(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

تفاوت سنی زوجین

Image result for ‫تفاوت سنی زوجین‬‎


ازدواج ابعاد گوناگونی دارد و انتخاب همسر نیز گزینه های متفاوتی دارد که جدای از نزدیکی فرهنگ ها ، جغرافیا، تحصیلات و...« سن » یکی از ویژگی هایی است که مورد توجه بوده و تفاوت سنی در همه اعصار به گونه ای بوده که نشان می دهد در تفاوت سنی زوجین ، مرد چند سالی بزرگتر از زن بوده است. همچنین فرهنگ سنتی ایران می گوید بزرگتر بودن مرد در ازدواج یک ارزش است و ضمنا جامعه شناسان دلایل گوناگونی را در این خصوص برمی شمارند. آنان معتقدند از نظر روان شناسی زن ها زودتر از مردها نسبت به مسائل زندگی عاقل تر می شوند و درکشان از مسائل درون خانواده و زندگی عمیق تر است؛ بنابراین مسئولیت پذیرند و یا بیشتر در این زمینه ها فکر می کنند. حال اگر زن چند سالی بزرگتر باشد، به طور ناخودآگاه انتظار دارد که مرد هم همانند او فکر کند و مسائل را بسنجد، برای همین زمانی که انتظارش برآورده نمی شود، این تصور تداعی می شود که مرد نسبت به خانه و خانواده بی مسئولیت است و در نهایت تنش فضای خانواده را پر می کند.


در ایران پدیده گزینش همسر، پراکندگی خاصی داشته است؛ از این رو تفاوت سن زوجین در ایران امری طبیعی به نظر می رسد و میزان این تفاوت، تا آنجا مورد توجه قرار می گیرد که در بیشتر موارد میان 4 تا 12 سال است.

هرساله شاهد ارایه آماری کلی از وضعیت طلاق در کشور هستیم. این آمارها در نگاه اولیه بیان‌گر افزایش طلاق در کشور است. اما این‌که دلایل طلاق چیست و در چه سال‌هایی از ازدواج بیشتر رخ می‌دهد، در کنار نگاهی به آمار گروه‌های سنی که دارای بیش‌ترین میزان ازدواج و طلاق هستند، می‌تواند جهت پیشگیری از ادامه یافتن روند افزایشی طلاق مؤثر باشد.

با بررسی نسبت اختلاف سنی زوج به زوجه در شروع ازدواج می‌بینیم بیشترین ازدواج‌ها در زوجین هم‌سن اتفاق افتاده است .ازدواج هم‌سن‌ها بیش از طلاق آن‌هاست

در مقایسه ازدواج و طلاق در گروه‌های سنی مختلف می‌بینیم، با وجود این‌که آمار طلاق در زوجین هم‌سن بالاتر است اما آمار ازدواج‌شان بالاتر از آمار طلاق آن‌هاست؛ به‌طوری‌که عموماً حدود 10 درصد طلاق‌ها در زوجین هم‌سن اتفاق می‌افتد اما حدود 12 درصد ازدواج‌ها در این گروه انجام می‌شود.در نهایت نتایج نشان می‌دهد که می‌توان عامل سن را به‌عنوان یک متغیر مؤثر در کاهش میزان طلاق در نظر گرفت.



فاصله سنی مناسب میان زن و شوهر را می توان 4- 3 سال در نظر گرفت. البته این بدان معنا نیست که اگر یکی دو سال به این سنین افزوده و یا از آن کاسته شود، حتماً نباید ازدواجی انجام گیرد. شاید بتوان گفت که اگر تمام زمینه ها بررسی شده باشد و مشکل خاصی دیده نشود، می توان فاصله سنی را به دیده اغماض نگریست، ولی در عین حال بهترین و مناسب ترین فاصله سنی 4- 3 سال است. طبیعی است که اگر سایر شرایط ، مناسب نباشد، باز هم ازدواج نمی تواند موفق باشد.


بارها با خانواده هایی مواجه می شویم که فاصله سنی زوجین حتی به 25، 20، 15، 13 سال و سال های بین این ارقام بالغ می شود و با یکدیگر مشکلات عدیده ای دارند . ما دراینجا به بررسی معایب ازدواج هایی می پردازیم که فاصله سنی بین زن و شوهر در آنها زیاد است.


Image result for ‫تفاوت سنی زوجین‬‎

1- مشکل عدم درک مطلوب یکدیگر

وجود فاصله سنی زیاد موجب آن می شود که زن و شوهر نتوانند به خوبی یکدیگر را درک نمایند. فردی با داشتن بیست سال سن بیشتر ، طبیعی است که می تواند از تجارب بیشتری برخوردار باشد یا لااقل می تواند چنین احساسی داشته باشد. لذا این مسئله زمینه ای فراهم می کند که شخص ارزش لازم را به نظرات فرد کوچکتر ندهد یا طرف مقابل بیش از اندازه احساس کوچکی نماید و همیشه در حال اضطراب و تشویش باشد و بالاخره از اداره زندگی درمانده شود و همین مورد زمینه عدم تفاهم را به وجود می آورد که خود سبب پدید آمدن مشکلاتی عظیم در روابط زناشویی خواهد شد. اینان اغلب در وضع و موقعیتی هستند که توافق روحی ندارند و نمی توانند مسائل و مواضع یکدیگر را درک کنند.

2- عدم تناسب در تواناییهای جسمی

وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هر یک در دوره ای از زندگانی به سر می برند که به لحاظ قوت و توان با همسر خود تفاوت های عمده دارند. مثلاً زنی که هفده  سال دارد ، در دوران جوانی به سر می برد و همسر او که در 35 سالگی است، به مرز میان سالی نزدیک شده است. یکی غالباً فعال است و دیگری زودتر خسته و در اوقاتی منفعل می شود، گاه این خستگی و انفعال از طرف همسر جوان به خوبی مورد تجزیه و تحلیل قرار نمی گیرد و به حساب کم کاری گذاشته می شود، یا به عنوان شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت مطرح می گردد، و وقتی که با این عنوان طرح می نماید، طبیعی است که طرف مقابل احساس ناراحتی می کند و ممکن است این امر عاملی برای برانگیختگی او شود و در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و غیر قابل تحمل شود. در حالی که مرد قصد شانه خالی کردن از مسئولیت را ندارد ولی از طرف همسرش متهم به تنبلی و بی مسئولیتی می شود و از آنجا که در چنین مواردی مرد تنبلی را نمی پذیرد، مجادلاتی در می گیرد.



3- انعطاف پذیری کمتر فرد بزرگتر

وقتی دو جوان با یکدیگر زندگی می کنند ، به دلیل جوانی انعطاف پذیری بیشتری دارند. فرد در سنین پایین تر چون نهال جوان است، امکان تغییر فراوانی را دارد. اما درختان ، مجال کمتری برای تغییر باقی گذاشته اند.

همین امکان تغییر و تحول است که ما را به یاد کلام گهربار پیامبر اسلام (ص) می اندازد که فرمود : بیشتر کسانی که به من ایمان آوردند، جوانان بودند.

وقتی که دو نفر جوان با هم ازدواج می کنند ، برای دست یافتن به سازگاری تلاش می کنند به نظر همدیگر توجه می کنند و خود را طوری تطبیق می دهند که مورد پسند دیگری واقع شوند و بدین ترتیب رضایت طرف مقابل را جلب نمایند، حال آنکه با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش می یابد و همین امر در زندگانی مشترک معضل آفرین است.

4- پیدا شدن سوءظن

گاه وجود فاصله های سنی زیاد باعث می شود که زوجین سوء ظن هایی نسبت به یکدیگر پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای این گونه افکار ارائه نمایند.

5- عدم ارضای غرایز

یکی از اهداف ازدواج ، ارضای غرایز است و این خود می تواند عامل مؤثری در تداوم زندگی خانوادگی باشد. اما در سنین بالا، به لحاظ غریزی افول می نماید، به نحوی که زوجین نمی توانند موجبات رضایت یکدیگر را در روابط زناشویی به نحو مطلوب تأمین نمایند و همین امر ممکن است موجبات درگیری را فراهم آورده ، محیط خانواده را متشنج کند. این مسئله در موارد چشمگیری به بروز افسردگی در زنان جوان می انجامد و در برخی از زنانی که خویشتندار و باتقوا نباشند، گرایش به انحرافات و لغزشها دیده می شود.

6- امر و نهی پیوسته ی فرد بزرگتر

در چنین خانواده هایی فرد بزرگتر به دلیل داشتن تجربه، خود را ملزم می داند که مدام به همسر خود امرو نهی کند و امر و نهی بیش از حد- که همیشه مبتنی بر حق نیست، بلکه سلیقه نیز در آن سخت مداخله می کند - موجبات ناراحتی همسر را فراهم می آورد. فرد بزرگتر احساس می کند که باید فرد کوچکتر را تربیت کند و حال آنکه او انتظار دارد که با همسر زندگی کند، نه آنکه همسر وی نقش پدر و مادر را بر عهده گرفته، به امر و نهی و تربیت وی مبادرت نماید. البته زن و شوهر باید برای تکامل وتعالی یکدیگر تلاش کنند و در مواقع ضروری به امر به معروف و نهی از منکر یکدیگر بپردازند.


7- کمرویی با همسر

یکی از مواردی که در این گونه خانواده ها دیده می شود، این است که فرد کوچکتر دچار نوعی کمرویی رنج آور است و نمی تواند به راحتی مشکلات خود را با همسر خویش در میان بگذارد. لذا حرف های ناگفته در این خانواده ها بسیار است و مجال مناسبی برای طرح آنها وجود ندارد. سخنان ناگفته بر دل فرد رنجیده سنگینی می کند و گاه به فضای بیرون از خانه کشیده شده، برای دیگران مطرح می شود و این امر مورد قبول و پذیرش فرد بزرگتر نیست. زیرا او فکر می کند که همسرش اسرار خانواده را به بیرون از خانه برده ، برای این و آن نقل می کند و این خود موجب بروز اختلافات تازه ای می شود و اگر فرد کوچکتر دردها را بازگو نکند، آنها بر روی هم انباشته شده ، او را افسرده می کند. در حالی که درد دل کردن به آرامش فرد کمک می کند و او از این که همسری دارد که به درد دلهای وی گوش می دهد، احساس آرامش می کند، زیرا خوب شنیدن درد دلها بخشی از تسکین آلام است و بدین ترتیب فرد به پالایش روانی دست می یابد. وجود چنین فضایی در خانواده ضامن سلامت و بهداشت روانی زوجین است. وجود کمرویی بسیار و رنج آور مانع بیان دردها شده ، چون تخلیه روانی صورت نمی گیرد، سلامت روانی فرد کوچکتر در معرض خطر قرار می گیرد. خانم جوانی می گفت: همسرم سالها از من بزرگتر بود و من همیشه با وی رودربایستی داشتم. از وی سؤال شد : تا کی با همسرت رودربایستی داشتی؟ او گفت: تا دو ساعت قبل از مرگ شوهرم.

8- دادن امتیازات بیش از حد

در این نوع خانواده ها ، معمولاً مشکل دیگر این است که فرد بزرگتر برای این که فرد کوچکتر را جذب کند و زندگی تداوم یابد، باید مدام به او امتیازاتی بدهد که وی را به دوام زندگی دلگرم کند. اما هر کس قادر نیست که مدام چنین امتیازاتی بدهد ، زیرا گاه دادن این نوع امتیازها برای فرد بزرگتر غیر قابل تحمل و یا غیر ممکن می گردد و بدین ترتیب از انگیزه طرف مقابل برای ادامه زندگی می کاهد. از سویی طرف کوچکتر که از نقطه ضعف همسر خویش اطلاع یافته درصدد اخذ امتیازهای بیشتری بر می آید و تقاضاهای فراوان جوانی پر انرژی و توانا ، اختلافات خانواده را تشدید و جو ناامنی را بر خانه حکمفرما می کند و بدین ترتیب خانواده ای نابسامان شکل می گیرد که کشمکشهای ناشی از آن، از ارزش والدین در نزد فرزندان می کاهد و در نتیجه تأثیرات تربیتی آنها را نیز کاهش می دهد.

9- ترس و ناامنی

در مواردی هم دیده می شود که فرد کوچکتر ، دچار ترس و و حشت می شود و این هنگامی اتفاق می افتد که مرد خانواده از سن و سال بیشتری برخوردار است.

خانمی می گفت با اینکه چند ماهی از مرگ همسرش نگذشته بود، و چندان متأثر هم به نظر نمی رسید. وقتی از اختلافات خانوادگی و تأثیرات منفی آن بر روی فرزندانش سخن می گفت، به تفاوت سنی زیاد خود با همسرش اشاره کرد و گفت : روزی که ازدواج کردم سیزده  سال بیشتر نداشتم، در حالی که شوهرم در آن روزها  سی ساله بود و من از دیدن او سخت دچار وحشت شده ، پیوسته از او می ترسیدم و این ترس و ناامنی تمامی وجودم را پر کرده بود و تا زمان مرگ او نیز وجود داشت، این ترس شدید همه ی آرامش مرا سلب کرده بود.

پس اگر فاصله سنی میان زوجین زیاد نباشد، این گونه ترسها کمتر دیده می شود.



تفاوت سنی زیاد بین زوجین مشکلات دیگری نیز در پی دارد که در دوره های پایانی زندگانی رخ می دهد و از آن میان می توان به موارد ذیل اشاره کرد:

الف- احساس پشیمانی

در غالب موارد ، این نوع ازدواجها با پشیمانی همراه می شود، زیرا مشکلات فراوان ناشی از این نوع ازدواجها به قدری زیاد و غیر قابل تحمل است که در اکثر موارد موجبات پشیمانی را فراهم می کند.

ب- بروز مشکلات غیر منتظره

پیدایی مشکلات غیر قابل انتظار، پیامد نامطلوب دیگر چنین ازدواج هایی است. خانمی که همسرش را از دست داده بود و با او تفاوت سنی زیادی هم داشت، اظهار می کرد : به دلیل عدم درک یکدیگر، زندگانی ما سراسر پر ازمشاجره و دعوا بود. او در مورد عاقبت زندگانی اش با همسر بزرگتر از خود می گفت: حالا که او مرده ، پسر بزرگم مرا رها نمی کند و پیوسته به من می گوید: بالاخره با آن همه دعوا و جار و جنجالهایی که به راه می انداختی کاری کردی که پدرم بمیرد و در واقع تو پدرم را کشتی ومن هر چه می گویم مرگ پدر به دعواهای ما ربطی ندارد از من نمی پذیرد و با من سر این موضوع درگیری پیدا کرده است، یعنی تا وقتی که همسرم بود ، با او دعوا می کردیم و حالا پسرم جای او را در دعوا و مشاجره گرفته است.

ج- جرم زایی فرزندان

مشکل دیگری که در این گونه ازدواجها دیده می شود ، این است که امکان جرم زایی در فرزندان آنها بیشتر از مواردی است که زوجین فاصله سنی مناسبی با یکدیگر دارند.

د- طلاق

معضل دیگری که گاه در خانواده هایی که تفاوت سنی زوجین زیاد است دیده می شود ، مسئله عدم تحمل یکدیگر و وقوع طلاق است و در نهایت می توان گفت که مشکلاتی نظیر عدم درک یکدیگر ، نداشتن تفاهم ، عدم انعطاف پذیری کافی و عدم ارضای غرایز ، گاه به عنوان موانعی جدی بر سر راه تداوم زندگی تلقی می شوند و طلاق که مرگ اجتماع کوچک خانواده است ، رخ می دهد.

توجه

با بررسی سن ازدواج در میان قشرهای مختلف و جوامع گوناگون در می یابیم که غالبا ًسن مردان در جریان ازدواج بیش از زنان است. آلن ژیرار می نویسد : آگاهی های جمعیت شناسانه درباره سن همسران به هنگام ازدواج آموزنده است و می دانیم که بیشتر اوقات ، افرادی با هم پیوند زناشویی می بندند که از لحاظ سنی به هم نزدیک باشند. از این رو تناسب سنی را باید به عنوان یک ضریب مهم همسان همسری که در جامعه از اهمیت والایی برخوردار است، در نظر بگیریم.

دیدگاه دینی

از نظر اسلام ازدواج کردن با تفاوت سنی زیاد ، امر نامشروعی نیست و آنچه در سنت پیامبر دیده می شود، حکایت از مشروعیت این نوع ازدواج دارد. کمالات پیامبر به عنوان انسانی کامل به حدی بود که به خوبی با حضرت خدیجه (س) زندگانی کرد و در آن زندگانی معضلی به خاطر تفاوت سن و سال دیده نمی شد و از سوی دیگر خدیجه (س) نیز زنی با کمال و بی نظیر بود. تمامی ثروت فراوان خود را در راه تبلیغ اسلام صرف نمود و اولین زنی بود که به پیامبر ایمان آورد، در شعب ابیطالب با دیدن تمامی مشقت ها، به دلیل علاقه ای که به اسلام و پیامبر داشت، همه آنها را تحمل کرد و فاطمه (س) را برای پیامبر به یادگار گذاشت. پیامبر نیز به عنوان همسری باوفا هر گاه که نام خدیجه (ع) را می شنید اشک در چشمان مبارکش حلقه می زد، به نحوی که اطرافیان آن حضرت ، تأثر او را به خوبی حس می کردند.

نتیجه آن که فقط کسانی می توانند در این نوع ازدواج ها موفق باشند که از رفتار پیامبر (ص) و خدیجه (ع) به خوبی متأثر باشند.

امام صادق ( ع ) می فرمایند :

العارفه لاتوضع الا عندالعارف

زن فهمیده ی فرزانه باید در کنار مرد فهمیده قرار گیرد نه غیر آن .


در پایان تأکید می کنیم که ضمن رفع مشکلات چنین خانواده هایی از طریق مشاور خانواده باید به دختران و پسرانی که قصد ازدواج دارند ، آموزش داد که فاصله سنی بین آنان بین سه یا چهار سال و حداکثر هفت سال باشد و این چیزی است که باید در موقع راهنمایی قبل از ازدواج برای آنان تشریح نمود تا دریابند که با فاصله سنی کمتر ، مشکلات کمتری خواهند داشت، مشروط بر این که به سایر جنبه های لازم برای ازدواج موفق نیز توجه کافی مبذول دارند.

تذکر

شاید یکی از خوانندگان این مطلب شما برادر یا خواهر گرامی باشید که تفاوت سنی زیاد با همسر خود داشته باشید و ذهن شریفتان مشغول گردد که این مشکلات در زندگی ما هم بروز خواهد کرد. پس چه باید کرد و راه حل چیست؟ نگران نباشید ، زیرا شما با پیامدهای تفاوت سنی زیاد آشنا شده اید و با اراده و کسب راهنمایی می توانید از بروز مشکلات جلوگیری نمایید.

http://article.tebyan.net

محاسب بهترین سن ازدواج


Image result for ‫بهترین سن ازدواج چگونه محاسبه می شود؟‬‎

 

یکی از بحث‌های داغی که این روزها نقل بعضی از محافل شده و نسبت به آن اظهارنظرهای متفاوتی می‌شود، محدوده سنی ازدواج جوانان است. این سن برای دخترها 16 تا 18 سال و برای پسرها 19 تا 21 سال ذکر می‌شود...

 

در حالی که از دیدگاه روان‌شناسی، ازدواج کردن در سنین یاد شده قابل‌تامل است. برای بررسی این موضوع و نقد اینکه آیا نوجوانان در این سنین قادر به اداره یک زنگی مستقل هستند یا خیر نظرات دکتر سیدعلی احمدی ابهری، روان‌پزشک و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران را جویا شده‌ایم که می‌خوانید.


سوال: آقای دکتر! آیا تنها با رسیدن به بلوغ جسمانی، می‌توان از عوامل دیگری که در شروع یک زندگی مشترک نقش دارند چشم‌پوشی کرد؟

 

از نظر ما سن ازدواج باید مبتنی بر سه اصل بلوغ جسمانی، بلوغ روانی و بلوغ اجتماعی باشد. منظور از بلوغ جسمانی دوران توانمندی فرد از نظر تولید مثل است که برای دختران از حدود سنین 12 تا 14 سالگی و در پسران از حدود 14 تا 16 سالگی شروع می‌شود. بلوغ روانی، عنوانی است که روان‌پزشکان از آن تحت عنوان رشد شخصیت نام می‌برند. از لحاظ حقوقی نیز بلوغ روانی با عنوان رشد شناخته می‌شود. اما اختلافی که ما با حقوقدانان در این زمینه داریم این است که حقوقدان‌ها به حداقل کفایت می‌کنند و معتقدند فقط کافی است فرد توان تشخیص مصالح خود را داشته باشد ولی عقیده روان‌پزشکان و اصولا مکاتب روان‌شناختی بر این است که فرد باید از لحاظ شخصیتی، توانمندی، پختگی و رشد به مرحله‌ای برسد که نه تنها نسبت به خود شناخت کافی پیدا ‌کند و بتواند مصالح خود را تشخیص بدهد بلکه نسبت به فردی که در نظر دارد با او ازدواج کند نیز شناخت کافی به‌دست آورد.


سوال: و منظور از بلوغ اجتماعی چیست؟

 

بلوغ اجتماعی به معنی توانمندی لازم برای اداره امور خانواده، همسر و فرزندان است. این امر، مستلزم برآورده‌شدن نیازهای اقتصادی، بهداشتی،‌ علمی، آموزشی و... برای گذراندن زندگی است تا فرد بتواند با آن، مسکن و حداقل نیازهای خانواده را تامین کند.

 

سوال: خصوصیاتی که ذکر کردید معمولا در چه سنی به‌دست می‌آید؟

 

بستگی به فرد دارد. یک فرد ممکن است در سن 20 سالگی زمینه‌های فوق را یکجا و کامل پیدا کند. در حالی که فردی دیگر در سنین بالاتر هم نتواند به آنها دست یابد. در مورد خانم‌ها هم به همین شکل است. یک دختر جوان ممکن است در سن 14 تا 15 سالگی به رشد کامل جسمانی رسیده باشد اما رشد روانی و شخصیتی او کامل نشده و توانایی ایجاد یک رابطه درست با همسر، فرزند، اطرافیان خود و از جمله خانواده جدیدی که با او پیوند می‌خورد یعنی خانواده شوهر را نداشته باشد. در این صورت تبعات آن نه تنها به فرد و خانواده بلکه به جامعه هم کشیده می‌شود. جامعه‌ای که نیازمند افراد فعال، آگاه، پخته و توانمند است. بنابراین ما فقط سن را ملاک اولیه و اصلی برای تشکیل خانواده یا ازدواج قرار نمی‌دهیم.

 

البته به این نکته هم باید اشاره کنم که خرده‌گیری و سخت‌گیری و اینکه افراد فکر کنند ابتدا باید همه امکانات را فراهم و تمام دوره‌های تحصیل را طی کنند، شغل پردرآمدی داشته باشند و بعد ازدواج کنند را تایید نمی‌کنیم. صحبت ما در مورد حداقل‌هاست. اگر فرد بتواند به توانمندی‌های شخصیتی، اجتماعی، اقتصادی و... برسد، می‌تواند ازدواج کند که این اتفاق می‌تواند در شروع دهه سوم زندگی باشد که بسیار هم مطلوب است. البته گاهی ممکن است افراد در همان زمان هم آمادگی لازم برای ازدواج را پیدا نکنند و انجام این کار مهم به سنین و سال‌های بعدی موکول شود.

 

سوال: آیا جوانان کشور ما این قابلیت را دارند که در سنین ذکر شده به این حد از بلوغ روانی و اجتماعی برسند؟

 

ممکن است برای تعداد کمی از افراد این اتفاق بیفتد اما طبیعتا این امر برای اکثریت افراد جامعه محقق نمی‌شود. البته این تعداد کم نیز وابسته به خانواده‌شان هستند. خانواده این افراد، معمولا خانواده‌ای تحصیلکرده و هوشمند هستند، خانواده‌هایی که ازدواج‌‌والدین بر پایه اصول و ازدواج و انتخاب‌شان برنامه‌ریزی شده است و مسیر رشد درستی را برای فرزندان‌شان فراهم کرده‌اند.

 

سوال: پس با توجه به گفته‌های شما، رسیدن به این حد از بلوغ در شهر و روستا و با توجه به سطح تحصیلات، فرهنگ و سایر شرایط محیطی در افراد متفاوت است؟


بله دقیقا. برای هر فرد، هر خانواده و هر اجتماع کوچک و بزرگ این مساله متفاوت است. اما به هر حال ما یک حداقل‌هایی را نیاز داریم. علت تاکید بر انجام مشاوره قبل از ازدواج نیز همین است که ما ببینیم دو نفری که می‌خواهند ازدواج کنند به بلوغ روانی و اجتماعی رسیده‌اند یا خیر.

 Image result for ‫بهترین سن ازدواج چگونه محاسبه می شود؟‬‎

سوال: بهتر است تفاوت سنی زوجین چقدر باشد؟

 

ما اختلاف سنی 5 سال را مطلوب می‌دانیم. در این صورت می‌توانیم بگوییم که زمینه‌ها به عنوان قدم اول یعنی حداقل اختلاف سن شروع می‌شود. اگر مبنا را فقط سن در نظر بگیریم، می‌توانیم بگوییم حداقل سن ازدواج در دختران 18 سال و در پسران 5 سال بیشتر یعنی 23 سال است البته با حداقل توانمندی‌ها، مهارت‌ها، حرفه و تحصیلات.

 

اگر خانمی از همسرش بزرگ‌تر بود چطور؟

 

این مساله هم اگر به‌صورت موردی در جامعه وجود داشته باشد و همراه با مشاوره‌های لازم، شناخت فردی و شناخت نسبت به فرد مقابل باشد، مشکلی نیست و می‌توان آن را پذیرفت اما به عنوان یک قانون عام مورد تایید نیست.

 

سوال: همیشه بحث بر سر فاصله سنی زوجین است و کمتر در مورد فاصله سنی والدین با فرزندانشان اظهارنظر می‌شود. نظر شما در این رابطه چیست؟

 

ازدواج کردن به مفهوم این نیست که بلافاصله زوجین بچه‌دار شوند. البته اگر زوج سن بالاتری داشته و پختگی و تجربه داشته باشند، چنانچه بلافاصله بعد از ازدواج بچه‌دار شوند، مشکل چندانی نخواهند داشت. اما جوانانی که با حداقل سنینی که صحبت کردیم ازدواج می‌کنند نباید برای بچه‌دار شدن عجله کنند. شروع زندگی به معنای افزایش تعداد افراد خانواده نیست. شروع زندگی مستلزم زمان‌هایی است که زندگی مشترک برای یک زوج بسیار جوان‌ معنادار شود و اصطلاحا جا بیفتد. بنابراین پاسخ به این سوال که یک دامنه وسیعی را شامل می‌شود، خیلی آسان نیست. اگر ازدواج در دهه سوم زندگی که مطلوب‌ترین زمان برای ازدواج است صورت بگیرد و در این سنین زوج صاحب فرزند شوند فاصله مناسبی بین آنها و فرزندان‌شان ایجاد می‌شود. به عنوان نمونه برای یک مرد 30 ساله و یک زن 25 ساله بچه‌دار شدن بسیار مناسب است. اما برای زوجی که در 23 سالگی و 18 سالگی هستند زود است و باید ابتدا تجربه کسب کنند و بعد صاحب فرزند شوند.

منبع: salamat.ir

زنگ خطر بالا رفتن سن ازدواج

زنگ خطر بالا رفتن سن ازدواج
در حال حاضر، سن ازدواج در کشور افزایش پیدا کرده است و حدود ۲۳ میلیون جوان در کل کشور در سن ازدواج قرار دارند. رهبر معظم انقلاب به این نکته‌ی مهم توجه کرده‌اند که امر ازدواج باید در سن مناسب صورت گیرد که اگر چنین نشود، آسیب‌هایی آن جامعه را تحت ‌تأثیر قرار می‌دهد. به‌راستی دلیل بالا رفتن سن ازدواج چیست؟
در یک نگاه
·        مدل سبک زندگی ما اسلامی نیست و در این شرایط نمی‌توان انتظار داشت که از سبک زندگی غیراسلامی، نتایج اسلامی به دست آید.
 
·        در حال حاضر، فردگرایی در جامعه‌ی ما تقویت می‌شود و این اتفاق بسیار بدی است که موجب می‌شود افراد نتوانند ازدواج موفقی داشته باشند و صبورانه با مشکلات خود برخورد کنند.
 
·        در بعضی‌ از خانواده‌ها، وابستگی به والدین یک آسیب جدی است و جوانان نمی‌توانند از خانواده‌‌های خود راحت جدا شوند و مستقل زندگی کنند.
 
·        مسئولین ما باید درباره‌ی هویت‌بخشی به لایه‌های فرهنگی تلاش بیشتری انجام دهند.
 
·        متأسفانه مدل صحیحی از ازدواج دانشجویی تعریف نکرده‌ایم. اگر می‌خواهیم در محیط‌های دانشگاهی ازدواج را به‌صورت صحیح مبنا قرار دهیم، باید آن را درست تعریف کنیم و شورای عالی انقلاب فرهنگی هم باید درباره‌ی آن مصوبه بدهد.
 
گروه فرهنگی و اجتماعی برهان؛ رهبر معظم انقلاب در سخنرانی‌ها و مناسبت‌های مختلف، به آسیب‌شناسی مشکلات فراروی جوانان برای ازدواج پرداخته‌اند. ایشان معتقدند موانع «فرهنگی»، بخش قابل توجهی از این مشکل اجتماعی را به خود اختصاص داده است و جوانان، خانواده‌ها و مسئولان مربوطه باید در جهت رفع این موانع تلاش کنند. ایشان در یکی از سخنرانی‌های اخیر خود فرمودند: «بعضى از تصورات و سنت‌هاى غلط در مورد ازدواج وجود دارد که این‌ها دست‌‌وپاگیر است، مانع از رواج ازدواج جوان‌هاست. این سنت‌ها را باید عملاً نقض کرد. شما که جوانید، مطالبه‌‌گرید، پرنشاطید، پیشنهادکننده‌‌ى نقض خیلى از عادت‌ها و سنت‌ها هستید، به نظر من، این سنت‌هاى غلطى را هم که در زمینه‌‌ى ازدواج وجود دارد، بایستى شماها نقض کنید.»[1]
 
در این خصوص، گفت‌وگویی ترتیب داده‌ایم با خانم دکتر فرشته روح‌افزا، مدیر طرح، برنامه و تدوین سیاست شورای فرهنگی اجتماعی زنان و خانواده، که در ادامه می‌خوانید.
 
چندی پیش که رهبر معظم انقلاب با دانشجویان دیدار داشتند‌ و درباره‌ی موضوع ازدواج با آنان صحبت کردند، سه گروه جوانان، خانواده‌ها و مسئولین را مخاطب خود قرار دادند. به نظر شما، هرکدام از این سه گروه، چه نقشی در تسهیل امر ازدواج دارند؟
 
می‌دانید که در حال حاضر، سن ازدواج در کشور افزایش پیدا کرده است و حدود 23 میلیون جوان در کل کشور در سن ازدواج قرار دارند. رهبر معظم انقلاب هم به این نکته‌ی مهم توجه کرده‌اند که امر ازدواج باید در سن ازدواج صورت گیرد که اگر چنین نشود، آسیب‌های آن، جامعه را نیز تحت‌ تأثیر قرار می‌دهد.
بنابراین مسئولین باید به این مسئله بپردازند و از بروز این اتفاق پیشگیری کنند، زیرا در غیر این صورت، بعدها جامعه با مشکلات متعددی در حوزه‌ی فرهنگ، اقتصاد و جمعیت مواجه خواهد شد.
 
آنچه مسئولین باید به آن پردازند و رهبر هم در صحبت‌های خود خواستار توجه مسئولین به آن بودند، موانعی است که بر سر راه ازدواج جوانان وجود دارد. یکی از مهم‌ترین موانع درون‌زا که بیشتر به خانواده مربوط می‌شود، اما مسئولین هم در آن نقش دارند، همان تمکن مالی و داشتن امکانات اولیه‌ی زندگی برای جوانان است که مسئولین باید این امکانات را تا حدی تأمین کنند. البته منظور من این نیست که هرکس که بخواهد ازدواج ‌کند، باید همه‌ی امکانات زندگی او تأمین باشد، بلکه منظور من فراهم ‌کردن امکانات اولیه‌ی زندگی مثل مسکن است. اگر قرار باشد قیمت مسکن رشد تصاعدی خود را طی کند و مسئولین هم به این موضوع نپردازند، هرچه پیش برویم، شرایط ازدواج سخت‌تر خواهد شد. البته این موضوع عمومی نیست، زیرا در حال حاضر، میزان افراد ازدواج‌نکرده‌ در قشر مرفه بیشتر است که نشان می‌دهد مسئله‌ی ازدواج نکردن فقط یک ریشه ندارد که آن هم فقط مسکن باشد. بنابراین در حقیقت، معضل تأخیر در امر ازدواج یا رد ازدواج، ریشه‌های مختلفی دارد.
 
اگر بخواهیم در محیط‌های دانشگاهی ازدواج را به‌صورت صحیح خود مبنا قرار دهیم، باید آن را درست تعریف کنیم و شورای عالی انقلاب فرهنگی هم باید درباره‌ی آن مصوبه بدهد که یک دختر دانشجو بعد از ازدواج بتواند در مواقع لزوم، از مرخصی تحصیلی استفاده کند. البته درباره‌ی پسران هم باید تمهیداتی اندیشید.
 
البته اینکه در خانواده‌های مرفه جوانان کمتر ازدواج می‌کنند، تقصیرها فقط به خانواده بازنمی‌گردد و به نظر من، آسیب‌های اجتماعی و مشکلات فرهنگی هم که در کشور شکل می‌گیرد، در این زمینه بسیار مؤثر است. بنابراین ما نمی‌توانیم بگوییم که نشریات، صداوسیما، وزارت ارشاد، تئاتر و حتی رمان‌هایی که نوشته می‌شود، در زمینه‌ی فرهنگ ازدواج و در حقیقت نهادینه کردن آن هیچ نقشی ندارند.
 
در حال حاضر، مدلی که رهبر بسیار خوب و ریشه‌ای به آن پرداخته‌اند، مدل سبک زندگی است. ایشان در این رابطه به آسیب‌ها و آفت‌های سبک زندگی غیراسلامی اشاره کرده‌اند. مدل سبک زندگی ما اسلامی نیست و در این شرایط، نمی‌توان انتظار داشت که از سبک زندگی غیراسلامی نتایج اسلامی به دست آید. وقتی که تئاتر، سینما، رمان، کتاب مدرسه‌ی بچه‌ها، آموزش‌وپرورش و دانشگاه‌های ما به این مقوله نمی‌پردازد، هویت غلط به جوانان داده می‌شود.
 
 بنابراین بحث کلان فرهنگی مطرح است و ما نمی‌توانیم بگوییم که درباره‌ی این موضوع فقط خانواده‌ها مقصر هستند. مسئولین ما هم در عرصه‌ی فرهنگی به‌درستی به این موضوع نپرداخته‌اند و ما در این زمینه مشکل داریم. مثلاً در نحوه‌ی تربیتی یا سبک زندگی ما، لازمه‌ی ورود به زندگی، چه برای دختر و چه برای پسر، قبولی در دانشگاه است. من مخالف درس خواندن نیستم، ولی باید راجع‌به این موضوع بحث شود، زیرا این ذهنیت یا تعریف غلط در ذهن جوانان وجود دارد که لازمه‌ی موفق شدن در اجتماع فقط مهندس یا دکتر شدن است و در غیر این صورت، جوان گمان می‌کند که هویتی در جامعه نخواهد داشت.
 
بنابراین از نظر او، یک نویسنده‌ی بسیار قوی رمان یا کتاب یا یک شاعر که هنوز مشهور نشده است، جایگاهی در اجتماع ندارد. این‌گونه مسائل آفت‌هایی است که در کشور ما وجود دارد. ما نباید فکر کنیم که فقط استادان دانشگاه یا اعضای هیئت‌علمی دانشگاه‌ها بهترین‌ها هستند، زیرا ما این‌گونه الگوی هویتی غلطی را برای جوانان تعریف می‌کنیم. همچنین اگر به فیلم‌نامه‌ها توجه کنیم، می‌بینیم که اگر بخواهند یک فرد فرهیخته یا یک شخصیت برجسته‌ را نشان دهند، باز هم در قالب همین قشر، یعنی استاد دانشگاه او را نشان می‌دهند، در صورتی که شاید یک خانم خانه‌دار باتقوا و مؤمن، معلومات بالاتری از یک استاد دانشگاه داشته باشد، اما یک استاد به علت مدرکی که گرفته است، دارای هویت و شخصیت بارزی در جامعه است.
 
این مسئله بسیار مهم است و به نظر من، مسئولین ما باید درباره‌ی هویت‌بخشی به لایه‌های فرهنگی، تلاش بیشتری انجام دهند، همچنین مشخص است که سهم مسئولین کشور برای تأمین معاش، اشتغال جوانان و همچنین تأمین مسکن آنان، که مانع ازدواج به‌موقع جوانان می‌شود، کم نیست و دولت باید از نظر اجتماعی بیشتر به این‌گونه مسائل توجه کند.
 
به نظر شما، دست‌اندرکاران مؤثر در محیط‌های دانشجویی و دانشگاهی برای تحقق ازدواج آسان چه نقشی می‌توانند داشته باشند؟
 
متأسفانه ما مدل صحیحی از ازدواج دانشجویی تعریف نکرده‌ایم، اما اگر بخواهیم دانشجویان در دانشگاه به فکر ازدواج باشند، به نظر من، ابتدا باید کاری کنیم که دانشجویان جایگاه خود را در دانشگاه پیدا کنند. سپس مدل درست ازدواج، ملاک‌های همسرگزینی، موفقیت‌های اجتماع دانشجویان و همچنین طولانی بودن مدت زمان تحصیل زنان را در نظر بگیریم. اشتغال دانشجویان و طولانی بودن مدت زمان تحصیلی در دانشگاه، به‌خصوص در رشته‌های پیوسته‌ی دانشگاهی، بسیار مهم است و باید برای این دانشجویان، مخصوصاً دختران، برنامه‌ریزی درستی صورت گیرد و سیاست‌های صحیحی در نظر گرفته شود.
 
قبول شدن یک دختر در کارشناسی‌ارشد پیوسته نشان‌ می‌دهد که او دانش‌آموز بسیار خوب، نخبه و درس‌خوانی است که این یک امتیاز برای او محسوب می‌شود، اما نباید این‌گونه باشد که بخواهد به دلیل امتیازی که در جامعه به دست آورده است، نقش مادری، همسری و همه‌ی نقش‌های دیگر زندگی خود را فدا کند. اگر در حال حاضر، شرایط جامعه‌ی ما این‌گونه شده، به این دلیل است که ما در برنامه‌ریزی‌های دانشگاهی، روش صحیحی نداشته‌ایم و برای چنین مواردی برنامه‌ی خاصی پیش‌بینی نکرده‌ایم. مثلاً باید میزان واحدهای درسی دانشجویان متأهل، متفاوت از دانشجویان مجرد باشد. همچنین اگر چنین دانشجویانی بخواهند بچه‌دار شوند، باید برای آنان مرخصی تحصیلی خوبی در نظر گرفته شود.
 
در حال حاضر، چنین شرایطی دز جامعه‌ی ما وجود ندارد و به همین دلیل، دانشجویان احساس می‌کنند موفقیتی را که با سختی‌های فراوان و کنکور دشوار به دست آورده‌اند، هرگز نباید رها کنند. همان‌طور که می‌بینید، در رفتارهای ما تناقض در تعریف وجود دارد. به دانش‌آموز می‌گوییم درس بخوان و نخبه شو و همواره او را تشویق می‌کنیم، اما وقتی می‌خواهد وارد مرحله‌ای از زندگی خود شود، به او می‌گوییم دست نگه دار تا درس خود را تمام کنی. هیچ مکتبی دست نگه داشتن برای ازدواج را تأیید نمی‌کند و در هیچ‌جای دنیا، کسی این کار را انجام نمی‌دهد.
 
اگر می‌خواهیم در محیط‌های دانشگاهی ازدواج را به‌صورت صحیح خود مبنا قرار دهیم، باید آن را درست تعریف کنیم و شورای عالی انقلاب فرهنگی هم باید درباره‌ی آن مصوبه دهد که یک دختر دانشجو بعد از ازدواج بتواند در مواقع لزوم از مرخصی تحصیلی استفاده کند. البته درباره‌ی پسران هم باید تمهیداتی اندیشید. پسران هم موانع مخصوص به خود را دارند. من با تعطیلی سربازی مخالف هستم و رهبر معظم انقلاب هم در صحبت‌های خود به این موضوع پرداخته‌اند. در هر صورت، پسران جوان ما باید این دوران را بگذرانند، اما به هر حال، برای پسران هم این موضوع دقیقاً مانعی برای ازدواج است. در صورتی که می‌‌توانیم طوری برنامه‌ریزی کنیم که پسران جوان ما هم دوره‌ی سربازی خود را بگذرانند و هم دانشجو باشند. حتی باید تسهیلاتی برای این قشر قائل ‌شویم که آنان در این شرایط اگر بخواهند، بتوانند ازدواج کنند. بنابراین این کار برای دختران و پسران برنامه‌ریزی خاص خود را دارد.
 
شما سال‌هاست در حوزه‌ی خانواده فعالیت دارید و با خانواده‌های بسیاری در ارتباط بوده‌اید. به نظر شما، چه سنت‌های غلطی در خانواده‌های ایرانی درباره‌ی ازدواج وجود دارد و شما چه راهی را برای اصلاح این سنت‌ها پیشنهاد می‌کنید؟
 
قبل از پاسخ به این سؤال شما، می‌خواهم بگویم که من برطبق میزان تقصیر این سه قشر به این موضوع پرداخته‌ام که خوشبختانه با روند سؤالات شما هم همخوانی دارد. به نظر من، درباره‌ی این موضوع اول مسئولین مقصر هستند، بعد خانواده‌ها و در انتها، خود جوانان که البته من اصلاً جوانان را مقصر نمی‌دانم، زیرا جوان برای برآورده‌ کردن نیاز طبیعی خود، از خانواده و مسئولین کمک می‌خواهد و پاسخی هم دریافت نمی‌کند. به هر حال، از بحث‌های اساسی‌ مربوط به خانواده، بحث فرهنگی این موضوع است، مثل تجمل‌گرایی در ازدواج و قرار دادن شرایط کاملاً خاص و سخت که باید بگویم در این قضیه، مسئولین ما هم تقصیرهای ابتدایی دارند؛ مثلاً کسی که به خواستگاری می‌رود، اول از او سؤال می‌کنند که شغل دارد یا خیر. مجلس در حال حاضر، سیاست‌های تشویقی جمعیتی مصوب کرده که به نظر من، در حقیقت مانع بزرگی برای ازدواج است. مشخص است که یک جوان بدون داشتن شغل نمی‌تواند ازدواج کند و مجلس هم تصویب کرده است که یک فرد تا زمانی که ازدواج نکرده باشد، سیاست‌های تشکیل ازدواج به او تعلق نمی‌گیرد. طبق این قانون، یک جوان باید ازدواج کند و بچه‌دار هم بشود تا دارای شغل خوبی شود، اما از سوی دیگر، هیچ‌کس بدون داشتن شغل خوب، نمی‌تواند ازدواج کند.
 
موقعیت اجتماعی یک جوان برای خانواده‌ها بسیار مهم و مطرح است. همان‌طور که در پاسخ به سؤال قبلی شما اشاره کردم، مثلاً یک جوان با داشتن یک شغل معمولی، مثل کتاب‌فروشی، جایگاه اجتماعی خوبی ندارد. همچنین خانواده‌ها فکر می‌کنند که قبل از ازدواج دختر و پسر باید تمام آنچه را که لازم دارند، مثل درآمد، امکانات رفاهی، شغل و موقعیت اجتماعی به دست آورده باشند و به همین دلیل، جای هیچ رشدی در مراحل ازدواج و بعد از آن برای آن‌ها باقی نمی‌گذارند.
اگر فردی بخواهد مقطع دکتری خود را هم تمام کند و سپس ازدواج کند، دیگر از سن ازدواج او گذشته است و در آینده هم با وجود اختلاف سنی زیاد، شاید نتواند پدر خوبی برای فرزند خود باشد. این تجمل‌گرایی و ظاهری دیدن ازدواج، فقط در نحوه‌ی مراسم، میزان مهریه و جهیزیه خلاصه نمی‌شود و به اندیشه و فرهنگ خانواده‌ها و جامعه نیز مربوط می‌شود. مگر چند درصد از جامعه‌ی ما نخبه، نفرات اول‌ کنکور یا اعضای هیئت‌علمی دانشگاه‌ها هستند که فقط آن‌ها را افراد مطرح جامعه یا قشر فرهیخته بدانیم و به بقیه‌ی افراد جامعه اصلاً کاری نداشته باشیم. بسیاری از اختلافات خانوادگی به همین موضوعات مربوط می‌شود.
 
به نظر شما، علت اصلی کاهش ازدواج چیست؟
 
علت اصلی کاهش ازدواج در قشرهای مختلف متفاوت است. گرایش پسرها، دخترها و خانواده‌ها به ازدواج، تفاوت دارد. یکی از علل مهم گرایش نداشتن جوانان به ازدواج، بالا رفتن آمار طلاق و عدم اطمینان جوانان به ازدواج و علت دیگر آن دوستی‌های قبل از ازدواج است، زیرا در این دوستی‌ها به هر حال، هم پسران و هم دختران مقداری پاسخ روحی و روانی دریافت می‌کنند که این موضوع می‌تواند احساس نیاز به ازدواج را به تأخیر اندازد. یکی از علت‌های مهم دیگر در رابطه با پسران، نداشتن شغل و امکانات لازم برای زندگی است. در واقع برخی از پسران هم بدون این امکانات اقدام به ازدواج می‌کنند، اما به دلیل اینکه نمی‌توانند به‌خوبی از عهده‌ی آن برآیند، سرخورده می‌شوند. به نظر من، ما باید ‌جوانان را ترغیب کنیم که در سن ازدواج برای آن اقدام کنند، زیرا این مسئله بسیار مهم است. اجرای برنامه‌های طرح تنظیم خانواده باعث بالا رفتن سن ازدواج در کشور شده که باید بیشتر به آن پرداخته شود. در برخی موارد، گرایش جوانان به تجرد به دلیل کمال‌گرایی و داشتن ترس و واهمه از نرسیدن به یک زندگی موفق است، زیرا برای جوانان امروز حد متوسط یا شرایط خاکستری تعریف نشده است و برای آن‌ها بین صفر تا صد معنی ندارد؛ یعنی معتقدند که یا نیست یا اگر هست، حتماً باید بهترین باشد.
 
فرهنگ راحت‌طلبی و علاقه‌مندی به زندگی مرفه و از سوی دیگر، طولانی ‌بودن مدت تحصیل و موفق ‌نبودن جوانان در به دست‌ آوردن کار شایسته با درآمد مکفی بلافاصله بعد از تحصیل، از دیگر دلایل بالا رفتن سن ازدواج است. همچنین در خانواده‌های مدرن، تغییر سبک زندگی به‌شکل زندگی غربی، از دیگر دلایل این موضوع و مانع زندگی صحیح و موفق جوانان است.
 
از مهم‌ترین‌ بحث‌هایی که باید به آن پرداخت، عدم مسئولیت‌پذیری جوانان در خانواده‌هاست و دلیل آن این است که خانواده‌ها بیشترِ بار زندگی و مسئولیت جوانان خود را، چه پسر و چه دختر، تا زمانی که آن‌ها ازدواج نکرده‌اند، می‌پذیرند. مثلاً یک پسری 25ساله خود را موظف نمی‌داند که در خانه به پدر و مادرش کمک کند یا در خرج خانواده سهیم باشد. مشخص است که این جوان انگیزه‌ای برای ازدواج ندارد و نمی‌خواهد مسئولیت زندگی خود را بپذیرد و خرج یک زندگی و اجاره‌ی منزل خود را بپردازد.
 
فرهنگ راحت‌طلبی و علاقه‌مندی به زندگی مرفه و از سوی دیگر، طولانی ‌بودن مدت تحصیل و موفق‌ نبودن جوانان در به دست‌ آوردن کار شایسته با درآمد مکفی بلافاصله بعد از تحصیل، از دیگر دلایل بالا رفتن سن ازدواج است. همچنین در خانواده‌های مدرن، تغییر سبک زندگی به‌شکل زندگی غربی، از دیگر دلایل این موضوع و مانع زندگی صحیح و موفق جوانان است. در بعضی از مواقع هم عدم تمکن مالی و نداشتن هیچ‌گونه امکانات اولیه برای زندگی، از عوامل دیگر تأخیر در ازدواج است. در بحث‌های عوامل برون‌زا هم باید به عواملی مثل تأثیرپذیری از فضاهای سایبری و ماهواره، وجود نگاه‌های غلط فمینیستی، تشویق به تساوی جنسیتی و برابری و تشویق به اشتغال زنان و استقلال مالی آنان پرداخته شود. این عوامل هم در رابطه با موضوع ازدواج بسیار مهم است که باید مورد بحث و بررسی بیشتر قرار گیرد.
 
واقعیت این است که فردگرایی دارد در جامعه‌ی ما تقویت می‌شود و این اتفاق بسیار بدی است که موجب می‌شود افراد نتوانند ازدواج موفقی داشته باشند و صبورانه با مشکلات خود برخورد کنند. البته این موضوع چندان در کشور ما عمومیت ندارد، ولی به هر حال، یکی از آسیب‌های موجود در جامعه است.
 
در بعضی‌ از خانواده‌ها هم وابستگی به والدین یک آسیب جدی است و جوانان نمی‌توانند از خانواده‌‌های خود راحت جدا شوند و مستقل زندگی کنند. این خانواده‌ها به فرزندان خود الگوی صحیح استقلال را یاد نداده‌اند و بچه‌ها هم در دوران بعد از بلوغ خود، استقلال فردی را تجربه نکرده‌اند. البته آمار چنین مشکلی در کشور بسیار پایین است، اما به هر حال وجود دارد و ما تا به حال نتوانسته‌ایم الگویی را برای بهبود این شرایط معرفی کنیم.
 
یکی از موضوعاتی که در بحث ازدواج مطرح می‌شود، موضوع واسطه و واسطه‌گری است. در حال حاضر، ایده‌هایی برای استفاده‌ی جوانان از فضای مجازی، سایت‌های ازدواج‌یابی و همسریابی وجود دارد. نظر شما در مورد واسطه‌گری چیست و چقدر می‌تواند در ازدواج جوانان مفید و مؤثر باشد؟ نوع مؤثر آن چگونه انجام می‌شود و افراد مختلف مثل نهادها، شخصیت‌ها و کنشگرهای فرهنگی چگونه می‌توانند نقش واسطه‌گری مفیدی در ازدواج داشته باشند؟
 
من با بحث واسطه‌گری کاملاً موافق هستم، زیرا از صدر اسلام هم این موضوع به‌عنوان یک الگو مطرح بوده است. معمولاً ازدواج‌هایی هم که با این مدل انجام شده، پایدارتر از ازدواج‌های مدل‌های دیگر بوده است. اما با واسطه‌گری در فضای مجازی به‌هیچ‌وجه موافق نیستم، زیرا فضای مجازی اصلاً قابل‌ اطمینان نیست و افراد به‌راحتی می‌توانند در آن دروغ بگویند و شخصیتی غیرواقعی از خود ارائه دهند. البته افراد سوءاستفاده‌گر هم در چنین فضاهایی بیشتر توان فعالیت و مانور دارند. بنابراین آسیب‌های واسطه‌گری در فضای مجازی بیشتر از منفعت آن است.
 
چندی پیش آقای حدادعادل پیشنهاد تأسیس بنیاد ازدواج را مطرح و آن را خدمت مقام معظم رهبری ارائه کردند و ایشان هم دستور تأسیس آن بنیاد را صادر نمودند. به هر حال، واسطه‌گری فقط به معنی معرفی جوانان به هم نیست و غیر از این موضوع، تسهیل ازدواج هم مطرح است. در این بنیان، افراد خَیّر نیز حضور دارند، مثل کسانی که خیّرین مدرسه‌ساز هستند و در حال حاضر که در کشور مدرسه‌ی مازاد وجود دارد، آن‌ها می‌توانند برای جوانان که می‌خواهند ازدواج کنند، مسکن بسازند و با تسهیل ازدواج در این کار واسطه‌گری کنند. به نظر من، به وجود آمدن چنین شرایطی بسیار کارساز و مفید خواهد بود. البته باید دقت کنیم که چنین گروه‌هایی که می‌خواهند واسطه شوند، بسیار دقیق باشند. متأسفانه در این‌گونه کارها مشکلات متعددی وجود دارد. مثلاً ممکن است افراد وقتی بخواهند این بنیاد‌ها را معرفی کنند و واسطه قرار بگیرند، از شرایط آن سوءاستفاده کنند. بنابراین گروه‌هایی که مبادرت به انجام چنین کارهایی می‌کنند، باید پیش‌بینی‌های بسیار قوی داشته باشند و گروه‌های تحقیقاتی قوی پشتیبانی برای کار خود انتخاب کنند تا بتوانند این کار را درست شروع کنند و آن را ادامه دهند. باید دقت کنیم که اگر این کار درست آغاز نشود، قطعاً آسیب آن بسیار بیشتر از نفع آن خواهد بود. اما به نظر من، این مسئله بسیار مهم است و ما واقعاً به وجود چنین مراکزی برای معرفی جوانان به هم نیاز داریم.
 
مهم‌ترین اقدام عملی که گروه‌ها، سازمان‌ها یا افراد مختلف می‌توانند برای تحقق ازدواج انجام دهند، چیست؟
 
به نظر من، حتماً باید موانع اشتغال جوانان در نظر گرفته و برطرف شود و اشتغال آسان نیز تعریف گردد. معنی اشتغال آسان این است که شغل‌های موقت به جوانان داده شود. وزارت کار باید مثلاً برای جوانانی که در حال حاضر دانشجوی مهندسی هستند و در آینده می‌خواهند مهندس شوند، زمینه‌ی اشتغال آسان را فراهم کند. مهم‌ترین نکته در خانواده‌ها هم این است که خانواده‌ها باید تفکر تجمل‌گرایی و آرمان‌گرایی در انتخاب همسر را از بین ببرند و خود را درباره‌ی انتخاب همسر، موظف به پاسخ‌گویی به جامعه، همسایگان و فامیل ندانند. در حال حاضر متأسفانه همه‌ی ما آبرو، شخصیت و هویت خود را در پاسخ‌گویی به مردم، آن هم با یک نوع مدل خاص، می‌دانیم که این یک مشکل فرهنگی بزرگ در خانواده‌هاست و باید حل شود. همچنین رفاه‌‌زدگی، تنبلی، نداشتن دید صحیح به خانواده و تمتع جستن در دوستی‌ها، مشکلاتی است که باید در قشر جوان ما حل شود. بنابراین ما درباره‌ی موضوع ازدواج در کشور، علاوه بر اقدامات اقتصادی، حقیقتاً به کار فرهنگی گسترده هم نیاز داریم.

همسرانی با اختلاف سنی نامتعارف



چند سالی است که به نظر می رسد متقاضیان ازدواجهایی با اختلاف سنی معکوس(بزرگتر بودن دختر از پسر) افزایش یافته است و از طرف دیگر هستند دخترانی که به خاطر موقعیت مالی و کاری مردان، تمایل به ازدواج با مردانی دارند که اختلاف سنی شان از آنها بیشتر است مثلا اختلاف سنی در حدود یک دهه و یا...........


ازدواج های معکوس

در زندگی زناشویی عوامل زیادی تاثیر گذار است. تعدادی از این عوامل تسهیل کننده سازگاری و رضایت از ازدواج و برخی نیز زندگی زناشویی را دچار مشکلاتی می سازند. این عوامل بر حسب ویژگی های افراد و موقعیتها، مختلف است. وقتی عنوان می کنیم که این عوامل تحت تاثیر ویژگی های افراد و موقعیتهاست یعنی این که این مولفه ها جز اصول اساسی نیستند که حتما و ضرورتا در زندگی همه افراد تاثیر منفی بگذارد بلکه از موردی به مورد دیگرمتفاوت است و یا گاه از شدت و ضعف برخوردار است. یکی از این مصادیق مساله سن و اختلاف سنی در رابطه میان زوجین است.

چند سالی است که به نظر می رسد متقاضیان ازدواجهایی با اختلاف سنی معکوس(بزرگتر بودن دختر از پسر) افزایش یافته است و از طرف دیگر هستند دخترانی که به خاطر موقعیت مالی و کاری مردان، تمایل به ازدواج با مردانی دارند که اختلاف سنی شان از آنها بیشتر است مثلا اختلاف سنی در حدود یک دهه و یا حتی بیشتر و یا مردانی که تمایل دارند با دخترانی بسیار جوان تر از خود پیمان زناشویی ببندند.

در این مقاله صحبت ما بر سر این نیست که آیا ذاتا این ازدواجها درست است یا خیر بلکه روی سخن ما به سوی کسانی است که در هر حال این شکل ازدواج را برگزیده و حال مشغول تجربه زندگی زناشویی هستند؛ یعنی مردانی که در حال زندگی با زنان بزرگتر از خود هستند یا مردانی که همسرشان اختلاف سنی زیادی از آنها داشته و خیلی جوان تر است و یا دخترانی که همسرشان از آنها بیش از عرف جامعه بزرگتر است.

لذا برای این دست زوجین و برای به حداقل رساندن تنشها و مشکلات و به منظور بالاتر بردن کیفیت رابطه زن و وشوهری این پیشنهادات را داریم:

**با همسر خود تعامل داشته باشید زیرا یکی از مهمترین مشکلات در ارتباطات زوجین  با هم، فقدان تعامل است و مسلما داشتن اختلاف سنی زیاد می تواند نقص و کاستی در تعامل میان زوجین را غامض‌تر کند. لذا سعی کنید برای به حداقل رساندن این شکاف ارتباطی، در این زمینه که این تفاوت سنی چه تغییراتی در درک و احساسات شما به وجود آورده به راحتی حرف بزنید. به راحتی درباره موضوعاتی چون بچه‌ها و اهداف آتی‌تان صحبت کنید. آگاهی‌تان را به مشارکت بگذارید و درک و فهم‌تان از نقطه نظرات یکدیگر را تا حد امکان افزایش دهید، زیرا با این کار می‌توانید علاوه بر ایجاد و حفظ  تعامل مورد نیاز، به خواسته‌ها و نیاز‌های طرف مقابل تان نیز پی ببرید و شما را در رسیدن به یک ارتباط سالم و بادوام یاری می‌کند.

وقتی که یک رابطه بر اساس احترام و دوستی باشد اختلافات و تفاوت ها نمی تواند به اندازه یک دوستی دو طرفه نمایان‌گر شود و تاثیر چندانی بر ارتباط شما نخواهد داشت

**از انجام فعالیت‌هایی که مشترکا از آن لذت می‌برید در تقویت رابطه‌تان استفاده کنید. به فعالیت‌هایی که هردویتان به آنها علاقه دارید مانند سینما رفتن، تئاتر،ورزش کردن و ... روی بیاورید. زیرا اشتغال به کارهایی که برای هردویتان جالب است، پیوندتان را محکمتر می‌کند و تمرکزتان را از روی مساله اختلاف سن بر هم می‌زند. هرچه بیشتر در علاقمندی‌ها و سرگرمی‌های هم غرق شوید از بودن با هم لذت بیشتری خواهید برد. همچنین سراغ فعالیت‌هایی بروید که سالها از آنها دور بوده‌اید و یا هیچ وقت فرصت پرداختن به آنها را نداشته اید شاید این موضوعات جدید برای طرف مقابل تان هم جالب باشد.

 

**اگر فکر می کنید که این شکل ازدواج شما هنوز هم از طرف اطرافیان و به خصوص خانواده تان آشکار یا پنهان، مورد نکوهش قرار می گیرد، سعی کنید درباره انتخاب و ازدواجتان، با خانواده خود صحبت کنید. اطلاع آنها از رابطه شما و اینکه چقدر به همسرتان علاقه دارید برای دوستان و خانواده مفید است.داشتن یک گفتگوی واضح وصحیح درباره اختلاف سنی‌تان با خانواده و دوستان نزدیک، باعث می‌شود که آنها پی به اعتماد شما به تصمیم تان برده و از اظهار نظر‌های منفی گرایانه و یا تصورات منفی که از اینگونه ازدواجها دارند دست بردارند.

تعامل همسران

همچنین، به آنها نشان می دهد که چقدر حمایت شان برای شما اهمیت دارد و نیز سبب می‌شود از این به بعد با احترام و تعامل درست‌تری در سایر مجالس با شما و همسرتان برخورد کنند.

 

**بهترین دوست همدیگر باشید. وقتی که یک رابطه بر اساس احترام و دوستی باشد اختلافات و تفاوت ها نمی تواند به اندازه یک دوستی دو طرفه نمایان‌گر شود و تاثیر چندانی بر ارتباط شما نخواهد داشت.

و در نهایت اینکه فراموش نکنید که در هر ازدواجی (حتی ایده آل ترین انتخابها) مسلما اختلافات و ناهماهنگی هایی وجود دارد که کاملا طبیعی و قابل انتظار است لذا یاد بگیرید که واقعیات زندگی فعلی تان را بپذیرید یعنی آنچه قابل تغییر است را با تلاش و همکاری با یکدیگر، تغییر دهید و آنچه را که قابل تغییر نیست بپذیرید و با آن کنار بیایید. اختلاف سنی شما با همسرتان، قابل تغییر نیست اما مسلما تناسبات و هماهنگی هایی با همسرتان در گذشته احساس کرده اید که حال در کنار وی هستید و با وی پیمان زناشویی بسته اید پس تمرکز تان بر این تناسبها و تقارنها باشد و با تقویت این نقاط تفاهم، سعی در تضعیف ضعفهای ارتباطی تان داشته باشید.

 


دیابت را چگونه درمان کنیم؟

چگونه می توان از سرطان سینه جلوگیری کرد؟

کافئین بر بدن چه اثراتی خوب و بد دارد؟

حقایق بیماری ایدز چیست؟

چرا پزشکان از بیماران زیر میزی می گیرند?

چگونه می شود با فعالیت فیزیکی جلوی بیماریها را گرفت؟

ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا

چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟

 

http://maktoobshop.com

بهترین سن ازدواج


http://maktoobshop.com/



یکی از بحث های داغی که این روزها نقل بعضی از محافل شده و نسبت به آن اظهارنظرهای متفاوتی می شود، محدوده سنی ازدواج جوانان است. این سن برای دخترها ۱۶ تا ۱۸ سال و برای پسرها ۱۹ تا ۲۱ سال ذکر می شود...

در حالی که از دیدگاه روان شناسی، ازدواج کردن در سنین یاد شده قابل تامل است. برای بررسی این موضوع و نقد اینکه آیا نوجوانان در این سنین قادر به اداره یک زنگی مستقل هستند یا خیر نظرات دکتر سیدعلی احمدی ابهری، روان پزشک و استاد دانشگاه علوم پزشکی تهران را جویا شده ایم که می خوانید.

آقای دکتر! آیا تنها با رسیدن به بلوغ جسمانی، می توان از عوامل دیگری که در شروع یک زندگی مشترک نقش دارند چشم پوشی کرد؟

ـ از نظر ما سن ازدواج باید مبتنی بر سه اصل بلوغ جسمانی، بلوغ روانی و بلوغ اجتماعی باشد. منظور از بلوغ جسمانی دوران توانمندی فرد از نظر تولید مثل است که برای دختران از حدود سنین ۱۲ تا ۱۴ سالگی و در پسران از حدود ۱۴ تا ۱۶ سالگی شروع می شود. بلوغ روانی، عنوانی است که روان پزشکان از آن تحت عنوان رشد شخصیت نام می برند. از لحاظ حقوقی نیز بلوغ روانی با عنوان رشد شناخته می شود. اما اختلافی که ما با حقوقدانان در این زمینه داریم این است که حقوقدان ها به حداقل کفایت می کنند و معتقدند فقط کافی است فرد توان تشخیص مصالح خود را داشته باشد ولی عقیده روان پزشکان و اصولا مکاتب روان شناختی بر این است که فرد باید از لحاظ شخصیتی، توانمندی، پختگی و رشد به مرحله ای برسد که نه تنها نسبت به خود شناخت کافی پیدا کند و بتواند مصالح خود را تشخیص بدهد بلکه نسبت به فردی که در نظر دارد با او ازدواج کند نیز شناخت کافی به دست آورد.

و منظور از بلوغ اجتماعی چیست؟

ـ بلوغ اجتماعی به معنی توانمندی لازم برای اداره امور خانواده، همسر و فرزندان است. این امر، مستلزم برآورده شدن نیازهای اقتصادی، بهداشتی، علمی، آموزشی و... برای گذراندن زندگی است تا فرد بتواند با آن، مسکن و حداقل نیازهای خانواده را تامین کند.

خصوصیاتی که ذکر کردید معمولا در چه سنی به دست می آید؟

ـ بستگی به فرد دارد. یک فرد ممکن است در سن ۲۰ سالگی زمینه های فوق را یکجا و کامل پیدا کند. در حالی که فردی دیگر در سنین بالاتر هم نتواند به آنها دست یابد. در مورد خانم ها هم به همین شکل است. یک دختر جوان ممکن است در سن ۱۴ تا ۱۵ سالگی به رشد کامل جسمانی رسیده باشد اما رشد روانی و شخصیتی او کامل نشده و توانایی ایجاد یک رابطه درست با همسر، فرزند، اطرافیان خود و از جمله خانواده جدیدی که با او پیوند می خورد یعنی خانواده شوهر را نداشته باشد. در این صورت تبعات آن نه تنها به فرد و خانواده بلکه به جامعه هم کشیده می شود. جامعه ای که نیازمند افراد فعال، آگاه، پخته و توانمند است. بنابراین ما فقط سن را ملاک اولیه و اصلی برای تشکیل خانواده یا ازدواج قرار نمی دهیم.

البته به این نکته هم باید اشاره کنم که خرده گیری و سخت گیری و اینکه افراد فکر کنند ابتدا باید همه امکانات را فراهم و تمام دوره های تحصیل را طی کنند، شغل پردرآمدی داشته باشند و بعد ازدواج کنند را تایید نمی کنیم. صحبت ما در مورد حداقل هاست. اگر فرد بتواند به توانمندی های شخصیتی، اجتماعی، اقتصادی و... برسد، می تواند ازدواج کند که این اتفاق می تواند در شروع دهه سوم زندگی باشد که بسیار هم مطلوب است. البته گاهی ممکن است افراد در همان زمان هم آمادگی لازم برای ازدواج را پیدا نکنند و انجام این کار مهم به سنین و سال های بعدی موکول شود.

آیا جوانان کشور ما این قابلیت را دارند که در سنین ذکر شده به این حد از بلوغ روانی و اجتماعی برسند؟

ـ ممکن است برای تعداد کمی از افراد این اتفاق بیفتد اما طبیعتا این امر برای اکثریت افراد جامعه محقق نمی شود. البته این تعداد کم نیز وابسته به خانواده شان هستند. خانواده این افراد، معمولا خانواده ای تحصیلکرده و هوشمند هستند، خانواده هایی که ازدواج والدین بر پایه اصول و ازدواج و انتخاب شان برنامه ریزی شده است و مسیر رشد درستی را برای فرزندان شان فراهم کرده اند.

پس با توجه به گفته های شما، رسیدن به این حد از بلوغ در شهر و روستا و با توجه به سطح تحصیلات، فرهنگ و سایر شرایط محیطی در افراد متفاوت است؟

ـ بله دقیقا. برای هر فرد، هر خانواده و هر اجتماع کوچک و بزرگ این مساله متفاوت است. اما به هر حال ما یک حداقل هایی را نیاز داریم. علت تاکید بر انجام مشاوره قبل از ازدواج نیز همین است که ما ببینیم دو نفری که می خواهند ازدواج کنند به بلوغ روانی و اجتماعی رسیده اند یا خیر.

بهتر است تفاوت سنی زوجین چقدر باشد؟

ـ ما اختلاف سنی ۵ سال را مطلوب می دانیم. در این صورت می توانیم بگوییم که زمینه ها به عنوان قدم اول یعنی حداقل اختلاف سن شروع می شود. اگر مبنا را فقط سن در نظر بگیریم، می توانیم بگوییم حداقل سن ازدواج در دختران ۱۸ سال و در پسران ۵ سال بیشتر یعنی ۲۳ سال است البته با حداقل توانمندی ها، مهارت ها، حرفه و تحصیلات.

اگر خانمی از همسرش بزرگ تر بود چطور؟

ـ این مساله هم اگر به صورت موردی در جامعه وجود داشته باشد و همراه با مشاوره های لازم، شناخت فردی و شناخت نسبت به فرد مقابل باشد، مشکلی نیست و می توان آن را پذیرفت اما به عنوان یک قانون عام مورد تایید نیست.

همیشه بحث بر سر فاصله سنی زوجین است و کمتر در مورد فاصله سنی والدین با فرزندانشان اظهارنظر می شود. نظر شما در این رابطه چیست؟

ـ ازدواج کردن به مفهوم این نیست که بلافاصله زوجین بچه دار شوند. البته اگر زوج سن بالاتری داشته و پختگی و تجربه داشته باشند، چنانچه بلافاصله بعد از ازدواج بچه دار شوند، مشکل چندانی نخواهند داشت. اما جوانانی که با حداقل سنینی که صحبت کردیم ازدواج می کنند نباید برای بچه دار شدن عجله کنند. شروع زندگی به معنای افزایش تعداد افراد خانواده نیست. شروع زندگی مستلزم زمان هایی است که زندگی مشترک برای یک زوج بسیار جوان معنادار شود و اصطلاحا جا بیفتد. بنابراین پاسخ به این سوال که یک دامنه وسیعی را شامل می شود، خیلی آسان نیست. اگر ازدواج در دهه سوم زندگی که مطلوب ترین زمان برای ازدواج است صورت بگیرد و در این سنین زوج صاحب فرزند شوند فاصله مناسبی بین آنها و فرزندان شان ایجاد می شود. به عنوان نمونه برای یک مرد ۳۰ ساله و یک زن ۲۵ ساله بچه دار شدن بسیار مناسب است. اما برای زوجی که در ۲۳ سالگی و ۱۸ سالگی هستند زود است و باید ابتدا تجربه کسب کنند و بعد صاحب فرزند شوند.

مریم منصوری

سن ازدواج و اختلاف سنی


***  با هم ببینیم   ***



فاصله سنی مناسب میان زن و شوهر را می*توان 2 تا 4سال و در برخی منابع 2 تا 7 سال یا 4 تا 7 سال در نظر گرفت. البته این به آن معنا نیست که اگر یکی دو سال به این سنین افزوده یا از آن کاسته شود، نباید ازدواجی انجام*گیرد. شاید بتوان گفت که اگر تمام زمینه*ها بررسی شده باشد و مشکل خاصی دیده نشود، می*توان فاصله سنی را به دیده اغماض نگریست ولی در عین حال بهترین و مناسب*ترین فاصله سنی 2 تا 4 سال است. طبیعی است که اگر سایر شرایط، مناسب نباشد، باز هم ازدواج نمی*تواند موفق باشد. فلسفه وجود چنین تفاوت سنی در این است که: اولا خانم*ها زودتر به بلوغ عقلی و جسمی می*رسند و در نتیجه پختگی* روانی لازم را زودتر پیدا می*کنند. خانم*ها زودتر به بلوغ جن سی می*رسند و بهتر است به نیازهای آنها زودتر پاسخ داده شود. از طرف دیگر نیازهای جن سی خانم*ها نیز زودتر فروکش می*کند، بنابراین به علت آمادگی زودتر زنان برای ازدواج و بلوغ اجتماعی است که این تفاوت سنی طرح می*شود. از دیدگاه دینی و در روایات اسلامی تناسب*های مختلف در ازدواج تحت عنوان کلی، هم کفو بودن مطرح شده است که یک جنبه آن تناسب سنی است.کفو هم بودن دو همسر یعنی تناسب، هم*شانی و هم*طرازی و در زمینه تناسب سنی یعنی لحاظ منطقی تفاوت سنی در ازدواج. از نظر اسلام ازدواج کردن با تفاوت سنی زیاد، امر نامشروعی نیست و آنچه در سنت پیامبر دیده می*شود، حکایت از مشروعیت این نوع ازدواج دارد. کمالات پیامبر(ص) به عنوان انسانی کامل به حدی بود که به خوبی با حضرت خدیجه(س) زندگانی کرد و در آن زندگانی معضلی به خاطر تفاوت سن و سال دیده نمی*شد و از سوی دیگر خدیجه(س) نیز زنی با کمال و بی*نظیر بود. تمامی ثروت فراوان خود را در راه تبلیغ اسلام صرف کرد و اولین زنی بود که به پیامبر ایمان آورد و فاطمه(س) را برای پیامبر به یادگار گذاشت. پیامبر نیز به عنوان همسری باوفا هرگاه که نام خدیجه(س) را می*شنید، اشک در چشمان مبارکش حلقه می*زد، به نحوی که اطرافیان آن حضرت، تاثر او را به خوبی حس می*کردند. البته در این ازدواج*ها با این تفاوت سنی فقط کسانی می*توانند موفق باشند که از رفتار پیامبر(ص) و خدیجه(س) به خوبی پیرونی کنند.


عدم تفاهم ودرک متقابل*

با افزایش سن، انعطاف آدمی کاهش می*یابد و همین امر در زندگانی مشترک معضل آفرین می*شود. در نتیجه محیط امن خانه تبدیل به فضایی ناامن و تحمل ناپذیر می*شود. به عنوان نمونه،* زنی که از همسر خود بزرگ*تر است با توجه به تجربه بیشتری که دارد ممکن است این احساس در او ایجاد شود که او محق*تر است و بنابراین دایم امر و نهی *کند و کمتر به دیدگاه*های همسر خود توجه کند. پیامد چنین رفتاری عدم درک مسایل و مواضع یکدیگر، کناره*گیری مرد از مدیریت خانواده، مطیع صرف همسر شدن و از همه مهم*تر الگودهی نامناسب برای فرزندان است. یا مردی با داشتن 20 سال سن بیشتر، طبیعی است که می*تواند از تجارب بیشتری برخوردار باشد بنابراین این مساله زمینه*ای فراهم می*کند که شخص ارزش لازم را به نظرهای فرد کوچک*تر ندهد یا طرف مقابل**بیش از اندازه احساس کوچکی کند و همیشه در حال اضطراب و تشویش باشد و بالاخره از اداره زندگی درمانده شود.



عدم ارضای مناسب غرایز جن سی

یکی از اهداف ازدواج، ارضای غرایز است و این خود می*تواند عامل موثری در تداوم زندگی خانوادگی باشد. اما در سنین بالا، فرد از لحاظ غریزه جن سی افول می*کند؛ به نحوی که زوجین نمی*توانند موجبات رضایت یکدیگر را در روابط زناشویی به نحو مطلوب تامین کنند و همین امر ممکن است موجبات درگیری را فراهم آورده، محیط خانواده را متشنج کند. این مساله در موارد چشمگیری به بروز افسردگی در زنان جوان می*انجامد و در برخی از زنانی که خویشتن*دار و باتقوا نباشند، گرایش به انحرافات و لغزش*ها دیده می*شود و در مردانی که با زنان بزرگ*تر از خود ازدواج کرده*اند مرد به علت عدم تمکین مناسب وکافی زن ممکن است به همسر دوم یا ازدواج موقت بیندیشد. وقتی که فاصله سنی بین زن و شوهر زیاد باشد، هریک در دوره*ای از زندگانی به سر می*برند که از لحاظ میل جن سی با هم متفاوت هستند. به*عنوان مثال، زنی که در دوران جوانی (18 سالگی) به سر می*برد و همسرش در 35 سالگی است و به مرز میانسالی نزدیک شده است. در این حالت زوج نمی*تواند نیاز جن سی همسر خود را به شکل مطلوب ارضا کند. این عدم ارضای جن سی، ممکن است به شکل*های مختلف همچون نق زدن*های فراوان، عدم احساس رضایت از زندگی و... در زن جلوه*گر شود. زمانی که مرد ?? ساله با دختری کم سن و سال ازدواج می*کند پس از گذشت مدت ?? سال، به مرد ?? ساله*ای تبدیل می*شود که به*طور قطع دیگر احساسات و توانایی*های جن سی قبل را ندارد و این مساله عواقب خوبی در پی*نخواهد داشت.



پیدا شدن سوءظن

گاهی وجود فاصله*های سنی زیاد باعث می*شود که زوجین سوءظن*هایی نسبت به یکدیگر پیدا کنند و ممکن است حتی نتوانند دلایلی هم برای این گونه افکار ارایه کنند.



امر و نهی به همسر

در چنین خانواده*هایی فرد بزرگ*تر به دلیل داشتن تجربه، خود را ملزم می*داند که مدام به همسر خود امر و نهی کند؛ امر و نهی بیش از حدی که همیشه مبتنی بر حق نیست، بلکه سلیقه نیز در آن سخت مداخله می*کند تا موجبات ناراحتی همسر را فراهم *آورد. فرد بزرگ*تر احساس می*کند که باید فرد کوچک*تر را تربیت کند و حال آنکه او انتظار دارد که با همسر زندگی کند، نه آنکه همسر وی نقش پدر و مادر را بر عهده گرفته، به امر و نهی و تربیت وی مبادرت کند. البته زن و شوهر باید برای تکامل و تعالی یکدیگر تلاش کنند و در مواقع ضروری به امر به معروف و نهی از منکر یکدیگر بپردازند.


امتیازدهی بیش از حد

مشکل دیگر این است که فرد بزرگ*تر برای اینکه فرد کوچک*تر را جذب کند و زندگی تداوم یابد، باید مدام به او امتیازاتی بدهد که وی را به دوام زندگی دلگرم کند اما دادن دایم امتیازات همیشه امکان*پذیرنیست، زیرا گاه دادن این نوع امتیازها برای فرد بزرگ*تر غیرقابل**تحمل یا غیرممکن می*شود و به این ترتیب از انگیزه طرف مقابل**برای ادامه زندگی می*کاهد. از سویی طرف کوچک*تر که از نقطه ضعف همسر خویش اطلاع یافته درصدد اخذ امتیازهای بیشتری برمی*آید که این امر اختلافات خانواده را تشدید کرده و جو ناامنی را بر خانه حکمفرما می*کند و به این ترتیب خانواده*ای نابسامان شکل می*گیرد که کشمکش*های ناشی از آن، از ارزش والدین در نزد فرزندان می*کاهد و در نتیجه تاثیرات تربیتی آنها را نیز کاهش می*دهد.


افزایش طلاق

معضل دیگری که گاه در خانواده*هایی که تفاوت سنی زوجین زیاد است دیده می*شود، مساله عدم تحمل یکدیگر و وقوع طلاق است. تحقیقاتی که روی 2 هزار و 167 پرونده طلاق انجام شده، حاکی از آن است که یکی از مهم*ترین دلایل طلاق در میان زوجین، همین تفاوت*های سنی، به ویژه بزرگ*تر بودن زن از مرد است؛ زیرا این پدیده، چه از نظر فرهنگی و چه از نظر اجتماعی، در جامعه ما پذیرفته*شده نیست. در برخی موارد، این ازدواج*ها ممکن است به طلاق منجر نشود ولی همواره با پشیمانی همراه است؛ زیرا مشکلات ناشی از این نوع ازدواج*ها به قدری زیاد و غیرقابل**تحمل است که در اکثر موارد موجبات پشیمانی را فراهم می*کند و زندگی*ای سراسر مشاجره و دعوا به وجود می*آورد که گاهی تاثیرات آن روی زوجین و به ویژه روی فرزندان آنها کمتر از طلاق نیست. این حالت ممکن است امکان بزهکاری و جرم*زایی در فرزندان را نیز افزایش دهد.


چهار نکته کلیدی

1 اختلاف سنی دختر و پسر نباید آنقدر زیاد باشد که دوره رشدی آنها متفاوت شود و در علاقه*ها، سرگرمی*ها، طرز نگرش و بینش و انرژی*های روانی با هم تفاوت اساسی داشته باشد. به عنوان نمونه ازدواج دختر ?? ساله*ای را با پسر?? ساله در نظر بگیرید. در حالی که دختر در آغاز راه هیجانات، علاقه*مند به شطینت*های نوجوانی و جست و خیز و وقت گذرانی با دوستان، میهمانی و …. است، مرد، کار و تفکر و مطالعه، فیلم و موسیقی و گوشه ساکت خانه جهت استراحت را بیشتر می*پسندد. همچنین دیدگاه مرد توام با تجربه و احتیاط است و دیدگاه دختر نوجوان ریسک و فعالیت*های نو و بدیع.


2 بهترین و معمولی*ترین وضعیت ازدواج این است که سن پسر کمی از سن دختر بیشتر باشد یا حداقل مساوی باشند. این به خاطر آن است که مدت باروری در خانم*ها محدود بوده و در آقایان نامحدود است و ضمنا قدرت باروری خانم*ها زودتر از آقایان شروع می*شود. همچنین نیاز است که آقایان قبل از ازدواج، علاوه بر بلوغ جسمی و فکری، به استقلال اقتصادی نیز برسند که این به زمان بیشتری نیاز دارد. 


3 فرد مورد نظر شما در کل، باید معدل قابل**قبولی در معیارهای مورد نظر شما کسب کند. به عنوان نمونه، دختری که همسن با پسری است اما در سایر معیارهای اساسی قوی است، معدل خوبی برای ازدواج دارد. در ضمن وی در معیار سن هم حداقل نمره قبولی را دارد. ولی اگر این دختر با همه معیارهای اساسی و خوبی که دارد، ?? سال از پسر بزرگ*تر باشد، با وجود اینکه معدل بالایی دارد ولی در یک معیار اساسی رد می*شود و چنین ازدواجی با ریسک بالایی از طلاق یا نارضایتی در زندگی زناشویی همراه می*شود.


4 باید از طریق رسانه*های گروهی، کلینیک*های مشاوره ازدواج یا خانواده به دختران و پسرانی که قصد ازدواج دارند، آموزش داد که فاصله سنی بین آنها حداقل 2 سال و حداکثر 7 سال باشد و این مساله*ای است که باید موقع راهنمایی قبل از ازدواج برای آنها تشریح کرد تا دریابند که با فاصله سنی کمتر، مشکلات کمتری خواهند داشت، مشروط بر اینکه به سایر جنبه*های لازم برای ازدواج موفق نیز توجه کافی مبذول دارند.

 

ارتباط بین فعالیت فیزیکی و کاهش بیماریها

ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد

ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت

ورزش های مفید برای بیماران مبتلا به آلزایمر

ورزش و بیماری های قلبی و استخوانی

چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟