عوامل موثر(شخصیتی) در زوجهای سازگار و ناسازگار
در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار میآید.
بررسی عوامل موثر(شخصیتی) در زوجهای سازگار و ناسازگار
نگاهی اجمالی به تاریخ تمدن بشری نشان می دهد که با وجود اختلافهای بسیار در آداب و رسوم جوامع مختلف و تغییرات چشمگیر آنها ، در بستر زمان ازدواج یکی از رسمی ترین مراسم منحصر به فردی است که همواره با بشر همراه بوده (ویل دورانت).
در تمام ادیان الهی نیز بر اهمیت خانواده به چگونگی تشکیل آن و رفتار و وظایف هر یک از زوجین تأکید شده است . چرا که آموزش خانواده جایگاه محبت ، صمیمیت رشد و شکوفایی انسانها است . قرآن می گوید:(... و از نشانه های خداوند است که برای شما از جنس خودتان همسرانی بیافرید تا کنار آنها آرام بگیرید و در میان شما محبت ،رحمت قرار داد . همانا که در این موضوع برای اندیشمندان نشانه هایی است. (سورة روم آیة 21)
در کشور ما طی دو دهة گذشته ساخت خانواده و روابط بین اعضاء آن دچار تغییرات زیادی شده است و بیشتر تحقیقاتی که توسط متخصصین علوم اجـتـماعی در زمـینه علـل سـست شـدن پیوندهای زناشویی و طلاق در ایران دانسته اند (مدنی1379). بسیاری از زوج ها ، در خانواده ای زندگی می کنند که طلاق روانی بر آن حکم فرماست بدین معنی که هیچ گونه رابطة عاطفی و جسمانی بین زن و شوهر وجود ندارد و زندگی بصورت اجباری و با حداقل تعامل به پیش می رود . در طلاق روانی موضوع عشق ترک شده و هر زوج به دلیل گسستگی رابطة خود دچار واکنش سوگ می شود .(کاپلان1992)
در بررسیهای انجام شده مهمترین عامل طلاق در بین زوجین عدم تفاهم بویژه در5 سال اول زندگی است . این عدم تفاهم برخاسته از عدم تناسب و ناهمانندی در ویژگی های شخصیتی است. امروزه انتخاب همسر معمولاً بر اساس معیارهایی صورت می گیرد که بسیار سطحی است برای مثال : وضعیت اقتصادی ، وضعیت ظاهری ، تحصیلات و وضعیت خانواده . با توجه به اینکه تمامی این ویژگیها از طریق مشاهده و پرس و جو از دیگران انجام می شود . و بطور عمیق بررسی نمی شود ممکن است مشکلاتی را در تداوم ازدواج جوانان ایجاد کند . در صورتی که یکی از مهمترین عوامل که می تواند به همسران در حفظ بقای خانواده کمک کند ، زیر بنای شخصیتی و هماهنگ در این زمینه است . با توجه به افزایش رشد طلاق ضرورت ایجاب می کند که تحقیقات گسترده ای در زمینة سبب شناسی اختلافات زناشویی انجام گیرد تا بتوان سلامت روانی_اجتماعی نسل حاضر را تضمین کند .(احمدی 1378).
شاید مهمترین عاملی که باعث افزایش میزان طلاق در قرن 20 بیستم ، شده است کاهش نگرشهای منفی ، نسبت به طلاق و پذیرش اجتماعی روز افزون رخداد آن باشد . یافته های این پژوهش نشان می دهد که سن ازدواج در زمانی که در شرف طلاق می باشند در مقایسه با بقیه افراد بطور معناداری کمتر است . به بیان دیگر هر چه سن ازدواج پائین تر باشد احتمال از هم گسیختگی خانواده بیشتر می شود زیرا در سنین پائین افراد از قابلیتهای لازم برای ایفای نقش همسری بی بهره اند در عین حال ازدواج در سنین بسیار بالا نیز خطر طلاق را افزایش می دهد . (بوس واد واردز 1985 به نقل از دکتر نوذر نخعی و امروری)
بطور کلی موفقیت و سازگاری در ازدواج به عوامل زیادی از قبیل میزان آمادگی برای ازدواج ، تحصیلات ، زمینه قبلی خانوادگی ، بحرانهای تجربه شده و شخصیت فرد بستگی دارد . شاملو(1369) اظهار می دارد که یک رابطة زناشویی موفق بستگی به عوامل زیر دارد :
1- رشد عاطفی_فکری 4- تشابه تحصیلاتی و طبقاتی
2- تشابه علایق و طرز فکر 5- تشابه و علاقه به زندگی و سرعت عمل در کارها
3- تشابه مذهبی 6- تشابه طرز فکر مثبت به امور جنسی
7- رابطه با خانواده همسر
جدیدترین دستاوردهای علمی در روانشناسی ازدواج و خانواده ، سازگاری زناشویی و استواری پیوند بین همسران را به عوامل زیر وابسته می داند . (کاظمی حقیقی1378)
1- آمادگی برای ازدواج :
مقصود از آمادگی ، وجود زمینه ها و شرایطی است که جوانان را برای ازدواج و تشکیل پیوند زناشویی مهیا می کند . وجود برخی از خصایص و ویژگیها به آمادگی هر چه بیشتر یک فرد برای ازدواج کمک می کند .
الف ) سلامت روانی :
ب) وظیفه شناسی :
ج) حمایت اطرافیان از ازدواج :
د) تجربه پذیری :
2- همسر پذیری :
پذیرش همسر ، مرحله ای پس از آمادگی برای ازدواج است که از شرایط اساسی سازگاری زناشویی محسوب می شود . عوامل مختلفی به تحقق اصل همسر پذیری یاری می دهد . از جمله : آگاهی درباره همسر آینده و ارزشگذاری .
الف ) آگاهی دربار همسر آینده :
ب) ارزشگذاری :
طبق تحقیقات انجام شده در این زمینه عوامل مؤثر بر رضامندی زناشویی عبارتند از :
زنجیره های تعاملی بین همسران بهترین پیش بینی کننده رضایت تجربه شده توسط زوج از ازدواجشان است . در طی تحقیقی نشان داده شده که نزدیکی عاطفی ، کلامی و جسمانی می تواند تا حد زیادی شاخص رضامندی بوده و همچنین رفتارهای تعیین کننده بالقوه برای طلاق را پیش بینی کنند .(تولسلدت و استاکس1983) به نقل از مهدویان) . شام (به نقل از مهدویان) در بررسی افشاسازی خود ، به این نتیجه رسید که به ویژه در رابطه با زنان ، ترکیباتی از کیفیت و کمیت پائین افشاسازی خود اثرات زیان بخش زیادی بر رضامندی زناشویی خواهد داشت . به نظر بک (1371) در زمینه رضایت از زندگی زناشویی ، برداشت زن یا شوهر از رفتار دیگران بیش از خود رفتار حائز اهمیت است .
سلیمانیان (1373) در بررسـی تأثیر تـفکرات غیر منطقی بر نارضایتی زناشویی به این نتیجه رسید که میزان نارضایتی زناشویی در زنان بیشتر از مردان است . یافته های مازلو نیز نشان می دهد که زنها همیشه در سطح رضامندی زناشویی پائین تر از مردان هستند .
ساچر و فاین در تحقیقاتشان به این نتیجه رسیدند که از آنجا که زنان تعهد و حساسیت بیشتری نسبت به رابطه در زندگی مشترک دارند ، تلاش بیشتری برای حفظ و نگهداری از رابطه می کنند و این می تواند یکی از دلایل احتمالی برای بالا بودن میزان رضامندی از زندگی زناشویی در مردان باشد .(مهدویان1376) . استرس شغلی ، تعارض نقشها و رضایت زناشویی از عوامل پیش بینی کننده قوی فوران ناگهانی خشم و عصبانیهای شدید زنان محسوب می شود . (کلاس 1991 به نقل از ملازاده ، 1372) . نتایج نشان می دهند که بین رضایت زناشویی و سلامت روانی رابطه وجود دارد و فشارهای زناشویی با آسیب های روان شنـاختی خـصـوصـاً افسردگی، اختلال اضطرابی ، و بیماریهای جسمی مرتبط است .(کسلر 1982 ، چملینگ و جکوبسون 1989 ، ویزمن 1987 کارستنسون وگاتمن 1993، به نقل از میر خشتی 1375) .
هندرسون و وروف (1994 ، به نقل از منتظری 1378) طی تحقیقات متعدد به این نتیجه دست یافتند که بین رضایت از رابطه جنسی همسران در سال اول زندگی زناشویی و رضایت از زندگی رابطه مستقیم وجود دارد .
عوامل مؤثر بر سازگاری زناشویی :
1) ابراز محبت :
2) برقراری روابط اجتماعی :
3) احترام به همسر:
4) علایق و طرز تفکر :
5) شخصیت :
6) ارتباط با اقوام و خویشاوندان :
7) مسائل مالی و اقتصادی:
8) سن :
در مطالعه ای که بر روی 107 زوج 17 تا 24 ساله آمریکایی صورت پذیرفت مشخص گردید که سه دسته از عوامل می توانند با عث ناپایداری زناشویی شوند:
الف: عوامل شخصیتی مانند وجدان ضعیف از لحاظ اخلاقی، حالتهای خود شیفتگی شدید و وجود زمینه های روان پریشی
ب: زمینههای مربوط به روابط زناشویی مانند نارضایتی جنسی، تعادل و اختلاف
ج: نا همسانی در ارزشگذاری متقابل میان زن و مرد
نتایج این پژوهش نشان میدهد که هر یک از عوامل مذکور می توانند حتی در نخستین سال زندگی مشترک سبب فروپاشی آن شوند .(بوس و تود 1997).
پژوهشهای انجام شده در رابطه با میان خصوصیات شخصیتی و سازگاری زناشویی نشان داد که سطح سازگاری زناشویی افراد وابسته به میزان تجربه پذیری آنهاست علاوه بر آن برونگرایی، با میزان سازگاری زناشویی بستگی دارد و همچنین در تحقیق دیگری که 124 زوج کاتولیک کلیسای روم از اهالی مرکزی در منطقه واشنکتن مقیاسی از نوع مایرز - برگ، مقیاس سازگاری دیادیک ، آرمون سازگاری زناشویی لاک والس و پرسشنامه دموگرافیک را تکمیل نمودند که مربوط به اثرات نوع شخصیت بر روی رضایتمندی زناشویی بود. نوع مایرز-برگ نشان داد که نوع شخصیت و خصیصه های وابسته به آن تاثیر مهمی در نوع روابط است. زوجهایی که در آنها هردو درون گرا بودند راضی و احساس رضایتمندی می کردند همچنین زوجهایی که در آنها، مردها درون گرا ولی زنها برون گرا بودند تقریباً کمترین میزان رضایت از ازدواج را به خود اختصاص داده بودند.
زوجهایی که در آنها شوهر بعد شهودی را ترجیح داده بودند نسبت به زوجهایی که در آنها مردها بعد احساسی را ترجیح داده بودند، دارای رضایت زناشویی بیشتری بودند (بری، 1993 به نقل از ملکی 1373).
تحقیق که لول کلی (1987) در خصوص عوامل پیش بینی کننده آینده ، روابط زناشویی انجام داد به این نتیجه رسید که روابط نقش عمده ای ایفا می کنند از میان آنها پنج متغیر اصلی، که عبارتند از :
صفات شخصیتی ، محیط اجتماعی اولیه، نگرش نسبت به ازدواج، سابقه روابط جنسی و وقایع استرسزای زندگی که از عوامل مهمی در پیش بینی آینده روابط زناشویی است. (ملکی ، 1373).
به نظر می رسد که در دنیای امروز و حتی کشور ما، تصور سنتی از خانه و خانواده به عنوان آشیانة کوچک عشق، امنیت و سعادت بی پایان، به شدت آسیب دیده است (منتظری و معین 1378). به بیان دیگر طی بررسی تحقیقات انجام شده از سال 1350 تاکنون عوامل گوناگونی به عنوان عوامل زمینهساز بروز مشکلات زناشویی و احیاناً طلاق در کشور ما به چشم می خورد. برخی از مهمترین عوامل عبارتند از:
· عدم توافق اخلاقی
· ازدواج در سنین پائین (به ویژه در زنان)
· مسائل اقتصادی و فقر
· تفاوت سنی زن و شوهر
· اعتیاد
· روابط نامشروع (به ویژه در مردان)
· بدرفتاری زن یا شوهر
· عدم رضایت جنسی
در این مطالعه به این نتیجه رسیدیم که بیماری روانی، مشکلات عاطفی، عدم رضایت زناشویی، خصایص شخصیتی همسران، اعتیاد به مواد مخدر و الکل، خشونت فیزیکی و روان شناختی ، سلطه جویی، ناپختگی، فقرمالی و بیکاری می تواند منجر به بروز طلاق یا ناسازگاری زناشویی گردد.
در جهان امروز، آموزش کلید رشد و توسعة کشورها به شمار میآید.
وقتی مردی شما را بخواهد، هیچ چیز نمی تواند جلوی او را بگیرد.
اگر شما را نخواهد، هیچ چیز نمی تواند نگهش دارد.
دست از بهانه گیری برای یک مرد و رفتار او بردارید.
هیچوقت خودتان را برای رابطه ای که ارزشش را ندارد تغییر ندهید.
رفتار آرامتر همیشه بهتر است.
قبل از اینکه بفهمید واقعاً چه چیز خوشحالتان می کند، با کسی ارتباط برقرار نکنید.
اگر رابطه تان به این خاطر که مردتان آنطور که لیاقتش را دارید، با شما رفتار نمی کند، به اتمام رسید، هیچوقت سعی نکنید که با هم دو دوست معمولی باشید.
یک دوست با دوست خود بدرفتاری نمی کند.
پاگیر نشوید. اگر فکر می کنید که شما را در حالت تعلیق نگه داشته است، مطمئن باشید که حتماً اینکار را کرده است.
هیچوقت به خاطر اینکه فکر می کنید گذر زمان ممکن است اوضاع را بهتر کند، در یک رابطه نمانید. ممکن است یکسال بعد به خاطر اینکار از خودتان عصبانی شوید، چون اوضاع هیچ تغییری نکرده است.
تنها کسی که در رابطه می توانید کنترلش کنید، خودتان هستید.
از مردانی که پیش از ازدواج تقاضای رابطه جنسی میکنند دوری گزینید.
برای رفتاری که با شما دارد، حد و مرز بگذارید.
اگر چیزی ناراحتتان می کند، حتماً با او درمیان بگذارید.
هیچوقت اجازه ندهید، طرفتان همه چیزتان را بداند. ممکن است بعدها بر ضد شما از آن استفاده کند.
شما نمی توانید رفتار هیچ مردی را تغییر دهید. تغییر از درون ناشی می شود.
هیچوقت نگذارید احساس کند او از شما مهمتر است…حتی اگر تحصیلات یا شغل بهتری نسبت به شما داشته باشد. او را به یک بت تبدیل نکنید.
او یک مرد است، نه چیزی بیشتر، و نه کمتر.
اجازه ندهید مردی هویت و وجود شما را توصیف کند.
هیچوقت مردِ کس دیگری را هم قرض نگیرید.
اگر به کس دیگری خیانت کرد، مطمئن باشید که به شما هم خیانت خواهد کرد.
مردها طوری با شما رفتار می کنند که خودتان اجازه می دهید رفتار کنند.
همه مردها بد نیستند.
نباید فقط شما همیشه انعطاف از خودتان نشان دهید…هر مصالحه ای دو جانبه است.
بین از دست رفتن یک رابطه و شروع یک رابطه جدید، به زمانی برای ترمیم و التیام نیاز دارید….قبل از شروع کردن یک رابطه تازه، مسائل قبلیتان را باید به کل فراموش کنید.
هیچوقت نباید دنبال کسی باشید که مکمل شما باشد. یک رابطه از دو فرد کامل تشکیل می شود. دنبال کسی باشید که مشابهتان باشد نه مکملتان.
شروع رابطه و قرار ملاقات با اشخاص مختلف جهت یافتن بهترین فرد خوب است. نیازی نیست که با هر کس که دوست می شوید همان فرد موردنظر شما برای ازدواج باشد.
کاری کنید که بعضی وقت ها دلش برایتان تنگ شود. وقتی مردی همیشه بداند که کجا هستید و همیشه در دسترسش باشید، کم کم نادیده تان می گیرد.
هیچوقت به مردی که همه آن چیزهایی که از رابطه می خواهید را به شما نمی دهد، به طور کامل متعهد نشوید.
مطالب پیشنهادی
بررسی مشکلات برنامه پزشک خانواده
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
تاثیر بیمه های مکمل بر قشرهای آسیب پذیر
توزیع عادلانه خدمات بهداشتی در ﺳﻴـﺴﺘﻢ ﻧﻈـﺎم ﺳـﻼﻣﺖ ﻛﺸﻮر
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
اگر به ارتباط با خانواده همسر در قالب گذشته نگاهی بیندازیم، می بینیم که یک قانون کلی وجود داشت و آن اطاعت بی چون و چرا از خانواده همسر به خصوص برای عروس خانم ها بود. بهترین عروس، حرف گوش کن ترین عروس بود. آن زمان اینکه عروس خانمی بخواهد مستقل از خانواده همسر تصمیمی بگیرد مورد شماتت و بی مهری اطرافیان قرار می گرفت تا این حد که حتی خانواده عروس نیز در این زمینه با او موافق نبوده و او را به اطاعت از اقوام همسر تشویق می کردند. خیلی کم پیش می آمد که کسی مستقل از خانواده همسر بتواند به خوبی و خوشی زندگی کند!
کم کم که شکل زندگی تغییر کرد و دختران، تحصیل کرده وبرخی دارای شغل شدند همسو شدن با تمام خواسته های خانواده خودشان نیز برای آنها مشکل شد چه برسد به بجا آوردن خواسته های خانواده همسر.در نتیجه همین ها ارتباط برقرار کردن با خانواده همسر بسیار دشوارتر شده است و کار چندان آسانی نیست که بتوانیم خودمان را در دل آنها جا کنیم چرا که بسیاری از آنها هنوز همانند قدیمی ها فکر می کنند و عروس خوب را عروس حرف گوش کن می دانند اما نگران نباشید کار نشد ندارد می خواهیم به شما یاد دهیم چطور بهترین عروس دنیا شوید.
اولین قدم برای برقراری یک ارتباط خوب
اگر می خواهید ارتباطی خوب داشته باشید باید از شناخت خودتان شروع کنید و این دردست ترین منبع قابل تغییر است. شناخت ما از خود می تواند نقاط ضعف و قدرت مان را نشان دهد تا درصدد برطرف کردن این نقاط ضعف باشیم. خیلی از مراجعان مبتلا به تکرار اشتباهات خودشان هستند و حتی تمام تلاش شان را می کنند تا اطرافیان را تغییر دهند. مثلا دخترخانمی که بسیار حساس و زودرنج است از کوچک ترین مسئله از طرف خانواده همسر ناراحت شده و باعث ناراحتی و تشنج در خانواده می شود. اگر دقت کنیم می بینیم که این دخترخانم در خانواده خود نیز این مشکل را داشته و به فکر حل آن برنیامده است یا مثلا پسری که وقت شناس نیست و در خانواده خود کسی اهمیت این موضوع را به او نیاموخته و چه بسا موقعیت ها و شرایط خوبی را نیز از دست داده است، بعد از ازدواج نیز بابت این قضیه مشکلات زیادی را با همسر خود پیدا می کند.
پدر و مادر همسر مثل والدین خودمان هستند؟
من با این گفته که پدر و مادر همسرمان را مثل پدر و مادر خودمان بدانیم موافق نیستم. اگر پدر و مادر همسرمان را فقط پدر و مادرعزیز همسر عزیزمان بدانیم مسئله خیلی راحت ترمی شود. این موضوع را از همان اول در خودمان حل کنیم که همان احساس و احترامی که من نسبت به پدر و مادر خودم دارم همسرم نیز نسبت به پدر و مادر خودش دارد و هیچ وقت به دنبال تغییر این احساس نباشیم چراکه جز آسیب زدن به همسرمان، فایده دیگری ندارد. اگر این مسئله را بپذیریم و در ارتباطات با مسائل پیش آمده لحاظ کنیم خیلی از مشکلات اصلا به وجود نمی آید. مسئله بعدی نیز حفظ استقلال و تمامیت خانواده نوپای خودمان است. خیلی از مشکلاتی که بین فرد و خانواده همسرش پیش می آید به دلیل رعایت نکردن این حریم است.
رفت و آمدها را چطور کنترل کنیم؟
این موضوع به توافق شما با همسرتان بستگی دارد،مثلا اگر هردوی شما افراد برونگرا یا درونگرایی هستید به راحتی می توانید در مورد تعداد و زمان رفت وآمدها به تفاهم برسید.مشکل زمانی است که یکی از زوج ها درونگرا و دیگری برونگراست که در این مورد هم با شناخت شخصیت و علایق طرف مقابل به جای قضاوت و تحمیل نظرمان می توانیم به نظر مشترکی دست پیدا کنیم.پس در این مورد خود دو نفر تصمیم می گیرند.
چگونه با دخالت خانواده همسر مقابله کنیم؟
اول خونسردی خود را حفظ کنید.آدم عصبانی نه تنها خوب به مسئله پیش آمده فکر نمی کند بلکه باعث می شود اطرافیان نیز در مورد گفته های او شک کنند. بعد به آنها بگویید در مورد گفته یا پیشنهاد آنها فکر خواهید کرد، اگر موضوع اینجا تمام نشد و آنها در این خصوص پافشاری کردند به آنها یادآوری کنید که شما و همسرتان در زمان مناسب با هم همفکری کرده و تصمیم خواهید گرفت.در مواردی که آنها به حریم شما احترام نگذاشته و خواهان تاثیرگذاری بیشتری در زندگی و تصمیمات شما هستند باید صریحا این موضوع را به آنها یادآوری کنید که این موضوع را در زمان مناسب و با همسرتان بررسی خواهید کرد.
برچسب هایی به نام مادرشوهر و عروس
اینکه ما با چه نگرشی وارد زندگی جدید می شویم بسیار مهم است. مثلا اگر به عنوان یک دختر خانم در خانواده ای بزرگ شده اید که مادربزرگ و پدربزرگ همه تصمیمات مهم را می گرفتند و این باعث عصبانیت و نارضایتی و غصه خوردن مادرمان از دست پدرشوهر و مادرشوهرش بوده، در این حالت احتمالا ذهنیت خوبی نسبت به خانواده شوهر نخواهید داشت؛ از طرف دیگراغلب ما در مورد مادرشوهر یا عروس افکار منفی ای داریم که باعث جهت گیری منفی و رفتار منفی در ما می شود. مثلا در نظر بگیرید اگر مادر ما از ما کاری را بخواهد که در توان ما نیست و برایمان سخت است کم پیش می آید که از دست او ناراحت شویم و تلاش مان را می کنیم تا آن کار را انجام دهیم و اگر هم نتوانستیم موضوع خیلی کش پیدا نمی کند.حالا در نظر بگیرید اگر مادرشوهر از عروس تقاضایی داشته باشد که حتی دشواری کمتری نسبت به تقاضای مادرمان دارد، چه فکری خواهیم کرد؟ چه واکنشی نشان می دهیم؟ اگر نپذیریم چه مسائلی پیش خواهد آمد؟ پیامدهای این نپذیرفتن حتی سال های سال گریبانگیر ما خواهد بود.
اگر از خانواده همسرتان دلخورید...
این مسئله اجتناب ناپذیر است پس برای آن آماده باشید. شما با خانواده ای که تاکنون تعاملی به این شکل نداشتید وارد ارتباط شده اید و حتما اختلاف نظر و سوءتفاهم پیش خواهد آمد. منتها بهترین روش برای حل مسئله ارزیابی درست مسئله و اتخاذ بهترین و مناسب ترین تصمیم و در نهایت عملی کردن تصمیمم تان است.اول مسئله ای که باعث ناراحتی شما شده است را بررسی کنید؛ مشکل اصلی چیست؟ اگر مادر یا خواهر یا نزدیکان خودتان این ناراحتی را به وجود می آوردند چه فکری درباره آنها می کردید، بعد سعی کنید خودتان را جای آنها بگذارید و اتفاق پیش آمده را از نظر آنها ببینید، وقتی به اینجا رسیدید متوجه می شوید که بهتر و منطقی تر دارید موضوع را بررسی می کنید، حالا بعد از تشخیص مشکل آن را ارزیابی کنید؛ موضوع چقدر برای تان مهم است آیا نادیده گرفتن آن بهتر است یا صحبت کردن درباره آن؟بعد که تصمیم گرفتید آن را خودتان عملی کنید. در اینجا بهتر است بگویم خودتان مشکلات را حل کنید و آنها را به همسرتان موکول نکنید.حتی برخی مواقع بهتر است اصلا همسرتان را وارد مشکلات نکنید.
۱+۱۱ نکته طلایی برای جا کردن خودتان در دل خانواده همسر
۱. سعی کنید تا حد امکان در حضور مادرشوهرتان عصبانی نشوید. با رعایت ادب، نظرتان را در مورد موضوع مورد بحث اعلام کنید، اما صدای تان را بلند نکنید. پیش از آنکه کار به جاهای باریک برسد، با ادب و فروتنی بحث را خاتمه دهید.
۲. اگر شما آن فردی هستید که مادرشوهرتان دوست دارد وقتش را با وی در آشپزخانه بگذرانید تا هم به او کمک کرده و هم احساس تنهایی نکند، گهگاهی همراهی کنید اما زیاده روی نکنید تا این عمل به وظیفه همیشگی تان تبدیل نشود. شاید فقط آخر هفته ها!
۳. هیچ وقت رابطه همسرتان را با خانواده اش زیر سؤال نبرید زیرا این کار تاثیر بدی روی رابطه شما و همسرتان می گذارد. تلاش کنید بیشتر درباره مادرشوهرتان، علاقه مندی هایش و خلق و خویش بدانید.
۴. ســعی کنید برای تصمیم گیری های بزرگ خانه، نظر مادرشوهرتان را جویا شوید. بدین ترتیب هم از به وجود آمدن درگیری های احتمالی پیشگیری کرده اید و هم برای او احترام قائل شده اید.
۵. با پیشنهادات خانواده همسر در حضور آنها، موافقت کنید ولی اعلام کنید که تصمیم تان را بعد اعلام خواهید کرد. سپس در تنهایی نظر واقعی خود را به همسرتان بگویید و باهم تصمیم نهایی را بگیرید و توسط او تصمیم خود را به خانواده اش اعلام کنید.
۶. در بحث های خانوادگی آنها شرکت نکنید و از اظهارنظر کردن جدا خودداری کنید.
۷. همیشه به خصوص در حضور مادرشوهر به وضعیت شوهرتان برسید.
۸. در حضور خانواده شوهر به پسرشان احترام بگذارید و این را بدانید که با اولین بی احترامی به شوهر آن هم در حضور مادرشوهر، به او نشان دادید که اختلاف دارید و به او اجازه دادید که در زندگی خصوصی تان دخالت کند.
۹. در بحث ها و جدال های خانوادگی بهتر است شما حرفی نزنید. مطمئنا او با رفتارها و خصوصیات خانواده اش بهتر آشناست. پس در مواردی که میان شما و خانواده اش مسئله ای ایجاد شد قضاوت را به او بسپارید.
۱۰. هرکاری که امروز انجام می دهید، چند ماه دیگر به عنوان وظیفه شما تلقی می شود. پس مراقب کارهای تان باشید.
۱۱. مادر شوهرتان با شما همسن و سال نیست. پس همواره احترام او را حفظ کنید و در شوخی کردن با او حد و مرز خاصی داشته باشید.
۱۲. هرگز تعلق خاطر همسرتان به خانواده اش را کم اهمیت تلقی نکنید و سعی نکنید بین او و خانواده اش فاصله بیندازید.با این کار نسبت به این قضیه حساس تر کرده و بیشتر طرف خانواده اش هدایت می کنید.
گردآوری و تنظیم:گروه سبک زندگی پرشین پرشیا
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
نزدیکی و ارتباط با خانواده همسر در نگاه اول و در بدو ازدواج شاید به نظر ترسناک و مشکل بیاید.در اینجا بعضی از نکات اصلی را از زبان باب و شری استراتف روانشناسان معروف برای اینکه سرلوحه خود در ارتباط با آنها قرار دهید بیان می کنیم:
احترام:
اگر حتی فکر میکنید آنها سزاواز احترام نیستند ، در هر حالتی به آنها احترام بگذارید.
وفاداری :
این خیلی طبیعی است که همسر شما نسبت به خانواده اش احساس وفاداری داشته باشد. شما با این کار هرگز در درجه دوم قرار نمیگیرید.
انتقاد:
اگر ماجرایی برایتان اتفاق افتاد به خودشان انتقاد نکنید . و اگر همسزتان (زن یا مرد) انتقادی از آنها میکند فقط گوش دهید و جبهه نگیرید. این یکی به دو کردنها میتواند مشکلات بیشتری را درست کند.
ریشهها:
خاستگاه همسرتان را کشف کنید ببینید در چه خانواده ای و با چه نوع ساختاری بزرگ شده است .بهتر است این مساله قبل از ازدواج صورت گیرد .
احساسات:
خودتان سعی کنید قبل از سوالات او خود و احساساتتان و نوع نگرش خانواده تان را برای همسر (شریک ؛ نامزد ) بگویید و اگر انتقادی ازیک روش تربیتی دارید بیان کنید .
علاج کردن:
اگر مشکلی با خانوادهتان دارید و این قضیه روی شما و زندگیتان تاثیر گذاشته اول آنرا حل کنید و هرگز وارد زندگی زناشوییتان نکنید.
نه گفتن :
درک کنید که چه مقدار رابطه با خانواده خودتان لازم است و از آن بیشتر به زندگیتان لطمه میزند . یک کلمه رمز مثل (نه) داشته باشید وقتی که احساس کردید دیگر این ملاقات کافی است آنرا بکار ببرید.
مراقب بودن:
راجع به سلامتی و اوضاع اقتصادی آنها در محافلتان پرس و جو کنید . سعی کنید آنچه را از نظر مراقبت روحی و موقعیتی نمیتوانند به دست آورند تا حد امکان فراهم کنید. چرا که روزی شما نیازهایی خواهید داشت.
مرز نگه دارید:
مرزهایی برای روابطتان تعیین کنید . مثلا روزهای تعطیل . آخر هفتهها . مسایل مالی . ملاقاتها . تنهایی...
تقدم:
همیشه اول زندگی مشترک را راس هرم قرار دهید .
تهیه و ترجمه:گروه سبک زندگی سیمرغ
ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
وقتی که ارتباط کسی با خانواده همسر خویش قطع می گردد، مشکلات زیادی بر سر راه او قرار می گیرد از جمله اینکه او را فردی ناسازگار معرفی می کنند و می گویند که او اهل معاشرت نیست، او مردم داری را نیاموخته است و یا او را کینه توز می دانند که او اهل گذشت نیست. این گفته ها و اموری نظیر این ها می تواند بیانگر قضاوت منفی دیگران درباره فردی باشد که از بستگان همسر خویش بریده است. کاهش سطح حمایت بستگان از خانواده جدید، قطع ارتباط توسط آنان به صورت متقابل ظهور یکنواختی در خانواده همسرمان و ایجاد نقصان در تربیت عاطفی و اجتماعی فرزندان از دیگر پیامدهای قطع ارتباط با خانواده همسر می باشد. در زیر به برخی پیامدهای منفی قطع ارتباط با خانواده همسر می پردازیم، که عبارت اند از:
افزایش نگرانی در خانواده همسران جوان:
وقتی رابطه میان همسران آسیب می بیند که یکی از رفتن به منزل والدین دیگری خودداری کند، در این حالت که همسر نمی تواند با توسل به روش های عقلانی و انجام استدلال های گوناگون همسر خود را متقاعد کند و او را با خود به منزل والدین خویش ببرد، سخت احساس نگرانی می کند. چرا که او احساس می کند، نمی تواند عمری چنین وضعیتی را تحمل کند. راه حل مشکل این نیست که با تندی و خشونت برای حل مسأله اقدام نماید، زیرا تندی و خشونت راهگشا نیست و بحران ها را تشدید می کند. در اینجا استدلال و بکار گرفتن نرمی، زبان شیرین کارساز است.
افزایش تنش میان همسران جوان:
وقتی که رابطه با خانواده همسر قطع می گردد، نخستین کسی که معترض می شود، همسر اوست. او از ناحیه والدین خود و بستگان خویش تحت فشار قرار می گیرد که چرا همسرش با او به مهمانی والدین اش نمی رود. و وجود این فشارها در خانواده ایجاد تنش و درگیری می کند و فضای خانواده را ناامن می سازد و موجبات افزایش فاصله همسران را از هم فراهم می آورد و از رضایت طرفین آن ها کاسته بر میزان بحران های خانوادگی می افزاید، لجبازی ها اوج می گیرد و میزان بی علاقگی افزایش می یابد. همه این مسایل دست به دست هم داده و فریاد اعتراض را بر می آورد و زمینه ایجاد تعرض به حریم دیگری را فراهم می کند و با این جنجال های برپا شده، گاه طرف مقابل را به لجبازی بیشتری هم می کشاند.
ظهور و بروز علایم افسردگی و یا ابتلای به آن:
اگر به خانواده سالم و طبیعی نگاه کنیم، به خوبی در می یابیم که یکی از ویگی های بارز آن سلامت روانی و نشاط و سر زندگی می باشد و مسلم است که خانواده سالم نمی تواند خانواده ای مبتلا به افسردگی باشد اگر فردی به هر دلیل، روابط خود را با خانواده همسر و بستگان آن قطع کرده باشد. در بسیاری از موارد همسر او نیز روابط خود را با خانواده و بستگان طرف مقابل قطع کرده و هر دو در تنهایی در یک خانه به سر می برند و کسی با آن ها رفت و آمد نمی کند و در این خلوت، فرد به تدریج دچار خلق افسرده می شود. با پیدایش افسردگی که نوعی اختلال خلقی است، چهره فرد گرفته می شود که این گرفتگی مانعی بر سر راه برقراری ارتباط با خویشاوندان نزدیک می شود و از سویی تمایلات غریزی او کاهش پیدا می کند.
کاهش برخورداری از حمایت های خویشاوندان:
وقتی ما می توانیم از حمایت های خویشاوندان برخوردار گردیم که با آن ها مرتبط باشیم، زیرا در آن صورت است که آن ها مشکلات و نیازهای ما را دریافت می کنند و با خلقیات ما آشنا می شوند و به تدریج چگونگی حمایت از ما را در می یابند. معمولاً طبع و مزاج آن ها این گونه است که به کسی بیشتر مهر و محبت می ورزند که او با آنان دوستی و محبت بیشتری دارد. آمدن بستگان به منزل ما نشان از جاذبه ما دارد.
نقصان در تربیت اجتماعی فرزندان و حتی والدین:
رشد اجتماعی آدمی آنگاه درجات کمال را طی می کند که فرد به خوبی در فرآیند اجتماعی شدن قرار گرفته باشد. خانواده های بدون رفت و آمد مشکلاتی جدی بر سر راه اجتماعی کردن فرزندان خویش خواهند داشت و علاوه بر آن خود نیز نمی توانند برای دست یافتن به رشد اجتماعی تلاش و کوشش لازم را بنمایند. لازمه دست یافتن به تربیت اجتماعی، شناخت اجتماع و گروه های مختلف آن است و یکی از گروه های طبیعی که با هم رابطه رویارویی دارند، خانواده است و روابط حاکم بر آن روابطی غیر رسمی است. یافته ها حکایت از آن دارد که بچه هایی که به مهمانی ها می روند، رفتارهای اجتماعی و مهارت های اجتماعی را بهتر می آموزند و در ارتباط های اجتماعی نیز موفق تر و بهتر عمل می کنند و قدرت سازگاری آن ها با محیط و اطرافیان شان بیشتر از کودکان و نوجوانانی است که در این گونه جلسات و مهمانی ها کمتر حضور می یابند و گروه دوم بیشتر در معرض کمرویی و بروز رفتاری همراه با خجالت می باشد. علاوه بر کودکان زمینه رشد اجتماعی بیشتر والدین نیز فراهم می گردد.
نقصان در تربیت عاطفی فرزندان و والدین:
تربیت عاطفی یکی از مواردی است که می تواند و باید مدنظر والدین باشد. فردی که از تربیت عاطفی برخوردار است و توانسته است در معرض روابط عاطفی گوناگون قرار بگیرد، می تواند به رشد و بالندگی عاطفی برسد کودکی که در ارتباطات عاطفی با دیگران قرار می گیرد و عواطف را از آنان یاد می گیرد و با نحوه ابراز آن آشنا می شود، بسیار متفاوت است با کودکی که در روابط خویشاوندی و خانوادگی حضور ندارد. مسلماً ر شد عاطفی نیز مانند رشد اخلاقی، معنوی، اجتماعی، علمی و نظایر این ها، امری تدریجی است و به یکباره اتفاق نمی افتد. در فرآیند مهمانی رفتن، عواطف طرفین ظهور پیدا می کند، ابراز محبت در سطوح بالاتری صورت می گیرد، آن ها که زندگی شان با مهر و لطف عجین شده است، کمتر جدایی و طلاق به خاطرشان خطور می کند و هم خود از عواطف سرشار بهره می برند و هم فرزندان عاطفی و خونگرم تربیت می کنند.
پیدایش احساس بدبینی در همسر و فرزندان نسبت به والد منع کننده ارتباط:
وقتی که فرد، همسر و فرزندان خویش را از رفت و آمد به خانواده والدین همسر خویش منع می کند، قطعاً همسر و فرزندان وی در وجودشان احساس بدبینی پیدا می شود زن یا شوهر نسبت به همسری که او را از برقراری رابطه با والدین خود منع می کند. بدبین می شود و هرچه زمان منع ارتباط طولانی تر باشد، احساس بدبینی نسبت به همسر نیز در دل آن ها بیشتر جای می گیرد.
توصیه های عملی به خانواده ها و بستگان همسر:
- برای آنان (خانواده همسر) همچون خانواده خود ارزش و احترام قائل باشیم.
- به برقراری رابطه ای عادلانه و متوازن با خانواده خود و خانواده همسر اقدام نماییم.
- سخنانی نگوییم که حکایت از تبعیض میان دو خانواده باشد.
- در رفت و آمد به منزل بستگان خود و همسر، تساوی و توازن را مدنظر قرار بدهیم.
- وقتی که مراسم مهمانی برقرار می شود، از بستگان دو طرف به یک میزان پذیرایی به عمل آید.
- در خرید کادو نیز خوب است که برای خانواده های دو طرف به گونه ای همگون عمل نماییم.
- باید بدانیم که هرچه به خانواده همسر محبت بیشتری بکنیم، همسر خود را با خود مهربان تر کرده ایم.
- هرگز پشت سر خانواده و بستگان همسر بدگویی نکنیم.
- با مهربانی کردن به خانواده همسر به او عملاً آموزش می دهیم که شما نیز با بستگان من به همین نحو عمل کنید.
- وقتی به اعضای خانواده همسر محبت می کنیم، همسر ما قدردانی را در یاد خواهد داشت.
- گذشت و به فراموشی سپردن خطاها و اشتباهات همسر و خانواده ی وی، موجب گذشت از سوی آنان در هنگام بروز خطا از سوی ما را فراهم می آورد.
- بزرگترها گاه دعوت شدن به میهمانی را نشانه احترام تلقی می کنند، پس خوب است که گه گاه برای احترام گذاشتن به آن ها ترتیبی اتخاذ نمایید.
خلاصه آنکه سعی کنیم از منزل ما به سوی خانواده همسرمان و بستگان او همیشه نسیم مهر و مهربانی بوزد و بکوشیم طراوت خانواده ما در پرتو ارتباط های صمیمانه با خانواده همسرمان دو چندان شود.
منبع:
برگرفته از کتاب ارتباط با خانواده همسر از مجموعه کتاب های سازمان فرهنگی تفریخی شهرداری مشهد
ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
آیا همسرتان بیش از اندازه به خانواده اش وابسته است؟
آیا روابط همسر تان با خانواده اش زیاد است؟
آیا او اجازه می دهد تا خانواده اش در جزیی ترین مسائل زندگی زناشویی تان دخالت کنند؟
این نکات می توانند به شما کمک کنند تا کمی رفتار همسرتان را اصلاح کنید:
یکی از مشکلات شایع زن و شوهرها وابستگی زن یا شوهر به خانواده اش است که تاثیرش را به صورت دخالت های خانواده ها در زندگی نشان می دهد. بسیاری از افراد بالغ فکر می کنند بعداز عبور از دوران نوجوانی، یک شخصیت مستقل از خانواده دارند اما زمانی که به دلایلی مثل ازدواج از خانواده دور می شوند وابستگی های عمیق عاطفی و فکری شان به چشم می آید. وابستگی به پدرومادر به سه شکل در این افراد دیده می شود. آنها یا در تصمیم گیری به پدر و مادر وابسته هستند، یا از لحاظ عاطفی و احساسی وابستگی دارند ویا آنها را به عنوان مرجع حل اختلافات وارد روابط زناشویی شان می کنند.
فقط وقتی می توانید رابطه زناشویی تان را سالم توصیف کنید که پیوند عاطفی عمیقی بین شما و همسرتان برقرار شده باشد. هر زمان که این ارتباط عاطفی را باافراد دیگری سهیم شوید، آشکارا در یک چرخه بیمارگونه ای از روابط قرار گرفته اید. اگر می خواهید این رابطه ناسالم را از بین ببرید باید به خودتان و همسرتان کمک کنید تا از وابستگی های شدید به پدر و مادرش رها شود، بدون اینکه ذره ای در احساس دوست داشتن پدر و مادر، خللی وارد شود.
اولین کاری که باید انجام بدهید، توجیه همسرتان است. او باید بپذیرد که وابستگی شدید او به پدر و مادرش برای رابطه شما مخرب و آسیب رسان است. تا زمانی که همسرتان به این نتیجه نرسیده باشد که باید رابطه با پدر و مادرش را محدود کند نمی توانید رفتارش را اصلاح کنید. اما چطور می توانید همسرتان را متقاعد کنید که این رابطه را محدود کند؟
روابط همسر با خانواده
تصمیم گیرنده، شما هستید
آیا همسرتان در همه موارد کوچک و بزرگ زندگی با پدرومادرش مشورت می کند؟همسرتان باید بفهمد که دخالت های پدرومادرش در تصمیم هایی که هیچ ربطی به آنها ندارد زندگی شما را مختل می کند. شما به عنوان یک زوج باید بتوانید تصمیم هایی قاطعی برای زندگی بگیرید و هیچ کس مگر در مقام مشورت نباید در برنامه ریزی ها و تصمیم گیری شما دخالت کند. بعضی از پدرومادرها دراین موارد هوشمندانه عمل می کنند و منتظر می مانند تا مخاطب قرار بگیرند و نظرآنها پرسیده شود. اما بعضی از پدرومادرها به عنوان یک عقل کل بدون هیچ دعوتی وارد تصمیم گیری ها می شوند. این شانس شماست که باکدام دسته روبه رو باشید و آنها تا چه اندازه بر همسرتان تسلط داشته باشند. در هر صورت شما باید همسرتان را از تاثیر نظرات بی مورد خانواده ها در زندگی تان آگاه کنید و به او هشدار بدهید که ادامه این روند چه آسیب های شدیدی به رابطه می زند.
البته همیشه پدرومادرها نیستند که می خواهند نظرات شان را تحمیل کنند. اگرهمسرتان عادت داشته باشد درهرموردی از پدر و مادرش نظر بخواهد و ترجیح بدهد آنها راه و روش زندگی را یاد بدهند درحالیکه شما شخصیت مستقل و غیروابسته ای داشته باشید با مشکلات جدی تری مواجه می شوید.استقلال یکی از نشانه های رشد شخصیتی و بلوغ فکری و روحی است. اگر همسرتان به این بلوغ نرسیده باشد زندگی برای شما بسیار مشکل خواهد بود. به همسرتان بفهمانید که او نیاز به رشد و پرورش روحی و فکری دارد.
روابط همسر با خانواده
شما حق دارید که از دخالت های بی جا و بی مورد خانواده ها در زندگی تان عصبانی شوید و باید دلیل عصبانیت و ناراحتی تان را برای همسرتان توضیح بدهید. به او بگویید که چرا لازم است خودتان درباره مسائل زندگی تان تصمیم بگیرید. می توانید به نتایج تأسف باری که دخالت های خانواده در زندگی تان داشته است اشاره کنید و به همسرتان بفهمانید که اگر درموضوعات گذشته فقط خودتان و همسرتان تصمیم می گرفتید و یا از یک فردآگاه و معتمد مشورت می گرفتید اوضاع چقدر بهتر می بود.
یکی از دلایلی که باعث می شود، پدرومادر و خانواده به خودشان اجازه دخالت در زندگی فرزندشان را بدهند، ضعفی است که در شخصیت فرزندشان می بینند. پس همسرتان را تایید کنید. او را در نظرات مستقل و قاطعی که دارد تحسین کنید. حتی لازم نیست که اشاره ای به خانواده اش بکنید و فقط رفتارش را تحسین کنید. اعتماد به نفس از دست رفته همسرتان را به او بازگردانید و او را به این باور برسانید که قادر است بدون تکیه کردن به پدرومادرش یک روش درست زندگی را پیاده کند.
روابط همسر با خانواده
عاشق شما، شیفته پدر و مادر
اگر همسرتان از لحاظ عاطـــــفی و احســــــاسی به خانواده اش وابستگی دارد و نیازهای روحی اش را فقط در محبت پدرومادرش تامین می کند، شما حق دارید از این وضعیت ناراحت شوید. اگر او به جای اینکه با شما درباره روزی که گذرانده و اتفاقاتی که افتاده است با پدرومادرش صحبت کند یا ساعت های طولانی با آنها حرف بزند اما علاقه ای به گفتگو با شما نداشته باشد، یک مشکل جدی در زندگی و رابطه زناشویی تان ایجاد خواهد شد.
اصل احترام، راه حل بسیاری از مشکلات زناشویی است. به همسرتان یادآوری کنید که باید پیرو این اصل و قاعده اخلاقی رفتار کند. خود شما هم باید تابع این قاعده اخلاقی باشید و بدون هیچگونه حرمت شکنی از همسرتان بخواهید تا رفتارش را اصلاح کند.
درمواردی هم می توانید از خانواده همسرتان بخواهید تا این روابط احساسی غیرعادی را کم کنند. از آنها بخواهید تا رفت وآمدها را محدودتر کنندالبته شاید خانواده همسرتان درک و پذیرش خواسته شما را نداشته باشند زیرا می توانستند از ابتدا روش درستی را پیش بگیرند با این حال این حق شماست که به آنها توضیح بدهید که این نوع ارتباط های عاطفی به زندگی شما آسیب می رساند. درعین حال سعی کنید ارتباط صمیمی تری با همسرتان برقرار کنید. این کار در ابتدابسیار سخت است زیرا همسرتان ترجیح می دهد مسائلش را با خانواده اش مطرح کند. شما باید صبروتحمل بیشتری داشته باشید. بیشتر به همسرتان نزدیک شوید، با او درد و دل کنید و به شیوه ای که با روحیات همسرتان سازگار است او را تشویق کنید تا با شما حرف بزند.
این نکته را در نظر داشته باشید که محدود کردن روابط با پدرومادر و روابط همسر با خانواده به معنای قطع صله رحم و هر نوع وابستگی عاطفی نیست. محدود کردن روابط خانوادگی فقط برای کنترل و تسلط شما بر رابطه زناشویی تان است. یادتان باشد که قطع ارتباط با پدرومادر نه تنها مشکل شما را حل نمی کند بلکه بر مشکلات شما اضافه می کند.
روابط همسر با خانواده
دعوای زن وشوهری، دخالت های پدر و مادری
آیا همسرتان هر نوع اختلاف و درگیری ای که با شما به وجود می آید را به خانواده اش گزارش می دهد؟این مسئله یکی از اشتباهات رایج زن وشوهرهاست که برای هم صحبتی، مشورت کردن و پیدا کردن راه حل مشکلاتشان گوشی تلفن را برمی دارند و به پدرومادرشان صحبت می کنند. ناراحتی شما از این مسئله کاملا طبیعی است. زیرا این کار نوعی بی احترامی به شما و حریم های خصوصی زندگی زناشویی است.
با همسرتان صجبت کنید و از او بپرسید در اختلافات گذشته پدرومادرش چه کمکی به او کرده اند؟آیا او نمی داند که در بیشتر موارد اختلاف شما بیشتر شده است؟آیا فکر نمی کند حرمت ازدواجشان شکسته می شود؟گاهی لازم است به همسرتان یادآوری کنید که شما اختلافاتتان را کنار می گذارید اما خاطره دعوای شما هرگز از ذهن پدرومادرها پاک نمی شود و شما تنها تصویر مخدوشی از روابطتان برای آنها می سازید.
زمانی که هر دوی شما آرامش دارید با هم درباره این مسئله حرف بزنید. بدون اینکه همسرتان را متهم کنید و یا سرکوفت بزنید از تاثیرات منفی کارش بگویید. به او پیشنهاد بدهید که هر وقت مشکل و اختلافی با شما پیدا کرد گزینه های بهتری را برای به آرامش رسیدن و یا مشورت کردن پیداکند. شما باید در ترک این عادت به همسرتان کمک کنید. شاید بهترین راه حل این باشد کمتر با همسرتان درگیر شویدو اختلافاتتان را کم کنید.
یکی از عادت های بد همسر شما می تواند این باشد که او بعد از یک جرو بحث و درگیری خانه را ترک کند و به خانه پدر یا مادرش برود.اگر همسرتان چنین روحیه ای داردسعی کنید مانع این نوع تصمیم گیری های آنی شوید. اول از همه اختلافاتتان را رفع کنید اما اگر گاهی این اختلافات سربرمی آورند و درگیری ایجاد می شود از او بخواهید تا درخانه بماند. اگر او نیاز به تنهایی دارد، از خانه خارج شوید. او را به سفر بفرستید. سعی کنید کمی فاصله بگیرید اما از او بخواهید خانه را ترک نکند و دیگران را وارد مشکلاتتان نکند.
روابط همسر با خانواده
وقتی با همسرتان حرف می زنید به این نکات توجه کنید:
- وقتی می خواهید درباره این مشکل حرف بزنید سعی کنید عاقلانه و آگاهانه این کار را انجام دهید، او را درک کنید و عصبانی نشوید.
- زمانی را برای صحبت درباره این موضوع در نظر بگیرید که هر دو استراحت کرده اید، گرسنه نیستید و در حوصله دارید. بسیاری از مواقع زن وشوهرها موقعیت مناسب برای یک گفتگو را مهیا نمی کنند و دررختخواب و یا بعد از یک مهمانی طولانی در خانه جروبحث راه می اندازند. اما وقتی خسته هستید و می خواهید بخوابید زمان مناسبی برای این کار نیست.
- زمانی که می خواهید در مورد خانواده او صحبت کنید، گام به گام پیش بروید. به یاد داشته باشید که همسرتان نکات منفی بیشتری نسبت به شما در مورد خانواده اش می داند، اما ممکن است نخواهد آنها را به زبان بیاورد. وقتی شما به طور متناوب از خانواده همسرتان شکایت کنید، ممکن است همسرتان با اینکه به شما حق بدهد در مقابل شما موضع بگیرد.
- به یاد داشته باشید که شما یک زوج هستید وبه یکدیگر متعهد هستید، حتی اگر در مورد جزئیات هم به توافق نرسید می توانید با هم به مشکلات غلبه کنید. مثلا در مورد مشکلاتی مانند دخالت های خانواده ها، پاسخ به نیازهای همدیگر، تربیت و طرز تنبیه و تشویق کودک؛ می توانید بدون آنکه درباره تمام جزئیات با هم توافق داشته باشید، راه حلی بیابید.
- اولویت اصلی شما باید حفاظت از خانواده تان باشد. اجازه ندهید خانواده خودتان در زندگی تان دخالتی داشته باشند. آنوقت است که می توانید از همسرتان این توقع را داشته باشید که اجازه ندهد کسی وارد تصمیم گیری ها و روابط عاطفی شما بشود.
- اگر بعد از انجام تمام این مراحل، همچنان رابطه تان تحت تاثیر دخالت ها و وابستگی ها است، از یک مشاور خانواده کمک بگیرید.
- به اظهارنظرها و تصمیم گیری های مستقل همسرتان توجه کنید و آنها را معتبرتر از نظرات دیگران بدانید. او را تشویق کنید که خودش تصمیم گیرنده باشد و نه اینکه تابع نظرات دیگران باشد.
- بیش از اندازه حساسیت نشان ندهید. ممکن است وابستگی های همسرتان طبیعی باشد و شما آن را زیاد ببینید. اگرپدرومادر همسرتان تجربه و دانش بیشتری در یک مورد خاص دارند، هیچ ایرادی ندارد که از آنها مشورت بخواهید.
- هرگز همسرتان را تشویق به قطع ارتباط با پدرومادرش نکنید و نگویید« یا من یا پدرومادرت». اگر دخالت های آنها و وابستگی همسرتان بسیار بیمارگونه و آسیب زننده است تمام تلاشتان را بکنید تا با استفاده از این پیشنهادها او را متقاعد کنید که روش اشتباهی را در پیش گرفته است. اگر واقعا لازم است ارتباط با خانواده همسرتان را قطع کنید اجازه بدهید او خودش به این نتیجه برسد.
- کسی که شما با او طرف هستید همسرتان است. پس این مشکل را با همسرتان حل کنید و با بدزبانی و توهین به پدرومادرش عصبانیت و ناراحتیتان را خالی نکنید.
منبع : دلگرم
ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
میگنا - در حال حاضر جامعه سنتی ما در حال گذار به مدرنیته است و این موضوع خودش را به بغرنج ترین شکل نشان داده است. از یک طرف زوج های جوان امروزی خیلی بیشتر از قبل برایشان استقلال مهم است و ازطرف دیگر پدر و مادرها همچنان می خواهند با قوانین نانوشته روزگار خودشان با عروس یا دامادشان رفتار کنند.
در این موقعیت عجیب و غریب احتمال ایجاد چالش با خانواده همسر بیشتر و بیشتر می شود. اما اختلاف با خانواده همسر معمولا از کجا نشأت می گیرد و با آن باید چه کار کرد؟
اختلاف از کجا می آید؟
حتما شنیده اید که می گویند ازدواج دختر و پسر تنها پیوند ۲ نفر نیست بلکه پیوند ۲ خانواده است یعنی این که پدر و مادر ما چنان در ما درونی شده اند و پدر و مادر همسرمان چنان در او درونی شده اند که انگار ۲ خانواده با هم ازدواج می کند، نه یک نفر با یک نفر. خانواده های ما مهم ترین عامل شکل گیری شخصیت ما بوده اند. همین می تواند پایه به وجود آمدن مشکلات ارتباطی با خانواده همسر باشد.
۱ - برخورد عاطفی با انتقاد از خانواده
احمد و مینا دو سال است که با هم ازدواج کرده اند. آنها مشکل بزرگی ندارند، فقط مینا از احمد گلایه دارد که چرا احمد «خانواده من را زیر سوال می برد». وقتی که احمد منطقی اشکال های رفتار خانواده مینا را می گوید، مینا یک دفاع عاطفی دارد: «آنها به هر حال خانواده من هستند و آنها را دوست دارم.» مینا حس می کند وقتی خانواده اش زیرسوال می رود انگار خودش زیرسوال رفته است اما احمد می گوید رفتار مینا را روی هم رفته می پسندد و اصلا منظورش زیر سوال بردن او نیست. ما همسرمان را فقط یک آدم مستقل می بینیم اما او به خاطر سال ها زندگی با خانواده اش نمی تواند رابطه عاطفی با آنها را قطع کند. بنابراین وقتی که ما کوچک ترین انتقادی از خانواده همسرمان می کنیم، به خود او هم برمی خورد. همان طور که گفتیم، ما داریم مستقیما به عامل شکل گیری شخصیت همسرمان انتقاد می کنیم و تحمل این برای او سخت است.
۲ - ازدواج دو سیستم بسته و باز با همدیگر
مانی در خانواده ای به دنیا آمده که «قانون» در آن حرف اول را می زده است. خانواده ای با درهای بسته که در آن شرح مسئولیت های هر کسی مشخص بود و اعضای خانواده خیلی رابطه عاطفی با هم نداشتند. آنها حتی وقتی احساساتی می شدند، خیلی حسشان را به هم نشان نمی دادند.
حالا همسر مانی، یعنی المیرا هر وقت حرف خانه مانی می شود به آنجا می گوید «پادگان نظامی». المیرا خودش در یک خانه با درهای باز بزرگ شده است. خانواده ای که در آن همه به هم کار داشتند. المیرا و خواهرش لباس های هم را می پوشیدند. المیرا موقع کنکور برادرش از خود برادرش هم بیشتر استرس داشت. حالا نصف بحث های آنها در خانه انتقاد کردن به شیوه تربیتی خانواده مقابل است.
بحثی که گاهی زیادی بالا می گیرد. هر خانواده ای برای خودش یک دولت است. با قوانین خودش، با شیوه های تربیتی خودش و با شیوه برخورد خودش با مشکلات. حالا تصور کنید که اعضای دو خانواده که قوانینشان از زمین تا آسمان با هم متفاوت است، بخواهند با هم ازدواج کنند؛ مثلا در یک خانواده صمیمیت در نهایت باشد و در یک خانواده به استقلال عاطفی اعضای خانواده از همدیگر خیلی تاکید شود. معلوم است که بالاخره این تلاقی مشکلاتی ایجاد می کند که دامن هر سه خانواده را می گیرد. هم خانواده دو نفره ای که تازه تشکیل شده است و هم خانواده همسران.
۳ - وابستگی شدید به خانواده
احسان از همان بچگی از آن پسرها بود که به «بچه ننه» مشهورند. او بدون اجازه مادرش آب هم نمی خورد. حالا که آن پسر کوچولو بزرگ شده و برای خودش مردی شده است و دارد با سارا زندگی می کند، همچنان برای کوچک ترین تصمیم هایش نظر مادرش را جویا می شود. مادر احسان هم از آن «ننه بچه ها»ست که کاملا از این شرایط راضی است. حالا این وابستگی احسان به خانواده شده است دغدغه سارا و نمی داند چطوری آن را حل کند.
هروقت که یکی از زوجین خیلی بیشتر به خانواده همسرش وابسته باشد، چه از لحاظ فکری چه از لحاظ عاطفی و چه از لحاظ مالی، معمولا مشکلات عجیب و غریب تری در برخورد با خانواده همسر پیش می آید. البته اگر دو طرف هم وابسته باشند باز مشکل وجود دارد و دو طرف بیشتر برای رابطه با خانواده خودشان با همدیگر رقابت می کنند تا این که بخواهند خانواده جدید را به سامان تر کنند.
اختلافات را چطور حل کنیم؟
برای این که مشکلتان با خانواده همسرتان حل شود، حتما شما هم تا به حال چندین و چند توصیه عامیانه و عالمانه شنیده اید؛ مثلا این که «به آن ها رو نده» یا «تکلیفت رو یک بار برای همیشه معلوم کن» یا «تو هم تو مسائلشون دخالت کن» یا «حرفاشون رو از این گوش بشنو و از اون گوش در کن». البته اگر برگردید و زندگی خود این توصیه کنندگان را نگاه کنید، می بینید که خودشان هم در این مورد موفق نبوده اند یا اصلا موضوعیتی برایشان نداشته یا مشکلی با خانواده همسر خودشان نداشته اند یا اصلا مجردند. اما توصیه هایی که در ادامه می آید، از دل روانشناسی ایرانی بیرون آمده است.
۱ - خانواده همسرتان را بشناسید
شناخت خانواده همسر فقط دانستن نام و نام فامیل و تعداد اعضای خانواده و میزان درآمد و تحصیلاتشان نیست. شما باید بدانید که نوع رابطه ای که بر خانواده همسرتان حاکم است کدام است. نوع رابطه را هم همان طور که در بخش علت مشکلات گفتیم، از مرزهایی که بین آدم ها وجود دارد می توانید متوجه شوید. غیر از این باید بدانید چه کسی حرف آخر را در آن خانواده می زند.
باید بدانید قوانین آن خانواده چه شکلی است. باید شخصیت تمام اعضای خانواده همسرتان را بشناسید. این جوری وقتی که مشکلی پیش می آید، حداقل عملیات شناسایی را از قبل انجام داده اید.
۲ - احترام بگذارید
بیشترین چیزی که خانواده همسرتان از شما می خواهند احترام است. البته احترام گذاشتن اصلا به معنای منفعل بودن و غلام حلقه به گوش بودن نیست اما کافی است که شما گاهی خودتان را جای پدر یا مادر همسرتان بگذارید. کسانی که در درجه اول از یک یا دو نسل قبل از شما هستند. بنابراین دیدشان به دنیا جور دیگری است.
در ثانی یکی از اعضای خانواده شان حالا با شما زندگی می کند و یک جورهایی خودشان را هنوز مسئول می دانند. اگر از این دید نگاه کنید، می توانید خیلی از حرف های شاید ناراحت کننده آن ها را زیرسبیلی رد کنید.
۳ - استقلالتان را حفظ کنید
تا وقتی که از لحاظ مالی به خانواده همسرتان وابسته باشید، مجبورید که دخالت های آن ها را تاب بیاورید. پس اول سعی کنید که استقلالتان را حفظ کنید و بعد در مقابل دخالت ها موضع بگیرید. ضمن این که اگر از همان اول و البته با احترام، قوانین خانواده جدیدی را که دارید شکل می دهید به خانواده همسرتان اعلام کنید، یا آن را در رفتارهایتان نشان دهید، در درازمدت کمتر با خانواده همسرتان چالش خواهید داشت.
۴ - برای رابطه با خانواده ها برنامه داشته باشید
از همان اول میزان رفت و آمد با خانواده ها را مشخص کنید. سعی کنید عدالت را این وسط رعایت کنید، هم عدالت در بین خودتان و همسرتان و هم انصاف در میزان سر زدن به خانواده ها.
۵ - اولویت با خانواده جدید است
خیلی وقت ها خود زن و شوهرها درباره رابطه با خانواده همسر با هم مشکل پیدا می کنند. یادتان باشد که شما خانواده جدیدتان را تشکیل داده اید و باید هوای همسرتان را داشته باشید البته آن هم با رعایت احترام کامل به پدر و مادر خودتان.
ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
خانم ها و آقایان باید بدانند که:
ازدواج ارتباط دو نفر نیست بلکه به واقع هر کدام از دو نفر بیانگر و نماینده یک فرهنگ و هویت جمعی دیگری که عبارت از بستگان و نزدیکان زن و شوهرند نیز میباشد. سهم زیاد تناسب فرهنگ و تفاهم اجتماعی خانوادههای زوجین در میزان خوشبختی آنان بر کسی پوشیده نیست. از سوی دیگر وابستگیهای عاطفی هر یک از زوجین به خانواده خود و جانبداری محبتآمیز متقابل از او در مناسبات زندگی مشترک و مشکلاتی که این مسأله میتواند به همراه داشته باشد ضرورت توجه به مهارتهای ارتباط با بستگان را دوچندان کرده است.
در موارد فراوانی مشاهده شده است که زوجین علیرغم علاقهمندی به هم و وجود تناسب و تفاهمات لازم، به دلیل فشار سنگین بستگان دچار مشکلات فراوانی شدهاند. در نتیجه مهارتیابی در این موضوع دارای ضرورت میباشد. در نوشتار حاضر سعی شده است مهارتهای حل این مسأله که عمدتاً مبتنی بر آموزههای دینی است با نگاهی کاربردی بیان شود.
برای رفت و آمدها و دیدارهایمان برنامه داشته باشیم
اگر قرار باشد زوجین به صورت مشترک و یا به تنهایی به طور مکرر و نامحدود با بستگان خود در ارتباط باشند این آمد و شدها به مرور زمان، منجر به ایجاد مشکلاتی در روابط فامیلی میشود.
زوجهای جوان باید با اتخاذ سیاستهایی از قبیل جذاب کردن محیط خانواده خود و قرار دادن برنامههای تفریحی مشترک برای خود در طول هفته، تا حد امکان از حجم ارتباطهای غیرضروری که ممکن است باعث به وجود آمدن تنش میشود، بکاهند.
البته فراموش نکنیم کاهش ارتباطات نباید بیش از حد لازم باشد. کاهش رابطه با خانواده همسر اگر بیش از حد نیاز باشد، میتواند منجر به این تفکر در نزد آنها شود که عروس یا داماد، مانع ارتباط فرزند با آنها شده است که این خود تهدیدی جدی برای زندگی مشترک به حساب میآید.
دقت کنیم که در مورد اختلافاتمان با خانوادههایمان صحبت نکنیم
اولین و مهمترین مسألهای که باید بدانید این است که هرگز نباید مسایل و اختلافهای خود را بدون اطلاع همسرتان با خانوادههای خود در میان بگذارید زیرا بعد از مدتی شما با همسرتان آشتی میکنید اما خانوادهها همچنان تصور میکنند زندگی شما پر از بدبختی و مشکلات است.
مسأله دیگر این است که وقتی والدین از زندگی شما باخبر میشوند، ناخودآگاه رفتارشان با همسرتان تغییر میکند و حتی زمانی که شما با او آشتی کردهاید، این تغییر رفتار ادامه دارد.
به همدیگر بگوییم که هم خانواده و هم همسرمان جایگاه ویژه خود را دارا هستند
این مهارت را در خود به وجود آورید که به همسر و پدر و مادرتان بقبولانید که هر یک جایگاه خاص خودشان را دارند. اما به عنوان یک قانون روانشناختی، باید بپذیریم در زندگی زناشویی، با رعایت احترام و حفظ حقوق والدین، سهم بسیار عمده از آن همسر است. اگر به هر دلیلی قادر به عمل با این الگو نیستند، حتماً قبل از ازدواج آن را با طرف مقابلتان در میان بگذارید و به او اجازه انتخاب دهید.
از مکالمات تلفنی مکرر یا طولانی مدت با بستگان در طول روز پرهیز کنیم
به حضور همسرتان در منزل احترام بگذارید و نهایت استفاده را از با هم بودن ببرید. تماسهای مکرر و طولانی به مرور زمان احساس منفی در همسرتان ایجاد میکند که حضور او در منزل چندان اهمیت ندارد و از سویی زمینه را برای بیان مطالبی که فقط به زندگی خصوصی شما ارتباط دارد فراهم میسازد. و چه بسا دخالت دیگران را وارد زندگی شما بکند. چرا که گاهی والدین، بدون اینکه بخواهند زندگی فرزندشان را به هم بریزند، روشها و راهکارهایی به او پیشنهاد میکنند که چون براساس عواطف شکل گرفته، ممکن است کمتر منطقی باشد. هر کس باید بداند بهترین همراه در زندگی زناشویی، همسر است.
به بستگان همسرمان احترام بگذاریم
هیچگاه حرمت یکدیگر را در روابط نادیده نگیرید، حتی اگر فکر میکنید در برخی شرایط آنها سزاوار احترام نیستند، باز در هر حالتی به آنها احترام بگذارید؛ چون با شکستن حریم آنان، مطمئنا زمینه را برای بیاحترامی نسبت به خود فراهم میکنید و از همه مهمتر اینکه احترام گذاشتن، مدارا کردن و توجه کردن به خواستههای پدر و مادر همسرمان، «اطاعت کردن» و «بردگی» نیست.
مرزهای ارتباطی خود را در ارتباط با فامیل مشخص کنیم
به طور شفاف با همسرتان میزان الگوهای ارتباطیتان را در ابعاد مختلف رفتاری نسبت به بستگانتان مشخص کنید و در این زمینه به توافق برسید و به نتایج تصمیماتتان احترام بگذارید. همچنین با حفظ تعادل از افراط و تفریط پرهیز کنید.
دریابید همسرتان چه جایگاهی در میان خانواده خود دارد
منطقی و انعطافپذیر باشید تا کمتر اذیت شوید. این مسئله را بپذیرید که همسر شما در میان خانوادهاش، تا قبل از ازدواج با شما، جایگاه فعلی را دارا بوده و نیاز به زمان دارد تا اگر لازم باشد تغییراتی در نقشهای او نسبت به خانوادهاش ایجاد کند. پس فعلا از انتقاد بپرهیزید و این مسئله را در انتظاراتتان نسبت به او در نظر بگیرید و با صبر و مدارا سعی کنید به او در بهتر رفتار کردنش با شما کمک کنید.
احساس خانواده همسرمان را نسبت به او بپذیریم
این طبیعی است که بستگان همسر ما نسبت به او احساس عاطفی داشته باشند لذا بایستی به این مسئله احترام بگذاریم و حتی مشوق او برای استحکام ارتباط با خانوادهاش باشیم. این روحیه به مرور زمان باعث افزایش محبت بستگان همسرتان نسبت به شما میشود. توجه به جایگاه همسرمان در خانواده و بستگانش و تلاش برای ارتقاء آن را هیچ وقت از نظر دور نکنیم.
در هنگام انتقاد همسرتان نسبت به بستگان شما تعصب به خرج ندهید
هنگامی که همسرتان(زن یا مرد) انتقادی از بستگان شما میکند فقط گوش دهید و جبهه نگیرید. با حفظ احترام نسبت به بستگان خودپیرو حق باشید و از بحثهایی که خودتان میدانید فقط به دلیل حمایت بیمورد از خانوادهتان بیان میکنید پرهیز کنید .
البته این سخن به معنای مجاز بودن شنیدن غیبت نمیباشد و اگر هنگام غیبت کسانی که از بستگان ما نیستند تذکر بدهیم؛ طبعا در موارد دیگر هم تذکرمان حمل بر جبههگیری نمیشود.پس یادتان باشد اگر میخواهید در مسائلتان صحیح قضاوت کنید باید در مورد مطلبی که میاندیشید کاملاً بیطرفی خود را حفظ کنید و حقیقت خواه باشید و خویشتن را تسلیم دلیلها و مدارک نمایید.
از گمان بپرهیزیم و با دلایل عقلی به دنبال حقیقت باشیم
آدم فکر میکند چنین باشد؛ اما «فکر میکند چنین باشد» غیر از این است که یقین دارد که چنین باشد. و اگر واقعاً بشر بتواند خودش را قانع کند که از همین یک آیه پیروی کند 99 درصد اختلافات افراد بشر از میان میرود بشر گمان میکند، اما وقتی میخواهد بیان کند نمیگوید « گمان میکنم چنین است »، میگوید « حتما چنین است » و این خطا بیشتر به فکر بشر بستگی ندارد. به اراده و اختیار بشر بستگی دارد که اگر در مسائل به آنچه که میداند قناعت کند. این همه گرفتار اشتباه نمیشود.
از قضاوت اشتباه پرهیز کرده و به بستگان همسرمان فرصت دهیم
این جملات که « امکان ندارد من حرفی بزنم و مادرت بر خلاف من حرف نزند »! « فقط دوست دارد ایراد بگیرد »؛ « مینشیند و رفتار من را زیر ذرهبین میبرد » را از فکرتان حذف کنید. اغلب زوجین با اظهار نظر بجا و نابجای مادرزن یا مادر شوهرشان مشکل دارند. برای اینکه درست قضاوت کنیم، هر دفعه که قرار است مادر و پدر همسرمان را ببینیم، ذهنمان را از رفتارها و حرفهای آنها پاک کنیم. فکر کنیم هر بار اولین باری است که آنها را میبینیم.
گذشته با همه خوبیها و بدیهایش تمام شده است.
خانواده همسرتان را دوست بدارید
این موضوع را در نظر بگیرید که خانواده همسرتان اکنون جزو بستگان شما شدهاند. پس دوستشان بدارید و سعی کنید با گذشت همراه با تدبیر، احساسات منفی خود را کنترل کنید و بیمنت و بدون توقع به آنان کمک کنید.
برایشان هدیه بخرید و نشان دهید که دوستشان دارید. این مهارت در جلب محبت و احترام متقابل همسرتان نسبت به خانواده شما بسیار تأثیرگذار است.رابطه خود را با همسرمان به دلیل دلخوری از بستگان او تحت الشعاع قرار ندهیم .قهر، بیتوجهی، بیتفاوتی، جرو بحث و… با همسر به دلیل رفتار نادرست والدیناش رفتار بسیار اشتباهی است. روانشناسان معتقدند رفتار اشتباه والدین همسرمان را نباید به حساب همسرمان بگذاریم.
گاهی اوقات پاسخهای کوتاه و رعایت سکوت بهترین راه حل است
اگر شرایط به گونهای است که سخن شما اثرگذاری لازم را ندارد، در برابر صحبت بستگان همسرتان با دادن پاسخهای کوتاه بلی و خیر، میتوانید نشان دهید که سخنان آنها را شنیدهاید ولی ترجیح میدهید که فعلاً در این زمینه مفصل صحبت نکنید. به یاد داشته باشید که در برخی از موقعیتها و شرایط، ساکت باقیماندن بهتر از حرف زدن است و بایستی نسبت به گفتار بد سکوت کنید تا سالم بمانید.
گاهی لازم است تنها با صبر و خونسردی مسائل را ندید بگیرید
خویشتنداری، صبوری و خونسردی، موهبتی است که همهی افراد از آن برخوردار نیستند. در روابط، گاهی لازم است تنها لبخندی به چهره بنشانید، شانهای بالا بیندازید و همه چیز را به شوخی برگزار کنید.خیلی مسائل آنقدر هم که فکر میکنید مهم نیستند و لزومی ندارد در مقابلش عکسالعمل خاصی انجام دهید.
حساسیتهایتان را کم کنید و ظرفیت درونی و صبرتان را بالا ببرد. امتحان کنید بعد از گذشت چند روز و کاهش احساس منفیتان میفهمید خونسردی و ندید گرفتن بهترین راه حل بوده است.و اگر نمیتوانید، قبل از آنکه کنترل خود را از دست بدهید و حرفی بزنید که بعداً بابتش پشیمان شوید، میتوانید به بهانهای از اتاق خارج شوید، هوای تازه بخورید و بعد از فروکششدن خشمتان برگردید. چرا که پیش از کار بایستی اندیشید تا به سببکاری که کردهایم سرزنش نشویم.
به همسرمان در رفتار با والدینش آزادی عمل بدهیم
درست است که زندگی مشترک مقتضیات خاص خودش را داراست که زوجین بایستی ضمن آگاهی نسبت به آنان در برخورد با همسرشان و در عمل هم متعهد باشند. پس اگر همسر شما نسبت به شما برخوردی شایسته دارد اجازه بدهید آزادانه آنچه را دوست دارد، برای والدیناش انجام بدهد. در واقع هرچقدر به همسرمان آزادی عمل بیشتری بدهیم، خودمان هم آزادی عمل بیشتری خواهیم داشت. از تنگنظری و خودخواهیهایی که دامنگیر خود شما هم میشود بپرهیزید.
بستگان همسرمان را حذف نکنیم
بیاهمیتی به پدر و مادر همسرمان، حذف تدریجی آنها از زندگیمان، و کمکردن علاقه فرزندانمان به خانواده همسرمان و در مقابل توجه بیش از حد به والدین خودمان، رفتاری نیست که از چشم همسرمان دور بماند. تلاش نکنیم پدر و مادر و خانواده همسرمان را از او دور کنیم. این حرکت، ضربه روحی ـ روانی شدیدی به او و در نتیجه به زندگی مشترک ما میزند.
ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
اختلافات زوجین بر سر رفت و آمد با خانواده دیگری یکی از مسائل شایع و نسبتا معمول در زندگی زناشویی است و کم یا زیاد بین همه خانوادهها وجود دارد، اما مهمتر از وجود اختلاف، نوع مدیریت و برخورد با این تعارضات است. در این نوشتار برخی از راهکارها و دانستنیها در این زمینه را بخوانید.
اگر همسر ما به خانوادهمان بدبین است و به آنها سوءظن دارد قدم اول این است که کمی درباره بدبینی و سختگیری او احساس مسئولیت کنیم و از خود بپرسیم آیا گفتار یا رفتاری از جانب خانواده من سر زده که باعث بدگمانی او شده است؟
چرا روابط خانوادگی سرد می شود؟
تعداد زیادی از زوجین به دلایلی که در ادامه می خوانید از رفت و آمد و برقراری تعاملات مرسوم با خانواده همسرشان خودداری می کنند، در حالی که ممکن است به نظر شما امتناع ورزیدن از این ارتباط، تنها به یک بهانه گیری شباهت داشته باشد:
دیدارهای مکرر، غیرضروری و بدون برنامه
در موارد زیادی یکی از زوجین وابستگی زیادی به خانواده خود نشان می دهد و دیدارهای مکرر، غیرضروری و بدون برنامه او باعث می شود تا همسرش زبان به اعتراض بگشاید و با سرسختی زیاد، مانع از رفت و آمد او با خانواده پدری اش شود. بسیاری از زوجینی که از این الگوی رفت و آمد تبعیت می کنند با وجود این که در زندگی شخصی شان مشکلات زیادی دارند که حل نشده باقی مانده است، اما درگیری با مشکلات خانواده پدری شان را بر حل مشکلات زندگی زناشویی خود ترجیح می دهند.
زیاد ماندن یکی از اعضای خانواده به عنوان میهمان
در زندگی زوجینی که از چنین الگویی پیروی می کنند، همسران احساس راحتی در منزل خودشان هم ندارند. از آن جا که حضور دائمی عضو میهمان موجب می شود که او ناخواسته در جریان بسیاری از مسائل خصوصی و یا حتی اختلافات آن ها قرار بگیرد ،در نتیجه مرد یا زن به طور کلی امنیت خود را از دست می دهد و بزودی دچار خستگی روانی می شود.
مکالمات تلفنی مکرر و طولانی مدت با والدین
تعدادی از زوجین در محیط منزل نیز دست از وابستگی شان به خانواده بر نمی دارند و حتی در زمان حضور همسر در منزل هم مشغول مکالمات تلفنی طولانی مدت هستند. یقینا موضوع صحبت نمی تواند چیزی جز بازگوکردن مسائل روزمره باشد و همین امر باعث می شود پای دیگران به حریم خصوصی زندگی باز شود و همسر فرد فکر کند در تصمیم گیری های زندگی مشترکش ردپایی از افکار خانواده همسرش وجود دارد. طبیعی است که تکرار چنین اتفاقاتی در طول زمان به شکل گیری بدبینی در یکی از زوجین نسبت به خانواده طرف مقابل منجر شود.
تجربه احساس حقارت در اثر مقایسه های فامیلی
در تعدادی از خانواده ها معمولا یک داماد، عروس یا خواهر و برادر وجود دارد که از ابعاد مختلف بر دیگر اعضای آن خانواده برتری دارد و مورد تعریف و تمجید خانواده است. به طور مثال یکی از دامادها تحصیلکرده و مرفه است و دیگری از موقعیت اجتماعی، شغلی و مالی پایین تری برخوردار است. در چنین مواردی فردی که در ابعاد مختلف از جایگاه پایین تری برخوردار است چه به صورت واقعی و چه در عالم پنداشت ها و برداشت های خود احساس حقارت و یا حسادت می کند و علاقه ای به تعامل با اعضای خانواده همسرش ندارد زیرا احساس می کند که اطرافیان بین او و دیگری تبعیض قائل می شوند.
و دیگر عوامل
همچنین خودشیفتگی و زخم زبان های اعضای خانواده همسر، حضور عضوی در خانواده همسر که ویژگی های اخلاقی مناسبی ندارد و یکی از زوجین نگران است مبادا همسرش از آن فرد تاثیر منفی بپذیرد، دخالت خانواده ها در مسائل اقتصادی زوجین و تربیت فرزندان آن ها و ... همه وهمه موجب می شود تا همسر شما نه تنها شخصا از خانواده تان فاصله بگیرد بلکه مانع از ارتباط شما با خانواده تان نیز بشود.
یک نکته مهم
البته همیشه این طور نیست که همسرتان صرفا به دلیل رفتارهای نادرست شما یا خانواده تان با آن ها قطع رابطه کند، در واقع گاهی اوقات مشکل از خود اوست. حتی ممکن است خانواده شما خیلی به او محبت کند ولی چون او به طور کلی فرد منزوی و گوشه گیر است باز هم از داشتن روابط اجتناب ورزد.
برای پی بردن به این موضوع باید بررسی کنید که آیا همسرتان برای ارتباط داشتن با دیگران از جمله خانواده و دوستان خود نیز بی انگیزه است یا فقط برای رفت و آمد با خانواده شما مشکل دارد. اگر این مشکل در دیگر ارتباط ها هم دیده می شود، لزوم بهره گیری از مشاوره حضوری لازم است. گاهی اوقات نیز برآورده نشدن برخی توقعات (هرچند غیرمنطقی) باعث ایجاد دلخوری و قطع رابطه می شود. به عنوان مثال ممکن است همسرتان توقع حمایت مالی از خانواده شما داشته باشد، در نظر داشته باشید حتی اگر این توقع را بی جا می دانید باز هم می توانید با گفت وگو این اختلاف و سوءتفاهم را حل و فصل کنید. در کل بهتر است از همسر خود بخواهید تا دلایل این قطع رابطه را بازگو کند.(خراسان )
ایجاد تعادل در بیماران مبتلا به ام اس