وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
طلاق عاطفی به سردی رابطه میان زن و شوهر گفته میشود درواقع در این رابطه ضعف ارتباط عاطفی زن و شوهر منجر میشود به سردی تمامی روابطی که یک زوج میتوانند با هم داشته باشند مانند رابطه روحی، جس ارتباط عاطفی زن و شوهر می، عاطفی و حتی گفتاری. وجود این مشکل در یک رابطه باعث بیمهری و کم شدن انرژی مثبت در خانواده میشود زوجها در بیگانگی دنیای یکدیگر گم شدهاند و فقط برای هم حکم یک همخانه یا یک مصاحب که به او عادت کردهاند را دارند. این افراد با فاصلهای که از لحاظ روحی و جسمی با یکدیگر دارند خط قرمزهایی را برای همدیگر مشخص کردهاند و هرکدام در خلوت خود دیگری را متهم میکند. درک نکردن صحیح از رفتار و گفتار یکدیگر، نداشتن شناخت کافی از روحیات طرف مقابل و عاقبت بیعلاقگی و سردی نسبت به شریک زندگی خود همه و همه دست به دست هم میدهد تا یک طلاق عاطفی را در زندگی زوجها بهوجود بیاورد.هیچ آمار دقیقی از میزان وجود طلاق عاطفی در دست نیست ولی میتوان به جرات گفت آمار طلاق عاطفی در کشورما از طلاق قانونی بیشتر است در این مطلب شما را با علل و عوامل به وجود آمدن طلاق عاطفی، نشانههای آن و راهکارهایی برای رهایی از آن آشنا میکنیم.
برای ازدواج در اکثر موارد باید سن مرد از زن بیشتر باشد ولی این اختلاف سن نباید از 7 تا 10 سال بیشتر باشد زیرا در این شرایط 2 انسان با 2 دنیای مختلف و در 2 مرحله زندگی از هم قرار دارند و مسلما درک صحیحی از دنیای هم ندارند بهطور مثال به احتمال زیاد مردی که 35 سال دارد با خانمی که 22 سال دارد ازدواج کند، این 2 بعد از چندسال که از زندگی بگذرد تازه متوجه میشوند هرکدام نیازها و خواستههای متفاوتی با یکدیگر دارند، زن تازه میخواهد شوروهیجان جوانی را تجربه کند ولی مرد این دوره را سپری کرده و میخواهد در آرامش بیشتری زندگی کند و اینجاست که از هم فاصله میگیرند و هرکدام غرق در دنیای خود میشوند. اگر سن زن از مرد بیشتر باشد هم در اکثر موارد مشکل دیگری را به وجود میآورد زیرا زنها زودتر از مردها به سن بلوغ میرسند، زودتر میفهمند و زودتر از لحاظ بدنی آماده میشوند در این شرایط یک زن که از شوهر خود بزرگتر است دائم در فکر خود شوهرش را از دست میدهد و همیشه به زنهایی که از او کوچکتر و زیباتر هستند حسادت میکند و همیشه آنها را جلوی خود در کنار شوهرش قرار میدهد و بعد مقایسه میکند و به این ترتیب هم روحیه خود را از دست میدهد و هم به خاطر شک و سوءظن خود ساخته نسبت به همسرش بدگمان میشود و مرد هم بعد از چندسال تازه متوجه میشود که نباید با زنی که از خودش بزرگتر بوده ازدواج میکرده و این موضوع را دائم به همسرش گوشزد میکند در اینجا از یکدیگر فاصله میگیرند و هرکدام در رویاهای خویش نیمه گمشده خود را مییابد و از انتخابی که داشته احساس ندامت و پشیمانی میکند، در این مورد زوجها به سرعت از لحاظ روحی از یکدیگر فاصله میگیرند و طلاق عاطفی شکل میگیرد.
در چه صورت طرح پزشک خانواده می تواند موفق باشد؟ | Product59 | 5 | 0.41% |
مسمومیت غذایی به دلیل پدیده کشند قرمز | Product 16 | 5 | 0.41% |
شوق زندگی کردن را به دانشآموزان بیاموزیم |
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
سوالهایی که برای زن و مرد پیش میآید این است: « خانوادهام چه میگوید ؟ دیگران چه میگویند ؟
چرا این زوجها در کنار هم می مانند ؟ زوج هایی که دچار مشکلات شده اند، ممکن است تا مدت ها به زندگی مشترک ادامه دهند و «طلاق عاطفی» را تجربه کنند. از جمله علل این ماندگاری این موارد هستند :
1 - ترس از نگاه دیگران
یکی از علتهای مهمی که در جامعه ما باعث میشود طلاق بعد از چند سال زندگی رخ دهد ترس از نگاه دیگران است.
سوالهایی که برای زن و مرد پیش میآید این است: « خانوادهام چه میگوید ؟ دیگران چه میگویند ؟ این انتخاب من بود و هیچکس در آن دخالتی نداشته و باید تحمل کنم. » گاهی هم والدین راه را برای برگشت فرزندان میبندند و آنقدر در زندگی میمانند تا اینکه کاملا به پایان خط برسند.
2 - امکانات مالی
این موضوع در خانمهایی که استقلال مالی ندارند و از جانب خانواده تحتحمایت قرار نمیگیرند بیشتر دیده میشود. بعضی از آنها نمیتوانند از همسرشان جدا شوند چون جایی برای ماندن ندارند و در بعضی مردان هم مهریههای بالا دلیل ماندگاری در زندگی زناشویی است.
3 - آستانه تحمل
انسانها آستانه مقاومت متفاوتی دارند. ممکن است زن و مردی با 500 مشاجره و زن و مردی دیگر با 5 هزار مشاجره به بنبست برسند. تکرار مشکلهای رفتاری و تنش و فشارهای روانی به طور مداوم از آستانه مقاومت آنها میکاهد و به تدریج به مرحلهای میرسند که احساس فرسودگی و اطمینان حاصل میکنند که ادامه زندگی محال است.
4 - نقشهای اجتماعی
بعضی افراد تحصیل کرده، مذهبی و سیاسی با سمتهای مهم و مشکلهای زناشویی غیرقابل حل ترجیح میدهند طلاق زیر یک سقف را تجربه کنند.
مثلا یک استاد دانشگاه رشته روانشناسی که به مردم در مشکلاتشان کمک میکند از تفاوتهای خود و همسرش چشمپوشی میکند و با مدارا زندگی را ادامه میدهد زیرا با طلاق جایگاهش در میان عموم و جامعه تزلزل مییابد. این گروه از افراد سعی میکنند شیوه سازگاری را در پیش گیرند.
5 - وجود فرزند
کم نیستند والدینی که ایثار میکنند تا فرزندان بزرگ شوند و به اصطلاح از آب و گل درآیند یا برای ادامه زندگی به توصیه دوستان و آشنایان فرزند دیگری میآورند. تولد فرزند در این روابط ازهم پاشیده مشکلها را بسیار پیچیدهتر خواهد کرد. بزرگ شدن فرزندان یا تولد فرزندی دیگر شرط ماندگاری نیست.
چه باید کرد؟
برای سازگاری باید زوجین را وادار کرد تا مشکل را ریشهیابی و حل کنند و به طرف تفاهم عاقلانه پیش روند؛ یعنی هر دو طرف بخواهند تغییر کنند و سطح انتظارات را پایین بیاورند و از مشاور کمک بخواهند و اگر همه قدمها برداشته شد ولی یکی از طرفین همچنان نتوانست خود را با شرایط وفق دهد، طلاق اجتنابناپذیر است.