(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

بازی و یادگیری در کودکان

 

پیش‌ازاین در خصوص اختلالات یادگیری و روش‌های شناخت و درمان آن مطالبی آوردیم و تمرین‌ها و بازی‌هایی را جهت بهبود این اختلالات مطرح کردیم. با توجه به اینکه یادگیری از طریق بازی بیشترین تأثیر و پایداری را دارا است، قصد داریم در مقالات آتی به شناخت ویژگی‌های بازی، انواع بازی در سنین مختلف کودکی و همچنین پرورش استعداد و توانایی‌های کودکان از طریق بازی بپردازیم . در این مقاله به شناخت و بررسی ویژگی‌های اساسی بازی توجه می‌کنیم.

در بین متخصصان و روان شناسانی که در خصوص بازی کودکان تحقیر می‌کنند، تعریف جامع و دقیقی از بازی وجود ندارد. در اصل نمی‌توان بازی کودکان را از سایر فعالیت‌هایی که آنان در طول روز انجام می‌دهند به راحتی تفکیک کرد. مرز و حدود دقیقی بین فعالیت‌های روزانه کودکان، مشغولیت های مختلف، انجام کارها، کاوشگری و جستجو و یادگیری وجود ندارد. 

با این حال تعریفی که برخی از روان‌شناسان در دهه 1980 ارائه کرده‌اند شامل پنج ویژگی اساسی است و هر فعالیتی که این ویژگی‌ها را داشته باشد به عنوان بازی در نظر گرفته می‌شود.

 

ویژگی های بازی از دیدگاه روان شناسان :

 

1-    بازی انگیزه درونی دارد. رضایتی که از بازی به دست می آید که یک کیفیت درونی است. کودک بازی را فقط به خاطر رضایتی که از انجام آن کسب می‌کند، انجام می دهد. بنابراین وقتی کودک فعالیتی را انجام می‌دهد که کسی او را مجبور به انجام آن نکرده و فقط به خاطر انگیزه درونی و کسب لذت صورت گرفته، به نوعی بازی کرده است .

2-    بازی باید آزادانه انتخاب شود. وقتی کودکان را وادار کنیم تا فعالیتی را انجام دهند، کتابی بخوانند، چیزی یاد بگیرند و غیره، آن‌ها به این فعالیت‌ها به چشم بازی نگاه نمی‌کنند و لذتی از آن نمی‌برند. بنابراین اگر کودکان به کاری وادار شوند و یا حتی احساس کنند که فعالیتی برای آن‌ها انتخاب شده است و مجبور به انجام آن هستند، آن را نوعی بازی نمی‌دانند. بنابراین وقتی می‌خواهیم با کودکان بازی کنیم بهتر است، حق انتخاب بازی را به خودشان واگذار کنیم در این صورت چند بازی را به آن‌ها پیشنهاد می‌کنیم تا خودشان یکی را انتخاب کنند، یا اینکه از کودک می‌خواهیم هر بازی را که خودش علاقه‌مند است و دوست دارد انتخاب کند.

3-    کودک باید از بازی لذت ببرد و برایش خوشایند باشد. وقتی کودکان را وادار می‌کنیم تا چیزی را یاد بگیرند، فرایند یادگیری برایشان عملی است که از آن لذت نمی‌برند، در حالی که اگر همین یادگیری به صورت بازی صورت گیرد و کودک از آن لذت ببرد و خوشایندش باشد، آن را به دیدۀ بازی می‌نگرد و نه تنها رابطه بهتری با آن برقرار می‌کند بلکه به طور خودجوش فرایند یادگیری را دنبال می‌کند و به آن علاقه نشان می‌دهد.

4-    ویژگی دیگر بازی در هم ریختن واقعیت‌ها یا واقعیت گریزی است. یعنی کودک واقعیات موجود را تغییر می‌دهد تا بتواند آن‌ها را مطابق میل خود بسازد . مثلاً در بازی‌های نمادین در دوره پیش از دبستان، کودک از یک قوطی پلاستیکی به عنوان تلفن همراه استفاده می‌کند و آن را نزدیک گوشش قرار داده و در صحنه سازی‌های خیالی با کسی صحبت می‌کند. روی یک بالش کوچک می‌نشیند و خیال می‌کند که با این اسب پرنده می‌تواند به هر جایی پرواز کند. این نوع رؤیاپردازی و گریز از واقعیت دنیای کودکان را به قدری جذاب می‌کند که بدون محدودیت از هر چیزی به عنوان نمادی استفاده می‌کنند تا لذت رسیدن به آنچه را  فکر می‌کنند به دست آورند.

5-    آخرین نکته اینکه کودک هم از لحاظ جسمانی و هم از لحاظ روانی باید با بازی در گیر باشد. در انجام اعمال ورزشی مانند شنا، فوتبال، دوچرخه سواری یا آموزش زبان انگلیسی، ریاضی، تمرین‌های نوشتاری و غیره باید ابتدا علاقه کودک به آن جلب شود و با آن‌ها رابطه برقرار نماید و از انجام آن‌ها لذت ببرد. بیشتر کودکانی که از رفتن به کلاس‌های آموزشی و یادگیری خودداری می‌کنند به همین علت است که با شیوۀ درست به آن موضوع علاقه‌مند نشده اند و آن را دستوری، از طرف مراجع قدرت بالاتر از خود (معلمین، مربیان و والدین) می‌پندارند و چون به صورت منفعل و بی‌تفاوت با آن برخورد می‌کنند هیچ لذتی از آن نمی‌برند و با اکراه و دل‌زدگی این فعالیت‌ها را دنبال می‌کنند. براساس این ویژگی‌ها، کودکان باید بتوانند بازی‌های خود را انتخاب کنند و هنگامی احساس موفقیت بیشتری می‌کنند که کاری را که خودشان تعیین کرده‌اند، انجام دهند.

والدین و مربیان نباید در روند آموزش و یادگیری، کنترل و هدایت دائم  و بیش از حد نشان دهند. یکی از خطاهای بنیادین که ضد آموزش محسوب می‌گردد این است که معلمان و مربیان از درس‌های خشک، قالبی و دارای ساختار مشخص و یکسان استفاده می‌کنند که هیچ جذابیتی برای کودکان ندارد، همچنین معلم یا مربی نقش هدایت کننده فعالیت‌ها و عملکردهای کودک را به عهده دارد.

والدین و مربیانی که برای کودکان تصمیم می‌گیرند که چه کاری را چه موقعی  و چطوری انجام دهند، و انتظار دارند کودک برای زمانی طولانی و به صورت غیرفعال و بدون پویایی به درس گوش دهد یا تکلیف‌های قلم - کاغذی انجام دهد، نه تنها رغبت و علاقه کودک را به موضوع آموزش و یادگیری جلب نمی‌کنند بلکه به مرور باعث دل‌زدگی و خستگی کودک می‌شوند . تحقیقات روان‌شناسان نشان می‌دهد (کینگ، 1979) اگر معلم، مربی یا والدین فعالیتی را برای دانش‌آموزان تعیین کنند، آن‌ها به آن فعالیت به صورت یک کار می‌نگرند درصورتی‌که اگر خودشان حق انتخاب داشته باشند آنگاه همان فعالیت را نوعی بازی می‌ دانند و با آن رابطه برقرار کرده و از انجام آن لذت می‌برند .

با توجه به ویژگی‌های بازی که در بالا عنوان گردید باید دقت کرد که هر نوع یادگیری و فعالیتی اگر در چهارچوب بازی قرار گیرد و علاقه‌مندی و توجه کودک را جلب کند بیشترین تأثیر را بر کودک خواهد گذاشت پس به خاطر داشته باشید اولین گام، ایجاد انگیزه و رغبت در کودکان است. اگر می‌خواهیم چیزی به کودکان یاد بدهیم اجازه دهیم که در بین چند فعالیت خودشان یکی را انتخاب نمایند . در حین آموزش و فعالیت‌ها فقط نقش هدایتگر و مربی نداشته باشیم بلکه آن‌ها را همراهی کرده و هم بازی آن‌ها شویم  و تمام سعی‌مان این باشد که کودکان بتوانند از بازی‌هایشان لذت ببرند . در این صورت است که هر نوع فعالیت و آموزشی برای کودکان جذاب و لذت بخش خواهد بود و خودشان به صورت خودجوش آن را دنبال می‌کنند .

 

داریوش صادقی، فوق لیسانس روان شناسی

مطالب پیشنهادی:

راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها و مراکز پزشکی

اصلاح ساختار نظام جامع مدیریتی اقتصادی بیمارستان

سلامت روان کودکان در بلایا طبیعی

وظایف دولت در بهبود شاخصهای سلامتی و نابرابری های اجتماعی چیست؟

دسترسی به تمامی این مطالب در سایت

http://maktoobshop.com

کودکان را می توان هوشمند ساخت.

 نوزادان دانشمند


کودکان بسیار پیش از آنکه راه رفتن و سخن گفتن را بیاموزند، می توانند بطور منطقی فکر کنند! آنها به مثابه پژوهشگرانی کوچک جهان خویش را کشف می کنند. ولی بسیاری از آنان خیلی زود کنجکاوی خویش را از دست می دهند زیرا حس کشف در آنها به اندازه کافی تقویت نمی شود.زندگی چیزی نیست جز حل مشکلات! و انسان از بدو تولد سخت با این مشکل درگیر است. دانشمندان دریافته اند که انسان از هفت ماهگی درباره علت و معلول می اندیشد. هر روز در سراسر جهان دانشمندان زیادی لحظه به لحظه بر روی کوچکترین حرکات و نگاه نوزادان تحقیق و تأمل می کنند و فعالیت مغزی آنها را می سنجند. روانشناسان، زبانشناسان، پزشکان و کارشناسان مغز در جستجوی یکی از پیچیده ترین معماهای بشری هستند: یک کودک چگونه رشد می کند؟ چگونه به جهان ملحق می شود؟ از چه زمانی دست به طبقه بندی می زند، و کی در می یابد که برای مثال کفشدوزک همزمان یک حیوان، یک حشره و یک جاندار است؟ چه زمانی پیچیدگی های زبان مادری را می آموزد؟ چگونه استعدادهایی را که از وی یک انسان هوشمند می سازد، کسب می کند؟


والدین و کسانی که می خواهند پدر یا مادر شوند پرسشهای مشابهی را مطرح می کنند و خود را دچار مشکل می سازند. آنها می خواهند همه چیز را در رابطه با فرزندشان درست و به بهترین شکل انجام دهند. ولی موضوع اینجاست که آنچه را که درست است، معمولا دیگران می دانند! ماماها با بروشورهای اطلاعاتی پیش از تولد اینسو و آنسو می روند، دوستان آهنگهای مختلف برای خوشامد جنینی که تازه تولید شده هدیه می کنند و صنعت غول آسای اسباب بازی هر چه ابتکار دارد به خرج می دهد: ویدئو مغز نوزادان برای اینکه پدر و مادر بتوانند تمامی امکانات را در برابر او بگسترانند! و سرانجام کتابهایی که پر از راهنمایی های ریز و درشت است.


یک چیز اما مسلم است: کودکان به انگیزه و بزرگسالانی که از آنان مراقبت کنند نیاز دارند. ولی دقیقا چه چیزی و چه مقدار به آنها یاری می رساند؟ چگونه والدین و مربیان می توانند در رشد کوچولوهای خود پشتیبان آنان باشند و در عین حال از آنها توقع زیادی نداشته باشند؟ پاسخ محققان در این زمینه آدمی را به یاد شعار «یاری برای خودیاری» می اندازد. یک کودک در حال رشد بیش از هر چیز به دنبال موضوعاتی است که بتواند او را بارور سازند تا مطابق سن خود شکوفا شود. بزرگسالان تنها باید پشتیبان او در این فراگرد یادگیری باشند. تا پنجاه سال پیش گمان می رفت که یک نوزاد شیرخواره درست مانند یک روح بدون نقش و یک صفحه کاغذ نا نوشته است. نه می تواند پیرامون خود را تشخیص دهد و نه توانایی درک درد را دارد. کم نبود مواردی که جراحان نوزادان را بدون بیهوشی عمل می کردند! امروز اما در دهه پژوهشهای مربوط به نوزادان بسر می بریم و یک نقطه عطف کپرنیکی را ازسر می گذرانیم: ایده های گذشته ما دیگر معتبر نیستند. 



دانشمندان آلمانی می خواهند دقیقا بدانند که کودکان در چه دوره ای زبان آلمانی را می آموزند و از ژانویه 2001 تا کنون بطور مرتب حدود 200 کودک شیرخواره را مورد آزمایش قرار می دهند. یکی از نخستین نتایج این است که نوزادان از همان زمانی که مانند کبوتر بغ بغو می کنند و حروف نا مشخص بر زبان می آورند و جیغ می زنند، دارند خودشان را برای بیان نخستین کلمه آماده می کنند و همه چیز نشانگر آن است که نوزاد تلاش می کند تا لحن زبان مادری را تقلید کند. به این ترتیب نخستین گامهای سرنوشت برداشته می شود. نوزادان دختر چینی از همان ابتدا با شرم اجباری خاور دور بغ بغو می کنند و شیرخوارگان آلمانی و فرانسوی از آغاز لهجه های متفاوت دارند و بر حروف معینی تأکید می کنند. نوزاد بلافاصله پس از تولد می تواند صدای مادرش را تشخیص دهد زیرا در زهدان مادر آموخته که آن را تشخیص دهد. در چهار ماهگی می تواند نام خود و پس از چندی کلمات «مامان» و «بابا» را بشناسد. نوزاد در پایان یکسالگی می تواند نه تنها تمامی صداهای مربوط به زبان را تشخیص دهد بلکه می تواند زبان مادری را از زبان بیگانه تمیز دهد. او متوجه می شود که یک کلمه کجا آغاز و کجا پایان می یابد و معنای حدود 60 کلمه را می فهمد. به نظر می رسد که از همان آغاز تولد نوزاد زبان را توسط نیمه چپ مغز می آموزد. تمامی شواهد نشان می دهد که کودکان و شیرخوارگان بسیار بیش از آنچه بزرگسالان حدس می زنند، می دانند و می توانند. یک نوزاد پیش از آنکه نخستین کلمه را بر زبان آورد، کلی پژوهش و آزمایش پیچیده انجام می دهد! نوزادان تنها با تقلید والدین خود نیست که یاد می گیرند، بلکه جهان را مانند دانشمندان کوچکی به سرعت و با مهارت فتح کرده و هر روز عالم جدیدی را کشف می کنند. 



در عین حال آنان چاره دیگری ندارند، چرا که در نخست همه چیز را به مثابه هرج و مرج در پیرامون خود می بینند: یک گنجه، یک بوسه، یک «نه!». هر چیزی، هر وضعیتی و هر کلمه ای نو و منحصر بفرد است. برای غلبه بر این آشفتگی و ارتباط دادن هر آنچه در پیرامون هست به یک قدرت فکری بسیار بالا نیاز است: گنجه جزو اثاثیه خانه است که درهایش باز می شود و می توان در آن لباس گذاشت. بوسه عبارتست از تماس مرطوب لب که مهربانی و محبت را نشان می دهد. یک «نه!» یعنی وجود یک مرز که می تواند از پرتاب شدن از پله ها جلوگیری کند! والدین نمی توانند تصور کنند که نوزادانشان هر روز چه توانایی انتزاعی فوق العاده ای از خود نشان می دهند. یک کودک یکساله می تواند سگ و گربه و مرغ را از هم تمیز دهد. در هفت ماهگی که نشستن می آموزد می تواند طبقه بندیهای کلی تر در مورد اثاثیه خانه، حیوانات و اتومبیل انجام دهد. در همان زمان شروع می کند به شناخت جمله سازی. برای مثال می داند که: «علی شیرینی خورد» درست است و نه «علی خورد شیرینی». در زبانهایی که مانند آلمانی حرف تعریف دارند، نوزاد نه تنها انواع حرف تعریف را تشخیص می دهد بلکه قید مانند «بالا» و «پایین» را می تواند بفهمد. تحقیقات نشان می دهد که کودک پیش از آنکه زبان به سخن بگشاید، خود را به اصول اولیه دستور زبان مجهز می کند! نوزاد مرتب در حال ارزیابی هر آن چیزیست که می شنود، می بیند و یا احساس می کند و آنگاه آنها را بر اساس احتمالات طبقه بندی می کند: کلماتی که اغلب تکرار می شوند، پس باید مهم باشند! کلماتی که با هم می آیند، مانند صفت و موصوف، به یک نوعی به هم تعلق دارند. درست مانند یک کیمیاگر که مرتب مواد را با هم ترکیب می کند و تنها آنچه را نگه می دارد که آزمایش شده است، کودکان نیز تنها آنچه را به خاطر می سپارند که مغزشان آن را ارزشیابی کرده باشد. 



ولی دانشمندان اینها را از کجا می دانند؟ ممکن است آنها متدهای علمی ارزشمندی داشته باشند ولی آنان که نمی توانند بدانند در کله نوزاد چه می گذرد! مطمئنا دانشمندان از آنچه در درون یک نوزاد می گذرد هرگز مطلع نخواهند شد. ولی همین تحقیقات در آزمایشگاههایی صورت می گیرد که با عکس و فیلم و نمایش و نور و حرکت و شیئی، فعالیت مغزی و کوچکترین حرکت و نگاه نوزادان توسط کارشناسان مغز و روانشناسان ثبت می شود.


این همه به برنامه ژنتیک انسان باز می گردد که از دهها هزار سال پیش در هر کودک سالمی در کمال اطمینان عمل می کند. بر همین اساس است که انسان هیچ خاطره ای از سه سال و نیم آغاز زندگیش به یاد نمی آورد. تا این سن هنوز حافظه انسان برای یاد سپاری طولانی و آگاهانه به کار نیفتاده است. نوزادان تنها از پس مسائل کوچک و در عین حال اساسی بر می آیند. آنها چهره های نزدیکان را باز می شناسند و نسبتا خوب به یاد می آورند که اگر از ته دل جیغ بزنند، بلافاصله کسی به سراغشان می آید! ولی ژن به تنهایی از یک کودک، برنده نوبل علمی و یا کاهل نمی سازد. دانشمندان معتقدند که همواره پیرامون است که بر روی تکوین اطلاعات ژنتیک تأثیر می گذارد. اگر نوزادی از عصر حجر به جای اینکه در غار بزرگ شود، به دنیای ما منتقل شده و با کتاب و کامپیوتر و اسباب بازیهای الکترونیک رشد کند، آنگاه درست مانند ما بزرگ خواهد شد. ساختار ژنتیک انسان در چند ده هزار سال اخیر تغییرات نازلی داشته است. یک دانشمند آمریکایی مدعی است: چند نوزاد سالم به من بدهید و من تضمین می کنم که از هر کدام از آنها بدون توجه به علایق و استعدادشان یا متخصصانی در رشته پزشکی و حقوق و تجارت بسازم و یا گدا و دزد! 



برخی دیگر از دانشمندان نیز معتقدند که کودکان را مانند خمیر یا موم می توان شکل داد و آنها را هوشمند یا هوشمندتر ساخت. برخی از کسانی که تازه می خواهند بچه دار شوند این در و آن در می زنند تا آموزش فرزندانشان را هنوز به دنیا نیامده آغاز کنند! برخی از مادران ژاپنی بر روی شکم شش ماهه خود بلندگو می گذارند تا جنین نخستین درس انگلیسی خود را بیاموزد! در آمریکا زنان باردار تلاش می کنند تا شمارش یک تا پنج را به جنین یاد بدهند! مؤسسات متعددی در ژاپن و آمریکا برای تربیت دانشمندانه نوزادان رقابت می کنند. لیکن برخی دیگر از دانشمندان این تلاش را به حرص و آزی تعبیر می کنند که ربطی به علم ندارد، چرا که هیچ کودک شیرخواری نمی تواند آن استعداد و توانی را از خود نشان دهد که بزرگسالان از او انتظار دارند!


دسترسی به مطالب علمی  در سایت

http://maktoobshop.com

چگونه کنجکاوی طبیعی کودک خود را تحریک کنید؟

کودکان به طور طبیعی کنجکاو هستند، زیرا هر چه در این دنیا می بینند برای آن ها جالب و تازه است: خواه یک مورچه باشد که خرده نانی را که چند برابر خودش است به سمت لانه می کشد، یا حلزونی باشد که در گوشه یک پیاده روی باران زده به راه خود ادامه می دهد. البته این حس کنجکاوی طبیعی کودک شما، در صورتی که با یکی از کارهای فوری شما(مثلا رساندن کودک به مهدکودک در اول صبح برای این که به موقع در محل کارتان حاضر شوید) هم زمان شود، ممکن است حواس شما را از کارهای اصلی تان غافل کند؛ علاوه بر این شاید توجه به این نکته که در دنیای کودک، راه رفتن یک حلزون از کارهای شما مهم تر است، برای تان چندان خوشایند نباشد! در این جا چند راه برای بهره بردن از کنجکاوی کودک و تبدیل کردن آن به یک تفریح شاد و هیجان انگیز، ارائه شده است:


سفرهای اکتشافی ترتیب دهید


وقتی می خواهید برای خرید یا انجام کاری از منزل بیرون بروید، به همراه بردن کودک ممکن است برای تان مصیبت باشد، اما از همین فرصت هم می توانید استفاده کنید و یک سفر اکتشافی هیجان انگیز و مفرح ایجاد کنید. نانوایی، میوه فروشی، قصابی، فروشگاه کفش و هر جای دیگر می تواند برای کودک دنیای تازه ای باشد که در آن افراد و موضوعات جالب را تجربه کند. می توانید از قبل او را برای رفتن به چنین جایی آماده کنید و بایدها و نبایدها را مشخص کنید؛ زمانی که در صف ایستاده اید یا منتظر تمیز کردن گوشت یا مرغ هستید، می توانید در مورد آن چه در محیط اتفاق می افتد با کودک خود حرف بزنید. باران می آید؟ لازم نیست بداخلاقی کنید! بارانی و چکمه های پلاستیکی کودک تان را به او بپوشانید و برای خرید از خواروبار فروشی با هم بروید؛ در بین راه در چاله های آب لگد بزنید، شاخه های درختان را تکان دهید تا قطرات باران که روی آن ها مانده اند بر سر و روی تان بپاشند و به کودک تان نشان دهید که چگونه می تواند قطره های باران را با زبانش بگیرد و به دهان ببرد! با هم به ابرها نگاه کنید؛ او ممکن است برای شما بگوید که چه شکل های جالبی در ابرها می بیند و شما را شگفت زده کند. بعد به خانه بیایید، کاکائو درست کنید و با خامه هایی که به شکل ابر درآورده اید، روی آن را بپوشانید. برای شام هم می توانید پوره سیب زمینی ابری به او بدهید! می توانید با تبدیل گردش های بیرون شهر در پایان هفته به مسافرت های هیجان انگیز و پرماجرا، حس ماجراجویی کودک خود را ارتقاء دهید. لباس های مخصوص گردش بپوشید(می توانید کلاه ایمنی بچه گانه یا چراغ قوه به کودک خود بدهید) و خوراکی های سبک مخصوص سفر را همراه ببرید(با به نخ کشیدن دانه های آجیل می توانید یک دستبند خوراکی درست کنید). اجازه دهید که کودک تان نیز یک عروسک را به عنوان همراه با خودش بیاورد. می توانید از سفر کوتاه خود، سوغاتی و یادگاری بیاورید(می توانید از این جعبه سوغاتی ها برای سرگرم کردن کودک در یک روز بارانی استفاده کنید تا مجبور نشوید با او به خیابان بروید و خیس خیس برگردید!). پدر و مادران شاغل معمولا از این که نمی توانند گردش ها و فعالیت های شاد و خلاقانه با کودک خود داشته باشند، بیشتر احساس گناه می کنند؛ ممکن است بگوئید من فقط دخترم را بعد از ظهرها می بینم، و ما دیشب تنها توانستیم برای شام و حمام در کنار هم باشیم. اما با قدری تخیل، همه پدر و مادرها(حتی آن هایی که خسته از سر کار بر می گردند) می توانند میز شام را به کلبه خوراکی ها یا وان حمام را به یک اقیانوس پرهیجان تبدیل کنند! و در واقع، آن چه کودک شما بدان نیاز دارد، فقط همین است.


 

 


 


برای بوئیدن گل ها، کمی تامل کنید


همان گونه که احتمالا خود شما هم متوجه شده اید، بچه ها زیاد وقت تلف می کنند. این بدان خاطر است که آن ها در همین لحظه زندگی می کنند(به قبل و بعد کاری ندارند) و تنها به چیزهایی که جلوی رویشان قرار دارد، توجه می کنند. طبیعی است که شما نتوانید همواره پا به پای کودک راه بروید و در هر کاری که او دوست دارد، همراهی اش کنید؛ اما بهتر است هر وقت می توانید، کمی بیشتر برایش وقت بگذارید. او یک کفش دوزک دیده است؟ کفش دوزک را روی دست او(یا اگر او می ترسد، روی دست خودتان) قرار دهید. خال های سیاه رنگ او را بشمارید. درباره این که کفش دوزک چه می خورد، کجا زندگی می کند و شب ها کجا می رود، با هم حرف بزنید. اگر باغبانی می کنید و به یک کرم یا حشره برخورد کردید، آن را به کودک خود نشان دهید. اجازه دهید با آرامی با آن بازی کند، یا این که آن را در یک شیشه بگذارید تا کودک شما بتواند برای چند دقیقه آن را ببیند. سپس با کمک کودک، کرم یا حشره را در باغچه رها کنید. اگر با کودک خود در حال قدم زدن در خیابان های شهر هستید و به یک تابلوی تبلیغاتی یا دیوار نوشته برخورد کردید، چند لحظه صبر کرده و به آن نگاه کنید. می توانید یک بازی ساده را شروع کنید: از او بپرسید که آیا می تواند مردی را که کلاه خنده دار دارد پیدا کند؟ ماشین قرمز را چطور؟ سگ بزرگ را چطور؟ ممکن است گاهی اوقات چیزهایی برای کودک جذاب باشند که برای شما جذاب نیستند. شما ممکن است در یک باغ وحش، شتر یا فیل را به او نشان بدهید، اما توجه او به کبوترها و موش هایی که به قوطی های کنسرو در زباله ها حمله می کنند، جلب شود. اشکالی ندارد. اجازه دهید تا به کبوترها و موش ها نگاه کند. این حیوانات کوچک تر از فیل و شتر هستند(با قد و اندازه خود کودک متناسبند!) و بالاخره بخشی از طبیعت محسوب می شوند که می توانند همانند شتر یا فیل، علاقه او را به طبیعت تحریک کنند.


به تغییرات موجودات و محیط اطراف، توجه کنید


کودکان به تغییراتی که در دنیای اطراف ایجاد می شوند، علاقه نشان می دهند؛ که این شاید بدان خاطر است که خود آن ها نیز به سرعت در حال تغییر هستند. از چیزهایی که در دسترس هستند شروع کنید: وقتی اولین ستاره شب در آسمان ظاهر شد، یک آرزو بکنید؛ یا ماه را در طول شب های یک هفته، هر شب نگاه کنید و در مورد تغییر شکل آن با همدیگر صحبت کنید. اما شما می توانید خودتان نیز چیزهایی را در خانه تولید کنید که دائم تغییر کنند. یک دانه لوبیا یا نخود فرنگی را که به سرعت رشد می کند در یک گلدان کوچک بکارید و تعداد روزهایی را که طول می کشد تا آن سبز شود، بشمارید. یا این که نور یک چراغ قوه قوی را داخل گلدان شیشه ای بیندازید تا او بتواند رشد ساقه و حرکت ریشه ها به سمت آب را ببیند. ساقه کرفس را در فنجانی که پر از آب است قرار دهید، رنگ قرمز خوراکی را به آب اضافه کنید و مدت زمانی را که طول می کشد تا رنگ قرمز به همراه آب وارد ساقه کرفس شود، اندازه گیری کنید. نشاسته ذرت را به آب اضافه کنید تا یک خمیر صدادار ایجاد شود، یا سرکه را به مایه کیک اضافه کنید و ایجاد حباب های زیبا را در آن مشاهده کنید. با این حال بهتر است که خمیر کیک را به کیک تبدیل کنید؛ زیرا نتیجه آن برای کودک دوست داشتنی تر و خوشمزه تر است! وقتی هنوز شام آماده نیست بعضی از والدین، از حقه قدیمی ژلاتین استفاده می کنند: یک بسته پودر ژله یا دو ورقه ژلاتینی ساده را در آب حل می کنند، و آن گاه به کودک می دهند تا آن را آنقدر تکان دهد که ژله خودش را بگیرد. سپس کودک می تواند با دست یا قاشق به آن ضربه بزند و لرزش آن را نگاه کند! احتمالا در این مدت شام آماده می شود. اگر بتوانید یک جوجه را در حال بیرون آمدن از تخم، یا یک پروانه را در حال پاره کردن پیله اش، به کودک تان نشان بدهید، فوق العاده خواهد بود. اما اگر امکان این کار را ندارید، نگران نباشید. آب شدن یک قالب یخ در یک پیاده روی گرم هم می تواند همان قدر هیجان انگیز باشد.


طعم فصل ها را به کودک بچشانید


به کودک خود کمک کنید تا با کمک آن چه می بیند، می شنود، لمس می کند و بو می کند، تغییر فصل ها را درک کند. هنگام برگشتن به همراه کودک از مهدکودک به خانه، برگ هایی را که روی پیاده رو ریخته اند کنار بزنید و صبح که دوباره به مهدکودک می روید، برگ هایی را که تازه روی زمین ریخته اند بشمارید. حباب های آب صابون را به هوا بفرستید و با کمک آن ها، جهت حرکت هوا را تشخیص دهید. یک جعبه در حیاط یا بالکن خانه بگذارید و با کمک یک تکه چوب یا یک خط کش، مقدار برف یا باران را اندازه گیری کنید. به او کمک کنید تا صدای اولین پرنده های مهاجر بهاری را بشنود و به اولین کرم های شب تاب تابستانی نگاه کند. البته تنها دلیل مهم بودن فصل ها، تغییراتی نیست که با خود به همراه می آورند؛ بلکه کارهای مختلفی که ما در آن ها انجام می دهیم، نیز قابل توجه هستند. شروع بهار با عید نوروز، مهمانی و شکلات و شیرینی همراه است. تابستان با طولانی شدن روزها، هنگام رفتن به پارک و سفر است و زمان دریا و ماسه بازی. پائیز با ریزش برگ و باران شناخته می شود و زمستان با برف بازی و جشن یلدا. البته ممکن است کودک شما هنوز آنقدر بزرگ نشده باشد که همه کارهایی را که پارسال انجام دادید، به یاد بیاورد؛ اما بچه ها از این گونه مراسم خوش شان می آید و بسیاری از متخصصین بر این باورند که حافظه بسیار زود شروع به فعالیت می کند. خواندن کتاب و آواز خواندن دسته جمعی، به کودک کمک می کند تا چیزهای بیشتری در مورد این مراسم یاد بگیرد و او هم به نوبه خودش، این مراسم(کریسمس برای مسیحیان، پسح برای یهودیان، یا رمضان برای مسلمانان) را جشن بگیرد. البته غذاهای هر فصل هم می توانند موجب جرقه زدن کنجکاوی او پیرامون بوها، مزه ها و بافتهای جدید این غذاها شوند.


اجازه دهید دنیای کوچک خودش را داشته باشد


بچه ها از چیزهای کوچک خوش شان می آید: دکمه ها، مهره ها، سنگریزه ها. کسی علت این را نمی داند(شاید این بدان خاطر باشد که کودک در دنیای خودش نمی تواند چیزهای بزرگتر را ببیند و درک کند). البته، اشیا بسیار کوچک هم خطرناک هستند. اشیا کوچکتر از 3 در 6 سانتی متر(اشیائی که از اندازه دهان کودک کوچک تر باشند)، خطر خفه کردن کودک را به همراه دارند. اما زمانی که خطری وجود نداشته باشد، شمردن و قرار دادن مهره های چوبی یا دکمه های پلاستیکی بزرگ در جعبه های مختلف(و یا شمردن و قرار دادن سنگریزه ها یا صدف ها در سطل های مختلف) می تواند برای مدتی طولانی، کودک شما را سرگرم کند. هم چنین شاید مشاهده کرده باشید که کودک شما از فضاهای کوچک و دنج(که احساس خلوت، تنهایی و مالکیت را به او منتقل می کنند) خوشش می آید. می توانید چند پتو را از بالای تخت خواب او آویزان کنید تا محل خواب او به یک غار کوچک تبدیل شود، یا چند صفحه بزرگ را دور میز آشپزخانه قرار دهید تا آن را به یک چادر مسافرتی تبدیل کنید. یا این که اگر حیاط دارید، می توانید شاخه های پایینی چند درخت یا بوته را ببُرید تا یک مخفیگاه کوچک در وسط آن ها درست کرده باشید؛ سپس اجازه دهید که کودک تان، مخفیگاه کوچکش را با چند بشقاب کوچولو یا اسباب بازی های دیگر تزیین کند. کودکان از اشیا کوچک که بتوانند آن ها را به راحتی نگه داشته و جابجا کنند خوش شان می آید و این کار می تواند نهایتا به انجام کارهای آشپزخانه یا ساخت و ساز منتهی شود.


آن چه را برای کودک تان جذاب است، دنبال کنید


ممکن است برای صدمین بار از خودتان بپرسید: "چرا تراکتور؟" (یا چرا بازیکنان فوتبال، چرا لوازم پزشکی، چرا اسب ها؟). شما پدر و مادر یک کوچولو هستید و البته توجه این کوچولو ممکن است به چیزهای مختلفی جلب شود. هیچ کسی به درستی نمی داند که چرا برخی چیزها توجه کودک را جلب می کنند؛ اما نکته مهم این است که این مسأله طبیعی است و هم چنین فرصت مناسبی را برای یادگیری در اختیار کودک قرار می دهد. آیا کودک شما دائما در مورد آتش نشان ها سوال می پرسد؟ او را به یکی از ایستگاه های آتش نشانی در نزدیکی محل سکونت تان ببرید؛ یا او را به فروشگاه تجهیزات آتش نشانی ببرید تا این وسایل را از نزدیک ببیند؛ یک کلاه آتش نشانی و یک شلنگ باغبانی برای او تهیه کنید تا بتواند در تابستان و در حیاط خانه از آن استفاده کند. اگر کودک شما هر روز صبح به محض این که از خواب بیدار می شود، به سراغ کمد لباس هایش رفته و دامن چین دار محلی اش را می پوشد، می توانید او را برای تماشای تمرین یکی از گروه های رقص محلی ببرید. کتاب های عکس دار بزرگ در انواع مختلفی وجود دارند که می توانند اطلاعات کافی در مورد زندگی یک آتش نشان یا پرستار در اختیار کودک قرار دهند. اگر کتاب های مخصوص کودکان در زمینه ای که مورد توجه کودک شما قرار گرفته است وجود ندارد، نگران نباشید. یک کتاب که عکس های بزرگ و رنگی داشته باشد نیز کافی است. به عنوان مثال، اگر کودک شما به زندگی نهنگ ها علاقه پیدا کرده است، به دنبال یکی از کتاب های علمی که عکس های جذابی از این حیوان داشته باشد، یا یکی از کتاب های عکس دار مربوط به دریانوردی، بگردید. یا می توانید برای صدمین بار، یکی از برنامه های مربوط به زندگی ماهیان دریایی را که برای کودکان تهیه شده است، ببینید!


سوال های او را به یک پروژه تحقیقاتی علمی تبدیل کنید!


کودکان ممکن است سوالات متعددی از قبیل این که«چرا آسمان آبی است؟» یا«چرا وقتی آب می جوشد، بخار از دهانه کتری بیرون می آید؟» و یا صدها سوال دیگر بپرسند که والدین آن ها هم جواب این سوالات را ندانند. اگر کودک شما با سوالاتش شما را از پا درآورده است، نگران نباشید؛ به او بگویید که دونفری با هم می توانید جواب سوال را پیدا کنید. سوالات او را بر روی یک برگه کاغذ بنویسید و به گونه ای این کار را بکنید که او هم بتواند نوشتن شما را ببیند. سپس به همراه او، لیست سوال های تان را به کتابخانه یا کتابفروشی ببرید. کودکان درباره موارد بسیار زیادی سوال می پرسند؛ در نتیجه امروزه صدها کتاب به طور اختصاصی طراحی و آماده شده اند که به والدین کمک می کنند تا به این گونه سوالات کودکان شان پاسخ دهند.


دسترسی به مطالب علمی  در سایت

http://maktoobshop.com