در روزگاری نه چندان دور پاره شدن سر زانوهای شلوار پسربچهها، لباسهای گلی و خاکی، زمین خوردنها، زخمها و سر شکستنها و... همه و همه، بخشی از نگرانی هر روزه ی پدر و مادرهایی بود که صاحب فرزندان کوچک بودند. اما با آمدن بازیهای کامپیوتری و رواج زندگی آپارتمان نشینی، دیگر خبری از بازیهای گذشته و هیاهوی کودکان نیست.
تحقیقات نشان میدهد که شعاع حرکتی کودکان در طول 40 سال گذشته نزدیک به 90 درصد کاهش داشته است. در گذشته کودکان ساعتها در فضاهای باز و وسیع بازی میکردند. اما امروزه این فضاها به اتاقها و آپارتمانهای کوچک محدود شده است. بیتحرکی بچهها تا جایی پیش رفته که متخصصان سلامت کودکان، فهرستی از کارهایی را تهیه کردهاند که کودکان باید تا قبل از رسیدن به 12 سالگی آنها را امتحان کرده باشند. با کامل کردن این فهرست میتوان مطمئن بود، کودک شما حداقل بخشی از مهارتهای لازم در زندگی خود را پیدا کرده و حداقل لذت را از دوران کودکی خود برده است.این فهرست ابتدا شامل 400 پیشنهاد مختلف بود که با انجام تحقیقاتی روی هزاران پدر و مادر و یادآوری خاطرات گذشته ی آنها از بازی کردن به دست آمد.
1. بالا رفتن از درخت
2. چادر زدن در طبیعت
3. غلتیدن از روی یک تپه سرسبز
4. دویدن زیر باران
5. ساختن و به هوا فرستادن یک بادبادک
6. ماهیگیری با تور و قلاب
7. خوردن سیبی که مستقیما از شاخه یک درخت جدا شده باشد
8. برف بازی کردن
9. کشیدن نقشه گنج
10. گل بازی کردن
11. ساختن سد برابر جریان آب
12. بازی کردن در شنهای کنار دریا
13. پریدن از روی طناب (طناب بازی کردن)
14. خوردن توت فرنگی و تمشک در طبیعت
15. رفتن به یک جزیره
16. تماشای طلوع آفتاب
17. بالا رفتن از یک کوه بلند
18. رفتن به پشت یک آبشار
19. غذا دادن به حیوانات و پرندگان
20. شکار حشراتی مانند پروانه
21. دیدن حیوانات وحشی حتی در باغوحش
22. رفتن به فضای سبز و طبیعت هنگام شب
23. کاشتن یک گل و پرورش آن
24. شنا کردن در رودخانه
25. قایق سواری کردن
26. روشن کردن آتش بدون کبریت
27. پیدا کردن مسیرهای مختلف روی نقشه و استفاده از قطبنما
28. درست کردن غذا روی آتش
29. پیدا کردن مختصات مکانی با کمک جیپیاس موبایل
30. ساختن یک خانه جنگلی
خاکبازی چه فوایدی دارد؟!
در خاک، باکتریهای خاصی وجود دارند که باعث فعال شدن قسمتهای خاصی از مغز میشوند. این قسمتها مسئول تولید یک
ماده شیمیایی به نام «سروتونین» هستند که نقش مهمی در انجام بسیاری از فعالیتهای بدن داشته و خواص ضدافسردگی دارند. در بسیاری از کارهایی که در فهرست پیشنهاد شده وجود دارد، کودکان ناگزیر به رفتن به محیطهای طبیعی و تماس با خاک هستند.
کودک حین بازی کردن به کشف محیط اطراف خود میپردازد و نخستین قدمها را برای اجتماعی شدن بر میدارد. تماس با محیط خارج باعث میشود دنیای کودکان وسعت بیشتری پیدا کرده و آنها با مفاهیم جدید آشنا شوند. کودکان حین بازی کردن با شخصیتهای اجتماعی آشنا میشوند و نقش خود را بهعنوان یک فرد در آینده میشناسند. در این زمان است که کودکان متوجه میشوند آیا شخصیت مدیر و هدایتکننده دارند یا باید تحت کنترل دیگران باشند.
http://psychology.niniweblog.com/
واژگانی را که خودما به کار می بریم، از آن ها می شنویم. کودکان از پدر، مادر، و آموزگارشان کاملا تقلید می کنند. بازی وانمودی به کودک شما کمک می کند تا قدرت زبان را در یابد. افزون بر این، کودکان با بازی وانمودی با دیگران، یاد می گیرند که می توانند از واژه ها همچون ابزاری برای بازسازی یک داستان یا سازمان دهی یک نمایش بهره بگیرند. این فرآیند به کودک تان امکان می دهد میان زبان نوشتاری و گفتاری ارتباط برقرار کند و به مهارتی دست یابد که بعدها به او کمک خواهد کرد خواندن را یاد بگیرد.
کودکان همچنین در هنگام بازی های وانمودی، واژه نامه ی خود را می سازند. هنگامی که مشغول بازی وانمودی هستند، شما و آموزگارش می توانید آن ها را با واژه های مربوط به یک موضوع ویژه آشنا کنید. برای نمونه، اگر کودک تان دوست دارد با دایناسورهای اسباب بازی، بازی کند، شما با اشاره به نام دایناسورهای گوناگون، به او کمک خواهید کرد به سرعت نام های بلند آن ها را یاد بگیرد.
بیشتر کودکان دوست دارند وانمود کنند کارهایی را که شما در خانه انجام می دهید، آن ها هم انجام می دهند. سعی کنید همیشه مجموعه ای ازنشریه ها، کتاب ها، کاغذ و مدادهایی برای بازی های نمایشی در خانه در دسترس داشته باشد.
به این ترتیب، کودک شما از مهارت های پیش نوشتاری و پیش خوانی برای تقلید موقعیت های واقعی در زندگی اش استفاده خواهد کرد. او می تواند برای عروسک ها و اسباب بازی هایش بخواند، نامه بنویسد، فهرست تهیه کند و حتی وانمود کند با تلفن اسباب بازی، پیام تلفنی می گیرد.
http://psychology.niniweblog.com/
همه ما دوست داریم خواسته های فرزندمان را تا حد توان برآورده کنیم. اما اگر به شما بگوییم باید هر از گاهی به خواسته فرزندتان نه بگویی چه خواهید گفت؟ حقیقت این است که توجه زیاد به خواسته های کودک اولین دلیل لوس شدن بچه ها است. اما این لوسی به همین جا ختم نمی شود و روی کیفیت زندگی فرزندتان در سال های بعد، حتی بزرگسالی او هم سایه می اندازد. به این ترتیب فرزند شما در آینده تبدیل به یک جوان متوقع، همسر ناراضی و والد زورگو می شود که انتظار دارد همه دنیا در خدمت او باشند.
توجه کردن بیش از حد به خواسته های بچه ها موجب قطع رابطه آنها با دنیای واقعیت ها می شود و همین مسئله موجب زیاده خواهی کودک در دوران جوانی خواهد شد. بعد از مدتی، فرزند شما طاقت نه شنیدن را نخواهد داشت و انتظار دارد همیشه به همه خواسته هایش برسد، حتی اگر منطقی نباشند. آن وقت در رابطه با دوستان، همکلاس ها و معلم هایش دچار مشکل می شود، زودرنج و عصبی شده یا تبدیل به یک کودک زورگو و خشن می شود.
از طرف دیگر، با این کار فرزند شما یاد می گیرد که بدون تلاش، به خواسته هایش برسد و در نتیجه در بزرگسالی دوست دارد همه در خدمت او، نیازها و خواسته هایش باشند و انرژی و توان شخصی شان را برای او خرج کنند.
مطالب پیشنهادی:
چند دستور طلایی برای تربیت کودک
در زیر به راههایی ساده برای از این بردن این عادتها اشاره میکنیم:
مراقب ایجاد پیشزمینه باشید
بچهها حافظههای خیلی خوبی دارند. یکبار بعد از خرید به مغازه بستنیفروشی رفتم. دیگر بعد از آن هربار که به آن مغازه برای خرید میرفتم دخترم میخواست که به مغازه بستنیفروشی هم برویم. حتی اگر ساعت ۸ صبح بود! اما خیلی زود به دخترم یاد دادم که نمیتوانیم هربار که به آن مغازه میرویم به مغازه بستنیفروشی هم برویم. ما بعنوان والدین باید خیلی مراقب پیشزمینههایی که برای بچهها میسازیم باشیم. اگر بعنوان جایزه به فرزندانمان شکلات بدهیم، آنوقت آنها برای هر رفتار و عمل خوب خودشان از ما انتظار شکلات خواهند داشت. اگر هروقت که نوزادمان گریه میکند به او پستانک بدهیم، ممکن است بیاندازه وابسته پستانک شود. به همین دلیل، مراقب ساختن پیشزمینهها باشید. از اینها گذشته وقتی اجازه ایجاد شدن این عادتهای بد را میدهیم، از بین بردن آنها سختتر خواهد شد.
الگوی خوبی برایشان ایجاد کنید
گاهیاوقات بچهها بخاطر رفتارها و عادتهای بد والدین یا خواهر و برادرهای بزرگترشان یک عادت بد پیدا میکنند. مثلاً آیا خودتان لباسهایتان را روی زمین میاندازید اما از فرزندانتان انتظار دارید که لباسهایشان را از روی زمین جمع کنند؟ آیا فرزندتان برای اینکه صدای خود را به شما برساند داد میزند و دلیل آن هم فریادهای همیشگی شما در خانه است؟ بررسی گرایشها و رفتارهای بد خودتان راه بسیار خوبی برای از بین بردن عادتهای بد فرزندتان است.
نادیده بگیرید و دوباره راهنمایی کنید
من وقتی بچه بودم عادت داشتم ناخنهایم را میجویدم. اما کمکم که بزرگ شدم این عادت را ترک کردم. بخش سلامت دانشگاه میشیگان توصیه میکند که بااینکه ممکن است بعضی عادتها مثل ور رفتن با موها یا مکیدن انگشت آزار دهنده باشند اما اگر فرزندتان مشکل حادی از آن نگرفته باشد (مثلاً دچار عفونت ناخن نشده باشد) نادیدهاش بگیرید. خیلی وقتها بچهها از روی استرس، خستگی، بیحوصلگی، ناراحتی یا خوابآلودگی این کارها را انجام میدهند. اگر احساس کردید حوصله فرزندتان سر رفته است، فعالیتی به او پیشنهاد کنید تا از این حالت دربیاید.
عواقب را مشخص کنید و تشویق کنید
بعضی عادتهای بد مثل زدن یا گاز گرفتن را نمی توان نادیده گرفت و نیازمند این هستند که عواقبی برای آن مشخص کنید. خیلی مهم است که به فرزندتان بفهمانید که این رفتارها اصلاً خوب نیستند. همچنین یادتان باشد که وقتی فرزندتان خوب و آرام مشغول بازی است، به صورت کلامی او را حسابی تشویق کنید. برای انگولک کردن بینی نیازی به تعیین یک عاقبت منفی نیست و درعوض میتوانید به فرزندتان استفاده درست از دستمال برای داشتن یک بهداشت خوب را توضیح دهید.
اگر تصور میکنید که رفتارهای بد فرزندتان نشاندهنده یک مشکل جدی است، بهتر است از متخصص کمک بگیرید تا به شما کمک کند علت اصلی بروز این رفتارها و عادتها را پیدا کنید.
مطالب پیشنهادی:
۶ راه حل برای به تحرک درآوردن بچههای تنبل!
ﺑﺎ ﻟﺠﺒﺎﺯﯼ ﮐﻮﺩﮐﺎﻥ 3ﺳﺎﻟﻪ ﭼﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﺮﺩ
رشد و تکامل نوزاد از بدو تولد تا دو سالگی
رشد و تکامل کودک از نوزادی تا شش ماهگی
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
نحوه ارائه خدمات بهداشتی درمانی در برخی کشورهای دنیا
نقش سازمانهای بیمه گر اجتماعی و خصوصی در اقتصاد سلامت
دسترسی به تمامی این مطالب در سایت
به طور خلاصه از نظر نحوه تربیت کود ک و بطور کلی نحوه اداره سیستم خانواده می توان 4 نوع خانواده را :مشخص کنیم که عبارتند از
الف - خانواده خشک و سخت گیر ( والدین سخت گیر و مستبد )
ب - خانواده سهل گیر و آسان گیر
ج - خانواده گسسته ( خانواده پریشان )
د - خانواده دمکرات ( خانواده سالم )
به علت مهم و مبسوط بودن این مبحث ، هر یک از این 4 دسته خانواده را در یادداشتی جداگانه شرح خواهیم داد.
و اما اینک دسته اول :
الف - خانواده خشک و سخت گیر:
1 - پدر و مادر ها با بچه ها همان طور رفتار می کنند که والدین خودشان رفتار کرده اند.
2 - تصمیم گیری با یکی از والدین ( خصوصا پدر ) انجام می گیرد. معمولا پدر خانواده حاکم بر رفتار و اعمال فرزندان است و هیچ یک از اعضای خانواده اجازه اظهار نظر ندارند.
3 - والدین چنان رفتار می کنند که فرزندان می آموزند حق هیچ گونه ابراز عقیده ای را - حتی در مواردی که می تواند مانع از بروز بعضی مشکلات برای خانواده گردد - ندارند.
4 - اگر فرزندان از فرمان والدین اطاعت نکنند ، والدین آنان ناراحت ، خشمگین و آزرده خاطر می شوند.
5 - فرزندان جرات سئوال کردن در مورد انجام دادن یا انجام ندادن کارها را ، از والدین خود ندارند.
6 - والدین بر رفتا و کارهای فرزندان خود کنترل شدید دارند و همه تصمیمات را شخصا اتخاذ می کنند.
7 - والدین دلیلی را - برای دستوراتی که صادر می کنند - برای فرزندان خود ارائه نمی دهند و از آنان می خواهند بدون چون و چرا از این دستورات اطاعت کنند.
8 - نسبت به رعایت نظم و انضباط ، ارزشی افراطی قایل هستند و والدین توانایی تحمل هیچ گونه بی نظمی را از طرف فرزندان خود ندارند.
9 - به سخنان کودکان خود گوش نمی دهند و اگر هم سخنی را بشنوند برای آن است که با آن مخالفتی را نشان دهند.
10 - در مواردی که فرزندان خود را نصیحت یا آنان را از انجام دادن کاری منع می کنند ، دلیل خاصی را ارائه نمی دهند.
11 - برای تصمیات فرزندان خود ، حتی اگر این تصمیمات معقول و مستند باشد ، احترام قائل نیستند.
13 - معتقدند که چون سن ، تجربه و دانش آنان بیشتر از فرزندانشان است ، بنابراین ، حق دخالت در همه امور و حتی در خصوصی ترین کارهای فرزندان خود را دارند.
14 - برخورد آنان با فرزندان خود احترام آمیز نیست و حتی از تحقیر فرزندان خود در حضور دیرگان نیز ابایی ندارند.
15 - غالبا نیازهای عاطفی کودکان ارضاء نمی شود.
16 - ممکن است که والد ضعیف در چنین خانواده ای با کودکان ائتلاف کند در چنین حالتی ارزش هر دو والد نزد کودک شکسته می شود . اگر بنا باشد یکی از والدین به عنوان منبع قدرت خانواده آسیب ببیند می توان تصور کرد والد دیگر نیز ارزش پیشین خود را نخواهد داشت.
17- چنین کودکانی احتمالا جذب گروه های بیرون شده و با عزت نفس پائین که دارند دچار بزهکاری می شوند.
18 - بسیاری از این والدین ممکن است به خاطر کمال گرایی که دارند ، کودکان را تحت فشار قرار دهند و از آنها بالاترین انتظارات را داشته و پیوسته به شکل نوین بر آنها سخت گیری کرده و برنامه های سخت گیرانه برایشان تدارک ببیند.
19 - احتمال دروغ گویی و ریا کاری در کودکان چنین خانواده هایی به علت ترس از تنبیه و سرزنش افزایش می یابد.
20 - چنین کودکانی به علت اینکه مرتبا علایقشان سرکوب شده و موجب تحقیر قرار گرفته اند و همچنین دیگران برای اموراتشان تصمیم گرفته اند ، از خلاقیت کمی برخوردارند . اگر چه ممکن است به علت سخت گیری والدین از نظر آموزش بعضی از مهارتها ، پیشرفتی کرده باشند.
21 - اضطراب ، افسردگی ، همچنین وسواس و کمال گرایی ، نا امیدی و بسیاری از مشکلات روانی ممکن است دامنگیر کودکان خانواده های سخت گیر گردد.
22 - غالبا والدین سخت گیر ، خود را منطقی نیز تصور می کنند. و برای هر کارشان دلیل تراشی می کنند. ولی غیر مستقیم به خاطر سختی گیری آنهاست که کودکان فرمانشان را اجرا می کنند نه منطقشان.
ادامه دارد ....
مطالب پیشنهادی:
ورزش چه اثری برکاهش
بیماری های قلبی و بیماریهای استخوانی دارد؟
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
چه ورزش هایی سلامت کودکان را تامین می کند؟
چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
تکنیک های توان بخشی ورزشی در بیماران مبتلا به آسم کدامند؟
دسترسی به تمامی این مطالب در سایت
دسترسی به مطالب علمی در سایت
آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست چیست؟
ابزارهای مورد نیاز بیمه سلامت چیست؟
خطرظروف یک بار
مصرف ومشکلات آن بر سلامتی
نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی چه نقشی دارد؟
بیمه های مکمل بر قشرهای آسیب پذیر چه تاثیری دارد؟
شنهای روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان چه تاثیری دارد؟دسترسی به مطالب علمی در سایت
آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست چیست؟
ابزارهای مورد نیاز بیمه سلامت چیست؟
خطرظروف یک بار
مصرف ومشکلات آن بر سلامتی
نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی چه نقشی دارد؟
بیمه های مکمل بر قشرهای آسیب پذیر چه تاثیری دارد؟
شنهای روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان چه تاثیری دارد؟بهترین هدایا برای کودکی که کمتر ما را می بیند
هدیه اول: شام، یک رویداد خانوادگی: زمان شام، تنها زمانی است که تمام افراد خانواده دور هم جمع می شوند و حس ارتباط و پیوند واقعی در بین آن ها به وجود می آید که مسلما بدون آن، کودکان احساس انزوا و تنهایی می کنند. برای دست یافتن به نتیجه بهتر، هنگام صرف شام تلویزیون را خاموش کنید و تا همه سر سفره حاضر نشده اند، غذا را شروع نکنید. اگر فرزند نوجوانی دارید که مشغول صحبت با تلفن است و شما بدون حضور او شام تان را صرف کنید، در واقع نشان دادهاید که وی ارزش منتظر شدن را نداشته است. به همین ترتیب همه باید صبر کنند تا آخرین عضو خانواده نیز غذا را تمام کند زیرا شام یک رویداد خانوادگی است. اگر راهی برای شام خوردن دسته جمعی وجود نداشته باشد، یک وعده غذای بیرون در روزهای تعطیل راه حل خوبی است.
هدیه دوم: کتاب خواندن برای کودکان یا همراه آنان: همراهی با کودک در مطالعه کتاب، علاقه شدیدی در او به وجود می آورد. کودکان عموما در طول تعطیلات تابستانی، فرصت های یادگیری را از دست می دهند اما والدین می توانند به راحتی از این بطالت وقت جلوگیری نمایند. مثلاً می توانند هر شب برای کودکان خود کتاب بخوانند و حتی بعد از آن که کودک توانایی خواندن را کسب کرد، این کار را ادامه دهند. یکی از متخصصان روانشناسی معتقد است«برای کودکان برنامه کتابخوانی در نظر بگیرید که طبق آن هر هفته یک کتاب برای آن ها بخوانید یا آنان را به کتابخانه ببرید. هم چنین می توانید در انتخاب موضوع مورد علاقه به کودک کمک کنید و در پایان هفته در مورد کتابی که مطالعه نموده، به بحث و گفتگو بپردازید.»
هدیه سوم: تماشای جمعی تلویزیون: تماشای تلویزیون به همراه سایر اعضای خانواده می تواند راه را به منظور بحث و گفتگو در مورد موضوعات پیچیده و دشوار اما مهم با کودکان هموار سازد. برنامه هایی را انتخاب کنید که امکان تماشای آن ها به همراه کودک وجود داشته باشد که البته این انتخاب به سن کودک بستگی دارد. هنگامی که برنامهای را نامناسب تشخیص می دهید، می توانید بحثی را با کودک آغاز کنید و از او بپرسید در مورد آن چه که در تلویزیون دیده است، چه نظری دارد. مادری می گفت که نگاه کردن به برنامه های تلویزیونی حتی آن ها که مورد علاقه او نیستند، روش مناسبی برای انتقال ارزش ها به کودک می باشد.
هدیه چهارم: گوش کردن به اظهارنظرهای کودکان: گوش کردن به صحبت های کودکان به عمیق ترین شکل ممکن چنین می رساند که به آن چه می گویند ارزش قائل هستید و به آنان علاقه مندید. تحقیقات اخیر نشان می دهد که نخستین راه برای جلوگیری از بروز رفتارهای پرخطر در سنین نوجوانی، ایجاد نوعی رابطه است، به طوری که نوجوان احساس می کند که می تواند به راحتی با شما صحبت کند. اگر همه مشکلات کودکان برای آنان حل شود، هرگز نخواهند آموخت که مستقل فکر کنند و برای خود تصمیم بگیرند. بهترین روش برای تضمین ارتباط و اتحاد خانوادگی، تنظیم برنامهای است که بر اساس آن هر هفته یک نشست خانوادگی تشکیل شود. به عنوان مثال تبادل نظر در مورد مقررات موجود در خانواده و تصمیمگیری در زمینه فعالیت های هفته آتی و نیز گفتگو در مورد تعیین جایی برای رفتن به تعطیلات، می توانند موارد خوبی برای نشست خانوادگی باشند.
هدیه پنجم: رعایت انضباط: همه بچه ها تصور می کنند که می خواهند مسئول باشند و قدرت داشته باشند، اما در اعماق وجودشان واقعا نمیخواهند. کودکی که به اندازه کافی با مقررات انضباطی مواجه نیست، قلبا نگران است که اگر همه کارها را خراب کند، چه کسی جوابگو خواهد بود. کارشناسان می گویند بسیاری از والدین ناآگاهانه و بیش از حد، سهل انگار و آسان گیر هستند. آن ها لازم است بدانند که گاهی«نه» گفتن به بچهها نه تنها صحیح است، بلکه برای رشد سالم آن ها ضرورت دارد. برخی والدین در مقابل رفتارهای نامطلوب کودکان متوسل به تنبیه بدنی می شوند، بسیاری از کارشناسان بر این عقیدهاند که این روش، بالاخص در درازمدت نمی تواند مفید واقع شود. وقتی ما از راه تنبیه بدنی وارد عمل می شویم، به کودکان یاد می دهیم که خشونت تنها راه حل مشکلات است. کودکانی که تنبیه بدنی می شوند، در مدرسه بچه های دیگر را کتک می زنند و در آینده نیز همسران شان را آزار می دهند.
هدیه ششم: مهر ورزیدن: پدر و مادر خوبی بودن، مستلزم فراهم کردن سخاوتمندانه و بی دریغ هدایای عشق و محبت، توجه، انرژی و منابع برای کودک، طی مدت زمان طولانی است. بچه ها تا حد زیادی با دلبستگی عاطفی رشد پیدا می کنند که اغلب هدیه یک پدر یا یک مادر است، نیروی سحرآمیزی است که اساس عشق به خود را تشکیل می دهد. زمانی که بچهها بیاموزند خود را دوست بدارند، احساس عاطفه و علاقه عمیقی را نسبت به دیگران پرورش می دهند.
هدیه هفتم: دیدگاه مثبت و خوشبینانه به جهان: اگر همواره تصویری که از جهان ترسیم می کنید، مکانی بی روح و بی رحم باشد، فرزندان تان کم کم دید مثبت و طبیعی خود را نسبت به زندگی از دست می دهند. لازم است بچه ها احساس خوبی نسبت به جهان داشته باشند تا بتوانند به آینده خود امیدوار باشند. به کودکان کمک کنید تا درک کنند با وجود خطرات زیاد، زندگی یک تجربه تلخ نیست. البته اگر نگران آلوده شدن کودک به مواد مخدر یا فسادهای اخلاقی هستید، می توانید از او بخواهید که با طرح نگرانی هایش به آرامش دست یابد.
هدیه هشتم: به کودکان کمک کردن به دیگران را بیاموزید: انجام کارهای داوطلبانه، حس همدلی را در کودک ایجاد می کند و او را فردی مسئول بار می آورد. کودکانی که حس همدلی در آن ها قویتر است، در مدرسه بهتر عمل می کنند، روابط سالمتری را برقرار می نمایند و بیشتر از دیگران پایبند اصول اخلاقی خواهند بود. این که فقط در باره کمک به دیگران صحبت کنید، کافی نیست. مانند بسیاری دیگر از جنبه های تربیتی، شما باید خودتان الگوی این رفتار باشید. به عنوان مثال کار کردن در کنار هم در محلی که برای فقرا غذا تهیه می شود، به کودک درس های ارزشمندی خواهد داد. اما شیوه های دیگر نیکوکاری را که کمتر حالت تشریفاتی دارند نباید از یاد برد. کارهایی نظیر کمک به پیرزن همسایه در انجام کارهایش، می تواند نمونهای از این نوع شیوه ها باشد.
هدیه نهم: کودکان و نوجوانان خود را در آغوش بگیرید و نوازش کنید: تحقیقات جدید نشان می دهند که نوازش و در آغوش گرفتن بچه ها، مغز را تحریک می کند و موجب آزاد شدن هورمون های اساسی رشد می شود. در دوران آغازین زندگی، لمس و تماس، مادهای حیاتی برای بچه هاست. دریافت تماس های عاطفی و محبتآمیز از والدین و دیگران به اندازه دریافت ویتامین و انرژی اهمیت دارد. در صورت دریافت نشدن آن، مغز بچه به درستی رشد نخواهد کرد. بنابراین از زمان تولد به کودک خود توجه بسیار مبذول دارید. وقتی نوزادی به هنگام گریه کردن با واکنش سریع و محبتآمیزی روبهرو می شود، یاد می گیرد که کمتر گریه کند و شب ها بهتر بخوابد. از ساعت زنگ دار صرفنظر کنید و به جای آن، فرزند خود را با نوازش مختصر بیدار کنید. فقط دو دقیقه طول می کشد و روش خوبی برای شروع روز است. به خاطر داشته باشید که هر روز، روز جدیدی در تربیت و کار پرورشی است. بنابراین هر کاری را که سال قبل یا دیروز انجام ندادهاید، می توانید از امروز شروع کنید.
دسترسی به مطالب علمی در سایت
بیست و چند سال از آن روزها می گذرد. ما دو نفر بودیم. من و مجید. دو تا پسربچه که همه چیز و همه جا را به هم می ریختیم و از دیوار راست بالا می رفتیم. کل خانه از دست ما عاصی بودند... یک روز سرظهر من و مجید در حیاط بازی می کردیم. چند بار گفتند ساکت باشید ولی ما ساکت نشدیم. چند دقیقه ای گذشت. پدرم از پله ها پایین آمد. صدای مان کرد. بعد با دست ته زیرزمین را نشان مان داد و گفت: «آن جا را می بینید؟» تاریک بود. چیزی دیده نمی شد. بیشتر دقت کردیم. کمی خرت و پرت کهنه را می شد دید. پدرم گفت: «آن جا یک پیرزن یک دست خوابیده که اگر شما از خواب بیدارش کنید، هردوی شما را می دزدد.» ما بچه بودیم. باورمان شد. ترسیدیم. من تا مدت ها می ترسیدم تنها به حیاط بروم. بیست و چند سال از آن روزها می گذرد. ما بزرگ شدیم. مجید ازدواج کرد. او الان یک پسر ۲ ساله دارد ولی هنوز از زیرزمین خانه ما می ترسد. راستی چرا ما بچه هایمان را می ترسانیم؟!
ترساندن بچه ها از لولو، بچه دزد، پلیس، پزشک و... بین والدین، کار رایجی است. برای این که بچه ها را مجبور کنند که از دستورات شان اطاعت کنند یا بتوانند روی برخی از بدرفتاری های آنان کنترلی به دست بیاورند به این روش ها متوسل می شوند. برخی از والدین چون به روش های درست کنترل رفتاری کودکان واقف نیستند، تصور می کنند که نمی توانند از روش های معمول و رایج رفتار کودک را کنترل نمایند. بنابراین متوسل به روش های دیگری مانند ترساندن می شوند. جالب این که این ترس از چیز یا کسی خارج از خانواده است. چون برخی خانواده ها فکر می کنند که خود از پس رفتارهای کودک شان برنمی آیند. برای همین، او را از افراد دیگر بیم می دهند. در بسیاری از خانواده ها دیده می شود که والدین به کودک می گویند«مربی مهد» با دوربین رفتار تو را در خانه کنترل می کند و کارهای بد تو را می بیند. این کار یعنی والدین خود قدرتی برای کنترل رفتارهای کودک ندارند و به این دلیل به یک قدرت خارجی متوسل می شوند. بیشتر این روش ها از نظر روان شناختی برای کودک مضر هستند و از نظر روانی به او آسیب وارد می کنند. ما با این کار کودک را دچار نوعی هراس و اضطراب می کنیم که این هراس و اضطراب در نهایت به نفع کودک نخواهد بود. در عین حال والدین این نکته را در نظر نمی گیرند که اگر بعد از مدتی آن قدرت هم در نظر کودک کوچک شد، برای کنترل رفتارهای او چه باید بکنند! نمونه های بسیاری از این نوع رفتار در اطراف ما دیده می شود. گاهی والدین کودک را با ترساندن از یک موجود خیالی به کاری وادار یا از انجام کاری منع می کنند. نمونه دیگری نیز از این ایجاد هراس در کودک در خانواده ها وجود دارد که او را از ابتلا به بیماری ها و دردها می ترسانند. مثلا به او می گویند که اگر فلان کار بد را انجام بدهد، او را می برند دکتر تا به او آمپول بزند.
صحبت من به این معنی نیست که کودک را در مقابل بیماری ها آگاه نکنیم. این که والدین کودک خود را که بیش از حد بستنی می خورد از گلودرد و عواقب آن آگاه کنند یا این که عوارض عدم شستشوی دست را به او تذکر دهند خوب است ولی نباید در این مورد بیش از حد بزرگنمایی شود. برخی خانواده ها کودک را به دلایل مختلف از پزشک و آمپول می ترسانند. این عمل شاید در آن مقطع بتواند تا حدودی رفتار کودک را کنترل کند ولی در آینده اگر این کودک به هر دلیلی نیاز به مراجعه به پزشک داشته باشد، از این کار دچار هراس و وحشت می شود و از این کار سرباز می زند. کودکی که پیش تر از آمپول و دکتر ترسیده، گمان می کند مراجعه به پزشک، تزریق آمپول یا مصرف دارو یک نوع تنبیه است. حتی در مورد خدا نیز باید توجه داشت که کودک در این سن بیشتر نیاز دارد با لطف و مهربانی خدا آشنا شود. در بسیاری از موارد خانواده ها کودک را از خشم و غضب خداوند می ترسانند و ذهن کودک را به نوعی با قهر خداوند شکل می دهند تا با مهر او. کودک در این سن خدا را بیشتر به عنوان یک پناه می خواهد و رفتار ناآگاهانه ما ممکن است شکل گیری این حس را نیز در کودک مختل کند. والدین نباید در این موارد به نتیجه های مقطعی و کنترل رفتار کودک در آن موقعیت استناد کنند. در واقع ممکن است در شرایطی استفاده از این ابزار بتواند برای مدتی رفتار و کارهای کودک را تحت کنترل درآورد ولی در نهایت بدرفتاری ها را در کودک افزایش خواهد داد. این شیوه ها ترس و اضطراب را در کودک افزایش می دهند و چسبندگی او را به والدین بیشتر می کنند و کودک مشکلات رفتاری جدیدی را بروز خواهد داد. این نوع برخورد علاوه بر این که عدم قدرت والدین در تربیت کودک را به او نشان می دهد او را همواره در معرض ترس از کنترل شدن توسط پلیس و معلم و... قرار می دهند و تازه این عوارض پیش از آن است که کودک بداند والدین در این مورد به او دروغ گفته اند. برای تنبیه کودک باید توجه داشت که در او ایجاد ترس و اضطراب نکنند. تنبیه باید متناسب با رفتار کودک در نظر گرفته شود و نباید تنبیه های فیزیکی و کلامی را در این مورد به کار برد.
ایجاد ترس و دلهره در کودک یکی از انواع کودک آزاری به شمار می آید. شاید پدر و و مادر واقعا قصد آزار کودک را نداشته باشند ولی با ناآگاهی از روش هایی استفاده کرده اند که کودک آزاری محسوب می شده است. ایجاد ترس در کودک تنها در مقطع کوتاهی می تواند روی کودک اثر گذارد اما بعد از آن تاثیر خود را از دست می دهد. این نوع دلهره و اضطراب در کودکان موجب می شود که آن ها در حوزه های دیگر بدرفتاری بیشتری از خود نشان دهند. وقتی ترس و اضطراب در کودک زیادتر شود مشکلات او نیز بیشتر می شود. وقتی کودکی با دوست خود دعوا می کند و پدر و مادر برای بهبود رفتار به او می گویند: «اگر این کار را بکنی شب آقا دزده تو رو می بره.» در واقع یک مشکل دیگر هم به مشکلات او اضافه کرده اند. حالا این کودک این مشکل را نیز پیدا می کند که دیگر نمی تواند شب ها تنها در اتاقش بخوابد. او مدام به یک دزد فکر می کند که شب می آید تا او را ببرد. وقتی ما ترس و اضطراب در کودک ایجاد می کنیم ممکن است این اضطراب در او حل نشود و در او ادامه داشته باشد. البته تاثیر ترس در کودک به آستانه آسیب پذیری، سرشت و ذات کودک هم بستگی دارد. کودکی که زمینه های ترس در او وجود دارد اگر با تقویب محیط نیز روبه رو شود دچار آسیب پذیری بیشتری نسبت به کودکان دیگر خواهد بود که عوارض آن ممکن است تا مدت ها در او باقی بماند.
دسترسی به مطالب علمی در سایت
والدین زیادی هستند که این مشکل را با بچه های خود دارند و همواره دنبال راه حلی هستند که بتوانند آن ها را از پای کامپیوتر بلند کنند. وقتی شما والدین با این مشکل مواجه می شوید شروع به سرزنش یکدیگر می کنید و یا خود را مواخذه می کنید که ای کاش کامپیوتر نمی خریدید! حق دارید که نگران بچه ها باشید چون نشستن طولانی مدت جلوی کامپیوتر موجب می شود آن ها آموزش های مهمی را که لازم است در سنین خاص دریافت کنند از دست بدهند. حتی امکان دارد بچه ها توانایی برقراری ارتباطات اجتماعی را نداشته باشند و مهارت های لازم را در این زمینه فرانگیرند…. بچه های کوچک تر باید حتما ساعاتی را به بازی کردن و فعالیت بدنی و جنب و جوش اختصاص بدهند و ساعاتی هم خود را با اسباب بازی هایی که به رشد فکری و جسمی آن ها کمک می کند، مشغول کنند بنابراین نه تنها استفاده زیاد از کامپیوتر بلکه تماشای بیش از حد تلویزیون هم مضرات مشابهی دارد. به جای آن که در مورد خریدن یا نخریدن کامپیوتر بیندیشید و یا دغدغه داشته باشید که از چه سنی اجازه بدهید فرزندتان با کامپیوتر بازی کند، بهتر است به مطلب بهتری فکر کنید یعنی محدود کردن ساعات کار با کامپیوتر و قانون گذاشتن برای تماشای تلویزیون و اجرای جدی آن قوانین. شما باید یک تا دو ساعت در روز اجازه بدهید بچه ها با کامپیوتر کار کنند.
این یک ساعت، کارهای او را مختل نخواهد کرد و می تواند به بازی، استراحت و انجام تکالیف مدرسه برسد. هر خانوادهای باید قوانین ساعات تماشای تلویزیون برای خود داشته باشد. بچه ها حق ندارند از هر لحظهای و به طور نامحدود برای تلویزیون دیدن استفاده کنند. برای مثال وقتی شما اجازه می دهید او تا ساعت ۱۱ شب بیدار بماند و فلان سریال را ببیند چه توقعی دارید که بتوانید او را تحت کنترل بگیرید. اگر او با گریه و اصرار بتواند شما را متقاعد کند که در آن ساعت بیدار بماند و تلویزیون ببیند و یا پای کامپیوتر باشد، بهطور عملی یاد می گیرد که خواهد توانست با گریه هر آن چه را می خواهد به دست آورد. هرگز از قوانینی که به اتفاق همسرتان وضع می کنید کوتاه نیایید و برای مثال اگر به او اجازه می دهید یک ساعت برنامه مورد علاقهاش را تماشا کند، قبلا باید او را متوجه کنید که تا شروع آن برنامه تکالیف خود را باید به اتمام رسانده باشد. تخطی کردن او یا اهمال کاری اش در انجام تکالیف به طور قطع مساوی است با محروم شدن از تماشای آن برنامه دلخواه و انجام ادامه تکالیف در آن ساعت مذکور. بچه ها باید جدیت شما را در اجرای قانون ببینند. پیش از شروع اجرای قوانین، همه موارد را با صبر و شکیبایی و حتی چند بار به بچه ها تفهیم کنید تا حق آن ها ضایع نشود.
دسترسی به مطالب علمی در سایت