افسردگی چیست؟
افسردگی با علائمی چون احساس غمگینی، شکست، ناراحتی و کلافگی، هیجان و استرس، بی علاقگی به همه چیز و گاه همه کس مشخص می شود؛ در واقع بیمار با بیان این علائم، ناراحتی خود را بروز می دهد.
بسیاری از ما، شاید چند روزی از ماه را با چنین احساس های منفی روبه رو شویم، اما این علائم اگر زودگذر باشند، افسردگی محسوب نشده و نوعی تحول رفتاری خوانده می شوند؛ اما اگر فرد مدت زیادی با این تحولات رفتاری درگیر باشد و مشکلاتی چون احساس پوچی، عصبانیت ، و احساس عجز و ناکامی نیز به آنها افزوده شود، افسردگی آغاز شده است.
افسردگی ممکن است خفیف، متوسط یا بسیار پیشرفته و جدی باشد که متأسفانه گاه خود فرد نیز از بیماری خود آگاه نیست و با مراجعه به پزشک از آن آگاه می شود؛ چرا که تصور می کند این علائم طبیعی و ناشی از خستگی کار روزانه است!
مشکلات رابطه ای
اگر درگیرِ رابطه ای هستید که دچار مشکل شده است و به عنوان یک زوج نمیتوانید با صحبت کردن مسائل را حل کنید به مشاور مراجعه کنید. این فکر که با ورود نوزادتان همه چیز حل میشود، کاملاً اشتباه است. این تازه وارد فشاری را که به رابطه شما وارد میشود بیشتر خواهد کرد. بنابراین همین حالا برای بهبود رابطه خود نزد مشاور بروید و آن را به زمان دیگری موکول نکنید به ویژه اگر قربانی سوء استفاده جنسی نیز هستید.
درمان ناباروری
اگر برای حامله شدن مشکل داشته اید، احتمالاً فشار روانی زیادی را متحمل شده اید. همچنین اگر شیوه های باروری متعددی را تجربه کرده اید، ممکن است هنوز هم با تأثیرات جانبی روانی ماه ها یا حتی سال ها تحت درمان بودن و انتظار اضطراب آور دست به گریبان باشید.
سابقه داشتن حاملگی ناموفق
اگر در گذشته سقط جنین کرده یا نوزادی را از دست داده اید، جای تعجب نیست که نگران سلامت این حاملگی باشید. همچنین اگر از دست دادن جنین به تازگی رخ داده یا در سال گذشته چندین بار سقط جنین کرده اید، ممکن است وقت کافی برای بهبودی کامل عاطفی و جسمی را نداشتهاید. همین طوراگر تحت درمان باروری هستیددربرابر افسردگی یا اضطراب بیشتر آسیب پذیر میشوید.
مشکلات مربوط به حاملگی
یک حاملگی پیچیده یا با ریسک بالا میتواند هزینه عاطفی زیادی را در بر داشته باشد به ویژه اگر مجبور هستید هفته ها در رختخواب استراحت کرده یا آزمایش های متعدد ژنتیک را تحمل کنید (زنانی که نوزادان دو قلو باردار هستند در این دسته قرار میگیرند). تحمل کردن فشار ناشی از روش های دشوار همراه با نگرانی از سلامت نوزاد، معولاً کار دشواری است. همچنین اگر قادر به کار کردن نباشید یا نتوانید چیزهای دیگری را که به انجامشان عادت کرده ایدانجام دهید، حفظ تعادل عاطفی برایتان سخت تر میشود. با پزشکتان در مورد سلامت روانی خود صحبت کنید. در پیش گرفتن گامهای مناسب نیز میتواند خطر بروز مشکلات پس از تولد نوزاد را برای شما کاهش دهد و کمکتان میکند تا بهتر بتوانید از نوزادی که برای به دنیا آوردنش آن همه زحمت کشیده اید، لذت ببرید.
پیشامدهای استرس زای زندگی
نگرانی های مالی؟ نقل مکان؟ تصمیم در مورد تغییر شغل؟ پس از سال ها کار کردن، برنامه ریزی نمودن برای ماندن در خانه؟ هر کدام از این نگرانی ها یا تغییرات زندگی به علاوه جدایی، مرگ یک دوست نزدیک یا یکی از اعضای خانواده و یا از دست دادن شغل، میتواند برای شما استرسی جدی در پی داشته باشد.
سابقه سوء استفاده جنسی
زنانی که مورد سوء استفاده روانی، جنسی، جسمی یا کلامی قرار گرفته اند، ممکن است اعتمادبه نفس پایینی داشته باشند و احساس درماندگی یا تنهایی بکنند که همه اینها خطر ابتلا به افسردگی را بالا می برد. حاملگی میتواند خاطرات دردناک مربوط به سوء استفاده جنسی در گذشته را درحالی که آماده مادر شدن میشوید زنده کند. همچنین از دست دادن کنترل بر روی بدن در حال تغییرتان ممکن است همان درماندگی را که وقتی مورد سوء استفاده قرار گرفتید، درشماایجاد کند.
دیگر عوامل خطر
اگر سن کمی دارید، تنها هستید یا حاملگی تان نا خواسته است، در آن صورت خطر ابتلا به افسردگی برایتان بیشتر خواهد بود.
افسردگی پس از زایمان
افسردگی پس از زایمان (POSTPARTUM DEPRESSION) پس از وضع حمل به دلایل متعدد به ویژه تغییرات هورمونی بروز می کند. در دوران بارداری، ترشح هورمون زنانه شامل استروژن (ESTROGEN) و پروژسترون (PROGESTERONE) به طور چشمگیری افزایش می یابد، اما بیست و چهار ساعت پس از تولد نوزاد، میزان ترشح این دو هورمون شدیداً کاهش می یابد و به میزان ترشح این دو هورمون قبل از بارداری بازمی گردد.
پژوهش ها نشان می دهد این تغییر ناگهانی در میزان ترشح هورمون ها یکی از دلایل اصلی افسردگی پس از زایمان است. لازم به تذکر است که کاهش ترشح این دو هورمون تا پیش از اولین عادت ماهیانه، پس از وضع حمل ادامه دارد. به این ترتیب روان شناسان معتقدند فاصله بین وضع حمل تا اولین عادت ماهیانه پس از زایمان، بحرانی ترین شرایط روانی - عاطفی زنان پس از وضع حمل بوده و احتمال ابتلا به افسردگی پس از زایمان در این دوره 5 برابر است.
علاوه بر تغییر در میزان ترشح دو هورمون استروژن و پروژسترون، ترشح هورمون های غده تیروئید نیز دستخوش تغییر می گردد و ترشح این هورمون ها نیز به شدت کاهش می یابد - تیروئید غده بسیار کوچکی در جلوی گلو است که در متابولیسم و تنظیم سوخت و ساز بدن نقش اساسی دارد - کاهش میزان ترشح هورمون های غده تیروئید نیز از دیگر علل ابتلا به افسردگی است که با ایجاد علائمی چون بی علاقگی به هر چیز و هر کس، تحریک پذیری و تندمزاجی، احساس خستگی شدید، کاهش میزان تمرکز، بروز مشکلات متعدد هنگام خواب و استراحت، و افزایش وزن بدن مشخص می شود. بنابراین لازم است تا بلافاصله پس از وضع حمل، با انجام آزمایش خون، میزان ترشح هورمون تیروئید کنترل شود.
روان شناسان علل دیگر بروز افسردگی پس از زایمان را به این شرح می دانند:
- احساس خستگی، پریدن از خواب یا به اصطلاح خواب مقطع که اغلب با کابوس همراه است.
- احساس بیگانگی با نوزاد به جهت ترس از ناتوانی در نگهداری مناسب از نوزاد.
- افسردگی به خاطر تغییر در شرایط کار و امور منزل؛ که به دلیل مختل شدن امور و خارج شدن زندگی از شرایط عادی بروز می کند.
- هیجان ناشی از نگهداری و تربیت فرزند همپای رسیدگی به امور منزل و امور شخصی؛ بسیاری از مادران تصور می کنند با تولد نوزاد باید به شخص ویژه یا به عبارتی مادری ویژه و فوق العاده تبدیل شوند تا علاوه بر رسیدگی به همه امور مدت زیادی را صرف نگهداری از فرزندشان بکنند؛ اگرچه با تولد نوزاد نیاز به مراقبت از او به بزرگترین دغدغه مادر و پدر تبدیل می شود؛ اما بدون هیجان، باید با برنامه ریزی صحیح با مسئله روبرو شد.
- احساس بیهودگی و از دست دادن حس شخصیت و هویت؛ از دست دادن شخصیت و هویت و یا به عبارتی از دست دادن اعتماد به نفس به دنبال ظهور این تفکر در ذهن ایجاد می شود که مادر می پندارد با تولد نوزاد هویت خویش را گم کرده است چرا که دیگر نمی تواند مانند گذشته به امور شخصی، منزل و اوقات فراغت خویش بپردازد و نوزاد را مانع مهمی تصور می کند.
- از دست دادن اوقات فراغت و به دنبال آن به هم خوردن تعادل روانی؛ پس از تولد نوزاد، مادر مجبور است مدت زمان بیشتری را در منزل بماند و از فرزندش نگهداری کند. به این ترتیب زمانی برای فراغت باقی نمی ماند. این نکته به ویژه در خانواده هایی که پدر هیچ گونه کمکی به مادر ننموده و مسئولیتی در قبال نوزاد احساس نمی کند بسیار حائز اهمیت است و مادر را به افسردگی حاد مبتلا می کند.
در شرایط حاد، ترس از کشتن یا مجروح کردن نوزاد یا خویشتن و بی علاقگی و بی توجهی به نوزاد نیز دیده می شود که اگر به سرعت چاره ای برای آن اندیشیده نشود به مرگ مادر و نوزاد منتهی می شود.
تفاوت های بین احساس تحول ناشی از تولد نوزاد و افسردگی ناشی از تولد نوزاد
بی تردید همراه با تولد نوزاد، تحول بزرگی در وضعیت زندگی، امور شخصی و... والدین - به ویژه مادر- پدیدار می شود که این تحولات، تغییرات رفتاری را نیز به دنبال خواهد داشت. تحولات رفتاری ناشی از تولد نوزاد هر چند ناخواسته ایجاد شده و طبیعی هستند، اما به طور طبیعی و حداکثر تا چند روز پس از تولد نوزاد از بین می روند.
همه مادران، به ویژه مادرانی که تولد نوزاد اول را تجربه می کنند به تغییرات رفتاری چون: احساس دربند بودن و محدودیت، غم و اندوهی خاص، گریه کردن به ویژه به هنگام شیر دادن یا خواباندن نوزاد، بی اشتهایی، اختلال در خواب و استراحت، عصبانیت و کلافگی، کاهش آستانه تحریک پذیری، بیقراری، نگرانی و دلشوره و احساس تنهایی و بی کسی دچار می شوند که هر چند این علائم، علائمی مهم و قابل تأمل است اما با اندکی توجه و تمهیداتی چون خوابیدن و استراحت همراه با نوزاد، یاری خواستن از همسر، مادر، دوستان و یا هر فرد مورد اعتماد برای نگهداری از نوزاد، انجام امور منزل با کمک همسر، صبحت کردن با افرادی که مانند وی صاحب نوزاد جدیدی شده اند، برنامه ریزی صحیح و اختصاص زمانی به عنوان اوقات فراغت، ورزش و معاشرت و ... از بین می روند.
اما افسردگی پس از وضع حمل با 3 تفاوت عمده نسبت به این علائم که طبیعی بوده و ناشی از تحول وجود یک موجود جدید در خانواده است، مشخص می شود:
1 - تأثیر در بروز علائم افسردگی حتی یک تا دو سال پس از وضع حمل،
2 - طولانی شدن مدت درگیری شخص با مشکلات روانی- رفتاری بیش از سه هفته.
3- شدت بروز علائم؛ که در افسردگی پس از زایمان علائم افسردگی با شدت زیادی بروز می کنند.
آمارها نشان می دهد از هر هزار زایمان، یک تا دو نفر به «افسردگی پس از زایمان» دچار می شوند و در بسیاری موارد نیز بیماری در شش هفته نخست پس از زایمان بروز می کند. در افرادی که زمینه بیماری های روانی چون «شیزوفرنی» (جنون جوانی) یا بیماری دوقطبی(BIPOLAR DISORDER) داشته اند، علائم زودتر و شدیدتر ظاهر می شود که در صورت عدم درمان سریع، به خودکشی و یا خودکشی همراه با کشتن نوزاد و سایر فرزندان منتهی می شود.
حالا که افسرده هستم، چگونه خود را یاری کنم؟
بسیاری از زنان مبتلا به افسردگی دوران بارداری و یا پس از آن به دلیل ترس، خجالت و یا ترس از شکست و ناتوانی در زندگی، از بیماری خود صحبتی به میان نمی آورند (علائم را انکار و پنهان می کنند) که این باعث حاد شدن و رسیدن شخص به حالت عدم تعادل روانی می شود. از سوی دیگر ترس از معرفی شدن به عنوان مادری بی صلاحیت آنها را از بیان مسئله بازمی دارد، غافل از این که به این ترتیب به بیماری خود دامن می زنند. بنابراین روان شناسان اکیداً توصیه می کنند تا با بروز اولین علائم، سریعاً به پزشک مراجعه کرده و درمان را آغاز کنید.
روان شناسان معتقدند بیمار نقش بسیار مؤثری در تسریع روند درمان دارد؛بنابراین توجه به این نکات راهگشاست:
1 - مدت زمان استراحتتان را افزایش دهید؛ یکی از بهترین شیوه ها، خوابیدن و استراحت کردن همراه نوزاد است.
2 - اجباری در انجام همه امور، برنامه ها و کارها نیست؛ کارها به تدریج و با تسلط بر اعصاب انجام می شوند. استرس و هیجان برای انجام همه کارها باعث فشار بر اعصاب و احساس کلافگی و سردرگمی می شود.
3 - از همسرتان برای تمیز کردن نوزاد، حمام کردن وی و شیر دادن به او به ویژه در هنگام شب کمک بگیرید.
مثلاً به جای آن که شب ها نوزاد را شیر بدهید، شیر را بدوشید و در شیشه شیر بریزید و از همسرتان بخواهید تا او به نوزاد شیر بدهد. کمک گرفتن از مادر، دوستان و ... نیز بسیار خوب است.
4- درباره احساس ها و حالت های خود با همسرتان صحبت کنید؛
با این شیوه مشکلات بهتر و سریع تر حل شده و تصمیم گیری آسان می شود.
5 - در منزل تنها نمانید:
قدم زدن در پارک، پیاده روی به همراه نوزاد و ... را فراموش نکنید، حتی یک پیاده روی 15 دقیقه ای می تواند روحیه شما را به خوبی تغییر بدهد.
6- با برنامه ریزی صحیح، گردش و تفریح را در برنامه هفتگی خود و خانواده تان بگنجانید.
7 - با مادرانی که مانند شما تجربه اولین نوزاد را دارند، صحبت کنید.
شاید راه هایی را پیشنهاد کنند که برای شما نیز مفید باشد. آگاهی از تجربه مادرانی که دو یا چند فرزند دارند نیز بسیار مفید است.
8- حداقل هر دو هفته یک بار با دوستانتان برنامه بگذارید و مانند گذشته به گردش و تفریح بروید تا حس ناخوشایند دوری از اجتماع در شما ایجاد نشود.
9- در طول دوران بارداری در برنامه روزمره زندگی تان تغییر جدی ایجاد نکنید.
مثلاً به دلیل ترس از بیمار شدن در منزل نمانید و معاشرت با دوستان و فامیل را به دلیل نگرانی های بی موردی چون کم شدن مدت استراحت و ... کنار نگذارید.
10 - تا جایی که می توانید خود را با شرایط جدید، با برنامه ریزی صحیح و دقیق وفق بدهید.
درمان افسردگی پیش و پس از بارداری
دو شیوه، به عنوان رایج ترین و ثمربخش ترین شیوه های درمان افسردگی دوران بارداری و پس از وضع حمل مطرح اند که عبارت اند از:
* درمان از طریق صحبت کردن (TALK THERAPY)؛ که در این شیوه بیمار تنها با صحبت کردن با روانکاو، روان شناس و یا مشاور- نه روان پزشک- به بیان مشکلات خود می پردازد و با بازگشایی احساس ها و عقده های درونی خود درمان می شود.
* درمان دارویی (MEDICINE) که بیمار با مراجعه به روان پزشک و دریافت دارو و مصرف داروها درمان می شود.
پزشکان معتقدند مصرف دارو در زنان باردار یا زنان شیرده باید با دقت بیشتری همراه باشد و حتی المقدور بیمار با درمان غیردارویی، درمان شود. مثلاً پاکزیل (PAXIL) -یکی از جدیدترین داروهای ضد افسردگی- تأثیر بسیار مخربی بر جنین دارد و باعث تولد نوزادانی ناقص در دستگاه گردش خون به ویژه قلب می شود.
لزوم درمان افسردگی
پژوهش ها نشان می دهد افسردگی مادر در دوران بارداری و پس از آن، اثرات نامطلوبی را در جنین و نوزاد ایجاد می کند که از آن جمله می توان به وزن بسیار پایین نوزاد در دوران جنینی و هنگام تولد، نارس بودن نوزاد، نقص مادرزادی، مشکلات گفتاری چون تأخیر در تکلم، لکنت زبان، ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران به ویژه پس از آغاز دوران مدرسه، مشکلات رفتاری، گوشه گیری، شب ادراری، کابوس های شبانه و ... اشاره کرد.
هر فرد در نگاه تربیتی خود نسبت به فرزندانش از دو دیدگاه برخوردار است، اول اینکه فرد با خود می گوید اگر من دوران کودکی سختی را گذراندم باید فرزندانم هم تحت همان شرایط قرار بگیرند تا پختگی حاصل کنند. دوم اینکه فرد معتقد است با اینکه در شرایط مساعدی قرار نداشتم اما باید موقعیت مناسبی برای رشد فرزندانم فراهم کنم. در دیدگاه اول فرد بیمار است و به بیماری خود واقف نیست. این فرد در پاسخ به علت رفتارهای خود از تعبیراتی چون مگر ما چطور بزرگ شدیم، لگد خوردیم رفتیم مدرسه و یا گوشت قربانی بودیم استفاده می کند. طبیعتا این فرد با ایجاد تنش در خانواده، شرایط بیمارگونه ای را بر خانواده حاکم می کند و فرزندان را مورد آزار و شکنجه جسمی و روحی قرار می دهد که معمولا شکنجه روحی از دید پنهان می ماند. در این گروه ما با افرادی سر و کار داریم که دچار فقر فرهنگی هستند. در دیدگاه دوم با افرادی مواجه هستیم که به یک خودشناسی رسیده اند و اگر چه دوره نابسامانی را در کودکی داشته اند، اما با شناسایی شرایط بیمارگونه توانسته اند عوامل تخریب شخصیتی را از بین ببرند. آنها معتقدند شکنجه جسمی و روحی نمی تواند کار ساز باشد. از نظر شکل و نوع قابل مشاهده نیز به انواع متفاوتی از کودک آزاری برمی خوریم. نخستین، شایع ترین و شناخته شده ترین نوع، کودک آزاری جسمی است که مستقیما جسم کودک مورد تهاجم قرار می گیرد. در کودک آزاری جسمی عمدتا از ابزار و آلات متفاوتی استفاده می شود که اثرات مخربی بر روح و جسم باقی خواهد گذاشت. در نوع معمول زدن با استفاده از کمربند، دست، خط کش، دمپایی و...و در نوع شدیدتر سوزاندن با سیگار، نشاندن کودک روی هیتر برقی به دلیل شب ادراری، سوزن زدن در قسمت نرم بدن، شکستن دست و ... انجام می گیرد. در مراحل بعدی می توان از کودک آزاری عاطفی یا کلامی، غفلت و بی توجهی، سوءاستفاده و استثمار و کودک آزاری آموزشی یاد کرد.
بسیاری از والدین بعد از شکنجه فرزندانشان ابراز ناراحتی و پشیمانی می کنند این می رساند که این دسته از افراد نیاز به کمک دارند. وقتی صحبت از کودک آزاری می شود، اغلب یاد چهره کتک خورده و چشمان گریان کودکی می افتیم که گوشه ای کز کرده و صدایش در نمی آید. در واقع تصویر اغلب ما از کودک آزادی همین صحنه است. چرا که سکوت کودک و البته خانواده در مقابل کودک آزاری معمولاً بارزترین رفتاری است که دیده می شود. اما غافل از اینکه این سکوت، اثرات روانی و جسمی بی شماری را در کودک به جا می گذارد. شاید یکی از دلایل این سکوت، ناآگاهی والدین از برخورد مناسب در مقابل کودک آزاری باشد. کودک آزاری پدیده شومی است که در تمام سطوح اجتماعی، اقتصادی و در تمام جوامع بشری دیده شده و دامنگیر کودک، خانواده و جامعه می شود. سوء رفتار با کودکان یک موقعیت اضطرابی برای کودک ایجاد می کند. کودک آزاری جسمی، جنسی و مسامحه و غلفت از کودک که در آن نیازهای جسمی و روانی کودک مورد بی توجهی قرار می گیرد. هر یک از انواع این کودک آزاری ها باعث آسیب به کودک می شود.
فردی که دوران کودکی نابسامانی را سپری کرده طبیعتا وجود تجربه های قبلی، تصاویر ذهنی بیمارگونه ای را نزد شخص برای تربیت آینده فرزندانش رقم خواهد زد. شخصی که مضطرب است و در شرایط عادی رفتارهای بیمارگونه از خود نشان می دهد قطعا در شرایط بحرانی رفتارهای انفجاری خواهد داشت. به طور کلی نوع نگرش و رفتار هر فرد را جایگاه او در اجتماع از نظر ساختار فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تعیین می کند به طوری که اگر از طبقات فقیرتر جامعه باشد بیشتر می تواند از ویژگی های بیمارگونه برخوردار شود که البته به الگوهای تربیتی و شرایط رشد فرد نیز وابسته است.
مطابق کنوانسیون حقوق کودک، کودک کسی است که هنور سن ۱۸ سالگی را تمام نکرده است. در این قانون افراد زیر ۶ سال را خردسال،۶ تا ۱۲ سال را کودک و ۱۲ تا ۱۸ سال را نوجوان می دانند. بر اساس این طبقه بندی نوع آزار و شکنجه در رده های مختلف سنی و جنسی متفاوت است. پژوهش ها حاکی از آن است که کودکان زیر ۶ سال بیشتر مورد آزار قرار می گیرند، به دلیل اینکه کودک هر چه کوچکتر باشد آسیب پذیرتر است و قدرت دفاعی کمتری دارد بنابراین در معرض آزار بیشتری قرار دارد. در مرحله بعد کودکان ۶ تا ۱۲ سال و در نهایت نوجوانان هستند که مورد خشونت واقع می شوند. ضمن اینکه کودکان بیشتر مورد کودک آزاری از نوع جسمی قرار می گیرند در حالی که نوجوانان در معرض کودک آزاری از نوع سوء استفاده، غفلت و بی توجهی هستند. همچنین نوع آزار در دختران و پسران در برخی موارد متفاوت است مثلا در سوءاستفاده جنسی و آزارهای روانی دختران بیشتر آسیب می بینند. در آزارهای جسمی و استثمار کاری پسران تحت فشار بیشتری هستند. به علا وه در خانواده هایی که تعداد اعضای آنها زیاد است و مشکلات خانوادگی (طلاق، ازدواج های مجدد) بیشتری دارند شاهد کودک آزاری بیشتری هستیم. عوامل فرهنگی نیز مانند سطح تحصیلات ارتباط نزدیکی با کودک آزاری دارد.
علاوه بر مسائل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... مواردی هم وجود دارد که مشکلات شخصیتی شخص آزارگر موجب آزار کودک می شود. در برخی موارد کودک آزاری ریشه در بیماری عاطفی یا شخصیتی فرد کودک آزار دارد که منشا این بیماری ها را می توان در گذشته فرد از جمله دوران کودکی نابسامان و الگوهای تربیتی بیمارگونه که فرد از طرف والدین، اطرافیان، سرپرست و یا جایگزین آنها با آن مواجه بوده جست و جو کرد.
تعریف کودک آزاری
کودک آزاری به مجموعه رفتارهایی اطلاق می شود که از سوی بزرگسالان بر کودکان اعمال شده وبه نوعی به سلامت جسمی، روحی وذهنی و عاطفی کودکان آسیب می رساند. با این تعبیر برخلاف اعتقاد عامه مردم که تنها تنبیه بدنی وجسمی را مصداق بدرفتاری با کودک می دانند، کودک آزاری هرگونه رفتاری که روان، احساس وذهنیت کودک را مخدوش کرده وبه آن صدمه بزند، را شامل می شود.
بزرگسالان در این تعریف شامل افراد خانواده (اعم از پدر،مادر،برادر،خواهر)، افراد فامیل(عمه،دایی...)، کارکنان مدرسه (مدیر ،معلم ،ناظم و...) وحتی افراد غریبه خارج از محیط خانه ومدرسه می شود که ممکن است آزار کودک توسط آنها صورت پذیرد. اغلب والدین یا سرپرست کودک می پندارند که کودکان متعلق به آنها و در حوزه اقتدار و مالکیت آنها هستند وحق هر گونه رفتاری را با آنها دارند.
انواع کودک آزاری
کودک آزاری تنها تنبیه بدنی کودک نیست، هرگونه تحقیر وتوهین مداوم به کودک، آزارعاطفی وروانی، سوءاستفاده جنسی، استثمار وبهره کشی اقتصادی از کودک، بی توجهی به کودک، بدرفتاری تحصیلی و...طیف وسیعی از نمونه رفتارهای کودک آزارانه هستند.
۱- کودک آزاری جسمی:
آزارهایی که به نوعی به بدن فیزیکی وجسم کودک آسیب میرساند مانند تنبیه بدنی، کتک زدن، سوزاندن،شکستن و...
۲- کودک آزاری عاطفی:
بدرفتاریهایی که موجب آزارهای روحی وروانی کودک می شود مثل تحقیر و توهین کلامی، پرخاشگری، تهدید و بیتوجهی به نیازهای روحی کودک از جمله ابراز محبت وعلاقه.
۳- کودک آزاری تحصیلی :
آسیب هایی که از نظام آموزشی ما اعم از شیوه های تدریس غلط، برنامه های نامناسب درسی، محیط های آموزشی غیر استاندارد و برخورد ناشایست کارکنان این مراکز با کودک سرچشمه میگیرد که از مصادیق رفتار ناسالم کارکنان با کودکان می توان به نمره گرایی، ایجاد رقابت ناسالم وشدید وعدم توجه به تفاوتهای فردی اشاره کرد.
۴-استثمار، بهره کشی و سوءاستفاده از کودکان در زمینه های اقتصادی، جنسی، مواد مخدر و...
۵- عدم توجه به نیازهای اساسی جسمی کودک اعم از تغذیه، پوشاک و بهداشت که بر رشد کودک تاثیر مستقیم می گذارد.
نیمه دوم قرن بیستم را می توان با شجاعت و افتخار، عصرکودکان نامید. بقای جامعه با اطفال است و برای اینکه جامعه به رشد و تعالی برسد باید طفل، تربیت وبرای زندگی عادی واجتماعی آماده شود. شخصیت کودک درخانواده تکوین می یابد و هر خانواده زیر بنای ساختمان فکری نونهالان را تشکیل می دهد. درعصرما که مهمترین دستاورد ملت ها در جهت حمایت ازحقوق کودک، دستیابی به کنوانسیون حقوق کودک است به رغم تدوین قوانین متعدد در سطح بین الملل، برای حمایت و جلوگیری از تضییع حـقـوق کـودکـان، هـمـچـنان درسراسر دنیا شاهد برخوردهای نامعقول و غیرمنطقی با کودکان هستیم.
کودکان، آسیب پذیرتر از سایرافراد جامعه هستند. این آسیب پذیری به علل مختلف ازجمله کوچکی، معایب مادرزادی، بیماری ها، عدم تطابق با محیط و نیز عدم قدرت اندیشیدن وتشخیص بد و خوب است. وقتی کودکی مورد آزار قرارمی گیرد ازنظر روحی وجسمی با مشکلاتی روبه رو می شود که درآینده گریبانگیر خود وجامعه اش خواهد بود و درنتیجه مردان و زنان شایسته ای که باید برای فردای بهتر جهت امور مملکت تربیت شوند ، به وجود نمیآیند، فقدان چنین افرادی، خانواده و درنتیجه جامعه را به خطر می اندازد. هرنوع رفتاری که توسط بزرگسالان نسبت به کودک به صورت غیرتصادفی صورت گیرد و به نوعی به سلامت جسمی و روانی او آسیب برساند کودک آزاری محسوب می شود.
دلایل کودک آزاری
علل کودک آزاری را به چند دسته می توان تقسیم کرد:
۱- اختلالات روانی که به دو صورت مشکلات روانی بزرگسالان و بیماریهای روحی مزمن کودکان ممکن است باعث بروز کودک آزاری شود.
۲ - مشکلات اقتصادی وفشارهای روانی ناشی از آن مانند بیکاری و فقر که طبیعتا مانع از برآوردن نیازهای اساسی کودک شده وفشارهای روانی ناشی از آن نیز مواردی چون ناسازگاری ،خشونت وعدم توجه به نیازهای روحی ظکودک را درپی دارد.
۳- اعتیاد که در کنار تمام پیامدهای شومش پدیده کودک آزاری از عواقب بی تردید آن است.
۴- مشکلات تربیتی که موارد مختلفی را در خود جای داده است از عدم آگاهی سرپرست از شیوه های درست رفتار با کودک و وجود نگرشهای غلط از جمله حق مالکیت نسبت به کودک واعتقاد به تنبیه وخشونت برای تربیت کودک گرفته تا والدینی که خود به نوعی قربانی یکی از صورت های کودک آزاری بوده اند.
۵- مشکلات خانوادگی، جدایی والدین، ازدواج مجدد یا چند همسری، والدین ناسازگار، خانواده های پرجمعیت، خانواده های پرتنش و... از جمله مشکلات خانواده های آسیب زا است که کودک آزاری سوغات مسلم آنهاست.
پیامدهای کودک آزاری
آن چه که اهمیت ولزوم منع بدرفتاری با کودکان را بیش از پیش بر همگان آشکار می سازد تاثیرات سوء آن بر زندگی اجتماعی وخانوادگی آینده کودک است که مسلما این گونه، نسلی بیمار اساس رشد نسلهای بعد خواهد بود و این چرخه معیوب همچنان ادامه خواهد داشت. کودکان بی پناهی که به جای احساس لطف ومهربانی، خودکامگی، ستم و تبعیض والدین را تجربه میکنند و به نوعی استثمار میشوند؛ افرادی حساس، زودرنج، مایوس، ناسازگار،ناراحت، پرتوقع، بدبین وآماده برای قهر وطغیان وخودکشی و ارتکاب انواع بزه می باشند ویتیم تر از یتیم هستند. اینها همه آثار سوء پدیده ای است که جامعه را تحت تاثیر قرار می دهد و ضرر آن صرفا به کودکی که مورد آزار و اذیت قرار گرفته نمی رسد بلکه چون سمی است که جامعه را مسموم می کند.
رفتار دلسرد کننده و اهانت آمیز سرپرست وتسلط بیش از حد بر کودک به عنوان نمونه ای از کودک آزاری عاطفی باعث می شود که کودک خود را عاجز، درمانده و نالایق بشمارد وچنین حالاتی سببب اضطراب ونگرانی کودک شده، باعث می شود کودک دنیا را دشمن خود بپندارد و ارتباط او را با اجتماع دچار مشکل نماید و همین ذهنیات اساس زندگی بزرگسالی او می شود واین فاجعه ای عمیق ودردناک است .
به عقیده عده ای از کارشناسان وروانشناسان، ریشه اصلی جنایات وخشونتها در جامعه همین بدرفتاری هاست که باعث عقده های روانی می شود. کودکی که از سوی مربیان یا سرپرستان خود مورد آزار قرار گرفته در نوجوانی نیز برای رسیدن به منظور خویش با دیگران بدرفتاری می کند و زمانی که در مقام سرپرست یا والد تربیت کودکی رابه عهده می گیرد، عقده های روانی ناشی از تحمل آزارهای سرپرستش را با همان رفتارهایی که بر او اعمال شده بروز می دهد.
کودک آزاری عامل ایجاد حس نا امیدی و رنج است وخشم وعصیان را برمی انگیزاند. این پدیده همیشه پیامدهای شومی برای اجتماع در بر داشته است. کودک آزاری فاجعه ای عمیق و دردناک است چرا که کودکان قدرت دفاع از خود را ندارند ودر حقیقت قربانیان خشونت هستند. از طرفی از آنجا که خشونت، خشونت می آفریند، کودکانی که در محیط های خشن پرورش می یابند،خود در آینده عاملان خشونت خواهند شد.
علل پیدایش این پدیده اجتماعی
دلایل به وجود آمدن کودک آزاری را می توان درسه بعد مورد مطالعه قرارداد:
اول خود طفل، دوم والدین (پدر و مادر) سوم کل خانواده.
۱- درقسمت اول مشکلات مربوط به خود طفل است که ممکن است عامل به وجود آمدن این پــدیـده بـاشـد. کـودکـان در هـرسـن، جـنـس وقـشـری درمعرض خطر کودک آزاری قرار می گیرند موارد مهمی که ممکن است مشکل کودک آزاری را برای طفل به وجود بیاورد ازاین قرار است:
- کودکان ناهنجار به ویژه دارای عقب افتادگی ذهنی و نقایص جسمانی، بیشتر درمعرض خطر کودک آزاری قرار می گیرند
- کودکان سالمی که والدین، آنها را غیر طبیعی می دانند، ازجمله کودکان کم رشد، بد خلق، خود خواه و کودکانی هستندکه سخت تربیت می شوند یا خیلی پرتحرکند معمولا مادران و مسئولان پرورشی با این گونه کودکان به سختی ارتباط برقرار می کنند.
-کودکانی که زیاد گریه می کنند و شاکی و پرتوقع هستند ونیز کودکانی که با کوچکترین صدایی بیدار می شوند وبیقراری می کنند.
- کودکان ۳ تا ۵ ماهه که غالبا اولین فرزند ومعمولا ناخواسته هستند.
۲- والدین ازهرقشر و درهرسنی ممکن است مرتکب کودک آزاری شوند، ولی در موارد زیرامکان آن بیشتراست:
- والدین جوان (سن کم مادر و یا پدر ممکن است باعث بروز کودک آزاری گردد)
- والدینی که به بلوغ عاطفی نرسیده اند و نیز پدران و مادرانی که به تنهایی سرپرستی فرزند خو را برعهده دارند، این حالت بیشتر درزنان مطلقه دیده می شود.
- والدینی که به سرگرمی ها و تفریحات فردی وجمعی از قبیل تلویزیون، رادیو، سینما، میهمانی و... دلبستگی شدید دارند و حاضر به چشم پوشی از آنها نیستند.
- پدران ومادران ناتنی که نتوانند کودک را مانند فرزندخود دوست بدارند.
-والدینی که دوران کودکی خوبی نداشته اند و غالبا خود مورد آزار و تنبیه بدنی قرارگرفته اند؛ واکنش های عاطفی این افراد معمولا سطحی وافراطی است ومحبتی را که دردوران کودکی از آن محروم بوده اند از فرزندان خود انتظار دارند. چنان چه فرزند آنها نتواند توقعات عاطفی آنها را برآورده سازد، مورد خشم شدید پدر و مادر واقع می شود .
- افراد مهاجم و کسانی که زود به خشم میآیند.
- افرادی که شغل خود را ازدست داده و دچار بی پولی و استرس هستند.
- والدینی که فکر می کنند تنبیه کودک می تواند منجربه آموزش انضباطی او گردد.
- مادرانی که به طور ناخواسته حامله شده و یا حاملگی های پی درپی داشته اند.
۳- سومین قسمت مربوط به کل اعضای خانواده است که شامل موارد زیر می باشد:
-خــانــواده هــای شـلــوغ، پــرمـشـکــل و نــاسـازگـار، فـقـیـر و تـهـیـدسـت
- خانواده های طرد شده ازاقوام واجتماع
- داشتن ارتباط با همسایگانی که دارای مشکل اخلاقی هستند و نداشتن دوستان خوب خانوادگی
- خانواده های معتاد یا الکلی
- خانواده هایی که دارای ضریب هوشی پایینی هستند.
علائم کودک آزاری
۱ پرخاش: یکی از نشانه های کودکان است. بدخلقی غیرعادی، بداخلاقی، رفتارهای پرخاشگرایانه که تا پیش از این از کودک سرنزده بود. می تواند نشانه آن باشد که کودک در معرض کودک آزاری قرار گرفته است.
۲ اضطراب: مشاهده هرگونه رفتار مضطرب در کودک که ممکن است با رفتاری مانند گریه و بدخلقی نیز همراه باشد، می توان بیانگر کودک آزاری باشد. این اضطراب میتواند روی عملکرد رفتاری، شخصیتی و درسی کودک تأثیر منفی بگذارد.
۳ گوشه گیری و سکوت: بعضی از کودکان ذاتا از بچه ای گوشه گیر و ساکت نبوده و از مقطعی به بعد گوشه گیر و ساکت شود می توان به مسئله کودک آزاری مشکوک شد.
۴ کاهش اعتماد به نفس: افت تحصیلی، تغییر در رفتار کودک در ارتباط با والدین و همسالان که نشانگر کاهش اعتماد به نفس کودک باشد. باید والدین را به مسئله کودک آزاری حساس کند. در واقع کودکی تا پیش از این برای حضور در جمع و بیان نیازهای فردی و اجتماعی اش مشکلی نداشته اما در بیان این نیازها دچار مشکل شده، یعنی اینکه مسئله ای در کار است.
۵ فرار از جمع بزرگترها: بعضی از کودکان ذاتاً از حضور در جمع هراس دارند. برخی دیگر از حضور در جمع خجالت می کشند. اما گروهی از کودکان هم بدون ترس یا خجالت در جمع حاضر می شوند. اگر کودکی هیچ خجالتی از جمع نداشته باشد، اما از یک مقطع زمانی به بعد از حضور در جمع بزرگسالان اکراه داشت مشکوک شوید ممکن است این کودک آزار دیده باشد.
۶ بی اعتمادی به بزرگسالان: برای همه والدین پیش آمده که فرزندشان را نزد اقوام مورد اعتماد انتخاب می شوند. بچه ها نیز معمولاً با آغوش باز ماندن در خانه این اقوام و دوستان را به رفتن به مهد کودک و... ترجیح می دهند. اما اگر فرزند شما نسبت به ماندن در خانه اقوام اکراه داشت. این یعنی اینکه کودک با مشکلی روبه رو شده است. به این مسئله حساس شوید که چرا فرزندتان که تا پیش از این به راحتی در خانه افراد موردنظر شما می ماند، دیگر حاضر به بودن در کنار آنها نیست؟
۷ بازیها با موضوع جنسی: به بازی ها، جمله ها و شیوه رفتاری که فرزندتان در بازی هایش با همسالان به کار موضوع هایی است که بچه ها نسبت به آن کنجکاور هستند. اما این کنجکاو هستند، اما این کنجکاوی حد و اندازه ای دارد. اگر بیشتر بازی ها، تمرکز و توجه فرزندتان معطوف به این مسئله است نگران شوید. این زنگ خطری برای کودک آزاری است. این خشونت به صورت بارز در رفتارهای کودک با همبازی هایش دیده می شود.
نشانه های خطرناک
این نشانه ها، نشانههایی نیست که خود والدین با دیدن آنها اقدام به بررسی شرایط کودک کرده و درصدد رفع مشکل بربیایند. با دیدن هرکدام از این نشانه ها به روان شناس کودک و یا روانپزشک کودک و نوجوان مراجعه کنید.
۱ خراش و جراحت: بعد از بازگشت فرزندتان از منزل اقوام، مهدکودک، مدرسه و... با تیزبینی و به شکلی نامحسوس که باعث حساسیت کودک هم نشوید بدن او را بررسی کنید. درباره این مسئله از کودک سؤال کنید و اگر نسبت به جواب او مشکوک شدید مسئله را به شکلی دیگر برای مثال پرسیدن از افرادی که کودک نزد آنها بوده است، پیگیری کنید. اگر کودک گفت که مثلاً زمین خورده باید دقت کنید که این جراحت با آسیبی که کودک می گوید تناسبی دارد یا نه.
۲ عفونت های جنسی: بروز هرگونه علائم عفونت پوستی از قبیل تبخال تناسلی یا زگیل در نواحی تناسلی یا اطراف لب و دهان باید توسط پزشک بررسی شود و در صورت تأیید پس از مشورت با پزشکان این می تواند مطرح کننده شک در مورد آزار جنسی کودک باشد.
۳ زخم و خونریزی غیرعادی: بعضی خونریزی ها مثلاً خونریزی از ناحیه تناسلی یکی از مواردی است که باید به آن حساس باشید به کودک هم باید یاد بدهید. با دیدن خونریزی از این ناحیه باید بلافاصله به شما گزارش دهد.
اقدامات اولیه بعد از کودک آزاری
1. نگران نشوید: حالت مضطرب و آشفته شما، کودک را نیز مضطرب می کند.
۲. اقدامات اولیه: اگر بهکمکهای اولیه نیاز باشد، سعی کنید از درد جسمی کودک کم کنید تا کودک بداند شما پناه و همراه او هستید.
۳. سرکوفت نزنید: حرفی نزنید که کودک بترسد یا فکر کند او را تنبیه می کنید.
۴. با او صحبت کنید: به او اطمینان دهید که درباره مسئله ای که برای او پیش آمده با هیچ کس صحبت نمی کنید تا او با آرامش مسئله را برای شما تعریف کند. اگر جایی به حرف های کودک شک کردید یا احساس کردید حرفی را نمی گوید یا در حال داستان سرایی و بزرگ کردن مسئله است، موضوع را به سمتی که می خواهید ببرید تا به نتیجه برسید.
۵. درباره مراجعه فرزندتان به افرادی که تاثیری در حل مشکل ندارند چیزی نگویید زیرا این کار باعث ناراحتی فرزندتان می شوید و یا ممکن است به گوش فرد کودک آزار برسد و برای تلافی جویی دوباره کودک را مورد تهاجم قرار دهد.
6.با فرزندتان به روانپزشک کودک و نوجوان مراجعه کنید تا فرزندتان با حرف زدن با او بتواند مسئله را راحت بیان کند.
اقدامات کاهش کودک آزاری در جامعه
کودکان را بیشتر و بهتر بشناسیم: شناخت کوکان و نیازهای آنان سبب می شود که رفتار بهتری با آنها داشته باشیم. برای این کار می توانیم از روش های مختلف مانند خواندن کتاب های مناسب، شرکت در کلاس های آموزشی، مشورت کردن با افراد آگاه و … استفاده کینم.
علّت کودک آزاری را بشناسیم: کودک آزاری مانند هر رفتار دیگری علّتی دارد. سعی کنیم علّت آنرا پیدا کنیم و با برطرف کردن آن کودک آزاری را کاهش دهیم. ممکن است برخی از مشکلات را نتوانیم از بین ببریم، در آن صورت پذیرفتن آن بهتر از آزار دادن کودکان است.
از دیگران کمک بگیریم: کمک گرفتن و مشورت کردن نشانه هوشیاری و آگاهی است، نه ناتوانی. برای کاهش مشکلات خود می توانیم از مراکز مشاوره حضوری، تلفنی، سازمان های غیر دولتی، افراد آگاه و … کمک بگیریم.
آرامش خود را حفظ کنیم: زندگی همیشه با مشکلات همراه است، سعی کنیم خشم خود را کنترل کنیم و برای مشکلات چاره جویی نماییم. بسیاری از کودک آزاری ها در شرایطی انجام می گیرد که والدین قادر به کنترل خشم خود نیستند. کنترل خشم آموختنی است و می توانیم با تمرین بر خشم خود غلبه کنیم.
چگونه می توانیم از کودک آزاری پیشگیری کنیم؟
پیشگیری همیشه بهتر، آسانتر و سریع تر از درمان است. برای پیشگیری از کودک آزاری می توانیم از راهکارهای زیر استفاده کنیم:
دقّت در ازدواج و تشکیل خانواده، خوداری از ازدواج های تحمیلی، ناشناخته، شتابزده و ازدواج در سنین پایین.
توجّه به تنظیم خانواده و تعداد مناسب فرزندان.
افزایش آگاهی خود در زمینه پرورش فرزندان و شیوه های مناسب رفتار با آنان.
پذیرش مسئولیت ها و انجام وظایف خود به عنوان پدر، مادر، معلّم، سرپرست و … نسبت به کودکان.
آشنایی با حقوق و نیازهای اساسی کودکان.
توجّه به سلامت جسمی و روانی خود و کاهش فشارهای عصبی و مشکلات رفتاری خود که سبب کودک آزاری می شود.
تقویت روحیه کمک گرفتن هنگام برخورد با مشکلات و آشنایی با مراکز حمایتی، مشاوره، امداد در مورد کودکان و خانواده.306
http://webda.behdasht.gov.ir/
کودک آزاری چیست ؟
آزار کودکان میتواند جسمی، عاطفی، لفظی و یا جنسی باشد. حتی نادیده انگاشتن و توجه نکردن به کودکان نیز میتواند به نوعی در رده این اختلال قرار گیرد.
به گزارش خبرنگار سایت پزشکان بدون مرز ، این آزارها میتواند صدمهای جدی به کودکان وارد کند و یا حتی باعث مرگشان شود.پژوهشها نشان میدهد از هر 4 دختر و هر 8 پسر، یک نفر از آنها در سنین قبل از 18 سالگی مورد آزار قرار میگیرند.
همچنین سالانه یک کودک از هر 20 کودک، از نظر جسمی صدمه میبیند.آزارهای جسمی کودکان شامل مواردی چون، سوزاندن، کتک زدن و شکستن استخوانهاست. آزارهای جنسی، لمس بدن کودکان بهصورتی ناشایست را شامل میشود.
غفلت و بیتوجهی میتواند مواردی چون خودداری از غذا دادن به کودکان، پوشانیدن لباس، تهیه سرپناه و سایر نیازهای اساسی را شامل شود. نادیده انگاری عاطفی شامل مواردی چون، خودداری از ابراز عشق و محبت، راحتی و توجه است.
بیتوجهی از لحاظ سلامت و بهداشت هنگامی روی میدهد که از مراقبتهای پزشکی برای کودکان خودداری شود.
کودک آزاری دارای گستره وسیعی است و ممکن است در هر فرهنگ و اجتماعی که دارای ارزشهای اخلاقی خاص خود هستند، اتفاق بیفتد.
به چه رفتارهایی کودک آزاری می گوییم ؟
کودکان به علت ویژگی هایی که از نظر سنی دارند ، بسیار آسیب پذیرند و نیار به حمایت و مراقبت ما دارند . اما گاهی بزرگسالان ، به دلایل مختلف ، به جای حمایت و مواظبت از کودکان آنان را مورد آزار قرار می دهند .
کودک آزاری شامل رفتارهایی است که توسط افراد دیگر ، خصوصا ً بزرگسالان ، نسبت به کودکان انجام می گیرد و به نوعی به سلامت جسمی و روانی آنان آسیب می رساند . رفتارهایی که به صورت تصادفی انجام می شوند کودک آزاری به حساب نمی آیند ، مانند این که کودکی به علت تصادف با اتومبیل دچار نقص جسمی شود .
کودک آزاری چگونه صورت می گیرد ؟
کودکان به صورت های مختلف مورد آزار قرار می گیرند :
کودک آزاری جسمی
یعنی رفتارهایی که به جسم کودک صدمه می زند ، مانند کتک زدن ، سوزاندن ، مجروح کردن ، شکستن و …
کودک آزاری روانی
شامل رفتارهایی است که به سلامت روانی کودک آسیب می رساند: توهین کردن ، ترساندن ، تحقیر کردن ، تبعیض و …
بی توجهی و غفلت
یعنی توجه نکردن به نیازهای اساسی کودکان مانند تغذیه ، بهداشت ، پوشاک ، آموزش و … در حدی که به سلامت جسمی و روانی آنان آسیب برسد .
سوء استفاده
یعنی استفاده از کودکان در ارتباط با مواد مخدر ، واداشتن آن ها به کارهای دشوار ، سوء استفاده جنسی به صورت های مخلتف و …
چرا کودکان مورد آزار قرار می گیرند ؟
1)ناآگاهی والدین : گاهی والدین یا افراد دیگر که به کودکان آزار می رسانند ، نمی دانند که رفتار آن ها کودک آزار است ، مانند کسانی که کودکان را تنبیه بدنی می کنند ، مورد تحقیر و توهین قرار می دهند ، به نیازهای اساسی آن ها توجهی ندارند و این رفتارهای را عادی و معمولی می دانند .
2)مشکلات اقتصادی : فقر سبب می شود که کودکان از دسترسی به نیازهای اساسی مانند تغذیه و … محروم شوند یا والیدن به علت فشارهای مالی با رفتارهایی مانند پرخاشگری ، خشونت ، بی توجهی و … کودکان را مورد آزار قرار می دهند.
3)اعتیاد : اعتیاد به علت خصوصیاتی که در افراد ایجاد می کند ، مانند پرخاشگری ، بی مسئولیتی ، کاهش عواطف و … سبب می شود که کودکان مورد آزار ، به ویژه از نوع سوء استفاده ، قرار گیرند .
4)بیماری های روانی : در صورتی که والدین به بیمارهای روانی مبتلا باشند ، با رفتارهایی مانند تندخویی ، خشونت ، ناسازگاری ، بی توجهی و … که ناشی از بیماری روانی آن هاست ، سبب آزار کودکان می شوند .
5)مشکلات خانوادگی : مشاجرات شدید و طولانی والدین ، جمعیت زیاد خانواده ها ، شیوه های تربیتی نامناسب ، در برخی موارد وجود ناپدری و نامادری و … سبب می شود که کودکان مورد آزار قرار گیرند ، تا حدی که مشکلات خانوادگی یکی از دلایل کودک آزاری به شمار می رود .
6)مشکلات کودکان : کودکانی که مشکلات نسبتاً پایدار و شدید دارند بیش تر از سایر کودکان مورد آزار قرار می گیرند ، به عنوان مثال ، کودکانی که به بیمارهای جسمی مزمن و طولانی مدت یا مشکلات رفتاری ، پرخاشگری بیقراری ، بیش فعالی ، اضطراب ، شب ادراری و … دچارند ، به علت مشکلاتی که برای بزرگسالان ایجاد می کنند و نیز به سبب ناآگاهی والدین از این مشکلات ، اغلب مورد آزار جسمی و روانی قرار می گیرند .
7)مشکلات مدرسه : مشکلاتی که در مدرسه برای دانش آموزان ایجاد می شود ، مانند انتظار بیش از حد ، ندیدن تفاوت ها ، ایجاد اضطراب ، ترس و رقابت های شدید ، تبعیض ، تنبیه بدنی ، تحقیر و توهین و … سبب آزارهای جسمی و روانی کودکان می شوند .
چگونه می توانیم کودک آزاری را کاهش دهیم ؟
1) کودکان را بیش تر و بهتر بشناسیم :
شناخت کودکان و نیازهای آنان سبب می شود که رفتار بهتری با آن ها داشته باشیم . برای این کار می توانیم از روش های مختلف مانند خواندن کتاب های مناسب ، شرکت در کلاس های آموزشی ، مشورت کرن با افراد آگاه و … استفا ه کنیم .
2) علت کودک آزاری را بشناسیم :
کودک آزاری مانند هر رفتار دیگری علتی دارد . سعی کنیم علت آن را پیدا کنیم و با برطرف کردن آن ، کودک آزاری را کاهش دهیم . ممکن است برخی از مشکلات را نتوانیم از بین ببریم ، در آن صورت پذیرش آن بهتر از آزار دادن کودکان است .
3) از دیگران کمک بگیریم :
کمک گرفتن و مشورت کردن نشانه هشیاری و آگاهی است ، نه ناتوانی . برای کاهش مشکلات خود می توانیم از مراکز مشاوره حضوری و تلفنی ، سازمان های غیردولتی ، افراد آگاه و … کمک بگیریم .
4) آرامش خود را حفظ کنیم :
زندگی همیشه با مشکلات همراه است ، سعی کنیم خشم خود را کنترل کنیم و برای مشکلات چاره جویی نماییم . بسیاری از کودک آزاری ها در شرایطی انجام می گیرد که والدین قادر به کنترل خشم خود نیستند. کنترل خشم آموختنی است و می توانیم با تمرین بر خشم خود غلبه کنیم .
کودک آزاری چه زیان هایی برای کودکان دارد ؟
کودکی ، دوران رشد و شکل گیری شخصیت است . انواع کودک آزاری در این سال های حساس و مهم ، به رشد و سلامت کودکان آسیب های جدی می رساند . کودکان آزار دیده در همه جنبه های رشد ، مانند رشد جسمی ، ذهنی ، روانی و اجتماعی با مشکلات و نارسایی های فراوان روبه رو خواهند شد . بررسی های انجام شده نشان می دهد بسیاری از کودکانی که در دوران کودکی قربانی آزار و بدرفتاری بوده اند ، در بزرگسالی خود به آزار کودکان پرداخته اند و این بزرگ ترین زیان کودک آزاری است که سبب تداوم آن می شود .
چگونه می توانیم از کودک آزاری پیشگیری کنیم ؟
پیشگیری همیشه بهتر ، آسان تر و سریع تر از درمان است .
برای پیشگیری از کودک آزاری می توانیم از راه کارهای زیر استفاده کنیم :
1)دقت در ازدواج و تشکیل خانواده ، خودداری از ازدواج های تحمیلی ، ناشناخته ؛ شتاب زده و ازدواج در سنین پایین .
2)توجه به تنظیم خانواده و شمار مناسب فرزندان .
3)افزایش آگاهی خود در زمینه پرورش فرزندان و شیوه های مناسب رفتار با آنان.
4)پذیرش مسئولیت ها و انجام وظایف خود به عنوان پدر ، مادر ؛ معلم ، سرپرست و … نسبت به کودکان .
5)آشنایی با حقوق و نیازهای اساسی کودکان .
6)توجه به سلامت جسمی و روانی خود و کاهش فشارهای عصبی و مشکلات رفتاری خود که سبب کودک آزاری می شود .
7)تقویت روحیه کمک کردن ، هنگام برخورد با مشکلات ، و آشنایی با مراکز حمایتی ، مشاوره و امداد در مورد کودکان و خانواده ها .
نشانهها
کودکانی که مورد آزار و اذیت قرار میگیرند از شکایت کردن و بیان آن، میترسند. آنها از این میترسند که مورد سرزنش قرار بگیرند و یا این که بزرگترها، حرفهایشان را باور نکنند. والدین اغلب نشانههای کودک آزاری را نمیشناسند زیرا نمیخواهند با واقعیت روبهرو شوند.
کودکانی که آزرده شدهاند، باید هر چه سریعتر تحت درمان و پشتیبانی خاص قرار گیرند. هر قدر آزار کودکان طولانیتر باشد، احتمال بهبود کامل آنها کمتر خواهد بود.مراقب تغییرات جسمی و یا رفتاری کودک باشید، هر چند توضیحی در مورد آن ندهند.
اگر دلیل خاصی مبنی بر مورد آزار قرارگرفتن کودک خود ندارید، انجام آزمایشات مربوطه را ضروری بدانید. ممکن است کودک شما ترسیده باشد. به تغییرات و نشانههای زیر توجه کنید:
– نشانههای آزار جسمی:
هر گونه جراحت (کوفتگی و کبودی پوست، سوختگی، شکستگی، هر گونه جراحت مربوط به سر و شکم) که کودک در مورد آن توضیحی نمیدهد.
– بعضی از نشانههای آزار جنسی:
رفتارهای ناشی از ترس (کابوس، افسردگی، ترسهای غیرمعمول، تلاش برای فرار کردن) دردهای شکمی، شب ادراری، خونریزی.
– نشانههای آزار عاطفی:
تغییر ناگهانی در سطح اعتماد به نفس، معده درد و یا سردردهایی بدون علت مشخص پزشکی، ترسهای غیرنرمال، افزایش کابوسها و تلاش برای فرار.
– نشانههای بیتوجهی عاطفی و غفلت از کودکان:
به دست آوردن وزن به صورت بسیار ناموفق به خصوص در نوزادان، اشتهای سیری ناپذیر برای رفتارهای محبتآمیز.
علل ایجاد
آزار و اذیت در بسیاری از خانوادهها پنهان داشته میشود. کودک آزاری اغلب در خانوادههایی اتفاق میافتد که از نظر اجتماعی بسیار منزوی بوده، دوستی نداشته و با دیگران نیز ارتباطی ندارند.
والدینی که در دوران کودکی مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند بیشتر امکان دارد کودکان خود را مورد آزار قرار دهند.استفاده از مخدرات و دارو میتواند شمار کودک آزاری را افزایش دهد. والدینی که بیش از حد انتقاد میکنند، در روشهای تربیتی و رعایت نظم بسیار خشن هستند، آنهایی که برای کودکانشان خیلی کم یا زیاد ابراز نگرانی میکنند و یا استرس بسیار زیادی دارند ممکن است در شمار والدین کودک آزار نیز قرار داشته باشند.
والدین کودک آزار اغلب قصد صدمه زدن به کودکان خود را ندارند. معمولاً آنها در هنگام عصبانیت کودکان خود را مورد ضرب و شتم قرار میدهند. اینچنین والدینی نیاز به کمک حرفهای روانشناسی دارند.
چگونگی مقابله
اگر حدس میزنید که کودکی تحت آزار و اذیت قرار دارد با پزشک اطفال و مرکز حمایت از کودکان تماس گرفته و از آنها کمک بخواهید. پزشکان از نظر اخلاقی ملزم هستند، هرگونه نشانههای آزار کودکان و یا غفلت و بیتوجهی نسبت به آنها را گزارش دهند.
حتی ممکن است در صورت لزوم شما را به درمانگران دیگری معرفی کنند تا هرگونه اطلاعات مورد نیاز برای بررسیها، جمعآوری شود. پزشکان حتی اگر لازم باشد، در دادگاه برای کسب حمایت برای کودکان، شهادت داده و در صورتی که گمان کنند ممکن است کودکان تحت آزار جنسی قرار گیرند، دادخواست جنایی تنظیم خواهند کرد.
هر اقدامی که طبیعتی آزار دهنده دارد باید فوراً گزارش شده و برای رفع آن کمک گرفته شود. تأخیر در گزارش، شانس کودکان را برای بهبودی کامل کاهش میدهد. اغلب اوقات کودکی که با او بدرفتاری شده و یا مورد آزار قرار گرفته، افسرده شده و رفتارهای خشونتآمیز، گوشهگیری و یا خودکشی از او سر خواهد زد.
وقتی این کودکان بزرگ میشوند به مخدرات و دارو روی میآورند و تلاش میکنند به صورتی فرار کنند و یا این که آزار، اذیت و آسیبی که از سوی دیگران دیدهاند، انکار نمایند. تحمل آزار در دوران کودکی ممکن است در بزرگسالی به خودکشی و افسردگی منجر شود.اگر کودکی تحت آزار شدید قرار دارد، شاید شما تنها کسی باشید که میتوانید به او کمک کنید. در گزارش و اعلام این آزار به افراد ذیصلاح درنگ نکنید.
بیتوجهی و تکذیب مشکلات، تنها اوضاع را وخیمتر میکند. با این کار شانس کودکان را برای بهبود کامل به شدت کاهش میدهید. در بیشتر اوقات، کودکانی که تحت آزار و یا بیتوجهی قرار میگیرند، جراحات و صدمههای عاطفیشان بسیار شدیدتر از جراحات جسمیشان است. کودکانی که با آنها بدرفتاری شود بیشتر خودکشی کرده و یا افسرده میشوند.
از طریق برقراری ارتباط نزدیک با این کودکان، میتوان به میزان جراحتهای وارده از نظر عاطفی و جسمی پی برد. بزرگسالانی که در کودکی تحت آزار قرار داشتهاند، با مشکلات بیشتری مواجهند و رفتارهای پر خطر در آنها بیشتر وجود دارد.
اگر شما حدس میزنید که کودکی به نوعی تحت آزار قرار دارد باید:
– کودک را به محلی امن و آرام ببرید.
– اطلاعاتی دقیق از چگونگی آزارهایی که به او رسیده کسب کنید.
– آرام باشید و کودک را عصبانی نکنید.
– برای این که کودک آزارهایی که دیده آشکار کند، به او اطمینان قلبی بدهید تا باورتان کرده و تمامی اتفاقات را صادقانه بیان کند.
– به کودک بگویید به او کمک میکنید و از دیگران نیز برایش کمک خواهید گرفت.
– تمامی اطلاعاتی که به دست آوردهاید، یادداشت کنید.
– فوراً به مقامات مسئول در این زمینه گزارش دهید.
http://www.pezeshk.us/
در ســال 1898 مـادربـزرگی از ایـالـت ویـرجـیـنـیـا کـه نـوه 15 مـاهـه اش در اثــر شـدت ضـربـات مـادر در آغــــوش او جـان سـپـرد، اولیــن کسـی بـود کـه بـا نصــب روبـان آبـی بـر مـاشـیـن خـود اعتـراض خـود را ابـراز کــرد و اولیــن اقـدامـات را بـرای آگـاهـی رسـانـدن بـه مـردم و لـزوم بـرنـامـه هـای پیشــگیـری از کـودک آزاری عنــوان کــرد، رنـگ آبـی بــرای او یـادآور کبـودی های بـدن نـوه اش بــود. مرجع : موسسه زنان و کودکان رهیاب کودک آزاری تعریف : هر گونه رفتار یا کوتاهی در انجام عملی که سلامت جسمی، روانی و رشد کودک را به مخاطره اندازد. انواع کودک آزاری : 1- جنسی 2- جسمی 3- غفلت 4- عاطفی کودک آزاری جنسی تعریف : هر گونه عمل جنسی بین یک بزرگسال و یک کودک با نیت لذت جنسی. انواع آزار جنسی : * مالش، لمس یا بوسیدن دستگاه تناسلی کودک * وادار کردن کودک به لمس دستگاه تناسلی بزرگسال * هر گونه دخول دهانی، مقعدی یا مهبلی * کودک را در معرض روابط یا تصاویر جنسی بزرگسالان قرار دادن * شوخی یا جوک های جنسی با کودک یا در حضور کودک * هر گونه تجاوز به حریم خصوصی کودک شامل اجبار کودک به برهنه شدن یا مشاهده کودک در حمام یا دستشویی * اغوا کردن کودک در استفاده از هرزه نگاری (Pornography) و سایت های جنسی اینترنت * قرار دادن کودک در معرض فیلم ها و مجلات با محتوای جنسی * استفاده از کودک در تهیه فیلم ها و مجلات هرزه نگاری (Pornography) * وادار کردن کودکان به فحشاء کودک آزاری جسمی تعریف : هرگونه آسیب جسمی غیر تصادفی حتی اگر عامل این آسیب مراقبت کننده از کودک بوده و قصد آسیب رسانی به کودک را نداشته باشد. انواع آزار جسمی : * کتک زدن، شلاق یا تازیانه زدن، مشت زدن، سیلی زدن * هل دادن، تکان دادن، لگد زدن یا پرت کردن * نیشگون گرفتن، خفه کردن گاز گرفتن، مو کشیدن * سوزاندن با اشیاء داغ، آب جوش و یا با سیگار غفلت تعریف : فراهم نکردن نیازهای اولیه کودک انواع غفلت : 1- جسمانی 2- تحصیلی 3- عاطفی غفلت جسمانی تعریف : فراهم نکردن نیازهای جسمانی کودک انواع غفلت جسمانی : * تغذیه و منزل نامناسب، لباس نامناسب با فصل یا سن * نداشتن نظارت * اخراج از منزل یا نپذیرفتن مجدد کودکی که فرار کرده است * بی توجهی یا تاخیر در مراقبتهای پزشکی غفلت تحصیلی * بی توجهی به ثبت نام کودک در مدرسه یا عدم فراهم کردن امکانات ویژه آموزشی * بی توجهی به غیبت های بیش از اندازه کودک از مدرسه غفلت عاطفی تعریف : کمبود حمایت عاطفی و ابراز عشق انواع غفلت عاطفی : * بی توجهی به نیازهای عاطفی کودک، مانند نیاز به محبت * فراهم نکردن و بی توجهی به مراقبت های روانشاسانه لازم * اعمال خشونتهای خانگی در حضور کودک از جمله همسر آزاری * استفاده از الکل و مواد مخدر در حضور کودک یا اجازه به کودک در استفاده از مواد مخدر یا الکل. کودک آزاری عاطفی تعریف : هر گونه نگرش یا رفتار که سلامت روانی یا رشد اجتماعی کودک را به مخاطره اندازد. انواع آزار عاطفی : * غفلت ، بی توجهی یا طرد کردن کودک * کمبود محبت جسمانی مثل در آغوش گرفتن * داد و فریاد کردن * تهدید یا ترساندن کودک * مقایسه با سایرین * تحقیر کودک و او را "بد" یا "به درد نخور" خواندن * سرزنش و وجه المصالحه قرار دادن کودک * عدم تشویق و تقویت مثبت کودک یا نگفتن "دوستت دارم" * زندانی کردن یا بستن کودک
به چه رفتارهایی کودک آزاری می گوییم؟ کودکان به علت ویژگیهایی که از نظر سنی دارند بسیار آسیب پذیر هستند و نیاز به حمایت و مراقبت ما دارند. اما گاهی بزرگسالان به دلایل مختلف به جای حمایت و مواظبت از کودکان آنان را مورد آزار قرار می دهند. کودک آزاری شامل رفتارهایی است که توسط افراد دیگر خصوصاً بزرگسالان نسبت به کودکان انجام می گیرد و به نوعی به سلامت جسمی و روانی کودکان آسیب می رساند. رفتارهایی که بصورت تصادفی انجام می شوند کودک آزاری به حساب نمی آیند مانند اینکه کودکی به علت تصادف با اتومبیل دچار نقص جسمی شود. کودک آزاری چگونه صورت می گیرد؟ کودکان بصورتهای مختلف مورد آزار قرار می گیرند: 1) کودک آزاری جسمی یعنی رفتارهایی که به جسم کودک صدمه میزند مانند کتک زدن، سوزاندن، مجروح کردن، شکستن و ... 2) کودک آزاری روانی شامل رفتارهایی است که به سلامت روانی کودک آسیب می رساند مانند توهین کردن، ترساندن، تحقیر کردم، تبعیض و ... 3) بی توجهی و غفلت یعنی توجه نکردن به نیازهای اساسی کودکان مانند تغذیه، بهداشت، پوشاک، آموزش و ... در حدی که به سلامت جسمی و روانی آنان آسیب برسد. 4) سوء استفاده یعنی استفاده از کودکان در ارتباط با مواد مخدر، واداشتن آنها به مارهای دشوار، سوء استفاده جنسی به صورتهای مختلف و ... چرا کودکان مورد آزار قرار می گیرند؟ 1) ناآگاهی والدین: گاهی والدین یا افراد دیگر که به کودکان آزار می رسانند، نمی دانند که رفتار آنها کودک آزاری است، مانند کسانی که کودکان را تنبیه بدنی می کنند، مورد تحقیر و توهین قرار می دهند، به نیازهای اساسی آنها توجهی ندارند و این رفتارها را عادی و معمولی می دانند. 2) مشکلات اقتصادی: فقر سبب می شود که کودکان از دسترسی به نیازهای اساسی خود مانند آموزش، بهداشت، تغذیه و ... محروم شوند و یا والدین به علت فشارهای مالی با رفتارهایی مانند پرخاشگری، خشونت، بی توجهی و ... کودکان را مورد آزار قرار دهند. 3) اعتیاد: اعتیاد به علت خصوصیاتی که در افراد ایجاد می کند مانند پرخاشگری، بی مسئولیتی، کاهش عواطف و ... سبب می شود که کودکان مورد آزار به ویژه از نوع سوء استفاده قرار گیرند. 4) بیماری های روانی: در صورتیکه والدین به بیماریهای روانی مبتلا باشند، با رفتارهایی مانند تندخویی، خشونت، ناسازگاری، بی توجهی و ... که ناشی از بیماری روانی آنهاست، سبب آزار کودکان می شوند. 5) مشکلات خانوادگی: مشاجرات شدید و طولانی والدین، جمعیت زیاد خانواده، شیوه های تربیتی نامناسب، در برخی موارد وجود ناپدری و نامادری و ... سبب می شود که کودکان مورد آزار قرار گیرند تا حدی که مشکلات خانوادگی یکی از دلالیل کودک آزاری به شمار می رود. 6) مشکلات کودکان: کودکانی که مشکلات نسبتاً پایدار و شدید دارند بیشتر از سایر کودکان مورد آزار قرار می گیرند مانند کودکانی که دچار بیماریهای جسمی مزمن و طولانی مدت یا مشکلات رفتاری از قبیل پرخاشگری، بیقراری بیش فعالی، اضطراب، شب ادراری و ... هستند به علت مشکلاتی که برای بزرگسالان ایجاد می کنند و نیز به سبب ناآگاهی والدین از این مشکلات اغلب مورد آزار جسمی و روانی قرار می گیرند. 7) مشکلات مدرسه: مشکلاتی که در مدرسه برای دانش آموزان ایجاد می شود مانند انتظار بیش از حد، ندیدن تفاوتها، ایجاد اضطراب، ترس و رقابتهای شدید، تبعیض، تنبیه بدنی، تحقیر و توهین و ... سبب آزارهای جسمی و روانی کوکان می شوند. چگونه می توانیم کودک آزاری را کاهش دهیم؟ 1) کودکان را بیشتر و بهتر بشناسیم: شناخت کودکان و نیازهای آنان سبب می شود که رفتار بهتری با آنها داشته باشیم. برای این کار می توانیم از روش های مختلف مانند خواندن کتابهای مناسب، شرکت در کلاسهای آموزشی، مشورت کردن با افراد آگاه و ... 2) علت کودک آزاری را بشناسیم : کودک آزاری مانند هر رفتار دیگری علتی دارد، سعی کنیم علت آنرا پیدا کنیم و با برطرف کردن آن، کودک آزاری را کاهش دهیم. ممکن است برخی از مشکلات را نتوانیم از بین ببریم، در آن صورت پذیرفتن آن بهتر از آزار دادن کودکان است. 3) از دیگران کمک بگیریم: کمک گرفتن و مشورت کردن نشانه هوشیاری و آگاهی است، نه ناتوانی. برای کاهش مشکلات خود می توانیم از مراکز مشاوره حضوری، تلفنی، سازمان های غیر دولتی، افراد آگاه و ... کمک بگیریم. 4) آرامش خود را حفظ کنیم: زندگی همیشه با مشکلات همراه است، سعی کنیم خشم خود را کنترل کنیم و برای مشکلات چاره جویی نماییم. بسیاری از کودک آزاری ها در شرایطی انجام می گیرد که والدین قادر به کنترل خشم خود نیستند، کنترل خشم آموختنی است و می توانیم با تمرین بر خشم خود غلبه کنیم. کودک آزاری چه زیان هایی برای کودکان دارد؟ کودکی دوران رشد و شکل گیری شخصیت است. انواع کودک آزاری در این سالهای حساس و مهم، به رشد و سلامت آنان آسیب های جدی می رساند. کودکان آزار دیده در همه جنبه های رشد مانند رشد جسمی، ذهنی، روانی و اجتماعی با مشکلات و نارسایی های فراوانی روبرو خواهند شد. بررسی های انجام شده نشان می دهد بسیاری از کودکانی که در دوران کودکی قربانی آزار و بدرفتاری بوده اند، در بزرگسالی خود به آزار کودکان پرداخته اند و این بزرگترین زیان کودک آزاری است که سبب تداوم آن می شود. چگونه می توانیم از کودک آزاری پیشیگری کنیم؟ پیشگیری همیشه بهتر، آسانتر و سریع تر از درمان است. برای پیشگیری از کودک آزاری می توانیم از راهکارهای زیر استفاده کنیم: 1) دقت در ازدواج و تشکیل خانواده، خودداری از ازدواج های تحمیلی، ناشناخته، شتابزده و ازدواج در سنین پایین. 2) توجه به تنظیم خانواده و تعداد مناسب فرزندان. 3) افزایش آگاهی خود در زمینه پرورش فرزندان و شیوه های مناسب رفتار با آنان. 4) پذیرش مسئولیت ها و انجام وظایف خود به عنوان پدر، مادر، معلم، سرپرست و ... نسبت به کودکان. 5) آشنایی با حقوق و نیازهای اساسی کودکان. 6) توجه به سلامت جسمی و روانی خود و کاهش فشارهای عصبی و مشکلات رفتاری خود که سبب کودک آزاری می شود. 7) تقویت روحیه کمک گرفتن هنگام برخورد با مشکلات و آشنایی با مراکز حمایتی، مشاوره، امداد در مورد کودکان و خانواده ها. 19نوامبر - 20آبان روز پیشگیری از کودک آزاری
اورژانس اجتماعی (کودک آزاری) 123 http://armanekoodak.com/ |
یک روانشناس با اشاره به اینکه کودک آزاری جنسی مشکلی است که مبتلابه تمام جوامع دنیاست و فقط اختصاص به ایران ندارد گفت:عمدتا این رفتار غیراخلاقی توسط کسانی انجام می شود که آشنا یا از بستگان کودک هستند. و چون در این میان رابطه قدرت مطرح است کودک بواسطه ترس نمی تواند حرفی بر زبان بیاورد.
دکتر فرید براتی بر آموزش کودکان توسط والدین به عنوان نخستین گام اشاره کرد و افزود:والدین باید در وهله اول به فرزندان خود آموزش دهند که بدنشان حریم خصوصی آنهاست ونباید بگذارند هرکسی بتواند به آن دست بزند.و حتی چنانچه اقدام به این کار کرد بلافاصله به پدر ومادر اطلاع دهند تا جلوی تکرار آن گرفته شود و فرد خاطی مورد پیگرد قانونی قرار گیرد.
وی بابیان اینکه تنها والدین چنین مسئولیتی ندارند بلکه معلمین و آموزش وپرورش نیز باید دراین زمینه آموزش های لازم را به دانش آموزان بدهند گفت:در حال حاضر در مدارس دنیا با بازی وبا زبان بچه ها سعی می کنند آموزش های لازم را به بچه ها بدهند.ونیازی هم نیست اولیا و والدین نگران باشند که این آموزش ها ممکن است چشم وگوش بچه ها را باز کند چراکه تحقیقات نشان داه است که آموزش توانسته جلوی بروز مشکل را بگیرد.
براتی ادامه می دهد :اگر کودک بداند مردی اورا به اتاقی تنها دعوت می کند و به او وعده هدیه و کادو را می دهد نباید برود و یا اگر به او دست زد باید از آن مرد دور شود مسلما این اینگونه آموزش ها کمک موثری در بروز بحران خواهد داشت.
وی در پاسخ به این پرسش چنانچه چنین اتفاقی رخ داد والدین چه رفتاری باید از خود نشان دهند گفت:اگر این اتفاق افتاد یادمان باشد که بچه ها را ملامت نکنیم چرا که او در بحران روحی وروانی بسیار بدی قرار دارد.در وهله اول باید با ملایمت با او برخورد شود . این کودکان معمولا منزوی می شوند ویا از افراد خصوصا مردهای دیگر وحشت دارند . یادآوری حادثه نیز نه تنها کمکی نمی کند بلکه برشدت بحران می افزاید.اخیرا خبری را خواندم که کودکی در مهدکودک مورد تجاوز قرار گرفت همکاران روانشناس من از کودک خواستند که شکل فرد متجاوز را بکشد .درحالیکه ما حق نداریم کودک را مجبور به یادآوری صحنه بکنیم با این کار به او آسیب بیشتری وارد می کنیم.
به گفته این روانشناس قرار دادن وسایل مختلف بازی ونقاشی و نوارهای شعر وموسیقی در بهبود شرایط روحی کودک موثر است.
وی در عین حال فرد تجاوزگر را فردی بیمار دانست وگفت: این افراد از نگاه ما روانشناسان بیمار هستند لذا نیاز به درمان دارند چنانچه خودشان این بیماری خود را قبول داشته باشند می توانند با یکسری خدمات درمانی بهبود بیابند.ولی متاسفانه اغلب اینها خود را بیمار نمی دانند.
این استاد دانشگاه در پاسخ به این پرسش که چرا اخبار کودک آزاری این روزها بیشتر از گذشته شنیده می شود آیا ناشی از افزایش آن است؟افزود:در تمام زمانها این معضل وجود داشته است به عنوان مثال در دوران قدیم شاهانی بودند از کودکان بهره جنسی می بردند. وافرادی تحت عنوان لعاب چی این کار را برای شاهان انجام می دادند. این اتفاق در همه فرهنگ ها وهمه زمانها بوده است آن زمان علنی نمی شد ولی الان مردم به حقوق خود اگاه شده اند و از خود دفاع می کنند.
براتی اقدامات پیشگیرانه را موثرترین روش دانست و تصریح کرد :آموزش و رعایت حریم ها موجب افزایش مهارت های اجتماعی کودکان می شود و مطمئن باشید که با افزایش مهارت های اجتماعی کودکان برای آنها چتر مصونیتی و مراقبتی ایجاد کرده ایم.به عنوان مثال اخیرا بحث هایی مثل آموزش تعقل گرایی به دانش آموزان مطرح است که بسیار می تواند موثر باشد چراکه آموزش های مبتنی برعقل و خرد مداری که بخشی از ان مربوط به بدن است به کودکان اموزش داده می شود.
وی افزود:اصلی در روانشناسی وجود دارد که زمان همواره کار درمان را انجام می دهد اما ضربه های جنسی بسیار دیرتر از خاطر می روند و تاثیرات آن برای همیشه بر روی بچه باقی می ماند به عنوان مثال چند سال پیش مردی در پاکدشت کودکان را پس از تجاوز می کشت این اتفاق آن زمان رسانه ای هم شده بود . وقتی که دستگیر شد در اعترافات خود اقرار کرد که در کودکی مورد آزار جنسی قرار گرفته بود .و اکنون این اتفاق او را تبدیل به یک هیولا و تجاوزگر کرده بود.چنانچه اگر این فرد در زمان خودش به روانشناس مراجعه کرده و مورد درمان قرار می گرفت مسلما به چنین فردی تبدیل نمی شد.
براتی در پاسخ به این پرسش که نشانه های کودکی که مورد تجاوز قرار گرفته است چیست؟گفت: این کودکان غالبا منزوی می شوند و خلوت گزینی در گوشه ای را بر هرچیز دیگر ترجیح می دهند البته فراموش نکنیم که کودکان در استانه بلوغ نیز به گوشه نشینی وانزوا علاقه مندند. ولی این دو با هم تفاوت دارند .این کودکان دیگر کمتر می خندند و شادی می کنند،دیگر تمایلی برای رفتن به بیرون ندارند ،پرخاشگر و از بعضی از مکان ها گریزان می شوند مثلا دیگر تمایلی به رفتن به منزل دایی یا عمو ندارند چون مورد تعرض قرار گرفته است.و دیدن آن مکان ها روح وروان کودک را بهم می ریزد.
این محقق وپژوهشگردر پایان تاکید کرد که باید به هرشکلی که می شود از کودکانمان مراقبت کنیم در میان 80 میلیون جمعیت مسلما افراد بیماری نیز وجود دارند که سلامت روح وروان کودکمان را ممکن است به خطر بیندازند.
منبع:جام جم
این صحنه حتما برایتان آشناست؛ کودکی که در احوالپرسیهای معمول روزانه با دیگران، پشت والدینش پنهان میشود و در جواب احوالپرسی آنها ساکت میایستد؛ این قبیل بچهها را به اصطلاح «خجالتی» میگویند، مشکلی که اغلب کودکان و حتی نوجوانان و بزرگسالان ممکن است با آن روبهرو باشند.
در اصل این یک ویژگی شخصیتی است که نباید باعث شرمندگی شود چون نیمی از بزرگسالان فکر میکنند خجالتی هستند و بیش از نیمی از آنها هم اذعان میکنند که در کودکی خجالتی بودهاند؛ این مشکلی است که با تشویق و حمایت قابل اصلاح است. خبر خوب اینکه کودکان خجالتی میتوانند کمروییشان را مدیریت کنند. آنها فقط کمی به حمایت نیاز دارند. پس بهتر است راههای کمک به آنها را پیدا کنید.
حس خجالت چیست؟
خجالت در واقع نوعی ویژگی شخصیتی در کودکان است، نه یک عیب و نقص که نیازی به دعوا و شرمندگی والدین داشته باشد. این ویژگی با تشویق و حمایت والدین قابل اصلاح است جالب است بدانید دانشمندان میگویند خجالتی بودن در بعضی فرهنگها مورد پسند و ستایش مردم است و از راه فرهنگ جامعه به کودکان به ارث میرسد.
از نظر علمی احساس خجالت، یک واکنش طبیعی نسبت به افراد یا محیطهای جدید است که در حقیقت ترکیبی از حس ترس و کنجکاوی را در خود دارد. شیرخواران با دیدن غریبهها رویشان را برمیگردانند. کودکان نوپا به زمین نگاه میکنند و به پدر یا مادرشان میچسبند و حتی ممکن است در این شرایط به مکیدن انگشت شست بپردازند اما بیشتر بچهها قبل از 3 سالگی به راحتی با همه ارتباط برقرار میکنند و بهنظر بسیار اجتماعی میآیند اما بعد از این سن، ترس بیشتر کودکان از غریبهها شروع میشود و آنها حس خجالت و شرمندگی را یاد میگیرند. در این زمان است که ناگهان کوچولوی اجتماعی و برونگرای شما تبدیل به یک موجود خجالتی میشود.
خجالت از کجا میآید؟
ژنتیک:
برخی از ویژگیهای شخصیتی به افراد ارث میرسد بنابراین این ویژگی نیز میتواند در فرد ژنتیکی باشد. تحقیقات نشان میدهد، میل به کمرویی ممکن است ژنتیکی باشد. با توجه به تحقیقات انجام شده در دانشگاه هاروارد در رابطه با نوزادان، 15تا20 درصد نوزادان تازه به دنیا آمده در محیط جدید ساکت، هوشیار و آرام هستند. با وجود این، حدود 25درصد از این نوزادان، نوجوانانی خجالتی نمیشوند در حالیکه بعضی از نوجوانان خجالتی، کودکی پرشورونشاطی داشتند.
ترس از شکست:
هستند والدینی که فکر میکنند کودکشان نابغه است و باید هر آنچه لازم است را زود یاد بگیرد. کودکانی که مدام بیشتر از ظرفیتشان از آنها توقع وجود دارد، زمانیکه نمیتوانند آن انتظار را درست برآورده کنند احساس بدی پیدا میکنند و این احساس بد تبدیل به ترس از شکست در آنها میشود و بالطبع آنها را به سمت شرمساری سوق میدهد.
رفتار آموزش داده شده:
کودکان بهدنبال تقلید مدلهای تاثیرگذار هستند و این مدلها میتوانند والدین باشند. والدین خجالتی این حس را به کودکشان نیز میآموزند. مادری را تصور کنید که در مهمانی کنار کودک خود ساکت نشسته و هیچ گپوگفتی با اطرافیان ندارد. همین، یک الگو برای فرزند این مادر میشود.
نگران فرزند خجالتی تان نباشید
وقتی خجالتی بودن بچهها شروع میشود اصلا لازم نیست نگران باشید؛ در شرایط طبیعی مانند ورود به یک مهدکودک یا محیط جدید، خجالت کشیدن بچهها کاملا طبیعی است زیرا بچهها در این محیط ها با بزرگسالانی مواجه میشوند که تاکنون آنها را نمیشناختهاند و علاوه بر آن، باید یک سری از وظایف را نیز انجام دهند. این موضع حتی برای ما بزرگترها هم صدق میکند؛ وقتی وارد یک جمع غریبه میشویم، ناخودآگاه یک قدم خود را عقب میکشیم.
والدین چه کمکی میتوانند بکنند
* به کودک خود راهبردهای موثر مقابله با کمرویی را آموزش دهید
به کودکتان بیاموزید از دیگر کودکان سوال کند و به جوابهایشان گوش دهد. با او صحبت کنید چطور موقعیتی را که باعث عصبیشدن او شده باید مدیریت کند. «اگر در مهمانی عصبی بودی چه کار باید بکنی تا آرام شوی؟ میتوانی با یکی از بچههایی که در مدرسه میشناسی معاشرت کنی، میتوانی پیشنهاد کنی که تو هم از مهمانها پذیرایی کنی، فکر میکنی با دیگر بچهها درباره چه چیزی میتوانی صحبت کنی؟»
* روی کودکان برچسب «خجالتی» نزنید
«ببخشید، این پسر من خیلی خجالتی است» یا «دخترم خجالت میکشد، برای همین نمیآید تا با دختر شما بازی کند.» اینها همان جملاتی است که مادر و پدر یک کودک خجالتی معمولا زمان روبهرو شدن با دیگران به زبان میآورند غافل از اینکه این کار اشتباه است! گفتن اینکه فرزندتان خجالت میکشد یا خجالتی است، به او این پیام را میدهد که چیزی غیرطبیعی در وجودش هست و شما از این بابت شرمنده یا نگران هستید.
همین موضوع موجب میشود تا کودک احساس گناه و تقصیر کند. این احساس گناه به جای آنکه کودک را در رویارویی با حس خجالت، توانمند کند، بدتر او را گوشهگیر و ساکت میکند. اگر میخواهید فرزندتان هنگام روبهرو شدن با فامیلهای نسبتا دور، کمتر ترسیده و خجالت بکشد، بهترین راه آن است که به کودک توضیح دهید باید انتظار چه چیزی را داشته باشد مثلا بگویید:«عمه شیرین دوست دارد تو را ببوسد، تو هم عمه را ببوس.» اگر به کودک بگویید: «خجالت نکش!» او حتما بیشتر خجالت خواهد کشید!
* با کمرویی فرزند خود همدردی کنید
اذعان به آنچه او احساس میکند، بدون داوری منفی، به او کمک میکند احساس بهتری نسبت به خود داشته باشد. دادن این تصور که چیز بدی در رفتار او وجود دارد باعث میشود او حس بدی پیدا کند و در نتیجه خجالتیتر شود. همدردی با فرزندتان به او کمک میکند که مهارتهای اجتماعی خود را افزایش دهد و با دیگران ارتباط برقرار کند. به کودکتان نشان دهید، احساس او را درک میکنید. وقتی در یک جشن تولد وارد یک اتاق پر از کودک میشوید به او بگویید: «میدانم سخت است وارد جمع بچههایی بشوی که این همه سرو صدا میکنند!» این جمله به او کمک میکند حس راحتی بیشتری داشته باشد و بتواند رفتار بهتری از خود نشان دهد.
* عشقتان را ابراز کنید
کودک خجالتی شما باید اطمینان داشته باشد که شما او را همانطور که هست، دوست دارید. او راه و روش خودش را برای روبهرویی با موقعیتهای جدید دارد و دوست دارد اول مشاهده کند و بعد وارد بازی شود. شما باید به این ویژگیها احترام بگذارید. همین که فرزندتان را در آغوش بگیرید، نشان میدهد او با همان ویژگیهایش شایسته دوست داشتن شماست. محبت شما به فرزندتان به او اعتماد به نفس میدهد.
چقدر باید صبر کنید؟
اولین قدم برای کمک به کوچولوی خجالتیتان این است که او را به زور مجبور به کاری نکنید و برای آشنا شدن او با محیط و افراد زمان کافی را اختصاص دهید. برخلاف ما بزرگسالان، آشنا شدن بچهها با محیط جدید و کنار آمدن با وظایف جدید، ممکن است خیلی طول بکشد مثلا اگر کودکتان را در یک مهد کودک یا پیشدبستانی ثبتنام کردهاید، کاملا طبیعی است که یک ماه طول بکشد تا او با بچههای دیگر و مربی خودش آشنا شود.
فرزند شما حتی ممکن است فقط با نشستن روی یک صندلی در یک نقطه خاص کلاس آرامش یابد! اگر شما کودک را به زور مجبور کنید تا خجالتش را کنار بگذارد، ممکن است نتیجه عکس بگیرید و او بیشتر به درون خودش پناه ببرد همچنین اگر او را مجبور کنید تا فورا و همان روزهای اول با بچههای دیگر گروه آشنا شود، اوضاع از این هم بدتر خواهد شد و ممکن است کودک در کسب مهارتهای اجتماعی دچار مشکل شود. مشکل خجالت کودکان تنها با یک روند آرام و طولانی حل میشود و هیچ راه حل یک شبهای برای آن وجود ندارد.
چگونه شروع کنیم؟
مربیهای کودک جمله مشهوری دارند که میگوید: «هر چه کودک کوچکتر، گروه دوستی هم کوچکتر!» این یک قانون ساده است که به شما هم در حل مشکل خجالت فرزندتان کمک میکند. اگر میخواهید عادتهای اجتماعی فرزندتان را تقویت کنید، این کار را باید از اجتماعات کوچک شروع کنید. برای شروع، معرفی یک دوست جدید همسن و سال بهعنوان همبازی به فرزندتان کفایت میکند. بهتر است دوست کودکتان را به خانهتان دعوت کنید به این ترتیب تعداد چیزهای جدیدی که فرزندتان یکباره با آنها روبهرو میشود، کم خواهد شد و او آسانتر با شرایط کنار خواهد آمد. بعد از چند هفته میتوانید اجازه دهید تا فرزندتان به خانه دوستش برود. وقتی کودک چند ماهی را با همبازی جدید گذراند و به او عادت کرد، میتوانید عضو جدیدی را وارد گروه کنید و از والدین این کودک هم بخواهید تا اجازه دهند بچهها به نوبت در منزل هر کدام از اعضای گروه با هم بازی کنند به این ترتیب گروه دوستان کمکم بزرگتر میشود و در عین حال شما قادر به کنترل اوضاع هستید.
خجالت آنقدرها هم بد نیست!
در پایان به یاد داشته باشید که خجالتی بودن همیشه هم ویژگی بد و نامطلوبی نیست؛ این ویژگی به همراه خود صفات دیگری را هم میآورد که مثبت و مطلوب هستند مثلا احتیاط بیشتر، مشاهده دقیقتر و گوش دادن بهتر به گفتههای اطرافیان. حتی گفته میشود کودکانی که خجالتی هستند، در آینده گوش شنوای بهتر و دوستان وفادارتری خواهند شد.
اگر شما هم جزو این دسته هستید، جدا دچار سوءتفاهم شده اید! اغلب زوج ها در این دوازده ماه روزهای سختی را سپری می کنند و اگر بلد نباشند که چطور رابطه شان را مدیریت کنند و از پس مشکلات بربیایند دچار مشکلات جدی می شوند. مهمترین این مشکلات در سال اول ازدواج چیست؟ ادامه مطلب را از دست ندهید.
1- یک لحظه هم از من جدا نشو!
بعد از ماه عسل معمولا مردها توقع دارند که زندگی شان روال عادی خودش را پیدا کند. حالا که مراسم عروسی تمام شده و دیگر درگیر جزییات مراسم و خرید و ... نیستند، دل شان می خواهد بعضی وقت ها باشگاه بروند، دوستان شان را ببینند در حالی که معمولا نوعروس ها می خواهند شوهرشان هر ثانیه از وقت هایی را که سر کار نیستند با آنها بگذرانند و اگر احساس کنند که حواس همسرشان حتی برای چند دقیقه معطوف به موضوع دیگری شود، ناراحت می شوند و حتی بهشان بر می خورد.
این مسئله در مورد زوج هایی رخ می دهد که از نظر شخصیتی با هم متفاوتند. یعنی مرد می خواهد کمی فضای به اصطلاح تک نفره در اختیار داشته باشد و همسرش می خواهد هر طور شده در هر ساعتی از شبانه روز تمام حواس مرد را به خودش جلب کند و مدام در تلاش برای حفظ رابطه است.
برای این که این مسئله اسباب دردسرتان نشود حتما درباره انتظاراتی که از همسرتان دارید با او صحبت کرده و البته هر دو نفرتان هم تفریحات و سرگرمی های منحصر به فردی برای خودتان داشته باشید و گاهی اوقات اجازه دهید طرف مقابل وقتش را با دوستانش بگذراند.
2- چرا مرد من اینقدر اعصاب خردکن است؟
همیشه آن ویژگی همسرتان که در اولین دیدار تبدیل به آهن ربایی برای جذب شما به او شده معمولا جزو اولین خصوصیات اخلاقی اوست که در سال اول ازدواج برای تان آزار دهنده می شود. علتش هم این است که ما معمولا جذب آن خصوصیت یا ویژگی طرف مقابل مان می شویم که خودمان آن ویژگی را نداریم.
این مسئله خیلی هم طبیعی است و در واقع یکی از مراحلی است که باید برای تطبیق دادن خودمان با هم طی کنید. پس سعی کنید به جای نشان دادن واکنش منفی تلاش خود را بکنید تا با همسرتان همراه شوید و کم کم می بینید که علاقه تان به این ویژگی خاص از همسرتان سر جای خودش برمی گردد.
3- باید همیشه طرف من را بگیری
یکی از مسائلی که زوج های جوان در سال اول ازدواج خود با آن روبرو می شوند و واقعا نمی دانند که باید چه عکس العملی نشان بدهند، توقع طرف مقابل از آنهاست تا در همه مسائل خانوادگی طرف همسرشان را بگیرند و از او دفاع کنند.
بد نیست این طور وقت ها در مورد مسائل خانوادگی با هم صحبت کنید و به این نتیجه برسید که چطور می توانید این موقعیت ها را بدون دشمن تراشی مدیریت کنید.
4- چرا دیگر میلی به من نداری؟
خیلی از نوعروس ها می گویند چه اتفاقی افتاده که همسرشان دیگر شور و حرارت دوران عقد را ندارد و هر روز هوس نزدیکی کردن به سرش نمی زند! خیلی ها به اشتباه شروع به سرزنش کردن خودشان می کنند و مدام دنبال عیب و ایرادی در وجودشان می گردند که باعث سردی شوهر شده است اما آیا این فکرها واقعیت دارد؟
این مسئله تا حدی طبیعی است چون پس از ازدواج اولویت های دو طرف تا حدی تغییر می کند. معنایش این نیست که رابطه زناشویی اهمیتی ندارد یا فراموش شده است ولی موضوع این است که رابطه جنسی یکی از اولویت های زندگی در کنار کار و مسئولیت های خانوادگی و ... است.
5- چرا ما هیچ علاقه مشترکی نداریم؟!
دو نفری که با هم ازدواج می کنند لزوما علاقه مندی های مشترکی ندارند و اگر برای یافتن زمینه های مشترک بیش از حد تلاش کنند فقط خودشان را خسته می کنند.
یادتان باشد که ازدواج شما لزوما بر پایه علاقه مندی های مشترک بنا نشده و اگر احساس می کنید از سرگرمی های همسرتان خوش تان نمی آید یا دوست ندارید در آنها سهیم شوید، نگران نشوید که مبادا ازدواج تان در حال از بین رفتن است.
انتظارات خود را مدیریت کنید
هیچ کس همسر کاملی نیست و هیچ کسی پیدا نمی شود که دقیقا نیمه دوم شما باشد. مناسب بودن همسرتان موضوعی نسبی است و شما نباید توقع داشته باشید که تفاهمی کامل با هم داشته باشید. گاهی در مورد موضوعاتی پیش پا افتاده باید کوتاه بیایید و یا به موضوعی عادت کنید.
این موضوعات می تواند طریقه مسواک کردن همسرتان یا عادت صحبت کردن باشد. حتی ازدواجی که با عشقی عمیق شروع شده است در همان ماه های اول روی دیگر خود را نشان می دهد، تفاوت های جزیی در رفتارها گاهی شما را عصبانی می کند.
هر وقت دچار چنین مشکلاتی شدید، نفسی عمیق بکشید، سعی کنید درهمان لحظه بحث نکنید، به خوبی های همسرتان فکر کنید. بعد از مدتی اگر نتوانستید با موضوع کنار بیایید، با آرامش آن را با همسرتان مطرح کنید.
وفادار باشید
بعد از ازدواج، همسرتان مهمترین شخص در زندگی تان است و مهمترین دغدغه ذهنی تان است. شما باید کمی مرزهای تان را با خانواده، دوستان و همکاران تان پر رنگ کنید تا در آن میان یک سرزمین با مرزهای مشخص برای خودتان و همسرتان داشته باشید و برای تحکیم ارتباط و استقلال تان تلاش کنید.
از این به بعد باید در مراحل زندگی با هم باشید و خوشی های مشترکی را تجربه کنید و در سختی ها کنار هم باشید. یکی دیگر از جنبه های وفاداری این است که هیچ گاه با هیچ کس در مورد کمبودها و مشکلات و بدی های همسرتان صحبت نکنید. اگر در زندگی مشترک تان دچار مشکلی شدید در مورد آن تنها با همسرتان صحبت کنید، نه با دوستان و یا خانواده تان.
زبان مشترک پیدا کنید
در رابطه زناشویی مرزی برای ارتباط وجود ندارد. نباید از هم خجالت بکشید و چیزی از احساس تان را پنهان کنید.
یاد بگیرید چگونه به بهترین وجه به همسرتان بفهمانید که در یک لحظه حوصله ادامه بحث را ندارید و یا موضوعی برای شما جالب نیست. ابراز احساسات کنید، از او تشکر کنید یا معذبت خواهی کنید و هر بار این جملات را به کار ببرید. سعی کنید مکالمات تان تا آنجا که می تواند پر از شوق و مثبت اندیشی باشد.
از یکدیگر حمایت کنید
سخنان حمایتی شیرین تر از انتقاد است، پس سعی کنید انتقاد را با محبت همراه کنید. باید تلاش کنید که هر چند اندک، زندگی روزمره همسرتان را ساده و شیرین تر کنید.
در طول روز، زمانی هر چند کوتاه را برای توجه به هم و گفتگو با هم در نظر بگیرید. با این کار احساس بهتری نسبت به هم خواهید داشت. سعی کنید هر وقت که برای تان ممکن است در کارها به هم کمک کنید.
گاهی شما ظرف ها را جمع کنید یا حمام را بشویید. هیچ گاه منتظر نباشید که کاری را که به طور مشخص وظیفه هیچ کدام تان نیست را همسرتان انجام دهد، سعی کنید پیش دستی کنید. شاید این توصیه ها بسیار ساده و ابتدایی به نظر بیایند اما همین نکته های جزیی رابطه تان را می سازد.
به زندگی شخصی تان اهمیت بدهید
درست است که رابطه زناشویی مهمترین رابطه شما است اما شما نقش های دیگری نیز در جامعه دارید. یکی از بزرگترین دغدغه های ذهنی زوج های جوان چگونگی نگاه داشتن ارتباط قدیمی شان بعد از ازدواج است.
ازدواج هیچ گاه نباید باعث شود که شما با خانواده و دوستان قطع رابطه کنید. این در مورد علاقه ها و فعالیت های شخصی تان نیز صدق می کند.
نیازی نیست که شما تمام سرگرمی هایتان را کنار بگذارید، بلکه باید توجه کنید که با ازدواج شما در مورد رابطه تان مسئولید و باید مسئولانه زندگی تان را برنامه ریزی کنید و در مورد آنها باید همراه همسرتان تصمیم بگیرید.
زنان و مردان فهمیده و سالم اگر در محدوده مشخص فعالیتهای اجتماعی، همراه و همکار یکدیگر باشند، آرامش خود، خانواده و اجتماع را افزایش میدهند و بر بازدهی کار خویش میافزایند.
از تعامل همسرم با همکاران خانم احساس ناامنی می کنم
طرح مساله: من نزدیک به شش ماه است که ازدواج کردهام، خدا را شکر همسری گرم و مهربان دارم که لحظات بسیار خوب و خوشی را با او میگذرانم. اما مدت یک ماه است که به خاطر اطلاع از برخوردهای سبک و غیراخلاقی خانمهایی که همکار همسرم هستند، دچار ناآرامی و تشویش شدهام، شبها کابوس میبینم و روزهایی که تنها هستم آشفته و پریشانم. چون خودم سالهاست که شاغلم و رفتار نامناسب برخی از زنهای کارمند را دیدهام و میبینم که چگونه با خنده و شوخی و فرستادن پیامک و ایمیل، مردان همکارشان را به طرف خود میکشانند، احساس ناامنـی میکنم. بهخصوص که همسر من فردی جذاب و اجتماعی و خونگرم است. میدانم از برخوردهای صمیمانهاش با زنان محل کار خود منظوری ندارد، اما ازطرفی چون دوست ندارم احساس کند به او شک دارم، در این مورد کوچکترین اشارهای نمیکنم. اما روز به روز از درون بههم میریزم و تحلیل میروم. لطفا راه برخورد صحیح را به من نشان دهید.
پاسخ مشاور:
میدانیم زن و مرد به طور طبیعی، دارای زمینههایی هستند که در صورت ارتباط زیاد با یکدیگر به سوی هم جذب میشوند و سرانجام در مسیری میافتند که تماسهای عاطفی و جسمی بیشتر و صمیمانهتری با هم برقرار میسازند. از نظر اجتماعی، ما با چهار گروه افراد غریبه، همکار، دوست و همسر درتماس هستیم که از چهار طریق چهرهای، اندامی، کلامی و رفتاری(غیرکلامی) با آنها ارتباط برقرار میکنیم.
برقرار کردن رابطه سالم و ایمن در همه جوامع و فرهنگهای بشری به این صورت است که روشهای چهارگانه ارتباطی (چهرهای، اندامی، کلامی و رفتاری) باید به گونهای باشد که مرزهای افراد با ما (غریبه، همکار، دوست و همسر) روشن باشند و در هم فرو نروند.
-
-
برای مثال ارتباط کلامی با گروههای چهارگانه، در پیوستار زیر قرار دارد:
غریبه: حرف نزدن یا در صورت ضرورت کم و کوتاه سخن گفتن.
همکار: صحبتهای رسمی و جدی، بدون واردشدن در حوزههای شخصی و خصوصی.
دوست: صحبت های غیررسمی و دوستانه، به زبان نیاوردن نیازها و درخواستهای جنسی.
همسر: گفتوگوهای عاطفی و صمیمانه، توصیف جنبههای جسمانی، شوخیهای خصوصیتر، توصیفهای شهوانی و تقاضاهای جنسی.
کتابهـا و نوشـــتههای روانشناســـان و صاحبنظران علوم ارتباطات در غرب، پر است از توصیــــف و تحلیل جنبــهها و مرزهای ارتباطی.
اگر میگویند ارتباط یعنی تبادل اطلاعات و احساسات، با دو روش کلامی و غیرکلامی و اگر برای هر تماس و تبادلی قلمرویی را مشخص میکنند، به این خاطر است که افراد از نظر بیان عواطف و رازهای خود رابطههای غیرعمدی و یا آگاهانه جسمی و رفتاری دچار مشکلات فردی و اجتماعی نشوند.
آسیبهای اخلاقی که در ارتباط زنان و مردان پیش میآیند و در محل کار با عنوان «مزاحمت جنسی» و در حریم خانوادگی به صورت «خیانت» خود را نشان میدهند، با همین بحث جنبهها و مرزهای ارتباط، نظریهپردازی و تبیین شدهاند.
اگر به دقت این مباحث علمی را مرور و دستهبندی و تلخیص کنیم. نقاط روشن، دقیق و کاربردی آنها، همانهایی است که در «فقه اسلامی» در مورد تماس با نامحرمان (یعنی افراد از مخالف که همسر و یا از بستگان خاص انسان نیستند) بیان کرده است.
یک مسلمان باورمند با رعایت چارچوبهای شرعی، همان توصیههای علمی دانشمندان غیرمذهبی را عمل میکند اما با پشتوانه قوی ایمان به اسلام و تعالیم خداوند.
فقه اسلامی به ما آموخته است که سخن گفتن بیمورد و زیاد با جنس مخالف، شوخی کردن و عشوهگری، نمایان ساختن آرایههای چهرهای و برهنگیهای شهوتانگیز، برقرار کردن فاصله کم در تماسها، به زبانآوردن نیازهای خصوصی و سخنانی با محتوای جنسی و …. همه و همه اشکال دارد.
اشکال دارد، نه به این خاطر که فرمانهای زورگویانه حاکمی خدانام! زیر پا گذاشته میشود، بلکه از آن رو است که رهنمودهای شفابخش و زندگیساز آفریدگاری آگاه به همه نیازها، انگیزهها و بازیگریهای نفس انسانی که برای آرامش و سعادت انسان آورده شده، چراغ راه او قرار نمیگیرد.
زنان و مردان فهمیده و سالم اگر در محدوده مشخص فعالیتهای اجتماعی، همراه و همکار یکدیگر باشند، آرامش خود، خانواده و اجتماع را افزایش میدهند و بر بازدهی کار خویش میافزایند. چه آنها میدانند که خانه جایگاه ابراز عواطف و رفع نیازهای جسمی و غریزی آنان است، نه اداره و شرکت!
سفارش من این است که ناراحتی و اضطراب خود را با همسرتان درمیان بگذارید و بگویید که هم به او اعتماد دارید و هم با تمام عشق برای زندگیتان سرمایهگذاری میکنید.
پس از آن، همین نوشته، یعنی پاسخ من را در جوی صمیمانه با هم بخوانید و در مورد مطالب آن بحث و گفتوگو کنید و این سخن «اریک فرام» روانشناس نامدار معاصر را به خاطر بسپارید که میگوید: «زمانی که پای در جاده پر وسوسه کششجنسی گذاشتید، در آغاز میتوانید برگردید، اما اگرکمی پیش بروید، امکان توقف و بازگشت بسیار دشوار خواهد شـد.»
-
-
فردی که شریک زندگی اش ترکش کرده، هر کاری می کند تا او را باز گرداند. در واقع این رفتار طبیعی است زیرا او با این کار می خواهد جلوی آسیب های وارده بر خودش را بگیرد. اما آیا این کار عاقلانه است؟
به رابطه شکست خورده مان بازگردیم؟
فردی که شریک زندگی اش ترکش کرده، هر کاری می کند تا او را باز گرداند. در واقع این رفتار طبیعی است زیرا او با این کار می خواهد جلوی آسیب های وارده بر خودش را بگیرد. اما آیا این کار عاقلانه است؟
اگر شما هم از طرف شریک زندگی تان رانده شده اید، قبل از هر تلاشی برای بازگرداندن او، خوب با خودتان فکر کنید. اگر نظر ما را بخواهید، پیشنهاد می کنیم که دور او را خط بکشید. می پرسید چرا؟ 5 دلیل این پیشنهاد را در اینجا برایتان آورده ایم.
دلیل1
شما شوکه شده اید، عصبانی هستید، ناراحت و دل شکسته اید و از این که از سوی عزیزترین فرد زندگی تان رد شده اید، احساس حقارت می کنید. این نشانه ها را «علائم کلاسیک افسردگی» می نامند. اگر خدایی ناکرده عشق زندگی تان در می گذشت، دیگر تلاشی هم برای باز گرداندن او وجود نداشت اما او حال در این جهان زندگی می کند و همین موضوع شما را بیشتر تحریک می کند تا برای ترمیم رابطه تان تلاش کنید.
از نظر شما او مقصر است زیرا او این تصمیم را گرفته اما یادتان باشد که حتما دلیلی برای این رفتار او وجود دارد. مطمئنا رابطه شما به خوبی پیش نرفته است. پس چرا برای رابطه ای ناسالم تلاش می کنید؟ برای فردی که دیگر شما را نمی خواهد؟ به جای این که برای بازگرداندن او تلاش کنید، انرژی خود را صرف بهبود روحیه تان، بدون حضور او، کنید.
دلیل2
حتی اگر شما تمام تکنیک های باز گرداندن شریک زندگی تان را به کار بگیرید و با تمام سختی ها بجنگید و بتوانید بار دیگر او را بر گردانید، آیا این رابطه جدید، رابطه ای درست و کامل خواهد بود؟ شاید برای شما باشد اما برای او هرگز.
مثل این است که شما روی یک پوست تخم مرغ ترک خورده راه بروید. شاید روزمرگی هایتان همان باشد، به عنوان مثال هر صبح بیدار شوید و به او سلام کنید یا این که با او به سینما بروید، درست است شما او را کنار خود دارید اما مهمترین اصل یک رابطه را از دست داده اید. پس بهتر است سرتان را مثل کبک داخل برف فرو نبرید و واقعیت را ببینید. با گول زدن خودتان به هیچ جایی نخواهید رسید.
دلیل3
درست که شما شوکه شده اید اما اگر ذهن تان را آرام کنید و به واقعیت اطرافتان نگاهی بیاندازید خواهید دید که چقدر نکات منفی رابطه تان زیاد است. زمانی که ما شکست عشقی می خوریم، مدام نکات خوب رابطه را به یاد می آوریم اما اگر دقیق تر به آن نگاه کنید خواهید دید که نکات منفی زیادی نیز وجود دارند و در واقع آنقدر کفه منفی ترازویتان سنگین تر بوده که موجب جدایی تان شد.
شاید فکر کنید که می توان همه چیز را از اول آغاز کرد اما این موضوع زمانی امکان پذیر است که شما تمام هورمون ها و انتقال دهنده های عصبی بدن تان را از نو بسازید که این نیز غیر ممکن است.
دلیل 4
آیا فکر می کنید که بازگشت شما به هم می تواند تضمین کننده یک رابطه دائمی برایتان باشد؟ احتمالش خیلی کم است. دلیل آن هم مشخص است زیرا شما همان آدم اید، همان رفتار و عادات را دارید پس باز هم همان اشتباهات گذشته را جبران خواهید کرد.
شاید بتوانید خودتان را مجبور کنید که برای چند هفته رفتاری متفات از خود نشان دهید اما در نهایت، زمانی که تب و تاب جدایی تان خوابید، شما نیز به همان گذشته خود باز خواهید گشت. و درست همان جاست که مجبورید تمام این ناراحتی ها را بار دیگر تجربه کنید.
دلیل 5
شاید شنیده باشید که آنچه بدان احتیاج دارید، کمی زمان است و پس از آن همه چیز به حالت قبل خود باز خواهد گشت. شاید حتی فکر کنید که گذشت زمان، عصبانیت شریک زندگی تان نیز برطرف خواهد کرد و او به اشتباهاتش پی خواهد برد و در این فاصله شما هم می توانید به خوبی در مورد رابطه تان فکر کنید و از خودتان فردی بهتر بسازید اما در واقع این راه حل هم جواب نمی دهد.
دوری شما به مدت یک ماه یا حتی بیشتر، تنها شما را دلتنگ می کند اما راه حلی برای مشکلات رابطه تان نخواهد بود. اگر در این مدت با دیگران ارتباط بیشتری داشته باشید خواهید دید که رابطه قبلی شما آنقدرها هم که شما فکرش را می کردید، ایده آل و دوست داشتنی نیست.
-
-
برترین ها
آیا از اینکه ازدواج کرده اید پشیمان شده اید؟ آیا تابه حال به خودتان گفته اید، “از اینکه ازدواج کردم پشیمانم”؟ آیا ازدواج خوبی دارید یا بد؟ اگر می توانستید از نو شروع کنید، آیا انتخابتان باز این بود که با همسرتان ازدواج کنید؟ آیا قصد ازدواج دارید؟ چرا؟
آیا از ازدواج خود پشیمان شده اید؟
آمار بالای طلاق و ازدواج های ناموفق باید آنهایی را که قصد ازدواج دارند به لحظه ای مکث تشویق کند تا بتوانند به خوبی درمورد تصمیم بزرگی که می خواهند بگیرند فکر کنند تا در آینده از ازدواج خود پشیمان نشوند و کارشان به طلاق نکشد.
براساس تحقیقی که روی ۴۰۰۰ زوج انجام گرفت، مشخص شد که یک چهارم مردها و زن های متاهل از ازدواج با همسر خود پشیمان هستند، درحالیکه ۱۵% از زوج هایی که قصد ازدواج دارند به عواقب ازدواج خود شک و تردید دارند. اما واقعاً چرا بیشتر افراد از ازدواج خود پشیمان می شوند؟
براساس تحقیقات انجام گرفته، زوج ها به طور متوسط بعد از دو سال و شش ماه و ۲۵ روز از عشق و ازدواج خود خسته می شوند. ما فکر می کنیم که مردم وقتی ازدواج می کنند که عاشق هم باشند اما نتیجه این تحقیق نشان می دهد که افراد به دلایل مختلف ازدواج می کنند. و خیلی از آنها حتی از این تصمیم خود مطمئن نیستند.
·چهار درصد از افراد متاهل شرکت کننده در تحقیق گفتند که به دلایل اشتباه و نادرست ازدواج کرده اند. دلیلشان برای ازدواج عشق نبود، خیلی از آنها فقط دوست داشتند مراسم عروسی داشته باشند و هدیه های عروسی بگیرند.
· ۲۳ درصد گفتند اگر می توانستند همه چیز را از نو شروع کنند به هیچ عنوان همسر فعلیشان را دوباره بعنوان همسر انتخاب نمی کردند و ۱۴ درصد آرزو می کردند با کسی در گذشته خود ازدواج می کردند.
·فقط ۲۸ درصد اعتراف کردند که وقتی همسر آینده شان را دیدند باکره بودند و رابطه جنسی قبلی نداشتند. عده ای می گفتند که به طور متوسط با چهار نفر قبل از همسرشان رابطه جنسی داشته اند و این مقدار برای بعضی ها به ۲۰ مورد هم می رسید. (این آمار مربوط به کشور آمریکا میباشد.)
·۳۳ درصد می گفتند که همسرشان بهترین شریک جنسی که تا به حال داشته اند نیست و ۳۳ درصد دیگر ادعا می کردند که مجرد بودن خیلی بهتر از متاهل بودن است.
· ۱۲ درصد می گفتند فقط به این دلیل با همسرشان می مانند که حوصله ندارند فرد جدیدی را برای خود پیدا کنند.
·۱۵ درصد از زن و شوهرها اعتراف کردند که درمورد زندگی عشقی سابق خود به هم دروغ گفته اند و تعداد کسانی که در زندگی گذشته شان بوده است را کمتر از تعداد واقعی آن به هم گفته اند. این درحالی است که ۲ درصد این تعداد را به دروغ افزایش داده اند.
·۸۳ درصد از زن و شوهرها گفتند که از سومین سالگرد ازدواجشان به بعد دیگر برای ازدواجشان سالگرد نگرفته اند.
· هفت نفر از ده مرد تایید کردند که همسرانشان با شلختگی های آنها مشکلی ندارند و خیلی راحت جوراب ها و لباسهایشان را همه جای خانه بریزند. این در حالی است که ۷۹ درصد اعتراف کردند که حتی دیگر برای بستن در توالت هم به خود زحمت نمی دهند.
· دو سوم خانم های متاهل اعتراف کردند که برای رسیدن به خودشان و زیبا لباس پوشیدن و آرایش کردن برای همسرانشان وقت نمی گذارند. یک سوم دیگر هم اعتراف کردند که خیلی دور از همسرانشان روی تخت می خوابند و ادعا می کنند که برای سکس با شوهرانشان وقت ندارند.
· ۵۴ درصد از خانم ها اعتراف کردند که دیگر برای شوهرانشان آرایش نمی کنند، ۶۱ درصد تایید کردند که همیشه تی شرت های کهنه و شلوارک های گشاد و راحت در خانه می پوشند. و ۱۰ درصد دیگر هم اعتراف کردند که برای تحریک شوهرانشان از لباس زیر های زیبا و سکسی استفاده نمی کنند.
· ۸۳ درصد از زن و شوهرها در چند ماه اول ازدواج همه جا دست های همدیگر را می گیرند اما بعد از یک دهه از ازدواج فقط ۳۸ درصد اینکار را تکرار می کنند.
·قبل از اولین سالگرد ازدواج، زن و مردها بیشتر از ۸ بار در روز همدیگر را در آغوش می گیرند که این میزان بعد از گذشت ده سال از ازدواج به پنج مرتبه یا حتی کمتر می رسد. ۶۰ درصد از شرکت کننده ها گفتند که از بعد از ازدواجشان هیچ شب رمانتیک و عاشقانه آنچنانی نداشته اند.
اینطور به نظر می رسد که خیلی ها در ازدواجشان دچار رکود شده اند و بااینکه هنوز همسرشان را دوست دارند، کمی بیش از اندازه با هم خودمانی شده اند. زوج ها باید بتوانند در احساس راحتی با همدیگر و نادیده گرفتن همدیگر توازن ایجاد کنند.
دلایل درست و غلط برای ازدواج
پشیمانی از ازدواج معمولاً به این علت اتفاق می افتد که آنها که قصد ازدواج دارند، از همان ابتدا هدف خود را از آن مشخص نمی کنند. آنها هیچوقت به نقاط قوت و ضعف ازدواج فکر نمی کنند و همه وقت، توجه و پول خود را صرف رسیدگی به آن مراسم رویایی ازدواج می کنند و به این ترتیب برای ازدواجی برنامه ریزی می کنند که فقط یک روز دوام دارد.
دلایل خوب و بدی برای ازدواج کردن وجود دارد اما عروس و دامادهای آینده بیشتر وقت خود را صرف برنامه ریزی برای مراسم عروسی می کنند تااینکه بخواهند خودشان را برای ازدواج و سختی های بعد از روز اول آن آماده کنند.
عروس های آینده معمولاً برنامه های خود را در فروشگاه ها و مزون های لباس عروس، گلفروشی ها، جواهرفروشی ها، شیرینی فروشی ها و از این قبیل می گیرند و فقط به مراسم روز عروسی، ماه عسل، دی جی و عکاس و فیلمبردار روز جشن فکر می کنند.
ازدواج بدون پشیمانی
اگر واقعا می خواهید بدون پشیمانی ازدواج کنید که زندگیتان یک عمر دوام داشته باشد، باید خودتان را برای ازدواج مهیا کنید.
برای این منظور باید این سوال ها را قبل از بله گفتن در روز عروسی از خودتان بپرسید:
۱٫ حل مشکلات در ازدواج
۲٫ درک نقش فرد مقابل
۳٫ ارتقاء رابطه جنسی
۴٫ بالا بردن آگاهی مالی و اقتصادی
۵٫ احترام گذاشتن و حفظ تعهدات ازدواج
ازدواج کردن به دلایل اشتباه و نادرست خیلی زود منجر به ازدواجی ناموفق می شود که سرنوشت آن طلاق است. دلیل آن این است که دو طرف خود را برای ازدواج آماده نکرده اند یااینکه برای ازدواج خیلی جوان بوده اند و نمی دانستند که ازدواج کردن و ازدواج موفق داشتن دو چیز کاملاً مختلف است.
-
مردمان
بسیاری از ما هنگامی که می خوابیم به حالت خوابیدن توجه نمی کنیم و همین مساله باعث میشود تا در دراز مدت دچار مشکلاتی از قبیل کمردرد، زانو درد، گردن درد و … بشویم. در این مقاله با نحوه های صحیح و ناصحیح خوابیدن آشنا میشویم و امیدواریم با استفاده از این شیوه ها گامی به سوی سلامتی خود و خانواده خود برداریم.
» نحوه صحیح خوابیدن مادر در دوران بارداری
حالت های نادرست خوابیدن
دمرخوابیدن
دمرخوابیدن چه هنگامی که دست ها بالا باشند چه هنگامی که دست ها پایین قرار گرفته باشند و یا بالش کوچک باشه یا بزرگ و یا اصلا بالشی نباشد باعث ایجاد مشکل خواهد شد. به طوری که گفته میشود یک سوم مشکلاتی که برای کمر پیش می آید مربوط به دمر خوابیدن است. این حالت باعث میشود تا ماهیچه های شما طوری قرار بگیرند که قادر به استراحت کردن نباشند و مفاصل شما تحت کشش قرار میگیرند و نمی توانند در هنگامی که به خواب رفته اید خودشان را آزاد قرار دهند و این در نهایت منجر به احساس خستگی در صبح میشود و انرژی زیادی را در حین خواب شب از دست خواهید داد.
طرز نادرست خواب - خوابیدن به دمر
طرز نادرست خواب – خوابیدن به دمر
طاق باز خوابیدن
طاقباز خوابیدن (شکم و سینه رو به بالا ) هنگامی که دست های شما زیر سرتان قرار دارد ( یعنی هنگامی که بازو بالاتر از کتف قرار میگیرد ) هم یکی دیگر از نحوه های نادرست خوابیدن است. این حالت خواب باعث میشود عضلات کتف و گردن شما تحت کشش قرار بگیرند و هنگامی که بیدار شوید در نواحی گردن و کتف احساس درد و کوفتگی خواهید کرد.
طرز ناصحیح خوابیدن طاقباز - خوابیدن به پشت
خوابیدن به پهلو
خوابیدن به پهلو در وضعیتی که پای بالایی خم شده و با یک پیچش کمر به روی زمین قرار گرفته است. این وضعیت عضلات و مفاصل پشت و گردن شما را تحت استرس و کشش قرار داده و در دراز مدت باعث ایجاد بد فرمی و ناراحتی در این نواحی میشود.
طرز نادرست خوابیدن به پهلو
تا اینجا عمده ترین حالت های خوابیدن را ذکر کردیم و شیوه های اشتباه را با هم دیدیم، سوالی که مطرح است این است که نحوه ی صحیح خوابیدن چیست؟ چطور حالات ذکر شده در بالا را تصحیح کنیم؟ با خواندن ادامه ی مطلب به این سوال ها پاسخ خواهیم داد.
بهتر است ابتدا تصمیم بگیرید که چطور راحت تر میخوابید؟ در کدام حالت؟ طاق باز و یا به پهلو ؟ و بر طبق آن الگوی خواب خود را اصلاح کنید.
حالت های خوابیدن درست
برای اینکه عضلات گردن و پشت خودتان رو از فشار آزاد کنید و خواب راحتی داشته باشید بهتر است یاد بگیرید وقتی که به پهلو خوابیده اید پایی را که پایین قرار دارد درون سینه خم کنید و پای دیگر را که بالا قرار گرفته است صاف بگذارید و یا هر دو پا را خم کنید. در این حالت بازو / دست بالایی باید بر روی ران پایی که خم شده قرار داشته باشد و دستی که پایین قرار گرفته است باید بازوی دست بالایی را بگیرد! همچنین میتوانید بالش کوچکی را در آغوش بگیرید. برای درک بهتر به تصاویر زیر دقت کنید:
طرز صحیح خوابیدن به پهلو
طرز صحیح خوابیدن به پهلو – حالت اول
طرز صحیح خوابیدن به پهلو
طرز صحیح خوابیدن به پهلو – حالت دوم
طرز صحیح خوابیدن به پهلو
طرز صحیح خوابیدن به پهلو – حالت سوم
این حالات از پیچش و گرفتگی عضلات پشت شما جلوگیری می کنند و همتراز بودن گردن و بالش باعث ایجاد همگونی و فشار متناسب در عضلات گردن شده و به این ترتیب بدن شما بدون تحمل هیچ فشار اضافی و در حالت استراحت کامل به خواب خواهد رفت. کار سختی نیست! می تونید یکبار امتحان کنید و تفاوت را احساس کنید.
طاقباز خوابیدن
خوابیدن به پشت یا همون طاقباز خوابیدن گزینه ی بعدی برای خوابیدن درست است به شرطی که بالش فشاری به گردن شما وارد نکند و دست های شما به صورت موازی با بدنتان و رو به پایین قرار گرفته باشد. به یاد داشته باشید خوابیدن به این روش هنگامی که یکی از دستها بر روی سر قرار گرفته باشد ماهیچه های بزرگ پشت و گردن را تحت کشش و آزار قرار میدهد.
طرز صحیح خوابیدن به پشت - طاقباز
طرز صحیح خوابیدن به پشت – شکل 1
طرز صحیح خوابیدن به پشت - طاقباز
طرز صحیح خوابیدن به پشت – شکل 2
ما در این مقاله حالات عمده و پر طرفدار خوابیدن را بررسی کردیم ولی بهتر است در صورتی که شما حالت دیگری برای خوابیدن سراغ دارید نحوه ی صحیح آن را فرا بگیرید و خود را ملزم به رعایت آن عادت کنید.
یادآوری میکنیم این کار با تمرین قابل دستیابی است و اصلاح نحوه ی خوابیدن باعث راحتی و استراحت کامل ماهیچه های شما و ذخیره انرژی بیشتر برای صبح روز بعد خواهد شد و این باعث میشود روز هایی که پیش رو دارید را با شادابی بیشتری آغاز کنید.
همه ما در مواقع خاصی از زندگی احساس اضطراب میکنیم. معمولا قبل از امتحانات، قبل از انجام یک مصاحبه مهم، قرار ملاقات، انتظار برای دیدن عزیز خود و غیره این حالت به ما دست میدهد. داشتن کمی اضطراب طبیعی و همچنین عادی است و قطعاً جای نگرانی ندارد. با این حال، داشتن اضطراب بیش از حد موجب بروز اختلالاتی میشود. حتماً با افرادی برخورد داشتهاید که به طور دائم نگران خانواده، شغل، پول و غیره بوده، در خوابیدن مشکل داشته و به طور مداوم در مورد چیزی نگران بوده و بد خلق و زود خشم میباشند.
زندگانیهای عجولانه و مشاغل پر متقاضی، ارتباط ما را با خودمان قطع میکند. کمی غیر قابل درک به نظر میرسد اما به عبارت سادهتر این اضطراب است که ما از آن رنج میبریم. اضطراب هیچ مرزی نمیشناسد، به همین خاطر هر کسی را درگیر میکند. یادگیری و جا افتاده کردن روشهای تمدد اعصاب برای اضطراب، در مراحل اولیهی زندگی، به جلوگیری از استرس در بقیهی زندگی شما کمک خواهند کرد. مقادیر زیاد استرس منفی، دلیل اصلی اختلالات متعدد سبک زندگی است. اما این مقدار استرس میتواند با روشهای گفته شده در زیر کنترل و اداره شود.
اگر شما نیز جزء این دسته افراد میباشید، بایستی به دنبال روشهای کاهش اضطراب بوده و بلافاصله آنها را دنبال کنید. لازم به ذکر است که اضطراب مزمن و همیشگی منجر به فشار خون بالا، اختلالات خواب، بیخوابی، و غیره میشود. در ادامه برخی از روشهای مؤثر کاهش اضطراب آورده شده است.
چه چیزی موجب اضطراب میشود؟
همان طور که قبلاً گفته شد استرس دلیل اصلی اضطراب همراه با عوامل دیگری مثل شرایط جسمانی، فشار اجتماعی و استفاده از داروها است. بدنتان بسته به حساسیت سیستم عصبی همدردانهی شما، به طور منفی یا مثبت به استرس واکنش میدهد. برای مثال وقتی شما کسی را شگفت زده میکنید، ضربان قلب شما بالا میرود و شما شروع به تفکر در مورد وضعیتهای بسیار نامعقول میکنید و این اغلب منجر به حملات ترس و وحشت میشود.
اتفاقات مهم در زندگی مثل طلاق، مرگ یکی از عزیزان و یا از دست دادن کسی نیز میتوانند دلایلی برای اضطراب باشند. تغییر دادن اتفاقات خارجی که تحت کنترل شما نیستند دشوار است، کاری که میتوان انجام داد، تغییر دادن دیدگاه خود نسبت به آنها و یافتن راهی برای ایجاد آرامش درون خودتان است.
اختلالات اضطرابی را نباید نادیده گرفت. عدم توجه به این موضوع میتواند کشنده باشد زیرا، فرد ممکن است تمایل به خودکشی داشته باشد. از اینرو، برای کنار آمدن با اضطراب و استرس باید بسیار صبور باشیم.
کنار آمدن با اضطراب سر و کار زیادی با سبک زندگی فرد دارد. استفاده از سبک زندگی سالم و بدون استرس مطمئناً کلید کنار آمدن با اضطراب بدون استفاده از دارو است.
پس، روشهای مختلف برای کنترل اضطراب چیست؟
استراتژیهایی برای کنار آمدن با اضطراب
اضطراب میتواند منجر به افسردگی شود و اثرات سوء روی بدن و ذهن دارد. از اینرو، اطرافیان کسی که با اضطراب و افسردگی دست و پنجه نرم میکند نیز میتوانند به عنوان عاملی آرامشبخش یا عاملی محرک عمل کنند. بنابراین، توسعه و استفاده از نگرش مناسب به محیطی که در آن زندگی میکنیم و همچنین استفاده از روالی متعادل و سالم بسیار مهم است. با استفاده از روشهای زیر میتوانید با اختلال اضطراب کنار بیایید و ذهن و بدن خود را کنترل کنید.
تکنیکهای کاهش اضطراب
از دست دادن اشتها، کمبود خواب، تپش قلب، ناتوانی در تمرکز، ناتوانی در تصمیم گیری، سردرد، و غیره برخی از علائم ناشی از اضطراب میباشند. رهایی از این شرایط پیش از منجر شدن به پیامدهای جدی و خطرناک امری ضروری است.
پذیرش
مشخص شده است که در بسیاری از موارد، حمله اضطراب زمانی رخ میدهد که فرد در موقعیتی قرار گیرد که قادر به تغییر آن نباشد. این موقعیت یک طرفه و بن بست، موجب اضطراب و ترس فرد میگردد. بنابراین، یکی از اولین و مهمترین چیزهایی که بایستی به یاد داشته باشید این است که آن را همانطور که هست، بپذیرید. ثانیاً، فراموش کردن و گذر از آن همچنین به غلبه بر تندخویی ایجاد شده از برخی موقعیتها کمک میکند.
انطباق و سازگاری
افرادی که با اضطراب روبرو میشوند، انعطاف ناپذیر بوده و تمایلی به تغییر ندارند. آنها خواستار کمال بوده، افرادی پرخاشگر و پرتکاپو میباشند و از اینرو، به راحتی دچار استرس و خشم میشوند. هنگامی که این افراد تحت شرایطی قرار میگیرند که تغییر ناپذیر است، و یا مشکلی که حل ناشدنی است، دچار اضطراب میگردند. به یاد داشته باشید، تطبیق با این شرایط، انعطاف پذیری، پذیرفتن پیشنهادات و توصیهها با روی باز، خصیصههایی هستند که موجب کاهش استرس میشوند. همچنین باید احساسات و افکار خود را با کسی در میان بگذارید، به جای آنکه آنها را درون خود ریخته و سرکوب کنید.
تمدد اعصاب
کسانی که از شیوهی زندگی امروزی پیروی میکنند، نیاز دارند که به دنبال تکنیکهای تمدد اعصاب باشند. تکنیکهای تمدد اعصاب ممکن است از فردی به فرد دیگر تفاوت کند. شخصی ممکن است به هنگام گذراندن وقت با عزیز خود احساس آرامش و راحتی نماید. در حالی که دیگری ممکن است با چرت زدن و یا خواندن یک کتاب خوب احساس آرامش نماید. شما بایستی تکنیکهای تمدد اعصابی را بیابید که برای شما مؤثر بوده و هر روز بتوانید آنها را انجام دهید.
تنفس
پزشکان اغلب تکنیکهای تنفس را توصیه میکنند به این دلیل که بر این باورند طریقهای که نفس میکشید، بر روی روش فکری شما تأثیر میگذارد. با تمرکز بر روی تنفس خود، میتوانید درک آگاهی و هوشیاری، آرامش روح و جسم، و قطعاً کاهش استرس را افزایش دهید. میتوانید به کلاسهای یوگا و مدیتیشن جهت فراگیری تکنیکهای مختلف تنفس بپیوندید. به یاد داشته باشید که قانون پایهای و اولیه این است که بدن و ذهن انسان مانند ماشینهایی هستند که به جهت داشتن کارکردی مؤثر به طور منظم به آرامش و آسودگی نیاز دارند.
مدیریت زمان
یکی از بهترین رهنمودهایی که میتوان جهت کاهش اضطراب بکار برد، یادگیری مدیریت زمان است. عدم توانایی در به پایان رساندن کار خود در زمان معلوم، علت عادی و متداول اضطراب در افراد میباشد. مدیریت زمان چیزی است که همه به منظور بقا در این رقابت و بدون از پای درآمدن در مقابل استرس، نیاز به فراگرفتن آن دارند. شما بایستی یک برنامه و روال روزانه را برای خود برنامه ریزی کرده و سعی کنید آن را به طور مرتب و تا جایی که میتوانید دنبال کنید. بدین روش، میتوانید کار، زمان با خانواده بودن، و خواب خود را در برنامهی روزانهی خود مدیریت کرده بدون آنکه دچار اضطراب گردید.
داشتن نگرش مثبت
داشتن نگرش مثبت یکی از بهترین تکنیکهای کاهش اضطراب است. افراد بزرگسال میتوانند روش خود انگیزشی و صحبتهای مثبتی که در آنها ایجاد انگیزه میکند، را بیاموزند. شما همچنین میتوانید با افراد یاور، مشوق و همفکر نشست و برخاست داشته باشید. اگر پدر یا مادر هستید و به دنبال رهنمودهایی جهت کاهش اضطراب در کودکان خود میگردید، در این صورت به خاطر داشته باشید که صحبت دوستانه با فرزند خود و حمایت از او به ایجاد انگیزه در فرزندتان کمک میکند.
کودکان بایستی تشویق به بروز احساسات خود شوند، و از هرگونه افکار و موارد منفی به دور باشند. مواردی که اشاره شد، چند مورد از بهترین و مؤثرترین راههای کاهش اضطراب در کودکان و بزرگسالان بودند. در آخر بایستی توجه داشت که چنانچه هیچ کدام از این روشها مؤثر واقع نشدند، بایستی به دنبال کمکهای حرفهای باشید. درمان و مشاوره به فرد در غلبه بر اضطراب خود بسیار کمک میکنند.
روشهای تمدد اعصاب برای اضطراب :
تصدیق مثبت :
افرادی که از اضطراب رنج میبرند پر از تصدیقات منفی خود هستند. آنها از خود کم بینی شدید رنج میبرند. برای مقابله با اضطراب بسیار مهم است که این خود – تصدیقات منفی به خود – تصدیقات مثبت تغییر پیدا بکنند. مشکلات مربوط به این منفیات مربوط به سلامتی، اقتصاد، کارهای خانگی و یا روابط حرفهای خود را حل بکنید. این کار به شما کمک خواهد کرد تا ذهن خود را از تمام چیزهایی که منجر به استرس میشوند، خالی بکنید.
-
زمانی را برای تعطیل در نظر بگیرید :
در فعالیتهایی که باعث لذت شما میشوند شرکت بکنید. آن میتواند مثلاً نواختن آهنگ و یا گوش دادن به موسیقی، رقص، نقاشی، آواز خواندن، نوشتن، انجام ورزش دلخواه و غیره باشد. عامل رایج این است که همهی آنها فرمهایی از ابراز خود هستند. افراد مضطرب اغلب از چیزی یا کسی میترسند که باعث میشوند نسبت به ابراز احساسات مخفی و پنهان خود بیرغبت شوند. پذیرا شوید و داستان زندگی خود را از طریق فعالیت انتخابی خود بازگو کنید و این تعهدی است که برایتان شگفتی خواهد آفرید.
یوگا
برای خیلیها یوگا روش آسیایی شناخته شدهای است. در مقابل، افراد زیادی نیز هستند که به سختی یوگا را میشناسند ولی، آنهایی که یوگا را میشناسند و آن را به عنوان قسمتی از زندگی خود قبول کردهاند، از فواید آن به خوبی آگاه هستند. یوگا نه تنها روشی برای تناسب اندام و افزایش انعطاف پذیری بدن است بلکه همچنین به کنترل ذهن نیز کمک میکند. مدیتیشن و یوگا روش درمانی برای بسیاری از بیماریها و اختلالات از جمله اضطراب و افسردگی است.
نفس عمیق
هنگام بیدار شدن از خواب نفس عمیق بکشید. ترکیب کردن نفس عمیق با حرکات کششی میتواند به تجدید حواس کمک کند و به شما انرژی میدهد. برای شروع میتوانید نفس بکشید و نفس خود را به نسبت 1:2 نگه دارید. برای مثال، اگر 5 ثانیه نفس کشیده باشید، باید برای 10 ثانیه نفس خود را نگه دارید و سپس رها کنید.
خواب عمیق
فردی که از اختلال اضطراب رنج میبرد احتمالاً مشکلات خواب زیادی خواهد داشت. بیدار ماندن تا دیر وقت و نگران بودن و افسرده کردن خود تنها مشکل را افزایش میدهد. سعی کنید زود به رختخواب بروید و 8-10 ساعت بخوابید. فراموش نکنید که مغز برای آرام و فعال شدن به خواب مناسب نیاز دارد.
ورزش کردن
تناسب اندام تنها به خاطر ظاهر جسمی نیست بلکه به معنای داشتن توانایی کافی برای مقابله با چالشهای جسمی و ذهنی نیز است. مقداری زمان برای انجام فعالیتهای اضطراب صرف کنید. انجام تمرینات کششی هنگام صبح و انجام پیادهروی به دنبال آن میتواند برای درمان اضطراب مفید باشد. در نظر داشته باشید که ورزش کردن کمک خواهد کرد تا از دست همه نگرانیها و اضطرابها خلاص شوید.
روشهای گیاهی
گیاهان طبیعی زیادی برای اضطراب وجود دارند که طبیعت برای ما فراهم کرده است. ریشه سنبل الطیب، جینسینگ، بابونه، بادرنجبویه و اسطو خودوس برخی از گیاهانی هستند که برای درمان اضطراب مورد استفاده قرار میگیرند. این گیاهان به آرام شدن ذهن و بدن کمک میکنند و همچنین شما را قادر میسازند تا ذهنی متعادل داشته باشید.
خندیدن
این که میگویند خندین بهترین داروست تنها یک حرف نیست. خندیدن را در زندگی واقعی خود عملی کنید تا ببینید که چگونه به کنار آمدن با اضطراب کمک میکند. در ابتدا ممکن است برایتان خندهدار و بی مفهوم باشد ولی، بعد از مدتی یاد خواهید گرفت به نگرانیهای خود بخندید!
کشتن افکار منفی
هر چه افکار منفیتری در ذهن خود انباشته کنید، انرژی منفیتری از بدن به محیط آزاد میشود. هر چه کمتر مثبت باشید، کمتر مثبت خواهید گرفت! پس، یاد بگیرید تا از افکار منفی دور بمانید و تنها و تنها روی جوانب مثبت وضعیت تمرکز کنید. هر بار که به وضعیتی واکنش نشان میدهید از خود بپرسید که اگر تنها روی مثبت تمرکز کنید چه مقدار استرس و نگرانی آزاد میشود.
ترک عادات بد
هنگامی که تنازع دارید و میخواهید ذهن و بدن خود را متعادل نگه دارید، چرا باید از موادی استفاده کنید که ذهن را بیشتر منحرف میکنند؟ حتی از مصرف کافئین نیز در این زمان باید خودداری کنید. این مواد ذهن را بیشتر تحریک میکنند.
رژیم غذایی سالم
مصرف مواد غذایی حاوی ویتامینها و مواد معدنی مختلف به کنار آمدن با اضطراب کمک میکند. مصرف مواد غذایی مانند سبزیجات سبز و میوهها را افزایش دهید. این به آرام شدن ذهن و خونسردی کمک میکند.
نکاتی که در بالا به آنها اشاره شد تنها اصلاحاتی در زندگی روزمره هستند تا به غلبه بر اضطراب کمک کنند. اگر فکر میکنید وضعیت شما بدتر شده است، باید به دنبال کمک حرفهای باشید.
ذکر بگویید
مدیتیشن بهترین کاهنده استرس است. در وضعیت راحتی بنشینید. لم ندهید و خمیده ننشینید. چشمان خود را ببندید و به طور عمیق نفس بکشید. به خود اجازه بدهید تا جایی که میتوانید به طور آرام نفس بکشید و آن را عمداً کنترل نکنید. حال تمام انرژی خود را بر روی نفس کشیدن متمرکز بکنید. همین طور که ادامه میدهید تمام افکار خود را مسدود بکنید و پنجرههای خیال و تصور خود را ببندید. حال نفس خود را به داخل بدهید و شکم خود را با هوا پر کنید. وقتی نفس خود را به بیرون میدهید تا جایی که میتوانید ذکر بگویید. 108 بار ذکر بگویید و سپس به آرامی چشمان خود را باز کنید تا خود را در آرامش بیابید. اضطراب میتواند با ایمان و خود تصدیقات مثبت درمان شود.
خواب نیز راه حلهای طولانی مدت را برای درمان اضطراب فراهم میکنند. بدانید که اضطراب عمدتاً یک اختلال سبک زندگی است که به خاطر زیاده رویهای بیملاحظانهی منفی شما بروز میکند.
تمدد اعصاب یک دیدگاه جدید از زندگی به شما خواهد داد وقتی که شما شروع کنید و این روشها را در زندگی خود بیاورید. اما این تغییر مثبت باید با ثبات قدم محض و ایمان به خودتان حفظ شود!
-
بعد از چند سری آشناییهای بد و رابطههایی که به بنبست رسیدند، ممکن است فکر کنید قرار است تا آخر عمر تنها باشید و حتماً خودتان مشکلی دارید. نگران نباشید. افراد خیلی زیادی مثل شما هستند. با ایجاد کمی تغییر در نگرشتان میتوانید کسی که دوست دارید را کنار خود داشته باشید.
همه آدمها یا در حال گشتن برای پیدا کردن فرد موردنظر خود هستند، یا در حال فراموش کردن کسی که در زندگیشان بوده یا در حال کنار آمدن با کسی که در زندگیشان حضور دارد. میل به وابستگی عاطفی یکی از اصلیترین و طبیعیترین غرایز انسانی است. افراد زیادی هستند که تصور میکنند هیچوقت عشق خود را در زندگی پیدا نخواهند کرد. آنها دچار این تصور اشتباه میشوند که شاید سرنوشتشان تنهایی است یا اینکه اینقدر اشکال دارند که کسی نمیتواند دوستشان داشته باشد. واقعاً احساس دردناکی است.
مسئله این است که باید باور کنید که فرد ارزشمندی هستید. باید باور کنید که مستحق دوست داشته شدن هستید و میتوانید کسی را پیدا کنید که قدرتان را بداند. ترس از همیشه تنها ماندن را کنار بگذارید چون آن فقط یک ترس است، یک احساس که درمورد خودتان دارید، باوری که نسبت به آینده خودتان دارید، نه واقعیت!
در زیر به ۱۰ راهی اشاره میکنیم که کمکتان میکند همه چیز را همانطور که واقعاً هست ببینید.
۱. از خودتان انتقاد نکنید.
صادقانه به روش برخورد خودتان با خودتان در یک روز توجه کنید. چقدر با گفتن حرفهایی مثل این خودتان را سرزنش میکنید: من احمقم. خیلی چاقم. سنم خیلی بالا رفته. من زشتم. من همیشه همه چی رو خراب میکنم. من کودنام. و از این قبیل… اگر شما هم اینطور با خودتان حرف بزنید، خیلی زود روحیهتان از بین رفته، ترس و نگرانیهایتان بیشتر شده و خودتان را در معرض این باور قرار میدهید که فرد بیارزشی هستید. افکار شما تاثیری مستقیم بر احساس شما دارند.
خیلی ساده است. به چیزهای خوب فکر کنید: احساسی خوبی داشته باشید. به چیزهای بد فکر کنید: احساس بدی پیدا کنید.
این خودتان هستید که این کار را در حق خودتان میکنید. دست نگه دارید. با خودتان ملایم باشید. شاید فرد دیگری باعث شده این افکار را درمورد خودتان پیدا کنید. نباید فقط به این دلیل که فردی احمق از شما انتقاد کرده و ارزشتان را پایین آورده است، قدرتتان را از دست بدهید. این شما هستید که مهمید، آن فرد هر که میخواهد باشد، اصلا مهم نیست. به آن صدای درونی بگویید رهایتان کند. به خودتان بگویید که فرد ارزشمندی هستید. اگر بخواهید مدام روی نقصها و عیبهای خودتان متمرکز شوید، کمکم تصور خواهید کرد که هیچکس دوست نخواهد داشت که با شما باشد.
۲. احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید.
تصور کنید که وارد یک نمایشگاه ماشین شدهاید و فروشنده به شما میگوید که ماشینی مناسب شما دارد. میگوید، «این ماشین کمی قدیمیه ولی هنوز راه میره، بنزین هم زیاد میسوزونه. پشتش چند تایی خط افتاده و اصلا نمیدونم تا چه حد میتونی روش حساب کنی.» با این وضعیت، چقدر دوست خواهید داشت که این ماشین را بخرید؟ مطمئناً خیلی زود آن ماشین را فراموش کرده و سراغ یک نمایشگاه بهتر برای خرید ماشین میروید. چرا؟ چون اگر فردی که میخواهد آن ماشین را بفروشد به آن اعتماد ندارد، شما چطور باید به آن اعتماد کنید؟
دقیقاً به همین دلیل است که باید اعتمادبهنفستان را بالا ببرید. اگر به چیزی که میخواهید بفروشید اعتماد نداشته باشید، چرا دیگران باید به آن اعتماد کنند؟ اعتمادبهنفس جذابترین ویژگی فردی است. اگر تصور میکنید چیز ارزشمندی برای ارائه کردن دارید، دیگران هم همینطور تصور خواهند کرد. هرچقدر خودتان را واقعیتر و بیشتر دوست داشته باشید، متقاعدتر خواهید شد که فرد موردنظرتان را پیدا خواهید کرد.
۳. بدانید چیزی ارزشمند برای ارائه به دیگران دارید.
چه ویژگیهای خوبی دارید؟ آیا فردی صادق، پرتلاش یا حساس هستید؟ ورزشکار یا هنرمندید؟ فردی آسانگیر و ریلکس هستید یا فردی منظم و پربازده؟ نه تنها میتوانید کسی را پیدا کنید که خصوصیات و ویژگیهای مشترکی با شما داشته باشد، بلکه میتوانی مکمل هم باشید. فقط به چیزی که از رابطه میخواهید فکر نکنید، به چیزهایی که خودتان وارد رابطه میکنید هم فکر کنید.
۴. نگرش و احساستان نسبت به جنس مخالف را تغییر دهید.
افراد زیادی تصوری اشتباه درمورد جنس مخالف خود دارند. بخاطر اینکه تجربیات بدی در گذشته داشتهاید، دیدگاه شما نسبت به جنس مخالفتان تغییر کرده است.
چه باورهایی درمورد جنس مخالفتان دارید؟ شما هم اینطور فکر میکنید:
– همه مردها بد هستند.
– همه مردها فقط به دنبال رابطهجنسیاند.
– مردها از جدی شدن رابطه میترسند.
– مردها نمیتواند وفادار بمانند.
– همه زنها به دنبال پول شما هستند.
– همه زنها بیش از اندازه احساسی هستند.
– همه زنهای خوب ازدواج کردهاند.
واقعیت این است که هیچکدام از این باورها درست نیستند. مردها هم درست به اندازه زنها عشق و ازدواج میخواهند. هنوز هم تعداد زیادی دختر زیبا و مهربان باقی مانده است. اگر ذهنتان را با این افکار منفی درمورد جنسمخالف پر کنید، ترس شما از تنها و مجرد ماندن روز به روز بیشتر میشود زیرا مدام به خودتان میگویید که هیچکس برای شما نمانده است.
۵. نگرش و احساستان نسبت به مجرد بودن را تغییر دهید.
متوجه شدهاید که ازدواج کردن و بچهدار شدن به یکی از مقیاسهای تعیین موفقیت و ارزش در جامعه تبدیل شده است؟ به نظر میرسد که جامعه فشار بیشاز اندازهای بر روی جوانان بخصوص خانمها وارد میکند. یک زن هرقدر هم موفق باشد، اگر مجرد باشد، دیگران تصور میکنند که خوشبخت نیست یا نمیداند که چطور باید یک رابطه را اداره کند. این باعث میشود از نظر جامعه مجرد بودن نوعی شکست شخصی به نظر برسد. ولی اینطور نیست. ارزش فردی شما چه مجرد باشید و چه متاهل یکسان است. صادقانه بگوییم، شما هم اگر میخواستید همین امروز متاهل بودید. ولی آن رابطه مطمئناً رابطه چندان موفقی نمیبود. بنابراین مجرد بودن یعنی شما میخواهید منتظر فرد مناسب برای خودتان بمانید یا اینکه برای التیام یافتن زخمهای قدیمیتان یا بالاتر بردن شناختتان از خودتتان ترجیح میدهید صبر کنید.
۶. روی چیزهایی که دارید تمرکز کنید.
قدردان دوستان و خانوادهتان باشید. ترس شما از تنها بودن ممکن است باعث شود درمانده و ناامید رفتار کنید. ولی هیچکس نمیخواهد جای یک دوستپسر یا دوستدختر قابلتعویض باشد. آدمها دوست دارند شما بخاطر خودشان دوستشان داشته باشید، نه فقط بخاطر اینکه به کسی نیاز دارید تا مراقبتان باشد. بخاطر همه چیزهای زیبایی که در زندگیتان دارید شکرگزار باشد. متمرکز شدن روی تنها چیزی که در زندگیتان کم دارید باعث میشود تصویر بزرگتر زندگی را از دست بدهید: همین الانش هم کلی چیز زیبا در زندگیتان دارید که باعث دلگرمیاند!
۷. هر هفته فعالیتهایی برای سرگرم شدن و خوش گذراندن برنامهریزی کنید.
از زمان تنهاییتان بیشتری استفاده را ببرید و خوش بگذرانید. اگر در رابطه باشید وقت کمتری برای گشت و گذار با دوستان، خواندن کتاب، انجام فعالیهایی که فقط منحصر به خودتان است، خواهید داشت. از این زمان استفاده کنید و کمی لذت ببرید. بیرون بروید و خوش بگذرانید. با پر کردن زندگیتان از فعالیتهایی که سرتان را گرم میکند، این خلاء درونی کمرنگتر خواهد شد. درعوض خواهید دید که زندگی پرباری دارید و شادتر هم خواهید بود. و متعاقب آن شاد بودن شما را جذابتر نشان داده و نظر دیگران را به شما جلب خواهد کرد. یادتان باشد اعتمادبهنفس جذابترین لباس شماست.
۸. از روابط دیگران ایدآل نسازید.
متاسفانه احساس دوست داشته شدن و ساختن یک رابطه خاص آنقدر مهم است که افراد زیادی ترجیح میدهند در روابط بد بمانند تا اینکه مجرد باشند. خیلیها قبل از اینکه بر ترس از مجرد و تنها ماندن خود غلبه کنند، قبل از اینکه بدانند چه میخواهند یا قبل از اینکه زخم ناشی از روابط قبلی خود را درمان کنند، وارد رابطه میشوند. شما هم جزو آندسته از افرادی هستید که سعی میکنند با یک رابطه جدید رابطه قبلی خود را فراموش کنند؟ بعضی از کسانی که اینکار را میکنند خیلی خوششانس هستند و موفق میشوند شریکهای عشقی خوبی برای خود پیدا کنند ولی این برای همه مصداق ندارد. بعضیها وارد روابطی میشوند که با نیازهای فردی آنها جور نیست و ۱۰ سال بعد بیدار میشوتد و خود را وسط رابطهای میبینند که فاجعهای بیش نیست. همه زوجها زوجهای خوشبخت نیستند. شکرگزار باشید که میتوانید منتظر چیزی جدید و درخشان در آینده باشید – میتوانید صبر کنید و فردی برای خودتان انتخاب کنید که با نیازهایتان همخوانی داشته باشد.
۹. به روابط دیگران حسادت نکنید.
وقتی همکارتان میگوید به زودی ازدواج خواهد کرد یا وقتی دوستتان با هیجان از فرد جدیدی که با او آشنا شده حرف میزند حسودیتان میشود؟ ممکن است با خودتان بگویید «چرا او»؟ «چرا من نه»؟ و همه روزتان همینطور با این فکرها سپری شود. برای آدمهایی که نیمه گمشدهشان را پیدا میکنند باید خوشحال باشید و برای زوجهای خوشحالی که در خیابان میبینید انرژی مثبت بفرستید. وقتی زوج خوشحالی را میبینید که دستان هم را گرفتهاند، فکر کنید، «چقدر عاشقانه! این دقیقاً همان چیزی است که من میخواهم! خیلی دوست دارم بدانم کسی که من اینطور دستانش را در دستم میگیرم کیست!» این فکر مثبت اتوماتیکوار نگرش شما را تغییر داده و خوشبینی نسبت به روابط آینده خودتان در شما ایجاد خواهد کرد.
۱۰. با متخصص مشورت کنید.
اگر احساس میکنید برای درک ارزش فردیتان و بالا بردن اعتمادبهنفستان به کمک نیاز دارید، چرا از مشاوران روانشناس کمک نمیگیرید؟ در مسیر ایجاد عشق و احترام بیشتر برای خودتان، کمی حمایت و کمک تاثیر بسیار زیادی خواهد داشت. پیش روانشناس رفتن به این معنی نیست که مشکلی دارید. به این معنی است که تصمیم گرفتهاید که کنترل زندگیتان را دست خودتان بگیرید و از مشاور بخواهید در راه رسیدن به هدفتان کمکتان کند.
-
مردمـــان
خمیازه یکی از واکنش های طبیعی بدن انسان است. تاکنون مطالعات زیادی دربارهی این واکنش طبیعی انجام شده و دلایل مختلفی نیز در توجیه این عمل ارائه شده است. خمیازه بر خلاف دیگر واکنشهای بدن مانند پلک زدن یا عطسه کردن، کاربردی واضح ندارد و عملکردی پیچیده تر دارد.
خمیازه یکی از واکنشهای طبیعی بدن انسان است. تاکنون مطالعات زیادی دربارهی این واکنش طبیعی انجام شده و دلایل مختلفی نیز در توجیه این عمل ارائه شده است. خمیازه بر خلاف دیگر واکنش های بدن مانند پلک زدن یا عطسه کردن، کاربردی واضح ندارد و عملکردی پیچیده تر دارد.
خمیازه کشیدن یک واکنش طبیعی بدن است که در ظاهر طبیعی و ساده به نظر می رسد. این در حالی است که این واکنش پیچیده تر از آن چیزی است که اکثر افراد تصور می کنند. بر خلاف پلک زدن که برای تر کردن چشم ها اتفاق میافتد و عطسه کردن که محرکها را از بینی خارج میکند، عملکرد خمیازه واضح نیست و تاکنون دلایل مختلفی برای وقوع این واکنش بدن تشریح شده است.
دکتر اندرو گالوپ (Andrew Gallup) یکی از محققانی است که روی خمیازه مطالعه داشته و عنوان میکند که این واکنش تا کنون به طور جدی بررسی نشده است. چرا که اغلب افراد آن را بی فایده می دانند.
تا کنون تصور بر این بوده که خمیازه به عنوان هشداری از طرف بدن است و اعلام می کند که بدن نیاز به استراحت دارد یا این که هوشیاری آن در حال کاهش است. اما تحقیقات دکتر گالوپ، این واکنش بدن را مهم تر ارزیابی کرده و عنوان می کند که خمیازه از گرم شدن بیش از حد مغز جلوگیری می کند.
به منظور درک فرآیند خمیازه ، دکتر گالوپ ابتدا روند آن را اینگونه شرح میدهد: “خمیازه نوعی باز شدن بسیار زیاد فک ها، ورود مقدار زیادی هوا به بدن و سپس بسته شدن سریع تر فک ها همراه با خروج هوا است.”
کشیده شدن فک ها مانند کشیدن دیگر اعضای بدن، گردش خون را در آن منطقه افزایش میدهد. گردش خون مسئلهی بسبار مهمی در تنطیم جریان و دمای خونی است که به مغز وارد میشود و این دو مورد وظیفه ای اصلی در تنظیم دمای کلی بدن را بر عهده دارند.
دکتر گالوپ میگوید با وجود این که انسان ها موجوداتی خون گرم هستند و دمای بدن و مغز آنها همیشه در محدودهای ثابت قرار دارد، اگر دمای مغز را به صورت لحظه ای رصد کنیم، متوجه نوساناتی در آن می شویم. او در ادامه میگوید که خمیازه کشیدن موجب کاهش دمای خونی میشود که به سمت مغز در حرکت است و این خون خنک تر، از گرم شدن بیش از اندازه مغز جلوگیری میکند.
دکتر گالوپ در سال ۲۰۰۷ آزمایشاتی انجام داد و در آنها بستههای سرد یا گرمی را به دستان افراد میداد و مشاهده کرد که بستههای سرد باعث کاهش خمیازه در افراد میشدند. در تحقیقی که اخیرا انجام شده نیز، این پروفسور افراد را در شهرهای گرم و سرد و در فصلهای زمستان و تابستان مورد آزمایش قرار داده و متوجه شده است که فصل و دمای هوا، تاثیر مستقیمی بر نرخ خمیازه کشیدن افراد دارد.
با توجه به این نتایج، میتوان دلیل خمیازه کشیدن قبل از خواب و ابتدای بیداری را نیز تفسیر کرد. در این زمانها بدن انسان در معرض تغییرات جدی دمایی است و به احتمال زیاد نیاز به عاملی برای تنظیم این دما دارد. قبل از خواب، بدن دچار افت دمایی میشود و به احتمال زیاد این افت دمایی به کمک خمیازه اتفاق میافتد. در اولین ساعات بیداری نیز دمای بدن در حال افزایش است که خمیازه میتواند آن را کنترل کند.
یک نظریه ی دیگر که به نوعی رد شده است، عنوان میکند که خمیازه کشیدن به منظور ورود اکسیژن بیشتر به بدن اتفاق میافتد. دکتر گالوپ این نظریه را کاملا رد و عنوان میکند بدلیل آن که در حین خمیازه کشیدن مقدار زیادی هوا وارد بدن میشود، افراد تصور میکنند که این عملی برای کمک به تنفس است. در صورتی که این گونه نیست و طی آزمایشات انجام شده، افرادی که نیاز بیشتری به اکسیژن داشتند، بیش از بقیهی افراد به خمیازه نیاز پیدا نکردند. به علاوه، ورزش کردن یکی از فعالیت هایی است که نیاز بدن به اکسیژن را افزایش میدهد و شما هیچ گاه ورزشکاری را نمی بینید که در حال فعالیت سنگین و نیاز زیاد به اکسیژن، خمیازه بکشد!
نظریهی دیگر، این واکنش را یک عمل اجتماعی می داند و عنوان می کند که جانورانی مانند انسان ها و میمون ها که به صورت اجتماعی زندگی میکنند، این عمل را بیشتر انجام میدهند. البته اثبات هایی نیز برای این قضیه وجود دارد. دکتر گالوپ نیز عنوان میکند که مسری بودن خمیازه می تواند دلیل این نظریه باشد. مسری بودن خمیازه به حدی است که اگر کسی را ببینید که این عمل را انجام میدهد یا صدای آن را بشنوید یا حتی به آن فکر کنید، ممکن است خمیازه بکشید.
از طرفی تعداد جانورانی که به صورت مسری خمیازه می کشند بسیار کمتر از جانورانی است که به دلایل فیزیولوژی این عمل را انجام می دهند و مسری بودن را نمی توان دلیل اصلی این عمل دانست.
صرف نظر از دلیل خمیازه کشیدن آن چه که مسلم است این واکنش عملی لذت بخش برای بدن است و از آنجا که جانوران قبل تر از ما مانند میمون ها نیز این عمل را تکرار می کردهاند، می توانیم به مفید بودن این واکنش طبیعی ایمان داشته باشیم.
منبع: refinery29 – faradeed.ir
به گزارش ناز وب، طبق گفته روانشناسی به نام «کلادیا هموند»، “اینکه با افزایش سن احساس میکنیم زمان زودتر میگذرد، یکی از اسرارآمیزترین تجربههای زمان است.” خوشبختانه تلاش های محققان برای پرده برداشتن از این راز به یافته های جالبی منتج شده است.
به عنوان مثال، در سال ۲۰۰۵، روانشناسانی به نامهای «مارک ویتمن» و «ساندرا لنهاف» از ۴۹۹ نفر بین سنین ۱۴ تا ۹۴ سال دربارهی سرعت حرکت زمان نظرسنجی کردند. تصور اکثر شرکت کنندگان از زمان برای بازه های کوتاه مدت مثل یک هفته، ماه یا حتی سال با افزایش سن تغییری نمیکرد. اکثر شرکت کنندگان احساس میکردند که ساعت به سرعت تیک تاک میکند.
اما محققان برای دورههای زمانی درازمدت مثل یک دهه، الگوی متفاوتی مشاهده کردند. افراد مسن تر اغلب تصور می کردند که زمان سریعتر حرکت میکند. وقتی از آنها خواسته شده که به زندگی شان فکر کنند، شرکت کنندگان بیشتر از ۴۰ سال احساس می کردند که زمان در دوران کودکی شان آرام تر می گذشت، سپس به طور پیوسته از دوران نوجوانی تا بزرگ سالی به سرعت پیش می رود.
دلایل خوبی برای این احساس افراد بزرگسال تر وجود دارد. انسان ها طول مدت یک رویداد را می تواند از دو نقطه نظر متفاوت تخمین بزنند. یکی نگاه آینده نگر است و مربوط به زمانی میشود که یک اتفاق هنوز در حال شکل گرفتن است؛ دیگری نگاه گذشته نگر که پس از پایان یک اتفاق حاصل می شود.
علاوه بر این، تجربهی ما از زمان بسته به آنچه که انجام می دهیم یا احساسی که نسبت به آن داریم تغییر می کند. در واقع، وقتی که به ما خوش میگذرد، زمان پرواز میکند و زود از دست می رود. وقتی غرق در داستان یک رمان شدهایم، زمان زودتر میگذرد. اما اگر آن فعالیت را مدتی بعد به خاطر بیاوریم، به نظر میرسد که بیشتر از یک تجربه روزمره زمان برده است.
اما علت آن چیست؟ مغز ما تجربههای جدید را در حافظه کدگذاری می کند، اما این کار را برای تجربه های آشنا انجام نمیدهد. ارزیابی گذشته نگر ما از گذر زمان بر مبنای تعداد خاطرههای جدید قرار دارد که در بازهی زمانی خاصی ایجاد میکنیم. به عبارت دیگر، اگر در تعطیلات آخر هفته خاطرات جدید بیشتری در حافظه ی ما ثبت شود، سفرمان طولانی تر به نظر میرسد.
این پدیده که هموند آن را «پارادوکس تعطیلات» میماند، نشان می دهد که چرا وقتی به گذشته می نگریم، به نظر می رسد زمان سریع تر میگذرد. از دوران کودکی تا بزرگ سالی ما تجربیات جدیدی کسب میکنیم و مهارت های زیادی یاد میگیریم. اما در سنین بزرگ سالی زندگی ما روتین تر میشود و تجربه های ناآشنای ما کمتر.
در نتیجه در حافظه ی اتوبیوگرافی ما سال های اولیه ی زندگی مان برجسته تر به نظر می رسند و احساس میکنیم که مدت زمان بیشتری طول کشیدند. البته این بدین معنی است که می توانیم با فعال نگه داشتن مغز، در نظرمان سرعت گذر زمان را آهسته تر کنیم، مثلا مدام مهارت های جدید یاد بگیریم، با افکار و ایدههای تاز آشنا شویم و در مکان های ناآشنا ماجراجویی کنیم.
منبع:Scientific American
در دنیای امروز ملاک های انتخاب همسر مشخص است:
1. برابری است. دنبال ازدواج نا برابر نروید که دورانش به سر آمده. اشاره فرمودن که نهاد خانواده و از نظر جامعه شناسی ازدواج و خانواده یک نهاد Institution است. واقعیت مساله این است که در حالی که نهاد بوده روابط داخلی بر اساس Organization و سازمان بوده و مفهوم آن این است که مساله برتری یا مساله رهبری فرماندهی و فرمانبرداری بوده. مساله بالا و پایین بوده. به همین جهت است که ما در طول تاریخ در حالی که به یک اعتبار نهاد خانواده داشتیم از نظر من سازمان خانواده داشتیم و در آن کاملا سیستم سلسله مراتب وجود داشته. کاملا طبقه بندی شده بوده بر اساس سن و جنس و بقیه جنبه ها و به همین دلیل است که ما در دنیای امروز دنبال ازدواج برابر هستیم. معنی ازدواج برابر این هست که نسبتا همه چیزتون باید با هم برابر باشد. از سنتان گرفته که بین بیست تا چهل سالگی بیشتر از پنج یا هفت سال فاصله را اصلا توصیه نمیکنم تا حتی زیباییتون. بیخودی نروید دنبال یک زن بسیار زیبا وقتی که خودتون زشتید مثل بنده. اشکال کارتون در این است که بعد از سه چهار ماه میگویند که هرچه سیب سرخ است مال دست چلاغ است. به همسرتون توجه می شود و او گرفتاری هایی پیدا می کند شما حرص می خورید و بدبختی پیدا می کنید. در هیچ زمینه ای دنبال آدم متفاوت در این موترد نروید. ازدواج ازدواج برابر است امروز دوتا بال برابر یک پرنده است یا دوتا پرنده هستند که بتوانند بال در بال هم در آسمان ها پرواز کنند. دنبال ازدواج نابرابر نروید که از پا در می آیید. یعنی اینجا اصلا جایش نیست. تمام شده دورانش. سیستم بر اساس نابرابری کا نمی کند. مانند دو چرخ اتوموبیلی که اگر برابر نباشد گرفتاریست. و یادتان باشد که بیخودی فکر نکنید مانند گذشتگان که در ازدواج آدم باید کم بدهد و زیاد بخرد. در گذشته ها سن را کم می کردند و اوضاع رو عوض میکردند تا بتوانند کسی را به دست بیاورند. و فرض این بود که بعد از اینکه ازدواج کردند دیگه تمام شده ا قسمت بوده و همین. اما متاسفانه در دنیای امروز پشت ازدواج نوشته شده بعد از فروش پس گرفته می شود حتی اگر کاملا مصرف شده باشد.
حتی من پیشنهادم این است که عیب و اشکالاتتان را ده بیست درصد هم بیشتر نشان دهید که دیگر راحت باشید همین است. یادتان باشد آدم خوشبخت کسی است که مردم او را بدتر از چیزی می دانند که هست. آدم بدبخت و گرفتار کسی است که مردم او را بهتر از چیزی می دانند که هست. بنابراین انقدر کوشش نکنید که بگید من از این بهترم. بعدا میخواهید چه خاکی تو سرتون (ببخشید) بکنید.
2. به دنبال شباهت ها و تناسب ها یا همگن بودن ها بروید.در اصول کلی و اساسی باید شبیه و مانند باشید. در گذشته ازدواج را اقتران میگفتند. یعنی قرین و قرینه. نزدیک شبیه و مانند. یک دفعه کار عجیب و غریب نکنید. یک مرتبه نروید یک کسی را درست عکس خودتون انتخاب کنید و فکر کنید که حالا ترکیب ما درست شد. ترکیبتون درست شده ولی یک حرف دیگری راجع به این ترکیب می زنند. و به همین جهت است که مواظب تناسب ها باشید. از زمینه های مختلف و جنبه های مختلف.
3. زیبایی و ظاهر. مطمئن باشید کشی را که می خواهید با او ازدواج کنید phisically and Sexualy you are attractive اصلا هم گوش به حرف بزرگسالان ندهید که قیافه عادی می شود راست میگویند قیافه زیبا بعد از یک مدتی عادی میشود تا حدی اما قیافه زشت هیچ وقت عادی نمیشود. بنابراین فریب یک چنین بازی ای را نخورید. زشتی از نظر شماست اگر یک کسی را از نظر فیزیکی بهش جذب نیستید کشش ندارید زور بیخودی نزنید دعا نخوانید مواد استفاده نکنید. انشالله بعدا میشه نه اوضاع در این موارد معمولا بدتر میشه که بهتر نمیشه. بنابراین مطمئن باشید که در ظاهر این آدم را می پذیرید.
4. خانواده ها.درست است که شما دونفر ازدواج می کنید اما هم ریشه در خانواده دارید هم بسیاریتون ساقه و شاخه و برگ در خانواده دارید. نگاه کنید که ترکیب خانواده ها بخورد. برخی از خانواده ها به هم نمی خورند با وجودیکه میتوانند ایرانی باشند و با وجودیکه می توانند در بسیاری از زمینه ها مانند هم باشند. مهم این است که این دو خانواده در یک اصولی شباهت هایی با هم دارند.
5. لایه و طبقه اجتماعی یاSocial Status . یا آن پایگاه اجتماعی است که معمولا به ثروت شما مقام شما و به درآمد شما و ترکیب آنها مرتبط است. این مساله مهم است. مطالعات در امریکا نشان می دهد که یکی از چهار عامل ازدواج و طلاق مساله لایه و طبقه اجتماعی است که قرار است در آن دونفر شبیه و مانند باشند.
6. جهان بینی. Philosophy ,Outlook . برخی از اوقات شما با یک کسی بیرون می روید شما آدم مهربونی هستید مردم را خوب می دونید. آدم صاف و صادقی هستید. او یک آدمی است که معتقد است دنیا یک دزد بازار است. یک فریب و دروغ بزرگ است. شما کارتان تمام است. اصلا دنبال این بحث ها نروید که حالا کی میخواد راجع به مسایل فلسفی بحث کنه. نه! مسایل فلسفی آخر کار شما را از پا در می آورد. بنابر این بسیار مهم است که جهان بینی شما یکی باشد. نگاهی که به دنیا می کنید شبیه و مانند باشد. مردم را طبیعت را ارتباط با آن را. حیوان را گیاه را غذا را به نوعی در دیدگاه فلسفی خودش در نگاه خودش و جهان بینی خودش در آن بینش خودش مانند شما باشد. این تفاوتها بعدا میتواند کار دستتان دهد و احساس بدی را برایتان به وجود بیاورد که با دشمن و مخالفتان. مخصوصا بسیاری از ما که زمینه های ایدئولوزیک داریم و قصد من از ایدئولوزیک یک مجموعه از باورهایی است که معمولا از یک سیستمی می آید که در آن پر از تضاد و تناقض و راست و دروغ با هم است ولی ما همه را می بلعیم برای اینکه چاره ای جز این نداریم و فرصت انتخاب و تقسیم را نداریم بعدا آنجا گرفتارتان می کند.
7. نظام باورها و اعتقادات. و این بر میگردد به مسایل مذهبی و ترکیب این دو به نظر من مساله مذهب و فرهنگ را مطرح می کند. درست است که آدم ها با مذاهب و فرهنگ های مختلف می توانند ازدواج کنند و بنده هم نه میگویم نمیتوانند و نه حرفم این است که بد و غلط است ولی روزی که شما با کسی که خارج از مذهب و فرهنگتون باشد ازدواج می کنید خودتان را به زحمت و خطر بسیار انداخته اید. یعنی درست مانند کسی می مانید که به مجرد اینکه سوار اتوموبیل می شوید سرعت اتوموبیل شما شصت-هشتاد مایل است احتمال دارد در برخی مواقع کمتر باشد اما اینکه جریمه بگیرید و تصادف های سنگین بکنید فراوان است. به همین جهت است که من فکر می کنم در حالی که این مسایل جنبه استثنای خودش را دارد ولی اصولا وقتی که به آمار و ارقام نگاه می کنید و به روابط علت و معلولی نگاه میکنید که بالاتر از مفهوم آماری است شما کاملا می توانید ببینید که روزی که آمدید با کسی ازدواج کردید که مذهب و فرهنگش با شما متفاوت است اشکالات و گرفتاری های بسیار دارید مگر اینکه شما نمیخواهید با آن آدم واقعا در بیامیزید چون بنده این نکته را عرض کنم که شما به نظر من می توانید پنج جور ازدواج کنید. یکی اینکه فقط ده بیست درصدتون با آن آدم شریک است, یکی چهل درصد/ یکی شصت درصد / و یکی هشتاد درصد و یکی صد درصد. ازدواج سالمی که پایدار می ماند این ازدواج است ولی اگر شما آمدید با کسانی که تفاوتهای زیاد دارند ازدواج کردید شما در حقیقت قبول کردید که در این زمینه ها چهل درصد ما کاری به کار هم نداریم و اینجاست که یک خطر جدی در این خلا و فضا وجود دارد که همیشه می تواند به وجود بیاید. به همین جهت است که بنده یک توصیه ای دارم که کاری را که نمی خواهید تمام کنید/ نمی توانید تمام کنید / نباید تمام کنید شروع نکنید. بنابراین روزی که شما فرضتان بر این است که تفاوت مذهبی برای من با ویژگی های مذهبیم میتواند مساله بیاورد/ خانواده من را خوشحال نمی کند /درگیری به وجود می آورد/حمایت آنها را ندارم مخالفتشان را خواهد داشت وقتی با کسی آشنا می شوید که مذهبش متفاوت است نزدیک نشوید چون اگر نزدیک شوید برخی از اوقات دقیقا به خاطر اشکالاتی که با خانواده و فرهنگ یا مذهبتان دارید به سمت آن آدم کشیده می شوید و در آغاز گرچه این ارتباط شما با آن آدم است ولی بعدا چاقوی گرفتار کننده شما با او خواهد بود مخصوصا در فرهنگ ها و مذاهبی که با هم در حال تضاد هستند و تناقض یا به عنوان فرهنگ متقابل می شناسیم یا مذاهبی که با هم در طول تاریخ یا هم اکنون در جنگند. شما وقتی که تلویزیون را روشن می کنید و اخبار می آید مساله خواهید داشت در حالی که در یک خانه نشسته اید و همدیگر را دوست دارید زیرا حوادث و اتفاقات کاملا می تواند زندگی شما را به هم بزند در حالیکه اصلا موضوع آن طرف دنیا ای بسا به شما ارتباطی پیدا نمی کرد اگر مذهب و فرهنگتون متفاوت نبود. بنابراین مهم است که مواظب ایت شباهت ها باشیم.
8. هدف ها. شما باید مطمئن باشید که با او می خواهید به یک جا بروید و نه تنها وحدت در هدف ها است بلکه وحدت در راه است. یعنی شما هر دو می خواهید به ساندیگو بروید و هر دو احتمالا میخواهید از طریق هواپیما بروید اگر قرار باشد حتی هدفتان مشترک باشد راهتان جدا باشد سخت می توانید گیر و گرفتار باشید.
9. مورد بعد که بسیار مهم است مساله احتیاجات است. چه فیزیکی چه روانی و چه اجتماعی ولی طریقه ارضا آنها مهمتر است. یعنی شما باید مطئن باشید که توان این را دارید که نیازهای یکدیگر را به بهترین صورت ممکن برآورده کنید و همینطور که عرض کردم این عامل بعدا نشان می دهد که در زندگی زناشویی نقش بسیار مهمی دارد. گرچه در وقت آشنایی و ازدواج اهمیت کمتری دارد عملا در وقت زندگی زناشویی زن و شوهری که بتوانند نیازهای فیزیکی روانی اجتماعی همدیگر را حل کنند و جوابگو باشند احتمالا امکان دوام و بقای بیشتری دارند.
10. ارتباط و communication .که خانم دکتر یاوری در مورد آن صحبت خواهند کرد.
بسیاری از ما اصلا گفتگو بلد نیستیم و چون نمی خواهم وارد بحث ایشان بشوم همینقدر اشاره می کنم که مساله Communication اصل و اساس رابطه یا Relationship است.یعنی رابطه یا Relationship با مفهوم ارتباط یا Communication در حقیقت کاملمی شود. و بسیاری ازمردم هستند که در این زمینه مشکل دارند. هم باید مسایل را حل کرد هم باید شما مطمون باشید می توانید با یک آدم ارتباط برقرار کنید و بنده ملاکم همیشه به دوستان این هست که اگر با یک کسی چندین ده جلسه دارید مروید بیرون و از صبح ساعت هشت می توانید بروید بیرون و تا شب ساعت دوازده همچنان حرف برای گفتن و شنیدن دارید و و قتی احتمالا به خانه می رسید تلفن را بر میدارید و همچنان با هم حرف می زنید کار ارتباط شما درست است حتی اگر پرت و پلا می گویید ولی اگر شما کسی هستید که مینشینید با هم صحبت کنید که خوب حال تو چطوره تو چطوری خوبی . خوب چه خبر. راستی دیدی امروز هم در خاور میانه بمب گذاشتن آره بعد حالا راجع به بمب میگید. تو نظرت راجع به سناتور گری چیه . خوب خدایا موضوع دیگه چی؟دیگه مساله الان چه هست. حالا نظرت راجع به فرماندار کالیفرنیا چیه؟
اگر یک همچین بد بخت و بیچاره ای هستید ول کنید قربونتون برم. اینجا جای شما نیست. شما دوتا دنبال موضوع برای حرف زدن می گردید. بدون Communication اوضاع خراب است. برخی از اوقات هم Communication حرصتون را در می آورد. یعنی آن آدم جوری حرف می زند که شما می خواهید خفه اش کنید. نکنید. ولش کنید بره دنبال کارش. او به درد شما و شما هم به درد او نمی خورید.
11. سطح دانش شما. دانش را به مفهوم کلی اش میگیرم یعنی علم هنر و فلسفه Knowledge . به معنی عام کلمه هم میگیرم نه به معنی Science اش.
12. و بعد هم هوش شماست. مطالعات نشان می دهد که مساله رهبری بیشتر از سی واحد نمی تواند فاصله بین هوش رهبر و پیروانش باشد. وگرنه گرفتاری پیدا می شود. در ازدواج پانزده درصد است. بنابراین اگر شما خیلی باهوشید که هستید چون اینجا تشریف دارید و او خیلی بیهوش است که نیامده اینجا به درد هم نمی خورید. بنابراین بهره های هوش اگر می بینید حرص میخورید که این خیلی خره! کاری به کارش نداشته باشید. حالا پول دارد قصه دیگری است و مواظب باشید
13. و بعد هم مساله عقل است میدانید باور بنده این است که شصت درصد مردم دنیا عقل ندارند. به همین جهت است که ایرانی ها باهوشهای کم عقل اند. به همین جهت که مساله عقل مطرح است مطمئن باشید که آن آدم حداقل از آن چیزی که Rational Mind and Thinking /یک سیستم Reasoning استدلال در گفتگوهایش هست وگرنه گرفتار خواهید شد و شما راه خودتان میروید و او راه خودش رو و هیچ وقت هم نمیدانید چگونه می توانید مسایل خودتون را طرح کنید و حل کنید.
14. پول. نه تنها پولتون بلکه پول در آوردنتون و خرج کردنتون. بگذارید راحتتون کنم بنده باورم این هست که دو عاملی که هم اکنون در لوس آنجلس زندگی های زناشویی را بر هم می زند یکی دخالت اطرافیان است و دیگری پول. اصلا هم حرف های عجیب و غریب ایرانی را نزنید که پول خوشبختی نمی آورد. بنده همیشه عرض کردم پول خوشبختی نمی آورد علم هم خوشبختی نمی آورد. نصف دانشمندان بدبختند. پول خوشبختب نمی آورد قدرت هم خوشبختی نمی آورد. نود درصد بزرگان سیاست بدبختند. بنابراین بازی در نیاورید. پول هنوز از هر عاملی بیشتر خوشبختی می آورد. قبولش کنید. مطالعات نشان می دهد هر که پول بیشتری دارد خوشبخت تر است. پول به هر که می دهید اوضاعش بهتر می شود. با پول می شود بدبختی ها را فروخت. با پول همه کارهای خوب را بهتر می شود انجام داد. خیلی پول فایده دارد. به علاوه شما اگر نظرتان این است پولهایتون را به من بدهید شما خوش بخت باشید بگذارید من بدبخت باشم. بنابراین بازی در نیاورید و مسایل مالی را جدی بگیرید. همینقدر که تو مرا دوست داشته باشی من می توانم زیر همین آسمان هم با تو زندگی کنم و فقط ... قربونتون برم من حالا یکی را پیدا کنید اینجوری باشه یه خانه اکی هم داشته باشد. این را به این دلیل عرض می کنم که بنده فراوان از این پرت و پلا ها در کار روان درمانی شنیده ام و می دانم که کار نمی کند و بعد هم کاملا میشود آشکار و پنهان دید. چون پنهان است که چگونه آدم ها زندگی را بر هم می زنند به خاطر پول. مساله پول مساله مهمی است دست کم نگیریدش. بعد هم یادتان باشد همه از صبح که بلند می شوند (بهتون بر نخورد) دنبال پول می روند. و بعد هم همه جا هم دارند از شما پول می گیرند. معلمتان پول میگیرد. بنزین پول میگیرد. پزشکتان پول میگیرد... اما تنها مساله این نیست که پول دارد بیا ندارد و شما پول دارید یا ندارید. مساله این است که نگاه تان به پول یکی باشد. خرج کردنتان یکی باشد. وگرنه دمار از روزگار هم در می آورید. بسیاری از خانواده ها هستند که من وقتی بهشون میگم شما مشکل اقتصادی دارید قصدم این نیست که مشکل مالی دارید. نه پول دارند. در خصوص نگه داشتنش خرج کردنش با هم دعوا دارند تا آنجا می تواند مساله باشد که جان همدیگر را بالا می آورند. شما می دانید یکی از چیزهایی به نظر من تنفر در خانم ها به وجود می آورد این است. یک درصد بالایی از ما مردم از اینکه نیازمند باشیم بسیار رنج می بریم و احساس بد میکنیم.
15. اولویت ها یا Priority . شما با کسی که می خواهید ازدواج کنید باید مطمئن باشید که جدول ترجیهاتش مانند شماست. مطالعاتی انجام دادند روی مردمان موفق و ناموفق در امریکا و گفتند پنجاه چیز مهمتان را بنویسید. دیدند آدم های موفق و نا موفق چهل و پنج تاشون مانند هم است اما تفاوتش این بود که در آدم های موفق تحصیل کار کردن ورزش روابط تفریح جز ده تای اولشان بود برای آدم های نا موفق این جز سی و پنج و چهل و چهل و دو بود و چون آدم ها روزی پانزده کار بیشتر انجام نمی دهند گروه اول هر روز کتابش را خوانده هر روز کارش را کرده گروه دوم پانزده سال است یک کتاب نخوانده پانزده سال هم هست کار نکرده اما باورش این است که انسان باید کتاب بخواند کار بکند و ورزش بکند. برای اینکه جدول ترجیهات مهم است. معلوم است شما با هر کس حرف بزنید باهاش موافقید مهم این است که روز اول کار اولش است یا کار دومش. First thing First اگر با هم متفاوتید گرفتاریست. شما بگویید که تو اهل ورزشی؟ بله. ولی کجاست ورزش در زندگی تو. هرروز است. هر وقت انشالله بیکار شدی است وقتی رفتیم سفر است یعد از اینکه بچه ها بزرگ شدن رفتن است. خوب اینها مطالبش با هم متفاوت است. بنابراین جدول اولویت ها و ترجیهات بسیار اهمیت دارد.
16. راست گویی و صداقت. اگر در زندگیتون نمی توانید راست بگویید و راست بشنوید کارتون تمام است. عشق بدترین راست ها میگیرد هضم میکند جذب میکند و دفع میکند. یادتان باشد ما به دو دلیل اصلی دروغ می گوییم. یکی اینکه آسیب کودکی خوردیم و به این نتیجه رسیدیم هر وقت از ما چیزی میپرسند باید فکر کنیم که چه باید بگوییم نه اینکه چه هست و دوم اینکه وحشت از تنبیه است یعنی علتش ترس است. هر کسی که بترسد می تواند دروغ بگوید. و بنابراین اگر مشکل راستگویی دارید و فکر می کنید باید پنهان کنید و سیاست داشته باشید تو زندگیتون از پا در می آیید. نتیجتا مواظب مساله راست گویی باشید.
17. فرآیند تصمیم گیری. خیلی از اوقات شما در خانواده هایی هستید که کاملا متفاوت عمل می کنید. یکی تصمیم میگرد و بعد به شما اعلام میکند. یکی اصلا جرات تصمیم گرفتن ندارد. یکی با شما مشورت می کند برای تصمیم گرفتن. شما تصمیم می گیرید پنهانی عمی می کنید و اصلا می گویید کی بود کی بود من نبودم. نمی دونم چی شد. نمی دونم کی خریده آورده کی برده؟! مواظب باشید که اگر در اینجا با هم متفاوتید می توانید گرفتاری پیدا کنید. اگر مانند هم به یک صورت و مسیر حرکت نمی کنید و تصمیم نمیگیرید.
18. گذشته هم را بدانید. در حالی که کلیاتش مهم است اما جزییاتش را نخواهید بدانید. مبادا بنشینید حالا قصه های قبلی ات را بگو. چون هر کدام از این ها شما را گیر می اندازد و گرفتار می کند. بنابراین مطلبی که اهمیت دارد این هست که در حالی که از گذشته باخبریم و به نوعی گذشته می تواند آیینه ی آینده باشد در زمینه هایی اما درگیر جزییات نشوید و ضمنا بدانید بیشتر مردم دنیا کاری را کع در گذشته کرده اند اگر نغییر نکنند می توانند تکرار کنند.
19. کودکان. در خصوص اینکه چند تا فرزند می خواهید. چه زمانی میخواهید چگونه می خواهید تربیت کنید و اصول تربیتی کجاست. یکیتون بلافاصله میخواهید بچه دار بشوید یکی پنج سال دیگر میخواهد. یکی یک بچه می خواهد یکی شش تا بچه می خواهد. یکی دلش می خواهد که بچه ها با دیسیپلین ایرانی در امریکا بزرگ بشوند یکی دیگه می خواهد بچه اش را یک جور دیگر بزرگ کند. مطمئن باشید که توافق هایی در جهت کلی موضوع کودکانتان دارید.
20. کار تحصیل و به نوعی محل زندگی. بعضی ها تون دلتون می خواهد در امریکا باشید یکی دلش می خواهد برود ایران یک می خواهد کار بکند و او دنبال کار کردن نیست شما دلتان می خواهد همسرتان حتما کار بکند. همسرانی هستند که دلشان می خواهد زنشان اصلا کار نکند. مطمئن باشید در اینگونه موارد که موضع های مهمی است صد در صد با هم توافق دارید و نسبتا این توافق را می توانید نگه دارید.
21. چگونگی رابطه با دوستان و خانواده. یعنی مطمئن شوید که آن آدم در ارتباطش با عزیزانش یا عزیزان شما دوستانش و دوستان شما یا دوستان مشترکتان نگاهی ثابت و واحد دارد. در غیر این صورت شما می توانید مساله و مشکل پیدا کنید و کوتاه کنم صحبت را از آنجایی که باور من این است که این شناخت و آگاهی کمتر از شش ماه اصلا دست نمی دهد و تا با یک آدم اقلا پانصد ساعت Face to Face چهره به چهره که فقط یک سومش می تواند از طریق تلفن باشد که اتفاقا آن هم لازم است روبرو نشوید به همه اینها نمی توانید دسترسی پیدا کنید بنده با کسی که قبل از شش ماه تصمیم به ازدواج می گیرد و کسی که قبل از پانصد ساعت عدد می دهم برای اینکه می خواهید این عدد را نه اینکه درست است اینها غلط مفید است به جای درست بی فایده. پانصد ساعت وقت احتیاج است تا من و شما به این نتایج برسیم. بنابراین بین شش ماه تا هجده ماه باید تکلیف این کارها روشن بشود و اگر هم مشکلات و مسایلی هست باید حل کرد و اگر شک و تردیدی هم دارید بهتر است که از دیگران کمک بگیرید و یادتان باشد در اینگونه موارد برخی از اوقات دو ساعت یا چهار ساعت کار روان درمانی و یک تجزیه و تحلیلی که آیا واقعا مسایل و مشکلاتی دارید یا ندارید و این مسایل و مشکلات می توانند مساله باشند یا نباشند از نظر یک متخصص می تواند به یکباره چراغ سبز یا قرمزی را برای شما روشن کند که خاطرتان آسوده باشد. اما با شک و تردید و دو دلی این کار را نکنید و یادتان باشد اگر شب عروسی تان هم متوجه شدید که اشتباه کردید یک تاکسی بگیرید و بروید. مبادا بمانید. علتش هم این است که بسیاری از شما همینقدر که با یک مرد و زنی رفتید بیرون و در یک رستورانی شما را دیدند خیلی هاتون فکر می کنید که دیگر اسمتون روی هم خورده و دیگر چاره ای نیست و آبروی فامیل محترمتان می رود. قربونتون برم اگر دیدید اشتبار شده برگردید. علتش هم این است که اگر در آغاز متوجه اشتباهتان شدید و ادامه دادید آنوقت با بچه و گرفتاری های دیگر می توانید از پا در بیایید. بنابراین در زندگی اصلا گوش به این حرف ندهید که با گذشت زمان اوضاع درست می شود. اوضاع باید درست بشود و شما آن را همچنان درست نگه دارید. اوضاع درست نمی شود اگر از آغاز اشکالاتی دارد. بنابراین مطمئن باشید که آمادگی را برای ازدواج دارید و یادتان باشد که برای انسان سالم به نظر می رسد که همچنان داشتن زندگی زناشویی و ازدواج احتمالا بهترین است.
مطالب پیشنهادی:
۵ دلیل درست و غلط برای ازدواج کردن
انتظارات رفتاری و اخلاقی یک مرد از همسر خود
رابطه های قبل از ازدواج و حدو مرز آن
هیپنوتیزم یک حالت خوابگونه است. در این حالت ذهن هوشیار شخص آرام یا غیرفعال میشود و هیپنوتیزمکننده تلقیناتی را به ضمیر ناخودآگاه شخص القا میکند.
هیپنوز که زمانی تصور میشد چیزی جز تصورات پروردهشده نیست، در واقع ابزار قدرتمندی برای هدایت تجسم، تصور و تمرکز است.
هیپنوز که از صدها سال پیش معلوم شده بود در کمک به بیماران دردمند و مضطرب مؤثر است، هنوز بهعنوان ابزار مؤثر و مقبولی در مدیریت استرس حین اقدامات طبی، پس از سوانح، درد مزمن، مسایل عادتی، علایم انفکاکی و وضعیتهای روان- تنی قابل استفاده است.
هیپنوز قدیمیترین تکنیک رواندرمانی است و در خط مقدم جبههی دانش تعامل «روان، مغز، بدن» قرار دارد.
هیپنوز شامل یک توانایی اختصاصی برای توجه، تمرکز و تجسم، حین کاهش و به حداقل رساندن آگاهی از محیط است.
این پدیده بهصورت خودبهخود و بدون القای رسمی نیز رخ میدهد. علاوه بر آن، ظرفیت تجربهی هیپنوز بهصورت قابل توجهی بین افراد مختلف فرق دارد و یک صفت ثابت است.
کلمهی هیپنوز از ریشهی لاتین «هیپنو»ـ که به معنی «خواب» است- اتخاذ شده و این یک غلط مشهور است، چون هیپنوز بهعنوان یک پدیدهی مستقل، نوعی از خواب نیست بلکه روند پیچیدهای است شامل تمرکز توأم با توجه دقیق و گیرندگی فعال.
گرچه آگاهی از محیط هم در خواب و هم در هیپنوز کاهش مییابد، اما توجه متمرکز که در حالت خواب بهصورت یکنواخت منتشر شده است، حین خلسهی هیپنوتیزمی افزایش مییابد.
تاریخچه
فلسفه، ادبیات و مذاهب شرقی و غربی، آکنده از توضیح وضعیتهای مختلف خلسه، حالات جذبه و انفکاک خودبهخود در میان درمانگران و درمانجویان است.
اولین بار که این پدیدهها بهصورت رسمی بهعنوان ابزارهای درمان توصیف شدند مربوط به قرن هجدهم و تئوری جنجالبرانگیز «مسمر» در مورد انرژی «مغناطیس» بود که بهنظر مسمر میتوانست از درمانگر یا شیئی دیگر جریان پیدا کند و با تصحیح عدم تعادل در بیمار، سلامتی را به او بازگرداند.
«جیمز برید»، که در دههی ۱۸۴۰ به طبابت و جراحی در انگلستان مشغول بود، با پدیدهای مشابه آنچه مسمر گزارش کرده بود مواجه شد. او دریافت که میتواند حالت خلسه را با تثبیت چشم و بستن چشم ایجاد کند.
نورولوژیست بزرگ فرانسوی، «ژان مارتین شارکو»، حالت هیپنوز را بهعنوان یک پدیدهی فیزیولوژیک- عصبی (اصطلاحاً خواب عصبی) در نظر گرفت و آن را علامتی از بیماری روانپزشکی دانست.
«پیر ژانه» از این موضع در مورد هیپنوز حمایت کرد اما «هیپولیت برنهایم» که معتقد بود هیپنوز عملکردی از مغز نرمال است، با هر دوی آنها به مخالفت برخاست.
«فروید» هیپنوز را به اتفاق شارکو مطالعه کرد و این کار هستهی مرکزی کار کلاسیک او در مورد «هیستری» به اتفاق «ژوزف بروئر» شد. هر چند فروید تصمیم گرفت که استفاده از القاهای هیپنوتیزمی را متوقف کند، ولی استفاده از تخت روانکاوی را ادامه داد و توجه خود را بهجای خلسهی هیپنوتیزمی، به روند «تداعی آزاد» بهعنوان یک تکنیک درمانی متمرکز ساخت.
در سال ۱۹۵۵ انجمن پزشکی انگلستان هیپنوز را به رسمیت شناخت و توصیه کرد که در دانشکدههای پزشکی تدریس شود.
در سال ۱۹۵۸ انجمن پزشکی آمریکا و انجمن روانپزشکی آمریکا هیپنوز را بهعنوان یک روش درمانی موثر و بیضرر به رسمیت شناختند.
تعریف و تئوری
میتوان هیپنوز را حالتی از تمرکز دقیق توأم با توجه، گیرندگی فعال و کاهش آگاهی از محیط در نظر گرفت. همچنین در هیپنوز حس اتوماتیک و غیرارادی بودن- به این صورت که حرکات بدن گویی خودکار هستند- وجود دارد و ادراکات تلقینشده میتوانند ادراکات معمولی را تغییر دهند و جایگزین آنها شوند.
طی چند ثانیه میتوان وارد حالت هیپنوز شد و از آن خارج گشت. همهی هیپنوزها در اصل «خود- هیپنوتیزم» هستند، ولی شخص خود اجازه میدهد که این شکل از تمرکز توسط شخص دیگری ساماندهی شود.
خصلت هیپنوتیزمپذیری
هیپنوتیزمپذیری یک خصلت ثابت و قابل اندازهگیری است. گرچه هیپنوتیزمپذیری در چرخهی زندگی قدری تغییر میکند، در سالهای انتهای کودکی به حداکثر میرسد و طی نوجوانی قدری تنزل میکند، اما بهصورت نسبی در کل دوران بزرگسالی ثابت میماند و در دوران کهولت کاهش مییابد.
اجزای هیپنوتیزمپذیری
تجربهی هیپنوتیزمی نیاز به همگرایی سه جزء اساسی دارد که وجود همهی آنها به درجاتی ضرورت دارد:
۱- جذب: عبارت است از توانایی کاهش دادن آگاهی محیطی برای تسهیل «توجه متمرکز»؛ مثل نگاه کردن از ورای یک لنز دوربین عکاسی که موضوع مورد توجه با جزئیات بیشتر دیده میشود اما بهطور نسبی ارتباط آن با محیط پیرامونش نادیده گرفته میشود.
۲- انفکاک: عبارت است از جدا شدن و تجربهی ذهنی اجزای هویت، خاطرات، ادراک، هوشیاری یا پاسخهای حرکتی نسبت به آگاهی هوشیارانهی معمول.
۳- تلقینپذیری: عبارت است از تمایل به دریافت و قبول سیگنالها و اطلاعات، توأم با تعلیق نسبی قضاوت معمول نقادانه.
خلسهی هیپنوتیزمی
«خلسه» یا «ترانس» یک شرایط گذرای عصبی تعدیلیافته است که به کمک تحریک سیستم عصبی سمپاتیک یا پاراسمپاتیک بهوجود میآید. حالت خلسه با حالاتی مانند خواب، اغما، بیهوشی و هوشیاری کاملاً متفاوت است و در واقع یک حالت «ورای هوشیاری» است که در این حالت قدرت و قابلیت تلقینپذیری بسیار زیاد میشود.
خلسه در حقیقت با تشدید احساسات، چه در جهت اختلال و چه در راستای آرامش، حاصل میشود. اگر حالت خلسه با تحریک تشدید سیستم عصبی سمپاتیک بهوجود آید، به آن «خلسهی منفی» یا «ترانس ارگوتروپیک» گفته میشود. این حالت توسط هیپنوتیزورهای نمایشی و نیز در جریان رقصهای قبیلهای و برخی مراسم درمانی مثل «زار درمانی» بهوجود میآید.
اگر خلسه با سیستم پاراسمپاتیک افراد یا تقویت و تشدید عواطف آرامشدهنده بهوجود آید، به آن خلسهی مثبت یا «ترانس تروفوتروپیک» اطلاق میشود.
افزایش حرارت بدن، افزایش جریان اشک، افزایش ترشح بزاق، به بالا چرخیدن کرهی چشم، وجود حرکات غیرهماهنگ در چشمها (در حالی که پلکها بستهاند)، ایجاد قرمزی در سفیدی کرهی چشم و بالاخره فقدان رفلکس حفاظتکنندهی چشم در مقابل حرکات آسیبزننده یا محتملالخطر از نشانههای وجود خلسه هستند.
خلسهی مثبت یا ترانس تروفوتروپیک- که از طریق احساسات آرامشبخش ایجاد میشود- ارزش درمانی دارد. از فواید و ویژگیهای خلسهی هیپنوتیزمی رسیدن به یک حالت تلقینپذیری همراه با افزایش آگاهی انتخابی است و از این حالت میتوان برای تلقینات امیدبخش یا مددبخش در ضمیر ناخودآگاه استفاده کرد.
خلسهی مثبت در حقیقت کانالی است که مستقیماً به ضمیر ناخودآگاه مرتبط میگردد و از این طریق کاشتن تخم امید از راه ارایهی تلقینات مثبت و سازنده در اعماق ضمیر مقدور میشود.
هیپنوتراپی
«هیپنوتراپی» کاربرد هیپنوتیزم در محدودهی وسیعی از اختلالات پزشکی و روانشناختی است. هیپنوز فینفسه درمان نیست و لازمهی درمان با هیپنوز، دادن تلقینات مستقیم درمانی است.
«دکتر کوریدون هاموند» مؤلف کتاب ارزشمند «تلقینات و استعارات هیپنوتیزمی» (Hypnotic Suggestions and Metaphors) معتقد است که هیپنوز اغلب وقتی مؤثر است که با سایر روشهای درمانی (غیرهیپنوتیزمی) تلفیق شود.
هیپنوتیزم مانند همهی روشهای پزشکی و روانپزشکی دیگر است و بهصورت یکسان برای همهی مشکلات همهی بیماران مؤثر نیست. اخلاق حرفهای حکم میکند هیپنوز را فقط برای درمان مسایلی بهکار بریم که برای درمان غیرهیپنوتیزمی آنها صاحب صلاحیت باشیم.
صرف یاد گرفتن چند تلقین هیپنوتیزمی و سپس بهکار بردن این تلقینات صحیح نیست و آموزش تخصصی و قرار گرفتن تحت نظارت در مورد هیپنوز لازم بهنظر میرسد.
کاربردهای هیپنوتیزم
بهرههای مختلفی که از هیپنوز در شاخههای مختلف طب بالینی میتوان گرفت شامل موارد زیر است:
طب داخلی: کنترل دردهای مزمن، تهوع و استفراغهای ناشی از شیمیدرمانی، کنترل وزن، ترک سیگار و عادت ناخوشایند، کنترل سندرم رودهی تحریکپذیر (IBS)
طب جراحی: آمادگی پیش از جراحی از نظر روانی، کنترل درد پس از عمل، القای بیهوشی بدون استفاده از داروهای وریدی و استنشاقی، القای بیحسی موضعی بدون استفاده از داروها، کنترل نسبی خونریزی حین عمل، کنترل درد ناشی از سوختگی
طب زنان و زایمان: کنترل علایم سندرم پیش از قاعدگی، کنترل دردهای همراه قاعدگی (دیسمنوره)، زایمان بدون درد
طب ورزشی: افزایش اعتماد بهنفس، افزایش بهرهوری ورزشی، بهبود رکوردها
طب دهان و دندان: کنترل دندانسایی، سندرم مفصل فکی- گیجگاهی، القای بیحسی برای اعمال دندانپزشکی، کنترل عق زدن و تهوع حین کار دندانپزشکی، کنترل هراس از اعمال دندانپزشکی
طب روانپزشکی: رواندرمانی هیپنوتیزمی، اختلالات اضطرابی، اختلالات روانتنی، تقویت ایگو، اختلالات جنسی، اختلالات تجزیهای، افزایش امید به زندگی و افزایش بهرهوری تحصیلی.
http://pezeshkangil.com/
مطالب مشابه:
احساس تنهایی لزوما یک تجربه منفی نیست؛ روانشناسان معتقدند میشود از تنهایی بهرههای فراوان برد.
سال 1961، یک کتاب با یک نام عجیب و غریب در آمریکا به چاپ رسید؛ «جمعیت تنها». نویسندگان این کتاب، رایزمن و همکارانش، حدود 46 سال پیش میخواستند با این کتاب مخاطبانشان را متقاعد کنند که ارزشهای جامعه آمریکایی یعنی رقابت، استقلال و فردیت، فقط یک نتیجه دارد؛ احساس تنهایی.
حالا بعد از نزدیک به نیم قرن، انگار جامعه شهری خودمان هم دارد کمکم با پذیرفتن برخی از همان ارزشها تبدیل میشود به یک جمعیت تنها؛ منتها از نوع ایرانی! آیا ما برای ایستادگی در مقابل این موج تنهایی آمادهایم؟
خیلی از مردم معتقدند تنهایی، تجربه بدی است. حس تنهایی بعد از بلوغ را همهمان تجربه کردهایم. وارد شدن به دنیایی که ارزشهایش متفاوت است و جور دیگری با آدم رفتار میکنند، یک همراه همیشگی دارد؛ تنهایی. جوان تازه بالغ، نظیر این حرفها را زیاد میشنود که دیگر باید بتوانی در خیلی از کارها روی پای خودت بایستی.
این احساس استقلال که احساس بدی هم نیست، در لایههای زیرین خودش، یک احساس نهچندان مثبت دارد که همان تنهایی است. برای همین است که در همه دنیا نوجوانان نسبت به سنین دیگر، بیشتر احساس تنهایی میکنند. اما احساس تنهایی هم انواع و اقسام دارد. اجازه بدهید بحث را از همین نقطه شروع کنیم.
تنهایی عاطفی؛ شب یلدا
شب یلدای سال82 بود که کیومرث پوراحمد (کارگردان) زندگی شخصی خودش را ریخت روی پرده سینما. فیلم «شب یلدا» حکایت تنهایی سالها پیش پوراحمد بود که محمدرضا فروتن میبایست یک ساعت و نیم در لوکیشنی محدود- به اندازه یک خانه کوچک- آن را بازی میکرد.
در آن فیلم، همسر و فرزندان هنرپیشه نقش اول (فروتن)، از پیشش رفته بودند و به همین سادگی و بیرحمی- با قول ویزا- او را تنهای تنها در خانهای رها کرده بودند که پر از خاطره بود. او در تمام فیلم نشان میداد که دارد حسی را تجربه میکند که روانشناسان به آن میگویند «تنهایی عاطفی».
در تنهایی عاطفی، ما حس میکنیم که به عنوان یک انسان به درستی درک نشدهایم. حس میکنیم به دیگران نزدیک نیستیم و با کسی ارتباط نداریم. در تنهایی عاطفی، ما از دلبستگیهای فعلیمان ناراضی هستیم و دوست داریم یک نفر باشد که بتوانیم به او تکیه کنیم.
نیاز عمده ما هم وقتی که دچار تنهایی عاطفی میشویم، همین است؛ یک نفر که به او دل ببندیم؛ دقیقا همان کاری که محمدرضا فروتن در آخرین سکانسهای فیلم «شب یلدا» انجام میدهد.
تنهایی اجتماعی؛ مردی از عصر خود فراتر
در فرهنگ پیشینیان ما، خیلی روی این قضیه مانور میدادند که ممکن است فردی در زمانه خودش مورد توجه قرار نگیرد یا اثر ادبیاش چندان شهرتی بین مردم پیدا نکند. میگفتند او مرد آینده است و باید «عذاب تنهایی»اش را بچشد.
تنهایی اجتماعی از یک زاویه، ناشی از همینجور انگارهها است: «من با دیگران فرق میکنم، نقطه مشترکی با دیگران ندارم، ارزشهای من با ارزشهای جامعه یکی نیست، نمیتوانم عضو گروهی در یک جامعهای باشم که اصلا قبولش ندارم و...»
اما آنچه این وسط ممکن است اتفاق بیفتد و مشکلساز شود، این حس است که: «نکند چون من با دیگران ناهماهنگم، بیارزشم؟». درواقع مهمترین نیازی که یک تنهای اجتماعی یا تنهای میان جمع دارد، این است که مطمئن شود وجودش لااقل برای خودش ارزشمند است.
چه میکند این تنهایی؟
تنهایی بیشتر از آنکه یک تجربه فیزیکی باشد، یک تجربه ذهنی است. ما ممکن است در یک جمع هزار نفره هم احساس تنهایی کنیم، یا برعکس ممکن است 3 روز در جایی باشیم که هیچ آدمی جز خودمان وجود نداشته باشد اما آنقدر احساس پیوند با افراد محیط بیرون داشته باشیم که حس تنهایی نکنیم. اینکه تنهایی را منفی تلقی کنیم، به کلماتی بستگی دارد که توی سرمان میچرخند و تکرار میشوند. روانشناسان به این کلمات میگویند: «خودگویی» یا همان «مونولوگ».
تصور کنید که شما بازیگر یک تئاتر یکنفرهاید. کارگردان به شما میگوید مرتب این چند مونولوگ را تکرار کنید: «من تنهای تنهایم، هیچکس به من اهمیت نمیدهد، حتی یک دوست صمیمی هم ندارم، زندگیام بیارزش است و...».
اگر شما بارها و بارها این جملهها را تکرار کنید و به قول تئاتریها حسش را بگیرید، شک نکنید که خیلی زود غمگین میشوید. افرادی که به خاطر احساس تنهاییشان افسرده میشوند، در واقع همینجور جملهها را مرتب در ذهنشان تکرار میکنند.
حالا اگر به جای اینجور جملهها مرتب بگویید: «دیگر نمیتوانم این تنهایی را تحمل کنم» و حس دلشورهاش را هم بگیرید، دلشورهتان کمکم بیشتر و بیشتر میشود و میروید به سمت بیماریهای اضطرابی.
خروج از بحران تنهایی
اینکه آیا ما از تنهایی بیرون میآییم یا نه، به برداشتی بستگی دارد که خودمان از علت تنهاییمان داریم. اگر علت تنهاییمان را این بدانیم که «من جذاب نیستم، شخصیت اجتماعی ندارم، دوستداشتنی نیستم و...»، به سختی میتوانیم از تنهایی عبور کنیم چون این صفتهایی که به خودمان نسبت میدهیم، خیلی تغییرناپذیرند. اما اگر علت را این بدانیم که «من تنهایم چون کمرو هستم ولی میتوانم آن را برطرف کنم» یا «به اندازه کافی برای روابط اجتماعیام وقت نگذاشتهام» و این قبیل انگارهها، آنوقت میتوانیم امیدوار باشیم که از تنهایی بیرون بیاییم.
در مقابل این علتها که علتهای درونی تنهایی محسوب میشوند، بعضیها معتقدند مشکل از دیگران است. در این گروه هم اگر ما تنهاییمان را به علتهایی نسبت بدهیم که به سختی تغییر میکنند، تنهاییمان غیرقابل حل به نظر میرسد؛ مثلا اینکه «مردم اساسا نمیخواهند با من آشنا شوند، سر اطرافیانم خیلی شلوغ است و...».
اما اگر علتهای بیرونی تنهاییمان را انعطافپذیرتر بدانیم، راحتتر میتوانیم از تنهایی بیرون بیاییم؛ مثلا اینکه «من تنها هستم چون عضو هیچ گروهی نشدهام، من تنها هستم چون هرگز از دیگران نخواستهام کاری را با هم انجام بدهیم و...».
اولین قدم برای خروج از تنهایی، این است که علتهایی را که در ذهنمان برای تنهایی قائلیم، بشناسیم و تا جایی که ممکن است آنها را به علل انعطافپذیرتری تغییر بدهیم.
قدم دوم، یادگیری مهارتهای اجتماعی است. خیلی از افرادی که احساس تنهایی میکنند، در واقع بلد نیستند با دیگران رابطه برقرار کنند.
یاد گرفتن مهارتهایی مثل ابراز وجود (که قبلا در همین صفحه دربارهاش نوشتهایم)، مهارت ارتباط با جنس مخالف و مهارت خوب گوش دادن و امثالهم میتواند به ما کمک کند از تنهایی خودمان بیرون بیاییم.
راجرز، یکی از مشهورترین روانشناسان انسانگرا، معتقد است که ما اغلب خوب به دیگران گوش نمیدهیم. ما اغلب وقتی دیگران حرف میزنند، در این فکر هستیم که چه جوابی بهشان بدهیم و چگونه نظر خودمان را درباره صحبتشان ابراز کنیم. مثلا اگر کسی یک فیلم را بد میداند، ما معمولا بد یا خوب بودن فیلم را از نظر خودمان میگوییم. اما کسی که خوب گوش میدهد- در مقابل- احساسات و افکار دوستش را در مورد آن فیلم میپرسد. در واقع یک شنونده خوب 4 ویژگی دارد:
1 ـ انگیزه گوش دادن دارد؛ یعنی مایل است حرفهای دیگران را خوب گوش کند.
2 ـ به حرفهای دیگران توجه میکند و با تمام وجود به آنها گوش میدهد. مثلا به موقع تماس چشمی برقرار میکند.
3 ـ همدلی میکند؛ یعنی دوست دارد دقیقا بداند طرف مقابل چه احساسی دارد تا در احساسش شریک شود.
4 ـ مهارت دارد؛ یعنی میداند با افراد متفاوت و در موقعیتهای مختلف چطور برخورد کند.
به هر حال، خیلی از مشکلات افرادی که احساس تنهایی میکنند، در ضعف این مهارتهای اجتماعی نهفته است.
اما اگر واقعا تنهایی را ترجیح میدهید یا میخواهید با تنهاییتان حال کنید، بخش بعد را بخوانید.
بهرهبرداری از تنهایی
راجرز، روانشناس، میگوید ما نسبت به احساس تنهایی خودمان آگاهیم اما برای مقابله با آن، راههای غلطی به کار میگیریم. او پیشنهاد میکند به جای اینکه از هیچ و پوچ بودن بترسیم، جرات کنیم و بگوییم که «ما اساسا تنهاییم» و از این تنهایی استفاده کنیم.
برای استفاده از این تنهایی، 2 راه اصلی پیش روی ماست: خلاقیت و خودشناسی.
تنهایی و خلاقیت
بسیاری از کشفیات و اختراعات، بسیاری از آفرینشهای خلاقانه ادبی و هنری و حتی بسیاری از طراحیهای اولیه برای جنبشهای فرهنگی و سیاسی، در تنهایی افراد صورت گرفته است.
متاسفانه ما معمولا تحمل تنهایی را نداریم. همیشه یک کتاب یا کنترل تلویزیون یا چیز دیگری دمدستمان است تا ما به اختیار، تنهاییمان را بشکنیم و در جملههای کتاب یا تصاویر تلویزیون غرق شویم.
حتما فیلم پر سر و صدای «دیگران» را با بازی نیکول کیدمن دیدهاید. کارگردان این فیلم یک ساخته کم سر و صداتر هم دارد. آلخاندور در فیلم «دریای درون»- که اتفاقا آن هم براساس یک زندگی واقعی ساخته شده است- یک عمر تنهایی یک نویسنده اسپانیاییزبان را به تصویر میکشد.
او که از جوانی در اثر حادثهای کاملا فلج شده است، دستگاهی اختراع میکند که با آن میتواند مداد را در دهانش بگذارد و تایپ کند. او چندین اثر پر سر و صدای ادبی میآفریند و در کشورش مشهور میشود.
خلاقیت مختص به افراد خاص نیست. همه ما بالذات خلاقیم و فقط کافی است شیوههای ارتقای خلاقیت را در زندگی روزمرهمان تمرین کنیم و به کار ببندیم. برای این منظور توصیه میشود به مطالبی که در مورد خلاقیت در شمارههای پیشین مجله نوشته شده است، مراجعه کنید.
تنهایی و خودشناسی
علاوه بر خلاقیت، ما در تنهاییمان میتوانیم با خودمان خلوت کنیم و با واقعیت وجودیمان روبهرو شویم. حتما میدانید که در فرهنگ عرفانی خودمان هم روی این قبیل تنهاییهای خودخواسته تاکید شده است. در فیلم «پری» داریوش مهرجویی، یکی از این تنهاییهای خودخواسته نمایش داده شده است.
در آن فیلم، نیکی کریمی در یکی از توهمهایش مردی را میبیند که خودش را در چاهی آویزان کرده و ذکر میگوید. خیلی از شخصیتهای جی.دی. سالینجر هم تنهایی تحسینبرانگیزی دارند.
در یکی از دیالوگهای زیبای رمان «هیس»، محمد رضا کاتب میگوید: «ما در جمع عاقل میشویم اما همهمان در تنهایی دیوانهایم».
کشف این خود دیوانه لذتی دارد که تنها در تنهایی به دست میآید. به قول کلارک موستاکاس، در تنهایی محض است که فرد میتواند جوابهایی برای زندگی پیدا کند و ارزشهای جدیدی برای آن دریابد و در تنهایی محض است که فرد میتواند راه و جهت جدیدی برای زندگی کشف کند.
آزمون تنهایی
از عبارات دوتایی زیر یکی را انتخاب کنید و بعدش مراجعه کنید به بخش تفسیر آزمون:
1)
الف ـ از بودن در کنار دیگران لذت میبرم.
ب ـ از خلوت کردن با خودم لذت میبرم.
2)
الف ـ سعی میکنم روزم را جوری تنظیم کنم که همیشه مدتی با خودم باشم.
ب ـ سعی میکنم روزم را جوری تنظیم کنم که همیشه با دیگران باشم.
3)
الف ـ یکی از ویژگیهایی که برای هر شغلی در نظر میگیرم، فراهم آوردن فرصتی برای تعامل با دیگران است.
ب ـ یکی از ویژگیهایی که برای هر شغلی در نظر میگیرم، فراهم آوردن فرصتی برای خلوت با خودم است.
4)
الف ـ بعد از گذراندن چند ساعت با دیگران، معمولا خودم را سرحالتر حس میکنم.
ب ـ بعد از گذراندن چند ساعت با دیگران، میل دارم با خودم خلوت کنم.
5)
الف ـ اوقات تنهایی اغلب برای من بارور هستند.
ب ـ اوقات تنهایی برای من وقت تلفشده محسوب میشوند.
6)
الف ـ غالبا میل شدیدی برای فرار از خودم و تنهاییام دارم.
ب ـ به ندرت از خودم و تنهاییام فرار میکنم.
7)
الف ـ به بودن با دیگران نیاز شدیدی دارم.
ب ـ به بودن با دیگران نیاز چندانی ندارم.
تفسیر آزمون
اگر شما در موارد 2 و 5 و 6، گزینه «الف» و در موارد 1 و 3 و 4 و 7، گزینه «ب» را انتخاب کردهاید، معنایش این است که برای تنهایی اولویت قائلید. اگر این ترجیح به این خاطر است که در جمع راحت نیستید، توصیه میشود برای یادگیری مهارتهای ارتباطی هر چه زودتر اقدام کنید و در غیر اینصورت هم، توصیه میشود با یادگیری و تمرین شیوههای خلاقیت، تنهایی خلاقی داشته باشید.
http://man-psychology.blogfa.com/
مطالب دیگر:
یاس اجتماع را می توان از پیامدهای طرد اجتماعی دانست. طرد اجتماعی از نظر گیدنز حاکی از راه و روش هایی است که طی آنها افراد از مشارکت کامل در جامعه بزرگتر محروم می شوند. مفهوم طرد اجتماعی توجه ما را به طیف وسیع عواملی جلب می کند که افراد و گروه ها را از داشتن فرصت هایی که پیش روی اکثریت جمعیت است باز می دارد.(گیدنز، 1386 : 466)
گروه هایی نظیر سالخوردگان، معلولان ، مجرمان ، بیکاران، فقیران ، کودکان خیابانی و شاید مهم ترین اینها ، گروه های جوانان باشد، اغلب جزء مطرودین جامعه محسوب می شوند چرا که فعالیت های آنها نیز در میدان های اجتماعی منوط به پذیرش دیگر گروه ها و افراد جامعه است ولی از سوی جامعه مورد تأیید قرار نگرفته اند. فرصت های اجتماعی آنها در برابر افراد عادی جامعه بسیار محدود است و همین امر به کنار گذاشته شدن آنان از عرصه های مختلف اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی و فرهنگی ختم می شود. اما طرد را همیشه نمی توان ناشی از طرد کردن از سوی مردم دانست ، شاید گروهی خود تصمیم به کناره گیری از عرصه های مختلف حیات اجتماعی نمایند .اما در این مورد مقصود رانده شدن اجباری است نه داوطلبانه. نسل جوان امروز ایران در 3 حوزه آموزش ، اشتغال و تشکیل خانواده به حاشیه رانده شده است.دکتر صالحی اصفهانی در تحقیقی با عنوان
"The youth social exclusion in Iran" به بررسی عوامل ایجاد کننده طرد اجتماعی در بین جوانان ایرانی از دیدگاه اقتصادی پرداخته است. وی در تحقیق خود بیان می کند که " وضعیت کلان اقتصادی ، انفجار جمعیتی ناشی از نرخ های باروری در اواخر دهه 1970 و اواسط 1980 ، انتخاب ها و چالش های جدیدی را برای جوانان به ارمغان آورد. " و در نتیجه " گروه فوق العاده بزرگی از جوانان امروز به ازدحام درمدارس ، عدم توازن جنسی در ازدواج و افزایش فشار برای ورورد به بازرا کار رسمی دچار شدند ."
دکتر صالحی بر این اعتقاد است که گنجایش جوانان و عبور موفقیت آمیز آنها به بزرگسالی در 3 بعد تحلیل می شود:
کسب مهارت برای اشتغال فعال :
"در 20 سال گذشته رشد چشم گیری در دستاوردهای تحصیل جوانان ایرانی در سرتاسر کشور وجود داشته است که از طریق افزایش نرخ های ثبت نام معلوم می گردد. به هر حال همانند بسیاری از کشورهای خاورمیانه و آفریقای شمالی ، بازار کار رسمی ایران به طور نامتناسبی به کسانی که دارای مدرک دانشگاهی بالاتر هستند ، پاداش های بالایی می دهد که بنابراین منجر به ایجاد نظام آموزشی مبتنی بر تمرکز بر تولید مدرک به جای افراد آموزش دیده می شود. "
یافتن یک شغل
" بعد از اتمام مدرسه ، جوانان ایرانی با چندین مانع در انتقال به اشتغال روبرو می شوند و تحصیل کردگان با نرخ بالای بیکاری و زمان طولانی مدت بیکار ماندن مواجه می شوند.قوانین سخت اشتغال در ایران در کمک به تعداد زیادی از جوانان جویای کار برای یافتن شغل مناسب ناتوان است."
ازدواج و تشکیل خانواده
"در دو دهه ی اخیر زندگی خانوادگی در ایران تغییرات اساسی کرده است. با کاهش نرخ باروری ، هم مردان و هم زنان بیشتر برای ازدواج صبر کرده اند. درصد مردان و زنان ازدواج نکرده ی بین 25 تا 29 سال به سرعت در حال افزایش است. به طوری که از 8 درصد به 25 درصد در زنان و در مردان از 20 درصد به 40 درصد افزایش یافته است.تخیر در خروج از خانه والدین در بین جوانان ایرانی نیز افزایش یافته است زیرا انها زمان بیشتری در مدرسه می مانند و نمی توانند به مکانی متعلق به خود نقل مکان کنند.
نسبت مردان 20 تا 29 ساله ای که با والدینشان زندگی می کنند از حدود 50 درصد در 1984 به حدود 75 درصد در 2005 و برای زنان از 20 درصد به 48 درصد افزایش یافته است.
این افزایش سن شاید یک پدیده مثبت باشد . شاید تأخیر در سن ازدواج و تشکیل خانواده و داشتن فرزنداز نتایج سرمایه گذاری در آموزش باشد ؛ اما مجرد ماندن مشکل تازه ای در انتقال به بزرگسالی به وجود می آورد.
شاید تأخیر در تشکیل خانواده واکنشی در برابر آداب و رسوم ازدواج باشد زیرا خرید مسکن و هزینه های خانواده رو به افزایش است."
دکتر اصفهانی به عوامل پدید آورنده حاشیه نشینی جوانان ایرانی بیشتر از منظر اقتصادی پرداخته است و با توجه به ساختار جمعیتی ایران مطالعات خود را انجام داده است.
در بسیاری از موارد بیشتر توجه به عواقب و پیامد های یأس به چشم می خورد و یأس و سرخوردگی جوانان به عنوان عاملی مهم در لایه های پنهان اجتماعی نادیده گرفته می شود و عموماٌ توجه به پدیده هایی مثل جرم ، انحراف ، حاشیه نشینی و . . . معطوف است.
روند بروز یأس اجتماعی و پیامدهای آن
از نظر مانهایم ، ارزش ها فرآورده های ساختگی (Manufactured) نیستند بلکه هنگامی ارزش ها تولید می شوند که " واقعیت اجتماعی در حال رشد ، مسائل غیر قابل محاسبه و جدیدی را به جریان های فکر عرضه می کنند" ، در حالی که این جریان ها تدریجی و تکاملی باشند. در بین نسل جوان با اشاره با گسترش ارتباطات در سطح جهانی ، بسیاری از ارزش های دوره های قبل رنگ باخته و یا تغییراتی در آنها به وجود آمده و یا حتی ارزش های جدیدی پا به عرصه گذاشته اند و در کنار همه اینها ناتوانی در دستیابی به منابع و امکانات نیز بیشتر شده است و از تقابل نیاز و محرومیت ، یأس اجتماعی شکل می گیرد.
به حاشیه رانده شدن جوانان که سرمایه های اجتماعی بالقوه جامعه به حساب می آیند عواقب بسیاری دارد. تلاش جوانان برای کسب موقعیت های اجتماعی بالا تر و احراز منزلت اجتماعی عموماً محتوم به شکست است چرا که پاسخ های کانالیزه شده و مشخص جامعه و نهادهای اجتماعی راه را برای آنان تنگ می کند و پتانسیل بالایی در جامعه به هرز می رود. جامعه سرمایه های نمادینی را از طریق آموزش همگانی به نسل جوان می دهد وجوانان مجالی برای رفع توقعی که برایشان به وجود آمده در جامعه نمی یابند و در راستای همین عنوان دهی ( مهندس ، دکتر ، کارشناس و. . . ) فرصت ها و امکانات مطلوبی را نمی تواند برای آنان فراهم می آورد .( توکل و قاضی نژاد ، 1385 : 108)
می توان یأس را در عرصه های مختلف جامعه مورد بررسی قرار داد:
یأس اقتصادی:
عدم مشارکت اقتصادی ، بی ثباتی بازار کار ، نبود فرصت های شغلی مناسب با تخصص، تعدد مشاغل کاذب، وابستگی به والدین و... از عوامل ایجاد کننده ی یأس اجتماعی جوانان در عرصه اقتصادی هستند. نبود شغل و در نتیجه درآمد ، مشکلاتی مانند عدم تأمین نیاز های رفاهی ، ناتوانی در پرداخت هزینه های زندگی و بهای مسکن و بروز فقر را موجب می شود.
یأس اجتماعی:
سکونت در حاشیه شهرها ، نبود فرصت های مدنی و نبود تسهیلات رفاهی مناسب از سوی دولت ، جوانان را دچار سرخوردگی کرده است. در نظام دموکراتیک آموزش ، گروه های هم سن اغلب در مدارس ، دبیرستان ها و دانشگاه ها با هم آموزش می بینند و دوره ی زندگی مشترکی را با هم تجربه می کنند و در هنگام اتمام تحصیلات و ورود به جامعه و بازار کار مسیر شغلی جوانان فقیر و غنی از هم جدا می شود و این امر باعث می شود که آنان آموزش و پرورش را عاملی در محرومیت خود بدانند چرا که نتوانسته اند زودتر به بازار کار وارد شود و درآمدی داشته باشند. اغلب سطوح مشارکت مدنی در بین این جوانان پایین است و فرصت های کمی برای گذارن اوقات فراغت دارند. البته در این میان باید متذکر شد که کمبود وقت در زندگی بسیاری از کسانی که به حاشیه رانده شده اند وجود دارد؛ زمان عامل مهمی در فعالیت های مدنی محسوب می شود ولی نیاز های مالی و تکاپو برای برطرف کردن مایحتاج اغلب زمانی برای این گونه مشارکت های مدنی باقی نمی گذارد.
یأس سیاسی :
عدم مشارکت در انتخابات ،عدم شرکت در تظاهرات ، نبود انگیزه در فعالیت های حزبی و.. از پیامدهای یأس سیاسی جوانان به شمار می رود. جوانان به حاشیه رانده شده خود را ناتوان در تصمیم گیری های کلان جامعه دانسته و خود و حق رأی خودرا ناچیز دانسته و از فعالیت های سیاسی کناره گیری می کنند.البته ممکن است برخی از مطرودین علاقمند به فعالیت های سیاسی باشند ولی امکانات و فرصت های لازم را در اختیار نداشته باشند.
همین طور یأس را می توان در سه سطح خرد ، میانه وکلان مورد مطالعه قرار داد.
یاس در سطح کلان به ایجاد گروه هایی منفعل در جامعه می انجامد.گروه هایی که در تصمیم های کلان دخالتی نمی کنند عموماً، خود را نادیده انگاشته ، می پندارند و حضور خود را چنان ضعیف تلقی کرده که هر گونه مشارکتی در سطح کلان را بی تأثیر می دانند. در سطح میانه عدم مشارکت در گروه های اجتماعی، تماس نداشتن با افراد محل سکونت یا اشتغال از پیامد های یأس است. زندگی شهرنشینی و عدم مالکیت مسکن ، فرد را نسبت به کسانی که دارای محل سکونت دائمی در یک مکان هستند بی قدرت تر می کند و در نتیجه مشارکت فرد را در سطح محله و رفع مشکلات پایین می آورد .
در سطح فردی نیز به ضعف شبکه ارتباطی فرد ،انزوا ، افسردگی ،خودکشی، بروز انحرافات و غیره می توان اشاره کرد. نبود شغل ، عدم کسب فرصت های مناسب برای ازدواج و تشکیل خانواده زمینه را برای بروز انحراف و کجروی در بین جوانان فراهم می کند.
یأس اجتماعی در سه سطح خرد ، میانه و کلان
طبق نظریه ناهمنوایی مرتن ، نوآوران گروه هایی هستند که اهداف را قبول دارند اما راه های رسین به اهداف مورد پذیرش آنان نیست. ( تنهایی ، 1374 :209 ) بسیاری از جوانانی که برای امرار معاش و تأمین زندگی دست به قاچاق ، سرقت ، اختلاس و. . . می زنند از طریق راه های نا مشروع و نا مقبول در صدد رسیدن به اهداف مقبول در جامعه هستند.
هم چنین منزویان نیز کسانی هستند که نه اهداف و نه راه های رسیدن به اهداف را قبول ندارند و از جماعه کنار کشیده و منزوی شده اند.اصلاً هیچ چیزی را قبول ندارند و ظاهراً هیچ اخلاق ، ارزشی و اسلوبی را نمی پسندند. ( همان )
از رویکرد تضادی و با بررسی علل زیربنایی بسیاری از طرد شدن ها و حاشیه نشین کردن های اجتماعی را می توان نتیجه روابط نابرابر قدرت و منزلت در جامعه لحاظ کرد و عدم دستیابی جوانان به منابع مادی جامعه را حاصل تلاش نسل قبل در حفظ موقعیت خود دانست . نسل پیر که در موقعیت های تثبیت شده ای قرار دارند ، خواهان حفظ امکانات و فرصت ها برای خود هستند و بنابراین نسل جوان را از دستیابی به این منابع محروم می کنند و جوانان را به حاشیه میدان های اجتماعی می رانند
http://man-psychology.blogfa.com/
مطالب دیگر:
آسیبهای اجتماعی یکی از مباحث مهم در روانشناسی اجتماعی هستند. از آنجایی که خواستگاه این آسیبها جامعه است، بسیاری از خصوصیات و صفات جامعه را هم دربردارند. از مهمترین این ویژگیها پویایی آنهاست، به این معنی که آسیبهای اجتماعی نیز همانند خود جامعه پویا بوده و بصورت درون زاد و برون زاد تغییر پیدا میکنند. از جمله صفات مهم دیگر، میبایست به انواع فراگیر یا بومی این آسیبها اشاره کرد. آسیب اجتماعی فراگیر، آسیبی است که در هر جامعه (یا اکثر جوامع) مشکل آفرین بوده و بعنوان یک معضل به آن توجه میشود اما آسیب بومی، نوعی رفتار اجتماعی است که در یک جامعه خاص، بنا بر روابط و ساختار آن جامعه ممکن است آسیب به شمار بیاید ولی در جوامع دیگری آسیب نباشد. مثلا استفاده از تلفن همراه یا بکارگیری سیستم sms میتواند در جامعه نوجوانان ایرانی موجب آسیب شود ولی در یک جامعه اروپایی چنین نباشذ.
نکته بسیار مهم دیگری که در ارتباط با آسیب های اجتماعی باید به آن توجه کرد، چگونگی تولید و ظهور یک آسیب است. آنها عمدتا با تغییرات ساختاری جامعه بطور خودبخود بوجود میآیند و در واقع زمینه ساز آنها تغییرات ساختاری در روابط اجتماعی است. تغییراتی که بطور پویا در جامعه عارض شده و جامعه بنابر ساختارها و هنجارهای خود به مقابله با این تغییرات میپردازد. در یک رویارویی ناموفق و ناکارآمد اجتماعی، آسیب اجتماعی ظهور مییابد. بعبارت دیگر هر چقدر که جامعه برای تغییرات بوجود آمده از آمادگی و توان پاسخگویی بیشتری برخوردار باشد و خود را به ابزارهای بیشتری مجهز کرده باشد، امکان تولید یا فراگیری یک آسیب اجتماعی کاهش مییابد و حتی در مواردی مسئله فقط در حد یک مشکل محدود و موردی باقی مانده و به یک آسیب تبدیل نمیشود.
یکی از کارآمدترین و مهمترین ابزارهای مقابله یا حتی تهاجم در این مقوله، ابزارهای فرهنگی است و توجه به این نکته ضروری مینماید که بسترهای فرهنگی در حقیقت شرط لازم برای تغییرات اجتماعی هستند. هر تغییر مثبت یا منفی اجتماعی ابتدا با زمینهسازی فرهنگی قدم برمیدارد و تنها وقتی که بصورت فرهنگی فراگیر شد، تغییر آغاز میگردد. مجددا یادآوری میگردد که فراگیری فرهنگی و نه لزوما پذیرش فرهنگی. آشنایی فرهنگی با یک مقوله جدید، زمینه ظهور تغییر را فراهم مینماید. آسیبهای اجتماعی نیز با تبعیت از همین اصل، قبل از آنکه بصورتی فراگیر تاثیرات منفی خود را آشکار سازند باید جامعه را با خود آشنا کنند و آمادگی فرهنگی برای پذیرش خود را کسب نمایند. در این حیطه رسانهها به حق بیشترین تاثیر و توان را دارا هستند و تلویزیون یکه تاز این میدان. تعداد زیاد مخاطب، گستردگی طیف مخاطبین، زمان طولانی تاثیر گذاری، استفاده از ابزارهای شنیداری ودیداری، عضویت بلامنازع در خانوادهها، ... همگی نشان دهنده قدرتمندی این شکل از رسانه در فرهنگ سازی مخرب یا مثبت است. در یک مثال موفق اخیر برای آنکه در رفتارهای ترافیکی مردم تغییرات مثبتی بوجود آید، پخش برنامههای کوتاه ولی جالب و پرمخاطبی مثل انیمیشنهای ترافیکی از سیما، ابتدا آشنایی با فرهنگ ترافیک و آمادگی پذیرش اجتماعی را بوجود آورد و سبب شد تا اجرای قوانین ترافیکی مثل اجباری شدن بستن کمربند ایمنی یا اجرای قوانین ترافیک جادهای ممکن گردند.
متاسفانه این امر در موارد منفی نیز به همین اندازه و شاید کمی بیشتر توان اثرگذاری دارد. اینکه رسانه ملی و بطور خاص تلویزیون چقدر به این رسالت خود واقف هستند موضوع مهمی است که گاهی به نظر میرسد مورد غفلت قرار میگیرد. چند سالی است که سیما در ایام خاص مثل ماه رمضان یا دهه محرم اقدام به پخش سریالهای خاص این ایام نموده که از یک طرف سرگرم کننده بوده و از طرف دیگر متناسب با این ایام پیام اخلاقی یا عرفانی نیز به بیننده منتقل کند و در این تجربه شاهد نمونههای موفقی چون سریال شب دهم یا سریال صاحب دلان نیز بودهایم. اما امسال بیننده روزه دار ایرانی با یک شوک رسانهای روبرو شده است. این اتفاق به واقع یک شوک است چون به نظر میرسد تمام شبکهها در تلاش بودهاند تا گویی نه برای ماه مبارک رمضان که برای ماه بزرگداشت معتادان و مواد مخدر برنامه سازی کنند. در تمام سریالهای امسال مواد مخدر و اعتیاد یا موضوع اصلی است یا حوادث حول آن رقم میخورند و این سوال در ذهن بیننده بوجود میآید که در این ایام خاص، در ساعات خاص و ویژه بعد از افطار که همه خانواده بیننده هستند، پرداختن به این موضوع چقدر درست است؟ اگرچه به نظر میرسد برنامه سازان با عنایت به آسیب زایی اعتیاد و در جهت رد یا مذمت این پدیده، مقوله اعتیاد را وارد سناریو خود نمودهاند، اما باید توجه نمود که این ورود چه تاثیری در پی خواهد داشت. همانطور که در مقدمه بحث نیز ذکر شد، هر پدیده اجتماعی بطور عام و آسیبهای اجتماعی بطور خاص، ابتدا از طریق آشنا کردن فرهنگ خود با جامعه وارد عمل میشوند. مهم نیست که این آشنایی چه پیام ضمنی را دربر داشته باشد. مهم نیست که تلویزیون با چه پیامی اقدام به آشناسازی یا متاسفانه گاها فرهنگ سازی اعتیاد بپردازد، مهم تاثیری است که این برنامه در فرهنگ عامه مردم بالاخص کودکان و نوجوانان برجای میگذارد. بطور مثال در سریالهای امسال، نام مواد مخدر بصورتهای گوناگون و با اصطلاحات تخصصی، قضایی، عامیانه و حتی با استفاده از اصطلاحات ویژه فروشندگان نامیده میشوند. شیوههای مختلف استفاده و مصرف مواد ( حتی با شیوه خاص حل کردن در چای) نشان داده میشود. نحوه تقسیم بندی و جزء کردن مواد مخدر توسط مصرف کننده، نمایش که در واقع آموزش داده میشود. نمونههایی از خرید و فروش مواد مخدر، صحنههایی از این سریالها است. عمده دیالوگهای طنز بطور مستقیم مربوط به اعتیاد است!!!
هدف از طرح این موارد در ساعاتی که همه خانواده بیننده تلویزیون هستند، چیست؟ این صحنهها تا چه اندازه هشدار دهنده یا منزجر کننده هستند؟ آیا طبق اصول بدیهی روانشناختی، طنز و هیجان مثبت همراه با این صحنهها موجب هیجان و به تبع آن تفکر مثبت نسبت به مسئله اعتیاد نمیگردد؟ اعتیاد شخصیت محبوب یا مورد توجه فیلمنامه، همراه با حس همزاد پنداری و الگوگیری بیننده، بخصوص بیننده نوجوان، چه نتیجهی اخلاقی بر جای خواهد گذاشت؟
همواره در طراحی برنامههای تلویزیون و حتی پخش برنامههای خارجی شاهد توجه به چنین نکاتی در زمینههای دیگر هستیم. مثلا نامهای مختلف مشروبات الکلی، شیوه یا آداب نوشیدن آنها در مراسم مختلف، بکارگیری اصطلاحات رایج همراه با مصرف مشروبات الکلی و حتی نمایش ظروف خاص آنها از جمله مواردی است که مسئولین به درستی و با دقت مناسب، از پخش و اشاعه آن امتناع میکنند. اما مشخص نیست چرا در مورد مواد مخدر چنین حساسیت و دقتی کمرنگتر است، درحالیکه آسیبزایی مواد مخدر در جامعه امروز ما به مراتب بیش از آسیبهایی مانند مصرف الکل میباشد.
به نظر ضروری است تا بار دیگر بر اهمیت رسالت و نقش رسانه بخصوص تلویزیون در فرهنگ سازی جامعه توجه گردد و این نکته مدنظر قرار گیرد که شیوه انتقال و بار هیجانی همراه با یک پیام نسبت به ارائه مستقیم و کلامی آن، تاثیر بیشتری بر مخاطب دارد.
http://man-psychology.blogfa.com/
مطالب دیگر:
رایانه به کودک شما حرف زدن می آموزد
ضرر استفاده از تلفن همراه و راهکارهای مناسب
دلایل و انواع خیانت بین همسران ایرانی
مدهای ناهنجار و تاثیر آن بر جوانان
اغلب مشکلات زندگی زوج های جوان به علت عدم تجربه و اطلاعات کافی از نحوه کنترل زندگی مشترک می باشد و این که دختر و پسر جوان نیاموخته اند چگونه همسرداری کنند و چگونه بر مشکلات پیش آمده غالب شوند یا چگونه ایجاد علاقه کنند!
برای هر کاری “داشتن تجربه“ و “راهنمایی شدن“ مهم ترین ملزوماتی است که موجب رسیدن به نتایج مطلوب در آن کار می شود و عدم آگاهی و نداشتن راهنمای مناسب هم متقابلا بزرگ ترین ضربه ای است که می توان بر پیکره اهداف خود وارد کرد.
آشنایی با « مهارت حل اختلاف » به ما کمک می کند تا دعواهای زن و شوهری را به شکلی درست مدیریت کنیم.
بسیاری از زوج های جوان نمی دانند چگونه باید دعوا کنند و یا چگونه به دعوا فیصله دهند. واقعیت این است که به رغم تصور بسیاری، دعوا کردن با همسر می تواند تجربه وحشتناکی نباشد و البته پایان دادن به آن نیز آن قدرها سخت نیست.
توجه به برخی نکات می تواند هم عوارض دعوا را در رابطه شما کاهش دهد و هم آن را به موضوعی سازنده و نه مخرب تبدیل سازد.
در دعوا این کارها را انجام دهید :
استراتژی های مقابله به این معناست که زن و شوهر در چه واقعی از چه مهارت های ارتباطی استفاده کنند. درواقع در بسیاری از موارد، زن و شوهرهای جوان مهارت های ارتباطی را به خوبی می شناسند، اما نمی دانند کی و کجا باید از آن استفاده کنند. این استراتژی ها بیش از اینکه عقلانی و تئوری باشند، باید در عمل آموخته شوند.
هرکدام از چهار استراتژی زیر می توانند به زوج های جوان برای حل مشکلاتشان کمک کنند :
1 - حفظ آرامش :
بدن درمورد تنش داشتن یا نداشتن از یک قانون همه یا هیچ پیروی می کند. وقتی که آرامش بدنی از بین می رود، ضربان قلب بالا می رود و میزان زیادی آدرنالین در بدن ترشرح می شود. این آدرنالین باعث می شود شما نتوانید به حرف های همسرتان توجه کنید و دعوا بدتر و بدتر شود. برای رفع این مشکل،پیش از هر چیز باید نشانه های برانگیختگی را بشناسید. برای مثال، اگر ضربان قلبتان بیشتر از ده درصد حالت طبیعی (در مردها 72 تا 76 و در زن ها 82 تا 86 ضربه در دقیقه طبیعی است) بود، یعنی که برانگیخته شده اید و باید کاری برای کم کردن برانگیختگی تان انجام دهید.
2 - غیردفاعی گوش دهید :
برای رفع جبهه گیری، راه های تفکیکی هم وجود دارند. وقتی که شما دارید با همسرتان مشاجره می کنید، دو حالت وجود دارد؛ یا شنونده اید و یا سخنگو. در هر حالت به این توصیه توجه کنید:
_وقتی شنونده اید :
وقتی که شما در مقام شنونده هستید، بهترین راه این است که از «مهارت گوش دادن» استفاده کنید. البته وقتی فردی به شدت از شما انتقاد می کند و یا شما را سرزنش می کند، واقعا گوش دادن کار سختی است. برای این کار واقعا لازم است که بتوانید خودتان را جای همسرتان بگذارید و دنیا را از دید او ببینید. یادتان باشد که نمی شود به گوش دادن همدلانه تظاهر کرد.
_وقتی سخنگو هستید :
وقتی که سخنگو هستید باید تا جایی که می توانید، صحبتتان را به خصومت آلوده نکنید. برای این هدف راهکارهای زیر مناسب است:
_ به جای انتقاد، از شکایت استفاده کنید :
همان طور که در گام دوم توضیح داده شد، انتقاد کاملا مبهم است اما شکایت با صراحت از یک رفتار انتقاد می کند. مثلا به جای « تو هیچ وقت خانه نیستی » که یک نوع انتقاد است، می توان گفت « دیشب که خانه خواهرت ماندی، من خیلی احساس تنهایی کردم ». معمولا پیروی از دستورالعمل های مشخص و واضح خیلی آسان است.
3 - تصدیق :
تصدیق به این معناست که با ظرافت به همسرتان بفهمانید که او را درک می کنید و می توانید دنیا را از دید او نگاه کنید. تصدیق بیشتر برای مردهایی مفید است که می خواهند در برابر ناراحتی های همسرشان برخوردی عقلایی و منطقی داشته باشند. این انفراد به جای توجه به محتوای هیجانی صحبت های همسرشان سعی می کنند راه حلی برای مشکل او پیدا کنند. اما اگر همسر این مرد به شدت هیجان زده باشد، به این توصیه ها گوش نخواهد داد. در این مواقع زن به شدت نیازمند است که مرد احساسات وی را درک کند. وقتی که همسر شما احساس کند تصدیقش می کنید، به شما بیشتر اعتماد می کند و به توصیه های شما بیشتر گوش می دهد.
اما برای نشان دادن تصدیق، راههای دیگری هم وجود دارند که عبارتند از :
مسئولیت پذیری :
برای مثال، اگر شوهرتان دلخور است که چرا تلفنی به او خبر ندادید که دیر می آیید، به او بگویید «واقعا عصبانی ات کردم، نه؟» با این کار اعتراف می کنید که اعمال شما روی احساسات همسرتان اثر می گذارد. درواقع شما مسئولیت تاثیر رفتارتان را پذیرفته اید.
معذرت خواهی :
معذرت خواهی صریح و آشکار نیز یک نوع تصدیق است. با معذرت خواهی، شما به همسرتان نشان می دهید که ناراحت هستید و او را درک می کنید. برای معذرت خواهی لازم نیست همیشه بگویید «متاسفم». برای مثال، می توانید بگویید «منظورت را می فهمم. من اشتباه کردم». اگر در حین جر و بحث به اشتباه اعتراف کنید، نتایج واقعا مثبتی می گیرید.
تحسین :
وقتی هنگام جر و بحث به یاد همسرتان و خودتان می اندازید که او برای شما همسری قابل تحسین است، مسیر گفت و گو را به سمت مذاکره عوض کرده اید.
4 - به دعوا خاتمه دهید
به هر حال نمی شود برای همیشه دعوا و اختلاف را به حال خود نگاه داشت. می توان با استفاده از راهکارهای زیر به دعوا فیصله داد:
_دعوا را به قسمت های عمیق رابطه نکشانید :
همیشه در دعواهایتان به اصطلاح «رو» دعوا کنید. در «عمق» همیشه یک وفاداری همیشگی پنهان وجود خواهد داشت. دعوایتان را به اینجاها ربط ندهید.
_جایگزین بگذارید :
برای مثال، اینکه داد و بیداد کنید که از رنگ های صورت یو کرمی و قهوه ای و آبی و زرشکی برای پرده خانه خوشتان نمی آید، چیزی را درست نمی کند. به جای اینها البته اگر رنگی باقی مانده بود، بگویید از کدام رنگ خوشتان می آید؟
_ ببخشید :
بعضی وقت ها واقعا همسرتان مقصر بوده و اشتباه کرده است. شما بهتر است در این مواقع لذت توفیق اجباری بخشش را بچشید.
_ تمرین « روزهای صمیمانه » را انجام دهید :
گاهی چاره ای جز این نمی ماند که یک تمرین مکانیکی انجام دهید. می توانید یک تعداد روز متوالی را مشخص کنید و در این روزها توافق کنید که هر روز حداقل 5 مورد از فهرست کارهایی را که همسرتان می خواهد، انجام دهید. البته او هم باید متقابلا کارهایی را که شما می خواهید، انجام دهد. این کارها اولا باید ایجابی باشند، یعنی طرف را از کاری نهی نکنند. دوم باید عملیاتی باشند، مثلا سه بار نوازش کردن به جای امر کلی مهربان بودن. سوم آن قدر کوچک باشند که بتوان هر روز انجامشان داد و چهارم مربوط به دعوای اخیر نباشد.
مطالب دیگر:
شیوه های جدید حفظ رابطه زناشویی
بعد از این که در بحث و دعوایی ناخواسته با همسر خود قرار گرفتید، توصیه های ارائه شده در این مقاله را به کار بگیرید تا بتوانید سریع تر آشتی کرده و آرامش را دوباره به روابط تان بازگردانید
ارتباط همسران,اخلاق همسران
دعوا زناشویی,دعوای زناشویی,دعوا زناشویی,دعوا های زناشویی,دعوا در زندگی زناشویی,دعوای زناشویی در دوران بارداری,دعوا زن و شوهر,دعوای زن و شوهرها,دعوا بین زن و شوهر,داستان دعوا زن و شوهر,دعوا زن و مرد,عش
راه,رفع,دعوای,ناخواسته,دعوا,حالا,ارائه,مقاله,سریع,خوب,شخصیت,متوجه,تشکیل,زناشوی,تصور
رفتار غیرعادی و عجیب
این قضیه که شما بپذیرید، بحث و دعوا نیز بخشی از روابط شما با همسرتان را تشکیل می دهد، بسیار مهم است. همه ما در زمان و مکان های مختلف ممکن است رفتارهای متفاوتی از خود بروز دهیم. اما وقتی به نظر می رسد، بحث و دعوا جز این که باعث انزجار و لطمه دیدن احساس شده و به رابطه سالم صدمه وارد می کند، فایده دیگری ندارد باید آن را متوقف کنیم.
اولین گام به سوی این هدف، این است که بفهمید واقعاً سر چه چیزی در حال بحث کردن با یکدیگر هستید و دیدگاه متضادتان را تعادل ببخشید. بعد از آن شما می توانید تکنیک های زیر را به کار ببندید. اجرای بعضی از این تکنیک ها را باید خود به تنهایی بر عهده بگیرید و در بعضی دیگر، همکاری همسرتان نیز ضروری به نظر می رسد.خودآگاه باشید
خودآگاهی و مسئولیت پذیری، اولین گام برای اجتناب از تضادها است. تقریباً غیرممکن است که شما بتوانید همسرتان را بدون تغییر رفتار خود تغییر دهید. اما اگر رفتار خودتان را تغییر دهید، در اکثر اوقات واکنش رفتاری او نیز متفاوت خواهد بود.- وانمود کنید که بهترین هستید:
اگر بی جهت لجبازی نکرده و کج خلق نباشید، به همسرتان حس خوبی را منتقل می کنید و او در بی نظیر بودن شما شکی نخواهد کرد.- وجدان خود را در نظر بگیرید:
در حال جر و بحث هستید، چون شما حاضر نیستید عذرخواهی کنید. مصالحه کنید یا ببخشایید. مطمئن شوید که به دعوا فقط برای این که غرور خود را نشکنید، ادامه نمی دهید.- در مورد این که آیا شما تحت تأثیر عوامل دیگری قرار گرفته اید یا نه؟ فکر کنید:
نیروی عوامل و شرایط خارجی به هیچ وجه تخمین زدنی نیست. آیا شما خسته اید؟ در مورد چیزی نگرانید؟ یا از موضوعی ناراحت هستید؟
بچگی نکنید: آیا شما تمایل دارید، مثل یک بچه، بد عنق، بهانه گیر و لجباز باشید؟ یا مانند یک والد انتقادگر دائماً منت بگذارید، انتقاد کرده و یا سرزنش نمایید؟ یک فرد بزرگسال، آرام است، روی مسائل تمرکز می کند، گوش می دهد و مذاکره می کند.- احساسات خود را کنترل کنید:
همسر شما نمی تواند به شما القاء کند که چه احساسی داشته باشید. احساسات شما تحت نظارت و کنترل خود شما است. اگر عصبانی هستید بگویید: من عصبانی ام به این علت که ... نه این که فقط بگویید: تو مرا عصبانی کردی.بهبودسازی روابط
داشتن ارتباطات مناسب برای برقراری آرامشی دوباره، بسیار حیاتی و مهم است. اغلب دعواهایی که مرتب تکرار می شوند، فقط به این دلیل است که یکی از همسران یا هر دوی آنها، احساس می کنند طرف مقابل حرف هایش را نمی شنود و یا به آن اعتنا نمی کند. تکنیک های زیر ضمن این که، شانس مورد توجه قرار گرفتن شما را توسط همسرتان، افزایش می دهند، به شما نیز کمک می کنند به همسرتان نشان دهید، به او توجه دارید و به حرف هایش اهمیت می دهید.- گوش کنید:
این مهمترین بخش برای داشتن ارتباطی خوب و مناسب است. به حرف های همسر خود بدون حدس و گمان و قضاوت، گوش دهید.- کنکاش کنید:
سؤالاتی بپرسید برای این که مطمئن شوید، منظور حرف های همسر خود را به درستی فهمیده اید.- توضیح دهید:
این نوع دیگری از کنکاش است. برای این که در جهت درک دیدگاهتان، به همسر خود اطلاعات بیشتری بدهید، آماده باشید. توقع نداشته باشید که او ذهن شما را بخواند.- تأکید کنید:
خود را به جای همسرتان قرار دهید. حدس بزنید که او چه احساسی دارد و بگذارید او بفهمد که شما به او توجه دارید. مثلاً بگویید: «می دانم که الآن چقدر ناراحت هستی؟»- به طور گویا بیان کنید:
بگویید، منظورتان چیست و آنچه می گویید چه معنایی دارد. واضح و آشکار سخن بگویید و نکته گویی کنید.- لبخند بزنید:
شاید ذکر این راهکار در حین دعوا عجیب به نظر برسد. اما شوخی کردن و لبخند زدن راهکار بسیار نیرومندی جهت توقف و پرت شدن مسیر دعوا است.- خشم خود را کنترل کنید:
عصبانیت نیز نیرویی است که به ما کمک می کند تا بتوانیم به خواسته های خود برسیم. اما اگر عصبانیتتان به حدی است که از بحثی اصولی و عاقلانه جلوگیری می کند، سعی کنید بحث خود را متوقف کرده و از راهکارهای زیر استفاده کنید.تکنیک های برقرارسازی ارتباط- از بزرگترها جهت پادرمیانی کمک بگیرید:
می توانید برای جلوگیری از ادامه دعوا از کسی که با شما همفکر است جهت پادرمیانی کمک بگیرید. شما تعجب خواهید کرد که ادب و منطق با هم چقدر مؤثر واقع می شوند.- واژه های مناسب به کار ببرید:
قبول کنید، کلماتی که در زمان بحث و زمانی که هر دوی شما بیش از حد احساساتی هستید به کار می برید، بسیار مهم اند.- منطقی باشید:
سعی کنید تکنیک های حل مسئله را فرا بگیرید تا بتوانید مشکل خود را به طور منطقی حل کنید.- مخالفت طرف مقابلتان را بپذیرید:
گاهی اوقات این راهکار آسان تر است. همه دعواها نیاز به برنده و بازنده ندارد.- به صورتی مؤثر و ثمربخش بحث کنید:
سعی کنید در هر مکان و هر زمانی این راهکار را به یاد داشته باشید. هر بحثی اگر نتیجه ای داشته باشد که توسط همسران مورد توجه قرار گیرد، راهکاری است برای جلوگیری از وقوع بحثی مشابه.- نوبت حرف زدن را رعایت کنید:
به طرف مقابلتان نیز فرصت برای حرف زدن بدهید و نوبت خود را حفظ کنید. در این صورت است که بحث تا بهبود روابط ادامه می یابد.
مطالب دیگر:
باور میکنید یا نه، دعوای زناشویی میتواند برای ارتباطتان خوب باشد. خیلی خوب است که به عنوان شریک زندگی ناراحتیتان را بیان کنید، در کنار همه حسهای خوب از حال بدتان حرف بزنید و توقع پاسخ و واکنش از همسرتان داشته باشید. به همان اندازه که لحظههای خوب و خوشی را در کنار هم تجربه میکنید پیش میآید که با هم جرو بحث، اختلافنظر و درگیری داشته باشید. گرچه همیشه این بحثها و تنشها بیشتر به یادتان میماند اما حقیقت این است که در یک ارتباط سالم نسبت اوقات خوش به واکنشها ی منفی پنج به یک است. با این حال شما ممکن است فکر کنید تنش و درگیری اصلاً خوشایند نیست.
اینکه چطور اختلافهایتان را بیان کنید با این مساله که چقدر زیاد بین شما دعوا پیش میآید فرق دارد. زن و شوهرها به چهار شیوه با هم دعوا میکنند اما فقط یکی از این راهها بدترین نوع دعوای زن و شوهری است.
درک متقابل
افرادی که در رابطه درک متقابلی از یکدیگر دارند به هم فرصت و امکان بیان احساسات را میدهند. هر احساسی قابل فهم است و باید به آن توجه کرد این قانون روابطی است که زن وشوهر تلاش میکنند به هم نزدیک باشند و چیزی را انکار نکنند. همیشه احساساتی وجود دارد که ما با آنها مخالفیم، اظهارنظرها، باورها و رفتارهایی که برایمان خوشایند و مورد تأیید نیست با این حال در یک رابطه سالم میتوانیم به آنها احترام بگذاریم و سعی کنیم موضوعات و مسائل مربوط به ارتباط را حل کنیم. یک بحث و گفتگوی آرام بدون جنگ و خونریزی برای حرف زدن درباره مشکلات، احساس همدلی و همراهی و دغدغه دیگری را داشتن راه سالمتری است. هر دو باید تلاش کنید که شنونده خوبی باشید و احساسات هم را بفهمید.
آتشهای تند
بعضی از زن و شوهرها درباره مسائل زیادی با هم دعوا میکنند. جنگ و نزاعهای آنها معمولاً پرسروصدا و زیاد و تکراری است. با این حال نمیتوان گفت تنشهای آنها ریشه در مشکلات عمیق و ریشهای دارد. آنها به هر حال حرفشان را میزنند و اگرچه که با هم درگیر میشوند اما یکدیگر را خیلی دوست دارند. شاید برای دیگران از بیرون درک این موضوع آسان نباشد اما این اتفاقی است که واقعاً میافتد.
شخصیتهای مستقل و غیروابسته معمولاً چنین تنشهایی دارند. به نظر میآید ارزش استقلالی که برای خودشان قائل هستند باعث میشود بدون اینکه واقعاً قصد تخریب یا زمین زدن دیگری را داشته باشند اظهارنظر کنند، حرف بزنند و احساساتشان را بیان کنند. این آدمها خیلی راحت درباره احساس خوب و بدشان حرف میزنند. دعواهای شدید ظاهری آنها بخشی از رابطه گرم و همدلانهای است که شاید دیگران درکی از آن نداشته باشند.
پرهیز از درگیری
این زن و شوهرها کاملاً با گروه بالا فرق دارند. آنها سعی میکنند تفاوتها و اختلافها را تا جایی که میتوانند کم کنند به جای اینکه آن را حل کنند. با وجود اختلافها آدمهای این دسته محترمانه، مودبانه و موقرانهتر رفتار میکنند. عقیده کلی آنها این است که ازدواج هماهنگی و سازگاری بیشتر و یافتن دلایل خوشبختی است. آنها اگر لازم باشد از اختلافاتی که آسیب زننده نیستند به راحتی میگذرند. ارزش لحظههای خوش بودن را آنقدر مهم میدانند که اوقات خودشان را تلخ نمیکنند. این زوجها واقعاً دلیلی نمیبینند همه مشکلات را حل کنند وقتی میتوانند با آن کنار بیایند، بدون اینکه رنج بکشند یا احساس بدی پیدا کنند.
دشمنی نه دعوای زن وشوهری
بعضی از دعواهای زناشویی هم دعوای معمول نیست. بیشتر باید آن را خصومت و دشمنی دانست. تنشهای آنها باعث آسیب و خشونت به یکدیگر میشود. بحثهای آنها با تحقیر، توهین، ایجاد وحشت، درگیری جسمی و آسیب روحی همراهست. واکنشهای این زن و شوهرها بیشتر منفی است تا مثبت. رابطه اغلب در تنش و درگیری میگذرد و کمتر چیز خوشایندی در آن وجود دارد. بیاحترامی و انتقاد اصل اول ارتباط است.
شما ممکن است جزو یکی از سه گروه اول باشید و به دلایل مختلفی با هم درگیر شوید اما ارتباط شما را میتوان سالم و دعواهایتان را قابل درک دانست.
آدمهایی که از درک متقابل استفاده میکنند آرامتر و سازگارتر هستند و نسبت به دیگری دغدغه جدی دارند. کسانی که کمی آتش تندی دارند میتوانند بین اوج عصبانیت و آرامش و صلح تعادل برقرار کنند. آنها هرچقدر که عصبی و تند هستند راه محبت کردن را هم بلدند. گروه سوم هم شاید کم حرف باشند و کمتر به موضوعات منفی رابطه بپردازند اما این به معنای نادانی و یا عدم درک مشکلاتشان نیست. این افراد میتوانند بر احساسات منفی غلبه کنند و اولویتی به آن نمیدهند. اینکه بفهمید در کدام دسته قرار دارید به خودتان کمک میکنید که رابطه را بهتر مدیریت کنید و بحرانها را راحتتر پشت سر بگذارید.
گروه چهارم نشانه یک ارتباط ناسالم است. زن و شوهرهایی که به این شیوه رفتار میکنند زندگی مشترک را در معرض شکست قرار میدهند. این افراد با تحقیر و توهین به هم در واقع این پیام را میرسانند که ارتباطشان را دوست ندارند و ارزشی برای آن قائل نیستند و ظاهرا انگیزهای هم برای بهبود و تغییر آن ندارند. اگر شما در چنین رابطهای هستید بهتر است که برای درمان و حل مشکلات جدی و مهمتان حداقل از یک مشاور خانواده کمک بخواهید. ممکن است راهی برای نجات زندگی وجود داشته باشد.
زبان بدن وقت دعوا
وقتی با هم دعوا و مخالفت میکنید بدنتان هم در این مشاجره شرکت میکند حتی خیلی بیشتر از کلماتی که بیان میکنید. خیلی از ما حرفهایمان را مستقیم و بدون رودربایستی نمیزنیم اما بدن ما خوب نشان میدهد که چه میگوییم.
در واقع طرف مقابل میتواند از روی وضعیت جسمی ما حدس بزند که چه حسی داریم. ما میتوانیم خیلی حرفها را نزنیم و پنهان کنیم اما چشمها یا حرکات دست و لرزش صدایمان همه چیز را فاش میکند.
اگرچه ما یاد گرفتهایم قبل از حرف زدن فکر کنیم اما به ما یاد ندادهاند که بدنهایمان را از بیان احساسات بازداریم.
ـ وقتی دستهایتان را دور سینهتان میبندید کاملاً مشخص است که احساس بیدفاعی یا تهاجم میکنید. اگر همسرتان زبان بدن را بلد باشد خیلی خوب میفهمد که با گره کردن دستهایتان دور سینه در حالت دفاعی قرار گرفتهاید و به شدت ترسیدهاید.
ـ وقتی پشت به همسرتان حرف میزنید. یعنی خیلی عصبانی هستید و سعی میکنید خودتان را نشان ندهید. وقتی دیگری شما را عصبانی میکند پشت کردن به او اولین کاری است که برای ابراز انزجار از آن انجام میدهید.
ـ وقتی انگشت اشاره را به سوی دیگری نشانه میگیرید یعنی او را مسبب و منشا درگیری میدانید و او مقصر اتفاقاتی است که افتاده است. حتی اگر در ظاهر این مسأله را عنوان نکنید این پیام را با دستتان انتقال میدهید.
ـ وقتی سعی میکنید از همسرتان رو برگردانید به این معنی است که از این وضعیت ناراحت هستید و میخواهید هر طور شده از بحث دور شوید.
ـ با گرد کردن چشمها، ادا در آوردن و تغییر حرکات صورتتان موقع دعوا به همسرتان نشان میدهید که هیچ اهمیتی به چیزی که میگوید نمیدهید و بهایی برای حرفهایش قائل نیستید. این البته راهی است برای اینکه حق به جانب باشید و تأکید کنید که شما راست میگویید و او حرف بیربط و اشتباهی میزند.
آدمها با زبان بدن اشارههای مختلفی به آنچه در ذهنشان دارند میکنند. اما به طور کلی این چند نمونه بسیار رایج و قابل فهم است. زبان بدن را بشناسید و هشدارها و پیامهایش را خیلی خوب دریافت کنید. با این روش بهتر میفهمید چه باید بگویید، چه رفتاری بکنید و در انتظار چه چیزهایی باشید .
ضمیمه خانواده روزنامه اطلاعات
مطالب دیگر:
رفتارهای اشتباه زن و شوهرها بعد از دعوا!
چند راهکار برای رفتار با همسر پرخاشگر
رابطه زناشویی با همسرم را چگونه محکم تر کنم؟
اینکه زن و شوهر با یکدیگر بحث و دعوا کنند بسیار عادی است. آنها دو انسان مجزا با طرز فکرهای متفاوت هستند. کاملا طبیعی است که در مواردی با هم اختلاف نظر داشته باشند و حتی به واسطه این اختلاف نظر با یکدیگر بحثشان نیز بشود. اما برخی از اشتباهات مخرب پس از این دعواها روی می دهند. زن و شوهرها پس از بحث با هم کارهای اشتباهی را انجام می دهند که به تثبیت و طولانی تر شدن ناراحتی بسیار کمک می کند. ما در این مطلب 10 مورد از این اشتباهات را یادآور شده ایم که توصیه اکید داریم آنها را ترک کنید و دیگر تکرار نکنید.
با هم سرد رفتار نکنید
پس از بحث و دعوا اصولا دو طرف حوصله حرف زدن با هم را ندارند. اما اگر پس از گذشت زمان، هنگامی که هر دو آرام تر بودید و همسرتان نزد شما آمد و به هر بهانه ای می خواست با شما حرف بزند، از پاسخ دادن به او امتناع نکنید. بدترین کار ممکن در این شرایط این است که سکوت اختیار کنید و به اصطلاح قیافه بگیرید. کارشناسان روابط زناشویی می گویند: با پاسخ ندادن به طرف مقابل، این حس را به او می دهید که در حال تنبیه کردن او هستید و این باعث می شود تا او نتواند حرف هایش را راحت تر با شما در میان بگذارد. تکرار این مسایل، فاصله بزرگی میان زن و شوهر ایجاد می کند که شاید خسارت های جبران ناپذیری نیز در پی داشته باشد. به جای این کار بچه گانه به همسر خود بگویید: «من هنوز ناراحت هستم و نتواسته ام همانند تو به این زودی همه چیز را فراموش کنم. به من چند ساعتی فرصت بده تا بتوانم آرام شوم. سپس در مورد آن با هم حرف خواهیم زد.»
جمله های او را به خاطر نسپارید
حتما شنیده اید که می گویند: «در دعوا حلوا خیرات نمی کنند!» دقیقا هم همین طور است. جملات یا واژه هایی که هنگام دعوا از دهان همسر خود می شنوید را نادیده بگیرید. به آنها اهمیت ندهید و بگذارید همان جا وسط دعوا خاک شوند. بار سنگین آنها را به دوش نکشید. بدون شک هنگام دعوا دو طرف قربان صدقه هم نمی روند و واژه های ناامیدکننده به کار می برند. اما هوشمندانه ترین کار این است هر زمان حرف های ناراحت کننده او به ذهنتان رسید، یک نفس عمیق بکشید و سعی کنید فکر خود را با مسایل مثبت پر کنید. دوره این جملات چیزی جز درد و ناراحتی در پی ندارد.
هنگامی که او ناراحت است به او نگویید: «ببخشید»
وقتی در اوج بحث و دعوا هستید گفتن خشک و خالی «ببخشید» دردی را دوا نمی کند. باید سعی کنید پس از اینکه اوضاع بهتر شد، نزد او بروید و عذرخواهی کنید و سوتفاهم پیش آمده را برایش توضیح دهید. یا بگویید چه شد که آن کار را انجام داده اید یا آن حرف را گفته اید. عذرخواهی کردن بدون پشیمانی واقعی و بدون توضیح چندان قابل قبول نیست. باید سعی کنید اشتباه خود را تکرار نکنید و این اطمینان را نیز به طرف مقابل بدهید.
برای دعوای خود دنبال بهانه نباشید
هزاران مساله ناراحت کننده در زندگی وجود دارند که می توانید به واسطه آنها دعوا راه بیندازید. به طور مثال، یک روز کاری سخت، سردرد، بی خوابی، کم خوابی و ... . اما محققان دانشگاه برکلی کالیفرنیا ثابت کرده اند زوج هایی که کم می خوابند و استراحت کامل ندارند، بیشتر در معرض مشاجره های دایمی قرار دارند. اینکه تقصیرها را گردن طرف مقابل بیندازیم کار درستی نیست. اگر شما ناراحت، عصبانی یا دلخور هستید یا خبرهای ناراحت کننده شنیده اید، باید این مساله را با همسرتان در میان بگذارید. این مساله به آرام ماندن جو، کمک شایانی می کند. کم خوابی موجب حساسیت بیشتر اعصاب می شود.
بحث را دوباره باز نکنید
اگر چند دقیقه پس از بحث دوباره بخواهید در مورد آن با هم حرف بزنید ایرادی ندارد. اما اگر چند روز پس از آن دوباره این مساله باز شود و بخواهید صحبت کنید، چندان جالب نیست. اگر در دعوایی خود را مقصر می دانید، نزد همسرتان بروید و از او عذرخواهی کنید. اگر حرفی زده اید که او را ناراحت کرده است، آن را تصحیح کنید.
مساله را خیلی ادامه ندهید
وقتی در مورد مساله ای با همسر خود دعوا یا بحث می کنید، سعی نکنید پس از تمام شدن دعوا، به طور غیرمستقیم و بی نیش و کنایه موضوع دعوا را با یاد او بیاورید. به طور مثال، اگر سر هزینه های سفر با هم بحث کرده اید، لازم نیست وقتی عکس های مسافرت دوستان خود را می بینید در مورد هزینه هایی که کرده اند و مکان هایی که رفته اند به همسر خود طعنه بزنید. بهتر است به جای این کارهای بچه گانه، در فرصتی که هر دو آرام هستید در مورد این مشکل با هم حرف بزنید.
اگر دوست ندارید، پس از دعوا نزدیکی نداشته باشید
پس از دعوا هر دو از یکدیگر عذرخواهی کرده اید و شرایط کمی آرام شده است. در این مواقع مردها دوست دارند نزدیکی داشته باشند و این کار را برای نزدیکی بیشتر به همسرشان انجام می دهند. اما زنان شاید این کار را دوست نداشته باشند. اگر شما هم این طور هستید، با مهربانی و آرامش به مرد خود بگویید: می دانم برای بهتر شدن رابطه این درخواست را داری اما اکنون من در فاز چنین کاری نیستم. او را در آغوش بگیرید و محبت صادقانه خود را به او نشان دهید. هرگز بدون توضیح از این کار امتناع نکنید. او باید احساسات قلبی و واقعی شما را بداند تا موجب ناراحتی بیشتر نشود.
بر دلیل آغاز دعوا تمرکز نکنید
بهتر است انرژی خود را برای یافتن راهکار صرف کنید. نه برای فکر کردن به اینکه چه چیزی باعث دعوا شد. تفاوت میان یک دعوای خوب و دعوای بد این است که بتوانید برای مشکل خود راهکار مناسب بیابید. به طور مثال، اگر همسرتان فراموش می کند در جاهایی که باید پول نقد با خودش بیاورد، به جای داد و بیداد، با هم یک عابر بانک پیدا کنید و پول بردارید. به همین سادگی می توانید مشکل را حل کنید و لازم نیست یک دعوای طولانی راه بیندازید.
نگویید: «منظورم این نبود»
این جمله همچون استفاده از پاک کن برای پاک کردن ماژیک یا خودکار است. حرفی که بیان کرده اید را گفته اید. همسر شما هم در پاسخ خواهد گفت: «ولی تو همین را گفتی!» کلید کردن روی حرف ها و اینکه من این را گفته ام یا نگفته ام، یا منظورم از این حرف این بوده یا نبوده است، مرور گذشته ها است، مرور اتفاق هایی که افتاده و آبی که ریخته شده است. باید سعی کنید مشکل را برطرف کنید.
از بحث و دعوا ناراحت و ناامید نشوید
باید بدانید دعوا کردن زن و مرد با هم نشانه این است که می خواهند رابطه خود را درست کنند. آنها هنوز به بهبود امید دارند و در نتیجه بحث می کنند تا به یک راهکار مناسب دست پیدا کنند. نباید این بحث ها موجب ناامیدی شما از همسر یا رابطه تان بشود.
منبع: میگنا
مطالب دیگر:
دعوای زن و شوهر از کجا ریشه می گیرد؟
روابط همسر شما با خانواده اش زیاد است؟
در برخی از موارد افسردگی بسیار شدیدتر است و با علائمی همچون فکر کردن بیش از حد به مرگ و یا خودکشی همراه است. در واقع این دست از افسردگی می تواند زندگی شما را به کامل فلج کند و شما خودتان را از دیگران دور نگه میدارید و معمولا به سختی از رختخواب و یا خانه خارج می شوید.
علائم افسردگی مزمن
از علائم اصلی افسردگی می توان به موارد زیر اشاره کرد
- مصرف بیش از حد مواد مخدر و الکل
- بی خوابی و یا خواب بیش از حد
- کج خلقی
- از دست دادن علاقه به فعالیت هایی که قبلا به آنها علاقه مند بودید
- نا امیدی
- فکر کردن مداوم راجع به اینکه اتفاق بدی در راه است
- فکر کردن راجع به مرگ و یا خودکشی و یا تلاش برای انجام آن
- توهم و هذیان گویی
شاید با خودتان فکر کنید که افسردگی شما غیر قابل درمان است، اما بهتر است با یک روانشناس متخصص صحبت کنید و از او راه حل بخواهید. حتی برای موارد خیلی شدید افسردگی هم راه حل وجود دارد.
عوامل خطر برای خودکشی
تمامی افرادی که در معرض عوامل خطر قرار می گیرند خودکشی نمی کنند. علاوه بر افسردگی شدید و دیگر بیماری های روانی، عوامل خطر برای دست زدن به خودکشی می تواند موارد زیر باشد:
- سو سابقه مصرف مواد
- سابقه دست زدن به خودکشی
- سابقه خودکشی در خانواده
- سابقه خانواده در بیماری های روانی و یا سو مصرف مواد
- وجود اسلحه در خانه
- محبوس بودن
- قرار گرفتن در معرض رفتار متمایل به خودکشی در دیگر افراد
فکر کردن به خودکشی: وضعیت اورژانسی
برای افرادی که به افسردگی مزمن مبتلا هستند، خودکشی یک تهدید اصلی محسوب می شود. بر طبق آمار اعلام شده سالانه بیش از ۳۰ هزار نفر در آمریکا دست به خودکشی می زنند و به احتمال زیاد عدد واقعی خودکشی از این عدد بیشتر است. بین افرادی که افسردگی مزمن آنها درمان نشده است، ۱۵ درصد آنها دست به خودکشی میزنند.
اما نشانه های فکر کردن به خودکشی و یا تصمیم به آن چیست؟
- صحبت کردن راجع به مردن و یا کشتن خودتان
- جستجو راجع به راه های کشتن خود. به عنوان مثال جستجو در اینترنت برای یافتن سم یا داروهای خطرناک
- صحبت کردن راجع به ناامیدی و یا عدم یافت دلیل کافی برای زندگی کردن
- حرف زدن در مورد یک درد و ناراحتی لاعلاج که فرد افسرده گمان می کند گرفتارش شده
- تصورات و صحبت هایی با درون مایه سربار بودن برای دیگران
- افزایش استفاده از مواد مخدر و یا الکل
- داشتن رفتار مضطرب و آشفته
- خوابیدن بیشتر و یا کمتر از میزان عادی
- احساس منزوی بودن
- نشان دادن خشم و یا صحبت کردن راجع به انتقام
- نوسانات خلقی شدید
کمک بگیرید
به خاطر داشته باشید که اقدام به خودکشی تصمیمی است که تنها در یک لحظه گرفته می شود. اگر فکر می کنید درگیر این بیماری و حس هستید، اسلحه، داروها و هر چیز دیگری را که فکر می کنید با آن به خودتان صدمه میزنید را از دسترس دور کنید. با دور نگه داشتن ابزار خودکشی، شما وقت را برای خودتان می خرید و شاید بتوانید در این زمان از فکر خودکشی بیرون بیایید و شاید هم بر ناراحتی خود غلبه کنید.
از مصرف الکل و مواد مخدر خودداری کنید و یا به دنبال راه درمانی برای رهایی از اعتیاد به آنها باشید. مصرف آنها می تواند افسردگی شما را شدیدتر کنند و فکر خودکشی را در شما تقویت کنند. تحقیقات نشان می دهد که بین ۳۳ تا ۶۹ درصد افرادی که به خودکشی دست زده اند، قبل از خودکشی الکل مصرف کرده اند.
در صورتی که خودتان، دوستان یا یکی از اعضای خانواده علائم فوق را دیده اید، بهتر است مراجعه سریع به پزشک، روانپزشک و یا روانشناس را در اولویت های کاری تان قرار دهید.
مطالب پیشنهادی:
عوامل مهم زیادی هستند که تعیین میکنند ارتباط شما چه مدت دوام مییابد. در زیر به ۱۵ نشانهای اشاره میکنیم که کمکتان میکند بفهمید با همسرتان تفاهم دارید یا خیر.
۱. درمورد عشق از هم سوال نمیکنید
میدانید که طرفتان را دوست دارید و او هم دوستتان دارد و هیچ شکی درمورد هیچکدام از اینها در ذهنتان نیست. کاملاً احساس امنیت میکنید و از رابطهتان خوشحالید. و حتی اگر ذاتاً آدم نگرانی باشید، هیچوقت عشق او به خودتان را زیر سوال نمیبرید.
۲. چیزهایی درمورد همدیگر میدانید که دیگران نمیدانند
از تجربیاتی که باعث خجالتتان شده تا جزییات ریز زندگیتان، درمیان گذاشتن رازهایتان با او نشان میدهد که با هم تفاهم دارید. صداقت در یک رابطه اهمیت زیادی دارد اما اینکه بخواهید رازهایتان را با او در میان بگذارید نشان میدهد که واقعاً در آن رابطه سرمایهگذاری کردهاید.
۳. نمیخواهید او را تغییر دهید
شما به طرفتان بعنوان یک انسان احترام میگذارید و سعی نمیکنید او را تغییر دهید. البته ممکن است که طرفتان در خواب راه برود یا طوری که شما دوست دارید لباس نپوشد اما شما عاشق او هستید و میتوانید با آن کنار بیایید. اگر بخواهید شخصیت یا ظاهر طرفتان را تغییر دهید، ممکن است به این معنا باشد که با هم تفاهم ندارید.
۴. از لحظاتی که دور از هم دارید هم لذت میبرید
وقتی یک رابطه فوقالعاده را شروع میکنید، شاید سخت باشد که وقتهایی را به تنهایی بگذرانید. اما اگر شما و طرفتان بخواهید رابطهای بادوام با همدیگر داشته باشید، خیلی مهم است که از زمانهایی که پیش هم نیستید هم لذت ببرید. در چنین زمانهایی میتوانید به دیدار دوستان یا خانوادهتان بروید یا علایق خودتان را دنبال کنید.
۵. علایق مشترک دارید
بااینکه خیلی مهم است که هرکدام از شما سرگرمیها و علایق مخصوص به خودتان را داشته باشید، اما زوجهایی که با هم تفاهم دارند سعی میکنند اوقاتی را کنار هم بگذرانند و کارهایی را انجام دهند که هر دو از آن لذت میبرند. داشتن زمینه و علایق مشترک با همدیگر به داشتن یک رابطه بادوام کمک میکند – از طرفدار یک تیم مشترک بودن تا با هم آشپزی کردن و دوست داشتن یک برنامهتلویزیونی.
۶. با هم دعوا میکنید
از دعوا کردن نمیترسید! اگر به طرفتان میگویید که با او همعقیده نیستید، باید به شما گوش کند وشما را جدی بگیرد. اگر باز هم با شما همعقیده نبود، باز هم هیچ اشکالی ندارد. این فقط یک مخالفت است و تاثیری روی احساستان نسبت به همدیگر نخواهد داشت.
۷. دوست دارید مشکلات جدی که بینتان وجود دارد را حل کنید
خیلی وقتها در رابطههای جدی و طولانی مشکلاتی بزرگ پیش میآید، مشکلاتی مثل پول، مذهب یا محلزندگی. اگر با هم تفاهم داشته باشید و بخواهید کنار بیایید، بیشتر مشکلاتی از این دست قابل حل هستند. خیلی مهم است که با هم همفکری کنید تا به نتیجه و راهحلی برسید که برای هر دو شما قابلقبول باشد.
۸. همسرتان میخواهد آدم بهتری باشید
شاید کلیشهای به نظرتان برسد اما زوجهایی که با هم تفاهم دارند همیشه همدیگر را به جلو هل میدهند. چه برای یاد گرفتن یک غذای جدید باشد یا ترفیع در محلکار، باید همیشه کنار همدیگر باشد.
۹. میتوانید آینده را کنار هم تجسم کنید
خیلی مهم است که نگاهتان به آینده رابطه یکی باشد. اینکه علایق متفاوت داشته باشید اشکالی ندارد. ممکن است طرفتان عاشق مسافرت باشد و شما بخواهید ازدواج کنید و بچهدار شوید. میتوانید هر دو اینها را انجام دهید. اما اگر طرفتان نخواهد درمورد آینده حرفی بزنید، شاید بهتر باشد شما انتظاراتتان از آن رابطه را تغییر دهید.
۱۰. پیش او میتوانید خودتان باشید
اگر شما و همسرتان با هم تفاهم داشته باشید، باید بتوانید وقتی کنار او هستید، خود واقعیتان باشید. چه شادید، چه پرانرژی یا عصبانی یا ناراحت، باید بتوانید به راحتی احساساتتان را با او درمیان بگذارید، بدون اینکه نگران عواقبش باشید.
۱۱. به هم وابسته هستید
بااینکه رابطهجنسی همه چیز یک رابطه نیست اما خیلی مهم است که صمیمیت فیزیکی با همسرتان داشته باشید.از گرفتن دستهای همدیگر تا بوسیدن هم، به هر ترتیبی شده باید علاقه و محبتتان را به هم نشان دهید.
۱۲. با خانوادههای همدیگر کنار میآیید
اگر واقعاً و از صمیم قلب خانواده همسرتان را دوست داشته باشید، نشانه بسیار خوبی است. اما عاشق کسی بودن همیشه به این معنا نیست که عاشق خانوادهاش هم باشید. و اگر چنین حسی نداشته باشید هیچ اشکالی ندارد اما اگر حتی تلاش هم نکنید خیلی بد است. اگر قرار است او برای مدتی طولانی در زندگی شما بماند، خانوادهاش هم با او خواهند بود و به همین دلیل باید بتوانید با آنها کنار بیایید.
۱۳. رابطهتان را تازه نگه میدارید
همه آدمها سنشان بالا میرود اما این به آن معنا نیست که رابطهشان هم باید پیر شود. خیلی وقتها کار، بچهها و مسئولیتهای دیگر بر رابطه شما تاثیر میگذارند. این مسئولیتها مهم هستند و نباید نادیده گرفته شوند اما حتماً باید برای بودن با همسرتان هم وقت بگذارید. رابطهتان باید همیشه برایتان مهم باشد.
۱۴. برای رابطهتان تلاش میکنید
چه نه ماه است که همدیگر را میشناسید و چه نه سال، خیلی مهم است که همیشه برای رابطهتان تلاش کنید، از رفتن به کلاس آشپزی گرفته تا بوسیدن همدیگر قبل از خواب. وقتی مدت زیادی باشد که با هم هستید، ممکن است به نظرتان برسد که این کارها دیگر ضرورتی ندارد اما این میتواند باعث ناراحتی طرفتان شود.
زوجهایی که با هم تفاهم دارند معمولاً برای اینکه به طرفشان نشان دهند که برایشان مهماند تلاش میکنند.
۱۵. دوستان و خانوادهتان او را خوب میشناسند
اگر در رابطهای فوقالعاده هستید، برای اینکه طرفتان را به دوستان و خانوادهتان نشان دهید هیجان زیادی خواهید داشت. این نشان میدهد که آن فرد در زندگی شما درگیر شده است که نشانه خیلی خوبی برای یک رابطه شاد است. اگر نزدیکانتان آن فرد را ندیده باشند، باید از خودتان سوال کنید که تقصیر کیست: طرفتان، شما یا نزدیکانتان؟
مطالب پیشنهادی:
رابطه های قبل از ازدواج و حدو مرز آن
دلیل غلط ۱. جذابیت جنسی
افراد بسیاری جذابیت جنسی را با عشق اشتباه میگیرند و این میتواند منجر به ازدواجهای کوتاهمدت شود. بودن با یک فرد جدید برای همه جذاب است. اما وقتی این جذابیت جنسی محو میشود، اگر اعتماد متقابل و برنامههای مشترک برای آینده وجود نداشته باشد، ازدواج نیز برهم خواهد خورد. جذابیت جنسی بین دو فرد بسیار خوب است و به ازدواج انرژی میدهد اما اگر پایه ازدواجی بر مبنای ارتباط قوی دو طرف و ارزشهای مشترک نباشد، احتمال موفقیت آن ازدواج بسیار کم خواهد بود.
دلیل درست ۱. خیلی خوب میتوانید با تفاوتهای هم کنار بیایید
تحقیقات نشان میدهد که یک وجه اشتراک مهم در ازدواجهای موفق، توانایی حل اختلافات بوده است. در همه روابط مشکل و اختلاف وجود دارد. اما زوجهایی که میتوانند درمورد تفاوتهای خود حرف بزنند، مشکلشان را ریشهیابی کرده و با هم به مصالحه برسند، موفق خواهند بود. زوجهایی که فقط دچار خشم و ناراحتی میشوند و نمیتوانند درمورد این اختلافات با هم حرف بزنند، ازدواج بادوامی نخواهند داشت.
دلیل غلط ۲. فرار از خانواده
برای خیلی از افراد مجرد زندگی در کنار خانواده طاقت فرسا میشود. وقتی فردی برای ازدواج پیش میآید، برای فرار از پدر و مادر و رسیدن به آزادی بیشتر با او ازدواج میکنند. در این مواقع معمولاً این مسئله که طرفمقابل میتواند همسر خوبی برای آنها باشد یا نه مطرح نیست زیرا فقط نیاز دارند که از والدینشان جدا شوند. باید بدانید که راههای زیادی برای جدا شدن از والدین وجود دارد و نیازی نیست که برای آن وارد تعهدی شوید که اصلاً برای ازدواج با شما مناسب نیست.
دلیل درست ۲. شریک شدن در علایق مشترک
اگر زوجها علایق مشترکی داشته باشند، موجب نزدیکی بیشتر و تجربیات مشترک بین آنها خواهد شد. متخصصین میگویند زوجهایی که علایق مشترک ندارند، اما با این وجود میتوانند در کنار هم وقت بگذرانند، باز میتوانند در ازدواج خود موفق باشند. علایق مشترک میتواند چیزهای مختلفی مثل وقت گذراندن با بچهها، علاقه به سفر، ورزش و امثال آن باشد.
دلیل غلط ۳. سندرم شیفتگی
خیلیها شیفتگی را با عشق اشتباه میگیرند. شیفتگی احساسی زودگذر نسبت به یک فرد است درحالیکه عشق طولانی مدت و بادوام است و براساس اعتماد و تعهد شکل میگیرد. شیفتگی ناگهانی است و خیلی از متخصصین عقیده دارند که میتواند هورمونی باشد. عشق همراه با صبر و تحمل است درحالیکه در شیفتگی حس اضطرار وجود دارد. وقتی ازدواجی براساس شیفتگی اتفاق بیفتد، به محض از بین رفتن این شیفتگی و شور اولیه، فرد تصور خواهد کرد که با فرد مناسبی ازدواج نکرده است و به دنبال افراد دیگری خواهد رفت.
دلیل درست ۳. طرفتان نیازهایتان را پر میکند نه خواستههایتان را
خیلی از افراد برای چیزهایی که میخواهند ازدواج میکنند نه چیزهایی که نیاز دارند. بعنوان مثال، زنی کتابهای داستان زیادی میخواند و خیلی دوست دارد که درمورد آنها با شوهرش حرف بزند اما این ژانر مورد علاقه شوهرش نیست. بااینحال ازدواجی محکم خواهند داشت زیرا آن زن به کسی نیاز دارد که قابل اعتماد و سختکوش باشد. ازدواج با کسی که با نیازهایش همخوانی دارد باعث دوام ازدواجشان شده است.
دلیل غلط ۴. تصور میکنید ازدواج کردن مشکلاتتان را حل خواهد کرد
اگر شوهرتان خیلی زود از دست شما عصبانی میشود و کنترل خود را از دست میدهد، میتواند نشان دهنده این باشد که مشکلاتی در ازدواجتان وجود دارد خیلی از افراد این علائم را نادیده میگیرند. آنها نشانههای رفتارهای مشکلدار را میبینند اما تصور میکنند که اگر ازدواج کنند درست میشود. اگر این رفتارهای مشکلدار در طول دوران نامزدی اتفاق بیفتد، بعد از ازدواج مطمئناً بدتر خواهد شد مگراینکه به دنبال مشاوره و درمان بروید. بعضیها تصور میکنند بعد از ازدواج همه چیز را درست خواهند کرد. باید بدانید که هر چیز کوچکی که کمی اذیتتان میکند، بعد از «بله» گفتن بسیار زیاد آزاردهنده خواهد شد.
دلیل درست ۴. اهداف و برنامههای آیندهتان هماهنگی دارند
صحبت کردن درمورد انتظارات یک زوج از آینده یکی از راههای مطمئنی است که کمکتان میکند بفهمید مسیرتان یکی هست یا خیر. خیلی از زوجها درمورد اینکه میخواهند بچهدار شوند، کجا دوست دارند زندگی کنند و امثال آن صحبت نمیکنند. خیلیها فکر میکنند بعد از ازدواج همه چیز به طور جادویی حل خواهد شد اما این اتفاق نمیافتد. هرقدر بیشتر درمورد ایدههایتان درمورد آینده بیشتر با هم حرف بزنید، احتمال موفق بودن ازدواجتان بیشتر خواهد بود.
دلیل غلط ۵. از سر تا پا عاشق شدهاید
بعضی افراد وقتی عاشق میشوند کور میشوند و واقعاً تلاشی برای شناختن طرفمقابل خود نمیکنند. آنچه که افراد را واقعاً کنار همدیگر نگه میدارد، دوستی، صمیمیت و حمایت آنهاست. اگر از خودتان بپرسید که «اگر کارم را از دست بدهم یا دچار یک بیماری شوم، برای حمایت و پشتیبانی پیش چه کسی میروم.» پاسخ به این سوال عشق واقعی زندگیتان را مشخص خواهد کرد.
دلیل درست ۵. هر دو شما به همدیگر حس خاص بودن میدهید
یکی از عوامل ازدواجهای موفق این است که به طرفتان حس خاص و مهم بودن بدهید، مخصوصاً برای مردها. ازآنجا که دوستی که مردها ایجاد میکنند معمولاً به اندازه عمق روابط خانمها نیست، مردها برای دریافت حس خاص بودن، معمولاً به همسرانشان نیاز دارند. وقتی زنی میگوید «دوستت دارم، تو زندگی من رو هیجان انگیز کردهای» یا برای طرف مقابل خود دسر محبوبش را درست میکند، بهترین حس دنیا را به طرف خود منتقل خواهد کرد و همین مسئله موجب دوام ازدواجشان خواهد شد.
مطالب پیشنهادی:
همه ما دوست داریم خواسته های فرزندمان را تا حد توان برآورده کنیم. اما اگر به شما بگوییم باید هر از گاهی به خواسته فرزندتان نه بگویی چه خواهید گفت؟ حقیقت این است که توجه زیاد به خواسته های کودک اولین دلیل لوس شدن بچه ها است. اما این لوسی به همین جا ختم نمی شود و روی کیفیت زندگی فرزندتان در سال های بعد، حتی بزرگسالی او هم سایه می اندازد. به این ترتیب فرزند شما در آینده تبدیل به یک جوان متوقع، همسر ناراضی و والد زورگو می شود که انتظار دارد همه دنیا در خدمت او باشند.
توجه کردن بیش از حد به خواسته های بچه ها موجب قطع رابطه آنها با دنیای واقعیت ها می شود و همین مسئله موجب زیاده خواهی کودک در دوران جوانی خواهد شد. بعد از مدتی، فرزند شما طاقت نه شنیدن را نخواهد داشت و انتظار دارد همیشه به همه خواسته هایش برسد، حتی اگر منطقی نباشند. آن وقت در رابطه با دوستان، همکلاس ها و معلم هایش دچار مشکل می شود، زودرنج و عصبی شده یا تبدیل به یک کودک زورگو و خشن می شود.
از طرف دیگر، با این کار فرزند شما یاد می گیرد که بدون تلاش، به خواسته هایش برسد و در نتیجه در بزرگسالی دوست دارد همه در خدمت او، نیازها و خواسته هایش باشند و انرژی و توان شخصی شان را برای او خرج کنند.
مطالب پیشنهادی:
چند دستور طلایی برای تربیت کودک
در زیر به راههایی ساده برای از این بردن این عادتها اشاره میکنیم:
مراقب ایجاد پیشزمینه باشید
بچهها حافظههای خیلی خوبی دارند. یکبار بعد از خرید به مغازه بستنیفروشی رفتم. دیگر بعد از آن هربار که به آن مغازه برای خرید میرفتم دخترم میخواست که به مغازه بستنیفروشی هم برویم. حتی اگر ساعت ۸ صبح بود! اما خیلی زود به دخترم یاد دادم که نمیتوانیم هربار که به آن مغازه میرویم به مغازه بستنیفروشی هم برویم. ما بعنوان والدین باید خیلی مراقب پیشزمینههایی که برای بچهها میسازیم باشیم. اگر بعنوان جایزه به فرزندانمان شکلات بدهیم، آنوقت آنها برای هر رفتار و عمل خوب خودشان از ما انتظار شکلات خواهند داشت. اگر هروقت که نوزادمان گریه میکند به او پستانک بدهیم، ممکن است بیاندازه وابسته پستانک شود. به همین دلیل، مراقب ساختن پیشزمینهها باشید. از اینها گذشته وقتی اجازه ایجاد شدن این عادتهای بد را میدهیم، از بین بردن آنها سختتر خواهد شد.
الگوی خوبی برایشان ایجاد کنید
گاهیاوقات بچهها بخاطر رفتارها و عادتهای بد والدین یا خواهر و برادرهای بزرگترشان یک عادت بد پیدا میکنند. مثلاً آیا خودتان لباسهایتان را روی زمین میاندازید اما از فرزندانتان انتظار دارید که لباسهایشان را از روی زمین جمع کنند؟ آیا فرزندتان برای اینکه صدای خود را به شما برساند داد میزند و دلیل آن هم فریادهای همیشگی شما در خانه است؟ بررسی گرایشها و رفتارهای بد خودتان راه بسیار خوبی برای از بین بردن عادتهای بد فرزندتان است.
نادیده بگیرید و دوباره راهنمایی کنید
من وقتی بچه بودم عادت داشتم ناخنهایم را میجویدم. اما کمکم که بزرگ شدم این عادت را ترک کردم. بخش سلامت دانشگاه میشیگان توصیه میکند که بااینکه ممکن است بعضی عادتها مثل ور رفتن با موها یا مکیدن انگشت آزار دهنده باشند اما اگر فرزندتان مشکل حادی از آن نگرفته باشد (مثلاً دچار عفونت ناخن نشده باشد) نادیدهاش بگیرید. خیلی وقتها بچهها از روی استرس، خستگی، بیحوصلگی، ناراحتی یا خوابآلودگی این کارها را انجام میدهند. اگر احساس کردید حوصله فرزندتان سر رفته است، فعالیتی به او پیشنهاد کنید تا از این حالت دربیاید.
عواقب را مشخص کنید و تشویق کنید
بعضی عادتهای بد مثل زدن یا گاز گرفتن را نمی توان نادیده گرفت و نیازمند این هستند که عواقبی برای آن مشخص کنید. خیلی مهم است که به فرزندتان بفهمانید که این رفتارها اصلاً خوب نیستند. همچنین یادتان باشد که وقتی فرزندتان خوب و آرام مشغول بازی است، به صورت کلامی او را حسابی تشویق کنید. برای انگولک کردن بینی نیازی به تعیین یک عاقبت منفی نیست و درعوض میتوانید به فرزندتان استفاده درست از دستمال برای داشتن یک بهداشت خوب را توضیح دهید.
اگر تصور میکنید که رفتارهای بد فرزندتان نشاندهنده یک مشکل جدی است، بهتر است از متخصص کمک بگیرید تا به شما کمک کند علت اصلی بروز این رفتارها و عادتها را پیدا کنید.
مطالب پیشنهادی:
۶ راه حل برای به تحرک درآوردن بچههای تنبل!
ﺑﺎ ﻟﺠﺒﺎﺯﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ 3ﺳﺎﻟﻪ ﭼﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ
رشد و تکامل نوزاد از بدو تولد تا دو سالگی
رشد و تکامل کودک از نوزادی تا شش ماهگی
در این قسمت چند نمونه از عادات نه چندان مناسب را برایتان ذکر میکنیم؛ ببینید که آیا در ذهن شما هم یک چنین گرایشهایی وجود دارند یا خیر؛
1. اگر در کاری شکست بخورید، بازنده هستید
این اتفاق ممکن است در تمام طول دوران تحصیلی و یا دوران شغلی برای ما اتفاق بیفتد. همه انتظار دارند که ما همیشه برنده، برنده، و برنده باشیم. شما باید این عقیده را در ذهن خود پرورش دهید که اگر چیزی را امتحان کردید، و در آن شکست خوردید، باید آنقدر آنرا تکرار کنید تا به نتیجه مطلوب دست پیدا کرده و پیروز شوید. اگر شما معتقد باشید که اگر در کاری شکست خوردید، آنوقت بازنده هستید پس باید بدانید که با این تفکر تمام مردم دنیا بازنده محسوب میشوند. با یک چنین اعتقادی فقط خودتان را از صحنه پیشرفت دور نگه میدارید. یک ایده نوین را جایگزین این تفکر غلط کنید.
2. اگر اجباری به تغییر نیست چرا تغییر کنیم؟
منظور من این نیست که به خاطر اصل تغییر و تحول در زندگی خود تغییر ایجاد کنید. بلکه نظر من این است که افراد باید با پیشرفت تکنولوژی خودشان را وفق داده و از نوآوریها بهره بیشتری در کارهای خود ببرند. ما باید تغییر کنیم تا بتوانیم در زندگی به جلو پیش برویم. تا آنجایی که میتوانید از افرادی که به سکون تما یل دارند و از تغییر و تحول خوششان نمی آید پرهیز کنید. اگر متوجه تغییری میشوید که میتواند در زندگی شما پیشرفت ایجاد کنید حتماً آن را امتحان کنید.
3. تو به اندازه کافی مهارت نداری که از پس آن بربیایی!
هیچ کس در زندگی از همان ابتدا به اندازه کافی در کاری مهارت بالا نداشته و همه بالاخره از یک جایی کار خود را شروع کردند. اگر تصمیم دارید کاری را انجام دهید، پس از همین حالا شروع کنید، به این دلیل که خیلی چیزها را در مورد آن مطلب نمی دانید، به خود استرس ندهید. حتماً نباید مدرک دانشگاهی داشته باشید تا بتوانید از عهده کاری بر بیایید. باید آنقدر تلاش کنید تا به هدف خود برسید. منابع دیگری بجز دانشگاه هم هستند که میتوانند اطلاعات مفیدی را در زمینه های مختلف در اختیار شما قرار دهند. فقط باید راه و روش مناسب را پیدا کنید. اگر کارهایتان را به درستی انجام دهید و از راه درست وارد شوید و ارزشهای خود را دست کم نگیرید، به راحتی دیگران متوجه تواناییهای شما خواهند شد.
4. برای شروع کاری تازه خیلی دیر شده!؟
شاید روزی برسد که میانگین سن انسانها به 100 سال نیز افزایش پیدا کند. این بدان معناست که هیچ وقت برای شروع کار تازه ای دیر نمی شود. شروع یک کار یا معامله تازه، راه مناسبی است که ذهن خود را فعال نگه دارید. همچنین این کار میتواند اشتیاق لازم برای انجام سایر کارها را نیز در اختیار شما قرار دهد. به هر حال هر کسی در یک سنی از دنیا میرود، اگر بخواهید منتظر روز مرگ خود بنشینید، آنوقت به هچ کاری نمی رسید، پس فقط هر کار تازه ای را امتحان کنید، اینطوری از زندگی لذت بیشتری خواهید برد.
5. پذیرش جبر مطلق
این شما هستید که زند گی خود را کنترل میکنید و هیچ کس دیگری نمی تواند این کار را بدون خواست و اراده شما انجام دهد. خداوند در درون شما نهفته است و نیروهای درونی شما را تقویت میکند. زمانی که نیایش می کنید، نه تنها شکر خداوند را به جا میآورید، بلکه خودتان را به یک زندگی بهتر ترغیب میکنید. زمانیکه از او طلب بخشش میکنید، از خودتان بخشش میخواهید. هیچ کس در جهان هستی نمی تواند واکنش های شما را کنترل کند. هیچ گاه اجازه ندهید یک چنین ایده ای به ذهن شما خطور کند. نباید به هیچ چیز و هیچ کس اجازه دهید که کنترل زندگی تان را به عهده بگیرند. برای خودتان زندگی کنید و به دیگران هم کمک کند که این کار را انجام دهند.
6. قدر و لیاقت شما محدود نیست
این حقیقت که شما زنده هستید و زندگی میکنید، باعث میشود که از شما یک انسان منحصر بفرد بسازد. اگر میخواهید در تمام مراحل زندگی از دیگران برتر باشید باید برای آن زحمت بکشید و تلاش کنید. همه افراد دارای استعدادها و تواناییهایی هستند که خودشان هم از آنها خبر ندارند. همه چیز را امتحان کنید تا بالاخره چیزی را که به آن علاقه دارید پیدا کنید. من به شدت اعتقاد به تغییر و تحول دارم. حتماً لازم نیست که در تمام طول عمر خود تنها یک کار را تکرار کنید. شیوه زندگی کردن خود را آنقدر تغییر دهید تا اینکه به راهی برسید که از صمیم قلب آنرا دوست میدارید.
7. جهان اطراف ما تغییر نمی کند
دنیا از شما تشکیل شده. هر فردی که بر روی این کره خاکی زندگی میکند، یک دنیای متفاوت در ذهن خود دارد. تو دنیا را همانند من نمی بینی و من هم دنیا را مانند تو و خیلی از افراد دیگر نمی بینم. بنابراین همه چیز در دنیا به شما بستگی دارد. حالا به من بگویید: برای تغییر دنیای خود قصد دارید چه کاری انجام دهید؟
8. هیچ کس مرا قبول ندارد!
من به شما اطمینان دارم اما نظر من هیچ ارزشی ندارد، نظر هیچ کس مهم نیست؛ شما خودتان هستید که باید به خود اعتماد کنید. به محض اینکه به خودتان ایمان پیدا کردید دیگران هم به شما اعتماد پیدا میکنند، اما سعی کنید خودتان را به نظریات دیگران وابسته نکنید.
9. من هیچ وقت نمیتوانم خیلی پولدار شوم
من این جمله را بارها و بارها از زبان دیگران شنیدهام. ذهن ما همان قدر پول در میآورد که انتظارش را دارد. اگر من دائماً به خودم بگویم: "هیچ راهی وجود ندارد که من بتوانم میلیونی پول در بیاورم" ذهنم دیگر دنبال راههای نمی گردد که از طریق آن بتوانم میلیون ها تومان پول بدست آورم. اصلاً مهم نیست که افکار شما تا چه حد بلند پروازانه باشد حتی اگر به نتیجه هم نرسید حداقل یک ایده جدید را خلق کردهاید.
10. هیچ کاری در این مورد از دستم بر نمی آید
نا آگاهانه است! شما میتوانید جنبههای مختلف زندگی خود را تغییر دهید. برخی از افراد نمی توانند یک چنین نگرشی را در ذهن خود ایجاد کنید و این مسئله واقعاً شرم آور است. زندگی ممکن است دشواری های بسیار زیادی را داشته باشد و تصمیم گیری هم دل و جرات زیادی میخواهد، اما شما توانایی تغییر همه چیز را دارید. بدانید که از زندگی خود چه میخواهید، ببینید چه مراحلی را باید طی کنید و بعد هم همه چیز را تغییر دهید.
مطالب پیشنهادی:
۱۰ چیزی که نباید از کسی توقع داشته باشید
وقتی توقعات و انتظارات غیرمنطقی از دیگران داشته باشید یا به طور مداوم آنها را زیر میکروسکوپ قرار دهیم، فقط خودمان را اذیت کرده ایم. البته همه ما نیازمند این هستیم که نیازهای اصلی و ابتدایی مان در روابط برآورده شود، نیازهایی مثل احترام، اما اگر بخواهید روی چیز دیگری جز این حساب کنید، فقط ناامید خواهید شد.
یادتان باشد که در مسیر زندگی، هر کس در جایگاهی متفاوت با دیگری است، همانطور که حرف ها و رفتارهای او منعکس کننده آن است. اگر بخواهید رابطه ای موفق تر و شادتر داشته باشید خیلی مهم است که…
این چیزها را از دیگران توقع نداشته باشید:
۱. توقع نداشته باشید که همه کارها را طبق استانداردهای شما «درست» انجام دهند
اخلاقیات آدمها براساس عوامل مختلف با هم متفاوت است، عواملی مثل تربیت، فرهنگ، اعتقادات معنوی و از این قبیل. بعنوان مثال، در بعضی کشورهای آسیایی، گوشت سگ خورده میشود و در این هیچ اشکالی دیده نمی شود چون برایشان به صورت فرهنگ درآمده است. یا ممکن است شما اهل فحش دادن نباشید اما دوستتان مدام اینکار را میکند. این باعث نمی شود آدم بد یا خوبی باشد البته ممکن است طبق استاندارد بعضی ها اینکار خوب نباشد اما اینکه توقع داشته باشید آنطور که استاندارد شماست رفتار کنند، فقط باعث ناامیدی شما خواهد شد.
فقط سعی کنید که خودتان به استانداردهای خودتان پایبند باشید و اجازه بدهید دیگران هم استانداردهای خودشان را برای زندگی داشته باشند.
۲. توقع نداشته باشید که کامل باشند
اگر نقص ها را کمال ببینید هیچوقت ناامید نخواهید شد. اما خیلی ها هنوز وقتی دیگران اشتباه می کنند به آنها سخت می گیرند و با همین روش برخورد روابطشان از بین می رود. این وسواس برای کامل بودن موجب افسردگی، اضطراب، بیماریهای مزمن و خطر اقدام به خودکشی میشود.
اجازه بدهید دیگران اشتباه کنند و از اشتباهاتشان درس بگیرند. به این فکر کنید که اگر هیچکس اشتباه نمی کرد دنیا واقعاً چه شکلی می شد. همه ما ربات هایی سرد و بیاحساس بودیم که هیچ لذتی را در زندگی تجربه نمی کردیم.
۳. توقع نداشته باشید که با همه حرف هایتان موافق باشند
حتی بهترین دوست ها در همه چیز با هم هم عقیده نیستند، پس اگر دیگران با چیزی که میگویید مخالفت کردند یا دیدگاهی متفاوت داشتند، ناراحت نشوید. اگر قرار بود همه آدمهای دنیا یک جور فکر کنند، دنیا جای خسته کننده ای میشد. دیدگاه ها و اعتقادات متفاوت و خاص ما باعث میشود دنیا رشد کند.
تصور کنید اگر با استفاده از سوخت فسیلی برای راه انداختن ماشین هایمان، خانهها یا هر چیز دیگر موافق بودید چه بلایی سرمان می آمد. اگر این اختلافات عقیده ای نبود امروز ماشین ها برقی و انرژی خورشیدی نداشتیم.
۴. توقع نداشته باشید که فکرتان را بخوانند
بعضی ها بینش قوی تری دارند اما خیلی ها قادر به فهمیدن احساس یا نگاه شما نیستند. اینکه شما نسبت به احساس دیگران حساس تر هستید به این معنی نیست که بقیه هم باید همه چیز را از نگاه شما بخوانند. همه دوست ندارند روانشناس باشند، به همین دلیل خودتان را خیلی روشن و واضح ابراز کنید تا دیگران مجبور نشوند که فکر و احساستان را حدس بزنند! گفتگوی صادقانه و آزاد روابط مستحکم تری میسازد.
۵. توقع نداشته باشید که هر بار زمین خوردید، بلندتان کنند
البته دوستان و خانواده خوب وقتی نیاز داشته باشید به کمک شما می آیند اما برای پاک کردن خاک روی لباستان از آنها توقع نداشته باشید. آنها هم مشکلات درونی خودشان را دارند و نمی توانند هم وزن مشکلات شما و هم مشکلات خودشان را تحمل کنند. میخواهند کمکتان کنند اما نه همیشه و نه در همه زمان ها. این به آن معنی نیست که به شما اهمیت نمی دهند، این یعنی گاهی باید خودتان به تنهایی بار مشکلات و چالشهایتان را به دوش بکشید.
۶. توقع نداشته باشید که درکتان کنند
«همه آدمها مسیر زندگی شما را درک نمی کنند. اشکالی ندارد، زندگی آنها نیست که آن را بفهمند، زندگی شماست.» –
تا وقتی خودتان، خودتان را درک می کنید، نیازی نخواهید داشت که از دیگران تاییدیه بگیرید. آنوقت دیگر اینکه شما و زندگی تان را درک نمی کنند برایتان عذاب آور نخواهد بود.
۷. توقع نداشته باشید که آنطور که شما با آنها رفتار می کنید با شما رفتار کنند
در حالت ایدآل همه آدمها از قانون طلایی پیروی می کنند اما متاسفانه ما در جهان ایدآلی زندگی نمی کنیم. تازمانیکه همه آدمها باملاحظه تر شوند، باید بپذیریم که با ما بد رفتار کنند چون هنوز نمی توانند رابطه درستی حتی با خودشان داشته باشند. با دیدی مهربانانه به رفتار آنها نگاه کنید تا اگر آن اندازه که شما با آنها مهربان هستید، با شما مهربان نبودند، ناراحت و ناامید نشوید.
۸. توقع نداشته باشید که همان آدمی بمانند که یک سال پیش بودند
آدمها برحسب تجربیات و شرایط زندگی شان به مرور زمان تغییر می کنند. همه آدمها هر روز در جنگی سخت دست و پنجه نرم می کنند و هیچکس جز خودشان واقعاً آن را درک نمیکند. پس وقتی میخواهید قضاوتشان کنید، این را به یاد داشته باشید. آدمها را با همه تغییراتی که داشته اند دوست داشته باشید، نه فقط وقتی با ایدآلها و استانداردهای شما همخوانی داشته باشند.
۹. توقع نداشته باشید که همیشه همه چیز را با هم داشته باشند
توپ ترکش زندگی هرازگاهی به همه می خورد و برای آدمهای مختلف جمع و جور کردن خودشان ممکن است زمان متفاوتی طول بکشد. به دیگران محبت داشته باشید و درک کنید که همه آدمها همیشه همه تلاششان را می کنند. سعی کنید ارزش بیشتری به دنیا و به روابطتان بدهید و سعی نکنید دیگران را در اداره زندگی شان کنترل کنید.
۱۰. اگر خودتان به خودتان عشق نداده اید، توقع نداشته باشید که به شما عشق بورزند
همه روابط با شما شروع شده و با شما تمام می شود.به همین دلیل اگر می خواهید کسی به شما عشق بورزد، باید اول در خودتان عشق بکارید. اینکه از دیگران برای اینکه با عشقی که خودتان نمی توانید به خودتان بدهید، بمبارانتان کنند استفاده کنید، فقط رابطهای غیرجدی و توام با عذاب خواهید داشت. وقتی رفتار محبت آمیزتری با خودتان داشته باشید، رابطه تان با دیگران زیباتر و غنیتر خواهد بود.
مطالب پیشنهادی:
چیزی وجود دارد که هر مردی لازم است درمورد همسرش از آن مطلع باشد: گفتن چه حرفهایی باعث خوشحالی اومیگردد. وقتی سخن از تعریف و تمجید بمیان می آید زنان تـبـدیل به هیولای خـون آشـام گـرسـنـه ای می گـردند که همیشه بیشتر و بیشتر و بیشتر طلب میکنند! و اگر شما خواسته شان را برآورده نمایید، در عـوض بـسیـار بـیـشتـر از طرف همسرتان مورد محبت و توجه قرار خواهید گرفت و آنها خوب می دانند که چطور این کار شما را جبران کنند.
چه ازدواج کرده باشید و چه در دوران نامزدی بسر میبرید، این قانون را بیاد داشته باشید: برای آمـاده نـگاه داشـتـن یک زن جهت ابراز مهر و محبت به شما، کافی است نکات مثبت بسیاری از او را به وی یادآوری نمایید.
ادامه به ۱۰ مطلبی که همسر شما عاشق شنیدن آنها است اشاره میکنیم:
شماره ۱۰
“روز خوبی داشتی؟” هـنـگامیـکه از همسر خود در مورد چگونگی گذراندن روزش پرسش میکنید، برداشت او این خواهدبود که شما انسان با فکری هستید و مشتاقید بدانید وی ساعات کاری خود را چگونه سپری کرده است. اما یـک هشـدار: ایـن سـؤال بـه هـمـسـر شـمـا مجوز آن را خواهد داد که چند ساعتی در مورد کوچکترین اتفاقاتی که برایش افتاده صحبت نمایـد. پس برای مدت زمانی طولانی آماده نشستن و شنیدن داستانهای او شوید.
شماره ۹
“نمی تونم بگم چقدر دلربا و زیبا هستی” همانطور که مشخص است، این بـه او مـی رسـاند که شما وی برای شما جذاب بوده و فرد دیـگری بـه چشمتان نمی آید. از طرف دیگر باعث افزایش اعتماد بنفس در او خواهد شد.
چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: این جمله بخصوص در روابط زناشویی بلند مدت مؤثر واقع می شود چرا که شما به همسر خود اطمینان میدهـید هنوز به او علاقه دارید. در عوض همسرتان نیز سعی خواهد کرد این زیبایی و دلربایی را با شما تقسیم نمایید. سؤالی هست؟ اینجوری فکر نمیکنید؟
شماره ۸
“در مورد [ هر چیزی ] چه احساسی داری؟” پـرسیدن این سؤال به همسرتان نشان می دهد که شما خالصانه برای احـساسـات او اهمیت قائل هستید. زنها عاشق بیان احساسات خود در مورد هر موضوع قابل تصوری می بـاشند. با این حـال بـدانید که خود را در دام گفـتگویـی طولانی و عمیق در مورد آن موضوع گرفتار خواهید کرد. بنابراین اگر شب تصمیم دیدن مسابقه فوتبالی را دارید، این سؤال را مطرح نکنید.
چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: این سؤال بیانگر جنبه مهربانی و دلسوزی یک فرد است. وقتی همسرتان در می یابد که شما توجهتان را به وی مبذول داشته اید، او نـیـز متقابلا تمام احساسات خود را با شدتی بسیار بیشتر، اهدا خواهد نمود. یعنی اگـر قـبـلا فـقـط فردی جذاب بشمار می آمدید، اکنون همانند جواهری در چشم او جلـوه خواهید کرد. متوجه منظورم می شوید؟
شماره ۷
“تو زیبا تر از دوستان دیگرت هستی” قرار دادن او از بین همتاهایش بر سکوی نخست زیبایی باعث بالا رفتن اعتمـاد بـنفـس وی شـده و سـبـب می گـردد تا هـمـسر شمـا در تـصـوراتش بر دوستان هم جنس خود بتواند فرمانروایی کند. این تحسین و تعریف بسیار مهمی در دنیای زنانه محسوب شده و امتیاز شما را در نزد همسرتان ارتقای چشمگیری خواهد داد.
چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: گذشته از اینکه باعث می گـردد او از لحاظ زیبایی ظاهری خود را برتر از اطرافیانش تصور کند، این جمله کوتاه به همسرتان تفهیم میکند که شما تا چه حد برای وی ارزش قائل هستید. بعلاوه زمانی که دوستانش پیش شـما هستند، کمتر احساس نگرانی خواهد کرد. او در مـورد خـودش احـسـاس خـوبـی نموده و پاداش سلیقه بخرج دادن شما را خواهد داد. با اینحال یک احتمال جانبی بالقوه وجود دارد: یک همسر حسود این سخن را مدرکی برای متهم نمودن شما به اینکه قصد برانداز نمودن و چشم دوختن به دوستانش را دارید، بشمار خواهد آورد.
شماره ۶
” تو واقعا زرنگ و باهوشی” با تـصـدیـق نـمودن هـوش و ذکـاوت وی، ایـن معـنی را می رسانید که علاوه بر محاسن ظاهری، متوجه ذهن و فکر توانمندش نیز شده اید. هـمـسر شـما بـا شنیدن این جمله در مورد همه جوانب زندگی خود احساس رضایت و خوشنودی خواهد نمود. این سخـن نشانه احترام از طرف شما برای همسرتان محسوب میگردد.
چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: همسرتان این مسئله را که شما فقـط بـه فـکر روابط جنسی نیستید و قادرید ماورای چنین موضوعات فکر کنید را تحسین خواهـد کرد. زنها عاشق مردان صـمـیمی و خـوش قـلب مـی بـاشند و هیچ چیزی بهتر از بیان و تشخیص هوش و ذکاوت آنها نمی تواند صفات آقا منشانه شما را آشکار نماید
شماره ۵
“در روابط زناشویی بسیار خوب هستی” بیان این جمله باعث می گـردد هـمـسرتان احساس کند که یک الهه است. شنیدن این عبارت به همسر شـما تفهیم می کنـد کـه روابـط جنسی و زناشویی او به چشم شما بی عیب و نقص بوده و باعث می گردد که احساس نماید واقعا می داند کـه چگـونه باید مرد خود را راضی نگاه دارد.
چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: تحسین و تمـجید از عملکرد او نشانگر این است که شما به روابط جنسی فقط به عنوان ابزاری برای ارضا نــمودن خود نگاه نکرده، بلکه همه جنبه های آنرا مورد ستایش قرار میدهید.
شماره ۴
“می خواهم همه عمرم را با تو سپری کنم” ایـن جمله ای سنگین است؛ معنی آن فاصله زیادی با دادن پیشنهاد برای ازدواج نـدارد. بنابراین پیش از گفتنش به نامزدتان مراقب عواقبش باشید. اما بخاطر داشته باشید که ریسک کردن اغلب پاداش و نتیجه مطلوب به دنبال خواهد داشت. هنگامیـکه این جـمله را بیان می دارید، او از لحاظ روانی بسیار سرکیف می گردد. جـمـلات دیـگـری کـه تقریبا همین نتیجه را داشته ولی تعهدآوری آنها کمتر می باشد، عبارتند از: ” فقط تو میتونی تا این حد منو خوشحال کنی” و ” من دوست ندارم با هیچ کس دیگری جز تو باشم.”
چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: همـه زنـها عاشق شنیدن جملاتی حاکی بر سرسپردگی دیرپا و با دوام از همسرشان هستند. مطمـئـن بـاشیـد کـه بـعد از گفتن این جمله سلامی همیشگی را از او خواهید شنید.
شماره ۳
“تو بهترین دوست منی” به او می گویید که چگونه ماورا و فراسوی مسائل جنـسی می اندیشید و به این معنی اسـت که برای رابطه اتان ارزش قائل هستید و مایلید کارهایی را بـهـمراه او انجام دهید که مردان دیگر ممکن است رغبتی به آن نداشته باشند. همسرتان بعد از شنـیـدن ایـن جمله پیوستگی مقاومت ناپذیری با شما پیدا خواهد نمود.
چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: این جـملات شـما را در نـظر وی بـجای یـک فرد عادی که مجبور به گذراندن وقتش با او است، به انسانی معنی دار و جذاب تـبـدیـل میکند. این شما را به ابتدای لیست خواسـتگـاران پرتاب میکند چراکه شما به مهمترین نکته اشاره کرده اید: دوستی و رفاقت.
شماره ۲
“تو یک مادر ایده آل خواهی شد” اغلب زنها به دنبال این هستند که روزی بچه دار شونـد. هـمـچـنین اکـثـرا با خود کلنجار می روند که آیا در این راه مـوفـق خـواهد بـود یـا خـیر. بـا گفـتن این جمله به او اطمینان می دهید که حتما به هدفش خواهد رسید. به علاوه با ارضـای نیازهای درونی او باعث آرامش و تسکین وی می شوید. بیان این کلمات از زبان شما به عنوان یک همسر، او را تبدیل به خوشحال ترین انسان روی زمین خواهد نمود.
چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: اینـگونه بطور غیر مستقیم به همسر خود می فهمانید که مایلید از او بچه دار شوید. واضح است که این نوایی بسیار خوشایند در گوش او می باشد. از این نقطه، همسرتان بیشتر پذیرای پیشرفت و ترقی شما خواهد شد.
شماره ۱
“تو زندگی منو کامل می کنی” این به او می گوید که تنها فرد مورد علاقه شما است. همه زنها دوست دارند این جمله را از شوهرشان بشنوند. بـیـان ایـن عبـارت بـه مفهوم آن است که شما همسر خود را بصورت کامل پذیرفته ایـد و ایـنـکه او به صـورت موجودی اجتناب ناپذیر و همیشگی برای شما در آمده است. در همسرتان احساس لـذت بـخش غیر قابل تصوری بوجو آمده و تا چندین روز لبخند از لبانش جدا نخواهد شد.
چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: این جـمـله اسـاسـا مـی گـوید که شما در زندگی به او نیاز داشته و نمیـتوانید بدون او به زندگی ادامه دهید. زنها از شنیدن چنین جملاتی بسیار مشعوف میگردند.
اشاره باشکوه
“دوستت دارم” این جمله “دو کلمه ای” معروف و کوتاه کـه هـمگی ما برایـش اهـمیت بسیار زیادی قائل هستیم، می تواند تاثیر شگرفی به همراه داشته بـاشد. اگر ازدواج کرده اید خوب است هر روزه چندین بار برای همسرتان تکرارش نمایید.
چرا باعث زیبا شدن وجهه شما میگردد: گفتن این عبارت بهـمسرتان بـاعث روشن نگاه داشتن شعله های آتشی می گردد که همیشه نیاز به برافروزی دارند. اگـر در بـین شما کسانی تـا حال این جمله را به همسرشان نـگفـتـه انـد، هر گاه احساس آمادگی نمودید، تردید به خود راه نداده و آن را بیان کنید. هیچگاه از گفته خود پشیمان نخواهید شد وقتی که عکس العمل او را می بینید ( یا احساس می کنید ).
گفتگوی عشق
اکنون که آموختید که چگونه می توانید همسر خود را خوشنود کرده و صورتش را سـرخ نمایید، اینکار را انجام دهید! فقط به این نکته فکر کنید که او در جواب کار شما در آینده چطور جبران خواهد نمود.
مطالب پیشنهادی:
نکات ضروری برای آغاز یک روابط زناشویی سالم
گرم نگه داشتن اشتیاق در رابطه جنسی
این دفعه بنا به درخواست خانمها در مورد شناخت آقایون می نویسم
غار تنهای مردان
هر مردی یا کلا هر جنس مذکری چه قبل از ازدواج و چه بعد از ازدواج هر چند وقت یکبا که البته زمان خاصی ندارد احتیاج به غار تنهای دارد می دانید غار تنهای چیست؟ محیطی که در آن آقایان فقط خودشون هستند و افکار و وجدان خودشون که هر چند وقت یکبار با خود به فکر فرو می روند مشکلاتی که دراند از ذهنشان عبور می کند کارهای که تا کنون انجام داده اند چه خوب چه بد ه رفتارهای اطرافیانشان در قبال خود فکر می کنند و البته اکثر تصمیم های مهم را در همین غار تنهایی می گیرند آنها در این محیط هیچ کس را راه نمی دهند ترجیح می دهند کاملا تنها باشند اکثر مواقع در این حالت به یک نقطه خیرع می شوند ساید حتی به شما نگاه می کنند و حتی حرفهای شما را با اشاره تایید می کنند اما در فکر و ذهن آنها جریانات دیگری می گذرد این غار زمان و مکان خاصی ندارد بهتره زمانی که همسر شما در یک ئنیای دیگری سیر می کنند او را آسوده بگذارید مطمئن باشید اگر به این نتیجه برسد که مشکلش با مشورت کردن باشما حل می شود خود اینکار را انجام می دهد بهتره بدونید اکثر تصمیم گیریهای درست و به جا در همین غار تنهایی گرفته می شود چرا که مغز مردان یک محیط پردازشگر کاملا منطقی است و در تصمیم گیریهای بش از ۹۰ درصد منطق را دخالت می دهند شاید بارهای از یک مرد شنیده باشید سر یک موضوع که می گوید بزار یه کم فکر کنم جوابتو بهت می گم البته در مورد زنها هم شاید شنیده باشید اما این مورد در مردان خیلی بار تر می باشد معمولا زنان یه جواب سطحی در لحظه پرسش می دهند و بعدا فکر می کنند و پاسخ خود را اصلاح می کنند
افراط و تفریط را در مورد مردان هرگز اعمال نکیند
مردان در همه رفتارهای میانه روی و تعدیل را می پذیرند و کلا ذهنیت آنها با افراط و تفریط منطبق نیست و تداخل دارد حتی مطمئن باشید اگر شما در ابراز احساساتون هم افراط کنید فکر نکنید همسر شما واقعا احساسا رضایت می کند شاید رضایتمندی او موقتی باشد اما اگر در جای خود ابراز احساسا ت کنید و در جای خود از احساسا ت خود جلوگیری کنید شاید در برخورد اول همسر شما ناراحت شود اما در دراز مدت این رفتار شما می پذیرد و ابراز می دارد که چه زن منطقی دارد و هرجا به تناسب موقعیتش رفتار خاص خود را نشان می دهد
گیردادنهای بی جا مردان را عصبی میکند می کند
تا حالا شیاد بارها برای شما اتفاق افتاده باشد که مثلا قصد داشتید به مهمانی بروید و شوهرتان یک لباسی می پوشد که از نظر شما این لباس درخور آن مهمانی نیست به او می گویید لباسش را عوض کند این خیلی خوبه که شما به همسرتان توجه دارید اما زمانی هم اتفاق می افته که شما برای نشان دادن خود به دوستانتان از همسرتان می خواهید یک برخورد متفاوت از زات اخلاقی خود داشته باشد و یا یک لباسی که هرگز حاضر به پوشیدن آن نیست را به زور بر تن او کنید بهتره اینو بدونید مردان همیشه یک حس برتری نسبت به زنان دارند این کاملا طبیعی میباشد از این رو غرور آنها بی ش از زنان می باشد در برخورد های اینچنینی کمی صبور باشید و البته مردی می تواند موفق باشد که خاصیت انعطاف پذیری داشته باشد من هر جا اسم از جذبه میاورم بلافاصله واژه انعطاف پذیری هم بکار میبرم را که در هر رفتاری اعتدال حرفه اول رو می زنه زنان از نظر رنگ پردازی تنوع گرایی زیادی دارند و رنگها را بهتر از مردان تشخیص می دهند ( گرافیستهای خوبی می توانند باشند ) اگر می بینید شوهر شما یک لباس را چند بار در محل کار می پوشد در مهمانی های استفاده می کند این شاید از نظر شما یک عیب باشد اما چون شوهر شما بیشتر برخوردش با اقایان است پس در این موضوع آنها باهم بهتر می توانند ارتباط برقرار کنند حالا اگر شما که یک زن هستید یک لباس را در دو مهمانی بپوشید حتی اگر برای خودتان هم مهم نباشد ( که البته در مورد زنان محال است ) حتما برای دیگر زنان و دوستان شما مهم است و دقیقا به خاطر دارند شما در مجلس قبلی همین لباس را پوشیده اید
پولدارترین و لارج ترین مرد هم از ولخرجی بیزار است
در خرج کردن پول حتی پولی که مال خود شماست دقت کنید حتما می دانید که زنان ایرانی در استفاده از لوازم آرایشی رتبه سوم در جهان را به خود اختصاص داده اند صبر کنید قند دردلتان آب نشود این یک برتری نیست این نشان دهنده این قضیه هم می تواند باشد که زنان ایرانی چقدر از اعتماد به نفس پایینی برخوردار هستند که برای ساختن ظاهر خود و جلب توجه احتیاج به آرایش دارند ( این ذهنیت را به خاطر بسپارید هر چند که کمی به شما بر خورد منو ببخشید خودتون خواستید ) سعی کنید در انتخاب لوازمی که احتیاج دارید احتیاط کنید مارک دار بودن لوازم نشانه خوب بودن آنها نیست و البته زنان در انتخاب و خرید یک جنس از این نظرمایلند مارک دار خرید کنند که این قضیه را به فلان کس نشان دهند که چقد مایه دار هستند و یا اینکه اون مارک امسال مارک مد سال شناخته شده ( یه موقع فکر نکنید و پشت سر من نگید من امول هستم ) اما آقایان در خرید معمولا جنس و پشتیبانی کلا براشون اهمیت دارد که این هم برگرفته از منطق آنهاست البته زنان غیر منطقی نیستند اتفاقا می شود گفت زنان در ابراز احساسات منطقی ترین رفتارها را دارند
رابطه جنسی و سردی مردان پس از ازدواج
کلا میل جنسی در مردان البته متاسفانه در مورد کسی که این رابطه را قبلا تجربه کرده اند حدود ۴۰ درصد افت می کند ایم بر میگرده به رفتار شما این هنر شماست که طوری رفتار کنید که همیشه برای شوهر خود جذاب باشید و شوهر شما همیشه توسط شما تحریک شود مثلا یکی از خصوصیاتی که من برای ازدواج مد نظرم هست همینه که دوست دارم همیشه توسط همسر اینده ام تحریک شوم و اینقدر همسرم در این قضیه ماهر باشد که من توسط هیچ زن دگری تحریک نشوم خیلی سخته اینطور نیست ؟ اما شدنیست و مطمئن هستم شما زنان خوب شما همسران دلسوز شما زنانی که قصد دارید شوهرتان هیچ کمبودی حس نکند این کار رو راحت بتوانید مثل باقیه کارها انجام دهید دست شما همسران درد نکنه کار شما قابل تقدیر است ( البته اگر مردهای ایرانی قدرت درک برخی مسائل رو داشته باشند ایم یکی رو نوشتم که سر قضیه بالا یک به یک مساوی باشید و پشت سر من حرف در نیارید)
حاشیه در بیان یک مطلب مردان را شکنجه می دهد
بارها گفتم اگر قصد دارید یک موضوع را با شوهر خود در میان بگذارید مسفقیم برید سر اصل مطلب یه حرفو اینقدر میپیچونید که خودتون هم فراموش می کنید چی می خواستید بگید خلاصه کلام صغری کبری نکنید مردا ن حوصله اینکه (مثلا شما می خواهید بگید زن برادر شوهرتون در مجلس غقد یکی ار اقوام به شما یه حرفه بدی زده اکثر وقتها اینطوری این مسنله رو بیان می کنید اول میگید عقد فلانی یادته که ماشین فلان کس چرخش پنچل شد که فلانی او لباسو پوشیده بود بعد رفت فلان جا اونطوری شد راستی دستبند فلان کسو دیدی دستش خیلی قشنگ بود خواهرت می گفت از فلان مغازه خریده اما بدل بودا ) آیا شما به خاطر دارید چی می خواستید بگید ؟ این برخورد شما مردان را واقعا زود خسته می کند مردان در برخی موارد صبور نیستند این از آن جمله موارده
چه رفتارهای مردها را خشنود و گرم می کند
۱) وقتی از سر کار میاد خونه خسته نباشید گفتن شما از ته دل و البته هر چند وقت یکباری بوسیدن اون می تونه خیلی روی مردان تاثیر گذار باشد ( بعض دختران زمانی که دوست پسر دارند روزی صد بار آنها را می بوسند اما در مورد همسر آینده خود کوتاهی میکنند بعضی ها هم که خجالت میکشند )
۲)به خریدهای که انجام داده گیر ندهید بگزارید بعدا سروقت به شوهرتان تذکر دهید مثلا زمانی که با او تنها نشستید و همان میوه هارا که شوهرتان تهیه کرده دراید نوش جان می کنید بهترین موقعه میباشد
۳) اگر صاحب فرزند هستید احترام همیدیگر وجلوی فرزندان حفظ کنید اصلا به هم توهین نکنید
۴) مردان دیر اصلاح می شوند کمی صبور باشید
۵) یادتان نرود همیشه برای شوهرتان زیبا ترین آرایش را انجام دهید و تحریک آمیز تیرن پوشش را در تن و ناز ترین رفتار را در برخورد خود اعمال کنید
۶) هر چند وقت یکبار زمانی که نشسته با رفتارهای معکوس او را غافلگیر کنید مثلا موهای او را بر هم بزنید این شیطنت شما به نوعی در ذهن همسر شما ماندگار می شود البته این یک مثال بود و قید شده هر چند وقت یکبار می دانید که مردان به موی سر حساس هستند البته اگر بعد از ازدواج شما موی سری برای او گذاشته باشید
مطالب پیشنهادی:
مضرترین عوامل برای میل جنسی زنان و مردان
اهمیت آغوش کشیدن و بغل کردن برای سلامتی
برای اینکه قانون جذب را با تمام پوست و گوشت و استخوانمان بفهمیم باید به سراغ سنجش گر و حسگر قانون جذب در وجود انسان یعنی دل یا همان حس ششم احساسی برویم. هر چه دل ناخوش تر باشد این نشان دهنده وجود اختلاف و تفاوت بین ارتعاش خیر کیهانی و کاینات با ارتعاش فعال در وجود ماست. هر چه دل شاد تر و خوش تر و با نشاط تر باشد این نشانگر همنوایی و هم سازی و هم آهنگی ارتعاش دل ما با ارتعاش کاینات است. ما وقتی بتوانیم به دلی آرام و مطمئن دست یابیم آنگاه همه مقدمات و لوازم مورد نیاز برای اجرای صحیح قانون جذب در وجودمان مهیا شده است. یعنی فقط وقتی دریای دل آرام است می تواند انعکاس عکس زیبا و جذاب ملکوت آسمان ها و کاینات را در خود منعکس سازد.
تمام روش هایی که در این جا گفته می شود مجموعه کارهایی است که ما باید انجام دهیم تا اولا موانع موجود در فکر و ذهن و اعماق باورهای خود را از سر راه اجرای صحیح قانون جذب برداریم و ثانیا بتوانیم به دلی دائما آرام و با ثبات دست یابیم که بتوانیم ارتعاشی مستمر و دائمی را هم نوسان و هم آوا با آهنگ جمعی کاینات در وجود خودمان تجربه کنیم. بیائید با هم روش های عملیاتی کردن قانون جذب در وجودمان را مرور کنیم:
1. شکرگذاری و سپاس دائم هر آنچه داریم و مقابلمان ظاهر می شود
این روش یعنی قدردانی از آنچه در هر لحظه داریم را می توانیم همیشه و همه جا اجرا کنیم. مثلا فرض کنید در اداره پست معطل ایستاده اید. به جای نق زدن و شکوه و گلایه از معطلی با خود بگوئید:
چه ساختمان زیبا و قشنگی را برای این اداره در نظر گرفته اند.
چقدر خوب و دوست داشتنی است وقتی آدم می بیند اداره به این بزرگی اینقدر تمیز است.
چقدر این کارمند پست صمیمی و مهربان و قابل تحسین است.
آن مادری که در صف ایستاده چقدر قشنگ با بچه اش رفتار می کند.
چه ژاکت زیبایی تن آن مرد پیر است.
حتما روز خوبی خواهم داشت.
یا وقتی در خیابان رانندگی می کنید با خود بگوئید:
من ماشینم را خیلی دوست دارم.
این اتوبان جدید فوق العاده درست شده است.
هر چند باران می بارد اما همین ریزش باران رانندگی را رویایی و خاطره انگیز می سازد.
چقدر خوشحالم که همه چیز ماشینم درست کار می کند.
توجه داشته باشید که هدف از این شیوه نگاه کردن مثبت و انرژی بخش عالم، ایجاد روحیه رضایت و فروتنی باطنی و در نتیجه شادمان ساختن دل یا همان حس ششم درونی وجودتان است. دلیلی هم ندارد که حتما در خصوص محیط و شرایطی که در آن قرار دارید به قدردانی و سپاس بپردازید. مثلا می توانید روی هر شی دیگری که در مقابل شما قرار دارد متمرکز شوید و آن را تحسین کنید. مثلا بگوئید:
این ساختمان روبرویی را چقدر با سلیقه و زیبا درست کرده اند.
با ایجاد این پارکینگ عمومی در آنسوی خیابان چقدر کار مراجعین به ادارات اطراف راحت شده است.
چقدر باجه تلفن در دو طرف خیابان وجود دارد و با اینکار تا چه حد مردم در برقراری تماس با هم راحت تر شده اند.
صندلی های انتظار موجود در این اداره چقدر زیاد است و در نتیجه مراجعین موقع انتظار زیاد سرپا نمی ایستند و این چقدر خوب است.
این پنجره های بزرگ چقدر خوب روشنایی و نور کافی را به داخل ساختمان و اتاق ها هدایت می کنند.
از اینجا که نشسته یا ایستاده ام چه نمای خوبی مقابل چشمان من قرار دارد.
این روش یعنی شکرگذاری و تحسین و سپاس مستمر و دائم نسبت به محیطی که در آن قرار داریم و چیزهایی که در اختیارمان است، باعث می شود روحیه ای شاد و باطنی آزاد و راحت پیدا کنیم و مضاف بر این افکار منفی گله مندی و نارضایتی فرصت جلوه گری و اظهار وجود مقابلمان پیدا نکنند.
در واقع هر وقت شما از یک چیز خوب تعریف می کنید. یک اتفاق میمون و مبارک را سپاس می گوئید. یک کار ارزشمند را مورد قدردانی قرار می دهید. در واقع به کاینات می گوئید:" لطفا از این چیز بیشتر به من بده!" و کاینات هم بلافاصله با محقق سازی آن در هستی به شما پاسخ می دهد:" بلی سرورمن! امر شما اجرا شد. " و شما در ادامه زندگی خود می بینید که تعداد این چیزهای زیبا و خوشایند و مطلوب در زندگی شما بیشتر از روز قبل می شوند و هر روز صحنه ها و اتفاقات و آدم های خوب و مثبت بیشتری سرراه زندگی شما سبز می شوند. این خاصیت قانون جذب است که به هر چه بیشتر توجه کنی و با هر موضوعی که بیشتر افکارت را متوجه آن سازی، آن چیز و آن موضوع در زندگی تو بیشتر محقق خواهد شد. بزرگی نقل می کند که انسان ها در آن دنیا با همان چیزهایی همدم و همنشین خواهند شد که در این دنیا می پسندند و تحسین می کنند. و قانون جذب می گوید ما همین الآن موجوداتی آن دنیایی و این دنیایی به طور همزمان هستیم.
روش اول عملیاتی ساختن قانون جذب می گوید به هر چه بگویی متشکرم مهماندار سفینه کاینات بیشتر از آن به تو هدیه می دهد. پس تا می توانی نسبت به خوبی های اطراف ات و آنچه به تو ارزانی داشته شده است سپاسگذار و قدردان باش.
2. برای خودتان یک جعبه جادویی آرزوها درست کنید
یک جعبه یا چمدان کوچک یا صندوقچه شیک و باارزش درست کنید و روی آن بنویسید جعبه جادویی آرزوهای من. بعد این جعبه را از هر چه عکس و نوشته و یادگاری جالبی که در بریده روزنامه ها و مجلات پیدا می کنید پر کنید. مثلا فرض کنید آرزو دارید صاحب یک خانه بزرگ با حیاطی وسیع و چشم اندازی جالب شوید. تصویری از این خانه رویایی و آرمانی خود تهیه کنید و آن را چاپ کنید و داخل این جعبه آرزوها قرار دهید. می توانید زیر این تصویر بنویسید :"خانه رویایی من که حتما به آن خواهم رسید." تصویری از اتومبیلی که دوست دارید. لباس هایی که می پسندید. جاهایی که می خواهید ببینید. حتی تصویری از حساب بانکی رویایی تان با هر مقدار پولی که می خواهید در آن موجود باشد. می توانید گامی فراتر بروید و یک دفترچه حساب بانکی برای خودتان درست کنید و مبلغ مورد نظرتان را در آن بنویسید و داخل جعبه جادویی قرار دهید. همیشه با خود تکرار کنید که کاینات همیشه به این جعبه سرک می کشد و حتی اگر درآن بسته هم باشد تمام محتویات آن را به طور دائم و مستمر مد نظر قرار می دهد و برایتان در گوشه ای از جهان به واقعیت تبدیل می کند. شک نکنید که این جعبه جادویی ارتباط شما با کاینات است. هر چه بخواهید و آرزو کنید را کافی است در این جعبه قرار دهید. می توانید سفارشات درخواستی خود را روی کاغذی بنویسید و داخل جعبه بگذارید. حتی می توانید با این جعبه برای دیگران هم چیزهایی سفارش دهید. کاینات بدون هیچ شرط و قید و بندی تمام سفارشات موجود در جعبه را محقق خواهد ساخت.
حتی در زندگی روزمره خود، زمانی که به جعبه هم دسترسی ندارید، مثلا وقتی داخل اتوبوس نشسته اید و یا در صف ترافیک منتظر مانده اید، می توانید چشمانتان را ببندید و آرزویی را در دل بگردانید و آن را به طور ذهنی و تجسمی داخل این جعبه قرار دهید. خواهید دید که صرف داشتن چنین جعبه ای به شما انرژی و قدرتی شگرف و شگفت انگیز می بخشد. اگر این روش را به کار بگیرید خواهید دید که وجود فیزیکی یک جعبه جادویی باعث می شود که مقاومت نامریی ذهن وفکر شما در مقابل امکان پذیری قانون جذب به شدت کاهش می یابد و هر گاه که یکی از آرزوهای سفارشی موجود در جعبه به واقعیت می نشیند، جادویی بودن این جعبه اسرار آمیز برای ذهن و فکر شما بیشتر آشکار می گردد. جعبه سحرآمیز آرزوهای شما می تواند همه چیز را در بر بگیرد. بنابراین در سفارش دادن و آرزو کردن اصلا محافظه کار نباشید و با دلی باز و جرات تمام اینکار را انجام دهید. انجام هیچ کاری برای کاینات غیر ممکن نیست. کاری نکنید که بعد از مدتی وقتی به سراغ جعبه آمدید و متوجه شدید که تمام سفارشات و آرزوهای ارسالی به جعبه تمام و کمال محقق شده اند، حسرت بخورید که چرا سفارشات بیشتری را به این جعبه نفرستادید!!؟
3. مستند سازی و مکتوب نمودن آرزوهایتان به همراه دلیل آرزو
چهار دفتر چهل برگ زیبا و جذاب برای خود تهیه کنید. روی یک دفتر بنویسید "شغل من" روی دفتر دوم بنویسید :"بدن من " و روی دفترهای سوم و چهارم هم بنویسید:"روابط من" و " خانه من".
شما باید در هر کدام از این دفترچه ها آرزوهای مربوط به آن دفترچه را همراه با دلیل آرزو و اینکه چرا چنین آرزویی را به دل خود راه داده اید. مثلا در دفترچه "بدن من" می توانید بنویسید:
من می خواهم وزن خودم را کم کنم و به وزن ایده آلم برسم.......
زیرا می خواهم احساس بهتری داشته باشم.
زیرا می خواهم خوش تیپ تر به نظر برسم و در نتیجه جذابیت بیشتری داشته باشم.
زیرا می خواهم بتوانم بعضی از لباس های مورد علاقه ام را که الان اندازه ام نیست با کم کردن وزن و لاغر شدن بپوشم.
زیرا می خواهم دچار بیماری های ناشی از چاقی مثل سکته مغزی و ایست قلبی یا بیماری های شایع دیگر در انسان های چاق نشوم.
یا می توانید بنویسید که من می خواهم یک آرایشگر خوب و ماهر پیدا کنم ....
زیرا می خواهم همیشه موهای سرم در بهترین حالت باشد.
زیرا با داشتن یک آرایشگر خوب و ماهر دیگر کمتر نگران خراب شدن موهایم هستم.
یا در مورد لباس می توانید بنویسید که من می خواهم چند تا لباس عالی داشته باشم ....
زیرا که با لباس های متنوع و عالی برای هر مناسبتی می توانم بهترین لباس را داشته باشم.
زیرا می خواهم خوش تیپ تر و جذاب تر به نظر برسم.
زیرا می خواهم مردم وقتی با من در لباس های عالی برخورد می کنند رفتار مثبت تری داشته باشند.
زیرا وقتی لباس خوب به تن دارم مردم بیشتر به من احترام می گذارند.
یا می توانید در مورد دندان های خود بنویسید که شما می خواهید هزینه زیادی را برای نگهداری و ترمیم و بازسازی و حفظ دندان هایتان در سال کناربگذارید....
زیرا وقتی دندان های سالم داشته باشم می توانم عمر بیشتری کنم و بدنی سالم تر داشته باشم.
زیرا دندان سفید و سالم به زیبایی انسان جلوه بسیار بیشتری می بخشد.
زیرا وقتی دندان های سفید و سالم داشته باشم راحت تر و بیشتر می توانم در جمع بخندم.
زیرا مجبور نیستم هر از چند گاهی درد شدید دندان و عفونت لثه و دهان را تحمل کنم.
توجه داشته باشید که وقتی شما روی مسائل مهم زندگی خود متمرکز می شوید و آنها را با ذکر دلیل ثبت می کنید، در واقع ضمن اینکه مساله مربوطه را از گوشه تاریک ذهن خود بیرون می آورید و مقابل روشنایی ذهنتان قرار می دهید. با ذکر دلیل، منطقی بودن و ضروری بودن آن را مشخص می سازید و از همه مهم تر با از ابهام خارج ساختن مساله، تمرکز بهتر و بیشتری روی آن موضوع فراهم می سازد. هر چه تمرکز فکر روی چیزی بیشتر شود، ارتعاشات مربوط به آن طلب و خواسته بیشتر و قوی تر و مستمر می شود و هر چه ارتعاش قوی تر و دائمی تر باشد، سرعت تحقق و واقعی شدن آن هم افزایش می یابد. این خاصیت یعنی شفاف سازی مسائل و افزایش تمرکز روی خواسته ها در روش مستند سازی آرزوها مهم ترین و برجسته ترین ویژگی این روش می باشد.
به همین شکل می توانید دفترچه "خانه من" و دفترچه های دیگر یعنی "شغل من " و "روابط من" را پر کنید.
مثلا در دفترچه "خانه من" می توانید بنویسید:
من می خواهم عالی ترین مبلمان و اثاثیه را برای خانه خودم پیدا کنم.
من می خواهم خانه ام را مرتب و منظم تر کنم.
من می خواهم قفسه های پلاستیکی چند طبقه در گوشه های خانه بگذارم.
من می خواهم در و دیوار و کف حمام و دستشویی را با یک کاشی زیبا و عالی فرش کنم.
و اکنون دلیل خواستن این چیزها را هم در همان دفترچه در کنار هر آرزو بنویسید.
مثلا بنویسید می خواهم عالی ترین مبلمان و اثاثیه را برای خانه خودم پیدا کنم و بخرم ....
زیرا تغییر دکوراسیون منزل باعث عوض شدن کامل حال و هوای خانه می شود و روحیه همه ساکنین خانه را متحول می سازد.
زیرا اهل مهمانی دادن و دعوت دوستان به منزلم هستم و با تغییر و زیبا سازی دکوراسیون احساس خوبی به من دست می دهد.
یا در مقابل آرزوی مربوطه به مرتب سازی منزل بنویسید:
من می خواهم خانه ام را مرتب تر و منظم تر سازم ....
زیرا وقتی همه چیز نظم و ترتیب داشته باشد آرام تر و آسوده تر هستم.
زیرا دیگران در مقابل این نظم و ترتیب فراوان حالت احترام می گیرند و تحسینم می کنند.
زیرا وقتی همه چیز سرجای خود باشد و نظم کامل در مورد تمام وسایل حاکم باشد، انجام کارها سریع تر انجام می شود و چیزهای مورد نیاز زودتر پیدا می شوند.
زیرا با مرتب سازی وسایل ضروری از وسایل غیر ضروری راحت تر تشخیص داده می شود و امکان خلوت کردن محیط بدون لطمه خوردن به کارها بیشتر فراهم می شود.
زیرا با نظم و ترتیب بیشتر فکر آدم دیگر لازم نیست به مسائل جزیی مثل یافتن گمشده ها صرف شود و انسان می تواند کارآیی بیشتری داشته باشد.
و همینطوردر مورد کاشی های حمام می توانید بنویسید:
من می خواهم کف و درو دیوار حمام و دستشویی را با بهترین کاشی ها فرش کنم....
زیرا جلوه و زیبایی بهتری به این دو محیط اصلی و خصوصی انسان می بخشد.
زیرا تمیز کردن و نظافت و بهداشت این دو محیط راحت تر و بهتر صورت می گیرد.
زیرا با اینکار قیمت خانه و منزل من بیشتر می شود.
زیرا با اینکار احساس بهتری نسبت به محل سکونت خودم پیدا می کنم.
و به همین ترتیب می توانید دفترچه های دیگر را پر کنید.
نکته مهم در روش مستند سازی آرزوها به همراه ذکر دلیل خواستن و طلب آنها، این است که نباید به چگونگی انجام آنها و سخت و آسان بودن تحقق آنها و یا زمان برآورده شدن این آرزوها کاری داشته باشیم و تمام این مسائل را به کاینات واگذار کنیم. در واقع بر اساس قانون جذب ما فقط می خواهیم و طلب می کنیم و اتفاقا اینجا چون می نویسیم و با دلیل طلب می کنیم به افکار مزاحم موجود در ذهن خود پیغام می دهیم که در طلب این آرزوها جدی هستیم و در نتیجه انتظار مقاومت کمتری از سوی آنها را داریم.
اگر به جای نوشتن دلیل آرزو ، وقت و انرژی خود را روی چگونگی و نحوه رسیدن به این آرزو صرف کنیم، فکرفورا خودش را مطرح می کند و شروع به عرض اندام نموده و با ذکر هزاران دلیل و اشکال در مقابل امکان تحقق این آرزوها سنگ اندازی می کند. همینطور اگر به زمان و هزینه برآورده شدن آرزوها فکر کنیم بازهم با مقاومت فکر و ذهن روبرو می شویم. وقتی هم مقاومت در میان باشد سیگنال منفی است که به سوی کاینات گسیل می شود و در نتیجه در نهایت کار، "ارتعاش آرزوی طلب شده" نمی تواند دامنه و شدت کافی برای هم ارتعاشی با کاینات را پیدا کند. به همین خاطر در قانون جذب مکررا گفته می شود که اصلا نگران منبع تامین و چگونگی اتفاق افتادن وقایع نباشید و به اینکه کی و کجا قرار است آرزوها تحقق یابند و چه کسانی در آن دخیل اند و شکل تحقق اش چطوری است کاری نداشته باشید. بر طبق قانون جذب اگر مطمئن اید که تردید و دودلی در فکر و ذهنتان وجود ندارد و یقین و توکل دل شما را آرام و مطمئن ساخته است، فقط کافی است بخواهید، کاینات مانند معاونی بسیار قدرتمند در کمترین زمان همه چیز را برایتان مدیریت و هماهنگ می سازد و نتیجه را دودستی تقدیم شما می سازد.
4. استفاده از قدرت تجسم و زنده نمایی ذهنی موسوم به واقعیت مجازی
در این روش شما مثل یک کارگردان فیلم آرزوهای خود را به طور دقیق با در نظر گرفتن همه ریزه کاری های صحنه و البته با حضور خود به همراه تمام احساسات (یعنی همه حواس پنج گانه بینایی و شنوایی و لامسه و بویایی و چشایی و همینطور حس ششم یعنی همان دل و قلب خودتان) در ذهن خود مجسم کنید و در آن زندگی کنید!
بله درست فهمیدید! باید در فیلم زنده و جانداری که از رسیدن به آرزویتان در ذهن کارگردانی می کنید زندگی کنید. آن را با تمام وجود حس کنید و این امکان را برای جسم و روح خود فراهم کنید که انگار به آرزوی خود رسیده اید و در حال تجربه و استفاده از آن هستید.
یک کارگردان وقتی فیلمی می سازد چه می کند؟ جواب کاملا مشخص است. همه چیز را مد نظر خود قرار می دهد. اینکه صحنه در محیط باز باشد یا در فضای بسته. اینکه نور چگونه باشد. چه لباس هایی تن هنرپیشه ها باشد. چگونه با هم صحبت کنند و به هم نگاه کنند و با یکدیگر رفتار کنند. جزئیات دکوراسیون چگونه باشد. در روش زنده نمایی تجسمی شما به عنوان کارگردان فیلم مجازی ذهنی خود حتی باید پا را از این محدوده فراتر بگذارید و خودتان هم به عنوان کارگردان و هم به عنوان هنرپیشه نقش اول به ایفای نقش بپردازید. یعنی باید در فیلمی که می سازید کاملا غرق شوید و آن را با تمام وجود تجربه کنید. در این حالت نه تنها نور و صدا و دکوراسیون و محیط را باید بازسازی کنید. بلکه باید روی چیزی که می چشید و می بوئید و لمس می کنید و حتی احساسات لحظه به لحظه درونی خود هنگام پخش فیلم نیز تمرکز داشته باشید. اگر اینقدر واقعی و جدی در فیلم ذهنی خود غرق شوید خواهید دید که دریچه های ارتباط دل شما با کاینات همگی باز می شوند و ذهن و فکر شما به هیچ وجه نمی تواند به عنوان یک مانع مقاوم بین ارتعاشات درونی آرزوهای شما و ارتعاشات کاینات ظاهر گردد.
احساس باشکوه و عالی که هنگام تجسم ذهنی برآورده شدن آرزوها در ذهن خود ایجاد می کنید، آنچنان حالت خوش و دل گشایی و نشاط عالی را در وجود شما زنده می کند که ارتعاشی فوق العاده قدرتمند را در خصوص آن آرزو به کاینات گسیل می دارد. شما می توانید از این روش در تمام مواقع استفاده کنید. هروقت احساس ناخوشی و دلتنگی و دلشوره و دل افسردگی و دل مردگی به شما دست داد، فورا می توانید چشمانتان را ببندید و آرزویی را نیت کنید که باعث دلخوشی و دلشادی و دل آرامی شما شود. چیزی که در ذهن شما می گذرد را فقط شما می بینید. بنابراین در صحنه پردازی فیلم ذهنی و تجسمی خود می توانید بالهای خیال خود را باز کنید و هر چه می خواهید را در صحنه قرار دهید. هرچه شوق و شور و هیجان بیشتری در فیلم ذهنی شما ایجاد شود کاینات آن صحنه از فیلم را زودتر واقعی می سازد. این رسم قانون جذب است.
در روش تجسم نمایی آرزو در ذهن ما از این اصل استفاده می کنیم که:" اگر یک فکر احساس بدی در ما زنده کرد آن فکر بد است!" به زبان دیگر احساس درونی که ما در اعماق دل خود حس می کنیم می تواند به عنوان راهنمایی برای اینکه بفهمیم آیا فکری که الان مشغولش هستیم خوب یا بد است به کار گرفته شود. استفاده از دل به عنوان وسیله ای برای هدایت افکار در قانون جذب ابزاری مهم و کلیدی است. ما به عنوان یک موجود خالق و آفریننده در این دنیا قدرتی جادویی داریم به نام "تقاضا می کنیم و فوری کاینات اجابت می کند!" اما این قدرت جادویی توسط فکر مهار می شود و تضعیف شده و حتی بسیاری مواقع مسدود و ناتوان می گردد. اگر بتوانیم مقاومت فکر را از سرراه برداریم می توانیم دوباره به قدرتی که از ابتدای تولد همراه ما بوده دست یابیم. از آنجا که فکر احساس قدرتنمایی فراوانی می کند و هر چه با او درافتد را محکوم می کند نمی توان با خود فکر به جنگ فکر رفت و لااقل اگر بتوان این کار را کرد بسیار مشکل است. اما راه دیگر احساسی است که هر فکری در دل ما ایجاد می کند. فکر و احساس فکر ارتباط مستقیم و تنگاتنگی با هم دارند. ما برای اینکه بفهمیم یک فکر بازدارنده و ضد ارتعاش کایناتی است یا آرام ساز و مقوی ارتعاش کافی است به احساسی که از هر فکر در دل ما ایجاد می شود دقت کنیم. اگر احساس خوب بود آن فکر خوب است و اگر احساس ناخوشایند بود آن فکر ناخوب است.
با روش تجسم ذهنی یا واقعیت مجازی ما در واقع روی احساس خود اثر می گذاریم و به صورت غیر مستقیم فکرهای خوب و مثبت و انرژی بخش و امیدآفرین را در ذهن خود جایگزین می کنیم. ما با کنترل و هدایت احساس درونی خودمان امکان باز شدن دریچه ارتباط خود با کاینات را فراهم می کنیم. این روش فوق العاده قدرتمند است.
5. پولدار نمایی یا تقویت احساس توانگری
در این روش شما یک حساب بانکی مجازی در ذهن خود ایجاد می کنید. به عبارت دیگر با وجودی که ممکن است در هیچ بانکی پول نداشته باشید اما فرض می کنید که یک حساب بانکی پر از موجودی دارید که به کمک آن تمام هزینه های خود را پرداخت می کنید و با آن هر چه بخواهید را می خرید. درست انگار چنین حسابی وجود دارد و شما دیگر هیچ نگرانی از بابت کم پولی و نداری دیگر به ذهن خود راه نمی دهید. می توانید برای زنده نمایی و واقعی سازی این احساس از دسته چک های بلااستفاده یا دفترچه های بانکی باطل شده استفاده کنید. همینطور می توانید از برنامه های حسابداری کامپیوتری هم کمک بگیرید. حتی می توانید یک دفتر بخرید بنام دفتر حسابرسی روزانه و درآن میزان پول های واریزی به حساب خود و برداشت ها از حساب را یادداشت کنید. ممکن است بگوئید که این کارها تخیلی و توهمی است و بدرد نمی خورد اما نکته کلیدی اینجاست که ما هدفمان تاثیر گذاری مستقیم روی احساس تنگدستی و فقر موجود در اعماق دلمان و دست کاری و تغییر این احساس به حس باشکوه توانگری و دارا بودن است.
نکته کلیدی این روش آن است که تا حدامکان آن را واقعی و باور کردنی کنیم. ابتدا باید در دفتر موجودی مجازی خودتان فرض کنید که یک میلیون تومان موجودی دارید. اینکه این مبلغ از کجا آمده را به کاینات واگذار کنید و فرض کنید که به یک روش درست و سالم این مبلغ به حساب شما واریز شده است. و شما باید آن را خرج کنید. یعنی در ستون بستانکاری یا دریافتی ها این یک میلیون تومان را بنویسید و بعد شروع کنید به خرج کردن آن به هر شکلی که دوست دارید. می توانید هم این پول را یکجا خرج کنید و یا می توانید با دقت و حساب و کتاب از آن برای خرید چند جنس استفاده کنید. نکته این روش در احساس خوش و خوبی است که از خرید کردن و پول خرج کردن باید در وجود شما زنده شود. در بخش هزینه ها یا مخارج با ظرافت و وسواس کامل بنویسید که تومان به تومان این پول را چه جوری خرج کرده اید. برای هر خرجی که می کنید شرح و توصیف کاملی ثبت کنید. مثلا بنویسید سه هزارتومان برای خرید یک مداد زیبا و شیک خرج کردم یا بنویسید که یک جفت کفش ورزشی گران قیمت آدیداس با ظاهری فوق العاده و بی نظیر برای خودم خریدم و یا برای خرید بهترین گوشی موبایل اینقدر هزینه کردم. همه این یک میلیون تومان را می توانید همین امروز خرج کنید یا بخشی از آن را برای فردا نگه دارید. اما ما پیشنهاد می کنیم که تا می توانید همین امروز حساب را به صفر برسانید. فردا که از خواب برمی خیزید در بخش واریزی حساب خود بنویسید دو میلیون تومان و تا غروب فردا برای این دومیلیون تومان هزینه سازی کنید. روز بعد این رقم را سه میلیون و روز چهارم به چهار میلیون برسانید. روز پنجاهم مجبورید برای پنجاه میلیون تومان هزینه سازی کنید و روز سیصدم شما سیصد میلیون تومان پول دارید که باید برای خرج کردن آن فکری بیاندیشید. اگر این بازی را برای یکسال هر روز انجام دهید خواهید دید که بیش از شصت و شش میلیارد تومان پول خرج کرده اید.
مهم ترین تاثیری که این بازی ذهنی دارد تقویت احساس تجسم شماست. بعد از چند هفته از شروع این تمرین خواهید دید که چند هفته ای که گذشت شما تمرکزتان بیشتر از آنکه روی پول باشد روی خرج کردن درست و حسابی آن مبلغ است و با این قابلیت شما متوجه خواهید شد که توانایی شما در تجسم توانگری خود تا حد بی نظیری افزایش یافته است. جالب است بدانید اکثر افراد تجسم های خود را واقعا زیاد جدی نمی گیرند و تمرین نمی کنند. خیلی از مردم ارتعاشات درونی خود را به آنچه مشاهده می کنند سنجاق می کنند نه به آنچه تجسم می کنند. به عبارتی رویا دیدن و تجسم کردن در بین انسان های امروزی جدی قلمداد نمی شود. اما با انجام این تمرین تجسمی توانگری شما خواهید دید که هر چه بیشتر در تجسم های خود این بازی را تمرین می کنید درزندگی واقعی به همان نسبت آرزوهای بیشتری از شما برآورده می شود و انتظارات و درخواست های قلبی شما زودتر تحقق می یابند. به عبارت دیگر شما با تمرین روی این روش، یعنی توانگر نمایی و تجسم پولدار بودن، مرکز توجه خود را جابجا می کنید و ارتعاشات جدیدی را در زندگی خود به کاینات گسیل می دارید که کاینات هم با برآورده کردن آرزوی مربوطه به این ارتعاشات بیشتر جواب می دهد.
اگر قرار باشد که شما همیشه توجه و دقت خود را معطوف به وضعیت فعلی خود نمائید، بدیهی است که آینده شما مثل همین الانتان خواهد بود. اما اگر توجه خود را به سمت ایده های در حال گسترش عالی معطوف کنید، یعنی همان چیزی که در روش توانگر نمایی ارائه می شود در نتیجه کاینات به ارتعاشات این افکار جدید پاسخ خواهد داد و آینده شما بسیار بهتر از الآنتان خواهد شد. برای کاینات فرقی نمی کند که منبع ارتعاش ساطع و فرستاده شده از سمت شما کدام فکر بوده است. اینکه ارتعاش حاصل در اعماق وجود شما مربوط به شرایط فعلی زندگی تان است و یا به خاطر فضای تجسمی این ارتعاش ایجاد شده، برای کاینات تفاوتی ندارد. بنابراین به محض اینکه شما با درگیر شدن در بازی تجسمی توانگر نمایی ارتعاشات جدیدی به کاینات می فرستید کاینات می فهمد که به دلیلی سمت توجه شما به سوی دیگری متوجه شده است و در نتیجه ارتعاش مربوط به سمت جدید را در دستور کار خود قرار می دهد. یعنی ارتعاش مربوط به توانگر شدن و بهبود شرایط مالی شما را دریافت نموده و اجابت می کند. شما می توانید این بازی را دریک زمان کوتاه انجام دهید و یا اینکه آن را به مدت یکسال و حتی بیشتر ادامه دهید.
اوایل کار ممکن است این بازی مسخره و بی معنا جلوه کند. اما هر چه بیشتر بازی کنید قدرت تجسم و تصور شما وسیع تر می شود. و با گسترش قدرت تجسم شما بیشتر روی جنبه شادی بخش و خوشایند این بازی متمرکز می شوید و سعی می کنید آن را بامزه تر سازید و به همین میزان هم مرکز توجه غالب ذهن شما جابجا می شود.
در واقع وقتی دارید در تجسم خود چک می کشید و برای هر هزینه ای که خرج می کنید یادداشتی می نویسید، جهت ذهن خود را روی نوشتن متمرکز می کنید و در نتیجه هیچ احساس مقاومتی در وجود خود هنگام نوشتن چک ها احساس نمی کنید چرا که ترسی از بابت کم شدن پول و یا از دست دادن چیزی ندارید. شما در این حالت بی مقاومتی ذهن، به واقع شروع می کنید به نوشتن آرزوهای خود و به تعبیری دیگر به صورت رودرو با کاینات بدون هیچ واسطه ای به نقل آرزوهای خود می پردازید. ذهن شما هم خودش را عقب کشیده چرا که گمان می کند قضیه بازی است و دلیلی برای سنگ اندازی و دخالت وجود ندارد. غافل از اینکه شما در طول این بازی فرصت پیدا کرده اید که به کاینات بگوئید دقیقا چه آرزوهایی دارید و چقدر از رسیدن به این آرزوها خوشنود خواهید شد. در این غفلت و بی خبری ذهن و فکر هم کاینات به سرعت ارتعاشات آرزوهای ما را گرفته و به سراغ کار خود یعنی برآورده کردن آنها و تغییر شرایط زندگی فعلی ما برمی خیزد و دیری نمی گذرد که ناگهان فکر و ذهن خودش را درشرایطی واقعی و تغییر کرده و متفاوت با قبل می بیند و ناباورانه آن را باور می کند و می پذیرد و در حقیقت بدون هیچ مقاومتی تسلیم می شود.
با مرور زمان متوجه خواهید شد که به یمن این بازی هیجان انگیز و شادی آفرین، نه تنها وضع مالی شما به شدت بهبود یافته است بلکه همه چیزهایی که در طول این بازی هنگام بدست آوردنشان و خریدنشان احساس خوبی در شما زنده کردند هم به زندگی شما وارد می شوند.
می توانید بازی را همین الان شروع کنید و چند ساعت بعد تمام کنید. و بعد زمانی دیگر هر وقت خواستید به سراغ این بازی بیائید یا می توانید آن را به طور دائم و مستمر ادامه دهید. این بازی هیچ قاعده و قانونی ندارد. باید و نبایدی در کار نیست. هرچه هست قدرت تجسم و خیال پردازی شماست. باید بال های خیال خود را باز کنید و روی خرج کردن پول هایی که هر روز بدست می آورید تا می توانید خیال پردازی کنید. با ادامه این بازی می بینید که هر روز ایده های جدیدی به ذهن شما خواهد رسید و آرزوها و انتظارات شما از زندگی بیشتر خواهند شد. انتظارات جدید ارتعاش های جدیدی را باعث خواهند شد و در نتیجه می توان گفت که بازی توانگر نمایی مهم ترین کاری که انجام می دهد جابجایی مرکز ارتعاش توجه و تمرکز شما با حداقل مقاومت و دخالت فکر بهانه جو و مانع تراش است. بر طبق قانون جذب با جابجا شدن و تغییر ارتعاش، کاینات شرایط زندگی جدیدی مقابل شما ظاهر خواهد ساخت و در نتیجه آینده شما به طور کلی متحول خواهد شد.
6. مدیتیشن یا تن آرامی
در این روش شما با کمک شیوه های مرسوم مراقبه و مدیتیشن سعی می کنید ذهن و جسم خود را آرام و بی خیال و آسوده سازید. برای مدیتیشن می توانید در یک فضا با تهویه مناسب دراز بکشید و نفس های عمیق بکشید و تمام بدن خود را برای یک ربع شل و بی حرکت نمائید یا می توانید با تمرکز روی نفس های خود کاری کنید که فکر و ذهن شما برای چند دقیقه ای از حرکت بازایستد و همه تمرکز شما روی نفس هایتان متمرکز شود. یا اینکه می توانید در یک محیط ساکت و آرام به موزیکی ملایم گوش دهید یا به پیاده روی در فضای سبز و باز بپردازید و یا حتی بدوید و ورزش کنید. حتی می توانید به عبادت و راز نیاز با خالق کاینات مشغول شوید و از او برای آرام شدن و راحت شدن کمک بگیرید. منظور این است که با آرام سازی بدن خود ذهن خود را آرام کنید. و چند دقیقه ای موتور تولید فکر خود را متوقف کنید تا فرصت یابید و آرزوهای خود را بدون حضور مانعی به اسم فکر به کاینات ابلاغ نمائید. ورزش هایی مثل یوگا، تای چی و حتی شنا و کوهنوردی و پیاده روی در آرام سازی تن وروان و ذهن و جسم شما بسیار کارساز و موثر هستند. باید یاد بگیرید که هر وقت دچار تنش و دل شورگی و دل مردگی شدیم، سریعا با یکی از تکنیک های مدیتیشن حال وهوای دل خود را به وضعیت پرنشاط و شاد و آرام و طبیعی اش برگردانیم. مدیتیشن باید بخشی دائمی از زندگی ما شود.
7. رهگیری خواب ها و رویاها
همه ما در طول شبانه روز وقتی می خوابیم در خواب رویا می بینم. این رویا می تواند بسیار شیرین و جذاب باشد و یا به صورت کابوسی دلهره آور و تکاندهنده در خوابمان ظاهر شود. رویاها انعکاس افکار ما هستند. بنابراین ما با رهگیری و شکار رویاهای خودمان می توانیم بفهمیم که آیا افکارمان با کاینات مشکلی دارند یا خیر. برای اینکار به محض اینکه از خواب بیدار می شویم باید دقت کنیم که احساس و مزه خوابی که داشتیم می دیدیم چگونه بود. اگر احساس خوبی بود نشان می دهد که افکار ما حتی در عمیق ترین لایه های خود نیز در مقابل ارتعاشات کاینات مقاومتی از خود نشان نمی دهد و به بیان راحت تر با قانون جذب در هماهنگی کامل است. اما اگر موقع بیدار شدن احساس ناخوشایندی در وجودمان موج می زد، باید بلافاصله متوجه شویم که افکاری که الان بر ذهنمان غالب شده اند به صورت مانعی جدی در مقابل درخواست هایی که از کاینات داریم مقاومت می کنند و در نتیجه با ناآرام سازی دل ما سعی می کنند سمت توجه ما را از آرزوها و درخواست هایمان به سمتی ناخوشایند هم ارتعاش با خودشان برگردانند. در این موارد باید با دقت و استفاده از روش های دیگر سعی کنیم براین افکار مزاحم فایق آئیم و آنها را از خود دور کنیم. احساسی که رویاها ایجاد می کنند شاخص هایی هستند که با آنها می توانیم هماهنگی و انطباق افکارمان را با کاینات به طور دائم رصد کنیم و از این بابت بسیار حائز اهمیت هستند.
8. ماشین تایپ جادویی یا دفتر سحر آمیز شما
یک دفتر زیبا و گرانقیمت بخرید و روی آن بنویسید دفتر سحرآمیز زندگی خودتان. بعد در طول روز هر چه بخواهید را می توانید در این دفتر بنویسید و آن را در جای پاکیزه و مقدسی از خانه یا محل کار خود نگه دارید. تجسم کنید که این دفتر یک خاصیت سحرآمیز دارد. به این شکل که هر چه در آن بنویسید توسط کاینات مستقیما خوانده می شود و به صورت آرزوی رسمی و ابلاغ شده پذیرفته و کاینات بلافاصله و بدون اینکه منتظر دستورات اضافی از مراجع دیگر مثل فکر و ذهن شما شود آن دستورات را اجرا می کند. مثلا فرض کنید امروز می خواهید بدون هیچ دردسری به بازار بروید و ضمن اینکه در شلوغ ترین قسمت خیابان جای پارک مناسبی پیدا کنید هر چه می خواهید هم بدون دردسر با قیمتی بسیار مناسب مقابل چشمانتان ظاهر شود. این را در دفترچه سحرآمیز بنویسید و بعد مطمئن و با یقین آن را درجای مربوطه قرار دهید و به سراغ کار خود بروید. خواهید دید که به شیوه ای سحرگونه و اعجاب آور بخش اعظم آرزوهای نوشته شده در دفترچه سحرآمیز در طول روز برایتان محقق می شود. انگار واقعا کاینات در غیاب شما و چه بسا درست هنگام نوشتن درخواست ها به سراغ دفترچه آمده و تک تک نوشته های شما را یادداشت کرده و سریعا برای واقعی سازی اقدام نموده است. اینکه بعضی از درخواست ها نیمه کاره اجابت شده اند و یا بعضی دیگر جواب نداده اند اصلا نباید باعث نگرانی شما شود. آماده کردن یک صبحانه ساده چند دقیقه بیشتر وقت نمی گیرد اما آماده سازی یک ناهار مفصل ممکن است چندین ساعت وقت بخواهد. به کاینات اعتماد کنید و یقین داشته باشید که در زندگی شما هر چه رخ می دهد به خیر و مصلحت شماست.
به جای دفتر سحرآمیز اگر اهل کامپیوتر و تایپ هستید می توانید یک فایل کامپیوتری برای خود باز کنید و درخواست های خود را در آن بنویسید. اسم این فایل را هم می توانید پوشه سحرآمیز خودتان نامگذاری کنید. خواهید دید که این روش به طرز حیرت آوری جواب می دهد و آرامش و اعتماد به نفس و اطمینان قلبی عجیبی را در وجود شما جاری می سازد.
9. کاینات را معاون خود کنید و به او هم کار بدهید
فرض کنید صاحب یک کارخانه بسیار بزرگ به بزرگی کل دنیا هستید. بعد فرض کنید که معاونی دارید به اسم کاینات که بسیار خوب تمام گوشه و کنار این کارخانه را می شناسد و از تمام ریزه کاری های آن سردر می آورد. حتی این معاون زیرک و کارکشته سابقه تک تک افراد موجود در این کارخانه را در ذهن خود نگه می دارد و می داند که هر کسی در چه کاری ماهر است و از عهده چه کاری بهتر برمی آید. این معاون کارکشته حتی می داند که هر کارمندی چه موقع بیکار است و می تواند به کار گرفته شود.
بعد شما به عنوان صاحب این کارخانه غول پیکر صبح که از خواب بیدار می شوید می خواهید یک سری کار انجام دهید. کارهایی مربوط به شغل و حرفه خود، کارهایی در ارتباط با مسائل مالی زندگی خود، کارهایی مرتبط با خانواده و روابطه زناشویی خود، کارهایی در رابطه با تحصیلات خود، کارهایی مربوط به سلامتی جسمی و روانی خود و حتی کارهایی که باید برای دیگران انجام دهید. کارهایی که برای پدر و مادر و اقوام و نزدیکان و دوستان وآشنایان و همکاران و خلاصه صدها کار مختلف دیگر. طبیعی است که به تنهایی از پس همه این کارها برنمی آئید. چرا که ساعات مفید و آزاد و کارآیی شما محدود است و نمی توانید تمام زندگی خود را وقف کار و تلاش کنید و ساعاتی در روز را برای استراحت و تفریح خود نیاز دارید. خوب پس باید چه کنید. اگر به همه کارها نرسید چه بسا ضرر کنید و آسیبی جدی به زندگی شما بخورد و اگر سعی کنید همه کارها را شخصا انجام دهید بدون شک از پا در خواهید افتاد.
اما شما یک معاون بسیار کارکشته و آماده به خدمت هم دارید که حقوق می گیرد تا به شما خدمت کند و آن کسی نیست جز کاینات. خوب به این معاون هم کار بدهید. برای اینکار لیستی از کارهایی که باید انجام شوند را روی کاغذ بنویسید. بعد آنهایی که دوست دارید خودتان انجام دهید و از انجام آنها لذت می برید را برای خودتان بردارید و آنهایی که عملا انجامشان از عهده شما خارج است را به کاینات واگذار کنید. کافی است روی کاغذ دو قسمت آماده کنید. در یکی کارهای خوشایند خودتان را بنویسید و در قسمت دیگر کارهایی که به معاون خود واگذار کرده اید. بعد قسمت مربوط به معاون را پاره کنید و روی تاقچه یا میز کار یا کشو یا هرجایی که دوست دارید بگذارید و به معاون اطمینان کنید که خودش برای آنها راه چاره ای پیدا کند. نگران اینکه چه بلایی سر این کارها می آید و نتیجه اش چه می شود نباشید. به توانایی ها و قدرت و قابلیت بیکران کاینات ایمان و یقین داشته باشید و با فراغ بال و آسودگی خاطر به چندتا کاری که برای خودتان برداشته اید برسید. خواهید دید که آخر وقت یعنی زمانی که به خانه برمی گردید و مشغول استراحت شده اید معاون کارکشته هم بیکار نبوده و بسیاری ازامور محوله به خودش را به نحو عالی به انجام رسانیده است. جالب است وقتی متوجه می شوید که جناب معاون برای انجام بعضی از امور از مخالفین و حتی بدخواهان شما هم کمک گرفته و آنها را بدون اینکه متوجه باشند وادار ساخته به نفع شما کار کنند. انگار معاون شما علم غیب دارد و می داند که چه کسی چه زمانی در کجا قرار دارد و بسیاری از کارها به طور تصادفی و شانسی انجام شده اند. وقتی آخر وقت نتایج کارها را مرور می کنید از داشتن چنین معاونی به خود خواهید بالید.
مطالب پیشنهادی:
همه ی ما مطالب زیادی در مورد افسردگی و اثرات مخرب آن در زندگی فردی و اجتماعی خوانده و شنیده ایم. بهتر است بدانیم این مشکل روحی، تاثیراتی هم بر جسم ما می گذارد. بیشتر ما کم یا زیاد در مورد علائم و تاثیرات روحی افسردگی چیزهایی شنیده ایم؛ اما شاید در مورد نشانه های آن در بدن و جسم کمتر بدانیم.
در حقیقت افرادی که دچار افسردگی هستند اغلب از دردهای مزمن یا سایر نشانه های جسمی نیز رنج می برند.
از جمله این مشکلات می توانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
سر درد:
این مورد به نسبت سایر مشکلات در میان افراد مبتلا به افسردگی شایع تر است. اگر کسی دچار سردردهای میگرنی بوده باشد این حالت ممکن است با افسردگی تشدید شود.
کمر درد:
کمردرد هم مانند سردرد است یعنی اگر از قبل کمر درد داشته باشیم، زمانی که افسرده هستیم این درد وخیم تر خواهد شد.
به عبارت بهتر، افسردگی هر نوع درد مزمنی نظیر دردهای عضلانی و درد مفاصل را بدتر و شدیدتر خواهد کرد.
درد قفسه سینه:
بسیار مهم است که پس از احساس درد در قفسه سینه بلافاصله به متخصص مراجعه کنیم تا این مورد بررسی شود؛ زیرا این درد ممکن است نشان دهنده ی مشکلات جدی قلبی باشد؛ اما گاهی افسردگی نیز می تواند عامل درد ناحیه ی قفسه سینه و ناراحتی های مربوط به آن باشد.
مشکلات گوارشی:
با بروز افسردگی به ویژه وقتی شدید باشد ممکن است احساس تهوع داشته باشید. دچار اسهال شوید یا یبوست مزمن پیدا کنید؛ بله نشانه هایی تا این حد متضاد.
خستگی:
مهم نیست که چه قدر می خوابید یا استراحت می کنید. ممکن است پس از خواب باز هم احساس خستگی و فرسودگی داشته باشید.
حتی گاهی بیدار شدن از خواب هنگام صبح، کاری دشوار و غیر ممکن به نظر می رسد. این هم از دیگر نشانه های افسردگی است.
مشکلات خواب:
بسیاری از افرادی که دچار افسردگی هستند نمی توانند به راحتی بخوابند. آن ها ممکن است صبح خیلی زود بیدار شوند یا شب هنگامی که به رختخواب می روند برای به خواب رفتن دچار مشکل باشند. برخی نیز بسیار بیش از مقدار عادی و معمولی می خوابند.
تغییر اشتها و وزن:
بعضی از افراد به دلیل افسردگی، اشتهای خود را از دست داده و در نتیجه با کاهش وزن نیز رو به رو می شوند.
گروهی دیگر ممکن است به غذاهای خاصی مانند کربوهیدرات ها تمایل پیدا کنند و در نتیجه دچار اضافه وزن شوند.
سرگیجه و سبکی سر:
از دیگر مشکلات جسمی ناشی از افسردگی می توان به داشتن سرگیجه با احساس سبکی سر نیز اشاره کرد. این علائم ممکن است همراه با مشکلات دیگری نیز رخ دهند. از این رو بسیاری از افرادی که با افسردگی رو به رو هستند هیچ وقت به فکر این که این مشکلات ناشی از حالت روحی خاص شان است، نمی افتند؛ زیرا آن ها احتمال آن را هم نمی دهند که این علائم ممکن است از افسردگی ناشی شده باشد.
برخی محققان معتقدند افسردگی با عدم تعادل مواد شیمیایی خاصی در مغز مربوط است.
درمان علائم جسمی
در برخی موارد، آغاز درمان افسردگی(البته با توجه به روحیات و حالات بیمار) می تواند این علائم جسمی را نیز کم رنگ تر کند؛ اما حتما دقت داشته باشید که در مورد این نشانه ها با پزشک خود صحبت کنید و با این فکر که آن ها به زودی برطرف می شوند، ناگفته رهای شان نکنید.
مترجم: نیلوفر اسعدی بیگی- جام جم
علائم افسردگی
از جمله علائم بیماری افسردگی میتوان به این موارد اشاره کرد:
داشتن احساس غم واندوه،ناامیدی و گریههای مکرر.
از دست دادن علاقه یا خوشایند بودن چیزهایی که ازآن لذت میبرید(شامل مسائل جنسی)
احساس گناه، درماندگی یا بی ارزشی
به مرگ فکر کردن یا خودکشی.
خواب بیش از حد، یا مشکل در به خواب رفتن.
از دست دادن اشتها و کاهش یا افزایش وزن به طور ناخواسته.
احساس خستگی زیاد در تمام مدت.
اشکال در تمرکز و تصمیم گیری.
داشتن دردهای مبهم یا حاد و بهتر نشدن آنها با درمانهای معمول.
احساس بیقراری، عصبانیت و دلخوری زود هنگام.
علت افسردگی چیست؟
به نظر میرسد که افسردگی علاوه بر دلایل ارثی، به تغییرات مواد شیمیایی در مغز مربوط باشد که ارتباط بین سلولهای عصبی را با یکدیگر دچار اشکال میکند.
افسردگی میتواند با دغدغهها و رویدادهای زندگی شما ارتباط داشته باشد، از قبیل مرگ کسی که دوستش دارید، طلاق یا از دست دادن کار.
خوردن برخی از داروها، زیاده روی در مصرف داروها یا ابتلا به بیماریهای دیگر هم میتواند علت افسردگی باشد.
"دچار شدن به افسردگی به دلیل ضعف شخصیت، تنبلی یا بیارادگی نیست."
افسردگی چطور تشخیص داده میشود؟
اگر شما علائم فوق را دارید، حتما به پزشک مراجعه کنید، قطعا میتوانید از او کمک بگیرید. از پزشک خود انتظار نداشته باشید که فقط با نگاه کردن به شما به افسردگی شما پی ببرد.
هرچه سریعتر درمان شما پیگیری شود، زودتر از افسردگی بهبود خواهید یافت.
اولین بار که شما در مورد احساس خود با پزشک سخن میگویید، ممکن است او از شما سوالاتی درباره نشانههای آن، سلامت شما، وسابقه مشکلات سلامت در خانوادهتان بپرسد. همچنین پزشک ممکن است شما را مورد معاینه جسمی قرار دهد یا آزمایشهای دیگری را برای شما درخواست کند.
درمان افسردگی چگونه است؟
افسردگی را میتوان هم با دارو، و هم با مشاوره یا هر دو درمان کرد.
داروهای ضدافسردگی: داروهای بسیاری را میتوان برای درمان افسردگی مورد استفاده قرار داد.
این داروها "ضد افسردگی" (antidepressant) نامیده میشوند. آنها عدم تعادل شیمیایی در مغز را که باعث افسردگی میشود، اصلاح میکنند.
تاثیرداروهاثی ضد افسردگی بر هر فردی متفاوت است. بنابراین حتی اگر یک دارو بر بیماری شما تاثیری نداشته باشد، ممکن است داروی ضدافسردگی دیگر بر شما موثر باشد.
ممکن است یک هفته بعد از شروع مصرف داروها بهبودی را احساس کنید. اما احتمالا تاثیرات کامل دارو را تا 8 تا 12 هفته بعد از شروع مصرف آن نخواهید دید.
در هفته اول مصرف دارو ممکن است عوارض جانبی آن در شما ظاهر شود. اما میزان این عوارض جانی بعد از هفته دوم مصرف دارو به شدت کاهش مییابد.
تا کی به دارو نیاز خواهم داشت؟
مدت زمان نیازتان به مصرف دارو به میزان افسردگی شما بستگی دارد. ممکن است دکتر از شما بخواهد داروها را برای 4تا 6 ماه یا بیشتر مصرف کنید.
شما نیاز دارید به مدت زمان کافی دارو مصرف کنید تا احتمال عود افسردگی شما کاهش پیدا کند. در این زمینه حتما با پزشک خود مشورت کنید.
روان درمانی چیست؟
در روان درمانی ممکن است شما با یک پزشک خانوادگی، یک روانپزشک یا رواندرمانگر درباره شرایط زندگیتان صحبت کنید.
ممکن است موضوع بحث شما با این درمانگران در مورد افکار و عقاید یا روابط خانوادگیتان باشد. یا ممکن است بر رفتاریهایتان متمرکز شوید، و اینکه این رفتارها چگونه بر زندگی شما اثر میگذارد و چگونه می توانید آنها را تغییر دهید.
معمولا رواندرمانی برای مدت معینی مثلا بین 8 تا20 جلسه انجام میشود.
آیا لازم است بستری شوم؟
معمولا با مراجعه به پزشک میتوانید افسردگی را درمان کنید. اگر شما عارضه پزشکی دیگری دارید بر روی درمان تاثیر دارد، یا اگر خطر خودکشی در شما بالا باشد نیاز به درمان در بیمارستان دارید.
کی افسردگی به پایان میرسد؟
درمان افسردگی ممکن است برای هفتهها، ماهها، یا حتی سالها به طول انجامد.
خطر اصلی درمان نکردن افسردگی، خودکشی است. معمولا درمان افسردگی در مدت 8 تا 12 هفته یا کمتر باعث بهبودی شما میشود.
گذر از افسردگی
برای گذر از یک دوره افسردگی به این نکات توجه داشته باشید:
تند نروید، از خودتان انتظار زیاد نداشته باشید. هر کاری را به صورت طبیعی انجام دهید. برنامهای واقع گرایانه تنظیم کنید.
به افکارمنفی که ممکن است در شما وجود داشته باشد، اعتنا نکنید. افکاری از قبیل مقصر دانستن خود یا انتظارات غلط. این فکر بخشی از افسردگی است. اینها افکاریست که افسردگی شما را تشدید میکند.
خودرا با فعالیتهایی در گیر کنید که حس خوبی در شما ایجاد میکند یا احساس موفقیت را در شما به وجود میآورد.
زمانی که افسردهاید تصمیمگیریهای عمده درباره زندگی خود دوری کنید، اگر ضروری است که تصمیم بزرگی بگیرید از کسی که به او اعتماد دارید کمک بخواهید.
اجتناب از مواد روانگردان غیرمجاز. این مواد سبب افسردگی شدید میشوند و تداخلهای خطرناکی با داروی ضد افسردگی تجویزشده برای شما دارند.
به نظر میرسد که فعالیت جسمی باعث بروز واکنشهای شیمیایی در بدن میشود که ممکن است وضع روانی شما بهبود یابد.
ورزش کردن 4تا6 بار در هفته، هر بار حدود 30 دقیقه، هدف خوبی است.اما کمترین فعالیت جسمی هم میتواند مفید باشد.
امیدواری خود را حفظ کنید. برطرفشدن کامل افسردگی شما نیاز به گذر زمان خواهد داشت.
خودکشی
افرادی که افسردگی دارند بعضی وقتها به فکر خودکشی میافتند.
این فکر بخشی از افسردگی است.اگر شما به آزار رساندن خود فکر میکنید، به پزشک خود، دوستانتان، خانواده خود یا به مراکز محلی مشاوره مقابله با خودکشی، مراجعه کنید.
فورا درخواست کمک کنید. خبر خوش این است که پزشکان میتوانند به شما کمک کنند و افسردگی شما قابل درمان است.
چرا باید افسردگی را درمان کرد؟
درمان زودرس کمک میکند از بدتر شدن افسردگی یا مزمن و مداومشدن آن جلوگیری شود.
فکر کردن به خودکشی در بین افراد افسرده رایج است. اگر شما برای افسردگیتان درمان دریافت نکنید، خطر خودکشی افزایش پیدا میکند. درمان موفقیتآمیز افسردگی، افکار خودکشی را برطرف خواهد کرد.
درمان میتواند به بازگشت شما به حالت طبیعی و لذت بردن از زندگی کمک کند.
درمان میتواند به جلوگیری از بازگشت افسردگی کمک کند.
familydoctor.org
مطالب پیشنهادی:
افسردگی یک بیماری روانیست که باعث احساس غم و ناراحتی مداوم و از دستدادن علاقه میشود. اکثر افراد بعضی از مواقع احساس نارحتی، افسردگی و غم مینمایند، احساس افسرده و غمگین بودن واکنشی طبیعی بدن به مشکلات زندگی و از دستدادن چیزها و کسانی که به آنها علاقه داریم، میباشد. اما زمانیکه این احساس غم و اندوه شدید، بیامیدی، بیچارگی و بیارزشی بیشتر از چند روز یا چند هفته طول بکشد، شما دچار بیماری افسردگی شدهاید.
افسردگیبیماری افسردگی بر طرز فکر، احساس و رفتار شما تاثیر میگذارد. افسردگی میتواند، باعث ابتلای به انواع بیماریهای جسمی و روانی شود. افراد افسرده ممکناست در انجام وظایف روزانه ناتوان بوده و حتی احساس کنند، زندگی ارزش زندگی کردن ندارد. برخلاف تصور افراد افسردگی فقط یک ضعف و ناتوانی نیست و نمیتوان آنرا به سادگی نادیده گرفت، بلکه یک بیماری مزمن مانند دیابت، فشارخون و … است که باید برای درمان آن اقدام کرد. اکثرافراد مبتلا به بیماری افسردگی بعد از مصرف دارو، جلسات مشاوره و یا سایر اشکال درمان، بهبود مییابند.
علایم بیماری افسردگی
برطبق انستیتوی ملی سلامت روانی آمریکا، افرادیکه درچار اختلال افسردگی هستند، علایم و نشانههای یکسانی ندارند. بعضی از علایم معمول و متداول افسردگی شامل:
مشکل در تمرکز، یادآوری جزئیات و تصمیمگیری
خستگی و کاهش انرژی
احساس گناه، بیارزشی و یا درماندگی
بدون امید به آینده و بدبینی
بیخوابی، بیدار شدن صبح زود و یا خواب زیاد
بیقراری و ناآرامی
ازدست دادن علاقه به فعالیتهای لذت بخش، شامل رابطه جنسی و …
از دست دادن لذت به زندگی
پرخوری عصبی و یا کاهش اشتها
سردرد، گرفتگی عضلات و یا مشکلات گوارشی
کاهش میل جنسی
گریه کردن بدون هیچ دلیل خاصی
علایم معمول افسردگی در کودکان و نوجوانان ممکن است کمی با علایم بزرگسالان متفاوت باشد، نشانههای افسردگی در کودکان و نوجوانان میتواند، شامل:
در کودکان نشانههای افسردگی شامل، ناراحتی، بیقراری، نگرانی و ناامیدی باشد.
نشانههای افسردگی در نوجوانان شامل، اضطراب، عصبانیت و دوری از اجتماع باشد.
تغییر در طرز تفکر و برنامه خواب هم یکی دیگر از علایم معمول هم در نوجوانان و هم در کودکان میباشند.
در کودکان و نوجوانان، افسردگی در کنار سایر بیماریها شامل اضطراب و یا اختلال کم توجهی و بیشفعالی رخ میدهد.
کودکان دچار بیماری ممکناست در انجام وظایف مدرسه دچار مشکل شوند.
برای بعضی از افراد علایم افسردگی آنقدر شدید است، که فهمیدن آن به سادگی ممکن میباشد، اما بعضی دیگر بدون اینکه بدانند، چرا احساس غم و ناراحتی میکنند.
دلایل ابتلا به افسردگی
معمولا دلیل ابتلا به افسردگی، ترکیبی از عوامل ژنتیکی، جسمی، محیطی و روانی میباشد. بعضی از این عوامل شامل:
انتقال دهنده های عصبی. این مواد شیمیایی طبیعی مغزی با حال و حوصله شما ارتباط مستقیم داشته و نقش کلیدی در افسردگی ایفا میکند.
هورمونها. تغییر در سطح هورمونهای بدن، میتواند عامل ابتلا به افسردگی باشد.
عادات ارثی. افسردگی در افرادیکه در خانوادهشان سابقه افسردگی دارند، شایعتر است.
حوادث زندگی. حوادثی خاص همچون مرگ یا از دستدادن کسانیکه دوستشان دارید، مشکلات مالی و استرس شدید، میتواند باعث ابتلای شما به افسردگی شود.
آسیبها و مشکلات کودکی. آسیبهای و حوادثی شامل، از دست دادن والدین، تجاوز جنسی و … میتواند تاثیرات دائمی بر مغز گذاشته و خطر ابتلای به افسردگی را افزایش دهد.
چه کسانی در خطر ابتلا به افسردگی هستند؟
معمولا افراد در سنین نوجوانی و یا بین دهه دوم و سوم زندگی رخ میدهد، اما محدودیت برای آن وجود نداشته و افراد در همه سنین دچار ممکن است، دچار افسردگی شوند. تعداد زنان مبتلا به افسردگی معمولا دوبرابر زنان میباشد، اما این آمار دقیق نبوده و شاید بخاطر مراجعه بیشتر زنان به پزشک بوجود آمده باشد. افرادیکه هریک از شرایط زیر درباره آنها صدق میکند، خطر بیشتری برای ابتلا به افسردگی آنها را تهدید میکند:
زنان
کسانیکه در خانوادهشان سابقه افسردگی وجود دارد
تجربیات آسیب زننده در کودکی
افرادیکه دوستانشان افسرده هستند
کسانیکه اعضای خانواده و یا کسانیکه دوست داشتهاند را از دست دادهاند
کسانیکه به تازگی زایمان کردهاند (افسردگی پس از زایمان)
کسانیکه سابقه افسردگی دارند
کسانیکه به بیماریهای خطرناک از قبیل سرطان، دیابت، بیماریهای قلبی، آلزایمر و یا اچ ای وی/ ایدز
کسانیکه عادات شخصیتی و رفتاری خاصی دارند، مثلا افراد بسیار وابسته، بدون عزت نفس، بدبین و …
معتادان به الکل و موادمخدر
افرادیکه داروهای خاصی از جمله، داروی فشارخون، قرص خواب و یا سایر داروهای خاص
انواع بیماری افسردگی
انواع مختلفی از بیماری افسردگی وجود دارد، که در ادامه فقط آنها را نام میبریم:
افسردگی اساسی
افسردگی مزمن (dysthymia)
افسردگی دو قطبی (اختلال دوقطبی)
افسردگی فصلی
افسردگی روانی
افسردگی پس از زایمان
اختلال خلقی ناشی از مواد (SIMD)
عوارض بیماری افسردگی
افسردگی یک بیماری جدی و مهم است که میتواند باعث اثرات وحشتناکی برروی فرد و خانوادهی وی شود. افسردگی درمان نشده، میتواند باعث بوجود آمدن مشکلات عاطفی، رفتاری و جسمی شود. این عوارض میتوانند شامل:
اعتیاد به الکل
اعتیاد به مواد مخدر
اضطراب
مشکلات درسی و یا کاری
مشکلات خانوادگی
منزوی شدن
خودکشی
آسیب رساندن به بدن، مثلا زخم کردن خود
شیوع بیماری افسردگی
در ایالات متحده آمریکا حدود 14.8 میلیون نفر از بزرگسالان از افسردگی اساسی رنج میبرند. نرخ خودکشی در بیماری افسردگی نسبت سایر انواع بیماری روانی بالاتر است. متاسفانه بیشتر افرادیکه دچار بیماری افسردگی میباشند، بدنبال درمان نمیروند. بدون شناسایی و درمان بیماری، افسردگی میتواند شدیدتر و سختتر شود.
راههای پیشگیری از ابتلا به افسردگی
هنوز راه قطعی و قابل اتکایی برای پیشگیری از ابتلا به افسردگی وجود ندارد، اما با برداشتن قدمهایی همچون کنترل استرس، برقراری روابط اجتماعی و دوستی، ورزش، رژیم غذایی سالم و درمان بموقع و اولیه بیماری از بهترین روشهای پیشگیری از افسردگی شدید و ناتوانکننده میباشد.
سایت پزشکی و مجله سلامتی راستینه
مطالب پیشنهادی:
رابطهجنسی باید تجربهای لذتبخش باشد اما وقتی اضطراب از عملکرد جنسی داشته باشید، احساس جذاب بودن یا صمیمیت با همسرتان بسیار سخت خواهد شد. وقتی مدام به این فکر میکنید که «آیا همسرم از عملکرد من لذت میبرد؟» یا « آیا چاق به نظر میرسم؟ »، آنقدر ذهنتان را درگیر میکنید که نمیتوانید از ارتباطتان لذت ببرید.
نگرانی مداوم از ظاهر یا توانایی جنسیتان، رابطهجنسی را برایتان پراسترس و اعصاب خردکن میکند. حتی ممکن است باعث شود نخواهید رابطهجنسی برقرار کنید.
رابطهجنسی چیزی فراتر از واکنش جسمی است. تحریک جنسی به احساسات شما هم وابسته است. وقتی ذهنتان درگیر باشد و استرس داشته باشید و نتوانید روی رابطهجنسیتان تمرکز کنید، بدنتان هم نمیتواند تحریک شود…
در این مقاله، آگاهتان میکنیم که چه چیزهایی موجب اضطراب عملکرد جنسی میشود و کمکتان میکنیم درمانهایی برای آنها پیدا کنید که زندگیجنسیتان را دوباره زنده کند.
.
.
.
علتهای اضطراب عملکرد جنسی
نگرانیهای مختلف و زیادی میتواند موجب اضطراب عملکرد جنسی شود، مثل :
_ ترس از اینکه عملکرد خوبی در رختخواب نداشته باشید و نتوانید همسرتان را از نظر جنسی راضی کنید.
_ تصویر بدن ضعیف، مثل نگرانی از وزن
_ مشکل در رابطهتان
_ نگرانی مردان درمورد انزال زودهنگام یا دیرهنگام
_ اضطراب زنان از نرسیدن به ارگاسم یا لذت نبردن از تجربه جنسی
همه این اضطرابات بدن شما را وارد واکنشی به نام “جنگ یا گریز” میکند. در یکسری واکنشهایی که اصولاً برای آماده ساختن بدن برای فرار دربرابر تهدید طراحی شده است، هورمونهای استرس مثل اپینفرین و نورپینفرین ترشح میشود. البته، همسر شما تهدید به حساب نمیآید و به همین دلیل است که این واکنش برای صمیمت شما بسیار بد است.
.
.
.
.
نشانههای اضطراب عملکرد جنسی
_ وضعیت ذهنی شما تاثیر شگرفی بر توانایی تحریک جنسی شما دارد. حتی اگر با کسی باشید که از نظر جنسی بسیار برایتان جذاب باشد هم، نگرانی از اینکه بتوانید او را راضی کنید، ممکن است باعث شود انجام آن برایتان غیرممکن شود.
_ در مردان، یکی از تاثیرات هورمونهای استرس، انقباض یا جمع شدن رگهای خونی است. گردش خون کمتر دراندام تناسلی، تحریک جنسی یا نعوظ را برای آنها دشوارتر میسازد. حتی مردانی که معمولاً برای تحریک شدن مشکل ندارند، وقتی دچار اضطراب عملکرد جنسی میشوند، قادر به انجام آن نخواهند بود.
_ اضطراب از عملکرد جنسی در خانمها مثل آقایون قابل تشخیص نیست اما میتواند بر تحریکپذیری آنها نیز اثر داشته باشد. اضطراب باعث میشود خانمها نتوانند برای انجام رابطهجنسی به اندازه کافی آمادگی داشته باشند.
_ اضطراب ممکن است هم خانمها و هم آقایان را از فکر داشتن رابطهجنسی دور کند. وقتی روی این متمرکز باشید که میتوانید خوب عمل کنید یا نه، نمیتوانید بر آنچه واقعاً انجام میدهید تمرکز کنید. حتی اگر بتوانید تحریک شوید، حواسپرتتر از آن هستید که بتوانید به ارگاسم برسید.
_ اضطراب عملکرد جنسی به یک چرخه دائمی منجر میشود. آنقدر درموردرابطهجنسی مضطرب میشوید که نمیتوانید عملی داشته باشید و این به اضطراب بیشتر در این زمینه منجر میشود.
.
.
.
.
غلبه بر اضطراب عملکرد جنسی
اگر دچار اضطراب عملکرد جنسی هستید، حتماً به پزشک مراجعه کنید. کسی که با او احساس راحتی کنید و بتوانید درمورد زندگیجنسیتان آزادانه با او حرف بزنید. دکتر میتواند شما را معاینه کرده و آزمایشاتی برای اطمینان از وضعیت سلامتی شما یا داروهایی که ممکن است در عملکرد جنسی تان ایجاد مشکل کرده باشد، برایتان انجام خواهد داد. طی معاینه دکتر درمورد سابقه جنسیتان سوال میکند تا بفهمد چطور دچار اضطراب عملکرد جنسی شدهاید و چه افکاری در زندگی جنسی شما ایجاد مشکل کرده است.
دارو و سایر درمانها میتواند برای درمان سایر مشکلات جنسی که به علتهای جسمی برمیگردد موثر باشد. اگر مشکل جسمی نباشد، دکتر یکی از رویکردهای زیر را به شما توصیه خواهد کرد :
.
.
.
.
صحبت با مشاور روانشناس
از یک مشاور که در درمان مشکلات جنسی تجربه داشته باشد وقت بگیرید. درمان روانشناسی کمکتان میکند با جنسیت خود راحتی بیشتری پیدا کنید و مسائلی که موجب اضطراب عملکرد جنسی در شما شده است را درک کنید. مثلاً مردانی که نگران انزال زودرس هستند میتوانند از تکنیکهایی برای به دست آوردن کنترل بیشتر روی انزال خود استفاده کنند.
.
.
.
.
راحت بودن با همسرتان
حرف زدن با همسرتان درمورد اضطراب عملکرد جنسی خود میتواند به کم کردن بخشی از نگرانیهایتان کمک کند. سعی کنید با هم به یک راهحل برسید و این شما را به هم نزدیکتر کرده و رابطه جنسی تان را تقویت خواهد کرد.
.
.
.
.
نزدیک شدن از طرق دیگر
راههای زیادی برای نزدیک شدن به هم، بدون رابطهجنسی وجود دارد. همسرتان را ماساژ حسی بدهید یا با هم حمام کنید.
.
.
.
.
ورزش کردن
ورزش نه تنها باعث میشود حس بهتری نسبت به بدنتان پیدا کنید، استقامت شما در عمل جنسی را هم بالا میبرد.
.
.
.
.
پرت کردن حواستان
سعی کنید وقتی میخواهید با همسرتان رابطه جنسی داشته باشید، یک موسیقی رمانتیک یا فیلم عاشقانه بگذارید. به چیزی که تحریکتان میکند فکر کنید. پرت کردن خواستان از عملکرد جنسیتان نگرانیهایتان را از بین برده و باعث میشود استرس کمتری داشته باشید.
.
.
.
.
آخر اینکه، به خودتان راحت بگیرید
خودتان را برای ظاهرتان یا توانایی جنسی تان اذیت نکنید. برای غلبه بر اضطراب جنسی کمک بگیرید تا بتوانید دوباره به یک زندگی جنسی سالم برگردید و از آن لذت ببرید.
منبع:سایت سیمرغ
مطالب پیشنهادی:
5 روش واداشتن مردان برای بیان احساست درونی
استرس و اضطراب کلماتی هستند که در زندگی روزمره، برای توصیف حالات و احساسات بسیار استفاده میشوند: به طور مثال، بههنگام سخنرانی در برابر جمع، بههنگام امتحان، بههنگام مشکلات مادی، تاُخیر سر یک قرار و ... هنگامی که در شرایطی چون شرایط فوق، در سخنان خود از این دو کلمه استفاده میکنیم، توجه چندانی به تفاوت موجود میان آن دو نداریم. ولی به طور مثال هنگام سخن گفتن از مشکلات روحی شایع در کودکان و نوجوانان، باید دقیق تر بود و تفاوت میان استرس و اضطراب را به خوبی درک کرد. در روانشناسی، اضطراب مرحلهٔ پیشرفتهٔ استرس مزمن است، که هنگامی به صورت یک مشکل بهداشت روانی در میآید که برای فرد یا اطرافیانش رنج و ناراحتی بهوجود آورد یا مانع رسیدن او به اهدافش شود و یا در انجام کارهای روزانه و عادی او اختلال ایجاد کند.
اضطراب هنگامی در فرد بروز میکند که شرایط استرسزا در زندگی او بیش از حد طولانی شود یا بهطور مکرر رخ دهد، و یا اینکه دستگاه عصبی بدن نتواند به مرحلهٔ مقاومت تنیدگی پایان دهد و بدن برای مدتی طولانی همچنان بسیج باقی بماند. در این صورت بدن فرسوده و در برابر بیماریهای جسمی و روانی (مانند اضطراب) آسیبپذیر میشود.
علایم شایع اضطراب
از علایم اضطراب میتوان موارد زیر را نام برد:
احساس خستگی
عصبی بودن و بیقراری
ترس و نگرانی
بی خوابی یا بدخوابی
تپش قلب و تنفس نامنظم و سریع
عرق کردن
سردرد و سرگیجه
مشکل در تمرکز و حافظه
لرزش یا پرش عضلات
تکرر ادرار
علل اضطراب
به طور کلی علل اضطراب به سه عامل زیر برمیگردد:
عوامل زیست شناختی و جسمانی:
در افراد مضطرب، میزان بعضی از هورمونهای موجود در خون غیرعادی است. بنابراین هر آنچه که باعث اختلال در سیستم هورمونی شود، برای بدن خطر محسوب میشود. بارداری، کمکاری یا پرکاری تیروئید، پایین بودن قند خون، وجود غدهای در غدد فوقکلیوی که هورمون اپینفرین تولید میکند و بینظمی ضربانهای قلب از این عوامل هستند.
عوامل محیطی و اجتماعی:
عوامل اجتماعی و ارتباطی بسیاری باعث بهوجود آمدن اضطراب در افراد میشود، مانند مشکلات خانوادگی، احساس جدایی و طردشدگی،... از عوامل محیطی میتوان تغییرات ناگهانی و غیرمنتظره را، همچون زلزله، بیماری، مرگ یکی از نزدیکان،... نام برد.
عوامل ژنتیکی و ارثی:
یکی از مهمترین عوامل اضطراب ژنتیک است و احتمال اضطراب در فرزندان افراد مضطرب بسیار بالا است. البته الگو قرار دادن رفتار پدر و مادر و یادگیری و تکرار کارهای آنان نقش مهمی در اضطراب فرزندان دارد (عامل اجتماعی)، ولی تحقیقات و بررسیهای انجامشده بر روی حیوانات و دوقلوهایی که با هم یا جدا از هم زندگی میکنند و از والدین مضطرب به دنیا آمدهاند، نشان میدهند که عوامل ژنتیکی نیز بسیار مؤثرند. با این وجود باور نمیرود که ژن به خصوصی در این مورد نقش داشته باشد، بلکه ترکیب بعضی از ژنها چنین پیامدی را به دنبال دارد. طبق آخرین تحقیقات به نظر میرسد که عوامل ژنتیکی در بعضی انواع اضطراب مانند اختلال هراس و ترس از مکانهای باز نقش زیادی دارد.
عوامل جانبی مؤثر در ابتلا به اضطراب
طبق گفتههای بعضی از متخصصان، تغذیهی نادرست نیز در ابتلا به اضطراب نقش دارد. کمبود بعضی از اسید آمینه، منیزیم، اسید فولیک و ویتامین ب۱۲، باعث تسریع در ابتلا به آن میشوند.
استفاده از مواد مخدر و داروهای روانگردان
برخی از ضایعههای مغزی (که باعث ایجاد علایمی شبیه به علایم اختلال وسواس میشوند.)
انواع اختلالات اضطرابی
به طور کلی اختلالات اضطرابی شش نوع هستند که هر کس میتواند به یک یا چند نوع از آن دچار شود.
اختلال اضطراب فراگیر یا منتشر
نوشتار اصلی: اختلال اضطراب فراگیر
این حالت در افرادی دیده میشود که بهطور مداوم نگران وقوع اتفاقی هستند. موضوع این نگرانیها میتواند بسیار متنوع باشد: نگرانی از بیمار شدن فرزندان، نگرانی از مرگ یکی از آشنایان، نگرانی از تهگرفتن غذا،... این حالت به مرحلهٔ مقاومت استرس شباهت دارد و خطر چندانی ندارد.
از علایم آن میتوان تپش قلب، بیقراری، خستگی، بیخوابی، تنگی نفس، اختلال در تمرکز و حافظه را نام برد.
اختلال هراس
نوشتار اصلی: اختلال هراس
این افراد دچار حملات اضطرابی ناگهانی میشوند که معمولاً چند دقیقه یا گاهی بیشتر به طول میانجامد. این حملات بسیار اتفاقی، و طوری رخ میدهند که عامل تحریککنندهٔ اصلی مشخص نیست. افراد مبتلا به این نوع اضطراب اغلب جوان هستند.
احساس تنگی و فشردگی در قفسهٔ سینه، تپش شدید قلب، عرق کردن، لرزش، گیجی، احساس از دستدادن تعادل،... از علایم آن هستند؛ ولی این علایم آنقدر گسترده هستند که افراد فکر میکنند دچار سکتهٔ قلبی شدهاند و میترسند که بمیرند.
ترسهای ساده یا اختصاصی
ترسهای خاص شایعترین نوع ترس مرضی است که طی آن فرد از مواجهه با بعضی موقعیتها، فعالیتها یا اشیاء اجتناب میکند، مانند بعضی از حیوانات (عنکبوت، موش، مارمولک،...)، بلندی، دریا، خون، مرگ،... هر چیزی میتواند باعث این نوع اضطراب (که خطر خاصی به دنبال ندارد) بشود. ترس از مکانهای بسته، ترس از اجتماع و ترس از مکانهای باز (که افراد مبتلا به آن از حضور در فضای باز و پر ازدحام و شلوغ و خروج از محیط منزل خودداری میکنند. این اختلال معمولاً در نوجوانی شروع میشود، ولی سابقهٔ آن میتواند به دوران کودکی و تجربهٔ اضطراب جدایی در آن زمان برگردد.) از این نوع اضطراب هستند.
اختلال اضطراب اجتماعی
نوشتار اصلی: اضطراب اجتماعی
این نوع ترس در اواخر کودکی یا اوایل نوجوانی شروع میشود و ترس و شرمساری از اشتباه کردن، صحبت کردن در جمع، غذا خوردن، سرخ شدن یا لرزش صدا و... در برابر جمع است و و با خجالت ساده تفاوت دارد. این حالت اضطراب مانع شناخت افراد جدید میشود و فرد را به انزوا و گوشهگیری میکشاند.
اختلال وسواس
نوشتار اصلی: اختلال وسواسی جبری
در این حالت فرد افکار یا اعمالی را برخلاف میل خود تکرار میکند. این بیماری میتواند به صورت وسواس فکری یا وسواس عملی یا هر دو در فرد ظاهر شود. در وسواس فکری، فرد قادر نیست فکر، احساس یا عقیدهای تکراری و مزاحم را از ذهن خود بیرون کند. افکار وسواسی میتوانند بسیار ناراحت کننده، وحشتآور یا وحشیانه باشد. افکار وسواسی میتوانند باعث شوند که فرد به سمت عادات وسواسی گرایش پیدا کند، یعنی عمل یا اعمالی را به طور مکرر انجام دهد (وسواس عملی). مانند شستن مکرر دستها، بالا کشیدن بینی،... اعمال وسواسی هیچگونه توجیه منطقی ندارند.
اختلال تنشزای پس از رویداد
نوشتار اصلی: اختلال ااختلال تنشزای پس از رویداد
اختلال تنشزای پس از رویداد را به نام سندرم موج انفجار نیز میشناسند. این حالت مربوط میشود به حادثهای (از قبیل جنگ، تصادفات شدید، سوانح طبیعی،...) که با استرس شدید هیجانی همراه است و شدت آن میتواند به هر کسی آسیب برساند. یکدوم افرادی که دچار چنین استرس شدیدی میشوند علایم مربوط به آن را (مانند خوابهای تکراری، خاطراتی مبهم ولی فراگیرنده، از دست رفتن تعادل و پرخاشگری شدید،...) پس از گذشت حدود سه ماه از دست میدهند. هرچه اقدامات لازم برای درمان زودتر انجام گیرد، احتمال ابتلا به اختلال استرس پس از سانحه کمتر میشود. در صورتی که این حالت بیش از چند ماه طول بکشد، احتمال این که تا آخر عمر با فرد باقی بماند بسیار زیاد میشود.
اضطراب در کودکان و نوجوانان
تشخیص اضطراب و درمان آن در کودکان و نوجوانان بسیار مهم است، چون شخصیت آنان طی این دوره شکل میگیرد. بسیاری از کودکان زمانی که در شرایط جدیدی قرار میگیرند، دچار اضطراب میشوند و واکنشهای متعددی را از خود بروز میدهند ( لکنت زبان، آویزان شدن به پدر و مادر، خجالتی شدن، جویدن ناخن، ...). وظیفهٔ والدین در این موقعیت این است که با او با صبر و حوصله بر خورد کنند و به او اعتماد به نفس لازم را برای مواجهه با آن شرایط بدهند. تشویق والدین در ارتباط بر قرار کردن فرزندان با محیط خارج از خانه و افراد غیر فامیل بسیار مؤثر است. بسیاری از والدین از این احساس فرزندشان تا روزی که به مشکل برخورند (مثل اولین روز مدرسه) بی اطلاع هستند. یکی از شایع ترین دلایل دل درد و حالت تهوع که در کودکان دبستانی دیده میشود، ترس و اضطراب آنها از مدرسه است. نگرانی پدر و مادر ( از ورود تازهٔ کودک به مدرسه، وضعیت درسی او و ...) باعث انتقال آن به فرزند میشود و اضطراب او را افزایش میدهد. از اختلالات اضطرابی شایع در کودکان میتوان اضطراب اجتماعی، ترس از مدرسه، اضطراب امتحان و اضطراب جدایی را نام برد.
با بزرگ شدن کودک و پا گذاشتن به دوران نوجوانی ممکن است اختلالات اضطرابی جدیدی در او پدید آید. در این زمینه میتوان به عوامل زیر اشاره کرد:
اضطراب ناشی از پذیرفته نشدن از جانب همسالان
نوجوانان در این مرحله از زندگی خویش به شدت به همسالان خود گرایش دارند و به دنبال برقراری ارتباط و دوستی با آنان هستند. والدین باید نیاز طبیعی مورد توجه همسالان قرار گرفتن فرزندشان را درک کنند و برای دوستان او احترام قائل باشند. همچنین حفظ اعتبار و شخصیت نوجوان در مقابل همسالان بسیار مهم است. ترس از برقرار کردن روابط عاطفی و اجتماعی و سرزنشهای والدین در انتخاب دوستان به دلیل متفاوت بودن فرهنگ و آداب و رسوم و ارزشهای خانواده ها، باعث اضطراب در نوجوان میشود. برای جلوگیری از پنهان کاری، پدر و مادر باید در زمان مناسب و با منطق و ملایمت او را متوجه نتایج نامطلوب بعضی از معاشرتها کنند.
تغییرات جسمی
نگرانی و اضطراب در این مورد میتواند ناشی از دیررسی یا زودرسی بلوغ، احساس خجالت، نا آگاهی و یا ترس از شرایط جدید و ناتوانی در تطابق دادن رفتار خود با این شرایط باشد. برای جلوگیری از اضطراب، پدر و مادر یا مربیان باید به طور مناسب و شایسته، نوجوان را (قبل از پیدایش علایم ثانویهٔ بلوغ) در جریان مسائل مربوط به تغییرات جسمانی و آثار روانی آن بگذارند.
بروز رفتارهای پرخاشگرانه
مخالفت با افراد مختلف در خانه و یا خارج از آن، از خصوصیات بعضی از نوجوانان است که ممکن است با پرخاشگری کلامی یا غیر از آن همراه باشد. عدم توانایی کنترل این رفتار پرخاشگرانه باعث اضطراب در بسیاری از نوجوانان میشود. برای جلوگیری از این حالت، تربیت مناسب والدین، مقاوم ساختن فرزند در برابر سختیها از دوران کودکی و ایجاد امنیت روانی میتواند مؤثر واقع شود. امر و نهیهای غیر اصولی و محدودیتهای بی مورد در کسب استقلال و آزادی، باعث تحریک عصبانیت و خشمهای کنترل نشده در نوجوانان میشود. والدین باید به نوجوان بیاموزند که به هنگام خشم، منطقی برخورد کند و بدون توهین و تحقیر دیگران عواطف خود را بیان کند. همچنین باید به او بفهمانند که نحوه برخورد دیگران با او تا حدی نتیجه رفتار خود او با دیگران است.
ترس ازمستقل شدن
یکی از عمومی ترین نیازهای نوجوانان داشتن استقلال و آزادی است. کسب استقلال در بسیاری از نوجوانان باعث اضطراب میشود. از جمله مشکلاتی که طی دستیابی به استقلال در نوجوانان دیده میشود، تضاد و دوگانگی است. یعنی نوجوانان با این که میخواهند و میدانند که باید مستقل شوند، از استقلال میترسند. ناآگاهی از وضعیت پس از استقلال، یکی از دلایل اصلی این امر است. برای جلوگیری از ابتلا به اضطراب و دوگانگی، والدین باید به نوجوان اعتماد به نفس و جرأٔت تجربه کردن دهند و برای او امنیت روانی فراهم کنند. دادن مسئولیت و فرصت به نوجوان و اجازهٔ اظهار نظر و تصمیم دربارهٔ امور مربوط به خود، بدون تنبیه و تحقیر او به خاطر اشتباهاتش، باعث میشود تا او از خطا هایش عبرت بگیرد، راههای مختلف زندگی را بیاموزد و برای مستقل شدن آماده شود.
راههای پیشگیری از اضطراب
برای جلوگیری از اضطراب راههای مختلفی وجود دارند . میتوان موارد زیر را مثال زد:
رژیم غذایی سالم
استفاده از غذاهای متنوع و حاوی انواع مواد لازم به میزان متعادل در حفظ سلامت بدن نقش اساسی دارد.
فعالیت بدنی به طور منظم
ورزش کردن به خصوص به طور منظم یکی از راههای پیشگیری و درمان اضطراب است. پیاده روی تند و سریع به مدت ۴۰ دقیقه میزان اضطراب را به طور متوسط تا ۱۴% کاهش میدهد. به علاوه، ورزش کردن باعث بالا رفتن کارایی دستگاه تنفسی و گردش خون، حفظ تعادل وزن و شادابی فرد میشود. ورزش هایی نیز چون یوگا باعث افزایش آرامش میشوند و در جلوگیری از اضطراب بسیار مفیدند.
افزایش اعتماد به نفس
اعتماد به نفس بالا باعث میشود تا بدن بتواند از حداکثر از نیروی خود برای مقابله با استرس استفاده کند.
عدم گوشه نشینی و اجتماعی بودن
هنگامی که افراد دچار فشار روانی میشوند، به طور غریزی از صحنه عمل و اجتماع کنارکشیده و به گوشه ای پناه میبرند، در حالی که گوشهگیری باعث تشدید استرس میشود. ارتباط با افراد و دوستان، به خصوص کودکان که میتوانند فرد را به خنده وادارند، باعث از یاد رفتن نگرانی حتی برای مدتی کوتاه میشود.
حمایت اجتماعی
وجود حمایت اجتماعی در زندگی هر فرد باعث میشود تا او در مقابل بحرانهای زندگی برای دفاع از خود سپری داشته باشد که به آن تکیه کند. حمایت اجتماعی، احساس امنیت و اعتماد به نفس را افزایش میدهد و فرد را در مقابل استرس و فشار روانی مقاوم تر می سازد.
اندیشیدن به زمان حال
اندیشیدن به زمان حال و کنار گذاشتن رؤیاها و آرزوها برای موقعیتهای مناسب تر آرامش ذهنی را افزایش میدهد. همچنین مشغول کردن ذهن به کاری که در حال انجام است و فکر نکردن به زمینههای اضطرابزای آن بسیار مؤثر است.
کسب اطلاعات در مورد شرایط تنش زا
بی اطلاعی از موقعیت فشارآور باعث استرس و اضطراب بیش تری در افراد میشود. کسب آگاهی و اطلاع از شرایط و مواردی فرد که با آنها مواجه خواهد شد سبب میشود که کمتر دچار نگرانی و دلواپسی شود. به طور مثال در جریان گذاشتن بیماران از نحوهٔ عمل و دردهای پس از آن باعث میشود تا آنان کمتر دچار اضطراب شوند.
خندیدن
خنده از سالمترین راههای جلوگیری از فشار روانی است. به هنگام خنده هورمونی ضد درد (که باعث احساس خوشی و سلامتی در شخص میشود) در مغز آزاد میشود و میزان هورمونهای استرس زا در خون پایین میآید.
ابراز هیجان بر روی کاغذ
نوشتن سادهٔ هیجانات و احساسات بر روی کاغذ موجب تسکین فشارهای روانی ناشی از رویدادهایی چون از دست دادن شغل، مشکلات خانوادگی و ... میشود.
درمان اضطراب
بعضی از موارد اضطراب اصولا بیماری نیستند و بدون نیاز به پزشک میتواند درمان شود. به این موارد، اضطراب طبیعی می گویند که طی آن اضطراب به خوبی توسط بیمار کنترل و برطرف میشود (مثل اضطراب ناشی از امتحان). اضطراب طبیعی میتواند با روشهایی از قبیل حمام گرفتن به مدت طولانی، تنفس عمیق، صحبت کردن با شخصی مورد اعتماد، استراحت در یک اتاق تاریک و ... تحت کنترل درآید.
مراجعه به پزشک زمانی ضروری میشود که خود درمانی فرد جواب ندهد، یا فرد دچار هراس بیش از حد یا علایمی جدید و غیر قابل توجیه شود. در آن صورت پزشک درمان دارویی یا درمان غیر دارویی (روشهای کلاسیک) را به او پیشنهاد میکند. از داروهایی که امروزه برای درمان اضطراب مورد استفاده قرار میگیرند میتوان فلوکستین ( پروزاک)، داروهایی از خانوادهٔ بنزودیازپینها (برای مدت کوتاه)، سرتالین و ... را مثال زد. درمانهای دارویی گاه در برخی بیماران دارای عوارضی هستند . از بین درمانهای غیردارویی میتوان تنآرامی (آرامسازی) حساسیت زدایی، توقف تفکر، سرمشق دهی و ... را مثال زد. در این روشها به بیمار آموزش داده میشود که بدن خود را برای مقابلهٔ مؤثر و مستقیم با عوامل تنشزا آماده کند.
اضطراب یک واکنش طبیعی به موقعیت های استرس زا است و به ما کمک می کند تا با این موقعیتها در محل کار، دانشگاه، مدرسه و .. روبرو شویم. اما زمانی که حس اضطراب بیش از حد معمول و نرمال باشد، دلواپسی و هراس غیرمنطقی و نامعقول نسبت به همه موقعیت های روزانه بوجود می آید.
علایم اضطراب معمولاً شامل موارد زیر می باشد:
نگرانی بیش از حد، احساس آزاردهنده ترس، افکار منفی و تدافعی، افزایش ضربان قلب ، تعریق کف دست و تنفس دشوار.
علم روانپزشکی، اختلالات اضطرابی را به چندین گروه تقسیم می کند که شامل:
1- اختلال اضطراب فراگیر
2- اختلال وسواسی جبری
3- اختلال هراس (پانیک)
4- اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)
5- هراس اجتماعی
6- فوبیا (ترس های خاص )
بطور کلی برای درمان اختلالات اضطرابی از دارودرمانی به همراه روان درمانی استفاده می شود و داروهای مورد استفاده شامل داروهای ضد افسردگی، داروهای ضد اضطراب و مهارکننده های بتا هستند. این داروها خود شامل عوارضی همچون: چاقی، کاهش میل جنسی، خواب آلودگی، خشکی دهان هستند و همچنین تداخلات دارویی با دیگر داروها نیز موجب محدودیت مصرف آنها می شود.
یکی از رایج ترین استفاده های نوروفیدبک در طی 30 سال گذشته، درمان اضطراب و استرس و Relaxation بوده است.
امروزه بیوفیدبک و نوروفیدبک بعنوان یک روش مؤثر، غیرتهاجمی، بدون درد و بدون نیاز به داروهای خوراکی در افراد دچار مشکلات اضطرابی در تمام دنیا شناخته شده است.
با درمان بوسیله روش نوروفیدبک، نه تنها مغز شما روش های آرام سازی را می آموزد، بلکه می آموزد چگونه روش فعالیت خود را تغییر دهد و بداند که ریشه اضطرابش کجاست؟
ابتدا مغز و بدن شما می آموزد که چطور امواج خود را تنظیم کند و زمانی که این مهم را آموخت، دیگر در برابر احساس اضطراب و استرس آسیب پذیر نیست. به عبارت دیگر شما یکبار می آموزید که چطور یک دوچرخه را برانید بدون ترس از اینکه به زمین بیفتید، و پس از آن شما دیگر از افتادن و یا خارج شدن از مسیر نخواهید ترسید!
مطالب پیشنهادی:
اضطراب پدر و مادر به فرزندان سرایت می کند
اختلال وسواس جبری (OCD) یک اختلال عصبی است که توسط فکرها و ترسهای غیرمنطقی شما را به تکرار بعضی از رفتارها وا میدارد. افراد مبتلا به اختلال وسواس از ترس آلوده و یا نجس شدن، به کارهای اجباری مثلا شستن بیش از حد دستها رو میآورند، تاحدیکه پوست دستهایشان خشک شده و ترک بردارد. این افراد برغم اینکه تلاش میکنند تا فکرهای وسواسی را از خود دور کنند، اما این افکار دائما در سرشان تکرار میشود، و این مشکل آنها را داخل چرخه ناراحت کننده، افکار وسواسی و کارهای اجباری برای راحت شدن از آن افکار میاندازد.
چرخه وسواس چیست؟وسواس
هرچند که ابتلا به اختلال وسواس جبری نشانه ها و عوامل متفاوتی در افراد دارد اما بیشتر افراد دچار چرخه زیر میشوند:
وسواس- ذهن شما غرق در یک فکر، ترس و یا نگرانی وسواسی میشود، مانند اینکه دستتان نجس شده است.
نگرانی- وسواس مرحله قبل باعث برانگیختن احساس اضطراب و پریشانی میشود.
اجبار- شما از الگویی اجباری برای کاهش اضطراب و پریشانی خود استفاده میکنید، مانند شستن و آب کشیدن چندباره دستها.
آسودگی موقتی- رفتار اجباری باعث تسکین و فراقتی موقت از اضطراب شده، اما وسواس و اضطراب دوباره برمیگردند و باعث شروع چرخه میشوند.
نشانههای اختلال وسواس
نشانه های اختلال وسواس جبری از هردو وسواس و اجبار تشکیل میشود.
1) نشانههای وسواس
این نشانهها، افکار و تصوراتی مکرر، مداوم و ناخواسته هستند. فکرها و تجسماتی که ناخواسته و بصورت غیر ارادی در شما بوجود میآید و بنظر بیمعنی میرسد. این افکار وسواسی زمانی رخ میدهد که شما سعی به فکرکردن و یا انجام سایر کارها دارید. این نوع افکار وسواسی معمولا زمینههایی از قبیل:
ترس از آلوده شدن و یا نجس شدن
مرتب کردن وسایل از روی ترتیب خاص و منطقی
برانگیختگی های خشونت آمیز یا وحشتناک
افکار و تصورات جنسی
سایر نشانههای وسواس میتواند شامل:
ترس از آلوده شدن یا نجس شدن بوسیله دست دادن با دیگران و یا دست زدن به چیزهایی که دیگران لمس کردهاند.
شک داشتن به اینکه در را قفل کرده و یا گاز را خاموش کرده است.
استرس شدید زمانیکه وسایل مرتب نیستند و یا درجاری مناسب خود نمیباشند.
تصور اینکه به کودکتان آسیب رساندهاید.
انگیزه ناگهانی به فحاشیکردن در جاهای غیر مناسب.
دوری کردن از موقعیت هایی که میتواند باعث ابتلاء آنها به وسواس شود، مانند دست دادن.
فکر کردن به تصاویر جنسی.
بیماری های پوستی بدلیل شستن زیاد.
ازدست دادن موها و یا خالی شدن نقاطی از سر بدلیل کشیدن موها توسط فرد.
2) نشانههای اجبار
اجبارهای بیماری اختلال وسواس شامل رفتارهای تکراریای که شما فکر میکنید، باید انجام دهید، است. این رفتارهای تکراری قرار است باعث پیشگیری و یا کاهش نگرانی و اضطراب شما که در اثر وسواستان ایجاد میشود، بشود. برای مثال زمانیکه شما فکر میکنید، دستهایتان آلوده است شروع به شستن مکرر آن میکنید، و یا حتی در ادامه ممکن است از شیوهها و یا مراسم خاصی برای شستن دستها استفاده کنید؛ همانند وسواس، اجبار نیز معمولا در اشکال خاصی مانند عواملی که در ادامه بیان میشود، رخ میدهد:
شستن و تمیزکردن
شمارش
بررسی و چک کردن
تقاضای اطمینان کردن
انجام مکرر کار و یا عملی
نظم و ترتیب بخشیدن
سایر نشانههای اجبار میتواند شامل:
شستن دستها تا زمانیکه پوست خشک شده و صدا دهد.
چک کردن مکرر درها برای اطمینان از بسته بودن آنها.
چک کردن مکرر گاز برای اطمینان از خاموش بودن آن.
شمارش در الگویی خاص.
مرتب کردن کنسروها طوریکه همه به یک شکل و در یک جهت قزاز بگیرند.
این علایم و نشانهها در گذر زمان و همچنین با افزایش استرس، شدتشان بیشتر میشود. اگر وسواس و سا اجبار شما زندگی شما را تحت تاثیر قرار داده و یا باعث آزارتان میشود، باید به پزشک مراجعه کنید.
دلایل ابتلا به اختلال وسواس جبری
هرچند دلایل ابتلاء به اختلال وسواس فکری(OCD) کاملا شناخته شده نیست، اما موارد زیر تاثیر زیادی در ابتلاء به این بیماری دارد:
تغییرات جسمی و بدنی، چراکه اختلال وسواس فکری میتواند بدلیل تغییرات در عملکرد مغز و یا بدن باشد. همچنین اختلال وسواس فکری میتواند دلایل ژنتیکی هم داشته باشد.
محیط، چراکه اختلال وسواس میتواند، بدلیل عادات رفتاری که شما در طول زمان آموختهاید، باشد.
کمبود سروتونین، چرا که سروتونین ناکافی در بدن میتواند، باعث ابتلاء به اختلال وسواس فکری (ODC) شود. همچنین افرادیکه دچار اختلال وسواس فکری هستند و داروهای افزایش سروتونین مصرف میکنند، وضعیت بهتری نسبت به سایر افراد مبتلا به این بیماری دارند.
همچنین عوامل دیگریکه میتواند بر ابتلاء به این بیماری موثر باشند، شامل:
سابقه خانوادگی- چراکه درصورتیکه والدین و یا سایر اعضای خانواده شما مبتلا به این بیماری باشند، خطر ابتلای شما به این بیماری را افزایش میدهد.
زندگی پر از استرس- درصورتیکه حساسیت شما نسبت به استرس بالاست، خطر ابتلایتان به وسواس نیز بیشتر است.
عوارض ابتلا به اختلال وسواس جبری
عوارضی و مشکلاتی که ممکن است همراه ابتلاء به اختلال وسواس فکری وجود داشته باشد، شامل:
خطر خودکشی
خطر اعتیاد به الکل و یا موادمخدر
سایر اختلالت اضطرابی
افسردگی
اختلالات خوردن
عدم توانایی در انجام کارهای روزانه و یا مدرسه
مشکل در برقرای ارتباط
کاهش کیفیت زندگی
درمان اختلال وسواس فکری (OCD)
درمان اختلال وسواس فکری میتواند، سخت باشد و درمان آن ممکن است باعث بهبودی کامل نشده و یا اینکه برای همیشه مجبور به ادامه درمان باشید، با اینحال درمان آن میتواند بشما در کنترل بیماری و برگشتن به زندگی عادی کمک کند.
اصلی ترین روشهای درمان بیماری
دو نوع درمان اصلی اختلال وسواس جبری شامل درمان دارویی و روان درمانی میشود، که بسته به موقعیت و نیاز شما پزشکتان درمان مناسب برای آن تجویز میکند. البته معمولا بهترین و کاراترین روش درمان ترکیبی از هر دو درمان است.
استفاده از روان درمانی
نوعی از رواندرمانی که برای درمان اختلال وسواس جبری استفاده میشود، درمان خاصی بنام قرارگرفتن در برابر معضل و عدم پاسخ به آن است. این نوع درمان شامل قرار قرار گرفتن در برابر چیزی که به آن حساسیت دارید و عدم توجه به آن است. این نوع درمان ممکن است به کمک خانواده و دوستان نیاز داشته باشد.
درمان دارویی بیماری
معمولا برای درمان بیماری اول از داروهای ضدافسردگی استفاده میشود. داروهای ضدافسردگی با بالا بردن سطح سروتونین در بدن، به شما در تحمل بیماری کمک میکند. داروهای ضدافسردگی که توسط سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) برای درمان اختلال وسواس فکری استفاده میشود، شامل:
کلومیپرامین (آنافرانیل)
فلووکسامین (لووکس)
فلوکستین (پروزاک)
پاروکستین (پاکسیل، پکساوا)
سرترالین (زولفت)
البته سایر داروهای ضدافسردگی نیز ممکن است برای درمان این بیماری استفاده شود. در این مورد باید دقت داشته باشید، که پزشکتان بسته به شرایط شما و شرایط بدنیتان، داروی مناسب را تجویز کند. درصورتیکه بعد از چند ماه از مصرف دارو بهبودی در بیماریتان حاصل نشد، میتوانید با مشورت پزشکتان مصرف آن را قطع و با دارویی دیگر جایگزین کنید. همچنین این داروها همانند سایر داروهای دیگر اثرات جانبی و عوارضی از جمله مشکلات معده، اختلال خواب، عرق ریختن و کاهش میل جنسی داشته باشند.
درمان خانگی وسواس
اختلال وسواس جبری (OCD) یک بیماری مزمن است، که ممکن است همیشه بخشی از زندگی شما باشد. هرچند شما خودتان نمیتوانید این بیماری را در خانه و بدون مراجعه به پزشک درمان کنید، اما راههایی وجود دارد، که شما بتوانید با انجام آنها به روند درمانی خود و کاهش مشکلات و عوارض بیماری کمک کنید. این راهها شامل:
مصرف داروهایتان همانطور که به شما گفته شدهاست؛ حتی اگر شما احساس بهتر بودن کردید، چراکه با قطع مصرف داروها دوباره بیماری بازمیگردد.
اجتناب از مصرف مواد مخدر و الکل.
اجتناب از مصرف سایر داروها بدون تجویز پزشک.
سایت پزشکی و مجله سلامتی راستینه
مطالب پیشنهادی:
وسواس عبارت است از تکرار بدون اراده افکار ناخوشایند . اگر چه فرد می فهمد که این افکار نامناسب وغیر عادی است لیکن قادر به دور کردن آنهانیست . وسواس تا اندازه ای در همه افراد بشروجود دارد ومظاهر آن در شک و تردید،عدم قدرت در تمرکز فکری ، فراموشی و گاهی کم خوابی دیده می شود .
وسواس هنگامی غیر عادی محسوب می شود که شخص مبتلا به آن می فهمد که فکری که او را به خود مشغول کرده بسیار قوی است و سعی می کند که آنرا از خود دور سازد ولی چون قادر نیست احساس می نماید که فکر مذکور بر او مسلط شده است .
وسواس یک ایده، فکر، تصور، احساس یا حرکت مکرر یا مضر که با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بیمار متوجه بیگانه بودن حادثه نسبتبه شخصیتخود بوده از غیر عادى و نابهنجار بودن رفتار خودآگاه است.روانشناسان وسواس را نوعى بیمارى از سرى نوروزهاى شدید مىدانند که تعادل روانى و رفتارى را از بیمار سلب و او را در سازگارى با محیط دچار اشکال مىسازد و این عدم تعادل و اختلال داراى صورتى آشکار است.
روانکاوان نیز وسواس را نوعى غریزه واخورده و ناخودآگاه معرفى مىکنند و آن را حالتى مىدانند که در آن، فکر، میل، یا عقیدهاى خاص، که اغلب وهمآمیز و اشتباه است آدمى را در بند خود مىگیرد، آنچنان که حتى اختیار و اراده را از او سلب کرده و بیمار را وامىدارد که حتى رفتارى را برخلاف میل و خواستهاش انجام دهد و بیمار هرچند به بیهودگى کار یا افکار خودآگاه است اما نمىتواند از قید آن رهایى یابد.
وسواس به صورتهاى مختلف بروز مىکند و در بیمار مبتلاى به آن این موارد ملاحظه مىشود :
اجتناب؛ تکرار و مداومت؛تردید؛شک در عبادت؛ترس؛دقت و نظم افراطى؛اجبار و الزام؛احساس بن بست؛عناد و لجاجت.
علائم دیگر:
در مواردى وسواس بصورت، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدى، آتش زدن جایى، درآوردن جامه خود، بیقرارى، بهانهگیرى، بىخوابى، بدخوابى، بىاشتهایى،... متجلى مىشود آنچنانکه به اطرافیانش این احساس دست مىدهد که نکند دیوانه شده باشد.
اشخاصی که مبتلا به وسواس هستند اعتماد به نفس ندارند و خود را موجودی بی ارزش و ناچیز می شمارند. ولی چون نمی توانند افکار وسواس را دور اندازند. بیشتر احساس مقاومت می کنند.
اینگونه افراد معمولا بسیار تکامل جو می باشند. لیستی از علائم و مقیاس های درجه بندی در اینجا آورده شده است که برای تشخیص اختلالات روانی وسواس فکری عملی کمک خواهد کرد. ولی هیچ لیستی کلی نمی تواند چنین کاری انجام دهد، شما باید با پزشک خود یا یک روانشناس مشورت کنید تا اطمینان یابید.
اختلالات دیگر از جمله افسردگی و اضطراب می توانند تا حدودی مشکلات مشابهی را با عث شود.پس اگر شما بعضی ازاین علائم را دارا هستید،حتما بدان معنی نیست که بیماری شما اختلال روانی وسواس فکری -عملی است .
بنابراین مهمترین سوالی که شما باید بپرسید این است که آیا افکار، عادتها سد راه زندگی شغلی، زندگی اجتماعی یا زندگی خصوصی شما هستند؟
مقیاس وسواس فکری-عملی
مواردی که ذیلا می آیند مقیاس اندازه گیری شدت وسواس فکری عملی است که معمولا در کلینیک ها اندازه گیری میشود. بهبود آن معمولا با درمان انجام می شود گر چه علائم بیماری شخص به مرور زمان ممکن است تغییر یابد.
جزئی
شخص مدت کوتاهی را برای مقاومت در برابر علائم صرف می کند و تقریبا هیچ گونه تداخلی در فعالیت های روزمره وجود ندارد.
رفتار وسواس فکری -عملی غیر قابل تشخیص درمعاینات بالینی
علائم ملایم بوده و قابل توجه برای خود شخص و برای بیننده می باشد و باعث تداخل ملایمی در زندگی شخص می شود که شاید مدت زمان کوتاهی در مقابل آنان ایستادگی شود. علائم به آسانی برای دیگران قابل تحمل هستند.
رفتار وسواس فکری-عملی کلینیکی
علائم تداخل مشخصی با زندگی معمولی دارند، شخص انرژی زیادی را برای مقاومت و کمک گرفتن از دیگران صرف می کند تا امور زندگی روزمره ی خود را بگذراند
رفتار وسواس فکری- عملی شدید
علائم بیماری در این مرحله عاجز کننده و مداخله گرند. فعالیت روزمره یک کشمکش فعال است شخص شاید تمام وقت خود را برای ایستادگی در برابر علائم صرف کند وکمک زیادی را از اطرافیان برای ایفای وظیفه ی خود جلب نماید.
رفتار وسواسی فکری -عملی بسیار شدید
علائم کاملا فلج کننده هستند شخص نظارت مستقیمی را در اموری مانند خوردن، خوابیدن وغیره نیاز دارد. حتی جزئی ترین تصمیم گیری ها یا جزئی ترین فعالیت ها حمایت پرسنل را طلب می کند این شدید ترین حالت است .
اگر شما خود را در شماره ی ۷ یا بالاتر از آن قیاس کرده اید بهتر است مشورتی با یک روانپزشک یا روانشناس داشته باشید ولی اگر با موفقیت علائم خود را می توانید کنار بگذارید. یک مشاور شاید به شما کمک کند نحوه ی زندگی خود را بهتر نمایید.
انواع وسواس:
وسواسهایى که تمام فکر و اندیشه افراد را تحت تاثیر قرار داده و احاطهشان مىکند معمولا بصورتهاى زیر است:
وسواس فکرى:
این وسواس بصورتهاى مختلف خود را نشان مىدهد که برخى از نمونههاى آن بشرح زیر است:
اندیشه درباره بدن:
بدین گونه که بخشى مهم از اشتغالات ذهنى و فکرى بیمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشک مراجعه مىکند و در صدد بهدست آوردن دارویى جدید براى سلامتبدن است.
رفتار حال یا گذشته:
مثلا در این رابطه مىاندیشد که چرا در گذشته چنین و چنان کرده؟ آیا حق داشته است فلان کار را انجام دهد یا نه؟ و یا آیا امروز که مرتکب فلان عملى مىشود آیا درست مىاندیشد یا نه؟ تصمیمات او رواستیا ناروا ؟
در رابطه با اعتقادات: زمانى فکر وسواسى زمینه را براى تضادها و مغایرتهاى اعتقادى فراهم مىسازد. مسایلى در زمینه حیات و ممات، خیر و شر، وجود خدا و پذیرش یا طرد مذهب ذهن او را بخود مشغول مىدارد.
اندیشه افراطى:
زمانى وسواس در مورد امرى بصورت افراط در قبول یا رد آن استبا اینکه بیمار خلاف آن را در نظر دارد ولى بصورتى است که گویى اندیشه مزاحمى بر او مسلط است که او را ناگزیر به دفاع از یک اندیشه غلط مىسازد، از آن دفاع و یا آن را طرد مىکند بدون اینکه آن مساله کوچکترین ارتباطى با زندگى او داشته باشد; مثلا در رابطه با دارویى عقیدهاى افراطى پیدا مىکند بگونهاى که طول عمر، بقاى زندگى و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو مىداند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتیجهاى دست نیابد.
2-وسواس عملى:
وسواس عملى به شکلهاى گوناگون خود را بروز مىدهد که ما به نمونه ها و مواردى از آن اشاره مىکنیم :
شستشوى مکرر: مردم بر حسب عادت تنها همین امر را وسواس مىدانند و این بیمارى در نزد زنان رایجتر است.
رفتار منحرفانه:
جلوه آن در مواردى بصورت دزدى است و این امر حتى در افرادى دیده مىشود که هیچگونه نیاز مادى ندارند.
دقت وسواسى:
نمونهاش را در منظم کردن دگمه لباس و... مىبینیم و وضعیت فرد بگونهاى است که گویى از این امر احساس آرامش مىکند.
شمردن:
شمردن و شمارشها در مواردى مىتواند از همین قبیل بحساب آید مثل شمردن نردهها با اصرار بر این که اشتباهى در این امر صورت نگیرد.
راه رفتن:
گاهى وسواسها بصورت راه رفتن اجبارى است. شخص از این سو به آن سو راه مىرود و اصرار دارد که تعداد قدمها معین و طبق ضابطه باشد. مثلا فاصله بین دو نقطه از ده قدم تجاوز نکند و هم از آن کمتر نباشد.
3- وسواس ترس:
صورتهاى ترس وسواسى عبارت است از: ترس از آلودگى - ترس از مرگ - ترس از دفع - ترس از محیط محدود - ترس از امرى خلاف اخلاق - ترس از تحقق آرزو.
4-وسواس الزام:
در این نوع وسواس نمىتواند خود را از انجام عمل و یا فکرى بیرون آورد و در صورت رهایى از آن فکر و خوددارى از آن عمل موجبات تنش در او پدید خواهد آمد.
وسواس در چه کسانی بروز می کند؟
الف) در رابطه با سن
تجارب حیات عادى افراد نشان مىدهد که وسواس همگام با بلوغ و در غلیان شهوت در افراد پایه گرفته و تدریجا رشد مىکند. اگر در آن ایام شرایط براى درمان مساعد باشد بهبودهاى نسبى و دورهاى پدید مىآید وگرنه بیمارى سیر مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جایى که خود بیمار به ستوه مىآید.
ب) در رابطه باهوش:
بررسیهاى علمى نشان دادهاند که وضع هوشى آنها در سطحى متوسط و حتى بالاتر از حد متوسط است. وسواسىهایى که داراى هوش اندک و یا با درجه ضعیف باشند بسیار کمند بر این اساس رفتار آنها نباید حمل بر کمهوشى شان شود.
ج) در رابطه با اعتقاد:
د) در رابطه با شخصیت و محیط:
تجارب نشان دادهاند آنهایى که در زندگى شخصى حساسترند امکان ابتلایشان به بیمارى وسواس بیشتر است و غلبه وسواس بر آنها زیادتر است. در بین فرزندانى که والدینشان معمولا محکومشان مىکنند این بیمارى بیشتر دیده مىشود.
پارهاى از تحقیقات نشان دادهاند که شخصیت والدین و حتى صفات ژنتیکى، روابط همگن خویى و محیطى در این امور مؤثرند بهمین نظر وسواس در بین دوقلوهاى یکسان بیشتر دیده مىشود تا در دیگران، اگر چه ریشههاى اساسى و کلى این امر کاملا مشهود نیست.
مساله شخصیت را اگر با دامنهاى وسیعتر مورد توجه قرار دهیم خواهیم دید که این امر حتى در برگیرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس بر خلاف بیمارى هیسترى است که اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده دیده مىشود، در جوامع بظاهر متمدن و پیشرفته و حتى در بین افراد هوشمند هم بمیزانى قابل توجه دیده مىشود.
ریشه هاى خانوادگى وسواس
در مورد ریشه و سبب این بیمارى مطالب بسیارى ذکر شده که اهم آنها عبارتند از وراثت، شخصیت زیر ساز یا الحاقى، وضع هوشى، عوامل اجتماعى، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابتها، منعها و... که ما ذیلا به مواردى از آن اشاره مىکنیم.
الف) وراثت:
تحقیقات برخى از صاحبنظران نشان داده است که حدود چهل درصد وسواسیها، این بیمارى را از والدین خود به ارث بردهاند، اگرچه گروهى دیگر از محققان جنبه ارثى بودن آن را محتمل دانسته و قایل شدهاند، انتقال زمینههاى عصبى مىتواند ریشه و عاملى در این راه باشد.
ب) تربیت :
در این مورد مباحثى قابل ذکرند که اهم آنها عبارتند از:
۱- دوران کودکى:اعتقاد گروهى از محققان این است که پنجاه درصد وسواسهاى افراد در سنین جوانى و پس از آن از دوران کودکى پایهگذارى شده و تاریخچه زندگى آنها حاکى از دوران کودکى ویژهاى است که در آن کشمکشها و مقاومتها و سرسختىهاى فوق العاده وجود داشته و کودک در برابر خواستههاى بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.
۲- شیوه تربیت:در پیدایش گسترش وسواس براى شیوه تربیت والدین نقش فوق العادهاى را باید قایل شد. بررسیها نشان مىدهد مادران حساس و کمال جو بصورتى ناخودآگاه زمینه را براى وسواسى شدن فرزندان فراهم مىکنند و مخصوصا والدینى که رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود بصورت دقیق مىخواهند و انعطاف پذیرى کمترى دارند در این رابطه مقصرند. تربیتخشک و مقرراتى در پیدایش و گسترش این بیمارى زیاد مؤثر است. نحوه از شیر گرفتن کودک بصورت ناگهانى، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و کنترل کودک در رفتار مربوط به نظم و تربیت و دقت او هم در این امر مؤثر است.
۳- تحقیر کودک:عدهاى از بیماران وسواسى کسانى هستند که دائما این عبارت به گوششان خورده است که: آدم بى عرضهاى هستى، لیاقت ندارى، در خور آدم نیستى، بدرد زندگى نمىخورى... و از بابت عدم لیاقتخود توسط والدین، مربیان، خواهران، و برادران ارشد رکوفتشنیده و تنبیه شدهاند. این گونه برخوردها بعدا زمینه را براى ناراحتى عصبى و یا وسواس آنها فراهم کرده است.
۴- ناامنىها:پارهاى از تحقیقات نشان دادهاند برخى از آنها که دوران حیات کودکى آشفتهاى داشته و با ترس و نا امنى همساز بودهاند بعدها به چنین بیمارى دچار شدهاند. آنها در مرحله کودکى وحشت از آن داشتهاند که نکند کار و رفتارشان مورد تایید والدین و مربیان قرار نگیرد. اینان در دوران کودکى براى راضى کردن مربیان خود مىکوشیدند و سعى داشتهاند که دقتى افراطى درباره کارهاى خود روا دارند و در همه مسائل، با باریکبینى و موشکافى وارد شوند.
۵- منعها:گاهى وسواس فردى بزرگسال نشات گرفته از منعهاى شدید دوران کودکى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیریهاى بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است کار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد معلوم نیست عاقبتخوش و میمونى داشته باشد.
۶- خانواده افراد وسواسى: بررسیها نشان دادهاند:
- اغلب وسواسىها والدین لجوج داشتهاند که در وظیفه خواهى از فرزندان سماجتبسیار نشان مىدادهاند.
- ایرادگیر و عیبجو بودهاند اگر مختصر لغزشى از فرزندان خود مىدیدند، آن را به رخ فرزندان مىکشیدند.
- خسیس و ممسک بودهاند به طورى که کودک براى دستیابى به هدفى ناگزیر به شیوهاى اصرارآمیز بوده است و بالاخره افرادى کم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بودهاند و کودک سعى مىکرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور کند تا سرزنش نشود. (۶)
درمان :
براى درمان مىتوان از راه و رسمها و وسایل و ابزارى استفاده کرد که یکى از آنها تغییر محیطى است که بیمار در آن زندگى مىکند.
۱- تغییر آب و هوا: دور ساختن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد و این امرى است که اولیاى بیمار مىتوانند به آن اقدام کنند.
۲- تغییر شرایط زندگى:از شیوههاى درمان این است که زندگى بیمار را در محیطى دیگر بکشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى کشاند که در آن مساله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسیهاى تجربى نشان مىدهند که در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل کار و زندگى بهبود کامل حاصل مىشود.
۳- ایجاد اشتغال و سرگرمى:تطهیرهاى مکرر و دوبارهکارىها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصتى کافى براى انجام آن در خود احساس مىکند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبتبه برخى از امور بىاعتماد گردد، از جمله وسواس.
۴- زندگى در جمع:فرد وسواسى را باید از گوشهگیرى و تنهایى بیرون کشاند. زندگى در میان جمع خود مىتواند عاملى و سببى براى رفع این التباشد. ترتیب دادن مسافرتهاى دستجمعى که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصا در افرا کمرو مؤثر است.
۵- شیوههاى اخلاقى:رودربایستىها و ملاحظات فیمابین که هر انسانى بنحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مىشود. طرح سؤالات انتقادى توام با لطف و شیرینى، بویژه از سوى کسانى که محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است و مىتواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند و البته باید سعى بر این باشد که انتقاد به ملامت منجر نشود روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مىدهد. باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با کنایه به او تفهیم کرد که عرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا کرد که مىتواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد که درباره افکار خود اگر چه بى معنى است صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد.
۶- تنگ کردن وقت:بیش از این هم گفتهایم که گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است که بیمار خود را در فراخى وقت و فرصتببیند و براى درمان ضرورى است که در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ کنند. در چنین مواردى لازم استبا استفاده از متون و شیوههایى او را به کارى مشغول دارید به امر و وظیفهاى او را وادار نمایید تا حدى که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم کردن عمل و وظیفه کار و برنامه خود را اگرچه نادرست استسریعا انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامهاى در مواردى مىتواند بصورت جدى در درمان مؤثر باشد.
۷- زیرپاگذاردن موضوع وسواس:در مواردى براى درمان بیمار چارهاى نداریم جز اینکه به او القا کنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتى با پیراهنى که آن را او نجس مىداند و یا با دست و بدنى که او تطهیر نکرده مىشمارد و به نماز بایستد و وظیفهاش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را وا داریم تا همان کارى را که از آن مىترسد انجام دهد. تنها در چنین صورت است که در مىیابد هیچ واقعهاى اتفاق نمىافتد.
شیوه هاى اصولى در درمان وسواس:
الف) روانپزشکى:اگر رفتار و یا عمل وسواسى شدید شود نیاز به متخصص روانى و درمانگرى است که در این زمینه اقدام کند. کسى که تعلیمات تخصصى و تحصیلىاش در روان پزشکى او به او اجازه مىدهد که براى شناخت ریشه بیمارى و درمان بیمار اقدام نماید. علاوه بر اینکه در زمینه ریشهیابىها کار و تلاش کرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتى بعمل آورده و لااقل حدود ۳۰۰-۲۰۰ ساعتى هم در رابطه با شناختخویش گام برداشته است. اینان اجازه دارند که در موارد لازم نسخه بنویسند و یا داروهایى تجویز کنند و یا شیوههاى دیگرى را براى درمان لازم مىبینند بکار گیرند.
بیماران را گاهى لازم است که در مؤسسات روانپزشکى و گاهى هم در بیمارستانها به طرق روانکاوى و رواندرمانى درمان نمایند و در موارد ضرور باید آنها را بسترى نمود. درمان بیمارى براى برخى از افراد بسیار ساده و آسان و براى برخى دیگر بسیار سخت است ; بویژه که شرایط اقتصادى و اجتماعى بیمار هم در این امر مؤثر است.
ب) روان درمانى:
این هم نوعى درمان است که توسط روانکاو یا روانشناس صورت مىگیرد و آن یک همکارى آزاد بین بیمار و درمان کننده مبتنى بر اعمال متقابل است که بر اساس روابطى نسبتا طولانى و طبق هدف و برنامه ریزى مشخصى به پیش مىرود. درمان اختلال بهصورت مکالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدى که قادر به اصلاح زندگى روانى فرد باشد انجام مىگیرد. در این درمان گاهى هم ممکن است دارو مورد استفاده قرار گیرد. البته اصل بر این است که بر اساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه براى یک تحول درونى فراهم شود.
اصولى در روان درمانى:
در روان درمانى افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام که به این جنبهها توجه نشود امکان اصلاح و درمان نخواهد بود:
الف - اصلاح محیط:
غرض محیط زندگى بیمار، توجه به امنیت آن، بررسى اصول حاکم بر جنبههاى محبتى و انضباطى، نوع روابط و معاشرتها، فعالیتهاى تفریحى، گردشها، تلاشهاى جمعى، مشارکتها در امور،... است.
ب - ارتباط خوب و مناسب:
در روان درمانى آنچه مهم است داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، کمک کردن، دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود کردن حق بجانبى براى بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خوددارى از سرزنش و... .
ج - روانکاوى و روان درمانى:
که در آن تلاشى براى ریشهیابى، ایجاد زمینه براى دفاع خود بیمار از وضع و حالات خود گشودن عقدهها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشا اختلال خود، القائات لازم و...
مشاوره و درمان روانی:
در درمان غیردارویی، از الگوهای مختلف برای کاهش این اختلال بهره میگیرند که به برخی از آنها به طور اجمال اشاره میکنیم زیرا از این تکنیکها متناسب با نوع و شدت و ضعف بیماری استفاده میشود:
۱) شناخت درمانی، در این روش طی جلسات مکرر و متعدد، بینش بیمار درباره تعارضهای درونی خود به کمک رواندرمانگر تغییر مییابد.
۲) رفتار درمانی:
روشهای متعدد و متنوعی است از کارشناس مربوطه بیمار را به کارها و فعالیتهایی جهت کاهش سطح اضطراب و در نتیجه فکر یا عمل وسواس او وا میدارد.
۳) گاهی نیز روانشناس با ایجاد ارتباط با خانواده بیمار به کاهش ناهماهنگیهای احتمالی در خانواده و تصحیح ارتباطات خانوادگی آنها میپردازد.
روشهای کلی درمان:
برای علاج و درمان این بیماری ابتدا باید نوع آن را شناخت و روش درمانی مناسب با آن را انتخاب نمود . ما در این قسمت به برخی از روشهای کلی مبارزه با این حالت اشاره می نماییم.
۱) عدم پاسخ دهی:
مهمترین و کلی ترین راه درمان وسواس، بی توجهی به پیام های آن و عدم پاسخ دهی عملی به آن است . این بیماری در صورتی ادامه می یابد و تشدید می شود که به نداهای درونی آن که مبتنی بر تکرار عمل ، یا دقت بی مورد و یا قضاوت غیر منطقی و افراطی نسبت به امور است، پاسخ دهی عملی شود. برای مقابله با این حالت بهترین راه بی اعتنایی به این پیامها و ترتیب اثر ندادن به آنها است. اگر مدتی این روش عملی شود ، به طور قطع از شدت ابتلا به آن کاسته خواهد شد.
۲) تقابل به ضد:
برای کسانی که از آلودگی و نجاست هراس دارند و این هراس منشا اضطراب و وسواس در آنها شده است ، آلوده سازی عمدی شخص توسط خود او یا دیگران ، از راههای درمان و رفع حساسیت به این امر است . اگر این روش با تکرار تحمل شود به طور قطع موثر خواهد بود.
۳) فرمان ایست:
در منابع علمی جدید ، برای متوقف کردن افکار وسواسی ، علاوه بر درمانهای دارویی و قبل از آن درمانها ، از روشهای خاصی استفاده می شود که مهمترین آنها روش توقیف فکر نام دارد، بدین ترتیب است که از بیمار خواسته می شود که به طور عمد افکار وسواسی خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار کننده ، فریاد می زند : ایست !؟! به نظر می رسد این عمل جریان فکر وسواسی را متوقف می کند .
درمان دارویی:
بیماری وسواس چون دارای ریشه های هورمونی است و با فعالیت های هورمونی بدن نیز در ارتباط است ، پزشکان با تجویز داروهایی سعی می نمایند فعالیت های هورمونی بدن را متعادل سازند و از این طریق کمک می کنند تا فرد بتواند راحت تر با این مشکل طرف شود و آن را از خویش براند.
توصیه های عملی
۱ ) اگر مبتلا به وسواس در شست و شو هستید، خود را در معرض چیزهای آلوده و نجس قرار دهید و یا به تجسّم چنین موقعیتهایی بپردازید و از انجام دادن آن کار خودداری نکنید. ، از فردی بخواهید خودش را در معرض این موقعیتها یا موضوعهای ذکر شده قرار دهد بدون این که «واکنش بی اختیاری» از خودش نشان دهد.
سپس شما نیز همان کار را انجام دهید. این کار باعث میشود موضوعها یا موقعیتهای اضطراب آور، کم کم اثر خود را از دست بدهد و اضطراب شما کاهش پیدا کند. در واقع ریشه و علت اصلی وسواس (اضطراب) از بین برود.
۲ ) به خودتان تلقین کنید که «وسواس» یک نوع کار شیطانی است و باید هر چه زودتر دست از آن بردارم.
۳ ) به خدا توکل کنید و از او استعانت بجویید تا هر چه زودتر بر این مشکل فایق آیید.
مطالب پیشنهادی:
تمام مواردی که باید در مورد بیماری وسواس و راه های درمان آن بدانید:
دیگر این روزها همه وسواس را یکی از بیماری های روانی می دانند که رواج زیادی یافته است. شاید افراد زیادی با این مشکل دست و پنجه نرم می کنند. شیوع آن به قدری است که به محض شنیدن آن بی اختیار یاد کسانی می افتیم که بیش از اندازه شست و شو می کنند. اما خوب است بدانید که وسواس یک بیماری است که انواع مختلف دارد و به طور کلی می توان آن را یک بیماری روان پزشکی نامید که منشأ اصلی آن اضطراب است وحتی موجب کاهش طول عمر افراد می شود.
تکرار شست وشو نوعی وسواس محسوب می شود ولی مبحث وسواس فقط به این مقوله خلاصه نمی شود و اختلال وسواسی چند نوع دارد. وسواس بیماری مزاحم و مختل کننده زندگی فرد و اطرافیان اوست. در این مطلب به انواع وسواس و راه های درمانی آن اشاره خواهیم کرد.
وسواس در شستشو
دکتر محمدرضا خدایی، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در ضمیمه سیب روزنامه جام جم نوشت: قبل از ورود به بحث اختلال وسواسی، دو مورد را باید از هم جدا کرد. دو اختلال متفاوت وسواس اجباری و اختلال شخصیت وسواسی وجود دارد. این دو بیشتر مواقع با هم اشتباه گرفته می شوند.
اختلال شخصیت وسواسی: این افراد کسانی هستند که در زندگی معمولی انعطاف ناپذیر، سختگیر، ریزبین و حاشیه بین هستند. آنها در تصمیم گیری مرددند و خلاقیت کمی دارند و از وضعی که دارند پا را فراتر نمی گذارند و همیشه سعی می کنند از هر شرایط جدید و تحول در زندگی فاصله بگیرند. در جابه جایی مسکن، تغییر شغل و هر نوع تغییر موقعیتی، تصمیم گیری برای ازدواج و... انعطاف ناپذیرند، اما تشخیص اختلال شخصیت وسواسی به عهده پزشک است، زیرا همه افراد واقعا دچار اختلال شخصیت وسواسی نیستند و فقط علائمی از این اختلال ممکن است در آنها وجود داشته باشد.
معمولا چنین افرادی رفتارهایی از خود نشان می دهند که چندان برای مردم خوشایند نیست. آنها در جامعه به عنوان انسان های نچسب و خشک شناسایی می شوند، حتی بسختی دوست پیدا می کنند ولی اگر دوستی داشته باشند دوستی هایشان پایدار خواهد بود و همان طور که گفته شد اختلال شخصیت وسواسی ندارند.
وسواس اجباری: از بیماری وسواس به عنوان بیماری وسواسی جبری یاد می کنند. چون این اختلال به گونه ای است که فرد افکار و اعمالی را به طور تکراری انجام می دهد و با این که فرد خودش نیز می داند که رفتار ها و کارهایش تکراری است، ولی یک حس درونی اجباری به او می گوید که حتما باید این کار را انجام دهد، هر چند بر خلاف میل باطنی او باشد( البته گاهی هم میل باطنی در انجام کار تکراری وجود دارد). در ذهن این افراد مدام دستوری صادر می شود.
انواع وسواس
وسواس را می توان در چند نوع فکری، عملی یا فکری ـ عملی تقسیم کرد.
وسواس فکری : در این وسواس افکار مزاحم و تکرارشونده در ذهن وجود دارد. گاهی فرد حتی تلاش می کند چنین فکرهایی را از ذهنش بیرون کند، ولی باوجود تلاشش موفق نمی شود. افکار وسواسی در انسان ها وابسته به فرهنگ جامعه است. مثلا در فرهنگ ما افکار وسواسی ـ مذهبی بیشتر شایع است، بخصوص که وقتی افکار حالت تقدس به خود می گیرند، اما افکار وسواسی متنوع هستند.
گاهی این افکار وسواسی آسیب به دیگران را شامل می شود. مثلا فرد چاقویی به دست دارد و در ذهنش این فکر به وجود می آید که اگر چاقو به شکم فرزندش برخورد کند، چه خواهد شد. البته این کار را نمی کند ولی نحوه تفکرش باعث آزار او می شود.
همچنین افکار وسواسی جنسی نیز در ذهن بعضی افراد وجود دارد که در آن فرد بیمار در ذهن تصور می کند با فردی تماس جنسی برقرار می کند.
افکار وسواسی خرافه نیز نوع دیگری از وسواس فکری است، به این صورت که اگر مثلا سه قدم جلو یا عقب نگذارم اتفاق ناگواری ممکن است برای خانواده ام بیفتد؛ افکار بی پایه و اساسی که به هیچ وجه سندیت ندارد. یا موقعی که فلان لباس را به تن داشتم تصادف رخ داد و اگر باز هم این لباس را بپوشم تصادف دیگری اتفاق خواهد افتاد.
وسواس عملی: وسواس عملی ممکن است با زمینه افکار وسواسی توام باشد ولی گاهی هیچ ذهنیت فکری وجود ندارد و فرد به طور تکرارشونده و بدون فکر، عملی را انجام می دهد. اعمال وسواسی تکرار شونده، مزاحم ولی اجباری هستند. این بیماران خود را مکلف و موظف به انجام کاری می کنند. مثلا اعمال وسواسی مذهبی انجام می دهند تا جهنم نروند.
اعمال وسواسی هم تقسیم بندی دارد که شایع ترین نوع آن در فرهنگ ما نوع شست وشوست. وسواس شست وشو را باید از نظافت و تمیزی جدا کرد. بعضی از افراد ذاتا انسان های منضبط و تمیزی هستند و این مشکل محسوب نمی شود، اما افرادی که وسواس شست وشو دارند، عملکردشان در زندگی داخلی و جامعه دچار اختلال می شود به طوری که دیگران نسبت به کارهای او اعتراض می کنند. مثلا فرد خود را موظف می داند که حتما 10 بار لباسی را بشوید یا چند ساعت زیر دوش حمام بماند تا کاملا تمیز شود. (افراد دارای وسواس شست وشو معمولا عددی را برای تکرار عملشان دارند.) متاسفانه گاهی به وسواس شست وشو هم رنگ و لعاب مذهبی می بخشند. خوب است بدانیم آیه ای در قرآن وجود دارد که تاکید می کند «از شر وسواس به خدا پناه ببریم.»
بیماری وسواس و عوامل آن
وسواس قرینه گی نیز نوع دیگری است که در آن فرد دارای وسواس، نظم دادن غیرعادی است. یعنی اگر کتابخانه ای داشته باشد همه کتاب ها باید به طور میلی متری کنار هم قرار گیرند و ساعت ها برای این کار وقت صرف می کنند و اگر به کمد لباس آنها نگاه کنیم بندرت بتوان چنین چینش را در بوتیک لباسی پیدا کرد.
وسواس کنترل کردن نیز وسواسی است که در آن بیمار بشدت کنترل گر است. در را قفل می کند ولی چندین بار باید آن را کنترل کند تا خیالش آسوده شود. شیر گاز را بسته ولی چندین بار به آشپزخانه بر می گردد تا شیر گاز را کنترل کند.
اما وسواس های عملی دیگری هم وجود دارند که کمتر شایع هستند. مثل دست زدن به ماشین در حال حرکت، شمردن ساختمان های متعدد یا یادداشت کردن پلاک های ماشین در ذهن، وسواس در خرید (این افراد وسایلی را به شکل افراطی خریداری می کنند که شاید حتی نیازی هم به آن نداشته باشند و معمولا بعد از خرید از این کار خود پشیمان می شوند). وسواس کندن مو (تنش برای کندن موی سر یا موی صورت)، وسواس قمار، وسواس آتش افروزی و...
علت وسواس
همان طور که گفته شد وقتی از یک فکر یا عملی به عنوان وسواس یاد می شود که فرد باعث اختلال در زندگی خود و دیگران شود بنابراین درمان این افراد ضرورت پیدا می کند. همچنین باید گفت احتمال ابتلای افراد وسواسی به افسردگی و حتی اقدام به خودکشی وجود دارد.
محققان علت های زیادی را برای این بیماری برشمرده اند. ولی نقش ژنتیک در بروز وسواس پررنگ است. عوامل دیگر مانند عوامل تربیتی، رفتاری و اجتماعی نیز می تواند زمینه را برای اختلال وسواسی مهیا کند.
درمان وسواس
بیماری وسواس تا 75 درصد قابل درمان است. اما موضوع درمان بستگی به نوع بیماری و مدت ابتلا به آن دارد. بنابراین 6 ماه تا یک سال می توان برای درمان وقت گذاشت، البته ناگفته نماند در صورتی که بیماری زندگی فرد را مختل کند و مریض دچار افت عملکرد شود پزشک با بستری کردن وی در بیمارستان زمینه بهبودی را فراهم می کند. اما در غیر این صورت درمان ها به شیوه سرپایی و با دارو صورت می گیرد.
وسواس یک بیماری مزمن مزاحم و طولانی است که احتیاج به مشارکت و کمک بیمار، خانواده بیمار، روانپزشک و روان درمانگر دارد. درمان دارویی بیمار حتما باید توام با رفتاردرمانی و جلسات متعدد مشاوره باشد. دیدگاه فرد مبتلا به وسواس باید بتدریج تغییر کند. درمان های جدیدی به نام موج سوم روان درمانی هم وجود دارد که بسیار مفید است. در مواقع خیلی شدید هم لازم است بیمار شوک درمانی شود.
برای درمان وسواس، می توان از روان درمانی و رفتارشناختی کمک گرفت. در این روش، فرد به تدریج با عامل ترس رو به رو می شود و این تکرار به مرور از اضطراب فرد می کاهد. مثلا اگر فردی بر شست و شو اصرار دارد، شی آلوده را تصور می کند و آن را لمس می کند و پس از آن دست های خود را نمی شوید و تکرار این کار به تدریج اضطراب بیمار را کاهش می دهد
مطالب پیشنهادی:
زندگی با همسر همیشه مشکوک چگونه است؟
ﺑﻮﺳﻴﺪﻥ ﺩﺳﺖ ﺭﺳﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﻣﺘﺪﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﻢ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺩﺭﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻫﺎی ﺍﺷﺮﺍﻓﯽ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻢ ﭘﺎ ﺑﺮ ﺟﺎ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ، ﺿﻤﻨﺎً ﺑﻮﺳﻴﺪﻥ ﺩﺳﺖ ﺭﻭﺣﺎﻧﻴﻮﻥ ﻣﺘﺪﺍﻭﻝ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ.
ﻧﺤﻮۀ ﺑﻮﺳﻴﺪﻥ ﺑﺪﯾﻦ ﻃﺮﯾﻖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻢ ﺷﺪﻥ ﻭ ﯾﺎ ﺯﺍﻧﻮ ﺯﺩﻥ ، ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺣﺪ ﻣﭻ ﺑﻮﺳﻪ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ.(ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﻭ ژﺳﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ.) .
ﺑﻮﺳﻴﺪﻥ ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ، ﻫﻤﺸﺎﮔﺮﺩی ﻫﺎ ﻭ ﻫﻤﮑﺎﺭﺍﻥ ﻣﺘﺪﺍﻭﻝ ﻧﻤﯽ ﺑﺎﺷﺪ .
ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﻴﺪ .
دﺭ ﻣﺠﺎﻣﻊ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺑﻮﺳﻴﺪﻥ ﺩﺳﺖ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﻧﻴﺴﺖ
مطالب پیشنهادی:
ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺑﻪ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ
ﻣﺎﻓﻮﻕ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺩﺳﺖ (ﺩﺭ ﻧﻴﺮﻭﻫﺎی ﻣﺴﻠﺢ )
ﺭﺋﻴﺲ ﺑﻪ ﻣﺮﺋﻮﺱ (ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﺍﺩﺍﺭی)
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﭼﻨﺪ ﺑﺴﺘﻪ ﯾﺎ ﭘﺎﮐﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﺶ ﺁﺯﺍﺩ ﻧﻴﺴﺖ ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮی ﺍﻭ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﻴﻢ ﺗﺎ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﻮﺩ .ﺑﺮﺍی ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺴﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ﯾﺎ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﯾﺎ ﺯﯾﺮ ﺑﻐﻞ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ.
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺳﺖ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺭﺍ ﻓﺸﺮﺩ، ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺹ ﺍﮔﺮ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮی ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﯾﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﮐﺮﺩ.
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺟﺪﺍ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺟﻤﻊ ، ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻟﺰﻭﻣﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩﻭ ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩ
ﺁﻗﺎﯾﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺳﺘﮑﺶ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﻫﻨﺪ ، ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﺮﺍی ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﺳﺖ ﮐﺶ ﻧﻴﺴﺖ ، ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﮑﺶ ﺿﻤﻦ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﻌﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ: ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﮑﺶ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ. .
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﻮﯾﺪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻴﻠﯽ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﻴﺪ .
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺷﺨﺺ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﯾﺎ ﮐﻤﯽ ﺧﻢ ﮐﺮﺩﻥ ﺳﺮ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩ
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺗﺎﺯﻩ ﺍی ﻭﺍﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﻣﻴﺰﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺳﺎﯾﺮﯾﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻭ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺳﺮ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
مطالب پیشنهادی:
دکتر مجید ابهری/عضو هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید هشتی
تعصب، اندیشه و باور خارج از چارچوبهای قانونی، معیارهای دینی و عرف اجتماعی است...
این فرآیند روانی براساس تربیت غلط خانوادگی یا محیط رشد، در محورهای اجتماعی ـ سنتی پرورش مییابد و 2 چهره منفی و مثبت دارد و میانگین متعادل و متعارف آن در مورد باورهای دینی، جغرافیای وطن، کیان خانواده و ارتباطات اخلاقی پسندیده و بلکه ضروری است.
تعصب یک سرباز به کشورش، او را وادار به دفاع جانانه از مرز و بومش میکند. البته بسیاری از رفتارشناسان اینگونه فرآیندهای رفتاری را «باور شدید» میدانند و آن را در حوزه «تعصب» قرارنمیدهند.
اعتقاد به تعصب، جنبه مثبت و منفی دارد؛ تعصب پویا و سازنده باعث محافظت و دوام یک هدف میشود، در حالی که تعصب منفی و افراطی نه تنها ویرانگر است، بلکه باعث وادار کردن شخص به رفتارهای غیرمتعارف و جنایت میشود.
در میان ناهنجاریهای رفتاری، «پارانویا» یا «بدبینی» از اصلیترین سرفصلهای قابل پژوهش است و فرد به علت نداشتنتعادل فکری برخاسته از بیماریهای روانی یا تجربه منفی در دوران کودکی و نوجوانی، به اعضای خانواده یا اطرافیان و هرگونه روابط عاطفی بدبین میشود.
در رابطه زناشویی براساس 3 مبنا بدبینی به وجود میآید و در صورت داشتن زمینه فکری و روحی بهعنوان یک بیماری آزاردهنده، خودنمایی میکند. حرکتهای مشکوک یا رفتارهایی که هیچ توجیه و توضیحی ندارد، نخستین مبنای ایجاد بدبینی در روابط زناشویی است که برای محو آن زن یا شوهر باید بلافاصله برای شفافسازی موضوع اقدام کنند و اجازه ندهند فرآیندهای منفی در فکر طرف مقابل انباشته شود. تحریکات اطرافیان و بدگوییهای آنها با هدف متلاشی کردن روابط عاطفی و زناشویی یا تسویهحسابهای قبلی، دومین محور ایجاد بدبینی و سومین علت در این زمینه سوابق ذهنی و تجربههای منفی فرد از گذشته است. گاهی هر 3 محور گفته?شده بهطور متمرکز در یک رابطه زناشویی ظاهرمیشود و هنگامی که با باورهای پوسیده و غلط همراه شود، خشم آمیخته با تعصب، فرد را وادار به انجام رفتارهایی میکند که بخش اعظم آن ناشی از ناهنجاریهای رفتاری و بیماری روحی و روانی است. در باورهای دینی ما تعصبهای جاهلی و اقدام بر اساس آنها، مذموم و زشت قلمداد میشود و معتقدان به دین اسلام به اندیشه منطقی، تحقیق و پذیرش یک اصل به دفعات دعوت شدهاند. در بسیاری از قتلهای مرتبط با روابط زناشویی که در بخش جنایی آنها را «قتلهای ناموسی» قلمداد میکنیم، محرک اصلی، باورهای متعصبانه همراه با رویش بذرهای بدبینی در ذهن است و در بسیاری از موارد فرد بعد از ارتکاب جرم و درمان به پوچ و بیاساس بودن رفتارهای خود پی میبرد و عذاب وجدان بر تمام دردهای وی اضافه میشود. در بسیاری از موارد در قتلهای مشابه، فرد خود در جایگاه قاضی و مجری قرارمیگیرد و بدون اعتنا به ضوابط قانونی و شرعی دست به رفتاری میزند و باعث ویرانی کاشانه خود و التهاب در احساسات جامعه میشود. فاصله گرفتن از ارزشهای اخلاقی، کمرنگبودن باروهای دینی، رشد و تربیت در خانوادههای متلاشی یا قرارگرفتن در کوران تربیتی افکار تعصبآمیز، اصلیترین پایههای رفتاری در وقوع جنایات ناشی از تعصب است. چرا یک فرد براساس برداشتهای شخصی خود حکم مرگ یک انسان دیگر را صادر میکند بدون آنکه اقدامهای اولیه و گامهای مقدماتی را برداشته باشد؟ جنایت سعادتآباد، قتل پل مدیریت، موضوع قتل یک همسر در کلاس دانشگاه و در مقابل چشمان حیرتزده دوستان، بار دیگر زنگ هشدار را برای پایینآوردن آستانه عقل به صدادرآورد. جای خالی مهارتهای زندگی مخصوصا در کنترل احساسها و مدیریت هیجانهای فکری باعث بروز حوادث و فجایعی میشود که آثار منفی آن در افکار عمومی سالهای سال باقی میماند. کالبدشکافی حادثه دانشگاه کرمان، این فرصت را برای زوجهای جوان به وجود میآورد که دریابند اقدام براساس تعصب با فرمان گرفتن از افکار منفی بدبینانه چه نتایج شومی به دنبال دارد. بر فرض صحت ادعای قاتل، اگر قرار باشد همه افراد جامعه خود در جایگاه اجرای قانون قرار بگیرند، جامعه دچار بههمریختگی اجتماعی و بیسازمانی رفتاری خواهدشد بنابراین لازم است اینگونه فجایع بیشتر مورد کالبدشکافی و کارشناسی قرار گیرند.
میتوان تا حدودی به جرات گفت زمانی که بحث غیرت به میان می آید نگاهها به سوی مردان برمیگردد!
زیرا غیرت رفتاری ذاتی است که بالاخص در مردان ایرانی جایگاه ویژه ای دارد .
اما باید دانست که آیا غیرت در یک فرد درست تعریف شده یا خیر!
در زندگی مشترک این امر محرز تر است.
موضوع غیرت در اکثر موارد به اشتباه جا افتاده است .
اکثر افراد می پندارند، زمانی غیرت معنا پیدا میکند که فرد روی خانواده و به اصطلاح ناموس خود حساسیت داشته باشد و به هیچ عنوان نخواهد کسی نظر سوءیی را نسبت به افراد خانواده اش داشته باشد و البته اینکه چه مرد و چه زن خواهان این هستند که همسرانشان تنها برای خودشان باشند نه دیگران! این گونه است که فرد تعصب بی جای خود را به اسم غیرت توجیح میکند . در این حالت فرد دچار بیماری میگردد که به تبع آن شکاکی ، بدبینی و سوءظن نیز صورت می گیرد . در این نوع رفتار فرد کم کم به اسم غیرت ، همسر یا خانواده خود را در منگنه قرار گذاشته و تمام رفتارهای طرف مقابلش را زیر کنترل خویش قرار میدهد.
به جرأت میتوان گفت که این رفتار هرگز غیرت نبوده و تنها تعصبات بی جاییست که فرد بر اثر افکار غلط فردی و بالاخص اجتماعی دستخوش آن شده و دید مسمومی به اطرافیان خود و زندگی و روابط مختلف بدست آورده است .
رفته رفته اثرات سوء ناشی از این گونه افکار ریشه زندگی را خشکانده و باعث دلسردی و مشکلات فراوانی در رابطه با خانواده ، همسر و دیگر افراد خواهد شد.
در صورتی که اگر به اصل قضیه دقت شود غیرت مسئله ای فرا تر است .
تعریف درست غیرت این است که یک فرد هرگز نخواهد که همسرش سختی بکشد ، هرگز نتواند درد و رنج خانواده خود را ببیند و تمام تلاش خود را به کار می بندد که خانواده اش خوشبخت و سعادتمند باشند. غیرت یعنی آنکه فرد هیچگاه همسر یا خانواده خود را تنها نگذارد و در همه حال حامی و مدافع آنها باشد .نه آنکه مثلا کسی نگاه چپ به همسرش کرد وی خونش به جوش آید!
غیرت یعنی آنکه فرد آنقدر برای خانواده خود ارزش قائل شود که اجازه ندهد دیگران به دیده تمسخر به خانواده اش بنگرند. فرد غیور هرگز نمی تواند به خود بقبولاند که همسر و خانواده اش در بدترین شرایط زندگی به سر می برند و هرگز نمی گذارد که آنها کوچکترین توهینی از جانب دیگران متحمل شوند.
فرد غیرتمند آن است که هرگز خانواده یا همسر خویش را محدود نکند زیرا اگر وی محدودیت را جز لاینفک غیرت ببیند تنها به بیماری مبتلاست که نتیجه آن انزوا، افسردگی، سرخوردگی، فوبیا(ترس)، میل به آزادی بی حد و حصر و گاهاً آزادی منفی در طرف مقابل خواهد شد.
نشان غیرت به زور و بازو نیست بلکه به منش ، رفتار ، اخلاق و اعمالی متعادلیست که هدفش تنها آسایش و آرامش خانواده است .
مطالب پیشنهادی:
اختلاف همسران و راه حل های طلایی
چرا عشق ما روز به روز کمرنگتر میشود
مهارت های حل مشکلات اول زندگی
اگر خانمشان با آنها صحبت کند، در حال دیدن تلویزیون هستند، یا در حال تعمیر وسایل منزل میباشند، و حتی زحمت تغییر جهت نگاهشان را به طرف خانمشان، نمیکشند...
بروز عواطف مثبت در روابط زناشویی، اساس پایداری محبت و عشق زن و مرد به یکدیگر است. اما متاسفانه برخی از مردان از این امر دوری می کنند و عشق فی مابین خود و همسرشان را نادیده گرفته و در جهت فراموشی این گوهره ناب زندگی پیش می روند.
چند دسته از همسران هستند که بنا به ساختار شخصیتی و خانوادگی و خواستگاه اجتماعیشان ،متاسفانه عشق را در زندگی مشترک ناخواسته از بین میبرند ...
انواع مرد از نظر خانمها
شوهرهایی که تعصب بیجا را با غیرت اشتباه گرفتهاند
خانمش را چون یک شی میپندارد. به نام دوستی و عشق، او را با توهمات خود زندانی کرده و قوانین ممنوعیت را برای همسر خود وضع میکند. مثلا: جواب دادن به تلفن ممنوع، رفتن به خانه پدر و مادر و دوستان ممنوع، درس خواندن ممنوع، داشتن شغل ممنوع، مسافرت ممنوع، استفاده از رایانه ممنوع، خندیدن با صدای بلند در محیط خانواده و محارم ممنوع، تعریف و توضیح در مورد آقایان ممنوع، بیرون رفتن از منزل ممنوع.
شوهران سلطهجو، زورگو و کنترلکننده
چنین شوهرانی حق انتخاب را به کلی از همسرشان میگیرند و این حق انتخاب را فقط برای خود به رسمیت میشناسند. از تصمیمهای مهم و کلی تا جزئیترین مسائل باید زیر نظر آنها و به فرمان آنها باشد.
به عنوان مثال بعضی از اعمال و مستبدانه این آقایان عبارتست از: تصمیم در انتخاب محل زندگی به تنهایی؛ تصمیمگیری در مورد فرزند داشتن؛ تصمیم در مورد رفت و آمد و میهمانی رفتن، تصمیم در ارتباط یا قطع رابطه ؛ تصمیمگیری در مورد شغل خانم، تصمیمگیری در مورد رشته تحصیلی و محل تحصیل همسرشان بدون توجه به نظر او؛ دستور به خانمشان در مورد چگونه فکر کردن، چگونه حرف زدن، چگونه احساس کردن و چگونه رفتار کردن؛ انتخاب و تماشای برنامههای دلپسند خود از تلویزیون بدون توجه به خانواده و همسرشان؛ انتخاب نوع و رنگ لباس داخل منزل خانمشان.
شوهران بیمسئولیت
این شوهران فراموش کردهاند که مراحل نوزادی، نوباوگی، کودکی و نوجوانی را پشت سر گذاشته و فرد بالغی شدهاند و ازدواج کردهاند. خانواده تشکیل دادهاند و صاحب فرزند شدهاند. لذا در تصمیمگیری ، اجرا، و پاسخگویی نسبت به وظایف و مسئولیتهای منزل خود را عقب کشیدهاند و چون حبابی خود را رها کردهاند. هنوز در پی لذتطلبی انفرادی خود هستند. اینها برنامهها و دلمشغولیهای خود را بدون توجه به خانواده و همسرشان دنبال میکنند. بدون توجه به به مسئولیتهایی که باید بپذیرند و نیازهایی که خانواده به آنها دارد، به دنبال پارتیها، تفریحات، مسافرتها، کوهنوردی، فوتبال، استراحت، خواب، تلویزیون و فیلم و سینما، موسیقی و دوستان و کارهای انفرادی مربوط به خود هستند. آنها همیشه چون میهمانی بر سر سفره آمده منزلشان اگر وقت کنند حضور مییابند و رنجهایشان را به خانواده میریزند و لذتهایشان را بیرون از خانواده تقسیم میکنند. این افراد گاهی تصور میکنند با دادن پول زیاد به خانواده میتوانند، آنها را رها کنند. با یک پلیاستیشن ، با یک رایانه و اینترنت و ...، سعی میکنند همسر و فرزندان خود را به خودشان وابگذارند. و نسبت به مسئولیت در قبال همسر و تربیت فرزندان شانه خالی میکنند.
شوهران بیاحساس و سخت کوش
برای این شوهران زندگی یعنی کار، کار یعنی زندگی و اینها همه یعنی پول. این شوهران خلاء وجودی خود را فقط با پول و کار پر میکنند. به بهانههای مختلف مثل داشتن اقساط، تعویض منزل یا خودرو، فراهم آوردن رفاه ، تامین آینده زندگی، مسئولیت کاری ، و ...، اکثر اوقات خود را از صبح تا آخر شب و حتی تعطیلات، به دنبال کار و اضافهکاری و تجارت و مدیریت و ... هستند. گاهی بهانههای انساندوستانه و خدمت به خلق را پیش میکشند و گاهی تعهدات کاری را دستاویز قرار میدهند. اینها از منزل ، همسر و فرزندان خود، ابتدا به صورت فیزیکی دور میشوند و کم کم از نظر احساسی و عاطفی و ذهنی فاصله میگیرند. این آقایان به همه مردم خدمت میرسانند و با آنها هستند به غیر از همسر و خانواده.
مردان دیگری را نیز میتوان در این طبقه قرار داد. آنهایی که شاید این همه مشغله نداشته یا از محیط خانواده دور نیستند، ولی از نظر عاطفی ، احساسی و ذهنی فاصله زیادی از جو خانواده پیدا کردهاند. آنها هم احساسی ، همدلی ، همدردی با همسر را نیاموختهاند. حرف زدن برای آنها سختتر از بلند کردن خودرو توسط قویترین مردان است. برای پاسخ یک کلمهای به یک سئوال ، خانمشان باید کلی به به آنها التماس کند، وقتی آنها یک جمله ۳ کلمهای به زبان میآورند، همسر آنها، به شدت ذوق زده شده و آن روز را همه سال جشن میگیرند و سالگرد زبان گشایی آقا را غنیمت میشمارند.
اگر خانمشان با آنها صحبت کند، در حال دیدن تلویزیون هستند، یا در حال تعمیر وسایل منزل میباشند، و حتی زحمت تغییر جهت نگاهشان را به طرف خانمشان، نمیکشند. گوش شنیدن ندارند، و این کار هم برای آنها مثل شکافتن اتم و آزادسازی انرژی هستهای هست. ولی متاسفانه این انرژی آزاد کردن را حق خود نمیدانند تا این اتم را بشکافند و گوش شنوا برای حرفها و احساسات خانمشان داشته باشند. این مردان مهارتهای گوش دادن، مهارتهای ارتباطی، مهارتهای هم حسی یاد نگرفتهاند یا تمرین نکردهاند و یا انگیزهای برای انجامش ندارند. برای این آقایان، سخن محبتآمیز و عاشقانه، نوازش محبوبانه و نگاه دلبرانه به خانمشان، افسانهای خیالی و بیفایده است. همسر این آقایان با حسرت به زوجهایی که در پارکی نشستهاند و در گوش هم نجوا میکنند مینگرند.
یک تلفن از محل کار به خانم، یک دسته گل، یک نامه عاشقانه، یک نوازش، و یک همدلی و هم حسی به گاه نگرانی و بیماری؛ از آرزوهای هرگز برآورده نشده ، خانم این دسته از آقایان است.
شوهران وابسته و غیر مستقل
این آقایان به علت اینکه از بچگی تحت چتر حمایتی شدید پدر و مادر خود قرار داشتهاند و همیشه والدینشان برای آنها تصمیم گرفتهاند، وابسته، ترسو و دمدمی مزاج و بچه صفت تربیت شدهاند. آنها همین طور که بزرگ شدهاند به جای اینکه روزبهروز مستقلتر شوند، روزبهروز وابستهتر شدهاند. هنگام ازدواج نیز نمیخواهند در این وضعیت تغییری ایجاد کنند. هنوز هم دستورات و تصمیمگیریهای مهم زندگی زناشویی را از والدین خود اخذ میکنند. معمولا پدر و مادر این آقایان سختگیر و مقرراتی هستند و شاید کمک مالی زیادی هم به زندگی اینها کرده باشند. مرزهای خانواده توسط این شوهران گسسته شده و مسائل محرمانه و خصوصی خانواده به راحتی به بیرون از خانواده منتقل میشود و افراد دیگر هم به خود اجازه میدهند در مسائل خانوادگی این گونه شوهران دخالت کنند.
شوهران کمالگرا و خسیس
این آقایان شخصیت وسواسی دارند. معیارهای نانوشتهای در ذهن خود ترسیم میکنند و آن را وحی منزل و تخلفناپذیر تصور میکنند. به جزئیات زندگی زیاد کار دارند و گیر میدهند. برای هر چیز کوچکی در خانواده نظر میدهند. همیشه ترس از آینده دارند، اعتماد به نفس پائین ، و ایدهآلخواهی از مشخصات دیگر اینهاست. با خسیس بودن و پسانداز افراطی سعی در آرامش خاطر خود دارند. همواره امروز را فدای فردا میکنند. و فردای آنها که باعث نگرانیشان بود، هرگز نمیآید. حسرت تفریح، مسافرت، لباس نو، میهمانی را به سادگی و با بهانههای مختلف، بردل زن و بچه خود میگذارند. توقع زیادی از همسرشان دارند ، انتظار بیعیب و نقص بودن خانم خود را داشته و نقاط مثبت همسرشان را نمیبینند.
منبع:تبیان
مطالب پیشنهادی:
زندگی با همسر همیشه مشکوک چگونه است؟
چرا عشق ما روز به روز کم رنگتر میشویم
چنین شوهرانی عشق را در زندگی می کشند؟!
وقتی شما کاربران عزیز از ما می خواهید در مورد برخی مشکلات، راه حل های پیشنهادی خود را ارائه دهیم، جای خوشحالی است که برای مسئله زندگی تان به دنبال راه حل می گردید و نمی خواهید صورت مسئله را پاک کنید.همسر ما جزیی از وجود و هویت ماست. اینکه در دین ما طلاق حلال است، به هیچ وجه مجوزی برای اقدام به جدایی با دیدن اولین مشکلات و ناهنجاری ها نیست؛ بلکه طلاق آخرین راه حل است، وقتی تمام مسیرها را رفته و به بن بست رسیده ایم.
در این مقاله ما حرف های درگوشی را با برخی خانم ها مطرح می کنیم .برای آنها که می خواهند زندگی شان بهتر شود و به همسرشان کمک کنند تا در جهت رفع مشکلات رفتاری و بهبود ارتباط در خانه گام بر دارد. البته فراموش نکنید که گام اول مخصوص خود شماست. شمایی که می خواهید همسرتان تغییر کند، اگر خودتان هیچ تغییری در منش و رفتارتان ندهید، به او الهام نخواهد شد که عصبانیتش در خانه آزاردهنده است و یا بهتر است کمی به وضع ظاهر خود برسد و یا اگر به حرف های شما گوش دهد، زندگی تان شیرین تر می شود. این شما هستید که خواهان تغییرید پس باید دست به کار شوید.
دنیای زنانه و مردانه به خاطر تفاوت های طبیعی که دارد، ممکن است برای هر کدام از زن و مرد، مشکل ساز شود. بسیاری از رفتارهایی که ما زن ها نامطلوب می دانیم، برای مردان طبیعی است و بر عکس. زمان می برد تا به این تفاوت ها عادت کنیم و بپذیریم که او مثل ما نیست و بجز این موضوع، تفاوت های فردی هم اثرگذار است.
اگر قصد دارید مشکلی را در همسرتان اصلاح کنید، خوب توجه داشته باشید که شاید رفتار شوهرتان غیرمعمول نیست و حساسیت بیش از حد شما یا عدم شناخت تان از روان شناسی جنس مخالف، باعث شده تا آن عادت رفتاری، به نظرتان نامناسب بیاید.
اما گاهی رفتاری از حد معمول خارج شده و آرامش زندگی را مختل می کند؛ یکی از این رفتارها که در مردها بیشتر مشاهده می شود، خشونت و عصبانی بودن است.
مشکل خشونت در خانواده از آنجا بسیار آسیب زاست که بچه ها هم در چنین محیطی رفتار نامناسب والد خود را آموخته و رفتارهای عصبی از خود نشان می دهند. علاوه بر این خود فرد خشن نیز آسیب های زیادی را می بیند و برای بسیاری از بیماری ها مستعد خواهد بود. پس اگر شوهر عصبانی دارید، به دنبال راه حلی مناسب برای رفع این رفتار در او باشید.
مثل تمام مشکلات زندگی، نیم نگاهی به علت آن بیاندازید.کمک می کند تا نگاه جامع تری به مشکل تان پیدا کنید. با خودتان بگویید: چرا همسرم عصبانی است؟
هر رفتاری از ما انسان ها سر می زند، علتی دارد که با شناخت درست آن، می توان از آن جلوگیری کرد. چطور وقتی دل درد داریم به دنبال علتش می گردیم تا داروی مناسبش را پیدا کنیم؟ برای درمان مشکلات رفتاری نیز باید چنین کنیم.
تربیت خانوادگی او را بررسی کنید. تجاربی که قبل از ازدواج داشته، مشاهداتی که از رفتار والدینش انجام داده است و کمبودها و مشکلاتی که در زندگی با آن رو برو شده است. البته وقتی به دنبال علت رفتار نامناسب او هستید، مراقب باشید تا باعث تحقیر و تخریبش نشوید.
تأثیر مشکلات را شوخی نگیرید. گاهی شکست ها و مشکلات زندگی، تأثیر زیادی بر روحیه فرد می گذارد. مخصوصاً اگر عصبانیتش همیشگی نبوده و به تازگی بیشتر شده باشد. ممکن است یک مشکل شغلی دارد که نمی تواند با شما مطرح کند. این روزها مرد بودن سخت است! سعی کنید بفهمید پشت این رفتار نامناسب چه چیزی نهفته است.
گاهی میزان خشونت مرد به حدی بالاست که باید از یک مشاور و متخصص کمک بگیرید. اگر همسرتان راضی شد با شما به مشاور مراجعه کند، کارتان ساده تر می شود. در غیر این صورت باید تنها مراجعه کنید و راهکارهایش را انجام دهید. گاهی عصبانیت افراد بخاطر کمبود ویتامین یا کم و زیاد شدن هورمون های بدن است که با دارو درمان می شود.
اما به طور معمول سبک زندگی نامناسب و الگوگیری غلط، باعث بروز خشونت رفتاری و کلامی است. اگر همسرتان در کودکی یاد گرفته فریاد بزند یا اگر بخاطر مشکلات، زودرنج شده، شما در مقابلش انعطاف بیشتری بخرج دهید.
برای برخورد با یک شوهر عصبانی فراموش نکنید که درجه صبر و تحمل خود را بالا ببرید. در هر صورت طرف مقابل شما آستانه تحمل پایینی دارد، پس اگر شما هم اینگونه باشید، انفجار در خانه تان حتمی خواهد بود.
بهتر است مطمئن شوید که مقصر شما نیستید. شاید لجبازی، نحوه حرف زدن و یا رفتارهای تان، او را عصبی می کند. شاید تغییر در برخی رفتارهای تان کمک کند تا او نیز آرام تر شود.
می توانید در زمان آرامش او، کمی در این باره صحبت کنید. البته مراقب باشید که نحوه گفتگوی تان به صورتی نباشد که فکر کند محاکمه می شود وگرنه بیشتر عصبی شده و به نتیجه ای نمی رسید. بگذارید حس کند وارد یک گفتگوی دوطرفه شده است. بگذارید او هم مشکلات شما را بیان کند و صادقانه گوش دهید. زمانی که نوبت به شما رسید، در مورد رفتار همراه با خشونت او حرف بزنید. آثار رفتارش را به او گوشزد کنید. نمونه هایی را به او یادآوری کنید که بخاطر عصبانیت، پشیمان شده و ضرر کرده است.
با محبت از او بخواهید آرام تر باشد و با عصبانیت خود، باعث کم شدن محبت تان نشود. به او بگویید که چقدر دوستش دارید. انسان های عصبانی بخاطر ظاهر خشن خود، محبت کم تری دریافت می کنند؛ در حالی که نیاز آنها به محبت، بیشتر است. گاهی یک چرخه معبوب درست می شود. خشونت بیشتر، روابط را تخریب می کند و عاطفه کمتر، به عصبانیت می انجامد.
وقتی همسرتان از عشق شما مطلع شود، سعی بیشتری برای تغییر رفتار خواهد داشت؛ اما به یاد داشته باشید روزی سه وعده؛ صبح، ظهر و شب قرص صبر بخورید!
برای اینکه شما آرام باشید و در برنامه تان موفق تر شوید، به نکات مثبت او فکر کنید. به زمان هایی که عصبی نیست و کارهایی که برای شما انجام داده است. از خداوند کمک بگیرید و به این ترتیب، با صبر و مقاومت خود، آرام ارام او را تغییر دهید.
می شود یک برنامه کنترل خشم در خانه پیاده کرد. قرارهای ساده ای که می تواند فضا را آرام کند. مثلاً از همسرتان بخواهید هر گاه ازرفتار شما عصبانی شد و خواست فریاد بزند، اتاق را ترک کند و مدتی را تنها باشد تا خشمش فرو بنشیند.
شما هم موقعیت «بگو مگو» را در خانه ایجاد نکنید. شاید اگر سکوت کنید او هم بعد از چند فریاد، شرمنده شود! در اینصورت بازی به نفع شما پایان می یابد.
قصد ما به هیچ وجه تبرئه کردن مرد عصبانی که فریاد می زند و یا دشنام می دهد، نیست. او باید رفتارش را کنترل کند، اما بدانید که خداوند به زن ها قدرتی داده که می توانند اثرگذاری عاطفی بالایی داشته باشند. از این قدرت استفاده کنید.
اما باز هم تکرار می کنم که برخی از انواع خشونت که بیش از حد هستند نیاز به بررسی متخصص دارند و تلاش شما ممکن است اثرگذار باشد، اما مشکل به طور کامل رفع نمی شود.
در هر صورت این مشکلی است که که باید آن را برطرف کنید. کوتاه نیایید و برای آرام شدن زندگی تان تلاش کنید. افق زندگی تان از این پنجره روشن خواهد شد.
http://mehrkhane.com/
مطالب پیشنهادی:
خیلی وقتها همسران بر سر یک مسئله هر چقدر هم بیارزش با هم اختلاف عقیده پیدا کرده و بارها و بارها از دست هم عصبانی میشوند. گاهی اوقات این عصبانیت ساعتها طول کشیده و تبدیل به یک معضل میشود وگاه زود به پایان میرسد اما نکته اینجاست که چگونه در مواقع عصبانیت خود را کنترل کنیم تا به معضلات جدیتر گرفتار نشویم.اختلاف نظر بین دو نفر طبیعی است. طبیعیتر از آن اختلاف نظر میان دو جنس مخالف است. درست است که همسران اغلب به تصور داشتن تفاهم با هم ازدواج میکنند ولی این تفاهم به معنای هم عقیده بودن در همه جریانات زندگی نیست.
۱- علت عصبانیت را فوراً پیدا کنید: زمانیهایی وجود دارد که به طور ناگهانی با عصبانیت همسرتان مواجه میشوید بدون آنکه بدانید او به چه علت عصبانی است.
گاهی رفتار عصبی همسرتان ممکن است دلیلی خارج از خانه و رابطه زناشویی داشته باشد بنابراین بهتر است زن یا شوهر از علت عصبانیت همسرشان آگاهی پیدا کنند.
در این مواقع ترک کردن فرد عصبانی کار عاقلانهای نیست زیرا تصور بر این است که اگر او را ترک کند او آرامش پیدا میکند در حالی که این مسئله نه تنها بهبود پیدا نمیکند بلکه اوضاع را بدتر خواهد کرد. زیرا هجوم افکار همراه با تنش و عصبانیت در مواقع تنهایی او را رها نخواهد کرد.
۲- آرام باشید: عصبانیت، غذای عصبانیت است. وقتی همسرتان عصبانی است و شما علت عصبانیت آن را فهمیدهاید، حتی اگر شما موضوع عصبانیت او باشید سعی کنید در آن موقعیت شما نیز عصبانی نشوید زیرا به هم ریختن اوضاع و فضا تنها باعث ادامه مشاجرات شده و اوضاع را بدتر از پیش خواهد کرد.
در آن موقعیت سعی کنید آرام باشید حتی اگر حق با شما باشد و بحث درباره موضوع را به وقت دیگری موکول کنید.
۳- احساسات همسرتان را در نظر گرفته و به زبان آورید: خیلی آرام و بدون پرده به او بگویید «میدانم عصبانی هستی». این بیان به فرد عصبانی اطمینان میدهد که همسرش درک مناسبی از او داشته و موضوع بزودی حل میشود. وقتی همسر بداند هنگام تنش فکری تنها نیست احساس آرامش بیشتری میکند.
۴- با همسرتان همدردی کنید: اگر شما هم احساس عصبانیت میکنید و از احساس عصبانیت همسرتان ناراحت هستید این احساس خود را به زبان آورید زیرا اگر فرد عصبانی بداند که همسرش احساسات واقعیاش را انکار کرده و نسبت به موضوع پیش آمده بیتفاوت است، خشماش بیشتر میشود.
۵- برای صلح پیش قدم شوید: وقتی از دلایل عصبانیت همسرتان با خبر شدید و به طور واقع بینانه متوجه شدید شما نیز در این ماجرا مقصر بودهاید برای صلح چند قدم بردارید این قدمها بیانگر این است که خواهان آشتی هستید و بخشی از اشتباهات خود را پذیرفتهاید و قصد دارید مشکل پیش آمده را هر چه سریعتر حل کنید. البته در این راه چند قدم واقعیتر هم باید بردارید.
۶- از تکنیک رکوردشکنی استفاده کنید: غالب اوقات رسم خانه شما این است که پس از چند روز قهر دوباره صلح برقرار شود. حال شما از همان ابتدا پیش قدم شده و این رسم کهنه را بشکنید. عصبانیت و کشدار کردن ماجرا را به روزهای بعدی موکول کنید و با آرامش به حرفهای همسرتان گوش فرا دهید. اگر هنگام صحبت پیرامون موضوع پیش آمده مقوله عصبانیت را فراموش کنید. آرامش، همه چیز را حل خواهد کرد.
۷- تکنیک مه آلود: این تکنیک به شما کمک میکند تا عیب جوییهای بیدلیل را دفع کنید چون عیب جویی باعث میشود عصبانیت همسرتان اوج گرفته و اوضاع بدتر شود، به جای بحث کردن با همسرتان درباره موضوع پیش آمده سعی کنید او را از فضای عصبانیتش منحرف کرده و وارد جاده مه آلود کنید.
به طور مثال وقتی او به خاطر خودپسندی شما عصبانی است به او بگویید «موافقم بعضی وقتها درباره عواقب کارها فکر نمیکنم اما در این راه سعی خودم را بیشتر میکنم» یا اگر او به خاطر تأخیرتان عصبانی است به جای دلیل آوردن تنها به او بگویید «میدانم تأخیر داشتهام سعی میکنم همین امروز این مسئله را طور دیگری جبران کنم.»
http://jamejamonline.ir/
مطالب پیشنهادی:
خشم می تواند یک رنجش و ناراحتی جزیی یا در نوع حاد آن، واکنشی فیزیکی و خارج از عرف باشد. واکنش افراد مختلف در مقابل احساس خشم متفاوت است. برخی افراد خشم خود را فرو می خورند و نمی خواهند کسی متوجه شود که آن ها تا چه حد عصبانی و ناراحت هستند. آن ها به شدت رفتار خود را کنترل می کنند و هیچ نشانه ای از عصبانیت از خودشان بروز نمی دهند. برخی افراد نیز هنگام احساس خشم، رفتارهای پرخاشگرانه ای از خود نشان می دهند. با صدای بلند فریاد می زنند، ناسزا می گویند، دیگران را کتک می زنند، آن ها را مسخره می کنند، به صحبت دیگران گوش نمی کنند و حقوق دیگران را نادیده می گیرند.
برخی دیگر زمان احساس خشم آرام ولی محکم صحبت می کنند و سخن دیگران را قطع نمی کنند، همچنین احساسات خود را شفاف و محترمانه بیان می کنند آن هم بدون این که حقوق دیگران را نادیده بگیرند. به این رفتارها، رفتارهای جرات مندانه می گویند. فرد با کمک رفتار جرات مندانه می تواند بدون پرخاشگری، بددهنی و خودخوری به دیگران نشان دهد که عصبانی و ناراحت شده است. درادامه راهکارهایی برای مدیریت خشم و پرخاشگری می آید.
ناکامی اصلی ترین دلیل پرخاشگری
یکی از مهم ترین علل اصلی پرخاشگری، ناکامی در تامین نیازهاست. فرد زمانی که نیازهایش از جمله نیاز به محبت، توجه یا احترام برآورده نشود، احساس ناکامی می کند و این ناکامی زمینه ساز بروز پرخاشگری می شود.
چند راهکار برای رفتار با همسر پرخاشگر
_ به رفتارهای درست همسرتان هر چند ناچیز و اندک باشد توجه و احساس خوب خود را در مورد رفتارهایش بیان کنید.
_ هرگز مقابله به مثل نکنید و به بددهنی های وی پاسخ ندهید زیرا این رفتار موجب تشدید رفتار همسرتان می شود.
_ زمانی که همسرتان در وضعیت روحی مناسبی قرار دارد، درباره تاثیرات منفی بددهنی بر احساس و رفتار شما و زندگی مشترک تان صحبت کنید.
_ در صورتی که همسرتان دوستان ناباب و بد دهنی دارد، سعی کنید ارتباط او را با آن ها به روش های مختلف و با تدبیر، کمتر و در نهایت قطع کنید و همزمان ارتباط خود را با بستگان و دوستانی که رفتارهای مناسب وبهتری دارند، افزایش دهید.
_ به خودتان مسلط باشید. بسیاری از جر و بحث ها و مشکلات بین زوجین، به دلیل تسلط نداشتن آن ها بر هیجانات به وجود می آید. گاهی اوقات زوجین با واکنش نامناسب از جمله (بی اعتنایی و بی توجهی، پرخاشگری و خشونت) ناخواسته به رفتارهای اشتباه یکدیگر دامن می زنند و متاسفانه چرخه معیوبی را ایجاد می کنند به این معنا که رفتارهای منفی همسر باعث خشم و عصبانیت زوج یا زوجه می شود و رفتار خشمگین زوج یا زوجه باعث افزایش رفتارهای منفی همسرش خواهد شد. دقت کنید در این چرخه معیوب گرفتار نشوید.
توصیه هایی به همسران پرخاشگر
در ادامه راهکارهایی برای مدیریت خشم به همسران پرخاشگر ارائه می شود:
_ موقعیت را ترک کنید
زمانی که فکر می کنید در صورت ادامه بحث دیگر نمی توانید خشم خود را کنترل کنید ادامه صحبت تان را به زمان دیگری موکول کنید، با این کار به خود و همسرتان فرصت می دهید تا از عصبانیت و خشم فاصله بگیرید و رفتار مناسب تری داشته باشید. برای این منظور می توانید به همسرتان بگویید: «الان شرایط روحی مناسبی نداریم، ممکن است حرف هایی بزنیم که بعدا هر 2 پشیمان شویم. بهتر است در شرایط بهتری با یکدیگر صحبت کنیم» یا این که «من الان عصبانی ام، بعدا در مورد این موضوع صحبت خواهیم کرد.»
_ احساس منفی خود را بیان کنید
نکته مهم این است اگر ناراحتی خود را به زبان نیاورید کسی نمی داند که شما چه احساسی دارید. به جای نمایش خشم و پرخاشگری (به طور مثال اخم کردن، سخن نگفتن، داد و فریاد زدن، فحاشی و بددهنی) با استفاده از کلمات مناسب احساس خود را بیان کنید. در زبان فارسی واژه های گوناگون و متنوعی برای بیان احساسات و افکار وجود دارد. مثلا بیان کنید «زمانی که به حرف های من توجه نمی کنی، ناراحت می شوم». با بیان احساسات خود، زمینه مناسبی را برای حل مشکلی که چنین احساساتی را به وجود آورده است، فراهم می کنید.
_ مراقب کلام خود باشید
تحقیر، توهین، تهدید، سرزنش و پرخاشگری نکنید. دقت کنید اگر صدای تان بلندتر از همسرتان باشد یا به تندی و با پرخاشگری با وی صحبت می کنید کمی مکث کنید تا آرام شوید. دشنام و ناسزا بحث را به مشاجره تبدیل می کند. همچنین گاهی می توانید موضوع بحث را تغییر دهید. برای مثال فرض کنید در خلال بحث به جای پاسخ «نه» از ناسزا استفاده شود. از این لحظه به بعد خواهید دید که موضوع بحث هر چه باشد، به رد و بدل دشنام میان دو فرد تبدیل می شود.
_ به پیامد رفتار خود فکر کنید
فحاشی و بددهنی از اعتبار و احترام شما می کاهد، روابط شما را با دیگران به خطر می اندازد، موجب آزار دیگران می شود و مهم ترین پیامد آن این است که شرایط را بحرانی تر و سخت تر می کند.
_ خود را آرام کنید
تکنیک هایی مانند تنفس عمیق، شست و شوی دست و صورت، نوشیدن آب و پیاده روی در کاهش خشم و عصبانیت موثر است.
_ مسائل و مشکلات خود را حل کنید
به این موضوع فکر کنید که آیا فحاشی و بددهنی به حل مشکل شما کمکی خواهد کرد؟ فحاشی نه تنها به حل مشکل کمکی نمی کند بلکه به تیره شدن روابط بین شما و اطرافیانتان می انجامد. بدین منظور نخست مشکل خود را به طور دقیق تعریف و سپس راه حل هایی برای آن انتخاب کنید، آن گاه نکات مثبت و منفی هر راه حل را بررسی و در پایان بهترین راه حل را انتخاب کنید.
_ از عذرخواهی نترسید
اگر متوجه شدید رفتار شما باعث ناراحتی و عصبانیت همسرتان شده است، عذرخواهی کنید. این موضوع برای ترمیم رابطه و کاهش اثرات زیانبار پرخاشگری ضروری است.
http://www.beytoote.com/
مطالب پیشنهادی:
چرا زنان از برقراری رابطه جنسی با همسر خود لذت نمی برند؟