ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
ما از فوبیا (ترسهای بیدلیل) زیاد شنیدهایم. فوبیای ترس از حشرات، فوبیای تاریکی و ارتفاع. فوبیای تنهایی و سکوت. اما شاید هیچیک از آنها، به اندازه ترس از تصمیم گیری بر زندگی ما سایه نینداخته باشد.
ترس از تصمیمگیری به حدی جدی است که برای آن یک نام اختصاصی هم در نظر گرفته شده است: Decidophobia. همانگونه که مشخص است این عبارت، از ترکیب دو کلمه Decide به معنای تصمیمگیری و Phobia به معنای ترس بیدلیل شکل گرفته است.
این لغت توسط والتر کافمن، ابداع شد. او کتابی به نام «بدونگناه و عدالت» نوشت. او کتاب خود را اینگونه شروع میکند:
ترس از تصمیمگیری یا فوبیای تصمیم گیری ، باعث میشود ما جرات انتخاب یک گزینه را از میان گزینههای موجود نداشته باشیم. این در حالی است که در بسیاری از موارد، گزینه درست را میتوانیم به سادگی از میان گزینههای پیش رو تشخیص دهیم.فرار از تصمیمهای بزرگ به تصمیمهای کوچک، یکی از هنرهای ما برای پنهان کردن ترس از تصمیمگیری است.
به همین دلیل، احتمالا شما این راهکار را زیاد دیده یا بهکار بردهاید:
حالا یک تغییر کوچک انجام بدهیم: مدتها است تصمیم به تعویض و ارتقای ماشینم دارم؛ اما باید دهها میلیون تومان پول روی قیمت ماشین فعلی بگذارم تا ماشینی که کمی بهتر است خریداری کنم. نه میتوانم این تصمیم را فراموش کنم و نه جرات دارم که به صورت قطعی تصمیم بگیرم. به سراغ راهحل دیگری میروم: «فعلا ضبط ماشین رو عوض میکنم. شاید بتوان با همین ضبط جدید تا مدتی همین ماشین را تحمل کرد.»
شاید اینجا، تشبیهی که پیتر سنگه در کتاب پنجمین فرمان خود، در حوزه تفکر سیستمی مطرح میکند قابل استفاده باشد: با تقسیم یک گاو به دو قسمت، دو گوساله نخواهیم داشت. بلکه یک گاو مرده خواهیم داشت، ما با خرد کردن یک تصمیم به تصمیمهای کوچکتر، عملا اصل آن تصمیم را کنار گذاشته و سرگرم انتخابهای دیگری شدهایم.
غیر از مورد فوق، ما راهکارها و مکانیزمهای دیگری هم برای فرار از تصمیمگیری و پنهان کردن فوبیای تصمیمگیری آموختهایم:
فعلا اولویت من نیست: میدانیم که دیر یا زود باید راجع به ماندن یا رفتن از کشور تصمیم بگیریم؛ اما بهدلیل ترس از گرفتن این تصمیم، میگوییم: «فعلا مشغول درس خواندن هستم. بگذار لیسانسم را بگیرم. بعدا به این مساله فکر میکنم. الان اولویت من مهاجرت یا ماندن نیست. اولویت دانشگاه است.»
نکته دیگر آن است که ما عموما فراموش میکنیم که تصمیم نگرفتن، خود یک تصمیم است. کسی که تصمیم می گیرد فردا در مورد استعفا فکر کند، تصمیم گرفته است که امروز استعفا ندهد.دلیل اینکه بسیاری از ما مشورت میگیریم، ندانستن پاسخ نیست، بلکه ترسیدن از پذیرش پاسخی است که در ذهن داریم.
افراد در مقابل تغییر:
١- تغییر را می سازند
٢- تغییر را پیش بینی می کنند
٣- با تغییر ، تغییر می کنند
٤- در برابر تغییر مقاومت می کنند
.
.
گروه اول کار آفرینان
گروه دوم مدیران
گروه سوم طبقه متوسط
گروه چهارم غافلان
مطالب پیشنهادی:
مهارت های حل مساله در زندگی مشترک
ملاک های ازدواج از دیدگاه دکتر فرهنگ هلاکویی
5 اصل برای حل مشکلات روابط زناشویی
برای داشتن یک ازدواج موفق، دختران و پسران نیازمند یادگیری مهارت هایی هستند
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
6 سبک تصمیم گیری اشتباه در ازدواج
پیش از اینکه وارد زندگی مشترک شوید باید آموخته باشید که چطور فکر کنید، چطور احساس کنید و چطور به جمع بندی جوانب مختلف برسید. بنابراین در این مطلب شما را با انواغ تصمیم گیری آشنا می کنیم تا بدانید چطور باید به شیوه ای درست تصمیم به ازدواج بگیرید.
تصمیم گیری
ما با توجه به ویژگیهای شخصیتی و موقعیتی متفاوتی که داریم از سبکها و روشهای مختلفی برای تصمیم گرفتن استفاده میکیم. گاهی وقت ها از روی احساسات تصمیم می گیریم، گاهی اوقات از روی شرایط اضطراری و اورژانسی ای که برایمان پیش آمده و گاهی برای جلب رضایت دیگران.
وقتی احساس همه کاره است
وقتی تصمیم احساسی می گیریم، هیجانها و حالات درونی مان برای ما تعیین تکلیف می کنند. یعنی فکرمان را تعطیل میکنیم و به دلمان گوش میدهیم. در این مدل تصمیمگیری از آیندهنگری و منطق خبری نیست و مبنای انتخاب احساسات درونی فرد است، مثل فردی که میگوید «به دلم افتاده این کار را انجام بدهم.» یا وقتی که دوری از یک فرد، آشفته تان می کند و حاضرید برای آن که بیشتر با او باشید، یک تصمیم سطحی و سرسری بگیرید و با وجود تفاوت هایتان او را کنار خود نگه دارید.
تصمیمهای عجلهای
فکر می کنید ازدواج تان دیر شده، همه نگران هستید که بالاخره چه کسی با شما خانه آینده تان را می سازد. هر روز می پرسند چی شد؟ کی ازدواج می کنی؟ در نتیجه شما فکر می کنید باید هرچه زودتر وضعیت تان را سر و سامان دهید و با اولین مورد ازدواجی که به شما معرفی شد، به خانه بخت بروید. در حین چنین تصمیم گیری هایی اضطراب خواهید داشت. در واقع شما برای فرار از یک اضطراب بزرگ، یک تصمیم دم دستی و نسنجیده می گیرید. ممکن است فشارهای محیط روی شما آنقدر زیاد باشد که در نهایت بگویید: حالا جلو می رویم ببینیم چه می شود. این تصمیم برای فرار از تعارض و اضطراب گرفته شده و به احتمال خیلی زیاد اگر برخی اضطراب های شما را کاهش دهد، دردسرهای بیشتر و اضطراب های بزرگتری برایتان در پی خواهد داشت.
تصمیمگیری اجتنابی
می خواهید از مسئله فرار کنید، خود را ضعیفتر از آن میبینید که بتوانید تصمیم درستی بگیرید. مدام امروز و فردا میکنید، یا خودتان را با گفتن این جمله که «بی خیال همهچیز درست میشه» به یک آرامش کاذب و زودگذر میرسانید. اینجا زنگ خطر یک تصمیم گیری اجتنابی به گوش می رسد. شما برای فرار از حل مساله، فرار از مواجهه و فرار از فکر کردن، یک تصمیم سرسری گرفته اید.
تصمیمگیری هیجانی
گاهی وقت ها تصمیم گیری های ما بر اساس هیجانهای زودگذر و شدیدی است که پیدا می کنیم. مثل وقتی که با یک حراج بزرگ مواجه می شوید و دست و پایتان را گم می کنید که هر طور شده از این حراج چند تکه جنس بردارید اما وقتی به خانه برمی گردید می بینید خریدتان آنقدرها هم که برایش ذوق داشتید جالب نبوده. تصمیم های هیجانی شما را به یک اقدام سریع و بدون فکر وامی دارد. یعنی بیخیال سبک و سنگین کردن مسائل میشوید و کمی بعد، وقتی منطق بر شما غلبه کرد از کار خود تعجب می کنید. چنین تصمیم گیری هایی بی برو برگرد پشیمانی در پی دارد. بنابراین هر وقت هیجان زده شدید و خواستید خیلی سریع یک تصمیم مهم بگیرید، دست نگه دارید و خودتان را آرام کنید بعد درباره موضوع فکر کنید.
می خواهید از مسئله فرار کنید، خود را ضعیفتر از آن میبینید که بتوانید تصمیم درستی بگیرید. مدام امروز و فردا میکنید، یا خودتان را با گفتن این جمله که «بی خیال همهچیز درست میشه» به یک آرامش کاذب و زودگذر میرسانید. اینجا زنگ خطر یک تصمیم گیری اجتنابی به گوش می رسد
به خاطر دیگران
وقتی می خواهید با تصمیمی که می گیرید، دیگران را راضی نگه دارید یا تایید آنها را جلب کنید، در نقش یک مطیع محض فرو می روید و تصمیم های مطیعانه می گیرید. با این کار اهداف و شرایط و تمایلات خود را نادیده گرفته و صرفا بر اساس خواست دیگران تصمیم می گیرید. مثلا می گویید: اگر شما معتقدید این خواستگار خوب است من حرفی ندارم. گاهی با این شکل تصمیم گیری می خواهیم عواقب و مسئولیت تصمیم را به عهده دیگران بیندازیم و از بار مسئولیت آن شانه خالی کنیم.
هر چه پیش آید خوش آید
وقتی افراد مهارتی برای تصمیمگیری ندارند و خود را در جایگاه تصمیم گیرنده نمی بینند، به تقدیر روی می آورند و همه چیز را به قسمت و قضا و قدر مرتبط می کنند. این ها همان کسانی هستند که برای تصمیم گیری فال می گیرند و به پیشگوها مراجعه می کنند. در نظر آنها همه شکستها و موفقیتهای دیگران وابسته به شانس و بخت و اقبال است.
منبع:افکارنیوز
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان