(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

(marriage ideal ) ازدواج ایده آل

(معیارهای انتخاب همسر- مراسم عروسی-روابط زناشویی موفق- مهارتهای زندگی و....)

با همسرتان خوب صحبت کنید






 



شما چطور صحبت می‌کنید؟ تندتند مثل آزاده نامداری؟ یا شمرده‌شمرده مثل محمد سلوکی؟ می‌دانستید چگونگی صحبت کردن شما می‌تواند نماینده شخصیت و نوع تفکرتان باشد؟ آیا به تفاوت‌ها و الگوهای گفتاری زنان و مردان توجه کرده‌اید؟ یا به‌طور کلی آیا قبول دارید شخصیت هر آدمی از طریق کلامش خودش را بهتر و بیشتر نشان می‌دهد؟ در اصل در این گزارش همان چیزی را بررسی می‌کنیم که قدیم‌ها به آن می‌گفتند: «تا مرد سخن نگفته باشد/ عیب و هنرش نهفته باشد...». این نکات را به خاطر بسپارید تا صحبت کردنتان، معقول‌تر و شنیدنی‌تر باشد.

 

نکته اول: واژه و صدا

 

هر واژه، کلمه یا جمله‌ای که در صحبت کردن به‌کار می‌گیریم، در معرفی ما به دیگران و برداشت آنها از شخصیت و رفتارمان موثر است. در حقیقت با نوع کلام خود می‌توانیم دیگران را جذب کلام و در پی آن شخصیت‌مان کنیم یا برعکس اطرافیان را از خود دور کنیم. پژوهشگران دانشگاه میشیگان در آمریکا هم در تحقیقات و پژوهش‌های خود به این نتیجه رسیده‌ بودند که در ارتباطات، نخستین موضوعی که جلب توجه می‌کند، صدا و طرز صحبت کردن طرف مقابل است.

 

نکته دوم: نه به این شوری شور

 

همان اندازه که سریع صحبت کردن ارتباط با دیگران را مختل می‌کند، به همان نسبت، کٌند صحبت کردن هم مناسب نیست. تاکید بر یکسری از کلمات به آن اندازه‌ای می‌تواند بر نوع کلام ما تاثیرگذار باشد که تکرار یک کلمه یا صدای بسیار آهسته، بنابراین برای آنکه هر آنچه بیان می‌کنیم به درستی از سوی مخاطب ما دریافت و درک شود، باید تناسبی را میان شیوه صحبت‌کردن، حرکت‌های بدنی و نوع کلمه‌های خود برقرار کنیم.

 

نکته سوم: کلام زنانه، کلام مردانه

 

زنان و مردان از روش‌های متفاوتی برای صحبت کردن استفاده می‌کنند که به دلیل روش‌های تربیتی آنها نیست، بلکه این تفاوت‌ها در نیازهای تکاملی آنها ریشه دارد. زنان، الگوهای گفتاری ملایم‌تری را برای ارتباط برقرار کردن میان خود به کار می‌گیرند. این روش، آنها را از برخوردهای تهاجمی مردان حفظ می‌کند؛ به عبارت دیگر از یک سو از تغییرات صدا و زیر و بم کردن صدا در الگوهای کلامی خود استفاده می‌کنند و از سوی دیگر اغلب کلماتی را به‌کار می‌گیرند که بار عاطفی و احساسی بیشتری دارد. مردان برای تاتیرگذار نشان دادن خود گاهی از واژگان درشت یا صدای بلندتری استفاده می‌کنند. همچنین نباید در کلام آنها چندان دنبال واژه‌ها یا کلمات احساسی یا توضیح و تفصیل بیشتر موضوع بود، چراکه اغلب به سرعت به سراغ اصل مطلب می‌روند بی‌آنکه کلام را با عاطفه و احساس یا شرح و بسط بیارایند، اما به‌طور کلی یکسری از الگوهای کلامی در معرفی شخصیت افراد، چه زن و چه مرد، تثبیت شده‌اند.


چگونه با مردان صحبت کنیم؟

 

نکته چهارم: کسانی که صدای آرام دارند...

 

برخی معتقدند آرام صحبت کردن نشانه تعقل گوینده است و کسانی‌که صدای آرام دارند، ممکن است به مرحله‌ای رسیده باشند که نیازی به شلوغ کردن و ایجاد جنجال نداشته باشند، چراکه آنها از آرامش درون بهره می‌برند. این اشخاص به روابط معمولی و آرام تمایل دارند. گاهی هم ممکن است افرادی که صدای آرام را در کلام خود به‌کار می‌گیرند جزو افرادی باشند که مورد آزار و اذیت صدای بلند والدین، همسر یا دیگران قرار گرفته‌اند و از ترس آنکه مانند آنها شوند از ایجاد صدای بلند خودداری می‌کنند. از سوی دیگر افرادی که اعتمادبه‌نفس پایین دارند، اغلب سریع و با صدایی آرام صحبت می‌کنند.

 

نکته پنجم: کسانی که صدای بلند دارند...

 

در برخی از موارد و از دیدگاه‌هایی، صدای بسیار بلند نشانه شخصیت منفی افراد است و گاهی در فرهنگ عمومی از آنان به عنوان گستاخ یا بددهن نام می‌برند. در بسیاری از موارد بلندی صدای افراد، دلایل روحی و روانی دارد. از سوی دیگر این نوع صدا نشان‌دهنده شادی، غرور، جوانی، لذت و خوشی هم به حساب می‌آید، اما اغلب این افراد به دیگران اجازه صحبت کردن نمی‌دهند. البته فراموش نکنیم که ممکن است صدای بلند ما با لحن تحکم‌آمیز نیز بیامیزد و به کلام ما جنبه دستوری ببخشد که خود به نوعی اختلال در ارتباط با دیگران را سبب می‌شود. احمد یحیایی‌ ایله‌ای در کتاب «تشریفات هتل» می‌گوید: «همانطور که هر فرهنگ نسبت به فرهنگ‌های دیگر از بسیاری جهات متفاوت است از نظر ارتباطی نیز تفاوت‌هایی مشهود است. برای مثال مردم آذربایجان عموما بلندتر و درشت‌تر از مردم فارس و اصفهان سخن می‌گویند. همچنین شهرنشینان نسبت به روستاییان و عشایر آرام‌تر و با بلندای کمتری سخن می‌گویند.

در تبیین علت یا علت‌های این پدیده عوامل گوناگونی دخالت دارند و یکی از آنها محیط جغرافیایی و شرایط اقلیمی است. مردمان کوهستان‌ها و دشت‌های فراخ به نسبت شهرنشینان از بلندای بیشتری در سخنگویی و محاوره استفاده می‌کنند. حرفه در بلندای صدا موثر است. کارگران و کارکنان سازمان‌های صنعتی که با سروصدای بیشتری سروکار دارند، از کارمندان اداری که در دفترهای تمیز و بی‌سروصدا و با موزیک ملایم کار می‌کنند، بلندتر صحبت می‌کنند. معلمان عمدتاً نسبت به دیگر حرفه‌ها مانند پزشکان یا کارمندان دفتری و حسابداران از بلندای صدای بیشتری در محاوره با دیگران استفاده می‌کنند. از سوی دیگر هراندازه سروصدا و عوامل اختلال‌زا وجود داشته باشد بلندای صدایی بیشتر می‌شود.»

 

نکته ششم: گول نزنید!

 

یادتان باشد برمبنای نوع صحبت کردنتان، خیلی وقت‌ها مورد قضاوت قرار می‌گیرید. پس بهتر است در این زمینه تمرین کنید تا بتوانید بهتر حرف بزنید. البته این به معنای این نیست که دیگران را گول بزنید. شما باید صادقانه با دیگران روبه‌رو شوید. اما اگر خودتان می‌دانید که طرز صحبت کردنتان مناسب نیست، بهتر است کمی روی آن کار کنید تا بتوانید ارتباط بهتری با دیگران برقرار کنید.

 

بگو تا ذهنت را بخوانم

 

خانم دکتر «سیما فردوسی»، روانشناس، در مورد نوع صبحت کردن و تاثیر آن روی دیگران و قضاوت در مورد شخصیت‌ها، حرف‌های خواندنی زیادی دارند. یادداشت اختصاصی ایشان را در این زمینه بخوانید. تمام افراد باید به شیوه‌ای سخن بگویند که تاثیرگذار و محترمانه باشد، اما فراموش نکنیم که نوع صحبت کردن به خانواده، فرهنگ و چگونگی تربیت افراد بازمی‌گردد و به عواملی از این دست وابسته است. به بیان دیگر اینکه کودک در چه فرهنگی رشد می‌کند و پدر و مادر در تربیت او از چه واژه‌ها یا لحنی استفاده می‌کنند، همگی بخشی از دایره لغات او را می‌سازند تا در آینده و زمانی‌که وارد جامعه شد، آنها را در طرز صحبت ‌کردنش به‌کار بگیرد. البته نقش آموزش‌ از طریق رسانه‌های جمعی، اجتماع و به‌ط‌ور کلی هر محیطی که فرد در آن حضور دارد (مانند مدرسه) را نباید نادیده گرفت، اما نقش خانواده نقشی کلیدی‌تر و مهمتر است.

 

پسرانه، دخترانه

 

به‌طور معمول پسرها بیشتر از دخترها در خارج از محیط خانه حضور می‌یابند. آنها از همان سنین کودکی ممکن است گاهی در کوچه و خیابان با دیگر هم‌سن و سالان خود سرگرم بازی شوند، بنابراین بسیاری از واژه‌ها و اصطلاحات را در خارج از محیط خانواده و در خیابان‌ها فرا می‌گیرند. برهمین اساس نوع صحبت کردن یک دختر با یک پسر بسیار متفاوت است، حتی اگر هر دو از یک خانواده باشند. برهمین اساس دخترها در سخن گفتن بسیار محجوب‌تر و آرام‌تر هستند و پسرها کمی بی‌حد و مرزتر حرف می‌زنند.

 

پرخاشگر یا مهربان؟

 

چگونگی صحبت کردن و نوع کلام، نماینده نوع تفکر افراد است. یعنی هر واژه و اصطلاحی که در کلام خود به‌کار می‌گیریم، نشان می‌دهد به چه چیز و چگونه می‌اندیشیم. همچنین نشان‌دهنده صفات شخصیتی ما به حساب می‌آید. اینکه فرد شخصیتی پرخاشگر دارد یا مهربان و باعاطفه است، انسانی حسود یا فردی منطقی‌ست، همگی در کلام ما خود را نمایان می‌کند.

 

به واژه‌ها دقت کن!

 

اگر می‌خواهیم طرف مقابل خود را بهتر بشناسیم باید روی هریک از واژگان و کلمات او و همچنین لحنی که در بیان آنها به‌کار می‌گیرد، تمرکز کنیم. اینکه آیا از کلام تکراری استفاده می‌کند یا نه و همچنین فراوانی واژه‌هایی که در کلام خود به‌کار می‌بندد، از نکات کلیدی‌ در شناخت شخصیت افراد به حساب می‌آیند. همانگونه که نحوه بیان و کلام ما برای مشاور و روانشناس از اهمیت بسزایی برخوردار است و به عنوان یک ملاک تشخیصی در سنجش میزان اضطراب، استرس، وسواس، افسردگی و دیگر اختلال‌های روحی افراد به‌کار گرفته می‌شود. خانواده‌ها باید در کلام کودکان و واژه‌هایی که به آنها می‌آموزند دقت داشته باشند و اگر در کلام خودشان نابهنجاری‌هایی دیده می‌‌‌شود، به یک روانشناس یا مشاور مراجعه کنند تا کلام آنها اصلاح شود

چگونه صحبت کردن با همسرتان را بیاموزید!

 

چگونه صحبت کردن با همسرتان را بیاموزید!
 

طبیعی است که وقتی، بعد از حداقل بیست سال زندگی کردن و دیدن زندگی مشترک والدینمان و نوع رفتار آن ها با یکدیگر و دیدن برنامه ها و سریال های تلویزیونی، وارد زندگی مشترک با همسرمان می شویم، تقریبا همان راهی را ادامه دهیم که والدینمان رفته اند یا برنامه ها و سریال های تلویزیون به ما یاد داده اند، یکی از راهکارهای اشتباه این است که وقتی از همسرت ناراحت شدی، جوری رفتار کن که تنبیه خوبی برایش باشد و دیگر رفتارش را تکرار نکند و وقتی همسرت کار خوبی برایت انجام داد به روی خودت نیاور تا به اصطلاح لوس نشود. اما این که این طور رفتار کردن با همسر اولین بار از کجا الگوی رفتارهای ما قرار گرفته، چندان مهم نیست و این که این گونه رفتارها چه خطرات و ضررهایی را به زندگی مشترکمان وارد می کند هم قصه درازی است که پیش از این در همین صفحه درباره آن صحبت کرده ایم. گاهی ما نتایجی را از زندگی مشترک مشاهده می کنیم که واقعا نمی دانیم ریشه آن از کجاست و چگونه زندگی ما به این جا و به این مسیر کشیده شده است؛ بنابراین مستاصل و ناامید از این کتاب به آن کتاب و از این مشاور به آن مشاور رجوع می کنیم و گاهی هم دست روی دست می گذاریم تا خودش حل شود یا این که رفتار همسرمان، که نتیجه و انعکاسی از رفتارهای خودمان است را سرزنش می کنیم یا این که از ته دل آه می کشیم و به ناچار او و رفتارهایش را می پذیریم.

برای مثال بسیاری از افراد درباره طلاق های عاطفی و علت آن سوال می کنند و می گویند: با این که همه کاری برای همسرشان انجام داده اند ولی باز هم دچار طلاق عاطفی و بی توجهی همسر شده اند و اکنون نمی دانند چه باید بکنند؟ در پاسخ به تمام این افراد و تمام کسانی که هنوز به مرحله سردی و خاموشی عشق و محبت در زندگی شان نرسیده اند، باید گفت: بسیاری از اتفاق های زندگی ما، انعکاسی از نوع رفتار خودمان است! رفتاری که شاید از نظر ما طبیعی و کوچک باشد اما آثار بزرگی دارد که در طولانی مدت، خودش را نشان می دهد. یکی از همین رفتارهای کوچک و نه چندان مهم نوع صحبت کردن با همسر است،

مثلا بسیاری از ما با زبانمان اعتراض نمی کنیم بلکه با رفتارمان کار بد دیگران را گوشزد می کنیم و ممکن است همین عاملی شود که در دراز مدت بر خوشبختی و احساس عشق و محبت ما اثر بدی داشته باشد، البته بحث تنها روی صحبت کردن با همسر نیست بلکه چگونگی صحبت کردن و مواردی از این قبیل در مبحثی  جای می گیرد که مهارت های ارتباطی نامیده می شود و شامل مهارت صحبت کردن و ابراز احساسات است. در این مطلب به مهارت چگونگی بیان نیازها و خواسته ها به همسر و چگونگی انتقاد از همسر و اصول عمومی صحبت کردن می پردازیم:

انتظارات را این طور از همسرتان بخواهید :

همسر شما جادوگر نیست: «بعد از چند سال زندگی مشترک نمی دونه من از این کارا بدم میاد؟ واقعا براش متاسفم میدونه چقدر بدم میاد که تنهایی بره خونه مامانش برای این که حرص منو در بیاره بازم کارشو ادامه میده»,«همسر من که اصلا عین خیالشم نیست. میدونه از تنهایی می ترسم ولی بازم شبا دیر میاد.» این ها جملاتی است که کم و بیش بسیاری از ما یا با خودمان تکرار می کنیم یا به عنوان درد دل به دیگران می گوییم و مشکل اصلی و ریشه اصلی آن هم این است که گمان می کنیم همسرمان می داند چه باید بکند و چه نباید بکند در حالی که هیچ گاه خواسته ها و انتظاراتمان را به زبان نیاورده ایم و به همسرمان نگفته ایم شاید ما فکر می کنیم که همسرمان جادوگر است و می تواند ذهن ما را بخواند و خواسته ها و نیازهای ما را بفهمد!

توصیف موقعیت موجود: وقتی می خواهیم نیاز یا خواسته و تقاضایی را مطرح کنیم، بهتر است موقعیتی را که آن علت اصلی خواسته  و نیازمان است برای همسرمان توضیح دهیم، برای مثال به جای آن که بگوییم: دوست ندارم سر هر چیز کوچیکی سر من داد بزنی و عصبانی بشی! بهتر است بگوییم: وقتی از دست من عصبانی میشی و فریاد می کشی من احساس حقارت و ضعف می کنم، به خاطر همین دوست ندارم موقع عصبانیت سر من داد بزنی!

بیان خواسته ها به صورت اختصاصی: مثلا به جای آن که بگوییم: یه کم با احساس تر باش بهتر است بگوییم: دوست دارم روزها که سر کار هستی حداقل یک بار به من زنگ بزنی یا پیامک بدهی.

تعادل میان توانایی و خواسته ها: به جای آن که انتظار داشته باشیم همسرمان فقط به نیازها و خواسته های ما توجه کند بهتر است توانایی او را هم در نظر بگیریم و سپس با در نظر گرفتن تمام این ها به یک راه حل مشترک برسیم. برای مثال به جای آن که به همسرمان بگوییم دوست دارم شب ها زودتر به خانه بیایی و اگر او نتوانست با قهر و اخم برخورد کنیم بهتر است کار و ساعات کاری او را هم در نظر بگیریم و درباره یک ساعت مشترک به توافق برسیم.

مثبت حرف بزنید: مثلا به جای آن که بگوییم دوست ندارم فلان کار را انجام بدهی، بهتر است برای کاری که دوست نداریم همسرمان انجام دهد جایگزینی در نظر بگیریم و بگوییم: من دوست دارم فلان کار را انجام بدهی.

این طور از همسرتان انتقاد کنید :

وقتی قرار است رفتار نادرست همسرمان را به او تذکر بدهیم باید همان اصولی را رعایت کنیم که برای بیان نیازها و خواسته هایمان لازم است، به عبارت دیگر:


کلی گویی نکنید بلکه به رفتار خاص اشاره کنید. برای مثال به جای آن که بگویید: همه کارها رو من باید انجام بدم و تو اصلا از جات تکون نمی خوری! بهتر است بگویید: وقتی مهمان داریم در کارها به من کمک نمی کنی.
رفتار بله و شخصیت خیر! در بیان انتقاد و شکایت از همسرمان هیچ گاه شخصیت او را هدف قرار ندهیم بلکه به رفتارش اشاره کنیم؛ مثلا به جای آن که بگویید: خیلی بدعنق و عصبی هستی بهتر است بگویید: این که موقع عصبانیت سر من داد می زنی رفتار درستی نیست.
آسیاب به نوبت! مثلا به جای آن که بگویید: نه در کارهای منزل به من کمک می کنی نه اخلاق درستی داری نه درست و حسابی سر کار میری! بهتر است در هر زمان فقط به یک رفتار اشاره کنید با این کار احتمال اصلاح رفتار نادرست خیلی بیشتر از زمانی است که تمام شکایات را با هم مطرح می کنید.
توهین ممنوع! هیچ گاه به همسرتان توهین نکنید، مثلا به جای آن که بگویید: خیلی گیجی! بهتر است بگویید: حواستو بیشتر جمع کن تا اشتباه نکنی.
مثبت به جای منفی! به جای آن که به او بگویید چه کاری را انجام ندهد به او بگویید دوست دارید چه کاری را انجام بدهد، مثلا به جای آن که بگویید: آن قدر مثل بچه ها جیغ نکش!بهتر است بگویید: با آرامش همه حرف هاتو بزن، هر چی دلت می خواد بگو ولی جیغ نکش!
مقایسه ممنوع! او را با دیگران مقایسه نکنید، مثلا به جای آن که بگویید: از فلانی یاد بگیر! بهتر است بگویید قبلا کمتر این کار رو انجام می دادی! به عبارت دیگر بهتر است هر فردی را با خودش و هر رفتارش را با رفتارهای قبلی خودش مقایسه کنید، یعنی معیار قیاس شما برای همسرتان خود او باشد نه فرد دیگر.
منفی بعد از مثبت! وقتی می خواهیم از همسر انتقاد کنیم بهتر است که ابتدا به رفتارهای مثبت او اشاره ای کنیم و سپس او را مورد انتقاد قرار دهیم، مثلا بهتر است قبل از بیان انتقاد بگوییم: می دونم خیلی ناراحت شدی! یا می دونم که قصد بدی نداشتی ولی وقتی این کار رو انجام میدی احساس خوبی به من دست نمیده.
و نکته آخر ببخشید را بپذیرید! چرا که با بخشیدن دوستی ها و روابط گرم تر و صمیمی تر می شود.

مطالب پیشنهادی:

دریافت پول از بیمار بصورت مستقیم (خطای پزشکی)

راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها

راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها و مراکز پزشکی

مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی

مشکلات نظام سلامت در کشور ایران

اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد

مصرف کالاهای خارجی و قاچاق و تاثیر آن بر اشتغال و تولید

دسترسی به تمامی این مطالب در سایت

http://maktoobshop.com

 

آشنایی قبل ازدواج؛ چرا و به چه مدت؟


***  با هم ببینیم   ***



در گذشته اکثر خواستگاری هایی که به ازدواج منجر می شد با واسطه گری فردی بود که در اصطلاح آن را معرف می نامیدند و در بیشتر موارد دختر و پسر در جلسه اول آشنایی برای نخستین بار یکدیگر را ملاقات می کردند و پس از آن با نظارت والدین، مراحل آشنایی با ضوابط خاصی انجام می گرفت...


 اما این روزها بسیاری از ازدواج های نسل جوان محصول آشنایی قبل از ازدواج است و خیلی ها این آشنایی ها را ملاکی برای انتخاب همسر قرار می دهند. حالا این سوال مطرح می شود که اصلا آشنایی قبل از ازدواج خوب است یا بد؟ دکتر فرهاد فراهانی، روان پزشک و استادیار دانشگاه آزاد اسلامی به این سوال پاسخ می دهد.


 ▪ آقای دکتر! آشنایی دختر و پسر قبل از ازدواج خوب است یا بد؟


 ـ شکی نیست که قبل از ازدواج حتما باید آشنایی صورت بگیرد. در دوران قدیم حتی دختر و پسر یکدیگر را نمی شناختند و نمی دانستند که قرار است با چه کسی زندگی تازه ای را شروع کنند و بعد از اینکه خطبه عقد خوانده می شد با یکدیگر آشنا می شدند. در واقع این پدر و مادرها بودند که برای آنها همسر انتخاب می کردند. ما آن دیدگاه را نمی پذیریم و قبول نداریم اما اینکه دخترها و پسرها هم بدون آگاهی و بدون اینکه بدانند با چه کسی قرار است آشنا شوند، روابط داشته باشند، درست نیست، چرا که این سوال مطرح می شود که آیا ابزار لازم برای محک زدن یکدیگر را دارند؟ قرار است این آشنایی در صورت شناخت کافی به ازدواج برسد و قرار نیست که دختر و پسر یک دوستی داشته باشند و بعد از ۶ ماه که وابستگی عاطفی بین آنها ایجاد شد، تازه ببینند به درد هم می خوردند یا نه؟


▪ یعنی در این آشنایی ها نباید هیچ گونه تعهدی وجود داشته باشد؟


ـ تعهد به معنایی که طرفین مجبور شوند حتما و صددرصد با هم ازدواج کنند در آشنایی های قبل از ازدواج بی معنا است. قرار است طی این رابطه دختر و پسر با لایه های سطحی شخصیت یکدیگر آشنا شوند و این آشنایی شناختی به آنها بدهد که با آن شناخت بتوانند تصمیم بگیرند به درد هم می خورند یا نه. اما انتظار می رود چنانچه این آشنایی ها با منطق و ارزش های اخلاقی باشد، به احتمال زیادی به ازدواج منجر شود. بنابراین آشنایی های قبل از ازدواج آن هم در چارچوب مشخص ارزشی و اخلاقی باعث می شود افراد عاقلانه تصمیم بگیرند، عاشقانه شروع کنند و با تعهد ادامه دهند.


▪ درباره این چارچوبی که گفتید بیشتر توضیح می دهید؟


ـ بگذارید برایتان یک مثال بزنم. دختر خانمی برای مشاوره به مطب من آمده بود و می گفت ۷سال است با پسری دوست است و خانواده هایشان هم از دوستی آنها باخبرند و می خواست بداند با هم ازدواج کنند یا نه. من هم در جواب این خانم جوان گفتم که از همان ابتدا جاده را اشتباه رفتی. خیلی وقت ها دختر و پسرها بعد از اینکه دو سه سال با هم دوست هستند، تصمیم می گیرند با هم ازدواج کنند اما در طول این مدت آنقدر به هم وابسته شده اند که نمی توانند تضادها و تفاوت های شخصیتی، فرهنگی، خانوادگی و... که با هم دارند را ببینند. در واقع همین وابستگی عاطفی موجب می شود با هم ازدواج کنند و حالا که به هم رسیدند، دعواها و مشکلات و اختلافات شروع می شود؛ مشکلات و اختلافاتی که قبل از ازدواج و در دوران دوستی هم وجود داشتند اما طرفین به دلیل عشق ظاهری نمی توانستند (بهتر است بگوییم نمی خواستند) آنها را ببینند.


▪ مدت آشنایی قبل از ازدواج چقدر باید باشد؟


ـ به طور میانگین ۳ تا ۶ ماه فرصت مناسبی است که دختر و پسر و خانواده های شان با هم آشنا شوند اما باز هم تاکید می کنم که این آشنایی ها نباید طولانی شود تا وابستگی کاذب و غیرمنطقی ایجاد کند. در طول این مدت هم می توانند از یک مشاور خانواده کمک بگیرند تا منطقی و آگاهانه تصمیم گیری کنند. گاهی افراد چند ماه با هم رابطه دارند و رفت و آمد می کنند تا یکدیگر را بشناسند ولی این روابط از همان ابتدا مبهم است و پایان مثبتی هم نخواهد داشت. به بیان دیگر، روابط قبل از ازدواج دختر و پسر باید ارتباطی منظم و هدف دار باشد و خانواده ها حتما در جریان باشند و این رابطه رسما اعلام شود و ارزش های اخلاقی در آن کاملا رعایت شود. مجاز بودن این ارتباط تا این حد باشد که هیچ گونه ارتباط جسمانی و پنهانی وجود نداشته باشد تحت نظر خانواده یکدیگر را بشناسند. همان طور که گفتم زمان این ارتباط بستگی به طرفین دارد و تا زمانی که تا حدودی یکدیگر را بشناسند این زمان طول خواهد کشید و حداکثر ۶ ماه خوب است اما اگر در این مدت دیدند که نظرها و اعتقاداتشان از هم دور است باید هرچه زودتر به این آشنایی خاتمه دهند.


آیا فرد در طول این مدت کوتاه می تواند شناختی کافی در مورد طرف مقابلش پیدا کند و مهم ترین تصمیم زندگی اش را بگیرد؟


ـ ببینید ما ۸ نوع بلوغ داریم که شامل بلوغ جنسی و جسمی، بلوغ عقلی و علمی، بلوغ عاطفی، بلوغ روانی، بلوغ بینشی، بلوغ اجتماعی، بلوغ اخلاقی و بلوغ مالی می شود و فردی که تصمیم به ازدواج می گیرد باید به این بلوغ ۸گانه رسیده باشد تا با توانایی و تجاربی که دارد و با کمک مشاور و خانواده بعد از ۳تا ۶ ماه به یک شناخت نسبی از طرف مقابل خود برسد. بسیاری بر این باورند ۶ماه فرصت بسیار کمی است چرا که افراد در طول این مدت می توانند زندگی و شخصیت واقعی خود را پنهان کنند و مانع از شناخت واقعی طرف مقابل شوند. در جواب این افراد باید گفت که چه تضمینی وجود دارد که پس از یک سال و حتی چند سال شناخت طرفین از هم کامل شود؟ بله. گاهی رفتارها و منش ها در روابط بین دو طرف ساختگی و تصنعی است و هرکس می کوشد، تصویر بهتری از خود نشان دهد اما گاهی گذر زمان چیزی را عوض نمی کند و فقط وابستگی عاطفی نابجا ایجاد می شود.


 خانواده ها در این نوع روابط چه نقشی می توانند ایفا کنند؟


ـ خانواده ها باید در تربیت جوانان شان دقت لازم را داشته باشند. اول از همه باید از زمان نوجوانی یا حتی قبل تر از آن فضای ارتباط را به وجود آوریم تا دختر و پسرمان به راحتی بیایند و مسایل را با ما در میان بگذارند. باید به جوانان ابزار لازم برای شناخت بدهید تا فقط به ظاهر یک فرد نگاه نکنند. پدرها باید با دخترهایشان ارتباط عاطفی داشته باشند و به آنها بگویند که دوستشان دارند تا اگر کسی بعدها در سنین بالاتر به دخترشان گفت خیلی دوستش دارد، فکر نکند خبری شده است. متاسفانه در حال حاضر یک پسر جوان هنوز نمی داند چه چیزی می خواهد و برای زن گرفتن چه ملاکی هایی دارد. دخترها نیز همین گونه هستند و شاید فقط به ظاهر و وضعیت مالی طرف مقابل خود نگاه کنند. از طرفی خیلی وقت ها ما می بینیم جوان ما آموزش جنسی ندیده است. پس یک جوان که می خواهد ازدواج کند این آموزش ها را از کجا باید بیاموزد؟ بعضی وقت ها هم آموزش می گیرند ولی کارشناسانه نیست. این عدم آموزش بعدها در ازدواج موجب اختلافات زوجین با هم می شود.



ارتباط بین فعالیت فیزیکی و کاهش بیماریها

ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد

ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت

ورزش های مفید برای بیماران مبتلا به آلزایمر

ورزش و بیماری های قلبی و استخوانی

چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟