آرزوهایی مثل سراب
روابط نا موفق
1- رابطهای که در آن عاشق تواناییهای بلقوه همسرتان میباشید.
«میدانم که مرا دوست دارد. موضوع فقط همین است که او از اینکه احساسات خود را ابراز کند، مشکل دارد، به اندکی وقت نیاز دارد، دیگران او را درک نمیکنند... »اگر این جملات برایتان آشنا است ، پس احتمالا شما بر خلاف آنچه که ادعا میکنید براستی عاشق او نیستید، بلکه عاشق فردی که امیدوارید همسرتان به آن بدل شود هستید. این نوع روابط بهطرز نسبتا شدیدی «اعتیادآور» هستند. چرا که شما خود را در دام کسی اسیر کرده اید که قرار است همسرتان به آن بدل شود، و دل کندن از این امید بسیار مشکل خواهد بود.
اگر جملات زیر را در ذهن خود تکرار میکنید در این رابطه غرق شدید و به همسرتان بیش از آنچه که او خود را باور دارد، ایمان دارید.
هیچکس تا به حال او را آنگونه که باید دوست نداشته و اگر شما به حد کافی به او عشق بورزید قادر خواهید بود، تا او را تغییر دهید این فقط شمایید که ماهیت واقعی او را میشناسید و هیچکس او را درک نمیکند.
داشتن یک رابطه سالم با همسرتان به معنی عشق ورزیدن به او به خاطر کسی که هست، میباشد. نه عشق ورزیدن با امید به کسی که خواهد شد.
راه حل: اشکالی ندارد اگر مایل باشید تا در برخی جهات شاهد رشد شخصی او باشید، اما میبایست به همان گونهای که هست، از او رضایت داشته باشید.
2- رابطهای که در آن به همسر خود بهعنوان یک الگو و آموزگار چشم دوختهاید.
تمامی افراد فوق مرتکب یک اشتباه واحد شدهاند. به این معنی که به طرزی نامتعادل جایگاهی بسیار بلند و ارج و منزلتی بیهوده برای همسر خود قائل هستند. وقتی عاشق کسی میشوید که به صورت افراطی او را الگوی خود می دانید، مشکل است رابطهای طبیعی داشته باشید. ممکن است رفتار یا گفتههای شما به گونهای باشد که گویی برابرید. اما در ذهنتان برای او مرتبه و مقام افزودهای قائل هستید که هر گونه احساس اختیار و قدرت را از شما سلب خواهد کرد.
آیا فکر میکنید که همسرتان از شما باهوشتر است؟
احساس میکنید غیرممکن است بتوانید به موفقیتهایی که او کسب کرده نائل شوید؟
حاضرید هر کاری بکنید تا بیشتر به او شبیه شوید؟
فراموش نکنید که روابط ناسالم صرفا از تفاوت جایگاههای دو طرف ناشی نمیشود بلکه از نگرش و طرز برخورد آن دو است.
راه حل: اگر گمان میکنید جایگاه او را بیش از آنچه باید بالا بردهاید، انتظار نداشته باشید که او خود از مسند قدرتی که خود شما او را نشاندهاید پایین بیاید. بلکه این شمایید که با احترام نگذاشتن به عقاید شخصی خود و مطالبه نکردن خواستههایتان او را بر صدر نشاندهاید. خود را دوست داشته باشید و آنچه را که هستید قبول کنید، به همان میزان که او را تحسین میکنید. او نیز باید مایل باشد تا نقش خود را از الگو به حامی و مشاور تعدیل کند.
3- رابطهای که در آن به دلایل بیرونی شیفته همسر خود شدهاید.
آن چشمان آبی روحم را تسخیر کرد.
بسیاری از ما تنها به خاطر یک ویژگی که هیچ رابطهای با شخصیت حقیقی همسرتان نداشته و به ویژگیهای بیرونی او مربوط میشود، عاشق میشویم. این روابط معمولا دوام چندانی ندارد. مگر شما چند ساعت میتوانید به موهای او خیره شوید و یا ... .
«من عاشق او نبودم، بلکه عاشق تردستی و نحوه اجرای او در هنرش بودم. من تنها به یک ویژگی او چسبیده بودم و تمامی ویژگیهای مطلوب دیگر را که میپنداشتم شخصی نظیر او میبایست داشته باشد روی او فرافکن کرده بودم. من مجذوب «خودساختههای» خود بودم.
هرگاه شیفته یک ویژگی شخصیتی کسی شدید، از خود بپرسید: اگر این فرد چشمان آبی، صدای زیبا، موهای فوقالعاده نداشت و یا ... آیا همچنان نیز برایم جذاب بود و میخواستم که باز با او ازدواج کنم. صداقت میتواند شما را از دلشکستگیها محفوظ نگه دارد.
منبع: بر گرفته از کتاب « آیا تو آن گمشده ام هستی»، نوشته باربارا آنجلیس
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
نحوه ارائه خدمات بهداشتی درمانی در برخی کشورهای دنیا
نقش سازمانهای بیمه گر اجتماعی و خصوصی در اقتصاد سلامت
دسترسی به تمامی این مطالب در سایت http://maktoobshop.com
تفاوت عشق و هوس{ در ارتباط دختر و پسر یا در ازدواج}
عواقب رابطه دختر و پسر قبل ازدواج
آشنایی قبل ازدواج؛ چرا و به چه مدت؟
زنهایی که شوهرشان را بچه میکنند!
معمولا چنین فرض میکنیم؛ مردها کم حافظه بوده یا فراموشکار هستند و اطلاعاتی که باید خودشان به خاطر داشته باشند را به آنها گوشزد میکنیم: یادت باشد وقتی رسیدی زنگ بزنی، یادت نرود بچه را از کلاس موسیقیاش برسانی خانه، یادت باشد آشغالها را دم در بگذاری، وقت دکترت یادت نرود! و...
تا به حال شده که چنین مواردی را به همسرتان بگویید؟
«عزیزم! کیف پولت را فراموش نکنی؟»
«موقع برگشتن فراموش نکنی لباسها را از خشکشویی بگیری؟»
«قبض برق را پرداختی؟»
«چند بار بایدگفت این حولههای خیس را روی زمین نینداز؟»
«اگر با این لباس نازک بیرون بروی، حتما سرما میخوری» و...
اگر چنین جملههایی را گفتهاید باید بدانید مرتکب اشتباه شدهاید. در این مطلب سعی کردهایم تا تمام زوایای این اشتباه را برایتان روشن کنیم. این اشتباه، یکی از معمولترین و مخربترین عادتهای ارتباطی با مردهاست؛ یعنی به گونهای با آنها رفتار میکنیم، گویی کودکی بیش نیستند و اینطور فرض میکنیم که ناتوان هستند و نمیتوانند از خودشان مراقبت کنند و نیاز دارند که ما زندگیشان را بگردانیم و این میتواند آثار مخربی روی زندگی ما بگذارد.
با این رفتارها مثل مادرش میشوید
1. در حق آنها بیش از حد مفید واقع شدن و انجام دادن کارهایی که باید خودشان انجام بدهند؛ مثلا: به دنبال کلیدش میگردیم، لباسهایش را پشت سرش جمع میکنیم و...
2. راه انداختن بازیهای کلامی با آنها مثل بازی حدس بزن برای بیرون کشیدن اطلاعات از آنها؛ مثلا میگوییم: گرسنهای؟ دوست داری کمی آش برایت درست کنم؛ نه؟ برایت ماهی درست کنم؟ دسر چطور؟ با یک سوپ موافقی؟ زیاد جالب به نظر نمیآید؟ خب بگذار فکر کنم. یک ساندویچ گریل شده چطور است؟ آن را هم دوست نداری؟
3. معمولا چنین فرض میکنیم؛ مردها کم حافظه بوده یا فراموشکار هستند و اطلاعاتی که باید خودشان به خاطر داشته باشند را به آنها گوشزد میکنیم: یادت باشد وقتی رسیدی زنگ بزنی، یادت نرود بچه را از کلاس موسیقیاش برسانی خانه، یادت باشد آشغالها را دم در بگذاری، وقت دکترت یادت نرود! و...
4. آنها را نکوهش میکنیم، گویی بچهاند؛ «چطور میتوانی بدون ژاکت بیرون بروی؟ نمیبینی هوای بیرون سرد است؟»، «چندبار باید بگویم قبل از اینکه بخوابیم چراغها را خاموش کن؟»، «صورتحسابهای برق خیلی بالا رفته» و...
5. به عهده گرفتن کارهایی که فکر میکنید نمیتوانند به درستی انجام دهند؛ مثلا اینکه بگویید: «من به خرید کردن تو اعتماد ندارم چون...»
6. اصلاح کردن اشتباهاتشان و امر و نهی کردن به آنها؛ مثلا: «اگه جای تو بودم الان از سمت چپ رانندگی میکردم» یا «از آن مسیر برو که ترافیک نباشد.»
رفتار شما او را بچه میکند شاید بگویید که در بسیاری از مواقع، مردان به تذکر چنین مواردی نیاز دارند اما موضوع این نیست؛ موردی که در اینجا اهمیت دارد
ممکن است از رفتارتان شکایتی نداشته باشد، حتی ممکن است اصرار کند به این کارتان ادامه دهید اما یک چیز حتمی است: او یک روز علیهتان شورش خواهد کرد؛ همانگونه که تمامی پسر بچهها دوست دارند روزی از مادرشان جدا شوند و خانه را ترک کنند
این است که وقتی با یک مرد مانند پسر بچه کوچکی رفتار میکنید، او نیز شما را مأیوس نکرده و مانند بچهای کوچک با شما رفتار خواهد کرد. هنگامی که انتظار دارید ناتوان، درمانده و ضعیف باشد او نیز خود را ناتوان، درمانده وضعیف نشان میدهد.
چرا زنها در حق همسرانشان مادری میکنند؟
احتمالا متنفرید از اینکه بشنوید شما هم در حق مرد زندگیتان مادری میکردید اما باور کنید تنها شما نیستید که این کار را انجام میدهید؛ دلیل این کار چیست؟ زنها برای مادری کردن آموزش دیده و برای آن نیز پاداش میگیرند. وقتی بچه بودید، یگانه الگویتان مادرتان بود و همواره شاهد بودید که او چگونه از شما، برادر و خواهرهایتان حمایت میکرد؛ به این ترتیب آموختید چگونه حمایتگر، مهربان و فداکار باشید و به نیازهای دیگران رسیدگی کنید.
این موضوع نیز حقیقت دارد که شاهد بودید چگونه مادرتان به ویژه در حق پدرتان مادری میکرده است؛ پس بیایید به موضوع اینطور نگاه کنیم که اگر شما شاهد بودید به جای اینکه مادرتان به طرزی رمانیک با پدرتان رفتار کند، همیشه در حق او مادری میکرده است، درنتیجه شما هم در کودکی چنین آموختید. پس فکر کردید این همان رفتاری است که زنها باید با مردها داشته باشند؛ درنتیجه وقتی خودتان بزرگ شدید و ازدواج کردید، عینا همین کار را با همسرتان انجام دادید.
آنها که بدشان نمیآید
وقتی در حق مردها مادری میکنید، آنها احساس عشق میکنند؛ چرا؟ چون مردها در کودکی همواره شاهد بودند که مادرشان از آنها مراقبت میکرده؛ بنابراین برایشان عادی است به همسر خود اجازه دهند تا این نقش را ادامه دهد. این موضوع حقیقت دارد. چنانچه مادر همسرتان مدام در حق او مادری کرده باشد، ممکن است در ذهنش مادر، همسر و حمایتگر تداعی بیشتری از کلمات عاشق، معشوق، بهترین دوست یا شریک زندگی داشته باشد. چنانچه همسرتان در کودکی محبت و توجه کافی از جانب مادر خود دریافت نکرده باشد هم با خوشحالی تمام اجازه خواهد داد تا این کار ناتمام او را برایش به پایان برسانید.
عشق را نکشید
سریعترین راه ممکن برای کشتن عشق، شور و حال و حرارت یک رابطه، مادری کردن در حق نامزد یا همسرتان است. هرچه با یک مرد بیشتر مانند مادرش رفتار کنید، او نیز به شما بیشتر فرزندگونه پاسخ خواهد داد اما موضوع این است که هیچ مردی مایل نیست همسرش تبدیل به مادردومش شود.
روزی که او شورش کند
در ابتدا مادری کردن برای نامزد یا همسرتان میتواند جوانب مثبتی داشته باشد اما در درازمدت اثرات بسیار مخربی را بر رابطه شما خواهد گذاشت؛ مثلا همسرتان از شما منزجر شده و علیهتان طغیان خواهد کرد. ممکن است از رفتارتان شکایتی نداشته باشد، حتی ممکن است اصرار کند به این کارتان ادامه دهید اما یک چیز حتمی است: او یک روز علیهتان شورش خواهد کرد؛ همانگونه که تمامی پسر بچهها دوست دارند روزی از مادرشان جدا شوند و خانه را ترک کنند.
این گونه مردتان دیگر نمیتواند دوستتان بدارد
اگر با نامزد یا همسرتان مدام طوری رفتار میکنید که گویی بیلیاقت است، متعاقب چنین رفتاری او نیز احساس ناتوانی و بیلیاقتی خواهد کرد و درنتیجه اعتماد به نفسش پایین آمده و رفتارش نیز بچگانهتر میشود. هنگامی که یک مرد احساس خوبی نسبت به خودش ندارد، شما را نیز کمتر دوست خواهد داشت، زیرا احساس عزت نفس یک مرد بستگی به احساس توانمندی او دارد.
هنگامی که مردی احساس میکند کارها را به درستی انجام نمیدهد، به سختی میتواند با شما یا خودش مهربان باشد. رفتار کردن با مردها مانند پسر بچهها و به رخ کشیدن ضعفها و ناتواناییهای آنها روی قابلیت عشق ورزیشان تأثیر منفی میگذارد.
منبع : جام جم سرا
چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
یکی از عوامل موثر بر رابطه همسران، رابطه آنها با خانوادههای طرف مقابل است. مشکلات در این رابطه ممکن است به اختلاف میان زن و شوهر بینجامد و در ایران با توجه به روابط خانوادگی نزدیکتر، این تاثیرات شدیدتر است. از شایعترین الگوهای رابطه با خانوادههای همسران که ممکن است به اختلاف بینجامد، میتوان به این موارد اشاره کرد:
1.دیدارهای مکرر و بدون برنامه با خانوادههای طرفین: یکی از آفتهای زندگی خانوادگی در ایران، دیدارهای مکرر، غیرضروری و بدون برنامه زوجها و خانوادههایشان است که گاه در طول هفته بارها تکرار میشود. متاسفانه مشاهده میشود زوج جوان هر روز از ساعت مشخصی تا پایان شب به خانه پدری خانم یا آقا میروند. این روش زندگی، ممکن است بیانگر وجود اختلاف و مشکلات بین زوج و نشاندهنده این باشد که زوج جوان بدون حضور اطرافیان، قادر به تحمل زندگی دونفره نیستند. وقتی زندگی زناشویی افراد بدون دغدغه و مشکلات عاطفی باشد، زن و مرد برای رسیدن به خانه و در کنار هم بودن لحظهشماری میکنند.
2.زیاد ماندن یکی از اعضای خانواده طرفین بهعنوان مهمان در منزل زوج: اینکه مادر یا پدر یکی از زوجها بهدلیل کهولت سن و تنهایی مدتها در خانه فرزندش زندگی کند، خیلی اتفاق میافتد و متداول است ولی گاهی والدین بهدلیل محبت زیاد یا هر مساله دیگر، بهمدت طولانی و بدون دلیل در خانه فرزندشان میمانند حتی گاهی ممکن است برادر و خواهر یکی از طرفین که سرباز یا دانشجو هستند، در خانه آنها سکونت کنند ولی این مساله آسیب خیلی زیادی به زندگی خصوصی زناشویی میزند و باعث بروز اختلاف میشود.
3.مکالمه تلفنی مکرر یا طولانیمدت در طول روز با خانوادهها: تماس تلفنی با اعضای خانواده، راهی است برای برونرفت زن و شوهر از تنهایی، زیرا موضوع صحبت نمیتواند چیزی جز بازگوکردن مسایل روزمره باشد و همین باعث میشود پای دیگران به حریم خصوصی زندگی باز شود و همسر فرد فکر کند در تصمیمگیرها ردپایی از افکار خانواده همسرش وجود دارد و احساس ناامنی زمانی در او ایجاد میشود که متوجه شود گاهی در این گفتوگوها رازهای خصوصی زندگیتان فاش میشود و همین مساله باعث خواهد شد ترجیح دهد به ناچار مطالبی را در خانه بازگو نکند که باعث دوری زوج از هم خواهد شد.
4.دخالت خانوادهها در امور اقتصادی زوج: این دخالتها باعث شکست احتمالی زوجها میشود، حتی اگر با نیت خیرخواهانه باشد. ادامه این دخالتها در امور اقتصادی، ممکن است باعث برهم خوردن زندگی زوج و حتی طلاق هم شود.
5.تحمیلکردن راه و رسم زندگی به زوج جوان: در بعضی از مناطق ایران که زندگی سنتی حکمفرماست، وقتی دختر جوانی به همسری پسری درمیآید، خانوادهها با بهانه بیتجربگی آنها، وادارشان میکنند در کنار خودشان زندگی کنند تا راه و رسم زندگی کردن را به آنها بیاموزند! اما سوال اینجاست اگر دختر و پسر راه و رسم زندگی را نمیدانند، چرا اجازه نمیدهند این آموزشها را مادر به دختر بدهد و بعد ازدواج کند؟ چرا باید دختری را در سنین پایین بهعنوان عروس انتخاب کنند که چیزی از زندگی نمیداند؟ دلیل آن شاید این باشد که میخواهند عروس نوجوان را با ارزشهای خانوادگی خود بزرگ کنند و عادت بدهند. متاسفانه این روش بهطور مطلق و قطعی، روشی شکستخورده است. نتیجه این همزیستی در سالهای اول زندگی، چیزی جز نفرت و کینه طولانیمدت بین عروس و مادرشوهر نخواهد بود. در دنیای امروز، دختران نوجوان بیش از پیش از طریق تلویزیون و رسانههای دیگر
راه و رسم زندگی مستقل را آموختهاند. گاهی والدین، بدون اینکه بخواهند زندگی فرزندشان را به هم بریزند، روشها و راهکارهایی به او پیشنهاد میکنند که چون براساس عواطف شکل گرفته، ممکن است کمتر منطقی باشد. هرکس باید بداند بهترین مشاور در هر زندگی زناشویی، همسر است.
6.وجود افراد خودشیفته در خانوادههای زوجین: اگر در خانواده زوج، شخصی وجود داشته باشد که فقط به خواستهها و ایدههای خود بیندیشد و طرفین را وادار به اجرای خواستههایش کند، بدون اینکه کوچکترین توجهی به احساسات، عواطف و علایق آنها کند، زندگی را به بیراهه خواهد کشاند. افراد خودشیفته و خودمحور، دوست دارند تفکرات خود را به همه القا کنند، حتی اگر آن تفکرات با زندگی آنها سازگار نباشد.
7.وجود افرادی در خانواده زوج که به الکل یا موادمخدر اعتیاد داشته باشند: علاوه بر تاثیرات ناخوشایند این مساله در کودکان باید اشاره کرد که بیماران معتاد، قسمت زیادی از انرژی خانوادهها را به سمت خود معطوف میکنند و باعث ایجاد تعارض و اختلاف میشوند. آنها فضای خانه را به سمت بیانگیزگی و بیمسوولیتی میبرند.
چگونه از این آثار زیانبار جلوگیری کنیم؟
توجه به این نکتهها به شما کمک میکند از آثار زیانبار دخالت بیجای خانوادهها در رابطهتان با همسرتان جلوگیری کنید:
1) در مورد اختلافاتتان با خانوادههایتان صحبت نکنید: اولین و مهمترین مسالهای که باید بدانید این است که هرگز نباید مسایل و اختلافهای خود را بدون اطلاع همسرتان با خانوادههای خود در میان بگذارید زیرا بعد از مدتی شما با همسرتان آشتی میکنید اما خانوادهها همچنان تصور میکنند زندگی شما پر از بدبختی و مشکلات است و ممکن است دچار ناراحتی و حتی کدورت شوند. آنها وقتی که فکر میکنند زندگی شما با مشکل روبرو است، براساس اطلاعات ناقصی که دارند، شروع به دادن راهکارها و راهحلهای اشتباه میکنند. مساله دیگر این است که وقتی والدین از زندگی شما باخبر میشوند، ناخودآگاه رفتارشان با همسرتان تغییر میکند و حتی زمانی که شما با او آشتی کردهاید، این تغییر رفتار ادامه دارد.
2) هرگز وفاداری خود را بین خانواده و همسرتان تقسیم نکنید: همسران باید یاد بگیرند که بعد از ازدواج شخص مقابلشان مهمترین فرد در زندگیشان است و اگر قرار باشد بعد از ازدواج همچنان والدین بانفوذترین فرد زندگی باشند، چه اصراری به ازدواج است؟
باور غلطی وجود دارد که بر اساس آن پدر و مادرها فکر میکنند اگر فرزندشان همسر خوبی باشد، فرزند خوبی برایشان نیست. زوجها هم به غلط تصور میکنند که اگر همسرشان فرزند خوبی برای والدین است، پس همسر خوبی برای آنها نخواهد بود. برقرارکردن تعادل در چنین شرایطی خیلی سخت است. اگر بتوانیم به همسر و پدر و مادرمان بقبولانیم که هریک جایگاه خاص خودشان را دارند، یک نوع هنرمندی است. اما به عنوان یک قانون روانشناختی، باید بپذیریم در تقسیم وفاداری، سهم بسیار عمده از آن همسر است، نه از آن پدر و مادر. اگر به هر دلیلی قادر به عمل با این الگو نیستید، حتما قبل از ازدواج آن را با طرف مقابلتان در میان بگذارید و به او اجازه انتخاب دهید. نکته مهم دیگر این است که زن و شوهر باید تحت هر شرایطی بدانند باید از یکدیگر در مقابل پدر و مادرهایشان و حتی فرزندانشان حمایت کنند.
3) مرزهای خانواده را مشخص کنید: بدون کوچکترین رودربایستی و تعارفی، با همسر خود در مورد الگوی رابطه با خانوادههای طرفین از نظر میزان و نحوه رفتوآمد، نحوه ارتباط اقتصادی، برنامه زمانبندی ارتباطها و... مذاکره کنید.
زن و شوهر باید درباره میزان کمکهای احتمالی مالی به خانواده پدریشان به همدیگر اطلاع بدهند و در مورد آن با هم مذاکره کنند. در بسیاری از موارد زن یا مرد از الگوی رفتوآمد یا الگوی مالی همسرش ناراضی است و وقتی آن را با همسرش در میان میگذارد، با واکنش تند و غیرمنطقی او مواجه میشود و پس از آن ترجیح میدهد سکوت کند و خشمش را در درون خود نگه دارد. هیچ خشمی برای به هم ریختن عاطفهها در خانوادهها به اندازه این خشمهای فروخورده قدرتمند نیست. یکی از مهمترین علل رابطههای خارج زناشویی که رفتهرفته در جامعه ایران در حال تبدیل به معضلی چشمگیر میشود، همین خشمهای سرکوب شده است.
زن و مرد باید درباره هر مشکل و تصمیم مهمی قبل از اینکه آن را با دیگران در میان بگذارند، با همسرشان مشورت کنند. باید دانست که تا چه اندازه به مشاوره افراد دیگری غیر از همسر نیاز است و با چه کسانی میتوان مشورت کرد و چه نوع صحبتهایی را میتوان با آنها در میان گذاشت؟ یکی از مهمترین عوامل اختلاف همسران این است که فرد ابتدا تصمیمها را به صورت فردی یا با مشورت خانواده پدری یا دوستانش میگیرد و آخرین کسی که از این تصمیم باخبر میشود، همسر اوست. این پدیده باعث میشود که همسر فرد احساس کند جایگاه واقعی در زندگی همسرش ندارد، این احساس در درازمدت منجر به سست شدن روابط عاطفی میشود.
اگر کسی درباره مسایل شما اظهارنظر و دخالتی کرد، از محبت و توجه او با احترام زیاد تشکر کنید اما در نهایت بگویید که تصمیم نهایی را با مشورت همسرتان خواهید گرفت.
دکتر سامرند سلیمی/متخصص اعصاب و روان، خانوادهدرمانگر / هفته نامه سلامت