» ارتباط انسانها با یکدیگر تنوع فراوان دارد. همان گونه که خود مشاهده و گاه تجربه مىکنید برخى افراد ارتباط تحصیلى و برخى ارتباط خانوادگى دارند و بعضى دیگر ارتباط اقتصادى و برخى ارتباط اجتماعى در سطح محله و شهر. به راستى چه چیز سبب مى شود رابطهاى را اقتصادى، تحصیلى، اجتماعى یا خانوادگى بنامیم؟ آیا بى هیچ معیارى مىتوان هر رابطهاى را به هر اسمى نامگذارى کرد؟ چه چیز موجب تنوع و تکثر ارتباط انسانها با یکدیگر و حتّى ارتباط انسان با دیگر موجودات مى شود؟ معیار نامگذارى روابط چیست؟ بى تردید هر نوع ارتباطى همیشه «درست» یا «نادرست» نیست. بر این اساس، ارتباطها قابل ارزیابى و داورىاند؛ ولى پیش از داورى درباره درستى یا نادرستى ارتباط باید معیار تفاوت ارتباطهاى متنوع و نامگذارىهاى گونه گون آنها را دریافت.
پرواضح است آنچه یک ارتباط را شکل و نامى ویژه مىبخشد، محتواى آن است. محتواى ارتباطها یکسان نیست. در هر شکلى از ارتباط، چیزى معین و به شیوهاى خاصّ مبادله مىگردد؛ و همین عنصر سبب تنوع روابط مىگردد. ارتباط مادر با فرزند خردسالش، قبل از هر چیز، یک رابطه عاطفى است و پیامى که مبادله مى شود محبت است. آیا رابطه معلّم و شاگرد نیز بر همین اساس استوار است؟ پس معیار تنوع ارتباطها و قضاوت دربارهشان محتواى آنها است.
شکل ارتباط و وظایف و نقش افراد در آن، بر اساس محتوا معین مىگردد. بنابراین جنسیت هرگز تعیین کننده محتواى ارتباط نیست تا بر پایه آن درباره درستى و نادرستى یک رابطه داورى کنیم و بگوییم آیا ارتباط دختر و پسر خوب است یا نه؟
چه بسیار زنانى که با مردان ارتباط اقتصادى دارند و در خرید و فروش روزانه شرکت مىکنند. آیا در صحت یا غلط بودن این ارتباطها مىتوان با نگاه به جنسیت قضاوت کرد؟!
آنچه سبب مى شود این روابط استحکام یافته، سالم بماند، اهداف مورد نظر طرفین را تأمین کند و رابطهاى درست تلقى گردد، رعایت قوانین حاکم بر آن و فراتر نرفتن دو طرف از آن محدوده ویژه است. هر ارتباطى، اگر قانونمند نباشد، رفتارها از محدوده ویژه آن رابطه فراتر رود، مرزها شکسته شود و مقرراتش رعایت نگردد، نادرست است و به زیان دو طرف مىانجامد؛ براى مثال، اگر در روابط اقتصادى مرزها شکسته شده، ارتباطهاى عاطفى رخ نماید، محبتِ صرف مبادله شود و رفتارهاى اقتصادى از زمینههاى عاطفى متأثر گردد، افزون بر ناسودمندى به از کف رفتن سرمایه و فراهم آمدن زمینه سوء استفاده مىانجامد.
بنابراین، ارتباط انسانها بایکدیگر بر اساس معیارى خاصّ که محتواى آن ارتباط را بیان مى کند، تعیین مى شود و بر همین اساس، مىتوان درباره درستى و نادرستى آن قضاوت کرد. وقتى از ارتباط دختر و پسر سخن مىگویید، مرادتان چه نوع ارتباطى است؟ باید نوع آن مشخص گردد تا بتوان درباره درستى و نادرستى اش داورى کرد. آیا مراد ارتباط آموزشى و تحصیلى است یا اقتصادى یا اجتماعى و یا…؟ اختلاف جنسیت طرفین ارتباط در مقررات کلى و برخى از شرایط روابط انسانى مؤثر است؛ ولى محتواى روابط را تعیین نمى کند. بدین سبب، ارتباطى خاصّ به نام ارتباط دختر و پسر نداریم. ما در کلاس درس شرکت مى کنیم و از محضر استادى که از جنس مخالف است، بهرمند مى شویم و ارتباط آموزشى برقرار مىگردد؛ ولى هرگز در درستى این ارتباط که بر مقررات یاد دهى و یادگیرى استوار است، تردید نداریم. البته اگر در همین کلاس پیامى جز یاددهى و یادگیرى مبادله شود – حتّى اگر موعظه باشد – ما را از تحصیل که هدف اصلى است، دور مىسازد و چه بسا سبب زیانهاى جبرانناپذیر مىگردد. در عالم معرفت و علوم بشرى و روابط انسانى هزاران نوع ارتباط مشروع و صحیح مطرح است که جنسیت در محتواى آنها مؤثر نیست و یا تأثیرى اندک دارد. این روابط هرگز حساسیت آفرین و تنش برانگیز و ممنوع و مطرود به شمار نمىآید؛ زیرا شکل روابط معین است و از چارچوب خود تجاوز نمى کند؛ به بیانى دقیقتر، حد و مرزها رعایت مىگردد و بدین سبب از آفات و آسیبها مصون مىماند. بنابراین، نمىتوان داورى درباره روابط را بر جنسیت استوار ساخت. هر رابطهاى اگر از مسیر خود منحرف گردد، آفت آفرین و زیانبار مى شود؛ هر چند دو طرف آن همجنس باشند.
با این سخن، اینک خود باید درباره درستى و نادرستى ارتباط با جنس مخالف نیک داورى کنید. ارتباط با جنس مخالف چه نوع ارتباطى است و در پى برقرارى چه نوع ارتباطى هستید؟ اگر این ارتباط آموزشى است و نقش هر یک تعریف و معین شده است – براى مثال شما معلّم هستید و طرف دیگر دانشآموز و در این ارتباط جز پیام آموزشى مبادله نمى شود و جز یاددهى و یادگیرى هدفى تعقیب نمىگردد – هرگز مطرود نیست و کاملاً درست و پسندیده است. ناگفته پیدا است، اگر در ضمن همین ارتباط آموزشى، ارتباطى دیگر شکل گیرد؛ براى مثال استاد و دانشآموز به مبادله کالا (خرید و فروش) یا محبت روى آورند، ارتباط آموزشى آنها سالم و قابل اعتماد و صحیح نخواهد بود و از اهداف آموزشى باز مىمانند. بى تردید این نوع ارتباط آموزسى نادرست است و افزون بر شرع مقدس، هر عاقلى آن را مردود مى شمارد.
بنابراین، آنچه درستى یا نادرستى ارتباط را تعیین مى کند رعایت مقررات و شرایط حاکم بر ارتباط و پایبندى به نقش و حدود رفتارى تعیین و تعریف شده دو طرف است نه جنسیت آنها.
نکته اى که یاد کرد آن ضرورت دارد، دقّت و توجّه مستمر به عوامل تهدید کننده ارتباط سالم است. این عوامل با توجّه به نوع ارتباط تغییر مىکنند؛ براى مثال عوامل آسیب رسان به ارتباط اقتصادى با یک مسلمان با عوامل تهدیدگر ارتباط اقتصادى با غیر مسلمان تفاوت دارد. مهمتر از آن، ارتباط اقتصادى با انسان غیر مسلمان به دقّت و احتیاط بیشترى نیازمند است. از آنجا که غیر مسلمان به بسیارى از مقررات اقتصادى دینى معتقد نیست، باید در ارتباط با وى به ویژگىهاى شخصیتى، آیین و نظام اعتقادى و ویژگىهاى طبیعى و زیستى و روانى و اخلاقىاش توجّه داشت تا ارتباط از ناحیه این عوامل آسیب نبیند. همان گونه که ارتباط اقتصادى با غیر مسلمان حساسیت بیشتر مىجوید، هر نوع ارتباط با جنس مخالف نیز به حساسیت و مواظبت خاصّ نیاز دارد؛ زیرا جاذبه طبیعى و زیستى دختر و پسر، به ویژه در سنین جوانى، زمینه انحراف ارتباطهاى انسانى را فراهم مىسازد و ارتباطها را تحت تأثیر قرار مىدهد. بنابراین، حتّى در روابط آموزشى نباید از آفاتى که در جاذبههاى زیستى ریشه دارد، غفلت کرد؛ زیرا روابط انسانى سخت از این ناحیه آسیب مىپذیرد و به انحراف مىگراید. بر این اساس، شارع مقدس به ما هشدار مىدهد که هر گاه دو غیر همجنس، در قالب هر ارتباطى، در مکانى خلوت و دور از دید دیگران قرار گیرند شیطان نیز با آنها خواهد بود و روابط صحیح را تهدید مى کند.
افزون بر مطالب یاد شده، نکته دیگرى که حساسیت این نوع ارتباط را فزونى مىبخشد، پیامد منفى شکست یا منحرف شدن روابط انسانى از ناحیه جاذبه جنسى و زیستى است. اگر ارتباط درستى از این ناحیه به انحراف گراید، سبب از دست رفتن آبرو و حیثیت اجتماعى و سرمایه زندگى و ارزش و کرامت انسانى دو طرف مىگردد که هرگز جبرانپذیر نیست؛ هر چند آسیبهاى دیگر چون شکست مادى و ناتوانى در یادگیرى و یاددهى و از دست رفتن فرصتها قابل جبران و ترمیم مىنماید. از سوى دیگر، گستردگى تأثیر آسیب بر آمده از جاذبه جنسى به گونهاى است که تنها به دو طرف رابطه محدود نمى شود و افراد بسیار و حتّى نسل بشر را فرا مىگیرد. این آسیب که به فروپاشى خانوادهها مىانجامد و طهارت نسل آدمى را نابود مىسازد، در آغاز چنین عمیق و گسترده نمىنماید. تجربه خسارت دیدگان این عرصه نشان مىدهد که افراد خسارت دیده هرگز در آغاز عمق فاجعه را درک نمىکردند و تصور خروج از جاده عصمت و تقوا حتّى براى یک لحظه در خاطرشان نمىگنجید. نکته دیگرى که در آسیبهاى ناشى از جاذبه جنسى قابل توجّه مىنماید، تهدید مستمر و لحظه به لحظه است؛ یعنى دیگر عوامل براى آسیب رساندن به روابط انسانى به فراهم بودن شرایط و زمینههاى زمانى و مکانى خاصّ نیازمندند؛ ولى آسیب و انحراف ناشى از جاذبه جنسى چنان قوى و نافذ است که به هیچ شرطى نیازمند نیست. این عامل چنان قدرتمند است که شرایط را تحت الشعاع قرار مىدهد و به تناسب خواست خود رقم مىزند. همین ویژگى سبب مى شود روابط انسانى همواره از این ناحیه در معرض تهدید قرار گیرد. پس انسان هوشیار نباید حتّى یک لحظه خود را از این تهدید در امان ببیند و احساس آرامش و اطمینان کند.
بنابراین، تنها با نگاه به جنسیت نمىتوان ارتباطى را پسندیده یا ناپسند دانست. باید:
الف) نخست به بنیانهاى ارتباط توجّه کرد و اساس و ماهیت و محتواى آن را دریافت.
ب) باید بررسى کرد این ارتباط خاصّ در کنار دیگر عوامل مؤثر در وحدت و اختلاف جنسیت چه شرایطى را اقتضا مى کند. آیا وحدت جنسیت شرط سلامت آن ارتباط است و یا با اختلاف جنسیت نیز سازگارى دارد؛ و در هر دو صورت، چه شرایطى مىجوید. در این صورت، ارتباط یاد شده با رعایت مقررات و شرایط آن، پسندیده مى شود وگرنه ناپسند مىگردد. اگر ماهیت و محتواى ارتباطى، اختلاف جنسیت را در کنار دیگر شرایط اقتضا کند، بى تردید با وحدت جنسیت نمىتوان آن را پسندیده شمرد؛ مثل ارتباط زوجیت که اختلاف جنسیت را اقتضا مى کند و ارتباطى از این نوع میان همجنسان محکوم به زشتى است. همانگونه که ارتباط دوستى و پیوند انسانى بناشده بر مهر و محبت وحدت جنسیت مىطلبد و هر ارتباطى از این نوع بین دو ناهمجنس مطرود و ناپسند است؛ زیرا رسیدن به کمال ارتباط سالم زوجیت جز با اختلاف جنسیت به دست نمىآید و دست یافتن به مدارج عالى دوستى و مهرورزى جز با وحدت جنسیت قابل دستیابى نیست. از همین رو، آن را مطابق با ماهیت و محتواى این ارتباط مىبینیم نه شرطى مستقل. پس نخستین گام در دوستى درک کامل دو طرف و به دست آوردن ظرفیت روحى و روانى یکدیگر است و این شرط تنها با وحدت جنسیت مقدور مىگردد. بى تردید همجنسها بهتر از دو ناهمجنس روحیات، انتظارات و خواستههاى یکدیگر را درک مىکنند. درستى این سخن به تجربه ثابت شده و مقبول همگان است. ناشناخته بودن هر جنس براى جنس دیگر و یا به کمال نشناختن یکدیگر نقاطى مبهم براى آنها باقى مى گذارد و راه مهرورزى کامل و دوستى مستمر و بى شکست را به روى ناهمجنسان سدّ مى کند. بدان امید که از دوستى و مهرورزى حضرت دوست بهرهمند شویم.
منبع : porseman.org/q/showq.aspx?id=1283
از مشکلات و آسیب های دوستی دختر و پسر قبلا برایتان زیاد گفته ایم. اما این بار شاید بد نباشد نگاه متفاوت تری به این مساله بیندازیم. این که دخترها درباره دوستی با یک پسر چه فکری می کنند و این دوستی از نگاه پسران چه شکلی دارد.
دخترها تصور میکنند دیدگاه پسرها همانند آنها است و همینطور بالعکس. اساس روابط دوستی، شناختن دیدگاهها و طرز فکر جنس مخالف در روبهرو شدن با وقایع و اتفاقات است، تا بتوان از این تجربه در زندگی مشترک استفاده کرد. اما این یک اصل گمشده در روابط دوستی دختران و پسران است. دختران تصور میکنند پسران تشنه احساسات هستند و پسران نیز تصور میکنند دختران نیاز جنسی زیادی دارند.
پسران در روابط دوستی به هوس و غریزه جنسی خود بیشتر بها میدهند و پس از اولین ارتباط جنسی دچار وابستگی جنسی میشوند یعنی رابطه جنسی آنها گستردهتر میشود. آنها در تمامی ملاقاتهای بعدی دنبال فرصتی برای تأمین این نیاز هستند...
پسران در روابط دوستی به هوس و غریزه جنسی خود بیشتر بها میدهند و پس از اولین ارتباط جنسی دچار وابستگی جنسی میشوند یعنی رابطه جنسی آنها گستردهتر میشود. آنها در تمامی ملاقاتهای بعدی دنبال فرصتی برای تأمین این نیاز هستند و تا زمانی که طرفشان پاسخگوی این نیاز باشد این رابطه ادامه دارد. اما هر زمان که طرفشان از رابطه جنسی خودداری کند یا اخلاق و رفتار پسر تغییر میکند یا مدام بهانهگیری میکند یا آن رابطه را برهم میزند.
دختران تا زمانی که به فردی احساس نداشته باشند و وابستگی احساسی پیدا نکنند نمیتوانند رابطه جنسی را با آن فرد تجربه کنند. ترجیح میدهند این رابطه از روی عشق و دوطرفه باشد. از اینکه بدون احساس تن به چنین رابطهای بدهند بیزارند. دختران پس از رابطه جنسی دچار وابستگی بیشتری میشوند و بیشتر دوست دارند مورد توجه احساسی طرف مقابل قرار بگیرند. در اکثر روابطی که در آن رابطه جنسی را تجربه کردهاند ولی رابطه دوستی آنها به اتمام رسیده دچار افسردگی موقتی میشوند. بیشتر تمایل دارند دوست داشته شوند تا اینکه دوست بدارند. آنها میتوانند بارها حس عاشقی را تجربه کنند. این در حالی است که پسرها فقط یکبار عاشق میشوند و اولین عشق را فراموش نمیکنند. آنها اگر واقعاً کسی را دوست داشته باشند، هرکاری برای بهدستآوردنش میکنند و بهاصطلاح به آب و آتش میزنند. ولی اشکال اینجاست که همه انرژی خود را قبل از ازدواج صرف طرف میکنند.
نیازهای احساسی و حتی جنسی زنان پس از ازدواج بیشتر از دوران قبل از ازدواج است، به همین دلیل است که مدام از سردی همسر خود شکایت دارند. دختران قبل از ازدواج تمایل دارند طرفشان بهسمت آنها بیاید، که این مورد بعد از ازدواج دگرگون میشود؛ این زنان هستند که بهسمت همسر خود میروند و مردان در اینباره تلاشی نمیکنند. نکته بسیار مهم اینکه بسیاری از دخترها و پسرها با شنیدن این مطالب و بررسی آسیبهای جدی این روابط میگویند: از کجا معلوم که این آفات در دوستی ما بهوجود آید؟ هر قاعدهای استثنایی دارد؛ از کجا معلوم که ما استثنای این قاعده نباشیم؟ این افراد گمان میکنند که رابطه آنها از روابط دیگران عمیقتر و مستحکمتر بوده و فقط روابط دیگران، سست و بر پایه علاقه جنسی بنا شده است.
دختر میگوید: دوستم گفته، که فقط مرا بهخاطر خودم میخواهد نه برای سوءاستفاده جنسی. در مقابل پسر هم میگوید: بیچاره دختر، نمیداند هدف واقعی من ازدواج و خوشبخت کردن او نیست. حالا که پسر اعتماد دختر را جلب کرده است و با زرنگی هم به دختر قبولانده که او را زن آیندهاش میداند و بهعنوان شریک زندگی دوستش دارد، زمینه را برای منظورش مهیا میبیند و به او میگوید که ما اکنون از طریق قلبهایمان باهم زن و شوهر هستیم، چرا تا فراهم شدن زمینه ازدواج، خودمان را از لذت جنسی محروم کنیم. بیا از همین حالا رابطهای جنسی برقرار کنیم.
متأسفانه بعضی از دخترها هم برای اینکه رضایت پسر را جلب کنند مرتکب این اشتباه بزرگ میشوند و تقاضای رابطه جنسی او را قبول میکنند. غافل از اینکه پسرها هیچوقت با کسی که قبلاً با او دوست بودهاند و یا رابطه جنسی داشتهاند، هرگز ازدواج نمیکنند.
متأسفانه بعضی از دخترها هم برای اینکه رضایت پسر را جلب کنند مرتکب این اشتباه بزرگ میشوند و تقاضای رابطه جنسی او را قبول میکنند. غافل از اینکه پسرها هیچوقت با کسی که قبلاً با او دوست بودهاند و یا رابطه جنسی داشتهاند، هرگز ازدواج نمیکنند و برای ازدواج هم بهدنبال دختری هستند که قبلاً با کسی رابطه نداشته است. دخترها نیز با این اشتباه نه تنها خودشان را ارزان فروختهاند، بلکه پسران با دیدن این رفتار، آنها را افرادی هرزه تلقی میکنند. چون پسرها این کار دختران را بهحساب سست بودنشان میگذارند و میگویند، اگر فرد دیگری هم این تقاضا را داشته باشد، احتمال دارد که به او هم جواب مثبت بدهد.
البته مطلب بالا، یکی از حالات دوستی دختر و پسر بود که پسرها با وعده ازدواج، دخترهای جوان را خام میکنند و به سوءاستفاده جنسی از آنها میپردازند.
حالات دیگری هم برای این رابطه قابل تصور است، که در زیر به چند نمونه از آن اشاره میکنیم:
الف) برخی دخترها میدانند که پسرها قصد ازدواج ندارند و پسرها نیز علناً به طرف مقابلشان میگویند که قصدشان از این دوستی برای شناخت و ازدواج نیست. آنها فقط برای خوشگذرانی باهم شریک جنسی و دوست میشوند و به این طریق میخواهند از تنهایی دوران مجردی فرار کنند.
بعضی از دخترها حاضر به دوستی با این قبیل پسرها هستند و قصدشان را از این رابطه، تخلیه احساسات و ارضای غیراخلاقی جنسی خودشان معرفی میکنند. آنها گمان میکنند هرکاری که غریزهشان بخواهد، میتوانند بکنند و میگویند: شوهر آیندهمان از کجا خواهد فهمید که ما در گذشته روابط جنسی داشتهایم؟
تا آنجا که بتوانند، با جنس مخالف رابطه برقرار میکنند، ضمن اینکه مخارج خوشگذرانی خود را از طریق تنفروشی تأمین میکنند و بهاصطلاح، با یک تیر دو نشان میزنند. آنها با خود میگویند بعد از ازدواج، اینطور روابط را کنار خواهیم گذاشت. ولی نمیدانند حتی اگر هم بخواهند، دوستپسرشان از این روابط، به این سادگیها ـ بعد از ازدواج آنها ـ نخواهند گذشت.
اتفاقاً میگویند اکنون موانع هم از میان برداشته شده و وقت برداشت محصول نقشههای شوم گذشتهمان است. چراکه برخی از پسرها خیلی زرنگ هستند و بیشتر برای بعد از متأهلشدن دختر برنامهریزی میکنند؛ در دوران دوستی از او عکس یا فیلم تهیه میکنند و این مدارک را برای بعد از ازدواج دخترها بهمنظور اخاذی جنسی نگه میدارند و در وقت مناسب طی تماسی با دختر، تهدید میکنند که اگر با آنها رابطه جنسی برقرار نکند، عکس، فیلم و یا صدای ضبطشده او را به همسرش میدهند. فاششدن این موضوع عواقب وحشتناکی را برای دختر در پی خواهد داشت. باعث میشود زندگی مشترک او نابود و در بین فامیل آبرویش از بین برود و به دلیل خیانتش، برای ازدواج مجدد، به سراغش نخواهد رفت.
اینجاست که دختر بهرغم میل باطنی، برای فاشنشدن رابطه دوران مجردیاش، به رابطه جنسی با دوستپسر قبلیاش تن میدهد و خیانت آن دختر مجدداً در دوران متأهلی رقم میخورد. فاششدن این خیانت مجدد، ممکن است خودکشی دختر را به دنبال داشته باشد.
ب) در بین دخترها کسانی هستند که از سادگی و پاکی بعضی از پسرها سوءاستفاده و آنها را در دام عشق پوشالی خودشان گرفتار میکنند. هر روز به بهانههای مختلف از جمله سالگرد تولد، جشن تولد فلان دوست، خرید لوازم آرایشی ـ بهداشتی، خوشگذرانی در کافیشاپ، خرید کارت شارژ موبایل و... شروع به خالیکردن جیب پسرها میکنند. این کار آنها هم بدون هزینه نیست و باید در عوض نیازهای جنسی پسر را برآورده کنند؛ که آنهم به قیمت ازدستدادن نجابتشان تمام میشود.
ج) تعداد اندکی از پسرها با نشاندادن جسارت، محبت، عشق پاک و... همه عمرشان را بهپای معشوقشان میگذارند.
تعداد این دسته از افراد، خیلی کم است، چون پسرها اگر واقعاً کسی را دوست داشته باشند، با او دوست نمیشوند، سعی میکنند با آنکه دوستش دارند ازدواج کنند. در این گروه هم آفاتی وجود دارد، در برخی از موارد دخترها با دیدن یک پسر خوش تیپتر، شیفته میشوند و به پسر عاشقپیشه پشت میکنند.میگنا.به وفادار ماندن این دخترها هم نمیشود اعتماد کرد. بعضی از دخترها نیز در دوستی با پسری که قصد شناخت برای ازدواج دارد، همان رفتاری را بروز میدهند که انگار در میهمانی هستند.
د) دختر و پسر رابطه دوستیشان را با جنس مخالف، به رابطه دوستی با دو همجنس تشبیه میکنند و میگویند ما اصلاً احساس نمیکنیم که با جنس مخالف دوست هستیم ما یک دوست اجتماعی هستیم؛ براساس خلقت انسان، هر جنس فقط برای جنس مخالفش نیروی جاذبه تولید میکند نه برای همجنس خودش، بنابراین دختر و پسر هم اگر همجنساند، پس چرا برخلاف طبیعت همدیگر را دفع نمیکنند، بلکه بالعکس همدیگر را جذب میکنند؟! پس هر عقل سالمی تأیید میکند که این حرف برخلاف طبیعت و کذب محض است.
ه) دخترها و پسرها برای کسب تجربه و مهارت در زندگی باهم دوست میشوند، ولی نمیدانند که همیشه اولین تجربهها هستند که به یاد میمانند. آنها تجربههای به یادماندنی را با فرد بیگانهای تجربه میکنند نه با بهترین یارشان.
آن چیزی که از یاد این دختران و پسران فراموش شده، جایگاه تعهد و وفاداری به همسر آیندهشان است. آنها این موضوع را باید بدانند که اگر میخواهند همسر آیندهشان هم متعهد باشد و به آنها وفادار بماند، باید خودشان هم متقابلاً به آنها وفادار باشند.
و) بالاخره گروه آخر مربوط به پسرهایی است که هیچچیز به جز ارضای جنسی و خوشگذرانی برایشان مهم نیست و اصلاً خودشان را در قیدوبند تشکیل خانواده نمیدانند. هر روز با یکی هستند و تا آخر عمر هم تنوعطلب باقی میمانند. این افراد، مشتریان زن خاص خودشان را دارند و هیچوقت هم سیر نمیشوند مگر در زیر خروارها خاک.
در انتهای این بحث سنگین و پرپیچ و خم باید بگوییم، آن چیزی که از یاد این دختران و پسران فراموش شده، جایگاه تعهد و وفاداری به همسر آیندهشان است. آنها این موضوع را باید بدانند که اگر میخواهند همسر آیندهشان هم متعهد باشد و به آنها وفادار بماند، باید خودشان هم متقابلاً به آنها وفادار باشند. اینطور نیست که به تبع نفس، در مجردی هرکاری که خواستیم انجام دهیم و بعد انتظار داشته باشیم که در زندگی مشترکمان یک فرد پاک و مقدس نصیبمان شود.
منبع: ساج
فارس: روابط پسران و دختران جوان، در کشور ما به عنوان یک معضل اجتماعی مطرح است لذا بر اولیای خانه و مدرسه و به تبع آنها مسئولین فرهنگی و اجتماعی لازم است این مسئله را به طور علمی بررسی نمایند و از هرگونه تصمیم احساسی خودداری کرده و با شناخت کامل آسیب ها، زمینه ها و راهکارهای علمی و تخصصی با این انحراف برخورد نمایند. برای بررسی این معضل با سؤال هایی روبرو هستیم: 1 - چه نوع روابطی، معضل اجتماعی به شمار می رود؟
2 - چه آسیب هایی دراین زمینه جوانان ما را تهدید می کند؟ 3 - زمینه های این روابط آسیب زا چیست؟ 4 - چه راهکارهایی برای پیشگیری و هدایت صحیح وجود دارد؟ در این مقاله سعی داریم پاسخگوی این سئوالات باشیم.
روابط آسیب زا
ارتباط و برخورد پسران و دختران، امری اجتناب ناپذیر است زیرا بدیهی است که در جامعه نمی شود دیوار و حائلی بین دو جنس کشید. هنگامی که از روابط دختران و پسران به عنوان معضل اجتماعی و آسیب زا یاد می شود، منظور روابط پنهانی، غیرعادی و ناپخته ای است که به دور از هرگونه شناخت کافی بوده و به صورت هیجانی، تخیلات و رؤیاهای غیرواقعی صورت می گیرد. دختران و پسرانی که به منظور جلب توجه جنس مخالف و با هدف دوست یابی از بین آنان، افرادی مانند خود را می یابند و روابط نامتعادلی برقرار می کنند، معمولا در نهایت با احساس سرخوردگی و بیهودگی و نیز احساس بیزاری از خود به خانه باز می گردند.
تعالیم انسان ساز اسلام، این نوع روابط را نهی می کند نه اینکه زنان و دختران را از جامعه طرد نماید و از هرنوع حضور و فعالیت های آنان و برخورد و ارتباط زنان و مردان جلوگیری کند. بلکه برای آن حدودی قئل باشند. هنگامی که یکی از دختران شعیب از طرف پدر مأمور شد تا حضرت موسی را به خانه دعوت کند با کمال وقار و حیاء با موسی سخن گفت (قصص. 25) این الگوی شایسته به ما نشان می دهد که می شود زنان و مردان در جامعه با یکدیگر برخورد و تعامل داشته باشند و در عین حال حریم یکدیگر، حیاء و عفت خود را نیز حفظ کنند.
********************
الف - آسیب روانی: فقدان حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرت های بی بند و بار، هیجان ها و التهاب های جنسی را فزونی می بخشد. روح بشر فوق العاده تحریک پذیر و سیری ناپذیر است، از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام نشدنی است و دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بیماری های روانی می گردد. (2) از طرف دیگر اگر در کوچه و خیابان، دلبری مرسوم گرددو جلوه گری، هنر دختران محسوب شود و در روابط دختر و پسر تجاذب و دلبندی به میان آید، دخترانی که از زیبایی لازم برخوردار نیستند، همیشه احساس کمبود و حقارت می نمایند و لطمه های جدی بر روح و روان آنان وارد می شود. آفت دیگر این است که افراد در این نوع روابط که معمولاً ناپایدار بوده و براساس سودجویی است نه تعهد، به شکست در عشق منتهی می شوند و در نتیجه روح لطیف و با نشاط آنها گرفتار افسردگی می شود.
عشق بازی های خیابانی قبل از ازدواج، آسیب دیگری نیز دارد وآن این است که دائماً از فاش شدن روابط گذشته و تاثیر آن بر زندگی آینده دچار تشویش خاطر و نگرانی هستند و این نگرانی اثر مخربی بر بهداشت روانی انسان می گذارد.
ب - آسیب اجتماعی: آنچه موجب فلج کردن نیروی اجتماعی است، آلوده کردن محیط کار به لذت جویی های شهوانی است(3) زیرا از طرفی شخصیت و کرامت زن را در حد یک کالا برای کام جویی مردان تنزل می دهد و امنیت روانی لازم را برای فعالیت اجتماعی او از بین می برد، و از طرف دیگر مردان، تمرکز حواس و دقت کافی را برای کارهای خود ندارند. هر چه روابط دختر و پسر ضابطه مند تر شود اجتماع سالم تر خواهد شد و افراد جامعه بهتر به کار خود رسیدگی کرده، جوانان در محیط کار، درس و دانشگاه راحت تر خواهند بود و به پیشرفت های بیشتری خواهند رسید.
ج - آسیب خانوادگی: معاشرت های آزاد و بی حد و مرز در برخی خانواده ها، زمینه بی بند و باری پسران و دختران را فراهم ساخته و ازدواج را به صورت یک وظیفه، تکلیف و محدودیت در آورده است.در سیستم روابط آزاد جنسی، پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه می دهد و آن ها را ملزم می سازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم اسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان می بخشد. (4) پس آسیب اول، بی رغبتی به ازدواج و تشکیل خانواده است. آسیب دیگر این است که روح بی اعتمادی و سوء ظن در جامعه اوج می گیرد و این همان چیزی است که قرآن کریم از آن نهی فرموده است (هجرات. 12) بنابر این روابط آزاد، زمینه ساز بسیاری از سوء ظن ها است. نکته دیگری که در جوامع آزاد و مختلط، خانواده ها را تهدید می کند این است که زن و مرد، همواره در حال مقایسه اند، مقایسه آنچه دارند با آنچه ندارند وآنچه ریشه خانواده را می سوزاند این است که این مقایسه ها آتش هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن می زند. (5)
پی نوشت ها:
1) مرتضی مطهری، مسئله حجاب، ص. 69
2) همان، ص. 72
3) مرتضی مطهری، مسئله حجاب، ص. 78
4) مرتضی مطهری، مسئله حجاب، ص. 75
5) حداد عادل، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص.
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
شما باید راهی پیدا کنید تا یک جوری سر صحبت را با والدین گرامی خود باز کنید که ضمن آن به پررویی و بی حیایی هم متهم نشوید. این شما و این راهنمای اینکه چگونه به پدر مادر خود بگوییم زن / شوهر می خواهم؟
همشهری جوان: دو حالت دارد. اینکه خانواده، موردی را برای شما در نظر گرفته اند یا اینکه خودتان کسی را پیدا کرده اید. اگر حالت اول است که خب دعوایی نداریم. سرتان را مثل بچه آدم پایین می اندازید و می روید خواستگاری یا اینکه قبول می کنید بیایند خواستگاریتان اما اگر حالت دوم به وقوع پیوسته، شما باید راهی پیدا کنید تا یک جوری سر صحبت را با والدین گرامی خود باز کنید که ضمن آن به پررویی و بی حیایی هم متهم نشوید. این شما و این راهنمای اینکه چگونه به پدر مادر خود بگوییم زن / شوهر می خواهم؟
نشانه ها و ویژگی های دختر خوب:
بهترن دختران شما آنهایی هستند که شوهر دوست باشند، پاکدامن باشند، در خانواده خودشان عزیز و مورد احترام باشند،
ولی در برابر شوهر کوچک و تسلیم او باشند.
عشق باز با شوهر و پاکدامن با بیگانه باشند، از شوهر حرف شنونده باشند، فرمان شوهر را اطاعت کنند و هرگاه با شوهر خلوت کردند تماما در اختیار او باشند و از لذت بردن او جلوگیری نکنند.(پیامبر اکرم (ص) )
رسول خدا(ص) می فرماید: بهترین همسران شما کسانی هستند که دارای این خصلتها باشند: مهربان باشد، عفت و پاکدامنی خود را رعایت کند، در میان بستگانش عزیز و سربلند باشد، در نزد شوهرش فروتن باشد، خود را برای شوهرش بیاراید و به او بنمایاند، نسبت به نامحرمان خود نگه دار باشد و پوشش خود را حفظ کند، از شوهرش اطاعت کند، در امور جنسی میل شوهرش را بپذیرد، در عشق و علاقه به شوهرش افراط نکند و حد اعتدال را حفظ نماید، آمادگی برای تولید فرزندان متعهد از خود داشته باشد.
امام صادق (ع) می فرماید: نیک بنگر که خود را در چه جایگاهی می گذاری و چه کسی را شریک مال و دین و اسرار خود می سازی، دوشیزه ای را پیدا کن که خوش رفتار و نیک خلق باشد. آگاه باش زنان گوناگون آفریده شده اند، بعضی غنیمتی ارزنده و دلاور و دلربا هستند و بعضی مانند ماه یک شبه برای شوهر خود می درخشند و بعضی چهره تاریک دارند هرکس دارای همسر شایسته گردد پیروز و سعادتمند گردد و هر کس در این راه به خطا رود چون گرفتاری بیچاره است.
بهترین زنان شما کسی است که خوش بو باشد، خوش طبخ باشد و غذای خوب و خوشمزه بپزد، در زندگی و خرج خوش سلیقه باشد، اسراف کار و ولخرج و خسیس و نظر تنگ نباشد. زنی که دارای صفات نیک باشد از کارگران خدا به حساب می آیدو هرگز از لطف خدا ناامید و از کرده خود پشیمان نمی شود.(امام رضا(ع) )
بهترین صفات زنان، بدترین صفات مردان است: تکبر، ترس و بخل. پس هرگاه زن متکبر باشد، خود را تسلیم هر ناکسی نمی نماید و هرگاه بخیل باشد، مال خود و شوهرش را حفظ می کند و هرگاه زنی ترس داشته باشد، خود را از بد نامی دور نگه می دارد. (حضرت علی (ع) )
حضرت علی (ع) فرمود: هر وقت یکی از شما بخواهد ازدواج کند، از اوصاف موی سر زن نیز سوال کند، همچنانکه از چگونگی رخسار او می پرسد. چون که موی زن یکی از دو زیبایی(مو و صورت) اوست. زن صالح و دین دار باشد، زیرا اگر زن در خویشتن داری و حفظ عفت خود، دینداری اش سست باشد، همسرش را به چیزی نشمرد و او را در بین مردمان رو سیاه می کند و دل او را با ... خود نگران کند. و زندگی را برای او تیره می کند، با این حال اگر شوهر راه حمیت و غیرت پیش گیرد، باید همیشه در گرفتاری و اندوه به سر برد و اگر بی تفاوت باشد نسبت به دین و ناموسش سهل انگار است و به کم حیصیتی و بی غیرتی متهم خواهد شد و اگر زن علاوه بر ناشایستگی زیبا هم باشد، گرفتاری بیشتر و سخت تر خواهد شد، زیرا برای شوهر جدا شدن از او دشوار می شود و نمی تواند از او دل بکند و نمی تواند خطری که او را تهدید می کند تحمل کند. از این رو پیامبر(ص) بیشتر بر ازدواج با زن دیندار تاکید می کند و می فرماید:(با زن، به خاطر مال، مجال، فامیل و دینش ازدواج می کنند، تو فقط با دیندار ازدواج کن.)
حضرت الیاس (ع) می فرمایند:شما را امر می کنم به ازدواج و نهی می کنم از مجرد زیستن، سپس می فرمایند: با چهار دسته از زنان ازدواج نکن، مختلعه، مباریه، عاهره و ناشزه. اما مختلعه زنی است که هر ساعت بی دلیل طلاق می خواهد، مباریه زنی است که به ذیگران مهر فروشی می کند و به وسایل دنیایی افتخار می کند، عاهره زن فاسقی است که دوست و رفیق برای خود دارد، و ناشزه زنی است که در رفتار و گفتار نسبت به همسرش برتری می جوید که از مصدر نشز به معنی زمین بلند گرفته شده است.
زنان سه نوع اند: زنی که اولاد آور و مهربان است، همسرش را در برابر مشکلات روزگار و امور دنیا و آخرتش یاری می کند. نه آنکه زمانه را در برابر شوهرش یاری کند؛ زنی که نه اولاد آور است و نه جمال و اخلاق دارد و نه شوهرش را در کار خیر یاری می کند؛ و زنی که اهل سر و صدا و رفت و آمد و عیب خوست، زیاد را اندک می شمرد و اندک را می پذیرد.
رسول اکرم(ص) می فرمایند: آیا شما را از بدترین زنانتان آگاه نسازم، زنی که در بین خانواده اش ذلیل و در برابر شوهرش بدمنش، نازا و کینه توز است؛ زنی که از کار زشت پرهیز ندارد، به هنگام نبودن شوهر بی حجاب و در حضور او با حجاب است، به حرف شوهر گوش نمی دهد و فرمان او را نمی برد و هنگامی که همسرش با او خلوت کند از خواسته او سرباز زند چنانکه مرکب ناهموار از سوارشدن سرباز زند و هیچ عذری را از شوهر پذیرا نباشد و هیچ گناهی را بر او نبخشد.
رسول خدا (ص) می فرمایند: بهترین زنان شما زنی است که پاکدامن و در عین حال شهوت انگیز باشد.
امیرالمومنین(ع) فرمودند: بهترین زنان شما زنی است که متواضع، نرمخو و مطیع شوهر است، موقعی که همسرش خشمگین شود، از چشم او دور نشود تا وقتی که او خشنود شود و در وقتی که شوهرش بیرون منزل است و در نبودن او، حرمت او را حفظ کند که چنین زنی از جمله کارگزاران خداست.
ابوعبدا...(ع) فرمودند: بهترین زنان شما زنی است خوشبو و آشپز خوبی باشد، زنی که اگر بخشش کند در راه خیر بخشش می کند و اگر چیزی ندهد باز هم درست عمل کرده است. چنین زنی کارگزاری از کارگزاران خداست و کارگزار الهی از رحمت او ناامید نمی باشد. و در جایی دیگر فرمودند: همانا بهترین زنان زنی است که به هنگام خلوت با همسرش پوشش و حیا را دور افکند و چون با دیگران باشد حیا را در پوشد.
منبع: کتاب همه چیز درباره ازدواج و دوران مجردی
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
دوستی دختر و پسر یعنی «ارتباطی که بین دو جنس مخالف وجود دارد و در این ارتباط محبت، صمیمیت، عشق و علاقه قلبی ویژه وجود دارد.» در کل، میتوان گفت که دوستی دختر و پسر آن رابطهای است که صمیمانه و گرم و عمدتاً پنهانی باشد و از طریق دیدارهای مخفیانه، ارتباط تلفنی و... ایجاد شود. در واقع وقتی احساس کردید در رابطه شما با جنس مخالف، چیزی وجود دارد که دوست دارید آن را از اطرافیان پنهان کنید، چه حس تان به طرف مقابل باشد، چه دیدارهایتان و چه جملاتی که بین شما رد و بدل می شود، بدانید که وارد یک رابطه دوستی شده اید.
مشکلات مالی و شرایط سخت ازدواج در جامعه ما، عوامل مهمی هستند که باعث فرار پسران از ازدواج شده است. بسیاری از جوانان در این زمانه ترجیح میدهند خوش باشند. ازاینرو، به ازدواج با نگاه منفی مینگرند اما از آنجا که زن و مرد هر دو به هم نیازمندند و رفع نیازهای عاطفی و احساسی آنها در حال حاضر از طریق ازدواج به سختی امکانپذیر است، متأسفانه شاهد گسترش ارتباطات از نوع ناسالم هستیم.
وعده ازدواج
یکی از بھانه ھای ارتباط بین پسران و دختران جوان، وعده ازدواج از طرف پسر است که معمولا با این وعده ھا، پسران با دختران ارتباط برقرار می کنند. دختر و پسر با طرح مسئله ازدواج با یکدیگر رفاقت کرده و سعی می کنند نیازھای عاطفی ھمدیگر را برآورده کنند. حقیقت امر این است که این وعده ھا در حد خیال باقی مانده و جامه عمل نمی پوشند؛ زیرا خانواده چنین افرادی را در حد لازم پخته و شایسته برای ازدواج نمی یابند. طرح مسئله ازدواج اگر از سوی پسر ھم مطرح شود، با مخالفت خانواده اش روبه رو می شود و حتی اگر پسر به خواستگاری دختر نیز برود، خانواده دختر چنین ازدواجی را نمی پسندند.
بنابراین، وجود فکر ازدواج در بین دختران و پسران تنھا نوعی سازوکار دفاعی برای ایجاد رضایت خاطر و رھایی از اضطراب است.ا ضطرابی که در اثر عمل خلاف قواعد و ھنجارھای خانواده و جامعه به وجود می آید. بھترین روش ایجاد ارتباط، عمل در پرتو اصول دینی است؛ که خانواده پسر از خانواده دختر خواستگاری کند و تحت نظارت والدین تحقیقات ادامه یابند و از خصوصیات ھمدیگر مطلع شوند.
انگیزه جنسی
از انگیزه ھای دیگر ارتباط دختر و پسر جوان بھره بری جنسی است. این پدیده در میان اقشاری از جامعه که از لحاظ رشد فکری و فرھنگی در انحطاط شدیدی به سر می برند، بیشتر دیده می شود. این افراد برای ارضای غرایز جنسی خود، ھمه ارزش ھای خانوادگی و فردی خود را قربانی می کنند و دست به رفتاری می زنند که برای اغلب افراد جامعھ، بسیار پست تلقی می شود. چنانچه این ارتباط ھای ناپسند منجر به رابطه جنسی بین دختر و پسر شوند، مشکلات زیادی برای دختر که قربانی اصلی این رابطه است به وجود می آید. درگیری ذھنی درباره اینکه مبادا این ارتباط در آینده برای او مشکل ساز باشد، تعادل روانی اش را به نحو چشم گیری برھم می زند و فشار روانی زیادی بر او تحمیل می کند. چنین دخترانی برای ازدواج با مشکل مواجه می شوند و حاضر به ازدواج نیستند و اگر زمانی با فشار خانواده تن به ازدواج دھند، ھمیشه نگران افشای رابطه گذشته خود ھستند و از اینکه ھمسرشان از رابطه مخفی آنھا در گذشته آگاه شود رنج می برند.
توھم قدرت و جاذبه
یکی دیگر از انگیزه ھای دوستی با جنس مخالف این است که پسران داشتن دوست دختر را یک قدرت اجتماعی برای خود تصور می کنند و دختران نیز داشتن دوست پسر را یک جاذبه فردی و اجتماعی برای خود به حساب می آورند. اما طولی نمی کشد که متوجه می شوند این قدرت نمایی و جاذبه ارائه شده، به قیمت ازدست دادن بسیاری از جاذبه ھا و قدرت ھای اجتماعی و شخصیتی دیگر تمام شده است. در نتیجھ، دوستی ھا به پایان می رسند و حسرت از بین رفتن شرافت و ارزشمندی خویش، دنیایی از تعارض را در درون دختر و پسر باقی می گذارد.
پناه جویی به یکدیگر
دختران و پسران جوانی که در خانواده مورد بی محبتی قرار می گیرند و از وضعیت روانی و اجتماعی خویش ناراضی ھستند و خود را سرگردان و آشفته می یابند، از طریق برقراری روابط پنھانی با جنس مخالف، درصدد کسب اطمینان خاطر و رضایتمندی بیشتر و ھمچنین در جست و جوی پناه گاھی برای جبران کمبودھای محبتی خود ھستند. اما اطمینان خاطری که دختران و پسران از طریق برقراری دوستی به دنبالش ھستند ھیچ گاه حاصل نمی شود؛ زیرا این روابط پنھانی و به دور از چشم خانواده صورت می گیرد. به ھمین دلیل، دختر و پسر باید وقت و توان زیادی صرف کنند تا بتوانند زمینه این رابطه را فراھم کنند و تحمل ترس و اضطراب مستمری که دو طرف باید تحمل کنند تا این روابط از چشم آشنایان پنھان بماند، رضایتمندی و آرامشی را که به دنبال آن ھستند، خنثی می کند.
در برخی از جوانان علاوه بر کمبود محبت، کمبود اقتصادی ھم وجود دارد. البته این مسئله بیشتر در افرادی که خانواده آنھا به لحاظ مالی در سطح پایینی بوده است و قصدشان برای برقراری ارتباط با جنس مخالف، تأمین مالی و عاطفی توسط طرف مقابل است. آنھا برای رسیدن به ھدفشان اغلب با افرادی دوست می شوند که از نظر مالی بالاتر از خودشان ھستند و این دوستی، علاقه و ازدواج را بھانه ای برای رابطه شان معرفی می کنند.
روابط آسیب زا
ارتباط و مواجھه پسران و دختران، امری اجتناب ناپذیر است. ھنگامی که از روابط دختران و پسران به عنوان معضل اجتماعی و آسیب زا یاد می شود، منظور روابط پنھانی، غیرعادی و ناپخته ای است که به دور از ھرگونه شناخت کافی بوده و به صورت ھیجانی، تخیلات و رۆیاھای غیرواقعی صورت می گیرد. دختران و پسرانی که به منظور جلب توجه جنس مخالف و با ھدف دوست یابی از بین آنان، افرادی مانند خود را می یابند و روابط نامتعادلی برقرار می کنند، معمولا با احساس سرخوردگی و بیھودگی و نیز احساس بیزاری از خود به خانه باز می گردند.
غریزه جنسی غریزه ای نیرومند است که ھرچه بیشتر اطاعت شود، سرکش تر می شود؛ ھمچون آتشی که ھرچه بیشتر به آن خوراک بدھند، شعله ورتر می شود.
نظر اسلام چیست؟
رابطه دوستى بین دختر و پسراین نوع رابطه از نظر اسلام حرام است و قرآن دوستى بین دختر و پسر و اینگونه روابط را نهى کرده است، زیرا عفت عمومى جامعه با این نوع روابط آسیب جدى میبیند و پایههاى ازدواج و خانواده سست میشود و صدها مفسده اخلاقى براى دختر، پسر و جامعه بهوجود میآید.
با توجه به شرایط خاص دوران جوانى و طولانى بودن دوران تجرد برخی از افراد و خطرات جدى تمایلات آشکار و پنهان غرایز نفسانى، لازم است پسران و دختران، روابط خود را از نظر کمّى و کیفى تحت کنترل قرار دهند و در سطح ضرورت حفظ کنند.
بنابراین، توصیه ما این است که به نکات زیر توجه کرده و حتماً به آنها عمل کنید:
1- اگر ضرورتى نیست، از ایجاد رابطه با نامحرم پرهیز شود و دختران در مقابل افراد نامحرم بهجای رفتارى صمیمانه، رفتارى متکبرانه داشته باشند. در احکام شرعى آمده است که در غیر ضرورت، مکروه است که مرد با زن هم صحبت شود، مخصوصاً زن و مرد جوان. علت این است که چه بسا همین هم صحبت شدنها غرایز جنسى افراد را تحریک و یک الفت و محبت شهوانى بین مرد و زن ایجاد کند و نقطه آغازى براى غوطهورشدن در انحراف و فساد شود. به هر حال، انسان باید دقیقاً درون خود را بکاود و باطنش را عمیقاً مطالعه کند تا بفهمد که صحبت کردن با افراد نامحرم، چه ضرورتى براى او دارد.
2- در صورت ناچارى و ضرورت روابط با نامحرم، تا آنجا که به شکستن حریم احکام الهى منجر نشود، اشکالى ندارد. بنابراین، گفتوگو و نگاههاى متعارف و بدون قصد لذت و ریبه اشکالى ندارد. اما لازم است که ارتباط در کلاسها، بهگونهاى باشد که کمترین اختلاط پدید آید و در معاشرت و گفتوگو، هنجارهاى شرعى زیر رعایت شود:
از گفتوگوهاى تحریککننده پرهیز شود.
از نگاههاى آلوده و شهوانى خوددارى شود.
حجاب شرعى رعایت شود.
قصد تلذذ و ریبه در کار نباشد.
دو نفر نامحرم در محیط بسته تنها نباشند.
منبع: ساج
بیشتر بدانیم؟
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
ازدواج یک نیاز طبیعی است و در این هیچ شکی نیست. اما باید دلایل منطقی برای آن داشته باشیم.
دلایل درست و نادرست ازدواج
شاید شما هم شنیده باشید که می گویند فلانی هنوز وقت ازدواجش نرسیده است، این حرف فقط خطاب به آن هایی گفته نمی شود که سن شان کم است یا شرایط و پیش نیازهای اولیه و لازم ازدواج را ندارند، گاهی اوقات برخی از افراد دور و برمان دلایل بچگانه و ناپخته ای برای ازدواج دارند و براساس همین دلایل پای سفره عقد می نشینند، ولی وقتی در ازدواج به اهداف خود نمی رسند آن جاست که تازه احساس پشیمانی و شکست می کنند، غافل از این که کمی دیر شده است.
در این گزارش به بررسی دلایل درست و نادرست برای ازدواج می پردازیم که درادامه می خوانید:
دلایل درست ازدواج
بد نیست ابتدا نگاهی به دلایل درست و قابل قبول برای ازدواج بیندازیم اگر برای ازدواج این دلایل را دارید نشان می دهد که به قدر کافی عاقل شده اید و انگیزه درست برای ازدواج دارید، در حقیقت وقت ازدواج تان رسیده است.
۱- مصاحبت و همراهی : دختر و پسر به یک سنی که می رسند دوست دارند یک کسی را داشته باشند که از حال و روزشان برایش حرف بزنند، مسائل زندگی شان را به او بگویند و... و در مقابل طرف دیگر به حرف هایشان گوش بدهد و در مسائل مختلف کمکشان کند و در یک کلام همراهشان باشد. این یک نیاز طبیعی و معقول است. اگر یکی از دلایلی که می خواهید ازدواج کنید داشتن یک همراه و همنشین خوب است، پس بجنبید که دیر نشود.
۲- عشق و محبت: همه انسان ها به مهر و محبت نیاز دارند اما گاهی کار به جایی می رسد که نیاز دارید یک نفر باشد که دوستش داشته باشید و او هم شما را دوست داشته باشد. کسی که عشق و محبتش جدا از عشق و محبت پدر و مادر و خانواده باشد. البته فراموش نکنید که عشق و محبت می تواند لازمه یک ازدواج باشد ولی برای آن کافی نیست. (درباره این که چرا عشق برای ازدواج کافی نیست در شماره های گذشته مفصل صحبت کردیم)
۳- شریک حمایت کننده: دخترها و پسرها معمولا می خواهند کسی را داشته باشند که در کنارش احساس آرامش و امنیت کنند و به خاطر همین ازدواج می کنند. یعنی دنبال یک شریک خوب می گردند که در زندگی حامی آنها باشد. این نه تنها ضعف نیست، که یک نقطه قوت هم هست، در واقع شریک شدن در موفقیت های یکدیگر و حمایت اصیل و صمیمانه می تواند به بقای ازدواج کمک کند ولی اگر هدف یکی از دو نفر از ازدواج فقط رشد خود و رسیدن به علایق شخصی باشد، این ازدواج با شکست مواجه خواهد شد.
۴- نیاز جنسی: گرایش انسان
ها به جنس مخالف یک غریزه طبیعی است. اصلا یکی از دلایلی که ازدواج تداوم پیدا می کند همین است که هر کسی به یک مکمل و شریک از جنس مخالف نیاز دارد و ازدواج تنها راه طبیعی و مشروع پاسخ به این نیاز است. البته نیاز جنسی نیز نباید تنها دلیل برای ازدواج باشد.
۵ - والد شدن: دلیل درست دیگر برای ازدواج صاحب فرزند شدن است. والد شدن موهبتی است از سوی خداوند و آمیخته با تجربه هایی ناب، درباره مزایای والدشدن نیز در شماره های گذشته صحبت کردیم و گفتیم که اگر زوجین از نظر روحی آماده والد شدن باشند. آمدن فرزند می تواند بر دوام ازدواج شان تاثیر مثبت داشته باشد.
دلایل نادرست ازدواج
هیچ انسان عاقل و بالغی منکر این نیست که ازدواج خوب و لازم است اما اول باید تکلیفتان با خودتان معلوم باشد که اصلا چرا دارید ازدواج می کنید؟ نگویید ازدواج کردن دلیل نمی خواهد. اگر شما در نا خودآگاه دلایل غیرمنطقی برای ازدواج داشته باشید ممکن است در آینده دچار مشکلاتی شوید که حل کردنش از عهده هیچ کس برنیاید. پس حواستان را جمع کنید در ادامه شما را با چند دلیل نادرست برای ازدواج آشنا می کنیم:
۱- لج بازی با والدین: خیلی ها به خاطر این ازدواج می کنند که با خانواده هایشان لج بازی کرده باشند. خب این دیگر گفتن ندارد که شما حتی اگر با این کار از پدر و مادرتان انتقام هم بگیرید، باز دودش به چشم خودتان می رود. چون با این کار خانواده تان را از دست داده اید و پشتوانه ای برای روزهای سخت زندگی دو نفره تان نخواهید داشت.
۲- فقط برای استقلال: معمولا آدم ها باید مستقل شوند تا بعد بتوانند ازدواج کنند. اما گاهی قضیه بر عکس می شود؛ بعضی ها می خواهند به وسیله ازدواج که یک دلیل بیرونی است، مستقل شوند یعنی خودشان را با ازدواج مجبور به استقلال کنند. اگر شما موفق شدید یک پارچ آب را با چنگال بخورید، در این کار هم موفق می شوید! البته همیشه فرض محال، محال نیست اما هزینه این فرض خیلی بالاست!
۳- التیام یک رابطه شکست خورده: این هم از آن دلایل پیچیده است که خیلی ها از روی غفلت به آن تن در می دهند. اگر در یک رابطه عشقی به هر دلیلی شکست خورده اید و «نه» شنیده اید و حالا می خواهید از راه ازدواج با فرد دیگری به خودتان ثابت کنید که می توانید عزت نفستان را بازگردانید، سخت در اشتباه هستید...
۴- فشار خانواده و اجتماع: «زن بگیر، موهات داره رنگ دندونات میشه»، «به این خواستگار جواب بده داری تو خونه می ترشی !» و... کافی است چندتا دختر معرفی کنند و شما بگویید نمی خواهم یا چندتا خواستگار بیاید و شما ردشان کنید، آن وقت است که سیل حرف و حدیث هایی از این قبیل از هر طرف به سویتان جاری می شود. هر چند این مسائل فشار روانی بسیاری به آدم وارد می کند ولی حواستان باشد که تنها، به دلیل خلاص شدن از این فشارها ازدواج نکنید.
۵- به خاطر آرزوهای پدر و مادر: خوشبختانه این موضوع در حال ور افتادن است. اما گاهی پیش می آید که پدر و مادری فرزند بینوا را مجبور می کنند که با یک نفر به خصوص ازدواج کند. خودتان تصور کنید که با شرایط امروز چه زندگی در پیش روی این زوج اجباری است. احترام گذاشتن به خواسته های پدر و مادر برای فرزندان واجب است اما نه این که اگر والدین تان اصرار کردند که با کسی ازدواج کنید برای به دست آوردن دل آن ها از خواسته و علاقه خود چشم پوشی و برای همیشه خود را اسیر رویاهای آن ها کنید. در ضمن طوری هم نباشد که از آن طرف بام بیفتید و برای ازدواج، خودسرانه عمل کنید، هر چقدر هم که تحصیلات داشته باشید باز هم تجربه تان از والدین تان کمتر است. پس در انتخاب همسر مشورت ها و نصایح آن ها را بسیار بسیار جدی بگیرید.
۶ - پول، پول، پول!: بعضی وقت ها دختر و پسر در انتخاب همسر، فقط به پول طرف مقابل نگاه می کنند تا بعد از ازدواج به واسطه خانواده همسر به یک نان و نوایی برسند.حالا تصورش را بکنید که بعد از ازدواج خانواده پولدار ورشکسته شوند یا به هر دلیلی شما را به خواسته پولکیتان نرسانند، دیگر به چه امیدی می شود آن زندگی را ادامه داد.
۷- درمانی برای تنهایی: بعضی موقع ها یک نفر صرفا به خاطر این که تنهاست، تصمیم به ازدواج می گیرد بدون این که شرایط ازدواج را داشته باشد. وقتی که احساس تنهایی می کنید و به تنگ آمده اید، احتمال آن که انتخاب های ضعیف تری بکنید بالا می رود و یا از روابطی سر در خواهید آورد که هیچ سودی برای شما ندارد.
۸- احساس گناه یا ترحم: اگر دل آدم برای یک نفر بسوزد و به همین خاطر با او ازدواج کند، معلوم است که روابط آن ها نمی تواند مثل زن و شوهرهای معمولی عادلانه و برابر باشد. این طوری حتما کسی که دلسوزی کرده است بعدها احساس قربانی بودن می کند.
۹- احساس کمبود یا تهی بودن:بعضی افراد فقط به خاطر این احساس کمبود، ازدواج می کنند و این هم اشتباه است. این افراد می خواهند طرف مقابلشان نواقص کودکی شان را بر طرف کند. آنها با این عمل از طرف مقابل توقع دارند تا نقش پدر و یا مادر را برای آن ها بازی کند که ممکن است به زودی موجب خسته شدن طرف مقابل شود.
۱۰ - ازدواج ابزاری:گاهی انگیزه اصلی در تشکیل زندگی مشترک، عشق به فرد مقابل یا نیاز روان شناختی به زیستن با فرد مقابل نیست؛ بلکه او وسیله ای برای رسیدن به هدف های دیگر می شود. برای نمونه، خانمی که دوست دارد در خارج از کشور زندگی کند، ممکن است با پیشنهاد فردی برای ادامه زندگی مشترک در خارج، با او ازدواج کند!
بنابراین گاهی ازدواج به خاطر ترس از تنهایی، از دست دادن زیبایی، از دست دادن پدر و مادر، کاهش شور زندگی و ... انجام می گیرد. در چنین فضایی، امکان سازگاری با مشکل های زندگی، کم و در نهایت، ضریب ریسک این ازدواج ها، بالا است.
بیشتر بدانیم...