وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
می خواهیم وارد بحث مشخص ازدواج و ضرورت ازدواج شویم. برای ازدواج توصیه میکنم که پنج مساله را خوب بفهمید و طی کنید،هرچند که گمان میکنید که مرحله سوم مهمترین است.ولی من تجربه کرده ام که مرحله اول مهمتر است و بعد مرحله دوم و الی آخر ...
مرحله اول آماده سازی خود است .خودباوری برای ازدواج ،خودتان را تا نشناسید همسرتان شناخته نمی شود.نبی اکرم (ص)تأکید فرموده اند که حتماً با کفو خودتان ازدواج کنید.(توصیه به حضرت زهرا«س»).برای اینکه کفوتان را بشناسید باید بدانید که خودتان سمت وسویتان کجاست.تا جهت زندگی شما مشخص نباشد همجهت شما پیدا نمیشود.شما تحت تاثیر سخنان گویندگانی که در جامعه هستند دنبال یک هدفی هستید ،یعنی میخواهید به یک جایی برسید .زندگی هدف وانتها ندارد ،زندگی یک طراوت و شور ونشاط پیوسته است.زندگی یعنی هر لحظه نوشدن و هر روز نوروز داشتن یعنی با حال بودن ولازمه اش فقط جهت دار بودن است ونه هدف دار.
اگر چنین جهتی را در خود پیدا کنید ،تشخیص همجهت خیلی ساده است . در مرحله اول باید بدانید که مهمترین ویژگی شما برای ازدواج چه باید باشد .(یا خصوصیت همسر چه باشد)و برای این باید خودتان را برایش آماده کنید.پس برای خودتان یک دوره بگذارید و آن خصوصیتها را اولاً در خودتان پیدا کنید،و ثانیاً آنها را در خودتان بپرورانید.آماده شوید برای جدا شدن از پدر و مادر.
یکی از علل طلاق ،وابستگی پسر یا دختر به پدر و مادر است .اصطلاحاً هنوز بچه ننه است.هنوز هر کسی هر چیزی را در گوش او بگوید باور میکند و مبنای قضاوت خودش قرار میدهد.دختر باید بداند که بعد از ازدواج پدر و مادر دیگر واجب الاطاعه نیستند .پسر باید بداند که پدر و مادر بعد از ازدواج واجب الاطاعه نیستند .عزیزند ،محترمند اما اینگونه نیست که باید مطیع آنها بود .باید یاد بگیرید که سرنوشت خودتان را خودتان بنویسید .خودتان برای هر قسمت از این ازدواج برنامه داشته باشید ،نظر داشته باشید،البته مشورت با بزرگترها فراموش نشود .
مرحله دوم آماده ساختن والدین است.شاید بسیاری از شما خودتان را برای ازدواج آماده میبینید اما پدر و مادر شما را آماده نمیبینند.هنوز میگویند شما بچه اید ،هنوز اطمینان و قبول ندارند که شما میتوانید زندگی بچرخانید و اداره کنید.خوب چگونه به آنها اعلام آمادگی کنیم.با زیرکی خاصی باید به پدر و مادر فهماند که آن ویژگی در من رخ داده است .وقتی ببینند که این ویژگی هست به شما اعتماد میکنند .پس باید به پدر و مادر نشان داد که ما میتوانیم روی پای خودمان بایستسم و ازدواج ما ،فردا برای شما خفت ،گرفتاری ،آبروریزی و ... نمی آورد.هیچکس در دنیا در میان مخلوقات برای شما مهربانتر از پدر و مادر نیستند.آنها نظرشان خیر است و خوشبختی شما را میخواهند ،ولی نمیدانند شما اماده هستید یا نه .قطعاً بد شما را نمیخواهند .اینجا غرب نیست که بگویید ما دو نفری با هم آشنا میشویم و میرویم کلیسا و بعد میرویم پی زندگی خودمان .شما به پشتیبانی روانی ،روحی و امکانات مادی پدر و مادر خودتان ونیز پدر و مادر طرف مقابل نیاز دارید.میشود با زیرکی این امکانات را آماده کرد و در جهت خودتان از آنها استفاده کنید.فقط مدتی باید روی آنها کار کرد و پدر و مادر را پخته کرد.
گفتگوهایتان با پدر و مادر از 1 دقیقه شروع میشود تا 2 دقیقه و 5 دقیقه و ... از اول شروع نکنید یک ساعت بنشینید راجع به ازدواج صحبت کنید،چون هرچقدر شما خودتان را مشتاقتر نشان بدهید آنها واکنش بیشتری نشان میدهند.
فرهنگ ،تجربیات ،و علم پدر و مادر حق شماست. ارث شماست.فقط ثروت پدر و مادر که ارث شما نیست .اگر این تجربیات را استخراج نکنید مجبور میشوید تمام آنها را از زمان آنها دوباره تجربه کنید.
شما امکان ندارد لحظات زندگیتان را برگردانید،هر لحظه را ما فقط یک بار زنده ایم.یک بار فرصت زندگی داریم پس طلب کنید.پدر و مادر را یک جایی که نمیتوانند از دستتان بگریزند گیر بیاورید و ازشان طلب کنید.تجرباتشان را طلب کنید .خودتان را هم باید آنقدر سنگین نشان دهید که آنها احساس نکنند که این تجربه ای که ارائه می کنند هدر میرود.اصلاً با پدر ومادر بحث نکنید فقط بشنوید و آنها را در جایی یادداشت کنید.
رحله سوم مرحله شناسایی همسر است . مسلماً اولین بحث در این مرحله این است که مهمترین معیارها و ویژگیها و علائم چیست؟توصیه من این است که قبل از اینکه بگردید دنبال مهمترینها ببینید مهمترین خودش یعنی چه؟مهمترین ویژگیها آن است که اگر آن بهترین بود انتخاب صورت میگیرد ولو اینکه صفتهای دیگر موجود نباشد.مهمترین ،آن معیارهایی است که اگر در شخص نبود و شخص هزار و یک جور کرامت ومعجزه هم داشت انتخاب صورت نگیرد.یعنی آنقدر که اگر این دو سه صفت نبود و بقیه صغتها به وفور در شخص بود ،انتخاب را انجام ندهیم.آیا در زندگی شما آن مهمترین میتواند ظاهر باشد یا امکاناتی مثل ماشین و خانه و ... میتواند مهمترین باشد؟
تا همینجای صحبت مشخص شد که اولویت با جهت است.کسی با شما همسر است که همجهت باشد.کسی که تعاونی یا ترمینالش با شما یکی نیست ،خوب نمیتواند با شما همسفر باشد هر چند بلیط در دستش باشد.زیرا جهتش با شما فرق میکند حال آنکه من جهت آدمها را چگونه بشناسم آن داستانی دیگر است.مهمترینها را کجا میتوان رفت تحقیق کرد؟بله ،در پرونده های طلاق .بعضی از زن و شوهرها هزاران بار دعوا کرده اند ولی جدا نشده اند ،ولی یکدفعه جدا شده اند.
ببینید عللی که باعث جدایی است چه چیزهایی است،مسلماً مهمترینها همانهاست.
خوب در مرحله سوم ابتدا باید معنی مهمترین را تشخیص میدادیم و بعد مهمترینها را پیدا میکردیم.شما باید طبقه اجتماعیتان را بفهمید،شأنیت اجتماعیتان راباید تشخیص بدهید.و همشأن خودتان را بفهمید که چه کسی میتواند باشد،چه طیف و طبقه ای میتواند باشد.یکی از ازدواجهای به ظاهر موفق ازدواجهای منافقین است.چرا؟چون با کسی که کمترین تمایل و رضایت نسبت به نظام دارد ازدواج نمیکنند.یعنی برای یک منافق ،مهمترین بحث ،مخالفت با نظام است.و در آن شک هم نمیکنند ،نمیگویند یارو را میگیریم بعد هم یک ذره روسری اش را میکشیم بالا،یا این پسره نمازش را درست میکنیم ،بعداً می سازیمش.امکان ندارد که شما بتوانید بعد از ازدواج تحولات بنیادین بوجود بیاورید.ممکن است اتفاق بیفتد ولی ازدواج برای این نیست.ازدواج برای این نیست که شما برای هم کلاس آموزشی بگذارید بلکه برای این است که دو تا که همسو هستنددر این مسیر همدیگر را کمک کنند و شریک هم باشند.
مرحله چهارم ،مراحل آشنایی است.نحوه ارتباط است .اینکه چگونه طرف را پیدا کنیم.ما به شما توصیه خواهیم کرد که یک پرسشنامه ای تهیه کنید و در آن سوالاتی را تنظیم کنید و به هر کسی که به شما موردی را پیشنهاد میکند ،از او خواهش کنید که از طرف مقابل بخواهد تا این سوالات را جواب دهد.این پاسخها در یک روز مبادله شوند که هیچ طرفی جواب طرف مقابل را ندیده باشد.خوب وقتی دو طرف پرسشنامه ها و جوابها را خواندند و دیدند که بهترین توافقات ظاهراً جمع است ،توافق حاصل است.اگر 50-60 درصد توافق را دیدند بعداً از طریق واسطه سوالات بیشتری را از هم می پرسند.وقتی که بطور ناشناخته برای هم شناخته شدند و بدون اینکه همدیگر را ببینند توافق را پیدا کردند،نوبت ملاقات حضوری و رفت و آمد خانواده ها و مادرها و در انتها پدرها است.معرفهای ازدواج معمولاً 1- مادر 2- خواهر 3- قوم و خویش ،بستگان 4- همسایه ها ،دوستان و در آخر برادر و نهایتاً پدر و گاهی هم ممکن است خودتان برخورد کردید و آشنا شدید .توصیه این است که هر کدام از اینها معرف بودند اول یک واسطه را پیدا کنید و سوال و جوابها را مبادله کنید وقتی مطمئن شدید بعداً ارتباط برقرار شود .اینطوری هم آبرو و حرمتها حفظ میشود ،هم راحتتر گزینش و تحقیق و شناسایی می کنید و منطقی تر بررسی میکنید و در ضمن هزینه ای نداشته و ناراحتیها و تنشهای خانوادگی را را ایجاد نمیکند.
پس همت کنید و بپذیرید که حتماً سوالاتی را خودتان استخراج کنید و طرح کنید.سوال هم باید طوری باشد که نتواند به ما دروغ بگوید.باید طوری طرح شود که هر طور جواب داد ،ما جواب خودمان را پیدا کنیم و آن بهترین پیدا کنیم که دارد یا نه ؟
ازدواج به این شکل خیلی سالم و زنده خواهد بود .یعنی شما تحت تاثیر مسائل جنبی و فرعی و احساسی نمیتوانید قرار گیرید با این روش شما میتوانید زنده ترین و شادابترین زندگی را پایه گذاری کنید .فقط باید جرأت داشته باشید هوس را کنار بگذارید.و چشم را کنار بگذارید و با عقل زندگی کنید.
در مرحله چهارم که مرحله مراسمات است ،مرحله اولش مرحله خواستگاری است.به هر حال برای شما باید مشخص شود که در مراسم خواستگاری چه حرفهایی ردوبدل می شود.توصیه برای ارتباط بین خواستگاری و عقد این اسن که هیچگونه تماس تلفنی تحت هیچ عنوانی نباید برقرار شود و فقط ارتباط از طریق مکاتبه باشد.در مکاتبه میتوانید منطقی ترین حرف را بدرستی مطرح کنید . در مکاتبات پیشنهاد میکنم که هیچگونه کلمات عاطفی مبادله نشود .مکاتبه حالت تحقیقی دارد ،هنوز میخواهیم همدیگر را بشناسیم ،هنوز خیلی مطمئن نیستیم ،هنوز می خواهیم ببینیم که آن توافقات و سازگاریهای اولیه را میتوانیم داشته باشیم یا نه .
مراسم بعدی مراسم عقد است .که معمولاً خانواده دختر برگزار می کنند .باید بدانید که در عقد چه کسی خطبه را میخواند و چه کسی بله را می گوید.
طبق توصیه شرع مقدس اسلام،مراجعه با مرد است ولی انتخاب با زن است و پیشنهاد با زن است و پذیرش با مرد است.در روایات توصیه شده است که خطبه را خود عروس و داماد بخوانند .5 کلمه زن میگوید و 3 کلمه هم مرد.آن بله ای که دخترها می گویند بله وکالت میباشد نه بله ازدواج. میشود در شب عقد دختر بخواند و پسر جواب دهد ،حال به همدیگر محرم میشوند.بعد از مراسم عقد مکاتبات حالت عاطفی پیدا مکند و بعد هم مراسم ازدواج که است که هزینه آن بعهده داماد است . بعد هم آغاز زندگی.آیا فکر کرده اید در شروع ازدواج که دیگر جدی است چه حرفی دارید تا به همدیگر بگویید ،این یکی از مراحل مهم ازدواج است.
در قرآن آیه ای است ”و من کل شیء خلقنا زوجین“ ،یعنی همه چیز را زوج آفریدیم و تنها کسی که اجازه دارد فرد و فرید و احد و واحد باشد تنها خداست.سایر موجودات شرط حیاتشان ازدواج است.و هر گونه تعادل و تکامل و تعالی هر موجودی به ازدواجش بستگی دارد.از این سه مهمتر حیات هر وجودی به ازدواج بستگی دارد.اصلاً مهمترین مساله هستی ازدواج است.اصلاً حرف حساب آفرینش عشق است و ازدواج و پیوند.همان روز اولی که ”من نفس واحده “من و شما را آفریدند اولین حرفی که در گوش ما گفتند ازدواج بود .بهشت نخستین بحث ازدواج بود و بهشت قرب الهی هم تنها نهادی که در آن است خانواده است.
در بهشت قرب الهی فقط لژ خانوادگی است ،مجردها را راه نمیدهند ”فیها ازواج مطهره“ امروز خدمت شما بگویم :ازدواج نمیتوانید نکنید. ”و من کل شیء خلقنا زوجین“یعنی همه چیز را زوج آفریدیم،یعنی واحد انسان یک زن و یک مرد است.محال است شما ازدواج نکنید.والا نمیتوانید یک دقیقه زنده باشید.
آنگاه که احساس تنهایی می کنید نباید ازدواج کنید،آنگاه که احساس فردیت می کنید باید ازدواج کنید.یکی از علل اساسی طلاقها این است که زن و مرد با هم یک چیز نمیشوند بلکه سازگار شده اند،قلبشان 2 تا است.
زنده است کسی که تعادل داشته باشد و تعادل هم کسی دارد که زوج باشد.
منبع: سایت راسخون