1. براى ایجاد همکارى دستور ندهید.
2. براى به حداقل رساندن مقاومت و بهبود روابط گوش کنید و پرورش دهید ولى تنبیه نکنید.
3. براى افزایش رغبت پاداش دهید، تنبیه نکنید.
4. براى اثبات رهبرى خود دستور دهید، تقاضا نکنید.
5. براى نظارت مجدد از قرنطینه تربیتى استفاده کنید، تنبیه نکنید.
درخواست کنید تحکم نکنید:
زندگى بچه پر از دستور است. براى نمونه: «این را از اینجا بردار، آن را اینجا بگذار، این طورى حرف نزن، دندانهایت را مسواک کن، بیا شام بخور،...» وقتى پدر و مادر کلافه مىشوند و مرتب غرولند مىکنند، بچه هم به حرف آنان گوش نمىدهد. امر و نهى مکرر باعث تضعیف رابطه مىشود. در روش مثبت پدرى و مادرى، شق دیگر دستور دادن و مطالبه کردن و غر زدن، خواهش کردن است. تغییر سادهاى است ولى باید زیاد تمرین شود. براى نمونه: «لطفا دندانت را مسواک کن، لطفا برادرت را نزن».
از واژه لطفا استفاده کنید:
وقتى مىخواهید عبارتى را بر زبان بیاورید، حتما از واژه «لطفا» یا «خواهش مىکنم» استفاده کنید که اثرى جادویى دارد. درخواست شما باید رک و صریح باشد و لازم است طورى تقاضاى خود را مطرح کنید که حس همکارى را در بچه ایجاد کند. بیشتر مواقع پدران و مادران از واژه «مىتوانى» استفاده مىکنند که کمى هم قصور در آن به کار رفته است. آنان ناخودآگاه این کار را مىکنند چون پدر و مادر خودشان هم همین طور رفتار مىکردند. گرچه به نظر مىرسد جمله «مىتوانى وسایلت را جمع کنى؟» با «لطفا وسایلت را جمع کن» تفاوت چندانى ندارند، در ایجاد میل به همکارى در بچه بسیار تفاوت دارد.
صراحت داشتن بدون ایجاد احساس تقصیر و شرمندگى و ترس به مراتب مؤثرتر است. براى اینکه بهتر متوجه شوید، فرض کنید که مىتوانید فعالیتهاى مغزى بچه را برنامهریزى کنید. وقتى جمله خود را با «مىتوانى» آغاز مىکنید، احتمالاً نیمکره چپ مغز فعال مىشود و حیران است که منظور واقعى شما چیست و اگر با «مىشود لطفا» آغاز کنید نیمکره راست مغز شروع به کار مىکند و مرکز انگیزه فعال مىشود. کلمه «مىتوانى» بچه را سردرگم مىکند و کمکم میل به همکارى را در او از بین مىبرد. شما پدر و مادر هستید. اگر بدانید فرزندتان نمىتواند کارى را انجام دهد، از او نمىپرسید. وقتى مىگویید «مىتوانى تلویزیون را خاموش کنى؟» در واقع منظورتان این نیست که آیا او توانایى دارد تلویزیون را خاموش کند یا نه، بلکه از او مىخواهید تلویزیون را خاموش کند. در حقیقت شما به زبان بىزبانى به بچه مىگویید که دلیل خوبى براى خاموش نکردن تلویزیون ندارد.
سوال بىجواب نکنید:
در هر سؤال بىجواب پیامى تلویحى وجود دارد. در امور تربیتى، این پیام تلویحى معمولاً نوعى شرمندگى به جا مىگذارد که پدران و مادران مهربان دلشان نمىخواهد مستقیم آن را بر زبان بیاورند. بیشتر والدین متوجه نیستند که با این کار بیان منفى به کودکشان مىدهند، ولى اگر کمى جنبه روحى و روانى قضیه را بررسى کنند به آسانى متوجه مىشوند. وقتى مادرى مىخواهد فرزندش را وادارد اتاقش را مرتب کند، به جاى گفتن «لطفا اتاقت را مرتب کن» با لحنى که شرمندگى و تقصیر بر جاى مىگذارد، سوالى بىجواب را مطرح کند، مانند «چرا این اتاق این قدر به هم ریخته است؟ مثالهاى دیگر: «پس کى مىخواهى بزرگ شوى؟» «چرا برادرت را مىزنى؟» «چرا هنوز بیدار هستید و حرف مىزنید؟» و ... خوددارى از سوالهاى بىجواب، نه تنها باعث ایجاد حس همکارى مىشود، از تضعیف مهارتهاى ارتباطى جلوگیرى مىکند. این سوالها نه تنها براى بچه فایدهاى ندارد، بلکه باعث مىشود پدر و مادر از زیر بار مسئولیت پیامهاى منفىاى که مىدهند، شانه خالى کنند. وقتى ما نتوانستیم درست تشخیص دهیم که پیامهاى منفى به بچهها مىدهیم، درک اینکه چرا بچههاى ما مایل به همکارى نیستند، مشکل مىشود.
صریح باشید:
یکى از مهارتهایى که یادگیرى آن بخصوص در مورد پسربچهها ضرورى است، صراحت است. والدین معمولاً نارضایتى خود را ابراز مىکنند، اما حاضر نیستند براى رفع آن خواهش کنند. پدر و مادر با تأکید بر مشکل سعى مىکنند فرزند خود را ترغیب به کار کنند، اما خواهش و تمنایى در کار نیست. بچهها معمولاً تقاضاى تلویحى را تشخیص نمىدهند. بنابراین فقط به هوا زُل مىزنند. براى گرفتن جواب صریح، لازم است تقاضا بدون تمرکز دادن به بیان منفى آن صریح باشد. تمرکز بر اینکه بچه چه اشتباهى مرتکب شد و چرا کمکى به ایجاد حس همکارى نمىکند.
دستور تلویحى پیام منفى تقاضاى مثبت
بند کفش هایت را ببند بند کفشهایت باز است لطفا بند کفشهایت را ببند
بچه خوبى باش، اصلاً خوشم نمىآید لطفا بچه خوبى باش
با خواهرت این طور رفتار نکن با خواهرت این طور رفتار کنى با خواهرت این طور رفتار نکن
توضیح ندهید:
علاوه بر اینکه باید مطمئن باشید بچهها را به جاى دستور دادن با خواهش و تمنا به کارى ترغیب مىکنید، از آوردن دلیل و برهان بپرهیزید. لزومى ندارد بگویید «وقت خواب است، روزى طولانى در پیش دارى، لطفا برو مسواک بزن» اگر دوست دارید فرزندتان بداند چرا بهتر است زود به رختخواب برود، این مسئله را بعدا براى او توضیح دهید. پس از آنکه فرزندتان با همکارى کردن رضایت خاطر شما را فراهم کرد و به رختخواب رفت، مىتوانید به او بگویید: «من از تو خیلى راضىام دندانهایت را خوب مسواک زدى و حالا مىتوانى راحت بخوابى تا براى فردا آماده باشى. خواب کامل راحت باعث مىشود فردا سرحال باشى».
وقتى بچهها از انجام دادن کارى امتناع مىکنند یا کارى را درست انجام ندادهاند، بیشتر پدران و مادران یک نفس حرف مىزنند تا بچه را ترغیب کنند. این کار صرفا باعث مىشود بچه احساس بىکفایتى و شرمندگى کند و عاقبت میل طبیعى او به همکارى از بین برود. مثال: امروز خیلى تلویزیون تماشا کردى. وقتش است آن را خاموش کنى. دلم مىخواهد از وقتت براى کارى دیگر استفاده کنى. راه بهتر درخواست: لطفا تلویزیون را خاموش کن و از وقتت طور دیگرى استفاده کن. این هفته تمام مدت خر و پرتهاى تو را جمع مىکردم فورى اینها را جمع کن. لطفا همین الان اینها را جمع کن.
همکارى
براى اینکه روحیه همکارى را در خود پرورش دهد، باید احساس کند همان طور که او به حرفهاى شما گوش مىدهد، شما هم به حرفهاى او گوش مىدهید. بچهها از طریق مقاومت و امتناع در برابر خواستههاى شما حس خودآگاهى را در خود پرورش مىدهند. زمانى که پدر و مادر مقاومت مشروع بچه را سرکوب نکنند، به او کمک مىکنند سطح آگاهى خود را در مورد احساسات و خواستهها و نیازهایش بالا ببرد و در نهایت نیروى ارادهاى قوى را در خود پرورش دهد که چه بسا بعدها ناکامىهاى او را به موفقیت تبدیل کند. بچههایى که ارادهاى قوى دارند مىتوانند به موفقیت نایل آیند، ولى بدون آن افرادى از زیر کاردررو خواهند شد. افرادى که ارادهاى ضعیف دارند، در دوران کودکى فرصت مبارزه و مقابله با مشکلات اجتنابناپذیر زندگى به آنان داده نشده است. این افراد به جاى اینکه ترغیب شوند به رؤیاهاى خود رنگ واقعیت بخشند، افرادى میانه حال باقى مىمانند.
براى اینکه بچهها دست از مقاومت بردارند و به میل خود حاضر به همکارى باشند، لازم است احساساتشان درک شود، سازماندهى شوند، نظم و تربیت برقرار باشد و هدایت شوند. براى مثال پدر و مادر از راه گوش دادن مىتوانند ثابت کنند که احساسات و امیال و آرزوها و احتیاجات کودک را شنیدهاند، درک کردهاند و به آن رسیدگى خواهند کرد. وقتى به این نیاز بچه پاسخ داده شود، خود به خود مقاومت او کاهش مىیابد و بیشتر همکارى مىکند.
- وقتى بچهاى حساس مىگوید: «دلم درد مىکند»، اگر با حرارت به او توجه نکنید، به این صورت واکنش نشان خواهد داد: «دلم خیلى درد مىکند، هیچ کس با من خوب نیست» اگر احساسات بچه درک نشود، هر دردى براى او بزرگتر جلوه خواهد کرد. عدم همدردى با بچه حساس، درد جسمانى و روحى او را شدت مىبخشد. در این گونه مواقع، بزرگترین اشتباه پدر و مادر این است که بخواهند به نوعى کودک را دلدارى دهند و خوشحالش کنند. وقتى بچه غصهدار است یا افسرده به نظر مىرسد، هرگونه استدلالى براى بىمورد بودن نگرانىاش بىفایده است. تمرکز بر جنبههاى مثبت ممکن است جهت او را تغییر دهد و توجهاش را به جنبههاى منفى جلب کند، زیرا مىخواهد به هر نحو به پدر و مادر بفهماند که باید درک داشته باشند و براى او ارزش قایل شوند. پدر و مادر باید به حرف او گوش دهند و مراقب باشند براى رفع ناراحتى بچه درصدد حل مشکل او برنیایند.
احساسات منفى
باید به بچهها القا کرد که اشکالى ندارد احساسات منفى داشته باشند. آنان براى رفع مشکل و رهایى از چنگال رنجها و غصههایشان به زمان بیشترى احتیاج دارند. وقتى با همدردى به مشکلات آنان گوش دهید و گرفتارىهایشان را درک کنید، احساس راحتى و آسایش خواهند کرد. پدران و مادران حساس معمولاً به اشتباه گمان مىکنند فرزندشان ایرادى دارد و قضیه را از آن چه هست بدتر مىکنند.
خشونت
با اینکه عده زیادى از مردم از خشونت موجود در سینما و تلویزیون شکایت دارند، باز هم بچههاى خود را تهدید به تنبیه و کتک مىکنند. خشونت در تلویزیون و سینما روى کودکان و نوجوانان ما اثر مىگذارد، اما باید توجه داشت که تأثیر رفتار و کردار و نظریات پدر و مادر بر بچه به مراتب بیشتر است. در مقایسه با تلویزیون، پدر و مادر اثر بیشترى بر روى فرزندان خود به جاى مىگذارند.
فیلم سینمایى
اگر پدر و مادر تردید دارند که اجازه دیدن فیلمى را به فرزند خود بدهند یا نه، بهتر است صبر کنند تا نوار ویدئویى آن فیلم پخش شود و فرزندشان آن را در خانه تماشا کند، چون تماشاى فیلم در خانه که چراغها روشن است کمتر از دیدن آن در سالن تاریک سینما روى بچه اثر مىگذارد. سالن سینما توانایى ناباورى و درک نوسانى احساس بزرگسالان را نیز در مورد فیلم پا در هوا نگه مىدارد. فیلمهاى سینمایى طورى طرحریزى مىشود که بزرگسالان واقعیت را فراموش کنند و به طور موقت فیلم را واقعى بدانند. اما در مورد بچهها، ما دلمان مىخواهد بدانند آن چه مىبینند واقعى نیست.
تماشاى زیاد فیلم
تماشاى زیاد فیلم و تلویزیون حتى اگر صحنههاى خشونتآمیز نداشته باشد، ممکن است بچهها را بیش از حد تحریک کند. بارزترین دلیل آن این است که بچهها بعد از دیدن هر فیلمى صحنههاى آن را تکرار مىکنند. اصولاً بچهها هرچه ببینند همان را انجام مىدهند. تحمیل احساس بیش از حد، سیستم عصبى بچه را تحت تأثیر قرار مىدهد و باعث مىشود بچه تحریکپذیر، پرتوقع، دمدمى مزاج، عصبى، بهانهگیر و بیش از حد حساس شود و حس همکارى نداشته باشد.
والدین با اعتماد به نفس
حتى بچههاى کوچک خانواده هم در صورتى که اجازه مشارکت در تصمیمگیرىهاى مهم به آنها داده نشود مىتوانند زندگى را به جهنمى براى دیگران تبدیل کنند. والدین آگاه کسانى هستند که تمام اعضاء خانواده را در تصمیمگیرىهاى اساسى شرکت مىدهند. والدینى که داراى اعتماد به نفس قوى هستند مىتوانند مشکلات زندگى خانوادگى را بدون نیاز به این باورها و توهمات نادرست (آدمها باید در خانواده خود شاد و خوشبخت باشند، والدین باید کنترل کامل بر خانواده خود داشته باشند، و اگر آدمها نسبت به هم خشمگین نمىشوند پس قطعا همه چیز رو به راه است) حل کنند به گونهاى که رنج و درد را به پایینترین میزان خود و احساس رضایت خاطر خود و دیگران را به بالاترین حد مىرسانند.
مشکلات موجود در خانوادههاى «خوب» و خانوادههاى «بد» مشابه هستند و تفاوت تنها در نوع برخوردى است که با آنها مىشود و در این میان اعتماد به نفس مهمترین و بزرگترین نقش را بازى مىکند.
والدین با اعتماد به نفس وقتى بر سر دو راهىهاى زندگى خانوادگى قرار مىگیرند، راهى را بر مىگزینند که به رضایت خاطر و آرامش مىانجامد و این چیزى شبیه به نبرد با طوفان تا رسیدن به ساحل نجات است.
ویژگىهاى والدین با اعتماد به نفس
از زندگى خانوادگى خود بخصوص والد بودن خود، احساس آرامش و رضایتخاطر مىکنند. این گونه والدین در اکثر اوقات سرخوش و شاد هستند به حرفهاى فرزندان خود گوش مىسپارند، غالبا آرام و خونسرد هستند، از موفقیتهاى فرزندان خود به شوق مىآیند، در برابر شکستهاى آنها برخورد مستقیم نشان نمىدهند و در مورد نقشها و مسئولیتهایى که به عنوان یک والد بر عهده دارند کاملاً صریح و بىپروا هستند.
این گونه والدین خارج از محیط خانه هم علایقى ارضاءکننده دارند و بنابراین ارضاء خود را در قالب توقعات غیرمنطقى و غیرواقعى از اعضاء خانواده خود جست و جو نمىکنند. آنها براى مشکلات بزرگ، راهحلهاى مناسب مىیابند، آنها نسبت به دیدگاه فرزندان خود نگاهى خوشبینانه دارند و درست به همان گونهاى که از کودک انتظار احترام به فردیت خود را دارند، به فردیت او احترام مىگذارند.
حال، اگر خود شما کودک بودید، آیا دوست نداشتید که والدینى با این ویژگىها داشته باشید. مطمئنا جواب مثبت مىدهید، زیرا زندگى با والدین برخوردار از اعتماد به نفس قوى، آسانتر است. یافتن راه و روشى براى زندگى خانوادگى شادتر و ارضاءکنندهتر خالى از هرگونه رمز و راز است. والدین بهتر تمایل به انجام کارهایى دارند که سایر والدین غالبا انجامشان نمىدهند. فهرست پیشنهادى زیر شامل مواردى است که براى والدین دیگر مفید واقع شده است:
مدتى از وقت خود را اختصاصا با فرزندان خود بگذرانید و با آنها گفت وگوى نفر به نفر داشته باشید، بدین ترتیب هرگز از نیازهاى دیگر اعضاء خانواده غافل نخواهید شد.
براى تکتک اعضاى خانواده و همچنین براى خودتان مکانهایى را پیشبینى کنید تا بتوانند خرت و پرتهاى باارزش و محرمانه خود را در آن جا و به دور از دسترس دیگران قرار دهند.
براى خود و همسرتان یک برنامه هفتگى در نظر بگیرید و هر کارى که از دستتان بر مىآید انجام دهید تا بر معنویت و روحانیت این لحظات بیفزایید.
بگذارید که خانه در طى روز یعنى زمانى که همگى سرگرم فعالیتهاى خود هستند ریخت و پاش شود، اما از همه بخواهید که در پایان روز در تمیز کردن خانه کمک کنند. به این ترتیب است که همه احساس مىکنند خانه از آن آنهاست و نه از آن یک نفر که همیشه مسئول نظافت خانه است.
همیشه یک خوردنى مورد علاقه در دسترس اعضاى خانواده قرار دهید، زیرا غذا به انسان احساس امنیت مىدهد. وجود غذا به خودى خود باعث اختلالات چاقى نمىشود.
سنتهاى خانوادگى را حفظ کنید. پاسدارى از این سنتها به ویژه زمانى اهمیت پیدا مىکند که به دور از خویشاوندان و فرزندان خود زندگى مىکنید. این واقعیت را بپذیرید که انسانها به محدودیتهاى تحمیل شده توسط این سنتها علاقهاى ندارند، اما به خاطراتى که توسط این سنتها زنده مىشود، عشق مىورزد.
در آشپزخانه منزل خود تقویمى نصب کنید و کیفیت تمام روزهاى خود را روى آن درجهبندى کنید، براى یک روز فوقالعاده عدد 1، یک روز خوب عدد 2، روز بد با حوادث قابل جبران عدد 3، یک روز کاملاً بد عدد 4.
اگر ناچار هستید که رو در روى اعضاى خانواده خود قرار بگیرید و به خاطر انجام کارهایى که براى شما ایجاد مزاحمت مىکند از آنها انتقاد کنید بهتر است براى آنها یادداشت بگذارید. این یادداشت ممکن است باعث تغییر رفتار آنها نشود، اما احتمالاً زمینه یک بحث جالب را به وجود مىآورد.
آموزش عذرخواهى
من خانوادههایى را در اطراف خودم دیدهام که ویژگى متمایزکننده آنها رفتار احترامآمیز والدین با فرزندانشان بوده است. گویى انسانهاى واقعى را در آنها دیدهام! حقیقت این است که براى اکثر ما انسانها عذرخواهى کردن از غریبههاى داخل اتوبوس به مراتب سهلتر از عذرخواهى کردن از فرزندان خود ماست.
محکم و استوار و در عین حال رئوف و مهربان
اگر والدین نتوانند به اشتباهات خود و به اهانتى که به فرزند خود کردهاند اعتراف کنند این مسئله به تدریج کودک آنها را از کوره به در مىبرد. بچهها مىدانند که در مواقعى حق با آنها بوده است و والدین اشتباه مىکردهاند.
اگر شما آن را تصدیق نکنید فرزند شما به تدریج به ادراکات خود تردید مىکند و کودکى که به ادراک و دریافتهاى خود شک مىورزد، رفته رفته اعتماد به نفس خود را از دست مىدهد که این خود سرمنشأ بسیارى از مشکلات است. در واقع اگر نتوانیم به خاطر اشتباهى که مرتکب شدهایم از فرزند خو پوزش بخواهیم به گونهاى بنیادى او را به سمت سکوت و خودخورى سوق دادهایم و متأسفانه این یک الگوى رفتارى شایع در میان والدین است.
عذرخواهى اگر به عنوان یک حربه براى تسکین دادن زخمها و آرام کردن اوضاع مورد استفاده قرار گیرد به هیچوجه کارساز نخواهد بود. عذرخواهى باید صمیمانه و خالصانه باشد.
اگر نیاز به حفظ استبداد و کنترل بر فرزندان در وجود شما عمیقتر از نیاز به صداقت و داشتن روابط خالصانه با فرزندانتان است، داشتن احساس ندامت و عمل براساس آن بسیار دشوار خواهد بود. عذر مىخواهیم چون کارى را انجام دادهایم یا حرفى را زدهایم و این نشان مىدهد که ما تشخیص دادهایم که چه رفتارى مىتوانست مناسبتر و شایستهتر و مهربانهتر باشد. ایدهآل آن بود که هرگز نیازى به عذرخواهى پیش نمىآمد اما واقعیت زندگى چیز دیگرى است. عذرخواستن از کودکان، عذرخواهى کردن را به آنها مىآموزد و این باعث مىشود که فرزندان شما در مسیر زندگى انسانهاى بهترى باشند.
چه موقع باید عذرخواهى کنید؟
تنها باید زمانى از فرزندان خود عذرخواهى کنیم که از استانداردهاى رفتارى خود تخلف کرده باشیم. اما این به مفهوم آن نیست که باید به خاطر جریحهدار شدن احساسات بچهها یا به خاطر ارضاء نشدن پارهاى از توقعات ذهنى که از خود به عنوان یک انسان خوب داریم، از بچهها عذرخواهى کنیم. در واقع عذرخواهى بیهوده و افراطآمیز درست به مانند امتناع از عذرخواهى بجا مضر و زیانآور است!
اکثر بچهها وقتى احساس مىکنند که پدر و مادر از رفتار خود پشیمان شدهاند درصدد سوءاستفاده بر مىآیند و احساس گناهکارى و تقصیر را در آنها تشدید مىکنند؛ بخصوص آن دسته از والدینى که مدام از یک احساس کوتاهى و تقصیر بیهوده رنج مىبرند همواره توسط فرزندانشان در معرض این موقعیتها قرار داده مىشود. والدین از این وضعیت تنفر دارند و این به نوبه خود باعث تشدید احساس گناه و تقصیر در آنها مىشود!
بعضى وقتها احساس بد کودک به خاطر آن است که حقیقتى تلخ بر او آشکار شده، حقیقتى که او جز تسلیم در برابر آن چارهاى ندارد. اگر انگیزه شما براى گفتن این حقیقت، صادقانه بوده است دیگر دلیلى براى احساس گناه و عذر خواستن وجود ندارد. رو در رو شدن با حقیقت آسان نیست و با گذر عمر هم آسانتر نمىشود. شما نباید به خاطر اعمال مجازاتى که از قبل اخطارش را داده بودید عذرخواهى کنید. قانون، قانون است و در همه حال و براى همه کس لازمالاجرا است. وقتى فرزند شما از قوانین سرپیچى مىکند باید پیامدهاى آن را هم بپذیرد، بدون آنکه نیازى به عذرخواهى از او وجود داشته باشد.
لازم است که نسبت به ارزشها و استانداردهاى خود هشیار و آگاه باشیم. باید بدانیم که خواهان چه رفتارى با فرزندان خود هستیم و هنگامى که آن گونه رفتار کردیم باید بتوانیم آن را تشخیص دهیم.
علت تعارض و کشمکشهایى که میان والدین و کودکان بروز مىکند آن است که انسانها به چیزهایى نیاز دارند که در خانواده به طور محدود وجود دارد (و از آن جمله توجه، وقت و ...) روشهایى که والدین و کودکان براى حل این اختلافات مورد استفاده قرار مىدهند از میزان اقتدارى که در خانواده احساس مىکنند، ریشه مىگیرد.
والدینى که مىتوانند براى حل تعارضات، راهحلهاى مناسب بیابند، یعنى راهحلهایى که به ارضاء نیازهاى طرفین مىانجامد، براى فرزندان خود، نقش یک الگو و راهنما را بازى مىکنند. اما اگر خود والدین احساس ضعف و بىاقتدارى کنند، آن گاه فرزند آنها قادر به الگوسازى از آنها نخواهد بود و از همین جاست که کشمکش قدرت آغاز مىشود.
مسئولیتپذیرى
اینکه میزان استقلال هر فرد به موازات رشد او افزایش مىیابد امرى کاملاً طبیعى است. اما در مورد حس مسئولیتپذیرى نمىتوان چنین ادعایى کرد. به عبارت دیگر، بسیارى از انسانها رشد مىکنند بدون آنکه احساس مسئولیت را بیاموزند. علت هم این است که حس مسئولیتپذیرى در انسان توسط خانوادهاى که در آن پرورش مىیابد شکل مىگیرد.با اینکه چه ظرفیت کودک براى قبول مسئولیت به موازات بالا رفتن سن او افزایش مىیابد، با این همه باید به او آموخته شود که چه مسئولیتهایى را به عهده بگیرد و چگونه آنها را انجام دهد.
بچهها دوست دارند که دیگران مسئولیتهاى آنها را به عهده بگیرند و بسیار تمایل دارند که مسئولیتهاى خود را به دیگر اعضاء خانواده، بویژه به مادرشان منتقل کنند و این انتخاب بسیار خوبى است، زیرا بسیارى از مادرها به این خواسته کودک خود با جمله «اگر خودم انجامش بدهم آسانتر است» پاسخ مثبت مىدهند.
بچهها دوست دارند که تحت مراقبت دیگران قرار بگیرند و این احساس آرامش به آنها مىدهد. بنابراین طبیعى است که در برابر هر چیزى که مخل این آرامش باشد مقاومت از خود نشان دهند و قبول مسئولیت (به ویژه مسئولیتهاى ناخوشایند) هم یکى از آنهاست. بچهها باید یاد بگیرند تا بر این واکنش طبیعى در برابر مسئولیتها، غلبه کنند و این وظیفه والدین است که به آنها بیاموزند.
به جاى آنکه دستور بدهید، سئوال کنید. وقتى به کسى که احساس بىقدرتى مىکند راهى را دیکته مىکنیم، به طور خودکار این مقاومت را در او به جریان مىاندازیم.
مادر: مىخواهم همین حالا این کار را انجام دهى.
پسر: من نمىخواهم.
مادر: تو این کار را مىکنى.
پسر: نه من نمىکنم.
مادر: کى قصد دارى کارى را که گفتم انجام بدى؟
پسر: (با مکث) من نمىخوام.
مادر: من نپرسیدم که مىخواى یا نمىخواى، پرسیدم چه وقت انجامش مىدهى.
پسر: هیچ وقت!
مادر: خُب، این هیچ وقت کِیه؟
پسر: چى؟ (با نگاهى مبهوت و متعجب جواب مىدهد)
خلق احتمالات و امکانات جدید، بهترین راه براى حل و فرو نشاندن منازعات قدرت است.
سئوال کردن نشاندهنده این است که کودک قادر به تصمیمگیرى و انتخاب است و به طریق غیرمستقیم به کودک القاء مىکند که او قدرت کنترل زندگى خویش را دارا مىباشد. با سئوال کردن از کودکان، احساس قدرت را در آنها افزایش مىدهیم و وقتى آدمها احساس قدرت بیشترى مىکنند نیازى آن چنان، به درگیر شدن و کشمکشهاى قدرت احساس نمىکنند. شما مىتوانید با استفاده از روش سئوال کردن به فرزند خود کمک کنید تا احساس کنترل از دست داده را دوباره به دست آورد و هنگامى که هم او و هم شما احساس کنترل بیشتر کردید آن وقت است که مىتوانید به جاى جنگ به مذاکره بپردازید.
لجکردن و کجخلقى کودک
ممکن است پدر و مادر جلوى کارى را که کودک دوست دارد انجام بدهد، بگیرند یا از خواستههاى او چشمپوشى کنند، در این زمان، ناگهان کودک عصبانى مىشود و کلمات نامفهومى همچون «هیچ کس مرا دوست ندارد»، «هیچ وقت کسى چیزى به من نمىدهد» و ... را بیان کند. ممکن است خودش را به زمین بکوبد، قهر کند، جلوى نفس خود را بگیرد و ... در عصبانیتهاى معمولى این حالت فقط یکى دو دقیقه طول مىکشد و با خسته شدن کودک برطرف مىشود، حتى ممکن است از حرکتى که کرده پشیمان شود. ولى باید توجه داشت که در زمان عصبانیت کودک، نمىتوان او را آرام کرد و براى فهم مشکل باید انتظارات خود را به عنوان والد و نیازها و غرایز کودک را شناخت و پلى منطقى بین آن دو برقرار نمود.
تقلید
والدین فرزندان خود را با آموزش مستقیم و نیز با مثال آوردن اجتماعى مىکنند. کودکان بسیارى از الگوهاى رفتارى، خصوصیات اخلاقى، انگیزهها و ارزشهاى پدر و مادر خود را از طریق فرآیند تقلید و همانندسازى کسب مىکنند. کودکان غالبا از رفتارى تقلید مىکنند که والدین چندان تمایلى به آموختن آن به کودک ندارند. کودک 4 سالهاى که انگشت خود را با چکش مىکوبد و بعد شروع مىکند به ناسزا گفتن، در حقیقت از دیگران تقلید کرده است.
همانندسازى
مفهوم همانندسازى به فرآیندى اطلاق مىشود که به موجب آن کودک تلاش مىکند خصوصیات شخص دیگر را درونى کند. در بعضى موارد کودکان احساس مىکنند واقعا همان کسى هستند که با او همانندسازى مىکنند.
همانندسازى نشاندهنده پیوند عاطفى شدید کودک با شخصى است که با او همانندسازى کرده است. همانندسازى ادراک کودک از شباهت بین خود و شخص دیگر است و وقتى کودک به این شباهت پى برد این اعتقاد در او ایجاد مىشود که با آن الگو خصوصیات مشترکى دارد. همانندسازى ممکن است ارزشهاى اجتماعى یا ضداجتماعى به همراه داشته باشد.
همانندسازى و تقلید ممکن است تأثیرات درازمدت و یا تأخیرى داشته باشد کودک ممکن است رفتار والدین را مشاهده کند یا اصلى اخلاقى را درونى کند، ولى تا ماهها یا حتى سالها بعد موقعیتى براى کاربرد آن پیدا نکند. براى مثال، کودکان خردسال با دیدن والدینشان و سایرین بسیارى از نقشهاى بزرگسالان را مىآموزند. در بازى خیالى غالبا یا مادر مىشوند یا پدر یا راننده قطار یا نقش دیگرى را بازى مىکنند. ولى نتیجه این یادگیرى تا زمانى که کودک بزرگ شود و خودش پدر و مادر شود و شغلى داشته باشد معلوم نمىشود.
انتقاد و تشویق
کودکان به گونهاى عجیب و استثنایى، نیازمند هستند! به همین خاطر است که پدر و مادر دارند و به همین خاطر است که کودکى آنها تا این اندازه به درازا مىکشد. براى کودکان و همچنین والدین، کودکى عبارت است از یک دوره یادگیرى کُند و بعضا دردناک که مملو از خطا و اشتباه است و مشخصه آن موفقیتهاى متناوب و برجسته است. تشویق و انتقاد ابزارهایى هستند که والدین براى هدایت فرزندان خود در این مسیر از آنها استفاده مىکنند. این ابزارها به فرزندان ما مىفهماند که مراقب آنها هستیم و در تمام مواقع آنها را زیر نظر داریم.
اما تشویق و انتقاد مىتوانند اثرات منفى هم داشته باشند و این دیگر بسته به آن است که ما چه سهمى را براى تشویق در نظر بگیریم و چه سهمى را به انتقاد اختصاص دهیم. ممکن است کودک از اینکه او را زیر نظر دارید احساس امنیت کند، اما در بسیارى از واقع هم به خاطر آنکه مرتبا مورد ارزیابى قرار مىگیرد ممکن است عصبانى شود و این قابل درک است.
تشویق باید خالصانه و صمیمانه باشد. برخلاف آن چه ما تصور مىکنیم کودک به راحتى مىتواند این صمیمیت و خلوص را تشخیص دهد. زیادهروى در تشویق باعث لوث شدن ارزش آن مىشود، هرگز نباید کودک را به خاطر انجام کارى که از نظر خود او بسیار کوچک و پیش پا افتاده است تشویق کرد. وقتى کودک تأیید و تحسین شما را طلب مىکند نباید این را از او دریغ کنید اما در عین حال نباید بیش از اندازه تشویقش کنید. زیرا مهمتر این است که به کودک کمک کنید تا توانایى ارزیابى خویشتن را بهبود بخشد. براى مثال، به جاى آنکه همیشه از نقاشى فرزندتان تعریف کنید از او بپرسید که نظر خود او درباره نقاشىاش چیست؟ اگر گفت که آن را دوست دارد، تشویقش کنید و اگر آن را دوست ندارد علت را از او بپرسید.
زمان تشویق
بهترین زمان استفاده از تشویق وقتى است که کودک به خاطر انجام کارى احساس رضایت خاطر دارد. در این موقع، تشویق احساس رضایت خاطر را در کودک تقویت مىکند. تشویق زمانى مؤثرتر است که کودک، نسبت به خود احساس مثبت داشته باشد. بویژه اگر این تشویق، مستقیما در مورد همان موضوعى باشد که احساس مثبت کودک از آن ناشى شده است.
مهم، انتخاب بهترین لحظه براى تشویق است. بچهها را آن قدر به تشویق متکى نکنید که حس ارزش و اعتبار شخصى خود را فراموش کنند. هنگامى که کودک احساس شکست و ناکامى مىکند خوب است به او کمک کنیم تا علت این احساس خود را درک کند. هنگامى که کودک از انجام کارى احساس خشنودى مىکند و شما هم او را به همان علت تشویق مىکنید در واقع نشان مىدهید که براى احساسات او ارزش قائل هستید و آن را درک مىکنید و این حتى در زمان داورى منفى یا انتقاد هم باعث افزایش اعتبار و ارزش شما مىگردد.
تفاوت میان تشویق و نگرش مثبت
گفتن یک حرف خوشایند به کودک به این معنى نیست که این حرف باید حتما یک تشویق باشد. لازم نیست که این حرف خوشایند، همیشه بازتاب نظر و قضاوت ما باشد. گفتن حرفهاى خوشایند به کودکان، فوائد بسیار دارد. وقتى احساس خوشایندى دارید باید این را به فرزندان خود بگویید حتى اگر احساس خوشایند شما هیچ ارتباطى با آنها نداشته باشد. در مورد موفقیتهاى خود و موفقیتهاى آنها حرفهاى خوشایند بزنید. بگذارید کودکان شما احساسات مثبت والدین خود را بفهمند.
خصلتهاى نیک
در اینجا فهرستى از ویژگىهاى پسندیده را مشاهده مىکنید که باید آنها را در فرزندان خود جست وجو کنید. وقتى آنها را یافتید به فرزندانتان گوشزد کنید به ویژه در زمانى که کمترین انتظار را براى شنیدن آن دارند.
ـ شهامت ـ صداقت ـ معنویت ـ خیرخواهى
ـ بىباکى ـ اتکا بهنفس ـ صداقت ـ رفتار مؤدبانه
ـ پاکدامنى وظیفهشناسى بىریایى ـ بىپروایى
ما حتى در مکالمات معمولى هم از اغلب این واژهها استفاده نمىکنیم و این خود باعث خاصتر شدن و اعتبار بیشتر آنها نزد بچهها مىگردد زیرا آنها با شنیدن این واژهها بلافاصله معناى آن را مىپرسند. یک راه خوب براى رسیدن به هدف مورد نظر این است که کودک را واداریم تا خودش معنى کلمه را در فرهنگ لغت پیدا کند یا با هم این کار را انجام دهیم.
وقتى کودک دست به خرابکارى مىزند انتظار ندارد که از فضایل او تعریف و تمجید کنید بلکه او فقط منتظر شنیدن انتقادات شماست و درست در همین جاست که شما باید انگشت خود را بر نقاط مثبت او بگذارید!
والدین بهتر آنهایى هستند که در رفتارهاى ناپسند فرزندان خود که به حق سزاوار تنبیه مىباشند، رگههایى از فضیلت ناب مىبینند. ممکن است لازم باشد که کودک به خاطر زیر پا گذاشتن قانون یا بر هم زدن آسایش مردم تنبیه شود اما این دلیل نمىشود که فضیلت برانگیزنده این رفتار را مورد بىاعتنایى قرار دهیم.
- اگر چه ممکن است کودک براى حمایت از دوستش دروغ گفته باشد، اما خود این وفادارى به دوست، کمتر از یک فضیلت نیست.
- اگرچه کودک خردسال شما، براى مربى مهد کودکش ماجراى دعواى شما و همسرتان را بازگوکرده و آبروى شما را برده است، این دلیل نمىشود که به خاطر صداقت و رکگویىاش امتیاز نگیرد.
- وقتى فرزند شما چیزى راجع به دزدى دوستش از فروشگاه نمىگوید، احتمالاً مهربانى و شفقت او، عامل این پنهانکارى بوده استhttp://www.ketabekoodak.com/
راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها و مراکز پزشکی
اصلاح ساختار نظام جامع مدیریتی اقتصادی بیمارستان
سلامت روان کودکان در بلایا طبیعی
وظایف دولت در بهبود شاخصهای سلامتی و نابرابری های اجتماعی چیست؟
دسترسی به تمامی این مطالب در سایت