وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
با خودتان فکر می کنید که با همسرتان رابطه ای ناموفق دارید چون بین شما و همسرتان قواعد مشترکی یا چیز ثابت و استانداردی وجود ندارد، چون شما مثل خیلی از زوج هایی که فکر می کنید خوشبختند نیستید، چون رابطه شما با زوج های رویایی که در فیلم ها می بینید، متفاوت است. همه این ها باعث می شود، دیگر احساس خوشبختی نکنید و همین به مرور روی رفتارهای تان تاثیر بگذارد و روزبه روز از همسرتان دورتر شوید اما اگر بدانید تمام رازهای خوشبختی و داشتن یک زندگی مشترک ایده آ ل در دسترس هستند، دیگر نه تنها حسرتی نخواهید داشت بلکه روزبه روز بیشتر هم عاشق هم می شوید.
● یک رابطه خوب رابطه ای است که ۲ نفر شبیه هم فکر کنند
هیچ وقت نمی توانید به مسائل، از چشم همسرتان نگاه کنید چون شما ۲ نفر کاملا آدم های متفاوتی هستید، شما ۲ نفر به لحاظ ژنتیک، فیزیولوژیکی، روانی و گذشته خانوادگی کاملا متفاوت هستید. اگر هم کاملا شبیه هم فکر کنید، مشکلات رابطه ای تان حل نخواهد شد. زن ها و مردها از ۲ دنیای متفاوت هستند، شما نمی توانید تفاوت های اساسی بین دیدگاه های تان را محو کنید یا بپوشانید، چون این کار هم غیرطبیعی است و هم در بعضی مواقع خطرناک. بهتر است بدانید زندگی با فردی که متفاوت فکر می کند و شما را تکمیل می کند، خیلی لذت بخش تر از کسی است که کاملا شبیه شماست. به همین دلیل تفاوت ها را با روی باز قبول کنید و آن ها را باورکننده زندگی تان بدانید.
● رابطه خوب رابطه ای است پر از علائق و فعالیت های مشترک
اگر علائق مشترک یا فعالیت های مشترکی نداشته باشید، هیچ اشکالی در رابطه شما وجود ندارد. اگر شما و همسرتان خود را مجبور کنید که با هم فعالیت های مشترک داشته باشید، نتیجه ای نخواهد داشت جز استرس، فشار و تضاد، پس چیزی را را به زور وارد رابطه نکنید.
● یک رابطه خوب شبیه قصه های عاشقانه است
بله، باید بین شما و همسرتان احساسات عاطفی عمیق و به عبارت صحیح تر، عشق وجود داشته باشد اما خودتان را گول نزنید، نباید انتظار داشته باشید زندگی شما همانند داستان های عاشقانه فیلم ها باشد. حقیقت این است که شما در دنیای واقعی زندگی می کنید. با عشق زندگی کردن متفاوت از زمانی است که فرد تازه عاشق شده است. وقتی فرد تازه عاشق می شود یعنی؛ در اولین مرحله عشق قرار دارد و باقی ماندن در این مرحله غیرممکن است. در یک رابطه کامل شیفتگی، شیدایی فلج کننده اولیه، به مرحله ای عمیق تر از عشق رسیده است. اشتباه است که گمان کنید وقتی هیجانات و شیدایی های اولیه از بین رفت یعنی؛ عشق از بین رفته است. فکر نکنید که دیگر در رابطه شما عشق به وجود نخواهد آمد، بلکه رابطه شما در حال واردشدن به مراحل دیگر و متفاوتی از عشق است، یاد بگیرید این مراحل را آگاهانه هدایت کنید تا به تجربه عمیق تری از عشق برسید.
● اگر بتوانید شریک تان را تغییر دهید خوشبخت هستید
در این تله نیفتید که فکر کنید اگر بتوانید شریک زندگی تان را تغییر دهید رابطه موفق تری خواهید داشت. شما هر ۲ مسئول رابطه هستید. بیایید این فکر کودکانه را کنار بگذاریم که عاشق شدن یعنی پیدا کردن کسی که بتواند خوشحال مان کند و مسئولیت ناراحتی یا خوشحالی ما برعهده او باشد ، مسئولیت خوشحالی هر کسی فقط به عهده خودش است. اگر رابطه شما پر از اضطراب و محنت زده است، شاید مهم ترین شخصی که باید تغییر کند خود شما باشید. وقتی در همه مشکلات به دنبال مقصر باشید ناخودآگاه رفتاری تخریب گر پیدا می کنید که همین رفتار نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه اوضاع را خراب تر هم می کند ، سعی کنید تمام رفتارهای تخریب گرتان را شناسایی کنید و آن ها را دور بیندازید.
● در یک رابطه خوب همسرتان نباید هیچ عیبی داشته باشد
هیچ کس کامل نیست، اگر همسرتان عادت هایی عجیب و غریبی دارد در صورتی که این عادت ها توهین آمیز و تخریب گر نیست می توانید به راحتی با آن ها کنار بیایید. به جای این که روی نقاط ضعف او تمرکز کنید، ویژگی ها و خصوصیت هایی را به یاد بیاورید که در رزهای اول به خاطر آن ها جذب او شدید، شاید آن روزها بعضی از همین عادت های خاص و عجیب و غریب شما را به او جذب کرده بود، اگر یک رفتارخیلی طبیعی نباشد و به چشم دیگر مردم، خارج رفتارهای مرسوم باشد دلیل نمی شود که برای رابطه بد باشد و به آن آسیب برساند. دقت کنید همسری که عادت های کمی عجیب دارد کاملا متفاوت است از همسری که مشکلات جدی دارد، پس این ۲ مورد را با هم اشتباه نگیرید. زمانی همسر شما مشکلات اساسی دارد که رفتارهای او آسیب زننده و تخریب کننده باشد، یعنی به لحاظ بدنی یا جسمی به شما آسیبی بزند یا این که به خودش لطمه برساند مثلا این که اعتیاد داشته باشد.
● در یک رابطه خوب تمام مشکلات حل می شوند
در زندگی هر زوجی اختلاف هایی وجود دارد، خیلی ها هستند که گمان می کنند اگر نتوانند این اختلافات جدی را حل کنند دیگر خوشبخت نخواهند بود اما جالب است بدانید ۹۰درصد مشکلات ارتباطی ای که وجود دارد، غیرقابل حل است. چیزهایی در زندگی وجود دارد که شما و همسرتان تا آخر عمر هم نمی توانید درباره آن ها به یک نظر برسید، بنابراین باید به نوعی بین خودتان آن را حل کنید. بالاخره باید یکی کمی از خواسته هایش کوتاه بیاید. شما باید با هم توافق کنید که در زمان هایی که اختلاف به وجود می آید، به دلیل ارتباط عاطفی ای که بین تان وجود دارد با هم کنار بیایید و فقط به دنبال رسیدن به خواسته خود نباشید.
● رابطه ای خوب، یعنی صرفا صلح
خیلی ها از بحث و مشاجره می ترسند چون گمان می کنند هر بحث و مشاجره ای نشانه ضعیف بودن رابطه است و این که رابطه در خطر است، باید بدانید حتی خوشبخت ترین زوج ها هم با هم بحث می کنند. اگر نگرش خود را تغییر دهید حتی بحث و مشاجره می تواند به رابطه کمک هم بکند چون هم تنش ها را تخلیه می کند و هم وقتی بتوانید احساسات تان را بدون توهین یا ترس از جدایی مطرح کنید به طرف مقابل اعتماد بیشتری خواهید کرد.
نگران این زیاد بودن تعداد بحث هایتان نباشید بلکه نگران چگونگی بحث ها و مشاجره ها باشید، بحث های شما باید قانون داشته باشد، این قانون ها عبارتند از :
۱. هیچ گاه به شخصیت طرف مقابل توهین نکنید به جای آن فقط به موضوع بحث بپردازید.
۲. وقتی خیلی عصبی هستید به دنبال بهانه گرفتن نباشید.
۳. دعوا را تا سرحد مرگ ادامه ندهید.
۴. بهتر است بعد از دعوا به لحاظ عاطفی به هم نزدیک شوید.
● در یک رابطه خوب همه احساسات ابراز می شوند
ممکن است با بیرون ریختن تمام حس ها و آنچه در سینه دارید احساس خوبی پیدا کنید اما زمان هایی هست که برای بیرون ریختن احساسات مناسب نیست و نه تنها در نزدیک کردن شما به هم موثر نیست بلکه می تواند آسیب هایی به رابطه وارد کند که هیچ وقت بهبود نیابد. بسیاری از رابطه ها زمانی خراب می شوند که یکی از زوجین نمی تواند مورد خاصی را ببخشد و فراموش کند و در موقعیت هایی، مرتب آن را به رخ همسرش می کشد. قبل از آن که چیزی بگویید که پشیمان شوید، زبان تان را در دهان نگه دارید و کمی به خودتان وقت دهید که بفهمید دقیقا چه احساسی دارید و چرا می خواهید این حرف را بزنید.سگاهی بسیاری از حرف ها زده می شود بدون این که آن ها منعکس کننده احساسی باشد و بیشتر به هدف تخریب شخصیت طرف مقابل گفته می شود چنین حرف هایی نباید بین زوجین گفته شود.
● تنها یک راه درست برای ساختن یک رابطه خوب وجود دارد
هیچ چیز بیشتر از یک حقیقت نمی تواند کمک کننده باشد. هیچ راه دقیقا درستی وجود ندارد تا بتوان همسری خوب یا پدر و مادری خوب بود. نمی توان وقتی مشکلات و چالش هایی در زندگی هویدا می شوند دقیقا راه درست را مشخص و تعیین کرد. آنچه برای زندگی شما موثر و کاراست ممکن است همان نباشد که در کتاب ها نوشته شده است یا چیزی نباشد که دوستان موفق و خوشبخت تان می گویند، زندگی شما مختص به خودتان است. اگر شما و همسرتان روشی دارید یا کاری انجام می دهید که روابط تان را بهبود می دهد و شما را به هم نزدیک تر می کند، به آن بچسبید و با حرف هیچ کس آن را کنار نگذارید. اگر هردوی شما با قانون ها و اصولی که دارید راحت و راضی هستید، مهم نیست چه قانون ها و اصول دیگری وجود دارد شما می توانید قانون خودتان را بنویسید. فراموش نکنید که نباید تعصب داشته باشید و خیلی سفت و محکم از همسرتان بخواهید تنها به یک روش ویژه به شما ابراز علاقه کند. او را آزاد بگذارید تا به هر شکلی راحت است عشقش را به شما ابراز کند؛ هیچ «سبک و راه درستی» برای بیان عشق وجود ندارد. حقیقت این است اگر همسر شما احساساتش را کاملا متفاوت بیان می کند دلیل نمی شود که احساساتش کمتر از بقیه باشد یا ارزش کمتری داشته باشد.
«باورهای غیرمنطقی درباره ازدواج» مطلبی است که در مجله Psychologies Magazine منتشر شده است. نویسنده این مطلب دکتر مِل شوارتز، روانشناس است. آمار بالای طلاق در اکثر کشورهای جهان و توجه به ازدواج با شخص مناسب فرآیند انتخاب همسر برای افراد مجرد را به موضوعی مهم تبدیل کرده است. افراد بسیاری درگیر یافتن شخص مناسب برای ازدواجند که علتش اهمیت تصمیم گیری است. متاسفانه بسیاری از افراد انتظارات بسیار بالایی از ازدواج دارند (برای مثال، این انتظار که همسر من باید عاشق من، بهترین دوستم، مشاورم و پدر یا مادرم باشد) و از این می ترسند که اگر با احتیاط انتخاب نکنند، ازدواج آنها به شکست منجر شود.
یک علت مهم اینکه بیشتر افراد درگیر تصمیم گیری برای ازدواجند، انتظارات بالا و غیرواقع بینانه است. باورهای غیرواقع بینانه همان افکار یا انتظارات غیرمنطقی هستند. غیرمنطقی بودن باورها به این معناست که افراد را از دستیابی به اهداف اساسی شان بازمی دارند و نامعقولند و با واقعیت ناسازگار.
اگر افراد باورها یا انتظارات غیرواقع بینانه ای در مورد انتخاب همسر داشته باشند، بیشتر احتمال دارد که دچار تردید، ناکامی و دلسردی شوند. هدف این مطلب شناساندن رایج ترین باورهای غیرمنطقی در مورد انتخاب همسر است. باید توجه داشت که اگر افراد بتوانند این باورها را تغییر دهند، به کاهش اضطراب، ناکامی و دلسردی خودشان کمک می کنند و رابطه ای رضایتبخش با همسرشان خواهند داشت.
این باور غیرمنطقی به این صورت است: تنها یک شخص مناسب در دنیا برای ازدواج با هر شخصی وجود دارد. سوالاتی که اینجا مطرح می شود اینهاست: یک فرد چگونه تعیین می کند که چه موقعی این فرد مناسب را خواهد یافت؟ آیا ممکن است در مواجهه با آن شخص مناسب احساس خاص و جادویی را تجربه کند؟ آیا در انتظار آمدن آن شخص مناسب شانس های دیگر فرد برای ازدواج از دست نخواهند رفت؟
بی تردید، چنین باوری باعث انفعال در فرآیند انتخاب همسر می شود. برای مثال، برخی از افراد باور دارند که شاهزاده رویاهایشان سرانجام می رسد و بنابراین، هیچ دلیلی وجود ندارد که فعالانه به شناخت دیگران برای ازدواج بپردازند. شاهدی این باور را تایید نمی کند زیرا اگر اینچنین باشد، چه دلیلی دارد که بسیاری از افراد طلاق بگیرند و دوباره ازدواج کنند.
برخی از افراد باور دارند تا زمانی که شخص کاملی برای ازدواج نیافته اند نباید ازدواج کنند. آلبرت الیس روانشناس مشهور آمریکایی این باور را انتظاری غیرمنطقی می داند. چنین تمایلی برای کمال، توانایی فرد را برای یافتن راه حل ها کاهش می دهد و می تواند منجر به عکس نتیجه دلخواه شود.
همه ما در دنیای احتمالات زندگی می کنیم. میل به حقیقت کامل تنها منجر به بزرگ شدن بیش از حد انتظاراتی می شود که نمی تواند رضایتبخش باشد و در نتیجه، باعث تردید و اضطراب می شود. افرادی که این باور را دارند اغلب درگیر روابط کوتاه مدت می شوند. یعنی، به جای شناخت درست فرد مقابل شان آنها را با معیارهای نادرست خود ارزیابی می کنند. این افراد سپس الگویی از چند رابطه کوتاه مدت در زندگی شان ایجاد می کنند که منجر به ناکامی و دلسردی می شود. بیهودگی این باور با این نظر تقویت می شود که بدانیم افراد طی زمان تغییر می کنند. شخصی که در شروع ازدواج به نظر می رسد که فرد کاملی است، ناگزیر بعدا چنین به نظر نخواهد رسید.
برخی افراد باور دارند که هر فرد قبل از اینکه تصمیم به ازدواج بگیرد باید کاملا احساس کفایت و قابلیت را برای همسر بودن داشته باشد. این افراد به دلیل این باور به مدت طولانی مجرد می مانند، زیرا افراد معدودی هستند که کاملا احساس کفایت در این مورد دارند. به علاوه، ازدواج موفق به همکاری و تلاش دونفر نیاز دارد و کامل بودن یک نفر برای موفقیت ازدواج کافی نیست. البته برخی افراد از این باور به عنوان توجیهی برای ترس اساسی شان از ازدواج استفاده می کنند.
یک باور جایگزین معقول تر در اینجا می تواند این باشد که فرد باید نسبتا احساس قابلیت همسر بودن را داشته باشد، اما اکثر افراد به دلیل اضطراب نمی توانند قضاوت درستی از میزان قابلیت و کفایت خود در این مورد داشته باشند. اضطراب نباید فرد را از ازدواج کردن دور کند. این موضوع را هم نباید از نظر دور داشت که هیچ کس کامل نیست.
۴ رابطه کامل
برخی افراد باور دارند که هر زوج باید قبل از ازدواج ثابت کنند که رابطه شان خوب است. این افراد به مدت طولانی ازدواج خود را به تعویق می اندازند تا برایشان ثابت شود رابطه شان خوب خواهد بود. آنها حتی موقعیت هایی ایجاد می کنند تا قدرت رابطه شان را امتحان کنند و بارها و بارها نامزدشان را آزمایش می کنند. احتمالا پس از مدتی، نامزد این فرد از این آزمون ها خسته می شود و رابطه را قطع می کند. باید توجه داشته باشیم که متاسفانه ما در دنیایی ناکامل با آدم ها و روابط ناکامل زندگی می کنیم. به علاوه، استرس ها و بحران ها و چالش های آتی رابطه را نمی توان به درستی پیش بینی کرد.
۵ تلاش سخت
این باور غیرواقعی به این صورت است که شخص می تواند با هر کسی که برای ازدواج انتخاب می کند شاد باشد، اگر سخت تلاش کند، این باور متضاد با باور همسر کامل است، چون شامل داشتن دیدی علت و معلولی به فرآیند انتخاب همسر است. بسیاری از افرادی که ازدواج کرده اند این باور را ماه ها یا سال ها داشته اند بدون آنکه برایشان موفقیتی به همراه داشته باشد، زیرا ازدواج رابطه ای دوجانبه است که به همکاری دو طرف برای حل مشکلات زناشویی نیاز دارد. به نظر می رسد برخی از افراد وجوددارند که حاضر نیستند دو جانبه برای زندگی موفق تلاش کنند. ازدواج با این افراد تلاش برای زندگی موفق را بی اثر می کند. برخی از این افراد به طور مشخص عبارتند از:
الف افراد معتادی که به دنبال بهبودی نیستند؛
ب افراد خشن یا از لحاظ عاطفی سوء استفادهگر؛
ج افرادی که دیدگاه های دینی و فرهنگی کاملا متفاوتی دارند.
۶ زندگی مشترک بدون ازدواج
برخی از افراد مجرد باور دارند که هم خانگی قبل از ازدواج شانس زوج را برای داشتن ازدواج شاد بیشتر می کند اما شواهد روزافزونی وجوددارد که نشان می دهند هم خانگی به طرز چشمگیری با ازدواج متفاوت است و معمولا نمی تواند شانس زوج را برای موفقیت در زندگی زناشویی بیشتر کند. پیامدهای منفی این باور شامل نقض معیارهای اخلاقی، پشیمانی از آن و ایجاد تنش با والدین است.
۷ متضادهای مکمل
یک باور اشتباه این است که شخص باید کسی را برای ازدواج انتخاب کند که ویژگی های شخصیتی اش متضاد با او باشد. پیامد منفی این باور این است که افراد را تشویق می کند تا به جای افراد مشابه در جستجوی افراد متفاوت از خودشان باشند.
۸ مانع تغییر شخص می شود
(برای مثال، شخص فکر می کند که به جای تغییر خود به دنبال کسی باشد که متضاد با او باشد و ضعف های او را بپشواند.) اگرچه در برخی موارد متضادها جذابند، ازدواج با کسی که صفاتش به نحو چشمگیری متفاوت است معمولا منجر به تعارض و نارضایتی می شود.
۹ آنچه نیاز دارید عشق است
استیون همیشه عاشق نیک بوده اما معتقد است که موفقیت شان در ازدواج مربوط به پایبندی شان در تعهد و همراهی همیشگی آنهاست. نیک هم می گوید: «من خودمان را به چشم یک گروه نگاه می کنم. ما هر دو به سمت یک نقطه حرکت می کنیم و آرزوی چیزهای مشابهی داریم. من روابطی را که تا امروز داشتیم مقدس می شمارم و او را به خاطر این همراهی بیشتر از همیشه دوست دارم.»
امروزه ما می اندیشیم که عشق رمانتیک جزو سازنده هر ازدواجی است، در حالی که اینگونه نیست، چرا که ازدواج قرن ها پیش از آنکه عشق به جزء اصلی و سازنده آن بدل شود، وجودداشته است. ازدواج از گذشته تا امروز تنها راه موفق همراهی دو نفر براساس ارزش های برابر و احترام متقابل بوده است. دکتر شیمون مور، روانشناس دانشگاه متروپولیتن لندن می گوید: «ممکن است انسان ها به خاطر عشق به هم برسند اما فقط زمانی که روابط موفقیت آمیزی دارند، مخ توانند تا انتها با هم باقی بمانند. این ازدواج درست است که اجازه می دهد عشق شکوفا شود. شما همدیگر را دوست دارید چون می توانید زندگی را با هم قسمت کنید.»
۱۰ ما باید با هم یکی و شبیه به هم باشیم
ماری ۴۲ ساله می گوید: «ما هرگز مدت زیادی از هم جدا نیستیم.» اندرو ۴۵ ساله هم اضافه می کند: «اصلا ازدواج چه فایده ای دارد، اگر شما دائم کنار هم نباشید؟» ماری و اندرو طی دوازده سال زندگی مشترکشان واقعا به هویتی واحد تبدیل شده اند. آنها همه جا با هم می روند. وقتی یکی حرف می زند، دیگری جملات او را تکمیل می کند. حتی اخیرا لباس هایی هم که می خرند جفت است.
سوزانا ایبس، رفتار درمانگر، می گوید: «بهتر است به همسرمان اجازه دهیم تا احساس کند فردی متفاوت با دیگری است.»
پرل هم می گوید: «همه ما تلاش می کنیم به تساوی برسیم اما مهم این است که با «تشابه» اشتباه نشود. هیچ وقت سعی نکنید تفاوت های میان خود را از میان بردارید چرا که این مسئله می تواند آغازی بر مرگ روابط میان همسران باشد.»
اگر زن و مرد تفاوت های خود را با یکدیگر حفظ کنند، روابط آنها می تواند همچنان لذتبخش باقی بماند اما اگر زن و شوهر سعی در تشابه سازی رفتار یکدیگر داشته باشند، خواهند گفت که ما با هم خانه یا دوستمان زندگی می کنیم؛ و چون که اینت مسئله باعث نزدیک شدن خلق و خوی آنها به هم می شود، باعث کاهش روابط جنسی می شود.
در واقع با زیاد شدن عشق، همان اتفاقی که با زیاد شدن سوخت اتفاق می افتد رخ نمی دهد. این یعنی فاصله مناسب میان خود را حفظ کنید. پرل می گوید: «لازمه اینکه همدیگر را موجوداتی مستقل بدانید این است که فاصله مناسب میان خود را حفظ کنید. همانطور که فاصله میان من و شما سبب تمایل جنسی ما به همدیگر می شود. شیفتگی تنها در صورتی به وجود خواهد آمد که یکی از دو طرف کاری انجام دهد که دیگری آن را دوست داشته باشد. در این لحظه شما به دیگری تعلق دارید چرا که به جای آنکه با هم خودمانی شوید، لحظه به لحظه برای دیگری تا حدودی اغفال کننده و اسرارآمیز می شوید.»
۱۱ فرزند، رابطه شما وهمسرتان را تقویت می کند
ایبس می گوید: «زمانی در رضایت از ازدواج غوطه ور می شوی که کودکی متولد شو و تا زمانی هم که آنها خانه را ترک نکنند، این رضایت افزایش نمی یابد.» شما با به دنیا آوردن کودک نه تنها فرد سومی وارد ساختمان نیمه کاره اتحاد دو نفره تان می کنید، بلکه او همان کسی است که فشار زیادی بر تخریب روابط تان وارد خواد آورد. تعجبی نیست که مردم می گویند که نتیجه اصرارشان برای ورود فرزندی جدید به خانواده حتی به خیانت همسرشان منتهی شده است.
مور می گوید: «اگر شما نمی توانید خوب زندگی را پیش ببرید بچه آوردن به نیت بهبود روابط ممکن است کوبیدن آخرین میخ بر تابوت زندگی تان باشد و با برانجیتن حسادت همسرتان احساسات او را بکشید. حسادت به بچه ممکن است زخم عمیقی بر پیکره عشق شما بزند. شما تمام روز سر کار هستید و وقتی به منزل برمی گردید، اولین کاری که انجام می دهید بوسیدن فرزندتان است.»
وی ادامه می دهد: «می توانید یک هفته کودکی را به خانه بیاورید. من هیچ راه دیگری را که نشان دهد فرزند چه فشاری به زندگی وارد می کند، نمی شناسم. تا زمانی که این اتفاق نیفتد، بسیاری از زوج ها اندازه این فشار را درک نمی کنند. به همین دلیل است که پیش از تولد کودک اول باید رابطه زن و شوهر مستحکم شود.»
۱۲ چیزی از خانواده خود نیاموخته اید
یاکوب می گوید: «مردم فکر می کنند پس از ازدواج وآغاز زندگی، هر کاری که انجام می دهند درست است و در عین حال، به هیچ وجه از تربیت پدر و مخادر خود در دورانِ کودکی سودی نمی برند. بعدا می فهمند که زیر سایه گسترده خانواده هایشان، در حال تمرین الگوهای رفتاری مختلفی بوده اند.»
جاسمین ۳۵ ساله کسی است که مزه زندگی سنتی را چشیده و دوست ندارد در موردمحلی که رشد کرده صحبت کند. می گوید: «صدای شوخی های شبیه مادرم را می شنوم که مرا با لهجه اهالی حاشیه شهر صدا می زند و همه چیز را درباره من لو می دهد.» خانواده جاسمین از هیپی های دهه ۱۹۶۰ بوده اند که سنت های قدیمی بریتانیایی را به تمسخر می گرفتند. او حالا به جای اینکه از تلاش های خودش مغرور باشد خود را تک و تنهادر دنیای راحتی که با کار زیاد برای خودش فراهم کرده، احساس می کند.
جاسمین برای شکستن سنگینی فضا شروع به پرسش می کند: «من چه چیزی از پدر و مادرم یاد گرفتم؟» نخستین چیزهایی که هر پدر و مادری به فرزندان می آموزند داشتن تحصیلات خوب، یافتن شغل مناسب و یا داشتن رفتار درست و مهربانانه با سایر مردم است. سطح دیگر آموزه های پدر و مادر به فرزندان، راه هایی است تا بتوانند مشکلاتشان را خودشان حل کنند. البته این سطح از آموزه ها قابل دیکته کردن نیست و آنها را باید ضمن زندگی آموخت، چرا که ما اغلب بدون اینکه خودمان متوجه بشویم، از زندگی دیگران الگوبرداری می کنم.ک
۱۳ انتخاب کردن ساده است
برخی افراد باور دارند که انتخاب همسر ساده است. این باور براساس این تصور رایج قرار داردکه ازدواج و انتخاب همسر شانسی است. این افسانه که انتخبا همسر شانسی است، باعث می شود که افراد از پذیرش مسئولیت برای شکست در روابط و همچنین، در کمک به رشد رابطه شانه خایلی کنند. این باور موجب امتناع افراد از حضور در جلسات مشاوره پیش از ازدواج می شود.
افزایش کتاب های خودیار و مقالات مجله ها در مورد انتخا بهمسر و همچنین، رشد دوره های آمادگی برای ازدواج نشان می دهند که انتخاب همسر مسئله ای ساده و شانسی نیست. متخصصان بارها هشدار داده اند که چنین باورهایی می تواند به رابطه زوج آسیب بزند. جامعه امروز تغییرات وسیعی در تمامی حوزه ها کرده است. تغییر نقش های جنسیتی، میزان بالای طلاق، تاثیر مسائل مالی بر خانواده ها و افزایش سطح توقعات برای ازدواج موجب شده است که انتخاب همسر نسبت به گذشته پیچیده تر شود. بنابراین، نیاز به آموزش و آگاه سازی افراد ضروری به نظر می رسد.
اثرات هدفمندسازی یارانه ها در حوزه سلامت
ارتقای کیفیت خدمات سلامت از منابع مالی یارانه ها
اصلاح ساختار نظام جامع مدیریتی اقتصادی بیمارستان
اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت
بررسی مشکلات برنامه پزشک خانواده
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
تاثیر بیمه های مکمل بر قشرهای آسیب پذیر
توزیع عادلانه خدمات بهداشتی در ﺳﻴـﺴﺘﻢ ﻧﻈـﺎم ﺳـﻼﻣﺖ ﻛﺸﻮر
دریافت پول از بیمار بصورت مستقیم (یک خطای پزشکی)
راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها
راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها ، ادارات و مراکز پزشکی
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
عوامل مؤثر بر قاچاق کالا
مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی