ازدواج ابعاد گوناگونی دارد و انتخاب همسر نیز گزینه های متفاوتی دارد که جدای از نزدیکی فرهنگ ها ، جغرافیا، تحصیلات و...« سن » یکی از ویژگی هایی است که مورد توجه بوده و تفاوت سنی در همه اعصار به گونه ای بوده که نشان می دهد در تفاوت سنی زوجین ، مرد چند سالی بزرگتر از زن بوده است. همچنین فرهنگ سنتی ایران می گوید بزرگتر بودن مرد در ازدواج یک ارزش است و ضمنا جامعه شناسان دلایل گوناگونی را در این خصوص برمی شمارند. آنان معتقدند از نظر روان شناسی زن ها زودتر از مردها نسبت به مسائل زندگی عاقل تر می شوند و درکشان از مسائل درون خانواده و زندگی عمیق تر است؛ بنابراین مسئولیت پذیرند و یا بیشتر در این زمینه ها فکر می کنند. حال اگر زن چند سالی بزرگتر باشد، به طور ناخودآگاه انتظار دارد که مرد هم همانند او فکر کند و مسائل را بسنجد، برای همین زمانی که انتظارش برآورده نمی شود، این تصور تداعی می شود که مرد نسبت به خانه و خانواده بی مسئولیت است و در نهایت تنش فضای خانواده را پر می کند.
در ایران پدیده گزینش همسر، پراکندگی خاصی داشته است؛ از این رو تفاوت سن زوجین در ایران امری طبیعی به نظر می رسد و میزان این تفاوت، تا آنجا مورد توجه قرار می گیرد که در بیشتر موارد میان 4 تا 12 سال است.
هرساله شاهد ارایه آماری کلی از وضعیت طلاق در کشور هستیم. این آمارها در نگاه اولیه بیانگر افزایش طلاق در کشور است. اما اینکه دلایل طلاق چیست و در چه سالهایی از ازدواج بیشتر رخ میدهد، در کنار نگاهی به آمار گروههای سنی که دارای بیشترین میزان ازدواج و طلاق هستند، میتواند جهت پیشگیری از ادامه یافتن روند افزایشی طلاق مؤثر باشد.
با بررسی نسبت اختلاف سنی زوج به زوجه در شروع ازدواج میبینیم بیشترین ازدواجها در زوجین همسن اتفاق افتاده است .ازدواج همسنها بیش از طلاق آنهاست
در مقایسه ازدواج و طلاق در گروههای سنی مختلف میبینیم، با وجود اینکه آمار طلاق در زوجین همسن بالاتر است اما آمار ازدواجشان بالاتر از آمار طلاق آنهاست؛ بهطوریکه عموماً حدود 10 درصد طلاقها در زوجین همسن اتفاق میافتد اما حدود 12 درصد ازدواجها در این گروه انجام میشود.در نهایت نتایج نشان میدهد که میتوان عامل سن را بهعنوان یک متغیر مؤثر در کاهش میزان طلاق در نظر گرفت.
فاصله سنی مناسب میان زن و شوهر را می توان 4- 3 سال در نظر گرفت. البته این بدان معنا نیست که اگر یکی دو سال به این سنین افزوده و یا از آن کاسته شود، حتماً نباید ازدواجی انجام گیرد. شاید بتوان گفت که اگر تمام زمینه ها بررسی شده باشد و مشکل خاصی دیده نشود، می توان فاصله سنی را به دیده اغماض نگریست، ولی در عین حال بهترین و مناسب ترین فاصله سنی 4- 3 سال است. طبیعی است که اگر سایر شرایط ، مناسب نباشد، باز هم ازدواج نمی تواند موفق باشد.
بارها با خانواده هایی مواجه می شویم که فاصله سنی زوجین حتی به 25، 20، 15، 13 سال و سال های بین این ارقام بالغ می شود و با یکدیگر مشکلات عدیده ای دارند . ما دراینجا به بررسی معایب ازدواج هایی می پردازیم که فاصله سنی بین زن و شوهر در آنها زیاد است.
1- مشکل عدم درک مطلوب یکدیگر
وجود فاصله سنی زیاد موجب آن می شود که زن و شوهر نتوانند به خوبی یکدیگر را درک نمایند. فردی با داشتن بیست سال سن بیشتر ، طبیعی است که می تواند از تجارب بیشتری برخوردار باشد یا لااقل می تواند چنین احساسی داشته باشد. لذا این مسئله زمینه ای فراهم می کند که شخص ارزش لازم را به نظرات فرد کوچکتر ندهد یا طرف مقابل بیش از اندازه احساس کوچکی نماید و همیشه در حال اضطراب و تشویش باشد و بالاخره از اداره زندگی درمانده شود و همین مورد زمینه عدم تفاهم را به وجود می آورد که خود سبب پدید آمدن مشکلاتی عظیم در روابط زناشویی خواهد شد. اینان اغلب در وضع و موقعیتی هستند که توافق روحی ندارند و نمی توانند مسائل و مواضع یکدیگر را درک کنند.
2- عدم تناسب در تواناییهای جسمی
وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هر یک در دوره ای از زندگانی به سر می برند که به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوت های عمده دارند. مثلاً زنی که هفده سال دارد ، در دوران جوانی به سر می برد و همسر او که در 35 سالگی است، به مرز میان سالی نزدیک شده است. یکی غالباً فعال است و دیگری زودتر خسته و در اوقاتی منفعل می شود، گاه این خستگی و انفعال از طرف همسر جوان به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار نمی گیرد و به حساب کم کاری گذاشته می شود، یا به عنوان شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت مطرح می گردد، و وقتی که با این عنوان طرح می نماید، طبیعی است که طرف مقابل احساس ناراحتی می کند و ممکن است این امر عاملی برای برانگیختگی او شود و در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و غیر قابل تحمل شود. در حالی که مرد قصد شانه خالی کردن از مسئولیت را ندارد ولی از طرف همسرش متهم به تنبلی و بی مسئولیتی می شود و از آنجا که در چنین مواردی مرد تنبلی را نمی پذیرد، مجادلاتی در می گیرد.
3- انعطاف پذیری کمتر فرد بزرگتر
وقتی دو جوان با یکدیگر زندگی می کنند ، به دلیل جوانی انعطاف پذیری بیشتری دارند. فرد در سنین پایین تر چون نهال جوان است، امکان تغییر فراوانی را دارد. اما درختان ، مجال کمتری برای تغییر باقی گذاشته اند.
همین امکان تغییر و تحول است که ما را به یاد کلام گهربار پیامبر اسلام (ص) می اندازد که فرمود : بیشتر کسانی که به من ایمان آوردند، جوانان بودند.
وقتی که دو نفر جوان با هم ازدواج می کنند ، برای دست یافتن به سازگاری تلاش می کنند به نظر همدیگر توجه می کنند و خود را طوری تطبیق می دهند که مورد پسند دیگری واقع شوند و بدین ترتیب رضایت طرف مقابل را جلب نمایند، حال آنکه با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش می یابد و همین امر در زندگانی مشترک معضل آفرین است.
4- پیدا شدن سوءظن
گاه وجود فاصله های سنی زیاد باعث می شود که زوجین سوء ظن هایی نسبت به یکدیگر پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای این گونه افکار ارائه نمایند.
5- عدم ارضای غرایز
یکی از اهداف ازدواج ، ارضای غرایز است و این خود می تواند عامل مؤثری در تداوم زندگی خانوادگی باشد. اما در سنین بالا، به لحاظ غریزی افول می نماید، به نحوی که زوجین نمی توانند موجبات رضایت یکدیگر را در روابط زناشویی به نحو مطلوب تأمین نمایند و همین امر ممکن است موجبات درگیری را فراهم آورده ، محیط خانواده را متشنج کند. این مسئله در موارد چشمگیری به بروز افسردگی در زنان جوان می انجامد و در برخی از زنانی که خویشتندار و باتقوا نباشند، گرایش به انحرافات و لغزشها دیده می شود.
6- امر و نهی پیوسته ی فرد بزرگتر
در چنین خانواده هایی فرد بزرگتر به دلیل داشتن تجربه، خود را ملزم می داند که مدام به همسر خود امرو نهی کند و امر و نهی بیش از حد- که همیشه مبتنی بر حق نیست، بلکه سلیقه نیز در آن سخت مداخله می کند - موجبات ناراحتی همسر را فراهم می آورد. فرد بزرگتر احساس می کند که باید فرد کوچکتر را تربیت کند و حال آنکه او انتظار دارد که با همسر زندگی کند، نه آنکه همسر وی نقش پدر و مادر را بر عهده گرفته، به امر و نهی و تربیت وی مبادرت نماید. البته زن و شوهر باید برای تکامل وتعالی یکدیگر تلاش کنند و در مواقع ضروری به امر به معروف و نهی از منکر یکدیگر بپردازند.
7- کمرویی با همسر
یکی از مواردی که در این گونه خانواده ها دیده می شود، این است که فرد کوچکتر دچار نوعی کمرویی رنج آور است و نمی تواند به راحتی مشکلات خود را با همسر خویش در میان بگذارد. لذا حرف های ناگفته در این خانواده ها بسیار است و مجال مناسبی برای طرح آنها وجود ندارد. سخنان ناگفته بر دل فرد رنجیده سنگینی می کند و گاه به فضای بیرون از خانه کشیده شده، برای دیگران مطرح می شود و این امر مورد قبول و پذیرش فرد بزرگتر نیست. زیرا او فکر می کند که همسرش اسرار خانواده را به بیرون از خانه برده ، برای این و آن نقل می کند و این خود موجب بروز اختلافات تازه ای می شود و اگر فرد کوچکتر دردها را بازگو نکند، آنها بر روی هم انباشته شده ، او را افسرده می کند. در حالی که درد دل کردن به آرامش فرد کمک می کند و او از این که همسری دارد که به درد دلهای وی گوش می دهد، احساس آرامش می کند، زیرا خوب شنیدن درد دلها بخشی از تسکین آلام است و بدین ترتیب فرد به پالایش روانی دست می یابد. وجود چنین فضایی در خانواده ضامن سلامت و بهداشت روانی زوجین است. وجود کمرویی بسیار و رنج آور مانع بیان دردها شده ، چون تخلیه روانی صورت نمی گیرد، سلامت روانی فرد کوچکتر در معرض خطر قرار می گیرد. خانم جوانی می گفت: همسرم سالها از من بزرگتر بود و من همیشه با وی رودربایستی داشتم. از وی سؤال شد : تا کی با همسرت رودربایستی داشتی؟ او گفت: تا دو ساعت قبل از مرگ شوهرم.
8- دادن امتیازات بیش از حد
در این نوع خانواده ها ، معمولاً مشکل دیگر این است که فرد بزرگتر برای این که فرد کوچکتر را جذب کند و زندگی تداوم یابد، باید مدام به او امتیازاتی بدهد که وی را به دوام زندگی دلگرم کند. اما هر کس قادر نیست که مدام چنین امتیازاتی بدهد ، زیرا گاه دادن این نوع امتیازها برای فرد بزرگتر غیر قابل تحمل و یا غیر ممکن می گردد و بدین ترتیب از انگیزه طرف مقابل برای ادامه زندگی می کاهد. از سویی طرف کوچکتر که از نقطه ضعف همسر خویش اطلاع یافته درصدد اخذ امتیازهای بیشتری بر می آید و تقاضاهای فراوان جوانی پر انرژی و توانا ، اختلافات خانواده را تشدید و جو ناامنی را بر خانه حکمفرما می کند و بدین ترتیب خانواده ای نابسامان شکل می گیرد که کشمکشهای ناشی از آن، از ارزش والدین در نزد فرزندان می کاهد و در نتیجه تأثیرات تربیتی آنها را نیز کاهش می دهد.
9- ترس و ناامنی
در مواردی هم دیده می شود که فرد کوچکتر ، دچار ترس و و حشت می شود و این هنگامی اتفاق می افتد که مرد خانواده از سن و سال بیشتری برخوردار است.
خانمی می گفت با اینکه چند ماهی از مرگ همسرش نگذشته بود، و چندان متأثر هم به نظر نمی رسید. وقتی از اختلافات خانوادگی و تأثیرات منفی آن بر روی فرزندانش سخن می گفت، به تفاوت سنی زیاد خود با همسرش اشاره کرد و گفت : روزی که ازدواج کردم سیزده سال بیشتر نداشتم، در حالی که شوهرم در آن روزها سی ساله بود و من از دیدن او سخت دچار وحشت شده ، پیوسته از او می ترسیدم و این ترس و ناامنی تمامی وجودم را پر کرده بود و تا زمان مرگ او نیز وجود داشت، این ترس شدید همه ی آرامش مرا سلب کرده بود.
پس اگر فاصله سنی میان زوجین زیاد نباشد، این گونه ترسها کمتر دیده می شود.
تفاوت سنی زیاد بین زوجین مشکلات دیگری نیز در پی دارد که در دوره های پایانی زندگانی رخ می دهد و از آن میان می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف- احساس پشیمانی
در غالب موارد ، این نوع ازدواجها با پشیمانی همراه می شود، زیرا مشکلات فراوان ناشی از این نوع ازدواجها به قدری زیاد و غیر قابل تحمل است که در اکثر موارد موجبات پشیمانی را فراهم می کند.
ب- بروز مشکلات غیر منتظره
پیدایی مشکلات غیر قابل انتظار، پیامد نامطلوب دیگر چنین ازدواج هایی است. خانمی که همسرش را از دست داده بود و با او تفاوت سنی زیادی هم داشت، اظهار می کرد : به دلیل عدم درک یکدیگر، زندگانی ما سراسر پر ازمشاجره و دعوا بود. او در مورد عاقبت زندگانی اش با همسر بزرگتر از خود می گفت: حالا که او مرده ، پسر بزرگم مرا رها نمی کند و پیوسته به من می گوید: بالاخره با آن همه دعوا و جار و جنجالهایی که به راه می انداختی کاری کردی که پدرم بمیرد و در واقع تو پدرم را کشتی ومن هر چه می گویم مرگ پدر به دعواهای ما ربطی ندارد از من نمی پذیرد و با من سر این موضوع درگیری پیدا کرده است، یعنی تا وقتی که همسرم بود ، با او دعوا می کردیم و حالا پسرم جای او را در دعوا و مشاجره گرفته است.
ج- جرم زایی فرزندان
مشکل دیگری که در این گونه ازدواجها دیده می شود ، این است که امکان جرم زایی در فرزندان آنها بیشتر از مواردی است که زوجین فاصله سنی مناسبی با یکدیگر دارند.
د- طلاق
معضل دیگری که گاه در خانواده هایی که تفاوت سنی زوجین زیاد است دیده می شود ، مسئله عدم تحمل یکدیگر و وقوع طلاق است و در نهایت می توان گفت که مشکلاتی نظیر عدم درک یکدیگر ، نداشتن تفاهم ، عدم انعطاف پذیری کافی و عدم ارضای غرایز ، گاه به عنوان موانعی جدی بر سر راه تداوم زندگی تلقی می شوند و طلاق که مرگ اجتماع کوچک خانواده است ، رخ می دهد.
توجه
با بررسی سن ازدواج در میان قشرهای مختلف و جوامع گوناگون در می یابیم که غالبا ًسن مردان در جریان ازدواج بیش از زنان است. آلن ژیرار می نویسد : آگاهی های جمعیت شناسانه درباره سن همسران به هنگام ازدواج آموزنده است و می دانیم که بیشتر اوقات ، افرادی با هم پیوند زناشویی می بندند که از لحاظ سنی به هم نزدیک باشند. از این رو تناسب سنی را باید به عنوان یک ضریب مهم همسان همسری که در جامعه از اهمیت والایی برخوردار است، در نظر بگیریم.
دیدگاه دینی
از نظر اسلام ازدواج کردن با تفاوت سنی زیاد ، امر نامشروعی نیست و آنچه در سنت پیامبر دیده می شود، حکایت از مشروعیت این نوع ازدواج دارد. کمالات پیامبر به عنوان انسانی کامل به حدی بود که به خوبی با حضرت خدیجه (س) زندگانی کرد و در آن زندگانی معضلی به خاطر تفاوت سن و سال دیده نمی شد و از سوی دیگر خدیجه (س) نیز زنی با کمال و بی نظیر بود. تمامی ثروت فراوان خود را در راه تبلیغ اسلام صرف نمود و اولین زنی بود که به پیامبر ایمان آورد، در شعب ابیطالب با دیدن تمامی مشقت ها، به دلیل علاقه ای که به اسلام و پیامبر داشت، همه آنها را تحمل کرد و فاطمه (س) را برای پیامبر به یادگار گذاشت. پیامبر نیز به عنوان همسری باوفا هر گاه که نام خدیجه (ع) را می شنید اشک در چشمان مبارکش حلقه می زد، به نحوی که اطرافیان آن حضرت ، تأثر او را به خوبی حس می کردند.
نتیجه آن که فقط کسانی می توانند در این نوع ازدواج ها موفق باشند که از رفتار پیامبر (ص) و خدیجه (ع) به خوبی متأثر باشند.
امام صادق ( ع ) می فرمایند :
العارفه لاتوضع الا عندالعارف
زن فهمیده ی فرزانه باید در کنار مرد فهمیده قرار گیرد نه غیر آن .
در پایان تأکید می کنیم که ضمن رفع مشکلات چنین خانواده هایی از طریق مشاور خانواده باید به دختران و پسرانی که قصد ازدواج دارند ، آموزش داد که فاصله سنی بین آنان بین سه یا چهار سال و حداکثر هفت سال باشد و این چیزی است که باید در موقع راهنمایی قبل از ازدواج برای آنان تشریح نمود تا دریابند که با فاصله سنی کمتر ، مشکلات کمتری خواهند داشت، مشروط بر این که به سایر جنبه های لازم برای ازدواج موفق نیز توجه کافی مبذول دارند.
تذکر
شاید یکی از خوانندگان این مطلب شما برادر یا خواهر گرامی باشید که تفاوت سنی زیاد با همسر خود داشته باشید و ذهن شریفتان مشغول گردد که این مشکلات در زندگی ما هم بروز خواهد کرد. پس چه باید کرد و راه حل چیست؟ نگران نباشید ، زیرا شما با پیامدهای تفاوت سنی زیاد آشنا شده اید و با اراده و کسب راهنمایی می توانید از بروز مشکلات جلوگیری نمایید.
http://article.tebyan.net
*** با هم ببینیم ***
فاصله سنی مناسب میان زن و شوهر را می*توان 2 تا 4سال و در برخی منابع 2 تا 7 سال یا 4 تا 7 سال در نظر گرفت. البته این به آن معنا نیست که اگر یکی دو سال به این سنین افزوده یا از آن کاسته شود، نباید ازدواجی انجام*گیرد. شاید بتوان گفت که اگر تمام زمینه*ها بررسی شده باشد و مشکل خاصی دیده نشود، می*توان فاصله سنی را به دیده اغماض نگریست ولی در عین حال بهترین و مناسب*ترین فاصله سنی 2 تا 4 سال است. طبیعی است که اگر سایر شرایط، مناسب نباشد، باز هم ازدواج نمی*تواند موفق باشد. فلسفه وجود چنین تفاوت سنی در این است که: اولا خانم*ها زودتر به بلوغ عقلی و جسمی می*رسند و در نتیجه پختگی* روانی لازم را زودتر پیدا می*کنند. خانم*ها زودتر به بلوغ جن سی می*رسند و بهتر است به نیازهای آنها زودتر پاسخ داده شود. از طرف دیگر نیازهای جن سی خانم*ها نیز زودتر فروکش می*کند، بنابراین به علت آمادگی زودتر زنان برای ازدواج و بلوغ اجتماعی است که این تفاوت سنی طرح می*شود. از دیدگاه دینی و در روایات اسلامی تناسب*های مختلف در ازدواج تحت عنوان کلی، هم کفو بودن مطرح شده است که یک جنبه آن تناسب سنی است.کفو هم بودن دو همسر یعنی تناسب، هم*شانی و هم*طرازی و در زمینه تناسب سنی یعنی لحاظ منطقی تفاوت سنی در ازدواج. از نظر اسلام ازدواج کردن با تفاوت سنی زیاد، امر نامشروعی نیست و آنچه در سنت پیامبر دیده می*شود، حکایت از مشروعیت این نوع ازدواج دارد. کمالات پیامبر(ص) به عنوان انسانی کامل به حدی بود که به خوبی با حضرت خدیجه(س) زندگانی کرد و در آن زندگانی معضلی به خاطر تفاوت سن و سال دیده نمی*شد و از سوی دیگر خدیجه(س) نیز زنی با کمال و بی*نظیر بود. تمامی ثروت فراوان خود را در راه تبلیغ اسلام صرف کرد و اولین زنی بود که به پیامبر ایمان آورد و فاطمه(س) را برای پیامبر به یادگار گذاشت. پیامبر نیز به عنوان همسری باوفا هرگاه که نام خدیجه(س) را می*شنید، اشک در چشمان مبارکش حلقه می*زد، به نحوی که اطرافیان آن حضرت، تاثر او را به خوبی حس می*کردند. البته در این ازدواج*ها با این تفاوت سنی فقط کسانی می*توانند موفق باشند که از رفتار پیامبر(ص) و خدیجه(س) به خوبی پیرونی کنند.
عدم تفاهم ودرک متقابل*
با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش می*یابد و همین امر در زندگانی مشترک معضل آفرین می*شود. در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و تحمل ناپذیر می*شود. به عنوان نمونه،* زنی که از همسر خود بزرگ*تر است با توجه به تجربه بیشتری که دارد ممکن است این احساس در او ایجاد شود که او محق*تر است و بنابراین دایم امر و نهی *کند و کمتر به دیدگاه*های همسر خود توجه کند. پیامد چنین رفتاری عدم درک مسایل و مواضع یکدیگر، کناره*گیری مرد از مدیریت خانواده، مطیع صرف همسر شدن و از همه مهم*تر الگودهی نامناسب برای فرزندان است. یا مردی با داشتن 20 سال سن بیشتر، طبیعی است که می*تواند از تجارب بیشتری برخوردار باشد بنابراین این مساله زمینه*ای فراهم می*کند که شخص ارزش لازم را به نظرهای فرد کوچک*تر ندهد یا طرف مقابل**بیش از اندازه احساس کوچکی کند و همیشه در حال اضطراب و تشویش باشد و بالاخره از اداره زندگی درمانده شود.
عدم ارضای مناسب غرایز جن سی
یکی از اهداف ازدواج، ارضای غرایز است و این خود می*تواند عامل موثری در تداوم زندگی خانوادگی باشد. اما در سنین بالا، فرد از لحاظ غریزه جن سی افول می*کند؛ به نحوی که زوجین نمی*توانند موجبات رضایت یکدیگر را در روابط زناشویی به نحو مطلوب تامین کنند و همین امر ممکن است موجبات درگیری را فراهم آورده، محیط خانواده را متشنج کند. این مساله در موارد چشمگیری به بروز افسردگی در زنان جوان می*انجامد و در برخی از زنانی که خویشتن*دار و باتقوا نباشند، گرایش به انحرافات و لغزش*ها دیده می*شود و در مردانی که با زنان بزرگ*تر از خود ازدواج کرده*اند مرد به علت عدم تمکین مناسب وکافی زن ممکن است به همسر دوم یا ازدواج موقت بیندیشد. وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هریک در دوره*ای از زندگانی به سر می*برند که از لحاظ میل جن سی با هم متفاوت هستند. به*عنوان مثال، زنی که در دوران جوانی (18 سالگی) به سر می*برد و همسرش در 35 سالگی است و به مرز میانسالی نزدیک شده است. در این حالت زوج نمی*تواند نیاز جن سی همسر خود را به شکل مطلوب ارضا کند. این عدم ارضای جن سی، ممکن است به شکل*های مختلف همچون نق زدن*های فراوان، عدم احساس رضایت از زندگی و... در زن جلوه*گر شود. زمانی که مرد ?? ساله با دختری کم سن و سال ازدواج می*کند پس از گذشت مدت ?? سال، به مرد ?? ساله*ای تبدیل می*شود که به*طور قطع دیگر احساسات و توانایی*های جن سی قبل را ندارد و این مساله عواقب خوبی در پی*نخواهد داشت.
پیدا شدن سوءظن
گاهی وجود فاصله*های سنی زیاد باعث می*شود که زوجین سوءظن*هایی نسبت به یکدیگر پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای این گونه افکار ارایه کنند.
امر و نهی به همسر
در چنین خانواده*هایی فرد بزرگ*تر به دلیل داشتن تجربه، خود را ملزم می*داند که مدام به همسر خود امر و نهی کند؛ امر و نهی بیش از حدی که همیشه مبتنی بر حق نیست، بلکه سلیقه نیز در آن سخت مداخله می*کند تا موجبات ناراحتی همسر را فراهم *آورد. فرد بزرگ*تر احساس می*کند که باید فرد کوچک*تر را تربیت کند و حال آنکه او انتظار دارد که با همسر زندگی کند، نه آنکه همسر وی نقش پدر و مادر را بر عهده گرفته، به امر و نهی و تربیت وی مبادرت کند. البته زن و شوهر باید برای تکامل و تعالی یکدیگر تلاش کنند و در مواقع ضروری به امر به معروف و نهی از منکر یکدیگر بپردازند.
امتیازدهی بیش از حد
مشکل دیگر این است که فرد بزرگ*تر برای اینکه فرد کوچک*تر را جذب کند و زندگی تداوم یابد، باید مدام به او امتیازاتی بدهد که وی را به دوام زندگی دلگرم کند اما دادن دایم امتیازات همیشه امکان*پذیرنیست، زیرا گاه دادن این نوع امتیازها برای فرد بزرگ*تر غیرقابل**تحمل یا غیرممکن می*شود و به این ترتیب از انگیزه طرف مقابل**برای ادامه زندگی می*کاهد. از سویی طرف کوچک*تر که از نقطه ضعف همسر خویش اطلاع یافته درصدد اخذ امتیازهای بیشتری برمی*آید که این امر اختلافات خانواده را تشدید کرده و جو ناامنی را بر خانه حکمفرما می*کند و به این ترتیب خانواده*ای نابسامان شکل می*گیرد که کشمکش*های ناشی از آن، از ارزش والدین در نزد فرزندان می*کاهد و در نتیجه تاثیرات تربیتی آنها را نیز کاهش می*دهد.
افزایش طلاق
معضل دیگری که گاه در خانواده*هایی که تفاوت سنی زوجین زیاد است دیده می*شود، مساله عدم تحمل یکدیگر و وقوع طلاق است. تحقیقاتی که روی 2 هزار و 167 پرونده طلاق انجام شده، حاکی از آن است که یکی از مهم*ترین دلایل طلاق در میان زوجین، همین تفاوت*های سنی، به ویژه بزرگ*تر بودن زن از مرد است؛ زیرا این پدیده، چه از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی، در جامعه ما پذیرفته*شده نیست. در برخی موارد، این ازدواج*ها ممکن است به طلاق منجر نشود ولی همواره با پشیمانی همراه است؛ زیرا مشکلات ناشی از این نوع ازدواج*ها به قدری زیاد و غیرقابل**تحمل است که در اکثر موارد موجبات پشیمانی را فراهم می*کند و زندگی*ای سراسر مشاجره و دعوا به وجود می*آورد که گاهی تاثیرات آن روی زوجین و به ویژه روی فرزندان آنها کمتر از طلاق نیست. این حالت ممکن است امکان بزهکاری و جرم*زایی در فرزندان را نیز افزایش دهد.
چهار نکته کلیدی
1 اختلاف سنی دختر و پسر نباید آنقدر زیاد باشد که دوره رشدی آنها متفاوت شود و در علاقه*ها، سرگرمی*ها، طرز نگرش و بینش و انرژی*های روانی با هم تفاوت اساسی داشته باشد. به عنوان نمونه ازدواج دختر ?? ساله*ای را با پسر?? ساله در نظر بگیرید. در حالی که دختر در آغاز راه هیجانات، علاقه*مند به شطینت*های نوجوانی و جست و خیز و وقت گذرانی با دوستان، میهمانی و …. است، مرد، کار و تفکر و مطالعه، فیلم و موسیقی و گوشه ساکت خانه جهت استراحت را بیشتر می*پسندد. همچنین دیدگاه مرد توام با تجربه و احتیاط است و دیدگاه دختر نوجوان ریسک و فعالیت*های نو و بدیع.
2 بهترین و معمولی*ترین وضعیت ازدواج این است که سن پسر کمی از سن دختر بیشتر باشد یا حداقل مساوی باشند. این به خاطر آن است که مدت باروری در خانم*ها محدود بوده و در آقایان نامحدود است و ضمنا قدرت باروری خانم*ها زودتر از آقایان شروع می*شود. همچنین نیاز است که آقایان قبل از ازدواج، علاوه بر بلوغ جسمی و فکری، به استقلال اقتصادی نیز برسند که این به زمان بیشتری نیاز دارد.
3 فرد مورد نظر شما در کل، باید معدل قابل**قبولی در معیارهای مورد نظر شما کسب کند. به عنوان نمونه، دختری که همسن با پسری است اما در سایر معیارهای اساسی قوی است، معدل خوبی برای ازدواج دارد. در ضمن وی در معیار سن هم حداقل نمره قبولی را دارد. ولی اگر این دختر با همه معیارهای اساسی و خوبی که دارد، ?? سال از پسر بزرگ*تر باشد، با وجود اینکه معدل بالایی دارد ولی در یک معیار اساسی رد می*شود و چنین ازدواجی با ریسک بالایی از طلاق یا نارضایتی در زندگی زناشویی همراه می*شود.
4 باید از طریق رسانه*های گروهی، کلینیک*های مشاوره ازدواج یا خانواده به دختران و پسرانی که قصد ازدواج دارند، آموزش داد که فاصله سنی بین آنها حداقل 2 سال و حداکثر 7 سال باشد و این مساله*ای است که باید موقع راهنمایی قبل از ازدواج برای آنها تشریح کرد تا دریابند که با فاصله سنی کمتر، مشکلات کمتری خواهند داشت، مشروط بر اینکه به سایر جنبه*های لازم برای ازدواج موفق نیز توجه کافی مبذول دارند.