همه ی ما مطالب زیادی در مورد افسردگی و اثرات مخرب آن در زندگی فردی و اجتماعی خوانده و شنیده ایم. بهتر است بدانیم این مشکل روحی، تاثیراتی هم بر جسم ما می گذارد. بیشتر ما کم یا زیاد در مورد علائم و تاثیرات روحی افسردگی چیزهایی شنیده ایم؛ اما شاید در مورد نشانه های آن در بدن و جسم کمتر بدانیم.
در حقیقت افرادی که دچار افسردگی هستند اغلب از دردهای مزمن یا سایر نشانه های جسمی نیز رنج می برند.
از جمله این مشکلات می توانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
سر درد:
این مورد به نسبت سایر مشکلات در میان افراد مبتلا به افسردگی شایع تر است. اگر کسی دچار سردردهای میگرنی بوده باشد این حالت ممکن است با افسردگی تشدید شود.
کمر درد:
کمردرد هم مانند سردرد است یعنی اگر از قبل کمر درد داشته باشیم، زمانی که افسرده هستیم این درد وخیم تر خواهد شد.
به عبارت بهتر، افسردگی هر نوع درد مزمنی نظیر دردهای عضلانی و درد مفاصل را بدتر و شدیدتر خواهد کرد.
درد قفسه سینه:
بسیار مهم است که پس از احساس درد در قفسه سینه بلافاصله به متخصص مراجعه کنیم تا این مورد بررسی شود؛ زیرا این درد ممکن است نشان دهنده ی مشکلات جدی قلبی باشد؛ اما گاهی افسردگی نیز می تواند عامل درد ناحیه ی قفسه سینه و ناراحتی های مربوط به آن باشد.
مشکلات گوارشی:
با بروز افسردگی به ویژه وقتی شدید باشد ممکن است احساس تهوع داشته باشید. دچار اسهال شوید یا یبوست مزمن پیدا کنید؛ بله نشانه هایی تا این حد متضاد.
خستگی:
مهم نیست که چه قدر می خوابید یا استراحت می کنید. ممکن است پس از خواب باز هم احساس خستگی و فرسودگی داشته باشید.
حتی گاهی بیدار شدن از خواب هنگام صبح، کاری دشوار و غیر ممکن به نظر می رسد. این هم از دیگر نشانه های افسردگی است.
مشکلات خواب:
بسیاری از افرادی که دچار افسردگی هستند نمی توانند به راحتی بخوابند. آن ها ممکن است صبح خیلی زود بیدار شوند یا شب هنگامی که به رختخواب می روند برای به خواب رفتن دچار مشکل باشند. برخی نیز بسیار بیش از مقدار عادی و معمولی می خوابند.
تغییر اشتها و وزن:
بعضی از افراد به دلیل افسردگی، اشتهای خود را از دست داده و در نتیجه با کاهش وزن نیز رو به رو می شوند.
گروهی دیگر ممکن است به غذاهای خاصی مانند کربوهیدرات ها تمایل پیدا کنند و در نتیجه دچار اضافه وزن شوند.
سرگیجه و سبکی سر:
از دیگر مشکلات جسمی ناشی از افسردگی می توان به داشتن سرگیجه با احساس سبکی سر نیز اشاره کرد. این علائم ممکن است همراه با مشکلات دیگری نیز رخ دهند. از این رو بسیاری از افرادی که با افسردگی رو به رو هستند هیچ وقت به فکر این که این مشکلات ناشی از حالت روحی خاص شان است، نمی افتند؛ زیرا آن ها احتمال آن را هم نمی دهند که این علائم ممکن است از افسردگی ناشی شده باشد.
برخی محققان معتقدند افسردگی با عدم تعادل مواد شیمیایی خاصی در مغز مربوط است.
درمان علائم جسمی
در برخی موارد، آغاز درمان افسردگی(البته با توجه به روحیات و حالات بیمار) می تواند این علائم جسمی را نیز کم رنگ تر کند؛ اما حتما دقت داشته باشید که در مورد این نشانه ها با پزشک خود صحبت کنید و با این فکر که آن ها به زودی برطرف می شوند، ناگفته رهای شان نکنید.
مترجم: نیلوفر اسعدی بیگی- جام جم
علائم افسردگی
از جمله علائم بیماری افسردگی میتوان به این موارد اشاره کرد:
داشتن احساس غم واندوه،ناامیدی و گریههای مکرر.
از دست دادن علاقه یا خوشایند بودن چیزهایی که ازآن لذت میبرید(شامل مسائل جنسی)
احساس گناه، درماندگی یا بی ارزشی
به مرگ فکر کردن یا خودکشی.
خواب بیش از حد، یا مشکل در به خواب رفتن.
از دست دادن اشتها و کاهش یا افزایش وزن به طور ناخواسته.
احساس خستگی زیاد در تمام مدت.
اشکال در تمرکز و تصمیم گیری.
داشتن دردهای مبهم یا حاد و بهتر نشدن آنها با درمانهای معمول.
احساس بیقراری، عصبانیت و دلخوری زود هنگام.
علت افسردگی چیست؟
به نظر میرسد که افسردگی علاوه بر دلایل ارثی، به تغییرات مواد شیمیایی در مغز مربوط باشد که ارتباط بین سلولهای عصبی را با یکدیگر دچار اشکال میکند.
افسردگی میتواند با دغدغهها و رویدادهای زندگی شما ارتباط داشته باشد، از قبیل مرگ کسی که دوستش دارید، طلاق یا از دست دادن کار.
خوردن برخی از داروها، زیاده روی در مصرف داروها یا ابتلا به بیماریهای دیگر هم میتواند علت افسردگی باشد.
"دچار شدن به افسردگی به دلیل ضعف شخصیت، تنبلی یا بیارادگی نیست."
افسردگی چطور تشخیص داده میشود؟
اگر شما علائم فوق را دارید، حتما به پزشک مراجعه کنید، قطعا میتوانید از او کمک بگیرید. از پزشک خود انتظار نداشته باشید که فقط با نگاه کردن به شما به افسردگی شما پی ببرد.
هرچه سریعتر درمان شما پیگیری شود، زودتر از افسردگی بهبود خواهید یافت.
اولین بار که شما در مورد احساس خود با پزشک سخن میگویید، ممکن است او از شما سوالاتی درباره نشانههای آن، سلامت شما، وسابقه مشکلات سلامت در خانوادهتان بپرسد. همچنین پزشک ممکن است شما را مورد معاینه جسمی قرار دهد یا آزمایشهای دیگری را برای شما درخواست کند.
درمان افسردگی چگونه است؟
افسردگی را میتوان هم با دارو، و هم با مشاوره یا هر دو درمان کرد.
داروهای ضدافسردگی: داروهای بسیاری را میتوان برای درمان افسردگی مورد استفاده قرار داد.
این داروها "ضد افسردگی" (antidepressant) نامیده میشوند. آنها عدم تعادل شیمیایی در مغز را که باعث افسردگی میشود، اصلاح میکنند.
تاثیرداروهاثی ضد افسردگی بر هر فردی متفاوت است. بنابراین حتی اگر یک دارو بر بیماری شما تاثیری نداشته باشد، ممکن است داروی ضدافسردگی دیگر بر شما موثر باشد.
ممکن است یک هفته بعد از شروع مصرف داروها بهبودی را احساس کنید. اما احتمالا تاثیرات کامل دارو را تا 8 تا 12 هفته بعد از شروع مصرف آن نخواهید دید.
در هفته اول مصرف دارو ممکن است عوارض جانبی آن در شما ظاهر شود. اما میزان این عوارض جانی بعد از هفته دوم مصرف دارو به شدت کاهش مییابد.
تا کی به دارو نیاز خواهم داشت؟
مدت زمان نیازتان به مصرف دارو به میزان افسردگی شما بستگی دارد. ممکن است دکتر از شما بخواهد داروها را برای 4تا 6 ماه یا بیشتر مصرف کنید.
شما نیاز دارید به مدت زمان کافی دارو مصرف کنید تا احتمال عود افسردگی شما کاهش پیدا کند. در این زمینه حتما با پزشک خود مشورت کنید.
روان درمانی چیست؟
در روان درمانی ممکن است شما با یک پزشک خانوادگی، یک روانپزشک یا رواندرمانگر درباره شرایط زندگیتان صحبت کنید.
ممکن است موضوع بحث شما با این درمانگران در مورد افکار و عقاید یا روابط خانوادگیتان باشد. یا ممکن است بر رفتاریهایتان متمرکز شوید، و اینکه این رفتارها چگونه بر زندگی شما اثر میگذارد و چگونه می توانید آنها را تغییر دهید.
معمولا رواندرمانی برای مدت معینی مثلا بین 8 تا20 جلسه انجام میشود.
آیا لازم است بستری شوم؟
معمولا با مراجعه به پزشک میتوانید افسردگی را درمان کنید. اگر شما عارضه پزشکی دیگری دارید بر روی درمان تاثیر دارد، یا اگر خطر خودکشی در شما بالا باشد نیاز به درمان در بیمارستان دارید.
کی افسردگی به پایان میرسد؟
درمان افسردگی ممکن است برای هفتهها، ماهها، یا حتی سالها به طول انجامد.
خطر اصلی درمان نکردن افسردگی، خودکشی است. معمولا درمان افسردگی در مدت 8 تا 12 هفته یا کمتر باعث بهبودی شما میشود.
گذر از افسردگی
برای گذر از یک دوره افسردگی به این نکات توجه داشته باشید:
تند نروید، از خودتان انتظار زیاد نداشته باشید. هر کاری را به صورت طبیعی انجام دهید. برنامهای واقع گرایانه تنظیم کنید.
به افکارمنفی که ممکن است در شما وجود داشته باشد، اعتنا نکنید. افکاری از قبیل مقصر دانستن خود یا انتظارات غلط. این فکر بخشی از افسردگی است. اینها افکاریست که افسردگی شما را تشدید میکند.
خودرا با فعالیتهایی در گیر کنید که حس خوبی در شما ایجاد میکند یا احساس موفقیت را در شما به وجود میآورد.
زمانی که افسردهاید تصمیمگیریهای عمده درباره زندگی خود دوری کنید، اگر ضروری است که تصمیم بزرگی بگیرید از کسی که به او اعتماد دارید کمک بخواهید.
اجتناب از مواد روانگردان غیرمجاز. این مواد سبب افسردگی شدید میشوند و تداخلهای خطرناکی با داروی ضد افسردگی تجویزشده برای شما دارند.
به نظر میرسد که فعالیت جسمی باعث بروز واکنشهای شیمیایی در بدن میشود که ممکن است وضع روانی شما بهبود یابد.
ورزش کردن 4تا6 بار در هفته، هر بار حدود 30 دقیقه، هدف خوبی است.اما کمترین فعالیت جسمی هم میتواند مفید باشد.
امیدواری خود را حفظ کنید. برطرفشدن کامل افسردگی شما نیاز به گذر زمان خواهد داشت.
خودکشی
افرادی که افسردگی دارند بعضی وقتها به فکر خودکشی میافتند.
این فکر بخشی از افسردگی است.اگر شما به آزار رساندن خود فکر میکنید، به پزشک خود، دوستانتان، خانواده خود یا به مراکز محلی مشاوره مقابله با خودکشی، مراجعه کنید.
فورا درخواست کمک کنید. خبر خوش این است که پزشکان میتوانند به شما کمک کنند و افسردگی شما قابل درمان است.
چرا باید افسردگی را درمان کرد؟
درمان زودرس کمک میکند از بدتر شدن افسردگی یا مزمن و مداومشدن آن جلوگیری شود.
فکر کردن به خودکشی در بین افراد افسرده رایج است. اگر شما برای افسردگیتان درمان دریافت نکنید، خطر خودکشی افزایش پیدا میکند. درمان موفقیتآمیز افسردگی، افکار خودکشی را برطرف خواهد کرد.
درمان میتواند به بازگشت شما به حالت طبیعی و لذت بردن از زندگی کمک کند.
درمان میتواند به جلوگیری از بازگشت افسردگی کمک کند.
familydoctor.org
مطالب پیشنهادی:
افسردگی یک بیماری روانیست که باعث احساس غم و ناراحتی مداوم و از دستدادن علاقه میشود. اکثر افراد بعضی از مواقع احساس نارحتی، افسردگی و غم مینمایند، احساس افسرده و غمگین بودن واکنشی طبیعی بدن به مشکلات زندگی و از دستدادن چیزها و کسانی که به آنها علاقه داریم، میباشد. اما زمانیکه این احساس غم و اندوه شدید، بیامیدی، بیچارگی و بیارزشی بیشتر از چند روز یا چند هفته طول بکشد، شما دچار بیماری افسردگی شدهاید.
افسردگیبیماری افسردگی بر طرز فکر، احساس و رفتار شما تاثیر میگذارد. افسردگی میتواند، باعث ابتلای به انواع بیماریهای جسمی و روانی شود. افراد افسرده ممکناست در انجام وظایف روزانه ناتوان بوده و حتی احساس کنند، زندگی ارزش زندگی کردن ندارد. برخلاف تصور افراد افسردگی فقط یک ضعف و ناتوانی نیست و نمیتوان آنرا به سادگی نادیده گرفت، بلکه یک بیماری مزمن مانند دیابت، فشارخون و … است که باید برای درمان آن اقدام کرد. اکثرافراد مبتلا به بیماری افسردگی بعد از مصرف دارو، جلسات مشاوره و یا سایر اشکال درمان، بهبود مییابند.
علایم بیماری افسردگی
برطبق انستیتوی ملی سلامت روانی آمریکا، افرادیکه درچار اختلال افسردگی هستند، علایم و نشانههای یکسانی ندارند. بعضی از علایم معمول و متداول افسردگی شامل:
مشکل در تمرکز، یادآوری جزئیات و تصمیمگیری
خستگی و کاهش انرژی
احساس گناه، بیارزشی و یا درماندگی
بدون امید به آینده و بدبینی
بیخوابی، بیدار شدن صبح زود و یا خواب زیاد
بیقراری و ناآرامی
ازدست دادن علاقه به فعالیتهای لذت بخش، شامل رابطه جنسی و …
از دست دادن لذت به زندگی
پرخوری عصبی و یا کاهش اشتها
سردرد، گرفتگی عضلات و یا مشکلات گوارشی
کاهش میل جنسی
گریه کردن بدون هیچ دلیل خاصی
علایم معمول افسردگی در کودکان و نوجوانان ممکن است کمی با علایم بزرگسالان متفاوت باشد، نشانههای افسردگی در کودکان و نوجوانان میتواند، شامل:
در کودکان نشانههای افسردگی شامل، ناراحتی، بیقراری، نگرانی و ناامیدی باشد.
نشانههای افسردگی در نوجوانان شامل، اضطراب، عصبانیت و دوری از اجتماع باشد.
تغییر در طرز تفکر و برنامه خواب هم یکی دیگر از علایم معمول هم در نوجوانان و هم در کودکان میباشند.
در کودکان و نوجوانان، افسردگی در کنار سایر بیماریها شامل اضطراب و یا اختلال کم توجهی و بیشفعالی رخ میدهد.
کودکان دچار بیماری ممکناست در انجام وظایف مدرسه دچار مشکل شوند.
برای بعضی از افراد علایم افسردگی آنقدر شدید است، که فهمیدن آن به سادگی ممکن میباشد، اما بعضی دیگر بدون اینکه بدانند، چرا احساس غم و ناراحتی میکنند.
دلایل ابتلا به افسردگی
معمولا دلیل ابتلا به افسردگی، ترکیبی از عوامل ژنتیکی، جسمی، محیطی و روانی میباشد. بعضی از این عوامل شامل:
انتقال دهنده های عصبی. این مواد شیمیایی طبیعی مغزی با حال و حوصله شما ارتباط مستقیم داشته و نقش کلیدی در افسردگی ایفا میکند.
هورمونها. تغییر در سطح هورمونهای بدن، میتواند عامل ابتلا به افسردگی باشد.
عادات ارثی. افسردگی در افرادیکه در خانوادهشان سابقه افسردگی دارند، شایعتر است.
حوادث زندگی. حوادثی خاص همچون مرگ یا از دستدادن کسانیکه دوستشان دارید، مشکلات مالی و استرس شدید، میتواند باعث ابتلای شما به افسردگی شود.
آسیبها و مشکلات کودکی. آسیبهای و حوادثی شامل، از دست دادن والدین، تجاوز جنسی و … میتواند تاثیرات دائمی بر مغز گذاشته و خطر ابتلای به افسردگی را افزایش دهد.
چه کسانی در خطر ابتلا به افسردگی هستند؟
معمولا افراد در سنین نوجوانی و یا بین دهه دوم و سوم زندگی رخ میدهد، اما محدودیت برای آن وجود نداشته و افراد در همه سنین دچار ممکن است، دچار افسردگی شوند. تعداد زنان مبتلا به افسردگی معمولا دوبرابر زنان میباشد، اما این آمار دقیق نبوده و شاید بخاطر مراجعه بیشتر زنان به پزشک بوجود آمده باشد. افرادیکه هریک از شرایط زیر درباره آنها صدق میکند، خطر بیشتری برای ابتلا به افسردگی آنها را تهدید میکند:
زنان
کسانیکه در خانوادهشان سابقه افسردگی وجود دارد
تجربیات آسیب زننده در کودکی
افرادیکه دوستانشان افسرده هستند
کسانیکه اعضای خانواده و یا کسانیکه دوست داشتهاند را از دست دادهاند
کسانیکه به تازگی زایمان کردهاند (افسردگی پس از زایمان)
کسانیکه سابقه افسردگی دارند
کسانیکه به بیماریهای خطرناک از قبیل سرطان، دیابت، بیماریهای قلبی، آلزایمر و یا اچ ای وی/ ایدز
کسانیکه عادات شخصیتی و رفتاری خاصی دارند، مثلا افراد بسیار وابسته، بدون عزت نفس، بدبین و …
معتادان به الکل و موادمخدر
افرادیکه داروهای خاصی از جمله، داروی فشارخون، قرص خواب و یا سایر داروهای خاص
انواع بیماری افسردگی
انواع مختلفی از بیماری افسردگی وجود دارد، که در ادامه فقط آنها را نام میبریم:
افسردگی اساسی
افسردگی مزمن (dysthymia)
افسردگی دو قطبی (اختلال دوقطبی)
افسردگی فصلی
افسردگی روانی
افسردگی پس از زایمان
اختلال خلقی ناشی از مواد (SIMD)
عوارض بیماری افسردگی
افسردگی یک بیماری جدی و مهم است که میتواند باعث اثرات وحشتناکی برروی فرد و خانوادهی وی شود. افسردگی درمان نشده، میتواند باعث بوجود آمدن مشکلات عاطفی، رفتاری و جسمی شود. این عوارض میتوانند شامل:
اعتیاد به الکل
اعتیاد به مواد مخدر
اضطراب
مشکلات درسی و یا کاری
مشکلات خانوادگی
منزوی شدن
خودکشی
آسیب رساندن به بدن، مثلا زخم کردن خود
شیوع بیماری افسردگی
در ایالات متحده آمریکا حدود 14.8 میلیون نفر از بزرگسالان از افسردگی اساسی رنج میبرند. نرخ خودکشی در بیماری افسردگی نسبت سایر انواع بیماری روانی بالاتر است. متاسفانه بیشتر افرادیکه دچار بیماری افسردگی میباشند، بدنبال درمان نمیروند. بدون شناسایی و درمان بیماری، افسردگی میتواند شدیدتر و سختتر شود.
راههای پیشگیری از ابتلا به افسردگی
هنوز راه قطعی و قابل اتکایی برای پیشگیری از ابتلا به افسردگی وجود ندارد، اما با برداشتن قدمهایی همچون کنترل استرس، برقراری روابط اجتماعی و دوستی، ورزش، رژیم غذایی سالم و درمان بموقع و اولیه بیماری از بهترین روشهای پیشگیری از افسردگی شدید و ناتوانکننده میباشد.
سایت پزشکی و مجله سلامتی راستینه
مطالب پیشنهادی:
رابطهجنسی باید تجربهای لذتبخش باشد اما وقتی اضطراب از عملکرد جنسی داشته باشید، احساس جذاب بودن یا صمیمیت با همسرتان بسیار سخت خواهد شد. وقتی مدام به این فکر میکنید که «آیا همسرم از عملکرد من لذت میبرد؟» یا « آیا چاق به نظر میرسم؟ »، آنقدر ذهنتان را درگیر میکنید که نمیتوانید از ارتباطتان لذت ببرید.
نگرانی مداوم از ظاهر یا توانایی جنسیتان، رابطهجنسی را برایتان پراسترس و اعصاب خردکن میکند. حتی ممکن است باعث شود نخواهید رابطهجنسی برقرار کنید.
رابطهجنسی چیزی فراتر از واکنش جسمی است. تحریک جنسی به احساسات شما هم وابسته است. وقتی ذهنتان درگیر باشد و استرس داشته باشید و نتوانید روی رابطهجنسیتان تمرکز کنید، بدنتان هم نمیتواند تحریک شود…
در این مقاله، آگاهتان میکنیم که چه چیزهایی موجب اضطراب عملکرد جنسی میشود و کمکتان میکنیم درمانهایی برای آنها پیدا کنید که زندگیجنسیتان را دوباره زنده کند.
.
.
.
علتهای اضطراب عملکرد جنسی
نگرانیهای مختلف و زیادی میتواند موجب اضطراب عملکرد جنسی شود، مثل :
_ ترس از اینکه عملکرد خوبی در رختخواب نداشته باشید و نتوانید همسرتان را از نظر جنسی راضی کنید.
_ تصویر بدن ضعیف، مثل نگرانی از وزن
_ مشکل در رابطهتان
_ نگرانی مردان درمورد انزال زودهنگام یا دیرهنگام
_ اضطراب زنان از نرسیدن به ارگاسم یا لذت نبردن از تجربه جنسی
همه این اضطرابات بدن شما را وارد واکنشی به نام “جنگ یا گریز” میکند. در یکسری واکنشهایی که اصولاً برای آماده ساختن بدن برای فرار دربرابر تهدید طراحی شده است، هورمونهای استرس مثل اپینفرین و نورپینفرین ترشح میشود. البته، همسر شما تهدید به حساب نمیآید و به همین دلیل است که این واکنش برای صمیمت شما بسیار بد است.
.
.
.
.
نشانههای اضطراب عملکرد جنسی
_ وضعیت ذهنی شما تاثیر شگرفی بر توانایی تحریک جنسی شما دارد. حتی اگر با کسی باشید که از نظر جنسی بسیار برایتان جذاب باشد هم، نگرانی از اینکه بتوانید او را راضی کنید، ممکن است باعث شود انجام آن برایتان غیرممکن شود.
_ در مردان، یکی از تاثیرات هورمونهای استرس، انقباض یا جمع شدن رگهای خونی است. گردش خون کمتر دراندام تناسلی، تحریک جنسی یا نعوظ را برای آنها دشوارتر میسازد. حتی مردانی که معمولاً برای تحریک شدن مشکل ندارند، وقتی دچار اضطراب عملکرد جنسی میشوند، قادر به انجام آن نخواهند بود.
_ اضطراب از عملکرد جنسی در خانمها مثل آقایون قابل تشخیص نیست اما میتواند بر تحریکپذیری آنها نیز اثر داشته باشد. اضطراب باعث میشود خانمها نتوانند برای انجام رابطهجنسی به اندازه کافی آمادگی داشته باشند.
_ اضطراب ممکن است هم خانمها و هم آقایان را از فکر داشتن رابطهجنسی دور کند. وقتی روی این متمرکز باشید که میتوانید خوب عمل کنید یا نه، نمیتوانید بر آنچه واقعاً انجام میدهید تمرکز کنید. حتی اگر بتوانید تحریک شوید، حواسپرتتر از آن هستید که بتوانید به ارگاسم برسید.
_ اضطراب عملکرد جنسی به یک چرخه دائمی منجر میشود. آنقدر درموردرابطهجنسی مضطرب میشوید که نمیتوانید عملی داشته باشید و این به اضطراب بیشتر در این زمینه منجر میشود.
.
.
.
.
غلبه بر اضطراب عملکرد جنسی
اگر دچار اضطراب عملکرد جنسی هستید، حتماً به پزشک مراجعه کنید. کسی که با او احساس راحتی کنید و بتوانید درمورد زندگیجنسیتان آزادانه با او حرف بزنید. دکتر میتواند شما را معاینه کرده و آزمایشاتی برای اطمینان از وضعیت سلامتی شما یا داروهایی که ممکن است در عملکرد جنسی تان ایجاد مشکل کرده باشد، برایتان انجام خواهد داد. طی معاینه دکتر درمورد سابقه جنسیتان سوال میکند تا بفهمد چطور دچار اضطراب عملکرد جنسی شدهاید و چه افکاری در زندگی جنسی شما ایجاد مشکل کرده است.
دارو و سایر درمانها میتواند برای درمان سایر مشکلات جنسی که به علتهای جسمی برمیگردد موثر باشد. اگر مشکل جسمی نباشد، دکتر یکی از رویکردهای زیر را به شما توصیه خواهد کرد :
.
.
.
.
صحبت با مشاور روانشناس
از یک مشاور که در درمان مشکلات جنسی تجربه داشته باشد وقت بگیرید. درمان روانشناسی کمکتان میکند با جنسیت خود راحتی بیشتری پیدا کنید و مسائلی که موجب اضطراب عملکرد جنسی در شما شده است را درک کنید. مثلاً مردانی که نگران انزال زودرس هستند میتوانند از تکنیکهایی برای به دست آوردن کنترل بیشتر روی انزال خود استفاده کنند.
.
.
.
.
راحت بودن با همسرتان
حرف زدن با همسرتان درمورد اضطراب عملکرد جنسی خود میتواند به کم کردن بخشی از نگرانیهایتان کمک کند. سعی کنید با هم به یک راهحل برسید و این شما را به هم نزدیکتر کرده و رابطه جنسی تان را تقویت خواهد کرد.
.
.
.
.
نزدیک شدن از طرق دیگر
راههای زیادی برای نزدیک شدن به هم، بدون رابطهجنسی وجود دارد. همسرتان را ماساژ حسی بدهید یا با هم حمام کنید.
.
.
.
.
ورزش کردن
ورزش نه تنها باعث میشود حس بهتری نسبت به بدنتان پیدا کنید، استقامت شما در عمل جنسی را هم بالا میبرد.
.
.
.
.
پرت کردن حواستان
سعی کنید وقتی میخواهید با همسرتان رابطه جنسی داشته باشید، یک موسیقی رمانتیک یا فیلم عاشقانه بگذارید. به چیزی که تحریکتان میکند فکر کنید. پرت کردن خواستان از عملکرد جنسیتان نگرانیهایتان را از بین برده و باعث میشود استرس کمتری داشته باشید.
.
.
.
.
آخر اینکه، به خودتان راحت بگیرید
خودتان را برای ظاهرتان یا توانایی جنسی تان اذیت نکنید. برای غلبه بر اضطراب جنسی کمک بگیرید تا بتوانید دوباره به یک زندگی جنسی سالم برگردید و از آن لذت ببرید.
منبع:سایت سیمرغ
مطالب پیشنهادی:
5 روش واداشتن مردان برای بیان احساست درونی
استرس و اضطراب کلماتی هستند که در زندگی روزمره، برای توصیف حالات و احساسات بسیار استفاده میشوند: به طور مثال، بههنگام سخنرانی در برابر جمع، بههنگام امتحان، بههنگام مشکلات مادی، تاُخیر سر یک قرار و ... هنگامی که در شرایطی چون شرایط فوق، در سخنان خود از این دو کلمه استفاده میکنیم، توجه چندانی به تفاوت موجود میان آن دو نداریم. ولی به طور مثال هنگام سخن گفتن از مشکلات روحی شایع در کودکان و نوجوانان، باید دقیق تر بود و تفاوت میان استرس و اضطراب را به خوبی درک کرد. در روانشناسی، اضطراب مرحلهٔ پیشرفتهٔ استرس مزمن است، که هنگامی به صورت یک مشکل بهداشت روانی در میآید که برای فرد یا اطرافیانش رنج و ناراحتی بهوجود آورد یا مانع رسیدن او به اهدافش شود و یا در انجام کارهای روزانه و عادی او اختلال ایجاد کند.
اضطراب هنگامی در فرد بروز میکند که شرایط استرسزا در زندگی او بیش از حد طولانی شود یا بهطور مکرر رخ دهد، و یا اینکه دستگاه عصبی بدن نتواند به مرحلهٔ مقاومت تنیدگی پایان دهد و بدن برای مدتی طولانی همچنان بسیج باقی بماند. در این صورت بدن فرسوده و در برابر بیماریهای جسمی و روانی (مانند اضطراب) آسیبپذیر میشود.
علایم شایع اضطراب
از علایم اضطراب میتوان موارد زیر را نام برد:
احساس خستگی
عصبی بودن و بیقراری
ترس و نگرانی
بی خوابی یا بدخوابی
تپش قلب و تنفس نامنظم و سریع
عرق کردن
سردرد و سرگیجه
مشکل در تمرکز و حافظه
لرزش یا پرش عضلات
تکرر ادرار
علل اضطراب
به طور کلی علل اضطراب به سه عامل زیر برمیگردد:
عوامل زیست شناختی و جسمانی:
در افراد مضطرب، میزان بعضی از هورمونهای موجود در خون غیرعادی است. بنابراین هر آنچه که باعث اختلال در سیستم هورمونی شود، برای بدن خطر محسوب میشود. بارداری، کمکاری یا پرکاری تیروئید، پایین بودن قند خون، وجود غدهای در غدد فوقکلیوی که هورمون اپینفرین تولید میکند و بینظمی ضربانهای قلب از این عوامل هستند.
عوامل محیطی و اجتماعی:
عوامل اجتماعی و ارتباطی بسیاری باعث بهوجود آمدن اضطراب در افراد میشود، مانند مشکلات خانوادگی، احساس جدایی و طردشدگی،... از عوامل محیطی میتوان تغییرات ناگهانی و غیرمنتظره را، همچون زلزله، بیماری، مرگ یکی از نزدیکان،... نام برد.
عوامل ژنتیکی و ارثی:
یکی از مهمترین عوامل اضطراب ژنتیک است و احتمال اضطراب در فرزندان افراد مضطرب بسیار بالا است. البته الگو قرار دادن رفتار پدر و مادر و یادگیری و تکرار کارهای آنان نقش مهمی در اضطراب فرزندان دارد (عامل اجتماعی)، ولی تحقیقات و بررسیهای انجامشده بر روی حیوانات و دوقلوهایی که با هم یا جدا از هم زندگی میکنند و از والدین مضطرب به دنیا آمدهاند، نشان میدهند که عوامل ژنتیکی نیز بسیار مؤثرند. با این وجود باور نمیرود که ژن به خصوصی در این مورد نقش داشته باشد، بلکه ترکیب بعضی از ژنها چنین پیامدی را به دنبال دارد. طبق آخرین تحقیقات به نظر میرسد که عوامل ژنتیکی در بعضی انواع اضطراب مانند اختلال هراس و ترس از مکانهای باز نقش زیادی دارد.
عوامل جانبی مؤثر در ابتلا به اضطراب
طبق گفتههای بعضی از متخصصان، تغذیهی نادرست نیز در ابتلا به اضطراب نقش دارد. کمبود بعضی از اسید آمینه، منیزیم، اسید فولیک و ویتامین ب۱۲، باعث تسریع در ابتلا به آن میشوند.
استفاده از مواد مخدر و داروهای روانگردان
برخی از ضایعههای مغزی (که باعث ایجاد علایمی شبیه به علایم اختلال وسواس میشوند.)
انواع اختلالات اضطرابی
به طور کلی اختلالات اضطرابی شش نوع هستند که هر کس میتواند به یک یا چند نوع از آن دچار شود.
اختلال اضطراب فراگیر یا منتشر
نوشتار اصلی: اختلال اضطراب فراگیر
این حالت در افرادی دیده میشود که بهطور مداوم نگران وقوع اتفاقی هستند. موضوع این نگرانیها میتواند بسیار متنوع باشد: نگرانی از بیمار شدن فرزندان، نگرانی از مرگ یکی از آشنایان، نگرانی از تهگرفتن غذا،... این حالت به مرحلهٔ مقاومت استرس شباهت دارد و خطر چندانی ندارد.
از علایم آن میتوان تپش قلب، بیقراری، خستگی، بیخوابی، تنگی نفس، اختلال در تمرکز و حافظه را نام برد.
اختلال هراس
نوشتار اصلی: اختلال هراس
این افراد دچار حملات اضطرابی ناگهانی میشوند که معمولاً چند دقیقه یا گاهی بیشتر به طول میانجامد. این حملات بسیار اتفاقی، و طوری رخ میدهند که عامل تحریککنندهٔ اصلی مشخص نیست. افراد مبتلا به این نوع اضطراب اغلب جوان هستند.
احساس تنگی و فشردگی در قفسهٔ سینه، تپش شدید قلب، عرق کردن، لرزش، گیجی، احساس از دستدادن تعادل،... از علایم آن هستند؛ ولی این علایم آنقدر گسترده هستند که افراد فکر میکنند دچار سکتهٔ قلبی شدهاند و میترسند که بمیرند.
ترسهای ساده یا اختصاصی
ترسهای خاص شایعترین نوع ترس مرضی است که طی آن فرد از مواجهه با بعضی موقعیتها، فعالیتها یا اشیاء اجتناب میکند، مانند بعضی از حیوانات (عنکبوت، موش، مارمولک،...)، بلندی، دریا، خون، مرگ،... هر چیزی میتواند باعث این نوع اضطراب (که خطر خاصی به دنبال ندارد) بشود. ترس از مکانهای بسته، ترس از اجتماع و ترس از مکانهای باز (که افراد مبتلا به آن از حضور در فضای باز و پر ازدحام و شلوغ و خروج از محیط منزل خودداری میکنند. این اختلال معمولاً در نوجوانی شروع میشود، ولی سابقهٔ آن میتواند به دوران کودکی و تجربهٔ اضطراب جدایی در آن زمان برگردد.) از این نوع اضطراب هستند.
اختلال اضطراب اجتماعی
نوشتار اصلی: اضطراب اجتماعی
این نوع ترس در اواخر کودکی یا اوایل نوجوانی شروع میشود و ترس و شرمساری از اشتباه کردن، صحبت کردن در جمع، غذا خوردن، سرخ شدن یا لرزش صدا و... در برابر جمع است و و با خجالت ساده تفاوت دارد. این حالت اضطراب مانع شناخت افراد جدید میشود و فرد را به انزوا و گوشهگیری میکشاند.
اختلال وسواس
نوشتار اصلی: اختلال وسواسی جبری
در این حالت فرد افکار یا اعمالی را برخلاف میل خود تکرار میکند. این بیماری میتواند به صورت وسواس فکری یا وسواس عملی یا هر دو در فرد ظاهر شود. در وسواس فکری، فرد قادر نیست فکر، احساس یا عقیدهای تکراری و مزاحم را از ذهن خود بیرون کند. افکار وسواسی میتوانند بسیار ناراحت کننده، وحشتآور یا وحشیانه باشد. افکار وسواسی میتوانند باعث شوند که فرد به سمت عادات وسواسی گرایش پیدا کند، یعنی عمل یا اعمالی را به طور مکرر انجام دهد (وسواس عملی). مانند شستن مکرر دستها، بالا کشیدن بینی،... اعمال وسواسی هیچگونه توجیه منطقی ندارند.
اختلال تنشزای پس از رویداد
نوشتار اصلی: اختلال ااختلال تنشزای پس از رویداد
اختلال تنشزای پس از رویداد را به نام سندرم موج انفجار نیز میشناسند. این حالت مربوط میشود به حادثهای (از قبیل جنگ، تصادفات شدید، سوانح طبیعی،...) که با استرس شدید هیجانی همراه است و شدت آن میتواند به هر کسی آسیب برساند. یکدوم افرادی که دچار چنین استرس شدیدی میشوند علایم مربوط به آن را (مانند خوابهای تکراری، خاطراتی مبهم ولی فراگیرنده، از دست رفتن تعادل و پرخاشگری شدید،...) پس از گذشت حدود سه ماه از دست میدهند. هرچه اقدامات لازم برای درمان زودتر انجام گیرد، احتمال ابتلا به اختلال استرس پس از سانحه کمتر میشود. در صورتی که این حالت بیش از چند ماه طول بکشد، احتمال این که تا آخر عمر با فرد باقی بماند بسیار زیاد میشود.
اضطراب در کودکان و نوجوانان
تشخیص اضطراب و درمان آن در کودکان و نوجوانان بسیار مهم است، چون شخصیت آنان طی این دوره شکل میگیرد. بسیاری از کودکان زمانی که در شرایط جدیدی قرار میگیرند، دچار اضطراب میشوند و واکنشهای متعددی را از خود بروز میدهند ( لکنت زبان، آویزان شدن به پدر و مادر، خجالتی شدن، جویدن ناخن، ...). وظیفهٔ والدین در این موقعیت این است که با او با صبر و حوصله بر خورد کنند و به او اعتماد به نفس لازم را برای مواجهه با آن شرایط بدهند. تشویق والدین در ارتباط بر قرار کردن فرزندان با محیط خارج از خانه و افراد غیر فامیل بسیار مؤثر است. بسیاری از والدین از این احساس فرزندشان تا روزی که به مشکل برخورند (مثل اولین روز مدرسه) بی اطلاع هستند. یکی از شایع ترین دلایل دل درد و حالت تهوع که در کودکان دبستانی دیده میشود، ترس و اضطراب آنها از مدرسه است. نگرانی پدر و مادر ( از ورود تازهٔ کودک به مدرسه، وضعیت درسی او و ...) باعث انتقال آن به فرزند میشود و اضطراب او را افزایش میدهد. از اختلالات اضطرابی شایع در کودکان میتوان اضطراب اجتماعی، ترس از مدرسه، اضطراب امتحان و اضطراب جدایی را نام برد.
با بزرگ شدن کودک و پا گذاشتن به دوران نوجوانی ممکن است اختلالات اضطرابی جدیدی در او پدید آید. در این زمینه میتوان به عوامل زیر اشاره کرد:
اضطراب ناشی از پذیرفته نشدن از جانب همسالان
نوجوانان در این مرحله از زندگی خویش به شدت به همسالان خود گرایش دارند و به دنبال برقراری ارتباط و دوستی با آنان هستند. والدین باید نیاز طبیعی مورد توجه همسالان قرار گرفتن فرزندشان را درک کنند و برای دوستان او احترام قائل باشند. همچنین حفظ اعتبار و شخصیت نوجوان در مقابل همسالان بسیار مهم است. ترس از برقرار کردن روابط عاطفی و اجتماعی و سرزنشهای والدین در انتخاب دوستان به دلیل متفاوت بودن فرهنگ و آداب و رسوم و ارزشهای خانواده ها، باعث اضطراب در نوجوان میشود. برای جلوگیری از پنهان کاری، پدر و مادر باید در زمان مناسب و با منطق و ملایمت او را متوجه نتایج نامطلوب بعضی از معاشرتها کنند.
تغییرات جسمی
نگرانی و اضطراب در این مورد میتواند ناشی از دیررسی یا زودرسی بلوغ، احساس خجالت، نا آگاهی و یا ترس از شرایط جدید و ناتوانی در تطابق دادن رفتار خود با این شرایط باشد. برای جلوگیری از اضطراب، پدر و مادر یا مربیان باید به طور مناسب و شایسته، نوجوان را (قبل از پیدایش علایم ثانویهٔ بلوغ) در جریان مسائل مربوط به تغییرات جسمانی و آثار روانی آن بگذارند.
بروز رفتارهای پرخاشگرانه
مخالفت با افراد مختلف در خانه و یا خارج از آن، از خصوصیات بعضی از نوجوانان است که ممکن است با پرخاشگری کلامی یا غیر از آن همراه باشد. عدم توانایی کنترل این رفتار پرخاشگرانه باعث اضطراب در بسیاری از نوجوانان میشود. برای جلوگیری از این حالت، تربیت مناسب والدین، مقاوم ساختن فرزند در برابر سختیها از دوران کودکی و ایجاد امنیت روانی میتواند مؤثر واقع شود. امر و نهیهای غیر اصولی و محدودیتهای بی مورد در کسب استقلال و آزادی، باعث تحریک عصبانیت و خشمهای کنترل نشده در نوجوانان میشود. والدین باید به نوجوان بیاموزند که به هنگام خشم، منطقی برخورد کند و بدون توهین و تحقیر دیگران عواطف خود را بیان کند. همچنین باید به او بفهمانند که نحوه برخورد دیگران با او تا حدی نتیجه رفتار خود او با دیگران است.
ترس ازمستقل شدن
یکی از عمومی ترین نیازهای نوجوانان داشتن استقلال و آزادی است. کسب استقلال در بسیاری از نوجوانان باعث اضطراب میشود. از جمله مشکلاتی که طی دستیابی به استقلال در نوجوانان دیده میشود، تضاد و دوگانگی است. یعنی نوجوانان با این که میخواهند و میدانند که باید مستقل شوند، از استقلال میترسند. ناآگاهی از وضعیت پس از استقلال، یکی از دلایل اصلی این امر است. برای جلوگیری از ابتلا به اضطراب و دوگانگی، والدین باید به نوجوان اعتماد به نفس و جرأٔت تجربه کردن دهند و برای او امنیت روانی فراهم کنند. دادن مسئولیت و فرصت به نوجوان و اجازهٔ اظهار نظر و تصمیم دربارهٔ امور مربوط به خود، بدون تنبیه و تحقیر او به خاطر اشتباهاتش، باعث میشود تا او از خطا هایش عبرت بگیرد، راههای مختلف زندگی را بیاموزد و برای مستقل شدن آماده شود.
راههای پیشگیری از اضطراب
برای جلوگیری از اضطراب راههای مختلفی وجود دارند . میتوان موارد زیر را مثال زد:
رژیم غذایی سالم
استفاده از غذاهای متنوع و حاوی انواع مواد لازم به میزان متعادل در حفظ سلامت بدن نقش اساسی دارد.
فعالیت بدنی به طور منظم
ورزش کردن به خصوص به طور منظم یکی از راههای پیشگیری و درمان اضطراب است. پیاده روی تند و سریع به مدت ۴۰ دقیقه میزان اضطراب را به طور متوسط تا ۱۴% کاهش میدهد. به علاوه، ورزش کردن باعث بالا رفتن کارایی دستگاه تنفسی و گردش خون، حفظ تعادل وزن و شادابی فرد میشود. ورزش هایی نیز چون یوگا باعث افزایش آرامش میشوند و در جلوگیری از اضطراب بسیار مفیدند.
افزایش اعتماد به نفس
اعتماد به نفس بالا باعث میشود تا بدن بتواند از حداکثر از نیروی خود برای مقابله با استرس استفاده کند.
عدم گوشه نشینی و اجتماعی بودن
هنگامی که افراد دچار فشار روانی میشوند، به طور غریزی از صحنه عمل و اجتماع کنارکشیده و به گوشه ای پناه میبرند، در حالی که گوشهگیری باعث تشدید استرس میشود. ارتباط با افراد و دوستان، به خصوص کودکان که میتوانند فرد را به خنده وادارند، باعث از یاد رفتن نگرانی حتی برای مدتی کوتاه میشود.
حمایت اجتماعی
وجود حمایت اجتماعی در زندگی هر فرد باعث میشود تا او در مقابل بحرانهای زندگی برای دفاع از خود سپری داشته باشد که به آن تکیه کند. حمایت اجتماعی، احساس امنیت و اعتماد به نفس را افزایش میدهد و فرد را در مقابل استرس و فشار روانی مقاوم تر می سازد.
اندیشیدن به زمان حال
اندیشیدن به زمان حال و کنار گذاشتن رؤیاها و آرزوها برای موقعیتهای مناسب تر آرامش ذهنی را افزایش میدهد. همچنین مشغول کردن ذهن به کاری که در حال انجام است و فکر نکردن به زمینههای اضطرابزای آن بسیار مؤثر است.
کسب اطلاعات در مورد شرایط تنش زا
بی اطلاعی از موقعیت فشارآور باعث استرس و اضطراب بیش تری در افراد میشود. کسب آگاهی و اطلاع از شرایط و مواردی فرد که با آنها مواجه خواهد شد سبب میشود که کمتر دچار نگرانی و دلواپسی شود. به طور مثال در جریان گذاشتن بیماران از نحوهٔ عمل و دردهای پس از آن باعث میشود تا آنان کمتر دچار اضطراب شوند.
خندیدن
خنده از سالمترین راههای جلوگیری از فشار روانی است. به هنگام خنده هورمونی ضد درد (که باعث احساس خوشی و سلامتی در شخص میشود) در مغز آزاد میشود و میزان هورمونهای استرس زا در خون پایین میآید.
ابراز هیجان بر روی کاغذ
نوشتن سادهٔ هیجانات و احساسات بر روی کاغذ موجب تسکین فشارهای روانی ناشی از رویدادهایی چون از دست دادن شغل، مشکلات خانوادگی و ... میشود.
درمان اضطراب
بعضی از موارد اضطراب اصولا بیماری نیستند و بدون نیاز به پزشک میتواند درمان شود. به این موارد، اضطراب طبیعی می گویند که طی آن اضطراب به خوبی توسط بیمار کنترل و برطرف میشود (مثل اضطراب ناشی از امتحان). اضطراب طبیعی میتواند با روشهایی از قبیل حمام گرفتن به مدت طولانی، تنفس عمیق، صحبت کردن با شخصی مورد اعتماد، استراحت در یک اتاق تاریک و ... تحت کنترل درآید.
مراجعه به پزشک زمانی ضروری میشود که خود درمانی فرد جواب ندهد، یا فرد دچار هراس بیش از حد یا علایمی جدید و غیر قابل توجیه شود. در آن صورت پزشک درمان دارویی یا درمان غیر دارویی (روشهای کلاسیک) را به او پیشنهاد میکند. از داروهایی که امروزه برای درمان اضطراب مورد استفاده قرار میگیرند میتوان فلوکستین ( پروزاک)، داروهایی از خانوادهٔ بنزودیازپینها (برای مدت کوتاه)، سرتالین و ... را مثال زد. درمانهای دارویی گاه در برخی بیماران دارای عوارضی هستند . از بین درمانهای غیردارویی میتوان تنآرامی (آرامسازی) حساسیت زدایی، توقف تفکر، سرمشق دهی و ... را مثال زد. در این روشها به بیمار آموزش داده میشود که بدن خود را برای مقابلهٔ مؤثر و مستقیم با عوامل تنشزا آماده کند.
اضطراب یک واکنش طبیعی به موقعیت های استرس زا است و به ما کمک می کند تا با این موقعیتها در محل کار، دانشگاه، مدرسه و .. روبرو شویم. اما زمانی که حس اضطراب بیش از حد معمول و نرمال باشد، دلواپسی و هراس غیرمنطقی و نامعقول نسبت به همه موقعیت های روزانه بوجود می آید.
علایم اضطراب معمولاً شامل موارد زیر می باشد:
نگرانی بیش از حد، احساس آزاردهنده ترس، افکار منفی و تدافعی، افزایش ضربان قلب ، تعریق کف دست و تنفس دشوار.
علم روانپزشکی، اختلالات اضطرابی را به چندین گروه تقسیم می کند که شامل:
1- اختلال اضطراب فراگیر
2- اختلال وسواسی جبری
3- اختلال هراس (پانیک)
4- اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)
5- هراس اجتماعی
6- فوبیا (ترس های خاص )
بطور کلی برای درمان اختلالات اضطرابی از دارودرمانی به همراه روان درمانی استفاده می شود و داروهای مورد استفاده شامل داروهای ضد افسردگی، داروهای ضد اضطراب و مهارکننده های بتا هستند. این داروها خود شامل عوارضی همچون: چاقی، کاهش میل جنسی، خواب آلودگی، خشکی دهان هستند و همچنین تداخلات دارویی با دیگر داروها نیز موجب محدودیت مصرف آنها می شود.
یکی از رایج ترین استفاده های نوروفیدبک در طی 30 سال گذشته، درمان اضطراب و استرس و Relaxation بوده است.
امروزه بیوفیدبک و نوروفیدبک بعنوان یک روش مؤثر، غیرتهاجمی، بدون درد و بدون نیاز به داروهای خوراکی در افراد دچار مشکلات اضطرابی در تمام دنیا شناخته شده است.
با درمان بوسیله روش نوروفیدبک، نه تنها مغز شما روش های آرام سازی را می آموزد، بلکه می آموزد چگونه روش فعالیت خود را تغییر دهد و بداند که ریشه اضطرابش کجاست؟
ابتدا مغز و بدن شما می آموزد که چطور امواج خود را تنظیم کند و زمانی که این مهم را آموخت، دیگر در برابر احساس اضطراب و استرس آسیب پذیر نیست. به عبارت دیگر شما یکبار می آموزید که چطور یک دوچرخه را برانید بدون ترس از اینکه به زمین بیفتید، و پس از آن شما دیگر از افتادن و یا خارج شدن از مسیر نخواهید ترسید!
مطالب پیشنهادی:
اضطراب پدر و مادر به فرزندان سرایت می کند
اختلال وسواس جبری (OCD) یک اختلال عصبی است که توسط فکرها و ترسهای غیرمنطقی شما را به تکرار بعضی از رفتارها وا میدارد. افراد مبتلا به اختلال وسواس از ترس آلوده و یا نجس شدن، به کارهای اجباری مثلا شستن بیش از حد دستها رو میآورند، تاحدیکه پوست دستهایشان خشک شده و ترک بردارد. این افراد برغم اینکه تلاش میکنند تا فکرهای وسواسی را از خود دور کنند، اما این افکار دائما در سرشان تکرار میشود، و این مشکل آنها را داخل چرخه ناراحت کننده، افکار وسواسی و کارهای اجباری برای راحت شدن از آن افکار میاندازد.
چرخه وسواس چیست؟وسواس
هرچند که ابتلا به اختلال وسواس جبری نشانه ها و عوامل متفاوتی در افراد دارد اما بیشتر افراد دچار چرخه زیر میشوند:
وسواس- ذهن شما غرق در یک فکر، ترس و یا نگرانی وسواسی میشود، مانند اینکه دستتان نجس شده است.
نگرانی- وسواس مرحله قبل باعث برانگیختن احساس اضطراب و پریشانی میشود.
اجبار- شما از الگویی اجباری برای کاهش اضطراب و پریشانی خود استفاده میکنید، مانند شستن و آب کشیدن چندباره دستها.
آسودگی موقتی- رفتار اجباری باعث تسکین و فراقتی موقت از اضطراب شده، اما وسواس و اضطراب دوباره برمیگردند و باعث شروع چرخه میشوند.
نشانههای اختلال وسواس
نشانه های اختلال وسواس جبری از هردو وسواس و اجبار تشکیل میشود.
1) نشانههای وسواس
این نشانهها، افکار و تصوراتی مکرر، مداوم و ناخواسته هستند. فکرها و تجسماتی که ناخواسته و بصورت غیر ارادی در شما بوجود میآید و بنظر بیمعنی میرسد. این افکار وسواسی زمانی رخ میدهد که شما سعی به فکرکردن و یا انجام سایر کارها دارید. این نوع افکار وسواسی معمولا زمینههایی از قبیل:
ترس از آلوده شدن و یا نجس شدن
مرتب کردن وسایل از روی ترتیب خاص و منطقی
برانگیختگی های خشونت آمیز یا وحشتناک
افکار و تصورات جنسی
سایر نشانههای وسواس میتواند شامل:
ترس از آلوده شدن یا نجس شدن بوسیله دست دادن با دیگران و یا دست زدن به چیزهایی که دیگران لمس کردهاند.
شک داشتن به اینکه در را قفل کرده و یا گاز را خاموش کرده است.
استرس شدید زمانیکه وسایل مرتب نیستند و یا درجاری مناسب خود نمیباشند.
تصور اینکه به کودکتان آسیب رساندهاید.
انگیزه ناگهانی به فحاشیکردن در جاهای غیر مناسب.
دوری کردن از موقعیت هایی که میتواند باعث ابتلاء آنها به وسواس شود، مانند دست دادن.
فکر کردن به تصاویر جنسی.
بیماری های پوستی بدلیل شستن زیاد.
ازدست دادن موها و یا خالی شدن نقاطی از سر بدلیل کشیدن موها توسط فرد.
2) نشانههای اجبار
اجبارهای بیماری اختلال وسواس شامل رفتارهای تکراریای که شما فکر میکنید، باید انجام دهید، است. این رفتارهای تکراری قرار است باعث پیشگیری و یا کاهش نگرانی و اضطراب شما که در اثر وسواستان ایجاد میشود، بشود. برای مثال زمانیکه شما فکر میکنید، دستهایتان آلوده است شروع به شستن مکرر آن میکنید، و یا حتی در ادامه ممکن است از شیوهها و یا مراسم خاصی برای شستن دستها استفاده کنید؛ همانند وسواس، اجبار نیز معمولا در اشکال خاصی مانند عواملی که در ادامه بیان میشود، رخ میدهد:
شستن و تمیزکردن
شمارش
بررسی و چک کردن
تقاضای اطمینان کردن
انجام مکرر کار و یا عملی
نظم و ترتیب بخشیدن
سایر نشانههای اجبار میتواند شامل:
شستن دستها تا زمانیکه پوست خشک شده و صدا دهد.
چک کردن مکرر درها برای اطمینان از بسته بودن آنها.
چک کردن مکرر گاز برای اطمینان از خاموش بودن آن.
شمارش در الگویی خاص.
مرتب کردن کنسروها طوریکه همه به یک شکل و در یک جهت قزاز بگیرند.
این علایم و نشانهها در گذر زمان و همچنین با افزایش استرس، شدتشان بیشتر میشود. اگر وسواس و سا اجبار شما زندگی شما را تحت تاثیر قرار داده و یا باعث آزارتان میشود، باید به پزشک مراجعه کنید.
دلایل ابتلا به اختلال وسواس جبری
هرچند دلایل ابتلاء به اختلال وسواس فکری(OCD) کاملا شناخته شده نیست، اما موارد زیر تاثیر زیادی در ابتلاء به این بیماری دارد:
تغییرات جسمی و بدنی، چراکه اختلال وسواس فکری میتواند بدلیل تغییرات در عملکرد مغز و یا بدن باشد. همچنین اختلال وسواس فکری میتواند دلایل ژنتیکی هم داشته باشد.
محیط، چراکه اختلال وسواس میتواند، بدلیل عادات رفتاری که شما در طول زمان آموختهاید، باشد.
کمبود سروتونین، چرا که سروتونین ناکافی در بدن میتواند، باعث ابتلاء به اختلال وسواس فکری (ODC) شود. همچنین افرادیکه دچار اختلال وسواس فکری هستند و داروهای افزایش سروتونین مصرف میکنند، وضعیت بهتری نسبت به سایر افراد مبتلا به این بیماری دارند.
همچنین عوامل دیگریکه میتواند بر ابتلاء به این بیماری موثر باشند، شامل:
سابقه خانوادگی- چراکه درصورتیکه والدین و یا سایر اعضای خانواده شما مبتلا به این بیماری باشند، خطر ابتلای شما به این بیماری را افزایش میدهد.
زندگی پر از استرس- درصورتیکه حساسیت شما نسبت به استرس بالاست، خطر ابتلایتان به وسواس نیز بیشتر است.
عوارض ابتلا به اختلال وسواس جبری
عوارضی و مشکلاتی که ممکن است همراه ابتلاء به اختلال وسواس فکری وجود داشته باشد، شامل:
خطر خودکشی
خطر اعتیاد به الکل و یا موادمخدر
سایر اختلالت اضطرابی
افسردگی
اختلالات خوردن
عدم توانایی در انجام کارهای روزانه و یا مدرسه
مشکل در برقرای ارتباط
کاهش کیفیت زندگی
درمان اختلال وسواس فکری (OCD)
درمان اختلال وسواس فکری میتواند، سخت باشد و درمان آن ممکن است باعث بهبودی کامل نشده و یا اینکه برای همیشه مجبور به ادامه درمان باشید، با اینحال درمان آن میتواند بشما در کنترل بیماری و برگشتن به زندگی عادی کمک کند.
اصلی ترین روشهای درمان بیماری
دو نوع درمان اصلی اختلال وسواس جبری شامل درمان دارویی و روان درمانی میشود، که بسته به موقعیت و نیاز شما پزشکتان درمان مناسب برای آن تجویز میکند. البته معمولا بهترین و کاراترین روش درمان ترکیبی از هر دو درمان است.
استفاده از روان درمانی
نوعی از رواندرمانی که برای درمان اختلال وسواس جبری استفاده میشود، درمان خاصی بنام قرارگرفتن در برابر معضل و عدم پاسخ به آن است. این نوع درمان شامل قرار قرار گرفتن در برابر چیزی که به آن حساسیت دارید و عدم توجه به آن است. این نوع درمان ممکن است به کمک خانواده و دوستان نیاز داشته باشد.
درمان دارویی بیماری
معمولا برای درمان بیماری اول از داروهای ضدافسردگی استفاده میشود. داروهای ضدافسردگی با بالا بردن سطح سروتونین در بدن، به شما در تحمل بیماری کمک میکند. داروهای ضدافسردگی که توسط سازمان غذا و داروی آمریکا (FDA) برای درمان اختلال وسواس فکری استفاده میشود، شامل:
کلومیپرامین (آنافرانیل)
فلووکسامین (لووکس)
فلوکستین (پروزاک)
پاروکستین (پاکسیل، پکساوا)
سرترالین (زولفت)
البته سایر داروهای ضدافسردگی نیز ممکن است برای درمان این بیماری استفاده شود. در این مورد باید دقت داشته باشید، که پزشکتان بسته به شرایط شما و شرایط بدنیتان، داروی مناسب را تجویز کند. درصورتیکه بعد از چند ماه از مصرف دارو بهبودی در بیماریتان حاصل نشد، میتوانید با مشورت پزشکتان مصرف آن را قطع و با دارویی دیگر جایگزین کنید. همچنین این داروها همانند سایر داروهای دیگر اثرات جانبی و عوارضی از جمله مشکلات معده، اختلال خواب، عرق ریختن و کاهش میل جنسی داشته باشند.
درمان خانگی وسواس
اختلال وسواس جبری (OCD) یک بیماری مزمن است، که ممکن است همیشه بخشی از زندگی شما باشد. هرچند شما خودتان نمیتوانید این بیماری را در خانه و بدون مراجعه به پزشک درمان کنید، اما راههایی وجود دارد، که شما بتوانید با انجام آنها به روند درمانی خود و کاهش مشکلات و عوارض بیماری کمک کنید. این راهها شامل:
مصرف داروهایتان همانطور که به شما گفته شدهاست؛ حتی اگر شما احساس بهتر بودن کردید، چراکه با قطع مصرف داروها دوباره بیماری بازمیگردد.
اجتناب از مصرف مواد مخدر و الکل.
اجتناب از مصرف سایر داروها بدون تجویز پزشک.
سایت پزشکی و مجله سلامتی راستینه
مطالب پیشنهادی:
وسواس عبارت است از تکرار بدون اراده افکار ناخوشایند . اگر چه فرد می فهمد که این افکار نامناسب وغیر عادی است لیکن قادر به دور کردن آنهانیست . وسواس تا اندازه ای در همه افراد بشروجود دارد ومظاهر آن در شک و تردید،عدم قدرت در تمرکز فکری ، فراموشی و گاهی کم خوابی دیده می شود .
وسواس هنگامی غیر عادی محسوب می شود که شخص مبتلا به آن می فهمد که فکری که او را به خود مشغول کرده بسیار قوی است و سعی می کند که آنرا از خود دور سازد ولی چون قادر نیست احساس می نماید که فکر مذکور بر او مسلط شده است .
وسواس یک ایده، فکر، تصور، احساس یا حرکت مکرر یا مضر که با نوعى احساس اجبار و ناچارى ذهنى و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه است. بیمار متوجه بیگانه بودن حادثه نسبتبه شخصیتخود بوده از غیر عادى و نابهنجار بودن رفتار خودآگاه است.روانشناسان وسواس را نوعى بیمارى از سرى نوروزهاى شدید مىدانند که تعادل روانى و رفتارى را از بیمار سلب و او را در سازگارى با محیط دچار اشکال مىسازد و این عدم تعادل و اختلال داراى صورتى آشکار است.
روانکاوان نیز وسواس را نوعى غریزه واخورده و ناخودآگاه معرفى مىکنند و آن را حالتى مىدانند که در آن، فکر، میل، یا عقیدهاى خاص، که اغلب وهمآمیز و اشتباه است آدمى را در بند خود مىگیرد، آنچنان که حتى اختیار و اراده را از او سلب کرده و بیمار را وامىدارد که حتى رفتارى را برخلاف میل و خواستهاش انجام دهد و بیمار هرچند به بیهودگى کار یا افکار خودآگاه است اما نمىتواند از قید آن رهایى یابد.
وسواس به صورتهاى مختلف بروز مىکند و در بیمار مبتلاى به آن این موارد ملاحظه مىشود :
اجتناب؛ تکرار و مداومت؛تردید؛شک در عبادت؛ترس؛دقت و نظم افراطى؛اجبار و الزام؛احساس بن بست؛عناد و لجاجت.
علائم دیگر:
در مواردى وسواس بصورت، خود را در معرض تماشا گذاردن، دله دزدى، آتش زدن جایى، درآوردن جامه خود، بیقرارى، بهانهگیرى، بىخوابى، بدخوابى، بىاشتهایى،... متجلى مىشود آنچنانکه به اطرافیانش این احساس دست مىدهد که نکند دیوانه شده باشد.
اشخاصی که مبتلا به وسواس هستند اعتماد به نفس ندارند و خود را موجودی بی ارزش و ناچیز می شمارند. ولی چون نمی توانند افکار وسواس را دور اندازند. بیشتر احساس مقاومت می کنند.
اینگونه افراد معمولا بسیار تکامل جو می باشند. لیستی از علائم و مقیاس های درجه بندی در اینجا آورده شده است که برای تشخیص اختلالات روانی وسواس فکری عملی کمک خواهد کرد. ولی هیچ لیستی کلی نمی تواند چنین کاری انجام دهد، شما باید با پزشک خود یا یک روانشناس مشورت کنید تا اطمینان یابید.
اختلالات دیگر از جمله افسردگی و اضطراب می توانند تا حدودی مشکلات مشابهی را با عث شود.پس اگر شما بعضی ازاین علائم را دارا هستید،حتما بدان معنی نیست که بیماری شما اختلال روانی وسواس فکری -عملی است .
بنابراین مهمترین سوالی که شما باید بپرسید این است که آیا افکار، عادتها سد راه زندگی شغلی، زندگی اجتماعی یا زندگی خصوصی شما هستند؟
مقیاس وسواس فکری-عملی
مواردی که ذیلا می آیند مقیاس اندازه گیری شدت وسواس فکری عملی است که معمولا در کلینیک ها اندازه گیری میشود. بهبود آن معمولا با درمان انجام می شود گر چه علائم بیماری شخص به مرور زمان ممکن است تغییر یابد.
جزئی
شخص مدت کوتاهی را برای مقاومت در برابر علائم صرف می کند و تقریبا هیچ گونه تداخلی در فعالیت های روزمره وجود ندارد.
رفتار وسواس فکری -عملی غیر قابل تشخیص درمعاینات بالینی
علائم ملایم بوده و قابل توجه برای خود شخص و برای بیننده می باشد و باعث تداخل ملایمی در زندگی شخص می شود که شاید مدت زمان کوتاهی در مقابل آنان ایستادگی شود. علائم به آسانی برای دیگران قابل تحمل هستند.
رفتار وسواس فکری-عملی کلینیکی
علائم تداخل مشخصی با زندگی معمولی دارند، شخص انرژی زیادی را برای مقاومت و کمک گرفتن از دیگران صرف می کند تا امور زندگی روزمره ی خود را بگذراند
رفتار وسواس فکری- عملی شدید
علائم بیماری در این مرحله عاجز کننده و مداخله گرند. فعالیت روزمره یک کشمکش فعال است شخص شاید تمام وقت خود را برای ایستادگی در برابر علائم صرف کند وکمک زیادی را از اطرافیان برای ایفای وظیفه ی خود جلب نماید.
رفتار وسواسی فکری -عملی بسیار شدید
علائم کاملا فلج کننده هستند شخص نظارت مستقیمی را در اموری مانند خوردن، خوابیدن وغیره نیاز دارد. حتی جزئی ترین تصمیم گیری ها یا جزئی ترین فعالیت ها حمایت پرسنل را طلب می کند این شدید ترین حالت است .
اگر شما خود را در شماره ی ۷ یا بالاتر از آن قیاس کرده اید بهتر است مشورتی با یک روانپزشک یا روانشناس داشته باشید ولی اگر با موفقیت علائم خود را می توانید کنار بگذارید. یک مشاور شاید به شما کمک کند نحوه ی زندگی خود را بهتر نمایید.
انواع وسواس:
وسواسهایى که تمام فکر و اندیشه افراد را تحت تاثیر قرار داده و احاطهشان مىکند معمولا بصورتهاى زیر است:
وسواس فکرى:
این وسواس بصورتهاى مختلف خود را نشان مىدهد که برخى از نمونههاى آن بشرح زیر است:
اندیشه درباره بدن:
بدین گونه که بخشى مهم از اشتغالات ذهنى و فکرى بیمار متوجه بدن اوست. او دائما به پزشک مراجعه مىکند و در صدد بهدست آوردن دارویى جدید براى سلامتبدن است.
رفتار حال یا گذشته:
مثلا در این رابطه مىاندیشد که چرا در گذشته چنین و چنان کرده؟ آیا حق داشته است فلان کار را انجام دهد یا نه؟ و یا آیا امروز که مرتکب فلان عملى مىشود آیا درست مىاندیشد یا نه؟ تصمیمات او رواستیا ناروا ؟
در رابطه با اعتقادات: زمانى فکر وسواسى زمینه را براى تضادها و مغایرتهاى اعتقادى فراهم مىسازد. مسایلى در زمینه حیات و ممات، خیر و شر، وجود خدا و پذیرش یا طرد مذهب ذهن او را بخود مشغول مىدارد.
اندیشه افراطى:
زمانى وسواس در مورد امرى بصورت افراط در قبول یا رد آن استبا اینکه بیمار خلاف آن را در نظر دارد ولى بصورتى است که گویى اندیشه مزاحمى بر او مسلط است که او را ناگزیر به دفاع از یک اندیشه غلط مىسازد، از آن دفاع و یا آن را طرد مىکند بدون اینکه آن مساله کوچکترین ارتباطى با زندگى او داشته باشد; مثلا در رابطه با دارویى عقیدهاى افراطى پیدا مىکند بگونهاى که طول عمر، بقاى زندگى و رشد خود را در گرو مصرف آن دارو مىداند، اگرچه در اثر مصرف به چنان نتیجهاى دست نیابد.
2-وسواس عملى:
وسواس عملى به شکلهاى گوناگون خود را بروز مىدهد که ما به نمونه ها و مواردى از آن اشاره مىکنیم :
شستشوى مکرر: مردم بر حسب عادت تنها همین امر را وسواس مىدانند و این بیمارى در نزد زنان رایجتر است.
رفتار منحرفانه:
جلوه آن در مواردى بصورت دزدى است و این امر حتى در افرادى دیده مىشود که هیچگونه نیاز مادى ندارند.
دقت وسواسى:
نمونهاش را در منظم کردن دگمه لباس و... مىبینیم و وضعیت فرد بگونهاى است که گویى از این امر احساس آرامش مىکند.
شمردن:
شمردن و شمارشها در مواردى مىتواند از همین قبیل بحساب آید مثل شمردن نردهها با اصرار بر این که اشتباهى در این امر صورت نگیرد.
راه رفتن:
گاهى وسواسها بصورت راه رفتن اجبارى است. شخص از این سو به آن سو راه مىرود و اصرار دارد که تعداد قدمها معین و طبق ضابطه باشد. مثلا فاصله بین دو نقطه از ده قدم تجاوز نکند و هم از آن کمتر نباشد.
3- وسواس ترس:
صورتهاى ترس وسواسى عبارت است از: ترس از آلودگى - ترس از مرگ - ترس از دفع - ترس از محیط محدود - ترس از امرى خلاف اخلاق - ترس از تحقق آرزو.
4-وسواس الزام:
در این نوع وسواس نمىتواند خود را از انجام عمل و یا فکرى بیرون آورد و در صورت رهایى از آن فکر و خوددارى از آن عمل موجبات تنش در او پدید خواهد آمد.
وسواس در چه کسانی بروز می کند؟
الف) در رابطه با سن
تجارب حیات عادى افراد نشان مىدهد که وسواس همگام با بلوغ و در غلیان شهوت در افراد پایه گرفته و تدریجا رشد مىکند. اگر در آن ایام شرایط براى درمان مساعد باشد بهبودهاى نسبى و دورهاى پدید مىآید وگرنه بیمارى سیر مداوم و رو به رشد خود را خواهد داشت تا جایى که خود بیمار به ستوه مىآید.
ب) در رابطه باهوش:
بررسیهاى علمى نشان دادهاند که وضع هوشى آنها در سطحى متوسط و حتى بالاتر از حد متوسط است. وسواسىهایى که داراى هوش اندک و یا با درجه ضعیف باشند بسیار کمند بر این اساس رفتار آنها نباید حمل بر کمهوشى شان شود.
ج) در رابطه با اعتقاد:
د) در رابطه با شخصیت و محیط:
تجارب نشان دادهاند آنهایى که در زندگى شخصى حساسترند امکان ابتلایشان به بیمارى وسواس بیشتر است و غلبه وسواس بر آنها زیادتر است. در بین فرزندانى که والدینشان معمولا محکومشان مىکنند این بیمارى بیشتر دیده مىشود.
پارهاى از تحقیقات نشان دادهاند که شخصیت والدین و حتى صفات ژنتیکى، روابط همگن خویى و محیطى در این امور مؤثرند بهمین نظر وسواس در بین دوقلوهاى یکسان بیشتر دیده مىشود تا در دیگران، اگر چه ریشههاى اساسى و کلى این امر کاملا مشهود نیست.
مساله شخصیت را اگر با دامنهاى وسیعتر مورد توجه قرار دهیم خواهیم دید که این امر حتى در برگیرنده افراد و اشخاص از نظر جوامع هم خواهد بود. وسواس بر خلاف بیمارى هیسترى است که اغلب در جوامع عقب نگهداشته شده دیده مىشود، در جوامع بظاهر متمدن و پیشرفته و حتى در بین افراد هوشمند هم بمیزانى قابل توجه دیده مىشود.
ریشه هاى خانوادگى وسواس
در مورد ریشه و سبب این بیمارى مطالب بسیارى ذکر شده که اهم آنها عبارتند از وراثت، شخصیت زیر ساز یا الحاقى، وضع هوشى، عوامل اجتماعى، عوامل خانوادگى، عوامل اتفاقى، رقابتها، منعها و... که ما ذیلا به مواردى از آن اشاره مىکنیم.
الف) وراثت:
تحقیقات برخى از صاحبنظران نشان داده است که حدود چهل درصد وسواسیها، این بیمارى را از والدین خود به ارث بردهاند، اگرچه گروهى دیگر از محققان جنبه ارثى بودن آن را محتمل دانسته و قایل شدهاند، انتقال زمینههاى عصبى مىتواند ریشه و عاملى در این راه باشد.
ب) تربیت :
در این مورد مباحثى قابل ذکرند که اهم آنها عبارتند از:
۱- دوران کودکى:اعتقاد گروهى از محققان این است که پنجاه درصد وسواسهاى افراد در سنین جوانى و پس از آن از دوران کودکى پایهگذارى شده و تاریخچه زندگى آنها حاکى از دوران کودکى ویژهاى است که در آن کشمکشها و مقاومتها و سرسختىهاى فوق العاده وجود داشته و کودک در برابر خواستههاى بزرگتران تاب مقاومت نداشته است.
۲- شیوه تربیت:در پیدایش گسترش وسواس براى شیوه تربیت والدین نقش فوق العادهاى را باید قایل شد. بررسیها نشان مىدهد مادران حساس و کمال جو بصورتى ناخودآگاه زمینه را براى وسواسى شدن فرزندان فراهم مىکنند و مخصوصا والدینى که رفتار طفل را بر اساس ضابطه خود بصورت دقیق مىخواهند و انعطاف پذیرى کمترى دارند در این رابطه مقصرند. تربیتخشک و مقرراتى در پیدایش و گسترش این بیمارى زیاد مؤثر است. نحوه از شیر گرفتن کودک بصورت ناگهانى، گسترش آموزش مربوط به نظافت و طهارت و کنترل کودک در رفتار مربوط به نظم و تربیت و دقت او هم در این امر مؤثر است.
۳- تحقیر کودک:عدهاى از بیماران وسواسى کسانى هستند که دائما این عبارت به گوششان خورده است که: آدم بى عرضهاى هستى، لیاقت ندارى، در خور آدم نیستى، بدرد زندگى نمىخورى... و از بابت عدم لیاقتخود توسط والدین، مربیان، خواهران، و برادران ارشد رکوفتشنیده و تنبیه شدهاند. این گونه برخوردها بعدا زمینه را براى ناراحتى عصبى و یا وسواس آنها فراهم کرده است.
۴- ناامنىها:پارهاى از تحقیقات نشان دادهاند برخى از آنها که دوران حیات کودکى آشفتهاى داشته و با ترس و نا امنى همساز بودهاند بعدها به چنین بیمارى دچار شدهاند. آنها در مرحله کودکى وحشت از آن داشتهاند که نکند کار و رفتارشان مورد تایید والدین و مربیان قرار نگیرد. اینان در دوران کودکى براى راضى کردن مربیان خود مىکوشیدند و سعى داشتهاند که دقتى افراطى درباره کارهاى خود روا دارند و در همه مسائل، با باریکبینى و موشکافى وارد شوند.
۵- منعها:گاهى وسواس فردى بزرگسال نشات گرفته از منعهاى شدید دوران کودکى و حتى نوجوانى و جوانى است. مته بر خشخاش گذاردن والدین و مربیان، ایرادگیریهاى بسیار، توقعات فوق العاده از زیر دستان، اگر چه ممکن است کار را برطبق مذاق خواستاران پدید آورد معلوم نیست عاقبتخوش و میمونى داشته باشد.
۶- خانواده افراد وسواسى: بررسیها نشان دادهاند:
- اغلب وسواسىها والدین لجوج داشتهاند که در وظیفه خواهى از فرزندان سماجتبسیار نشان مىدادهاند.
- ایرادگیر و عیبجو بودهاند اگر مختصر لغزشى از فرزندان خود مىدیدند، آن را به رخ فرزندان مىکشیدند.
- خسیس و ممسک بودهاند به طورى که کودک براى دستیابى به هدفى ناگزیر به شیوهاى اصرارآمیز بوده است و بالاخره افرادى کم گذشت، طعنه زن، ملامتگر، بودهاند و کودک سعى مىکرده خود را در حضور آنها دائما جمع و جور کند تا سرزنش نشود. (۶)
درمان :
براى درمان مىتوان از راه و رسمها و وسایل و ابزارى استفاده کرد که یکى از آنها تغییر محیطى است که بیمار در آن زندگى مىکند.
۱- تغییر آب و هوا: دور ساختن بیمار از محیط خانواده و اقامت او در یک آسایشگاه و واداشتن او به زندگى در یک منطقه خوش آب و هوا براى تخفیف اضطراب و درمان بیمار اثرى آرامش بخش دارد و این امرى است که اولیاى بیمار مىتوانند به آن اقدام کنند.
۲- تغییر شرایط زندگى:از شیوههاى درمان این است که زندگى بیمار را در محیطى دیگر بکشانیم و وضع او را تغییر دهیم. او را باید به محیطى کشاند که در آن مساله حیات سالم و دور از اغتشاش و اضطراب مطرح باشد و بناى اصلى شخصیت او از دستبردها دور و در امان باشد بررسیهاى تجربى نشان مىدهند که در مواردى با تغییر شرایط زندگى و حتى تغییر خانه و محل کار و زندگى بهبود کامل حاصل مىشود.
۳- ایجاد اشتغال و سرگرمى:تطهیرهاى مکرر و دوبارهکارىها بدان خاطر است که بیمار وقت و فرصتى کافى براى انجام آن در خود احساس مىکند و وقت و زمانى فراخ در اختیار دارد. بدین سبب ضرورى است در حدود امکان سرگرمى او زیادتر گردد تا وقت اضافى نداشته باشد. اشتغالات یکى پس از دیگرى او را وادار خواهد کرد که نسبتبه برخى از امور بىاعتماد گردد، از جمله وسواس.
۴- زندگى در جمع:فرد وسواسى را باید از گوشهگیرى و تنهایى بیرون کشاند. زندگى در میان جمع خود مىتواند عاملى و سببى براى رفع این التباشد. ترتیب دادن مسافرتهاى دستجمعى که در آن همه افراد ناگزیر شوند شیوه واحدى را در زندگى پذیرا شوند، در تخفیف و حتى درمان این بیمارى مخصوصا در افرا کمرو مؤثر است.
۵- شیوههاى اخلاقى:رودربایستىها و ملاحظات فیمابین که هر انسانى بنحوى با آن مواجه است تا حدود زیادى سبب تخفیف این بیمارى مىشود. طرح سؤالات انتقادى توام با لطف و شیرینى، بویژه از سوى کسانى که محبوب و مورد علاقه بیمارند در امر سازندگى بیمار بسیار مؤثر است و مىتواند موجب پیدایش تخفیف هایى در این رابطه شوند و البته باید سعى بر این باشد که انتقاد به ملامت منجر نشود روح بیمار را نیازارد. احیاى غرور بیمار در مواردى بسیار سبب درمان و نجات او از عوامل آزار دهنده و خفت و خوارى ناشى از پذیرش رفتارهاى ناموزون وسواسى است و به بیمار قدرت مىدهد. باید گاهى غرور فرد را با انتقادى ملایم زیر سؤال برد و با کنایه به او تفهیم کرد که عرضه اداره و نجات خویش را ندارد تا او بر سر غرور آید و خود را بسازد. باید به او القا کرد که مىتواند خود را از این وضع نجات دهد. همچنین باید به بیمار اجازه داد که درباره افکار خود اگر چه بى معنى است صحبت کند و از انتقاد ناراحت نباشد.
۶- تنگ کردن وقت:بیش از این هم گفتهایم که گاهى تن دادن به تردیدها ناشى از این است که بیمار خود را در فراخى وقت و فرصتببیند و براى درمان ضرورى است که در مواردى وقت را بر فرد وسواسى تنگ کنند. در چنین مواردى لازم استبا استفاده از متون و شیوههایى او را به کارى مشغول دارید به امر و وظیفهاى او را وادار نمایید تا حدى که وقتش تنگ گردد و ناگزیر شود با سر هم کردن عمل و وظیفه کار و برنامه خود را اگرچه نادرست استسریعا انجام دهد. تکرار و مداومت در چنین برنامهاى در مواردى مىتواند بصورت جدى در درمان مؤثر باشد.
۷- زیرپاگذاردن موضوع وسواس:در مواردى براى درمان بیمار چارهاى نداریم جز اینکه به او القا کنیم به قول معروف به سیم آخر بزند، حتى با پیراهنى که آن را او نجس مىداند و یا با دست و بدنى که او تطهیر نکرده مىشمارد و به نماز بایستد و وظیفهاش را انجام دهد. به عبارت دیگر بیمار را وا داریم تا همان کارى را که از آن مىترسد انجام دهد. تنها در چنین صورت است که در مىیابد هیچ واقعهاى اتفاق نمىافتد.
شیوه هاى اصولى در درمان وسواس:
الف) روانپزشکى:اگر رفتار و یا عمل وسواسى شدید شود نیاز به متخصص روانى و درمانگرى است که در این زمینه اقدام کند. کسى که تعلیمات تخصصى و تحصیلىاش در روان پزشکى او به او اجازه مىدهد که براى شناخت ریشه بیمارى و درمان بیمار اقدام نماید. علاوه بر اینکه در زمینه ریشهیابىها کار و تلاش کرده و دائما در رابطه با خود هم اقداماتى بعمل آورده و لااقل حدود ۳۰۰-۲۰۰ ساعتى هم در رابطه با شناختخویش گام برداشته است. اینان اجازه دارند که در موارد لازم نسخه بنویسند و یا داروهایى تجویز کنند و یا شیوههاى دیگرى را براى درمان لازم مىبینند بکار گیرند.
بیماران را گاهى لازم است که در مؤسسات روانپزشکى و گاهى هم در بیمارستانها به طرق روانکاوى و رواندرمانى درمان نمایند و در موارد ضرور باید آنها را بسترى نمود. درمان بیمارى براى برخى از افراد بسیار ساده و آسان و براى برخى دیگر بسیار سخت است ; بویژه که شرایط اقتصادى و اجتماعى بیمار هم در این امر مؤثر است.
ب) روان درمانى:
این هم نوعى درمان است که توسط روانکاو یا روانشناس صورت مىگیرد و آن یک همکارى آزاد بین بیمار و درمان کننده مبتنى بر اعمال متقابل است که بر اساس روابطى نسبتا طولانى و طبق هدف و برنامه ریزى مشخصى به پیش مىرود. درمان اختلال بهصورت مکالمه و صحبت و یا هر شیوه مفیدى که قادر به اصلاح زندگى روانى فرد باشد انجام مىگیرد. در این درمان گاهى هم ممکن است دارو مورد استفاده قرار گیرد. البته اصل بر این است که بر اساس شیوه مصاحبه و گفتگو زمینه براى یک تحول درونى فراهم شود.
اصولى در روان درمانى:
در روان درمانى افراد، همواره سه اصل مورد نظر است و مادام که به این جنبهها توجه نشود امکان اصلاح و درمان نخواهد بود:
الف - اصلاح محیط:
غرض محیط زندگى بیمار، توجه به امنیت آن، بررسى اصول حاکم بر جنبههاى محبتى و انضباطى، نوع روابط و معاشرتها، فعالیتهاى تفریحى، گردشها، تلاشهاى جمعى، مشارکتها در امور،... است.
ب - ارتباط خوب و مناسب:
در روان درمانى آنچه مهم است داشتن و یا ایجاد روابط خوب و مناسب همدردى و همراهى، کمک کردن، دادن اعتبار و رعایت احترام، وانمود کردن حق بجانبى براى بیمار، تقویت قدرت استدلال، بیان خوب، خوددارى از سرزنش و... .
ج - روانکاوى و روان درمانى:
که در آن تلاشى براى ریشهیابى، ایجاد زمینه براى دفاع خود بیمار از وضع و حالات خود گشودن عقدهها، توجه دادن بیمار به ریشه و منشا اختلال خود، القائات لازم و...
مشاوره و درمان روانی:
در درمان غیردارویی، از الگوهای مختلف برای کاهش این اختلال بهره میگیرند که به برخی از آنها به طور اجمال اشاره میکنیم زیرا از این تکنیکها متناسب با نوع و شدت و ضعف بیماری استفاده میشود:
۱) شناخت درمانی، در این روش طی جلسات مکرر و متعدد، بینش بیمار درباره تعارضهای درونی خود به کمک رواندرمانگر تغییر مییابد.
۲) رفتار درمانی:
روشهای متعدد و متنوعی است از کارشناس مربوطه بیمار را به کارها و فعالیتهایی جهت کاهش سطح اضطراب و در نتیجه فکر یا عمل وسواس او وا میدارد.
۳) گاهی نیز روانشناس با ایجاد ارتباط با خانواده بیمار به کاهش ناهماهنگیهای احتمالی در خانواده و تصحیح ارتباطات خانوادگی آنها میپردازد.
روشهای کلی درمان:
برای علاج و درمان این بیماری ابتدا باید نوع آن را شناخت و روش درمانی مناسب با آن را انتخاب نمود . ما در این قسمت به برخی از روشهای کلی مبارزه با این حالت اشاره می نماییم.
۱) عدم پاسخ دهی:
مهمترین و کلی ترین راه درمان وسواس، بی توجهی به پیام های آن و عدم پاسخ دهی عملی به آن است . این بیماری در صورتی ادامه می یابد و تشدید می شود که به نداهای درونی آن که مبتنی بر تکرار عمل ، یا دقت بی مورد و یا قضاوت غیر منطقی و افراطی نسبت به امور است، پاسخ دهی عملی شود. برای مقابله با این حالت بهترین راه بی اعتنایی به این پیامها و ترتیب اثر ندادن به آنها است. اگر مدتی این روش عملی شود ، به طور قطع از شدت ابتلا به آن کاسته خواهد شد.
۲) تقابل به ضد:
برای کسانی که از آلودگی و نجاست هراس دارند و این هراس منشا اضطراب و وسواس در آنها شده است ، آلوده سازی عمدی شخص توسط خود او یا دیگران ، از راههای درمان و رفع حساسیت به این امر است . اگر این روش با تکرار تحمل شود به طور قطع موثر خواهد بود.
۳) فرمان ایست:
در منابع علمی جدید ، برای متوقف کردن افکار وسواسی ، علاوه بر درمانهای دارویی و قبل از آن درمانها ، از روشهای خاصی استفاده می شود که مهمترین آنها روش توقیف فکر نام دارد، بدین ترتیب است که از بیمار خواسته می شود که به طور عمد افکار وسواسی خود را آزاد بگذارد و در این بین ناگهان درمانگر با صدای بلند و بیزار کننده ، فریاد می زند : ایست !؟! به نظر می رسد این عمل جریان فکر وسواسی را متوقف می کند .
درمان دارویی:
بیماری وسواس چون دارای ریشه های هورمونی است و با فعالیت های هورمونی بدن نیز در ارتباط است ، پزشکان با تجویز داروهایی سعی می نمایند فعالیت های هورمونی بدن را متعادل سازند و از این طریق کمک می کنند تا فرد بتواند راحت تر با این مشکل طرف شود و آن را از خویش براند.
توصیه های عملی
۱ ) اگر مبتلا به وسواس در شست و شو هستید، خود را در معرض چیزهای آلوده و نجس قرار دهید و یا به تجسّم چنین موقعیتهایی بپردازید و از انجام دادن آن کار خودداری نکنید. ، از فردی بخواهید خودش را در معرض این موقعیتها یا موضوعهای ذکر شده قرار دهد بدون این که «واکنش بی اختیاری» از خودش نشان دهد.
سپس شما نیز همان کار را انجام دهید. این کار باعث میشود موضوعها یا موقعیتهای اضطراب آور، کم کم اثر خود را از دست بدهد و اضطراب شما کاهش پیدا کند. در واقع ریشه و علت اصلی وسواس (اضطراب) از بین برود.
۲ ) به خودتان تلقین کنید که «وسواس» یک نوع کار شیطانی است و باید هر چه زودتر دست از آن بردارم.
۳ ) به خدا توکل کنید و از او استعانت بجویید تا هر چه زودتر بر این مشکل فایق آیید.
مطالب پیشنهادی:
تمام مواردی که باید در مورد بیماری وسواس و راه های درمان آن بدانید:
دیگر این روزها همه وسواس را یکی از بیماری های روانی می دانند که رواج زیادی یافته است. شاید افراد زیادی با این مشکل دست و پنجه نرم می کنند. شیوع آن به قدری است که به محض شنیدن آن بی اختیار یاد کسانی می افتیم که بیش از اندازه شست و شو می کنند. اما خوب است بدانید که وسواس یک بیماری است که انواع مختلف دارد و به طور کلی می توان آن را یک بیماری روان پزشکی نامید که منشأ اصلی آن اضطراب است وحتی موجب کاهش طول عمر افراد می شود.
تکرار شست وشو نوعی وسواس محسوب می شود ولی مبحث وسواس فقط به این مقوله خلاصه نمی شود و اختلال وسواسی چند نوع دارد. وسواس بیماری مزاحم و مختل کننده زندگی فرد و اطرافیان اوست. در این مطلب به انواع وسواس و راه های درمانی آن اشاره خواهیم کرد.
وسواس در شستشو
دکتر محمدرضا خدایی، روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در ضمیمه سیب روزنامه جام جم نوشت: قبل از ورود به بحث اختلال وسواسی، دو مورد را باید از هم جدا کرد. دو اختلال متفاوت وسواس اجباری و اختلال شخصیت وسواسی وجود دارد. این دو بیشتر مواقع با هم اشتباه گرفته می شوند.
اختلال شخصیت وسواسی: این افراد کسانی هستند که در زندگی معمولی انعطاف ناپذیر، سختگیر، ریزبین و حاشیه بین هستند. آنها در تصمیم گیری مرددند و خلاقیت کمی دارند و از وضعی که دارند پا را فراتر نمی گذارند و همیشه سعی می کنند از هر شرایط جدید و تحول در زندگی فاصله بگیرند. در جابه جایی مسکن، تغییر شغل و هر نوع تغییر موقعیتی، تصمیم گیری برای ازدواج و... انعطاف ناپذیرند، اما تشخیص اختلال شخصیت وسواسی به عهده پزشک است، زیرا همه افراد واقعا دچار اختلال شخصیت وسواسی نیستند و فقط علائمی از این اختلال ممکن است در آنها وجود داشته باشد.
معمولا چنین افرادی رفتارهایی از خود نشان می دهند که چندان برای مردم خوشایند نیست. آنها در جامعه به عنوان انسان های نچسب و خشک شناسایی می شوند، حتی بسختی دوست پیدا می کنند ولی اگر دوستی داشته باشند دوستی هایشان پایدار خواهد بود و همان طور که گفته شد اختلال شخصیت وسواسی ندارند.
وسواس اجباری: از بیماری وسواس به عنوان بیماری وسواسی جبری یاد می کنند. چون این اختلال به گونه ای است که فرد افکار و اعمالی را به طور تکراری انجام می دهد و با این که فرد خودش نیز می داند که رفتار ها و کارهایش تکراری است، ولی یک حس درونی اجباری به او می گوید که حتما باید این کار را انجام دهد، هر چند بر خلاف میل باطنی او باشد( البته گاهی هم میل باطنی در انجام کار تکراری وجود دارد). در ذهن این افراد مدام دستوری صادر می شود.
انواع وسواس
وسواس را می توان در چند نوع فکری، عملی یا فکری ـ عملی تقسیم کرد.
وسواس فکری : در این وسواس افکار مزاحم و تکرارشونده در ذهن وجود دارد. گاهی فرد حتی تلاش می کند چنین فکرهایی را از ذهنش بیرون کند، ولی باوجود تلاشش موفق نمی شود. افکار وسواسی در انسان ها وابسته به فرهنگ جامعه است. مثلا در فرهنگ ما افکار وسواسی ـ مذهبی بیشتر شایع است، بخصوص که وقتی افکار حالت تقدس به خود می گیرند، اما افکار وسواسی متنوع هستند.
گاهی این افکار وسواسی آسیب به دیگران را شامل می شود. مثلا فرد چاقویی به دست دارد و در ذهنش این فکر به وجود می آید که اگر چاقو به شکم فرزندش برخورد کند، چه خواهد شد. البته این کار را نمی کند ولی نحوه تفکرش باعث آزار او می شود.
همچنین افکار وسواسی جنسی نیز در ذهن بعضی افراد وجود دارد که در آن فرد بیمار در ذهن تصور می کند با فردی تماس جنسی برقرار می کند.
افکار وسواسی خرافه نیز نوع دیگری از وسواس فکری است، به این صورت که اگر مثلا سه قدم جلو یا عقب نگذارم اتفاق ناگواری ممکن است برای خانواده ام بیفتد؛ افکار بی پایه و اساسی که به هیچ وجه سندیت ندارد. یا موقعی که فلان لباس را به تن داشتم تصادف رخ داد و اگر باز هم این لباس را بپوشم تصادف دیگری اتفاق خواهد افتاد.
وسواس عملی: وسواس عملی ممکن است با زمینه افکار وسواسی توام باشد ولی گاهی هیچ ذهنیت فکری وجود ندارد و فرد به طور تکرارشونده و بدون فکر، عملی را انجام می دهد. اعمال وسواسی تکرار شونده، مزاحم ولی اجباری هستند. این بیماران خود را مکلف و موظف به انجام کاری می کنند. مثلا اعمال وسواسی مذهبی انجام می دهند تا جهنم نروند.
اعمال وسواسی هم تقسیم بندی دارد که شایع ترین نوع آن در فرهنگ ما نوع شست وشوست. وسواس شست وشو را باید از نظافت و تمیزی جدا کرد. بعضی از افراد ذاتا انسان های منضبط و تمیزی هستند و این مشکل محسوب نمی شود، اما افرادی که وسواس شست وشو دارند، عملکردشان در زندگی داخلی و جامعه دچار اختلال می شود به طوری که دیگران نسبت به کارهای او اعتراض می کنند. مثلا فرد خود را موظف می داند که حتما 10 بار لباسی را بشوید یا چند ساعت زیر دوش حمام بماند تا کاملا تمیز شود. (افراد دارای وسواس شست وشو معمولا عددی را برای تکرار عملشان دارند.) متاسفانه گاهی به وسواس شست وشو هم رنگ و لعاب مذهبی می بخشند. خوب است بدانیم آیه ای در قرآن وجود دارد که تاکید می کند «از شر وسواس به خدا پناه ببریم.»
بیماری وسواس و عوامل آن
وسواس قرینه گی نیز نوع دیگری است که در آن فرد دارای وسواس، نظم دادن غیرعادی است. یعنی اگر کتابخانه ای داشته باشد همه کتاب ها باید به طور میلی متری کنار هم قرار گیرند و ساعت ها برای این کار وقت صرف می کنند و اگر به کمد لباس آنها نگاه کنیم بندرت بتوان چنین چینش را در بوتیک لباسی پیدا کرد.
وسواس کنترل کردن نیز وسواسی است که در آن بیمار بشدت کنترل گر است. در را قفل می کند ولی چندین بار باید آن را کنترل کند تا خیالش آسوده شود. شیر گاز را بسته ولی چندین بار به آشپزخانه بر می گردد تا شیر گاز را کنترل کند.
اما وسواس های عملی دیگری هم وجود دارند که کمتر شایع هستند. مثل دست زدن به ماشین در حال حرکت، شمردن ساختمان های متعدد یا یادداشت کردن پلاک های ماشین در ذهن، وسواس در خرید (این افراد وسایلی را به شکل افراطی خریداری می کنند که شاید حتی نیازی هم به آن نداشته باشند و معمولا بعد از خرید از این کار خود پشیمان می شوند). وسواس کندن مو (تنش برای کندن موی سر یا موی صورت)، وسواس قمار، وسواس آتش افروزی و...
علت وسواس
همان طور که گفته شد وقتی از یک فکر یا عملی به عنوان وسواس یاد می شود که فرد باعث اختلال در زندگی خود و دیگران شود بنابراین درمان این افراد ضرورت پیدا می کند. همچنین باید گفت احتمال ابتلای افراد وسواسی به افسردگی و حتی اقدام به خودکشی وجود دارد.
محققان علت های زیادی را برای این بیماری برشمرده اند. ولی نقش ژنتیک در بروز وسواس پررنگ است. عوامل دیگر مانند عوامل تربیتی، رفتاری و اجتماعی نیز می تواند زمینه را برای اختلال وسواسی مهیا کند.
درمان وسواس
بیماری وسواس تا 75 درصد قابل درمان است. اما موضوع درمان بستگی به نوع بیماری و مدت ابتلا به آن دارد. بنابراین 6 ماه تا یک سال می توان برای درمان وقت گذاشت، البته ناگفته نماند در صورتی که بیماری زندگی فرد را مختل کند و مریض دچار افت عملکرد شود پزشک با بستری کردن وی در بیمارستان زمینه بهبودی را فراهم می کند. اما در غیر این صورت درمان ها به شیوه سرپایی و با دارو صورت می گیرد.
وسواس یک بیماری مزمن مزاحم و طولانی است که احتیاج به مشارکت و کمک بیمار، خانواده بیمار، روانپزشک و روان درمانگر دارد. درمان دارویی بیمار حتما باید توام با رفتاردرمانی و جلسات متعدد مشاوره باشد. دیدگاه فرد مبتلا به وسواس باید بتدریج تغییر کند. درمان های جدیدی به نام موج سوم روان درمانی هم وجود دارد که بسیار مفید است. در مواقع خیلی شدید هم لازم است بیمار شوک درمانی شود.
برای درمان وسواس، می توان از روان درمانی و رفتارشناختی کمک گرفت. در این روش، فرد به تدریج با عامل ترس رو به رو می شود و این تکرار به مرور از اضطراب فرد می کاهد. مثلا اگر فردی بر شست و شو اصرار دارد، شی آلوده را تصور می کند و آن را لمس می کند و پس از آن دست های خود را نمی شوید و تکرار این کار به تدریج اضطراب بیمار را کاهش می دهد
مطالب پیشنهادی:
زندگی با همسر همیشه مشکوک چگونه است؟
سفارش انواع شیرینی ،کیک و دسردر اصفهان
https://www.instagram.com/valentino.cake/
مواد لازم :
هویج ریز رنده شده 1 کیلو گرم
شکر 1 کیلو گرم
گلاب 100 میلى گرم ( به میزان لازم )
هل درسته 10 عدد
زعفران 1/8 قاشق چای خوری ( به صورت خشک استفاده کنید )
وانیل کمی ( به میزان لازم )
چوب دارچین 1 عدد
جوز هندی 1 پنسه ( به میزان لازم )
آبلیمو 1 قاشق غذا خوری
پودر فلفل کمی ( در صورت تمایل )
* وانیل ( اگرنوع شکرى آن باشد یک ق چ / واگر وانیل خالص باشد 1/8ق چ )
* جوز هندی ( و یا موقع رنده کردن تا شماره پنج بشمارید کافیست )
* آبلیمو یا کمى جوهرلیمو 1/8 ق چ
طرز تهیه :
هویج را یک شب جلوتر رنده کنید و در یک قابلمه لعابى ریخته و داخل آن هل را ریخته و روى آن شکر ریخته و بدون اینکه آن را هم بزنید درب آن را گذاشته و آهسته قابلمه را کنار گذاشته تا زمان پخت .
روز بعد ( یعنى حدوداً 12 ساعت بعد ) قابلمه را با درب آن روى حرارت ملایم گذاشته ( خیلى ملایم ) و اجازه دهید شکر آهسته آهسته ذوب شود و هویج از زیر آهسته آهسته بپزد که حدوداً یک ساعت زمان لازم دارد، میتوانید از شعله پخش کن استفاده نمایید (شکر را هم نزنید)
در این روش آب احتیاجى نیست و مربا خودش آب می اندازد .
در آخر که قل هاى ریز مربا را ملاحظه خواهید کرد آب لیمو و یا جوهر لیمو را اضافه کنید و بعد از ده دقیقه چوب دارچین ، زعفران ، گلاب ، جوز هندى و وانیل ( 1/4 قاشق چاى خورى فلفل قرمز در صورت تمایل ، نگران نباشید مرباى شما تند نخواهد شد ) را ریخته و از روى حرارت بردارید و بهتر است تا 24 ساعت در همان قابلمه بماند ولى درب آن را برداشته و روى قابلمه یک دستمال بزرگ و سنگین یا یک حوله بیاندازید تا زمان خنک شدن عرق نکند ، و بعد از اینکه خنک شد و مطمئن شدید که مربا شکرک نزده آن را داخل شیشه هاى تمیز و کوچک ریخته و در یخچال قراردهید ، توجه داشته باشید که هل و چوب دارچین را از مربا جدا نکنید .
میتوانید از خلال هاى تازه پوست پرتقال هم در مرباى هویج استفاده کنید ( به اندازهء 1/2 پ ) و یا دو ق غ خشک آن ، که البته باید بعد از کمى جوشاندن و قرار دادن در آب سرد براى چند ساعت و تعویض مرتب آب آن استفاده کنید.
خلال بادام و پسته هم در مرباى هویج عالیست و مربا را زیبا میکند، در صورت تمایل اواخر پخت به مربا به همان صورت خشک اضافه کنید . ( از هر کدام یک ق غ )
در صورتى که مرباى هویج با حرات کم و یکنواخت پخته شود شکرک نخواهد زد .
و اگر شکرک زد مربا را دوباره روى حرارت قرار دهید با 100 میلى گرم آب معمولى براى مدت پنج دقیقه جوشانده و از روى حرارت بردارید . و بعد از اینکه خنک شد در ظرف ریخته و کنار بگذارید .
2 نکته مهم:
1. مربا ها را درظرف لعابى تهیه کنیم و از قاشق چوبى استفاده کنیم .
2. مرباى هویج را بعد از پخت براى مدت 24 ساعت در همان قابلمه نگهداریم تا اگر شکرک زد ، دوباره آنرا با کمى آب یا گلاب بجوشانیم !
مطالب پیشنهادی:
سفارش انواع شیرینی ،کیک و دسردر اصفهان
https://www.instagram.com/valentino.cake/
این مربا 3800 کیلوکالری انرژی دارد و تمام انرژی آن به علت وجود شکر در آن است بنابراین اگر آن را کم شکر تهیه کنید، انرژی حاصل از مصرفش کاهش پیدا خواهد کرد.
به طور کلی هر قاشق مرباخوری از هر نوع مربایی، تقریباً بین 20 تا 25 کیلوکالری انرژی دارد.
اگر با مربای بهارنارنج، خامه و کره بخورید طعم بهتری احساس خواهید کرد اما از آنجا که هر قاشق مرباخوری از این 2 ماده غذایی (که در گروه چربیها جای میگیرند) 45 کیلوکالری انرژی دارد، در خوردن مخلوط این مربا و خامه یا کره، زیادهروی نکنید زیرا خوردن هر لقمه اضافه میتواند مقدار انرژی دریافتی را 150 کیلوکالری افزایش دهد. برشهای نان هم به ازای هر 30 گرم، معادل 80 کیلوکالری انرژی دارند و یک واحد نان و غلات محسوب میشوند.
طـرز تـهـیـه
* بعد از چیدن شکوفهها، با توجه به این که طعم تلخی دارند، ابتدا باید با جوشاندن پیدرپی، این تلخی را از بین ببرید یعنی ابتدا شکوفهها را در مقداری آب بریزید و بگذارید نیم ساعت بجوشند، سپس آنها را داخل سبدی آبکش کنید. این کار را 2 تا 3 بار تکرار کنید و بعد شکوفهها را 24 ساعت در آب سرد بخیسانید. در این مرحله نیز آب آنها را یکی دو بار عوض کنید. به این ترتیب، تلخی گرفته خواهد شد.
* در مرحله بعد، شکر را با 3 لیوان آب در قابلمهای بریزید و روی شعله قرار دهید تا در اثر جوشیدن، شکر در آب حل شود، سپس بهارنارنجها را به شربت اضافه کنید و آن قدر حرارت دادن را ادامه دهید تا مربا غلظت پیدا کند.
* در مراحل پایانی، آب لیمو ترش را اضافه کنید تا مربا طعم بهتری پیدا کند.
مـواد لازم
شکوفه نارنج 1 کیلوگرم 0 کیلوکالری
شکر 1 کیلوگرم 3800 کیلوکالری
آب لیمو ترش 2 قاشق غذاخوری 0 کیلوکالری
7 راز مربا
مربا به 2 شکل مارمالاد و مرباهایی که تکههای میوه در آنها دیده میشود، وجود دارد. البته مارمالادها نیز 2 نوع شفاف و کدر (در واقع پوره هر آنچه مربای آن به دست میآید، در مرباست) دارند. «مارمالاد» یک واژه انگلیسی است که مردم این کشور نیز مرباخورهای قهاری هستند. البته بهترین مرباهای دنیا در کشورهای سوییس، آلمان و انگلستان تولید میشود و مردم این کشورها در کنار برخی از غذاهای خاصشان، مربا میل میکنند. برای طبخ مربا، 7 نکته کلیدی وجود دارد:
1. از هر قابلمهای میتوانید برای پخت مربا استفاده کنید فقط قبل از شروع، لازم است مقداری آب در آن بجوشانید و خالی کنید. سپس قابلمه را خالی روی اجاق بگذارید تا آبش کاملاً تبخیر شود سپس آن را از روی حرارت بردارید تا سرد شود و سپس مراحل پخت مربا را آغاز کنید. به این ترتیب قابلمه شما از هر آلودگی عاری بوده و امکان فساد مربایتان به حداقل ممکن میرسد. یادتان باشد که در قابلمه حتماً فلزی باشد و از قابلمههایی که در آنها شیشهای است، استفاده نکنید. این کار در بهبود کیفیت مربای پخته شده موثر است.
2. برای هم زدن و ریختن مربا در ظروف دیگر، بهتر است از قاشق چوبی یا استیل استفاده کنید. این قاشق هم حتماً باید تمیز و خشک باشد زیرا در غیر این صورت مربا کپک خواهد زد.
هرگز برای ترد شدن تکههای میوه، از آب آهک استفاده نکنید زیرا مصرف چنین مرباهایی برای افراد، به خصوص کودکان و زنان باردار خطرناک است
3. مربا را در ظروف شیشهای که از قبل مدتی در آب جوش قرار داده شدهاند، بریزید. البته بعد از مرحله جوشاندن ظروف، بهتر است آنها را در سینی فر به مدت 10 دقیقه با دمای 180 درجه سانتیگراد قرار دهید تا عاری از هر میکروبی شوند و امکان کپک زدن مربا به حداقل برسد.
4. برای شیرین کردن مربا میتوانید به جای شکر سفید، از شکر قهوهای استفاده کنید. شیره خرما، توت و ریختن میوههای شیرینی مانند انواع توت در مربای توتفرنگی یا انبه در مربایی مانند مربای پرتقال، طعم شیرینی به آن خواهد داد. یادتان باشد ریختن شکر زیادی در مربا، باعث شکرک زدن آن میشود، بنابراین به مقدار شکری که در مربا میریزید، دقت کنید.
5. وقتی مربا پخته شد، آن را در ظروفی که میخواهید مربا را در آن نگهداری کنید، بریزید و توجه داشته باشید که ظرف کاملاً پر شود. سپس در ظروف را بگذارید و آنها را برعکس کنید تا هوا خارج و در آن محکم بسته شود. بعد از خنک شدن، ظرف مربا را در یخچال بگذارید.
6. برای آنکه مربا کیفیت بهتری پیدا کند، بهتر است شکر را چند ساعت (تقریباً 10 ساعت) با تکههای میوه مخلوط کنید. به این مرحله «شکرپاش کردن» گفته میشود که برای بسیاری از مرباها میتوان آن را انجام داد.
7. هرگز برای ترد شدن تکههای میوه، از آب آهک استفاده نکنید زیرا مصرف چنین مرباهایی برای افراد، به خصوص کودکان و زنان باردار خطرناک است.
مطالب پیشنهادی:
ﺑﻮﺳﻴﺪﻥ ﺩﺳﺖ ﺭﺳﻤﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻗﺪﯾﻢ ﺩﺭ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﻣﺘﺪﺍﻭﻝ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻫﻢ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺩﺭﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻫﺎی ﺍﺷﺮﺍﻓﯽ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻢ ﭘﺎ ﺑﺮ ﺟﺎ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ، ﺿﻤﻨﺎً ﺑﻮﺳﻴﺪﻥ ﺩﺳﺖ ﺭﻭﺣﺎﻧﻴﻮﻥ ﻣﺘﺪﺍﻭﻝ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ.
ﻧﺤﻮۀ ﺑﻮﺳﻴﺪﻥ ﺑﺪﯾﻦ ﻃﺮﯾﻖ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻢ ﺷﺪﻥ ﻭ ﯾﺎ ﺯﺍﻧﻮ ﺯﺩﻥ ، ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺮ ﺣﺪ ﻣﭻ ﺑﻮﺳﻪ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ.(ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﻭ ژﺳﺖ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ.) .
ﺑﻮﺳﻴﺪﻥ ﺩﺳﺖ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ، ﻫﻤﺸﺎﮔﺮﺩی ﻫﺎ ﻭ ﻫﻤﮑﺎﺭﺍﻥ ﻣﺘﺪﺍﻭﻝ ﻧﻤﯽ ﺑﺎﺷﺪ .
ﻫﺮﮔﺰ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺳﺖ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﻴﺪ .
دﺭ ﻣﺠﺎﻣﻊ ﻋﻤﻮﻣﯽ ﺑﻮﺳﻴﺪﻥ ﺩﺳﺖ ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﻧﻴﺴﺖ
مطالب پیشنهادی:
ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺑﻪ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ
ﻣﺎﻓﻮﻕ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺩﺳﺖ (ﺩﺭ ﻧﻴﺮﻭﻫﺎی ﻣﺴﻠﺢ )
ﺭﺋﻴﺲ ﺑﻪ ﻣﺮﺋﻮﺱ (ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﺍﺩﺍﺭی)
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﭼﻨﺪ ﺑﺴﺘﻪ ﯾﺎ ﭘﺎﮐﺖ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﻬﺎﯾﺶ ﺁﺯﺍﺩ ﻧﻴﺴﺖ ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮی ﺍﻭ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﻴﻢ ﺗﺎ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﻮﺩ .ﺑﺮﺍی ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺴﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺯﻣﻴﻦ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ ﯾﺎ ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺩﺳﺖ ﯾﺎ ﺯﯾﺮ ﺑﻐﻞ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﺩ.
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺳﺖ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺭﺍ ﻓﺸﺮﺩ، ﺑﻪ ﺧﺼﻮﺹ ﺍﮔﺮ ﺍﻧﮕﺸﺘﺮی ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﯾﺎ ﺯﻣﺎﻥ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﮐﺮﺩ.
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺟﺪﺍ ﺷﺪﻥ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺟﻤﻊ ، ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺎ ﻫﻤﻪ ﻟﺰﻭﻣﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩﻭ ﻓﻘﻂ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺎ ﯾﮏ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﮐﺮﺩ
ﺁﻗﺎﯾﺎﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪﻭﻥ ﺩﺳﺘﮑﺶ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﻫﻨﺪ ، ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺑﺮﺍی ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﺩﺳﺖ ﮐﺶ ﻧﻴﺴﺖ ، ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﮑﺶ ﺿﻤﻦ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﻧﻌﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ: ﺑﺒﺨﺸﻴﺪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﺳﺘﮑﺶ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﻢ. .
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﻮﯾﺪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻴﻠﯽ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﻴﺪ .
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺷﺨﺺ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﯾﺎ ﮐﻤﯽ ﺧﻢ ﮐﺮﺩﻥ ﺳﺮ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ ﮐﺮﺩ
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﻣﻬﻤﺎﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻏﺬﺍ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺗﺎﺯﻩ ﺍی ﻭﺍﺭﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻓﻘﻂ ﻣﻴﺰﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺩﺳﺖ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﻭ ﺳﺎﯾﺮﯾﻦ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻭ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺳﺮ ﺍﻇﻬﺎﺭ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
مطالب پیشنهادی:
ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ
ﺍﺑﺘﺪﺍء ﻧﺎﻡ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ، ﺳﭙﺲ ﻧﺎﻡ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ. ﻣﺜﺎﻝ: ﺁﻗﺎی ﺣﺴﻴﻨﯽ)ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ( ، ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﻴﺪ ﺁﻗﺎی ﻣﺤﻤﺪی)ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ( ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﻨﻢ؟
ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺁﻗﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻢ •
ﺍﺑﺘﺪﺍ ﻧﺎﻡ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﺮﺩﻩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ، ﺑﻌﺪ ﻧﺎﻡ ﺁﻗﺎی ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻈﺮ.ﻣﺜﺎﻝ: ﺧﺎﻧﻢ ﺣﺴﻴﻨﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﯽ ﻓﺮﻣﺎﯾﻴﺪ ﺁﻗﺎی ﺟﻤﺸﻴﺪی ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﻨﻢ؟
ﺍﺳﺘﺜﻨﺎ : ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﻣﻬﻢ ) ﺭﺋﻴﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ، ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻫﺎی ﻣﺬﻫﺒﯽ ﻭ... ﺧﺎﻧﻢ ﺑﻪ ﺁﻗﺎ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺍی ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﺰﺩ ﺁﻗﺎﯾﺎﻥ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﻧﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﻴﺎﺯ ﺑﻪ ﻣﻌﺮﻓﯽ ، ﺁﻗﺎﯾﺎﻥ ﻧﺰﺩ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ
ﺧﺎﻧﻤﯽ ﮐﻪ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﺍی ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺍﺯ ﺟﺎی ﺧﻮﺩ ﺑﻠﻨﺪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ، ﻣﮕﺮ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﻣﺴﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﯾﺎ ﺷﺨﺼﻴﺘﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻟﺖ ﺑﺮﺍی ﺳﻼﻡ ﻭ ﻋﻠﻴﮏ ﻭ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺍﺯ ﺟﺎی ﺧﻮﺩ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. .
ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﯾﮏ ﺩﻭﺷﻴﺰﻩ ﺑﻪ ﺑﺎﻧﻮ ، ﺩﻭﺷﻴﺰﻩ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺟﺎی ﺧﻮﺩ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮﺩ
ﺣﺘﯽ ﺍﻟﻤﻘﺪﻭﺭ ﻣﻴﺰﺑﺎﻥ ﻣﻬﻤﺎﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ، ﺩﺭ ﻏﻴﺮ ﺍﯾﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ، ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻭ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻧﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
ﺑﺮﺍی ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻣﻘﺎﻡ ، ﺷﻐﻞ ، ﺳﻦ ﻭ ﯾﺎ ﺩﺭﺟﻪ (ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﻧﻈﺎﻣﯽ ﺑﻮﺩﻥ) ﻫﻤﻄﺮﺍﺯ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻓﺮﻗﯽ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ.ﻣﺜﺎﻝ: ﺁﻗﺎی ﻣﺤﻤﺪی ، ﺍﯾﻦ ﺁﻗﺎی ﺣﺴﻴﻨﯽ ﺍﺳﺖ.
ﺑﺮﺍی ﻣﻌﺮﻓﯽ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮔﺮﻭﻩ ، ﺍﺑﺘﺪﺍء ﻧﺎﻡ ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻧﺎﻡ ﯾﮑﺎﯾﮏ ﮔﺮﻭﻩ ، ﻧﺴﺸﺘﻪ ﻭ ﯾﺎ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ.
ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺟﻤﻠۀ "ﺍﺯ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺷﻤﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻢ" ﮔﻔﺘﻪ ﺷﻮﺩ .
ﺩﺭ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺳﺎﻣﯽ ﺭﺍ ﻭﺍﺿﺢ ﻭ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺑﻴﺎﻥ ﮐﺮﺩ .
ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﺎﻡ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﻭ ﯾﺎ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻧﻴﺴﺘﻴﺪ ، ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺗﻠﻔﻆ ﮐﻨﻴﺪ ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﺧﻴﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﻌﺬﺭﺕ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻭ ﻣﺠﺪﺩﺍً ﻧﺎﻡ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﻴﺪﻩ ، ﻭ ﺑﻪ ﺷﺨﺺ ﺛﺎﻟﺚ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﻨﻴﺪ.
ﺩﺭ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻫﺎ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﻌﺮﻓﯽ ، ﺁﻗﺎﯾﺎﻥ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺳﻨﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺟﻠﻮی ﭘﺎی ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﺧﺎﻧﻢ ﻫﺎ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ.
ﺍﮔﺮ ﺍﺧﺘﻼﻑ ﺳﻦ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﺎﺷﺪ، ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺍﮐﺘﻔﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺩﺭ ﺟﻤﻠﻪ ﻣﺴﺘﺘﺮ ﺍﺳﺖ. " ﻣﺎﺩﺭﺑﺰﺭگ ، ﺩﻭﺳﺘﻢ ﻓﺮﯾﺪ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ."
ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺠﺮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺘﺎﻫﻞ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ .
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﻫﺎ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ، ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﺑﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﻫﺎ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ
ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻤﯽ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻫﻤﺴﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﻨﺪ ﻋﻨﻮﺍﻥ "ﺁﻗﺎ" ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﺩ ﻭﻟﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺷﺨﺺ ﻧﺎ ﺷﻨﺎﺱ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﻨﺪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ"ﻫﻤﺴﺮﻡ" .
ﻣﻮﻗﻊ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺯﯾﺎﺩ ﺧﻢ ﺷﻮﯾﺪ ﺑﻠﮑﻪ ﺳﺮ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﻴﻦ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﯾﮏ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻭ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﺳﺮ ﮐﺎﻓﯽ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ .
ﺍﮔﺮ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﺎﻡ ﯾﺎ ﺷﻐﻞ ﺷﻤﺎ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺎً ﮔﻔﺘﻪ ﺷﺪﻩ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻮﺩﺑﺎﻧﻪ ﺗﺬﮐﺮ ﺩﻫﻴﺪ ، ﻭ ﻧﺎﻡ ﯾﺎ ﺷﻐﻞ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﮕﻮﯾﻴﺪ .
ﺑﺮﺍی ﻣﻌﺮﻓﯽ ﺩﺭ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻫﺎ ، ﻣﻴﺰﺑﺎﻥ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺣﺪ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﻤﺎﯾﺪ
ﺩﺭ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻫﺎی ﺭﺳﻤﯽ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﺎﻥ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﻫﺎ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻴﺪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﮐﻨﻴﺪ.
ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺳﻢ ﮐﻮﭼﮏ ﺍﺷﺨﺎﺹ ﻣﺴﺘﻠﺰﻡ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺧﻴﻠﯽ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻭ ﺻﻤﻴﻤﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ.
مطالب پیشنهادی:
- ﮐﻮﭼﮑﺘﺮ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ
- ﺯﯾﺮ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﻣﺎﻓﻮﻕ
- ﺁﻗﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻢ
- ﻣﻴﻬﻤﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻴﺰﺑﺎﻥ
- ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺣﺎﺿﺮﯾﻦ
- ﻫﺮ ﺗﺎﺯﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺟﻤﻌﯽ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍء ﻭﺭﻭﺩ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺳﻼﻡ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ، ﻭﻟﯽ ﺑﻌﺪﺍً ﻣﺘﻨﺎﺳﺐ ﺑﺎ ﻧﻮﻉ ﻣﻬﻤﺎﻧﯽ ﺗﺎ ﺣﺪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﻧﺰﺩ ﺁﺷﻨﺎﯾﺎﻥ ﻭ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺪﺕ ﮐﻮﺗﺎﻫﯽ ﺳﻼﻡ ﻭ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
- ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﺁﻗﺎﯾﺎﻥ ﮐﻼﻩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ، ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺣﻮﺍﻟﭙﺮﺳﯽ ﻭ ﺳﻼﻡ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻼﻩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻧﮕﺬﺍﺭﻧﺪ.
- ﺩﺭ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﻣﻌﻤﻮﻻً ﺍﺳﻢ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺜﺎﻝ : ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﺧﻴﺮ ﺁﻗﺎی ﻣﺤﻤﺪی- ﯾﺎ ﺳﻼﻡ ﺧﺎﻧﻢ ﺣﺴﻴﻨﯽ. .
- ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩﻥ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺳﻴﮕﺎﺭ ﺑﻪ ﻟﺐ ﺑﺎﺷﺪ ، ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﻧﻤﯽ ﺑﺎﺷﺪ .
مطالب پیشنهادی: