وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
با خودتان فکر می کنید که با همسرتان رابطه ای ناموفق دارید چون بین شما و همسرتان قواعد مشترکی یا چیز ثابت و استانداردی وجود ندارد، چون شما مثل خیلی از زوج هایی که فکر می کنید خوشبختند نیستید، چون رابطه شما با زوج های رویایی که در فیلم ها می بینید، متفاوت است. همه این ها باعث می شود، دیگر احساس خوشبختی نکنید و همین به مرور روی رفتارهای تان تاثیر بگذارد و روزبه روز از همسرتان دورتر شوید اما اگر بدانید تمام رازهای خوشبختی و داشتن یک زندگی مشترک ایده آ ل در دسترس هستند، دیگر نه تنها حسرتی نخواهید داشت بلکه روزبه روز بیشتر هم عاشق هم می شوید.
● یک رابطه خوب رابطه ای است که ۲ نفر شبیه هم فکر کنند
هیچ وقت نمی توانید به مسائل، از چشم همسرتان نگاه کنید چون شما ۲ نفر کاملا آدم های متفاوتی هستید، شما ۲ نفر به لحاظ ژنتیک، فیزیولوژیکی، روانی و گذشته خانوادگی کاملا متفاوت هستید. اگر هم کاملا شبیه هم فکر کنید، مشکلات رابطه ای تان حل نخواهد شد. زن ها و مردها از ۲ دنیای متفاوت هستند، شما نمی توانید تفاوت های اساسی بین دیدگاه های تان را محو کنید یا بپوشانید، چون این کار هم غیرطبیعی است و هم در بعضی مواقع خطرناک. بهتر است بدانید زندگی با فردی که متفاوت فکر می کند و شما را تکمیل می کند، خیلی لذت بخش تر از کسی است که کاملا شبیه شماست. به همین دلیل تفاوت ها را با روی باز قبول کنید و آن ها را باورکننده زندگی تان بدانید.
● رابطه خوب رابطه ای است پر از علائق و فعالیت های مشترک
اگر علائق مشترک یا فعالیت های مشترکی نداشته باشید، هیچ اشکالی در رابطه شما وجود ندارد. اگر شما و همسرتان خود را مجبور کنید که با هم فعالیت های مشترک داشته باشید، نتیجه ای نخواهد داشت جز استرس، فشار و تضاد، پس چیزی را را به زور وارد رابطه نکنید.
● یک رابطه خوب شبیه قصه های عاشقانه است
بله، باید بین شما و همسرتان احساسات عاطفی عمیق و به عبارت صحیح تر، عشق وجود داشته باشد اما خودتان را گول نزنید، نباید انتظار داشته باشید زندگی شما همانند داستان های عاشقانه فیلم ها باشد. حقیقت این است که شما در دنیای واقعی زندگی می کنید. با عشق زندگی کردن متفاوت از زمانی است که فرد تازه عاشق شده است. وقتی فرد تازه عاشق می شود یعنی؛ در اولین مرحله عشق قرار دارد و باقی ماندن در این مرحله غیرممکن است. در یک رابطه کامل شیفتگی، شیدایی فلج کننده اولیه، به مرحله ای عمیق تر از عشق رسیده است. اشتباه است که گمان کنید وقتی هیجانات و شیدایی های اولیه از بین رفت یعنی؛ عشق از بین رفته است. فکر نکنید که دیگر در رابطه شما عشق به وجود نخواهد آمد، بلکه رابطه شما در حال واردشدن به مراحل دیگر و متفاوتی از عشق است، یاد بگیرید این مراحل را آگاهانه هدایت کنید تا به تجربه عمیق تری از عشق برسید.
● اگر بتوانید شریک تان را تغییر دهید خوشبخت هستید
در این تله نیفتید که فکر کنید اگر بتوانید شریک زندگی تان را تغییر دهید رابطه موفق تری خواهید داشت. شما هر ۲ مسئول رابطه هستید. بیایید این فکر کودکانه را کنار بگذاریم که عاشق شدن یعنی پیدا کردن کسی که بتواند خوشحال مان کند و مسئولیت ناراحتی یا خوشحالی ما برعهده او باشد ، مسئولیت خوشحالی هر کسی فقط به عهده خودش است. اگر رابطه شما پر از اضطراب و محنت زده است، شاید مهم ترین شخصی که باید تغییر کند خود شما باشید. وقتی در همه مشکلات به دنبال مقصر باشید ناخودآگاه رفتاری تخریب گر پیدا می کنید که همین رفتار نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه اوضاع را خراب تر هم می کند ، سعی کنید تمام رفتارهای تخریب گرتان را شناسایی کنید و آن ها را دور بیندازید.
● در یک رابطه خوب همسرتان نباید هیچ عیبی داشته باشد
هیچ کس کامل نیست، اگر همسرتان عادت هایی عجیب و غریبی دارد در صورتی که این عادت ها توهین آمیز و تخریب گر نیست می توانید به راحتی با آن ها کنار بیایید. به جای این که روی نقاط ضعف او تمرکز کنید، ویژگی ها و خصوصیت هایی را به یاد بیاورید که در رزهای اول به خاطر آن ها جذب او شدید، شاید آن روزها بعضی از همین عادت های خاص و عجیب و غریب شما را به او جذب کرده بود، اگر یک رفتارخیلی طبیعی نباشد و به چشم دیگر مردم، خارج رفتارهای مرسوم باشد دلیل نمی شود که برای رابطه بد باشد و به آن آسیب برساند. دقت کنید همسری که عادت های کمی عجیب دارد کاملا متفاوت است از همسری که مشکلات جدی دارد، پس این ۲ مورد را با هم اشتباه نگیرید. زمانی همسر شما مشکلات اساسی دارد که رفتارهای او آسیب زننده و تخریب کننده باشد، یعنی به لحاظ بدنی یا جسمی به شما آسیبی بزند یا این که به خودش لطمه برساند مثلا این که اعتیاد داشته باشد.
● در یک رابطه خوب تمام مشکلات حل می شوند
در زندگی هر زوجی اختلاف هایی وجود دارد، خیلی ها هستند که گمان می کنند اگر نتوانند این اختلافات جدی را حل کنند دیگر خوشبخت نخواهند بود اما جالب است بدانید ۹۰درصد مشکلات ارتباطی ای که وجود دارد، غیرقابل حل است. چیزهایی در زندگی وجود دارد که شما و همسرتان تا آخر عمر هم نمی توانید درباره آن ها به یک نظر برسید، بنابراین باید به نوعی بین خودتان آن را حل کنید. بالاخره باید یکی کمی از خواسته هایش کوتاه بیاید. شما باید با هم توافق کنید که در زمان هایی که اختلاف به وجود می آید، به دلیل ارتباط عاطفی ای که بین تان وجود دارد با هم کنار بیایید و فقط به دنبال رسیدن به خواسته خود نباشید.
● رابطه ای خوب، یعنی صرفا صلح
خیلی ها از بحث و مشاجره می ترسند چون گمان می کنند هر بحث و مشاجره ای نشانه ضعیف بودن رابطه است و این که رابطه در خطر است، باید بدانید حتی خوشبخت ترین زوج ها هم با هم بحث می کنند. اگر نگرش خود را تغییر دهید حتی بحث و مشاجره می تواند به رابطه کمک هم بکند چون هم تنش ها را تخلیه می کند و هم وقتی بتوانید احساسات تان را بدون توهین یا ترس از جدایی مطرح کنید به طرف مقابل اعتماد بیشتری خواهید کرد.
نگران این زیاد بودن تعداد بحث هایتان نباشید بلکه نگران چگونگی بحث ها و مشاجره ها باشید، بحث های شما باید قانون داشته باشد، این قانون ها عبارتند از :
۱. هیچ گاه به شخصیت طرف مقابل توهین نکنید به جای آن فقط به موضوع بحث بپردازید.
۲. وقتی خیلی عصبی هستید به دنبال بهانه گرفتن نباشید.
۳. دعوا را تا سرحد مرگ ادامه ندهید.
۴. بهتر است بعد از دعوا به لحاظ عاطفی به هم نزدیک شوید.
● در یک رابطه خوب همه احساسات ابراز می شوند
ممکن است با بیرون ریختن تمام حس ها و آنچه در سینه دارید احساس خوبی پیدا کنید اما زمان هایی هست که برای بیرون ریختن احساسات مناسب نیست و نه تنها در نزدیک کردن شما به هم موثر نیست بلکه می تواند آسیب هایی به رابطه وارد کند که هیچ وقت بهبود نیابد. بسیاری از رابطه ها زمانی خراب می شوند که یکی از زوجین نمی تواند مورد خاصی را ببخشد و فراموش کند و در موقعیت هایی، مرتب آن را به رخ همسرش می کشد. قبل از آن که چیزی بگویید که پشیمان شوید، زبان تان را در دهان نگه دارید و کمی به خودتان وقت دهید که بفهمید دقیقا چه احساسی دارید و چرا می خواهید این حرف را بزنید.سگاهی بسیاری از حرف ها زده می شود بدون این که آن ها منعکس کننده احساسی باشد و بیشتر به هدف تخریب شخصیت طرف مقابل گفته می شود چنین حرف هایی نباید بین زوجین گفته شود.
● تنها یک راه درست برای ساختن یک رابطه خوب وجود دارد
هیچ چیز بیشتر از یک حقیقت نمی تواند کمک کننده باشد. هیچ راه دقیقا درستی وجود ندارد تا بتوان همسری خوب یا پدر و مادری خوب بود. نمی توان وقتی مشکلات و چالش هایی در زندگی هویدا می شوند دقیقا راه درست را مشخص و تعیین کرد. آنچه برای زندگی شما موثر و کاراست ممکن است همان نباشد که در کتاب ها نوشته شده است یا چیزی نباشد که دوستان موفق و خوشبخت تان می گویند، زندگی شما مختص به خودتان است. اگر شما و همسرتان روشی دارید یا کاری انجام می دهید که روابط تان را بهبود می دهد و شما را به هم نزدیک تر می کند، به آن بچسبید و با حرف هیچ کس آن را کنار نگذارید. اگر هردوی شما با قانون ها و اصولی که دارید راحت و راضی هستید، مهم نیست چه قانون ها و اصول دیگری وجود دارد شما می توانید قانون خودتان را بنویسید. فراموش نکنید که نباید تعصب داشته باشید و خیلی سفت و محکم از همسرتان بخواهید تنها به یک روش ویژه به شما ابراز علاقه کند. او را آزاد بگذارید تا به هر شکلی راحت است عشقش را به شما ابراز کند؛ هیچ «سبک و راه درستی» برای بیان عشق وجود ندارد. حقیقت این است اگر همسر شما احساساتش را کاملا متفاوت بیان می کند دلیل نمی شود که احساساتش کمتر از بقیه باشد یا ارزش کمتری داشته باشد.
شانس فقط یک بار در خانه را می زند! اعتقاد به این باور نادرست باعث می شود فرد در فرایند تصمیم گیری، تحت فشار الزام درونی «شانس» قرار گیرد زیرا داشتن چنین باوری همواره این احساس را در فرد ایجاد می کند که مبادا با رد کردن پیشنهاد ازدواج فرد موردنظر، شانس ازدواج را برای همیشه از دست بدهد...
ترس و اجتناب حاصل از اعتقاد به این باور، باعث می شود فرد عجولانه به کسی که شناخت کافی از وی ندارد، پاسخ مثبت بدهد زیرا نگران است این موقعیت را از دست بدهد و مورد مناسبی هم سر راهش قرار نگیرد.
باورهای نادرست درباره ازدواج، یکی دوتا نیستند و معدودی که به آن اشاره شد، تنها مشتی نمونه خروار است. در «ازدواج و سلامت جنسی» این هفته، نگاهی می اندازیم به برخی از رایج ترین باورهای نادرست درباره ازدواج.
یکی از باورهای نادرست درباره ازدواج این است که ازدواج می تواند به بهبود بیماران روان پزشکی کمک کند. منشاء شکل گیری این باور، این تصور نادرست است که مشکلات جنسی، علت بروز بیماری های روان پزشکی هستند بنابراین اگر فرد از نظر جنسی ارضا و خلاء ناشی از نیاز جنسی او پر شود، شفا خواهد یافت! معمولا خانواده هایی که چنین باور نادرستی دارند، فرزندان بیمار خود را به ازدواج تشویق می کنند و اگر در این کار موفق نشوند، به زور و اجبار متوسل خواهند شد درحالی که بروز بیماری های روان پزشکی علل متعددی دارند؛ عوامل ژنتیکی، تجربه های زندگی، یادگیری و عوامل اجتماعی می توانند دست به دست هم دهند و باعث بروز بیماری شوند. دارودرمانی و روان درمانی بهترین گزینه های درمانی هستند، نه ازدواج. ازدواج نوعی تغییر است و هر تغییری چه مثبت و چه منفی، استرس زاست. ازدواج به عنوان تغییری مثبت و مهم، فشار روانی زیادی به بار می آورد. اگر والدین با این دید به ازدواج نگاه کنند، متوجه خواهند شد ازدواج نه تنها به درمان بیماری های روانی کمکی نمی کند بلکه به عنوان یک عامل استرس زا می تواند این بیماری ها را تشدید کند بنابراین اگر قرار است ازدواجی انجام شود، بهتر است زمانی باشد که بیماری روانی فرد درمان شده باشد. در این گونه موارد برای ازدواج فرد بهتر است نظر نهایی درمورد بهبود بیمار را پزشک اعلام کند، نه خانواده .
خیلی ها به دختر و پسری که در شرف ازدواج هستند، می گویند: «قیافه را جدی نگیر»، «قیافه اصلا مهم نیست چون پس از گذشت زمان برایت عادی می شود». البته این درست است که معیارهای زیبایی نسبی هستند و هرکس بنا به سلیقه شخصی خود معیارهای متفاوتی دارد. این هم درست است که اگر زیبایی و جذابیت جسمانی به عنوان مهم ترین ملاک یا تنها ملاک مدنظر قرار گیرد، انتخاب همسر مشکل خواهد بود. اما نباید منکر این حقیقت شد که زوج ها باید تا اندازه ای برای هم جذابیت داشته باشند و به اصطلاح ظاهر همدیگر را بپسندند تا به ازدواج با هم رغبت پیدا کنند. گرچه این باور که با گذشت زمان، قیافه و زیبایی طرف مقابل عادی می شود، تا اندازه ای درست است؛ اما نکته ای که باید به آن توجه داشت، این است که چهره زیبا و جذاب به مرور عادی می شود درحالی که چنین چیزی در مورد قیافه زشت صدق نمی کند.
بسیاری از والدین در شهرها و روستاهای کشورمان هنوز هم به این باور پایبندند که اگر دختری را با چادر سفید به خانه بخت فرستادند، باید به هر روشی با هر موقعیت دشواری کنار آید و فقط مرگ باید او و همسرش را جدا کند. این اعتقاد نادرست در بسیاری از مواقع باعث می شود عروس در یک وضعیت نابسامان و آزاردهنده، تنها راه نجات خود را خودکشی، خودسوزی، فرار از خانه یا تسلیم و پذیرفتن این نوع زندگی بداند.
ابتدا لازم است بین عشق و علاقه تفاوت قائل شد. عشق، به معنای علاقه شدید و خواستن بی اندازه ، توام با شیفتگی نسبت به طرف مقابل است. چنین چیزی می تواند به احساسات خوشایندی مانند تعلق، لذت، شعف و سرخوشی منتهی شود. توجه بیش ازحد به عشق، مانع دیدن واقعیت ها می شود. افراد عاشق اغلب تحت تاثیر عواطف مثبت و شدید و خطاهای شناختی، دچار تحریف اطلاعات می شوند. در چنین وضعیتی برخی اطلاعات مربوط به معشوق رنگ می بازند، برخی پررنگ تر و برخی کمرنگ می شوند. درنتیجه می توان گفت عشق قبل از ازدواج می تواند تا اندازه زیادی مشکل آفرین باشد درحالی که علاقه مندی قبل از ازدواج مانعی ایجاد نمی کند. چه بسا افرادی که به دیگری علاقه مند هستند اما با وجود علاقه از توانایی قضاوت درست برخوردارند یعنی طرف مقابل را با امتیازها و ضعف هایش در نظر می گیرند. این گروه می توانند انتخاب مناسبی داشته باشند.
دکتر شهربانو قهاری
روانشناس بالینی و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی
مطالب پیشنهادی
سرطان سینه و تمامی گفتنی های آن
نقش مردان در زمینه بهداشت باروری همسران
کاهش مرگ و میر زنان باردار با برنامه مادری ایمن
مادران شاغل و نگهداری کودکان