(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

ازدواج: پیمان زناشویى


وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com/




ازدواج، مصدر باب افتعال، و حروف اصلى آن، «ز ـ و ـ ج» است. از نظر لغت «زوج» به‌معناى جفت، (در مقابل فرد[1]) عبارت از دو چیز همراه و قرین است; چه مماثل باشند، مانند دو چشم و دو گوش، و چه متضاد،[2]مانند شب و روز. در مواردى، واژه زوج در معناى فرد، به شرط داشتن قرین، به‌کار رفته است.[3] بر این اساس، به هریک از زن و شوهر، زوج و به هر دوى آن‌ها زوجین اطلاق مى‌کنند; چنان‌که در قرآن آمده است: «و‌اَنّه خَلَقَ الزَّوجینِ الذَّکَرَ والأُنثى». (نجم/53، 45) به‌کار بردن دو واژه زوج و زوجه (مذکّر و مؤنّث)، براى زن صحیح است; ولى قرآن، در مورد زن، همه‌جا «زوج و ازواج»، به جاى «زوجه و زوجات» به‌کار برده است. (بقره/2، 35، 102، 234 و 240 و احزاب/33، 28، 50، 59 و‌...) راغب مى‌گوید: از آیه‌49 ذاریات/51، به‌دست مى‌آید که همه چیز در جهان داراى زوج و قرین (ضد یا مثل یا جزء ترکیبى) هستند.[4] در کتاب‌هاى لغت، کم‌تر به واژه ازدواج توجّه شده است;[5] ولى با توجّه به‌معناى زوج، کلمه ازدواج، مفهوم اقتران و اتّحاد دو چیز را در برخواهد‌داشت.

ازدواج، در عرف و شرع، پیمان زناشویى است و بر اساس آن، براى مرد و زن نسبت به یک‌دیگر، تعهّداتى اخلاقى و حقوقى پدید مى‌آید که سرپیچى (از بسیارى) از آن‌ها، عقوبت و کیفر را در پى خواهد داشت.[6] ازدواج در هر آیینى، با قوانین و مقرّرات ویژه‌اى صورت مى‌گیرد و اسلام به آداب و رسوم دیگر اقوام احترام گذاشته است: لکلِّ قوم‌نکاحٌ.[7]
از پیمان زناشویى در قرآن به «نکاح» نیز تعبیر شده، و به دو معنا به‌کار رفته است: 1.‌آمیزش* جنسى. (بقره/2،230; نساء/4، 6) 2.‌عقد ازدواج. (نور/24،‌32) لغویان و مفسّران در تعیین معناى حقیقى و مجازى آن، بر یک نظر نیستند.[8] گروهى معناى حقیقى نکاح را آمیزش و کاربرد آن در عقد را مجاز مى‌دانند.[9] متقابلا برخى معناى حقیقى آن را عقد ازدواج قرار داده‌اند.[10] گروهى معتقد به اشتراک لفظى شده‌اند،[11] و هر گروهى براى خود استدلال‌هایى دارند; ولى فیّومى مى‌گوید: عقد و آمیزش، هر دو معناى مجازى هستند و معناى حقیقى نکاح در لغت، چسبیدن و به هم پیوستن یا مخلوط شدن است.[12]
در قرآن، بیش از 80 بار مادّه «زوج» و مشتقّات آن و حدود 23 بار، کلمه «نکاح» و مشتقّاتش به‌کار رفته است. از‌کلمه «استمتاع» نیز درباره ازدواج، در قرآن بهره گرفته شده است و واژه‌هایى از قبیل طلاق*، ظهار، ایلاء، عدّه، مرئه، بعل،نساء، ذکر وانثى، احصان، صداق، مهریّه، اجر، مَس، تحریم و احلال نیز در دامنه گسترده بحث ازدواج قرار‌مى‌گیرند.

ازدواج، سنّت آفرینش:

زوجیّت، قانونى فراگیر در میان همه جانداران و از‌جمله گیاهان است: «و‌اَنزَل مِن‌السَّماءِ ماءً فاَخرَجنا بِه اَزوجًا مِن نَبات‌شَتّى»(طه/20، 53). زوجیّت در حیوان و انسان، پاسخى به غریزه جنسى است که به‌طور طبیعى، براى بقاى نسل در آن‌ها نهاده شده است: «جَعَلَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزوجـًا ومِنَ الاَنعـمِ اَزوجـًا‌...» ‌(شورى/42،11). انسان در مقابل غریزه جنسى، یکى از سه راه را مى‌تواند برگزیند: یا از هر طریقى آن را ارضا کند (افراط) یا آن را سرکوب کند (تفریط) یا به‌صورت متعادل و مشروع در ارضاى آن گام بردارد. راه نخست به نوعى مخالف نظام تکوین و طبیعت است; زیرا در غالب جانوران و پرندگان و حتى حشرات دیده مى‌شود که در آمیزش به فرد گزینش شده‌اى از جنس مخالف بسنده مى‌کنند و به نوعى تشکیل خانواده مى‌دهند و جنس نر، از ورود بیگانه به حریم خویش غیرت نشان مى‌دهد و جنس ماده، سراغ غیر جفت خود نمى‌رود. راه دوم که مسیحیّت و بودائیان و برخى اقوام در گوشه و کنار جهان پیرو آن هستند و با عنوان رهبانیّت* و ریاضت از آن یاد مى‌شود، نیز اوّلا با طبیعت انسان و دیگر جانداران مخالف است; زیرا قوّه شهوت* در وجود انسان آفریده شده و بهره‌بردارى از لذّات مادّى را هم طبیعت انسانى و هم ادیان الهى تجویز مى‌کنند. ثانیاً موجب بروز اختلالات روانى در انسان مى‌شود. قرآن مى‌فرماید: «قُل مَن حَرَّمَ زینَةَ اللّهِ الَّتى اَخرَجَ لِعبادِه والطَّیِّبتِ مِنَ‌الرِّزق = چه کسى زینت‌هاى الهى را که براى بندگان آفریده شده، حرام کرده است؟» (اعراف/7،32) و در آیه‌27 حدید/57 رهبانیّت را بدعت نصارا شمرده است که حقّ آن را رعایت نکرده‌اند: «...‌و‌رَهبانِیَّةً ابتَدَعوها ما کَتَبنها عَلیهِم اِلاَّ ابتِغاءَ رضونِ اللّهِ فَما رَعَوها حقَّ رِعایَتِها» ، و پیامبر با صراحت فرموده است: «لا رهبانیّة فى‌الاسلام».[13] یکى از نتایج این رهبانیّت، تحریم ازدواج براى زنان و مردان تارک دنیا در مسیحیّت بوده است. راه سوم با ازدواج و تشکیل کانون گرم خانواده حاصل مى‌شود:«واللّه جَعَل لکُم مِن اَنفسِکم اَزوجا‌...». (نحل/16، 72; شورى/42،11) خداوند در قلب مرد* و زن*، محبّت* فوق العاده‌اى افکنده است که بقاى پیوند ازدواج را تضمین مى‌کند و وابستگى هر کدام از آن دو به پدر، مادر و دیگر خویشان را، تحت‌الشعاع قرار مى‌گیرد: «...‌و‌جَعل بَینَکم مَوَدَّةً و رَحمَة‌...».(روم/30، 21) این نشان وجود ادراکى فطرى در نهاد انسان است که قرآن از آن به «میثاق* غلیظ» (نساء/4، 21) تعبیر کرده است.[14]

اهمّیّت ازدواج در ادیان الهى:

انبیا، اطفاى شهوت از راه‌هاى نامشروع، مانند خود ارضایى (استمنا)، زنا و هم‌جنس‌گرایى، را منع کرده‌اند. قرآن کریم قوم لوط را که راه طبیعى ارضاى شهوت (ازدواج) را کنار گذاشته و به هم‌جنس‌گرایى روى آورده بودند، قومى تجاوزگر: «و‌تَذَرونَ ما خَلَقَ لَکُم رَبُّکم مِن اَزوجِکُم بَل اَنتُم قَومٌ‌عَادون» (شعرا/26، 166)،[15] و گروهى مسرف: «اِنَّکم لَتَأتونَ الرِّجالَ شَهوَةً مِن دونِ النِّساءِ بل اَنتم قَومٌ مُسرِفون» (اعراف/7،81)، خوانده است. در آیات دیگرى، نیز از راه‌هاى نامشروع اطفاى شهوت، با عناوین فاحشه و راه زشت یاد‌شده است. (اسراء/17، 32; نمل/27، 54)
تشکیل خانواده (ازدواج) در اسلام مورد تشویق قرار گرفته و همگان موظف شده‌اند مقدّمات آن را براى افراد بى‌همسر فراهم کنند; «واَنکِحوا‌...». (نور/24،32) این خطاب عام است و هر نوع کمک مادى و معنوى از‌جمله وساطت را دربرمى‌گیرد. در روایت آمده است: «أفضل الشفاعات أن تشفع بین اثنین فى‌النکاح حتى یجمع اللّه بینهما».[16]قرآن مى‌فرماید:«و‌اَنکِحُوا الاَیـمى مِنکُم والصّـلِحینَ مِن عِبادِکُم و اِمائِکُم‌...». ایامى در این آیه، افراد مجرّد و بى‌همسر، اعم از زن و مرد هستند. در ادامه مى‌فرماید: فقر* و نادارى، نباید مانع ازدواج آنان شود; زیرا خداوند با فضل خویش، بى‌نیازکننده انسان است: «اِن یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ‌...». (نور/24، 32)

ازدواج در جاهلیّت:

در عصر جاهلیّت، ازدواج‌هاى مختلفى رواج داشته است.[17] قرآن به مواردى از نکاح‌هاى مرسوم جاهلیّت* اشاره دارد:
1. نکاح مقت (زناشویى وارث با همسر میّت); رسم جاهلیّت بر این بود که زن میّت، مانند اموال او، به ارث مى‌رسید و وارث یا خود، بدون مهر با او ازدواج مى‌کرد (نکاح مقت) یا او را به ازدواج با شخص دیگرى وامى‌داشت و مهریّه‌اش را مالک مى‌شد یا زن، خود را با پرداخت مبلغى، به وارث بازخرید مى‌کرد و تا آخر عمر بلاتکلیف مى‌زیست و با مرگ وى اموالش به وارث مى‌رسید[18]«...‌لا‌یَحِلُّ لَکم اَن تَرِثُوا النِّسآءَ کَرهًا و‌لا‌تَعضُلوهُنَّ لِتَذهَبوا بِبعضِ ما ءاتَیتُموهُنّ‌...». (نساء/4، 19) تعبیر «مقت» از آیه‌22 نساء/4 گرفته شده که در آن، از نکاح با زن* پدر، نهى شده است: «و‌لا تَنکِحوا ما نَکَحَ ءَاباؤُکُم مِنَ‌النِّساءِ اِلاّ ما قَد سَلَفَ اِنَّه کانَ فـحِشَةً و مَقتًا وساءَ سَبیلاً». طبرسى مواردى ازاین‌گونه نکاح را برشمرده که پس از اسلام، از پیامبر درباره آن مى‌پرسیدند. یکى از آن موارد به فرزند ابوقیس* مربوط است که پس از وفات پدر از نامادرى‌اش درخواست ازدواج کرد. زن گفت: من تو را فرزند خود مى‌دانم و براى تو که از صالحان قوم خویش هستى، این کار، شایسته نیست در عین حال، اجازه‌بده از پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) در این‌باره بپرسم. حضرت او را از این ازدواج بازداشت; سپس این آیه نازل شد.[19]
2. نکاح خدن (زناشویى غیر رسمى و پنهانى); اساس این نکاح بر عقیده‌اى جاهلى بود که برخلاف ارتباط آشکار، ارتباط دوستانه پنهانى را با زن، نیکو مى‌شمرد.[20] قرآن در دو مورد به این‌گونه نکاح اشاره کرده است: در نساء/4، 25 آن‌جا که شرایط ازدواج با کنیزان را بیان مى‌کند، مى‌فرماید: «...‌و لا مُتَّخِذتِ اَخدان‌...». در این آیه، از‌ازدواج با کنیزانى که به‌صورت گرفتن دوست پنهانى مرتکب فحشا مى‌شوند، منع کرده است. نظیر این تعبیر درباره مردان هم آمده است (مائده/5، 5).
3. نکاح بدل (زناشویى به‌صورت تعویض همسر); طبرسى، قولى را نقل کرده که آیه «...‌و‌لا‌اَن تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِن اَزوج‌...»(احزاب/33،52) درباره این‌گونه ازدواج است که در جاهلیّت وجود داشته و اسلام آن را منسوخ کرده‌است.[21] 4. نکاح استبضاع (زناشویى براى تولید‌مثل). 5. نکاح رهط (زناشویى دسته‌جمعى).[22] 6. نکاح شغار (ازدواجى که مهر آن، واگذارى متقابل خواهر یا دختر به طرف مقابل‌است). از سوى دیگر در جاهلیّت بر زنان مطلّقه یا شوهر مرده، سخت‌گیرى مى‌شد. قرآن از دخالت در امور آنان هم به شوهر پیشین و هم به خویشان زن هشدار مى‌دهد. در آیه‌231 بقره/2 به مردان مى‌گوید: پس از طلاق یا به‌شایستگى نگاهشان بدارید یا به خوبى رهایشان کنید و آنان را براى زیان رساندن معطّل نگذارید تا حقوقشان ضایع شود. از‌طرف دیگر، به خویشان زن هم هشدار مى‌دهد که آنان را از ازدواج با شوهران پیشین خویش منع نکنید (بقره/2،232)، و به بازماندگان میّت هشدار مى‌دهد که از سخت‌گیرى بر زنان شوهر مرده بپرهیزید و بگذارید آینده زندگى‌شان را خودشان مشخّص‌کنند: «فَاِذا بَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فَلا‌جُناحَ عَلیکُم فِیما‌فَعَلنَ فِى اَنفُسِهِنّ بِالمَعروفِ‌...». (بقره/2،234)
در ذیل آیات 20‌ـ‌21 نساء/4 نقل شده که وقتى شخصى از همسرش سیر مى‌شد و به ازدواج با دیگرى تمایل مى‌یافت، براى جبران مهریّه‌اى که پرداخت کرده، همسر خویش را به اعمال منافىِ عفّت متّهم مى‌کرد و بر او سخت مى‌گرفت تا حاضر شود، مهر را بازپس دهد و شوهر، آن را براى ازدواج با زنى دیگر صرف کند.[23]قرآن، با شگفتى مى‌گوید: چگونه مهریّه را باز‌پس مى‌گیرید و براى این کار به تهمت و گناه آشکار متوسّل مى‌شوید در‌حالى‌که شما با یک‌دیگر مدّتى زندگى کرده و انس گرفته‌اید و از این گذشته، آن‌ها [هنگام ازدواج ]از شما پیمان محکمى گرفته‌بودند: «واِن اَرَدتُمُ استِبدَالَ زَوج مَکانَ زَوج وءَاتَیتُم اِحدهُنَّ قِنطارًا فَلا تَأخُذوا مِنهُ شیــًا اَتَأخُذونَهُ بُهتـنـًا و اِثمـًا مُبینا * و کَیفَ تَأخُذونَهُ وقَد اَفضى بَعضُکُم اِلى بَعض واَخَذنَ مِنکُم میثـقـًا غَلیظا». عادت دیگر جاهلیّت این‌بود که دختران یتیم* و ثروت آنان را تحت تصرّف خویش درمى‌آوردند. اگر زیبا بودند با آنان ازدواج مى‌کردند و از مال و جمال آنان بهره مى‌بردند و اگر زشت بودند، نمى‌گذاشتند دیگرى با آنان ازدواج کند; او را در مضیقه قرار مى‌دادند و اموال او را تصرّف مى‌کردند.[24] این ظلم آن قدر بزرگ و با اهمّیّت است که وقتى از پیغمبراکرم(صلى الله علیه وآله)درباره حقوق و احکام زنان پرسیده مى‌شود، پیامبر منتظر وحى مى‌ماند و خدا در خصوص حقوق دختران یتیم پاسخ مى‌دهد: «و‌یَستَفتونَکَ فِى‌النِّساءِ قُلِ‌اللّهُ یُفتیکُم فیهِنَّ و ما یُتلى عَلَیکُم فِى‌الکِتبِ فِى یَتمَى النِّساءِ الّـتِى لا تُؤتونَهُنَّ ما‌کُتِبَ لَهُنَّ و تَرغَبونَ اَن تَنکِحوهُنَّ‌...». (نساء/4،127)
در جاهلیّت، ازدواج با مطلّقه پسر خوانده مذموم بود و اسلام از آن جهت که پسرخوانده را پسر نمى‌داند، این حکم را منسوخ کرد و مطلّقه زیدبن* حارثه که پسر خوانده رسول‌الله بود به دستور خداوند به همسرى پیامبر درآمد: «فَلَمّا قَضى زَیدٌ مِنها و طَرًا زَوَّجنکَها». قرآن، هدف ازدواج پیامبر با زینب* بنت جحش را شکستن سنّت جاهلى مى‌داند: «... لِکَى لا یَکونَ عَلَى المُؤمِنینَ حَرَجٌ فى اَزوجِ اَدعیائِهِم». (احزاب/33،37) گونه برخورد قرآن با سنّت جاهلى از قاطعیّتى که در این آیه وجود دارد، استفاده‌مى‌شود; زیرا اوّلا به «زوّجنکها» تعبیر کرده تا نشان دهد این تصمیم الهى بوده است، بدین سبب زینب بر دیگر همسران پیامبر مباهات‌مى‌کرد که خداوند او را از آسمان به همسرى پیامبر درآورده است; ثانیاً در آخر مى‌فرماید: «و‌کانَ اَمرُ اللّهِ مَفعولاً» ; یعنى این کار باید بشود و امر الهى انجام شدنى است.[25]

اقسام ازدواج:

در کتاب‌هاى فقیهان پیشین، نکاح به 3 قسم تقسیم شده است:[26] 1.‌نکاح دائم; 2. نکاح منقطع یا موقّت (متعه); 3.‌ملک یمین. مؤیّد نظر فقیهان، روایتى است که در آن نکاح بر 3‌گونه دانسته شده است: نکاح به میراث (ازدواج دائم)، نکاح بدون میراث (متعه)، و نکاح به ملک یمین[27] که قرآن به دو قسم آن در این آیه اشاره دارد: «والَّذینَ هُم لِفُروجِهِم حـفِظونَ * اِلاّ على اَزوجِهِم اَو ما مَلَکَت اَیمـنُهُم‌...». (مؤمنون‌/‌23،‌5‌ـ‌6; معارج/70، 29‌ـ‌30) نکاح دائم و موقّت، هر دو ازدواج و در بسیارى از احکام مشترکند; بدین سبب به زن و مرد در متعه نیز زوج و زوجه مى‌گویند. (=>‌ازدواج موقّت)
ملک یمین به دو گونه ترسیم مى‌شود: گاه انسان مالک عین کنیز است. در این صورت، آمیزش مالک با کنیز جایز است، مگر آن که به ازدواج شخص دیگرى درآمده باشد.[28] و گاه، انسان مالک منفعت کنیز است، در‌صورتى که مالک، آن را به شخص دیگرى مباح کند که در اصطلاح به آن تحلیل گویند و هر دو فرض مذکور، در ملک یمین قرار دارد. اغلب، تحلیل را تملیک منفعت دانسته‌اند; ولى برخى، آن را نیز نوعى از عقد به‌شمار آورده‌اند.[29]

حکم ازدواج در اسلام:

اهل ظاهر (آنان که به ظاهر قرآن عمل مى‌کنند[30] و تأویل در آن را نمى‌پذیرند)، ازدواج را واجب مى‌دانند[31]و براى اثبات مدّعاى خویش، به آیات ذیل استدلال مى‌کنند: «... فَانکِحوا ما طابَ لَکُم مِنَ‌النِّساءِ» (نساء/4، 3)، «...‌فَانکِحوهُنَّ بِاِذنِ اَهلِهِنَّ‌...» (نساء/4، 25)، «واَنکِحوا الاَیـمى مِنکُم والصّــلِحینَ مِن عِبادِکُم واِمائِکُم‌...» ‌(نور/24، 32) مى‌گویند: این آیات، فرمان به ازدواج مى‌دهند و امر، ظاهر در وجوب است; ولى بیش‌تر عالمان شیعه و سنّى، ازدواج را مستحب دانسته[32] و ظهور آیات را در وجوب نپذیرفته‌اند; زیرا اوّلاً در آیه‌25 نساء/4، براى کسانى‌که توانایى ازدواج با زنان آزاد را ندارند، سفارش کرده که با زنان پاکدامن از بردگان ازدواج کنند;[33] ولى در عین حال فرموده: خوددارى از ازدواج با کنیزان، بهتر است: «...‌و‌اَن تَصبِروا خَیرٌ لَکُم‌...». ثانیاً در بین صحابه، کسانى بودند که تا آخر عمر ازدواج نکردند و رسول‌اللّه آن‌ها را از این کار برحذر نداشت.[34]ثالثاً اگر ازدواج واجب مى‌بود، خداوند در قرآن، مسلمانان را میان ازدواج یا استفاده از ملک یمین مخیّر نمى‌کرد: «فَانکِحوا ما طابَ لَکُم ... فَاِن خِفتُم اَلاّ تَعدِلوا فَوحِدةً اَو ما مَلَکَت اَیمنُکُم‌...». (نساء/4، 3) در‌صورتى که استفاده از کنیز، حتّى به نظر اهل ظاهر، مباح است و تخییر میان واجب و مباح معنا ندارد.[35] قول سوم، از شیخ طوسى و شافعى است. آنان گفته‌اند: براى کسانى‌که بتوانند بى‌هیچ دغدغه‌اى، در راه عبادت خداوند گام بردارند و نفس آن‌ها قوى و صبور است، عزلت (ترک ازدواج) بهتر است; ولى براى دیگران، ازدواج مستحب است.[36] آنان به آیه‌39‌آل‌عمران/3 استدلال مى‌کنند که خداوند، حضرت یحیى*(علیه السلام)را مى‌ستاید:«...‌و‌سَیِّدًا و حَصورًا و نَبیًّا مِن‌الصّـلحین». «حصور» به کسى مى‌گویند که ازدواج را ترک کرده است.[37] در پاسخ گفته‌اند: براى لفظ «حصور» معانى دیگرى نیز ذکر شده، از قبیل کسى که کار بیهوده نمى‌کند یا آن که نفس خویش را از شهوت باز‌مى‌دارد.[38]گذشته از این، فضیلت تجرّد و عزلت براى حضرت یحیى(علیه السلام)، براساس شرایع پیشین، براى پیروان شریعت اسلام حجت نیست; به‌ویژه که پیامبر خاتم(صلى الله علیه وآله) با آن که نفسى قوى داشت و در عبادت پروردگار از همه ممتازتر بود، همسران متعدّدى اختیار کرد. حضرت، گروهى از اصحاب از‌جمله عثمان*بن مظعون را که آمیزش با همسر خویش را ترک کرده بود، نکوهش کرد که: چه شده گروهى بر خود سخت مى‌گیرند و از زنان که خدا حلال کرده، مى‌پرهیزند. سپس آیه نازل‌شد که: «یـاَیُّها الَّذین ءَامَنوا لاتُحَرِّموا طَیِّبـتِ ما اَحَلَّ اللّهُ لَکُم و لاتَعتَدوا اِنَّ اللّهَ لا‌یُحِبُّ المُعتَدین». (مائده/5، 87) آنان گفتند: ما بر عزلت، سوگند یاد‌کرده‌ایم و خدا فرمود: «لا‌یُؤاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغوِ فى اَیمـنِکُم و لـکِن یُؤاخِذُکُم بِما عَقَّدتُمُ الاَیمـنَ‌...» (مائده/5، 89)، و بدین ترتیب، این نوع سوگند، بیهوده تلقّى شد.[39] در روایات، با تعبیرهاى گوناگونى به ازدواج ترغیب شده است; از‌جمله، ازدواج بزرگ‌ترین نعمت و فایده پس از نعمت اسلام[40]، سنّت رسول خدا(صلى الله علیه وآله)،[41] حافظ نصف یا دو سوم از دین،[42] خیر دنیا و آخرت[43] و زیاد کننده رزق،[44] شمرده شده است. از سوى دیگر، مجرّد زیستن (عزوبت) نکوهش شده، و پست‌ترین مردگان مسلمانان را کسانى شمرده‌اند که در حال تجرّد‌بمیرند.[45]
ازدواج گاهى بر اثر عوارض جانبى، حرام، واجب، مکروه یا مباح مى‌شود و این، با استحباب ذاتى ازدواج منافات ندارد; مثلا در‌صورت خوف وقوع در حرام یا ضرر، ازدواج، واجب مى‌شود و با‌داشتن چهار زن دائم، ازدواج دائم دیگر حرام‌است، با انتفاى شهوت مکروه، و با وجود دو‌مصلحت مساوى در فعل و ترک، مباح است.[46]

مقدّمات ازدواج:

چون تداوم نسل انسان بر ازدواج مبتنى است، اسلام به مقدّمات و زمینه‌هاى گوناگونى از آن، توجّه کرده است.

الف. نگاه به همسر آینده:

نگاه به زنى که انسان قصد ازدواج با او را دارد، به اجماع فریقین جایز است[47] تا با بصیرت کامل، همسر خود را برگزیند; البتّه در محدوده مجاز نگاه، و لزوم رضایت دختر، اختلاف است.[48] برخى «...‌و‌لَو اَعجَبَکَ حُسنُهُنَّ‌...» (احزاب/33، 52) را دلیل بر این حکم دانسته‌اند;[49] زیرا در این آیه، خداوند به پیامبر اعلام مى‌دارد: پس از این، ازدواج یا تبدیل همسرانت به همسران دیگر، بر تو حلال نیست; هرچند جمال آن‌ها مورد توجّه تو واقع شود و اعجاب بدون نگاه حاصل نمى‌شود. مى‌توان از کلمه «هتین» در کلام شعیب(علیه السلام)«اُریدُ اَن اُنکِحَکَ اِحدَى ابنَتَىَّ هـتَین» (قصص/28،27) استفاده کرد که وى دختران خویش را به موسى با اشاره نشان داد و دختران نیز آن‌جا حاضر بودند; ولى گویا استفاده جواز نگاه از این آیات مشکل‌است. زیرا اعجاب با نگاه غیر عمدى نیز حاصل مى‌شود.

ب. خواستگارى:

خواستگارى، پیشنهاد براى تشکیل خانواده[50] و از مستحبّات است[51] و به‌طور معمول از سوى مرد یا خانواده او صورت مى‌گیرد. از برخى آیات استفاده مى‌شود که خواستگارى از هر زنى، تحت هر شرایطى، روا نیست: «و‌لا جُناحَ علَیکُم فیما عَرَّضتُم بِه مِن خِطبَةِ النِّسآء». (بقره/2،235) قدر مسلّم از این آیه، جواز خواستگارى با کنایه، از زنى است که در عدّه وفات باشد; زیرا آیه پیشین، درباره زنان شوهر مرده است; ولى گروهى آن را شامل هر زنى که در عدّه طلاق بائن باشد نیز دانسته‌اند.[52] اسلام، دستور حساب شده‌اى، درباره خواستگارى این‌گونه زنان داده که همه جوانب در آن مراعات شده است. از طرفى، به‌طور طبیعى، زن با فوت شوهر یا جدا شدن از او، درباره آینده خویش دغدغه دارد و از طرفى باید حریم زوجیّت پیشین نیز حفظ شود; بدین سبب از خواستگارىِ صریح یا ملاقات و وعده پنهانى با آنان، نهى شده است: «...‌و‌لـکن لا تُواعِدوهُنَّ سِرًّا اِلاّ اَن تَقولوا قَولاً مَعروفًا‌...» قول معروف، به خواستگارى با رمز و کنایه تفسیر شده است;[53] البتّه اگر انسان در دل، به ازدواج با این‌گونه زنان تصمیم داشته باشد، این تصمیم، همانند اظهار با کنایه، جایز است: «...‌اَو اَکنَنتُم فى اَنفُسِکُم عَلِمَ اللّهُ اَنَّکُم سَتَذکُرونَهنَّ‌...». (بقره/2،235) موارد دیگر خواستگارى که با توجّه به آیات قرآن، مورد نظر فقیهان قرار گرفته است، عبارت‌اند از: خواستگارى صریح یا غیر صریح از زن شوهردار یا زنى که در عدّه طلاق رجعى به سر مى‌برد، و خواستگارى صریحِ مرد از زنى که او را سه بار طلاق داده یا در عدّه* وفات به سر مى‌برد جایز نیست.[54]خواستگارى مرد از زنى که او را 9 بار طلاق داده، حتّى با رمز و کنایه، ممنوع است; زیرا آن زن بر او حرام همیشگى است; ولى براى غیر شوهر، در زمان عدّه، فقط به‌صورت کنایه، جایز است.[55] نمونه‌هایى از خواستگارىِ کنایى که آیه بدان اشاره دارد، درروایات و کتاب‌هاى فقهى ذکر شده است.[56]
خواستگارى، معمولا از سوى مرد یا خانواده او انجام مى‌پذیرد و زن به این کار اقدام نمى‌کند; چنان‌که در آیه‌235 بقره/2، خواستگارى به مردان نسبت داده شده است. این بدان جهت است که پاسخ رد شنیدن زن از مرد، به نوعى شکست عاطفى در زندگى زن است که اثر آن هنگام تشکیل خانواده و اداره آن و نیز در تربیت فرزندان ظاهر مى‌شود; در‌حالى‌که خواستگارى از سوى مرد، و شنیدن پاسخ ردّ شکست در زندگى به‌شمار نمى‌رود; بنابراین اگر در موردى، زن و خانواده او با قاطعیّت بدانند که از مرد پاسخ رد نخواهند شنید، خواستگارى آن‌ها امرى معقول و روا خواهد بود.[57] از داستان حضرت شعیب* و موسى(علیهما السلام)در قرآن استفاده مى‌شود که خواستگارى از‌طرف خانواده دختر نیز صورت مى‌پذیرد. طبق آیه‌27 قصص/28، حضرت شعیب به موسى(علیه السلام)پیشنهاد ازدواج با یکى از دخترانش را در مقابل 8 یا 10 سال کار مى‌دهد: «اِنّى أُریدُ اَن اُنکِحَکَ اِحدَى ابنَتَىَّ هـتَین‌...».
برخى، از آیه «اِنّ اَکرَمَکُم عِنداللّهِ اَتقـکُم» (حجرات/49، 13) استفاده کرده‌اند که اگر شخص شایسته‌اى توان تأمین نفقه را دارد و از دخترى خواستگارى کرد، اجابت خواسته او واجب است. کنزالعرفان مى‌نویسد: استفاده این مطلب، از آیه، مشکل است، مگر با کمک روایت پیغمبر(صلى الله علیه وآله) که فرمود: دخترانتان همانند میوه هستند که اگر هنگام رسیدن چیده نشود، فاسد مى‌گرد.[58] جاى دیگر فرمود: دخترانتان را به ازدواج کسانى درآورید که از نظر ایمانى به آنان اطمینان دارید:«إذا جائکم مَن ترضون دینه فزوّجوه اِلاّ تَفعَلوهُ تَکُن فِتنَةٌ فِى‌الاَرضِ و فَسادٌ کَبیرٌ». شاید بتوان از آیه‌32 نور/24 «و‌اَنکِحُوا الاَیـمى مِنکُم‌...» نیز بر این مطلب استدلال کرد; زیرا با اجابت خواستگار، زمینه ازدواج، فراهم‌مى‌شود.

ملاک انتخاب همسر

1. اوصاف همسر شایسته:

قرآن، درباره لزوم رعایت شایستگى و اهمّیّت اوصاف همسرى که انسان در ابتدا برمى‌گزیند یا اگر ازدواج با همسر نامناسبى صورت گرفته، باید این شایستگى را در او پدید آورد، مباحثى را مطرح کرده و درباره همسران نامناسب که گاه در حدّ دشمن مى‌توانند کانون خانواده را فاسد کنند، هشدار مى‌دهد: «یـایُّها الَّذین ءَامَنوا اِنَّ مِن اَزوجِکُم و اَولـدِکُم عَدُوّاً لَکُم فَاحذَروهُم‌...».(تغابن/64، 14)
تکیه قرآن در موارد متعدّد بر صلاحیّت و شایستگى همسر، مفهومى عام است و شامل جنبه‌هاى گوناگون ظاهرى (جسمى) و معنوى (دینى و اخلاقى) مى‌تواند باشد; آیه‌90 انبیاء/21 که گزارشى از اجابت دعاى زکریا* است، مى‌فرماید:«واَصلَحنا لَهُ زَوجَه». برخى این آیه را به اصلاح ظاهرى و جسمى معنا کرده و گفته‌اند: همسر زکریا عقیم بود، خداوند نازایى او را از بین برد یا پیر و شکسته بود و خداوند او را جوان کرد و برخى، آیه‌را به اصلاح اخلاقى معنا کرده و گفته‌اند: خداوند، همسر زکریا را خوش اخلاق قرار داد.[59] آیه‌34 نساء/4، زنان صالح و درستکار را کسانى مى‌داند که در برابر نظام خانواده خاضع هستند و نه‌تنها در حضور شوهر، بلکه در غیاب او مرتکب خیانت مالى و ناموسى نمى‌شوند و حقوق او را مراعات مى‌کنند[60]«فالصّـلِحـتُ قـنِتـتٌ حـفِظـتٌ لِلغیبِ بِما حَفِظَ اللّهُ‌...». در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) آمده است:«تزوّجوا فى الحجر الصالح فاِنّ العِرق دسّاس» ;[61] با خانواده شایسته ازدواج کنید; زیرا خصایص والدین و اجداد، به نسل بعد سرایت‌مى‌کند.
در برخى آیات، سرانجام نیک آخرتى، براى همسر انسان، در گرو صلاحیّت آنان قرار داده شده است: «جَنّـتُ عَدن یَدخُلونَها ومَن صَلَحَ مِن ءابائِهِم واَزوجِهِم وذُرِّیّـتِهِم» ‌(رعد/13، 23)، و این فرجام نیک در آیه‌8 غافر/40، در قالب دعاى فرشتگان حامل عرش الهى، براى همسران صالح نقل شده است: «رَبَّنا واَدخِلهُم جَنّـتِ عَدن الَّتى وعَدتَّهُم ومَن صَـلَحَ مِن ءابائِهِم واَزوجِهِم‌...» ، و در سوره فرقان/25، آیات 63 به بعد، پس از بیان ویژگى‌هاى عبادالرّحمن، دعاى آنان را نقل مى‌کند که پروردگارا! همسران و فرزندان ما را مایه چشم‌روشنى ما قرار ده: «والَّذین یَقولُونَ رَبَّنا هَب لَنا مِن اَزوجِنا و ذُرِّیّـتِنا قُرَّةَ اَعیُن»(فرقان/25،74) یکى از دعاهاى مشهور مسلمانان هنگام حج این دعا است: «رَبَّنا ءَاتِنا فِى‌الدُّنیا حَسَنةً و فِى‌الأخِرةِ حَسنَة»(بقره/2،201) که در حدیثى از پیامبر، این‌گونه تفسیر شده است: کسى که خدا به او قلبى شاکر و زبانى مشغول به ذکر حق و همسرى با ایمان که او را در امور دنیا و آخرت یارى کند، ببخشد، نیکى دنیا و آخرت به او داده، و از عذاب آتش باز‌داشته شده‌است.[62]
قرآن در آیه‌32 نور/24، صلاحیّت و شایستگى بردگان را هنگام ازدواج، مورد توجّه اولیاى آنان قرار داده است: «...والصّــلِحینَ مِن عِبادِکُم واِمائِکُم‌...» گروهى صلاحیّت در آیه را به آمادگى براى ازدواج[63] و برخى آن را به صلاحیّت دینى، تفسیر کرده‌اند;[64] زیرا بسیارى از بردگان، در سطح پایینى از فرهنگ و اخلاق قرار داشتند; به‌طورى که هیچ‌گونه مسؤولیّتى در زندگى مشترک احساس نمى‌کردند و همسر خود را به آسانى رها کرده، او را بلاتکلیف مى‌گذاشتند; بدین سبب دستور داده شده، هرکدام صلاحیّت اخلاقى دارند، به ازدواج با او اقدام‌کنید[65]
در برخى آیات، صفاتى مشخّص، براى همسران شایسته ذکر شده است; از‌جمله در آیه‌90 انبیاء/21 به سه ویژگى براى خانواده زکریا اشاره کرده است: در انجام کار خیر شتاب مى‌کردند و در همه حال، خدا را مى‌خواندند و همواره در برابر او خشوع داشتند: «...اِنَّهُم کانوا یُسـرِعونَ فِى الخَیرتِ و یَدعونَنا رَغَبًا و رَهَبًا و کانوا لَنا خـشِعین». در آیه‌5 تحریم/66 خداوند، 6 صفت را براى همسران شایسته برشمرده که الگوى خوبى براى همه مسلمانان، هنگام انتخاب همسر است: 1. «اسلام»; 2. «ایمان» یعنى اعتقادى که در اعماق قلب انسان نفوذ کند; 3. «قنوت»، یعنى اطاعت در برابر خدا یا شوهر،[66] همراه با خضوع; 4.‌«توبه»، یعنى استغفار و عدم اصرار بر گناه; 5.‌«عبادت خداوند»، عبادتى که روح و جان او را پاک و پاکیزه کند; 6. «اهل گناه نبودن». بسیارى، «سـئِحـت» را به روزه‌دار بودن تفسیر کرده‌اند;[67] ولى راغب گوید: مقصود، روزه‌اى است که نگه‌دارنده اعضاى بدن از ارتکاب گناه باشد.[68] برخى نیز آن را اشاره به زنان مهاجر دانسته‌اند[69]«عَسى رَبُّهُ اِن طَـلَّقَکُنَّ اَن یُبدِلَهُ اَزوجـًا خَیرًا مِنکُنَّ مُسلِمـت مُؤمِنـت قـنِتـت تـئِبـت عـبِدت سـئِحـت‌...».

2. کفویّت در ازدواج:

کفویّت به‌صورت شرط صحّت یا لزوم عقد ازدواج،[70] از نظر بسیارى از اهل‌سنّت، برابرى و هم‌تایى زن و شوهر، از جهت نژاد، اسلام، حرفه، حریّت، دیانت و مال است.[71] سرخسى مى‌گوید:[72] چون سفیان ثورى عرب بوده، تواضع کرده و عجم را کفو خود قرار‌داده است; ولى ابوحنیفه چون عجم بوده، تواضع کرده و گفته: ما کفو عرب نیستیم، دلیل سفیان ثورى، حدیث نبوى است: مردم همانند دندانه‌هاى شانه هستند و همه باهم برابرند، و عرب بر عجم برترى ندارد. برترى‌هاى نژادى و حرفه‌اى را مى‌توان با توجّه به آیه «... اِنّا خَلَقنـکُم مِن ذَکَر و اُنثى ... اِنّ اَکرمَکُم عِنداللّهِ اَتقـکُم» (حجرات/49،13) غیر معتبر دانست; زیرا بر اساس این آیه، ملاک برترى، تقوا قرار داده شده است.
فقیهان شیعه، کفویّت را به‌معناى برابرى در اسلام، شرط ازدواج مى‌دانند[73] که در آیه‌221 بقره/2 با صراحت از نکاح با مشرکان، و در آیه‌10 ممتحنه/60 از پاى‌بندى به پیوند ازدواج با زنان کافر نهى شده، و در آیه‌26 نور/24 فرموده است: زنان خبیث و ناپاک از آن مردان خبیث و ناپاکند، و مردان ناپاک به زنان ناپاک تعلّق دارند: «اَلخَبیثتُ لِلخَبیثینَ والخَبیثونَ لِلخَبیثتِ‌...»، و در نقطه مقابل، زنان پاک به مردان پاک و مردان طیّب به زنان طیّب و پاک تعلّق دارند. در روایات آمده که مؤمن، کفو مؤمن است.[74] اگر از دیانت و امانت‌دارى کسى، راضى هستید، سنّت ازدواج را به تأخیر میندازید.[75] بیش‌تر فقیهان شیعه، کفویّت در مال را شرط ازدواج ندانسته[76] و به مسلمان بودن بسنده کرده‌اند; زیرا ادلّه عام، مانند «اَوفوا بِالعُقود»(مائده/5،1) بر صحّت ازدواج، دلالت دارد و خدا، وعده داده است که با ازدواج فقر به گشایش، تبدیل مى‌شود: «... اِن یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللّهُ مِن فَضلِه‌...» (نور/24،32)، ولى برخى از امامیّه،[77] کفویّت در مال را شرط دانسته‌اند; البتّه نه به‌معناى تساوى در ثروت، بلکه به‌معناى توان تأمین مخارج و قدرت بر پرداخت نفقه*اى که در شأن همسر باشد و بر این مطلب به آیه‌25 نساء/4 استدلال کرده‌اند: «و‌مَن لَم یَستَطِع مِنکُم طَولاً اَن یَنکِحَ المُحصَنـتِ المُؤمِنـتِ فَمِن ما‌مَلَکَت اَیمـنُکم‌...». ولى این آیه، درصدد بیان حکم شرعى نیست; بلکه صرفاً مى‌گوید: کسى که از نظر مالى بر تحمّل مهر و نفقه قدرت ندارد، راه براى ازدواج بر او بسته نشده است; زیرا با مخارج سبک‌ترى مى‌تواند با کنیزان ازدواج کند.[78]

اهداف و آثار ازدواج:

حکمت‌ها و آثار مهمّى بر ازدواج مترتّب مى‌شود، و قرآن در آیاتى به آن‌ها پرداخته است. در برخى ازدواج‌ها، هرچند زن و مرد با یک‌دیگر زندگى مى‌کنند، لکن اهدافى که باید در زندگى حاکم باشد، از میان مى‌رود و دو طرف بهره‌اى از زندگى مشترک نمى‌برند برخى گفته‌اند:[79] هرجا نشانه‌هاى الفت و حکمت‌هاى زوجیّت چه در دنیا و چه در آخرت برقرار باشد، قرآن واژه زوجیّت را به‌کار برده است (روم/30،21; فرقان/25، 74; زخرف/43، 70; بقره/2،25; یس/36، 56)، و هرگاه جاى این نشانه‌ها و حکمت‌ها را بُغض و خیانت یا تفاوت عقیده زن و مرد با یک‌دیگر پر کند، قرآن واژه «امرأة» را آورده است (یوسف/12، 30; تحریم/66، 10‌ـ‌11); هم‌چنین آن جا که حکمت زوجیّت (بقاى نسل انسان) از میان برداشته مى‌شود، باز‌قرآن، واژه «امرأة» را به‌کار برده است (ذاریات/51، 29; مریم/19، 4‌ـ‌5; آل‌عمران/3،40); بدین سبب وقتى دوباره این حکمت شکوفا مى‌شود و نهال زوجیّت به بار مى‌نشیند، باز‌قرآن تعبیر را عوض کرده، کلمه «زوج» را به‌کار مى‌برد. در آیه‌40 آل عمران/3، زکریا(علیه السلام) با اعجاب از بشارت الهى به یحیى(علیه السلام) از پیرى خود و نازا بودن همسرش سخن‌مى‌گوید: «و‌امرَاَتى عاقِرٌ» ; ولى وقتى دعاى او اجابت مى‌شود، مى‌فرماید: «و‌اَصلَحنا لَه زَوجَهُ». (انبیاء/21،90)
اهداف و آثار ازدواج عبارت‌اند از:

1. حفظ نسب:

در اسلام، حفظ نسب*، پایه احکام و حقوقِ فراوانى است. بعضى از احکام فقهى، بر شناخت رابطه فرزند* با پدر و مادر یا بر شناخت نسبت‌هاى فامیلى دیگر، مبتنى است. تبعیّت فرزند از پدر و مادر در کفر و اسلام، در طهارت و نجاست، در بردگى و حریّت، جواز ربا بین پدر و فرزند، قصاص نشدن پدر به قتل فرزند، مقبول نبودن شهادت پسر بر ضدّ پدر، وجوبِ قضاى نمازهاى میّت بر پسر بزرگ‌تر، مسائل ارث، حبوه (اموالى از ترکه میت که اختصاص به پسر بزرگ‌تر دارد مانند قرآن، انگشتر، شمشیر و لباس)،[80] نظر به محارم و ازدواج با آنان، دیه قتل خطایى که بر عاقله (خویشان پدرى قاتل، مانند برادران، عموها و فرزندان آن‌ها)[81] واجب است، ولایت پدر و جدّ، حقوق طرفینى مانند حقّ حضانت و نفقات، عقوق والدین و اطاعت از آن‌ها و مسائل اخلاقى مانند صله رحم، هبه به اقارب، عقیقه فرزند و مسائل فراوان دیگرى، بر حفظ انساب متوقّف است.[82] عدّه زن بین دو ازدواج و انتظار براى ازدواج دوباره پس از وفات شوهر به مدّت 4 ماه و 10 روز (بقره/2، 234)، عدّه زن به مدّت سه دوره پاکى پس از طلاق (بقره/2، 228) و انتظار زن باردار براى ازدواج مجدّد تا هنگام وضع حمل (طلاق/65، 4)، همه این مقرّرات گویاى اهمّیّت حفظ نسب است. حرمت ازدواج با زن شوهردار (نساء/4، 24)، و حرمت زنا (اسراء/17،32) نیز بر پایه حکمت حفظ نسب قرار داده شده است.[83] (=>‌احصان; زنا)

2. برخوردارى از سکون و آرامش:

نیاز روح به آرامش، با اهمّیّت‌تر از نیاز جنسى است. همسر شایسته در پیش‌آمدهاى زندگى، راه وصول به آرامش* و سعادت را نزدیک مى‌کند: «و‌مِن ءایتِهِ اَن خَلَقَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزوجًا لِتَسکُنوا اِلیها‌...» (روم/30، 21)، «...‌و‌جَعَل مِنها زَوجَها لِیَسکُنَ اِلیها‌...». (اعراف/7، 189) برخى مفسّران،[84] مقصود از لباس را در آیه‌187 بقره/2، سکون و آرامش دانسته‌اند; همان‌گونه که خدا، شب را لباس (مایه آرامش و سکون) دانسته:«و‌جَعَلنا الَّیلَ لِباسًا» (نبأ/78، 10); بنابراین، آیه‌187 بقره/2 (هُنَّ لِباسٌ لَکُم و اَنتُم لِباسٌ لَهُنّ) نیز به سکون و آرامشى که با همسر حاصل مى‌شود، اشاره خواهد داشت.

3. حفظ نوع بشر:

طبق بیان قرآن، ازدواج وسیله‌اى براى تولید و بقاى نسل در انسان و حیوان است: «...‌جَعَل لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزوجًا و مِن الاَنعـمِ اَزوجًا یَذرَؤُکُم فِیه‌...». (شورى/42، 11) گرچه جمله «یَذرَؤُکُم فِیه» ، تکثیر نسل انسان را بیان داشته است، در این جهت، میان انسان و چارپایان و گیاهان فرقى نیست. در جاى دیگرى مى‌فرماید: پروردگار، شما را از «نفس واحدى» آفرید و جفتش را نیز از جنس او آفرید، و از آن دو، مردان و زنان بسیارى را پراکنده ساخت: «...و بَثَّ مِنهُما رِجالاً کثیرًا و نِسآء‌...».(نساء/4، 1) در آیه‌72 نحل/16 مى‌فرماید: از همسرانتان براى شما فرزندان و نوه‌ها قرار داد «...‌و‌جَعَل لَکم مِن اَزوجِکم بَنینَ و حَفَدَة». قرآن، بقاى نسل انسان و اجتماع مدنى را به ازدواج منوط مى‌داند و روى آوردن به زنا* و لواط* را نابودکننده راه بقاى نسل مى‌شمارد: «و‌لاتَقرَبُوا الزِّنى اِنّه کان فـحِشةً و ساءَ سَبیلاً» (اسراء/17،32)، «اَئِنَّکُم لَتَأتونَ الرِّجالَ و تَقطَعونَ السَّبیلَ‌...»(عنکبوت/29، 29); زیرا با رواج راه‌هاى نامشروع، رغبت به نکاح کم مى‌شود; جاذبه‌اش از بین رفته، فقط بار تأمین مسکن و نفقه و به دنیا آوردن اولاد و تربیت آنان، باقى مى‌ماند; در نتیجه، آسان‌ترین راه‌هاى اشباع غرایز که نامشروع است، رایج مى‌گردد و هدف بقاى نسل، رنگ مى‌بازد.[85]

4. داشتن فرزندان صالح:

یکى از خواسته‌هاى غریزى انسان، نیاز فطرى به پدر و مادر شدن است و پاسخ به این خواسته با ازدواج تأمین مى‌شود. در سایه ازدواج است که نسلى داراى اصل و نسب پدید مى‌آید. قرآن در آیاتى، فرزند را زینت زندگى دنیا شمرده که بیان‌گر رغبت انسان به داشتن فرزند و برقرار شدن رابطه پدر و مادر با فرزند است:«اَلمالُ والبَنونَ زینَةُ الحَیوةِ الدّنیا». (کهف/18،46) داشتن فرزند به‌صورت ثمره ازدواج، با تعبیرهاى گوناگونى در قرآن آمده است. در آیه‌223 بقره/2 پس از این‌که مى‌گوید:«نِساؤُکُم حَرثٌ لَکُم فَأتوا حَرثَکُم اَنّى شِئتُم‌...» ، یادآور مى‌شود که بکوشید از این فرصت بهره گیرید و با پرورش فرزندان صالح و شایسته که به حال دین و دنیاى شما مفید باشند، اثر نیکى براى خود از پیش بفرستید:[86] «...‌و‌قَدِّموا لاَِنفُسِکُم‌...». در آیه‌187 بقره/2 پس از آن که از آمیزش با همسر سخن به‌میان آمده است، مى‌فرماید: «...‌وابتَغوا ما کَتَبَ اللّهُ لَکُم‌...» که به نظر بسیارى مقصود، طلب فرزند است.[87] درخواست فرزندِ صالح از خداوند در موارد متعدّدى از قرآن، آمده است. در آیه‌189 اعراف/7 از قول پدر و مادرى نقل مى‌کند که عرضه مى‌دارند: اگر فرزند صالحى نصیبشان شود، شکرگزار خواهند بود: «...دَعَوُا اللّهَ رَبَّهُما لـَئِن ءاتَیتَنا صــلِحـًا لَنَکونَنَّ مِنَ الشّـکِرین». در چند جا از قرآن، درخواست حضرت زکریا(علیه السلام)مطرح شده که از خداوند، فرزندى خواسته است تا لیاقت جانشینى او را داشته: «...‌فَهَب لِى مِن لَدُنکَ وَلیًّا‌...» (مریم/19، 5)، و مورد رضایت پروردگار باشد: «...‌واجعَلهُ رَبِّ رَضِیّا». (مریم/19، 6) در سوره آل‌عمران، پس از مشاهده شایستگى‌هاى مریم(علیها السلام)، پروردگار خویش را مى‌خواند که: خداوندا! از‌طرف خود، فرزند پاکیزه‌اى به من عطا فرما: «...‌هَب لى مِن لَدُنکَ ذُرِّیَّةً طَیِّبَةً اِنّک سَمیعُ الدُّعاءِ». (آل‌عمران/3،38)

5. مودّت و رحمت:

از دیگر آثار ازدواج، موّدت و رحمت است: «...‌و‌جَعَلَ بَینَکُم مَوَدَّةً و رَحمَةً‌...» (روم/30،21). آن‌چه در آغاز زندگى مشترک بین زن و شوهر، یگانگى برقرار مى‌کند و اثر آن در مقام عمل ظاهر مى‌شود، مودّت* است;[88] ولى پس از گذشت زمان و رسیدن دوران ضعف و ناتوانى، رحمت جاى مودّت را پر مى‌کند.[89] مودّت غالباً جنبه متقابل دارد، اما رحمت یک جانبه و ایثارگرانه است پرورش کودکان و خدمات بلاعوض به همسر نیازمند، ایثار و رحمت است.[90] در این‌جا براى حفظ نظام خانوادگى، مودّت رنگ مى‌بازد; ولى رحمت جاى‌گزین آن مى‌شود.

6. ارضاى غریزه جنسى:

غریزه جنسى، نیرویى است که در زن و مرد قرار داده شده و ازدواج، وسیله‌اى مجاز براى اطفاى نیروى شهوت و پاسخى به این غریزه خدادادى است: «والَّذین هُم لِفُروجِهِم حفِظون اِلاّ عَلى اَزْوجِهم اَو ما‌مَلَکَت اَیمنُهم فَاِنَّهم غَیرُ مَلومین».(مؤمنون/23، 5‌ـ‌6) (=>‌آمیزش) در حدیث آمده‌است: میان لذّت‌هاى مادّى و جسمانى در دنیا و آخرت، هیچ‌کدام به پایه لذت زناشویى نمى‌رسد; سپس امام به آیه‌14 آل‌عمران/3 استشهاد مى‌کند که در بیان شهوات گوناگون، علاقه به زن را مقدّم داشته است:[91] «زُیِّنَ‌لِلنّاسِ حُبُّ الشَّهَوتِ مِنَ‌النِّساءِ والبَنینَ والقَنـطیرِ المُقَنطَرَة‌...». در آیه‌187 بقره/2 مى‌فرماید: خداوند دانست که شما به خود خیانت مى‌کردید و آمیزش با همسر را که ممنوع شده بود، انجام مى‌دادید; بدین سبب، ممنوعیّت برداشته شد: «...‌عَلِمَ اللّهُ اَنَّکم کُنتُم تَختانونَ اَنفُسَکُم فَتابَ عَلَیکُم و عَفا عَنکُم فالـنَ بـشِروهُنَّ‌...». این آیه، به نیاز غریزى جنسى اشاره دارد که به رغم ممنوعیّت شرعى، مردم به‌سوى آن کشیده مى‌شوند; البتّه این امر نمى‌تواند انگیزه اصلى و هدف نهایى ازدواج باشد; زیرا غریزه جنسى در زن و مرد، دوره محدودى دارد و اگر غرض از ازدواج، فقط این جهت باشد، باید زوجین هنگام ناتوانى جنسى، یک‌دیگر را رها‌کنند یا زن و مردى که توانایى جنسى خویش را از دست داده‌اند، هیچ‌گاه پیمان زناشویى نبندند.

7. بازداشتن از گناه:

یکى از آثار ازدواج براى زن و مرد، ایجاد زمینه تقوا* و دورى از گناهان است. با اشباع غریزه جنسى در زن و شوهر، زمینه گناهان شهوت‌انگیز از میان مى‌رود. این‌که در قرآن از کسى که ازدواج کرده، به «محصن و محصنه» تعبیر شده: «فَاِذا اُحصِنَّ‌...» (نساء/4، 25)، به جهت این است که زن و مرد، با ازدواج در حصن و سنگر مستحکمى قرار مى‌گیرند و خود را حفظ مى‌کنند تا وسوسه‌هاى شهوانى در آنان اثر نگذارد;[92] بلکه ازدواج، زمینه گناهان دیگر را نیز از بین مى‌برد; زیرا پذیرفتن مسؤولیّت تأمین و تربیت اولاد، انسان را به استفاده بهینه از عمر وامى‌دارد و براى گناه و معاشرت‌هاى گمراه‌کننده، جایى باقى نمى‌ماند. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)فرمود: «مَن تزوّج فقد اَحرز نصف دینه».[93]با ازدواج، نیمى از دین صیانت مى‌شود. در روایتى دیگر آمده است: بدترین مردم، کسانى‌اند که ازدواج نمى‌کنند.[94] در تفسیر آیه‌187 بقره/2 (هُنَّ‌لِباسٌ لَکُم و اَنتُم لِباسٌ لَهُنّ) برخى گفته‌اند: آن‌گونه که انسان، با لباس از سرما و گرما و حشرات و آسیب‌هاى پوستى، محافظت مى‌شود، زن و مرد، با ازدواج، یک‌دیگر را از گناه* حفظ مى‌کنند.[95]

در آیه‌28 نساء/4 حکمت تشریع ازدواج با کنیزان این‌گونه بیان شده است: «یُریدُ اللّهُ اَن یُخَفِّفَ عَنکُم‌...» ; زیرا پیروى از شهوات و در دام گناه افتادن، براى انسان، وزر و سنگینى مى‌آورد و تشریع ازدواج و فراهم شدن امکان آن براى کسى که نمى‌تواند با زنان آزاد ازدواج کند، از فساد و گناه جلوگیرى مى‌کند و انسان از عواقب آن در امان مى‌ماند و این نوعى توسعه براى انسان شمرده‌مى‌شود.[96]

8. توسعه رزق:

نگرانى از تنگ‌دستى، یکى از بهانه‌هایى است که براى گریز از ازدواج، مطرح مى‌شود. قرآن، این‌گونه به انسان امیدوارى مى‌دهد: از فقر و تنگ‌دستىِ بى‌همسران، غلامان و کنیزانِ درست‌کارِ خود نگران نباشید و در ازدواج آن‌ها بکوشید; چرا که اگر فقیر باشند، خداوند از فضل خویش، آنان را بى‌نیاز مى‌سازد: «واَنکِحوا الاَیـمى مِنکُم والصّــلِحینَ مِن عِبادِکُم واِمائِکُم اِن یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللّهُ مِن فَضلِه». (نور/24، 32) برخى گفته‌اند: مفاد این آیه، وعده خداوند به بى‌نیاز کردن کسانى است که تشکیل خانواده مى‌دهند.[97] روایاتى نیز این معنا را تأیید مى‌کند. در حدیثى، امام صادق(علیه السلام)، ترک ازدواج به‌سبب ترس از فقر و تنگدستى را سوء ظن به پروردگار دانسته;[98] زیرا پس از وعده قرآن به توسعه رزق*، نگرانى در این زمینه، جز بدگمانى به خدا نیست.
با توجّه به این‌که افرادى در جامعه، پس از ازدواج، نه‌تنها ثروتمند نمى‌شوند، بلکه بر فقرشان افزوده مى‌شود و اگر این آیه، متضمّن وعده خداوند باشد خلف وعده لازم مى‌آید و خلف وعده قبیح است، گروهى برآنند که براى وعده در این آیه باید مشیّت الهى در تقدیر گرفته شود; یعنى پس از ازدواج، اگر خدا بخواهد، آنان را بى‌نیاز مى‌کند; چنانکه در آیه‌28 توبه/9، براى وعده الهى به غنا و بى‌نیازى، به مشیّت خدا تصریح شده است: «وَ‌اِن خِفتُم عَیلَةً فَسَوف یُغنیکُمُ اللّهُ مِن فَضلِه اِن شاءَ‌...».ممکن است گفته شود: همان‌طور که غنا و بى‌نیازى متأهّلان، به مشیّت منوط است، غنا و بى‌نیازى مجرّدها و کسانى‌که همسر ندارند (بلکه هر پدیده‌اى) نیز به مشیّت توقّف دارد، پس این چه وعده‌اى است که خدا براى ازدواج داده است; زیرا همان‌گونه که متأهل‌ها، با مشیّت الهى، به دو گونه (فقیر و غنى) تقسیم مى‌شوند، مجرّدها نیز چنین هستند و اتّفاقاً این وعده درباره مجردان در قرآن آمده است: «...‌و‌اِن یَتَفَرَّقا یُغنِ اللّهُ کُلاًّ مِن سَعَتِه‌...» (نساء/4،‌130); اگر وضعیّتى پیش آید که زن و شوهر نتوانند باهم زندگى کنند و از هم جدا شوند، خداوند هر دو را با فضل و رحمت خود بى‌نیاز خواهد کرد.
پاسخ آن است که بسیارى از مردم مى‌پندارند ازدواج و فراوانى عائله سبب فقر، و تجرّد سبب اندوختن ثروت مى‌شود. آیه درصدد آن است که این توهّم را از دل‌ها بزداید و غفلت از رزّاق حقیقى را بردارد و به ما بفهماند که گاه، برکت و فراوانى، در مال انسان (با وجود عائله‌مند بودن) ایجاد مى‌شود، و گاهى هم انسان (در‌عین کم عائله بودن و مجرّد زیستن) هر چه مى‌کوشد، در معیشت او پیشرفتى حاصل نمى‌گردد.[99] افزون بر آن‌که پذیرفتن تأمین زن و فرزند، در او حسّ مسؤولیّت استفاده بهینه از وقت و کسب عزّت و اعتبار فراهم مى‌آورد. بنابراین، آیه «اِن‌یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ» (نور/24،32) بیان مى‌دارد که گاهى با ازدواج، فقر از زندگى رخت برمى‌بندد، نه آن‌که همیشه با ازدواج، فقر برطرف مى‌شود و گرنه با آیه بعد «ولیَستَعفِفِ الَّذین لایَجِدونَ نِکاحًا» (نور/24، 33) تناقض مى‌یافت.[100] فخررازى معتقد است که آیه «اِن‌یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللّهُ» در مقام وعده الهى نیست; بلکه مفاد آیه آن است که نباید ترس از فقر، مانع ازدواج شود; زیرا مال، فناپذیر است و آن‌چه ارزش و بقا دارد، فضل خدا است که باید در پى آن بود که از انباشتن ثروت بهتر است[101]«قُل‌بِفضلِ اللّهِ و بِرَحمَتِهِ فَبِذلکَ فَلیَفرَحوا هُو خَیرٌ مِمّا یَجمَعونَ». ‌(یونس/10، 58)
آثار دیگرى نیز بر ازدواج مترتّب است; مانند حرمت برخى از زنان (=>‌همین مقاله: موانع ازدواج) و اثر دیگر آن، ایجاد حقوق زوجیّت است که به‌طور مستقل از آن بحث خواهد شد.

عقد و شرایط ضمن آن در ازدواج

الف. عقد ازدواج:

آغاز زندگى مشترک، با عقد* شروع مى‌شود که به گفته برخى مقصود از «پیمان محکم» زنان از مردان در آیه‌21 نساء/4، عقد (صیغه) ازدواج است[102]«و‌اَخَذنَ مِنکُم میثـقًا غَلیظا». همچنین در آیه‌235 بقره/2 مى‌فرماید: تا عدّه زن به پایان نرسیده، عقد نکاح را برقرار نکنید: «و‌لاتَعزِموا عُقدَةَ النِّکاحِ حَتّى یَبلُغَ الکتِـبُ اَجَلَه‌...». ‌(بقره/2، 235) عقد ازدواج، همانند دیگر عقود، به ایجاب و قبول نیاز دارد[103] و فقط راضى بودن زن و مرد کافى نیست.
فقیهان مى‌گویند: ایجاب نکاح، با دو لفظ «زوّجتُ» و «اَنکحتُ» که از الفاظ صریح در باب ازدواج هستند، حاصل مى‌شود که قرآن هم آن‌ها را به‌کار برده است.[104] (احزاب/33،37; نساء/4،22; قصص/28،27). برخى از اهل‌سنّت با استناد به آیه‌50 احزاب/33 عقد نکاح با واژه «وهبتُ» را براى پیامبر جایز مى‌دانند: «یـاَیُّهَا النَّبِىُّ اِنّا اَحلَلنا لَکَ ... و امرَاَةً مُؤمِنَةً اِن وَهَبَت نَفسَها لِلنَّبِىِّ اِن اَرادَ النَّبِىُّ اَن یَستَنکِحَها‌...» ; زیرا در این آیه، زنى که بى‌شرطِ مهر*، خود را به پیامبر ببخشد، بر‌او حلال شده است. عدّه‌اى دیگر، انعقاد نکاح با این لفظ را براى غیر پیامبر نیز جایز مى‌دانند با این تفاوت که براى دیگران، با این لفظ، عقد واقع‌مى‌شود و پرداخت مهرالمثل برعهده زوج مى‌آید; ولى به استناد جمله «خالِصةً لَکَ مِن دُونِ المُؤمِنینَ» براى پیغمبر، چنین عقدى بدون مهریّه صحیح خواهد بود.[105] امامیّه اتّفاق دارند که نکاح با لفظ «هبه» (حداقل براى غیر پیغمبر) واقع‌نمى‌شود.[106] در عقد ازدواج، شرایطى معتبر است; از‌جمله قصد انشا و توجّه به مضمونِ عقد، موالات (فاصله نیفتادن بین ایجاب و قبول)، تنجیز (قطعى بودن عقد و معلّق نبودن بر کارى یا وصفى یا‌...) و تعیین زن و شوهر به نام یا وصف یا اشاره;[107] به‌ویژه اگر ولىّ یا وکیل، عقد را اجرا کنند; بنابراین اگر پدرى بگوید: «زوّجتک اِحدَى بَناتى» عقد صحیح نیست[108] و سخن شعیب(علیه السلام) به حضرت موسى(علیه السلام): «اِنّى اُریدُ اَن اُنکِحَکَ اِحدَى ابنَتَىَّ هـتَین‌...»(قصص/28، 27)، ظاهر آن است که گفتوگویى مقدّماتى بوده،[109] نه آن‌که با این سخن او، عقد اجرا شده باشد. قرینه بر این مطلب، لفظ «ارید» است. شرط دیگر، اختیار و رضایت است; بنابراین، عقدِ با اکراه و عدم رضایت دختر یا پسر، درست نیست. قرآن مى‌فرماید: پس از طلاق و تمامیّت عدّه، اگر زن و شوهر سابق، به ازدواج رضایت دارند، کسى حقّ ندارد آنان را منع کند: «و‌اِذا طَلَّقُتمُ النِّساءَ فَبَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فَلاتَعضُلوهُنَّ اَن یَنکِحنَ اَزوجَهُنَّ اِذا تَرضَوا بَینَهُم بِالمَعروفِ‌...». (بقره/2،232) باز‌مى‌فرماید: اختیار زنان شوهر مرده را در دست نگیرید و آنان را به ازدواج واندارید[110] و زیر فشار قرار ندهید تا بخشى از آن‌چه به‌دست آورده‌اند، باز‌پس دهند: «...‌لایَحِلُّ لَکُم اَن تَرِثُوا النِّساءَ کَرهًا و‌لا‌تَعضُلوهُنَّ لِتَذهَبوا بِبعَضِ ما‌ءاتَیتُمُوهُنَّ‌...».(نساء/4،‌19)

ب. شرایط ضمن عقد ازدواج:

در هر عقدى از‌جمله نکاح، دو طرف مى‌توانند شروطى را که مخالف مقتضاى عقد و کتاب و سنّت نباشد، ارائه دهند و طرف دیگر را به پذیرش آن ملزم کنند.[111] از‌جمله این شرط که هرگاه طلاق به درخواست زوجه و طبق تشخیص دادگاه، از تخلّف زن از وظایف همسرى یا سوء اخلاق و رفتار وى ناشى نباشد، زوج موظّف است نصف دارایى موجود خود را که در ایام زناشویى به‌دست آورده یا معادل آن را طبق نظر دادگاه بلاعوض به زوجه منتقل کند.

ولایت بر عقد ازدواج:

از آیاتى استفاده مى‌شود که در عقد زناشویى، اصلى‌ترین مرجع تصمیم‌گیرنده، زن و شوهر هستند و این مطلب، به رغم محدودیّت‌هایى که براى زنان در طول تاریخ و عصر جاهلیّت وجود داشته، جالب توجّه است.[112]آیه‌230 بقره/2، نکاح را به زن نسبت مى‌دهد و تحقّق آن را به اراده او مى‌داند: «...‌حتّى تَنِکِحَ زَوجًا غَیرَه‌...» ، و در ادامه آیه، حقّ بازگشت با عقد جدید، پس از طلاق محلّل را برعهده خود زن و شوهر پیشین مى‌گذارد: «...‌فَلا‌جُناحَ عَلَیهِما اَن یَتَراجَعا‌...». آیات 232 و 234 بقره/2 زنان را پس از تمام شدن عدّه طلاق و وفات، صاحب اختیار مى‌داند و دیگران را از دخالت در امور آنان برحذر مى‌دارد: «و‌اِذا طَلَّقتُمُ النِّساءَ فَبَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فلاتَعضُلوهُنَّ اَن یَنکِحنَ اَزوجَهُنَّ اِذا تَرضَوا بَینَهم بِالمعروف ... * ...‌فاِذا بَلَغنَ اَجلَهُنَّ فَلا جُناحَ عَلَیکُم فیما فَعَلنَ فِى اَنفُسِهِنَّ بِالمَعروفِ‌...».
از جانب دیگر، قرآن، مسأله ولایت دیگران و حقّ دخالت آنان در ازدواج را نیز مطرح کرده است. در آیه‌237 بقره/2 حقّ بخشش مهر را به زن یا اولیاى عقد (پدر، جدّ پدرى، وصىّ و حاکم و مولا[113]) وامى‌گذارد: «... اِلاّ اَن یَعفونَ اَو یَعفُوَا الَّذى بِیَدِهِ عُقَدَةُ النِّکاحِ‌...» و مناسب است جایگاه این دو مسأله روشن و تفکیک شود.
«اولیاء»، در دو مورد، به‌طور مسلّم، حق دخالت دارند و یک مورد نیز اختلافى است. دو مورد اوّل عبارت‌اند از:

1.‌ازدواج طفل، مجنون و سفیه:

پدر و جدّ از نظر حقوقى و اجتماعى، بر طفل و مجنون (پسر یا دختر) ولایت قهرى دارند[114] و در‌صورت عدم مفسده یا وجود مصلحت،[115] براى ازدواج آنان به‌طور مستقل تصمیم مى‌گیرند; بدیهى است آنان پس از بلوغ* و برطرف شدن جنون مى‌توانند عقد را فسخ کنند.[116] گفته شده: آیه «و‌لاتَقرَبوا مالَ الیَتیمِ اِلاّ بِالَّتِى هِىَ اَحسَنُ حتّى یَبلُغَ اَشُدَّه‌...» ‌(انعام/6، 152; اسراء/17، 34) و آیه‌220 بقره/2، بر این مطلب دلالت دارند; زیرا بین مال و نکاح فرقى نیست و این آیات درباره یتیم است و چون طفل، در‌صورت فقدان پدر، یتیم به‌شمار مى‌رود و جدّ، ولایت مطلق براى ازدواج او ندارد و فقط در‌صورت وجود مصلحت مى‌تواند براى وى تصمیم بگیرد، پى مى‌بریم که این محدودیّت، در ولایت پدر نیز وجود‌دارد.[117]

2. ازدواج بردگان:

نکاح عبد و کنیز به اختیار مولا است و آنان در این زمینه از خود اختیارى ندارند; چنان‌که بسیارى از اختیارات دیگر نیز از آنان سلب شده است.[118]«ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً عَبدًا مَملوکًا لایَقدِرُ على شَىء». (نحل/16، 75) در آیه‌32 نور/24 خداوند به «موالى» خطاب مى‌کند که غلامان و کنیزان خود را همسر بدهید: «واَنکِحوا ... والصّــلِحینَ مِن‌عِبادِکُم واِمائِکُم» هم‌چنین اجراى عقد ازدواج، از‌طرف خود آنان یا دیگران، باید به اجازه مولا باشد[119] و اگر عقد را بدون استیذان، انجام دهند باطل است.[120] قرآن مى‌فرماید:«...‌فَانکِحوهُنَّ بِاِذنِ اَهلِهِنَّ‌...». (نساء/4،25) برخى گفته‌اند: اگر پس از عقد، مولا ازدواج عبد را اجازه دهد کافى است ولى ازدواج کنیز، اگر پس از عقد، مورد اجازه مولا قرار گرفت، کافى نیست.[121]
ولایت* بر نکاح باکره رشیده اختلافى است و درباره آن، سه نظریّه وجود دارد: 1.‌رأى حنفیّه از اهل‌سنّت[122]و مشهور میان قدما و برخى از متأخّران از شیعه،[123] آن است که دختر* باکره در تصمیم‌گیرى مستقل است و رضایت پدر و جدّ لازم نیست; حتّى سیّدمرتضى بر آن ادّعاى اجماع کرده است.[124] بر این نظریّه، افزون بر روایات،[125] به آیاتى که گذشت، استدلال شده است;[126] به‌طور مثال در آیه‌234 بقره/2 اختیار زن پس از عدّه وفات به خود او واگذار شده است; گرچه آن زن، باکره مانده باشد. 2. نظر شافعیّه[127] و حنابله[128] و برخى از شیعه،[129] استقلال پدر و جدّ، در ازدواج باکره است که بر آن، به چندین روایت[130] استناد شده است. طبق عقیده برخى، آیه «اِنّى اُریدُ اَن اُنکِحَکَ اِحدَى ابنَتَىَّ هـتَینِ‌...»(قصص/28، 27) نیز بر مطلب دلالت دارد; زیرا طبق آن، حضرت شعیب(علیه السلام) به‌طور مستقل براى دختر خویش تصمیم گرفت.[131] شافعى با استدلال به آیه «فَانکِحوهُنَّ بِاِذنِ اَهلِهِنَّ» (نساء/4،25) اذن ولىّ پس از آن که کنیز، آزاد شود، را نیز شرط مى‌داند; در نتیجه در ازدواج همه زنان اذن ولىّ شرط خواهد بود.[132] 3. مالکیّه[133] و برخى از شیعه، موافقت پدر و دختر را لازم مى‌دانند، مگر آن‌که پدر منع‌کند[134]«فَلاتَعضُلوهُنَّ اَن یَنکِحنَ اَزوجهُنَّ اِذا تَرضَوا بَینَهُم بِالمَعروفِ»(بقره/2،232) یا غایب‌باشد.[135]

آسان‌گیرى در ازدواج:

خداوند در تشریع قوانین ازدواج، بر مردم آسان گرفته است. نمونه‌اى از این تخفیف و توسعه، تشریع ازدواج با کنیزان است; زیرا در جامعه، کسانى هستند که توان ازدواج با زنان آزاد را ندارند و خداوند پس از بیان امکان ازدواج با کنیزان فرموده: «یُرِیدُ اللهُ اَن یُخَفِّفَ عَنکُم و خُلِقَ الاِنسـنُ ضَعیفا». (نساء/4،28) هم‌چنین مردم موظّفند در امر ازدواج سخت‌گیرى نکنند. در روایت وارد شده است که با برکت‌ترین زنان، کسانى هستند که مهرشان سبک باشد.[136] قرآن از قول شعیب هنگام گفت و گو درباره ازدواج موسى با دخترش چنین نقل مى‌کند: «و‌ما‌اُریدُ اَن اَشُقَّ عَلَیکَ». (قصص/28، 27) من در این چند سالى که با تو قرارداد مى‌بندم، بر تو سخت نمى‌گیرم یا این‌که مخیرى بین 8 و 10 سال را خودت انتخاب کنى; من بر تو سخت نمى‌گیرم.[137] با توجّه به آیه، مواردى از آسان‌گیرى را مى‌توان برشمرد: پدر و مادر نباید در ازدواج دخترانشان سخت‌گیرى کنند و در‌صورت فراهم‌بودن شرایط، براى ازدواج دختر کوچک‌تر آن را بر ازدواج دختر بزرگ‌تر متوقف کنند. 2.‌خانواده دختر مى‌توانند پیش‌نهاد دهنده ازدواج باشند; 3.‌بر داماد نمى‌توان سخت گرفت و کار طاقت‌فرسا از او مطالبه کرد.

موانع ازدواج:

حرمت ازدواج از راه‌هاى گوناگونى ممکن است پیدا شود[138]. این‌حرمت، در مواردى دائمى و گاهى موقّتى است. اکنون به بررسى این موارد در قرآن مى‌پردازیم:

1. خویشاوندى نسبى:

محارم نسبى از راه ولادت، چه به‌صورت مشروع یا نامشروع، هفت دسته هستند: مادر، دختر، خواهر*، عمّه*، خاله*، دختر* برادر، دختر* خواهر: «حُرِّمَت عَلیکُم اُمَّهـتُکُم و بَناتُکُم و اَخَوتُکُم و عَمّـتُکُم و خـلـتُکُم و بَناتُ الاَخِ و بَناتُ الاُختِ‌...».(نساء/4، 23) کلمه «اُمّهات»، مادر بلاواسطه انسان و همچنین مادرِ‌مادر و مادرِ پدر و جدّه مادر و جدّه پدر هر‌چه بالا بروند را شامل مى‌شود;[139] همان‌طور که منظور از دختر، فقط دخترى که به نکاح صحیح از انسان متولّد شود نیست; بلکه نکاح شبهه، و آمیزش نامشروع (زنا) را نیز دربرمى‌گیرد. فقط شافعى دختر متولّد شده از راه زنا را حرام نمى‌داند; زیرا معتقد است: نسب شرعى براى آن دختر ثابت نیست.[140] این حکم نیز دخترِ دختر و دختر پسر و دختران آن‌ها هر چه پایین بروند را شامل مى‌شود[141]. حکم مربوط به خواهر نیز خواهر پدرى، مادرى، و ابوینى را دربرمى‌گیرد. عمّه و خاله نیز شامل عمّه و خاله پدر و مادر و عمّه و خاله جدّ و جدّه و هرچه بالا بروند، مى‌شود[142]. دختر برادر و خواهر نیز شامل دختر برادر و خواهر پدرى، مادرى یا ابوینى است. ازدواج با خویشاوندان* نسبى در غیر موارد پیش گفته، جایز و مشروع است که قرآن چهار مورد آن را در آیه‌50 احزاب/33 خطاب به پیامبر آورده است: «یـاَیُّهَا‌النَّبِىُّ اِنّا اَحلَلنا لَکَ ... و بَناتِ عَمِّکَ و بَناتِ عَمّـتِکَ و بَناتِ خالِکَ و بَناتِ خـلـتِکَ الّـتِى هاجَرنَ مَعَکَ». این آیه، گرچه خطاب به رسول اللّه است; ولى ازدواج با دختر* عمو، دختر* عمّه، دختر* دایى و دختر* خاله از نظر فقهى براى همه جایز است.

2. خویشاوندى رضاعى (شیرخوارى):

تحریم ازدواج، به واسطه شیر خوردن در موارد متعدّدى حاصل مى‌شود. قرآن فقط به دو مورد (مادر و خواهر رضاعى) پرداخته است: «و‌اُمَّهـتُکُمُ الّـتى اَرضَعنَکُم و اَخوتُکُم مِنَ‌الرَّضـعَةِ» (نساء/4،‌23); ولى در حدیث معروفِ میان فریقین،[143] پیامبر فرموده: تمام کسانى‌که با ارتباط نسبى حرام مى‌شوند، با ارتباط شیرى نیز حرام‌اند.

3. خویشاوندى سببى (ازدواج):

گاه یک ازدواج، سبب حرمت ازدواج‌هاى دیگر مى‌شود. این موارد عبارت‌اند از: الف.‌مادر زن: حکم مادر* زن، شامل مادرِ پدر زن و مادرِ مادر زن، هرچه بالا رود مى‌شود. ب. دختر زن (ربیبه*): قرآن مى‌فرماید:«...‌واُمَّهـتُ نِسائِکُم ورَبـئِبُکُمُ الّـتى فى حُجورِکُم مِن نِسائِکُمُ الّـتى دَخَلتُم بِهِنَّ‌...». (نساء/4، 23) به مجرّد عقد ازدواج، دختر زن که از شوهر دیگر باشد، حرام نمى‌شود; بلکه مشروط بر این است که افزون بر عقد، آمیزش نیز صورت بگیرد: «...‌فاِن‌لَم تَکونوا دَخَلتُم بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلیکُم». (نساء/4، 23)
میان فقیهان بحث است که آیا ازدواج با مادر زن نیز در‌صورتى حرام است که با دختر او پس از عقد، آمیزش صورت گرفته باشد؟ به عبارت دیگر، آیا «اَلّـتى دَخَلتُم بِهِنَّ» افزون بر آن‌که قید براى «ورَبـئِبُکُمُ الّـتى ... مِن نِسائِکُم» است، قید «اُمّهاتُ نِسائِکم» نیز به‌شمار مى‌رود؟ قول مشهور آن است که مادرزن به مجرّد عقد و بدون آمیزش، حرام مى‌شود;[144] زیرا در علم اصول فقه گفته شده: صفت یا استثنا، اگر پس از جملات متعدّد واقع شود، ظاهر آن است که فقط جمله پایانى را قید مى‌زند، نه همه جمله‌ها را.[145] روایات فریقین در این مسأله، متعارض هستند.[146]
حکم تحریم ازدواج با مادر زن و ربیبه در آیه، مادر و دختر کنیزى را که مملوک انسان است، دربرمى‌گیرد[147]; ولى مادر و دختر زنى که انسان با او آمیزش نامشروع کند، تحریمش مورد اختلاف فقیهان است.[148] ج. عروس* (همسر‌پسر): «وحَلـئِلُ اَبنائِکُمُ الَّذینَ مِن اَصلـبِکُم». (نساء/4، 23) این حکم شامل همسرِ پسر پسر و پسر دختر مى‌شود.[149] قید «من‌اصلـبِکُم»براى خروج فرزندخوانده* است; زیرا رسم نادرست جاهلیّت این بود که او را مشمول تمام احکام فرزند مى‌دانستند و ازدواج با همسر فرزندخوانده* را حرام مى‌شمردند; ولى این حکم، از نظر اسلام، رد شده است. طبرسى از عطا نقل مى‌کند که آیه، هنگامى نازل شد که پیامبر با زینب، همسر پسرخوانده خویش (زیدبن‌حارثه) پس از طلاق و گذشت عدّه، ازدواج کرد[150] تا این‌گونه ازدواج‌ها بر دیگران سخت نباشد. قرآن مى‌فرماید: «... فَلَمّا قَضى زَیدٌ مِنها وطَرًا زَوَّجنـکَها لِکَى لا یَکونَ عَلَى المُؤمِنینَ حَرَجٌ فى اَزوجِ اَدعیائِهِم‌...». ‌(احزاب/33، 37) د.‌خواهر زن: «و‌اَن تَجمَعوا بَینَ الاُختَینِ». (نساء/4،23) ازدواج با دو خواهر در یک زمان، چه دائم و چه موقّت، هرچند آن رضاعى باشند، حرام‌است;[151] ولى ازدواج با آن دو در زمان‌هاى گوناگون و پس از جدایى از خواهر قبلى مانعى ندارد، مگر در‌صورتى که به طلاق رجعى، از او جدا‌شود که در این صورت باید دوران عدّه پایان‌پذیرد.[152] هـ.‌نامادرى: «و‌لاتَنکِحوا ما نَکَحَ ءاباؤُکُم مِنَ‌النِّساءِ». (نساء/4، 22) حکم آیه، همسر جدّ پدرى و جدّ مادرى، هرچه بالا بروند را نیز دربرمى‌گیرد و حرمت به مجرّد عقد حاصل‌مى‌شود.[153] در شأن نزول آیه‌19 نساء/4 (یـاَیُّهَا الَّذینَ ءَامَنوا لایَحِلُّ لَکُم اَن تَرِثُوا النِّساءَ کُرهًا‌...) آمده است: وقتى ابوقیس وفات‌یافت، پسرش لباسى روى نامادرى خود انداخت به علامت این‌که من، ازدواج با او را ارث خواهم برد و آیه در نهى از این کار نازل شد.[154]

فلسفه تحریم ازدواج با محار:

ممنوعیّت ازدواج با محارم در بسیارى از ملل وجود دارد و علل گوناگونى براى آن ذکر مى‌شود. پاره‌اى عقیده دارند که خویشاوندان نزدیک، به‌سبب آن‌که باهم بزرگ مى‌شوند، به یک‌دیگر کشش نداشته و ازدواجشان خالى از گرمى و لطف لازم خواهد بود;[155] ولى صاحب المیزان عقیده دارد که طبع اوّلى انسان از محارم روى‌گردان نیست; زیرا غریزه شهوت، حد و مرز نمى‌شناسد. او مى‌گوید: حکمت ممنوعیّت ازدواج با زن شوهردار، حفظ نسب و حکمت تحریم ازدواج با 14 صنفى که در آیه تحریم آمده، جلوگیرى از رواج زنا است; زیرا انسان از میان زن‌ها، بیش‌ترین ارتباطش با این 14‌صنف است و این مصاحبت همیشگى، باعث مى‌شود نفس انسان، تمام توجّه خود را اغلب به آنان منعطف کند و فکرش در آمیزش با آنان تمرکز یابد; بدین سبب شارع، براى جلوگیرى از زنا، این 14 صنف را حرام ابدى قرار داده است; تا افراد جامعه بر اساس این تربیت دینى بار بیایند و نفرت از چنین ازدواجى در دل‌ها مستقر شود و به‌طور کلى از این آرزو که روزى فلان خواهر یا دختر به سن ازدواج برسد تا بتوان با او ازدواج کرد مأیوس گردند و عُلقه شهوت انسان از این 14‌صنف نابود و ریشه‌کن گردد. پس حکمت تحریم ازدواج با محارم، همانند حکمت حجاب است با این تفاوت که اسلام با منع ازدواج با‌محارم، راه رواج زنا در بین آن‌ها را بست و با قانون حجاب، باب رواج زنا در غیر محارم را سدّ کرد.
در تأیید حکمت مذکور، از دو قرینه موجود در آیات تحریم نیز مى‌توان کمک گرفت: 1.‌قید غالبى که در تحریم دختر زن (ربیبه) آمده است: «و‌رَبـئِبُکُمُ الّـتى فى حُجورِکُم» (نساء/4،23); زیرا مصاحبت دائم و شب و روز، در یک منزل، بیش‌تر انسان را به گناه مى‌کشاند. 2.‌تعبیرى که در آخر آیات تحریم آمده: «یُریدُ اللّهُ اَن یُخَفِّفَ عَنکُم و خُلِقَ‌الاِنسنُ ضَعِیفا» (نساء/4،28); زیرا وقتى مردان مسلمان از کام‌یابى از محارم براى همیشه مأیوس شدند، بار سنگین خویشتن‌دارى در برابر عشق سرکش و شهوت جنسى، سبک مى‌شود، وگرنه انسان از آن رو که ضعیف آفریده شده است نمى‌تواند در برابر خواهش نفسانى طاقت بیاورد.[156] حکمت دیگرى که براى حرمت ازدواج با محارم آورده شده، خطر بروز و تشدید بیمارى‌هاى ارثى در فرزندان است. حتّى بعضى گذشته از محارم، ازدواج با اقوام نسبى مانند عموزاده‌ها را خالى از احتمال ضرر نمى‌دانند.

4. زنا:

به نظر امامیّه، زنا با محصنه (زن‌شوهردار یا زنى که در عدّه رجعى است)، سبب حرمت همیشگى ازدواج مى‌شود;[157]ولى ازدواج با زناکارى که محصنه نیست جایز امّا مکروه است. برخى گفته‌اند: ازدواج با زنى که به زنا* شهرت داشته و از این کار توبه نکرده باشد، حرام‌است.[158] در آیه‌3 نور/24 مى‌فرماید: مرد زناکار، جز زن زناکار یا مشرک را نمى‌گیرد و زن زناکار را جز مرد زناکار یا مشرک نمى‌گیرد و این بر مؤمنان حرام شده است: «اَلزّانى لایَنکِحُ اِلاّ زانِیَةً اَو مُشرِکَةً والزّانِیةُ لایَنکِحُها اِلاّ زان اَو مُشرِک و حُرِّمَ ذلِکَ عَلَى‌المُؤمنینَ». در مفاد این آیه، دو قول اساسى وجود دارد. قول اوّل این‌که آیه را به قرینه «حُرِّم‌...» در مقام انشا و بیان حکم شرعى تکلیفى بدانیم; و از آنجا که براساس روایات[159] و اجماع، زنا همیشه و همه جا مانع از صحّت ازدواج نیست این قول را به دو گونه توجیه کرده‌اند:[160] الف. برخى،[161] حرمت ازدواج را به سه شرط مقیّد کرده‌اند: 1. زن یا مرد مشهور به زنا باشند; چنان‌که از روایات استفاده مى‌شود.[162] 2. حدّ شرعى بر آنان اقامه شده باشد. این شرط به قرینه سیاق، از آیه قبل (نور/24، 2) استفاده مى‌شود. 3.‌توبه نکرده باشند; زیرا از ادب قرآن به دور است که بر توبه‌کننده از زنا، زناکار اطلاق کند. ب.‌گروهى دیگر[163] معتقدند که این آیه نسخ شده است; زیرا طبق آیه «وَاَنکِحوا الاَیـمى مِنکمُ‌...» (نور/24، 32) ازدواج زنان بى‌شوهر و مردان بى‌زن از جامعه اسلامى جایز شمرده شده و با تکیه بر کلمه «منکم» طیف مشرکان از مسلمانان اگرچه زناکار باشند، جدا شده است. قول دوم آن است که در آیه، شواهدى وجود دارد که نکاح به‌معناى عقد نیست; بلکه به‌معناى آمیزش است[164] و مفاد آیه، خبر است، نه انشا. آیه به این جهت نظر دارد که مردان و زنان بدکار در جامعه، اغلب دنبال هم طیف‌هاى خودشانند: «اَلخبیثـتُ لِلخَبیثینَ والخبیثونَ لِلخَبیثـتِ». (نور/24،26) مؤیّد این معنا، روایت امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)است که این دو آیه را نظیر هم دانسته‌اند;[165]زیرا اوّلاً اگر آیه، به حرمت ازدواج نظر داشته باشد، باید ازدواج مسلمان زناکار با زن مشرک و ازدواج مرد مشرک با زن مسلمان زناکار، صحیح باشد;[166] در‌حالى‌که هیچ‌کس به این مطلب ملتزم نشده است. ثانیاً کسانى‌که زنا را از موانع ازدواج مى‌دانند، فقط در مورد زن به این مطلب معتقدند. به بیان دیگر، زناکارىِ زن را مانع ازدواج مردان با او قرار داده‌اند; در‌حالى‌که آیه، به مانعیّت در هر دو طرف نظر دارد; یعنى اگر مرد زنا کند یا زن، ازدواج با او ممنوع است; پس باید آیه را به‌گونه‌اى معنا کنیم که این اشکال آن برطرف شود و بار حکم انشایى را از آن برداریم. ثالثاً اگر آیه حکم انشایى باشد، نتیجه‌اش این خواهد بود که ازدواج مرد زناکار با زن زناکار جایز است; در‌حالى‌که قائل به حرمت، آن را براى همه، حرام قرار‌مى‌دهد.[167]

5. طلاق سوم:

اسلام براى جلوگیرى از سوء استفاده مردان، تعدد طلاق را مانع ازدواج قرار داده است تا مرد بر زن سخت نگیرد و از حق طلاق که در دست او است، به آسانى استفاده نکند.[168] اسلام در دو طلاق، حقّ رجوع و بازگشت براى مرد قرار داده که پس از دو طلاق، مرد آزاد است به همسر خویش رجوع کند و با شایستگى، به زندگى مشترک سر و سامان بخشد یا با پرداخت حقوق وى و نیکى به او، براى همیشه از او جدا شود: «الطّلـقُ مَرَّتانِ فَاِمسَاکٌ بِمَعروف اَو تَسرِیحٌ بِاِحسـن‌...»(بقره/2، 229); و در‌صورتى که بار سوم طلاق انجام پذیرد، حقّ رجوع در عدّه یا ازدواج پس از عدّه از مرد سلب مى‌شود، مگر آن‌گاه که مردى دیگر (محلّل) با آن زن ازدواج و آمیزش کند، سپس او را طلاق گوید تا پس از عدّه شوهر دوم، اوّلى بتواند با او ازدواج کند: «فَاِن طَلَّقَها فَلاتَحِلُّ لَه مِن بَعدُ حتّى تَنکِحَ زوجًا غَیرَه فَاِن طَلَّقَها فَلا جُناحَ عَلَیهما اَن یَتَراجَعا» (بقره/2، 230); البتّه پس از طلاق نهم، دیگر به هیچوجه حقّ رجوع یا ازدواج با آن زن، براى شوهر باقى نمى‌ماند.[169]
ازدواج با شوهر جدید (محلّل) باید به‌صورت طبیعى انجام شود و به آمیزش که نتیجه طبیعى ازدواج است بینجامد خود زن تصمیم بگیرد با او ازدواج کند، نه آن‌که شوهر یا محلّل در این باره به‌طور مستقل تصمیم بگیرند; بدین جهت، قرآن با تعبیر«حَتّى تَنکِحَ» ، نکاح با محلّل را به زن نسبت داده; سپس اگر طلاقى به‌طور طبیعى حاصل شد، راه براى شوهر اوّل باز‌مى‌شود و زن اگر رضایت داد و خواستار زندگى دوباره بود، آن‌ها مى‌توانند براى بار چهارم باهم ازدواج، و زندگى مشترک را آغاز کنند; زیرا قرآن در این آیه، کلمه «یَتَراجَعا» از مصدر «تراجع» را به‌کار برده است; و از آن استفاده مى‌شود که ازدواج باید با توافق دو طرف صورت پذیرد; ولى در بازگشت در دوره عدّه، از واژه «رجوع» استفاده شده است.[170] از کلمه «فَاِن‌طَلَّقها»که با «إن شرطیه» آمده، شاید بتوان استفاده کرد که «شرط طلاق» در ازدواج محلّل باطل است; بلکه باید به‌طور طبیعى، زن را طلاق‌دهد.

6. همسر داشتن یا در عدّه بودن (احصان* و اعتداد):

ازدواج با زن شوهردار یا زنى که در عدّه دیگرى است، موجب حرمت همیشگى او بر آن مرد مى‌شود; چنان‌که زنا با زن شوهردار، حرمت* ابدى را در پى دارد.[171] حکمت این محدودیّت، سلامت نسل انسان‌ها است.[172]قرآن مى‌فرماید:«حُرِّمَت عَلَیکُم ... وَالْمُحصَنـتُ مِنَ‌النِّساءِ اِلاّ مامَلَکَت اَیمـنُکُم‌...= و نیز بر شما حرام شد، زنان شوهردار، جز آن‌هایى که به بردگى شما در آمده‌اند» (نساء/4،24). استثنایى که در ادامه آیه وارد شده، به عمومِ حکمِ ممنوعیّت ازدواج با زن شوهردار لطمه‌اى نمى‌زند; زیرا برخى «... اِلاّ ما‌مَلَکَت اَیمـنُکُم» را درباره زنان غیر مسلمان شوهردار مى‌دانند که در جنگ به اسارت درمى‌آیند و به مجرّد اسارت نکاح آنان، با شوهران پیشین فسخ مى‌شود; چه به تنهایى اسیر شوند یا شوهر هم اسیر شود;[173] بدین سبب مى‌توان با آنان ازدواج کرد و برخى دیگر، «اِلاّ ما مَلَکَت اَیمـنُکُم» را هرگونه کنیز دانسته‌اند که به ملک انسان وارد شود; چه از قبیل اسیر باشد که به‌صورت غنیمت جنگى گرفته شود یا به‌گونه‌اى دیگر به ملکیت انسان درآید. در این صورت نیز نکاح آنان با شوهران پیشین فسخ مى‌شود[174] و پس از عدّه مى‌توان با او ازدواج کرد.

7. همسر پنجم:

اجماع و ضرورت دلالت دارد که بر مرد بیش از چهار همسر به عقد دائم حرام است دلیل آن آیه‌3 نساء/4 است که ازدواج با 2 یا سه یا 4 زن را تجویز مى‌کند و بالاتر از عدد‌4 را ذکر نمى‌کند. مقتضاى این آیه، حرمت مازاد بر 4 زن است;[175] بدین سبب پس از نزول آیه، رسول‌خدا(صلى الله علیه وآله) به غیلان‌بن سلمه ثقفى که 10 همسر داشت، فرمان داد چهارتاى آنان را نگه دارد و بقیّه را رها سازد.[176] در این آیه، توضیح دو نکته لازم است: 1.‌تعبیر مَثْنى (دودو) و ثلاث (سه سه) و رباع (چهار چهار) به این جهت است که روى سخن با همه مسلمانان است، نه آن که هنگام ازدواج لازم باشد انسان دو زن یا سه یا 4 تا را با‌هم عقد کند.[177] 2. «واو» در آیه، به‌معناى «اَوْ» است، نه این‌که مى‌توانید دو همسر به اضافه سه‌همسر به اضافه چهار همسر بگیرید; زیرا اگر مقصود این بود آن را با صراحت با لفظ مختصر و عدد نُه، ذکر مى‌کرد.

8. کفر:

در قرآن، به مسأله ممنوعیّت ازدواج با کافران و مشرکان فقط در سوره‌هاى مدنى پرداخته شده و در سوره‌هاى مکّى فقط از حرمت زنا و آمیزش نامشروع سخن به‌میان آمده‌است (مؤمنون/23، 7). حتّى برخى عقیده دارند که تا سال ششم هجرى، منعى در ازدواج با کافران نرسیده بود و آیات تحریم، پس از آن نازل‌شده است.[178] سبب این امر آن است که احکام، در اسلام به تدریج نازل شده و مسلمانان صدر اسلام، کم‌تر در معرض ازدواج با بیگانگان بوده‌اند. آنان از طرفى، در ضعف و فقر به سر مى‌بردند و از سوى دیگر، بت‌پرستان قریش و دیگر قبایل، با آنان دشمنى و جنگ داشتند. گرچه رسول خدا، دختران خود را به ازدواج افراد مشرک درآورده بود و همسر زینب، ابوالعاص*، و همسران ام‌کلثوم و رقیه، دو پسر ابولهب بودند، ولى تمام این موارد، پیش از بعثت اتّفاق افتاده بود و ام‌جمیل* (همسر‌ابولهب) پس از بعثت، پسرانش را به طلاق دختران رسول‌اللّه واداشت.[179]
ازدواج با غیرمسلمانان، از دیدگاه قرآن، در دو‌قسمت قابل طرح است: ازدواج با مشرکان و اهل‌کتاب.

الف. ازدواج با مشرکان:

یکى از موانع ازدواج براى مرد یا زن مسلمان، شرک* است. مسلمان نمى‌تواند با مشرک به‌صورت دائم یا موقّت ازدواج کند.[180] قرآن مى‌فرماید: با زنان مشرک تا ایمان نیاورده‌اند، ازدواج نکنید! (اگر چه، جز به ازدواج با کنیزان دسترسى نداشته باشید زیرا) کنیز با ایمان، از زن آزادِ بت‌پرست، بهتر است; گرچه شیفته زیبایى و ثروت یا موقعیّت او شوید: «و‌لا‌تَنکِحُوا المُشرِکـتِ حتّى یُؤمِنَّ و لاََمَةٌ مُؤمِنَةٌ خیرٌ مِن مُشرِکَة و لَو اَعجَبَتکُم‌...». در ادامه آیه مى‌فرماید: زنان مسلمان را به مردان مشرک ندهید (اگرچه ناچار شوید آن‌ها را به همسرى غلامان با ایمان در آورید); زیرا غلام با ایمان از مرد بت‌پرست بهتر است; هرچند از مال و موقعیّت و جذابیّت او خوشتان بیاید: «و‌لاتُنکِحُوا المُشرِکینَ حتّى یُؤمِنوا و لَعَبدٌ مُؤمِنٌ خیرٌ مِن مُشرِک و لَو اَعجَبَکُم‌...». حکمت تحریم ازدواج با مشرکان، جلوگیرى از تأثیر آنان بر فرهنگ جامعه اسلامى است: «اُولـئِک یَدعون اِلى النّارِ واللّهُ یَدعوا اِلى الجَنَّةِ والمَغفِرَة بِاِذنِه... = آنان (مشرکان) به‌سوى آتش دعوت مى‌کنند، در‌حالى‌که خدا دعوت به بهشت و آمرزش مى‌نماید». (بقره/2، 221)
درباره حفظ اعتقادات جامعه و دگرگونى تدریجی آن نمى‌توان بى‌تفاوت بود; به‌ویژه با توجّه به این‌که اگر مشرکان از طریق ازدواج به درون خانه‌هاى مسلمانان راه یابند، افزون بر تأثیرپذیرى فرزندان و زنان و برخى از اقشار مسلمانان، جامعه اسلامى گرفتار دشمن داخلى مى‌شود، و با مختلط شدن نژادها و پیروان ادیان دیگر، هویّت دینى، ملّیّت و اصالت نژادى آن به خطر مى‌افتد.[181] در آیه‌10 ممتحنه/60 درباره زنان مشرک هجرت‌کننده به مدینه، مى‌فرماید: آنان را بیازمایید. وقتى به ایمانشان اطمینان کردید، ایشان را به کافران مکّه باز‌نگردانید; زیرا اینان و کافران بر یک‌دیگر حلال نیستند و مهرى را که کافران به آنان پرداخته‌اند. بپردازید، پس از آن مى‌توانید با ایشان ازدواج کنید: «... اِذا جاءَکُمُ المُؤمِنتُ مُهجِرت فَامتَحِنُوهُنَّ اَللّهُ اَعلَمُ بِاِیمنِهِنَّ فَاِن عَلِمتُموهُنَّ مُؤمِنت فلا تَرجِعوهُنَّ اِلى الکُفّارِ لاهُنَّ حِلٌّ لَهُم و لا هُم یَحِلّونَ لَهُنَّ وَ ءَاتوهُم ما‌اَنفَقوا و لا جُناحَ علَیکُم اَن تَنکِحوهُنَّ‌...» ، و در جاى دیگر مى‌فرماید: «اَلزّانى لایَنکِحُ اِلاّ زانِیةً اَو مُشرِکةً والزّانِیةُ لایَنکِحُها اِلاّ زان اَو مُشرِکٌ و حُرِّمَ ذلِکَ عَلَى المُؤمِنینَ». (نور/24،3) همان‌گونه که گذشت، عدّه‌اى، مفاد این آیه را حکم انشایى دانسته‌اند;[182] ولى برخى، آیه را خبر از واقعیّت خارجى شمرده‌اند.[183] در بحث ازدواج با مشرکان، آیات دیگرى به‌صورت عام وجود دارد که با بحث اهل‌کتاب مشترک است و در بحث بعدى به آن‌ها پرداخته مى‌شود.

ب. ازدواج با اهل‌کتاب:

ازدواج زن مسلمان با اهل‌کتاب* جایز نیست;[184] امّا درباره ازدواج مرد مسلمان با زنان اهل‌کتاب چند نظر وجود دارد.
1. نظریّه غالب میان فقیهان شیعه، حرمت ازدواج دائم با زنان اهل‌کتاب و جواز ازدواج موقّت با آنان است;[185] البتّه عدّه فراوانى از امامیّه معتقد به جواز نکاح دائم با کتابیه شده‌اند و این نظر، میان متأخّران، طرفدارانى یافته است.[186] فقیهان اهل‌سنّت به اتّفاق، نکاح با زنان حرّ از اهل‌کتاب (حربى یا معاهد) را جایز دانسته‌اند.[187] فقط برخى به کراهت قائل شده‌اند; به‌ویژه اگر حربى باشد.[188] براى حرمت نکاح با زنان اهل‌کتاب، چند استدلال قرآنى شده است: 1. آیات حرمت ازدواج با مشرک (بقره/2، 221; نور/24، 3)، زیرا قرآن درباره اهل‌کتاب که عُزیر و مسیح را پسر خدا مى‌دانند (توبه/9، 30‌ـ‌31)، تعبیر شرک را به‌کار برده است: «سُبحـنَهُ عَمّا یُشرِکونَ» ; پس احکام مشرکان شامل آنان نیز‌مى‌شود.
در پاسخ این استدلال گفته‌اند که اوّلاً در اصطلاح قرآن اهل‌کتاب، کافرند; ولى مشرک شمرده نمى‌شوند;[189]هرچند کلمه«یُشرِکون» درباره آنان آمده است. دلیل این مطلب آن است که در آیات 105 بقره/2، 1 و 6 بینه/98، اهل‌کتاب بر مشرکان عطف گرفته شده که دلیل بر مغایرت مفهومى بین آن دو است.[190] ثانیاً برخى روایات دلالت دارند که این آیه، به‌وسیله آیه‌5 مائده/5 نسخ شده است. در حدیثى از حضرت على(علیه السلام)آمده‌است: آیاتى در قرآن وجود دارد که نیمى از آن نسخ شده و نیمى به حال خود باقى است. امام براى این مطلب، به آیه‌221 بقره/2 مثال زده که قسمت اوّل آن به ممنوعیت نکاح با زنان اهل‌کتاب مربوط است که با آیه‌5 مائده/5 نسخ‌شده; ولى قسمت دوم آن «و‌لا‌تُنکِحُوا المُشرِکین» که به ازدواج زنان مسلمان با اهل‌کتاب ارتباط دارد، نسخ نشده و بر ممنوعیّت، باقى مانده است.[191]
2. برخى گفته‌اند: بر فرض که واژه مشرک، شامل اهل‌کتاب نشود، حکمتى که براى حرمت ازدواج با مشرکان بیان شده است: «اُولـئِکَ یَدعونَ اِلَى النّارِ» (بقره/2،221)، شامل اهل‌کتاب مى‌شود; زیرا زن و شوهر از نظر اخلاقى و دینى، بر یکدیگر تأثیر مى‌گذارند و در این جهت، تفاوتى میان شرک و آیین اهل‌کتاب نیست; بنابراین، ازدواج با اهل کتاب نیز باید ممنوع باشد; ولى گویا حکمت در این آیه، تعمیم‌دهنده حکم نیست و گرنه فسق یا اختلاف در مذهب نیز باید مانع ازدواج قلمداد شود; زیرا این حکمت در آن‌جا هم وجود دارد; در‌حالى‌که هیچ‌کس ملتزم به این مطلب نشده است.
3. در آیه‌10 ممتحنه/60 مى‌فرماید: به پیوندهاى ازدواج که پیش‌تر با زنان کافر بسته‌اید، پاى‌بند مباشید; یعنى پس از مسلمان شدن، همسر کافر خود را (مشرک باشد یا کتابى) رها کنید[192]«...و‌لاتُمسِکوا بِعِصَمِ‌الکَوافِر‌...». برخى به‌دلیل عمومِ لفظِ «کوافر» که شامل زنان اهل کتاب هم مى‌شود، دلالت آیه را بر مطلب تمام دانسته‌اند[193] این نظر را مى‌توان پاسخ داد، زیرا بحث و شأن نزول آیه درباره روابط مشرکان مکّه با مسلمانان است و شاید شامل اهل‌کتاب‌نباشد.
4. در آیه‌25 نساء/4 مى‌فرماید: کسانى‌که توانایى ندارند با زنان آزاد و پاک‌دامن و با ایمان ازدواج کنند، با دختران با ایمان که مملوک و کنیزند، ازدواج کنند; البتّه ایمان ظاهرى آنان کفایت مى‌کند; زیرا حقیقت ایمان را خدا مى‌داند: «و‌مَن لَم یَستَطِع مِنکُم طَولاً اَن یَنکِحَ المُحصَنتِ الْمُؤمنتِ فَمِن ما مَلَکَت اَیمنُکُم مِن فَتَیتِکُمُ الْمُؤمنتِ واللّهُ اَعلَمُ بِاِیمنِکُم بَعضُکُم مِن بَعض فَانکِحُوهُنَّ بِاِذن اَهلِهِنَّ‌...». وجه استدلال به آیه چنین است: ذکر صفت ایمان در آیه، نشانگر عدم جواز ازدواج با زنان غیرِ مؤمن (مشرک یا کتابى) است. ولى به نظر مى‌رسد آیه نمى‌تواند دال بر مقصود باشد زیرابراى مفهوم وصف، حجّیّت و اعتبارى ثابت نشده است.[194]
5. در آیه‌22 مجادله/58 مى‌فرماید: اى رسول خدا! هرگز مردى را که به مبدأ و معاد ایمان دارد، نخواهى یافت که با دشمنان خدا و رسول دوستى* کند، و چون ازدواج براى برقرارى مودّت و محبّت و رحمت است (روم/30، 21)، ازدواج با مشرکان و اهل‌کتاب جایز نیست. از این استدلال، پاسخ داده شده[195] که اوّلاً آیه دوستى با کافران را به‌سبب دشمنى آنان با خدا و رسول منع مى‌کند; زیرا حکم، بر وصفِ «مَن حادَّ اللّهَ و رَسولَه» معلّق شده است; پس دوستى با کافران، به جهت لزوم رابطه مودّت بین زوجین، اشکال ندارد; بدین سبب، به دوستى‌هاى بسیارى در قرآن، حتّى با کافران و مشرکان، سفارش شده است; مانند سفارش به مصاحبت و رفتار نیک با پدر و مادر گرچه کافر باشند: «و‌صاحِبهُما فِى‌الدّنیا مَعروفًا»(لقمان/31،15)، و سفارش به صله رحم در آیه‌21‌رعد/13. ثانیاً ازدواج گاهى به جهت رفع نیاز جنسى و نه براساس مودّت و رحمت است; بدین جهت گاهى نشوز و اختلاف، در عین زوجیّت، به چشم مى‌خورد.
کسانى‌که ازدواج با زنان اهل‌کتاب را جایز مى‌دانند، به آیه‌5 مائده/5 استدلال کرده‌اند که بخشى از حلال‌هاى الهى را بیان مى‌کند و یکى از آن‌ها، ازدواج با اهل‌کتاب است: «الیَومَ اُحِلَّ لَکُم ... والمُحصَنـتُ مِن‌الَّذینَ اُوتُواالکِتـبَ مِن قَبلِکم». بر این استدلال، سه اشکال وارد شده‌است: 1. این آیه به آیات حرمت ازدواج با کافر (بقره/2،221; ممتحنه/60، 10)، نسخ شده و روایاتى نیز بر منسوخ بودن آن دلالت مى‌کند.[196] این گفته صحیح نیست; زیرا اوّلاً روایات دیگرى بر نسخ آیات حرمت به آیه‌5 مائده/5 دلالت دارند.[197] ثانیاً مائده واپسین سوره‌اى است که بر پیامبر نازل شده است[198] (طبق روایت، دو یا سه ماه پیش از رحلت پیامبر[199]) بدین جهت، سوره مائده مى‌تواند ناسخ آیات دیگر باشد; ولى سوره‌ها یا آیات دیگر نمى‌توانند ناسخ آن باشند. ثالثاً آیه جواز نکاح اهل‌کتاب با کلمه «الیوم» آغاز مى‌شود که در ناسخ بودن صراحت دارد; زیرا کلمه «الیوم» دلالت دارد بر این‌که از هم اکنون حلّیّت قرار داده شده، و منع و محدودیّت برداشته شده است.[200] رابعاً هیچ‌گونه تنافى بین آیه جواز و آیات حرمت نیست و امکان جمع عرفى وجود دارد; چون آیات مربوط به حرمت ازدواج با مشرک و آیه جواز ازدواج با اهل‌کتاب، به دو موضوع کاملاً مباین با هم مربوط‌اند و آیات مربوط به حرمت ازدواج با کافر را مى‌توان به آیه جواز ازدواج با اهل کتاب تخصیص زد; زیرا نسبت، عام و خاص مطلق‌است.[201]
2. آیه‌5 مائده/5، به جواز متعه* با زنان اهل‌کتاب و آیات حرمت به ازدواج دائم با آنان مربوط است; زیرا آن‌چه را در نکاح دائم پرداخت مى‌شود، مهریّه یا صداق مى‌نامند، و کلمه «اجر» در آیه جواز نکاح، در متعه ظهور دارد. این اشکال، قابل پاسخ است; زیرا اوّلاً اجر، در نکاح دائم نیز به‌کار رفته است (احزاب/33،50; مائده/5، 5; ممتحنه/60، 10) و ثانیاً این آیه، «اُجور» براى دو‌گروه، «مُحصَنـت مِن المُؤمِنـت» و «المُحصنـت مِن‌الّذین اُوتُوا الکِتـب» را مطرح کرده است و بى‌شک، آیه درباره خصوص متعه، درباره زنان مؤمن سخن نمى‌گوید، و درباره زنان اهل‌کتاب نیز به مطلق ازدواج (دائم یا متعه) نظر دارد و اختصاص قید«اِذا ءَاتَیتُمُوهُنَّ اُجورَهُنَّ» به گروه دوم (اهل‌کتاب) نیز خلاف ظاهر است.[202]
3. هر دو گروه مطرح شده در آیه، زنان مؤمن هستند. براى آنان که از ابتدا ایمان داشته‌اند، تعبیر «والمُحصَنـت مِن المؤمِنـت»آمده و براى آنان که نخست اهل‌کتاب بوده، سپس ایمان آورده‌اند، تعبیر «والمُحصَنـت من‌الّذین اُوتُوا الکِتـب» آمده است; پس آیه اصلا به ازدواج اهل‌کتاب ربطى ندارد.[203] پاسخ این است که اوّلاً با این ترتیب مى‌بایست از المحصنات من المشرکات هم نام ببرد; چون گروه سومى از زنان مؤمن هستند که اوّل مشرک بودند; سپس ایمان آوردند و اتّفاقاً تعداد این گروه در صدر اسلام بسیار زیاد بود. ثانیاً در آغاز آیه، طعام اهل‌کتاب و طعام مسلمانان مطرح شده و مناسب آن است که مقصود، کسانى باشند که در حال حاضر اهل‌کتابند نه آنان که پیش‌تر اهل‌کتاب بوده و اکنون مسلمان شده‌اند.

عوامل ازهم‌گسستگى ازدواج

1. ارتداد:

در آیه‌217 بقره/2 از «مرتد» با عنوان «کافر» یاد‌شده است. وقتى آغاز زندگى با مشرک و کافر ممنوع باشد (بقره/2،221; مجادله/58، 22; نور/24، 3; ممتحنه/60، 10)، ادامه زندگى نیز با افرادى که مرتد، و از جامعه اسلامى جدا شده‌اند، ممنوع خواهد بود; به‌ویژه با تعلیلى که درباره کافران در «اُولـئِکَ یَدعونَ اِلَى النّارِ واللّهُ یَدعوا اِلَى الجَنَّة» آمده است. فقیهان شیعه[204] و سنّى[205] مى‌گویند: اگر شوهر پیش از آمیزش مرتد شود، نکاح بى‌درنگ باطل مى‌شود و زن عدّه ندارد و اگر پس از آمیزش، مرتدّ فطرى شود، به نظر امامیّه، بلافاصله باطل مى‌شود و زن باید عدّه وفات نگه دارد;[206] ولى اگر پس از آمیزش، مرد مرتدّ ملّى شود، زن عدّه طلاق نگه مى‌دارد و مشهور گفته‌اند: باطل شدن نکاح، پس از گذشت زمان عدّه است; چون امکان دارد مرتد، توبه کند و نکاح به صحّت خود باقى‌بماند.[207]
فقیهان اهل‌سنّت، در ارتداد* پس از آمیزش، اختلاف کرده‌اند که آیا نکاح، بلافاصله فسخ مى‌شود یا پس از انقضاى عدّه; ولى بین اقسام ارتداد، فرق نگذاشته‌اند.[208]

2. اسلام:

اگر مردى به اسلام گرایش یابد و همسر او از اهل‌کتاب باشد، عقد ازدواج آنان فسخ نمى‌شود; چه آمیزشى صورت گرفته باشد یا نه;[209] ولى اگر همسر او مشرک باشد نکاح فسخ مى‌شود. قرآن مى‌فرماید: «و‌لا تُمسِکوا بِعِصَمِ الکَوافِر».(ممتحنه/60،10) به پیمان‌هاى ازدواج با زنان کافر پاى‌بند نباشید; یعنى عقدهاى ازدواج که پیش‌تر بسته بودید، قابل تمسّک نیست و اگر زنى به اسلام* بگرود و شوهرش مشرک یا اهل‌کتاب باشد، اگر آمیزش انجام نشده نکاح بلافاصله فسخ مى‌شود و اگر انجام شده پس از عدّه فسخ مى‌شود.[210] خداوند درباره زنانى که مسلمان شده و هجرت* کرده‌اند مى‌فرماید: آن‌ها را به‌سوى کافران باز‌نگردانید; چون رابطه زوجیّت بین آنان قطع شده است. بعد مى‌فرماید: «...‌لاهُنَّ حِلٌّ لَهم و لا هم یَحِلّونَ لَهُنّ‌...». زنان مؤمن بر مردان کافر، و مردان کافر هم بر زنان مسلمان حلال نیستند.

3. طلاق:

طلاق یکى از ایقاعات است که به‌وسیله آن، پیمان زناشویى گسسته مى‌شود و عهده‌دار آن مرد است و اقسام و شرایطى دارد. (احزاب/33، 149; بقره/2، 228، 241 و 291; طلاق/65، 1‌ـ‌2)

4. وفات:

از چیزهایى که پیمان زناشویى را به هم مى‌زند، مرگ زن یا شوهر است. عدّه زن پس از وفات شوهر، 4 ماه و 10 روز است; چه آمیزشى صورت گرفته باشد یا نه: «والَّذینَ یُتَوَفَّونَ مِنکُم و یَذَرونَ اَزوجًا یَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهِنَّ اَربَعةَ اَشهُر و عَشراً» (بقره/2، 234)، مگر آن‌که آبستن باشد که در این صورت، با وضع حمل، عدّه او تمام مى‌شود: «و‌اُولـتُ الاَحمالِ اَجَلُهُنَّ اَن یَضَعنَ حَملَهُنَّ‌...». ‌(طلاق/65، 4)

5. لعان:

اگر مردى، همسر خویش را به عمل منافى با عفت متّهم کند، باید 4 بار شهادت دهد که راست‌گو است و در پنجمین بار بگوید: لعنت خدا بر او اگر از دروغ‌گویان باشد (نور/24، 6‌ـ‌7); سپس زن نیز مى‌تواند 4 بار خدا را به شهادت طلبد که شوهرش دروغ مى‌گوید و در مرحله پنجم بگوید: غضب خدا بر او، اگر مرد در این نسبت، راست‌گو باشد. (نور/24، 8‌ـ‌9) مجموعه این عمل را لعان* گویند که 4 نتیجه را در پى دارد: الف.‌زوجین بلافاصله پس از لعان، از هم کناره مى‌گیرند; ب. آنان براى همیشه بر هم حرام مى‌شوند;[211] ج. حدّ قذف از مرد و حدّ زنا از زن برداشته مى‌شود; د. فرزندى که در این ماجرا پدید‌آمده، از مرد منتفى مى‌شود.[212]

6ـ‌7. ظهار و ایلاء:

این دو از کارهاى زشت جاهلیّت بود. ظهار*، یعنى مرد به همسرش مى‌گفت: «أنت علىّ کظهر امّى»; تو براى من همچون پشت مادرم هستى[213] و در پى آن، زن براى همیشه بر همسرش حرام مى‌شد و حتّى نمى‌توانست همسر دیگرى را برگزیند. آیات 2‌ـ‌4 مجادله/58 و 4 احزاب/33، به بحث ظهار پرداخته‌اند. ایلاء*، سوگند یاد‌کردن بر ترک آمیزش جنسى با همسر است[214] آیات 226‌ـ‌227 بقره/2، به آن پرداخته‌اند. بسیارى ظهار و ایلاء را در فهرست روافع نکاح آورده‌اند;[215] در‌حالى‌که این دو از نظر اسلام، نکاح را فسخ نمى‌کنند; بلکه فقط حرمت آمیزش را تا زمانى که کفّاره پرداخت نشود، در پى دارند.[216]

حقوق زوجیّت:

براى هر کدام از زن و مرد، حقوقى است که قرآن با تعبیرى جالب و جامع[217] از آن یاد‌کرده است: «وَ‌لَهُنَّ مِثلُ الّذى عَلیهِنَّ بِالمَعروفِ». (بقره/2، 228) آلوسى، لطافت آیه را در این دانسته که با حذف، در هر دو قسمت آیه، پیوند عمیق حقوقىِ متقابل میان زن و شوهر برقرار شده است; یعنى براى زنان بر شوهران، حقوقى همانند حقوق شوهران بر زنان است.[218]
زن و مرد از آن جهت که دو عضو جامعه هستند، حقوق مدنى مشابهى دارند; ولى در اجتماع خانوادگى، دو فرد، جدا از هم به‌شمار نمى‌آیند; بلکه مکمّل یک‌دیگرند: «هُنَّ لِباسٌ لَکُم و اَنتُم لِباسٌ لَهُنَّ» (بقره/2،187); بدین سبب حقوق مشابه ندارند; هرچند مى‌توانند حقوقى متعادل داشته باشند. البتّه از آن جهت که هر نظامى، از‌جمله نظام خانوادگى، مدیر و مسؤولى لازم دارد[219] و این وظیفه به دوش مرد گذاشته شده است، در دنباله آیه مى‌فرماید: «و‌لِلرِّجالِ عَلیهِنّ دَرجَةً‌...»(بقره/2،228)، و در آیه 34 نساء/4 مى‌فرماید: «اَلرِّجالُ قَوّمونَ عَلى‌النِّساءِ = مردان، سرپرست و کارگزار همسرانشان هستند». قدر مسلّم از این آیه، سرپرستى در تحمّل مخارج زندگى زن* است; چنان‌که در دنباله آیه فرموده: «و‌بِما اَنفِقوا مِن اَمولِهِم». هم‌چنین مرد، مهریّه را مى‌پردازد; ایتام خانواده را سرپرستى مى‌کند; مخارج فرزند و هم‌چنین پدر و مادر را (در‌صورت نادارى) مى‌دهد; مشکلات زندگى و کار و جنگ و دفاع به‌طور طبیعى بر عهده مردان است و همه این موارد از قبیل نوعى سرپرستى است که ضرر مرد را در پى دارد; زیرا باید از جان و مال خود مایه بگذارد و این مسأله نباید برترى دادن به مرد و ظلم به زن تلقّى‌شود.
قرآن مى‌گوید: بعضى از انسان‌ها را بر بعضى سرپرست قرار دادیم و نمى‌گوید: مردها را بر زن‌ها برترى دادیم. در حقیقت، جامعه انسانى، مجموعه‌اى است که هر جزئى از آن وظیفه‌اى دارد; مانند اجزاى بدن انسان که اگر عضوى بر عضو دیگر، برترى و تفاوتى با آن داشته باشد و هرکدام از اعضاى بدن مسؤولیّتى داشته باشد، در مجموع براى انسان کمال تلقّى خواهد شد.[220] در این میان، مراعات حقوق زن از سوى مرد، اهمّیّت بیش‌ترى دارد. با توجّه به برترى جسمى مرد و مسؤولیّتى که بر دوش او گذاشته شده، باید از سوء استفاده او و تضییق حقوق زن از سوى او جلوگیرى شود.
نمونه‌اى از تضییق حقوق زنان در آیه‌3 نساء/4 منعکس شده است. پیش از اسلام معمول بود که دختران یتیم را براى تکفّل به خانه مى‌بردند. بعد با آن‌ها ازدواج و اموالشان را تملّک مى‌کردند. قرآن مى‌فرماید: در‌صورتى که نمى‌توانید عدالت را درباره دختران یتیم مراعات کنید، از ازدواج با آن‌ها چشم بپوشید و از زنان دیگر همسر برگزینید: «و‌اِن خِفتُم اَلاّتُقسِطوا فِى‌الیَتمى فَانکِحوا ما طابَ لَکُم‌...». بخش حقوق خانواده در سه قسمت مطرح مى‌شود:

1. حقوق زن بر شوهر:

درباره زنان و حقوق آنان، اسلام در مقایسه با جاهلیّت دیدگاه جدیدى را ارائه کرده است; بدین سبب مردم، از پیامبر درباره زنان، فراوان مى‌پرسیدند تا آن که آیه نازل شد: بگو آن‌چه درباره زنان مى‌گویم، از خودم نیست; بلکه فتواى خدا است[221]:«و‌یَستَفتونَکَ فِى‌النِّساءِ قُلِ‌اللّهُ یُفتیکُم فیِهِنّ». (نساء/4،127)

الف. مهریّه:

در ازدواج تعیین مهر، پیش از ازدواج لازم نیست و دو طرف مى‌توانند پس از عقد روى آن توافق کنند، چنان‌که از آیه‌236 بقره/2 استفاده مى‌شود; ولى مسلّم این است که مهریّه، ساقط نمى‌شود و زن حتّى در‌صورت عدم تعیین آن، مهرالمثل (مهر معادل زنان شبیه او) را مى‌تواند‌بطلبد.
در جاهلیّت، پدران و مادران، مهر را حقّ‌الزحمه و شیربهاى خود مى‌دانستند; بدین جهت، در نکاح شغار که رسم جاهلیّت بود، معاوضه دختر یا خواهر، مهریّه شمرده مى‌شد بدون آن‌که، به زن بهره‌اى برسد. اسلام، این رسم را منسوخ کرد: «و‌ءاتُوا النِّساءَ صَدُقتِهِنُّ نِحلَة‌...». (نساء/4، 4) قرآن کریم در این جمله کوتاه، به سه نکته اساسى اشاره کرده است: اوّلاً از مهر، با نام «صدُقه» که از مادّه صدق است، یاد‌کرده که راستین بودن پیوند زناشویى و علاقه مرد را نشان مى‌دهد.[222] ثانیاً با آوردن ضمیر «هنّ»، مهریّه را به زن متعلّق مى‌داند، نه پدر و مادر او تا بخواهند آن را دستمزد به‌شمار آورند. ثالثاً با کلمه «نحله» تصریح مى‌کند که مهریّه پیشکش است نه آن‌که زن مانند اجیر به خانه شوهر برود تا کارهاى خانه را انجام دهد.
شوهر در اسلام، حتّى در مال و کار زن حقّى ندارد;[223] بلکه براى شیر دادن به فرزندش نیز مى‌تواند از شوهر اجرت بطلبد[224] و اگر از مهر، تعبیر به «اجر» شده (احزاب/33، 50)، به جهت بهره آمیزشى است که از زن مى‌برد. مهر، از سنّت‌هاى متداول میان مردم[225] با صرف نظر از ادیان و کتاب‌هاى آسمانى بوده است.
تعابیر دیگرى که از مهریّه در قرآن آمده، عبارت است از «فریضه» (بقره/2، 236)، قنطار. (نساء/4،20) (=>‌همین مقاله: مهریه)

ب. نفقه:

از نظر اسلام، شوهر باید در حدّ متعارف، نیازمندى‌هاى زندگى زن (خوراک و پوشاک و مسکن) را تأمین کند و مرد بر بیش از توان خویش مجبور نمى‌شود. نفقه دادن شوهر به زن، مانند انفاق بر فقیر نیست که از روى ترحّم به او کمک مى‌شود; بدین سبب از نظر اسلام، اگر زن ثروت‌مند، و شوهر در سطح متوسّطى باشد، باز‌نفقه زن را باید بپردازد. قرآن درباره تأمین خوراک و پوشاک مى‌فرماید: «...‌و‌عَلى‌المَولودِ لَه رِزقُهُنَّ و کِسوَتُهُنَّ بِالمَعروفِ لاتُکَلَّفُ نَفسٌ اِلاّ وُسعَها». (بقره/2، 233) آیات دیگرى نیز درباره نفقه سخن گفته‌اند; از قبیل 34 نساء/4 و 6‌ـ‌7 طلاق/65. بهره‌مندى زن از نفقه، حتّى پس از طلاق یا وفات شوهر نیز ادامه دارد. در سوره طلاق/65، آیه‌6 درباره مسکن زنان مطلّقه آمده است که آن‌ها را هرجا خودتان سکونت دارید و امکانات شما ایجاب مى‌کند، سکونت دهید: «اَسکِنوهُنَّ مِن حَیثُ سَکَنتُم مِن وُجدِکُم». طبیعى است که هرجا مسکن بر عهده شوهر است، بقیه نفقات نیز بر عهده او خواهد بود. بعد مى‌فرماید: به آنان زیان نرسانید تا کار را بر آن‌ها تنگ کنید و مجبور به نقل مکان و ترک نفقه شما شوند; سپس مى‌گوید: اگر باردار هستند، نفقه آن‌ها را تا زمانى که وضع حمل کنند، بدهید و اگر حاضر شدند پس از جدایى، فرزند شما را شیر دهند، اجرت آن‌ها را بپردازید.
قرآن درباره زنان شوهر از دست داده نیز سفارش کرده که باید تا یک سال حق سکونت داشته باشند و به‌وسیله وارث، از خانه اخراج نشوند و هزینه زندگى آن‌ها پرداخت شود، مگر آن که خودشان پیش از پایان یک سال، ازدواج کنند: «وَصِیَّةً لاَِزوجِهم مَتعًا اِلَى الحَولِ غَیرَ اِخراج». (بقره/2،240) برخى گفته‌اند: این آیه، با آیه‌23 همین سوره که در آن، عدّه وفات 4 ماه و 10 روز تعیین شده، نسخ شده است; امّا محقّق اردبیلى مى‌گوید: این دو آیه تنافى ندارند; زیرا آیه دوم، مقدار زمان عدّه را تعیین مى‌کند که 4 ماه و 10 روز است، نه یک سال، و آیه اوّل به لحاظ زمان ماندن زن در خانه شوهر و استفاده از نفقه تا یک سال است; پس دیگر جایى براى قول به نسخ نمى‌ماند.[226] (=>‌نفقه)

ج. حقّ حضانت و شیر دادن:

نگه‌دارى و شیر دادن به طفل، بر مادر واجب نیست و او مى‌تواند به اراده خود، این دو کار را بپذیرد یا از آن‌ها شانه خالى کند;[227] چنان‌که از‌جمله «... لِمَن اَرادَ اَن یُتِمَّ الرَّضاعَةَ ... فَاِن اَرادا فِصالاً عَن تَراض مِنهُما و تَشاوُر‌...» (بقره/2، 233) استفاده مى‌شود; ولى در عین حال، این دو کار از حقوق مادر است; بنابراین، شوهر نمى‌تواند میان مادر و فرزند، تا دو سال جدایى بیندازد;[228] هرچند او را طلاق داده باشد و قول بالاتر ثبوت حقّ حضانت* (دختر) براى مادر تا هفت سالگى است و نیز مادر به شیر دادن فرزند سزاوارتر است.[229]
قرآن به هر دو حق، اشاره دارد; در آیه‌233 بقره/2 پس از مطرح شدن دوران شیرخوارى فرزند مى‌فرماید: هیچ مادرى نباید به‌سبب فرزندش زیان ببیند: «لاتُضارَّ ولِدةٌ بِوَلَدِها‌...» و منع مادر از نگه‌دارى و شیر دادن فرزند، نوعى زیان و حرج شمرده مى‌شود.

د. حقّ هم‌خوابگى و زناشویى:

مرد نباید به همسر خویش از نظر همخوابى بى‌اعتنایى کند; به‌گونه‌اى که زن خود را رها شده و بى‌ثمر ببیند. حق آمیزش براى زن، دست کم هر 4 ماه یک بار است; ولى اگر نیاز بیش‌ترى داشت، در کم‌تر از 4‌ماه باید با او هم‌بستر شود و گرنه او را رها سازد. در آیه ایلاء (بقره/2،226) مدّت 4 ماه انتظار را براى مردى که سوگند یاد‌کرده با زن خود آمیزش‌نکند، تعیین کرده که در ضمن این 4 ماه باید مرد وضع خود را با همسرش روشن کند که آیا‌مى‌خواهد طلاق گوید یا به زندگى ادامه دهد. گفته شده: تعیین این ضرب‌الاجل از آن جهت است که آمیزش جنسى، به‌صورت واجب شرعى در هر 4‌ماه لازم است.[230] در آیاتى از نگه‌دارى زن و ادامه زندگى سخن به‌میان آمده; مانند «فَاِمساکٌ بِمَعروف» (بقره/2، 229) یا «فاَمسِکوهُنَّ بِمَعروف»(طلاق/65،2; بقره/2، 231)، «و‌لا‌تُمسِکوهُنَّ ضِرارا». (بقره/2،231) این آیات هرچند به رجوع پس از طلاق مربوط است، ولى با توجه به کلمه «معروف» که به‌معناى ادامه شایسته زندگى است فقیهان، در مسائل زناشویى به این آیات استدلال کرده‌اند; از‌جمله شیخ‌طوسى مى‌گوید: اگر ثابت شد مرد، «عنین» است، زن حقِّ فسخ نکاح را دارد و دلیل مطلب را همین آیات قرار‌مى‌دهد.[231]

2. حقوق شوهر بر زن:

الف. حقِّ طلاق:

طلاق، از‌جمله حقوقِ مرد است و مى‌توان این حق را به وکالت به زن منتقل کرد و نیز در مواردى، حاکم شرع، به نفع زن مى‌تواند طلاق را انجام دهد;[232] گرچه شوهر به آن مایل نباشد. امروزه در ایران مرسوم است که ضمن عقد نکاح یا عقد خارج لازم، زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حقّ توکیل غیر مى‌دهد که در مواردى با رجوع به دادگاه و أخذ مجوّز، خود را مطلّقه کند. آن موارد عبارت‌اند از: استنکاف شوهر از دادن نفقه یا اداى سایر حقوق زن، سوء رفتار یا سوء معاشرت زوج به حدّى که ادامه زندگى غیر قابل تحمّل شود، ابتلاى زوج به بیمارى‌هاى صعب‌العلاج، جنون، اعتیاد، اشتغال به شغلى که با مصالح خانوادگى و حیثیّت زوجه منافى باشد، محکومیت زوج به‌دست کم 5 سال حبس یا به‌حدّ و تعزیر، ترک زندگى خانوادگى بدون عذر موجّه، صاحب فرزند نشدن زوج به جهت عقیم بودن یا عوارض جسمى دیگر، مفقودالاثر شدن زوج و اختیار همسر دیگر بدون رضایت زوجه. آیات فراوانى درباره طلاق در قرآن آمده است. (بقره/2، 226‌ـ‌237; طلاق/65، 1‌ـ‌7; احزاب/33، 49) (=>‌طلاق)

ب. حقّ استمتاع:

شوهر حق دارد هر زمان که بخواهد، از همسر خویش بهره ببرد، مگر زن، مانع شرعى (حیض، احرام، اعتکاف، روزه و‌...) یا وظیفه مهم‌ترى داشته باشد و بر زن لازم است که منافیات این حقِّ شوهر را برطرف سازد.[233] قرآن مى‌فرماید: «نِساؤُکُم حَرثٌ لَکُم فَأْتوا حَرثَکُم اَنّى شِئتم». (بقره/2، 223)

ج. حقّ اطاعت:

یکى از حقوق شوهر، اطاعت از او است;[234] امّا اوّلاً در امور حرام، اطاعت از او جایز نیست; چنان‌که در روایتى از پیامبر(صلى الله علیه وآله)آمده: «لا طاعة لمخلوق فى معصیة الخالق» [235] و ثانیاً این اطاعت فقط در حدِّ تکالیف مربوط به شوهردارى واجب است; از قبیل مسائل زناشویى، رفت و آمد زن، رفت و آمد دیگران به خانه، و در هرکارى حقِّ طاعت براى شوهر وجود ندارد. قرآن مى‌فرماید: پس از آن که آنان، از شما اطاعت مى‌کنند، دنبال آزار و تعدّى به آن‌ها نباشید: «فَاِن اَطَعنَکُم فَلاتَبغوا عَلَیهِنَّ سَبیلا». (نساء/4،34)

د. اظهار زینت:

زن باید زینت خویش را در خانه، براى شوهر آشکار سازد: «...ولایُبدینَ زینَتَهُنَّ اِلاّ لِبُعولَتِهِنَّ‌...» (نور/24، 31).

هـ‌. نگه داشتن عدّه:

از تعبیر «لکم» و «علیهنّ» در آیه‌49 احزاب/33 استفاده مى‌شود که عدّه نگه داشتن زن پس از وفات شوهر یا طلاق، نوعى حق براى مرد شمرده مى‌شود; زیرا در این آیه فرموده: اگر زن را پیش از همبستر شدن طلاق‌دادید، عدّه‌اى براى شما بر آن‌ها نیست: «فَما‌لَکُم عَلَیهِنَّ مِن عِدَّة تَعتَدّونَها».
منشأ این حق آن است که امکان دارد زن‌باردار باشد و ترک عدّه و ازدواج با مرد دیگر سبب شود وضع فرزند نامشخّص شود و در نتیجه، حقّ مرد پایمال گردد. گذشته از این‌که نگه داشتن عدّه، فرصتى به مرد و زن مى‌دهد که اگر نابخردانه از هم جدا شده‌اند، مجالى براى تجدید‌نظر و بازگشت وجود داشته باشد. قرآن مى‌فرماید: آن‌ها را از خانه خارج نکنید. چه مى‌دانید شاید خدا گشایشى برساند و صلحى پیش‌آورد:«لا‌تُخرِجوهُنَّ مِن بُیوتِهِنَّ ... لا‌تَدرِى لَعلَّ‌اللّهَ یُحدِثُ بَعدَ ذلکَ اَمرا»(طلاق/65،1). آیات دیگر درباره عدّه عبارت‌اند از: 228 و 234‌ـ‌235 بقره/2 و 1‌ـ‌2 طلاق/65. (=>‌عدّه)

3. حقوق متقابل زن و شوهر:

الف. اهمّیّت دادن به دین و اخلاق یک‌دیگر:

زن و شوهر باید به اصلاح امور دینى و سلوک اخلاقى هم اهمّیّت دهند و هرکدام، در جهت فلاح و رستگارى دیگرى، اقدام کند; بدین سبب سرّ حرمت ازدواج با مشرکان از نظر قرآن، سیر دادن آنان به آتش و دوزخ است: «اُولـئِکَ یَدعونَ اِلَى النّار‌...».(بقره/2،221) قرآن مى‌فرماید: «وامُر اَهلَک بِالصّلوةِ واصطَبِر عَلَیها‌...». (طه/20، 132) در روایت آمده: خداوند مرد و زنى را مشمول رحمت قرار مى‌دهد که شب هنگام، آن‌گاه که براى نماز شب برمى‌خیزد، همسر خویش را نیز بیدار کند و اگر برنخاست، بر چهره او آب بپاشد.[236] جاى دیگر، به مؤمنان دستور داده شده: اهل و اولاد خویش را از آتشى که هیزم آن مردم و سنگ هستند، حفظ کنید: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءَامَنوا قُوا اَنفُسَکُم و اَهلیکُم نارًا وَقودُهَا النّاسُ والحِجارَة» (تحریم/66،6)، و در دستورى کلّى، همه مردان و زنان را از آن جهت که همه یار و دوستدار یک دیگرند، به امر به معروف و نهى از منکر سفارش مى‌کند: «والمُؤمِنونَ والمُؤمِنـتُ بَعضُهُم اَولیاءُ بَعض یَأمُرونَ بِالمعروفِ و‌یَنهَونَ عَن‌المُنکَرِ». (توبه/9،71)

ب. حسن معاشرت:

برخورد مناسب زن و‌شوهر با یک‌دیگر، خانه را کانون آرامش و سکون مى‌کند. قرآن در آیه‌21 روم/30 همسر را وسیله آرامش دانسته و پس از آن، ارتباط زن و مرد را براساس مودّت و رحمت طرح کرده است. این مسأله، به‌ویژه درباره برخورد و معاشرت* سالم مرد که اقتدار افزون‌ترى دارد، بیش‌تر مورد توجّه قرآن قرار گرفته است. شوهر نباید زن را آزار دهد. قرآن درباره رجوع پس از طلاق فرموده است: «...‌فَاِمساکٌ بِمَعروف‌...» (بقره/2، 229); ولى این حکم به‌طور قطع به حسن معاشرت با هر زنى مربوط است که انسان مى‌خواهد با او زندگى کند; چه این زندگى با ازدواج صورت پذیرد یا با رجوع پس از طلاق. نظیر این مطلب از آیات ‌231‌بقره/2 و 2 طلاق/65 نیز استفاده مى‌شود. در آیه‌19 نساء/4 نیز از حسن معاشرت با زنان (و‌عاشِروهُنَّ‌بِالمَعروفِ) یاد‌شده‌است.

ج. حقّ ارث:

قرآن در چگونگى ارث* زن و شوهر مى‌فرماید: مرد نیمى از اموال همسرش را در‌صورتى که همسرش فرزند نداشته باشد، به ارث مى‌برد; ولى اگر فرزند داشته باشد، (هرچند از شوهر دیگر) شوهر، فقط یک چهارم مى‌برد: «و‌لَکُم نِصفُ ما تَرَک اَزوجُکُم اِن لَم یَکُن لَهُنَّ وَلَدٌ فَاِن کانَ لَهُنَّ وَلَدٌ فَلَکُمُ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکَن‌...» (نساء/4،12); البتّه این تقسیم پس از پرداخت بدهى‌ها و وصیّت‌هاى مالى همسر است: «مِن‌بَعدِ وَصِیَّة یوصِینَ بِها او دَین». و زن، یک چهارم مال شوهر را ارث مى‌برد; ولى اگر شوهر، فرزند داشته باشد (هرچند از زن دیگر)، در این صورت، زن، یک هشتم ارث مى‌برد: «و‌لَهُنَّ الرُّبُعُ مِمّا تَرَکتُم اِن لَم یَکُن لَکُم ولدٌ فاِن کانَ لَکُم وَلدٌ فَلَهُنَّ الثُّمُنُ مِمّا تَرَکتُم مِن بَعدِ وَصیَّة تُوصونَ بِها اَو دَین». سهمى که براى زن تعیین شده (یک چهارم یا یک هشتم) به یک همسر اختصاص ندارد; بلکه اگر مرد، همسران متعدّد نیز داشته باشد، سهم مذکور به‌طور مساوى بین آن‌ها تقسیم خواهد شد.[237]
در پى بحث حقوق، مسأله نشوز* (عدم مراعات حقوق همسر) مطرح مى‌شود که از سوى زن یا شوهر یا هر دو مى‌تواند پدید آید.[238] با ظهور علایم نشوز در زن و ایجاد مشکل در زندگى، قرآن مراحلى را جهت اصلاح نظام خانواده مطرح کرده است. در مرحله اوّل، شوهر با نصیحت و ارشاد با او برخورد کند: «والّـتى تَخافونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظوهُنَّ» (نساء/4، 34)، و اگر موعظه تأثیر نکرد، در مرحله بعد، در بستر از او دورى جوید: «...واهجُروهُنَّ فِى‌المَضاجِعِ‌...» ، و در مرحله سوم، براى شوهر جایز است که او را در حدّ اعتدال و براى اصلاح نه انتقام، بزند و در این مسأله باید با حصول غرض به حداقل بسنده کند و از سرخ یا سیاه کردن بدن وى بپرهیزد و اگر مرتکب جنایت بر زن شد، باید غرامت بپردازد:[239] «...‌واضرِبوهُنَّ فاِن اَطَعنَکُم فَلاتَبغوا عَلَیهِنَّ سَبیلاً‌...» ، و اگر نشوز، از ناحیه شوهر باشد، در مرحله اوّل، زن حقوق خویش را مى‌طلبد و او را نصیحت مى‌کند و اگر مؤثّر واقع نشد، به حاکم شرع رجوع مى‌کند تا او را به مراعات حقوق زن امر کند و اگر مؤثّر واقع نشد، حاکم، از مال مرد نفقه زن را مى‌پردازد و در مواردى، وى را تنبیه مى‌کند،[240] و اگر نشوز از‌طرف زن و شوهر صورت گیرد، دو داور از سوى زن و شوهر یا از سوى بستگان آن‌دو یا از سوى قاضى، تعیین مى‌شوند و بین زن و مرد آشتى برقرار مى‌کنند: «و‌اِن خِفتُم شِقاقَ بَینَهِما فَابعَثوا حَکَمًا مِن اَهلِه و حَکَمًا مِن اَهلِها اِن یُریدا اِصلـحًا یُوَفِّقِ اللّهُ بَینَهما» (نساء/4، 35)، و اگر هیچ راهى براى اصلاح وجود نداشت، در واپسین مرحله، گشایش کارشان در طلاق است:«...‌و‌اِن یَتَفَرَّقا یُغنِ اللّهُ کُلاًّ مِن سَعَتِه‌...». (نساء/4،130)

ازدواج مجدّد:

در همه ملل و ادیان، تعیین در دو طرف ازدواج مطرح است به این معنا که زن و مرد باید مشخّص باشند و به یک‌دیگر اختصاص داشته باشند. بر این اساس، کمونیزم جنسى مردود است. بله، مسأله ازدواج مجدّد، بحث دیگرى است که نباید خلط شود. ازدواج بیش از یک بار، چه براى مرد و چه براى زن، در‌قرآن مطرح شده و با شرایطى مورد پذیرش همه ملل و جوامع است این بحث در دو قسمت طرح مى‌شود:

الف. ازدواج مجدّد مرد:

اسلام، تعدّد زوجات را با شرایطى، مجاز دانسته: «فَانکِحوا ما طابَ لَکُم مِن‌النِّساءِ مَثنى و ثَلـثَ و رُبـعَ فاِن خِفتُم اَلاّ تَعدِلوا‌فَوحِدَةً‌...» (نساء/4، 3). (=>‌تعدّد زوجات)

ب. ازدواج مجدّد زن:

چند شوهرى در یک زمان از دیدگاه اسلام ممنوع و حرام است: «والمُحَصنـتُ مِن‌النِّساءِ‌...». (نساء/4،24) در آیه‌10 ممتحنه/60 پیوند زناشویى با زنان پناه‌جو و تازه مسلمان، پس از فسخ نکاح آنان با شوهران کافر تجویز شده در نتیجه آیه به ممنوعیّت تعدّد شوهر نیز اشاره دارد: «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءَامَنوا اِذا جاءَکمُ المُؤمِنـتُ مُهـجِرت فَامتَحِنوهُنَّ‌اللّهُ اَعلَمُ بِاِیمـنِهِنَّ فَاِن عَلِمتُموهُنَّ مُؤمِنت فَلا‌تَرجِعوهُنَّ اِلى الکُفّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُم و لا هُم یَحِلّونَ لَهُنَّ وءاتوهُم ما اَنفَقوا ولا جُناحَ عَلَیکُم اَن تَنکِحوهُنَّ اِذا ءاتَیتُموهُنَّ اُجورَهُنَّ‌...». ممنوعیّت ازدواج پس از طلاق یا وفات شوهر، تا‌پایان دوران عدّه نیز ادامه دارد; امّا پس از آن، تجدید ازدواج براى زن بلامانع است; البتّه برخى از زن‌ها عدّه ندارند و عدّه وفات و طلاق نیز با‌یک‌دیگر تفاوت‌هایى دارد. (=>‌عدّه)
ازدواج مجدّد براى زن، چه با شوهر سابق و چه با فرد دیگر، آزاد است; ولى از آیات استفاده مى‌شود که شوهر پیشین براى زندگى سزاوارتر است: «و‌بُعولَتُهُنَّ اَحَقُّ بِرَدِّهِنّ‌...». (بقره/2، 228) در جاى دیگرى مى‌فرماید: هرگاه زن و شوهر پیشین، تراضى کنند، از ازدواج مجدّد آنان با یکدیگر جلوگیرى نکنید: «و‌اِذا طَلَّقتُمُ النِّساءَ فَبَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فَلاتَعضُلوهُنَّ اَن یَنکِحنَ اَزوجَهُنَّ اِذا تَرضَوا بَینَهم بِالمَعروفِ». (بقره/2،232) تکیه قرآن، پس از طلاق بر کلمه «ردّ» و «رجوع»، نشان اهمّیّت بازسازى نظام خانواده پیشین است. از آیات مربوط به وفات شوهر به‌دست مى‌آید که زن را نباید پس از بیوه شدن در تنگنا قرار دهند و از ازدواج او جلوگیرى کنند; بلکه خود باید براى آینده خویش تصمیم بگیرد: «والَّذینَ یُتَوَفَّونَ مِنکُم و یَذَرونَ اَزوجًا یَتَرَبَّصنَ بِاَنفُسِهنَّ اَربَعَةَ اَشهُر و عَشرًا فاِذا بَلَغنَ اَجَلَهُنَّ فلاجُناحَ عَلیکُم فیِما فَعَلنَ فِى اَنفُسِهِنَّ بِالمَعروفِ‌...» (بقره/2،234)، و در آیه بعد، سخن از مذاکره با زن در زمان عدّه است که این، خود از فراهم آوردن زمینه براى آن‌ها پس از عدّه حکایت دارد.

خصایص پیامبراسلام در ازدواج:

رسول اسلام(صلى الله علیه وآله)ویژگى‌هایى داشته که کسى در آن‌ها، با حضرت شریک نبوده است. برخى فقیهان، از‌جمله، محقّق حلّى، در کتاب نکاحِ شرایع،[241] مواردى از آن‌ها را بیان داشته‌اند که متأخّران، این قسمت از بحث را به‌دلیل نبودن ثمره عملى، حذف کرده‌اند. برخى از این ویژگى‌ها، به ازدواج مربوط است که عبارت‌اند از:

1. جواز نکاح دائم با بیش از 4 همسر:

این مسأله، از ضروریّاتى است که مورد اتّفاق فریقین است.[242] در کتاب جواهر، استدلال ابوعبیده به آیه‌50 احزاب/33 بدون هیچ توضیحى بیان شده است.[243] کیفیّت و استدلال را شاید بتوان چنین بیان کرد که در این آیه، چهار گروه از زنان بر پیامبر حلال شده‌اند: همسرانى که مهرى مشخّص براى‌شان پرداخته است، همسرانى که ملک یمین وى بوده‌اند و آنان را آزاد کرده سپس به ازدواجشان درآورده، همسرانى که از بستگان خود برمى‌گزیند و زنى که داوطلبانه خود را به پیامبر مى‌بخشد.[244] مجموع این موارد مى‌تواند تعداد بسیارى از زنان را دربرگیرد.

2. جواز نکاح با لفظ «هبه»:

آیه‌50 احزاب/33 و روایات، بر این مطلب گواه است.[245]

3. تخییر همسران پیامبر(صلى الله علیه وآله) در جدایى یا ادامه زندگى با او:

خدا به پیامبر مى‌فرماید: به همسرانت بگو: اگر خواهان دنیا هستید، بیایید تا مهرتان را بدهم و به‌گونه‌اى نیکو شما را رها کنم و اگر خواستار پیامبر و سراى آخرت هستید، خداوند براى نیکوکارانتان پاداش بزرگى مهیّا کرده است: «یاَیُّهَا النَّبِىُّ قُل لاَِزوجِکَ اِن کُنتُنَّ تُرِدنَ الحَیوةَ الدُّنیا و زینَتَها فَتَعالَینَ اُمَتِّعکُنَّ و اُسَرِّحکُنَّ سَراحًا جَمیلاً * و اِن کُنتُنَّ تُرِدنَ اللّهَ و رَسولَهُ والدّارَ الأخِرَةَ فَاِنَّ اللّهَ اَعَدَّ لِلمُحسِنتِ مِنکُنَّ اَجرًا عَظیما». (احزاب/33،28‌ـ‌29)

4. ممنوعیّت ازدواج با کنیزان:

براى پیامبر، آمیزش با کنیزان مملوک خویش، جایز بوده; چنان‌که از آیه‌50 احزاب/33 استفاده مى‌شود; ولى ازدواج با کنیزان به اجماع ممنوع بوده است.[246] بعضى گفته‌اند: علّت این حکم آن است که ازدواج با کنیزان، براى کسانى مجاز است که از آلوده‌شدن به گناه بیم دارند و نمى‌توانند با زنان آزاد ازدواج کنند و گرنه خوددارى از این‌گونه ازدواج بهتر است: «... ذلِکَ لِمَن خَشِىَ العَنَتَ مِنکُم و اَن تَصبِروا خَیرٌ لَکُم‌...» (نساء/4،25)، و پیامبر به لحاظ مقام عصمت نمى‌تواند مصداق آیه باشد.[247]

5. دو چندان بودن کیفر و پاداش همسران پیامبر:

«ینِساءَ النَّبِىِّ مَن یَأتِ مِنکُنَّ بِفحِشَة مُبَیِّنَة یُضعَف لَهَا العَذابُ ضِعفَین و کان ذلک عَلى اللّهِ یَسیرا * و مَن یَقنُت مِنکُنَّ لِلّهِ و رَسولِه و تَعمَل صلِحًا نُؤتِها اَجرَها مَرَّتَینِ و اَعتَدنا لَها رِزقًا کَریماً». (احزاب/33، 30‌ـ‌31).

6. سقوط رعایت «حق قَسْم»:

یکى از حقوق زن در‌صورت تعدّد زوجات، آن است که شوهر، زمان را میان آنان عادلانه تقسیم کند[248] که در اصطلاح به آن، حقِّ قَسْم مى‌گویند که لزوم رعایت آن، از رسول‌اکرم(صلى الله علیه وآله)ساقط شد[249]. قرآن مى‌فرماید: «تُرجِى مَن تَشاءُ مِنهُنَّ و تُـوِى اِلیکَ مَن تَشاءُ و مَنِ ابتَغَیتَ مِمَّن عَزَلتَ فَلا جُناحَ عَلَیکَ» (احزاب/33،51); هرچند وى، حتّى‌الامکان، مساوات را رعایت‌مى‌کرد.

7. ممنوعیّت ازدواج با همسران پیغمبر:

زنان پیامبر بر دیگران حرام دائم‌اند; یعنى پس از وفات حضرت نمى‌توانند با دیگر مسلمانان ازدواج کنند: «...‌و‌لا اَن تَنکِحوا اَزوجَهُ مِن بَعدِهِ اَبدًا اِنّ ذلکُم کانَ عِند اللّهِ عَظیماً». ‌(احزاب/33، 53)

ازدواج در آخرت (بهشت):

در قرآن از همسران اهل‌بهشت، یاد‌شده است. احتمال دارد آنان، زنان صالح و با ایمان در دنیا باشند که پس از رفع نارسایى و پیرى، براى ورود به بهشت، شاداب و جوان مى‌شوند و شاید از روایات متعدّد، از‌جمله روایاتى که برترى زنان شایسته و با ایمان را بر حورالعین اثبات مى‌کند، بتوان استفاده کرد که حورالعین*، موجودى غیر از انسان است;[250] البتّه بعید نیست که هر دو گونه «همسران» در بهشت وجود داشته باشند. در سوره یس، آن‌گاه که نشاط و شادى اهل بهشت را بیان مى‌کند، مى‌فرماید: آنان با زنانشان در سایه درختان بهشت بر تخت‌ها تکیه زده‌اند: «هُم واَزوجُهُم فى ظِـلـل عَلَى الاَرائِکِ مُتَّکِـون». (یس/36، 56) بعضى گفته‌اند: ازدواج، به مفهوم رایج آن، در بهشت مطرح نیست; زیرا در آخرت، تکلیفى وجود ندارد و جاى عقد و تزویج نیست; هرچند قرآن گفته: «و‌زَوَّجنهُم بِحور عین» (دخان/44،54; طور/52،20); زیرا مقصود از این آیه، ازدواج اصطلاحى نیست; چون لفظ تزویج در این آیه، همراه «باء» آمده; در‌حالى‌که ازدواج اصطلاحى، خودش، متعدّى است و به باى تعدیه نیازى‌ندارد.[251]

براى زنان بهشتى، اوصافى ذکر شده است: 1.‌زیبایى: «فیهِنَّ خَیرتٌ حِسان» (الرحمن/55، 70). بدن آنان در شفّاف بودن، همانند تخم‌مرغ است که تازه از شکم مرغ درآمده، دست انسان آن را لمس نکرده و آفتاب بر آن نتابیده و غبارى بر آن ننشسته باشد[252]:«کاَنَّهُنَّ بَیضٌ مَکنون» (صافات/37،49) و از نظر سفیدى توأم با سرخى، همانند یاقوت و مرجان است:«کاَنَّهُنَّ الیاقوتُ والمَرجان». (الرحمن/55، 58) چشمان آنان سیاه و درشت است: «حورٌ عین». (واقعه/56، 22) آنان داراى چشم‌هاى فروهشته‌اند. این معنا از آیه «فیهِنَّ قصِرتُ الطَّرفِ» (الرحمن/55، 56) استفاده شده است.[253] 2. عشقورزى: آنان فقط به همسران خویش عشق مىورزند; چنان‌که برخى آیه «فِیهِنَّ قصِرتُ الطَّرفِ» را چنین معنا کرده‌اند که تمام توجّه و نظر زنان بهشت به شوهرانشان است.[254] 3. دوشیزگى: «...‌لم یَطمِثهُنَّ اِنسٌ قَبلَهم و لا جانّ». (الرحمن/55،‌74) 4. نیک خُلقى: این معنا، از کلمه «خَیرتٌ حِسانٌ» ، در آیه‌70 الرحمن/55 استفاده شده است.[255] 5. توافق سِنّى: از کلمه «اَتراب» در آیه‌52 ص/38، استفاده شده است که آنان با شوهران خود هم‌سال‌اند یا خود زنان بهشتى بایک‌دیگر هم‌سال‌اند.[256]6.‌جاودانگى: از آیه‌54 ص/38 استفاده مى‌شود که کمال و زیبایى زنان بهشتى، جاودانه است:«اِنّ هـذا لَرِزقُنا ما لَهُ مِن نَفاد». ‌(ص/38، 54


سید مصطفى اسدى


مطالب پیشنهادی

ارتباط بین فعالیت فیزیکی و کاهش بیماریها
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
ورزش های مفید برای بیماران مبتلا به آلزایمر
ورزش و بیماری های قلبی و استخوانی
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
چه ورزش هایی سلامت کودکان را تامین می کند؟
ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟

چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
تکنیک های توان بخشی ورزشی در بیماران مبتلا به آسم

تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان

چطور جذابیت جنسی داشته باشم؟



دلیل غلط ۱: جذابیت جنسی
افراد بسیاری جذابیت جنسی را با عشق اشتباه می‌گیرند و این می‌تواند منجر به ازدواج‌های کوتاه‌مدت شود. بودن با یک فرد جدید برای همه جذاب است. اما وقتی این جذابیت جنسی محو می‌شود، اگر اعتماد متقابل و برنامه‌های مشترک برای آینده وجود نداشته باشد، ازدواج نیز برهم خواهد خورد. جذابیت جنسی بین دو فرد بسیار خوب است و به ازدواج انرژی می‌دهد اما اگر پایه ازدواجی بر مبنای ارتباط قوی دو طرف و ارزش‌های مشترک نباشد، احتمال موفقیت آن ازدواج بسیار کم خواهد بود.
دلیل درست ۱: خیلی خوب می‌توانید با تفاوت‌های هم کنار بیایید
تحقیقات نشان می‌دهد که یک وجه اشتراک مهم در ازدواج‌های موفق، توانایی حل اختلافات بوده است. در همه روابط مشکل و اختلاف وجود دارد. اما زوج‌هایی که می‌توانند درمورد تفاوت‌های خود حرف بزنند، مشکلشان را ریشه‌یابی کرده و با هم به مصالحه برسند، موفق خواهند بود. زوج‌هایی که فقط دچار خشم و ناراحتی می‌شوند و نمی‌توانند درمورد این اختلافات با هم حرف بزنند، ازدواج بادوامی نخواهند داشت.
دلیل غلط ۲: فرار از خانواده
برای خیلی از افراد مجرد زندگی در کنار خانواده طاقت فرسا می‌شود. وقتی فردی برای ازدواج پیش می‌آید، برای فرار از پدر و مادر و رسیدن به آزادی بیشتر با او ازدواج می‌کنند. در این مواقع معمولاً این مسئله که طرف‌مقابل می‌تواند همسر خوبی برای آنها باشد یا نه مطرح نیست زیرا فقط نیاز دارند که از والدینشان جدا شوند. باید بدانید که راه‌های زیادی برای جدا شدن از والدین وجود دارد و نیازی نیست که برای آن وارد تعهدی شوید که اصلاً برای ازدواج با شما مناسب نیست.
دلیل درست ۲: شریک شدن در علایق مشترک
اگر زوج‌ها علایق مشترکی داشته باشند، موجب نزدیکی بیشتر و تجربیات مشترک بین آنها خواهد شد. متخصصین می‌گویند زوج‌هایی که علایق مشترک ندارند، اما با این وجود می‌توانند در کنار هم وقت بگذرانند، باز می‌توانند در ازدواج خود موفق باشند. علایق مشترک می‌تواند چیزهای مختلفی مثل وقت گذراندن با بچه‌ها، علاقه به سفر، ورزش و امثال‌ آن باشد.
دلیل غلط ۳: سندرم شیفتگی
خیلی‌ها شیفتگی را با عشق اشتباه می‌گیرند. شیفتگی احساسی زودگذر  نسبت به یک فرد است درحالیکه عشق طولانی مدت و بادوام است و براساس اعتماد و تعهد شکل می‌گیرد. شیفتگی ناگهانی است و خیلی از متخصصین عقیده دارند که می‌تواند هورمونی باشد. عشق همراه با صبر و تحمل است درحالیکه در شیفتگی حس اضطرار وجود دارد. وقتی ازدواجی براساس شیفتگی اتفاق بیفتد، به محض از بین رفتن این شیفتگی و شور اولیه، فرد تصور خواهد کرد که با فرد مناسبی ازدواج نکرده است و به دنبال افراد دیگری خواهد رفت.
دلیل درست ۳: طرفتان نیازهایتان را پر می‌کند نه خواسته‌هایتان را
خیلی از افراد برای چیزهایی که می‌خواهند ازدواج می‌کنند نه چیزهایی که نیاز دارند. بعنوان مثال، زنی کتاب‌های داستان زیادی می‌خواند و خیلی دوست دارد که درمورد آنها با شوهرش حرف بزند اما این ژانر مورد علاقه شوهرش نیست. بااینحال ازدواجی محکم خواهند داشت زیرا آن زن به کسی نیاز دارد که قابل اعتماد و سختکوش باشد. ازدواج با کسی که با نیازهایش همخوانی دارد باعث دوام ازدواجشان شده است.
دلیل غلط ۴: تصور می‌کنید ازدواج کردن مشکلاتتان را حل خواهد کرد
اگر شوهرتان خیلی زود از دست شما عصبانی می‌شود و کنترل خود را از دست می‌دهد، می‌تواند نشان دهنده این باشد که مشکلاتی در ازدواجتان وجود دارد خیلی از افراد این علائم را نادیده می‌گیرند. آنها نشانه‌های رفتارهای مشکل‌دار را می‌بینند اما تصور می‌کنند که اگر ازدواج کنند درست می‌شود. اگر این رفتارهای مشکل‌دار در طول دوران نامزدی اتفاق بیفتد، بعد از ازدواج مطمئناً بدتر خواهد شد مگراینکه به دنبال مشاوره و درمان بروید. بعضی‌ها تصور می‌کنند بعد از ازدواج همه چیز را درست خواهند کرد. باید بدانید که هر چیز کوچکی که کمی اذیتتان می‌کند، بعد از «بله» گفتن بسیار زیاد آزاردهنده خواهد شد.
دلیل درست ۴: اهداف و برنامه‌های آینده‌تان هماهنگی دارند
صحبت کردن درمورد انتظارات یک زوج از آینده یکی از راه‌های مطمئنی است که کمکتان می‌کند بفهمید مسیرتان یکی هست یا خیر. خیلی از زوج‌ها درمورد اینکه می‌خواهند بچه‌دار شوند، کجا دوست دارند زندگی کنند و امثال آن صحبت نمی‌کنند. خیلی‌ها فکر می‌کنند بعد از ازدواج همه چیز به طور جادویی حل خواهد شد اما این اتفاق نمی‌افتد. هرقدر بیشتر درمورد ایده‌هایتان درمورد آینده بیشتر با هم حرف بزنید، احتمال موفق بودن ازدواجتان بیشتر خواهد بود.
دلیل غلط ۵: از سر تا پا عاشق شده‌اید
بعضی افراد وقتی عاشق می‌شوند کور می‌شوند و واقعاً تلاشی برای شناختن طرف‌مقابل خود نمی‌کنند. آنچه که افراد را واقعاً کنار همدیگر نگه می‌دارد، دوستی، صمیمیت و حمایت آنهاست. اگر از خودتان بپرسید که «اگر کارم را از دست بدهم یا دچار یک بیماری شوم، برای حمایت و پشتیبانی پیش چه کسی می‌روم.» پاسخ به این سوال عشق واقعی‌ زندگی‌تان را مشخص خواهد کرد.
دلیل درست ۵: هر دو شما به همدیگر حس خاص بودن می‌دهید
یکی از عوامل ازدواج‌های موفق این است که به طرفتان حس خاص و مهم بودن بدهید، مخصوصاً برای مردها. ازآنجا که دوستی که مردها ایجاد می‌کنند معمولاً به اندازه عمق روابط خانم‌ها نیست، مردها برای دریافت حس خاص بودن، معمولاً به همسرانشان نیاز دارند. وقتی زنی می‌گوید «دوستت دارم، تو زندگی من رو هیجان‌انگیز کرده‌ای» یا برای طرف‌مقابل خود دسر محبوبش را درست می‌کند، بهترین حس دنیا را به طرف خود منتقل خواهد کرد و همین مسئله موجب دوام ازدواجشان خواهد شد.


مطالب پیشنهادی

جلسه خواستگاری و 25 نکته مهم

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com/



خواستگاری رفتن مهم ترین قرار زندگی شماست که احتمالا تجربه زیادی درباره آن ندارید. بنابراین با خواندن این توصیه ها می توانید بهتر برای این شب مهم آماده شوید.


 

1 - گفت و گو پس از انجام خواستگارى رسمى از طرف خانوادها و تحقیق و آگاهى از بعضى شرایط که در مرحله تفحص به دست مى آید، انجام گیرد نه در ابتداى آشنایى. به عبارت دیگر، در واپسین مراحل تحقیق و قبل از مراسم عقد باید گفت و گو تحقق یابد.

 

2 - گفت و گو باید خونسردانه و با آمادگى قبلى و در فضایى آرام و بدون خوف و فشار از طرف دیگران صورت گیرد.

 

3 - شیک، تمیز و معطر باشید

زمانی که به خواستگاری می روید، زیباترین لباسهایتان را به تن کنید و پوششی شیک و مناسب داشته باشید. اولین دیدارها همیشه در اذهان باقی می مانند. عده ای با لباس های نامناسب و نه چندان تمیز به خواستگاری می روند و تصورشان این است که این شخص باید وضعیت زندگی مرا بداند در صورتی که این وضعیت خاطره خوشی به جا نمی گذارد.

 

4 - اگر در تحقیقات خود قبل از مراسم خواستگاری به علایق دخترخانم در مورد رنگ، عطر یا گل پی برده اید، او را با آنها مجذوب کنید. البته افراط نکنید تا شخصیتی وابسته از خود نشان ندهید.

5.خودتان باشید. در هنگام صحبت کردن با فرد مورد نظر در اولین جلسه بنا را بر صداقت و یکرنگی بگذارید و متعهد شوید که آنچه می گوئید کاملاً از سر صدق و صفا باشد و به این تعهد خود نیز پای بند شوید. سعی کنید مجسمه نباشید و تا حدی راحت بنشینید. صداقت در رفتار و گفتار، اضطراب شما را به شدت کاهش خواهد داد.

 

6 - متین باشید

در تمام طول مراسم خواستگاری متانت و وقار باید از ناحیه هر دو خانواده مراعات شود و رفتارهای نامناسب و جلف، ذهنیت های بدی را رقم می زنند. جلف بازی، شما را بانشاط، سرزنده و اجتماعی نشان نمی دهد!

 

7 - چشم چرانی ممنوع 

اجازه ندهید احساس کند چشمانتان مانند یک شکارچی، او را خیره وار وارسی می کند. گاهی (فقط گاهی) که احساس می کنید به شما نگاه می کند به او نگاه کنید تا احساس کند برای زیبائی او ارزش قائلید.

 

8 - حد و مرز خود را حفظ کنید

چه از لحاظ شرعی و چه از لـحاظ اجـتـماعی نباید تا زمانی که با همسر آینده خود محرم نشده اید او را لمس نمایید. سعی نکنید دست او را بگیرید و یا چسبیده به او بنشینید.


9 - فاصله مجاز را رعایت کنید

نه آنقدر از یکدیگر دور بنشینید که مجبور باشید بلند صحبت کنید و نه آنقدر نزدیک که جسور به نظر برسید. فاصله مناسب، ارتباط عاطفی را قوی تر خواهد نمود.

 

10 - جهت نشستن مهم است

کاملا روبروی هم نباشید. کمی متمایل باشید طوری که وقتی خواستید یکدیگر را ببینید مجبور باشید کمی سرتان را برگردانید. البته نه آنقدر که از دایره دید بیرون باشید و چهره یکدیگر را کامل نبینید. خوب است اگر صندلی ها فاصله یا جهت مناسبی ندارد، آنها را تنظیم کنید.


11 - خوب بشنوید و زیبا بگویید

هنگام صحبت کردن فرد مورد نظرتان، سراپا گوش باشید، دقت لازم را به عمل آورید تا مطالب گفته شده را بهتر بتوانید به خاطر بسپارید و گاهی با بیان عباراتی چون «بله»، «عجب»، «چه جالب» و ... متناسب با صحبت های او، نشان دهید که به حرف هایش دقت دارید. هنگامی که خودتان صحبت می کنید نیز سعی کنید سنجیده حرف بزنید. از این شاخه به آن شاخه نپرید و روده درازی را کنار بگذارید.

 

12 - ساده آغاز کنید

بهتر است به عنوان اولین سۆال از فرد مقابل بخواهید خودش را کامل معرفی کند. به عبارت دیگر از او بخواهید خلاصه ای از گذشته زندگیش برای شما بگوید. خوب است بدانید او بر نکاتی تکیه خواهد کرد که برایش مهم است. خودتان نیز متقابلاً خلاصه ای از سرگذشت خود را مطرح نمایید. سرگذشت و بیوگرافی شامل این موارد می شود: معرفی کامل نام و نام خانوادگی، شغل، سن، شغل پدر و مادر، میزان تحصیلات هر یک از آنها، وضعیت شغلی و تحصیلی و سنی دیگر افراد خانواده، و این که شما در چه خانواده ای و با چه شرایطی بزرگ شدید و مسائل خاص زندگی شما در گذشته چگونه بوده است. دروغ نگویید اما لازم نیست هرچیزی را هم بگویید.

 

13 - فقط روی مفاهیم کلی بحث نشود و به نمودها، مصادیق و مثال های عینی آن توجه شود. سعی کنید با مثال هایی، طرف مقابل را در موقعیت های عینی و واقعی قرار دهید.

 

14 - از آنجا که هر کس مطابق با ذهنیت و تصورات به سۆالات جواب می دهد و چه بسا ممکن است برداشت دیگران از یک مفهوم، با برداشت شما مغایرت داشته باشد و عدم توجه به این نکته، در آینده مشکلاتی را برای شما ایجاد نماید و حمل بر نداشتن صداقت شود لذا بهتر است در چنین مواردی قبل از طرح سوال مورد نظر، ابتدا از طرف مقابلتان، در مورد این گونه مفاهیم توضیح خواسته و سپس سۆال اصلی را مطرح کنید.

 

15 - دقت داشته باشید که اصل جواب ها و کیفیت آنها، نشان دهنده نوع شخصیت و دیدگاه های طرف مقابل شما و نیز نشان دهنده میزان رشد فکری و عقلی اوست. لذا جواب ها را کنار یکدیگر قرار دهید تا به یک جمع بندی مناسبی برسید.

 

 

16 - اگر در موردی شک دارید که طرف مقابل صداقت داشته است یا خیر، موضوع را در قالب دیگری بپرسید و جواب ها را کنار یکدیگر قرار دهید.

 

17 - جوگیر نشوید

وعده ها و قول هایی که با امکانات شما نمی خواند و امکان برآورده شدنش نیست ندهید. بگویید همیشه برای بهتر شدن زندگی مادی و معنویتان، تلاش خواهید کرد ولی قول های نابه جا ندهید.

 

18 -درباره زنان دیگر صحبت نکنید 

چه لزومی دارد دائم از خواهر، مادر یا زن دیگری نقل قول کنید؟!

 

19 - از آسمان نیفتاده اید، پس فخر فروشی نکنید

چه به آنچه دارید و چه به آنچه لاف آن را می زنید. حواستان باشد که خواستگاری در درجه اول، احترام و اکرام به جنس مۆنث است.

 

20 - گفتگو را ملایم و مثبت نگاهدارید

برخی اوقات مردان بدون فکر کردن و حتی بدون اینکه بدانند چه کار می کنند، صحـبت را به موضوعاتی سـنگین و منفی می کشانند. هیچ دلیل مفید و سازنده ای بـرای اینـکار وجود نداشته و تنها باعث از بین بردن لطف گفتگو و کاهش اشتیاق طرف مقابل خواهد شد. باور کنید این کاری رومانتیک نیست! صحبت از تحقیقات ناسا و حوادث پس از انتخابات، شما را فردی آگاه و روشنفکر نشان نمی دهد.

 

21 - در مورد مسائل جنسی صحبت نکنید

زنان از شنیدن صـحبـت های جنسی متنفرند. برخی از مردان این کار را انجام می دهند ولی شما قرار نـیـست بـه ایـن عـمـل مـبـادرت ورزیـد. چون می خواهید متفاوت باشید. زن ها به دنبال قهرمان جنسی نیستند. اگر در ملاقات آغازین با شریک آینده زندگی خود مسائل جنسی را پیش بکشید در حقیقت به احساس راحتی و آرامش او حمله خواهید کرد.

 

22 - هر حرفی را نزنید

هرچند دروغ گفتن جایز نیست اما هر راستی را نیز لازم نیست بگویید. اشتباهی که بعضی از دختران و پسران در جلسه خواستگاری مرتکب می شوند این است که همه گذشته خود را (که بعضا همراه با رفتارها، صفات یا ارتباطات غلطی بوده است که اکنون از آنها پشیمانند) به بهانه صداقت یا جلب اعتماد طرف مقابل، مطرح می کنند حال آنکه این عمل در بسیاری موارد اثر عکس دارد که نتیجه منفی آن در همان زمان (با از بین بردن تمایل فرد به این ازدواج) یا در زندگی مشترک (به شکل سوءظن، مشاجره های فراوان و طلاق)، دامنگیر طرفین خواهد شد.


23 - صبور باشید

 از او نخواهید همانجا به شما پاسخ گوید یا اصرار نکنید در همان جلسه تاریخ عقد و عروسی مشخص شود. او این گونه احساس خواهد کرد به نظر او اهمیت نمی دهید.


24 - به زمان جلسه دقت کنید

اجازه ندهید آنقدر طولانی و خسته کننده باشد که تاثیرش را از دست بدهید یا ملا ل آور گردد.


25 - شاید همه آنچه باید، در یک جلسه خواستگاری نتوان مطرح کرد، هیچ اشکالی ندارد تعداد جلسات خواستگاری را اضافه نمایید، مشروط به این که حسن نیت داشته باشید. این مطلب را با او درمیان بگذارید و تصمیم را به عهده بزرگترها بگذارید.


یک توصیه زنانه

خیلی از مواردی که در بالا ذکر شد هم به کار دخترها می آید و هم به کار پسرها. اما در این مورد، می خواهیم یک موضوع درگوشی را با دختر خانم ها در میان بگذارید. یک عبارت ساده اما بسیار مهم که باید در جلسات خواستگاری رعایت کنید این است که سعی کنید دلنشین باشید. مسلماً در جلسه اول خواستگارى، چشم‌هاى خواستگار جستجوگر است و خوش لباسى بدون جوگیر شدن معقول ترین حالت است. اما اگر دخترى متوجه شایستگى هاى خواستگار شد، بهتراست در جلسات بعدى تدبیر به خرج دهد و علاوه بر خوش لباسى و متانت، رفتارهاى نرم‌ترى از خود نشان دهد.

مسلماً در تیپ شخصیتى شما، او نباید به این نتیجه برسد که شما هیچ بلد نیستید و جذاب بودن را نمى فهمید. خوش سخن گفتن، عاقل بودن، لبخند به موقع داشتن، تیپ مناسب داشتن، گهگاهى تأیید کردن مرد و.... خداوند ظرفیت دلبرى حلال را در وجود شما گذاشته و باید در وقت خودش از آن بهره ببرید. اما مراقب باشید تا وقتى خواستگار جدى نیست و تا وقتى به دل شما و خانواده شما ننشسته است گوهر طنازى و دلبرى خود را در معرض حراج قرار ندهید. ممکن است طرف سوء تفاهم کند و اشتباه برداشت نماید و یا برعکس، سوء استفاده نموده و ضربه بزند.


عروس خانم های عزیز  می توانید برای یافتن راه سالم زیستن با همسرتان به سایت زیر مراجعه کنید.


http://healthyfooddiet.blogfa.com/

مطالب بیشتر:

ظروف یک ‌بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
اثر شن‌های روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان

آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست


چطور یک ازدواج موفق داشته باشیم؟

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com/


با وجودیکه داشتن شغل و درآمد،لازمه خوشبختی خانواده است، باید توجه داشت که امکانات مالی به تنهایی نمی تواند حل کننده همه مشکلات یک خانواده و متضمن خوشبختی باشد و...


در چه سنی باید ازدواج نمود؟
برای ازدواج علاوه بر نیاز به رشد جسمی و جنسی ، رشد روانی و اجتماعی نیز مورد نیاز است. در اواخر دوره نوجوانی رشد جنسی تقریبا کامل می شود و فرد توانایی تولید مثل پیدا می کند. در اواخر سنین نوجوانی اغلب دختران به فکر ازدواج می افتند، در حالیکه پسران در این سنین خواهان ازدواج نیستند. گرچه ازدواج تنها راه مشروع و سالم تأمین نیازهای جسمی و روانی نوجوانان است، ولی برای یک ازدواج موفق، آمادگی زیستی، روانی، مادی و اجتماعی لازم است. به همین جهت، متخصصان سن مناسب ازدواج را برای دختران 18 تا 24 سال و برای پسران 24 تا 28 سال توصیه می کنند. معمولا اختلاف سن 2 تا 6 سال بین دختر و پسر برای ازدواج توصیه می شود. 
در صورت داشتن ازدواج زودهنگام، بهتر است داشتن فرزند تا پس از 20 سالگی به تعویق بیفتد. برای این منظور لازم است که زوجین با روشهای صحیح تنظیم خانواده آشنا باشند. 

چه معیارهایی را برای یک ازدواج موفق می بایستی در نظر داشت؟
انتخاب همسر از مهمترین تصمیمات فرد در زندگی است، زیرا می تواند آینده فرد را رقم بزند. تشکیل خانواده سالم، متعادل و پایدار مانند هر امر مهم دیگری به تفکر منطقی و تلاش و کوشش نیازمند است. جوان می بایستی بر اساس معیارهای اصولی، منطقی همسر آینده خود را شناسایی و انتخاب نماید و آنگاه به انجام پیوند زناشویی اقدام کند. بصورت کلی اصالت خانوادگی به عنوان اساسی ترین معیار انتخاب همسر شناخته می شود. ایمان، اخلاق نیکو و روان سالم، و تناسب زوجین در ویژگیهای ظاهری، سنی، تحصیلی، فرهنگی، تربیتی و اعتقادی از موارد اساسی در انتخاب همسر است.  

در زیر به چند عامل برای یک ازدواج موفق اشاره می شود:

سلامت جسمی و روانی
انسان سالم، خانواده سالم ایجاد می کند. برخی از بیماریها ممکن است تهدیدی جدی برای سلامت انسان و همسر آینده او باشد. در این زمینه مراجعه به مراکز درمانی برای تشخیص و درمان زودرس  و مشاوره قبل از ازدواج در مراکز مشاوره وزارت بهداشت توصیه می گردد. 
 داشتن منبع درآمد و شغل مناسب
برای یک ازدواج موفق و زندگی سعادتمند، مسأله شغل می بایستی جدی گرفته شود. با داشتن کار و شغل، عشق و محبت زوجین در منزل رونق و تداوم می یابد. 
با وجودیکه داشتن شغل و درآمد لازمه خوشبختی خانواده است، باید توجه داشت که امکانات مالی  به تنهایی نمی تواند حل کننده همه مشکلات یک خانواده  و متضمن خوشبختی باشد و اهمیت آن تنها بایستی در کنار سایر عوامل ارزیابی شود.
داشتن نیت و اراده آگاهانه برای تشکیل خانواده   
هر یک از زوجین باید با دید باز و با رضایت خود اقدام به تشکیل خانواده نمایند. ازدواج نباید به عنوان راه حلی برای دوری از مشکلات خانوادگی جوان در خانواده در نظر گرفته شود، بلکه ازدواج زمانی موفق خواهد بود که با هدف تشکیل خانواده و تعالی روحی زوجین درنظر گرفته شود. با وجودیکه والدین در راهنمایی جوانان در انتخاب همسر نقش تعیین کننده ای دارند، این نقش باید به صورت مشاوره ای باشد و نباید بصورت تحمیلی و سلب اختیار جوان در تعیین شریک زندگی آینده اش باشد.
 داشتن سن و اختلاف سنی مناسب برای ازدواج 
همانگونه که گفته شد، برای موفقیت در ازدواج، رعایت سن مناسب ازدواج بسیار مهم است.  متخصصان سن مناسب ازدواج را برای دختران 18 تا 24 سال و برای پسران 24 تا 28 سال توصیه می کنند. معمولا اختلاف سن 2 تا 6 سال بین دختر و پسر برای ازدواج توصیه می شود.    
مسئولیت پذیری و پاسخ به نیازهای جسمی، روحی و عاطفی همسر
زوجین باید متوجه باشند که با تشکیل خانواده، نقشهای جدیدی برای آنان بوجود می آید که می بایستی در مقابل آن مسئولیت پذیر باشند. زن و مرد متأهل نسبت به یکدیگر متعهد هستند و می بایستی با تمام وجود سعی در ایفای وظایف نمایند. یکی از اساسی ترین پایه های موفقیت یک زندگی زناشویی، شناخت دقیق نیازهای  جسمی ، روحی و عاطفی همسر و تلاش مستمر و دائم در پاسخ به این نیازهاست . زوجین می بایستی در این جهت به یکدیگر کمک رسانند و مشوق و همکار یکدیگر باشند. همچنین لازم است تا از توقعات خارج از توانایی همسر اجتناب گردد. به عبارت دیگر زوجین باید تلاش کنند تا در کنار یکدیگر باشند و نه در مقابل هم.  
علاوه بر این، هر یک از زوجین می بایستی مسئولیت تنظیم خانواده را بپذیرند و تعداد فرزندان و فاصله مناسب تولد آنان را رعایت نمایند. 
یک عشق، یک همسر
این اصل متضمن دوام و خوشبختی یک خانواده است. وفاداری به همسر، وفاداری به عشق را به ارمغان می آورد.  
احترام به همسر و گذشت
زوجین می بایستی در همه حال و در هر شرایطی به همسر خود احترام بگذارند. نزدیکی  زوجین هیچگاه حق توهین و تحقیر یکدیگر را به آنان نمی دهد. با اولین توهین به همسر، اولین گام برای فروریختن بنای خانواده برداشته شده است و اصالت خانواده زیر سؤال می رود. هیچ خطایی از طرف همسر، شما را محق به توهین به او نمی کند. گذشت لازمه هر رابطه طولانی مدت است. انسان در طول زندگی مرتکب خطاهایی می گردد و گذشت  و راهنمایی دوستانه همسر، زمینه پیشگیری از وقوع مجدد آن خطا را فراهم می کند، احساس صمیمیت را تقویت می کند و زندگی را به کام زوجین شیرین می سازد.   
معنویات
دین داری ، تقویت معنویات و توجه به دستورات مذهبی که به زیبایی در دین مبین اسلام و سایر ادیان الهی به آن پرداخته شده است، همچون چراغی روشن در راه تعالی بشریت است. زوجین باید به تقویت معنویات در یکدیگر یاری رسانند و در این صورت است که عطر و طراوت ایمان، فضای خانوادگیشان را صفا می بخشد. 
آشنایی با بهداشت باروری و تنظیم خانواده
آشنایی با بهداشت ازدواج، بدن شناسی، چگونگی داشتن فرزند سالم و تلاش در جهت حفظ و نگهداری سلامت خانواده لازمه یک ازدواج موفق و پایدار است. 

پیوند زناشویی



ازدواج یا پیوند زناشویی پیوندی آیینی‌است که طی احکام یا رسومی خاص بین زن و مرد در مذاهب و کشورهای مختلف برقرار می‌شود تا به تشکیل خانواده منجر گردد و از تبعات آن زایش فرزند است. در برخی از کشورهای جهان، ازدواج همجنس‌گرایان، یعنی ازدواج دو مرد یا دو زن با یکدیگر، تنها به منظور برقراری روابط جنسی و تشکیل خانواده نیز وجود دارد.
●ازدواج در ایران باستان
در زمان ساسانی نوع اصلی ازدواج ایرانی «زنیِ پادِخشای» خوانده می‌شد که در واقع انتقال قیمومیت دختر از پدر به شوهر بود.[۱] انواع دیگری هم از ازدواج بود از جمله «چَگَر» که هنگامی بود که شوهر توانایی فرزندآوری نداشت و زن خود را به عنوان همسر موقت به یکی از نزدیکان می‌داد تا فرزند آورد. چگر را به صورت چَکَر هم نوشته‌اند.[۲] نوع دیگر که باعث بحث و جدل‌های زیادی میان امروزیان شده‌است خویدوده بود که ازدواج با محارم است. [۳]
● ازدواج در ادیان و مذاهب
▪ اسلام
از دیدگاه اسلام، ماهیت ازدواج یک قرارداد و پیمان با شرایطی ویژه‌است. [۴] و بسیار پسندیده و مطلوب است و از منظر فقه اسلامی، عملی مستحب و چه بسا مستحب موکد و در برخی موارد واجب شمرده می‌شود [۵] عفت و حیا از جملهٔ این صفات می‌باشند که یکی از راه‌های تأمین این صفات و سجایا، ازدواج است. اسلام با تشریع ازدواج، مسیر رسیدن به عفت و حیا را هموار می‌سازد بدین صورت که ازدواج را بهترین و طبیعی‌ترین راه تأمین نیازهای جنسی معرفی می‌کند. طبق قوانین اسلامی تنها خواندن صیغه عقد توسط زن و تایید توسط مرد صحیح است و الزامی به وجود شاهد یا نماینده دینی نیست.[۶] البته می‌توان برای خواندن این جمله [۷] کسی را وکیل کرد که لازم هم نیست که نماینده دینی باشد.[۸] 
شیعیان نوع دیگری از ازدواج (معروف به ازدواج موقت) را دارند که در آن عقد ازدواج برای مدت معین و محدودی بین دو طرف بسته می‌شود. 
بنابر نظر بعضی از مراجع شیعه «برای دختر رشیده اذن پدر در ازدواج موقت ضرورتی ندارد»[۹]پس از تعیین مدت زمان عقد و مهریه با خواندن صیغه عقد زن و مرد به یکدیگر محرم می‌شوند.
▪ دین بهائی
نوشتار اصلی را بخوانید: ازدواج بهائی 
ازدواج در بین بهائیان، اتحاد بین زن و مرد است و بهائیان به امر ازدواج تشویق شده‌اند. اما این ازدواج علاوه بر ارتباط جسمانی باید روحانی نیز باشد. هدف اصلی ازدواج، پرورش روح و ایجاد هماهنگی و وحدت بین دو شریک زندگی تعریف شده‌است. [۱۰] حداقل سن ازدواج پانزده سال تمام است. [۱۱]از بیان رضایت طرفین و پرداخت مهریه بهائی و خواندن آیه‌ای توسط زن و مرد که متن آن در کتاب اقدس ام‌الکتاب دین بهائی امده‌است و ثبت واقعه، امضای والدین و همچنین ۹ شاهد رسما آغاز می‌شود. [۱۲] باید توجه داشت که رضایت والدین دو طرف ازدواج نیز در امر بهائی از عناصر تحقق اقتران است. [۱۳] [۱۴] 
آبه مخصوص که به آن اشاره شد «انا کل لله راضون» برای مردان و «انا کل لله راضیات» برای زنان است. [۱۵] [۱۶] در احکام بهائی ازدواج موقت (که به متعه و صیغه معروف است)، داشتن چند همسر در یک زمان و ازدواج هم‌جنسان حرام است. [۱۷]
▪ دین مسیح
مسیحیان هنگام ازدواج متعهد می‌شوند که یکی شدن مرد و زن را نشانهٔ آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش قرار دهند. به همین علت، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد در طول زندگی می‌شمارند و با طلاق و ازدواج مجدد در زمان حیات همسر مخالفند. [۱۸] اگرچه ازدواج در مسیحیت پدیده‌ای مقدس محسوب شده و سرّ عظیم نامیده می‌شود، اما در برابر آن دوری گزیدن از ازدواج امری پسندیده‌تر است. شخص مجرد، با تمام توان به خدمت خداوند می‌رسد و با کم‌کردن مشغله‌های دنیوی و زندگی، خود را شبیه عیسی و مریم مقدس می‌سازد. [۱۹] به همین دلیل است که کشیشان از ازدواج دوری می‌کنند. [نیاز به ذکر منبع] بنابر دیدگاه انجیل، ازدواج تنها وسیله‌ای جهت دفع شهوت و جلوگیری از معصیت است و خود ارزشمند نیست و نگاه به ازدواج به عنوان وسیله‌ای جهت حفظ پاکی و تامین نیازهای جسمی است. [۲۰]
▪ دین یهود
در یهودیت، ازدواج به معنای کامل شدن و اوج رشد انسانی است. برپایه تعالیم یهود، یک زن بدون همسر و یک مرد بدون زن انسان‌هایی کامل نیستند و با ازدواج و پیوند زناشویی از شکل ناقص به وجودی کامل تبدیل می‌شوند. در آئین یهود ازدواج با محارم مجاز می‌باشد.[۲۱] ازدواج در میان کلیمیان دارای مراسمی مخصوص با آداب مربوط به آن است که از آن‌جمله می‌توان به مهریه زن که کتوباه گفته می‌شود تا چاپاه، پارچه‌ای سفید و نماد روشنایی که بر روی چهار چوب از هر طرف و بر روی سر عروس و داماد قرار می‌گیرد و نماد خانه و زندگی جدید زوج جوان است یاد کرد.

برنامه ساماندهی ازدواج جوانان

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com/

به منظور تحقق اصل دهم قانون اساسی که به موجب آن خانواده واحد بنیادی جامعه اسلامی است و در اجرای ماده 157 قانون برنامه سوم توسعه و ماده 112 قانون برنامه چهارم توسعه و مطابق اصل چهارم سیاست های کلی چشم انداز بیست ساله کشور که در آن به برخورداری از سلامت، رفاه، نهاد مستحکم خانواده، به دور از فقر، فساد و تبعیض تاکید شده و همچنین در راستای اصول 39، 40، 41 و 42 منشور تربیتی نسل جوان مبنی بر ضرورت ترغیب نسبت به امر ازدواج و تشکیل خانواده، توجه به حقوق خانواده، الگوی خانواده سالم و تلاش برای حفظ و صیانت بنیان خانواده و مصوبه مورخ 12/9/1382 کمیسیون اجتماعی دولت، برنامه ساماندهی ازدواج جوانان ارائه می شود.


 

بیشتر بدانیم....

ارتباط بین فعالیت فیزیکی و کاهش بیماریها
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
ورزش های مفید برای بیماران مبتلا به آلزایمر
ورزش و بیماری های قلبی و استخوانی
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
چه ورزش هایی سلامت کودکان را تامین می کند؟
ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟

چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
تکنیک های توان بخشی ورزشی در بیماران مبتلا به آسم

ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح

دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری

حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی

ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس

سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن

نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی

نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا

ظروف یک ‌بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
اثر شن‌های روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان

آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست

پیامدها و راهکارهای جلوگیری از تخلفات موتورسواران

آمادگی سازمانهای غیر دولتی در حوادث و بلایا

آمادگی ملی و سازمانی در مقابله با زلزله و مدیریت بحران

آمادگی ملی در مقابله با زلزله

راهکارهای پیشگیری از پیامد های سیل

سلامت روان کودکان در بلایا طبیعی

مادرشوهر یا مادر زن



وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com/


 حتماً شنیده اید که می گویند مادرزنم چنین و چنان یا مادر شوهرم فلان و بهمان. به نظر می رسد که مادرزن و مادرشوهر الگویی قالبی در زندگی مشترک انسان ها باشند. گفتیم انسان ها و نه ایرانی ها ،چون این مشکل ظاهراً در بسیاری از جوامع و فرهنگ ها به چشم می خورد.



الگوی قالبی یا به عبارت بهتر، تصوری که از مادرشوهر یا مادر زن در ایران وجود دارد موجودی غالب است که طرف مقابلش، یعنی داماد و بیشتر عروس را مغلوب و مطیع خود می خواهد و از این جا در ارتباطات بین عروس یا داماد و مادرشوهر یا مادرزن شکلی از روابط پیش می آید که سرانجام به اختلافات بین زن و شوهر می انجامد دعوا و اختلاف هم از این جا شروع می شود که عروس و داماد کلام یا رفتار (گفته ها و اعمال) مادرزن یا مادرشوهر را نوعی دخالت در زندگی خود می دانند و رفتار آنها را اهانت به خود تلقی می کنند از طرف دیگر، مادرزن یا مادرشوهر هم انتظار دارند که عضو تازه خانواده احترام آنها را نگه دارد و جایگاهی خاص برایشان در نظر بگیرد.



این جا طرف سومی هم وارد ماجرا می شود، یعنی عروس یا داماد به این ترتیب، در این ماجرا تعاملی سه جانبه وجود دارد: عروس، داماد و مادرزن یا مادرشوهر. طرف سوم ماجرا معمولاً خود را چندان درگیر نمی کند، اما دو طرف دیگر، یعنی مادرزن یا مادرشوهر و عروس یا داماد سعی می کنند حمایت وی را به دست آورند. در حقیقت، آنها تلاش می کنند ائتلافی به ضرر طرف دیگر شکل دهند اما چرا بین مادرشوهر و عروس تا حدی کمتر، بین مادر زن و داماد اختلاف و تعارض پیش می آید؟



می دانیم که یکی از زیباترین پیوندهای موجود در عالم هستی پیوند بین مادر و فرزند است. از سوی دیگر، مادر طی سال ها زندگی، نوعی احساس هویت خاص در خانه پیدا می کند و خانه را با ارزش ها و افکار و سلایق ویژه خود اداره می کند او عشق فرزندان و همسرش را به خود احساس می کند و از سوی دیگر، عشق و محبت خود را نثار آنها می سازد. به این ترتیب، مادر شکلی از نظارت را بر خانه و خانواده اعمال می کند (این وضوع به ویزه در جوامع شرقی، از جمله در کشور ما نمود بارزتری دارد.) او در خانه ای که خود در ساخت و برپایی اش نقش داشته هویت خویش را می یابد و طبیعی است که هر فردی یا شرایطی که این نقش را با مخاطره رو به رو کند یا عشق و عواطف فرزندان را از او به جانب دیگری بازگرداند نوعی تهدید برای او، عواطفش، احساس ارزشمندی، هویت و در نهایت، حس نظارت او بر خانواده محسوب می شود. این موضوع علت اصلی رفتار روان شناختی مادرشوهر یا مادرزن است.


به نظر روان شناس ها، پسر برای مادر ثمره تلاش ها و درگیری عاطفی اوست. وقتی می بیند که پسرش به سمت زن دیگری رفته، با خود می اندیشد که مبادا تأثیرش را بر فرزندش از دست داده باشد. او وجوه این تأثیر را در اطاعت قبلی فرزند از خود، در مراقبتی که فرزند از او می کرد و در احترامی که به وی می گذاشت می بیند و چون احساس می کند که پسرش دیگر به حد سابق از وی اطاعت نمی کند و برایش احترام قائل نیست یا به اندازه کافی از او حمایت و مراقبت نمی کند احساس می کند که فرزندش دیگر از وی تأثیر نمی پذیرد. از سویی، زن دیگر که در این جا عروس است هم نمی تواند بپذیرد که شوهرش احساس امنیتی را که انتظار دارد از او دریغ کند و انتظار دارد شوهر صددرصد عشق و محبتش را صرف او کند.



از این جاست که تعارض مادرشوهر و عروس بروز می کند. بررسی ها نشان می دهد که حتی اگر عروسی احترام بالایی برای مادرشوهرش قائل باشد و بین آنها کمترین حد تعارض و اختلاف وجود داشته باشد، باز هم از نظر روان شناختی نوعی گسست بین آنها وجود خواهد داشت. این تعارض شخصی نیست، شخصیتی است. این تعارض تلاش برای حفظ موقعیت از یک سو و ایجاد موقعیتی جدید از سوی دیگر و جلب توجه شوهر (پسر) است. بعضی از روان شناسان اجتماعی نوعی تعارض بین نسلی را هم در این زمینه دخیل می دانند. افکار و رفتار نسل ها با یکدیگر متفاوت است و این اختلاف سلایق و خواسته ها به تعارض مادرشوهر و عروس می انجامد.



اما مادرشوهر و عروس یا مادرزن و داماد در چه زمینه هایی با یکدیگر اختلاف دارند؟

دکتر تری آپتر، روان شناس دانشگاه کمبریج، در یک تحقیق با عده ای مادرشوهر و عروس و مادرزن و داماد مصاحبه کرد و سپس به تحلیل نتایج آن پرداخت. او بر اساس یافته های این بررسی، از وضعیت عروس و داماد و مادرشوهر و مادرزن می گوید از نظر رابطه بین مادرشوهر و عروس، عروس ها رابطه خود را مادرشوهرهایشان «پرفشار»، «ناراحت کننده»، «سخت و دشوار» توصیف کرده اند. مادرشوهرها هم رابطه با عروس هایشان را «پرتنش»، «سخت» و «ناراحت کننده» دانسته اند. تعداد کمی از مادرشوهرها عروسان خود را «دوستی خوب و نازنین» یا «خوب مثل دختر خودم» دانسته اند.



دامادها عمدتاً پدر زن خود را «دوستی نزدیک» دانسته اند، چنان که عروس ها هم پدرشوهر خود را این گونه توصیف کرده اند. از سوی دیگر، پدرشوهرها هم عروس های خود را «به حد کافی خوب» دانسته اند. دکتر آپتر، سپس، شکایت های عروس را از مادرشوهر بیان کرده است.


شکایت های عروس از مادرشوهر


* بی احترامی مادرشوهر و به رسمیت نشناختن هویت عروس به رغم عشق و محبت پسرشان.


* دخالت های نا بجا در زندگی زن و شوهر. انگار آنها بچه اند و مادرشوهر باید آنها را تر و خشک کند.


* شرایط ایجاد شده نامساعد در خانواده شوهر


* دخالت در نحوه تربیت فرزند و نحوه خانه داری او (عروس)


* تنش ناشی از خواسته مادرشوهر برای همه چیز در بهترین حالت خود بود.


شکایت های مادرشوهر از عروس


* عدم درک خصومت عروس به خود و رفتار خویش


* اشتباه دانستن نظرهای مادرشوهر


* اجبار به حرف زدن با او برای راهنمایی


* بی توجهی به شوهر


* بی توجهی به زندگی و آشفتگی خانه و خانواده اش


* گوش سپردن مدام به حرف های مادر و خواهر خودش


بیشتر بدانیم....

ارتباط بین فعالیت فیزیکی و کاهش بیماریها
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
ورزش های مفید برای بیماران مبتلا به آلزایمر
ورزش و بیماری های قلبی و استخوانی
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
چه ورزش هایی سلامت کودکان را تامین می کند؟
ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟

چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
تکنیک های توان بخشی ورزشی در بیماران مبتلا به آسم

ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح

دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری

حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی

ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس

سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن

نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی

نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان

بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا

ظروف یک ‌بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت

اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
اثر شن‌های روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان

آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست

پیامدها و راهکارهای جلوگیری از تخلفات موتورسواران


بیماری آمیزشی

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است

 http://maktoobshop.com/

رابطه جنسی یکی از غرایز اصلی برای بقاء بشر است ولی می تواند راهی برای ورود عوامل بیماری زا باشد.

تا کنون حدود بیست نوع بیماری شناخته شده که می توانند از طریق تماس جنسی سرایت کنند.از این میان می توان ایدز،سوزاک،سیفیلیس،تبخال تناسلی و... را نام برد.



چگونه فرد به یک بیماری آمیزشی مبتلا می شود؟

عفونت های آمیزشی عمدتا به دنبال برقراری روابط جنسی نا مطمئن ایجاد می شوند.بسیاری از این عفونتها می توانند در طی حاملگی و زایمان از مادر آلوده به نوزاد سرایت کنند.

برخی از این بیماریها علاوه بر آمیزش جنسی ، از طریق تماس خونی مثل استفاده مشترک از سرنگ و سوزن و یا سایر وسایل تیز و برنده سرایت می کنند ، که از آن جمله می توان ایدز و هپاتیت B و C را نام برد.


چه عواملی خطر آلودگی را افزایش می دهند؟

- شرکای جنسی متعدد

- تکرار تماس های مشکوک

- ایجاد زخم و خراشیدگی در زمان تماس جنسی

- تماس جنسی در زمان قاعدگی

- عدم استفاده از پوشش محافظ ( کاندوم )


علایم بیماریهای آمیزشی چیست؟

بروز علائم زیر ممکن است به دلیل یک بیماری آمیزشی باشد:

1- ترشح غیر طبیعی ( افزایش مقدار ، تغییر رنگ و بو همراه خارش و سوزش ) از دستگاه تناسلی زن

2- زخم دستگاه تناسلی

3- برآمدگی جدید در کشاله ران به صورت یک طرفه یا دو طرفه

4- درد قسمت تحتانی شکم به همراه یکی از علائم فوق در زن

5- تورم بیضه

6- ترشح از مجرای تناسلی مرد

7- تورم ، قرمزی و ترشح چشم نوزاد ( بدلیل عفونت مادر)


آیا بیماریهای آمیزشی درمان پذیرند ؟

- اغلب بیماریهای آمیزشی درمان پذیرند.

- ممکن است همسر یا شریک جنسی شما در حالی که علامتی از بیماری ندارد آلوده شده باشد بنابراین با توجه به نظر پزشک ضرورت دارد همسر شما نیز همزمان تحت درمان قرار گیرد. در غیر این صورت احتمال آلودگی مجددا به شما سرایت کند.

- دوره درمان را کامل کنید.در طی دوره درمان از تماس جنسی پرهیز کنید و یا از کاندوم استفاده نمایید.

پزشک محرم اسرار شماست.مشکلات خود را با وی در میان بگذارید.از مصرف خودسرانه دارو یا مراجعه به افرادی که صلاحیت ندارند پرهیز کنید.


چگونه خود را از تماس جنسی نامطمئن حفاظت کنیم؟

- مطمئن ترین راه پیشگیری نداشتن رابطه جنسی خارج از چهارچوب خانواده است. کم کردن دفعات تماس جنسی مشکوک و تعداد شرکاء جنسی از احتمال آلودگی می کاهد.

- از تماس جنسی حفاظت نشده با افراد مشکوک،ناشناس یا کسانیکه رفتارهای پرخطر جنسی و اعتیاد تزریقی دارند باید پرهیز کرد.

- جلوگیری از تماس با خون یا ترشحات جنسی در یک رابطه مشکوک می تواند تا حدی فرد را در برابر آلودگی حفاظت نماید.

- کاندوم وسیله مناسبی برای حفاظت فرد می باشد. روش استفاده از کاندوم را از پزشک یا کارکنان بهداشتی ،درمانی سوال کنید.

- استفاده از الکل و مواد مخدر می تواند قدرت تصمیم گیری فرد را در زمینه انتخاب یک تماس جنسی مطمئن مختل سازد.


توجه :

بسیاری از افراد آلوده به عفونتهای آمیزشی و ایدز علایمی از بیماری ندارند در حالیکه می توانند آلودگی را به دیگران سرایت دهند پس در هر تماس جنسی مشکوک ، خطر آلودگی را در نظر داشته باشید.


 بیشتر بدانیم؟

ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح

دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری

حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی

ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس

سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن

نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی

نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا

آمادگی برای ازدواج

ازکجا بدانیم آماده ازدواج نیستیم


وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com/


درست همانطور که نشانه‌هایی برای آمادگی شما برای ازدواج وجود دارد، نشانه‌هایی هم هست که می‌گوید آمادگی ازدواج ندارید. تعداد قابل‌توجهی از افراد هستند که وقتی به عقب و ازدواجشان نگاه می‌کنند، می‌فهمند که آماده نبودن آنها برای ازدواج در آن زمان علت طلاق و جدایی‌شان بوده است.

برای اینکه مرتکب این اشتباهات نشوید، قبل از ازدواج حتماً به انگیزه‌هایتان خوب فکر کنید. اگر خود را جزء یکی از دسته‌های زیر می‌بینید، خودداری از ازدواج در این شرایط به نفعتان است. درعوض، به توصیه‌هایی که بعنوان جایگزین معرفی شده‌اند عمل کنید. اگر برای دلایل غیرمنطقی زیر ازدواج را انتخاب می‌کنید، باید متوجه ریسکی که می‌خواهید بکنید باشید:

• برای فرار از وضعیت ناراحت‌کننده خانه: به جای آن می‌توانید به دانشگاهی خارج از شهر خود بروید. روی این تمرکز کنید که فردی مستقل و سالم بار بیایید تا بتوانید شاد و سالم زندگی کنید. هرچقدر محیط خانه‌تان بدتر باشد، باید بیشتر برای جلوگیری از اشتباهی که والدینتان کردند تلاش کنید.

• وقتی خیلی جوان یا نابالغ هستید: سعی کنید از جوانی‌تان لذت ببرید و ازدواج را تا زمانیکه به بلوغ فکری کامل رسیده‌اید به تعویق بیندازید.

• وقتی به اندازه کافی تجربه ارتباط با جنس مخالف ندارید: سعی کنید با جنس مخالف خود ارتباط سالم بگیرید تا تجربه لازم را به دست آورید. ببینید از یک رابطه چه می‌خواهید و فرق یک شریک زندگی سازگار و هماهنگ با خودتان و افراد ناسالم یا کسانی که سازگاری با شخصیت شما ندارند را بشناسید.

• وقتی تازه فارغ‌التحصیل شده‌اید و هیچوقت بعنوان یک مجرد زندگی مستقلی را تجربه نکرده‌اید، هیچ کار یا طریق امرارمعاشی ندارید، از تنها بودن می‌ترسید یا طرفتان قرار است مدتی طولانی شما را ترک کند: درستان را تمام کنید و تجربه کاری مرتبط با رشته‌تان را آغاز کنید. کاری پیدا کنید که قدرت حمایت از خودتان و خانواده‌تان را تامین کند.

زندگی مستقلی را آغاز کنید و سعی کنید هزینه‌های مربوط به خودتان را تقبل کنید، پول پس‌انداز کنید و مستقل شوید. یاد بگیرید چطور تنها زندگی کنید و یک مجرد شاد باشید.

• برای برانگیختن حس حسادت فردی دیگر: برای اینکه بلوغ احساسی بیشتری پیدا کنید کتاب‌های بیشتری بخوانید یا نزد مشاور بروید. تا زمانیکه به این بلوغ فکری و احساسی نرسیده‌اید با هیچکس ازدواج نکنید. باید رفتارها و مهارت‌های سازگاری افراد بزرگسال را کسب کنید تا وقتی آسیب دیدید، بتوانید به آنها تکیه کنید.

• برای بالا بردن اعتمادبه‌نفستان: برای این منظور بهتر است نزد مشاور متخصص بروید. اعتمادبه‌نفس پایینتان را با افکار مثبت و باارزش جایگزین کنید. تازمانیکه اعتمادبه‌نفس لازم را پیدا نکردید و با خودتان راحت نبودید، ازدواج نکنید. دقت کنید که کسی را انتخاب کنید که با شما سازگاری شخصیتی داشته باشد.

• چون بقیه ازدواج می‌کنند: برای اینکه بلوغ احساسی بیشتری پیدا کنید، نزد روانشناس بروید و مطالعه کنید. هرازگاهی با افراد مختلفی ایجاد ارتباط کنید اما تازمانیکه بلوغ کافی پیدا نکرده‌اید با کسی ازدواج نکنید.

• وقتی رابطه‌تان چیزی که می‌خواهید نیست یا فقط تفریحی است اما سنتان روزبه‌روز بالاتر می‌رود و می‌ترسید کس دیگری را پیدا نکنید: درمورد سابقه رابطه‌تان با یک روانشناس صحبت کنید و ببینید سازگاری شخصیتی شما و طرفتان در چه حدی است. تازمانیکه مطمئن نشده‌اید که با هم سازگاری دارید و می‌توانید زندگی شادی کنار هم داشته باشید، دست به ازدواج نزنید. اگر کسی که الان در زندگیتان است تطابق چندانی با شما ندارد، سعی کنید با افراد دیگری آشنا شوید که با شما سازگارتر هستند.

• وقتی به اندازه کافی با هم وقت نگذرانده‌اید تا بفهمید سازگاری دارید یا خیر: اگر طرفتان آنقدر مشغله دارد که نمی‌تواند شما را به اولویت زندگی خود تبدیل کند، درمورد فکرتان با او صحبت کنید ببینید می‌توانید با هم به نتیجه‌ای برسید که برای هر دو شما رضایت‌بخش باشد یا خیر.

• اگر اخیراً با فردی آشنا شده‌اید، آرام باشید و برای شناخت همدیگر وقت بگذارید: اگر طرفتان از شما دور است و اکثر ارتباط شما از طریق دنیای مجازی و دیدارهای گاه‌گاه بوده است، تازمانیکه از نزدیک با هم بیشتر وقت نگذرانده‌اید و همدیگر را نشناخته‌اید تصمیم به ازدواج نگیرید.

• اگر از پایان یافتن رابطه‌قبلی یکی از شما مدت کوتاهی گذشته است: سعی کنید از شروع این رابطه جدید لذت ببرید اما درک کنید که ممکن است روزی این رابطه تمام شود. ممکن است طرفتان با فرد قبلی که در زندگی‌اش بوده است آشتی کند یا متوجه شوید با هم سازگاری ندارید، پس عجله نکنید.

• وقتی یکی از شما از یک مشکل شخصی یا روانی جدی رنج می‌برد: برای حل اینگونه مشکلات نزد رواشناس بروید. اگر این طرفتان است که مشکل دارد، از او دعوت کنید که با شما پیش مشاور ازدواج بیاید. به قضاوت مشاور درمورد اینکه می‌توانید با هم ادامه دهید یا نه اعتماد کنید. اگر طرفتان اعتیاد دارد، علاقه‌ای به دنبال کردن درمان ندارد، با کمک مشاور به آن رابطه پایان دهید.

• وقتی یکی از شما یا هر دوتان مرتکب آزار جسمی، جنسی یا کودک‌آزاری شده است: این رابطه قدرت بسیار کمی دارد. اگر فرد آزاررسان خودتان بوده‌اید، نیاز به درمان فوری توسط متخصص دارید. فوراً اقدام کنید و اجازه بدهید که مشاور متخصص با شما صحبت کند. اگر فرد آزاردیده شما بوده‌اید، شما هم نیاز دارید که پیش روانشناس بروید. تازمانیکه بتوانید از رابطه آزاردهنده خود به طور کامل بیرون بیایید و آن را فراموش کنید، درمان‌هایتان را ادامه دهید.

منبع:مردمان

 

 بیشتر بدانیم؟

ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح

دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری

حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی

ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس

سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن

نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی

نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا

بلوغ عقلانی در ازدواج

کی وقت ازدواج شما می رسد؟

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است

 http://maktoobshop.com/


«وقت زن گرفتنت نیست»... «دهانت بوی شیر می دهد»... «تو هنوز الف را از ب تشخیص نمی دهی زن می خواهی چه کار؟»... شده تا به حال این جملات را از اطرافیانتان بشنوید؟
این که با وجود بالا رفتن سنتان یا مشخص شدن وضعیت کار، تحصیل و سربازی شما باز هم اصرار دارند که شما به سن ازدواج نرسیده اید و باید صبر کنید تا پخته شوید؟ همین قضیه درباره دخترها هم وجود دارد و خیلی از والدین خواستگارهای دخترشان را با بهانه کم سن و کم تجربه بودن دختر رد می کنند. در واقع با این جمله ها می خواهند تاکید کنند که تا از نظر عقلی به تکامل نرسید یا به قول قدیمی ها عقل رس نشوید، بهتر است دست نگه دارید. اما تا به حال فکر کرده اید نشانه های عقل رس شدن چیست؟


عقل رس شدن یا همان بلوغ عقلی به معنی این است که شما بتوانید بدون وابستگی به دیگران تصمیم گیری صحیحی در موقعیت های مختلف داشته باشید. تصمیم گیری صحیح الزاما آن چیزی نیست که والدین شما فکر می کنند بلکه به معنی منطقی فکر کردن، جلو رفتن بر مبنای واقعیات، توانایی پیش بینی کردن و عبرت گرفتن از گذشته یا اطرافیان است. اما به جز این یک سری علامت های دیگر هم وجود دارد که نشان می دهد یک فرد به بلوغ عقلی رسیده و آمادگی ازدواج دارد:

- مشورت با افراد آگاه و با تجربه و پیرو بی چون و چرای نظر دیگران نبودن.

- داشتن برنامه ریزی در زندگی

- داشتن انتظارات منطقی و معقول

- عدم پافشاری بر افکار نادرست

- تجزیه و تحلیل مسائل و انتخاب خط فکری متعادل و منطقی

- مسؤولیت پذیری در قبال رفتار و کردار

- کنترل زبان، سنجیده رفتار کردن و رعایت حد اعتدال در بروز احساسات

- سازگاری یا اطرافیان

- استقلال فکری

چند نکته باریک تر از مو
- برای آنکه از وابستگی به دیگران در تصمیم گیری بکاهید می توانید ابتدا از اتخاذ تصمیم های کوچک بدون اتکا به دیگران شروع کنید.

- بهتر است در کارهایتان با افراد آگاه و با تجربه مشورت کنید، در این صورت با شریک کردن عقل و تجربه دیگران تصمیمی منطقی و عقلانی خواهید گرفت.

- برای اینکه بی چون و چرا پیرو نظرهای دیگران نباید بهتر است نظرات مختلف را خوب ارزیابی کرده در صورتی که مطابق موازین شرعی و عرفی و خواسته های شما بود آن را قبول کنید.

- اهداف خود را در زندگی مشخص کنید و برای رسیدن به آن ها راهبردهای مناسبی پیش بگیرید؛ لازمه ی این کار داشتن یک برنامه ی حساب شده است، که شما را از سردرگمی و دور شدن از هدف رهایی می بخشد.

- تنش ها، آسیب های روانی و برخوردها بیشتر در زندگی بدون برنامه ظهور پیدا می کند. اگر خواهان آرامش هستید، سعی کنید برنامه ریزی صحیح و اصولی داشته باشید.

- وقتی انتظاراتی دارید که برآورده نمی شوند، احتمال بدهید که شاید بعضی از آن ها نامعقول باشند؛ پس سعی کنید؛

الف- انتظارات تان را متعادل و منطقی سازید.

ب- به تجزیه و تحلیل عقلانی و منطقی انتظاراتی که از خود دیگران دارید بپردازید تا درگیری ها و سوء تفاهم های ناشی از انتظارات نامعقول را کاهش دهید.

ج- با شناخت توانایی ها و استعدادهای خود، هدف های دور از دسترس، انتظارات و آرزوهای نامعقول را به حداقل برسانید.

- پافشاری نمودن روی افکار نادرست و محروم ساختن خود از شنیدن نظرات دیگران می تواند بیانگر عدم رشد عقلانی باشد.

- در برخورد با مشکلات زندگی، همه جوانب کار را بسنجید و شرایط را خوب درک کنید مطمئن باشید با تجزیه و تحلیل خوب و موضع گیری صحیح و اصولی، انتخابی رضایت بخش خواهید داشت.

- شما در قبال پیامد رفتارها و کردارهای تان مسؤولید و باید پاسخ قابل قبول و قانع کننده ای برای آن ها داشته باشید. پس بهتر است؛

الف – قبل از اینکه سخنی را به زبان بیاورید، کمی راجع به آن فکر کرده و با درایت بیشتری صحبت کنید، در واقع با کنترل زبان از پشیمانی های احتمال جلوگیری کنید. هر سخن جایی و هر نکته مکان دارد. سنجیده و با توجه به اقتضای شرایط رفتار کنید و سخن بگویید.

ب- مواظب باشید در شادی ها، خیلی مغرور و در مصایب زیاد غمگین و ناامید نشوید و همواره حدّ تعادل در بروز احساسات را رعایت کنید.

- برای بالا بردن توان سازگاری، خود را جای دیگران بگذارید و ببینید در آن موقعیت چه می کردید، در این هنگام است که دیگران را بهتر می توانید درک کنید و راحت تر با آن ها کنار می آیید.

- سازگاری با سازش کاری یکسان نیست، سازگاری کنار آمدن با اطرافیان است و سازش کاری کنار گذاشتن ارزش هاست.

- توجه داشته باشید افرادی که می خواهند همیشه مورد قبول دیگران واقع شوند و برای این منظور دست به هر کاری می زنند، یکی از بزرگترین سرمایه های زندگی خود را که استقلال رأی و آزادی عمل است از دست می دهند.

- یادتان باشد عاقل بودن را با بعضی از زرنگی ها، زد و بندها و حیله گری ها اشتباه نگیرید.

- آشنایی با سبک زندگی افرادی که به بلوغ فکری و عقلی رسیده و فهمیده و رشد یافته اند رسیدن شما به بلوغ عقلانی را امکانپذیرتر می کند.

  

برگرفته از: همشهری، کتاب آیینه و شمعدان

 بیشتر بدانیم؟

ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح

دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری

حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی

ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس

سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن

نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی

نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا


کلید ازدواج موفق

با اینگونه زنان ازدواج مکنید



همانطور که اسلام اجازه شوهر دادن دختر را به چند طایفه از جمله فاسقان، سفیهان، بداخلاقان، مشروبخواران، نمى دهد، و حرمت و ارزش زن را با ممنوعیت ازدواج با این چند طایفه حفظ مى کند، به همین نسبت به جوانان مؤمن و باکرامت اجازه ازدواج با زنانى که واجد شرایط الهى و اسلامى نیستند نمى دهد.


روایات بسیار مهمى در این زمینه از مصادر وحى در معتبرترین کتب نقل شده، که به پاره اى از آنها اشاره مى شود، رسول خدا فرمود:
اِیّاکُمْ وَ تَزَوَّجَ الْحَمْقاءِ فَإِنَّ صُحَبَتَها ضَیاعٌ وَ وَلَدَها ضِباعٌ.[149]
از ازدواج با زن کودن و دچار حماقت بپرهیزید که همنشینى با آنان تباهى عمر و فرزندش متجاوز و ستمکار است.
و نیز آن حضرت فرمود:
اِیّاکُمْ وَ خَضْراءَ الدِّمَنِ قیلَ یا رَسُولَ اللّهِ وَ ما خَضْراءُ الدِّمَنِ. قالَ: اَلْمَرْأَةُ الْحَسْناءِ فى مَنْبَتِ السُّوءِ.[150] 
از سبزه مزبله پرهیز کنید، پرسیدند سبزه مزبله کدام است؟ فرمود: زن زیباروى که در خانواده اى پست و بد و فرومایه بار آمده!
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:
کانَ(صلى الله علیه وآله وسلم) یَقُولُ فى دُعائِهِ: اَللّهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِکَ مِنْ وَلَد یَکُونُ عَلَیَّ رَبّاً، وَ مِنْ مال یَکُونَ عَلَیَّ ضَیاعاً، وَ مِنْ زَوْجَة تُشیبُنى قَبْلَ أَوانِ مَشیبى وَ مِنْ خَلیل ماکِر.[151] 
رسول حق در دعایش به پیشگاه حضرت حق عرضه مى داشت: خداوندا به تو پناه مى برم از فرزندى که به جاى فرمانبرى از من فرمانگذار من باشد، و مالى که بدون سود تباه گردد، و زنى که مرا پیش از وقت « بر اثر کودنى و حماقت و بدخلقى » پیر کند، و دوستى که اهل مکر و حیله باشد.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:
شِرارُ نِسائِکُمْ العُقَرَةُ، الدَّنِسَةُ، اللَّجُوجَةُ، الْعاصِیَةُ، الذَّلیلَةُ فى قَوْمِها، الْعَزیزَةُ فى نَفْسِها، الحَصانُ عَلى زَوْجِها، الهَلُوکُ عَلى غَیْرِهِ.[152] 
بى خیرترین زنان شما: زنان عقیم و زنانى که پاکیزگى را رعایت نمى کنند و لجباز و نافرمان و در دید فامیل پست، و در نظر خود عزیز، و نسبت به شوهر سرکش، و با دیگران رام و تسلیم هستند.
و آن جناب فرمود:
الشُّؤْمُ فى ثَلاثَةِ أَشْیاءَ فى الدّابَّةِ وَ الْمَرْأَةِ وَ الدّارِ فَأَمَّا الْمَرْأَةُ فَشُومُها غَلاءُ مَهْرِها وَ عُسْرُ وِلادَتِها وَ أَمَّا الدّابَّةُ فَشُومُها کَثْرَةُ عِلَلِها وَ سُوءُ خُلْقِها وَ أَمَّا الدّارُ فَشُومُها ضیقُها وَ خُبْثُ جیرانِها.[153] 
نامبارکى در سه چیز است: در مَرکب، زن، و خانه. اما نامبارکى زن بالا بودن کابین و نازایى اوست، و نامبارکى مرکب زیادى بیماریها بدخوبودن ( چموشى ) آن است و نامبارکى خانه کوچکى و بدى همسایگان آن مى باشد.
وَ قالَ(صلى الله علیه وآله وسلم) شَرُّ الاَْشْیاءِ الْمَرْأَةُ السُّوءُ.[154] 
بدترین چیزها زن بد است.
امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود:
شَرُّ الزَّوْجاتِ مَنْ لا تُؤاتى.[155] 
بدترین همسر آن زنى است که ناموافق باشد.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود:
اَلا اُخْبِرُکُمْ بِشِرارِ نِسائِکُمْ؟ الذَّلیلَةُ فى اَهْلِها، الْعَزیزَةُ مَعَ بَعْلِها، الْعَقیمُ الْحَقُودُ، الَّتى لا تَتَوَرَّعُ عَنْ قَبیح، الْمُتَبَرَّجَةُ اِذا غابَ عَنْها بَعْلُها، الْحَصانُ مَعَهُ اِذا حَضَرَ، لا تَسْمَعُ قَوْلَهُ، وَ لا تُطیعُ اَمْرَهُ، وَ اِذا خَلى بِها تَمَنَّعَتْ کَما تَمَنَّعَ الصَّعَبَةُ عِنْدَ رُکُوبِها، وَ لا تَقْبَلُ مِنْهُ عُذْراً، وَ لا تَغْفِرُ لَهُ ذَنْباً.[156]
بدترین زنانتان را معرفى نکنم؟ آنکه در فامیلش پست و بى مقدار، و نسبت به شوهرش فخر فروش، نازا، کینه توز، از کار زشت روى نگرداند، و در غیاب شوهر خود را زینت دهد، و در حضور وى بى پیرایه باشد، از شوهر اطاعت نکند، فرمانش را نپذیرد، در خلوت نسبت به خواسته شوهر تمکین نکند، عذر شوهر را نپذیرد، و از خطایش در نگذرد.
(النکاح سنتى فمن رغب عن سنتى فلیس منـى )

« بحار ، ج 103 ، ص 220 »

 بیشتر بدانیم؟

ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح

دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری

حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی

ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس

سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن

نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی

نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا

افسردگی پس از ازدواج

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com/


زن و مرد به واسطه نیازهای مختلف جسمی و عاطفی به هم دل می بندند و با هم زندگی مشترک را آغاز می کنند به امید اینکه همیشه بتوانند از عشق ومحبت یکدیگر سیراب شوند و فارغ از رنج تنهایی مأمن و پناهی برای ابراز عشق و بیان هم دلی بیابند، ودر نهایت از کنار هم بودن به آرامش و لذت برسند.




از آنجا که مردان به دلایل مختلفی همچون ساختار مغزی و جسمی و نوع فعالیتهایی که بر عهده نسل مرد قرار داده شده و شرایط اجتماعی و فرهنگی ، پس از سیراب شدن از نیازهای مختلف عاطفی و غریزی به دیگر فعالیتهای روزمره خود مشغول می شوندو رابطه احساسی و عاطفیشان کم رنگ می گردد،و به سراغ وظیفه اصلی که همانا کار و موقعیت های اجتماعی می روند و تا دوره بعدی نیاز خود،همسر یا زن مورد علاقه خویش را به فراموشی می سپارند،و توقع دارند فریاد شکوه و شکایت زنان بلند نشود چراکه، این کارکرد برای روحیات و تمایلات مردانه بسیار طبیعی و عادی است.اما اگر یک مرد بخواهد به شکلی زندگی کند که، در کنار خواسته ها و تمایلات خود،خواسته و نیاز زن مورد علاقه خود را در نظر بگیرد لازم است،یک سری مهارتها و تواناییهایی را کسب کند و به موضوعاتی توجه نماید که نتیجه این توجهات جلب رضایت زنان با احساس،معقول ووظیفه شناس است.


 


گاه مردان ادعا می کنند که پس از یک روز کاری، و پس از رنجها و سختی هایی که در طول روز متحمل شدند، حق دارند، پس از وارد شدن به خانه،وقتی را به خود اختصاص دهند و در این زمان به تفریح و استراحت شخصی مشغول شوندو زن مورد علاقه آنها اجازه ندارد از او بخواهد ساعت های حضور در خانه را با هم تقسیم کنند،چرا که مردان خود وظیفه خویش را به خوبی می دانند و در زمان مقتضی همه عشق و محبت خود را به یکباره نثار او می کنند.بیشتر مردان هم عقیده دارند که بعد از چند بار مقاومت می توانند همه احساسات زنانه را تغییر دهند و برنامه ای پیش روی او بگذارند تا همه عشق و نیاز خود را در یک موقع مقرر از مرد دریافت کند.


 


این طرز برخورد و خلقیات بیشتر از سوی مردانی است که جنس زن را به خوبی نشناخته اند و تصور می کنند،همه احساسات و عواطف زنانه، با یک همبستری و یک هم آغوشی برآورده شده و زنان تا نوبت بعدی هم آغوشی، هیچ نیاز عاطفی دیگری ندارند.اما بر عکس برای زنان این نوع هم آغوشی، تبادل عشق و احساسات نیست بلکه بسیاری از زنان این نوع همبستری بی مقدمه را، یک نوع تجاوز محسوب می کنند چرا که برای زنان عشق و محبتی معنا دار است که همیشه جاری و پیوسته باشد و تنها رنگ و بوی جنسی نداشته باشد.


 


مردانی که اهل تلاش و کوشش هستند خود را غرق کار و فعالیت می کنند ، این فعالیت به قدری آنها را سرگرم میکند که کمتر فرصت می کنند به زندگی مشترک بینیشند و نیازهای عاطفی و روحی همسر خود را مد نظر قرار دهند.دسته دیگری از مردان که فرصت فراغت بیشتری دارند بعد از تشکیل زندگی مشترک گاه و بیگاه یاد دوران مجردی را زنده کرده و این اوقات را با دوستان سپری می کنند یا به رفتار و کارهایی مراجعه میکنند که این نوع رفتار برای آنها در زمان تجرد آرامش بدنبال داشته است.اما مشکل اصلی از آنجا آغاز میشود که گاه این سر گرمی ها یا کار و فعالیت، مردان را کاملا به خود مشغول می سازد.مردان هم تصور می کنند همین که گاه و بیگاه در کنار همسر خود قرار می گیرند تا نیاز غریزی خود را رفع کنندبرای زن هم همین توجه و حمایت کافی است.مردان اغلب با دوستان خود هم دردو دل کرده و زنان را موجودات زیاده خواه ، پر توقع و کنترل گر معرفی می کنند و یکدیگر را تشویق می کنند که نباید اسیر این زیاده خواهی های زنان شد. وبهتر است از آنها فاصله گرفت تا از این راه به کنترل در آیند! البته فرهنگ غلط اجتماعی هم به این امر دامن می زند و مردان تصور می کنند اگر به نیازهای زن توجه کنند، زنان بر آنها چیره خواهند شد.


 


اما همین که زنان وارد زندگی مشترک می شوند بر آورده شدن نیازهای عاطفی و غریزی در آنها باعث می شود تا به زندگی و مردی که هستی خود را به پای او ریخته اند عشق بورزند.هر چه زمان می گذرد زن به همسر خود بیشتر وابسته می شود و دوست دارد برای تداوم این عشق و محبت از مرد مورد علاقه خود تضمین دریافت کند. مردان با برآورده شدن نیازهای مختلف فرصت می یابند تا به وظایف اصلی خود مانند کار و فعالیتهای اجتماعی فکر کنند که افراط و زیاده روی در کار موجب جدا شدن فکر و اندیشه آنان و بدنبال آن دور شدن فیزیکی از همسر خویش می شود.


 


اما در زنان، برآورده شدن نیازهای مختلف، همسو با احساسات و ساختار فکری آنها می باشد و آنان با سیراب شدن از عشق و محبت بیشتر به همسر و زندگی خود دلبسته می شوند. شکاف بین زن و مرد در خانواده هایی که روابط اصولی و منطقی بین زن و مرد حاکم نباشد در زمان بچه دار شدن، به اوج خود می رسد. و هرچه تعداد فرزندان بیشتر باشد این شکاف عمیق تر می گردد.


 


زنان با کمال ناباوری شاهد تلخ ترین تجربه خود می شوند .و همین تشویش و اضطراب ناشی از دور شدن مرد باعث رفتارهایی از آنان می شود که مردان تصور میکنند زنان موجودات پر توقع و زیاده خواه هستند.زنان تصور می کنند که مردان با پرداختن به کار و فعالیت های مختلف از انها دور می شوند و مردان هم تصور می کنند همین که در حد رفع نیاز خود به زن نزدیک می شوند کانون عشق و احساس او را سیراب می سازند.زنان برای کانون توجه شدن تلاش می کنند.گاه رفتار آنها پر خاشگر می شود و گاه همچون مادر‏, همسر خود را مورد توجه قرار میدهند.آنها همه راهها را امتحان می کنند تا همسرشان آنگونه که آنان دوست دارند رفتار کند.اما هنگامی که از تلاش خود نتیجه ای دریافت نکردند مأیوس و ناامید می شوند.دسته ای از این زنان در سایه این ناامیدی و و احساس نا امنی، خود را به فعالیت های مختلف سرگرم می کنند و دسته ای دیگر دچار روان پریشی و افسردگی می شوند. در چنین زمانی اغلب مردان همسر خود را زنی می یابند که از همه جنبه های زندگی دل زده شده و نه تنها کوچکترین تلاشی برای بهبود زندگی ندارد بلکه این افسردگی همچون بختک بر زندگی آنها سایه افکنده است. این وضعیت برای مردان توجیهی است تا بیشتر به کار و فعالیت بپردازندیا از راههای گوناگون خود را سرگرم کنند.در این مقطع مردانی که با غیر از همسر خود رابطه برقرار می کنند از چنین زنان بیگانه بسیار راضی و خوشنود می شوند چون این زنان بطور مقطعی از آنان انتظار دارند و هم اینکه چنین زنانی بیشتر به خاطر نیاز مادی خود با دیگران رابطه برقرار می کنند.و این زبانی است که برای چنین مردانی، قابل فهم تر از احساس زنانه است.بعضی مردان متمول هنگامی که از همسر خود فاصله می گیرند سعی می کنند، فاصله میان خود و همسرشان را با پول و امکانات مادی فراوان پر کنند .اگر چه بسیاری از این زنان به شدت به سمت مدگرایی و خرید های گوناگون رو می آورند، اما به هر حال همین زنان هم در وجود خود، خلاء عاطفی و روانی را حس می کنند.به همین خاطر این افراد به دلیل عقده های روانی که در درون خود می ریزند کاملا نا آرام و شکننده هستند.دسته ای از زنان هم به هنگام سرخوردگی از همسر خود به شدت به مسائل مذهبی , عبادت و راز و نیاز رو می آورند و از این راه آرامش را به خود تلقین می کنند.از آنجایی که اغلب دینکاران نالیدن‏, گریه و اشک وآه را ترویج می کنند برای چنین افرادی مذهب و مراسم مذهبی پایگاهی است تا بار عقده های درونی خود را سبک کنند.


 


اغلب زنان توقعات سخت و غیر معقولی ندارند بلکه مردان به واسطه تفاوت های مغزی و فرهنگی نمی توانند این نیازها را در راس برنامه خود قرار دهند یا نگرانند اگر به خواسته های عاطفی زنان توجه نشان دهند، آنها پر توقع بار بیایند، یا از ارزش مردانگی آنها کاسته شود.اما این نوع مردان باید توجه داشته باشند که مهر ومحبت و مورد توجه بودن، حق طبیعی یک زن است،و محروم کردن او از این حق طبیعی موجب عصیان و سرکشی او یا موجب افسردگی یا بیماریش می شود.بسیاری از زنان چون از این حق طبیعی محروم می شوند سعی می کنند اختیار همه زندگی را دردست بگیرند تا از این راه کمبودهای خود را جبران کنند.در صورتی که مردان ماهر و با درایت باشند از راه محبت به موقع، حتی زنان سلطه جو را هم به زنان مسئولیت پذیر تبدیل می کنند.اینکه پیوسته توصیه می شود مردان نباید خود را اسیر خواسته های زنانه کنند،این نیست که مردان باید زنان را از حق مسلمشان محروم کنند بلکه به این معنی است که هر انسان عاقلی موظف است در زندگی خود جانب اعتدال را رعایت کند و چنان خود را فرمانبر همسر (یا فرد دیگر)قرار ندهد که لجام زندگی او از هم گسسته شود و از نظر اجتماعی ارزش خود را از دست بدهد.مسلم است اگر زنی مایل است در زندگی بیش از حد معقول و معمول هزینه کند،یا توقعات او به شکلی است که نظام خانواده را به کلی ویران می سازد باید در مقابل خواسته های چنین افرادی مقابله کرد و هرگز ارزش های اخلاقی و تفکر خردگرایانه را نباید فدای هیچ فردی نمود.


 


نظام رابطه یک زن و مرد هم مانند یک سیستم شراکت مالی است که هر دوطرف مقابل سرمایه و تجربه خویش را وارد کاری مشترک کرده اند، تا در مقابل این تعامل نتیجه یا سودی را دریافت کنند،حال اگر شما بخواهید حقوق شریک مالی خود را نادیده بگیرید او عکس العمل نشان می دهد و به هر ترتیب در مقابل تمامیت خواهی و بی توجهی شما واکنش نشان می دهد و در نهایت اگر به این نتیجه رسید که شما حق و حقوق او را رعایت نمی کنید تصمیم به جدائی از شما را می گیرد.برعکس شما هم نمی توانید حق و حقوق خود را به شریک مالی خود ببخشید یا سیاست های مالی غلط او را به نحوی اجرا کنید که سرانجام این شرکت منجر به ورشکستگی شود.نظام خانواده و رابطه زن و مرد هم به همین شکل است و زن و مرد از راه ادامه این ارتباط تصمیم دارند تا نیازهای عاطفی،روانی و جنسی خویش را برآورده کنند و اگر قرار باشد طرف مقابل حق و حقوق آنها را نا دیده بگیرد،آنها از این نوع رابطه یا زندگی سرخورده می شوند.


 


 


راه کار


 


زنان فهیم و با درایت عنوان می کنند که ما می دانیم که کار و تلاش و رسیدن به موقعیت های برتر اجتماعی در رأس هدف ها و تمایلات مردان است و ما انتظار نداریم مردان این هدف اصلی زندگی خود را فدای ما کنند اما ما دوست داریم این کار و فعالیت اجتماعی به نحوی برنامه ریزی شود که مردان فرصت داشته باشند بخشی از زندگی شبانه روزی خود را معطوف ما کنند.ما اگر احساس کنیم مرد موردعلاقمان در کنار کار و فعالیت خود به یاد ماست و این توجه را حتی با یک تلفن زدن نشان می دهد،برای ما کافی است تا از او انرژی کافی دریافت کنیم،وحس کنیم که عشق و محبت او نسبت به ما مستتر و مداوم است.


 


از سوی دیگر ما نیاز داریم تا مرد مورد علاقمان پس از فراغت از کار و فعالیت اجتماعی پس از اینکه در کنارمان قرار گرفت ساعتی را بطور واقعی به ما اختصاص دهد.نه اینکه تلویزیون تماش کند و یا روزنامه و کتاب بخواند و وانمود نماید که مشغول شنیدن حرف های ما است. او اگر بخواهد در این ساعت که در کنار ماست به کارهای روزانه خود بینیشد، ما زود متوجه می شویم و احساس می کنیم کار روزانه خود را بر ما ترجیح می دهد.ما دوست داریم مردان این بیعت و این قراداد با هم بودن را بطور دائم تمدید کنند و عشق و محبت خود را بر زبان جاری کنند.برای ما کلمه "عزیزم دوستت دارم" مانند اکسیژن هوا ضروری و حیات بخش است .ما از دنیای مرموز و اسرار آمیز مردان بیزاریم،ما دوست داریم مردان ما را به خلوت فکری خود راه دهند و افکار،رؤیاها و آرزوهای خود را شفاف و بی پرده برای ما بازگو کنند.ما نمی خواهیم آنها همه وقت خود را به ما اختصاص دهند اما از سوی دیگر انتظار داریم کار و فعالیت و دل مشغولی آنها آنقدر به درازا نکشد که ما را به کلی فراموش کنند تا جایی که وقتی با ما هستند هم، به امور دیگر خود فکر کنند.


 


ما دوست داریم وقتی خود را در اختیار مرد مورد علاقه خود قرار دهیم که، از او، عشق و محبت مستمر و مداوم دریافت کرده باشیم،او به ما بها بدهد، برایمان ارزش قائل باشد و به ما بفهماند که، تنها برای رفع نیاز جنسی خود در کنار ما قرار نمی گیرد و این کار او در تداوم عشق و محبتی است که به ما دارد، بنابراین ما از او امنیت،صمیمیت و وفاداری دریافت می کنیم و از این راه به اوج لذت می رسیم.اما زمانی که احساس می کنیم او تنها موقع نیاز جنسی خود،می خواهد به ما نزدیک شود، او را یک بیگانه به تصویر در می آوریم که تنها قصد سوء استفاده از ما را دارد، در حالی که هیچ ارزشی برای ما قائل نیست، پس طبیعی است که او عشق و محبت خود را در راه دیگری به مصرف می رساند،در این موقع حس بدی در ما بیدار می شود، احساس نا امنی، وحسی که ما را وا می دارد او را مورد باز خواست قرار دهیم.


 


ما زنان مانند شما مردان که در کار خود جدی و دارای برنامه ریزی هستید در کار عشقبازی خود چندان جدی و خشک و با برنامه نیستیم،ما اهل ناز کردنیم و شما باید ناز ما را بخرید. این نیست که وقتی به عشق ورزی و ابراز احساسات نیاز داریم، به طور سیستماتیک از شما بخواهیم به ما محبت کنید.هنگامی که لب به گله و شکایت باز می کنیم،دنیا بر روی سر شما مردان خراب نشود که دنبال راه چاره باشید و مدام در گوش ما زمزمه می کنید که راهکار چنین و چنان است،کافی است در آن لحظه، ما را بغل کنید دستی بر سر و صورتمان بکشید و با ما اظهار عشق و علاقه کنید تا همه این گله و شکایت ها به عشق و دل دادگی مبدل شود.در حقیقت گاهی یک راه جلب توجه ما غُر زدن است،ما غر می زنیم تا شما ما را نوازش کنید، ناز ما را بکشید و ما را مورد توجه خود قرار دهید.


 


ما کار سختی از شما نمی خواهم که از مطرح کردن خواسته هایمان دلخور شدید،ما قصد کنترل دائمی شما را نداریم،ما پر توقع و زیاده خواه نیستم،شما مردان تصور نکنید اگر به ما عشق و محبت ورزیدید ما لجام گسیخته و غیر قابل کنترل می شویم .بر عکس عشق و محبت ما را رامتر وآرامتر می کند سطح توقعات ما را پایین می آورد، و خیالمان از جانب شما راحت می شود، که عشقی که حق ما بود به دیگری نثار نمی کنید.شاید هم از اینکه نیاز به عشق ما مداوم است مضطرب شدید؟در نگاه اول برای شما مردان کمی بعید است که بتوانید یک بار اضافی همچون یک عشق و محبت دائمی را با خود حمل کنید اما همینکه این عشق در وجود شما لانه کرد و آن را به صورت ملکه ذهنی خود در آوردید،خیلی زود در می یابید که همین عشق یک آرامش بدون وصف به شما هدیه می کند که همین عشق می تواند شما را در مقابل بسیاری از آسیب ها بیمه کند.


 


آنچه ما را خشنود و سرزنده نگه می دارد عبارت است از اینکه ما از جانب شما مردان احساس تعهد و وفاداری و پایبندی کنیم،گاهی از ما تمجید،تعریف و تحسین کنید و از به زبان آوردن جمله"عزیزم دوستت دارم" کوتاهی نکنید، ما را به خلوتگاه ذهن خود راه دهید و از آنچه در ذهن می گذرانید ما را مطلع کنید،هرگز آدم مرموز و اسرار آمیز به نظر نیایید، با ما مکالمه و ارتباط داشته باشید و به حرف هایمان خوب گوش فرا دهیدهنگامی که با ما رابطه برقرار می کنید ما احساس امنیت و آسودگی خاطر می کنیم.برای ما در زندگی اهمیت قائل باشید و برای اجرای برنامه های زندگی نظر ما را هم جویا شوید،در زندگی گفتار و رفتاری داشته باشید که ما به ثبات قدم شما و قابل اعتماد بودنتان تکیه کنیم.در طول شبانه روز، فارغ از هر فکر متفرقه،


 


 


انگیزه


 


ذهن ما انباشته از باور است.بسیاری از این باورها نسل در نسل به ما منتقل شده و ما تصور می کنیم این باورها توسط دیگران بازبینی و اصلاح شده ویا از ناحیه مقدس به ما منتقل گردیده است،پس ما بدون آنکه آنها را نقد و برسی کنیم،برای تصمیم گیری در زندگی خود به طور ناخودآگاه از این باورها کمک می گیریم.ابزار باز بینی باورها خرد است،خرد زمانی می تواند وظیفه خود را انجام دهد که ما از راه مطالعه، تحقیق و استدلال آن را پرورش داده باشیم.انبوه باورهای فسیل شده در ذهن، به ما اجازه نمی دهد از خرد خود پیروی کنیم مگر آنکه آن را بیدار نگه داریم .



منبع : رازهای دل


 بیشتر بدانیم؟

ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح

دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری

حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی

ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس

سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن

نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی

نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا

ازدواج زنان با کوچکتر از خودشان

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com/


در جامعه ما خیلی عرف نیست که زن از مرد بزرگ تر باشد خانواده ها عموما نمی پسندند عروسشان بزرگ تر یا حتی همسن پسرشان باشد البته این بیشتر در گذشته های نه چندان دور صدق می کرد چرا که به تازگی ازدواج دختران با پسران کوچک تر از خودشان باب شده است و این اختلاف سنی گاهی به بیش از یک دهه می رسد اما شرایط جامعه بگونه ای شده است که به مرور شاهد رفتارهای هنجار شکن بعضی از دختر خانم ها هستیم...


عروس بزرگتر,داماد همسن,تفاوت سنی در ازدواج


 هر روز شاهد اخباری در خصوص به اجرا گذاشتن مهریه ها توسط خانم های تازه به خانه بخت رفته هستیم. آمار فوق بحدی بالا است که باعث هشدار کارشناسان خانواده درخصوص کاسبی تعدادی خانم از این طریق گردیده است . حالا هم آمارها حکایت از ازدواج دختران با پسران کوچکتر از خود هستیم واقعا چرا؟ بر اساس آمار رسمی سازمان ثبت احوال کشور، در سه ماهه اول سال ۸۶، در ۱۱/۹۱ درصد از ازدواج های ثبت شده، اختلاف سنی بین زوجه و زوج صفر بوده که این رقم در سه ماهه سال ۸۷ به ۱۲/۲۹ درصد افزایش یافته است که نرخ طلاق در این گروه که اختلاف سنی زوج و زوجه صفر است، در سه ماهه اول سال ۸۶، ۱۰/۱۱ درصد بود که این رقم در سه ماهه سال جاری به ۱۲/۲۹ درصد افزایش یافته است.براساس گزارش رسمی منتشر شده از سوی سازمان ثبت احوال کل کشور، تعداد ازدواج های ثبت شده نیز در سه ماهه سال ۸۶ که زوجه یک سال از زوج بزرگ تر بوده، ۳/۵۷ درصد است که این رقم در سه ماهه سال جاری به ۳/۶۸ درصد رسیده، میزان طلاق ثبت شده همین گروه در سه ماهه اول سال ۸۶، ۳/۲۲ درصد بوده است که در سه ماهه اول سال جاری به ۳/۶۸ درصد رسیده است. همچنین در ۲/۰۸ درصد از ازدواج های ثبت شده در سه ماهه اول سال ۸۶، سن زوجه دو سال بیشتر از زوج بوده که این رقم در سه ماهه سال جاری به ۲/۱۷ درصد رسیده است و این در حالیست که درصد طلاق همین گروه سنی در سه ماهه اول امسال نسبت به سال گذشته ۱۷صدم درصد افزایش داشته است.تعداد ازدواج ها و طلاق هایی که در آن ها سن زوجه سه، چهار و پنج سال و یا بیشتر از زوج بوده است و در سه ماهه اول سال ۸۷ به ثبت رسیده، نسبت به سه ماهه اول سال ۸۶، اندکی کاهش داشته است.نکته قابل ملاحظه دیگر در این گزارش این است که میزان ازدواج هایی که در سه ماهه اول سال ۸۶ ثبت شده اند و در آن، سن زوج یک سال بزرگ تر از زوجه بوده است، ۸/۲۵ درصد است که این میزان در مدت مشابه سال۸۷ به ۸/۴۰ درصد رسیده است. 

از سوی دیگر، میزان طلاق همین گروه در سه ماهه اول سال۸۶،۷/۰۲ درصد بوده که در سه ماهه سال جاری به ۸/۴۰ درصد رسیده است.همچنین آمار طلاق زوج هایی که دو سال بیشتر از زوجه خود سن دارند، در سه ماهه اول سال ۸۶، ۷/۶۳ درصد بوده که این رقم در سه ماهه اول سال ۸۷ به ۹/۳۳ درصد افزایش یافته است.در چند سال اخیر، روند همسریابی و ازدواج جوانان تغییرات قابل توجهی داشته است که بالاتر بودن سن زوجه نسبت به زوج در ازدواج یکی از این موارد است، به طوری که در حال حاضر تعداد ازدواج هایی که سن زوجه، ۱۰ سال تا ۲۰ سال بیشتر از زوج است، در سه ماهه اول سال ۸۶، ۱۰۵۹ فقره بوده که این رقم در مدت مشابه امسال به ۱۰۴۳ فقره رسیده است.

همچنین در سه ماهه اول سال گذشته۱۳۲ مورد ازدواج در کشور ثبت شد که سن زوجه بیش از ۲۰ سال بیشتر از زوج بوده که این نوع ازدواج در مدت مشابه امسال به ۲۰۸ فقره معادل ۵۷/۵۷ درصد افزایش یافته است که البته افزایش تعداد ازدواج هایی که سن زوج ۲۰ سال بیشتر از زوجه هست نیز در حال افزایش است، به طوری که در بهار سال گذشته ۲۹۴۳ فقره ازدواج از این دست در کشور ثبت شده که این رقم در سه ماهه اول امسال به ۳۰۱۹ فقره رسیده است.همچنین بر اساس آمار منتشر شده از سوی سازمان ثبت احوال، آمار طلاق ازدواج هایی که سن زوج یا زوجه بیش از ۲۰ سال بیشتر از همسر خود است، نیز افزایش یافته است، به طوری که تعداد وقوع طلاق در ازدواج هایی که سن مردان ۲۰ سال بیشتر از همسرانشان بوده در سه ماهه اول سال ۸۶، ۵۵۳ مورد بوده که این رقم در سال جاری به ۵۸۸ مورد رسیده است.

همچنین تعداد طلاق در زنانی که ۲۰ سال از همسران خود بزرگترند، در سه ماهه اول امسال ۴۷ فقره بوده، در حالی که این رقم در مدت مشابه سال گذشته ۳۵ مورد ثبت شده است.در مورد اختلاف سنی در ازدواج، چیزی که در عرف جامعه ما بسیار دیده می شود این است که سن مرد بالاتر از سن زن است اما ازدواجها یی نیز صورت می گیرد که زن و مرد یا همسال هستند یا در حد یکی دو سال زن بزرگتر است که در این مورد اگر بقیه شرایط وضعیت نرمالی داشته باشد مشکل ساز نمی شود اما در تفاوتهای فاحش بخاطر اختلافاتی که از نظر رشد عقلی و اجتماعی فرد ناشی می شود و اینکه دیدگاه های خانواده دو طرف نیز در چنین ازدواجهایی بی تاثیر نیست می تواند سلامت زندگی زناشویی را به مخاطره اندازد. به طور کلی بهتر است سن دختر در ازدواج کمتر از پسر باشد، چون خانمها در اثر زایمان و استرسهای زندگی زودتر از مردان شکسته می شوند و همچنین زودتر از مردان به بلوغ فکری می رسند، در اینصورت باید سن مرد بیشتر باشد تا مدیریت خانواده را به دست بگیرد.

پس به سود هر دو طرف است که زن بین سه تا شش سال از همسر خود جوانتر باشد. البته تفاوت سن دختر و پسر با در نظر گرفتن موقعیت جغرافیایی و عوامل فرهنگی متفاوت است. نکته ای که باید به آن توجه داشت این است که در مورد اختلاف سن نمی توان با قاطعیت نظر داد واین مطلب که حتما زن باید از مرد کوچکتر باشد قطعی و حتمی نمی باشد زیرا تجربه نشان داده است که بسیاری از زنان و مردان بوده اند که با اختلاف سنی زیاد (حتی گاهی زنان بزرگتر از مردان) با یکدیگر ازدواج کرده اند و سالهای سال با کمال آرامش در کنار یکدیگر زندگی کرده و هیچگونه مشکلی هم نداشته اند پس این مسئله حتمی و قطعی نبوده و با توجه به مسائل پیچیده زندگی نسبی می باشد. 

در توضیح بیشتر باید بگوییم که تفاوت سنی به تنهایی برای رضایت و موفقیت ازدواجی ملاک نیست. بلکه عوارض و پیامدهایی که ممکن است از این اختلاف سنی ناشی شوند می تواند بر میزان تفاهم و روابط عاطفی میان زوجین تاثیر بگذارد. 

اگر همراه با این تفاوت سنی، تفاوتهای دیگری نیز وجود داشته باشد، یعنی تفاوت تحصیلی، فرهنگی، اعتقادی، اقتصادی و یا تفاوت در سن عقلی آنگاه تاثیر تفاوت سنی بیشتر مشهود خواهد بود. در چنین مواردی امکان دارد اختلافاتی که به تفاوت سنی مربوط نیست هم به این عامل نسبت داده شود. ولی اگر زن و شوهر بگونه ای تعامل داشته باشند که مسائل مربوط به این تفاوت را دامن نزنند، اثر آنرا کمرنگ خواهند کرد. مثلا در مواقع تصمیم گیری یا ارائه خط و مشی برای زندگی، زن نباید بزرگتر بودن یا احیانا با تجربه بودن خود را به رخ بکشد بلکه اجازه دهد شوهرش احساس کفایت و تسلط خود را داشته باشد.باید توجه داشت که وجود فاصله سنی زیاد موجب آن می شود که زن و شوهر نتوانند به خوبی یکدیگر را درک نمایند. فردی با داشتن بیست سال سن بیشتر، طبیعی است که می تواند از تجارب بیشتری برخوردار باشد یا لااقل می تواند چنین احساسی داشته باشد. لذا این مسئله زمینه ای فراهم می کند که شخص ارزش لازم را به نظرات فرد کوچکتر ندهد یا طرف مقابل بیش از اندازه احساس کوچکی نماید و همیشه در حال اضطراب و تشویش باشد و بالاخره از اداره زندگی درمانده شود و همین مورد زمینه عدم تفاهم را به وجود می آورد که خود سبب پدید آمدن مشکلاتی عظیم در روابط زناشویی خواهد شد.

اینان اغلب در وضع و موقعیتی هستند که توافق روحی ندارند و نمی توانند مسائل و مواضع یکدیگر را درک کنند. با توجه به آنچه که گفته شد که مطمئنا تمام آنچه که باید، نبود حفظ تعادل سنی میان زن و مرد یکی از شرایط مهم و مطلوب تشکیل خانواده است اما مهمتر از تفاوت سنی، سطح تعادل فکری است که می بایست میان زن و مرد برقرار باشد و این صرفا با اختلاف سن و کوچک بودن زن از مرد ایجاد نمی شود... البته از نگاه دیگر هم می توان به این اتفاق های نادرست توجه کرد و آن این است که در بعضی از این ازدواج ها زندگی مشروط به مهریه های سنگین و گاهنجومی می شود و گاهی برخی از زنان زندگی را با کلاشی اشتباه می گیرند و داشتن مهریه های نجومی باعث کلاهبرداری و اخاذی از طرف زنان هم می کشد.

● مهریه یا چک سفید امضا»؟ 

"کی داده کی گرفته؟" در گذشته این اولین حرفی بود که در جلسه خواستگاری بین والدین عروس و داماد بر سر تعیین مهریه رد و بدل می شد که به طور معمول کار با کمی چک و چانه فیصله پیدا می کرد و میزان مهریه متناسب با توانایی مالی داماد و خانواده او تعیین می شد. رسم دادن هدیه از طرف داماد و خانواده او به عروس به صورت یک سنت پا برجا از گذشته های دور در فرهنگ ازدواج اغلب کشورهای جهان جریان داشته است به عنوان مثال در تاریخ ویل دورانت از اعطای هدیه در ایران از طرف پدر داماد به عروس در دوران باستان سخن گفته است و این رسم بعد از ورود مسلمانان به ایران و تائید آن تحت عنوان مهریه در اسلام تا به الان ادامه یافته است.

فلسفه اصلی مهریه در اسلام ابراز علاقه و عشق از طرف پسر به دختر است. اما طی چند سال اخیر و تغییرات فرهنگی در حوزه ازدواج، شاهد این مسئله هستیم که ماهیت واقعی مهریه به طور کامل دگرگون شده و مهریه تبدیل به ابزاری برای گروکشی بین خانواده دختر و پسر از یک طرف و اختلاف در کانون خانواده شده است. در حالی که در گذشته اعداد مقدس و یا احتیاج عروس و داماد برای شروع زندگی مبنای تعیین مهریه قرار می گرفت، ولی هم اکنون در برخی اوقات سکه بهار آزادی به تعداد سال تولد دختر مبنای تعیین مهریه قرار می گیرد و این امر حتی به یک پرستیژ اجتماعی در بین دختر خانم ها برای ازدواج تبدیل شده است; گذشته از آنکه برخی تاریخ تولد خود را بر مبنای میلادی ذکر می کنند! 

این امر باعث شده است که ما در زندان های کشور شاهد بروز پدیده جدیدی موسوم به زندانیان مهریه باشیم. مساله ای که حتی گفتن آن در گذشته باعث خنده می شد، هم اکنون به یک واقعیت تلخ در زندان های کشور تبدیل شده است. آمار دقیقی در مورد تعداد زندانیان مهریه در کشور وجود ندارد، اما از بعضی اظهارات مسئولان قضایی می توان به این نکته پی برد که تعداد این زندانیان با سرعت بالایی در حال افزایش است.

به طوری که معاون دادستان تهران هم تعداد مردانی را که به خاطر عدم توانایی پرداخت مهریه در زندان های تهران به سرمی برند در حدود ۱۹۰ نفر اعلام کرده است. معاون ستاد دیه نیز تعداد زندانیان مالی در کل کشور را که به خاطر عدم پرداخت مهریه به زندان افتاده اند درحدود یک هزار نفر اعلام کرد. البته تعداد زندانیان مهریه نسبت به سایر زندانیان مالی نظیر چک بسیار کمتر و فقط در حدود سه درصد از این زندانیان را تشکیل می د هند اما نکته نگران کننده در این بین رشد بالای تعداد زندانیان مهریه در کشور است. اکثر این افراد نیز زمانی که در محیط زندان قرار دارند با شیوه های مختلف اعمال خلاف آشنا شده و حتی زمینه ارتکاب جرم نیز در آنان به وجود می آید.بسیاری از افرادی که هم اکنون در زندان به سر می برند از ماهیت مهریه و عواقب قانونی آن بی اطلاع هستند. چرا که براساس ماده ۱۰۷۹ قانون مدنی مهری که زن و شوهر قبل از انعقاد عقد نسبت به مقدار و میزان آن توافق نموده و آن را در عقد ذکر می کنند عندالمطالبه است و زن بالافاصله بعد از ازدواج می تواند آن را از شوهر طلب کند. البته با مطرح شدن این قضیه در رسانه های عمومی مردان تا حد زیادی از عوارض قانونی مهریه مطلع شده اند، اما هنوز هم افرادی در زندان ها هستند که به خاطر بی اطلاعی از مفاد قانونی مهریه به زندان افتاده اند.

زنانی که زندگی را با کلاشی اشتباه می گیرند

ولی عدم اطلاع از قانون تنها دلیل به زندان افتادن مردان به خاطر مهریه نیست چون در موارد استثنا کار حتی به کلاهبرداری و اخاذی از طرف زنان هم می کشد. گزارش مراجع قضایی حاکی است که تعدادی از زنان به قصد کلاهبرداری و دریافت مهریه های کلان اقدام به ازدواج می نمایند و بلافاصله پس از ازدواج درخواست طلاق نموده وخواهان مهریه خود به صورت یکجا می شوند و اینجاست که تکلیف چنین مردانی نامشخص است یا باید مهریه چند صد میلیونی را بپردازند و یا زندان را تحمل کنند.

● برخورد قانون با مردان درست است؟

واقعیت این است که تهدید به اجرا گذاشتن مهریه از سوی زنان حتی اگر این ادعا به حق هم باشد راه چندان مطمئنی برای گرفتن حقوقشان نیست. چرا که مردان نیز همواره از طریق ترفند های مختلف و توسل به شیوه های قانونی و تنگ کردن عرصه بر همسران خود معمولا آنان را به طلاق و بخشش مهریه خود وادار کرده و به این ترتیب زن در اکثر مواقع به حق و حقوق قانونی خویش نمی رسید. در مواردی که جدایی ها به حکم قانون اتفاق می افتد و مرد توان پرداخت مهریه را ندارد قانون به او کمک می کند تا بتواند مهریه سنگین را در چند نوبت و به صورت اقساط پرداخت نماید اما درصد بالایی از آنان حاضر به پذیرش پرداخت مهریه نمی شوند و در نهایت زندان را بر پرداخت مهریه ترجیح می دهند. جالب تر این که براساس برخی مشاهدات جدیدا به مردانی بر می خوریم که گرفتن تمامی مهریه از همسرانشان را شرط جدایی و طلاق می گذارند. 

بنابراین تنها چیزی که در این بین فنا می شود، آرامش و کانون گرم خانواده است و از این کشمکش نه مرد و نه زن هیچیک نمی توانند به حق و حقوق خود در زندگی برسند. به نظر کارشناسان تنها راهکار این مسئله فرهنگ سازی درست در زمینه ازدواج و اطمینان از تفاهم و علاقه مشترک در زندگی و اصلاح قوانینی در جامعه است که نبود آن مساله مهریه را تبدیل به یک جنگ تمام عیار در خانواده ها کرده است. نظر شما در این مورد چیست؟!  

 

منبع:ویستا


 بیشتر بدانیم....

ارتباط بین فعالیت فیزیکی و کاهش بیماریها
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
ورزش های مفید برای بیماران مبتلا به آلزایمر
ورزش و بیماری های قلبی و استخوانی
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
چه ورزش هایی سلامت کودکان را تامین می کند؟
ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟

چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
تکنیک های توان بخشی ورزشی در بیماران مبتلا به آسم

ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح

دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری

حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی

ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس

سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن

نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی

نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان

بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا

ظروف یک ‌بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت

اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
اثر شن‌های روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان

آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست

پیامدها و راهکارهای جلوگیری از تخلفات موتورسواران


زنان مطلقه و ازدواج با پسران

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com/


به گزارش تعامل نیوز، بسیار دیده شده است که پسران مجرد با زنی که سابقه ازدواج دارد قصد ازدواج می‌کنند که معمولا اولین مساله‌ای که به ذهن یک پسر مجرد برای ازدواج می‌افتد، شرایط و رسومات ازدواج است. «عباس رحمتی»، دکترای روانشناسی و مشاوره در این‌باره به برنا می‌گوید:

معمولا پسر مجردی که خواهان ازدواج با زن مطلقه است، مهمترین دلیل او این است که ازدواج با این شخص، بسیار ساده و راحت است و با خود چنین تعبیری می‌کند که امتیازهای زن مطلقه نسبت به دختر مجرد، به مراتب پایین‌تر است؛ در نتیجه شرایط ازدواج با او آسانتر و سهل‌تر از دختر مجرد است.

انگیزه این افراد برای ازدواج با زن مطلقه صرفا شرایط اقتصادی، زیبایی و فرهنگی زن مطلقه نیست؛ بلکه برخی مواقع فقط انگیزه راحت ازدواج کردن و حتی راحت جدا شدن را دارند. پسر مجرد بیشتر به این فکر می‌کند اگر این زن یکبار از همسر قبلی خود جدا شده؛ در نتیجه از من هم به راحتی جدا می‌شود و با او مشکلی نخواهم داشت.

بعضی از اختلافات بین زوجینی که بار اول با هم ازدواج می‌کنن شاید قابل حل باشد و زن و مرد به دلیل اینکه از ثبات و پایداری برخوردار هستند، سعی می‌کنند آن را رفع کنند. اما زمانیکه مردی با زن مطلقه ازدواج می‌کند؛ با خود چنین ذهنیت نادرستی دارد که اطرافیان و یا حتی خانواده زن مطلقه هیچ تسلط و یا حمایتی ندارند، پس به این اختلافات دامن می‌زند و زن هم در بیشتر مواقع چاره‌ای جز سکوت ندارد و زیر سلطه مرد باقی بماند، اما بعد از مدتی زن مطلقه احساس ناامنی و نارضایتی کرده و باعث جدایی آنها می‌شود.

یکی از آفت‌هایی که در این موارد وجود دارد، این است که زن مطلقه مورد سرزنش و سرکوب از طرف مرد قرار می‌گیرد. مرد با کوچک‌ترین نقطه ضعف از زن مطلقه او را سرزنش کرده و می‌گوید: «شاید با همسر قبلی خود هم این طور رفتار کردی که تو را طلاق داده است» وبا این روش از این نقطه ضعف زن مطلقه به نفع خود، استفاده کرده و مدام سرکوفت بزند.

همچنین آمار نشان می‌دهد مهمترین عاملی که در بیشتر اختلافات بین زن و شوهر دیده می شود،«دخالت‌های اطرافیان و خانواده» است.

باورهای غلط اطرافیان باعث شده، زنی که یک بار در گذشته ازدواج ناموفق داشته است، ارزش او را کم جلوه می‌دهند. بنابراین ارزش کادوگرفتن، بهاء دادن، مایه گذاشتن را نداشته و لزومی برای سنگ تمام گذاشتن در مراحل زندگی او نمی‌بینند.

همچنین در برخی از موارد، مردها از ازدواج با این زنان مطلقه سوء استفاده می‌کنند؛ مثلا اگر زن شاغل است، از پول و موقعیت اجتماعی او استفاده و باج گیری می‌کنند.

در زندگی مشترک این افراد بارها اتفاق می‌افتد که رفتارها و خاطرات در زندگی مجدد، زن را به یاد همسر گذشته خود می‌اندازد. در این مواقع زن با خود فکر می‌کند که مانند همسر گذشته‌اش، رفتار مرد، قابل تغییر نبوده و مقاومت نشان می‌دهد؛ زیرا ذهن او آلوده شده و باعث می‌شود که همسر او مانند همسرگذشته اش رفتار کرده و عکس العمل نشان دهد. در نتیجه زندگی آنها موجب اختلال شده و منجر به جدایی می‌شود.

به گزارش برنا،مواردی دیده شده که مرد مجرد به دلیل ترحم و دلسوزی با زن مطلقه ازدواج می‌کند و زمانیکه زن متوجه می‌شود مرد به علت ترحم و دلسوزی با او ازدواج کرده، روحیه‌اش خدشه‌دار و احساس خواری می‌کند.

بهترین راهکار این است که قبل از ازدواج، زن مطلقه با مرد مجرد مذاکره کرده و درباره او تحقیق کند و اگر انگیزه‌ای پنهان در مرد مجرد برای ازدواج با او وجود دارد تشخیص بدهد و با استفاده از مشاوره‌های روانشناسی تصمیم نهایی خود را بگیرد.

 بیشتر بدانیم؟

ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح

دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری

حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی

ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس

سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن

نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی

نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا

اثر ازدواج بر زنان و مردان

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است

 http://maktoobshop.com/



هنوز این سوال باقی می‌ماند که چرا یک ازدواج معمولی برای یک مرد معمولی سلامت‌بخش‌تر از یک زن معمولی است.

دکتر تیموتی جی لوینک استادیار بخش بوم‌شناسی انسانی در دانشگاه تگزاس به این مسئله پرداخته است.
او می‌گوید:‌ "مردان همسران‌شان را به عنوان حمایت‌کننده اصلی‌شان در نظر می‌گیرند، کسی که همیشه می‌تواند با او درباره مشکلات‌شان صحبت کنند. اما زنان شبکه حمایتی بزرگتری دارند. آنها می‌توانند از سایر روابط برای کسب حمایت عاطفی استفاده کنند. به این ترتیب حمایتی که زنان با ازدواج در سطح روانی- اجتماعی به دست می آورند، به اندازه حمایتی که مردان کسب می‌کنند، نیست."

دکتر دبورا بل روانشناس از دانشگاه بوستون هم این نظر را تایید می‌کند. دکتر بل بیش از 20 سال است که اثرات سلامت‌بخش روابط عاطفی را بررسی می‌کند. او نیز دریافته است که تنها زنان با ازدواج‌های شاد از از لحاظ بهبود سلامتی ازدواج سود می‌برند، ‌اما مردان متاهل چهازدواج‌شان رضایت‌بخش باشد و چه نه،‌ از لحاظ بهبود سلامتی از آن نفع می‌برند!

اما چرا این اینگونه است؟ به گفته دکتر بل یک دلیل آن است که ظاهرا زنان به جنبه‌های منفی روابط‌شان حساس‌تر از مردان هستند. دلیل دیگر این است که زنان حمایت بهتری نسبت به مردان از همسرشان انجام می‌دهند.

دکتر بل می‌گوید:‌"نکته جالب‌توجه این است که مردان عمدتا حمایت عاطفی را از همسرشان دریافت می‌کنند. اما زنان متخصص فراهم‌آوردن حمایت عاطفی برای خودشان هستند. اجتماعی شدن زنان و موقعیت اجتماعی غیرمسلط آنها به زنان آموخته است به نیازهای دیگران توجه کنند- و بیشتر از مردان‌ اعتقاد دارند که باید نیازهای دیگران برآورده شود. زنان اغلب زندگی‌شان برای فراهم آوردن حمایت از دیگران صرف می‌کنند."

این امر به معنای آن نیست که مردانی همسرانی حمایت‌کننده نیستند یا نمی‌‌توانند باشند. شکی نیست که آنها هم می‌تواند اینگونه باشند و زنان هم ممکن است همسرانی بد باشند. اما به طور میانگین زنان به عنوان همسر گرایش دارند،‌ که نقش حمایتی را ایفا کنند. یک مرد معمولی حمایت بیشتری از همسرش کسب می‌کند تا یک زن معمولی از همسرش.

شواهد در این مورد از بررسی‌ در مورد چگونگی روابط زنان و مردان به دست آمده است. دکتر بل می‌گوید مردان "و زنان" هنگامی وقت‌شان را با دیگر زنان می‌گذرانند،‌ احساس تنهایی کمتری می‌کنند. در مقابل زمانی که به همراه به مردان صرف می‌شود،‌ اثری در کاهش احساس تنهایی ندارد. هم زنان و هم مردان در هنگام استرس به زنان برای حمایت عاطفی روی می‌آورند.

دکتر بل می‌گوید:‌ "خود من پس از ازدواجی طولانی با یک مرد فوق‌العاده، بیوه شدم. یک ماه پیش دوباره ازدواج کردم. الان هم شوهری عالی دارم. فکر نمی‌کنم که مردان توانایی ارائه حمایت عاطفی را نداشته باشند. مسئله این است که همه آنها در انجام این کار موفق نمی‌شوند."

 بیشتر بدانیم؟

ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح

دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری

حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی

ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس

سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن

نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی

نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا

ازدواج با فامیل

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است

 http://maktoobshop.com/


ازدواج با فامیل یا غریبه ؟ مسئله این است !


 

یکی از مقوله های بسیار مهم و اساسی در امر ازدواج شناخت طرفین نسبت به هم دیگر است؛ زیرا اگر دو نفر نسبت به هم شناختی نداشته باشند، ازدواج آنها با جهل و نادانی صورت گرفته و تبعات منفی را به دنبال دارد و منجر به طلاق و جدایی می شود.

 

این در حالی که است که ازدواج فامیلی در میان برخی از خانواده‌ها بدون هیچ شناختی در زمینه ازدواج بشدت طرفدار دارد و اما برخی دیگر خانواده‌ها فرزندان خود را از این نوع ازدواج منع می‌کنند.

 

در گذشته به دلیل اینکه ارتباطات بین قبیله، قوم و خویش محدود بود و افراد با خانواده و فامیل رابطه بیشتری داشتند و معمولا همه جزئیات و کلیات رفتار دختر را مورد نظر را می‌سنجیدند و او را به عنوان همسر مناسب برای فرزند خود انتخاب می‌کردند در حالی که این ازدواج‌ها معمولا تحمیلی بود و براساس شناخت پدر و یا مادر صورت می‌گرفت.

 

این در حالی است که درمورد انتخاب همسر باید به صورت مجموعه‌ای از ملاک‌ها ، معیار و پارامترها توجه کرد و هر فردی با توجه به روحیات خود همسر خود را با توجه به شناخت از او انتخاب کند.

 

تجربه‌ها نشان داده است برخی مواقع زمانی که ازدواج فامیلی صورت می‌گیرد زوجین زندگی خوب و خوشی ندارند زیرا شناختی از قبل از هم نداشته و براساس فامیل بودن با هم ازدواج کردند و در این موارد اقدام بسیار جاهلانه و اشتباهی انجام داده‌اند.

 

اما در بعضی اوقات ازدواج فامیلی صورت نمی‌گیرد و دو نفر هیچ نسبت فامیلی با هم ندارند ولی چون قبل از ازدواج همدیگر را شناخته اند ، زندگی موفقی دارند.

به همین دلیل ازدواج‌های فامیلی و یا غیر فامیلی باید همه بر مبنای شناخت صورت بگیرد.

 

یکی از آفت و آسیب های ازدواج فامیلی دخالت خانواده و فامیل‌ها است زیرا بستگان و فامیل‌ها به خودشان این حق را می‌دهند که در زندگی زوجین دخالت و مالکیت کنند و بستگان دو طرف حق انتخاب و اختیار را از زن و مرد گرفته و اجازه زندگی مستقل و پایدار را به آنها نمی‌دهند و آنها دچار سرگردانی می‌شوند.

 

موارد زیادی مشاهده شده است که زن و شوهری که ازدواج فامیلی داشته اند و دردادگاه‌ها خواهان طلاق هستند، عامل اصلی طلاقشان دخالت خانواده ها و یا بستگان است.

 

هرچه نسبت فامیلی نزدیکتر باشد، طرفین و خانواده‌ها به خودشان بیشتر اجازه و حق دخالت را می‌دهند و به تدریج زندگی آنها دچار سرگردانی شده و از هم پاشیده می شود؛ زیرا خود زوجین هم نمی توانند تشخیص بدهند که خانواده کدام طرف دلسوز آنها بوده وتصمیم درست را می‌گیرد.

 

شناخت عمیق در زندگی زن وشوهر بسیار مهم و این شناخت را در فامیل نمی توان پیدا کرد. بارها اتفاق افتاده زن و شوهری که هیچ نسبت فامیلی نداشته، سالیان سال در کمال آرامش باهم زندگی می‌کنند، زیرا همه زوایای همدیگر را می دانند وبا صداقت و معیار همسر آینده شان را انتخاب کرده‌اند و براساس احساس تصمیم نگرفته‌اند.

 

در قرآن، آیات و روایت بیشتر بر دلیل شناخت تاکید شده است. زمانی که در قرآن آمده که ما شما را در کنار همدیگر آفریدیم تا جفت و عشق خود را پیدا کنید و در کنار هم به آرامش برسید نتیجه می گیریم که عشق عمیق و شناخت بعد از ازدواج مهم است نه قبل از ازدواج. در نتیجه فامیل بودن به معنای شناخت نیست و کلیت ندارد.

منبع : bornanews.ir


 بیشتر بدانیم؟

ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح

دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری

حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی

ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس

سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن

نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی

نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا