بعضی وقتها بهترین کار این است که هیچ کاری نکنیم. خیلی از کتابهای روانشناسی موفقیت میگویند که چه کارهایی را میتوانید بیشتر انجام دهید تا به اهداف، آرزوها و موفقیت برسیم. اما انجام کار بیشتر سخت است. همهی ما در طول روز سرمان شلوغ است و درگیر کار، خانواده و امور شخصی هستیم. حالا به ما میگویند که لیستی از ۶ کاری تهیه کنیم که احساس موفقیت بهمان میدهد؟ وقت این کارها را نداریم.
اول از همه باید حذف کنیم. برای موفقیت باید مفید مینیمالیستی باشیم. از قدیم میگویند که سنگ بزرگ نشانهی نزدن است. نکتهی کلیدی یافتن کارهای سادهای است که هنگامی که میتوانید به جای انجام کارهای انرژی بر که روندتان را تخریب میکنند، آنها را حذف کنید.
یک لیست برای زمانی که میتوانید هیچ کاری انجام ندهید، در این مقاله آوردهایم.هنگامی که عصبانی هستید هیچ کاری نکنید.
بعضیها فکر میکنند که عصبانیت میتواند احساسات را متمرکز کند، اما اینطور نیست. مانند تمرکز کردن بر کالیدوسکوپ است. مستقیم از لبهی پرتگاه پایین میافتید. عصبانیت نقشهی سقوط از آن پرتگاه است. باید صبر کنید تا عصبانیتتان برطرف شود و ذهنتان باز شود. زمان مانند مسکنی است که عصبانیت را درمان میکند. سپس میتوانید فعالیت کنید. عصبانیت بازتاب بیرونی ترس درونی است. ترس را میتوان برطرف کرد، اما عصبانیت جلوی آن را میگیرد.
هنگامی که شکاک هستید هیچ کاری نکنید.
اینجا اول میخواستیم بنویسیم ترس. اما ترس میتواند تمرکز کند. اگر در یک جنگل هستید و سمت راستتان یک شیر و سمت چپتان یک درخت سیب در سمت راستتان باشد، بهتر است با نهایت سرعت فرار کنید. اما اکثر مواقع دچار ترس نیستم، شکاک هستیم. آیندهای را تصور کنید که مغشوش و پر از نفرت، بدبختی، بیخانمانی و تنهایی است. به نظر ما بنشینید و آیندهای واقع بینانهتری را تصور کنید که حدود ۹۹ درصد اتفاقاتی که شرح دادیم، در آن اتفاق نمیافتد.
هنگامی که مضطرب هستید هیچ کاری نکنید.
چرا ساعت ۵ بعد از ظهر پنجشنبه که به سمت خانه در حال حرکت بودم، تماس گرفتند و گفتند که باید صحبت کنیم. و هنگامی که گفتم نیستم، گفتند شنبه صحبت میکنیم.”؟ خیلی از این حالت بدتان میآید؟ چه میخواستند بگویند؟ باید زنگ بزنیم و پرسیم؟ ایمیل بزنیم؟ هیچ کاری نیست که به قدری مهم باشد که نتوانید صبر کنید. اگر هم آنقدر مهم باشد، باید به جای شرایط به فکر خودتان و سلامتیتان باشید. این زمان موقعیتی است تا به خودتان بگویید: “چه کارهایی میتوانم در زندگیام انجام دهم تا این شرایط به این صورت عصبیم نکند؟ چه چیزهایی را میتوانم انجام دهم؟” و سپس به تغییر دادن آنها سرگرم شوید.
هنگامی که خسته هستید هیچ کاری نکنید.
چند روز پیش داشتیم تلاش میکردیم که قضیهای را پشت کامپیوتر حل کنیم. هم خیلی تخصصی بود و هم مرتبط به پول. از ساعت ۱ تا ۶ بعد از ظهر روی آن کار کردیم. و اصلا نمیتوانستیم حلش کنیم. اما روز بعد که همه به شرکت بازگشتیم، همه برای حل قضیه ایدههای جدید داشتیم و تا قبل از ظهر حل شد. خواب و بهداشت بهترین راه برای بهبود عملکرد در زندگی است. کوبیدن سر به در و دیوار راه حل مناسبی نیست.
نوشته شده توسط: مینا داودی
مطالب پیشنهادی
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت
عوارض شیرین کننده های بدون کالری چیست؟
ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟
الفبای موفقیت
زندگی خوب است تا اینکه یکدفعه، کسی که میشناسید کارش حسابی میگیرد. یک نفر دیگر با فردی بسیار عالی و موقعیتی فوقالعاده ازدواج میکند. یک نفر دیگر کاری عالی که همیشه دوست داشت را پیدا میکند.
و شما هنوز در کاری هستید که از آن متنفرید، بدهیهایتان روز به روز بیشتر میشود و هنوز هم نتوانستهاید شریکزندگی مناسب خود را پیدا کنید. حسادت، دشمنی و خشم نسبت به آنها و همچنین خودتان، در شما ریشه دوانده و کمکم همه وجودتان را میگیرد اما وقتی با آن افراد روبهرو میشوید و میخواهید به آنها تبریک بگویید، این احساسات منفی را را با نقاب لبخند میپوشانید.
با خودتان فکر میکنید، «چرا من نه؟»
زندگی عادلانه نیست!
اما این همه حسادت برای چه؟ آیا نمیشود نه تنها از ته دل برای موفقیت دیگران خوشحال شویم بلکه از خودمان هم راضی و خوشنود باشیم؟
آیا امکانپذیر است؟
آیا خواستن هر دوی اینها بیش از اندازه است؟
اینجا به دو راه برای فکر کردن به آن اشاره میکنیم و بعد از آن یک روش خیلی بزرگتر مطرح میکنیم که دید شما نسبت به همه چیز را تغییر میدهد. اول، هر کاری را قبل از اینکه خیلی «بزرگ» شوند، تحسین کنید.
هیچ موفقیتی یک شبه به دست نیامده است.
مردم یک بوکسور را میبینند که ۲ دقیقه وارد رینگ میشود، و آخر روز ۵۰۰،۰۰۰ دلار دستمزد میگیرد.
۵۰۰،۰۰۰ دلار برای دو دقیقه کار!
هیچ کس نیست که این را نخواهد.
اما این واقعاً ۵۰۰،۰۰۰ دلار برای دو دقیقه کار نبوده است.
۵۰۰،۰۰۰ دلار برای سالها و سالها تمرین کردن، عرق ریختن، خون ریختن، کتک خوردن، کبود شدن، درد کشیدن، سردرگم بودن درمورد اینکه آیا این کار واقعاً به دردتان میخورد ، آیا ارزشش را دارد، سالها اشک ریختن، افسردگی، شک، ترس، زود بیدار شدن، دویدن، نخوردن چیزهایی که دوست دارید، تحمل فشارهای زیاد، شنیدن کُریهای حریفان، جراحی زخمها و آسیبها، هزینه کردن برای مربی، احساس تهوع در اتاق رختکن، انتظار شروع مسابقه، انتظارات طرفداران و فشاری که روی شما وارد میکند، ترس از حریف که قصد صدمه زدن به شما را دارد و خیلی خیلی چیزهای دیگر.
بله، در ظاهر به نظر میرسد که موفقیت هر فردی فوری به دست آمده است، اما بهندرت اینطور است.
کمی به آن فکر کنید.
مسیری که آنها را به آنجا رسانده است را تحسین کنید.
خود همین به تنهایی کمی از نیش حسادتتان را کمتر میکند.
این اولین راهکار بود، تحسین روند و مسیر کار فرد موفق.
دومین چیزی که طبیعتاً به دنبال آن میآید؟
بگذارید این روند کار به شما انگیزه دهد.
تا جاییکه میتوانید سعی کنید از آن درس بگیرید. بگذارید آن مسیر موفقیت به شما انگیزه دهد نظم بیشتری به کارهایتان بدهید.
حالا آن روش بزرگ!
شاید خیلی از شما صفحه را پایین آوردهاید که فقط آن روش بزرگ را بخوانید، اما اگر اینکار را کردهاید و الان مشغول خواندن این جملات هستید، دوباره به بالای صفحه برگردید و مطلب را به ترتیب خوانده و دنبال کنید. ما هیچ جملهای درمورد آن روش بزرگ را مشخص ننوشتهایم، یعنی نه زیرش خط کشیدهایم نه رنگ آن را تغییر دادهایم که چشم شما را نگیرد. فقط اگر خط به خط مطلب را دنبال کنید به آن میرسید.
خوب.
حالا برسیم به آن راهکار بزرگ.
یک چیزی که واقعاً باید بفهمید این است که موفقیت آنها چیزی از سهم شما از آن کیک کم نمیکند. درواقع کیکی وجود ندارد. ما از کیک بعنوان استعاره استفاده کردیم تا بفهمید که طرزفکر اشتباهتان کجا بوده است.
ما همیشه فکر میکنیم مردم به فلان چیز و بهمان چیز میرسند اما ما هیچوقت نمیرسیم. وقتی کسی به چیزی میرسد، از چیزهایی که ما میتوانیم به آن برسیم کم نمیکند. کمی به آن فکر کنید. ما به این دلیل زود حسادت میکنیم که احساس میکنیم وقتی کسی به چیزی میرسد دیگر ما نمیتوانیم به آن برسیم. انگار آن چیز را از ما میگیرند و دور میکنند. این طرزفکر آگاهانه نیست.
یک مثال کلاسیک میزنیم.
آرش علاقه زیادی به سارا دارد. آنها کمی با هم معاشرت کردند اما هیچ چیز جدی بینشان اتفاق نیفتاد. آرش نمیخواست وارد اقدام جدی شود. در این میان، سارا یک نفر را پیدا میکند و با او ازدواج میکند.
واکنش کلاسیک آرش؟
حسادت، دشمنی، خشم به شوهر سارا، و به دنبال آن افسوس خوردن برای اینکه باید زودتر وارد عمل میشد و تکانی به خود میداد و اینکه دیگر هیچوقت با کسی مثل سارا برخورد نخواهد کرد.
اجازه بدهید سوال بپرسیم.
تصور کنید به اندازه یک وان حمام پاپکُرن در سینما به شما میدهند. بله، میدانم کمی غیرواقعی است اما کمی تحمل کنید. واقعاً دوست دارید آن پاپکرن را مزه کنید به همین دلیل یکی از آنها را از وان با دستتان برمیدارید، به سمت دهانتان میآورید و بعد تصادفاً از دستتان میافتد روی زمین.
آیا خودتان را به زمین میاندازید و شروع میکنید به گریه کردن؟
یا دستتان را دراز میکنید تا یک پاپکرن دیگر از وان بردارید؟
مشخص است که منظورمان این نیست که سارا یک تکه پاپکرن است. مطمئنیم که متوجه منظورمان شدهاید.
محدود بود فکرمان باعث میشود وقتی چیزی را از دست میدهیم، آسیبپذیرتر شویم.
باید ذهنمان را تا جایی گسترده کنیم که بفهمیم دستاوردها و موفقیتهای دیگران مساوی با شکست ما نیست. «پاپکرن»های زیاد دیگری بیرون برای ما وجود دارد و وقتی این را بدانیم ناراحت نخواهیم شد. دیگر آنقدر به آن موفقیتها فکر نمیکنیم، دوباره و دوباره آن را در ذهنمان باز نمیکنیم و اینطور فکر نمیکنیم که انگار چیزی را از دست دادهایم. از آن میگذریم چون میدانیم فرصتهای زیادی برای ما وجود دارد.
فقط باید مسیری که آنها را به آنجا رسانده تحسین کنیم، اجازه بدهیم آن مسیر به ما انگیزه دهد و بدانیم که فرصتهایی بیشتر از حد کافی برای ما وجود دارد.
وقتی اینها را بدانیم، وقتی خبر موفقیت کسی را بشنوید، واقعاً خوشحال خواهید شد.
این حس شادی از ته دل برای دیگران بسیار لذتبخش است.
در کنار آن برای خودتان هم خوشحال میشوید زیرا آنها فرصتهای «ممکنی» که در اختیار شما هم هست را نشانتان دادهاند.
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
نحوه ارائه خدمات بهداشتی درمانی در برخی کشورهای دنیا
نقش سازمانهای بیمه گر اجتماعی و خصوصی در اقتصاد سلامت
پیامد های هدفمند کردن یارانه ها در حوزه سلامت
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
عوامل مؤثر بر قاچاق کالا
دسترسی به تمامی این مطالب در سایت