(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

افسردگی نوجوان، علائم و راه درمان آن چیست؟

Image result for ‫افسردگی در جوانان‬‎


افسردگی، نوعی اختلال خلق یا اختلال عاطفی در افراد است. کودک و نوجوان نیز ممکن است، به سبب شدت فشار روحی ناشی از مرگ یکی از اطرافیان (به خصوص والدین)، رفتار عجیب و غیر طبیعی خانواده، خشونت، ناامنی و عدم ثبات خانواده به علت اعتیاد پدر یا مادر، و یا به علت اختلافات خانوادگی و ... به این بیماری مبتلا شود. بعضی از علایم این بیماری عبارت اند از: روحیه غمگین و غیر شاد، عدم احساس لذت و رضایت از فعالیت های روزانه، اختلالات خواب، تغییر اشتها، قصد یا اقدام به خودکشی، خود را ملامت کردن، تغییر رفتار کودک و نوجوان، میل به تنهایی و عدم تعامل با همسالان، احساس ناامیدی، جامعه ستیزی و پرخاشگری و ...

*اغلب افراد جامعه جوانان را انسان هایی مضطرب و نگران تصورمیکنند؛‌یعنی افرادی با نوسانات عاطفی و هیجانات شدید و ناگهانی. جوانان با بسیاریازبرخوردهای جدید و فشارهای روانی خصوصاً در اوج دوران بلوغ روبه رو هستند و به این دلیل بعضی از آنان دچار مشکلات زیادی می گردند .


بیشتر مردم بنا به برداشت های شخصی،نوسانات عاطفی جوانان را جزئی ازتغییرات عادی و بخشی از دوره بلوغ می دانند .


با وجوداین مشخص گردیده که تمامی این نوسانات عاطفی  نمی تواند ناشی از رشد و پیشرفت در دوره بلوغ و نوجوانی باشد . در حقیقت برای بسیاری از جوانان نشانه هایی مانند ناخوشایند بودن زندگی ، نارضایتی ، سردرگمی ، تنهایی و انزوا ، احساس بی ارزش بودن و رفتارهای ضد اجتماعی و … ممکن است و یا می تواند نشانه هایی از افسردگی باشد .


سال ها تصور می شد  که کودکان و نوجوانان به افسردگی مبتلا نمی شوند . اما در حال حاضر مشخص و تأکید شده است که جوانان هم مانند دیگر افراد ممکن است به بیماری افسردگی مبتلا گردند .

Image result for ‫افسردگی در جوانان‬‎

افسردگی حالتی است که به طور آشکار و مشخص با عواملی مانند :  نوع زندگی روزانه ، انواع مشاغل اجتماعی ، عادی بودن زندگی روزمره و خوش و بشاش بودن بستگی دارد . متأسفانه در سی سال گذشته سرعت  خودکشی در جوانان سه برابر شده است . از سویی دیگر می توان چنین برداشت نمود که افسردگی جوانان  به درمان و برنامه های  درمانی به شکل رضایت بخش جواب میدهد . به همین دلیل و برای آگاهی از انجام کمک های ضروری باید پدرها و مادرها،آموزگاران وافراد  جامعه را به شناختن بیماری افسردگی  در مراحل مختلف زندگی تشویق نمود .


اگر شما نوجوانی را می شناسید و حدس می زنید که از افسردگی رنج می برد، در بهترین موقعیت کمک کردن  به او قرار دارید ،‌اما متأسفانه و در بیشتر مواقع  تشخیص این که نوجوانی افسرده است  یا خیر مشکل است .


گاهی نوجوانان و جوانان نسبت به روابط خود  با دیگران بی احساسهستند و چهره ای غمگین دارند ویااز دیگران مأیوسندو خود را بی یاور می بینند.این را بدانیم  که در این حالت ، در ابتدا این گونه جوانان نیاز به فردی دارند که به سخنان آنان گوش دهد نه این که به نصیحت بپردازد. اینیکنوع مهارت است که باید مورد توجه فرد کمک کننده قرار گیرد .  در همین راستا باید جوان افسرده را به زندگی کردن تشویق و امیدوار نمود ،‌ زیرا بلافاصله  بعد از شروع برنامه های درمانی امکان دارد که جوان افسرده زندگی روشن و امیدوار کننده ای  را در پیش روی خود داشته باشد .

Image result for ‫افسردگی در جوانان‬‎

تعریف افسردگی :

تقریباً هر فرد و در هر سن و سال ( جوان یا سالمند )  احتمال دارد که به طور موقت احساسیأس و ناامیدی کند.این احساس  جزیی از روند زندگی است که ممکن است در برخی از موارد و بدون درمان،برطرف شده و یا بهبود یابد . از سویی دیگر فردی که از بیماری افسردگی رنج می برد  نباید انتظار بهبودی خود به خود داشته باشد .بیماری افسردگی می تواند قدرت عمل فرد را به گونه ای مختل سازد که از زندگی کردن بیزار شود  و در شدیدترین و بدترین موارد ،‌ افسردگی می تواند منجر به خودکشی گردد . این نکته بسیار مهمی است که به افراد افسرده این اطمینان  داده شود که آنها دیوانه نیستند وهیچ گاه نباید از این که افسرده شده اند احساس شرمندگی نمایند. چرا که افسردگی یک بیماری معمولی است و گرفتاری های درمانی ناشی از آن بیشتر از درمان سرماخوردگینیست .

Image result for ‫افسردگی در جوانان‬‎


افسردگی در سنین بین ۱۳ تا ۱۹  سالگی


افسردگی می تواند همه افراد را در هر سن  و سال  و در هر کشور  و در هر مرحله از زندگی مبتلا نماید . آن دسته از افرادی که در دوره نوجوانی و جوانی و یا در دوره ای از زندگی شان به بیماری افسردگی  مبتلا شده اند  آمادگی بیشتری برای افسرده شدن دارند. گرچه در دوره بلوغ و نوجوانی به افسردگی  آنان توجه  کمتری شده است.  بر طبق پژوهش های انجام شده معمولاً افسردگی در سنین بین ۱۵ تا ۱۹ سالگی برای اولین بار تظاهر می نماید . مشخص شده است که در اواخر قرن اخیر  افسردگی به طور چشمگیری در جوانان رو به افزایش بوده است . برخی  بررسی ها نشان داده است کهبیست درصد دانش آموزان به طور عمیق دچار غم زدگی یا دچار بعضی از انواع دشواری های روانی و یااختلالات روانی می باشند .


دنیایی که ما در آن به سر می بریم و زندگی می کنیم،میزان کشمکش هایش افزایش یافته و بسیاری از جوانان آمادگی برخورد و سازش با اینفشارهای روانی ندارند .


به هر حال در پاسخ به این پرسش که چرا بعضی از نوجوانان و جوانان دچار افسردگی می گردند  جواب های ساده ای وجود ندارد . زیرا بروز افسردگی تقریباً و همیشه  در رابطه با علل وعوامل متعددی شروع می گردد .


علائم افسردگی در جوانان چیست؟


تشخیص بسیاری از علائم و نشانه های افسردگی در جوانان خصوصاً آنهایی که ممکن است افسردگی پنهان و در نتیجه علائم پنهان داشته باشند کار دشواری است .  با وجوداینمی توان نشانه های افسردگی جوانان را مشابه نشانه های افسردگی در دیگر افراد دانست .


به طور عادی افسردگی در جوانان  بر روی عواطف ، افکار ، ‌رفتار و رابطه با دیگران تأثیر می گذارد .  جوان افسرده و غمگین  به نظر می رسد . اغلب قیافه ای درهم و درفکر فرو رفته دارد . از زندگی لذت نمی بردو انگیزه فعالیت در انجامدادنکارهایش را ندارد؛ از اجتماع  و رابطه گروهی و خانوادگی  دوری می کند؛ در افکارش تغییراتی  به وجود می آید که نمی داند درست است یا خیر ، ‌به دلیل افکار واندیشه های منفی که دارد نمی تواند خودش را به درستی بشناسد و در نتیجه آینده  خود را مبهم و  سردرگم احساس می کند و در مدرسه معمولاً نتایج تحصیلی خوبی ندارد .

Image result for ‫افسردگی در جوانان‬‎

اضطراب که اغلب ناشی از احساس خطری  نادانسته و ناشناخته است  معمولاً در نوجوانان  و جوانان همراه افسردگی  و به طور یکسان آشکار می گردد . همچنین ممکن است  نوعی ترس مبهم ( ترس مرضی )  بروز نماید که در وضعیت های خاصی به سراغ فرد می آید ، مانند ترس از رفتن به مدرسه و …


هنگامی که افسردگی شدت بیشتری می یابد ، ‌احساس بی ارزش بودن ،‌ ناامیدی ، شک و بدبینی ( به این گونه که مورد اذیت و آزار دیگران قرار گرفته است )  به سراغ افراد افسرده می آید . آن گونه که دیده شده است. در بعضی مواقع افسردگی با حالات بی قراری،بیش از حد فعال شدن  و رفتارهای ضد اجتماعی خودنمایی می کند و در نوجوانان موجب اختلالات یادگیری ‌،پرخاشگری و بعضی از رفتارهای مخاطره آمیز میشود.


در بعضی از تحقیقات چنین حدس زده شده  که بیست  در صد افسردگی در جوانان به شکل حالات افسردگی و سرخوشی تظاهر می نماید  که این شکل عواطف ،حالات پراکنده ای دارند . یک روز افسرده ، غمگین ، گیج و مبهوت  و یک روز هیجان زده و حتی سرزنده و شاد به نظرمیرسند . همچنین در افسردگی  پنهان با شکایت های جسمی-معمولاً شکایت های جسمی با بیماری جسمی که فرد ذکر می کند نمی تواند ارتباط منطقی داشته باشد– از جمله : تغییرات اشتها، پرخوری  عصبی و بی اشتهایی عصبی که بیشتر جنبه روانی دارندروبرو هستیم.‌ بی اشتهایی عصبی گاهی به حدی است که فرد هیچ میلی به غذا خوردن ندارد. در بعضی مواقع احساس خستگی به حدی است که مدت ها می خوابد و باز هم کمبود خواب می نماید و معلوم نیست به چه میزان  به خواب احتیاج دارد . برعکس بعضی از آنان دچار کم خوابی می شوند و از سردردهای مزمن و دردهای دستگاه گوارش ( معده و روده ) شکایت دارند .


خطر خودکشی


خودکشی در حال حاضر دومین علت مرگ در سنین بین پانزده تابیست سالگی،  بعد ازحوادث رانندگیاست . خودکشی در افراد جوان درسی سال اخیر در مرحله سوم قرار گرفته است . بررسی هایی که  در مورد خودکشی انجام گرفته  نشان داده است که درچهلدرصد دانش آموزان مدارس ،‌ فکر به خودکشی ،‌ به مراتب بیشتر از سایر افراد اجتماع است .

Image result for ‫خودکشی‬‎

اگر جوانی را می شناسید کهاز خودکشی حرف می زند بهترین کار این است  که از او به شدت مراقبت نمایید .


آیا فردی را می شناسید که چنین نشانه هایی را دارد :

·        انرژی و تحرک لازم  را برای زندگی کردن از دست داده است .


·        از کار کناره گیری کرده است .


·        غمگین و ناامید است .


·        در گفت گوهایش یک نوع سردرگمی احساس میشود .


·        از گرفتاری های زندگی شکایت  دارد .


·        در تحصیل شکست خورده است .


·        دچار دشواری های خواب و خوراک است .


·        احساس بی ارزشی دارد .


·        زندگی کردن برایش اهمیت ندارد .


·        احساس گناه می کند.


·        به الکل و دارو و … اعتیاد دارد .


·        با بزرگ ترها ، ‌دبیران و … مشکل ارتباطی دارد .


·        دچار اضطراب وترس است.


·        یک نوع کمال گرایی در وی دیده می شود.


·        به خودکشی فکر می کند.


توجه داشته باشید این فرد دچار افسردگی است واگر فردی در مورد خودکشی صحبت می کند  به احتمال قوی ممکن است به خودکشی دست بزند .

Image result for ‫خودکشی‬‎

علاوه بر این که به شما توصیه می شود مراقب وی باشید، هر چه سریع تر وی را به یک متخصص یا پزشک یا مشاور معرفی نمایید . این افراد می توانند به وی کمک  زیادی  نموده و حتی وی را از اقدام به خودکشی منصرف نمایند .


دقت نمایید که آرامش  و برخورد ملایم توأم با اعتماد به نفس شما،به فرد کمک زیادی می تواند بکند. کارشناسان به این نتیجه رسیده اند  که جوانان بیشتر در معرض خطر قرار دارند . بسیاری از جوانان در یک زمان کوتاه بعد از یأس و ناامیدی ، قطع رابطه با دیگران و شکست در درس و تحصیل  و اجتماع و درگیری با پدر و مادر  و بزرگترها ممکن است دست به خودکشی بزنند و اکثر جوانانی که دست به خودکشی می زنند  از الکل نیز استفاده می کنند . خوشبختانه از زمانی کهعلائم افسردگی مشخص گردیده و احتمال انجام خودکشی می رود(و در حال حاضر در بسیاری از مدارس و دبیرستان ها با شناختی که پیدا شده است و با انجام بعضی روش ها و حتی در اجتماعاتی که برگزار می گردد) به افرادی که در معرض خطر قراردارند  کمک های لازمداده می شود .*

Image result for ‫افسردگی در جوانان مشاوره‬‎

راه های درمان افسردگی:


1. والدین درمانی: والدین درمانی بهترین راه برای خارج کردن کودک از شرایط استرس‌زا است. روابط بین فردی سالم در خانواده می‌تواند در تشخیص بموقع علائم افسردگی در نوجوانان مفید باشد. والدینی که نمی‌توانند در این دوره حساس با نوجوانان خود ارتباط برقرار کنند، فرزندان خود را که از بیان ترس‌ها و نگرانی‌های خود هراس دارند، گریزان می‌کنند. این کار باعث می‌شود آنها به جوانانی افسرده تبدیل شوند. همچنین فشار والدین برای سرآمد و بهترین بودن در دروس و در مقابل بی اعتنایی کامل نسبت به دیگر فعالیت‌های فوق برنامه مورد علاقه نوجوان می تواند موجب این بیماری شده یا بر آن بیفزاید.


 در مقابل، آن دسته از والدین که با هوشیاری برای نوجوانانشان وقت و انرژی می‌گذارند و در صورت لزوم مبالغی را هزینه می‌کنند می‌توانند به نوجوان خود کمک کنند تا آینده خود را بسازد و بسرعت بر نگرانی‌های دوره نوجوانی غلبه کند. حمایت از نوجوانان در طول این سفر گذار از کودکی به جوانی بسیار آسان‌تر است تا این که بعدها برای بازگرداندن سلامت روانی او به دردسر بیفتند.



بر این اساس باید به فرزندان خود کمک کنیم تا غرور خود را بازسازی کنند. موفقیت‌های آنان در عرصه‌های مختلف را که ممکن است یک هنر، ورزش یا مطالعات درسی و غیره باشد، تشویق کنیم. از پیشداوری و پیش‌بینی بی‌موقع خودداری کنیم. اجازه دهیم نوجوان گام‌های طبیعی خود را در مسیر رشد بردارد و او را با انتظارات خود یا ایجاد دیگر مسئولیت‌های خانوادگی به زحمت نیندازیم.


 به گفت وگو با آنان اهمیت داده و با آنها در مورد موضوعاتی نظیر انتخاب یک برنامه روزمره، دوست یابی، مسائلی نظیر سیگار کشیدن، مواد مخدر و مسائل جنسی تا حدی که امکان دارد و می‌تواند برای آنها مفید باشد، صحبت کنیم.

 

از این راه تا حد زیادی می توان به مشکلات روحی و روانی کودک پی برد تا بتوانیم رفتار مناسبی در مقابل آنها داشته باشیم. اگر او را دچار افسردگی یافتیم باید ببینیم چه چیزهایی می‌تواند باعث افسردگی شده باشد. شاید لازم است بعضی از رفتار خود را صحیح کنیم. بیشتر عواملی که باعث ایجاد افسردگی در نوجوانان می‌شوند، قبل از این که نیازی به یک روان درمان و روان‌شناس باشد، در خانه قابل برطرف شدن هستند.


 2. مشاوره درمانی: مربی یا فرد دلسوز و آگاهی که نوجوان بتواند براحتی با او درد دل کند، مورد مناسبی است برای این که او احساسات سرکوب شده خود را تخلیه کند. 


3. خانواده درمانی: متخصص خانواده درمانی نه تنها نوجوان افسرده ، بلکه تمام خانواده را زیر نظر می گیرد. همان طور که قبلاً گفتیم ، توجه به خانواده به این دلیل نیست که « علت » گرفتاری نوجوان، خانواده اوست، بلکه به این دلیل است که در حقیقت خانواده محیطی گروهی است و هیچ فردی از دیگر افراد جدا نیست. کودکان افسرده اغلب به خانواده هایی تعلق دارند که میزان بالایی از مصیبت در آن ها وجود دارد و معمولا در برقراری روابط اجتماعی مشکلاتی دارند . هر دوی این ویژگی ها می توانند موجب افزایش میزان رویدادهای حاد زندگی شوند.[4]


 دید متخصص خانواده درمانی این است که کودکی که مشکل دارد، در حقیقت مشکلات خانواده را عرضه می دارد. متخصص خانواده درمانی با درک روابط بین افراد خانواده و واکنش های آنها نسبت به یکدیگر و تصحیح و تغییر این روابط، سعی در حل مشکل آنان می کند.[5]


 3. روان درمانی: روان درمانی، شیوه ای درمانی است که به وسیله روان پزشکان و روان شناسان جهت کمک به مشکلات مختلف روان شناختی در افراد، مورد استفاده قرار می گیرد . این شیوه مستلزم آن است که فرد، در مورد مشکلاتی که با آنها مواجه است، به شکل رو در رو با درمانگر (روان درمانی فردی) یا در یک گروه کوچک با یک یا دو روان درمانگر روان درمانی گروهی) صحبت می کنند.[6]


 4. درمان های جسمی :درمان های جسمی در افسردگی کودکان و نوجوانان، نسبت به درمان هایی که تا کنون ذکر شد، اهمیت کمتری دارند، ولی گاهی این نوع درمان موثر است و در مواردی نادر ، مهم ترین وسیله درمان است .هر گاه گرفتاری کودک یا نوجوان شدید باشد و به درمان های گفت و گویی روان شناسی جواب ندهد، احتمالا تجویز دارو توسط پزشک (که در این مرحله اغلب روان پزشک کودک یا نوجوان است)، در نظر گرفته می شود.


5. ورزش درمانی: اگر کودکان یا نوجوانان، مرتبا ورزش کنند و وضعیت جسمی خود را در حالت طبیعی و خوب نگه دارند، نسبت به زمانی که از نظر جسمی وضعیت خوبی نداشته اند، کمتر مضطرب و افسرده خواهند بود . روان شناسان دو گروه افراد را با هم مقایسه کرده اند : گروه اول ورزش های سخت و گروه دوم ورزش های سبک انجام می دادند . اضطراب افراد گروه اول آشکار از اضطراب افراد گروه دوم کمتر بود . ورزش آثار منفی استرس را به شیوه های مختلفی کاهش می دهد . در درجه اول هورمون های وارد شده در جریان خون به هنگام استرس را مصرف و خطر آنها را در اثر گذاشتن بر دستگاه ایمنی بدن کاهش می دهند . در درجه دوم تنش متراکم در ماهیچه ها را آزاد می سازد . و بالاخره نیرو و قدرت بدنی را افزایش داده، مقاومت دستگاه قلبی عروقی را زیادتر می کند . آمادگی جسمی مطلوب و فعالیت های بدنی، بهترین وسیله برای مقابله و پیشگیری از بروز افسردگی و دیگر اختلالات روانی است . ورزش در فضای باز، بر افسردگی تاثیر قابل ملاحظه ای دارد.


 

نشانه های خطرناک افسردگی مزمن



Image result for ‫افسردگی‬‎


در برخی از موارد افسردگی بسیار شدیدتر است و با علائمی همچون فکر کردن بیش از حد به مرگ و یا خودکشی همراه است. در واقع این دست از افسردگی می تواند زندگی شما را به کامل فلج کند و شما خودتان را از دیگران دور نگه میدارید و معمولا به سختی از رختخواب و یا خانه خارج می شوید.


علائم افسردگی مزمن

از علائم اصلی افسردگی می توان به موارد زیر اشاره کرد


- مصرف بیش از حد مواد مخدر و الکل

- بی خوابی و یا خواب بیش از حد

- کج خلقی

- از دست دادن علاقه به فعالیت هایی که قبلا به آنها علاقه مند بودید

- نا امیدی

- فکر کردن مداوم راجع به اینکه اتفاق بدی در راه است

- فکر کردن راجع به مرگ و یا خودکشی و یا تلاش برای انجام آن

- توهم و هذیان گویی


شاید با خودتان فکر کنید که افسردگی شما غیر قابل درمان است، اما بهتر است با یک روانشناس متخصص صحبت کنید و از او راه حل بخواهید. حتی برای موارد خیلی شدید افسردگی هم راه حل وجود دارد.


عوامل خطر برای خودکشی

تمامی افرادی که در معرض عوامل خطر قرار می گیرند خودکشی نمی کنند. علاوه بر افسردگی شدید و دیگر بیماری های روانی، عوامل خطر برای دست زدن به خودکشی می تواند موارد زیر باشد:


- سو سابقه مصرف مواد

- سابقه دست زدن به خودکشی

- سابقه خودکشی در خانواده

- سابقه خانواده در بیماری های روانی و یا سو مصرف مواد

- وجود اسلحه در خانه

- محبوس بودن

- قرار گرفتن در معرض رفتار متمایل به خودکشی در دیگر افراد

Image result for ‫افسردگی‬‎

فکر کردن به خودکشی: وضعیت اورژانسی

برای افرادی که به افسردگی مزمن مبتلا هستند، خودکشی یک تهدید اصلی محسوب می شود. بر طبق آمار اعلام شده سالانه بیش از ۳۰ هزار نفر در آمریکا دست به خودکشی می زنند و به احتمال زیاد عدد واقعی خودکشی از این عدد بیشتر است. بین افرادی که افسردگی مزمن آنها درمان نشده است، ۱۵ درصد آنها دست به خودکشی میزنند.


اما نشانه های فکر کردن به خودکشی و یا تصمیم به آن چیست؟

- صحبت کردن راجع به مردن و یا کشتن خودتان

- جستجو راجع به راه های کشتن خود. به عنوان مثال جستجو در اینترنت برای یافتن سم یا داروهای خطرناک

- صحبت کردن راجع به ناامیدی و یا عدم یافت دلیل کافی برای زندگی کردن

- حرف زدن در مورد یک درد و ناراحتی لاعلاج که فرد افسرده گمان می کند گرفتارش شده

- تصورات و صحبت هایی با درون مایه سربار بودن برای دیگران

- افزایش استفاده از مواد مخدر و یا الکل

- داشتن رفتار مضطرب و آشفته

- خوابیدن بیشتر و یا کمتر از میزان عادی

- احساس منزوی بودن

- نشان دادن خشم و یا صحبت کردن راجع به انتقام

- نوسانات خلقی شدید


کمک بگیرید

به خاطر داشته باشید که اقدام به خودکشی تصمیمی است که تنها در یک لحظه گرفته می شود. اگر فکر می کنید درگیر این بیماری و حس هستید، اسلحه، داروها و هر چیز دیگری را که فکر می کنید با آن به خودتان صدمه میزنید را از دسترس دور کنید. با دور نگه داشتن ابزار خودکشی، شما وقت را برای خودتان می خرید و شاید بتوانید در این زمان از فکر خودکشی بیرون بیایید و شاید هم بر ناراحتی خود غلبه کنید.


از مصرف الکل و مواد مخدر خودداری کنید و یا به دنبال راه درمانی برای رهایی از اعتیاد به آنها باشید. مصرف آنها می تواند افسردگی شما را شدیدتر کنند و فکر خودکشی را در شما تقویت کنند. تحقیقات نشان می دهد که بین ۳۳ تا ۶۹ درصد افرادی که به خودکشی دست زده اند، قبل از خودکشی الکل مصرف کرده اند.


در صورتی که خودتان، دوستان یا یکی از اعضای خانواده علائم فوق را دیده اید، بهتر است مراجعه سریع به پزشک، روانپزشک و یا روانشناس را در اولویت های کاری تان قرار دهید.

مطالب پیشنهادی:

افسردگی چیست؟

علایم و دلایل افسردگی

اضطراب یا تنیدگی (استرس)

بیماری وسواس چیست؟

وسواس چیست ؟

بیماری وسواس و راههای درمان آن

افسردگی چیست؟


Image result for ‫افسردگی‬‎




علائم افسردگی


از جمله علائم بیماری افسردگی می‌توان به این موارد اشاره کرد:


داشتن احساس غم واندوه،ناامیدی و گریه‌های مکرر.

از دست دادن علاقه یا خوشایند بودن چیزهایی که ازآن لذت می‌برید(شامل مسائل جنسی)

احساس گناه، درماندگی یا بی ارزشی

به مرگ فکر کردن یا خودکشی.

خواب بیش از حد، یا مشکل در به خواب رفتن.

از دست دادن اشتها و کاهش یا افزایش وزن به طور ناخواسته.

احساس خستگی زیاد در تمام مدت.

اشکال در تمرکز و تصمیم گیری.

داشتن دردهای مبهم یا حاد و بهتر نشدن آنها با درمان‌های معمول.

احساس بی‌قراری، عصبانیت و دلخوری زود هنگام.

علت افسردگی چیست؟


 به نظر می‌رسد که افسردگی  علاوه بر دلایل ارثی، به تغییرات مواد شیمیایی در مغز مربوط باشد که ارتباط بین سلولهای عصبی را با یکدیگر دچار اشکال می‌کند.


افسردگی می‌تواند با دغدغه‌ها و رویدادهای زندگی شما ارتباط داشته باشد، از قبیل مرگ کسی که دوستش دارید، طلاق یا از دست دادن کار.


 خوردن برخی از داروها، زیاده روی در مصرف داروها یا ابتلا به بیماریهای دیگر هم می‌تواند علت افسردگی باشد.


"دچار شدن به افسردگی به دلیل ضعف شخصیت، تنبلی یا بی‌ارادگی نیست."


افسردگی چطور تشخیص داده می‌شود؟


اگر شما علائم فوق را دارید، حتما به پزشک مراجعه کنید، قطعا می‌توانید از او کمک بگیرید. از پزشک خود انتظار نداشته باشید که فقط با نگاه کردن به شما به افسردگی شما پی ببرد.


 هرچه سریعتر درمان شما پیگیری شود، زودتر از افسردگی بهبود خواهید یافت.


اولین بار که شما در مورد احساس خود با پزشک سخن می‌گویید، ممکن است او  از شما سوالاتی درباره نشانه‌های آن، سلامت شما، وسابقه مشکلات سلامت در خانواده‌تان بپرسد. همچنین پزشک ممکن است شما را مورد معاینه جسمی قرار دهد یا آزمایش‌های دیگری را برای شما درخواست کند.


 درمان افسردگی چگونه است؟


افسردگی را می‌توان هم با دارو، و هم با مشاوره یا هر دو درمان کرد.


داروهای ضدافسردگی: داروهای بسیاری را می‌توان برای درمان  افسردگی مورد استفاده قرار داد.


این داروها "ضد افسردگی" (antidepressant) نامیده می‌شوند. آنها عدم تعادل شیمیایی در مغز را که باعث افسردگی می‌شود، اصلاح می‌کنند.


 تاثیرداروهاثی ضد افسردگی‌ بر هر فردی متفاوت است. بنابراین حتی اگر یک دارو  بر بیماری شما تاثیری نداشته باشد، ممکن است داروی ضدافسردگی دیگر بر شما موثر باشد.


 ممکن است یک هفته بعد از شروع مصرف داروها  بهبودی را احساس کنید. اما  احتمالا تاثیرات کامل دارو  را تا  8 تا 12 هفته بعد از شروع مصرف آن نخواهید دید.

 در هفته اول مصرف دارو ممکن است عوارض جانبی آن در شما ظاهر شود. اما میزان این عوارض جانی بعد از هفته دوم مصرف دارو به شدت کاهش می‌یابد. 


تا کی به دارو نیاز خواهم داشت؟


مدت زمان نیازتان به مصرف دارو به میزان افسردگی شما بستگی دارد. ممکن است دکتر از شما بخواهد داروها را برای 4تا 6 ماه یا بیشتر مصرف کنید.


شما نیاز دارید به مدت زمان کافی دارو مصرف کنید تا احتمال عود افسردگی شما کاهش پیدا کند. در این زمینه حتما با پزشک خود مشورت کنید.


روان درمانی چیست؟


در روان درمانی ممکن است شما با یک پزشک خانوادگی، یک روانپزشک یا روان‌درمانگر درباره شرایط زندگی‌تان صحبت کنید.


ممکن است موضوع بحث شما با این درمان‌گران در مورد افکار و عقاید یا روابط خانوادگی‌تان  باشد. یا ممکن است بر رفتاری‌های‌تان متمرکز شوید، و اینکه این رفتارها چگونه بر زندگی شما اثر می‌گذارد و چگونه می توانید آنها را تغییر دهید.


معمولا روان‌درمانی برای مدت معینی مثلا بین  8 تا20  جلسه انجام می‌شود.


آیا لازم است بستری شوم؟


معمولا با مراجعه به پزشک می‌توانید افسردگی را درمان کنید. اگر شما عارضه پزشکی دیگری دارید بر روی درمان تاثیر دارد، یا اگر خطر خودکشی در شما بالا باشد نیاز به درمان در بیمارستان دارید.


کی افسردگی به پایان می‌رسد؟


درمان افسردگی ممکن است برای هفته‌ها، ماه‌ها، یا حتی سال‌ها به طول انجامد.


خطر اصلی درمان نکردن افسردگی، خودکشی است. معمولا درمان افسردگی در مدت  8 تا 12 هفته یا کمتر باعث بهبودی شما می‌شود.

Image result for ‫افسردگی‬‎

گذر  از  افسردگی


برای گذر از یک دوره افسردگی به این نکات توجه داشته باشید:


تند نروید، از خودتان انتظار زیاد  نداشته باشید. هر کاری را به صورت طبیعی انجام دهید. برنامه‌ای واقع گرایانه تنظیم کنید.

به افکارمنفی که ممکن است در شما وجود داشته باشد،‌ اعتنا نکنید. افکاری از قبیل مقصر دانستن خود یا انتظارات غلط. این فکر بخشی از افسردگی است. اینها افکاریست که افسردگی شما را تشدید می‌کند.

خودرا با فعالیت‌هایی در گیر کنید  که حس خوبی در شما ایجاد می‌کند یا احساس موفقیت را در شما به وجود می‌آورد.

زمانی که افسرده‌اید تصمیم‌گیری‌های عمده درباره زندگی خود دوری کنید، اگر ضروری است که تصمیم بزرگی بگیرید از کسی که به او اعتماد دارید کمک بخواهید.

 اجتناب از مواد روانگردان غیرمجاز. این مواد سبب افسردگی شدید می‌شوند و تداخل‌های خطرناکی با داروی ضد افسردگی تجویزشده برای شما دارند.

 به نظر می‌رسد که فعالیت جسمی باعث بروز واکنش‌های شیمیایی در بدن می‌شود که ممکن است وضع روانی شما بهبود یابد.

ورزش کردن 4تا6 بار در هفته، هر بار حدود 30 دقیقه، هدف خوبی است.اما کمترین فعالیت جسمی هم می‌تواند مفید باشد.

امیدواری خود را حفظ کنید. برطرف‌شدن کامل افسردگی شما نیاز به گذر زمان خواهد داشت.

خودکشی

 

افرادی که افسردگی دارند بعضی وقت‌ها به فکر خودکشی می‌افتند.


این فکر بخشی از افسردگی است.اگر شما به آزار رساندن خود فکر می‌کنید، به پزشک خود، دوستانتان، خانواده خود یا به مراکز محلی مشاوره مقابله با خودکشی، مراجعه کنید.


فورا درخواست کمک کنید. خبر خوش این است که پزشکان می‌توانند به شما کمک کنند و افسردگی شما قابل درمان است.


چرا باید افسردگی را درمان کرد؟


درمان زودرس  کمک  می‌کند از بدتر شدن افسردگی یا مزمن و مداوم‌شدن آن جلوگیری شود.

 فکر کردن به خودکشی در بین افراد افسرده رایج است. اگر شما برای افسردگی‌تان درمان دریافت نکنید، خطر خودکشی افزایش پیدا می‌کند. درمان موفقیت‌آمیز افسردگی، ‌افکار خودکشی را برطرف خواهد کرد.

 درمان می‌تواند به بازگشت شما به حالت طبیعی و لذت بردن از زندگی کمک کند.

درمان می‌تواند به جلوگیری از بازگشت افسردگی کمک کند.

 familydoctor.org

مطالب پیشنهادی:

علایم و دلایل افسردگی

اضطراب یا تنیدگی (استرس)

بیماری وسواس چیست؟

وسواس چیست ؟

بیماری وسواس و راههای درمان آن 

راههای طبیعی بهبود افسردگی


10317839_252511361601074_2719870456935271242_o

راههای طبیعی بهبود افسردگی

 

فقط در آمریکا در ۲۶ سال گذشته، میزان مصرف داروهای ضدّ افسردگی حداقل ۸ برابر افزایش یافته است.

۵ راهکار طبیعی که اثر بخشی آنها در بهبود افسردگی از نظر علمی‌ اثبات شده است بدین شرح است:

۱- ورزش کنید: ورزش منجر به افزایش دوپامین و اکسیتوسین در مغز میشود و شادی بخش است.

۲- وقت بیشتری را با خانواده و دوستان بگذرانید: باعث افزایش سطح سروتونین و اکسیتوسین در مغز شده و خلق بهتری را در شما ایجاد می‌کند.

۳-طبیعت گردی کنید: بودن در دشت و دمن و دامن طبیعت، در کنار گلها، درختان، جویبار و پرندگان شادی بخش است.

۴- بیشتر بخوابید: خوابیدن به تنظیم هورمونها در بدن و مقابله بهتر با استرسها کمک می‌کند و کم خوابی‌ منجر به پیریزودرس مغزی می شود.

۵- رژیم غذاییتان را بهبود ببخشید: برخی‌ از میوه‌ها و سبزیجات نظیر چای سبز و غذاهای حاوی امگا-۳ نظیر ماهی‌ دارای اثرات بهبود دهنده بر افسردگی هستند.

درمان افسردگی با پیاده روی

درمان افسردگی با پیاده روی درمان افسردگی با پیاده روی ، هیپنوتیزم بیدار - دکتر حریری
به اعتقاد پژوهشگران، پیاده روی ورزشی آرام و کم فشار است که می تواند جهت سلامت جسمی و تناسب اندام کمک کند. ورزشی ساده و مطمئن که نیازی به تمرین نداشته و فواید بسیاری برای سلامتی دارد. پیاده روی ورزشی مناسب برای همه سنین به شمار می آید و با کمی سرعت، ورزشی ساده و امن است که نقش مهمی در پیشگیری از بیماری ها دارد . شواهد بی شماری در دست است که پیاده روی بهترین نوع ورزش بدنی است .
مجموعه پژوهشهایی که از سال ۱۹۷۶ در هاروارد به عمل آمده نشان می دهد خطر بروز حمله قلبی و سکته در افرادی که سه بار در هفته و هر بار حداقل یک ساعت پیاده روی می کنند، بین ۳۰ تا ۴۰ درصد کمتر از اشخاصی است که ورزش نمی کنند. محققان آمریکایی در یک مطالعه جدید متوجه شدند: افرادی که اضطراب داشتند تنها با راه رفتن و بدون مصرف داروهای ضد افسردگی بر این وضعیت خود غلبه کردند. پیاده روی می تواند فعالیتی اجتماعی باشد. فعالیت های ساده ای مانند پیاده روی دسته جمعی نه تنها موجب تقویت احساسات مثبت می شود بلکه یک رویکرد غیردارویی برای افسردگی نیز به شمار می رود.
این محققان می افزایند که راه رفتن به ویژه برای افرادی که دچار مصیبت شده اند مانند از دست دادن یک عزیز، بیکار شدن یا جدا شدن از همسر می تواند در بهبود آنان مفید باشد. همچنین راه رفتن در یک محیط طبیعی پر درخت یا راه رفتن اطراف یک دریاچه برای تمدد اعصاب بهتر از راه رفتن در مناطق شهری است. پیاده روی یک نوع ورزش کم خرج، کم خطر و در دسترس که اگر با گذر از مناطق طبیعی همراه شود می تواند راهکار بسیار قوی در غلبه بر استرس باشد.
درپیاده روی ، ران ها و ساق های پا نسبت سایر اعضای بدن نقش مهم تری دارند و پیاده روی سریع به مراتب بهتر از دویدن است . پیاده روی سریع به گردش بهتر خون کمک کرده و برای افزایش مصرف اکسیژن مناسب است و بر شدت ضربان قلب می افزاید وروی اشتها و کیفیت خواب تاثیر مثبتی دارد. پیاده روی ، برای پیشگیری از بروز پوکی استخوان علی الخصوص برای زنها حیاتی است. مردم پیاده روی را راحت تر از ورزشهای دیگر انجام می دهند و در انجام آن نیز مداومت بیشتری نشان می دهند.
پژوهشگران توصیه می کنند که در پیاده روی سریع باید به چند نکته مهم توجه کرد:

*
هنگام راه رفتن باید سر را بالا نگه داشت؛ سینه را جلو و دست ها را تا حد امکان باز و بسته کرد.

*
گام ها باید بلند برداشته شود و سرعت آن باید سریع تر گردد.
*
مرکز ثقل کمر باید بر روی گام های بلند باشد.
*
هنگام راه رفتن باید از همه عضلات بدن استفاده کرد.
*
پیاده روی برای کاهش دردهای کمر و شانه و بهبود کارایی اعضای داخلی بدن مفید است.

پیاده روی باید مستمر باشد و همیشه ادامه یابد. با این حال نباید در این زمینه افراط کرد. به ویژه سالخوردگان مبتلا به بیماری های قلبی در پیاده روی باید بر اساس توانایی خود عمل کنند و دویدن برای آنان خطرناک است و بیش از حد از نیروی بدنی خود استفاده ننمایند.
دکتر حریری ، پزشک ، هیپنوتراپیست ( هیپنوتیزم درمانگر)

دسترسی به مطالب علمی  در سایت

نشانه های افسردگی

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com


احتمالاً تا حال برای تان این اتفاق افتاده که برای یک یا چند روز غمگین باشید؛ حوصله گفتگو و صحبت کردن با دیگران را نداشته باشید؛ بخواهید تنها باشید و در گوشه ی آرام گیرید؛ به نگرانی های مربوط به زندگی خود فکر نکنید چون بیشتر ناراحت تان میکنند؛ انرژی (قدرت بدنی-مغزی) خود را نسبت به گذشته کمتر احساس کنید؛ اشتهای تان را از دست بدهید؛ و… برای بسیاری وقتی این حالت پیش می آید، میگویند که “افسرده” شده اند و یا اینکه “افسردگی” دارند. آنهم در صورتی است که جرات ابراز این احساس را داشته باشند، برای اینکه در فرهنگ ما ابراز کردن حالت عاطفی و احساسات درونی – در صورتیکه این احساسات مربوط به غم و عصه و در کٌل منفی باشند – نشانه ضعف و سستی و ناتوانی شمرده میشوند و یک بار منفی را با خود حمل میکنند، بالاخص در مورد مردان. درین میان، زنان بصورت طبیعی و هم متاثر از روش تربیتی-فرهنگی، تمایل بیشتری برای شریک ساختن احساسات خود دارند و در بیشتر موارد دور هم جمع میشوند و از مشکلات و نگرانی های خود قصه می کنند.

جدا از نوع تربیت و کٌدهای پذیرفته شده اجتماعی، نوع رویکرد به مشکلات روانی در کشور توام با شرم، تحقیر، تقصیر، رازآلودگی، ناخالص بودن، ناپاک بودن، گناه-آلود بودن و “تابو” بودن است که سبب میشود بسیاری لب باز نکنند، درد خود را مخفی نگهدارند، از مشکلات و فشارهای حاصل از آن چیزی به زبان نیارند، در جستجوی حل مساله نباشند، و خلاصه اینکه بسوزند و بسازند.

قبل از اینکه به نشانه های اصلی اختلال افسردگی بپردازم، دوست دارم یک مثال برای واضحتر شدن موضوع بزنم. هر انسانی در طول زندگی حداقل یک یا چندین بار “درد” و “درد کشیدن” را تجربه میکند، از سردردی گرفته تا معده دردی، دندان دردی، درد عضلات، درد مفاصل، و بعضی حتا مجبور میشوند تحت عملیات جراحی قرار بگیرند و تیغ جراح را روی بدن خود حس کنند و درد شدید بعد از عملیات را تحمل کنند، و… حالا اگر همچو اتفاقاتی برای شما افتاده باشد – که بطور حتم افتاده، چون حداقل یک یا چندین بار درد را در یک یا چند قسمت بدن خود احساس کرده اید – کسی از شما بپرسد که چطور تجربه ای داشتید، به احتمال زیاد پاسخ میدهید که اصلاً تجربه خوبی نداشتید و یا اینکه درد غیرقابل تحمل بود. اگر بپرسند: آیا درد چیز خوبی است؟ در جواب شاید بگویید: نه، درد نه تنها که خوب نیست، خیلی هم بد است چون سبب ناراحتی و آزردگی جسم و روح میگردد و از صبر ما میکاهد و مانع کار و زندگی ما میشود.

فرض را بر این بگذارید که بدن شما در وضعیتی باشد که هیچوقت درد را احساس نکند، یا به تعبیری قابلیت دردکشیدن را نداشته باشد. حالا اگر معده ی شما به مشکلی مواجه شود و شما دردی احساس نکنید، ممکن است این مشکل جدی و جدی تر شده و صحت تان رو به وخامت برود. اگر مجرای گوش تان عفونی (میکروبی) شود و شما درد و ناراحتی ای احساس نکنید، این عفونت میتواند پرده گوش تانرا به حدی صدمه بزند که سبب کری شود، و بهمین شکل دیگر اعضای بدن. پس درد در ذات خود نه تنها که بد نیست، بلکه با آشکارشدن آن برای مان پیام میدهد که بدن ما به مشکل مواجه شده و باید به آن توجه شود. بعبارت دیگر، با آنکه درد سبب آزار و ناراحتی ما میشود، ولی در نبود آن در صورتیکه یک یا چندین مرض کار یک یا چندین سیستم را بهم بزند و حتا فرد را به مرگ مواجه کند، ما اصلاً متوجه نمیشویم یا شاید وقتی متوجه شویم که بسیار دیر شده باشد.

ناراحتی های روانی گذرا با نشانه های اضطراب و افسردگی نیز تقریباً بهمین شکل عمل می کنند. وقتی غمگین میشویم، ناراحت میشویم، عصبانی میشویم، احساس ترس میکنیم، و…به عوض اینکه با دستپاچگی و نگرانی به فکر چاره شویم، ابتدا باید ببینیم که بدن ما چه پیامی برای ما مخابره میکند. خوب است یک نگاه بیاندازیم و ببینیم که علت غمگینی ما در کجا نهفته است و چطور شد که ناراحت شدیم؛ چرا میخواهیم تنها باشیم؛ و چرا کاسه ی صبر ما لبریز گردیده و چه سبب گردیده تا فکر و برنامه ریزی برای آینده برای ما معنای خود را از دست بدهد. توجه به این پیامها مفید اند چون ما را از وضعیت روانی ما آگاه میسازند. بعبارت دیگر، همانطور که “درد کشیدن” جسمی جزیی از فعالیت عادی و قابل انتظار بدن است، غمگین شدن یا مضطرب شدن نیز جزیی از “درد کشیدن” روانی است که ما را در مورد حالت و چگونگی وضعیت روانی ما باخبر میسازد. غمگین شدن، مضطرب شدن، و تجربه کردن استرس، نگرانی و ترس یک تجربه کاملاً عادی زندگی ما هستند؛ این تجارب جزیی از ما هستند؛ جزیی از “بودن” ما هستند.

حالا شاید بگویید که نظر به آنچه گفته شد داشتن اختلالی چون افسردگی یا اضطراب عادی (نورمال) است و مشکلی بحساب نمی آید. ولی جواب منفی است. یکی از دلایل عمده نگاشتن نشانه های افسردگی درین مقاله اینست تا تمایز میان تجربه عادی افسردگی و داشتن اختلال افسردگی بیان گردد. مثلاً اگر شما برای یک یا دو روز احساس افسردگی کردید، فکر کردید به پوچی و بیهودگی رسیده اید و علاقمندی تان به کار یا صحبت با دوستان یا فعالیت دیگر کاهش یافته، این بدین معنا نیست که شما “اختلال افسردگی” دارید. بهمین شکل اگر بخاطر یک مصاحبه یا امتحان یا سفر مضطرب بودید این بدان معنا نیست که شما “اختلال اضطرابی” دارید.

بهمین دلیل نشانه های اصلی افسردگی را به زبان ساده درینجا برای تان بیان میکنیم تا شما را در شناخت اختلال افسردگی کمک کند و در صورتیکه شما یا یکی از عزیزان تان به این مشکل مواجه است، زودتر متوجه گردید:

الف: حداقل ۵ یا بیشتر از نشانه زیر برای دوهفته یا بیشتر از آن در یک شخص موجود باشند و حداقل یکی از نشانه باید خٌلق افسرده یا از دست دادن علاقه/ لذت باشد.

-         خلق افسرده در بیشتر طول روز

-         از دست دادن واضح علاقه یا لذت به همه یا تقریباً همه ی فعالیتهای عادی زندگی در طول روز

-         کاهش یا افزایش بیش از حد وزن در حالیکه شخص پرهیز غذایی ندارد

-         بی خوابی یا پرخوابی تقریباً هر روزه

-         احساس تخرشیت یا سستی تقریباً هر روز

-         احساس خستگی زیاد یا از دست دادن قوت

-         احساس پوچی و بیهودگی یا احساس گناه و تقصیر

-         کمتر شدن تمرکز یا مشکل در تصمیم گیری

-         فکر کردن در باره مرگ یا خودکشی بدون کدام برنامه ریزی مشخص برای خودکشی

ب: این نشانه ها باید شخص را بسیار متاثر ساخته و مشکلات واضحی در روابط شغلی و اجتماعی او بوجود آورده باشند. (یعنی اگر شخصی احساس افسردگی کند ولی کارش را بخوبی پیش ببرد، اختلال افسردگی ندارد)

ج: این نشانه ها بخاطر کدام مشکل طبی دیگر (مریضی جسمی) یا اثر کدام دوا یا مواد مخدر نباشد. (مثلاً اگر شخص دوایی استفاده میکند که یکی از عوارض جانبی آن ایجاد حالت افسردگی است، در آنصورت شخص اختلال افسردگی ندارد. بهمین شکل، اگر شخص از مواد مخدر استفاده میکند، باید افسردگی اش ناشی از استفاده این مواد نباشد)

د: این نشانه ها بعلت سوگواری کردن در فقدان یک عزیز از دست رفته نباشد.

اینها نشانه های اصلی اختلال افسردگی هستند که بصورت مختصر درینجا ذکر گردیده اند. اگر شخصی حداقل پنج مورد از این نشانه ها را برای حداقل دوهفته تجربه کرد، اختلال افسردگی نزد وی تثبیت است. در غیر اینصورت، تجربه تعداد اندکی از نشانه های فوق بصورت گذرا اختلال افسردگی نیست.

مطالب پیشنهادی

ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح

نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی

دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری


راز‌هایی برای موفقیت درقبل و بعد ازدواج

ما با دسترسی ویژه به همه منابع علمی می توانیم مقاله شما را تهیه نماییم

 . 

برای ارائه مقالات (پزشکی-بهداشتیاجتماعی و زیست محیطیبه مجله، روزنامه ،همایش ، کنگره ، دانشگاه  و سازمان مربوطه می توانید به سایت زیر  مراجعه کرده و با پرداخت مبلغ جزیی ، مقاله درخواستی را دانلود نمایید

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com/


 


زندگی مشترک افقی روشن و جلوه‌ گاهی زیبا برای تولدی دوباره است؛ مشروط بر آنکه وجوه ضروری این اشتراک، یعنی توانایی‌ها و مهارت‌های خاص و سازنده در تفکر، بینش و عملکرد انسان وجود داشته باشد تا هنگام لزوم، به یاری او بیاید و مشکلات، اختلافات و نقاط ضعف و کاستی‌های زندگی مشترک را برطرف نماید. اگر زندگی مشترکی که براساس پیوندی مقدس بین زن و مرد صورت پذیرفته، با عدم توانایی‌ها و مهارت‌های هر دو نفر یا حتی یکی از آنها روبه‌ رو شود، به طور مسلم، ادامه آن با تلخکامی، ناراحتی، تنش و …. خواهد بود. فراموش نکنید تداوم و شیرینی یک زندگی مشترک، همیشه در گرو توانایی‌ها و مهارت‌های خاصی است که در حقیقت تضمین‌کننده خوشبختی زوجین به شمار می‌آیند. از این‌رو در نوشتاری که پیش‌رو دارید به اجمال به راهکارهای مهم و اساسی برای برخورداری از توانایی‌ها و مهارت‌های لازم و در نتیجه داشتن یک زندگی مشترک ایده‌آل پرداخته می‌شود.


مهارت در خودآگاهی

آگاهی از خود و خصوصیات گوناگون خویش، به انسان کمک می‌کند در صورت برخورد با همسر و مسائل زندگی مشترک، بهتر و عمیق‌تر با مسائل روبه‌ رو شود. این خودآگاهی به شخص نشان می‌دهد که چگونه می‌تواند احساسات خود را بشناسد، از وجود آنها آگاه شود و هنگام لزوم، کنترل‌ کند تا منجر به هیچ‌گونه ناراحتی نشوند. خویشتن‌شناسی به شناخت نیازهای درونی و یافتن راه مناسب برای رویارویی با آنها کمک می‌کند. همچنین، اهداف زندگی را مشخص‌ تر و واقع‌بینانه‌ تر نشان می‌دهد و ارزش واقعی افراد و مسائل آنها را نمایان می‌سازد. در واقع، فرآیند سالم هویت‌ یابی است که در زندگی آرامش و احساس رضایت‌مندی را افزایش می‌دهد. «خودآگاهی» ضامن ثبات و استحکام شخصیت فرد در بزرگسالی است و باعث پختگی روابط زن و شوهر در رویارویی با مشکلات و حل مناسب آنها می‌شود. شناخت و تنظیم احساسات، اهداف و برنامه زندگی، تفریحات و سرگرمی‌ها، توانایی‌ها، ضعف‌ها، ارزش‌ها، مسؤولیت‌ها، شناخت فرهنگ، مذهب، علایق، آرزوها و استعدادها از دیگر پیامدهای مثبت این مهارت است. با درک و شناخت مهارت‌ها و توانایی‌های خویش، فرد قبل از ازدواجش می‌داند چه هدفی دارد و براساس هدف اصلی زندگی‌اش، برنامه‌ ریزی خواهد کرد. مثلاً فردی که هدفش رسیدن به درجات عالیه کمال و معنویات است، اگر با کسی ازدواج کند که هدفی جز یک زندگی تجملی و سراسر مادیات ندارد، به طور قطع دچار مشکلات فراوانی در زندگی مشترک خواهد شد. امتیاز دیگر خودآگاهی، شناخت و تشخیص تفاوت‌های بین خود و دیگران است که در این میان تفاوت‌های میان زن و مرد، یکی از مهم‌ترین بخش‌های مربوط به این مهارت می‌باشد.


شناخت تفاوت‌های میان زن و مرد

در یک بعد کلی می‌توان گفت انسان‌ها، به دلایل گوناگون تفاوت‌های بسیاری با یکدیگر دارند؛ اما تفاوت‌های بین زن و مرد، تفاوت عمده‌ای است که برخی از آنها ریشه در عوامل فیزیولوژیکی و زیستی دارند و بعضی، نشأت گرفته از عوامل فرهنگی و اجتماعی هستند. این تفاوت‌ها به قرار زیر می‌باشند:


اصول مهارت حل اختلاف


بدون پرخاش، توهین و تندی صحبت کنید. حل اختلاف، در زمان عصبانیت، نتیجه‌ای جز تخریب بیشتر نخواهد داشت؛ پس بهتر است همیشه بعد از آرام شدن محیط و افراد، اقدام شود.

منفی سخن نگویید. اگر برای وصل کردن قدم جلو می‌گذارید دقت کنید از به کار بردن سخنان نومید کننده و تحریک‌ کننده و در مجموع، منفی بپرهیزید.

در اولین قدم اختلاف، آن را حل کنید. به محض احساس اختلاف یا سوء‌تفاهم، در صدد حل آن برآیید، چون اگر شامل مروز زمان شود، تبدیل به کینه و رنجش می‌شود. به خاطر داشته باشید صحبت و بازگو کردن ناراحتی‌ها و سوءتفاهم‌ها کمک مؤثری برای رهایی از غم و اندوه است و حل اختلافات را نیز آسان‌تر می‌کند. از طرف مقابل خود یا طرفین اختلاف درخواست کنید خیلی زود وقت مناسبی را با هماهنگی یکدیگر، برای حل اختلاف، اختصاص دهند.

احساس شرم و گناه برای طرف مقابل به وجود نیاورید. چنانچه با طرف مقابل خود دچار مشکلی شده‌اید یا برای حل اختلاف دیگران، می‌خواهید اقدام نمایید، هرگز نباید به گونه‌ای صحبت کنید که دیگری یا دیگران دچار احساس خجالت یا گناه شوند. طعنه و کنایه را نیز از لحن و کلام‌تان حذف کنید.

نظر و عقیده خود را بیان کنید. ناراحتی خود را عنوان کنید و درباره‌اش حرف بزنید؛ بدون آنکه قضاوت یا سرزنش کرده و حکمی صادر نمایید.

دیگری یا دیگران نیز حق دارند. به طرف مقابل خود یا دیگرانی که با یکدیگر دچار اختلاف شده‌اند، اجازه کافی دهید از ناراحتی‌‌ها و مشکلات‌شان صحبت کنند. تخلیه روانی، فرد را برای طرح یا پذیرش مسائل متفاوت و سپس حل مشکلات، آماده‌تر می‌کند.

عذرخواهی مشکل نیست. در زمان حل اختلاف، اگر فرد متوجه اشتباه خود شد، بهتر است فوری با یک جمله که حاکی از ندامت و عذرخواهی اوست، مسأله را ختم به خیر کند. «عذرخواهی» نه تنها فرد را کوچک نمی‌کند، بلکه دیگران را متوجه انعطاف و دقت‌ نظر او نیز می‌سازد. اگر لزومی به عذرخواهی هیچ‌کدام از طرفین نبود، توافق و به قول معروف، کنار آمدن با هم، مسیری تازه برای رفع سوءتفاهم‌ها و برقراری ارتباطات جدید خواهد بود.

هر بار، فقط یک موضوع را مطرح کنید.

برای حل هر مشکل، یک جلسه مشخص را اختصاص دهید؛ چرا که با طرح همه ناراحتی‌ها و مشکلات در یک جلسه، نه تنها راه‌حلی پیدا نخواهد شد، بلکه به لحاظ یادآوری و تداعی یا درهم پیچیدگی ناراحتی‌ها، دامنه اختلافات وسعت بیشتری خواهد گرفت. لازم به یادآوری است که مهارت حل اختلاف، در روابط خانوادگی، خاصه ارتباط میان زن و شوهرها، اهمیت بسیاری دارد. ضمناً باید در نظر داشت که در این روابط، حفظ احترام، ادب، همکاری و تعادل برای همگان امری واجب است.

مهارت تصمیم‌ گیری. تصمیم‌ گیری‌ نیاز به مهارت دارد. انسان‌ها به صورت‌های مختلفی تصمیم‌گیری می‌کنند، خواه این تصمیم درباره معامله‌ای باشد یا اشتغال به کاری یا انجام عملی و یا ازدواج.


۱- دیدگاه زنان و مردان نسبت به ارتباط و مسائل زناشویی کاملاً متفاوت است. این تفاوت که در واقع مهم‌ترین تفاوت دیدگاهی بین زن و مرد می‌باشد، ریشه زیستی دارد این رابطه در زنان با عواطف مثبت و احساسات گره خورده است؛ در حالی که برای مردها، بیشتر جنبه‌های فیزیولوژیک دارد. دیگر آن‌که، جنبه‌های عاطفی در مردها، بسیار کمتر از زن‌هاست. این تفاوت‌ها و عدم آگاهی از آنها، گاهی موجب سوء تفاهم و بر هم خوردن روابط میان زن و شوهر می‌شود.

۲- استقلال برای مردان اهمیت بسیاری دارد. استقلال مردها از موارد قابل توجه در زندگی مشترک است. آنها مایلند و می‌خواهند در مورد مسائل مالی، معاملات و سایر موارد مشابه، مستقل عمل کنند و مخالفت همسر یا عدم توجه وی به این نکته، مشکلات و موانعی در زندگی مشترک ایجاد خواهد کرد؛ زیرا مرد تصور می‌کند به احساس استقلالش لطمه خورده است.

۳- زنان می‌خواهند مورد حمایت باشند و به این حمایت اهمیت می‌دهند. چانچه زن حس کند از طرف همسرش مورد بی‌توجهی و بی‌مسؤولیتی قرار گرفته، به شدت آزرده می‌شود و واکنش‌های عاطفی شدید نشان می‌د‌هد؛ زیرا برای زن‌ها اهمیت بسیاری دارد. که همسرشان به آنان احترام بگذارد و به سلامت و عقیده آنان اهمیت دهد.

۴- مدیریت خانه برای مردها بسیار مهم است. با مراجعه به فرهنگ‌های مختلف در جوامع گوناگون، خواهیم دید که «مرد» به عنوان قدرت اول خانواده شناخته شده است که البته این مسأله را باید جدای از تبعیض‌های میان زن و مرد به حساب آورد. در خانواده‌هایی که زن بدون نظرخواهی و مشورت همسرش درباره مسائل خانوادگی تصمیمی می‌گیرد، یا این که قدرت اول خانواده است، معمولاً مشکلات گوناگونی مشاهده می‌شود که یکی از آنها آسیب دیدن احساس مرد از خود می‌باشد.

البته این که مرد، قدرت اول خانواده باشد، بدان معنا نیست که در یک نقش دیکتاتور ظاهر شود؛ بلکه منظور مدیریتی است که باید بر عهده او قرار گیرد.

۵- صحبت کردن و ارتباطات اجتماعی برای زنان مهم است. زن‌ها با دور هم جمع شدن و صحبت کردن، بسیاری از نگرانی‌ها، استرس‌ها و ناراحتی‌های خود را تعدیل و تخلیه می‌کنند. تمایل به ارتباطات اجتماعی و حرف زدن در زنان بیشتر از مردان است و اگر درک و آگاهی زن و مرد نسبت به این خصوصیت ضعیف باشد، مطمئناً آنان را دچار سوء تفاهم‌های جدی در زندگی مشترک خواهد نمود.

۶- نگاه مردان به مسائل، کلی‌تر است. مردها معمولاً وارد جزئیات و نکات ظریف نمی‌شوند، در حالی که زن‌ها به عمق مسائل و اجزای ریز در ارتباطات و دیگر موارد، توجه زیادی دارند. این خصوصیات متفاوت معمولاً موجب می‌شود زن تصور کند مرد نسبت به بسیاری از مسائل بی‌دقت و بی‌توجه است و مرد نیز همسرش را فردی حساس و ریزبین بداند که همیشه ذهن خود را درگیر موارد و مسائل پیش‌پا افتاده و کم‌اهمیت، می‌کند.

۷- جذابیت‌های فیزیکی و آراستگی‌ برای مردها بسیار اهمیت دارد. مردها بیش از زن‌ها تحت تأثیر جذابیت‌های فیزیکی و آراستگی زن قرار می‌گیرند که این نیز یکی دیگر از تفاوت‌های مهم آنهاست.

۸- زن‌ها عاطفی‌تر از مردها هستند. یکی دیگر از تفاوت‌های عمده زن و مرد، عاطفی‌تر بودن زنان است و این انتظاری است که زن‌ها از مردها نیز دارند! مثلاً زنی که همواره تاریخ دقیق روز ازدواج، تاریخ تولد همسر، مکان آشنایی و … را به یاد دارد و چه بسا به مناسبت‌ آنها برای همسر خود هدیه‌هایی هم تهیه می‌کند، وقتی با شوهری روبه‌رو می‌شود که نسبت به این مسائل بی‌اعتنا یا فراموشکار است. احساس می‌کند همسرش نسبت به او بی‌‌علاقه و بی‌اهمیت است. متأسفانه ادامه چنین تفکرات منفی و برخوردهای احساسی در اندک مدتی موجب بروز سوءتفاهم و دلسردی از زندگی مشترک می‌شود. لذا آگاهی از این نکات ضمن آن‌که از ناراحتی‌های بسیاری جلوگیری می‌کند، مهارت در زندگی مشترک را رشد می‌دهد و فرد را به موفقیت می‌رساند.

۹- مهارت در همدلی با افراد. همدلی با افراد مهارت خاصی می‌خواهد و موجب برقراری ارتباط عمیق و صمیمی با دیگران می‌شود. گاهی اوقات افراد تصور می‌کنند، تفاهم به این معناست که ما با طرف مقابل، کاملاً همفکر و هم‌عقیده باشیم؛ در حالی که چنین تصوری از پایه و اساس اشتباه است، زیرا هیچ‌گاه نمی‌توان دو انسان را یافت که به طور کامل شبیه یکدیگر باشند. تفاوت در دیدگاه‌‌ها، سلیقه‌ها، آرزوها، عقاید و علایق، همه و همه، امری طبیعی و کاملاً عادی است. اما آنچه این تفاوت را قابل درک و فهم می‌سازد، همان «همدلی» است که به واسطه آن، می‌توان بسیاری از مشکلات ارتباطی خود با دیگران، خاصه شریک زندگی، را برطرف کرد.


سپاس از ناصر مهران‌فرد روانشناس بالینی


بررسی اثرات کافئین بر بدن

کی ازدواج کنیم؟


وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com/



کی وقت ازدواج است؟قدیم‌ها، همین که دختربچه‌ها می‌توانستند غذا بپزند و بچه‌داری ‌کنند، می‌گفتند «وقتشه!» یعنی که دختر آمادگی همسر شدن و مادر شدن را پیدا کرده و حالا وقت ازدواج اوست! پسرها هم وقتی می‌توانستند وزنه بزرگی را جابه‌جا کنند، دیگر موقعش بود برایشان آستین بالا بزنند و زن بگیرند! اما واقعیت این است که اینها فقط بخشی از آمادگی‌هایی است که برای یک زندگی مشترک به آنها نیاز داریم. در مرحله بعد سوال مهم­‌تری مطرح است و آن اینکه اگر آمادگی‌­های لازم را نداشتیم، چه باید بکنیم؟ در گفتگویمان با دکتر محسن ایمانی، روان‌شناس و عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس کوشیده‌ایم تا حدودی به این پرسش‌ها پاسخ بگوییم...
▪ آقای دکتر! غیر از آمادگی فکری، عاطفی و اجتماعی، آیا به آمادگی‌های دیگری هم برای ازدواج نیاز داریم؟
ـ به عقیده من، برای ازدواج، فرد باید به درکی هم از معرفت دینی رسیده باشد و احساس مسوولیت دینی پیدا کرده باشد. باید توان دست یافتن به مهار درونی را پیدا کرده و اهمیت تکلیف دینی را دریافته باشد. ازدواج در فرهنگ دینی مستحب است و البته مستحبی است که روی آن تاکید شده و اگر فرد ببیند که دارد به حرام می‌­افتد واجب است ازدواج کند. اگر دچار خودارضایی شده یا به نگاه حرام افتاده یا دچار روابط نامشروع شده، اینها همه نشانه‌ این است که فرد باید ازدواج کند و ازدواج برایش ضروری است. نگرش فردی که این مسایل را بداند، با فردی که نسبت به این مسایل بی‌توجه باشد، بسیار تفاوت دارد؛ چرا که او به درک ضرورت ازدواج رسیده، همان طورکه پیامبر(ص) فرموده‌اند که ازدواج نیمی‌از دین است و می‌­داند که در فرهنگ دینی به آن توصیه شده است. اما موضوع دیگری که فرد از بعد دینی باید بداند بحث حقوق همسران در رابطه زناشویی است. فرد در زمان ازدواج باید به توان درک حقوق همسرش رسیده باشد. مثلاً باید بداند که این زن حق نفقه دارد. نمی­‌تواند با او زندگی کند و به او خرجی ندهد. مثلاً مردی که همسرش را کتک می‌زند، نشان می‌­دهد که اصلاً مسایل حقوقی اسلام را نمی‌­داند. اگر حقوق طرف مقابل را بداند، حوزه­ اختیار عمل خود و همسرش را بداند، امکان ندارد چنین اعمالی را انجام دهد.
▪ آقای دکتر! واقعیت این است که در مورد این آمادگی­‌ها ممکن است فردی اطلاعات پیدا کرده باشد اما با این حال، به آنها نرسیده باشد. در این شرایط چه کار باید بکند؟ آیا باید منتظر باشد زمانی برسد که این آمادگی‌ها را پیدا کند؟‌یعنی تا آن زمان طرف ازدواج نرود؟
ـ ببینید؛ همه ما می‌دانیم که برخی از افراد مشکلاتی دارند. مثلا اگر فردی حالات مازوخیستی یا خودآزاری دارد و با خودش مهربان نیست، چه طور می­‌تواند با دیگران مهربان باشد؟ اگر واقعاً فردی نتوانسته درس مهربانی را یاد بگیرد؛ فرد مهربانی نیست، مگر اینکه برود شروع کند به آموختن این درس. این درست نیست که ما اگر کاستی‌ای داریم، نسبت به آن بی‌تفاوت باشیم بلکه باید متوجه این کاستی‌­ها بشویم و به فکر درمان آن باشیم. به این فکر کنیم که چرا کسی من را دوست ندارد؟ چرا من دوستی ندارم؟ چرا کسی با من مهربان نیست؟ چرا من با کسی مهربانی نمی‌­کنم؟ چرا همه مرا از خودشان می­‌رانند؟ چرا من از ناحیه­ این فرد یا آن فرد مطرود شدم؟ چرا من در حالت انزوا به سر می‌­برم؟ چرا کسی به من ابراز علاقه نمی­‌کند؟ یک چنین فردی، ‌از این نشانه‌ها می‌تواند متوجه شود که در مسایل عاطفی مشکل دارد. در ادبیات و فرهنگ ما اشارات زیادی به مفهوم عمیق عشق و مهربانی شده است. اینکه فرد واقعاً بتواند به این زمینه‌­ها دست پیدا کند، توانسته کمک زیادی بکند در پایداری زندگی‌­اش. حالا وضعیت فردی را درنظر بگیرید که این آمادگی­‌ها را در این سطوح ندارد. وضعیت او درست مثل فردی است که در درسی افتاده و حالا باید دوباره آن را بگذراند.
▪ این خیلی ایده‌آل است که فرد بتواند این گونه مشکلات عاطفی‌اش را درمان کند، اما آیا واقعا امکان‌پذیر است؟ چه‌طور؟
ـ بله، اولین جایی که می‌تواند این اتفاق بیفتد، خانه و خانواده اولیه فرد است. ما معتقدیم که سرآغاز روند رشد و تکامل فرد، از همه جهات، خانواده است. اگر این رشد به شکل درست و سالمش از خانواده شروع شود و این اتفاق، یعنی آموختن مهر ورزیدن و محبت کردن، در خانواده بیفتد که چه بهتر. آدلر می­‌گوید که اولین ارتباط صمیمانه که فرد از آن یاد می‌­گیرد، ارتباط با مادر است. در احادیث ما هم آمده است که: «قلب الامه کنزالمحبه» و این تاکید بر این مطلب است که محرومیت از مهر مادری می‌تواند دردسر درست کند. در روانکاوی معتقدند که فرد می­‌تواند در مراحل رشدی‌­اش متوقف شود یا وقتی در مورد سطوح مختلف نیازهای انسان صحبت می‌شود، از پایین‌ترین سطوح تا نیازهای عالی و متعالی، گفته می‌شود که فرد می‌­تواند در این سطوح رشد کند و بالا برود و ممکن است در هر مرحله از نیازها متوقف شود و باقی بماند و البته هر کس در هر مرحله­‌ای است، در زمان انتخاب همسر هم در همان سطح عمل می­‌کند اما همه این موارد به این معنی نیست که حالا نمی­‌تواند جبران کند.
سلامت : مشکل اینجاست که معمولاً افراد دچار افراط و تفریط می‌­شوند، یعنی فرد به صرف اینکه احساس کرد که نمی‌­تواند ارتباط خوبی با بقیه برقرار کند یا مشکلاتی دارد، نتیجه می‌­گیرد که نمی‌­تواند ازدواج کند!
بهتر است که در چنین شرایطی با یک مشاور مشورت کنیم که ببینیم این تشخیصی که برای خودمان گذاشته­‌ایم درست است یا نه؟ بسیاری اوقات نمی‌دانیم که مشکل ما چیست و این اصلی‌ترین مشکل ماست. به محض اینکه بفهمیم در مورد محبت کردن به دیگران مشکل داریم، مشکل‌مان حل می‌شود.
نرگس عزیزی 

مطالب پیشنهادی:


ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
ورزش های مفید برای بیماران مبتلا به آلزایمر
ورزش و بیماری های قلبی و استخوانی
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟

چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
تکنیک های توان بخشی ورزشی در بیماران مبتلا به آسم

ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح

دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری

حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی

ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس

سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن

نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی

بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا

ظروف یک ‌بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
اثر شن‌های روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان

آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست

پیامدها و راهکارهای جلوگیری از تخلفات موتورسواران

آمادگی سازمانهای غیر دولتی در حوادث و بلایا

آمادگی ملی و سازمانی در مقابله با زلزله و مدیریت بحران

آمادگی ملی در مقابله با زلزله

راهکارهای پیشگیری از پیامد های سیل



آیا برای ازدواج دلشوره دارید؟

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com/






دلشوره و استرس‌، یکی از دغدغه‌های بزرگ ذهنی است که شاید برای همه‌ی ما بارها به دلایل مختلفی در زندگی اتفاق افتاده باشد. نگرانی‌هایی که فکر و ذهن هر فرد را درگیر کرده و بر فعالیت روزانه‌ی او تاثیر‌گذار بوده است. اما یکی از پرفشارترین استرس‌هایی که هر شخصی در زندگی تجربه خواهد کرد، استرس برای انتخاب همسر است. به‌خصوص که امروزه با زیاد شدن آسیب‌های اجتماعی و موانع ازدواج، تصمیم‌گیری درباره‌ی این مسئله مشکل‌تر شده و همین امر فشار‌های عصبی و استرس را در افراد به وجود آورده است.

چه عواملی در فرایند انتخاب همسر باعت ایجاد استرس می شوند؟
-بالا رفتن سن ازدواج: شاید بتوان گفت از مهم‌ترین دلایل استرس در انتخاب همسر بالا رفتن سن ازدواج است. افرادی که در سنین بالاتری ازدواج می‌کنند از بلوغ فکری کامل‌تری بهره‌مند می‌شوند و خواسته‌ها و معیارهای خود را بهتر می‌شناسد، خوش‌بختی و بدبختی را در زندگی افراد زیادی می‌بینند و سعی می‌کنند کمبود‌هایی که در زندگی اطرافیان دیده‌اند را در زندگی خود جبران کنند. بنابرین در چینش معیارهای انتخاب همسر آینده‌شان دچار وسواس می‌شوند و همین امر باعث می‌شود که در حین تصمیم‌گیری دچار استرس شده و به راحتی نتوانند برای آینده‌ی خود تصمیم‌گیری کنند.

افزایش سن ازدواج، مشکلاتی از قبیل افسردگی و از بین رفتن نشاط در جوانان، مبتلا شدن به وسواس زیاد در انتخاب همسر و افزایش اضطراب و نگرانی خصوصاً در دختران را باعث می‌شود.

-کمبود اعتماد‌به‌نفس: کسانی که از اعتماد‌به‌نفس کافی برخوردار نیستند نه تنها در انتخاب همسر بلکه در بسیاری از تعاملات اجتماعی دچار استرس و نگرانی می‌شوند. بسیاری از افراد به این دلیل ‌که خود را پایین‌تر از دیگران می‌بینند و تصور می‌کنند نسبت به دیگران از نقاط مثبت کم‌تری برخوردار هستند، در انتخاب‌هایشان دچار مشکل شده و نمی‌توانند به درستی خواسته‌های خود را در زندگی بشناسند و همسر مورد علاقه‌ی خود را برگزینند. این افراد از ترس این‌که فرد مقابل، او را نپذیرفته و به علت‌هایی مانند ضعف مالی‌، مشکلات خانوادگی و غیره به او جواب رد دهد‌، دچار استرس می‌شوند. بسیاری از این افراد حتی حاضر نیستند هیچ موردی را برای ازدواج بپذیرند و شانس خود را امتحان کنند.

-توقعات بیش از حد خانواده: بسیاری از ما از ترس این‌که نتوانیم توقعات و خواسته‌های طرف مقابل‌مان را برآورده سازیم‌، از انتخاب می‌ترسیم. ندانستن رسم‌و‌رسومات و یا نداشتن توان مالی، ما را نگران خواهد کرد. امروزه همین امر باعث شده است که بسیاری از ما اصلا به ازدواج فکر نکنیم.

-درگیری عاطفی: ممکن است با کسی رابطه‌ی عاطفی برقرار کنید که هیچ خصوصیات مشابهی با او نداشته باشید. اما با این‌که می‌دانید ازدواج با فرد مورد‌نظر شما را به خوشبختی نخواهد رساند، فراموش کردن او نیز برای‌تان مشکل بوده و نمی‌توانید فرد دیگری را به عنوان همسر خود بپذیرید. حال دچار استرس عجیبی خواهید شد و تصمیم‌گیری برای شما بسیار مشکل می‌شود.

استرس‌های موقت و ضروری! : با وجود این بسیاری از استرس‌های دوران انتخاب همسر، موقت و حتی ضروری خواهند بود‌. گاهی استرس باعث می‌شود که جوانان در انتخاب شریک آینده‌ی‌شان دقت و احتیاط بیش‌تری به عمل آورند، زمان بیش‌تری را برای شناختن طرف مقابل خود اختصاص داده و با توجه بیش‌تری برای آینده‌شان تصمیم‌گیری کنند.

وقتی دچار استرس می‌شوید: دکتر اصغری‌پور در گفت‌وگو با باشگاه فعلن مجردها گفته است؛ «جوانی که دارای هدف واقع‌بینانه است و اهداف بلندپروازانه برای خود در نظر نمی‌گیرد متفاوت از جوانی است که زیاده از حد گوشه‌گیر است و حاضر نیست اراده کافی به خرج دهد و در مسیر رشد هدف‌های خود قرار گیردجوانی که خودآگاهی و خودشناسی داشته و توانایی‌های خود را بشناسد و در مقابل نیز با ضعف‌های خود آشنایی داشته باشد و دچار غرور و خودبینی نشود، فردی متعادل است که به اندازه خود پیشرفت می‌کند. از طرفی باید در زندگی یک نکته را مد نظر داشت و آن این است فردی که به خدا توکل دارد و او را یاور خود می‌داند و زندگی‌اش توأم با تلاش فردی است، کمتر به استرس دچار می‌شود و موفق‌تر است


بنابراین:

-قبل از هر تصمیمی، امید به خداوند متعال را فراموش نکنید.

-تصمیم‌گیری عجولانه نداشته باشید. جلسات خواستگاری متعددی بگذارید و با طرف مقابل صحبت کنید و نقاط مشترک خود را بسنجید. گفتن و شنیدن خصوصیات اخلاقی، وجوه مشترک و خواسته‌ها، از استرس و نگرانی‌های شما کم خواهد کرد.

-در انتخاب‌تان دقت کنید و سعی کنید تصمیم نهایی‌ را در وضعیتی بدون استرس و کاملاً منطقی، بگیرید.

-از کمبودهای خود نترسید و بدانید خداوند هیچ موجودی را کامل نیافریده است و زن و مرد در کنار یکدیگر کامل خواهند شد.

-توقعات را کم کنید تا آرامش را هم به خود و هم به همسر آینده‌تان هدیه کنیدهمان‌گونه که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «بهترین ازدواج‌ها آن است که آسان‌تر انجام گیرد‌.» (نهج الفصاحه، ح248)

 

منبع: باشگاه مجردها


مطالب پیشنهادی

آمادگی سازمانهای غیر دولتی در حوادث و بلایا

آمادگی ملی و سازمانی در مقابله با زلزله و مدیریت بحران

آمادگی ملی در مقابله با زلزله

راهکارهای پیشگیری از پیامد های سیل

سلامت روان کودکان در بلایا طبیعی

افسردگی پس از ازدواج

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com/


زن و مرد به واسطه نیازهای مختلف جسمی و عاطفی به هم دل می بندند و با هم زندگی مشترک را آغاز می کنند به امید اینکه همیشه بتوانند از عشق ومحبت یکدیگر سیراب شوند و فارغ از رنج تنهایی مأمن و پناهی برای ابراز عشق و بیان هم دلی بیابند، ودر نهایت از کنار هم بودن به آرامش و لذت برسند.




از آنجا که مردان به دلایل مختلفی همچون ساختار مغزی و جسمی و نوع فعالیتهایی که بر عهده نسل مرد قرار داده شده و شرایط اجتماعی و فرهنگی ، پس از سیراب شدن از نیازهای مختلف عاطفی و غریزی به دیگر فعالیتهای روزمره خود مشغول می شوندو رابطه احساسی و عاطفیشان کم رنگ می گردد،و به سراغ وظیفه اصلی که همانا کار و موقعیت های اجتماعی می روند و تا دوره بعدی نیاز خود،همسر یا زن مورد علاقه خویش را به فراموشی می سپارند،و توقع دارند فریاد شکوه و شکایت زنان بلند نشود چراکه، این کارکرد برای روحیات و تمایلات مردانه بسیار طبیعی و عادی است.اما اگر یک مرد بخواهد به شکلی زندگی کند که، در کنار خواسته ها و تمایلات خود،خواسته و نیاز زن مورد علاقه خود را در نظر بگیرد لازم است،یک سری مهارتها و تواناییهایی را کسب کند و به موضوعاتی توجه نماید که نتیجه این توجهات جلب رضایت زنان با احساس،معقول ووظیفه شناس است.


 


گاه مردان ادعا می کنند که پس از یک روز کاری، و پس از رنجها و سختی هایی که در طول روز متحمل شدند، حق دارند، پس از وارد شدن به خانه،وقتی را به خود اختصاص دهند و در این زمان به تفریح و استراحت شخصی مشغول شوندو زن مورد علاقه آنها اجازه ندارد از او بخواهد ساعت های حضور در خانه را با هم تقسیم کنند،چرا که مردان خود وظیفه خویش را به خوبی می دانند و در زمان مقتضی همه عشق و محبت خود را به یکباره نثار او می کنند.بیشتر مردان هم عقیده دارند که بعد از چند بار مقاومت می توانند همه احساسات زنانه را تغییر دهند و برنامه ای پیش روی او بگذارند تا همه عشق و نیاز خود را در یک موقع مقرر از مرد دریافت کند.


 


این طرز برخورد و خلقیات بیشتر از سوی مردانی است که جنس زن را به خوبی نشناخته اند و تصور می کنند،همه احساسات و عواطف زنانه، با یک همبستری و یک هم آغوشی برآورده شده و زنان تا نوبت بعدی هم آغوشی، هیچ نیاز عاطفی دیگری ندارند.اما بر عکس برای زنان این نوع هم آغوشی، تبادل عشق و احساسات نیست بلکه بسیاری از زنان این نوع همبستری بی مقدمه را، یک نوع تجاوز محسوب می کنند چرا که برای زنان عشق و محبتی معنا دار است که همیشه جاری و پیوسته باشد و تنها رنگ و بوی جنسی نداشته باشد.


 


مردانی که اهل تلاش و کوشش هستند خود را غرق کار و فعالیت می کنند ، این فعالیت به قدری آنها را سرگرم میکند که کمتر فرصت می کنند به زندگی مشترک بینیشند و نیازهای عاطفی و روحی همسر خود را مد نظر قرار دهند.دسته دیگری از مردان که فرصت فراغت بیشتری دارند بعد از تشکیل زندگی مشترک گاه و بیگاه یاد دوران مجردی را زنده کرده و این اوقات را با دوستان سپری می کنند یا به رفتار و کارهایی مراجعه میکنند که این نوع رفتار برای آنها در زمان تجرد آرامش بدنبال داشته است.اما مشکل اصلی از آنجا آغاز میشود که گاه این سر گرمی ها یا کار و فعالیت، مردان را کاملا به خود مشغول می سازد.مردان هم تصور می کنند همین که گاه و بیگاه در کنار همسر خود قرار می گیرند تا نیاز غریزی خود را رفع کنندبرای زن هم همین توجه و حمایت کافی است.مردان اغلب با دوستان خود هم دردو دل کرده و زنان را موجودات زیاده خواه ، پر توقع و کنترل گر معرفی می کنند و یکدیگر را تشویق می کنند که نباید اسیر این زیاده خواهی های زنان شد. وبهتر است از آنها فاصله گرفت تا از این راه به کنترل در آیند! البته فرهنگ غلط اجتماعی هم به این امر دامن می زند و مردان تصور می کنند اگر به نیازهای زن توجه کنند، زنان بر آنها چیره خواهند شد.


 


اما همین که زنان وارد زندگی مشترک می شوند بر آورده شدن نیازهای عاطفی و غریزی در آنها باعث می شود تا به زندگی و مردی که هستی خود را به پای او ریخته اند عشق بورزند.هر چه زمان می گذرد زن به همسر خود بیشتر وابسته می شود و دوست دارد برای تداوم این عشق و محبت از مرد مورد علاقه خود تضمین دریافت کند. مردان با برآورده شدن نیازهای مختلف فرصت می یابند تا به وظایف اصلی خود مانند کار و فعالیتهای اجتماعی فکر کنند که افراط و زیاده روی در کار موجب جدا شدن فکر و اندیشه آنان و بدنبال آن دور شدن فیزیکی از همسر خویش می شود.


 


اما در زنان، برآورده شدن نیازهای مختلف، همسو با احساسات و ساختار فکری آنها می باشد و آنان با سیراب شدن از عشق و محبت بیشتر به همسر و زندگی خود دلبسته می شوند. شکاف بین زن و مرد در خانواده هایی که روابط اصولی و منطقی بین زن و مرد حاکم نباشد در زمان بچه دار شدن، به اوج خود می رسد. و هرچه تعداد فرزندان بیشتر باشد این شکاف عمیق تر می گردد.


 


زنان با کمال ناباوری شاهد تلخ ترین تجربه خود می شوند .و همین تشویش و اضطراب ناشی از دور شدن مرد باعث رفتارهایی از آنان می شود که مردان تصور میکنند زنان موجودات پر توقع و زیاده خواه هستند.زنان تصور می کنند که مردان با پرداختن به کار و فعالیت های مختلف از انها دور می شوند و مردان هم تصور می کنند همین که در حد رفع نیاز خود به زن نزدیک می شوند کانون عشق و احساس او را سیراب می سازند.زنان برای کانون توجه شدن تلاش می کنند.گاه رفتار آنها پر خاشگر می شود و گاه همچون مادر‏, همسر خود را مورد توجه قرار میدهند.آنها همه راهها را امتحان می کنند تا همسرشان آنگونه که آنان دوست دارند رفتار کند.اما هنگامی که از تلاش خود نتیجه ای دریافت نکردند مأیوس و ناامید می شوند.دسته ای از این زنان در سایه این ناامیدی و و احساس نا امنی، خود را به فعالیت های مختلف سرگرم می کنند و دسته ای دیگر دچار روان پریشی و افسردگی می شوند. در چنین زمانی اغلب مردان همسر خود را زنی می یابند که از همه جنبه های زندگی دل زده شده و نه تنها کوچکترین تلاشی برای بهبود زندگی ندارد بلکه این افسردگی همچون بختک بر زندگی آنها سایه افکنده است. این وضعیت برای مردان توجیهی است تا بیشتر به کار و فعالیت بپردازندیا از راههای گوناگون خود را سرگرم کنند.در این مقطع مردانی که با غیر از همسر خود رابطه برقرار می کنند از چنین زنان بیگانه بسیار راضی و خوشنود می شوند چون این زنان بطور مقطعی از آنان انتظار دارند و هم اینکه چنین زنانی بیشتر به خاطر نیاز مادی خود با دیگران رابطه برقرار می کنند.و این زبانی است که برای چنین مردانی، قابل فهم تر از احساس زنانه است.بعضی مردان متمول هنگامی که از همسر خود فاصله می گیرند سعی می کنند، فاصله میان خود و همسرشان را با پول و امکانات مادی فراوان پر کنند .اگر چه بسیاری از این زنان به شدت به سمت مدگرایی و خرید های گوناگون رو می آورند، اما به هر حال همین زنان هم در وجود خود، خلاء عاطفی و روانی را حس می کنند.به همین خاطر این افراد به دلیل عقده های روانی که در درون خود می ریزند کاملا نا آرام و شکننده هستند.دسته ای از زنان هم به هنگام سرخوردگی از همسر خود به شدت به مسائل مذهبی , عبادت و راز و نیاز رو می آورند و از این راه آرامش را به خود تلقین می کنند.از آنجایی که اغلب دینکاران نالیدن‏, گریه و اشک وآه را ترویج می کنند برای چنین افرادی مذهب و مراسم مذهبی پایگاهی است تا بار عقده های درونی خود را سبک کنند.


 


اغلب زنان توقعات سخت و غیر معقولی ندارند بلکه مردان به واسطه تفاوت های مغزی و فرهنگی نمی توانند این نیازها را در راس برنامه خود قرار دهند یا نگرانند اگر به خواسته های عاطفی زنان توجه نشان دهند، آنها پر توقع بار بیایند، یا از ارزش مردانگی آنها کاسته شود.اما این نوع مردان باید توجه داشته باشند که مهر ومحبت و مورد توجه بودن، حق طبیعی یک زن است،و محروم کردن او از این حق طبیعی موجب عصیان و سرکشی او یا موجب افسردگی یا بیماریش می شود.بسیاری از زنان چون از این حق طبیعی محروم می شوند سعی می کنند اختیار همه زندگی را دردست بگیرند تا از این راه کمبودهای خود را جبران کنند.در صورتی که مردان ماهر و با درایت باشند از راه محبت به موقع، حتی زنان سلطه جو را هم به زنان مسئولیت پذیر تبدیل می کنند.اینکه پیوسته توصیه می شود مردان نباید خود را اسیر خواسته های زنانه کنند،این نیست که مردان باید زنان را از حق مسلمشان محروم کنند بلکه به این معنی است که هر انسان عاقلی موظف است در زندگی خود جانب اعتدال را رعایت کند و چنان خود را فرمانبر همسر (یا فرد دیگر)قرار ندهد که لجام زندگی او از هم گسسته شود و از نظر اجتماعی ارزش خود را از دست بدهد.مسلم است اگر زنی مایل است در زندگی بیش از حد معقول و معمول هزینه کند،یا توقعات او به شکلی است که نظام خانواده را به کلی ویران می سازد باید در مقابل خواسته های چنین افرادی مقابله کرد و هرگز ارزش های اخلاقی و تفکر خردگرایانه را نباید فدای هیچ فردی نمود.


 


نظام رابطه یک زن و مرد هم مانند یک سیستم شراکت مالی است که هر دوطرف مقابل سرمایه و تجربه خویش را وارد کاری مشترک کرده اند، تا در مقابل این تعامل نتیجه یا سودی را دریافت کنند،حال اگر شما بخواهید حقوق شریک مالی خود را نادیده بگیرید او عکس العمل نشان می دهد و به هر ترتیب در مقابل تمامیت خواهی و بی توجهی شما واکنش نشان می دهد و در نهایت اگر به این نتیجه رسید که شما حق و حقوق او را رعایت نمی کنید تصمیم به جدائی از شما را می گیرد.برعکس شما هم نمی توانید حق و حقوق خود را به شریک مالی خود ببخشید یا سیاست های مالی غلط او را به نحوی اجرا کنید که سرانجام این شرکت منجر به ورشکستگی شود.نظام خانواده و رابطه زن و مرد هم به همین شکل است و زن و مرد از راه ادامه این ارتباط تصمیم دارند تا نیازهای عاطفی،روانی و جنسی خویش را برآورده کنند و اگر قرار باشد طرف مقابل حق و حقوق آنها را نا دیده بگیرد،آنها از این نوع رابطه یا زندگی سرخورده می شوند.


 


 


راه کار


 


زنان فهیم و با درایت عنوان می کنند که ما می دانیم که کار و تلاش و رسیدن به موقعیت های برتر اجتماعی در رأس هدف ها و تمایلات مردان است و ما انتظار نداریم مردان این هدف اصلی زندگی خود را فدای ما کنند اما ما دوست داریم این کار و فعالیت اجتماعی به نحوی برنامه ریزی شود که مردان فرصت داشته باشند بخشی از زندگی شبانه روزی خود را معطوف ما کنند.ما اگر احساس کنیم مرد موردعلاقمان در کنار کار و فعالیت خود به یاد ماست و این توجه را حتی با یک تلفن زدن نشان می دهد،برای ما کافی است تا از او انرژی کافی دریافت کنیم،وحس کنیم که عشق و محبت او نسبت به ما مستتر و مداوم است.


 


از سوی دیگر ما نیاز داریم تا مرد مورد علاقمان پس از فراغت از کار و فعالیت اجتماعی پس از اینکه در کنارمان قرار گرفت ساعتی را بطور واقعی به ما اختصاص دهد.نه اینکه تلویزیون تماش کند و یا روزنامه و کتاب بخواند و وانمود نماید که مشغول شنیدن حرف های ما است. او اگر بخواهد در این ساعت که در کنار ماست به کارهای روزانه خود بینیشد، ما زود متوجه می شویم و احساس می کنیم کار روزانه خود را بر ما ترجیح می دهد.ما دوست داریم مردان این بیعت و این قراداد با هم بودن را بطور دائم تمدید کنند و عشق و محبت خود را بر زبان جاری کنند.برای ما کلمه "عزیزم دوستت دارم" مانند اکسیژن هوا ضروری و حیات بخش است .ما از دنیای مرموز و اسرار آمیز مردان بیزاریم،ما دوست داریم مردان ما را به خلوت فکری خود راه دهند و افکار،رؤیاها و آرزوهای خود را شفاف و بی پرده برای ما بازگو کنند.ما نمی خواهیم آنها همه وقت خود را به ما اختصاص دهند اما از سوی دیگر انتظار داریم کار و فعالیت و دل مشغولی آنها آنقدر به درازا نکشد که ما را به کلی فراموش کنند تا جایی که وقتی با ما هستند هم، به امور دیگر خود فکر کنند.


 


ما دوست داریم وقتی خود را در اختیار مرد مورد علاقه خود قرار دهیم که، از او، عشق و محبت مستمر و مداوم دریافت کرده باشیم،او به ما بها بدهد، برایمان ارزش قائل باشد و به ما بفهماند که، تنها برای رفع نیاز جنسی خود در کنار ما قرار نمی گیرد و این کار او در تداوم عشق و محبتی است که به ما دارد، بنابراین ما از او امنیت،صمیمیت و وفاداری دریافت می کنیم و از این راه به اوج لذت می رسیم.اما زمانی که احساس می کنیم او تنها موقع نیاز جنسی خود،می خواهد به ما نزدیک شود، او را یک بیگانه به تصویر در می آوریم که تنها قصد سوء استفاده از ما را دارد، در حالی که هیچ ارزشی برای ما قائل نیست، پس طبیعی است که او عشق و محبت خود را در راه دیگری به مصرف می رساند،در این موقع حس بدی در ما بیدار می شود، احساس نا امنی، وحسی که ما را وا می دارد او را مورد باز خواست قرار دهیم.


 


ما زنان مانند شما مردان که در کار خود جدی و دارای برنامه ریزی هستید در کار عشقبازی خود چندان جدی و خشک و با برنامه نیستیم،ما اهل ناز کردنیم و شما باید ناز ما را بخرید. این نیست که وقتی به عشق ورزی و ابراز احساسات نیاز داریم، به طور سیستماتیک از شما بخواهیم به ما محبت کنید.هنگامی که لب به گله و شکایت باز می کنیم،دنیا بر روی سر شما مردان خراب نشود که دنبال راه چاره باشید و مدام در گوش ما زمزمه می کنید که راهکار چنین و چنان است،کافی است در آن لحظه، ما را بغل کنید دستی بر سر و صورتمان بکشید و با ما اظهار عشق و علاقه کنید تا همه این گله و شکایت ها به عشق و دل دادگی مبدل شود.در حقیقت گاهی یک راه جلب توجه ما غُر زدن است،ما غر می زنیم تا شما ما را نوازش کنید، ناز ما را بکشید و ما را مورد توجه خود قرار دهید.


 


ما کار سختی از شما نمی خواهم که از مطرح کردن خواسته هایمان دلخور شدید،ما قصد کنترل دائمی شما را نداریم،ما پر توقع و زیاده خواه نیستم،شما مردان تصور نکنید اگر به ما عشق و محبت ورزیدید ما لجام گسیخته و غیر قابل کنترل می شویم .بر عکس عشق و محبت ما را رامتر وآرامتر می کند سطح توقعات ما را پایین می آورد، و خیالمان از جانب شما راحت می شود، که عشقی که حق ما بود به دیگری نثار نمی کنید.شاید هم از اینکه نیاز به عشق ما مداوم است مضطرب شدید؟در نگاه اول برای شما مردان کمی بعید است که بتوانید یک بار اضافی همچون یک عشق و محبت دائمی را با خود حمل کنید اما همینکه این عشق در وجود شما لانه کرد و آن را به صورت ملکه ذهنی خود در آوردید،خیلی زود در می یابید که همین عشق یک آرامش بدون وصف به شما هدیه می کند که همین عشق می تواند شما را در مقابل بسیاری از آسیب ها بیمه کند.


 


آنچه ما را خشنود و سرزنده نگه می دارد عبارت است از اینکه ما از جانب شما مردان احساس تعهد و وفاداری و پایبندی کنیم،گاهی از ما تمجید،تعریف و تحسین کنید و از به زبان آوردن جمله"عزیزم دوستت دارم" کوتاهی نکنید، ما را به خلوتگاه ذهن خود راه دهید و از آنچه در ذهن می گذرانید ما را مطلع کنید،هرگز آدم مرموز و اسرار آمیز به نظر نیایید، با ما مکالمه و ارتباط داشته باشید و به حرف هایمان خوب گوش فرا دهیدهنگامی که با ما رابطه برقرار می کنید ما احساس امنیت و آسودگی خاطر می کنیم.برای ما در زندگی اهمیت قائل باشید و برای اجرای برنامه های زندگی نظر ما را هم جویا شوید،در زندگی گفتار و رفتاری داشته باشید که ما به ثبات قدم شما و قابل اعتماد بودنتان تکیه کنیم.در طول شبانه روز، فارغ از هر فکر متفرقه،


 


 


انگیزه


 


ذهن ما انباشته از باور است.بسیاری از این باورها نسل در نسل به ما منتقل شده و ما تصور می کنیم این باورها توسط دیگران بازبینی و اصلاح شده ویا از ناحیه مقدس به ما منتقل گردیده است،پس ما بدون آنکه آنها را نقد و برسی کنیم،برای تصمیم گیری در زندگی خود به طور ناخودآگاه از این باورها کمک می گیریم.ابزار باز بینی باورها خرد است،خرد زمانی می تواند وظیفه خود را انجام دهد که ما از راه مطالعه، تحقیق و استدلال آن را پرورش داده باشیم.انبوه باورهای فسیل شده در ذهن، به ما اجازه نمی دهد از خرد خود پیروی کنیم مگر آنکه آن را بیدار نگه داریم .



منبع : رازهای دل


 بیشتر بدانیم؟

ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح

دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری

حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی

ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس

سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن

نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی

نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا