- یک روانشناس و مشاور خانواده گفت: شخصیتهای بیمسئولیت، ضداجتماع و تنوعطلب، افرادی هستند که زندگی مشترک بدون ازدواج را ترجیح میدهند. | |||
|
«همباشى» یا «ازدواج سفید» چگونه پا در رسانههاى ایران نهاد؟ این بار نیز پاى رسانههاى ضددین و ضدانقلاب در میان است. تابوشکنى و حرمتزدایى از اذهان جامعه مسلمان نسبت به این سبک زندگى مشترک، هدف اصلى چنین رسانههایى است. | |||
|
متاسفانه موضوعی که شبیه «زنای رایگان» است نام ازدواج گرفته است. | |||
|
معاون اجتماعی نیروی انتظامی در یادداشتی، به بیان پیامد و عواقب جبران ناپذیر «ازدواج سفید» و رواج آن پرداخته و تصریح می کند: افرادی که تن به «ازدواج سفید» می دهند، افرادی «دارای اعتماد به نفس پایین»، «وابسته»، «مسوولیت گریز»، «کم مهارت» و اغلب «فاقد شجاعت اجتماعی» هستند. | |||
|
مقابله با ترویج ازدواج سفید تحسین دارد و پرداختن ناشیانه و ترویج این پدیده شوم شایسته تقبیح است. | |||
|
این نوع زندگی مشترک را شاید بتوان شکلی از ازدواج موقت دانست، که میان برخی از جوانان رایج شده است، ولی فقط محدود به جوانان نیست، بلکه افراد میانسال هم درحال تجربه این شیوه از زندگی هستند. شیوهای که در مورد جوانان ممکن است منجر به ازدواج شود ولی در مورد افراد میانسال و حتی نزدیک به سالمند حالت متفاوتی دارد، آنان طلاق میگیرند، سپس به این روش با یکدیگر زندگی میکنند و در مواردی هم اطرافیان متوجه ماجرا نمیشوند!
دلیل نگرانی نسبت به این نوع همخانه شدن یا ازدواج موقت یا هر اسم دیگری که بخواهیم روی آن بگذاریم هرچه باشد، باید نسبت به اصل ماجرا تحلیل و درک درستی داشت. این یادداشت در پی آن است که به برخی از دلایل رواج این نوع ازدواج بپردازد، ولی پیشاپیش باید اذعان کرد که به دلایل گوناگون، هنوز مطالعات کافی در این زمینه انجام نشده است و هرگونه اظهارنظر و تحلیل بر شواهد معدودی متکی است، و باید با احتیاط تلقی شود. بنابراین پیش از ورود به بحث بر ضرورت مطالعه این پدیده تأکید میشود. این مطالعه نباید متاثر از ارزشگذاری پیش از مطالعه باشد زیرا این امر موجب بد یا کجفهمی پدیده خواهد شد.
در این زمینه باید متذکر شد که همه افرادی که این نوع رابطه را انتخاب کردهاند از یک سنخ نیستند و نمیتوان برای همه آنان داوری مشترکی داشت. این نوع ازدواج ناشی از علل و زمینههایی است؛ یکی از این زمینهها افزایش استقلال نسبی جوانان اعم از دختر و پسر از خانواده و بالارفتن سن ازدواج آنان است که موجب میشود دختران و پسران، راحتتر بتوانند چنین روابطی را برقرار کنند.
البته فراموش نشود که از منظر شرعی و قانونی، این نوع زندگی مشترک برحسب اینکه چگونه توافق کرده باشند حالتهای گوناگونی میتواند داشته باشد، و شاید در قالب ازدواج موقت قابل درک باشد، که در این صورت حقوق طرفین نیز در این نوع ازدواج معلوم است، ولی مشکلی که وجود دارد، ضعف ساختار حقیقی ایران در استیفای حقوق مربوط به زنان در این نوع روابط است، موضوعی که در کشورهای توسعهیافته حل شده است، چراکه در برخی از این کشورها بیش از ٢۵درصد از زندگی مشترک زن و مرد در این قالب است، و مقررات آن تدوین و تنظیم شده و ضمانت اجرای لازم را هم دارد ولی در ایران استیفای این حقوق به سادگی امکانپذیر نیست.
نکته دیگر اینکه برخی افراد برای مخالفت با این نوع زندگی مشترک کوشیدهاند که با متصف کردن آن به صفات ناپسند و بررسی آن از منظر ارزشهای شخصی خود آن را بهشدت رد و محکوم کنند درحالیکه اگر این پدیده مبتنی بر واقعیتهایی اجتماعی باشد با زدن چنین برچسبهایی نمیتوان مانع از بروز آن شد و حتی ممکن است مسأله را پیچیدهتر کنند. ولی فارغ از این زمینه مقدمتاً چند علت را میتوان برای رواج این نوع ازدواجها برشمرد.
-گریز از مراسم سنتی ازدواج و تعهدات مادی و غیرمادی بسیاری که این نوع ازدواجها بر جوانان بار میکند، از عوامل موثر بر گرایش به این شیوه از زندگی در کنار یکدیگر است. یکی از این تعهدات، رفتوآمدهای خانوادگی و فامیلی است که از هر نظر برای زوجهای جوان سخت است. همچنین تبعات اقتصادی مراسم ازدواج و زندگی بعد از آن است که جوانان را به گریز از ازدواجهای سنتی و روی آوردن به این نوع روابط تشویق میکند.
-عامل دیگر، ترس از طلاق و ناهمخوانی اخلاقی و رفتاری دختر و پسر است. بهویژه در شرایطی که آمار طلاق بالا رفته، برخی از جوانان ترجیح میدهند که به معرفی نزدیکان یا دوستان از فرد مورد نظر برای ازدواج کفایت نکنند. این مسأله حتی برای دختران اهمیت بیشتری دارد، زیرا آنان بیش از پسران بر اثر طلاق لطمه میبینند. شاید گفته شود حتی با پذیرش این استدلال انتخاب این شیوه که از چاله درآمدن و به چاه افتادن است. در پاسخ باید گفت که از منظر دختر و پسر این طور نیست. با پذیرش ازدواج، شرایطی پیش میآید که هزینه جدایی را بسیار سنگین میکند، در حالی که مسأله در ازدواج سفید قدری فرق میکند. نکته مهم این است که چرا دختران چنین نوع از زندگی مشترک را انتخاب میکنند درحالیکه بهظاهر هزینه وارد شدن در این رفتار برای آنان بیشتر است؟
-یک عامل مهم دیگر که ممکن است کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد، این است که با این شیوه قانون خانواده و شرایط حاکم بر آن دور زده میشود! این مسأله برای افرادی که ازدواج کردهاند و سپس طلاق میگیرند اهمیت بیشتری دارد. در ساختار اغلب خانوادهها و براساس حقوق موجود، مرد رئیس خانواده است، هرچند از این جمله میتوان برداشتهای گوناگون کرد، ولی برخی از مردان با وضعیتی که در خانه ایجاد میکنند، به نوعی شیوه سلطه بر زن را برمیگزینند، و برخی از خانمها هم که نمیخواهند چنین سلطهای را پذیرا شوند، اقدام به طلاق میکنند، و پس از طلاق حاضر میشوند بدون رابطه حقوقی رسمی دائمی و فقط در قالب صیغه با یکدیگر و در زیر یک سقف زندگی کنند و تسلط مرد را نپذیرند طبیعی است که در این شرایط مرد قدرت ناشی از ریاست خانواده را در اختیار ندارد.
بنابراین اگر گمان میکنیم که این نوع ازدواج برای جامعه مفید نیست، و عوارضی دارد، بیش از هر اعتراضی باید نسبت به رفع موانع ازدواج رسمی و دوام آن پرداخت. تعهدات دستوپا گیر ازدواجهای سنتی، ناکارآمدی شیوههای انتخاب همسر و از همه مهمتر نامتوازن بودن حقوق خانواده با شرایط اجتماعی زنان، در گرایش به این نوع زندگی مشترک تأثیر دارند.
در این گزارش فقط حرف های این دو نفر را روایت می کند و هیچ قضاوتی درباره آن نمی شود.
جهت بررسی نگرش ذهنی مؤثر بر ساختار ازدواج و خانواده در ایران، مؤلفههایی همچون نقشهای جنسیتی و ساختار قدرت در خانواده بسیار مهم هستند. جهت انجام این مهم، پس از ارائه تعریفی دانش نامه ای و حداقلی(به اقتضای این یادداشت) و بررسی وسعت و گستردگی آن در جامعه ایرانی، به فرایند همزیستی مشترک بدون ازدواج رسمی و "ازدواج سفید" به عنوان معضل اجتماعی خواهیم پرداخت.
بنابر اولین تعریف های دانشنامه ای برای این سبک زندگی، ازدواج سفید سبکی از زندگی مشترک است که در آن دو نفر بدون ازدواج رسمی که در مدارک تشخیص هویت قید شود، با یکدیگر زندگی مشترک تشکیل میدهند و طبیعتاً همچون همسران رسمی و عقدی با یکدیگر رابطه عاطفی و جنسی برقرار می کنند.
با این حال منابع درخوری برای یافتن پاسخ سوال دوم در دسترس نیست. شاید یکی از معدود گزارش ها و مستندات موجود، گفت و گوی خبرگزاری ایلنا با سردار مرتضی طلایی باشد که در دی ماه سال91 منتشر شد و طی آن رئیس کمیسیون فرهنگی و اجتماعی شورای شهر وقت تهران از افزایش زندگی مجردی دانشجویی در شهر تهران و آن هم صرفاً در محلات شمال شهر خبرداد و گفت: "این پدیده جدیدی ازنوع آسیبهای اجتماعی است که پیامدهای خطرناکی دارد." سردار طلایی در آن گفت و گو با اشاره به این که هنوز آمار رسمی در این خصوص در دست نیست، افزود: "متاسفانه گزارشهایی مبنی بر تشکیل زندگیهای مجردی در شمال شهر تهران داریم که در آن دختر و پسر دانشجو بدون ازدواج رسمی زیر یک سقف زندگی میکنند."
با این حال ضمن آن که ما به هیچ وجه قصد دست کم گرفتن این معضل اجتماعی را نداریم، باید اذعان کنیم که خوشبختانه این پدیده، معضلی است نادر که صرفاً در محدوده خاصی از پایتخت قابل رویت بوده و به این معنا، معضل و مشکلی است مربوط به خرده فرهنگی خاص و نه لزوماً بحرانی سراسری که به عنوان مثال در فلان شهرستان دورافتاده جنوبی، شرقی یا شمالی با آن مواجه باشیم و نیاز به اطلاع رسانی آن ازسوی روزنامه های سراسری باشد!
با این حال آن چنان که در پاراگرف پایانی و نتیجه گیری گزارش ابتکار که با میان تیتر"دیگرکسی حاضر به امضای عقدنامه نیست؟" مشخص شده، می خوانیم، گویا معضلات اساسی اجتماعی همچون مشکل بیکاری، گرانی مسکن و هزینه های بالای زندگی منجر به بروز چنین معلی در میان خرده فرهنگی خاص گردیده است و می نویسد:"اینطور که به نظر میرسد از جمله عواملی که میتواند جوانها را به سمت این دست از ازدواجها بکشاند مشکلات مالی، محک زدن رابطه، آشنایی بیشتر و نداشتن اعتقاد به ازدواج میتوانند دلایل زندگی مشترک بدون ازدواج باشند. همچنین هزینه بالای اجاره یا خرید مسکن و نبود تناسب دخل و خرج که در این دوره و زمانه بسیار برجستهاست، میتواند دلایل دیگری باشد که موجب میشود کسی حاضر به امضای عقدنامه نباشد و زندگی بدون ازدواج یا ازدواج از نوع سفیدش را ترجیح بدهند."
فارغ از این که ابتکار این راه حل را معتبر و راهگشا می داند یا خیر، تناقضی عجیب در ادعای گزارش و نتیجه گیری آن به چشم می آید. به بیان دیگر درحالی این گزارش "ازدواج سفید" را نتیجه منطقی و واکنش طبیعی جامعه به مشکلات اقتصادی و اجتماعی قلمداد می کند که در ابتدای گزارش گویا برای تطهیر این معضل اجتماعی، سعی در تلقین این موضوع دارد که این شیوه زندگی مشترک، بیش از هر شیوه دیگری به ازدواج رسمی شبیه است و تفاوتی اساسی میان آن و همخانگی و دوستی پیش از ازدواج دخترها و پسرها وجود دارد!
نگاهی آماری به ازدواج و طلاق در ایران
آمار نرخ ازدواج نشان میدهد که متوسط سن ازدواج از سال ۱۳۴۵ به بعد روندی افزایشی داشته است. به طوری که متوسط سن ازدواج دختران، خصوصاً روستائیان در طول چهاردهه اخیر همواره سیر صعودی داشته است. مطابق آمار سرشماری سال۱۳۷۵ میانگین سن ازدواج در ایران برای پسران تقریباً ۲۶ سال و برای دختران تقریباً ۲۳ سال بوده است. اما آن چه در اینجا حائزاهمیت است درواقع حداقل 10 سال فاصله بین بلوغ و سن ازدواج در دختران و پسران و کاهش ازدواج زیر 20 سال است که در طی 40 سال گذشته برای دختران از ۴۱ درصد به ۱۸ درصد رسیده است. آمارها همچنین نشان می دهند که درصد زنان مجرد در سال های اخیر با افزایش همراه بوده است. در سال ۱۳۸۱ کمتر از ۳ درصد از مردان ۱۹-۱۵ ساله ازدواج کرده بودند، درحالی که این رقم برای زنان 2 درصد است.
بر اساس آمارها میانگین اختلاف سن زوجین در سال ۱۳۴۵ از ۴.۴ به۷، ۲ در سال ۱۳۸۱ رسیده است و دلیل کاهش آن افزایش سن ازدواج زنان است. در نتیجه اختلاف سن زوجین کاهش یافته است. در بررسیهای انجام شده بر تعداد مردان و زنان ازدواج نکرده کشور نشان می دهد که تعداد زنان مجرد ۱۵- ۳۴ ساله، 4 میلیون و 348هزار نفر و تعداد مردان مجرد ۳۹- 20 سال 2 میلیون 361 نفر است. که این مساله نشان فزونی 1 میلیون و 900 دختر مجرد در مقایسه با پسران مجرد است. آمارها نشاندهنده تاثیر افزایش سن ازدواج بر کاهش میزان همسرداری است. در میان اقوام، لر و بلوچ زنان کمترین سن ازدواج را دارند، ولی در عوض گیلکها دارای بالاترین سن ازدواج برای مردان و زنان هستند و از آنجا که میان سن ازدواج زنان و توسعه یافتگی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. بنابراین تغییرات فوق، نشان دهنده سیر پیشرونده تأخیر در ازدواج و افزایش فاصله بلوغ و ازدواج است.
آمارهای طلاق در شهرها نشان میدهند که طی 10 سال گذشته همراه با افزایش میزان شهرنشینی میزان طلاق نیز افزایش یافته است. به طوری که در شهرهای بزرگ از هر 3 ازدواج، یکی به طلاق منجر میشود. رئیس سازمان ثبت اسناد کشور با بیان بخشی از آمار و ارقام ثبت شده در سال90 گفت: در سال گذشته طلاق رشدی ۷ درصدی داشته و همواره شاخص مذکور در مناطق شهری کشور به مراتب بیش از مناطق روستایی بوده است. پژوهشگران در ایران هچنین نوعی همگرایی را میان شهر و روستا از نظر میزان طلاق متذکر می شوند. آنانهمچنان عواملی را که در افزایش میزان طلاق دخالت دارند را توسعه شهرنشینیـی و هنجارهای جدید زندگی، آموزش عالی و استقلال مالی زنان توصیف میکند.
اخلاق، حلقه ای مفقوده در سفیدی ازدواج
و اما اخلاق ...
این ها بخشی است آمار نگران کننده ازدواج و طلاق در جامعه امروز. آماری نگران کننده که بی شک تغییر آن علاوه بر اقدامی موثر و سریع را ازسوی مسئولان، نوعی عزم ملّی و احساس مسئولیت ازسوی تک تک افراد جامعه را می طلبد. به راستی تا به کی می توان با بی اخلاقی از کنار مسائلی این چنینی عبور کرد. ما این جا به هیچ عنوان قصد تکفیر ابتکار و ابتکارهای ساده لوحانه ای از این دست را نداریم. ما با مشکلی اساسی روبروییم و آن بحران جمعیتی است. کسی منکر مشکلات اقتصادی مهلک این روزها نیست و اساساً نمی شود این فشار شدید اقتصادی که مستقیماً کمر اقشار ضعیف را نشانه رفته، نادیده گرفت و نادیده انگاشتن آن تنها می تواند از سر کم خردی باشد و حماقت.
با این حال آیا اگر راه حل مقاومت در برابر فشار اقتصادی را عدم تشکیل خانواده، بچه دار نشدن و مسائلی از این دست بدانیم، صرفاً صورت مسئله را پاک نکرده ایم. آیا می توان به دلیل وجود مشکلات اقتصادی، مشکل بزرگی همچون رشد جمعیتی منفی را نادیده گرفت؟!! آیا جایگزین نمودن هنجارهای غیرایرانی و غیراسلامی همچون ازدواج سفید و راه حل هایی از این دست، قادر به مرتفع نمودن اصل قضیه هست؟!!
به راستی امروز کدام یک از ما پیش از انجام هر کاری آن اساسی ترین سوال را از خود می پرسیم که آیا کاری که می کنیم اخلاقی هست یا خیر؟!!
همخانگی بدون ازدواج یا ازدواج سفید، پدیدهای است که دختر و پسر به عنوان همخانه با یکدیگر زندگی میکنند، بی آنکه میان آنها پیوند رسمی ازدواج و رابطه زن و شوهری باشد. رواج چنین پدیده ای در جامعه صدای هشدار کارشناسان را به دلیل مخاطرات گسترده حقوقی، روانی و اجتماعی آن بلند کرده است.
در این پدیده، دختر و پسر و یا زن و مرد مجرد به عنوان هم خانه با یکدیگر زندگی می کنند، بی آنکه میان آن ها پیوند زن و شوهری باشد. در دنیای غرب، با توجه به تغییر سبک زندگی و در کنار آن، افزایش فشارهای اقتصادی، به طور کلی میل به ازدواج شرعی و رسمی کاهش یافته و روابط، بیشتر بر پایه ارضای غرایز و آزمایش گونه شکل می گیرد.
علل گرایش به ازدواج سپید
علی اصغر نژادفرید- روانشناس- دلیل اصلی ظهور پدیده ازدواج سپید را نبود مسئولیتپذیری حداقل در یک طرف از رابطه میداند و میگوید: نبود مسئولیتپذیری، ریسک فاکتوری اساسی برای زندگی محسوب میشود؛ چرا که در چنین روابطی افراد مسئولیت عملکرد خود را برعهده نمیگیرند.
بیاتی نیز با تاکید بر ضرورت مسئولیتپذیری زن و مرد در یک رابطه میگوید: چنین عاملی میتواند در تداوم زندگی مشترک تاثیر بسیار زیادی داشته باشد این در حالیست که اکنون فضای ازدواج مناسب نیست و افراد به علت مشکلاتی مانند مسائل اقتصادی تمایل به ازدواج و رفتن زیر یک سقف را ندارند.
پیامدهای حقوقی ازدواج سفید:
علی احمدی، وکیل و مشاور حقوقی خانواده در مورد این نوع ازدواج و پیامدهای حقوقی آن می گوید: «چنین رابطه ای زنا تلقی می شود و فرزند ناشی از آن فاقد مشروعیت قانونی است، چون نسبت فرزندی او با پدر قابل اثبات نیست.»
در چنین مواردی اغلب زن به خاطر پرهیز از بی آبرویی به دنبال اثبات رابطه ابویت فرزند و والد نمی رود و حتی اگر ادعا کند که صیغه بوده است، در صورت انکار مرد، ادعای زن، به خاطر ثبت نبودن، قابل اثبات نیست.
در این میان فرزندان بی پدر و بی خانواده ای باقی می مانند که نه آن ها از والدین ارث می برند و نه والدین از آن ها. گرچه سایر حقوق این کودکان چون بقیه کودکان است، اما معمولاً کسی حضانت آنان را بر عهده نمی گیرد، مگر اینکه یک پروسه پیچیده قانونی طی شود. در این موارد سپردن حضانت به مادر محتمل تر است و زن چه از نظر روانی و چه از نظر حقوقی شکست خورده و بلاتکلیف باقی می ماند.
این افراد خانواده را نمی شناسند:
سهیلا معروفی روانشناس نیز با انتقاد از رواج سبک جدید زندگی مشترک در جامعه می گوید: «چنین افرادی برداشت درستی از خانواده و کارکردهای آن ندارند، خیلی دیر به بلوغ فکری لازم برای تعهد و مسئولیت پذیری ازدواج می رسند و از آن می گریزند زیرا یک الگوی موفق در مورد ازدواج و خانواده تجربه نکرده اند.»
وی می افزاید: تحقیقات نشان داده است زنان در چنین رابطه هایی بیش از انواع دیگر ازدواج دچار خشونت خانگی می شوند و چنین روابطی زودتر از ازدواج های رسمی و شرعی از هم می پاشد.
این روانشناس معتقد است کسانی که چنین سبکی از زندگی هم خانگی فاقد پیوند را انتخاب می کنند کارکردهای خانواده را باور ندارند زیرا نزد نزدیکان خود آن را تجربه نکرده اند.
http://www.yjc.ir/