زن و مردی که روزی با عشق و علاقه پای سفره عقد نشسته اند، حالا با اصرار بر جدایی در جلسات دادگاه بی محابا همدیگر را به همه بدی ها متهم می کنند و از این که طرف مقابل را تسلیم کرده اند، احساس غرور و پیروزی می کنند. اما این احساس عمر زیادی ندارد. همین که جوهر مهر طلاق خشک شد، تمام حجم مغز زن و مرد پر می شود از افکار پریشان و قلبی که بلاتکلیف است. دنیای بیشتر افراد مطلقه، دنیایی پر از تضادها و دوگانگی ها و افسردگی هاست.
فرصت های از دست رفته
آنها یک حس عجیب هم دارند یعنی در همان حالی که از همسر سابقشان دلخوشی ندارند، همزمان نسبت به او احساس مثبتی هم دارند و پیش وجدان خود اعتراف می کنند که جنبه هایی از وجود او را که در گذشته دوست داشته اند، هنوز هم می پسندند. اما این احساسات راه به جایی نمی برد، چون میان آن ها و همسرانشان فاصله ای افتاده که به این راحتی ها مرمت نمی شود. برای همین، بیشتر این آدم ها حسرت گذشته را می خورند، چون فکر می کنند می توانسته اند بهتر رفتار کنند اما نکرده اند.
انتخاب بدترین گزینه
برای همین زیادند کسانی که پس از طلاق در محکمه وجدان خود به قضاوت می نشینند و چنین نتیجه می گیرند که شریک سابق زندگی شان آن قدرها هم غیرقابل تحمل نبوده است. آن ها تصمیم می گیرند برای یک بار هم که شده به اشتباهشان اعتراف کنند و همسر سابق شان را رو در رو بنشانند و سوگند بخورند که روزهای جدایی از او به آنان ثابت کرده که طلاق بدترین راهی بوده است که برای حل مشکلاتشان انتخاب کرده اند.
انگیزه هایی برای شروع دوباره
جواد بهادرخان، روانشناس و مشاور خانواده معتقد است، عوامل مختلفی وجود دارد که می تواند جوشش و میل دوباره برای بازگشت به زندگی مشترک به وجود آورد؛ عواملی مثل وجود دلبستگی و مهر میان زوجین و وجود خاطرات گذشته، یا وجود افراد دیگری که با دخالت های شان باعث جدایی این افراد شده اند و زوجین پس از جدایی متوجه این موضوع می شوند و گاهی هم وجود رابطه ای خارج از چارچوب خانواده است که فرد پس از فروپاشی زندگی مشترک به تاثیر منفی آن پی می برد.
این کارشناس در ادامه به علت های دیگری پرداخت: گاهی نقش مشاور و کمک او در ارزیابی علل جدایی و کمک به افراد برای بازسازی شخصیت شان به شکل گیری دوباره زندگی کمک می کند.
بهادرخان آموختن مهارت های حل مسئله و مهارت های ارتباطی را عامل دیگری برای پیوند دوباره زوج ها دانست و به مواردی اشاره کرد که زوجین به دلیل مستقل نبودن در زندگی و این که به اطرافیان اجازه می دهند در زندگی شان دخالت کنند، زمینه طلاق خود را فراهم می سازند.وی از وجود فرزند یا فرزندانی که محصول ازدواج دو نفر بوده اند نیز به عنوان عامل مهمی در بازگشت به زندگی با همسر سابق یاد کرد.
این مشاور خانواده افزود: تجربه تلخ زندگی پس از طلاق فرصت ارزشمندی را ایجاد می کند تا افراد به مرور زندگی قبلی خود بپردازند و علل جدایی و اختلافاتشان را کشف کنند.
این روان شناس طی کردن دوره های آموزشی را برای زوجینی که قصد ازدواج دوباره با همسر سابق خود دارند، بسیار ضروری دانست و گفت: بازگشت به زندگی با همسر سابق امری کاملا ممکن است و تنها در موارد معدودی که پس از تلاش های لازم و بررسی های حرفه ای و کارشناسانه لازم، مشخص می شود دو نفر واقعا برای زندگی مشترک با یکدیگر مناسب نیستند و از ابتدا انتخاب نادرستی انجام داده اند، بهتر است افراد، به زندگی مشترکشان بازنگردند.وی از زوجینی یاد کرد که با کسب ویژگی هایی که در ادامه، به آن اشاره می شود توانستند دوباره خیمه زندگی مشترکشان را برپا کنند ، کسانی که توانستند استقلال خود را دوباره به دست بیاورند، در دوره پس از جدایی به نقش خود در رابطه با همسر سابق شان اندیشیدند و سهم تقصیر و مشکلات خود را پیدا کردند و دانستند همه عوامل و تقصیرها مربوط به همسرشان نبوده است بلکه خود آنان نیز سهم قابل تأملی در این ماجرا داشته اند و در ازدواج دوباره با همسر سابق مشکلات رفتاری خود را حل کردند.
بهادرخان از عامل بسیار مهم دیگری هم یاد کرد و آن معنویت و ایمان به خدا در وجود افراد است که به آن ها کمک می کند اصول اخلاقی بیشتری را رعایت کنند و زندگی آرام تری را ادامه دهند. افراد باایمان، قدرت سازگاری بیشتری دارند و در بازسازی دوباره زندگی موفق تر عمل می کنند.
وی پیشنهاد جدی تری نیز به افراد مطلقه داشت: زوج ها پس از جدایی خیلی سریع به ازدواج مجدد روی نیاورند و به خود فرصت بررسی و ارزیابی بدهند.
بهادرخان با توصیه به ترک مقایسه های مردود همسر سابق با دیگران، زوجین را به تقویت ویژگی های مذهبی فراخواند و افزود: ما برخلاف زوج هایی که گمان می کنند و اصرار دارند که به درد هم نمی خورند و باید جدا بشوند، معتقدیم که آن ها می توانند کنار هم زندگی کنند فقط راه درست را بلد نیستند، پس آن ها را به آموختن راه درست زندگی کردن و مهارت های مورد نیاز دعوت می کنیم.
راهی برای اصلاح اشتباهات
همچنین دکتر ناصر صبحی روان شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه در گفت وگو با جام جم آن لاین آغاز زندگی دوباره را راهی برای شروع خوشبختی می داند، البته اگر شروطی که او بیان می کند، محقق شود.
او توضیح می دهد: زن و مردی که پس از طلاق تصمیم می گیرند دوباره با هم زندگی کنند، در صورتی کامیاب خواهند شد که به اشتباهات گذشته خود پی برده و به قصد جبران آمده باشند. البته این روحیه باید در دو طرف وجود داشته باشد، چرا که اگر فقط یک نفر قصد جبران اشتباهات را داشته باشد، دوباره وضع به همان شکل قبلی ادامه خواهد یافت.
او شرح می دهد که اگر زن و مردی واقعا از پدیده طلاق لطمه دیده اند و مطمئن هستند که می خواهند زندگی گذشته خود را بازسازی کنند باید با جدیت برای اصلاح رفتار خود تلاش کنند و بدانند که بیان جملاتی مانند «می دانستم بدون من نمی توانی زندگی کنی، دیدی جز من کسی تو را تحویل نمی گیرد، می دانستم که می روی و خودت برمی گردی و...» شرایطی را به وجود می آورد که در آن، فقط دوباره باید سوخت و ساخت.
مطالب دیگر:
برقراری ارتباط و حل مشکلات زناشویی
ازدواج مجدد موفق در گرو توصیه های زیر
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
یک زندگی موفق در سایه یک انتخاب موفق شکل میگیرد.
شناخت اولیه، تحقیقات محلی و مشاوره پیش از ازدواج از جمله مراحلی است
که هنگام انتخاب همسر باید به آن توجه داشت. اما در مرحله شناخت همسر چه معیارها و ملاکهایی را باید مدنظر داشت؟
برای خیلی ها، ملاک اصلی و اولیه برای یک انتخاب موفق بر اساس ظواهر است.
در حالی که داشتن سلامت روانی، رفتاری، جسمی و دینی از مهمترین ملاکهایی است که باید در اولویت قرار گیرد. ملاک بعدی شغل مناسب، وسع مال، تحصیلات و همچنین سلایق و ویژگیهای فردی همچون داشتن تناسب اندام، چاقی یا لاغری، رنگ سفید یا سبزه، چشم رنگی یا مشکی و... از معیارهای اختصاصیتر هستند. این ملاکها مکمل یکدیگر بوده و در صورت نبود تناسب میان آنها زندگی مشترک در هالهای از ابهام قرار خواهد گرفت.
اختلال های دردسرساز
اختلالات روانی یکی از عوامل ناکامی در زندگی مشترک است. مشکلات اضطرابی، افسردگی و وسواس در گروه اختلالات نوروتیک قرار دارد و اگر در حد حاد نباشد و طرفین متعهد به ادامه درمان تا بهبودی کامل شوند، مشکلی در زندگی آینده پیش نخواهد آورد. اما اختلال سایکوتیک همچون اسکیزوفرنی یا اختلال شخصیتی پارانویید (سوءظن) از جمله اختلالاتی است که فرد کمتر حاضر به درمان شده و ازدواج با چنین افرادی توصیه نمیشود.
بزرگترین دردسری که زندگی شما را تهدید می کند، اختلال های شخصیتی هستند. این اختلال ها به سادگی قابل تشخیص نیستند و تنها یک متخصص می تواند درباره وجود آنها با قطعیت نظر دهد. افراد مبتلا به اختلال های شخصیتی آدم های باهوشی هستند که گاهی از نظر اجتماعی موقعیت های خوب و چشمگیری هم دارند اما یکی از ویژگی های رفتاری آنها آزار دهنده است. مثلا زیادی خودشان را قبول دارند و اگر به آنها کم توجهی کنید، شاکی می شوند (خودشیفته ها)، به همه بدبین هستند و فکر می کنند دیگران می خواهند برای آنها دردسر درست کنند (پارانوییدها)، گوشه گیر هستند و به شکلی افراطی تک گرایی دارند، خودمحورند،میگناirاز جمع فاصله می گیرند و دیگران را از زندگی شان حذف می کنند (اسکیزوییدها)، اهل شلوغ بازی و هیاهو هستند، خیلی اجتماعی به نظر می رسند اما بیش از آن هوچی و شلوغ کارند. (هیستریک ها)... تشخیص این اختلال های شخصیت کار ساده ای نیست بنابراین حتما قبل از ازدواج به مشاور مراجعه کنید تا از شما و طرف مقابل تان تست شخصیتی بگیرد.
تفاوتهای شخصیتی خانمان سوز است
امروزه برخی دختر و پسرها تصور میکنند برای داشتن یک زندگی موفق باید طرف مقابل آنها خصوصیات و شخصیت متفاوتی داشته باشد تا خلقیاتشان کاملکننده یکدیگر باشد. به عنوان مثال فرد گوشهگیر دوست دارد با فردی اجتماعی ازدواج کند یا فردی بیخیال با فردی متعهد و پایبند.
در واقع افراد به دنبال کسی میگردند که با او کامل شوند، بدون آنکه کوچکترین تغییری در خود ایجاد کنند. این طرز فکر کاملا اشتباه و خانمان سوز است. اگر بحث کفویت و همتایی در دختر و پسر وجود نداشته باشد، مثلا زوجین همتای اقتصادی، فرهنگی، خانوادگی، دینی و... یکدیگر نباشند و در واقع پسر در یک سر طیف و دختر در سر دیگر آن قرار گیرد، تعارضات زناشویی افزایش مییابد. اگر چه تعارضات به طور نسبی در هر زندگی وجود دارد، اما هم سطح بودن تا حدود زیادی از شدت آن میکاهد.
خطرناکترین ازدواجها وصلت افراد درونگرا با برونگرا، منظم با نامنظم و افرادی که ثبات هیجانی بالایی دارند با افرادی که زود برانگیخته میشوند است. البته اگر فردی درجه درونگرایی 4 و دیگری 6 داشته باشد یا یکی منظم و دیگری منظمتر باشد یا اعتقادات مذهبی یکی 60 و دیگری 70 باشد به دلیل آنکه پایه اصلی این ویژگیها در آنها وجود دارد تقریبا در وسط طیف قرار داشته و ازدواج خوبی خواهند داشت.
شباهت های خیالی
برخی افراد در دوران آشنایی با جنس مخالف متوجه شباهتهایی در شخصیت، خلقیات و فرهنگ یکدیگر شده و این اصل را ملاکی برای داشتن یک ازدواج موفق میدانند، اما با ورود به زندگی مشترک ایــــن تفاهمات کم رنگ و گاهی محو میشود. بروز عشق یا علاقه افراطی پیش از ازدواج از جمله عواملی است که میتواند مانند یک فیلتر عمل کرده و مکانیسم شناختی دو طرف را تحریف کند.
امکان دارد قبل از ازدواج پسری به دختری بگوید با شروع زندگی مشترک به تو اجازه معاشرت یا دیدار با خانواده را نمیدهم. در چنین جوی اگر عواطف حکمفرما باشد دختر با این فرض که پسر به دلیل علاقه زیاد موقتا این حرف را زده است مساله را جدی نگرفته و به پای دوست داشتن زیاد و تفاهم در علاقه به یکدیگر میگذارد. در حالی که این طور نیست و این موضوع به صورت یک مشکل حاد در زندگی مشترک نمود پیدا خواهد کرد.
به امید اصلاح یکدیگر نباشید
تغییر دادن رفتار و روش همسر یکی از باورهای نادرستی است که بسیاری از دختر و پسرها درگیر آن هستند. کسانی که چنین طرز فکری دارند متوجه نیستند که انسان موجودی انتخابگر است و در شرایط فرهنگی و اجتماعی خاصی رشد کرده و قبل از ازدواج عمری را با سلیقه و باورهای خود زندگی کرده و شخصیتش تا حدود زیادی اینگونه شکل گرفته است. اما چرا بیشتر افراد گمان میکنند میتوانند روش همسر را تغییر داده و به شکل مورد نظر خود در آورند؟
انتخاب در ازدواج اینک و اکنون است. یعنی قبل از ازدواج آنچه را که از شخصیت، اخلاق، رفتار، مذهب، خانواده و فرهنگ طرف مقابل میبینیم باید به همان میزانی که هست بپذیریم و بدانیم که باید با همین شرایط ادامه زندگی دهیم و در این مقوله نباید به امید یک هوای تازهتر بود.
اینکه بگوییم طرف پس از ازدواج چادری میشود، رفتار بدش را کنار میگذارد، نمازخوان میشود، سیگارش را ترک میکند، مسئولیت پذیر می شود، منظم و خوش برخورد می شود، پرخاشگری اش را کنار می گذارد و... یک خیال باطل است. حتی اگر کسی از روی عشق و محبت چند صباحی به خاطر طرف مقابل گذشت کند و برخی رفتارها و عقایدش را تغییر دهد، این کار را به میل و اراده خود انجام داده نه به زور و اجبار ما. عابدینی ادامه میدهد، البته بعد از ازدواج تغییراتی در زن و شوهر به وجود میآید، اما این تغییرات در اثر آمیختگی روح، روان و جسم آنها و گاهی در اثر همنشینی و یادگیریهای خود آگاه و ناخودآگاه است نه در اثر اعمال قدرت و فشار ظاهری یک طرف به طرف دیگر.
بنابراین همسری را انتخاب کنید که قبل از ازدواج بتوانید او را با تمامیت و با همه رفتارها و عقایدش بپذیرید و هرگز به فکر تغییر او نباشید چرا که در صورت فشار به طرف مقابل امکان دارد زندگی مشترکتان به جدایی بینجامد.
همه ملاکها با هم زندگی را میسازد
عدهای ملاک موفقیت در زندگی را بچهدار شدن، بعضی اشباع نیازهای عاطفی و احساسی و گروهی تامین نیازهای جنسی میدانند. آیا این ملاکها هر کدام به تنهایی برای داشتن یک زندگی موفق قابل قبول است؟ تولید نسل میتواند یکی از ملاکهای موفقیت در زندگی باشد. اما گاهی فشار ناشی از مشکلات زندگی به حدی است که لذت داشتن فرزند را کمرنگ میکند.
از طرفی تولد فرزندانی بیش فعال، ناسازگار و حتی بیمار ممکن است رویای داشتن یک زندگی موفق را به شکست تبدیل کند. اما اشباع نیازهای عاطفی در مقایسه با فرزند داشتن معقولتر و اولیتر است.
چرا که بسیار دیده میشود زوجینی که از نظر روانی و عاطفی یکدیگر را تیمار کرده و به معنای واقعی به یکدیگر محبت دارند،میگناirبه طرز چشمگیری در زندگی مشترک خود موفق بودهاند. تامین نیازهای جنسی هم یکی از عوامل موفقیت در زندگی است. دختر و پسر قبل از ازدواج باید تا حدودی از میزان امیال جنسی یکدیگر به منظور جلوگیری از نارضایتی جنسی پس از ازدواج باخبر باشند و این امر باید از طریق مراجعه به مشاوران خبره و کارآمد ازدواج شناسایی شود. مشاوران با طرح تست شخصیتی «کتل» میتوانند بیطرفانه تا حدود زیادی به خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی و جنسی هر دو نفر واقف و شباهتها و تفاوتها را شناسایی کنند.
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسیوبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
یک زندگی موفق در سایه یک انتخاب موفق شکل میگیرد.
شناخت اولیه، تحقیقات محلی و مشاوره پیش از ازدواج از جمله مراحلی است
که هنگام انتخاب همسر باید به آن توجه داشت. اما در مرحله شناخت همسر چه معیارها و ملاکهایی را باید مدنظر داشت؟
برای خیلی ها، ملاک اصلی و اولیه برای یک انتخاب موفق بر اساس ظواهر است.
در حالی که داشتن سلامت روانی، رفتاری، جسمی و دینی از مهمترین ملاکهایی است که باید در اولویت قرار گیرد. ملاک بعدی شغل مناسب، وسع مال، تحصیلات و همچنین سلایق و ویژگیهای فردی همچون داشتن تناسب اندام، چاقی یا لاغری، رنگ سفید یا سبزه، چشم رنگی یا مشکی و... از معیارهای اختصاصیتر هستند. این ملاکها مکمل یکدیگر بوده و در صورت نبود تناسب میان آنها زندگی مشترک در هالهای از ابهام قرار خواهد گرفت.
اختلال های دردسرساز
اختلالات روانی یکی از عوامل ناکامی در زندگی مشترک است. مشکلات اضطرابی، افسردگی و وسواس در گروه اختلالات نوروتیک قرار دارد و اگر در حد حاد نباشد و طرفین متعهد به ادامه درمان تا بهبودی کامل شوند، مشکلی در زندگی آینده پیش نخواهد آورد. اما اختلال سایکوتیک همچون اسکیزوفرنی یا اختلال شخصیتی پارانویید (سوءظن) از جمله اختلالاتی است که فرد کمتر حاضر به درمان شده و ازدواج با چنین افرادی توصیه نمیشود.
بزرگترین دردسری که زندگی شما را تهدید می کند، اختلال های شخصیتی هستند. این اختلال ها به سادگی قابل تشخیص نیستند و تنها یک متخصص می تواند درباره وجود آنها با قطعیت نظر دهد. افراد مبتلا به اختلال های شخصیتی آدم های باهوشی هستند که گاهی از نظر اجتماعی موقعیت های خوب و چشمگیری هم دارند اما یکی از ویژگی های رفتاری آنها آزار دهنده است. مثلا زیادی خودشان را قبول دارند و اگر به آنها کم توجهی کنید، شاکی می شوند (خودشیفته ها)، به همه بدبین هستند و فکر می کنند دیگران می خواهند برای آنها دردسر درست کنند (پارانوییدها)، گوشه گیر هستند و به شکلی افراطی تک گرایی دارند، خودمحورند،میگناirاز جمع فاصله می گیرند و دیگران را از زندگی شان حذف می کنند (اسکیزوییدها)، اهل شلوغ بازی و هیاهو هستند، خیلی اجتماعی به نظر می رسند اما بیش از آن هوچی و شلوغ کارند. (هیستریک ها)... تشخیص این اختلال های شخصیت کار ساده ای نیست بنابراین حتما قبل از ازدواج به مشاور مراجعه کنید تا از شما و طرف مقابل تان تست شخصیتی بگیرد.
تفاوتهای شخصیتی خانمان سوز است
امروزه برخی دختر و پسرها تصور میکنند برای داشتن یک زندگی موفق باید طرف مقابل آنها خصوصیات و شخصیت متفاوتی داشته باشد تا خلقیاتشان کاملکننده یکدیگر باشد. به عنوان مثال فرد گوشهگیر دوست دارد با فردی اجتماعی ازدواج کند یا فردی بیخیال با فردی متعهد و پایبند.
در واقع افراد به دنبال کسی میگردند که با او کامل شوند، بدون آنکه کوچکترین تغییری در خود ایجاد کنند. این طرز فکر کاملا اشتباه و خانمان سوز است. اگر بحث کفویت و همتایی در دختر و پسر وجود نداشته باشد، مثلا زوجین همتای اقتصادی، فرهنگی، خانوادگی، دینی و... یکدیگر نباشند و در واقع پسر در یک سر طیف و دختر در سر دیگر آن قرار گیرد، تعارضات زناشویی افزایش مییابد. اگر چه تعارضات به طور نسبی در هر زندگی وجود دارد، اما هم سطح بودن تا حدود زیادی از شدت آن میکاهد.
خطرناکترین ازدواجها وصلت افراد درونگرا با برونگرا، منظم با نامنظم و افرادی که ثبات هیجانی بالایی دارند با افرادی که زود برانگیخته میشوند است. البته اگر فردی درجه درونگرایی 4 و دیگری 6 داشته باشد یا یکی منظم و دیگری منظمتر باشد یا اعتقادات مذهبی یکی 60 و دیگری 70 باشد به دلیل آنکه پایه اصلی این ویژگیها در آنها وجود دارد تقریبا در وسط طیف قرار داشته و ازدواج خوبی خواهند داشت.
شباهت های خیالی
برخی افراد در دوران آشنایی با جنس مخالف متوجه شباهتهایی در شخصیت، خلقیات و فرهنگ یکدیگر شده و این اصل را ملاکی برای داشتن یک ازدواج موفق میدانند، اما با ورود به زندگی مشترک ایــــن تفاهمات کم رنگ و گاهی محو میشود. بروز عشق یا علاقه افراطی پیش از ازدواج از جمله عواملی است که میتواند مانند یک فیلتر عمل کرده و مکانیسم شناختی دو طرف را تحریف کند.
امکان دارد قبل از ازدواج پسری به دختری بگوید با شروع زندگی مشترک به تو اجازه معاشرت یا دیدار با خانواده را نمیدهم. در چنین جوی اگر عواطف حکمفرما باشد دختر با این فرض که پسر به دلیل علاقه زیاد موقتا این حرف را زده است مساله را جدی نگرفته و به پای دوست داشتن زیاد و تفاهم در علاقه به یکدیگر میگذارد. در حالی که این طور نیست و این موضوع به صورت یک مشکل حاد در زندگی مشترک نمود پیدا خواهد کرد.
به امید اصلاح یکدیگر نباشید
تغییر دادن رفتار و روش همسر یکی از باورهای نادرستی است که بسیاری از دختر و پسرها درگیر آن هستند. کسانی که چنین طرز فکری دارند متوجه نیستند که انسان موجودی انتخابگر است و در شرایط فرهنگی و اجتماعی خاصی رشد کرده و قبل از ازدواج عمری را با سلیقه و باورهای خود زندگی کرده و شخصیتش تا حدود زیادی اینگونه شکل گرفته است. اما چرا بیشتر افراد گمان میکنند میتوانند روش همسر را تغییر داده و به شکل مورد نظر خود در آورند؟
انتخاب در ازدواج اینک و اکنون است. یعنی قبل از ازدواج آنچه را که از شخصیت، اخلاق، رفتار، مذهب، خانواده و فرهنگ طرف مقابل میبینیم باید به همان میزانی که هست بپذیریم و بدانیم که باید با همین شرایط ادامه زندگی دهیم و در این مقوله نباید به امید یک هوای تازهتر بود.
اینکه بگوییم طرف پس از ازدواج چادری میشود، رفتار بدش را کنار میگذارد، نمازخوان میشود، سیگارش را ترک میکند، مسئولیت پذیر می شود، منظم و خوش برخورد می شود، پرخاشگری اش را کنار می گذارد و... یک خیال باطل است. حتی اگر کسی از روی عشق و محبت چند صباحی به خاطر طرف مقابل گذشت کند و برخی رفتارها و عقایدش را تغییر دهد، این کار را به میل و اراده خود انجام داده نه به زور و اجبار ما. عابدینی ادامه میدهد، البته بعد از ازدواج تغییراتی در زن و شوهر به وجود میآید، اما این تغییرات در اثر آمیختگی روح، روان و جسم آنها و گاهی در اثر همنشینی و یادگیریهای خود آگاه و ناخودآگاه است نه در اثر اعمال قدرت و فشار ظاهری یک طرف به طرف دیگر.
بنابراین همسری را انتخاب کنید که قبل از ازدواج بتوانید او را با تمامیت و با همه رفتارها و عقایدش بپذیرید و هرگز به فکر تغییر او نباشید چرا که در صورت فشار به طرف مقابل امکان دارد زندگی مشترکتان به جدایی بینجامد.
همه ملاکها با هم زندگی را میسازد
عدهای ملاک موفقیت در زندگی را بچهدار شدن، بعضی اشباع نیازهای عاطفی و احساسی و گروهی تامین نیازهای جنسی میدانند. آیا این ملاکها هر کدام به تنهایی برای داشتن یک زندگی موفق قابل قبول است؟ تولید نسل میتواند یکی از ملاکهای موفقیت در زندگی باشد. اما گاهی فشار ناشی از مشکلات زندگی به حدی است که لذت داشتن فرزند را کمرنگ میکند.
از طرفی تولد فرزندانی بیش فعال، ناسازگار و حتی بیمار ممکن است رویای داشتن یک زندگی موفق را به شکست تبدیل کند. اما اشباع نیازهای عاطفی در مقایسه با فرزند داشتن معقولتر و اولیتر است.
چرا که بسیار دیده میشود زوجینی که از نظر روانی و عاطفی یکدیگر را تیمار کرده و به معنای واقعی به یکدیگر محبت دارند،میگناirبه طرز چشمگیری در زندگی مشترک خود موفق بودهاند. تامین نیازهای جنسی هم یکی از عوامل موفقیت در زندگی است. دختر و پسر قبل از ازدواج باید تا حدودی از میزان امیال جنسی یکدیگر به منظور جلوگیری از نارضایتی جنسی پس از ازدواج باخبر باشند و این امر باید از طریق مراجعه به مشاوران خبره و کارآمد ازدواج شناسایی شود. مشاوران با طرح تست شخصیتی «کتل» میتوانند بیطرفانه تا حدود زیادی به خصوصیات و ویژگیهای شخصیتی و جنسی هر دو نفر واقف و شباهتها و تفاوتها را شناسایی کنند.
تمرینات ورزشی در دوران حاملگی و قبل از زایمان
حقایقی در باره ایدز و لزوم آموش جنسی
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
برای موفقیت و شادکامی در ازدواج نمیتوان راهنماییهای مخصوصی را در نظر گرفت، با این وجود این پیشنهادات که می توان آنها را قواعد طلایی نامید لازم و ضروری به نظر میرسد که تقدیم شما زوج های جوان می شود.
• 1. قاعده طلایی اول: همسر خود را گرامی بدارید. ازدواج یعنی اعلان استقلال، هنگامی که ازدواج میکنید قول میدهید که در مشقت و راحتی، فقر و ثروت و سلامتی همسر خود را دوست و گرامی بدارید. عشق شما به یکدیگر بر پایه زندگی زناشویی استوار میباشد. لذت عاشق سرور و خوشحالی معشوق است. همسر خود را گرامی بدارید و عقد ازدواج را محکم کنید. زن و شوهر با طناب بسیار محکمی به هم متصل هستند. رشتههای بسیاری این طناب را به وجود میآورند که از همه مهمتر رشته عشق و علاقهای است که نسبت به یکدیگر ابراز میدارند. رشتههای دیگری چون رشته علایق مشترک، تجربیات مشترک، وفاداری مشترک و تشریک مساعی در زندگی لازم است. هر چه رشتههای این طناب محکم تر باشند، ازدواج نیز باثباتتر خواهد بود. پس رشتههایی درست کنید که هرگز گسیخته نشوند.
• 2. قاعده طلایی دوم: وقتی ازدواج میکنید با همسر خود چون یک روح در دو جسم باشید. پس از ازدواج به والدین خود متکی نباشید، بلکه باید با زن خود روح جدیدی را به وجود آورید. به پدر و مادر خود احترام بگذارید. خانوادهای جدا بسازید و شانس موفقیت زیادی در زندگی به وجود آورید.
• 3. قاعده طلایی سوم: فن عشقورزی را بیاموزید. هماهنگی سبب ایجاد علاقه زناشویی میشود. در روابط خود احساسات و عواطف را توام سازید. هر چه روابط شما هماهنگتر باشد شانس موفقیت شما نیز بیشتر خواهد بود.
• 4. قاعده طلایی چهارم: خود را برای پدر و مادر شدن آماده کنید. درباره حقایق مربوط به پدر شدن اطلاعات کسب کنید، سلامتی روحی و جسمی اطفال شما بستگی به دقتهای اولیه شما دارد. هر چه توجه و دقت شما بیشتر باشد سلامتی آنها بهتر تامین میشود برای آنها زمینه مستعدی تهیه کرده و مقدمه خوبی برای زندگی آنها به وجود آورید. محیط خانواده، بهترین مکان برای تربیت کودک است. کودکانی که عضو خانوادههای مهربان و فداکار هستند از نظر روحی بهتر تربیت میشوند. بهترین آمادگی جهت پدر و مادر شدن، ازدواج حقیقی است.
• 5. قاعده طلایی پنجم: در زندگی زناشویی بردبار و صبور باشید! هرگاه بخواهید به تنهایی حرکت کنید هر کجا بخواهید قدم میگذارید ولی هنگامی که با یک نفر دیگر هستید قدمهای شما باید با او هماهنگ باشد. در ابتدای کار ممکن است پای یکدیگر را لگد کنید ولی سپس تجربه کسب میکنید که چگونه خود را با یکدیگر هماهنگ سازید. در ازدواج نیز برای ایجاد هماهنگی جسمی و روحی گذشت زمان لازم است، برای موفق شدن باید صبور و بردبار باشید.
خویشاوندان زن و شوهر نیز باید صبور باشند و برای ایجاد چنین صبر و شکیبایی گذشت زمان لازم است، وقتی که دختری عاشق پسری میشود نمیتواند الزاما مادر او را یا پدرش را دوست بدارد. عروس و داماد نمیتوانند خیلی سریع با زندگی داخلی همسرشان پیوستگی ایجاد کنند! برای حل و فصل این موضوع زمان برای درک، فهم و شعور لازم است.
• 6. قاعده طلایی ششم: ریشه ازدواج خود را محکم سازید! به زندگی زناشویی مانند گیاه باید توجه کرد، به خصوص زمانی که هنوز تازه و نورس است ریشه آن را باید با اندیشه مشترک، دقت و توجه، مهر و محبت و بالاخره حس تفاهم که به منزله خورشید و باران هستند سیرآب و تقویت کرد. به یکدیگر ابراز علاقه کنید، به هر شکلی که میتوانید احساسات خود را به یکدیگر نشان دهید. ممکن است عشق از گفتار عمیقتر باشد ولی گاهی با محبت نمایان میگردد. روابط زناشویی را پرورش داده و آن را برویانید. برای توجه به گیاه باید علفهای هرز را چید.
هرگاه علفهای هرز رشد و نمو کنند، گیاه مزبور پرورش نیافته و خشک میشود! چنانچه علفهای هرز را سریعا از بین ببریم، گیاه رشد کامل خود را به دست میآورد. در ازدواج نیز علفهای هرز را به محض پیدایش از بین ببرید. بگذارید گیاه ازدواجتان آن طوری که شایسته است، رشد و نمو نماید.
• 7. قاعده طلایی هفتم: در صورت لزوم با افراد مطلع مشورت کنید. مشورت درباره ازدواج به منزله هنر و علم اجتماعی ظهور کرده است.
پزشکان، صاحبنظران علوم اجتماعی، متخصصین تعلیم و تربیت و مشاوران ازدواج خود را برای چنین وظیفه اجتماعی آماده میسازند و مشاور مطلع به شما بصیرت و ادراک کافی داده و شما را از بیماریهای زناشویی و اختلالات روانی که ممکن است هیچ کدام از شما آگاهی و بینش بر منابع کشمکشهای خود نداشته باشید آگاه میسازد زیرا علت بعضی از نارضایتیها واضح و آشکار نمیباشد. ممکن است یک بحث جزئی مربوط و منوط به حسن عدم امنیت، آرزوی قدرت و محرومیت جنسی باشد. اگر شما قادر به حل موضوع نباشید، مشاور شما آن را حل خواهد کرد. از دیگران راهنمایی بخواهید و بر شانس موفقیت خود در زندگی زناشوییتان بیفزایید.
• 8. قاعده طلایی هشتم: از قوانین هشتگانه طلایی پیروی کنید!
با همسر خود همان طور رفتار کنید که میل دارید او با شما رفتار کند. از احساسات یکدیگر مطلع بوده و به احتیاجات دیگری توجه داشته باشید. ببخشید، همان طور که میل دارید بخشیده شوید. و از همه مهمتر از جسارت، اهانت و بیوفایی بپرهیزید!
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
بلوغ شخصیتی ابعاد مختلفی دارد. قبل از ازدواج حتما باید یک سری اختلالات شخصیتی را در خودتان و طرف مقابل بررسی کنید.
هرکسی می خواهد ازدواج کند، باید به یک حداقل هایی در زمینه های مختلف شخصیتی رسیده باشد. ازدواج بچه بازی نیست و اگر به اندازه کافی در این زمینه ها به بلوغ نرسیده باشیم، حتما یک جای کارمان می لنگد. رسیدن به این بلوغ های شش گانه همان درست بزرگ شدن است. با توجه به شرایط اجتماعی و خانوادگی، پسرهای ایرانی معمولا تا ۲۸،۲۷ سالگی به این بلوغ های شش گانه نمی رسند، پس خانم ها باید حواسشان به سن و سال همسر آینده هم باشد.
آمار بالای طلاق به دلیل مشکلات جنسی، میزان اهمیت این بلوغ را نشان می دهد اما هرطور شده باید رودربایستی را با خودتان بگذارید کنار و رک و رو راست نیازهای جسمی تان را بشناسید. سلیقه های خودتان را پیدا کنید و موقع انتخاب همسر حواستان به این چیزها هم باشد. قبل از ازدواج باید تکلیفتان را با نیازهای روحی و جسمی تان مشخص کرده باشید.سواد و کفایت مدیریت روابط جنسی از قبل ازدواج شروع می شود.
بلوغ شخصیتی ابعاد مختلفی دارد. قبل از ازدواج حتما باید یک سری اختلالات شخصیتی را در خودتان و طرف مقابل بررسی کنید. اختلالاتی مثل خود کم بینی، تاییدطلبی، کمال گرایی، شکاکیت (پارانویا)، توجه طلبی، مهرطلبی، بیماری دوقطبی، اعتیاد ها و وسواس. افرادی که به این اختلالات مبتلا هستند تا وقتی که درمان نشده اند، به درد ازدواج نمی خورند.
بعضی ها با اینکه ازدواج هم کرده اند، هنوز درست نمی دانند که از چه تیپ و شخصیتی خوششان می آید. اینها هنوز به بلوغ عاطفی نرسیده اند و با احساسات و عواطف خودشان آشنا نیستند. باید سهم رابطه های قبلی تان را در دوست داشتن فعلی مشخص کنید و همین طور اینکه تا چه میزان هنوز تحت تاثیر آنها هستید. متوجه باشید که چقدر آگاهانه دوست دارید و چقدر نا آگاهانه. باید این واقعیت را قبول کنیم که بعد از ازدواج هم ممکن است از کسی خوشمان بیاید اما اگر به بلوغ عاطفی رسیده باشیم می توانیم از این مساله بگذریم و تمام زندگی مان را خراب نکنیم.
سوال « شما مشغول چه کاری هستید؟ »، یکی از اولین سوال هایی است که در هر مراسم خواستگاری تکرار می شود. شغل و موقعیت اجتماعی هر کس، تقریبا میزان بلوغ اجتماعی او را مشخص می کند؛ مثلا خانم ها باید بدانند که خواستگار حول و حوش آینده کاری خودش را در کجا می بیند و چقدر می تواند با شرایط تطابق پیدا کند. قطعا کسی که هنوز سربازی نرفته و مرتب شغل عوض کرده، هنوز به بلوغ اجتماعی نرسیده. البته شغل عوض کردن اگر همراه با پیشرفت باشد، مطمئنا خوب است. مثلا اگر پسری اول جایی شاگرد بوده و بعد رفته یک جای دیگر صاحب کار شده و ترقی کرده، موقعیتش فرق می کند. پسر ها هم باید برنامه همسر آینده شان را بپرسند. باید ببینند که زن زندگی شان چقدر بلوغ اجتماعی دارد.
کسی که هنوز حساب دخل و خرجش را ندارد، نمی تواند همسر قابل اعتمادی هم باشد. قبل از ازدواج باید توقعات و خواسته های مالی طرفین معلوم باشد. یکی به فکر زندگی در کاخ نباشد و دیگری به یک زندگی متوسط قانع. برآوردی از هزینه هایتان داشته باشید، راجع به چیزهایی که برایشان پول خرج می کنید با هم حرف بزنید.
ممکن است طرف مقابلتان اهل خرید مجله و کتاب باشد و شما این خریدها را پول هدر دادن بدانید. در مورد سطح رفاه زندگی آینده تان هم باید به تفاهم برسید تا بعدا سر برنامه های بلند مدت زندگی به مشکل برنخورید.
سوال های کلی موقع خواستگاری و ملاقات های اولیه همیشه می تواند دردسرساز باشد. در خصوص مسائل اعتقادی و دینی هم این ابهامات بیشتر می شود. مثلا یک نفر دینداری را فقط در اعتقاد به خدا می داند و همین قدر برایش کفایت می کند. دیگری اما برایش مهم است که همسرش به تمام احکام دین مومن و معتقد باشد. در یک کلام باید جنس دین داریتان با هم یکی باشد و هر دو قرائت مشابهی از دین داشته باشید.
افرادی که شدیدا تحت تاثیر نوسانات فلسفی و عرفانی هستند برای ازدواج مناسب نیستند. چون هر آن ممکن است همسرتان برای پیدا کردن خودش سر به کوه و بیابان بگذارد! به طور کلی فردی به بلوغ معنوی رسیده که تا حدی جایگاه خود را در هستی پیدا کرده باشد و درگیر مسائل فلسفی پیچیده نباشد.
اگر این نشانه ها را در رفتار طرف مقابل تان دیدید،به ازدواج با او فکر نکنید چون بعدا دچار مشکل می شوید.
آدم های خود کم بین و تایید طلب به درد زندگی نمی خورند، دائم نیاز به تایید و توجه دیگران دارند و شما هم باید مدام در حال تعریف و تمجید باشید. این افراد معمولا زود رنجند و اعتماد به نفس ندارند.
اما کمال طلب ها با کمال گرایی افراطی شان می خواهند در هر زمینه ای بهترین باشند و همین مساله نهایتا به بی عملی منجر می شود.چون این افراد فقط سراغ کاری می روند که مطمئن باشند در آن موفقند.
زود خودشان را لو می دهند. همیشه در زندگی شان به دنبال راضی کردن همه هستند و همین کار آزارشان می دهد.هر تغییر برای این افراد یک تهدید است و مدام باید بهشان سرویس عاطفی بدهید.
شکاک ها با لحن بازجویانه با شما صحبت می کنند و همیشه در حال چک کردنتان هستند. شکاک ها به صورت پیش فرض شما را مجرم می دانند، منتها مجرمی که هنوز جرمش ثابت نشده.
توجه طلب ها معمولا دخترند و در آن واحد چند ارتباط دارند. اینها در دوران کودکی از طرف پدر و مادر توجه نداشتند و برای همین از شما توجه زیادی می خواهند.
خود شیفته ها از یک چیزی در وجود خودشان خیلی راضی هستند؛ مثلا اگر صدای خوبی داشته باشند، آن قدر صدای خودشان در ذهنشان بلند است که صدای بقیه را اصلا نمی شنوند.
غیر از اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد اینترنتی و هیجانی هم دو موردی است که باید حواستان بهشان باشد.
تغییرات شدید خلقی دارند. مثلا یک دوره دو هفته ای خیلی پرحرف، ولخرج و اهل برنامه ریزی های دور و دراز هستند و در دو هفته بعدی ناگهان افسرده و منزوی می شوند.
اختلال وسواس یک زمینه شخصیتی است که فرد در آن بیش از حد دقیق است. زندگی با وسواسی ها بعد از چند وقت خیلی سخت می شود.