وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
1- تاثیر والدین خوب: به گفته کارشناسان، ژن ها نقشی مهم تر از محیط در ایجاد شادکامی دارند. تفاوت ها در DNA توضیح دهنده علت برخورداری برخی از افراد از مزیت شادتر بودن است و گرایش به پایداری عاطفی بیشتر و فعال بودنجسمی و اجتماعی بیشتر را هم توضیح می دهد. البته ژن ها ابزار خودکاری برای دور ماندن از افسردگی نیستند و سایر عوامل خارجی هنوز شما را به سوی اندوه می رانند. اما وراثت می تواند برای برخی افراد مایه ای از شادکامی فراهم آورد تا هنگامی که اوضاع بر وفق مرادشان نیست بر آن تکیه کنند.
2- دست و دلباز باشید: بر اساس یک بررسی در سال 2008 کافی است تنها 5 دلار خرج دیگران کنید تا رد یک روز معین شاد تر شوید و اعمال فداکارانه می تواند کمک کند تا ازدواجتان به تجربه ای لذت بخش تر برای شما و همسرتان تبدیل شود. افراد پس از انجام کارهای خیر شاد تر هستند و احساس می کنند زندگی با معنا تر شده است.
3- نگرش خود را تغییر دهید: انسان ها مقاوم تر از حدی هستند که ما تصور می کنیم. این موضوع را بررسی که در سال 2005 روی تغییرات خلقی در بیماران دیالیزی انجام شده نشان داده است. این بیماران با وجود اینکه 3 بار در هفته برای دست کم 3ماه برای پاک کردن خونشان باید تحت دیالیز قرار می گرفتند در اغلب اوقات خلق خوبی داشتند.اما هنگامی که از افراد سالم خواسته می شد انجام چنین برنامه درمانی را به تصور درآورند زندگی مصیبت باری برایشان مجسم می شد. بنابراین این نگرش شما به زندگی در شادکامی شما نقش دارد.
4- ورزش کنید: انجام مرتب ورزش همراه مصرف داروها و انجام مشاوره می تواند به افرادی که با افسردگی دست و پنجه نرم می کنند کمک کند تا بر احساس تنهایی و آسیب پذیریشان غلبه کنند. ورزش حالت ذهنی افراد را تا حدی با تاثیر گذاشتن بر میزان دو ماده شیمیایی در بدن یعنی کورتیزول و اندورفین ها بهبود می بخشد.
5- صبر کنید سنتان بالا برود: اگر هنوز احساس خمودگی می کنید کافی است زمان بیشتری به خود بدهید. نتایج بررسی که روی 2 میلیون نفر از 80 ملت انجام شده نشان می دهد افسردگی در میان بزرگسالان در میانه دهه 40 زندگی شایع تر است. اما با گذر کردن از این مرز سنی انسان ها گرایش بیشتری به کنار گذاشتن احساسات منفی و تمرکز بیشتر بر آنچه که از انها لذت می برند، پیدا می کنند.
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
یک زندگی موفق در سایه یک انتخاب موفق شکل میگیرد.
شناخت اولیه، تحقیقات محلی و مشاوره پیش از ازدواج از جمله مراحلی است
که هنگام انتخاب همسر باید به آن توجه داشت. اما در مرحله شناخت همسر چه معیارها و ملاکهایی را باید مدنظر داشت؟
برای خیلی ها، ملاک اصلی و اولیه برای یک انتخاب موفق بر اساس ظواهر است.
در حالی که داشتن سلامت روانی، رفتاری، جسمی و دینی از مهمترین ملاکهایی است که باید در اولویت قرار گیرد. ملاک بعدی شغل مناسب، وسع مال، تحصیلات و همچنین سلایق و ویژگیهای فردی همچون داشتن تناسب اندام، چاقی یا لاغری، رنگ سفید یا سبزه، چشم رنگی یا مشکی و... از معیارهای اختصاصیتر هستند. این ملاکها مکمل یکدیگر بوده و در صورت نبود تناسب میان آنها زندگی مشترک در هالهای از ابهام قرار خواهد گرفت.
اختلال های دردسرساز
اختلالات روانی یکی از عوامل ناکامی در زندگی مشترک است. مشکلات اضطرابی، افسردگی و وسواس در گروه اختلالات نوروتیک قرار دارد و اگر در حد حاد نباشد و طرفین متعهد به ادامه درمان تا بهبودی کامل شوند، مشکلی در زندگی آینده پیش نخواهد آورد. اما اختلال سایکوتیک همچون اسکیزوفرنی یا اختلال شخصیتی پارانویید (سوءظن) از جمله اختلالاتی است که فرد کمتر حاضر به درمان شده و ازدواج با چنین افرادی توصیه نمیشود.
بزرگترین دردسری که زندگی شما را تهدید می کند، اختلال های شخصیتی هستند. این اختلال ها به سادگی قابل تشخیص نیستند و تنها یک متخصص می تواند درباره وجود آنها با قطعیت نظر دهد. افراد مبتلا به اختلال های شخصیتی آدم های باهوشی هستند که گاهی از نظر اجتماعی موقعیت های خوب و چشمگیری هم دارند اما یکی از ویژگی های رفتاری آنها آزار دهنده است. مثلا زیادی خودشان را قبول دارند و اگر به آنها کم توجهی کنید، شاکی می شوند (خودشیفته ها)، به همه بدبین هستند و فکر می کنند دیگران می خواهند برای آنها دردسر درست کنند (پارانوییدها)، گوشه گیر هستند و به شکلی افراطی تک گرایی دارند، خودمحورند،میگناirاز جمع فاصله می گیرند و دیگران را از زندگی شان حذف می کنند (اسکیزوییدها)، اهل شلوغ بازی و هیاهو هستند، خیلی اجتماعی به نظر می رسند اما بیش از آن هوچی و شلوغ کارند. (هیستریک ها)... تشخیص این اختلال های شخصیت کار ساده ای نیست بنابراین حتما قبل از ازدواج به مشاور مراجعه کنید تا از شما و طرف مقابل تان تست شخصیتی بگیرد.
تفاوتهای شخصیتی خانمان سوز است
امروزه برخی دختر و پسرها تصور میکنند برای داشتن یک زندگی موفق باید طرف مقابل آنها خصوصیات و شخصیت متفاوتی داشته باشد تا خلقیاتشان کاملکننده یکدیگر باشد. به عنوان مثال فرد گوشهگیر دوست دارد با فردی اجتماعی ازدواج کند یا فردی بیخیال با فردی متعهد و پایبند.
در واقع افراد به دنبال کسی میگردند که با او کامل شوند، بدون آنکه کوچکترین تغییری در خود ایجاد کنند. این طرز فکر کاملا اشتباه و خانمان سوز است. اگر بحث کفویت و همتایی در دختر و پسر وجود نداشته باشد، مثلا زوجین همتای اقتصادی، فرهنگی، خانوادگی، دینی و... یکدیگر نباشند و در واقع پسر در یک سر طیف و دختر در سر دیگر آن قرار گیرد، تعارضات زناشویی افزایش مییابد. اگر چه تعارضات به طور نسبی در هر زندگی وجود دارد، اما هم سطح بودن تا حدود زیادی از شدت آن میکاهد.
خطرناکترین ازدواجها وصلت افراد درونگرا با برونگرا، منظم با نامنظم و افرادی که ثبات هیجانی بالایی دارند با افرادی که زود برانگیخته میشوند است. البته اگر فردی درجه درونگرایی 4 و دیگری 6 داشته باشد یا یکی منظم و دیگری منظمتر باشد یا اعتقادات مذهبی یکی 60 و دیگری 70 باشد به دلیل آنکه پایه اصلی این ویژگیها در آنها وجود دارد تقریبا در وسط طیف قرار داشته و ازدواج خوبی خواهند داشت.
شباهت های خیالی
برخی افراد در دوران آشنایی با جنس مخالف متوجه شباهتهایی در شخصیت، خلقیات و فرهنگ یکدیگر شده و این اصل را ملاکی برای داشتن یک ازدواج موفق میدانند، اما با ورود به زندگی مشترک ایــــن تفاهمات کم رنگ و گاهی محو میشود. بروز عشق یا علاقه افراطی پیش از ازدواج از جمله عواملی است که میتواند مانند یک فیلتر عمل کرده و مکانیسم شناختی دو طرف را تحریف کند.
امکان دارد قبل از ازدواج پسری به دختری بگوید با شروع زندگی مشترک به تو اجازه معاشرت یا دیدار با خانواده را نمیدهم. در چنین جوی اگر عواطف حکمفرما باشد دختر با این فرض که پسر به دلیل علاقه زیاد موقتا این حرف را زده است مساله را جدی نگرفته و به پای دوست داشتن زیاد و تفاهم در علاقه به یکدیگر میگذارد. در حالی که این طور نیست و این موضوع به صورت یک مشکل حاد در زندگی مشترک نمود پیدا خواهد کرد.
به امید اصلاح یکدیگر نباشید
تغییر دادن رفتار و روش همسر یکی از باورهای نادرستی است که بسیاری از دختر و پسرها درگیر آن هستند. کسانی که چنین طرز فکری دارند متوجه نیستند که انسان موجودی انتخابگر است و در شرایط فرهنگی و اجتماعی خاصی رشد کرده و قبل از ازدواج عمری را با سلیقه و باورهای خود زندگی کرده و شخصیتش تا حدود زیادی اینگونه شکل گرفته است. اما چرا بیشتر افراد گمان میکنند میتوانند روش همسر را تغییر داده و به شکل مورد نظر خود در آورند؟
انتخاب در ازدواج اینک و اکنون است. یعنی قبل از ازدواج آنچه را که از شخصیت، اخلاق، رفتار، مذهب، خانواده و فرهنگ طرف مقابل میبینیم باید به همان میزانی که هست بپذیریم و بدانیم که باید با همین شرایط ادامه زندگی دهیم و در این مقوله نباید به امید یک هوای تازهتر بود.
اینکه بگوییم طرف پس از ازدواج چادری میشود، رفتار بدش را کنار میگذارد، نمازخوان میشود، سیگارش را ترک میکند، مسئولیت پذیر می شود، منظم و خوش برخورد می شود، پرخاشگری اش را کنار می گذارد و... یک خیال باطل است. حتی اگر کسی از روی عشق و محبت چند صباحی به خاطر طرف مقابل گذشت کند و برخی رفتارها و عقایدش را تغییر دهد، این کار را به میل و اراده خود انجام داده نه به زور و اجبار ما. عابدینی ادامه میدهد، البته بعد از ازدواج تغییراتی در زن و شوهر به وجود میآید، اما این تغییرات در اثر آمیختگی روح، روان و جسم آنها و گاهی در اثر همنشینی و یادگیریهای خود آگاه و ناخودآگاه است نه در اثر اعمال قدرت و فشار ظاهری یک طرف به طرف دیگر.
بنابراین همسری را انتخاب کنید که قبل از ازدواج بتوانید او را با تمامیت و با همه رفتارها و عقایدش بپذیرید و هرگز به فکر تغییر او نباشید چرا که در صورت فشار به طرف مقابل امکان دارد زندگی مشترکتان به جدایی بینجامد.
همه ملاکها با هم زندگی را میسازد
عدهای ملاک موفقیت در زندگی را بچهدار شدن، بعضی اشباع نیازهای عاطفی و احساسی و گروهی تامین نیازهای جنسی میدانند. آیا این ملاکها هر کدام به تنهایی برای داشتن یک زندگی موفق قابل قبول است؟ تولید نسل میتواند یکی از ملاکهای موفقیت در زندگی باشد. اما گاهی فشار ناشی از مشکلات زندگی به حدی است که لذت داشتن فرزند را کمرنگ میکند.
از طرفی تولد فرزندانی بیش فعال، ناسازگار و حتی بیمار ممکن است رویای داشتن یک زندگی موفق را به شکست تبدیل کند. اما اشباع نیازهای عاطفی در مقایسه با فرزند داشتن معقولتر و اولیتر است.
چرا که بسیار دیده میشود زوجینی که از نظر روانی و عاطفی یکدیگر را تیمار کرده و به معنای واقعی به یکدیگر محبت دارند،میگناirبه طرز چشمگیری در زندگی مشترک خود موفق بودهاند. تامین نیازهای جنسی هم یکی از عوامل موفقیت در زندگی است. دختر و پسر قبل از ازدواج باید تا حدودی از میزان امیال جنسی یکدیگر به منظور جلوگیری از نارضایتی جنسی پس از ازدواج باخبر باشند و این امر باید از طریق مراجعه به مشاوران خبره و کارآمد ازدواج شناسایی شود. مشاوران با طرح تست شخصیتی «کتل» میتوانند بیطرفانه تا حدود زیادی به خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی و جنسی هر دو نفر واقف و شباهتها و تفاوتها را شناسایی کنند.
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسیوبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
یک زندگی موفق در سایه یک انتخاب موفق شکل میگیرد.
شناخت اولیه، تحقیقات محلی و مشاوره پیش از ازدواج از جمله مراحلی است
که هنگام انتخاب همسر باید به آن توجه داشت. اما در مرحله شناخت همسر چه معیارها و ملاکهایی را باید مدنظر داشت؟
برای خیلی ها، ملاک اصلی و اولیه برای یک انتخاب موفق بر اساس ظواهر است.
در حالی که داشتن سلامت روانی، رفتاری، جسمی و دینی از مهمترین ملاکهایی است که باید در اولویت قرار گیرد. ملاک بعدی شغل مناسب، وسع مال، تحصیلات و همچنین سلایق و ویژگیهای فردی همچون داشتن تناسب اندام، چاقی یا لاغری، رنگ سفید یا سبزه، چشم رنگی یا مشکی و... از معیارهای اختصاصیتر هستند. این ملاکها مکمل یکدیگر بوده و در صورت نبود تناسب میان آنها زندگی مشترک در هالهای از ابهام قرار خواهد گرفت.
اختلال های دردسرساز
اختلالات روانی یکی از عوامل ناکامی در زندگی مشترک است. مشکلات اضطرابی، افسردگی و وسواس در گروه اختلالات نوروتیک قرار دارد و اگر در حد حاد نباشد و طرفین متعهد به ادامه درمان تا بهبودی کامل شوند، مشکلی در زندگی آینده پیش نخواهد آورد. اما اختلال سایکوتیک همچون اسکیزوفرنی یا اختلال شخصیتی پارانویید (سوءظن) از جمله اختلالاتی است که فرد کمتر حاضر به درمان شده و ازدواج با چنین افرادی توصیه نمیشود.
بزرگترین دردسری که زندگی شما را تهدید می کند، اختلال های شخصیتی هستند. این اختلال ها به سادگی قابل تشخیص نیستند و تنها یک متخصص می تواند درباره وجود آنها با قطعیت نظر دهد. افراد مبتلا به اختلال های شخصیتی آدم های باهوشی هستند که گاهی از نظر اجتماعی موقعیت های خوب و چشمگیری هم دارند اما یکی از ویژگی های رفتاری آنها آزار دهنده است. مثلا زیادی خودشان را قبول دارند و اگر به آنها کم توجهی کنید، شاکی می شوند (خودشیفته ها)، به همه بدبین هستند و فکر می کنند دیگران می خواهند برای آنها دردسر درست کنند (پارانوییدها)، گوشه گیر هستند و به شکلی افراطی تک گرایی دارند، خودمحورند،میگناirاز جمع فاصله می گیرند و دیگران را از زندگی شان حذف می کنند (اسکیزوییدها)، اهل شلوغ بازی و هیاهو هستند، خیلی اجتماعی به نظر می رسند اما بیش از آن هوچی و شلوغ کارند. (هیستریک ها)... تشخیص این اختلال های شخصیت کار ساده ای نیست بنابراین حتما قبل از ازدواج به مشاور مراجعه کنید تا از شما و طرف مقابل تان تست شخصیتی بگیرد.
تفاوتهای شخصیتی خانمان سوز است
امروزه برخی دختر و پسرها تصور میکنند برای داشتن یک زندگی موفق باید طرف مقابل آنها خصوصیات و شخصیت متفاوتی داشته باشد تا خلقیاتشان کاملکننده یکدیگر باشد. به عنوان مثال فرد گوشهگیر دوست دارد با فردی اجتماعی ازدواج کند یا فردی بیخیال با فردی متعهد و پایبند.
در واقع افراد به دنبال کسی میگردند که با او کامل شوند، بدون آنکه کوچکترین تغییری در خود ایجاد کنند. این طرز فکر کاملا اشتباه و خانمان سوز است. اگر بحث کفویت و همتایی در دختر و پسر وجود نداشته باشد، مثلا زوجین همتای اقتصادی، فرهنگی، خانوادگی، دینی و... یکدیگر نباشند و در واقع پسر در یک سر طیف و دختر در سر دیگر آن قرار گیرد، تعارضات زناشویی افزایش مییابد. اگر چه تعارضات به طور نسبی در هر زندگی وجود دارد، اما هم سطح بودن تا حدود زیادی از شدت آن میکاهد.
خطرناکترین ازدواجها وصلت افراد درونگرا با برونگرا، منظم با نامنظم و افرادی که ثبات هیجانی بالایی دارند با افرادی که زود برانگیخته میشوند است. البته اگر فردی درجه درونگرایی 4 و دیگری 6 داشته باشد یا یکی منظم و دیگری منظمتر باشد یا اعتقادات مذهبی یکی 60 و دیگری 70 باشد به دلیل آنکه پایه اصلی این ویژگیها در آنها وجود دارد تقریبا در وسط طیف قرار داشته و ازدواج خوبی خواهند داشت.
شباهت های خیالی
برخی افراد در دوران آشنایی با جنس مخالف متوجه شباهتهایی در شخصیت، خلقیات و فرهنگ یکدیگر شده و این اصل را ملاکی برای داشتن یک ازدواج موفق میدانند، اما با ورود به زندگی مشترک ایــــن تفاهمات کم رنگ و گاهی محو میشود. بروز عشق یا علاقه افراطی پیش از ازدواج از جمله عواملی است که میتواند مانند یک فیلتر عمل کرده و مکانیسم شناختی دو طرف را تحریف کند.
امکان دارد قبل از ازدواج پسری به دختری بگوید با شروع زندگی مشترک به تو اجازه معاشرت یا دیدار با خانواده را نمیدهم. در چنین جوی اگر عواطف حکمفرما باشد دختر با این فرض که پسر به دلیل علاقه زیاد موقتا این حرف را زده است مساله را جدی نگرفته و به پای دوست داشتن زیاد و تفاهم در علاقه به یکدیگر میگذارد. در حالی که این طور نیست و این موضوع به صورت یک مشکل حاد در زندگی مشترک نمود پیدا خواهد کرد.
به امید اصلاح یکدیگر نباشید
تغییر دادن رفتار و روش همسر یکی از باورهای نادرستی است که بسیاری از دختر و پسرها درگیر آن هستند. کسانی که چنین طرز فکری دارند متوجه نیستند که انسان موجودی انتخابگر است و در شرایط فرهنگی و اجتماعی خاصی رشد کرده و قبل از ازدواج عمری را با سلیقه و باورهای خود زندگی کرده و شخصیتش تا حدود زیادی اینگونه شکل گرفته است. اما چرا بیشتر افراد گمان میکنند میتوانند روش همسر را تغییر داده و به شکل مورد نظر خود در آورند؟
انتخاب در ازدواج اینک و اکنون است. یعنی قبل از ازدواج آنچه را که از شخصیت، اخلاق، رفتار، مذهب، خانواده و فرهنگ طرف مقابل میبینیم باید به همان میزانی که هست بپذیریم و بدانیم که باید با همین شرایط ادامه زندگی دهیم و در این مقوله نباید به امید یک هوای تازهتر بود.
اینکه بگوییم طرف پس از ازدواج چادری میشود، رفتار بدش را کنار میگذارد، نمازخوان میشود، سیگارش را ترک میکند، مسئولیت پذیر می شود، منظم و خوش برخورد می شود، پرخاشگری اش را کنار می گذارد و... یک خیال باطل است. حتی اگر کسی از روی عشق و محبت چند صباحی به خاطر طرف مقابل گذشت کند و برخی رفتارها و عقایدش را تغییر دهد، این کار را به میل و اراده خود انجام داده نه به زور و اجبار ما. عابدینی ادامه میدهد، البته بعد از ازدواج تغییراتی در زن و شوهر به وجود میآید، اما این تغییرات در اثر آمیختگی روح، روان و جسم آنها و گاهی در اثر همنشینی و یادگیریهای خود آگاه و ناخودآگاه است نه در اثر اعمال قدرت و فشار ظاهری یک طرف به طرف دیگر.
بنابراین همسری را انتخاب کنید که قبل از ازدواج بتوانید او را با تمامیت و با همه رفتارها و عقایدش بپذیرید و هرگز به فکر تغییر او نباشید چرا که در صورت فشار به طرف مقابل امکان دارد زندگی مشترکتان به جدایی بینجامد.
همه ملاکها با هم زندگی را میسازد
عدهای ملاک موفقیت در زندگی را بچهدار شدن، بعضی اشباع نیازهای عاطفی و احساسی و گروهی تامین نیازهای جنسی میدانند. آیا این ملاکها هر کدام به تنهایی برای داشتن یک زندگی موفق قابل قبول است؟ تولید نسل میتواند یکی از ملاکهای موفقیت در زندگی باشد. اما گاهی فشار ناشی از مشکلات زندگی به حدی است که لذت داشتن فرزند را کمرنگ میکند.
از طرفی تولد فرزندانی بیش فعال، ناسازگار و حتی بیمار ممکن است رویای داشتن یک زندگی موفق را به شکست تبدیل کند. اما اشباع نیازهای عاطفی در مقایسه با فرزند داشتن معقولتر و اولیتر است.
چرا که بسیار دیده میشود زوجینی که از نظر روانی و عاطفی یکدیگر را تیمار کرده و به معنای واقعی به یکدیگر محبت دارند،میگناirبه طرز چشمگیری در زندگی مشترک خود موفق بودهاند. تامین نیازهای جنسی هم یکی از عوامل موفقیت در زندگی است. دختر و پسر قبل از ازدواج باید تا حدودی از میزان امیال جنسی یکدیگر به منظور جلوگیری از نارضایتی جنسی پس از ازدواج باخبر باشند و این امر باید از طریق مراجعه به مشاوران خبره و کارآمد ازدواج شناسایی شود. مشاوران با طرح تست شخصیتی «کتل» میتوانند بیطرفانه تا حدود زیادی به خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی و جنسی هر دو نفر واقف و شباهتها و تفاوتها را شناسایی کنند.
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی
آیا شما زوجی ایده آل هستید؟
میتوانید با یک نگاه عاشق شوید و با تکیه بر آن، تا پایان عمر با عشق قدیمیتان زندگی کنید. ممکن است گاهی احساس کنید رابطهتان از تب و تاب افتاده اما به احترام همان نگاه به آن ادامه دهید و به جای بازسازیاش، بار رابطهای که هر روز فرسودهتر میشود را به دوش بکشید.
گرچه بسیاری از زن و شوهرها با چنین پیشفرضی به با هم بودن ادامه میدهند و این جمله تکراری که «عشق همین است.
بعد از چند سال فقط خاطرهاش باقی میماند!» را با خود تکرار میکنند، اما متخصصان ارتباط میگویند اگر آداب ارتباط موثر را بدانید و به آنها پایبند باشید، دلیلی ندارد که به جای عشق با خاطره آن زندگی کنید.
اگر هنوز حرفمان را جدی نگرفتهاید، این مطلب را بخوانید و بعد در مورد خودتان و رابطهای که در آن قرار گرفتهاید قضاوت کنید.
به او اعتماد دارید؟
هر کدام از ما اعتماد را به یک شیوه تعریف میکنیم. بعضیهایمان چشم و گوش بسته خود را به دست دیگری میسپاریم و اجازه میدهیم او جریان زندگیمان را نه به شیوهای که دوست داریم، بلکه به شکلی که خودش میخواهد هدایت کند.
بعضیهایمان هم فقط میتوانیم اعتماد را به قیمت زیر نظر گرفتن تمام وقت شریک زندگی به دست بیاوریم و یک عمر با این سؤال سنگین که امروز چه اشتباهی کرده خود را شکنجه دهیم. اگر احساس خوشایند اطمینان به رابطه شما پا گذاشته، بهتر است شرطهای دیگری که در ادامه آوردهایم را هم بررسی کنید. به شما پیشنهاد میکنیم برای سنجیدن میزان اعتمادی که در رابطه شما وجود دارد، این سؤالهای اولیه را از خود بپرسید:
- در لحظههای سخت زندگیتان میتواند به او تکیه کنید و از اینکه همراهتان است آرامش میگیرید؟
- وقتی کاری به او میسپرید یا وعدهای از او میگیرید، روی قولش میماند و حرفش را عملی میکند؟
- احساس میکنید او مثل یک کوه پشتتان ایستاده است؟ نامزدتان چطور؟ او هم همینطور روی شما حساب میکند؟
اگر میخواهید بودن یا فقدان این احساس به قیمت از دست رفتن عشقتان تمام نشود از خود بپرسید که دلیل اعتماد کردنتان به او چیست؟ چه ویژگیهایی از نامزدتان خیال شما را راحت کرده و در چه مواردی باید بیشتر مراقب باشید؟ اگر هم به او اعتماد ندارید، یک بار دیگر باورهای خودتان را زیر ذرهبین بگذارید. ببینید که این بیاعتمادی حاصل تربیت و تجربیات زندگی گذشتهتان است یا بهخاطر رفتارها و ویژگیهای نامزدتان ایجاد شده است؟ اگر بیاعتمادی در درون شما ریشه دارد، چارهای جز درمان فردی با کمک یک روانشناس ندارید، اما اگر او تنها کسی است که این احساس را در شما ایجاد میکند، باید با احتیاط بیشتری در این مسیر قدم بردارید.
چالشهای اقتصادی را چطور حل میکنید؟کم نیستند زندگیهایی که بهخاطر مشکلات اقتصادی یا اختلافهایی که بهخاطر آن ایجاد میشوند از هم میپاشند. اینکه هر دوی شما بار مالی را با هم به دوش بکشید، اینکه سبک مشابهی برای هزینه کردن درآمدهایتان داشته باشید و اینکه چقدر به آینده مالی یک رابطه امیدوار باشید و واقعیتهای پیش رویتان را بپذیرید، همه در سرنوشت خوشبختی شما تاثیری غیرقابل انکار میگذارند. تفاوت در چنین ارزشهایی خیلی زود خودش را در رابطه نشان میدهد. از همان قرار اول، تعیین اینکه وظیفه پرداخت صورتحساب رستوران با چه کسی است گرفته تا انتخاب خانه مشترک و این سؤال که باید با منابع موجود ساخت یا اینکه نباید از ایدهآلهای همیشگی کوتاه آمد. اگر میخواهید بدانید پول و موضوعات مربوط به آن در رابطه شما چقدر تاثیر میگذارد، این سؤالها را از خود بپرسید:
- شما و همسرتان در مورد موضوعات مالی دعوا هم میکنید یا اینکه وقتی سر و کله یک مشکل اقتصادی پیدا میشود، مثل یک تیم و با همفکری آن را حل میکنید؟
- آیا فکر میکنید تامین مخارج زندگی وظیفه اوست و از زیر سنگ هم که شده، باید نیازهای زندگی را تامین کند؟
- آیا یکی از شما تصور میکنید دیگری در مورد موضوعات مالی کوتاهی میکند و با تلاش کم یا هدر دادن پول به زندگیتان صدمه میزند؟
- مرزهای مالکیت در زندگی مشترکتان تا چه اندازه پر رنگ است و چقدر بین شما حساب و کتاب وجود دارد؟
به این سوالها صادقانه پاسخ دهید و خودتان در مورد شیوهای که در پیش گرفتهاید قضاوت کنید. بعد هم از خود بپرسید اگر همسرتان با همه ویژگیهایی که امروز دارد -اما بدون مشکلات مالی- دوباره از شما خواستگاری میکرد، چه پاسخی به او میدادید؟ شاید بهتر باشد حساب پول را از احساس و رفتارهای او جدا کنید تا نگاهی واقعبینانهتر به این زندگی داشته باشید.
با هم بودنکیفتان را کوک میکند؟
دکتر جان گاتمن، استاد دانشگاه واشینگتون میگوید اگر میخواهید بعد از گذشت سالها از زندگی مشترکتان، بفهمید که طلاق تا چه اندازه رابطه شما را تهدید میکند، نگاهی به رفتارهای خودتان بیندازید. او میگوید زمانی که «تحقیر» که دقیقا نقطه مقابل احترام است پا به رابطه زناشویی میگذارد، خیلی چیزها از بین میرود. به عبارت دیگر، وقتی قضاوتهای منفی، انتقادهای بیوقفه و نیش و کنایه زدن از طرف یکی از زوجها یا هر دوی آنها به عادتهای رفتاری تبدیل میشود، دیگر جایی برای خوشبختی باقی نمیماند. اگر میخواهید حال واقعیتان را در این رابطه بدانید، این سؤالها را از خود بپرسید:
- آیا وقت گذراندن با شریک زندگیتان، حال شما را خوب میکند یا اینکه انرژیتان را میگیرد؟
- همسرتان برای اینکه چند جمله بیشتر با شما حرف بزند و یک ساعت زودتر به خانه برسد لحظهشماری میکند؟
- آیا هنگام بحث کردن، در مورد یک موضوع با دل و جان با هم حرف میزنید یا اینکه شخصیت یکدیگر را زیر سؤال میبرید و انگشت اتهام را به سمت او نشانه میگیرید؟
- آیا دوست دارید احساساتی که در دلتان چرخ میزند را با او به اشتراک بگذارید یا اینکه این کار را بیفایده یا بهانهای برای بحث و جدل میدانید؟
ارتباط موثر، مهارتی است که گرچه با شما به دنیا نمیآید اما میتوانید در جریان تجربههای اجتماعی آن را یاد بگیرید. پس اگر بعد از پاسخ دادن به این سوالها احساس کردید رابطهتان در موقعیت مناسبی قرار ندارد، به جای ناامید شدن و تن دادن به شرایط، با کمک مشاور خانواده و خواندن کتابهای روانشناسی معتبر، جریان زندگیتان را عوض کنید. شما هنوز هم میتوانید تا ۵۰ درصد و حتی بیشتر این رابطه را مدیریت کنید، پس تصور نکنید که به پایان راه رسیدهاید و هیچ ابزاری برای تغییر شرایط ندارید.
وقتی با او هستید که هستید؟
شخصیت هر کدام از ما چندین بعد دارد که میتواند در مقابل هر فردی یا در هر موقعیتی از ما انسانی متفاوت بسازد. ممکن است در محیط کار محکم و قاطع و در خانه آرام و انعطافپذیر باشید. ممکن است در خانه پدریتان زودرنج و در خانه مشترکتان صبور و سازگار باشید اما هر چه باشید، باید باور کنید که همه این آدمها خودتان هستید. حالا چشمهایتان را ببندید و خودتان را در کنار شریک زندگیتان تصور کنید. کنار او هستید کدام یک از ابعاد شخصیتتان را بیش از دیگر ابعاد بروز میدهید؟
- آیا بهترین خود شما، زمانی که با او هستید جلوهگر میشود؟
- آیا بدترین بعد شخصیتتان در لحظاتی که با او هستید خودش را نشان میدهد و وقتی در کنارش حاضر میشوید، دلتان میخواهد منفیترین احساسات درونتان را ابراز کنید؟
- هم خود خوب و هم خود بدتان را در کنار او میبینید؟ وقتی در کنار او هستید خودتان را دوست دارید؟
در کنار آدمهای مثبتاندیشی که احساس خوشایندی به شما میدهند، قطعا شما آدم بهتری خواهید بود. پس اگر بعد از شروع این رابطه اسب سرکش شخصیتتان رام شده تعجب نکنید، یا اینکه اگر در اوج آرامش پا به این زندگی گذاشتهاید اما در حضور او تمام جلوههای خشم در وجود شما خود را نشان میدهند، بپذیرید که یک پای این رابطه میلنگد. شاید بهتر باشد قبل از بله گفتن خود را در جریان این رابطه زیر ذرهبین بگذارید و سپس قضاوت کنید که بودن در کنار او چه تاثیری بر شما و سبک زندگیتان میگذارد.
چطور در برابر مشکلات میایستید؟
بیماری، ورشکستگی، بحرانهای کاری یا سختیهایی که بهخاطر بالا رفتن یکی از دو طرف از پلههای ترقی ایجاد میشود میتواند سرنوشت یک رابطه را زیر و رو کند. چنین چالشهایی میتوانند با حمایت فرد دیگر رابطه، با کمترین ویرانی سپری شوند یا اینکه میتوانند به جدیترین مشکل زندگی مشترکتان تبدیل شوند و شما را از پا در آورند. اگر میخواهید بدانید رابطهتان در برابر حملههای بیرونی چقدر مقاوم است، این سؤالها را از خود بپرسید:
- آیا مشکلات بیرونی، باعث نزدیکی و همدلی بیشتر شما دو نفر میشود و با هم به دنبال راهی برای حل کردنشان میگردید؟
- شما و همسرتان لحظات بد زندگیتان را هم با یکدیگر به اشتراک میگذارید، یا اینکه تنها در شادیهای هم شریک میشوید؟
- آیا تا به حال از آرامش خود برای رسیدن همسرتان به هدفش گذشتهاید؟ او به این تلاش شما چه واکنشی نشان داده است؟ آیا او هم در زندگی شما چنین نقشی را بازی کرده است؟
شما میتوانید هنگام بیماری مادر همسرتان، احساس کنید که فردی از خانواده خودتان با این مشکل دست و پنجه نرم میکند یا اینکه میتوانید درهای خانهتان را به روی او و مشکلاتش ببندید و در آرامش خیالیتان زندگی کنید. میتوانید زمینه را برای پیشرفت تحصیلی همسرتان فراهم کنید، یا اینکه تلاشش را وقت تلف کردن و کم گذاشتن برای زندگی مشترکتان بدانید و او را در میانه راه منصرف کنید. اما یادتان نرود که خودتان میتوانید مسیری که رابطه شما از آن عبور میکند را تعیین کنید و باید مسئولیتش را به عهده بگیرید.
منبع :مجله سیب سبز
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
برای موفقیت و شادکامی در ازدواج نمیتوان راهنماییهای مخصوصی را در نظر گرفت، با این وجود این پیشنهادات که می توان آنها را قواعد طلایی نامید لازم و ضروری به نظر میرسد که تقدیم شما زوج های جوان می شود.
• 1. قاعده طلایی اول: همسر خود را گرامی بدارید. ازدواج یعنی اعلان استقلال، هنگامی که ازدواج میکنید قول میدهید که در مشقت و راحتی، فقر و ثروت و سلامتی همسر خود را دوست و گرامی بدارید. عشق شما به یکدیگر بر پایه زندگی زناشویی استوار میباشد. لذت عاشق سرور و خوشحالی معشوق است. همسر خود را گرامی بدارید و عقد ازدواج را محکم کنید. زن و شوهر با طناب بسیار محکمی به هم متصل هستند. رشتههای بسیاری این طناب را به وجود میآورند که از همه مهمتر رشته عشق و علاقهای است که نسبت به یکدیگر ابراز میدارند. رشتههای دیگری چون رشته علایق مشترک، تجربیات مشترک، وفاداری مشترک و تشریک مساعی در زندگی لازم است. هر چه رشتههای این طناب محکم تر باشند، ازدواج نیز باثباتتر خواهد بود. پس رشتههایی درست کنید که هرگز گسیخته نشوند.
• 2. قاعده طلایی دوم: وقتی ازدواج میکنید با همسر خود چون یک روح در دو جسم باشید. پس از ازدواج به والدین خود متکی نباشید، بلکه باید با زن خود روح جدیدی را به وجود آورید. به پدر و مادر خود احترام بگذارید. خانوادهای جدا بسازید و شانس موفقیت زیادی در زندگی به وجود آورید.
• 3. قاعده طلایی سوم: فن عشقورزی را بیاموزید. هماهنگی سبب ایجاد علاقه زناشویی میشود. در روابط خود احساسات و عواطف را توام سازید. هر چه روابط شما هماهنگتر باشد شانس موفقیت شما نیز بیشتر خواهد بود.
• 4. قاعده طلایی چهارم: خود را برای پدر و مادر شدن آماده کنید. درباره حقایق مربوط به پدر شدن اطلاعات کسب کنید، سلامتی روحی و جسمی اطفال شما بستگی به دقتهای اولیه شما دارد. هر چه توجه و دقت شما بیشتر باشد سلامتی آنها بهتر تامین میشود برای آنها زمینه مستعدی تهیه کرده و مقدمه خوبی برای زندگی آنها به وجود آورید. محیط خانواده، بهترین مکان برای تربیت کودک است. کودکانی که عضو خانوادههای مهربان و فداکار هستند از نظر روحی بهتر تربیت میشوند. بهترین آمادگی جهت پدر و مادر شدن، ازدواج حقیقی است.
• 5. قاعده طلایی پنجم: در زندگی زناشویی بردبار و صبور باشید! هرگاه بخواهید به تنهایی حرکت کنید هر کجا بخواهید قدم میگذارید ولی هنگامی که با یک نفر دیگر هستید قدمهای شما باید با او هماهنگ باشد. در ابتدای کار ممکن است پای یکدیگر را لگد کنید ولی سپس تجربه کسب میکنید که چگونه خود را با یکدیگر هماهنگ سازید. در ازدواج نیز برای ایجاد هماهنگی جسمی و روحی گذشت زمان لازم است، برای موفق شدن باید صبور و بردبار باشید.
خویشاوندان زن و شوهر نیز باید صبور باشند و برای ایجاد چنین صبر و شکیبایی گذشت زمان لازم است، وقتی که دختری عاشق پسری میشود نمیتواند الزاما مادر او را یا پدرش را دوست بدارد. عروس و داماد نمیتوانند خیلی سریع با زندگی داخلی همسرشان پیوستگی ایجاد کنند! برای حل و فصل این موضوع زمان برای درک، فهم و شعور لازم است.
• 6. قاعده طلایی ششم: ریشه ازدواج خود را محکم سازید! به زندگی زناشویی مانند گیاه باید توجه کرد، به خصوص زمانی که هنوز تازه و نورس است ریشه آن را باید با اندیشه مشترک، دقت و توجه، مهر و محبت و بالاخره حس تفاهم که به منزله خورشید و باران هستند سیرآب و تقویت کرد. به یکدیگر ابراز علاقه کنید، به هر شکلی که میتوانید احساسات خود را به یکدیگر نشان دهید. ممکن است عشق از گفتار عمیقتر باشد ولی گاهی با محبت نمایان میگردد. روابط زناشویی را پرورش داده و آن را برویانید. برای توجه به گیاه باید علفهای هرز را چید.
هرگاه علفهای هرز رشد و نمو کنند، گیاه مزبور پرورش نیافته و خشک میشود! چنانچه علفهای هرز را سریعا از بین ببریم، گیاه رشد کامل خود را به دست میآورد. در ازدواج نیز علفهای هرز را به محض پیدایش از بین ببرید. بگذارید گیاه ازدواجتان آن طوری که شایسته است، رشد و نمو نماید.
• 7. قاعده طلایی هفتم: در صورت لزوم با افراد مطلع مشورت کنید. مشورت درباره ازدواج به منزله هنر و علم اجتماعی ظهور کرده است.
پزشکان، صاحبنظران علوم اجتماعی، متخصصین تعلیم و تربیت و مشاوران ازدواج خود را برای چنین وظیفه اجتماعی آماده میسازند و مشاور مطلع به شما بصیرت و ادراک کافی داده و شما را از بیماریهای زناشویی و اختلالات روانی که ممکن است هیچ کدام از شما آگاهی و بینش بر منابع کشمکشهای خود نداشته باشید آگاه میسازد زیرا علت بعضی از نارضایتیها واضح و آشکار نمیباشد. ممکن است یک بحث جزئی مربوط و منوط به حسن عدم امنیت، آرزوی قدرت و محرومیت جنسی باشد. اگر شما قادر به حل موضوع نباشید، مشاور شما آن را حل خواهد کرد. از دیگران راهنمایی بخواهید و بر شانس موفقیت خود در زندگی زناشوییتان بیفزایید.
• 8. قاعده طلایی هشتم: از قوانین هشتگانه طلایی پیروی کنید!
با همسر خود همان طور رفتار کنید که میل دارید او با شما رفتار کند. از احساسات یکدیگر مطلع بوده و به احتیاجات دیگری توجه داشته باشید. ببخشید، همان طور که میل دارید بخشیده شوید. و از همه مهمتر از جسارت، اهانت و بیوفایی بپرهیزید!