اشتغال زنان در بیرون از خانه دارای امتیازاتی است؛ به عنوان مثال:
1) بهرهمندی از توانمندی علمی، هنری، فنی و...
2) کمک به اقتصاد خانواده و...
در بیان آسیبهای کار زنان نیز میتوان به مواردی اشاره کرد:
1) فرسودگی ناشی از بالا رفتن فشار عصبی به دلیل افزایش مسئولیتها؛ مدیریت همزمان کار بیرون و مسئولیت خانه داری
اگر خانم شاغلی نتواند به درستی زندگی خود را مدیریت کند، آسیبهای بیشتری متوجه زندگی او و خانوادهاش میشود
2) کاهش زمان استراحت، دیدارهای خانوادگی و بودن درکنار اعضای خانواده بخصوص همسر و فرزندان
3) آسیب دیدن فرزندان و احساس گناه مادران به هنگام ترک فرزندان خردسال و واگذاری آنها به دیگران.
4) تقویت رفتارهای مردانه، شکل گیری روحیه خشک و حسابگرانه بخصوص درصورت اشتغال در کارهای صرفا اقتصادی مثل بانکداری، معدن و...
5) استقلال مالی و احساس نیاز نداشتن به همسر، که موجب تضعیف اقتدار شوهران میشود و...
البته همه موارد بالا (آسیبها و امتیازات) با توجه به مدیریت زن و نحوه اشتغال وی قابل افزایش یا کاهش و یا تغییر به یکدیگر است، یعنی اگر خانم شاغلی نتواند به درستی زندگی خود را مدیریت کند، آسیبهای بیشتری متوجه زندگی او و خانوادهاش میشود.
در این مطلب قصد نداریم به این سوال پاسخ دهیم که اشتغال زنان خوب است یا بد و بیشتر به موضوع سوال مطرح شده خواهیم پرداخت.
آنچه در این میان مهم است اینکه حال زن از طریق محبت گرفتن از همسر، مشارکت در مسئولیتها، مراقبت، پرورش و تربیت فرزند (زایمان، شیردهی) و... خوب میشود که ناشی از ترشح هورمون عشق و الفت (اکسی توسین) است. یعنی وقتی زن در درجه اول کاری را برای کسی انجام میدهد و در ازای آن پول دریافت میکند هورمون مردانه (تستوسترون) افزایش مییابد (مانند حقوق گرفتن، پس انداز کردن و...) اما اگر همین درآمد (بدون اجبار!) صرف مشارکت در اقتصاد یا مسائل رفاهی خانواده شود میتواند اکسی توسین را تقویت و تحریک کند؛ یعنی اشتغال زن در راستای ماهیت زنانه وی است و موجب بهبود روحیه و حال او میشود اما اگر مدام در حال جمع کردن پول و سرمایه گذاری اقتصادی باشد رفتارهای مردانهاش را تقویت کرده است!
حال با توجه به اطلاعات محدودی که در سوال وجود دارد میتوان گفت: شما به نوعی درصدد تحریک هورمون عشق و الفت (اکسی توسین) هستید یعنی با فداکاری که میکنید و مشارکتی که در اقتصاد خانواده دارید نقش زنانه خود را خوب ایفا میکنید، اما به نظر میآید سه اشکال در کار شما وجود دارد:
این کار یعنی دادن حقوق به همسرتان به انتخاب خودتان نیست یا در انجام آن دچار تعارض هستید (حقوقم را باید بدهم یا برای خودم نگه دارم) وقتی با انتخاب خود کاری را نمیکنیم مدام دچار تنش و نداشتن احساس آرامش خواهیم بود پس بهتر است برای حل تعارض به این ترتیب عمل کنید:
1) اگر از حقوق خود، ریالی را به شوهرتان ندهید چه اتفاقات بدی میافتد؟ جنجال، آشفتگی وضع اقتصادی خانواده، قهر و...؟
2) اگر کار کردن را با این شرایط کنار بگذارید چه اتفاقات بدی میافتد؟
3) اگر خود را مجاب به ادامه همین وضع کنید چه اتفاقات بدی میافتد؟
با بررسی و تحلیل سود و زیان هر کدام از موارد بالا، دست به انتخاب درست بزنید و مسئولیت انتخاب خود را بپذیرید. در واقع باید ببینید کدام یک از موارد بالا ضررهای کمتر و سود بیشتری دارد سپس همان را انجام دهید.
وقتی زنان فداکاری میکنند اما دیده نمیشوند یا به اندازه کافی چیزی به دست نمیآورند (به عنوان مثال به اندازه کافی حمایت نمیشوند یا مورد قدردانی و توجه قرار نمیگیرند) فداکاری خود را یک فشار تلقی میکنند یعنی فداکاری منفی! ولی آنچه ارزش دارد یک فداکاری مثبت است.
در فداکاری مثبت زن با کنار گذاشتن آرزوها وخواستههای خود به منظور حمایت از دیگری (همسر، فرزند و...) اهمیت بیشتری به شخص مقابل میدهد و توانایی خود را در دوست داشتن تقویت میکند (که موجب ترشح اکسی توسین میشود).
فداکاری توام با «توقع» چندان موجب تحریک هورمون عشق و الفت نمیشود زیرا آمیخته با منفی بودن و عصبانیت است فداکاری بدون قید و شرط تولید کننده قوی آرامش و عشق است و هرگز فرد را دچار نفرت و پشیمانی نمیکند؛ مثل بیدار شدن در نیمه شب و مراقبت از فرزند مریض یا آرام کردن نوزادی که گریه میکند. البته برای حل چنین مشکلی میتوانید:
1) انتظارات خود از همسرتان را به او بگویید، به عنوان مثال به او بگویید که با یک تشکر ساده احساس بهتری در ادامه این رفتار خواهید داشت.
2) معنای مثبتی برای رفتارتان بیابید؛ مانند: کاهش فشار مالی از همسرتان، پیشرفت اقتصادی خانواده، انجام یک کار خیر و معنوی (گره گشایی از مشکلات مالی همسر)، تقویت احساس مردانگی در همسر و جلوگیری از احساس ضعف او و...
یک ترس مشترک میان بسیاری از زنان این است که اگر فداکاری را متوقف و به خود بیشتر توجه کنند مردان آنان را دوست نخواهند داشت اما این حقیقت ندارد چون مردان همیشه زنی راضی و موفق را دوست دارند.
*از آنجا که شما در بیرون از خانه انرژی و درآمدتان را فدای همسر و خانواده میکنید و در خانه هم به مسئولیت خانه داری میپردازید احتمالا دچار فشار عصبی شدهاید پس بهتر است تعادلی بین نیازهای زندگی مشترک و نیازهای شخصیتان برقرار کنید یعنی رسیدگی بیشتر به حال و اوضاع روانی خود؛ مثل رسیدگی به ظاهر، تفریح، ورزش، دید و بازدید و... تا از این فشار خارج شوید و احساس بهتری به نقش خود پیدا کنید.
* پول را از حرفهای روزمره خارج کنید. مهم نیست که یکی از شما 22 میلیون در سال درآمد دارد و آن دیگری 220 میلیون. مهم این است که هر دو شما کار میکنید و هر دو شما ساعتهای روز و هفتهتان را به خانواده اختصاص میدهید.
*حرف بزنید! این مشکلات در یک نشست گفتگو حل نمیشوند. همچنین نمیتوانید تصور کنید که تقسیم کارهای خانه، پول و قدرت تصمیمگیری به خودی خود حل میشود. این مسائل با احساسات درگیر است. ذهن هر زوج با الگوهای سنتی، انتظارات و توقعات خودشان و والدینشان برای موفق بودن، و نظرات خودشان و نسل کنونی درمورد یک مرد یا زن واقعی بودن، درگیر است. این مسائل ساده نیست و معمولاً به طرقی پیچیده و عجیب پیش میآیند.
* درمورد تصمیمگیریهای مالی صحبت کنید. در نسلهای قبلی، پول درآوردن بود که تعیین میکرد چه کسی تصمیمگیریهای مالی را انجام میدهد. شما بعنوان زوجهای پیشگام باید درمورد این تصمیمگیریها با هم بحث کنید - که البته بهتر است زمانی باشد که هیچ تصمیم مهمی لازم نیست آن زمان گرفته شود. در این مورد حرف بزنید که در خانواده هر کدامتان تصمیمات چگونه اتخاذ میشد و نتایج هرکدام چه بوده است.
*وقت بگذارید و در این مورد حرف بزنید که درآمد هر کدامتان چقدر است؟ به چه حسابهای بانکی نیاز دارید؟ کدامتان به کدام هزینهها و پولها دسترسی دارید؟ قبضها چطور باید پرداخت شوند؟ کدام تصمیمات مالی را باید به تنهایی و کدامها را در کنار هم بگیرید؟ و اگر باز هم بحث احساسی شد، بدانید که دیگر درمورد مسائل مالی حرف نمیزنید. وارد مسائل عمیقتری شدهاید.
* برای کمک گرفتن از متخصص تردید نکنید. اینکه مسائل مالی بخواهد یک رابطه خوب را خراب کند واقعاً ناراحتکننده است. باید بدانید که مسائل حول محور پول و قدرت، برای اکثر افراد مسائلی کهنه و عمیق هستند. اگر متوجه شدید که شما و همسرتان مدام سر بحثها مالی، تصمیمگیریها و کارهای خانه مشاجره میکنید، به این نتیجه نرسید که مشکل همسر شماست. ممکن است به یک مشاور متخصص و بیطرف نیاز داشته باشید که احساسات، برخوردها و رفتارهای هرکدام از شما را بررسی کند. یک مشاور خوب میتواند به شما کمک کند کنار هم باشید.
چگونه می توان جلوی آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست را گرفت؟
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد کدامند؟
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
آیا رابطه احساسی شما و همسرتان ایده آل است؟ با بررسی میزان همدلی، صمیمیت و تعهد شما به همسرتان و همچنین همسرتان به شما، میتوانید برای داشتن زندگی عاشقانهتر و با کیفیت بیشتر برنامه ریزی کنید. اگر هم رابطه احساسی شما با همسرتان در حد مطلوبی باشد، باز هم دانستن نکاتی برای تقویت و حفظ آن ضروری به نظر میرسد.تست زیر به شما کمک خواهد کرد:
1 به شدت به فکر راحتی همسرم هستم
2 با همسرم روابط بسیار گرمی دارم
3 در مواقع دشوار، میتوانم روی همسرم حساب کنم
4 همسرم خیلی مرا از نظر عاطفی حمایت میکند
5 معتقدم که رابطه من با همسرم همیشه ثابت خواهد بود
6 هیچ اتفاقی نمیتواند در تعهد من نسبت به همسرم خلل وارد کند
7 همسرم من را خیلی خوب درک میکند
8 میتوانم به همسرم افتخار کنم
9 برخی اسرار خودم را به همسرم میگویم
10 هیچ چیزی مرا به اندازه دیدن همسرم خوشحال نمیکند
11 رابطه من با همسرم خیلی رمانتیک است
12 همسرم میتواند در مواقع دشوار، روی من حساب کند
13 آمادهام هر چه دارم با همسرم قسمت کنم
14 همسرم را خیلی جذاب میدانم
15 به نظر من همسرم یک فرد ایده آل است
16 اصلاً نمیتوانم فکر کنم که فرد دیگری مثل همسرم بتواند مرا این قدر خوشحال کند
17 هیچ چیزی در زندگی برایم، ارزش ناراحت کردن همسرم را ندارد
18 دیگران هم اعتراف میکنند که چقدر همسرم را دوست دارم
19 نمیتوانم بدون همسرم زندگی کنم
20 وقتی رمانهای عشقی میخوانم به یاد همسرم میافتم
21 درباره همسرم خیالپردازی میکنم
22 با همه وجودم قبول دارم که همسرم را دوست دارم
23 تلاش میکنم که رابطهام را با همسرم حفظ کنم
24 به علت تعهدی که نسبت به همسرم دارم، اجازه نمیدهم فردی بین ما دخالت کند
25 با همسرم خیلی خوب ارتباط برقرار میکنم
26 در زندگی، خودم را به همسرم بدهکار میدانم
27 افکار خودم را خیلی به همسرم نزدیک احساس میکنم
28 با همسرم روابط بسیار خوشایندی دارم
29 همسرم را از نظر عاطفی خیلی حمایت میکنم
30 به نظر خودم، همسرم را خوب درک میکنم
31 عشق من به همسرم تا آخر عمرم باقی خواهد ماند
32 نسبت به همسرم احساس مسئولیت میکنم
33 نمیتوانم تصور کنم که بین من و همسرم فاصله بیفتد
34 ازدواج خودم با همسرم را یک تصمیم گیری عاقلانه میدانم
35 حتی زمانی که همسرم رفتار نامناسبی با من دارد، سعی میکنم رابطه خود را با او حفظ کنم
حال که به همه سوالات این آزمون پاسخ دادهاید، نوبت آن است که امتیازتان را محاسبه کنید. برای محاسبه امتیازتان در سوالاتی که گزینه «هیچ وقت» را انتخاب کردهاید یک امتیاز، ««گاهی اوقات» 2 امتیاز و گزینه «همیشه» 3 امتیاز برای خودتان در نظر بگیرید. مجموع امتیاز همه سوالات، امتیاز نهایی شما خواهد بود که باید عددی بین 35 تا 105 باشد.
شما در زندگیتان دچار فقدان عشق شدهاید. به عبارت دیگر، در رابطه احساسی شما با همسرتان هیچ یک از عناصر تاثیرگذار عشق دیده نمیشود. اگر وضعیت احساسی با همسرتان از این نوع باشد، میتوان گفت رابطه شما در معرض خطرهای زیادی قرار دارد.
رابطه احساسی شما با همسرتان یک عشق خالی است. این حالت در زندگی زوجهایی دیده میشود که شور و اشتیاق و تعهد آنها به هم کم است، و صمیمیت آنها در حد متوسطی قرار دارد.
رابطه شما و همسرتان یک عشق ساده لوحانه است. به عبارت دیگر، تعهد و صمیمیت بین شما و همسرتان در حد متوسطی است. به احتمال زیاد شما در زندگیتان، هم به یکدیگر علاقه دارید و هم گاهی احساس میکنید که آن قدر از دست هم عصبانی شدهاید که به یکدیگر علاقهای ندارید.
رابطه احساسی شما و همسرتان، عشقی رمانتیک است. در این حالت، صمیمیت و تعهد بین شما و همسرتان در حد قابل قبولی است، البته هنوز برای رسیدن به عشق آرمانی باید تجربههای بیشتری در زندگی مشترک کسب کنید.
به شما تبریک میگوییم. شما و همسرتان در حال تجربه عشق آرمانی هستید. این عشق کامل 3 عنصر صمیمیت، شور و اشتیاق و تعهد را در بالاترین حد خود دارد. با این حال، طراح سوالهای این آزمون یعنی دکتر «استنبرگ» معتقد است که رسیدن به این مرحله خیلی آسانتر از نگه داشتن آن است.
اگر امتیاز شما در این آزمون حاکی از داشتن عشق آرمانی نیست، نگران نباشید چراکه با توجه به راهکارهایی که ارائه میشود میتوانید رابطه احساسی خود را با همسرتان تقویت کنید. فقط فراموش نکنید که تداوم بخشیدن به عشق سختتر از رسیدن به آن است.برای آنکه نمره ی خود را در آزمون عشق و علاقه به همسرتان بالا ببرید ، همراه مقالات خانواده ی ایرانی باشید.
چگونه می توان جلوی آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست را گرفت؟
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد کدامند؟
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
خیلی از ما فکر می کنیم که زندگی مشترک خوبی داریم، سال ها می گذرد و با خطاهای زیرپوستی و نه چندان مشهود که به چشم مان نمی آید ، کم کم مانند یک موریانه که پایه های میزی را می خورد ، پایه های زندگی مشترکمان را از بین می بریم. روزی به خودمان می آییم و می بینیم دو نفر غریبه هستیم که با هم زندگی می کنیم و فرزندان و خانه ی مشترک داریم، همین! پس باید قبل از آنکه دیر شود به چند « اگر» کوچک در زندگی و رفتار خود توجه کنید و در صورت مشاهده ی آنها خیلی زود و اورژانسی در جهت رفعش اقدام کنید.
چه بخواهید چه نخواهید، همسر شما همیشه به ظاهرتان توجه میکند و آراستگی شما برایش مهم است. هیچ زحمتی ندارد که سعی کنید کمی برای همسرتان به ظاهر خود برسید، حتی یک تغییر کوچک در ظاهرتان میتواند اثر زیادی در زندگی شما داشته باشد.
اینکه به کارتان اهمیت دهید یا گاهی به سراغ تفریحهای مورد علاقهتان بروید، اصلا بد نیست ولی هیچگاه فراموش نکنید که اولویت اول شما در زندگی، همسر و زندگی مشترکتان است. به طور حتم همسر شما دوست ندارد فکر کند که در زندگی شما نقشی ثانوی و نه چندان مهم دارد.
عشق مثل گلی است که باید هر روز به آن رسیدگی شود. کوچکترین محبت و عاطفهای که شما هر روز به هم ابراز کنید، صمیمیت و عشق شما را زنده نگه میدارد؛ اما متاسفانه بسیاری از زوجین این مسئله را فراموش میکنند. باور کنید کارهای خیلی ساده میتواند بسیار موثر باشد؛ مثلا هنگامی که در آشپزخانه هستید از او بپرسید چیزی احتیاج ندارد یا او را با کادوهای کوچک غافلگیر کنید (اصلا لازم نیست کادوها گرانقیمت باشد)، وقتی برای شما کاری انجام میدهد از او تشکر کنید (اصلا مهم نیست آن کار بزرگ باشد یا کوچک). باید بدانید این کارهای محبت آمیز فقط مخصوص دوران شروع زندگی نیست و حتی میتوان گفت اهمیت آنها برای ادامه زندگی مشترک بیشتر هم هست.
اگر به خودتان اجازه دهید که مدام از همسرتان انتقاد کنید به مرور به خوشبختی تان خدشه وارد میکنید. شاید شما با خود فکر کنید که همه انتقادهایتان منصفانه است اما، وقتی این روند را ادامه دهید حرفهایتان به غر و نق تبدیل میشود و در نتیجه ممکن است هر 2 نفر شما را عصبانی کند و در نهایت مدام بین شما دعوا پیش بیاید. باید یک جا این روند را قطع کنید، قرار نیست شما همسرتان را تربیت کنید. البته در زمان و مکان مناسب میتوانید با گفتوگو چنین مسائلی را بررسی و حل کنید.
این طبیعی است که شما با همه اعضای خانواده همسرتان نتوانید صمیمی باشید اما باید تمام تلاش خود را بکنید تا با افراد درجه اول او به فصل مشترکی برسید و احترام همه ی اعضای خانواده ی او را رعایت کنید. ممکن است همسر شما در برخی اختلافات حق را به شما بدهد اما اگر این شکایت از مادر و خواهرشوهر زیاد تکرار شود ، او خسته شده و رابطه تان خدشه دار می شود. در هر صورت فردی که با رفتارش شما را آزرده مادر اوست پس از دید همسرتان به این قضیه نگاه کنید.
دروغ از جمله اشتباهات مهلک در زندگی زناشویی است زیرا همانطور که گفته اند :ماه پشت ابر نمی ماند پس به روزی فکر کنید که دروغ تان برملا شود و رابطه تان گرفتار بی اعتمادی گردد. اعتماد زیر بنای ارتباط خوب زن و شوهر است پس سعی کنید با صداقت و راست گویی حتی اگر در آن زمان به ضررتان است، زندگی خود را بر پایه های قوی استوار کنید.
ما با دوستانمان می خندیم ، با اقوام مسافرت می رویم و بسیاری از لحظات خوش را با دیگران تجربه می کنیم ، نیاز داریم برخی تفریحات و لذت ها را برای با همسرمان تجربه کردن،داشته باشیم.خاطرات شیرین دو نفره می تواند در روزهای بحران به داد زندگی مان برسد. پس سعی کنید حساب بانگی لذت مشترک تان را بالا ببرید.
چگونه می توان جلوی آثار جانبی تشعشع لامپ های کم مصرف بر چشم و پوست را گرفت؟
ورزش های ضد استرس برای بهتر شدن وضعیت روانی و احساسی افراد کدامند؟
چطور میزان فعالیت فیزیکی خود را ارتقاء دهیم؟
ورزش های مخصوص افراد مبتلا به بیماران قلبی و دیابت
و البته در این راستا قطعاً قصد و نیت به تنهایی کافی نیست چراکه 90 درصد کسانی که از وزن بدنشان می کاهند دوباره چاق می شوند و 85 درصد کسانی که ترک اعتیاد می کنند در مدت یک سال عادت دیرنه را از سر می گیرند، علتش این است که آن ها سبک و طرز زندگی که سبب این عادت ها می شود را تغییر نداده اند. باید بدانید که برای تغییر سبک زندگیتان و سالم نگه داشتن رابطه زناشویی تان به داشتن برنامه ای منظم نیازمندید.
در هر لحظه اگر احساس کردید کاری که انجام می دهید اولویت مهم زندگی شما را در نظر نمی گیرد دست از آن کار بکشید و کاری کنید که با اولویت شما سازگار باشد. باید در جهتی قدم بردارید که رابطه زناشویی خود را معنی دار کنید این اولویت شماست
توجه به اولویت ها:
یکی از کارهای مهمی که باید انجام دهید توجه کردن به اولویت هاست، که البته لازمهی آن شناخت اولویتهایتان آن می باشد. در این زمان باید از خود سوالاتی بپرسید، برای مثال "آیا این اندیشه، احساس یا رفتار اولویت مرا برای حفظ این رابطه تضمین می کند؟" اگر جواب منفی است شما کاری می کنید که اولویت شما در زندگی نیست بنابراین به مشکل و دردسر می افتید.در هر لحظه اگر احساس کردید کاری که انجام می دهید اولویت مهم زندگی شما را در نظر نمی گیرد و یا کاملاً در جهت خلاف اولویت زندگی شماست دست از آن کار بکشید و کاری کنید که با اولویت شما سازگار باشد. باید در جهتی قدم بردارید که رابطه زناشویی خود را معنی دار کنید این اولویت شماست. نمی توانید یک روز داغ و روز دیگر سرد باشید، نباید به امید و انتظار بنشینید تا ببینید چه اتفاقی خواهد افتاد. بی حالی، رخوت، دست روی دست گذاشتن و به انتظار نشستن کاری صورت نمی دهد مهم این است متعهد شوید کاری صورت دهید تا به خواسته خود برسید.
واقعیت این است که نمی توانید احساس سعادت کنید مگر آنکه دست به عمل بزنید. اگر احساس می کنید که از تبسم و خنده همسرتان لذت می برید کاری کنید که او را به تبسم وادار کند. کاری را که خواسته ی شما را برآورده می کند انجام دهید
مدیریت بر رفتار:
کار دومی که باید صورت دهید این است که راهتان را به سوی سعادت و خوشبختی هموار کنید و البته تنها در صورتی می توانید در جهت سعادت و خوشبختی قدم بردارید که برایتان مشخص باشد که شادی و سعادت برای شما چه معنا و مفهومی باشد. به طور کلی اشخاص مکدر تولید تکدر می کنند و افسرده ها دیگران را افسرده می سازند. اگر کسانی که مکدرند کارهای جالب تر انجام دهند برداشت و تجربه شان از زندگی تغییر می کند و اگر افسرده ها با زندگی شاداب تری برخورد داشته باشند، شاداب می شوند.
واقعیت این است که نمی توانید احساس سعادت کنید مگر آنکه دست به عمل بزنید. اگر احساس می کنید که از تبسم و خنده همسرتان لذت می برید کاری کنید که او را به تبسم وادار کند. کاری را که خواسته ی شما را برآورده می کند انجام دهید. در زندگی باید روحیه عمل گرا داشته باشید و آنچه را که آموخته اید به عمل در آورید. مطمئن باشید همسرتان هم متوجه این موضوع خواهد شد.
برای اینکه احساس عشق کنید و برای اینکه احساس کنید تحسین می شوید باید به بیان آن بپردازید. اگر همسرتان مجبور به ذهن خوانی باشد تا با احساس شما آشنا شود بدانید که از روی تنبلی کاری را انجام داده اید که به احتمال زیاد به نتیجه دلخواه هم نمی رسید. برای مثال نشان دادن تعهد اقدامی است که به همسرتان می گوید و به او اطمینان می دهد با بروز نخستین اختلاف زندگی زناشویی شما متلاشی نمی شود. رفتارتان نشان می دهد که تعهد شما بی قید و شرط است.
شما رفتارتان به گونهای است که به همسرتان می گویید که نمی خواهید جز او با کسی همسفر شوید. می گویید سعادت خود و همسرتان را می خواهید و قصد ندارید که به عمد به او لطمه بزنید، می گویید که در صورت نیاز در کنارش خواهید ماند، باور کنید و به شکلی رفتار نمائید که انگار رابطه بهتری اتفاق خواهد افتاد و سرانجام اینکه این نکته را همیشه به خاطر داشته باشید: بهترین نشانه ی رفتار آینده رفتار گذشته است چرا که روزها تبدیل به هفته ها و هفته ها تبدیل به ماه ها می شود، بگذارید از شما سابقه خوب، مثبت و مفیدی بر جای بماند.
دیابت را چگونه درمان کنیم؟
چگونه می توان از سرطان سینه جلوگیری کرد؟
کافئین بر بدن چه اثراتی خوب و بد دارد؟
حقایق بیماری ایدز چیست؟
چرا پزشکان از بیماران زیر میزی می گیرند?
چگونه می شود با فعالیت فیزیکی جلوی بیماریها را گرفت؟
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا
چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
*** با هم ببینیم ***
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
زن و شوهرهای بسیاری هستند که احساس میکنند به راحتی نمیتوانند با هم حرف بزنند و مشکلاتشان را با صحبت کردن حل کنند. اگر شما هم جزو این دسته هستید دکتر فیل برایتان راهحل ویژهای دارد.
افراد زیادی هستند که هنگام صحبت کردن ترجیح میدهند گوشهایشان را ببندند و به حرفهای طرف مقابل گوش ندهند و تا جایی که میتوانند بر گفتوگو مسلط باشند و اگر هم طرف مقابل چیزی بپرسد تنها به دادن جوابهای سربالا اکتفا کنند. اگر دوست دارید برای باقی عمرتان بیشتر تنها زندگی کنید، میتوانید جزو این دسته افراد قرار بگیرید اما اگر اینگونه فکر نمیکنید و ارتباط برایتان مهم است باید تکنیکهای خاصی را یاد بگیرید. در اینجا دکتر فیل روانشناس معروف آنچه را که شما برای اصلاح گفتوگوهایتان احتیاج دارید به شما یاد میدهد.
چراغی روشن کنید
مشکل بسیاری از افراد این است که واقعا نمیدانند چه نوع ارتباطی را میتوان یک ارتباط خوب دانست و اصلا ارتباط صحیح یعنی چه؟ آنها گاهی فراموش میکنند حرف زدن و گوشکردن از اساسیترین ابزارهای هر ارتباطی است و به وسیله این 2رکن است که شما میتوانید از احساسات طرف مقابلتان باخبر شوید و احساساتتان را هم به طرف مقابل انتقال دهید و تمام مشکلات موجود در رابطه را حل کنید. شاید این جمله معروف را شنیده باشید که «به جای اینکه بر تاریکی لعنت بفرستی چراغی را روشن کن» بنابراین به جای اینکه مدام در زندگی گله کنید که با همسرتان نمیتوانید به راحتی حرف بزنید و به توافق برسید، باید هنر و مهارت ارتباط را یاد بگیرید تا دیگر مشکلی به نام نبود ارتباط در خانواده شما وجود نداشته باشد.
قانون اول
شفاف حرف بزنید
باید سعی کنید تا حد ممکن واضح و شفاف صحبت کنید. سعی کنید هر آنچه میگویید یا اشاره میکنید یا قصد دارید بهطور ضمنی به دیگری بفهمانید کاملا دقیق بیان شود و اگر طرف مقابلتان (دوست یا همسر) حرفهایتان را به درستی متوجه نشد یا آنها را به چالش کشید؛ بهتر است بهطور کامل برای او توضیح دهید که معنی حرفهایتان چیست و آنچه میگویید چه معنایی میدهد. البته منظور این نیست که شما باید هرآنچه فکر یا احساس میکنید را برای دیگران توضیح دهید بلکه اینجا منظور این است که وقتی وارد گفتوگو شدید و آگاهانه تصمیم گرفتید که بعضی چیزها را فاش کنید باید آنها را شفاف بیان کنید.
قانون دوم
مهم است که او چه میشنود
کسانی که یکطرفه ارتباط برقرار میکنند بیشتر دوست دارند حرف بزنند ولی هرگز گوش نمیدهند و اصلا توجهی هم نمیکنند که آیا طرف مقابلشان حرفها را متوجه شده است یا نه. مهم برای اینگونه افراد فقط حرفهای خودشان است اینکه بگویند: «من از تو میخواهم که...»یا تو باید این کار را انجام دهی.» یا.... در واقع تمام آنچه این افراد از ارتباط میدانند همان چیزی است که خودشان میگویند و اصلا برایشان اهمیتی ندارد که دیگران چه میشنوند و نتیجه چنین ارتباطی چیزی نخواهد بود به جز تنش و تضاد.
اما بهنظر شما وقتی اینگونه افراد بهدنبال جواب و بازخوردی از طرف مقابل هستند، چه اتفاقی میافتد؟ مثلا زن میگوید: «من از تو میخواهم که کارهای الف و ب و ت و ث را برای من انجام دهی، بهنظر مشکلی نداشته باشی؟» و شوهر جواب میدهد: «خب انجام کارهای ج، چ، خ برای من چندان مشکل نیست.» جای تعجب نیست آنها اصلا همراه خوبی برای هم نیستند، حرفهای هم را متوجه نمیشوند و حتی در مورد یک چیز یکسان هم حرف نمیزنند. وقتی شما از طرف مقابل جواب و بازخورد بخواهید یعنی اینکه بیشتر بخواهید بفهمید که او چه شنیده است یا اینکه خودتان چه گفتهاید، در واقع نوع ارتباط بینتان را روشنتر میکنید و متوجه میشوید واقعا چقدر بین شما ارتباط صحیحی وجود دارد و در کجا باید شفافسازی شود.
قانون سوم
به انگیزهها توجه کنید
چه شما گوینده باشید چه شنونده باید تمام حرفهایی که بینتان رد و بدل میشود برایتان کاملا واضح و شفاف باشد، شما باید هم به انگیزه و نیت پشت حرفها توجه کنید و هم پیامی که داده میشود، مثلا اگر شما شوهری دارید که میگوید: «تو همیشه همانند بازجوها رفتار میکنی، مدام میخواهی از من سوالات متفاوت بپرسی، از من استنطاق کنی و مرا آزار دهی» از این جملات نباید به سادگی گذشت شما باید سعی کنید بفهمید پشت این کلمات او چه چیزی وجود دارد. آیا او میخواهد شما را دچار عذاب وجدان کند تا چیزی را نبینید؟ یا شما بهدلیل نداشتن احساس امنیت که در درونتان وجود دارد بیش از حد سعی میکنید زندگی او را کنترل کنید؟ وقتی شما اینگونه سوالات را از خود بپرسید علت و انگیزه بسیاری از کارها و رفتارها را درک کرده و در نتیجه میتوانید از همان جا مشکل را حل کنید.
اگر شما از شوهرتان بپرسید :«آیا باز این جمعه هم میخواهی با دوستانت بیرون بروی؟» در حقیقت شما میخواهید به همسرتان بگویید که دوست دارید زمان بیشتری را با او بگذرانید اما بهتر است سعی کنید پیامتان را به درستی بیان کنید تا او نیز بتواند جوابی متناسب با آن به شما بدهد.
قانون چهارم
مطمئن شوید منظور او را درست فهمیدهاید
اگر میخواهید همواره ارتباط درست و صحیحی بین شما و همسرتان وجود داشته باشد باید توافق کنید هنگام صحبت مدام با یکدیگر منظورتان را چک کنید تا مطمئن شوید منظور هم را به درستی متوجه شدهاید و همیشه با صداقت تمام به هم جواب دهید مثلا میتوانید از همسرتان بپرسید: «آیا احساس تو دقیقا همانی است که میگویی؟ آیا من منظورت را درست فهمیدهام؟» البته فراموش نکنید وقتی شما از او سوال میکنید باید این آمادگی را نیز داشته باشید که حقیقت و جواب درست را بشنوید. بعد باید آماده باشید او نیز همین گونه سوالها را از شما بپرسد و شما هم باید با صداقت تمام به او پاسخ دهید، مثلا اگر پرسید: «آیا واقعا حالت خوب است؟» اگر واقعا چندان اوضاعتان رو به راه نیست، این جسارت را داشته باشید که جواب دهید: «نه، حالم خوب نیست.»
پس برای اطمینان از اینکه احساسات همسرتان را به درستی فهمیدهاید باید از او سوال بپرسید.
راهنمای عملی برای یک گفتوگوی موثر
زیادهروی نکنید
در یک گفتوگو بیشتر افراد وقتی اولین انتقاد را از خودشان میشنوند تمایلشان برای ادامه گفتوگو بسیار پایین میآید. با نقد بعدی حالت دفاعی آنها بیشتر میشود و قدرت پذیرش حرفهای بعدی هم کاهش مییابد. با انتقاد سومی که از آنها میکنید احتمالا دیگر تنها با خود حرف میزنید و آنها حرفهایتان را گوش نمیدهند، در این حالت بهتر است بیش از این ادامه ندهید چون ممکن است گفتوگو کاملا منحرف شود پس انتقادهای خود را جایی یادداشت کنید تا در زمان دیگری آنها را با طرف مقابلتان مطرح کنید.
از حرف خود برنگردید
گروهی از انسانها با شجاعت چیزهای بسیار مهمی را میگویند اما بعد با کوچک جلوه دادن آنچه گفتهشده است موجب تضعیف ارتباطشان میشوند، مثلا به طرف مقابل میگویند: «من فکر میکنم تو واقعا شخصیتی بد جنس و آزاردهنده داری.... و میدانم که من باعث شدهام که تو خود را اینگونه نشان دهی.» نه؛ شما نباید برای بیان احساسات واقعی خود عذرخواهی کنید، وقتی پیام خود را به طرف مقابل رساندید، روی حرف خود بایستید و از آن برنگردید.
به او نشان دهید حرفهایش را میشنوید
وقتی طرف مقابل با شما صحبت میکند گهگاهی با رفتارها یا کلمات ترغیبآمیز به او نشان دهید که حرفهایش را میشنوید. این رفتارها ساده هستند، مثل برقراری ارتباط چشمی، تکان دادن سر و... یا گفتن عبارات و کلماتی چون، خب، درست است، گرفتم، آها و... شما با این رفتارها یا کلمات به طرف مقابل میگویید من در حال گوش کردن به حرفهایت هستم پس به صحبتت ادامه بده.
قانون پنجم
شنیدن تنها کافی نیست، احساس هم مهم است
بیشتر مردم شنوندههایی منفعل هستند. اگر میخواهید به شنوندهای فعال تبدیل شوید نیاز دارید که بر 2 ابزار مهم تسلط پیدا کنید. یک روانشناس معروف به نام کارل راجرز این 2 ابزار را بازتاب مفهوم و بازتاب احساس مینامد، البته من با همه نظرات راجرز موافق نیستم ولی او در اینجا انگشت روی نکته بسیار مهمی گذاشته است.
وقتی میگوییم «بازتاب مفهوم گوینده» منظورمان این است که وقتی به حرفهای کسی گوش میکنید به او جواب یا بازخوردی میدهید که نشاندهنده این است که پیام واقعی حرفهای او را درک کردهاید اما همه چیز این نیست و چیزهای دیگری همچون درک احساسات نیز مهم است، بگذارید با مثال منظورم را روشنتر کنم که چگونه یک فرد ممکن است اطلاعاتی را از حرفهای طرف مقابل بهدست بیاورد اما منظور و پیام او را درک نکند.
فرد الف: «متاسفم که دیر کردم؛ هنگامی که میخواستم از خانه بیرون بیایم سگم به خیابان پرید و با یک ماشین تصادف کرد.»
فرد ب(بازتاب مفهوم): یعنی سگت با یک ماشین تصادف کرد.
الف: درست است.
ب: آیا سگت مرد؟
الف: بله.
ب: بعدش با جسدش چه کردی؟
در این مثال فرد ب نشان میدهد که صحبت فرد الف را شنیدهاست اما بهطور واضحی فرد ب تاکید اصلی او را متوجه نشده است.
برای اینکه بتوان در یک موقعیت نسبتا احساسی یک شنونده فعال بود، فرد ب نباید تنها به بازتاب اطلاعات واقعی اظهار شده فرد الف اکتفا میکرد، در این نوع گفتوگوها بازتاب احساسات نیز مهم است در واقع بازتاب احساسات به طرف مقابل میفهماند که شما نه تنها حرفهای او را شنیدهاید بلکه با او همدلی هم کردهاید و دقیقا احساس او را درک میکنید. این چیزی است که باعث میشود طرف مقابل از صحبت با شما احساس رضایت کند. اگر بخواهیم بازتاب احساسات را با مثال روشن کنیم اینگونه میشود:
الف: «متاسفم که دیر کردم هنگامی که میخواستم از خانه بیرون بیایم سگم به خیابان پرید و با یک ماشین تصادف کرد.»
ب(بازتاب احساسات): وای چقدر بد.... حتما الان احساس خیلی بدی داری.
الف: آره درست است، 12 سال بود که آن سگ را داشتیم، بچههای من واقعا دوستش داشتند.
ب: مطمئنم که الان آنها خیلی ناراحتند، واقعا متاسفم که چنین اتفاقی برایت پیش آمد.
توانایی بازتاب احساسات و نه فقط بازتاب مفهوم برای داشتن یک ارتباط موفق ضروری است.
قانون ششم
فیلترهایتان را بشناسید
وقتی من و شما با هم در حال گفتوگو هستیم نمیتوانم روی چگونگی ارتباط برقرار کردن شما کنترلی داشته باشم، تنها میتوانم روی چگونگی دریافتهایم از حرفهای شما کنترل داشته باشم. میتوانم چیزها و عواملی را شناسایی کنم که در من وجود دارند و باعث میشوند که حرفهای شما را به درستی متوجه نشوم، در اینجا این عوامل و چیزها را فیلتر مینامم. برای اینکه بتوانید یک شنونده خوب باشید باید فیلترهای درونتان را شناسایی کنید. شاید شما برای گفتوگو یک دستورالعمل خاص داشته باشید، شاید در حال قضاوت درباره طرف مقابل و گویندهاید و به هیچوجه به او اعتماد نداشته باشید، شاید عصبانی باشید یا... هرکدام از این فیلترهای روانی میتوانند تا حد زیادی چیزی که شما میشنوید را تغییر دهند. فیلترها باعث میشوند که خیلی زود تصمیم بگیرید، ممکن است با پیشداوری درباره همسرتان او را قبل از اینکه حرفهایش را بشنوید محکوم کنید و مثلا نتیجه بگیرید که او دیگر شما را دوست ندارد، در واقع اصلا برایتان مهم نیست که او به شما چه میگوید بلکه حرفهایش را تغییر میدهید تا آنها را شبیه تفکرات و احساسات و عقاید خودتان بکنید. با کمی کاوش در درونتان فیلترهایتان را شناسایی کنید. اگر شما از آنها آگاه نباشید به راحتی بسیاری از ارتباطاتتان خراب میشود چون شما حرفهای طرف مقابل را در ذهنتان تغییر میدهید و اصلا برایتان مهم نیست او چه میگوید.
وقتی قرار است درباره موضوع مهمی صحبت کنید که به لحاظ احساسی نیز درگیر آن هستید، محیطی را برای گفتوگو انتخاب کنید که حواستان در آن جا پرت نشود تا بتوانید بهطور کامل روی آنچه میگویید و میشنوید تمرکز کنید
اختصاصی مجله اینترنتی برترین ها Bartarinha.ir
بررسی اثرات کافئین بر بدن
عوارض شیرین کنندههای بدون کالری
فست فود زیر ذره بین کارشناسان حوزه سلامت
ویژگی های ظروف آشپزی و اثر آن در پخت غذا