(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

ازدواج مجدد برای زنان مطلقه

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com/



دکتر بدرالسادات بهرامی معتقد است آنچه طلاق را به معضلی اجتماعی برای زنان بدل کرده، وجود پدیده تجرد ناخواسته دختران است که ناخودآگاه شانس ازدواج مجدد برای زنان مطلقه را کم کرده و مطلقهها را به زنانی بدل میکند که تنها داوطلبانی برای ایجاد روابط جنسی دارند و نه ازدواج... دکتر بدرالسادات بهرامی، کارشناس مسائل خانواده و دارای دکترای تخصصی روانشناسی سلامت و مدرس دانشگاه است.

خانم دکتر بهرامی! با توجه به اینکه آمار طلاق در کشور ما، البته با توجه به شرایط گذر از دوران سنتی، هنوز معضل نشده است، چرا خود واقعه طلاق با همین آمار فعلی، بحرانی اجتماعی محسوب میشود؟
طلاق یک بحران اجتماعی است چون عوارضی بهشدت اجتماعی دارد. امروز ما در جامعهای زندگی میکنیم که متاسفانه معضلی بهنام تجرد ناخواسته دختران وجود دارد. یعنی دختران بسیار خوبی آماده ازدواج هستند، اما برایشان پسران آماده ازدواجی وجود ندارد. در چنین جامعهای یقینا آمار بالا و 35 درصدی طلاق و اضافه شدن زنان جوان مطلقه به دختران مجرد، ایجاد بحران میکند. در گذشتههای نه چندان دور، مطلقههای جوانی که فرضا 24 تا 26 سال داشتند، بالاخره بعد از مدتی صبر کردن حتما با مردی 31 یا 32 ساله ازدواج میکردند که یک یا دو بچه هم داشت. اما امروز به خاطر پدیده تجرد ناخواسته دختران، حتی مردان مطلقه 47- 48 ساله، بهراحتی میتوانند با دختران مجرد ازدواج کنند و دختران 31 -32 سال بهراحتی داوطلب ازدواج با این اشخاص هستند. طبعا مردان مطلقه هم ترجیح میدهند با دختر ازدواج کنند تا زن مطلقهای که ممکن است تجربه تلخ شکست قبلی را وارد زندگی بکند. بنابراین مطلقههای جوان ما متاسفانه جزو آمار زنانی میشوند که داوطلبان زیادی برای رابطه جنسی دارند، اما هیچ داوطلبی برای ازدواج و تشکیل زندگی ندارند.
زنان مطلقه هم نهایتا چهار تا پنج سال تمام نیازهای عاطفی و جنسی خود را سرکوب کنند اما تا آخر عمر که قادر به این سرکوب کردن نیستند. از طرف دیگر، امکان ازدواجی هم برای خود نمیبینند. در نتیجه این نیازها از آنان زنانی را میسازد که متاسفانه در رابطههای مکرر قرار میگیرند و معشوقه مردان متأهل میشوند. به این ترتیب، زمینه اخلاقی جامعه متزلزل میشود و خیانت به همسر، پدیدهای میشود که بالاترین آمار علت طلاق را بهخود اختصاص میدهد؛ مسئلهای که از زمان بالا رفتن آمار طلاق و پدیده تجرد ناخواسته، شایع شد.

پس امکان به انحراف رفتن زنان مطلقه وجود دارد!
در نتیجه عواملی که گفتم، زنان مطلقه ما جزو کسانی شدند که خیلی کم داوطلبی برای ازدواج دارند اما همواره حتی همکاران آنان نیز داوطلب داشتن رابطه جنسی با آنها هستند. بهطوری که قریب به اتفاق زنان مطلقه از ترس برملا شدن این موضوع و اینکه همکاران بدانند آنها مطلقه هستند و بالقوه میتوانند نیازهای جنسی همکاران خود را پاسخ دهند، این مسئله را پنهان میکنند. چون در صورت برملا شدن، آنقدر اذیتشان میکنند تا آنها به دعوت همکاران برای داشتن رابطه جنسی پاسخ مثبت دهند. چراکه تا همکاران آن زن میفهمند که او مطلقه است، شروع میکنند به محبت کردن به وی. امروز به محض اینکه زنی مطلقه شد، از رییس و کارمند و... همه چشم طمع به او داشته و توقع دارند، زن مطلقه نیاز جنسیشان را پاسخ دهد. خُب، زن اگر مشکل خانوادگی یا مالی هم داشته باشد، زمینه کشیده شدن به مفاسد اخلاقی زیاد میشود. البته زنان مطلقه معمولا در ابتدا بهشدت در مقابل این فشارها مقاومت میکنند و آسیب هم میبینند. اما وقتی میبینند این یک داستان غیرقابل حل است و ازدواجی هم صورت نمیگیرد، کمکم به این روابط تن میدهند و معشوقه مردان متاهل میشوند که یا همکارشان است و یا همسایه و یا کسی که در آژانس مسکن برایشان خانه گرفته و... بعد هم اسیر دل بستنها و دل کندنهای متعدد میشوند.

چه مشکلات دیگری گریبانگیر زنان بعد از طلاق میشود؟
روابط گذشتهشان دستخوش تغییر میشود. مثلا اگر در گذشته بهراحتی و بدون دغدغه خانه خواهر خود میرفتند، حالا خواهر بهشدت نگران رفت و آمد خواهر مطلقه جوانش است. چون بالاخره همسر او هم مرد است… نه فقط اقوام، درباره دوستان هم همین اتفاق میافتد. اقوام زن مطلقه بهشدت از معاشرت با او پرهیز میکنند و علامت سوالها و رفتارهایی را بروز میدهند. پس اولین اتفاق تنها شدن و زیر نگاههای معنیدار رفتن است. دومین اتفاق آن است که این آدم تنهایی که قوم و خویش او را کنار گذاشته و در زندگی هم شکست خورده، نیازی طبیعی نیز دارد. این نیاز او را به سمت رابطه میبرد. رابطه هم ماهیتش ایجاد دلبستگی و عشق است. بعد از یک مدتی که اهدافی حل و فصل شد، مرد سرد میشود و حالا زن مطلقه باید دنبال او بدود. بعد آبروریزی میشود و زن باید دل بکند. دل کندن باعث افسردگی میشود، افسردگی بیمارش میکند، باید دارو بخورد و افت کاری یا تحصیلی پیدا میکند و… اتفاق بد دیگر این است که شغل برخی کارمندان طوری است که باید متأهل باشند. برای همین اگر در محل کارشان به هر دلیلی بفهمند که اینها مطلقهاند، ممکن است در ماهیت حفظ یا از دست دادن کارشان تأثیر بگذارد. همچنین ممکن است آنقدر در محل کار تحت فشار داوطلبان رابطه قرار بگیرد که خودش از سر کار رفتن منصرف شود. اتفاق بد دیگر این است که بعد از طلاق مجبور است به خانه پدرش برگردد و از این به بعد سایه و نفس کشیدنش هم شماره و ارزیابی میشود و باید حساب و کتاب پس دهد. در حالیکه او دیگر آن دختر قدیم نیست. یا مجبور است خانهای مستقل بگیرد. در این حالت یا درآمد کافی دارد که فقط مسائل اجتماعی گریبانگیرش میشود یا مشکلات مالی هم دارد. قبلا تحت تکفل همسر بوده و حالا برای حفظ استقلال و برای اینکه نمیخواهد بار شکست را با رفتن به خانه پدر مضاعف کند، با پول مهریه خانهای اجاره میکند، اما بهدلیل بیکاری و مشکلات مالی مجبور میشود تن به رابطه دهد. اولین حادثه هم این است که در ابتدا به زن مطلقه نمیگویند، میخواهیم با تو رابطه برقرار کنیم. اول او را تحت فشار قرار میدهند تا بعد خودشان نقش منجی را بازی کنند. یا وقتی از زیر فشار بودن خسته شد، تن به خواسته بدهد.
این اوضاع نابسامان مشکلات اجتماعی زنان بعد از طلاق، چارهای هم دارد؟
معضل ایجاد شده بر اثر طلاق به چند پدیده اجتماعی دیگر مربوط است، مثل همان تجرد ناخواسته و... خود آسیب طلاق را نمیتوان حل کرد. حتی آمار طلاق پنج درصد هم باشد، همان مشکلات معاشرت با اقوام و دوستان و... وجود دارد و قابل حل نیست. اما باید به این نکته توجه کرد که انتخاب بین زندگی کردن و طلاق گرفتن، انتخاب بین بد و بدتر است. طلاق خیلی بد است، اما اگر زندگی زن از خیلی بد هم بدتر است، مجبور میشود طلاق بگیرد. او شبیه آدمی است که در ساختمان چند طبقهای است که دچار آتش سوزی شده. فرد از ترس اینکه ساختمان دچار آتش سوزی شده، پایین میپرد. درحالیکه معلوم نیست کجا فرود میآید و زنده میماند یا نه! درحالی که شاید اگر صبر میکرد بعد از مختصری سوختن دست و پا نجات مییافت. این است که باید گاهی به راهحلهای دیگر فکر کرد. نکته بعد این است که مگر همیشه میتوانیم از نو زندگیمان را شروع کنیم؟! مگر همه آن نیروها، انگیزهها و موقعیتهای قبلی را داریم که بتوانیم زندگی را از نو شروع کنیم؟! واقعیت این است که چنین نیست. باید دید کدام بد و کدام بدتر است. داستان طلاق داستان خوبی نیست که بگوییم این زندگی بد است، طلاق بگیریم خوب میشود.

به نظر میرسد با تغییر شرایط اجتماعی و فرهنگی میتوان این موضوع بد را تا حدودی امری طبیعی ساخت!
بله اما اگر این اتفاق بیفتد که خیلی کار میبرد. اگر برادر شما بگوید که میخواهد با همدانشگاهی خود ازدواج کند که عاشقش شده، اما قبلا سه سال متأهل بوده چه برخوردی با او میکنید؟! به او میگویید: «مگر دیوانه شدی؟ مگر دختر قحط آمده؟ اینهمه دختر مجرد، آنوقت تو میخواهی با مطلقه ازدواج کنی؟ اصلا معلوم نیست برای چه طلاق گرفته... شاید عیب از او بوده!» این ما هستیم که جامعه را میسازیم. اینطور نیست که بگوییم ای زندگی بیا جامعه ما را درست کن. ما مردمان همین سرزمین هستیم. میگوییم اینهمه دخترهای مجرد! طلاق پدیده ضد اخلاق شده چون با تجرد ناخواسته دختران مواجه هستیم. الان دخترهای کم سن و سال حتی با مردان 40 ساله ازدواج میکنند.

علت این تجرد ناخواسته چیست؟
مشکل آنجایی آغاز میشود که پسران به دختران میگویند اگر عاشقم هستی باید به من سرویس جنسی بدهی. بعد هم وقتی همه سرویسها بیرون ازدواج ارائه میشود و ازدواج هم به کاری سخت و هزینهبردار بدل شده است و... وقتی دختری خانه مجردی دوست پسر خود را تمیز میکند، برایش غذا درست میکند و با آژانس میفرستند و تازه پسر میگوید تو خیلی دختر خوبی هستی، اما آشپزی آن یکی بهتر است و نوعی رقابت درست میکند و مسابقه میگذارد، چرا پسر ازدواج کند؟


بیشتر بدانیم....\



ارتباط بین فعالیت فیزیکی و کاهش بیماریها
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
ورزش های مفید برای بیماران مبتلا به آلزایمر
ورزش و بیماری های قلبی و استخوانی
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
چه ورزش هایی سلامت کودکان را تامین می کند؟
ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟

چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
تکنیک های توان بخشی ورزشی در بیماران مبتلا به آسم

ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح

دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری

حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی

ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس

سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن

نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی

نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا

ظروف یک ‌بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
اثر شن‌های روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان

آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست

پیامدها و راهکارهای جلوگیری از تخلفات موتورسواران

آمادگی سازمانهای غیر دولتی در حوادث و بلایا

آمادگی ملی و سازمانی در مقابله با زلزله و مدیریت بحران

آمادگی ملی در مقابله با زلزله

راهکارهای پیشگیری از پیامد های سیل

سلامت روان کودکان در بلایا طبیعی


                                              http://maktoobshop.com

آیا طلاق راه حل است؟




ماندن در  یک زنـدگی زناشویی بی عشق مخمصه ای غیر قابل تحمل است، امـا بـه ایـن مـعنـا نیست که حتماً چنین زندگی باید به طلاق منجر شود. 
حل مشکل ازدواجهای بی عشق نیاز به خوداندیشی برای ارزیابـی موقعیت، جرات و جسارت برای تصمیم گیری قاطع بـا همسرتان، و ابتـکـار عـمــل برای رویارویی با این واقعیت دارد کـــه طلاق ممکن است بهترین راه حل برای این ازدواج باشد
اما قبل از اینکه سریعاً به سراغ آسان ترین راه حل بروید و برای طلاق تصمیم گیری کنید، باید اطمینان حاصل کنید که کاملاً منطقی درمورد این تصمیم فکر کرده اید.
ماندن در یک ازدواج بی عشق و تصمیم گرفتن درمورد اینکه طلاق بگیرید یا نه فقط بر مبنای این واقعیت، سوء استفاده از فرصت است. این تصمیم برای طلاق مثل تصمیماتی که به خاطر سایر مشکلات موجود در زندگی های زناشویی مثل بوالهوس بودن فرد مقابل یا خیانت او، نیست. انتخاب طلاق وقتی صحبت از زندگی زناشویی خالی از عشق می شود، موقعیتی کاملاً متفاوت است. 
وقتی درمورد طلاق تصمیم می گیرید، این فرصت از نظر فردی خیلی در شما رشد میکند، چون شما در رابطه ای زندگی می کنید که خالی از هرگونه عشق و محبت است. اجازه بدهید کمی درمورد مسائل مربوط به چنین موقعیت هایی و رویکرد شما به آن صحبت کنیم تا شاید با توجه به این مسائل بتوانید بهتر ردر این رابطه فکر کرده و تصمیم بگیرید. 


مورد۱: عشق را آنطور که آن را می بینید تعریف کنید و ببینید آیا همسرتان هم در این رابطه با شما موافق است یا نه، حداقل تاحدودی. 
برای ارزیابی درست ازدواج های بی عشق، اطمینان یافتن از روشن و واضح بودن ایده و تفکر شما در مورد عشق، راه بسیار خوبی است که ببینید در زندگی چه چیز را از دست داده اید. و اگر ایده همسرتان درمورد عشق با شما مغایر باشد، تاحدی که هیچیک از شما نتواند در کنار هم عشق را تجربه کند، احتمالاً نیاز به مشاوره دارید تا ریشه بی عشق بودن رابطه تان مشخص شود. 


مورد ۲: قبل از اینکه به سراغ طلاق بروید، اول اطمینان یابید که واقعاً در زندگیتان هیچ نوع عشقی وجود ندارد. 
از خودتان بپرسید، "آیا واقعاً در زندگی زناشویی من عشقی وجود ندارد یا من خسته شده ام؟" زنده نگه داشتن عشق در ازدواج نیاز به رابطه بسیار قوی با خودتان و همسرتان دارد. دلایلی را که فکر می کنید زندگیتان خالی از عشق است را لیست کنید و ببینید این دلایل تا چه حد معقول و منطقی هستند و آیا نشان نمی دهد که کمی عشق در زندگیتان وجود دارد و می توانید برای بهبود وضعیت اقدام کنید؟ بی عشق بودن رابطه حتماً به این معنا نیست که همه چیز برای آن رابطه تمام شده است. 


▪ مورد ۳: برحسب تعریف خود از عشق، ببینید که آیا تا به حال واقعاً عاشق بوده اید. 
بی عشق بودن زندگی زناشویی شما ممکن است همیشگی نبوده باشد. ممکن است در طول زندگی خود با همسرتان از فواید دیگری در گذشته بهره مند می شده اید که اکنون وجود ندارد و به همین دلیل است که از رابطه تان خسته شده اید. 
البته اگر زمانی در گذشته عاشق شوهرتان بوده اید، احتمالاً هر دوی شما آنچه را که باید برای حفظ این عشق انجام نداده اید. قبل از اینکه بخواهید اقدامی برای این زندگی بی عشق بکنید، ببینید که تفکر شما درمورد عشق با گذشت زمان چقدر تغییر کرده است. 


مورد ۴: ببینید آیا برای متاهل بودن حتماً نیاز دارید که زندگیتان سرشار از عشق باشد، و آیا نمی توانید شعله عشق را در زندگی زناشوییتان روشن کنید؟ 
این مورد یکی از مهمترین مسائل در تصمیم گیری شماست. خیلی از افراد علیرغم بی عشق بودن زندگی زناشوییشان آن را حفظ کرده اند چون فوایدی که از متاهل بودن نصیبشان می شده بسیار ارزشمندتر از نیاز آنها به عشق بوده است. این فواید میتواند خیلی چیزها باشد و می تواند از فقدان اعتماد به نفس، مسائل مادی، ترس از تنهایی و ... ناشی شود. 
اگر شما از آندسته از افراد هستید که برای متاهل بودن حتماً به عشق نیاز دارند، قبل از اقدام به طلاق، حتماً به روشن کردن شعله عشق در رابطه تان فکر کنید. اگر برای این تصمیم گیری با خود می جنگید، مطمئن باشید که رابطه تان ارزشش را دارد که فرصتی دوباره به آن بدهید. 


اگر از ته قلب درمورد فقدان عشق در رابطه تان با همسرتان گفتگو کنید، امکانش هست که ببینید او نیز با چنین مشکلی روبه روست. 

مطالب پیشنهادی:


بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا

ظروف یک ‌بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
اثر شن‌های روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان

آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست

پیامدها و راهکارهای جلوگیری از تخلفات موتورسواران

آمادگی سازمانهای غیر دولتی در حوادث و بلایا

آمادگی ملی و سازمانی در مقابله با زلزله و مدیریت بحران

آمادگی ملی در مقابله با زلزله

راهکارهای پیشگیری از پیامد های سیل

سلامت روان کودکان در بلایا طبیعی

وکالت در طلاق برای زنان

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com/

طلاق یکى از موجبات انحلال ازدواجهاست. گاهى از طلاق در مقام آخرین راه حل ممکن راه گریزى نیست.

گرچه طبق ماده ۱۱۳۳ قانون مدنى ایران اختیار طلاق به مرد (شوهر) داده شده است،  لیکن از گریز راه هایى که براى متعادل ساختن نابرابرى های  حقوق مرد و زن در مورد طلاق وجود دارد نباید غافل شد.
شاید بتوان مهریه هاى سنگین رواج یافته در جامعه را جدا از ریشه آن در آموزش هاى نادرست فرهنگى، عاملى در جهت تحت فشار قرار دادن مرد براى طلاق گرفتن زن ذکر کرد.
راه حل ممکن در تعدیل حقوق طرفین، قید شرط وکالت زوجه از جانب زوج براى مطلقه ساختن خود در ضمن عقد ازدواج یا هر عقد لازم دیگرى فى المثل عقد بیع است. شرطى که طبق ماده (۱۱۱۹ قانون مدنى) خلاف مقتضاى عقد ازدواج نیست!

وکالت مذکور به دو طریق قابلیت دارد:

  • الف- وکالت مشروط که مقید به تحقق شرطى در خارج است و ماده ۱۱۱۹ قانون مدنى بیانگر همین امر است. یعنى باید وقوع پیوستن شروط مندرج در این ماده قانونی  و قباله نکاحیه (مثلاً اختیارکردن زن دیگر توسط شوهر، ترک انفاق و سوء رفتار و…) و یا هر شرطى که خلاف مقتضاى ذات عقد ازدواج نباشد، زن از جانب شوهر وکیل در مطلقه ساختن خویش خواهد بود.  تشخیص تحقق این شروط مى تواند برعهده شخص زوجه یا دادگاه یا شخص ثالثى باشد. اما روشن است همان گونه که اصیل (مرد) براى طلاق دادن باید به دادگاه مراجعه کرده و گواهى عدم امکان سازش را دریافت کند وکیل (زن) هم باید این روال قانونى را طى کند. مشخصا تشخیص دادگاه مبنى بر اثبات تحقق شرط، عاملى موثر وغیرقابل انکار است.
  • ب- وکالت مطلق (بدون قید شرط): در این نوع وکالت زوجه مى تواند بدون هیچ عذرى و یا تحقق شرطى در عالم خارج خود را مطلقه سازد. اما عدم رعایت نکات ظریفى در این مورد موانعى را در جهت رسیدن زوجه  به مقصود خویش در برخوردارى از اختیار مطلقه ساختن فراهم خواهد آورد. این نکات عبارتند از:
  1. وکالت مطروحه (چه مقید و چه مطلق آن) باید در ضمن عقد ازدواج که عقدى لازم است یا هر عقد لازم دیگرى مثلاً عقد بیع، شرط شود تا زوج (مرد) حق عزل زوجه (زن) را نداشته باشد. عقد لازم تضمین کننده بلاعزل بودن این وکالت خواهد بود.
  2. قید چنین وکالتی باید به صورت “شرط نتیجه” باشد. (بند دو ماده ۲۳۴ قانون مدنى) شرط نتیجه آن است که حتما تحقق امرى در خارج شرط شود. هرگاه تحقق این امر نیاز به فراهم آمدن مقدماتى نداشته باشد به محض عقد قرارداد ( ازدواج) موضوع شرط نتیجه (عقد وکالت) هم محقق مى شود. اما اگر به صورت شرط فعل آورده شود زوج (مرد) بعد انعقاد عقد اصلى (ازدواج) است که مکلف مى شود عقد وکالتی با زوجه خود ببندد و چنانچه این عقد وکالت در ضمن عقد لازم دیگرى شرط نشده باشد (از آنجایى که عقد وکالت ماهیتا عقدى است جایز و نه لازم) شوهر بلافاصله بعد انعقاد عقد وکالت حق عزل همسرش را از وکالت خواهد داشت. و در واقع شرط فعل آن است که اقدام یا عدم اقدام به فعلى بر یکى از متعاملین یا بر شخص خارجى شرط شود.
    (ماده ۲۳۴ قانون مدنى) به زبان ساده تر تحقق شرط نتیجه (شرط وکالت) با قید چنین عبارتى ممکن است: «از جانب شوهر به زن براى مطلقه ساختن خویش وکالت داده شد.» و شرط فعل هم با قید چنین عبارتى «از جانب شوهر به زن براى مطلقه کردن خویش وکالت داده مى شود یا وکالت داده خواهد شد.» با اندکى دقت مى توان دریافت تفاوت ظاهر عبارات فوق الذکر (صرفنظر از آثار و نتایج حقوقى آن) در افعال این عبارت ها است.
  3. رجوع مرد در مدت عده به همسرش اگر نوع طلاق صورت گرفته رجعى مى باشد. (ماده ۱۱۴۸ قانون مدنى) درطلاق بائن براى شوهر حق رجوع نیست. (ماده ۱۱۴۴ قانون مدنى) ماده (۱۱۴۵ قانون مدنى) شرایطى را که موجبات بائن شدن طلاق را فراهم مى سازد ذکر کرده است  پس اگر این شرایط فراهم نباشد، طلاق رجعى است. در چنین حالتى بعد از اینکه زن وکالتا از جانب شوهر خود را مطلقه کرد، اگر شوهر به او رجوع کند زن مى تواند مجددا از وکالت داده شده از جانب شوهر، براى طلاق خود استفاده کند چرا که با رجوع، رجعت به همان عقد ازدواج قبلى با همان شروط مندرج در آن را خواهیم داشت. رجوع شوهر فقط تا دو بار امکان خواهد داشت و در طلاق سوم اگر زن از وکالت داده شده تا سه مرحله براى طلاق استفاده کرده باشد، دیگر طلاق صورت گرفته رجعى نخواهد بود، بلکه غیرقابل رجوع است.
    راه دیگر براى بائن ساختن طلاق در همان مرحله اول بذل بخشى از مهریه یا دادن عوضى از سوى زن به شوهر است. میزان بذل یا عوض مهم نیست نکته مهم اینجا است که شوهر بذل یا عوض زوجه را  بپذیرد درغیر اینصورت رجعى بودنطلاق به قوت خود باقى است. (۱۱۴۶ قانون مدنى) بدیهى است اگر زن بخواهد وکالت زن در طلاق را از طریق وکیل پیگیر باشد باید براى این کار، وکالت در توکیل (مجوز وکالت دادن به دیگرى) را نیز از جانب شوهر داشته باشد.
منظور از وکالت در توکیل اینکه زن از طریق وکیل طلاق خود مبادرت به اجراى صیغه طلاق کند.

http://www.divorce-attorney.ir

http://www.novinpendargroup.com

آژیر قرمز طلاق، سبقت روستاییان در طلاق از شهرنشینان

یکی از رویاهای بیشتر شهرنشینان این است که روزی فارغ از همه دغدغه‌ها و شلوغی‌های شهر، خود را به روستایی خوش آب و هوا برسانند و زندگی آرامی را در روستا آغاز کنند. حال آنکه در رویا،‌ روستا مکانی به دور از مشکلات و گرفتاری هاست اما آمارها نشان می‌دهد این روزها روستاها نیز متاثر از آسیب‌های شهری، با افزایش روزافزون طلاق و کاهش ازدواج دست و پنجه نرم می‌کنند. 


به نوشته روزنامه تهران امروز طی ده سال گذشته به ازای هر 40 طلاق در شهر، یک طلاق نیز در روستا به وقوع می‌پیوست اما این نسبت در سال 83 به 30 به یک رسید. در حالی که در سال‌های اخیر عواملی چون بیکاری، بسیاری از روستاییان را به شهرها کشانده و با مهاجرت نسل جوان، عملا برخی از روستاهای کشور خالی از سکنه شده است اما مهاجرت بی‌رویه روستاییان به شهرها نیز نه تنها کاهش آمار مطلقه‌های روستایی را دربر نداشته بلکه بررسی آمارها در سال گذشته نشان می‌دهد که با ثبت هر 10 طلاق در شهرها، 9 طلاق نیز در روستاهای کشور ثبت شده است. اعداد و ارقامی که به گفته جامعه‌شناسان به آسانی نمی‌توان از کنار آن گذشت. چرا که روستاها گنجینه‌هایی هستند که لقب آخرین بازماندگان از آداب رسوم کهن سرزمینمان را به‌دنبال می‌کشند و همواره اذهان عمومی آنها را عاری از آسیب‌های اجتماعی تصور می‌کند.


آژیر قرمز طلاق در روستاهای مازندران، همدان و آذربایجان‌شرقی

چند روز پیش بود که رضا آزادی کناری مدیرکل دفتر امور روستایی استانداری مازندران از روند افزایشی آسیب‌های اجتماعی در روستاهای این استان ابراز نگرانی کرده و گفته بود: «آسیب‌های اجتماعی نظیر طلاق و اعتیاد و.. به روستاها نیز ورود کرده و مدیران ارشد برای کاهش آسیب‌ها باید در این زمینه سیاست‌های صحیح اتخاذ کنند.» میزان وقوع طلاق در روستاهای همدان نیز دست کمی از مازندران ندارد. از هر 100 مورد ازدواج روستایی، نتیجه 4 مورد ازدواج، طلاق است و فروریختن سقف آشیانه مشترک. این در حالی است که میزان وقوع طلاق در روستاهای استان همدان بخصوص روستاهای نهاوند با افزایش همراه بوده و بررسی‌ها نشان می‌دهد که پای طلاق به روستاها به‌عنوان نماد سبک زندگی سنتی نیز رسیده است. در سال 90 از مجموع 435مورد طلاق در شهرستان نهاوند 204 مورد طلاق مربوط به روستاها بوده است و در شش‌ماهه نخست سال 91، با اینکه جمعیت شهری نهاوند بیش از جمعیت روستایی آن است،‌110 مورد طلاق در شهر و 99 مورد طلاق در روستاها به ثبت رسیده است تا آنجا که به نظر می‌رسد وقوع پدیده طلاق روستایی در حال پیشی گرفتن از شهرهاست.

در مرداد ماه امسال نیز سعید برقی فرماندار بناب در آذربایجان شرقی در اقدامی مشابه روند طلاق در روستاهای بناب را نگران‌کننده خوانده و گفته است: «دلیل اصلی افزایش طلاق در روستاهای این شهرستان تاثیر منفی ماهواره‌های مبتذل و تهاجم فرهنگ غرب در روستاهاست.» به گفته او «ریشه این مسائل به ضعف فرهنگی جامعه مربوط می‌شود و متولیان فرهنگی باید آنقدر کار فرهنگی انجام دهند تا از متلاشی شدن کانون خانواده‌ها جلوگیری کنند.»

کاهش ازدواج روستایی‌ها، ‌معضل دوم


اما این تنها افزایش طلاق نیست که در روستاهای کشور خودنمایی می‌کند. کاهش ازدواج نیز معضل دیگری است که این روزها در برابر جوانان روستایی قد علم کرده است. چندی پیش مدیرکل ثبت احوال استان اصفهان اعلام کرد که در سال‌های 89 و 90، در حالی که شهر اصفهان دارای افزایش 5/1درصد افزایش بوده،‌ در روستاهای این استان کاهش6/9درصدی در ازدواج رخ داده است. طلاق نیز در همین بازه زمانی رشدی 8/3درصدی در شهر اصفهان داشته اما این میزان در روستاهای اصفهان به 8/5درصد رسیده است. شاید به همین دلیل است که سازمان بهزیستی کشور به فکر ارائه طرح ایجاد روستای پاک در برخی روستاهای کشور افتاده است. چرا که بر اساس ماده 194 قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه، دولت مکلف به انجام برنامه‌ها و سیاستگذاری‌هایی شده است تا بهبود وضعیت روستا و توسعه روستایی حاصل شود. اقداماتی که می‌توان افزایش آگاهی‎های عمومی در برابر جرایم و آسیب‌های اجتماعی را از آن جمله دانست.
ماهواره عاملی برای افزایش طلاق در روستاها


منوچهر ثابتی جامعه‌شناس و استاد دانشگاه در این‌باره به تهران‌امروز می‌گوید: «در یک نگاه کلی بر ساختار جامعه می‌توان گفت که همزمان با برنامه‌های توسعه و نوسازی در سطح کشور، که هدف آن بیشتر بهبود جامعه است، ناخودآگاه آسیب‌های اجتماعی هم رشد پیدامی‌کنند چرا که جامعه دچار تمایز ساختاری می‌شود.» به گفته او «این تمایز ساختاری توانمندی افراد و سرمایه‌های اجتماعی را در پی دارد.» این استاد دانشگاه ادامه می‌دهد: «در جریان صنعتی شدن و مدرنیسیم، در روستاها کیفیت تحصیلات و درآمد ارتقا یافته و تغییر می‌کند. همچنین الگوی فعالیت اقتصادی و مشاغل نیز دستخوش تغییر می‌شود. از طرف دیگر زنان هم به عنوان بخشی از جامعه توانمندی‌هایی را کسب کرده و با ارتقا دادن جایگاه خود استقلال کسب می‌کنند و از آن زندگی سنتی و معیشت وابسته فاصله می‌گیرند. بنابراین در ذات برنامه‌های توسعه‌ای و نظام تقسیم کار اجتماعی، گسست بین زنان و مردان وجود دارد که می‌تواند آسیب‌های اجتماعی از جمله طلاق را سبب شود.» ثابتی ادامه می‌دهد: «از طرف دیگر قدرت رسانه‌ها را نیز نمی‌توانیم نادیده بگیریم. عناصر فرهنگی نیز در این زمینه نقش دارند و نباید جنبه‌های آسیب‌زای ماهواره را نادیده گرفت. این امر در تمامی مناطق وجود دارد و شامل روستاها هم می‌شود. این روزها ارتباطات مردم روستا از ارتباطات گرم رویاروی و چهره‌به‌چهره به ارتباط سرد از طریق وسیله ارتباط جمعی مثل ماهواره‌ها مبدل شده که تماشای آن تغییر نگرش‌ها، هنجارها و ارزش‌ها را به‌دنبال داشته است.»

چشم و همچشمی در روستاها بیشتر است

طیبه پورزمان، پژوهشگر و کارشناس ارشد خانواده نیز در گفت‌وگو با تهران امروز مشکلاتی از قبیل «بیکاری، اختلاف‌ سن‌ و تفاوت سطح‌ تحصیلات‌، اعتیاد و عدم تمکین» را از جمله دلایل مطرح در طلاق روستایی می‌داند. او می‌گوید: «متاسفانه با وجود همه طرح‌ها و برنامه‌هایی که دولت‌ها روی کاغذ دارند ازدواج و طلاق در کشور متولی ندارد. اما موضوع ازدواج و طلاق می‌کنند و جمعیت روستاها کمتر می‌شود همین امر حساسیت موضوع را بیشتر می‌کند چون در جمعیت کمتر، طلاق بیشتری واقع شده است.» او گذشته از عوامل یاد شده، به موضوع چشم و هم‌چشمی در روستاها اشاره می‌کند: «چشم و هم‌چشمی در شهرها هم وجود دارد اما در روستاها چون جمعیت کمتر است و همه افراد همدیگر را می‌شناسند و از خانه و زندگی یکدیگر خبر دارند پدیده چشم و هم‌چشمی را بیشتر شاهدیم. این امر در غفلت مسئولان و در خلاء‌فرهنگسازی برای ایمن ماندن از آن در میان روستاییان رواج یافته است.»

جلوی ضرر از هر کجا گرفته شود منفعت است و به نظر می‌رسد ثبت یک طلاق در روستاهای کشور به ازای هر 10 طلاق در شهرها؛‌ زنگ خطر طلاق در روستاهای کشور را به صدا در آورده است. زنگ خطری که اگر مسئولان به آن توجه نکنند، شاید کاهش شدید جمعیت روستایی کشور و افزایش آسیب‌های اجتماعی در این مناطق را در پی داشته باشد.