باید دنبال برنامههایی باشیم که پیوند مجدد بین خانواده و جامعه ایجاد کند. نهاد خانواده باید مجددا اجتماعی شود و این کار از طریق دادن رنگ فرهنگی به مدیریت، برنامهریزی و سیاستگذاری مربوط به خانواده صورت میگیرد
اما ازدواج غلط چیست؟ دکتر باهر با بیان اینکه عدهای ازدواج میکنند تا از این طریق مشکلاتشان را برطرف کنند، میگوید: این افراد بدون فکر ازدواج کرده و تلاشی برای شناخت طرف مقابلشان نمیکنند، بنابراین اندکی پس از ازدواج متوجه انتخاب ناآگاهانه خود میشوند و نمیتوانند با او ادامه دهند. امروزه جوانان، خواستههای دل را مطرح میکنند درحالیکه هیچگاه در ازدواج تنها نباید به اینکه دلم این فرد را میخواهد، اکتفا کرد و هیچ مکتبی این مسأله را بهتنهایی مطرح و تأیید نمیکند. عدهای از جوانان ازدواج میکنند، چون میخواهند به نوعی از مشکلات خانه پدری خود فرار کنند.
امروزه نگاه اکثر افراد به ازدواج از مسیر اصلی آن دور شده و شاهد این مدعا نیز بالا رفتن آمار طلاق در جامعه است، هدف بنیادی ازدواج، رسیدن به آرامش و کمال ذکر شده و نگاه ابزاری به این امر باعث بهوجود آمدن مشکلات زیادی شده است.
امروزه نگاه اکثر افراد به ازدواج از مسیر اصلی آن دور شده و شاهد این مدعا نیز بالا رفتن آمار طلاق در جامعه است، هدف بنیادی ازدواج، رسیدن به آرامش و کمال ذکر شده و نگاه ابزاری به این امر باعث بهوجود آمدن مشکلات زیادی شده است. کارشناسان برای ازدواجهای غلط تنوع گستردهای را تدارک دیدهاند. معروفترین روشهای ازدواجی که را غلط میپندارند را میتوانید در میان نمونههای ذیل بیابید. شاید اگر جستوجو کنید، نمونههای یشتری را بتوانید به لیست زیر اضافه کنید:
ازدواجهای غلط
١- شورش علیه والدین: خیلیها به خاطر این ازدواج میکنند که به خانوادهایشان دهنکجی کرده باشند. در این ازدواجها فکر و ذکر فقط لجکردن با خانواده است و نه پیداکردن یک شریک خوب برای زندگی.
٢- جستوجوی استقلال: معمولا آدمها اول باید مستقل شوند تا بعد بتوانند ازدواج کنند اما گاهی قضیه برعکس میشود. بعضیها میخواهند بهوسیله ازدواج که یک دلیل بیرونی است، مستقل شوند یعنی خودشان را با ازدواج مجبور به استقلال کنند.
٣- ازدواج ابزاری: گاهی انگیزه اصلی در تشکیل زندگی مشترک، عشق به فرد مقابل و نیاز روانشناختی به زیستن با فرد مقابل نیست؛ بلکه او وسیلهای برای رسیدن به هدفهای دیگر میشود. در چنین فضایی، امکان سازگاری با مشکلهای زندگی، ضعیف بوده و درنهایت، ضریب ریسک این ازدواجها، بالا است.
٤- ازدواج بهخاطر آرزوهای پدر و مادر: احترامگذاشتن به خواستههای پدر و مادر واجب است اما نه اینکه اگر والدینتان اصرار کردند که با کسی ازدواج کنید برای به دست آوردن دل آنها چشم روی خواسته خود ببندید و برای همیشه خود را اسیر رویاهای آنها کنید.
٥- التیام یک رابطه شکست خورده: این هم از آن دلایل پیچیده است که خیلیها بیتوجه به آن تن درمیدهند. اینکه در یک رابطه به هر دلیلی شکست خوردهاید و پاسخ نه شنیدهاید و حالا میخواهید از راه ازدواج با یک آدم جدید به خودتان ثابت کنید که میتوانید عزتنفستان را بازگردانید. این هم اشتباه است چون انگیزه ازدواج یک رابطه دیگر است و نه رابطه با آدم جدید.
٦- فشار خانواده و اجتماع: نوع بینش اطرافیان و برنامهریزی آنان برای آدمی و آیندهاش و وانهادگی درمورد خواست و برنامه آنان، میتواند به ازدواجی اشتباه بینجامد. نباید برای خلاصی از آنان بهجای تعامل، ازدواج یک راه گریز باشد.
٧- ازدواج اجباری: خوشبختانه دوره این کار درحال ورافتادن است. اما خیلی پیش میآید که پدر و مادری از روی مصلحت یا خودخواهی، یا هر دلیل دیگری فرزند خود را مجبور میکنند که با یک نفر بهخصوص ازدواج کند.
٨- نیاز جنسی: برطرف ساختن این نوع نیاز، میتواند قسمتی از دلایل ایجاد یک زندگی مشترک باشد اما نمیتواند تنها دلیل برای ازدواج باشد. با این نگرش تکبعدی، ازدواج خوشفرجامی در پیشرو نخواهد بود.
٩- دلایل اقتصادی: بعضیوقتها انگیزه دختر و پسر در انتخاب همسر، فقط رفع نیازهای اقتصادی است. طرف مقابل باید منبع سرشار پول باشد و اگر ورشکسته شود...
١٠- تنهایی و استقلال: بعضیمواقع یکنفر بهخاطر اینکه تنهاست و دارد مستقل زندگی میکند، تصمیم به ازدواج میگیرد، بدون اینکه شرایط ازدواج را داشته باشد. وقتی که احساس تنهایی میکنید و به تنگ آمدهاید، احتمال آنکه انتخابهای ضعیفتری کنید بالا میرود و درنهایت از روابطی سر در خواهید آورد که چیز زیادی برای شما ندارند.
١١- احساس ترحم: اگر دل آدم برای یک نفر بسوزد و به همین خاطر با او ازدواج کند، معلوم است که رابطه آنها نمیتواند مثل زن و شوهرهای معمولی عادلانه و برابر باشد. اینطوری حتما کسی که دلسوزی کرده، بعدها احساس قربانیبودن پیدا میکند.
١٢- احساس کمبود یا تهیبودن: بعضی از احساس کمبودها و احساس تهیبودنها هیچ ربطی به ازدواجکردن یا نکردن ندارد و از جاهای دیگری نشأت گرفته است. بعضی افراد فقط بهخاطر این احساسکمبود ازدواج میکنند و این هم اشتباه است. این افراد میخواهند طرفمقابلشان نواقص کودکیشان را برطرف کند. آنها با این عملشان مسئولیتپذیری را از خود منع میکنند و از طرفمقابل توقع دارند تا نقش پدر یا مادر را برای آنها بازی کند که ممکن است بهزودی موجب خستهشدن طرفمقابل شود. ضمن اینکه هر رابطه صحیح الزاما به خودیخود التیامبخش هم خواهد بود اما با توقعات نابجا عاشقشدن عواقب خوبی ندارد.
١٣- احساس گناه: زمانی که ادامه یک ارتباط باعث بهوجود آمدن این احساس میشود که اگر ازدواج نکنم به طرف مقابل ضربه خواهد خورد، ازدواج شما نه بهخاطر مصلحت بلکه بهخاطر فرار از احساس گناه بوده و در آن حال یکطرف نقش ناجی را بازی خواهد کرد که با مصلحت ازدواج منافات دارد.
با یک جمعبندی از دستهبندیهای صورتگرفته، تازه بهیاد میآوریم که گاه ما نیز در زندگی شخصی خود یا اطرافیانمان با اشتباهاتی از این دست مواجه بودهایم. اما چه شده که این وجوه در جامعه غالب شدهاند؟
چرخش نظری در ازدواج
در سالهای اخیر در جامعه ایران چرخشی در مبنای نظری خانواده مشاهده میشود؛ این دیدگاه یک جامعهشناس است. دکتر قانعیراد میگوید: در منظورم از مبنای نظری خانواده، نه نظریههای جامعهشناختی و علمی، بلکه اندیشههای اجتماعی در ذهن مسئولان و برنامهریزان و بخشی از مردم است؛ ردپای این چرخش نظری را بهویژه در اسناد سیاستگذاری و برنامهریزی بخش عمومی ازجمله در سند ساماندهی ازدواج؛ «اهداف و اصول تشکیل خانواده و سیاستهای تحکیم و تعالی آن» مصوب سال١٣٨٤ شورایعالی انقلابفرهنگی؛ قانون تسهیل ازدواج مصوب سال١٣٨٤؛ طرح ازدواج آسان و همچنین پیشنویس اخیر «قانون جامع جمعیت و تعالی خانواده» میتوان دید. بیشتر این اسناد از سال٨٤ به بعد و در دولتهای نهم و دهم نوشته و تصویب شدهاند.
ظاهرا ضرورتها و آسیبهای متعددی که در عرصه خانواده دیده میشد، مسئولان را بهسوی سیاستگذاری و برنامهریزی این عرصه سوق داد.
نکته اینجاست که درون این اسناد قانونی، مقوله خانواده و ازدواج، با واسطه یا بیواسطه مقوله «جمعیت»؛ به «امر اقتصادی و سیاسی» پیوند خورده است.
ظاهرا ضرورتها و آسیبهای متعددی که در عرصه خانواده دیده میشد، مسئولان را بهسوی سیاستگذاری و برنامهریزی این عرصه سوق داد.
نکته اینجاست که درون این اسناد قانونی، مقوله خانواده و ازدواج، با واسطه یا بیواسطه مقوله «جمعیت»؛ به «امر اقتصادی و سیاسی» پیوند خورده است.
این فرآیند به معنای غیراجتماعی و غیرفرهنگیکردن نهاد خانواده و ازدواج است. خانواده و ازدواج، اموری اجتماعی و فرهنگی هستند، اما با سیاستگذاریهای جدید، شاهد یک نوع تغییر نگرش هستیم که گویا آنها رخدادهای اقتصادی و سیاسی هستند. به نظر من نباید خانواده و ازدواج را ذیل مقوله دستیابی به توسعه اقتصادی و سیاسی تعریف کرد؛ ایندو را نباید بهعنوان ابزاری در خدمت دیگر نهادها قرار داد؛ این دو نهاد، قرار نیست اصالتا به توسعه اقتصادی کمک کنند؛ به این معنی نیست که نمیتوانند در این زمینه کمک کنند، بلکه باید روی ارزش ذاتی نهاد خانواده تأکید گذاشت. اگر ما صحبت از تعالی خانواده میکنیم، نباید خانواده را فرع بر نهادها و الزامات اقتصادی و سیاسی تلقی کنیم. پدیدههای فرهنگی- اجتماعی با پدیدههای سیاسی- اقتصادی تفاوت دارند و هرکدام از منطق و الزامات خاص خود تبعیت میکنند. ما نمیتوانیم با زبان سیاسی و اقتصادی درمورد خانواده صحبت کنیم.
قانعیراد میگوید، با توجه به چرخشی که در تفکر اجتماعی رخ دادهاست گویا خانواده ذاتا یک مقوله مرتبط با بخش عمومی و نظام سیاسی جامعه است. امروزه بهسادگی از مفاهیمی مثل برنامهریزی و سیاستگذاری خانواده صحبت به میان میآید، بدون اینکه دقیقا بدانیم این سیاستگذاری و برنامهریزی چگونه باید باشد؛ آیا این یک تناقض نیست که ما از حوزه سیاسی- اقتصادی برای یک مقوله اجتماعی- فرهنگی برنامهریزی کنیم؟ نکته مهم این است اگر قرار است برای خانواده سیاستگذاری و برنامهریزی شود این سیاستها و برنامهها باید دارای چه ویژگیهایی باشند که منطق خانواده را بهعنوان یکی از نهادهای مهم جامعه بشری رعایت کند.
هدف سیاستگذاران درمان مسائل و بحرانهای خانواده، رفع آسیبهای خانواده، کاهش سن ازدواج، کاهش میزان طلاق و اخیرا توسعه فرزندآوری و تأمین سلامت باروری از طریق سیاستگذاریها بوده است. اما یکی از طنزهای تاریخ این است که متاسفانه همه اقدامات دولت برای رفع آسیب از خانواده جز گسترش آسیب خانواده تأثیر دیگری نداشته است. بررسی تأثیر اجتماعی این سیاستها و قوانین و برنامهها نشان میدهد، بخشی از مشکلات کنونی ناشی از همین قوانینی است که در بخش عمومی وضع شدهاست. این سیاستها و قوانین حتی درحالتبدیلشدن به بخشی از تلاش غیرعمدی و ناخواسته برای تثبیت و نهادینهشدن بحران خانواده هستند. متن این قوانین، بوی بحران میدهد. در این قوانین، نگاه جامعهشناختی و اجتماعی و فرهنگی برای برخورد با مسائل و آسیبهای خانواده وجود ندارد، بلکه شاهد یک نگاه تا حدی مهندسی و برخاسته از نگاه مدیریت سیستمها به خانواده هستیم؛ درحالیکه نهاد خانواده به اجتماع تعلق دارد نه به عرصه سازمان.
نتایج سیاستگذاریهای غلط
نتیجه این سیاستگذاریهای غلط، ازدواجسازی و ازدواجهای ابزاری است. ازدواجهای ابزاری به کاهش کیفیت ازدواج میانجامد؛ بنابراین ما با خانوادههای ناپایدار و مجموعهای از خشونتهای عاطفی و گاهی فیزیکی، کاهش اعتماد و سرمایه اجتماعی خانواده و در نتیجه ایجاد خانوادههای ضعیف مواجه هستیم. نسل پدران ما به پشتوانه سنت و فرهنگ ازدواج کردند؛ نسل جوانتر ما با انگیزه عشق و صمیمیت ازدواج کرد. امروزه قوانین دولتی دارد نسلی از داوطلبان ازدواج را میسازد که به تشویق وام بانکی، مسکن و تسهیلات مادی و اقتصادی ازدواج میکنند. با این ازدواجهایی که امروزه برنامهریزی میشود مشخص نیست با چه آیندهای درمورد خانواده و ازدواج روبهرو خواهیم بود؟
خانواده بهعنوان یک نهاد اجتماعی دارای ٣بعد فرهنگی، اجتماعی و شخصیتی است که باید توانایی بازتولید فرهنگی، ایجاد همبستگی اجتماعی و همچنین جامعهپذیری فرزندان را داشته باشد. درحالیکه امروزه شاهد هستیم بهنام فرهنگسازی، فرهنگزدایی از خانواده صورت میگیرد.
خانواده بهعنوان یک نهاد اجتماعی دارای ٣بعد فرهنگی، اجتماعی و شخصیتی است که باید توانایی بازتولید فرهنگی، ایجاد همبستگی اجتماعی و همچنین جامعهپذیری فرزندان را داشته باشد. درحالیکه امروزه شاهد هستیم بهنام فرهنگسازی، فرهنگزدایی از خانواده صورت میگیرد. اسناد قانونی، ظرفیت بازتولید فرهنگی را با نام فرهنگسازی برای ازدواج، از خانواده میگیرند. بازتولید فرهنگی زمانی صورت میگیرد که ما یک طرح تفسیری فرهنگی از خانواده داشته باشیم و بتوانیم خانواده را در پرتو مفاهیم، نمادها و مناسک فرهنگی تعریف کنیم. چیزی که در اسناد خانواده، فرهنگسازی نامیده شده به نظر من فرهنگزدایی از خانواده و ازدواج است. سادهسازی ازدواج یکی از موارد فرهنگزدایی از ازدواج و خانواده است؛ سادهسازی نوعی مراسمزدایی از ازدواج است. آیینها و اسطورههای فرهنگی درمورد ازدواج همان است که یک فرد سنتی را بهسوی ازدواج میکشاند.
این آیینها و اسطورهها یک پدیده پیچیده فرهنگی به نام ازدواج و خانواده را در ذهن ما مینشانند. اگر مبنای عمل ما عقل باشد ازدواج عملی است که قید و بند را به ما تحمیل میکند؛ بنابراین باید غیرعقلانی تلقی شود؛ درواقع این جامعه است که به ما مبنای دیگری برای عمل میدهد. این مبنا، فراعقلی است درست مانند دین، خدا، اخلاق، عشق به میهن، وظیفهشناسی، ایثار و گذشت. بحث من این است که آیینها و مناسک ازدواج، مبنای رفتاری ما را فراهم میکنند؛ قرار نیست ازدواج فقط با خواندن یک صیغه از سوی عاقد شروع و تمام شود. ازدواج قبل از فراخوان برای آسانکردن آن به این اندازه پیچیده نبود؛ چون ناخودآگاه فرهنگی جامعه ما دارد از خودش دفاع میکند. چون خانوادهها میدانند اگر چیزی را بهراحتی بهدست بیاورند بهراحتی هم از دست میدهند. ازدواج یک قرارداد معاملات ملکی نیست که شما بروید و متنی را امضا کنید و برگردید، بلکه یک فرآیند پیچیده است که شما را در برابر خانواده و کل جامعه متعهد میکند. درواقع جامعه با مراسم ازدواج، قیدهایش را روی گردن شما میاندازد. جامعه میخواهد با این مراسم و نمادهای فرهنگی حق خودش را بگیرد.
اسناد بخش عمومی درحال تبدیل کردن ازدواج به یک فرآیند عقلانی و حتی اقتصادی صرف است. در این اسناد از مقوله مدیریت اقتصادی سخن گفته میشود. ازدواج بهگونهای تعریف میشود که گویا شما با یک فعالیت اقتصادی مواجه هستید. ازجمله طرحهایی که در این اسناد آمدهاست، ایجاد صندوق تعاونی ازدواج برای جوانان، بیمه ازدواج، مالیات بر ازدواج و تعیین سقف برای مهریه دختر براساس شغل پدر است. بیمه ازدواج به این معنی است که پذیرفتهایم در جامعه جدید ایران بخش زیادی قرار است طلاق بگیرند. کالاییشدن و اقتصادیشدن خانواده که باعث بیثباتی خانواده شده در جامعه این نگرش را ایجاد کردهاست که وزن مهریه را بالا ببریم که طلاق کمتری صورت بگیرد؛ این امر در عمل چه مقدار کارآیی داشته است؟
برای استحکام ازدواج، تضمین فرهنگی نیازداریم نه تضمین اقتصادی
آنچه ازدواج را تضمین میکند، تضمین فرهنگی است. اگر گاهی در گذشته مهریه، تضمین اقتصادی محسوب میشد، این امر در پرتو یک تضمین وسیعتر فرهنگی صورت میگرفت؛ امروزه یک امر فرهنگی مانند مهریه، تبدیل به امری اقتصادی شده است. جشنواره ازدواجهای گروهی و دانشجویی طرح دیگری است که در این اسناد وجود دارد. ازدواج قرار است که بخشی از تاریخ خانواده باشد؛ وقتی ازدواج را از بستر خودش جدا میکنیم از آن نهادزدایی میشود و «از جا دررفتگی» و جابهجاشدن رخ میدهد. نقش زیاددادن به جشنوارههای گروهی ازدواج و ازدواجهای دانشجویی و دنبال راهحلهای اینچنینی بودن غفلت از مشکل اصلی است؛ این خرده طرحها قادر نیستند این مسأله را حل کنند. دانشگاه محل درس خواندن است که ازدواج هم در آن رخ میدهد. فرآیندهای آموزش و قوانین و مقررات آموزشی نباید بیش از حد تحتتأثیر ازدواج دانشجویان قرار بگیرند.
از دیگر طرحهای موجود در اسناد خانواده میتوان به دفاتر وساطت ازدواج ازجمله پایگاههای اینترنتی همسرگزینی اشاره کرد. با این طرح، وساطتهای داخل جامعه را که بهطور طبیعی وجود دارد، میخشکانیم. نقش خانواده برای همسریابی و همسرگزینی بسیار پررنگ بوده و تا اطلاع ثانوی همینطور خواهد بود.
از دیگر طرحهای موجود در اسناد خانواده میتوان به دفاتر وساطت ازدواج ازجمله پایگاههای اینترنتی همسرگزینی اشاره کرد. با این طرح، وساطتهای داخل جامعه را که بهطور طبیعی وجود دارد، میخشکانیم. نقش خانواده برای همسریابی و همسرگزینی بسیار پررنگ بوده و تا اطلاع ثانوی همینطور خواهد بود. البته ممکن است بچهها در دانشگاه یا محل کار کسی را انتخاب کنند اما همچنان گزینش نهایی بهعهده خانوادههاست. کانونها و دفاتر وساطت ازدواج مانند دفتر معاملاتملکی است. قرار نیست دختران یا پسران برای انتخاب همسر به جایی مثل دفتر معاملات ملکی بروند. این امر فرهنگی و اجتماعی باید در بستر دیگری رخ دهد.
طرح تشکیل خانههای عفاف نیز از دیگر طرحهای پیشنهادی اسناد خانواده است. این طرح ازدواج موقت را ممکن میکند. براساس سندی که من دیدهام، خانههای عفاف برای دانشجویان و دانشآموزان است؛ یعنی یک نوجوان ١٧ساله پسر هم میتواند آنجا برود؛ کسی که دارد قانون را امضا میکند، راضی نیست دختر ١٧ سالهاش برود خانه عفاف. احتمالا میخواهد پسرش را چنین جایی بفرستد؛ شما نام این را میگذارید خانه عفاف و ازدواج موقت برای کسانی که امکان ازدواج دایم ندارند؟ آیا در چنین طرحی فضای معنایی و مفهومی خانواده تا حد تأمین نیازهای جنسی تقلیل داده نشده است؟
قوانین و مقررات موجود تا حد زیادی خانواده را استاندارد میکنند. تنوع فرهنگی را میگیرند. صورتهای ازدواج در ایران بسیار گسترده است؛ گرفتن مخرجمشترک این مناسک- خواندن خطبه عقد از سوی عاقد- به معنی نادیدهگرفتن فضای فرهنگی است. به نظر من اگر صداوسیما آیینهای متنوع ازدواج در ایران را در تلویزیون پخش کند، خدمت بیشتری به گسترش فرهنگ ازدواج کرده است تا اینکه به ترویج سادهسازی ازدواج بپردازد.
پیامدهای طرحهای موجود در اسناد مربوط به خانواده
کاهش جاذبه فرهنگی ازدواج یکی از پیامدهای طرحهای موجود در اسناد خانواده است. درحالحاضر ازدواج از نظر فرهنگی امر جالبی نیست و جاذبهاش هم با پول و وام برنمیگردد. باید تلاش کرد جاذبه فرهنگی ازدواج برگردد. حمایت فرهنگی از ازدواج درحال کاهش است. درواقع نوعی بههمریختگی فرهنگی درحالگسترش است. برنامهها و قوانین موجود در مناسبات خانواده حقوق را بهجای اخلاق مسلط میکنند. قرار است خانواده بر مبنای اخلاق بچرخد نه حقوق. قرار نیست اعضای خانواده بگویند حق من این است. حق، چیز خوبی است اما روابط خانوادگی مبتنیبر احسان است نه حقوق. باید نوعی مناسبات اخلاقی ایجاد شود؛ این مناسبات اخلاقی را هیچ دولتی نمیتواند از بالا به پایین ایجاد کند. با حمایت کل پول نفت کشور هم نمیتوان یک خانواده اخلاقی ساخت، باید از جای دیگری آغاز کرد.
راهحل
اخلاق خانواده درحالتضعیف است. طبیعتا نقش کنترل اجتماعی خانواده هم کاهش پیدا میکند. باید دنبال برنامههایی باشیم که پیوند مجدد بین خانواده و جامعه ایجاد کند. نهاد خانواده باید مجددا اجتماعی شود و این کار از طریق دادن رنگ فرهنگی به مدیریت، برنامهریزی و سیاستگذاری مربوط به خانواده صورت میگیرد. در غیراینصورت، بحران خانواده را پذیرفتهایم و راهحلی هم برای حل این قضیه نداریم. آمار نشان میدهد، از موقعی که آقای احمدینژاد آمد و گفت میخواهیم ازدواج را بیشتر کنیم و طلاق را کمتر، روز به روز ازدواج کمتر و طلاق بیشتر شد. این امر نشان میدهد، رویکرد غلطی اتخاذ کردهایم. امیدواریم. فرصتی دست دهد تا درمورد راهحلها بهصورت عملیتر صحبت کنیم.
بعضی از احساس کمبودها و تهیبودنها هیچ ربطی به ازدواجکردن یا نکردن ندارد و از جاهای دیگری نشأت گرفته است. بعضی افراد فقط بهخاطر این احساسکمبود ازدواج میکنند و این هم اشتباه است. این افراد میخواهند طرفمقابلشان نواقص کودکیشان را برطرف کند. آنها با این عملشان مسئولیتپذیری را از خود منع میکنند و از طرفمقابل توقع دارند تا نقش پدر یا مادر را برای آنها بازی کند که ممکن است بهزودی موجب خستهشدن طرفمقابل شود. ضمن اینکه هر رابطه صحیح الزاما به خودیخود التیامبخش هم خواهد بود اما با توقعات نابجا عاشقشدن عواقب خوبی ندارد.
اخلاق خانواده درحالتضعیف است. طبیعتا نقش کنترل اجتماعی خانواده هم کاهش پیدا میکند. باید دنبال برنامههایی باشیم که پیوند مجدد بین خانواده و جامعه ایجاد کند. نهاد خانواده باید مجددا اجتماعی شود و این کار از طریق دادن رنگ فرهنگی به مدیریت، برنامهریزی و سیاستگذاری مربوط به خانواده صورت میگیرد.
http://ebrat.ir/
موضوعات مشابه:
ارتباط قبل از ازدواج با عشق برای شناخت بیشتر
چگونه ازدواجی سالم و موفق داشته باشیم؟
همه ما با عبارتهای «ازدواج دائم» و «ازدواج موقت» آشنا و کم و بیش از احکام شرعی آنها اطلاع داریم، اما کمتر پدیده «ازدواج سپید» به گوشمان خورده است. این پیوند بر خلاف ازدواج دائم و موقت نه در شرع و نه در عرف ما ایرانیان جایی ندارد، چون دختر و پسر بدون برگزاری مراسم عقد و به خاطر منافع اقتصادی و عاطفی بدون، زیر یک سقف میروند.
به گزارش ایسنا، دکتر امیدعلی احمدی - جامعهشناس- درباره تعریف «ازدواج سفید» میگوید: در این ازدواج که در غرب رایج است و به معنای «همباشی» نیز شناخته میشود ، پیوندی به مدت زمان نامعلوم بین دو فرد برقرار میشود که فاقد مشروعیت اجتماعی و حقوقی است.
مهدی بیاتی روانشناس و استاد دانشگاه نیز ازرابطه ایجاد شده در «ازدواج سپید» انتقاد کرده و معتقد است: ازدواج واژه مقدسی است، بنابراین زندگی دختر و پسر زیر یک سقف را بدون عقد شرعی نمیتوان ازدواج نامید؛ بلکه چنین رابطهای با اهدافی مانند برآوردن نیازهای جنسی و روانی برقرار می شود و اگرچه ممکن است از زاویهای برای مرد مثبت باشد، ولی اثر ویرانکنندهای بر زن میگذارد، چراکه زنان دارای زیباییهای خدادادی هستند که باید آن را در جای خود هزینه کنند. زمانی که شادابی و نشاط زن به مرور زمان کاهش یابد، ممکن است علاقه مرد به ادامه زندگی با او کم شود و او به زن دیگری گرایش پیدا کند.
علی اصغر نژادفرید- روانشناس- دلیل اصلی ظهور پدیده ازدواج سپید را نبود مسئولیتپذیری حداقل در یک طرف از رابطه میداند و میگوید: نبود مسئولیتپذیری، ریسک فاکتوری اساسی برای زندگی محسوب میشود؛ چرا که در چنین روابطی افراد مسئولیت عملکرد خود را برعهده نمیگیرند.
بیاتی نیز با تاکید بر ضرورت مسئولیتپذیری زن و مرد در یک رابطه میگوید: چنین عاملی میتواند در تداوم زندگی مشترک تاثیر بسیار زیادی داشته باشد این در حالیست که اکنون فضای ازدواج مناسب نیست و افراد به علت مشکلاتی مانند مسائل اقتصادی تمایل به ازدواج و رفتن زیر یک سقف را ندارند.
دکتر علیاصغر نژادفرید- روانشناس- میگوید: فرزندان حاصل از چنین ازدواجی بیشترین لطمه را متحمل میشود، چراکه چنین ازدواجی ثبت نمیشود و سرنوشت آنان پس از تولد مشخص نیست. بارداریهای ناخواسته و عوارض بهداشتی ناشی از سقط جنین غیرقانونی از تبعات دیگر ازدواج سپبد است.
بیاتی هم معتقد است: چنین رابطهای موجب کاهش فرزندآوری میشود، علاوه بر آن سطح زندگی افراد تغییر میکند و خلاء روانی برای دختر را در پی دارد و ممکن است حتی شانس مادر شدن او را کاهش دهد و حتی به آسیبهایی مانند اعتیاد سوق پیدا کنند، این در حالیست که مردان در صورت ترک چنین رابطهای کمتر آسیب میبینند.
نژاد فرید درباره تبعات دیگر ازدواج سپید میگوید: در چنین ازدواجهایی امکان دارد که یکی از طرفین هر لحظه نسبت به ادامه این رابطه اظهار بیمیلی کند و این امر موجب وارد شدن صدمات روحی قابل توجهی به طرف مقابل به ویژه زنان میشود چراکه آنان بر حسب طبیعت خود دوست دارند روی فردی سرمایهگذاری عاطفی کنند که این فرد از ارزش لازم برخوردار باشد.
او به جنبه حقوقی ازدواج سپید اشاره و اظهارمیکند: این ازدواج از نظر قانونی جرم است. از نظر شرعی نیز گناه محسوب میشود و همواره فرد با نوعی ترس و نگرانی از عواقب چنین رابطهای دست و پنجه نرم میکند. این در حالیست که اگر این روابط ثبت شود، امکان اثبات متعلق بودن فرزند به پدر وجود دارد.
علی احمدی هم با بیان اینکه رابطه «همباشی» در ایران پذیرفتنی نیست، تاکید میکند: این رابطه نه از سوی خانواده و نه نهادهای اجتماعی پذیرفته نمیشود. بنابراین میتواند آسیبهای زیادی را به همراه داشته باشد.هرچند که ممکن است ارضای عاطفی و جنسی و سرنوشت یکسان اقتصادی به دنبال داشته باشد، اما به محض آشکار شدن، مردم با آن مخالفت میکنند و حمایتهای اجتماعی از زوجین برداشته میشود. چرا که این پیوند از نظر حقوقی و قانونی هیچ جایگاهی ندارد.
وی افزود: در این شرایط به نظر میآید لازم است از سویی با فراهم کردن زیرساختهای اجتماعی و اقتصادی و از سوی دیگر با فرهنگسازی و تشویق جوانان به ازدواج دائم از میزان تمایل آنان به روابطی مانند ازدواج سپید کاست و جامعه را از عوارض چنین پیوندهایی مصون نگه داشت.
http://www.asriran.com/
برخی اوقات افراد گوناگون به دلایل عجیب و غریبی ازدواج میکنند. گاهی نیز دلایل خوب و موجهی برای انتخاب فرد بخصوصی در سر دارند. آیا شما تحت فشار هستید که هرچه زودتر ازدواج کنید؟ آیا در این مرحله از رابطه تان باید ازدواج کنید؟ بهتر است که خوتان را ارزان نفروشید. به این دلایل بد برای ازدواج نگاهی بیاندازید:
1- ازدواج کردن فقط برای پول
فرض میکنیم فردی که شما شیفته و عاشقش شده اید شخص ثروتمندی باشد که خوش به سعادتان. البته عاقلانه هم نیست که با فردی که کاملا بی پول است و هیچ قصدی هم ندارد که در آینده در تامین هزینه های زندگی سهمی داشته باشد، ازدواج کرد. مگر آن که حاضر باشید 18 ساعت از روز را با کمال رضایت کار کنید تا قادر باشید مخارج سنگین زندگی را تامین کنید. اما ازدواج کردن با فردی تنها به خاطر پول، صرفنظر از احساس شما نسبت به آن فرد، تقریبا همواره اشتباه میباشد.
2- ازدواج اجباری
50 سال پیش شما چاره ای جز ازدواج در این شرایط نداشتید ( با فردی که رابطه جنسی داشته اید و منجر به بارداری شما گردیده) اما امروزه خیر. مگر آنکه حقیقتا به فرد مورد نظر علاقمند باشید و حاظر باشید تا 40 سال با وی زیر یک سقف زندگی کنید. تحت فشار تصمیمی نگیرید که یک عمر پشیمانی و اندوه برایتان به بار بیاورد. اگر مردد و دو دل می باشید صبر کنید تا کودک بدنیا بیاید سپس یک تصمیم عاقلانه و هوشیارانه اتخاذ کنید.
3- ازدواچ به خاطر ترک و فرار از خانه والدین
وقتی وضعیت در خانه شوم و اندوه بار باشد، ازدواج یک راه گریز محسوب می شود. و تعجبی ندارد که بسیاری از افراد این راه گریز را انتخاب میکنند. اما معمولا این مسیری است که شما را از چاله در آورده و درون چاه می اندازد. دوام آوردن در خانه پدر و مادر یکی دو سال طولانیتر، کمتر رنج آورتر میباشد تا آنکه با نخستین پیشنهاد ازدواجی که از سوی فردی به شما داده شد ،آن را پذیرفته و تن به ازدواج دهید زیرا آن وقت ممکن است آن فرد تا آخر عمر سبب رنجش و آزار شما گردد.
4- والدین شما به آن فرد علاقه دارند
البته جای تعجب دارد که والدین شما واقعا همسر آینده شما را دوست بدارند! اما دوست داشتن این فرد از سوی آنها دلیل کافی برای مد نظر قرار دادن ازدواج با آن فرد نمی باشد. سالهای آینده زمانی که آنها درگذشتند و از میان شما رفتند شما کماکان باید اسیر فرد رویاهای آنان باشید. فردی که شاید مرد و یا زن رویاهای شما نباشد.
5- عادت به رابطه دراز مدت
هنگامی که دو فرد برای مدتی با یکدیگر ارتباط داشته و سپس تصمیم ازدواج با یکدیگر را می گیرند، اشکالی ندارد. اما چه وقت اجبار بدلیل عادت محض خطرناک میشود؟ زمانیکه دو فرد با یکدیگر ازدواج کرده اند و یا از یکدیگر طلاق گرفته اند تصمیم بگیرند که شانس خودشان را مجددا امتحان کنند. مطمئن باشید هرگاه بار نخست کارساز نبوده باشد بار دوم نیز کارساز نخواهد بود.
6- خواهان فرزند بودن
بله. صاحب فرزند شدن قویترین نیروی محرک برای بسیاری از افراد برای ازدواج میباشد-اما آیا شما حاضرید که فرزندان خود را در شرایط نه چندان ایده آل پرورش دهید؟ موضوع اینجاست که زمانی که فرزندان بزرگ میشوند و از کنار شما می روند شما مجددا با آن فرد خواهید بود. هیچ فردی کامل نیست. اما حداقل پدر و یا مادری برای فرزندان خود برگزینید که بتواند برای آنان یک پدر و یا مادر خوبی بوده و همچنین شما به وی علاقه داشته و برایش احترام قائل باشید. درغیر این صورت گزینه دیگری را مدنظر قرار دهید مانند تک سرپرستی و یا کودکی را به فرزند خواندگی بپذیرید.
7- با فردی که رابطه جنسی داشته اید ازدواج کنید
مواردی وجود دارد که اینگونه ازدواجها ثمر بخش بوده اند. اما معمولا این گونه ازدواجها زیاد دوام نخواهد آورد و پایه ای برای یک رابطه دراز مدت نخواهد بود. موضوع رابطه جنسی با ازدواج متفاوت می باشد. این سناریو را در نظر بگیرید: فردی که شخصی را می یابد که حاظر است به همسر و یا نامزد خود خیانت کند و خود آن شخص نیز تردید نمیکند که با فرد دیگری رابطه جنسی برقرار کند، مسلما رابطه آنها رابطه مستحکمی نخواهد داشت. زیرا فردی که توسط شما به فرد دیگری خیانت کرده، روزی نیز به خود شما خیانت خواهد کرد.
8- برای فرزند خود پدر و یا مادر میخواهید
اگر توانستید فرد مناسبی را بیابید که به شما تبریک میگوییم. اما اگر تردید دارید دست نگاه دارید. این برای فرزند شما به مراتب سختتر و ناگوارتر است که یک نامادری و یا ناپدری بی رحم داشته باشد تا آنکه یک پدر و یا مادر تک اما دلسوز و مهربان.
9- فشار اجتماعی
تمام دوستان شما ازدواج کرده اند. اما شما هنوز مجرد هستید...اما مطمئن باشید که یکی دوتای آنها هم اکنون طلاق گرفته اند. پس خودتان باشید. هنگامی که خاله شما در مورد آنکه آیا تصمیم به ازدواج داری یا خیر از شما سوال می کند به وی اعتنا نکنید. بهتر است تنها باشید تا آنکه با شخصی ازدواج کنید که سبب بد بختی شما گردد. هیچگاه تنها بخاطر آنکه متاهل هستید معیارهای خود را پایین نیاورید.
چگونه می توان جلوی آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست را گرفت؟
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد کدامند؟
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
بشر به حکم طبیعت و نیازهایش پیوسته با انسان های دیگر در ارتباط است و کیفیت روابط او به حدی مهم است که کیفیت زندگی اش را مشخص می سازد. مشابه رگ ها که وسیله تغذیه و رشد بدن هستند، رابطه انسان نیز ابزار رشد شخصی، شغلی، و اجتماعی او محسوب می شود. اگر همه رابطه هائی که یک فرد از کودکی تا بزرگسالی با دیگران برقرار می کند، در نظر مجسم کنیم، اثر آن ها را بر ترقی و تکامل او روشن تر می بینیم و تردید نمی کنیم که این داد و ستدهای انسانی در ایجاد شادی و پیروزی یا غم و بازماندگی فرد و اجتماع، نقشی بزرگ و اساسی به عهده دارند.
اثر و اهمیت رابطه و آگاهی از این که کیفیت رابطه های هر کس، کیفیت زندگی او را تعیین می کند، ما را مشتاق می سازد که بدانیم رابطه سالم، و سازنده، چه ویژگی هائی دارد. علاقه مندی ما به خانواده همسر و اقوام و نزدیکان و مخصوصاً ترس از جدائی های ناخواسته، این دانش را ضروری تر می سازد. داشتن این آگاهی ضروری است چون می دانیم که با به کارگیری آن بهتر می توانیم با مردم و افرادی که دوستشان داریم، ارتباط مطلوب و ثمربخش برقرار سازیم.
1- آگاهی از هدف ها
افرادی که با یکدیگر رابطه سالم و سازنده دارند، از هدف های رابطه خود با دیگران، کاملاً مطلع هستند. این افراد به بلوغ فکری لازم رسیده و دریافته اند که هیچ کس با دیگری رابطه ای برقرار نمی کند، مگر این که بخواهد به سودی برسد، این سود می تواند مادی، معنوی یا مجموعه ای از هر دو باشد. افراد قبل از ازدواج فکر می کنند هر که هستند و هر چه که باشند، زندگی شان به تنهائی کامل نیست، بنابراین فردی را برگزیده و با او ازدواج می کنند تا با ایجاد زندگی مشترک به تکاملی بهتر دست یابند. هدف کلی و انتظار ضمنی همسران، این است که زندگی مشترکشان به مراتب رضایت بخش تر از زندگی مجردی آن ها باشد. بنابراین به صورت مداوم، کیفیت دو دوره را با هم می سنجند تا هم خود شاهد رضایت بیشتر بوده و هم همسر خویش را به رضایت آرزو شده برسانند. آن ها بنا به هدف کلی که دارند، پیوسته می کوشند تا در هر شرایطی برای سلامت، خشنودی، شادی و سربلندی همسر برگزیده، یا فرد برتر زندگی خود، تلاش کنند و با او به استقبال آینده بروند.
خیلی از جوانان که به تازگی ازدواج کرده اند باید بدانند که ازدواج هدف اصلی زندگی نیست؛ بلکه وسیله ی کارآمد و موثری است که به کمک آن می توان به اهداف رسید. کسانی که تصور می کنند هدف آنها ازدواج کردن است، مخصوصا دختر خانم های کم سن و سال، همین که چند هفته از ازدواج آنها گذشت و شور و شوقشان خوابید و همسرشان مجبور شد تا دیر وقت برای اداره زندگی کار و فعالیت داشته باشد، به یکباره افسرده شده و کاخ آمال و آرزو هایشان را ویران می بینند و برخی دیگر توقع زیادی از همسر پیدا می کنند، البته نه توقع مالی، توقع رفتاری، مثلا این که هر شب برای آنها گل بخرد، همیشه نقش یک عاشق را بازی کند و ...
شما باید در زندگی اهداف بهتری داشته باشید، کسب مدارج عالی در تحصیل، کار کردن در یک گرایش خاص، سود رسانی به خلق خدا و ...
زن و شوهر موفق هر یک هدف خود را آگاهانه و با بصیرت انتخاب می کنند و تمامی راه های رسیدن به آن اهداف را بررسی می کنند و با مشارکت و تحلیل راه حل ها، بهترین و مناسب ترین و کوتاه ترین راه را بر می گزینند. آنان در صورت مواجه با موانع احتمالی که از رسیدن به هدف ها دورشان می سازد، نهراسیده و با بررسی مشکل، مانع یا موانع موجود را مرتفع می سازند. آنها می دانند که رسیدن به اهداف زندگی، همواره فراز و نشیب هایی دارد که بایستی با تفکر و بهره مندی از مجموعه توانایی های موجود خانواده ها، به درستی از تنگناها، به سلامت عبور کنند. همسرتان را از اهدافتان آگاه کنید و از اهداف او هم بپرسید و در رسیدن به اهدافتان، پشت یکدیگر باشید.
هر نوع رابطه ای برای ادامه یافتن باید از درجه ای از اعتماد برخوردار باشد و طرفین رابطه باید قابل اعتماد بودن خودشان را در عمل نشان دهند. هیچ چیز مثل اعتماد، ادامه رابطه را تضمین نمی کند، هر چه رابطه سالم تر باشد، میزان اعتماد افراد در آن رابطه نسبت به یکدیگر، بیشتر است و هر چه افراد در رابطه ای ریشه بدوانند، احتمال سلامت آن رابطه را افزایش می دهند. معمولاً همسران به دلیل اعتماد فراوان به یکدیگر، از همه اسرار، اطلاعات و خوبی و بدهای یکدیگر باخبرند. باید به یاد داشت اگر چه اعتماد بهترین راه اثبات عشق و دوستی است، سوءاستفاده از آن موجب سستی ارتباط و فقدان آن سبب گسستن آن می شود. در داشتن اعتماد نیز باید تعادل داشت زیرا که اعتماد مطلق می تواند به فریب خوردن و کم اعتمادی می تواند به زجر کشیدن، منجر شود. در این رابطه، اصل اساسی، اعتماد عملی است و صحبت از اعتماد که جنبه شعاری داشته باشد، به بهبود روابط و سلامت آن کمک نمی کند. نکته مهم این که هیچوقت حتی نزدیک کاری نشوید که اعتماد همسرتان نسبت به شما کم شود، اعتماد چیزی نیست که به راحتی به دست آید.
چگونه می توان جلوی آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست را گرفت؟
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد کدامند؟
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
دکتر علیرضا عصارنیا معاون فرهنگی ـ اجتماعی سازمان ملی جوانان در باره ی تاخیر سنی در ازدواج مشکلات فرهنگی را مهمترین علت افزایش سن ازدواج و حتی عدم ازدواج معرفی می کند و می افزاید : ما به همین دلیل همیشه باید به اصل مساله ازدواج تاکید کنیم و اگرازدواج آگاهانه به هنگام و ساده باشد 50 درصد از مشکلاتی که در نهایت می تواند منجر به پدیده شوم طلاق هم شود کاهش می یابد .
وی می گوید : ما به هیچ وجه اعتقاد نداریم جوان ها به این دلیل که ازدواج موضوعی ترسناک برای آنها شده پس به سمت ازدواج نمی روند جوان ها علاقمندترین طبقه برای ازدواج هستند اما شرایط برای آنها مهیا نیست که اگر ما شرایط فکری و فرهنگی را فراهم کنیم ازدواج ها رخ می دهد و مشکلات اقتصادی هم فقط مربوط به امروز و دیروز و کشور ما و... نیست هر نقطه ای در جهان جوانان دلایلی برای مشکلات زندگی دارند اما صرفا به دلایل اقتصادی ازدواج را به تاخیر نمی اندازند یا از آن فاصله نمی گیرند.
دکتر عصار نیا با اشاره به اینکه هم اکنون حدود 14 میلیون جوان مجرد در آستانه ازدواج در کشور داریم ادامه می دهد : یکی از عوامل تاخیر در ازدواج جوانان گسترش باورهای غلط است که تقویت مراکز مردمی و گسترش فعالیت مراکز مشاوره و همکاری رسانه های گروهی به ویژه صداوسیما می تواند تا حدود بسیار زیادی با فراهم کردن زمینه ازدواج آگاهانه ساده و پایدار جوانان مجرد را به سمت تاهل تشویق کرد.
متاسفانه در کشور ما بحث وساطت برای همسریابی ضعیف شده است در حالیکه در گذشته بزرگترهای فامیل هم این کار را نه دخالت در امور جوانان بلکه همراهی آنها برای گذر از یک مرحله حساس در زندگی تلقی می کردند که به نظر می رسد این بعد از مسائل اجتماعی هم نیازمند رویکرد دوباره است .
وی می افزاید : مساله ازدواج دارای دو بخش فردی و اجتماعی است و جوانان هم نباید پیشنهاد ازدواج از سوی فامیل و آشنا را دخالت به شمار آورند زیرا براساس سفارش های شرعی و دینی جنبه های اجتماعی ازدواج بر عهده همه افراد و حتی دست اندرکاران دولتی است .
جوانان چه دختر و چه پسر اگر به موقع ازدواج نکنند دچار اختلالات روحی و روانی می شوند که نیازهای جنسی تنها بخشی از این نیازها محسوب می شود زیرا این همدلی و همدمی زوج های جوان است که سنگ بنای زندگی با دوام و شیرین را فراهم می آورد و زندگی سالم سبب آرامش روانی در جامعه هم می شود که با خود پیشرفت و توسعه فرهنگی اجتماعی اقتصادی و... جامعه را هم بر همراه دارد.
یکی از بخش های مربوط به تربیت را ازدواج می دانستند و تاکید می کردند که تاثیری که ازدواج بر رشد و تکامل آدمی دارد آنقدر منحصر به فرد است که هیچ چیز دیگری جایگزین آن نمی شود .
عدم درک صحیح از ازدواج سبب شده که خواسته های غریزی و جنسی از سوی عده ای ملاک ازدواج مطرح شود که خدای نکرده با انحرافات اخلاقی یا تامین این نیاز به دلیل مشکلاتی که در ازدواج هست هیچگاه به سمت ازدواج نروند .
اگر نیاز نباشد آدمی تلاش نخواهد کرد و تجربه نشان داده که اگر جوانان احساس بی نیازی کنند به سمت انحرافات می روند و خوشی و تجملات بی انتها آن ها را به بی راهه خواهد کشاند که یکی از عیش و نوش های بی ریشه و اساس اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی است که بشر قرن معاصر گرفتار آن شده است .
وی یکی دیگر از موانع ازدواج را ادامه تحصیل معرفی می کند و می افزاید : این در حالیست که تحقیقات انجام شده نشان می دهد دانشجویان متاهل در تحصیل و تحقیقات علمی موفق تر هستند.
محدود کردن شرط ازدواج با داشتن مسکن و ماشین با آموزه های دینی هماهنگ نیست زیرا در روایت هست که جوانی خدمت پیامبر(ص ) رسید و از فقر و نداری گله و شکایت کرد پیامبر(ص ) فرمود برو ازدواج کن ! آن جوان تعجب کرد و گفت که من ندارم که خودم را اداره کنم اما پیامبر دوباره می فرمایند برو ازدواج کن ! بعد آن جوان به خودش نهیب زد که پیامبر حکیمانه سخن می گوید و به توصیه پیامبر عمل کرد و اتفاقا موفق هم شد و خدمت رسول اکرم (ص ) رفت و پس از شکر خدا اعلام کرد به سفارش شما عمل کردم و هم زن خوبی نصیب من شد و هم از فقر و نداری نجات پیدا کردم !
متاسفانه مدت هاست در کشور ما ملاک های واقعی ازدواج از مسیر اصلی خود منحرف شده است . برای مقابله با این انحراف عزم مردمی ـ دولتی می خواهد که آب رفته را به جوی بازگردانیم در غیر اینصورت شرایط ازدواج روز به روز سخت تر خواهد شد.
ستار هدایت خواه مخبر کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی : محدود کردن شرایط ازدواج به مسایل مادی و جنسی دوری از فضل پروردگار است زیرا خداوند ازدواج را امری مقدس دانسته است و کسی را که به دلیل فقر و نداری از ازدواج سر باز زند از فضل و رحمت خدا بی بهره خواهد شد.
هم اکنون خودخواهی ها به جای خداخواهی. تجمل گرایی به جای زندگی آسان ساده و صمیمی فرزند سالاری به جای حق سالاری و شایسته سالاری فاصله گرفتن اعضای خانواده با هم به دلیل استفاده غیر صحیح از کامپیوتر تلویزیون ماهواره و... نداشتن مسکن و شغل مناسب رسوخ فرهنگ غربی و برخی روابط خارج از چارچوب خانواده بین دختران و پسران از عوامل اصلی کاهش ازدواج و افزایش طلاق است .
دکتر علیرضا عصارنیا معاون فرهنگی ـ اجتماعی سازمان ملی جوانان : اگر ازدواج آگاهانه به هنگام و ساده باشد 50 درصد از مشکلاتی که ممکن است در زندگی منجر به بروز پدیده شوم طلاق شود کاهش می یابد.
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
نحوه ارائه خدمات بهداشتی درمانی در برخی کشورهای دنیا
نقش سازمانهای بیمه گر اجتماعی و خصوصی در اقتصاد سلامت
دسترسی به تمامی این مطالب در سایت
همسر ایده ال من:ازدواج هوشیارانه
همسانی که به راحتی پیدا نمی شود