وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
معمولا در ازدواج های امروزی مدت کمی را به دوران نامزدی اختصاص می دهند و اکثر خانواده ها به خصوص خانواده طرف دختر ترجیح میدهند هر چه زودتر صیغه عقد دائم جاری شود حال با یک مراسم و تشریفات خاص یا در محضر و یا... به هر حال نکته ای که خانواده ها باید مدنظر داشته باشند اینکه دوران عقد مربوط به دوران شناخت نیست چرا که مرحله شناخت در دوران نامزدی باید سپری شود نه در دوران عقد و تا زمانی که این مرحله (مرحله شناخت) تا حد مطلوبی سپری نشده نباید صیغه عقد دائم جاری شود چرا که به محض جاری شدن این صیغه عرفا و شرعا دو طرف زن و شوهر محسوب می شوند و دیگر فرصت شناخت گذشته است.
در دوران عقد باید به اصلاح اخلاق و رفتارهای منفی از دید طرفین پرداخته شود. بعنوان مثال زوجی در دوران نامزدی شاهد برخی رفتارهای نادرست هستند که این رفتارها در حدی نیست که به خاطر آنها بشه یک رابطه رو زیر سوال برد در دوران عقد دو طرف باید سعی کنند این رفتارهای شناخته شده را اگر منفیست برطرف سازند تا برای آغاز زندگی این رفتارها مشکل ساز نشوند.
اکثر مواقع دوران عقد به علت عدم آمادگی به لحاظ شرایط خانوادگی طرف دختر یا وضعیت اقتصادی طرف پسر و یا اتفاقات غیر منتظره کمی طولانی میشود طولانی تر شدن رابطه عقد چنانچه با مدیریت رابطه همراه نباشد خود مشکل آفرین میشود.
رابطه جنسی در دوران عقد
اگر چه پس از جاری شدن صیغه عقد دائمی دو طرف عرفا و شرعا زن و شوهر محسوب می شوند اما نکته ای که مهم تلقی می شود اینکه دو طرف برخی روابط و رفتارهای خود را تا زمانی که زیر یک سقف نرفته اند باید کنترل کنند.
اولا هرگز توصیه نمی شود رابطه جنسی کامل (hard) را در این دوران تجربه کنند چرا که عطش جنسی دو طرف باید در این زمینه محفوظ مانده تا در جایگاه خود بتواند تاثیر گذار باشد. زوج های جوانی که در دوران عقد به سر می برند اگر می خواهند رابطه آنها تکرای نشده و شکل عادت به خود نگیرد سعی کنند از یک رابطه جنسی کامل اجتناب بورزند اما در مورد نیازهای جنسی خود آزادانه صحبت کنند و در این صحبتها سعی در تحریک یکدیگر نداشته باشند.
معاشقه در دوران نامزدی توصیه می شود در دوران عقد نیز معاشقه و در صورتی که دو طرف نتوانند خویشتن داری کنند و یا جهت آشنایی با امیال جنسی خود رابطه جنسی را به صورت محدود، تاکید می شود، محدود تجربه کنند اما به طور کامل هرگز. ممکن است در این تجربه با مشکلاتی روبرو شوند دوران عقد دوران مناسبی برای رفع سایر اختلالات جنسی است.
رفت و آمدها در دوران عقد
پس از عقد رسمی مسلما رابطه شکل جدی تر به خودش میگیره در عین حال که یکسری از محدودیتها برداشته می شود عدم مدیریت رابطه می تواند باعث بروز مشکلات و بحث های خانوادگی شود تا جایی که متاسفانه کار به طلاق برسد.
مسلما هر دو طرف علاقه مند هستند بیشتر در کنار هم باشند بیشتر رفت و آمد داشته باشند بیشتر کنار هم بخوابند و حتی مسافرت بروند بله ایندو زن و شوهر هستند پس از سالها خلاء احساسی و جنسی حال فرصتی برای بر طرف کردن این خلاء یافته اند شخصی مورد نظر خود را یافته اند هم دیگر و دوست دارند اما فاکتورهای مهم و اساسی عموما خانواده ها با رفت و آمد و اینکه دو طرف شب کنار هم بخوابند و با هم باشند مشکل دارند علت اصلی این مشکل عدم جلوگیری و کنترل غریزه جنسی از سوی دو طرف است که ممکن است باعث پیدایش مشکلاتی نظیر باردار شدن یا از بین رفتن باکرگی دختر شود عموما خانواده ها ترجیح می دهد قبل از ازدواج باکرگی حفظ شود به خصوص خانواده دختر توصیه می شود دو طرف به این خواسته ها احترام بگذارند.
نکته مهم بعدی به لحاظ وضعیت اقتصادی اکثر خانواده ها و معذب بودن خانواده ها در ابتدای رابطه جهت پذیرش عضو جدید عروس خانم یا آقا داماد و رودرواسیهایی که دارند مسلما هر دیدو بازدید مستلزم خرج و مخارجیست که بریابرخی از خانواده ها دشوار است دو طرف خود باید قبل ازاینکه بحثی پیش بیاید رفت و امدهای خود به منزل دو خانواده را کنترل کنند. جدای از این مسائل متاسفانه در این رفت و آمدها ممکن است حرفهایی ردو بدل شود که به علت عدم شناخت باعث پیدایش کدورتهایی بین خانواده ها بشود پس بحثهایی که در این خانواده پیش می آید نباید توسط عروس خانم یا اقای دامان به اون یکی خانواده منتقل شود.
دوران عقد دوران حساسی است. به جای انکه بیشتر به منزل یکدیگر بروید قرار های خود را بیرون تنظیم کنید و رفت وآمدهای منزل را در حد یک ناهار یا شام و در صورتی که خانواده ها مشکلی نداشتند شب را اطراق کنید. حفظ حرمت بسیار اهمیت دارد. کاری نکنید که به خاطر لحظاتی لذت دوران شیرین عقد خود را تلخ کنید. اما در مورد مسافرت رفتن، سفر کردن روش مناسبی برای شناخت خیلی از کنشها و واکنش های اخلاقی و رفترای یک فرد محسوب می شود اگر خانواد ه ها با این قضایا مشکلی ندارند یک سفر حتما در این دوران توصیه می شود البته از اعتماد خانواده ها نباید سو استفاده شود و اگر خانواده ها راضی نشدند که دو نفره به سفر بروید میتوانید با همراهی خانواده ها یک سفر ترتیب دهید. اگر چه دوران عقد دوران شناخت نیست چرا که به عبارت عام کار از کار گذشته.
مناسبت ها، رسم و رسومات
برخی از رسم و رسومات ما زیبا می باشد اما چون در هر دوره هر خانواده این رسم و رسومات را به نفع خود تغییر داده متاسفانه برخی از رسم و رسومات بیشتر دست و پا گیر شده و باعث شکل گیری مشکلاتی در دوران عقد میشود بعنوان مثال گروهی رسم بر این دارند که به مناسبت اعیاد مختلف هم خانواده پسر و هم خانواده دختر هدایایی رد و بدل کنند اگر سطح طبقاتی دو خانواده یکسان باشد که خب کمتر مشکل پیش می آید اما چنانچه سطح طبقاتی یکی از خانواد ه ها نسبت به خانواده مقابل کمتر باشد جرقه بحث و مشکلات زده می شود و به جای آنکه قبل از فرا رسیدن عید یا مناسبت خاصی اسباب خوشحالی فراهم شود بالعکس غم خرید هدیه ای که در خور هدیه دریافتی از خانواده مقابل باشد جایگزین شادی می شود.
توصیه می شود در همان ابتدای رابطه هر دو خانواده توافقی صورت دهند که پیرامون ان کلا هدیه ای رد و بدل نشود و یا اینکه هدیه سنگین نباشد. این رسم و رسومات در جهیزیه نیز تاثیر گذار بوده متاسفانه فرهنگ غلط جامعه در این است که اگر هر کسی تجملاتی تر باشد آبرو دار تر است و عموما این مشکلات همانطور که عرض شد در صورتی که دو خانواده از نظر سطح اقتصادی مطابقت نداشته باشند پیش می آید. و همینطور چشم روی چشم بندی، از همان ابتدای رابطه سعی کنید یا رسم و رسومات دست و پاگیر را توافقی کنار بگذراید یا اینکه رسم های یرا اجرا کنید که هر دو خانواده به یک میزان از عهده آنها برایند. و گرنه هدف چیزه دیگریست که ممکن است این رسومات دو طرف را از هدف اصلی دور کند.
منبع : tanzimekhanevadeh.com
بیشتر بدانیم....
ارتباط بین فعالیت فیزیکی و کاهش بیماریها
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
ورزش های مفید برای بیماران مبتلا به آلزایمر
ورزش و بیماری های قلبی و استخوانی
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
چه ورزش هایی سلامت کودکان را تامین می کند؟
ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟
چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
تکنیک های توان بخشی ورزشی در بیماران مبتلا به آسم
ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح
دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری
حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی
ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس
سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن
نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی
نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
ظروف یک بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
اثر شنهای روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان
آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست
پیامدها و راهکارهای جلوگیری از تخلفات موتورسواران
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
دوران نامزدی به طور رسمی از زمان عقد آغاز می شود و تا شروع زندگی زیر یک سقف ادامه دارد. یکی از مهمترین دغدغههایی که در این نامزدی رسمی وجود دارد، حد روابط دختر و پسر است.
این که خانواده ها باید بر اساس عرف عمل کنند و مانع از روابط آزاد دختر و پسر به عنوان یک زوج شوند یا باید طبق مجوز شرع، روابط زناشویی را برای آنها مجاز بدانند و تصمیم گیری در این زمینه را به خودشان واگذار کنند؟
بطور کلی زمانیکه عقد جاری میشود، زن و شوهر از لحاظ قانونی و شرعی به همدیگر محرم میشوند. اما یک سری روابط بین این دو تابع فرهنگ و اجتماع است.
به عنوان مثال ممکن است خانواده سختگیری بیشتری کنند که اینها زیاد با همدیگر ارتباط برقرار نکنند و این رابطهها بستگی به فرهنگ خانواده زوجین دارد. اگر این زوج تابع یک محیط و یک خانواده و یک فرهنگ باشند طبیعتا بهتر میتوانند با همدیگر کنار بیایند. ولی اگر فرهنگشان با هم متعارض و متفاوت باشد مشکلاتی ایجاد میشود.
در دوران عقد زوجین چه به هم بگویند؟
هرچقدر زوجین با همدیگر رک و راست تر باشند بهتر است؛یک مزیتی که در دوران عقد وجود دارد این است که اگر بین زوجین مشکلی به وجود آید، تا آنجا که ممکن است با مداخلات صحیح خانوادهها و مشورت کردن با آنها برطرف میشود و یا با مراجعه به مراکز مشاوره مشکلشان حل میشود.
دوران عقد بهترین دوران شناخت است زیرا افراد با ارتباط عاطفی و زناشویی میتوانند به روحیات و رفتار یکدیگر آگاه شوند.
یک نکته مهم در دوران عقد این است که اگر زوجین در دوران عقد به این نتیجه رسیدند که واقعا با هم نمیتوانند زندگی کنند، باید از هم جدا شوند. طلاق گرفتن قبل از عروسی، آسیب کمتری به زوجین وارد میکند تا بعد از عروسی و بچه دار شدن.
دوران عقد فرصت مناسبی جهت شناخت بهتر و عمیقتر زن و مرد از یکدیگر و در نتیجه ورود به زندگی با تفاهمی بیشتر است. به عبارت دیگر دوران نامزدی دوران آشنایی تکمیلی است و یک ازدواج نیمه تمام محسوب میشود. لذا نباید انتظار داشت که آنچه افراد در زندگی مشترک تجربه میکنند، در این دوره نیز تجربه کنند.
از دیگر مسائل مهمی که وجود دارد مسائل ایدئولوژیک یا همان مسائل اعتقادی و مذهبی است در دوران عقد باید دقت بیشتری به آنها شود.
این مسئله در زمینه مسائل اجتماعی ، فرهنگی و حتی سیاسی هم صدق میکند به عنوان مثال مواردی بوده که زوجین در بحرانهای سیاسی کارشان به طلاق کشیده شده است. برخی از خانوادهها در تب و تابهای سیاسی جامعه تازه میفهمند از لحاظ سیاسی هیچ هم خونی با همدیگر ندارند و اختلافات بالا میگیرد.
این مسئله بسیار مهم است که طرف مقابل را اجبار نکنیم که حتما در همه زمینهها مثل همسرش فکر کند. تمام زمینه ها مانند رفت و آمد خانوادگی، مسافرت رفتن، ، بچه دار شدن ، نحوه تربیت فرزندان با هم صحبت کنند و اجازه بدهند فرد مقابل راحت و بدون رودربایستی حرف خود را بزنند و شنونده خوبی باشند.
منبع : bornanews.ir
بیشتر بدانیم....
ارتباط بین فعالیت فیزیکی و کاهش بیماریها
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
ورزش های مفید برای بیماران مبتلا به آلزایمر
ورزش و بیماری های قلبی و استخوانی
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
چه ورزش هایی سلامت کودکان را تامین می کند؟
ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟
چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
تکنیک های توان بخشی ورزشی در بیماران مبتلا به آسم
ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح
دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری
حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی
ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس
سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن
نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی
نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
ظروف یک بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
اثر شنهای روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان
آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست
پیامدها و راهکارهای جلوگیری از تخلفات موتورسواران
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
دوران ﻋﻘﺪ ﺗﻤﺮﯾﻦ ﺗﻔﺎﻫﻢ
دوران ﻋﻘﺪ ﮐﻪ در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺎ از زﻣﺎن ﺟﺎری ﺷﺪن ﺻﯿﻐﻪ ﻋﻘﺪ ﺷﺮوع ﻣﯽ ﺷﻮد و ﺗﺎ ﺷﺮوع زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮک اداﻣﻪ ﻣﯽ ﯾﺎﺑﺪ، دوراﻧﯽ ﺣﺴﺎس،ﭘﺮاﻟﺘﻬﺎب و از ﺳﻮﯾﯽ ﺧﺎﻃﺮه اﻧﮕﯿﺰ و ﭘﺮﻃﺮاوت اﺳﺖ. در اﯾﻦ دوران، ﻧﻮﻋﺮوس و ﺗﺎزه داﻣﺎد ﮐﻪ دوره ﺟﺪﯾﺪی را ﺗﺠﺮﺑﻪ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺑﺎ اﺳﺘﻔﺎده از ﺗﺠﺮﺑﻪ و ﮐﻤﮏ ﻫﺮ 2 ﺧﺎﻧﻮاده، آرام آرام ﺑﻪ ﺳﻮی زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮک ﮔﺎم ﺑﺮﻣﯽ دارﻧﺪ و ﺧﻮد را ﺑﺮای زﻧﺪﮔﯽ و ﭼﺎﻟﺶ ﻫﺎی ﭘﯿﺶ رو آﻣﺎده ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ.
ﺑﻪ اﯾﻦ ﺳﺒﺐ آﻣﺎده ﺷﺪن ﺑﺮای اﯾﻦ دوران ﺣﺴﺎس و رﻓﺘﺎرﻫﺎی ﻣﻨﻄﻘﯽ و ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﺧﺎﻧﻮاده ﻫﺎ ﺑﺮ ﺷﮑﻞ ﮔﯿﺮی ﯾﮏزﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﺛﺒﺎت و ﺳﺎﻟﻢ ﮐﻪ ﻗﺮار اﺳﺖ زوﺟﯿﻦ ﭘﺎﯾﻪ ﻫﺎی اﺻﻠﯽ آن ﺑﺎﺷﻨﺪ، اﻫﻤﯿﺖ ﺑﺴﯿﺎری دارد. دﮐﺘﺮ ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﺷﺮﯾﻔﯽ اﺳﺘﺎد ﭘﮋوﻫﺸﮕﺎه ﺗﻌﻠﯿﻢ و ﺗﺮﺑﯿﺖ درﺑﺎره ﻣﺪت زﻣﺎن اﯾﺪه آل دوران ﻋﻘﺪ ﺑﻪ ﺧﺒﺮﻧﮕﺎر ﻣﺎ ﮔﻔﺖ: ﻃﺒﻖ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت اﻧﺠﺎم ﺷﺪه 4 ﺗﺎ 9 ﻣﺎه ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ زﻣﺎﻧﯽ ﺑﺮای ﻃﻮل دوران ﻋﻘﺪ اﺳﺖ. در اﯾﻦ ﻣﺪت ﺑﺎﯾﺪ ﻫﺮ دو ﻃﺮف ﭘﺲ از ﻓﺮوﮐﺶ ﮐﺮدن ﻫﯿﺠﺎن ﻫﺎی ﺟﻮاﻧﯽ، ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﺗﺮ وارد زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮک ﺷﻮﻧﺪ ﺗﺎ ﻣﺸﮑﻼت ﺑﻌﺪی ﺑﻪ وﺟﻮد ﻧﯿﺎﯾﺪ.
دﮐﺘﺮ ﮐﯿﻤﯿﺎﯾﯽ درﺑﺎره ﺷﻨﺎﺧﺖ ﻃﺮﻓﯿﻦ از ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ در دوران ﻋﻘﺪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: ﻫﺮ ﯾﮏ از ﻃﺮﻓﯿﻦ اﺑﺘﺪا ﺑﺎﯾﺪ ﻫﻮﯾﺖ ﻣﺴﺘﻘﻠﯽ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮏ ﻓﺮد ﺑﺎﻟﻎ ﭘﯿﺪا ﮐﺮده ﺑﺎﺷﺪ، ﺗﺎ ﺑﺘﻮاﻧﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ آﯾﻨﺪه ﺧﻮد ﺷﻨﺎﺧﺖ ﭘﯿﺪا ﮐﻨﺪ و ﻫﻢ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﻪ ﺑﻠﻮغ ﻋﺎﻃﻔﯽ رﺳﯿﺪه ﺑﺎﺷﺪ و ﻗﺪرت ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﻋﻮاﻃﻒ و اﺣﺴﺎﺳﺎت ﺧﻮد را داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ و ﻣﻬﻢ ﺗﺮ از ﻫﻤﻪ اﯾﻦ ﮐﻪ ﻗﺪرت ﺣﻞ ﻣﺴﺎﺋﻞ زﻧﺪﮔﯽ را ﭘﯿﺪا ﮐﺮده ﺑﺎﺷﺪ، ﯾﻌﻨﯽ آﻣﺎدﮔﯽ روﯾﺎروﯾﯽ ﺑﺎ ﻣﺸﮑﻞ و ﺣﻞ آن را داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
وی ﺗﺎﮐﯿﺪ ﮐﺮد: ﺷﻨﺎﺧﺖ زوﺟﯿﻦ از ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺑﺎﯾﺪ از ﻗﺒﻞ ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺗﺎ ﭘﺲ از ﻋﻘﺪ، زﻣﯿﻨﻪ ﻣﻨﺎﺳﺒﯽ ﺑﺮای ﺗﺸﮑﯿﻞ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮک وﺟﻮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. وی ﻣﯽ اﻓﺰاﯾﺪ: ازدواج ﺷﺎﻣﻞ ﭼﻬﺎر ﻣﺮﺣﻠﻪ آﺷﻨﺎﯾﯽ ﯾﺎ ﻧﺎﻣﺰدی، ﺷﻨﺎﺧﺖ، ﺻﻤﯿﻤﯿﺖ و ﺳﭙﺲ ازدواج اﺳﺖ. در ﻣﺮﺣﻠﻪ اول زوﺟﯿﻦ ﺗﺤﺖ ﻧﻈﺎرت ﺧﺎﻧﻮاده ﻫﺎ ﺑﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ آﺷﻨﺎ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ و ﺧﺼﻮﺻﯿﺎت ﻣﺸﺘﺮک
اﺧﻼﻗﯽ ﺧﻮد را ارزﯾﺎﺑﯽ و ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﭘﯿﺪا ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ. اﯾﻦ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺑﻪ ﺻﻤﯿﻤﯿﺖ و ﺳﭙﺲ ازدواج ﻣﯽ اﻧﺠﺎﻣﺪ. وی ﺗﺎﮐﯿﺪ ﮐﺮد: ﮐﻨﺘﺮل، ﻧﻈﺎرت و ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﺧﺎﻧﻮاده ﻫﺎ در ﻣﺮﺣﻠﻪ آﺷﻨﺎﯾﯽ و ﺷﻨﺎﺧﺖ ﺑﺴﯿﺎر اﺳﺎﺳﯽ و ﭘﺮاﻫﻤﯿﺖ اﺳﺖ و ﺟﻠﺴﺎت ﺧﻮاﺳﺘﮕﺎری ﻣﺮﺳﻮم ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ 10 ﺑﺎر ﺗﮑﺮار ﺷﻮد ﺗﺎ دﺧﺘﺮ و ﭘﺴﺮ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺷﻨﺎﺧﺖ ﭘﯿﺪا ﮐﻨﻨﺪ.
ﻣﺸﺎور ﺧﺎﻧﻮاده ﺑﺎ اﺷﺎره ﺑﻪ اﯾﻦ ﮐﻪ ازدواج ﺑﺮای ﺟﻮاﺑﮕﻮﯾﯽ ﺑﻪ 2 ﻧﯿﺎز ﺻﻮرت ﻣﯽ ﮔﯿﺮد، اﻇﻬﺎر داﺷﺖ: ﻧﯿﺎز ﺑﻪ داﺷﺘﻦ ﻣﮑﻤﻞ و ﻧﯿﺎز ﺑﻪ داﺷﺘﻦ ﻫﻤﺮاﻫﯽ ﮐﻪ وﺟﻮه ﻣﺸﺘﺮک اﺧﻼﻗﯽ ﺑﺎ ﻓﺮد داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﺿﺮوری ﺗﺮﯾﻦ
ﻧﯿﺎزﻫﺎ در دوران ﻋﻘﺪ اﺳﺖ. اﮔﺮ 2 ﻃﺮف در ﻣﺴﯿﺮ ﺑﺮآوردن اﯾﻦ 2 ﻧﯿﺎز ﮔﺎم ﺑﺮدارﻧﺪ و روی ﻣﻮاردی ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺗﻔﺎﻫﻢ دارﻧﺪ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬاری ﮐﻨﻨﺪ و رواﺑﻂ اﯾﺠﺎد ﺷﺪه را ﻣﺒﺘﻨﯽ ﺑﺮ اﺣﺘﺮام ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ و درک و ﻓﻬﻢ دوﺳﻮﯾﻪ ﺑﺮﻗﺮار ﮐﺮده ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ اﺳﺎﺳﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻧﯿﺎزﻫﺎی آﻧﺎن در دوران ﻋﻘﺪ ﺑﻪ درﺳﺘﯽ ﺑﺮآورده ﺷﺪه اﺳﺖ. ﺑﻨﯿﺎد ﯾﮏ زﻧﺪﮔﯽ ﺳﺎﻟﻢ و ﻣﺘﻌﻬﺪاﻧﻪ از دوران ﻋﻘﺪ ﺑﻨﺎ ﻣﯽ ﺷﻮد و ﻋﺒﻮر از اﯾﻦ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺨﺎﻃﺮه آﻣﯿﺰ ﻧﯿﺎزﻣﻨﺪ دراﯾﺖ و رﻓﺘﺎر ﺻﺤﯿﺢ از ﺳﻮی ﺧﺎﻧﻮاده ﻫﺎﺳﺖ.
دوران ﻋﻘﺪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎم ﻓﺮاز و ﻧﺸﯿﺐ ﻫﺎ و ﺗﻠﺦ و ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﻇﺮف ﻣﺪت ﻣﻌﻘﻮﻟﯽ ﺑﻪ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮک ﺑﯿﻨﺠﺎﻣﺪ. دﮐﺘﺮ ﻋﻠﯿﺮﺿﺎ ﺷﺮﯾﻔﯽ درﺑﺎره ﻣﻌﺎﯾﺐ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺷﺪن دوران ﻋﻘﺪ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: زوﺟﯿﻦ ﭘﺲ از ﻣﺮاﺳﻢ ﻋﻘﺪ ﺑﻪ ﻟﺤﺎظ رواﻧﯽ آﻣﺎده اﻧﺪ ﺗﺎ از ﻫﻤﻪ ﻣﻮاﻫﺐ ﻫﻤﺴﺮی ﺑﻬﺮه ﺑﺒﺮﻧﺪ اﻣﺎ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺷﺪن اﯾﻦ روﻧﺪ ﺑﻪ ﺳﺮﺧﻮردﮔﯽ و ﻧﺎﺳﺎزﮔﺎری ﻣﯽ اﻧﺠﺎﻣﺪ و ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ در زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮک آن ﻫﺎ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﻣﻨﻔﯽ ﺑﮕﺬارد. وی ﺗﺎﮐﯿﺪ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﻃﻮل دوران ﻋﻘﺪ ﮐﻢ ﺗﺮ از 4 ﻣﺎه و ﺑﯿﺸﺘﺮ از ﯾﮏ ﺳﺎل ﺗﻮﺻﯿﻪ ﻧﻤﯽ ﺷﻮد زﯾﺮا ﻃﺮﻓﯿﻦ را دﭼﺎر ﭼﺎﻟﺶ ﻫﺎی ﺟﺪی ﻣﯽ ﮐﻨﺪ.
دﮐﺘﺮ ﮐﯿﻤﯿﺎﯾﯽ درﺑﺎره ﻣﺸﮑﻼت دوران ﻋﻘﺪ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻣﺪت اﻇﻬﺎر داﺷﺖ: دﺧﺎﻟﺖ اﻃﺮاﻓﯿﺎن، ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ زوﺟﯿﻦ ﺑﺎ دﯾﮕﺮان، اﻧﺘﻈﺎرات ﻏﯿﺮواﻗﻌﯽ، ﺑﺮوز ﺳﻮءﺗﻔﺎﻫﻢ ﻫﺎی ﺣﻞ ﻧﺸﺪه، ﺗﻮاﻓﻖ ﻫﺎی ﻣﺒﻬﻢ ﻫﻨﮕﺎم ﻋﻘﺪ، ﺣﺮﻣﺖ ﺷﮑﻨﯽ و ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻣﺎﻟﯽ از ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﻣﺸﮑﻼت ﺟﻮاﻧﺎن و ﺧﺎﻧﻮاده ﻫﺎ در اﯾﻦ دوران اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽ ﺷﻮد زوﺟﯿﻦ ﺑﻪ اﻫﺪاف اﯾﻦ دوره دﺳﺖ ﻧﯿﺎﺑﻨﺪ. وی اﻓﺰود: دوران ﻋﻘﺪ از ﻧﻈﺮ روان ﺷﻨﺎﺳﺎن دوران ﮐﻮدﮐﯽ زﻧﺎﺷﻮﯾﯽ اﺳﺖ، ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ آﺳﯿﺐ دﯾﺪن اﯾﻦ راﺑﻄﻪ ﻣﺎﻧﻊ ﺟﺪا ﺷﺪن زوﺟﯿﻦ از ﺧﺎﻧﻮاده ﻫﺎ ﻣﯽ ﺷﻮد و ﺑﻪ دﺳﺘﯿﺎﺑﯽ آن ﻫﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻫﻮﯾﺖ ﻣﺴﺘﻘﻞ ﺑﺮای ﺗﺸﮑﯿﻞ ﯾﮏ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮک ﻟﻄﻤﻪ ﻣﯽ زﻧﺪ. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﯾﮕﺮ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺷﺪن دوران ﻋﻘﺪ ﻣﺎﻧﻊ ﭘﯽ رﯾﺰی ﺻﺤﯿﺢ ﭘﺎﯾﻪ ﻫﺎی زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮک ﻣﯽ ﺷﻮد و وﻗﺘﯽ دوران ﻋﻘﺪ ﻃﻮﻻﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮد ﻓﺮآﯾﻨﺪ ﺟﺪاﯾﯽ از ﺧﺎﻧﻮاده دﭼﺎر ﻣﺸﮑﻞ ﻣﯽ ﺷﻮد.
ﻣﺸﺎور ﺧﺎﻧﻮاده درﺑﺎره ﻣﺸﮑﻼﺗﯽ ﮐﻪ در دوران ﻋﻘﺪ رخ ﻣﯽ دﻫﺪ، ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ: اﯾﻦ ﻣﺸﮑﻼت ﺷﺎﻣﻞ 2 دﺳﺘﻪ درون ﻓﺮدی و ﺑﺮون ﻓﺮدی اﺳﺖ و ﺑﺎﯾﺪ ﺗﻮﺳﻂ ﻓﺮدی ﺻﺎﺣﺐ ﻧﻈﺮ و ﺑﯽ ﻃﺮف ﺣﻞ و ﻓﺼﻞ ﺷﻮد، ﻓﺮدی ﮐﻪ زوﺟﯿﻦ و ﺧﺎﻧﻮاده ﻫﺎ او را ﻗﺒﻮل داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ. ﯾﺎری ﮔﺮﻓﺘﻦ از ﺑﺰرﮔﺘﺮﻫﺎ و رﯾﺶ ﺳﻔﯿﺪﻫﺎ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ ﺣﻞ ﻣﺸﮑﻞ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﺪ اﻣﺎ در ﺻﻮرت ﺣﻞ ﻧﺸﺪن ﻣﺸﮑﻞ آن ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﻣﺸﺎوره ﺧﺎﻧﻮاده ﻣﺮاﺟﻌﻪ ﮐﻨﻨﺪ.
وی درﺑﺎره اﯾﻦ ﮐﻪ ﺑﺮﺧﻼف ﻣﺸﮑﻼت و اﺧﺘﻼف ﻧﻈﺮﻫﺎ در ﺑﺴﯿﺎری از ﻣﻮارد، ﺧﺎﻧﻮاده ﻫﺎ زوﺟﯿﻦ را ﺑﻪ ﺷﺮوع زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮک ﺳﻮق ﻣﯽ دﻫﻨﺪ اﻇﻬﺎر داﺷﺖ: ﺗﻌﺎرض و ﻣﺸﮑﻼت ﺣﻞ ﻧﺸﺪه در دوران ﻋﻘﺪ، ﺑﺎر رواﻧﯽ و
ﻫﯿﺠﺎﻧﯽ ﺑﺮای زوﺟﯿﻦ دارد و ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﻪ اﯾﺠﺎد ﻣﺸﮑﻼت ﺑﺰرگ ﺗﺮ ﺑﯿﻨﺠﺎﻣﺪ و ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﯾﮕﺮ ﺗﻤﺎم ﻣﺸﮑﻼت و اﺧﺘﻼف ﻧﻈﺮﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ در دوران ﻋﻘﺪ ﺣﻞ و ﻓﺼﻞ ﺷﻮد ﺗﺎ ﯾﮏ زﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎﺛﺒﺎت ﭘﺎﯾﻪ ﮔﺬاری ﺷﻮد.
او در اداﻣﻪ اﻓﺰود: ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﺗﻮﺻﯿﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮاده ﻫﺎ اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ وﻗﺘﯽ دﺧﺘﺮ ﯾﺎ ﭘﺴﺮی ازدواج ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ، اﺳﺘﻘﻼل و آزادی آن ﻫﺎ را ﺑﻪ رﺳﻤﯿﺖ ﺑﺸﻨﺎﺳﻨﺪ. ﺑﺴﯿﺎری از واﻟﺪﯾﻦ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ واﺑﺴﺘﮕﯽ ﻫﺎی ﺷﺪﯾﺪ ﺑﻪ ﻓﺮزﻧﺪان ﺧﻮد، ﺣﺎﺿﺮ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ اﺳﺘﻘﻼل او را ﺑﻪ رﺳﻤﯿﺖ ﺑﺸﻨﺎﺳﻨﺪ و از دﺧﺎﻟﺖ ﻫﺎی ﺑﯽ ﻣﻮرد ﮐﻪ اﻏﻠﺐ رﯾﺸﻪ در ﻧﺎﮐﺎﻣﯽ ﻫﺎی ﺧﻮدﺷﺎن دارد، ﺑﭙﺮﻫﯿﺰﻧﺪ. آن ﻫﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺳﻮءﺗﻔﺎﻫﻢ ﻫﺎ و ﺗﻌﺎرض ﻫﺎ را در ﻣﻨﺎﺳﺐ ﺗﺮﯾﻦ زﻣﺎن ﺣﻞ و ﻓﺼﻞ ﮐﻨﻨﺪ و ﻧﮕﺬارﻧﺪ ﯾﮏ ﺳﻮءﺗﻔﺎﻫﻢ ﮐﻮﭼﮏ، ﻣﺸﮑﻼت ﺑﺰرگ ﺗﺮ ﺑﯿﺎﻓﺮﯾﻨﺪ.
واﻟﺪﯾﻦ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﻓﺮزﻧﺪان ﺧﻮد را ﺑﺎ دﯾﮕﺮان ﻣﻘﺎﯾﺴﻪ ﮐﻨﻨﺪ و ﺑﺎﯾﺪ دﺧﺘﺮ ﯾﺎ ﭘﺴﺮی ﮐﻪ وارد ﺧﺎﻧﻮاده آن ﻫﺎ ﺷﺪه را ﺑﺪون ﻗﯿﺪ و ﺷﺮط ﺑﭙﺬﯾﺮﻧﺪ و از ﻣﺤﺒﺖ ﻫﺎی اﻓﺮاﻃﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﻗﻊ اﯾﺠﺎد ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺑﭙﺮﻫﯿﺰﻧﺪ زﯾﺮا اﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻣﺤﺒﺖ ﻫﺎ ﺑﻪ اﻧﺘﻈﺎرات ﺑﯽ ﺟﺎ ﻣﯽ اﻧﺠﺎﻣﺪ و واﻟﺪﯾﻦ ﺑﺎﯾﺪ از آن ﭘﺮﻫﯿﺰ ﮐﻨﻨﺪ.
دﮐﺘﺮ ﮐﯿﻤﯿﺎﯾﯽ درﺑﺎره اﯾﻦ ﮐﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎﯾﺪ ﭼﺸﻢ ﺟﻮاﻧﺎن را ﺑﻪ روی وﻗﺎﯾﻊ دوران ﻋﻘﺪ ﺑﺎز ﮐﺮد و اﺳﺘﺪﻻل ﺟﻮاﻧﯽ را ﮐﻪ ﻣﺼﺮ اﺳﺖ در دوران ﻋﻘﺪ ﺑﺮ ﻣﺸﮑﻼت ﻣﻮﺟﻮد ﻏﻠﺒﻪ ﮐﻨﺪ ﻣﺤﮑﻮم ﮐﺮد، ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮان ﺑﻪ اﯾﻦ ﺟﻮان ﮐﺮد اﯾﻦ اﺳﺖ ﮐﻪ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ﭼﻪ ﮐﺴﯽ روی ﺟﻮان ﻧﻔﻮذ دارد. ﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ ﻣﺒﻨﺎی ﺑﺮﺧﻮرد اﯾﻦ ﺟﻮان ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮاده اش و ﻋﺪم ﻧﺼﯿﺤﺖ ﭘﺬﯾﺮی او، راﺑﻄﻪ ﺑﯿﻤﺎر ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮاده ﺧﻮدش ﺑﺎﺷﺪ. در ﻧﻬﺎﯾﺖ آن ﻫﺎ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ از ﯾﮏ ﻣﺸﺎور ﺗﻮاﻧﻤﻨﺪ ﮐﻤﮏ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ.
ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪ وی ﻗﻀﺎوت درﺑﺎره راﺑﻄﻪ ای ﮐﻪ 8 ﻣﺎه ﺗﺎ ﯾﮏ ﺳﺎل ﻋﻤﺮ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻏﯿﺮﻣﻤﮑﻦ اﺳﺖ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﻃﯽ ﯾﮏ ﺳﺎل ﻣﯽ ﺗﻮان ﻗﻀﺎوت درﺳﺘﯽ از ﯾﮏ راﺑﻄﻪ ﺳﺎﻟﻢ داﺷﺖ و ﺑﻪ ﻋﻘﯿﺪه ﻣﺎ ﻣﺒﻨﺎی ﻃﻮل دوران ﻋﻘﺪ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ اﺳﺖ و اﻟﺒﺘﻪ اﯾﻦ ﻣﺪت ﺑﺮﺣﺴﺐ ﺷﺮاﯾﻂ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﻣﺘﻐﯿﺮ ﺑﺎﺷﺪ.
ﻣﺸﺎور ﺧﺎﻧﻮاده درﺑﺎره ازدواج ﻫﺎی ﭘﺮﺧﻄﺮ ﮔﻔﺖ: زوﺟﯿﻨﯽ ﮐﻪ ﻗﺒﻞ از ازدواج ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ از ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﻧﺪارﻧﺪ، ﺑﻪ اﺣﺘﻤﺎل ﻓﺮاوان ﭘﺲ از ازدواج دﭼﺎر ﻣﺸﮑﻞ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ و ازدواج ﯾﮏ ﺗﺼﻤﯿﻢ اﺳﺎﺳﯽ در زﻧﺪﮔﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ
ﺑﺎﯾﺪ ﭘﺲ از ﺷﻨﺎﺧﺖ ﮐﺎﻣﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮد و ﻣﻨﻄﻘﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ اول ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﻮد و ﺳﭙﺲ ﻣﻮرد ارزﯾﺎﺑﯽ ﻗﺮار ﮔﯿﺮد.
وی اﻓﺰود: ﺟﺪا ﺷﺪن از ﺧﺎﻧﻮاده اﺻﻠﯽ، ﺑﺮﻗﺮاری ارﺗﺒﺎﻃﺎت ﺟﺪﯾﺪ ﻋﺎﻃﻔﯽ و اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ، ﺑﺮﻗﺮاری ﻫﻮﯾﺖ ﺟﺪﯾﺪ و ﻣﺒﻨﺎ ﻗﺮاردادن آن ﺑﺮای ﺗﺸﮑﯿﻞ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﺸﺘﺮک از ﻣﻬﻢ ﺗﺮﯾﻦ اﺗﻔﺎﻗﺎﺗﯽ اﺳﺖ ﮐﻪ در دوران ﻋﻘﺪ رخ
ﻣﯽ دﻫﺪ.اﺣﺘﺮام و ﺗﻔﺎﻫﻢ ﺧﻨﺜﯽ ﮐﻨﻨﺪه ﺗﻤﺎم ﻣﺸﮑﻼت اﺳﺖ و زن و ﺷﻮﻫﺮ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﺎ وﺟﻮد ﺗﻤﺎم ﺗﻌﺎرﺿﺎت و ﻣﺸﮑﻼت ﺑﺮای ﺧﻮد اﻣﻨﯿﺖ ﺑﻪ وﺟﻮد آورﻧﺪ.
بیشتر بدانیم....
ارتباط بین فعالیت فیزیکی و کاهش بیماریها
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
ورزش های مفید برای بیماران مبتلا به آلزایمر
ورزش و بیماری های قلبی و استخوانی
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
چه ورزش هایی سلامت کودکان را تامین می کند؟
ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟
چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
تکنیک های توان بخشی ورزشی در بیماران مبتلا به آسم
ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح
دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری
حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی
ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس
سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن
نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی
نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
ظروف یک بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
اثر شنهای روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان
آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست
پیامدها و راهکارهای جلوگیری از تخلفات موتورسواران
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
از صفحات سند چند برگی ازدواجتان کدام یکی را بدقت خواندهاید؟
فقط صفحه مربوط به مهریه را یا صفحه شروط ضمن عقد را؟
یا صفحهای که نام و مشخصات شما و همسرتان را کنار تاریخ عقد ثبت کرده؟
شما در عقدنامهتان بیشتر دنبال خاطرهها میگردید یا واقعا میدانید روزی که پشت سرهم زیر صفحاتی را که سردفتر تند و تند آنها را ورق میزند، امضا میکردید چه بار مسوولیتی را به دوش گرفتهاید؟
حال و هوای حاکم بر دفترخانههای ازدواج وقتی زوجها به همراه خانوادههایشان برای هرچه زودتر جاری شدن صیغه عقد هیجانزده شدهاند، واقعا دیدنی است مخصوصا اگر سردفتر به چند خانواده به صورت همزمان وقت داده باشد و ازدحام جمعیت باعث کمبود وقت و سریع انجامشدن کارها شود. درست در چنین مواقعی است که زوجها وقتی با سند ازدواج روبهرو میشوند و میفهمند باید زیر تمام صفحات آن را امضا کنند تمایل دارند هرچه زودتر کار تمام شود بدون آنکه حتی کنجکاو شوند با این امضاها زیر بار چه تعهداتی میروند.
بیشتر سردفترها فقط صفحات عقدنامه را ورق میزنند و بدون هیچ توضیحی درباره مندرجات سند با انگشت نشان میدهند که زوجها کجاها را باید امضا کنند در حالی که سند ازدواج به خاطر مسئولیت آور بودنش سندی مهم است که زوجها بخصوص خانمها باید از بندبند آن مطلع باشند چون اگر غیر از این باشد وقتی پیچ و خمهای زندگی شروع شود تمام امضاها دست و پاگیر میشوند.
یکی از بندهای عقدنامه میگوید: زوج ضمن عقد شرط کرد که هر گاه طلاق بنا به خواسته زوجه نباشد و طبق تشخیص دادگاه، تقاضای طلاق ناشی از زن از وظایف همسری یا سوءاخلاق و رفتار وی نباشد زوج موظف است نصف دارایی خود را که در زمان زناشویی با او به دست آورده یا معادل آن را با نظر دادگاه به صورت بلاعوض به زوجه منتقل کند پس اگر مردی این شرط را امضا کند مشمول موضوع تصنیف در داراییهای مشترک میشود و زن مطلقه میتواند با ارائه دادخواست این مبالغ را مطالبه کند.
شروط دوازدهگانه
در یکی دیگر از بندهای عقدنامه آمده است زوج به زوجه بلاعزل با حق توکیل به غیر داد که با رجوع به دادگاه و دریافت مجوز پس از انتخاب نوع طلاق خود را مطلقه کند. پیداست اگر مردی با این شرط موافقت کند زن میتواند در دادگاه اقامه دعوا کرده و زوج از شروط مندرج در عقدنامه را اثبات کند و با حکم دادگاه به دفترخانه رسمی طلاق مراجعه کند چون در این صورت از سوی زوج وکیل است که اصالتا (شخص خودش) یا ا (با انتخاب وکیل و تفویض به وی) خود را مطلقه کند.
نکته: تقریبا بیشتر حقوقدانها و مشاوران خانواده بر این نکته اتفاق نظر دارند که داشتن شروط ضمن عقد از داشتن مهریههای سنگین بهتر است چون شروط ضمن عقد تلاشی است برای برابر شدن حقوق زن و مرد.
پس لازم است مردها بدانند اگر پای چنین شرطی در عقدنامه را امضا میکنند حق طلاق را در صورت تحقق این دوازده شرط به همسرشان دادهاند:
- خودداری شوهر از دادن نفقه زن به مدت ۶ ماه به هر عنوان حتی با توسل به اجبار،
- سوءرفتار یا سوءمعاشرت زوج به حدی که ادامه زندگی را برای زوجه غیرقابل تحمل کند،
- ابتلای زوج به بیماریهای خطرناک و درماننشدنی به نحوی که دوام زندگی زناشویی را برای زوجه به خطر بیندازد،
- جنون زوج در مواردی که فسخ نکاح شرعا ممکن نباشد،
- بیتوجهی به رای دادگاه در مورد منع اشتغال زوج به شغلی که طبق نظر دادگاه منافی با مصالح خانوادگی و حیثیت زوجه باشد،
- محکومیت شوهر به حکم قطعی به ۵ سال حبس یا بیشتر یا به جزای نقدی که بر اثر ناتوانی در پرداخت منجر به ۵ سال بازداشت شود یا به حبس و جزای نقدی منتهی به ۵ سال بازداشت یا بیشتر شود و حکم در حال اجرا باشد،
- ابتلای زوج به هر گونه اعتیاد مضر که به تشخیص دادگاه به زندگی خانوادگی خلل وارد کند،
- زوج زندگی خانوادگی را بدون عذر موجه ترک کند یا ۶ ماه متوالی بدون عذر موجه از نظر دادگاه غیبت کند،
- محکومیت قطعی زوج در ارتکاب به جرم و اجرای هرگونه اعم از حد و تعزیر که آبروی زوجه را به خطر بیندازد،
- باردار نشدن زوجه از زوج بعد از ۵ سال به علت عقیم بودن یا عوارض جسمی دیگر،
- مفقودالاثر شدن زوج و مراجعه نکردن به دادگاه ۶ ماه بعد از مراجعه زوجه به دادگاه و ازدواج مجدد زوج بدون رضایت زوجه یا اجرا نکردن عدالت بین همسران به تشخیص دادگاه.
پس با تحقق هر یک از این شروط و اثبات آن در دادگاه، زن میتواند با استفاده از ضمن عقد با مراجعه به دادگاه خانواده و پس از قطعیت حکم نسبت به اجرا و ثبت صیغه طلاق در دفتر رسمی ثبت طلاق اقدام کرده و خودش را مطلقه کند.
شروط ضمن عقد
تقریبا بیشتر حقوقدانها و مشاوران خانواده بر این نکته اتفاق نظر دارند که داشتن شروط ضمن عقد از داشتن مهریههای سنگین بهتر است چون شروط ضمن عقد تلاشی است برای برابر شدن حقوق زن و مرد اما مهریه پولی است که زیاد هم نسبت به وصول آن نمیتوان امیدوار بود.
برای همین زوجها قبل از جاری شدن صیغه عقد میتوانند توافق کنند تا حقوقی چون حق تحصیل، اشتغال، حق انتخاب محل سکونت یا شرط تضمین پرداخت مهریه از سوی یک یا ۲ نفر از اعضای خانواده یا آشنایان زوج را در عقدنامه درج کنند.
در واقع شرط در طلاق یا همان چیزی که مردم به عنوان حق طلاق میشناسند هم از جمله این شروط است. این شرط به زن حق میدهد تا خود را ا طلاق دهد یعنی زن وکیل مطلق از طرف شوهر خود باشد که هر زمان بخواهد یا پس از تحقق امری معین و اثبات آن در دادگاه خود را مطلقه کند.
البته درج این شرط در عقدنامه به این معنی نیست که دیگر مرد نمیتواند همسرش را طلاق دهد. در واقع مرد در شروط ضمن عقد فقط به صورت ی این حق را به همسرش میدهد و زن هم به عنوان وکیل در طلاق این را میداند که این حق یا شرط ضمن عقد به معنای انتقال کامل و مطلق حق از سوی شوهرش نیست و مرد هم میتواند بنا بر شرایطی از این حق استفاده کند.
بد نیست بدانید که شروط ضمن عقد با محتوایی چون ممنوعیت ازدواج دوم برای مرد، عدم نزدیکی یا طلاق در مدت معین مثلا ۵ سال قابلیت اجرا ندارد اما میتواند زن در شروط ضمن عقدش این نکته را بگنجاند که مثلا مهریه او به دخترش تعلق بگیرد (شرط صلح مهریه به فرزند)
بیشتر بدانیم....
ارتباط بین فعالیت فیزیکی و کاهش بیماریها
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
ورزش های مفید برای بیماران مبتلا به آلزایمر
ورزش و بیماری های قلبی و استخوانی
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
چه ورزش هایی سلامت کودکان را تامین می کند؟
ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟
چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
تکنیک های توان بخشی ورزشی در بیماران مبتلا به آسم
ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح
دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری
حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی
ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس
سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن
نقش نانو تکنولوژی در پزشکی وسلامت عمومی
نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
ظروف یک بار مصرف ومشکلات آن بر سلامت
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
کنترل آلاینده ها از طریق فن اوری نانو تکنولوژی
اثر شنهای روان یا غبار غلیظ بر سلامت انسان
آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست
پیامدها و راهکارهای جلوگیری از تخلفات موتورسواران
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
احساس رضایتمندی
ملاک دیگری که باید مد نظر زوجین جوان باشد، این است که حاصل ارتباط بین آنها با یکدیگر باید دست یافتن به رضایتمندی باشد. احساس رضایتمندی زمانی حاصل میشود که طرفین با یکدیگر سازگار باشند. وقتی که روابط بین دو فرد و یا دو گروه به گونهای تنظیم شود که به رضایت طرفین بینجامد، به آن سازگاری میگویند.
اگر ملاکهای قبلی که ذکر آن رفت به خوبی تحقق یابد، میتواند احساس رضایتمندی را پدید آورد.سایرعوامل از این قرارند:
اهمیت دادن به همسر
آنچه میتواند موجب رضایت همسر شود، میزان اهمیتی است که همسر برای او قائل است. از نشانههای اهمیت دادن به همسر، اهمیت دادن به دیدار همسر و صرف وقت در این زمینه است. لذا اگر فرد دریابد که همسرش میل به دیدار او دارد و برای آن وقت میگذارد، به نوعی احساس رضایت دست مییابد. حال اگر همسر فرد برای انجام کار مهمی از همسر خود دعوت کند که نزد او بیاید و همسر او به خاطر کاری شخصی و کماهمیت از پذیرفتن دعوت همسر امتناع ورزد، پیامی که غیر مستقیم به همسرش میدهد، این است که کار مهم تو برایم اهمیتی ندارد. همسر با این مسئله احساس میکند که خود او نیز در نزد طرف مقابل از اهمیت چندانی برخوردار نیست و لذا احساس نارضایتی میکند.
توجه به واقعیات
نکتهی دیگری که موجبات رضایتمندی را فراهم میسازد، توجه به واقعیات است. باید توقّعات خود را بر اساس تواناییهای همسر خویش تنظیم کنیم. لازمهی موفقیت در این امر آن است که قبلا از حد توان او برآوردی داشته باشیم. مثلا در هنگام خواستگاری در این زمینه اطلاعات لازم را کسب نماییم، زیرا در غیر این صورت از همسر خود توقعاتی خواهیم داشت که او قادر به تأمین آنها نباشد.
عمل به وعده ها
عمل کردن به وعدهها نیز میتواند موجب دست یافتن به رضایت باشد. این امر اگر چه همیشه مهم است، اما باید دانست که در این دوران اهمیت فوقالعادهای دارد. مثلا اگر آقا به خانمش بگوید که در ساعت هفت بعدازظهر به دیدن او میرود، و دیدار خود را دیرتر صورت بدهد اوایل این امر موجب نگرانی خانم و خانواده او میگردد، ولی وقتی بارها تکرار شد، دیگر آنها او را فردی میدانند که خلف وعده میکند و گاه همین امر را تعمیم نیز میدهند و ممکن است او را در همهی امور سهلانگار و بیتوجه بدانند. این امر باعث میشود که دیگر روی او حساب چندانی باز نکنند و این چیز خوبی نیست که اطرافیان همسر آدم در دوران عقد، او را چنین ارزیابی کنند. از سویی همسر با دیدن خلف وعدهها احساس نارضایتی میکند و از این امر نیز احساس عدم رضایت میکند که در مورد همسر او چنین قضاوتی میکنند.
نتیجه آن که عمل به وعدهها میتواند موجب رضایت همسر شود، علاوه بر آن خود فرد نیز به رضایت درونی دست مییابد و شخصیت او نیز در نزد دیگران محترم میماند و پایبندی به وعده و پیمان چنین ارمغانی را در پی دارد.
گذشت از خطاها
مسئلهی گذشت کردن از خطاهای همسر، به ویژه خطاهایی که قابل اغماض و تغافل هستند، به افزایش رضایت او میانجامد، زیرا گاه از آدمی خطاهایی سر میزند، هر چند که خواهان آن نیز نمیباشد، به همین دلیل آدمی را جایزالخطا نامیدهاند؛ البته منظور آن نیست که انسان عمدا رفتارهای نامناسبی را مرتکب شود و در توجیه برای دیگران بگوید: انسان جایزالخطاست و به این ترتیب از مکانیزم دفاعی دلیلتراشی استفاده نماید و با گرفتن چنین موضعی احساس آرامش کند، بلکه منظور آن است که به هنگام سرزدن خطا، نسبت به همسر خود تغافل نماییم. مراد از تغافل آن است که در عین دیدن خطای همسر، طوری وانمود کنیم که گویی آن را ندیدهایم. یا این که گاه او خطایی را مرتکب شده و متوجه اشتباه خویش گردیده است و اینک درصدد توجیه خطا برمیآید که نشانهی درک اشتباه خویش است؛ توجیه نیز گاه میتواند نشانهی ندامت از اشتباه باشد و در چنین حالتی تغافل آن است که وانمود شود که توجیه فرد پذیرفته شده است.
حسن دیگر تغافل آن است که همسر شما مدام از خردهگیریهای جزیی شما نمیرنجد و احساس نارضایتی نمیکند. اگر همسر شما نیز نسبت به شما تغافل کند، احساس رضایت برای شما پدید میآید و بدین ترتیب رضایت طرفینی حاصل میشود.
اگر چه زن و مرد از خردهگیریهای فراوان دلآزرده میشوند و گاه احساس بیمعنایی میکنند، اما این امر برای زنان مشکلات بیشتری پدید میآورد. پس باید تلاش کرد که با تغافل و بخشش خطاها و داشتن گذشت، به نحوی رضایت همسر را جلب نمود. ذکر خطاهای همسر به طور مکرر، وی را دچار احساس حقارت کرده، از اعتماد به نفس او میکاهد. این امر موجب میشود که او احساس کند که توان کمتری برای ایفای نقش خود داشته، و لذا کمتر میتواند برای راه یافتن به زندگانی مشترک احساس موفقیت نماید؛ بدین ترتیب از امید او به زندگانی با همسر خود کاسته میگردد. پیدایش چنین احساسی در دوران عقد، احساس خوبی نیست.
برخی افراد از ایجاد احساس رضایتمندی تصور غلطی دارند و آن داشتن چنین باوری است که میخواهند به هر ترتیبی که شده، رضایت همسر خود را حاصل کنند.
بهره گرفتن از این رویه جهت ایجاد احساس رضایتمندی همسر کار درستی نیست، بلکه در همه حال باید تلاش کرد که از زشتی و بدی به دور بود و برای کسب رضای خدا تلاش نمود.
درک متقابل
مسئلهی دیگری که موجب رضایتمندی طرفین میشود، وجود درک متقابل است. اگر روابط زوجین در دوران عقد به گونهای شکل گیرد که هر دو احساس کنند که همدیگر را میفهمند، این امر موجب رضایت هر دوی آنها میگردد.تشابه در هوشمندی که باید در هنگام انتخاب همسر مدنظر باشد، میتواند زمینهساز درک متقابل بوده، موجبات رضایتمندی طرفین را فراهم آورد. اما گاه علت عدم درک متقابل کمهوشی یکی از طرفین نیست، بلکه دلیل آن خوب گوش نکردن به سخنان او و یا مجال ندادن به همسر است که سخنان خود را بگوید و روحیات خویش را مطرح کند،لذا دنیای وجود او همچنان ناشناخته و نامکشوف باقی مانده است و برقراری رابطه با دنیایی ناشناخته کاری مشکل و گاه غیر ممکن است پس بکوشید که همسر خود را بشناسید تا او را درک کنید و بیابید و چون او را بیابید بهتر میتوانید با او سخن بگویید، از این راه بهتر نیازهای او را میشناسید و آنها را تأمین میکنید و چون چنین حالتی حاصل شود، رضایت او حاصل میگردد و وقتی که در طرف مقابل نیز چنین مسئلهای به وقوع بپیوندد، رضایت شما نیز حاصل میگردد و چون هر دو احساس رضایت کنید، زندگانی شما قرین خوشبختی گشته، دوام زندگانی شما خود را مینمایاند.
معاشرت نیکو
مسئله دیگری که موجب رضایتمندی میگردد، آن است که در دوران عقد معاشرت خوبی با همسر خویش داشته باشند.اگر زن و شوهر، هر یک بتوانند معاشر خوبی برای یکدیگر باشند و رفتارشان نیز به گونهای باشد که برای هم احترام قائل باشند و مهربانی را به هم عرضه بدارند، میتوانند زوجین خوبی برای یکدیگر باشند و اگر فرصتی پدید آورند که بتوانند برای هم درد دل کنند، با تخلیه شدن از دردها و غمها به آرامش دست مییابند و بدین ترتیب هر دو احساس رضایت میکنند.
الگو گرفتن از زندگیهای موفق میتواند رضایتمندی را در پی داشته باشد. لازم است که زن و شوهر جوان زندگیهای خوب و موفق دیگران را مورد مطالعه قرار دهند تا ظرایف زندگی خوب را از آنها فراگیرند. مثلا با نگاه کردن به زندگی خوب خواهر و برادر بزرگتر و نحوهی رفتار رضایتآمیز او با همسرش در حضور دیگران، از او الهام بگیرند و آنها نیز کم و بیش رفتار مناسبی را که آموختهاند با همسر خویش به کار گرفته و از آن احساس رضایت نمایند.
والدین نیز میتوانند در این طریق، سرمشقهای خوبی برای فرزندان خویش باشند. آنها نیز میتوانند با انتقال تجارب مفید خویش به فرزندان در شکلگیری روابط رضایتآمیز میان آنها و همسرانشان مؤثر باشند. اگر چه هر یک از فرزندان باید از دورههای قبل برای برخورداری از روابط اجتماعی مطلوب تربیت شده باشند اما اگر این امر متحقق نگردیده است، اکنون باید نسبت به جبران آن اقدام نمود و خوب و صمیمانه به انتقال تجارب مبادرت کرد تا فرزندان با دست یافتن به تجاربی غنی، نسبت به بهبود روند ارتباطهای خود با همسر خویش به کسب موفقیت نایل آیند.
نتیجه آن که اگر روابط زوجین در دوران عقد به گونهای باشد که به رضایت طرفین بینجامد، میتوان نسبت به آیندهی این زندگانی دل بست. پس اگر روابط زن و شوهر جوان به نحوی شکل گیرد که هر چه از زمان عقد آنها میگذرد، رضایت آنها از یکدیگر بیشتر میگردد میتوان چنین عقدی را به ازدواج تبدیل نمود، زیرا احتمال دوام این زندگانی زیاد است. اما اگر روند زندگانی زوجین به گونهای است که هر چه از دوران عقد آنها میگذرد، روابط آنها تیرهتر شده و عدم رضایت آنها از هم بیشتر میگردد احتمالاً نمیتوان به آیندهی چنین زندگانیای امیدوار بود هر چند نباید بلافاصله به جدایی پناهنده شد، بلکه در این مورد هم مراجعه به یک مشاور خانواده امری ضروری است.
« 8 »
دست یافتن به آرامش و سلامت روانی
ملاک دیگری که میتواند مبنای اخذ تصمیم برای ادامهی زندگی و یا احیانا عدم تداوم آن قرار گیرد، مسئلهی آرامش روانی و سلامت روانی است. با برخورداری از آرامش روانی است که آدمی میتواند به سلامت روانی دست یابد. نشانهی این که بهداشت روانی فرد تأمین شده است، این است که او به آرامش دست یافته باشد؛ اگر چه فشارهای روانی میتوانند تا حدی آرامش روانی آدمی را بر هم بزنند، اما فردی که از سلامتی روانی برخوردار است، دوباره به تعادل دست مییابد.
خوب است بدانید که یکی از اهداف قابل حصول در ازدواج از نظر اسلام دست یافتن به آرامش است. قرآن میفرماید: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودَّةً و رحمةً»، یعنی از نشانههای الهی آن است که برای شما از نفس خودتان همسرانی آفرید تا در کنار آنها آرامش یابید و بین شما دوستی و رحمت قرار داد.
اگر زن و مردی در دوران عقد و حتی پس از آن با یکدیگر به گونهای زندگی کنند که موجب اذیت و آزار دیگری نباشند، طرف مقابل آنها احساس آرامش میکند و در نتیجه امید خوبی برای تداوم زندگانی فراهم کردهاند و لذا گاه بد نیست که ما خود را در سختی بیندازیم تا همسر ما تا حدی احساس راحتی بکند.
اگر زنی در کنار شوهر خود در دوران عقد احساس آرامش کند، میل و رغبت دارد که هر چه زودتر ازدواج کند تا با بیشتر بودن در کنار همسر خود از احساس آرامش بیشتری هم برخوردار باشد و چه قدر نامناسب است که عکس چنین حالتی وجود داشته باشد.
وجود روابط تهدیدآمیز هم عامل دیگری است که مانع تحقق آرامش روانی میگردد. اگر روابط بین زن و شوهر خوب باشد و همراه با تهدید و نگرانی نباشد، آنها از آرامش روانی برخوردار خواهند بود و لذا میگویند: تأمین امنیت روانی فرد در گرو روابط بین فردی مناسب است. آن جا که این روابط خوب نیست، آرامشی هم حاکم نیست. گاه وجود برخی از اختلالات روانی دیگر نظیر اضطراب میتواند مشکلآفرین بوده و موجبات بروز ناامنی در روابط زوجین را فراهم کند.
معمولا این گونه بیماران باید در ابتدا تحت درمان دارویی قرار بگیرند تا پس از احساس آرامش ناشی از مصرف دارو، جهت حل معضلات خانوادهی آنها اقدام لازم را به عمل آورد. چنین بیماری که خود کاملا بیقرار است و حتی یک لحظه آرام هم ندارد، آیا حتی درخواستهای معقول همسر خود را مزاحمت و دردسر قلمداد نمیکند؟ طبیعی است که بیماری با این وضعیت، بار زندگانی خود را نیز به سختی بر دوش میکشد، چه رسد به این که او بتواند باری هم از زندگانی همسر خود بر دوش کشد. لذا چنین فردی که خود را از درون تحت فشار میبیند، چگونه در مقابل فشاری از بیرون تاب میآورد؟ تا به احساس امنیت دست نیابد، چگونه ممکن است با همسر خود سازگار باشد، در حالی که سازگاری رفتاری است که در آن طرفین از یکدیگر احساس رضایت میکنند.
احساس ایمنی عبارت است از آزادی نسبی از خطر و ناامنی.یکی از علل بروز اضطراب مسئلهی ناکامی یا محرومیت است. اگر کسی در دوران عقد نیز از همسر خود انتظار انجام اموری را داشته باشد که همسرش قادر به انجام آنها نباشد و در نتیجه او دچار ناکامی شود، این امر میتواند موجب بروز اضطراب در وی گردد، چنان که بعضیها تکالیف دشواری را به همسر خود محول میکنند، مثلا این که تو باید پدرت را درست کنی تا دفعهی بعد از این حرفها به من نزند و یا این که گفتهاند که تو باید مادرت را طوری بار بیاوری که دیگر با من این طور برخورد نکند و یا این که باید پدر و مادرت را راضی کنی که چنین و چنان کنند. آنها به هنگام گفتن چنین حرفهایی تهدید هم میکنند و میگویند: وگرنه چارهای جز جدایی نداریم. در این زمان همسر بیچاره در نگرانی و اضطراب غوطهور میشود که اگر نتوانم و از عهده برنیایم، زندگانیام سیاه شده و از دست میرود.
تکالیف بیش از حد توان و انتظارات و توقعات بیش از حد، موجب اضطراب و نگرانی است و حتی اگر فرد، خود نیز بیش از حد استعداد خود از خویشتن انتظار داشته باشد، این نیز میتواند موجب ناامنی وجود وی شود.
احساس عدم امنیت دایم، شخص را مدام در حال بسیج مداوم قوا و تلاطم و بهمریختگی متابولیسم بدن قرار میدهد و اگر چنین وضعیتی ادامه یابد، آدمی به سوی بیماریهای جسمی و روانی سوق مییابد، زیرا که ساختمان بدن انسان قدرت تحمل تنش دایمی را، که محصول این بسیج مداوم قواست، ندارد. پس اگر کاری کنیم که وجود همسرمان دستخوش ناامنی شود، علاوه بر موارد یاد شده باید انتظار بروز رفتارهای دیگری نظیر احساس طرد شدن، احساس تنهایی، تلقی کردن دنیا به عنوان مکانی خصمانه و بد، خطرناک تلقی کردن دیگران و داشتن احساس بدبینی، بیحوصلگی و بیارادگی و گرایش به عیبجویی و خودخواهی را داشت که پیدایش چنین ویژگیهایی در رفتار همسرتان، مسلما به نفع شما نخواهد بود و شما از دیدن چنین رفتارهایی از او رنجیده خاطر خواهید شد. پس سعی نکنیم که با تهدیدها و کشمکشها وجود همسر خود را به ناآرامی بکشیم، چرا که بازخورد همین رفتارها و عواقب آن متوجه خود ما خواهد شد.
شخصیتهای وسواسی نیز عامل ناامنی همسر خویش هستند، زیرا آنها مدام از همسر خویش خردهگیری میکنند که چرا این را گفتی و چرا آن را نگفتی و بدین ترتیب همسر خود را دچار دردسر و ناامنی میکنند.
اگر فردی دچار وسواس بیاختیاری است، او نیز باید بداند که زندگانی خود و همسر خویش را به ناامنی میکشد. چه بهتر که این گروه از افراد جهت درمان خویش قدمی بردارند و بیش از این موجبات رنجش همسر را فراهم ننمایند، زیرا دل رنجیده اگر قدری کینه هم داشته باشد، مشکلآفرینی میکند.
در یافتههای علمی، وسواس زیر مجموعهی اختلالات اضطرابی بوده، با کاهش اضطراب، آن نیز افول مینماید. امروزه علاوه بر تکنیکهایی که در رفتار درمانی و رواندرمانی جهت درمان وسواس مورد بهرهبرداری قرار میگیرد، درمانهای دارویی نیز که از طریق روانپزشکان صورت میگیرد، تأثیر ویژهای در کاهش رفتارهای وسواسی داشته است. آنها نیز معمولا از داروهای ضد اضطراب استفاده میکنند که اثرات شگفتآوری در تقلیل رفتارهای وسواسی دارند. نتیجه آن که اگر رفتارهای زوجین با هم، گواه داشتن برنامهای برای آینده باشد و علاوه بر آن تهدیدی برای یکدیگر نباشد، همسر آنها از آرامش روانی برخوردار بوده و بالعکس اگر در اثر تهدیدها، همسر شما دچار اضطراب شده است،باید تلاش کنید که برای درمان او اقدام مؤثری به عمل آورید تا بدین ترتیب بتوانید با او بهتر زندگی کنید، زیرا فردی که مبتلا به اضطراب است، نمیتواند با شما به آرامی برخورد کند و هنگامی این امر میسر میگردد که بیماری او درمان شده و یا کاهش یافته باشد و حتی اگر بیماری متوقف هم شود و بیش از آن چه که هست نشود، نیز خود گام مؤثری تلقی میشود.
داشتن برنامهای برای زندگی و یا به عبارت بهتر تدوین برنامهای برای زندگی مشترک در دوران عقد که تا حدودی مسیر حرکت زوجین را مشخص میکند، میتواند آرامشدهنده باشد و نبود برنامه موجبات نگرانی را فراهم میآورد. اگر روابط به گونهای بوده است که در دوران عقد به مشاجره و جرّ و بحث با همسر خود مبادرت نمودهاید و احساس میکنید که شما و یا طرف مقابل که همسر شماست، دچار عصبانیت و پرخاشگری شدهاید، لازم است که درصدد یافتن علت و نیز درمان آن باشید. این امر نیز با مراجعه به یک روانشناس و مشاور خانواده میتواند سروسامان یابد. معمولا، سه دسته علت اساسی را برای پرخاشگری برمیشمرند که شامل علل جسمانی، فیزیکی؛ محیطی، روانی و اجتماعی است که به منظور کاهش روابط پرخاشگرانه در دوران عقد با توجه به علل ذکر شده نکاتی مطرح میگردد تا با رعایت آنها امکان اصطکاک طرفین کاهش یابد.
در خصوص علل جسمانی باید متذکر شد که اگر شما و یا همسرتان بیموقع غذا میخورید و گاه به مدت طولانی احساس گرسنگی میکنید، باید بدانید که یکی از علل پرخاشگری، گرسنگی است که این مشکل با به موقع غذا خوردن حل و فصل میشود و بر آرامش شما میافزاید. علت دیگر آن است که کارهایمان را به گونهای انجام دهیم که خیلی خسته شویم و یا بیش از حد توان خود کار کنیم. خستگی زیاد یکی از علل بروز پرخاشگری است. اگر فرد پرخاشگر تلاش کند که شبها زودتر بخوابد و یا بعد از ظهرها استراحتی داشته باشد، کمتر امکان بروز پرخاشگری وجود خواهد داشت.
علت دیگر پرخاشگری تغییرات هورمونی است. تغییرات هورمونهایی همچون اپینفرین، نوراپی نفرین، استیل کولین و سروتونین و تیروکسین و برخی از هورمونهای دیگر میتواند موجب پرخاشگری بشود. در این گونه موارد مراجعه به پزشکان متخصص غدد میتواند فرد را در جهت درمان و یا کنترل هورمونها و ایجاد تغییر در بدن فرد از طریق مصرف داروها یاری کند. در چنین مواردی حتی رواندرمانی به تنهایی چنان مؤثر نیست و یا نصیحت کردن فرد توسط همسر و خانوادهاش چندان نمیتواند کارساز باشد، زیرا مدام تیروکسین اضافهای که در بدن ترشح میشود، موجب پرخاشگری میگردد و تا جهت درمان آن اقدام مؤثری صورت نگیرد، مسئله همچنان تداوم خواهد یافت. پس افرادی که چنین وضعیت بحرانیای را تجربه کردهاند، حتماً باید جهت درمان اقدام کنند، تا در صورت تشکیل خانواده، کمتر دچار مشکلات لاینحل شوند.
مسئلهی دیگر وجود بیماریهای جسمانی است که میتواند در این عرصه مشکلآفرین باشد و برای درمان آنها نیز باید کاری انجام داد، زیرا داشتن بیماری، خود فشاری روانی از درون ایجاد میکند و باعث کمی تحمل فرد در برابر فشار بیرونی میگردد.
به هر حال وجود هرگونه معضل جسمانی میتواند زمینهساز بروز پرخاشگری باشد که باید در جهت درمان آن اقدام نمود. در مورد نقایص عضوی نیز باید ترتیبی اتخاذ شود که فرد با مشکل خویش کنار آید و واقعیت را قبول کند. در آرزوی عضو سالم بودن و یا در انتظار داشتن عضو از دست رفته ماندن آرامش آدمی را بر هم میزند و زمینهی مناسبی برای برقراری رابطهای خوب فراهم نمیآورد. کنار آمدن با نقایص عضوی و قبول و پذیرش آنها مانع بروز پرخاشگریها میگردد .
علل دیگری که باید بدان توجه داشت،علل محیطی است. باید سعی کنیم که حتیالامکان محیط زندگانی خود را مساعد نماییم. عوامل محیطی موجب پرخاش، اگر شناسایی شده و با آنها مقابله شود، میتوانند فضای آرامتری را برای ما به دنبال آورند. این عوامل عبارتند از سر و صدا، گرما و سرما و ازدحام که به بررسی آنها میپردازیم.
اگر میخواهید در این دوران با همسر خود روابطی صمیمانه و به دور از پرخاشگری داشته باشید، سعی کنید که در محیطهای آرامی قرار بگیرید، مثلا بردن همسر به فضایی سبز و خرم و دارای آرامش در دوران عقد میتواند موجب آرامش شود. تلاش کنید که محیط زندگانی خود را به نحوی سروسامان دهید که در آن آرامش حکمفرما باشد. امروزه وسایل صوتی متعدد و فراوان است و به همین دلیل است که این روزها پرخاشگری نیز افزایش یافته است. اگر کسی نسبت به سر و صدا حساس است، باید در اتاقی سکونت گزیند که صدا او را کمتر مورد اذیت و آزار قرار دهد. با وسایل صوتی نیز باید به گونهای برخورد کرد که اگر از آنها استفاده میکنید، صدای آنها بلند و ناهنجار نباشد، زیرا اصوات ملایم کمتر ایجاد زحمت میکنند و اگر از آنها استفاده نمیشود، حتما آنها را خاموش کنیم، چرا که هیچ چیزی بهتر از سکوت نمیتواند برای شما ایجاد آرامش کند. وجود اصوات خوش و دلنشین که همراه با پیامهای سازنده است، میتواند مفید فایده باشد. مثلا شنیده آوای خوش قرآن با صوتی دلانگیز و دقت در محتوای آیات آن شما را به آرامش میرساند و خانهها را نورانی میسازد.
همچنین باید متذکر شد که صدای افرادی که در خانوادههای بالنده پرورش یافتهاند نیز آرام و ملایم و دلنشین خواهد بود. پس در ابتدای هزارهی سوم که آن را دوران آلودگی صدا نیز میتوان نام نهاد، تلاش کنیم که محیطی هر چه آرامتر فراهم آوریم تا با داشتن چنین آرامشی با همسر خود نیز به آرامی برخورد کنیم. به هنگام ملاقات نیز ترتیبی اتخاذ شود که محیط ملاقات شما با یکدیگر نیز محیطی امن و آرام باشد،زیرا گفتگو کردن در محیطی آرام، ضمن آن که باعث آرامش شما میشود، از امکان بروز پرخاشگری نیز میکاهد.
مسئلهی دیگری که میتواند موجب بروز پرخاشگری شود،گرما و سرماست. باید ترتیبی داد که حتیالامکان محل زندگانی شما از گرما و سرمای زیاد برخوردار نباشد. به نظر میرسد که اگر درجهی حرارت محل زندگی شما 20ـ18 درجه باشد، میتواند شما را در بهترین حالت ممکن قرار دهد. گرمای زیاد عامل برانگیختگی است و وقتی که به ملاقات یکدیگر میروید نیز باید به این امر توجه داشته باشید. هیچ میدانید که گاه ممکن است علت دعوای شما با همسرتان در دوران عقد،گرمای زیاده از حد هوا باشد، پس وقتی که هوا به قدری گرم باشد که دچار تعریق شوید و عرق بر روی تن شما بنشیند، امکان برانگیختگی شما افزایش مییابد. حتیالامکان اگر در اوقاتی به دیدار همسرتان بروید که هوا ملایمتر است،کمتر امکان بروز پرخاشگری وجود دارد. مثلا در ایام تابستان در اوج گرما و سر ظهر اگر برای ملاقات همسرتان بیرون میروید، چون در برابر حرارت زیاد نور خورشید قرار میگیرید، امکان برانگیختگی شما افزایش مییابد و بدین ترتیب گرمای زیاد خورشید، ممکن است از گرمای محبت شما در ملاقات بکاهد؛ در صورتی که قصد سفری با همسر خود دارید اگر صبح زود حرکت کنید که هوا ملایمتر است، کمتر دچار پرخاشگری میشوید. بررسیها نیز نشان داده است که در مردادماه که هوا گرمتر است، درگیری نیز بیشتر میشود، زیرا کلافگی افراد نیز افزایش مییابد. سرما هم میتواند مشکلآفرین باشد. اگر محل ملاقات شما از برودت زیادی برخوردار باشد، آن نیز میتواند موجب پرخاشگری شود. مثلا دیده میشود که آقایی همسر خود را در زمستانی با هوای سرد به پارک برده، در حالی که هر دو احساس سرما میکنند، با یکدیگر در حال گفتگو هستند. در چنین حالتی نیز امکان بروز پرخاشگری وجود خواهد داشت. پس انتخاب فضای مناسب با درجه حرارت مطلوب مانع بروز پرخاشگری میگردد. همچنین به هنگام ملاقات تلاش کنید که حتیالامکان بهترین مکان قابل دسترس را انتخاب کنید.
ازدحام نیز عامل دیگری است که موجبات بروز پرخاشگری را فراهم مینماید. البته مراد آن نیست که در جمع حضور نیابید، زیرا رفتن به دید و بازدید اقوام امری لازم است و توجه دارید که در این ایام زوجین را پاگشا میکنند، یعنی آن که پای آنها گشوده شود تا بعدازاین نیز به دیدار این و آن بروند. اما دیده میشود که اقامت طولانی در فضاهای پرازدحام که همراه با سر و صدای زیاد نیز میباشد میتواند به پرخاشگری منجر شود و قطعاً کسانی که نسبت به صدا حساسیت بیشتری دارند،کاندیدای بهتری جهت ابتلا به پرخاشگری خواهند بود. برای این گونه افراد نیز میتواند راههایی وجود داشته باشد، البته راههای دیگر درمان پرخاشگری نیز باید مدنظر شما باشد؛ راههایی که ضمن عمل به آنها میتوانید تا حد طاقت خود در این گونه مجالس اقامت نمایید. یک راه آن است که با عذرخواهی از جمع و اظهار تمایل به اقامت در میان جمع، از آنان خداحافظی کنید تا از شما دلگیر نشوند و راه دیگر آن است که از قبل میزبان را مطلع فرمایید که دیرتر به جمع میپیوندید تا زمان کمتری را در آن فضای پرازدحام باشید. البته اگر طاقت شما خوب است و حتی با حضور در جمع دچار پرخاشگری نمیشوید، بهتر آن است که هم به موقع در میهمانی حضور یابید و هم آنجا را به موقع ترک کنید. از طرفی اگر افراد یاد بگیرند که در جمعهای فامیلی زمینهای پدید آورند که هر بار فقط یکی صحبت کند و همه به حرف او گوش دهند، چنین مجلس پرجمعیتی کاملا آرام خواهد بود و صدای کسی که صحبت میکند، غالبا آزاردهنده نیست، ولی این که چرا ازدحام جمعیت باعث سر و صدای آزاردهنده میشود، موضوع را از طریق مقایسه با کلاس بدون معلم بهتر میتوان دریافت. در این کلاس ابتدا دو نفر شروع به صحبت میکنند و بدین ترتیب مقداری سر و صدا تولید میشود و دو نفر بعدی که میخواهند صحبت کنند،برای این که صدایشان به هم برسد، مجبورند که با هم دیگر بلندتر صحبت کنند و دو نفر بعدی با تُن صدای قویتر به گفتگو میپردازند و بالاخره با ادامهی این روند، دیگر جایی برای آرامش باقی نمیماند و همه با هم بلند بلند صحبت میکنند و سر و صدای زیاد بر امکان پرخاشگری میافزاید. پس اگر آداب میهمانی را ندانیم، در مجالس میهمانی شلوغ هم همین اتفاق میافتد، ولی اگر در چنین جلسهای هر دفعه نوبت به یکی برسد و او صحبت کند و حرمت دیگران را نیز پاس بدارد و به قدری صحبت کند که وقتی هم برای سخن گفتن از سوی دیگران باقی بماند، در چنین حالتی آرامش حاکم بر مجلس نه مردم را خسته میکند و نه موجب پرخاشگری آنان میشود.
وجود گازهای شیمیایی نیز عامل دیگری است که به وقوع پرخاشگری دامن میزند، پس بردن همسر به محوطهای که این ویژگی را داراست، میتواند زمینهی بروز این اختلال را تسهیل نماید و اگر بعدها نیز قرار است منزلی تهیه شود، حتیالامکان تلاش گردد که این منزل نزدیک کارخانههایی که گازهای شیمیایی متصاعدکننده دارند،نباشد.
عوامل روانی و اجتماعی نیز میتواند بروز پرخاشگری را زمینهسازی کند که اینک این عوامل را مورد بررسی قرار میدهیم: یکی از این عوامل، مسئلهی ناکامی است، پس اگر کاری کنید که همسر شما احساس ناکامی کند، میتواند دست به پرخاشگری بزند. ناکامیها انواع مختلفی دارند، مثلا ممکن است در اثر بیمهری شما احساس ناکامی عاطفی همسرتان را رنج بدهد و یا اگر در حال تحصیل است و دچار شکستهای تحصیلی شده است، ممکن است در اثر آن به پرخاشگری دست یازد. البته باید در مورد امور واقعبین بود. خواه و ناخواه در زندگانی شرایطی پیش خواهد آمد که آدمی احساس ناکامی کند و لذا باید برای آن روز نیز آمادگی داشت.
البته گاه پرخاشگری را پاسخی در برابر پرخاشگری دانستهاند. اگر شما از همسر خود گلایه دارید که او پرخاشگر است، بد نیست که خود شما نیز قدری تأمل کنید و ببینید که آیااین امر پاسخی در برابر رفتار پرخاشگرانهی شما نیست؟ و حال آن که در موارد قابل ملاحظهای چنین بوده است. پس آرام بگویید تا آرام بشنوید و اگر آرام و خوب میگویید و با پرخاش همسر خود مواجه میشوید، ممکن است که همسر شما دچار مشکل باشد که خوب است مورد بررسی قرار گیرد.
علت دیگر پرخاشگری ممکن است استفاده از مکانیزم جابهجایی باشد. این بدان معناست که همسر شما که اکنون سخت مشغول پرخاشگری است ممکن است از کسی یا چیز دیگری ناراحت باشد و چون نتوانسته مخالفت خود را در همان وقت ابراز کند، آن را در خاطر خود نگه داشته و اکنون که فرصتی دست داده به ابراز آن میل سرکوفته پرداخته است و پرخاشگری خود را به سوی مانعی سوق داده است که برای او خطر کمتری دارد. در این جا نیز مقابله به مثل، مشکل را حل و فصل نمیکند و عصبانیت همسر را مرتفع نمیگرداند، بلکه در چنین حالتی باید مسئله را ریشهیابی کرد و آن چه را موجب پرخاشگری فرد میشود از میان برد، حال آنکه دعوا کردن با او راهگشای حل مسئله نیست، چرا که اساسا مشکل در گرو علت دیگری است و لذا با راهنمایی خوب است که میتوانید از شدت و حدت مشکل او بکاهید و یا با مساعدتهای فکری و عملی برای حل مشکل او اقدام کنید. البته گاه علت پرخاشگری را میتوان وجود اختلالاتی دیگر دانست. مثلا گاه علت پرخاشگری فرد ابتلای او به افسردگی است و گاه اضطراب که این دو اختلال نیز خود را در قالب پرخاشگری نمایان میسازند. پس جهت برخورد با اختلال پرخاشگری باید علت پیدایش آن را مورد بررسی قرار داد و اگر علت آن وجود اختلالاتی دیگر است، تا آن اختلالات درمان نشوند، پرخاشگری به قوت خود باقی خواهند ماند. بنابراین اگر فردی در این دوران، خود به اضطراب مبتلاست و یا دچار پرخاشگری میباشد، باید جهت درمان، به روان شناس مراجعه نماید.
توقعات بیش از حد از همسر که او را در تنگنا قرار میدهد نیز میتواند موجب بروز پرخاشگری شود و سختگیریهای زیاد نیز میتواند پیامد مشابهی داشته باشد.
وجود فشارهای روانی نیز میتواند عامل پیدایش پرخاشگری باشد. مثلا توهین به همسر و تحقیر او میتواند موجب برانگیختگی وی شود. متأسفانه گاه در خانوادهها زن و مرد به یکدیگر توهین مینمایند. و متأسفانه برخی نیز دوران عقد را زمان شروع چنین رفتاری قرار دادهاند. در خانواده در ابتدا فرد توهینکننده کمتر مورد توهین قرار میگیرد و حرکت نخست طرف مقابل اعتراض یا قهر و رفتاری نظیر آن است، زیرا او نخست میکوشد تا فضای خانه به توهین و ناسزا آلوده نگردد، ولی پس از مدتی تحمل و عدم احساس توانایی در اصلاح همسر، او نیز شروع به پاسخگویی مینماید. پس وقتی که خدای ناکرده به ناسزا گفتن مبادرت مینمایید، نگران آن روزی باشید که متقابلاً آن را دریافت میکنید و گفتهاند: چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی. البته برخی که از پایان عمل خود آگاه نیستند، در مقابل واکنشهای اولیهی همسر (نظیر قهر و اعتراض) عکسالعمل مناسبی از خود نشان نمیدهند و رفتار خود را اصلاح نمیکنند. بلکه گاه وجود چنین روشی در مقابل آنان موجب جریتر شدن آنها میگردد و به هر حال روزی هم کاسهی صبر همسرشان لبریز میگردد. در این حالت وقتی که آنها فحشی میدهند، مانند آن و گاه بدتر از آن را میشنوند، البته آن چه که معمول آدمیان است، این است که آنها به یکدیگر با آرامی فحش نمیدهند، بلکه فحاشی غالبا با تندی و عصبانیت همراه است. پس باید با دست خود به تربیت خویش پرداخت و خود تربیتی راهی است که از طریق آن اصلاح فرد به دست خودش صورت میگیرد.
تقویت رفتارهای مغایر یا ناهمساز نیز میتواند راهی برای کاهش پرخاشگری همسرتان باشد، مثلا وقتی که او مشغول داد و بیداد کردن است، شما با او درگیر نشوید، زیرا معمولاً در چنین مواقعی افراد کمتر زیر بار حرف حساب میروند و یا به عبارت بهتر استدلالهای منطقی را پذیرا نیستند. بهتر است که در این گونه موارد او را تنها بگذارید تا آرام شود و اگر از رفتارهای خوبی که بعدا در اوقات دیگر انجام میدهد، تعریف کنید ، بهتر موفق میشوید که او را اصلاح کنید، زیرا به تدریج که رفتارهای نیکوی فرد قوت گیرد و گسترش یابد، دیگر جایی برای بروز رفتارهای نامطلوب باقی نمیماند.
وجود بذلهگویی نیز میتواند به عنوان عامل کاهش پرخاشگری قلمداد شود، مشروط بر آن که با حالات روانی حاکم بر فرد آشنا باشید. اگر همسر شما در مقابل بذلهگویی عکسالعمل مناسبی را از خود نشان دهد، میتوانید از این رویه بهره بگیرید، در غیر این صورت استفاده از چنین روشی فاقد کارآیی لازم خواهد بود.
روش دیگر جهت ایجاد آرامش در فرد پرخاشگر استفاده از تحریکات ملایم جنسی است. این امر توانسته است در موارد قابل ملاحظهای در جهت کاهش پرخاشگری مؤثر باشد.
نکتهی دیگر آن که در برخی از خانوادهها وقتی فردی همسر و یا فرزند را با آرامی مورد خطاب قرار میدهد، پاسخی نمیشنود، اما وقتی که عصبانی میشود و بلند فریاد میکشد و دست به پرخاشگری میزند، طرف مقابل دستپاچه شده و سریع پاسخ میدهد و بدین ترتیب رفتار پرخاشگرانه در طرف مقابل تقویت میشود.تلاش کنید که نسبت به رفتار خود آگاهی بیشتری داشته باشید تا اگر در شما چنین حالتی وجود دارد، نسبت به اصلاح آن اقدام نمایید و قبل از آن که همسر شما عصبانی شود، خواست او را اجابت کنید و یا وقتی که شما را آرام صدا میکند به وی پاسخ بدهید تا از پرخاشگری استفاده نکند و فضای آرام حاکم بر روابط شما به خشونت و تیرگی نگراید تا وقتی که در دوران عقد به ملاقات یکدیگر میروید، چنین دیداری همراه با آرامش و صفا باشد.
در این جا نیز باید متذکر شد که اگر روابط شما و همسرتان به گونهای است که هر چه از عمر دوران عقدتان میگذرد، رابطهی بین شما با آرامش بیشتری همراه میشود و احساس داشتن سلامت روانی میکنید میتوانید با امید بیشتری عقد خود را تبدیل به ازدواج کنید، اما اگر روند حاکم بر روابط شما به گونهای است که هر چه جلوتر میروید، احساس میکنید که از آرامش روانی شما کاسته میگردد و خشونت و ناآرامی فزایندهای بر روابط میان شما حاکم میگردد و سلامت روانی شما هر روز بیش از گذشته در معرض تهدید و خطر قرار میگیرد به نظر میرسد که ادامهی این زندگانی با مشکلات زیادی همراه است، لذا حتما باید با یک مشاور خانواده مشورت کرد و جهت اتخاذ تدابیر مشخصی از راهنماییهای او بهره گرفت.
« 9 »
پاسخگویی به نیازهای فیزیولوژیک (غریزی)
هر قدر شأن و منزلت ازدواج بالا و متعالی باشد و زن و شوهر جهت دست یافتن به تکامل با یکدیگر ازدواج کرده باشند، نباید منکر آن شد که یکی از اهدافی که به دنبال تأمین آن بودهاند، ارضای نیازهای فیزیولوژیک و به ویژه ارضای غرایز جنسی بوده است. آن گاه که زن و شوهر از آرامش روانی برخوردار نبوده و یا به یکدیگر بیاحترامی کرده باشند، از امکان و فرصت کمتری برای برقراری روابط زناشویی برخوردارند، به طور مثال زنانی که از همسران خود فحش و ناسزا میشنوند و یا توسط آنها تنبیه بدنی میشوند،در روابط زناشویی کمتر همکاری نموده و از مساعدت در عشقورزی طفره میروند و یا حاضر به شروع و انجام چنین کاری نیستند که این امور موجب ناکامی همسر شده و پیامدی جز پرخاشگری را در برنداشته است،زیرا آنها چنین احساس میکنند که همسر قصد سوء استفاده از آنها را دارد و نه احترامی برای آنها قائل است و نه اعتقادی به آنها دارد، بلکه فقط فکر میکند زن باید پاسخگوی غریزهی جنسی شوهر خود باشد و زنان از داشتن چنین برداشت و احساسی سخت رنج میبرند، لذا مردان نباید به گونهای عمل کنند که همسر آنها به چنین برداشتی برسد.
اگر فردی احساس کند که در زمینهی مسائل اعتقادی و اهداف مطرح شده اشتراک زیادی با همسر خود دارد و بین آنها محبت و احترام واعتماد متقابل وجود دارد و احساس «ما» بودن و نیز احساس رضایتمندی و احساس داشتن آرامش و سلامت روانی بین آنان پدید آمده است، قطعا آمادگی بیشتری برای برقراری ارتباط جنسی با همسر خود دارد و آنگاه که این موارد حاصل نشده باشد، میتوان گفت که فرد از آمادگی کمتری برای برقراری روابط زناشویی برخوردار است. پس میتوان گفت که در زندگی خانوادگی و در دوران عقد، عوامل ذکر شده در صورتی که مورد توافق طرفین باشد و در زمینهی موارد مذکور زوجین احساس کنند که به یکدیگر نزدیکترند، وجود چنین احساسی آنان را به نزدیکی بیشتر به یکدیگر سوق میدهد و قطعاً آنها پس از نزدیکی با همدیگر به احساس شادکامی نیز دست مییابند. وجود احساس شادکامی بالاترین مرحلهای است که میتوان بر اساس آن تداوم زندگانی مشترک را مورد داوری قرار دارد.
شاید ذکر این معنا نیز خالی از لطف نباشد که اگر چه یکی از فلسفههای خلقت، تولید نسل است، اما هدف دیگر نیز آن است که زوجین به دلیل نیازهای غریزی، حتی به هنگام داشتن اختلاف به سراغ یکدیگر بروند و برای تأمین نیاز خویش مجبور به مصالحه با یکدیگر باشند. لذا میتوان نتیجه گرفت که روابط جنسی زوجین خود میتواند به عنوان وسیلهای برای رفع اختلافات و کاهش تنشها در فضای خانواده باشد،پس نباید آن را ناچیز و بیاهمیت انگاشت.
اینک سؤال این است که در دوران عقد روابط غریزی چگونه باید باشد و پیامد این روابط چیست؟ در پاسخ باید گفت که مراد از برقراری روابط جنسی در دوران عقد، چیزی جز ملاعبه نیست. در این حالت زوجین در برقراری ارتباط جنسی حدی را در نظر میگیرند و مرد از انجام دخول پرهیز میکند، اما هم او و هم همسر وی دچار انزال میشوند و به ارگاسم دست مییابند که مراد از آن اوج لذت جنسی است. این امر برای طرفین نشاط و شادکامی را به ارمغان میآورد، ولی باید دانست که این شادکامی نیز باید طرفینی باشد و اگر مرد صرفا پس از انزال خود را کنار بکشد و همسر را بدون دست یافتن به ارضای جنسی رها کند، موجبات پیدایش کمردرد و دل درد را برای او فراهم مینماید و لذا او از پذیرفتن دعوت مجدد همسر به این امر امتناع میورزد. این، خود موجب بروز اختلافات و درگیریهای دوران عقد میشود و در صورت درک علت این امر توسط مردان جوان، آنها وظایف جنسی خود را به نحو کامل ایفا مینمایند و بدین ترتیب مانع بروز احساس درد و ناراحتی در همسر میگردند و در نتیجه فضای ارتباطی آنان نیز تیره و تار نمیگردد. خلاصه آنکه زن و شوهر هر چه که در دوران عقد گامی به جلو برمیدارند و هفتهها و ماهها را پشت سر میگذارند، باید احساس کنند که روابط زناشویی در میان آنها از سهولت بیشتری برخوردار گشته، علاوه بر آن بر میزان کامجویی آنان از یکدیگر نیز افزوده شده است و ضمناً به رضایت بیشتری نیز در روابط جنسی دست یافتهاند. لذا در صورت تحقق این ملاک میتوان امیدوار بود که چنین عقدی برای تبدیل شدن به ازدواج خوب است، زیرا این زندگی از احتمال پایداری بیشتری برخوردار است، اما اگر وضعیت خلاف آن باشد و زن و شوهر احساس کنند که هر چه جلوتر میروند، روابط جنسی میان آنها روند بدتری را طی کرده و کمتر رضایتبخش میشود، میتوانند جهت اخذ تصمیم پیرامون زندگانی خود به روانشناس و یا مشاور خانواده مراجعه نمایند. به هر حال اگر روند به گونهای است که با مراجعه به صاحبنظران، مسائل لاینحل باقی میماند، توصیه میشود که از تسریع در تبدیل چنین عقدی به ازدواج پرهیز شود، زیرا گفتهاند: «سالی که نکوست از بهارش پیداست» و قطعاً خزان موجود در دوران عقد کمتر میتواند ازدواجی بهاری را در پی داشته باشد.
« 10 »
احساس شادکامی
ملاک دیگری که میتواند جهت ارزیابی دوران عقد مورد استفاده قرار گیرد، احساس شادکامی است و مراد آن است که فرد در دوران عقد خود احساس کند که برقراری چنین پیوندی موجب شادی و شعف او شده است. حالتی که در آن فرد احساس میکند که در درونش جایی برای خندیدن و نشاط وجود دارد و میتواند با دیدن نشاط همسر خود به نشاط دست یابد و از دست یافتن او به رضایت خاطر احساس رضایتمندی کند و او هم میتواند احساس شادی خود را به دیگران نیز منتقل نماید.
وقتی که زوجین از چنین نشاطی برخوردار باشند، دیگران نیز احساس میکنند که در وجود آنها تحولی پدید آمده است و وقتی که اطرافیان به ویژه والدین طرفین، شادی را در وجود فرزندانشان حس میکنند، آنها نیز احساس میکنند که این زندگانی میتواند خوب و موفق باشد.
قضاوت اطرافیان در این زمینه میتواند خود ملاک خوبی باشد که بر اساس آن نیز میتوان نسبت به موفقیت و عدم موفقیت زوجین در ازدواج داوری نمود، پس اگر رفتار زوجین به گونهای باشد که قضاوت مثبت و خوبی را در اطرافیان برانگیزد، میتوان گفت که زوجین توانستهاند رفتار خوبی با یکدیگر داشته باشند. اگر شادی و سرور را در دوران عقد ببینیم، میتوانیم بگوییم که خانواده میتواند مسیر موفقیتآمیزی را طی کند. در این حال فرد از همسر خویش گلایهای نیز ندارد و برخود میبالد.
شادی و سرور مورد توجه اسلام بوده و هست، والدین باید تلاش کنند تا فرزندان شاد و بانشاطی را بار آورند. تنبیهات زیاد آنها، فرزندانشان را دچار دلمردگی و گاه افسردگی میکند و با ضربههای سیلی،خنده از لبهای آنان میپرد و به جای آن اشک بر چشمهایشان مینشیند و با خنده والدین و اظهار محبت آنها، اشکها فرو مینشیند و خنده بر لبان فرزندان خودنمایی میکند. پس در آن جا که والدین شاد را دیدیم، بدانیم که غالبا فرزندانشان نیز میتوانند از شادی آنها متأثر باشند، لذا این امر میتواند در موقع انتخاب همسر مد نظر قرار گیرد. هنر همسر نیز باید این باشد که شادی همسر خود را که از خانوادهی خود به ارمغان آورده است، حفظ کند. متأسفانه برخی نتوانستهاند حافظ و نگهبان شادیهای همسر خویش باشند و به جای نشاندن خنده بر لبان همسر به جاری کردن اشک از چشمان او دلخوش میدارند.
اینک به بحث پیرامون وظایف همسران جهت حفظ شادی همسر و نیز ایجاد محیطی شاد برای او میپردازیم.
برای شاد کردن همسر باید نخست ظاهر خود را شاد و چهرهی خویش را بشاش نگاه دارید. اگر شما این گونه باشید، چهرهی شما پیام شادی را به همراه دارد که موجبات مسرت همسر شما را فراهم میکند و قطعاً این امر میتواند در دوران عقد بسیار مهم باشد، لذا بهتر است وقتی به دیدار همسرتان بروید که دارای احساس شادی هستید. در این حالت یقینا شادی چهره از حزن درونی شما میکاهد، سعی کنید که ظاهر خود را شاد نگه دارید و اصلاً تلاش کنید که ادای انسانهای شاد را دربیاورید. چطور لباسی که بر تن میکنید بر روی رفتار شما تأثیر میگذارد، اما خندهای که بر روی لبهای شما مینشیند بر وجود و رفتار شما اثر نمیکند؟! پس ایفای نقش، راه ایجاد تغییر در رفتار است.
در کلام علی× مییابیم: کسی که خود را به قومی شبیه کند، از آنان خواهد بود. پس بیاییم خود را با انسانهای بانشاط همانند سازیم تا از آنان باشیم و میتوانیم با اخذ تصمیم چنین کنیم، چرا که شکل بخشیدن به حالت چهره در دست ماست. پس شادی و غم ما میتواند در دست خودمان باشد و نباید رفتار نامناسب دیگران را علت رفتار خود تلقی کنیم یا اخمآلود بودن خود را نتیجهی رفتار دیگری بدانیم و دیگری را علت تامهی آن بدانیم. این امر، کار پذیرفتهای نیست، زیرا خودمان میتوانیم در حالات خود دخل و تصرف کنیم و حالت و بخت خود را خوب و بد قرار داده، خود را در برابر دیگران شاد و غمگین قرار دهیم.
اکنون سؤال این است که شما وقتی میتوانید خود را مسرور سازید، چرا غمها را به دل خود راه میدهید و اگر کسی نتواند خود را شاد کند، چگونه ممکن است که بتواند همسر خویش را مسرور کند.
حتماً شنیدهاید که میگویند: بخندید تا دنیا به شما بخندد. این امر دور از واقعیت نمیتواند باشد. پس ظهور خنده در چهرهی شما موجب نشاط خود و دیگری میگردد و گفتهاند که «خنده بر هر درد بیدرمان دواست». امروزه نیز در روانشناسی از خندهدرمانی به عنوان یک تکنیک درمانی استفاده میشود. با دیدن شادی در زندگانی شما دیگران احساس میکنند که در زندگانی مشترک شما رضایت حاکم است و لذا آن را پایدار ارزیابی میکنند.
راه دیگر شادکامی آن است که رضایت خاطر همسر را فراهم نمایید، زیرا آدمی آنگاه احساس شادی میکند که رضایت او فراهم شده باشد. اما باید دانست که چه چیزهایی موجب دست یافتن به رضایت خاطر میگردد. تأمین نیازهای اساسی روانی برای همسر میتواند به رضایت خاطر او بینجامد، مثلاً همسر با دیدن صمیمیت میتواند احساس امنیت کند. توقعات فراوان طرفین موجبات ناامنی را برای زوجین در پی دارد، همانگونه که اظهار مهر موجبات دلگرمی را فراهم میکند، احترام گذاشتن به همسر نیز میتواند رضایتآفرین باشد، البته اگر در زندگانی آینده وضعیتی فراهم شود که او در زندگانی مشترک بتواند به خودشکوفایی نیز برسد، میتواند به رضایت خاطر و شادی دست یابد. البته اوج رضایت خاطر و شادکامی را باید در آن جا جست که رضای معبود نیز فراهم شده باشد.
راه دیگری که برای دست یافتن به شادکامی وجود دارد، آن است که زن و مرد اخلاق نیکو داشته باشند. اخلاق خوب زن و شوهر یکدیگر را شاد میسازد و آنان را شاداب نگه میدارد. شاید شنیده باشید که میگویند زن و شوهرها در آخر شبیه یکدیگر میشوند. اگر چه این امر در ابتدا به نظر بعید میرسد، اما خیلی هم دور از واقعیت نیست. دلیل این امر آن است که اگر مردی بد اخلاق باشد و چهرهای اخمآلود داشته باشد، وقتی که زن او به وی نگاه میکند، او نیز اخمآلود میگردد و بالعکس اگر مردی بخندد، زن او نیز میخندد.
چیز دیگری که میتواند در دوران عقد و حتی بعد از آن برای همسر شادیآفرین و لذتبخش باشد، آن است که همسر گهگاه برای او چیزی را تهیه کند که به آن علاقهمند است. شما به خوبی میتوانید پس از تقدیم آن، طراوت و شادابی را در چهرهی او ببینید. و خوب است که همسر شما نیز به هنگام دریافت آن شادابی را بیشتر نشان دهد.
سفر رفتن نیز شادیآفرین است. در سفر رفتن فواید بسیاری وجود دارد که یکی از آنها کسب تجربه و به درآمدن از خامی است. سفر آدمی را سلامتی میبخشد. ناپسند است که در عین توانایی، با همسر خود سفری نکنیم .پس اگر همسر شما تقاضا کرد که با او سفری بروید، جهت شاد کردن اوخواستش را اجابت کنید.
دیگر آن که وقتی عشق و علاقهای باشد، دیدار همسر شادیآفرین است و اگر همسر شما با دیدن شما که اینک به دیدار او شتافتهاید، تبسم کرد و خنده سرداد، او قطعاً شما را دوست دارد. شما نیز کاری کنید که وجودتان شادی را به همسرتان تقدیم نماید.در این دیدار شادیآفرین زمان سهل و آسان و بیدغدغه میگذرد و اگر با بودن همسر در کنارتان زمان زودسپری میشود و اگر زمان به گونهای گذشت که چندان به گذر آن توجه نداشتید، بدانید که زمان برای شما به شادی میگذرد.
نکتهی دیگری که شادیآفرین است، امیددادن و امیدداشتن است. اگر در دوران عقد، همسر خویش را امید ببخشیم، میتوانیم شادی را در چهرهی او نظاره کنیم و حال آن که ناامیدی برق شادی را از چشمان او برمیگیرد. البته مراد، امیدبخشی واقعی است و نه امید واهی.آدم امیدوار در حال حرکت و تکاپوست و حرکات همراه با پیشرفت و برنامه، موفقیت را در پی دارد و دست یافتن به توفیق، نشاطبخش و شورآفرین است. حال شما که همسر خود را امیدی تازه میبخشید، به او شادی را اهدا میکنید و دوام زندگانی خود را رقم میزنید. امیدبخشی تنها از طریق سخن گفتن میسر نمیگردد، بلکه عمل کردن هم مهم است، پس باید در عمل کاری انجام داد تا امیدی در دل همسر پدید آید. مثلا اگر شما فردی تلاشگر باشید و به خوبی تن به کار کردن بسپارید، همسر شما در دوران عقد نسبت به آیندهی زندگانی خود در بُعد اقتصادی امیدوار میگردد و چون با او نیکو برخورد کنید، او امید دارد که در آینده در خانوادهای حضور مییابد که همسر نیکوکاری دارد و یا علاوه بر آن میتواند از مساعدت همسر نیز در نیکوکاری بهرهمند گردد.
او که در دورهی عقد همسرش را باوفا مییابد، به وفاداری او در آینده دل میبندد و او که در این دوره صداقت همسر را میبیند، امیدی در دلش موج میزند که زندگانی وی در آینده مبتنی بر صداقت است و او که در این دوران شیرین، عشق و دوستی همسر را مینگرد احساس میکند که زندگانی او در آینده مالامال از عشقی بیکران است که با حب خدای تعالی پیوند خورده است.
اگر سخنان شما در دوران شیرین عقد، بوی یأس و نومیدی میدهد، شاید به دلیل آن باشد که از ایمان کمتری برخوردارید و لذا باید بر درجات ایمان خود بیفزایید و یا آن که ناامیدی در شما بدان جهت راه یافته است که به بیماری افسردگی مبتلا گشتهاید که جهت مداوای آن نیازمند درمان هستید. با درمان افسردگی میتوان امید بازگشت شادیها را داشت .
راه دیگر دست یافتن به شادی در دوران عقد، ایجاد روابط جنسی با همسر است که قبلاً در خصوص نحوهی برقراری رابطه و حدود و ثغور آن به اختصار سخن گفتیم.
شیوهی دیگر ایجاد نشاط بیان لطائف است. آن گاه که فردی بذلهگویی و مزاح کند، میتواند برای همسرش شادیآفرین باشد. پیشتر گفته شد که میزان شوخی در میان مردان بیشتر از زنان است. اگر این نکته در ذهن آقایان باشد، بد نیست،زیرا ممکن است پس از انجام چند شوخی در دوران عقد احساس کنند که همسرشان ممکن است ناراحت شده باشد. خوب معمولاً زنان در چنین موقعیتهایی جدیترند و شاید از شوخی زیاد هم خوششان نیاید، اگر چه در دستورات دینی هم شوخی زیاده از حد مورد مذمت قرار گرفته است.باید به گونهای رفتار کرد که شوخیها مناسب و بجا بوده و گزنده و آزاردهنده نباشد.
با توجه به این که زنان روحیهای عاطفی دارند و از جهت عواطف حساسترند، لذا در شوخی کردن با آنان باید دقت بیشتری به عمل آورد. نکتهی قابل توجه آن است که به هنگام طرح مباحث جدی از سوی طرف مقابل، پرداختن به شوخی و بذلهگویی نه تنها باعث انبساط خاطر نمیشود، بلکه موجبات عصبانیت فرد را هم فراهم میآورد. پس به نظر میرسد که اگر چه با شوخی و مزاح میتوان دیگران را شاد کرد، اما باید اذعان نمود که هر کسی هنر شوخی کردن به نحو مطلوب را ندارد و باید چنین هنری را فرا گرفت.
گرفتن عکسها و فیلمهایی که در آن زوجین در حال تبسم و خنده هستند، میتواند موجب شادی دوبارهی آنان به هنگام دیدن شود و خاطرات شادیآفرین را برای آنان تداعی کند. مسئلهی دیگر آن است که بدانید همسر شما چگونه شاد میشود و روانشناسی او را در این زمینه بشناسید. طبیعی است که با چنین شناختی میتوانید برای همسر خود شادی آفرین باشید.
راه دیگر آن است که اوقات خود را با انسانهایی سپری کنید که آنها شادی را با عمق وجود خود احساس میکنند. شما در نشست و برخاست با آنان میتوانید از آنها درس شادی را فرابگیرید و شادکام زندگی کنید و نیز آن گاه که شما به قصد شاد کردن دلهای غمگین قدمی برمیدارید و سنگینی غمها را از دل آنها برمیدارید، به خوبی میتوانید احساس شادمانی را درک کنید.
نتیجه آن که اگر زن و شوهر به گونهای زندگی میکنند که هر چه از دوران عقد آنان میگذرد، زندگی برای آنها شیرینتر و لذتبخشتر میشود و به شادکامی بیشتری دست مییابند. زندگانی آنان میتواند به سوی پایداری بیشتر سوق یابد. در این حال میتوان به دوام آن دلخوش داشت. اما اگر روند زندگانی زوجین در دوران عقد به گونهای است که هر چه از عمر آن میگذرد، از شادی و انبساط خاطر آنها نیز کاسته میشود و در آنها نیز احساس فاصله داشتن حالتی فزاینده دارد، به نظر نمیرسد که این زندگانی بتواند قرین توفیق باشد و به هر حال باید دانست که احتمال موفقیت و پایداری آن کم است، اما جهت اتخاذ تصمیمی دقیق و سازنده حتماً باید با یک مشاور خانواده مشورت نمود.
خاتمه
در پایان یادآور میشویم که ده ملاک بیان شده جزو مهمترین معیارهای ارزیابی موفقیت دوران عقد و ازدواج میباشد و باید به سایر ملاکها نیز توجه شود. ضمناً برای ارزیابی این دوران توجه به همهی موارد لازم است و وجود مشکل جزیی در برخی موارد نباید چندان جدّی تلقّی شده و ذهنیتها را بسوی طلاق و جدایی سوق دهد مشروط به اینکه طرفین با عقلانیت و با قصد اصلاح به یک مشاور مراجعه و کمال همکاری را در مورد حلّ مشکل مبذول دارند.
توجه به این نکته نیز مهم است که مباحث مربوط به دوران عقد و کیفیت سپری کردن آن محدود به مباحث ارائه شده در این جزوه نیست و لازم است زوجهای جوان در مورد دوران عقد و کم و کیف روابط و مسائل آن مطالعهی گستردهتری داشته باشند که امیدواریم جزوات مفیدی را در این رابطه بزودی تقدیم عزیزان نماییم.
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
ارتقای کیفیت خدمات سلامت از منابع مالی یارانه ها
اصلاح ساختار نظام جامع مدیریتی اقتصادی بیمارستان
اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت
بررسی مشکلات برنامه پزشک خانواده
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
تاثیر بیمه های مکمل بر قشرهای آسیب پذیر
توزیع عادلانه خدمات بهداشتی در ﺳﻴـﺴﺘﻢ ﻧﻈـﺎم ﺳـﻼﻣﺖ ﻛﺸﻮر
دریافت پول از بیمار بصورت مستقیم (یک خطای پزشکی)
راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها
راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها ، ادارات و مراکز پزشکی
عوامل مؤثر بر قاچاق کالا
مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
مصرف کالاهای خارجی و قاچاق و تاثیر آن بر اشتغال و تولید
نحوه ارائه خدمات بهداشتی درمانی در برخی کشورهای دنیا
نقش سازمانهای بیمه گر اجتماعی و خصوصی در اقتصاد سلامت
وظایف دولت در بهبود شاخصهای سلامتی و نابرابری های اجتماعی
پیامد های هدفمند کردن یارانه ها در حوزه سلامت
چالش اصلی تامین مالی در نظام سلامت
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
« 5 » دست یافتن به «احساس ما بودن»
یکی از مسائل مهم آن است که زن و شوهر تلاش نمایند که در دوران عقد به مفهوم «ما» دست یابند. به وجود آمدن «ما» به خانواده معنا میبخشد و موجب دوام آن میشود. ولی استفاده از کلمهی ما با دست یافتن به «احساس ما بودن» تفاوت دارد. فرد با افزایش سن و تجربه و قرار گرفتن در یک ارتباط صمیمانه میتواند به آن دسترسی پیدا کند و هر چه این احساس قویتر باشد، امکان پایداری زندگی مشترک نیز افزایش مییابد.
آن چه در اوایل دوران عقد وجود دارد، بیشتر توجه داشتن به مفهوم من است و اگر فرد در همان حال باقی بماند، همسر او در زندگی احساس شادی نمییابد و زندگانی آنها نیز دوام و پایداری چندانی را در پیش روی خود نمیبیند و در صورت تداوم و همبستگی ظاهری زوجین، در وجود آنان گسستگی عمیق پدید میآید که اطلاق نام «طلاق پنهان» بر آن بدون مسمی نیست. هر چه از عمر دوران عقد سپری میشود، باید احساس ما بودن نیز قوت بیشتری پیدا کند.به نحوی که زن وشوهر احساس تعلق بیشتری نسبت به هم پیدا کنند و در زندگانی صرفاً به دنبال دست یافتن به خواستههای شخصی نباشند، بلکه به گونهای عمل کنند که حاصل کنش آنان در همسرشان احساسی را برانگیزد که او علاوه بر تلاش برای نیل به خواستههای خویش، ضمن مهم تلقی کردن خواستههای همسر خود، او را در راه دست یافتن به درخواستهایش کمک نماید. بدین ترتیب هر دو در جهت تحقق بخشیدن به خواست همسر گام بردارند و چون دست یافتن او را به خواستهی خویش میبیند، با او بیشتر احساس همبستگی و یکدلی میکند، چرا که موفقیت همسر را موفقیت خود قلمداد مینماید.
یکی از دلایلی که ازدواج در اسلام یک امر مقدس است، این است که ازدواج اولین قدمی است که انسان از خودپرستی و خود دوستی به سوی غیر دوستی بر میدارد. تا قبل از ازدواج فقط یک «من» وجود داشت و همه چیز برای «من» بود. اولین مرحلهای که این حصار شکسته میشود، یعنی یک موجود دیگر هم در کنار این «من» قرار میگیرد در ازدواج است.» و این قدم اولی است که انسان از حالت خودخواهی خارج میگردد و به سوی غیر دوستی میرود.
اگر آدمی صرفا در فکر خویشتن باشد، عاشق صادق به حساب نمیآید. البته گونهی مطلوب دست یافتن به احساس ما بودن، در زندگی خانوادگی قابل تحقق است، ولی در دوران عقد نیز باید به میزانی اطمینانبخش متحقق شده باشد تا بر اساس چنین اعتمادی زندگانی استمرار یابد و بدین ترتیب دوران عقد را بتوان با موفقیت هر چه بیشتر به ازدواج تبدیل نمود.
وقتی که در زندگانی احساس ما بودن پدید آید، دو طرف موفقیت دیگری را، موفقیت خود تلقی نموده و از این امر احساس نشاط و شادی میکنند، یعنی شادی همسر را شادی خود تلقی مینمایند و چون او را در دست یافتن به خواستهی خود کامیاب میبینند، خود او نیز احساس کامیابی و پیروزی میکنند و طرف مقابل نیز به چنین حالتی دست یافته است. علاوه بر آن هر دو نسبت به احساسات یکدیگر حساس بوده و تحت تأثیر همدیگر قرار گرفته، جهت بهبودی حالات و احساسات هم تلاش مینمایند. مثلا آن گاه که مرد برای دیدار همسرش به خانهی آنها میرود و در چهرهی همسر خود غم و اندوه را میبیند، متأثر میشود و غم و اندوه همسر نیز او را غمگین میکند و سعی میکند تا نسبت به زدودن غم وی اقدام کند، لذا درصدد علتیابی برآمده و جهت حل مشکل به همسر خویش راهحلهایی نشان میدهد، در این حالت زن احساس میکند که مشکل او و ناراحتی وی، گویی دقیقا مشکل شوهر اوست، لذا همان طور که او متأثر است، همسرش هم متأثر میگردد و آن چنان که او برای رهایی از غم تلاش میکند،همسرش نیز او را در تحقق این خواسته یاری میکند و بدین ترتیب او احساس میکند که دیگر تنها نیست و یاوری دلسوز و غمخوار در کنار خویش دارد. اینها همه حکایت از آن دارد که احساس «ما» پدید آمده و هر قدر چنین حالتهایی قویتر شود، حاکی از آن است که احساس ما در جهت رشدی فزاینده به پیش میرود. این امر بر امید داشتن نسبت به دوام زندگانی میافزاید و در این صورت میتوان به تداوم این حیات مشترک دل بست و میتوان امید داشت که دوران عقد، تبدیل به ازدواجی موفق شود.
حال در نظر گرفتن حالت دیگری هم میتواند مطرح باشد و آن وقتی است که اگر تا حدی چنین احساسی در اوایل دوران عقد پیدا شده بود،هم اکنون در حال افول و نزول است و یا زن و شوهر احساس میکنند که گویی دو نفری در کنار یکدیگر قرار دارند که هر یک برای تحقق خواستههای خویش تلاش میکنند و یا حتی حوصلهی شنیدن خواستههای دیگری را ندارند و یا در مقابل احساسات همسر خود، احساسات مناسب و مقتضای موقعیت را ابراز نمیکنند. مثلا در هنگام دیدن غمهای همسر، به جای همدردی با او، نسبت به وی اعتراض میکنند که چرا غمگینی، آیا این هم شد زندگی؟ ما آمدهایم تا شما را ملاقات کنیم و احساس شادی کنیم، متأسفانه تو هم با این حالی که داری نمیتوانی مشکلی از ما حل کنی و ... .
همسری که انتظار همدردی دارد، اظهار تأسف و اعتراض همسر خود را میبیند و با خود میگوید: متأسفانه او حالت مرا درک نمیکند و به جای یاری رسانیدن به من،نسبت به من اعتراض میکند و بدون دلیل از من احساس دلخوری مینماید، راستی او چه قدر غیر منطقی و خودخواه است؛ نه برایم دلسوزی کرد و نه علت آن را پرسید ونه مرا به خوبی راهنمایی کرد. راستی به نظر میرسد که او اصلا به فکر من نیست و احساسات مرا درک نمیکند. بدین ترتیب ممکن است او نیز در مقابل چنین حالتی، نسبت به همسر خود احساس بیتفاوتی پیدا کند و روزی که او نیز غمگین است، زن هم عکسالعمل مشابهی نشان دهد تا همسرش دریابد که بیتفاوتی یعنی چه. در این حال به مرد حالتی دست میدهد که زن قبلاً آن را تجربه کرده بود و آن احساس بیتفاوتی همسرش بوده است. بدین ترتیب تصوری که به هر کس دست میدهد، آن است که گویی هر کسی به فکر خودش است و غم او همسر را غمگین و متأثر نمیسازد و یا به هنگام سختی، همسر به داد او نمیرسد، در این حال طرفین نظر خوبی نسبت به هم ندارند و برای تداوم بخشیدن به حیات مشترک سخت دچار تردید میشوند.
برای این که فردی بتواند دست یافتن به احساس «ما» را مورد بررسی قرار دهد، باید توان بررسی آن را در وجود خود و در همسر خود داشته باشد. مثلا فردی که میتواند خود را به جای همسر خویش قرار دهد و به مشکل همانگونه نگاه کند که همسرش بدان مینگرد و یا قادر باشد جهان را از دریچهی چشم او ببیند، گام مؤثری در این راه برداشته است. این امر زمینهی خوبی را برای درک متقابل فراهم میسازد. درک هر فرد توسط دیگری، نشانهی دیگری از دست یافتن به احساس «ما» است. نشانهی دیگر آن است که فرد به هنگام تصمیمگیری دربارهی اموری که به زندگانی مشترک بر میگردد به نظرات و روحیات همسر خویش نیز توجه میکند و به مشورت کردن با همسر و خواستن نظر او نیز اقدام میکند. بدین ترتیب همسرش هم احساس میکند که افکار و اندیشهها و خواستههای وی نیز در نزد همسر خود از جایگاه و منزلتی برخوردار است، لذا هر شوهری که چنین رفتاری دارد، در نزد همسر خویش از ارزش بیشتری برخوردار بوده، زن وی نیز احساس صمیمیت و سنخیت افزونتری با او دارد، اما وقتی که هر یک از طرفین بدون توجه به نظر و خواست دیگری برای امور مشترک تصمیم میگیرد، همسر وی احساس میکند که نه نظر و خواست او برای همسرش اهمیت دارد و نه حتی خود او احساس ارزش زیادی میکند، لذا در این گونه موارد نسبت به ادامهی حیات مشترک دچار تردید میشود. اگر چه نمیتوان گفت که همیشه و در هر امری تحقق نظر هر دو نفر، به ویژه وقتی که آن دو نظر متضاد میباشد، میسور است، ولی همین که با همسر مشورت شود، او از این امر احساس رضایت میکند و موقعیت خود را در نزد همسرش ارزشمند مییابد و احساس میکند که در ذهن همسر خود جایی برای وی باز شده که این جایگاه از اهمیت هم برخوردار است.
اگر چه این موارد بعد از شروع زندگی مشترک، خود را بیشتر نشان میدهد، اما قراین آن میتواند در دورهی عقد مشهود باشد. اگر فردی همچنان پس از ازدواج دارای احساس «من» باشد و تنها به خواستههای فردی توجه کند و حتی از همسرش نیز توقع داشته باشد که فقط در خدمت خواستههای او باشد، همسر خیلی مناسبی نیست. در این حالت باید پرسید یک فرد تا کی میتواند صرفا در خدمت دیگری باشد. انجام خدمت یک طرفه فرد خدمتگزار را خسته میکند و این امر مانع تداوم زندگی است. زن و شوهر با داشتن احساس «ما» به این توجه میکنند که در مقابل خدمات همسر من چه خدمتی به او میکنم؛ مقدمهی این کار، داشتن ارزیابی درست از خدمات همسر است. داشتن روحیهی طلبکارانه و نیز متوقع بودن یک سویه از همسر و غوطهور بودن در خود، مانع تحقق احساس «ما» میگردد.
شایان ذکر است که باید در گفتار نیز این امر محسوس باشد و فرد با گفتار خود نیز با کلمهی ما و عبارت تصمیم ما، خواست ما، نظر من و تو و نظایر آن تأکید کند. وقتی همسر نظر خود، تفکر خود، خواست و تصمیمات خود را در بیان و گفتار همسر خود ببیند، احساس میکند که همسرش از حد من فراتر رفته و او نیز در اندیشه، سخن و عمل همسر خود جای دارد، لذا بر خود میبالد که در نزد همسرش موقعیتی دارد، بنابراین احساس ارزش کرده و نسبت به داشتن چنین همسری احساس رضایت نموده و به آینده و ادامهی زندگی دلبستگی پیدا میکند.
نکتهی دیگری که از نشانههای دست یافتن به احساس «ما» است، این است که فرد سعی میکند جهت شناخت بیشتر همسر تلاش کند تا به زوایای وجودی همسر خود پی ببرد. در این صورت اگر واقعا خصوصیت و یا ویژگی خاصی را در همسر خود شناخت و آن را باور کرد، دیگر سخن بدبینان را نسبت به همسر خود نمیپذیرد، زیرا در آنجا که احساس «ما» پدید آمده است، دیگر تلاش سخنچینان و انسانهای بدبین فاقد کارایی لازم است و به همین دلیل زندگی پایدارتر میماند، چرا که دیگران نیز آن گاه میتوانند جهت سست کردن حیاتی مشترک گام بردارند که احساس «ما» را نبینند. پس وجود احساس «ما» مانع جدی بر سر راه مداخلهی دیگران است و آن جا که رخنهای وجود دارد، امکان نفوذ پدید میآید و نفوذ بدخواهان و بداندیشان مانع تداوم حیات مشترک است. پس باید در دوران عقد تلاش شود که احساس «ما» بودن هم در عمق و باطن افراد نفوذ یافته باشد و هم در ظاهر رفتارها مشهود باشد. این مسئله به قدری مهم است که حتی اگر دیگران ظاهر وجود احساس ما را هم ببینند، به خود کمتر اجازهی مداخله کردن در زندگی ما را میدهند. یعنی حتی تظاهر به وجود احساس ما نیز میتواند مانع ایجاد مشکل و مداخله از سوی دیگران شود،چه رسد به آن که زن و شوهر در باطن نیز دارای چنین احساسی باشند.
احساس ما بودن، حکایت از عشقی واقعی دارد که حصار بین انسانها را فرو میریزد. بدین ترتیب غم یکی موجب غمگینی دیگری میشود و شادی او باعث نشاط همسر خویش.
پس روند یک زندگی موفق آن است که زن و شوهر هر چه با یکدیگر بیشتر ملاقات مینمایند و به گردش و تفریح میروند، احساس میکنند که احساس «ما» بودن در وجود آنها رشد بیشتری پیدا میکند و نسبت به درک احساسات طرف مقابل توانایی بیشتری را کسب مینمایند و عکسالعملهای مناسبی هم در برابر چنین احساساتی نشان میدهند که حکایت از درک همدلانهی آنها دارد و اگر چنین ملاکی تحقق یافت، میتواند مبنای تصمیمگیری برای ادامهی زندگی باشد.
حال برای توجه بیشتر به ملاک احساس «ما» جهت اخذ تصمیم پیرامون تبدیل دوران عقد به ازدواج، وجود احساس نزدیک شدن به یکدیگر و آن هم به صورت تدریجی لازم است و اگر مقدار احساس «ما» که در ابتدای دوران عقد وجود داشته، اینک رو به کاهش گذاشته و به تدریج به احساس تهی بودن از دیگری میرسد به احتمال زیاد ادامهی زندگانی چندان لطفی ندارد. پس برای تصمیمگیری در مورد ادامه و یا عدم ادامهی زندگانی مشورت با مشاوری کارآمد ضروری است و نباید با تصوراتی واهی نسبت به تخریب بنای ارزشمند خانواده اقدام کرد.
« 6 »
دست یافتن به اعتماد متقابل
ملاک دیگری که بر اساس وجود و یا فقدان آن میتوان نسبت به تبدیل عقد به ازدواج و یا احتمالا عکس آن اقدام نمود، اعتماد متقابل نام دارد. مراد از داشتن اعتماد به همسر آن است که او را در ابعاد اخلاقی و رفتاری و رازداری و تربیت نیکوی فرزندان فردی متعهد بدانیم و بتوانیم با خیالی آسوده و بدون دغدغهی خاطر با او زندگی کنیم ؛ این صفت نیز باید طرفینی باشد. مورد اعتماد بودن و به دیگر اعضای خانواده اعتماد داشتن نشانهی بالندگی خانواده است.
اگر انسان در خانوادهای زندگی کند که نه کسی به او اعتماد داشته باشد و نه او به دیگران، چنین خانوادهای را خانوادهی آشفته مینامند و دوام خانوادهی آشفته زیر سؤال است و اگر عدم اعتماد در دوران عقد پدید آید، موجب ناکامی در دست یافتن به حیاتی مشترک میگردد.
حال به بررسی عواملی میپردازیم که میتواند موجب پدید آمدن جو اعتماد در دوران عقد شود:
صداقت
یکی از مهمترین عوامل برای دست یافتن به اعتماد متقابل وجود صداقت است. یعنی آنگاه که زن یا مرد به صدق زبان میگشاید، این امر به باور میانجامد و تا انسان از همسر خود دروغی نشنود، به گفتار او اعتماد دارد. گاه زن و مردی در ابتدای زندگانی یا در دوران عقد به همسر خویش چند دروغی گفته است و همین چند دروغ موجب سلب اعتماد همسر از او تا پایان عمر شده است. آری، چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی.
دادن پیام دو سطحی مانع تحقق اعتماد است. مثلا اگر به همسر خود بگویید که دلم برای تو میسوزد و فقط این کلمات بر زبان شما جاری شود، اما حالت چهرهی شما با گفتارتان هماهنگ نباشد و مثلا سرد و بیتفاوت باشد، هرگز این ناهماهنگی میان چهره و گفتار شما، حرکتی اعتماد برانگیز به حساب نمیآید. پس برای جلب همسر باید با وی صادقانه صحبت کنیم تا باور و اعتماد ایجاد کند.
عمل به ادعا
ادعا کردن و عمل نکردن به آن، به از بین رفتن اعتماد کمک زیادی میکند. مثلا وقتی که ادعا میکنیم که دلمان برای همسرمان میسوزد باید در عمل نیز دلسوزی و دوستی خویش را نشان دهیم. ادعاهای متکی بر عمل میتواند موجب اعتماد همسر شود و اگر قول و عمل یکی شود، امکان دستیابی به اعتماد را میسر مینماید.
امانت داری
از جمله عوامل دیگری که میتواند موجب اعتماد به همسر شود ادای امانت است. تصور بفرمایید که شما در دوران عقد چیزی را به رسم امانت نزد همسر بگذارید و او دفعهی بعد آن را به شما باز نگرداند، در این حال شما کمتر میتوانید به همسر خود اعتماد کنید و حال آن که اگر او امانتداری کرده بود، با این کار بر میزان اعتماد شما نسبت به خود میافزود، اما با این کار موجبات کاستی اطمینان شما را فراهم آورده است.
رازداری
رازداری نیز عامل دیگری است که باعث میشود مسئلهی اعتماد متقابل نضج گیرد. پس اگر همسرتان با شما رازی در میان نهاد و پس از تأکید بر محفوظ نگه داشتن آن توسط شما، آن را نزد دیگری یافت، کمکم اعتمادش نسبت به شما سلب خواهد شد، زیرا دیگر نمیتواند شما را فردی مطمئن برای حفظ اسرار خویش بداند و شما با افشای اسرار او برای دیگران زمینه بیاعتمادی را فراهم کردهاید.
پنهان کاری
مسئلهی دیگری که موجب سلب اعتماد میگردد، پنهانکاری است. اگر همسر شما احساس کند که شما همیشه از او اموری را پنهان میکنید قطعاً احساس میکند که او را محرم خود نمیدانید و پیوسته اموری را از او پنهان مینمایید. اگر شما خود چنین رفتاری را در همسر خود ببینید که چیزهایی را از شما مخفی نگه میدارد، چه احساسی پیدا میکنید؟ خوب حتماً احساس خوبی نخواهید داشت. البته منظور این نیست که هر چه در زندگانی شما میگذرد و اتفاق میافتد حتماً باید برای همسرتان گزارش بدهید، ولی لااقل آن چه را که مربوط به اوست و یا آن چه را که میتواند اثر قابل ملاحظهای در زندگانی داشته باشد، باید با او در میان بگذارید. بدین ترتیب وقتی در دوران عقد آغازگر این امر باشید، قطعاً همسر شما خود را شریک زندگی شما تلقی میکند و از این که احساس میکند مورد اعتماد شماست، به احساس بالندگی دست مییابد. البته در بیان وقایع و مشکلات حتماً باید به میزان توانایی و ظرفیت همسر هم نگاه کنید و اگر بیان حادثهای میتواند موجب پیدایش آسیبهای روانی جدی برای همسر شود و نیازی هم نیست که او آن را بداند و واقعه به گونهای اتفاق افتاده که بر ملا نمیشود،میتوانید به خاطر حفظ سلامت روانی همسر از ذکر آن خودداری کنید، اما قطعاً نباید چنین رفتار شود که همسر شما احساس کند که در زندگانی شما «اسرار مگو» فراوان است. بدین ترتیب او ضمن از دست دادن اعتمادش نسبت به شما، از این به بعد درصدد کنجکاویهای فراوانی بر میآید تا به عمق مسائل پی ببرد و در زندگی مشترک هم همیشه بخشی از اوقات وی صرف کشف و اکتشاف اموری میگردد که شما آن را از وی پنهان میدارید و طبیعی است که انتظار برود که چون شما مخفیکاری میکنید و اموری را از وی پنهان میکنید، او نیز نسبت به شما رفتار متقابلی داشته باشد؛ دراین حال هر دو نسبت به یکدیگر اعتمادی ندارید.
پیش داوری
موضوع دیگری که موجب سلب اعتماد میگردد، مسئلهی پیشداوریهای غلط است. مثلا گاه فردی در خانوادهای زندگی کرده است که مدام به او گفتهاند که آدم نباید به دیگران اعتماد کند و یا به پسری در خانواده آموختهاند که نباید به زنها اعتماد نمود و یا به دختری پیوسته گفتهاند که نباید به مردها اعتماد کرد. شنیدن چنین سخنانی از سوی والدین، ذهنیت بدی را به فرزندان منتقل میسازد و آنها وقتی که راهی منزل همسر خود میشوند و یا حتی قبل از آن وقتی که در دوران عقد با یکدیگر ملاقات میکنند، همیشه بر اساس آموختههای خود نسبت به همسر خویش قضاوت مینمایند. وجود این پیشداوریهای غلط باعث میشود که قبل از آنکه از همسر خود عیب و ایرادی را دیده باشند، به او بیاعتماد گردند.
به همسر چنین فردی باید هشدار داد که اگر کسی که با او عقد بستهاید، دارای این گونه پیشداوریها باشد، قطعاً رفتارهای نامناسب شما میتواند آنها را تشدید نماید. پس داشتن رفتاری دقیق و سنجیده که متناسب با هنجارهای فرهنگی باشد، از استمرار پیشداوریهای نامناسب پیشگیری میکند. مثلاً ذکر ویژگیهای جاذب فردی از جنس مقابل موجبات سلب اعتماد همسر را فراهم میآورد.
آقایان باید بدانند که زنها نسبت به بیان ویژگیهای جالب زنان دیگر حساسیت فوقالعاده و غیر قابل تحملی دارند و حاضر نیستند به چنین حرفهایی گوش بدهند و حتی اگر به ظاهر بشنوند و ناراحتی خود را نیز بروز ندهند، قطعاً در خفا سخت احساس رنجش مینمایند.
راستی نقل خصوصیت جالبی که همسر شما فاقد آن است و نیز نمیتواند آن را تغییر هم بدهد، جز استرس روانی چیز دیگری برای او در پی دارد؟ این امر جز ناامیدی نسبت به آینده را در او برنمیانگیزد و حاصلی جز تزلزل زندگی به دنبال ندارد.
زنان و مردان با دریافت این نوع حساسیتها باید نسبت به رفتارهای خود تجدید نظر کنند تا بتوانند فضایی اعتمادبرانگیز بیافرینند و نیز باید بدانند که انجام چنین رفتارهایی در دوران عقد، موجب ناامیدی همسر از ادامهی زندگی میشود. گاه این امر به قدری مسئلهآفرین میشود که برخی نیز حاضر به ادامهی زندگی نمیشوند.
دروغ گویی
مسئلهی دیگری که به کاهش اعتماد متقابل میانجامد، دروغگویی است. زن و شوهر باید همیشه با یکدیگر صادق باشند، چه در هنگام انتخاب و چه در موقع عقد و ازدواج، زیرا صداقت اعتمادبرانگیز است و بالعکس وقتی که در دوران عقد دروغگویی و عدم صداقت بر روابط زن و شوهر سایه افکند، از امید آنان به داشتن زندگانی موفق میکاهد و گاه خود دروغگویی باعث افزایش مجدد آن میگردد و انسانها را از دست یافتن به زندگانی امیدبخش ناکام میسازد.
وفای به عهد
وفای به عهد نیز عامل ایجاد اعتماد متقابل است. زن و مردی که در قول خود صادق میباشند و به وعدههایی که میدهند، وفا میکنند، زمینهی اعتماد متقابل را فراهم مینمایند.
پس هر چه زن و شوهر در دوران عقد از یکدیگر پیامهای صادقانه و امیدبخش بیشتری دریافت نمایند، بر میزان اعتمادشان نسبت به یکدیگر افزوده میشود و بالعکس وقتی پیام فرستنده، مدام پیام و وعدهای میدهد که به آن عمل نمیکند، به تدریج از اعتماد همسر خود نسبت به خویش میکاهد.
پس اگر میبینید که با گذشت دوران عقد، رفته رفته بر اعتماد شما افزوده میشود و به اعتماد متقابل دست مییابید امید به پایدار ماندن عقد و دست یافتن به زندگانی مشترک ماندگار افزایش مییابد و میتوان چنین عقدی را به ازدواج تبدیل نمود و اگر به تدریج از اعتماد شما کاسته میشود احتمالا تبدیل چنین عقدی به ازدواج، کمتر میتواند زوجین جوان را به سوی زندگانی مشترک پایدار سوق دهد و به یقین مشورت با مشاوری خبره و متعهد میتواند فرد را در اتخاذ رویهای مناسب یاری نماید.
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
ارتقای کیفیت خدمات سلامت از منابع مالی یارانه ها
اصلاح ساختار نظام جامع مدیریتی اقتصادی بیمارستان
اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت
بررسی مشکلات برنامه پزشک خانواده
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
تاثیر بیمه های مکمل بر قشرهای آسیب پذیر
توزیع عادلانه خدمات بهداشتی در ﺳﻴـﺴﺘﻢ ﻧﻈـﺎم ﺳـﻼﻣﺖ ﻛﺸﻮر
دریافت پول از بیمار بصورت مستقیم (یک خطای پزشکی)
راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها
راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها ، ادارات و مراکز پزشکی
عوامل مؤثر بر قاچاق کالا
مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
مصرف کالاهای خارجی و قاچاق و تاثیر آن بر اشتغال و تولید
نحوه ارائه خدمات بهداشتی درمانی در برخی کشورهای دنیا
نقش سازمانهای بیمه گر اجتماعی و خصوصی در اقتصاد سلامت
وظایف دولت در بهبود شاخصهای سلامتی و نابرابری های اجتماعی
پیامد های هدفمند کردن یارانه ها در حوزه سلامت
چالش اصلی تامین مالی در نظام سلامت