(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

مواجهه با هیجانات کودکان


معمولاً فشار به اندازة کم می‌تواند امری مثبت باشد. بعضی اوقات ما تحت فشار، وضعیت بهتری داریم. وقتی فشار روز به روز بیشتر شود و به صورت یک الگوی دائمی درآید،‌ می‌تواند باعث ایجاد اختلال در افکار، عقاید و حتی سلامتی ما شود. کودکان فشار روانی را در زمینه‌های بسیار متفاوتی تجربه می‌کنند. اما آنچه والدین می‌خواهند بدانند این است که چطور می‌‌توانند فشار روانی کودکانشان را براساس تجارب روزانه کاهش دهند. با آگاهی از برخی موقعیت‌ها در مقام والدین و معلمان می‌توانیم از فشارهای روانی غیر قابل کنترل پیشگیری کنیم. 
برخی موقعیت‌های پدیدآورنده فشار روانی برای کودکان شامل: 
• تولد کودک جدید در خانواده 
• مورد آزار قرار گرفتن در مدرسه 
• جدایی یا طلاق والدین 
• بیماری جدی «شخصی» در خانواده یا مدرسه 
• به هر دلیل به بیمارستان رفتن 
• مشکلات یادگیری در مدرسه 
• آغاز ترم جدید در مدرسه یا ورود به مدرسه جدید
• از دست دادن بهترین دوست در مدرسه یا در همسایگی
• وجود حادثه یا فرار حیوان خانگی خانواده 
• مرگ پدر‌بزرگ یا مادربزرگ 
• نقل مکان به خانه جدید یا ورود همسایه جدید
• درگیری میان والدین یا برادران و یا خواهران 
• تغییر معلم در وسط سال جدید
• امتحان دسته بندی در مدرسه، اجرای موسیقی گروهی، برگزاری تأتر یا تیم ورزشی

مواجهه با هیجانات کودکان 
کودکان حداقل برای یک بار هم که شده شما را به تجربه هیجانات منفی عصبانیت، ناامیدی، اندوه و ترس وادار می‌کنند. 
به عنوان بزرگسال پاسخ ما، به رفتار کودکان بیشتر در رابطه با سه موضوع نگرش، تفکر و انتخاب است.

تمرکز بررفتار غلط و نامطلوب که آن را نمی‌توانیم تغییر دهیم، منجر به تکرار منفی‌ها و شکست‌ها می‌شود.

بیشتر پاسخ‌های هیجانی ما در برابر رفتار نامناسب کودکان منفعلانه است. 
ما می‌توانیم پیش از آن که منفعل باشیم، با استفاده از زمان و توان خودمان فعال برخورد کنیم تا راه‌حل‌های مثبت پیدا کنیم.

یک راه برخورد با هیجانات منفی طرح پاسخ‌های از پیش تعیین شده است. در طرح، خوب مشخص کنید به رفتار خاص کودک در موقعیت بعدی چگونه می‌توانید پاسخ دهید.

نگرش، بسیار مهم است. هنگام ایجاد تغییر در رفتارهای منفعلانه ضروری است که نگرش امیدوارکننده‌ای به اینکه تغییرات مؤثر خواهد بود، داشته باشید.

یک فاکتور مهم و قابل ملاحظه در برنامه شما برای تغییر، تأثیر قابل توجه گفتگوی شما با خودتان است. 
از برچسب زدن به کودک یا اغراق درباره رفتار نادرستش خودداری کنید.

از یک کلمه یا اصطلاح هشدار دهنده به خودتان همچون «صبر کن و بیندیش» برای به تأخیر انداختن واکنش ناگهانی خود به رفتارهای نامناسب استفاده کنید.

تکنیک تمرکز، روش ساده و سریع عکس‌العمل متفاوت در برابر رفتار کودک است. 
می‌توانید استفاده از فن تمرکز را به آنان بیاموزید. اگر کودکان 7 ساله یا بزرگتر باشند، از طریق روش‌ها و مراحل خاص نیز می‌توانید کودکان کوچک‌تر را هدایت کنید. 
تمرکز نیاز به جایگاه کاملاً ساکتی برای نشستن دارد. احساس خود را مشخص و جایی آن را در جسم خود پیدا کنید، جایی بفهمید زیر این احساس چیست؟ و این کار را تا زمانی که عمق هیجان را بیابید ادامه دهید. این هیجان به طریقی بر شما روشن می‌شود.

سرکوب یا انکار ابراز احساسات امری نامطلوب است.

پاسخ‌های هیجانی و منطقی بر رفتار، عقاید و ارزش‌های کودکان با تقویت رفتارهای معین و چشم‌پوشی و انتقاد از دیگر رفتارها اثر می‌گذارد. 
همة ما اطلاعات را در ذهن خود تحریف می‌کنیم، حذف می‌کنیم یا تعمیم می‌دهیم.

استفاده از پیام‌های تربیتی یکی از راه‌های مهم جهت بالا بردن عزت نفس است. 
تلاش‌های کوک را بیش از نقاط ضعف مورد توجه قرار دهید. 
به کودک خود مسئولیت بدهید، او را درگروه خانوادگی درگیر و فعال کنید. 
کودک خود را در حل مشکل خانوادگی دخالت دهید. 
ایده‌های جدید کودک را بپذیرید و تشویق کنید. 
با تحریف، حذف و تعمیم اطلاعات به وسیله‌ کودک خود، درگیر شده و در کنار او قرار گیرید، در انجام چنین کاری به او کمک کنید که باورهای منفی را به باورهای مثبت تغییر دهد. 
اگر به نظر کودک مدام نگران است و برای خوابیدن مشکل دارد، نشانه فقدان انگیزه و انرژی است او ممکن است در حال تجربه یک فشار روانی باشد. 
به وسیلة تغییر باورهای منفی، انجام تمرین بدنی یا فیزیکی منظم و تأمل با قاعده، فشار روانی کاهش می‌یابد.

چطور ارزش‌ها را به فرزندان خود بیاموزیم؟ 
ارزش‌ها موضوعاتی هستند که ما آنها را محترم و عزیز می‌شماریم. آنها سبب ابزار وجود و هیجان و انگیزش در ما می‌شوند. در بسیاری از مواقع ارزش‌ها زندگی ما را پیش می‌برند. فرزندان و والدین، آنها هریک زنجیره‌ای از ارزش‌ها دارند. بنابراین تحمیل کردن ارزش‌های والدین بر فرزندان اصلاً درست نیست.
بنابراین به دنبال راهی که خطر کمتری دارد می‌رویم و سعی می‌کنیم تعادلی به وجود آوریم که هم به فرزندان فرصت دهد ارزش‌های خود را حفظ کنند و هم شرایطی فراهم شود تا بعضی ارزش‌ها را آموزش دهیم. 
وقتی آموزش ارزش‌ها به کودکان شروع می‌شود، مهم نیست که چقدر به آنها آموخته می‌شود بلکه چگونگی یادگیری اهمیت دارد.

اگر ما به عنوان والدین نتوانیم ارزش‌های مهم زندگی را به فرزندان خود نشان دهیم احتمال این خطر وجود دارد که آنها بدون داشتن استقلال، بلوغ و تمرکز بزرگ شوند. 
باید اجازه دهیم فرزندان ارزش‌های خود را بیابند و در عین حال ارزش‌های خود را به آنها یاد دهیم. 
یک روش آموزش ارزش‌ها، بازی‌های هیجان‌انگیز و سرگرم‌کننده‌ای است که در آن بچه‌ها فعالانه می‌توانند مفهوم هر ارزش را یاد بگیرند.
شیوه دیگر آموزش ارزش‌ها استفاده از نماد‌های کلامی است. بچه‌ها عاشق قصه‌ها و افسانه‌ها هستند و این روش ساده‌ای است تا بتوانند جنبه‌های مثبت و منفی رفتار را بیاموزند و این حسن را هم دارد که کلام خیلی اخلاق‌گرایانه نمی‌شود. 
سیستم پاداش‌دهی در آموزش ارزش‌ها ضروری است. جایزه بر اساس سن داده می‌شود. کودک باید با رفتار خود نشان دهد که ارزش مشخص‌شده و مورد نظر را یاد گرفته و در زندگی خود بکار می‌برد. 
بعضی از ارزش‌هایی که برای بچه‌ها بسیار مفید هستند عبارتند از: صداقت، تعادل و انضباط شخصی، شجاعت، آرامش و بردباری، از خود گذشتگی، تعهد، احترام، مهربانی، اعتماد به نفس، آزادگی، استقلال، عشق و فداکاری. 
سخت نگیرید و چهار یا پنج هفته را به آموزش یک ارزش به فرزندانتان اختصاص دهید ممکن است ترجیح دهید کار را نیمه کاره رها کنید در آن صورت خواهید دید چقدر طول می‌کشد تا این ارزش‌ در آنها رشد کند و بتوانند درک خود را از یک ارزش مشخص بروز دهند.

در تنظیم یک افسانه و داستان، بهتر است از شخصیت‌هایی استفاده کنید که فرزندانتان آنها را دوست دارند، مثلاً ورزشکاران هنرپیشه‌ها، خواننده‌ها یا از شخصیت‌هایی استفاده کنید که از لحاظ سن و موقعیت به فرزند شما شباهت داشته باشند. 
یکی از مهم‌ترین موارد در آموزش ارزش‌ها این است که شما نمی‌توانید بدون پایبندی به یک ارزش، آن را به فرزندان خود یاد دهید. این مطلب مسئولیت سنگینی را بر عهده شما می‌گذارد. 
مهم نیست کدام ارزش را به فرزند خود یاد می‌دهید، به یاد داشته باشید فرزند شما از سنین طفولیت به تقلید رفتار می‌پردازد. پس همیشه سعی کنید نشان دهید زندگی شما بر اساس ارزش‌هایی بنا شده که سعی در آموزش آنها دارید.

مواجهه با هیجانات کودکان
معمولاً فشار به اندازة کم می‌تواند امری مثبت باشد. بعضی اوقات ما تحت فشار، وضعیت بهتری داریم. وقتی فشار روز به روز بیشتر شود و به صورت یک الگوی دائمی درآید،‌ می‌تواند باعث ایجاد اختلال در افکار، عقاید و حتی سلامتی ما شود. کودکان فشار روانی را در زمینه‌های بسیار متفاوتی تجربه می‌کنند. اما آنچه والدین می‌خواهند بدانند این است که چطور می‌‌توانند فشار روانی کودکانشان را براساس تجارب روزانه کاهش دهند. با آگاهی از برخی موقعیت‌ها در مقام والدین و معلمان می‌توانیم از فشارهای روانی غیر قابل کنترل پیشگیری کنیم. 
برخی موقعیت‌های پدیدآورنده فشار روانی برای کودکان شامل: 
• تولد کودک جدید در خانواده 
• مورد آزار قرار گرفتن در مدرسه 
• جدایی یا طلاق والدین 
• بیماری جدی «شخصی» در خانواده یا مدرسه 
• به هر دلیل به بیمارستان رفتن 
• مشکلات یادگیری در مدرسه 
• آغاز ترم جدید در مدرسه یا ورود به مدرسه جدید
• از دست دادن بهترین دوست در مدرسه یا در همسایگی
• وجود حادثه یا فرار حیوان خانگی خانواده 
• مرگ پدر‌بزرگ یا مادربزرگ 
• نقل مکان به خانه جدید یا ورود همسایه جدید
• درگیری میان والدین یا برادران و یا خواهران 
• تغییر معلم در وسط سال جدید
• امتحان دسته بندی در مدرسه، اجرای موسیقی گروهی، برگزاری تأتر یا تیم ورزشی

مواجهه با هیجانات کودکان 
کودکان حداقل برای یک بار هم که شده شما را به تجربه هیجانات منفی عصبانیت، ناامیدی، اندوه و ترس وادار می‌کنند. 
به عنوان بزرگسال پاسخ ما، به رفتار کودکان بیشتر در رابطه با سه موضوع نگرش، تفکر و انتخاب است.

تمرکز بررفتار غلط و نامطلوب که آن را نمی‌توانیم تغییر دهیم، منجر به تکرار منفی‌ها و شکست‌ها می‌شود.

بیشتر پاسخ‌های هیجانی ما در برابر رفتار نامناسب کودکان منفعلانه است. 
ما می‌توانیم پیش از آن که منفعل باشیم، با استفاده از زمان و توان خودمان فعال برخورد کنیم تا راه‌حل‌های مثبت پیدا کنیم.

یک راه برخورد با هیجانات منفی طرح پاسخ‌های از پیش تعیین شده است. در طرح، خوب مشخص کنید به رفتار خاص کودک در موقعیت بعدی چگونه می‌توانید پاسخ دهید.

نگرش، بسیار مهم است. هنگام ایجاد تغییر در رفتارهای منفعلانه ضروری است که نگرش امیدوارکننده‌ای به اینکه تغییرات مؤثر خواهد بود، داشته باشید.

یک فاکتور مهم و قابل ملاحظه در برنامه شما برای تغییر، تأثیر قابل توجه گفتگوی شما با خودتان است. 
از برچسب زدن به کودک یا اغراق درباره رفتار نادرستش خودداری کنید.

از یک کلمه یا اصطلاح هشدار دهنده به خودتان همچون «صبر کن و بیندیش» برای به تأخیر انداختن واکنش ناگهانی خود به رفتارهای نامناسب استفاده کنید.

تکنیک تمرکز، روش ساده و سریع عکس‌العمل متفاوت در برابر رفتار کودک است. 
می‌توانید استفاده از فن تمرکز را به آنان بیاموزید. اگر کودکان 7 ساله یا بزرگتر باشند، از طریق روش‌ها و مراحل خاص نیز می‌توانید کودکان کوچک‌تر را هدایت کنید. 
تمرکز نیاز به جایگاه کاملاً ساکتی برای نشستن دارد. احساس خود را مشخص و جایی آن را در جسم خود پیدا کنید، جایی بفهمید زیر این احساس چیست؟ و این کار را تا زمانی که عمق هیجان را بیابید ادامه دهید. این هیجان به طریقی بر شما روشن می‌شود.

سرکوب یا انکار ابراز احساسات امری نامطلوب است.

پاسخ‌های هیجانی و منطقی بر رفتار، عقاید و ارزش‌های کودکان با تقویت رفتارهای معین و چشم‌پوشی و انتقاد از دیگر رفتارها اثر می‌گذارد. 
همة ما اطلاعات را در ذهن خود تحریف می‌کنیم، حذف می‌کنیم یا تعمیم می‌دهیم.

استفاده از پیام‌های تربیتی یکی از راه‌های مهم جهت بالا بردن عزت نفس است. 
تلاش‌های کوک را بیش از نقاط ضعف مورد توجه قرار دهید. 
به کودک خود مسئولیت بدهید، او را درگروه خانوادگی درگیر و فعال کنید. 
کودک خود را در حل مشکل خانوادگی دخالت دهید. 
ایده‌های جدید کودک را بپذیرید و تشویق کنید. 
با تحریف، حذف و تعمیم اطلاعات به وسیله‌ کودک خود، درگیر شده و در کنار او قرار گیرید، در انجام چنین کاری به او کمک کنید که باورهای منفی را به باورهای مثبت تغییر دهد. 
اگر به نظر کودک مدام نگران است و برای خوابیدن مشکل دارد، نشانه فقدان انگیزه و انرژی است او ممکن است در حال تجربه یک فشار روانی باشد. 
به وسیلة تغییر باورهای منفی، انجام تمرین بدنی یا فیزیکی منظم و تأمل با قاعده، فشار روانی کاهش می‌یابد.

چطور ارزش‌ها را به فرزندان خود بیاموزیم؟ 
ارزش‌ها موضوعاتی هستند که ما آنها را محترم و عزیز می‌شماریم. آنها سبب ابزار وجود و هیجان و انگیزش در ما می‌شوند. در بسیاری از مواقع ارزش‌ها زندگی ما را پیش می‌برند. فرزندان و والدین، آنها هریک زنجیره‌ای از ارزش‌ها دارند. بنابراین تحمیل کردن ارزش‌های والدین بر فرزندان اصلاً درست نیست.
بنابراین به دنبال راهی که خطر کمتری دارد می‌رویم و سعی می‌کنیم تعادلی به وجود آوریم که هم به فرزندان فرصت دهد ارزش‌های خود را حفظ کنند و هم شرایطی فراهم شود تا بعضی ارزش‌ها را آموزش دهیم. 
وقتی آموزش ارزش‌ها به کودکان شروع می‌شود، مهم نیست که چقدر به آنها آموخته می‌شود بلکه چگونگی یادگیری اهمیت دارد.

اگر ما به عنوان والدین نتوانیم ارزش‌های مهم زندگی را به فرزندان خود نشان دهیم احتمال این خطر وجود دارد که آنها بدون داشتن استقلال، بلوغ و تمرکز بزرگ شوند. 
باید اجازه دهیم فرزندان ارزش‌های خود را بیابند و در عین حال ارزش‌های خود را به آنها یاد دهیم. 
یک روش آموزش ارزش‌ها، بازی‌های هیجان‌انگیز و سرگرم‌کننده‌ای است که در آن بچه‌ها فعالانه می‌توانند مفهوم هر ارزش را یاد بگیرند.
شیوه دیگر آموزش ارزش‌ها استفاده از نماد‌های کلامی است. بچه‌ها عاشق قصه‌ها و افسانه‌ها هستند و این روش ساده‌ای است تا بتوانند جنبه‌های مثبت و منفی رفتار را بیاموزند و این حسن را هم دارد که کلام خیلی اخلاق‌گرایانه نمی‌شود. 
سیستم پاداش‌دهی در آموزش ارزش‌ها ضروری است. جایزه بر اساس سن داده می‌شود. کودک باید با رفتار خود نشان دهد که ارزش مشخص‌شده و مورد نظر را یاد گرفته و در زندگی خود بکار می‌برد. 
بعضی از ارزش‌هایی که برای بچه‌ها بسیار مفید هستند عبارتند از: صداقت، تعادل و انضباط شخصی، شجاعت، آرامش و بردباری، از خود گذشتگی، تعهد، احترام، مهربانی، اعتماد به نفس، آزادگی، استقلال، عشق و فداکاری. 
سخت نگیرید و چهار یا پنج هفته را به آموزش یک ارزش به فرزندانتان اختصاص دهید ممکن است ترجیح دهید کار را نیمه کاره رها کنید در آن صورت خواهید دید چقدر طول می‌کشد تا این ارزش‌ در آنها رشد کند و بتوانند درک خود را از یک ارزش مشخص بروز دهند.

در تنظیم یک افسانه و داستان، بهتر است از شخصیت‌هایی استفاده کنید که فرزندانتان آنها را دوست دارند، مثلاً ورزشکاران هنرپیشه‌ها، خواننده‌ها یا از شخصیت‌هایی استفاده کنید که از لحاظ سن و موقعیت به فرزند شما شباهت داشته باشند. 
یکی از مهم‌ترین موارد در آموزش ارزش‌ها این است که شما نمی‌توانید بدون پایبندی به یک ارزش، آن را به فرزندان خود یاد دهید. این مطلب مسئولیت سنگینی را بر عهده شما می‌گذارد. 
مهم نیست کدام ارزش را به فرزند خود یاد می‌دهید، به یاد داشته باشید فرزند شما از سنین طفولیت به تقلید رفتار می‌پردازد. پس همیشه سعی کنید نشان دهید زندگی شما بر اساس ارزش‌هایی بنا شده که سعی در آموزش آنها دارید.
http://www.ketabekoodak.com/

چطور هوش هیجانی کودک را پرورش دهیم؟



 

هنگامی که شما به کودک خود کمک می کنید تا احساسات تند و تیز خود مانند عصبانیت ناامیدی یا آشفتگی ذهنی را درک کرده و آنها را مدیریت کند در واقع به او کمک می کنید تا بهره هوش عاطفی یا هوش هیجانی در او افزایش پیدا کند.

 

نی نی سایت: کودکان موجب می شوند که واژه "دمدمی مزاج" معنای جدیدی پیدا کند. یک لحظه کودک شما پادشاه جهان است و با شادی و خوشحالی به این سو و آن سو می دود؛ کمی بعد مثل یک گاو نر خشمگین شده است، از روی ناامیدی مطلق گریه می کند و اسباب بازیهایش را به این سو و آن سوی اتاق پرتاب می کند. مانند بسیاری دیگر از والدین ممکن است برای شما هم پیدا کردن راهی برای پاسخ دادن به احساسات و رفتارهای کودک در این لحظات سخت و دشوار، مشکل باشد.


متخصصان بر این باورند که این لحظات در اوایل دوران کودکی (زمانی که او محدودیتهای خود را در فرآیند رشد عاطفی اش تجربه می کند) بهترین فرصتهایی هستند که شما می توانید از آنها استفاده کرده و به کودک خود آموزش دهید که چگونه احساسات قدرتمند خود را مدیریت کرده و خود را آرام کند. محیط امن خانواده بهترین جایی است که می توان در آن این درسهای مهم زندگی را یاد داد و یاد گرفت.




هنگامی که شما به کودک خود کمک می کنید تا احساسات تند و تیز خود مانند عصبانیت ناامیدی یا آشفتگی ذهنی را درک کرده و آنها را مدیریت کند در واقع به او کمک می کنید تا بهره هوش عاطفی یا هوش هیجانی در او افزایش پیدا کند.


کودکی که بهره هوش عاطفی او بالاتر باشد قادر است ارتباط بهتری با احساسات خود برقرار کند؛ در هنگام اوج هیجانهای عاطفی خود را آرامتر کند؛ دیگران را بهتر درک کرده و با آنها بهتر ارتباط برقرار کند؛ و ایجاد روابط دوستانه محکمتر برای او آسان تر است.


متخصصان بر اهمیت بهره هوش هیجانی و نقش آن در کمک به کودکان برای افزایش سطح اعتماد به نفس و مسوولیت پذیری و نهایتا تبدیل شدن به بزرگسالانی که بتوانند با مهارت با دیگر افراد جامعه ارتباط برقرار کنند تاکید می کنند.


شما چگونه می توانید به کودک خود کمک کنید تا بهره هوش عاطفی اش افزایش پیدا کند؟ تکنیک هایی وجود دارند که "هدایت عاطفی" نامیده می شوند و در واقع یک دستورالعمل گام به گام است که شما می توانید با استفاده از آن به کودک خود آموزش دهید که احساساتش را تجزیه و تحلیل کرده و در هنگام برخورد با مشکلات روحی و عاطفی آنها را مدیریت کند. یک تکنیک در اینجا شرح داده شده است.



با توجه و ابراز احساسات به حرفهای او گوش بدهید


هنگامی که کودک از احساسات خودش برای شما می گوید با دقت به حرفهای او گوش بدهید سپس همه آنچه را با شما در میان گذاشته است مجددا برایش بازگو کنید. مثلا اگر فکر می کنید که بواسطه اینکه شما زمان زیادی را به مراقبت از نوزاد جدید خود اختصاص می دهید کودک شما احساس می کند ترک و رها شده است همین مطلب را با او در میان گذاشته و بپرسید که آیا واقعا چنین احساسی دارد؟ در صورتی که پاسخ او مثبت بود می توانید بگویید: «درسته. مامان باید وقت زیادی برای کوچولو می گذاشت».


آنگاه مثالهایی از زندگی خودتان را برای او بگویید تا به او نشان دهید که حرفهای او را می فهمید. به او بگویید که زمانی که برادر یا خواهرتان با پدرتان به شهر بازی می رفتند و شما نمی توانستید بروید چه احساسی داشتید؛ بگویید که مادر یا پدرتان چگونه به شما کمک می کردند تا احساس بهتری پیدا کنید. این کار موجب می شود کودک شما بفهمد که همه افراد اینگونه احساسات را تجربه می کنند و نهایتا هم از این مرحله عبور می کنند.





به کودک خود کمک کنید تا احساسات خود را نامگذاری کند


دامنه لغات کودک شما ضعیف بوده و درک او نیز از علت و معلولها بسیار ابتدایی و اولیه است؛ در نتیجه او برای تشریح احساسات خودش با مشکل مواجه می شود. شما می توانید به او کمک کنید تا نامهایی را برای احساسات مختلف خودش انتخاب کند و در نتیجه یک لغتنامه برای احساساتش ایجاد کند. اگر او به خاطر اینکه نمی تواند به پارک برود احساس ناامیدی یا ناکامی می کند شما می توانید بگویید: «احساس می کنی ناراحت هستی؟».


همچنین می توانید به او کمک کنید تا بفهمد که داشتن احساسات متضاد یا متعارض پیرامون یک چیز طبیعی است. مثلا او می تواند در هفته اولی که به مهدکودک می رود هم هیجان زده باشد و هم کمی بترسد.


اگر به نظر می رسد که کودک شما بدون دلیل مشخصی ناراحت یا آشفته است سعی کنید به اتفاقات اخیر فکر کنید و علت احتمالی مشکل او را پیدا کنید. آیا اخیرا خانه خود را عوض کرده اید؟ آیا شما و همسرتان در حضور کودک دعوا کرده اید؟ اگر مطمئن نیستید که عامل ناراحتی او چیست هنگام بازی کردن حرکات او را نگاه کرده و به حرفهایی که می زند گوش دهید. اگر او در هنگام بازی با عروسکهایش عروسک مادر را مرتب در حال داد و بیداد کردن بازی می دهد مطمئنا می توانید بفهمید که علت ناراحتی او چیست!



احساسات کودک خود را با ارزش شمرده و آنها را تائید کنید


هنگامی که کودک شما نمی تواند پازل را کامل کند و در نتیجه عصبانی می شود و کج خلقی می کند به جای اینکه به او بگویید: «دلیلی وجود ندارد که اینقدر ناراحت باشی» بهتر است تصدیق کنید که واکنش او کاملا طبیعی است. بگویید: «وقتی آدم نمی تونه پازل را کامل کنه واقعا حوصله اش سر می ره. مگه نه؟». اگر به او بگویید که واکنشهایش بیمورد یا بیش از حد هستند او احساس می کند که گویی باید جلوی بروز احساسات خودش را بگیرد.





کج خلقی ها و بد اخلاقی های او را به یک ابزار آموزشی مفید تبدیل کنید


اگر کودک شما پس از اینکه می فهمد باید توسط دندانپزشک معاینه شود، ناراحت و آشفته می شود با آماده شدن برای ویزیت دکتر به او کمک کنید تا کنترل خودش را به دست بیاورد. درباره اینکه چرا از معاینه توسط دندانپزشک می ترسد، اینکه انتظار دارد یا پیش بینی می کند که در زمان معاینه چه اتفاقاتی بیفتد و اینکه چرا او باید توسط دندانپزشک معاینه شود با او صحبت کنید. درباره زمانی که می خواسته اید با گروه سرود روی صحنه بروید و سرود بخوانید و ترسیده بودید یا زمانی که می خواستید یک کار جدید را شروع کنید و از آن می ترسیدید و یکی از دوستانتان به شما کمک کرد تا احساس بهتری پیدا کرده و ترس خود را کنار بگذارید با او صحبت کنید. صحبتهای عاطفی و صحبت کردن پیرامون احساسات برای کودکان (همانند بزرگسالان) بسیار مفید است.

از مشکلات عاطفی برای آموزش نحوه حل مشکلات استفاده کنید


هنگامی که کودک با شما یا یک بچه دیگر مشکل پیدا می کند محدودیتهای او را به وضوح برایش توضیح دهید سپس او را به سمت پیدا کردن راه حل مناسب راهنمایی کنید. مثلا شما می توانید بگویید: «می دانم از اینکه خواهرت ساختمانی را که با آجرهای اسباب بازی ساخته بود خراب کرد عصبانی هستی. اما نباید او را بزنی. پس وقتی عصبانی می شوی چه کار دیگری می توانی بکنی؟».


اگر کودک شما ایده ای در مورد راه حل مناسب ندارد چند گزینه در اختیار او قرار دهید. متخصصین در زمینه مدیریت عصبانیت، توصیه می کنند که در چنین شرایطی به کودک خود بگویید اول شکم، آرواره و مُچ دستهایش را چک کند و ببیند که آیا آنها سالم هستند، سپس یک نفس عمیق بکشد تا عصبانیت را از بدن خود بیرون کند و همچنین احساس بهتری از به دست آوردن مجدد کنترل خودش پیدا کند. آنگاه به کودک خود کمک کنید تا با صدای بلند و محکم درباره عصبانیتش حرف بزند؛ او می تواند با یک جمله شبیه به این حرفش را آغاز کند: «وقتی داد می زنی من عصبانی می شوم». کودکان باید بدانند که عصبانی شدن طبیعی است اما فقط تا جایی که به دیگران به این خاطر آزار و آسیب نرسانند.





با حفظ آرامش خودتان یک الگوی مناسب برای کودک باشید


همچنین شما می خواهید بدانید که در برابر ابراز احساسات کودک خودتان چگونه واکنش نشان می دهید. بسیار مهم است که در زمان عصبانیت جملات و حرفهای نامناسب، تند و زننده به کار نبرید. بهتر است به جای گفتن اینکه «تو من رو دیوونه می کنی» بگویید: «وقتی این کار را می کنی من عصبانی می شوم»؛ در این صورت کودک شما می فهمد که مشکل به رفتار او بر می گردد نه به خود او. از انتقاد بیش از حد خودداری کنید زیرا موجب می شود که کودک اعتماد به نفس خود را از دست بدهد.


بیشتر و پیشتر از هر چیز دیگر سعی کنید احساسات خودتان را نیز در نظر بگیرید. برخی از والدین احساسات منفی خودشان را در نظر نمی گیرند تا شاید بتوانند ناراحتی یا مشکلات کودکشان را کاهش دهند. اما پنهان کردن احساسات واقعی خودتان تنها موجب گیج شدن کودک می شود. مثلا در صورتی که به کودک بگویید که ناراحت هستید اما رفتار نامناسبی از خودتان بروز ندهید به کودک نشان داده اید که می توان شدیدترین احساسات را نیز به خوبی سرکوب کرد


http://maktoobshop.com