آرزوهایی مثل سراب
روابط نا موفق
1- رابطهای که در آن عاشق تواناییهای بلقوه همسرتان میباشید.
«میدانم که مرا دوست دارد. موضوع فقط همین است که او از اینکه احساسات خود را ابراز کند، مشکل دارد، به اندکی وقت نیاز دارد، دیگران او را درک نمیکنند... »اگر این جملات برایتان آشنا است ، پس احتمالا شما بر خلاف آنچه که ادعا میکنید براستی عاشق او نیستید، بلکه عاشق فردی که امیدوارید همسرتان به آن بدل شود هستید. این نوع روابط بهطرز نسبتا شدیدی «اعتیادآور» هستند. چرا که شما خود را در دام کسی اسیر کرده اید که قرار است همسرتان به آن بدل شود، و دل کندن از این امید بسیار مشکل خواهد بود.
اگر جملات زیر را در ذهن خود تکرار میکنید در این رابطه غرق شدید و به همسرتان بیش از آنچه که او خود را باور دارد، ایمان دارید.
هیچکس تا به حال او را آنگونه که باید دوست نداشته و اگر شما به حد کافی به او عشق بورزید قادر خواهید بود، تا او را تغییر دهید این فقط شمایید که ماهیت واقعی او را میشناسید و هیچکس او را درک نمیکند.
داشتن یک رابطه سالم با همسرتان به معنی عشق ورزیدن به او به خاطر کسی که هست، میباشد. نه عشق ورزیدن با امید به کسی که خواهد شد.
راه حل: اشکالی ندارد اگر مایل باشید تا در برخی جهات شاهد رشد شخصی او باشید، اما میبایست به همان گونهای که هست، از او رضایت داشته باشید.
2- رابطهای که در آن به همسر خود بهعنوان یک الگو و آموزگار چشم دوختهاید.
تمامی افراد فوق مرتکب یک اشتباه واحد شدهاند. به این معنی که به طرزی نامتعادل جایگاهی بسیار بلند و ارج و منزلتی بیهوده برای همسر خود قائل هستند. وقتی عاشق کسی میشوید که به صورت افراطی او را الگوی خود می دانید، مشکل است رابطهای طبیعی داشته باشید. ممکن است رفتار یا گفتههای شما به گونهای باشد که گویی برابرید. اما در ذهنتان برای او مرتبه و مقام افزودهای قائل هستید که هر گونه احساس اختیار و قدرت را از شما سلب خواهد کرد.
آیا فکر میکنید که همسرتان از شما باهوشتر است؟
احساس میکنید غیرممکن است بتوانید به موفقیتهایی که او کسب کرده نائل شوید؟
حاضرید هر کاری بکنید تا بیشتر به او شبیه شوید؟
فراموش نکنید که روابط ناسالم صرفا از تفاوت جایگاههای دو طرف ناشی نمیشود بلکه از نگرش و طرز برخورد آن دو است.
راه حل: اگر گمان میکنید جایگاه او را بیش از آنچه باید بالا بردهاید، انتظار نداشته باشید که او خود از مسند قدرتی که خود شما او را نشاندهاید پایین بیاید. بلکه این شمایید که با احترام نگذاشتن به عقاید شخصی خود و مطالبه نکردن خواستههایتان او را بر صدر نشاندهاید. خود را دوست داشته باشید و آنچه را که هستید قبول کنید، به همان میزان که او را تحسین میکنید. او نیز باید مایل باشد تا نقش خود را از الگو به حامی و مشاور تعدیل کند.
3- رابطهای که در آن به دلایل بیرونی شیفته همسر خود شدهاید.
آن چشمان آبی روحم را تسخیر کرد.
بسیاری از ما تنها به خاطر یک ویژگی که هیچ رابطهای با شخصیت حقیقی همسرتان نداشته و به ویژگیهای بیرونی او مربوط میشود، عاشق میشویم. این روابط معمولا دوام چندانی ندارد. مگر شما چند ساعت میتوانید به موهای او خیره شوید و یا ... .
«من عاشق او نبودم، بلکه عاشق تردستی و نحوه اجرای او در هنرش بودم. من تنها به یک ویژگی او چسبیده بودم و تمامی ویژگیهای مطلوب دیگر را که میپنداشتم شخصی نظیر او میبایست داشته باشد روی او فرافکن کرده بودم. من مجذوب «خودساختههای» خود بودم.
هرگاه شیفته یک ویژگی شخصیتی کسی شدید، از خود بپرسید: اگر این فرد چشمان آبی، صدای زیبا، موهای فوقالعاده نداشت و یا ... آیا همچنان نیز برایم جذاب بود و میخواستم که باز با او ازدواج کنم. صداقت میتواند شما را از دلشکستگیها محفوظ نگه دارد.
منبع: بر گرفته از کتاب « آیا تو آن گمشده ام هستی»، نوشته باربارا آنجلیس
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
نحوه ارائه خدمات بهداشتی درمانی در برخی کشورهای دنیا
نقش سازمانهای بیمه گر اجتماعی و خصوصی در اقتصاد سلامت
دسترسی به تمامی این مطالب در سایت http://maktoobshop.com
تفاوت عشق و هوس{ در ارتباط دختر و پسر یا در ازدواج}
عواقب رابطه دختر و پسر قبل ازدواج
آشنایی قبل ازدواج؛ چرا و به چه مدت؟
زنهایی که شوهرشان را بچه میکنند!
معمولا چنین فرض میکنیم؛ مردها کم حافظه بوده یا فراموشکار هستند و اطلاعاتی که باید خودشان به خاطر داشته باشند را به آنها گوشزد میکنیم: یادت باشد وقتی رسیدی زنگ بزنی، یادت نرود بچه را از کلاس موسیقیاش برسانی خانه، یادت باشد آشغالها را دم در بگذاری، وقت دکترت یادت نرود! و...
تا به حال شده که چنین مواردی را به همسرتان بگویید؟
«عزیزم! کیف پولت را فراموش نکنی؟»
«موقع برگشتن فراموش نکنی لباسها را از خشکشویی بگیری؟»
«قبض برق را پرداختی؟»
«چند بار بایدگفت این حولههای خیس را روی زمین نینداز؟»
«اگر با این لباس نازک بیرون بروی، حتما سرما میخوری» و...
اگر چنین جملههایی را گفتهاید باید بدانید مرتکب اشتباه شدهاید. در این مطلب سعی کردهایم تا تمام زوایای این اشتباه را برایتان روشن کنیم. این اشتباه، یکی از معمولترین و مخربترین عادتهای ارتباطی با مردهاست؛ یعنی به گونهای با آنها رفتار میکنیم، گویی کودکی بیش نیستند و اینطور فرض میکنیم که ناتوان هستند و نمیتوانند از خودشان مراقبت کنند و نیاز دارند که ما زندگیشان را بگردانیم و این میتواند آثار مخربی روی زندگی ما بگذارد.
با این رفتارها مثل مادرش میشوید
1. در حق آنها بیش از حد مفید واقع شدن و انجام دادن کارهایی که باید خودشان انجام بدهند؛ مثلا: به دنبال کلیدش میگردیم، لباسهایش را پشت سرش جمع میکنیم و...
2. راه انداختن بازیهای کلامی با آنها مثل بازی حدس بزن برای بیرون کشیدن اطلاعات از آنها؛ مثلا میگوییم: گرسنهای؟ دوست داری کمی آش برایت درست کنم؛ نه؟ برایت ماهی درست کنم؟ دسر چطور؟ با یک سوپ موافقی؟ زیاد جالب به نظر نمیآید؟ خب بگذار فکر کنم. یک ساندویچ گریل شده چطور است؟ آن را هم دوست نداری؟
3. معمولا چنین فرض میکنیم؛ مردها کم حافظه بوده یا فراموشکار هستند و اطلاعاتی که باید خودشان به خاطر داشته باشند را به آنها گوشزد میکنیم: یادت باشد وقتی رسیدی زنگ بزنی، یادت نرود بچه را از کلاس موسیقیاش برسانی خانه، یادت باشد آشغالها را دم در بگذاری، وقت دکترت یادت نرود! و...
4. آنها را نکوهش میکنیم، گویی بچهاند؛ «چطور میتوانی بدون ژاکت بیرون بروی؟ نمیبینی هوای بیرون سرد است؟»، «چندبار باید بگویم قبل از اینکه بخوابیم چراغها را خاموش کن؟»، «صورتحسابهای برق خیلی بالا رفته» و...
5. به عهده گرفتن کارهایی که فکر میکنید نمیتوانند به درستی انجام دهند؛ مثلا اینکه بگویید: «من به خرید کردن تو اعتماد ندارم چون...»
6. اصلاح کردن اشتباهاتشان و امر و نهی کردن به آنها؛ مثلا: «اگه جای تو بودم الان از سمت چپ رانندگی میکردم» یا «از آن مسیر برو که ترافیک نباشد.»
رفتار شما او را بچه میکند شاید بگویید که در بسیاری از مواقع، مردان به تذکر چنین مواردی نیاز دارند اما موضوع این نیست؛ موردی که در اینجا اهمیت دارد
ممکن است از رفتارتان شکایتی نداشته باشد، حتی ممکن است اصرار کند به این کارتان ادامه دهید اما یک چیز حتمی است: او یک روز علیهتان شورش خواهد کرد؛ همانگونه که تمامی پسر بچهها دوست دارند روزی از مادرشان جدا شوند و خانه را ترک کنند
این است که وقتی با یک مرد مانند پسر بچه کوچکی رفتار میکنید، او نیز شما را مأیوس نکرده و مانند بچهای کوچک با شما رفتار خواهد کرد. هنگامی که انتظار دارید ناتوان، درمانده و ضعیف باشد او نیز خود را ناتوان، درمانده وضعیف نشان میدهد.
چرا زنها در حق همسرانشان مادری میکنند؟
احتمالا متنفرید از اینکه بشنوید شما هم در حق مرد زندگیتان مادری میکردید اما باور کنید تنها شما نیستید که این کار را انجام میدهید؛ دلیل این کار چیست؟ زنها برای مادری کردن آموزش دیده و برای آن نیز پاداش میگیرند. وقتی بچه بودید، یگانه الگویتان مادرتان بود و همواره شاهد بودید که او چگونه از شما، برادر و خواهرهایتان حمایت میکرد؛ به این ترتیب آموختید چگونه حمایتگر، مهربان و فداکار باشید و به نیازهای دیگران رسیدگی کنید.
این موضوع نیز حقیقت دارد که شاهد بودید چگونه مادرتان به ویژه در حق پدرتان مادری میکرده است؛ پس بیایید به موضوع اینطور نگاه کنیم که اگر شما شاهد بودید به جای اینکه مادرتان به طرزی رمانیک با پدرتان رفتار کند، همیشه در حق او مادری میکرده است، درنتیجه شما هم در کودکی چنین آموختید. پس فکر کردید این همان رفتاری است که زنها باید با مردها داشته باشند؛ درنتیجه وقتی خودتان بزرگ شدید و ازدواج کردید، عینا همین کار را با همسرتان انجام دادید.
آنها که بدشان نمیآید
وقتی در حق مردها مادری میکنید، آنها احساس عشق میکنند؛ چرا؟ چون مردها در کودکی همواره شاهد بودند که مادرشان از آنها مراقبت میکرده؛ بنابراین برایشان عادی است به همسر خود اجازه دهند تا این نقش را ادامه دهد. این موضوع حقیقت دارد. چنانچه مادر همسرتان مدام در حق او مادری کرده باشد، ممکن است در ذهنش مادر، همسر و حمایتگر تداعی بیشتری از کلمات عاشق، معشوق، بهترین دوست یا شریک زندگی داشته باشد. چنانچه همسرتان در کودکی محبت و توجه کافی از جانب مادر خود دریافت نکرده باشد هم با خوشحالی تمام اجازه خواهد داد تا این کار ناتمام او را برایش به پایان برسانید.
عشق را نکشید
سریعترین راه ممکن برای کشتن عشق، شور و حال و حرارت یک رابطه، مادری کردن در حق نامزد یا همسرتان است. هرچه با یک مرد بیشتر مانند مادرش رفتار کنید، او نیز به شما بیشتر فرزندگونه پاسخ خواهد داد اما موضوع این است که هیچ مردی مایل نیست همسرش تبدیل به مادردومش شود.
روزی که او شورش کند
در ابتدا مادری کردن برای نامزد یا همسرتان میتواند جوانب مثبتی داشته باشد اما در درازمدت اثرات بسیار مخربی را بر رابطه شما خواهد گذاشت؛ مثلا همسرتان از شما منزجر شده و علیهتان طغیان خواهد کرد. ممکن است از رفتارتان شکایتی نداشته باشد، حتی ممکن است اصرار کند به این کارتان ادامه دهید اما یک چیز حتمی است: او یک روز علیهتان شورش خواهد کرد؛ همانگونه که تمامی پسر بچهها دوست دارند روزی از مادرشان جدا شوند و خانه را ترک کنند.
این گونه مردتان دیگر نمیتواند دوستتان بدارد
اگر با نامزد یا همسرتان مدام طوری رفتار میکنید که گویی بیلیاقت است، متعاقب چنین رفتاری او نیز احساس ناتوانی و بیلیاقتی خواهد کرد و درنتیجه اعتماد به نفسش پایین آمده و رفتارش نیز بچگانهتر میشود. هنگامی که یک مرد احساس خوبی نسبت به خودش ندارد، شما را نیز کمتر دوست خواهد داشت، زیرا احساس عزت نفس یک مرد بستگی به احساس توانمندی او دارد.
هنگامی که مردی احساس میکند کارها را به درستی انجام نمیدهد، به سختی میتواند با شما یا خودش مهربان باشد. رفتار کردن با مردها مانند پسر بچهها و به رخ کشیدن ضعفها و ناتواناییهای آنها روی قابلیت عشق ورزیشان تأثیر منفی میگذارد.
منبع : جام جم سرا
چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
ما با دسترسی ویژه به همه منابع علمی می توانیم مقاله شما را تهیه نماییم
.
برای ارائه مقالات (پزشکی-بهداشتی- اجتماعی و زیست محیطی) به مجله، روزنامه ،همایش ، کنگره ، دانشگاه و سازمان مربوطه می توانید به سایت زیر مراجعه کرده و با پرداخت مبلغ جزیی ، مقاله درخواستی را دانلود نمایید
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
تجربههای من با دختران و زنانی که معمولا به عنوان مراجع به من مراجعه میکنند مرا بر آن داشت که موضوع این مقاله را براساس تجربههای آنان تنظیم کنم. شاید هم بر اساس تجربههای خودم از اشتباهات همجنسانمان. اشتباهاتی که هر روز تکرار میشوند و رابطه ما با همسران و کلا ارتباطمان را با جنس مخالف تیره و تار کرده یا روابط ناکام کنندهای را برایمان رقم میزنند. متاسفانه وقتی روابط ناامیدکننده یا آزاردهنده میشوند، زنان میخواهند همه تقصیرها را به گردن مردان بیاندازند و مردان هم زنان را مقصر میدانند. اما به نظر من تقصیر کار واقعی ناآگاهی هر دو جنس از ویژگیها و خواستههای طرفین است.
برای این مقاله دو تا از اشتباهات رایج در روابط جنس مخالف را برایتان انتخاب کردهام. به این دو اشتباه توجه کنید:
معمولا وقتی به دخترها میگویم دنبال مردها راه نیفتند و با پیشنهادات خود آنها را سر در گم نکنند، با این نوع اعتراضات از جانب دخترها روبرو میشوم:
دوره زمانه عوض شده و دخترها هم حق انتخاب دارند.
چرا فقط پسرها باید دختر مورد علاقه خود را انتخاب کنند؟ دخترها هم میتوانند این کار را انجام دهند!
اگر دنبال پسر مورد نظرمان نباشیم، او به ما توجه نخواهد کرد.
اگر به پسر مورد علاقهمان پیشنهاد ازدواج ندهی ، دخترهای دیگر این کار را انجام میدهند!
…
باید بگویم منکر حق انتخاب دخترها نیستم اما بستر این حق انتخاب باید مناسب و از قبل فراهم شده باشد وگرنه حق انتخاب دختر تبدیل میشود به حق انزجار پسر! شاید در بستر فرهنگی ما، پسرها تظاهر کنند که از دخترهای جسور و با اعتماد به نفس خوششان میآید و حتی ادعا کنند که از پیشنهاد ازدواج یک دختر خوشحال شدهاند اما این نظرها و ادعاها در بیش از نود و پنج درصد موارد به ازدواج ختم نمیشود. پسرها به دلیل ذات و ماهیت خود مایلند در رابطه با جنس مخالف، فاعلانه و فعالانه عمل کنند، وقتی دختری فاعل میشود و در ارتباط با یک پسر فعالانه عمل میکند، پسرها خواهی نخواهی از او میترسند یا فرار میکنند. ممکن است در دل او را تحسین کنند یا برای یک ارتباط موقت او را بپسندند، اما دوست ندارند با زنی ازدواج کنند که مانند مردها عمل میکند، مانند مردها پیشنهاد میدهد و مانند مردها رابطه را اداره میکند. آنها ناخودآگاه گمان میکنند چنین زنی از نظر درصد زنانگی در سطح پایینتری است و مردانگیاش بیشتر است. ممکن است این زن، همکار یا مدیر خوبی باشد اما نمیتواند همسر خوبی باشد. چون در بستر فرهنگی ما این رسم، یعنی رسم پیشنهاد دادن دختر به پسر هنوز جا نیافتاده و فقط ظاهرا بدان توجه میشود و در واقع پشت ادعاهای روشنفکرانه به غلط از آن برداشت میشود.
در این جا برخی جملات پسرها را در همین زمینه گردآوری کردهام. سوالی که از تعدادی پسرهای بین ۲۵ تا ۳۵ ساله شد این بود که آیا حاضرید با دختری که به شما پیشنهاد ازدواج میدهد ازدواج کنید؟ به جوابهای آنها توجه کنید:
نه ، ترجیح میدهم خودم همسرم را انتخاب کنم و معمولا چنین پیشنهاداتی را از این گوش شنیده و از گوش دیگر بیرون میکنم.
از دخترهایی که پیشنهاد ازدواج میدهند خوشم نمیآید. احساس میکنم این دخترها خواستگار دیگری ندارند و میخواهند خود را به من بچسبانند و تحمیل کنند.
نه، من به این دخترها میگویم دخترهای «آویزون». اینها آن قدر به این پسر و آن پسر گیر میدهند تا بالاخره شوهر کنند. هدف اینها فقط و فقط شوهر کردن است. آنها کسی را دوست ندارند. فقط ازدواج را دوست دارند.
بله، اشکالی ندارد اما من هم حق انتخاب دارم. اگر از او خوشم نیاید صرفا به خاطر پیشنهاد او تن به ازدواج نخواهم داد.
مادرم میگوید از دخترهایی که دنبالت راه میافتند پرهیز کن. حتما برایت نقشهای در سر دارند.
دختر اگر نجیب باشد به پسر پیشنهاد نمیدهد!
معمولا این طور دخترها سلطه گرند. من با دختر سلطهگر ازدواج نمیکنم. اینها بعدها هم در زندگی میخواهند حرف خودشان را پیش ببرند.
من احساساتی نیستم. با عقلم تصمیم میگیرم. دخترها احساساتیاند. از روی احساس به ما پیشنهاد میدهند اما من از روی عقل پیشنهاد را بررسی میکنم.
هر وقت دختری به من پیشنهاد ازدواج داده، بلافاصله رابطهام را با او قطع کردهام و گفتهام که به هیچ عنوان قصد ازدواج ندارم.
بله، معمولا چنین دخترهایی قابل اتکا هستند و در زندگی هم میتوانند همه چیز را به تنهایی اداره کنند و من میتوانم کار خودم را بکنم!
هر دختری هم به من پیشنهاد بدهد من با دختری ازدواج خواهم کرد که خانوادهام به من پیشنهاد بدهند. چون آنها زنها را بهتر از من میشناسند.
…
تعداد این پاسخها بسیار زیاد است. من در صدد نیستم که به شما بگویم پیشنهاد دادن یک دختر به یک پسر، در ذات خود کار بدی است. تنها میخواهم بستر این پیشنهاد را در فرهنگ و در کشور ما بشناسید و با چشم باز تصمیم بگیرید. در برخی جوامع ، پدر یا فامیل دختر میتوانند پیشنهاد کنند که مردی با دخترشان ازدواج کند. در برخی فرهنگها خود دختر هم میتواند به این کار اقدام کند اما فعلا در کشور ما تعداد پسرهایی که بدین ترتیب تن به ازدواج بدهند بسیار اندک است و متاسفانه چنین ازدواجهایی در دراز مدت از نظر پسرها، ارزشمند نخواهد بود.
توجه داشته باشید که شاید پسرها پاسخهایی مشابه آنچه در بالا برایتان گرد آوردهام را به یک دختر ندهند. احتمالا آنها از روی ادب به دخترها نمیگویند که نظرشان در باره دختری که دنبال آنها راه میافتد و با انواع روشها آنها را به ازدواج دعوت یا اجبار میکند چیست اما عملشان بر اساس همان پاسخها و در واقع بر اساس بستر اعتقاد و فرهنگ آنها شکل میگیرد. ضمن این که در کشور ما، خانوادههای پسرها نیز از چنین عروسهایی استقبال نمیکنند و خود این عدم استقبال، مشکلات عدیده را در ازدواجها فراهم میآورد. مشکلاتی که در آینده گریبان دخترها را میگیرد.
محبت زیاده از حد، قبل از ازدواج ممنوع!
وقتی دختری، پسری را دوست دارد اغلب میخواهد از انواع روشها به او محبت کند و عشق و علاقه خود را ابراز نماید. ابراز عشق و محبت هم در ذات خود کار بدی نیست اما ببینیم نظر پسرها در باره این نوع ابرازها چیست؟
• وقتی دختری به من ابراز محبت میکند میدانم که مرا دوست دارد. دخترها احساسیتر هستند و زود دوست داشتن خود را نشان میدهند. اما اگر با کسی مواجه شوند که پولدارتر از من باشد و خانه و ماشین گرانتری داشته باشد، بلافاصله این ابراز محبت به او انتقال پیدا میکند!
روی محبت خانمها نباید حساب کرد! آنها احساسیاند و هر ساعت ممکن است به کسی ابراز علاقه کنند.
دختر خوب دختری است که با محبت باشد. اما با محبت بودن دختر، دلیل بر این نیست که با او ازدواج کنم. مشخصات دیگر او برایم مهم است.
دخترهایی که زیاد محبت میکنند قصد دارند هر طور شده با ما ازدواج کنند. وگرنه چرا باید به این شکل به ما محبت کنند.
همه دخترها به من محبت میکنند. آنها میگویند من دوست داشتنیام! محبت دخترها برایم طبیعی است.
ترجیح میدهم با دختر با محبت ازدواج کنم نه با دختر سرد و بی محبت.
به محبت الکی نمیتوان اتکا کرد. محبت واقعی در طول زمان و در سختیها خودش را نشان میدهد. اگر محبت دخترها واقعی بود تا به آنها میگفتیم قصد ازدواج نداریم، ما را رها نمیکردند!
محبت باید دوطرفه باشد. چه فایده دارد که دختری که دوستش نداریم هی به ما محبت کند؟
دختری هست که مرا دوست دارد و مدام به من محبت میکند. دختر خوبی است اما خانوادهام موافق ازدواج ما نیستند. من هم نمیتوانم بدون توافق خانوادهام با او ازدواج کنم و این محبتهای او در من احساس گناه ایجاد میکند. چون میدانم سرانجام باید او را رها کنم.
وقتی دختری زیاد محبت میکند علامت این است که ما را دوست دارد. پس ما هم میتوانیم از او سوء استفادهمان را بکنیم. این استفاده کار بدی نیست. خود او با محبتش دارد به ما علامت میدهد!
…
باید از دخترها به خاطر نوشتن برخی از نظرات پسرها پوزش بخواهم اما تعداد دخترهایی که از روی احساس و گاه بیتفکر کافی به پسرها علاقمند میشوند زیاد است و میخواهم لااقل در این مقاله سعی کنم پشت پرده تفکرات برخی از پسرها را به آنها نشان دهم. متاسفانه درصدی از پسرها هستند که هر در باغ سبزی از جانب دختر را علامتی برای سوء استفاده تلقی میکنند. نمیگویم همه پسرها چنیناند، اما هوشیاری و عقل قبل از ازدواج، حکم میکند که به خاطر خودتان هم که شده از ابراز محبتهای زیاده از حد قبل از ازدواج به چنین پسرانی پرهیز کنید. همچنین در جامعه ما هنوز هم تعداد خانوادههایی که به پسران خود اعتماد به نفس کاذب میدهند زیاد است. برای چنین پسرهایی ابراز محبت شما کاری عادی است و حتی حق خود میدانند که هر زنی باید به آنها توجه و محبت کند، بدون این که خود آنها هم خود را ارتقا دهند و برای طرف مقابل کاری انجام دهند یا محبتی نشان دهند. من موافق محبت محک خورده و دو طرفه هستم. اگر مطمئن شدید که بین شما و پسری چنین محبتی وجود دارد میتوانید ابراز علاقه کنید وگرنه متاسفانه این ابراز علاقه، برایتان تضعیف کننده خواهد شد.
این را هم بگویم که همه پسرها این طور نیستند. من با پسرهایی روبرو شده ام که باهوش، مهربان و با فهم و شعورند و با ذهنی باز با محبت جنس مخالف برخورد میکنند. اما وجود دستهای از پسرها نباید ما را از وجود دستههای دیگر غافل کند. محبت زیاده از حد را برای بعد از ازدواج نگه دارید. متاسفانه برخی از دخترها قبل از ازدواج انواع محبتها را به پسرها ابراز میکنند ولی بعد از ازدواجاز آقایان تبدیل میشوند به زنی بیعاطفه که حاضر نیست یک قدم محبتآمیز به سوی همسر بردارد. نه آن درست است و نه این. در ابراز محبت تعادل داشته باشیم.
رکسانا خوشابی کارشناس ارشد مشاوره بالینی