ذهن شما هم خودش را عقب کشیده چرا که گمان می کند قضیه بازی است و دلیلی برای سنگ اندازی و دخالت وجود ندارد. غافل از اینکه شما در طول این بازی فرصت پیدا کرده اید که به کاینات بگوئید دقیقا چه آرزوهایی دارید و چقدر از رسیدن به این آرزوها خوشنود خواهید شد. در این غفلت و بی خبری ذهن و فکر هم کاینات به سرعت ارتعاشات آرزوهای ما را گرفته و به سراغ کار خود یعنی برآورده کردن آنها و تغییر شرایط زندگی فعلی ما برمی خیزد و دیری نمی گذرد که ناگهان فکر و ذهن خودش را درشرایطی واقعی و تغییر کرده و متفاوت با قبل می بیند و ناباورانه آن را باور می کند و می پذیرد و در حقیقت بدون هیچ مقاومتی تسلیم می شود.
با مرور زمان متوجه خواهید شد که به یمن این بازی هیجان انگیز و شادی آفرین ، نه تنها وضع مالی شما به شدت بهبود یافته است بلکه همه چیزهایی که در طول این بازی هنگام بدست آوردنشان و خریدنشان احساس خوبی در شما زنده کردند هم به زندگی شما وارد می شوند.
می توانید بازی را همین الان شروع کنید و چند ساعت بعد تمام کنید. و بعد زمانی دیگر هر وقت خواستید به سراغ این بازی بیائید یا می توانید آن را به طور دائم و مستمر ادامه دهید. این بازی هیچ قاعده و قانونی ندارد. باید و نبایدی در کار نیست. هرچه هست قدرت تجسم و خیال پردازی شماست. باید بال های خیال خود را باز کنید و روی خرج کردن پول هایی که هر روز بدست می آورید تا می توانید خیال پردازی کنید. با ادامه این بازی می بینید که هر روز ایده های جدیدی به ذهن شما خواهد رسید و آرزوها و انتظارات شما از زندگی بیشتر خواهند شد. انتظارات جدید ارتعاش های جدیدی را باعث خواهند شد و در نتیجه می توان گفت که بازی توانگر نمایی مهم ترین کاری که انجام می دهد جابجایی مرکز ارتعاش توجه و تمرکز شما با حداقل مقاومت و دخالت فکر بهانه جو و مانع تراش است. بر طبق قانون جذب با جابجا شدن و تغییر ارتعاش ، کاینات شرایط زندگی جدیدی مقابل شما ظاهر خواهد ساخت و در نتیجه آینده شما به طور کلی متحول خواهد شد.

چگونه قانون جذب را در زندگی خودمان عملیاتی و اجرایی کنیم؟ (1)

 

برای اینکه قانون جذب را با تمام پوست و گوشت و استخوانمان بفهمیم باید به سراغ سنجش گر و حسگر قانون جذب در وجود انسان  یعنی دل یا همان حس ششم احساسی برویم. هر چه دل ناخوش تر باشد این نشان دهنده وجود اختلاف و تفاوت بین ارتعاش خیر کیهانی و کاینات با ارتعاش فعال در وجود ماست. هر چه دل شاد تر و خوش تر و با نشاط تر باشد این نشانگر همنوایی و هم سازی و هم آهنگی ارتعاش دل ما با ارتعاش کاینات است. ما وقتی بتوانیم به دلی آرام و مطمئن دست یابیم آنگاه همه مقدمات و لوازم مورد نیاز برای اجرای صحیح قانون جذب در وجودمان مهیا شده است. یعنی فقط وقتی دریای دل آرام است می تواند انعکاس عکس زیبا و جذاب ملکوت آسمان ها و کاینات را در خود منعکس سازد.

تمام روش هایی که در این جا گفته می شود مجموعه کارهایی است که ما باید انجام دهیم تا اولا موانع موجود در فکر و ذهن و اعماق باورهای خود را از سرراه اجرای صحیح قانون جذب برداریم و ثانیا بتوانیم به دلی دائما آرام و با ثبات دست یابیم که بتوانیم ارتعاشی مستمر و دائمی را هم نوسان و هم آوا با آهنگ جمعی کاینات در وجود خودمان تجربه کنیم. بیائید با هم روش های عملیاتی کردن قانون جذب در وجودمان را مرور کنیم:

روش اول : شکرگذاری و سپاس دائم هر آنچه داریم و مقابلمان ظاهر می شود.
این روش یعنی قدردانی از آنچه در هر لحظه داریم را می توانیم همیشه و همه جا اجرا کنیم. مثلا فرض کنید در اداره پست معطل ایستاده اید. به جای نق زدن و شکوه و گلایه از معطلی با خود بگوئید:
ـ چه ساختمان زیبا و قشنگی را برای این اداره در نظر گرفته اند.
ـ چقدر خوب و دوست داشتنی است وقتی آدم می بیند اداره به این بزرگی اینقدر تمیز است.
ـ چقدر این کارمند پست صمیمی و مهربان و قابل تحسین است.
ـ آن مادری که در صف ایستاده چقدر قشنگ با بچه اش رفتار می کند.
ـ چه ژاکت زیبایی تن آن مرد پیر است.
ـ حتما روز خوبی خواهم داشت.
یا وقتی در خیابان رانندگی می کنید با خود بگوئید:
ـ من ماشینم را خیلی دوست دارم.
ـ این اتوبان جدید فوق العاده درست شده است.
ـ هر چند باران می بارد اما همین ریزش باران رانندگی را رویایی و خاطره انگیز می سازد.
ـ چقدر خوشحالم که همه چیز ماشینم درست کار می کند.
توجه داشته باشید که هدف از این شیوه نگاه کردن مثبت و انرژی بخش عالم ، ایجاد روحیه رضایت و فروتنی باطنی و در نتیجه شادمان ساختن دل یا همان حس ششم درونی وجودتان است. دلیلی هم ندارد که حتما در خصوص محیط و شرایطی که در آن قرار دارید به قدردانی و سپاس بپردازید. مثلا می توانید روی هر شی دیگری که در مقابل شما قرار دارد متمرکز شوید و آن را تحسین کنید. مثلا بگوئید:
ـ این ساختمان روبرویی را چقدر با سلیقه و زیبا درست کرده اند.
ـ با ایجاد این پارکینگ عمومی در آنسوی خیابان چقدر کار مراجعین به ادارات اطراف راحت شده است.
ـ چقدر باجه تلفن در دو طرف خیابان وجود دارد و با اینکار تا چه حد مردم در برقراری تماس با هم راحت تر شده اند.
ـ صندلی های انتظار موجود در این اداره چقدر زیاد است و در نتیجه مراجعین موقع انتظار زیاد سرپا نمی ایستند و این چقدر خوب است.
ـ این پنجره های بزرگ چقدر خوب روشنایی و نور کافی را به داخل ساختمان و اتاق ها هدایت می کنند.
ـ از اینجا که نشسته یا ایستاده ام چه نمای خوبی مقابل چشمان من قرار دارد.
این روش یعنی شکرگذاری و تحسین و سپاس مستمر و دائم نسبت به محیطی که در آن قرار داریم و چیزهایی که در اختیارمان است ، باعث می شود روحیه ای شاد و باطنی آزاد و راحت پیدا کنیم و مضاف بر این افکار منفی گله مندی و نارضایتی فرصت جلوه گری و اظهار وجود مقابلمان پیدا نکنند.
در واقع هر وقت شما از یک چیز خوب تعریف می کنید. یک اتفاق میمون و مبارک را سپاس می گوئید. یک کار ارزشمند را مورد قدردانی قرار می دهید. در واقع به کاینات می گوئید:" لطفا از این چیز بیشتر به من بده!" و کاینات هم بلافاصله با محقق سازی آن در هستی به شما پاسخ می دهد:" بلی سرورمن! امر شما اجرا شد. " و شما در ادامه زندگی خود می بینید که تعداد این چیزهای زیبا و خوشایند و مطلوب در زندگی شما بیشتر از روز قبل می شوند و هر روز صحنه ها و اتفاقات و آدم های خوب و مثبت بیشتری سرراه زندگی شما سبز می شوند. این خاصیت قانون جذب است که به هر چه بیشتر توجه کنی و با هر موضوعی  که بیشتر افکارت را متوجه آن سازی ، آن چیز و آن موضوع در زندگی تو بیشتر محقق خواهد شد. بزرگی نقل می کند که انسان ها در آن دنیا با همان چیزهایی همدم و همنشین خواهند شد که در این دنیا می پسندند و تحسین می کنند. و قانون جذب می گوید ما همین الآن موجوداتی آن دنیایی و این دنیایی به طور همزمان هستیم.
روش اول عملیاتی ساختن قانون جذب می گوید به هر چه بگویی متشکرم مهماندار سفینه کاینات بیشتر از آن به تو هدیه می دهد. پس تا می توانی نسبت به خوبی های اطراف ات و آنچه به تو ارزانی داشته شده است سپاسگذار و قدردان باش.
 
 موضوعات مرتبط:


سوء تفاهم ها و اشتباهات رایج در خصوص قانون جذب

 
بدفهمی اول: قانون جذب به معنای تنبلی و فراغت از تلاش و رهایی کار نیست. قانون جذب یک جور نگرش آرام کننده و اطمینان بخش به کاینات و خالق هستی و مهار و کنترل احساسات درونی انسان هنگام تلاش برای خلق آگاهانه و دانسته جهان مورد نظر و آرمانی فرد است.
خیلی از آنها که در قرن تکنولوژی و انفجار اطلاعات دنبال روش های کپسولی و اعجاز آور هستند گمان می کنند قانون جذب هم یکی از همان دستآوردهای نوین بشری است که امکان دسترسی راحت و بی دردسر به آرزوها بدون انجام کار و تحمل زحمت را فراهم می سازد. در حالی که قانون جذب به عنوان یک پیش فرض اساسی بدن فیزیکی و جهان مادی و کلیه قوانین حاکم بر آن را به طور کامل می پذیرد و تفاوت آن با دیگر نگرش ها در این است که همزمان از یک زاویه بزرگتر بخش نادیدنی و ناپیدای متافیزیک وجود هر انسانی را هم قبول می کند. به عبارتی جسم فیزیکی هنوز هم مانند گذشته به برنامه ریزی و هدف گذاری و تلاش اقدام می کند اما اینبار چون به قانون جذب ایمان و یقین دارد ، با اطمینان خاطر و آرامش کامل فقط در مسیر خواسته و طلب اصلی اش گام برمی دارد و با کنترل حساب شده و لحظه به لحظه مرکز توجه و دقت و تمرکز فرد، امکان ظهورو خودنمایی احساسات و هیجانات منفی و بازدارنده را در وجود شخص از بین می برد.
شخص معتقد به قانون جذب چون یقین دارد که کاینات همراه اوست و خیر او و همه عالم را می خواهد ، دیگر نگران وقوع حوادث شر و بد در زندگی خود نیست. هر چه هست برای این چنین شخصی خیر و برکت و فراوانی و مصلحت است. او اصلا نگران چگونگی انجام آرزوهایش توسط کاینات نیست. اینکه منابع مورد نیاز برای فراهم ساختن آرزوها و درخواست های او از کجا توسط کاینات فراهم می شود به او ربطی ندارد و اصلا به آنها فکر نمی کند. او مطمئن است که در جاده زندگی تنها نمی ماند و نگاه یک حامی قدرتمند در تمام طول جاده زندگی همراه اوست. چنین شخصی چون از همراهی کاینات در مسیر فعالیت هایش خاطرش جمع است و نظام باورهایش هم پذیرفته که توانایی انجام ناممکن ها را دارد به جای اینکه محافظه کار و بیش از حد محتاط باشد ، شجاعانه وارد میدان عمل می شود و در تاریک ترین جاده ها با روشن کردن هر چراغی که دارد قدم می گذارد و مطمئن است خود جاده به او مسیر بعدی را نشان می دهد. برای همین است که اگر در زندگی همه افراد موفق دقت شود متوجه می شویم که همه آنها به شکلی به قانون جذب ایمان دارند و بر اساس آن چارچوب زندگی خود را بنا می کنند.
تصور اینکه قانون جذب به معنای بیکاری و تن پروری است و یک رویای توهمی است که آدم های تنبل برای خود ساخته اند تا از کار و تلاش رهایی یابند ، تصوری باطل و تفسیری غلط توسط همان آدم های تنبل است که هر قانونی را در جهان از دید تنبلانه و تن پرورانه خود تفسیر می کنند.
اتفاقا قانون جذب عینا مانند مفهوم توکل در فرهنگ ما عمل می کند. شخص معتقد به این قانون با توکل و تکیه بر این قانون وارد میدان عمل و اقدام می شود و بدون دخالت دادن افکار و احساسات مزاحم با اعتماد به نفس و اطمینان قلبی کامل و بی نقص کارش را به پیش می برد و هر مرحله ای که عبور می کند را یک پیروزی و مهر تائیدی بر درستی دیدگاه و نگرش قانون جذب می داند.
 
بدفهمی دوم: خیلی ها گمان می کنند که قانون جذب و کمک و همراهی کاینات برای اجابت خواسته ها و آرزوهای اشخاص فقط منحصر به آدم های خوب این دنیا است و آدم بدها نمی توانند از قانون جذب بهره مند شوند.
اما حقیقت این است که قانون جذب هر چند یک قانون فیزیکی /متافیزیکی  است اما  مثل تمام قوانین فیزیک برای همه عالم به طور یکسان اجرا می شود و نتیجه یکسان به همراه می آورد. هر آدمی چه خوب و چه بد هر نیت و آرزویی را در اعماق دلش بگرداند باید مطمئن باشد که با اینکارش ارتعاشی را ایجاد می کند که توسط کاینات بلافاصله دریافت و برای واقعی شدن و به حقیقت پیوستن به صورت یک دستور لازم الاجرا در کل هستی پخش می شود. تفاوت اصلی در بخش سوم قانون جذب یعنی یقین داشتن یا شک کردن آشکار می گردد. اگر انسان به کارکرد قانون جذب اعتماد و اعتقاد کامل و قلبی داشته باشد ، حال این انسان یک شخص خوب باشد یا یک شخص ناخوب ، در هر حالت به واسطه این اعتقاد و یقین قلبی ، می تواند هر زمان که اراده کند تحقق آرمان ها و آرزوهای درونی اش را در زندگی واقعی خود نظاره گر باشد. اما اگر انسانی نسبت به ثبات و درستی قانون جذب و همراهی کاینات دائم در شک و دودلی و تردید به سر ببرد و اجازه دهد افکار ناامید کننده و سرد ، گرمی و شور وصالش را دائم از او بگیرد. این شخص حتی اگر یک انسان کاملا خوب و مثبت هم باشد ، باز نمی تواند به آنچه می خواهد برسد.
قانون جذب اوج بخشندگی و بخشش و دست و دلبازی کاینات را نشان می دهد. این قانون خیلی ساده می گوید هر چه می خواهی تقاضا کن و جوابش را بگیر. بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را! این قانون می گوید که کاینات همیشه خیر و صلاح همه انسان ها را خواسته و می خواهد و خواهد خواست و در خیر بودن اتفاقاتی که در عالم و هستی می افتد حتی لحظه ای هم نباید شک کرد. چه بدانیم و چه ندانیم، چه دلمان بخواهد و چه نخواهد ، چه باورداشته باشیم و چه نداشته باشیم، چه قبول کنیم و چه نکنیم ، قانون جذب وجود دارد و کارش را انجام می دهد.
ولی اگر آن را ببینیم و باورش کنیم و آگاهانه و دانسته از آن استفاده کنیم ، طبیعی است که حس خلاقیت و شور و هیجان بسیار بیشتری را در دوره حیات خود تجربه خواهیم کرد. بنابراین اگر می بینید یک انسان به ظاهر بدخلق موفق شده به آنچه می خواهد در حوزه های مختلف مالی و شغلی و اجتماعی برسد و انسان خوش خلق دیگری نتوانسته به جایگاه مناسبی در زندگی اش برسد. شک نکنید که تفاوت آن دو در میزان شک و تردیدی است که در اعماق دلشان نسبت به لیاقت خود برای بهره مندی از امکانات کاینات وجود دارد.
 
بدفهمی سوم : خیلی ها گمان می کنند کاینات اگر بخواهد آرزوهای آنها را برآورده کند به ناچار باید آرزوی شخص دیگری را برآورده نکند تا بتواند مواد اولیه کافی برای ساختن کاخ آرزوهای نفر اولیه را فراهم سازد. به عبارت دیگر خیلی ها نسبت به بی نهایت بودن بانک کاینات برای پرداخت صورتحساب هزینه آرزوهای انسان ها شک و تردید دارد. برای همین است که وقتی قانون جذب می گوید فقط بخواهید و نپرسید که چگونه و در چه زمان و مکانی این خواسته شما اجابت می شود ، خیلی ها اعتراض می کنند و با ردیف کردن محدودیت ها و نبود امکانات در اطراف خود می گویند که اجابت این آرزو از پایه و اساس غیر ممکن است و نباید یک درصد هم به تحقق آن امید داشت.
اما نکته اینجاست که این اشخاص بخش متافیزیک و ماوراء الطبیعه قضیه را فراموش کرده اند و از یاد برده اند که برای برآورده شدن و اجابت آرزوی هر انسانی و در حالت کلی هر موجودی در عالم ، تمام کاینات بسیج می شوند و از تمام امکانات موجود در عالم برای فراهم ساختن مواد اولیه مورد نیاز جهت تحقق و واقعی سازی آرزوهای هر انسانی کمک گرفته می شود. حتی اگر لازم باشد در خیلی از موارد از دشمنان و بدخواهان فرد نیز برای اجابت آرزوهای او کمک گرفته می شود و این بدخواهان بدون اینکه بخواهند و بدانند بازیچه کاینات قرار می گیرند تا به نفع شخصی که از او خوششان نمی آید عمل کنند.
در قانون جذب گفته می شود که همانطوری که برای سالم شدن یک انسان بیمار، ضرورتی ندارد که بیماری به شخص دیگری داده شود تا توازن برقرار گردد! به همین شکل هم عین حالت سلامتی ، حالت فراوانی و ثروت یک شخص فقیر نیازمند فقیر شدن یک انسان در جای دیگری نیست. کاینات خودش از ناکجاآبادی که خیلی مواقع اصلا حدس و گمان ما به آنجا نمی رود منابع هزینه های پروژه تبدیل افکار ما به واقعیات را فراهم می کند و اصلا هم در این میان حق خوری و حق کشی و فریب و نیرنگ و کلاهبرداری ضرورتی ندارد.
اگر شخصی مثل بیل گیتس بنیان گذار شرکت نرم افزاری مایکروسافت توانست چندین سال به عنوان توانگرترین شخص عالم درآید ، دلیلش این نبود که او حق کسی را بالا کشید و یا سهم انسانی را در این جهان برای خود برداشت. او به جای اینکه به معدن طلای دیگران دست درازی کند ، خودش از دل هستی و کاینات یک معدن طلای جدید به نام نرم افزار نویسی و تولید برنامه های کاربردی کامپیوتری را درخواست کرد و کاینات هم این معدن طلایی و پرسود را به او و بقیه افراد بعد از او هدیه کرد. خوب دقت کنید این منبع غنی ثروت سازی ناگهان از جایی پیدا شد و برای درخواست کننده و همه انسانهای آرزومند بعد از او شروع به ثروت سازی کرد. و جالب اینجاست که صدسال پیش این معدن اصلا دیده نمی شد و کسی باور نمی کرد که از این منبع هم بتوان به ثروت دست یافت.
کاینات همیشه به همین شکل عمل می کند. برای همین نیز در قانون جذب همیشه گفته می شود که زیاد نباید نگران اجرایی شدن و محدودیت های عملیاتی شدن آرزوهایمان باشیم. بلکه باید جرات آرزو کردن و بیشتر خواستن را همیشه در دل خود زنده نگه داریم و مطمئن باشیم و یقین داشته باشیم که کاینات خودش اسباب اینکار را فراهم خواهد ساخت.
 
بدفهمی چهارم: خیلی ها گمان می کنند وقتی به گذشته فکر می کنند یا در رویاهای آینده فرو می روند یا صحنه ای نامناسب در زمان حال را مشاهده می کنند ، قانون جذب کار نمی کند. حال آنکه وقتی کسی خاطره ای از گذشته را به اکنون ذهن خود می آورد و یا تجسمی رویایی از آینده را در الان ذهن خود ایجاد می کند در حقیقت مشغول آفرینش فکری است که در زمان حال خلق می شود و به طور اتوماتیک این فکر ارتعاشی ایجاد می کند که اگر بیش از هفده ثانیه روی آن تمرکز صورت گیرد این ارتعاش دامنه و قدرت لازم برای عبور از آستانه قابل اعتنای کاینات و ایجاد نوسان مشابه در کاینات را باعث می شود. در حقیقت باید بدانیم که اگر در گذشته خاطره بدی را از سر گذرانیده ام و با نگریستن به آلبوم ها و عکس ها و یا صحبت با آشنایان در مورد خاطرات ناخوشایند گذشته گمان کنیم که فقط مشغول بازی با خاطرات هستیم باید بدانیم که سخت در غفلتیم و همین بیرون کشیدن جنازه خاطرات قدیمی از زیر خاک حافظه و نگاه کردن در آن به معنای جان بخشیدن دوباره به امواتی است که هرگز نمی خواهیم آنها را دوباره ببینیم. به طور مشابه اگر مشغول تماشای فیلم یا صحنه نامناسبی هستیم یا چنین صحنه ناخوشایندی را در ذهن خود مجسم می کنیم ، حتی اگر این صحنه ها مجازی و غیر واقعی و توهمی و تجسمی باشند باید بدانیم که ما با توجه و نگریستن به آنها در حقیقت به چیزی که جان ندارد اهمیت می بخشیم و آنها را به اندازه کافی جاندار می سازیم که وارد زندگی ما شوند. قانون جذب با کسی شوخی ندارد. اسلحه مرگباری است که خالق کاینات در درون تک تک انسان ها به ودیعه گذاشته است و این سلاح قدرتمند ضمن آنکه می تواند از ما یک خالق آگاه و بی نظیر بسازد می تواند باعث شود تا ما با خلق موجودات و شرایطی ناخوشایند زندگی خود را به تباهی بکشانیم.  قانون جذب مثل کودکی است که به طور شبانه روز باید مواظبش باشیم. به خاطر قدرت و سادگی و توانمندی خارق العاده قانون جذب و اینکه هرچه فکر کنیم می تواند در آینده ای نزدیک به واقعیتی در زندگی ما تبدیل شود باید بسیار زیاد مواظب افکار خودمان ، حرف هایی که برزبان می آوریم ، چیزهایی که می بینیم ، آرزوهایی که می کنیم و خلاصه گفتار و پندار و کردار لحظه به لحظه خودمان باشیم. این مواظبت دم به دم و هشیاری مستمر و پیوسته است که می تواند ما را به یک خالق آگاه آرزوهایمان تبدیل کند.
 
بدفهمی پنجم: بسیاری از کسانی که قانون جذب را در زندگی خود به کار می برند و جواب نمی گیرند و با آن مخالفت می کنند می گویند که این قانون نتوانست آنها را از اینجا که هستند به آنجا که دلشان می خواسته و آرزو می کرده ببرد. در واقع آنها بعد از اینکه مدت ها قانون جذب را به طور کامل اجرا کرده اند باز هم نتوانستند از "اینجای نامطلوب " به "آنجای آرمانی و مطلوب" بروند.
دلیل این جواب نگرفتن هم بسیار ساده است! آنها می خواستند آنجا باشند در عین حال به طور همزمان اینجا هم باشند . و این یعنی ارسال دو ارتعاش متضاد همزمان به سوی کاینات که طبیعی است وقتی دو ارتعاش قوی و غالب مخالف هم به کاینات ارسال شود ، نتیجه ای جز هیچ چیز نصیب شخص نمی گردد. به همین خاطر در قانون جذب می گویند اگر می خواهی از "اینجای بد و ناخوشایند" به "آنجای دوست داشتنی و آرمانی ات " بروی ، به محض اینکه چنین آرزویی کردی فورا اینجا را برای همیشه ترک کن و در آنجا ساکن شو!
و این یعنی به محض آرزو کردن و درخواست مهاجرت به نقطه جدید ، درذهن خود باور کن و بپذیر که "آنجا" هستی و "آنجایی" رفتار کن. یعنی اگر می خواهی در کنکور ورودی یک دانشگاه قبول شوی و هنوز ماه ها به برگزاری آزمون باقی است. از همین الان یعنی از اکنون که هیچ آزمونی برگزار نشده خود را قبول شده ببین و مانند شخصی که وارد دانشگاه شده و روی صندلی مخصوص خود نشسته با خودت برخورد کن. یعنی خودت را موجودی ببین که حق و لیاقت و شایستگی اش آنجا بودن است و حال به دلایلی که کاینات باید آنها را برطرف کند مدتی مجبور بودی در "اینجا" ساکن باشی و "اینجا بودن" هرگز باعث نمی شود که تو خود را مقیم دائمی "اینجا" تصور کنی و "اینجا" را وطن خودت بیانگاری.
اینکه انسان دارای این توانایی شود که به محض نخواستن یک شرایط به طور ذهنی قادر به جمع کردن اسباب و وسیله و نقل مکان به نقطه آرمانی خودش باشد و بعد فقط منتظر باشد تا کاینات بقیه لوازم و مقدمات را فراهم کن. همین توانایی خیره کننده باعث می شود تا انسان دارای قدرتی خیره کننده در تحمل و فراموش کردن شرایط بسیار سخت و طاقت فرسا پیدا کند و در بدترین و سخت ترین شرایط زندگی بتواند گلیم خود را با موفقیت از آب بیرون بکشد. جالب است بدانید تنها با نظریه "قانون جذب" است که آدمی می تواند به این توانایی فوق العاده در کوچ کردن ذهنی و روانی از نقطه نامطلوب به نقطه مطلوب و دوست داشتنی زندگی اش دست یابد و فکر خودکشی و توسل به مواد مخدر و تسلیم و ناامیدی را از سر بیرون کند. در ادبیات ما هم فراوانند شعرهایی از این دست که :
 
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
 
یا شعری مانند
 
از قیمت یوسف نشود یک سر مو کم
هر چند خریدار به بازار نباشد
 
حکایت از آن دارد که شخص سراینده این اشعار با تکیه بر قانونی شبیه قانون جذب هرگز خود را سزاوار شرایط خوار کننده و ذلیل ساز فعلی نمی داند و اصولا خود را از سیاره و دنیا و فضایی بسیار متفاوت می داند که به غلط اینجا گرفتار شده و دیر یا زود به خاطر نامه ای که به کاینات فرستاده باید به جایی که لیاقتش را دارد برود.
بنابراین در پاسخ این بدفهمی متداول در خصوص ناکارآمدی قانون جذب باید از مدعیان پرسید که آیا وقتی برای خواندن دعای باران در معبد جمع شدند با خودشان چتر هم آوردند! یعنی خودشان قبل از رسیدن به معبود و محبوب آرمانی خود ، تصور وصل و وصال را در ذهن خود تجسم کردند؟ اگر جواب منفی است و آنها همزمان  خدا و خرما را با هم می خواستند و نمی توانستند در ذهن خود تصور چشم پوشی و جدایی از اینجا و اقامت در آنجای آرمانی را تجسم کنند ، پس چگونه انتظار داشتند که کاینات بر خلاف ارتعاش آنها چیزی را به ایشان ارزانی دارد که هرگز آرزو نکردند.
معتقدان به قانون جذب می گویند وقتی عمر انسان به پایان می رسد و زمان چشم پوشی از بخش فیزیکی و یکپارچه وارد دنیای متا فیزیک شدن فرا می رسد. از انسان می پرسند چرا از قدرت بی نظیر و فوق العاده آرزو کن و جواب بگیر و قانون جذب در زندگی عادی خود استفاده نکرده اند و فقط از شرایط موجود خود نالیده اند و چشم به انتظار مرگ مانده اند؟

پیش فرض های قانون جذب



پیش فرض اول: اولین پیش فرض قبول این نکته است که ما موجودات فقط فیزیکی و مادی نیستیم. بلکه برعکس موجوداتی کاملا متافیزیکی و غیر مادی هستیم که این شکل و شمایل و هیبت فیزیکی ما  ادامه و امتداد بخش متافیزیک و ماوراء الطبیعه وجود ماست. یعنی مثل کوه یخی که بخش اعظم آن داخل آب قرار دارد و فقط بخش کوچکی از آن از آب بیرون زده و قابل رویت است ما هم باید با تمام وجود این موضوع را قبول داشته باشیم که مثل کوه یخ بخش اعظم هستی و وجود ما در فضای ماورالطبیعه و متافیزیک است و این بدن و جسم فیزیکی ما در دنیا فقط بخش کوچکی از آن است که در این دنیا و در این فضای زمان و مکان برای مدت محدودی آشکار شده است. نکته مهم این است که بپذیریم ما از بخش متافیزیک خود جدا نشده ایم و به آن کاملا وصل هستیم و همانطوری که درخت از ریشه آب می خورد انسان از باطن و نیتی که دارد باید بپذیریم که ریشه های وجودی ما همین الان در دنیای متافیزیک قرار دارد. اگر می خواهیم  قانون جذب را بفهمیم و درک کنیم و به کار ببریم قبول کردن این مورد ضروری است. در غیر اینصورت یعنی اگر وجود بخش متافیزیکی خود را منکر شویم  قانون جذب به هیچ وجه دیگر برایمان قابل فهم نخواهد بود ودر نتیجه هرگز نخواهیم توانست از امکانات آن بهره مند شویم.
 
پیش فرض دوم: دومین پیش فرض برای فهم و درک  قانون جذب این است که بپذیریم دنیا هر چه هست موج است و لرزش و ارتعاش. اگر راحت تر باشیم می توانیم به جای کلمه ارتعاش از کلمه نور هم استفاده کنیم. یعنی بگوئیم دنیا هر چه هست نور است. اما چون در تمام مباحث  قانون جذب از واژه ها ی ارتعاش و نوسان و لرزش استفاده می شود ما هم از همان واژه های مرسوم استفاده می کنیم و در عین حال همیشه هم این نکته را در نظر داریم که نوردر اکثر اوقات در فرهنگ و زبان ما بهتر از کلمه ارتعاش معنا می دهد.
اگر خوب دقت کنیم می بینیم که قبول ارتعاشی بودن و در نوسان بودن و به زبان ساده تر نظریه موجی بودن کل هستی آنقدرها هم دور از باور نیست. همه آنها که فیزیک دبیرستان را گذرانده اند خوب می دانند که صدایی که می شنویم از جنس ارتعاش و نوسان مادی است و قدرت بینایی ما به واسطه تابش و انعکاس امواج طیف نوری است و حتی در مقیاسی دیگر حس چشایی و بویایی و لامسه ما هم امواج عصبی و الکتریکی هستند که در بدن ما گسترش می یابند و به واسطه مغز امکان تفسیر و معناسازی این امواج را برای ما فراهم می سازند.
 
پیش فرض سوم: سومین پیش فرض وجود یک عقربه و ارتعاش سنج در درون وجود ما به نام "حس ششم" یا "دل" است. در  قانون جذب پا از موجی بودن و ارتعاشی بودن حواس پنجگانه فراتر گذاشته می شود و فرض براین است که کل هستی و کاینات از جنس ارتعاش و حساس به ارتعاش است و ما وقتی چیزی را تجسم می کنیم در واقعی ارتعاشی خاص و ویژه آن چیز را در درون دلمان تولید می کنیم که این ارتعاش برای کاینات قابل فهم و درک است. جالب اینجاست که در  قانون جذب به چشم و گوش و بینی و زبان و پوست به عنوان حس گر یا سنسور ارتعاش سنج نگاه می شود و گفته می شود که به غیر از این حواس پنجگانه ما یک حس دیگر هم داریم به نام "شور و هیجان و احساس درونی" که می شود حس ششم ما و به کمک آن می توانیم بفهمیم چقدر با هستی و کاینات هم ارتعاش و همصدا و همنوا و هم آهنگ هستیم.
یعنی همانطوری که وقتی پوست دستمان با یک فلز داغ تماس پیدا می کند و می فهمیم که نباید نزدیک شویم ، به طور مشابه هر وقت با حس ششم خودمان یعنی همان حس درونی فهمیدیم که حالتمان خوب و مثبت نیست مثلا افسرده و ناراحت و خشمگین و ناامید و .... هستیم بلافاصله باید درک کنیم که دروازه انتقال ارتعاش درون دل ما به سمت کاینات بسته شده است. شاید به جای حس گر درونی در فرهنگ خودمان استفاده از کلمه "دل و قلب"  بهتر ماموریت این حس گر شماره شش وجود انسان را توضیح دهد.
یعنی اگر می خواهیم ببینیم ارتعاشی که الان در وجودمان حاکم است با ارتعاشات همیشه خیر و مثبت کاینات هم آهنگ و هم فرکانس و هم نواست کافی است به دلمان مراجعه کنیم. اگر دل آشفته و دل نگران و دلسرد و ناامید بودیم باید بدانیم مشکلی وجود دارد. اما اگر دل آرام و دل شاد  و دل آسوده بودیم باید بدانیم که تمام دریچه های مابین ما و کاینات باز هستند و جریان حیاتی هستی و لطف و فیض خالق کاینات در درون وجود ما در گردش است و در نتیجه هر چه نیت کنیم فی الفور اجابتش را می توانیم به عینه و با تمام وجود خود نظاره گرباشیم.
الا بذکرالله تطمئن القلوب
همانا با یاد خدا دل ها آرام می شود
 
حال با پذیرش این سه پیش فرض بیائید  قانون جذب را به شکلی جدید تر و قابل فهم تر بیان کنیم.
 قانون جذب می گوید:" هر فکری که در ذهن ما تولید می شود یک ارتعاش تولید می کند. این ارتعاش اگر به مدت کافی در ذهن حفظ شود دامنه اش آنقدر زیاد می شود که می تواند از مرز آستانه قابل قبولی عبور کند و توسط کاینات جدی قلمداد شود. کاینات بلافاصله مشابه این ارتعاش را تولید می کند و چون در کاینات هر ارتعاش معادل یک واقعیت است در نتیجه چیزی فیزیکی در هستی برای این ارتعاش بلافاصله ایجاد می شود. در این مرحله فکر ما که ماهیتی ذهنی و غیر مادی دارد به یک واقعیت تبدیل شده است. حال باید این فکر واقعی شده مقابل ما ظاهر شود تا ما بتوانیم واقعی شده آن را به چشم ببینیم و از داشتن و حضور درکنار آن لذت ببریم. اینجاست که باید به کاینات فرصت دهیم آن واقعیت را با یک تاخیر زمانی به ما برساند . در تمام این مدت ما باید ارتعاش یکدست و یکپارچه و خالص خود را به صورت فکر و نیتی ثابت و ماندگار در وجود خود حفظ کنیم و حتی لحظه ای اجازه ندهیم فکری متضاد و مخالف با آن در وجود ما شکل بگیرد. چرا که به محض اینکه یک فکر مخالف وارد ذهن ما شد فورا ارتعاش مربوط به خود را تولید و ارسال می کند و به کاینات دستور جدیدی می دهد که چه بسا با دستور قبلی کاملا متضاد باشد.
در  قانون جذب به شدت روی این نکته تکیه می شود که ما چیزی به نام دفع ارتعاش نداریم. یعنی در  قانون جذب چیزی به نام "نه" و علامت نفی نداریم. به محض اینکه سمت نگاه دل ما متوجه چیزی شد و آن چیز توانست توجه و دقت ما را به خود جذب کند، حتی اگر آن چیز مورد علاقه و خواست ما هم نباشد ، اما بلافاصله در وجود ما ارتعاش مربوط به آن تولید و به کاینات گسیل می شود.
مثلا وقتی بگوئیم:"من ثروت و راحتی و رفاه می خواهم!" ارتعاش مربوط به فراهم ساختن شرایط ثروتمندی و توانگری برای ما در کاینات شکل می گیرد . اما اگر بگوئیم: "من فقر وبدهی را دوست ندارم! و اصلا نمی خواهم دچار ورشکستگی و کسر پول شوم!" با وجودی که گمان می کنیم مشغول "نه گفتن" هستیم اما در حقیقت با توجه کردن به موضوع فقروبدهی و ورشکستگی و نداری باعث می شویم که این چیزهایی که اصلا مورد علاقه ما نیستند در کانون توجه ما قرار بگیرند و ارتعاش مربوط به خود را از طریق وجود ما به سمت کاینات  ارسال دارند. اگر خوب توجه کنیم می بینیم که ما ندانسته با روی گرداندن  و نظاره صحنه های منفی و نامناسب ، به واقع مشغول وارد سازی این منفی ها به زندگی خود هستیم و اگر هشیار باشیم و ندای درونی دلمان گوش دهیم و بر قلبمان مهر نخورده باشد ، بلافاصله از حالت درونی نامناسب و مضطرب و پریشانمان باید فوری متوجه شویم که داریم مسیر اشتباه را طی می کنیم و توجه خود را به سمت نامناسب ها چرخانده ایم.
اینکه ملاک و مهم نیت درونی ما و سمت نگاه دل ماست نه چیزی که بر زبان می آوریم و این نکته مهم که ارتعاشات درونی ما به سمت کاینات فقط بر اساس چیزی که توجه و دقت خود را معطوف آن کرده ایم تولید می شوند. نکته بسیار مهم و در عین حال سودمندی است که به کمک آن می توانیم با جابجایی آگاهانه و دانسته و عمدی سمت توجه دل و فکر و ذهن و روحمان به سوی چیزهایی که می خواهیم ، در زندگی خود چیزهایی خلق کنیم و محیطی بسازیم که باب طبع دلمان باشد و باعث لذت و آرامش و شادی باطنی خود و اطرافیانمان شود.
 
اینکه قانون جذب بر اساس ارتعاش تولیدی در اعماق وجود ما کار می کند و کاری به شکل و شیوه تولید این ارتعاش ندارد برای ما به عنوان "خالق زندگی خودمان"  یک خبر فوق العاده خوب است. بر اساس این خاصیت ما می توانیم ارتعاش مورد نظر خودمان را از طریق تجسم و تصویر سازی ذهنی تولید کنیم و به جای اینکه خودمان را در شرایط واقعی قرار دهیم با تجسم شرایط دلخواه خودمان و شناور شدن کامل در آن شرایط تجسمی در درون خودمان امواج مربوط به آن شرایط را ایجاد کنیم و در نتیجه نقشه دقیق و کامل چیزهایی که می خواهیم را از طریق ارتعاشات یکدست و خالص  و بدون وجود ناخالصی های تجربیات واقعی به کاینات منتقل کنیم. همچنین با کمک کلمات مناسب و حساب شده و هدایت شده می توانیم جملاتی را در طول شبانه روز بر زبان آوریم که به هیچ وجه باعث نشوند موارد ناخواسته و منفی در کانون توجه ما قرار بگیرند و بدون خواست ما برای خودشان ارتعاش تولید کنند.
همچنین ما می توانیم خودمان را در فعالیت هایی درگیر کنیم که با انجام رفتارهایی خاص بدنمان قبول کند که در حال تجربه شرایط خاص و مورد علاقه خود است و به طور مستقیم با درگیر ساختن تمام وجود فیزیکی خود در بازی ها و فعالیت هایی "خوش ارتعاش و با نوساناتی مطلوب" ، ارتعاشاتی یکدست و یکپارچه و خالص و ماندگار و پایدار را به سمت کاینات ارسال کنیم.
 
 موضوعات مرتبط:


قانون جذب یا قانون یقین چیست؟



به جملات ، ضرب المثل ها و شعرهای زیر دقت کنید و ببینید آیا می توانید پیام پنهان در آنها را دریابید:

 

دوش بامن گفت پنهان کاردانی تیز هوش

وزشما پنهان نشاید کرد سرمی فروش

گفت آسان گیر برخود کارهاکز روی طبع

سخت می گیردجهان برمردمان سخت کوش

 

شعر بالا از حافظ است و بخصوص بیت دوم بیشتر مورد نظر ماست. معنای ظاهری و ساده این بیت می شود:

دنیا و هستی از روی طبیعت و ذات خود برای کسانی که آن را سخت و پیچیده فرض می کنند سختی و پیچیدگی بیشتری فراهم می سازد و برای آنها که امورات را ساده و حل شدنی و قابل عبور فرض می کنند شرایطی ساده و فارغ از هر گونه پیچیدگی و سختی مهیا می سازد.

یعنی هر طوری که با عالم و کاینات برخورد کنی همانطور جواب می گیری!

همینطور به جملات و مثل های زیر دقت کنید:

بخند تا دنیا به رویت بخندد!

مار از پونه بدش می آید ، در لانه اش سبز می شود!

کبوتر با کبوتر ، باز با باز -  کند همجنس با همجنس پرواز

درخت از ریشه اش آب می خورد آدمیزاد از باطنش

 

همینطور از حضرت علی (ع) نقل شده است که:

در امور زندگی خود تفکر کن،آرام باش، توکل کن و  سپس آستین ها را بالا بزن؛

خواهی دید که خداوند زودتر از تو دست به کار شده است.

و مولانا می گوید:

پس زبان همدلی خود دیگر است

همدلی از همزبانی خوش تر است

 

و از همه زیباتر در قرآن کتاب مقدس مسلمانان آمده است:

و قال ربکم ادعونی استجب لکم

پروردگار شما گفته است : مرا بخوانید تا خواسته هایتان را اجابت کنم و برآورده نمایم .

و در حدیث قدسی آمده است که خداوند می فرماید:

هر کس یک وجب به سوی من آید یک گام به سوی اوخواهم رفت و هرکس گامی به سوی من آید، دو گام به سویش برخواهم داشت و هر کس آهسته به سویم آید، شتابان به جانبش خواهم رفت.

اکنون دوباره جملات  بالا را یکبار دیگر بخوانید و ببینید آیا می توانید آن نکته ظریف و طلایی پنهان در لابلای این جملات را پیدا کنید؟

آنچه از این جملات دریافتید همان  قانون جذب یا قانون یقین است.  قانون جذب می گوید:

وقتی به چیزی فکر می کنی ، چه آن چیز را بخواهی و چه نخواهی ، همین فکر کردن وهمین  تمرکزکردن روی آن چیز باعث می شود که بلافاصله در بخشی از کاینات آن چیز واقعی شود!

این یعنی ما انسان ها در درونمان از یک قابلیتی برخورداریم به نام قدرت تبدیل فکر و نیت به اشیا و اتفاقای حقیقی و واقعی و فیزیکی!

 

 قانون جذب از سه قسمت اساسی تشکیل شده است:

قسمت اول: خواستن و طلب کردن است که فقط با یک کلمه بر دل راندن و متوجه موضوعی شدن بدون اینکه حتی آن کلمه برزبانمان جاری شود صورت می گیرد. این قسمت در اختیار ماست.

قسمت دوم : واقعی سازی موضوع طلب شده و به بیانی اجابت فوری دعا توسط هستی و کاینات است که ما اصلا نباید نگران چگونگی تحقق آن و هزینه و زمان و شیوه و روش به واقعیت پیوستن طلب خود باشیم. نظام کاینات به گونه ای طراحی شده است که به محض طلب چیزی از سوی ما آن را واقعی و محقق کند. این قسمت در اختیار ما نیست و همه چیز آن را باید به کاینات واگذار کرد. وظیفه ما فقط این است که بدانیم چنین اتفاقی حتما می افتد که حتی اگر قبول نداشته باشیم هم این اتفاق به خودی خود می افتد چرا که در خلقت ما انسان ها این قابلیت به صورت ذاتی وجود دارد.

قسمت سوم: این قسمت فرق بین آدم های مستجاب الدعوه و آدم های موفق و آدم های شکست خورده را مشخص می کند. در واقع ما آدم ها باید در عملی شدن و واقعی بودن دو قانون قبلی کمترین شک و تردیدی نداشته باشیم. کمترین شک و دودلی باعث می شود که بلافاصله طلب و آرزوی جدیدی به کاینات ارسال شود و طلب و درخواست قبلی را ضعیف یا خنثی سازد و از بین ببرد. هر چه میزان شک و تردید ما نسبت به اجرایی بودن و درست بودن دو قسمت اول و دوم بیشتر باشد زمان دیدن آرزو برای ما کمتر است. اگر بخواهیم مناسب فرهنگ و ادبیات آشنای خودمان این قسمت را توضیح دهیم باید بگوئیم که هر چه یقین و اعتماد قلبی ما به درستی و پایداری و ثبات دو قسمت اول محکم تر و استوارتر باشد فاصله زمانی بین درخواست و اجابت آرزوها و افکار ما کمتر است.

به همین خاطر است که ما ترجیح می دهیم به جای کلمه " قانون جذب" از عبارت آشناتر "قانون یقین" استفاده کنیم. اما چون عبارت " قانون جذب" جای خود را در کلام مردم دنیا باز کرده است ما از عبارت  قانون جذب نیز استفاده خواهیم کرد.

 

رسیدن به مرحله پذیرش قلبی درستی  قانون جذب

برای اینکه  قانون جذب توسط تمام اجزای وجود ما به طور کامل پذیرفته شود و ما به این  علم برسیم که مرغ آمین حتما بالای سرما پرواز می کند و به محض اینکه نیت چیزی را در دل بگردانیم فی  الفور و به طور برق آسا آن را برای ما مهیا می سازد. برای اینکه به این مرحله از یقین و اطمینان کامل برسیم و  قانون جذب را با تمام پوست و گوشت و استخوان خودمان باور کنیم. باید قبل از آن چند پیش فرض را به طور کامل و بدون هیچ تردیدی بپذیریم.

موضوعات مرتبط:


قانون اعجاب آوری به نام قانون جذب


امروز صحبت از قانونی است که این روزها سروصدای بسیاری در کل جهان به پا کرده است. نام این قانون " قانون جذب " است که معادل انگلیسی آن می شود Law OF Attraction و شما می توانید با تایپ این کلمات در یک موتور جستجوی اینترنت مثل گوگل به صدها هزار مطلب و فیلم و سخنرانی در خصوص این چندکلمه به ظاهر ساده اما فوق العاده پر طرفدار دسترسی یابید. حتی آنقدر تعداد استفاده از این کلمات در زبان انگلیسی زیاد شده است که خیلی ها از حروف مخفف LOA به جای آن استفاده می کنند.در واقع بعد از تولید و نمایش فیلم راز یا Secret در سراسر جهان ، بسیاری از آدم های عادی متوجه این قانون شدند و تازه فهمیدند که می توانند بر اساس این قانون خیلی از تجربیات خود را توجیه و معنا کنند و با دیگران در مورد آنها صحبت کنند و از همه مهم تر با کلام و جملات و ادبیاتی مشترک به دیگران و بخصوص فرزندان و کسانی که دوستشان دارند منتثل کنند.آن رازی که در فیلم "راز" گفته می شد همین قانون جذب است که ده ها سال پیش در کتاب ها و نوشته ها و آموزش های استادان معرفت و موفقیت به همین عنوان قانون جذب معرفی و تشریح می شد. و این نشان می دهد که استفاده از رسانه ها و ابزارهای جدید برای انتقال مفاهیم و آموخته های معرفتی و موفقیتی چقدر می تواند کارساز و اثرگذار باشد.

بگذریم. در اینجا اصلا نمی خواهم موضوع را خیلی پیچیده تشریح کنم چرا که به قول آن مثل معروف اگر نتوانیم یک موضوع سخت را به زبان ساده بیان کنیم ، آن موضوع را نفهمده ایم. و من این جمله را کامل می کنم و ومی گویم اگر نتوانیم موضوعی سخت و پیچیده را به ساده ترین زبان ممکن آموزش دهیم اساسا در آموزش دچار مشکل می شویم و  نمی توانیم به خوبی  آن موضوع را به بقیه یاددهیم و بفهمانیم.

خوب بیائید ببینیم حرف حساب این "قانون جذب" چیست؟

قانون جذب می گوید:"هر چه فکر کنی همان می شود." این جمله خیلی آشناست نه!؟ چند بار در نوشته ها و سخنرانی های استادان موفقیت این جمله را شنیده اید!؟ خیلی ، نه!؟ بیائید بعضی از  شکل های معرفی قانون جذب را که به زبان های مختلف بیان می شود را به طور خلاصه  با هم مرور کنیم:

·        یخ های قطبی را دیده اید!؟ بخش کمی از آن از آب بیرون زده و بیشترین بخش های آن زیر آب از نظرها پنهان است!؟ ما آدم ها این بدنی که داریم آن قسمتی است که در دنیا ظاهر شده و همین الآن ما صاحب بخش بسیار بزرگی هستیم که از نظرها پنهان است اما چه بخواهیم و چه نخواهیم این نادیدنی بخشی از وجود ماست. به زبان دیگر ما انسان ها ادامه یافته فیزیکی و فرم مادی چیزی هستیم که در ذات خود غیر فیزیکی و غیر مادی است. قانون جذب قانونی است که آن بخش یخ زیر آب را هم به کار می گیرد.

·        الان در چه شرایطی هستی! خوشبختی یا نه مشکلات فراوانی داری؟! اطرافیان ات زیاد رفتار و اخلاق ایده آل تو را ندارند و یا نه فوق العاده اند ومنبع واقعی  امید و انرژی تو در زندگی محسوب می شوند؟ خلاصه هر چه داری و نداری ، حتی همین بدنی که داری و فرم عضلات و تیپ و هیکل و پوست و دندان و خلاصه هر چه هست چیزی است که تو خودت انتخاب کرده ای !!؟ بله دوست من درست شنیدی! آشی که می خوری آش کشک خاله نیست! آشی است که خودت برای خودت پخته ای!

·        آدم خلاق چه کار می کند؟ خوب خلق می کند! چه چیزی را؟ هر چیزی که بخواهد! تو هم یک خالق هستی . چه جوری خلق می کنی !؟ خیلی ساده با فکری که می کنی!؟ هر چه که فکر کنی بلافاصله در گوشه ای از این هستی خلق می شود و تو اگر دائم و پیوسته به آن فکر کنی ، این چیزی که خلق کرده ای به تو نزدیک می شود و کم کم تمام بخش های زندگی تو را فرا می گیرد. بعد از مدتی تو می بینی در محاصره چیزی قرار گرفته ای که قبلا به کوچکی و ناچیزی یک فکر و خیال بیش نبوده است. و تازه آن موقع است که می فهمی فکرهای تو ، حتی آن افکار ریزو ساده و بی اهمیت چقدر مهم و تاثیر گذار بوده اند.و حرف هایی که در مورد دیگران بر زبان می آوردی  یا راجع به آنها فکر می کردی ،تا چه اندازه روی زندگی الآن و آینده تو و اطرافیان ات اثر می گذاشته است.

·         هر چیزی که بتوانی تصور کنی مال توست. مال توست که آن را انجام دهی ، آنگونه باشی یا صاحبش باشی! تو فقط کافی است تصور کنی و روی این تصورات ثبات و استمرار داشته باشی! می بینی از دل ناکجا آبادی که هرگز نمی فهمی این تصور واقعی می شود و تو مالک آن می شوی.

·        خوب گفتیم که تو ای انسان خالق بزرگی هستی. می خواهی ببینی همین الان داری چه چیزی خلق می کنی ؟ خیلی ساده است! ببین به چی فکر می کنی! فکرهایی که برای فکر کردن انتخاب می کنی در دنیای واقعی یک ما به ازا و همزاد دارند و آن همان چیزی است که تو باعث خلق اش می شوی.

·        تو چه آدم بدی باشی چه آدم خوبی باشی! هستی و کاینات اوامر و فرمایشات تو را به دیده منت اجرا می کند. حتی لازم نیست خواسته ات را برزبان آوری! همین که نیت می کنی و فکر آن را در سرت می چرخانی ، بلافاصله زمین و زمان به هم می پیچند تا شکل واقعی و قابل حس و تجربه فکرت را مقابل چشمانت قرار دهند تا بفهمی نباید همینطوری بیخودی به هرتصویری خیره شوی و هر چیزی را گوش دهی و هر کلمه ای را بگویی و هر فکری را در سر بپرورانی! برای هر انسانی یک کارخانه بزرگ به عظمت هستی و کاینات وجود دارد که ورودی این کارخانه فکر و خیال و تصور آن انسان است و خروجی اش واقعی شده و به واقعیت پیوسته و شکل تحقق یافته آن فکر و خیال در دنیای واقعی!

·        زیاد جوش نزن و سعی نکن متفاوت باشی. در همین حالت طبیعی خودت که هستی آرام و آسوده باش. همه چیز کاینات به خیر و صلاح تو رخ می دهد و هیچ چیز و هیچ اتفاقی در این عالم علیه تو و به ضرر تو رخ نمی دهد.

·        هر انسانی می خواهد به لذت و شادی و کیف و خوشی و سرور برسد. چه کار می کند؟! به راه هایی فکر می کند که او را به این لذت برساند. این راه ها چگونه خلق می شوند و بین او و چیزی که قرار است به آن برسد قرار می گیرند و به زبان ساده سازنده این جاده ها چه کسی است!؟ جواب خیلی ساده است. سازنده جاده ای که هر انسانی را به چیزهای لذت بخش و شادی آفرین زندگی اش می رساند خود همان آن انسان است و او اینکار را به فکر کردن روی چیزی که می خواهد خلق می کند. خوب به این موضوع دقت کنید. شما می خواهید به چیزی در آنسوی کوه ها برسید. برای اینکار به جاده و راهی برای گام نهادن نیازدارید. این جاده را باید خودتان خلق کنید! چطوری !؟ با فکر کردن روی آن مقصد! ساده است نه؟

·        هر چه روی خوشی و لذت و شادی و سرور رسیدن به چیزی که برایت فرح بخش و آرام بخش است بیشتر تمرکز کنی به همان نسبت اعمال قوی تری از تو سرمی زند و تو پول و هزینه بیشتری برای آن تولید و صرف می کنی. هر چه تمرکزت روی چیزی که می خواهی کمتر شود ، تلاش ات کمتر می شود و هزینه ای که برای رسیدن به آن چیز صرف می کنی کمتر می شود. اگر می بینی دیگر حال و حوصله وقت گذاشتن و تلاش و تعقیب آرزوهایت را نداری فورا به دنبال دلیلی برای کم شدن تمرکزت روی آن چیز بگرد.

·        موقع مرگ آدم لازم نیست که حتما با درد و رنج و ناراحتی این دنیا را ترک کند. تو می توانی بدن مادی ات را به وقت لازم با آرامش و راحتی و بدون هیچ درد و رنج و عذابی ترک کنی. در واقع تو هرگز نمی میری ! تنها اتفاقی که می افتد این است که تو به وقت مقرر تصمیم می گیری پوست بیاندازی و قالب دیگری را برای حیات انتخاب کنی. این موجودی که پوست می اندازد و قالب عوض می کنی همان تکه بزرگتر یخ است که در این دنیا زیر آب پنهان شده و ما نمی بینیم.

 

جملاتی که برایتان گفتم خیلی هایش آشنا بودند نه!؟می دانید چرا!؟ چون اینها همان معنا های مختلف قانون جذب اند که به شکل های مختلف بیان شده اند. درست شبیه جواهری زیبا در وسط اتاقی که این اتاق هزاران پنجره دارد و هر کسی از یک پنجره به این جواهر می نگرد و آن را ازدید خودش و در واقع به خاطر زاویه دید خاص پنجره ای که به جواهر خیره شده معنا می کند. پس نتیجه اینکه "قانون جذب" باید چیز بدردبخور و جالبی باشد که انسان های موفق اینقدر روی آن کار کرده و کار می کنند و به شکل های مختلف آن را بیان می کنند واین معناها تمامی هم ندارد و هر روز هم به شکل ها و جلوه های جدیدتری معرفی و معنا می شود.

دوباره به کلمات "قانون" و "جذب" در "قانون جذب" دقت کنید. وقتی می گوئیم "قانون" معمولا خیلی ها یاد قوانین علمی و بخصوص قوانین فیزیکی می افتند. چیزهایی مثل قانون  ثقل یا جاذبه که فرمول ریاضی خاص خود را دارد و دانشمندان به کمک این قانون موشک و سفینه به فضا می فرستند و افتادن یک سیب را از بالا برجی بلند لحظه به لحظه تحلیل می کنند. یک قانون فیزیکی مثل قانون ثقل تکرارپذیر است. یعنی چه در ایران آن را آزمایش کنیم و چه در آن طرف دنیا ، اگر ضرایب و فرمول ها را درست و طبق الزامات قانون به کار بگیریم ، هر دو جا یک جواب واحد می گیریم. حتی اگر هزاران بار هم این آزمایش را تکرار کنیم. چه پیر باشیم ، چه جوان. چه سیاه باشیم چه سفید و حتی چه بی سواد باشیم و چه دانشمند و عالم . در هر حالتی قانون ثقل یا جاذبه کار می کند و جواب هم می دهد. وقتی هم می گوئیم "قانون جذب " منظورمان هم دقیقا چیزی شبیه همین قانون های فیزیکی تکرارشدنی و ثابت هستند. یعنی اینکه هر طوری باشیم این قانون درست کار می کند و جواب می دهد. این یک نکته خیلی مهم است که یکبار برای همیشه باید بگوئیم و خیالمان را از بابت آن راحت کنیم.

نکته دوم در مورد کلمه "جذب" در "قانون جذب" است. این جذب برای خیلی ها قابل تصور نیست. یعنی وقتی برایشان گفته می شود که به چیزهای بد فکر نکن چون به سمت زندگی تو جذب می شوند این حرف برایشان خنده دار و حتی بی معناست. آنها می گویند من که به چیز بد نخ نبسته ام که آن را به سمت خودم بکشانم . دارم به آن فکر می کنم.فقط همین !؟ و ازاین نکته کلیدی غافلند که این فکری که داری می کنی همان نخی است که نمی بینی! ما با فکر به چیزهایی که می خواهیم یا نمی خواهیم نخی نامریی قلاب می کنیم و بعد با تمرکز روی آن فکر ، درست مثل ماهیگیری که با قلاب ماهی را از اعماق نادیدنی آب بیرون می کشد ما هم چیزی که راجع به آن فکر می کنیم را از اعماق کاینات به سمت خود می کشانیم. اگر فکرت خوب باشد این ماهی خوردنی و لذیذاست. اگر فکرت بد باشد یک قورباغه یا چه بسا کوسه ماهی و شاید تمساح به سردیگر نخ فکرت وصل شود و به سمت تو بیاید. اگر تمساح و سوسمار نمی خواهی نخ را پاره کن! چطوری به آن دیگر فکر نکن و به جایش به ماهی خوردنی و زیبایی که دوست داری فکر کن. نخ که پاره شود سوسمار و قورباغه هایی که دوستشان نداری ، در سطح آب و شاید اطراف تو شناور می شوند ولی دیگر به تو کاری ندارند. آنها هیچ وسیله ارتباطی برای رسیدن به تو ندارند. چون نخی دیگر وجود ندارد که آنها را به تو برساند. و این یعنی تو در بین آدم هایی که منفی اند و دائم از سوسمار و تمساح و وزغ و خرچنگ حرف می زنند و می نالند ، شاد و خرم زندگی می کنی و اتفاقا هم هیچ کدام از این موجودات ناخواستنی سرراهت سبز نمی شوند. و برعکس هرچه ماهی طلایی و سفید و قزل آلا و خوشمزه و خوردنی است دوروبرت پرسه می زنند.

برای همین است که نباید به انتهای عبارت "قانون جذب" یک کلمه ای مثل خوشبختی را اضافه کرد و گفت "قانون جذب خوشبختی"! چرا که با اینکار "قانون جذب" را محدود کرده ایم و خود را از دیدن "قانون جذب بدبختی " محروم ساخته ایم. قانون جذب چیزی شبیه آهن ربا و مغناطیس است. آهن ربایی که این بار به جای جذب مواد آهنربایی و مغناطیسی ، هر چیزی را در زندگی به سمت شما جذب می کند. هم خوشبختی و هم بدبختی و هم مخلوطی از آنها و هم هر حالتی دیگر که تو انتخاب کرده باشی.


موضوعات مرتبط:


کار های مهمی که افراد موفق شنبه صبح ها انجام میدهند


اولین ساعات شروع یک هفته جدید اهمیت فراوانی دارد.

افراد موفق به خوبی اهمیت آنرا درک کرده اند و میدانند چطور از این چند ساعت طلایی بهترین استفاده را ببرند.

شما اگر بتوانید هفته را به خوبی شروع کنید، ناخودآگاه تمام هفته تان سرشار از اتفاق های خوب و همراه بابهره وری بالا خواهد بود. شما میتوانید یک هفته را با انجام کارهایی که افراد حرفه ای انجام میدهند شروع کنید و با نهایت اعتماد به نفس، نشاط و رویدادهای مثبت طول هفته را سپری کنید و یا میتوانید اولین ساعات شروع هفته را با افکار و عادات نادرست عامل بدترین هفته کنید.

افراد موفق به خوبی اهمیت این ساعات حساس شروع هفته را درک کرده اند و با اتخاد چند عادت ساده اما به شدت مهم و کاربردی از روزهای باقی هفته نهایت استفاده را ببرند؛ شما نیز میتوانید این عادات و کارها را در ساعات اولیه اول هفته یعنی شنبه صبح ها انجام دهید تا در طول هفته کاملا با انرژی و با نهایت حد بهره وری روزهایتان را مثبت و مفید سپری کنید :

13 کاری که افراد موفق شنبه صبح ها انجام میدهند :

 

1. زودتر از خواب بیدار میشوند و ورزش میکنند :

این کار باعث میشود جریان خون شما شروع به فعالیت کند و به تمام نقاط بدنتان به حد نیاز خون رسانی انجام شود و بدنتان به حالت هشیاری و آمادگی کامل درآید و یک مزیت برای شروع یک هفته فوق العاده عالی شود. زیرا بدنتان شروع به تولید اندروفین میکند و باعث میشود شما اوضاع ذهنی خوب و خوشی داشته باشید.

 

2. یک صبحانه مقوی و سالم میخورند :

یک صبحانه عالی نه تنها باعث میشود دیرتر احساس گرسنگی کنید هنگام ظهر، بلکه در طول روز نیز نیاز شما را به غذا کمتر میکند زیرا نیاز بدن را به مواد مورد نیاز را برای تولید سوخت کافی در ابتدای روز با خوردن یک صبحانه سالم و مقوی رفع کردید. پس یک روز عالی با تمرکز بیشتر بر روی کار شروع خواهید کرد تا نهار ظهر.

 

3. زودتر به سرکار میرسند :

افراد موفق شنبه صبح ها زودتر از دیگران به سرکار میروند. فرقی نمیکند کارمند باشند یا کارآفرین به هر حال کارهایی در طول هفته برای انجام وجود دارد که باید شنبه صبح اول هفته آنها را سازماندهی و برنامه ریزی کرد تا در طول هفته طبق برنامه پیش روند و از زمانشان به خوبی استفاده کنند.

هر ساعت برنامه ریزی ,حداقل یک روز (24) ساعت زمانی که به کاری اختصاص میدهید صرفه جوبی میکند.

 

4. میز و پرونده هایشان را مرتب میکنند :

بسیار بهتر از این کار را پنج شنبه و ساعت آخر کارتان انجام دهید، اما اگر انجام ندادید شنبه صبح اولین کاری که باید انجام دهید دسته بندی پرونده ها و مرتب سازی میز کارتان است.
تمام پرونده ها، شماره هایی که باید تماس بگیری، نامه هایی که باید بنویسید و … را اولویت بنده و سازماندهی کنید تا در طول هفته به خوبی و طبق برنامه پیش روید و زمانی را صرف دسته بندی و مرتب سازی میز کارتان نداشته باشید.

 

5. زمانی را برای کارهای غیر منتظره اختصاص دهید :

افراد موفق به خوبی از پیشآمد های غیر منتظره در اول هفته آگاه اند. آنها میدانند همیشه رئیس, همکار, شریکشان کاری را از هفته پیش یادش رفته و این هفته به اضطرار از شما خواهش میکند تا آنرا سریعا به او تحویل دهید.

پس زمانی را حتما به کارهای غیر منتظره اختصاص دهید تا کاملا آمادگی پیشین را داشته باشید.

 

6. به تیم و رئیس شان خوش آمد میگویند :

این یکی از با اهمیت ترین کارهای این لیست است که باید حتما شبنه صبح ها طبق عادات افراد موفق شما نیز آنرا انجام دهید.
یک تیم کاری همیشه نیاز به یک حامی دارد. حامی تیم باید یک انرژی و انگیزه کافی برای شروع هفته کاری را به تیم بدهد. اگر شما عضو تیمی هستید باید این مسئولیت را به عنوان یک فرد موفق قبول کنید و ابتدای هفته را با یک خوش آمد گویی گرم به همکاران و افراد تیم تان و با چند جمله انگیزشی سوخت آنها را برای طول هفته تامین کنید.

 

7. لیست کارهایی که باید طول هفته انجام دهند و اهداف هفتگی شان را بروز میکنند :

برنامه ریزی یعنی داشتن اولویت در انجام کارها.
شما به عنوان یک فرد حرفه ای باید همیشه لیست اهداف هفتگی داشته باشید و یک لیست دیگر برای کارهایی که باید در روز انجام دهید. کارهایی که باید در روز انجام دهید باید نتیجه آنها باعث شود شما به اهداف هفتگی تان نزدیک شوید.

پس هر هفته، شنبه صبح لیست کارهای روزانه و اهداف هفتگی تان را بروز کنید تا بدانید قرار است در این هفته به کجا بروید و چطور به آنجا برسید.

 

8. موفقیت های بدست آمده در هفته جاری را تصور میکنند :

افراد موفق به خوبی از قدرت فکر آگاه اند و از ان به نفع خودشان استفاده میکنند.
افراد موفق میدانند که هر تصویر سازی ذهنی باعث میشود در ناخودآگاهشان تصویری ثبت شود و در آنجا حفظ شود که یک راهنما برای انجام کارهایی شود که به آن تصویر برسند.

این مطلب و این مطلب برا بخوانید.

 

9. چالش های سخت تر را اول انجام میدهند :

به زبان ساده : قورباغه را ابتدای هفته قورت میدهند.
قورباغه به معنای سخت ترین چالشی است که در طول هفته دارند. بعد از تعیین اهداف مشخص میشود که سخت ترین وظیفه ای که باید انجام دهند تا به اهدافشان برسند چیست. پس آنرا درست در اول هفته کاری یعنی روز شنبه انجام میدهند. زیرا میدانند بیشترین انرژی و انگیزه را در ابتدای هفته دارند ،پس آنرا برای سخت ترین چالش هفتگی شان استفاده میکنند.

 

10. نهایت سعی شان را میکنند تا لبخند بزنند :

شاید اصلا به آن فکر نکردید، اما یک لبخند جانانه میتواند انرژی ای به شما بدهد که حتی تصور آنرا هم نمیکردید. یک لبخند از اعماق وجودتان به شدت مسری است و میتواند به همکاران و تیمتان سرایت کند. شما با یک تیم شاد و با انرژی بهتر کار میکنید تا با یک تیم خسته و افراد منفی نگر

 

11. قادرند از کلمه “نه” استفاده کنند :

در ابتدای هفته ،سخت ترین کار رهایی حواس پرتی هایی است که در طول روز گریبان گیر شما خواهند شد. این حواس پرتی میتواند راننده تاکسی شما باشد، ایمیل های تبلیغاتی باشد و یا مطالب وقت گیر شبکه های اجتماعی… شما باید به خوبی به مهارت “نه” گفتن به حواس پرتی ها مسلط باشید (اینجا را بخوانید)

 

12. متمرکز باقی می مانند :

افراد موفق ذهنشان را درگیر کارهایی که جمعه یا پنج شنبه انجام دادند نمیکنند. آنها میدانند کارهایی دارند که به تمرکز حواس نیاز دارد تا در زمان مناسب تمام شوند پس نهایت تمرکزشان را بر روی کارشان میگذارند و اجازه نمیدهند افکار و تصوراتشان مانع تمرکز حواس آنها شود.

 

13. همچنان میدانند که روز یکشنبه نیز وجود دارد :

همه ی افراد میدانند که کار امروز را نباید به فردا افنکند !
اما بعضی اوقات شما با سخت کار کردن برای انجام یک کار به خصوص در روز شنبه تمام انرژی و انگیزه تان را در همان روز تمام میکنید و در نهایت کار مورد نظر نیز شاید تمام نشود و یا به خوبی آنچه میخواستید تمام نشود. پس زیاد حساس نشوید و اگر احساس کردید کاری زیاد وقت شما را میگیرد آنرا به چند کار کوچک در طول هفته تقسیم کنید. یکشنبه، دوشنبه، سه شنبه و … نیز هستند و میتوانید از آنها استفاده کنید.

5 راه ساده برای جذب پول و ثروت از طریق قانون جذب


#1. تصور کنید بیش از حد نیازتان پول دارید و در حال خرج کردن آن هستید :

اگر در زندگی پول کافی ندارید، به احتمال زیاد اکثر تصورات شما نیز در حال تصویر سازی عدم وجود پول است. شاید دقیقا عدم داشتن پول را تصویر سازی نکنید اما زیاد نگران پول باشید و یا از بطن وجود در مورد هر اقدامی ابتدا به شرایط مالی تان فکر کنید.

اگر میخواهید جریان ورودی پول را به زندگیتان هموار کنید باید دقیقا برعکس عمل کنید :

·         تصور کنید بیش از حد نیاز پول دارید

·         تصور کنید بیش از حد نیاز پول خرج میکنید

·         و احساس کنید. تمام لذتی را که داشتن پول و خرج کردن بدون هراس آن دارید را احساس کنید.

 

جهان هستی فرق بین تخیلات و خاطرات شما را نمیداند. اکثر افراد هنگام تصویر سازی و تخیل کردن مدام از تصاویری که در حافظه شان هست استفاده میکنند ، از تجربیات گذشته شان، از احساسات فعلی شان… این غلط است شما باید هرآنچه را دوست دارید تصویر سازی کنید، تخیل کنید. دنیا به آنچه که در ذهنتان تشکیل میشود پاسخ میدهد، اختلاف بین تصویر واقعی و تخیلی را نمیداند.

پس اگر تا به حال پول زیادی نداشتید از فکر کردن و تخیل کردن در مورد پول زیاد هراس نداشته باشید. از تصویرهایی که میسازید لذت ببرید.

 

#2. شکرگزار پولی که دارید باشید :

شکرگزار پولی که در حال حاضر دارید باشید و اینکه چه نقشی در زندگی شما دارد، برای مثال :

·         غذایی که تهیه میکنید

·         نوری که پول پرداخت قبوض را دارید

·         اجاره ای که میپردازید

·         پول لباس هایی که دارید و

قدردان چیزهایی که دارید ،بودن به معنی این است که به خدا و کائنات اعلام میکنید از چیزی که دارید راضی هستید و باعث میشود ارتعاشات هماهنگ بیشتری با همان فرکانس ساطع کنید و در نتیجه تمام چیزهایی که جذب شما یا شما به آنها جذب میشوید ارتعاشاتی هماهنگ خواهند داشت : پول، سلامتی، شادی و

 

#3. وانموند کنید که دریافت کردید :

حتی اگر هیچ پولی ندارید، تا زمانی که قابلیت فکر کردن دارید ،میتوانید ارتعاشات پول و ثروت را فعال کنید با وانمود کردن به اینکه شما تمام آنچه را تصور میکنید را دریافت میکنید. شما باید باور کنید و بعد چنان وانمود کنید گویا آنها را دریافت کردید.

·         وانمود کنید یک میلیاردر هستید، زمانی که قدم میزنید، مسواک میزنید یا حتی سیب میخورید (یک فرد میلیونر چطور مسواک میزند؟ راه میرود؟ میوه میخورد؟ و …)

·         وانمود کنید یک فرد میلیونر هستید و یک کارت اعتباری با 100 میلیارد پول در آن به خرید لباس میروید. به گران قیمت ترین مغازه ها بروید، زمانی را صرف دیدن لباس هایی که دوست دارید بکنید (اصلا به قیمتش فکر نکنید، باید وانمود کنید هرچقدر پولش باشد شما آن مقدار را دارید) حتی شده آنها را پرُو کنید.

·         وانمود کنید شما یک میلیاردر هستید، به بنگاه معاملات ماشین بروید و یک چرخی در نمایشگاه بزنید، ماشین هایی که دوست دارید بخرید را نگاه کنید، از صاحب آنجا اجازه بخواهید که بنشینید پشت فرمان ماشین، احساس کنید میتوانید آنرا بخرید

 

شما زمانی که وانمود میکنید به کائنات ارتعاشاتی ساطع میکنید که حاوی اطلاعاتی همچون “من لیاقت این ارتعاش را دارم…” و کائنات نیز آنرا به شما میدهد. اما هرچقدر اگر تصویر سازی کنید و بخواهید اما زمانی که از یک مغازه گران قیمت لباس فروشی عبور میکنید به خودتان ناخودآگاه بگویید اینجا جای ما نیست…” کائنات نیز آنرا دریافت میکند و به آن پاسخ میدهد

 

#4. هرآنچه را که پس از بدست آوردن احساس خواهید کرد، الان احساس کنید :

از خودتان بپرسید : اگر به شرایط مالی ایده آلتان دست پیدا کنید، چه احساسی خواهید داشت؟ آیا احساسِ

·         آزادی

·         امنیت

یا هرچیز دیگری خواهید داشت؟
زمانی که توانستید احساسات پس از داشتن را احساس کنید، هرکاری میتوانید انجام دهید تا آن احساسات را در روز بیشتر داشته باشید. تصویر سازی کنید، به محله های ثروتمندان بروید و قدم بزنید یا هرکار دیگری.

شما باید احساسات را جدی بگیرید زیرا منبع اصلی دریافتی های زندگی تان است

 

#5. بازیگوش باشید

نباید در مورد پول خیلی جدی باشید و آنرا جدی بگیرید. احساس کنید پول دوست شماست، شما را دوست دارد و شما هم او را دوست دارید. نباید در مورد پول احساس یک شی کمیاب داشته باشید.

درباره زندگی رویاییتان که سرشار از پول و ثروت است فکر کنید و آنرا در قالب یک سناریو بنویسید که یک روزتان چطور خواهد بود از صبح تا شب (حتما مکتوب کنید)

بازی های که در مورد پول است را بازی کنید (نه به صورت شرطی یا قمار بلکه منظور پول غیرواقعی مانند بازی های چند نفره مونوپلی)

بیشتر راجع کارهایی که مایلید با پول انجام دهید صحبت کنید (نه کارهایی که فکر میکنید پول ندارید برای انجام آنها اقدام کنید)

 

شما میتوانید میتوانید تمام کارهایی که در این مقاله گفته شد را برای بالا بردن ارتعاشات جذب پولتان انجام دهید. هدف اصلی تنظیم فرکانس بر روی دریافت پول و باز گذاشتن دریچه ورودی پول به زندگی است. نکته قابل توجه ای که باید به آن دقت کنید : هرکاری که به نظرتان سخت است انجام ندهید… تنها کارهایی که از انجام آن لذت میبرید را انجام دهید

 

 

 موضوعات مرتبط:



درباره ازدواج سفید یا همباشی چه می دانیم؟


(( اردواج سفید )) یا (( همباشی )) سبکی از زندگی غربی است که در برخی شهرهای بزرگ کشور بویژه تهران بزرگ در حال رشد است و چون نامی از…

(( اردواج سفید )) یا (( همباشی )) سبکی از زندگی غربی است که در برخی شهرهای بزرگ کشور بویژه تهران بزرگ در حال رشد است و چون نامی از دو نفر در شناسنامه هر دو شخص ثبت نمی شود به این نام (( ازدواج سفید )) معروف شده است که متاسفانه در بسیاری از موارد از ادواج سفید حتی خطبه عقد هم جاری نمی شود .

ازدواج سفید چیست

بسیارى از کارشناسان کاهش نرخ ازدواج، رواج ازواج سفید ((همباشى)) و پدیده‌‏ى نوظهور تجرد قطعى را ناشى از عواملى چون تغییر و تحول در الگوهاى رفتارى و سبک زندگى، اعتقاد به داشتن زندگى آزاد و بدون تعهد دایمى، ادامه‏‌ى تحصیل و ارتقاى موقعیت زنان، تغییر شرایط اجتماعى و مشکلات اقتصادى مى‏‌دانند.
البته برخى کارشناسان معتقدند درباره‏‌ى رواج همباشى یا ازدواج سفید نباید اغراق کرد و باید در ابتدا با یک کار میدانى مشخص شود که این نوع زندگى چه تعداد خانواده‏‌ها را در بر مى‌‏گیرد. صرف این‏که حرف و حکایت در مورد آن زیاد است نمى‏‌توان به این نتیجه رسید که با سونامى ازدواج‏‌هاى غیررسمى روبه‏‌رو هستیم و صرف مطرح‏ شدن این موضوع در رسانه‌‏ها و شبکه‏‌هاى خبرى و اجتماعى دلالتى بر رواج عینى این موضوع در سطح جامعه ندارد.
البته این دسته از کارشناسان، دورى از خانواده و نبود تفاهم و برقرارى ارتباط مناسب میان فرزندان و والدین را یکى از عوامل مهم روى ‏آوردن برخى از جوانان به همباشى مطرح مى‏‌کنند. این کارشناسان معتقدند نبود رابطه‏‌ى تفاهمى و عاطفى میان والدین و فرزندان، نبود توانمندى و حوصله و وقت والدین براى تعامل با فرزندان ازجمله دلایل انتخاب این شیوه از زندگى از طرف فرزندان یا به عبارتى انتقام بچه‏‌ها از پدر و مادر است. البته در کنار تمام این مؤلفه‏‌هاى روانشناختى باید گفت قطعاً این سبک زندگى مشترک اساساً با فرهنگ دینى و بومى ما سازگارى ندارد و افراد معدودى که تقیدات مشخصى ندارند و دچار بحران‏‌هاى روحى و یا کمبودهاى اعتقادى مى‏‌باشند، به این موضوعات روى خوش نشان مى‏‌دهند.
ازدواج در نزد هر قوم و ملتى، مطابق و متناسب با باورها و فرهنگ و سنن آن‏ها، آداب و ترتیب خاصى دارد که با تحقق و اجراى آن، زن و مرد در ابعاد مختلف ازجمله در زمینه‌‏ى غریزه و رفتار جنسى، در قبال جامعه و یکدیگر متعهد به حقوق و مسئولیت‏‌ها و محدودیت‌‏هایى شده و براساس آن زن و شوهر مى‌‏شوند.
برخى حقوقدانان این نوع زندگى را ازجمله مواردى مى‌‏دانند که از نظر حقوقى نه تنها بار کیفرى و مجازات به همراه دارد بلکه در عرف جامعه هم نوعى سوءاستفاده از زنان و دختران تعریف مى‌‏شود.
به‏‌طورکلى، از نظر حقوقى و فقهى درباره‌‏ى ازدواج‏‌هاى غیررسمى و ماهیت عقد نکاح نظرات متعددى وجود دارد. اغلب حقوقدانان و فقها عقد نکاح را منوط به طى‏‌شدن یک تشریفات خاص و روال معینى همچون ضرورت حضور دو نفر شاهد در فرایند عقد و ثبت‏ شدن رسمى آن مى‏‌دانند، برخى دیگر از حقوقدانان و فقها اما به این تشریفات اعتقاد ندارند و صرف توافق دو طرف و البته جارى‏‌شدن صیغه عقد براى ازدواج را کافى مى‏‌دانند.
همباشى یا ازدواج سفید نیز در همین راستا یک رفتار نامشروع تلقى مى‏‌گردد که با زیر پا گذاشتن چارچوب‏‌هاى شریعت مبین اسلام، مسئولیت‏‌پذیرى مشترک را به مسلخ مى‏‌برد و در این بین خسران زنان نسبت به مردان افزون خواهد بود چراکه در سبک غربى از زندگى مشترک هیچ ضمانت شرعى و عرفى و حتى عاطفى براى ادامه زندگى وجود ندارد. این بحران زمانى به اوج خود مى‏‌رسد که این رابطه نامشروع به فرزندى نامشروع ختم شود که در این صورت در کنار تبعات اجتماعى چنین مسئله‌‏اى، ظلمى بزرگ در حق فرزند تحقق پیدا مى‏‌کند. در هر صورت در مقایسه دو طرف درگیر در رابطه همباشى، زنان قربانیان اصلى چنین روابطى هستند. بسیارى از مردان به این بهانه که خانه‌‏اى دارند، از دخترانى که براى ادامه‏‌ى تحصیل یا اشتغال به شهرهاى بزرگ آمده‏‌اند و شرایط ازدواج هم برایشان فراهم نیست و از لحاظ روحى و جسمى زیر فشار شدید قرار دارند، پیشنهاد چند ماه زندگى با هم براى آشنایى بیشتر تا رسیدن به ازدواج مى‌‏دهند که البته این موضوع به پایانى تلخ بدل مى‏‌گردد. چنین وضعیتى بیشترین آسیب را به دختر وارد مى‏‌کند، چراکه مورد سوءاستفاده قرار مى‌‏گیرد و پس از آن ممکن است از طرف خانواده طرد شود و تنهاتر از همیشه به جامعه باز گردد.
پدیده همباشى سال‏‌هاست که در کشورهاى غربى نیز رواج پیدا کرده است. البته بسیارى از کارشناسان نیز در آن کشورها نسبت به آسیب‏‌هاى این نوع زندگى هشدار داده‌‏اند. پایگاه اطلاع‏‌رسانى لافامیلیا، یکى از مراکز بررسى مسائل خانواده طى گزارشى اعلام کرده است: همباشى یا هم‏‌خانگى قبل از ازدواج دائم که در سال‏‌هاى اخیر به یکى از انتخاب‏‌هاى مورد علاقه‏‌ى جوانان بدل شده و اشتیاق افراد را براى رسیدن به این نتیجه که آیا براى زندگى دائم مناسب یکدیگر هستند یا خیر، برانگیخته است، از دیدگاه اغلب محققان روانشناسى مورد تایید نیست، آن‏ها معتقدند در بیشتر موارد، این دوره‏‌ى آزمون، نتیجه مثبتى در بر نداشته و در موارد بسیار اندکى در نهایت به ازدواج دائم منجر شده است.

ازدواج سفید چه فرقی با صیغه یا ازدواج موقت دارد؟


ظاهرا منظور از ازدواج سفید این است که زن و مردی بدون هیچ گونه عقد یا ثبت رسمی زندگی مشترکی در کنار هم داشته باشند که معلوم نیست به چه دلیل عده ای به آن ازدواج سفید می گویند. در حالی که نه ازدواج است و نه وضعیت خوشایندی دارد که آن را سفید بنامیم!

با این حال اگر بخواهیم این رابطه را از منظر اسلامی بنگریم، می توانیم به خصیصه های ازدواج شرعی نگاه کنیم که آیا آنها در این نوع رابطه موجود هستند که در ذیل به بعضی از آنها می پردازیم:
۱- علنی بودن: یکی از خصوصیات ازدواج اسلامی، علنی بودن آن است که در روایات بر این ویژگی بسیار تاکید شده است از جمله آنکه پیامبر (ص) می فرمایند: مراسم ازدواج به پا کنید و آشکارا هم برگزار نمایید . (کنز العمّال : ٤٤٥٣١ (

این در حالی است که یکی از خصائص اصلی رابطه ای که عده ای به اشتباه آن را ازدواج سفید می گویند پنهانی بودن است که به دور از اطلاع دیگران و بدون ثبت رسمی در کنار یکدیگر زندگی می کنند.

۲-روشن بودن تمام تعهدات و حقوق: ازدواج شرعی با خواندن خطبه عقد بنا می شود. که این خطبه به منزله امضای توافق نامه ای بین زن و شوهر است که در آن تمام ضوابط رابطه بیان شده است.  اعم از آنکه حقوق و وظایف هر کدام از دو طرف چیست یا آنکه در شرایط مختلف مشکل باید چگونه حل شود و ...

این در حالی است که ظاهرا ازدواج سفید برای فرار از همین ضوابط شکل می گیرد.

۳-دور شدن از معضلات: ازدواج ایجاد بنایی است که به نابودی بسیاری از معضلات کمک می کند و رفتار مقابل ازدواج که زنا نامیده می شود، به دلیل همین توابع ناگوار مورد نهی واقع شده است. مثل آنکه مکرر بیان شده است که در زنا انساب از بین می رود و در واقع فرزند نمی تواند پدر خود را بشناسد یا ....

حال اگر تجربه سایر کشورها در رابطه به اصطلاح ازدواج سفید را بنگریم، مشخص می شود که این رابطه تاثیر جدی در ایجاد فرزندان مجهول الهویه دارد. مثلا در کشور مراکش که مطابق بررسی ها بسیاری از دختران کم سواد که از ترس ترشیدگی فریب وعده های دروغین ثبت ازدواج در موقع مناسب را می خورند، و به ازدواج پنهانی روی می آورند بعدها با معضل اثبات هویت فرزند خود مواجه می شوند و شکایات بسیاری در این باره به دادگاهها ارجاع می شود.

بنابراین مشخص است که هم خانه شدن بدون ازدواج رسمی، از نظر دینی هیچ فرقی با زنا ندارد. و به هیچ عنوان نمی توان خصیصه های ازدواج را در آن یافت. و با توجه به اینکه دروغ بستن بر دین گناهی بسیار سنگین تر از زنا است، به شدت توصیه می کنیم کسانی که مایل به این گناه هستند، هرگز در صدد توجیه آن بر نیایند و سعی کنند خود را از هموار کننده بودن مسیر این گناه کنار بکشند، تا در گناه دیگران نیز شریک نشوند.

البته در این باب سخن بسیار است و می توان از جنبه های مختلف به بررسی آن پرداخت. مثل آنکه اگر فرزندی از این رابطه ها به وجود بیاید، در موقع وضع حمل، ثبت نام فرزند در مدرسه و ... چه مسائلی در پیش خواهد بود، یا زنی که به راحتی ترک می شود چگونه در کوران حوادث قرار می گیرد و ...

اما در این جا قصدمان تنها بررسی کوتاهی از غیر شرعی بودن این رابطه بود و بیان اینکه قطعا این نوع روابط زنا محسوب می شود.

ازدواج سفید یا ازدواج معاطاتی٬ شرعی یا غیرشرعی?

علی صفری

برای آنکه بدانیم مفهوم ازدواج معاطاتی چیست و آیا شرعی است یا خیر در ابتدا باید بدانیم معنی عقد چیست؟ فقها عقد را «التزام مرتبط با التزام دیگر»، «ربط دو التزام»، «ربط دو قرار» و مانند آن تعریف کرده ­اند و از نظر حقوقی نیز عقد «تراضی طرفین» برای ایجاد یک اثر حقوقی است. بنابراین توافق دو یا چند طرف در صدق مفهوم عقد ضرورت دارد.۱ علاوه بر آن باید معنای نکاح را نیز بدانیم. جمعی از واژه ­شناسان معتقدند لغت نکاح در اصل به معنای «وطی و جماع» است، اما به معنای عقد نکاح مجازاً به کار رفته است برخی دیگر می­نویسند: نکاح در اصل به معنای عقد است و بطور مجاز در معنای جماع به کار می­رود، زیرا کلماتی که به مفهوم جماع دلالت دارند، کنایی هستند. بعضی نیز احتمال داده ­اند این واژه مشترک میان دو معنای وطی و عـقد باشد. ۲ با توجه به آنچه در معنای واژه نکاح و عقد بیان شد، تعریف عقد نکاح اینگونه می­شود: «عقد نکاح تـوافق دو اراده است که به منظور ایجاد رابطه زوجیت صورت می­گیرد».


اما معنی معاطات چیست؟ از یک دیدگاه معاطات معـامله بدون عقد است. بعضی از فقها٬ بیع معاطاتی را به «داد و ستد بدون عقد» تعبیر کرده اند. مطابق لغت نامه دهخدا بیع معاطات یعنی هر یک از طرفین معامله، مالی که اراده کرده است را عوض آنچه از طرف دیگر دریـافت می نـماید به وی اعطا نماید، بدون این که عقد انجام شود. از دیدگاه دیگر معاطات معامله بدون عقد مخصوص است که عقد مخصوص می تواند همان ایجاب و قبول به الفاظ خاص باشد. مطابق این تعریف، حتی ایجاب و قبول لفظی نیز کفایت نمی کند و باید به الفاظ خاص تکلم شود. بدین ترتیب اگر ایجاب و قبول به الفاظ فارسی بیان شود، معامله صورت گرفته معاطات خواهد بود. از دیدگاه دیگر معاطات معامله بدون ایجاب و قبول لفظی است. در بعضی منابع دیگر فقهی آمده است که معاطات همان بیع بدون صیغه عقد است. بعضی با این رویکرد می گویند «هرگاه صیغه نگویند، معاطات است.» از نظر قانون مدنی، معاطات در عقود صحیح است و لازم نیست ایجاب و قبول لفظی باشد. در ماده 193ق.م. در کفایت معاطات بیان داشته است: «انشاء معامله ممکن است به وسیله عملی که مبیِّن قصد و رضا باشد مثل قبض و اقباض حاصل گردد مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد». مطابق این ماده، به جز در موارد استثنایی، انشاء معامله از طریق فعل (نه لفظ) نیز ممکن است. مطابق قسمت اخیر ماده 193 ق.م: «…در مواردی که قانون استثناء کرده باشد»، معاطات صحیح است. از جمله موارد استثنا شده، عقد وقف است و مصداق دیگر عقد نکاح است. البته قانون مدنی در باب نکاح، میان حالت اختیار و اضطرار فرق گذاشته است. در ماده 1062 ق.م. آمده: «نکاح واقع می­شود به ایجاب و قبول به الفاظی که صریحاً دلالت بر قصد ازدواج نماید». مطابق حکم ماده فوق، ایجاب و قبول در عقد نکاح باید لفظی باشد، با وجود این ماده 1066 ق.م. با اشاره به حالت عجز از تلفظ آورده: «هر گاه یکی از متعاقدین یا هر دو لال باشند، عقد به اشاره از طرف لال نیز واقع می­شود، مشروط بر اینکه بطور وضوح حاکی از انشاء عقد باشد».


0,,17395084_303,00


نتیجه گیری: به نظر می رسد با توجه به رواج ازدواج سفید یا همان همخانگی٬ به بحث شرعی بودن یا نبودن نکاح معاطاتی باید توجه بیشتری شود. در فقه امامیه موضوعی است به اسم اجرای صیغه ایجاب و قبول به این معنی که در عقود چه خرید و فروش و چه ازدواج باید لفظی ادا شود که معلوم گردد هر دوطرف قصد اجرای قرارداد را دارند، اما وقتی صحبت از خرید و فروش و تجارت باشد، عموم فقها معتقدند به صرف رفتار و عمل خرید و فروش خودش نشان دهنده رضایت است و نیازی به لفظ نیست در نتیجه برخی از فقها بر این امر معتقدند که در ازدواج هم نیازی به بیان لفظ مبتنی بر ازدواج نیست. به چنین عقدی که مثلا دو نفر با هم زندگی میکنند و ضوابطی را هم در رابطه قایل باشند که شانیت زناشویی دارد، ” عقد معاطات” یا عقدی که نیازی به صیغه ایجاب و قبول ندارد می گویند.به عبارت بهتر در نکاح معاطاتی به توافق و تراضی طرفین بسنده میشود و فاقد ایجاب و قبول لفظی است. اگرچه علمایی مثل صاحب جواهر از قدما و آیت الله خویی، بهاالدینی، نکونام و صادقی تهرانی از متاخران عقد معاطات در ازدواج را جایز دانستند اما بسیاری دیگر از جمله آیت الله خمینی،لنکرانی و… آن را رد کرده اند و حتی امثال آیت الله مکارم فرزند متولد در این رابطه را نامشروع دانسته است. قانون مدنی ماده 1062 نیز به تبعیت از اکثر فقهای شیعه، لفظی بودن ایجاب و قبول را قید کرده و عقد معاطات به شکل تلویحی رد شده است. نکته اینجاست که دلیل قطعی از قرآن و سنت بر لفظی بودن صیغه عقد در نکاح وجود ندارد اما بر اساس اتفاق نظر(اجماع) -که از مراجع عقل و قرآن برای استدلال اصولی بسیار ضعیف تر است- رابطه مبتنی بر این نوع رابطه (بدون ذکر لفظی رابطه زن و شوهری) بنابر احتیاط رد شده است. اما همین علما هم تاکید کرده اند که برخی از مصادیق نکاح معاطاتی، ازجمله ایجاب و قبول نوشتاری که صراحت در بیان دارد و فرضاً به اثر انگشت و یا امضاء طرفین رسیده و یا صحتش محرز شده حتی بدون این که لفظی را بکار برده باشند، صحیح و حلال است و حتی نمی شود به بچه حاصل از این ازدواج نامشروع گفت چون از یک طرف اصل بر صحت عمل دیگران است و از سوی دیگر صرف ادعای زن و مرد بر زوجیت قابل پذیرش و حجت شرعی است ولی قانون بنا بر اجماع علما بر رد آن نظر داده است که این با توجه به عرف جاری و تغییر نسل و پذیرش حلال بودن معاطات در انواع بیع و مشروع شدن خرید و فروش اینترنتی و جابجایی اعتباری با همین حکم معاطات، به نظر می رسد باید با دقت بیشتری به نظر علمایی اندیشید نکاح معطاتی را صحیح می دانند و تفاوت قایل می شوند میان رابطه ای که اراده طرفین بر زندگی کردن با یکدیگر با شرایط نکاح-هرچند کوتاه مدت- است با رابطه ای که طرفین یا شرایط نکاح را ندارند و یا نگاهشان بر هم نگاه زناشویی حتی برای مدت اندک هم نیست. ۱. (اصفهانی، 1418ق: ج4، ص25؛ نراقی، 1408ق: ص11؛ خویی، 1371: ج3، ص14) ۲. طریحی،1367: ج4، ص369 ۳. مصباح الفقاهه،2،192؛بانی فی شرح العروه الوثقی،129، 

زندگی مشترک بدون ازدواج، تصمیم چه کسانی است؟


- یک روانشناس و مشاور خانواده گفت: شخصیت‌های بی‌مسئولیت، ضداجتماع و تنوع‌طلب، افرادی هستند که زندگی مشترک بدون ازدواج را ترجیح می‌دهند.

30a30.ir :دکتر مهرانگیز شعاع‌کاظمی درباره افرادی که تصمیم به ازدواج سفید یا همباشی می‌گیرند، گفت: این افراد، شخصیت ضد اجتماع و بی ثبات (مرزی) دارند. افراد ضداجتماع علیه قوانین اجتماعی رفتار می‌کنند و به عنوان مثال در این قضیه، سنت ازدواج و تشکیل خانواده به شکل قانونی و رسمی زیر پا گذاشته می‌شود. شخصیت‌های بی‌مسئولیت و کسانی که نسبت به خودشان شناخت درستی ندارند و افراد تنوع‌طلب هم از دیگر افرادی هستند که این نوع زندگی را ترجیح می‌دهند.


این عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا تاکید کرد: بسیاری از افراد مطرح می‌کنند که زندگی مشترک بدون ازدواج رسمی و شرعی مقدمه‌ای برای ازدواج دائم آنهاست و می‌خواهند از یکدیگر به شناخت برسند. در کشورهایی مانند انگلستان، فرانسه و آمریکا این‌ اتفاق رخ داد که افراد با هم زندگی کنند بدون این که هیچ‌گونه ارتباط جنسی بین دو نفر صورت گیرد ولی در ایران آن چیزی که من به طور واقعی می‌بینم این است که می‌گویند برای آشنایی با هم زندگی می‌کنیم ولی اولین اتفاقی که بین این دو نفر صورت می‌گیرد ارتباط جنسی است. افرادی که هویت خودشان را به درستی نمی‌شناسند، با این تصور که مدرن هستند، این نوع زندگی را انتخاب می‌کنند و از عواقب آن غافلند.

وی درباره عواقب این سبک زندگی هم گفت: از آنجا که این نوع زندگی دوام زیادی ندارد، پس از جدایی حتی می‌تواند عواقب شدیدتر از طلاق برای افراد در پی داشته باشد. فرد احساس می کند «من قوی هستم، وارد این رابطه می‌شوم، به راحتی از آن خارج می‌شوم، هیچ تعهدی ندارم و آسیب هم نمی‌بینم.» در حالی که هر ارتباطی هرقدر هم کوتاه باشد می‌تواند پس از تمام شدن، آثار خودش را داشته باشد. حمایت‌های اجتماعی پس از وقوع یک اتفاق ناگوار بسیار مهم است در حالی که در افرادی که این نوع زندگی را انتخاب می‌کنند و در بسیاری از موارد پنهان از خانواده‌ و آشنایان است، نمی‌توانند به حمایت‌های اجتماعی دل ببندند و باید به تنهایی سوگواری پس از اتمام رابطه را تحمل کنند. این افراد وقتی از رابطه خارج میشوند و حمایت‌های قانونی، اجتماعی و خانوادگی و جامعه دوستان و آشنایان را ندارند، افسرده می‌شوند و دارو مصرف می‌کنند، اگر داروها جواب ندهد افراد به دنبال مواد مخدر رفته و معتاد می‌شوند و پس از آن هم ایدز، بیماری‌های مقاربتی و ... که در نهایت به مستهلک شدن فرد می‌انجامد.

دکتر شعاع‌کاظمی با بیان این که زنان هم به دلیل ساختار فیزیکی و هم حساسیتی که از نظر عواطف دارند، به راحتی نمی‌توانند از این نوع رابطه‌ خارج شوند و بیشتر از مردان آسیب‌ می‌بینند، گفت: زنان در چنین روابطی، فرصت مادر شدن، فرصت همسر شدن و فرصت سلامت زیستن را از خودشان می‌گیرند. عده‌ای از زنان ممکن است به این دلیل وارد این رابطه شوند که علیه مردسالاری قیام کنند و شکل ازدواج سنتی را زیر سوال ببرند ولی باز هم می‌بینیم که به نتیجه مطلوبشان نمی‌رسند و مردسالاری و خشونت علیه زنان در این شکل زندگی هم به اشکال ‌متفاوت وجود دارد. خشونت در این شکل زندگی سبک‌های خودش را دارد و اگر فیزیکی نباشد، کلامی و روانی است. در ازدواج رسمی، به هر حال از زنان حمایت‌های قانونی صورت می‌گیرد ولی در این نوع ازدواج همین حمایت‌ها هم وجود ندارد، نمی‌توانند به دادگاه مراجعه کنند و حق و حقوقشان را طلب کنند. در چنین رابطه‌ای حتی اگر فرزندی به وجود بیاید، معمولا ناخواسته است و تمایلی برای نگهداری از آن وجود ندارد چرا که از لحاظ قانونی و حقوقی جایی ثبت نشده است. بنابراین سقط جنین‌های مکرر نیز در زنانی که در چنین روابطی هستند دیده می‌شود که سلامت جسمی و روانی زنان را به خطر می‌اندازد.

 

سوءاستفاده از زنان و دختران تحت نام جعلی " ازدواج سفید "

«همباشى» یا «ازدواج سفید» چگونه پا در رسانه‏‌هاى ایران نهاد؟ این ‏بار نیز پاى رسانه‏‌هاى ضددین و ضدانقلاب در میان است. تابوشکنى و حرمت‏‌زدایى از اذهان جامعه مسلمان نسبت به این سبک زندگى مشترک، هدف اصلى چنین رسانه‏‌هایى است.


30a30.ir : چند صباحى است شکلى از زندگى مشترک غربی در برخى شهرهاى بزرگ به‌‏ویژه تهران مطرح شده است که نام آن‏‌ را به‏‌دلیل ثبت‏‌ نشدن اسامى دو نفر در شناسنامه‏‌هایشان، «ازدواج سفید» یا «همباشى» گذاشته‏‌اند. در بسیارى از این موارد، حتى خطبه‏‌ى عقدى بین زن و مرد جارى نمى‏‌شود.

بسیارى از کارشناسان کاهش نرخ ازدواج، رواج همباشى و پدیده‌‏ى نوظهور تجرد قطعى را ناشى از عواملى چون تغییر و تحول در الگوهاى رفتارى و سبک زندگى، اعتقاد به داشتن زندگى آزاد و بدون تعهد دایمى، ادامه‏‌ى تحصیل و ارتقاى موقعیت زنان، تغییر شرایط اجتماعى و مشکلات اقتصادى مى‏‌دانند.

البته برخى کارشناسان معتقدند درباره‏‌ى رواج همباشى یا ازدواج سفید نباید اغراق کرد و باید در ابتدا با یک کار میدانى مشخص شود که این نوع زندگى چه تعداد خانواده‏‌ها را در بر مى‌‏گیرد. صرف این‏که حرف و حکایت در مورد آن زیاد است نمى‏‌توان به این نتیجه رسید که با سونامى ازدواج‏‌هاى غیررسمى روبه‏‌رو هستیم و صرف مطرح‏ شدن این موضوع در رسانه‌‏ها و شبکه‏‌هاى خبرى و اجتماعى، دلالتى بر رواج عینى این موضوع در سطح جامعه ندارد.

البته این دسته از کارشناسان، دورى از خانواده و نبود تفاهم و برقرارى ارتباط مناسب میان فرزندان و والدین را یکى از عوامل مهم روى ‏آوردن برخى از جوانان به همباشى مطرح مى‏‌کنند. این کارشناسان معتقدند نبود رابطه‏‌ى تفاهمى و عاطفى میان والدین و فرزندان، نبود توانمندى و حوصله و وقت والدین براى تعامل با فرزندان ازجمله دلایل انتخاب این شیوه از زندگى از طرف فرزندان یا به عبارتى انتقام بچه‏‌ها از پدر و مادر است. البته در کنار تمام این مؤلفه‏‌هاى روانشناختى باید گفت قطعاً این سبک زندگى مشترک اساساً با فرهنگ دینى و بومى ما سازگارى ندارد و افراد معدودى که تقیدات مشخصى ندارند و دچار بحران‏‌هاى روحى و یا کمبودهاى اعتقادى مى‏‌باشند، به این موضوعات روى خوش نشان مى‏‌دهند.

ازدواج در نزد هر قوم و ملتى، مطابق و متناسب با باورها و فرهنگ و سنن آن‏ها، آداب و ترتیب خاصى دارد که با تحقق و اجراى آن، زن و مرد در ابعاد مختلف از جمله در زمینه‌ غریزه و رفتار جنسى، در قبال جامعه و یکدیگر متعهد به حقوق و مسئولیت‏‌ها و محدودیت‌‏هایى شده و بر اساس آن زن و شوهر مى‌‏شوند.

برخى حقوقدانان این نوع زندگى را از جمله مواردى مى‌‏دانند که از نظر حقوقى نه تنها بار کیفرى و مجازات به همراه دارد بلکه در عرف جامعه هم نوعى سوءاستفاده از زنان و دختران تعریف مى‌‏شود.

به‏‌طورکلى، از نظر حقوقى و فقهى درباره‌‏ى ازدواج‏‌هاى غیررسمى و ماهیت عقد نکاح نظرات متعددى وجود دارد. اغلب حقوقدانان و فقها عقد نکاح را منوط به طى‏‌شدن یک تشریفات خاص و روال معینى همچون ضرورت حضور دو نفر شاهد در فرایند عقد و ثبت‏ شدن رسمى آن مى‏‌دانند، برخى دیگر از حقوقدانان و فقها اما به این تشریفات اعتقاد ندارند و صرف توافق دو طرف و البته جارى‏‌شدن صیغه عقد براى ازدواج را کافى مى‏‌دانند. البته به‏ لحاظ کیفرى روابط نامشروع کسانى که عقد زوجیت بین آن‏ها برقرار نیست، براساس قانون مجازات اسلامى، مجازات از یک تا 99 ضربه شلاق دارد.

همباشى یا ازدواج سفید نیز در همین راستا یک رفتار نامشروع تلقى مى‏‌گردد که با زیر پا گذاشتن چارچوب‏‌هاى شریعت مبین اسلام، مسئولیت‏‌پذیرى مشترک را به مسلخ مى‏‌برد و در این بین خسران زنان نسبت به مردان افزون خواهد بود چرا که در سبک غربى از زندگى مشترک هیچ ضمانت شرعى و عرفى و حتى عاطفى براى ادامه زندگى وجود ندارد. این بحران زمانى به اوج خود مى‏‌رسد که این رابطه نامشروع به فرزندى نامشروع ختم شود که در این صورت در کنار تبعات اجتماعى چنین مسئله‌‏اى، ظلمى بزرگ در حق فرزند تحقق پیدا مى‏‌کند. در هر صورت در مقایسه دو طرف درگیر در رابطه همباشى، زنان قربانیان اصلى چنین روابطى هستند. بسیارى از مردان به این بهانه که خانه‌‏اى دارند، از دخترانى که براى ادامه‏‌ تحصیل یا اشتغال به شهرهاى بزرگ آمده‏‌اند و شرایط ازدواج هم برایشان فراهم نیست و از لحاظ روحى و جسمى زیر فشار شدید قرار دارند، پیشنهاد چند ماه زندگى با هم براى آشنایى بیشتر تا رسیدن به ازدواج مى‌‏دهند که البته این موضوع به پایانى تلخ بدل مى‏‌گردد. چنین وضعیتى بیشترین آسیب را به دختر وارد مى‏‌کند، چرا که مورد سوءاستفاده قرار مى‌‏گیرد و پس از آن ممکن است از طرف خانواده طرد شود و تنهاتر از همیشه به جامعه باز گردد.

پدیده همباشى سال‏‌هاست که در کشورهاى غربى نیز رواج پیدا کرده است. البته بسیارى از کارشناسان نیز در آن کشورها نسبت به آسیب‏‌هاى این نوع زندگى هشدار داده‌‏اند. پایگاه اطلاع‏‌رسانى لافامیلیا، یکى از مراکز بررسى مسائل خانواده طى گزارشى اعلام کرده است: همباشى یا هم‏‌خانگى قبل از ازدواج دائم که در سال‏‌هاى اخیر به یکى از انتخاب‏‌هاى مورد علاقه‏‌ى جوانان بدل شده و اشتیاق افراد را براى رسیدن به این نتیجه که آیا براى زندگى دائم مناسب یکدیگر هستند یا خیر، برانگیخته است، از دیدگاه اغلب محققان روانشناسى مورد تایید نیست، آن‏ها معتقدند در بیشتر موارد، این دوره‏‌ى آزمون، نتیجه مثبتى در بر نداشته و در موارد بسیار اندکى در نهایت به ازدواج دائم منجر شده است.

این موضوع و گزارشات بسیارى از این دست، حاکى از جهان شمول بودن قواعد شرعى و منطبق بودن آن بر مدار سنن الهى دارد. در هر جامعه‌‏اى که خانواده مورد هجوم قرار گیرد و بنیان‏‌هاى عاطفى آن جامعه کم‏رنگ شده و چارچوب‏‌هاى مشخص به فراموشى سپرده شود، ما شاهد بروز بحران و قربانى‌‏شدن نسل بشر خواهیم بود.

اما لغت «همباشى» یا «ازدواج سفید» چگونه پا در رسانه‌‏هاى ایران نهاد؟ این‌‏بار نیز پاى رسانه‌‏هاى ضددین و ضدانقلاب در میان است. تابوشکنى و حرمت‌‏زدایى از اذهان جامعه مسلمان نسبت به این سبک زندگى مشترک هدف اصلى چنین رسانه‏‌هایى است که مأموریت اصلى آن‏ها تخریب زیرساخت‏‌هاى فرهنگى و اجتماعى ایران اسلامى مى‌‏باشد. ترویج روابط بى‌‏قید بین زن و مرد و هم‏چنین تابوشکنى نسبت به خیانت‏‌هاى زناشویى که در سریال‏‌ها و تولیدات رسانه‏‌اى آن‏‌ها مشهود است از جمله سیاست‌‏هاى این رسانه‏‌ها است.

با توجه به حجم حملات نسبت به چارچوب‌هاى اعتقادى جامعه و سعى در ترویج رفتارهاى ضددینى، ضرورت آسیب‌‏شناسى وقوع چنین مسائلى در سطح جامعه صدچندان مى‏‌گردد. تحلیل درست از بافت فرهنگى جامعه در کنار اتخاذ سیاست‌‏هاى مدبرانه و تولید محصولات رسانه‌‏اى قابل رقابت با محصولات رسانه‏‌هاى ضددینى مى‌‏تواند خنثى‏‌کننده سیاست‏‌هاى شوم آنان گردد.

«ازدواج سفید» یا «زنای رایگان»؟

متاسفانه موضوعی که شبیه «زنای رایگان» است نام ازدواج گرفته است.

30a30.ir : متاسفانه موضوعی که شبیه «زنای رایگان» است نام ازدواج گرفته است.

حضرت آیت الله سبحانی در پاسخ به پرسش درباره ازدواج موسوم به سفید پاسخ داده اند.


متن پاسخ های این مرجع تقلید شیعیان بدین شرح است:

نظر به اینکه اخیرا عده ای از دختران و پسران تحت عنوان ازدواج موسوم به سفید به همباشی پرداخته و عده ای از آنان این باور را دارند که چون طرفین رضایت دارند لذا همین رضایت قلبی کفایت از خطبه ازدواج دائم یا موقت دارد، خواهشمند است دیدگاه شرع مقدس را در این گونه موارد بیان فرمایید.
 

الف- آیا صرف رضایت دختر و پسر برای بودن با یکدیگر به مفهوم جاری شدن محرمیت و زوجیت است و یا خواندن خطبه عقد دائم یا موقت ضروری است؟
 

ازدواج سفید همان ازدواج معاطاتی است وشرعا کافی نیست و باید اگر باکره است با اذن پدر عقد خوانده شود و مهریه معین شود متاسفانه موضوعی که شبیه زنای رایگان است نام ازدواج به خود گرفته است.
 
ب-در صورتی که جاری شدن خطبه عقد ضرورت دارد آیا این ضرورت برای زوجیت دائم است یا برای زوجیت موقت نیز خواندن خطبه ضرورت دارد و رضایت قلبی مکفی نیست؟
 

در هردو باید عقدخوانده شود وحد وحدود روشن شود.
 
ج-در صورتی که خواندن خطبه به زبان عربی فصیح مقدور نباشد و زوج و زوجه بنا به دلایلی نظیر حفظ آبرو نتوانند موضوع را با دیگری در میان بگذارند آیا می توانند به زبان مادری خطبه را جاری کنند؟
 

در عقد موقت در صورت اجتماع شرایط عقد فارسی کافی است؛ اگر زوج و زوجه نتوانند صیغه را به عربی صحیح بخوانند باید کسی را که می تواند وکیل کنند و اگر چنین شخصی نبود باید خودشان به غیر عربی بخوانند وباید لفظی بگویند که معنی«زوجت وقبلت» را بفهماند. 

د-در صورتی که در صورت معذور بودن، جاری کردن خطبه به زبان مادری جایز باشد آیا باید عین ترجمه بیان شود یا ترجمه مضمونی کفایت دارد؟


باید انشاء زوجیت شود وآنچه در رساله ها آمده است به فارسی خوانده شود.

ه-اگر حضرتعالی جواز به جاری کردن خطبه با ترجمه به مضمون می دهید مثلا به زبان فارسی خطبه عقد دائم و موقت چه گونه است و چه بگویند کفایت است؟
 

به رساله عملیه صفحه 446 مراجعه شود

و- اگر دختری با پسری بدون رضایت پدر و یا بدون اطلاع پدر همبستر شده باشد و اطلاعی از اینکه باید خطبه عقد خوانده شود نداشته و یا نمی دانسته رضایت پدر واجب است  آیا هم اکنون می توانند با خواندن خطبه بدون اطلاع پدر محرم شوند؟


احتیاطا با اذن پدرباشد.

ز- اگر شرایط این دختر و پسر به گونه ای باشد که جدا شدن عوارض جدی برای شرایط فعلی و آینده طرفین یا یکی از طرفین داشته باشد و هر دو یا یکی از طرفین در عسر و حرج بیفتند و در این حال اطلاع به پدر نیز عوارض خطرناک داشته باشد راه حل این دو برای خروج از مهلکه حرام چیست و آیا می توانند بدون جدا شدن، با جاری کردن خطبه به هم محرم شوند؟


بالاخره ازدواج این دو تا آخر نمی تواند برای پدر پنهان بماند وخواندن صیغه عقد مشکل را حل نخواهد کرد.
 
ح-اگر از این همبستری دختر حامله شده باشد و یا فرزندی بدنیا آورده باشد و تصورش این بوده که رضایت طرفین کافی است، حکم فرزند چیست؟ آیا می توانند در این شرایط بدون اذن پدر محرم شوند؟ اگر اذن پدر ضروری است و بتوانند اذن بگیرند و محرم شوند آیا تاثیری در وضعیت قبل و کودک متولد شده دارد؟

حکم فرزند وطی به شبه بوده وحلال زاده است. احتیاطا از پدر اذن بگیرد.
 

یادداشت معاون اجتماعی ناجا درباره «ازدواج سفید»

معاون اجتماعی نیروی انتظامی در یادداشتی، به بیان پیامد و عواقب جبران ناپذیر «ازدواج سفید» و رواج آن پرداخته و تصریح می کند: افرادی که تن به «ازدواج سفید» می دهند، افرادی «دارای اعتماد به نفس پایین»، «وابسته»، «مسوولیت گریز»، «کم مهارت» و اغلب «فاقد شجاعت اجتماعی» هستند.

30a30.ir : به گزارش پایگاه خبری پلیس، سردار «سعید منتظرالمهدی» در این یادداشت می افزاید: شنیده ها حاکی از آن است که اندکی از جوانان جامعه، به ویژه در شهرهای پرجمعیت و بزرگی همچون تهران به تبعیت از سبک زندگی غربی و اومانیستی، شیوه خاصی برای با هم زیستن اتخاذ کرده اند، این گروه از دختران و پسران گرچه تعدادشان بسیار قلیل است و شمارشان اندک، اما پیامدهای سبک زیستشان آن چنان مخرب و زیان آور است که علاوه بر خود دیگرانی را نیز دستخوش آسیب دیدگی، آزردگی و دلواپسی می کنند.

وی تصریح می کند: این دختران و پسران سبک زیست مشترک خود را «ازدواج سفید» نام نهاده اند، اما مگر می توان با واژه تطهیر شده و دلنشین، غبار از سیمای تیره یک پدیده ناهنجار و قبیح زدود و آن را در شمار پدیده های غیر ملکوک شده جای داد؟

منتظرالمهدی ادامه می داد: در یک مطالعه مجمل آنچه را که «ازدواج سفید» نام نهاده اند برای گروهی از شهروندان جامعه (اعم از زن و مرد) توصیف شد. سپس از آنان خواسته شد تا نگرش (attitude) خود را نسبت به آن بیان کنند. 83 درصد آنان، آن را «رفتاری زشت»، «سبکی بیمارگونه» و «الگویی تقلیدی و بی تناسب با فرهنگ جامعه» توصیف کردند و خواهان «پایان بخشیدن فوری» به آن شدند، 15 درصد نسبت به آن بی تفاوت بودند و تنها دو درصد معتقد بودند که «هرفردی باید سبک زندگی اش را آن گونه که دوست دارد انتخاب کند».

وی اضافه می کند: جالب آنجا بود که نگرش افراد تحصیل کرده و فرهنگی جامعه به «ازدواج سفید» منفی تر از بقیه افراد جامعه بود. سیاه زیستن یا ازدواج سفید یا آنچه که طالبان آن، ازدواج سفیدش نام نهاده اند، دختر و پسر بدون آنکه به صورت رسمی و شرعی به عقد یکدیگر در بیایند زیر یک سقف به زندگی می پردازند. در واقع آنها تعهد و مسوولیت چندانی در قبال یکدیگر ندارند. در حالیکه اساس ازدواج و زندگی مشترک، مسوولیت پذیری و احساس تعهد است و این دو است که موجب رشد و بالندگی زوج ها می شود و آنان را قادر می سازد تا به یاری همدیگر گره از مشکلات مشترک بگشایند، موانع را از میان بردارند و اهداف زندگی را محقق سازند.

معاون اجتماعی ناجا در بخش دیگری از این یادداشت خود، با طرح این پرسش که چه افرادی تن به «زیست سیاه» می دهند؟، آورده است: با مطالعه مختصر بر روی تعدادی محدودی مشخص شد که آنان افرادی «دارای اعتماد به نفس پایین»، «وابسته»، «مسوولیت گریز»، «کم مهارت» و اغلب «فاقد شجاعت اجتماعی» هستند. نیازی به گفتن نیست که همین ویژگی ها موجب می شود تا نه تنها باری از دوش دیگران بر ندارند بلکه خود سربار دیگران شوند.

وی با طرح پرسش دیگری مبنی بر اینکه سیاه زیستن (به تعبیر دیگر ازدواج سیاه) چه مدت استمرار می یابد؟ می افزاید: اندک مطالعات انجام شده در مورد این پدیده تقلیدی و نوظهور ناهنجار نشان می دهد که این پدیده دارای پنج مرحله است. مرحله آشنایی که در این مرحله دختر و پسر در خیابان یا در مکان های دیگر با یکدیگر آشنا می شوند، سپس «خودافشاگری» کرده و دردها، محرومیت ها و طرد شدن های مکرر خود را با یکدیگر در میان می گذارند که اغلب در میان مشکلات و بدبختی های خود نیز اغراق می کنند تا حس ترحم و دلسوزی دیگری را تحریک کنند.

مرحله بعدی عاشق شدن است که پس از آن که دو طرف از دردهای بی شمار، محنت های فراوان و مصائب پر تعداد خود گفتند، بیش از پیش به یکدیگر نزدیک می شوند. این نزدیکی به نوعی عشق منجر می شود؛ لیکن نه عشقی که موجب تعالی و رشد می شود بلکه عشقی که مترصد جبران محرومیت های گذشته است.

منتظرالمهدی می افزاید: مرحله به هم پیوستن مرحله بعدی است، پس از آن که طرفین احساس کردند یکدیگر را می فهمند تصمیم به با هم زیستن می گیرند. لیکن چون به صورت کامل «اجتماعی نشده اند» و «وجدان اخلاقی» قوی ندارند، برای به هم زیستن راه کجروانه و ناهنجار را پیش می گیرند. بروز تعارض و تنش نیز مرحله دیگری است که نیازی به حجت نیست افرادی که تن به ازدواج سیاه می دهند دنیایی سرشار از تعارض، کشمکش و مسائل حل نشده دارند به همین خاطر، در اندک زمانی پس از شروع زیست مشترک، روابط آنها به کشمکش و درگیری می انجامد و عشق و عاطفه اولیه به تمامی، رنگ می بازد و جای خود را به نفرت و کینه و خودسرزنش گری می دهد.

«مرحله دیگر، خاتمه زیست مشترک و احساس شرمساری است که زیست سیاه مشترک دیری نمی پاید چرا اینکه، به گونه ای ناهنجار شکل گرفته است و لاجرم با ظهور و بروز تعارض ها، دو طرف قادر به بهره گیری از ساز و کارهای منطقی و عقلانی برای از میان راندن تعارض های پدید آمده و اختلافات ظاهر شده، نیستند.»

معاون اجتماعی ناجا با طرح این پرسش که ازدواج سیاه دارای چه آثار و پیامدهایی است؟ تصریح می کند: نخستین اثر ازدواج سیاه دور ساختن طرفین از شروع جدی زندگی است. این سبک زندگی به سرابی می ماند که اندک زمانی می تواند دختر و پسر را دلخوش کند. لیکن دلخوشی دیری نمی پاید چون خیلی زود «محک تجربه و زندگی» به میان می آید و واقعیات عیان می شوند و تشت این زندگی ناهنجار از بام می افتد. دومین تاثیر این زندگی سیاه، به ویژه برای دختران «احساس فریب خوردگی» است. گر چه شاید بسیاری از آنانی که برای زیست سیاه ( یا ازدواج سفید ) به هم می پیوندند موقتی بودن این زندگی را به یکدیگر گوشزد می کنند اما اکثر دختران در ذهن خود خویش را برای یک زندگی دائمی مهیا می کنند به همین خاطر وقتی روابط به هم می خورد باورهای آنان به هم می ریزد و آنان احساس فریب خوردگی می کنند.
 

شهر چگونه ویران می شود؟ / نسلی که حرامزاده می شود

مقابله با ترویج ازدواج سفید تحسین دارد و پرداختن ناشیانه و ترویج این پدیده شوم شایسته تقبیح است.



30a30.ir : مدتی است سخن از یک پدیده شوم در برخی شهرها گفته می شود و اظهارات مردم و مسئولین را به همراه دارد. این پدیده که گویا زنگ خطر آن نیز به صدا درآمده است چیزی نیست جز پدیده ای به نام ازدواج سفید که از آن به عنوان شکلی از زندگی مشترک که در تعدادی از شهرها به‌ویژه تهران رایج شده، یاد می شود. این نوع ازدواج در واقع رابطه ای است که نام آن را به دلیل ثبت نشدن اسامی دو نفر در شناسنامه‌هایشان «ازدواج سفید» گذاشته‌اند.

در این شکل از زندگی مشترک، افراد بدون خطبه عقد یا صیغه زیر سقف مشترک می‌روند اگرچه دوستان نزدیک و خانواده‌هایشان می‌دانند که این دو زندگی مشترکی را بدون رعایت شرایط مرسوم آن در جامعه شروع کرده‌اند اما آنها در تعاملات رسمی در بسیاری از موارد اعلام نمی‌کنند که بدون عقد یا صیغه زیر یک سقف رفته و زندگی مشترکشان را آغاز کرده‌اند.

این موضوع پیامدهای مخرب بسیاری دارد که علما، بسیاری از مردم، مسئولان و کارشناسان معتقدند باید با آن به شدت مقابله شود و این به اندازه ای مهم است که حجت‌الاسلام و المسلمین محمدی گلپایگانی رییس دفتر مقام معظم رهبری در آخرین اظهار نظر نسبت به ازدواج سفید واکنش نشان داده و با بیان اینکه این امر باعث از بین رفتن نسل حلال می شود، اظهار داشت: دشمن با تمام قوا تلاش می‌کند تا فرهنگ و روابط خانوادگی مردم ما را منحرف کند و باید با شدت با این نوع زندگی مقابله شود .
 

ازدواج سفید و توقیف نشریه «زنان امروز»

اما در این گیر و دار روز گذشته خبر توقیف نشریه «زنان امروز» منتشر شد و اعلام شد که عدم رعایت حقوق زنان، پافشاری و اصرار بر طرح موضوع حضور زنان در ورزشگاه‌ها و پرداختن به ازدواج سفید، دلیل توقیف این نشریه بوده است.


نسلی که حرامزاده می شود

اما موضوع به همین سادگی نیست؛ سال گذشته رییس دفتر مقام معظم رهبری با تاکید بر اینکه شرم‌آور است یک زن و مرد یا دختر و پسر بدون عقد و ازدواج با هم زندگی کنند، با طرح این پرسش که ازدواج سفید یعنی چه و محصول این زندگی چه می‌شود، می گوید: دیری نمی‌رسد که مردمی که این نوع زندگی را برمی‌گزینند، نسل حلال‌شان از بین می‌رود و حرام‌زاده می‌شوند. حاکم اسلامی باید با شدت با این نوع زندگی مقابله کند.
 

یک جامعه شناس: ازدواج سفید ازدواج وارداتی

به گفته برخی از کارشناسان اجتماعی و جامعه شناسان این نوع ازدواج  وارداتی است و این سبک زندگی کردن زنان و مردان از کشورهای عمدتا اروپایی آغاز شده و به سایر کشورهای جهان انتقال یافته است. یک  جامعه‌شناس  در این زمینه معتقد است ازدواج‌های سفید شیوه رایجی است که نخستین بار در کشورهای توسعه‌یافته اتفاق افتاد و به آن «ازدواج عرفی» می‌گفتند. در این نوع ازدواج‌ها دختران و پسران بدون رفتن به کلیسا زندگی مشترکشان را شروع می‌کردند. به گفته دکتر «سعید معیدفر» در‌ سال ١٩٧٩ که وی  در انگلستان تحصیل می‌کرده حدود ٤٠‌ درصد کسانی که با هم زندگی می‌کردند ازدواج‌های ثبت‌شده داشتند و بقیه زوج‌ها ازدواج‌های عرفی داشتند و تشریفات سنتی و آیینی را برای ازدواج رعایت نمی‌کردند.


این جامعه شناس می گوید: آنچه که اکنون در ایران به نام ازدواج سفید رایج شده به نوعی الگوبرداری‌شده از همین شیوه زندگی است.


فوق دکترای روانشناسی کاربردی: پدیده ای نامتعارف که به تازگی در ایران رواج یافته است

جاوید ثمودی فوق دکترای روانشناسی کاربردی نیز ازدواج سفید را پدیده نامتعارف و ناآشنایی می داند که به تازگی در ایران نیز رواج یافته است.

به گفته وی این پدیده نخستین بار در آمریکا و در پی جنبشی پدیدار شد که "جنبش آزادی زن" نام داشت. این جنبش ظاهرا با هدف ایجاد تغییراتی در نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه آمریکا انجام شد و هدف آن برقراری شرایط عادلانه و مساوی برای زنان بود اما آنچه واقعا اتفاق افتاد پدیده‌ای بود که بعدها "انقلاب جنسی" نام گرفت و نتیجه آن رواج رفتارهای نابهنجار و بی‌بند و باری‌هایی بود که به غلط آزادی زنان نام گرفت.

ثمودی می گوید: در ازدواج سفید هیچ شرط قانونی و ثبت اداری وجود ندارد و زن و مرد در هر لحظه که بخواهند با هم همخانه شده و هر لحظه که مایل نباشند از رابطه خارج می‌شوند که چنین شیوه‌ای از ارتباط با جنس مخالف نه تنها بر اساس معیارهای اخلاقی جامعه ما نیست بلکه مخالف با نص صریح قرآن و احادیث مذهبی ماست که همواره جوانان را به پاکدامنی، خویشتن داری و ازدواج حقیقی تشویق می‌کند.


یک آسیب‌شناس: ازدواج سفید زنان و مردان را بدون پیش‌بینی هیچ حقوقی کنار هم قرار می‌دهد

فریبا ذاکر یکی از منتقدان ازدواج‌های سفید  معتقد است: این ازدواج‌ها به دلیل اینکه رسمیت ازدواج‌های سنتی را ندارند شرایط را برای تشکیل یک خانواده ناپایدار فراهم می‌کنند.
 
این آسیب‌شناس می‌گوید:«خارج از ایران زنان و مردانی که با هم زندگی می‌کنند اما ازدواج آنها ثبت کلیسایی ندارد از حقوق مشخصی برخوردارند مثلا اگر قرار باشد یک روز جدا شوند حق و حقوق مشخصی دارند اما سبکی که به نام ازدواج سفید در ایران رایج شده زنان و مردان را بدون پیش‌بینی هیچ حقوقی کنار هم قرار می‌دهد.»

جاوید ثمودی نیز می گوید:«ازدواج‌های سفید می‌تواند پیامد منفی هم نداشته باشد بسته به اینکه مدیران و برنامه‌ریزان فرهنگی چطور به آن توجه کنند. یکی از دلایلی که الان عده‌ای ترجیح می‌دهند با این شیوه زندگی مشترکشان را آغاز کنند به نوعی فرار از سختی‌ها و مشکلاتی است که ازدواج به شکل سنتی دارد. بسیاری از جوانان اصولا زمانی که به هزینه‌های سنگین و بحث جهیزیه و سایر حواشی مربوط به ازدواج فکر می‌کنند همین مانع می‌شود که تصمیم به ازدواج بگیرند و همین تشریفات مانع زندگی مشترک و فرار ازدواج جوانان شده است.»

جاوید ثمودی فوق دکترای روانشناسی کاربردی نیز درباره تبعات این نوع ازدواج ها می گوید:یکی از تبعات این اتفاق برقراری ارتباطاتی بود که خارج از ضوابط قانونی و معیارهای اخلاقی بوجود می‌آمد بر این اساس ازدواج سفید هم یکی از همین روابط خارج از عرف و غیرقانونی بود که امروز متاسفانه شاهد نمونه‌هایی از آن در میان جوانانمان هستیم.

به گفته وی در ازدواج سفید هیچ شرط قانونی و ثبت اداری وجود ندارد و زن و مرد در هر لحظه که بخواهند با هم همخانه شده و هر لحظه که مایل نباشند از رابطه خارج می‌شوند که چنین شیوه‌ای از ارتباط با جنس مخالف نه تنها بر اساس معیارهای اخلاقی جامعه ما نیست بلکه مخالف با نص صریح قرآن و احادیث مذهبی ماست که همواره جوانان را به پاکدامنی، خویشتن داری و ازدواج حقیقی تشویق می‌کند.
 
از طرفی مدیرکل امور اجتماعی و فرهنگی و استانداری تهران گفته که طرحی با نام «اعتلای خانواده پایدار» برای مقابله با ازدواج‌های سفید در دستور کار دولت قرار گرفته است. «سیاوش شهریور» این نوع ازدواج‌ها را یکی از آسیب‌های جامعه در حال گذار دانسته و می گوید: در شرایطی که کشور دارد طبیعی است که چنین آسیب‌هایی وجود داشته باشد. طرح «اعتلای خانواده پایدار» در استان تهران نهایی شده است و به شورای برنامه‌ریزی استان می‌رود. بر این اساس تحکیم خانواده پایدار در بخش‌های سیاست‌های جمعیتی ابلاغ‌ شده از سوی مقام معظم رهبری، افزایش نرخ زاد و ولد، افزایش نرخ ازدواج و بستر‌سازی، برای ازدواج آسان مطرح شده است.

البته سیاوش شهریور معتقد است که درباره میزان گستردگی این ازدواج‌ها بزرگ‌نمایی شده  و ازدواج سفید بصورت محدود و معدود وجود دارد و به این نحوه آشکار و تندی که در رسانه‌ها به آن پرداخته می‌شود نیست. وی تاکید کرده که همین میزان محدود هم باید با کار فرهنگی و با رویکرد اجتماعی مقابله شود.


سازمان ثبت‌ احوال: رشد منفی ازدواج در 5 ماه نخست امسال

از طرفی مدیرکل آمار و اطلاعات سازمان ثبت‌ احوال کشور در آخرین اظهار نظر اعلام کرد که در 5 ماه نخست امسال 288 هزار و 183 ازدواج ثبت شده است که نسبت به مدت مشابه سال گذشته 4.6 درصد کاهش یافته است.

علی‌اکبر محزون  درباره آمار 5 ماهه ازدواج در سال 93 گفته که 288 هزار و 183 مورد ازدواج در 5 ماهه نخست امسال ثبت شده است که این آمار نسبت به مدت مشابه سال گذشته که 301 هزار و 981 مورد بوده منفی 4.6 درصد کاهش داشته است. در 5 سال گذشته به دلیل تحولات صورت گرفته در جامعه، آمار ازدواج منفی شده است و از سال 90 به بعد شاهد رشد منفی در ازدواج بوده‌ایم.


مدیرکل آمار و اطلاعات ثبت‌احوال کشور خاطرنشان کرد: در سال 88، 89 هزار و 208 مورد ازدواج ثبت شده که نسبت به سال گذشته یک درصد رشد داشته است.

وی خاطرنشان کرد:در سال 89، 891 هزار و 627 مورد ازدواج به ثبت رسید که نسبت به سال گذشته  0.2 درصد رشد داشته است.

به گفته محزون،  در سال 90، 874 هزار و 792 مورد ازدواج به ثبت رسید که نسبت به سال گذشته منفی 1.9 درصد کاهش داشته است. در سال 91، 829 هزار و 968 مورد ازدواج ثبت شده که نسبت به سال گذشته منفی 5.1 درصد کاهش داشته است و نهایتا در سال 92، 301 هزار و 981 مورد ازدواج ثبت شده است که 6.7 درصد رشد منفی نسبت به سال 91 داشته است.

مدیرکل آمار و اطلاعات ثبت‌احوال کشور بخش عمده‌ای از دلایل کاهش ازدواج را به دلیل ساختار سنی جمعیت عنوان می کند و می گوید: در کشور بیشترین متولدین را در دهه 60 داشته‌ایم که در حال حاضر از سن ازدواج آنها عبور کرده‌ایم. به همین دلیل در سنین دیگر با کاهش ازدواج مواجه شدیم.


وی علت دیگر کاهش ازدواج در کشور را تاخیر در ازدواج عنوان می کند که در سال‌های گذشته شاهد آن بوده‌ایم.


مدیرکل اجتماعی  استانداری تهران: فراهم کردن ازدواج آسان و تشویق برای ازدواج پایدار

اما مدیرکل امور اجتماعی و فرهنگی استانداری تهران در این باره با اشاره به تبلیغ ازدواج رسمی و قانونی می گوید: «فراهم کردن ازدواج آسان و اطلاع‌رسانی به خانواده‌ها برای محکم شدن بنیان خانواده می‌تواند در این زمینه نمونه‌ای از رفتاری فرهنگی در مقابله با این آسیب باشد. باید جوانان را به این سمت سوق دهیم تا بدانند که آرامش در ازدواج پایدار است و این نوع ازدواج یک نگاه وارداتی است که نمی‌تواند آرامش و سلامت را برای خانواده‌های ایرانی به همراه داشته باشد.»

به هر حال با توجه به وضعیت موجود در زمینه رشد منفی ازدواج و افزایش طلاق در کشور بویژه در شهرهای بزرگ مانند تهران و همچنین رشد پدیده هایی مانند ازدواج سفید و خانه های مجردی و هم خانگی ها و ... زنگ خطر به صدا درآمده و باید همه از جمله مطبوعات و رسانه ها ، مردم و مسئولین امر آن را جدی بگیرند و برای مقابله با این پدیده های شوم که کانون خانواده را متزلزل کرده و فساد و بی بندو باری را رواج می دهد اقدامی جدی و با برنامه داشته باشند.

 

پاسخ های دو مرجع تقلید به پرسش هایی درباره «ازدواج سفید»


 آیت الله شبیری زنجانی و آیت الله جعفر سبحانی به استفتائی درباره «ازدواج سفید» پاسخ دادند.

آیت الله شبیری زنجانی و آیت الله جعفر سبحانی به پرسش هایی درباره ازدواج موسوم به سفید در استفتاء شفقنا پاسخ داده اند.

*متن پرسش های و پاسخ های آیت الله شبیری زنجانی:

نظر به اینکه اخیرا عده ای از دختران و پسران تحت عنوان ازدواج سفید به همباشی پرداخته و عده ای از آنان این باور را دارند که چون طرفین رضایت دارند لذا همین رضایت قلبی کفایت از خطبه ازدواج دائم یا موقت دارد، خواهشمند است دیدگاه شرع مقدس را در این گونه موارد بیان فرمایید.

الف- آیا صرف رضایت دختر و پسر برای بودن با یکدیگر به مفهوم جاری شدن محرمیت و زوجیت است و یا خواندن خطبه عقد دائم یا موقت ضروری است؟

ب-در صورتی که جاری شدن خطبه عقد ضرورت دارد آیا این ضرورت برای زوجیت دائم است یا برای زوجیت موقت نیز خواندن خطبه ضرورت دارد و رضایت قلبی مکفی نیست؟

پاسخ الف و ب- فارغ از سایر شرایط، در ازدواج دائم و موقت، خواندن صیغه لازم است.

ج-در صورتی که خواندن خطبه به زبان عربی فصیح مقدور نباشد و زوج و زوجه بنا به دلایلی نظیر حفظ آبرو نتوانند موضوع را با دیگری در میان بگذارند آیا می توانند به زبان مادری خطبه را جاری کنند؟

پاسخ ج- جایز است.

د-در صورتی که در صورت معذور بودن، جاری کردن خطبه به زبان مادری جایز باشد آیا باید عین ترجمه بیان شود یا ترجمه مضمونی کفایت دارد؟

ه-اگر حضرتعالی جواز به جاری کردن خطبه با ترجمه به مضمون می دهید مثلا به زبان فارسی خطبه عقد دائم و موقت چه گونه است و چه بگویند کفایت است؟

پاسخ د، ه: به هر زبانی که بخوانند و معنای «زوجتک» و «قبلت» را برساند صحیح است. مثلا برای ازدواج دائم به فارسی به زن بگوید: به عقد دائمی در آوردم خودم را برای شما در مقابل مهریه ای که توافق کردیم و سپس مرد بگوید: قبول نمودم این عقد دائم را براساس مهریه ای که توافق کردیم.

و-اگر دختری با پسری بدون رضایت پدر و یا بدون اطلاع پدر همبستر شده باشد و اطلاعی از اینکه باید خطبه عقد خوانده شود نداشته و یا نمی دانسته رضایت پدر واجب است آیا هم اکنون می توانند با خواندن خطبه بدون اطلاع پدر محرم شوند؟

پاسخ و: خیر، بدون اجازه پدر یا جد پدری عقدشان صحیح نیست.

ز-اگر شرایط این دختر و پسر به گونه ای باشد که جدا شدن عوارض جدی برای شرایط فعلی و آینده طرفین یا یکی از طرفین داشته باشد و هر دو یا یکی از طرفین در عسر و حرج بیفتند و در این حال اطلاع به پدر نیز عوارض خطرناک داشته باشد راه حل این دو برای خروج از مهلکه حرام چیست و آیا می توانند بدون جدا شدن، با جاری کردن خطبه به هم محرم شوند؟

پاسخ ز: محرمیت ایجاد نشده است بنابراین باید جدا شوند البته اگر در چنین شرایطی پدر و جد پدری مصلحت دختر را در ازدواج مراعات نکنند اذن ایشان برای ازدواج جدید ساقط است.

ح-اگر از این همبستری دختر حامله شده باشد و یا فرزندی بدنیا آورده باشد و تصورش این بوده که رضایت طرفین کافی است، حکم فرزند چیست؟ آیا می توانند در این شرایط بدون اذن پدر محرم شوند؟ اگر اذن پدر ضروری است و بتوانند اذن بگیرند و محرم شوند آیا تاثیری در وضعیت قبل و کودک متولد شده دارد؟

پاسخ ح:

اگر مرد و زن ندانند که چنین ازدواجی باطل است و با یکدیگر ازدواج کنند بچه ای که از آنان به دنیا آمده، حلال زاده است و تمام احکام اولاد را دارا می باشد و اگر یکی از مرد و زن نداند که ازدواج باطل است، بین او و بچه ای که به دنیا می آید تمام احکام اولاد جاری است، ولی دیگری که می دانسته ازدواج باطل است از بچه ارث نمی برد و بچه هم از وی ارث نمی برد ولی این دو به هم محرمند و احکام محرمیت را دارا می باشند، لذا می توانند همچون دیگر محرم ها به همدیگر نگاه کنند و ازدواج آنها با یکدیگر جایز نیست و همانند دیگر فرزندان حق نهفته دارد. در هر صورت اذن پدر یا جد پدری در خود ازدواج دختر شرط است مگر پدر و جد پدری مصلحت دختر را در امر ازدواج رعایت نکنند.

*****


الف- آیا صرف رضایت دختر و پسر برای بودن با یکدیگر به مفهوم جاری شدن محرمیت و زوجیت است و یا خواندن خطبه عقد دائم یا موقت ضروری است؟

پاسخ: ازدواج سفید همان ازدواج معاطاتی است و شرعا کافی نیست و باید اگر باکره است با اذن پدر عقد خوانده شود و مهریه معین شود متاسفانه موضوعی که شبیه زنا رایگان است نام ازدواج به خود گرفته است.

ب-در صورتی که جاری شدن خطبه عقد ضرورت دارد آیا این ضرورت برای زوجیت دائم است یا برای زوجیت موقت نیز خواندن خطبه ضرورت دارد و رضایت قلبی مکفی نیست؟

پاسخ: در هردو باید عقدخوانده شود وحد وحدود روشن شود.

ج-در صورتی که خواندن خطبه به زبان عربی فصیح مقدور نباشد و زوج و زوجه بنا به دلایلی نظیر حفظ آبرو نتوانند موضوع را با دیگری در میان بگذارند آیا می توانند به زبان مادری خطبه را جاری کنند؟

پاسخ: در عقد موقت در صورت اجتماع شرایط عقد فارسی کافی است؛ اگر زوج و زوجه نتوانند صیغه را به عربی صحیح بخوانند باید کسی را که می تواند وکیل کنند و اگر چنین شخصی نبود باید خودشان به غیر عربی بخوانند و باید لفظی بگویند که معنی«زوجت وقبلت» را بفهماند.

د-در صورتی که در صورت معذور بودن، جاری کردن خطبه به زبان مادری جایز باشد آیا باید عین ترجمه بیان شود یا ترجمه مضمونی کفایت دارد؟

پاسخ: باید انشاء زوجیت شود و آنچه در رساله ها آمده است به فارسی خوانده شود.

ه-اگر حضرتعالی جواز به جاری کردن خطبه با ترجمه به مضمون می دهید مثلا به زبان فارسی خطبه عقد دائم و موقت چه گونه است و چه بگویند کفایت است؟

پاسخ: به رساله عملیه صفحه ۴۴۶ مراجعه شود.

و-اگر دختری با پسری بدون رضایت پدر و یا بدون اطلاع پدر همبستر شده باشد و اطلاعی از اینکه باید خطبه عقد خوانده شود نداشته و یا نمی دانسته رضایت پدر واجب است آیا هم اکنون می توانند با خواندن خطبه بدون اطلاع پدر محرم شوند؟

پاسخ: احتیاطا با اذن پدر باشد.

ز-اگر شرایط این دختر و پسر به گونه ای باشد که جدا شدن عوارض جدی برای شرایط فعلی و آینده طرفین یا یکی از طرفین داشته باشد و هر دو یا یکی از طرفین در عسر و حرج بیفتند و در این حال اطلاع به پدر نیز عوارض خطرناک داشته باشد راه حل این دو برای خروج از مهلکه حرام چیست و آیا می توانند بدون جدا شدن، با جاری کردن خطبه به هم محرم شوند؟

پاسخ: بالاخره ازدواج این دو تا آخر نمی تواند برای پدر پنهان بماند و خواندن صیغه عقد مشکل را حل نخواهد کرد.

ح-اگر از این همبستری دختر حامله شده باشد و یا فرزندی بدنیا آورده باشد و تصورش این بوده که رضایت طرفین کافی است، حکم فرزند چیست؟ آیا می توانند در این شرایط بدون اذن پدر محرم شوند؟ اگر اذن پدر ضروری است و بتوانند اذن بگیرند و محرم شوند آیا تاثیری در وضعیت قبل و کودک متولد شده دارد؟

پاسخ: حکم فرزند وطی به شبه بوده وحلال زاده است. احتیاطا از پدر اذن بگیرد.
http://alef.ir/

علل رواج ازدواج سفید در ایران چیست؟


مدتی است که برخی از دست‌اندرکاران جامعه، نسبت به افزایش ازدواج‌های سفید در جامعه ابراز نگرانی می‌کنند. منظور ازدواج‌هایی است که طرفین در هیچ محضری نسبت و نوع رابطه خود را با یکدیگر به صورت رسمی ثبت و تعریف نکرده‌اند و زن و شوهر محسوب نمی‌شوند، ولی عملاً در یک خانه با یکدیگر زندگی می‌کنند.
دختر و پسر

این نوع زندگی مشترک را شاید بتوان شکلی از ازدواج موقت دانست، که میان برخی از جوانان رایج شده است، ولی فقط محدود به جوانان نیست، بلکه افراد میانسال هم درحال تجربه این شیوه از زندگی هستند. شیوه‌ای که در مورد جوانان ممکن است منجر به ازدواج شود ولی در مورد افراد میانسال و حتی نزدیک به سالمند حالت متفاوتی دارد، آنان طلاق می‌گیرند، سپس به این روش با یکدیگر زندگی می‌کنند و در مواردی هم اطرافیان متوجه ماجرا نمی‌شوند!

دلیل نگرانی نسبت به این نوع هم‌خانه شدن یا ازدواج موقت یا هر اسم دیگری که بخواهیم روی آن بگذاریم هرچه باشد، باید نسبت به اصل ماجرا تحلیل و درک درستی داشت.  این یادداشت در پی آن است که به برخی از دلایل رواج این نوع ازدواج بپردازد، ولی پیشاپیش باید اذعان کرد که به دلایل گوناگون، هنوز مطالعات کافی در این زمینه انجام نشده است و هرگونه اظهارنظر و تحلیل بر شواهد معدودی متکی است، و باید با احتیاط تلقی شود. بنابراین پیش از ورود به بحث بر ضرورت مطالعه این پدیده تأکید می‌شود. این مطالعه نباید متاثر از ارزش‌گذاری پیش از مطالعه باشد زیرا این امر موجب بد یا کج‌فهمی پدیده خواهد شد.

در این زمینه باید متذکر شد که همه افرادی که این نوع رابطه را انتخاب کرده‌اند از یک سنخ نیستند و نمی‌توان برای همه آنان داوری مشترکی داشت.  این نوع ازدواج ناشی از علل و زمینه‌هایی است؛ یکی از این زمینه‌ها افزایش استقلال نسبی جوانان اعم از دختر و پسر از خانواده و بالارفتن سن ازدواج آنان است که موجب می‌شود دختران و پسران، راحت‌تر بتوانند چنین روابطی را برقرار کنند.

البته فراموش نشود که از منظر شرعی و قانونی، این نوع زندگی مشترک برحسب این‌که چگونه توافق کرده باشند حالت‌های گوناگونی می‌تواند داشته باشد، و شاید در قالب ازدواج موقت قابل درک باشد، که در این صورت حقوق طرفین نیز در این نوع ازدواج معلوم است، ولی مشکلی که وجود دارد، ضعف ساختار حقیقی ایران در استیفای حقوق مربوط به زنان در این نوع روابط است، موضوعی که در کشورهای توسعه‌یافته حل شده است، چراکه در برخی از این کشورها بیش از ٢۵‌درصد از زندگی مشترک زن و مرد در این قالب است، و مقررات آن تدوین و تنظیم شده و ضمانت اجرای لازم را هم دارد ولی در ایران استیفای این حقوق به سادگی امکان‌پذیر نیست.

نکته دیگر این‌که برخی افراد برای مخالفت با این نوع زندگی مشترک کوشیده‌اند که با متصف کردن آن به صفات ناپسند و بررسی آن از منظر ارزش‌های شخصی خود آن را به‌شدت رد و محکوم کنند درحالی‌که اگر این پدیده مبتنی بر واقعیت‌هایی اجتماعی باشد با زدن چنین برچسب‌هایی نمی‌توان مانع از بروز آن شد و حتی ممکن است مسأله را پیچیده‌تر کنند.  ولی فارغ از این زمینه مقدمتاً چند علت را می‌توان برای رواج این نوع ازدواج‌ها برشمرد.

-گریز از مراسم سنتی ازدواج و تعهدات مادی و غیرمادی بسیاری که این نوع ازدواج‌ها بر جوانان بار می‌کند، از عوامل موثر بر گرایش به این شیوه از زندگی در کنار یکدیگر است.  یکی از این تعهدات، رفت‌وآمدهای خانوادگی و فامیلی است که از هر نظر برای زوج‌های جوان سخت است. هم‌چنین تبعات اقتصادی مراسم ازدواج و زندگی بعد از آن است که جوانان را به گریز از ازدواج‌های سنتی و روی آوردن به این نوع روابط تشویق می‌کند.

-عامل دیگر، ترس از طلاق و ناهمخوانی اخلاقی و رفتاری دختر و پسر است.  به‌ویژه در شرایطی که آمار طلاق بالا رفته، برخی از جوانان ترجیح می‌دهند که به معرفی نزدیکان یا دوستان از فرد مورد نظر برای ازدواج کفایت نکنند. این مسأله حتی برای دختران اهمیت بیشتری دارد، زیرا آنان بیش از پسران بر اثر طلاق لطمه می‌بینند. شاید گفته شود حتی با پذیرش این استدلال انتخاب این شیوه که از چاله درآمدن و به چاه افتادن است.  در پاسخ باید گفت که از منظر دختر و پسر این طور نیست.  با پذیرش ازدواج، شرایطی پیش می‌آید که هزینه جدایی را بسیار سنگین می‌کند، در حالی که مسأله در ازدواج سفید قدری فرق می‌کند.  نکته مهم این است که چرا دختران چنین نوع از زندگی مشترک را انتخاب می‌کنند درحالی‌که به‌ظاهر هزینه وارد شدن در این رفتار برای آنان بیشتر است؟

-یک عامل مهم دیگر که ممکن است کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد، این است که با این شیوه قانون خانواده و شرایط حاکم بر آن دور زده می‌شود! این مسأله برای افرادی که ازدواج کرده‌اند و سپس طلاق می‌گیرند اهمیت بیشتری دارد. در ساختار اغلب خانواده‌ها و براساس حقوق موجود، مرد رئیس خانواده است، هرچند از این جمله می‌توان برداشت‌های گوناگون کرد، ولی برخی از مردان با وضعیتی که در خانه ایجاد می‌کنند، به نوعی شیوه سلطه بر زن را برمی‌گزینند، و برخی از خانم‌ها هم که نمی‌خواهند چنین سلطه‌ای را پذیرا شوند، اقدام به طلاق می‌کنند، و پس از طلاق حاضر می‌شوند بدون رابطه حقوقی رسمی دائمی و فقط در قالب صیغه با یکدیگر و در زیر یک سقف زندگی کنند و تسلط مرد را نپذیرند طبیعی است که در این شرایط مرد قدرت ناشی از ریاست خانواده را در اختیار ندارد.

بنابراین اگر گمان می‌کنیم که این نوع ازدواج برای جامعه مفید نیست، و عوارضی دارد، بیش از هر اعتراضی باید نسبت به رفع موانع ازدواج رسمی و دوام آن پرداخت. تعهدات دست‌وپا گیر ازدواج‌های سنتی، ناکارآمدی شیوه‌های انتخاب همسر و از همه مهم‌تر نامتوازن بودن حقوق خانواده با شرایط اجتماعی زنان، در گرایش به این نوع زندگی مشترک تأثیر دارند.

جریان خاموش «ازدواج سفید» در کشور

Image result for ‫ازدواج سفید چیست‬‎

ازدواج پدیده ای است که از دیرباز و از زمان پیدایش انسان بوده و تا امروز نیز ادامه داشته است. حالا بماند که در این دوره زمان از یک طرف دیگر تمایلی برای ازدواج وجود ندارد و سن ازدواج در حال افزایش است و از طرف دیگر انواع و اقسام ازدواج‌ها به وجود آمده مثل «ازدواج موقت»، «ازدواج صوری»، «ازدواج صیغه ای» و... و از طرفی میزان طلاق هم چه به صورت رسمی چه عاطفی افزایش پیدا کرده.

ابتکار در گزارشی به سراغ یکی از پدیده‌های ازدواج به نام «ازدواج سفید» رفته که در سال‌های اخیر به شکل چشمگیری افزایش پیدا کرده است. حتی کار به جایی رسیده که رسانه‌ها و کارشناس‌ها نیز به آن می‌پردازند.

 منظور از «ازدواج سفید» زندگی مشترک زن و مرد بدون ازداوج رسمی است. یعنی به گونه ای که زن و مرد بدون اینکه خطبه عقد یا صیغه بینشان جاری شود برای زندگی زیر یک سقف می‌روند. البته معمولا این اتفاق با آگاهی پدر و مادرها و خانواده هر دو طرف صورت می‌گیرد و آن دو مانند یک زن و شوهر با هم زندگی می‌کنند نه همخانه، دوستانه و... به علت اینکه جامعه ایران یک جامعه ایرانی-اسلامی است و چنین پدیده‌هایی در آن به هیچ عنوان تعریف نشده به صورت مخفیانه انجام می‌شود. به همین منظور نیز آماری درخصوص تعداد این نوع ازدواج‌ها در دست نیست.

رعنا و حامد 4 سال می‌شود که به صورت ازدواج سفید با هم در یک خانه زندگی می‌کنند و می‌گویند علاقه ای برای ثبت ازدواجشان ندارد. آنها مانند هر زن و شوهری حلقه به دست دارند و در تمام محافل و جمع‌ها خود را به عنوان زن و شوهر نه همخانه معرفی می‌کنند. مژگان می‌گوید: «حامد را 8 سال است که می‌شناسم بعد از یک سال که از آشناییمان می‌گذشت متوجه شدیم که خیلی از علایق و سلایقمان مانند یکدیگر است برای همین به هم نزدیک تر شدیم و 6 سال پیش حتی خانواده هایمان در جریان آشنایی ما دو نفر بودند.» او به زمانی اشاره می‌کند که تصمیم می‌گیرند با هم زندگی کنند: «بعد از چند سال دیدیم که می‌توانیم با هم زندگی کنیم و از هرنظر با هم توافق نظر داریم. حتی هر دو اعتقادی به ازدواج نداشتیم به همین خاطر زمانی که با خانواده هایمان مطرح کردیم در ابتدا چندان راضی نبودند اما وقتی دیدند که ما تصمیم جدی گرفته ایم پذیرفتند.» حامد می‌گوید همخانه بودن با نوع زندگی آنها فرق می‌کند: «ما نوع زندگی مان به گونه ای نیست که هرکس وارد آن شود احساس کند همخانه هستیم بلکه تمام رفتارهای یک زن و شوهر معمولی را داریم. صبح با هم به سر کار می‌رویم و بعد از ظهر به خانه می‌آیم و شام می‌خوریم. نه از رفیق بازی خبری است و نه دوران مجردی. خرج خانه را به صورتی درمی آوریم که مانند همخانه‌ها به اصطلاح به صورت «دنگی» نباشد بلکه هرکس هرآنقدر که در توان داشته باشد می‌گذارد و حتی یک حساب مشترک پس انداز داریم.» او در ادامه صحبت هایش به دعواهایشان هم اشاره می‌کند: «در هر خانه ای دعوا وجود دارد و ما هم مانند بقیه دعوا و بعد از چند ساعت آشتی می‌کنیم. مدل دعواها یمان هم شبیه زن و شوهرهایی است که اسمشان در شناسنامه ثبت شده است.»

«ازدواج سفید» به ضرر دخترهاست

همزیستی بدون ثبت یا همان «ازدواج سفید» اکنون در جوامع غربی به یک پدیده عادی بدل شده است. حتی در آمریکا که از نظر روابط زن و مرد محافظه کارتر است و پیش از 1970 این مساله غیرقانونی بود، اکنون به یک پدیده نسبتا عادی بدل شده است. از دهه 70 میلادی تا کنون تصویر زن در جوامع غربی تغییر فاحشی کرده است. جنبش آزادی زن که به انقلاب جنسی معروف شد، تغییرات عینی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، موقعیت زن را در این جوامع متحول کرد. در متن این تحول مناسبات زن و مرد نیز متحول شد. یکی از این تحولات در رشد همزیستی مرد و زن بدون ازدواج رسمی است که البته در ایران به گفته دکتر مصطفی اقلیما، رئیس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران این پدیده برخلاف جوامع غربی کاملا به ضرر دختران ایرانی است: «بیشتر از 90 درصد رابطه دختر و پسرها به ازدواج نمی‌رسد؛ چون معمولا خود پسر یا خانواده او حاضر نمی‌شوند چنین دختری که با پسرش در ارتباط است را برای پسر خود بگیرند. آن درصد باقیمانده نیز اگر به ازدواج ختم شود به این خاطر بوده دختر از نظر سطح خانوادگی و مالی بالاتر از خانواده پسر است و پسر به این دلیل ازدواج می‌کند تا از امکانات دختر و خانواده اش به نفع خود بهره ببرد.» او توضیح می‌دهد: «دخترها در جامعه ما ضرر می‌کنند چون فرهنگ جامعه ما اینچنین است که وقتی دختری با یک پسر در رابطه باشد بعد از پایان یافتن آن رابطه کسی به سراغش نخواهد رفت و این اتفاق ضربه سنگینی خواهدبود که بر دختران جامعه وارد می‌شود.» اقلیما درباره پدیده «ازدواج سفید» می‌گوید: «این نوع ازدواج‌ها همان نامزدی قدیم است که دیگر در جامعه در حال فراموشی است.» او ادامه می‌دهد: «خانواده‌ها به دلیل اینکه گرفتار و درگیر مشکلات هستند دیگر فرصت سر و کله زدن با فرزندان خود را ندارند و وقتی ببینند تصمیمی گرفته که شاید با شرایط آنها همخوانی نداشته باشد اما چون قدرت، حوصله و وقت چانه زنی با فرزند خود را ندارند می‌گذارند هرکار که دلش می‌خواهد انجام بدهند.»

«ازدواج سفید» راهی برای فرار از مسئولیت

این مددکار اجتماعی یکی از بزرگترین علت‌هایی که خانواده‌ها به «ازدواج سفید» تن در می‌دهند به این خاطر است که از بار مسئولیت خود کم کنند: «در «ازدواج سفید» به خاطر اینکه هیچ کجا سندی مبنی بر زن و شوهری ثبت نشده است به همین خاطر خیلی راحت این دختر و پسر می‌توانند رابطه خود را پایان بدهند بدون اینکه اتفاقی افتاده و کسی از کسی انتظار و توقعی داشته باشد به همین خاطر در این دوره و زمانه چه چیزی بهتر از این اتفاق؟» او این پدیده را یک پدیده غربی می‌داند که در خانواده‌های امروزی بدون اینکه بدانند چنین فرهنگی در جامعه وجود ندارد رخنه کرده است: «در فرانسه این نوع ازدواج‌ها صورت می‌گیرد تنها به خاطر منفعتشان و بعد از اینکه نیازشان برطرف شد از هم جدا می‌شوند اما در ایران جایی برای چنین رفتارهایی نیست. در این نوع کشورها این نوع ازدواج نوعی قدرت به زن داده می‌شود اما در ایران اینطور نیست؛ چون فرهنگ‌ها با هم فرق می‌کند.» اقلیما با بیان این نکته که چنین اتفاقی موجب فرو ریختگی فرهنگی خواهدشد بیان می‌کند: «محققان و جامعه شناسان وجود چنین پدیده‌هایی را مخرب می‌دانند و ازدواج سفید و انتخاب تجرد به جای ازدواج را مجموعه ای از عوارض این فروریختگی می‌نامند که یکی از مهمترین آنها به خاطر مشکلات اقتصادی است چون در این زمانه مردهای 34-35 ساله هم نمی‌توانند از پس یک زندگی بربیایند به همین خاطر یا ترجیح می‌دهند ازدواج نکنند یا روابط پنهانی داشته باشد.»

«ازدواج سفید» در کشورهای دیگر

آمارها نشان می‌دهد امروزه، زندگی بدون ازدواج یکی از شیوه‌های رایج زندگی در غرب است. بیش از دوسوم زوج‌های آمریکایی پیش از ازدواج رسمی، مدتی را بدون ازدواج با یکدیگر زیر یک سقف می‌گذرانند. در سال 1994، حدود 3/7 میلیون زوج آمریکایی بدون ازدواج با یکدیگر زندگی می‌کردند و نزدیک به اواخر دهه 1990، حداقل 50 تا 60 درصد زوج‌ها حداقل پیش از ازدواج رسمی، مدتی را بدون ازدواج با یکدیگر می‌گذراندند. این در حالی است که تا پیش از 1970، زندگی بدون ازدواج در ایالات متحده غیرقانونی بود. طبق آمار آمریکا، تعداد زوج‌های ازدواج‌نکرده‌ای که با یکدیگر زندگی کرده‌اند، از 1960 تا 2000 ده برابر شده و اکنون، زندگی بدون ازدواج، به مرحله‌ای عادی در روند آشنایی دو فرد تبدیل شده‌است.

دیگر کسی حاضر به امضای عقدنامه نیست؟

اینطور که به نظر می‌رسد از جمله عواملی که می‌تواند جوان‌ها را به سمت این دست از ازدواج‌ها بکشاند مشکلات مالی، محک زدن رابطه، آشنایی بیشتر و نداشتن اعتقاد به ازدواج می‌توانند دلایل زندگی مشترک بدون ازدواج باشند. همچنین هزینه بالای اجاره یا خرید مسکن و نبود تناسب دخل و خرج که در این دوره و زمانه بسیار برجسته‌است، می‌تواند دلایل دیگری باشد که موجب می‌شود کسی حاضر به امضای عقدنامه نباشد و زندگی بدون ازدواج یا ازدواج از نوع سفیدش را ترجیح بدهند. 


گفتگو با زوجی که به سبک ازدواج سفید زندگی می‌کنند


سیاه و سفیدِ یک زندگی مشترک در گفت‌وگو با زوجی که چند سال است زندگی مشترک بدون ازدواج رسمی و ثبت شده را انتخاب کرده‌اند. 
 
به گزارش خبرآنلاین، ازدواج سفید، تهدید جدید نهاد خانواده در ایران. شاید از تهدید هم باید پا را فراتر گذاشت؛ کابوس هولناک نهاد خانواده. اگر تا یکی دو سال پیش از جامعه‌شناسان خانواده و از مسوولان حقوقی می‌پرسیدید مهمترین آسیبی که خانواده ایرانی را تهدید می‌کند، به اتفاق از طلاق نام می‌بردند. موضوعی که با هر کیفیتی و به هر دلیلی، به هرحال در بطن خانواده اتفاق می‌افتد. هرچند که افزایش سن ازدواج و بی رغبتی جوانان به ازدواج هم در مراحل بعدی قرار می گرفت. اما دغدغه حفظ خانواده های تشکیل شده،‌ از همه مهمتر بود. 
 
اما در سال ۹۳، زنگ هشدار برای ازدواج سفید، به صدا درآمد؛ شیوه ای از زندگی که با عرف، شرع، سنت و سبک زندگی جامعه ایرانی در همه این سال ها و دهه ها و حتی قرن های گذشته همخوانی ندارد. هرچند که بسیاری بگویند که این موضوع آنقدر فراگیر نیست که برایش نگران بود، اما به نظر آنقدر جدی هست که معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان که یکی از نخستین افرادی باشد که دراین‌باره هشدار می‌دهد.  
 
ازدواج سفید درحالی در جامعه ایران رواج پیدا کرده که در شرع، قانون ازدواج موقت وجود دارد. قانون مترقی که به دلیل استفاده نامناسب از آن و رواج ازدواج موقت در برخی مردان متاهل از چنین چیزی، با واکنش های منفی بسیاری همراه شده و ظاهرا عرف آن را نمی پذیرد. این درحالی است که ازدواج موقت می تواند جایگزینی برای ازدواج سفید باشد. 
 
در یک سال گذشته درباره ازدواج سفید، گفتگوهای بسیاری از کارشناسان و مسوولان مختلف منتشر شده است. اما تاکنون از خودتان پرسیده‌اید آنهایی که تن به ازدواج سفید می‌دهند، حرفشان چیست؟ البته مشاورها و آسیب‌شناسان خانواده نقل‌قول‌هایی از دلایل این افراد برای ازدواج سفید ارائه داده‌اند. اما سراغ زن و مردی رفتیم که به سبک ازدواج سفید، با هم زندگی می کنند. نگفتنی است که اسمی در این گفتگو-گزارش از این دو نفر برده نمی شود.  

 
در این گزارش فقط حرف های این دو نفر را روایت می کند و هیچ قضاوتی درباره آن نمی شود. 
  

قرار ملاقات را در خانه‌‌شان می‌گذاریم. دورادور می‌شناسمشان. مرد و زنی هستند سی‌ و چندساله، فرهنگی، تحصیل‌کرده و از طبقه متوسط. می‌دانند قرار است درباره نوع زندگی‌شان، درباره آنچه این روزها به آن "ازدواج سفید" گفته می‌شود یا خیلی‌ها از آن تعبیر همزیستی دارند و زندگی مشترک زن و مرد بدون مراحل قانونی و شرعی است، گزارش بنویسم. قرار است بنشینیم و یکی دوساعت حرف بزنیم تا به سوال‌هایی که توی ذهنم دارم جواب بدهند. یکی‌شان چای می‌آورد و دیگری شیرینی. تا می‌نشینند، به انگشتشان نگاه می‌کنم. زن که متوجه می‌شود دلیل نگاهم چیست، با خنده می‌گوید "نه، ما حلقه نداریم". و ادامه می‌دهد: "این سبک زندگی با آنچه همیشه همه جا دیده‌اید تفاوت دارد دیگر، قرار نیست کارهایی را بکنیم که بقیه انجام می‌دهند. در زندگی ما از رسم و رسوم و خریدها و خرج‌های اضافه خبری نیست. ضمن این که تا جایی که می‌شود، باید نشانه‌های ظاهری را حذف کنیم، چون جامعه ما این زندگی را نمی‌پسندد، می‌دانید که؟" می‌دانم. سرم را تکان می‌دهم که یعنی می‌دانم "برای همین الان اینجا هستم، که بدانم چرا با این که جامعه این سبک زندگی را نمی‌پسندد، آن را انتخاب کرده‌اید و حتی مجبور می‌شوید به جای دفاع از آن، پنهانش کنید و این همه سختی را تحمل کنید؟" 
 
لیوان چایش را برمی‌دارد و می‌گوید: "تمام زندگی‌ها همینطور است. هر کدام سختی‌ها و مزیت‌های خودش را دارد. این شیوه زندگی هم همینطور. از نظر ما اتفاق عجیب و غریبی نیست ولی از نظر دیگران هست، پس مجبوریم پنهانش کنیم. راستش، این سخت‌ترین بخش قضیه است. اگر به شیوه دیگران ازدواج کرده بودیم و بعد زیر یک سقف زندگی می‌کردیم، نیازی به این همه پنهانکاری و ترس از برملا شدن قضیه نداشتیم، اما حالا بعضی از دوستان و آشنایانمان وضعیت زندگی ما را می‌دانند، بعضی نمی‌دانند، گاهی باید مراقب باشیم که بقیه نفهمند و گاهی خیالمان راحت است. همکارها نباید سر در بیاورند، دوست‌ها اشکالی ندارد، بعضی از اعضای فامیل می‌توانند بدانند و بعضی دیگر نه، به همکلاسی‌ها و همسایه‌ها چه بگوییم که هزار جور فکر به سرشان نزند. چطور بگویم چه حسی است ..." 
 
می‌گویم: "سردرگمی؟ دوگانگی؟..." با سر تایید می‌کند: "دقیقا همین، دوگانگی. فکر کنید یک فرم به شما می‌دهند که پر کنید، تا به قسمت متاهل یا مجرد می‌رسید، می‌دانید تکلیفتان چیست. یا متاهل هستید و با همسرتان زندگی می‌کنید یا مجردید. اما من بارها در این شرایط قرار گرفته‌ام و از خودم پرسیده‌ام خب، تو کدامی؟ و به نتیجه نرسیده‌ام. شاید به نظر شما ساده بیاید اما این بدترین حسی بوده که داشته‌ام. این که ندانید چه هستید و که هستید." 
 
نگاه متعجبم را می‌فهمد که پس چرا؟! مرد جواب می‌دهد: "اما چیزهای مهمتر از این هست که مجابمان می‌کند اینطور زندگی کنیم." 
 
منتظر دلایل مهمی هستم که مجابشان کرده است. ادامه می‌دهد: "همین آمار طلاق را نگاه کنید که روز به روز بیشتر می‌شود. ما نمی‌خواهیم یکی از اینها باشیم. می‌خواهیم اول به شناخت از همدیگر برسیم و بعد اگر دیدیدم همدیگر را برای تمام عمرمان می‌خواهیم آنوقت به این موضوع رسمیت بدهیم، نه این که مثل خیلی‌ها ندیده و نشناخته وارد یک رابطه دائمی شویم که در ادامه آن مثل خیلی‌های دیگر یا از هم جدا شویم یا دلزده شویم اما از سر اجبار به زندگیمان ادامه دهیم. قرارمان بین خودمان این است که تا زمانی که "عشق" هست، ادامه بدهیم." 
 
می‌پرسم در این چند سال به شناخت نرسیده‌اید؟ و اصلا مگر شناخت فقط با زندگی‌ کردن به دست می‌آید؟ که می‌گوید: "به شناخت رسیده‌ایم اما ازدواجمان را ثبت کنیم که چه بشود؟ قوانین دست و پاگیر برای خودمان جور کنیم؟ هزار جور رفت و آمد و خواستگاری و انواع مخالفت‌ها و موافقت‌ها و تشریفات مختلف برای چه؟ همدیگر را انتخاب کردیم و حالا زندگی می‌کنیم دیگر. هروقت هم دیدیم مناسب نیستیم از هم جدا می‌شویم." 
 
می‌پرسم: "تعهد چطور؟" زن چهره جدی به خودش می‌گیرد و می‌گوید: "به نظر ما خیلی مهم است که تعریف مشترکی از "تعهد" داشته باشیم. برای ما تعهد یعنی احساس یگانه‌ای که نسبت به یکدیگر داریم و نوع و میزان رابطه‌مان را با هم مشخص می‌کند. به این تعریف پایبندیم و هروقت هرکدام احساس کردیم از این احساس چیزی کم شده یا یکی از ما مایل است رابطه احساسی یا فیزیکی که مخصوص ما دو نفر است را با دیگری تجربه کند، دیگر زندگی مشترکی در کار نخواهد بود. بدون دردسر و دادگاه و طلاق از هم جدا می‌شویم. می‌بینید؟ بنابراین خیانتی هم در کار نیست." 
 
می‌پرسم یعنی مهمترین دلیلتان برای انتخاب این نوع زندگی همین است؟ نگرانید که مبادا مناسب همدیگر نباشید و می‌توانید به راحتی از همدیگر جدا شوید؟ مشکلات دیگری مثلا مشکل اقتصادی برای ازدواج و شروع زندگی مشترک نداشتید؟ مرد دستی به موهایش می‌کشد و به صندلی تکیه می‌دهد: "دوستانی داریم که به خاطر مشکلات اقتصادی، بدون این که با هم ازدواج کنند تصمیم گرفته‌اند به صورت مشترک با هم زندگی می‌کنند؛ هردوی دختر و پسر در تهران دانشجو هستند یا تصمیم گرفته‌اند جدا از خانواده‌شان زندگی کنند و برای این که در مخارج مسکن و انواع قبض و خریدهای روزانه صرفه‌جویی شود با هم زندگی می‌کنند." 
 
و تاکید می‌کند که: "اما ما دلیلمان اینها نیست. می‌توانستیم با یک مراسم ساده و بدون تشریفات هم به عقد همدیگر دربیاییم. ضمن این که این نوع زندگی در کشورهای دیگر هم جواب خودش را پس داده؛ آدمها اول با هم زندگی می‌کنند، بعد اگر خواستند ازدواج می‌کنند." 
 
اشاره‌ام به تفاوت‌ فرهنگ‌ها را می‌پذیرند. قبول می‌کنند که برای تجربه کردن آنچه در فیلمها دیده یا از آن سوی آبها به گوششان خورده، باید تبعات زیادی را بپذیرند. می‌پذیرند که مردم هر جامعه‌ای بایدها و نبایدهای خودشان را دارند و اصلا برای همین است که در موارد زیادی شرایطشان را از دیگران پنهان می‌کنند؛ اما در نهایت به اینجا می‌رسیم که: "اما فعلا که درباره این زندگی توافق کرده‌ایم." 
 
می‌رسم به این که تکلیفتان با بچه‌دار شدن چیست؟ "مسلما هرگز، اصلا. مگر دیوانه‌ایم؟ هم دلمان بچه‌ نمی‌خواهد و هم در این شرایط بلاتکلیف؟ ما حتی هنوز مسافرت نمی‌توانیم برویم، در هتل نمی‌توانیم با هم بمانیم چون اسممان در شناسنامه همدیگر ثبت نشده، در مناسبت‌ها و مراسم خانوادگی نمی‌توانیم با هم باشیم، از تسهیلاتی که به متاهل‌ها داده می‌شود بی‌بهره‌ایم، برای اجاره کردن خانه مشکل داریم، آنوقت بچه‌دار هم بشویم؟ استرس و نگرانی پنهان زندگی کردن دو نفره کافی نیست؟" 
 
بعد از حرف‌های دیگرمان درباره مسائل مختلف، می‌پرسم: فکر می‌کنید بتوانید به بقیه هم پیشنهاد بدهید اینطور زندگی کنند؟ بعد از چند دقیقه، زن سکوت را می‌شکند: "راستش این است که نمی‌دانم! یک جور شنا کردن خلاف جریان آب است دیگر. سختی‌های خودش را دارد. این تصمیم‌ها به شرایط آدمها بستگی دارد. تنها چیزی که می‌دانم این است که من استقلال مالی و شخصیتی دارم و به علاقه شریک زندگی‌ام نسبت به خودم اطمینان دارم در غیر این صورت قطعا آسیب می‌دیدم. می‌دانید؟ این زندگی برای زن‌ها خطرناک‌تر است. دوستان دختری داشتم که با تصور این که زندگیشان زیر یک سقف با پسر مورد علاقه‌شان به ازدواج می‌انجامد یا این که فکر می‌کردند این زندگی دوام دارد وارد رابطه‌ای شدند اما درنهایت از اینجا مانده و از آنجا رانده شدند. دیگر خانواده‌‌شان آنها را نپذیرفت و رابطه‌شان به یک رابطه دائمی هم منجر نشد. در این میان هم آنقدر از لحاظ عاطفی و اقتصادی وابسته شدند که بعد از جدایی از شریک‌ زندگی‌شان به افسردگی‌های شدید یا حتی اعتیاد دچار شدند." 
 
به لیوان خالی چایش نگاه می‌کند و ادامه می‌دهد: "نه این که پسرها آسیب نبینند، اما تربیت خانوادگی و اجتماعی ما طوری است که به دخترها اعتماد به نفس کمتری داده می‌شود بنابراین اگر این زندگی‌ را انتخاب کنند و بعد آنچه در ذهنشان ساخته‌اند از بین برود، چیزی برایشان باقی نمی‌ماند. دست‌کم در زندگی‌های متعارف، بعد از جدایی از همسرشان یا هنگام اختلاف، حمایت خانواده و اطرافیانشان را دارند، از بعضی حمایت‌های مادی و قانونی بهره‌مند می‌شوند، اما اگر در این زندگی حواسشان به خودشان نباشد، بازنده اصلی آنها هستند. از نظر فیزیکی هم که خودتان می‌دانید زنان چقدر ممکن است آسیب ببینند. سقط جنین‌های مکرر دوستانم را دیده‌ام. می‌دانم یک رابطه نامطمئن و ناپایدار چطور می‌تواند از نظر روحی و جسمی زنان را تهدید کند و به آنها ضربه بزند. اینها فقط توی فیلم‌ها نیست. این اتفاق‌ها را با چشم خودم دیده‌ام..." 
 
در را که می‌بندم و از خانه‌شان بیرون می‌آیم، به سوال‌های بسیار دیگری فکر می‌کنم که توی ذهنم دارم. بیشتر از همه به این فکر می‌کنم که با همه این حرف‌ها که گفتند، توی دلشان، توی فکرشان، با خودشان چند چندند؟ چقدر به آینده‌ای که قرار است بیاید خوش‌بینند؟ چقدر می‌توانند آجر‌های رابطه‌‌شان را اینطور روی هم بچینند و نترسند که هر باد و طوفانی ممکن است آن را از هم متلاشی کند؟ اصلا دلشان می‌آید بدون نقشه، آجر روی آجر بگذارند؟

دلایل رواج ازدواج سفید چیست؟


همه افرادی که این نوع رابطه را انتخاب کرده‌اند از یک سنخ نیستند و نمی‌توان برای همه آنان داوری مشترکی داشت. این نوع ازدواج ناشی از علل و زمینه‌هایی است؛ یکی از این زمینه‌ها افزایش استقلال نسبی جوانان اعم از دختر و پسر از خانواده و بالارفتن سن ازدواج آنان است.
صراط: مدتی است که برخی از دست‌اندرکاران جامعه، نسبت به افزایش ازدواج‌های سفید در جامعه ابراز نگرانی می‌کنند. منظور ازدواج‌هایی است که طرفین در هیچ محضری نسبت و نوع رابطه خود را با یکدیگر به صورت رسمی ثبت و تعریف نکرده‌اند و زن و شوهر محسوب نمی‌شوند، ولی عملاً در یک خانه با یکدیگر زندگی می‌کنند.  این نوع زندگی مشترک را شاید بتوان شکلی از ازدواج موقت دانست، که میان برخی از جوانان رایج شده است، ولی فقط محدود به جوانان نیست، بلکه افراد میانسال هم درحال تجربه این شیوه از زندگی هستند. شیوه‌ای که در مورد جوانان ممکن است منجر به ازدواج شود ولی در مورد افراد میانسال و حتی نزدیک به سالمند حالت متفاوتی دارد، آنان طلاق می‌گیرند، سپس به این روش با یکدیگر زندگی می‌کنند و در مواردی هم اطرافیان متوجه ماجرا نمی‌شوند! 
 
دلیل نگرانی نسبت به این نوع هم‌خانه شدن یا ازدواج موقت یا هر اسم دیگری که بخواهیم روی آن بگذاریم هرچه باشد، باید نسبت به اصل ماجرا تحلیل و درک درستی داشت.  این یادداشت در پی آن است که به برخی از دلایل رواج این نوع ازدواج بپردازد، ولی پیشاپیش باید اذعان کرد که به دلایل گوناگون، هنوز مطالعات کافی در این زمینه انجام نشده است و هرگونه اظهارنظر و تحلیل بر شواهد معدودی متکی است، و باید با احتیاط تلقی شود. بنابراین پیش از ورود به بحث بر ضرورت مطالعه این پدیده تأکید می‌شود. این مطالعه نباید متاثر از ارزش‌گذاری پیش از مطالعه باشد زیرا این امر موجب بد یا کج‌فهمی پدیده خواهد شد. 
 
در این زمینه باید متذکر شد که همه افرادی که این نوع رابطه را انتخاب کرده‌اند از یک سنخ نیستند و نمی‌توان برای همه آنان داوری مشترکی داشت.  این نوع ازدواج ناشی از علل و زمینه‌هایی است؛ یکی از این زمینه‌ها افزایش استقلال نسبی جوانان اعم از دختر و پسر از خانواده و بالارفتن سن ازدواج آنان است که موجب می‌شود دختران و پسران، راحت‌تر بتوانند چنین روابطی را برقرار کنند. البته فراموش نشود که از منظر شرعی و قانونی، این نوع زندگی مشترک برحسب این‌که چگونه توافق کرده باشند حالت‌های گوناگونی می‌تواند داشته باشد، و شاید در قالب ازدواج موقت قابل درک باشد، که در این صورت حقوق طرفین نیز در این نوع ازدواج معلوم است، ولی مشکلی که وجود دارد، ضعف ساختار حقیقی ایران در استیفای حقوق مربوط به زنان در این نوع روابط است، موضوعی که در کشورهای توسعه‌یافته حل شده است، چراکه در برخی از این کشورها بیش از ٢٥‌درصد از زندگی مشترک زن و مرد در این قالب است، و مقررات آن تدوین و تنظیم شده و ضمانت اجرای لازم را هم دارد ولی در ایران استیفای این حقوق به سادگی امکان‌پذیر نیست.  نکته دیگر این‌که برخی افراد برای مخالفت با این نوع زندگی مشترک کوشیده‌اند که با متصف کردن آن به صفات ناپسند و بررسی آن از منظر ارزش‌های شخصی خود آن را به‌شدت رد و محکوم کنند درحالی‌که اگر این پدیده مبتنی بر واقعیت‌هایی اجتماعی باشد با زدن چنین برچسب‌هایی نمی‌توان مانع از بروز آن شد و حتی ممکن است مسأله را پیچیده‌تر کنند.  ولی فارغ از این زمینه مقدمتاً چند علت را می‌توان برای رواج این نوع ازدواج‌ها برشمرد. 
 
-گریز از مراسم سنتی ازدواج و تعهدات مادی و غیرمادی بسیاری که این نوع ازدواج‌ها بر جوانان بار می‌کند، از عوامل موثر بر گرایش به این شیوه از زندگی در کنار یکدیگر است.  یکی از این تعهدات، رفت‌وآمدهای خانوادگی و فامیلی است که از هر نظر برای زوج‌های جوان سخت است. هم‌چنین تبعات اقتصادی مراسم ازدواج و زندگی بعد از آن است که جوانان را به گریز از ازدواج‌های سنتی و روی آوردن به این نوع روابط تشویق می‌کند. 
 
-عامل دیگر، ترس از طلاق و ناهمخوانی اخلاقی و رفتاری دختر و پسر است.  به‌ویژه در شرایطی که آمار طلاق بالا رفته، برخی از جوانان ترجیح می‌دهند که به معرفی نزدیکان یا دوستان از فرد مورد نظر برای ازدواج کفایت نکنند. این مسأله حتی برای دختران اهمیت بیشتری دارد، زیرا آنان بیش از پسران بر اثر طلاق لطمه می‌بینند. شاید گفته شود حتی با پذیرش این استدلال انتخاب این شیوه که از چاله درآمدن و به چاه افتادن است.  در پاسخ باید گفت که از منظر دختر و پسر این طور نیست.  با پذیرش ازدواج، شرایطی پیش می‌آید که هزینه جدایی را بسیار سنگین می‌کند، در حالی که مسأله در ازدواج سفید قدری فرق می‌کند.  نکته مهم این است که چرا دختران چنین نوع از زندگی مشترک را انتخاب می‌کنند درحالی‌که به‌ظاهر هزینه وارد شدن در این رفتار برای آنان بیشتر است؟ 
 
-یک عامل مهم دیگر که ممکن است کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد، این است که با این شیوه قانون خانواده و شرایط حاکم بر آن دور زده می‌شود! این مسأله برای افرادی که ازدواج کرده‌اند و سپس طلاق می‌گیرند اهمیت بیشتری دارد. در ساختار اغلب خانواده‌ها و براساس حقوق موجود، مرد رئیس خانواده است، هرچند از این جمله می‌توان برداشت‌های گوناگون کرد، ولی برخی از مردان با وضعیتی که در خانه ایجاد می‌کنند، به نوعی شیوه سلطه بر زن را برمی‌گزینند، و برخی از خانم‌ها هم که نمی‌خواهند چنین سلطه‌ای را پذیرا شوند، اقدام به طلاق می‌کنند، و پس از طلاق حاضر می‌شوند بدون رابطه حقوقی رسمی دائمی و فقط در قالب صیغه با یکدیگر و در زیر یک سقف زندگی کنند و تسلط مرد را نپذیرند طبیعی است که در این شرایط مرد قدرت ناشی از ریاست خانواده را در اختیار ندارد. 
 
بنابراین اگر گمان می‌کنیم که این نوع ازدواج برای جامعه مفید نیست، و عوارضی دارد، بیش از هر اعتراضی باید نسبت به رفع موانع ازدواج رسمی و دوام آن پرداخت. تعهدات دست‌وپا گیر ازدواج‌های سنتی، ناکارآمدی شیوه‌های انتخاب همسر و از همه مهم‌تر نامتوازن بودن حقوق خانواده با شرایط اجتماعی زنان، در گرایش به این نوع زندگی مشترک تأثیر دارند.

منبع: شهروند

اخلاق، حلقه ای مفقوده در سفیدی ازدواج


Image result for ‫ازدواج سفید چیست‬‎


جهت بررسی نگرش ذهنی مؤثر بر ساختار ازدواج و‌ خانواده در ایران، مؤلفه‌هایی همچون نقش‌‌های جنسیتی و ساختار قدرت در خانواده بسیار مهم هستند. جهت انجام این مهم، پس از ارائه تعریفی دانش نامه ای و حداقلی(به اقتضای این یادداشت) و بررسی وسعت و گستردگی آن در جامعه ایرانی، به فرایند همزیستی مشترک بدون ازدواج رسمی و "ازدواج سفید" به عنوان معضل اجتماعی خواهیم پرداخت.


بنابر اولین تعریف های دانشنامه ای برای این سبک زندگی، ازدواج سفید سبکی از زندگی مشترک است که در آن دو نفر بدون ازدواج رسمی که در مدارک تشخیص هویت قید شود، با یکدیگر زندگی مشترک تشکیل می‌دهند و طبیعتاً همچون همسران رسمی و عقدی با یکدیگر رابطه عاطفی و جنسی برقرار می کنند.


با این حال منابع درخوری برای یافتن پاسخ سوال دوم در دسترس نیست. شاید یکی از معدود گزارش ها و مستندات موجود، گفت و گوی خبرگزاری ایلنا با سردار مرتضی طلایی باشد که در دی ماه سال91 منتشر شد و طی آن رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر وقت تهران از افزایش زندگی مجردی دانشجویی در شهر تهران و آن هم صرفاً در محلات شمال شهر خبرداد و گفت: ‌"این پدیده جدیدی ازنوع آسیب‌های اجتماعی است که پیامدهای خطرناکی دارد." سردار طلایی در آن گفت و گو با اشاره به این که هنوز آمار رسمی در این خصوص در دست نیست، افزود: ‌"متاسفانه‌ گزارش‌هایی مبنی بر تشکیل زندگی‌های مجردی در شمال شهر تهران داریم که در آن دختر و پسر دانشجو بدون ازدواج رسمی زیر یک سقف زندگی می‌کنند."


با این حال ضمن آن که ما به هیچ وجه قصد دست کم گرفتن این معضل اجتماعی را نداریم، باید اذعان کنیم که خوشبختانه این پدیده، معضلی است نادر که صرفاً در محدوده خاصی از پایتخت قابل رویت بوده و به این معنا،‌ معضل و مشکلی است مربوط به خرده فرهنگی خاص و نه لزوماً بحرانی سراسری که به عنوان مثال در فلان شهرستان دورافتاده جنوبی، شرقی یا شمالی با آن مواجه باشیم و نیاز به اطلاع رسانی آن ازسوی روزنامه های سراسری باشد!


با این حال آن چنان که در پاراگرف پایانی و نتیجه گیری گزارش ابتکار که با میان تیتر"دیگرکسی حاضر به امضای عقدنامه نیست؟" مشخص شده، می خوانیم، گویا معضلات اساسی اجتماعی همچون مشکل بیکاری، گرانی مسکن و هزینه های بالای زندگی منجر به بروز چنین معلی در میان خرده فرهنگی خاص گردیده است و می نویسد:"اینطور که به نظر می‌رسد از جمله عواملی که می‌تواند جوان‌ها را به سمت این دست از ازدواج‌ها بکشاند مشکلات مالی، محک زدن رابطه، آشنایی بیشتر و نداشتن اعتقاد به ازدواج می‌توانند دلایل زندگی مشترک بدون ازدواج باشند. همچنین هزینه بالای اجاره یا خرید مسکن و نبود تناسب دخل و خرج که در این دوره و زمانه بسیار برجسته‌است، می‌تواند دلایل دیگری باشد که موجب می‌شود کسی حاضر به امضای عقدنامه نباشد و زندگی بدون ازدواج یا ازدواج از نوع سفیدش را ترجیح بدهند."


فارغ از این که ابتکار این راه حل را معتبر و راهگشا می داند یا خیر، تناقضی عجیب در ادعای گزارش و نتیجه گیری آن به چشم می آید. به بیان دیگر درحالی این گزارش "ازدواج سفید" را نتیجه منطقی و واکنش طبیعی جامعه به مشکلات اقتصادی و اجتماعی قلمداد می کند که در ابتدای گزارش گویا برای تطهیر این معضل اجتماعی، سعی در تلقین این موضوع دارد که این شیوه زندگی مشترک، بیش از هر شیوه دیگری به ازدواج رسمی شبیه است و تفاوتی اساسی میان آن و همخانگی و دوستی پیش از ازدواج دخترها و پسرها وجود دارد!


نگاهی آماری به ازدواج و طلاق در ایران


آمار نرخ ازدواج نشان می‌دهد که متوسط سن ازدواج از سال ۱۳۴۵ به بعد روندی افزایشی داشته است. به طوری که متوسط سن ازدواج دختران، خصوصاً روستائیان در طول چهاردهه اخیر همواره سیر صعودی داشته است. مطابق آمار سرشماری سال۱۳۷۵ میانگین سن ازدواج در ایران برای پسران تقریباً ۲۶ سال و برای دختران تقریباً ۲۳ سال بوده است. اما آن چه در اینجا حائزاهمیت است درواقع حداقل 10 سال فاصله بین بلوغ و سن ازدواج در دختران و پسران و کاهش ازدواج زیر 20 سال است که در طی 40 سال گذشته برای دختران از ۴۱ درصد به ۱۸ درصد رسیده است. آمارها همچنین نشان می دهند که درصد زنان مجرد در سال های اخیر با افزایش همراه بوده است. در سال ۱۳۸۱ کمتر از ۳ درصد از مردان ۱۹-۱۵ ساله ازدواج کرده بودند، درحالی که این رقم برای زنان 2 درصد است.


بر اساس آمارها میانگین اختلاف سن زوجین در سال ۱۳۴۵ از ۴.۴ به۷، ۲ در سال ۱۳۸۱ رسیده است و دلیل کاهش آن افزایش سن ازدواج زنان است. در نتیجه اختلاف سن زوجین کاهش یافته است. در بررسی‌های انجام شده بر تعداد مردان و زنان ازدواج نکرده کشور نشان می دهد که تعداد زنان مجرد ۱۵- ۳۴ ساله، 4 میلیون و 348هزار نفر و تعداد مردان مجرد ۳۹- 20 سال 2 میلیون 361 نفر است. که این مساله نشان فزونی 1 میلیون و 900 دختر مجرد در مقایسه با پسران مجرد است. آمارها نشان‌دهنده تاثیر افزایش سن ازدواج بر کاهش میزان همسرداری است. در میان اقوام، لر و بلوچ زنان کمترین سن ازدواج را دارند، ولی در عوض گیلک‌ها دارای بالاترین سن ازدواج برای مردان و زنان هستند و از آنجا که میان سن ازدواج زنان و توسعه یافتگی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. بنابراین تغییرات فوق، نشان‌ دهنده سیر پیشرونده تأخیر در ازدواج و افزایش فاصله بلوغ و ازدواج است.


آمارهای طلاق در شهرها نشان می‌دهند که طی 10 سال گذشته همراه با افزایش میزان شهرنشینی میزان طلاق نیز افزایش یافته است. به طوری که در شهرهای بزرگ از هر 3 ازدواج، یکی به طلاق منجر می‌شود. رئیس سازمان ثبت اسناد کشور با بیان بخشی از آمار و ارقام ثبت شده در سال90 گفت: در سال گذشته طلاق رشدی ۷ درصدی داشته و همواره شاخص مذکور در مناطق شهری کشور به مراتب بیش از مناطق روستایی بوده است. پژوهشگران در ایران هچنین نوعی همگرایی را میان شهر و روستا از نظر میزان طلاق ‌متذکر می شوند. ‌آنان‌همچنان عواملی را که در افزایش میزان طلاق دخالت‌ دارند را توسعه ‌شهرنشینیـی ‌و هنجارهای ‌‌جدید ‌زندگی، آموزش عالی‌‌‌ و استقلال مالی زنان توصیف می‌کند.


اخلاق، حلقه ای مفقوده در سفیدی ازدواج


و اما اخلاق ...


این ها بخشی است آمار نگران کننده ازدواج و طلاق در جامعه امروز. آماری نگران کننده که بی شک تغییر آن علاوه بر اقدامی موثر و سریع را ازسوی مسئولان، نوعی عزم ملّی و احساس مسئولیت ازسوی تک تک افراد جامعه را می طلبد. به راستی تا به کی می توان با بی اخلاقی از کنار مسائلی این چنینی عبور کرد. ما این جا به هیچ عنوان قصد تکفیر ابتکار و ابتکارهای ساده لوحانه ای از این دست را نداریم. ما با مشکلی اساسی روبروییم و آن بحران جمعیتی است. کسی منکر مشکلات اقتصادی مهلک این روزها نیست و اساساً نمی شود این فشار شدید اقتصادی که مستقیماً کمر اقشار ضعیف را نشانه رفته، نادیده گرفت و نادیده انگاشتن آن تنها می تواند از سر کم خردی باشد و حماقت.


با این حال آیا اگر راه حل مقاومت در برابر فشار اقتصادی را عدم تشکیل خانواده، بچه دار نشدن و مسائلی از این دست بدانیم، صرفاً‌ صورت مسئله را پاک نکرده ایم. آیا می توان به دلیل وجود مشکلات اقتصادی، مشکل بزرگی همچون رشد جمعیتی منفی را نادیده گرفت؟!! آیا جایگزین نمودن هنجارهای غیرایرانی و غیراسلامی همچون ازدواج سفید و راه حل هایی از این دست، قادر به مرتفع نمودن اصل قضیه هست؟!! 


به راستی امروز کدام یک از ما پیش از انجام هر کاری آن اساسی ترین سوال را از خود می پرسیم که آیا کاری که می کنیم اخلاقی هست یا خیر؟!!

ازدواج سفید و سیاه بختی دختران


Image result for ‫ازدواج سفید چیست‬‎

 اخیرا در شبکه های اجتماعی به تبعیت از فرهنگ منحط غربی برای خدشه دار ساختن عفت دختران و خانواده ها بحثی تحت عنوان ازدواج سفید به عنوان الگوی زندگی مدرن و تغییر سبک زندگی مطرح شده است.

به گزارش عصرامروز، متاسفانه شیوع این بحث در برخی از رسانه ها با روزنامه ابتکار که طی مقاله ای این نوع زندگی را تلویحا تطهیر و تایید نموده است آغاز شد که هدف این روزنامه از سست شدن پایه های خانواده در کشور معلوم نیست از کجا نشات گرفته است.

منظور از ازدواج سفید زندگی مشترک زن و مرد بدون ازدواج رسمی است! یعنی به گونه ای که زن و مرد بدون اینکه خطبه عقد یا صیغه ی محرمیت بینشان جاری شود، برای زندگی زیر یک سقف می‌روند و از آنجایی که جامعه ما یک جامعه اسلامی است و چنین پدیده‌هایی در آن کاملا مخالف با شرع، عرف و قوانین کشور محسوب می شود، لذا این عمل به صورت مخفیانه انجام می‌شود.

اسلام ازدواج و انتخاب همسر را تحت عنوان تکامـل و سنت حسنه، تقدس بخشیده و با تعیین حقوق و حدود و جایگاه شایسته برای زنان در خانواده، آنها را از سوء استفاده مردان هوسران نجات بخشیده است. و این همان چیزی است که اخیرا متاسفانه توسط دگرانــــدیشان و روشنفکران غرب زده باشیوه های مختلف و باژست حق بجانب و شعار طرفداری از حقوق زنان، بدنبال القاء شک و شبهه در آن با طرح فمینیسم و امثال بدعتهایی همانند ازدواج سفید و ...برای ریشه کنی امر مقدس ازدواج و ایجاد سستی در رکـــــن رکین خانواده در حال استفاده از آن می باشند.

خداوند متعال در کتاب وحی الهی ازدواج را یکی از آیات کمال و عظمت و قدرت الهی دانسته است و می فرماید؛ " وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ " (1) و از نشانه های قدرت الهی این است کـــــه برای شما از جنس خودتان، جفتی بیافرید تا در برابر او آرامش یابید و با هم انس گیرید و میان شما رافت و مهربانی برقرار فرمود همانا در این امر برای مردم با خرد، علم و حکمت حق آشکاراست.

اسلام ازدواج را پیوند طبیعی و سنتی از سنتهای اجتماعی می داند. پیوند زن و مرد از اهمیت ویژه ای در نزد اسلام برخوردار است و اسلام فقط ازدواج را مشروع قرار داده و از رهبانیت و هر نوع پیمانی دیگر خارج از آن ممانعت کرده «وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ وَجَعَلْنَا لَهُمْ أَزْوَاجًاوَذُرِّیَّةً...»(2) ای پیامبر ما قبل از شما پیامبرانی فرستاده ایم که دارای همسران و زنانی بوده اند. 

لذا معرفی این سبک زندگی (ازدواج سفید) به عنوان تشویق جوانان به سمت ابتذال و بی بندوباری و بی مسئولیتی زن و شوهر نسبت به هم، ارمغان دیگری به همراه ندارد لذا دشمن برای از هم پاشیدن بنیاد خانواده و عفت و پاکی دختران ما از این راه وارد شده است که دقت و مسئولیت دوچندان والدین و همچنین برخورد مسئولین با مروجین این پدیده را می طلبد.

تبعات ازدواج سفید چیست؟

Image result for ‫ازدواج سفید چیست‬‎


همه ما با عبارت‌های «ازدواج دائم» و «ازدواج موقت» آشنا و کم و بیش از احکام شرعی آن‌ها اطلاع داریم، اما کمتر پدیده «ازدواج سپید» به گوشمان خورده است. این پیوند بر خلاف ازدواج دائم و موقت نه در شرع و نه در عرف ما ایرانیان جایی ندارد، چون دختر و پسر بدون برگزاری مراسم عقد و به خاطر منافع اقتصادی و عاطفی بدون، زیر یک سقف می‌روند.

به گزارش ایسنا، دکتر امیدعلی احمدی - جامعه‌شناس- درباره تعریف «ازدواج سفید» می‌گوید: در این ازدواج که در غرب رایج است و به معنای «هم‌باشی» نیز شناخته می‌شود ، پیوندی به مدت زمان نامعلوم بین دو فرد برقرار می‌شود که فاقد مشروعیت اجتماعی و حقوقی است.

مهدی بیاتی روانشناس و استاد دانشگاه نیز ازرابطه‌ ایجاد شده در «ازدواج سپید» انتقاد کرده و معتقد است: ازدواج واژه مقدسی است، بنابراین زندگی دختر و پسر زیر یک سقف را بدون عقد شرعی نمی‌توان ازدواج نامید؛ بلکه چنین رابطه‌ای با اهدافی مانند برآوردن نیازهای جنسی و روانی برقرار می شود و اگرچه ممکن است از زاویه‌ای برای مرد مثبت باشد، ولی اثر ویران‌کننده‌ای بر زن می‌گذارد، چراکه زنان دارای زیبایی‌های خدادادی هستند که باید آن را در جای خود هزینه کنند. زمانی که شادابی و نشاط زن به مرور زمان کاهش یابد، ممکن است علاقه مرد به ادامه زندگی با او کم شود و او به زن دیگری گرایش پیدا کند.

علل گرایش به ازدواج سپید

علی اصغر نژادفرید- روانشناس- دلیل اصلی ظهور پدیده ازدواج سپید را نبود مسئولیت‌پذیری حداقل در یک طرف از رابطه می‌داند و می‌گوید: نبود مسئولیت‌پذیری، ریسک‌ فاکتوری اساسی برای زندگی محسوب می‌شود؛ چرا که در چنین روابطی افراد مسئولیت عملکرد خود را برعهده نمی‌گیرند.

بیاتی نیز با تاکید بر ضرورت مسئولیت‌پذیری زن و مرد در یک رابطه می‌گوید: چنین عاملی می‌تواند در تداوم زندگی مشترک تاثیر بسیار زیادی داشته باشد این در حالیست که اکنون فضای ازدواج مناسب نیست و افراد به علت مشکلاتی مانند مسائل اقتصادی تمایل به ازدواج و رفتن زیر یک سقف را ندارند.

تبعات ازدواج سپید

دکتر علی‌اصغر نژادفرید- روانشناس- می‌گوید: فرزندان حاصل از چنین ازدواجی بیشترین لطمه را متحمل می‌شود، چراکه چنین ازدواجی ثبت نمی‌شود و سرنوشت آنان پس از تولد مشخص نیست. بارداری‌های ناخواسته و عوارض بهداشتی ناشی از سقط جنین غیرقانونی از تبعات دیگر ازدواج سپبد است.

بیاتی هم معتقد است: چنین رابطه‌ای موجب کاهش فرزندآوری می‌شود، علاوه بر آن سطح زندگی افراد تغییر می‌کند و خلاء روانی برای دختر را در پی دارد و ممکن است حتی شانس مادر شدن او را کاهش دهد و حتی به آسیب‌هایی مانند اعتیاد سوق پیدا کنند، این در حالیست که مردان در صورت ترک چنین رابطه‌ای کمتر آسیب می‌بینند.

نژاد فرید درباره تبعات دیگر ازدواج سپید می‌گوید: در چنین ازدواج‌هایی امکان دارد که یکی از طرفین هر لحظه نسبت به ادامه این رابطه اظهار بی‌میلی کند و این امر موجب وارد شدن صدمات روحی قابل توجهی به طرف مقابل به ویژه زنان می‌شود چراکه آنان بر حسب طبیعت خود دوست دارند روی فردی سرمایه‌گذاری عاطفی کنند که این فرد از ارزش لازم برخوردار باشد.

او به جنبه حقوقی ازدواج سپید اشاره و اظهارمی‌کند: این ازدواج از نظر قانونی جرم است. از نظر شرعی نیز گناه محسوب می‌شود و همواره فرد با نوعی ترس و نگرانی از عواقب چنین رابطه‌ای دست و پنجه نرم می‌کند. این در حالیست که اگر این روابط ثبت شود، امکان اثبات متعلق بودن فرزند به پدر وجود دارد.

علی احمدی هم با بیان اینکه رابطه «هم‌باشی» در ایران پذیرفتنی نیست، تاکید می‌کند: این رابطه نه از سوی خانواده و نه نهادهای اجتماعی پذیرفته نمی‌شود. بنابراین می‌تواند آسیب‌های زیادی را به همراه داشته باشد.هرچند که ممکن است ارضای عاطفی و جنسی و سرنوشت یکسان اقتصادی به دنبال داشته باشد،‌ اما به محض آشکار شدن، مردم با آن مخالفت می‌کنند و حمایت‌های اجتماعی از زوجین برداشته می‌شود. چرا که این پیوند از نظر حقوقی و قانونی هیچ جایگاهی ندارد.

وی افزود: در این شرایط به نظر می‌آید لازم است از سویی با فراهم کردن زیرساخت‌های اجتماعی و اقتصادی و از سوی دیگر با فرهنگ‌سازی و تشویق جوانان به ازدواج دائم از میزان تمایل آنان به روابطی مانند ازدواج سپید کاست و جامعه را از عوارض چنین پیوندهایی مصون نگه داشت.

http://www.asriran.com/

همه دلایل افزایش و رواج ازدواج سفید در ایران


فرشته مرادی
آمارها نشان می‌دهد نرخ بیکاری فارغ‌التحصیلان دانشگاهی ۲ برابرنرخ عمومی بیکاری در کشور است. درگروه تحصیلکرده‌های دانشگاهی، نرخ بیکاری زنان تا ۵۰ درصد افزایش یافته و عموما بنگاه‌ها و کارفرمایان اقبال چندانی به پذیرش کارجویان فارغ‌التحصیل دانشگاهی ندارند. از سوی دیگرقیمت خرید هر متر مربع خانه در تهران از 3 میلیون تومان شروع می‌شود تا قیمت‌های نجومی. قیمتی که برای جوانان تازه فارغ‌التحصیل رویایی بیش نیست.
قیمت اجاره مسکن نیز دست کمی از این قیمت ندارد؛ حداقل ۳۰ میلیون تومان پول پیش و ۱ میلیون تومان درآمد ماهانه برای اجاره نیاز است. همه این عوامل دست به دست هم می‌دهند تا جوانان هر چه بیشتر از ازدواج دائم دور شوند و به سبک‌های زندگی مانند ازدواج سفید روی بیاورند. تفاوت این ازدواج در آن است که هر زمان هر کدام از طرفین مایل باشند، می‌توانند آن بر هم بزنند که همین امر این ازدواج را با مشکلات حقوقی و شرعی بسیاری در فضای زندگی در ایران روبه‌رو خواهد ساخت. به هر حال در دهه اخیر موضوع ازدواج سفید یا به معنایی دیگر همخانگی دختران و پسران مجرد بدون هیچ سند و قباله‌ای در میان بسیاری از جامعه شناسان و خانواده‌ها موجب نگرانی شده است؛ زیرا جامعه ایرانی_ اسلامی در مقابل چنین پدیده‌هایی واکنش جدی نشان می‌دهد؛ چراکه با عرف جامعه این موضوعات در تناقض است. از این رو برای بررسی و آسیب‌شناسی این پدیده با دکتر مصطفی اقلیما؛ رئیس انجمن علمی مددکاران ایران به گفت‌وگو نشسته‌ایم که در پی می‌آید.

ازدواج سفید در ایران در دهه اخیر تبدیل به دغدغه‌ای اجتماعی شده است؛ زیرا در کشورهایی که در مرحله گذار به مدرنیته هستند هنوز سنت‌ها بر روابط اجتماعی حاکم است و در کشوری چون ایران که مذهب یکی از ارکان خانواده‌ها به شمار می‌رود این موضوع پسندیده وقابل قبول نیست، به نظر شما این پدیده چیست و چرا در حال گسترش است؟محققان و جامعه‌شناسان وجود چنین پدیده‌هایی را مخرب می‌دانند و ازدواج سفید و انتخاب تجرد به جای ازدواج را مجموعه‌ای از عوارض این فروریختگی می‌نامند که یکی از مهم‌ترین آنها به‌خاطر مشکلات اقتصادی است؛ چون در این زمانه مردهای 34-35 ساله هم نمی‌توانند از پس یک زندگی بربیایند؛ به همین خاطر یا ترجیح می‌دهند ازدواج نکنند یا روابط پنهانی داشته باشند. پدیده ازدواج سفید چیز جدیدی نیست. در گذشته و حال هم چنین ازدواج‌هایی در کشور وجود داشته است که طبق قانون حق و حقوق اندک و تعیین شده‌ای از سوی طرفین مشخص می‌شد که پس از پایان جدایی پرداخت می‌شود، ولی در این‌گونه ازدواج‌ها که به ازدواج سفید مشهور شدند، هیچ حق و حقوقی برای زنان وجود ندارد. 
 چنین پدیده‌ای در کشور ما مرسوم نبوده و نیست آیا در کشورهای دیگر هم چنین ازدواج‌هایی مرسوم است و به چه صورت؟
 در کشورهای خارجی «ازدواج سفید» با تفاوت بسیاری از ایران وجود دارد. در این کشورها افرادی که می‌خواهند با یکدیگر در زیر یک سقف زندگی کنند با مراجعه به شهرداری‌ها، همخانه بودن خود را اعلام و ثبت می‌کنند سپس از مزایایی هم برخوردار می‌شوند. تمامی مزایایی که یک زن و شوهر دارند شامل این دسته از افراد هم می‌شود و در پایان اگر نخواهند با هم زندگی کنند، همه مزایا فسخ می‌شود.
مثلا در فرانسه این نوع ازدواج‌ها صورت می‌گیرد تنها به‌خاطر منفعتشان و بعد از اینکه نیازشان برطرف شد از هم جدا می‌شوند؛ اما در ایران جایی برای چنین رفتارهایی نیست. در این نوع کشورها این نوع ازدواج نوعی قدرت به زن می دهد؛ اما در ایران این‌طور نیست؛ چون فرهنگ‌ها با هم فرق می‌کند.
چرا این ازدواج در کشور ما با مخالفان بسیاری مواجه است. به نظر شما مخالفان این پدیده به چه چیزی اعتراض دارند؟
 اتفاق دیگری که در کشور ما افتاده این است که دختران بی‌اذن خانواده با پسران زیر یک سقف زندگی می‌کنند و خانواده‌ها از چنین روابطی آگاهی ندارند و نکته حائز اهمیت این است که این افراد با هم رابطه کامل جنسی دارند.
ازدواج سفید در چه شهرهایی بیشتر دیده می‌شود؟
 در شهرهای کوچک نسبت به شهرهای بزرگ کمتر این موضوعات دیده می‌شود. در شهرهایی چون تهران، اصفهان و تبریز این پدیده به شدت رواج یافته است.
چرا افرادی که حاضرند با فردی همخانه شوند به دنبال ازدواج نیستند؛ یعنی چه دلایل و عواملی سبب می‌شود که حاضر به همخانگی شوند ولی ازدواج نه ؟
 بخشی از این موضوع به دلیل وضعیت مالی و اقتصاد نامشخص افراد است؛ زیرا به تنهایی از پس یک زندگی متاهلی بر نمی‌آیند و حاضر نیستند که تنها با داشتن یک حقوق ازدواج کنند. بنابراین تصمیم می‌گیرند تا با جنس مخالف خود که اوهم از نظر مالی می‌تواند خودش را ساپورت کند، زندگی کرده و همخانه شوند؛ ولی زیر بار تعهدی نمی‌روند.
بسیاری معتقدند در این‌گونه ازدواج‌ها افراد متضرر خواهند شدنظر شما چیست؟
 دخترها در جامعه ما با تن دادن به این ازدواج ضرر می‌کنند؛ چون فرهنگ جامعه ما این چنین است که وقتی دختری با یک پسر در رابطه باشد بعد از پایان یافتن آن رابطه کسی به سراغش نخواهد رفت و این اتفاق ضربه سنگینی خواهد بود که بر دختران جامعه وارد می‌شود.
آیا می‌توان امیدوار بود که دختران و پسرانی که در یک خانه با هم زندگی می‌کنند، روزی با هم ازدواج رسمی کنند؟
این‌گونه ازدواج‌ها به ازدواج عقدی و واقعی منجر نمی‌شود؛ زیرا پسران حاضر نیستند با دخترانی که با آنها همخانه شده‌اند، ازدواج عقدی کنند و آنها را فرد مناسبی برای ازدواج و زندگی متاهلی نمی‌دانند. همچنین دخترها نیز چنین پسرهایی را برای ازدواج قبول ندارند و تنها همدیگر را برای دوستی و یک زندگی بدون تعهد می‌پذیرند.
به‌طور معمول و طبق آمارها 80درصد پسرهایی که دوست دختر می‌گیرند با آنها ازدواج نمی‌کنند، تنها 20 درصد با دخترانی که پیش از ازدواج با آنها رابطه دوستی برقرار کرده‌اند ازدواج می‌کنند آن هم به دلایلی چون تمکن مالی و خانوادگی... 
چگونه این افراد می‌تواند خانه اجاره کنند آیا در این موردمنع قانونی وجود ندارد؟
 بسیار دیده شده که در تهران و بسیاری از کلان‌شهرها دختران و پسران برای اجاره خانه مدارک جعلی درست کرده یا با عنوان جعلی خواهر و برادر با هم زندگی می‌کنند.
آیا قانون با چنین موضوعی برخورد نمی‌کند؟
 از نظر دولت و قانون این موضوعات رسمیت ندارد، ولی واقعا این موضوع قابل انکار نیست؛ گرچه مراکز رسمی به دنبال اعلام آمار آن نیستند.
 به نظر شما راهکاری برای رفع این پدیده در کشور وجود دارد،راهکار موجود چیست ؟
 به هر حال دختران از حدود 15 سالگی به بلوغ جنسی می‌رسند. وقتی شرایط ازدواج فراهم نباشد و بسترهای فرهنگی و مذهبی در میان این افراد کمرنگ باشد، موضوعاتی چون ازدواج سفید اتفاق می‌افتد. مشکلات اقتصادی، بیکاری، مشکل مسکن و عرف‌های دست و پاگیر از رقم‌های بالای مهریه گرفته تا بساط‌های سنگین و انتظارات عجیب و غریب عروسی که پیش روی جوانان قرار می‌گیرد، راهی نمی‌ماند، جز فرار از ازدواج رسمی. به هر حال ساختار فرهنگی و اجتماعی کشور ما نیز در مواجهه با چنین مشکلاتی نیاز به چاره‌جویی دارد. یکسری راهکارهای جدید باید نوشته شوند که جامعه ایرانی اسلامی بتواند در این شرایط با کمترین آسیب به حل و فصل مشکلات اجتماعی و خصوصا جوانان بپردازد.


شش ماده غذایی که شما را خوشحال‌تر می‌کند

Woman With Fresh Harvest

شش ماده غذایی که شما را خوشحال‌تر می‌کند

نوروسافاری| من معتاد پژوهش‌های مرتبط با شادی و خوشحالی هستم. عاشق این هستم که بدانم چه چیزهایی حال ما را بهتر می‌کند. مدیتیشن، خواب کافی، خنده، کار داوطلبانه، وقت‌گذرانی با حیوانات خانگی و دوستان خوب همگی به ما کمک می‌کنند. به گزارش نوروسافاری به نقل از فرادید، تمام موارد گفته شده درست است اما جنبه دیگری نیز وجود دارد که ما را خوشحال‌تر هم می‌کند. علم نشان داده که می‌توان مواد غذایی خاصی را مصرف کرد و خوشحال‌تر شد. اگر می‌خواهید که خوشحال‌تر شوید، این شش ماده غذایی را مصرف کنید تا تاثیر آن را مشاهده کنید. البته باید بدانید که مبنای این پیشنهادها پژوهش‌های علمی است.
غذای سرشار از پروبیوتیک 
در روده انسان انواع باکتری‌ها وجود دارد. بسیاری از این باکتری‌ها برای گوارش بهینه خوراک کارایی دارند. دسته‌ای از این باکتری‌ها که به باکتری‌های پروبیوتیک شناخته می‌شوند، علاوه بر یاری به گوارش، مولکول‌های پیچیده و ترکیباتی مانند ویتامین‌های گوناگون را تولید می‌کنند که برای بدن سودمند می‌باشند. منبع باکتری‌های پروبیوتیک لبنیات هستند. در مطالعه‌ای در هلند، بر روی ۲۰ شرکت‌کننده پژوهشی انجام شد. گروهی از آن‌ها مواد دارای پروبیوتیک دریافت کردند و گروهی دیگر نیز به جای آن دارونما استفاده کردند. پس از چهار هفته استفاده مشخص شد علائم خوشحالی در گروهی که پروبیوتیک مصرف کردند بیشتر است. نتیجه تحقیق این بود که نوع و اندازه این باکتری در گوارش غذا بر روی حال کلی شما تاثیر می‌گذارد. این دانشمندان حتی اسمی برای آن انتخاب کردند: محور مغز به روده.پروبیوتیک به عنوان صفت مواد غذایی حاوی این باکتری‌ها به کار می‌رود و به دو صورت مکمل غذایی (پودر یا کپسول) و مواد غذایی غنی شده با پروبیوتیک (مانند فرآورده‌های لبنی غنی شده با پروبیوتیک) مصرف می‌شوند. 
شش ماده غذایی که شما را خوشحال‌تر می‌کند


میوه‌ها و سبزی‌ها 
در مطالعه‌ای که در ژورنال Health Psychology منتشر شد، حدود ۳۰۰ جوان برای سه هفته متوالی همان غذاهای روزمره را مصرف کردند و علاوه بر آن دوره‌های روانکاوی را نیز گذراندند. نتایج نشان داد هر چه میزان مصرف متوالی سبزی و میوه بیشتر باشد، آن فرد به دلیل منابع موجود در میوه‌ها و سبزی‌ها خوشحال‌تر است. در پژوهشی دیگر که بر روی ۸۰ هزار فرد بالغ انجام شد، نتایج به دست آمده در پژوهش قبلی تایید شد. بنابراین برای اینکه حال بهتری داشته باشید، بین وعده‌های اصلی میوه و سبزی‌ها مصرف کنید.

شش ماده غذایی که شما را خوشحال‌تر می‌کند


قهوه
برخی فکر می‌کنند کسانی که قهوه می‌خورند آدم‌های خوشحالی نیستند، اما علم نشان داده که قهوه با علائم مثبت در ارتباط است. نتایج یک تحقیق نشان داد که خوردن قهوه در صبح با انرژی بیشتر، مهربانی و لذت بیشتر در روز در ارتباط است. قهوه آرامش، شادی و احساس رضایت را به همراه می‌آورد. تحقیق منتشر شده در ژورنال JAMA نشان می‌دهد احتمال ابتلا به افسردگی در زنانی که دو یا سه فنجان در روز قهوه می‌نوشند در یک بازه ۱۰ ساله ۱۵ درصد کمتر است. البته قهوه خواص مفید دیگری هم دارد.

شش ماده غذایی که شما را خوشحال‌تر می‌کند
شکلات تلخ 
حتی فکر کردن به شکلات تلخ لبخندی زیبا را بر روی صورت من ترسیم می‌کند. پژوهش‌های انجام شده نیز فواید آن را تایید می‌کند. آنتی‌اکسیدان موجود در شکلات تلخ کمک می‌کند تا دیواره‌های رگ تمیز شود. با این کار فشار خون پایین آمده و گردش خون بهتر صورت می‌گیرد. یک پژوهشگر بر روی افراد پراسترس تحقیقی جالب انجام داد. آن پژوهشگر به این نتیجه دست یافت با مصرف روزانه ۴۲ گرم شکلات تلخ به طول دو هفته، سطح استرس این افراد به شدت کاهش می‌یابد. شکلات تلخ همچنین حاوی منیزیم است. ماده‌ای معدنی که علائم خستگی، افسردگی و کج‌خلقی را کم می‌کند. مواد طبیعی و منحصربه‌فرد موجود در شکلات تلخ احساس خوشحالی خاصی را برای شخص تداعی می‌کند، انگار که عاشق شده باشید!
قارچ 
قارچ واقعا پرخاصیت است، اما شاید خیلی‌ها ارزش‌های غذایی قارچ را ندانند. قارچ سرشار از سلنیم است که کمبود آن ماده در بدن با خستگی، اضطراب و افسردگی در ارتباط است. همچنین باید اشاره کرد که قارچ تنها گیاهی است که به صورت طبیعی ویتامین دی دارد و ما به اندازه کافی ویتامین دی مصرف نمی‌کنیم. در پژوهشی دیگر مشخص شد کسانی که آلرژی فصلی دارند با مصرف قارچ و افزایش دریافت ویتامین دی می‌توانند وضعیت بهتری داشته باشند. بنابراین سعی کنید همراه املت، سالاد و غذای خود قارچ بخورید.

شش ماده غذایی که شما را خوشحال‌تر می‌کند
چای سبز 
در پژوهشی در ژاپن که بر روی بیش از ۴۰ هزار نفر انجام شد مشخص شد افرادی که بیش از پنج فنجان چای سبز در روز مصرف می‌کند نسبت به کسانی که یک فنجان یا کمتر مصرف می‌کنند ۲۰ درصد کمتر استرس دارند. زمانی که عوامل جانبی دیگر مانند سن، جنسیت، سابقه بیماری، شاخص توده بدنی، مصرف الکل و سیگار و رژیم غذایی در نظر گرفته شد، نتایج دوباره تایید شد. چای سبز را تا می‌توانید به شکل‌های مختلف مصرف کنید. می‌توان برگ‌های چای سبز را در نوشیدنی، سوپ و سس هم مصرف کرد.

آیا چک کردن تلفن همراه همسرمان کار صحیحی است؟ :



وقتی دو نفر با هم ازدواج می کنند دوست دارند تمام جزییات زندگی طرف مقابلشان را بدانند. اما آیا با ازدواج کردن باید حریم خصوصی افراد از بین برود؟ یا بعد از ازدواج باید پنهان کاری از همسر جای صداقت را بگیرد؟


داشتن حریم خصوصی برای زوجین بسیار لازم است اما گاهی همین بدبینی و کنجکاوی یکی از زوجین ناشی از عکس العمل های زوج در مواقع قبلی بوده است. صحبت های پنهانی با تلفن، پیامک های متعدد به گوشی همسر، مدام پشت خط بودن های و مشغول بودن تلفن، پنهان کردن تلفن، پنهان کردن تلفن موقع خواب و حمام رفتن، استفاده از رمز های مختلف برای تلفن همراه. همسران نباید مدام به دنبال پیدا کردن نقاط مشکوک در رفتار طرف مقابلش باشند زیرا با این کار مدام ذهن خود را با این صفت مخرب مشغول کرده و باعث آزار و کلافگی همسر خود نیز می شود. اما طرف مقابل هم نباید با ایجاد چنین فضایی باعث ترس و اضطراب در همسر شده و آرامش زندگی خود را از بین ببرید.

خیلی وقت ها وقتی خانم و یا آقا مدام در مورد خیانت در حال وقوع صحبت می کنند ناخودآگاه باعث ایجاد خیانت می شوند زیرا وقتی حریم ها شکسته می شود و قبح خیانت از بین می رود انجام آن نیز آسان تر می شود. همچنین وقتی اعتمادی شکسته می‌شود، دوباره اعتماد کردن خیلی سخت است. همه چیز به گرفتن یک تصمیم هوشیارانه از اعتماد به کسی برمی‌گردد. باید از خودتان بپرسید، شفافیت در یک رابطه به چه معناست؟ آیا چک کردن گوشی‌های همدیگر نشانه شفافیت است یا عدم امنیت؟ این چک کردن‌های مضطربانه هیچ جایی در یک رابطه شفاف ندارد. زیرا اگر کسی بخواهد خیانت کند پاک کردن محتویات تلفن جزوء سهل ترین کارهای ممکن است.

گاهی بدبینی زوجین ناشی از گذشته ای مملو از درد و سرشار از خیانت است. مطمئنا به این فرد باید کمک شود تا دوباره بتواند اعتماد کند اما در برخی موارد دیگر اصلا هیچ اتفاقی نیوفتاده اما این بی اعتمادی وجود دارد. اگر کسی عادت به چک کردن همسر خود دارد بدون اینکه قبلاً خیانتی صورت گرفته باشد، به این معنی است که اعتماد به نفس بسیار پایینی دارد. احتمالاً نگران هست که اگر مراقب نباشد، همسرش فردی جذاب‌تر از آنها پیدا کند. خیلی‌ها را دیده‌ام که با این نوع حسادت‌ها همسرانشان را از خود دور کرده‌اند. پس مراقب باشید، اگر شما هم اهل اینطور چک کردن‌های آزاردهنده هستید، فقدان اعتماد شما می‌تواند در نهایت به خیانت همسرتان منجر شود. عشق در محیطی که اعتماد در آن جریان ندارد نمی تواند رشد کند. پرواز اعتماد را با یکدیگر تجربه کنیم وگرنه میشکنیم بالهای دوستیمان را…

چگونه می‌توانیم تغییر افکار دهیم؟


مهترین راه برای تغییر احساس و در نتیجه رفتار کسی تغییر افکار اوست

تغییر افکار افراد

به نظر می‌رسد افراد مختلف در یک موقعیت مشابه، به طرز متفاوتی رفتار کرده، احساس متفاوتی داشته و افکار آن ها متفاوت است. آیا می‌توان گفت که علّت رفتار هر فردی نوع احساس اوست؟ پس برای تغییر افکار افراد، باید احساس آنها را نیز تغییر دهیم.

از سوی دیگر، مشخص شد که طرز فکر افراد نیز تعیین‌کنندة احساس آنهاست. پس بهترین راه برای تغییر احساس (و در نتیجه رفتار) کسی، تغییر افکار اوست. ولی این‌جا یک سؤال مطرح می‌شود:



گام اول : افکار منفی خودآیند را شناسایی کنید

نخستین گام در تغییر افکار شناختن آنهاست. اینجا اصطلاح افکار منفی خودآیند به‌کار می‌رود. این افکار منفیهستند، چون احساس بدی در فرد ایجاد می‌کنند و خودآیند می‌باشند چون بدون این‌که بخواهیم به سراغ‌مان می‌آیند.


گام دوم : خطاهای شناختی خود را بررسی کنید

به این جمله‌ها توجه کنید: "حالا آنها فکر می‌کنند که من آدم پرمدّعایی هستم"؛ "حتماً از من بدشان آمده"؛ "از دست من رنجیده است"؛ "سر و وضع من به نظرش خنده‌دار است"؛ "حتماً عصبانی است"؛ "دلش نمی‌خواهد کسی متوجه شود".

آیا شما تا به حال از این جملات استفاده نکرده‌اید؟ به نظر می‌رسد در تمام این موارد داریم ذهن دیگران را می‌خوانیم یا سعی می‌کنیم افکار، احساسات یا عقاید دیگران را حدس بزنیم و از سویی به حدس خود اعتقاد کامل داریم.

ولی آیا ما واقعاً توانایی خواندن یا تغییر افکار دیگران را داریم؟ مسلماً پاسخ منفی است. یا در مثال زیر: "همه زندگی‌ام پر از شکست است"؛ "هیچ‌وقت نتوانسته‌ام کاری را درست انجام دهم"؛ "اصلا نمی توانم" " من همسر خوبی نیستم"؛ "اصلاً بلد نیستم".

آیا تمام مواردی که گفته شده، کاملاً درست است؟ مثلاً آیا این فرد واقعاً نتوانسته حتّی یک کار را درست انجام دهد؟ مسلماً این‌طور نیست و در مثال‌های گفته شده حتماً مواردی از موفقیت، درست انجام دادن کارها یا بلد بودن وجود دارد. به‌نظر می‌رسد در این موارد به نکات مثبت توجهی نشده است شاید بهتر باشد این فرد تغییر افکار دهد.

اما چرا گاهی این‌طور فکر می‌کنیم؟ آیا این افکار منفی نیست؟ گاهی تجزیه و تحلیل اطلاعات در ذهن ما تحریف می‌شود. این تحریف‌ها که "خطاها یا تحریف‌های شناختی" نامیده می‌شوند، به اَشکال گوناگونی ظاهر می‌شوند. مثال‌های بالا دو نمونه از این خطاها هستند.

اولین مورد، "ذهن‌خوانی" و دومی "بی‌توجهی به امر مثبت" نامیده می‌شوند. در ذهن‌خوانی، فرد تلاش می‌کند افکار احساسات و تمایلات دیگران را حدس بزند یا باعث تغییر افکار آنان شود. بی‌توجهی به امر مثبت نشان می‌دهد که فقط موارد منفی در نظر گرفته شده و فرد توجهی به موارد مثبت نمی‌کند.

یکی دیگر از خطاهای شناختی "تغییر افکار" است. این خطای شناختی گویای این است که اگر فرد به کامل‌ترین و بالاترین سطح موردنظر خود نرسد، گویی هیچ مؤفقیتی به دست نیاورده است.

برای مثال، دانشجویی برای یک امتحان تلاش زیادی کرده و نمره‌اش نسبت به امتحان قبلی خیلی بیشتر می‌شود، ولی به حدّ ایده‌ال خود نمی‌رسد. وی فکر می‌کند: "تلاش‌هایم هیچ فایده‌ای نداشته و هیچ چیز نسبت به سابق تغییری نکرده است ایا این افکار منفی نیست؟

حال اگر این دانشجو فکر کند که "من آدم شکست‌خورده‌ای هستم و تمام تلاش‌ها و تمام زندگی‌ام بی‌حاصل بوده!" می‌توان از خطای شناختی دیگری به نام "تعمیم مبالغه‌آمیز" نام برد.

"فیلتر ذهنی" باعث می‌شود که فرد بخشی از واقعیت‌ها را ندیده و فقط به واقعیت‌های محدودی توجه کند.

برای مثال، وقتی کسی می‌گوید "هیچ‌کس مرا دوست ندارد، "من آدم بی‌مصرفی هستم و به دردی نمی‌خورم" یا "هر وقت با کسی دوست شده‌ام، نتوانسته‌ام دوستی‌ام را حفظ کنم" درواقع نمی تواند هیچ موردی را که خلاف این افکار منفی را نشان دهد به یاد بیاورد.

مثلاً این که مادرش به او خیلی علاقه دارد یا دوستانی دارد که با او تماس می‌گیرند، یا این‌که او تنها کسی است که جزوه‌هایش در کلاس دست به دست می‌گردد.

گاهی‌اوقات افکار ما بیشتر در مورد آینده است. ولی آن‌چه را که برای آینده پیش‌بینی می‌کنیم، بیشتر منفی است. مثلاً "حتماً امتحانم را خراب خواهم کرد"، "مطمئنم که به حرفم گوش نخواهد کرد"، "بلیط پیدا نخواهم کرد" تغییر افکار در این نوع افراد واجب است.



به نظر نمی‌رسد چنین پیش‌بینی‌هایی در مورد آینده کاملاً درست باشند، به‌خصوص اگر تا این حد یک‌طرفه باشند. این خطای شناختی "پیش‌گویی" نامیده می‌شود.

گاهی‌اوقات افکار ما اغراق‌آمیز هستند و به‌نظر می‌رسد که موضوع را خیلی بزرگ می‌کنیم. از این خطا با نام "درشت‌نمایی" یاد می‌شود. مثلاً "آبرویم رفت"، "افتضاح شد"، "تمام زندگی‌ام خراب شد".

"استدلال احساسی" زمانی است که ما بدون دلیل کافی و صرفاً به علّت احساسی که داریم قضاوت می‌کنیم و ممکن است تغییر افکار دهیم. مثلاً فردی که اضطراب دارد می‌گوید: "نگران هستم، پس حتماً قرار است اتفاق بدی بیافتد".

برخی افراد بایدها و نبایدهای زیادی را برای خود و دیگران به‌کار می‌برند. هرچند وجود این بایدها و نبایدها تا حدّی انگیزه ایجاد می‌کند و باعث تغییر افکار می شود، ولی نمی‌تواند چیزی را تضمین کند. مثلاً گفتن این‌که "باید نمرة خوبی بگیرم"، یا "نباید این حرف را می‌زد" نمی‌تواند تضمین‌کننده این باشد که آن فرد واقعاً نمره خوبی بگیرد.

بلکه تنها اثری که ایجاد می‌کند این است که اگر فرد نمرة خوبی نگیرد، خود را سرزنش کند یا به علّت حرفی که دیگری زده شدیداً عصبانی باشد. این خطا، "بایدها" نام دارد.

افراد غمگین تمایل زیادی دارند که نام‌ها و القابی را به خود دهند که این یکی از افکار منفی است. آن‌ها خود را تنبل، بی‌عرضه، خنگ و نظایر آن می‌نامند. ما بسیاری اوقات حتّی دیگران را نیز به همین نام‌ها و خصوصیات ملقب می‌کنیم یا حادثه‌ای را بدبختی می‌نامیم. این خطای شناختی "برچسب‌زدن" نام دارد.

بسیاری از افراد خود را مسئول وقایع و حوادث منفی می‌دانند. آنها هر رویداد منفی را به خود نسبت داده و به خاطر آن خود را سرزنش می‌کنند که این افراد نیاز به تغییر افکار دارند. مثلاً ممکن است خود را مسئول شکست دوستشان در امتحان بدانند، چون معتقدند باید به اتفاق او درس می‌خواندند تا او هم یاد بگیرد.

یا اگر رابطه‌شان با دوستی به هم خورده تمام تقصیرها را خود به‌عهده می‌گیرند. این خطا را "شخصی‌سازی" می‌نامند.

شناخت خطاهای شناختی موجود در تغییر افکار کمک زیادی در تغییر آنها می‌کند.


گام سوم : دلایل و شواهد تغییر افکار را بررسی کنید

علاوه بر بررسی تغییر افکار خطاهای شناختی، راه‌های دیگری نیز برای مقابله با افکار منفی وجود دارد. مثلاً می‌توانید دلایل و شواهدی را که بر له و علیه فکر شما وجود دارد بررسی کنید و آنها را از خود بپرسید.


گام چهارم : سحر و جادو را مشاهد می کنید

اگر شما سه وظیفه اول ار انجام دهید سحر و جادو اتفاق خواهد افتاد. اگر اعتقاد داشته باشید که می توانید سه مرحله اول ار انجام دهید ، جادوی تغییر افکار را مشاهده می کنید.

به زودی افکار منفی در مورد همه چیز از ذهن شما پاک می شود.

علاوه بر این سه گام روش‌های دیگری نیز برای کمک به تغییر افکار وجود دارد. با توجه به این‌که سایر روش‌ها تخصصی‌تر بوده و احتیاج بیشتری به کار با یک متخصص دارد از ذکر آنها در این متن خودداری می‌شود.

علاوه بر موارد تغییر افکار که گفته شد، توصیه‌هایی نیز وجود دارد که رعایت آن‌ها به افراد کمک می‌کند بر حالت غمگینی خود مسلط شده و روحیة بهتری پیدا کنند.در این قسمت برخی از این توصیه‌ها را خواهید دید.

برای تغییر افکار افراد، باید احساس آنها را نیز تغییر دهیم




توصیه‌هایی که به شما کمک می‌کند حالتان بهتر شود:

_ سعی کنید هر روز سر ساعت خاصی از خواب بیدار شوید. حتّی اگر دلتان نخواهد، به محض بیدار شدن، از رختخواب بیرون بیایید.

_ وقتی حوصله ندارید شاید خوشتان نیاید با دیگران صحبت کنید، ولی بهتر است بدانید در چنین شرایطی حرف زدن با دیگران می‌‌تواند به تغییر افکار شما کمک کند. با کسی که دوست دارید و در مورد موضوعی که دوست دارید، صحبت کنید.

_ وقتی دلتان گرفته سعی کنید در زندگی و افکار خود تغییرات کوچکی ایجاد کنید. چیدمان اتاقتان را تغییر دهید، لباس‌های خود را عوض کنید، موهایتان را کوتاه کنید، اگر دارید به جایی می‌‌روید، از مسیر دیگری بروید.

_ به یک دوست یا فرد مورد علاقه تلفن کنید. به دیدن یکی از آشنایان قدیمی بروید.

_ سعی کنید حالت چهره خود را تغییر دهید. پژوهش‌گران نشان داده‌اند که حالت صورت شما می‌‌تواند باعث تغییر افکار شما شود. پس لبخند بزنید و اگر بی‌اختیار اخم کرده‌اید، سعی کنید اخم‌هایتان را باز کنید.

_ زمانی که حالتان خوب است، فهرستی از آن‌چه که شما را خوشحال می‌‌کند تهیه کنید. همچنین فهرست دیگری از افرادی که دیدن و حرف زدن با آن‌ها برایتان لذّت‌بخش است، درست کنید. در هنگام ناراحتی به این فهرست‌ها مراجعه کرده و مواردی را که می‌‌توانید انجام دهید تا افکار منفی از شما دور شود.

_ سعی کنید علّت افسردگی خود را پیدا کرده و به خود یادآوری کنید که با از بین رفتن این علّت حال شما نیز بهتر خواهد شد.

_ فهرستی از خصوصیات مثبت و توانایی‌های خود و فهرست دیگری از مؤفقیت‌های خود تهیه کنید. حتّی موارد کوچک را نیز در این فهرست بنویسید. می‌‌توانید از نزدیکان خود در این مورد کمک بگیرید. هر وقت احساس بی‌ارزشی و ناراحتی می‌‌کنید، این فهرست را مرور کنید نا تغییر افکار در شما رخ دهد.

_ هر بار کاری را خوب انجام می‌‌دهید یا هر وقت که حالتان خیلی خوب است، احساس و افکار خود را یادداشت کنید. مرور این نوشته‌ها در زمان‌هایی که احساس خوبی ندارید، به شما نشان می‌‌دهد که این حال بد شما پایدار نبوده و مدتی بعد احساس بهتری خواهید داشت.

_ سرگرمی‌هایی برای خود پیدا کنید. منظور از سرگرمی، کارهایی است که صرفاً برای لذّت بردن انجام می‌‌دهید.

_ از نرمش و ورزش غفلت نکنید. هر کاری که شامل فعالیت و تحرّک جسمانی باشد، حالتان را بهتر خواهد کرد. اگر هنگام پیاده‌روی افکار منفی به شما هجوم می‌‌آورد، به ورزش دیگری بپردازید. نرمش و ورزش‌های موسوم به ایروبیک (ورزش‌های هوازی) و شنا بسیار مفید می‌‌باشند.

_ در کارهای داوطلبانه و خیریه شرکت کنید.

_ اعتقادات مذهبی خود را تقویت کرده و به خدا توکل کنید.

_ بپذیرید که هر فرد توانایی‌ها و خصوصیات متفاوتی دارد. روی خصوصیات خاص خود تأکید کنید.

_ اهداف واقع‌بینانه‌ای داشته باشید. اهداف سخت و مشکل برای خود تعیین نکنید و مسئولیت بیش از حدّی را به دوش نگیرید. از خود انتظار زیادی نداشته باشید. هر روز یک هدف کوچک برای خود تعیین کنید و سعی کنید به آن برسید.

به یاد داشته باشید که افسردگی انرژی و انگیزة ما را کاهش می‌‌دهد و باعث ایجاد افکار منفی می شود. انجام حتّی یک کار کوچک در روز به شما کمک می‌کند احساس بهتری راجع به خود داشته باشید.

_ برای هر روز خود کارهای لذّت‌بخشی، هر چند کوچک، تعیین کنید.

_ به خود اجازه دهید که احساساتتان را عملی کنید، ولی به‌شیوه‌ای مناسب. اگر احتیاج به گریه دارید، گریه کنید.اگر عصبانی هستید، راه مناسبی برای ابراز خشم خود پیدا کنید.

_ دقت کنید دورة غمگینی شما با چه علایمی شروع می‌‌شود (خواب زیاد، از کوره در رفتن، و...). وجود این علایم را به‌عنوان یک هشدار در نظر گرفته و کمک به خود را شروع کنید که یکی از مهم ترین راه های کمک به خود تغییر افکار است.

_ خودگویی‌های منفی نداشته و افکار منفی به خود راه ندهید. به جای نتیجه‌گیری سریع، سعی کنید بر آن‌چه که می‌‌دانید درست، واقعی و قابل مشاهده است، تأکید کنید. فقط روی منفی‌ها تأکید نکنید.

به یاد داشته باشید که ممکن است تمام این موارد برای شما مفید نباشد. بهتر است آنها را امتحان کرده و مواردی را که برای شما مؤثرتر است پیدا کنید تا تغییر افکار را حس کنید و نتیجه آن را ببینید.

منبع: نیک صالحی

نقاط بحرانی در زندگی کودک که نمی دانید!



همه ما می دانیم بچه ها چه زمانی قادر به نشستن هستند، راه می روند و گواهی تصدیق رانندگی می گیرند. اما بعضی از مسائل اولیه مهم هستند که باید بیشتر به آنها توجه شود!

در واقع 7 مرحله مهم و نقطه بحرانی در زندگی کودک وجود دارد که سزاوار توجه بیشتری هستند. با این پست رشد و تربیت کودک لاپلاس همراه باشید.


1- توانایی در قدرت بینایی (2 تا 4 ماه)
کودک شما عادت دارد تا اشیا را در دو بعد ببیند. اما در حال حاضر او جهان را در 3 بعد می بیند. قشر مغز او به اندازه ای رشد کرده است که او می تواند ورودی چشم‌هایش را ترکیب کنند، نیازی به عینک‌های 3 بعدی مسخره نیست!




2- اولین خنده واقعی (4 تا 5 ماه)
نوزادان در 2 یا 3 ماهگی لبخند زدن را آغاز می کنند. اما در حدود 4 تا 5 ماهگی لبخندهای او ممکن است در پاسخ به هیجانات یا حوادث نامتجانس به خنده تبدیل شود.  از رشد سریع قشر مغز او باید سپاسگزار بود.

3- اسم خودش را می شناسد (5 تا 8 ماهگی)
هرچند که او قادر نیست صحبت کند اما در این سن او اسم خودش را می شناسد و اگر او را صدا بزنید به شما نگاه خواهد کرد. او را برای ادامه انجام اینکار در سرتاسر سالهای نوجوانی اش تشویق کنید.


4- بازی کردن با نقاط حساس بدن (1 تا 2 سالگی)
در این سن بیشتر بچه ها کشف کرده اند که بازی کردن با نقاط حساس بدنشان لذت بخش است.  در این مرحله این یک حس و شور برای او محسوب می شود. اما هنوز مدت زمان زیادی لازم است تا از دست شما به خاطر اینکه به شکل ناگهانی وارد اتاقش شده اید عصبانی شود!

5- تاب بازی کردن (4 تا 5 سال)
بچه ها در این سن تشخیص می دهند که برای تاب بازی، چگونه باید به پاهای خود فشار وارد کنند. بنابراین شما می توانید به مدت 2 دقیقه در آرامش چای بنوشید.

6- توانایی بکارگیری همزمان دو نیمکره (7 تا 8 سالگی)
دو سمت مغز به اندازه کافی رشد کرده است. او می تواند بطور همزمان از هر دو نیمکره استفاده کند و بدن خود را کنترل کند.  بچه شما می تواند کاغذ را با یک دست گرفته و با دست دیگر روی آن بنویسد، و اینکار، رد و بدل کردن یادداشت در کلاس را خیلی آسانتر کرده است.

7- ابراز فروتنی (8 تا 9 سالگی)
تمایل به حفظ حریم خصوصی معمولا در حدود این سن شکل می‌گیرد. حتی بچه هایی که تا حالا برهنه بودند ممکن است ناگهان سرخ شوند و برای پوشاندن خودشان تن پوشی بردارند.

 

برگرفته از نی نی سایت

جلوی خلاقیت کودکتان را نگیرید !


رفتیم دانشگاه، مدرک گرفتیم و باز احساس ناراحتی کردیم؛ چون چیزی را که دوست داشتیم، پیدا نکرده بودیم؛ یعنی یادمان نداده بودند که پیدایش کنیم. کلیشه ها به ما دیکته شده بودند و حالا ما بزرگ شده بودیم؛ با مدرکی در دستمان و کلی علاقه و خلاقیت سرکوب شده در دست دیگرمان!
حالا باید بیشتر زحمت می کشیدیم تا راهمان را پیدا کنیم؛ راه مخصوص خود خودمان را، قرار نیست بچه های ما هم همین روند را طی کنند. دوران پیش از دبستان بهترین زمان برای تقویت خلاقیت بچه هاست؛ چرا که بخواهیم یا نخواهیم، مدرسه تاحدی خلاقیت بچه ها را می کشد. بگذاریم بچه ها آرزوی شغل های جدید بکنند؛ حتی همان کلیشه ها را طور دیگر دنبالش بروند. علاقه شان را کشف کرده و کمکشان کنیم از همین حالا راه خود را پیدا کنند؛ راه مخصوص خود خودشان را. فراموش نکنید همه بچه ها «خاص» به دنیا می آیند؛ البته اگر پدر و مادر به زور آن ها را «معمولی» نکنند!



1- بگذارید اوقات فراغت داشته باشند
خیلی از پدر و مادرها تصور می کنند برای کشف استعداد دختر یا پسرشان باید تمام امکانات لازم را در اختیارشان بگذارند. آن وقت آن قدر هزینه های زیاد می کنند و هی بچه را از این کلاس به آن کلاس می فرستند که در نهایت فرزند اصلا وقتی برای استراحت و فعال شدن خلاقیتش پیدا نمی کند. صبح زود می بریمش کلاس و عصر هم که خسته او را بر می گردانیم و فردا هم مثل روز قبل. باورکنید که کشف استعداد بچه ها احتیاج به این همه هزینه و رفت و آمد به کلاس های مختلف ندارد و شما خیلی راحت می توانید در خانه بر روی توانایی هایشان کار کنید.
بحث اوقات فراغت را جدی بگیرید و از فرزندانتان بخواهید کارهای جدید انجام بدهند؛ مثلا وسایل دورریختنی را در اختیارشان بگذارید و از آن ها بخواهید یک چیز به دردبخور با آن ها درست کنند و در آخر هم تشویقشان کنید.




2- بگذارید زیاد بپرسند
حتما برای شما هم پیش آمده است که از سوال های یک بچه کلافه شده اید؛ از این بچه هایی که آن قدر سوال های عیجب و غریب می پرسند که به اصطلاح مغز آدم را می خورند؛ خب حقیقت این است که بزرگ ترها باید صبرشان را بالا ببرند. سوال پرسیدن نشانه خیلی خوبی است از نحوه تفکر بچه ها؛ چون پرسیدن، دیدگاه کودکان را نسبت به جهان عوض کرده و موجب رشدشان می شود.

بعضی سوال هایشان را با سوال جواب بدهید و بگذارید کمی عمیق تر فکر کنند؛ مثلا در جوابشان بپرسید: «به نظر خود تو چرا این اتفاق اتفاد؟» و جواب هایشان را به چالش بکشید. بدیهی است که هرچه بیشتر پیرامون مسائل فکر کنند و بلافاصله جواب ها دیکته شده نگیرند، تفکر انتقادی و خلاقانه شان بیشتر رشد می کند.



3- از فرزندانتان بخواهید خودشان اسباب بازی هایشان را بسازند
شنیده اید که می گویند: «اختراع، زاییده احتیاج است؟»
بگذارید کمی هم «احتیاج» داشته باشند. گاهی ما به خاطر علاقه بیش از حدمان به بچه ها آن قدر اطرافشان را پر از وسایل غیرضروری می کنیم که دیگر فرصت فکرکردن را از آن ها می گیریم.
خیلی از اسباب بازی ها روند تفکر خلاق کودک را فلج می کنند. لازم نیست هرچیزی را که دلشان خواست، برایشان تهیه کنید.
سعی کنید تا حد امکان از بازی های کامپیوتری دورشان کنید و اسباب بازی هایی برایشان بخرید که لازم باشد با آن ها چیز جدیدی بسازد؛ مثل خانه سازی ها. آن وقت از آن ها بخواهید کمی فکر کنند و ببینند دوست دارند چه چیزی داشته باشند و بنابراین شکل دلخواهشان را خودشان بسازند.



4- کلیشه ها را برایشان بشکنید
چه کسی گفته ماشین ها نمی تواند پرواز کنند؟
سد ذهنی برایشان نسازید؛ چون این سد ذهنی خلاقیت را از بین می برد و باعث می شود بچه ها به شکل عادی همه چیز عادت کنند. از کودکتان بخواهید تصور کند که ماشین ها پرواز می کنند؛ آن وقت چه مشکلاتی پیش می آمد و چه مشکلاتی از بین می رفت؟
بگذارید تا به چیزهای غیرعادی فکر کنند و برایشان راه حل های جدید بسازند. قصه ها و کارتون ها کمی در این باره کار ما را راحت تر کرده اند آن ها پر از اتفاق های غیرعادی هستند و قدرت تخیل و تصور بچه ها را بالا می برند.
خوب است زمانی را برای کودکان درنظر بگیریم تا آن ها داستان ها و کارتون های روز دنیا را ببینند؛ البته باید این نکته را هم درنظر بگیریم که بیش از حد پای تلویزیون نشستن کاملا نتیجه عکس دارد؛ پس اینجا مدیریت زمان بر عهده ماست!


5- اسم خیال پردازی هایشان را دروغ نگذارید
وقتی که می گویند «دیروز داشتم با مرد عنکبوتی حرف می زدم» فوری نگویید مرد عنکبوتی که وجود ندارد!
به فرزندانتان القا نکنید که دروغ می گویند و دروغ بد است و هرگز برچسب منفی به آن ها نزنید؛ درواقع بچه ها در سنین پایین خیال پردازی هایشان را به جای واقعیت جا می زنند و این اصلا به معنای دروغ گفتن نیست. آن ها گناهکار نیستند؛ فقط در تشخیص مرز واقعیت و خیان هنوز پخته نشده اند و توانایی شناختی کافی را ندارند. از این فرصت استفاده کنید و در خلال گوش دادن به خیال پردازی هایشان و دامن زدن به آن ها، برای فرزندانتان از صداقت هم بگویید. اگر فرزندانتان کمی بزرگ تر هستند، بهتر است با مهربانی برایشان توضیح بدهید که خیلی خوب است که می توانند اتفاقی را که هنوز نیفتاده است، به خوبی تعریف کنند! و بعد از آن ها بپرسید که اگر واقعی بود، چطور می شد؟


6- بگذارید کارهای مختلف را تجربه کنند
امروزه بیش از 7 میلیارد انسان در این کره خاکی زندگی می کند و این یعنی 7 میلیارد استعداد مختلف. متاسفانه باور غلطی در جامعه وجود دارد که می خواهد از همه بچه ها، یک الگوی ثابت در بیاورد. از آنجایی که اساسا بین انسان و پلاستیک تفاوت هایی وجود دارد، استفاده از روش قالب گیری شخصیتی خیلی جاها به نابودی آینده فرزندانتان منتهی می شود؛ پس دست آن ها را در تجربه کردن باز بگذارید.
اگر می بینید فرزندانتان از سروکله زدن با حیوانات لذت می برند، آن را ناهنجاری ندایند و مانع آن ها نشوید؛ چرا که با این کار شاید جلوی ظهور یکی از موفق ترین دام پزشکان آینده را می گیرید! بگذارید فرزندانتان مهارت های مختلف ذهنی و عملی را امتحان کنند؛ از خمیربازی و سروکله زدن با لگوهای اسباب بازی گرفته تا شعرگفتن و موسیقی نواختن. اگر به این اصل شک دارید، می توانید برای چند هفته آن را امتحان کنید! مطمئن باشید پشیمان نخواهید شد.


7- احساسات و علایقشان را سرکوب نکنید
«مرد که گریه نمی کنه!» «دختر که با ماشین کنترلی بازی نمی کنه!» «پسر که نباید گل دوزی کنه!» «دختر که نباید تکواندو بره!» و هزار تا باید و نباید دیگر. تمام این بایدها و نبایدها، تابوها یا محرومیت های عجیب و غریبی هستند که سال هاست بدون هیچ پشتوانه دینی و عقلی در جامعه ما وجود دارند. تابوهایی که معلوم نیست برای جلوگیری از شکسته شدن آن ها تا به حال استعداد و ذوق چند کودک سرکوب شده است.
اگر پدری با اخم و کتک، مانع گریه پسربچه اش شود، آن هم در سنی که گریه از طبیعی ترین رفتارهای یک کودک سالم محسوب می شود یا اگر مادری به اجبار ماشین اسباب بازی را از دختربچه اش بگیرد، آن وقت فکر می کنید چه اتفاقی می افتد؟ اگر فکر می کنید این کار با آتش زدن استعدادهای کودک تفاوت دارد، بدانید که اشتباه می کنید. اگر می خواهید فرزندان خلاقی داشته باشید، باید بگذارید که خلاقیت آن ها عرصه درست خود را برای تبدیل شدن از یک غریزه بالقوه به یک موفقیت بالفعل پیدا کند.
اگر پسر شما در گل دوزی و کار با پارچه مهارت بی نظیری دارد، مانع او شدن و تحقیرکردنش، آن هم در سنین ابتدایی زندگی کودک که روانی بسیار آسیب پذیر و لطیف دارد، می تواند چنان اثر ناهنجاری در ناخودآگاه او برجای بگذارد که او تا آخر عمر سراغ آن کار نرود، آن هم درست در صورتی که می توانست از همین راه به موفقیت های قابل توجه در عرصه شغلی، اجتماعی و اقتصادی دست یابد. مشابه این اتفاق برای مثال های دیگر هم اتفاق می افتد؛ پس پدر و مادر گرامی، لطفا مراقبت عواطف و علایق لطیف فرزندانتان باشید!

 

ترس کودکان از تاریکی و راهکارهای کاهش آن

یکی از ترس هایی که بین بیشتر کودکان عمومیت دارد، ترس از تاریکی است. معمولا این ترس بین سنین 3 -2 سالگی آغاز می شود و ضمن تداوم در سالهای بعد قدری کاهش می یابد، ولی تا حدود 10-12 سالگی نیز ادامه پیدا می کند. یکی از مواردی که منجر به ترس کودک از تاریکی می شود، زمانی است که پدر و مادر و یا نزدیکان کودک به عنوان تنبیه از او می خوهند تا در اتاق تاریک مثل انباری، زیرزمین، و غیره که موجب ترس و وحشت او می شود، تنها بماند. نکته دیگر آن است که فضای منزلی که کودک در آن زندگی می کند و یا اتاق آشنای کودک، در وضعیت های تاریک و روشن جلوه های متقاوتی دارد.

کودکی که در مرحله رشد تصورات خیالی است به راحتی می تواند از هر چیزی در تاریکی برای خود هیولایی بسازد و از آن هیولای خیالی خود بترسد. گاهی ترس از تاریکی صرفا معمول این نکته است که کودک نمی تواند در تاریکی چه باید بکند. گاهی نیز عادت ترس کودک از تاریکی آن است که نمی تواند مادر، پدر و یا شخص مراقب خود را ببیند. در صورتی که اگر این فرد دستش را به کودک بدهد، ترس کودک از بین خواهد رفت.

در برخی موارد، ترس کودک از تاریکی، ناشی از تصورات ذهنی او درباره دزد و موجودات خیالی ای است که از اطرافیان خود می شنود و یا گاهی خواب می بیند. از نظر یک کودک 6 ساله، تاریکی مظهر هیولاها، غول ها، دزدها و ... است که می توانند به او صدمه بزنند. برای مثال زمانی که کودک به رختخواب می رود به یاد موقعیت ترسناکی که شب پیش در خواب دیده است، می افتد و آن گاه خواب از سر او می پرد و شروع به خیال پردازی مجدد می کند. 
در بعضی موارد حتی فکر تنهایی در یک اتاق تاریک کودک را می ترساند. کودکانی که از تاریکی و تنهایی شدیدا دچار ترس، دلهره و اضطراب می شوند از آن فرار می کنند بیش از هر چیز نیازمند احساس امنیت و آرامش هستند که والدین و اعضای خانواده می توانند به آنها ببخشند. اگر کودکی دارید که دارای مشکل ترس از تاریکی ست، به کارگیری پیشنهادات لاپلاس را به شما توصیه می کنیم.

راهکارهایی که منجر به کاهش ترس کودک از تاریکی می شود عبارتند از:
1- علت اصلی ترس کودک را باید شناخت: برای مثال، پدر و مادر می توانند نسبت به رفتارها و رویدادهای روزانه فرزند خود حساس باشند و تغییرات محیطی او را اعم از خانه، مدرسه و دوستانش مورد بررسی قرار دهند، حتی می توانند علایق و انگیزه های جدید او را بشناسند. گاهی که کودک به شدت ترسیده است و قادر به بیان کلامی ترس خود نیست، می توانیم از او بخواهیم که با رسم نقاشی، ترس خود را به تصویر درآورد.


آن گاه دقت کنیم که کودک چه می کشد و با چه رنگ هایی آن را رنگ آمیزی می کند. معمولا اضطراب ها و ترس ها با رنگ های تیره، مات و تاریک رسم می شوند و گاهی هم کودک با خط خطی کردن چهره ای که کشیده است سعی در از بین بردن و محو کردن عامل ترس خود دارد. پس از نقاشی می توانیم با کودک درباره اثرش صحبت کنیم و با سئوالات ساده ای که از او می پرسیم، علت ترس او را جویا شویم. البته کودک را وادار به نقاشی از موضوعی که باعث ترس او شده است نکنیم. اجازه دهیم که او ابتدا احساس امنیت و آرامش کند و در صورت تمایل تصویر خیالی خود را رسم کند.

2- زمان خواب کودک را می توان با تداعی های خوش و آرامش بخش همراه ساخت. برای مثال مسواک زدن، شب بخیر گفتن، پوشیدن لباس خواب، شنیدن داستانی ساده و یا خاطره ای از دوران کودکی می تواند دلهره و اضطراب کودک را کاهش دهد.


3- با روشن نگه داشتن یک چراغ کم نور و یا چراغ خواب می توان اتاق کودک را از تاریکی محض درآورد. دقت داشته باشیم، چراغ خواب را جایی قرار دهیم که نور آن موجب سایه وسایل اتاق بر روی دیوار نشود، زیرا کودکان با خیال پردازی های خود سایه ها را به صورت اشباح و موجودات خیالی تجسم می کنند و در مواردی نیز استفاده از یک چراغ قوه کوچک که کودک بتواند آن را زیر بالش خود بگذارد، به او آرامش خیال می دهد.


4- بعد از آن که چراغ اتاق را خاموش کردیم، چند دقیقه نزد کودک بمانیم و درباره روزی که گذارنده است با او صحبت کنیم.


5- اگر کودک عادت دارد که نیمه های شب از خواب بیدار شود هیچ گاه او را به اتاق دعوت نکنیم زیرا ترک چنین عادتی دشوار و سخت است.


6- زمانی که کودک وحشت زده از خواب می پرد، سعی نکنیم با انتقاد و یا سرزنش کودک را مورد تحقیر قرار دهیم، بلکه صبورانه نسبت به ترس کودک و منشاء آن کنجکاوی به خرج دهیم و از او بخواهیم در صورت تمایل درباره ترسش و یا موجوداتی که در خواب دیده است صحبت کند زیرا از این طریق ترس و وحشت کودک کاهش می یابد و راحت تر می تواند به مقابله با آن بپردازد.


7- گاهی انجام برخی بازی ها و سرگرمی ها در تاریکی می تواند موجب کاهش ترس کودک از تاریکی بشود. به عنوان مثال پدر و مادر می توانند جلوی نور شمع به سایه بازی با انگشتان بر روی دیوار بپردازند و یا در تاریکی جایشان را تغییر دهند و از کودک بخواهند آنها را پیدا کند. هدف از انجام این بازی ها این است که کودک به تاریکی عادت کند و در یابد که اشیاء در تاریکی هیچ تفاوتی یا زمانی که هوا روشن است نمی کنند.

فرزندانم با هم دعوا می کنند!


تحمل دعوای بچه ها برای اغلب ما کار خیلی سختی است . باور عمومی این است که خانواده موفق خانواده ای است که در آن خواهرها و برادرها زیاد با هم دعوا نکنند . اما این اشتباه است! ما همگی خوب می دانیم که چیزی به نام تفاهم مطلق وجود ندارد. دعوا و درگیری بین بچه ها ، نه تنها اجتناب ناپذیر است بلکه مفید نیز هست. پس بهترین رفتار این است که بپذیریم درگیری نیز جزئی از واقعیت زندگی خواهر ها و برادر هاست. در این مطلب لاپلاس در این باره بیشتر بدانید.

کمک به تثبیت شخصیت کودک
چرا این قدر به درگیری های کوچک بین خواهر و برادر بها می دهیم ، در حالی که می دانیم وقوع چنین چیزی در هرخانواده ای طبیعی است؟ شاید به این دلیل که ما از فرزندان خود انتظار داریم تا تصویر خانواده آرمانی را بازتاب دهند. به همین دلیل است که از آن ها می خواهیم آرام بگیرند.
رابطه خواهر و برادری جنبه های منفی هم دارد، باید تلاش کنیم تا به آن ها هم توجه کنیم تا راحت تر بتوانیم رقابت هر روزه بین فرزندانمان را تحمل و قبول کنیم . وقتی می بینیم فرزندمان آسیب دیده ، غصه خورده یا رنجیده، متوجه می شویم که ما به عنوان پدر یا مادر قادر نیستیم در برابر تمامی ناملایمات زندگی از کودک خود دفاع کنیم. پدر و مادر قادر مطلق نیستند و پذیرفتن این نکته کار آسانی نیست. برای کمک به درک این نکته باید به یاد داشته باشیم که وقتی کودک موفق می شود تا مراحل دردناک زندگی اش را تحمل کند و آن ها را پشت سر بگذارد ، در واقع می فهمد که چه قابلیت هایی دارد و می تواند از این طریق ، این قابلیت ها را رشد دهد. به عبارت بهتر کودک یاد می گیرد چگونه قوی شود.
باید پذیرفت که رابطه خواهر و برادری همیشه بین دو قطب عشق و نفرت در نوسان است. قبول درگیری بین خواهر و برادر بهترین روش برای پشت سر گذاشتن و تبدیل آن به عنصری سازنده است. چارچوب هیچ رابطه دیگری به اندازه چارچوب رابطه خواهر و برادری متغیر نیست. لحظه ای هست که خواهر و برادر ، با هم خوب و مهربانند، اما ده دقیقه بعد آسمان به زمین می آید و به جان هم می افتند.

پدر و مادر نباید از دعوا و درگیری بین بچه ها بترسند. تنها یک جر و بحث شدید می تواند کاری کند که کودک زیر بار زورگویی خواهر یا برادر نرود و امتیازاتش را از دست ندهد. دعوا به کودک در راه بزرگ شدن و تثبیت شخصیت کمک می کند. حتی اگر رابطه بین آن ها تیره و تار باشد و نتوانند همدیگر را دوست بدارند نباید تصور کرد که از این لحاظ آسیب می بینند. گاهی اوقات کودک ممکن است بیش تر نیاز داشته باشد از قلمرو و حریم خود دفاع کند، تا این که در فکر جلب محبت خواهر یا برادر باشد. کودک مجبور نیست که خواهر یا برادرش را دوست بدارد اما باید به او احترام بگذارد و از لحاظ جسمی و به ویژه روانی به او آسیب نرساند. نقش والدین در این میان حمایت و مراقبت از هویت جسمی و روحی تک تک فرزندان است. اگر می پرسید که پدر و مادر چگونه می توانند چنین نقشی را عهده دار شوند ، در جواب می گوییم که باید اجازه دهند تا دعوا رخ دهد ، اما مراقب باشند که همیشه یکی از بچه ها حرف خود را به کرسی ننشانند. والدین باید توجه کنند که فرایند تحقیر به عادت بدل نشود.

نقش سازنده دعوا و درگیری

یکی از مهم ترین فواید دعوا این است که هر شخصی در دعوا می تواند هم به شناخت بهتری از خود دست یابد و هم اعتماد به نفس بیشتری بیابد، البته مشروط بر آن که همیشه بازنده یا برنده نباشد. به عنوان مثال خواهر یا برادری که اطمینان داشت در دعوا برنده خواهد شد، ناگهان مجبور شود جا بزند و می فهمد که همیشه نمی تواند برنده میدان باشد. فردی هم که همیشه بازنده بوده به ناگاه درمی یابد که با شجاعت تمام مقاومت کرده و قدرت دفاع از خود را دارد. و بی تردید از این تجربه در محیط مدرسه هم استفاده خواهد کرد.
از دیگر مزایای دعوا این است که به بچه ها این امکان را می دهد تا استحکام والدین خود را محک بزنند واطمینان یابند که پدر و مادر تحمل طوفان های کوچک را دارند. آن ها با خود می گویند اگر پدر و مادر بعد از این همه دعوا باز هم ما را دوست دارند، پس حتما آدم های قرص و پایدار و استواری هستند.

دعواها عموماً عملکرد و مفهوم خاصی دارند. دعوا و درگیری گاهی تنها راهی است که کودک می تواند از طریق آن دردها و ناراحتی اش را عنوان کند. این وظیفه بزرگ ترها است که چنین واکنشی را رمزگشایی کنند.
درگیری همیشه به معنای درخواست تغییر شرایط است. درخواست تغییر در مورد کودکان در اغلب اوقات به منظور جلب توجه والدین صورت می گیرد. کودک در ذهن خود می گوید :" خوب یک کمی هم به من نگاه کنید، ببینید چه کارهایی بلدم بکنم . آخه من هم آدمم! کمک کنید تا منم بتونم جنبه های خوبم رو نشون بدم".
چه زمانی باید مداخله کرد؟
تردیدی نیست که والدین نباید هر وقت دعوایی رخ داد مداخله کنند ، اما برای این که مدام بچه ها با هم دعوا نکنند و آسیب نبینند و بتوانند از آن درس بگیرند، نیاز دارند تا والدین مداخله کنند.
وقتی خطر خشونت جسمانی وجود دارد نمی توان چشم پوشی کرد. یکی دیگر از موقعیت هایی که ایجاب می کند تا والدین پادرمیانی کنند وقتی است که خشونت کلامی از فحش های رایج بین خواهر برادرها فراتر برود و به تحقیر، بی ارزش کردن و حمله به هویت طرف مقابل بیانجامد. مداخله والدین در شرایط دیگری نیز ازامی است ، یعنی وقتی که صحنه دعواها هر روز به یک شکل تکرار می شود و یکی از بچه ها همیشه مغلوب می شود و کتک می خورد.
و در آخر بدانید که آن چه کودک در ارتباط با خواهر و برادرش یاد می گیرد، در آینده و درخارج از چارچوب خانواده، به کارش خواهد آمد.

موسیقی می تواند موجب التیام مغز شود


Brain_Waves

 

موسیقی می تواند موجب التیام مغز شود

ترجمه و تلخیص: مهدی هوشمندی

 

روش درمانی جدیدی به بیماران کمک می کند تا تکلم، شنوایی، حرکت و عواطف خود را با استفاده از ریتم، آهنگ و ملودی بازیابند.


وقتی لورا ۱۱ ساله بود یک روزی در حالی که او با خواهر دوقلوی خود و دوستانش در پارک “کیپ کد” در حال بازی بودند احساس سرگیجه کرد. او نشست و یکی از دوستانش از او پرسید که آیا او خوب است؟ و سپس حافظه لورا از بین رفت. انسداد ناگهانی در یکی از عروق خونی اصلی مغز منجر به یک سکته وسیع شده بود. و خونرسانی به نواحی از مغز که برای زبان و ارتباطات حیاتی بود قطع شد و منجر به یک آسیب پایدار در لورا شد. با این وجود لورا هنوز قادر بود مفهوم زبان را بفهمد اما او برای تکلم حتی به اندازه یک کلمه ساده هم تقلا می کرد. و چیزی که او تلاش می کرد که بگوید اغلب آشفته و بی معنا بود یا آن چیزی نبود که قصد گفتنش را داشت. به استثنای مواقعی که او ترانه می خواند.


از طریق یک نوع درمان به نام ” Melodic Intonation Therapy” ، لورا توانست با استفاده از قسمت های آسیب ندیده مغز که جنبه های ریتمیک و تون تکلم را تعدیل می کنند؛ مسیر تکلم تخریب شده در سمت چپ مغزش را کنار بگذارد. به عبارت دیگر او توانست قدرت تکلمش را از طریق موسیقی بدست آورد.


 

رابطه سن بالای والدین با احتمال بروز بیماری‌های روانی در فرزندان

url

 

رابطه سن بالای والدین با احتمال بروز بیماری‌های روانی در فرزندان

نویسنده: دکتر محمد رضا مختاری

 

نشریه World Psychiatry اخیرا مرور کوتاهی درباره دانسته‌های فعلی ما درباره رابطه سن بالای والدین با احتمال بروز بیماری‌های روانی در فرزندان داشته است.

عمدتاً ارتباط دو اختلال روانی عمده با سن بالای پدر شناخته شده است: اسکیزوفرنی و اوتیسم. اما شواهد به نسبت کمتری هم درمورد این ارتباط با بیماریهای دیگری مانند اختلال دو قطبی، اختلالات خوردن و ADHD وجود دارد.

از جمله نکاتی که این مقاله به آنها اشاره کرده است، این است که تعریف مشخصی برای “سن بالا” وجود ندارد؛ شانس ابتلا به این بیماریها با افزایش سن پدر بصورت “خطی” افزایش می‌یابد و “آستانه سنی” خاصی برای آن وجود ندارد.

چندین نظریه برای توضیح این ارتباط بیان شده، که مهمترین آنها “افزایش احتمال جهش‌های ژنتیکی در سلولهای بنیادیسازنده اسپرم” می‌باشد. نظریه‌های دیگر، به تغییرات اپی‌ژنتیک (بروز ژن‌ها) اشاره می کنند. همچنین برخی این ارتباط را غیرعلیتی می دانند، یعنی اینکه مردانی که دیر بچه‌دار می شوند، احتمالاً از ابتدا ژن‌های این بیماریها را داشته‌اند. حتی شواهدی وجود دارد که احتمال وجود این ژن‌ها در زنانی که از مردان خیلی مسن‌تر بچه‌دار می شوند هم بیش از بقیه زنان است.

نکته جالب دیگر اینکه شواهدی وجود دارد که سن بالای پدربزرگ هم (هنگام تولد پدر) شانس این بیماریها را در نوه افزایش می دهد.

البته اینها همه “آمار” است، و تا نتوانیم ارتباطی را دقیقاً توضیح دهیم، نباید بیش از اندازه به آن بعنوان واقعیت علمی اثبات شده نگاه کنیم.

کشف نورونهای مسئول رفتار مادارانه و پدرانه


318fe19ea82e2a048613eb19e5ec52a9

کشف نورونهای مسئول رفتار مادارانه و پدرانه

موشهای مادر و پدر به خوبی‌ نوزادانشان را تیمار می کنند ولی‌ موش نر باکره به نوزادان دیگران حمله کرده و آنها را می کشد. تحقیقی به بررسی علت این مساله پرداخته است.

در این تحقیق نشان داده اند که با فعال کردن اپتوژنتیکی نورونهای آزاد کننده گالانین در ناحیه پره اپتیک میانی مغز در موش نر باکره، رفتار موش تغییر کرده و این موش نیز به تیمار نوزادان می‌پردازد، همچنین در صورت تخریب این نورونها در موشهای نر یا ماده صاحب نوزاد، رفتار آنها تغییر کرده و به تیمار نوزادان نخواهند پرداخت.

یافته جالب دیگر این بوده است که فعالیت این نورونها در موش نر درست ۳ هفته بعد از آمیزش که دقیقا زمان تولد فرزندانش هست شروع می‌‌شود و حتی اگر موش نر و ماده بعد از آمیزش از هم جدا شوند، بعد از ۲۱ روز نیمی از موشهای نر رفتار تیمارگرانه از خود بروز می دهند. مشخص نیست در طول این ۲۱ روز چه اتفاقاتی در این ناحیه از مغز موش نر می‌‌افتد.

محققین تصور میکنند نورونهای گالانینی این ناحیه از مغز ممکن است در دوران بعد از زایمان تحت تاثیر هورمونهای استرسقرار گرفته و عملکرد غیر طبیعی آنها منجر به بروز مشکلاتی نظیر افسردگی بعد از زایمان شود و در حال بررسی این مساله هستند.

همچنین محققین علاقه دارند ارتباطات این نورونها را با نواحی مربوط به استرس، انگیزش و پاداش درک نمایند.


راههای طبیعی بهبود افسردگی


10317839_252511361601074_2719870456935271242_o

راههای طبیعی بهبود افسردگی

 

فقط در آمریکا در ۲۶ سال گذشته، میزان مصرف داروهای ضدّ افسردگی حداقل ۸ برابر افزایش یافته است.

۵ راهکار طبیعی که اثر بخشی آنها در بهبود افسردگی از نظر علمی‌ اثبات شده است بدین شرح است:

۱- ورزش کنید: ورزش منجر به افزایش دوپامین و اکسیتوسین در مغز میشود و شادی بخش است.

۲- وقت بیشتری را با خانواده و دوستان بگذرانید: باعث افزایش سطح سروتونین و اکسیتوسین در مغز شده و خلق بهتری را در شما ایجاد می‌کند.

۳-طبیعت گردی کنید: بودن در دشت و دمن و دامن طبیعت، در کنار گلها، درختان، جویبار و پرندگان شادی بخش است.

۴- بیشتر بخوابید: خوابیدن به تنظیم هورمونها در بدن و مقابله بهتر با استرسها کمک می‌کند و کم خوابی‌ منجر به پیریزودرس مغزی می شود.

۵- رژیم غذاییتان را بهبود ببخشید: برخی‌ از میوه‌ها و سبزیجات نظیر چای سبز و غذاهای حاوی امگا-۳ نظیر ماهی‌ دارای اثرات بهبود دهنده بر افسردگی هستند.

طلاق احتمال حمله قلبی را در زنان افزایش می دهد


525444317

 

مطالعات محققان دانشگاه دوک در دورهام نیویورک نشان می دهد که طلاق احتمال حمله قلبی را بویژه در زنان افزایش می دهد.
طلاق یکی از پر تنش ترین رویدادهای زندگی است که معمولا عواقب سلامتی، اقتصادی، عاطفی و فیزیکی بدنبال دارد.

مطالعات بر روی بیش از ۱۶ هزار فرد متاهل و مطلقه، بین سنین ۴۵ تا ۸۰ سال نشان می دهد که احتمال حمله قلبی و انفارکتوس میوکارد حاد در افراد مطلقه بیشتر است.

در ادامه تحقیقات آمده که احتمال بروز مشکلات قلبی پس از طلاق در زنان شایع تر است و بیش از یک طلاق در زندگی، احتمال ابتلا به حمله قلبی در زنان را دو برابر افزایش می دهد.

این موضوع در مورد مردان نیز شایع است اما آمار دقیقی در این رابطه در دست نیست.

** حقایقی در مورد حمله قلبی

– حدود ۱۵ درصد از افرادی که دچار حمله قلبی می شوند، به دلیل این عارضه از بین می روند.

– فشار خون بالا، دیابت، کلسترول بالا و بیماری های قلبی، مهمترین عوامل خطر حمله قلبی محسوب می شوند.

– درد در ناحیه مرکز یا سمت چپ قفسه سینه، درد در نواحی فوقانی بدن و بازوها، گردن و پشت و تنگی نفس، شایع ترین نشانه های حمله قلبی هستند.

سالانه حدود ۷۳۵ هزار نفر در آمریکا از بیماری قلبی رنج می برند.

بیماری های قلبی بر اثر کاهش جریان خون به بافت قلب و آسیب عضله قلب بوجود می آید (IRNA).

نتایج این تحقیقات در نشریه Circulation: Cardiovascular Quality and Outcomes منتشر شده است:

 

IQ عامل موفقیت است یا EQ؟


TfYlc

 

شناخت اطرافیان، خودگردانی، خودآگاهی، تمرین همدلی و توانایی روبرو شدن با شرایط سخت از ویژگی های افرادی است که هوش عاطفی یا EQ بالا دارند.

پیشتر تصور می شد IQ یا ضریب هوشی تنها عامل موفقیت افراد است به همین دلیل گفته می شد افرادی که باهوشتر هستند در اجتماع موفقترند اما این فرضیه در سه دهه اخیر رد شده است و دانشمندان دیگر ضریب هوشی را صرف عامل موفقیت نمی دانند.

برخی افراد هوش عاطفی بالایی دارند و بر احساسات و هیجانات خود غلبه می کنند اما وجه تمایز این افراد چیست؟ و آیا این افراد موفق ترند؟

هوش عاطفی، هوش احساسی یا هوش هیجانی که ضریب آن با EQ نشان داده می شود شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجان هاست.

برای بسیاری از افراد احساسات می تواند گیج کننده باشد، غلط تعبیر شود، بر قضاوت اثر گذارد، آغاز گر رفتارهای غیر منتظره و عجیب باشد و برخی اوقات کاملا انسان را از پای درآورد.

افرادی که هوش عاطفی بالایی دارند توانایی شناخت و بیان احساسات و گنجاندن آن در منطق و کنترل آن را در خود و دیگران دارند.

به طور خلاصه هوش عاطفی به توانایی خواندن احساسات و پاسخ به آن به یک روش مناسب اطلاق می شود.

پس چگونه میتوان انسان هایی با هوش هیجانی بالا را شناخت؟ در این گزارش به پنج عادت که در افراد با هوش عاطفی بالا دیده می شود اشاره شده که به آنها در بهتر ظاهر شدن در جنبه های مختلف زندگی شان کمک می کند.

*** شناخت اطرافیان

شناخت اطرافیان از خصیصه افرادی است که هوش عاطفی بالایی دارند. افرادی که هوش عاطفی بالایی دارند، دیگران را بهتر می شناسند. زمانیکه فردی با هوش عاطفی بالا با فرد دیگری کار و یا صحبت می کنند، تنها به خود فکر نمی کند.

افراد با هوش عاطفی بالا، احساسات دیگران را می فهمند و درک می کنند. افرادی که هوش عاطفی دارند، می دانند که چه زمانی باید به افراد اندکی فضا دهند و چه زمانی از آنها حمایت و یا با آنها همدردی کنند.

این افراد می توانند از اطلاعاتی که جمع آوری کرده اند برای ارتباط برقرار کردن و موفق شدن در موقعیت های بیشمار استفاده کنند.

*** خودکنترلی

خودگردانی از دیگر خصیصه افرادی است که EQ بالا دارند. خودگردانی به خود کنترلی، کنترل امیال و احساسات نیز گفته می شود.

افرادی که قابلیت خود گردانی و خویشتنداری دارند عموما به خود اجازه نمی دهند که مغلوب احساسات شوند. آنها ناگهان طغیان نمی کنند و به قولی زود از کوره در نمی روند بلکه همواره قبل از واکنش، فکر می کنند.

از خود گذشتگی ، پذیرش راحت تغییرات، صداقت و توانایی گفتن نه، از دیگر مشخصات افراد خود گردان است.

*** خودآگاهی

خودآگاهی از دیگر صفات افرادی است که هوش عاطفی بالایی دارند. این افراد تفاوت میان احساسات و منطق را می دانند.

این افراد بدون اینکه احساست خود را سرکوب کنند و یا نادیده بگیرند با استفاده از مهارت های تفکر انتقادی خود، احساساتشان را متعادل می سازند.

خود آگاهی پایه و اساس ضروری هوش عاطفی است. دانیل گولمن نویسنده نیویورک تایمز در وب سایت خود به حضور ذهن به عنوان روشی برای ایجاد خود آگاهی اشاره می کند.

وی خاطر نشان می کد که حضور ذهن به شخص کمک می کند تا علائم ظریف و در عین حال مهم را تشخیص دهد و به جای اینکه مغلوب افکار و احساسات شود آنها را بشناسد.

*** تمرین همدلی

همدلی ، توانایی تشخیص و شناسایی خواسته ها، نیازها و دیدگاه های افراد اطراف انسان است. افرادی که احساس همدلی دارند، حتی زمانیکه دیگران احساساتشان را بروز نمی دهند، قادر به تشخیص احساسات آنها هستند.

بنابراین افرادی که با دیگران احساس همدلی می کنند ، دیگران را خوب درک می کنند و با آنها خوب ارتباط برقرار می کنند. این افراد از قضاوت سریع و کلیشه ای پرهیز می کنند و زندگی خود را بر پایه شفافیت و صداقت بنا می کنند. زمانی که افراد از احساسات دیگران آگاهی دارند می توانند بفهمند که رفتار آنها چه تاثیری بر دیگران می گذارد. بنابراین آنها سخاوتمندی، خیرخواهی و رفتار مثبت تری نسبت به دیگران خواهند داشت.

***توانایی روبرو شدن با احساسات سخت

افرادی که هوش عاطفی بالایی دارند به خود اجازه روبرو شدن با شرایط احساسی سخت را می دهند؛ این افراد زمان عصبانیت و خستگی خود را تشخیص می دهند و تا زمانی که آرام نشوند از تصمیم گیری های مهم جلوگیری می کنند.افرادی که هوش عاطفی بالا دارند می دانند که باید شرایط احساسی و هیجانی سخت را به عنوان بخشی از زندگی قبول کرد.

تینا گیلبرتسون روان شناس و نویسنده می گوید اگر بروز احساسات منفی را برای موقعی بگذاریم که آگاهی کامل و قدرت پذیرش داریم و قضاوت شخصی انجام نمی دهیم، این وضعیت باعث افزایش آگاهی های شخصی ما می شود و هدف دار بودنمان را تقویت می کند.این افراد احساسات و شرایط روحی منفی را در دیگران نیز به همان صورت می پذیرند(IRNA).


چگونه می توان از بخش ناخودآگاه مغز استفاده کرد؟

hqdefault

آیا می دانستید که ما تنها از ده درصد فعالیت مغزمان آگاهی داریم؟ در یک آزمایشگاه در بارسلون، دانشمندان برای توسعه این آگاهی تلاش می کنند. دلیل این تلاش این است که ما بتوانیم در جهانی مملو از داده ها، بهتر عمل کنیم.

جمع آوری اطلاعات کار ساده ای است، اما مشکل آنجاست که بخواهیم همه این اطلاعات را حس کنیم. انسان ها اغلب در برابر سیلی از اطلاعات بی انتها قرار دارند که نمی توانند مفهوم آن را درک کنند.

پژوهشگران آزمایشگاه بارسلون می کوشند با کار بر روی این واقعیت های مجازی پیچیده، به گسترش آگاهی ما کمک کنند.جاناتا فریمان، روانشناس از دانشگاه لندن می گوید: “آنچه علم نشان می دهد این است که بخش بزرگی از روند پردازش اطلاعات در اطراف ما که به آن توجه نداریم، می تواند حاوی داده های مفیدی درباره محیط پیرامون مان باشد. اطلاعاتی که یا به زمینه های مورد علاقه ما، یا عوامل تهدید کننده و یا مسائل بالقوه جالب مربوط است. تلاش ما این است که مانند آنچه شما از طریق لمس کردن یا دیدن و شنیدن از پیرامون خود احساس می کنید، یک احساس اضافی دیگر درباره انچه در ناخودآگاه انسان می گذرد نیز به وجود آوریم. این می تواند قدرت و توانایی بیشتری برای فهم مجموعه داده ها ایجاد کند.”

در این طرح پژوهشی اتحادیه اروپا، دانشمندان می خواهند ما بتوانیم از طریق توجه و درک بهتر ضمیر ناخودآگاه، نسبت به اطراف خود باهوش تر و موثرتر باشیم و همه توانایی های خلاق ما به حرکت درآید. برای این منظور، دانشمندان مشغول دست یابی به فنآوری پیچیده ای هستند.

پدرو اومداس، کارشناس رایانه می گوید: “ما فنآوری های مختلفی را به هم می آمیزیم. یعنی سطوح مختلفی از سیستم عامل های مجازی و حقیقی که به ما امکان می دهد اطلاعات خود را به شیوه های گوناگون روی پرده ظاهر کنیم. همچنین قواعدی داریم که به ما در استخراج اطلاعات از درون این سیستم عامل ها کمک می کند. ما از سیستم های ردیاب برای فهم حرکت انسان در یک فضای معین و نیز حس گرهای بدن مانند ضربان قلب و تنفس، برای دریافت علائمی که خودآگاه و ناخودآگاه انسان می فرستد استفاده می کنیم. اما چالش اصلی، مربوط به نحوه ادغام اطلاعات با یک انسجام منطقی است.”

یک مسکن غیر شیمیایی؛ مدیتیشن درد را کاهش می دهد

1639569

 

محققان تاکنون به کرات از فواید ورزش هایی مانند یوگا و مدیتیشن سخن گفته اند اما اکنون فایده جدیدی از مدیتیشن مبنی بر کاهش درد مطرح شده است. ورزش یکی از توصیه های همیشگی پزشکان برای سلامت روح و جسم است. یوگا و مدیتیشن جزء ورزش هایی محسوب می شوند که در سال های اخیر به کرات از فواید آنها سخن گفته شده است.

اکنون مطالعات اخیر محققان هلندی نشان می دهد که یوگا و مدیتیشن با تاثیراتی مانند کاهش درد در بدن نیز پاسخ داده می شود. مدیتیشن به دلیل تاثیر مضاعفی که نسبت به سایر ورزش ها بر اعصاب و روحیات انسان ها دارد، آرامش بیشتری را به فرد بخشیده و تاثیر متفاوتی بر عملکرد مغز دارد.

در این مطالعه، محققان دو گروه مختلف را مورد بررسی قرار دادند. در گروه اول، افرادی مورد بررسی قرار گرفتند که تمرین های مدیتیشن انجام می دادند و گروه دوم، افرادی بودند که تمرین های مدیتیشن را انجام نمی دادند اما از سبک زندگی سالمی برخوردار بودند. هر دو گروه تحت تاثیر محرک های الکتریکی دردناک قرار گرفتند تا واکنش های بدن مورد مطالعه و بررسی قرار بگیرد.

نتایج مطالعات بخش جدیدی از فواید متفاوت مدیتیشن را پیش روی محققان قرار داد. افرادی که در گروه اول قرار داشتند و مدیتیشن انجام می دادند به نسبت گروه دوم نه تنها از تحمل درد بیشتری برخوردار بودند بلکه انجام مدیتیشن کاهش ۳۰ درصدی اضطراب و استرس در گروه اول را به دنبال داشت.

کاهش درد را می توان در عملکرد متفاوت فعالیت مغزی در افرادی دانست که مدیتیشن انجام می دهند. کاهش درد در گروه اول را می توان به دلیل کاهش فعالیت قشر جلویی مغز و همینطور افزایش فعالیت قسمت خلفی مغز دانست. زمان و سال هایی که به یوگا یا مدیتیشن پرداخته شده نیز سهم مهمی در کاهش مضاعف درد دارند. در نتیجه، افرادی که به فعالیت هایی مانند یوگا و مدیتیشن می پردازند به طور طبیعی در حال دریافت مسکن هایی برای کاهش درد هستند (مهر).

۶ نکته برای شروع زندگی هیجان انگیز از همین حالا


66


زندگی پر است از خطر. اما تنها یک خطر بزرگ هست که باید به هرقیمتی ازآن دوری کنید وآن خطر “هیچ کاری نکردن” است.همه ی ما رویاهایی داریم، رویاهایی که حتی شاید زیاد بزرگ هم نباشند ولی برایمان رسیدن بهشان سخت بنظر میرسد. دلمان میخواهد در هیجان زندگی کنیم، سفر برویم، جاهای جدید کشف کنیم و آنطور که دلمان میخواهد زندگی کنیم. ولی واقعیت اینست که به این رویاها فقط فکر میکنیم و زندگی عادی مان ادامه دارد. دلتان میخواهد رویایی زندگی کنید؟ دلتان میخواهد از روزمرگی بیرون بیایید؟ پس خیالبافی را متوقف کنید و شروع به برنامه ریزی کنید. برای شروع ادامه ی مطلب را بخوانید:

۱ . انجامش بدهید!

اگر میخواهید سفر بروید، وسایلتان را جمع کنید و بروید! اگر دنبال یک کار دیگر هستید رزومه تان را به جاهای مختلف بفرستید و برای مصاحبه به جاهای مختلف بروید! اگر میخواهید یک کتاب بنویسید، شروع کنید!

آسان است؟ ممکن است باشد، ممکن است نباشد! آیا به انجام دادنش می ارزد؟ مسلما!

کارهایی که لازمست تا آماده شوید را انجام دهید. نکته اینست که کاری که میخواهید را انجام دهید، به جای اینکه در ذهنتان به آن فکر کنید و برای خودتان بهانه های مختلف بیاورید که “نمیتوانید”

۲ . وقتی بین دوراهی غرق شدن و شنا کردن قرار میگیرید، شنا کنید!

یادتان باشد با تفاوت های فرهنگی و چیزهای متفاوتی که ممکن است ببینید، نجنگید، ابتدا مشاهده کنید، یاد بگیرید و سپس در آن شنا کنید. به جای غرق شدن باید شنا کردن را یاد بگیرید.

۳ . انتظارات را از ذهنتان پاک کنید.

ممکن است در سفری به یک جنگل وحشی و تودرتو بربخورید، برای کسی که در شهر زندگی کرده است، جنگل نماد ترس است. فیلم های ترسناک پراست از صحنه های ترسناک جنگل و کسانی که دیگر از آن برنمیگردند. این یک مثال است. یادتان باشد باید ذهنتان را باز نگهدارید اگر دنبال ماجراجویی هستید. هیچوقت نمیدانید زندگی چه پیش روی شما قرار میدهد و چرا. پس داخل جنگل بروید و از زیبایی شگفت انگیزش لذت ببرید!

۴ . از اشتباه کردن نترسید!

وقتی یک زبان جدید میخواهید یاد بگیرید اگر به آن زبان صحبت نکنید و از اشتباه کردن بترسید، هرگز موفق نمیشوید. کلا هرچیزی جدید که میخواهید یاد بگیرید، تا میتوانید اشتباه کنید. دراینصورت آدم های دوروبرتان اشتباهتان را تصحیح خواهند کرد و شما یاد خواهید گرفت.

۵ . در حیرت و شگفتی زندگی کنید!

وقتی به یک جای جدید میرویم یا یک شغل جدید را شروع میکنیم، دنیایمان پر میشود از شگفتی و هیجان، همه چیز خیلی خوب و جدید است. بعد وقتی زمان میگذرد شروع به عادی شدن میکند. شگفتی و جذابیت شروع به محو شدن میکند.

حتی اگر در یک محل یا یک محیط کار به مدت طولانی بوده اید، هنوز هم چیزهای زیادی برای کشف کردن و لذت بردن وجود دارد. یک عینک شگفتی به چشمانتان بزنید و تلاش کنید دنیای همیشگی هرروزتان را یک دنیای دیگر پر از شگفتی ببینید.

از نتیجه ی این تغییر شگفت زده خواهید شد.

۶ . با کسانی که دوستشان دارید ارتباط داشته باشید.

در سفر میتوانید غرق ماجراجویی شوید و یادتان برود با کسانی که دوستشان دارید ارتباط داشته باشید، ولی خیلی خوب است که به خانواده و دوستانتان یادآوری کنید که دلتنگشان هستید. همیشه شنیدن صدای آنها از پشت تلفن و اسکایپ میتوانید حس خوبی بدهد.

ماجراجویی تمامش چیزهای خوب نیست، بسیاری سختی ها در راهتان وجود خواهند داشت ولی مهمترین چیز اینست که وقتی دنبال رویایتان میروید،درانتها همیشه عالی خواهد بود.

۶ نکته برای شروع زندگی هیجان انگیز از همین حالا


66


زندگی پر است از خطر. اما تنها یک خطر بزرگ هست که باید به هرقیمتی ازآن دوری کنید وآن خطر “هیچ کاری نکردن” است.همه ی ما رویاهایی داریم، رویاهایی که حتی شاید زیاد بزرگ هم نباشند ولی برایمان رسیدن بهشان سخت بنظر میرسد. دلمان میخواهد در هیجان زندگی کنیم، سفر برویم، جاهای جدید کشف کنیم و آنطور که دلمان میخواهد زندگی کنیم. ولی واقعیت اینست که به این رویاها فقط فکر میکنیم و زندگی عادی مان ادامه دارد. دلتان میخواهد رویایی زندگی کنید؟ دلتان میخواهد از روزمرگی بیرون بیایید؟ پس خیالبافی را متوقف کنید و شروع به برنامه ریزی کنید. برای شروع ادامه ی مطلب را بخوانید:

۱ . انجامش بدهید!

اگر میخواهید سفر بروید، وسایلتان را جمع کنید و بروید! اگر دنبال یک کار دیگر هستید رزومه تان را به جاهای مختلف بفرستید و برای مصاحبه به جاهای مختلف بروید! اگر میخواهید یک کتاب بنویسید، شروع کنید!

آسان است؟ ممکن است باشد، ممکن است نباشد! آیا به انجام دادنش می ارزد؟ مسلما!

کارهایی که لازمست تا آماده شوید را انجام دهید. نکته اینست که کاری که میخواهید را انجام دهید، به جای اینکه در ذهنتان به آن فکر کنید و برای خودتان بهانه های مختلف بیاورید که “نمیتوانید”

۲ . وقتی بین دوراهی غرق شدن و شنا کردن قرار میگیرید، شنا کنید!

یادتان باشد با تفاوت های فرهنگی و چیزهای متفاوتی که ممکن است ببینید، نجنگید، ابتدا مشاهده کنید، یاد بگیرید و سپس در آن شنا کنید. به جای غرق شدن باید شنا کردن را یاد بگیرید.

۳ . انتظارات را از ذهنتان پاک کنید.

ممکن است در سفری به یک جنگل وحشی و تودرتو بربخورید، برای کسی که در شهر زندگی کرده است، جنگل نماد ترس است. فیلم های ترسناک پراست از صحنه های ترسناک جنگل و کسانی که دیگر از آن برنمیگردند. این یک مثال است. یادتان باشد باید ذهنتان را باز نگهدارید اگر دنبال ماجراجویی هستید. هیچوقت نمیدانید زندگی چه پیش روی شما قرار میدهد و چرا. پس داخل جنگل بروید و از زیبایی شگفت انگیزش لذت ببرید!

۴ . از اشتباه کردن نترسید!

وقتی یک زبان جدید میخواهید یاد بگیرید اگر به آن زبان صحبت نکنید و از اشتباه کردن بترسید، هرگز موفق نمیشوید. کلا هرچیزی جدید که میخواهید یاد بگیرید، تا میتوانید اشتباه کنید. دراینصورت آدم های دوروبرتان اشتباهتان را تصحیح خواهند کرد و شما یاد خواهید گرفت.

۵ . در حیرت و شگفتی زندگی کنید!

وقتی به یک جای جدید میرویم یا یک شغل جدید را شروع میکنیم، دنیایمان پر میشود از شگفتی و هیجان، همه چیز خیلی خوب و جدید است. بعد وقتی زمان میگذرد شروع به عادی شدن میکند. شگفتی و جذابیت شروع به محو شدن میکند.

حتی اگر در یک محل یا یک محیط کار به مدت طولانی بوده اید، هنوز هم چیزهای زیادی برای کشف کردن و لذت بردن وجود دارد. یک عینک شگفتی به چشمانتان بزنید و تلاش کنید دنیای همیشگی هرروزتان را یک دنیای دیگر پر از شگفتی ببینید.

از نتیجه ی این تغییر شگفت زده خواهید شد.

۶ . با کسانی که دوستشان دارید ارتباط داشته باشید.

در سفر میتوانید غرق ماجراجویی شوید و یادتان برود با کسانی که دوستشان دارید ارتباط داشته باشید، ولی خیلی خوب است که به خانواده و دوستانتان یادآوری کنید که دلتنگشان هستید. همیشه شنیدن صدای آنها از پشت تلفن و اسکایپ میتوانید حس خوبی بدهد.

ماجراجویی تمامش چیزهای خوب نیست، بسیاری سختی ها در راهتان وجود خواهند داشت ولی مهمترین چیز اینست که وقتی دنبال رویایتان میروید،درانتها همیشه عالی خواهد بود.

تاثیر کتابخوانی بر رشد مغزی کودکان


early-reading

نوروسافاری| مطالعات جدید در آمریکا نشان می‌دهد، خواندن کتاب برای کودکان کم‌سن‌وسال با بروز تفاوت‌هایی در فعالیت مغزی آن‌ها مرتبط است و این موضوع اهمیت کتاب‌خواندن والدین برای آن‌ها را برجسته می‌کند.

به گزارش نوروسافاری به نقل از ایسنا، دانشمندان مرکز پزشکی بیمارستان کودکان سینسیناتی در اوهایو، برای نخستین بار نشان داده‌اند که خواندن کتاب در طول مرحله حیاتی رشد و پیش از دوران مهد کودک تاثیر معناداری را بر روی توانایی پردازش داستان‌ها توسط مغز کودکان دارد و می‌تواند موفقیت آن‌ها در کتابخوانی را پیش‌بینی کند.

سازمان‌های مختلف در آمریکا همواره والدین را تشویق کرده‌اند که برای کودکانشان از بدو تولد کتاب بخوانند تا یادگیری اولیه آن‌ها را تقویت کرده و اتصالاتی را در مغزشان خلق کنند که این اتصالات، رشد زبانی آن‌ها را ارتقا می‌بخشند. با این حال تا پیش از این، شواهد مستقیمی درباره اثر مطالعه برای بر روی مغز کودکان ارائه نشده بود.

به منظور پاسخ به این پرسش که آیا خواندن داستان بر شبکه‌های مغزی کودکان پیش‌دبستانی اثر می‌گذارد یا خیر، تیم تحقیقاتی ۱۹ کودک پیش‌دبستانی سالم بین سنین سه تا پنج سال را بررسی کرد که ۳۷ درصد از آن‌ها از خانواده‌های کم‌درآمد بودند.

والدین کودکان پرسشنامه‌ای را پر کردند که برای ارزیابی تحریک شناختی آن‌ها در منزل طراحی شده بود. این پرسشنامه بر موضوعاتی مانند کتاب‌خواندن والدین برای کودکان، دسترسی به کتاب، میزان زمان کتاب‌خوانی والدین و تنوع کتاب‌های خوانده‌شده، تعامل والدین با فرزندان از جمله صحبت‌کردن و بازی‌کردن و همچنین این موضوع متمرکز بود که آیا والدین مهارت‌هایی مانند شمارش و اشکال را به کودکان آموزش داده‌اند یا خیر.

با تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI)، فعالیت مغزی کودکان هنگام گوش‌دادن به داستان‌های مرتبط با سنشان از طریق هدفون، ارزیابی شد. در این مدت کودکان بیدار بودند و هیچ نوع محرک دیداری وجود نداشت.

 

754938_hutton_stimq_fmri_activation_final

 

نتایج نشان داد، قرار گرفتن زیاد کودکان در معرض کتاب‌خوانی در منزل، با فعالیت نواحی خاصی از مغز آن‌ها مرتبط بود که با پردازش معنایی مرتبط‌اند و وجود این نواحی برای زبان شفاهی و خواندن حیاتی هستند.

تحلیل نواحی مغزی مرتبط با تخیل ذهنی نشان داد تجسم‌سازی، نقش کلیدی را در درک روایت و آمادگی کودکان برای خواندن ایفا می‌کند و به آن‌ها امکان مجسم‌کردن داستان را می‌دهد. این موضوع برای پیشرفت‌کردن کودکان از خواندن کتاب‌های تصویری به کتاب‌های فاقد تصویر مهم است.

دانشمندان امیدوارند که این پژوهش به تحقیقات بیشتری درباره مطالعه مشترک و شناسایی کودکان در معرض مشکلات خواندن بیانجامد.

تاثیر کتابخوانی بر رشد مغزی کودکان


early-reading

نوروسافاری| مطالعات جدید در آمریکا نشان می‌دهد، خواندن کتاب برای کودکان کم‌سن‌وسال با بروز تفاوت‌هایی در فعالیت مغزی آن‌ها مرتبط است و این موضوع اهمیت کتاب‌خواندن والدین برای آن‌ها را برجسته می‌کند.

به گزارش نوروسافاری به نقل از ایسنا، دانشمندان مرکز پزشکی بیمارستان کودکان سینسیناتی در اوهایو، برای نخستین بار نشان داده‌اند که خواندن کتاب در طول مرحله حیاتی رشد و پیش از دوران مهد کودک تاثیر معناداری را بر روی توانایی پردازش داستان‌ها توسط مغز کودکان دارد و می‌تواند موفقیت آن‌ها در کتابخوانی را پیش‌بینی کند.

سازمان‌های مختلف در آمریکا همواره والدین را تشویق کرده‌اند که برای کودکانشان از بدو تولد کتاب بخوانند تا یادگیری اولیه آن‌ها را تقویت کرده و اتصالاتی را در مغزشان خلق کنند که این اتصالات، رشد زبانی آن‌ها را ارتقا می‌بخشند. با این حال تا پیش از این، شواهد مستقیمی درباره اثر مطالعه برای بر روی مغز کودکان ارائه نشده بود.

به منظور پاسخ به این پرسش که آیا خواندن داستان بر شبکه‌های مغزی کودکان پیش‌دبستانی اثر می‌گذارد یا خیر، تیم تحقیقاتی ۱۹ کودک پیش‌دبستانی سالم بین سنین سه تا پنج سال را بررسی کرد که ۳۷ درصد از آن‌ها از خانواده‌های کم‌درآمد بودند.

والدین کودکان پرسشنامه‌ای را پر کردند که برای ارزیابی تحریک شناختی آن‌ها در منزل طراحی شده بود. این پرسشنامه بر موضوعاتی مانند کتاب‌خواندن والدین برای کودکان، دسترسی به کتاب، میزان زمان کتاب‌خوانی والدین و تنوع کتاب‌های خوانده‌شده، تعامل والدین با فرزندان از جمله صحبت‌کردن و بازی‌کردن و همچنین این موضوع متمرکز بود که آیا والدین مهارت‌هایی مانند شمارش و اشکال را به کودکان آموزش داده‌اند یا خیر.

با تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی (fMRI)، فعالیت مغزی کودکان هنگام گوش‌دادن به داستان‌های مرتبط با سنشان از طریق هدفون، ارزیابی شد. در این مدت کودکان بیدار بودند و هیچ نوع محرک دیداری وجود نداشت.

 

754938_hutton_stimq_fmri_activation_final

 

نتایج نشان داد، قرار گرفتن زیاد کودکان در معرض کتاب‌خوانی در منزل، با فعالیت نواحی خاصی از مغز آن‌ها مرتبط بود که با پردازش معنایی مرتبط‌اند و وجود این نواحی برای زبان شفاهی و خواندن حیاتی هستند.

تحلیل نواحی مغزی مرتبط با تخیل ذهنی نشان داد تجسم‌سازی، نقش کلیدی را در درک روایت و آمادگی کودکان برای خواندن ایفا می‌کند و به آن‌ها امکان مجسم‌کردن داستان را می‌دهد. این موضوع برای پیشرفت‌کردن کودکان از خواندن کتاب‌های تصویری به کتاب‌های فاقد تصویر مهم است.

دانشمندان امیدوارند که این پژوهش به تحقیقات بیشتری درباره مطالعه مشترک و شناسایی کودکان در معرض مشکلات خواندن بیانجامد.

اضطراب پدر و مادر به فرزندان سرایت می کند


27EFB46800000578-3053778-image-a-89_1429871471421

 

نوروسافاری| محققان انگلیسی اعلام کردند نگرانی پدر و مادر در مورد فرزندان آنها هیچ وقت متوقف نمی شود و این نگرانی ها می تواند به صورت مسری به کودکان منتقل شود.

به گزارش نوروسافاری به نقل از ایرنا، محققان موسسه روانپزشکی، روانشناسی و علوم اعصاب (IoPPN) کینگز کالج لندن در یک مطالعه بر روی والدینی که دوقلوهای همسان داشتند، متوجه شدند که اضطراب می تواند میان نسل ها منتقل شود.

اگرچه محققان از مدت ها پیش می دانستند که اضطراب می تواند در میان خانواده ها منتشر می شود اما این مطالعه نشان داد که نگرش بیش اضطرابی پدر و مادرها بر رفتار کودکان آنها تاثیر می گذارد.

از آنجایی که این مطالعه بر روی پدر و مادرهایی صورت گرفت که دوقلوهای همسان داشتند، محققان توانستند تفاوت میان تاثیر اضطراب ژنتیکی بر کودکان و اضطراب ناشی از تربیت پدر و مادرها بر کودکان را تشخیص دهند.

دکتر روبرت فریدمن سردبیر مجله Psychiatry که این مطالعه در آن منتشر شده است، می گوید: این تحقیق یک نقطه عطف است زیرا برای اولین بار به وضوح نشان می دهد که علایم اضطراب می تواند به غیر از سابقه ژنتیکی مشترک میان والدین و کودکان آنها، از روشی که پدر و مادرهای مضطرب کودکان خود را از آن طریق بزرگ می کنند نیز به فرزندان آنها منتقل می شود.

محققان بر اساس نتایج این مطالعه به پدر و مادرهای مضطرب توصیه می کنند که تحت مشاوره قرار گیرند و راه هایی برای به حداقل رساندن اثر اضطراب و تشویش خود بر تربیت کودکانشان بیاموزند.

نتایج این مطالعه در مجله آمریکایی Psychiatry منتشر شده است:

۴ راه برای اینکه بدون انجام کاری مفیدتر باشید

bart-sitting-on-homer



بعضی وقتها بهترین کار این است که هیچ کاری نکنیم. خیلی از کتاب‌های روانشناسی موفقیت می‌گویند که چه کارهایی را می‌توانید بیشتر انجام دهید تا به اهداف، آرزوها و موفقیت برسیم. اما انجام کار بیشتر سخت است. همه‌ی ما در طول روز سرمان شلوغ است و درگیر کار، خانواده و امور شخصی هستیم. حالا به ما می‌گویند که لیستی از ۶ کاری تهیه کنیم که احساس موفقیت بهمان می‌دهد؟ وقت این کارها را نداریم.


اول از همه باید حذف کنیم. برای موفقیت باید مفید مینیمالیستی باشیم. از قدیم می‌گویند که سنگ بزرگ نشانه‌ی نزدن است. نکته‌ی کلیدی یافتن کارهای ساده‌ای است که هنگامی که می‌توانید به جای انجام کارهای انرژی بر که روندتان را تخریب می‌کنند، آنها را حذف کنید.


یک لیست برای زمانی که می‌توانید هیچ کاری انجام ندهید، در این مقاله آورده‌ایم.هنگامی که عصبانی هستید هیچ کاری نکنید.


Mad-Homer-Simpson


بعضی‌ها فکر می‌کنند که عصبانیت می‌تواند احساسات را متمرکز کند، اما اینطور نیست. مانند تمرکز کردن بر کالیدوسکوپ است. مستقیم از لبه‌ی پرتگاه پایین می‌افتید. عصبانیت نقشه‌ی سقوط از آن پرتگاه است. باید صبر کنید تا عصبانیت‌تان برطرف شود و ذهنتان باز شود. زمان مانند مسکنی است که عصبانیت را درمان می‌کند. سپس می‌توانید فعالیت کنید. عصبانیت بازتاب بیرونی ترس درونی است. ترس را می‌توان برطرف کرد، اما عصبانیت جلوی آن را می‌گیرد.


هنگامی که شکاک هستید هیچ کاری نکنید.


serous-homer 


اینجا اول می‌خواستیم بنویسیم ترس. اما ترس می‌تواند تمرکز کند. اگر در یک جنگل هستید و سمت راست‌تان یک شیر و سمت چپ‌تان یک درخت سیب در سمت راست‌تان باشد، بهتر است با نهایت سرعت فرار کنید. اما اکثر مواقع دچار ترس نیستم، شکاک هستیم. آینده‌ای را تصور کنید که مغشوش و پر از نفرت، بدبختی، بی‌خانمانی و تنهایی است. به نظر ما بنشینید و آینده‌ای واقع بینانه‌تری را تصور کنید که حدود ۹۹ درصد اتفاقاتی که شرح دادیم، در آن اتفاق نمی‌افتد.


هنگامی که مضطرب هستید هیچ کاری نکنید.


homer22


چرا ساعت ۵ بعد از ظهر پنجشنبه که به سمت خانه در حال حرکت بودم، تماس گرفتند و گفتند که باید صحبت کنیم. و هنگامی که گفتم نیستم، گفتند شنبه صحبت می‌کنیم.”؟ خیلی از این حالت بدتان می‌آید؟ چه می‌خواستند بگویند؟ باید زنگ بزنیم و پرسیم؟ ایمیل بزنیم؟ هیچ کاری نیست که به قدری مهم باشد که نتوانید صبر کنید. اگر هم آنقدر مهم باشد، باید به جای شرایط به فکر خودتان و سلامتی‌تان باشید. این زمان موقعیتی است تا به خودتان بگویید: “چه کارهایی می‌توانم در زندگی‌ام انجام دهم تا این شرایط به این صورت عصبیم نکند؟ چه چیزهایی را می‌توانم انجام دهم؟” و سپس به تغییر دادن آنها سرگرم شوید.


هنگامی که خسته هستید هیچ کاری نکنید.


homer-panic


چند روز پیش داشتیم تلاش می‌کردیم که قضیه‌ای را پشت کامپیوتر حل کنیم. هم خیلی تخصصی بود و هم مرتبط به پول. از ساعت ۱ تا ۶ بعد از ظهر روی آن کار کردیم. و اصلا نمی‌توانستیم حلش کنیم. اما روز بعد که همه به شرکت بازگشتیم، همه برای حل قضیه ایده‌های جدید داشتیم و تا قبل از ظهر حل شد. خواب و بهداشت بهترین راه برای بهبود عملکرد در زندگی است. کوبیدن سر به در و دیوار راه حل مناسبی نیست.


نوشته شده توسط: مینا داودی


مطالب پیشنهادی

اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد

اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت

عوارض شیرین کننده های بدون کالری چیست؟

ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟

http://maktoobshop.com

 

ابتلا به استرس و از بین رفتن تدریجی سلامت دندان‌ها


چنانچه مبتلا به استرس، اضطراب یا افسردگی هستید، می‌توانید در معرض خطر بیشتر مشکلات مربوط به سلامت دهان باشید.

در افراد دارای استرس میزان زیادی هورمون کورتیزول ترشح می‌شود که می‌تواند باعث ایجاد ضایعه در لثه و بدن آنان شود. استرس همچنین می‌تواند منجر به مراقبت ضعیف از دهان فرد شود. بیش از 50 درصد افراد هنگام دچار شدن به استرس، دندان‌های خود را به طول منظم مسواک نکرده و نخ دندان نمی‌کشند.

سایر عادت‌های مرتبط با استرس عبارت‌اند از: مصرف دخانیات، مصرف نوشابه‌های الکلی و بر هم فشردن و ساییدن دندان‌ها.

پوکی استخوان و از دست دادن دندان‌ها: 
بیماری پوکی استخوان بر تمام استخوان‌های بدن و از جمله استخوان‌های فک تأثیر می‌گذارد و می‌تواند موجب از دست دادن دندان‌ها شود.

رنگ‌پریدگی لثه و کم‌خونی: 
در صورت کم‌خونی ممکن است دارای لثه رنگ‌پریده و درد دهان باشید و همچنین زبان شما متورم و صاف و هموار باشد. در صورت ابتلا به کم‌خونی، بدن شما فاقد تعداد کافی گلبول‌های قرمز است یا به‌عبارت‌دیگر گلبول‌های قرمز حاوی هموگلوبین کافی نیستند. درنتیجه بدن به‌اندازه کافی اکسیژن دریافت نمی‌کند. انواع مختلفی از کم‌خونی وجود دارد که درمان هرکدام از آن‌ها متفاوت است. در صورت ابتلا به کم‌خونی باید به پزشک خود مراجعه کنید تا نوع بیماری را تشخیص داده و درمان مناسب را آن را تجویز کند.

مطالب پیشنهادی