ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
به هر حال، طلاق هم برای خودش کاری است؛ چیزی است که وجود دارد؛ و یک کلام: از مرگ که بالاتر نیست! مگر کماند آدمهایی که تا دیروز، سُر و مُر و گنده، عمودی بودهاند برای خودشان و امروز، «به عزت و شرفِ لاالهالاالله» افقی شدهاند! همانطور یا همانقدر که روزانه خیلیها با هم ازدواج میکنند، خیلیها هم از هم طلاق میگیرند. و این یعنی که روزی محضردارها میرسد؛ حالا چه با خواندن صیغههای عقد چه با خواندن صیغههای طلاق. گیریم که وقت خواندن صیغهی عقد، پسر و دختر دزدکی هم را نگاه میکنند و جلو خندهشان را میگیرند و لپهاشان گل میاندازد؛ اما وقت خواندن صیغهی طلاق، زن و مرد نگاهشان را از هم میدزدند و حتی اگر گریهشان هم نیاید که بخواهند جلوش را بگیرند، چیزی از جنس بغض گلوشان را کیپ میکند و چهرهشان بیرنگ است.
نویسندهای گفته که طلاق، مثل قطع عضو است؛ جان سالم به در میبری، اما چیزی از وجودت کم شده است. انگار که دیابتی باشی و از شدتِ بیماری، پات سیاه شده باشد و راهی جز این نداشته باشند که پات را قطع کنند. همان طور که تو میتوانی با رعایتِ چند توصیهی بهداشتی، دیابتی نشوی و پات را داشته باشی؛ میتوانی با رعایتِ چند توصیهی بهداشتی هم، طلاق نگیری و شریکِ زندگیات را داشته باشی!
ــ چند توصیه برای آنکه کارت به طلاق نکشد:
۱) درست انتخاب کنبد! قصهی همان خشتِ اول چون نهد معمار کج و کبوتر با کبوتر، باز با باز است. خیلی چیزها از همان اول معلوم است. اینکه دخترخانمی که روبروتان نشسته یا آقاپسری که خواستگاریتان آمده، خلق و روحش با شما میخواند یا نه، البته کمی دقت و حوصله و تعقل میخواهد، ولی تا حدودی مشخص است که آره یا نه. پس احساساتی نشوید! خیالپردازی هم نکنید! ضمناً سری هم به پروندهی ازدواج ۵روز بزنید.
۲) کم مهر کنید! دستانتان را بیاورید جلو مانیتور، میخواهیم آبِ پاکی را بریزیم رویشان: مهریههای کلان، نه حاشیهی امنیت درست میکند نه جلو چشم بقیه مدرسهسازی میکند و «کلاس» میسازد برایتان! مرد «بالاخره» مهریهی زن را میدهد، اما دلش نسبت به زنش یکجوری میشود. این یکجوری چه در طول زندگی عادی باشد چه در آستانهی طلاق باشد، فرقی نمیکند. مهم همان «یکجوری» شدنِ دل است که خدا نیاورد.
۳) زیاد مهر کنید! چند بار به شریک زندگیتان گفتهاید «دوستت دارم»؟ این «دوستت دارم» هم، دل را یکجوری میکند: قرصش میکند؛ ایزوگامش میکند؛ آن را مالِ شما میکند. با این همه «میکند» که راه نفوذِ هر کسی جز شما و خیالِ هر شرایطی بدونِ شما را در دلِ شریکِ زندگیتان سد میکند، چرا خسیساید و به همسرتان نمیگویید «دوستت دارم»؟ در مورد آقایان گفتهاند: هر قدر ایمان کسی بالاتر برود، بیشتر به زنش محبت میکند. میشود نتیجه گرفت آدم باایمانی نیستید اگر در ابراز محبت، عین ماستاید!
۴) به خودتان برسید! اگر شما به خودتان نرسید، کمکمک همسرتان هم سرد میشود و دیگر به صرافت نمیافتد به خودش برسد؛ آن وقت اتفاق جالبی میافتد: از آنجا که همه از آراستگی و خوشگلی خوششان میآید ــ و شما و همسرتان هم استثنا نیستید، توجه شما میرود به طرف دیگران (چون همسرتان به آراستگی دیگران نیست) و توجه همسرتان هم میرود به طرف بقیه (چون شما به جذابی بقیه نیستید)! آن وقت؟ بقیهاش معلوم است.
۵) اخلاقتان را درست کنید! سازگاری و خوشاخلاقی شما، سازگاری و خوشاخلاقی و محبت طرفِ مقابلتان را جلب میکند و: زندگی شیرین می شود!
۶) خسیس نباشید! تا جایی که میتوانید، گشادهدست باشید. البته: بهاندازه و سنجیده. این گشادهدستی، چه در فراهم کردن امکاناتِ راحتی و رفاهی خانوادهتان باشد چه در خوشاخلاقی و محبت به همدیگر، یک نسخهی مجرّب است.
۷) غیرت داشته باشید! غیرت فقط این نیست که: من خرد میکنم گردن کسی را که چپ به زنم نگاه کند! غیرتِ آقای خانه، محافظت از خانوادهاش هم هست: حواسم باشد چیزی کم و کسر نداشته باشند و تا جایی که بتوانم، نگذارم سختی ببینند. و غیرتِ خانم خانه، یکیاش، مدیریتِ خانه است: خانهام، خانهی آرامش و راحتی برای شوهر و بچههام باشد تا دنبال آرامش، جاهای دیگر سرک نکشند.
۸) بدبین نباشید! مواظب حرف زدنتان باشید! بعضی وقتها این زبان جوری میجنبد، که زلزلههای چندریشتری پیشش گرد و خاک است! تهمت ــ حالا راجع به هر چی ــ اعتماد بین زن و مرد را از بین میبرد و حرمتها و محبتها را میشکند. اعتماد و محبت، سنگِ آسیاب زندگی است؛ اگر شکست، دیگر هیچ گندم مشترکی آرد نمیشود و خبر از نان و نوایی نیست. شما بگویید توی همچین آسیابی، کسی از آسیابانها میماند؟