وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
گرچه خیلی از ما گمان می کنیم ازدواج موفق به شانس و تصادف بستگی دارد اما با کمی دقت در انتخاب همسر، می توان ریسک آن را کاهش داد و با اطمینان بیشتری دست به انتخاب زد.
خیلی از ما قبل از ازدواج نشانه هایی را در فرد مورد بررسی خود می بینیم و تشخیص می دهیم که این نشانه ها منفی و حتی شاید مخرب باشند اما به راحتی چشم خود را بر واقعیت می بندیم و با خود یک جمله معروف را تکرار می کنیم. این جمله معروف این است: بعد ازدواج درست خواهد شد! منکر این نیستم که برخی رفتارهای زوجین، بعد از ازدواج تعدیل می شود، اما این به این معنا نیست که همه علائم و نشانه های ناهنجاری، اختلال، بیماری یا نیز بعد از ازدواج از بین می روند، بلکه برعکس، گاهی آسیب رسان تر و مخرب تر هم می شود.
به همین دلیل به شما می گوییم که با چه کسانی ازدواج نکنید!! شاید تعداد این افراد چندان زیاد نباشد اما به هر حال حواستان را جمع کنید.
اینها به شدت کنترل کننده ا ند. اصرار دارند همه تصمیم ها را خودشان بگیرند و برای همه تکلیف معین کنند. اغلب بی صبر و عجول اند و احساسات خود را بروز نمی دهند. حسودند و حس مالکیت زیادی دارند. اصرار دارند که خودشان از عهده هر کاری برمی آیند. حاضرند هر کاری بکنند تا مبادا چیزی از کنترل شان خارج شود. بسیاری از اینها در کودکی توسط بزرگ ترها یا اوضاع و شرایط به شدت کنترل شده اند و این کنترل موجب این شده که اینک اجازه ندهند کنترل چیزی از دستشان خارج شود.
می دانید چه کسانی جذب اینها می شوند؟ کسانی که احتمالا خودشان مادر یا پدر کنترل گر داشته، یا کسانی که تیپ قربانی دارند و منتظرند کسی بیاید به آنها بگوید چه کار کنند، حواستان باشد رابطه ای که در چنین حالتی ایجاد می شود، در نهایت به شدت محدود کننده و آزار دهنده است.
آیا کسانی را دیده اید که حساب و کتاب کارهایشان را ندارند، کلید یا کیف های خود را همیشه گم می کنند، به همه مقروض اند و خلاصه دوست دارد کسی را پیدا کنند تا به او تکیه کنند؟
چنین کسانی در واقع شرایطی را فراهم می کنند تا همسرشان، نقش پدر یا مادر را برای آنها بازی کنند و آنها، همچنان یک کودک وابسته باقی بمانند! عمل نکردن به قول و وعده، فراموش کردن نکات مهم و نشناختن بایدها و نبایدها و شانه خالی کردن از وظایف، از خصوصیات آن هاست. اینها اغلب هدف خاصی را دنبال نمی کنند و برنامه ریزی برای آینده ندارند، از مشکلات فرار می کنند و هر کاری را به بعد موکول می کنند.
افرادی که به اصرار می خواهند از بزرگ شدن فرار کنند، اغلب در کودکی نادیده گرفته شده وتوجه و مراقبت لازم را دریافت نکرده اند، شاید هم والدینی بسیار کنترل شده داشته اند که با اصرار و فشار خواسته اند آنها زود بزرگ شوند! متاسفانه ارتباط با چنین افرادی، به گونه ای است که آخر سر احساس می کنید از شما سواستفاده شده و بازی تان داده اند و نهایتا هم نمی توانید برای آنها احترام قلبی قایل شوید!
نوع رابطه برقرار کردن (یا بهتر بگویم رابطه برقرار نکردن) این ها جوری است که انگار همیشه یک پوستین کلفت بر تن دارند! از نظر عاطفی بیش از حد بسته و غیرقابل دسترس اند و آمادگی این را ندارند که با کسی ارتباط برقرار کنند. اینها نمی توانند و نمی خواهند احساسات و عواطف خود را نشان دهند در نتیجه هیچ رابطه ای بین آنها و طرف مقابل برقرار نمی شود و تنها چیزی که میان آنها می تواند وجود داشته باشد یک قرارداد زندگی مشترک است نه یک رابطه عمیق و صمیمانه!
اینها نمی توانند به راحتی به کسی اعتماد کنند و تمایلی ندارند دیوارها و حصارهای دفاعی خود را فرو بریزند زندگی با اینها سرد و بی روح و گزنده است.
اینها همان هایی هستند که همیشه از رنج و دردلذت می برند و هر قدر آنها را تسلی بدهید، فایده ای ندارد، مستقیما از دست کسی عصبانی نمی شود، در عوض مدام گله و شکایت می کنند. رک و پوست کننده حرف دلشان را نمی زنند و شاید باید همه هوش و استعداد خود را به بگیرید تا علت ناراحتی آنها را حدس بزنید یا به زور اطلاعاتی از آنها بیرون بکشید!
طلبکارهای مظلوم نما همیشه دیگران را مسئول بدبختی های خود می دانند و به خوشحالی و خوشبختی دیگران حسادت می کنند. نمی توانیم با آنها صحبت یا مذاکراه کنیم چون بلافاصله احساس می کنند مورد حمله واقع شده و ما را متهم می کنند که آنها را درک نمی کنیم و دوستشان نداریم.
چنین رابطه ای به زودی، منجر به انزجار و دل زدگی می شود و به نظر من یکی از خسته کننده ترین روابط عالم است. در مقابل اینها، ما همیشه بدهکار شناخته می شویم!
اینها شبیه به مین های خطرناکی هستند که اگر از نزدیکشان هم عبور کنیم، منفجر می شوند!
در واقع این افراد در مقابل هر چیزی که مطابق میلشان نباشد از کوره در می روند. به شدت کم طاقت و کم حوصله اند و آماده اند اطرافیانشان را تحقیر کنند. اینها در عرض چند ثانیه از حالت گرم و صمیمی به حالت خشمگین و عصبانی تغییر وضعیت می دهند و خشم خود را به انواع روش ها ابراز می کنند، مثلا با فریاد، بددهنی، تهدید، کوبیدن در، ترک کردن اتاق یا منزل، حتی با پرت کردن اشیا و هل دادن یا زدن اطرافیان!
بیش تر این افراد خشم های فرو خورده دارند. در کودکی آزارهای جسمی یا کلامی دیده اند و توسط مادر، پدر یا هر دو، طرد شده اند. این احتمال هم وجود دارد که درماندگی و ضعف عمیقی را در کودکی تجربه کرده باشند مثل زمانی که یکی از والدین معتاد بوده و یا والد دیگر را به شدت مورد آزار قرار می داده و آنها اجازه ابراز احساس نداشته اند.
اگر کودکی نتواند غم و اندوه عظیمی را که تجربه کرده احساس کند و با آن در تماس باشد، ممکن است سال ها بعد، آن را به شکل خشم شدید و عصبانیت بروز دهد.
متاسفانه کسانی هم که جذب افراد تندخو می شوند و آنها را به عنوان همسر انتخاب می کنند خودشان هم بی مسئله نیستند! پدر یا مادر اینها، یا هر دو، بسیار تندخو بوده اند و عشق و خشم برای آنها با هم تداعی شده اند و از طرفی ظرفیت بالایی برای تحمل فشار های عصبی پیدا کرده اند متاسفانه، بعضی افراد که در کودکی تحت آزار جسمانی زیادی بوده اند در بزرگسالی هم مستعد این هستند که همسرانی کتک خورده بشوند! کسانی که خودشان اعتماد به نفس پایین دارند و نمی توانند خشم و عصبانیت خود را هم بروز دهند، اغلب به سمت افراد تندخو جذب می شوند به هر حال رابطه با چنین افرادی بسیار بی ثمر و مخرب است و در بسیاری موارد منجر به جدایی یا آسیب های عمیق می شود.
افرادی که به هر دلیل از نامزد، یا همسر یا فرد مورد علاقه خود جدا شده اند ولی هنوز زخم شان التیام نیافته یا آسیبی را که از آن رابطه درآن وارد شده، فراموش نکرده اند، یا از ضربه عاطفی که به آنها زده شده هنوز در شک به سر می برند، مناسب ازدواج نیستند.
بعضی از اینها هنوز خشم و انزجار فوق العاده ای از فرد قبلی دارند و این امکان وجود دارد که این خشم های حل و فصل نشده و مقصر دانستن او، بر سر شما خراب شود!
بعضی هم در مقابل فرد قبلی احساس گناه می کنند و خود را مسئول می دانند مدام از او صحبت می کنند و اجازه می دهند نگرانی شان برای او، خوشحالی شما را تحت الشعاع قرار دهد. وقتی کسی تا به این حد آسیب دیده، بهتر است به او وقت دهیم تا خود را التیام بخشد زمانی با او وارد رابطه شویم که به رابطه قبلی خود پایان داده باشد.
ارباب این ها، مواد مخدر است و کسی که انتخاب کرده اید، یک برده است که آزاد نیست! در این حالت در یک مثلث عشقی قرار می گیرد: شما، او و ماده ای که برده ی آن است! ارباب که بی شباهت به رقیب تان نیست، وقت، توجه و روح او را از شما منحرف می کند وبه خود اختصاص می دهد.
ضمنا قابلیت حس کردن و احساسات او را کرخت می کند و به تدریج او را نسبت به هرآن چه در دنیای بیرون یا حتی درون او می گذرد، بی خبر و بی اعتنا می کند.
می دانم دردناک است اما صبر، بردباری، درک و عشق هرگز قادر نخواهد بود کسی را از اعتیاد رها کند. به خودتان دروغ نگویید و با آتش بازی نکنید چون به احتمال قوی خواهید سوخت. پس، حواس تان باشد، همین ها زخمی ها و برده ها را هم از فهرست کسانی که ممکن است همسری شما را طلب کنند حذف کنید. موفق باشید.
آیا شما ازلحاظ ویژگی های فردی، مستعد استرس هستید؟
واقعیت این است که هر کدام ازما، با عوامل استرس زا، به شیوه ی خاص خود برخورد می کنیم. این شیوه ی برخورد نیز، به خلق و خوی اولیه ما، به نحوه ی رشد و تربیت مان و البته به شرایط فعلی ما بستگی دارد. بعضی از ما نرمی و انعطاف پذیری بیش تری داریم و در مقابل سختی ها از خود مقاومت بیش تری نشان می دهیم و برخی دیگر شکننده تریم و برخوردهای سفت و سخت تری داریم.
خلق و خوی اولیه: همراه با شیوه ی تعلیم و تربیت و والدین، تیپ های شخصیتی خاصی را در فرد به وجود می آورند که بعضی از این تیپ های شخصیتی، در مقابل استرس، آسیب پذیرهستند. در این جا به برخی از آنها، مختصر اشاره می کنم. کسانی که خود را در یکی از این دسته ها می بینند، باید کمی بیش تر به فکر خودشان باشند و هرچه سریع تر به دنبال روش آرام سازی خود بگردند و عمر خود را صرف رنج کشیدن از استرس نکند.
از این اسم، تعجب نکنید: اینها همان تیپ های کمال گرا هستند که به منظم و ترتیب زیاده از حد بها می دهند، از نظر اینها جزئیات بسیار بااهمیت بوده و اشتباهات غیرقابل گذشت اند!
اینها تا زمانی آرامش دارند که همه ی کارهای ثابت و قابل پیش بینی باشند، اما برای مقابله با مسائل زندگی خصوصا در شرایط غیر منتظره، قدرت تصمیم گیری به موقع را ندارند.
به همین دلیل بزرگ ترین مشکل افراد کمال گرا، سازگاری با تغیرات است. اینها کمترین تمایلی به از دست دادن نظم عادی زندگی خود ندارند، و اگر خللی در امور روزمره زندگی خود مشاهده کنند، دچار استرس می شوند توجه بیش از حد آنها به جزییات باعث بروز استرس می شود.
شاید اگر بتوانند اولویت ها را در نظر بگیرند و به امور کم اهمیت کمتر ربط بدهند، از اوقات خود بهتر و بیش تر استفاده کنند.
افراد این گروه که همان تیپ جاه طلب اند، خشن و پرخاشگرند و تمام انرژی خود را صرف انجام کارشان می کنند و اغلب برای تفریح و سرگرمی، زمان ندارند. آنها نمی توانند مسوولیت ها را به دیگران محول کنند زیرا از خود و دیگران بسیار انتقاد می کنند و از این که کارها پیش رفت خوبی ندارند عصبانی وناآرام می شوند آنها قادر نیستند ساکت و آرام در جایی بنشینند و کاری انجام ندهند در نتیجه در حالت نشسته پای خود را تکان می دهند، با انگشتان خود به چیزها ضربه می زنند وخلاصه دایما در جنب و جوش اند.
زمانی که افراد این گروه دچار استرس می شوند تمایل دارند چندین کار را در آن واحد انجام دهند. برای این ها مشکل است که تمام حواس خود را متوجه گفت وگویی کنند که نتیجه اش برای آنها روشن است به همین دلیل در هنگام گفت و گو، بیش تر به کاری که بعدا می خواهند انجام دهند فکر می کند.
تلاش بلند پروازان ناآرام در جهت کنترل همه چیز و همه کس، موجب می شودکه این افراد از لحاظ جسمی و روانی تحت فشار قرار گیرند آنها از درک میزان واقعی توانایی های خود عاجز اند وعمدتا با فشارخون بالا یا زخم معده دست و پنجه نرم می کنند. عامل مشترک در تمام انواع شخصیت های مستعد استرس، ترس است. ترس از این که موفقیت آنها نادیده گرفته شود. اگر چه در هر دو تیپ، ویژگی های شخصیتی خاصی می تواند فرد را مستعد داشتن ترس کند. اما نوع تربیت فرد نیز در شکل گیری این ترس ها موثر است.