● شیرمادر + غذای کمکی به غذای خانواده + شیر مادر مرحله مهمی از زندگی کودک است که در این دوره همچنان باید بخشی از غذاهای اواخر یکسالگی ادامه یابد و غذاهای سفره بتدریج وارد برنامه غذایی او شود بطوری که با بزرگ شدن کودک و گذشت زمان سهم او از مواد غذایی سفره خانواده بیشتر و غذاهای مخصوص قبل از یکسالگی کمتر شود تا کودک بتواند بعد از چند ماه تقریباً همه مواد مورد نیاز خود را از سفره خانواده تامین نماید و چون هنوز معده او گنجایش کمی دارد برای تامین کالری مورد نیازش باید وعده های غذایی متعدد داشته باشد و از میان وعده های سالم و مغذی استفاده نماید. ● رفتارهای غذایی: کودکان با عادات بد غذایی متولد نمی شوند ما آنان را چنین بار می آوریم. همانطور که گفته شد والدین باید به خاطر داشته باشند که اگر کودک گاهی اوقات علاقه به خوردن غذا نشان نمی دهد احتمال دارد که این امری طبیعی و ناشی از کاهش موقتی اشتهای او باشد . برای ترغیب کودک به غذا خوردن باید غذای او را متنوع ، خوشرنگ ، خوشبو و با قوام و غلظت مناسب به صورتی اشتها آور تهیه کرده و زمان غذا خوردن را برای او دلپذیر و لذت بخش نمود. ● والدین اکثر کودکانی که خوب غذا نمی خورند و بهانه گیری می کنند نمی دانند که کودک آنان در حال تغییرات عادت غذایی در طول زندگی خود می باشند. این والدین معمولاً یا : ▪ با فشار، کودک خود را وادار به خوردن می کنند. ▪ و یا با شوخی ، ادا، حقه و … غذا را داخل دهان او می گذارند. ▪ که این اعمال سبب می شود کودک اصولاً نسبت به غذا خوردن مقاومت نماید و در سالهای بعد هم دچار مشکلات بیشتر شود. ● لذا باید نکات زیر مورد توجه قرار گیرد: مواد غذایی نه تنها از نظرکمیت و کیفیت باید کامل و مناسب باشد بلکه شرایط محیطی که کودک در آن تغذیه می شود نیز از نظر روانی مساعد و مطلوب باشد تا کودک از خوردن غذا لذت برده و به آن تمایل نشان دهد. چون در اواخر سال دوم ، کودک بیشتر اجتماعی شده و اغلب قادر است بدون کمک غذا بخورد و غذای مورد علاقه خود را به دلخواه انتخاب نماید مادر باید مواظب باشد که مواد مغذی کافی، متعادل و پر انرژی که برای رشد کودک لازم است در اختیار او بگذارد و از مصرف شدن آن اطمینان حاصل کند. به کودک نباید به زور غذا داد. در عین حال محیط او باید آرام باشد و حواس و توجه اش به مطلب دیگری جلب نشود. گاهی مادرها اجازه نمی دهند که کودک مطابق میل و نیاز خود غذا طلب کند در حالیکه بهتر است اشتیاق و اشتهای کودک حتماً در نظر گرفته شود. اگر کودک غذایی را دوست نداشت نباید کلاً آنرا از برنامه غذایی حذف کرد بلکه می توان با تغییراتی و در فرصتی دیگر، آنرا امتحان کرد. به امتناع کودک از خوردن غذا در بعضی از شرایط باید توجه نمود. گاهی جدایی از مادر ، بیماری کودک، شرایط خاص روحی کودک، شب نخوابیدن ، عدم استفاده از آفتاب و هوای سالم و پاک، نداشتن فعالیت زیاد ، گوشه گیری کودک و گاهی اوقات وسواس بیش از اندازه مادر در مورد اینکه موقع غذاخوردن باید همه چیز تمیز بماند و لباس کودک کثیف نشود و امثال آن ممکن است بر علاقه و اشتهای او به غذا و یا امتناع از غذا خوردن موثر باشد. بنابراین کودک در زمان غذا خوردن باید در محل امن و راحتی قرار گیرد، مشتاق غذا خوردن باشد بدون عجله به او غذا داده شود با زور و تهدید یا رشوه وادار به غذاخوردن نشود . اگر به هر علتی از خوردن یک وعده غدا خودداری کرد باید بدون هیچگونه نگرانی و اضطراب آن نوبت تغدیه را به تاخیر انداخت یا حتی از آن صرف نظر نمود . مطمئناً در وعده های دیگر جبران خواهد کرد. ▪ کودکان در این سن دوست دارند خودشان غذا بخورند و ترجیح می دهند غذا را با دست و انگشتان خود بردارند . ▪ آنان غذای گرم را نسبت به غذای سرد یا داغ ترجیح می دهند. ▪ معمولاً با غذا بازی می کنند و صحنه های غیرقابل انتظاری ایجاد می کنند ولی خودشان از اینکار لذت می برند. ▪ نمی توانند بیش از ۵ تا ۱۰ دقیقه پشت سر هم برای غذا خوردن وقت صرف کنند و اگر بتوانند سفره را ترک می کنند و بعد دو مرتبه بر می گردند. ▪ آداب غذا خوردن را مراعات نمی کنند در حین غذا خوردن و بعد از سیر شدن ، غذا را به اطراف پخش می کنند. ▪ بیشتر به خواسته ها و تمایلات خود توجه دارند و کمتر به نظر دیگران اهمیت می دهند. ▪ از پدر و مادر و خواهر و برادرشان تقلید می کنند. ▪ بعضی غذا ها را نمی خورند و احتمال بروز عادت نامساعد غذایی از همین جا سرچشمه می گیرد . ● بنابراین چون مغز فعال و پویای کودک آماده دریافت همه پیامهای محیط زندگی و اطرافیان است عادات خوب غذایی هم باید از سنین پایین به کودک آموزش داده شود. آموزش عملی و عینی به مراتب اثر بخش تر از بیان است. همه افراد بزرگتر خانواده باید بدانند رفتارهای غذایی آنان می تواند برای افراد کوچکتر خانواده الگو باشد. پس سر سفره و هنگام صرف غذا باید مواظب بود و حداقل به منظور آموزش فرزندانمان، خودمان هم به هنگام خوردن غذا مراقب رفتار و گفتارمان باشیم و به عادتهای خوب غذایی عمل کنیم مثلاً بر سفره و هنگام غذاخوردن نگوییم که من این غذا را دوست ندارم و یا چقدر بدمزه و بدشکل است. از اضافه کردن نمک و شکر به غذا نیز پرهیز نموده و سعی کنیم مصرف سبزی و میوه را بیشتر کنیم. گفتار خوب و حسن رفتار و کردار در خانواده موجب ثبات شخصیت و رفتارهای منطفی و صحیح در کودک می شود ، محیطهای متشنج و عصبی خانواده آثار زیان بخشی بر روح و روان کودک می گذارد که بدون شک در عادات و رفتار تغذیه ای آنان نیز اثر منفی خواهد گذاشت. در این میان سلامت روانی مادر نقش عمده ای دارد. اضطراب ، افسردگی و یا رفتارهای وسواسی او می تواند باعث کم اشتهایی یا بی اشتهایی و بدغذایی کودک شود و بسیاری از مشکلات رفتاری ، خلقی ، تغذیه ای کودکان را ایجاد نماید. هنگام غذاخوردن کودک باید محیط را برایش دلپذیر کنیم. ● چگونه؟ ▪ محل، زمان و نحوه غذا دادن به کودک کودک باید غذا را سر میز و یا سر سفره خانواده، در محیطی تمیز، آرام، دوستانه، راحت ، مطمئن و خوشایند صرف کند تا ضمن اینکه از غذا خوردن همراه دیگران لذت می برد طرز غذا خوردن و نحوه استفاده از قاشق، چنگال و لیوان را نیز بیاموزد. بهتر است کودک را به جای اجبار ، تشویق به غذا خوردن کرد. علاقه به غذا خوردن زمانی بوجود می آید که غذا بصورت جالبی ارائه شود و کودک ببیند که دیگران هم غذاهای متنوع یا جدید را با لذت می خورند. ضمناً غذا باید به شکلی باشد که خوردنش برای کودک آسان باشد. مثلاً گوشت چرخ کرده را بهتر از گوشت تکه ای می پذیرد یا قطعات کوچک سیب زمینی یا هویج پخته شده یا لقمه های کوچک غذا را با میل و رغبت می خورد. در ابتدا کودک ۱ تا ۲ ساله ممکن است برای گرفتن یا برداشتن غذا از انگشتانش استفاده کند ولی بتدریج می تواند در گرفتن قاشق، چنگال و لیوان مهارت پیدا کند. ظرف غذا باید کوچک و کمی گود باشد تا غذا از آن بیرون نریزد . قاشق و چنگال و لیوان هم باید کوچک ، سبک و طوری باشد که کودک به راحتی آنرا بردارد و نگهدارد. بهتر است از قاشق و چنگال و بشقاب نشکن استفاده شود و از قاشقی که او را به یاد قاشق دارو می اندازد استفاده نکرد. کودک را به ویژه در شروع غذا که گرسنه است، باید تشویق کرد تا علیرغم ریخت و پاشی که می کند خودش غذا بخورد این کار را یاد بگیرد و مهارت و اعتماد به نفس پیدا کند، سپس وقتی خودش از خوردن خسته شد و یا در ضمن آنکه خودش غذا می خورد او را کمک کرد. ● چه باید کرد تا کودک از غذا خوردن لذت ببرد؟ ▪ ساعات برنامه غذایی را خیلی عوض نکنید. ▪ مراقب باشید که زمان غذا خوردن، کودک خیلی گرسنه و یا خیلی خسته نباشد. ▪ سعی کنید میان وعده ها را ۵/۱ تا ۲ ساعت قبل از وعده اصلی غذا بدهید. ▪ بهتر است میان وعده ها خیلی شیرین حجیم یا چرب نباشند تا اشتهای کودک برای وعده اصلی غذا ، باقی بماند. ▪ برای دسر یک ماده شیرین انتخاب کنید و آنرا بلافاصله بعد از غذا به او بدهید که جزو غذا به حساب بیاید. ▪ اگر غذای جدیدی به او می دهید که از خوردنش امتناع می کند تعجب نکنید آنرا همراه با غذایی که دوست دارد مثل برنج یا نان یا سیب زمینی به او بدهید. ▪ غذاها را خیلی زودبه زود و بر اساس تمایل او عوض نکنید . ▪ هنگام غذا دادن دعوا نکنید ، داد و قال راه نیندازید و برای خوردن غدا جایزه تعیین نکنید. ▪ بگذارید در مورد سیر شدنش خودش تصمیم بگیرد، اگر در یک وعده مقدار کمتری خورد مسلماً در وعده دیگر یا روز دیگر جبران می کند. در سن یک تا دو سالگی با توجه به مراحل تکامل کودک، شما انتظار نداشته باشید که هنگام غذا خوردن خیلی تمیز و مرتب باشد . این مرحله ریخت و پاش بتدریج بهتر می شود. برخی کارهای او را مانند پرت کردن غدا ، بازی کردن هنگام غدا خوردن و … را می توان با آرامش و ملایمت و بتدریج محدود کرد. بسیاری از رفتارهای غذایی آرام آرام با بزرگ شدن کودک عوض می شوند. |
منبع : پروفسور محمدحسین سلطانزادهمطالب پیشنهادی
|
چگونه و چه موقع به کودک بدهیم و موضوع اصلی یعنی بی اشتهایی کودک را چگونه درمان کنیم . ▪ گام اول موفقیت : با حوصله طی مدت سه هفته یک لیست از خوراکی هایی که کودک آنها را دوست ندارند تهیه کنید. ▪ گام دوم موفقیت : یک مطالعه مناسب و معقول را روی این خوراکی ها شروع کنید . چطور ؟ ۱) سعی کنید بفهمید که کودک شما ممکن است بواسطه درد یا یک عارضه جسمی که بعد از خوردن این غذاها به آن دچار می گردد از این غذا ها متنفر باشد . اگر جواب مثبت باشد بدون درنگ با یک متخصص تغذیه مجرب مشاوره نمایید تا راهنمایی لازم را انجام دهد چرا که رفتن ما بقی راه از عهده شما خارج است و نیاز به تخصص فنی دارد و متخصص تغذیه مطمئناً با هماهنگی یک پزشک متخصص کودکان عارضه را شناسایی و آن را درمان خواهد نمود . اگر جواب منفی است ، گام بعدی را بردارید. ۲) مشخص کنید که بین غذاهای مورد تنفر ، چه موارد مشترکی وجود دارد برای مثال از نظر رنگ ، شکل ، مزه ، طعم و بو و ... اگر جواب مثبت باشد ، شما علت را پیدا کرده اید و با تغییراتی که در غذاها می دهید ( بسته به نوع حساسیت کودک ) می توانید این غذاها را به کودک بخورانید . مثلاً اگر کودک نسبت به بو حساس است شما با تغییراتی که در پخت می دهید می توانید این مشکل را حل کنید و همچنین است در ارتباط با دیگر موارد ... ۳) بررسی کنید زمان خوردن این غذاها در کودک چه تاًثیراتی دارند ، یعنی آیا ممکن است کودک از یک غذای خاص برای ناهار متنفر باشد ولی برای شام آنرا مصرف کند و لذت ببرد و مواردی شبیه به این . برای مثال بر اساس تحقیقاتی که این مرکز به انجام رسانده است ما دریافته ایم اگر کودکانی که در مهد کودک گذاشته می شوند ظهرها به طور اجباری بخوابند و این خواب اجباری که معمولاً بعد از ناهار می باشد باعث ایجاد نوعی واکنش شرطی شدن کودکان برای نخوردن ناهار شود ، اکثر کودکان تا سالها از خوردن ناهار متنفر می شوند . اگر چنین است راهکار آن بسیار ساده است که به تجربه ثابت گردیده است ، یعنی با دادن یک قول ساده مثل پارک رفتن – فیلم تماشا کردن یا بازی کردن بعد از ناهار می توانید ذهنیت کودک را در مورد این مسئله پاک کنید . ۴) بررسی کنید که آیا کودک خاطره بدی را که با خوردن غذا همراه شده ندارد ؟ مثلاً در هنگام خوردن آش والدین کودک به شدت با یکدیگر دعوا کرده باشند و احتمالاً موجب شکستن چیزی در منزل شده باشند ، که در نتیجه کودک برای همیشه از خوردن آن نوع غذا متنفر خواهد شد و مواردی مشابه این که شما می توانید با کمی تفحص به آن برسید و به نحوی که صلاح می دانید این ذهنیت را پاک کنید . ۵) مطالعه و دقت کنید که آیا ممکن است کودک شما غذاها را با چیزهایی مثل انواع حیوانات و حشرات مقایسه کند ؟ برای مثال در پژوهشکده ما کودکی بود که به شدت از ماکارونی می ترسید و با مطالعه زیاد ، دریافتیم این کودک ماکارونی های سس زده شده را دقیقاً شبیه به کرمهای خاکی باغچه پدر بزرگش می دید. و متاسفانه مادر کودک ماکارونی را به اجبار به کودک می خورانده که تصور آن برای شما هم مشکل است . این مساله باعث شده بود که کودک حتی از حالت تعادل روانی نیز خارج گردد . در چنین مواقعی بایستی یا خیالبافی کودکان را تصحیح کنید یا نوع غذا را از حالت قبلی خارج نمایید و راهکارهایی شبیه به این مسئله را در پیش بگیرید . برای مثال نوع ماکارونی را از رشته ای به نوع صدفی آن تغییر دهید . ۶) دقت کنید که آیا ممکن است کودک شما بواسطه جلب توجه ، اقدام به نخوردن غذا بکند ، که البته این موضوع بیشتر درباره بچه هایی مصداق پیدا می کند که معمولاً تک فرزند بوده و در دوران کودکی با تمام وجود در مرکز توجه قرار داشته اند که با کم شدن این توجه ، کودک درصدد چاره جویی بر می آید و با اولین موفقیت در این راه ، به ادامه آ ن تشویق می گردد. در اینگونه موارد بایستی والدین با ملایم ترین روش ، به اصطلاح ناز کشیدن از کودک را کنار بگذارند و سعی کنند کودکشان در این گونه موارد ، احساس موفقیت نکنند . با توجه به تحقیقات و مطالعاتی که انجام داده ایم با مواردی جز مسایل اشاره شده برخورد نشده و حتی طرح تئوری موارد دیگر نیز به نظر نمی رسد و بسیار نادر خواهد بود که مادری با اجرای دقیق این راهکارها نتواند مشکل کودک را پیدا کند . ما مطمئن هستیم که شما در این راه موفق خواهید شد . ● کودکم غذا نمیخورد غذا نخوردن کودکان یکی از مشکلات رایج تغذیه ای موجود در خانواده هاست سوال این است که والدین در مقابل این عمل چه میکنند ؟ تهدید و ارعاب ؟ ضرب و شتم ؟ مقایسه با دیگران ؟به زور خوراندن غذا ؟ تطمیع با خوراکیهای بی ارزش یا به اصطلاح هله هوله ؟ و ....؟کدام یک از راهها صحیح است ؟ اگر کودکتان غذا نمیخورد باید او را نزد کارشناس تغذیه و همچنین در صورت نیاز نزد روانشناس ببرید.بنظر من اگر از کودکتان - مخصوصا اگردختر است - بخواهید در بعضی از کارهای بی خطر آشپزی به شما کمک کند هنگامی که سفره را پهن کردید به همه اعلام کنید که غذای امروز را با کمک فلانی آماده کرده اید و از اهل خانه هم بخواهید- ولو اینکه از آشپزی شما ناراضی هستند- از غذا تعریف کنند مسلما این برخورد باعث خواهد شد که بچه نسبت به غذائی که خودش تهیه کرده است رغبت نشان داده و مقدار بیشتری از آنرا بخورد. راه دیگر اینست که ببینید کودکتان برای غذا خوردن چه شرایطی را برای شما در نظر میگیرد و حتی الامکان آن را بپذیرید و فراموش نکنید آنچه از نظرما نامعقول است شاید برای کودکتان - در آن شرایط - کاملا معقول و پذیرفتنی است و قبول آن باعث بهبود وضعیت روحی کودک میشود. حتما قضیه ابن سینا و شاهزاده ای را که فکر میکرد گاو است را میدانید. شاهزاده به هیچ وجه غذا نمیخورد و میخواست تا قصابی را برای ذبح کردنش احضار کنند.ابن سینا در هیات قصاب نزد شاهزاده رفت و گفت،این گاو لاغر است به او غذا بدهید تا فربه شود.آنگاه او را قربانی خواهم کرد.آنوقت شاهزاده شروع به خوردن غذا کرد هنگامی که کمی غذا خورد حالش بهبود یافت و سالم شد. با کودکان هم باید همین گونه برخورد کرد. یکی از اساتیدمان تعریف میکرد: کودکی را برای رژیم درمانی نزدش آورده بودند که بشدت لاغر بود و به هیچوجه حاضر به خوردن غذا نمیشد مگر اینکه خواسته اش را- که از نظر خانواده غیر معقول بود- عملی میکردند. این بچه از پدرش که از قضا وقدر یک نظامی بوده میخواست تا او را روی یخچال بگذارد و خودش به اتفاق همسرش(مادر بچه) دور میز غذا خوری برقصند تا او غذایش را بخورد. خانواده از انجام این کار طفره میرفتند و بچه هم متقابلا از خوردن غذا سر باز میزد. هنگامی که استادمان انجام این کار را از والدین کودک طلب کرد آنها ابتدا طفره رفتند اما بعد از اصرار او قبول کردند. بعد از مدتی کودک خوب شد و به حالت عادی بازگشت. |
منبع : سایت کودکانمطالب پیشنهادی
|