وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
درحالی که امروزه بیشتر ازدواج ها با عشق صورت می گیرد و هر دو طرف قصد دارند به یکدیگر و تعهداتشان در مقابل هم احترام بگذارند، اما درطول زمان مسائلی پیش می آید که می تواند به جدایی، یا یک زندگی مشترک بدون احساس، عشق و همراهی منجر شود.
1 ) خست: یکی از مواردی که زندگی زناشویی را سخت و مشکل می سازد; خست است. در این مورد سه حالت اتفاق می افتد; نخست وضعیتی که زن و مرد هر دو خسیس هستند که در این حالت مشکل روانی ندارند; ولی زندگی مرفهی نخواهند داشت. دو حالت دیگر آن است که زن یا مرد خسیس باشند. در این دو حالت زندگی هم از نظر روانی و هم از نظر رفاهی برای دو طرف شرایط سختی خواهد داشت.
2 ) عصبانیت: زن یا مرد عصبانی زندگی را بر دیگری دشوار می سازد. حساسیت های بی مورد و پرخاش و توهین و بی احترامی صفات مذمومی هستند که علاوه بر آنکه طرف مقابل را ناراحت می کنند، به خود شخص نیز زیان می رسانند. در چنین مواقعی باید آرامش خود را حفظ کرد، آنگاه خشم همسر را آرام و توجه او را به امور دیگری جلب نمود و برای پالایش روانی او گفتگویی دو نفره انجام داد تا وی با بیان ناراحتی ها آرام گیرد.
3 ) دورویی: زن و مردی که با دو شخصیت با هم مواجه شوند و در ظاهر و باطن یک رنگ نباشند; زندگی مطلوبی نخواهند داشت. زندگی ای که در آن صداقت و صمیمیت نباشد; اعتماد و اطمینان از آن رخت بر خواهد بست و اضطراب و تزلزل روانی بر آن حاکم خواهد بود.
4 ) دروغ: فرد دورو کسی است که تظاهر به نیکوکاری و پاکدامنی می کند ولی در باطن طور دیگری می باشد; اما دروغگو کسی است که هر جا مصلحت و نفع خود را بسنجد واقعیت را تحریف می کند و بنا به میل خود کردار و رفتارش را تنظیم می نماید. دروغ نیز مانند دورویی بنیان خانواده را متزلزل می کند و اعتماد را از بین می برد.
5 ) پنهان کاری: پنهان کاری عبارت از آن است که یکی از زوجین بدون نظر و اطلاع همسر خود و در غیاب او مبادرت به انجام اعمالی بنماید و این اعمال را چه خوب و چه بد از همسر خود پنهان دارد. چنین رفتاری ولو به نفع خانواده باشد، اعتماد را از بین می برد. گاه این گونه رفتارها در جهتی است که فرد به نفع خود و یا خویشاوندان نسبی و به ضرر همسر و زندگی مشترک انجام می دهد. این گونه اعمال بتدریج بنیان خانواده را به هم می ریزد، هر یک از زوجین را نسبت به رفتار دیگری بدبین و ناراحت می نماید و به عکس العمل وا می دارد.
6 ) پرخاشگری و خشونت: پرخاشگری به رفتاری اطلاق می شود که «هدفش اعمال صدمه و رنج» باشد. مثلا زنی که غذای مورد علاقه شوهرش را نمی پزد و یا آن را می سوزاند، یا شوهری که از زنش مرتبا انتقاد می کند و به او غر می زند. هر یک از این رفتارها بخشی از عناصر یک رفتار پرخاشگرانه بوده و موجب از هم پاشیدگی بنیاد زندگی زناشویی می گردد. خشونت و عکس العمل های زننده و شدید چه از طرف زن و چه از طرف شوهر قدرت تحمل طرف مقابل را تضعیف می نماید و زندگی را برای هر دو مشکل می سازد. در خانواده ای که خشونت حاکم است، عاطفه و رفتار انسانی رخت برمی بندد و محیط تربیتی نامناسبی از نظر تربیت فرزندان ایجاد می شود.
7 ) لجاجت: از دیگر عوامل بنیان کن در خانواده لجاجت است. این حالت بین زن و مرد زیاد دیده می شود و گاه به جایی می رسد; که حرکات لجوجانه به شکستن وسایل خانه منتهی می گردد. چنانچه این حالت، وضعیت افراطی به خود بگیرد، چه بسا به طلاق و از هم پاشیدگی خانواده منتهی گردد.
8 ) خودبینی و تحقیر دیگری: خودبینی یا تصویر ذهنی هر کس از شخصیت خویش، از مجموع تصورهای او درباره توانایی ها، احساس ها، اندیشه ها، آرزوها، داوری ها و کوشش های وی تشکیل می شود. معمولا کسانی که خود کم بین هستند، گرفتار عقده حقارت هستند و خود را کمتر، بی مقدارتر و زبون تر از دیگران احساس می کنند; افرادی که دچار خود بزرگ بینی هستند; مبتلا به تکبر، نخوت، خودستایی و جاه طلبی اند; چنین افرادی سعی می کنند با تحقیر دیگران، بزرگ نمایی کنند. زن یا شوهری که بخواهد همسر خود را تحقیر کند و خود را بالاتر احساس کند و خوبی های خود را به رخ دیگری بکشد، با دست خود تیشه به ریشه زندگی زناشویی خویش می زند.
9 ) بی انضباطی: مرد یا زنی که اساس رفتار خود را بر بی انضباطی قرار دهد، مورد اعتراض همسر خود قرار می گیرد. گاه بی انضباطی منجر به بی اعتمادی می شود و گرمی و شادمانی را از خانواده می گیرد. مردی که شب دیر به خانه می آید و زمانی را برای تفریح، مسافرت و معاشرت با زن و فرزندان خود در نظر نمی گیرد، موجبات نارضایتی خانواده خود را فراهم می آورد.
وجوهی از اختلاف های زناشویی
تفاوت های فردی یک اصل مسلم غیر قابل انکار است که برای نظام اجتماع و طبیعت ضروری است. به پیروی از این اصل طبیعی، بین زن و شوهر اختلاف وجود دارد و تا زمانی که این اختلاف ها فاصله زیادی نداشته باشد و با گذشت و چشم پوشی هماهنگ شود، مشکلی ایجاد نمی کند. مواردی از اختلاف هایی که ممکن است، منجر به ناهمنوایی و ناسازگاری شود، عبارت است از:
1 ) اختلاف در خواسته ها: یکی از عواملی که در انتخاب همسر و زندگی زناشویی باید مورد توجه قرار گیرد، خواسته های زن و شوهر است. زن یا شوهری که دارای خواسته های ایده آل و متفاوت از دیگری باشد و در تعدیل آن اقدام نکند; احتمال ناسازگاری در زندگی زناشویی از این جهت وجود خواهد داشت.
2 ) اختلاف درسلیقه ها و علاقه ها: وجوداختلاف سلیقه و علاقه در افراد طبیعی است; ولی چنانچه در برنامه های زندگی خانوادگی، این اختلاف درجهت هماهنگی بین زن و شوهر تعدیل نشود; احتمال آن دارد که به ناسازگاری منتهی گردد.
3 ) اختلاف در دیدگاه ها: انسان موجودی است با آرزوهای نامحدود، او هر چه بیشتر داشته باشد; بیشتر هم می خواهد و برآورده شدن هر نیازی به جای کاستن از آرزوهای انسان، نیازهای تازه ای را هم برمی انگیزاند. چنانچه زن و شوهری با دیدگاه ها و آرزوهای متفاوت که احتمال حصول به آن کم باشد; نتوانند درزندگی زناشویی خود هماهنگی ایجاد کنند، زندگی شاد و موفقی را نخواهند داشت.
4 ) اختلاف در خلق و خوی: بعضی افراد عصبانی، خشن، متکبر، خودخواه، از خود راضی و بعضی دارای روحیه ای گرم، خوش برخورد، متواضع و مردم دوست می باشند; بنابراین توافق اخلاقی در صدر عوامل انتخاب همسر قرار دارد.
5 ) اختلاف در میزان هوش: اختلاف سطح هوشی همسران نسبت به یکدیگر، ممکن است در زندگی زناشویی آنان مشکلاتی ایجاد نماید. بنابراین در نظر گرفتن بهره هوشی و اختلاف سطح معقول در این زمینه خالی از اهمیت نیست.
6 ) اختلاف در ابعاد معنوی: مرد و زنی که از نظر رعایت و پایبندی به امور معنوی اختلاف سطح دارند، زندگی بی دغدغه ای نخواهند داشت. بنابراین در امر ازدواج بعد اعتقادی به ویژه جنبه های معنوی آن باید مورد توجه خاص قرارگیرد.
گفتگوی سالم در اختلافات خانوادگیدر تمام زندگی های زن و شوهری اختلافاتی از کوچک تا بزرگ وجود دارد که بعضی از این اختلافات هر چند کوچک متاسفانه به طلاق ختم می شود. آیا نمی توان با راه حلی بسیار ساده پشت این معضل جامعه، که درحال به دست آوردن رکوردهای بیشماری می باشد و پله های ترقی! را یکی یکی پشت سر می گذارد را به خاک بمالیم و دیگر شاهد پیشروی این آمار به طرف بالا نباشیم. آیا قبل از طلاق و شاید حتی خیلی قبل تر از آن با خود فکر کرده اید که چطور می توان با راه هایی به سادگی آب خوردن از نابودی خانواده تان جلوگیری کنید. این سوال را از زن و شوهرهایی می پرسیم که بدون توجه به نابودشدن اول خودشان بعد زندگی مشترکشان و سوم نسل بعد از خود به طلاق فکر می کنند و باعث بالارفتن آمار طلاق می شوند. در زندگی زناشویی معمولا دلخوری ها، رنجش ها، شکایت ها و مشاجره هایی دیده می شود. آنچه مهم است این نکته می باشد که زن و شوهر چگونه و به چه نحوی با یکدیگر در مورد رنجش ها صحبت می کنند. مطمئنا رعایت نکات ذیل به سلامت گفتگوی آنها کمک می کند. در ضمن این چند نکته می تواند کلید طلایی رسیدن به گفتگویی سالم و آرام باشد.
1 ) پیش از بیان دلخوری به همسر، ابتدا کل ماجرا را روی کاغذ بنویسید. زیرا نوشتن، هم باعث آرامش نسبی شما می شود، هم سهم خودتان از دلخوری مشخص می گردد و درعین حال با یادآوری ماجرا، به علت های آن بهتر واقف می شوید.
2 ) پیش از صحبت و گفتگو سعی کنید خود را به جای همسرتان بگذارید.
3 ) پیش از صحبت با همسرتان هرگز موضوع را با دیگران مطرح نکنید، زیرا دیگران ممکن است بدون توجه به علت موضوع پیش داوری و قضاوت کنند.
4 ) در ابتدای صحبت تاکید کنید قصد شما از مطرح کردن رنجش، رسیدن به حسن تفاهم است.
5 ) سعی کنید هنگام صحبت به نکات مثبت کارهای اخیر همسرتان اشاره کنید.
6 ) سعی کنید در هنگام گفتگو هرگز خشمگین نشوید.
7 ) تاکید کنید ممکن است مقصر این ماجرا خودتان باشید.
8 ) به اشتباهات خودتان هم اشاره کنید و از همسرتان عذرخواهی کنید.
9 ) ضمن حل مساله حرف هایتان را با زخم زبان، کنایه و تحقیر بیان نکنید.
10 ) مانع حرف زدن همسرتان نشوید و فرصت دهید تا او هم اظهار نظر کند.
اثرات امواج تلفن همراه بر سلامت افراد |
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
طلاق عاطفی به سردی رابطه میان زن و شوهر گفته میشود درواقع در این رابطه ضعف ارتباط عاطفی زن و شوهر منجر میشود به سردی تمامی روابطی که یک زوج میتوانند با هم داشته باشند مانند رابطه روحی، جس ارتباط عاطفی زن و شوهر می، عاطفی و حتی گفتاری. وجود این مشکل در یک رابطه باعث بیمهری و کم شدن انرژی مثبت در خانواده میشود زوجها در بیگانگی دنیای یکدیگر گم شدهاند و فقط برای هم حکم یک همخانه یا یک مصاحب که به او عادت کردهاند را دارند. این افراد با فاصلهای که از لحاظ روحی و جسمی با یکدیگر دارند خط قرمزهایی را برای همدیگر مشخص کردهاند و هرکدام در خلوت خود دیگری را متهم میکند. درک نکردن صحیح از رفتار و گفتار یکدیگر، نداشتن شناخت کافی از روحیات طرف مقابل و عاقبت بیعلاقگی و سردی نسبت به شریک زندگی خود همه و همه دست به دست هم میدهد تا یک طلاق عاطفی را در زندگی زوجها بهوجود بیاورد.هیچ آمار دقیقی از میزان وجود طلاق عاطفی در دست نیست ولی میتوان به جرات گفت آمار طلاق عاطفی در کشورما از طلاق قانونی بیشتر است در این مطلب شما را با علل و عوامل به وجود آمدن طلاق عاطفی، نشانههای آن و راهکارهایی برای رهایی از آن آشنا میکنیم.
برای ازدواج در اکثر موارد باید سن مرد از زن بیشتر باشد ولی این اختلاف سن نباید از 7 تا 10 سال بیشتر باشد زیرا در این شرایط 2 انسان با 2 دنیای مختلف و در 2 مرحله زندگی از هم قرار دارند و مسلما درک صحیحی از دنیای هم ندارند بهطور مثال به احتمال زیاد مردی که 35 سال دارد با خانمی که 22 سال دارد ازدواج کند، این 2 بعد از چندسال که از زندگی بگذرد تازه متوجه میشوند هرکدام نیازها و خواستههای متفاوتی با یکدیگر دارند، زن تازه میخواهد شوروهیجان جوانی را تجربه کند ولی مرد این دوره را سپری کرده و میخواهد در آرامش بیشتری زندگی کند و اینجاست که از هم فاصله میگیرند و هرکدام غرق در دنیای خود میشوند. اگر سن زن از مرد بیشتر باشد هم در اکثر موارد مشکل دیگری را به وجود میآورد زیرا زنها زودتر از مردها به سن بلوغ میرسند، زودتر میفهمند و زودتر از لحاظ بدنی آماده میشوند در این شرایط یک زن که از شوهر خود بزرگتر است دائم در فکر خود شوهرش را از دست میدهد و همیشه به زنهایی که از او کوچکتر و زیباتر هستند حسادت میکند و همیشه آنها را جلوی خود در کنار شوهرش قرار میدهد و بعد مقایسه میکند و به این ترتیب هم روحیه خود را از دست میدهد و هم به خاطر شک و سوءظن خود ساخته نسبت به همسرش بدگمان میشود و مرد هم بعد از چندسال تازه متوجه میشود که نباید با زنی که از خودش بزرگتر بوده ازدواج میکرده و این موضوع را دائم به همسرش گوشزد میکند در اینجا از یکدیگر فاصله میگیرند و هرکدام در رویاهای خویش نیمه گمشده خود را مییابد و از انتخابی که داشته احساس ندامت و پشیمانی میکند، در این مورد زوجها به سرعت از لحاظ روحی از یکدیگر فاصله میگیرند و طلاق عاطفی شکل میگیرد.
در چه صورت طرح پزشک خانواده می تواند موفق باشد؟ | Product59 | 5 | 0.41% |
مسمومیت غذایی به دلیل پدیده کشند قرمز | Product 16 | 5 | 0.41% |
شوق زندگی کردن را به دانشآموزان بیاموزیم |
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
سوالهایی که برای زن و مرد پیش میآید این است: « خانوادهام چه میگوید ؟ دیگران چه میگویند ؟
چرا این زوجها در کنار هم می مانند ؟ زوج هایی که دچار مشکلات شده اند، ممکن است تا مدت ها به زندگی مشترک ادامه دهند و «طلاق عاطفی» را تجربه کنند. از جمله علل این ماندگاری این موارد هستند :
1 - ترس از نگاه دیگران
یکی از علتهای مهمی که در جامعه ما باعث میشود طلاق بعد از چند سال زندگی رخ دهد ترس از نگاه دیگران است.
سوالهایی که برای زن و مرد پیش میآید این است: « خانوادهام چه میگوید ؟ دیگران چه میگویند ؟ این انتخاب من بود و هیچکس در آن دخالتی نداشته و باید تحمل کنم. » گاهی هم والدین راه را برای برگشت فرزندان میبندند و آنقدر در زندگی میمانند تا اینکه کاملا به پایان خط برسند.
2 - امکانات مالی
این موضوع در خانمهایی که استقلال مالی ندارند و از جانب خانواده تحتحمایت قرار نمیگیرند بیشتر دیده میشود. بعضی از آنها نمیتوانند از همسرشان جدا شوند چون جایی برای ماندن ندارند و در بعضی مردان هم مهریههای بالا دلیل ماندگاری در زندگی زناشویی است.
3 - آستانه تحمل
انسانها آستانه مقاومت متفاوتی دارند. ممکن است زن و مردی با 500 مشاجره و زن و مردی دیگر با 5 هزار مشاجره به بنبست برسند. تکرار مشکلهای رفتاری و تنش و فشارهای روانی به طور مداوم از آستانه مقاومت آنها میکاهد و به تدریج به مرحلهای میرسند که احساس فرسودگی و اطمینان حاصل میکنند که ادامه زندگی محال است.
4 - نقشهای اجتماعی
بعضی افراد تحصیل کرده، مذهبی و سیاسی با سمتهای مهم و مشکلهای زناشویی غیرقابل حل ترجیح میدهند طلاق زیر یک سقف را تجربه کنند.
مثلا یک استاد دانشگاه رشته روانشناسی که به مردم در مشکلاتشان کمک میکند از تفاوتهای خود و همسرش چشمپوشی میکند و با مدارا زندگی را ادامه میدهد زیرا با طلاق جایگاهش در میان عموم و جامعه تزلزل مییابد. این گروه از افراد سعی میکنند شیوه سازگاری را در پیش گیرند.
5 - وجود فرزند
کم نیستند والدینی که ایثار میکنند تا فرزندان بزرگ شوند و به اصطلاح از آب و گل درآیند یا برای ادامه زندگی به توصیه دوستان و آشنایان فرزند دیگری میآورند. تولد فرزند در این روابط ازهم پاشیده مشکلها را بسیار پیچیدهتر خواهد کرد. بزرگ شدن فرزندان یا تولد فرزندی دیگر شرط ماندگاری نیست.
چه باید کرد؟
برای سازگاری باید زوجین را وادار کرد تا مشکل را ریشهیابی و حل کنند و به طرف تفاهم عاقلانه پیش روند؛ یعنی هر دو طرف بخواهند تغییر کنند و سطح انتظارات را پایین بیاورند و از مشاور کمک بخواهند و اگر همه قدمها برداشته شد ولی یکی از طرفین همچنان نتوانست خود را با شرایط وفق دهد، طلاق اجتنابناپذیر است.