ایدئولوژی ازدواج از حوزه های اصلی پژوهش فمینیستی است، زیرا این ایدئولوژی شالوده ی عملکرد سایر نهاد ها از قبیل دولت است. ازدواج نهادی است که به طور سنتی هویتی اجتماعی به زنان می بخشد و نظریه فمینیستی از منظر های گوناگون آن را مورد توجه قرار داده است. نظریه ی فمینیستی ازدواج را محملی برای شکل گیری گروه بندی های جنسیتی، جایگاه تقسیم جنسی کار و انقیاد زنان و الگوی یک «هنجار» جنسی برای سایر نهادهای اجتماعی می داند.

فمینیست های مارکسیست به تقسیم جنسی کار در ازدواج توجه ویژه دارند . از نگاه آنها ازدواج قراردادی کاری است که در آن شوهر ، صاحب کار بدون مزد زن است و این امر به شیوه ی تولید خانگی و نحوه ای از استثمار مرد سالارانه شکل می بخشد. این امر باعث میشود در نهادهای دولتی مربوط به رفاه و تامین اجتماعی اساس و معیار بر این قرار بگیرد که زنان از لحاظ اقتصادی به مردان متکی هستند.

قبول اتکای اقتصادی زنان به مردان که در فرهنگ خود ما هم اغلب مسلم انگاشته می شود، آفات بسیار زیادی به همراه دارد. این امر چنانکه ادعا می شود به هیچ وجه نشانگر ارزش و کرامت زن در فرهنگ ما نیست و در ازاء آن بسیاری از آزادی ها و حتی مسئولیت های انسانی زن از او سلب میشود. شاید بزرگترین و مهم ترین آنها «اختیار و اراده ی آزاد» او در عمل و به تبع آن در اندیشه باشد…

وجود اختیار و اراده در انسانها دلیل الزام آنها برای انجام هرعمل اخلاقی است و این در حالی است که به موجب قرارداد ازدواج دست کم در کشور ما و با این توجیه که مرد کفالت اقتصادی زن را به عهده دارد اختیار و اراده ی آزاد زن از او سلب می شود فیلسوفی میگوید «فردی که قراردادی را بپذیرد که به موجب آن بخشی از اختیار و آزادی خود را واگذار کند، انسانیت خود را واگذار کرده است!»

با خواندن چنین جملاتی عمق حضور « به مثابه بیگانه» زنان در بازخوانی فمینیست ها از تاریخ، فلسفه، اخلاق، سیاست و… حس میشود.

این سکه البته روی دیگری هم دارد که همان خانه نشینی،عافیت طلبی،کم سوادی، بی تخصصی و تنبلی زنان است. تنبلی در تجربه ی فرصت های جدید، تخصص بالا، مشاغل جدید و فاجعه ای همچون تنبلی در بجای خود اندیشیدن و بجای خود تصمیم گرفتن و بجای خود رشد کردن ! زنان زیادی را می شناسم که خیال میکنند رشد اقتصادی یا فکری شوهر و فرزندانشان پس رفت یا درجا زدن آنها را جبران میکند. غافل از اینکه…

با خانه نشینی و در نتیجه حاشیه نشینی زنان اصولا بلند پروازی و اندیشه های عمیق مجال رشد پیدا نمی کنند و اینگونه است که اکنون در بهترین حالت در میان عامه ی زنان با افراد متوقعی مواجه هستیم که از مطالبات فمینیستی هم ، تنها به دنبال آن بخشی هستند که منافعشان را تامین کند و به هیچ وجه حاضر به پذیرش لوازم و نتایج مطالبات برابری خواهانه نیستند.

فمینیست های رادیکال ازدواج را شکلی از ناهم جنس خواهی اجباری تعریف می کنند که هدف اصلی آن کنترل احساسات جنسی زنان از طریق مقید کردن آن ها به شوهرانشان است. این امر، همراه با کنترل مردان برکار زنان در خانه، ازدواج را در جامعه ی مردسالار به منبع اصلی سرکوب زنان تبدیل کرده است. آنها خانواده را نهادی سر منشا نابرابری می دانند که در آن مردان از زنان هم توقع خدمات خانگی دارند و هم توقع خدمات جنسی و این در حالی است که عنوان حریم خصوصی برای خانواده امکان خشونت بدون مجازات علیه زنان را به مردان می دهد.

در میان فمینیست ها موضع گیریهای بسیار متفاوت در قبال ازدواج، تشکیل خانواده و ارزش و اهمیت آن وجود دارد. فمینیسم تنها جنبش سیاسی رادیکالی است که توجه خود را به دگرگونی مناسبات خانوادگی معطوف کرده است . فمینیسم نوین دیگر همچون گذشته به ازدواج و خانواده به عنوان جایگاه عمده ی سرکوب زنان نگاه نمیکند.

با این حال تمامی فمینیست ها می پذیرند که خانواده به رغم داشتن پیچیدگی ها و تفاوت های بنیادینی که بسته به جامعه ای که در آن شکل گرفته، دارد تعریف های جدیدی لازم دارد؛ چراکه تعاریف موجود برخاسته از فرضیاتی درباره ی نقش مسلط مردان است؛ برای نمونه چنان که به آن اشاره شد تباین بین قلمرو عمومی و خصوصی بخشی از طرح نظام اجتماعی مردانه است.

فمینیست ها با طرح شعار هرچیز شخصی، سیاسی است. طرح های زیادی را در حمایت از زنان در خانواده به مرحله ی اجرا درآورده اند. به ویژه این موفقیتها در کشور آمریکا بسیار چشمگیر بوده است و مورد توجه فعالان فمینیستی خود ما هم هست که البته با موانع خاص خود روبرو است.

فمینیست ها تلاشهای فراوانی برای از میان بردن این باور عمومی که شخصیت اجتماعی زنان را وضعیت تاهل آنها نشان می دهد انجام داده اند. باوری که در سطوح مختلف زندگی مردم کشور ما هم عمیقا ریشه دوانده است و به نوعی مشخص کننده نوع نگاه و حتی طرز برخورد با زنان است.

در موج دوم فمینیست تلاش شد تا تمایز میان القاب دوشیزه و خانم از میان برداشته شود تا اهمیت تاهل و تجرد در زندگی اجتماعی زنان ولو در کلام کمتر شود.

همچنین اکنون انسان شناسان فمینیست بر این اصل «که ازدواج یک انتخاب است نه یک وظیفه تکیه می کنند» و سعی در از میان بردن بدبینی و باورهای غلط اجتماعی در باره ی زنانی که ازدواج نمیکنند دارند.

http://www.aftabir.com/

مطالب پیشنهادی
چه ورزش هایی سلامت کودکان را تامین می کند؟
ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟

چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
تکنیک های توان بخشی ورزشی در بیماران مبتلا به آسم