ما با دسترسی ویژه به همه منابع علمی می توانیم مقاله شما را تهیه نماییم . برای ارائه مقالات (پزشکی-بهداشتی- اجتماعی و زیست محیطی) به مجله، روزنامه ،همایش ، کنگره ، دانشگاه و سازمان مربوطه می توانید به سایت زیر مراجعه کرده و با پرداخت مبلغ جزیی ، مقاله درخواستی را دانلود نمایید وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
|
برانگیختگی هفتساله زناشویی سندرم،نظریه، عقیده و اصطلاحی در روانشناسی رابطه است که میگوید پس از حدود کم و بیش هفت سال اشتیاق جنسی و احساس رضایت رابطه زناشویی به تدریج کاسته میگردد.این نظریه از گرایش به پیمانشکنی و خیانت زناشویی در حدود سال هفتم ازدواج سخن میگوید. تمایل به طلاق از دیگر ادعاهای این نظریه است.این موضوع روانشناسی همچنین تمایل فرد متاهل به ارزیابی مجدد در ارتباط زناشویش را بازگو میکند. البته این مدت بر اساس آمار و شواهد ممکنا" و محتملا" کمتر از هفت سال هم روی میدهد اما با توجه به این که بر اساس برخی آمارها در آمریکا متوسط طول عمر هر ازدواج هفت سال است مدت هفت سال را برای این تئوری در نظر گرفتهاند.
وسوسه و برانگیختگی هفتساله زناشویی چیز بدی نیست ولی آن چیز که اهمیت دارد این است که نباید توجه زیادی به آن کرد زیرا در زندگی اولویت اصلی ازدواج و روابط با همسر است.
احساس آزردگی، عدم تمایل به حل مشکلات، ناامیدی از حل مشکلات، افسردگی، احساس پوچی و بیمعنایی و احساس نداشتن حامی عاطفی از جمله نشانههای عاطفی افراد دلزده جنسی است.
پژوهشگران دانشگاه میشیگان و دانشگاه استونی بروک طی دو نوبت، از ۱۲۳ زوج مصاحبه و پرسوجو کردند. مصاحبه نخست در سال هفتم ازدواج و مصاحله دوم در سال شانزدهم ازدواج انجام گردید. یکی از نتایج این تحقیق در خصوص کسالت و ملالت در زندگی مشترک بود. روانشناسان گزارش دادند که نه فقط ستیزهجویی و ناسازگاری بلکه یکنواختی و دلزدگی نیز در دراز مدت و به مرور رابطه زناشویی را شکل داده و تاثیر مستقیم بر روی آن میگذارد. این تحقیق توسط پروفسور خانم تری اورباچ در دانشگاه میشیگان انجام شد. پژوهشگران با هدف پیشبینی کفیت و چگونگی رابطه زناشویی، عامل کسالت و دلزدگی را در زوجهای ساکن دیترویت، از نژاد سیاه و سفید و در خلال سال هفتم تا شانزدهم مورد ارزیابی قرار دادند. در این تحقیق روانشناسی، زن و شوهر در هر خانواده از یک نژاد بودند و ازدواجها همگی نخستین تجربه مشترک زناشویی بود. همچنین زنها همگی کمتر از ۳۵ سال سن داشتند.
از شرکتکنندگان در این تحقیق پرسیده شد که در خلال ماه گذشته چند وقت یک بار احساس کردید که زندگیتان دچار ملالت و دلزدگی شده است؟ یا اینکه چند وقت یک بار زندگیتان تبدیل به محیطی یکنواخت و خستهکننده گردیده است؟ طوری که مدام کارهای تکراری انجام دهید و به ندرت کاری هیجانانگیز با همسرتان، به صورت مشترک انجام دهید.
پرسش دیگر این بود: چقدر از زندگی مشترکتان راضی هستید و چقدر رابطه شما با هم صمیمی بوده است؟ تحقیقات پژوهشگران گزارش داد که کسالت و یکنواختی خیلی زیاد در سال هفتم پیشبینی کننده میزان بسیار بسیار کم رضایت و خشنودی در سال شانزدهم است. همچنین رضایت و خشنودی بسیار زیاد در سال هفتم لزوماً" از یکنواختی و دلزدگی بسیار ناچیز در سال شانزدهم خبر نمیدهد.
ملالت و یکنواختی در زندگی زناشویی به صمیمیت و نزدیکی زوجین آسیب میرساند و میزان رضایت و خرسندی از زندگی مشترک را کم میکند. خانم تری اورباچ همچنین میگوید که هیجان و شور در زندگی موجب جهش شدید میزان صمیمیت میگردد. زوجین میتوانند میزان کسالت و روزمرگی زندگی را با شرکت در فعالیتهای دو نفره و هیجانی کاهش دهند. صمیمیت منجر به افزایش خرسندی، رضایت، پاسخگویی و مسئولیت زناشویی، تعهد و صداقت میگردد.
عوامل:
دلایل زیر ممکن است در این پدیده دخیل باشد:
مشکلات اقتصادی
کار بیش از حد و خستگی زیاد
صورت حسابها
هزینههای ساختمان محل سکونت و آپارتمان
کودکان و خردسالان
نداشتن وقت کافی برای گفتگو با همسر
استرس و اضطراب روزمره زندگی
راهکار:
تحقیقات درباره برانگیختگی هفتساله زناشویی نشان میدهد که این نشانه احساسی واقعی است که در شخص متاهل رخ میدهد اما عدم اشتیاق به همسران به یکدیگر پس از هفت سال یک نظریه است و ممکن است در بسیاری از زوجها صحت نداشته باشد. درک و شناخت برانگیختگی هفتساله زناشویی آسان است، موضوعهای قابل اهمیت تلاش و اقدام برای دوری گزیدن از تجربه این احساس و شناسایی راهکارهای از بین بردن آن است.
زوجهایی که با پدیده برانگیختگی هفتساله زناشویی رو به رو نشدهاند و آن را تجربه نکردهاند میتوانند مشاور خوبی برای حل این مشکل باشند. زوجهایی بودهاند که اذعان داشته که سال به سال زندگی زناشویی آنها بهتر و بهتر شده است. این افراد می گویند توجه به زندگی مشترک و دقت در رابطه و ملاحظه همسر به صورت سال به سال، کلید موفقیتمان در مواجه نشدن با پدیده برانگیختگی هفتساله زناشویی میباشد. این بدان معنی است که همان مقدار که کودکان در زندگی مشترک نیازمند توجه هستند، زندگی مشترک نیز به توجه و مراقبت نیاز دارد. در زیر چند راهحل ارائه شده است:
پیش از برنامه ریزی و تصمیم همسر خود را از طرح و فکر جدید مطلع کنید و در این باره با وی گفتگو و تبادل نظر کنید.
روزانه حدود ۱۵ دقیقه با همسرتان صحبت کنید و این را به یک عادت تبدیل کنید.
به صورت برنامه هفتگی با همسرتان عاشقانه از خانه بیرون بروید و تفریح کنید. این کار باعث میشود در چشم یکدیگر جذاب تر به نظر برسید.
در روز حداقل یک بار کاری کنید که همسرتان خرسند شود و احساس خوشبختی کند.
خواستههایتان را شفاف بیان کنید.
دیگر ویژگیها:
از ابتدای ازدواج فرد متاهل ممکن است نشانههایی از این حالت را در خود ببیند ولی اهمیتی نمیدهد یا بر اثر مشغله زندگی اقدامی انجام نمیدهد. بعد از حدود هفت سال سرانجام شخص پی میبرد که چیزی را از دست داده است و تلاش میکند تغییری در زندگیش به وجود بیاورد.
ظاهراً" شخصی که حدود هفت سال متاهل بوده و یا این مدت را با کسی گذرانده است پس از طی این مدت به تدریج نظرش به دیگر گزینهها جلب میگردد و احساس تمایل زیادی به دیگران دارد و انتظار میرود طرف جنسی خود را ترک یا به او خیانت کند.
پدرها و مادرها، مسئولیت هایی خاص و خدا گونه در مشارکتی یکسان دارند، و نه زن و نه مرد نباید بر دیگری سلطه پیدا کند.
وقتی شریکهای زندگی به برابری و تساوی ارزش بگذارند، یکدیگر را همانند خود می بینند و با یکدیگر با احترام رفتار میکنند، نیازهای یکدیگر را در نظر می گیرند، و از همدیگر حمایت و پشتیبانی می کنند. شرکای برابر درمورد اهداف با یکدیگر اتفاق نظر پیدا می کنند و با هم برای دستیابی به این اهداف تلاش میکنند. تعهدی یکسان و همانند در رابطه بر دوش خود احساس میکنند و حمایت و محبتی متقابل دارند. هر کدام برای طرف مقابل ارزش بسیاری قائل است.
اکثر زوج ها می گویند که طرفدار مشارکت یکسان در ازدواج هستند، اما تحقیقات نشان می دهد که زوج های معدودی این شرایط را رعایت می کنند. در اکثر ازدواج ها، زن خانه مسئولیت ناعادلانه ی کارهای خانه و نگهداری و تربیت فرزندان را بر دوش میکشد، که حتی ممکن است مجبور به کار در خارج از منزل نیز باشد. به طور کلی، زن ها دو یا سه برابر مردها کارهای منزل را انجام می دهند. مادرها 3 تا 5 ساعت بیشتر از هر یک ساعت مردان با کودکانشان سرگرم هستند و امور مربوط به آنها را رفع و رجو می کنند. مردها، از طرف دیگر، قدرت بیشتری در تصمیم گیری های خانه اعمال میکنند.
به نظر شما تلاش برای برقراری مشارکت یکسان در ازدواج، امری ضروری نیست؟ تحقیقات نشان می دهند که پاسخ این سوال مثبت است.
فواید مشارکت یکسان
مشارکت یکسان، برای ازدواج به طور کلی و برای زن و شوهر، هر کدام به صورت فردی، فواید زیادی دارد.
ازدواج های خوشبخت: مشارکت یکسان، نزدیکی و صمیمیت بین زن و شوهر را بیشتر می کند، و در نتیجه ی آن زندگی شادتر و سعادتمندانه تر خواهد بود. زوج ها احساس بهتری نسبت به خود و طرف مقابلشان خواهند داشت، که باعث مس شود تمایل بیشتری برای در میان گذاشتن احساسات و افکارشان داشته باشند. این صمیمیت احساسی بیشتر باعث صمیمیت فیزیکی بیشتر، که یکی از مهمترین عناصر یک ازدواج سعادتمندانه است، می شود. زوج هایی که با مشارکت یکسان زندگی میکنند، ثبات و پایداری بیشتر، تضاد و ناسازگاری های کمتر، وابستگی کمتر و رنجش کمتری در زندگی دارند. طبق تحقیقات جان گاتمن، مردهایی که در زندگی تحت تاثیر همسران خود قرار میگیرند، 4 برابر کمتر طلاق گرفته و یا زندگی ناخوشایندی را پشت سر میگذارند.
فواید برای مردها: مردها از مشارکت یکسان فواید احساسی می برند، چون در این ازدواج ها آزادی بیشتری هست و آنها احساس بهتری نسبت به ازدواجشان پیدا خواهند کرد. آنها همچنین از صمیمیت فیزیکی بیشتر با همسرشان نیز در اینگونه ازدواج ها بهره خواهند برد. صمیمت فیزیکی بین زوج ها باعث افزایش سلامت فیزیکی و کاهش استرس خواهد شد. این مردها در زندگی شغلی خود نیز بسیار فعال تر و سودبخش تر خواهند بود، چراکه دیگر فکرشان نگران مشکلات خانوادگی نیست.
فواید برای زن ها: صمیمیت بیشتر و ارتباط نزدیک تر در مشارکت یکسان بسیار برای خانم ها پرفایده است. تحقیقات نشان می دهد که داشتن سهم یکسان در تصمیم گیری، یکی از مهمترین عناصری است که برای زن ها در داشتن یک زندگی سعادتمندانه و شاد موثر است. اگر مردها از همسرشان به خاطر وظایفی که در خانه عهده دارند، قدردانی کنند، خانم ها با میل و رغبت بیشتری این مسئولیت ها را انجام می دهند و احساسات بهتری نسبت به خود خواهند داشت، کمتر عصبانی و افسرده می شوند، و شادتر زندگی خواهند کرد.
ایده هایی برای ایجاد مشارکت یکسان
همه ی زوج ها می توانند برای ایجاد مشارکت یکسان تلاش کنند. پیشنهادات زیر بر خانه داری، مراقبت از فرزندان و تصمیم گیری متمرکز شده است:
کارهای خانه داری را با هم تقسیم کنید. به طور کلی دو نوع کار خانه داریم، "کارهای روتین و عادی" و "کارهای اتفاقی". کارهای اتفاقی، مثل تعمیرات خانه، کارهای مربوط به حیاط، پرداخت قبض ها، لازم نیست که هر روز انجام گیرند. از طرف دیگر، کارهای روتین مثل آشپزی، نظافت، شستشوی لباسها، شستن ظروف، وقت بیشتری می برند و باید به صورت مرتب و مداوم انجام گیرند. اکثر افراد، چه زن و چه مرد، این کارها را طاقت فرسا و خسته کننده میدانند. به طور کلی، زن ها بسیار بیشتر از مردها این امور روتین را انجام میدهند. اگر مردها سعی کنند که قسمتی از انجام این کارهای روتین را بر عهده خود گیرند، بار دوش خانم ها را سبک تر کرده و به ایجاد مشارکت یکسان در خانه کمک می کنند.
به صورت گروهی کار کنید. خانم هایی که از تقسیم کار در خانه ناراضی هستند می گویند که احساس تنهایی می کنند، گویی که همراهی ندارند. اگر زنها و مردها با هم، بدون رتبه بندی یا گفتن "من کمک می کنم کارت را انجام دهی" کار کنند، زندگی بسیار شادتر خواهد شد. ظرف ها را با هم بشویید. اتاقها را با هم تمییز کنید، به صورتی که یکی گردگیری را انجام دهد و دیگری جارو بکشد. ماشین را با هم بشویید. کار گروهی باعث می شود که کار زودتر جلو برود و لذت بیشتری نیز از انجام کارها خواهید برد.
از "دروازه بانی" خودداری کنید. محققان واژه ی دروازه بان را برای رفتاری استفاده می کنند که مانع می شود زنها و مردها برای انجام کارهای خانه و بچه داری باهم مشارکت کنند. برای مثال، بعضی مردها اصرار دارند که فقط آنها بلدند که چطور علف های باغچه را بزنند و در را برای زن و فرزندان که ممکن است از آن کار لذت ببرند می بندند. برای خانم ها دروازه بانی کمی پیچیده تر می شود به این خاطر که مدیریت خانه بسیار به وجود آنها بستگی دارد. زن هایی که تصور می کنند کارهای خانه داری فقط وظیفه خانم هاست، آن کار را با کسی تقسیم نخواهند کرد. و اگر شوهرش بخواهد که در کارها به او کمک کند، او آن را تهدیدی برای احترام و هویت خود تلقی خواهد کرد. زنی با این اعتقادات اگر کارهای خانه را با شوهر یا فرزندانش قسمت کند، احساس خواهد کرد که وظایف خود را نادیده گرفته و احساس گناه خواهد کرد. البته ممکن است احساساتش را به زبان نیاورد، اما دروازه را با زیرکی خواهد بست. مثلاً استاندارهایی سخت و جدی برای خانه وضع خواهد کرد. و اگر همسرش بخواهد که سهم خود را از کارهای خانه انجام دهد، او آن کارها را از دوباره انجام خواهد داد یا از تلاشهای او انتقاد خواهد کرد. مرد نیز تسلیم شده و اختیار تام انجام کارهای خانه را به زن واگذار خواهد کرد.
برای کاهش این رفتار، لیستی کامل از همه امور و کارهای خانه تهیه کنید، و آنها را با اتفاق نظر بین خود تقسیم کنید. اگر نیاز باشد، حتی آموزش های لازم را نیز انجام دهید و برای بازدید کارها نیز زمان بگذارید. استانداردهایی منطقی داشته باشید و به هرکدام از اعضاء خانواده اختیار دهید که آن استانداردها را موافق با مرام خود رعایت کند.
درمورد چگونگی تقسیم کارهای خانه صحبت کنید. برای صحبت کردن درمورد نحوه تقسیم کار زمان بگذارید و اطمینان حاصل کنید که همه از این تقسیم راضی هستند. قدردانی کنید، غمخوارانه گوش دهید و با هم تصمیم بگیرید. این کارها، یک احساس عدالت رد ازدواج ایجاد خواهد کرد، که باعث استحکام بیشتر آن خواهد شد. معمولاً خانم ها بیشتر مسئولیت انجام کارهای خانه را بر عهده میگیرند. همچنین اگر تقسیم کارها عادلانه نباشد، باز هم زن ها هستند که متاثر می شوند. تحقیقات نشان می دهد که مردها تقریباً درمورد تقسیم کارهای خانه کمتر متاثر می شوند. از اینرو این به عهدهی خانم هاست که صحبت تقسیم کار را پیش بکشند.
قدردانی کنید. همه دوست دارند درقبال کارهایی که انجام می دهند از آنها قدردانی شود. پژوهشگران خانواده بیان می کنند که وقتی زوج ها درمورد کارهای خانه مشاجره می کنند، معمولاً بحث بر سر این است که کی چه کاری انجام می دهد . معمولاً بیشتر به خاطر این است که افراد پس از انجام کار تقدیر نمی شوند. معمولاً خانم ها عقیده دارند که خیلی بیشتر از مردها سعی و تلاش می کنند و مسئولیت بیشتری بر گردن آنهاست و مردها هم تصور می کنند خیلی بیش از آنچه زن ها به آنها واگذار می کنند، زحمت می کشند. برای تسهیل این تفاوت ها، برای کارهایی که همسرتان انجام می دهد، از او قدردانی کنید.
تصمیم های مهم را به تنهایی اتخاذ نکنید. وقتی زن ها و مردها سهمی یکسان در گرفتن تصمیم های زندگی مثل محل زندگی، طریقه ی تربیت فرزندان، مقدار خرج کردن پول و... داشته باشند، ازدواج ها شادتر و سعادتمندانه تر خواهند بود. هیچگاه این تصمیم ها مهم را به تنهایی، بدون مشورت کردن با همسرتان، نگیرید.
مسئولیت مراقبت و تربیت فرزندان را تقسیم کنید. بچه زمانی بیشتر موفق می شوند که هم پدر و هم مادر در طریقه ی تربیت آنها سهم داشته باشد. تحقیقات نشان می دهد که مادرها و پدرها هرکدام تاثیری مجزا بر کودکان دارند. پس اگر فقط یکی از ولدین در تربیت کودک سهم داشته باشد، کودک چیزی کم خواهد داشت. برای مثال، مادرها بیش از پدرها تمال دارند تا به عنوان مربی اجتماعی فرزندانشان عمل کنند، و به آنها یاد بدهند که چطور فرق کار درست و نادرست را از هم تشخیص دهند. پدرها بیش از مادرها دوست دارند در بی نظم و ترنیبی فرزندان شریک شوند. اما به یاد داشته باشید که بچه ها به هر دوی والدینشان نیاز دارند—به آنها اجازه دهید که وجود هر دوی شما را حس کنند