باید دنبال برنامههایی باشیم که پیوند مجدد بین خانواده و جامعه ایجاد کند. نهاد خانواده باید مجددا اجتماعی شود و این کار از طریق دادن رنگ فرهنگی به مدیریت، برنامهریزی و سیاستگذاری مربوط به خانواده صورت میگیرد
اما ازدواج غلط چیست؟ دکتر باهر با بیان اینکه عدهای ازدواج میکنند تا از این طریق مشکلاتشان را برطرف کنند، میگوید: این افراد بدون فکر ازدواج کرده و تلاشی برای شناخت طرف مقابلشان نمیکنند، بنابراین اندکی پس از ازدواج متوجه انتخاب ناآگاهانه خود میشوند و نمیتوانند با او ادامه دهند. امروزه جوانان، خواستههای دل را مطرح میکنند درحالیکه هیچگاه در ازدواج تنها نباید به اینکه دلم این فرد را میخواهد، اکتفا کرد و هیچ مکتبی این مسأله را بهتنهایی مطرح و تأیید نمیکند. عدهای از جوانان ازدواج میکنند، چون میخواهند به نوعی از مشکلات خانه پدری خود فرار کنند.
امروزه نگاه اکثر افراد به ازدواج از مسیر اصلی آن دور شده و شاهد این مدعا نیز بالا رفتن آمار طلاق در جامعه است، هدف بنیادی ازدواج، رسیدن به آرامش و کمال ذکر شده و نگاه ابزاری به این امر باعث بهوجود آمدن مشکلات زیادی شده است.
امروزه نگاه اکثر افراد به ازدواج از مسیر اصلی آن دور شده و شاهد این مدعا نیز بالا رفتن آمار طلاق در جامعه است، هدف بنیادی ازدواج، رسیدن به آرامش و کمال ذکر شده و نگاه ابزاری به این امر باعث بهوجود آمدن مشکلات زیادی شده است. کارشناسان برای ازدواجهای غلط تنوع گستردهای را تدارک دیدهاند. معروفترین روشهای ازدواجی که را غلط میپندارند را میتوانید در میان نمونههای ذیل بیابید. شاید اگر جستوجو کنید، نمونههای یشتری را بتوانید به لیست زیر اضافه کنید:
ازدواجهای غلط
١- شورش علیه والدین: خیلیها به خاطر این ازدواج میکنند که به خانوادهایشان دهنکجی کرده باشند. در این ازدواجها فکر و ذکر فقط لجکردن با خانواده است و نه پیداکردن یک شریک خوب برای زندگی.
٢- جستوجوی استقلال: معمولا آدمها اول باید مستقل شوند تا بعد بتوانند ازدواج کنند اما گاهی قضیه برعکس میشود. بعضیها میخواهند بهوسیله ازدواج که یک دلیل بیرونی است، مستقل شوند یعنی خودشان را با ازدواج مجبور به استقلال کنند.
٣- ازدواج ابزاری: گاهی انگیزه اصلی در تشکیل زندگی مشترک، عشق به فرد مقابل و نیاز روانشناختی به زیستن با فرد مقابل نیست؛ بلکه او وسیلهای برای رسیدن به هدفهای دیگر میشود. در چنین فضایی، امکان سازگاری با مشکلهای زندگی، ضعیف بوده و درنهایت، ضریب ریسک این ازدواجها، بالا است.
٤- ازدواج بهخاطر آرزوهای پدر و مادر: احترامگذاشتن به خواستههای پدر و مادر واجب است اما نه اینکه اگر والدینتان اصرار کردند که با کسی ازدواج کنید برای به دست آوردن دل آنها چشم روی خواسته خود ببندید و برای همیشه خود را اسیر رویاهای آنها کنید.
٥- التیام یک رابطه شکست خورده: این هم از آن دلایل پیچیده است که خیلیها بیتوجه به آن تن درمیدهند. اینکه در یک رابطه به هر دلیلی شکست خوردهاید و پاسخ نه شنیدهاید و حالا میخواهید از راه ازدواج با یک آدم جدید به خودتان ثابت کنید که میتوانید عزتنفستان را بازگردانید. این هم اشتباه است چون انگیزه ازدواج یک رابطه دیگر است و نه رابطه با آدم جدید.
٦- فشار خانواده و اجتماع: نوع بینش اطرافیان و برنامهریزی آنان برای آدمی و آیندهاش و وانهادگی درمورد خواست و برنامه آنان، میتواند به ازدواجی اشتباه بینجامد. نباید برای خلاصی از آنان بهجای تعامل، ازدواج یک راه گریز باشد.
٧- ازدواج اجباری: خوشبختانه دوره این کار درحال ورافتادن است. اما خیلی پیش میآید که پدر و مادری از روی مصلحت یا خودخواهی، یا هر دلیل دیگری فرزند خود را مجبور میکنند که با یک نفر بهخصوص ازدواج کند.
٨- نیاز جنسی: برطرف ساختن این نوع نیاز، میتواند قسمتی از دلایل ایجاد یک زندگی مشترک باشد اما نمیتواند تنها دلیل برای ازدواج باشد. با این نگرش تکبعدی، ازدواج خوشفرجامی در پیشرو نخواهد بود.
٩- دلایل اقتصادی: بعضیوقتها انگیزه دختر و پسر در انتخاب همسر، فقط رفع نیازهای اقتصادی است. طرف مقابل باید منبع سرشار پول باشد و اگر ورشکسته شود...
١٠- تنهایی و استقلال: بعضیمواقع یکنفر بهخاطر اینکه تنهاست و دارد مستقل زندگی میکند، تصمیم به ازدواج میگیرد، بدون اینکه شرایط ازدواج را داشته باشد. وقتی که احساس تنهایی میکنید و به تنگ آمدهاید، احتمال آنکه انتخابهای ضعیفتری کنید بالا میرود و درنهایت از روابطی سر در خواهید آورد که چیز زیادی برای شما ندارند.
١١- احساس ترحم: اگر دل آدم برای یک نفر بسوزد و به همین خاطر با او ازدواج کند، معلوم است که رابطه آنها نمیتواند مثل زن و شوهرهای معمولی عادلانه و برابر باشد. اینطوری حتما کسی که دلسوزی کرده، بعدها احساس قربانیبودن پیدا میکند.
١٢- احساس کمبود یا تهیبودن: بعضی از احساس کمبودها و احساس تهیبودنها هیچ ربطی به ازدواجکردن یا نکردن ندارد و از جاهای دیگری نشأت گرفته است. بعضی افراد فقط بهخاطر این احساسکمبود ازدواج میکنند و این هم اشتباه است. این افراد میخواهند طرفمقابلشان نواقص کودکیشان را برطرف کند. آنها با این عملشان مسئولیتپذیری را از خود منع میکنند و از طرفمقابل توقع دارند تا نقش پدر یا مادر را برای آنها بازی کند که ممکن است بهزودی موجب خستهشدن طرفمقابل شود. ضمن اینکه هر رابطه صحیح الزاما به خودیخود التیامبخش هم خواهد بود اما با توقعات نابجا عاشقشدن عواقب خوبی ندارد.
١٣- احساس گناه: زمانی که ادامه یک ارتباط باعث بهوجود آمدن این احساس میشود که اگر ازدواج نکنم به طرف مقابل ضربه خواهد خورد، ازدواج شما نه بهخاطر مصلحت بلکه بهخاطر فرار از احساس گناه بوده و در آن حال یکطرف نقش ناجی را بازی خواهد کرد که با مصلحت ازدواج منافات دارد.
با یک جمعبندی از دستهبندیهای صورتگرفته، تازه بهیاد میآوریم که گاه ما نیز در زندگی شخصی خود یا اطرافیانمان با اشتباهاتی از این دست مواجه بودهایم. اما چه شده که این وجوه در جامعه غالب شدهاند؟
چرخش نظری در ازدواج
در سالهای اخیر در جامعه ایران چرخشی در مبنای نظری خانواده مشاهده میشود؛ این دیدگاه یک جامعهشناس است. دکتر قانعیراد میگوید: در منظورم از مبنای نظری خانواده، نه نظریههای جامعهشناختی و علمی، بلکه اندیشههای اجتماعی در ذهن مسئولان و برنامهریزان و بخشی از مردم است؛ ردپای این چرخش نظری را بهویژه در اسناد سیاستگذاری و برنامهریزی بخش عمومی ازجمله در سند ساماندهی ازدواج؛ «اهداف و اصول تشکیل خانواده و سیاستهای تحکیم و تعالی آن» مصوب سال١٣٨٤ شورایعالی انقلابفرهنگی؛ قانون تسهیل ازدواج مصوب سال١٣٨٤؛ طرح ازدواج آسان و همچنین پیشنویس اخیر «قانون جامع جمعیت و تعالی خانواده» میتوان دید. بیشتر این اسناد از سال٨٤ به بعد و در دولتهای نهم و دهم نوشته و تصویب شدهاند.
ظاهرا ضرورتها و آسیبهای متعددی که در عرصه خانواده دیده میشد، مسئولان را بهسوی سیاستگذاری و برنامهریزی این عرصه سوق داد.
نکته اینجاست که درون این اسناد قانونی، مقوله خانواده و ازدواج، با واسطه یا بیواسطه مقوله «جمعیت»؛ به «امر اقتصادی و سیاسی» پیوند خورده است.
ظاهرا ضرورتها و آسیبهای متعددی که در عرصه خانواده دیده میشد، مسئولان را بهسوی سیاستگذاری و برنامهریزی این عرصه سوق داد.
نکته اینجاست که درون این اسناد قانونی، مقوله خانواده و ازدواج، با واسطه یا بیواسطه مقوله «جمعیت»؛ به «امر اقتصادی و سیاسی» پیوند خورده است.
این فرآیند به معنای غیراجتماعی و غیرفرهنگیکردن نهاد خانواده و ازدواج است. خانواده و ازدواج، اموری اجتماعی و فرهنگی هستند، اما با سیاستگذاریهای جدید، شاهد یک نوع تغییر نگرش هستیم که گویا آنها رخدادهای اقتصادی و سیاسی هستند. به نظر من نباید خانواده و ازدواج را ذیل مقوله دستیابی به توسعه اقتصادی و سیاسی تعریف کرد؛ ایندو را نباید بهعنوان ابزاری در خدمت دیگر نهادها قرار داد؛ این دو نهاد، قرار نیست اصالتا به توسعه اقتصادی کمک کنند؛ به این معنی نیست که نمیتوانند در این زمینه کمک کنند، بلکه باید روی ارزش ذاتی نهاد خانواده تأکید گذاشت. اگر ما صحبت از تعالی خانواده میکنیم، نباید خانواده را فرع بر نهادها و الزامات اقتصادی و سیاسی تلقی کنیم. پدیدههای فرهنگی- اجتماعی با پدیدههای سیاسی- اقتصادی تفاوت دارند و هرکدام از منطق و الزامات خاص خود تبعیت میکنند. ما نمیتوانیم با زبان سیاسی و اقتصادی درمورد خانواده صحبت کنیم.
قانعیراد میگوید، با توجه به چرخشی که در تفکر اجتماعی رخ دادهاست گویا خانواده ذاتا یک مقوله مرتبط با بخش عمومی و نظام سیاسی جامعه است. امروزه بهسادگی از مفاهیمی مثل برنامهریزی و سیاستگذاری خانواده صحبت به میان میآید، بدون اینکه دقیقا بدانیم این سیاستگذاری و برنامهریزی چگونه باید باشد؛ آیا این یک تناقض نیست که ما از حوزه سیاسی- اقتصادی برای یک مقوله اجتماعی- فرهنگی برنامهریزی کنیم؟ نکته مهم این است اگر قرار است برای خانواده سیاستگذاری و برنامهریزی شود این سیاستها و برنامهها باید دارای چه ویژگیهایی باشند که منطق خانواده را بهعنوان یکی از نهادهای مهم جامعه بشری رعایت کند.
هدف سیاستگذاران درمان مسائل و بحرانهای خانواده، رفع آسیبهای خانواده، کاهش سن ازدواج، کاهش میزان طلاق و اخیرا توسعه فرزندآوری و تأمین سلامت باروری از طریق سیاستگذاریها بوده است. اما یکی از طنزهای تاریخ این است که متاسفانه همه اقدامات دولت برای رفع آسیب از خانواده جز گسترش آسیب خانواده تأثیر دیگری نداشته است. بررسی تأثیر اجتماعی این سیاستها و قوانین و برنامهها نشان میدهد، بخشی از مشکلات کنونی ناشی از همین قوانینی است که در بخش عمومی وضع شدهاست. این سیاستها و قوانین حتی درحالتبدیلشدن به بخشی از تلاش غیرعمدی و ناخواسته برای تثبیت و نهادینهشدن بحران خانواده هستند. متن این قوانین، بوی بحران میدهد. در این قوانین، نگاه جامعهشناختی و اجتماعی و فرهنگی برای برخورد با مسائل و آسیبهای خانواده وجود ندارد، بلکه شاهد یک نگاه تا حدی مهندسی و برخاسته از نگاه مدیریت سیستمها به خانواده هستیم؛ درحالیکه نهاد خانواده به اجتماع تعلق دارد نه به عرصه سازمان.
نتایج سیاستگذاریهای غلط
نتیجه این سیاستگذاریهای غلط، ازدواجسازی و ازدواجهای ابزاری است. ازدواجهای ابزاری به کاهش کیفیت ازدواج میانجامد؛ بنابراین ما با خانوادههای ناپایدار و مجموعهای از خشونتهای عاطفی و گاهی فیزیکی، کاهش اعتماد و سرمایه اجتماعی خانواده و در نتیجه ایجاد خانوادههای ضعیف مواجه هستیم. نسل پدران ما به پشتوانه سنت و فرهنگ ازدواج کردند؛ نسل جوانتر ما با انگیزه عشق و صمیمیت ازدواج کرد. امروزه قوانین دولتی دارد نسلی از داوطلبان ازدواج را میسازد که به تشویق وام بانکی، مسکن و تسهیلات مادی و اقتصادی ازدواج میکنند. با این ازدواجهایی که امروزه برنامهریزی میشود مشخص نیست با چه آیندهای درمورد خانواده و ازدواج روبهرو خواهیم بود؟
خانواده بهعنوان یک نهاد اجتماعی دارای ٣بعد فرهنگی، اجتماعی و شخصیتی است که باید توانایی بازتولید فرهنگی، ایجاد همبستگی اجتماعی و همچنین جامعهپذیری فرزندان را داشته باشد. درحالیکه امروزه شاهد هستیم بهنام فرهنگسازی، فرهنگزدایی از خانواده صورت میگیرد.
خانواده بهعنوان یک نهاد اجتماعی دارای ٣بعد فرهنگی، اجتماعی و شخصیتی است که باید توانایی بازتولید فرهنگی، ایجاد همبستگی اجتماعی و همچنین جامعهپذیری فرزندان را داشته باشد. درحالیکه امروزه شاهد هستیم بهنام فرهنگسازی، فرهنگزدایی از خانواده صورت میگیرد. اسناد قانونی، ظرفیت بازتولید فرهنگی را با نام فرهنگسازی برای ازدواج، از خانواده میگیرند. بازتولید فرهنگی زمانی صورت میگیرد که ما یک طرح تفسیری فرهنگی از خانواده داشته باشیم و بتوانیم خانواده را در پرتو مفاهیم، نمادها و مناسک فرهنگی تعریف کنیم. چیزی که در اسناد خانواده، فرهنگسازی نامیده شده به نظر من فرهنگزدایی از خانواده و ازدواج است. سادهسازی ازدواج یکی از موارد فرهنگزدایی از ازدواج و خانواده است؛ سادهسازی نوعی مراسمزدایی از ازدواج است. آیینها و اسطورههای فرهنگی درمورد ازدواج همان است که یک فرد سنتی را بهسوی ازدواج میکشاند.
این آیینها و اسطورهها یک پدیده پیچیده فرهنگی به نام ازدواج و خانواده را در ذهن ما مینشانند. اگر مبنای عمل ما عقل باشد ازدواج عملی است که قید و بند را به ما تحمیل میکند؛ بنابراین باید غیرعقلانی تلقی شود؛ درواقع این جامعه است که به ما مبنای دیگری برای عمل میدهد. این مبنا، فراعقلی است درست مانند دین، خدا، اخلاق، عشق به میهن، وظیفهشناسی، ایثار و گذشت. بحث من این است که آیینها و مناسک ازدواج، مبنای رفتاری ما را فراهم میکنند؛ قرار نیست ازدواج فقط با خواندن یک صیغه از سوی عاقد شروع و تمام شود. ازدواج قبل از فراخوان برای آسانکردن آن به این اندازه پیچیده نبود؛ چون ناخودآگاه فرهنگی جامعه ما دارد از خودش دفاع میکند. چون خانوادهها میدانند اگر چیزی را بهراحتی بهدست بیاورند بهراحتی هم از دست میدهند. ازدواج یک قرارداد معاملات ملکی نیست که شما بروید و متنی را امضا کنید و برگردید، بلکه یک فرآیند پیچیده است که شما را در برابر خانواده و کل جامعه متعهد میکند. درواقع جامعه با مراسم ازدواج، قیدهایش را روی گردن شما میاندازد. جامعه میخواهد با این مراسم و نمادهای فرهنگی حق خودش را بگیرد.
اسناد بخش عمومی درحال تبدیل کردن ازدواج به یک فرآیند عقلانی و حتی اقتصادی صرف است. در این اسناد از مقوله مدیریت اقتصادی سخن گفته میشود. ازدواج بهگونهای تعریف میشود که گویا شما با یک فعالیت اقتصادی مواجه هستید. ازجمله طرحهایی که در این اسناد آمدهاست، ایجاد صندوق تعاونی ازدواج برای جوانان، بیمه ازدواج، مالیات بر ازدواج و تعیین سقف برای مهریه دختر براساس شغل پدر است. بیمه ازدواج به این معنی است که پذیرفتهایم در جامعه جدید ایران بخش زیادی قرار است طلاق بگیرند. کالاییشدن و اقتصادیشدن خانواده که باعث بیثباتی خانواده شده در جامعه این نگرش را ایجاد کردهاست که وزن مهریه را بالا ببریم که طلاق کمتری صورت بگیرد؛ این امر در عمل چه مقدار کارآیی داشته است؟
برای استحکام ازدواج، تضمین فرهنگی نیازداریم نه تضمین اقتصادی
آنچه ازدواج را تضمین میکند، تضمین فرهنگی است. اگر گاهی در گذشته مهریه، تضمین اقتصادی محسوب میشد، این امر در پرتو یک تضمین وسیعتر فرهنگی صورت میگرفت؛ امروزه یک امر فرهنگی مانند مهریه، تبدیل به امری اقتصادی شده است. جشنواره ازدواجهای گروهی و دانشجویی طرح دیگری است که در این اسناد وجود دارد. ازدواج قرار است که بخشی از تاریخ خانواده باشد؛ وقتی ازدواج را از بستر خودش جدا میکنیم از آن نهادزدایی میشود و «از جا دررفتگی» و جابهجاشدن رخ میدهد. نقش زیاددادن به جشنوارههای گروهی ازدواج و ازدواجهای دانشجویی و دنبال راهحلهای اینچنینی بودن غفلت از مشکل اصلی است؛ این خرده طرحها قادر نیستند این مسأله را حل کنند. دانشگاه محل درس خواندن است که ازدواج هم در آن رخ میدهد. فرآیندهای آموزش و قوانین و مقررات آموزشی نباید بیش از حد تحتتأثیر ازدواج دانشجویان قرار بگیرند.
از دیگر طرحهای موجود در اسناد خانواده میتوان به دفاتر وساطت ازدواج ازجمله پایگاههای اینترنتی همسرگزینی اشاره کرد. با این طرح، وساطتهای داخل جامعه را که بهطور طبیعی وجود دارد، میخشکانیم. نقش خانواده برای همسریابی و همسرگزینی بسیار پررنگ بوده و تا اطلاع ثانوی همینطور خواهد بود.
از دیگر طرحهای موجود در اسناد خانواده میتوان به دفاتر وساطت ازدواج ازجمله پایگاههای اینترنتی همسرگزینی اشاره کرد. با این طرح، وساطتهای داخل جامعه را که بهطور طبیعی وجود دارد، میخشکانیم. نقش خانواده برای همسریابی و همسرگزینی بسیار پررنگ بوده و تا اطلاع ثانوی همینطور خواهد بود. البته ممکن است بچهها در دانشگاه یا محل کار کسی را انتخاب کنند اما همچنان گزینش نهایی بهعهده خانوادههاست. کانونها و دفاتر وساطت ازدواج مانند دفتر معاملاتملکی است. قرار نیست دختران یا پسران برای انتخاب همسر به جایی مثل دفتر معاملات ملکی بروند. این امر فرهنگی و اجتماعی باید در بستر دیگری رخ دهد.
طرح تشکیل خانههای عفاف نیز از دیگر طرحهای پیشنهادی اسناد خانواده است. این طرح ازدواج موقت را ممکن میکند. براساس سندی که من دیدهام، خانههای عفاف برای دانشجویان و دانشآموزان است؛ یعنی یک نوجوان ١٧ساله پسر هم میتواند آنجا برود؛ کسی که دارد قانون را امضا میکند، راضی نیست دختر ١٧ سالهاش برود خانه عفاف. احتمالا میخواهد پسرش را چنین جایی بفرستد؛ شما نام این را میگذارید خانه عفاف و ازدواج موقت برای کسانی که امکان ازدواج دایم ندارند؟ آیا در چنین طرحی فضای معنایی و مفهومی خانواده تا حد تأمین نیازهای جنسی تقلیل داده نشده است؟
قوانین و مقررات موجود تا حد زیادی خانواده را استاندارد میکنند. تنوع فرهنگی را میگیرند. صورتهای ازدواج در ایران بسیار گسترده است؛ گرفتن مخرجمشترک این مناسک- خواندن خطبه عقد از سوی عاقد- به معنی نادیدهگرفتن فضای فرهنگی است. به نظر من اگر صداوسیما آیینهای متنوع ازدواج در ایران را در تلویزیون پخش کند، خدمت بیشتری به گسترش فرهنگ ازدواج کرده است تا اینکه به ترویج سادهسازی ازدواج بپردازد.
پیامدهای طرحهای موجود در اسناد مربوط به خانواده
کاهش جاذبه فرهنگی ازدواج یکی از پیامدهای طرحهای موجود در اسناد خانواده است. درحالحاضر ازدواج از نظر فرهنگی امر جالبی نیست و جاذبهاش هم با پول و وام برنمیگردد. باید تلاش کرد جاذبه فرهنگی ازدواج برگردد. حمایت فرهنگی از ازدواج درحال کاهش است. درواقع نوعی بههمریختگی فرهنگی درحالگسترش است. برنامهها و قوانین موجود در مناسبات خانواده حقوق را بهجای اخلاق مسلط میکنند. قرار است خانواده بر مبنای اخلاق بچرخد نه حقوق. قرار نیست اعضای خانواده بگویند حق من این است. حق، چیز خوبی است اما روابط خانوادگی مبتنیبر احسان است نه حقوق. باید نوعی مناسبات اخلاقی ایجاد شود؛ این مناسبات اخلاقی را هیچ دولتی نمیتواند از بالا به پایین ایجاد کند. با حمایت کل پول نفت کشور هم نمیتوان یک خانواده اخلاقی ساخت، باید از جای دیگری آغاز کرد.
راهحل
اخلاق خانواده درحالتضعیف است. طبیعتا نقش کنترل اجتماعی خانواده هم کاهش پیدا میکند. باید دنبال برنامههایی باشیم که پیوند مجدد بین خانواده و جامعه ایجاد کند. نهاد خانواده باید مجددا اجتماعی شود و این کار از طریق دادن رنگ فرهنگی به مدیریت، برنامهریزی و سیاستگذاری مربوط به خانواده صورت میگیرد. در غیراینصورت، بحران خانواده را پذیرفتهایم و راهحلی هم برای حل این قضیه نداریم. آمار نشان میدهد، از موقعی که آقای احمدینژاد آمد و گفت میخواهیم ازدواج را بیشتر کنیم و طلاق را کمتر، روز به روز ازدواج کمتر و طلاق بیشتر شد. این امر نشان میدهد، رویکرد غلطی اتخاذ کردهایم. امیدواریم. فرصتی دست دهد تا درمورد راهحلها بهصورت عملیتر صحبت کنیم.
بعضی از احساس کمبودها و تهیبودنها هیچ ربطی به ازدواجکردن یا نکردن ندارد و از جاهای دیگری نشأت گرفته است. بعضی افراد فقط بهخاطر این احساسکمبود ازدواج میکنند و این هم اشتباه است. این افراد میخواهند طرفمقابلشان نواقص کودکیشان را برطرف کند. آنها با این عملشان مسئولیتپذیری را از خود منع میکنند و از طرفمقابل توقع دارند تا نقش پدر یا مادر را برای آنها بازی کند که ممکن است بهزودی موجب خستهشدن طرفمقابل شود. ضمن اینکه هر رابطه صحیح الزاما به خودیخود التیامبخش هم خواهد بود اما با توقعات نابجا عاشقشدن عواقب خوبی ندارد.
اخلاق خانواده درحالتضعیف است. طبیعتا نقش کنترل اجتماعی خانواده هم کاهش پیدا میکند. باید دنبال برنامههایی باشیم که پیوند مجدد بین خانواده و جامعه ایجاد کند. نهاد خانواده باید مجددا اجتماعی شود و این کار از طریق دادن رنگ فرهنگی به مدیریت، برنامهریزی و سیاستگذاری مربوط به خانواده صورت میگیرد.
http://ebrat.ir/
موضوعات مشابه:
ارتباط قبل از ازدواج با عشق برای شناخت بیشتر
چگونه ازدواجی سالم و موفق داشته باشیم؟
بشر به حکم طبیعت و نیازهایش پیوسته با انسان های دیگر در ارتباط است و کیفیت روابط او به حدی مهم است که کیفیت زندگی اش را مشخص می سازد. مشابه رگ ها که وسیله تغذیه و رشد بدن هستند، رابطه انسان نیز ابزار رشد شخصی، شغلی، و اجتماعی او محسوب می شود. اگر همه رابطه هائی که یک فرد از کودکی تا بزرگسالی با دیگران برقرار می کند، در نظر مجسم کنیم، اثر آن ها را بر ترقی و تکامل او روشن تر می بینیم و تردید نمی کنیم که این داد و ستدهای انسانی در ایجاد شادی و پیروزی یا غم و بازماندگی فرد و اجتماع، نقشی بزرگ و اساسی به عهده دارند.
اثر و اهمیت رابطه و آگاهی از این که کیفیت رابطه های هر کس، کیفیت زندگی او را تعیین می کند، ما را مشتاق می سازد که بدانیم رابطه سالم، و سازنده، چه ویژگی هائی دارد. علاقه مندی ما به خانواده همسر و اقوام و نزدیکان و مخصوصاً ترس از جدائی های ناخواسته، این دانش را ضروری تر می سازد. داشتن این آگاهی ضروری است چون می دانیم که با به کارگیری آن بهتر می توانیم با مردم و افرادی که دوستشان داریم، ارتباط مطلوب و ثمربخش برقرار سازیم.
1- آگاهی از هدف ها
افرادی که با یکدیگر رابطه سالم و سازنده دارند، از هدف های رابطه خود با دیگران، کاملاً مطلع هستند. این افراد به بلوغ فکری لازم رسیده و دریافته اند که هیچ کس با دیگری رابطه ای برقرار نمی کند، مگر این که بخواهد به سودی برسد، این سود می تواند مادی، معنوی یا مجموعه ای از هر دو باشد. افراد قبل از ازدواج فکر می کنند هر که هستند و هر چه که باشند، زندگی شان به تنهائی کامل نیست، بنابراین فردی را برگزیده و با او ازدواج می کنند تا با ایجاد زندگی مشترک به تکاملی بهتر دست یابند. هدف کلی و انتظار ضمنی همسران، این است که زندگی مشترکشان به مراتب رضایت بخش تر از زندگی مجردی آن ها باشد. بنابراین به صورت مداوم، کیفیت دو دوره را با هم می سنجند تا هم خود شاهد رضایت بیشتر بوده و هم همسر خویش را به رضایت آرزو شده برسانند. آن ها بنا به هدف کلی که دارند، پیوسته می کوشند تا در هر شرایطی برای سلامت، خشنودی، شادی و سربلندی همسر برگزیده، یا فرد برتر زندگی خود، تلاش کنند و با او به استقبال آینده بروند.
خیلی از جوانان که به تازگی ازدواج کرده اند باید بدانند که ازدواج هدف اصلی زندگی نیست؛ بلکه وسیله ی کارآمد و موثری است که به کمک آن می توان به اهداف رسید. کسانی که تصور می کنند هدف آنها ازدواج کردن است، مخصوصا دختر خانم های کم سن و سال، همین که چند هفته از ازدواج آنها گذشت و شور و شوقشان خوابید و همسرشان مجبور شد تا دیر وقت برای اداره زندگی کار و فعالیت داشته باشد، به یکباره افسرده شده و کاخ آمال و آرزو هایشان را ویران می بینند و برخی دیگر توقع زیادی از همسر پیدا می کنند، البته نه توقع مالی، توقع رفتاری، مثلا این که هر شب برای آنها گل بخرد، همیشه نقش یک عاشق را بازی کند و ...
شما باید در زندگی اهداف بهتری داشته باشید، کسب مدارج عالی در تحصیل، کار کردن در یک گرایش خاص، سود رسانی به خلق خدا و ...
زن و شوهر موفق هر یک هدف خود را آگاهانه و با بصیرت انتخاب می کنند و تمامی راه های رسیدن به آن اهداف را بررسی می کنند و با مشارکت و تحلیل راه حل ها، بهترین و مناسب ترین و کوتاه ترین راه را بر می گزینند. آنان در صورت مواجه با موانع احتمالی که از رسیدن به هدف ها دورشان می سازد، نهراسیده و با بررسی مشکل، مانع یا موانع موجود را مرتفع می سازند. آنها می دانند که رسیدن به اهداف زندگی، همواره فراز و نشیب هایی دارد که بایستی با تفکر و بهره مندی از مجموعه توانایی های موجود خانواده ها، به درستی از تنگناها، به سلامت عبور کنند. همسرتان را از اهدافتان آگاه کنید و از اهداف او هم بپرسید و در رسیدن به اهدافتان، پشت یکدیگر باشید.
هر نوع رابطه ای برای ادامه یافتن باید از درجه ای از اعتماد برخوردار باشد و طرفین رابطه باید قابل اعتماد بودن خودشان را در عمل نشان دهند. هیچ چیز مثل اعتماد، ادامه رابطه را تضمین نمی کند، هر چه رابطه سالم تر باشد، میزان اعتماد افراد در آن رابطه نسبت به یکدیگر، بیشتر است و هر چه افراد در رابطه ای ریشه بدوانند، احتمال سلامت آن رابطه را افزایش می دهند. معمولاً همسران به دلیل اعتماد فراوان به یکدیگر، از همه اسرار، اطلاعات و خوبی و بدهای یکدیگر باخبرند. باید به یاد داشت اگر چه اعتماد بهترین راه اثبات عشق و دوستی است، سوءاستفاده از آن موجب سستی ارتباط و فقدان آن سبب گسستن آن می شود. در داشتن اعتماد نیز باید تعادل داشت زیرا که اعتماد مطلق می تواند به فریب خوردن و کم اعتمادی می تواند به زجر کشیدن، منجر شود. در این رابطه، اصل اساسی، اعتماد عملی است و صحبت از اعتماد که جنبه شعاری داشته باشد، به بهبود روابط و سلامت آن کمک نمی کند. نکته مهم این که هیچوقت حتی نزدیک کاری نشوید که اعتماد همسرتان نسبت به شما کم شود، اعتماد چیزی نیست که به راحتی به دست آید.
چگونه می توان جلوی آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست را گرفت؟
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد کدامند؟
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
همه افراد در حیطه شغلی اهدافی را برای خود معین کرده و به واسطه آن میزان فروش و نهایتاً بازدهی کلی سیستم را افزایش می دهند. این امر در حیطه اجتماعی نیز کاملاً مشهود است؛ افراد و ارگانها برای رسیدن به نتایج موفقیت آمیز اجتماعی هدفگذاری انجام می دهند. باید توجه داشت که مسئله هدفگذاری به ویژه در سطح فردی از اهمیت بالایی برخوردار می باشد.
تک تک افراد می بایست به منظور بهبود کیفیت زندگی خود اهدافی را برای خود معین نمایند. همه ما از ارزش تلاش برای رسیدن به اهداف با اطلاع هستیم، بدیهی است وقتی ذهن خود را بر روی موضوع خاصی متمرکز می کنیم، طبیعتاً نتیجه بهتری می گیریم. حال چرا برای ازدواج هدفگذاری نکنیم؟
سال ها پیش نیما و فرنوش در سمیناری پیرامون مسئله ی ازدواج شرکت کرده بودند. در این سمینار نحوه ی هدفگذاری در زندگی و بالاخص ازدواج به آنها آموزش داده شد. از آن پس با بکارگیری تکنیک های هدفگذاری این دو نفر به موفقیت های چشمگیری در زندگی فردی و اجتماعی خود دست یافتند. فرنوش در این رابطه می گوید: " واقعاً تنها با انتخاب این گزینه که می توانیم اهدافی را تعیین نماییم و سپس آنها را دنبال کنیم، شکل ازدواج و بطور کلی زندگی ما تغییر پیدا کرد".
تنظیم اهداف با همکاری دو جانبه به زوجین کمک می کند که رابطه خود را استحکام بخشند و به صورت ناخوداگاه مهارت های خود را در انجام کار تیمی برای رسیدن به هدفی خاص ارتقا بخشند. این امر به طرفین ارتباط کمک می کند که هم بهتر خود را بشناسند و هم یکدیگر را و این امر نهایتاً به تکامل هر چه بیشتر طفین ختم خواهد شد. باید توجه داشت که در حین اتمام این پروسه مهارت های ارتباطی طرفین نیز تا حد بسسیار زیادی بهبود پیدا می کند چراکه هر یک از طرفین این فرصت را پیدا می کنند تا در مورد آرزوهای و رویاهای شخصی شان به بحث و گفتگو بنشینند.
فرنوش در ادامه اضافه می کند: "وقتی ما برای ازدواج خود هدف تعیین می کردیم، هر کس آزادانه می توانست نظرهای خود را مطرح کند و دیگری با گوش دادن به حرف های او ارزش و احترام خود را آشکار می ساخت. با این کار بسیاری از سوء تفاهم ها، جر و بحث ها و دلخوری ها از میان می رفت". انجام عمل فوق زوجین را در برابر یکدیگر مسئول و پاسخگو نگه می دارد.
تعیین اهداف برای ازدواج می تواند شما و شریکتان را در مسیر یکسانی قرار دهد، با این تفصیل می توانید دست در دست هم به جلو پیش روید. اما از کجا باید شروع کرد؟
یک جلسه ملاقات بگذارید و در آن کلیه آیتم هایی که در اینجا شرح می دهیم را بدون هیچ گونه وقفه انجام دهید.
۱) افکارتان را روی هم بریزید محیطی را انتخاب کنید که هر یک از شما آزادانه و به دور از استرس به بازگو کردن آمال و آرزوهای درونی اش بپردازد. از یکدیگر بپرسید: "جالب نیست که اگر .....؟" برخی از ایده ها می توانند چیزی شبیه به شرکت کردن در کنفرانس های ازدواج، بازسازی آشپزخانه و یا پس انداز کردن پول برای به تحقق رساندن آن سفر رویایی که در ذهن دارید باشند.
۲) منظور خود را واضح بیان کنید نیما و فرنوش هر دو دوست داشتند تا زمان بیشتری را در کنار یکدیگر سپری کرده و از وجود هم لذت ببرند. فرنوش می گوید: "در جلسه ای که با هم داشتیم قرار شد هر پنجشنبه برای صرف نهار همدیگر را ببینیم و اگر قرار بود یک شب با هم بیرون برویم تاریخ آنرا از قبل در تقویم مشخص می کردیم"
آنها سپس با هم قرار گذاشتند که در آشپزی به هم کمک کنند، و در کارهای خانه از قبیل نظافت، شستشوی لباس ها، تعمیر کردن وسایل و غیره با یکدیگر همکاری و مشارکت داشته باشند تا هیچ کدام از آنها به تنهایی زیر بار مسئولیت های سنگین نرود. همچنین قرار گذاشتند تا اقساط خود را دو برابر پرداخت کنند تا پول خرید خانه ی آنها در عرض ۱۰ سال تمام شود.
آنها در طی گفتگوهای متناوبی که با هم داشتند تصمیم گرفتند خرج های اضافی را کم کنند تا کل بدهی هایشان زودتر تمام شده و از نظر اقتصادی تحت فشار قرار نگیرند.
۳) موارد مهم را یادداشت کنید اگر اهداف خود را بر روی کاغذ بیاورید، خیلی راحت تر می توانید آنها را بررسی نمایید و بعدها هم گیج نخاهید شد. در لیست خود تاریخ نهایی انجام هر یک از کارها را یادداشت کنید تا بدانید برای انجام کاری خاص چقدر زمان دارید. سپس لیست مورد نظر را در جایی قرار دهید که همیشه جلوی چشمتان باشد. مثلاً می توانید آنرا روی میزتان بگذارید یا به دیوار بچسبانید، داخل ماشین قرار داده و یا روی آینه اتاق خواب بچسبانید؛ اغلب زوج ها همین مورد آخر را انتخاب می کنند.
۴) انعطاف پذیر باشید آیا اهدافتان فاقد اصل واقع بینی هستند؟ آنها را باز بینی نموده و تجدید نظر قائل شوید. نیما بنا به تجربه های شخصی اش معتقد است: "اگر احساس می کردیم که به هیچ طریق قادر به رسیدن به هدفی خاصی نیستیم، آن را اصلاح می کردیم و هدف جدیدی را جایگزین آن می نمودیم."
۵) به خودتان حکم ماموریت بدهید راجر بولتون یکی از پیشگامان عرصه روانشناسی ازدواج و خانواده، اظهار می دارد: زمانیکه زوجین با هم ازدواج می کنند اصولاً بدون اینکه هیچ برنامه مشخصی برای زندگی خود داشته باشند در روزمرگی ها غرق می شوند. او معتقد است که زن و شوهر باید برای خود "حکم ماموریت" خلق کنند. به عنوان مثال می توانند از خود سوال کنند که: "برای ۳۰ سال آینده زندگی خود چه برنامه ای دارند؟" سپس با استفاده از حکم ماموریتی که صادر کرده اند، اقدام به تعیین اهداف کوتاه مدت و دراز مدت کنند.
۶) نیم نگاهی به گذشته بیندازید همچنان که در حال عملی کردن اهداف خود هستید و به جلو پیش می روید، هرزگاهی چند نگاهی به گذشته بیدازید و ببینید تا کنون چطور عمل کرده اید و بازدهی شما چگونه بوده است. فرنوش و نیما روز اول سال را به عنوان روزی انتخاب کرده اند که در آن کنار هم می نشینند و کلیه کارهایی که در طول یک سال گذاشته انجام داده اند را بررسی می کنند. روز اول مهر مجدداً میزان پیشرفت خود را بازبینی نموده و اگر لازم دانستند تغییراتی را دربرنامه ریزی خود قائل می شوند.
زمانیکه با تلاش و کوشش فراوان به امیدها و آرزوهای خود جامه ی عمل می پوشانید به خودتان استراحت بدهید و از کامیابی هایتان نهایت استفاده را ببرید. می توانید با صرف شام در رستوران و یا یک مسافرت کوتاه مدت خودتان را تشویق کرده و برای تلاش های آتی آماده کنید. جشن گرفتن موفقیت ها سبب می شود که شما انرژی و دلگرمی لازم برای ادامه راه را پیدا کنید.
اگر هم به مانعی برخورد کردید و نتوانستید مطابق با آنجه از قبل برنامه ریزی کرده بودید پیش بروید، جای هیچ نگرانی وجود ندارد. تسلیم نشوید و مجدداً همه چیز را از سر بگیرید. این بار ابتدا مطمئن شوید که اهدافتان واقع بینانه و قابل دست یابی هستند. سعی نکنید همه چیز را یکمرتبه بدست آورید. حتی اگر بتوانید به بخشی از اهدافی که برای خود لیست کرده اید دست پیدا کنید، باز هم جای امیدواری وجود دارد چراکه موفقیت های بیشتری نسبت به گذشته بدست آورده اید. به تلاشی که در این زمینه انجام داده اید افتخار کنید.
نتیجه ای که شما با انجام این امر به آن می رسید، قابل ستایش است: ارتباط محکمتر، انتقال آسانتر مفاهیم، صمیمت بیشتر، تکامل، و نهایتاً احساس رضایت هنگام نگاه کردن به موفقیت های بدست آمده.
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
اگر زوجین فاقد مهارتهای ارتباطی ضروری برای حل مشکلاتشان باشند، حتی کوچکترین مشکل نیز حل ناشدنی خواهد شدامروزه بسیاری از ازدواجها قبل از تشکیل و یا مدت کوتاهی بعد از آن متلاشی می شوند. درک اینکه چرا این ازدواج ها شکست می خورند می تواند راه حلی باشد که مراقب باشید ازدواج خودتان شکست نخورد.
بعضی از عواملی که در شکست ازدواجها مشارکت دارند شامل مسائل مالی و دیگر شرایط ازدواج است. همه ی این مسائل می تواند در یک ازدواج سالم و پایدار هم وجود داشته باشد اما اگر آنها به طور صحیح و درست مورد رسیدگی قرار نگیرند، می توانند منجر به شکست ازدواج شوند.
ارتباط ، نقش اساسی در موفقیت ازدواج دارد. بدون ارتباط صحیح، حل تعارض و کشمکش ها مشکل ساز می شوند اگر زوجین فاقد مهارتهای ارتباطی ضروری برای حل مشکلات شان باشند، حتی کوچکترین مشکل نیز حل ناشدنی خواهد شد.
ارتباطات به واسطه ی فرصت دادن به همسران برای مشارکت در نگرانی ها و علایق، امیدها و آرزوهای یکدیگر، موجب رشد و شکوفا شدن روابط زوجین می شود.
بدون سهیم شدن در این موارد زوجین رشد نخواهند کرد و تا حد امکان به یکدیگر نزدیک نخواهند شد. اگر یک یا هر دو همسر فاقد مهارتهای ارتباطی مؤثر باشند، این برای حل و فصل بحث هایشان مشکل ساز می شود چرا که زوجین قادر نیستند تا نقطه نظرات یکدیگر را درک کنند.
در ازدواج هایی که تاکنون دچار مشکل بوده اند، هر یک از زوجین باید تلاش کنند تا برای بهبود و نجات زندگی شان متعهد شوند که روی مهارتهای ارتباطی شان کار کنند.نبود تکنیک های مؤثر ارتباطی می تواند به شکست در ازدواج منجر شود.
عشق ممکن است همواره پیروز شود اما زمانی که نگرانیهای مهمی وجود دارد حتی عشق نیز نمی تواند به تنهایی برای حفظ ازدواج کافی باشد. نگرانی های مالی ممکن است خودشان علت شکست ازدواج نباشند اما تنش ها و تعارضاتی که این نگرانی ها ایجاد می کنند، اغلب در شکست ازدواج مقصر هستند. نگرانی های مالی می تواند بار سنگینی را تحمیل کند و زمانی که یک زوج تلاش زیادی را برای برآوردن تعهدات مالی شان می کند، می تواند فشار بسیار زیادی را احساس کند. این فشارها ممکن است برای تخریب ازدواج سالم به طرق دیگر کافی باشد.
اگر یک همسر در زندگی به مسائل مالی مشغول شود، ممکن است شروع به کوتاهی کردن از دیگر جنبه های زندگی کند. این رفتارهای مسامحه آمیز بر همسر تأثیر گذاشته و موجب می شود که وی احساس تنهایی و بی مهری نماید.
این امر می تواند برای ازدواج آسیب زا شود. اغلب یکی از زوجین به واسطه ی مسایل مالی تحلیل خواهد رفت و این نیز می تواند برای ازدواج مخرب باشد.شرایط حول ازدواج نیز می تواند منجر به شکست شود یک ازدواج راحت (بدون فکر) نمی تواند یک ازدواج سالم باشد.
هنگامی که تصمیم گرفتن به ازدواج به غیر از عشق حقیقی بر امور دیگری نیز قرار گیرد، این احتمال وجود دارد که آن ازدواج، ازدواج مناسب و خوبی باشد (عشق تنها کافی نیست) اما این به معنای گذاشتن شرایط بسیار سختی که برای نمونه در جامعه ی ما حاکم است، نیست.
برای مثال شرایط ازدواجی که اغلب منجر به شکست می شود عبارتند از: ازدواج کردن به خاطر داشتن بچه یا به خاطر فشاری که از جانب اعضای خانواده و دوستان احساس می شود.هیچ کدام از این دلایل در واقع دلایل معتبر و قابل قبولی برای ازدواج نبوده و اغلب منجر به شکست در ازدواج و طلاق می شوند. ازدواج کردن در سنین پایین، دلیل دیگری برای شکست ازدواجها می باشد.
اگر چه سن مناسب برای ازدواج متغیر بوده و به طور زیادی بستگی به خود فرد دارد، افراد زیادی عقیده دارند که برای نوجوانان و سنین پایین تر از ۲۰سال، ازدواج کردن خیلی زود است. ازدواج کردن قبل از اینکه فرصت لذت بردن از تجارب زندگی را داشته باشید می تواند باعث تنفر از ازدواج شده و در نهایت شکست ازدواج را در پی داشته باشد.
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
وزارت ورزش و امور جوانان در هفته ای که گذشت اعلام کرد مراکز همسریابی که تا حالا با مجوز و بی مجوز کار می کردند به زودی رسما وارد حوزه ازدواج جوانان می شوند.
بالاخره طلسم شکست و وزارت ورزش و امور جوانان آن روی جوانانه خودش را هم نشان داد و با دست گذاشتن روی یکی از بزرگترین مشکلات جوانان ورود خودش به حوزه های جوانانه را خاطره انگیز کرد. در همین هفته ای که گذشت، معاون امور فرهنگی و تربیتی وزارت ورزش و جوانان در ادامه این اسم بلند بالا اعلام کرد: «آیین نامه ایجاد مراکز رسمی و تخصصی ازدواج را نهایی و برای تصویب مسوولان مثل دانش آموزهایی که یاد مشق های ننوشته شان می افتند، هر وقت یاد این آیین نامه نصفه و نیمه می افتادند، خاطرشان مکدر می شد.
به دلیل همین کدورت خاطر هم طی یک اقدام برق آسا، اواسط آذرماه آیین نامه تدوین شد و طبق اصل ۴۳ قانون برنامه پنجم توسعه که می گوید برای صدور هر مجوزی درباره مراکز تسهیل ازدواج، باید همه وزیران موافق باشند، رفت به هیات وزیران تا با یک تیر دو نشان جانانه زده شود. نشان اول که همان افزایش آمار ازدواج است و نشان دوم که گرفتن قانونی حال مراکز بی مجوزی است که سالهاست به صورت قاچاقی و دیمی به امر تسهیل ازدواج جوانان مشغولند.
حالا در این پرونده رفتیم سراغ آمار فعلی مراکز همسریابی الکتروسنتی و بدون داشتن قصد ازدواج، عضو چندتا از این مراکز شدیم تا بفهمیم توی این مراکز چه خبر است و بعدها که این مراکز رسمی تر و قانونی تر شدند و آمار ازدواج هم به شکل فزاینده ای بالا رفت، تغییرات به چشممان بیایند و درود بفرستیم به روان تدوین کنندگان و تصویب کنندگان آیین نامه.
با اینکه آیین نامه ایجاد مراکز رسمی ازدواج هنوز در راه هیات وزیران است، در حال حاضر ده ها سایت در این زمینه مشغول خدمت رسانی به جوانان هستند
اسم مرکز تخصصی تسهیل ازدواج که می آید، آدم یاد یک ساختمان چندطبقه شیک و مدرن می افتد که در همه اتاق های همه طبقاتش چند تا روان شناس زبده در امر ازدواج در حال مشاوره دادن به جوانان بدون نیمه هستند اما واقعیت این است که وقتی از مراکز تخصصی همسریابی اینترنتی نیمه گمشده شان را پیدا کنند، یعنی واسطه هایی در دنیای مجازی که تمام خدمات تخصصی ای که ارائه می دهند، اختصاص دادن یک پروفایل به کاربران است و دیگر هیچ. البته در همه این سایت ها پنجره ای برای چغلی کردن از اعضای بی اخلاق و گزارش خلافی وجود دارد که تنها مورد خدمات پس از فروش سایت هاست.
«اگه خوشبخت بشن، می گن ما کلا بختمون بلند بود، اگه بدبخت بشن، می گن خدا فلانی رو لعنت کنه که باعث و بانی ازدواج ما شد.» درست از همان وقتی که واسطه های ازدواج (شما یادتان نمی آید، یک وقتی توی همه فامیل ها یک واسطه باری جوش دادن وصلت دختر و پسرهای جوان حضور فعال داشت) عطای ثواب «ما برای وصل کردن آمدیم» را به لقایش بخشیدند، آمار ازدواج به بهانه بالارفتن قیمت طلا و نرخ مهریه و کمبود مسکن و کار و این مشکلات پیش پا افتاده پایین آمد. از همان وقت ها بود که واسطه های مجازی احساس کردند باید جای خالی واسطه های سنتی را پر کنند و به این ترتیب سایت های ازدواج با اسم های خوش رنگ و لعاب «در جستجوی نیمه گمشده» و «ازدواج آسان» و «دو همسان» و «چند مرغ عشق» و «همونی که دنبالش می گردی» متولد شدند.
البته تولد سایت ها با هجوم کاربرها همزمان نبود. از اوایل دهه ۸۰ که اینترنت همه گیر شد، آمار اعضای این سایت ها هم روز به روز بیشتر شدند و حالا که دیگر دهه ۸۰ تمام شده (در همین دو سه سال گذشته) تعداد اعضای سایت های همسریابی با اسم های متفاوت به شکل قابل توجهی افزایش پیدا کردند. سایت هایی که قدمت بعضی از اعضایشان و گزارش های ازدواج اعضا که راست و دروغش پای خودشان باشد، نشان می دهد که حسابی مورد اقبال قرار گرفته اند.
ثبت نام آسان مهم ترین دلیل استقبال بالا از سایت های همسریابی است. فرقی نمی کند گذرتان از دور افتاده ترین استان به این سایت ها افتاده باشد یا از وسط تهران فرقی نمی کند ۱۵ ساله باشید یا ۹۰ ساله. اصلا فرقی نمی کند که زن باشید یا مرد. فقط کافی است روی قسمت عضویت کلیک کنید. بعد هم باتوجه به وجدانتان و قصدتان از عضویت مشخصات مورد علاقه تان را در قسمت «مشخصات من» و مشخصات رویایی طرف مقابلتان را هم در قسمت «مشخصات همسان من» بنویسید و تمام. از اینجا به بعد شما عضو یک مرکز تخصصی ازدواج شده اید و باتوجه به مهارت هایتان در رد و بدل کردن پیام در سایت می توانید نمیه گمشده خودتان را پیدا کنید.
البته اکثر سایت ها اعضای جدید را ۲۴ ساعت از بعد از ثبت نام تایید می کنند. دلیلش هم این است که مدیریت سایت در این زمان مشخصات عضو جدید را بررسی می کند که یک وقت خدای نکرده با قوانین سایت مغایرت داشته باشد. ثبت نام رایگان و فوق آسان و گمنام ماندن و البته کنجکاوی برای سرک کشیدن به دنیای داخل سایت های همسریابی از مهم ترین دلایل افزایش آمار کاربران این سایت هاست. البته کاربرانی که بخواهند شرایط ویژه داشته باشند، باید مبالغی را به حساب سایت واریز کنند. شرایط ویژه هم یعنی امکان ارسال پیام قصه اش هم این جوری است که اگر یک کاربر به صورت رایگان عضو شده باشد، فقط می تواند منتظر دریافت پیام باشد و به پیام های رسیده جواب بدهد اما کاربران ویژه می توانند به جای انتخاب شدن، از حق انتخاب کردن برخوردار باشند و با واریز مبلغی بین ۶ تا ۱۰ هزار تومان در ماه عضو ویژه سایت باشند.
اکثر این سایت ها امکان جست و جو دارند. آن هم جست و جو از نوع پیشرفته. باتوجه به آیتم های پروفایل ها کاربران می توانند همسان موردنظرشان را با توجه به سن و تحصیلات و شهر محل سکونت و درآمد و حتی رنگ چشم و قد و وزن طرف جست و جو کنند. اتفاقا همین جست و جوی پیشرفته باعث می شود آمار دقیق کاربران سایت معلوم شود. البته خود سایت ها برای جذب اعضای جدید تعداد کاربرانشان را به صورت لحظه ای اعلام می کنند. بالاخره ۵۰ هزار عضو آماری است که هر مدیر سایتی می تواند به آن بنازد. آماری که اتفاقا واقعی است و می شود با روش ساده انتخاب همه اعضا برای نمایش همزمان به درستی آن و درستکاری مدیر سایت پی برد. در همه سایت هایی بروبرگرد تعداد آقایان دو تا سه برابر خانم هاست. درمورد اعضای ویژه هم همین طور است.
یعنی تقریبا همه آقایان عضو ویژه هستند و فقط تعداد کمی از خانم ها با پرداخت مبلغ عضویت از امکانات اعضای ویژه استفاده می کنند. نکته جالب در مشخصات هم این است که آیتم ها از مشخصات فردی مثل سن و شرایط تاهل شروع می شوند و به مشخصات ظاهری مثل قد و وزن و رنگ چشم می رسند. بعد هم نوبت شرایط مالی ظریف مثل نوع مسکن و اتومبیل و شغل و درآمد ماهیانه و حتی درآمد خانواده ها و شغل پدر و خواهر و برادرها می رسد. بعد از سیر تا پیاز خانواده ها هم مشخصات عمومی تر مثل اعتیاد به سیگار و داشتن و نداشتن اختلالات رفتاری و ابتلا به بیماری های خاص و میزان هوش و استعداد و بی بروبرگرد همه راستش را می نویسند ولاغیر!
همه مراکز تخصصی همسریابی اینترنتی روی سردرشان نوشته اند این سایت به هیچ وجه در زمینه دوستیابی و کارهای خلاف اخلاق و کلاهبرداری و اینها فعالیت نمی کند، حتی به صورت دوره ای بعضی از سایت ها برای هشدار به کاربرانشان اطلاعیه هایی صادر می کنند که در نوع خودشان جالب است. مثلا اطلاعیه هایی با این مضمون که «سایت هیچ گونه مسوولیتی در قبال رد و بدل شدن پول یا شارژ تلفن! بین کاربران ندارد.» به بیان ساده تر مدیران سایت هر چند وقت یکبار اعلام می کنند که کلاه خودتان را محکم بچسبید که باد آن را نبرد، اگر هم برد ما هیچ مسوولیتی نداریم چون قبلا هشدار داده بودیم اما نکته جالب تر این است که مدیران هیچ کدام از این سایت ها در آن ۲۴ ساعتی که به موشکافی اعضا می پردازند، هیچ گونه توجهی به جواب های کاربران به سوال ها نمی دهند.
وضعیت تاهل کاربر موردنظر یکی از موارد مجرد، مطلقه، فوت همسر یا سایر موارد(!) است. نگفته پیداست که این سایر موارد که تعدادش هم در میان آقایان خیلی زیاد است، می تواند یکی از آن بادهایی باشد که کلاه بقیه کاربران را برمی دارد. البته از آنجایی که هیچ سندی برای اثبات مشخصات درج شده نیست، کاربران می توانند به صورت کاملا عشقی مشخصاتشان را پر کنند.
همسر گرمی
اعضای سایت های همسریابی اگر یک ذره استعداد آدم شناسی داشته باشند، می توانند در عرض مدت کوتاهی به یک پیشگو در امور آدم شناسی تبدیل شوند. ابزار کار هم پروفایل های اعضاست، به اضافه پیام هایی که به صندوق پیام می رسند. از روی همین ها می شود فهمید که کاربران سایت از چند دسته خاص خارج نیستند که کاربران سایت از چند دسته خاص خارج نیستند و خداییش با وجود این همه پروفایل تابلو فقط افراد دارای آی کیوی پایین ۲۰ باید گول بخورند.
آنها که می خواهند ازدواج کنند
از آنجایی که همه جا خوب و بد دارد، در سایت های همسریابی هم آدم هایی که واقعا قصد ازدواج دارند پیدا می شوند. این آدم ها گرچه اسم مستعار دارند، اما اسم هایشان معمولی است. بیشترشان عکس خودشان را گذاشته اند و اگر هم عکس نداشته باشند در اولین پیام آدرس ای میل می خواهند که عکسشان را بفرستند. مشخصات این دسته معمولا عجیب و غریب نیست و در کنار خصوصیات خوب حتما خصوصیات منفی شان را هم نوشته اند. توی پیام هایشان در مورد جزئیات حرف می زنند و از جزئیات می پرسند. جزو قدیمی های سایت محسوب نمی شوند و تازه عضو شده اند. خیلی زود بحث را به خانواده ها می کشند.
اولین نشانه اضعای این دسته خالی بودن پروفایل هایشان است. حالا اگر نمی خواهند ازدواج کنند دلیل ندارد که دروغ بگویند. این دسته تا جایی که بتوانند از خودشان چیزی نمی نویسند. در همان پیام اول هم معلوم می کنند که به جای همسر دنبال همدم می گردند. در مشخصات خودشان هم به نکته هایی مثل آزاد، رها، به دور از هر قید و بند و اینها اشاره می کنند.
اگر برای شناخت دسته اول و دوم به چند روز وقت و مطالعه پروفایل ها نیاز است، برای شناخت دسته سومی ها یک نگاه سرسری کافی است. اولین نکته هم اسم های عجیب غریبشان است. اسم های نیست در جهانی که به سرعت توی چشم می آیند، مثلا ریچارد شیردل یا زیبای خفته. شما بخواهید ازدواجکنید، خودتان را این طوری معرفی می کنید؟ همه شان هم بالای ۶ میلیون تومان درآمد دارند و احیانا تبعه یکی از کشورهای اروپایی یا آمریکایی هستند. قدشان بالای ۱۸۰ و وزنشان دقیقا مطابق با معیارهای روز است. در اولین پیام شجره نامه طرف مقابل را می پرسند و در دومین پیام منتظر آلبوم عکس های خانوادگی اش هستند و کلا موجودات تابلویی به حساب می آیند.
مسخره ها از کلاهبردارها هم تابلوترند. کسانی که از روی فضولی آمده اند ببینن چه خبر است و چون مجبور بوده اند پروفایلشان را پر کنند، هرچه به ذهنشان متبادر شده را نوشته اند. مثلا مشخصاتی مثل سن: ۹۹ سال، وزن: ۳۰ کیلو، شغل: بیکار، تعداد فرزندان: بالای ۱۰ و محل زندگی: جزایر قناری بدون شک مربوط به آدم شادمانی است که از سایت همسریابی به عنوان سایت سرگرمی استفاده می کند.
برای اینکه بدانیم پشت این سایت ها چه خبر است، عضو آنها شدیم و خودمان را خریدار جا زدیم
بدترین کاری که می توانستیم بکنیم، این بود که چندتا پروفایل اکازیون زنانه و مردانه بسازیم و عضو به روزترین سایت های همسریابی شویم. پروفایل هایی که مشخصاتشان به مشخصات سیندرلا و پسر پادشاه توی قصه ها طعنه می زند و شاید همین مشخصات بود که باعث شد هرکدام از پروفایل های مذکور در مدت یک هفته بیشتر از پانصد بازدید داشته باشند. اما واقعیت این است که هدف از ساخت این پروفایل ها به هیچ وجه شوخی و خنده نبود و ما می خواستیم بدانیم توی دل کاربران سایت چه خبر است و اصلا اینجا چکار می کنند؟
باید یک بار امتحان کنید. آن وقت است که می فهمید کلاهبردارها چه موجودات عجیبی هستند که می توانند در نهایت آرامش پشت چشمشان را نازک کنند و سوت بزنند و کلاهتان را بدون آنکه بفهمید از سرتان بردازند. اتفاقا همین وقت هم هست که می فهمید خوش خیالی زیادی چقدر می تواند در محیط های مجازی احمقانه باشد.
چون ممکن است آقای محترمی که در حال مطالعه پروفایلش هستید دقیقا شرایطی مثل خود شما داشته باشد، یعنی خانم کنجکاوی باشد درست هم سن و سال و هم قد و قواره خودتان. البته ساختن پروفایل های تقلبی اولین و آخرین تقلبمان بود، آن هم از روی اجبار. چون احتمالا هیچ خانمی برای آقایی با مشخصات معمولی تره هم خرد نمی کرد و آقایان هم برای پروفایل معموی یک خانم سر و دست نمی شکستند. اما بعد از این تقلب فقط چندتا سوال طراحی کردیم و در جواب پیام های درخواست آشنایی فرستادیم. اولین سوال این بود که «به نظرتان دنیای مجازی جای مناسبی برای پیداکردن هسر آینده است؟» سوال بعدی هم اینکه «در دنیای واقعی کسی نبود که دلتان را ببرد؟» و سوال سوم هم اینکه «تا حالا گشت و گذارتان موفقیت آمیز بوده و به مورد مشکوکی برخورد نکرده اید؟» سوال هایی که به تعداد زیادی برای کاربران ارسال کردیم و از آنالیز جواب هایشان هم به نتایج جالبی رسیدیم.
اکثر دخترها در جواب دادن به سوال ها دقیقا همان طوری بودند که در دنیای واقعی به سوال های خواستگارهایشان جواب می دهند. کمی دست و پا شکسته و با احتیاط زیاد. البته تعداد کمی از دخترها هم از جواب دادن طفره رفته بودند یا خواسته بودند بدانند خودمان اینجا کار می کنیم؟ اما در میان جواب ها چند مورد مشابه هم وجود داشت. اکثر دخترها می گفتند بیشتر آقایان خالی بند هستند و فقط تعداد کمی از اعضای مرد قصد ازدواج دائم دارند. در کل نظر خامن ها زیاد مثبت نبود و شاید همین نگاه منفی باعث شده بود که تعداد دخترها خیلیک متر از پسرها باشد. درمورد سوال دوم هم جواب های پرت و پلای زیادی وجود داشت. اما در چندین مورد مشابه خانم ها می گفتند دلشان می خواهد همسر آینده شان را خودشان انتخاب کنند و از اینکه انتخاب بشوند دل خوشی ندارند. یک جور دلیل نیمه فمینیستی نیمه مدرن که البته با عقل جور درمی آمد.
تعدادی هم که خیلی صادق تر بودند یا می خواستند صادق تر به نظر بیایند، دلیل مراجعه شان به سایت های همسریابی را خجالتی بودن در دنیای واقعی می دانستند. دخترهایی که اغلب در شهرهای کوچک تر زنگدی می کردند و تنها راهشان برای تجربه ازدواج نیمه مدرن و دخالت مستقیم در انتخاب نیمه گشمده راه اینترنتی بود. درمورد سوال سوم هم نتیجه نظرسنجی بینخانم ها چندان رضایت بخش نبود. اکثرشان تجربه چندین تماس تلفنی یا دیدار حضوری را داشتند که بی نتیجه مانده بود. اما در کل می شود نتیجه گرفت که ۹۰ درصد خانم هایی که عضو سایت های همسریابی می شوند، قصد ازدواج دائم دارند. برعکس تصور عمومی این خانم ها اصلا هم جزو پرتوقع ها نبودند. خانم های شهرستانی مهمترین ملاکشان شغل دولتی و وفاداری بود و خانم هایی که از شهرهای بزرگتر عضو سایت شده بودند ملاک هایی مثل وضع مالی مناسب و شخصیت اجتماعی و خوش برخوردی هم به ملاک هایشان اضافه می شد.
تکلیف آن دسته از آقایانی که پی حشمت و جاه آمده بودند که معلوم بود. از همان پروفایل ها و پیام های اولشان می شد فهمید که قصد اینها هرچه که باشد، انتخاب همسر آینده نیست. اکثر آقایان با شک و تردید به سوال ها جواب می دادند. تعداد زیادی هم می گفتند ما خودمان روانشناسیم و این کارها که برای شما تجربه است، برای مخاطره ای بیش نیست. نکته جالب هم این بود که آقایان هم مثل خانم ها به پروفایل ها اعتماد نداشتند.
البته بیشتر شک آقایان مربوط به چهره و خصوصیات فیزیکی بود. شک و تردیدی که به خاطر تجربه مندی شان بود. اینطور که آقایان می گفتند، در دیدارهای حضوری مشخص می شد که خانم ها اصلا از چهره خودشان درک درستی ندارند و اکثرا خودشان را زیباتر از آن چیزی که هستند می دانند. البته ضعف آیتم های معرفی چهره دلیل مناسب تری برای این تفاوت به نظر می رسد. به هر حال اقایان که ۹۰ درصدشان به دنبال پیداکردن سیندرلا بودند از دیدارهایی که تا به حال داشتند راضی به نظر نمی رسیدند و مهم ترین مشکل را در جای خالی عکس در پروفایل خانم ها می دانستند. اما در میان آقایان هم تعداد زیادی به سوال ها جواب دادند.
البته این تعداد در میان کاربران بالای ۳۰ سال بودند که بیشتر از زیر ۳۰ ساله ها قصد ازدواج داشتند. یا اگر هم قصد مشخصی برای ازدواج نداشتند، آمده بودند که ببینند چطور می شود. یعنی اگر مورد مناسبی پیدا شد که چه بهتر و اگر پیدا نشد هم که بالاخره تلاششان را کرده بودند.
آقایان برخلاف خانم ها فضای مجازی را استارت خوبی برای مساله ازدواج می دانستند کمتر از خانم ها ترس از گول خوردن داشتند و با اعتماد به نفس بیشتری دنبال نیمه گمشده شان می گشتند. درباره روش های دیگر هم عکس خانم ها ادعای مدرنیته و اینها نداشتند و فقط می خواستند دایره انتخابشان وسیع تر باشد؛ یعنی به جای دخترهای فامیل و دوست و آشنا و در و همسایه بتوانند موردهای بیشتری را بررسی کنند. درمورد سوال سوم هم مثل خانم ها نتیجه زیاد مسرت بخش نبود. با این تفاوت که آقایان اعتراف می کردند اکثر خانم هایی که با آنها ملاقات داشته اند، واقعا قصد ازدواج داشتند، منتها شرایطشان زیاد مقبول نبوده. هیچ کدام از آقایان هم مثل خانم ها به مورد مشکوکی اشاره نکردند.
بین همه مدل کاربرانی که توی سایت ها بودند، یک عده هم کاملا درست آمده بودند. کسانی که به نحوی با بقیه آدم ها تفاوت داشتن دو به خطار همین تفاوت پیداکردن نیمه گمشده در دنیای واقعی برایشان سخت تر از بقیه بود. کسانی که مشکلات فیزیکی یا بیماری های خاص داشتند؛ مثلا برای کسی که مشکل حرکتی خاص دارد و برای ازدواج دنبال کسی مثل خودش می گردد، سایت های همسریابی می تواند جای مناسبی باشد. تعداد کمی از کاربرها در پروفایل هایشان اشاره کرده بودند که فلان بیماری خاص را دارند، یا کسانی که به خطار بچه دارنشدن از همسرانشان جدا شده بودند و دنبال کسانی می گشتند که نخواهند بچه دار شوند.
البته در میان خاص های صدق کسانی هم بودند که مشکلاتشان فیزیکی و جسمی نبود. مثلا آقایی که مدام در سفر بود و دنبال همسری می گشت که بتواند با یک مارکوپولوی معاصر زندگی کند و یا آقایانی که کاملا صادقانه دنبال همسری می گشتند که شرایط مالی مناسبی داشته باشد. در میان خانم ها هم موردهای خاص کسانی بودند که دنبال همسرهایی می گشتند که حکم وزیرا داشته باشند؛ یعنی آقایانی که خیلی سریع قصد مهاجرت داشته باشند.
بررسی ها نشان می دهد شناختی که از این طریق شکل می گیرد چندان کامل نیست، چون ازدواج باید با آگاهی و درک عمیق صورت بگیرد. متاسفانه سوءاستفاده هم در این سایت ها بسیار زیاد است، به گونه ای که معمولا بیش از ۹۰ درصد رابطه هایی که به شکلی در این سایت ها ایجاد می شود، با اهداف جنسی است و اخلاق در بسیاری از موارد زیر پا گذاشته می شود. شکل این سایت ها در خارج از کشور به صورت دوست یابی است، نه همسریابی که هیچ سنخیتی با فرهنگ ما ندارد و باتوجه به پشتیبانی کارهای پژوهشی صورت گرفته، به طور قطع می توانیم اعلام کنیم اکثر کاربارن این ساتی ها صرفا اهدافی برای رابطه های جنسی دارند و نه ازدواج. از طرفی، این سایت ها یکی از مهم ترین مروجان ازدواج موقت هستند فراموش نکنیم که ازدواج در دین اسلام پدیده پسندیده ای است و به عنوان اقدامی نیک و انسان ساز از آن یاد شده، اما باتوجه به خلاءهای اجتماعی موجود در جامعه، بحث های متناقضی در رابطه با ازدواج موقت عنوان شده و سایت های همسریابی به یکی از بزرگ ترین مروجان ازدواج موقت تبدیل شده و اکثرا با اشاعه تصویری نادرست از این مساله به شکل نامتعارفی جوانان را به یکدیگر برای این اقدام معرفی می کنند.
مصطفی اقلیما رئیس انجمن مددکاری ایران
مفت باشه، کوفت می شه!
توی همه جست و جوهایمان برای پیداکردن سایت های همسریابی فقط یک مورد پیدا شد که از دور کمی شبیه مراکز تخصصی همسریابی بود. مرکزی که ما فکر کردیم احتمالا از این به بعد قانونمند شده ها باید یک جاهایی باشند شبیه اینجا.
شکل و شمایل سایتشان مثل همه سایت های همسریابی است. منتها صفحه اصلی شان برخلاف سایت های دیگر که عکس یک گلدان گل و دوتا حلقه طلایی گذاشته اند پر از اخبار و مطالب روان شناسی با موضوع ازدواج است. تفاوت اینها هم با بقیه مراکز همسریابی اینترنتی از همین جا شروع می شود.
غیر از نگاه روان شناختی، مساله رایگان نبودن خدمات یکی دیگر از تفاوت های بارز این سایت است. آن هم نه یک تفاوت قیمت کوچک. تفاوت قیمتی که حسابی هم به چشم می آمد. قصه عضویت هم این طوری است که این مرکز در برابر خدمات واقعی که ارائه می داد، پول خوبی هم می گیرد. هزینه اول عضویت ۵۰ هزار تومان و هزینه های دیگر هم متعاقبا به مشتری اعلام می شود. حالا اگر عضویت معمولی ۵۰ هزار تومان تمام بشود، حتما هزینه های دیدن مشاور و اینها باید خیلی بیشتر باشد. اتفاقا مشتری هایشان هم کم نیست. انگار که جوان ها معتقد باشند همسری که مفت و رایگان به دست بیاید، مفت و رایگان هم از دست می رود.
مشتری باید بعد از اینکه اینترنت ثبت نام کرد با در دست داشتن کارت ملی و شناسنامه و یک عکس تمام قد بدون روتوش برود مرکز و مشاوره بشود. بعد هم منتر بماند تا موردی که می خواسته را برایش پیدا کنند. وقتی هم که موردهای مناسب جفت شدند و هردو برای آشنایی اعلام آمادگی کردند، جلسه اول و دوم مشاوره با حضور نماینده مرکز در همانجا برگزار می شود و هزینه هایش را هم احتمالا عروس و داماد دنگی حساب می کنند. بعد مشاوره ها به ولی مشتری ها اعلام می کنند که ماجرا در فلان مرحله قرار دارد. آنها بعد از سه جلسه می توانند بیرون قرار بگذارند و خودشان کار را تمام کنند.
نکته دیگری که توی این سایت خیلی به چشم می آید، قانون های سفت و سختشان است. اول اینکه به مشتری اعلام می کنند اگر او خیلی عجله دارد اصلا به مسوولان مرکز ربطی ندارد. بعد هم می گویند درصورتی که کسی پیدا نشد، هزینه ای مسترد نمی شود. البته در کنار این تهدیدها گزارش ازدواج هایشان آن قدر زیاد است که دل مشتری ها را گرم می کند.
زندگی بالاترین نعمتی است که خداوند به ما هدیه کرده است. ازدواج یعنی زندگی مشترک زن و مرد با این هدف که در کنار هم، پهلو به پهلو قدم بردارند و رشد کنند. در زندگی زناشویی هم ضوابط و معیارهایی وجود دارد که شناختن آن لازم و ضروری است. کمتر اتفاق می افتد که دختر و پسر در آستانه ازدواج و حتی در ادامه زندگی مشترک از یکدیگر شناخت کافی به دست آورده و هدف از ازدواج را برای خود روشن کرده باشند. آنها اغلب طبق رسم و عادت عمل می کنند. ارزش ها، پیش داوری ها و فرهنگ اجتماعی در انتخاب آنها تاثیر دارند و بسیاری از ازدواج ها را در واقع دیگران ترتیب می دهند. اگرچه اصل مهم، انتخاب و تصمیم طرفین است اما محیط، اطرافیان و خانواده ها مستقیم و غیرمستقیم در این کار نقش دارند. در زندگی زناشویی خوشبختی وجود دارد به شرط آن که برای رسیدن به آن تلاش کنیم، بنابراین شناختن عوامل موثر، ارزش ها، ضوابط و معیارها، آگاهی از قوانین حاکم بر روابط اجتماعی، شناخت آداب و رسوم و سنت های هر جامعه برای رسیدن به یک ازدواج موفق و دوام خانواده کاری بسیار مهم و ضروری است.ازدواجی که با شناخت صحیح صورت گیرد، از خطر جدایی و طلاق می کاهد. هرچقدر انسان از خود و محیط زندگی اش بیشتر بداند، برای او امکان عمل صحیح و درست بیشتر می شود. ازدواج هم نیاز به شناخت و اطلاعات زیادی دارد که زن و مرد باید آنها را به دست بیاورند. ازدواجی موفق است که در آن ترکیبی از عقل و احساس وجود داشته باشد و نحوه انتخاب همسر، هدف از ازدواج، هماهنگی در موارد مختلف زن و مرد مشخص شود. با جاری شدن صیغه عقد، زن و مرد با تمام صفات و آرزوها، عقاید و روابط اجتماعی، خود را وارد زندگی مشترک می کنند پس باید هر دو در این صفات، آرزوها، عقاید و روابط اجتماعی به دنبال هماهنگی باشند.زن و مرد برای شروع زندگی زناشویی باید تصویر واقعی و روشنی از آینده زندگی خود داشته باشند. دوستی، صداقت، اعتماد، درک روحیه همسر و پذیرش این که می خواهیم با انسانی متفاوت با خود زندگی کنیم، از ضروریات دستیابی به سعادت است.
زمان پیدایش خانواده را باید از همان آغاز خلقت انسان دانست زیرا با آفرینش «آدم» و «حوا» در حقیقت اولین خانواده دونفره پا به عرصه ظهور گذاشت و با گذر زمان و تولید و تکثیر فرزندان، توسعه یافت.براساس پژوهش های جامعه شناسان، پایدارترین شکل خانواده مربوط به خانواده انسانی است بنابراین خانواده اولین نهاد اجتماعی است که در همه جوامع بشری وجود داشته و از دیرباز موردتوجه اندیشمندان و صاحب نظران علوم مختلف بوده است. تعاریف گوناگونی که از دیدگاه های مختلف در مورد خانواده ارائه شده، بیانگر اهمیت این نهاد مقدس اجتماعی است.اسلام از ابعاد گوناگونی به این موضوع پرداخته و لزوم آن را در جامعه از دیدگاه های مختلفی مورد تاکید قرار داده است. اهمیت ازدواج از دیدگاه اجتماعی، مهمترین موضوعی است که در تعالیم آسمانی اسلام به آن پرداخته شده است. ازدواج در دین اسلام از محبوب ترین تکالیف و شادترین وظایف خوشایند مقرر بین خالق و مخلوق است. شاید بتوان ادعا کرد هیچ واجب یا مستحبی تا این اندازه مورد رضایت خالق و مخلوق نیست و دین اسلام قدر و ارزش والایی برای آن قائل شده است.پیشوایان دین، ازدواج را ضامن بقای نسل انسان از راه مشروع می دانند و به عنوان مهمترین عامل امنیت و عفت عمومی بر آن تاکید دارند.
معاون امور املاک سازمان ثبت اسناد کشور گفت: در یازده ماه گذشته، تعداد ۷۶۵ هزار و ۲۴۵ فقره ازدواج در دفاتر ثبت اسناد کشور به ثبت رسیده که این آمار در مدت مشابه سال گذشته، ۷۱۳ هزار و ۳۶۰ فقره بوده است.محمدحسن بوکائیان اظهار داشت: آمار ازدواج در کشور در سال ۸۶ نسبت به سال ۸۵، هفت درصد افزایش یافته است.
در سال گذشته ۸۳ هزار و ۳۷۹ فقره واقعه طلاق در کشور ثبت شده که این آمار در سال ۸۵، هشتاد هزار و ۱۹۹ فقره بوده که حدود چهار درصد افزایش یافته است.معاون دفتر امور آسیب دیدگان سازمان بهزیستی کشور با تحلیل آمار طلاق در کشور بین سال های ۷۱ تا ۹ ماهه ابتدای سال ۸۶ گفت: آمار طلاق بین این سال ها دارای فراز و نشیب بوده به طوری که در سال ۷۱ هشت درصد و از سال ۷۲ تا ۷۵ دارای سیر صعودی بسیار آرامی بوده و پس از آن به مدت پنج سال (۷۶ تا ۷۹) این روند تقریبا ثابت بوده است.دکتر رضایی می افزاید: آمار طلاق از سال ۸۰ به بعد با شتاب بیشتری نسبت به سال های گذشته دارای سیر صعودی بوده است.به گفته وی؛ آمار طلاق در سال ۸۰، ۴/۹ درصد، سال ۸۱، ۳/۱۰ درصد، سال ۸۲، ۶/۱۰ درصد، سال ۸۳، ۵/۱۰ درصد ، سال ۸۴، ۷/۱۰ درصد، سال ۸۵، ۱/۱۲ درصد و در ۹ ماهه ابتدای سال ۸۶، ۲/۱۱ درصد بوده است.معاون دفتر امور آسیب دیدگان سازمان بهزیستی کشور رشد صعودی طلاق در این سال ها را متاثر از عوامل اقتصادی و حتی حقوقی دانست و تصریح کرد: به عنوان مثال در مقاطعی دادگاه ها در صدور حکم طلاق، سخت گیری یا آسان گیری می کنند که همین امر در افزایش یا کاهش آمار تاثیرگذار است.وی در ادامه افزود: آمارها حاکی از آن است که از هر پنج ازدواج در تهران، یک ازدواج منجر به طلاق شده است.دکتر رضایی فر، تهران، کردستان، کرمانشاه و خراسان رضوی را به ترتیب با ۸/۲۰، ۷۲/۱۴، ۶۹/۱۴ و ۵/۱۳ درصد جزو استان هایی معرفی کرد که بالاترین آمار طلاق را دارد و استان ایلام با ۸۲/۳ درصد، سیستان و بلوچستان با ۸۷/۳ درصد، چهارمحال و بختیاری با ۱/۴ درصد و استان یزد با ۹/۴ درصد کمترین درصد طلاق در سال گذشته را به خود اختصاص داده اند.
آموزش و پرورش، صداوسیما، دانشگاه ها و دستگاه های مختلف در مجموع باید در زمینه ازدواج و آشنا کردن جوانان با مهارت های خوب زیستن به فعالیت بپردازند چرا که فعالیت هایی که تاکنون در این زمینه انجام شده، با نقطه ایده آل و مطلوب فاصله بسیاری دارد. به نظر می رسد باید تمام دستگاه ها در این زمینه بسیج شوند چرا که راهکار آن کاهش آسیب ها و اطلاع رسانی و آموزش است. گفتنی است دولتمردان و مسئولان در جهت اجرای سند چشم انداز بیست ساله و تحقق اصول قانون اساسی گام های بسیاری برداشته اند که از جمله این موارد توجه به ابعاد اقتصادی خانواده، طراحی برنامه های پیشگیری از آسیب های اجتماعی مثل اعتیاد، ایجاد مراکز مشاوره در دادگاه ها برای جلوگیری از فروپاشی کانون خانواده و توجه به زنان سرپرست خانوار، توجه به خانواده های نیازمند و تصویب قوانینی مثل قانون تسهیل ازدواج و... است که تعدادی از این اقدامات انجام شده و برخی نیز هنوز درگیر تدوین آئین نامه و ابلاغ مانده است.