(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

5 روش واداشتن مردان برای بیان احساست درونی


نمیدونم به چی فکر میکنه چون اون هیچوقت درمورد احساسش با من حرف نمیزنه."

 

این جمله به گوشتان آشنا است؟ برای اکثر زنان واداشتن شوهرشان برای اینکه احساسات درونی خود را با آنها در میان بگذارند، کار مشکلی بنظر میرسد. در این شرایط زن احساس میکند که ناموفق بوده و برای مرد سوء تعبیر پیش می آید. اما در این میان موضوعی وجود دارد که اغلب زن ها از آن بی اطلاع هستند. مردها میخواهند صحبت کنند. تحت شرایط مناسب، آنها سرتاسر شب به صحبت میپردازند. اکثر مردان نیاز دارند که با همسرشان درد دل نموده و کمی سبک شوند. اما رمز و راز واداشتن همسرتان برای بیان احساساتش چیست؟

 

راز شماره 1

مردان حقیقی از عدم پذیرش وحشت دارند -- واقعا!

 

این درست است. اغلب مردها احساس می کنند که زنها در مورد آنها بسیار منتقدانه رفتار می نمایند، و نگران این هستند که نکند بعد از بیان آنچه که در ذهنشان میگذرد توسط همسرشان مورد استهزاء قرار گرفته و به علت عدم پذیش او تحقیر شوند. برای زنها مهم است بدانند که نفس و شخصیت یک مرد شکننده تر از نفس و شخصیت آنها بوده و آسانتر مورد تهدید قرار میگیرد. این موضوع بخصوص زمانیکه یک مرد در رابطه ای نزدیک و صمیمانه با همسرش قرار گرفته است بیشتر نمود پیدا می کند: او مشتاق تصدیق و عکس العملهای مثبت همسرش بوده و دوست داردبداند که موجب خشنودی او شده است.بنابراین اگر مردی احساس نماید که شما تصمیم دارید در موردش قضاوت کنید، و یا بدلیل گفته هایش به گونه ای متفاوت به او نگاه کنید، مطمئن باشید که وی صحبت نخواهد کرد.

 

داوری کردن در مورد شریک زندگی به معنای اجازه دادن به او برای بیان ذهنیاتش نبوده و شما را مشتاق برای شنیدن حرفهای او نشان نخواهد داد.منظور این نیست که شما نظر و ایده ای نداشته باشید و یا نتوانید آن را در فرصتی بیان کنید. یک مرد جهت بازگو نمودن درونش لازم است احساس کند بدلیل آنچه که هست مورد پذیرش حقیقی قرار گرفته، نه به دلیل آنچه که ممکن است شما دوست دارید باشد. صبر و بردباری نمایید. اگر عجولانه توسط پیشنهاد دادن نقطه نظرات خود با گفتن جملاتی از قبیل "خوب، اشتباه میکنی، من قبول ندارم" یا "از کجا این فکر مسخره به ذهنت رسیده"، در برابر عقاید او عکس العمل نشان دهید، هر مردی از سخن گفتن باز خواهد ایستاد. آنها نگران آن هستند که مبادا حرفی بسیار خصوصی از دهانشان خارج شود که مطابق با تصور ذهنی شما از آنها نبوده و یا تصویری که بروز از خودشان در ذهن شما ایجاد کرده اند را مخدوش کند.

 

یک مرد دارای ایده های متفاوت بسیاری در موضوعات مختلف زندگیش است -- حتی در طول یک هفته و یا یک روز می تواند بسیار متفاوت عمل نماید. به او اجازه دهید جنبه های مختلف خود را بشما نشان دهد.اگر بتوانید از انتظارات خود صرفه نظر نموده و حقیقتا سعی در شناخت هویت و ماهیت او نمایید،وی فورا این موضوع را حس کرده، احساس راحتی زیادی نموده و از صحبت کردن با شما لذت خواهد برد.

 

 

 راز شماره 2

شما نیز درون خود را آشکار کنید

 

بین زوجین بیان احساسات درونی باید به صورت متقابل انجام بگیرد. هر فردی دارای مشکلات، دغدغه ها و مسائل پنهانی در صندقچه قلبش می باشد. بسیاری از مردان تصور می کنند " اگر این مسائل را به او بگویم، ترکم خواهد کرد." شما مجبورید نشان دهید که جریان این نیست. به این منظور برای او از خود چیزی را فاش کنید که نشان دهد به همان اندازه ای که او به شما اعتماد دارد، شما نیز به او اعتماد دارید.

 

هنگامیکه او شروع به بیان احساسات دورنی خود میکند، به آنچه که میگوید گوش فرا داده، قدمی به جلو برداشته و در عوض پیشنهادی مثبت ارائه دهید. بعد از اینکه وی مسئله ای خصوصی را ابراز نمود، چیزی شبیه این بگوید "خوب، اینکه چیز بدی نیست من بدتر از اینها بودم." یا "من واقعا آن چیزی که اتفاق افتاده را تحسین می کنم." و آن چیزی از داستان را که واقعا می پسندید انتخاب کنید. ( از مسائل ساختگی دوری کنید چون موضوع لوس شده و تبدیل به دست انداختن خواهد شد. مردم همیشه میتوانند متوجه شوند که کسی آنها را دست انداخته و این موضوع هیچ گاه ثمر بخش نخواهد بود.) به او اجازه دهید بداند که شما جانبدار او هستید و با تجربیاتش تنها نخواهد ماند.

 

در حالیکه عملا نشان میدهید، مطمئن شوید که از او طرفداری میکنید. بسیاری از زنها فقط به این دلیل به داستانهای شوهرشان گوش می دهند که به او بگویند که چقدر در مورد آن در اشتباه بوده است. آنها طرفداری شخص دیگری را میکنند. با این حال مهم است که موضوع را از این نقطه نظر بنگرید: اکنون زمان درس دادن به او نیست، بلکه زمان "ایجاد دوستی و مودت" است. وقتی دو نفر پیمان دوستی می بندند، به تبادل متقابل تجربیات خود پرداخته، و به همین دلیل احساس نزدیکی و آسودگی می کنند. این جا شما در حال ایجاد سازگاری و تفاهم می باشید، احساسی که هر دوی شما سیاره ای یکسان را اشغال نموده و در دنیایی متشابه زندگی می کند.

 

اینکه چه تعدادی از مردان احساس تنهایی شدید مینمایند، شگفت انگیز است. نه تنها به آنها آموزش داده شده است که همیشه ساکت باشند، این تصور غلط نیز در ذهنشان پرورانده شده که صحبت نمودن در مورد احساسات درونی عملی به دور از شان و منزلت مردان بشمار میرود.عکس العملهای مثبت و صادقانه شما بسیار ضروری است. اگر به این نحو رفتار نمایید، شوهر شما احساس خواهد کرد که کسی وجود دارد که او را درک کند، و آنگاه حتی بیشتر و بیشتر از ذهنیاتش برایتان خواهد گفت.

 

راز شماره 3

گذشته را فراموش کنید

 

آیا تا به حال با شوهر خود "گفتگویی" داشته اید که به بگو مگوهای مربوط به نارضایتی های گذشته،اشتباهاتی که انجام داده،اذیت و آزارهایی که بشما روا داشته، و آنچه که اکنون مدیون شما است، منتهی شده باشد؟ چنین موضوعی تقریبا در هر رابطه ای اتفاق می افتند اما واقعیت باقی می ماند؛ مردها وقتی آمدنش را حس میکنند، آشفته حال شده و عقب می نشینند.

 

وقتی مردی از این وحشت دارد که صحبتهایش در آینده تحریف و سوء تعبیر شده، به دیگران گفته شده و یا علیه خودش مورد استفاده قرار گیرد، بیان احساسات برایش غیر ممکن می شود. و تنها راه عبور از این تله ارتباطی این است که بدانید آنچه که در گذشته اتفاق افتاده، و هر آنچه که او انجام داده و یا گفته، شما نیز درگیرش بوده اید. روابط همگی مانند رقص هستند. هیچکس خوب مطلق و یا بد مطلق نیست. در واقع، بجای در نظر گرفتن یک فرد به عنوان شخصی بد یا خوب، بهتر است که نقشهای بازی شده در روابط و نحوه گرفتار شدنمان در نقشهایی که قدرت رها ساختن خود را از آنها نداریم، مورد توجه قرار داده شوند.

 

برای مثال برخی از زنها عاشق بازی نمودن با قربانی عشق خود هستند. آنها برای اعتبار بخشیدن و توجیه کردن احساسات خودشان و نیز  احساس قدرتمندی در برابر شریک زندگی خود، اشتباهات و خطاهای گذشته او را بهانه میکنند. در حقیقت ممکن است با این روش مدتی او را برای خود نگه دارند ولی آنچه که مشخص است این رابطه متزلزل بوده و در آستانه شکست قرار دارد.

 

اگر میخواهید این وضعیت تاسف بار زندگی زناشویی را تغییر داده و یا از آن پیشگیری کرده و به شوهرتان کمک نمایید تا راحت با شما حرف بزند، این راه را امتحان کنید: به سهم خود در شرایطی که پیش آمده مسئولیتی را بعهده بگیرید و ببینید که به چه نحو در مورد اتفاقی که روی داده ممکن است دخیل بوده باشید. البته این موضوع به معنای مقصر دانستن خود نیست. به شرایط با دیدی باز بنگرید. به روی تمام مسائلی که او "درست،" و نه "غلط" انجام داده، تمرکز کنید. اگر نیاز به راهنمایی بیشتر داشتید، لیستی از آنچه که در رابطه تان عاید شما شده است، و آنچه که شما در عوض نصیب شوهرتان نموده اید، تهیه کنید. به زمان هایی که شما نیز مرتکب کوتاهی و قصور شده اید، و به راه هایی که هر دوی شما توسط آن رشد یافته و تغییر کرده اید، توجه نمایید.

 

توانایی بخشش دیگران ممکن است فقط بسادگی دانستن این باشد که آنچه در مورد او یکسال پیش حقیقت داشته ( و نیز در مورد خود شما ) شاید اکنون حقیقت نداشته باشد. در زمان حال متمرکز باشید. یک ارتباط ماندگار و راستین مستلزم داشتن قابلیت ماندن در زمان حال و فراموش کردن گذشته میباشد.

 

 

راز شماره 4

شنونده ای استوار و ایمن باشید

 

آیا داشتن روابط صادقانه امکان پذیر است؟ فرض بر این است که همه افراد برای صادق بودن تلاش می کنند. حقیقت این است که تعداد اندکی چنین هستند. و دلیل عمده عدم صداقت این است که عواقب و نتایج آن خوب و قابل توجه می باشد. اغلب مردان احساس می کنند که زنها می خواهد و نیاز دارند که دروغ بشنوند چون قادر به پذیرش صادقانه حقیقت نیستند. برخی از مردها تصور میکنند که از بیان حقایق زندگی خود به همسرشان وحشت دارند چرا که باعث آشفتگی و اضطراب وی خواهد شد. در واقع، بسیاری از زنان برای کنترل شوهر -- و رابطه -- خود از احساساتشان استفاده میکنند. آنها پاسخهای بخصوصی را از شوهر خود طلب می کنند و در صورتی که آن پاسخها را دریافت ندارند، احساس پریشانی خواهندنمود.سپس وقتی شوهرشان دهان نگشوده و صحبتی نمی کند، متعجب میگردند.

 

متاسفانه، بسیاری از زنان تصوراتی قدرتمند از چگونگی احساس و تفکر یک مرد را نیز در سر می پرورانند که این نوع خیال پردازی باعث ویرانی حقیقت شده، و بنابراین این گونه به مردان اجازه میدهند که از طریق طرز برخوردهای مختلف متوجه شوند که نیازی به بیان حقیقت نداشته و آنها نیز تمایلی به دانستن حقیقت ندارند.واضح است؟ اکثر زنها در این مورد مقصرند، اما اشتیاق برای گوش دادن به آنچه که او مجبور است بگویید سرآغاز یک رابطه  کامل حقیقی محسوب میگردد. این باعث می شود تا یک مرد احساس کند شریکی ثابت قدم دارد که در پستی بلندی های زندگی همراه او خواهد بود.

 

اگر برای خروج از این تصورات غیر واقعی آمادگی دارید، زمان آن رسیده که سه چیز را از خود سؤال کنید. چه میزان از حقیقت را میتوانید تحمل کنید؟چقدر واقعا نیاز دارید؟ آیا از شوهر خود می خواهید که تصویری خیالی برای شما باشید، و آیا مشتاقید به او اجازه دهید حقیقی گردد؟ اینها سؤالاتی بزرگ هستند. شاید نتوانید همین حالا تمام واقعیت را به یک باره دریابید، اما قطعا می توانید عضلات بردباری خود را پرورش داده و در مسیری مستقیم حرکت نمایید.

 

به طرز عجیبی، همه تصور می کنیم که تخیلات باعث ایجاد احساسی شگرف در ما میگردد، اما در واقع، هر قدر بتوانیم حقایق بیشتری را دریابیم، نیرومندتر رشد خواهیم کرد. توانایی پذیرش حقیقت از دیگران همچنان که متوجه می شویم امنیت واقعی نه از تصدیق دیگران بلکه از صادق بودن با خود نشات میگیرید، افزایش می یابد.

 

راز شماره 5

با خودتان صادق باشید -- آگاه باشید

 

این پرسشی قدیمی ولی خوب است: اگر با خودمان صادق نباشیم چگونه میتوانیم با دیگران صداقت داشته باشیم؟بهترین روش کمک بهر مرد برای بیان راحت احساساتش این است که ابتدا خود شما راحت بوده، طبیعی رفتار نموده صادق بوده و جو گرم و قابل پذیرشی ایجاد کنید. کسانی که در زندگی با آنها مواجه می شویم انعکاس بخشهای مختلف خودمان هستند و ما افرادی را جذب می کنیم که هرکدام بنحوی ما را در عشق ورزیدن به بخش دیگری از خودمان یاری می کنند.

 

به همین دلیل است که عناوین مصرح شده در این مقاله را نه تنها در مورد مردان، بلکه باید در رابطه با خودمان هم بکار ببندیم. برای مثال آیا شما قادرید از قضاوت درمورد خودتان بگذرید؟ آیا نارضایتی حاصل از اشتباهاتی که در گذشته مرتکب شده اید را پایان میدهید؟ و آیا همیشه در انجام اشتباهاتی که مرتکب شده اید پافشاری میکنید؟ وقتی با خود به این طریق رفتار می نمایید، طبعتا با شریک زندگی خود نیز به همین منوال رفتار خواهید کرد. اگر شما در جوانی همیشه مورد بد رفتاری قرار گرفته و یا در برخی از مسائل احساس کمبود نموده باشید، احتمال دارد همین رویه را در مورد شوهرتان در پیش بگیرید.

 

آگاهی در اینجا نقش تعیین کننده ای دارد. اگر می خواهید فضای پویاتر و باز تری را بین خود و شوهرتان ایجاد کنید، فهرست دقیقی از نحوه رفتار و مراعات خود با خود و نحوه برخورد نزدیکانتان در گذشته با خود را تهیه کنید. اگر صدمه دیده اید، این فرصتی برای شما خواهد بود که تصمیم بگیرید دیگر زندگی خود را بر اساس معیارهای گذشته بنا نکنید. آنرا تغییر دهید. تصمیم بگیرید در برابر خود و کسی که با او هستید، مهربان و پذیرا باشید.

 

گاهی اوقات ما در برابر فرد دیگری تسلیم میشویم به این انتظار که او نیز همین کار را انجام دهد. وقتی آن محقق نمیشود، خشمی پنهانی شروع به پیدایش میکند. چنین حالتی باعث بروز رفتارهای متناقص و عدم صداقت با خود و دیگران خواهد شد. برای رسیدن به عدالت واقعی باید بدانید که به همان اندازه ای که می بخشید، به همان اندازه هم بدست می آورید. وقتی به فردی احترام و توجهی مطلق را روا می دارید، آن احترام و توجه را به خود نیز مبذول می نمایید. شما بهترین روش را در پیش گرفته اید و اثرات و نتایج سودمند آن دیر یا زود نمایان خواهند شد. زمانیکه با دیگران طوری رفتار میکنید که مورد احترامتان است، درحقیقت حسی از ارزش و اعتبار را ایجاد مینمایید.

 

با خودتان صادق باشید و متوجه خواهید شد که این عمل مسری است. شریک زندگی شما به همین منوال رفتارش را پیش خواهد گرفت. او بصورتی راحت و طبیعی صحبت کرده و احساست واقعیش را ابراز خواهد نمود.

مطالب پیشنهادی:

دیابت را چگونه درمان کنیم؟

چگونه می توان از سرطان سینه جلوگیری کرد؟

کافئین بر بدن چه اثراتی خوب و بد دارد؟

حقایق بیماری ایدز چیست؟

چرا پزشکان از بیماران زیر میزی می گیرند?

چگونه می شود با فعالیت فیزیکی جلوی بیماریها را گرفت؟

ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا

چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟

 

http://maktoobshop.com

 

 

رابطهٔ خشونت با نارضایتی جنسی

وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است


http://maktoobshop.com


خشونت می‌تواند دلایل و وجوه متفاوتی داشته باشد، اما یکی از مهم‌ترین دلایل و وجوهش در روابط بین همسران، نارضایتی از روابط جنسی میان آنهاست.


به گفته یک روانپزشک، خشونت در بین زوجین که از آن به عنوان خشونت خانوادگی، سوءاستفاده زناشویی، خشونت عاطفی و... نیز ممکن است یاد شود وجوه مختلفی دارد. این خشونت می‌تواند شامل سوء استفاده عاطفی زوجین از یکدیگر، پرخاشگری، تجاوز و سوءاستفاده جنسی، سلطه جویی، ایجاد رعب و وحشت، زیرنظرگرفتن، ندیده گرفتن یکدیگر، محرومیت مالی و اقتصادی و... در بین زوجین باشد و معمولا به عنوان الگویی از رفتارهایی که منجر به سوءاستفاده یکی از زوجین از دیگری در جریان رابطه زناشویی یا رابطه عاطفی می‌گردد تعریف شده است.


به گزارش جام جم سرا به نقل از سلامت نیوز- دکتر غلامحسین قائدی در پاسخ به این سوال که چه عواملی زمینه‌های بروز خشم در بین زوجین را فراهم می‌کند بیان کرد: «وجود بیماری‌های روانی در یکی از زوجین یا هر دوی آن‌ها، اعتیاد، سوء مصرف مشروبات الکلی، ازدواج‌های اجباری، نوع روابط بین فردی حاکم در خانواده‌های مبدا و به طور کلی مجموعه‌ای از عوامل بیولوژیکی (نظیر ژنتیک و آسیب‌هایی که ممکن است به مغز وارد آمده باشد)، روان‌شناختی، رفتاری و اجتماعی می‌تواند در ایجاد خشونت بین زوجین موثرباشد.»

وی تاکید کرد: «از جمله عوامل بسیار مهم و تاثیرگذار برایجاد خشونت در بین زوجین عوامل روان‌شناختی می‌باشند. عمده نظریات روان‌شناختی بروجود صفات شخصیتی خاص زوجین و نیز بیماری‌های روانی آنان تاکید دارند. وجود صفات شخصیتی نظیر خشم و عصبانیت، کنترل ضعیف تکانه، عزت نفس ضعیف، ثبات هیجانی پایین و... در بروز خشونت زوجین موثر هستند.»

دکتر قائدی در ادامه افزود: «وجود اختلالات روانی و بویژه اختلالات شخصیت نظیر اختلال شخصیت منفی گرا، اختلال شخصیت مرزی، اختلال شخصیت ضداجتماعی، اختلالات دوقطبی، علائم پارانویا، سوءمصرف مواد و الکل و... نیز از جمله عوامل تاثیرگذار دیگری هستند که توسط تحقیقات روان‌شناختی شناخته شده‌اند.»


دکترغلام حسین قائدی خاطرنشان کرد: «تعارضات زناشویی، نارضایتی از زندگی زناشویی و احساس نارضایتی از ازدواج که در آخرین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری انجمن روانپزشکی آمریکا (DSM-۵) با عنوان اختلال تعارض زناشویی با خشونت و بدون خشونت نیز معرفی شده‌اند، از جمله عوامل مهم دیگری در بروز خشونت‌های بین زوجین می‌باشند. این قبیل تعارضات ممکن است به دلیل روابط عاطفی ضعیف زوجین، مشکلات جنسی زوجین و عدم توافق و سازگاری در امور مختلف بین زوجین اتفاق بیفتد.»


وی تاکید کرد: «از جمله عوامل مهم دیگری که می‌توان به آن اشاره نمود مسائل اجتماعی و اقتصادی و در راس آن استرس اجتماعی است. فقدان امنیت اجتماعی و اقتصادی بویژه برای فردی که ازدواج کرده است و مسئولیت خاصی در محیط خانوادگی برعهده دارد، می‌تواند بسیار استرس زا باشد. این نوع استرس لزوما منجر به ایجاد خشونت در بین زوجین نمی‌گردد اما ممکن است خشونت بین زوجین متاثر از این مساله باشد. بویژه وقتی زوجین در ارتباط با انتظارات و خواسته‌های مالی و اجتماعی یکدیگر سازگاری و توافق پایینی داشته باشد بیشتر ممکن است اتفاق بیفتد.»


این روانپزشک در ادامه بیان کرد: «تلاش مردی که دارای بدبینی و سوءظن نسبت به همسرش است باعث افزایش حس قدرت و کنترل در وی شده و این احساس عموماً باعث بروز تنش و جنجال در محیط خانوادگی و خشونت علیه همسر می‌شود، بویژه اگر احساس امنیت عاطفی و اجتماعی وجود نداشته باشد.

وی افزود: «اول اینکه حسادت‌های احتمالی که ممکن است بین زوجین وجود داشته باشد، می‌تواند در بروز خشونت بین زوجین موثر باشد، بویژه اگر زوجین توانایی ارتباطی و ادراکی ضعیفی از نیاز‌ها و خواسته‌های یکدیگر داشته باشند. دوم اینکه ویژگی‌های شخصیت زوجین (برای مثال سلطه‌گری یکی و سلطه پذیر بودن دیگری) باعث ایجاد رفتارهای خشونت آمیز علیه یکدیگر می‌شود.‌گاه ممکن است به دلیل همین ویژگی‌ها، این خشونت توسط زوجین پذیرفته شود، اما در بیشتر مواقع اوضاع به این شکل نخواهد بود.»


دکتر قائدی تبعات منفی بروز خشم در یک رابطه زناشویی را چنین برشمرد: «آنچه که خشونت بین زوجین ممکن است ایجاد کند، می‌تواند فاجعه بار و جبران ناپذیر باشد. این قبیل خشونت‌ها دارای تبعات منفی زیادی از جمله تاثیر منفی برکودکان (اگر زوجین دارای فرزندی باشند)، آسیب‌های فیزیکی، آسیب‌های اجتماعی، روان‌شناختی و حتی اقتصادی باشد. آسیب‌های شدید فیزیکی (نظیر شکستگی دست و پا، آسیب به مغز، سوختگی، خونریزی و...) منجر به بستری شدن و حتی در مواردی مرگ فرد می‌گردد و مشکلات قانونی و مالی که به تبع آن ایجاد می‌گردد زوجین را تا مدت‌ها درگیر این مساله می‌کند. البته آسیب‌های روان‌شناختی خشونت زوجین جبران ناپذیر‌تر خواهند بود؛ افسردگی، احساس گناه، حس انتقام جویی، پرخاشگری، کاهش اعتماد به نفس، ترس و وحشت، اضطراب، PTSD، اختلال خواب و... از تبعات روان‌شناختی خشونت می‌باشند. این مساله بویژه اگر زوجین دارای فرزندی باشند به مراتب بغرنج‌تر خواهد بود. مسائل تربیتی و تحصیلی فرزندان، آسیب‌های فیزیکی و روانی وارد آمده به فرزندان و... نیاز به مدیریت بسیار نیرومندی خواهند بود.»

وی خاطر نشان کرد: «خشونت صرفا در گفتگوی بین زوجین اتفاق نمی‌افتد و در بسیاری موارد زوجین حتی فرصت صحبت کردن و داشتن گفتگو را نیز نخواهند داشت. مساله گفت‌و‌گوی مسالمت آمیز به آنچه که به عنوان مدیریت بحران شناخته می‌شود برمیگردد. واقعیت این است که آسیب‌های بوجود آمده از خشونت بسیار بحرانی هستند و کمک به افرادی که درگیر این مسائل هستند باید شامل خدمات پزشکی، اجتماعی، بهداشتی، روان‌شناختی و خدمات اجرایی قانونی باشد.»

دکتر قائدی در ادامه افزود: «بسته به نوع خشونتی که اعمال می‌شود یک یا چند موردازخدمات فوق باید برای کمک به افراد درنظر گرفته شوند. لزوما همه خشونت‌ها منجر به آسیب‌های فیزیکی نمی‌گردند، بنابراین نیازی به خدمات پزشکی نیست بویژه در مواردی که هدف سلطه‌گری و کنترل طرف مقابل یا تضعیف اعتماد به نفس وی باشد.

وی تاکید کرد: «تقریبا در تمام موارد آسیبهای روان‌شناختی می‌توانند جدی باشند. بنابراین استفاده از خدمات روان‌شناختی نظیر زوج درمانی، رواندرمانی، دارودرمانی و مشاوره‌های خانوادگی مطرح می‌شود. بسته به نوع خشونت اعمال شده و شرایط فرهنگی و اجتماعی زوجین و خانواده‌های آنان، مسائل قانونی نیز متفاوت خواهند بود؛ متاسفانه موارد متعددی از این قبیل خشونت‌ها به دلایل فرهنگی و اجتماعی و حتی دلایل اقتصادی گزارش نمی‌شوند. بنابراین از نظر قانونی نمی‌تواند هیچ اقدامی انجام داد، زیرا هیچ گزارش مبنی بر اعمال خشونت وجود ندارد.»

دکتر قائدی درباره راهکارهای جلوگیری از بروز خشونت گفت: «استفاده از خدمات اجتماعی می‌تواند به عنوان اولین گام برای پیشگیری از بروز خشونت‌ها موثر باشد. سازمان‌های اجتماعی خاص (نظیر بهزیستی) و استفاده از خدمات مددکاران اجتماعی و برنامه‌های آموزشی می‌تواند برای شروع بسیار مهم و تاثیرگذار باشد.»

وی افزود: «بسیاری از قربانیان توانایی لازم برای بهره گیری از خدمات دیگر را ندارند و یا همانطور که بیان شد به دلایل فرهنگی و خانوادگی نمی‌خواهند مساله را پیگیری کنند، بنابراین برای این قبیل افراد استفاده از خدمات آموزشی و مبتنی بر پیشگیری سازمان‌های اجتماعی استفاده کنند.»

دکتر قائدی تاکید کرد: «در سایر موارد و در صورت بروز مشکلات پزشکی استفاده از خدمات پزشکی در اولویت قرار دارد. طبیعتا در جریان قراردادن مراجع قضایی برای تسریع در روند ارائه خدمات و اقدامات قانونی دیگر بسیار کمک کننده خواهد بود. در مرحله بعدی برای درمان آسیب‌های روان‌شناختی و پیشگیری از بروز مجدد چنین مسائلی بهره گیری از خدمات روان‌شناختی نظیر زوج درمانی، خانواده درمانی، رواندرمانی و... می‌تواند بسیار کمک کننده باشد.»

وی در پایان خاطر نشان کرد: «خشونت می‌تواند دلایل مختلف و وجود مختلفی داشته باشد، بنابراین برای کمک به افرادی که قربانی خشونت شده‌اند، باید به دقت مسائل را مورد بررسی قرارداده و با بهره گیری از مجموعه‌ای از خدمات پزشکی، اجتماعی، قضایی و روان‌شناختی سعی در کمک به افراد نمود و در این بین حمایت‌های خانوادگی و عاطفی می‌تواند نقشی بسیار تعیین کننده در درمان فرد داشته باشد.»

مطالب پیشنهادی

ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس

سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن

نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان