وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
رئیس شبکه هپاتیت کشور در پاسخ به این که آیا ناقلین هپاتیت B میتوانند ازدواج کنند یا خیر، گفت: مانعی برای این امر وجود ندارد، ولی همسر فرد مبتلا باید علیه این بیماری واکسینه شده و از تاثیر مثبت واکسن مطمئن شود.
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
نمی توانید ازدواج کنید بدون این که با همسرتان تناسب شخصیتی و فکری و اخلاقی داشته باشید. بهترین و ماندگارترین حالت ازدواج وقتی است که شما و همسرتان بهم تشابه داشته باشید. چنین ازدواجی با کمترین تنش و دردسر همراه است.
در مطالب قبلی ویژگی های مختلف شخصیتی را بررسی کردیم و گفتیم چه کسی به درد چه کسی می خورد. این بار نوبت آدم های همیشه مراقب است تا سراغشان برویم و شخصیت شان را تحلیل کنیم و بگوییم چه کسانی بهترین گزینه ازدواج با آنها هستند.
چه کسی مراقب است؟
افراد دارای شخصیت مراقب از استقلال زیادی برخوردارند. آنها معتقدند خودشان بلدند گلیم شان را از آب بیرون بکشند و به توصیه و مشاوره دیگران نیازی ندارند. آنها می توانند از خود مراقبت کنند و معمولا در تصمیم گیری ها ترس و اضطراب و دغدغه ندارند. با این حال چنین شخصیتی در برخورد با دیگران متوجه و هشیار است و قبل از برقراری ارتباط با اشخاص همه جوانب را در نظر می گیرد.
او همیشه اوضاع را تحت کنترل دارد، سعی می کند به همه چیز اشراف داشته باشد و از جزئیات جریانات دور و برش با خبر باشد. شخصیت مراقب به حالت و اعمال خودش اشراف دارد و برای هر کاری که انجام می دهد دلایل موجهی دارد. به همین دلیل، وقتی مورد انتقاد قرار می گیرد به خوبی از خود دفاع می کند. او انتقاد را جدی می گیرد و درباره اش خوب فکر می کند اما تسلیم انتقاد کننده نمی شود.
آنها مسئولیت پذیرند و برای ازدواج گزینه بسیار مناسبی به حساب می آیند. می توانید به آنها تکیه کنید و خیالتان راحت باشد که کنترل امور را به دست می گیرند و با تدبیر و توجه تمام اوضاع را مدیریت می کنند.
با او چطور باشید؟
در معاشرت های اجتماعی سعی کنید خودی نشان بدهید. همسر «مراقب» شما از این که سررشته امور را به دست بگیرید استقبال می کند.
همیشه به او توجه کنید. نگذارید حس کند از او فاصله گرفته اید، از جلوی چشمش دور شده اید و یا به او بی اعتنایی می کنید. او در این حالت ممکن است عصبی شود و دلخوری پیش بیاید.
نرم و آرام از او انتقاد کنید. نگذارید احساس کند همه موجودیتش را زیر سوال برده اید.
شخصیت مراقب معمولا بسیار با اعتماد به نفس، مستقل، محکم و قاطع است. با این حال به شدت به احترام و توجه شما نیاز دارد. باید به او قدرت دهید و او را بالا ببرید. او با همه هوش و ذکاوت و استقلالی که دارد، دنبال جلب توجه همسرش است. برای چنین شخصیتی صداقت و وفاداری اهمیت فراوانی دارد و باید بدانید که او شاید دیر به اطرافیانش اعتماد کند اما اگر کمی هشیار باشید و تلاش کنید، می توانید امین او باشید.
شخصیت مراقب همانطور که از نامش پیداست، اهل احتیاط و خویشتن داری است. این خصلت را به حساب بی تفاوتی او نگذارید. ممکن است کمی طول بکشد تا او احساسات عمیقش را با شما در میان بگذارد. اگر ارتباط شما با او محکم و با ثبات است به او اطمینان کنید.
بهترین راه برخورد و انتقاد از شخصیت مراقب این است که بدون انتقاد و بدون مقصر قلمداد کردن او احساساتتان را با او در میان بگذارید. بگویید به او اهمیت می دهید و خواهان روابط بهتر هستید.
همسر مناسب مراقب ها
با همه مواردی که گفتیم، زندگی با مراقب ها کار راحتی به نظر می رسد. کافیست آنها را بپذیرید، بهشان اعتماد به نفس و قدرت بدهید و توجه و تحسین تان را بی دریغ نثارشان کنید. همسر «مراقب» شما قطعا قدر این محبت شما را خواهد دانست و با حمایتی همه جانبه از شما، زندگی شیرینی برایتان فراهم می کند.
افراد مهرطلب، بااعتماد به نفس و پرشور گزینه های بسیار خوبی برای زندگی با «مراقب» ها هستند. درباره ازدواج یک مراقب با پرشور باید به این نکته اشاره کنیم که شخصیت مراقب اگر محافظه کاری را چاشنی زندگی اش کند، برای یک فرد پرشور کسل کننده خواهد شد. بنابراین ازدواج این دو، به صورت مشروط می تواند توام با خوشبختی باشد.
منبع: تبیان
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
عروس خانم های عزیز می توانید برای یافتن راه سالم زیستن با همسرتان به سایت زیر مراجعه کنید.
http://healthyfooddiet.blogfa.com/
مطالب بیشتر:
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
هر چه می خواهید تلاش کنید، شما هیچ گاه قادر نخواهید بود شریک خود را تغییر دهید، هر چند اگر شما خود را تغییر دهید، ممکن است شریک شما نیز تغییر کند.
1 - شما نمی توانید فردی را مجبور کنید تا شما را دوست داشته باشد یا این دوست داشتن همیشه به یک شدت و یک کیفیت باشد.
2 - اگر فکر می کنید با ازدواج خوشبخت می شوید، اشتباه کرده اید. نه این که بدبخت شوید اما هیچ کس هم توانایی خوشبخت ساختن صد در صد شما را ندارد. نه شما آدم کاملی هستید نه طرف مقابلتان و نه یک رابطه می تواند 100درصد کامل باشد. بنابراین خوشبختی خیلی نسبی تر از این حرف ها خواهد بود.
3 - هر چه می خواهید تلاش کنید، شما هیچ گاه قادر نخواهید بود شریک خود را تغییر دهید، هر چند اگر شما خود را تغییر دهید، ممکن است شریک شما نیز تغییر کند.
4 - اشخاص با اشخاص ازدواج نمی کنند، بلکه آنها با توهمات و خیال پردازی های خودشان ازدواج می کنند. یعنی با ذهنیتی که از طرف مقابل به دست آورده اند نه واقعیت های درونی فرد مقابل. تا قبل از زندگی زیر یک سقف و حتی سال ها بعد از آن همیشه بخش هایی از شخصیت فرد مقابل برای شما ناشناخته خواهد بود. یک ازدواج حقیقی درست از نقطه ای آغاز می شود که توهمات پایان می یابند. چالش یک ازدواج آن است که کشف کنیم با چه کسی ازدواج کرده ایم.
5 - عشق تنها یکی از عللی است که ما شریک خود را بر می گزینیم نه همه آن. زندگی بدون عشق دوام پیدا نمی کند اما باعشق تنها هم دوام نخواهد داشت. در کنار آن شباهت شخصیتی، کفویت، تناسب های اجتماعی و اخلاقی و خانوادگی و البته سازش و همدلی و بلوغ فکری نیاز است.
6 - به احتمال زیاد، خصلت ها و صفات موجود در شریکتان که دیوانه وار خشم شما را برمی انگیزند، همان صفاتی هستند که در ابتدا شما را مجذوب شریکتان کرده بوده اند. عاشق کاری بودن او شده اید؟ خب این کاری بودن یک جا باعث می شود شما را نادیده بگیرد و به کارش اولویت دهد. عاشق آرامش و ملایمتش شده اید؟ پس منتظر باشید یک روز از این که زیادی کند و اسلوموشن است خسته شوید. عاشق منطق و استدلال هایش شده اید؟ پس منتظر باشید یک روز با همین منطق و استدلال فیتیله پیچتان کند و خسته شوید از این که گاهی جز زبان دو دو تا چهارتا با زبان دیگری حرف نمی زند. مولفه های بارز هر شخصیت، می توانند گاهی بسیار شدید، مطلق و خسته کننده باشند.
7 - این غیر ممکن است که شما بدون تجربه کردن دوران درد و تنهایی یک رابطه را پشت سر بگذارید. پایان هر رابطه ای، به معنی پایان یک فصل از زندگی شماست. فصلی که در آن خوشی داشته اید، خاطره داشته اید، احتمالا زخم خورده اید و همه این ها بعد از جدایی به شما هجوم می آورند و ازارتان می دهند. پذیرفتن این که تاثیر این فشارها تا مدتی است و بعد، با گذر زمان و تغییر سبک زندگی شما کمرنگ تر می شوند، به سریعتر طی کردن این دوره کمک خواهد کرد.
8 - بزرگترین هدیه ای که می توانید به فرزندانتان اعطا کنید یک ازدواج محبت آمیز است. عشق، سازش و احترام سه شرط اصلی داشتن یک خانواده گرم و با محبت است.
9 - موفقیت زمانی در یک ازدواج حاصل می شود که هر کدام از ما به این واقعیت پی ببریم که نیازهای شریکمان حداقل به اهمیت نیازهای خودمان است. شما ازدواج نمی کنید تا بی مسئولیت باشید. ازدواج می کنید چون فکر می کنید آنقدر بالغ شده اید که بتوانید همزمان نیازهای خود و یک فرد دیگر را برطرف کنید. اگر قرار باشد در یک رابطه فقط نیازهای یک نفر برآورده شود یا یکی بر دیگری مقدم دانسته شود، این زندگی خیلی زود به شکست می انجامد.
10 - ازدواج بهترین فرصت برای رشد و بالندگی، غلبه بر حس خودخواهی و آموزش عشق ورزی است. اگر قرار است بعد از ازدواج همچنان شما یکه تاز باشید، اگر قرار است شما زندگی خودتان را داشته باشید و او را به حریم فردی تان راه ندهید، اگر قرار است بعد از ازدواج پیشرفت شما متوقف شود و دیگر حرکت رو به جلویی نداشته باشید، یا اگر قرار است بعد از ازدواج همچنان حرف حرف شما باشد و هیچ وقت به خاطر منافع فرد مقابل یا منافع مشترک زندگی تان کنار نیایید، آن وقت ازدواج شما صرفا قدمی برای تخریب آینده خود و همسرتان بوده است.
گردآوری : گروه سبک زندگی سیمرغ
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
ازدواج فقط حلقه به دست کردن و تعیین مراسم روز ازدواج نیست. درست زمانی که حتی فکرش را هم نمی کنید، بروز بعضی مشکلات ممکن است عرصه زندگی را حتی در دوران عقدو زمانی که کارت های عروسی تان را بین اقوام پخش کرده اید، چنان به شما تنگ کند که عطای بودن با همسرتان را به لقایش ببخشید. به همین علت روانشناسان به دخترها و پسرها توصیه می کنند که با شناخت کامل همسر خود را انتخاب کنند تا دوران نامزدی و عقد را به سلامت طی کنند و به خانه بخت بروند.
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
توجه به عوامل پیشبینیکننده آینده ازدواج بسیار عاقلانه است؛ عواملی از قبیل ارتباط خوب، مهارتهای حل مشکل، تشابه و همانندی ارزشها و عقاید. جستجوی چنین ارتباطی و چنین همسری که این مهارتها و قابلیتها را داشته باشد عاقلانه است اما از آنجا که موفقیت در ازدواج را نمیتوان تضمین کرد، برای کم کردن محدودیت این تفکر میتوان اینگونه اندیشید که هیچ راهی برای تضمین خوشبختی پیش از ازدواج میسر نیست اما باید سعی کافی را در این زمینه کرد و از باورهای غلط موجود در جامعه پرهیز نمود.این هفته نگاهی میاندازیم به ۶ باور شایع اما نادرست درباره ازدواج...
● اشتباه اول: عشق کافی است
خیلیها فکر میکنند عشق و دوست داشتن برای شروع یک زندگی کافی است. این یک فکر نادرست و یک باور غلط است. افراد فکر میکنند که مثلاً اگر تناسب فرهنگی یا خانوادگی نداریم اشکالی ندارد، ما خیلی همدیگر را دوست داریم و این برای اینکه خوشبخت شویم کافی است و بقیه مسایل هیچکدام مهم نیست. اینها حرفهایی است که ما در مشاوره ازدواج وقتی به طرفین میگوییم که شما به درد هم نمیخورید، میشنویم. باید بگویم تجربه ثابت کرده که عشق بستر کافی و توانمندی برای حل تمام مشکلات زندگی نیست. بسیاری از اوقات در یک ازدواج غلط اساسا عشق از بین میرود چون بسیار شکننده است و گاهی همین عشق در ازدواج غلط تبدیل به نفرت میشود و آدمهایی که زمانی عاشق هم بودند، حتی پس از جدایی نیز با شنیدن اسم هم ناراحت و منقلب میشوند.
● اشتباه دوم: آنچه یافت مینشود، آنم آرزوست
یکی دیگر از باورها این است که ما باید حتما یک آدم کامل را پیدا کنیم تا بتوانیم عاشق او شده و با او زندگی کنیم. در حالی که اصولا چنین چیزی وجود خارجی ندارد و ما یک آدم ناکامل را پیدا خواهیم کرد همانطور که خودمان آدم کاملی نیستم. اصولا انسان از ماهیت مادی برخوردار است و در طبیعت که ماهیت مادی دارد زندگی میکند و ماده اصولا نسبی است و نه مطلق، بنابراین یک موجود مادی و نسبی در یک ظرف مادی و نسبی مانند طبیعت هرگز نمیتواند کامل و مطلق باشد و این فکر صددرصد غلط است. افراد باید یک آدم به نسبت خوب که به آنها میخورد پیدا کنند و نه یک آدم کامل. همانطور که خودمان هم یک فرد به نسبت خوب هستیم و ضعفهای خودمان را داریم. اما از آنجا که نکات خوب ما بیشتر است یک فرد به نسبت خوب میشویم.
● اشتباه سوم: هنوز آمادگیاش را ندارم
باور غلط دیگر این است که من تا زمانی که خودم به عنوان یک همسر کامل نشدهام تمایلی به ازدواج ندارم. حتما یک بخشی از مهارتهای همسر بودن مربوط به دوران کودکی ما میشود که ما والدینمان را به عنوان الگوی همسر بودن میبینیم و این نقش را از آنها یاد میگیریم و به تدریج وقتی بزرگتر شده وارد جامعه میشویم. این الگوها را در شکلهای گوناگون میبینیم، درونی میکنیم و میآموزیم، تا زمانی که وقت ازدواج فرا میرسد. دقیقا یک بخش عمده از این نقش را زمانی یاد میگیریم که در جایگاه همسری قرار میگیریم. یعنی نمیشود پیش از اینکه در جایگاه نقشی قرار بگیریم بتوانیم بهطور کامل آن نقش را ایفا کنیم. بنابراین چنین باوری صددرصد غلط است که پیش از ازدواج بتوان به عنوان یک همسر نقشی را یاد گرفت و بعد ازدواج کرد.
● اشتباه چهارم: تا مهارتهای ارتباطیام کامل نشود ازدواج نمیکنم
باور غلط دیگر این است که افراد میگویند ما پیش از ازدواجمان باید ثابت کنیم که ارتباط کامل و موثری داریم و بعد ازدواج کنیم در حالی که قطعا چنین چیزی میسر نیست. ما میتوانیم پیش از ازدواج، مقداری از مهارتهای ارتباطی را یاد بگیریم و بعد در دوره آشنایی که داریم مقداری از این مهارتهای ارتباطی را در عمل شناسایی کنیم و به کار ببندیم و موانع موجود در خودمان را برای اجرای این مهارتها شناسایی و برطرف کنیم. اما حقیقت امر این است که باز ما چون هنوز در جایگاه همسری قرار نگرفتهایم، هنوز این مهارتها به شکل کامل و دقیق نمیتواند از ما صادر شود مگر اینکه ما در جایگاه همسری قرار بگیریم و این مهارتها را به تدریج یاد بگیریم و باز هر بار صحنههایی وجود دارد که این مهارتها را از ما میطلبد و هیچ وقت این ارتباط پیش از ازدواج آموخته نمیشود.
● اشتباه پنجم: همسرم باید متفاوت باشد
باور غلط دیگری که در انتخاب همسر و دوست داشتن وجود دارد این است که من باید با کسی ازدواج کنم که خصوصیات شخصیتاش متضاد با من باشد. در واقع ما دو جور جاذبه داریم. یک جاذبه تشابهات که ما جذب آدمهایی میشویم که شبیه خودمان هستند و یک جاذبه تفاوتها که ما جذب آدمهایی میشویم که با ما متفاوتند. اما باید بدانید که این تفاوتها ابتدا به ساکن خیلی جذاب و جالباند برای مثال همیشه این طوری است که یک آدم سرحال، معاشرتی و پرشروشور جذب آدمی آرام میشود و پیش خودش فکر میکند که چقدر این فرد آدم باشخصیتی است که میتواند هیجاناتش را کنترل کند برخلاف من که نمیتوانم این کار را بکنم.
از طرف دیگر هم یک آدم آرام و درونگرایی که به راحتی نمیتواند ارتباط برقرار کند، جذب یک آدم پر شر و شور و معاشرتی میشود که به راحتی میتواند با دیگران ارتباط برقرار کند. اما افراد باید بدانند که این جاذبه تفاوتها برای یک عمر زندگی نمیتواند جالب باشد. برای اینکه این دو نفر آنقدر با هم متفاوتند که وقتی کنار هم قرار میگیرند هر دو اذیت میشوند و هر دو احساس تنهایی میکنند.
● اشتباه ششم: ازدواج آسانتر از این حرفهاست
باور غلط دیگر این است که افراد فکر میکنند انتخاب همسرکاری ندارد. ما یک شخص را خیلی اتفاقی میبینیم، خوشمان میآید و احساس علاقه میکنیم، پس میتوانیم با او ازدواج کنیم.
قطعا این باور غلطی است. انتخاب همسر یک امر کاملا دقیق، منطقی و حساب شده است که حتما باید در محاسبات ما جا بگیرد و مورد قبول واقع شود. یعنی افراد باید با هم تناسب خانوادگی، فرهنگی، اعتقادی، اقتصادی، اجتماعی و... داشته باشند تا بتوانند ازدواج کنند وگرنه خود دوست داشتن در یک ازدواج غلط آسیب میبیند و از بین میرود.
دکتر بدری السادات بهرامی
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
آشنایی اینترنتی دختر و پسری جوان که به ازدواج آنها منجر شده بود، عاقبت خوشی نداشت و پس از گذشت مدتی با جدایی آنها پایان یافت.
صبح روز گذشته زنی به نام نسترن به شعبه ۲۶۶ مجتمع قضایی خانواده ونک مراجعه کرد و با ارائه شکوائیه یی خواستار جدایی از همسرش محمود شد. او به قاضی معافی گفت؛ چهار سال است که از شروع زندگی مشترکم با محمود می گذرد اما در این مدت یک روز خوش با او نداشتم. محمود قبل از ازدواج مرد خوش اخلاق و خوبی بود اما پس از اینکه زندگی مان را شروع کردیم بداخلاقی هایش را شروع کرد. خیلی سعی کردم او را تحمل کنم اما فهمیدم عصبی بودن محمود منشاء دیگری دارد.
او گاهی خوش و سرمست بود و گاهی هم بداخلاق. پس از آنکه رفتارش را به دقت زیر نظر گرفتم فهمیدم شوهرم معتاد است. بعد از فهمیدن این موضوع تصمیم گرفتم از او جدا شوم اما برای این کار خیلی دیر شده بود چون من باردار بودم و نمی توانستم کاری انجام دهم. به ناچار صبر کردم. اما وقتی دخترم متولد شد با خودم گفتم شاید حضور این بچه بتواند زندگی مان را نجات دهد اما وضع هر روز بدتر شد.
محمود که یک کارگاه کابینت سازی داشت به خاطر اعتیادش به کارهایش نمی رسید و پس از مدتی ورشکسته شد. تمام وقت او به مصرف مواد مخدر می گذشت. کم کم وضعیت مالی اش هم بحرانی شد. در چنین شرایطی تصمیم گرفتم هر طور شده از او جدا شوم. نسترن در پاسخ به سوال رئیس دادگاه که از او در مورد چگونگی آشنایی اش با محمود پرسید در حالی که سرش را پایین انداخته بود، گفت؛ آن زمان خام و بی تجربه بودم.
قبل از ازدواج بیشتر اوقات فراغتم را با گشت و گذار اینترنتی و چت کردن سپری کردم. یک شب که طبق عادت آن زمانم در چت روم حضور داشتم با محمود آشنا شدم.
مدتی از همین طریق با هم ارتباط داشتیم و سرانجام محمود از من خواستگاری کرد. من اطلاعات چندانی از او نداشتم و هرچه می دانستم براساس گفته های خودش بود. یک سالی بود که با هم چت می کردیم و من به محمود علاقه زیادی داشتم تا اینکه بالاخره با مهریه ۴۰۰ سکه بهار آزادی به عقد او درآمدم. اما نمی دانستم این آشنایی اینترنتی عاقبت خوشی ندارد.
در پی اظهارات این زن قاضی معافی ضمن ثبت اظهارات او بررسی پرونده را به وقت دیگری موکول کرد.
منبع : روزنامه هموطن سلام
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
گفتگو با دکتر فرید فدایی
منبع : پایگاه سلامت ایرانیان
تا دو سال بعد از طلاق ازدواج مجدد نکنید.
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
به اعتقاد کارشناسان و صاحبنظران، مشکلات اقتصادی و فرهنگی از عوامل مهم کاهش آمار ازدواج در کشور هستند که گروهها و نهادهای مختلف دولتی، علمی و دانشگاهی، اجتماعی و مردمی را در این حوزه وارد عرصه فعالیت کرده است، به طوری که گروههای مرجع و متعهد مردمی، از جمله اساتید دانشگاه و حوزه، مدیران و مشاوران مراکز و موسسات مشاورهای، ائمه جماعات و معتمدان محلی، با دریافت آموزشهای لازم میتوانند به عنوان اولین حلقههای ارتباطی با مردم نقش پررنگی در فرهنگسازی و آگاهی بخشی به جامعه ، درباره حل بحران ازدواج ایفا کنند.
براساس اعلام سازمان ثبتاحوال کشور، سرعت طلاقها در جامعه از ازدواج افزایش یافته است و آمار طلاق 1.5 برابر ازدواج شده است.
سرویس "جوانان "خبرگزاری دانشجویان ایران در میزگردی با حضور پرفسور باهر استاد دانشگاه و رفتارشناس و دکتر بیاتی روانشناس به بررسی چالشهای ازدواج جوانان پرداخته است.
حسین باهر رفتارشناس و حقوقدان در این میزگرد راهحل برون رفت از بحران ازدواج را خروج مسئولان دولتی از تصمیمگیری در مقوله ازدواج دانست و گفت: در حال حاضر نیازمند ساختاری منسجم در مقوله جوانان هستیم، امروزه مسئله جوانان و ازدواج نیازمند یک شورای عالی مردمی است که بدون حضور مسئولان دولتی و با حضور اساتید دانشگاهی، معلمان، نمایندگان فرهنگسراها و مساجد و صدا و سیما و ... و با یک عزم ملی اداره شود.
حسین باهر در میزگرد بررسی «مسائل و مشکلات ازدواج جوانان» که در خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، برگزار شد، افزود: کار خوب باید خوب انجام شود، اگر میخواهیم طرحی به درستی اجرایی شود، باید راهکار اجرایی آن را هم بدانیم و آن را به دست فردی مطلع و کاردان بسپاریم. امروزه بسیاری قوانین نوشته شده است که هر چند ضعفهایی هم دارند، اما همین قوانین هم کامل اجرایی نمیشود بطوری که شاهد هستیم اجرای قانون تسهیل ازدواج هشت سال بلاتکلیف مانده است.
وی با اشاره به اینکه تسهیلات ازدواج باید اساسی و با برنامه باشد، اظهار کرد: تسهیلاتی همچون مسکن ارزان، معافیت سربازی برای جوانانی که ازدواج پایدار خواهند داشت یا اولویت استخدام برای پسران متاهل باید وجود داشته باشد و این مسئله باید در جامعه جا بیفتد که فردی که متاهل است باید از امکانات بیشتری برخوردار باشد. مردی که توانمند است، باید ازدواج کند و این مسئله در اسلام هم مورد تاکید بوده و به عنوان امری واجب توصیه شده است.
باهر با اشاره به اینکه دو زوج باید هم کفو و همگن باشند، افزود: عدهای به غلط اظهار میکنند، دختران باید توقعات خود را پایین بیاورند، در حالی که دختر با تحصیلات کارشناسی ارشد را نمیتوان مجبور کرد با یک کارگر ازدواج کند و این موضوع، پایین آوردن توقعات نیست؛ بلکه اختلافات فرهنگی و طبقاتی است که منجر به مشکلات دیگری خواهد شد و یکی از مهمترین عوامل طلاق، اختلاف فرهنگی و هم کفونبودن زوجین با یکدیگر است.
وی افزود: دختران تحصیل کرده، شایسته این هستند تا با افراد تحصیل کرده هم کفو خود ازدواج کنند و برای این امر باید فرهنگ جامعه را افزایش داد و بر بالا بردن تحصیلات پسران تاکید کرد.
این جامعهشناس و رفتارشناس در این راستا به بحث تفکیک جنسیتی را در دانشگاه اشاره کرد و گفت: در این طرح به این مقوله توجه نشده که دختری اگرنتواند خود را در کنار پسرها در دانشگاه حفظ کند، قطعا در جامعه مورد آسیب بیشتری قرار خواهد گرفت. ضمن آنکه ذات انسان به گونهایست که اگر او را از مسئلهای منع کنی، بیشتر کنجکاو خواهد شد و به دنبال آن خواهد رفت.
وی با اشاره به نگاه اجتهاد در اسلام، افزود: چرا اسلام به اجتهاد و تقلید از مرجع زنده تاکید دارد؟ چون نگاهش رو به آینده است و آینده را معتبر میداند.
باهر با اشاره به مناظره بررسی افزایش سن ازدواج در بین جوانان که اخیرا از صدا و سیما پخش شد و خود نیز در آن حضور داشت، گفت: افرادی که در مناظره حضور داشتند، همگی از مسئولان برتر حوزه جوانان بودند؛ اما نگاهشان به ازدواج جوانان از منظر تجارب شخصی، مطالعه و اعتقاد به گذشته بود و کمتر تجربه مشاوره خانواده و کسب اطلاع از وضعیت جامعه را داشتند. این در حالی است تا زمانی که متولیان امر که در رأس امور تدوین و اجرای قوانین هستند، نسبت به عمق مسائل بیگانه باشند، شرایط تغییر نخواهد کرد.
وی با بیان اینکه برخی مسئولان شناخت زیادی از مشکلات ندارند، ادامه داد: زمانی که مشکلات بیان میشود، مسئولان از کارشناسان سند و مرجع میخواهند اما تا زمانی که مسئولان خود احساس درد نکنند، وضعیت بهبود نخواهد یافت که در این راستا باید نهادهای مردمی تشکیل شود.
این رفتارشناس در مورد انتخاب بین مسائل فرهنگی و اقتصادی موثر در مقوله ازدواج، اظهار کرد: منطق صفر و یک، مدتهاست که از بین رفته است و نمیتوان در مسائل اجتماعی از بین دو گزینه یکی را انتخاب کرد. میان صفر و یک بینهایت عدد وجود دارد و مسئله اقتصاد و فرهنگ نیز حکم همین مسئله را دارد.
باهر، اقتصاد را رگ حیاتی جامعه توصیف کرد و گفت: اقتصاد زیربنای خانواده و جامعه است و خداوند در قرآن، اساس دینداری، سلامت جامعه و تشکیل خانواده را بر پایه اقتصاد استوار دانسته است.
وی افزود: در اقتصاد لزوما فقر مطرح نیست و ثروت زیاد و انباشت سرمایه در دست عده قلیلی نیز فساد ایجاد میکند و امروزه 85 درصد از سرمایه کشور، در دست 15 درصد از جمعیت جامعه است و زمانی که جوانی اتومبیل یک میلیارد تومانی سوار میشود، چگونه میخواهد زیر بار مسئولیت تشکیل خانواده برود.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه امکان رفع نیاز جنسی جوانان به وفور و ارزان در جامعه وجود دارد، گفت: فردی که 15 سالگی به سن بلوغ برسد و 35 سالگی ازدواج کند، یعنی 20 سال نفس و طبیعت خود را کنترل کرده و ریاضت کشیده است. این فرد یا در درون خود میریزد و دچار افسردگی میشود و یا بیرون میریزد و پژمرده میشود.
باهر، دلیل اصلی گرم شدن بازار سایتهای همسریابی را همین مسئله عنوان کرد و گفت: این سایتها برای دختران راهاندازی شده است تا همسر مناسب پیدا کنند؛ اما متاسفانه این سایتها محیطی برای سوء استفاده عدهای برای اهداف غلط شده است، بنابراین نباید این سایتها حذف شوند؛ بلکه یک متولی معتبر و ناظر دقیق نیازمند است و لزوما نیز نباید سازمانهای دولتی باشند و یک شورای مردمی میتواند این سایتها را به خوبی کنترل کند.
وی درباره ازدواج دانشجویی نیز گفت: من از بنیانگذاران ازدواج دانشجویی در کشور بودهام؛ اما در این طرح متاسفانه جایی برای مشاوره دیده نشده بود و فقط صرفا صیغه ازدواج قرائت شد، در حالیکه اگر مشاوره نیزصورت میگرفت، عدهای سوء استفاده نمیکردند که از امکانات استفاده کنند و در دوران دانشجویی با یکدیگر زندگی کنند و پس از دانشگاه هر کسی سوی زندگی خود رود و از هم جدا شوند.
باهر با اشاره به برخی نگرشها و تفکرات غلط در خانواده، گفت: برخی چشم و هم چشمیها و زیادهخواهیها باعث بروز مشکلاتی در خانواده میشود و وقتی فرزند مشاهده میکند پدر و مادرش بر سر پول دعوا میکنند، طبیعی است وقتی سرمایه کافی هم نداشته باشد، به سراغ ازدواج نرود.
وی با بیان اینکه در جهان امروز زن و مرد برابر هستند، افزود: قانون این ظرفیت را ایجاد کرده تا حین عقد، شروط برابر میان زن و مرد قید شود و امروزه که زنان شانه به شانه مردان در جامعه حضور دارند، بهتر است تمام مسائل اعم از حق طلاق، ارث، مسکن و ... در حین عقد برابر تقسیم شود تا برخی مشکلات پیش نیاید.
باهر با اشاره به غلط دانستن این تفکر که فرزندآوری باعث استحکام خانواده میشود، افزود: زوجی که با هم مشکل دارند، فکر میکنند با بچهدار شدن مشکلات آنان حل خواهد شد؛ اما جز آنکه فرد دیگری را دچار مشکل و بدبختی کنند، نتیجه دیگری نخواهد داشت.
طلاق همیشه مذموم نیست
وی با اشاره به مسئله طلاق درمانی، گفت: گاهی چارهای جز طلاق نمیماند و همیشه طلاق نیز مذموم نیست. امروزه شاهد طلاقهای عاطفی در خانوادهها هستیم و خانواده به جای سازگاری، به سازش کاری میپردازند.
وی در خاتمه افزود: اکثریت طلاقهایی که در سنین بالا و در نسلهای گذشته اتفاق میافتد و یا در سنین کم و نسل جوان رخ میدهد، همگی از عدم مسئولیت و عدم تعهدپذیری ناشی میشود.
دکتر مهدی بیاتی روانشناس نیز در میزگرد ایسنا برای خروج از حل بحران ازدواج بر نقش رسانه و نگرشسازی در جامعه تاکید کرد و گفت: امروزه باورپذیری در ازدواج کمرنگ شده و جوانان هیچ انگیزه و علاقهای برای ازدواج ندارند. این باور از خانواده نشات گرفته و به رسانهها رسیده است، به عبارت دیگر متهمان اصلی بحران ازدواج خانوادهها و رسانهها هستند.
وی افزود: امروزه بیشتر با جوانانی سر و کار داریم که با بزرگسالان بیگانهاند و زمانی که به آنها پیشنهاد ازدواج داده میشود. فرد وقتی در خانوادهاش ببیند ازدواج جز دردسر و درگیری، حاصلی برای او نخواهد داشت، تن به ازدواج نمیدهد.
وی با بیان اینکه عدهای از جوانان بر این باورند که ازدواج سنتی به طلاق نمیانجامد، گفت: در بسیاری از ازدواجهای سنتی، خانوادهها یکدیگر را تحمل میکنند و دچار طلاق عاطفی هستند. مادری که پس از 50 سال به فرزندش میگوید فقط به خاطر تو من این زندگی را ادامه دادهام، طبیعی است آن جوان از ازدواج بیزار شود.
بیاتی با اشاره به برنامههای صدا و سیما در تشویق و تمایل جوانان به ازدواج، افزود: متاسفانه شاهد آن هستیم که در برخی از رسانهها عمده کسانی که الگوی جامعه هستند، همچون فوتبالیستها، بازیگران و ... تمایلی به زندگی مجردی دارند. به عنوان مثال در مناظرهای که اخیرا در مورد علل افزایش سن ازدواج از صدا و سیما پخش شد، مجری برنامه خود مجرد است و چگونه فردی که خود به ازدواج اعتقاد ندارد، یک برنامه مناظره با عنوان ازدواج را مدیریت میکند.
وی با اشاره به سریالی که این شبها از شبکه سوم سیما پخش میشود، گفت: در این سریال بازیگر اصلی به زندگی مجردی تمایل دارد و از بازگشت به محیط خانه خود بیزار است، این مسائل ناخودآگاه فرد را به سمت زندگی مجردی سوق میدهد.
بیاتی با اینکه این نگرشها باید ریشهیابی شود، تصریح کرد: اگر به برنامههای کودک در دهههای 60 و 70 دقت کنیم، متوجه خواهیم شد در اکثر برنامههای کودک شخصیتهای داستان در جستوجوی مادر خود هستند. به عبارت دیگر مجموعهای از تفکرات به حوزه کودک وارد میشود که نگران از فرآیند تشکیل خانواده است و این در ذهنیت او اثر میگذارد و حال این فرد به سن ازدواج رسیده است و این مسائل بر ذهن او تاثیر گذاشته است.
وی با اشاره به اینکه صدا و سیما دائما درگیریها و تنشها را در خانواده به تصویر میکشد، گفت: امروزه در برخی از سریالها نشان میدهد وقتی دختر و پسر داستان با یکدیگر دوست هستند، زندگی خوشی به تصویر کشیده میشود، اما زمانی که با هم ازدواج میکنند. سراسر درگیری و مشکل به نمایش گذاشته میشود که این مسائل بر ذهنیت جامعه تاثیر منفی میگذارد.
وی با اشاره به اینکه مسئله ازدواج یک زنجیره است و محدود به یک و دو مسئول نمیشود، گفت: برخی از مسئولان چرا نگران آن هستند که مسائل نقد شوند. چرا از ارائه آمار میترسند؟ امروزه در تهران از هر سه مورد ازدواج، یکی به طلاق میانجامد. به عبارت دیگر از هر 100 هزار ازدواج، 30 هزار طلاق رخ میدهد و اگر یک سوم این جمعیت در کنار خیابان بایستد. تصور کنید چه فسادی جامعه را دربرخواهد گرفت.
بیاتی با بیان اینکه ازدواج یک امر متولیمدار نیست، افزود: اگر صرفا به فکر افزایش تسهیلات باشیم، آمار طلاق را افزایش دادهایم. مشکل ما تسهیلات نیست، بلکه مسائلی وجود دارد که حتی مسئولان نیز از آن بیاطلاع هستند.
وی افزود: اقتصاد مسئله مهمی است، اما اگر دائما بر آن تاکید شود، مسائل نوظهوری پدید میآید که هیچ برنامهای برای آن پیشبینی نشده است و زمانی که مسئولین به این نتیجه نرسند که مشکلات اساسی در این باره وجود دارد و افرادی که تصمیمگیر هستند، به این باور نرسند که باید قدمی بردارند، وضعیت تغییر نخواهد کرد و اگر مسئولین پای خود را از مسئله ازدواج بیرون بکشند و به نهادهای مردمی بسپارند، تمام مسائل حل خواهد شد.
وی با اشاره به اینکه متاسفانه نیاز جنسی جوان در برخی مواقع ارزان و آسان در حال رفع است، افزود: دراین راستا یک بحران در راه است و یکی از مسائلی که باعث گرایش به ازدواج میشود، مسائل جنسی است و تا زمانی که نیازهای جنسی جوان ارزان و بدون دردسررفع شود و فرد دردسرهای زندگی خانوادگی را ببیند، دیگر ازدواج برای او لذت نخواهد داشت و سودی در آن نمیبیند.
بیاتی مهمتر از اقتصاد، نگرش افراد به ازدواج را عامل مهمی در افزایش سن ازدواج دانست و افزود: اگر بررسی کنیم، شاهد خواهیم بود میزان عدم تمایل به ازدواج در خانوادههای مرفه، بسیار بیشتر از خانوادههای متوسط و فقیر است. فردی که نگرشش به ازدواج، بهرهبرداری از زن است، با تسهیلات سه الی پنج میلیونی، تمایلی به ازدواج پیدا نخواهد کرد.
این روانشناس با بیان اینکه مسائل جنسی همچون بسیاری از نیازهای دیگر زندگی است، افزود: چرا باید این موضوع در جامعه پنهان شود. امروزه 60 درصد از طلاقها از مسائل زناشویی نشأت میگیرد که این آمارها برای طلاقهای ثبت شده است و طلاقهای عاطفی خود مسئله دیگری دارد.
بیاتی افزود: یکی از مراجعهکنندگان عنوان میکرد که پنج سال در طبقه دیگری جدا از همسرش زندگی میکرد، طبیعی است این فرد برای رفع نیازش به سراغ روشهای دیگری برود. متاسفانه این مسائل امروزه در برخی خانوادهها که حتی فکرش را هم نمیکنیم وحشتناکتر است و حتی مسائلی رخ میدهد که نمیشود به راحتی بیان کرد. برخلاف توصیه مذهب ما، در برخی خانوادهها گفتمان عشقورزی وجود ندارد که این امر نیازمند آموزش و فرهنگسازی در جامعه است.
این روانشناس یکی دیگر از عوامل عدم گرایش به ازدواج را وابستگی خانواده به فرزندان دانست و گفت: در گذشته تعداد خانوادهها بیشتر بود و فرزندان پس از سن 18 سالگی تقریبا از خانواده جدا میشد؛ اما امروزه خانوادههای تک فرزندی باعث شده تا وابستگی والدین به فرزندان از وابستگی فرزند به والدین بیشتر شود و حتی خود خانوادهها تمایلی به ازدواج فرزندانشان نداشته باشند.
این روانشناس با اشاره به سایتهای همسریابی، گفت: نکته قابل توجه اینجاست که گروهی از افراد مراجعهکننده به سایتهای همسریابی، متاهلین هستند و این نشاندهنده آن است که مشکل در جای دیگری است.
این روانشناس با بیان اینکه بیشترین آمار طلاق در دو سال اول زندگی و پنج سال اول زندگی رخ میدهد، افزود: کسانی که بعد از پنج سال از هم طلاق میگیرند، کسانی هستند که در زمان ازدواج، هم کفو هم بودهاند و پس از پنج سال از هم کفو بودن، درآمدهاند. به طور نمونه یکی از زوجین به تحصیل می پردازد و سطح اجتماعیاش ارتقا پیدا می کند و احساس می کند دیگر هم کفو همسرش نیست و از او جدا می شود که برای حلی این مشکل باید با تزریق مناسب دانش و فرهنگ به طور مساوی به زن و شوهر در طول زندگی، خانواده را آرام کرد تا فرزندان نیز از ازدواج بیزار نشوند.
وی با اشاره به یک پدیده نوظهور در امر طلاق، گفت: امروزه شاهد پدیدهای هستیم که برخی زوجین از یکدیگر طلاق میگیرند و بعد با یکدیگر دوست میشوند و زندگی میکنند. این مسئله یک بحران جدی است و اساس زندگی ما که بر اساس اسلام است را مورد تهدید قرار داده است.
این روانشناس افزود: عدهای این طلاقها را ناشی از عدم شناخت میدانند، اما وقتی با این زوجها صحبت میکنیم، متوجه میشویم بعد از طلاق به خوبی زندگی خود را ادامه میدهند. این افراد مفهوم زندگی و با هم بودن و مسوولیت پذیری را به درستی درک نکردهاند و رسانه ملی به عنوان یک دانشگاه سراسری باید این مسائل را آسیبشناسی کند و در جهت آموزش درست مفاهیم زندگی گام بردارد. در غیر این صورت در حق مردم ظلم کرده است.
انتهای پیام
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
به منظور تحقق اصل دهم قانون اساسی که به موجب آن خانواده واحد بنیادی جامعه اسلامی است و در اجرای ماده 157 قانون برنامه سوم توسعه و ماده 112 قانون برنامه چهارم توسعه و مطابق اصل چهارم سیاست های کلی چشم انداز بیست ساله کشور که در آن به برخورداری از سلامت، رفاه، نهاد مستحکم خانواده، به دور از فقر، فساد و تبعیض تاکید شده و همچنین در راستای اصول 39، 40، 41 و 42 منشور تربیتی نسل جوان مبنی بر ضرورت ترغیب نسبت به امر ازدواج و تشکیل خانواده، توجه به حقوق خانواده، الگوی خانواده سالم و تلاش برای حفظ و صیانت بنیان خانواده و مصوبه مورخ 12/9/1382 کمیسیون اجتماعی دولت، برنامه ساماندهی ازدواج جوانان ارائه می شود.
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
چند سالی بود که رامتین و گیتا با هم ازدواج کرده بودند؛ ازدواجی که از نظر رامتین کامل و بیعیب بود. حاصل این ازدواج 3 دختر زیبا و دوست داشتنی بودند. رامتین هم کاری آبرومند با درآمدی فوقالعاده داشت. بنابراین همه چیز عالی بود یا حداقل چنین تصور میشد.
رامتین همیشه با خودش فکر میکرد یک پدر خوب و یک شوهر ایدهآل فقط باید تلاش کند پول دربیاورد؛ پولی که در خانه و برای آرامش اعضای خانوادهاش خرج شود. برای رسیدن به این هدف، او بیش از 100 ساعت در هفته کار میکرد. فقط کار و کار و هیچ وقت از خودش نپرسیده بود این همه کار چه تاثیری روی زندگی همسر و بچههایش میگذارد
اما گیتا نظر دیگری داشت؛ روزهایی که رامتین از صبح تا نیمههای شب سر کار بود و فقط داشت پول درمیآورد، برای گیتا دقیقههایی ناامیدکننده بود.
«من خیلی تنها و غمگین شده بودم. زندگی سخت و ناراحتکنندهای داشتم که هر روزش برایم به تلخی میگذشت. من و رامتین هیچ وقت زمانی را برای با هم بودن نداشتیم ؛ او همیشه سر کار بود و من هم تنها در خانه از بچههایم مراقبت میکردم.
کمکم حس میکردم من هیچ نقشی در زندگی رامتین ندارم. حالا دیگه ما بیشتر شبیه دو تا همخونهای شده بودیم، 2 نفر که فقط صورتحسابها را با هم پرداخت میکردند. اما تمام مسوولیتها با من بود؛ رسیدگی به دخترها و کارهای مربوط به آنها، کارهای خانه و...»
گیتا احساس میکرد تنها مانده است و تنها چیزی که خوب میفهمید این بود که دیگر توان ادامه این زندگی را نداشت. برای همین یک روز همه چیز را رها کرد و گفت دیگر نمیتواند ادامه دهد ؛ بچهها را برداشت و به خانه مادرش رفت تا پیش آنها کمی راحتتر زندگی کنند.
اما رامتین نگاه دیگری به وضعیت موجود داشت؛ او نمیفهمید چه اتفاقی افتاده است، نمیفهمید چرا همسرش از دست او عصبانی است ؟
«با خودم فکر میکردم من باید برای آنها چکار کنم؟! در یک خانه بزرگ زندگی میکردند، من که این خانه را برای خودم نمیخواستم، همه برای آنها بود، برای راحتی و آرامششان.»
اما حالا همین خانه بزرگ که با زحمتهای رامتین خریداری شده بود، ساکت و خالی افتاده و احساس تنهایی او را بیشتر میکرد. با این همه تنهایی رامتین با خودش فکر میکرد. میدانست چیزی در زندگی باید تغییر کند؛ تغییری اساسی که اتفاقا به کار هم مربوط نبود.
رامتین با خدای خود صحبت میکرد و از او کمک میخواست: «خدایا من راه را اشتباه رفتهام، تو به من کمک کن راه درست را پیدا کنم.»
رامتین دوست نداشت همسر و بچههایش از او ناراحت باشند؛ پس کارش را به عنوان یک مدیر رها کرد و در ردهای پایینتر مشغول شد. اولویت جدید او بودن کنار بچههایش و زندگی کردن کنار آنها بود.
«به زندگی آنها فکر میکردم. این بار عادلانه نبود که باز هم آنها درگیر عواقب تصمیمهای اشتباه من شوند. پس سعی کردم به روزهای گذشته برگردم؛ به زمانی که بچهها تازه به دنیا آمده بودند، به روزهایی که شاد بودیم. حالا میخواستم فقط پدر باشم ، میخواستم پشتیبان و تکیهگاه دخترهایم باشم. حالا باید روزهایی را که نعمت پدر داشتن را از آنها گرفته بودم، جبران میکردم.»
رامتین نامهای هم برای گیتا نوشت، اما هیچ وقت جوابی دریافت نکرد. نامهها به گیتا میرسید. ولی این گیتا بود که هیچ یک از حرفهای او را باور نداشت. گیتا فقط به طلاق فکر میکرد. او نمیتوانست دوباره زندگی خودش و دخترها را با مشکلی جدید روبهرو کند. اما رامتین هنوز امیدوار بود گیتا او را ببخشد؛ شب و روز دعا میکرد و از خداوند میخواست به او و خانوادهاش کمک کند.
پس از آن همه نامه، بالاخره یک روز گیتا به رامتین زنگ زد و قبول کرد با هم صحبت کنند. پس از مدتها فرصتی پیش آمده بود تا آنها با هم حرف بزنند و دقایقی را کنار هم باشند. گیتا وقتی رامتین را دید و حرفهایش را شنید، متوجه شد او واقعا تغییر کرده است.
«وقتی رامتین را دیدم متوجه شدم واقعا تغییر کرده است. او دیگر مثل آن روزها نبود؛ زندگیاش، اخلاقش، روحیهاش، کارش و نظراتش همه تغییر کرده بود. پس میتوانستم یک بار دیگر به خودم و او فرصت بدهم؛ فرصتی برای زندگی کردن.»
امروز چند سال از آن ماجراها میگذرد؛ حالا گیتا و رامتین شاد و خوشبخت کنار هم زندگی میکنند و هر دو کاری خوب و آرام دارند.
«شیوه برخورد ما با هم نسبت به سالهای قبل خیلی تفاوت دارد. حالا ما فقط به یکدیگر احترام میگذاریم و با عشق با هم رفتار میکنیم.»
اما پس از همه این اتفاقات، رامتین تجربههای خوبی به دست آورد: «هر وقت از خانواده خود دور شدید، بدانید چیزی هست که باید تغییر کند و هیچ چیز تغییر نمیکند مگر اینکه ما خودمان بخواهیم چنین تغییری ایجاد شود. پس تا دیر نشده است، برای خانواده خود کاری کنید ؛ برای اینکه نعمت با هم بودن را از دست ندهید.»
منبع : jamejamonline.ir
بیشتر بدانیم....
ارتباط بین فعالیت فیزیکی و کاهش بیماریها
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
ورزش های مفید برای بیماران مبتلا به آلزایمر
ورزش و بیماری های قلبی و استخوانی
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
چه ورزش هایی سلامت کودکان را تامین می کند؟
ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟
چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
تکنیک های توان بخشی ورزشی در بیماران مبتلا به آسم
ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح
دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری
حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی
ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس
سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن
نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی
نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
ظروف یک بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
اثر شنهای روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان
آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست
پیامدها و راهکارهای جلوگیری از تخلفات موتورسواران
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
اصل مهم در دوران نامزدی، شناخت دو طرف از یکدیگر است. این شناخت شامل آگاهی لازم از تمام اجزای شخصیت طرف مقابل است؛ به گونهای که جنبههای مختلف فرهنگی، اجتماعی و حتی طبقات اجتماعی دختر و پسر نزدیک به هم باشد. دختر و پسری که با هم آشنا میشوند و دوران نامزدی را شروع میکنند، باید شناخت از یکدیگر را مقدم بر هر مساله دیگری بدانند و روابطشان بر مبنای همین اصل شکل بگیرد.
یعنی روابط دختر و پسر در دوران نامزدی باید کنترلشده باشد؟
البته! درست است که دختر و پسری که جوان هستند با وضعیت هورمونی و هیجانیای که دارند به سمت همدیگر تمایل زیادی دارند و بسیار سخت است که احساسات و غرایزشان را کنترل کنند اما آنها باید به آیندهای که در پیش خواهند داشت، بیندیشند. در دوران نامزدی اصل موضوع، شناخت است. حتی اگر دوره نامزدی ثبت قانونی شده باشد و صیغه محرمیت جاری شده باشد، باز هم دختر و پسر باید روابط کنترلشده و سنجیدهای داشته باشند؛ چراکه ممکن است که این نامزدی به هم بخورد یا دختر باردار شود که در هر دو صورت، مشکلات بسیاری برای آنها به وجود میآید و البته این مسایل در فرهنگ ما بسیار پررنگتر و مشکلسازتر خواهد بود.
بهترین مدت برای دوران نامزدی را چقدر میدانید؟
دوره نامزدی باید نه کوتاهمدت باشد و نه آنقدر طولانی باشد که مثل سریال «جراحت» مشکلات و تبعات زیادی را به همراه داشته باشد. مناسبترین زمان به نظر من 6 ماه است و در این زمان دختر و پسر باید به صورت معقول و معمول، با شرط شناخت از هم، با یکدیگر رابطه داشته باشند. این کار بسیار سختی است اما اگر دختر و پسر جوان به اصل واقعیتگرایی معتقد باشند، برای داشتن آیندهای بهتر سعی خواهند کرد روابط خود را سنجیده و محدود کنند.
حالا اگر به هر دلیلی، مثلا شبیه به همین چیزی که در «جراحت» دیدیم این اتفاق بیفتد و دختر در دوران نامزدی باردار شود، باید چه کار کرد؟
قطعا تحت چنین شرایطی باید خانواده را در جریان گذاشت اما برخی از خانوادهها به دلیل تعصباتی که دارند، نمیتوانند چنین موضوعی را پذیرا باشند و سریع واکنش نشان میدهند. بنابراین لازم است که دختر و پسر این موضوع را با یک روانپزشک یا مشاور مطرح کنند و آن مشاور با شیوه مناسب خانواده را در جریان بگذارد و به آنها آموزشهای لازم را بدهد.
به نظر شما ازدواجهای فامیلی ازدواجهای موفقی هستند؟
به اعتقاد من اصل ازدواج باید بر مبنای شناخت طرفین از یکدیگر باشد و چنین موضوعی صحت ندارد که ازدواجهای فامیلی موفقتر هستند. بسیاری از خانوادهها به صرف اینکه دختر و پسرشان با هم بزرگ شدهاند و سالهاست همدیگر را میشناسند با ازدواج آنها موافقت میکنند و وقتی که آنها وارد زندگی میشوند تازه متوجه تفاوتها و اختلافنظراتشان میشوند و اینجا نقطه شروع اختلافات خانوادگی است.
معمولا این ازدواجها، چشموگوش بسته است و افراد فقط شناخت ظاهری از هم دارند اما نکته مهم این است که آنها تصور میکنند همدیگر را میشناسند. چنین تصورهای غلطی، جوانان را از مسیر شناخت دور میکند و زمانی که وارد زندگی میشوند، تازه متوجه تفاوتهایشان میشوند و اختلافهایشان شروع میشود.
مشکلی که در ازدواجهای فامیلی زیاد دیده میشود، این است که مشکلات زن و شوهر سریع به خانوادهها کشیده میشود و مشکلات را دوچندان میکنند. از سوی دیگر، بسیاری از اختلافهای خانوادگی نیز در روابط زن و مرد تاثیرگذار است و ممکن است روابط آنها را تیره کند. همچنین بسیاری از مسایلی که در ازدواجهای فامیلی به وجود میآید به دلیل آنکه سبب برهم خوردن روابط فامیلی نشود، مسکوت میماند و چه بسا افرادی سالیان سال با مشکلی زندگی میکنند و از آن رنج میبرند اما از ترس فامیل آن را به زبان نمیآورند. مساله دیگر در ازدواج فامیلی، مشاوره ژنتیک است. به اعتقاد من، حتیالمقدور باید ازدواج فامیلی صورت نگیرد مگر اینکه بر مبنای شناخت صحیح باشد و بعد از آن حتما باید زوجین از خدمات مشاوره استفاده کنند و علاوه بر آن مشاوره و آزمایشهای ژنتیک نیز اهمیت دارد.
بیشتر بدانیم؟
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
یکی از مهمترین توصیههای متخصصان در شرایط شکست عاطفی یا طلاق این است که افراد بلافاصله وارد جریان عاطفی دیگری نشوند و حداقل به یک دوره زمانی نیاز است تا ناملایمات وارده از رابطهی قبلی را شناسایی و از طریق راهکارهای صحیح ترمیم شوند. البته بسیارند افرادی که رابطهی عاطفی مشکلداری را با شروع رابطهی عاطفی دیگر قطع میکنند؛ این رفتار بسیار خطرناک است و همسران را در زندگی مشترک دچار مشکل میکند. البته نباید فراموش کرد بعضی زودتر با طلاق خود کنار میآیند، اما برخی دیگر خیلی سخت شرایط جدید و جدایی را میپذیرند. بهطور کلی توصیه میشود افراد بعد از طلاق تا حداقل دو سال به فکر ازدواج مجدد نیفتند.
سن مناسب فرزند برای ازدواج مجدد والدین
فرآیند شناخت به گفتهی روانشناسان دو جنبه دارد؛ یکی شناخت خودآگاه و دیگری ناخودآگاه است. انسان هر دو جنبهی این شناخت را دارد اما حیوانات دارای شناخت ناخودآگاه هستند.
برهمین اساس شناخت در دورهی جنینی براساس ناخودآگاه انسان است و انسان بعدها نمیتواند آن دوران و مادر خود را به یاد بیاورد. همچنان که بسیاری از ما وقایعی که تا دو سالگی برایمان رخ داده است، به یاد نمیآوریم و از مادر چیزی در ذهن نداریم. به همین دلیل است که میگوییم تا سن پنج سالگی بسیاری از بچهها تغییر و جابهجایی والدین را تشخیص نمیدهند و این دوران، بهترین زمان برای ازدواج مجدد پدر یا مادر است.
اگر رابطهی خوبی بین زن و شوهر جدید برقرار باشد و بین او و والد جدید رابطهی مناسبی ایجاد شود، کودک بهسرعت او را میپذیرد و مشکلی به وجود نمیآید.
پس از سن پنج سالگی، کودک پدر یا مادر خود را کاملاً میشناسد و این جابهجایی را درک میکند اما این شناسایی نباید مانع ازدواج مجدد پدر یا مادر شود. به عبارتی پدر یا مادری که فرزند بین پنج تا ده- یازده ساله دارد نباید با این تصور که نمیتواند والد جدیدی را بپذیرد یا متوجه این جابهجایی شود، فرصت ازدواج را از دست بدهد. این دوره، دورهی پیروی و اطاعت از بزرگتر است. اگر بچه لجباز و آشفته تربیت نشده باشد و والد قبلی بهطور مسالمتآمیزی از زندگی او کنار رفته باشد و در سایهی اختلافات بین همسران صدمه ندیده باشد، میتواند والد جدید را بهراحتی بپذیرد.
اکنون که به سؤال اول پاسخ دادیم، باید به سؤال دوم پاسخ دهیم که چگونه میتوانیم یک پدرخوانده یا مادرخوانده خوب باشیم؟ روانشناسان حوزهی خانواده راهکارهایی را ارائه کردهاند که بهکاربردن آنها میتواند برای این منظور بسیار مفید و راهگشا باشد؛
1-طبیعت وجودی انسانها به گونهای است که به دلیل نیازهای عادن طفی جذب کسانی میشویم که به ما محبت میکنند. فرد بزرگسالی که بتواند به یک کودک توجه کند و او را با محبت کردن و پذیرفتن مسئولیتهای زندگیاش تحت مراقبت خود قرار دهد، بدون آنکه با او رابطهی خونی یا بیولوژیک داشته باشد، دلبستگی عاطفی این بچه را نسبت به خود تضمین کرده است. اگر بچههای همسرتان رفتارهای محبتآمیزتان را ببینند و تلاش شما را برای رفع نیازهای خود خالصانه احساس کنند بهزودی به جای نامیدن شما با اسم کوچک یا نام خانوادگی، مامان یا بابا صدایتان میکنند.
2-در ماهها یا حتا در سال اول زندگی نباید انتظار داشته باشید، بچهها رابطهی خوبی با شما داشته باشند. آنان گمان میکنند قصد دارید جای مادر یا پدرشان را بگیرید. بهترین کار این است که بهعنوان پدرخوانده یا مادرخواندهای آگاه این نگرانی را بکاهید و به بچهها بگویید: «پدر و مادر تو آدمهای خوبی هستند و هیچکس نمیتواند جای آنها را برای تو بگیرد.» هیچوقت نگویید اگر مادرت خوب بود، تو را رها نمیکرد! اگر بگویید پدر یا مادر او خوب هستند، در واقع به حفظ هویت او ـ که همان والدیناش هستندـ کمک کردهاید و امنیتخاطر خوب بودن را به او دادهاید.
3-نکتهای که باید از آن مطلع باشید رفتار اطرافیان است. حتا اگر فرزندخوانده به خاطر رفتارهای درستتان با احساسی خوب و از روی رضایت شما را تأیید کند، خواهند گفت: «حتماً نقشهای دارد که روی خوش خودش را نشان میدهد!» لازم است با درایت و مقاومت در خوب بودن، فرضیات غلطی را که در ذهن بچهها شکل گرفته پاک کنید. گذر زمان در این باره قضاوت خواهد کرد و معلوم میشود ذاتاً خوب هستید و نقشهای در کار نبوده است.
4-نباید تربیت بچههای همسرتان را زیر سؤال ببرید یا بدون مشورت با او کاری کنید. خیلی از مادرخواندهها سعی دارند مثل مادر در زوایای ریز تربیتی دخالت کنند و با مقاومت بچه مواجه میشوند. بهعنوان نمونه کافی است به همسرتان بگویید: «عزیزم، دخترمون مدتی است تلفنهای مشکوک دارد. دلم نمیخواهد این موضوع را بگویم و رابطهام را با او خراب کنم. لطفاً تو در این مورد هشیار باش که دوستهای جدیدش را بشناسی.» (نمونهی صحیح برخورد یک مادرخوانده)
5-باید این روزهای سخت و امواج ایام آغازین زندگیتان را بشناسید و منطقی با آنان مبارزه کنید تا کودک به شما ایمان بیاورد و باور کند آدم خوبی هستید. آن وقت میبینید او وکیلمدافع بسیار خوبی در همهی شرایط خواهد بود.
6- نکتهی دیگر، نامیدن شما و لفظی است که بچهها شما را با آن خطاب میکنند. اصولاً اگر بچهها کوچک باشند، رفتار کردن با آنها خیلی راحتتر است، چون نیاز دارند کسی را مامان صدا کنند. اما در مورد بچههای بزرگتر بهتر است مجبورشان نکنید. اگر رفتارهای محبتآمیزتان را ببینند و تلاش شما را برای رفع نیازهای خود خالصانه حس کنند بهزودی به جای نامیدنتان با اسم کوچک یا نام خانوادگی مامان یا بابا را جایگزین میکنند. بعضی مراجعان من میگویند ما دو تا مامان یا بابا داریم. در جشن عروسیمان هم مادر بیولوژیک و اصلی حضور داشت و هم مادری که ما را پرورش داد. آنان با همهی وجود این مادرخوانده را دوست دارند چون با چشم خود دیدهاند هرگز نسبت به مادرشان بدگویی نکرده است. به بچهها بگویید نباید نسبت به والدین اصلی خود بیمحبت باشند یا بیاحترامی کنند.
منبع: مجله سپیده دانایی
بیشتر بدانیم؟
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
سؤال: شرایط و حکم نظر به وجه و کفین(صورت و دو دست تا مچ)، مو و سایر اعضاء بدن زن، غیر از عورت برای ازدواج چه می باشد؟
امام خمینی(ره)
نظر به صورت و دو دست و مو و محاسن و مچ دست و سایر بدن به جزء عورت جایز است به شرط این که به قصد لذت نباشد، مانع شرعی از ازدواج با او نداشته باشد، احتمال بدهد زن ازدواج با او را قبول می کند، با این نگاه کردن اطلاع تازه ای پیدا می کند، و در صورتی که با نظر اول اطلاع حاصل نشد تکرار مانعی ندارد.
تحریرالوسیله، ج 2، کتاب النکاح، ص 245، م 28، اولین بحث
آیت الله بهجت (ره)
نگاه کردن مرد به صورت زنی که می خواهد با او ازدواج کند، جایز است به شرط آنکه بداند، مانع شرعی از ازدواج با او نیست و احتمال هم بدهد که زن ازدواج را قبول می کند و احتمال بدهد که با این نگاه کردن اطلاع تازه ای پیدا می کند و با این شرایط، نگاه کردن فقط برای مرد جایز است اگر چه چند مرتبه باشد، بلکه چنین نگاه کردنی برای جلوگیری از نزاع بعد از عقد مستحب هم هست و اجازه ی زن هم در آن لازم نیست بنابر اظهر نگاه کردن به مو و محاسن و دیگر آن زن هم، با همین شرایط جایز است.
توضیح المسائل، ص 386، م 1944
آیت الله تبریزی(دام ظلّه)
نگاه به زنی که قصد ازدواج با او را دارد و قصد التذاذ هم ندارد اشکال ندارد و در صورتی که با نظر اول اطلاع حاصل نشد تکرار مانعی ندارد، نگاه به صورت و دست ها و مو و مقداری از بدن، که گردن و بعضی از سینه است اشکال ندارد.
استفتائات موجود در واحد پاسخ به سؤالات
آیت الله خوئی(ره)
نگاه به محاسن زنی که قصد ازدواج با او را دارد مثل: صورت، دست ها، مچ دست ها، مو و ساقین، جایز است به شرط این که به قصد تلذذ نباشد و در صورتی که با نظر اول اطلاع حاصل نشد، تکرار جایز است و احتمال اختیار (اجازه) زن را داشته باشد.
منهاج الصالحین، ص 259، ج 2، م 1232، تعلیقه بر العروة الوثقی، ج 2، ص 580، م 26 (3658)
آیت الله سیستانی (دام ظلّه)
نگاه به محاسن زنی که قصد دارد با او ازدواج کند مثل: صورت، دست ها، مچ دست ها، مو و ساقین و نحو ذلک جایز است به شرط این که به قصد تلذذ نباشد و احتمال اختیار کردن زن را بدهد و تزویج او فعلاً جایز باشد مثلاً در حال عدّه نباشد.
منهاج الصالحین، ج 3، ص 15، م 28
آیت الله صافی گلپایگانی (دام ظلّه)
بنابر احتیاط واجب اکتفا کند به دیدن وجه، کفین، مو، محاسن و اگر با یک مرتبه مقصود حاصل نشود؛ یعنی اطلاع بر حال او پیدا نکند تکرار نظر مانع ندارد و شرط است در جواز نظر به اینکه از حال او قبل از نظر، اطلاع نداشته باشد و احتمال تزویج با او را بدهد والاّ جایز نیست.
هدایة العباد، ج 2، ص 400، م 28 جامع الاحکام، ج 2، ص 171، م 1709
آیت الله فاضل لنکرانی (ره)
نگاه به صورت، دست ها، موها و محاسن زنی که می خواهد با او ازدواج نماید، جایز است، بلکه به سایر بدن زن به غیر از عورت او نیز می تواند نگاه کند، البته به شرط اینکه احتمال دهد او را اختیار می کند و مانعی از ازدواج با او نیز وجود نداشته باشد. (مثلاً در عدّه -مدت زمانی که زن پس ازطلاق و یا فوت شوهر اجازه ازدواج با شخص دیگری را ندارد- نباشد، شوهر نداشته باشد)
احکام الواضحه، ص 374، م 1649
آیت الله گلپایگانی (ره)
زن مخصوصی را که قصد دارد ازدواج کند جایز است نگاه کند به مقداری که زشتی و زیبایی او را تشخیص دهد و اما اگر بخواهد زن های متعدد را نگاه کند که هر کدام را پسندید انتخاب کند، جایز نیست. نگاه کردن باید بدون قصد تلذذ باشد و احتیاط واجب اکتفا کردن به صورت و دست هاست به شرط اینکه عارف (آگاه) به حال (وضعیت ظاهری)آ ن زن نباشد.
مجمع المسائل، ج 2، ص 229، س 647 و 648 هدایة العباد، ج 2، ص 309، م 1073
آیت الله مکارم شیرازی (دام ظلّه)
نگاه کردن مرد به زنی که می خواهد با او ازدواج کند (به مو و گردن و صورت و دست ها و محاسن او) به منظور آگاه شدن از حسن و عیب او جایز است. حتی اگر با یک بار نگاه کردن این منظور حاصل نشود می تواند چند بار در چند مجلس نگاه کند.
توضیح المسائل، ص 409، م 2091، تعلیقات بر العروة الوثقی، ص 665، م 26
آیت الله نوری همدانی (دام ظلّه)
نگاه کردن به صورت، دست ها، مو و محاسن زنی که می خواهد با او ازدواج کند جایز است؛ بلکه جواز نظر به سایر بدن او غیر از عورت نیز بعید نیست. بله اگر خصوصیات زن را از روی لباس بتواند تشخیص دهد بدون پوشش نمی تواند نگاه کند.
تعلیقة بر العروة الوثقی، ص 440، م 26
آیت الله وحید خراسانی (دام ظلّه)
نگاه کردن به زنی که قصد ازدواج با او را دارد جایز است.
منهاج الصالحین، ج 3، ص 295، م 1232
بیشتر بدانیم؟
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
بیشتر بدانیم؟
بیشتر بدانیم؟
بیشتر بدانیم؟
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
زن و مرد به واسطه نیازهای مختلف جسمی و عاطفی به هم دل می بندند و با هم زندگی مشترک را آغاز می کنند به امید اینکه همیشه بتوانند از عشق ومحبت یکدیگر سیراب شوند و فارغ از رنج تنهایی مأمن و پناهی برای ابراز عشق و بیان هم دلی بیابند، ودر نهایت از کنار هم بودن به آرامش و لذت برسند.
از آنجا که مردان به دلایل مختلفی همچون ساختار مغزی و جسمی و نوع فعالیتهایی که بر عهده نسل مرد قرار داده شده و شرایط اجتماعی و فرهنگی ، پس از سیراب شدن از نیازهای مختلف عاطفی و غریزی به دیگر فعالیتهای روزمره خود مشغول می شوندو رابطه احساسی و عاطفیشان کم رنگ می گردد،و به سراغ وظیفه اصلی که همانا کار و موقعیت های اجتماعی می روند و تا دوره بعدی نیاز خود،همسر یا زن مورد علاقه خویش را به فراموشی می سپارند،و توقع دارند فریاد شکوه و شکایت زنان بلند نشود چراکه، این کارکرد برای روحیات و تمایلات مردانه بسیار طبیعی و عادی است.اما اگر یک مرد بخواهد به شکلی زندگی کند که، در کنار خواسته ها و تمایلات خود،خواسته و نیاز زن مورد علاقه خود را در نظر بگیرد لازم است،یک سری مهارتها و تواناییهایی را کسب کند و به موضوعاتی توجه نماید که نتیجه این توجهات جلب رضایت زنان با احساس،معقول ووظیفه شناس است.
گاه مردان ادعا می کنند که پس از یک روز کاری، و پس از رنجها و سختی هایی که در طول روز متحمل شدند، حق دارند، پس از وارد شدن به خانه،وقتی را به خود اختصاص دهند و در این زمان به تفریح و استراحت شخصی مشغول شوندو زن مورد علاقه آنها اجازه ندارد از او بخواهد ساعت های حضور در خانه را با هم تقسیم کنند،چرا که مردان خود وظیفه خویش را به خوبی می دانند و در زمان مقتضی همه عشق و محبت خود را به یکباره نثار او می کنند.بیشتر مردان هم عقیده دارند که بعد از چند بار مقاومت می توانند همه احساسات زنانه را تغییر دهند و برنامه ای پیش روی او بگذارند تا همه عشق و نیاز خود را در یک موقع مقرر از مرد دریافت کند.
این طرز برخورد و خلقیات بیشتر از سوی مردانی است که جنس زن را به خوبی نشناخته اند و تصور می کنند،همه احساسات و عواطف زنانه، با یک همبستری و یک هم آغوشی برآورده شده و زنان تا نوبت بعدی هم آغوشی، هیچ نیاز عاطفی دیگری ندارند.اما بر عکس برای زنان این نوع هم آغوشی، تبادل عشق و احساسات نیست بلکه بسیاری از زنان این نوع همبستری بی مقدمه را، یک نوع تجاوز محسوب می کنند چرا که برای زنان عشق و محبتی معنا دار است که همیشه جاری و پیوسته باشد و تنها رنگ و بوی جنسی نداشته باشد.
مردانی که اهل تلاش و کوشش هستند خود را غرق کار و فعالیت می کنند ، این فعالیت به قدری آنها را سرگرم میکند که کمتر فرصت می کنند به زندگی مشترک بینیشند و نیازهای عاطفی و روحی همسر خود را مد نظر قرار دهند.دسته دیگری از مردان که فرصت فراغت بیشتری دارند بعد از تشکیل زندگی مشترک گاه و بیگاه یاد دوران مجردی را زنده کرده و این اوقات را با دوستان سپری می کنند یا به رفتار و کارهایی مراجعه میکنند که این نوع رفتار برای آنها در زمان تجرد آرامش بدنبال داشته است.اما مشکل اصلی از آنجا آغاز میشود که گاه این سر گرمی ها یا کار و فعالیت، مردان را کاملا به خود مشغول می سازد.مردان هم تصور می کنند همین که گاه و بیگاه در کنار همسر خود قرار می گیرند تا نیاز غریزی خود را رفع کنندبرای زن هم همین توجه و حمایت کافی است.مردان اغلب با دوستان خود هم دردو دل کرده و زنان را موجودات زیاده خواه ، پر توقع و کنترل گر معرفی می کنند و یکدیگر را تشویق می کنند که نباید اسیر این زیاده خواهی های زنان شد. وبهتر است از آنها فاصله گرفت تا از این راه به کنترل در آیند! البته فرهنگ غلط اجتماعی هم به این امر دامن می زند و مردان تصور می کنند اگر به نیازهای زن توجه کنند، زنان بر آنها چیره خواهند شد.
اما همین که زنان وارد زندگی مشترک می شوند بر آورده شدن نیازهای عاطفی و غریزی در آنها باعث می شود تا به زندگی و مردی که هستی خود را به پای او ریخته اند عشق بورزند.هر چه زمان می گذرد زن به همسر خود بیشتر وابسته می شود و دوست دارد برای تداوم این عشق و محبت از مرد مورد علاقه خود تضمین دریافت کند. مردان با برآورده شدن نیازهای مختلف فرصت می یابند تا به وظایف اصلی خود مانند کار و فعالیتهای اجتماعی فکر کنند که افراط و زیاده روی در کار موجب جدا شدن فکر و اندیشه آنان و بدنبال آن دور شدن فیزیکی از همسر خویش می شود.
اما در زنان، برآورده شدن نیازهای مختلف، همسو با احساسات و ساختار فکری آنها می باشد و آنان با سیراب شدن از عشق و محبت بیشتر به همسر و زندگی خود دلبسته می شوند. شکاف بین زن و مرد در خانواده هایی که روابط اصولی و منطقی بین زن و مرد حاکم نباشد در زمان بچه دار شدن، به اوج خود می رسد. و هرچه تعداد فرزندان بیشتر باشد این شکاف عمیق تر می گردد.
زنان با کمال ناباوری شاهد تلخ ترین تجربه خود می شوند .و همین تشویش و اضطراب ناشی از دور شدن مرد باعث رفتارهایی از آنان می شود که مردان تصور میکنند زنان موجودات پر توقع و زیاده خواه هستند.زنان تصور می کنند که مردان با پرداختن به کار و فعالیت های مختلف از انها دور می شوند و مردان هم تصور می کنند همین که در حد رفع نیاز خود به زن نزدیک می شوند کانون عشق و احساس او را سیراب می سازند.زنان برای کانون توجه شدن تلاش می کنند.گاه رفتار آنها پر خاشگر می شود و گاه همچون مادر, همسر خود را مورد توجه قرار میدهند.آنها همه راهها را امتحان می کنند تا همسرشان آنگونه که آنان دوست دارند رفتار کند.اما هنگامی که از تلاش خود نتیجه ای دریافت نکردند مأیوس و ناامید می شوند.دسته ای از این زنان در سایه این ناامیدی و و احساس نا امنی، خود را به فعالیت های مختلف سرگرم می کنند و دسته ای دیگر دچار روان پریشی و افسردگی می شوند. در چنین زمانی اغلب مردان همسر خود را زنی می یابند که از همه جنبه های زندگی دل زده شده و نه تنها کوچکترین تلاشی برای بهبود زندگی ندارد بلکه این افسردگی همچون بختک بر زندگی آنها سایه افکنده است. این وضعیت برای مردان توجیهی است تا بیشتر به کار و فعالیت بپردازندیا از راههای گوناگون خود را سرگرم کنند.در این مقطع مردانی که با غیر از همسر خود رابطه برقرار می کنند از چنین زنان بیگانه بسیار راضی و خوشنود می شوند چون این زنان بطور مقطعی از آنان انتظار دارند و هم اینکه چنین زنانی بیشتر به خاطر نیاز مادی خود با دیگران رابطه برقرار می کنند.و این زبانی است که برای چنین مردانی، قابل فهم تر از احساس زنانه است.بعضی مردان متمول هنگامی که از همسر خود فاصله می گیرند سعی می کنند، فاصله میان خود و همسرشان را با پول و امکانات مادی فراوان پر کنند .اگر چه بسیاری از این زنان به شدت به سمت مدگرایی و خرید های گوناگون رو می آورند، اما به هر حال همین زنان هم در وجود خود، خلاء عاطفی و روانی را حس می کنند.به همین خاطر این افراد به دلیل عقده های روانی که در درون خود می ریزند کاملا نا آرام و شکننده هستند.دسته ای از زنان هم به هنگام سرخوردگی از همسر خود به شدت به مسائل مذهبی , عبادت و راز و نیاز رو می آورند و از این راه آرامش را به خود تلقین می کنند.از آنجایی که اغلب دینکاران نالیدن, گریه و اشک وآه را ترویج می کنند برای چنین افرادی مذهب و مراسم مذهبی پایگاهی است تا بار عقده های درونی خود را سبک کنند.
اغلب زنان توقعات سخت و غیر معقولی ندارند بلکه مردان به واسطه تفاوت های مغزی و فرهنگی نمی توانند این نیازها را در راس برنامه خود قرار دهند یا نگرانند اگر به خواسته های عاطفی زنان توجه نشان دهند، آنها پر توقع بار بیایند، یا از ارزش مردانگی آنها کاسته شود.اما این نوع مردان باید توجه داشته باشند که مهر ومحبت و مورد توجه بودن، حق طبیعی یک زن است،و محروم کردن او از این حق طبیعی موجب عصیان و سرکشی او یا موجب افسردگی یا بیماریش می شود.بسیاری از زنان چون از این حق طبیعی محروم می شوند سعی می کنند اختیار همه زندگی را دردست بگیرند تا از این راه کمبودهای خود را جبران کنند.در صورتی که مردان ماهر و با درایت باشند از راه محبت به موقع، حتی زنان سلطه جو را هم به زنان مسئولیت پذیر تبدیل می کنند.اینکه پیوسته توصیه می شود مردان نباید خود را اسیر خواسته های زنانه کنند،این نیست که مردان باید زنان را از حق مسلمشان محروم کنند بلکه به این معنی است که هر انسان عاقلی موظف است در زندگی خود جانب اعتدال را رعایت کند و چنان خود را فرمانبر همسر (یا فرد دیگر)قرار ندهد که لجام زندگی او از هم گسسته شود و از نظر اجتماعی ارزش خود را از دست بدهد.مسلم است اگر زنی مایل است در زندگی بیش از حد معقول و معمول هزینه کند،یا توقعات او به شکلی است که نظام خانواده را به کلی ویران می سازد باید در مقابل خواسته های چنین افرادی مقابله کرد و هرگز ارزش های اخلاقی و تفکر خردگرایانه را نباید فدای هیچ فردی نمود.
نظام رابطه یک زن و مرد هم مانند یک سیستم شراکت مالی است که هر دوطرف مقابل سرمایه و تجربه خویش را وارد کاری مشترک کرده اند، تا در مقابل این تعامل نتیجه یا سودی را دریافت کنند،حال اگر شما بخواهید حقوق شریک مالی خود را نادیده بگیرید او عکس العمل نشان می دهد و به هر ترتیب در مقابل تمامیت خواهی و بی توجهی شما واکنش نشان می دهد و در نهایت اگر به این نتیجه رسید که شما حق و حقوق او را رعایت نمی کنید تصمیم به جدائی از شما را می گیرد.برعکس شما هم نمی توانید حق و حقوق خود را به شریک مالی خود ببخشید یا سیاست های مالی غلط او را به نحوی اجرا کنید که سرانجام این شرکت منجر به ورشکستگی شود.نظام خانواده و رابطه زن و مرد هم به همین شکل است و زن و مرد از راه ادامه این ارتباط تصمیم دارند تا نیازهای عاطفی،روانی و جنسی خویش را برآورده کنند و اگر قرار باشد طرف مقابل حق و حقوق آنها را نا دیده بگیرد،آنها از این نوع رابطه یا زندگی سرخورده می شوند.
راه کار
زنان فهیم و با درایت عنوان می کنند که ما می دانیم که کار و تلاش و رسیدن به موقعیت های برتر اجتماعی در رأس هدف ها و تمایلات مردان است و ما انتظار نداریم مردان این هدف اصلی زندگی خود را فدای ما کنند اما ما دوست داریم این کار و فعالیت اجتماعی به نحوی برنامه ریزی شود که مردان فرصت داشته باشند بخشی از زندگی شبانه روزی خود را معطوف ما کنند.ما اگر احساس کنیم مرد موردعلاقمان در کنار کار و فعالیت خود به یاد ماست و این توجه را حتی با یک تلفن زدن نشان می دهد،برای ما کافی است تا از او انرژی کافی دریافت کنیم،وحس کنیم که عشق و محبت او نسبت به ما مستتر و مداوم است.
از سوی دیگر ما نیاز داریم تا مرد مورد علاقمان پس از فراغت از کار و فعالیت اجتماعی پس از اینکه در کنارمان قرار گرفت ساعتی را بطور واقعی به ما اختصاص دهد.نه اینکه تلویزیون تماش کند و یا روزنامه و کتاب بخواند و وانمود نماید که مشغول شنیدن حرف های ما است. او اگر بخواهد در این ساعت که در کنار ماست به کارهای روزانه خود بینیشد، ما زود متوجه می شویم و احساس می کنیم کار روزانه خود را بر ما ترجیح می دهد.ما دوست داریم مردان این بیعت و این قراداد با هم بودن را بطور دائم تمدید کنند و عشق و محبت خود را بر زبان جاری کنند.برای ما کلمه "عزیزم دوستت دارم" مانند اکسیژن هوا ضروری و حیات بخش است .ما از دنیای مرموز و اسرار آمیز مردان بیزاریم،ما دوست داریم مردان ما را به خلوت فکری خود راه دهند و افکار،رؤیاها و آرزوهای خود را شفاف و بی پرده برای ما بازگو کنند.ما نمی خواهیم آنها همه وقت خود را به ما اختصاص دهند اما از سوی دیگر انتظار داریم کار و فعالیت و دل مشغولی آنها آنقدر به درازا نکشد که ما را به کلی فراموش کنند تا جایی که وقتی با ما هستند هم، به امور دیگر خود فکر کنند.
ما دوست داریم وقتی خود را در اختیار مرد مورد علاقه خود قرار دهیم که، از او، عشق و محبت مستمر و مداوم دریافت کرده باشیم،او به ما بها بدهد، برایمان ارزش قائل باشد و به ما بفهماند که، تنها برای رفع نیاز جنسی خود در کنار ما قرار نمی گیرد و این کار او در تداوم عشق و محبتی است که به ما دارد، بنابراین ما از او امنیت،صمیمیت و وفاداری دریافت می کنیم و از این راه به اوج لذت می رسیم.اما زمانی که احساس می کنیم او تنها موقع نیاز جنسی خود،می خواهد به ما نزدیک شود، او را یک بیگانه به تصویر در می آوریم که تنها قصد سوء استفاده از ما را دارد، در حالی که هیچ ارزشی برای ما قائل نیست، پس طبیعی است که او عشق و محبت خود را در راه دیگری به مصرف می رساند،در این موقع حس بدی در ما بیدار می شود، احساس نا امنی، وحسی که ما را وا می دارد او را مورد باز خواست قرار دهیم.
ما زنان مانند شما مردان که در کار خود جدی و دارای برنامه ریزی هستید در کار عشقبازی خود چندان جدی و خشک و با برنامه نیستیم،ما اهل ناز کردنیم و شما باید ناز ما را بخرید. این نیست که وقتی به عشق ورزی و ابراز احساسات نیاز داریم، به طور سیستماتیک از شما بخواهیم به ما محبت کنید.هنگامی که لب به گله و شکایت باز می کنیم،دنیا بر روی سر شما مردان خراب نشود که دنبال راه چاره باشید و مدام در گوش ما زمزمه می کنید که راهکار چنین و چنان است،کافی است در آن لحظه، ما را بغل کنید دستی بر سر و صورتمان بکشید و با ما اظهار عشق و علاقه کنید تا همه این گله و شکایت ها به عشق و دل دادگی مبدل شود.در حقیقت گاهی یک راه جلب توجه ما غُر زدن است،ما غر می زنیم تا شما ما را نوازش کنید، ناز ما را بکشید و ما را مورد توجه خود قرار دهید.
ما کار سختی از شما نمی خواهم که از مطرح کردن خواسته هایمان دلخور شدید،ما قصد کنترل دائمی شما را نداریم،ما پر توقع و زیاده خواه نیستم،شما مردان تصور نکنید اگر به ما عشق و محبت ورزیدید ما لجام گسیخته و غیر قابل کنترل می شویم .بر عکس عشق و محبت ما را رامتر وآرامتر می کند سطح توقعات ما را پایین می آورد، و خیالمان از جانب شما راحت می شود، که عشقی که حق ما بود به دیگری نثار نمی کنید.شاید هم از اینکه نیاز به عشق ما مداوم است مضطرب شدید؟در نگاه اول برای شما مردان کمی بعید است که بتوانید یک بار اضافی همچون یک عشق و محبت دائمی را با خود حمل کنید اما همینکه این عشق در وجود شما لانه کرد و آن را به صورت ملکه ذهنی خود در آوردید،خیلی زود در می یابید که همین عشق یک آرامش بدون وصف به شما هدیه می کند که همین عشق می تواند شما را در مقابل بسیاری از آسیب ها بیمه کند.
آنچه ما را خشنود و سرزنده نگه می دارد عبارت است از اینکه ما از جانب شما مردان احساس تعهد و وفاداری و پایبندی کنیم،گاهی از ما تمجید،تعریف و تحسین کنید و از به زبان آوردن جمله"عزیزم دوستت دارم" کوتاهی نکنید، ما را به خلوتگاه ذهن خود راه دهید و از آنچه در ذهن می گذرانید ما را مطلع کنید،هرگز آدم مرموز و اسرار آمیز به نظر نیایید، با ما مکالمه و ارتباط داشته باشید و به حرف هایمان خوب گوش فرا دهیدهنگامی که با ما رابطه برقرار می کنید ما احساس امنیت و آسودگی خاطر می کنیم.برای ما در زندگی اهمیت قائل باشید و برای اجرای برنامه های زندگی نظر ما را هم جویا شوید،در زندگی گفتار و رفتاری داشته باشید که ما به ثبات قدم شما و قابل اعتماد بودنتان تکیه کنیم.در طول شبانه روز، فارغ از هر فکر متفرقه،
انگیزه
ذهن ما انباشته از باور است.بسیاری از این باورها نسل در نسل به ما منتقل شده و ما تصور می کنیم این باورها توسط دیگران بازبینی و اصلاح شده ویا از ناحیه مقدس به ما منتقل گردیده است،پس ما بدون آنکه آنها را نقد و برسی کنیم،برای تصمیم گیری در زندگی خود به طور ناخودآگاه از این باورها کمک می گیریم.ابزار باز بینی باورها خرد است،خرد زمانی می تواند وظیفه خود را انجام دهد که ما از راه مطالعه، تحقیق و استدلال آن را پرورش داده باشیم.انبوه باورهای فسیل شده در ذهن، به ما اجازه نمی دهد از خرد خود پیروی کنیم مگر آنکه آن را بیدار نگه داریم .
منبع : رازهای دل
بیشتر بدانیم؟
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
بیشتر بدانیم؟
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
ازدواج مهمترین مقوله در زندگی همه انسانهاست. به نظر میرسد که علیرغم تمام تلاشهای دانشمندان و پژوهشگران نمیتوان جلوی روند کوتاه شدن عمر انسانها نسبت به نسلهای قبلی و البته کوتاه شدن عمر زندگی مشترک آنها را گرفت! وقتی که یک ازدواج وارد فراز و نشیبها و مشکلات خاص خود میشود و ثبات خود را از دست میدهد، میتوان وقوع یک حادثه تلخ را پیشبینی کرد. این حادثه با نشانههایی همراه است و اگر کمی توجه داشته باشید، میتوانید پی به وجود آنها ببرید. آگاهی از آنها میتواند بهترین سلاح برای مقابله با اتفاقات ناخوشایند بعدی در زندگی مشترک باشد. مواردی که باعث دور شدن زن و شوهر از یکدیگر میشود.
هیچ حرفی ندارید با هم بزنید
وقتی که شما و همسرتان میخواستید یکدیگر را بشناسید و تصمیم به شروع زندگی مشترک داشتید، هیچگاه از حرف زدن با یکدیگر و بحث کردن راجع به بسیاری چیزها خسته نمیشدید. با هم حرف میزدید تا از اینراه همدیگر را بشناسید و به نقاط مشترک بیشتری برسید. وقتی که چند سال از شروع زندگی میگذرد. به تدریج گفت و گو بین زوجها کم میشود و با ورود کودکان به زندگی به حداقل میرسد؛ تا جایی که دیگر نمیتوانند با هم حرف بزنند و یا نمیخواهند با هم حرفی بزنند و این شروع یک وضعیت بد و ناخوشایند است.
احساس مورد سوء استفاده قرار گرفتن
وقتی که از سوء استفاده کردن سخن به میان میآید، مردم بلافاصله به یاد سوءاستفادههای فیزیکی میافتند؛ در حالی که این رفتار انواع مختلفی دارد، مثل سوء استفاده کلامی و عاطفی. هر عملی که در زندگی مشترک به طرفین ضرر و زیان وارد کند، باعث نابودی روابط بین آنها میشود. این ضرر و زیان میتواند به هر شکلی باشد و اگر شما احساس میکنید مورد سوءاستفاده قرار گرفتهاید، حتماً به یک مشاور مراجعه نمایید.
در میان گذاشتن احساسات با دیگران
بسیاری از زوجها در طول زندگی مشترک خود دچار آشفتگیها و ناراحتیهایی میشوند و میخواهند برای سبک کردن بار غم و اندوه درونی خود کسی را به عنوان همصحبت برگزینند؛ کسی به غیر از همسرشان! این مسأله کاملاً طبیعی است و حتی در بیشتر مواقع باعث سلامت روحی روانی میشود. اما وقتی این مسائل را با جنس مخالف خود مطرح میکنید و این کار به یک عادت تبدیل میشود، به تدریج رابطهتان مشکل و رنگ دیگری میگیرد. شاید در مرحله اول هدفتان درد دل کردن باشد، اما همین شکایت کردنها از همسرتان به کسی که او را امین خود میدانید، باعث ایجاد رابطهای نزدیک بین شما میشود و این اتفاق برای زندگی مشترکتان بسیار خطرناک است. لذا بهترین کار این است که مشکل خود را به جای در میان گذاشتن با افرادی که فکر میکنید دلسوزتان هستند، با یک مشاور خانواده مطرح کنید و از او کمک بخواهید. این کار برای حفظ زندگی مشترکتان بسیار بهتر است.
دیگر دوست و رفیق هم نیستید
روابط رمانتیک و مهربانیها در سالهای نخست زندگی مشترک، کمکم فروکش میکنند برای حفظ ثبات زندگی لازم است زن و شوهر بیشتر از هر کس دیگری دوست و رفیق هم باشند. دوست داشتن یکدیگر برای ادامه زندگی ضروری است. داشتن علایق مشترک و یا دستکم احترام گذاشتن به علاقهها و بیعلاقهگیها یکدیگر نیز بسیار مهم است. وقتی احساس میکنید وارد مرحلهای شدهاید که دیگر همسرتان را دوست ندارید و دیگر نمیتوانید او را دوست و یار خود بدانید، وارد مرحله خطرناکی از زندگی مشترک خود شدهاید.
بیتوجهی به نیازهای یکدیگر
اگر مهربانیها و دلسوزیها کمتر شده و دیگر مثل گذشته به نیازهای یکدیگر توجه نمیکنید و غفلتها و بیاهمیتیها آنقدر زیاد شده که ممکن است کمکم از هم متنفر شوید، اولین و مهم ترین قدم را بردارید و به همسرتان توجه بیشتری کنید تا او نیز به طور متقابل تغییری در رفتارش ایجاد کند و از بیتوجهیهایش دست بردارد.
چند ایده خوب برای احساس خوشبختی و رضایت از زندگی مشترک:
همسر خود را شاد نگه دارید: داشتن یک زندگی زناشویی موفق و شاد، یعنی داشتن روابط سالم. حفظ روابط سالم در زندگی گاهی بسیار دشوار میشود، اما به هر حال شدنی است و فقط به زمان و تلاش بیشتر نیاز دارد. با احترام گذاشتن به احساسات همسر خود شروع کنید. و از این راه روابط خود را سالم و شاد نگه دارید. تا جایی که میتوانید با هم ارتباط برقرار کنید و با یکدیگر حرف بزنید و زندگی را برای یکدیگر آسانتر کنید.
فداکاری و جانفشانی کنید: قبل از آنکه به فکر رضایت و خوشحالی خودتان باشید، به خوشحال کردن همسرتان اهمیت دهید. اگر کلهشق هستید و نمیتوانید برای همسرتان جانفشانی کنید، تحمل به وجود آمدن شرایط ناخوشایند و نارضایتی از زندگی مشترکتان را نیز داشته باشید. این جانفشانیها گاهی اوقات بسیار کوچک هستند و ممکن است بیاهمیت به نظر برسند؛ اما سادهترین گذشتها و فداکاریها نیز گام بزرگی در جهت خوشبختی و دوام زندگی مشترک خواهند بود.
مهربان و انعطافپذیر باشید: زندگی با همسرتان و وقت گذراندن در کنار او همواره با عادتهایی همراه است که گاه باعث برخی عادتها مثل پر کردن سینک ظرفشویی از ظرفهای کثیف یا رها کردن خمیر دندان با در باز در دستشویی، باعث عصبانیت و آزاردگی هر یک از زوجها میشود و گاهی اوقات آنها را تا مرز دیوانگی عصبانی میکند؛ اما بهتر است به مسائل کوچک تحریککننده اهمیت ندهید و آنها را تبدیل به معضلات بزرگ زندگی خود نکنید. اگر همسرتان عادتی دارد که باعث آزار شما میشود، اما این عادت باعث ناراحتی کس دیگری نمیشود، بهتر است تلاش کنید آن را نادیده بگیرید.
مسئولیتها را تقسیم کنید: بسیاری از زوجها معتقدند که تقسیم وظایف خانه یکی از مهمترین رازهای برخورداری از زندگی مشترک خوب و احساس خوشبختی است. البته شاید نتوان کارها و مسئولیتهای خانه را به طور مساوی تقسیم کرد، اما باید مطمئن باشید که عدالت رعایت میشود و مسئولیت سنگینتری روی دوش یکی از زوجها قرار ندارد. تقسیم وظایف خانه باعث میشود که رابطه شما محکمتر شود و احساس پیوستگی بیشتری کنید.
با هم گفتگو کنید: در مورد تمام مشکلات با هم حرف بزنید. نگرانیها و نظرات خود را برای شریک زندگیتان بازگو کنید و بگذارید راه حرف زدن بین شما همیشه باز باشد. اگر عدم اطلاع کافی از افکار همسرتان شما را آزار میدهد و منجر به احساس نارضایتی در زندگی میشود. با یک بحث کامل و بازگو کردن افکار و نظرات خود میتوانید از این مشکل جلوگیری کنید. به همسرتان بگویید که چه چیزی ناراحتتان کرده است. خجالت نکشید و احساساتتان را به او بگویید به این ترتیب به او نزدیکتر میشوید و شانس شما در به وجود آوردن زندگی مشترک خوب و سالم قابل اصلاح نیستند. گاهی اوقات لازم است این تفاوتها را بپذیرید و سعی در تغییر آنها نداشته باشید؛ چرا که فقط خودتان را آزار خواهید داد.
به زندگیتان هیجان بدهید: برای آنکه زندگی مشترکتان شکل یکنواخت و تکرار به خود نگیرد، لازم است گاهی اوقات کمی هیجان را چاشنی آن کنید. این هیجانات و سرگرمیها غیرقابل پیشبینی هستند و خستگیها و ملالتهای زندگی روزمره را از بین میبرند. با انجام برخی کارهای سرگرمکننده و هیجانآور همسرتان را متعجب کنید؛ مثلاً یک هدیه بدون مناسبت خاص به او بدهید و یا هر کار مثبت دیگری که انتظارش را ندارد. انجام دهید.
تعادل نقاط منفی و نقاط مثبت: برای ثبات و تداوم یک زندگی مشترک لازم است نیازها و خواستههای همسرتان را درک کنید. اگر فکر میکنید که یکی از کارها و عادات شما باعث ناراحتی همسرتان میشود و روی او تأثیر منفی میگذارد، با برخی کارهای مثبت، ایجاد تعادل کنید. شما وظیفه دارید جو مثبتی در محیط خانوادگی خود به وجود آورید. برای این کار منتظر نباشید همسرتان نخستین گام را بردارد. خودتان پیشقدم شوید. برای آنکه دوست داشته شوید، باید برخی حالات و حرکات مثبت از خودتان بروز دهید تا همسرتان به خاطر آنها بیشتر جذب شما شود.
ماهنامه دنیای سلامت۷۷
بیشتر بدانیم؟
نگرش افراد به ازدواج ، به عنوان یک واقعیت اجتماعی، تحت تأثیر فرهنگ و نقش و موقعیتی است که فرد، در آن زندگی میکند. بنا بر این، دیدگاه فرد نسبت به ازدواج ، تابع فرهنگی است که به آن تعلق دارد. این دیدگاه، همچنین با جایگاه فرد در جامعه ، ارتباط تنگاتنگ دارد.
از طرف دیگر، مسئله مشکلات و موانع ازدواج از یک سو و آرزوها، ایدهآلها و تصویری که دختران و پسران از آینده و زندگی مشترک خود دارند، از سوی دیگر، موجب شده است که جوانان، به آسانی، تن به ازدواج ندهند و به عبارت دیگر، از آن بگریزند.
عوامل بسیاری در این زمینه مؤثّرند که برخی از آنها واقعی و برخی دیگر ساخته و پرداخته ذهنیات فرد هستند. این عوامل، عبارتاند از:
ا . تحوّل در الگوهای رفتاری
در دهههای اخیر، در الگوهای رفتاری خانوادهها، تحوّل جدّیای به وجود آمده است. تغییر در الگوی مصرف، نوع پوشاک، مسکن، سطح انتظارات خانوادهها و توجّه به آراسته بودن ظاهری، موجب گردیده است که مفهوم زندگی، به طور کلّی دگرگون شود. امروزه رفاه، از مهمترین مسائلی است که خانوادهها توجّه بیشتری به آن مبذول میدارند.
جوان امروز، در جستجوی رسیدن به شکلی از زندگی است که رهیافت واقعی جامعه است امّا از سوی دیگر، فرصتها و امکانات مساوی برای دستیابی به این شرایط ، برای همگان وجود ندارد.
بسیاری از جوانان میاندیشند که تأمین هزینههای گزاف عقد و عروسی، تهیه منزل و پرداخت اجارهخانه، بسیار سخت است و از آن جا که نمیتوان از عهده مخارج آینده زندگی برآمد ، بر خلاف میل باطنی، از ازدواج میگریزند.
در پژوهش آماری صورتگرفته از میان دانشجویان، بسیاری از آنان، مشکلات مالی را از موانع ازدواج ذکر کردهاند و متأسفانه تعداد این قبیل افراد ، نسبتاً زیاد است.
امروزه با توجّه به تغییرات کیفی صورتگرفته در امر ازدواج ، در مورد مهریه ، گرایش برتر جامعه ، موافقت با تعیین مهریه است امّا اغلب خانوادههای دختران، مهریه بالایی را پیشنهاد میکنند که معقول و منطقی نیست و معمولاً یک جوان یا حتّی یک فرد میانسالِ شاغل در ایران، با چند سال پسانداز کردن تمامی درآمد خویش هم به سختی از عهده پرداخت آن برمیآید. چنین تعهّدی (که طبق قوانین ایران، مرد در لحظه ثبت ازدواج ، پرداخت نقدی آن را تضمین مینماید)، کارایی دیگری جز ایجاد نگرانی و اضطراب و دلخوری و کدورت ندارد.
تا چندی قبل، زندگی بسیاری از زوجهای جوان، در کنار پدر و مادر پسر آغاز میگردید امّا امروزه ، تشکیل یک زندگی باید در محلّ جدیدی باشد و همین موضوع ، توقّع دختران را از پسرها ، برای داشتن توانایی و قدرت اقتصادی، افزایش میدهد و تأمین مالی، اشتغال و نوع شغل پسران را حائز اهمیت میکند.
2 . ادامه تحصیل و تحوّل در موقعیت زنان
یکی دیگر از عواملی که موجب فرار جوانان از ازدواج شده است، گرایش به ادامه تحصیل در بین جوانان است. در جامعه امروز ایران، اغلب پسران و دختران، علاقه دارند که تحصیلات خود را ادامه دهند و برداشت بسیاری از آنان این است که ازدواج ، فرصت ادامه تحصیل را از آن ها سلب میکند. به ویژه تحوّل موقعیت اجتماعی زنان و گرایش آن ها به تحصیلات عالی، موجب شده که در امر ازدواج جوانان، تأخیر رخ دهد.
خانوادهها عقیده دارند که دختر و پسر، پس از ازدواج ، به دلیل پذیرش مسئولیت همسری، نمیتوانند درس بخوانند و غالباً حاضر نیستند که درباره ازدواج فرزندان خود در ایام تحصیل آن ها اقدام کنند.
3 . وسواس بیش از حد در انتخاب همسر
یکی دیگر از عوامل گریز جوانان از ازدواج، وسواس و احتیاط بیش از اندازه دختر و پسر، در مورد همسر اینده است. افرادی که بیش از اندازه ، در این زمینه وسواس به خرج میدهند ، نمیتوانند در مورد ازدواج و انتخاب همسر آینده خود ، تصمیم قطعی بگیرند و حتی گاهی ساعتی قبل از مراسم خواستگاری یا چند روز مانده به مراسم عقد ، قول و قرارها را زیرِ پا میگذارند و حاضر به ازدواج نمیشوند.
وسواس در انتخاب همسر، تقریباً هیچ گاه موجب انتخاب بهتر و مناسبتر نمیشود و تنها سالیانی از عمر دختر یا پسر را هدر میدهد و روحیه ی آن ها را با اندوه و حسرت و افسردگی و بدبینی همراه میسازد.
4 . فراهم بودن زمینه ارضای نیاز جنسی در بیرون از چارچوب خانواده
بین فرار از ازدواج و انحرافات اخلاقی، رابطهای دوسویه وجود دارد. برخی پژوهشها نشان میدهند که روابط آزاد بین دختر و پسر و امکان ارضای جنسی در بیرون از چارچوب خانواده (چه به صورت مشروع و چه نامشروع) ، نیاز به ازدواج را در جوانان، کمرنگ کرده است.
برخی جوانان برای ارضای غرایز طبیعی خود ، به ارتباط آزاد با جنس مخالف، بسنده میکنند و چون این گونه روابط، مسئولیت چندانی بر عهده فرد نمیگذارد ، خود زمینهساز فرار دختران و پسران از ازدواج میشود.
ازدواج کردن در زمان مناسب و بدون سختگیری و وسواس، پیشنهاد عقل، دین و حتّی دانش جدید است.
5 . اعتقاد به داشتن زندگی آزاد
برخی از جوانان، بر این باورند که ازدواج ، باعث ایجاد محدودیت در بسیاری از خواستهها و نیازهای آنان میشود و از این رو، ترجیح میدهند که به شکل آزاد زندگی کنند.
شاید بیشتر افرادی که ازدواج را عمل محدودکننده ی آزادیهای فردی میدانند ، فلسفه و حقیقت ازدواج را به خوبی درک نکرده و طرفدار آزادی به معنای غربی آن باشند و از این رو ، حاضر نمیشوند که ازدواج کنند.
همسر خوب، در درجه نخست، یک تکیهگاه روحی و مایه آرامش روانی است که هیچ چیز حتّی تحصیلات دانشگاهی، نمیتواند جای آن را بگیرد.
فرجام سخن
فرار از قانون طبیعت، ممکن نیست و غریزه و فطرت را نیز نمیتوان سرکوب کرد. به علاوه، میل فطری انسان به زندگی مشترک و داشتن فرزند ، برای همیشه ، قابل سرکوب کردن نیست. جوامع غربی که امروزه با پیری جمعیت و عدم تمایل جوانان به ازدواجْ مواجهاند ، از طرق دیگری همچون پذیرش مهاجران خارجی، سعی در جوانْ نگهداشتن جامعه خود دارند. به علاوه، در این جوامع، زنان و مردان میانسال ، بدون ازدواج ، از طریق پذیرفتن فرزندخواندهها، سعی در تشکیل خانواده دارند. دو پدیده غیر اخلاقی خریدن کودکان جهان سومی و قاچاق آنها به غرب و نیز زندگی کردن زن و مرد در زیر یک سقف و بدون عقد ازدواج ، از دیگر تبعات کاهش ازدواج در جوامع غربی و بالا رفتن سنّ ازدواج در این جوامع (و طبعاً بیفرزند ماندن زوجین) است.
ازدواج کردن در زمان مناسب و بدون سختگیری و وسواس، پیشنهاد عقل، دین و حتّی دانش جدید است.
بیشتر بدانیم؟
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
بیشتر بدانیم؟