وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
ازدواجهایی که با سبکهای جدید مانند دوستیهای خیابانی، اینترنتی و...صورت میگیرد؛ همه بر مبنای ارتباطهایی است که در اسلام، حرام شمرده شده است و همین ارتباطها سبب به وجود آمدن یک عشق کور در دل فرد میشود که فوقالعاده سطحی و زودگذر است و غالباً هم به طلاق منجر میشود.
گروه فرهنگی - اجتماعی برهان؛ طلاق مانند هر پدیدهی دیگر اجتماعى داراى ریشههاى مختلفى است که بدون بررسى دقیق آن جلوگیرى از بروز چنین حادثهاى امکانپذیر نمیباشد. لذا قبل از هر چیز باید به سراغ عوامل طلاق برویم تا بتوانیم ریشههاى آن را در جامعه بخشکانیم. در این خصوص گفتوگویی ترتیب دادهایم با خانم «دکتر مریم معینالاسلام»، کارشناس امور تربیتی و مباحث زنان که در ادامه میخوانید.
از نگاه شما اصلیترین عواملی که سبب بروز طلاق در جامعهی ما میشود چیست؟
طلاق یکی از مسائلی است که علتهای متعددی میتوان برای آن در نظر گرفت. کارشناسان تا به حال تقریباً حدود 20 علت را برای طلاق مطرح کردهاند که بخشی از آنها به مسائل اقتصادی، روانی، اخلاقی و خانوادگی مربوط میشوند، اما از بین این 20 عامل 5 عامل مهمتر از بقیه است و وقتی پروندههای طلاق را بررسی میکنیم، درمییابیم که بیشتر طلاقها به این 5 عامل برمیگردند.
مهمترین دلایل طلاق:
1. ضعف مهارتهای ارتباطی؛
متأسفانه در این زمینه مردم کشور ما بسیار مشکل دارند و در واقع با مهارتهای زندگی آشنا نیستند.
2. ناهمسانی در انتخاب همسر یا همان کفّیتی که در اسلام مورد تأکید قرار گرفته است؛
متأسفانه در زمان انتخاب همسر به بحث کفّیت، که بسیار جدی در اسلام بر آن تأکید شده است، توجه نمیشود.
3. خشونت؛
دلیل دیگر عسر و حرج ناشی از رفتارهای خشن است که البته این مسئله چندان فراگیر نیست، ولی برخی به خاطر رفتارهای خشن همسرشان ناچار به طلاق میشوند.
4. اعتیاد؛
5. بدرفتاریهای عاطفی.
در بررسی عوامل مختلف در افزایش طلاق، این موارد مهمترین عوامل هستند. حال اگر بخواهیم این دلایل را ریزتر کنیم، به عوامل زیادی برمیخوریم از جمله:
- توقعات نامحدود زن و مرد
در حال حاضر جوانهای ما بسیار ایدهآلنگر و بلندپرواز هستند. آنها احساس میکنند با ازدواج میتوانند به تمام آرمانها و آرزوهایشان برسند و مدینهی فاضلهای از ازدواج در ذهن خود ترسیم میکنند، اما وقتی ازدواج میکنند، میبینند واقعیت موجودی که با آن مواجه شدهاند کاملاً با آن چیزی که در ذهنشان تصور میکردند تفاوت دارد. در واقع تصوری که جوانان ما از ازدواج دارند با واقعیت ازدواج تفاوت زیادی دارد. لذا این مسئله باعث میشود که توقعات نامحدودی پیدا کنند، اما وقتی وارد زندگی میشوند و میبینند که هیچ کدام از توقعات و رؤیاهایشان تحقق پیدا نمیکند، تصور میکنند که باید طلاق بگیرند.
- تجملگرایی
تجملپرستی یکی دیگر از عواملی است که سبب ایجاد اختلاف بین زن و شوهر و در نتیجه طلاق میشود. اسراف و تبذیر و نبودن قناعت در بین خانوادهها عامل بسیاری از مشکلات است. بحث اخلاقی قناعت در خانوادهها خصوصاً در نظر جوانها فراموش شده و به جای قناعت، اسراف و تبذیر رواج یافته است. نیازهای کاذب و درخواستهای غیرواقعی از همسران به بحث طلاق دامن میزند.
- دخالتهای برخی از خانوادهها
پدران و مادران برخی عروسها و دامادها متأسفانه از تدبیر لازم برای مواجهه با مشکلات میان فرزندشان و همسرش برخوردار نیستند و نمیدانند وقتی دخترشان با همسرش دچار مشکل میشود، با دامادشان چگونه برخورد کنند یا وقتی پسرشان با همسرش دچار مشکل میشود با عروسشان باید چگونه برخورد کنند.
گذشتگان ما در مواجهه با مشکلاتی که فرزندانشان با همسرانشان پیدا میکردند، تدابیر بسیار خردمندانه و عاقلانهای داشتند، اما امروزه در بین پدر و مادرها این تدابیر اصلاً وجود ندارد. لذا به محض اینکه کوچکترین اختلافی بین فرزندانشان با همسرانشان ایجاد شود، به جای اینکه راهحلی مدبرانه روی این مسائل داشته باشند، برعکس به مشکلات دامن میزنند و نمیتوانند آنها را حل کنند.
در واقع وجود مشکلات طبیعی است. این بزرگترها هستند که باید مدبرانه با این مشکل برخورد کنند و بنابراین پدر و مادرها باید به صورت جداگانه در این زمینه آموزش ببینند. این مسئلهای است که ما از آن غافل شدهایم، اما در حقیقت بخش زیادی از طلاقها به همین موضوع برمیگردد.
- بیاعتنایی زن و مرد نسبت به خواستههای یکدیگر
بیاعتنایی به مسائل عاطفی و جنسی یکی دیگر از مسائل مهم و دلیل بسیاری از طلاقهاست. به هر حال، مرد از همسرش انتظارات خاصی دارد و متقابلاً زن نیز از شوهرش انتظاراتی دارد. متأسفانه مهارت پاسخگویی به انتظارات جنسی و عاطفی در زنان و مردان ما وجود ندارد. از یک سو، محرکهای موجود در جامعه به نیازهای جنسی دامن میزند و از سویی دیگر، همسر پاسخگوی این نیازهای جنسی نیست. همین مسئله سبب میشود که اختلاف و درگیری به وجود بیاید و نهایتاً هم به طلاق منجر شود.
- عدم تناسب فرهنگ خانوادهها
عدم تناسب فرهنگ خانواده و روحیات زن و مرد به ویژه در ازدواجهای دانشجویی دیده میشود. دانشجویان بعضاً کمترین توجهی به تناسب فرهنگی ندارند و دختر و پسر با فرهنگهای کاملاً متفاوت فقط به ازدواج میاندیشند، ولی بعداً متوجه عدم تناسب روحیات و مسائل فرهنگیشان میشوند و این موضوع میتواند مشکلزا باشد و منجر به طلاق شود.
بحث اخلاقی قناعت در خانوادهها خصوصاً در نظر جوانها فراموش شده است. و به جای قناعت اسراف و تبذیر قرار گرفته است. در واقع نیازهای کاذب، درخواستهای غیرواقعی از همسران، به بحث طلاق دامن می زند.
اینها بخشی از عواملی است که به نظر میرسد که اگر بخواهیم همهی آن را در یک عامل خلاصه کنیم، به این حقیقت میرسیم که متأسفانه ازدواجها بسیار سطحی شده است و انتخابها بر اساس ظاهر فرد صورت میگیرد و بر اساس یک عشق زودگذر و عواطف هیجانی ازواج صورت میگیرد. در روایات داریم که این هیجانها فرد را کور و کر میکند. آن لحظه اصلاً فرد به این مسئله فکر نمیکند که آیا عیبهای فرد مقابل بعداً برای او مشکل ایجاد میکند یا نه؟ در واقع شناخت 2 طرف نسبت به یکدیگر اصلاً عمیق نیست. این مسئله باعث میشود به همان میزان که شناختها سطحی و انتخابها بیپایه و اساس است، زندگیها هم بیپایه و اساس شود.
خانم دکتر، شما به یک سری از علل و عوامل اشاره فرمودید که برخی از آنها واقعاً نیاز به آموزش دارد و در واقع کمبود آموزش مهارتهای خانواده در مراکز آموزشی و به خصوص در دانشگاهها سبب بروز مشکلات بسیاری برای زن و مرد میشود، اما عامل دیگری هم وجود دارد و آن کمرنگ شدن اعتقادات و به دنبال آن اخلاقیات در جامعه است. به نظر شما، این مسئله چه تأثیری میتواند در ناپایداری نهاد خانواده داشته باشد؟
این موضوع یکی از عوامل جدی است که من فراموش کردم به آن اشاره کنم. متأسفانه در جامعهی ما سبک زندگی غربی جایگزین سبک زندگی دینی شده است. در سبک زندگی غربی طلاق به راحتی اتفاق میافتد و اگر میبینید قبح طلاق از بین رفته به خاطر این است که سبک زندگی اسلامی ما تبدیل به سبک زندگی غربی شده است.
در زندگی غربی طلاق امری کاملاً عادی و معمولی و بدون قباحت است و چون سبک زندگی ما غربی شده است، ذهنیت و سلایق و به دنبال آن، خواستههای ما نیز متناسب با این سبک شکل گرفته است. این در حالی است که وقتی زوجین وارد زندگی مشترک میشوند، هنوز تا حدودی آن فرهنگ بومی و دینی خودشان را حفظ کردهاند و در حالی که بسیاری از مردان همان تصور سنتی و بومی از یک زن در ذهنشان وجود دارد، اکثر دختران سبک زندگی غربی را در پیش گرفتهاند و لذا یک تعارض جدی بین آنها به وجود میآید.
زن طور دیگری فکر میکند و متناسب با آن سلایق دیگری دارد، در حالی که مرد ذهنیت و تصویر دیگری از زن در زندگی دارد. سبک زندگی غربی انسان را به سمت فردگرایی، لذتگرایی و این رویکرد میکشاند که فقط خودت را ببین و با هر چیزی که خواستههای تو را محدود میکند مقابله کن.
این در حالی است که وقتی زن و مرد وارد زندگی زناشویی میشوند، باید فردیت و خیلی از خواستههای خود را فدای مصالح زندگی کنند، نه اینکه خواستههای فردی خود را جایگزین مصالح زندگی نمایند. متأسفانه این مسئله در بین خانمها بیشتر وجود دارد، زیرا تفکرات فمنیستی واقعاً بر زنان جامعهی ما تأثیرگذار بوده است و آنها با همان ذهنیت وارد زندگی مشترک میشوند، در حالی که توقع و انتظار مردان چیزی متفاوت با آن تفکرات است و این تعارض جدی زندگی را از هم میپاشد.
عدهای نگاه منفی به این قضیه ندارند و یکی از علل افزایش آمار طلاق را بالا رفتن آگاهیهای زنان از حقوق خودشان میدانند و این امر را تا حدودی مثبت تلقی میکنند. نظر شما در این زمینه چیست؟
اگر آشنایی به حقوق بدون توجه به اخلاق باشد، به مشکلات موجود دامن میزند. اگر ما صرفاً از حقوق حرف بزنیم، ولی مسائل اخلاقی یا موازنهی بین حقوق و تکالیف را که در اسلام مطرح شده است مد نظر نداشته باشیم، بر مشکلاتمان افزوده میشود.
در سالهای نه چندان دور، ازدواجها با دخالت مستقیم خانواده و انجام مراسم خواستگاری صورت میگرفت؛ اما امروزه میبینیم که این مسئله نسبت به گذشته کمرنگ شده و جای خود را به آشنایی و خواستگاریهای اینترنتی، خیابانی، دانشجویی و... میدهد. آیا از نگاه شما ازدواج هایی که با این سبکهای مدرن شکل میگیرند قابل اطمینان هستند؟
این یک تهدید جدی است، زیرا ازدواجهایی که بر اساس روابط اینترنتی و راههایی از این قبیل شکل میگیرند بر پایهی شناختی سطحی هستند. بنده چندین پروندهی طلاق را بررسی کردهام که غالباً ازدواج آنها بر مبنای شناخت و احساسات زودگذر و بر مبنای دوستیهای خیابانی یا اینترنتی و... شکل گرفته بود. در واقع ازدواج آنها بر مبنای ارتباطهایی بود که در اسلام هم حلال شمرده نشده است و همین ارتباطهای حرام سبب شده بود یک عشق کور در دل فرد ایجاد شود که فوقالعاده سطحی و گذراست.
متاسفانه جوانان کمترین توجهی به تناسب فرهنگی نمیکنند. دختر از یک جای دیگر و پسر از جای دیگر، با فرهنگ های کاملاً متفاوت تنها فقط به ازدواج میاندیشند، اما بعد از ازدواج میبینند از لحاظ فرهنگی با یکدیگر تناسب ندارند و این میتواند مشکلزا باشد و منجر به طلاق بشود.
این عشق کور باعث میشود که فرد دیگر حقایق را نبیند و شرایطی را ایجاد کند که حتی پدر و مادر نتوانند در مورد این ازدواج نظر بدهند. لذا چون انتخابها از سبک سنتی به سبک مدرن رفتهاند، انتخابها کاملاً سطحی شدهاند و هر چه انتخاب سطحیتر و روبناییتر باشد، زندگی هم به همان میزان متزلزل میشود.
در دههی 70 اکثر کارشناسان ریشهی اصلی طلاق در جامعه را دوستیهای خیابانی میدانستند و در مقابل برای درمان، ازدواج به سبک سنتی و ازدواجهای دانشجویی را توصیه میکردند، ولی در سالهای اخیر میبینیم که ازدواجهای سنتی و دانشجویی هم از دوام مطمئنی برخوردار نیست. ریشهی این مسئله را در چه چیزی ارزیابی میکنید؟ چرا آمار طلاق در ازدواجهای سنتی و دانشجویی هم بالا رفته است؟
همان طور که اشاره کردم عوامل مختلفی بر افزایش آمار طلاق تأثیر میگذارد. نمیتوانیم بگوییم که قبلاً مهمترین دلیل دوستیهای خیابانی بوده است، چون امروز هم این مسئله وجود دارد، اما مسلماً این امر دلایل دیگری هم داشته و دارد.
دلیل اینکه امروز ازدواجهای سنتی و دانشجویی هم به طلاق منجر میشوند این است که در انتخاب سنتی هم شناخت عمیق وجود ندارد. در ازدواجهای سنتی هم گاهی تنها به صرف اینکه پدر یا مادر فرد را میپسندند، جوانان به خواستگاری میروند و همسرشان را انتخاب میکنند. این انتخاب هم درست نیست، زیرا عمیق و کامل نیست.
در زندگی غربی طلاق یک امر بسیار راحت، بدون قباحت، بدون سختی و خلاصه یک امر کاملاً عادی و معمولی شده است. لذا چون سبک زندگی ما غربی شده است، ذهنیت و سلائق و به دنبال آن خواسته های ما نیز متناسب با این سبک شکل گرفته است .
لذا اگر واقعاً میخواهیم درصد آمار طلاق پایین بیاید، باید جوانان را به این مسئله دعوت کنیم که قبل از ازدواجشان به شناخت عمیق از یکدیگر برسند؛ یعنی این تفکر را در ذهن جوانها جا بیندازیم که شناختهای سطحی و زودگذر زندگیهای ناپایدار را به دنبال دارد. باید شناخت افراد عمیق باشد، کانالهای شناختشان متعدد باشد و حتماً مسائل را قبل از ازدواج با مشاور در میان بگذارند تا بتوانند به شناخت عمیقی برسند.
چه راهکارهایی را برای کاهش طلاق در جامعه پیشنهاد میکنید؟
راهکارهایی که به نظرم میرسد، تیتروار بدین شرح است:
- شناخت عمیق و همهجانبه از یکدیگر قبل از ازدواج.
- استفاده از مشاورهی قبل از ازدواج: به نظرم مشاوره در انتخاب صحیح فوقالعاده تأثیر دارد. وقتی 2 نفر که قصد ازدواج دارند به مشاوره میروند و تمام مسائل خود را مطرح میکنند خیلی بهتر و راحتتر متوجه میشوند که آیا میتوانند با هم زندگی کنند یا خیر.
- آموزش مهارتهای زندگی به جوانان: نکتهی مهم دیگر این است که نسل جوان ما بسیار بد تربیت شدهاند؛ یعنی ما فقط آنها را وادار به درس خواندن و دانشگاه رفتن کردهایم و تمام امکانات را برایشان فراهم کردهایم، ولی در عوض هیچ یک از مهارتهای زندگی را به آنها آموزش ندادهایم. جوانی که به این شکل تربیت یافته است به هیچ عنوان قدرت تصمیمگیری و حل مسائل و مشکلات را ندارد و نمیداند زمانی که در زندگی با مشکل مواجه شد، چگونه باید با آن برخورد کند و در بحرانها چگونه باید تصمیم بگیرد.
در واقع این نسل برای زندگی آینده تربیت نشدهاند. ما در واقع دخترانمان را برای همسری و مادری و پسرانمان را برای پذیرش مسئولیتهای زندگی تربیت نکردهایم و بدون تربیت کافی، آنها را در جریان ازدواج قرار دادهایم و آنها هم در این شرایط احساس غرق شدن و ناکامی و شکست میکنند و زندگیشان به طلاق کشیده میشود.
ما واقعاً باید از سالها قبل از ازدواج به این مسئله فکر کنیم که باید فرزندانمان را برای زندگی و پذیرش مسئولیتهای آینده مثل مسئولیت مادری و همسری پرورش دهیم، اما متأسفانه این مسئله اصلاً در زندگیهای امروز وجود ندارد. علاوه بر این، امروز پدر و مادر هم در جایگاه خودشان قرار ندارند که از تعامل میان آنها دختران و پسران بتوانند همسرداری را بیاموزند. در واقع الگوی مشخصی در این رابطه وجود ندارد.
اگر ما میخواهیم آمار طلاق کم شود، باید از سالها قبل فرزندانمان را برای زندگی مشترک آماده کنیم. پدر و مادر باید الگوهای خوبی برای فرزندانشان باشند و مکرراً فرزندان خود را به خوشرفتاری، گذشت از تخلفات همسر و تسلط بر نفس و خشمهای آنی توصیه کنند تا در مواقع بروز مشکل تصمیم عجولانه نگیرند. همچنین در مواقع بروز مشکلات، به جای طلاق باید به پیشنهاد قرآن عمل کنند و محکمههایی در درون خانواده تشکیل دهند. اینها همه مسائلی است که دقیقاً برگشت مجدد به اسلام و دستورات و آیینهای زندگی اسلامی است. به میزانی که ما از دستورات اسلامی فاصله میگیریم آمار طلاق در کشورمان بیشتر میشود.
ما در مؤسسهمان در این رابطه تحقیقات و پژوهشهای زیادی انجام دادهایم و نهایتاً به این نتیجه رسیدهایم که جز از طریق آشنا کردن دختران با وظایف یک زن در زندگی مشترک و آشنا کردن مرد با وظایفش در زندگی و در واقع جز ارائهی اطلاعات و مهارتهای لازم و پرورش اعتقادی نسل جوان، راهی برای نجات خانواده وجود ندارد. آموزش این مسائل را باید از سالها قبل شروع کرد تا نسلی آماده برای ورود به زندگی مشترک تربیت شود. اگر این کار صورت نگیرد، همچنان با مشکل طلاق مواجه خواهیم بود.
بیشتر بدانیم...
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
ارتقای کیفیت خدمات سلامت از منابع مالی یارانه ها
اصلاح ساختار نظام جامع مدیریتی اقتصادی بیمارستان
اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت
بررسی مشکلات برنامه پزشک خانواده
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
تاثیر بیمه های مکمل بر قشرهای آسیب پذیر
توزیع عادلانه خدمات بهداشتی در ﺳﻴـﺴﺘﻢ ﻧﻈـﺎم ﺳـﻼﻣﺖ ﻛﺸﻮر
دریافت پول از بیمار بصورت مستقیم (یک خطای پزشکی)
راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها
راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها ، ادارات و مراکز پزشکی
عوامل مؤثر بر قاچاق کالا
مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
مصرف کالاهای خارجی و قاچاق و تاثیر آن بر اشتغال و تولید
نحوه ارائه خدمات بهداشتی درمانی در برخی کشورهای دنیا
نقش سازمانهای بیمه گر اجتماعی و خصوصی در اقتصاد سلامت
وظایف دولت در بهبود شاخصهای سلامتی و نابرابری های اجتماعی
پیامد های هدفمند کردن یارانه ها در حوزه سلامت
چالش اصلی تامین مالی در نظام سلامت
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
وقتی ارزشهای مدرن جایگزین ارزشهای مذهبی و سنتی شود؛ دیگر حفظ کیان خانواده برای جوانان چندان اهمیتی پیدا نمیکند و به راحتی، با بروز مشکلات هرچند کوچک و قابل حل، طلاق را به عنوان راه حل مشکلات خود بر میگزیند.
گروه فرهنگی – اجتماعی برهان؛ متأسفانه در سالهای اخیر طلاق در کشور ما سیر صعودی پیدا کرده است و اگر کارشناسان و مسئولین کشور در حل این معضل اجتماعی چارهای نیندیشند، این مسئله به زودی تبدیل به یک بحران جدی خواهد شد. در خصوص بررسی علل افزایش آمار طلاق به سراغ «دکتر امیرحسین بانکیپورفرد»، کارشناس مسائل اجتماعی و استادیار دانشگاه اصفهان رفتیم تا از نظرات ایشان در این خصوص جویا شویم. از نظر ایشان تغییر نگرش جوانان، گستردگی روابط اجتماعی زن و مرد در بیرون از منزل و مصرفگرایی از عوامل اصلی افزایش طلاق به شمار میروند.
طی سالهای اخیر شاهد روند رو به رشد طلاق و کاهش طول عمر زندگی مشترک و همچنین کاهش قبح جدایی در بین افکار عمومی جامعه هستیم. مهمترین دلایل این مسئله را در چه میبینید؟
چند مورد را میتوان به عنوان مهمترین دلایل این مسئله نام برد:
- تغییر نگاه و بینش نسل جوان در مسائل فرهنگی که مستقیم یا غیرمستقیم به ازدواج مربوط میشود. در حقیقت این تغییر نگرشها سبب بروز و افزایش مشکلات بین زن و شوهر میشود و عوامل دیگر میتواند زاییدهی این تغییر نگرش و تغییر رفتار باشد.
- یکی از عوامل اصلی در این مسئله گستردگی روابط زن و مرد در فضای اجتماعی است، چه قبل از ازدواج و چه بعد از ازدواج. طبعاً وقتی فضاهای ارتباطی برای مقایسه، سوءظن و اعتمادزدایی در خانواده باز باشد و همچنین وقتی فرد چیزهای دیگری معادل خانواده داشته باشد و انرژیاش را جای دیگری تخلیه کند، زمینهای فراهم میشود تا فضای ارتباط خانوادگی لوث شود.
به نظر بنده، روابط باز اجتماعی عامل بسیار جدی و مهمی در بحث طلاق است. بعضی از این روابط از قبل، آثاری روی فرد میگذارند که بعداً تأثیر مستقیمی در حین ازدواج یا بعد از ازدواج بر فرد دارند.
- عامل اصلی دیگر تجملگرایی و روآوری به فضاها و رقابتهای مادی و چشم و همچشمی است. اگر فضاهای رقابتی بیشتر جنبهی مادی، ظاهری و تجملگرایی داشته باشند، وقتی افراد از نظر خود چیزهایی را بهتر میبینند، انگیزهشان نسبت به ادامه دادن به زندگی مشترک خود به مراتب کمتر میشود و آن زمینههای مقایسهای فراهم میشود یا بعضاً هزینههایشان بالا میرود، فشارهای اقتصادی بر آنها وارد میشود و فضای سردکنندهای بر زندگی حاکم میشود.
تجملگرایی سبب میشود فرد احساس کند که دیگر نمیتواند به خواستههای خود برسد و در نتیجه، دیگر نمیتواند از زندگی مشترک خود احساس رضایت کند، زیرا توقعات خود یا همسرش بسیار بالا رفته است.
روابط باز اجتماعی عامل بسیار جدی و مهمی در بحث طلاق است. بعضی از این روابط از قبل، آثاری روی فرد میگذارند که بعداً تأثیر مستقیمی در حین ازدواج یا بعد از ازدواج بر فرد دارند.
به طور کلی، میتوان گفت نتیجهی این 3 مسئله در اکثر مواقع جدایی و طلاق است:
1. تغییر نگرش نسل جوان نسبت به ارزشهای اخلاقی؛
2. گسترهی روابط اجتماعی زن و مرد نسبت به همدیگر، چه روابط مشروع و چه نامشروع؛
3. تجملگرایی و دنیاطلبی.
آقای دکتر شما به گستردگی روابط اجتماعی زن و مرد اشاره کردید، آیا میتوان اشتغال را از عوامل مؤثر در تغییر نگرش زنان دانست؟ آیا میتوان گفت این مسئله به افزایش ناسازگاریها و طلاق در زندگی زناشویی میانجامد؟
بله، اشتغال، تحصیل زنان و مسائل دیگری از این قبیل، همه زمینهی فضاسازی گسترده برای تغییر نگرشها را ایجاد میکنند. البته ما با خود اشتغال مخالف نیستیم، اما اگر اشتغال و فضای تحصیلی طوری مدیریت و راهبری میشد که فضای ارتباطی این قدر گسترده نشود، آسیبها به حداقل میرسید. مثل دورکاری و کار در منزل به عنوان اشتغال زن یا محیطهای اختصاصی زنان در محیطهای اجتماعی.
اشتغال چند تأثیر منفی در ازدواج دارد:
1. روابط اجتماعی که روز به روز بین دخترها و زنان و آقایان گستردهتر میشود.
2. احساس استقلالی که به زنان دست میدهد و خود این احساس تهدیدی برای پیمان خانوادگی به شمار میرود.
3. انرژی خانمها بیشتر در فضای اجتماعی مصرف میشود و دیگر آن توانایی رسیدن به مسائل داخل خانه را ندارد و خود این مسئله تخریب سومی است که در زندگی اتفاق میافتد.
4. مسئلهی بعد روحیهی مردانه پیدا کردن زنان است. چون محیطهای اشتغال ما هم اغلب محیطهای مردانه است و برای زنان در این محیطها حالت رقابتگونه و تغییر نقش رخ میدهد.
پس میتوان گفت آسیبهایی که اشتغال زنان متوجه خانواده میکند بسیار بیشتر از فواید آن است.
بله، مگر اینکه روی مسئلهی اشتغال زنان بازنگری کنیم و الگویی برای اشتغال ارائه دهیم که این مضرات را به حداقل برسانیم. مثلاً:
- الگوی کارهای پارهوقت و نیمهوقت، نه کار تماموقت.
- الگوی کار در خانه، نه کار در شهر.
- الگوی محیط اختصاصی، نه محیطهای مشترک.
اگر این 3 عنصر رعایت شود، تا حدودی اثرات تخریبی اشتغال زن به حداقل میرسد.
جایگزین شدن اخلاق مدرن با اخلاق اسلامی در جامعه چه تأثیری بر نهاد خانواده دارد؟
این مسئله همان تغییر نگرشی است که توسط فضای مدرن صورت میگیرد و بنا به نوع ارزشهای فرد و چیزهایی که برایشان جذابیت دارد و یا برایشان ارزشمند است و باید از آنها حفاظت کنند، متفاوت میشود.مثلاً برای جوان امروز حفظ کیان خانواده چندان مثل قبل مهم نیست، مثلاً میگوید چه عیبی دارد ما از هم خوشمان نیامده است و میخواهیم جدا شویم. در واقع ارزشهای مدرن برای او جایگزین ارزشهای سنتی میشود که این مسئله بسیار مضر است. در واقع این ارزشهای سنتی است که باعث حفظ خانواده میشود.
آیا میتوانیم ازدواجهای به سبک مدرن را، که بیشتر بر پایهی احساسات شکل میگیرند، از دلایل افزایش طلاق بدانیم؟
بله، ازدواج به سبک مدرن بر اساس عشقهای رمانتیک است. عشقهای رمانتیک هم وقتی وارد فضای عمل میشود، کاهش پیدا میکند و لذا دیگر آن ضریب مسئولیتها و نگه داشتن 2 نفر در یک مدت طولانی در کنار یکدیگر امکانپذیر نمیشود.
چرا مسئلهی طلاق در بین خانوادههای سنتی هم در حال افزایش است؟ این مسئله از کجا نشئت میگیرد؟
ببینید ما الآن چیزی به نام خانوادهی سنتی کامل یا خانوادهی مدرن کامل نداریم و در واقع چند درصد فضایمان سنتی است و چند درصد مدرن؛ یعنی در جامعهی ما اینها در هم تنیده شدهاند. در همان خانوادهی سنتی، شما آثار مدرنیسم را میبینید. این آثار در چیزهای دیگر نمایان شده است و همین تعارضی که بین فضای مدرنیسم و سنتی درون خانواده رخ میدهد،عامل عمدهی طلاق است.
اما با این حال، طلاق در خانوادههای سنتی کمتر از خانوادههای مدرن است، مانند نسبت طلاق در روستاها به شهرها. البته در روستاها هم آمار طلاق نسبت به گذشته بیشتر شده است. الآن در شهرهای کوچک نسبت به قبل طلاق خیلی افزایش پیدا کرده است، اما هنوز اگر بخواهیم وضعیت شهرهای کوچک را با شهرهای بزرگ مقایسه کنیم، طلاق در شهرهای کوچک بسیار کمتر از شهرهای بزرگ است.
مثلاً در تهران به ازای هر 3 ازدواج یک طلاق ثبت میشود، اما در شهرهای کوچک به ازای 14 یا 16 یا حتی 20 ازدواج یک طلاق رخ میدهد. اما همین مقدار هم که در شهرهای کوچک وجود دارد، نسبت به آمار گذشتهی همان شهرها بسیار بد و نگرانکننده است، زیرا به هر حال نسبت به قبل این میزان افزایش پیدا کرده است. در واقع به همان اندازه که مدرنیسم توانسته اثر بگذارد، طلاق افزایش پیدا کرده است و چون تأثیر مدرنیسم بر خانوادههای سنتی کمتر بوده است، به همان اندازه میزان آمار طلاق در بین آنها کمتر است.
الآن چیزی به نام خانوادهی سنتی کامل یا خانوادهی مدرن کامل نداریم و در واقع چند درصد فضایمان سنتی است و چند درصد مدرن؛ در همان خانوادهی سنتی، شما آثار مدرنیسم را میبینید. و همین تعارضی که بین فضای مدرنیسم و سنتی درون خانواده رخ میدهد عمده عامل طلاق است.
آقای دکتر، از دههی 70 اکثر کارشناسان ریشهی اصلی طلاق را دوستیهای خیابانی میدانستند و راه درمان آن را روی آوردن به ازدواجهایی به سبک سنتی میدانستند. اما متأسفانه میبینیم که در حال حاضر طلاق در ازدواج های سنتی و دانشجویی هم افزایش پیدا کرده است. دلیل این مسأله چیست؟
بله، نسبت به قبل بیشتر شده است و این مسأله همانطور که گفتم به تغییر نگرشها و باورهای جوانان بر میگردد. اما به هر حال طلاق در ازدواجهای سنتی نسبت به ازدواجهای خیابانی به مراتب کمتر است. در حال حاضر ضریب طلاق در آشناهاییهای خیابانی به مراتب بیشتر از آشناییهای خانوادگی یا سنتی است.
فرق اساسی این 2 نوع ازدواج در این است که در ازدواجهای سنتی ابتدا خانوادهها با یکدیگر مرتبط میشوند و جوانها در دل خانواده با هم آشنا میشوند، به خواستگاری میروند و در نهایت ازدواج میکنند، اما در ازدواجهایی که از طریق آشناییهای خیابانی صورت میگیرد، 2 جوان در بیرون از خانواده با هم آشنا میشوند و یکدیگر را انتخاب میکنند. در واقع نقش خانوادهها در این نوع ازدواجها کاملاً تشریفاتی است. کاملاً مشهود است که در این ازدواجها میزان طلاق بسیار بالاتر از ازدواجهای سنتی است.
آیا میتوان از تجملگرایی به عنوان یکی از عوامل اصلی طلاق نام برد؟
بله، همین طور است. حتی در خانوادههای سنتی هم تجملگرایی بسیار زیاد شده است. یکی از عوامل طلاق همین تجملگرایی بالاست. متأسفانه حتی خانوادههای سنتی و مذهبی که بسیار مراقب این مسئله هستند که ارزشهایی از جمله روابط محرم و نامحرم درونشان نادیده گرفته نشود، آن طور که باید روی مسئلهی تجملگرایی حساس نیستند. لذا تجملگرایی مختص خانوادههای مدرن نیست و در خانوادههای سنتی هم دیده میشود که همین مسئله یکی از اصلیترین عوامل افزایش آمار طلاق است.
وقتی صحبت از طلاق به میان میآید، اولین مسئلهای که به ذهن ما میرسد ناسازگاری زن و شوهر است. متأسفانه در جامعه میبینیم که تحمل مشکلاتی که بین زوجین وجود دارد بسیار پایین آمده است و طرفین به محض به وجود آمدن مشکلات کوچک، جدایی را به عنوان راهحل انتخاب میکنند. دلیل اصلی این مسئله چیست؟
دلیل آن، نوع تربیت نسل جوان است. روش تربیتی نسل حاضر در واقع بردباری جوانان را بسیار کم میکند. آنها همه چیز را خیلی زود میخواهند به دست بیاورند و استقامتشان خیلی کم است. مثلاً در تحقیقات علمی، فرد میخواهد با رفتن به اینترنت، چند مطلب را پیدا کند و به عنوان کارهای علمی خودش عرضه نماید. این را با تحقیقی مقایسه کنید که مثلاً ماهها وقت صرف انجام آن شده است. همین مسئله جوانهای ما را خیلی راحتطلب بار آورده و حلم و بردباریشان را کم کرده است.
به همین دلیل، قدرت درگیری و تحمل مشکلات زندگی را ندارند. خیلی از خانوادههای ما، نسل گذشتهی ما، پدر و مادرهای ما در زندگی سختیهای بسیاری را تحمل کردهاند. جنگ و انقلاب را تجربه کردهاند و در مجموع دوران بسیار دشواری داشتهاند. اما متأسفانه همین خانوادهها امروز لطف و محبت به فرزندانشان را در این میبینند که آنها دیگر سختی نکشد و در ناز و نعمت پرورش پیدا کنند و همین بزرگترین ضربه به نسل جوان است.
جوانی که در ناز و نعمت بزرگ شده است و تمام مشکلاتش را پدر و مادر حل میکردند و همیشه در خاستگاه وی پدر و مادر حاضر بودند تا او را به علایق و آرزوهایش برسانند، مطالبهگر بار میآید و همیشه باید دیگران خود را با او وفق دهند و زمانی که 2 جوان این گونه تربیت شدهاند و تصمیم به ازدواج با یکدیگر میگیرند، هر کدام انتظار دارند که طرف مقابل خواستههای او را برطرف کند. به همین دلیل است که با هم درگیر میشوند و دیگر نمیتوانند همدیگر را تحمل کنند.
تجملگرایی مختص خانوادههای مدرن نیست و در خانوادههای سنتی هم دیده میشود که همین مسئله یکی از اصلیترین عوامل افزایش آمار طلاق است.
آیا از نظر شما تنها خانوادهها در تربیت نسل جوانان اثر گذارند؟ و تنها نهاد خانواده را مقصر میدانید یا عوامل دیگری هم در این مسأله دخیلند؟
اصلیترین عامل همان فضای داخل خانواده است. بقیهی عوامل هم در واقع اثری است که در خانواده گذاشتهاند. اگر رسانه کوتاهیهایی صورت داده باشد، در خانواده اثر خود را میگذارد. آن محیطی که نهایتاً این آثار را جمع کرده فضای خانواده است. خانواده متأثر از رسانههای مختلف از جمله صداوسیما است. اینها آثارشان را در یک فاصلهی دیگری میگذارند.
البته تأثیر برخی چیزها هم مستقیم است. تغییر نگاهها و ارزشها، رسانههای دیجیتالی، اینترنت، ماهوارهها و در مجموع وسایل تکنولوژی جدید به شدت جوانها را فردگرا بار آورده است. خانواده بر اساس جمعگرایی است، در حالی که تکنولوژیهای نسل نو فردگرایی را تقویت میکنند. قبلاً تلفن برای خانواده بود، اما موبایل برای شخص است، کامپیوتر شخصی است و... در واقع تمام وسایل زندگی در عصر حاضر فردیت را در فرد تقویت میکند. وقتی فردیت در فرد تقویت شود، دیگر آن روح جمعی درون خانواده به حداقل میرسد.
آقای دکتر، برخی افزایش آمار طلاق را نشان از بالا رفتن آگاهیهای زنان از حقوق خودشان میدانند و این امر را تا حدودی هم مثبت تلقی میکنند. نظر شما در این خصوص چیست؟
چه مرد و چه زن، هر انسانی اگر آگاهیهایش از تعقل و پختگیاش بیشتر شود، آسیبزننده میشود. در حقیقت همیشه باید بین عقلانیت و آگاهیهای ما تناسب وجود داشته باشد. لذا به آن میزان که بر آگاهیبخشی این افراد در مسائل مختلف کار شده است، بر میزان بالا بردن تعقل و جنبهی پختگی آنها کار نشده است تا بتوانند آن آگاهیهایی را که به دست آوردهاند کنار پختگی قرار دهند و به نحو صحیح از آنها استفاده کنند. در نتیجه دچار استدلالهای غلط میشوند.
چه راهکارهایی را برای کاهش میزان طلاق در جامعه پیشنهاد میکنید؟
ما باید ابتدا باید سن ازدواج را پایین بیاوریم تا جوانهای ما قبل از ازدواج به روابط جنسی دیگری دست نزنند که این مسئله خود سبب ایجاد مشکلات بعدی در ازدواجشان نشود.
در حقیقت قبل از اینکه نیاز به ازدواج سبب شود که خود جوانان به طور مستقیم و بدون درگیر کردن خانواده دست به انتخاب همسر بزنند، باید شرایط ازدواج را برایشان فراهم کنیم. لذا اولین پیشنهاد ما پایین آوردن سن ازدواج است تا پاسخ مناسب و به موقعی به نیاز جنسیاش داده شود تا از مسیرهای غلط وارد نشود. لذا تنها اهرم ما در برابر این همه جاذبههای جنسی که برای جوانان ما ایجاد کردهاند ازدواج به موقع است.
اما متأسفانه اکثر خانوادهها وقتی جوان به سن 27 یا 28 سالگی میرسد برای ازدواجش اقدام میکنند، در حالی که تا این سن اکثر جوانهای ما فاسد میشوند، دچار مشکلاتی میشوند و آن مشکلات به بعد از ازدواج آنها نیز سرایت میکند.
در این زمینه باید به موارد زیر توجه کنیم:
- ما باید سن ازدوج را پایین بیاوریم تا همزمان با بلوغ عقلی و اجتماعی، امکان ازدواج برایشان فراهم باشد و آن را با مسئولیتپذیری و قدرت استقلالشان بسنجیم. لذا باید وضعیت مدیریت در خانواده و فضای جامعه به نحوی باشد که شرایط ازدواج برای دخترها از سن 16 سالگی و پسرها از سن 19 سالگی فراهم باشد.
- باید نوع انتخاب همسر برای فرزندانمان را جدی بگیریم و در این راه از همهی امکانات آموزشی بهره ببریم.
- باید یک یک عزم ملی برای نهضت خانوادهسازی راه بیندازیم.
- آموزش تخصصی برای روحانیون بگذاریم که بتوانند به طور تخصصی مشاوره بدهند، چون روحانیون مطمئنترین گروه اجتماعی هستند که در دسترس جوانها قرار دارند و برای خانوادهها قابل اعتماد هستند؛ یعنی روحانیون علاوه بر قدرت مشاورهای که دارند، در حل مشکلات میتوانند بسیار کمک کنند.
- بهرهگیری از منابر و مساجد و خطبههای نماز جمعه و فرصتهای تعریفشده برای بحث خانواده و ازدواج.
- گسترش رشتههای مطالعات خانواده در محیطهای دانشگاهی.
- توسعههای خوابگاههای متأهلین دانشجویی برای دانشجویانی که قصد ازدواج دارند.
- آموزش همگانی و عمومی مهارتهای زندگی خانوادگی از دبستان تا دانشگاه، حتی در سربازخانهها و...
- مدیریت خانواده و مسائل زناشویی باید قبل و بعد از ازدواج آموزش داده شوند تا جوانان به دلیل عدم آموزش مسائل جنسی، آنها را از طریق اینترنت و... نگیرند، چون این مسئله بسیار برایشان مشکلآفرین میشود.
- قرار دادن شرط قانونی گواهینامهی مهارتهای زندگی برای ازدواج و حتی برای طلاق.
- فرهنگسازی صحیح و گسترده در امر ازدواج بههنگام، آگاهانه، آسان و پایدار از طریق رسانههای جمعی و ارائهی تسهیلات هدفمند.
- پخش تولیدات فرهنگی مفید در امر ازدواج و خانواده و در اختیار قرار دادن آنها برای عموم مردم.
- تقویت فعالیتها و حرکتهای مردمی در امر ازدواج. در واقع باید مانند مجمع خیرین مدرسهساز، خیرین ازدواج و خانواده تشکیل بدهیم.
- فضای مجازی را در این زمینه به خدمت بگیریم.
- متولی مناسبی باید پیدا شود که نظام و دولت را به این سمت سوق بدهد که وضعیت خانواده باید درست شود. برای اصل 10 قانون اساسی که مربوط به حمایت از بخش خانواده است باید مثل اصل 44 کتابی نوشته شود که برنامهها، سیاستها و موانع اجرایی قوانین تکریم خانواده بررسی شود.
- ما باید یک رصدخانهای داشته باشیم که وضعیت ازدواج و خانواده را به عنوان یک شاخص مهم فرهنگی و اجتماعی مرتب رصد کند و با ارائهی گزارش ملی سالیانه و ارزیابی برنامهها و عملکردها بر اساس آن قضاوت کند.
- یک ردیف مشخصی برای تحکیم دادن به نهاد خانواده در اعتبارات دولتی دیده شود. افراد متأهل باید سربازیشان کمتر باشد و تسهیلات ویژهای برایشان در نظر گرفته شود.
- ما نیاز به مراکز مشاوره داریم که باید در همهی شهرهای بزرگ و کوچک به راحتی در اختیار همه قرار بگیرد و افراد با هزینهی کم بتوانند از خدمات مشاورهای استفاده کنند.
- صدور دفترچهی بیمه برای خدمات مشاورهای یا راهاندازی مشاورههای تلفنی یا مجازی در سطح کشور که در شهرهایی که مراکز مشاوره در آنها کمتر است افراد از این طریق مشکلاتشان را حل کنند.
- ما نیاز به مراکز همسریابی مطمئن و معتبر داریم. خیلی وقتها جوانها راهی برای پیدا کردن فرد مناسب برای زندگی خود را ندارند و به همین خاطر خودشان مجبور میشوند اقدام کنند.
- باید پژوهشهای کاربردی تطبیقی در این زمینه داشته باشیم که بتوانیم مشکلات ازدواج را با مداخلهی علمی حل کنیم.
آقای دکتر شما در بررسی راهکارها به پایین آمدن سن ازدواج اشاره کردید. اما برخی معتقدند که فرد در سن پایین از پختگی لازم برای تشکیل زندگی مشترک برخوردار نیست.
باید در زمینهی رشد عقلی و اجتماعی فرد کار کنیم. باید در خانواده، رسانه و مدرسه در راستای بالا بردن رشد عقلانی و بلوغ اجتماعی نوجوانها کار کنیم، اما متأسفانه در حال حاضر میبینیم که رسانهها بیشتر به رشد و بلوغ جنسی فرد میپردازند، در حالی که آنها نیاز به بلوغ عقلی و اجتماعی دارند.
آقای دکتر، در آخر اگر نکتهی خاصی باقی مانده است، بفرمایید.
امیدوارم طبق آیهی شریفهی «وانکحوا الایامی منکم» که به آحاد جامعه از حاکمان گرفته تا بقیه اقشار جامعه امر کرده است که نسبت به ازدواج مجردها اقدام کنند، جامعهی بفهمد که این مسئلهی اول نظام است و مسئولین ما در این زمینه اهتمام ویژهای داشته باشند. همهی افراد جامعه، از مدیران گرفته تا مردم، باید بدانند که این مسئله چشم اسفندیار جامعهی ماست و اگر دشمن بخواهد به جامعهی ما ضربه بزند، از این نقطه ضربهپذیر هستیم. امیدوارم این درک عمومی ایجاد شود و یک عزم جدی و ملی برای ازدواج به وجود آید.
بیشتر بدانیم...
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
ارتقای کیفیت خدمات سلامت از منابع مالی یارانه ها
اصلاح ساختار نظام جامع مدیریتی اقتصادی بیمارستان
اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت
بررسی مشکلات برنامه پزشک خانواده
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
تاثیر بیمه های مکمل بر قشرهای آسیب پذیر
توزیع عادلانه خدمات بهداشتی در ﺳﻴـﺴﺘﻢ ﻧﻈـﺎم ﺳـﻼﻣﺖ ﻛﺸﻮر
دریافت پول از بیمار بصورت مستقیم (یک خطای پزشکی)
راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها
راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها ، ادارات و مراکز پزشکی
عوامل مؤثر بر قاچاق کالا
مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
مصرف کالاهای خارجی و قاچاق و تاثیر آن بر اشتغال و تولید
نحوه ارائه خدمات بهداشتی درمانی در برخی کشورهای دنیا
نقش سازمانهای بیمه گر اجتماعی و خصوصی در اقتصاد سلامت
وظایف دولت در بهبود شاخصهای سلامتی و نابرابری های اجتماعی
پیامد های هدفمند کردن یارانه ها در حوزه سلامت
چالش اصلی تامین مالی در نظام سلامت
خانواده در ایران در مرحلهای دشوار از حیات خود به سر میبرد. این دشواری از آن جاست که به دلیل تغییر سبک زندگی هنجارهای قدیمی تنظیم کننده خانواده، در ازدواج و تنظیم مناسبات خویشاوندی دیگر پاسخگو نیستند و از سویی رویههای نوپدید درعرصه مناسبات خانواده نیز آنچنان نشدهاند که به تولید هنجارهای انتظام بخش در جامعه منجر شوند.
گروه فر هنگی-اجتماعی برهان/ سیده فاطمه محبی؛ نفوذ مدرنیته با گسترش آزادیهای فردی و اجتماعی، سکولاریسم و دنیاگروی، تغییر ارزشهای اجتماعی، تفوق ارزشهای فردگرایانه، تنوع روزافزون سبک زندگی و تأثیرات ناهمگون بر عادات، ارزشها، تصورات و شیوههای فکر و اندیشه، به فاصله گرفتن بیشتر افراد از کدهای رفتاری مبتنی بر مذهب و تعهد انجامیده است. خانواده نیز از فرآیند بازاندیشانهی روند مدرنیته مستثنا نبوده و الگوی خانوادهی سنتی و متعارف با اولویت حفظ نهاد خانواده، با چالشهای جدی مواجه شده است. نقشهای جنسیتی با هجوم اندیشهی برابریطلبی جابهجا گردیده و تضادهای جنسیتی در خانواده، با شکستن مرز تفاوتهای حقوقی منبعث از تکوین متفاوت زن و مرد، به فردی شدن بیشتر افراد در خانواده، ذرهای شدن خانواده و از دست رفتن روابط عاطفی آن انجامیده است.
روند رو به رشد نوگرایی در خانوادهی ایرانی به صورت تغییر شکل در حمایتهای اجتماعی خانواده، دسترسی به انواع شبکههای ارتباطی، افزایش حضور زنان در حوزهی عمومی، کاهش فرزندآوری، کمرنگ شدن باورهای مذهبی خانوادهها، تغییر در نگرشهای جنسیتی، تغییر در شیوهی گذران اوقات فراغت خانوادهها، افزایش میزاناستفاده از رسانهها، تغییر در ارتباطات دختران و پسران، به وجود آمدن شکلهای جدیدی از خانوادهها، تغییر در چگونگی حیات عاطفی خانوادهها و... است که میتواند به تغییر شکل یا فرسایش سرمایهی فرهنگی و اجتماعی خانوادهها و افزایش طلاق ختم شود.
اکنون خانواده در ایران در مرحلهای دشوار از حیات خود به سر میبرد. این دشواری از آنجاست که به دلیل تغییر سبک زندگی، هنجارهای قدیمی تنظیمکنندهی خانواده، در ازدواج و تنظیم مناسبات خویشاوندی دیگر پاسخگو نیستند و از سوی دیگر، رویههای نوپدید در عرصهی مناسبات خانواده نیز آنچنان نهادینه نشدهاند که به تولید هنجارهای انتظامبخش در جامعه منجر شوند. این سردرگمی در حفظ سنتها و در عین حال، کشش به نوگرایی، به نوعی بحران در خانواده و در رابطه بین نظام خانواده و نظام عمومی جامعه تبدیل شده است که یکی از تبعات آن، افزایش نگرانکنندهی آمار طلاق است.
طلاق از نگاه آمار
طلاق در دههی هشتاد (1388-1380)، روندی کاملاً صعودی داشته است؛ به طوری که از 95/0 به 71/1 در هزار در کل کشور افزایش یافته است. همچنین میزان طلاق در مناطق روستایی به بیش از دو برابر (از 41/0 به 88/0 در هزار) و در مناطق شهری نزدیک به دو برابر (از 01/1 به 09/2 در هزار) صعود کرده است.[1]
مأخذ: سازمان ثبت احوال کشور، دفتر آمار و اطلاعاتجمعیتی (ر.ک: کلانتری، 1390)
1)عوامل زمینه ساز طلاق
·مطالعات داخلی
در این مجال، با عنایت به مجموعهی گستردهای از مطالعات داخلی در موضوع طلاق، عوامل مؤثر بر طلاق را در چند بخش شامل علل فرهنگیاجتماعی، اقتصادی، اخلاقی، روانشناختی، جنسی و فیزیولوژیکی ردهبندی میکنیم و نمونهای از تحقیقات استنادی را برمیشماریم.
- عوامل فرهنگیاجتماعی
اختلاف تحصیلات زوجین، تفاوت سطح فکری و آگاهی زوجین، انگیزهی ازدواج، نوع همسرگزینی (عدم استقلال در انتخاب شریک زندگی)، نحوهی آشنایی زوجین، شناخت کم نسبت به خصوصیات همسر قبل از ازدواج، شناخت ناکافی خانوادههای زوجین نسبت به یکدیگر، ضعف در آگاهی از نقش زوجین پیش از ازدواج، نظر مثبت خانوادهی فرد نسبت به طلاق، حمایت خانواده از طلاق فرد یا بیتفاوتی نسبت به طلاق فرد، تصور مثبت از پیامدهای طلاق، وجود طلاق در میان بستگان، برآورده نشدن انتظارات از نقش همسری، عدم مشورت مردان با زنان در امور زندگی، اختلاف دربارهی محل سکونت، وجود اختلافات عقیدتی و مذهبی، پایبند نبودن همسر به مسائل دینی، توجه بیش از حد همسر به فرزندان، تفاوتهای قومیتی زوجین، زندانی بودن مرد، تفاوت با همسر در نحوهی گذران اوقات فراغت، اختلاف در فرزندپروری، ازدواج تحمیلی، دخالت مستقیم و غیرمستقیم وابستگان و اطرافیان و دوستان در زندگی، سن پایین ازدواج، تفاوت سنی زیاد زوجین، تعداد فرزندان، سوءاستفاده از مواد و ارتکاب جرم، خشونت خانوادگی از عوامل فرهنگیاجتماعی طلاق به شمار میآیند.[2]
- عوامل اقتصادی
از جمله عوامل اقتصادی زمینهساز طلاق، میتوان به مواردی چون شرایط اقتصادی نامناسب، اختلاف طبقاتی، پایین بودن درآمدهای خانوار، گرانی، ناتوانی مالی، تورم، فقر اقتصادی، از دست دادن شغل، بیکاری شوهر، کاهش قدرت خرید، کاهش رفاه، بالا رفتن هزینهی زندگی و پایین آمدن استاندارد زندگی و تأثیر آن بر دهکهای پایین درآمدی، اشتغال زنان در خارج از منزل، عدم پرداخت نفقه، مشاغل پایین مرد، مشخص نبودن شغل زوج، عدم رضایت از شغل همسر، عدم مدیریت امور مالی خانواده، عدم حمایت اقتصادی والدین و عدم تأمین معاش خانواده از سوی شوهر اشاره کرد.[3]
- عوامل اخلاقی
فساد اخلاقی زن یا شوهر، عدم توافق اخلاقی، سوءمعاشرت و سوءرفتار، اعمال منافی عفت، عدم توافق اخلاقی، رها کردن زندگی خانوادگی، ترک خانواده، عدم مسئولیتپذیری مردان، هوسرانی، اعتیاد، میگساری، لاابالیگری، انحرافات اخلاقی زن، عدم توافق و سازگاری زوجین، فحاشی، بدبینی نسبت به شوهر، بدبینی شوهر نسبت به زن، سوءاخلاق و سوءرفتار زوجین، عدم اعتماد زوجین به یکدیگر، بیاحترامی زوجین به هم، اعمال خشونت فیزیکی به همسر، عدم اعتماد زوج به همسر، خودخواهی همسر، عدم توافق اخلاقی بین زن و شوهر، مشکل زوجین در حل مسئله، کاهش رضایتمندی زناشویی، ضعف در کارایی خانواده، کاهش حمایتهای خانوادگی از زوجین، ضعف در ایفای نقشهای همسری و انگیزههای واهی در ازدواج.
- عوامل روانشناختی
عوامل روانشناختی و فردی شامل عوامل ارثی و فیزیولوژیک، ویژگیهای شخصیتی، روانی و مانند آن است که از مهمترین این عوامل میتوان به وجود اختلالات و ناهنجاریهای روانی در خانواده و زندگی زناشویی، احساس تنفر و پایان عشق و علاقهی طرفین به یکدیگر، ویژگیهای روانی و عصبی غیرقابل تحمل، خلق بیثبات، عصبی بودن همسر، دلواپسی مزمن و بدبینی مفرط همسر، احساس افسردگی، ترس مرضی، تصورات پارانوئیدی، روانپریشی، حساسیتهای روحی، وسواس فکری و عملی، اضطراب، خصومت با یکدیگر، عدم علاقه، تفکر غیرمعمول و باورهای غیرمنطقی اشاره نمود.[4]
- عوامل جنسی
وجود عادات جنسی ناپسند در مردان، انحرافات جنسی مرد، عدم تمکین زن، ضعف عملکرد جنسی، کوتاهی در انجام وظایف زناشویی، عقیم بودن مرد یا زن، اختلاف در سلایق جنسی، خیانت مرد به زن، خیانت زن به مرد، مراجعه به مشاورین مرد در امور جنسی، عدم آراستگی جنسی زن، تنوعطلبی جنسی مردان، مقایسهی فعالیت جنسی همسر با زنان دیگر از طرق مختلف، عدم تفاهم جنسی زن و مرد، ناتوانی جنسی زن یا مرد، سردمزاجی جنسی زن یا مرد، ازدواج مجدد، چندزنی بودن مرد و وجود شخص ثالث، از جمله عوامل جنسی هستند.[5]
- عوامل فیزیولوژیک و محیطی
اختلاف سنی زوجین، بیفرزندی، بیماری مستمر زن یا مرد، زودرسی ازدواج، محل تولد زوجین، شمار افراد خانواده و تعداد فرزندان زوجین.
· مطالعات خارج از کشور
برخی از عوامل زمینه ساز طلاق در تعدادی از مطالعات خارج از کشور، عبارتاند از:
در مطالعهی کالمیجن[6]. طرفداری زنان از هنجارهای رهایی و برابریطلبی به طور قابل ملاحظهای میزان طلاق را افزایش میدهد.[7] افراد مذهبی که رفتارهایشان را اعتقادات آنها تنظیم میکند کمتر طلاق میگیرند و میزان طلاق در آنها کم است. افراد مذهبیتر تحت شرایط خاصی، دست به طلاق میزنند[8] و همکارانش در ارتباط با طلاق، نقش زمینههای فرهنگی و اقتصادی برجسته نشان داده شده است
لیوید (1995) نیز معتقد است زمانی احتمال فروپاشی زندگی زناشویی در بالاترین حد است که زوجین برای توسعهی روابط بدیل فرصتهایی داشته باشند. در جوامع صنعتی، پدیدهی زوجزیستی (زندگی مشترک پیش از ازدواج) نقش تعیینکنندهای در تشدید روند صعودی میزان طلاق ایفا میکند. زوجزیستی مخصوصاً در بین کسانی بیشتر متداول است که قبلاً یک ازدواج ناموفق یا طلاق را تجربه کردهاندو اساساً به طلاق به عنوان یک راهحل برای مشکلات زناشویی اعتقاد قوی دارند؛ در حالی که آنان که چنین نگرش و تجربهای را قبل از ازدواج ندارند، کمتر در معرض واقعهی طلاق هستند. بنابراین، با توجه به روند صعودی زوجزیستی» در جوامع صنعتی، میتوان پیشبینی کرد که این جوامع شاهد افزایش چشمگیرتر طلاق نیز خواهند بود.[9]
برنامههای اجتماعی و اقتصادی کشور باید به گونهای باشد که بخشی از زمان و توان فرد را در راستای توجه و نفع خانواده قرار دهد و با افزایش حضور کمّی و کیفی فرد در خانواده، به طور غیرمستقیم به تقویت نهاد خانواده یاری رساند.
2) پیامدهای منفی طلاق
طلاق والدین میتواند تأثیرات ناگواری بر کودکان بر جای گذارد. برخی محققان معتقدند آثار منفی طلاق بر کودکان قبل از وقوع طلاق آغاز میشود و مدتها پس از طلاق ادامه خواهد داشت. مطالعات مختلف، تفاوت آشکار سازگاری عاطفی و اجتماعی فرزندان طلاق و فرزندان خانوادههای هر دو والد (سالم) را نشان میدهد. در واقع طلاق بر ارتباط مؤثر والدین با فرزندان نیز تأثیر میگذارد و سازگاری کودکان و نوجوانان را از بین میبرد[10]
طلاق اثرات نامطلوبی بر سلامت روانی و آرامش کودکان و نوجوانان و زنان مطلقه بر جای میگذارد.[11] آثار و پیامدهای طلاق بر زنان نیز وسیع گزارش شده است و در سه حوزهی فردی، خانوادگی و اجتماعی قابل تبیین است.[13] از نظر والرستین، طلاق زنجیرهای از حوادث بههمپیوسته است که برای همیشه زندگی قربانیان خود را دگرگون میکند. طلاق والدین نه تنها برقراری روابط عاطفی را برای کودکان دشوار میکند، بلکه روابط گذشتهی آنها را با والدینشان مخدوش میکند. بنا بر بررسیهای انجامشده، کودکان پس از طلاق والدین در سنین گوناگون دچار حالات روحی متفاوتی میشوند، مثلاً در سال اول جدایی والدین، کودکان دچار احساس خشم، ترس و افسردگی میگردند.[12]چندﻳﻦﻣﻄﺎﻟﻌﻪی ﺑﻴﻦاﻟﻤﻠﻠﻲ ﮔﺰارش ﻛﺮدهاﻧﺪ ﻛـﻪ اﺳﺘﻌﺪاد و ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ آﻣﻮزﺷﻲ ﻛﻮدﻛﺎن ﻃﻼق، در ﻣﻘﺎﻳﺴﻪﺑﺎ ﻛﻮدﻛﺎن ﺧﺎﻧﻮادهﻫﺎی ﺳﺎﻟﻢ، ﭘﺎﻳﻴﻦ اﺳﺖ. همچنین کودکان طلاق به دلیل آنکه عمدتاً توسط مادر نگهداری و حضانت میشوند، با کاهش استانداردهای سطح زندگی مواجه هستند و طلاق معمولاً منجر به کاهش رفاه نسبی آنها میگردد.
از جمله مهمترین مشکلات زنان پس از طلاق میتوان به این موارد اشاره کرد: زنان مطلقه نسبت به سایر زنان آسیبپذیرترند[14] و تحت فشارهای روحی و روانی بسیاری قرار دارند.[15] از دیگر پیامدهای طلاق بر زنان مطلقه میتوان به کیفیت زندگی پایین،[16] فشار مسائل مالی،[17] نگرش اخلاقی منفی نسبت به زنان مطلقه از سوی جامعه،[18] انزوای اجتماعی و کوچکتر شدن شبکهی روابط اجتماعی آنها و آسیب دیدن روابط اجتماعی آنان به دلیل احساس عدم امنیت اجتماعی،[19] گرایش به سمت مصرف مواد مخدر،[20] افسردگی بیشتر زنان مطلقه در مقایسه با مردان[21] و شیوع اختلالهای جسمی و روحی (از جمله اعتیاد به مشروبات الکلی، خودکشی و ضعف قوای ذهنی) و رضایت کمتر از زندگی[22] اشاره کرد.
طلاق همچنین در برخی موارد، بر حسب تقسیم منابع پس از طلاق، به کاهش استاندارد زندگی زنان ختم میشود. افراد مطلقه مشکلات بیشتر بهداشتی و نرخ بالاتر مرگومیر را نسبت به افراد متأهل نشان میدهند و از احساس گناه، افسردگی و اضطراب روحی پس از طلاق رنج میبرند.
میتوان پیامدهای طلاق را بر خانوادهی گسترده، همچنین بر تغییر قوانین و بر ساختارهاى فرهنگى، اجتماعى و اقتصادى و افزایش بزهکاریها و آسیبهای اجتماعی و روند رو به رشد روابط فرازناشویی و حتی افزایش نرخ فحشا نیز پى گرفت. شیوع طلاق سبب میگردد که هر نظام حکومتی، آن را به عنوان یک واقعیت فراگیر به رسمیت بشناسد، احیاناً زمینههایی برای قبحزدایی از آن بیابد، سیاستهای تأمین اجتماعی را به سمت حمایت از خانوادههای طلاق جهت دهد، در الگوهاى مشارکت اجتماعى، حضور زنان را با نگاهی متفاوت پی گیرد و در قوانین کار و الگوی اشتغال، با فراخوان زنان به بازار کار، نیاز به تحمل هزینههای گزاف برای پشتیبانی از زنان مطلقهی خانهدار را کاهش دهد که هر کدام از این رویهها نیز میتواند مجدداً به نوعی در چرخهی مسائل اجتماعی، به بازتولید طلاق منتهی گردد.
3) پیشنهادات
از آنجا که گذر از طلاق را میتوان در سه مرحلهی کلی بخشبندی کرد: 1) قبل از جدایی و طلاق، 2) انتقال و بازسازی [مرحلهی حین طلاق] و 3) نقاهت و نوسازی پس از طلاق؛[23] لذا بر همین اساس نیز میتوان راهبردهای کاهش طلاق را معطوف به سه راهبرد اصلی «راهبرد مربوط به ازدواج و روابط زوجین (قبل از طلاق)»، «راهبرد حین طلاق» و «راهبردهای پس از طلاق» مطرح نمود:
4)راهبرد مربوط به ازدواج و روابط زوجین (قبل از طلاق)
- راهبرد احیای ملاکهای اسلامی و توجه به همسانهمسری در همسرگزینی
اولین راهکار در این زمینه، توجه و آگاهی دادن به نسل جوان نسبت به پیامدهای ناگوار تفاوتهای شدید و گوناگون فرهنگی و اجتماعی همسران است. لذا پیشنهاد میگردد بهرهگیری از مشاورههای پیش از ازدواج جهت توافقسنجی زوجین اجباری گردد و تلاش شود مقیاسهای توافقسنجی بومی و علمی از سوی روانشناسان و جامعهشناسان ایرانی طراحی گردد.
نکتهی قابل تأمل آنکه مشاورههای پیش از ازدواج اکثراً از سوی متخصصین روانشناسی و مشاوره ارائه میشود که کمتر به جنبههای فرهنگی و اجتماعی زوجین توجه مینمایند. بنابراین لازم است در دفاتر مشاورههای الزامی قبل از ازدواج (چنانچه این پیشنهاد عملی گردد)، از مشاورین جامعهشناسی جهت توافقسنجی فرهنگیاجتماعی زوجین استفاده شود.
- راهبرد افزایش آگاهی متقاضیان ازدواج در آینده
آموزش اخلاق و آیین زندگی خانوادگی به دانشجویان به عنوان دروس عمومی، آموزش مهارتهای زندگی در خانواده به دانشآموزان، تدریس حقوق و مسئولیتهای همسران در قبال یکدیگر در دانشگاهها، پیشنهاد دو واحد حقوق و اخلاق در خانواده برای دروس عمومی در دانشگاه، تأکید برآزمایشات مربوط به سلامت جسمی و جنسی قبل از ازدواج.
- راهبرد افزایش آگاهی زوجین از طریق آموزش
همچنین آگاهی زوجین از متفاوت بودن زندگی مشترک با زندگی مجردی و وجود نقشهای متفاوت و نه متعارض در زندگی، تصحیح تصاویر القاشده از زندگی مشترک و روابط زوجین، در صورت آموزشهای صحیح و کافی در جهت کسب مهارتهای زندگی، میتواند از بروز عوامل تنشزا و زمینهساز فروپاشی و در نهایت جدایی و طلاق زوجین، پیشگیری نماید.
چنانچه وقوع تعارض و کشمکشهای بین زوجین اجتنابناپذیر باشد، به خدمات مشاورهای در برخورد با مشکلات و حل آنها و شروع زندگی موفق و متفاوت نیاز است. از سوی دیگر، آگاهی از پیامدهای طلاق نیز با تغییر نگرش زوجین نسبت به طلاق، میتواند منجر به کاهش نرخ طلاق و بسیاری از هزینههای روانی، اجتماعی و اقتصادی مرتبط با آن شود. از آنجا که زندگی مشترک و در کنار هم بودن زوجین، دلیلی بر بسامان بودن روابط زناشویی نیست، لذا ارائهی آموزش به این دسته از زوجین نیز جهت پیشگیری از طلاق، ضروری مینماید؛ از جمله آموزش روانشناسی اختلافی زن و مرد به گونهای که زنان از خصوصیات مردان و مردان از خصوصیات زنان در جهت حسن معاشرت در زندگی بهرهمند شوند، آموزش مهارتهای ارتباطی به زوجین، آموزش نحوهی شفاف نمودن توقعات و انتظارات زوجین در برابر یکدیگر، افزایش آگاهی زوجین در مورد نحوهی مقابله با مشکلات مختلف زندگی و مدیریت و حل تعارض و...
- راهبرد رفع موانع و بازدارندههای ایفای نقش زوجین از طریق:
- اختصاص بیمه به ارائهی خدمات مشاورهای به زوجین و بیمهی مهریه و...
- گسترش بیمهی بیکاری و بیکاریهای فصلی مردان.
- بهبود وضعیت معیشتی خانواده و نظام تأمین اجتماعی.
- تأسیس کلینیک سلامت جنسی ویژهی مشکلات جنسی زوجین.
- اجرای برنامهی توانمندسازی زوجین به عنوان رویکرد پیشگیرانه و آموزشی (مطالعات نشان میدهد این برنامهها در بلندمدت بسیار مؤثر و مقرون به صرفه است).
- الزام زوجین متقاضی طلاق به استفاده از مشاورههای خانواده، حتی در طلاقهای توافقی.
- فعال نمودن سازمانهای مردمنهاد در موضوع حمایت از نهاد خانواده و پیشگیری از طلاق در موارد دادخواستهای طلاق به علت بیکاری، بیماری، اعتیاد و... همسر.
- ترویج فرهنگ مراجعهی خانوادهها به مراکز مشاورهی خانواده در هنگام بروز اختلافات.
- پیشگیری از آموزش حقوق، به صورت خاص به زنان، به جهت ایجاد زمینهسازی تخاصمات زوجین.
- راهبرد تصحیح نگرشها در زمینهی طلاق
نتایج تحقیق نشان میدهد که نگرش مثبت زوجین نسبت به طلاق در درخواست طلاق مؤثر بوده است. بنابراین به نظر میرسد لازم است در این زمینه، اقدامات فرهنگی انجام شود و با تبیین پیامدهای ناگوار طلاق برای نسل جوان، آنها را از هر نوع اقدام عجولانه در این زمینه بازداشت. کاهش آستانهی تحمل زوجین، افزایش نرخ طلاق در جامعه و آسان بودن طلاق به ویژه طلاقهای توافقی که میزان زیادی از طلاقها را به خود اختصاص داده است، به کاهش قبح طلاق و نگرش غیرمنفی نسبت به طلاق انجامیده که ضروری است در این زمینه نیز مطالعات عمیقتر انجام گیرد و راهکارهای علمی ارائه گردد[24]
- راهبرد حین طلاق
- بهکارگیری پلیس خانواده جهت مداخلات قضایی خانواده.
- انجام اصلاحات قانونی حق طلاق در دست مرد به صورت درخواست دلایل متقن جهت طلاق زوجه.
- تأسیس واحدهای مشاوره در کنار دادگاهها و ارائهی مشاورههای گروهی برای پروندههایی با مشکلات مشابه.
- ضرورت قاعدهمندی و اخلاقی شدن فرآیند طلاق، به منظور افزایش احتمال بازگشت به زندگی و کاستن از پیامدهای طلاق بر فرزندان.
- ایجاد ضمانتهای اجرایی بیشتر در مورد سوءرفتار با زنان توسط مردان و اجرای قاطع قوانین در این مورد.
- تصویب قوانین لازم برای جلوگیری از دخالت بیرویه و بیمورد والدین در مسائل زناشویی زوجین.
- دادن امکانات و نیروی لازم به محاکم خانواده برای حلوفصل مسائل خانواده در اسرع وقت.
- متعهد کردن والدین به تعهدات زمان خواستگاری به صورت قانونی با بررسی کارشناسانهی موضوع.
روند رو به رشد نوگرایی در خانوادهی ایرانی به صورت تغییر شکل در حمایتهای اجتماعی خانواده، دسترسی به انواع شبکههای ارتباطی، افزایش حضور زنان در حوزهی عمومی، کاهش فرزندآوری، کمرنگ شدن باورهای مذهبی خانوادهها، تغییر در نگرشهای جنسیتی و... است که میتواند به تغییر شکل یا فرسایش سرمایهی فرهنگی و اجتماعی خانوادهها و افزایش طلاق ختم شود.
-راهبرد پس از طلاق
از آنجا که در جوامع اسلامی، یکی از اهرمهای حمایت اقتصادی از زنان، خانوادهی مبدأ و نیز همسر است؛ در فرض فقدان همسر ناشی از طلاق، نظام اسلامی میتواند در قالب تبعیض مثبت از بار فشارهای اقتصادی آنها بکاهد.
با دقت در احکام اسلامی از جمله در حکم عده پس از طلاق،[25] میتوان به چهارضلعی حکمت، نعمت، اخلاق و قانون در این مسئله پی برد. بیتردید از حکمت الهی در خصوص اختصاص این مدت زمان، میتوان در راستای بازگشت به زندگی خانوادگی و اصلاح رفتار زوجین، ظرفیتسازی نمود و با عنایت به نعمت بودن این فرصت، شانس مجدد زوجین در سازش و بازگشت به زندگی زناشویی را از سوی نظام به درستی برای زوجین فراهم کرد. بدین لحاظ با نگاه مجدد و عمیق به فلسفهی تربیتی و اخلاقی، این حکم میتوان از ظرفیت نظام اسلامی در پیشگیری از طلاق قطعی پس از طلاق و اصلاح بین زوجین، کمال بهره را برد.
سخن آخر
در مجموع به نظر میرسد با عنایت به تغییرات فرهنگی اجتماعی دهههای اخیر، نظریهی تغییر ایدهای و ارزشی در تحلیل و تبیین طلاق در ایران با رویکرد جامعهشناسی مناسبتر است و امید است تحقیقات پیمایشی در همین راستا انجام گیرد و سیاستگذاری در حوزهی پژوهشی با لحاظ تغییرات ایدهای و نگرشی در بین جوانان، بررسی راههای احیای ارزشهای خانواده و تبیین شاخصهای خانوادهی مطلوب از منظر بایستههای دین مبین اسلام و ارتقای کارویژههای این نهاد مهم اجتماعی بر اساس آموزههای اسلامی انجام گیرد. تدوین الگوی خانواده اسلامیایرانی و ایجاد نگاه استراتژیک و سیستمی به حوزهی مسائل خانواده، با رویکرد مبانی اسلامی، راهبرد اساسی دیگری است که همت حوزه و دانشگاه را میطلبد. از سوی دیگر، با عنایت به اصل مهم تقدس خانواده در قانون اساسی و شعار خانوادهمحور پیشرفت، برنامههای اجتماعی و اقتصادی کشور باید به گونهای باشد که بخشی از زمان و توان فرد را در راستای توجه و نفع خانواده قرار دهد و با افزایش حضور کمی و کیفی فرد در خانواده، به طور غیرمستقیم به تقویت نهاد خانواده یاری رساند و بدین ترتیب، قبل از بحرانی شدن نهاد خانواده به واسطهی تغییر ارزشی، با مدیریت هوشمند اجتماعی و پیشگیری از آسیب هر چه بیشتر حوزهی خانواده، از سرریز شدن این آسیبها به سایر حوزههای اجتماعی جلوگیری نماید.(*)
منابع:
- اخوان تفتی، مهناز (1382)، پیامدهای طلاق در گذار از مراحل آن، مطالعات زنان، 1 (3)، ص 125 تا 152.
- افشار، حمید و همکاران (1387)، «فراوانی نسبی اختلالات طیف دوقطبی در متقاضیان طلاق مراجعهکننده به مراکز مشاورهی خانوادهی شهر اصفهان و رابطهی آن با برخی از ویژگیهای جمعیتشناختی»، فصلنامهیتحقیقات علوم رفتاری، 6 (11)، ص 45 تا 50.
- بابایی، فاطمه (1380)، تعدیل ساختاری و فقر و ناهنجاریهای اجتماعی، انتشارات کویر، ص 163.
- باقریاننژاد اصفهانی، زهر (1380)، «مقایسهی ابعاد نارضایتی زناشویی زنان و مردان متقاضی طلاق شهر اصفهان»، پایاننامهی کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت معلم، دانشکدهی روانشناسی و علوم تربیتی،
- بهجتی اردکانی، فاطمه (1382)، «بررسی عوامل آموزشگاهی، فرهنگی و خانوادگی مؤثر بر پایین بودن طلاق در استان یزد»، پایاننامهی کارشناسی ارشد علوم تربیتی، دانشکدهی علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهان.
- بهرامی، سیاوش (1386)، «تحلیل جامعهشناختی میزان گرایش به طلاق در شهرستان کرمانشاه»، پایاننامهی کارشناسی ارشد، دانشگاه مازندران، دانشکدهی علوم انسانی و اجتماعی.
- تایبر، ادوارد (1384)، بچههای طلاق، ترجمهی توراندخت تمدن، چاپ چهارم. تهران، انتشارات اوحدی.
- جعفرطباطبایی، سمانهالسادات و همکاران (1383)، «بررسی عوامل مؤثر بر طلاق»، نخستین کنگرهی سراسری آسیبشناسی خانواده در ایران، دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکدهی خانواده.
- جعفری، مهناز (1386)، طلاق و عواقب کودکان بیسرپرست، نشریهی حمایت، خردادماه.
- جلیلیان، زهرا (1375)، «عوامل اجتماعی مؤثر بر درخواست طلاق در شهر تهران»، کارشناسی ارشد جامعهشناسی، دانشگاه علامه طباطبایی.
- حاضری، علیمحمد (1380)، «مسائل اجتماعی متأثر از تعارض ارزشها در دوران گذار»، نامهی انجمن جامعهشناسی ایران، ش 4.
- حبیبی، زهرا و ساجدی، ژیلا (1385)، بررسی مقایسهای میزان سازگاری کودکان دبستانی خانوادههای مطلقه در شهر همدان.
- حفاریان، لیلا؛ آقایی، اصغر؛ کجباف، محمدباقر و کامکار، منوچهر (1388)، مقایسهی کیفیت زندگی و ابعاد آن در زنان مطلقه و غیرمطلقه و رابطهی آن با ویژگیهای جمعیتشناختی در شهر شیراز، دانش و پژوهش در روانشناسی کاربری، دانشگاه آزاد اسلامی واحد خوراسگان (اصفهان)، ش 41، 46 تا 86.
- حکیم شوشتری، میترا؛ حاجبی، احمد؛ پناغی، لیلا و عابدی، شیوا (1387)، مشکلات رفتاری و هیجانی در فرزندان خانوادههای تکوالد تحت سرپرستی مادر در مقایسه با خانوادههای دو والد کمیتهی امداد امام خمینی (رحمت الله علیه)، مجلهی دانشکدهی پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران، 66 (3)، ص 196 تا 202.
- خجسته مهر، رضا (1384)، بررسی ویژگیهای شخصیتی، مهارتهای اجتماعی، سبکهای دلبستگی و ویژگیهای جمعیتشناختی به عنوان پیشبینیهای موفقیت و شکست رابطهی زناشویی در زوجهای متقاضی طلاق و عادی شهر اهواز، پایاننامهی دکترای روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز.
- خسروشاهی، زهرا؛ عجمی، محمدعلی و همکاران (1382)، بررسی رفتار و عملکرد جنسی هر دو ارتباط آن با رضایت جنسی زن و روابط بینفردی زوجین در خانمهای متأهل دارای تحصیلات علوم پزشکی، اولین همایش خانواده و مشکلات جنسی تهران.
- خیاط غیاثی، پروین؛ معین، لادن و روستا، لهراسب (1389)، بررسی علل اجتماعی گرایش به طلاق در بین زنان مراجعهکننده به دادگاه خانوادهی شیراز، فصلنامهی زن و جامعه، پاییز، 1 (3)، ص 77 تا 103.
- داداشزاده فهیم، هوشنگ (1386)، «نقش عوامل اقتصادی، رضامندی جنسی و عاطفی در گسست خانوادهی شهر تهران»، مجلهی علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس، تابستان، 14 (3)، ص 39 تا 52.
- رحمانپناه، عباس (1376)، «طلاق و علل آن در شهر تهران»، دانشگاه علوم انتظامی، پایاننامهی کارشناسی ارشد.
- رستمى، رضا؛ رضایى، سعید؛حسینى، سیدهبنفشه وگازرانى، فاطمه (1388)، سبکدلبستگىزوجیندرحالطلاق، ماهنامهیمهندسیفرهنگی، سالچهارم،ش 37و38، ص 46 تا 54.
- رفیعپور، فرامرز (1378)، آنومی یا آشفتگی اجتماعی، انتشارات سروش، ص 18.
- ریاحی، محمداسماعیل و همکاران (1386)، تحلیلجامعهشناختیمیزانگرایشبهطلاق، مجلهی پژوهشزنان، 5 (3)، ص 109 تا 140.
- ساروخانی، باقر (1376)، طلاق: پژوهشی در شناخت واقعیت و عوامل آن، انتشارات دانشگاه تهران، ص 7.
- ستوده، هدایتالله (1384)، آسیبشناسی اجتماعی: جامعهشناسی انحرافات، تهران، انتشارات آوای نور.
- سیفالهی، حجتالله (1378)، «بررسی رابطهی بین طول مدت ازدواجهای منتهی به طلاق با مشخصات همسران در تهران بزرگ»، دانشگاه شهید بهشتی.
- شریفی درآمدی، پرویز (1389)، مقایسهی وضعیت بهداشت روانی نوجوانان طلاق و یتیم محروم از مادر و عادی سنین 15 تا 18 سال شهر اصفهان.
- شعبانی، عینالله (1382)، «بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر تقاضای طلاق در شهر تبریز»، پایاننامهی کارشناسی ارشد، دانشگاه بهزیستی و توانبخشی.
- شکرکن، حسین و رستمی، مسعود (1383)، «مقایسهی شباهت ارزشها و نگرشها در زوجهای عادی و متقاضی طلاق شهر اهواز»، نخستین کنگرهی سراسری آسیبشناسی خانواده در ایران، دانشگاه شهید بهشتی، پژوهشکدهی خانواده.
- شیرزاد، جلال و کاظمیفر، امیرمحمد (1383)، «مطالعهی همهگیرشناسی زوجین در حال طلاق ارجاعی به ادارهی کل پزشکی قانونی استان همدان در سال 1379»، مجلهی علمی پزشکی قانونی، 10 (36)، ص 207 تا 212.
- شیرزاد، جلال و کاظمیفر، امیرمحمد (1384)، آسیبشناسی طلاق، ماهنامهی دادرسی، 9 (53)، ص 34 تا 27.
- ظهیرالدین، علیرضاوخداییفر، فاطمه (1382)، بررسینیمرخهایشخصیتیمراجعینطلاقبهدادگاه، فصلنامهیعلمی پژوهشیفیض، 25، ص 1 تا 7.
- علیاسماعیلی، مینا (1374)، «بررسی عوامل مؤثر در تقاضای طلاق زنان 20 تا 40 سال شهر تهران و مقایسهی آن با عوامل رضامندی زنانی که چنین تقاضایی نکردهاند»، کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.
- عنایتی بیدگلی، حسین (1383)، مقایسهی میزان افسردگی در بین کودکان دختر و پسر 9 تا 16 سالهای که بر اثر جدایی والدین با پدر یا مادر خود در شهرستانهای کاشان و آراء بیدگل زندگی میکنند، پایاننامهی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی.
- فرزادفر، منیر؛ مولوی، حسین و آتشپور، سید حمید (1385)، تأثیر آموزش شادمانی به شیوهی فوردایس بر کاهش افسردگی زنان بیسرپرست شهر اصفهان، مجلهی دانش و پژوهش در روانشناسی دانشگاه آزاد واحد خوراسگان.
- فروتن، سید کاظم و جدید میلانی، مریم (1387)، بررسی شیوع اختلالات جنسی متقاضیان طلاق مراجعهکننده به مجتمع قضایی خانواده، مجلهی دوماهنامهی علمیپژوهشی دانشور پزشکی دانشگاه شاهد، 16 (78)، ص 39 تا 44.
- قطبی، مرجان و همکاران (1382)، وضعیت طلاق و برخی عوامل مؤثر بر آن در افراد مطلقهی ساکن در منطقهی دولتآباد، فصلنامهی رفاه اجتماعی، (3) 12، ص 271 تا 286.
- کاملی، محمدجواد (1385)، بررسی علل و عوامل مؤثر در بروز آسیب اجتماعی طلاق در جامعهی ایران با توجه به آمار و اسناد، فصلنامهی دانش اجتماعی، 9 (3)، ص 180 تا 198.
- کردتمینی، بهمن (1384)، نقش ازدواج مجدد در سلامت روان همسران و فرزندان شاهد تهران و سیستان و بلوچستان. پایاننامهی ارشد، دانشگاه تهران.
- کریمی تهرانی، شهین (1358)، «طلاق و علل آن»، پایاننامهی کارشناسی، دانشگاه تهران.
- کلانتری، عبدالحسین (1390)، بررسی تحولات نرخ طلاق در کشور طی سه دههی اخیر و تبیینکنندههای اقتصادیاجتماعی آن، کارفرما: شورای فرهنگیاجتماعی زنان.
- کوئن، بروس (1370)، درآمدی بر جامعهشناسی، محسن ثلاثی، انتشارات فرهنگ معاصر.
- گلشن، صیاد (1372)، «بررسی طلاق و عوامل اجتماعیـجمعیتشناختی مؤثر بر آن»، کارشناس ارشد روانشناسی، دانشگاه تربیت مدرس.
- لوزیک، دانیلین (1383)، نگرشی نو در تحلیل مسائل اجتماعی، ترجمهی سعید معیدفر، تهران، انتشارات امیرکبیر.
- محبی، سیده فاطمه (1380)، آسیبشناسی اجتماعی زنانـطلاق، فصلنامهی کتاب زنان، ش 8، ص 12 تا 22.
- محبی، سیده فاطمه (1389)، بررسی علل و عوامل مؤثر بر درخواست طلاق، کارفرما: سازمان ملی جوانان.
- مددی، حسین (1380)، «بررسی علل تقاضای طلاق زوجین (دیدگاه اقتصادیاجتماعی) در شهرستان اراک در نیمهی دوم سال 1378»، پایاننامهی کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
- مساواتی، مجید (1374)، آسیبشناسی اجتماعی ایران، جامعهشناسی انحرافات، انتشارات نوبل، تبریز، ص 281.
- ملتفت، حسین (1381)، «بررسی عوامل مؤثر بر گرایش زوجین به طلاق در شهرستان داراب»، پایاننامهی کارشناسی ارشد جامعهشناسی، دانشگاه شیراز.
- مهدیخانی سرو جهانی، املیلا (1383)، «زنان و طلاق در اسلامشهر»، کارشناسی ارشد مطالعات زنان، دانشگاه الزهرا (سلام الله علیها).
- نصر اصفهانی، احمدرضا؛ بهجتی اردکانی، فاطمه و فاتحیزاده، مریم (1383)، بررسی تأثیر فرهنگ بر آمار پایین طلاق در شهرهای میبد، یزد و اردکان، چکیدهی مقالات اولین کنگرهی آسیبشناسی خانواده در ایران، دانشگاه شهید بهشتی (رحمت الله علیه).
- نصیری، معصومه(1386)، توزیع جغرافیایی فقر مسکن و پراکندگی زنان مطلقهی خانهدار در مناطق22گانهی تهران، فصلنامهی رفاه اجتماعی، 6 (24).
- نیکوبخت، میترا (1382)، اختلالات جنسی در مرد وزن، تهران، انتشارات دانشگاه علوم پزشکی تهران.
- یوسفی، ناصر و همکاران (1389)، مقایسهی طرحوارههای ناسازگارانهی اولیه در همسران مطلقه و عادی به عنوان پیشبینیکنندهی طلاق، مجلهی روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، 16 (1)، ص 21 تا 33.
- Amato, P. R. & Cheadle, J. E., (2008) Parental divorce, marital conflict and children’s behavior problems. Journal Social Forces, 86: 1139–1161.
- Axinn, W. G and Thornton, A. (1992) The relationship between cohabitation and divorce: selectivity or causal influence?, Demography, 29: 357-374.
- Bowman, Sh. (2007) Low economic status is associated with suboptimal intakes of nutritious foods by adults in the national health and Nutrition examination survey 1999-2002. Nutrition Research. vol: 27 (9(: 515-523.
- Charles, K. K. , Stephens Jr. M. ,Job displacement, diability, and divorce, (2001) available at : http://www.nber.org/papers/w8578,2011.06.22.
- Conger & Elder )1900( Linking Economic hardship to material quality in stability. Journal of marriage and the family: 646.
- Fokkema, T. , Liefbroer , A. C. (2004) Employment and divorce among Dutch women born between 1903 and 1937,History of the Family,9: 425–442.
- Fukuda, Y. ; Nakamura, K. & Takano, T. (2005) Municipal health expectancy in Japan: decreased healthy longevity of older people in socioeconomically disadvantaged areas. BMC public Health. www.biomedcentral.com.
- Kalmijn, M. ,& Others . (2004) Interaction between cultural and economic determinants of divorce in the Netherlands . Marriage and Family,66(1):75-89 .
- Thompson, R. G. ; Lizardi, D. ; Keyes, K. M. & Hasin, D. S. (2008) Childhood or adolescent parental divorce/separation, parental history of alcohol problems, and offspring lifetime alcohol dependence. Drug and Alcohol Dependence, 98: 264-269.
- Udry. Richard. (1971) Social Context of marriage. New York.
-Forehand & Thomas, A. B (1993) The role of paternal variables in divorced and married families: predictability of adolescent adjustment or thopsychiatry, 63:126-135.
-Jayakody, R, A. Thornton, and W. Axinn (2007) International Family Change: Ideational Perspectives. New York: Taylor & Francis Group, LLC.
-Poortman, A. and Kalmijn, M. (2002) Women’s labourmarket position and divorce in the Netherlands Evaluating economic interpretations of the work effect. European Journal of Population, 18: 175–202.
-Thornton, A. (2001) The developmental paradigm, reading history sideways, and familychange. Demography,38(4): 449-465.
پینوشتها:
[1]. (رک. کلانتری ،1390)
[2]. این عوامل در مطالعات مهدیخانی سرو جهانی (1383)، علی اسماعیلی (1374)، بهرامی (1386)، قطبی و دیگران (1383)، شعبانی (1382)، جعفر طباطبایی (1383)، جلیلیان (1375)، باقریاننژاد اصفهانی (1380)، فاتحیزاده (1384)، خیاط غیاثی و دیگران (1389)، رحمانپناه (1374)، مددی (1378)، شکرکن (1385)، کریمی تهرانی (1358) و ملتفت (1381) بررسی شده است.
[3]. این عوامل در تحقیقات گلشن (1372)، کاملی (1386)، علی اسماعیلی (1374)، زرگر و نشاطدوست (1386)، قطبی و همکاران (1383)، داداشزاده (1386)، بابایی (1380)، سیفالهی (1372)، شعبانی (1382)، شیرزاد (1383)، جعفر طباطبایی (1383) و شکرکن (1385) بررسی شده است.
[4]. این عوامل در تحقیقات علیرضا ظهیرالدین، فاطمه خداییفر (1382)، یوسفی و همکاران (1389)، جعفری (1386)، رستمی (1388)، رضا خجسته مهر (1384)، ظهیرالدین و خداییفر (1382) و افشار و همکاران (1387) مطرح شده است.
[5] . ای عوامل در تحقیقات فروتن و جدید میلانی(1387) نیکوبخت (1382) خسرو شاهی و همکاران(1382) داداشزادهفهیم ( 1386) بررسی شده است.
Kalmijn .[6]
[7]. Kalmijn&Others ، 2004
[8]. (Poortman and Kalmijn، 2002).
[9]. Thornton & Axinn ، 1992.
[10]. (نصر اصفهانی و همکاران، 1383؛ یعقوبی، 1386؛ حبیبی و ساجدی، 1385 و فورهند و توماس، 1993).
[11]. (عنایتی بیدگلی، 1383؛ شریفی درآمدی، 1389 و بهجتی اردکانی، 1385).
[12]. تایبر، 1369، ص 106.
[13]. محبی، 1380.
[14]. حفاریان و همکاران، 1388.
[15]. فرزادفر و همکاران، 1385.
[16]. فوکودا و همکاران، 2005.
[17]. نصیری، 1386؛ حکیم شوشتری، 1387 و بومن، 2007.
[18]. محبی، 1380 و آماتو و چیدل، 2008.
[19]. قطبی و همکاران، 1382 و رستمی و همکاران، 1388.
[20]. کردتمینی، 1384 و ریاحی و همکاران، 1386.
[21]. صادقی و همکاران، 1389 و ظهیرالدین و خداییفر، 1382.
[22]. تامپسون و همکاران، 2008؛ اخوان تفتی، 1382 و ستوده و همکاران، 1384.
[23]. اخوان تفتی، 1382، ص 131.
[24] . (محبی، 1389).
[25]. سورهی بقره، آیهی 228.
*سیده فاطمه محبی؛ دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه تهران/انتهای متن/
بیشتر بدانیم...
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
ارتقای کیفیت خدمات سلامت از منابع مالی یارانه ها
اصلاح ساختار نظام جامع مدیریتی اقتصادی بیمارستان
اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت
بررسی مشکلات برنامه پزشک خانواده
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
تاثیر بیمه های مکمل بر قشرهای آسیب پذیر
توزیع عادلانه خدمات بهداشتی در ﺳﻴـﺴﺘﻢ ﻧﻈـﺎم ﺳـﻼﻣﺖ ﻛﺸﻮر
دریافت پول از بیمار بصورت مستقیم (یک خطای پزشکی)
راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها
راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها ، ادارات و مراکز پزشکی
عوامل مؤثر بر قاچاق کالا
مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
مصرف کالاهای خارجی و قاچاق و تاثیر آن بر اشتغال و تولید
نحوه ارائه خدمات بهداشتی درمانی در برخی کشورهای دنیا
نقش سازمانهای بیمه گر اجتماعی و خصوصی در اقتصاد سلامت
وظایف دولت در بهبود شاخصهای سلامتی و نابرابری های اجتماعی
پیامد های هدفمند کردن یارانه ها در حوزه سلامت
چالش اصلی تامین مالی در نظام سلامت
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
با تغییر سبک زندگی که مسلماً به دنبال خود تغییر ارزشها را نیز در پی خواهد داشت، نهاد خانواده از درون تضعیف خواهد شد که از این مسئله میتوان به عنوان عامل اصلی طلاق نام برد، زیرا اولین قربانی آن معنویت است که درون سبک زندگی غربی، باورها و فرهنگ جدید آن استحاله میگردد...
گروه فرهنگی – اجتماعی برهان/ مریم عسگریپرور؛ طبق آمارها در سالهای اخیر طلاق در کشور ما رشد چشمگیری داشته است. شاید این امر در کشورهای غربی که روابط در آنها بر اساس فردگرایی شکل میگیرد و دین از جایگاهی تشریفاتی برخوردار است کسی را به تعجب واندارد اما وقوع این مسئله در کشور اسلامی ما بسیار تأملبرانگیز است، چرا که آموزههای دین سراسر از توصیههایی در جهت حفظ و استحکام هر چه بیشتر نهاد خانواده است.
اسلام به حفظ نهاد خانواده اهتمام ویژهای دارد. در یک جمله میتوان گفت خانواده شاهراه اصلی رسیدن به پیشرفت و کمال است و همین جایگاه عظیم سبب شده که عوامل مختلف دست به دست هم دهند تا این مسیر را مسدود کنند. دشمن از این راه درصدد است تا با هدف گرفتن خانواده و تقدس زدایی و از بین بردن کارکردهای آن جلوی پیشرفت جامعه را بگیرد زیرا پیشرفت و سلامت جامعه در گرو خانوادهی سالم است.
یکی از راهبردهای غرب در راستای این هدف، تغییر سبک زندگی است. این پدیده را که از پایههای اصلی مدرنیته به شمار میرود و تغییر ارزشها را نیز به دنبال دارد، میتوان عامل اصلی طلاق در عصر حاضر به شمار آورد که سبب کمرنگ شدن معنویت و تغییر هویت فردی و اجتماعی فرد و در نتیجه تضعیف و فروپاشی نهاد مقدس خانواده میشود.
به همین دلیل هویت زن و مرد مسلمان در عرصهی دین و اجتماع؛ نقطهی استراتژیک تهاجم غرب در عرصهی جنگ نرم به شمار میرود که متأسفانه با تمام تجهیزات مدرن خود از جمله ماهواره، اینترنت، کتاب و ... آن را نشانه گرفتهاند. در این نوشتار ابتدا به اختصار دیدگاه اسلام را در مورد تشکیل خانواده و ضرورت حفظ آن مورد بررسی قرار میدهیم و سپس به بررسی دلایل افزایش طلاق میپردازیم.
خانواده، مقدسترین نهاد در اسلام
از منظر اسلام خانواده مقدسترین نهاد و بستری برای آرامش، تربیت و رشد نسل به شمار میآید. اهمیت این مسئله از آنجایی است که خانواده پایهی اصلی جامعه است و جامعهی سالم در گرو خانوادهی سالم میباشد؛ چرا که اولین نهادی است که فرد به آن ورود پیدا میکند و در آن پرورش مییابد. در متون دینی ما توصیههای فراوانی در راستای تقدس و تحکیم پایههای خانواده وارد شده است.
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «مردان و زنان بیهمسر خود را همسر دهید، همچنین بندگان و کنیزان صالح و درستکارتان را، اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بینیاز میکند. خداوند گشایشدهنده و آگاه است.»[1] و در آیهای دیگر میفرماید: «و از جمله نشانههای خدا این است که برای شما همسرانی آفرید که با آنها آرامش پیدا کنید و در میانتان دوستی و مهربانی قرار داد.»[2]
این 2 آیه و آیات بسیار دیگری بر ضرورت ازدواج و تشکیل خانواده تأکید میکنند و زن و مرد را مایهی آرامش یکدیگر میدانند. این دقیقاً مخالف دیدگاهی است که در جامعه به وجود آمده است. دیدگاهی که راحتی و آرامش را مختص به دوران تجرد و ازدواج را آغاز تمام مشکلات و گرفتاریهای میداند و مشکلات اقتصادی را عاملی برای فرار از ازدواج بیان میکند که به طور حتم تبعات آن گریبان جامعه را خواهد گرفت. در حالی که خداوند در سورهی نور آیهی 32؛ به بندگان خود وعده داده است: «اگر فقیر و تنگدست باشید خداوند از فضل خود شما را بینیاز میکند» و خداوند هرگز از وعدهی خود تخلف نمیکند...
پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند: «هیچ بنیانی در اسلام محبوبتر از ازدواج در نزد خداوند نیست»[3]
همچنین در حدیث دیگری میفرمایند: «هر که ازدواج کند نصف دین خود را حفظ کرده است، پس در نیمهی دیگر از خدا تقوا پیشه کند.»[4]
در این احادیث و احادیث بسیار دیگر بر ضرورت تشکیل خانواده به عنوان راهی برای رسیدن به کمال و پیشرفت معنوی تأکید شده است؛ همچنین احادیث فراوانی در مورد حقوق متقابل زن و شوهر وارد شده است که اگر آنها را چراغ راه زندگی خود قرار دهند از این راه پر خطر به سلامت عبور خواهند کرد و هرگز در زندگی به مشکلات حاد و لاینحلی که منجر به جدایی میشود بر نخواهند خورد؛ اما دلیل این همه مشکلات ما این است که متأسفانه به دین به عنوان دستورالعملی برای زندگی نگاه نمیکنیم.
از منظر دین علاقه و معنویت را میتوان به منزلهی دو پایهی اصلی برای خانواده به شمار آورد که با حذف و سست شدن یکی از آن دو؛ شمارش معکوس برای فروپاشی خانواده آغاز میشود. اتفاقی که در عصر حاضر میتوان به وضوح آن را مشاهده کرد.
تغییر سبک زندگی و دوری از آموزههای اسلام
تغییر سبک زندگی را میتوان ارمغان مدرنیته در عصر حاضر به شمار آورد. به عقیدهی برخی، به وجود آمدن شیوههای جدید زندگی ضرورتی اجتنابناپذیر است که با حرکت جوامع به سمت پیشرفت و صنعتی شدن رخ مینماید؛ اما حقیقت این است که پایه و اساس سبک زندگی در جامعهی سنتی ایران بر اساس اسلام بنا شده است و تغییر آن به منزلهی تغییر سبک زندگی اسلامی به شیوههای مدرن و وارداتی است که با فرهنگ اسلامی ما هیچ گونه همخوانی ندارد و در نتیجه تغییر هویت فرد مسلمان را به دنبال دارد. در حقیقت هویت و سبک زندگی با یکدیگر رابطهای دوسویه دارند و بر یکدیگر تأثیر متقابل میگذارند.
با مقایسهی شیوههای زندگی دهههای اخیر به خوبی میتوان سرعت این تغییرات را دریافت. این مسئله در جامعهی امروز ابعاد بسیار وسیعی پیدا کرده است و شیوهی زندگی افراد در مقیاس فردی، خانوادگی، اجتماعی و... روز به روز بیشتر از معیارهای اسلامی فاصله میگیرد.
از مصادیق تغییر سبک زندگی میتوان به تغییر الگوی تأمین معاش در خانواده به تقلید از کشورهای غربی اشاره کرد؛ البته نمیتوان ضرورتهای جامعهی امروز را برای حضور زنان در برخی مشاغل زنانه نادیده گرفت اما آنچه در حال حاضر در جامعهی ما اتفاق میافتد این است که حتی در مواقع غیر ضروری و تنها با این استدلال که زن باید به استقلال مالی برسد تا به مرد وابسته نباشد، به اشتغال بیرون از منزل روی میآورند که این مسئله به خودی خود عامل به وجود آمدن مشکلات بسیاری برای فرد و جامعه خواهد شد که شایسته است در مقالهای مجزا و به صورت تفصیلی به این مسئله پرداخته شود.
در حالی که اسلام بنا به مصالحی که متوجه خود زن، خانواده و اجتماع است. زحمت کار بیرون از منزل را از دوش زن برداشته و به عهدهی مرد قرار داده است اما متأسفانه میبینیم که اشتغال بیرون از منزل برای زنان ما به عنوان یک ارزش در آمده است و در عوض خانهداری و تربیت فرزند به وقت هدر دادن و سوزاندن فرصتهای پیش روی زنان ما تبدیل شده است.
با مقایسهی شیوههای زندگی دهههای اخیر به خوبی میتوان سرعت این تغییرات را دریافت. این مسئله در جامعهی امروز ابعاد بسیار وسیعی پیدا کرده است و شیوهی زندگی افراد در مقیاس فردی، خانوادگی، اجتماعی و... روز به روز بیشتر از معیارهای اسلامی فاصله میگیرد.
مسئلهی مهم دیگر تغییر سبک ساده زیستی است که تا همین چند سال اخیر بر خانوادههای ایرانی حاکم بود و روی آوردن به زندگی تجملاتی و ایجاد مصرفزدگی در بین خانوادههاست؛ متأسفانه در این مسئله هم مشاهده میکنیم که بیشترین تلاش دشمن در تغییر روحیهی زنان بوده است زیرا آنان هستهی اصلی خانواده را تشکیل میدهند و بر نوع نگرش همسر و فرزندان بسیار اثرگذار میباشند؛ همچنین همین مسئله خود از دلایل اصلی روی آوردن به اشتغال بیرون از منزل است. به هر حال این مسئله به خودی خود سبب به وجود آمدن انحرافهای فراوانی در زندگی فردی و اجتماعی افراد میشود که متأسفانه طلاق یکی از اصلیترین آسیبهای آن است.
تغییر نوع تعامل زن و مرد هم از مواردی است که تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله ماهوارهها به سبک غربی آن درآمده! در این میان برگشتن به آموزههای اسلام و برگرداندن آرامش به کانون خانواده بهترین راهکار حل این مشکلات میباشد. اگر چه گاهی مشاوران ما هم توصیههایی به طرفین میکنند که نه تنها کمکی به حل مشکلاتشان نمیکند بلکه با آموزههای دین ما هم در تناقض کامل است!
حقیقت این است؛ با تغییر سبک زندگی که مسلماً به دنبال خود تغییر ارزشها را نیز در پی خواهد داشت، نهاد خانواده از درون تضعیف خواهد شد که از این مسئله میتوان به عنوان عامل اصلی طلاق نام برد زیرا اولین قربانی آن معنویت است که درون سبک زندگی غربی، باورها و فرهنگ جدید آن استحاله میگردد و همانطور که ذکر شد، معنویت از ارکان اصلی خانواده در اسلام به شمار میآید که خانواده بر پایهی آن بنا شده است.
متأسفانه در جامعه شاهد این مسئله هستیم که الگوگیری غلط خانوادهها و جوانان سبب افزایش ناسازگاری بین زن و مرد، مصرفگرایی، تغییر نوع پوشش و ... شده است. آنچه در این بین از اهمیت بهسزایی برخوردار است، این است که باید مراقب باشیم تا شیوههای جدید زندگی با فرهنگ دینی ما سازگار باشد و به تغییر و استحالهی ارزشها و اعتقادات ما نینجامد.
از مصادیق تغییر سبک زندگی میتوان به تغییر الگوی تأمین معاش در خانواده به تقلید از کشورهای غربی اشاره کرد؛ البته نمیتوان ضرورتهای جامعهی امروز را برای حضور زنان در برخی مشاغل زنانه نادیده گرفت اما آنچه در حال حاضر در جامعهی ما اتفاق میافتد این است که حتی در مواقع غیر ضروری و تنها با این استدلال که زن باید به استقلال مالی برسد تا به مرد وابسته نباشد، به اشتغال بیرون از منزل روی میآورند.
استراتژی غرب در تغییر هویت زن مسلمان
با بررسی علل طلاق به خوبی متوجه این مسئله میشویم که اصلیترین راهبرد غرب در تضعیف نهاد خانواده تغییر هویت زنان مسلمان است که با القای زنمحوری، تضعیف نقش مرد، تضعیف نقش مادری و همسری، کم ارزش جلوه دادن خانهداری و ارزشمند جلوه دادن مشاغل بیرون از منزل، مصرفزدگی و ... ابتدا به تغییر نگرش زنان مسلمان و در نتیجه به تقدسزدایی و سست کردن پایههای خانواده میانجامد. آنها با درک نقش محوری و اهمیت جایگاه زن در خانواده به خوبی دریافتهاند که برای رسیدن به اهداف خود گام اول را باید از این نقطه آغاز کنند.
این مسئله که تمایز حقوق زن و مرد به تفاوت نوع آفرینش و تفاوت نیازها و تواناییهای آنها برمیگردد بر هیچ فرد عاقل و منصفی پوشیده نیست و اسلام را میتوان اصلیترین حامی و مدافع حقوق زنان به شمار آورد زیرا نه تنها حقوق زن در اسلام نادیده گرفته نشده بلکه در تمامی احکام و دستورات آن ظرافت روح و جسم زن در نظر گرفته شده، مسئلهای که هرگز در نظریههای فمینیستی و به اصطلاح بشر دوستانهی غرب دیده نشده است اما آنان با غیرعادلانه خواندن احکام اسلام در مورد زنان و به دست گرفتن پرچم حقوق بشر؛ شروع به سر دادن شعارهایی کردند که ظاهری زیبا و فریبنده داشت، ولی از درون پوچ و دروغین بود و بیشترین حملههای خود را متوجه مسئلهی تمایز بین حقوق زن و مرد کردند.
از نظر پرچمداران دفاع از حقوق زنان، زیر بار مسئولیت همسری و مادری رفتن سبب پایمال شدن حقوق زن و در عوض کم رنگ شدن یا نپذیرفتن این نقشها و الگو قرار دادن مردان در اشتغال بیرون از منزل و انجام کارهای مردانه سبب اقتدار و شکوفایی آنان خواهد شد.
فارغ از نتایج افکار فمینیستی در غرب باید اذعان داشت؛ افراط در این مسئله غرب را با چالشی جدّی مواجه کرده است، مانند فردی که در باتلاق گرفتار میشود و هر چه بیشتر دست و پا میزند و برای نجات خود تلاش میکند بیشتر در آن فرو میرود و میخواهد تا دیگران را نیز با خود به درون باتلاق بکشد.
در واقع غرب خود اولین قربانی نظریههای دور از عقل و منطق فمینیستی است که نتیجهای جز تحقیر زن، کمبود عاطفی، نبود امنیت، به چالش کشیدن مفهوم مادری، افزایش میزان خشونت در خانواده، افزایش آمار طلاق، افزایش کودکان نامشروع، رواج گستردهی زندگیهای مجردی، گسترش همجنسگرایی و در یک جمله نابودی زن و نابودی انسانیت را در پی نداشته است.
از نظر پرچمداران دفاع از حقوق زنان، زیر بار مسئولیت همسری و مادری رفتن سبب پایمال شدن حقوق زن و در عوض کم رنگ شدن یا نپذیرفتن این نقشها و الگو قرار دادن مردان در اشتغال بیرون از منزل و انجام کارهای مردانه سبب اقتدار و شکوفایی آنان خواهد شد.
با تأمل در نظریههای فمینیستی متوجه این مسئله میشویم که بین شعار فمینیستها مبنی بر احقاق حقوق زنان و آنچه در عمل اتفاق میافتد تناقض آشکاری وجود دارد، زیرا زن از حقوق اولیهی خود که آرامش و امنیت روانی در سایهی خانواده است و با قیومیت مرد حاصل میشود محروم میگردد و با نادیده گرفتن نقش همسری، مادری و ... به طلاق و فروپاشی نهاد خانواده دامن میزند که این مسئله خود جامعه را با بحران جدّی مواجه میسازد اما این مسئله در آموزههای فمینیستی فراموش شده که زن خود عضوی از پیکر جامعه است و اولین آسیب متوجه خود اوست!
در حالی که دین اسلام از همان ابتدا برای زن جایگاهی بسیار رفیع قائل شده و زن و مرد را مکمل یکدیگر قرار داده است و در مقابل ظلم و ستمی که به زنان روا میشده به مردان توصیههای فراوانی کرده است که با زنان به گونهای شایسته رفتار کنید و به آنها محبت کنید و همین طور در مسئلهی حق رأی برای زن و مرد حقوق مساوی قائل شده و برای وی حق مشارکت در فعالیتهای اجتماعی را قرار داده است...
قبح زدایی از مغبوضترین حلال خدا
با بررسی آیات و روایات اسلامی درمییابیم به همان اندازه که در اسلام بر ازدواج و تشکیل خانواده تأکید شده، به همان اندازه نیز به حفظ و نگهداری از آن سفارش شده است. چرا که نهال خانواده برای ادامهی حیات و به ثمر نشستن خود نیاز به رسیدگی و مراقبت ویژهای دارد. در آیات و روایات از طلاق به عنوان مغبوضترین حلال خداوند یاد شده است؛ همچنین در آیات بسیاری بر ضرورت حفظ خانواده تأکید شده و طلاق به عنوان آخرین راه حل و تنها در صورتی که سبب عسر و حرج فرد شود، توصیه شده است.
اگرچه درک محدود انسان سبب میشود که به طور کامل به مصالح و مفاسد امور آگاهی پیدا نکند اما با بررسی پیامدهای طلاق تا حدودی میتوان به دلایل منفور بودن این مسئله در اسلام پی برد. آسیبهای فردی و اجتماعی طرفین بعد از طلاق (به خصوص خانمها) همچنین سرنوشت مبهم فرزندان، آسیبهای روحی و روانی که از طلاق والدین نصیبشان میشود و مسائل و مشکلات فراوانی که از این راه گریبان جامعه را میگیرد و ...؛
از جمله مشکلاتی است که با فروپاشی یک خانواده به وجود میآید. فهم این مسائل شاید تا حدودی به درک ضرورت گذشت زن و مرد در برابر یکدیگر کمک کند؛ البته در صورتی که روحیهی فردگرایی بر آنها حاکم نشده باشد اما حقیقت این است که با تغییر سبک زندگی و تغییر ارزشها، روح معنویت در بین خانوادهها کمرنگ شده و همین مسئله سبب گردیده تا مفاهیم ارزشی و اخلاقی مانند «گذشت» در زندگی به باج دادن یا کم آوردن در برابر یکدیگر تعبیر شود!
متأسفانه در حال حاضر کوتاه شدن عمر زندگی مشترک به یک مسئله در جامعهی ما تبدیل شده که اگر به زودی برای حل آن چارهای اندیشیده نشود به زودی به یک بحران جدّی تبدیل خواهد شد که این مسئله هوشیاری مردم، مسئولین و نخبگان را میطلبد. عمق فاجعه تا آن جایی است که علاوه بر افزایش این معضل بزرگ، جامعه در راستای قبحزدایی از این مسئله گام برمیدارد. برگزاری جشن طلاق به تقلید از فرهنگ غرب و دعوت دوستان و آشنایان برای شرکت در این مراسم در جامعهی اسلامی ما جای بسی تأسف و تعجب دارد.
وقتی زندگی رنگ و بویی از دین و فرهنگ اسلام نداشته باشد، وقتی خانواده تقدس خود را در دید افراد از دست بدهد و ازدواج بیشتر جنبهی تشریفاتی پیدا کند. وقتی ازدواجهای سنتی که بر پایهی فرهنگ اسلامی و شناخت و باور صحیح از زندگی مشترک جای خود را به ازدواجهایی به سبک مدرن و دوستیهای خیابانی، اینترنتی و ... بدهد. دیگر قبحزدایی و برگزاری جشن طلاق به شیوهی مدرن امری دور از ذهن و تعجببرانگیز نخواهد بود!
نتیجهگیری
در نهایت میتوان دور شدن از آموزههای اسلام و ضعف و تسلیم در برابر تهاجم فرهنگی غرب را به عنوان مهمترین عامل در تغییر فرهنگ اسلامی و در نتیجه افزایش آمار طلاق دانست.
3 گام اصلی که میتوانند در برابر هجمههای همهجانبه و برنامهریزیهای کلان و بلندمدت دشمن در تغییر هویت دینی ما در بلند مدت مؤثر واقع شود عبارتاند از:
1. بیداری و آگاهی در برابر اهداف و راهبردهای غرب؛
2. بازگشت به بطن دین؛
3. نظریهپردازی در حوزههای مختلف با استفاده از متون و منابع دینی.
متأسفانه سیر صعودی آمار طلاق در کشور ما از این حقیقت تلخ حکایت میکند که نه تنها از اهداف و راهبردهای غرب اطلاعی نداریم، بلکه کورکورانه تن به خواستههای آنها نیز دادهایم و در جهت اهداف و برنامهریزیهای آنها حرکت کردهایم. متأسفانه در مقابل سالها تلاش و پشتکار غرب در تخریب فرهنگ اسلامی و تضعیف نقش واقعی زن، به عنوان یک مسلمان اقدام درخور توجهی انجام ندادهایم.
شاید بتوان سادگی و خوشباوری برخی افراد در برابر سیاستهای غرب را دلیل اصلی مشکلات آنها به شمار آورد در حالی که منابع عظیمی از دستورات و راهکارهای اسلام را برای زندگی موفق در اختیار داریم که در دل آنها هزاران نظریه در تمام ابعاد زندگی نهفته است و به جای نظریهپردازی و ارائهی الگو به دیگر کشورها خود به تقلید کورکورانه از آنها میپردازیم و هر آنچه را که غرب به اسم آزادی و حقوق بشر و مدرنیته و ... به ما القا میکند به حکم ضرورت میپذیریم.
با توجه به این مسئله که تک تک ما در برابر حفاظت از فرهنگ و دین خود مسئولیم اما در این بین نخبگان نیز میتوانند با بررسی متون اسلامی و استخراج نظریههای مختلف در حوزهی زنان و خانواده گام مؤثری بردارند؛ همچنین رسانهها میتوانند در ترسیم هویت واقعی زن مسلمان و ارائهی الگوی موفق زندگی نقشی اساسی ایفا کنند. مسئلهای که متأسفانه کمتر در فیلمها و سریالهای مشاهده میکنیم و در اکثر موارد شأن واقعی زن در فیلمها نادیده گرفته میشود.
دولت نیز میتواند با حمایتهای قانونی و اجتماعی از زنان خانهدار سبب شود تا زنان هویت واقعی خود را در درون خانه جستوجو کنند؛ همچنین تقویت روح معنویت از راه نظام آموزشی، رسانه و انتقال آن به نهاد خانواده میتواند در کاهش معضلات اجتماعی از جمله طلاق اثر گذار باشد. (*)
بیشتر بدانیم...
رسانه ها در الگوی مصرف جامعه چه نقشی دارند؟
ارتقای کیفیت خدمات سلامت از منابع مالی یارانه ها
اصلاح ساختار نظام جامع مدیریتی اقتصادی بیمارستان
اقدامات اساسی در تخصیص منابع در نظام سلامت
بررسی مشکلات برنامه پزشک خانواده
بیمه سلامت و نقش بیمه های مکمل بر آن
تاثیر بیمه های مکمل بر قشرهای آسیب پذیر
توزیع عادلانه خدمات بهداشتی در ﺳﻴـﺴﺘﻢ ﻧﻈـﺎم ﺳـﻼﻣﺖ ﻛﺸﻮر
دریافت پول از بیمار بصورت مستقیم (یک خطای پزشکی)
راهکارهای اجرایی جهت اصلاح الگوی مصرف در بیمارستانها
راهکارهای قانونی و فرهنگی در مدیریت مصرف انرژی در سازمانها ، ادارات و مراکز پزشکی
عوامل مؤثر بر قاچاق کالا
مدیریت انرژی در مراکز بیمارستانی
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
مصرف کالاهای خارجی و قاچاق و تاثیر آن بر اشتغال و تولید
نحوه ارائه خدمات بهداشتی درمانی در برخی کشورهای دنیا
نقش سازمانهای بیمه گر اجتماعی و خصوصی در اقتصاد سلامت
وظایف دولت در بهبود شاخصهای سلامتی و نابرابری های اجتماعی
پیامد های هدفمند کردن یارانه ها در حوزه سلامت
چالش اصلی تامین مالی در نظام سلامت