![](https://scontent-a-sjc.xx.fbcdn.net/hphotos-xfp1/v/t1.0-9/10429274_380203328808615_5840085141503378712_n.jpg?oh=b5259aa3f573cb95994f659abf46facb&oe=54E16E5F)
نقاشی و شخصیت کودک
آیا می خواهید دانش خود را ارتقا دهید؟
هر کودک، طریق خاصی برای زندگی کردن و ارتباط با دیگر اعضاء خانواده دارد. که مخصوص به خود او است. دلبستگی به خلق و خوی و جنسیت و موقعیتی پیدا میکند که در سلسلهمراتب خانواده دارد.
بنا بر تحقیق مینکوسکا یک مکالمه ساده با یک کودک هرگز به نحوی واضح و روشن، احساسات واقعی او را نسبت به خانوادهاش نمایان نمیسازد. زیرا کودک که از مقاصد جستجوگرانه بزرگسالان به خوبی آگاه است. با سکوت و یا دروغ و جملات بیربط از خود دفاع میکند. برعکس هنگامیکه او افراد خانوادهاش را در نقاشی نشان میدهد، خود را کمتر کنترل میکند و با آزادی تمام ترسها، تمایلات، احساسات، جاذبهها و تردیدهایش را بیان میکند - چه خود موضوع نقاشیاش را انتخاب کرده باشد و چه بنا بر خواهش بزرگترها موضوعی را نقاشی کند.
بنابر نظر کورمن، برای آنکه نتیجه بهتری گرفته شود میتوان از کودک خواست که تصور خانوادهای جز خانواده خودش را نقاشی کند. بدین ترتیب توجه کودک از خانواده خودش دور میشود و با راحتی بیشتری گرایشات درونی و شخصی خود را بروز میدهد. ولی در هر حال تصویری که او میکشد مربوط به خانواده خودش خواهد بود. زیرا بهنظر او خانوادهاش تنها خانوادهای است که میشناسد و در آن زندگی کرده است. در تجزیه و تحلیل نقاشی کودک از خانواده، باید هر دو قسمت چارچوب و محتوی نقاشی را مدنظر داشت. قسمت اول یعنی خطوط و فضا و رنگ که در تمام نقاشیها وجود دارد و نشانگر خصوصیات عمومی شخصیت کودک است و قسمت دوم که اهمیت بیشتری دارد، محتوای نقاشی است.
اعضاء یک خانواده هماهنگ در نقاشی کودکان، همیشه با هم و دست در دست هم نشان داده میشود. نزدیک شدن دو یا چندین شخصیت نشانگر انس و لذت واقعی آنها و یا تمایل کودک به آنها است. کودک خودش را نزدیک شخصی نقاشی میکند که حس کند در کنارش راحت است و یا او را بیشتر از همه دوست دارد. ولی اگر کودکی فکر کند که مثلاً خواهش بیشتر از او مورد توجه پدر و مادر است در نقاشی خود، خواهرش را بین پدر و مادر و خود را دورتر از آنها در کنار کاغذ قرار میدهد.
۲) برجسته نمودن اشخاص
در بیشتر نقاشیهائی که کودکان از خانواده ترسیم میکنند همیشه یک شخصیت اصلی وجود دارد که کودک بیشترین بار احساس خود را چه بهصورت عشق و ستایش و چه بهصورت ترس و دلهره بر روی او مستقر میکند زیرا او اولین کسی است که کودک به او فکر میکند و توجهش به او جلب میشود. این شخص گاهی در مرکز کاغذ ترسیم میشود و نگاههای دیگر اشخاص به طرف او برمیگردد و گاهی هم اولین شخص از طرف چپ کاغذ است. این شخصیت اصلی همیشه در اندازهای بزرگتر از دیگر اشخاص کشیده میشود زیرا او مهمتر از دیگران است و بیش از هر کسی در زندگی کودک، فضای روانی او را اشغال کرده است. شخصیت اصلی را معمولاً نیمرخ و یا در حال حرکت و با دقت فراوانی میکشد.
۳) بیارزش کردن اشخاص
وقتی در نقاشی یکی از اعضاء خانواده وجود ندارد میتوان نتیجه گرفت که کودک آگاهانه و یا ناخودآگاهانه آرزوی نبودن آن شخص را دارد. این پدیده بیشتر در مورد خواهران و برادران روی میدهد که بیشتر بچهها نسبت به آنها کینه و حسادت میورزند. گاهی دیده میشود که کودک خودش در نقاشی حضور ندارد. دلیلش این است که کودک احتمالاً در خانه و میان خانواده احساس راحتی نمیکند و خواستار تغییر جنسیت و یا سن خود و یا چیزهای دیگری است.
در اینگونه مواقع کودک با خودش را در نقاشی شرکت نمیدهد و یا در نقش شخصیت مورد دلخواهش ظاهر میشود اما شخصی که برای کودک ارزش ندارد همیشه در آخرین لحظه و با کمترین جزئیات و کوچکتر از همه و خارج از گروه خانواده در حالتی کاملاً ثابت کشیده میشود. پاک کردن تصویر کشیده شده نشانگر کشمکش درونی کودک در مورد شخص موردنظر است.
۴) اضافه نمودن شخصیتهای دیگر
در نقاشیهائی که از افراد خانواده کشیده میشود ممکن است شخصیت دیگری نیز اضافه شود که ممکن است یک مرد، یک زن، یک نوزاد و حتی یک حیوان باشد. به که این شخصیت اضافه شده کودک تمایلات و خواستههائی را که جرأت عملی کردن آنها را ندارد بهصورت تخیلی و تصویری عملی میسازد. این شخصیت اضافه نشده ممکن است با تغییر قیافه ناآشنا بهنظر برسد. گاهی او مرد بزرگسالی است در حال انجام کاری مهم و گاهی بهصورت نوزاد ی است که در آغوش مادرش ظاهر میشود و نیز ممکن است بهصورت همزاد کودک و معرف تمایلات کودک از نظر جنسیت و سن نشاندهندهٔ آن کششهای درونی است که امکان ابراز شدن ندارد.
۵) کمبود محبت
گاه کودک به داشتن رابطه عاطفی ارضاءکننده با پدر و مادرش موفق نمیشود و نمیتواند یک ارتباط حقیق با آنها برقرار سازد. این کمبود به طرق مختلفی ظاهر میشود. یکی از آنها شامل نشان دادن اعضاء خانواده در حال غذا خوردن است که بیانگر احتیاج به ارضاء ”من“ نقاش است. مانند نوزاد که غذا و غذا خوردن برای او از نقطهنظر روانشناسی معنی جستجوی محبت و عاطفه دارد. کمبود محبت همچنین ممکن است بهوسیله سایه زدن افراطی در نقاشیها و یا بهکارگیری زیاد، از حد رنگ تیره نشان داده شود.
۶) تعیین هویت
تعیین هویت جزئی از مرحله رشد و پرورش کودک است و برای تشکیل خصیصه و شخصیت کودک بهکار میآید. کودک معمولاً یکی از والدین و یا برادر و یا شخص دیگری مثل معلم، مدرسه را بهعنوان نمونه مطلوب برمیگزیند و خود را به او تشبیه میکند و این روند ناخودآگاه و خودکار است که بهوسیله آن، کودک با برجسته کردن شخصیتی و یا خود را کنار او قرار دادن، برای خود، تعیین هویت میکند و گاه کودک خود را شبیه کودکی کوچکتر از خود و یا حتی نوزادی در گهواره نشان میدهد که در آن صورت او در پی نوعی هویت بازگشت به گذشته است. بدینترتیب است که او بدون آنکه مشکلات رقابت با برادران و خواهرانش را حل کند، به سالهای اول طلائی دوران کودکی پناه میبرد.
در وضعیتهای طبیعی معمولاً کودک سعی میکند شخصیت خود را با هویت مرد یا زنی همجنس خود تعیین کند و مردانگی یا زندگی خود را نشان دهد. ولی اگر کودک برای ابراز هویت بیشتر به طرف جنس مخالف کشیده شود. ممکن است مشکلاتی در سر راه او باشد. دخترها اگر رفتار خود را از مادر و یا زن دیگری وام بگیرند، دارای رفتار و حالتهای زنانه خواهند بود. ولی اگر برای مثال مردهای یک خانواده بهطور واضح و روشن مادر را بیارزش نشان دهند، ممکن است دختران خانواده برای آنکه خود را باارزش نشان دهد رفتاری مردانه به خود بگیرد و تا آنجا برود که بالاخره خود را نه با مادر بلکه با تصویر پدرانه که بیشتر مورد احترام است تطبیق دهد.
مطالب پیشنهادی: