خانواده در ایران در مرحلهای دشوار از حیات خود به سر میبرد. این دشواری از آن جاست که به دلیل تغییر سبک زندگی هنجارهای قدیمی تنظیم کننده خانواده، در ازدواج و تنظیم مناسبات خویشاوندی دیگر پاسخگو نیستند و از سویی رویههای نوپدید درعرصه مناسبات خانواده نیز آنچنان نشدهاند که به تولید هنجارهای انتظام بخش در جامعه منجر شوند.
گروه فر هنگی-اجتماعی برهان/ سیده فاطمه محبی؛ نفوذ مدرنیته با گسترش آزادیهای فردی و اجتماعی، سکولاریسم و دنیاگروی، تغییر ارزشهای اجتماعی، تفوق ارزشهای فردگرایانه، تنوع روزافزون سبک زندگی و تأثیرات ناهمگون بر عادات، ارزشها، تصورات و شیوههای فکر و اندیشه، به فاصله گرفتن بیشتر افراد از کدهای رفتاری مبتنی بر مذهب و تعهد انجامیده است. خانواده نیز از فرآیند بازاندیشانهی روند مدرنیته مستثنا نبوده و الگوی خانوادهی سنتی و متعارف با اولویت حفظ نهاد خانواده، با چالشهای جدی مواجه شده است. نقشهای جنسیتی با هجوم اندیشهی برابریطلبی جابهجا گردیده و تضادهای جنسیتی در خانواده، با شکستن مرز تفاوتهای حقوقی منبعث از تکوین متفاوت زن و مرد، به فردی شدن بیشتر افراد در خانواده، ذرهای شدن خانواده و از دست رفتن روابط عاطفی آن انجامیده است.
روند رو به رشد نوگرایی در خانوادهی ایرانی به صورت تغییر شکل در حمایتهای اجتماعی خانواده، دسترسی به انواع شبکههای ارتباطی، افزایش حضور زنان در حوزهی عمومی، کاهش فرزندآوری، کمرنگ شدن باورهای مذهبی خانوادهها، تغییر در نگرشهای جنسیتی، تغییر در شیوهی گذران اوقات فراغت خانوادهها، افزایش میزاناستفاده از رسانهها، تغییر در ارتباطات دختران و پسران، به وجود آمدن شکلهای جدیدی از خانوادهها، تغییر در چگونگی حیات عاطفی خانوادهها و... است که میتواند به تغییر شکل یا فرسایش سرمایهی فرهنگی و اجتماعی خانوادهها و افزایش طلاق ختم شود.
اکنون خانواده در ایران در مرحلهای دشوار از حیات خود به سر میبرد. این دشواری از آنجاست که به دلیل تغییر سبک زندگی، هنجارهای قدیمی تنظیمکنندهی خانواده، در ازدواج و تنظیم مناسبات خویشاوندی دیگر پاسخگو نیستند و از سوی دیگر، رویههای نوپدید در عرصهی مناسبات خانواده نیز آنچنان نهادینه نشدهاند که به تولید هنجارهای انتظامبخش در جامعه منجر شوند. این سردرگمی در حفظ سنتها و در عین حال، کشش به نوگرایی، به نوعی بحران در خانواده و در رابطه بین نظام خانواده و نظام عمومی جامعه تبدیل شده است که یکی از تبعات آن، افزایش نگرانکنندهی آمار طلاق است.
طلاق از نگاه آمار
طلاق در دههی هشتاد (1388-1380)، روندی کاملاً صعودی داشته است؛ به طوری که از 95/0 به 71/1 در هزار در کل کشور افزایش یافته است. همچنین میزان طلاق در مناطق روستایی به بیش از دو برابر (از 41/0 به 88/0 در هزار) و در مناطق شهری نزدیک به دو برابر (از 01/1 به 09/2 در هزار) صعود کرده است.[1]
مأخذ: سازمان ثبت احوال کشور، دفتر آمار و اطلاعاتجمعیتی (ر.ک: کلانتری، 1390)
1)عوامل زمینه ساز طلاق
·مطالعات داخلی
در این مجال، با عنایت به مجموعهی گستردهای از مطالعات داخلی در موضوع طلاق، عوامل مؤثر بر طلاق را در چند بخش شامل علل فرهنگیاجتماعی، اقتصادی، اخلاقی، روانشناختی، جنسی و فیزیولوژیکی ردهبندی میکنیم و نمونهای از تحقیقات استنادی را برمیشماریم.
- عوامل فرهنگیاجتماعی
اختلاف تحصیلات زوجین، تفاوت سطح فکری و آگاهی زوجین، انگیزهی ازدواج، نوع همسرگزینی (عدم استقلال در انتخاب شریک زندگی)، نحوهی آشنایی زوجین، شناخت کم نسبت به خصوصیات همسر قبل از ازدواج، شناخت ناکافی خانوادههای زوجین نسبت به یکدیگر، ضعف در آگاهی از نقش زوجین پیش از ازدواج، نظر مثبت خانوادهی فرد نسبت به طلاق، حمایت خانواده از طلاق فرد یا بیتفاوتی نسبت به طلاق فرد، تصور مثبت از پیامدهای طلاق، وجود طلاق در میان بستگان، برآورده نشدن انتظارات از نقش همسری، عدم مشورت مردان با زنان در امور زندگی، اختلاف دربارهی محل سکونت، وجود اختلافات عقیدتی و مذهبی، پایبند نبودن همسر به مسائل دینی، توجه بیش از حد همسر به فرزندان، تفاوتهای قومیتی زوجین، زندانی بودن مرد، تفاوت با همسر در نحوهی گذران اوقات فراغت، اختلاف در فرزندپروری، ازدواج تحمیلی، دخالت مستقیم و غیرمستقیم وابستگان و اطرافیان و دوستان در زندگی، سن پایین ازدواج، تفاوت سنی زیاد زوجین، تعداد فرزندان، سوءاستفاده از مواد و ارتکاب جرم، خشونت خانوادگی از عوامل فرهنگیاجتماعی طلاق به شمار میآیند.[2]
- عوامل اقتصادی
از جمله عوامل اقتصادی زمینهساز طلاق، میتوان به مواردی چون شرایط اقتصادی نامناسب، اختلاف طبقاتی، پایین بودن درآمدهای خانوار، گرانی، ناتوانی مالی، تورم، فقر اقتصادی، از دست دادن شغل، بیکاری شوهر، کاهش قدرت خرید، کاهش رفاه، بالا رفتن هزینهی زندگی و پایین آمدن استاندارد زندگی و تأثیر آن بر دهکهای پایین درآمدی، اشتغال زنان در خارج از منزل، عدم پرداخت نفقه، مشاغل پایین مرد، مشخص نبودن شغل زوج، عدم رضایت از شغل همسر، عدم مدیریت امور مالی خانواده، عدم حمایت اقتصادی والدین و عدم تأمین معاش خانواده از سوی شوهر اشاره کرد.[3]
- عوامل اخلاقی
فساد اخلاقی زن یا شوهر، عدم توافق اخلاقی، سوءمعاشرت و سوءرفتار، اعمال منافی عفت، عدم توافق اخلاقی، رها کردن زندگی خانوادگی، ترک خانواده، عدم مسئولیتپذیری مردان، هوسرانی، اعتیاد، میگساری، لاابالیگری، انحرافات اخلاقی زن، عدم توافق و سازگاری زوجین، فحاشی، بدبینی نسبت به شوهر، بدبینی شوهر نسبت به زن، سوءاخلاق و سوءرفتار زوجین، عدم اعتماد زوجین به یکدیگر، بیاحترامی زوجین به هم، اعمال خشونت فیزیکی به همسر، عدم اعتماد زوج به همسر، خودخواهی همسر، عدم توافق اخلاقی بین زن و شوهر، مشکل زوجین در حل مسئله، کاهش رضایتمندی زناشویی، ضعف در کارایی خانواده، کاهش حمایتهای خانوادگی از زوجین، ضعف در ایفای نقشهای همسری و انگیزههای واهی در ازدواج.
- عوامل روانشناختی
عوامل روانشناختی و فردی شامل عوامل ارثی و فیزیولوژیک، ویژگیهای شخصیتی، روانی و مانند آن است که از مهمترین این عوامل میتوان به وجود اختلالات و ناهنجاریهای روانی در خانواده و زندگی زناشویی، احساس تنفر و پایان عشق و علاقهی طرفین به یکدیگر، ویژگیهای روانی و عصبی غیرقابل تحمل، خلق بیثبات، عصبی بودن همسر، دلواپسی مزمن و بدبینی مفرط همسر، احساس افسردگی، ترس مرضی، تصورات پارانوئیدی، روانپریشی، حساسیتهای روحی، وسواس فکری و عملی، اضطراب، خصومت با یکدیگر، عدم علاقه، تفکر غیرمعمول و باورهای غیرمنطقی اشاره نمود.[4]
- عوامل جنسی
وجود عادات جنسی ناپسند در مردان، انحرافات جنسی مرد، عدم تمکین زن، ضعف عملکرد جنسی، کوتاهی در انجام وظایف زناشویی، عقیم بودن مرد یا زن، اختلاف در سلایق جنسی، خیانت مرد به زن، خیانت زن به مرد، مراجعه به مشاورین مرد در امور جنسی، عدم آراستگی جنسی زن، تنوعطلبی جنسی مردان، مقایسهی فعالیت جنسی همسر با زنان دیگر از طرق مختلف، عدم تفاهم جنسی زن و مرد، ناتوانی جنسی زن یا مرد، سردمزاجی جنسی زن یا مرد، ازدواج مجدد، چندزنی بودن مرد و وجود شخص ثالث، از جمله عوامل جنسی هستند.[5]
- عوامل فیزیولوژیک و محیطی
اختلاف سنی زوجین، بیفرزندی، بیماری مستمر زن یا مرد، زودرسی ازدواج، محل تولد زوجین، شمار افراد خانواده و تعداد فرزندان زوجین.
· مطالعات خارج از کشور
برخی از عوامل زمینه ساز طلاق در تعدادی از مطالعات خارج از کشور، عبارتاند از:
در مطالعهی کالمیجن[6]. طرفداری زنان از هنجارهای رهایی و برابریطلبی به طور قابل ملاحظهای میزان طلاق را افزایش میدهد.[7] افراد مذهبی که رفتارهایشان را اعتقادات آنها تنظیم میکند کمتر طلاق میگیرند و میزان طلاق در آنها کم است. افراد مذهبیتر تحت شرایط خاصی، دست به طلاق میزنند[8] و همکارانش در ارتباط با طلاق، نقش زمینههای فرهنگی و اقتصادی برجسته نشان داده شده است
لیوید (1995) نیز معتقد است زمانی احتمال فروپاشی زندگی زناشویی در بالاترین حد است که زوجین برای توسعهی روابط بدیل فرصتهایی داشته باشند. در جوامع صنعتی، پدیدهی زوجزیستی (زندگی مشترک پیش از ازدواج) نقش تعیینکنندهای در تشدید روند صعودی میزان طلاق ایفا میکند. زوجزیستی مخصوصاً در بین کسانی بیشتر متداول است که قبلاً یک ازدواج ناموفق یا طلاق را تجربه کردهاندو اساساً به طلاق به عنوان یک راهحل برای مشکلات زناشویی اعتقاد قوی دارند؛ در حالی که آنان که چنین نگرش و تجربهای را قبل از ازدواج ندارند، کمتر در معرض واقعهی طلاق هستند. بنابراین، با توجه به روند صعودی زوجزیستی» در جوامع صنعتی، میتوان پیشبینی کرد که این جوامع شاهد افزایش چشمگیرتر طلاق نیز خواهند بود.[9]
برنامههای اجتماعی و اقتصادی کشور باید به گونهای باشد که بخشی از زمان و توان فرد را در راستای توجه و نفع خانواده قرار دهد و با افزایش حضور کمّی و کیفی فرد در خانواده، به طور غیرمستقیم به تقویت نهاد خانواده یاری رساند.
2) پیامدهای منفی طلاق
طلاق والدین میتواند تأثیرات ناگواری بر کودکان بر جای گذارد. برخی محققان معتقدند آثار منفی طلاق بر کودکان قبل از وقوع طلاق آغاز میشود و مدتها پس از طلاق ادامه خواهد داشت. مطالعات مختلف، تفاوت آشکار سازگاری عاطفی و اجتماعی فرزندان طلاق و فرزندان خانوادههای هر دو والد (سالم) را نشان میدهد. در واقع طلاق بر ارتباط مؤثر والدین با فرزندان نیز تأثیر میگذارد و سازگاری کودکان و نوجوانان را از بین میبرد[10]
طلاق اثرات نامطلوبی بر سلامت روانی و آرامش کودکان و نوجوانان و زنان مطلقه بر جای میگذارد.[11] آثار و پیامدهای طلاق بر زنان نیز وسیع گزارش شده است و در سه حوزهی فردی، خانوادگی و اجتماعی قابل تبیین است.[13] از نظر والرستین، طلاق زنجیرهای از حوادث بههمپیوسته است که برای همیشه زندگی قربانیان خود را دگرگون میکند. طلاق والدین نه تنها برقراری روابط عاطفی را برای کودکان دشوار میکند، بلکه روابط گذشتهی آنها را با والدینشان مخدوش میکند. بنا بر بررسیهای انجامشده، کودکان پس از طلاق والدین در سنین گوناگون دچار حالات روحی متفاوتی میشوند، مثلاً در سال اول جدایی والدین، کودکان دچار احساس خشم، ترس و افسردگی میگردند.[12]چندﻳﻦﻣﻄﺎﻟﻌﻪی ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻠﻲ ﮔﺰارش ﻛﺮدهاﻧﺪ ﻛـﻪ اﺳﺘﻌﺪاد و ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ آﻣﻮزﺷﻲ ﻛﻮدﻛﺎن ﻃﻼق، در ﻣﻘﺎﻳﺴﻪﺑﺎ ﻛﻮدﻛﺎن ﺧﺎﻧﻮادهﻫﺎی ﺳﺎﻟﻢ، ﭘﺎﻳﻴﻦ اﺳﺖ. همچنین کودکان طلاق به دلیل آنکه عمدتاً توسط مادر نگهداری و حضانت میشوند، با کاهش استانداردهای سطح زندگی مواجه هستند و طلاق معمولاً منجر به کاهش رفاه نسبی آنها میگردد.
از جمله مهمترین مشکلات زنان پس از طلاق میتوان به این موارد اشاره کرد: زنان مطلقه نسبت به سایر زنان آسیبپذیرترند[14] و تحت فشارهای روحی و روانی بسیاری قرار دارند.[15] از دیگر پیامدهای طلاق بر زنان مطلقه میتوان به کیفیت زندگی پایین،[16] فشار مسائل مالی،[17] نگرش اخلاقی منفی نسبت به زنان مطلقه از سوی جامعه،[18] انزوای اجتماعی و کوچکتر شدن شبکهی روابط اجتماعی آنها و آسیب دیدن روابط اجتماعی آنان به دلیل احساس عدم امنیت اجتماعی،[19] گرایش به سمت مصرف مواد مخدر،[20] افسردگی بیشتر زنان مطلقه در مقایسه با مردان[21] و شیوع اختلالهای جسمی و روحی (از جمله اعتیاد به مشروبات الکلی، خودکشی و ضعف قوای ذهنی) و رضایت کمتر از زندگی[22] اشاره کرد.
طلاق همچنین در برخی موارد، بر حسب تقسیم منابع پس از طلاق، به کاهش استاندارد زندگی زنان ختم میشود. افراد مطلقه مشکلات بیشتر بهداشتی و نرخ بالاتر مرگومیر را نسبت به افراد متأهل نشان میدهند و از احساس گناه، افسردگی و اضطراب روحی پس از طلاق رنج میبرند.
میتوان پیامدهای طلاق را بر خانوادهی گسترده، همچنین بر تغییر قوانین و بر ساختارهاى فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى و افزایش بزهکاریها و آسیبهای اجتماعی و روند رو به رشد روابط فرازناشویی و حتی افزایش نرخ فحشا نیز پى گرفت. شیوع طلاق سبب میگردد که هر نظام حکومتی، آن را به عنوان یک واقعیت فراگیر به رسمیت بشناسد، احیاناً زمینههایی برای قبحزدایی از آن بیابد، سیاستهای تأمین اجتماعی را به سمت حمایت از خانوادههای طلاق جهت دهد، در الگوهاى مشارکت اجتماعى، حضور زنان را با نگاهی متفاوت پی گیرد و در قوانین کار و الگوی اشتغال، با فراخوان زنان به بازار کار، نیاز به تحمل هزینههای گزاف برای پشتیبانی از زنان مطلقهی خانهدار را کاهش دهد که هر کدام از این رویهها نیز میتواند مجدداً به نوعی در چرخهی مسائل اجتماعی، به بازتولید طلاق منتهی گردد.
3) پیشنهادات
از آنجا که گذر از طلاق را میتوان در سه مرحلهی کلی بخشبندی کرد: 1) قبل از جدایی و طلاق، 2) انتقال و بازسازی [مرحلهی حین طلاق] و 3) نقاهت و نوسازی پس از طلاق؛[23] لذا بر همین اساس نیز میتوان راهبردهای کاهش طلاق را معطوف به سه راهبرد اصلی «راهبرد مربوط به ازدواج و روابط زوجین (قبل از طلاق)»، «راهبرد حین طلاق» و «راهبردهای پس از طلاق» مطرح نمود:
4)راهبرد مربوط به ازدواج و روابط زوجین (قبل از طلاق)
- راهبرد احیای ملاکهای اسلامی و توجه به همسانهمسری در همسرگزینی
اولین راهکار در این زمینه، توجه و آگاهی دادن به نسل جوان نسبت به پیامدهای ناگوار تفاوتهای شدید و گوناگون فرهنگی و اجتماعی همسران است. لذا پیشنهاد میگردد بهرهگیری از مشاورههای پیش از ازدواج جهت توافقسنجی زوجین اجباری گردد و تلاش شود مقیاسهای توافقسنجی بومی و علمی از سوی روانشناسان و جامعهشناسان ایرانی طراحی گردد.
نکتهی قابل تأمل آنکه مشاورههای پیش از ازدواج اکثراً از سوی متخصصین روانشناسی و مشاوره ارائه میشود که کمتر به جنبههای فرهنگی و اجتماعی زوجین توجه مینمایند. بنابراین لازم است در دفاتر مشاورههای الزامی قبل از ازدواج (چنانچه این پیشنهاد عملی گردد)، از مشاورین جامعهشناسی جهت توافقسنجی فرهنگیاجتماعی زوجین استفاده شود.
- راهبرد افزایش آگاهی متقاضیان ازدواج در آینده
آموزش اخلاق و آیین زندگی خانوادگی به دانشجویان به عنوان دروس عمومی، آموزش مهارتهای زندگی در خانواده به دانشآموزان، تدریس حقوق و مسئولیتهای همسران در قبال یکدیگر در دانشگاهها، پیشنهاد دو واحد حقوق و اخلاق در خانواده برای دروس عمومی در دانشگاه، تأکید برآزمایشات مربوط به سلامت جسمی و جنسی قبل از ازدواج.
- راهبرد افزایش آگاهی زوجین از طریق آموزش
همچنین آگاهی زوجین از متفاوت بودن زندگی مشترک با زندگی مجردی و وجود نقشهای متفاوت و نه متعارض در زندگی، تصحیح تصاویر القاشده از زندگی مشترک و روابط زوجین، در صورت آموزشهای صحیح و کافی در جهت کسب مهارتهای زندگی، میتواند از بروز عوامل تنشزا و زمینهساز فروپاشی و در نهایت جدایی و طلاق زوجین، پیشگیری نماید.
چنانچه وقوع تعارض و کشمکشهای بین زوجین اجتنابناپذیر باشد، به خدمات مشاورهای در برخورد با مشکلات و حل آنها و شروع زندگی موفق و متفاوت نیاز است. از سوی دیگر، آگاهی از پیامدهای طلاق نیز با تغییر نگرش زوجین نسبت به طلاق، میتواند منجر به کاهش نرخ طلاق و بسیاری از هزینههای روانی، اجتماعی و اقتصادی مرتبط با آن شود. از آنجا که زندگی مشترک و در کنار هم بودن زوجین، دلیلی بر بسامان بودن روابط زناشویی نیست، لذا ارائهی آموزش به این دسته از زوجین نیز جهت پیشگیری از طلاق، ضروری مینماید؛ از جمله آموزش روانشناسی اختلافی زن و مرد به گونهای که زنان از خصوصیات مردان و مردان از خصوصیات زنان در جهت حسن معاشرت در زندگی بهرهمند شوند، آموزش مهارتهای ارتباطی به زوجین، آموزش نحوهی شفاف نمودن توقعات و انتظارات زوجین در برابر یکدیگر، افزایش آگاهی زوجین در مورد نحوهی مقابله با مشکلات مختلف زندگی و مدیریت و حل تعارض و...
- راهبرد رفع موانع و بازدارندههای ایفای نقش زوجین از طریق:
- اختصاص بیمه به ارائهی خدمات مشاورهای به زوجین و بیمهی مهریه و...
- گسترش بیمهی بیکاری و بیکاریهای فصلی مردان.
- بهبود وضعیت معیشتی خانواده و نظام تأمین اجتماعی.
- تأسیس کلینیک سلامت جنسی ویژهی مشکلات جنسی زوجین.
- اجرای برنامهی توانمندسازی زوجین به عنوان رویکرد پیشگیرانه و آموزشی (مطالعات نشان میدهد این برنامهها در بلندمدت بسیار مؤثر و مقرون به صرفه است).
- الزام زوجین متقاضی طلاق به استفاده از مشاورههای خانواده، حتی در طلاقهای توافقی.
- فعال نمودن سازمانهای مردمنهاد در موضوع حمایت از نهاد خانواده و پیشگیری از طلاق در موارد دادخواستهای طلاق به علت بیکاری، بیماری، اعتیاد و... همسر.
- ترویج فرهنگ مراجعهی خانوادهها به مراکز مشاورهی خانواده در هنگام بروز اختلافات.
- پیشگیری از آموزش حقوق، به صورت خاص به زنان، به جهت ایجاد زمینهسازی تخاصمات زوجین.
- راهبرد تصحیح نگرشها در زمینهی طلاق
نتایج تحقیق نشان میدهد که نگرش مثبت زوجین نسبت به طلاق در درخواست طلاق مؤثر بوده است. بنابراین به نظر میرسد لازم است در این زمینه، اقدامات فرهنگی انجام شود و با تبیین پیامدهای ناگوار طلاق برای نسل جوان، آنها را از هر نوع اقدام عجولانه در این زمینه بازداشت. کاهش آستانهی تحمل زوجین، افزایش نرخ طلاق در جامعه و آسان بودن طلاق به ویژه طلاقهای توافقی که میزان زیادی از طلاقها را به خود اختصاص داده است، به کاهش قبح طلاق و نگرش غیرمنفی نسبت به طلاق انجامیده که ضروری است در این زمینه نیز مطالعات عمیقتر انجام گیرد و راهکارهای علمی ارائه گردد[24]
- راهبرد حین طلاق
- بهکارگیری پلیس خانواده جهت مداخلات قضایی خانواده.
- انجام اصلاحات قانونی حق طلاق در دست مرد به صورت درخواست دلایل متقن جهت طلاق زوجه.
- تأسیس واحدهای مشاوره در کنار دادگاهها و ارائهی مشاورههای گروهی برای پروندههایی با مشکلات مشابه.
- ضرورت قاعدهمندی و اخلاقی شدن فرآیند طلاق، به منظور افزایش احتمال بازگشت به زندگی و کاستن از پیامدهای طلاق بر فرزندان.
- ایجاد ضمانتهای اجرایی بیشتر در مورد سوءرفتار با زنان توسط مردان و اجرای قاطع قوانین در این مورد.
- تصویب قوانین لازم برای جلوگیری از دخالت بیرویه و بیمورد والدین در مسائل زناشویی زوجین.
- دادن امکانات و نیروی لازم به محاکم خانواده برای حلوفصل مسائل خانواده در اسرع وقت.
- متعهد کردن والدین به تعهدات زمان خواستگاری به صورت قانونی با بررسی کارشناسانهی موضوع.
روند رو به رشد نوگرایی در خانوادهی ایرانی به صورت تغییر شکل در حمایتهای اجتماعی خانواده، دسترسی به انواع شبکههای ارتباطی، افزایش حضور زنان در حوزهی عمومی، کاهش فرزندآوری، کمرنگ شدن باورهای مذهبی خانوادهها، تغییر در نگرشهای جنسیتی و... است که میتواند به تغییر شکل یا فرسایش سرمایهی فرهنگی و اجتماعی خانوادهها و افزایش طلاق ختم شود.
-راهبرد پس از طلاق
از آنجا که در جوامع اسلامی، یکی از اهرمهای حمایت اقتصادی از زنان، خانوادهی مبدأ و نیز همسر است؛ در فرض فقدان همسر ناشی از طلاق، نظام اسلامی میتواند در قالب تبعیض مثبت از بار فشارهای اقتصادی آنها بکاهد.
با دقت در احکام اسلامی از جمله در حکم عده پس از طلاق،[25] میتوان به چهارضلعی حکمت، نعمت، اخلاق و قانون در این مسئله پی برد. بیتردید از حکمت الهی در خصوص اختصاص این مدت زمان، میتوان در راستای بازگشت به زندگی خانوادگی و اصلاح رفتار زوجین، ظرفیتسازی نمود و با عنایت به نعمت بودن این فرصت، شانس مجدد زوجین در سازش و بازگشت به زندگی زناشویی را از سوی نظام به درستی برای زوجین فراهم کرد. بدین لحاظ با نگاه مجدد و عمیق به فلسفهی تربیتی و اخلاقی، این حکم میتوان از ظرفیت نظام اسلامی در پیشگیری از طلاق قطعی پس از طلاق و اصلاح بین زوجین، کمال بهره را برد.
سخن آخر
در مجموع به نظر میرسد با عنایت به تغییرات فرهنگی اجتماعی دهههای اخیر، نظریهی تغییر ایدهای و ارزشی در تحلیل و تبیین طلاق در ایران با رویکرد جامعهشناسی مناسبتر است و امید است تحقیقات پیمایشی در همین راستا انجام گیرد و سیاستگذاری در حوزهی پژوهشی با لحاظ تغییرات ایدهای و نگرشی در بین جوانان، بررسی راههای احیای ارزشهای خانواده و تبیین شاخصهای خانوادهی مطلوب از منظر بایستههای دین مبین اسلام و ارتقای کارویژههای این نهاد مهم اجتماعی بر اساس آموزههای اسلامی انجام گیرد. تدوین الگوی خانواده اسلامیایرانی و ایجاد نگاه استراتژیک و سیستمی به حوزهی مسائل خانواده، با رویکرد مبانی اسلامی، راهبرد اساسی دیگری است که همت حوزه و دانشگاه را میطلبد. از سوی دیگر، با عنایت به اصل مهم تقدس خانواده در قانون اساسی و شعار خانوادهمحور پیشرفت، برنامههای اجتماعی و اقتصادی کشور باید به گونهای باشد که بخشی از زمان و توان فرد را در راستای توجه و نفع خانواده قرار دهد و با افزایش حضور کمی و کیفی فرد در خانواده، به طور غیرمستقیم به تقویت نهاد خانواده یاری رساند و بدین ترتیب، قبل از بحرانی شدن نهاد خانواده به واسطهی تغییر ارزشی، با مدیریت هوشمند اجتماعی و پیشگیری از آسیب هر چه بیشتر حوزهی خانواده، از سرریز شدن این آسیبها به سایر حوزههای اجتماعی جلوگیری نماید.(*)
منابع:
- اخوان تفتی، مهناز (1382)، پیامدهای طلاق در گذار از مراحل آن، مطالعات زنان، 1 (3)، ص 125 تا 152.
- افشار، حمید و همکاران (1387)، «فراوانی نسبی اختلالات طیف دوقطبی در متقاضیان طلاق مراجعهکننده به مراکز مشاورهی خانوادهی شهر اصفهان و رابطهی آن با برخی از ویژگیهای جمعیتشناختی»، فصلنامهیتحقیقات علوم رفتاری، 6 (11)، ص 45 تا 50.
- بابایی، فاطمه (1380)، تعدیل ساختاری و فقر و ناهنجاریهای اجتماعی، انتشارات کویر، ص 163.
- باقریاننژاد اصفهانی، زهر (1380)، «مقایسهی ابعاد نارضایتی زناشویی زنان و مردان متقاضی طلاق شهر اصفهان»، پایاننامهی کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت معلم، دانشکدهی روانشناسی و علوم تربیتی،
- بهجتی اردکانی، فاطمه (1382)، «بررسی عوامل آموزشگاهی، فرهنگی و خانوادگی مؤثر بر پایین بودن طلاق در استان یزد»، پایاننامهی کارشناسی ارشد علوم تربیتی، دانشکدهی علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهان.
- بهرامی، سیاوش (1386)، «تحلیل جامعهشناختی میزان گرایش به طلاق در شهرستان کرمانشاه»، پایاننامهی کارشناسی ارشد، دانشگاه مازندران، دانشکدهی علوم انسانی و اجتماعی.
- تایبر، ادوارد (1384)، بچههای طلاق، ترجمهی توراندخت تمدن، چاپ چهارم. تهران، انتشارات اوحدی.
- جعفرطباطبایی، سمانهالسادات و همکاران (1383)، «بررسی عوامل مؤثر بر طلاق»، نخستین کنگرهی سراسری آسیبشناسی خانواده در ایران، دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکدهی خانواده.
- جعفری، مهناز (1386)، طلاق و عواقب کودکان بیسرپرست، نشریهی حمایت، خردادماه.
- جلیلیان، زهرا (1375)، «عوامل اجتماعی مؤثر بر درخواست طلاق در شهر تهران»، کارشناسی ارشد جامعهشناسی، دانشگاه علامه طباطبایی.
- حاضری، علیمحمد (1380)، «مسائل اجتماعی متأثر از تعارض ارزشها در دوران گذار»، نامهی انجمن جامعهشناسی ایران، ش 4.
- حبیبی، زهرا و ساجدی، ژیلا (1385)، بررسی مقایسهای میزان سازگاری کودکان دبستانی خانوادههای مطلقه در شهر همدان.
- حفاریان، لیلا؛ آقایی، اصغر؛ کجباف، محمدباقر و کامکار، منوچهر (1388)، مقایسهی کیفیت زندگی و ابعاد آن در زنان مطلقه و غیرمطلقه و رابطهی آن با ویژگیهای جمعیتشناختی در شهر شیراز، دانش و پژوهش در روانشناسی کاربری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان (اصفهان)، ش 41، 46 تا 86.
- حکیم شوشتری، میترا؛ حاجبی، احمد؛ پناغی، لیلا و عابدی، شیوا (1387)، مشکلات رفتاری و هیجانی در فرزندان خانوادههای تکوالد تحت سرپرستی مادر در مقایسه با خانوادههای دو والد کمیتهی امداد امام خمینی (رحمت الله علیه)، مجلهی دانشکدهی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، 66 (3)، ص 196 تا 202.
- خجسته مهر، رضا (1384)، بررسی ویژگیهای شخصیتی، مهارتهای اجتماعی، سبکهای دلبستگی و ویژگیهای جمعیتشناختی به عنوان پیشبینیهای موفقیت و شکست رابطهی زناشویی در زوجهای متقاضی طلاق و عادی شهر اهواز، پایاننامهی دکترای روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز.
- خسروشاهی، زهرا؛ عجمی، محمدعلی و همکاران (1382)، بررسی رفتار و عملکرد جنسی هر دو ارتباط آن با رضایت جنسی زن و روابط بینفردی زوجین در خانمهای متأهل دارای تحصیلات علوم پزشکی، اولین همایش خانواده و مشکلات جنسی تهران.
- خیاط غیاثی، پروین؛ معین، لادن و روستا، لهراسب (1389)، بررسی علل اجتماعی گرایش به طلاق در بین زنان مراجعهکننده به دادگاه خانوادهی شیراز، فصلنامهی زن و جامعه، پاییز، 1 (3)، ص 77 تا 103.
- داداشزاده فهیم، هوشنگ (1386)، «نقش عوامل اقتصادی، رضامندی جنسی و عاطفی در گسست خانوادهی شهر تهران»، مجلهی علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس، تابستان، 14 (3)، ص 39 تا 52.
- رحمانپناه، عباس (1376)، «طلاق و علل آن در شهر تهران»، دانشگاه علوم انتظامی، پایاننامهی کارشناسی ارشد.
- رستمى، رضا؛ رضایى، سعید؛حسینى، سیدهبنفشه وگازرانى، فاطمه (1388)، سبکدلبستگىزوجیندرحالطلاق، ماهنامهیمهندسیفرهنگی، سالچهارم،ش 37و38، ص 46 تا 54.
- رفیعپور، فرامرز (1378)، آنومی یا آشفتگی اجتماعی، انتشارات سروش، ص 18.
- ریاحی، محمداسماعیل و همکاران (1386)، تحلیلجامعهشناختیمیزانگرایشبهطلاق، مجلهی پژوهشزنان، 5 (3)، ص 109 تا 140.
- ساروخانی، باقر (1376)، طلاق: پژوهشی در شناخت واقعیت و عوامل آن، انتشارات دانشگاه تهران، ص 7.
- ستوده، هدایتالله (1384)، آسیبشناسی اجتماعی: جامعهشناسی انحرافات، تهران، انتشارات آوای نور.
- سیفالهی، حجتالله (1378)، «بررسی رابطهی بین طول مدت ازدواجهای منتهی به طلاق با مشخصات همسران در تهران بزرگ»، دانشگاه شهید بهشتی.
- شریفی درآمدی، پرویز (1389)، مقایسهی وضعیت بهداشت روانی نوجوانان طلاق و یتیم محروم از مادر و عادی سنین 15 تا 18 سال شهر اصفهان.
- شعبانی، عینالله (1382)، «بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر تقاضای طلاق در شهر تبریز»، پایاننامهی کارشناسی ارشد، دانشگاه بهزیستی و توانبخشی.
- شکرکن، حسین و رستمی، مسعود (1383)، «مقایسهی شباهت ارزشها و نگرشها در زوجهای عادی و متقاضی طلاق شهر اهواز»، نخستین کنگرهی سراسری آسیبشناسی خانواده در ایران، دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکدهی خانواده.
- شیرزاد، جلال و کاظمیفر، امیرمحمد (1383)، «مطالعهی همهگیرشناسی زوجین در حال طلاق ارجاعی به ادارهی کل پزشکی قانونی استان همدان در سال 1379»، مجلهی علمی پزشکی قانونی، 10 (36)، ص 207 تا 212.
- شیرزاد، جلال و کاظمیفر، امیرمحمد (1384)، آسیبشناسی طلاق، ماهنامهی دادرسی، 9 (53)، ص 34 تا 27.
- ظهیرالدین، علیرضاوخداییفر، فاطمه (1382)، بررسینیمرخهایشخصیتیمراجعینطلاقبهدادگاه، فصلنامهیعلمی پژوهشیفیض، 25، ص 1 تا 7.
- علیاسماعیلی، مینا (1374)، «بررسی عوامل مؤثر در تقاضای طلاق زنان 20 تا 40 سال شهر تهران و مقایسهی آن با عوامل رضامندی زنانی که چنین تقاضایی نکردهاند»، کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.
- عنایتی بیدگلی، حسین (1383)، مقایسهی میزان افسردگی در بین کودکان دختر و پسر 9 تا 16 سالهای که بر اثر جدایی والدین با پدر یا مادر خود در شهرستانهای کاشان و آراء بیدگل زندگی میکنند، پایاننامهی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی.
- فرزادفر، منیر؛ مولوی، حسین و آتشپور، سید حمید (1385)، تأثیر آموزش شادمانی به شیوهی فوردایس بر کاهش افسردگی زنان بیسرپرست شهر اصفهان، مجلهی دانش و پژوهش در روانشناسی دانشگاه آزاد واحد خوراسگان.
- فروتن، سید کاظم و جدید میلانی، مریم (1387)، بررسی شیوع اختلالات جنسی متقاضیان طلاق مراجعهکننده به مجتمع قضایی خانواده، مجلهی دوماهنامهی علمیپژوهشی دانشور پزشکی دانشگاه شاهد، 16 (78)، ص 39 تا 44.
- قطبی، مرجان و همکاران (1382)، وضعیت طلاق و برخی عوامل مؤثر بر آن در افراد مطلقهی ساکن در منطقهی دولتآباد، فصلنامهی رفاه اجتماعی، (3) 12، ص 271 تا 286.
- کاملی، محمدجواد (1385)، بررسی علل و عوامل مؤثر در بروز آسیب اجتماعی طلاق در جامعهی ایران با توجه به آمار و اسناد، فصلنامهی دانش اجتماعی، 9 (3)، ص 180 تا 198.
- کردتمینی، بهمن (1384)، نقش ازدواج مجدد در سلامت روان همسران و فرزندان شاهد تهران و سیستان و بلوچستان. پایاننامهی ارشد، دانشگاه تهران.
- کریمی تهرانی، شهین (1358)، «طلاق و علل آن»، پایاننامهی کارشناسی، دانشگاه تهران.
- کلانتری، عبدالحسین (1390)، بررسی تحولات نرخ طلاق در کشور طی سه دههی اخیر و تبیینکنندههای اقتصادیاجتماعی آن، کارفرما: شورای فرهنگیاجتماعی زنان.
- کوئن، بروس (1370)، درآمدی بر جامعهشناسی، محسن ثلاثی، انتشارات فرهنگ معاصر.
- گلشن، صیاد (1372)، «بررسی طلاق و عوامل اجتماعیـجمعیتشناختی مؤثر بر آن»، کارشناس ارشد روانشناسی، دانشگاه تربیت مدرس.
- لوزیک، دانیلین (1383)، نگرشی نو در تحلیل مسائل اجتماعی، ترجمهی سعید معیدفر، تهران، انتشارات امیرکبیر.
- محبی، سیده فاطمه (1380)، آسیبشناسی اجتماعی زنانـطلاق، فصلنامهی کتاب زنان، ش 8، ص 12 تا 22.
- محبی، سیده فاطمه (1389)، بررسی علل و عوامل مؤثر بر درخواست طلاق، کارفرما: سازمان ملی جوانان.
- مددی، حسین (1380)، «بررسی علل تقاضای طلاق زوجین (دیدگاه اقتصادیاجتماعی) در شهرستان اراک در نیمهی دوم سال 1378»، پایاننامهی کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
- مساواتی، مجید (1374)، آسیبشناسی اجتماعی ایران، جامعهشناسی انحرافات، انتشارات نوبل، تبریز، ص 281.
- ملتفت، حسین (1381)، «بررسی عوامل مؤثر بر گرایش زوجین به طلاق در شهرستان داراب»، پایاننامهی کارشناسی ارشد جامعهشناسی، دانشگاه شیراز.
- مهدیخانی سرو جهانی، املیلا (1383)، «زنان و طلاق در اسلامشهر»، کارشناسی ارشد مطالعات زنان، دانشگاه الزهرا (سلام الله علیها).
- نصر اصفهانی، احمدرضا؛ بهجتی اردکانی، فاطمه و فاتحیزاده، مریم (1383)، بررسی تأثیر فرهنگ بر آمار پایین طلاق در شهرهای میبد، یزد و اردکان، چکیدهی مقالات اولین کنگرهی آسیبشناسی خانواده در ایران، دانشگاه شهید بهشتی (رحمت الله علیه).
- نصیری، معصومه(1386)، توزیع جغرافیایی فقر مسکن و پراکندگی زنان مطلقهی خانهدار در مناطق22گانهی تهران، فصلنامهی رفاه اجتماعی، 6 (24).
- نیکوبخت، میترا (1382)، اختلالات جنسی در مرد وزن، تهران، انتشارات دانشگاه علوم پزشکی تهران.
- یوسفی، ناصر و همکاران (1389)، مقایسهی طرحوارههای ناسازگارانهی اولیه در همسران مطلقه و عادی به عنوان پیشبینیکنندهی طلاق، مجلهی روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، 16 (1)، ص 21 تا 33.
- Amato, P. R. & Cheadle, J. E., (2008) Parental divorce, marital conflict and children’s behavior problems. Journal Social Forces, 86: 1139–1161.
- Axinn, W. G and Thornton, A. (1992) The relationship between cohabitation and divorce: selectivity or causal influence?, Demography, 29: 357-374.
- Bowman, Sh. (2007) Low economic status is associated with suboptimal intakes of nutritious foods by adults in the national health and Nutrition examination survey 1999-2002. Nutrition Research. vol: 27 (9(: 515-523.
- Charles, K. K. , Stephens Jr. M. ,Job displacement, diability, and divorce, (2001) available at : http://www.nber.org/papers/w8578,2011.06.22.
- Conger & Elder )1900( Linking Economic hardship to material quality in stability. Journal of marriage and the family: 646.
- Fokkema, T. , Liefbroer , A. C. (2004) Employment and divorce among Dutch women born between 1903 and 1937,History of the Family,9: 425–442.
- Fukuda, Y. ; Nakamura, K. & Takano, T. (2005) Municipal health expectancy in Japan: decreased healthy longevity of older people in socioeconomically disadvantaged areas. BMC public Health. www.biomedcentral.com.
- Kalmijn, M. ,& Others . (2004) Interaction between cultural and economic determinants of divorce in the Netherlands . Marriage and Family,66(1):75-89 .
- Thompson, R. G. ; Lizardi, D. ; Keyes, K. M. & Hasin, D. S. (2008) Childhood or adolescent parental divorce/separation, parental history of alcohol problems, and offspring lifetime alcohol dependence. Drug and Alcohol Dependence, 98: 264-269.
- Udry. Richard. (1971) Social Context of marriage. New York.
-Forehand & Thomas, A. B (1993) The role of paternal variables in divorced and married families: predictability of adolescent adjustment or thopsychiatry, 63:126-135.
-Jayakody, R, A. Thornton, and W. Axinn (2007) International Family Change: Ideational Perspectives. New York: Taylor & Francis Group, LLC.
-Poortman, A. and Kalmijn, M. (2002) Women’s labourmarket position and divorce in the Netherlands Evaluating economic interpretations of the work effect. European Journal of Population, 18: 175–202.
-Thornton, A. (2001) The developmental paradigm, reading history sideways, and familychange. Demography,38(4): 449-465.
پینوشتها:
[1]. (رک. کلانتری ،1390)
[2]. این عوامل در مطالعات مهدیخانی سرو جهانی (1383)، علی اسماعیلی (1374)، بهرامی (1386)، قطبی و دیگران (1383)، شعبانی (1382)، جعفر طباطبایی (1383)، جلیلیان (1375)، باقریاننژاد اصفهانی (1380)، فاتحیزاده (1384)، خیاط غیاثی و دیگران (1389)، رحمانپناه (1374)، مددی (1378)، شکرکن (1385)، کریمی تهرانی (1358) و ملتفت (1381) بررسی شده است.
[3]. این عوامل در تحقیقات گلشن (1372)، کاملی (1386)، علی اسماعیلی (1374)، زرگر و نشاطدوست (1386)، قطبی و همکاران (1383)، داداشزاده (1386)، بابایی (1380)، سیفالهی (1372)، شعبانی (1382)، شیرزاد (1383)، جعفر طباطبایی (1383) و شکرکن (1385) بررسی شده است.
[4]. این عوامل در تحقیقات علیرضا ظهیرالدین، فاطمه خداییفر (1382)، یوسفی و همکاران (1389)، جعفری (1386)، رستمی (1388)، رضا خجسته مهر (1384)، ظهیرالدین و خداییفر (1382) و افشار و همکاران (1387) مطرح شده است.
[5] . ای عوامل در تحقیقات فروتن و جدید میلانی(1387) نیکوبخت (1382) خسرو شاهی و همکاران(1382) داداشزادهفهیم ( 1386) بررسی شده است.
Kalmijn .[6]
[7]. Kalmijn&Others ، 2004
[8]. (Poortman and Kalmijn، 2002).
[9]. Thornton & Axinn ، 1992.
[10]. (نصر اصفهانی و همکاران، 1383؛ یعقوبی، 1386؛ حبیبی و ساجدی، 1385 و فورهند و توماس، 1993).
[11]. (عنایتی بیدگلی، 1383؛ شریفی درآمدی، 1389 و بهجتی اردکانی، 1385).
[12]. تایبر، 1369، ص 106.
[13]. محبی، 1380.
[14]. حفاریان و همکاران، 1388.
[15]. فرزادفر و همکاران، 1385.
[16]. فوکودا و همکاران، 2005.
[17]. نصیری، 1386؛ حکیم شوشتری، 1387 و بومن، 2007.
[18]. محبی، 1380 و آماتو و چیدل، 2008.
[19]. قطبی و همکاران، 1382 و رستمی و همکاران، 1388.
[20]. کردتمینی، 1384 و ریاحی و همکاران، 1386.
[21]. صادقی و همکاران، 1389 و ظهیرالدین و خداییفر، 1382.
[22]. تامپسون و همکاران، 2008؛ اخوان تفتی، 1382 و ستوده و همکاران، 1384.
[23]. اخوان تفتی، 1382، ص 131.
[24] . (محبی، 1389).
[25]. سورهی بقره، آیهی 228.
*سیده فاطمه محبی؛ دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه تهران/انتهای متن/
بیشتر بدانیم...
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
ارتقای کیفیت خدمات سلامت از منابع مالی یارانه ها
اصلاح ساختار نظام جامع مدیریتی اقتصادی بیمارستان
اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت
بررسی مشکلات برنامه پزشک خانواده
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
تاثیر بیمه های مکمل بر قشرهای آسیب پذیر
توزیع عادلانه خدمات بهداشتی در ﺳﻴـﺴﺘﻢ ﻧﻈـﺎم ﺳـﻼﻣﺖ ﻛﺸﻮر
دریافت پول از بیمار بصورت مستقیم (یک خطای پزشکی)
راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها
راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها ، ادارات و مراکز پزشکی
عوامل مؤثر بر قاچاق کالا
مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
مصرف کالاهای خارجی و قاچاق و تاثیر آن بر اشتغال و تولید
نحوه ارائه خدمات بهداشتی درمانی در برخی کشورهای دنیا
نقش سازمانهای بیمه گر اجتماعی و خصوصی در اقتصاد سلامت
وظایف دولت در بهبود شاخصهای سلامتی و نابرابری های اجتماعی
پیامد های هدفمند کردن یارانه ها در حوزه سلامت
چالش اصلی تامین مالی در نظام سلامت