نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی چه نقشی دارد؟
شنهای روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان چه تاثیری دارد؟
چه ورزش هایی سلامت کودکان را تامین می کند؟
شاید بسیار واژه ی زنان ونوسی و مردان مریخی را شنیده باشید، تفاوت های زن و مرد آنقدر زیاد است که به راستی انگار هر دویشان از سیاره های دیگری آمده اند، اما اگر تفاوت ها را بشناسید و در زندگی پیاده کنید، دیگر شاید از کارهای همسرتان، متعجب و شاکی نشوید!
احتمالا داستان زیر، تا به حال برای شما اتفاق افتاده است، مردی با وجود مشغله های زیاد، همسرش را برای شام بیرون می برد، اما نیمی از بعد از ظهر مرد، صرف شنیدن صحبت های زن درباره ی این می شود که چطور غذاهای مختلف می توانستند بهتر هم پخته شوند و یا دکوراسیون رستوران اگر طور دیگری بود ، بهتر می شد!
برای زن این تنها یک مکالمه است و با صحبت در این مورد کاملا تخلیه روانی می شود، اما از دیدگاه مردان چنین موضوع هایی به منزله ی غرغر و شکایت کردن است، او منظور همسرش را از این جملات، نپسندیدن رستوران و ندید گرفتن شوق و ذوق شوهرش می پندارد و با خود تصمیم می گیرد که دیگر از این کارها نکند! می بینید توجه نکردن به تفاوت ها چگونه است؟
در یک ملاقات عاشقانه، مرد نیاز دارد که پیام های موفقیت آمیز را بشنود، زیرا حس موفقیت موجب ترشح هورمون کاهنده ی استرس یعنی تستوسترون می شود، او نیاز دارد از همسرش بشنود که از با هم بودن لذت می برد، زیرا بعداً می تواند از موفقیت در تدارک بعد از ظهری دلپذیر، احساس غرور و شادی کند.
این رویه ی درست است؛ وظیفه ی زن این است که بداند چه می خواهد و آن را مطالبه کند. وظیفه ی مرد بله گفتن و انجام آن خواسته است. مردان که فال گیر و یا پیشگو نیستند که از روی شواهد آسمانی تشخیص دهند که شما چه می خواهید؟ پس همه ی آن چیزی را که می خواهید بگویید
بعضی وقت ها زنان عشق را برای شوهران خود دشوار می کنند، به عنوان مثال بیشتر زنان از شوهر خود انتظار دارند همه کاری انجام دهد و حرف های عاشقانه بزند، اما زمانی که مردان همه ی تلاش خود را می کنند و موفق نمی شوند، زنان احساس ناامیدی می کنند و آن را ابراز می کنند. زنان باید در این مسئولیت، خود را سهیم بدانند. هر زنی به جای اینکه بازی بیست سوالی برای مرد راه بیندازد، باید به مردش اجازه دهد تا متوجه خواسته ی او شود و از او بخواهد تا آن کار را برایش انجام دهد.
این رویه ی درست است؛ وظیفه ی زن این است که بداند چه می خواهد و آن را مطالبه کند. وظیفه ی مرد بله گفتن و انجام آن خواسته است. مردان که فال گیر و یا پیشگو نیستند که از روی شواهد آسمانی تشخیص دهند که شما چه می خواهید؟ پس همه ی آن چیزی را که می خواهید بگویید.
در اینجا شیوه هایی را به عنوان نمونه مطرح می کنم که زن بتواند توجه شوهرش را جلب کند. اینها را امتحان کنید، اما به جای تمرکز روی خواسته هایی که به آن نمی رسید، باید برای قدردانی از آنچه از جانب شوهرتان دریافت می کنید، تمرین کنید.
- «به یک مهمانی دعوت شده ایم. می دانم مهمانی را خیلی دوست نداری، اما به خاطر اینکه من دوست دارم می آیی؟»
- «من یک روز خسته کننده داشتم. می خواهی برای شام بیرون برویم؟»
- «من امروز موهایم را رنگ کردم. توجه کردی؟ من خیلی دوستش دارم. تو چطور؟»[
- « خوب، چطور شدم؟ می دانم که همیشه فکر می کنی من زیبا هستم اما دوست دارم این جمله را از تو بشنوم.»
- «به نظر می آید پایان هفته هوا خیلی خوب باشد. بیا یکشنبه به کنار دریا برویم. برویم؟ من برنامه ی پیک نیک را می ریزم و تو رانندگی کن.»
- «من دیگر نا ندارم. می شود امشب تو مراقب غذاها باشی؟»
- « من بالاخره برای تمیز کردن انباری وقت پیدا کردم. ممکن است آخر هفته به من کمک کنی؟»
- «گاهی برای اینکه از تو جمله ی دوستت دارم را بشنوم دلم تنگ می شود. می دانم دوستم داری اما ترجیح می دم این را بشنوم. آیا مرا با گفتن این جمله غافل گیر می کنی؟»
همانطور که می بینید همه ی این درخواست ها مستقیم، کوتاه و مثبت است. خانم شکوه و شکایتی نمی کند و مسائل قدیمی را پیش نمی کشد تا خواسته ی خود برای حمایت شدن از سوی شوهرش را توجیه کند. تنها با استفاده از چند کلمه، مرد را آزاد می گذارد تا آن گونه که دوست دارد، رفتار کند و با او پاسخی را بدهد که دوست دارد.
باز مرتکب اشتباه شدید. روز تولدش یا سالروز ازدواجـتـان را فراموش کردید. به خاطر پشت گوش انداختن وظایف تان در خانه، دلخور و ناراحت است، در حال انجام کارهایی که بارها گوشزد کرده انجام ندهید،گیرتان انداخته است؛ او را به خاطر خرابی اتومبیل و یا فراموشی قـرار ، روی پـا مـنـتظر نگهداشته اید. جرمتان هر چه باشـد باید چاره ای بیندیشید.
چـند وقـتـی اسـت مـورد بـی اعـتنایی قرار گرفته اید و این وضـعـیت در حـال طـولانی شـدن اسـت. چگونه می توانید اشـتـبـاه خـود را جبران نموده و اعتماد و علاقه همسـرتان را دوباره بدست آورید؟
فرمول مجذوب کردن دوباره او به سادگی الفبا می باشـد. ایـن مـراحـل آسـان را طـی نموده و هر قدم اشتباهی کـه برداشته شده را به حالت قبل برگردانید.
زمانیکه به طور شفاف مشخص گردید که مرتکب اشتباه شده اید و مـطـلقا راه گریزی از پیامدهای حاصله از خطاکاری و جرمتان وجود نداشت،شما نیز باید گناه خود را بپذیریـد. برای جبران خرابکاری و رسیدگی کردن به موقـــیعت ایـجـاد شده پیش بروید. اگـر در این مـرحله در بیان جزئیات متوسل به دروغ شوید، احتمال اینکه او احساس کند که به طـور کـامـل بـا وی صـادق نـیستـید زیاد می شود و یا ممکن است داستان شما را به صـورت متفاوتی از شخصی دیگر بشنود.
بنابراین مثلا اگر او شایعه ای را مبنی براینکه شما را درحال خوش و بش کردن صمیمی با یکی از همکارانتان دیده اند، شنید، و اگر میـدانیـد ایـن داستان تا حدی حقیقت دارد، بیـدرنـگ شـروع به انکار و حاشا نکنید. برای سرپوش گذاشتن بر خطا خیلی دیر اسـت. رو راست باشید. قبول کنید که آن قضیه ممکن است اینگونه بـنظر دیـگران رسیده باشد که شما در حال صحبتهای عاشقانه با هـمـکارتـان بـوده اید، اما احساسات بچه گانه و زود گـذر خـود را مـقصر دانـسته و بگویید: ” فقط هـمیـن یـک بـار بـود و پـشـیـمـانـم. ابـدا علاقه ای به او ندارم” و یا چیزی مشابه این.
رو راست و مستقیم باشید، اما کار غیر عاقلانه انجام ندهید. تا میـتوانید اشتباه خود را بی اهمیت جلوه دهید. هـمسر شـما شـدیدا مـی خواهد باور کند که شما قصد اذیت و آزار او را نداشته اید بنابراین تمام تلاش خود را برای پاک کردن ذهـن او بکار ببندید. حتی اگر یک عذر و بهانه به نظر شما ناکار آمد برسد، اگر بـه صورت متقاعد کننده ای آنرا بیان کنید باز وی خریدارش خواهد بود.
در چنین شرایطی صداقت بیش از حد، ممکن است صدمه بزند. برای مثال در حالی کـه قطعا باید بپذیرید که از حد و حدود خود هنگاه صحبت کردن با همکارتان ----- کرده ایـد، لزومی ندارد به او بگویید که همیشه از دیــدن او خوشحال میـشدیـد و یا به چشم شما فرد جذابی بنظر می رسیده است. کنترل خسارت یعنی به حداقل رساندن اشتباه و نه بزرگنـمایی کـردن آن بـوسیله دادن اطلاعاتی او واقعا نیازی به دانستنشان ندارد.
هنگام تــلاش برای برگرداندن یک رابطه به حالت قبل، می تـوانـیـد هـمـه چـیز را به دلیل عذرخواهی کردن سرد و بی تـفاوت خراب کنید. خـالـص بـاشـیـد. از طـریق لـحن صـدا و صحبتهای خود به او نشان دهید که حـقیقتا از اشتباهتان متاسف هستید و اینکه دیگر هرگز درآینده تکرارش نخواهید کرد. برای او روشن کنید که از گناه خود پشیمانید ( حتی اگر فکر نمی کنید که آنقدر ها هم مهم بوده باشند ).
حقیقت امر این است که یک زن وقتی یک مرد دلشـکسته و پـشیمان بنظر برسد بسیار راحـت او را مورد پذیرش و عفو قرار میدهد. در واقع این بـخـشـی از غـرایـز طبـیـعی زنان محسوب می گردد. بـنابراین اگر روز تولد همسرتان را فراموش کرده ایـد و او به دلیل این اشتباه احساس سرشکستگی می کند، اشـتـباه خـود را با شـانه بالا انداختن و گفتن عباراتی مانند ” خوب متاسفم، حالا که اتفاقی نیفتاده” از سـر باز نکنید. کمی جدی تر و بـا احـساس تـر عـمـل کنید. اگـر در ایـن مرحـله حالتـی بــی تفاوت و بی اعتنا به خود بگیرید، احتمال طولانی تر شدن حل مشکل بیشتر خواهد شد.
با این کـه ممکن است اندکی شـفاف به نـظر بـرسد کـه می توان رفتارهای اشتباه را با هـدایا و نیکی های بخصوص جبران کرد، اما اگر این عمل با دقت و با سلیقه انجام گیرد، بهترین روش برای ابقا و تجدید یک رابطه خواهد بود. در ایـنـجا نـیـز کلید موفقیت همانند همیشه ابراز و بیـان احـساسات می باشد. به او نشان دهید که تا چه حد اندیشمند و با مـلاحظه هستید. گردنبـندی را که هـمسرتان هـمـیشه چـشـمش بـه دنـبـال آن بــود خریداری نموده و به او هدیه دهید. یک شـب به دل او بـاشید و کـاری را بـکـنـیـد کـه وقف مرادش باشد. گذراندن یک شب در یک سینما یا تئاتر موزیکال چیزی را از شما کم نکرده و در حقیقت یک فداکاری کوچک برای نگهداری یک رابطه بزرگ بشمار می رود.
لازم نیست برای اینکه دل او را دوباره به دست آورید، حساب بانکی خود را خالی کـنید. زنها دیوانه هدیه ای هستند که بدانند شـما برای خشنود ساختن آنها با وقت گذاشتن و سعی و تلاش خود تهیه نموده اید. یک نـسخه از کـتـاب مـورد عـلاقه دوران کـودکــی او می تواند هدیه ای رومانتیک و شیرین برایش باشد. از طرف دیگر خریدن یک پخش کننده DVD ، با اینکه مفید است، اما ایده خوبی نبـوده و نشانگر این خواهد بود که شما برای از سر باز کردن آن مشکل، پـول خرج کرده اید. هـدایـای جبـرانـی خـود را عاقلانه انتخاب کنید.
حتی اگر مراحل 1 و2 و3 را بـا مـوفـقیت طی کنید، با تکرار اشتباه خود می توانید دوباره همه چیز را بر هم بزنید. با سعی و تلاش برای انجام ندادن مجدد اشتباه خود در آینده، ثابت کنیـد کـه “درستان را خوب یاد گرفته اید”.
برای مثال اگر انجام دادن کارها باعث حواس پرتی و فراموشی قرار ملاقات با همسرتان می شود، ساعت یا موبایل خود را تنظیم کنید تا سر زمان مقرر شـما را با خـبـر کـنـد – هر آنچه که باعث تغییر رفتارهای منفی در شما می شود را انجام دهید.
همچنین رهایی و بیرون جستن ازموقیعتی که بدلیل تکرار یک اشتباه ایجادشده، بسیار دشوار تر خواهد بود. اگر اشتباه خود را مرتبا تکرار کـنـید، هـمسر شـما باور نخواهد کرد که واقعا از کرده خود متاسف و پشیمان هستید. اعتبار شما از دسـت مـی رود و بـعد از آن، چـیـز دومـی که از دست خواهد رفت رابطه تان خواهد بود. هدف این است که بـه او نشان دهید اشتباه شما فقط یـک بی عقلی یـک بـاره بـوده، نـه یـک جریان شـخـصـیتی مداوم و پایدار.
علاوه بر نـکاتی کـه در بالا ذکر شد، به خاطر داشته باشید که وقت طلا است. بعد از یک انـفـجـار مـجـبـوریـد بـرای کـاهـش دادن خسارات سریع عـمل نمایید. به او وقت عـمـیـق انـدیشـیـدن در مـورد خـطای خـود را نـداده و نـگذارید عصـبانیتش افزایش یابد. وقفه زیاد پیش از آغاز مراحل بازیافت رابطه، همچنین احتمال مشورت او بـا دوسـتانش را افزایش می دهد که هرگز چیز خوبی نیست ( معمولا آنها طرف او را گرفته و تشویقش میکنـنـد که کوتاه نیاید ).
بـنابراین فورا اشتباه خود را پـذیـرفته و با خلوص کامل از او عـذر خـواهـی نـمـوده و دیـگر خطای خود را تکرار نکنید.
دیابت را چگونه درمان کنیم؟
چگونه می توان از سرطان سینه جلوگیری کرد؟
کافئین بر بدن چه اثراتی خوب و بد دارد؟
حقایق بیماری ایدز چیست؟
چرا پزشکان از بیماران زیر میزی می گیرند?
چگونه می شود با فعالیت فیزیکی جلوی بیماریها را گرفت؟
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
اگر به هر دلیلی رابطه شما و کسی که قرار بوده همسر آینده شما باشد از هم پاشیده، این مطلب به درد شما می خورد. شما امروز فرد رنج کشیده ای هستید که مثل یک انبار باروت می توانید منفجر شوید و به خود و دیگران آسیب برسانید. می توانید افسرده شوید یا حتی خطر کارهای عجیب و لجبازانه در شما وجود دارد. بنابراین، باید یاد بگیرید که چطور با اندوه این جدایی کنار بیایید و خود را برای یک زندگی شاد و فرصت ازدواج با فردی که واقعا مناسب شما است آماده کنید.
واکنش افراد نسبت به جدایی و دلیل سختی آن در افراد فرق دارد. دلایلی دارد که از ریشه های قدیمی که تجربه انحصاری آن شخص است، آب می خورد. اما در یک دسته بندی کلی چرا جدایی برای عده ای سخت می شود؟ از جایی که رابطه به سمت یک عشق شورانگیز پیش می رود، الگویی شبیه وسواس پیدا می کند. فرد از جایی به بعد دیگر قادر نیست از فکر آن رابطه و آن شخص خودش را خلاص کند. این تفکر دائمی صرفا غریزی و جنسی یا صرفا عاطفی نیست.
یکی از ریشه های دردناک جدایی در واکنش کودکانه انسان به طردشدگی است. اینکه از رابطه کنار گذاشته شده، تعبیر به دوست داشتنی نبودن می شود. گسستن از رابطه ای که روی آن سرمایه گذاری هنگفت عاطفی شده است، بسیار سخت و دردناک است.
به طور معمول هفته اول و دوم حال فرد بسیار بد است و تا دو ماه بعد، به یک حال بد می رسد و در این مدت زندگی روزمره فرد کاملاتحت تاثیر حال او مختل می شود.تا شش ماه بعد از جدایی به مرور بازگشت به زندگی روزمره صورت می گیرد، حتی با دلی غمگین. تا یک سال بعد بازگشت اتفاق می افتد. ممکن است برای عده ای این اتفاق در زمان کوتاه تری رخ دهد و موفق شوند سریع تر آن سرمایه عاطفی را آزاد کنند. احساسی که این افراد در این مدت بیان می کنند، غم و اندوه، میل به گریه، عدم تمایل به ایجاد رابطه جدید، تمایل به قطع ارتباط یا عدم توانایی برقراری علاقه و ارتباط به جهان پیرامون است.
تا جای ممکن خود را از هرگونه تماسی دور نگه دارید و بعد این راجع به رابطه و ایرادات آن فکر کنید. رابطه ای که عاشقانه شروع شد، بدون این خشم و دلخوری ها در نهایت به این نقطه بن بست رسید. خب حالابا این حجم از دلخوری قرار است به کجا برسد؟ این سوالی است که باید از خود پرسید.
می شود پذیرفت که بله این رابطه تا جایی زیبا بود اما حالا نیست و تمام شده است. ممکن است این نگاه شما را به سمت مطالعه بیشتر یا مشاوره هم بکشاند. چه بهتر، اگر هم نبود دست کم این دوره هجران را تا این حد دردناک یا طولانی نمی کند. تفکری که در شرایطی که فرد به یک بن بست رسیده، دست او را به آرزو بلند می کند و منتظر معجزه می ماند. قطعا نمی تواند نویدبخش گذر طبیعی دوران ماتم و حتی ایجاد رابطه یی سالم در آینده باشد.
درد جدایی یا حتی ندامت، حس انتقام، ترس از آبرو و تلاش برای نشان دادن توانایی تان ممکن است شما را وادارد که دوباره رابطه را از سر بگیرید. اما این اشتباه بزرگی است. به ویژه اگر در 6ماه اول جدایی اتفاق بیفتد. از این گذشته به هیچ وجه نباید یک رابطه مشکل دار را که یک بار آزمون خود را پس داده، بدون همراهی درمانگر دوباره شروع کنید. توجیه هایی مثل بی تجربه بودیم و این بار بهتر عمل می کنیم، یا این که شاید این بار سرش به سنگ خورده باشد و غیره هیچ وقت کارساز نخواهد بود. شاید واقعا رابطه ایرادی داشته باشد که قابل حل نیست. روان درمانگر باید این ایراد را پیدا کند و به هر دو طرف نشان بدهد و آنها را قانع کند که شروع دوباره آنها محتوم به شکستی دوباره خواهد بود یا می تواند موفقیت آمیز باشد.
کسانی می توانند شروع دوباره داشته باشند که هم به رابطه قبل، هم به دوره جدایی فکر کرده باشند و حالا بخواهند مشکلاتی را که دیده یا موفق به دیدن آن نشده اند، به واسطه یک روان درمانگر حل کنند.
می شود پذیرفت که بله این رابطه تا جایی زیبا بود اما حالا نیست و تمام شده است. ممکن است این نگاه شما را به سمت مطالعه بیشتر یا مشاوره هم بکشاند. چه بهتر، اگر هم نبود دست کم این دوره هجران را تا این حد دردناک یا طولانی نمی کند
پایان دادن یک رابطه خواه ناخواه شما را دچار خشم می کند. دلتان می خواهد طرف مقابل را مجازات کنید یا عامل این پایان را از پا در آورید. برای گذر از این خشم خطرناک، می توانید شروع به نوشتن نامه کنید. باید 3نامه بنویسید. نامه احساسی، نامه پاسخ، نامه تکمیلی. هر نامه به ما فرصت میدهد احساساتمان را در مورد این جدایی بیان کنیم، اطلاعاتی که شایستگی آن را داریم، بپرسیم و پاسخ بگیریم و روند پایاندهی به این فصل مهم زندگی را شروع کنیم.
یک نامه احساسی بنویسید که 4 احساس در آن بیان شود. این 4 احساس مهم شامل عصبانیت، غم، ترس و اندوه است. شما باید هر کدام از این موارد را در یک پاراگراف مجزا بیان کنید. جملات خود را با این عبارات شروع کنید: «من عصبانی هستم چون...»، «وقتی... را به یاد میآورم غمگین میشوم»، «من از بروز... احساس وحشت دارم» و «من از بروز... بسیار متاسفم».
به این ترتیب ترس و نگرانیهای خود را از کل ماجراهای قبل، حین و بعد از این رابطه را بیان میکنید و از ذهنتان بیرون میریزید.
حالا در همان نامه نیازها، خواستهها و آرزوهایتان را بنویسید. هدف از نوشتن «نامه بخشش» گذر از ورای دردی است که فعلا تمام وجود ما را فرا گرفته است. وقتی در مورد امیدها و آرزوهایتان مینویسید آنچه را که امروز در زندگیتان قرار است به آن برسید به تصویر میکشید. این پاراگراف را با عبارت «من میخواهم...» شروع کنید و بعد در ادامه با عبارت «من امیدوارم...» ادامه دهید.
در این مرحله نامهای بهعنوان «نامه پاسخ» بنویسید و در آن جوابی دوستانه، عاشقانه و حاکی از درک واقعیت را که دوست دارید از طرف نامزد سابقتان دریافت کنید، برای خودتان بنویسید. توجه کنید هیچکدام از این نامهها قرار نیست برای او یا هیچ فرد دیگری پست شود اما هدف خوب شدن حال شماست.
در این نامه هر آنچه را که احساس میکنید دوست دارید بشنوید و با شما رفتار شود، بنویسید. مثلا بنویسید: «برای... متشکرم»، «برای... متاسفم»، «لطفا برای.... من را ببخش» و «تو شایستگی.... را داری». در اصل در این نامه شما پاسخهایی را که در طول رابطه در جستجوی آن بودید و هیچوقت آنها را نشنیدهاید، دریافت میکنید.
در نهایت بخشش، درک، احترام و اعتماد را در نامه تکمیلی بیان کنید. هدف از این نامه سوم و نهایی خداحافظی همراه عشق و احساسات پاک است و نباید در آن اثری از سرزنش دیده شود. در همان اول نامه از او برای نوشتن نامه پاسخ در مرحله قبلی تشکر کنید، بعد درکتان را از موضوع به این صورت بیان کنید که دیگر زمان فراموش کردن تمام اتفاقات است و باید از همه این حرفها گذشت. حالا وقت آن است که از اتفاقات و خاطرات قابلاحترام یاد کنید و در نهایت بنویسید: «من برای.... تو را میبخشم». با این کار به خودتان فرصت میدهید بدون تنفر و سرزنش از نامزد سابقتان خداحافظی کنید و سراغ زندگی تازهای بروید.
دریافت پول از بیمار بصورت مستقیم (خطای پزشکی)
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
چرا از بین میلیونها فردی که میتوانید برای ازدواج انتخاب کنید، به یکی بله میگویید و به بقیه جواب رد می دهید؟ هلن فیشر، پژوهشگر و روانشناس پاسخ این سؤال را میدهد.
چطور عاشق میشوید؟
چرا ما عاشق فردی میشویم و عاشق دیگری نه؟ این چیزی بود که تیم مدیریت اجرایی یک وبسایت همسریابی مجازی میخواست بداند و جواب من این بود: «هیچکس دقیقا نمیداند.» بسیاری از افراد غیرمتخصص و حتی محققان معتقدند آدمها عاشق فردی میشوند که درست نقطه مقابل آنهاست.
درحالیکه این گروه مکمل بودن را به عنوان پیشنیاز عشق معرفی میکنند، گروه دیگری میگویند، «کبوتر با کبوتر، باز با باز!» اما واقعیت این است که هیچ کدام از این دو گروه کاملا درست نمیگویند. اینکه شما عاشق فردی که درست نمونه کپیشدهتان است شوید یا اینکه سراغ کسی بروید که درنقطه مقابلتان قرار دارد، کاملا به تیپ شخصیتیتان بستگی دارد.اما شمایی که چیز زیادی از روانشناسی نمیدانید، چطور ناخودآگاه این موضوع را تشخیص میدهید و دل به کسی میبندید؟
بهخاطر شباهت عاشق میشوید؟
گروهی از روانشناسان میگویند مردان و زنان معمولا عاشق کسانی میشوند که هم نژاد و به لحاظ اجتماعی- اقتصادی همسطح آنها هستند؛ از نظر آنها عاشقها سطح هوشی برابر و تحصیلات و جذابیتهای ظاهری مشابهی دارند؛ مذهب و ارزشهای سیاسی و اجتماعیشان با هم یکسان است و حتی به یک اندازه شوخ طبع هستند.
گرچه روانشناسان همه این ادعاها را مطرح میکنند اما هنوز نمیدانند چطور دو فرد با دو شخصیت متفاوت با هم جور میشوند. انگیزه عاشق شدن هرچه باشد، چیزی از این واقعیت کم نمیکند که انتخاب همراه و همدم بر بسیاری از جنبههای زندگی شما تاثیر خواهد گذاشت؛ حرفهایی که هر صبح سر میز صبحانه میانتان رد و بدل میشود، جایی که در آن زندگی میکنید، شغلی که انتخاب میکنید، راه و رسم بزرگ کردن فرزندانتان که آینده ژنتیک شما هستند و… همه تحت تاثیر این انتخاب است. پس مهم است که چه کسی را انتخاب کنید!
شخصیت اولیه و ثانویه شما
شبیه بودنتان به یک تیپ شخصیتی را به معنای نداشتن ویژگی تیپهای دیگر در نظر نگیرید. هر کدام از ما، ترکیبی منحصر به فرد از هر چهار نوع تیپ شخصیتی هستیم اما خصوصیات بعضی تیپها را بیشتر نشان میدهیم.
اگر کاشف هستید …
بسیار کنجکاو، پرانرژی و خودانگیخته هستید. هیجاندوستی جزئی از شخصیت شماست. خلاقید و دوست دارید از همه چیز سر در بیاورید. شما همراه خوبی برای شادی و تفریح دیگران هستید، در دنیای شما کمتحرکی و کسالتبار بودن جرم است و عاشق کسانی میشوید که دقیقا مثل خودتان هستند.
اگر سازنده هستید…
آرام، اجتماعی و مردمی هستید. شما میتوانید افراد، گروهها، خانواده و اجتماع را به خوبی مدیریت کنید. از نظر دیگران قابل احترام هستید و با احتیاط و حساب شده قدم برمیدارید. شما به قوانین و برنامهریزی مقیدید و قابل اعتماد، نکتهسنج و ریزبین هستید. شما همسر و همدم خوبی خواهید بود اما به شرط آنکه با کسی مشابه خودتان ازدواج کنید.
اگر مدیر هستید…
تحلیلگر و منطقی، رک، راستگو، سختگیر هستید و حواستان حسابی جمع است. بسیار قاطع و مصمم هستید و توانایی انجام کارهایی که بر پایه ریاضی، مکانیک و موسیقی استوار هستند را دارید. بلندپرواز و اهل رقابت هستید و همفکر خوبی به شمار میآیید. یک مذاکره کننده میتواند همسر ایدهآلی برای شما باشد.
اگر مذاکره کننده هستید…
خیالپرداز، همدل، درونگرا، احساساتی هستید و در سخنوری توانایید. در همدردی و همدلی موفق هستید و احتمال اینکه با یک مدیر خوشبخت شوید، بسیار بالاست. مذاکره کنندهها عاشق آدمهای مصمم و جدی میشوند. شاید شما هم مثل آنها ترجیح میدهید همسرتان را از بین مدیران انتخاب کنید و تا آخر عمر او را تحسین کنید.
عاشق عاشقتان میشوید
عاشق شدن زمان مناسبش را میطلبد و وقتی زمان آن فرا میرسد، کسی که در نزدیکی ما کار یا زندگی میکند، بهترین گزینه برای دلبستن است. از سوی دیگر ما معمولا عاشق کسی میشویم که آنچه نیاز تلقی میکنیم را برایمان تامین کند و در آخر اینکه ما معمولا عاشق کسی میشویم که او هم عاشق مان باشد.
اسیر مغزتان میشوید
اینکه مغز شما چطور به یک عاشق تبدیلتان میکند، از حوصله این بحث خارج است اما به گفتن این نکته بسنده میکنیم که دوپامین، سروتونین، تستوسترون و استروژن مستقیما با طیف وسیع ویژگیهای شما در ارتباطند و عجیب نیست اگر ادعا کنیم تفاوتها در این چهار ترکیب شیمیایی احتمالا اساس این چهار مدل تفکر و رفتار را شکل میدهد.
به چشمها خیره میشوید
سیاهچال مردمک و خطوط منحنی دور آن ویژگیهای منحصر به فرد افراد را نمایان میکند. کسانیکه دور مردمکشان شیارهای بیشتری وجود دارد، تکانشگرترند و به جستوجوگرها شبیه هستند. در عین حال آنها خصوصیت بارز افراد مذاکرهکننده یعنی قابل اعتماد بودن و لطافت را در خود دارند. شاید به همین دلیل باشد که ما به چشمهای کسی که دوستش داریم خیره میشویم و ناخودآگاه در چند لحظه از شیوه اندیشیدن و رفتارش باخبر میشویم.
گردی صورت را بررسی میکنید
فک تراشخورده مربع شکل، گونههای برجسته و بزرگ، ابروهای پرپشت و پیشانی بلند نشانههای فعالیت تستوسترون، ماده شیمیایی اصلی در افراد «مدیر» است. کافی است به گونههای بزرگ، چانه پهن و پیشانی بلند بسیاری از ستارههای زن سینما نگاه کنید. هر دو جنس زن و مرد دارای سطحی از استروژن هستند که در چهره آنان نمایان است. پوستی صاف و نرم، لبهای پر، بینی کوچک، چهرهای گرد، ابروهایی نازک و سایر ویژگیهای یک چهره کودکانه، نشانگر فعالیت بالای استروژن در این افراد است.
کلمات را رمزگشایی میکنید
جستوجوگرها، سازندهها، مدیرها و مذاکرهکنندهها ویژگیهای سرشتی خودشان را از طریق کلماتشان بیان میکنند. این موضوع که بهعنوان فرضیه واژگانی شناخته شده گویای این است که آدمها از لغات و تعبیراتی استفاده میکنند که نشانگر شخصیت آنهاست و به مرور به عادات صحبت کردنشان تبدیل میشود.
- «ماجرا» واژهای است که جستوجوگرها از آن بیشترین استفاده را میکنند. آنها واژههای ریسک، خود به خود، انرژی، جدید، بامزه، سفر، خروجی، احساس و فعال را هم بیشتر از هر کلمه دیگری به کار میگیرند.
- «خانواده» بیشتر توسط افراد سازنده استفاده میشود. این افراد از واژههای صداقت، مراقبت، اخلاق، احترام، وفاداری، اعتماد، ارزشها، عشق و قابل اعتماد بودن هم زیاد استفاده میکنند.
- واژههای «هوش» و «باهوش» بیشتر از دهان مدیرها بیرون میآید و در گروه واژگانی آنها کلمات روشنفکر، بحث، بیعرضه/بیعرضگی، جاهطلبی، سواری، سیاست، چالش/ چالشی و واقعی هم جای ویژهای دارد.
- مذاکرهکنندهها «هیجان» و احساساتی» را بیشتر به زبان میآورند و کلماتی مانند واقعی، قلب، مهربانی، حساس، خواندن/ خواننده، شیرین، یادگرفتن/یادگیری، تصادفی و همدل/ همدلی را هم زیاد از آنها میشنوید.
مطالب پیشنهادی:
عوامل مؤثر بر قاچاق کالا
مصرف کالاهای خارجی و قاچاق و تاثیر آن بر اشتغال و تولید
راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها
راهکارهای پیشگیری از پیامد های سیل
پیامد های هدفمند کردن یارانه ها در حوزه سلامت
مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی
آمادگی ملی و سازمانی در مقابله با زلزله و مدیریت بحران
ارتقای کیفیت خدمات سلامت از منابع مالی یارانه ها
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
مطالب پیشنهادی:
ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس
آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست چیست؟
ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟
دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری
سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن
دسترسی به تمامی این مطالب در سایت
دسترسی به مطالب علمی در سایت
در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار میآید.
1 - شما نمی توانید فردی را مجبور کنید تا شما را دوست داشته باشد یا این دوست داشتن همیشه به یک شدت و یک کیفیت باشد.
2 - اگر فکر می کنید با ازدواج خوشبخت می شوید، اشتباه کرده اید. نه این که بدبخت شوید اما هیچ کس هم توانایی خوشبخت ساختن صد در صد شما را ندارد. نه شما آدم کاملی هستید نه طرف مقابلتان و نه یک رابطهمی تواند 100درصد کامل باشد. بنابراین خوشبختی خیلی نسبی تر از این حرف ها خواهد بود.
3 - هر چه می خواهید تلاش کنید، شما هیچ گاه قادر نخواهید بود شریک خود را تغییر دهید، هر چند اگر شما خود را تغییر دهید، ممکن است شریک شما نیز تغییر کند.
4 - اشخاص با اشخاص ازدواج نمی کنند، بلکه آنها با توهمات و خیال پردازی های خودشان ازدواج می کنند. یعنی با ذهنیتی که از طرف مقابل به دست آورده اند نه واقعیت های درونی فرد مقابل. تا قبل از زندگی زیر یک سقف و حتی سال ها بعد از آن همیشه بخش هایی از شخصیت فرد مقابل برای شما ناشناخته خواهد بود. یک ازدواج حقیقی درست از نقطه ای آغاز می شود که توهمات پایان می یابند. چالش یک ازدواج آن است که کشف کنیم با چه کسی ازدواج کرده ایم.
5 - عشق تنها یکی از عللی است که ما شریک خود را بر می گزینیم نه همه آن. زندگی بدون عشق دوام پیدا نمی کند اما باعشق تنها هم دوام نخواهد داشت. در کنار آن شباهت شخصیتی، کفویت، تناسب های اجتماعی و اخلاقی و خانوادگی و البته سازش و همدلی و بلوغ فکری نیاز است.
6 - به احتمال زیاد، خصلت ها و صفات موجود در شریکتان که دیوانه وار خشم شما را برمی انگیزند، همان صفاتی هستند که در ابتدا شما را مجذوب شریکتان کرده بوده اند. عاشق کاری بودن او شده اید؟ خب این کاری بودن یک جا باعث می شود شما را نادیده بگیرد و به کارش اولویت دهد. عاشق آرامش و ملایمتش شده اید؟ پس منتظر باشید یک روز از این که زیادی کند و اسلوموشن است خسته شوید. عاشق منطق و استدلال هایش شده اید؟ پس منتظر باشید یک روز با همین منطق و استدلال فیتیله پیچتان کند و خسته شوید از این که گاهی جز زبان دو دو تا چهارتا با زبان دیگری حرف نمی زند. مولفه های بارز هر شخصیت، می توانند گاهی بسیار شدید، مطلق و خسته کننده باشند.
7 - این غیر ممکن است که شما بدون تجربه کردن دوران درد و تنهایی یک رابطه را پشت سر بگذارید. پایان هر رابطه ای، به معنی پایان یک فصل از زندگی شماست. فصلی که در آن خوشی داشته اید، خاطره داشته اید، احتمالا زخم خورده اید و همه این ها بعد از جدایی به شما هجوم می آورند و ازارتان می دهند. پذیرفتن این که تاثیر این فشارها تا مدتی است و بعد، با گذر زمان و تغییر سبک زندگی شما کمرنگ تر می شوند، به سریعتر طی کردن این دوره کمک خواهد کرد.
8 - بزرگترین هدیه ای که می توانید به فرزندانتان اعطا کنید یک ازدواج محبت آمیز است. عشق، سازش و احترام سه شرط اصلی داشتن یک خانواده گرم و با محبت است.
9 - موفقیت زمانی در یک ازدواج حاصل می شود که هر کدام از ما به این واقعیت پی ببریم که نیازهای شریکمان حداقل به اهمیت نیازهای خودمان است. شما ازدواج نمی کنید تا بی مسئولیت باشید. ازدواج می کنید چون فکر می کنید آنقدر بالغ شده اید که بتوانید همزمان نیازهای خود و یک فرد دیگر را برطرف کنید. اگر قرار باشد در یک رابطه فقط نیازهای یک نفر برآورده شود یا یکی بر دیگری مقدم دانسته شود، این زندگی خیلی زود به شکستمی انجامد.
10 - ازدواج بهترین فرصت برای رشد و بالندگی، غلبه بر حس خودخواهی و آموزش عشق ورزی است. اگر قرار است بعد از ازدواج همچنان شما یکه تاز باشید، اگر قرار است شما زندگی خودتان را داشته باشید و او را به حریم فردی تان راه ندهید، اگر قرار است بعد از ازدواج پیشرفت شما متوقف شود و دیگر حرکت رو به جلویی نداشته باشید، یا اگر قرار است بعد از ازدواج همچنان حرف حرف شما باشد و هیچ وقت به خاطر منافع فرد مقابل یا منافع مشترک زندگی تان کنار نیایید، آن وقت ازدواج شما صرفا قدمی برای تخریب آینده خود و همسرتان بوده است.
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
1- عشق بی قید و شرط در چه زوجهایی امکان پذیر است؟
مشاهدات بالینی نشان می دهد همسرانی که مبنای خاصی را برای ازدواج در نظر گرفته و پس از ازدواج پیوسته حضور آن مبانی را در همسرشان مشاهده می کنند به سوی عشق بی قید و شرط حرکت می کنند. عشق مقید و محدود به رفتار طرف مقابل عشقی سرد و آسیب پذیر است. کسانی که در رابطه با همسرشان رابطه عاطفی با او را معنی بخش در زندگی خویش می دانند به ندرت گرفتار قید و شرط برای مهرورزی به همسرشان می شوند. توضیح آن که وقتی من وجود همسرم را در کنار خود پاسخ به نیازهای عاطفی، جسمی، اجتماعی و معنوی خویش می بینم ، خود را با عشق ورزی و احترام همسرم مواجه می بینم ، باید تلاش کنم متقابلا سهم عشق او را نیز بپردازم.
عامل دیگر اعتماد است، اگر چه اعتماد میان همسران وابسته به مبانی اولیه ازدواجشان نیز هست، تلاش برای افزایش اعتماد میان متقابل راهی برای آزاد کردن عشق و رها کردن احساس از قیدهای ظاهرا منطقی است که درحقیقت بر خطاهای شناختی و افکار غیر منطقی استوار شده است. هنگامی که از نظر روحانی، یا اخلاقی ، مذهبی و یا شخصیتی به همسرتان اعتماد می کنید جایی برای ذخیره کردن عشق و خرج آن برای روز مبادا وجود ندارد. میان همسران روز مبادا معنایی ندارد. هر روز، روزی است که باید بدان پرداخت و عشق را در آن متبلور ساخت. همسران بازنده همسرانی هستند که نهایت رابطه عاشقانه شان را برای روزی گذاشته اند که اعتماد صد در صد به همسرشان پیدا کنند، روزی که یقین کنند همسرشان از عشق ورزی و تعریف و تمجیدشان پر رو نمی شود! این افراد بازندگان عشق هستند، به هر حال عشق رابطه ای دو طرفه است، تا عشق نورزید عشقی دریافت نخواهید کرد. وقتی چنان بیاندیشید و چنان رفتار کنید که عشق اول و آخرتان همسرتان است، مسلما همسر شما هم چنین خواهد اندیشید و چنین رفتار خواهد کرد. به هر حال حساب کشی از همسرتان و توقع از او برای فراهم کردن امکاناتی / یا خدماتی که وظیفه قانونی، یا شرعی یا عرف اجتماعی نیست نشانه تقید عشق شماست . عشق بی قید شرط بر پایه مبانی عقلی، قانونی و شرعی چیده می شود.
زنانی که فشار توقع شوهر از انجام وظایفی بی مبنایی در قبال خانواده شوهر، یا مسائل اقتصادی یا کار در خانه را تجربه می کنند کمتر از زنانی که به تشخیص خود و بدون احساس فشار و اجبار از ناحیه همسرشان به موارد مورد اشاره می پردازند با همسرشان مهربانانه تر رفتار می کنند. مردانی هم که در قبال ارائه خدمات اضافه تر از وظیفه قانونی یا شرعی یا عرف مورد اتفاق اجتماعی تقدیر نمی شوند و یا فشار مضاعفی از سوی همسرشان برای تامین مسائل فراتر از وظیفه شان احساس می کنند، بیشتر از ابراز عشق و همراهی عاطفی با همسرشان طفره می روند.
فرا رفتن از حد و زیاده خواهی از یکدیگر نشان از مشکلات عشق ورزی همسران دارد.
به این سوالات به زودی در پستی مفصل پاسخ خواهم داد.
2- مدیریت رابطه عاشقانه همسران با یکدیگر به چه معنی است؟
در این باره مطالعه این صفحه از این نشانی را توصیه می کنم تا بعد خودم هم مطالبی را در پاسخ به این سوال پست کنم: http://www.askdin.com/thread17595.html
3- ازدواج شاد و سالم به چه مولفه هایی احتیاج دارد؟
1- سلامت روانی زوجین : تردیدی نیست که بسیاری از خانواده ها اندوه عاطفی و دلسردی، تلخی روابط و پیوند نامتعادلی را در فضای زندگی مشترکشان تجربه می کنند که عاملی آن بیماری روانشناختی یکی یا هردوی زوجین است.
2- احترام متقابل
3- خوش خلقی زوجین نسبت به یکدیگر
4- بنیاد اعتقادی مشترک و سالم یا دست کم احترام به ارزشها و اصول اعتقادی یکدیگر
5- تعادل توقعات زوجین از یکدیگر
6- بخشش و گذشت از خطاهای یکدیگر ـ در صورتی که خطاها به خیانت و عدم وفاداری خلاصه نشود. در صورتی که طرف مقابل در مظان اتهام اخلاقی و خیانت باشد پیوسته در معرض کنترل و پی جویی همسرش قرار خواهد گرفت و در موارد بسیاری کار به جدایی خواهد کشید.
7- عدم پرخاشگری زوجین نسبت به یکدیگر. گمان نکنید که خطاب این نکته به سوی مردان است، زبان تند و تیز و بدگویی و توهین به ارزشها، خانواده پدری، دوستان، فرهنگ و آداب و سنن طرف مقابل نیز از مصادیق آزار کلامی و پرخاشگری است. که هم برخی خانم ها و هم برخی آقایان گرفتاری این ویژگی زننده و ناگوار و بیمار گونه هستند.
4- چه مسائلی همسران را برای هم جذابتر می کند؟
1- اخلاق . خوش خلقی گستره وسیعی از ویژگی های اخلاقی است که انسان را برای دیگران جذاب تر و زندگی را برای خود انسان ساده تر می کند. خوش خلقی آراسته بودن به مهارت های ارتباطی مثبتی است که اعتماد و محبت دیگران را به سوی انسان جلب می کند. برای خوش خلقی تحمل بالا، کوچک دیدن منفی های طرف مقابل، گذشت کردن از خطاهای دیگران، تمرکز بر اصول انسانی شخصی به جای ایراد گرفتن ازدیگران در مسائل متعدد را باید در خود پرورش داد. خوش اخلاقی مستلزم مدارا با دیگران است. این هنر نیست که مادرتان از شما تعریف کند و لی به لالای شما بگذارد. هنر این است که تمجید دیگران را در موقعیت هایی که تحملش برایتان دشوار بوده بر بیانگیزید. مسلما اگر هدفتان مورد تمجید واقع شدن باشد هرگز به این مولفه دست نخواهید یافت، چرا که در خوش خلقی صداقت و خلوص نیت مهم است. وقتی می تواند مدارا و سازگاری با دیگران را در خود افزایش دهید که تلاشتان پرورش بزرگی های انسانی و دوری از خود آزاری و زودرنجی باشد.
آدم های بد اخلاق اول از همه به خودشان آزار می رسانند ، همیشه از دیگران متوقع هستند، از کوچک ترین کاری که برای دیگران می کنند توقع نیکی متقابل دارند. معمولا خوبی های خودشان را مدام در ذهنشان مرور می کنند و اشکالات دیگران را در ذهنشان نشخوار می کنند. علت تلخ کامیشان شاید گاهی همین باشد. آن قدر که به ظلمهایی که به آن ها شده، و کوتاهی هایی که در حقشان شده فکر می کنند احساس کهتری و ضعف نفس، کمبود اعتماد به نفس و شکنندگی در روابط متقابل دارند. دیگران گاهی به زبان و گاهی به زبان ایماء و اشاره و ارسال نشانه تلاش می کنند که این طلبکاری را به آن ها یادآوری کنند. نوعا بد اخلاقها بیشتر به مشکلات فشار خون و بیماری های قلبی مبتلا می شوند. ضعف عمومی و خستگی و بی حالی و در هنگام فشار عصبی فریاد و خشم های برون ریزی شده در این افراد مشاهده می شود.
برای خوش اخلاقی رابطه زناشویی بهترین فضاست. عشق همسر می تواند پاداش بخش ترین نتیجه خوش خلقی باشد. با خودتان قرار بگذارید ، دوستان از همسرتان بپرسید که چه خصوصیتی در شما بیشتر او را آزار می دهد. از او بخواهید هر گاه احتمال می داد چنان با او رفتار کنید و شما چنان رفتار نکردید ( مثبت برخورد کردید) به شما بازخورد بدهد. نشان بدهد که متوجه پیشرفت شما شده است. برای خوش اخلاق شدن از روانشناسان و مشاورانی کمک بگیرید که روش شناختی رفتاری را در درمانهایشان به کار می برند. خطاهای شناختی که ما می کنیم به شدت نقش زمینه ای و عاملی را برای رفتارها و احساسهایی که بداخلاقانه تلقی میشوند بازی می کنند.
گاهی تکیه کلام و عادتی کلامی یا زبان بدنتان دیگران را علیه شما تحریک می کند و یا می رنجاند. در این باره از همسرتان ، دوست نزدیک یا خواهر و برادرتان بپرسید. برخی عادات ناپسند ما موجبات تحریک منفی رفتار دیگران را فراهم می کند و نهایتا موجب تلخی روابط ما می شود. شاید اساسا آدم بد اخلاقی نباشید اما این عادت های ناپسندی که خود بدان آگاهی ندارید دیگران را از شما دلزده می کند. شوخی های لفظی، متلکها، جوک ها، پاسخ های حاضرجوابانه عادت شده اگر مثبت نباشند دیگران را از شما دور می کنند. در حالی که هر چه می گردید خود را مظلوم و دیگران را شرور می یابید غافل از آن که ماشه شرارت دیگران را همان متلکها و شوخی های نسنجیده و حاضر جوابی های ناگوار کشیده اند.
2- سلامت روابط جنسی : ازدواج به دلیل رابطه جنسی صورت نمی گیرد اما رابطه جنسی ایمن و معنی بخش در ازدواج تحقق می یابد و همین رابطه جنسی سالم است که ازدواج را پایدار تر می کند. چه بسیار همسرانی که با شکایت از مسائل ارتباطی ، دخالت اطرافیان در زندگی، و نارضایتی های گنگ زناشویی به کلینیک ما مراجعه می کنند و نهایتا مشکل را در روابط جنسی نامتعادلشان می توان پیدا کرد. گویا که رابطه جنسی نا متعادل یا ناخوشایند در ذهن یا عمل یکی یا هر دوی همسران به شکل شکایت های دیگر بروز می کند. به نظر می رسد دختران و پسران جوان ما نیاموخته اند که همان گونه که خود را برای آرایش شب عروسی، سیاست های کنترل اطرافیان ، آشپزی و کدبانوگری، امور فنی و رسیدگی به سر و وضع خانه و وسائل رفاهی آماده می کنند، خود را برای ابراز احساسات دوستانه و عاشقانه در چارچوب سلامت خانواده نیز آماده کنند. مردانی که با سردی و بد اخلاقی همسر یا حتی عدم آمادگی روحی او در رابطه جنسی مواجه می شوند باید بیاموزند چگونه همسرشان را همراه کنند و فضا را برای ارضاء جنسی متقابل فراهم کنند. نه این که به خودارضایی، روابط خارج از خانواده، یا سرکوب میل جنسی بپردازند. این مردان مشکل را دو چندان می کنند. زنانی هم که شوهرشان را با فانتزی های جنسی شان همراه نمی بینند باید بیاموزند چگونه با نرمی و دلبری همسر خود را آماده کنند نه این که با تحقیر و ترش رویی یا سرخوردگی و سرکوب خود با این پدیده مواجه شوند. هر جا دیدید که دیگران در زندگی تان نقش تعیین کننده در دلزدگی ، دل شکستگی، و دلخوری فراهم کرده اند و احساس می کنید که باید این نقش آنان را همسرتان جبران کند مروری بر روابط جنسی تان بکنید. راحت تر بگویم اگر رابطه جنسی شما با همسرتان سالم و خشنود کننده باشد مسلما حرف مادرشوهر و خواهر شوهر و پدرزن و قبیله زن منجر به بگو مگوی خانوادگی در شما و قهر و دلخوری نباید بشود. ببینید این ناامیدی از برخورد خانواده همسرتان ناشی از ارضاء نصفه نیمه میل جنسی تان در هفته قبل نیست؟ انگار حرف آنها را بدتر و خود را در مقابل اظهار نظر های آنان بی سلاح تر و شکننده تر می بینید وقتی که شبهای گذشته قهرمان خلوت همسرتان نبوده اید. گویی سخنان ناخوشایند آنان را تاییدی بر ضعف و ناتوانی تان در مردانگی یا دلربایی از همسرتان می بینید و بیشتر دلگیر میشوید. در حقیقت اگر همسرتان شما را ستاره خلوت و عشق خود بداند و آن را ابراز کند آن قدر شما با اطمینان خاطر با دیگران در مسائل روزمره برخورد می کنید که توان مضاعفی در تحمل نظر مخالف خانواده همسر یا حتی دوستانتان پیدا می کنید. همسرتان را تشویق کنید ، او را در عشق ورزی تایید کنید، به او بگویید چه رفتارهایی از او برایتان مطلوب است. او در کشاکش دهر مراقب احساسات شما خواهد بود. گویا رابطه جنسی سالم در خانواده سرمایه ای برای سلامت بقیه جنبه های خانواده و تقویت آن فراهم می کند.
3- اعتقادات و باورداشت ها: جهان بینی سالم و متعادل همسران از عوامل ایجاد جذابیت متقابل برای آنان است. زن و شوهری که به دلیل اعتقادات و اصول اخلاقی یا باورداشت هایشان حقوق یکدیگر را مراعات می کنند و ملاحظه احوال هم را دارند فضای امنی برای زندگی یکدیگر فراهم می کنند. امنیت خاطری که همسران برای هم ایجاد می کنند موجب رشد و تقویت روابط دوستانه شان نیز خواهد شد. از سوی دیگر به عنوان انسانهای صاحب فکر شنیدن گپ و گفت های متفکرانه زن و شوهر بارقه ی محبت نیز بین آنها ایجاد می کند. با هم وقت بگذارید و مثل روزهای خواستگاری درباره دیدگاه های مختلف انسانی و جهان بینی هایتان فکر کنید و با هم گفتگو کنید. هم بشنوید و هم سخن بگویید. از یکه تازی و تلاش برای متکلم وحده بودن بپرهیزید و سعی کنید بشنوید. در این گونه گفتگوها سعی نکنید که حرفتان را به کرسی بنشانید وقتی محدود در نظر بگیرید و در آن فرصت بشنوید و بگویید. در همان لحظه نقد نکنید و مخالفتتان را ابراز نکنید اگر به دیدگاه متفاوتی رسیدید بگویید که روی دیدگاه طرف مقابلتان فکر خواهید کرد و حتما هم این کار را بکنید.
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
عوامل مؤثر بر قاچاق کالا