می توانیم اختلافات را به صورت آشکارا و صادقانه حل کنیم؛ که هر دو طرف بتوانند به نیازهای خودشان برسند و هیچ کس مجبور نباشد ببازد.
من و تو، با هم در مورد نیازهایمان اختلاف داریم. من نیازهای تو را محترم می شمرم، اما باید به نیازهای خودم هم احترام بگذارم. پس بیا توافق کنیم که با هم به دنبال راه حلی بگردیم که نیازهای تو را برآورد و هم مال مرا ارضا کند. تا این که هیچ کدام نبازیم.
- هیچ کدام در یافتن راه حلی برای اختلاف از قدرتشان استفاده نکنند.
- لازم است برای تأثیر گزاری بر همسرتان و ترغیب او به حل اختلاف بدون باخت، شما با پیام های من ... بازدارنده پیش قدم شوید: " من میل دارم ببینم آیا راه حل دیگری برای حل این مسئله هست؟ مثلا ممکنه ما با هم بنشینیم و راه حلی پیدا کنیم که هر دو دوست داشته باشیم؟" یا "من این قدر برای رابطه مان ارزش قائلم که جداً می خواهم راه های جدیدی را برای حل مسئله مان امتحان کنم. دوست دارم تو را هم در جریان این روش ها بگذارم."
- زمانی را انتخاب کنید که کاملا آزاد باشید. چون وقت بسیاری می گیرد. در خانواده ممکن است عصر جمعه وقت خوبی باشد.
- حتما راه حل های پیشنهادی برای مسئله را یادداشت کنید.
شش مرحله برای حل اختلاف بدون باخت وجود دارد:
درک روشن نیازهای یکدیگر برای حرکت به سوی راه حلی که ارضا کننده آن نیازها باشد، اساسی است. در این اولین قدم توجه شما به نیازها است و هنوز نوبت راه حل ها نیست. نیازهایی مثل: وقت آزاد بیشتر و یا آرزوی داشتن تفریح و ....
قدم دوم: به وجود آوردن راه حل های ممکن
مرحله ای که هر دوی شما می گویید:" بیا عقل هایمان را روی هم بگذاریم و یک راه حل سازنده پیدا کنیم."
برای این که از این مرحله بیشترین استفاده را ببرید، بهترین کار این است که :
- هر دوی شما این کار را به صورت یک تجربه خلاقانه حقیقی ببینید و آزادانه عقاید و نظرات خود را در مورد حل مسئله بیان کنید.
- همین طور از قضاوت یا انتقاد از راه حل های دیگران بپرهیزید
- سعی کنید فهرستی از تمام راه حل های ممکن تهیه کنید.
- اگر روال کار سست شد ، مسئله را به صورت نیازها بیان کنید. گاهی اوقات این کار دوباره چرخ ها را به گردش می اندازد.
راه حل هایی را که طبق توافق دو طرف کارایی لازم را ندارند حذف کنید. بعضی اوقات در زمان ارزش یابی راه حل ها ، یک راه حل کاملا تازه به نظر می رسد که از دیگر راه حل ها بهتر است.
اگر دو طرف راه حلی را آزادانه انتخاب نکنند ممکن است بعدا به آن عمل هم نشود. وقتی ظاهرا به یک نتیجه قابل قبول برای هر دو طرف نزدیک شدید، آن را بیان کنید تا مطمئن شوید هر دو طرف فهمیده اند تا سوء تفاهمی پیش نیاید.
راه حل یک چیز است و عمل به آن چیز دیگری. مشخص کنید چه کسی باید تا چه وقت چه کاری را انجام دهد.سازنده تر آن است که قبول کنیم دیگری به تصمیم عمل می کند، بنابراین هرگز سوال" اگر عمل نشد چه..؟" را مطرح نکنید. در بیشتر موارد لازمه ارتباط متقابل ، اعتماد متقابل و عملکرد موثر به آن است. سرزنش و غر زدن بیشتر باعث وابستگی و رنجش می شود تا به عهده گرفتن مسئولیت شخصی. اگر با گذشت زمان ، طرف دیگر به سهم خود از تصمیم گرفته شده عمل نکند لازم است بگویید مثلا: " من جداً نا امید و ناراحتم چون ما در مورد اختلافمان توافق کردیم و تو به توافق خودت عمل نکردی" آن وقت شخص دیگر متوجه می شود که شما از او انتظار داشتتید مسئول باشد.
حالا زمان آن فرا رسیده که تأثیر بخشی راه حل خود را با این سوال مورد ارزش یابی قرار دهید: آیا در حقیقت این راه حل به نیازهای هر دو ما پاسخ می دهد؟ ممکن است همیشه مطلوب ترین نتیجه به وجود نیاید و ممکن است با رسیدن به یک هدف ، هدف دیگری که از اولی مهم تر بوده به خطر بیفتد. اگر چنین اتفاقی افتاد ، اطمینان داشته باشید که درِ گفتگوی دوباره را همیشه باز نگه خواهید داشت.
چگونه می توان جلوی آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست را گرفت؟
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد کدامند؟
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار میآید.
جوامعی که دوران عبور از یک شرایط سنتی به دوران مدرن را طی میکنند با آسیبهای اجتماعی فراوانی دست به گریبان هستند، خانواده ایرانی نیز با گذشت زمان نسبت به شرایط فرهنگی با تغییرات فراوانی روبه رو بوده است که اختلافات زناشویی و عمل آن، از جمله این تغییرات است.
در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار میآید.
دوران عقد، دورانی است که خانواده جدید تشکیل شده است، اما این خانواده کوچک به دلیل این که هنوز با والدین خود زندگی میکنند و استقلال کامل ندارند، مستقل نشده است. در نتیجه، این دوران زوجین جوان را برای پذیرش مسۆولیت های خطیر زندگی مشترک آماده می کند.
مشکلات دوران عقد
اما بسیاری اوقات مدیریت ناصحیح خانواده ها باعث می شود نه تنها زوج جوان برای این گذار آماده نشوند، بلکه با مشکلات جدیدی مواجه شوند. در این دوران همسران جوان عمدتاً هنوز با خانواده های خود زندگی میکنند. به دلیل اینکه هنوز وابستگی های اقتصادی به خانواده ها وجود دارد؛ مسۆولیت اقتصادی خانواده به طور کامل منتقل نشده و در این دوران ابهاماتی در پذیرش مسۆولیت های اقتصادی و غیر اقتصادی وجود دارد که می تواند منشا مشکلاتی برای زوجین شود. این مشکلات از سوی خانواده ها تشدید می شود.
زوجین ممکن است انتظارات خانواده ها را تأمین نکنند و این دلخوری از سوی خانواده ها به زوجین منتقل می شود. درخانواده های مختلف حدود مسۆولیت ها در این دوران متفاوت است و این می تواند به تعریف انتظارات متفاوت والدین منجر شود و اختلافاتی بین خانواده ها نیز به وجود آورد. این اختلافات وقتی تشدید می شود که هر یک از طرفین بخواهند انتظارات طرف مقابل را براساس فرهنگ خود یا حتی کمبودهای خود تعریف کنند و در برابر تفاوت انتظارات، انعطافپذیری نشان ندهند.
تفاوت در فرهنگ خانواده ها به انتظارات پیشبینی نشده محدود نمی شود و در همه امور، اسباب دخالت خانواده ها را فراهم می کند. حتی درباره حدود روابط زوجین در این دوران در فرهنگ های مختلف اختلاف نظر پیش می آید و زمینه دخالت والدین را فراهم میکند. در این دوران والدین با بحران روحی دیگری نیز مواجه می شوند و آن ترس از دست دادن فرزندشان است. آنان از این که فرزندشان جذب خانواده همسرش شود، وحشت دارند و کشاکشی بین والدین به وجود می آید که برای زوجین نیز ایجاد مشکل میکند.
در این دوران والدین سعی در دیکته فرهنگ خود به خانواده تازه تشکیل شده دارند و آن ها را تحت فشار میگیرند تا در این خانواده جدید فرهنگ خودشان رشد و نمو پیدا کند. این کشاکش غلبه فرهنگی نیز منجر به بروز مشکلاتی بین زوجین میشود.
در دوران عقد فرصت بسیار خوبی برای زوجین فراهم شده تا فارغ از فشار مسۆولیت های زندگی دورانی را با هم سپری کنند تا ضمن شناخت از یکدیگر خاطرات خوشی تولید کنند و تمام عمر از آن بهره ببرند. در این دوران فرصتی فراهم شده است که زوجین به تفاهم هایی دست یابند و برای خانواده جدید خود فرهنگ مستقلی ایجاد کنند. در این دوران می توانند بر سر هنجارهایی که مورد تفاهم هر دو آنهاست، به توافق برسند و بدون تعصب به اینکه ریشه این هنجار در کدام خانواده است، آن را در خانواده خود اجرا کنند.
پس از آغاز زندگی مشترک به دلیل فشار مسۆولیت های زندگی زوجین فرصت این کارها و بسیاری کارهای دیگر مانند تفریحات مشترک و… را ندارند. اما اهمیت و رسالت این دوران به دلیل درک نادرست والدین از آن نادیده گرفته می شود و نه تنها به زوجین در برآوردن آنها کمکی نمی شود، بلکه از سوی آنها موانعی هم فراهم می شود. والدین باید اهمیت این دوران و نقش مهم آن در زندگی مشترک را درک کرده و با مدیریت صحیح روابط خود با فرزندانشان، آنها را در انجام رسالتها و وظایف زوجین در دوران عقد یاری کنند.
در این دوران، والدین باید به مدیریت احساسات خود بپردازند و بپذیرند که با ازدواج فرزندشان خانواده جدیدی تشکیل شده که از حق استقلال برخوردار است و باید استقلال این خانواده را به رسمیت بشناسند و به آنها اجازه دهند که این خانواده جدید برای خود فرهنگ و هنجارهای مستقلی داشته باشد که الزاماً نباید مشابه فرهنگ موروثی و یا خواستههای آنها باشد. والدین باید با مدیریت محیط، فضایی فراهم کنند که زوجین بتوانند بهتر یکدیگر را بشناسند و تعامل مفیدی با هم داشته باشند. مدیریت ناصحیح والدین در این دوران می تواند مولد بحران هایی در زندگی زوجین باشد که بنای این خانواده را سست کرده و امکان ایجاد خانوادهای محکم را از آنان سلب کند.
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
می توانیم اختلافات زناشویی را به صورت آشکارا و صادقانه حل کنیم؛ که هر دو طرف بتوانند به نیازهای خودشان برسند و هیچ کس مجبور نباشد ببازد.
من و تو، با هم در مورد نیازهایمان اختلاف داریم. من نیازهای تو را محترم می شمرم، اما باید به نیازهای خودم هم احترام بگذارم. پس بیا توافق کنیم که با هم به دنبال راه حلی بگردیم که نیازهای تو را برآورد و هم مال مرا ارضا کند. تا این که هیچ کدام نبازیم.
برای این که در حل اختلاف هر دو طرف برنده باشند باید :
_ هیچ کدام در یافتن راه حلی برای اختلاف از قدرتشان استفاده نکنند.
_ لازم است برای تأثیر گزاری بر همسرتان و ترغیب او به حل اختلاف بدون باخت، شما با پیام های من ... بازدارنده پیش قدم شوید: " من میل دارم ببینم آیا راه حل دیگری برای حل این مسئله هست؟ مثلا ممکنه ما با هم بنشینیم و راه حلی پیدا کنیم که هر دو دوست داشته باشیم؟" یا "من این قدر برای رابطه مان ارزش قائلم که جداً می خواهم راه های جدیدی را برای حل مسئله مان امتحان کنم. دوست دارم تو را هم در جریان این روش ها بگذارم."
_ زمانی را انتخاب کنید که کاملا آزاد باشید. چون وقت بسیاری می گیرد. در خانواده ممکن است عصر جمعه وقت خوبی باشد.
_ حتما راه حل های پیشنهادی برای مسئله را یادداشت کنید.
شش مرحله برای حل اختلاف بدون باخت وجود دارد :
قدم اول :
حساس ترین مرحله، روشن کردن مسئله است
درک روشن نیازهای یکدیگر برای حرکت به سوی راه حلی که ارضا کننده آن نیازها باشد، اساسی است. در این اولین قدم توجه شما به نیازها است و هنوز نوبت راه حل ها نیست. نیازهایی مثل: وقت آزاد بیشتر و یا آرزوی داشتن تفریح و ....
قدم دوم :
به وجود آوردن راه حل های ممکن
مرحله ای که هر دوی شما می گویید:" بیا عقل هایمان را روی هم بگذاریم و یک راه حل سازنده پیدا کنیم."
برای این که از این مرحله بیشترین استفاده را ببرید، بهترین کار این است که :
- هر دوی شما این کار را به صورت یک تجربه خلاقانه حقیقی ببینید و آزادانه عقاید و نظرات خود را در مورد حل مسئله بیان کنید.
- همین طور از قضاوت یا انتقاد از راه حل های دیگران بپرهیزید
- سعی کنید فهرستی از تمام راه حل های ممکن تهیه کنید.
- اگر روال کار سست شد ، مسئله را به صورت نیازها بیان کنید. گاهی اوقات این کار دوباره چرخ ها را به گردش می اندازد.
قدم سوم :
ارزش یابی راه حل ها
راه حل هایی را که طبق توافق دو طرف کارایی لازم را ندارند حذف کنید. بعضی اوقات در زمان ارزش یابی راه حل ها ، یک راه حل کاملا تازه به نظر می رسد که از دیگر راه حل ها بهتر است.
قدم چهارم :
تصمیم گیری روی یک راه حل قابل قبول برای هر دو طرف
اگر دو طرف راه حلی را آزادانه انتخاب نکنند ممکن است بعدا به آن عمل هم نشود. وقتی ظاهرا به یک نتیجه قابل قبول برای هر دو طرف نزدیک شدید، آن را بیان کنید تا مطمئن شوید هر دو طرف فهمیده اند تا سوء تفاهمی پیش نیاید.
قدم پنجم :
عمل بر اساس راه حل
راه حل یک چیز است و عمل به آن چیز دیگری. مشخص کنید چه کسی باید تا چه وقت چه کاری را انجام دهد.سازنده تر آن است که قبول کنیم دیگری به تصمیم عمل می کند، بنابراین هرگز سوال" اگر عمل نشد چه..؟" را مطرح نکنید. در بیشتر موارد لازمه ارتباط متقابل ، اعتماد متقابل و عملکرد موثر به آن است. سرزنش و غر زدن بیشتر باعث وابستگی و رنجش می شود تا به عهده گرفتن مسئولیت شخصی. اگر با گذشت زمان ، طرف دیگر به سهم خود از تصمیم گرفته شده عمل نکند لازم است بگویید مثلا: " من جداً نا امید و ناراحتم چون ما در مورد اختلافمان توافق کردیم و تو به توافق خودت عمل نکردی" آن وقت شخص دیگر متوجه می شود که شما از او انتظار داشتتید مسئول باشد.
قدم ششم :
کنترل نتیجه راه حل
حالا زمان آن فرا رسیده که تأثیر بخشی راه حل خود را با این سوال مورد ارزش یابی قرار دهید: آیا در حقیقت این راه حل به نیازهای هر دو ما پاسخ می دهد؟ ممکن است همیشه مطلوب ترین نتیجه به وجود نیاید و ممکن است با رسیدن به یک هدف ، هدف دیگری که از اولی مهم تر بوده به خطر بیفتد. اگر چنین اتفاقی افتاد ، اطمینان داشته باشید که درِ گفتگوی دوباره را همیشه باز نگه خواهید داشت.
منبع :tebyan.net
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی
یکی از شکایات معمول اینست که چرا زن و شوهر با هم اختلاف دارند و در بعضی مسایل با هم توافق نمی کنند. این شکایت و این انتظار که زوجین با هم هیچ اختلافی نداشته و روی تمام امور زندگی با هم توافق داشته باشند یک انتظار نابجا و غیرممکن است. چرا؟ برای اینکه هیچ فردی شبیه به فرد دیگر نیست. حتا دوگانگی ها که از نظر جسمی کاملاً با هم شبیه هستند و در یک محیط بزرگ می شوند، از نظر شخصیتی با هم تفاوتهای دارند. به همین دلیل اختلاف بین دو شخص یک امر کاملاً طبیعی است، بالاخص بین زن و شوهر.
لیکن دو چیز مهم باید در نظر گرفته شود. درجه ی اختلاف و چگونگی حل اختلاف.
اگر درجه ی اختلاف بین زن و شوهر بسیار بزرگ باشد، در زندگی مشترک چالشهای کلان و گاه غیرقابل حلی بوجود می آیند. اگر زوجین قادر به حل مسالمت آمیز اختلافات خود نباشند نیز زندگی شان رنگ تلخی و ناخوشی به خود می گیرد.
درینجا به موارد عمده از اختلافاتی اشاره می شود که ممکن است منجر به ناهمنوایی و ناسازگاری بین زن و شوهر گردند:
۱- اختلاف در خواسته ها: یکی از عواملی که در انتخاب همسر و زندگی زناشویی باید مورد توجه قرار گیرد خواسته های زن و شوهر است. زن یا شوهری که دارای خواسته های ایده آل و متفاوت از دیگری باشد و در تعدیل آن اقدام نکند، احتمال ناسازگاری در زندگی زناشویی از این جهت وجود خواهد داشت.
۲- اختلاف در سلیقه ها و علاقه ها: وجود اختلاف سلیقه و علاقه در افراد طبیعی است؛ ولی چنانچه در برنامه های زندگی خانوادگی، این اختلاف در جهت هماهنگی بین زن و شوهر تعدیل نشود، ممکن است که به ناسازگاری منتهی گردد.
۳- اختلاف در دیدگاه ها: انسان موجودی است با آرزوهای نامحدود؛ او هر چه بیشتر داشته باشد، بیشتر می خواهد و برآورده شدن هر نیازی به جای کاستن از آرزوهای انسان ، نیازهای تازه ای را بر می انگیزاند. چنانچه زن و شوهری با دیدگاه ها و آرزوهای متفاوت که احتمال حصول به آن کم باشد نتوانند در زندگی زناشویی خود هماهنگی ایجاد کنند ، زندگی شاد و موفقی نخواهند داشت.
۴- اختلاف در خلق و خوی: بعضی افراد عصبانی ، خشن ، متکبّر، خودخواه ، از خود راضی ، و بعضی دارای روحیه ای گرم ، خوش برخورد ، متواضع و مردم دوست می باشند ؛ بنابراین توافق اخلاقی در صدر عوامل انتخاب همسر قرار دارد.
۵- اختلاف در میزان هوش و ذکاوت: اختلاف سطح هوشی همسران نسبت به یکدیگر ، ممکن است در زندگی زناشویی آنان مشکلاتی ایجاد نماید. بنابراین در نظر گرفتن ذکاوت و اختلاف سطح اندیشه و تفکر در این زمینه خالی از اهمّیت نیست. همچنین است اختلاف در درجه تحصیل. در صورتیکه سطح تحصیل و دانش بین زن و شوهر بسیار متفاوت می باشد، این می تواند سبب سوءتفاهم و عدم درک احساسات، عواطف، و افکار میان زوجین گردد.
۶- اختلاف در حوزه معنویت: مرد و زنی که از نظر رعایت و پایبندی به امور معنوی اختلاف سطح دارند ، زندگی بی دغدغه ای نخواهند داشت. بنابراین در امر ازدواج بُعد اعتقادی به ویژه جنبه های معنوی آن باید مورد توجه خاص قرار گیرد و زن و شوهر مطمین شوند که در حوزه اعتقادی با هم اختلاف نظر نداشته و یا اینکه پذیرای تفاوت های اعتقادی همدیگر استند.
۷- اختلاف طبقاتی: با آنکه زوج های روشنفکر و خانواده های میانه رو معمولاً به اختلاف طبقاتی زیاد اهمیت نمی دهند و تلاش می کنند تا خوشبختی خود را با تفاهم و همکاری تضمین کنند، گاهی سطح متفاوت قدرت اقتصادی و طبقه اجتماعی می تواند مشکل ساز شود. اگر زن از قدرت اقتصادی بالاتری برخوردار بوده و متعلق به خانواده متمولی باشد، این ممکن است احساس ضعف و ناتوانی را به مرد منتقل کند که در نتیجه سبب عصبانیت و درگیری او با همسرش می شود و یا بر عکس.
جدا از تفاوتهای عمده که در بالا ذکر شد، بعضی از عاداتی که می توانند زندگی زناشویی را به شکل منفی متاثر گردانند اینها اند:
عصبانیت: زن یا شوهر عصبانی زندگی را بر دیگری دشوارمی سازد. حساسیت های بی مورد و پرخاش و توهین و بی احترامی علاوه بر آن که طرف مقابل را ناراحت می کنند، به خود شخص نیز زیان می رسانند. در چنین مواقعی باید آرامش خود را حفظ کرد، آنگاه خشم همسر را آرام و توجه او را به امور دیگری جلب نمود و برای آرامش روانی او گفتگوی دو نفره انجام داد تا وی با بیان ناراحتی ها و انتظارات خود آرام گیرد.
دورویی: زن و شوهر که با دو شخصیت مواجه شوند و در ظاهر و باطن یک رنگ نباشند زندگی مطلوبی نخواهند داشت. زندگی ای که در آن صداقت و صمیمیت نباشد، اعتماد و اطمینان از آن رخت بر خواهد بست و اضطراب و تزلزل روانی بر آن حاکم خواهد بود.
دروغ: فرد دو رو کسی است که تظاهر به نیکوکاری و پاکدامنی می کند، ولی در باطن طور دیگری می باشد؛ امّا دروغگو کسی است که هر جا مصلحت و نفع خود را بسنجد واقعیت را تحریف می کند و بنا به میل خود کردار و رفتارش را تنظیم می نماید. دروغ نیز مانند دورویی بنیان خانواده را متزلزل می کند و اعتماد را از بین می برد.
پنهان کاری: پنهان کاری عبارت از آن است که یکی از زوجین بدون نظر و اطلاع همسر خود و در غیاب او مبادرت به انجام اعمالی بنماید و این اعمال را چه خوب و چه بد از همسر خود پنهان دارد. چنین رفتاری ولو به نفع خانواده باشد ، اعتماد را از بین می برد. گاه این گونه رفتارها در جهتی است که فرد به نفع خود و یا خویشاوندان نسبی و به ضرر همسر و زندگی مشترک انجام می دهد. این گونه اعمال بتدریج بنیان خانواده را به هم می ریزد ، هر یک از زوجین را نسبت به رفتار دیگری بدبین و ناراحت می نماید و به عکس العمل وا می دارد.
پرخاشگری و خشونت: پرخاشگری به رفتاری اطلاق می شود که هدفش اعمال “صدمه و رنج” باشد. مثلاً زنی که غذای مورد علاقه شوهرش را نمی پزد و یا آن را می سوزاند ، یا شوهری که از زنش مرتباً انتقاد می کند و به او غـُر میزند. هر یک از این رفتارها بخشی از عناصر یک رفتار پرخاشگرانه بوده و موجب از هم پاشیدگی بنیاد زندگی زناشویی می گردد. خشونت و عکس العمل های زننده و شدید چه از طرف زن و چه از طرف شوهر قدرت تحمل طرف مقابل را تضعیف می نماید و زندگی را برای هر دو مشکل می سازد. در خانواده ای که خشونت حاکم است ،عاطفه و رفتار انسانی رخت بر می بندد و محیط تربیتی نامناسبی از نظر تربیت فرزندان ایجاد می شود.
لجاجت و کله شقی: از دیگر عوامل بنیان کن در خانواده لجاجت است. این حالت بین زن و مرد زیاد دیده می شود و گاه به جایی می رسد که حرکات لجوجانه به شکستن وسایل خانه منتهی می گردد. چنانچه این حالت شکل افراطی به خود بگیرد، چه بسا به طلاق و از هم پاشیدگی خانواده می انجامد.
خودبینی و تحقیر دیگری: خودبینی یا تصویر ذهنی هر کس از شخصیت خویش از مجموع تصورهای او درباره توانایی ها ، احساس ها ، اندیشه ها ، آرزوها ، داوری ها ، و تلاشهای وی تشکیل می شود. معمولاً کسانی که خود کم بین هستند، گرفتار عقده حقارت اند، و خود را کمتر، بی مقدارتر و زبون تر از دیگران احساس می کنند؛ افرادی که دچار خود بزرگ بینی هستند، مبتلا به تکبر ، نخوت ، خودستایی و جاه طلبی اند. چنین افرادی سعی می کنند با تحقیر دیگران ، بزرگ نمایی کنند. زن یا شوهری که بخواهد همسر خود را تحقیر کند، و خود را بالاتر احساس کند و خوبی های خود را به رخ دیگری بکشد ، با دست خود تیشه به ریشه زندگی زناشویی خویش میزند.
خسّت (خسیس بودن): یکی از مواردی که زندگی زناشویی را سخت و مشکل می سازد؛ خسّت است، بدین معنا که در مواقعی که مصرف ضروریست، زن یا شوهر از خود خست نشان داده و کاری نکند. چون در کشور ما معمولاً شوهران چرخه ی اقتصادی خانواده را تنظیم می کنند، لازم است تا در تنظیم امور مالی دقت داشته و تعادل را رعایت کنند.
بی انضباطی: مرد یا زنی که اساس رفتار خود را بر بی نظمی قرار دهد ، مورد اعتراض همسر خود قرار میگیرد. گاه بی انضباطی منجر به بی اعتمادی می شود و گرمی و شادمانی را از خانواده می گیرد. مردی که شب دیر به خانه می آید و زمانی را برای تفریح ، مسافرت و معاشرت با زن و فرزندان خود در نظر نمی گیرد، موجبات نارضایتی خانواده خود را فراهم می آورد.
برای معلومات بیشتر به این منابع مراجعه کنید:
۱- وبسایت پارسی طب www.fa.parsiteb.com (در تهیه این نوشته از این وبسایت استفاده فراوان شده است)
۲- کتاب “سوءتفاهم” ، علی اصغر کیهان نیا، تهران، ایران (http://www.kayhannia.com/)
3- http://web4health.info/en/answers/life-conflict-solving.htm
http://www.rawanonline.com/
ژن درمانی از درمان بیماری ها تا بهسازی نژادی و استفاده بعنوان یک سلاح
دیابت از شناخت علائم تا درمان و راههای پیشگیری
ازدواج کردن مقوله ای متفاوت از زندگی مشارکتی است چرا که انتظارات و توقعاتی که در زندگی مشترک میان زوجین وجود دارد، کاملا متفاوت از زندگی مشارکتی است.
ریشه مشکل، نگرش یکی از طرفین یا هر دو نفر آنهاست نه خود مشکل. در روابطی که احترام متقابل حاکم است، طرفین سعی می کنند دیدگاه یکدیگر را درک کنند و به دیدگاه یکدیگر احترام بگذارند.
اکثر زن و شوهرها نمی توانند مشکل واقعی را مشخص کنند. معمولا اینکه چه کسی کارهای خانه را انجام دهد، چطور پول خرج کنند و.. اصل مساله نیست. البته اختلاف نظرها را باید رفع کرد ولی زوجین باید مشکل واقعی را بشناسند. وقتی مشکل واقعی شناخته شد، اختلاف نظرهای ظاهری رفع می گردد.
هنگام اختلاف، ساده ترین راه این است که دنبال تغییر دادن همسرمان باشیم. ولی راه موثر تر این است که از خودمان بپرسیم" چه کار می توانم بکنم تا رابطه ما عوض شود؟" با متمرکز شدن روی اینکه خودتان می خواهید چه کار کنید و ملزم نکردن همسرتان به تغییر، جوی ایجاد می کنید که امکان توافق در آن وجود دارد.اگر چه راه حل نهایی در گرو تغییر رفتار هر دو نفر است ولی تمایل به تغییر کردن و تصمیم گرفتن برای تغییر کردن، امری کاملا شخصی است.
اگر به جای بگو مگو، با یکدیگر همکاری کنید، زمینه ای فراهم خواهد شد که ببینید جهت حل اختلافاتتان چه کار باید بکنید.
وقتی زن و شوهر فهمیدند مشکل واقعی چیست، یکی از آنها راه حل پیشنهاد می دهد. دیگری یا راه را می پذیرد یا آن را اصلاح می کند و یا راه حل دیگری را ارائه می دهد. ایجاد جو بده-بستان از همه روشهای دیگر موثر تر است. بسیار مهم است که طرفین حق دخالت داشته باشند زیرا اگر یکی از طرفین از این حق طبیعی محروم شود، زندگی زناشویی مستعد پذیرش اختلافات بسیاری می گردد. اما هنگامی که هر یک از طرفین در حل اختلاف مشارکت داشته باشند، به راه حل هایی می رسند که هر دو، آن راه حلها را قبول دارند و راه حل ها در راستای اهداف مشترکشان هستند.
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
سروصدایشان، در همه ساختمان شنیده می شد؛ البته بار اول شان نبود و همسایه ها هم به دعواها و دادوبیدادهای هرازگاه شان عادت کرده بودند و برای آشتی دادن زن و شوهر جوان، پیش قدم نمی شدند. فقط دل شان برای پسر کوچولویشان می سوخت و هر بار که او را در راهرو یا حیاط می دیدند، با تاسف، سر تکان می دادند و زیر لب می گفتند: «طفلکی چی می کشه وسط این همه جروبحث.»
وقتی والدین، فرزندشان را در اختلاف میان خود دخالت می دهند، کودک فکر می کند که «بابا و مامان که دوتا آدم بزرگ هستن، نمی تونن مشکل خودشون رو حل کنن. پس، چه طوری می خوان مراقب من باشن؟» به نظر می رسد تنها نتیجه وارد کردن کودک در جروبحث های زن و شوهری، بی اعتبار شدن والدین باشد.
● شهادت می دهد، اما…
بروز اختلاف میان والدین، امری طبیعی و اجتناب ناپذیر است، اما مشکل از جایی شروع می شود که این اختلاف نظر، در حضور کودکان، مطرح و حتی گاهی از آن ها، به عنوان ابزاری برای قضاوت میان شان، دفاع یا طرد یکی از والدین مورد استفاده قرار گیرد. وقتی کودک، تحت فشاری که والدین به او وارد می کنند، مجبور می شود علیه پدر یا مادرش حرف بزند، نتیجه اش آزردگی شدید و به وجود آمدن این ذهنیت در اوست که «من، بابا یا مامان رو ناراحت کردم و دیگه نمی تونم روی حمایت اون حساب کنم.»
● ترفندهای کودکانه
وقتی بچه ها، ناظر جروبحث والدین هستند، به خصوص وقتی می شنوند که پدر یا مادر می خواهد خانه را ترک کند یا درباره طلاق حرف می زند، احساس خطر کرده و بدون این که از او خواسته شده باشد، خودش را قاطی دعوای بزرگ ترها می کند. مثلا تصمیم می گیرد میانداری کند، خودش را به مریضی می زند، صدای تلویزیون را بیش از حد بلند می کند یا هرکار دیگری که توجه پدر و مادر را جلب کرده و دعوا را خاتمه می دهد؛ ولی چرا او، دست به دامن این راه حل ها و ترفندها می شود؟ چون از اختلاف نظر شما وحشت کرده و احساس ناامنی می کند؛ بنابراین به هر روشی متوسل می شود تا شما را دوباره آرام و مهربان ببیند.
● حل اختلاف؛ چه زمانی و کجا؟
همان طور که پیش از این اشاره شد، بحث و اختلاف نظر، در همه خانواده ها به وجود می آید، اما مهم این است که این اختلاف ها، چگونه و کجا مطرح شود. شما می توانید زمانی که فرزندتان در منزل نیست، مشکلات تان را با همسرتان درمیان بگذارید یا حتی از کودک بخواهید که برای مدتی کوتاه، شما را تنها بگذارد تا بتوانید با هم حرف بزنید. در هر صورت، فرزند شما باید مطمئن باشد که هنوز دوستش دارید و قرار نیست تنهایش بگذارید؛ بلکه مثل همه بزرگ ترها احتیاج دارید که کمی با هم تنها باشید.
● آیا کودک، مقصر است؟
پیش از وارد کردن کودک به مشاجرات یا بحث های خانوادگی، به این موضوع فکر کنید که آیا این اختلاف نظر، به طور مستقیم، به کودک مربوط است؟ متاسفانه، در بسیاری از موارد، کودک، هیچ نقشی در مشاجرات والدین ندارد و به خاطر باورهای والدین در مورد این که «بچه ما، از همین الان، باید بدونه در خانواده اش چی می گذره»، وارد بحث می شوند.
تعبیر اشتباه والدین هم این است که «وقتی در جریان مشکلات ما قرار بگیره، بیش تر قدرمون رو می دونه یا راحت تر با مشکلات کنار میاد»، اما آیا این والدین، هیچ وقت از خودشان پرسیده اند که آیا حضور کودک، کمکی به حل این مشکلات می کند یا نه. خیلی وقت ها، سهیم کردن کودک در مشکلات و اختلاف نظرهای بزرگ ترها، نه تنها باری از دوش پدر و مادر برنمی دارد، بلکه باعث وارد شدن آسیب روانی به کودک نیز می شود؛ به ویژه وقتی این اختلافات، به شکلی غیراصولی، همراه با گفتن حرف ها و القاب زشت، داد و بیداد یا زد و خورد باشد.
● وقتی اختلاف نظر، کلاس درس می شود
● وقتی هوای خانه، آفتابی است
اختلاف، مثل تگرگی است که تند و غیرمنتظره، در آسمان خانه شما ظاهر می شود، ولی این جروبحث ها، همیشگی نیستند. پس، وقتی مشکلات حل می شود، اجازه دهید فرزندتان، علاقه و احترام شما و همسرتان را نسبت به یکدیگر ببیند. همدیگر را با عناوین محبت آمیز خطاب کنید و به کودک بفهمانید که چه قدر همدیگر را دوست دارید. این کار باعث از بین رفتن نگرانی های احتمالی کودک می شود و به او، احساس آرامش خاطر و امنیت می بخشد.
● یک تجربه پدرانه
پسرمان، سپر بلای مان
هنوز کیف دستی ام را زمین نگذاشته بودم. پسرم، هنوز جلو نیامده بود تا کیف را از دستم بگیرد که همسرم جلو آمد. سلام و خسته نباشیدش، بیش از هر روز، طول کشید و این، بوی خطر می داد، اما سرانجام فهمیدم که میهمان داریم؛ دوست مشترک مان که دل خوشی هم از او ندارم. جمله های همسرم، در ذهنم، این طور معنی می شد: «امشب، مهمون داریم. مهم نیست که تو، از اون، خوشت بیاد یا نه، ولی باید مودب و خونگرم باشی تا به همه خوش بگذره.»
حرفی نزدم، اما رنگ رخسارم، همه چیز را نشان می داد. توی چشم هایم زل زد: «دوباره من مهمون دعوت کردم، تو رنگت پرید.»به آشپزخانه رفت و شروع کرد به صحبت کردن؛ نه با من، با پسر پنج، شش ساله مان: «ببین بابا، از مهمون خوشش نمیاد، اما تو بگو؛ عمو اینا، وقتی میان این جا، بهت خوش می گذره؟ تو ببین که من دوست دارم با دوستای قدیمی مون ارتباط داشته باشیم، اما…»
هنوز داشت از واکنش های بچه کمک می گرفت. گفتم: «بس کن. می رم میوه می خرم، ولی لطفا بدون هماهنگی با من، مهمون دعوت نکن.» اصلا انگار نشنیده باشد، حرف هایش را ادامه داد: «از همین الان که خیلی بزرگ نشدی، تمرین کن که به خانواده ات احترام بگذاری. بگذاری اونا…» صدای بسته شدن در را پشت سر خودم شنیدم. امیدوارم که او هم شنیده باشد و دست از سر پسرکم برداشته باشد. دوست ندارم هیچ وقت او، میانجی گر دعواهایی باشد که برایش خیلی زود است.
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
می توانیم اختلافات زناشویی را به صورت آشکارا و صادقانه حل کنیم؛ که هر دو طرف بتوانند به نیازهای خودشان برسند و هیچ کس مجبور نباشد ببازد.
من و تو، با هم در مورد نیازهایمان اختلاف داریم. من نیازهای تو را محترم می شمرم، اما باید به نیازهای خودم هم احترام بگذارم. پس بیا توافق کنیم که با هم به دنبال راه حلی بگردیم که نیازهای تو را برآورد و هم مال مرا ارضا کند. تا این که هیچ کدام نبازیم.
برای این که در حل اختلاف هر دو طرف برنده باشند باید :
_ هیچ کدام در یافتن راه حلی برای اختلاف از قدرتشان استفاده نکنند.
_ لازم است برای تأثیر گزاری بر همسرتان و ترغیب او به حل اختلاف بدون باخت، شما با پیام های من ... بازدارنده پیش قدم شوید: " من میل دارم ببینم آیا راه حل دیگری برای حل این مسئله هست؟ مثلا ممکنه ما با هم بنشینیم و راه حلی پیدا کنیم که هر دو دوست داشته باشیم؟" یا "من این قدر برای رابطه مان ارزش قائلم که جداً می خواهم راه های جدیدی را برای حل مسئله مان امتحان کنم. دوست دارم تو را هم در جریان این روش ها بگذارم."
_ زمانی را انتخاب کنید که کاملا آزاد باشید. چون وقت بسیاری می گیرد. در خانواده ممکن است عصر جمعه وقت خوبی باشد.
_ حتما راه حل های پیشنهادی برای مسئله را یادداشت کنید.
شش مرحله برای حل اختلاف بدون باخت وجود دارد :
مطالب پیشنهادی
با اتخاذ روش های ساده می توان از بروز بسیاری اختلافات جلوگیری کرد.
متأسفانه هنوز در جامعه ما ازدواج های تحمیلی، شرایط سنی نامتناسب و ازدواج مجدد دیده می شود و هنوز بسیاری از جوانان تنها با دل خود پا پیش می گذارند و وارد زندگی زناشویی می شوند. آنچه در اینجا به آن می پردازیم، آیین همسریابی نیست، بلکه قصد داریم با بیان دلایل اصلی بروز اختلاف میان همسران و روش هایی ساده برای احتراز از آنها، قدمی در راه بهبود بخشیدن به روابط داخلی خانواده برداریم.
در حالی که امروزه بیشتر ازدواج ها با عشق صورت می گیرد و هر دو طرف قصد دارند به یکدیگر و تعهداتشان در مقابل هم احترام بگذارند، اما در طول زمان مسائلی پیش می آید که می تواند به جدایی، یا یک زندگی مشترک بدون احساس، عشق و همراهی منجر شود. علی رغم کوشش های همسران - بیشتر به خاطر وجود بچه ها - برای نرسیدن به مرحله جدایی، بسیاری از پیوندهای زناشویی به طلاق رسمی و درصد بالایی از مابقی نیز به طلاق عاطفی منتهی می شود. ازدواج یک مبارزه است که امکان بروز پیش آمدهای منفی در آن بسیار است، یک زوج دانا باید بتوانند آنها را بشناسند، پیش بینی کنند و به آنها رسیدگی نمایند.
خشم می تواند به شکل هایی چون ضعف، بی ارادگی و تسلیم نیز بروز کند. ترک کردن احساسات و زندگی مانند یک مرده متحرک نیز برای یک رابطه همانقدر خطرناک خواهد بود و در یک کلام، رابطه را خواهد کشت.
اما عوامل مشکل آفرین چه هستند؟
به بخشی از این مسائل توجه کنید:
- اعتماد به نفس اندک و احترام نگذاشتن به خود می تواند رابطه ای را پایه گذاری کند که در آن، این شخص مدام در حال تعریف و تمجید از طرف مقابل خود است. چنین شرایطی بالاخره او را خسته خواهد کرد و فرد با شنیدن کوچکترین تعریف و تمجیدی، به کسی غیر از همسر خود متمایل خواهد شد.
- داشتن تعریفی خشک و انعطاف ناپذیر از نقش همسران در زندگی به طوری که هیچ فضایی برای آزادی عمل، تغییر و تحول و رشد شخصیت افراد باقی نمی گذارد. هنگامی که یکی از طرفین اجباراً نقشی را بپذیرد که با خود او متفاوت است، صمیمیت و تبادل نظر بین زوجین کاهش می یابد. مثلاً خانمی که مدرک فوق لیسانس دارد، مجبور به خانه داری شده و می خواهد پس از این که فرزندانش به سن مدرسه رسیدند، وارد بازار کار شود، یکی از موارد متعددی است که شخص در جای نادرست قرار گرفته و ناخشنود است.
- کوشش برای رسیدن به کمالی که با تعاریف فرد مقابل جور دربیاید و به عبارتی تبدیل شدن به کمال مطلوبی که از خود واقعی شخص فرسنگ ها فاصله دارد.
اگر گفتگو و ارتباط فاقد صداقت بوده، و دو طرف راحت و باز و با حفظ احترام متقابل با یکدیگر برخورد نکنند و توقعات نامعقول را وارد بحث کنند، مشکل همچنان باقی خواهد ماند. و اگر مسئله اصلی این باشد که یک نفر به چیزی تبدیل شود که نیست، اصولاً مشکل حل نخواهد شد و بحث به جایی نخواهد رسید.
- یک تأثیر منفی بچه دار شدن می تواند این باشد که شوهر، از شخص شماره یک همسر خود، به شخص شماره دو تنزل می کند. در همین زمان است که زن احساس می کند شوهرش به او بی توجهی می کند و زحماتش را در امر نگهداری از فرزند نادیده می گیرد. هر قدر که این حس متقابل کم ارزشی در زوج قوت بگیرد، فرزندان به نظر آنها بیشتر تحمیلی می آیند و روابط خانواده به طور فزاینده ای سست می شود. www.zibaweb.com
تابلو THE LOVERS اثر پیکاسو (این تابلو زنی را نشان می دهد که به همسرش تکیه کرده)
- تعریف سنتی نقش زن، این است که از یک وابستگی به وابستگی بعدی منتقل می شود و این می تواند برای مردی که ذاتاً ضعیف است و نمی تواند بار سنگین زندگی را به دوش بکشد، ناگوار باشد. بسیاری از زنان با پیشینه سنتی، خود را در سایه مردان شناخته اند، اول پدر، بعد نامزد، شوهر و بالاخره پسر. این زنان بیشتر به ظاهر خود می پردازند، مدام در باره ضعف و ناتوانی خود صحبت می کنند و ممکن است دچار حسادت شدید هم باشند. این مورد اخیر می تواند یک عامل مزاحم و دائمی باشد که حتی در زمانی که شوهر وفادار و صادق است نیز، حضور دارد. .
- در جوامع امروز ممکن است نقش های سنتی زن و مرد معکوس شود و این زن باشد که شغلی مهم و پردرآمد داشته و مرد تنها برای انجام وظایف زناشویی حضور دارد. زن در چنین شرایطی، ممکن است به سمت مرد دیگری که از نظر شغلی قدرتمندتر از اوست، جلب شود و علاقه خود را به شوهرش از دست بدهد.
ازدواج با کسی که او را نه برای آنچه هست، بلکه برای آنچه می خواهیم از او بسازیم، می خواهیم، کاری بسیار خطرناک است. تغییر دادن، اصلاح کردن و مانند آنها، از جمله رفتارهایی است که موجب دلسردی شده و نشانه عدم رضایت از شریک زندگی است.
- نداشتن ارتباط کلامی و تبادل نظر صحیح قبل و بعد از ازدواج. بیشتر افراد گفتگو درباره مسائل ظریف حیاتی درباره مذهب، بچه دار شدن، تحصیلات فرزندان، نیازهای جنسی و عوامل ناسازگار دیگر را جدی نمی گیرند و از انجام آن طفره می روند. آنها به غلط تصور می کنند که عشق بر تمام این مشکلات پیروز می شود و هر اختلافی را حل می کند.
- جا به جایی ناسازگاری های زناشویی به این ترتیب که اختلافات، خواسته ها و اهداف متفاوت زوج، در شخص سومی که معمولاً فرزند ارشد آنهاست، متجلی می شود. این فرزند هیچ راه فراری ندارد و در یک موقعیت نامعقول گرفتار شده است. یکی از این موارد متهم کردن فرزند به صفات ناپسند یکی از والدین است «تو مثل پدرت تنبلی»، «تو هم مثل مادرت منطق سرت نمی شود» و ... این فهرست می تواند تا مدت ها ادامه پیدا کند. متأسفانه این روش در حالی که موجب رضایت زن و شوهر می شود، فرزند بخت برگشته را با انبوهی از انواع صفات ناگوار و اغلب نادرست، بمباران می کند.
- خشم نا بجا موجب می شود که مدام اشخاص مورد علاقه خود را برنجانیم. ابراز نادرست خشم ناشی از مشکلات شخصی در محل کار یا عدم رضایت از نقش خود در خانواده در اکثر موارد، شخص بی گناهی را آماج تیرهای خشم ما قرار می دهد. البته افراد اندکی وجود دارند که بر روی واقعیت تمرکز می کنند و دیگران را مقصر نمی دانند، اما بیشتر ما، در این دسته جا نداریم.
- گاهی همسران برای حفظ رابطه ای که به نظر مطلوب می رسد، از موارد مهمی چون جنبه های شخصیتی، زمینه خانوادگی، مذهبی، نژادی، تحصیلی و...سرسری می گذرند در حالی که چنین مواردی می توانند در رابطه نقش بنیادینی داشته باشند. همچنین، رفتارهایی که در گذشته با وجود عجیب بودن، برایمان جذاب بود، جذابیت خود را از دست می دهند و کاملا زجر آور می شوند.
- شیوه های متفاوت برخورد با مسائل، به خصوص در حالی که هر دو طرف از اعتماد به نفس اندکی برخوردار باشند، می تواند به حالتی تبدیل شود که دو طرف مدام یکدیگر را مقصر دانسته و نسبت به هم بی اعتماد شده و احترام خود را از دست می دهند.
- مردان تمایل دارند که در گفتگوهای خود از دلیل و منطق و بازگو کردن کلمات قصار خردمندانه استفاده کنند، در حالی که زنان در سطح احساسات گرایانه تری به گفتگوی خود شکل می دهند. یک مشکل رایج بین همسران، حرف زدن بدون شنیدن است. اگر هنگام گفتگو، نکته ای ناشنیده باقی بماند، صداها اوج می گیرد، خشم بر هر دو طرف مسلط می شود و گفتگو به بن بست می رسد.
- افراد با کسب عادات و روش های توهین آمیز و تهاجمی و به کار بردن مکرر آن، ضررهای جبران ناپذیری به زندگی زناشویی خود وارد می کنند. ممکن است طرف مقابل چنین افرادی مدتی با بردباری و مدارا رفتار کند تا همسر خود را حفظ کند، اما این حالت به تدریج از بین می رود.
- کوشش در راه تغییر افراد تا حدی که خارج از تحمل آنان باشد. گوشه و کنایه زدن مداوم در باره وزن، بی اطلاعی از موضوعی خاص، رمانتیک نبودن، بی علاقگی به ورزش و ... از جمله مواردی هستند که در این دسته می گنجد. ازدواج با کسی که او را نه برای آنچه هست، بلکه برای آنچه می خواهیم از او بسازیم، می خواهیم، کاری بسیار خطرناک است. تغییر دادن، اصلاح کردن و مانند آنها، از جمله رفتارهایی است که موجب دلسردی می شود و نشانه عدم رضایت از شریک زندگی است.
به وجود آمدن خشم
عوامل متعدد بالا می توانند موجب بحث های طولانی، سخنرانی های یک طرفه، عدم درک متقابل، برداشت های نادرست و فقدان کامل محبت شود. این مشکلات می تواند زن و شوهر و فرزندان آنان را به طور زیان باری تحت تأثیر قرار می دهد به طوری که اثر آن تا نسل ها ادامه خواهد یافت.
خشم، به طور غیر مستقیم به وجود یک ایراد کلی در زندگی زناشویی یا خارج از آن دلالت می کند، اما متمرکز کردن آن بر روی شریک زندگی به این معنا است که یک اشکال اساسی در این رابطه وجود دارد. بیشتر اوقات عصبانیت نتیجه فرعی ِ داشتن حس نادیده گرفته شدن، تنها ماندن، خوار شدن، غیر منصفانه قضاوت شدن، مورد خیانت قرار گرفتن یا از نظر احساسی ترک شدن است.
خشم نشانه ای از چنین فشارهایی است و تا حد امکان باید آن را با خونسردی و منطق پاسخ داد. ممکن است تمام این احساسات در نتیجه مشکلی حرفه ای(مانند بیکار شدن) پیش آمده باشد و حل آن، شعله های خشم را از همسر بی گناه دور نگه خواهد داشت.
خشم می تواند به اشکال دیگری چون ضعف، بی ارادگی و تسلیم نیز بروز کند. ترک کردن احساسات و زندگی مانند یک مرده متحرک نیز برای یک رابطه همانقدر خطرناک خواهد بود و در یک کلام، رابطه را خواهد کشت.
چه می توان کرد؟
شناخت و درک چگونگی تخریب یک رابطه بسیار مهم است. یافتن مشکلی که موجب بروز خشم شده نیز از اهمیت فراوانی برخوردار است. همسران باید مهارت های ارتباطی خود را افزایش دهند، عصبانیت طرف مقابل خود را درک کنند و زنجیر طولانی درگیری ها را پاره کنند. بالا بردن صدا بلافاصله موجب برانگیخته شدن اقدامات دفاعی بدن در برابر حمله های روحی و جسمی می شود و سد محکمی در توانایی برقراری ارتباط منطقی به وجود می آورد.
یک نفر یا هر دو طرف باید بر موقعیت غلبه کند و مسئولیت کار اشتباه خود را بپذیرد و با صداقت خود، اعتماد و صمیمیت طرف مقابل را جلب کند. اگر یک نفر بتواند جوابگوی مشکل شود و مسئولیت رفتارهای مخرب یا نادرست خود را بپذیرد، موجب می شود که طرف مقابل نیز همین رفتار را داشته باشد.
گاهی حضور یک واسطه بی طرف می تواند دو طرف را متوجه چرخه نابودگر خشمی کند که موجب ناتوانی در ارتباط برقرار کردن آنها شده است. این شخص می تواند اعتماد و صمیمیت را بین زوج برقرار کند. علاوه بر این، این واسطه می تواند محیطی آرام ایجاد کند که در آن مسائل بهتر عنوان شوند و توافق و تفاهم، بدون بروز عصبانیت، حاصل شود.
در نهایت باید گفت که اگر گفتگو و ارتباط فاقد صداقت باشد، و دو طرف راحت و باز و با حفظ احترام متقابل با یکدیگر برخورد نکنند و توقعات نامعقول را وارد بحث کنند، مشکل همچنان باقی خواهد ماند. و اگر مسئله اصلی این باشد که یک نفر به چیزی تبدیل شود که نیست، اصولاً مشکل حل نخواهد شد و بحث به جایی نخواهد رسید.
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
زن و شوهر باید تعارضات و اختلافات زندگی زناشوئی را دور از چشم فرزندان در جلسات پنهان و در زمان های مناسب و با آرامش حل کنند و پاسخ منطقی آن را بگیرند.
تدبیر24: هنگامی که دو نفر به عنوان "همسر" زندگی مشترک را آغاز می کنند، پس از ازدواج به علت سوابق رشدی و شخصیتی و منش های ویژه ای که دارند دچار تعارضاتی می شوند. این تعارضات ممکن است در هرگونه از زندگی مشترک مانند دو دانشجودر خوابگاه، دو برادر و خواهر در یک اتاق و... به وجود بیاید. این تعارض ها در اثر نارضایتی ها، نا امیدی ها، یا کشمکش ها و عدم توافق ها ایجاد می شوند و برای رفع آنها باید برای هر فرد بر اساس تحصیلات، فرهنگ، هوش، توانایی های خاص و...جلسات مشاوره برگزار شود و ارتباط و مشاوره آن فرد باید بر اساس هوشمندی های او طرح ریزی شود تا انگیز ه ای برای تغییر در او بوجود بیاید.
تعارضات زندگی زناشویی در سه سطح بوجود می آیند. در اولین سطح، عوامل شخصی که شامل رابطه جنسی، عشق و علاقه، افکار و احساسات است. سطح دوم عوامل اجتماعی است که شامل باورها و رسوم و پیچیدگی ها و غیر شخصی سازی جامعه در حال توسعه می شود که از معضلات آن می باشد و سطح سوم، عوامل رابطه ای که به بررسی تعاملات زن و شوهر در درون یک بافت اجتماعی- فرهنگی وسیع تر می پردازد.
در تحولات زندگی مشترک، انتقاد به جا در زمان مناسب همیشه سازنده است، اما جبهه گیری و سکوت طولانی هر دو ضربه زننده اند و دوام چندانی نخواهد داشت. جبهه گیری زندگی را به صحنه نبردی پر تلاطم تبدیل می کند. سکوت، پیش آگهی جنگی سرد و طولانی است. زندگی سرشار از بحران طلب می کند که همسران دور از چشم فرزندان در جلسات متعدد هفتگی و در زمان های آرامش و مناسب اعتراضات خود را بیان کنند و پاسخ منطقی آن را بگیرند
اگر شروع زندگی بر اساس منطق باشد این گونه اعتراضات از عناصر سازنده زندگی مشترک هستند و الزاما مخرب نیستند و تاثیر آنها تنها به شخصیت طرف مقابل بر می گردد که تا چه حد انتقاد پذیر است. ما باید دلایل طرف مقابل را نیز بشنویم. این یکی از الزامات مطرح کردن خواسته های خود به طور مستقیم است.
در این گونه موارد باید کوشش کرد که اختلافات را در خدمت ازدواج در آورد و روش های اصولی حل اختلاف را فرا گرفت. حق قانونی هر یک از زوجین است که هرگونه که دوست دارند بیندیشند و احساس کنند. زن و شوهر باید به حرف های یکدیگر گوش دهند و منظور یکدیگر را درک کنند، اختلافات را دقیق و روشن کرده در مورد آنها توافق کنند.
زندگی مشترک باید همراه با تفاهم و گذشت باشد. چون اساسا در شروع هر زندگی مشترک با فردی کاملا غریب که شخصیتی و یژه و شاید متفاوت از ما دارد و برخاسته از خانواده ای کاملا متفاوت است، حتما خواسته هایی وجود دارند که به طور کامل برآورده نمی شوند به این دلیل سنگ زیرین آسیاب بودن خود نوعی فداکاری محسوب می شود و باید خواسته ها را آنچنان تنزل داد تا زندگی مشترک پایدارتر بماند و این بستگی به بلوغ فکری و شخصیتی طرف مقابل دارد که از این پدیده سو استفاده نکند و باعث توقعات غیر عادی درآینده نشود. انتقاد از همسر باید هنرمندانه و با ظرافت همراه باشد و در موقعیت مناسب بیان گردد.
تعریف دیگر زندگی مشترک، توافق جهت تحمل یکدیگر و فداکاری و گذشت است. تحمل مسیری ناهموار، مسیری پر از ابهام و فراز و نشیب، مسیری مملو از بدست آوردن و از دست دادن، مسیری از میان ناملایمات انتظارات ارتباطات، قبول مسئولیت ها، شناسایی احساسات و برخورد فرهنگ هاست.
به گزارش مهر، تحمل و فداکاری زاییده زندگی انسانی است و تا زمانی که تداوم زندگی مشترک طلب می کند، هیچ گاه نباید از این دو پدیده دریغ کرد. هر دو پدیده حتما رضایت روحی و روانی زوجین را برآورده خواهند کرد. به شرطی که دوطرف این رابطه دو انسان فهیم باشند. اگر معایب و مشکلات گریبانگیر هر دو طرف در زندگی مشترک باشد،هر دو یکسان آسیب می بینند. لذا باید هر دو یکسان در جهت رفع آن آگاهانه تلاش کنند. البته می توانند آن را تحمل هم کنند، ولی در صورتی که این معایب و مشکلات زاییده یک طرف مخاصمه باشد و هیچ گونه تلاشی در جهت بهسازی و رفع آن مشاهده نشود، کنار آمدن با آن سخت می شود و تحمل هم حد و میزان خاصی دارد.
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
پدید آورنده : نوشته: عبدالحمید ابوسلیمان ترجمه: عبداللّه امینی ، صفحه 22
«دیدگاهی روشن شناسانه برای پی بردن به فلسفه و هدف»
قسمت دوم
این مقاله، تفسیری از آیه ضرب (زدن) است. نویسنده که در پی فهم معنای ضرب است، به این مطلب اهتمام دارد که آیا برای دست یابی به اهداف و مقاصد تربیتی، می توان از «زدن» به عنوان راهکار بهره جست؟! ایشان تلاش کرده است معنای دیگری از «ضرب» را در آیه مربوط به روابط زناشویی ارائه کند. طرح نگاه ایشان به معنای پذیرش قطعی این دیدگاه نیست ولی می تواند در رشد این بحث مفید باشد. طبعا وقتی با نگرشی شیعی به موضوعات پرداخته شود باید به منابع تفسیری و حدیثی و فقهی شیعی نیز مراجعه و استناد کرد، نه آن گونه که در این مقاله آمده است.
مقاله برگرفته از مجله «اسلامیة المعرفة» سال ششم، شماره 24 منتشره در 1422 - لبنان است.
این مقاله، تفسیری از آیه ضرب (زدن) است. نویسنده که در پی فهم معنای ضرب است، به این مطلب اهتمام دارد که آیا برای دست یابی به اهداف و مقاصد تربیتی، می توان از «زدن» به عنوان راهکار بهره جست؟! ایشان تلاش کرده است معنای دیگری از «ضرب» را در آیه مربوط به روابط زناشویی ارائه کند. طرح نگاه ایشان به معنای پذیرش قطعی این دیدگاه نیست ولی می تواند در رشد این بحث مفید باشد. طبعا وقتی با نگرشی شیعی به موضوعات پرداخته شود باید به منابع تفسیری و حدیثی و فقهی شیعی نیز مراجعه و استناد کرد، نه آن گونه که در این مقاله آمده است.
مقاله برگرفته از مجله «اسلامیة المعرفة» سال ششم، شماره 24 منتشره در 1422 - لبنان است.
این مقاله، تفسیری از آیه ضرب (زدن) است. نویسنده که در پی فهم معنای ضرب است، به این مطلب اهتمام دارد که آیا برای دست یابی به اهداف و مقاصد تربیتی، می توان از «زدن» به عنوان راهکار بهره جست؟! ایشان تلاش کرده است معنای دیگری از «ضرب» را در آیه مربوط به روابط زناشویی ارائه کند. طرح نگاه ایشان به معنای پذیرش قطعی این دیدگاه نیست ولی می تواند در رشد این بحث مفید باشد. طبعا وقتی با نگرشی شیعی به موضوعات پرداخته شود باید به منابع تفسیری و حدیثی و فقهی شیعی نیز مراجعه و استناد کرد، نه آن گونه که در این مقاله آمده است.
مقاله برگرفته از مجله «اسلامیة المعرفة» سال ششم، شماره 24 منتشره در 1422 - لبنان است.
زدن به شرط ... و برای ...
اگر به ترتیب و اولویت بندی که در آیه سوره نساء آمد بنگریم، در خواهیم یافت هدف از آن اصلاح ذات بین و آشتی دادن زن و شوهر است. این دستور و راه علاج هنگامی است که زن نافرمان بوده، سرپیچی و عصیان نماید و زندگی زناشویی را برنتابد. ترتیب در آیه و راه چاره دو گونه است:
نخست: حل نافرمانی زن و چاره اندیشی برای رفع اختلاف زن و شوهر، بی آن که شخص ثالثی دخالت کند. این گونه سه گام (مرحله) دارد: پند و اندرز، جدا کردن بستر و ضرب.
داوران
دوم: اگر شوهر در خانه و با همسر به نتیجه نرسید (بی آن که شخص دیگری برای حل اختلاف اقدام کند) و بفهمد نمی تواند روح دوستی و علاقه را بیافریند و همسر را زیر پوشش و پشتیبانی خود در آورد و زن به روابط زناشویی تن ندهد، زن و شوهر می بایست به افراد خاصی میان فامیل مراجعه کنند، تا در مورد اختلاف این دو نظر دهند و علت را بیابند و اینان را نصیحت و راهنمایی کنند و کمک نمایند دوباره گِرد هم آیند و میان شان آشتی برقرار کنند:
«و اگر از جدایی و شکاف میان آن دو (همسران) بیم داشته باشید، یک داور از خانواده شوهر، و یک داور از خانواده زن انتخاب کنید (تا به کار آنان رسیدگی کنند). اگر داوران، تصمیم به اصلاح داشته باشند، خداوند به توافق آنها کمک می کند؛ زیرا خداوند، دانا و آگاه است (و از نیّات همه، باخبر است).»(2)
گام نخست: گفت و گوی سازنده
روشن است ترتیب بندی و اولویت ها برای اصلاح روابط زن و شوهر بر اساس راهکارهای مثبت است. قرآن به شوهر دستور می دهد: هنگامی که زن ناخشنودی و سرپیچی نشان می دهد، کنار وی بنشیند، مسائل را برایش روشن کند و پند یا هشدارش دهد. این کار نشانه علاقه شوهر و اشتیاق وی به ادامه روابط زناشویی و آشتی میان زوجین است.
باید مسائل را شفاف و روشن مطرح کرد و آنچه را درون دل و ذهن می گذرد، به زبان آورد، زیرا اختلاف نظر طبیعی است. باید زن و مرد حقوقی را که بر گردن هم دارند، بیان کنند، شاید دیگری نداند و حدّ و گستره آن را نشناسد.
گام نخست، گفت و گو و تذکّر است تا آنچه باعث اختلافات و بگو مگو میان زن و شوهر است، برطرف شود. در اختلاف، گاه زن خوش نمی دارد حربه و شگردهای زنانگی اش را به کار گیرد و ناتوانی جسمانی اش را نشان دهد.
دومین گام: جدا کردن بستر
اگر زن به سخن شوهرش گوش ندهد و به سبب نادانی یا لجاجت، هشدار و پند شویش را به کار نبندد، می بایست شوهر گام و مرحله ای دیگر را بیازماید و حال که پند و نصیحت سود نداده، بسترش را جدا کند. زن می داند مرد در برابر جنس زن ضعیف بوده، به وی نیازمند است و نمی تواند خیلی از همسرش جدا شود. از این رو وقتی زن ببیند مرد بسترش را جدا کرده، از همسرش دوری می گزیند، طبیعی است بفهمد چقدر وضع خطیر و ناپسند بوده که مرد همخوابگی نمی کند و در تصمیمش جدّی است. در این صورت، در بسیاری از اوقات، زن از بازی و رُلِ ناخشنودی و نافرمانبرداری دست کشیده، خواهد فهمید روابط وی با همسرش در خطر جدّی است و عصبانیت و لج بازی زیان بخش است. از این رو تغییر روش داده، به راه خیر و صلاح بر می گردد و میان زن و شوهر روابط دوستانه و محبت آمیز برقرار می شود. اگر زن از شوهر رویگردان بوده، متنفر باشد، کار به جای باریک و خطرناک خواهد کشید، که گاه روابط زناشویی را از بین می بَرَد و به جدایی می انجامد، چه مرد و زن بخواهند، چه نخواهند. ادامه زندگی زناشویی در چنین وضعی ممکن نیست. اما هر دو می بایست عواقب کار را در نظر گرفته، بدانند زندگی زناشویی منجر به شکست و ناکامی خواهد شد.
سومین گام: ضرب
گاه پرسیده می شود: چکار می توان کرد تا زوجین پی به وضع خطیر و عواقب ناگوار قطع روابط و متارکه ببرند، و اختلاف شان در حضور شخص ثالثی (حکماً مِن أهله و حکماً مِن أهلها) مطرح نشود؟ تا وی در باره اختلاف میان زن و شوهر نظر داده، آن دو را نصیحت و توصیه کند رو به آشتی و اصلاح آرند یا اگر نمی توانند، به خیر و خوشی از هم جدا شوند؟
پاسخ: آخرین گام در داخل خانه برای حل نزاع و اختلاف، ضرب است:
«مردان، سرپرست و نگهبان زنانند، به خاطر برتری هایی که خداوند (از نظر نظام اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است، و به خاطر انفاق هایی که از اموالشان (در مورد زنان) می کنند. و زنان صالح، زنانی هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود،) اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، حفظ می کنند. و (اما) آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفت شان بیم دارید، پند و اندرز دهید! و (اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دوری نمایید! و (اگر هیچ راهی جز شدّت عمل، برای وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را تنبیه کنید! و اگر از شما پیروی کردند، راهی برای تعدّی بر آنها نجویید! (بدانید) خداوند، بلند مرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترین قدرت هاست.)»(3)
معنای ضرب
ما در پی فهم معنای «ضرب» و تأثیر آن در حل اختلاف و ایجاد آشتی میان زوجین هستیم. همان گونه که گفتیم ضرب و زدن پس از مراحل ذیل است:
میان زن و شوهر اختلاف پیش آمده، زن زندگی با شوهر را خوش نداشته، پند و اندرز، سپس اظهار ناخشنودی شوهر و جدا کردن بستر خواب، سودی نبخشد.
ضرب یعنی چه؟ آیا به صورت یا بدن زدن یا هر نوع زدن است که به آزار و اذیت جسمی و تحقیر روحی زن بینجامد، تا شاید بر وی فائق و چیره آمده، به رغم خواستش، زن را مجبور به ادامه زندگی کرد؟ اگر از این قرار است، کوتاه آمدن زن چه فایده و ثمری دارد [وقتی ناراضی است]؟! آیا این گونه جبر و زور با اذیت و آزار روحی و جسمی، کمک خواهد کرد که محبت و گذشت میان زن و شوهر به وجود آید و دوستی و همبستگی را استوار خواهد نمود، یا انگیزه و عامل عفت و درستکاری در غیاب همسر خواهد شد و کیان خانواده را از فروپاشی و جدایی نجات خواهد داد؟! اگر ضرب به معنای کتک زدن و آزار و اذیت جسمی و روحی باشد، کمک خواهد کرد زن رغبت و تمایل داشته باشد در خانه بماند و از خانواده نگه داری کند؟ آیا راهکار زدن بر زن مسلمانی که حقوقش را می داند و کرامت و بزرگواری انسانی اش را درک می کند، چنان که با فرهنگ زمانه اش آشناست، کارساز خواهد شد؟
آیا کتک زدن، وی را متمایل می کند در خانه شوهر مانده، تندروی های وی را تحمل کرده، با ناخشنودی زندگی کند، در حالی که مردی ابایی از زدن و توهین نداشته باشد؟! یا زن می تواند با طلاق خُلع و متارکه، جان خود را از این مخمصه به در بَرَد؟
سوء استفاده از وابستگی روحی
و جسمی زن
اگر بگوییم اشاره لفظی قرآن به ضرب بهانه ای برای برخی مردان است که بر ضد زن شدت عمل به خرج دهند، سوء رفتار با وی غنیمت شمردن فرصتی است که به سبب نیاز و وابستگی مادی زن پیش آمده و وی را مجبور می کند مدارا کند و شکیبایی ورزد یا به خاطر فرزندانش، چنین وضع ظالمانه ای را تحمل کند. اما اگر بپذیریم ضرب به معنای اذیت و آزار جسمی و روحی نیست، برداشت مثبتی است که با آموزه های قرآنی هماهنگی دارد، زیرا دین می خواهد خانواده ای را بنیان سازد که روابطش بر اساس درست و صحیحی استوار باشد و زن مایل بوده و عشق و علاقه خواهد داشت میان خانواده بماند و روابط و پیوند خانوادگی را نگسلد. در این صورت آیا معنا و مقصود از واژه «ضرب» در قرآن، زدن و آزار جسمی و روحی زن خواهد بود، برای آن که حتی اگر تمایل نداشته باشد، تن به خواسته مرد دهد؟(4)
حق طلاق برای زن
اگر زن حق خُلع داشته باشد، بی تردید برای ضرب و آزار و اهانت، جایی در روابط زناشویی و زندگی نخواهد بود، زیرا ضرب، روابط و پیوند خانواده را ضعیف کرده، به طرف جدایی و ناکامی خواهد بُرد. از این رو می بایست دقت بیشتری کرد و پیش از این که بگوییم ضرب به معنای آزار جسمی و روحی است، معنا و جنبه های حقیقی را در نظر گرفت.
اگر به ترتیب و درجه بندی قرآن به هنگام بیان «ضرب» نگاه کنیم، درمی یابیم هدف از آن کوشش و گامی دیگر برای آشتی دادن و نزدیک کردن زن و شوهر است، تا اختلاف میان آن دو، حل شده، از این راه روابط محبت آمیز و دوستانه و پیوند صمیمانه بین زن و شوهر بر قرار گردد و مجبور نشوند کسی دیگر (حَکَم و داور) را از اختلاف خود باخبر کرده، به واسطه او بخواهند اصلاح ذات بین کنند و نزاع را حل نمایند، حال با جدایی یا با آشتی و گذشت.
معانی حقیقی و مجازی ضرب
مقصود از «ضرب» (زدن) در عبارت قرآنی به منظور برطرف کردن اختلاف زناشویی چیست؟ آیا به رغم آنچه گفتیم، معنای ظاهری و مستقیم آن (زدن) مقصود است یا معنای مجازی دارد؟
معنای مجازی «ضرب» را در آیاتی که به خودی خود متعدی می شود (مفعول می پذیرد) شاهدیم، مانند:
«ضرب اللّه مثلاً؛ خداوند مثالی می زند»(5) و چه در آیاتی که متعدّی به حرف جرّ است، مثلاً: «و إذا ضربتم فی الأرض؛(6) هنگامی که سفر می کنید».
زدن با مسواک
تأویل ابن عباس می گوید: «مقصود از ضرب که آسیب نزند، زدن با چوب مسواک است.» در این صورت ضرب به معنای حقیقی (مجازات و آزار بدنی و روحی) نخواهد بود، بلکه به معنای نشان دادنِ عملیِ جدّیت و نارضایتی به صورت خشم گیری و دوری از همسر یا با جدا کردن بستر خواب است، که خلاف نوازش است که محبت و مِهر را می فهماند.
تأویل و توجیه ابن عباس اشکالی ندارد و پیوند کرامت آمیز و روابط محترمانه ای را که می بایست میان زن و شوهر باشد، مخدوش نمی کند، چون روابط و اُنس و ارتباط، زن و شوهر را به هم پیوند می دهد.
زدن به اندازه ای که آسیب
جسمی نرسد
در تأویل ابن عباس، ضرب به معنای آزار و اهانت و قهر نیست، اما برخی فقیهان [عامّه [گفته اند: ضرب بدان معناست که کمتر از بیست یا چهل ضربه به زن بزنند!
اینان جزئیات این مطلب را نگفته اند، مثلاً یک جا بزند یا چند جا، زن زخمی بشود یا نشود، استخوانش بشکند یا نشکند، زن زیر کتک بمیرد یا نمیرد!(7)
ایراد به تأویل
به رغم لطافت و پسندیدگی تأویل ابن عباس، هنوز ابهامات و اشکالاتی وجود دارد که موجب بدفهمی شده، بهانه ای برای اذیت و آزار به اسم دین است و باعث می شود برخی فتوا دهند: زدن و سیلی و دیگر راه های آزار دهنده و تحقیر کننده رواست و این شیوه (زدن) به کار گرفته شده، باز می توان از آن استفاده کرد. از این رو باید طوری مسئله و معنای «ضرب» را روشن و شفاف کرد که فرصتی برای اقدامی به ناحق و ناشایست به جا نگذارد و راهی برای بدرفتاری وجود نداشته باشد. این طریقه نزدیک تر به اهداف دین بوده، بهتر می تواند خانواده را بر پایه مودت و رحمت و کرامت، بنیان نهد. از این رو دقت نظر بسیار داشته و مسئله را دنبال کرده؛ معتقدم رسالت و شریعت، ازلی و جاودان بوده، با رعایت وضع و شرایط زمان و مکان می بایست سنت های الهی را درک و فهم کرد و دیدی همه جانبه نگر داشت و تجزیه و تحلیل فراگیر نمود.(8)
شانزده معنای ضرب
در این باره به معانی واژه «ضرب» و مشتقات آن در قرآن نگریستم و در پی فهم «ضرب» از آیات بر آمدم، زیرا بهترین شیوه، تفسیرِ آیه به آیه است. پس از این، اهداف و مبانی کلی شریعت را در نظر گرفته ام.
ضرب و مشتقات آن در قرآن به شانزده معنا آمده است:
[آوردن]
1. و ضرب اللّه مثلاً؛(9)
خداوند مثالی (دیگر) زده است.
[هجرت و سفر]
2. و إذا ضربتم فی الأرض فلیس علیکم جناح أن تقصروا من الصلاة؛(10)
هنگامی که سفر می کنید، گناهی بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید.
[آویختن]
3. فضربنا علی آذانهم فی الکهف سنین عددا؛(11)
ما (پرده خواب را) در غار بر گوششان آویختیم، و سال ها در خواب فرو رفتند.
[بازستاندن]
4. أفنضرب عنکم الذکر صفحاً أن کنتم قوماً مسرفین؛(12)
آیا این ذکر [= قرآن] را از شما بازگیریم به خاطر این که قومی اسرافکارید؟!
[تعیین]
5. و کذلک یضرب اللّه الحق و الباطل؛(13)
خداوند، حق و باطل را چنین مشخص و تعیین می کند (مَثَل می زند)!
[انداختن]
6. ولْیضربن بخُمُرهِنّ علی جیوبهِنّ؛(14)
و باید سینه و بَر و دوش خود را با مقنعه بپوشانند.
[باز کردن]
7. أن أسر بعبادی فأضرب لهم طریقاً فی البحر یبسا؛(15)
به موسی وحی فرستادیم که: شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر؛ و برای آنها راهی خشک در دریا بگشا.
[مُهر کردن]
8. و ضربتْ علیهم الذلة و المسکنة و باءوا بغضب من اللّه؛(16)
و (مُهر) ذلّت و نیاز، بر پیشانی آنها زده
شد؛ و باز گرفتار خشم خدایی شدند.
[قطع کردن]
9. فأضربوا فوق الأعناق و اضربوا منهم کل بنان؛(17)
ضربه ها را بالاتر از گردن (بر سر دشمنان) فرود آرید! و همه انگشتان شان را قطع کنید!
[زدن]
10. وخذ بیدک ضعثا فأضرب به ولا تحنث؛(18)
(و به او گفتیم:) بسته ای از ساقه های گندم (یا مانند آن) را بر گیر و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشکن!
[جدا کردن]
11. فإذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب؛(19)
و هنگامی که با کافران (جنایت پیشه) در میدان جنگ روبه رو شدید گردن هایشان را قطع کنید.
[ساختن]
12. فضرب بینهم بسور له باب باطنه فیه الرحمة و ظاهره من قبله العذاب؛(20)
در این هنگام دیواری میان آنها زده و ساخته می شود که دری دارد، درونش رحمت است. برونش عذاب!
[کوبیدن]
13. ولا یضربنّ بأرجلهِنّ لیعلم ما یخفین مِن زینتهِنّ؛(21)
هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نکوبند تا زینتِ پنهانی شان دانسته شود (و صدای خلخال که برپا دارند به گوش رسد).
[گرفتن]
14. فکیف إذا توفّتْهُمُ الملائکةُ یضربون وجوههم و أدبارهم(22)
حال آنها چگونه خواهد بود هنگامی که فرشتگان (مرگ) بر صورت و پشت آنان می زنند و جان شان را می گیرند؟!
[فرود آوردن]
15. فقلنا اضْرب بعصاک الحجر؛(23)
به موسی گفتیم عصای خود را بر سنگ فرود آر.
[ضربه زدن ]
16. فراغ علیهم ضرباً بالیمین؛(24)
ابراهیم محکم با دست راست بر بتان کوبید.
اگر در آیات پیشین دقت کنیم، می فهمیم فعل «ضرب» چه متعدی و چه غیر متعدی، معانی مجازی دارد؛ یعنی جدایی و دوری و ترک و... .
اگر بگویند: «یُضرَب الشی ء» یعنی از پیرایه و شائبه ها پاک شده، آن اندازه روشن و آشکار شود که بدان مثال زنند. «ضرب فی الأرض» سفر و جدایی است. «ضرب بر آذان» بر گوش ها پرده زدن و منع از شنیدن است. «ضرب صَفْح از ذکر» دور کردن و باز پس گیری است و «ضرب حق و باطل» تشخیص و جدا کردن این دو است. «ضرب خُمُر بر جیوب» پوشاندن سر و سینه است تا دیگران نبینند و «ضرب طریق بَحْر» راهی میان آب باز کردن و آب را به کناری راندن است. «ضرب سور» میان مردم، جدایی افکندن است تا یکدیگر را نبینند و «ضرب ذلت و مسکنت» مُهر ذلّت زدن بر مردمان است، چنان که میان دیگران مانند گاو پیشانی سفید، معلوم و مشخص باشند. «ضرب اعناق و بنان» بُریدن و جدا کردن گردن و انگشت از بدن است.
بقیه مشتقات ضرب که گذشت، یعنی «ضرب اَرجُل و وجوه و حَجَر و ضغث و اصنام» به معنای راندن و دور کردن و کوبیدن و شکستن با شدت و قوّت است، چه کوبیدن بر زمین باشد یا مُهر زدن یا شکستن سنگ و یا بت، تا با دستور دادن، اتفاقی رخ دهد یا کسی و چیزی تحقیر شود، یا برای بیرون آمدن آب، سنگ دو نیم شود و یا بت ها از بین بروند.
بنابراین معنای ضرب در عبارات قرآنی، جدایی و دور کردن و راندن است.(25)
معنای حقیقی ضرب
در این صورت معنای متناسب واژه «ضرب» برای حل اختلاف زوجین و برگرداندن روح مودت و پیوند زن و شوهر در آیه چیست؟
عبارت آیه و هدف ترتیب و اولویت بندی را اصلاح و موفقیت زندگی زناشویی می دانیم و معتقدیم: ارزش هایی اسلام برای بزرگداشت و احترام به انسان و حفظ بزرگواری و کرامت وی دارد، نیز معتقد می باشیم انسان حق دارد سرنوشت خود را تعیین کند و روابط زناشویی، اختیاری و آزاد است.
اگر زن و شوهر، حقوق یکدیگر را رعایت نکنند، می توانند به پیوندشان خاتمه دهند و لزومی به مجبور کردن هیچ کدام برای ادامه زندگی نیست. در این صورت خواهیم فهمید معنای ضرب نمی تواند آزار و اهانت باشد، پس شایسته است معنایی دیگر داشته باشد که با دیگر معانی آن در قرآن همخوان و هماهنگ باشد. در این صورت به معنای دوری و ترک و جدایی است. دوری شوهر از همسر و نیامدن به خانه [برای مدتی محدود[ یکی از راه های مطلوب برای اصلاح و سر و سامان دادن به روابط زناشویی است. این راه فراتر از جدا کردن بستر است، زیرا جدایی شوهر و ترک خانه و دوری از زن و خانه، زن را رو در رو با پیامدهای سرپیچی و نافرمانی از شوهر قرار می دهد. از جمله این پیامدها، طلاق و جدایی است.
دور شدن مرد، به زن فرصت می دهد آثار نشوز و نافرمانی را مشاهده کرده، نتیجه رفتار و عصیان خود را ببیند که چیزی جز طلاق و متارکه نمی تواند باشد. وی فرصت خواهد یافت از خود بپرسد: آیا با رفتار و نافرمانی خود، در پی طلاق و جدایی است؟ آیا پیامدها و نتیجه کار خود را کاملاً در نظر گرفته، یا فقط نادانی و لج بازی کرده و می بایست به راه درست و مطابق با مصلحت خود برگردد و پیش از آن که وقت بگذرد، سرِ عقل آید و از خانه و زندگی اش راضی باشد؟!
برای آن که زن در طریق درست (ادامه پیوند زناشویی) قرار گیرد و به سبب مسئولیتی که دارد، تمام جوانب را در نظر گیرد و به راه جدایی و اختلافِ بی نتیجه نرود، می بایست «ضرب» به معنای ترک و مفارقت و دوری گزیدن باشد؛ یعنی ترک خانه و دوری از زن، که درسی بالاتر و بهتر برای همسر است، بلکه آخرین گام ممکن در کوشش و تلاش برای پیوند دادن زن و شوهر است، تا رخنه و شکاف میان آن دو اصلاح شده و حال نابسامان شان سامان یابد، تا دو طرف، آثار خطیر عصیان و تمرد و جدایی را بفهمند و بدانند در صورت لجاجت، پیوند خانوادگی از هم گسسته و به ناکامی خواهد انجامید.
پس از ترک خانه توسط شوهر، اگر پیوند و محبت برقرار نشود، وقت داوری و کمک شخص ثالث از میان فامیل است که گفت و گو را امتحان کنند و سبب نفرت و اختلاف را بیابند و راه حل پیشنهاد دهند، نیز دو طرف را ارشاد نمایند و گستره و دامنه اختلاف را کوتاه کنند، تا کار به درگیری و جدایی و ناعدالتی نینجامد و امر با اصلاح یا جدایی و طلاق پایان پذیرد:
«فإمساک بمعروف أو تسریح بإحسان؛(26)
باید به طور شایسته همسر خود را نگاهداری کند (و آشتی نماید)، یا با نیکی او را رها سازد (و از او جدا شود).»
معنای ضرب، از نظر سنت
ضرب به معنای مفارقت و ترک و دوری گزیدن در سنت نبوی آمده است. وقتی میان پیامبر و همسرانش اختلاف پیش آمد و اینان به نصیحت رسول خدا عمل نکردند و همچنان به نافرمانی ادامه دادند، به خیال این که به خواسته خود دست می یابند، پیامبر برای یک ماه به مکانی به نام «مشربه» رفت و از زن و خانه دوری گزید.
پیامبر زنان را مخیّر کرد: از ایشان پیروی کنند و آن گونه که پیامبر می پسندید، تن به زندگی دهند، یا اینکه از ایشان روی گردان شده، به نیکی و خوبی، طلاق شان دهد:
«عسی ربّه ان طلّقکنّ أنّ یبدله أزواجاً خیراً منکنّ؛(27)
امید است اگر پیامبر شما را طلاق دهد، پروردگارش به جای شما همسرانی بهتر برای او قرار دهد!»
پیامبر هیچ گونه آزار جسمانی بدانان نرسانده، کتک شان نزد یا تحقیرشان ننمود.
اگر زدن و آزار جسمی و روحی خواسته خدا و راه حلی سودمند بود، پیامبر نخستین کسی بود که به دستور خدا عمل می نمود، اما ایشان کسی را نزد و به زدن اجازه یا دستور نداد.
ابوبکر و عمر خواستند دختران خود را بزنند، زیرا پیامبر را به خشم آورده، با ایشان مخالف کرده بودند، اما رسول خدا اجازه نداد.
می دانیم رفتار و سلوک رسول خدا و سنت ایشان، بیان مراد و مقصود شارع بوده، موجب فهم درست قرآن است. رفتار و سلوک نبوی اثر خود را در روشن کردن آثار مترتب بر ادامه اختلاف نشان داده است.
وقتی همسران پی به جدی بودن تصمیم پیامبر و نارضایتی خانواده های شان بُردند و دانستند زندگی با پیامبر را در صورت ادامه لجاجت از دست می دهند، به راه درست برگشتند و دست از نافرمانی برداشته و از پیامبر پیروی کردند و آن گونه که رسول خدا می پسندید تن به زندگی دادند.
چنان که دیدیم رسول خدا(ص) به مدت یک ماه از زن و خانه دوری گزید، زیرا همسرانش بر نافرمانی و سرپیچی از خواسته ایشان پا می فشردند. پیامبر با کار خود به اینان فهماند پیامد و نتیجه سرپیچی و تمرد چیست، اما دست به آزار و اهانت نزد. ایشان به مدت یک ماه از خانه همسرانش دوری گزید، بی آنکه اینان از تصمیم نهایی پیامبر آگاه باشند. رسول خدا اینان را آزاد گذاشت حرف شنوی داشته باشند یا متارکه کنند. زنان دیدند تصمیم پیامبر جدی است و پی به نتایج جدایی بُردند. از این رو راه درست را برگزیدند.
بنابراین «ضرب» در سنت رسول خدا(ص) به معنای جدایی و ترک کردن و دوری گزیدن است. این معنا هماهنگ با روح طبیعت و استعمال مجازی واژه ضرب و مشتقات آن در قرآن است، که با تأویل ابن عباس مخالف نیست، مبنی بر این که اگر شوهر بخواهد ناخشنودی و نارضایتی خود را نشان دهد، حق ندارد با چیزی بیشتر از چوب مسواک یا مشابه آن، زن را بزند. البته روشن نیست زدن با چوب مسواک - به هنگام اختلاف زن و شوهر - چگونه می تواند برای نشان دادن جدّیت و ناخشنودی مرد و پیامدهای خطرناک طلاق بسنده باشد. چنان که در مرحله بعد برای تأثیر بیشتر از پند و اندرز، می بایست بستر خواب را جدا کرد، تا به راه حل وفاق یا فراق دست یابیم.
از این رو نظرم این است که معنای مقصود از ضرب در قرآن و درجه بندی مراحل اصلاحِ روابط زناشویی به هنگام تنفر و سرپیچی زوجین، جدایی از همسر و ترک خانه و دوری است، و این آخرین راه برای همسر است که سرانجام رفتار ناپسند خود را فهمیده، بداند نافرمانی و کوتاهی در بر آوردن حقوق زناشویی چه فرجامی دارد و ناچار به جدایی و متارکه می انجامد، که با وجود فرزندان، پیامدهای تلخ و خطرناک تری دارد.
ضرب یعنی دوری
ضرب به معنای ترک و دوری موقت می باشد، نه آزار و اذیت جسمی و تحقیر روحی، زیرا شیوه و معنای دوم، هماهنگ با روابط بزرگوارانه زناشویی نیست و با روابط انسان های بزرگوار نمی خواند. چنان که ضرب، راه پذیرفته شده ای برای دستیابی به مودت و رحمت میان زن و شوهر نیست، به ویژه با فرهنگ و بینش جوانان این زمانه نمی خواند، چنان که سنت نبوی همین نگرش را تأیید می کند، تا راه و شیوه ای مؤثر برای دستیابی به اهداف و مقاصد اسلام برای ساخت خانواده بر پایه مودت و رحمت و عفت و امنیت باشد. نیز دژی مستحکم برای تربیت مذهبی و وجدان جوانان به بهترین وجه برای تحقیق سعادت و به عهده گرفتن مسئولیت و رسالت اسلامی.
ناهمخوانی عرف با سنت
اگر فهم و درک زمان کنونی با فهم و سنت نبوی در تفسیر «ضرب» ناهماهنگ است، تنها در این مورد نیست که فهم بشر به سبب وضع زمان و مکان، نیز سنت ها و آیین های به جا مانده از گذشتگان و تلاش های سازمان داده شده غرض ورزان، به کجراهه رفته است، چنان که دیگر علل بیراهه رفتن عبارت می باشد از: کج فهمی امت اسلام پس از سقوط خلافت راستین و به حق [امامان] و اختلافات و درگیری های پس از آن که باعث سوء تفاهم در بسیاری از مفاهیم گشت و خون های بسیار ریخته شد و اندیشه امت دچار بلبشو و هرج و مرج گردید.
در چنین وضعی بسیاری از دریافت ها و برداشت های نادرست از تمدن های دیگر، وارد فکر و فرهنگ امت اسلامی شد و نسلی پس از نسلی دیگر به ارث رسید. تأثیر خواسته یا ناخواسته فرهنگ های دیگر بر اسلام، قابل انکار نیست. چنین برداشت های به جا مانده از گذشتگان، به اضافه دیگر عوامل سستی و ناتوانی، امت را دچار وضع کنونی و ناتوانی و چند دستگی کرده است.
بر اربابان دانش و معرفت واجب است نگرشی نقادانه بر وضع و درک کنونی امت داشته باشند، تا اهداف و مقاصد شریعت محقق شود و به خواست خدا، امت در راهی قرار گیرد که با عزت و افتخار باشد و در پرتو واقعیات اجتماعی و امکانات و داشته ها، نیز مفاهیم و ابزارهای معرفتی و تربیتی، بتواند بیش از پیش اجتهاد و تدبّر و اندیشه کند. از خدا درخواست دارم به آنچه خیر و صلاح است، راهنما باشد و ما را هدایت کند. آخرین گفته ما سپاس و شکرگزاری به درگاه خداوند است.
پی نوشت ها:
1- رئیس کانون جهانی اندیشه اسلامی، رئیس مؤسسه رشد جوان در ایالات متحده.
2 ـ نساء، آیه 35.
3 ـ نساء، آیه 34.
4- ابن کثیر در تفسیر آیه «الرجال قوّامون...» از حسن بصری روایت می کند: سبب نزول آیه آن بود که زنی خدمت پیامبر(ص) آمد و شکایت کرد: شوهرش به وی سیلی زده است. پیامبر حکم به قصاص (زدن مرد توسط زن) کرد. خدواند وحی فرستاد: «الرجال قوّامون علی النساء». از این رو بی آنکه مرد قصاص شود، قضیه خاتمه یافت. در روایتی است که پیامبر پس از نزول آیه فرمود: «چیزی خواستم اما خدا چیز دیگر خواست و آنچه خدا بخواهد، بهتر است». این حدیث ضعیف است و در کتاب های سنن نسایی و معاجم و مسانید یافت نشده، و به معنای مشروعیت کتک زدن نیست، بلکه بدان معناست که اگر در خانواده و میان زن و شوهر، آزار جسمی به کار گرفته شد، راه علاج قصاص نیست، زیرا در صورت قصاص، آنچه رخ داده، رواج و شهرت یافته، اهانت به زن آشکار می شود (اشاعه کار نادرست می شود) که راهکار اصلاح روابط زن و شوهر و رعایت حق فرزندان نیست. زدن در بسیاری مواقع به جدایی و طلاق می انجامد.
به هر روی آیه به کتک زدن و اذیت و آزار و اهانت، مشروعیت نمی بخشد. از این رو رأی پیامبر(ص) به روشنی معلوم است که برای ناپسند شمردن و محکوم کردن زدن بود. آنچه از آیه فهمیده می شود این است که هر گاه شوهر با زدن همسر، به وی ظلم کند، آشتی دادن آن دو به قصاص نیست، زیرا قصاص شوهر سبب جدایی می شود نه پیوند. تا وقتی ضرر و زیان به اندازه جُرم نرسیده، اگر ادامه زندگی ناممکن شد و با دخالت داوران یا بدون آن، کار به جدایی انجامید، بهتر است متارکه با خوبی و خوشی باشد و محبت و رابطه ادامه یابد و مصالح آینده به ویژه خیر و مصلحت فرزندان در نظر گرفته شود.
5- نمل (16) آیه 76.
6- نساء (4) آیه 101.
7- محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن؛ نظام الدین حسن بن محمد بن حسین قمی نیشابوری، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، مجلد 4، جزء 5، حاشیه ص 40 - 44. حقیقت آن است که تعبیر «زدنی که آسیب نرساند؛ ضرب غیر المبرح» در جایی نیامده، چنان که در عبارت تفسیر طبری، به شرط بروز نشوز و اختلاف زوجین بیان شده، گرچه در مورد «فاحشه» آمده، که مقصود از آن اجازه تجاوز به ناموس است. اما این موضوع دیگری، و در ارتباط با حفظ ناموس و روابط سالم زناشویی است، زیرا در صورت فاحشگی و داشتن روابط نامشروع، روابط زن و شوهر به نابودی می انجامد. زدن زن مرتکب فحشا به اندازه ای که به وی آسیب نرسد، توسط مردان و پدران و فرزندانی که نمی خواهند رسوایی به بار آید و آثار ویرانگر اجتماعی رخ دهد، خاص شوهران نیست، بلکه پدران و فرزندان و خانواده نیز دست بدین اقدام می زنند. سزاوار است این امر توسط جامعه شناسان شرع دان، بررسی و مطالعه شده، وجوه شرعی برای برخورد با مرتکبان فحشا در حالات گوناگون شناسایی شود، نیز جنبه های مختلف و از همه سو (نزدیکان، نظارت عمومی و آزاد بودن زن به اندازه ای که روابط مقدس و پاک خانواده را تضمین کند و ارزش ها و عفت و شرف و مصلحت را تأمین نماید) در نظر گرفته شود و مقاصد و اهداف با سخن نرم یا شیوه های تأدیب به روشنی گفته شده، از حال و روز زن در اوضاع مختلف مراقبت به عمل آید. می بایست بدانیم بیان «ضرب غیر مبرح» در احادیث حجة الوداع آمده، منظور پیامبر از این عبارت، کامل کردن روایات وارده درباره ضرب است که می بایست در پرتو قرآن فهمیده شود، زیرا ممکن است روایات افتادگی یا اشکال داشته، راوی دچار گمان و وَهْم شده، غافل شده باشد. مهم آن است بدانیم تمامی این احادیث که در صحیح مسلم و ترمذی و ابن ماجه و احمد [کتاب های اهل سنت[ آمده و از «ضرب غیر مبرح» سخن گفته، به صراحت یا کنایه در باره زنانی است که کار زشت انجام دهند و به روش و شیوه ای ناپسند رابطه جنسی داشته باشند، و شاید مقصود هر دو حالت (فاحشه و ناشزه) است.
اگر تمامی این روایات را گرد آوریم، به آسانی می توان فهمید برخی اضافات در بعضی روایات، اضافات توضیحی توسط راویان می باشد که با اصل روایت مخلوط شده یا جای آن نشسته است. این گونه موارد و روایات سماعی (شنیدنی) را می بایست مشخص کرد، زیرا قراینی وجود دارد که اصل حدیث با شرح و توضیح مخلوط شده است. آشکارترین این گونه روایات، روایت امام احمد (به شماره 19774 مسند) است که الفاظ و جملاتی زیادی داشته و مانند روایت دیگر راویان نیست. ظاهراً شرح و ربطی به واژه های قرآنی که در این روایت موجود می باشد، به ویژه عبارت «فإنْ خفتم نشوزهن»، به ذهن یکی از راویان سلسله حدیث رسیده است، زیرا بسیار بعید است مانند این واژه ها و جمله ها در بیانات پیامبر وجود داشته باشد. [شیوه بیان قرآن با گفتار و نوشتار پیامبر متفاوت است و هر یک قابل تشخیص است] این واژه و جمله در هیچ یک از روایات دیگر وجود ندارد، اما می بایست دانست این روایت مانند بقیه روایات که همگی از «وَطْی در بستر و فراش» سخن می گوید، ترتیب بندی و گام های قرآن را برای حل اختلاف مرد و زن و سرپیچی همسر بازگو می کند، که در آیه «الرجال قوّامون...» بیان شده است، یعنی به ترتیب: نصیحت، جدا کردن بستر، آن گاه زدن. افزون بر این، روایات از موضوعی دیگر در «تأدیب» سخن می گوید که با عبارت «الفاحشة المبّینه» آمده است، یعنی رابطه نامشروع جنسی داشتن. ما فقط به جنبه تأدیب (زدن) پرداختیم که وصف و حدّ آن در حدیث در مورد فاحشه آمده و تمامی روایات گفته اند: ضرب غیر مبرح (آسیب نرساندن) است.
8 ـ هر چه جامعه پیشرفت کند، عرفیات و آیین های جامعه نیز متناسب با تغییر اجتماع، دگرگون خواهد شد. مقتضیات و نیازهایی در هر دوره، بر هر زمان و مکان حاکم است. از این رو در برداشت ها و استنباط های فقهی به شرایط زمان و مکان و عرف باید نظر داشت.
9- نحل (16) آیه 76 این تعبیر در آیات بسیاری آمده است.
10- نساء (4) آیه 101.
11- کهف (18) آیه 11.
12- زخرف (43) آیه 5.
13- رعد (13) آیه 17.
14- نور (24) آیه 31.
15- طه (20) آیه 77.
16- بقره (2) آیه 61.
17- انفال (8) آیه 12.
18- ص (38) آیه 44. «ضغث» به معنای یک بسته و دسته است. مفسران می گویند: مقصود شاخه نازک نخل است.
خداوند بنی آدم را بزرگ داشت و به پیامبرش، ایوب که از زنش خشمناک بود (زیرا به هنگام بیماری ایوب، ناسپاسی کرده بود) یاد داد برای آن که به قَسَم خود مبنی بر زدن صد ضربه به همسرش عمل کرده باشد وی را با شاخه نازک خرما بزند. بدین طریق سوگند ایوب عملی شد، بی آن که وی خطا یا جُرمی با زدن زنش مرتکب شده باشد. زدن همسر به سبب کار ناپسندی بود که انجام داد. البته به سبب زدن، اذیت و آزاری ندید و تحقیر نشد. مانند این داستان، نجات حضرت اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم از ذبح و قربانی شدن است. ابراهیم به رؤیای خود عمل کرد، بی آن که فرزندش را قربانی کند و قربانی بزرگ (قوچ) را به عوض اسماعیل سر بُرید (صافات، 107).
19- محمد (47) آیه 4.
20- حدید (57) آیه 13.
21- نور (24) آیه 31.
22- محمد (47) آیه 27.
23- بقره (2) آیه 60.
24- صافات (37) آیه 93.
25- ملاحظه می شود اگر مقصود، ضرب به معنای آزار جسمی به منظور مجازات و ادب کردن باشد، قرآن کریم تعبیر به «ضرب» نکرده، «جَلد» آورده است مثلاً: «الزانیة و الزانی فاجْلدوا کلَّ واحد ...» (نور، 2).
26- بقره(2) آیه 229.
27- تحریم(66) آیه 5.
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
دوستان من سلام چند روزی است که ما مطالب مربوط به همسرداری و روابط بین زن و شوهر را بحث می کنیم سوالات بسیاری در مورد اختلاف بین زن شوهر بدست ما میرسد همچنین متاسفانه بحث اختلافات در این مورد خانواده ها و زن و شوهر ها بیشتر بجای حل به دنبال پاک کردن صورت مسئله هستند و سریع به فکر جدایی می افتند یکی از دوستان پرسیده بود آیا این مشکلات واقعا قابل حل است که همکاران من پاسخ این دوستمون را آماده کردند و فرستادند به نظر شما آیا مشکلات زناشویی قابل حل است ؟
این مطلب را مطالعه کنید و نظرتون را به ما انتقال دهید متشکرم
همه ما با ذهنی پر ازتصاویر ذهنی بسیار همچون تخیلات، رویاها و باورها و ... وارد رابطه زناشویی می شویم. ما نمایشی چشم گیر و پرزرق و برق از چگونگی ارایه آن رابطه در ذهن خود مجسم می کنیم. اما واقعیت با روش خاص خود رویای زیبای ما را برهم می زند؛ و خیلی زود به این سوال ذهنی مان می رسیم که: ایا این رابطه اصلاح می شود؟"
اگر موفقیت های بدست آمده را تجزیه تحلیل کنیم، متوجه خواهیم شد که در میان انبوه آرمان ها و آرزوهای خود، فقط به آن چه که واقعا" و عمیقا" و با انگیزه قوی می خواستیم، رسیده ایم
با کسب مهارت و بالا بردن آگاهی هاست که متوجه می شویم در زندگی مشترک، بعضی از اختلاف ها، قابل حل هستند و برخی غیر قابل حل. تشخیص این دو از هم، به آگاهی و تجربه نیاز دارد. تفاوت های غیر قابل تغییر را بپذیرید نه این که آنها را تحمل کنید. زوج های موفق به جای توجه و تمرکز بر موارد غیر قابل تغییر، به نقاط مثبت همسرشان توجه می کنند. به ویژه حرف ها و کردار همسر را بدون پیش داوری، سرزنش و انتقاد و به قصد فهمیدن ، مورد توجه قرار می دهند و در مورد اختلاف شان ، با یکدیگر گفت و گو می کنند، حتی اگر احساس بدی نسبت به یکدیگر داشته باشند نیز ارتباط بین خود را حفظ می کنند تا با مذاکره و تبادل افکار، به تفاهم برسند.
زوج ها باید بدانند که زندگی زناشویی خوب یا بد را خودشان می سازند و در ساخت آن، هر یک نقش ویژه ای دارند. زن و شوهر، هر یک به تنهایی بر حسب این که آگاه و مسئولیت پذیر باشند یا نه ، در ایجاد هیجان و حاکم ساختن مهر و محبت و یا در تداوم اختلاف ها و مشکلات زندگی مشترک، نقش مهمی بر عهده دارند.
یکی از شکایات معمول اینست که چرا زن و شوهر با هم اختلاف دارند و در بعضی مسایل با هم توافق نمی کنند. این شکایت و این انتظار که زوجین با هم هیچ اختلافی نداشته و روی تمام امور زندگی با هم توافق داشته باشند یک انتظار نابجا و غیرممکن است. چرا؟ برای اینکه هیچ فردی شبیه به فرد دیگر نیست. حتا دوگانگی ها که از نظر جسمی کاملاً با هم شبیه هستند و در یک محیط بزرگ می شوند، از نظر شخصیتی با هم تفاوتهای دارند. به همین دلیل اختلاف بین دو شخص یک امر کاملاً طبیعی است، بالاخص بین زن و شوهر.
لیکن دو چیز مهم باید در نظر گرفته شود. درجه ی اختلاف و چگونگی حل اختلاف.
اگر درجه ی اختلاف بین زن و شوهر بسیار بزرگ باشد، در زندگی مشترک چالشهای کلان و گاه غیرقابل حلی بوجود می آیند. اگر زوجین قادر به حل مسالمت آمیز اختلافات خود نباشند نیز زندگی شان رنگ تلخی و ناخوشی به خود می گیرد.
بنابر این، قبل و بعد از ازدواج، زن و شوهر این واقعیت را در نظر داشته باشند که تفاوت های فردی یک اصل مسلم، غیر قابل انکار و طبیعی است. پس طبیعتاً بین زن و شوهر اختلاف وجود دارد، ولی همانطور که اشاره شد تا زمانی که این اختلاف ها فاصله زیادی نداشته باشند، با گذشت و چشم پوشی همآهنگ شوند، و راه حل منطقی برای شان سنجیده شود، مشکل جدی بوجود نمی آید.
دراینجا به موارد عمده از اختلافاتی اشاره می شود که ممکن است منجر به ناهمنوایی و ناسازگاری بین زن و شوهر گردند:
۱- اختلاف در خواسته ها: یکی از عواملی که در انتخاب همسر و زندگی زناشویی باید مورد توجه قرار گیرد خواسته های زن و شوهر است. زن یا شوهری که دارای خواسته های ایده آل و متفاوت از دیگری باشد و در تعدیل آن اقدام نکند، احتمال ناسازگاری در زندگی زناشویی از این جهت وجود خواهد داشت.
۲- اختلاف در سلیقه ها و علاقه ها: وجود اختلاف سلیقه و علاقه در افراد طبیعی است؛ ولی چنانچه در برنامه های زندگی خانوادگی، این اختلاف در جهت هماهنگی بین زن و شوهر تعدیل نشود، ممکن است که به ناسازگاری منتهی گردد.
۳- اختلاف در دیدگاه ها: انسان موجودی است با آرزوهای نامحدود؛ او هر چه بیشتر داشته باشد، بیشتر می خواهد و برآورده شدن هر نیازی به جای کاستن از آرزوهای انسان ، نیازهای تازه ای را بر می انگیزاند. چنانچه زن و شوهری با دیدگاه ها و آرزوهای متفاوت که احتمال حصول به آن کم باشد نتوانند در زندگی زناشویی خود هماهنگی ایجاد کنند ، زندگی شاد و موفقی نخواهند داشت.
۴- اختلاف در خلق و خوی: بعضی افراد عصبانی ، خشن ، متکبّر، خودخواه ، از خود راضی ، و بعضی دارای روحیه ای گرم ، خوش برخورد ، متواضع و مردم دوست می باشند ؛ بنابراین توافق اخلاقی در صدر عوامل انتخاب همسر قرار دارد.
۵- اختلاف در میزان هوش و ذکاوت: اختلاف سطح هوشی همسران نسبت به یکدیگر ، ممکن است در زندگی زناشویی آنان مشکلاتی ایجاد نماید. بنابراین در نظر گرفتن ذکاوت و اختلاف سطح اندیشه و تفکر در این زمینه خالی از اهمّیت نیست. همچنین است اختلاف در درجه تحصیل. در صورتیکه سطح تحصیل و دانش بین زن و شوهر بسیار متفاوت می باشد، این می تواند سبب سوءتفاهم و عدم درک احساسات، عواطف، و افکار میان زوجین گردد.
۶- اختلاف در حوزه معنویت: مرد و زنی که از نظر رعایت و پایبندی به امور معنوی اختلاف سطح دارند ، زندگی بی دغدغه ای نخواهند داشت. بنابراین در امر ازدواج بُعد اعتقادی به ویژه جنبه های معنوی آن باید مورد توجه خاص قرار گیرد و زن و شوهر مطمین شوند که در حوزه اعتقادی با هم اختلاف نظر نداشته و یا اینکه پذیرای تفاوت های اعتقادی همدیگر استند.
۷- اختلاف طبقاتی: با آنکه زوج های روشنفکر و خانواده های میانه رو معمولاً به اختلاف طبقاتی زیاد اهمیت نمی دهند و تلاش می کنند تا خوشبختی خود را با تفاهم و همکاری تضمین کنند، گاهی سطح متفاوت قدرت اقتصادی و طبقه اجتماعی می تواند مشکل ساز شود. اگر زن از قدرت اقتصادی بالاتری برخوردار بوده و متعلق به خانواده متمولی باشد، این ممکن است احساس ضعف و ناتوانی را به مرد منتقل کند که در نتیجه سبب عصبانیت و درگیری او با همسرش می شود و یا بر عکس.
۸- اختلاف سنی: متاسفانه در موارد زیادی دیده می شود که اختلاف سنی بین شوهر و خانم زیاد است. اگر این اختلاف بالای ده سال باشد، می تواند سبب بروز بعضی مشکلات شود، چرا که شوهر و خانم در دو دوران متفاوت از رشد سنی و روانشناسیک قرار داشته و بالطبع خواسته ها و انتظارات شان می تواند متفاوت باشد. بطور مثال، اگر خانم ۲۵ ساله باشد، در صورت آماده بودن شرایط به فکر ادامه تحصیل، شور و شوق بیشتر، و یافتن شغل خوب است، حال آنکه شوهر ۵۰ ساله اش قبلاً به این اهداف رسیده و متمرکز است بر ثبات زندگی و آماده شدن تدریجی برای خانه نشینی.
جدا از تفاوتهای عمده که در بالا ذکر شد، بعضی از عاداتی که می توانند زندگی زناشویی را به شکل منفی متاثر گردانند اینها اند:
عصبانیت: زن یا شوهر عصبانی زندگی را بر دیگری دشوارمی سازد. حساسیت های بی مورد و پرخاش و توهین و بی احترامی علاوه بر آن که طرف مقابل را ناراحت می کنند، به خود شخص نیز زیان می رسانند. در چنین مواقعی باید آرامش خود را حفظ کرد، آنگاه خشم همسر را آرام و توجه او را به امور دیگری جلب نمود و برای آرامش روانی او گفتگوی دو نفره انجام داد تا وی با بیان ناراحتی ها و انتظارات خود آرام گیرد.
دورویی: زن و شوهر که با دو شخصیت مواجه شوند و در ظاهر و باطن یک رنگ نباشند زندگی مطلوبی نخواهند داشت. زندگی ای که در آن صداقت و صمیمیت نباشد، اعتماد و اطمینان از آن رخت بر خواهد بست و اضطراب و تزلزل روانی بر آن حاکم خواهد بود.
دروغ: فرد دو رو کسی است که تظاهر به نیکوکاری و پاکدامنی می کند، ولی در باطن طور دیگری می باشد؛ امّا دروغگو کسی است که هر جا مصلحت و نفع خود را بسنجد واقعیت را تحریف می کند و بنا به میل خود کردار و رفتارش را تنظیم می نماید. دروغ نیز مانند دورویی بنیان خانواده را متزلزل می کند و اعتماد را از بین می برد.
پنهان کاری: پنهان کاری عبارت از آن است که یکی از زوجین بدون نظر و اطلاع همسر خود و در غیاب او مبادرت به انجام اعمالی بنماید و این اعمال را چه خوب و چه بد از همسر خود پنهان دارد. چنین رفتاری ولو به نفع خانواده باشد ، اعتماد را از بین می برد. گاه این گونه رفتارها در جهتی است که فرد به نفع خود و یا خویشاوندان نسبی و به ضرر همسر و زندگی مشترک انجام می دهد. این گونه اعمال بتدریج بنیان خانواده را به هم می ریزد ، هر یک از زوجین را نسبت به رفتار دیگری بدبین و ناراحت می نماید و به عکس العمل وا می دارد.
پرخاشگری و خشونت: پرخاشگری به رفتاری اطلاق می شود که هدفش اعمال “صدمه و رنج” باشد. مثلاً زنی که غذای مورد علاقه شوهرش را نمی پزد و یا آن را می سوزاند ، یا شوهری که از زنش مرتباً انتقاد می کند و به او غـُر میزند. هر یک از این رفتارها بخشی از عناصر یک رفتار پرخاشگرانه بوده و موجب از هم پاشیدگی بنیاد زندگی زناشویی می گردد. خشونت و عکس العمل های زننده و شدید چه از طرف زن و چه از طرف شوهر قدرت تحمل طرف مقابل را تضعیف می نماید و زندگی را برای هر دو مشکل می سازد. در خانواده ای که خشونت حاکم است ،عاطفه و رفتار انسانی رخت بر می بندد و محیط تربیتی نامناسبی از نظر تربیت فرزندان ایجاد می شود.
لجاجت و کله شقی: از دیگر عوامل بنیان کن در خانواده لجاجت است. این حالت بین زن و مرد زیاد دیده می شود و گاه به جایی می رسد که حرکات لجوجانه به شکستن وسایل خانه منتهی می گردد. چنانچه این حالت شکل افراطی به خود بگیرد، چه بسا به طلاق و از هم پاشیدگی خانواده می انجامد.
خودبینی و تحقیر دیگری: خودبینی یا تصویر ذهنی هر کس از شخصیت خویش از مجموع تصورهای او درباره توانایی ها ، احساس ها ، اندیشه ها ، آرزوها ، داوری ها ، و تلاشهای وی تشکیل می شود. معمولاً کسانی که خود کم بین هستند، گرفتار عقده حقارت اند، و خود را کمتر، بی مقدارتر و زبون تر از دیگران احساس می کنند؛ افرادی که دچار خود بزرگ بینی هستند، مبتلا به تکبر ، نخوت ، خودستایی و جاه طلبی اند. چنین افرادی سعی می کنند با تحقیر دیگران ، بزرگ نمایی کنند. زن یا شوهری که بخواهد همسر خود را تحقیر کند، و خود را بالاتر احساس کند و خوبی های خود را به رخ دیگری بکشد ، با دست خود تیشه به ریشه زندگی زناشویی خویش میزند.
خسّت (خسیس بودن): یکی از مواردی که زندگی زناشویی را سخت و مشکل می سازد؛ خسّت است، بدین معنا که در مواقعی که مصرف ضروریست، زن یا شوهر از خود خست نشان داده و کاری نکند. چون در کشور ما معمولاً شوهران چرخه ی اقتصادی خانواده را تنظیم می کنند، لازم است تا در تنظیم امور مالی دقت داشته و تعادل را رعایت کنند.
بی انضباطی: مرد یا زنی که اساس رفتار خود را بر بی نظمی قرار دهد ، مورد اعتراض همسر خود قرار میگیرد. گاه بی انضباطی منجر به بی اعتمادی می شود و گرمی و شادمانی را از خانواده می گیرد. مردی که شب دیر به خانه می آید و زمانی را برای تفریح ، مسافرت و معاشرت با زن و فرزندان خود در نظر نمی گیرد، موجبات نارضایتی خانواده خود را فراهم می آورد.
ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس
دسترسی به مقالاتی در رابطه با سلامت ( پزشکی، بهداشتی، محیط زیست و...) جهت ارائه به اداره، دانشگاه و...
تا به حال به این مساله توجه داشته اید که هیچ رابطه ای به اندازه رابطه زناشویی، مستعد اختلاف نیست؟
زیرا در زندگی زناشویی، زن و مرد دایما با یکدیگر در تعامل و ارتباط بوده و بنابراین فرصت برای اختلاف بسیار است. مسایلی مانند رابطه با اقوام، پول، فرزندان، مسافرت و... منشا اکثر اختلافات زوجین است. پس احتمال اینکه همسران با وجود این همه مشکل و اختلاف نظر، شادمانه زندگی کنند، خیلی کم است. ولی در صورتی که راه و رسم برخورد با مشکلات و اختلافات را بیاموزند و به دنبال راهکارهای موثر برای بهبود رابطه زناشویی باشند، روز به روز بر خوشبختی آنان افزوده می شود.
ازدواج کردن مقوله ای متفاوت از زندگی مشارکتی است چرا که انتظارات و توقعاتی که در زندگی مشترک میان زوجین وجود دارد، کاملا متفاوت از زندگی مشارکتی است.
ازدواج کردن مقوله ای متفاوت از زندگی مشارکتی است چرا که انتظارات و توقعاتی که در زندگی مشترک میان زوجین وجود دارد، کاملا متفاوت از زندگی مشارکتی است.
زندگی مشارکتی مانند زمانی است که در دوران دانشجویی با همسالان و همکلاسان خود هم خانه می شوید. در این سبک زندگی افراد در کنار هم هستند و با هم زندگی می کنند اما اهداف، روند و برنامه زندگی متفاوتی نسبت به یکدیگر دارند و در ضمن هیچ اصراری برای ایجاد یک هماهنگی کامل بین اعضای یک خانه یا خوابگاه وجود ندارد.
اما در زندگی مشترک برای اینکه زوجین در کنار یکدیگر احساس آرامش کنند لازم است که به دنبال یک زبان مشترک و هماهنگی با یکدیگر باشند و در ضمن روش رویارویی با مشکلات و اختلافات را بیاموزند. در ادامه مراحل موثر در حل اختلافات عبارتند از:
گام اول: احترام متقابل.
ریشه مشکل، نگرش یکی از طرفین یا هر دو نفر آنهاست نه خود مشکل. در روابطی که احترام متقابل حاکم است، طرفین سعی می کنند دیدگاه یکدیگر را درک کنند و به دیدگاه یکدیگر احترام بگذارند.
گام دوم: مشخص کردن مشکل واقعی.
اکثر زن و شوهرها نمی توانند مشکل واقعی را مشخص کنند. معمولا اینکه چه کسی کارهای خانه را انجام دهد، چطور پول خرج کنند و.. اصل مساله نیست. البته اختلاف نظرها را باید رفع کرد ولی زوجین باید مشکل واقعی را بشناسند. وقتی مشکل واقعی شناخته شد، اختلاف نظرهای ظاهری رفع می گردد.
گام سوم: زمینه های توافق.
هنگام اختلاف، ساده ترین راه این است که دنبال تغییر دادن همسرمان باشیم. ولی راه موثر تر این است که از خودمان بپرسیم" چه کار می توانم بکنم تا رابطه ما عوض شود؟" با متمرکز شدن روی اینکه خودتان می خواهید چه کار کنید و ملزم نکردن همسرتان به تغییر، جوی ایجاد می کنید که امکان توافق در آن وجود دارد.اگر چه راه حل نهایی در گرو تغییر رفتار هر دو نفر است ولی تمایل به تغییر کردن و تصمیم گرفتن برای تغییر کردن، امری کاملا شخصی است.
اگر به جای بگو مگو، با یکدیگر همکاری کنید، زمینه ای فراهم خواهد شد که ببینید جهت حل اختلافاتتان چه کار باید بکنید.
هرگز تمام پل های پشت سر خود را با لج بازی کردن و نداشتن بخشش خراب نکنید همیشه سعی کنید با راهکارهای مخصوص خود که در مورد هر زوجی نیز می تواند متفاوت باشد طرف مقابل را به صلح و پایان دادن به اختلاف دعوت کنید و بقیه ی مشکلات را با کمی چاشنی شوخی و صمیمیت حل و فصل کنیم.
گام چهارم: مشارکت متقابل در تصمیم گیری ها.
وقتی زن و شوهر فهمیدند مشکل واقعی چیست، یکی از آنها راه حل پیشنهاد می دهد. دیگری یا راه را می پذیرد یا آن را اصلاح می کند و یا راه حل دیگری را ارائه می دهد. ایجاد جو بده- بستان از همه روشهای دیگر موثر تر است.
بسیار مهم است که طرفین حق دخالت داشته باشند زیرا اگر یکی از طرفین از این حق طبیعی محروم شود، زندگی زناشویی مستعد پذیرش اختلافات بسیاری می گردد.
اما هنگامی که هر یک از طرفین در حل اختلاف مشارکت داشته باشند، به راه حل هایی می رسند که هر دو، آن راه حلها را قبول دارند و راه حل ها در راستای اهداف مشترکشان هستند.
همیشه با دقت تمام به حرف های همسرتان گوش کنیم و یادمان باشد هر توقعی از شریک زندگی خود داریم باید اول خود آن را رعایت کنیم.
گام پنجم: به یکدیگر ابراز علاقه کنید.
ابراز علاقه به معنای خریدن یک هدیه ی گران قیمت یا خوردن شام در بهترین رستوران شهر نیست، بلکه شما می توانید با هدیه دادن بدون مناسبت یک شاخه گل، فشردن دست همسر تان یا یک تشکر خالصانه از زحمات او، عشق و محبت تان را به او نشان دهید. حتی شما می توانید با گفتن یک جمله "دوستت دارم" به همسر تان ثابت کنید که بعد از چند سال، هنوز برای شما دوست داشتنی و قابل احترام است.
گام ششم: هنگام بحث و مجادله، احترام یکدیگر را حفظ کنید.
مطمئن باشید که با ناسزا گفتن و توهین کردن هیچ مشکلی حل نمی شود و این کار تنها باعث سرد شدن روابط بین همسران می شود. از بحث و مجادله هم که در زندگی گریزی نیست، بنابراین سعی کنید که همیشه مخالفت خود را درباره یک موضوع با منطق و آرامش به همسر تان بگویید و هیچ گاه در خلال بحث از کلمات تحقیری یا توهین آمیز استفاده نکنید. قبل از اینکه بخواهید در مورد موضوعی بحث کنید، خوب حرفهای تان را بسنجید و این را در نظر بگیرید که ممکن است ایده های شما هم عیب و ایرادی داشته باشد و شما می توانید به جای جر و بحث، با آرامش تبادل نظر کنید تا بهترین ایده را در زندگی تان اجرا نمایید.
گام هفتم: همیشه برای همسر تان آراسته باشید.
مطالعات نشان می دهند که پنج اتفاق خوب و مثبت باید در طول روز رخ دهد تا اثر یک حادثه منفی و بد را در ذهن پاک کند. حالا حساب اش را بکنید که آراسته و مرتب بودن همسران برای یکدیگر می تواند به تنهایی پنج امتیاز مثبت به حساب آید و تمام خستگی های روحی و ذهنی شان را از بین ببرد. فراموش نکنید که کوچک ترین تغییرات ظاهری در شما می تواند بزرگ ترین هیجان برای همسر تان به شمار آید. از کوتاه یا رنگ کردن مو گرفته تا پوشیدن یک لباس جدید.
گام هشتم: به خاطر مسایل پیش پا افتاده مشاجره نکنید.
به نظر شما دعوا کردن بر سر تغییر کانال تلویزیون یا عوض کردن جای گلدان و تابلو آن قدر اهمیت دارد که بخواهید به خاطر آن اعصاب تان را خرد و زندگی تان را خراب کنید؟ مسلما که نه! پس به خاطر مسایل پوچ و بی ارزش روابط تان را تیره و تار نکنید.
گام نهم: بیشتر تفریح کنید.
معمولا اوایل ازدواج، زوج ها با هم زیاد به سینما، پارک یا خرید می روند اما این رفت و آمدها کم کم از بین می رود و فقط به میهمانی های خانوادگی چند ماه یک بار محدود می شود. یک زوج خوشبخت حداقل هفته ای یک بار با هم بیرون می روند. برای پیاده روی، کوه نوردی، دیدن یک فیلم جدید یا حتی خرید روزانه! برای اینکه بتوانید زندگی تان را از یکنواختی در بیاورید، می توانید یک برنامه ریزی مناسب برای یک گردش با همسر و فرزندان تان در آخر هفته ترتیب دهید تا روحیه خود. همسر و بچه هایتان را تقویت کنید و صمیمیت بیشتری هم بین تان به وجود بیاید.
گام دهم: جلوی دیگران به یکدیگر احترام بگذارید.
اگر خوشبختی و صمیمیت، تنها یک کلید طلایی داشته باشد، می توان احترام متقابل همسران به یکدیگر در مقابل فرزندان یا سایر افراد را به عنوان آن کلید طلایی معرفی کرد، بنابراین اگر می خواهید محبت و علاقه همسرتان را روز به روز نسبت به خود بیشتر کنید، باید پیش بچه ها و خانواده تان نهایت احترام را به او بگذارید و همیشه از الفاظ زیبا برای صدا کردن اش استفاده کنید.
گام یازدهم: یک روز در هفته یا ماه را به خودتان اختصاص دهید.
برای اینکه بتوانید هر چند وقت یکبار درد دل های همسرتان را گوش دهید یا ساعات خوشی را با هم بگذرانید، بد نیست که یک روز کامل را تنها به خودتان اختصاص دهید و در این روز هیچ حرف ناراحت کننده ای به هم نزنید یا گله و شکایتی از هم نکنید. تمام این روز باید به خوشی و شادی بگذرد تا روابط شما هر چه بیشتر محکم تر و پایدارتر شود.
گام دوازدهم: مشکلات یکدیگر را درک کنید.
اگر همسر تان دیر به خانه برگشت، سریع شروع به بازخواست نکنید. اجازه دهید که او کمی استراحت کند و بعد از او بخواهید که اگر دوست دارد مشکلش را با شما در میان بگذارد تا شاید بتوانید با هم فکری آن را حل کنید. به این صورت ، هم علت دیر آمدنش مشخص می شود و هم باعث نشده اید که همسر تان نسبت به شما جبهه بگیرد و با دروغ مسائل را رفع کند.
گام سیزدهم: با تمام منطق خود تفاوتهای شخصیتی و جنسیتی همسر مان را درک کنیم.
هر زوج موفقی به این نکته ایمان دارند که در اصول تربیتی – فرهنگ خانوادگی- طبقه ی اجتماعی – آداب و رسوم خانوادگی – اصول تربیت فرزند – نوع برنامه ریزی های اقتصادی – مسائل مذهبی – نوع دیدگاه ها نسبت به جنس زن و جنس مرد – میزان آزادی های فردی و اجتماعی و هزاران اصل دیگر تفاوتهای بسیاری بین همسران وجود دارد و با وجود این همه تفاوت درک متقابل همسر مان و این که او شخصیتی مجزا از شخصیت ما دارد و نیز ما از نظر جنسیتی هم نیاز های متفاوت و طرز تفکر متفاوتی داریم می تواند کمکی بسیار عظیم به حل اختلافات زناشویی کند بسیاری از مسائل غیر قابل حل هنگامی که از دریچه ی نگاه فرد مقابل دیده می شود بسیار قابل بر طرف شدن و حتی منطقی به نظر می رسد.
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
گاهی وقت ها همسران بر سر هر موضوعی بایکدیگر اختلاف دارند؛ این که شام را کجا بخورند یا برای شام چه چیزی بخورند، برای تفریح کجا بروند یا حتی درباره مسائل جدی تری از قبیل روش تربیت فرزندان یا موضوعاتی خنده دارتر مثل این که چرا در خمیردندان پس از استعمال بسته نشده است.
اگر شما هم جزو چنین افرادی هستید و مدام با همسرتان بگومگو دارید می توانید با بهبود بخشیدن به شیوه گفتگوها و بحثهایتان ، به راه حل مناسبی برای مشکلتان دست یابید.
ترفندهای زیر را بخوانید تا با به کار بستن آنها بتوانید بحث آینده خود با همسرتان را بهتر از گذشته هدایت کنید.
برای این که بتوانید مشکلات خود را در زمینه برقراری ارتباط با همسرتان رفع کنید باید چند مرحله زیر را رعایت کنید: مرحله اول این است که برای حل ناسازگاری هایتان خود را حتما ملزم به آرامش کنید و از فریاد کشیدن و داد و بیداد کردن بپرهیزید.
هر دوی شما باید به طور متقابل به عقاید یکدیگر احترام بگذارید. مرحله دوم این است که ابتدا اصل موضوع را برای خودتان مشخص کنید و سپس شکایت خود را از آن موضوع به شریک زندگی تان اعلام کنید و احساس خود را از آن بابت برایش به آرامی توضیح دهید.
مراحل ذکر شده گرچه ساده هستند، اما بسیار اساسی اند و در صورت رعایت نکردن آنها، مذاکره مصالحه آمیز بی معنی خواهد بود.
پس از آن نوبت به مرحله سوم است که در واقع شامل رعایت 5 اصل اساسی است.
اصل اول: هیچ گاه نباید میان شما و همسرتان صحبت از برد و باخت باشد.
متاسفانه این مورد یکی از بزرگترین مشکلاتی است که میان زوج ها دیده می شود. باور کنید با این که بیشتر افراد آن را به زبان نمی آورند، اما وقتی برابر همسرشان موفقیتی را کسب می کنند در وجودشان به خودامتیازاتی می دهند و مشتاقانه منتظر روزی هستند که درنهایت بتوان به آنها برنده مطلق لقب داد.
وقتی همسرتان از شما شکایتی دارد ناخودآگاه باعث می شود شما هم به خود بگویید حالا دیگر نوبت من است و زمان آن فرارسیده که امتیازات قبلی خود را حفظ کنم و نگذارم نمره ای از آنها کسر شود.
اگر فقط به امتیازات و برد و باخت در بحثهای زناشویی خود بیندیشید، ثبت برد و باخت به مهمترین عامل در زندگی شما تبدیل خواهد شد و دیگر هیچ توجهی به شایستگی طرف مقابل خود نخواهید کرد.
در نظر داشته باشید که مصالحه کردن نشاندهنده ضعف شخصی شما نیست. باید بکوشید پیش از این که بحثی را درباره موضوع جدیدی با همسرتان آغاز کنید، ذهن خود را از موضوعات قبلی پاک کنید؛ اما اگر کله شق باشید و تنها به همتراز کردن امتیازات خود با همسرتان بیندیشید قادر نخواهید بود مشکلات را آن گونه که هستند، ببینید و در این صورت است که ممکن است اتفاقی ناگوار افتد، یعنی تصمیمی را که نباید گرفته شود و می تواند مضرات برگشت ناپذیری هم به همراه داشته باشد، بگیرید.
اصل دوم: شیوه گفتگو و زبان گفتاری شما در بحثها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.
اگر هم حق با شما باشد و روش برقراری ارتباطتان صحیح نباشد، راه را به بیراهه خواهید برد. هیچ گاه شریک زندگی خود را در جبهه مقابل خود قرار ندهید و با بستن اتهام با او صحبت نکنید، زیرا وقتی به شخصی حمله شود طبیعی است که مکانیسم دفاعی او هم فعال می شود، پس مشکلات به صورت عقلانی و منطقی حل نخواهند شد.
در زیر چند نمونه از روشهای گفتگو که ممکن است بسرعت شما را به ناکجاآباد برساند، آورده شده است:
به کار بردن کلماتی از قبیل همیشه و هرگز:
گفتن جملاتی از قبیل تو هرگز در این کار به من کمک نمی کنی ، منجر می شود همسرتان فکر کند شما در هر چیزی بیش از حد مبالغه می کنید و درصدد دفاع از خود برمی آید و ممکن است شما را با شنیدن این جمله روبه رو کند: حرف تو صحیح نیست!
یادت نمی آید 2 هفته پیش به تو کمک کردم خانه را تمیز کنی و بچه ها را به مدرسه بردم؛
به این ترتیب ، اوضاع این گونه می شود که یک جمله شما می گویید و جمله دیگری هم همسرتان می گوید به طوری که موضوع اصلی لابلای صحبتها و بحثهای شما گم خواهد شد؛ بنابراین بکوشید از گفتن جملاتی با مفاهیم مطلق پرهیز کنید.
به یکدیگر توهین نکنید و لقب بد ندهید:
برخی افراد تصور می کنند هر چه متخاصم تر بوده و بلندتر حرف بزنند می توانند حرفشان را به کرسی بنشانند؛ اما باید دانست که چنین تکنیکی شریک زندگی شما را تحقیر می کند و باعث می شود فقط از روی ترس از شما فرمان ببرد.
هر دفعه که شما به همسرتان القابی بد بدهید یا کلماتی رکیک به کار ببرید پل ارتباطی میان شما اندکی خراب تر خواهد شد و در راس آن ، مشکل اصلی است که میان رگباری از قباحت و زشتی گم می شود و هیچ چیزی حل نخواهد شد.
پس اگر با توهین طرف مقابل خود روبه رو شدید صحیح ترین حرکتی که می توانید بکنید این است که به آرامی بگویید: نمی توانم صحبت و گفتگو با تو را ادامه دهم زیرا تو، زبان گفتاری ات را گم کرده ای و وقتی همسرتان آرام شد با او صحبت خود را ادامه دهید.
اصل سوم: موفقیت شما وقتی بیشتر است که در هر لحظه تنها روی یک موضوع مورد اختلاف تمرکز کنید.
یکی از بزرگترین اشتباهات همسران این است که وقتی بر سر یک موضوع با یکدیگر صحبت و بحث دارند پای مسائل دیگر را هم به میان می کشانند؛ مثلا ممکن است بحث آنها درباره مدیریت مالی منزل باشد، اما در نهایت و بدون این که خودشان متوجه باشند، صحبت خود را با بحث درباره مدت زمان کوتاهی که هر روز با یکدیگر می گذرانند به پایان می برند.
بکوشید در آن واحد، تنها روی یک موضوع متمرکز شوید. گرچه ممکن است مشکل باشد، اما نتیجه مطلوبی در پی خواهد داشت.
در نظر داشته باشید گاهی اوقات پریدن از موضوعی به موضوعی دیگر می تواند بهترین روش برای خلاص شدن از شر بحثی باشد که ممکن است به ضرر شخص تمام شود، پس خیلی محترمانه به طرف مقابلتان اجازه چنین کاری را ندهید.
اصل چهارم: بهترین زمان و بهترین مکان را برای انجام گفتگو و بحثهایتان انتخاب کنید.
انتخاب مکان مناسب برای بحثهای زناشویی خیلی مهم است ؛ اما نمی توان یک نسخه واحد را برای هر زوجی پیچید.
اتاقی را انتخاب کنید که هم ساکت باشد و هم راحت و هیچ گاه درجمع دیگران یا منزل دوستان خود با همدیگر بحث و مسائل خود را مطرح نکنید. زمان مناسب هم برای انجام مذاکرات همسرانه به اندازه مکان مهم است.
در این باره باید به 3 موضوع مهم توجه کنید:
1- به محض این که مشکلی میان شما و همسرتان پیش آمد در اولین فرصت ممکن و مناسب درباره آن با شریک زندگی تان صحبت کنید.
درواقع نباید اجازه دهید مشکل به وجود آمده به یک عادت بدل شود. هر چه همسر شما بیشتر به رفتاری که از نظر شما غیرقابل قبول است ادامه دهد، سخت تر خواهید توانست از آن جلوگیری کنید.
2- مطمئن باشید وقتی بحثتان را آغاز می کنید وقت کافی برای تکمیل آن دارید. به عبارت دیگر هیچ گاه قبل از رفتن به محل کار و...
بر سر موضوعی بسیار مهم صحبت نکنید، زیرا چنین بحثی بی ثمر خواهد ماند ؛ همچنین بهتر است مذاکرات خود را رودررو انجام دهید زیرا بحثهای تلفنی معمولا زیاد نتیجه بخش نیستند.
3- از انجام مذاکرات طولانی و بدون توافق و مصالحه پرهیز کنید.
اصل پنجم: اگر رفتار شما از نظر همسرتان اهانت آمیز بوده یا باعث آزار او شده است حتما از او عذرخواهی کنید.
این اصل ، کوتاه اما شیرین است. در نظر داشته باشید شما هم مثل هر انسان دیگری کامل نیستید. ممکن است گاهی اوقات به سهو (یا حتی عمدی) احساسات همسرتان را زیر پا بگذارید و او را بیازارید.
پس غرور خود را کنار بگذارید و عذرخواهی کنید و از او طلب بخشش و گذشت داشته باشید. در این صورت است که اگر چنین اتفاقی برای شما هم بیفتد او از شما عذرخواهی خواهد کرد.
اگر حق باهمسرتان بوده است شجاعانه آن را بپذیرید و از او عذرخواهی کنید و بکوشید پس از آن دیگر آن رفتار غلط را انجام ندهید. به همسرتان احترام بگذارید و اجازه ندهید ارتباطات شما پایان ناخوشایندی داشته باشند.
و نکته پایانی: هم اینک شما مسلح به مهارت های پنجگانه مذاکره و مصالحه شده اید. این مهارت ها بسیار مهمند به طوری که می توانید با استفاده از این تکنیک ها موفق تر باشید و مشکلاتی را که در روابط زناشویی شما پیش می آید به آسانی و با اطمینان از حصول نتیجه ای مطلوب حل کنید.
فریبا فرهادیان
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
«اختلاف» بخش جدایی ناپذیر زندگی زناشویی است و به خودی خود برای زندگی زناشویی خطرناک نیست، آنچه می تواند خطرناک باشد نحوه مواجهه همسران با اختلافاتشان است. اگر اختلافات به درستی حل نشود می تواند زندگی زناشویی را دچار بحران های جدی کند.
زوجین در مواجه با این اختلافات و تعارضات معمولا سه نوع برخورد دارند:
نوع اول: از صحبت کردن در باره اختلافات اجتناب می کنند و معتقدند مشکل خود به خود حل خواهد شد .
نوع دوم: واکنش های هیجانی و افراطی بروز می دهند؛ برای مثال با یکدیگر دعوا می کنند و درگیری های مکرر ایجاد می شود.
اما به کارگیری هر یک از روش های گفته شده نه تنها مشکل را حل نمی کند بلکه تنش و نارضایتی را در خانواده بیشتر می کند و مشکلات و اختلافات روز به روز پیچیده تر می شود.
اما برخی از همسران از راه حل دیگری برای حل اختلافات خود استفاده می کنند:
نوع سوم: اختلافات و تعارضات بین خود رابه صورت اصولی ومنطقی حل می کنند. حل اختلافات زناشویی قواعد واصولی دارد که در ادامه به مهم ترین آن اشاره می شود:
- زمان و مکان مناسبی را برای صحبت در باره اختلافتان در نظر بگیرید.
- وقتی که خسته، گرسنه یا عصبانی هستید زمان مناسبی برای گفت و گو و حل مشکل نیست. همچنین در محیط های پر سر و صدا و یا در حضور دیگران به ویژه فرزندانتان از بحث کردن اجتناب کنید.
- احساس منفی خود را بیان کنید.
- گاهی اوقات زوجین هنگام اختلاف و مشکل به جای بیان ناراحتی و خشم خود، آن احساس را به نمایش می گذارند. مثلا اخم می کنند، حرف نمی زنند، داد و فریاد می کنند و... نکته مهم این است که اگر ناراحتی خود را به زبان نیاورید، همسرتان متوجه نمی شود که شما چه احساسی دارید. به جای نمایش احساسات با رفتارهای ناسنجیده با کلمات مناسب احساس خود را بیان کنید. با بیان احساسات خود، زمینه مناسبی را برای حل مشکلی که چنین احساساتی را در شما به وجود آورده است، فراهم می کنید.
- مراقب کلام خود باشید.
- تحقیر ، توهین، تهدید، سرزنش و پرخاشگری نکنید. اگر صدایتان بلندتر شده یا تند و با پرخاشگری صحبت می کنید کمی مکث کنید تا آرام شوید و سپس به صحبت هایتان ادامه دهید .
- اختلافات گذشته را به میان نکشید.
آن چه که در شرایط معمول مانع از حل اختلاف می شود آن است که معمولا پس از بروز یک اختلاف، زوجین مشکلات قبلی و قدیمی را هم به میان می آورند. این موقعیت تنها باعث پیچیده تر شدن مشکلات می شود، طوری که دیگر هیچ راهی برای حل مشکل اصلی باقی نمی ماند. سعی کنید هر دفعه درباره یک موضوع بحث کنید و تنها روی آن موضوع تمرکز داشته باشید.
- مسئله ای که بر سر آن اختلاف نظر دارید را دقیقا مشخص کنید.
- مشکل اصلی را پیدا کنید و دقیقا بدانید که در باره چه موضوعی با همسرتان بحث می کنید و اختلاف اصلی چیست. بازکردن و تشریح مشکل به شما و همسرتان یک نمای کلی از مسئله می دهد. تعریف دقیق و روشن مسئله گام مهمی برای حل آن است.
- به خواسته های خود و همسرتان توجه کنید.
دقت کنید هر دو چه می خواهید؟ هر دو نیازها و خواسته هایتان را بیان کنید. سعی کنید نظراتتان را به همسرتان تحمیل نکنید. مشکل را از زاویه دید همسرتان نیز ببینید و خواسته ها و نگرانی هایش را در باره مشکل موجود درک کنید.
- در باره این که چگونه هر یک از شما در ایجاد مشکل موجود سهیم هستید، صحبت کنید.
بسیاری از زوجین در هنگام بحث کردن، سعی می کنند ثابت کنند که مقصر نیستند و حق با آنان است و علت مشکلات ایجاد شده همسرشان است و او مقصر اصلی است. دقت کنید هیچ مشکلی با متهم شناختن همسرتان حل نخواهد شد و تنها با این عمل او را در موضع دفاع قرار می دهید و اختلافتان پیچیده تر می شود. صادقانه سهم خود را در ایجاد و تداوم مشکل بررسی کنید و در باره آن با همسرتان صحبت کنید، این رفتار شما باعث می شود او نیز اشتباه های خود را در ایجاد مشکل راحت تربیان کند.
- مشخص کنیدکه هر یک از شما برای حل مشکل چه اقداماتی را انجام می دهد.
- به همسرتان نگویید او چه کار می تواند بکند، در عوض به او بگویید که چه کاری از دست خودتان ساخته است. سوالاتی مانند؛ " فکر می کنی چه کمکی از دست من بر می آید؟" و " دوست داری من چه کار کنم؟" کمک کننده است. بعد از آن که برای مشکلات تان راه حلی پیدا شد و هر دو با آن موافق بودید ، ببینید چگونه توانستید به جای طفره رفتن و پرخاشگری علت اصلی مشکل تان را پیدا کنید و به راه حل مناسبی دست یابید. صحبت در باره این موضوع باعث می شود که هر دوی شما بیاموزید درزمان بروز مشکل چگونه با یکدیگر برخورد کنید و به نتیجه دلخواه دست یابید.
ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس
دسترسی به مقالاتی در رابطه با سلامت ( پزشکی، بهداشتی، محیط زیست و...) جهت ارائه به اداره، دانشگاه و...
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
امروز یک آقای 27 ساله به من زنگ زد. توی صداش هم ناراحتی بود و هم بغض. ازش خواستم بیشتر خودش رو معرفی کنه، گفت : من مجید هستم، 3 ساله که با دختری که دوستش داشتم و با هم دوست بودیم ازدواج کردم. الان یک دختر 2 ساله هم دارم، توی یک شرکت کار میکنم و حدود 400 هزار تومان در ماه درآمد دارم که 300 هزار تومانش رو قسط میدم و بقیهاش میمونه برای زندگیم. ( با خودم فکر کردم که با این مقدار پول و با داشتن یک بچه حتما فشار زیادی رو تحمل میکنه)
ادامه داد که: خیلی خستهام.از دعواها و بحثهایی که با همسرم میکنم. از صبح مشغول کارم و هزاران تنش رو تحمل میکنم و شب هم که دائما در حال دعوا با همسرم هستم.همسر من یکم عصبی و دنبال بهانه میگرده. بخدا از بس دعوا کردیم دیگه بریدم(زد زیر گریه. خانمهای زیادی وقتی با من صحبت میکنند گاهی اشک میریزند، اما آقایون احتمالا به خاطر غرورشون بغضها رو قورت می دن. وقتی دیدم اینقدر دلش پر، اجازه دادم گریه کنه و بدور از مرد بودنش یکم خودش رو تخلیه کنه)گفتم مجید خان بحثهای شما بیشتر در چه مواردی؟
گفت: بخدا نمیدونم، خودم هم گم کردم و نمیفهمم چی باعث این دعواها میشه.ولی زندگیمو دوست دارم و میخوام حلش کنم. از طرفی دختر کوچکم که گناهی نداره.چه کاری انجام بدم؟
شما و همسرتون نیاز به استفاده از یک مشاوره روانشناسی به صورت حضوری دارید. گاهی ما توی زندگی اینقدر دچار فشار و تنش میشیم که احساس میکنیم هیچ راهی جلوی پامون نیست، غافل از اینکه میتونیم با یک متخصص، مشاوره کنیم. نقشی که مشاوره روانشناسی برای شما داره به این صورت هست که، هم به صورت انفرادی و هم بصورت 2 نفره با شما و همسرتون صحبت میکنه. گاه به دلایل جزئی همسران با هم مشاجره میکنند و چون از پیدا کردن راه حل خسته شدند، نمی تونن بطور مؤثری مشکلشان را حل کنند. در این مواقع وقتی نفر سومی به عنوان مشاور وارد میشه به هردو آنها کمک میکنه باصبر وآرامش ریشه بحثهای خود را پیدا کنند. تأثیر مفید دیگری که مشاوره روانشناسی برای حل مشکل زوجین دارد، این است که بعد از اینکه ریشه مشکل پیدا شد، و معلوم شد که نقش هرکدام از طرفین در این دعواها به چه صورت است، شروع به دادن راهکارهایی برای جایگزین کردن رفتارهای درست بجای عادتهای قبلی نادرست میکند. مثل آموزش مهارت کنترل خشم ،که دلیل بسیاری از مشکلات زناشویی است.
پس گاهی ما برای رفع مشکلات خود و رابطهمان نیاز به فرد متخصصی داریم که راهنماییمان کند و زندگیمان را از فروپاشی حفظ کند. اگر هر دو طرف تمایل و انگیزه لازم را برای حل مشکلشان داشته باشند، میتوانند با استفاده از مشاور روانشناسی بر مشکلشان پیروز شوند.در گرفتن این مشاوره شما مطمئن هستید که با فردی که از تخصص و تجربه مورد نیاز بهرهمند است صحبت میکنید.
برای کمک گرفتن از مشاوره روانشناسی قبل از ایجاد مشکلات عمیقتر اقدام کنید و از زندگی آرامتر بهره ببرید.
مشاور روانشناسی: مریم ناهیدی