وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
حق و تکلیف همراه یکدیگر در جامعه معنا مییابد تا جامعه به تعادل برسد، نمیتوان جامعه را فقط حق مدار نمود و نسبت به ادای تکلیف بیتفاوت بود. در شرایطی که زنان جامعه فقط تک بعدی به آزادی و حق بنگرند و توجهی به تکالیف و ادای وظایف و مسئولیتها نداشته باشند، تعارض میان زن و مرد در خانواده افزایش مییابد.
گروه فرهنگی- اجتماعی برهان؛ در بنیش اسلامی، طلاق مورد نکوهش قرار گرفته است و جز در شرایط اضطرار و به عنوان آخرین راه حل پسندیده نمیباشد. در خصوص واکاوی علل و پیامدهای طلاق و همچنین بررسی راهکارهای مقابله با آن با «دکتر کبری خزعلی» رئیس شورای فرهنگی اجتماعی زنان گفتوگویی ترتیب دادهایم که در ادامه میخوانید.
در طول سالهای اخیر شاهد چه تغییراتی درخصوص طلاق در ایران میباشیم؟ آیا کاهش قبح طلاق در گسترش آن در جامعه مؤثر بوده است؟ چه عواملی را در این جریان مؤثر میدانید؟
در چند دههی اخیر، طلاق در جامعهی ایران آهنگ رو به رشدی داشته به طوریکه نرخ طلاق دو رقمی گردیده و تبدیل به مسئلهی اجتماعی شده است. از سوی دیگر در شیوههای طلاق نیز تغییراتی رخ داده به گونهای که طلاقهای توافقی افزایش یافته است.مسلماً زمانی که در جامعهای طلاق تقبیح شود، بدان مفهوم است که ازدواج و پیوند زناشویی، پیمان و میثاقی غلیظ است که نمیبایست به سهولت و به آسانی این پیمان را شکست، اما هنگامی که طلاق به امری عرفی و عادی تبدیل شود و از قباحت آن به عنوان امری ناپسند و مکروه کاسته شود؛ نرخ طلاق بالا خواهد رفت، البته افزایش وقوع طلاق نیز به عرفی شدن آن کمک میکند.
در خصوص عوامل مؤثر بر گسترش چنین نگاه سهلگیرانه نسبت به طلاق و قبحزدایی از آن میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
- نفوذ جریان مدرنیته در ایران؛
- روند جهانی شدن و تلقی گریزناپذیری جامعه و خانواده از آسیبهای آن؛
- جایگزینی اخلاق مدرن و فرهنگ غربی به جای اخلاق اسلامی؛
- تغییر سبک زندگی اعضای جامعه به سمت سبک زندگی غربی؛
- غلبهی گفتمان حقوقی بر گفتمان اخلاقی در جامعه و خانواده؛
- نفوذ و ترویج اندیشههای فمینیستی؛
- تقدسزدایی از نهاد خانواده؛
- تغییر و تحول در نظام ارزشها؛
- تضعیف کارکردهای نهاد خانواده؛
- گسترش رسانههای عمومی و بینالمللی؛
- اولویت دادن به نقشهای اقتصادی و اجتماعی زنان و عدم تأثیر بر اولویت خانواده و مدیریت صحیح آن.
تأثیر جایگزینی اخلاق مدرن به جای اخلاق اسلامی بر تعاملات خانواده و طلاق را چگونه ارزیابی میکنید؟
اخلاق مدرن نقطهی مقابل اخلاق اسلامی است. آنچه در اخلاق اسلامی و دین رذیلت شمرده میشود در اخلاق مدرن فضیلت است. اخلاق مدرن خوشبختی فرد را در دستیابی به آرزوهای مادی خود میبیند و ابعاد معنوی انسان و اخلاق ایثارگرانه را مورد غفلت قرار میدهد. نفوذ اخلاق مدرن که مبتنی بر نسبیتگرایی اخلاقی است، فرد را به سمت حسن و قبح افعال بر اساس ملاکهای بشری و تمنیات فردی سوق میدهد. اخلاق مدرن، اندیشه، میل و تعهد فرد را به سمت لذتطلبی، منفعتجویی و آسایش خواهی هدایت میکند و روابط اعضای خانواده بر مدار حفظ منافع فردی میچرخد.
در این اخلاق، فرد ملزم به فداکاری نمیباشد و سعادت دیگران را سعادت خویش نمیشمارد، لکن در اخلاق اسلامی تعلق و دلبستگی فرد به خدا او را به ایثار، فداکاری و گذشت برای اعضای خانواده سوق میدهد و انحلال کانون خانواده جهت رسیدن به کامجوییهای فردی، امری ناپسند شمرده میشود زیرا کارآمدی نظام خانواده و تضمین آن در گرو فضایل اخلاق و عمل به دستورات دینی است و بر اساس تکلیف مداری و حق مداری استوار گردیده است، به همین انگیزه تحمل مسائل و مشکلات زندگی زناشویی در راستای انجام تکلیف دینی و فرمان الهی محسوب میشود.
در خصوص گسترش مطالبات حقوقی و غلبهی گفتمان حقوقی بر گفتمان اخلاقی در جامعه و خانواده و ارتباط این موضوع با طلاق توضیح دهید.
حق و تکلیف همراه با یکدیگر جامعه را به تعادل میرساند، نمیتوان جامعه را فقط حق مدار نمود و نسبت به ادای تکلیف بیتفاوت بود. در شرایطی که زنان جامعه فقط تک بعدی به آزادی و حق بنگرند و توجهی به تکالیف و ادای وظایف و مسئولیتها نداشته باشند، تعارض میان زن و مرد در خانواده افزایش مییابد.
وقتی زنان متأثر از فرهنگ مدرن، حق و آزادی بیشتری را مطالبه کنند، اما هنگام ادای تکلیف و وظیفه از خود سلب مسئولیت کرده و مردان را بیشتر موظف بدانند، زن و مرد به دو رقیب تبدیل شد و دو معامله گ در زندگی خواهند بود که هر کدام به منافع خود فکر می کند و نهایتاً فدای سود شخصی خواهند کرد. در حالی که چنانچه زن و مرد بخواهند به گفتمان مطلوب در خانواده دست یابند میبایست، به حقوق و تکالیف خود توأمان واقف شوند و متعهدانه تر عمل کنند وگرنه افزایش آگاهیهای حقوقی زنان و گسترش آموزشهای حقوقی فارغ از پایبندیهای اخلاقی، فضای خانواده و جامعه را از روح اخلاقی تهی مینماید.
پیامدهای نفوذ جریان مدرنیته در ایران بر خانوادهی ایرانی و ارتباط آن با گسترش طلاق را چگونه میبینید؟
یکی از رویکردهای اصلی مدرنیته تجدیدنظر در تمامی جنبههای زندگی انسان است. انسان مدرن به بازاندیشی در همهی نظامهای تکوینی، عقیدتی و اخلاقی میپردازد . این تجدیدنظر در باورها و تردید در حقانیت و درستی آنها منجر به نسبیتگرایی اخلاقی در جامعه و خانواده میشود. نسبیتگرایی در امور مقدسی چون پاکدامنی و وفاداریهای جنسی زوجین، موجب میگردد روابط جنسی خارج از چارچوب خانواده اولاً عادی شده ثانیاً افزایش یابد و در نهایت منجر به بیتوجهی به مرزهای خانوادگی و حریم خانواده میشود.
روند تقدس زدایی از خانواده باگسترش ارتباطات و توسعهی ابزارهای جدید تکنولوژیکی شدت مییابد زیرا زمینههای تحریک جنسی را در جامعه افزایش داده و به دنبال آن آستانهی رضایتمندی جنسی زوجین را به شدت افزایش میدهد و با تنوع طلبی روابط آنها را به خارج از خانواده میکشاند که این خود به گسترش نرخ طلاق دامن میزند.
تغییر خانوادهی ایرانی از گونهی سنتی به مدرن، به تربیت نسلی مدرن انجامید که با اندیشه و ایدههای جدیدش نظیر انکار تفاوتهای جنسیتی، اختلاط نقشها، فردگرایی و اصالت لذات فردی، سلامت، ثبات و کیان خانواده را با خطر مواجه نموده و مهمترین جلوهی آن افزایش طلاق است. زنان نسل مدرن در تعارض قهری با اندیشههای نسل سنتی، پیروزی خود را در تغییر ارزشهای گذشته و فاصله گرفتن از نقشهای زنانه و تمایل به ارزشهای مردانه میبینند و برای دستیابی به برابری به عنوان اصلی حیاتبخش، تفاوتهای جنسیتی را نادیده میگیرند؛ بنابراین نقشهای همسری و مادری را مزاحمی برای توفیقاتشان قلمداد میکنند و از آنها بیزاری میجویند.
تغییر خانوادهی ایرانی از گونهی سنتی به مدرن، به تربیت نسلی مدرن انجامید که با اندیشه و ایدههای جدیدش نظیر انکار تفاوتهای جنسیتی، اختلاط نقشها، فردگرایی و اصالت لذات فردی؛ سلامت، ثبات و کیان خانواده را با خطر مواجه نموده و مهمترین جلوهی آن افزایش طلاق است.
پیرامون پیامدهای اجتماعی و روانشناختی طلاق توضیح دهید.
پیامدهای اجتماعی و روانشناختی طلاق به بحثهای موضوعی، علمی و پژوهشی نیاز دارد که در اینجا تنها میتوان به هر یک اشارهای کرد. عزیزان خواننده را به تحقیقی که از سوی شورای فرهنگی اجتماعی زنان تحت عنوان «طلاق در ایران» به قلم استاد دکتر «عبدالحسین کلانتری» و «پیام روشنفکر» انجام شده است، ارجاع میدهم.
پیامدهای اجتماعی طلاق
در خصوص پیامدهای اجتماعی طلاق بنده باید عرض کنم که طلاق ماهیتاً پدیدهای فردی، خانوادگی و اجتماعی است؛ زیرا تبعات آن نه تنها فرد را با مشکلاتی مواجه میکند بلکه عوارض آن همهی افراد خانواده، حتی خویشاوندان و در نهایت جامعه را درگیر کرده و هزینههای اخلاقی، روانی و مالی زیادی بر جامعه تحمیل میکند. پیامدهای اجتماعی طلاق بسیار زیاد است و همواره اندیشمندان اجتماعی را به تحقیق و درمانگری واداشته است. از نگاه صاحبنظران مهمترین آسیبهای اجتماعی طلاق را میتوان در این موارد نام برد.
آسیبهای اجتماعی کودکان و جوانان
از آنجایی که خانوادهی سالم امنترین و مناسبترین فضا برای پرورش یک انسان سالم و ایمن است. فروپاشی این کانون، بیشترین آسیبها را از هر حیث بر اعضای آن به خصوص کودکان و جوانان دارد. فرار نوجوانان و جوانان، بزهکاری کودکان، خودکشی، مصرف مواد مخدر یا واسطگی خرید و فروش آن، از جمله آسیبهای اولیه و فراگیر در میان خانوادههای فروپاشیده است. در روانشناسی جنایی، بروز انحرافهای اجتماعی یا جامعهزدگی و تشکیل گروههای آسیب دیدگان اجتماعی، ثمرهی جراحت عاطفی کودکان در خانوادههای طلاق تشخیص داده شده است.
این گونه کودکان خیلی بیشتر از دیگر همسالان خود مورد سوءاستفادهی جنسی قرار میگیرند و اعتیاد نیز در میان آنان شیوع بیشتری دارد. کودکان طلاق علاوه بر آسیبهای اخلاقی، از امنیت روانی و عاطفی برخوردار نیستند و وجود جانشین مادر، منجر به ناسازگاری بیشتر و انحراف و فرار آنان از محیط خانواده میشود. (کاملی، 1386) بنا بر اظهارنظر مدیرکل امور آسیب دیدگان اجتماعی بهزیستی، 95 درصد دختران فردی از فرزندان خانوادههایی هستند که پدر و مادر آنها طلاق گرفتهاند.
کودک آزاری
اشاره شد که طلاق از عوامل مهم ناامنی در خانواده است. با وقوع طلاق کودک به طور قطع یکی از حامیان اصلی و حقوقی، خود یعنی پدر یا مادر را از دست میدهد. اولین آزاری که کودک در اثر طلاق میبیند این است که شاهد نزاع و بعد طلاق والدین است و یا حداقلی با این شوک جدّی در زندگی خود مواجه میشود.
آزارهای روانی، تنهایی، بیحوصلگی، قهر و عصبانیت والدین، از شایعترین آسیبهای بعد از طلاق برای کودکان است و در بسیاری از موارد آسیبهای جسمانی از جمله ضرب و شتم، سیلی خوردن، گرسنه ماندن، حبس شدن در مکانی محدود، بیتوجهی به درمان کودکان و نوجوانان طلاق را آزار میدهد این آسیبها در مرحلهی اول فردی است اما مقدمهی آسیبهای خانوادگی و اجتماعی برای کل جامعه است زیرا کودک و نوجوان آسیب دیده هیچگاه فردی طبیعی و سالم برای جامعه نخواهد بود.
خودکشی کودکان
از عوارض بسیار ناگوار طلاق، خودکشی کودکان است که شرایط پیش آمده پس از طلاق برایشان قابل تحمل نیست و آخرین مقاومت آنها را میشکند و آنها را وادار به خودکشی میکند.
مصرف مواد مخدر
مردان و زنان مطلقه به دلیل آسیبهای روانی و عاطفی ناشی از طلاق، اگر در شرایط مناسب تربیتی و مذهبی نباشند، بیش از افراد عادی گرایش به مصرف مواد مخدر و الکل دارند. البته مصرف مواد مخدر و الکل خود از مهمترین عوامل طلاق هستند.
ناامنی زنان
با فروپاشی خانواده، زن که در چارچوب ازدواج، تحت حمایت مالی، روانی، عاطفی همسر خود بوده است و شرع و قانون از این حق او حمایت میکرده است، این سرمایهی بزرگ را از دست میدهد. (البته طلاق خود وسیلهای است برای رهایی زنان که خانواده و وجود همسر، امنیت آنها را به طور جدّی تهدید میکند.) بعد از طلاق زنان عموماً از سوی همسر خود تهدید میشوند، در برخی موارد هم مورد خشونت فیزیکی قرار میگیرند. بسیاری از مردان مشکلات شغلی برای همسران شاغلشان ایجاد میکنند و از همه مهمتر آبرو و شأن اجتماعی آنان را مستقیم یا بهوسیلهی دیگران مورد تهدید قرار میدهند.
آسیب دیگری که زنان مطلقه را تهدید میکند و آنان را به انزوا میکشاند، پرهیز اجتماعی از آنان است. زنان دارای همسر آنان را رقیبی برای خود تلقی میکنند و سعی در کناره گیری از آنان دارند و از آنجا که بسیاری از طلاقها مورد مخالفت خانوادهی زن است، برخی خانواهها نیز او را مثل گذشته پذیرا نیستند به خصوص اگر فرزندان نزد او باشند.
پیامدهای روانشناختی طلاق
آسیبهای روانی بر اعضای خانوادههای از هم گسیخته از شایعترین آسیبهاست. زن و مرد گرچه راه گریز مقطعی خود را در طلاق دیدهاند و ممکن است احساس رهایی و خلاصی از مشکل را داشته باشند، اما به هر حال فرازی از زندگی خود را با ناکامی پشت سر گذاشتهاند و این احساس ناکامی خواه ناخواه روان پریشی و عدم تعادل روحی مرد و زن را در پی خواهد داشت. البته آسیب بیشتری متوجه زنان و فرزندان آنان خواهد بود و آیندهی آنها را بیشتر متأثر خواهد کرد زیرا طلاق برای کودکان، تنها یک حادثه نیست بلکه فرآیندی است که ظرف چند سال اثراتش را به فرد میدهد. (گوودمن، امری و هاگارد، 1998)
از چندین تحقیق انجام شده، به دست میآید که طلاق پیامدهای روانشناختی زیر را در پی دارد: «اختلال هویت، احساس سرخوردگی، احساس ناامنی، عقدهی حقارت، پرخاشگری، ضعف سلامت روانی، اعتیاد، فقر، بیاعتمادی، ضعف اعتماد به نفس، تمایل به بزهکاری، ترک تحصیل، اجتماع ستیزی و نافرمانی اجتماعی، ضعف کنترل رفتاری، حس انتقام جویی، بیمیلی به تحصیل و رشد اجتماعی و ...»
روانشناسان آسیبهای طلاق را از حیث جنسیتی نیز تفکیک میکنند، برخی تأثیر آسیبها و رنج زنان را بیشتر از مردان برمیشمرند و معتقدند زنان بیشتر از مردان از مشکلات عاطفی روانی طلاق رنج میبرند (اخوان تفتی، 1382) و بیشتر از
مردان از برخورد جامعه ابراز ناراحتی کرده و نگران آیندهی خود و فرزندانشان هستند. برخی تحقیقات نیز به فشارهای بیشتری بر روی مردان تأکید دارند و نشان داده است که مردان بعد از طلاق بیشتر احساس وابستگی و درماندگی میکنند.
چه قوانینی در حمایت از خانواده و پیشگیری از طلاق وجود دارد؟
آسیب دیگری که زنان مطلقه را تهدید میکند و آنان را به انزوا میکشاند، پرهیز اجتماعی از آنان است. زنان دارای همسر سعی در کناره گیری از آنان دارند و از آنجا که بسیاری از طلاقها مورد مخالفت خانوادهی زن است، برخی خانواهها نیز او را مثل گذشته پذیرا نیستند به خصوص اگر فرزندان نزد او باشند.
در تمامی قوانین نظام جمهوری اسلامی مانند قانون اساسی، سند چشمانداز سیاستهای کلان مصوب نظام و سیاستهای تشکیل، تحکیم و تعالی خانواده (که دهها مصوبه و راهبرد اختصاصی داده است) بر ضرورت استحکام خانواده و پیشگیری از تزلزل اشاره شده است.
علاوه بر آن، قانون مدنی بر مسائل حقوقی حامی زوجین و بقای خانواده تأکید نموده و حتی در عرصهی اخلاقیات، با تدوین مادهی 1103، تأکید بر حسن معاشرت را به عنوان یک وظیفهی واجب مطرح مینماید که برگرفته از آیهی «عاشرون بالمعروف» است یعنی داشتن رفتار نیکو با همسر بهعنوان دستور واجب قرآن است که علاوه بر ادای حقوق واجب اقتصادی، اجتماعی، حفظ سلامت و نرمش رفتاری و گفتاری که سبب دوام و شیرینی زندگی مشترک شده، باعث شکوفا شدن استعدادهای اعضای خانواده میشود و از عوامل مهم پیشرفت جوامع است و اکثر مواد قانون مدنی در جهت تحقق این رفتار نیکو و حمایت از استحکام خانواده به مواردی از جمله ادای وظایف زوجیت، پرداخت نفقه و ... اشاره میکند.
یکی از این قوانین آگاهی بخش در مورد خانواده، قانون «حقوق و مسئولیتهای زنان در نظام جمهوری اسلامی » است که با الهام از شریعت معتدل اسلام و برای ایجاد زمینهی رشد هماهنگ، متعادل و متوازن در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی انسانها با توجه به آزادی مسئولانه و کرامت انسانی زنان و با توجه به تناسب و تعادل تعالیگرا بین حقوق زن و مرد و تناسب میان حقوق و مسئولیتها میان زن ومرد تنظیم شده است و در 3 بخش و 5 فصل و 148 بند در شورای عالی انقلاب فرهنگی در سال 83 به تصویب رسیده است و در سال 85 برای تحقق قوانین مورد نیاز به عنوان قانون لازمالاجرا در مجلس شورای اسلامی تصویب شده است و دستگاههای اجرایی موظف به ارائهی گزارش سالانه در جهت تحقق آن هستند.
یکی دیگر از مهمترین قوانین بازدارنده از طلاق و حمایت کننده از استحکام خانواده، لایحهی حمایت از خانواده است که در راستای تحقق بهینهی اصل 21 و بند 2 اصل 158 قانون اساسی و اجرای بهینهی سیاست قضازدایی و برای کاهش مشکلات موجود در اجرای قوانین حقوقی خانواده و رفع ابهام و تعارض و خلأ از قوانین و مقررات آیین دادرسی برای نزدیک شدن به وحدت رویهی بیشتر درد دادگاهها تهیه شده است.
داشتن رفتار نیکو با همسر بهعنوان دستور واجب قرآن است که علاوه بر ادای حقوق واجب اقتصادی، اجتماعی، حفظ سلامت و نرمش رفتاری و گفتاری که سبب دوام و شیرینی زندگی مشترک شده، باعث شکوفا شدن استعدادهای اعضای خانواده و از عوامل مهم پیشرفت جوامع است.
برای بررسی وضعیت اجتماعی فرهنگی طلاق چه پژوهشهایی انجام شده، منابع، اصول و روشهای به کار گرفته شده کدام است؟
با توجه به جامعیت و کلان نگری سیاستهای برگرفته از آیات و روایات، رهنمودهای حضرت امام(رحمتاللهعلیه) و مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) و نیز با دقت در رویکرد علما و متخصصین و نخبگان در حوزهی نظر و عمل تحقیقات انجام شده در موضوع طلاق و فراتحلیل آنها، حداقل 300 پروژهی تحقیقاتی احصاء شده است و با بررسی مطالعات انجام شده به نتایج جالبی دست یافتهایم که علیرغم شیوع تحلیلهای موجود اجتماعی که اکثراً علت اصلی طلاق را مشکلات اقتصادی عنوان میکنند، این بررسی عامل مهم را تحولات فرهنگی و تغییر نگرش و سبک زندگی میداند و عواملی چون اعتیاد و مشکلات اجتماعی- اقتصادی به عنوان معلول و یا عوامل بعدی محسوب میشود.
ممکن است به شاخصها و حوزههای بررسی و تحلیل وضعیت اشاره بفرمایید؟
بله؛ همانطور که میدانید بعد از بررسی مبانی نظری با طراحی شاخصهای سنجش وضعیت براساس تحلیل وضعیت صورت میگیرد تا براساس این تحلیل رویکرد استراتژیک را اتخاذ و عوامل مؤثر و موانع را شناسایی و برای تغییر وضعیت اقدام نمود که برخی از شاخصها برای این برنامهریزی عبارتانداز: 1- بررسی باورها و ارزشهای مذهبی خانواده؛ 2- تحولات فرهنگی و رفتاری؛ 3- الگوی مصرف به ویژه مصرف فرهنگی، رسانهای و نیز شاخصهای اجتماعی مانند الگوی تحصیل و اشتغال، نقش خانواده در مدیریت اقتصاد، نقش خانواده در پیشگیری از انحرافهای اجتماعی، آسیبهای اجتماعی و آثار خانوادگی و فردی آن.
نقش قوانین و حقوق در تأمین امنیت خانواده اعم از حقوق اساسی- مدنی و حقوق اعضای خانواده، حقوق اداری و قوانین کار- نقش کار و اشتغال در ثبات و تزلزل خانواده و سنجش تناسب کار با ویژگیهای ذاتی، روحی و تربیتی هر یک از زن و مرد، میزان آشنایی و افتخار هر یک از زن و مرد به جنسیت خود، میزان آشنایی به نقشها و کار ویژهی هر یک از اعضای خانواده و میزان تحقق عملی کارکردهای اختصاصی اعضای خانواده.
ممکن است در رابطه با این شاخصها به برنامهها و سیاستها و راهبردهایی که تدوین و تصویب نمودهاید یا در دست تهیه دارید، اشاره بفرمایید؟
بله؛ همانطور که میدانید، شورای عالی انقلاب فرهنگی در تمامی عرصههای مورد نیاز اقدام به سیاستگذاری و برنامهریزی راهبردی نموده است اما برای تحقق عملی و اجرایی آن نیازمند نهادی برنامهریز و اجرایی بود که با تصویب ستاد ملی زن و خانواده این مهم جامهی عمل پوشیده و هم اکنون برنامهها همراه با نگاشت نهادی و تقسیم کار ملی ارائه شده است و یکی از مهمترین این مصوبهها، برنامهی جامع تحکیم خانواده و پیشگیری از تزلزل و فروپاشی آن بود که دقیقاً برای تمامی مسائل فرهنگی، اجتماعی، حقوقی، قانونی، آموزشی، پژوهشی و اقتصادی و حمایتی سیاستها و راهبردها، اقدامهایی پیشبینی و تدوین شده است.
از جمله:
- تبیین راهکارهای التزام به حفظ و تعالی جایگاه خانواده در تمامی برنامهریزیها و سیاستگذاریها؛
- تبیین و نهادینه سازی نقشهای اصولی اعضای خانواده با رعایت تناسب و عدالت در تفاوت نقشهای زن و مرد؛
- ارائهی الگوی عملی خانوادهی اسلامی با تبیین نقشهای هر یک از اعضا و تقویت کارکرد آنها؛
- ارتقای امنیت و سلامت خانواده و مصون سازی آن از تهدیدهای نرم و فرهنگهای التقاطی و مهاجم؛
- نهادینه سازی هماهنگی حقوق و تکالیف و اخلاق محوری در آموزشها و فرهنگ سازی برای تحکیم خانواده.
برای فرهنگ سازی چه برنامههایی دارید؟
اگر منظور برنامههای اجرایی و عملی است به عنوان نمونهبه چند مورد اشاره میکنم؛ ارائهی الگوی کامل سیمای خانوادهی موفق، مؤمن، شاداب و بانشاط، امیدوار و مسئول در قالب فیلم و سریالهای جذاب.
- حمایت از برنامههای سازمانهای مردم نهاد، فعال در زمینهی آموزش و مشاوره برای همسریابی و هدایت جوانان در تشکیل خانواده و حمایتهای مادی و معنوی از خانوادهها؛
- ارائهی الگوهای متنوع از خانواده متناسب با انواع فرهنگهای بومی و عرف اقشار مختلف متناسب با ارزشهای اسلامی؛
- ارائهی الگوهای متنوع از مشارکت اجتماعی و اقتصادی زنان هماهنگ با حفظ حریم خانواده و متناسب با نقشهای اصولی زنان به ویژه همسری و مادری و به دور از اختلاط بیضابطه نظیر تله ورکینگ، فعالیتهای پروژهای و دورکاری و کارهای شیفتی نظیر شغل خطیر و مقدس پرستاری؛
- ترویج فرهنگ مهرورزی، گذشت، عفو و رحمت، صداقت و اعتماد در بین اعضای خانواده از راه تولیدات رسانهای و محصولات فرهنگی، فیلم و سریال؛
- ترویج حق سالاری و رویکرد قانونمند و تربیتی و نظاممند بر روابط اعضای خانواده به جای زن، مرد، جوان یا کودک سالاری؛
- برنامهریزی برای افزایش احساس تعلق و مسئولیت اعضای خانواده نسبت به یکدیگر با ایجاد سیستم نظاممند اجرای صله رحم جهت پشتیبانی و حمایت از اعضای نیازمند معنوی و مادی خانواده؛
- ترویج آداب و روشهای دقیق روابط خواهر و برادر و والدین و فرزندان و توسعهی نقش حمایتی، هدایتی و نظارتی والدین بر فرزندان به ویژه در امر ازدواج؛
- فرهنگ سازی رسانهها و مراکز آموزشی و فرهنگی جهت تسهیل امر ازدواج با کاهش توقعها، تشریفات و آداب ازدواج و توجه به تحقق مهرالسنه؛
- ترویج انتخاب آگاهانه و مسئولانه و به موقع ازدواج مبتنی بر اصول مودت، رحمت و تولید نسل صالح و سالم.
شما اشارهای به بخش حقوق یا آموزش داشتید، چه مصوبههایی در این زمینه داشتهاید؟
مصوبههای نظام در سطح سیاستگذاری در شورای عالی انقلاب فرهنگی و در برنامههای اجرایی در ستاد ملی زن و خانواده بسیار وسیع است.
از جملهی آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
1. تشکیل کمیتهی ویژهی کاهش و پیشگیری از جرایم و مفاسد اخلاقی تهدیدکنندهی نهاد خانواده؛
2. تأسیس مراکز امداد و ارشاد خانواده و تأمین امکانات حمایتی لازم در جهت پیشگیری، درمان و بازتوانی اعضای خانواده؛
3. بازنگری دقیق در قوانین و مراحل دادرسی طلاق و ایجاد تضمینهای قانونی در جهت اجرای بهینهی قانون در راستای تحکیم خانواده؛
4. اصلاح نظام آموزشی که در سند تحول بنیادی آموزش و پرورش، زمینهسازی آن انجام شده است، در راستای آموزش ویژگیها و مشترکات نقشهای زنان و مردان در خانواده و جهتدهی آموزشها با محوریت تناسب نقشها؛
5. ایجاد مهارتهای سبک زندگی اسلامی و ارتقای تواناییهای دختران و پسران در ایفای بهینهی نقش مادری و پدری و زوجیت مطلوب؛
6. توسعهی روحیهی تعاون، همکاری، ایثار و فداکاری اعضای خانواده برای حفظ ثبات و پایداری خانواده و در صورت ورود آسیب، سعی بر همیاری اعضا برای اصلاح و جبران آسیبها و اجرای بهینهی تصریح به احسان که مورد تأکید اسلام است؛
7. تدوین و تصحیح کتب درسی، متون آموزشی و فرهنگ عمومی در جهت حفظ و توسعهی اخلاق اسلامی و همزیستی ملاطفت آمیز و تعالی بخش اعضای خانواده؛
8. ایجاد رشتههای تخصصی در جهت آموزش مهارتهای خانوادگی و گنجاندن واحدهای درسی مدیریت خانواده و دانش خانواده در مراکز آموزشی؛
9. توسعهی گفتمان خانواده محور و عدالت طلب در مقابل فردیت و تساوی طلبی مادی غرب و دیدگاههای حق محور اعضای خانواده که حاکی از تعارض و تقابل فمینیستی است؛
10. تجزیه و تحلیل و نقد آسیب شناسانهی شکاف نسلی و راهکارهای اصلاح آن برای خانوادهها؛
11. تضمین اجرای قوانین در راستای تأمین امنیت همه جانبهی ارتقای سلامت روحی و جسمی زنان؛
12. مبارزهی همه جانبه با عوامل تزلزل یا انحطاط خانواده که باعث کاهش تعهد و تعلق اعضای خانواده و وفاداری زوجین میگردد و سعی در رفع شقاق و ایجاد وفاق حداکثری در خانواده؛
13. ایجاد و توسعهی سازمانهای مردم نهاد داخلی، منطقهای و بینالمللی حامی ازدواج و توسعهی خانواده به منظور افزایش نسل صالح و سالم؛
14. توسعهی سیاستهای تشویقی و امکانات رفاهی متناسب با تحقق معیارهای تحکیم خانواده برای کارکنان.
بیشتر بدانیم...
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
ارتقای کیفیت خدمات سلامت از منابع مالی یارانه ها
اصلاح ساختار نظام جامع مدیریتی اقتصادی بیمارستان
اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت
بررسی مشکلات برنامه پزشک خانواده
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
تاثیر بیمه های مکمل بر قشرهای آسیب پذیر
توزیع عادلانه خدمات بهداشتی در ﺳﻴـﺴﺘﻢ ﻧﻈـﺎم ﺳـﻼﻣﺖ ﻛﺸﻮر
دریافت پول از بیمار بصورت مستقیم (یک خطای پزشکی)
راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها
راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها ، ادارات و مراکز پزشکی
عوامل مؤثر بر قاچاق کالا
مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
مصرف کالاهای خارجی و قاچاق و تاثیر آن بر اشتغال و تولید
نحوه ارائه خدمات بهداشتی درمانی در برخی کشورهای دنیا
نقش سازمانهای بیمه گر اجتماعی و خصوصی در اقتصاد سلامت
وظایف دولت در بهبود شاخصهای سلامتی و نابرابری های اجتماعی
پیامد های هدفمند کردن یارانه ها در حوزه سلامت
چالش اصلی تامین مالی در نظام سلامت
خانواده در ایران در مرحلهای دشوار از حیات خود به سر میبرد. این دشواری از آن جاست که به دلیل تغییر سبک زندگی هنجارهای قدیمی تنظیم کننده خانواده، در ازدواج و تنظیم مناسبات خویشاوندی دیگر پاسخگو نیستند و از سویی رویههای نوپدید درعرصه مناسبات خانواده نیز آنچنان نشدهاند که به تولید هنجارهای انتظام بخش در جامعه منجر شوند.
گروه فر هنگی-اجتماعی برهان/ سیده فاطمه محبی؛ نفوذ مدرنیته با گسترش آزادیهای فردی و اجتماعی، سکولاریسم و دنیاگروی، تغییر ارزشهای اجتماعی، تفوق ارزشهای فردگرایانه، تنوع روزافزون سبک زندگی و تأثیرات ناهمگون بر عادات، ارزشها، تصورات و شیوههای فکر و اندیشه، به فاصله گرفتن بیشتر افراد از کدهای رفتاری مبتنی بر مذهب و تعهد انجامیده است. خانواده نیز از فرآیند بازاندیشانهی روند مدرنیته مستثنا نبوده و الگوی خانوادهی سنتی و متعارف با اولویت حفظ نهاد خانواده، با چالشهای جدی مواجه شده است. نقشهای جنسیتی با هجوم اندیشهی برابریطلبی جابهجا گردیده و تضادهای جنسیتی در خانواده، با شکستن مرز تفاوتهای حقوقی منبعث از تکوین متفاوت زن و مرد، به فردی شدن بیشتر افراد در خانواده، ذرهای شدن خانواده و از دست رفتن روابط عاطفی آن انجامیده است.
روند رو به رشد نوگرایی در خانوادهی ایرانی به صورت تغییر شکل در حمایتهای اجتماعی خانواده، دسترسی به انواع شبکههای ارتباطی، افزایش حضور زنان در حوزهی عمومی، کاهش فرزندآوری، کمرنگ شدن باورهای مذهبی خانوادهها، تغییر در نگرشهای جنسیتی، تغییر در شیوهی گذران اوقات فراغت خانوادهها، افزایش میزاناستفاده از رسانهها، تغییر در ارتباطات دختران و پسران، به وجود آمدن شکلهای جدیدی از خانوادهها، تغییر در چگونگی حیات عاطفی خانوادهها و... است که میتواند به تغییر شکل یا فرسایش سرمایهی فرهنگی و اجتماعی خانوادهها و افزایش طلاق ختم شود.
اکنون خانواده در ایران در مرحلهای دشوار از حیات خود به سر میبرد. این دشواری از آنجاست که به دلیل تغییر سبک زندگی، هنجارهای قدیمی تنظیمکنندهی خانواده، در ازدواج و تنظیم مناسبات خویشاوندی دیگر پاسخگو نیستند و از سوی دیگر، رویههای نوپدید در عرصهی مناسبات خانواده نیز آنچنان نهادینه نشدهاند که به تولید هنجارهای انتظامبخش در جامعه منجر شوند. این سردرگمی در حفظ سنتها و در عین حال، کشش به نوگرایی، به نوعی بحران در خانواده و در رابطه بین نظام خانواده و نظام عمومی جامعه تبدیل شده است که یکی از تبعات آن، افزایش نگرانکنندهی آمار طلاق است.
طلاق از نگاه آمار
طلاق در دههی هشتاد (1388-1380)، روندی کاملاً صعودی داشته است؛ به طوری که از 95/0 به 71/1 در هزار در کل کشور افزایش یافته است. همچنین میزان طلاق در مناطق روستایی به بیش از دو برابر (از 41/0 به 88/0 در هزار) و در مناطق شهری نزدیک به دو برابر (از 01/1 به 09/2 در هزار) صعود کرده است.[1]
مأخذ: سازمان ثبت احوال کشور، دفتر آمار و اطلاعاتجمعیتی (ر.ک: کلانتری، 1390)
1)عوامل زمینه ساز طلاق
·مطالعات داخلی
در این مجال، با عنایت به مجموعهی گستردهای از مطالعات داخلی در موضوع طلاق، عوامل مؤثر بر طلاق را در چند بخش شامل علل فرهنگیاجتماعی، اقتصادی، اخلاقی، روانشناختی، جنسی و فیزیولوژیکی ردهبندی میکنیم و نمونهای از تحقیقات استنادی را برمیشماریم.
- عوامل فرهنگیاجتماعی
اختلاف تحصیلات زوجین، تفاوت سطح فکری و آگاهی زوجین، انگیزهی ازدواج، نوع همسرگزینی (عدم استقلال در انتخاب شریک زندگی)، نحوهی آشنایی زوجین، شناخت کم نسبت به خصوصیات همسر قبل از ازدواج، شناخت ناکافی خانوادههای زوجین نسبت به یکدیگر، ضعف در آگاهی از نقش زوجین پیش از ازدواج، نظر مثبت خانوادهی فرد نسبت به طلاق، حمایت خانواده از طلاق فرد یا بیتفاوتی نسبت به طلاق فرد، تصور مثبت از پیامدهای طلاق، وجود طلاق در میان بستگان، برآورده نشدن انتظارات از نقش همسری، عدم مشورت مردان با زنان در امور زندگی، اختلاف دربارهی محل سکونت، وجود اختلافات عقیدتی و مذهبی، پایبند نبودن همسر به مسائل دینی، توجه بیش از حد همسر به فرزندان، تفاوتهای قومیتی زوجین، زندانی بودن مرد، تفاوت با همسر در نحوهی گذران اوقات فراغت، اختلاف در فرزندپروری، ازدواج تحمیلی، دخالت مستقیم و غیرمستقیم وابستگان و اطرافیان و دوستان در زندگی، سن پایین ازدواج، تفاوت سنی زیاد زوجین، تعداد فرزندان، سوءاستفاده از مواد و ارتکاب جرم، خشونت خانوادگی از عوامل فرهنگیاجتماعی طلاق به شمار میآیند.[2]
- عوامل اقتصادی
از جمله عوامل اقتصادی زمینهساز طلاق، میتوان به مواردی چون شرایط اقتصادی نامناسب، اختلاف طبقاتی، پایین بودن درآمدهای خانوار، گرانی، ناتوانی مالی، تورم، فقر اقتصادی، از دست دادن شغل، بیکاری شوهر، کاهش قدرت خرید، کاهش رفاه، بالا رفتن هزینهی زندگی و پایین آمدن استاندارد زندگی و تأثیر آن بر دهکهای پایین درآمدی، اشتغال زنان در خارج از منزل، عدم پرداخت نفقه، مشاغل پایین مرد، مشخص نبودن شغل زوج، عدم رضایت از شغل همسر، عدم مدیریت امور مالی خانواده، عدم حمایت اقتصادی والدین و عدم تأمین معاش خانواده از سوی شوهر اشاره کرد.[3]
- عوامل اخلاقی
فساد اخلاقی زن یا شوهر، عدم توافق اخلاقی، سوءمعاشرت و سوءرفتار، اعمال منافی عفت، عدم توافق اخلاقی، رها کردن زندگی خانوادگی، ترک خانواده، عدم مسئولیتپذیری مردان، هوسرانی، اعتیاد، میگساری، لاابالیگری، انحرافات اخلاقی زن، عدم توافق و سازگاری زوجین، فحاشی، بدبینی نسبت به شوهر، بدبینی شوهر نسبت به زن، سوءاخلاق و سوءرفتار زوجین، عدم اعتماد زوجین به یکدیگر، بیاحترامی زوجین به هم، اعمال خشونت فیزیکی به همسر، عدم اعتماد زوج به همسر، خودخواهی همسر، عدم توافق اخلاقی بین زن و شوهر، مشکل زوجین در حل مسئله، کاهش رضایتمندی زناشویی، ضعف در کارایی خانواده، کاهش حمایتهای خانوادگی از زوجین، ضعف در ایفای نقشهای همسری و انگیزههای واهی در ازدواج.
- عوامل روانشناختی
عوامل روانشناختی و فردی شامل عوامل ارثی و فیزیولوژیک، ویژگیهای شخصیتی، روانی و مانند آن است که از مهمترین این عوامل میتوان به وجود اختلالات و ناهنجاریهای روانی در خانواده و زندگی زناشویی، احساس تنفر و پایان عشق و علاقهی طرفین به یکدیگر، ویژگیهای روانی و عصبی غیرقابل تحمل، خلق بیثبات، عصبی بودن همسر، دلواپسی مزمن و بدبینی مفرط همسر، احساس افسردگی، ترس مرضی، تصورات پارانوئیدی، روانپریشی، حساسیتهای روحی، وسواس فکری و عملی، اضطراب، خصومت با یکدیگر، عدم علاقه، تفکر غیرمعمول و باورهای غیرمنطقی اشاره نمود.[4]
- عوامل جنسی
وجود عادات جنسی ناپسند در مردان، انحرافات جنسی مرد، عدم تمکین زن، ضعف عملکرد جنسی، کوتاهی در انجام وظایف زناشویی، عقیم بودن مرد یا زن، اختلاف در سلایق جنسی، خیانت مرد به زن، خیانت زن به مرد، مراجعه به مشاورین مرد در امور جنسی، عدم آراستگی جنسی زن، تنوعطلبی جنسی مردان، مقایسهی فعالیت جنسی همسر با زنان دیگر از طرق مختلف، عدم تفاهم جنسی زن و مرد، ناتوانی جنسی زن یا مرد، سردمزاجی جنسی زن یا مرد، ازدواج مجدد، چندزنی بودن مرد و وجود شخص ثالث، از جمله عوامل جنسی هستند.[5]
- عوامل فیزیولوژیک و محیطی
اختلاف سنی زوجین، بیفرزندی، بیماری مستمر زن یا مرد، زودرسی ازدواج، محل تولد زوجین، شمار افراد خانواده و تعداد فرزندان زوجین.
· مطالعات خارج از کشور
برخی از عوامل زمینه ساز طلاق در تعدادی از مطالعات خارج از کشور، عبارتاند از:
در مطالعهی کالمیجن[6]. طرفداری زنان از هنجارهای رهایی و برابریطلبی به طور قابل ملاحظهای میزان طلاق را افزایش میدهد.[7] افراد مذهبی که رفتارهایشان را اعتقادات آنها تنظیم میکند کمتر طلاق میگیرند و میزان طلاق در آنها کم است. افراد مذهبیتر تحت شرایط خاصی، دست به طلاق میزنند[8] و همکارانش در ارتباط با طلاق، نقش زمینههای فرهنگی و اقتصادی برجسته نشان داده شده است
لیوید (1995) نیز معتقد است زمانی احتمال فروپاشی زندگی زناشویی در بالاترین حد است که زوجین برای توسعهی روابط بدیل فرصتهایی داشته باشند. در جوامع صنعتی، پدیدهی زوجزیستی (زندگی مشترک پیش از ازدواج) نقش تعیینکنندهای در تشدید روند صعودی میزان طلاق ایفا میکند. زوجزیستی مخصوصاً در بین کسانی بیشتر متداول است که قبلاً یک ازدواج ناموفق یا طلاق را تجربه کردهاندو اساساً به طلاق به عنوان یک راهحل برای مشکلات زناشویی اعتقاد قوی دارند؛ در حالی که آنان که چنین نگرش و تجربهای را قبل از ازدواج ندارند، کمتر در معرض واقعهی طلاق هستند. بنابراین، با توجه به روند صعودی زوجزیستی» در جوامع صنعتی، میتوان پیشبینی کرد که این جوامع شاهد افزایش چشمگیرتر طلاق نیز خواهند بود.[9]
برنامههای اجتماعی و اقتصادی کشور باید به گونهای باشد که بخشی از زمان و توان فرد را در راستای توجه و نفع خانواده قرار دهد و با افزایش حضور کمّی و کیفی فرد در خانواده، به طور غیرمستقیم به تقویت نهاد خانواده یاری رساند.
2) پیامدهای منفی طلاق
طلاق والدین میتواند تأثیرات ناگواری بر کودکان بر جای گذارد. برخی محققان معتقدند آثار منفی طلاق بر کودکان قبل از وقوع طلاق آغاز میشود و مدتها پس از طلاق ادامه خواهد داشت. مطالعات مختلف، تفاوت آشکار سازگاری عاطفی و اجتماعی فرزندان طلاق و فرزندان خانوادههای هر دو والد (سالم) را نشان میدهد. در واقع طلاق بر ارتباط مؤثر والدین با فرزندان نیز تأثیر میگذارد و سازگاری کودکان و نوجوانان را از بین میبرد[10]
طلاق اثرات نامطلوبی بر سلامت روانی و آرامش کودکان و نوجوانان و زنان مطلقه بر جای میگذارد.[11] آثار و پیامدهای طلاق بر زنان نیز وسیع گزارش شده است و در سه حوزهی فردی، خانوادگی و اجتماعی قابل تبیین است.[13] از نظر والرستین، طلاق زنجیرهای از حوادث بههمپیوسته است که برای همیشه زندگی قربانیان خود را دگرگون میکند. طلاق والدین نه تنها برقراری روابط عاطفی را برای کودکان دشوار میکند، بلکه روابط گذشتهی آنها را با والدینشان مخدوش میکند. بنا بر بررسیهای انجامشده، کودکان پس از طلاق والدین در سنین گوناگون دچار حالات روحی متفاوتی میشوند، مثلاً در سال اول جدایی والدین، کودکان دچار احساس خشم، ترس و افسردگی میگردند.[12]چندﻳﻦﻣﻄﺎﻟﻌﻪی ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻠﻲ ﮔﺰارش ﻛﺮدهاﻧﺪ ﻛـﻪ اﺳﺘﻌﺪاد و ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ آﻣﻮزﺷﻲ ﻛﻮدﻛﺎن ﻃﻼق، در ﻣﻘﺎﻳﺴﻪﺑﺎ ﻛﻮدﻛﺎن ﺧﺎﻧﻮادهﻫﺎی ﺳﺎﻟﻢ، ﭘﺎﻳﻴﻦ اﺳﺖ. همچنین کودکان طلاق به دلیل آنکه عمدتاً توسط مادر نگهداری و حضانت میشوند، با کاهش استانداردهای سطح زندگی مواجه هستند و طلاق معمولاً منجر به کاهش رفاه نسبی آنها میگردد.
از جمله مهمترین مشکلات زنان پس از طلاق میتوان به این موارد اشاره کرد: زنان مطلقه نسبت به سایر زنان آسیبپذیرترند[14] و تحت فشارهای روحی و روانی بسیاری قرار دارند.[15] از دیگر پیامدهای طلاق بر زنان مطلقه میتوان به کیفیت زندگی پایین،[16] فشار مسائل مالی،[17] نگرش اخلاقی منفی نسبت به زنان مطلقه از سوی جامعه،[18] انزوای اجتماعی و کوچکتر شدن شبکهی روابط اجتماعی آنها و آسیب دیدن روابط اجتماعی آنان به دلیل احساس عدم امنیت اجتماعی،[19] گرایش به سمت مصرف مواد مخدر،[20] افسردگی بیشتر زنان مطلقه در مقایسه با مردان[21] و شیوع اختلالهای جسمی و روحی (از جمله اعتیاد به مشروبات الکلی، خودکشی و ضعف قوای ذهنی) و رضایت کمتر از زندگی[22] اشاره کرد.
طلاق همچنین در برخی موارد، بر حسب تقسیم منابع پس از طلاق، به کاهش استاندارد زندگی زنان ختم میشود. افراد مطلقه مشکلات بیشتر بهداشتی و نرخ بالاتر مرگومیر را نسبت به افراد متأهل نشان میدهند و از احساس گناه، افسردگی و اضطراب روحی پس از طلاق رنج میبرند.
میتوان پیامدهای طلاق را بر خانوادهی گسترده، همچنین بر تغییر قوانین و بر ساختارهاى فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى و افزایش بزهکاریها و آسیبهای اجتماعی و روند رو به رشد روابط فرازناشویی و حتی افزایش نرخ فحشا نیز پى گرفت. شیوع طلاق سبب میگردد که هر نظام حکومتی، آن را به عنوان یک واقعیت فراگیر به رسمیت بشناسد، احیاناً زمینههایی برای قبحزدایی از آن بیابد، سیاستهای تأمین اجتماعی را به سمت حمایت از خانوادههای طلاق جهت دهد، در الگوهاى مشارکت اجتماعى، حضور زنان را با نگاهی متفاوت پی گیرد و در قوانین کار و الگوی اشتغال، با فراخوان زنان به بازار کار، نیاز به تحمل هزینههای گزاف برای پشتیبانی از زنان مطلقهی خانهدار را کاهش دهد که هر کدام از این رویهها نیز میتواند مجدداً به نوعی در چرخهی مسائل اجتماعی، به بازتولید طلاق منتهی گردد.
3) پیشنهادات
از آنجا که گذر از طلاق را میتوان در سه مرحلهی کلی بخشبندی کرد: 1) قبل از جدایی و طلاق، 2) انتقال و بازسازی [مرحلهی حین طلاق] و 3) نقاهت و نوسازی پس از طلاق؛[23] لذا بر همین اساس نیز میتوان راهبردهای کاهش طلاق را معطوف به سه راهبرد اصلی «راهبرد مربوط به ازدواج و روابط زوجین (قبل از طلاق)»، «راهبرد حین طلاق» و «راهبردهای پس از طلاق» مطرح نمود:
4)راهبرد مربوط به ازدواج و روابط زوجین (قبل از طلاق)
- راهبرد احیای ملاکهای اسلامی و توجه به همسانهمسری در همسرگزینی
اولین راهکار در این زمینه، توجه و آگاهی دادن به نسل جوان نسبت به پیامدهای ناگوار تفاوتهای شدید و گوناگون فرهنگی و اجتماعی همسران است. لذا پیشنهاد میگردد بهرهگیری از مشاورههای پیش از ازدواج جهت توافقسنجی زوجین اجباری گردد و تلاش شود مقیاسهای توافقسنجی بومی و علمی از سوی روانشناسان و جامعهشناسان ایرانی طراحی گردد.
نکتهی قابل تأمل آنکه مشاورههای پیش از ازدواج اکثراً از سوی متخصصین روانشناسی و مشاوره ارائه میشود که کمتر به جنبههای فرهنگی و اجتماعی زوجین توجه مینمایند. بنابراین لازم است در دفاتر مشاورههای الزامی قبل از ازدواج (چنانچه این پیشنهاد عملی گردد)، از مشاورین جامعهشناسی جهت توافقسنجی فرهنگیاجتماعی زوجین استفاده شود.
- راهبرد افزایش آگاهی متقاضیان ازدواج در آینده
آموزش اخلاق و آیین زندگی خانوادگی به دانشجویان به عنوان دروس عمومی، آموزش مهارتهای زندگی در خانواده به دانشآموزان، تدریس حقوق و مسئولیتهای همسران در قبال یکدیگر در دانشگاهها، پیشنهاد دو واحد حقوق و اخلاق در خانواده برای دروس عمومی در دانشگاه، تأکید برآزمایشات مربوط به سلامت جسمی و جنسی قبل از ازدواج.
- راهبرد افزایش آگاهی زوجین از طریق آموزش
همچنین آگاهی زوجین از متفاوت بودن زندگی مشترک با زندگی مجردی و وجود نقشهای متفاوت و نه متعارض در زندگی، تصحیح تصاویر القاشده از زندگی مشترک و روابط زوجین، در صورت آموزشهای صحیح و کافی در جهت کسب مهارتهای زندگی، میتواند از بروز عوامل تنشزا و زمینهساز فروپاشی و در نهایت جدایی و طلاق زوجین، پیشگیری نماید.
چنانچه وقوع تعارض و کشمکشهای بین زوجین اجتنابناپذیر باشد، به خدمات مشاورهای در برخورد با مشکلات و حل آنها و شروع زندگی موفق و متفاوت نیاز است. از سوی دیگر، آگاهی از پیامدهای طلاق نیز با تغییر نگرش زوجین نسبت به طلاق، میتواند منجر به کاهش نرخ طلاق و بسیاری از هزینههای روانی، اجتماعی و اقتصادی مرتبط با آن شود. از آنجا که زندگی مشترک و در کنار هم بودن زوجین، دلیلی بر بسامان بودن روابط زناشویی نیست، لذا ارائهی آموزش به این دسته از زوجین نیز جهت پیشگیری از طلاق، ضروری مینماید؛ از جمله آموزش روانشناسی اختلافی زن و مرد به گونهای که زنان از خصوصیات مردان و مردان از خصوصیات زنان در جهت حسن معاشرت در زندگی بهرهمند شوند، آموزش مهارتهای ارتباطی به زوجین، آموزش نحوهی شفاف نمودن توقعات و انتظارات زوجین در برابر یکدیگر، افزایش آگاهی زوجین در مورد نحوهی مقابله با مشکلات مختلف زندگی و مدیریت و حل تعارض و...
- راهبرد رفع موانع و بازدارندههای ایفای نقش زوجین از طریق:
- اختصاص بیمه به ارائهی خدمات مشاورهای به زوجین و بیمهی مهریه و...
- گسترش بیمهی بیکاری و بیکاریهای فصلی مردان.
- بهبود وضعیت معیشتی خانواده و نظام تأمین اجتماعی.
- تأسیس کلینیک سلامت جنسی ویژهی مشکلات جنسی زوجین.
- اجرای برنامهی توانمندسازی زوجین به عنوان رویکرد پیشگیرانه و آموزشی (مطالعات نشان میدهد این برنامهها در بلندمدت بسیار مؤثر و مقرون به صرفه است).
- الزام زوجین متقاضی طلاق به استفاده از مشاورههای خانواده، حتی در طلاقهای توافقی.
- فعال نمودن سازمانهای مردمنهاد در موضوع حمایت از نهاد خانواده و پیشگیری از طلاق در موارد دادخواستهای طلاق به علت بیکاری، بیماری، اعتیاد و... همسر.
- ترویج فرهنگ مراجعهی خانوادهها به مراکز مشاورهی خانواده در هنگام بروز اختلافات.
- پیشگیری از آموزش حقوق، به صورت خاص به زنان، به جهت ایجاد زمینهسازی تخاصمات زوجین.
- راهبرد تصحیح نگرشها در زمینهی طلاق
نتایج تحقیق نشان میدهد که نگرش مثبت زوجین نسبت به طلاق در درخواست طلاق مؤثر بوده است. بنابراین به نظر میرسد لازم است در این زمینه، اقدامات فرهنگی انجام شود و با تبیین پیامدهای ناگوار طلاق برای نسل جوان، آنها را از هر نوع اقدام عجولانه در این زمینه بازداشت. کاهش آستانهی تحمل زوجین، افزایش نرخ طلاق در جامعه و آسان بودن طلاق به ویژه طلاقهای توافقی که میزان زیادی از طلاقها را به خود اختصاص داده است، به کاهش قبح طلاق و نگرش غیرمنفی نسبت به طلاق انجامیده که ضروری است در این زمینه نیز مطالعات عمیقتر انجام گیرد و راهکارهای علمی ارائه گردد[24]
- راهبرد حین طلاق
- بهکارگیری پلیس خانواده جهت مداخلات قضایی خانواده.
- انجام اصلاحات قانونی حق طلاق در دست مرد به صورت درخواست دلایل متقن جهت طلاق زوجه.
- تأسیس واحدهای مشاوره در کنار دادگاهها و ارائهی مشاورههای گروهی برای پروندههایی با مشکلات مشابه.
- ضرورت قاعدهمندی و اخلاقی شدن فرآیند طلاق، به منظور افزایش احتمال بازگشت به زندگی و کاستن از پیامدهای طلاق بر فرزندان.
- ایجاد ضمانتهای اجرایی بیشتر در مورد سوءرفتار با زنان توسط مردان و اجرای قاطع قوانین در این مورد.
- تصویب قوانین لازم برای جلوگیری از دخالت بیرویه و بیمورد والدین در مسائل زناشویی زوجین.
- دادن امکانات و نیروی لازم به محاکم خانواده برای حلوفصل مسائل خانواده در اسرع وقت.
- متعهد کردن والدین به تعهدات زمان خواستگاری به صورت قانونی با بررسی کارشناسانهی موضوع.
روند رو به رشد نوگرایی در خانوادهی ایرانی به صورت تغییر شکل در حمایتهای اجتماعی خانواده، دسترسی به انواع شبکههای ارتباطی، افزایش حضور زنان در حوزهی عمومی، کاهش فرزندآوری، کمرنگ شدن باورهای مذهبی خانوادهها، تغییر در نگرشهای جنسیتی و... است که میتواند به تغییر شکل یا فرسایش سرمایهی فرهنگی و اجتماعی خانوادهها و افزایش طلاق ختم شود.
-راهبرد پس از طلاق
از آنجا که در جوامع اسلامی، یکی از اهرمهای حمایت اقتصادی از زنان، خانوادهی مبدأ و نیز همسر است؛ در فرض فقدان همسر ناشی از طلاق، نظام اسلامی میتواند در قالب تبعیض مثبت از بار فشارهای اقتصادی آنها بکاهد.
با دقت در احکام اسلامی از جمله در حکم عده پس از طلاق،[25] میتوان به چهارضلعی حکمت، نعمت، اخلاق و قانون در این مسئله پی برد. بیتردید از حکمت الهی در خصوص اختصاص این مدت زمان، میتوان در راستای بازگشت به زندگی خانوادگی و اصلاح رفتار زوجین، ظرفیتسازی نمود و با عنایت به نعمت بودن این فرصت، شانس مجدد زوجین در سازش و بازگشت به زندگی زناشویی را از سوی نظام به درستی برای زوجین فراهم کرد. بدین لحاظ با نگاه مجدد و عمیق به فلسفهی تربیتی و اخلاقی، این حکم میتوان از ظرفیت نظام اسلامی در پیشگیری از طلاق قطعی پس از طلاق و اصلاح بین زوجین، کمال بهره را برد.
سخن آخر
در مجموع به نظر میرسد با عنایت به تغییرات فرهنگی اجتماعی دهههای اخیر، نظریهی تغییر ایدهای و ارزشی در تحلیل و تبیین طلاق در ایران با رویکرد جامعهشناسی مناسبتر است و امید است تحقیقات پیمایشی در همین راستا انجام گیرد و سیاستگذاری در حوزهی پژوهشی با لحاظ تغییرات ایدهای و نگرشی در بین جوانان، بررسی راههای احیای ارزشهای خانواده و تبیین شاخصهای خانوادهی مطلوب از منظر بایستههای دین مبین اسلام و ارتقای کارویژههای این نهاد مهم اجتماعی بر اساس آموزههای اسلامی انجام گیرد. تدوین الگوی خانواده اسلامیایرانی و ایجاد نگاه استراتژیک و سیستمی به حوزهی مسائل خانواده، با رویکرد مبانی اسلامی، راهبرد اساسی دیگری است که همت حوزه و دانشگاه را میطلبد. از سوی دیگر، با عنایت به اصل مهم تقدس خانواده در قانون اساسی و شعار خانوادهمحور پیشرفت، برنامههای اجتماعی و اقتصادی کشور باید به گونهای باشد که بخشی از زمان و توان فرد را در راستای توجه و نفع خانواده قرار دهد و با افزایش حضور کمی و کیفی فرد در خانواده، به طور غیرمستقیم به تقویت نهاد خانواده یاری رساند و بدین ترتیب، قبل از بحرانی شدن نهاد خانواده به واسطهی تغییر ارزشی، با مدیریت هوشمند اجتماعی و پیشگیری از آسیب هر چه بیشتر حوزهی خانواده، از سرریز شدن این آسیبها به سایر حوزههای اجتماعی جلوگیری نماید.(*)
منابع:
- اخوان تفتی، مهناز (1382)، پیامدهای طلاق در گذار از مراحل آن، مطالعات زنان، 1 (3)، ص 125 تا 152.
- افشار، حمید و همکاران (1387)، «فراوانی نسبی اختلالات طیف دوقطبی در متقاضیان طلاق مراجعهکننده به مراکز مشاورهی خانوادهی شهر اصفهان و رابطهی آن با برخی از ویژگیهای جمعیتشناختی»، فصلنامهیتحقیقات علوم رفتاری، 6 (11)، ص 45 تا 50.
- بابایی، فاطمه (1380)، تعدیل ساختاری و فقر و ناهنجاریهای اجتماعی، انتشارات کویر، ص 163.
- باقریاننژاد اصفهانی، زهر (1380)، «مقایسهی ابعاد نارضایتی زناشویی زنان و مردان متقاضی طلاق شهر اصفهان»، پایاننامهی کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت معلم، دانشکدهی روانشناسی و علوم تربیتی،
- بهجتی اردکانی، فاطمه (1382)، «بررسی عوامل آموزشگاهی، فرهنگی و خانوادگی مؤثر بر پایین بودن طلاق در استان یزد»، پایاننامهی کارشناسی ارشد علوم تربیتی، دانشکدهی علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهان.
- بهرامی، سیاوش (1386)، «تحلیل جامعهشناختی میزان گرایش به طلاق در شهرستان کرمانشاه»، پایاننامهی کارشناسی ارشد، دانشگاه مازندران، دانشکدهی علوم انسانی و اجتماعی.
- تایبر، ادوارد (1384)، بچههای طلاق، ترجمهی توراندخت تمدن، چاپ چهارم. تهران، انتشارات اوحدی.
- جعفرطباطبایی، سمانهالسادات و همکاران (1383)، «بررسی عوامل مؤثر بر طلاق»، نخستین کنگرهی سراسری آسیبشناسی خانواده در ایران، دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکدهی خانواده.
- جعفری، مهناز (1386)، طلاق و عواقب کودکان بیسرپرست، نشریهی حمایت، خردادماه.
- جلیلیان، زهرا (1375)، «عوامل اجتماعی مؤثر بر درخواست طلاق در شهر تهران»، کارشناسی ارشد جامعهشناسی، دانشگاه علامه طباطبایی.
- حاضری، علیمحمد (1380)، «مسائل اجتماعی متأثر از تعارض ارزشها در دوران گذار»، نامهی انجمن جامعهشناسی ایران، ش 4.
- حبیبی، زهرا و ساجدی، ژیلا (1385)، بررسی مقایسهای میزان سازگاری کودکان دبستانی خانوادههای مطلقه در شهر همدان.
- حفاریان، لیلا؛ آقایی، اصغر؛ کجباف، محمدباقر و کامکار، منوچهر (1388)، مقایسهی کیفیت زندگی و ابعاد آن در زنان مطلقه و غیرمطلقه و رابطهی آن با ویژگیهای جمعیتشناختی در شهر شیراز، دانش و پژوهش در روانشناسی کاربری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان (اصفهان)، ش 41، 46 تا 86.
- حکیم شوشتری، میترا؛ حاجبی، احمد؛ پناغی، لیلا و عابدی، شیوا (1387)، مشکلات رفتاری و هیجانی در فرزندان خانوادههای تکوالد تحت سرپرستی مادر در مقایسه با خانوادههای دو والد کمیتهی امداد امام خمینی (رحمت الله علیه)، مجلهی دانشکدهی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، 66 (3)، ص 196 تا 202.
- خجسته مهر، رضا (1384)، بررسی ویژگیهای شخصیتی، مهارتهای اجتماعی، سبکهای دلبستگی و ویژگیهای جمعیتشناختی به عنوان پیشبینیهای موفقیت و شکست رابطهی زناشویی در زوجهای متقاضی طلاق و عادی شهر اهواز، پایاننامهی دکترای روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز.
- خسروشاهی، زهرا؛ عجمی، محمدعلی و همکاران (1382)، بررسی رفتار و عملکرد جنسی هر دو ارتباط آن با رضایت جنسی زن و روابط بینفردی زوجین در خانمهای متأهل دارای تحصیلات علوم پزشکی، اولین همایش خانواده و مشکلات جنسی تهران.
- خیاط غیاثی، پروین؛ معین، لادن و روستا، لهراسب (1389)، بررسی علل اجتماعی گرایش به طلاق در بین زنان مراجعهکننده به دادگاه خانوادهی شیراز، فصلنامهی زن و جامعه، پاییز، 1 (3)، ص 77 تا 103.
- داداشزاده فهیم، هوشنگ (1386)، «نقش عوامل اقتصادی، رضامندی جنسی و عاطفی در گسست خانوادهی شهر تهران»، مجلهی علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس، تابستان، 14 (3)، ص 39 تا 52.
- رحمانپناه، عباس (1376)، «طلاق و علل آن در شهر تهران»، دانشگاه علوم انتظامی، پایاننامهی کارشناسی ارشد.
- رستمى، رضا؛ رضایى، سعید؛حسینى، سیدهبنفشه وگازرانى، فاطمه (1388)، سبکدلبستگىزوجیندرحالطلاق، ماهنامهیمهندسیفرهنگی، سالچهارم،ش 37و38، ص 46 تا 54.
- رفیعپور، فرامرز (1378)، آنومی یا آشفتگی اجتماعی، انتشارات سروش، ص 18.
- ریاحی، محمداسماعیل و همکاران (1386)، تحلیلجامعهشناختیمیزانگرایشبهطلاق، مجلهی پژوهشزنان، 5 (3)، ص 109 تا 140.
- ساروخانی، باقر (1376)، طلاق: پژوهشی در شناخت واقعیت و عوامل آن، انتشارات دانشگاه تهران، ص 7.
- ستوده، هدایتالله (1384)، آسیبشناسی اجتماعی: جامعهشناسی انحرافات، تهران، انتشارات آوای نور.
- سیفالهی، حجتالله (1378)، «بررسی رابطهی بین طول مدت ازدواجهای منتهی به طلاق با مشخصات همسران در تهران بزرگ»، دانشگاه شهید بهشتی.
- شریفی درآمدی، پرویز (1389)، مقایسهی وضعیت بهداشت روانی نوجوانان طلاق و یتیم محروم از مادر و عادی سنین 15 تا 18 سال شهر اصفهان.
- شعبانی، عینالله (1382)، «بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر تقاضای طلاق در شهر تبریز»، پایاننامهی کارشناسی ارشد، دانشگاه بهزیستی و توانبخشی.
- شکرکن، حسین و رستمی، مسعود (1383)، «مقایسهی شباهت ارزشها و نگرشها در زوجهای عادی و متقاضی طلاق شهر اهواز»، نخستین کنگرهی سراسری آسیبشناسی خانواده در ایران، دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکدهی خانواده.
- شیرزاد، جلال و کاظمیفر، امیرمحمد (1383)، «مطالعهی همهگیرشناسی زوجین در حال طلاق ارجاعی به ادارهی کل پزشکی قانونی استان همدان در سال 1379»، مجلهی علمی پزشکی قانونی، 10 (36)، ص 207 تا 212.
- شیرزاد، جلال و کاظمیفر، امیرمحمد (1384)، آسیبشناسی طلاق، ماهنامهی دادرسی، 9 (53)، ص 34 تا 27.
- ظهیرالدین، علیرضاوخداییفر، فاطمه (1382)، بررسینیمرخهایشخصیتیمراجعینطلاقبهدادگاه، فصلنامهیعلمی پژوهشیفیض، 25، ص 1 تا 7.
- علیاسماعیلی، مینا (1374)، «بررسی عوامل مؤثر در تقاضای طلاق زنان 20 تا 40 سال شهر تهران و مقایسهی آن با عوامل رضامندی زنانی که چنین تقاضایی نکردهاند»، کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.
- عنایتی بیدگلی، حسین (1383)، مقایسهی میزان افسردگی در بین کودکان دختر و پسر 9 تا 16 سالهای که بر اثر جدایی والدین با پدر یا مادر خود در شهرستانهای کاشان و آراء بیدگل زندگی میکنند، پایاننامهی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی.
- فرزادفر، منیر؛ مولوی، حسین و آتشپور، سید حمید (1385)، تأثیر آموزش شادمانی به شیوهی فوردایس بر کاهش افسردگی زنان بیسرپرست شهر اصفهان، مجلهی دانش و پژوهش در روانشناسی دانشگاه آزاد واحد خوراسگان.
- فروتن، سید کاظم و جدید میلانی، مریم (1387)، بررسی شیوع اختلالات جنسی متقاضیان طلاق مراجعهکننده به مجتمع قضایی خانواده، مجلهی دوماهنامهی علمیپژوهشی دانشور پزشکی دانشگاه شاهد، 16 (78)، ص 39 تا 44.
- قطبی، مرجان و همکاران (1382)، وضعیت طلاق و برخی عوامل مؤثر بر آن در افراد مطلقهی ساکن در منطقهی دولتآباد، فصلنامهی رفاه اجتماعی، (3) 12، ص 271 تا 286.
- کاملی، محمدجواد (1385)، بررسی علل و عوامل مؤثر در بروز آسیب اجتماعی طلاق در جامعهی ایران با توجه به آمار و اسناد، فصلنامهی دانش اجتماعی، 9 (3)، ص 180 تا 198.
- کردتمینی، بهمن (1384)، نقش ازدواج مجدد در سلامت روان همسران و فرزندان شاهد تهران و سیستان و بلوچستان. پایاننامهی ارشد، دانشگاه تهران.
- کریمی تهرانی، شهین (1358)، «طلاق و علل آن»، پایاننامهی کارشناسی، دانشگاه تهران.
- کلانتری، عبدالحسین (1390)، بررسی تحولات نرخ طلاق در کشور طی سه دههی اخیر و تبیینکنندههای اقتصادیاجتماعی آن، کارفرما: شورای فرهنگیاجتماعی زنان.
- کوئن، بروس (1370)، درآمدی بر جامعهشناسی، محسن ثلاثی، انتشارات فرهنگ معاصر.
- گلشن، صیاد (1372)، «بررسی طلاق و عوامل اجتماعیـجمعیتشناختی مؤثر بر آن»، کارشناس ارشد روانشناسی، دانشگاه تربیت مدرس.
- لوزیک، دانیلین (1383)، نگرشی نو در تحلیل مسائل اجتماعی، ترجمهی سعید معیدفر، تهران، انتشارات امیرکبیر.
- محبی، سیده فاطمه (1380)، آسیبشناسی اجتماعی زنانـطلاق، فصلنامهی کتاب زنان، ش 8، ص 12 تا 22.
- محبی، سیده فاطمه (1389)، بررسی علل و عوامل مؤثر بر درخواست طلاق، کارفرما: سازمان ملی جوانان.
- مددی، حسین (1380)، «بررسی علل تقاضای طلاق زوجین (دیدگاه اقتصادیاجتماعی) در شهرستان اراک در نیمهی دوم سال 1378»، پایاننامهی کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
- مساواتی، مجید (1374)، آسیبشناسی اجتماعی ایران، جامعهشناسی انحرافات، انتشارات نوبل، تبریز، ص 281.
- ملتفت، حسین (1381)، «بررسی عوامل مؤثر بر گرایش زوجین به طلاق در شهرستان داراب»، پایاننامهی کارشناسی ارشد جامعهشناسی، دانشگاه شیراز.
- مهدیخانی سرو جهانی، املیلا (1383)، «زنان و طلاق در اسلامشهر»، کارشناسی ارشد مطالعات زنان، دانشگاه الزهرا (سلام الله علیها).
- نصر اصفهانی، احمدرضا؛ بهجتی اردکانی، فاطمه و فاتحیزاده، مریم (1383)، بررسی تأثیر فرهنگ بر آمار پایین طلاق در شهرهای میبد، یزد و اردکان، چکیدهی مقالات اولین کنگرهی آسیبشناسی خانواده در ایران، دانشگاه شهید بهشتی (رحمت الله علیه).
- نصیری، معصومه(1386)، توزیع جغرافیایی فقر مسکن و پراکندگی زنان مطلقهی خانهدار در مناطق22گانهی تهران، فصلنامهی رفاه اجتماعی، 6 (24).
- نیکوبخت، میترا (1382)، اختلالات جنسی در مرد وزن، تهران، انتشارات دانشگاه علوم پزشکی تهران.
- یوسفی، ناصر و همکاران (1389)، مقایسهی طرحوارههای ناسازگارانهی اولیه در همسران مطلقه و عادی به عنوان پیشبینیکنندهی طلاق، مجلهی روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، 16 (1)، ص 21 تا 33.
- Amato, P. R. & Cheadle, J. E., (2008) Parental divorce, marital conflict and children’s behavior problems. Journal Social Forces, 86: 1139–1161.
- Axinn, W. G and Thornton, A. (1992) The relationship between cohabitation and divorce: selectivity or causal influence?, Demography, 29: 357-374.
- Bowman, Sh. (2007) Low economic status is associated with suboptimal intakes of nutritious foods by adults in the national health and Nutrition examination survey 1999-2002. Nutrition Research. vol: 27 (9(: 515-523.
- Charles, K. K. , Stephens Jr. M. ,Job displacement, diability, and divorce, (2001) available at : http://www.nber.org/papers/w8578,2011.06.22.
- Conger & Elder )1900( Linking Economic hardship to material quality in stability. Journal of marriage and the family: 646.
- Fokkema, T. , Liefbroer , A. C. (2004) Employment and divorce among Dutch women born between 1903 and 1937,History of the Family,9: 425–442.
- Fukuda, Y. ; Nakamura, K. & Takano, T. (2005) Municipal health expectancy in Japan: decreased healthy longevity of older people in socioeconomically disadvantaged areas. BMC public Health. www.biomedcentral.com.
- Kalmijn, M. ,& Others . (2004) Interaction between cultural and economic determinants of divorce in the Netherlands . Marriage and Family,66(1):75-89 .
- Thompson, R. G. ; Lizardi, D. ; Keyes, K. M. & Hasin, D. S. (2008) Childhood or adolescent parental divorce/separation, parental history of alcohol problems, and offspring lifetime alcohol dependence. Drug and Alcohol Dependence, 98: 264-269.
- Udry. Richard. (1971) Social Context of marriage. New York.
-Forehand & Thomas, A. B (1993) The role of paternal variables in divorced and married families: predictability of adolescent adjustment or thopsychiatry, 63:126-135.
-Jayakody, R, A. Thornton, and W. Axinn (2007) International Family Change: Ideational Perspectives. New York: Taylor & Francis Group, LLC.
-Poortman, A. and Kalmijn, M. (2002) Women’s labourmarket position and divorce in the Netherlands Evaluating economic interpretations of the work effect. European Journal of Population, 18: 175–202.
-Thornton, A. (2001) The developmental paradigm, reading history sideways, and familychange. Demography,38(4): 449-465.
پینوشتها:
[1]. (رک. کلانتری ،1390)
[2]. این عوامل در مطالعات مهدیخانی سرو جهانی (1383)، علی اسماعیلی (1374)، بهرامی (1386)، قطبی و دیگران (1383)، شعبانی (1382)، جعفر طباطبایی (1383)، جلیلیان (1375)، باقریاننژاد اصفهانی (1380)، فاتحیزاده (1384)، خیاط غیاثی و دیگران (1389)، رحمانپناه (1374)، مددی (1378)، شکرکن (1385)، کریمی تهرانی (1358) و ملتفت (1381) بررسی شده است.
[3]. این عوامل در تحقیقات گلشن (1372)، کاملی (1386)، علی اسماعیلی (1374)، زرگر و نشاطدوست (1386)، قطبی و همکاران (1383)، داداشزاده (1386)، بابایی (1380)، سیفالهی (1372)، شعبانی (1382)، شیرزاد (1383)، جعفر طباطبایی (1383) و شکرکن (1385) بررسی شده است.
[4]. این عوامل در تحقیقات علیرضا ظهیرالدین، فاطمه خداییفر (1382)، یوسفی و همکاران (1389)، جعفری (1386)، رستمی (1388)، رضا خجسته مهر (1384)، ظهیرالدین و خداییفر (1382) و افشار و همکاران (1387) مطرح شده است.
[5] . ای عوامل در تحقیقات فروتن و جدید میلانی(1387) نیکوبخت (1382) خسرو شاهی و همکاران(1382) داداشزادهفهیم ( 1386) بررسی شده است.
Kalmijn .[6]
[7]. Kalmijn&Others ، 2004
[8]. (Poortman and Kalmijn، 2002).
[9]. Thornton & Axinn ، 1992.
[10]. (نصر اصفهانی و همکاران، 1383؛ یعقوبی، 1386؛ حبیبی و ساجدی، 1385 و فورهند و توماس، 1993).
[11]. (عنایتی بیدگلی، 1383؛ شریفی درآمدی، 1389 و بهجتی اردکانی، 1385).
[12]. تایبر، 1369، ص 106.
[13]. محبی، 1380.
[14]. حفاریان و همکاران، 1388.
[15]. فرزادفر و همکاران، 1385.
[16]. فوکودا و همکاران، 2005.
[17]. نصیری، 1386؛ حکیم شوشتری، 1387 و بومن، 2007.
[18]. محبی، 1380 و آماتو و چیدل، 2008.
[19]. قطبی و همکاران، 1382 و رستمی و همکاران، 1388.
[20]. کردتمینی، 1384 و ریاحی و همکاران، 1386.
[21]. صادقی و همکاران، 1389 و ظهیرالدین و خداییفر، 1382.
[22]. تامپسون و همکاران، 2008؛ اخوان تفتی، 1382 و ستوده و همکاران، 1384.
[23]. اخوان تفتی، 1382، ص 131.
[24] . (محبی، 1389).
[25]. سورهی بقره، آیهی 228.
*سیده فاطمه محبی؛ دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه تهران/انتهای متن/
بیشتر بدانیم...
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
ارتقای کیفیت خدمات سلامت از منابع مالی یارانه ها
اصلاح ساختار نظام جامع مدیریتی اقتصادی بیمارستان
اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت
بررسی مشکلات برنامه پزشک خانواده
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
تاثیر بیمه های مکمل بر قشرهای آسیب پذیر
توزیع عادلانه خدمات بهداشتی در ﺳﻴـﺴﺘﻢ ﻧﻈـﺎم ﺳـﻼﻣﺖ ﻛﺸﻮر
دریافت پول از بیمار بصورت مستقیم (یک خطای پزشکی)
راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها
راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها ، ادارات و مراکز پزشکی
عوامل مؤثر بر قاچاق کالا
مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
مصرف کالاهای خارجی و قاچاق و تاثیر آن بر اشتغال و تولید
نحوه ارائه خدمات بهداشتی درمانی در برخی کشورهای دنیا
نقش سازمانهای بیمه گر اجتماعی و خصوصی در اقتصاد سلامت
وظایف دولت در بهبود شاخصهای سلامتی و نابرابری های اجتماعی
پیامد های هدفمند کردن یارانه ها در حوزه سلامت
چالش اصلی تامین مالی در نظام سلامت
سال | زن | مرد | متوسط اختلاف سنی زوجین |
1345 | 4/18 | 25 | 6/6 |
1355 | 7/19 | 1/24 | 4/4 |
1365 | 8/19 | 6/23 | 8/3 |
1375 | 4/22 | 6/25 | 2/3 |
1385 | 2/23 | 2/26 | 4 |
1387 | 22 | 26 | 4 |
1388 | 2/22 | 5/26 | 3/4 |
1389 | 22 | 26 | 4 |
سال | ازدواج | نرخ رشد ازدواج نسبت به سال قبل | طلاق | نرخ رشد طلاق نسبت به سال قبل | نسبت ازدواج به طلاق |
1372 | 487/463 | 7/9 | 312/29 | 13- | 81/15 |
1373 | 671/453 | 1/2- | 706/32 | 6/11 | 87/13 |
1374 | 855/462 | 2 | 738/34 | 2/6 | 32/13 |
1375 | 263/479 | 5/3 | 817/37 | 9/8 | 67/12 |
1376 | 401/511 | 7/6 | 816/41 | 6/10 | 23/12 |
1377 | 490/531 | 9/3 | 391/42 | 3/1 | 54/12 |
1378 | 519/611 | 0/15 | 179/50 | 4/20 | 18/12 |
1379 | 498/646 | 7/5 | 797/53 | 4/5 | 01/12 |
1380 | 940/641 | 7/0- | 500/60 | 6/12 | 61/10 |
1381 | 960/650 | 4/1 | 256/67 | 1/11 | 67/9 |
1382 | 034/681 | 6/4 | 359/72 | 6/7 | 41/9 |
1383 | 796/723 | 3/6 | 882/73 | 1/2 | 79/9 |
1384 | 818/787 | 8/8 | 241/84 | 14 | 35/9 |
1385 | 291/778 | 2/1- | 039/94 | 6/11 | 27/8 |
1386 | 107/841 | 1/8 | 852/99 | 2/6 | 42/8 |
1387 | 592/881 | 8/4 | 510/110 | 7/10 | 97/7 |
1388 | 208/890 | 1 | 747/125 | 8/13 | 1/7 |
1389 | 627/891 | 2/0 | 200/137 | 1/9 | 5/6 |
مجموع | 77.7 | 150.2 | |||
متوسط | 3.7 | 8.3 |
اختلاف سن زوج نسبت به زوجه | تعداد ازدواج | درصد از کل ازدواج | تعداد طلاق | درصد از کل طلاق | نسبت ازدواج به طلاق |
جمع | 208/890 | 100 | 747/125 | 100 | 1/7 |
بیش از 20 سال | 546/12 | 4/1 | 631/2 | 1/2 | 77/4 |
16 تا 20 | 101/11 | 2/1 | 269/2 | 8/1 | 89/4 |
11 تا 15 | 275/45 | 1/5 | 326/8 | 6/6 | 44/5 |
10 | 810/23 | 7/2 | 978/3 | 2/3 | 99/5 |
9 | 538/32 | 7/3 | 151/5 | 1/4 | 32/6 |
8 | 395/43 | 9/4 | 473/6 | 1/5 | 70/6 |
7 | 559/55 | 2/6 | 205/8 | 5/6 | 77/6 |
6 | 236/66 | 4/7 | 428/9 | 5/7 | 02/7 |
5 | 524/75 | 5/8 | 433/10 | 3/8 | 23/7 |
4 | 326/81 | 1/9 | 866/10 | 6/8 | 48/7 |
3 | 534/83 | 4/9 | 086/11 | 8/8 | 54/7 |
2 | 484/81 | 2/9 | 247/10 | 1/8 | 95/7 |
1 | 583/73 | 3/8 | 237/9 | 3/7 | 96/7 |
0 | 890/108 | 2/12 | 976/12 | 3/10 | 39/8 |
1- | 260/32 | 6/3 | 150/4 | 3/3 | 77/7 |
2- | 959/18 | 1/2 | 624/2 | 1/2 | 22/7 |
3- | 149/14 | 6/1 | 074/2 | 6/1 | 82/6 |
4- | 522/8 | 0/1 | 317/1 | 0/1 | 47/6 |
5- | 863/5 | 7/0 | 969 | 8/0 | 05/6 |
6- | 092/4 | 5/0 | 688 | 5/0 | 95/5 |
7- | 187/3 | 4/0 | 623 | 5/0 | 16/5 |
8- | 025/2 | 2/0 | 389 | 3/0 | 21/5 |
9- | 479/1 | 2/0 | 331 | 3/0 | 47/4 |
10- | 032/1 | 1/0 | 242 | 2/0 | 26/4 |
(11 تا 15)- | 240/2 | 3/0 | 651 | 1/0 | 44/3 |
(16 تا 20)- | 627 | 1/0 | 175 | 2/0 | 58/3 |
بیش از 20 سال کوچکتر | 972 | 1/0 | 226 | 2/0 | 30/4 |
سن | جمع زنان | زنان دارای همسر | جمع مردان | مردان دارای همسر | ||
تعداد | درصد | تعداد | درصد | |||
10 تا 14 | 349/267/3 | 090/43 | 32/1 | 245/441/3 | 293/19 | 56/0 |
15 تا 19 | 860/283/4 | 796/702 | 41/16 | 901/442/4 | 111/84 | 89/1 |
20تا 24 | 571/499/4 | 150/224/2 | 43/49 | 851/511/4 | 339/935 | 73/20 |
25 تا 29 | 785/564/3 | 510/648/2 | 30/74 | 167/660/3 | 204/291/2 | 60/62 |
30 تا 34 | 562/715/2 | 445/328/2 | 74/85 | 969/837/2 | 265/460/2 | 69/86 |
سن | جمع | هرگز ازدواجنکرده | بیهمسر | جمع | |||||
بر اثر فوت | بر اثر طلاق | ||||||||
تعداد | درصد | تعداد | درصد | تعداد | درصد | تعداد | درصد | ||
10 تا 14 | 349/267/3 | 079/158/3 | 66/96 | 282/2 | 07/0 | 459/2 | 08/0 | 820/162/3 | 680/9 |
15 تا 19 | 860/283/4 | 956/525/3 | 31/82 | 204/4 | 10/0 | 977/6 | 16/0 | 137/537/3 | 57/82 |
20 تا 24 | 571/499/4 | 840/214/2 | 22/49 | 166/10 | 23/0 | 395/22 | 50/0 | 401/247/2 | 95/49 |
25 تا 29 | 785/564/3 | 414/849 | 83/23 | 676/19 | 55/0 | 706/35 | 00/1 | 796/904 | 38/25 |
30 تا 34 | 579/409/2 | 612/312 | 51/11 | 068/33 | 22/1 | 850/36 | 36/1 | 530/382 | 09/14 |
35 تا 39 | 479/2007 | 396/146 | 60/8 | 818/57 | 44/2 | 661/36 | 52/1 | 875/240 | 00/10 |
40 تا 44 | 0280/173 | 079/71 | 54/3 | 966/89 | 40/2 | 631/31 | 58/1 | 676/192 | 60/9 |
45 تا 49 | 280/730/1 | 133/38 | 20/2 | 662/129 | 48/4 | 714/25 | 49/1 | 509/193 | 18/11 |
سن | جمع | هرگز ازدواجنکرده | بیهمسر | جمع | |||||
بر اثر فوت | بر اثر طلاق | ||||||||
تعداد | درصد | تعداد | درصد | تعداد | درصد | تعداد | درصد | ||
10 تا 14 | 245/441/3 | 300/354/3 | 47/97 | 155/2 | 06/0 | 701/2 | 08/0 | 156/359/3 | 61/97 |
1915 تا 19 | 901/442/4 | 873/308/4 | 98/96 | 195/3 | 07/0 | 806/3 | 09/0 | 874/315/4 | 14/97 |
20 تا 24 | 851/511/4 | 958/534/3 | 35/78 | 292/4 | 10/0 | 896/8 | 20/0 | 146/548/3 | 64/78 |
25 تا 29 | 167/660/3 | 156/334/1 | 45/36 | 789/4 | 13/0 | 658/18 | 51/0 | 603/357/1 | 09/37 |
30 تا 34 | 969/837/2 | 103/347 | 23/12 | 988/4 | 18/0 | 833/21 | 77/0 | 924/373 | 18/13 |
35 تا 39 | 545/511/2 | 338/125 | 99/4 | 207/6 | 25/0 | 833/21 | 87/0 | 387/153 | 11/6 |
40 تا 44 | 679/081/2 | 158/54 | 60/2 | 351/8 | 40/0 | 824/21 | 85/0 | 141/80 | 85/3 |
45 تا 49 | 481/792/1 | 602/28 | 60/1 | 239/11 | 63/0 | 632/17 | 79/0 | 024/54 | 01/3 |
سن دختران | تعداد دختران هرگز ازدواجنکرده | تفاضل با پسران پنجهی بالاتر هرگز ازدواجنکرده | درصد دختران مازاد | تفاضل با پسران همسن هرگز ازدواجنکرده |
20 تا 24 | 840/214/2 | 684/880 | 40% | 118/420/2- |
25 تا 29 | 414/849 | 311/502 | 59% | 742/484- |
30 تا 34 | 612/312 | 274/187 | 60% | 491/34- |
20 تا 34 | 866/286/3 | 269/570/1 | 48% | 351/939/1- |
بیشتر بدانیم....
ارتباط بین فعالیت فیزیکی و کاهش بیماریها
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
ورزش های مفید برای بیماران مبتلا به آلزایمر
ورزش و بیماری های قلبی و استخوانی
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
چه ورزش هایی سلامت کودکان را تامین می کند؟
ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟
چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
تکنیک های توان بخشی ورزشی در بیماران مبتلا به آسم
ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح
دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری
حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی
ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس
سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن
نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی
نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
ظروف یک بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
اثر شنهای روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان
آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست
پیامدها و راهکارهای جلوگیری از تخلفات موتورسواران
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
با تغییر سبک زندگی که مسلماً به دنبال خود تغییر ارزشها را نیز در پی خواهد داشت، نهاد خانواده از درون تضعیف خواهد شد که از این مسئله میتوان به عنوان عامل اصلی طلاق نام برد، زیرا اولین قربانی آن معنویت است که درون سبک زندگی غربی، باورها و فرهنگ جدید آن استحاله میگردد...
گروه فرهنگی – اجتماعی برهان/ مریم عسگریپرور؛ طبق آمارها در سالهای اخیر طلاق در کشور ما رشد چشمگیری داشته است. شاید این امر در کشورهای غربی که روابط در آنها بر اساس فردگرایی شکل میگیرد و دین از جایگاهی تشریفاتی برخوردار است کسی را به تعجب واندارد اما وقوع این مسئله در کشور اسلامی ما بسیار تأملبرانگیز است، چرا که آموزههای دین سراسر از توصیههایی در جهت حفظ و استحکام هر چه بیشتر نهاد خانواده است.
اسلام به حفظ نهاد خانواده اهتمام ویژهای دارد. در یک جمله میتوان گفت خانواده شاهراه اصلی رسیدن به پیشرفت و کمال است و همین جایگاه عظیم سبب شده که عوامل مختلف دست به دست هم دهند تا این مسیر را مسدود کنند. دشمن از این راه درصدد است تا با هدف گرفتن خانواده و تقدس زدایی و از بین بردن کارکردهای آن جلوی پیشرفت جامعه را بگیرد زیرا پیشرفت و سلامت جامعه در گرو خانوادهی سالم است.
یکی از راهبردهای غرب در راستای این هدف، تغییر سبک زندگی است. این پدیده را که از پایههای اصلی مدرنیته به شمار میرود و تغییر ارزشها را نیز به دنبال دارد، میتوان عامل اصلی طلاق در عصر حاضر به شمار آورد که سبب کمرنگ شدن معنویت و تغییر هویت فردی و اجتماعی فرد و در نتیجه تضعیف و فروپاشی نهاد مقدس خانواده میشود.
به همین دلیل هویت زن و مرد مسلمان در عرصهی دین و اجتماع؛ نقطهی استراتژیک تهاجم غرب در عرصهی جنگ نرم به شمار میرود که متأسفانه با تمام تجهیزات مدرن خود از جمله ماهواره، اینترنت، کتاب و ... آن را نشانه گرفتهاند. در این نوشتار ابتدا به اختصار دیدگاه اسلام را در مورد تشکیل خانواده و ضرورت حفظ آن مورد بررسی قرار میدهیم و سپس به بررسی دلایل افزایش طلاق میپردازیم.
خانواده، مقدسترین نهاد در اسلام
از منظر اسلام خانواده مقدسترین نهاد و بستری برای آرامش، تربیت و رشد نسل به شمار میآید. اهمیت این مسئله از آنجایی است که خانواده پایهی اصلی جامعه است و جامعهی سالم در گرو خانوادهی سالم میباشد؛ چرا که اولین نهادی است که فرد به آن ورود پیدا میکند و در آن پرورش مییابد. در متون دینی ما توصیههای فراوانی در راستای تقدس و تحکیم پایههای خانواده وارد شده است.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «مردان و زنان بیهمسر خود را همسر دهید، همچنین بندگان و کنیزان صالح و درستکارتان را، اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بینیاز میکند. خداوند گشایشدهنده و آگاه است.»[1] و در آیهای دیگر میفرماید: «و از جمله نشانههای خدا این است که برای شما همسرانی آفرید که با آنها آرامش پیدا کنید و در میانتان دوستی و مهربانی قرار داد.»[2]
این 2 آیه و آیات بسیار دیگری بر ضرورت ازدواج و تشکیل خانواده تأکید میکنند و زن و مرد را مایهی آرامش یکدیگر میدانند. این دقیقاً مخالف دیدگاهی است که در جامعه به وجود آمده است. دیدگاهی که راحتی و آرامش را مختص به دوران تجرد و ازدواج را آغاز تمام مشکلات و گرفتاریهای میداند و مشکلات اقتصادی را عاملی برای فرار از ازدواج بیان میکند که به طور حتم تبعات آن گریبان جامعه را خواهد گرفت. در حالی که خداوند در سورهی نور آیهی 32؛ به بندگان خود وعده داده است: «اگر فقیر و تنگدست باشید خداوند از فضل خود شما را بینیاز میکند» و خداوند هرگز از وعدهی خود تخلف نمیکند...
پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند: «هیچ بنیانی در اسلام محبوبتر از ازدواج در نزد خداوند نیست»[3]
همچنین در حدیث دیگری میفرمایند: «هر که ازدواج کند نصف دین خود را حفظ کرده است، پس در نیمهی دیگر از خدا تقوا پیشه کند.»[4]
در این احادیث و احادیث بسیار دیگر بر ضرورت تشکیل خانواده به عنوان راهی برای رسیدن به کمال و پیشرفت معنوی تأکید شده است؛ همچنین احادیث فراوانی در مورد حقوق متقابل زن و شوهر وارد شده است که اگر آنها را چراغ راه زندگی خود قرار دهند از این راه پر خطر به سلامت عبور خواهند کرد و هرگز در زندگی به مشکلات حاد و لاینحلی که منجر به جدایی میشود بر نخواهند خورد؛ اما دلیل این همه مشکلات ما این است که متأسفانه به دین به عنوان دستورالعملی برای زندگی نگاه نمیکنیم.
از منظر دین علاقه و معنویت را میتوان به منزلهی دو پایهی اصلی برای خانواده به شمار آورد که با حذف و سست شدن یکی از آن دو؛ شمارش معکوس برای فروپاشی خانواده آغاز میشود. اتفاقی که در عصر حاضر میتوان به وضوح آن را مشاهده کرد.
تغییر سبک زندگی و دوری از آموزههای اسلام
تغییر سبک زندگی را میتوان ارمغان مدرنیته در عصر حاضر به شمار آورد. به عقیدهی برخی، به وجود آمدن شیوههای جدید زندگی ضرورتی اجتنابناپذیر است که با حرکت جوامع به سمت پیشرفت و صنعتی شدن رخ مینماید؛ اما حقیقت این است که پایه و اساس سبک زندگی در جامعهی سنتی ایران بر اساس اسلام بنا شده است و تغییر آن به منزلهی تغییر سبک زندگی اسلامی به شیوههای مدرن و وارداتی است که با فرهنگ اسلامی ما هیچ گونه همخوانی ندارد و در نتیجه تغییر هویت فرد مسلمان را به دنبال دارد. در حقیقت هویت و سبک زندگی با یکدیگر رابطهای دوسویه دارند و بر یکدیگر تأثیر متقابل میگذارند.
با مقایسهی شیوههای زندگی دهههای اخیر به خوبی میتوان سرعت این تغییرات را دریافت. این مسئله در جامعهی امروز ابعاد بسیار وسیعی پیدا کرده است و شیوهی زندگی افراد در مقیاس فردی، خانوادگی، اجتماعی و... روز به روز بیشتر از معیارهای اسلامی فاصله میگیرد.
از مصادیق تغییر سبک زندگی میتوان به تغییر الگوی تأمین معاش در خانواده به تقلید از کشورهای غربی اشاره کرد؛ البته نمیتوان ضرورتهای جامعهی امروز را برای حضور زنان در برخی مشاغل زنانه نادیده گرفت اما آنچه در حال حاضر در جامعهی ما اتفاق میافتد این است که حتی در مواقع غیر ضروری و تنها با این استدلال که زن باید به استقلال مالی برسد تا به مرد وابسته نباشد، به اشتغال بیرون از منزل روی میآورند که این مسئله به خودی خود عامل به وجود آمدن مشکلات بسیاری برای فرد و جامعه خواهد شد که شایسته است در مقالهای مجزا و به صورت تفصیلی به این مسئله پرداخته شود.
در حالی که اسلام بنا به مصالحی که متوجه خود زن، خانواده و اجتماع است. زحمت کار بیرون از منزل را از دوش زن برداشته و به عهدهی مرد قرار داده است اما متأسفانه میبینیم که اشتغال بیرون از منزل برای زنان ما به عنوان یک ارزش در آمده است و در عوض خانهداری و تربیت فرزند به وقت هدر دادن و سوزاندن فرصتهای پیش روی زنان ما تبدیل شده است.
با مقایسهی شیوههای زندگی دهههای اخیر به خوبی میتوان سرعت این تغییرات را دریافت. این مسئله در جامعهی امروز ابعاد بسیار وسیعی پیدا کرده است و شیوهی زندگی افراد در مقیاس فردی، خانوادگی، اجتماعی و... روز به روز بیشتر از معیارهای اسلامی فاصله میگیرد.
مسئلهی مهم دیگر تغییر سبک ساده زیستی است که تا همین چند سال اخیر بر خانوادههای ایرانی حاکم بود و روی آوردن به زندگی تجملاتی و ایجاد مصرفزدگی در بین خانوادههاست؛ متأسفانه در این مسئله هم مشاهده میکنیم که بیشترین تلاش دشمن در تغییر روحیهی زنان بوده است زیرا آنان هستهی اصلی خانواده را تشکیل میدهند و بر نوع نگرش همسر و فرزندان بسیار اثرگذار میباشند؛ همچنین همین مسئله خود از دلایل اصلی روی آوردن به اشتغال بیرون از منزل است. به هر حال این مسئله به خودی خود سبب به وجود آمدن انحرافهای فراوانی در زندگی فردی و اجتماعی افراد میشود که متأسفانه طلاق یکی از اصلیترین آسیبهای آن است.
تغییر نوع تعامل زن و مرد هم از مواردی است که تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله ماهوارهها به سبک غربی آن درآمده! در این میان برگشتن به آموزههای اسلام و برگرداندن آرامش به کانون خانواده بهترین راهکار حل این مشکلات میباشد. اگر چه گاهی مشاوران ما هم توصیههایی به طرفین میکنند که نه تنها کمکی به حل مشکلاتشان نمیکند بلکه با آموزههای دین ما هم در تناقض کامل است!
حقیقت این است؛ با تغییر سبک زندگی که مسلماً به دنبال خود تغییر ارزشها را نیز در پی خواهد داشت، نهاد خانواده از درون تضعیف خواهد شد که از این مسئله میتوان به عنوان عامل اصلی طلاق نام برد زیرا اولین قربانی آن معنویت است که درون سبک زندگی غربی، باورها و فرهنگ جدید آن استحاله میگردد و همانطور که ذکر شد، معنویت از ارکان اصلی خانواده در اسلام به شمار میآید که خانواده بر پایهی آن بنا شده است.
متأسفانه در جامعه شاهد این مسئله هستیم که الگوگیری غلط خانوادهها و جوانان سبب افزایش ناسازگاری بین زن و مرد، مصرفگرایی، تغییر نوع پوشش و ... شده است. آنچه در این بین از اهمیت بهسزایی برخوردار است، این است که باید مراقب باشیم تا شیوههای جدید زندگی با فرهنگ دینی ما سازگار باشد و به تغییر و استحالهی ارزشها و اعتقادات ما نینجامد.
از مصادیق تغییر سبک زندگی میتوان به تغییر الگوی تأمین معاش در خانواده به تقلید از کشورهای غربی اشاره کرد؛ البته نمیتوان ضرورتهای جامعهی امروز را برای حضور زنان در برخی مشاغل زنانه نادیده گرفت اما آنچه در حال حاضر در جامعهی ما اتفاق میافتد این است که حتی در مواقع غیر ضروری و تنها با این استدلال که زن باید به استقلال مالی برسد تا به مرد وابسته نباشد، به اشتغال بیرون از منزل روی میآورند.
استراتژی غرب در تغییر هویت زن مسلمان
با بررسی علل طلاق به خوبی متوجه این مسئله میشویم که اصلیترین راهبرد غرب در تضعیف نهاد خانواده تغییر هویت زنان مسلمان است که با القای زنمحوری، تضعیف نقش مرد، تضعیف نقش مادری و همسری، کم ارزش جلوه دادن خانهداری و ارزشمند جلوه دادن مشاغل بیرون از منزل، مصرفزدگی و ... ابتدا به تغییر نگرش زنان مسلمان و در نتیجه به تقدسزدایی و سست کردن پایههای خانواده میانجامد. آنها با درک نقش محوری و اهمیت جایگاه زن در خانواده به خوبی دریافتهاند که برای رسیدن به اهداف خود گام اول را باید از این نقطه آغاز کنند.
این مسئله که تمایز حقوق زن و مرد به تفاوت نوع آفرینش و تفاوت نیازها و تواناییهای آنها برمیگردد بر هیچ فرد عاقل و منصفی پوشیده نیست و اسلام را میتوان اصلیترین حامی و مدافع حقوق زنان به شمار آورد زیرا نه تنها حقوق زن در اسلام نادیده گرفته نشده بلکه در تمامی احکام و دستورات آن ظرافت روح و جسم زن در نظر گرفته شده، مسئلهای که هرگز در نظریههای فمینیستی و به اصطلاح بشر دوستانهی غرب دیده نشده است اما آنان با غیرعادلانه خواندن احکام اسلام در مورد زنان و به دست گرفتن پرچم حقوق بشر؛ شروع به سر دادن شعارهایی کردند که ظاهری زیبا و فریبنده داشت، ولی از درون پوچ و دروغین بود و بیشترین حملههای خود را متوجه مسئلهی تمایز بین حقوق زن و مرد کردند.
از نظر پرچمداران دفاع از حقوق زنان، زیر بار مسئولیت همسری و مادری رفتن سبب پایمال شدن حقوق زن و در عوض کم رنگ شدن یا نپذیرفتن این نقشها و الگو قرار دادن مردان در اشتغال بیرون از منزل و انجام کارهای مردانه سبب اقتدار و شکوفایی آنان خواهد شد.
فارغ از نتایج افکار فمینیستی در غرب باید اذعان داشت؛ افراط در این مسئله غرب را با چالشی جدّی مواجه کرده است، مانند فردی که در باتلاق گرفتار میشود و هر چه بیشتر دست و پا میزند و برای نجات خود تلاش میکند بیشتر در آن فرو میرود و میخواهد تا دیگران را نیز با خود به درون باتلاق بکشد.
در واقع غرب خود اولین قربانی نظریههای دور از عقل و منطق فمینیستی است که نتیجهای جز تحقیر زن، کمبود عاطفی، نبود امنیت، به چالش کشیدن مفهوم مادری، افزایش میزان خشونت در خانواده، افزایش آمار طلاق، افزایش کودکان نامشروع، رواج گستردهی زندگیهای مجردی، گسترش همجنسگرایی و در یک جمله نابودی زن و نابودی انسانیت را در پی نداشته است.
از نظر پرچمداران دفاع از حقوق زنان، زیر بار مسئولیت همسری و مادری رفتن سبب پایمال شدن حقوق زن و در عوض کم رنگ شدن یا نپذیرفتن این نقشها و الگو قرار دادن مردان در اشتغال بیرون از منزل و انجام کارهای مردانه سبب اقتدار و شکوفایی آنان خواهد شد.
با تأمل در نظریههای فمینیستی متوجه این مسئله میشویم که بین شعار فمینیستها مبنی بر احقاق حقوق زنان و آنچه در عمل اتفاق میافتد تناقض آشکاری وجود دارد، زیرا زن از حقوق اولیهی خود که آرامش و امنیت روانی در سایهی خانواده است و با قیومیت مرد حاصل میشود محروم میگردد و با نادیده گرفتن نقش همسری، مادری و ... به طلاق و فروپاشی نهاد خانواده دامن میزند که این مسئله خود جامعه را با بحران جدّی مواجه میسازد اما این مسئله در آموزههای فمینیستی فراموش شده که زن خود عضوی از پیکر جامعه است و اولین آسیب متوجه خود اوست!
در حالی که دین اسلام از همان ابتدا برای زن جایگاهی بسیار رفیع قائل شده و زن و مرد را مکمل یکدیگر قرار داده است و در مقابل ظلم و ستمی که به زنان روا میشده به مردان توصیههای فراوانی کرده است که با زنان به گونهای شایسته رفتار کنید و به آنها محبت کنید و همین طور در مسئلهی حق رأی برای زن و مرد حقوق مساوی قائل شده و برای وی حق مشارکت در فعالیتهای اجتماعی را قرار داده است...
قبح زدایی از مغبوضترین حلال خدا
با بررسی آیات و روایات اسلامی درمییابیم به همان اندازه که در اسلام بر ازدواج و تشکیل خانواده تأکید شده، به همان اندازه نیز به حفظ و نگهداری از آن سفارش شده است. چرا که نهال خانواده برای ادامهی حیات و به ثمر نشستن خود نیاز به رسیدگی و مراقبت ویژهای دارد. در آیات و روایات از طلاق به عنوان مغبوضترین حلال خداوند یاد شده است؛ همچنین در آیات بسیاری بر ضرورت حفظ خانواده تأکید شده و طلاق به عنوان آخرین راه حل و تنها در صورتی که سبب عسر و حرج فرد شود، توصیه شده است.
اگرچه درک محدود انسان سبب میشود که به طور کامل به مصالح و مفاسد امور آگاهی پیدا نکند اما با بررسی پیامدهای طلاق تا حدودی میتوان به دلایل منفور بودن این مسئله در اسلام پی برد. آسیبهای فردی و اجتماعی طرفین بعد از طلاق (به خصوص خانمها) همچنین سرنوشت مبهم فرزندان، آسیبهای روحی و روانی که از طلاق والدین نصیبشان میشود و مسائل و مشکلات فراوانی که از این راه گریبان جامعه را میگیرد و ...؛
از جمله مشکلاتی است که با فروپاشی یک خانواده به وجود میآید. فهم این مسائل شاید تا حدودی به درک ضرورت گذشت زن و مرد در برابر یکدیگر کمک کند؛ البته در صورتی که روحیهی فردگرایی بر آنها حاکم نشده باشد اما حقیقت این است که با تغییر سبک زندگی و تغییر ارزشها، روح معنویت در بین خانوادهها کمرنگ شده و همین مسئله سبب گردیده تا مفاهیم ارزشی و اخلاقی مانند «گذشت» در زندگی به باج دادن یا کم آوردن در برابر یکدیگر تعبیر شود!
متأسفانه در حال حاضر کوتاه شدن عمر زندگی مشترک به یک مسئله در جامعهی ما تبدیل شده که اگر به زودی برای حل آن چارهای اندیشیده نشود به زودی به یک بحران جدّی تبدیل خواهد شد که این مسئله هوشیاری مردم، مسئولین و نخبگان را میطلبد. عمق فاجعه تا آن جایی است که علاوه بر افزایش این معضل بزرگ، جامعه در راستای قبحزدایی از این مسئله گام برمیدارد. برگزاری جشن طلاق به تقلید از فرهنگ غرب و دعوت دوستان و آشنایان برای شرکت در این مراسم در جامعهی اسلامی ما جای بسی تأسف و تعجب دارد.
وقتی زندگی رنگ و بویی از دین و فرهنگ اسلام نداشته باشد، وقتی خانواده تقدس خود را در دید افراد از دست بدهد و ازدواج بیشتر جنبهی تشریفاتی پیدا کند. وقتی ازدواجهای سنتی که بر پایهی فرهنگ اسلامی و شناخت و باور صحیح از زندگی مشترک جای خود را به ازدواجهایی به سبک مدرن و دوستیهای خیابانی، اینترنتی و ... بدهد. دیگر قبحزدایی و برگزاری جشن طلاق به شیوهی مدرن امری دور از ذهن و تعجببرانگیز نخواهد بود!
نتیجهگیری
در نهایت میتوان دور شدن از آموزههای اسلام و ضعف و تسلیم در برابر تهاجم فرهنگی غرب را به عنوان مهمترین عامل در تغییر فرهنگ اسلامی و در نتیجه افزایش آمار طلاق دانست.
3 گام اصلی که میتوانند در برابر هجمههای همهجانبه و برنامهریزیهای کلان و بلندمدت دشمن در تغییر هویت دینی ما در بلند مدت مؤثر واقع شود عبارتاند از:
1. بیداری و آگاهی در برابر اهداف و راهبردهای غرب؛
2. بازگشت به بطن دین؛
3. نظریهپردازی در حوزههای مختلف با استفاده از متون و منابع دینی.
متأسفانه سیر صعودی آمار طلاق در کشور ما از این حقیقت تلخ حکایت میکند که نه تنها از اهداف و راهبردهای غرب اطلاعی نداریم، بلکه کورکورانه تن به خواستههای آنها نیز دادهایم و در جهت اهداف و برنامهریزیهای آنها حرکت کردهایم. متأسفانه در مقابل سالها تلاش و پشتکار غرب در تخریب فرهنگ اسلامی و تضعیف نقش واقعی زن، به عنوان یک مسلمان اقدام درخور توجهی انجام ندادهایم.
شاید بتوان سادگی و خوشباوری برخی افراد در برابر سیاستهای غرب را دلیل اصلی مشکلات آنها به شمار آورد در حالی که منابع عظیمی از دستورات و راهکارهای اسلام را برای زندگی موفق در اختیار داریم که در دل آنها هزاران نظریه در تمام ابعاد زندگی نهفته است و به جای نظریهپردازی و ارائهی الگو به دیگر کشورها خود به تقلید کورکورانه از آنها میپردازیم و هر آنچه را که غرب به اسم آزادی و حقوق بشر و مدرنیته و ... به ما القا میکند به حکم ضرورت میپذیریم.
با توجه به این مسئله که تک تک ما در برابر حفاظت از فرهنگ و دین خود مسئولیم اما در این بین نخبگان نیز میتوانند با بررسی متون اسلامی و استخراج نظریههای مختلف در حوزهی زنان و خانواده گام مؤثری بردارند؛ همچنین رسانهها میتوانند در ترسیم هویت واقعی زن مسلمان و ارائهی الگوی موفق زندگی نقشی اساسی ایفا کنند. مسئلهای که متأسفانه کمتر در فیلمها و سریالهای مشاهده میکنیم و در اکثر موارد شأن واقعی زن در فیلمها نادیده گرفته میشود.
دولت نیز میتواند با حمایتهای قانونی و اجتماعی از زنان خانهدار سبب شود تا زنان هویت واقعی خود را در درون خانه جستوجو کنند؛ همچنین تقویت روح معنویت از راه نظام آموزشی، رسانه و انتقال آن به نهاد خانواده میتواند در کاهش معضلات اجتماعی از جمله طلاق اثر گذار باشد. (*)
بیشتر بدانیم...
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
ارتقای کیفیت خدمات سلامت از منابع مالی یارانه ها
اصلاح ساختار نظام جامع مدیریتی اقتصادی بیمارستان
اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت
بررسی مشکلات برنامه پزشک خانواده
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
تاثیر بیمه های مکمل بر قشرهای آسیب پذیر
توزیع عادلانه خدمات بهداشتی در ﺳﻴـﺴﺘﻢ ﻧﻈـﺎم ﺳـﻼﻣﺖ ﻛﺸﻮر
دریافت پول از بیمار بصورت مستقیم (یک خطای پزشکی)
راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها
راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها ، ادارات و مراکز پزشکی
عوامل مؤثر بر قاچاق کالا
مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
مصرف کالاهای خارجی و قاچاق و تاثیر آن بر اشتغال و تولید
نحوه ارائه خدمات بهداشتی درمانی در برخی کشورهای دنیا
نقش سازمانهای بیمه گر اجتماعی و خصوصی در اقتصاد سلامت
وظایف دولت در بهبود شاخصهای سلامتی و نابرابری های اجتماعی
پیامد های هدفمند کردن یارانه ها در حوزه سلامت
چالش اصلی تامین مالی در نظام سلامت