ازدواج هایی که به شکست منجر می شوند معمولا دلایل متفاوتی دارند اما وجه اشتراک بیشتر آنها انتخاب نادرست بوده است. اگر می خواهید در انتخابتان موفق تر باشید، این اشتباهات رایج را بخوانید:
دلیل غلط 1: جذابیت جنسی
افراد بسیاری جذابیت جنسی را با عشق اشتباه میگیرند و این میتواند منجر به ازدواجهای کوتاهمدت شود. بودن با یک فرد جدید برای همه جذاب است. اما وقتی این جذابیت جنسی محو میشود، اگر اعتماد متقابل و برنامههای مشترک برای آینده وجود نداشته باشد، ازدواج نیز برهم خواهد خورد. جذابیت جنسی بین دو فرد بسیار خوب است و به ازدواج انرژی میدهد اما اگر پایه ازدواجی بر مبنای ارتباط قوی دو طرف و ارزشهای مشترک نباشد، احتمال موفقیت آن ازدواج بسیار کم خواهد بود.
دلیل درست 1: خیلی خوب میتوانید با تفاوتهای هم کنار بیایید
تحقیقات نشان میدهد که یک وجه اشتراک مهم در ازدواجهای موفق، توانایی حل اختلافات بوده است. در همه روابط مشکل و اختلاف وجود دارد. اما زوجهایی که میتوانند درمورد تفاوتهای خود حرف بزنند، مشکلشان را ریشهیابی کرده و با هم به مصالحه برسند، موفق خواهند بود.زوجهایی که فقط دچار خشم و ناراحتی میشوند و نمیتوانند درمورد این اختلافات با هم حرف بزنند، ازدواج بادوامی نخواهند داشت.
دلیل غلط 2: فرار از خانواده
برای خیلی از افراد مجرد زندگی در کنار خانواده طاقت فرسا میشود. وقتی فردی برای ازدواج پیش میآید، برای فرار از پدر و مادر و رسیدن به آزادی بیشتر با او ازدواج میکنند. در این مواقع معمولاً این مسئله که طرفمقابل میتواند همسر خوبی برای آنها باشد یا نه مطرح نیست زیرا فقط نیاز دارند که از والدینشان جدا شوند. باید بدانید که راههای زیادی برای جدا شدن از والدین وجود دارد و نیازی نیست که برای آن وارد تعهدی شوید که اصلاً برای ازدواج با شما مناسب نیست.
دلیل درست 2: شریک شدن در علایق مشترک
اگر زوجها علایق مشترکی داشته باشند، موجب نزدیکی بیشتر و تجربیات مشترک بین آنها خواهد شد. متخصصین میگویند زوجهایی که علایق مشترک ندارند، اما با این وجود میتوانند در کنار هم وقت بگذرانند، باز میتوانند در ازدواج خود موفق باشند. علایق مشترک میتواند چیزهای مختلفی مثل وقت گذراندن با بچهها، علاقه به سفر، ورزش و امثال آن باشد.
خیلی از زوجها درمورد اینکه میخواهند بچهدار شوند، کجا دوست دارند زندگی کنند و امثال آن صحبت نمیکنند. خیلیها فکر میکنند بعد از ازدواج همه چیز به طور جادویی حل خواهد شد اما این اتفاق نمیافتد. هرقدر بیشتر درمورد ایدههایتان درمورد آینده بیشتر با هم حرف بزنید، احتمال موفق بودن ازدواجتان بیشتر خواهد بود
دلیل غلط 3: سندرم شیفتگی
خیلیها شیفتگی را با عشق اشتباه میگیرند. شیفتگی احساسی زودگذر نسبت به یک فرد است درحالیکه عشق طولانی مدت و بادوام است و براساس اعتماد و تعهد شکل میگیرد. شیفتگی ناگهانی است و خیلی از متخصصین عقیده دارند که میتواند هورمونی باشد. عشق همراه با صبر و تحمل است درحالیکه در شیفتگی حس اضطرار وجود دارد. وقتی ازدواجی براساس شیفتگی اتفاق بیفتد، به محض از بین رفتن این شیفتگی و شور اولیه، فرد تصور خواهد کرد که با فرد مناسبی ازدواج نکرده است و به دنبال افراد دیگری خواهد رفت.
دلیل درست 3: طرفتان نیازهایتان را پر میکند نه خواستههایتان را
خیلی از افراد برای چیزهایی که میخواهند ازدواج میکنند نه چیزهایی که نیاز دارند. بعنوان مثال، زنی کتابهای داستان زیادی میخواند و خیلی دوست دارد که درمورد آنها با شوهرش حرف بزند اما این ژانر مورد علاقه شوهرش نیست. بااینحال ازدواجی محکم خواهند داشت زیرا آن زن به کسی نیاز دارد که قابل اعتماد و سختکوش باشد. ازدواج با کسی که با نیازهایش همخوانی دارد باعث دوام ازدواجشان شده است.
دلیل غلط 4: تصور میکنید ازدواج کردن مشکلاتتان را حل خواهد کرد
اگر شوهرتان خیلی زود از دست شما عصبانی میشود و کنترل خود را از دست میدهد، میتواند نشان دهنده این باشد که مشکلاتی در ازدواجتان وجود دارد خیلی از افراد این علائم را نادیده میگیرند. آنها نشانههای رفتارهای مشکلدار را میبینند اما تصور میکنند که اگر ازدواج کنند درست میشود. اگر این رفتارهای مشکلدار در طول دوران نامزدی اتفاق بیفتد، بعد از ازدواج مطمئناً بدتر خواهد شد مگراینکه به دنبال مشاوره و درمان بروید. بعضیها تصور میکنند بعد از ازدواج همه چیز را درست خواهند کرد. باید بدانید که هر چیز کو چکی که کمی اذیتتان میکند، بعد از «بله» گفتن بسیار زیاد آزاردهنده خواهد شد.
دلیل درست 4: اهداف و برنامههای آیندهتان هماهنگی دارند
صحبت کردن درمورد انتظارات یک زوج از آینده یکی از راههای مطمئنی است که کمکتان میکند بفهمید مسیرتان یکی هست یا خیر. خیلی از زوجها درمورد اینکه میخواهند بچهدار شوند، کجا دوست دارند زندگی کنند و امثال آن صحبت نمیکنند. خیلیها فکر میکنند بعد از ازدواج همه چیز به طور جادویی حل خواهد شد اما این اتفاق نمیافتد. هرقدر بیشتر درمورد ایدههایتان درمورد آینده بیشتر با هم حرف بزنید، احتمال موفق بودن ازدواجتان بیشتر خواهد بود.
دلیل غلط 5: از سر تا پا عاشق شدهاید
بعضی افراد وقتی عاشق میشوند کور میشوند و واقعاً تلاشی برای شناختن طرفمقابل خود نمیکنند. آنچه که افراد را واقعاً کنار همدیگر نگه میدارد، دوستی، صمیمیت و حمایت آنهاست. اگر از خودتان بپرسید که «اگر کارم را از دست بدهم یا دچار یک بیماری شوم، برای حمایت و پشتیبانی پیش چه کسی میروم.» پاسخ به این سوال عشق واقعی زندگیتان را مشخص خواهد کرد.
دلیل درست 5: هر دو شما به همدیگر حس خاص بودن میدهید
یکی از عوامل ازدواجهای موفق این است که به طرفتان حس خاص و مهم بودن بدهید، مخصوصاً برای مردها. ازآنجا که دوستی که مردها ایجاد میکنند معمولاً به اندازه عمق روابط خانمها نیست، مردها برای دریافت حس خاص بودن، معمولاً به همسرانشان نیاز دارند. وقتی زنی میگوید «دوستت دارم، تو زندگی من رو هیجانانگیز کردهای» یا برای طرفمقابل خود دسر محبوبش را درست میکند، بهترین حس دنیا را به طرف خود منتقل خواهد کرد و همین مسئله موجب دوام ازدواجشان خواهد شد.
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد
اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت
عوارض شیرین کننده های بدون کالری چیست؟
ورزش چگونه در درمان و پیشگیری از سرطان سینه زنان کمک می کند؟
دسترسی به تمامی این مطالب در سایت
ما با دسترسی ویژه به همه منابع علمی می توانیم مقاله شما را تهیه نماییم . برای ارائه مقالات (پزشکی-بهداشتی- اجتماعی و زیست محیطی) به مجله، روزنامه ،همایش ، کنگره ، دانشگاه و سازمان مربوطه می توانید به سایت زیر مراجعه کرده و با پرداخت مبلغ جزیی ، مقاله درخواستی را دانلود نمایید وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
|
![]() سوزان بایردر نویسنده «پرسش های مشکل؛ ۱۰۰ سؤال مهمی که از نامزدتان می توانید بپرسید» می گوید: ازدواج امیدها، آرزوها و ترس های مالی خاص خود را به همراه دارد. بسیار مهم است که تصویر روشنی از توقعات، انتظارات و خواسته های خود داشته باشید. با نامزدتان در مورد مسائل مالی صحبت کنید. نظر او را نسبت به نحوه اداره مسائل مالی بپرسید. هر چه اطلاعات کامل تری از او و انتظارات خود داشته باشید، بهتر می توانید تصمیم گیری کنید. نظر او را نسبت به بیمه درمانی، بیمه عمر، صرفه جویی در محدودیت های مالی موجود، محل اقامت، هزینه رهن، اجاره و وام، و هزینه ادامه تحصیل بپرسید. ادامه تحصیل مستلزم فداکاری همسران است. زیرا باید مخارج اضافی را برای تحصیل شما اختصاص داد. از طرفی در صورت ادامه تحصیل، شاید فرصت کافی برای کار کردن نداشته باشید. طرح چنین مسائلی بسیار مشکل است. ولی باعث می شود حالا و پس از ازدواج خیالتان راحت باشد و تصمیم گیری تان بر اساس واقعیات موجود باشد نه رؤیاها و آرمان ها. اگر فرهنگ خانواده تان اجازه نمی دهد خودتان این مسائل را مطرح کنید، از والدین بخواهید آنها را بپرسند. پرسش های زیر به شما کمک می کند تا تصویر روشن تری از وضعیت مالی آینده داشته باشید: ۱ - درآمد ماهانه خواستگارتان چقدر است؟ ۲ - آیا کار کردن هر دوی شما لازم است؟ ۳ - اگر خانم کار نکند، آیا همسر، خانه داری را باارزش می داند؟ ۴ - برای گذران زندگی چقدر درآمد کافی است؟ ۵ - چگونه باید خرج کرد؟ چه هزینه هایی در اولویت است؟ ۶ - آیا با نحوه خرج کردن یکدیگر توافق دارید؟ با چه مواردی موافق و با چه مواردی مخالفید؟ ۷ - اگر هر دو کار می کنید، پولتان را با هم خرج می کنید یا جداگانه؟ ۸ - چه مبلغی (هر دو) در بانک دارید؟ ۹ - اگر خواستگارتان شغل آزاد دارد، چه مقدار از درآمدش را پس انداز یا سرمایه گذاری می کند و چه مقدار را خرج می کند؟ ۱۰ - چه کسی مسئولیت برنامه ریزی مالی را در درازمدت برعهده می گیرد؟ ۱۱ - برای داشتن احساس امنیت، چه مقدار پول کافی است؟ ۱۲ - چند درصد از درآمد را پس انداز می کنید؟ آیا نامزدتان با پس انداز در بانک موافق است؟ ۱۳ - چه کسی حساب دخل و خرج را دارد؟ چه کسی قبوض آب، برق، تلفن و گاز را می پردازد؟ ۱۴ - در صورت بیمه نبودن نامزدتان، آیا با بیمه اختیاری (خویش فرما) هر دو شما موافق است؟ ۱۵ - آیا نامزدتان باید خرج والدینش را بدهد؟ در صورت پاسخ مثبت ماهانه چقدر از درآمدش را به این کار اختصاص می دهد؟ ۱۶ - اگر خدای نخواسته ازدواج تان به طلاق منجر شود آیا می تواند مهریه را پرداخت کند؟ ۱۷ - آیا او با خرید وسایل اضافی برای منزل یا کادو برای دوست موافق است؟ ۱۸ - آیا نامزدتان می پذیرد که دارایی قبل از ازدواج مثلاً زمین، خانه و ماشین به اسم خودتان باشد؟ ۱۹ - آیا خواستگارتان بدهی ندارد و ورشکست نشده است؟ در صورتی که بدهی دارد تا چه مدت پس از ازدواج چه مبلغی باید پرداخت کند؟ ۲۰ - آیا می توانید حساب جداگانه ای برای هزینه های منزل داشته باشید؟ یا هر کسی بخشی از درآمد خود را برای آن اختصاص دهد؟ ۲۱ - آیا موافقید که حساب پس انداز جداگانه ای داشته باشید؟ ۲۲ - اگر پس از ازدواج با پول کار هر دو شما خانه یا ماشین خریداری شود، آیا موافقید که سند آن به نام هر دو باشد؟ ۲۳ - اگر پس از ازدواج با بحران مالی یا ورشکستگی روبه رو شوید چه می کنید؟ ۲۴- آیا موافقید مبلغی را برای موارد غیره منتظره نظیر هزینه عمل جراحی یا بیمارستان پس انداز کنید؟ |
روزنامه همشهری اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افرادچگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟ارتباط بین فعالیت فیزیکی و کاهش بیماریهاورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افرادورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابتورزش های مفید برای بیماران مبتلا به آلزایمرورزش و بیماری های قلبی و استخوانیچطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟ |
![]() اما نتیجه : اغلب نا سازگاری ، عصبانیت ، ناامیدی ودرنهایت درد ورنج است . نمی توانیم انکار کنیم که ازدواج سخت است ویا اینکه بگوییم هیچ ازدواجی ناموفق نیست . اما می توانیم این را بگوییم که ازدواجهای بد وناموفق می توانند بهتر شوند واین امر فقط مستلزم تلاش بسیارزیاد است . ● ازدواج وزندگی مشترک آن طوری که ما می شناختیم . یک زوج جوان می گویند : ما به تجربه آموختیم که زندگی مشترک چقدرسریع می تواند تلخ وناگوار شود . درست سه ماه بعد از ازدواجمان وارد مدرسه پزشکی شدم . زمانهایی که می توانستیم با هم سپری کنیم بخاطربرنامه درسی من ، مطالعه مستمر وفشرده وشیفتهای کاری من دربیمارستان محدود شده بود . زندگی مشترک ما که هنوزعمری از آن نگذشته بود دچار سختی وناهنجاری فراوان شد . فشارهای کاری من با آمدن فرزندمان دوچندان شده بود . همان موقع بود که فهمیدم زندگی ما می توانست راحت تر وزیباتر باشد اگر با یک گروه ازدواج درمانی مشورت می کردم . بهرحال دوجا کارکردن ودوتا بجه – بله دراین فاصله ما صاحب فرزند دیگری شده بودیم – چیزی بود که خودمان خواسته بودیم . درمدت ۱۰ سال ۳تا از والدینمان ا زدنیا رفتند وحسابی سرگرم مراسم عزاداری ومسافرتهای کوتا ه مدت شده بودیم . هم زندگی شخصی وهم زندگی مشترکمان حسابی خسته کننده ورنج آور شده بود . ارتباط ما دونفر روزبروز کمرنگتر می شد . چرا که برای هر چیزی ، فقط جزمناسباتمان ، وقت وتوجه زیادی صرف می شد . چندکتاب برجسته که توسط نویسندگان خبره ومذهبی درباره ازدواج نوشته شده بود را مطالعه کریم . درهرکدام از این کتابها کاملا توضیح داده شده بود که چه نکاتی اشتباه هستند وچطور می شود آنها رادفع کرد . اما هروقت که خواستیم یکی از این دستورالعملها را عملی کنیم متوجه می شدیم که چقدرفاصله گرفته ایم وهم چنان غرق درروشهای قدیمی خودمان هستیم . هربار امتحان می کردیم ، ناکامی وشکست دراین راه مانع از این می شد دوباره بتوانیم براحتی شروع کنیم .دیگر نمی توانستیم براحتی با هم ارتباط برقرارکنیم ومن وهمسرم هردوگناه وتقصیر را برگردن دیگری می انداختیم وفکر می کردیم دیگری است که نه می تواند طرف مقابلش را درک کند ونه می تواند آن را بفهمد . باوجود ناسازگاریهای آشکاری که بین ما ایجاد شده بود اما یک صمیمت اندکی هم حس می شد . مسائل ومشکلات حل نشده باضافه عصبانیت وخشمگین شدنمان باعث آزردگی مان از دست دیگری می شد . با اینکه هر دوی ما درزندگی مشترکمان بی تقصیر نبودیم ولی بی میل هم نبودیم که این عشق وعلاقه را که حالاداشت کم کم از دست می رفت دوباره زنده کنیم . ● اما چه طور؟ زندگی مشترک آنطور که ما آرزو داشتیم باشد : وقتی به نزدیک پزشک خانواده رفتیم توانستیم راه حلی برای مشکلمان پیدا کنیم . این پزشک درباره انواع مشکلاتی که پزشکان متأهل با آن روبرو هستند صحبت کرد وآنها را شرح داد . اوبه ما توصیه کرد برای اینکه روح تازه ای به زندگی مشترکمان دمیده شود باید که به گوشه ای خلوت دردامنه طبیعت پناه ببریم. چیزی که او بعنوان مشاوره درمانی یا حیاتی نو به زندگی مشترک بخشیدن یاد می کرد و گویا همان چیزی بود که ما احتیاج داشتیم . پس پذیرفتم که با همسرم همراه شوم . اصول و قوانینی که ما در خلوتمان رعایت کردیم ، عبارت بود از : مراوده دوستانه ، متعهد بودن نسبت به هم ومشکلات را از پیش پابرداشتن . این پزشک مشاورما را تشویق کرد که زندگی مشترک وخانواده خود را برهر چیز دیگر مقدم دانسته واجازه ندهیم که کار وگرفتاریها جانشین اهداف ما بشوند . او توضبح داد که زندگی مشترک و زناشویی نیازمند هر دو احساس عاطفی و جنسی است و شریک زندگی ما نمی تواند اهمال و غفلت در هیچکدام از این موارد را بپذیرد و نفاق و جدایی از آنجایی بوجود می آید که هر کدام از زوجین برای جبران این کمبود به سمت و سویی دیگر کشیده می شوند . و حفظ و سلامتی این زندگی که به این دو احساس وابسته است تنها با برنامه ریزی امکان پذیر است . این دکتر تاکید کرد: اگر بنا به دلایلی کاری و گرفتاری برایتان پیش آمد برای جبرانش دنبال فرصتی باشید تا زمانی را با همسرتان سپری کنید و شانس با هم بودن را از دست ندهید.› در طی این جلسات مشاوره ای خصوصی (انفرادی ) من و همسرم شرایط خانوادگی ای که در آن رشد کرده و بزرگ شده بودیم را مرور کردیم . خانه ای که پدرهای ما حس صمیمانه ای نداشتند و برای ما افرادی ناآشنا و ناملموس بودند هیچکدام از ما دو نفر عواطف صمیمانه و دوستانه ای را در زندگی زناشویی والدینمان ندیده بودیم . آنجا بود که فهمیدم من از همسرم می خواستم و در واقع انتظار داشتم محبتی که پدر و مادرم از من دریغ کرده بودند را برایم جبران کند. در عوض همسرم هم با احساسات ناخوشایند و خشونت باری که در حین خدمت سربازی در جنگ روبرو شده بود دست به گریبان بود. بویژه اینکه چرا در آن جنگ او باید زنده بماند و خیلی های دیگر همچون بهترین دوستش از بین بروند. با حضور در این جلسات ،تمامی عواملی که باعث کدورت و تیرگی روابط صمیمانه ما شده بود را یادداشت کردیم . هر دوی ما با کنترل کردن عصبانیت و خودداری از احساساتی شدن سعی کردیم تا از کشمکش و بحث دوری کنیم . به این ترتیب عشق و علاقه بین ما افزایش پیدا کرد و دیگر با مسائلی که باعث تیرگی روابط ما شده بود روبرو نشدیم. بعضی از مسائل تا چندین سال باعث ناراحتی ما بود و اثرات نامطلوبی بر زندگی ما گذاشته بود چرا که نتوانسته بودیم آنها را برای خودمان حل و فصل کنیم . همسرم قبول داشت که هنوز هم از من دلخور و رنجیده بود. آنهم به علت غیبتهای مداوم من از منزل در طول دوره رزیدنتی من و اینکه مجبور بوده از پسر کوچکمان به تنهایی مراقبت کند. کم ظرفیت شدن و بی تفاوت بودن همسرم بخصوص زمانی که مادرم بیمار و در آسایشگاه بستری شد باعث گردید تا بعد از آن حس نفرت و کینه ای از همسرم در من بوجود بیابد. با شرکت در جلسات مشاوره توانستیم این مشکلات را بشناسیم.شروع کنیم به ترسیم لایه های صدمه دیده و آسیب دیده زندگیمان و قبل از اینکه همدیگر را فراموش کنیم یک زندگی جدید و زیبایی را بسازیم . این مسافرت و خلوت دو نفره به ما فرصتی داد تا با هم باشیم. بدون هیچ مزاحمی در اتاق ما حتی یک تلویزیون هم نبود. حالا بدون هیچ مزاحم و یا نگرانی و دلواپسی از زندگی روزمره فرصت بسیار زیادی داشتیم تا با هم صحبت کنیم و خوش باشیم و آنچه را که این مدت آموخته بودیم عملی کنیم . خیلی راحت و ساده از اینکه با هم بودیم لذت می بردیم و می شود گفت که تقریبا مانند یک ماه عسل بود.من وهمسرم بعد از بازگشت به خانه تصمیم گرفتیم تغییراتی دراخلاق ورفتار خود بدهیم وبه این منظور حق وحقوقی که هرکدام از ما بر دیگری داشت را روی کاغذی یادداشت کردیم تا هرچند وقت یکبار با مرورشان از فراموش شدن آنها جلوگیری کنیم وهم چنین برای دستیابی به اهدافمان که نیازمندشان بودیم سعی کردیم برنامه وروش مشخصی را پیاده کنیم ومطمئنا برای این کار به زمان بیشتری احتیاج داشتیم . بطورمثال فهرستی از اوقات یک هفته راتهیه کردیم مانند ظهر سه شنبه ویاعصر پنج شنبه تا بتوانیم به طورمرتب فرصتی برای باهم بودن را داشته باشیم . زندگی مشترک را آنطورکه باید باشد ساختیم . بله ، ازدواج سخت است ، گاهی اوقات هم درگیر آن الگوهای قدیمی خودمان می شویم . سریعا اصول سه گانه زندگی رابخاطر می آوریم . مراوده دوستانه ، متعهد بودن نسبت به هم ومشکلات رااز پیش پا برداشتن ودوباره از نوشروع می کنیم ، یکدیگر را عفو می کنیم وبیشتر از همیشه به یکدیگر می رسیم وتوجه داریم . اخیرا درسمینار ‹‹ ازدواج ›› با پسرمان ونامزدش حضوریافتیم ازدواج آنها درآینده نزدیک برای ما انگیزه ای بود تا مناسبات خودمان را – که حالا۲۶ سال از آن گذشته بود- هم چنان دوستانه ومطلوب نگهداریم . درست است . زندگی مشترک ما هیچ وقت عالی بدون نقص نبود . اما به کمک خدا دیگر هرگز بدنخواهد شد وامیدوارم که برای همه همین گونه باشد . |
از : دکتر آلتا اوگ لزبی ترجمه : افضل دخت افضل پور مطالب پیشنهادی
ارتباط بین فعالیت فیزیکی و کاهش بیماریها |
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
![]() ▪ آقای دکتر! غیر از آمادگی فکری، عاطفی و اجتماعی، آیا به آمادگیهای دیگری هم برای ازدواج نیاز داریم؟ ـ به عقیده من، برای ازدواج، فرد باید به درکی هم از معرفت دینی رسیده باشد و احساس مسوولیت دینی پیدا کرده باشد. باید توان دست یافتن به مهار درونی را پیدا کرده و اهمیت تکلیف دینی را دریافته باشد. ازدواج در فرهنگ دینی مستحب است و البته مستحبی است که روی آن تاکید شده و اگر فرد ببیند که دارد به حرام میافتد واجب است ازدواج کند. اگر دچار خودارضایی شده یا به نگاه حرام افتاده یا دچار روابط نامشروع شده، اینها همه نشانه این است که فرد باید ازدواج کند و ازدواج برایش ضروری است. نگرش فردی که این مسایل را بداند، با فردی که نسبت به این مسایل بیتوجه باشد، بسیار تفاوت دارد؛ چرا که او به درک ضرورت ازدواج رسیده، همان طورکه پیامبر(ص) فرمودهاند که ازدواج نیمیاز دین است و میداند که در فرهنگ دینی به آن توصیه شده است. اما موضوع دیگری که فرد از بعد دینی باید بداند بحث حقوق همسران در رابطه زناشویی است. فرد در زمان ازدواج باید به توان درک حقوق همسرش رسیده باشد. مثلاً باید بداند که این زن حق نفقه دارد. نمیتواند با او زندگی کند و به او خرجی ندهد. مثلاً مردی که همسرش را کتک میزند، نشان میدهد که اصلاً مسایل حقوقی اسلام را نمیداند. اگر حقوق طرف مقابل را بداند، حوزه اختیار عمل خود و همسرش را بداند، امکان ندارد چنین اعمالی را انجام دهد. ▪ آقای دکتر! واقعیت این است که در مورد این آمادگیها ممکن است فردی اطلاعات پیدا کرده باشد اما با این حال، به آنها نرسیده باشد. در این شرایط چه کار باید بکند؟ آیا باید منتظر باشد زمانی برسد که این آمادگیها را پیدا کند؟یعنی تا آن زمان طرف ازدواج نرود؟ ـ ببینید؛ همه ما میدانیم که برخی از افراد مشکلاتی دارند. مثلا اگر فردی حالات مازوخیستی یا خودآزاری دارد و با خودش مهربان نیست، چه طور میتواند با دیگران مهربان باشد؟ اگر واقعاً فردی نتوانسته درس مهربانی را یاد بگیرد؛ فرد مهربانی نیست، مگر اینکه برود شروع کند به آموختن این درس. این درست نیست که ما اگر کاستیای داریم، نسبت به آن بیتفاوت باشیم بلکه باید متوجه این کاستیها بشویم و به فکر درمان آن باشیم. به این فکر کنیم که چرا کسی من را دوست ندارد؟ چرا من دوستی ندارم؟ چرا کسی با من مهربان نیست؟ چرا من با کسی مهربانی نمیکنم؟ چرا همه مرا از خودشان میرانند؟ چرا من از ناحیه این فرد یا آن فرد مطرود شدم؟ چرا من در حالت انزوا به سر میبرم؟ چرا کسی به من ابراز علاقه نمیکند؟ یک چنین فردی، از این نشانهها میتواند متوجه شود که در مسایل عاطفی مشکل دارد. در ادبیات و فرهنگ ما اشارات زیادی به مفهوم عمیق عشق و مهربانی شده است. اینکه فرد واقعاً بتواند به این زمینهها دست پیدا کند، توانسته کمک زیادی بکند در پایداری زندگیاش. حالا وضعیت فردی را درنظر بگیرید که این آمادگیها را در این سطوح ندارد. وضعیت او درست مثل فردی است که در درسی افتاده و حالا باید دوباره آن را بگذراند. ▪ این خیلی ایدهآل است که فرد بتواند این گونه مشکلات عاطفیاش را درمان کند، اما آیا واقعا امکانپذیر است؟ چهطور؟ ـ بله، اولین جایی که میتواند این اتفاق بیفتد، خانه و خانواده اولیه فرد است. ما معتقدیم که سرآغاز روند رشد و تکامل فرد، از همه جهات، خانواده است. اگر این رشد به شکل درست و سالمش از خانواده شروع شود و این اتفاق، یعنی آموختن مهر ورزیدن و محبت کردن، در خانواده بیفتد که چه بهتر. آدلر میگوید که اولین ارتباط صمیمانه که فرد از آن یاد میگیرد، ارتباط با مادر است. در احادیث ما هم آمده است که: «قلب الامه کنزالمحبه» و این تاکید بر این مطلب است که محرومیت از مهر مادری میتواند دردسر درست کند. در روانکاوی معتقدند که فرد میتواند در مراحل رشدیاش متوقف شود یا وقتی در مورد سطوح مختلف نیازهای انسان صحبت میشود، از پایینترین سطوح تا نیازهای عالی و متعالی، گفته میشود که فرد میتواند در این سطوح رشد کند و بالا برود و ممکن است در هر مرحله از نیازها متوقف شود و باقی بماند و البته هر کس در هر مرحلهای است، در زمان انتخاب همسر هم در همان سطح عمل میکند اما همه این موارد به این معنی نیست که حالا نمیتواند جبران کند. سلامت : مشکل اینجاست که معمولاً افراد دچار افراط و تفریط میشوند، یعنی فرد به صرف اینکه احساس کرد که نمیتواند ارتباط خوبی با بقیه برقرار کند یا مشکلاتی دارد، نتیجه میگیرد که نمیتواند ازدواج کند! بهتر است که در چنین شرایطی با یک مشاور مشورت کنیم که ببینیم این تشخیصی که برای خودمان گذاشتهایم درست است یا نه؟ بسیاری اوقات نمیدانیم که مشکل ما چیست و این اصلیترین مشکل ماست. به محض اینکه بفهمیم در مورد محبت کردن به دیگران مشکل داریم، مشکلمان حل میشود. |
نرگس عزیزی مطالب پیشنهادی:
|
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
در گذشته، به دلیل وجود طبیعت بکر، آب و هوا، غذا و گیاهان طبیعی و طبعاً سلامتی ژنوم (خزانهی ژنتیکی) انسان، ازدواج فامیلی خطرات زیادی به همراه نداشته است. ولی امروزه به دلیل تغییر در زندگی اجتماعی از شکل کشاورزی و سنتی به شکل صنعتی و مدرن، ازدواج فامیلی زمینهساز بروز بسیاری از اختلالات و بیماریهای جدید شده است.
آلودگی اکوسیستم به آلایندههای شیمیایی و صنعتی باعث ایجاد جهشهای پاتوژن در ژنها و کروموزمهای انسان و به دنبال آن، بروز انواع اختلالات و معلولیتها شده است. به همین دلیل، نسل امروز، هم از نظر فنوتیپ و هم از نظر ژنوتیپ ، با نسلهای قبلی تفاوت دارد. ژنوم آلوده و جهش یافتهی نسل فعلی، به مراتب بیشتر از ژنوم آلودهی نسل گذشته است. از طرفی، تنوع بیماریها و اختلالات ژنتیکی نسبت به دهههای گذشته، بسیار بیشتر شده است. تنوع و کثرت اختلالات ژنتیکی در ژنوم نسل فعلی از یک سو و آلودگی چرخهی طبیعت و محیط زیست از سوی دیگر، منجر به مطرح شدن ازدواج فامیلی به عنوان بستری برای بروز و گسترش انواع اختلالات ژنتیکی و معلولیتها شده است (هومن و همکاران، 1380).
ازدواج فامیلی در متون اجتماعی با ازدواج فامیلی در متون علوم زیستی، ژنتیک و پزشکی، لزوماً به یک معنا نیست. منظور از ازدواج فامیلی (ازدواج همخونی یا خویشاوندی)، ازدواج بین دو نفری است که با هم فامیل و دارای ژنهای مشابه با ساختمان فیزیکوشیمیایی یکسان هستند. آنها ژنهای مشابه را از اجداد مشترکشان گرفتهاند. پس ازدواج فامیلی دارای دو ویژگی مهم است.
الف. داشتن اجداد مشترک
ب. وجود ژنهای زیادی که از ساختمان فیزیکوشیمیایی یکسان برخوردار است (سروری،1374).
پس دو ملاک اصلی خویشاوند بودن عبارتند از: داشتن اجداد مشترک و وجود ژنهای مشابه و مشترک (مولوی و همکاران، 1363). میزان ژنهای مشترکی که مبنای مشخص شدن ازدواج فامیلی یا غیرفامیلی است، براساس فرمولی با عنوان درجهی (ضریب) خویشاوندی نشان داده میشود. درجهی خویشاوندی، نشان دهندهی میزان ژنهای مشترک دو نفر است که شرط لازم برای تعریف ازدواج فامیلی محسوب میشود. به بیان دیگر، درجهی خویشاوندی عبارتست از: احتمال وجود ژنهای مشترک در دو فردی که دارای جد یا اجداد مشترک هستند و ژنها یا آللهای مشابه را از گذشتگان خود به ارث بردهاند (سروری، 1374). افراد را بر مبنای درجهی خویشاوندی به شش گروه تقسیم میکنند که عبارتند از:
1) خویشاوند درجه یک شامل تشابه ژنتیکی والدین با فرزندان و اعضای خانواده (خواهران و برادران) با یکدیگر. تشابه ژنتیکی در خویشاوند درجه یک، 50 درصد است. یعنی هر فرد با برادر، خواهر، مادر یا پدر خود، 50 درصد تشابه ژنتیکی (ژن مشترک) دارد. البته دوقلوهای تکتخمکی (همسان)، از نظر ژنتیکی یکسان فرض میشوند.
2) خویشاوند درجه دو شامل تشابه ژنتیکی عموها، عمهها، خالهها و داییها با برادرزادهها و خواهرزادهها. یعنی تشابه ژنتیکی فرد با عمو، عمه، دایی و خالهی خود، 25 درصد است.
3) خویشاوند درجه سه شامل تشابه ژنتیکی دختر عمو با پسر عمو، دختر خاله با پسر خاله، پسر دایی با دختر عمه و دختر دایی با پسر عمه. تشابه ژنتیکی این افراد، 5/12 درصد است. برای مثال، اگر انسان به طور کلی دارای یک میلیون ژن باشد، تعداد ژنهای مشابهی که دارای ساختمان فیزیکوشیمیایی یکسان هستند، در خویشاوندان درجه سه 12500 ژن است. احتمال اینکه در میان ژنهای مشابه، تعداد زیادی ژن بیماریزای نهفته در هر دو نفر وجود داشته باشد، بسیار زیاد است. در این ازدواجها، اگر طرفین خویشاوند دوطرفه باشند، مثلاً هم دختر عمو و پسر عمو و هم دختر خاله و پسر خاله باشند، تشابه ژنتیکی آنها 25 درصد است. یعنی از نظر درجهی خویشاوندی، درجه دو تلقی میشوند.
4) خویشاوند درجه چهار شامل تشابه ژنتیکی با نوهی عمو، عمه، خاله و دایی که 5/6 درصد است. خطر این گونه ازدواجها، نصف ازدواجهای درجه سه است. چنانچه طرفین خویشاوند دو طرفه باشند، مثلاً هم نوهی عمو و هم نوهی خاله باشند، تشابه ژنتیکی آنها 5/12 درصد (خویشاوند درجه سه) است.
5). خویشاوند درجه پنج شامل تشابه ژنتیکی نتیجهی عمو، عمه، خاله و دایی که تشابه ژنتیکی آنها 12/3 درصد است. اگر نسبت خویشاوندی آنها دو طرفه باشد، مثلاً هم نتیجهی خاله و هم نتیجهی عمو باشند، خویشاوند درجه چهار محسوب میشوند.
6) خویشاوند درجه شش شامل تشابه ژنتیکی نبیرهی عمو، عمه، خاله و دایی که تشابه ژنتیکی آنها 5625/1 درصد است.
بنابراین، ازدواج فامیلی تا خویشاوند درجه 6 از نظر علم ژنتیک صحیح نیست (سروری، 1374). به بیان دیگر، افرادی خویشاوند محسوب میشوند که ضریب خویشاوندی آنها 0156/0 باشد (عمرانی، 1384). اگر ازدواج، پیوسته بین دختر عمو و پسر عموی حقیقی انجام شود، تا 16 نسل بعد 88 درصد افراد خاندان، هموزیگوت خواهند شد (مولوی و همکاران، 1363). این یعنی تظاهر بسیاری از ناهنجاریهای ژنتیکی که به شکل معلولیت و بیماریهای مزمن، سرطانها و غیره بروز میکند. نتیجهی حاصل از ازدواج دو خویشاوند را همخون مینامند (مولوی و همکاران، 1363). احتمال دریافت ژنهای مشابه توسط فردی که حاصل ازدواج فامیلی است، از والدین همخون خود را درجهی (ضریب) همخونی میگویند (سروری، 1374).
ضریب همخونی در کشورهایی مانند ایران و هند که ازدواج فامیلی در آنها رایج است، 4 درصد و در جنوب اروپا، یونان، ایتالیا و اسپانیا، 05/0 درصد، در اروپای شمالی و غربی، آمریکا و کانادا 0008/ 0 درصد و در کشورهای اروپای شرقی حدود 0001/0 درصد است؛ یعنی رقمی نزدیک به صفر. به همین دلیل، در ایران ازدواجها تا درجه هفت و در اروپا و آمریکا تا درجه پنج خطرناک و فامیلی محسوب میشود (سروری، 1374). سازمان بهداشت جهانی، ازدواج درجه چهار، درجه سه و درجه دو را ازدواج فامیلی در جهان (اروپا و آمریکا) تلقی میکند (دواتی و همکاران، 1388). به بیان دیگر، ازدواج فامیلی در کشورهای پیشرفتهای که شیوع آن کمتر است، شامل افرادی است که در چهار نسل گذشته، حداقل دارای یک جد مشترک هستند (موفق و همکاران، 1386). در اثر ازدواجهای فامیلی، فرد ممکن است به یک یا چند بیماری ارثی پلیژنیک (حدود 2500 نوع) یا اتوزومال مغلوب (حدود 1200 نوع) و بیماریهای ارثی وابسته به کروموزم ایکس (حدود 150 نوع) که جمعاً حدود 3000 نوع است، مبتلا گردد. این در حالی است که بیماریهای ژنتیکی در حدود 6000 نوع برآورد شده است.
میانگین ابتلای کودک به این بیماریها در ازدواجهای فامیلی، 10 برابر بیشتر از ازدواجهای غیرفامیلی است (سروری، 1374). یکی از دلایل خطرناک بودن ازدواجهای فامیلی، مسألهی توارث ژنهای اتوزومال مغلوب در این نوع ازدواجهاست. ژنهای اتوزومال مغلوب، بدون آنکه به شکل هموزیگوت درآیند، میتوانند تا چندین نسل در خانوادهها به ارث برسند. در واقع، هر فرد حامل حداقل چند ژن اتوزومال مغلوب است که اگر هموزیگوت شود، بسیار زیانبار و کشنده میشود. این ژنها، زمانی بروز میکنند که حامل آن با فردی ازدواج کند که همان جهش و موتاسیون در او اتفاق افتاده است. در این صورت، دو آلل معیوب ژن از طریق هر دو والد به فرزند منتقل میشود. این احتمال در ازدواجهای فامیلی بسیار بیشتر است (نوس بام، 1388). به همین دلیل، از 1300 بیماری اتوزومال مغلوب، 1200 نوع آن تنها در ازدواجهای فامیلی بروز میکند (سروری، 1374).
ازدواج فامیلی، تأثیر زیادی در ایجاد ناهنجاریهای ارثی و عصبی و ذهنی دارد. اینگونه ازدواجها باعث میشود ژنهای مغلوبی که در نسلهای گذشته ظاهر نشده، بروز و ظهور پیدا کند (میلانیفر، 1386). علاوه بر این، در ازدواج فامیلی به دلیل شباهت هاپلوتایپهای افتی ژنهای نسوج، سازگاری بافتی و اثر ژنهای کشنده، میزان باروری پایین است (اوبر و همکاران[1]، 1999). به دلیل تظاهر ژنهای کشنده در ازدواجهای فامیلی، میزان مرگ و میر در فرزندان والدینی که ازدواج فامیلی داشتهاند، 1 تا 4 درصد بیش از والدینی است که ازدواج غیرفامیلی داشتهاند (تونک بلک و کوک[2]، 1994). مهمترین خطر ازدواجهای فامیلی، تأثیر آنها در ایجاد جهشهای جدید است. در یک ازدواج فامیلی درجه 3، طرفین دارای بیش از 25 هزار ژن مشابه هستند که ساختمان فیزیکوشیمیایی یکسانی دارد. تعدادی از این ژنها ممکن است در سلولهای جنسی هر دو والد، تحت تأثیر عوامل جهشزا قرار گیرد و دچار جهش شود. بنابراین احتمال اینکه به شکل معلولیت یا بیماری ارثی در فرزندان تظاهر یابد، بسیار زیاد است. برای مثال، چنانچه دو نفر تحت تأثیر عوامل جهشزای مشترک (دارو، پرتوتابی، مواد سمی و غیره) به میزان یکسانی قرار گیرند، در هر دو والد امکان ایجاد جهش وجود دارد. یعنی حتی اگر دو نفر هنگام ازدواج، ژنهای بیماریزای نهفتهی مشابهی نداشته باشند، همچنان خطر جهش و ایجاد بیماری ارثی و معلولیت در اینگونه ازدواجها بسیار زیاد است. به بیان دیگر، بعد از ازدواج احتمال ایجاد جهش توسط موتاژنها (جهشزاها) در سلولهای هر دو نفر وجود دارد. زیرا هر دو نفر دارای ساختمان ژنی مشابهی هستند و به طور طبیعی در مقابل جهشزاها، واکنش مشابهی بروز میدهند. از این رو دچار جهش میشوند.
احتمال ایجاد جهشهای جدید در ازدواجهای فامیلی، بیشتر از ازدواجهای غیرفامیلی است (سروری، 1374). ازدواجهای فامیلی، خطر انتقال بیماریهای ارثی پلیژنتیک (مولتی فاکتوریل) را نیز افزایش میدهد. در این بیماریها، چندین ژن با هم در تعامل با فاکتورهای محیطی باعث تظاهر بیماری میشود. در بیماریها و معلولیتهای وراثتی مولتی فاکتوریل، خطر ابتلای فرزندان بعدی در شرایطی که والدین نسبت فامیلی دارند، بسیار بیشتر از زمانی است که والدین نسبت فامیلی ندارند. در حالی که در وراثت اتوزومال مغلوب، خطر ابتلای فرزندان - چه والدین نسبت فامیلی داشته باشند، چه نداشته باشند - یکسان است (لطفی، مهرکیان و جعفری، 1385). در کل باید بیان داشت که ازدواجهای فامیلی، یکی از مهمترین علل ناهنجاریها و معلولیتها در کشور ما محسوب میشود (موفق و همکاران، 1386). علیرغم وجود خطرات مزبور، بسیاری از خانوادهها هنوز ازدواج فامیلی را ارزش میدانند و حتی مشوق این نوع ازدواج در خانواده و فامیل هستند. از آنجا که ازدواجهای فامیلی، در جهان رو به کاهش و حتی در بعضی ملل جهان ممنوع است، آمار آن در بسیاری از کشورهای پیشرفته نزدیک به صفر رسیده است. ولی در کشور ما به دلایل گوناگون رو به افزایش است. میزان ازدواجهای فامیلی در ملل اروپایی و آمریکایی، امروزه کمتر از 002/0 ، در برخی ملل آسیایی و آفریقایی بیش از 35 درصد و در برخی نقاط خاورمیانه تا 50 درصد نیز گزارش شده است. اگر ازدواجهای فامیلی، به صورت امروزی در ملل صنعتی کاهش نمییافت، تعداد بیماران مبتلا به بیماریهای پلیژنتیک و اتوزومال مغلوب در آنها به دلیل جهشهای ژنی، بسیار زیاد بود. لذا کاهش ازدواجهای فامیلی در اروپا و آمریکا، علت اصلی کاهش بیماریهای ارثی و معلولیتها در این ملل محسوب میشود (سروری، 1374). شیوع ازدواج کازینها در جوامع غربی، بسیار پایین و بین 1 تا 2 در 1000 است. ولی در برخی از اقوام مانند روستاهای هند، آسیا و خاورمیانه بین 20 تا 60 درصد گزارش شده است (نوس بام، 1388).
به همین دلیل، در حال حاضر مشاهده میشود که در 31 ایالت آمریکا، ازدواج فامیلی نوعی جرم جنایی محسوب میشود و غیرقانونی است (اوتن هیمر[3]، 1990). جامعهی جهانی براساس فراوانی ازدواجهای فامیلی به چهار گروه تقسیم میشود که عبارتند از:
1) ازدواج فامیلی کمتر از 1 درصد که 1061 میلیون نفر از کل جامعهی جهانی را شامل میشود.
2) ازدواج فامیلی بین 1-10 درصد که 2811 میلیون نفر از کل جمعیت جهان را شامل میشود.
3) ازدواج فامیلی بین 20-50 درصد که 991 میلیون نفر از کل جمعیت جهان را شامل میشود.
4) جوامعی که میزان ازدواج فامیلی در آنها مشخص نشده است، حدود 1604 میلیون نفر را شامل میشوند (بیتلز[4] و همکاران، 2001). شوازی و ترابی (1385) با استفاده از دادههای طرح آمارگیری از خصوصیات اجتماعی- اقتصادی خانوارها در سال 1380 در مورد روند ازدواج فامیلی در ایران به نتایج زیر دست یافتند:
42 درصد ازدواجهای انجام شده در این سال، از نوع ازدواج فامیلی بوده است. درصد ازدواج فامیلی در میان فرزندان، با افزایش 8 درصدی به 6/45 درصد رسیده است. به بیان دیگر، ازدواج فامیلی نزدیک در نسل دوم، نسبت به نسل اول افزایش یافته است. این در حالی است که شهرنشینی، افزایش سطح تحصیلات، بالا رفتن سن ازدواج و ازدواج آزاد میان نسل دوم رو به افزایش است. یافتهها نشان میدهد که الگوی ازدواج فامیلی در مناطق شهری و روستایی متفاوت است. به طوری که از میان افراد نسل دوم، احتمال ازدواج متولدین روستا با یکی از خویشاوندان نزدیک خود، حدود 46 درصد و بیش از احتمال ازدواج فامیلی مشابه همین متولدین در شهر است.
سادات وهماران( 2004)در پژوهشی به این نتیجه رسیدند که آمار ازدواجهای فامیلی در کشور ایران به طور متوسط 38 درصد است.. اکبری و همکاران (1370)، میزان شیوع ازدواج فامیلی در استان اصفهان را به طور متوسط، 21/42 درصد گزارش کردهاند. میزان شیوع ازدواج فامیلی در استانهای کشور، مختلف گزارش شده است. این میزان،در شهر تهران حدود 20 درصد است (رنجبخش، 1372 و سروری، 1374). دواتی و همکاران (1388) در پژوهشی فراوانی ازدواج فامیلی در تهران را 5/17 درصد گزارش میکنند. موفق و همکاران (1386) نیز، میزان شیوع ازدواج فامیلی در کشور را 57/38 گزارش کردهاند.