آرزوهایی مثل سراب
روابط نا موفق
1- رابطهای که در آن عاشق تواناییهای بلقوه همسرتان میباشید.
«میدانم که مرا دوست دارد. موضوع فقط همین است که او از اینکه احساسات خود را ابراز کند، مشکل دارد، به اندکی وقت نیاز دارد، دیگران او را درک نمیکنند... »اگر این جملات برایتان آشنا است ، پس احتمالا شما بر خلاف آنچه که ادعا میکنید براستی عاشق او نیستید، بلکه عاشق فردی که امیدوارید همسرتان به آن بدل شود هستید. این نوع روابط بهطرز نسبتا شدیدی «اعتیادآور» هستند. چرا که شما خود را در دام کسی اسیر کرده اید که قرار است همسرتان به آن بدل شود، و دل کندن از این امید بسیار مشکل خواهد بود.
اگر جملات زیر را در ذهن خود تکرار میکنید در این رابطه غرق شدید و به همسرتان بیش از آنچه که او خود را باور دارد، ایمان دارید.
هیچکس تا به حال او را آنگونه که باید دوست نداشته و اگر شما به حد کافی به او عشق بورزید قادر خواهید بود، تا او را تغییر دهید این فقط شمایید که ماهیت واقعی او را میشناسید و هیچکس او را درک نمیکند.
داشتن یک رابطه سالم با همسرتان به معنی عشق ورزیدن به او به خاطر کسی که هست، میباشد. نه عشق ورزیدن با امید به کسی که خواهد شد.
راه حل: اشکالی ندارد اگر مایل باشید تا در برخی جهات شاهد رشد شخصی او باشید، اما میبایست به همان گونهای که هست، از او رضایت داشته باشید.
2- رابطهای که در آن به همسر خود بهعنوان یک الگو و آموزگار چشم دوختهاید.
تمامی افراد فوق مرتکب یک اشتباه واحد شدهاند. به این معنی که به طرزی نامتعادل جایگاهی بسیار بلند و ارج و منزلتی بیهوده برای همسر خود قائل هستند. وقتی عاشق کسی میشوید که به صورت افراطی او را الگوی خود می دانید، مشکل است رابطهای طبیعی داشته باشید. ممکن است رفتار یا گفتههای شما به گونهای باشد که گویی برابرید. اما در ذهنتان برای او مرتبه و مقام افزودهای قائل هستید که هر گونه احساس اختیار و قدرت را از شما سلب خواهد کرد.
آیا فکر میکنید که همسرتان از شما باهوشتر است؟
احساس میکنید غیرممکن است بتوانید به موفقیتهایی که او کسب کرده نائل شوید؟
حاضرید هر کاری بکنید تا بیشتر به او شبیه شوید؟
فراموش نکنید که روابط ناسالم صرفا از تفاوت جایگاههای دو طرف ناشی نمیشود بلکه از نگرش و طرز برخورد آن دو است.
راه حل: اگر گمان میکنید جایگاه او را بیش از آنچه باید بالا بردهاید، انتظار نداشته باشید که او خود از مسند قدرتی که خود شما او را نشاندهاید پایین بیاید. بلکه این شمایید که با احترام نگذاشتن به عقاید شخصی خود و مطالبه نکردن خواستههایتان او را بر صدر نشاندهاید. خود را دوست داشته باشید و آنچه را که هستید قبول کنید، به همان میزان که او را تحسین میکنید. او نیز باید مایل باشد تا نقش خود را از الگو به حامی و مشاور تعدیل کند.
3- رابطهای که در آن به دلایل بیرونی شیفته همسر خود شدهاید.
آن چشمان آبی روحم را تسخیر کرد.
بسیاری از ما تنها به خاطر یک ویژگی که هیچ رابطهای با شخصیت حقیقی همسرتان نداشته و به ویژگیهای بیرونی او مربوط میشود، عاشق میشویم. این روابط معمولا دوام چندانی ندارد. مگر شما چند ساعت میتوانید به موهای او خیره شوید و یا ... .
«من عاشق او نبودم، بلکه عاشق تردستی و نحوه اجرای او در هنرش بودم. من تنها به یک ویژگی او چسبیده بودم و تمامی ویژگیهای مطلوب دیگر را که میپنداشتم شخصی نظیر او میبایست داشته باشد روی او فرافکن کرده بودم. من مجذوب «خودساختههای» خود بودم.
هرگاه شیفته یک ویژگی شخصیتی کسی شدید، از خود بپرسید: اگر این فرد چشمان آبی، صدای زیبا، موهای فوقالعاده نداشت و یا ... آیا همچنان نیز برایم جذاب بود و میخواستم که باز با او ازدواج کنم. صداقت میتواند شما را از دلشکستگیها محفوظ نگه دارد.
منبع: بر گرفته از کتاب « آیا تو آن گمشده ام هستی»، نوشته باربارا آنجلیس
مشکلات نظام سلامت در کشور ایران
مشکلات موجود در سیستم واردات وصادرات
نحوه ارائه خدمات بهداشتی درمانی در برخی کشورهای دنیا
نقش سازمانهای بیمه گر اجتماعی و خصوصی در اقتصاد سلامت
دسترسی به تمامی این مطالب در سایت http://maktoobshop.com
تفاوت عشق و هوس{ در ارتباط دختر و پسر یا در ازدواج}
عواقب رابطه دختر و پسر قبل ازدواج
آشنایی قبل ازدواج؛ چرا و به چه مدت؟
زنهایی که شوهرشان را بچه میکنند!
معمولا چنین فرض میکنیم؛ مردها کم حافظه بوده یا فراموشکار هستند و اطلاعاتی که باید خودشان به خاطر داشته باشند را به آنها گوشزد میکنیم: یادت باشد وقتی رسیدی زنگ بزنی، یادت نرود بچه را از کلاس موسیقیاش برسانی خانه، یادت باشد آشغالها را دم در بگذاری، وقت دکترت یادت نرود! و...
تا به حال شده که چنین مواردی را به همسرتان بگویید؟
«عزیزم! کیف پولت را فراموش نکنی؟»
«موقع برگشتن فراموش نکنی لباسها را از خشکشویی بگیری؟»
«قبض برق را پرداختی؟»
«چند بار بایدگفت این حولههای خیس را روی زمین نینداز؟»
«اگر با این لباس نازک بیرون بروی، حتما سرما میخوری» و...
اگر چنین جملههایی را گفتهاید باید بدانید مرتکب اشتباه شدهاید. در این مطلب سعی کردهایم تا تمام زوایای این اشتباه را برایتان روشن کنیم. این اشتباه، یکی از معمولترین و مخربترین عادتهای ارتباطی با مردهاست؛ یعنی به گونهای با آنها رفتار میکنیم، گویی کودکی بیش نیستند و اینطور فرض میکنیم که ناتوان هستند و نمیتوانند از خودشان مراقبت کنند و نیاز دارند که ما زندگیشان را بگردانیم و این میتواند آثار مخربی روی زندگی ما بگذارد.
با این رفتارها مثل مادرش میشوید
1. در حق آنها بیش از حد مفید واقع شدن و انجام دادن کارهایی که باید خودشان انجام بدهند؛ مثلا: به دنبال کلیدش میگردیم، لباسهایش را پشت سرش جمع میکنیم و...
2. راه انداختن بازیهای کلامی با آنها مثل بازی حدس بزن برای بیرون کشیدن اطلاعات از آنها؛ مثلا میگوییم: گرسنهای؟ دوست داری کمی آش برایت درست کنم؛ نه؟ برایت ماهی درست کنم؟ دسر چطور؟ با یک سوپ موافقی؟ زیاد جالب به نظر نمیآید؟ خب بگذار فکر کنم. یک ساندویچ گریل شده چطور است؟ آن را هم دوست نداری؟
3. معمولا چنین فرض میکنیم؛ مردها کم حافظه بوده یا فراموشکار هستند و اطلاعاتی که باید خودشان به خاطر داشته باشند را به آنها گوشزد میکنیم: یادت باشد وقتی رسیدی زنگ بزنی، یادت نرود بچه را از کلاس موسیقیاش برسانی خانه، یادت باشد آشغالها را دم در بگذاری، وقت دکترت یادت نرود! و...
4. آنها را نکوهش میکنیم، گویی بچهاند؛ «چطور میتوانی بدون ژاکت بیرون بروی؟ نمیبینی هوای بیرون سرد است؟»، «چندبار باید بگویم قبل از اینکه بخوابیم چراغها را خاموش کن؟»، «صورتحسابهای برق خیلی بالا رفته» و...
5. به عهده گرفتن کارهایی که فکر میکنید نمیتوانند به درستی انجام دهند؛ مثلا اینکه بگویید: «من به خرید کردن تو اعتماد ندارم چون...»
6. اصلاح کردن اشتباهاتشان و امر و نهی کردن به آنها؛ مثلا: «اگه جای تو بودم الان از سمت چپ رانندگی میکردم» یا «از آن مسیر برو که ترافیک نباشد.»
رفتار شما او را بچه میکند شاید بگویید که در بسیاری از مواقع، مردان به تذکر چنین مواردی نیاز دارند اما موضوع این نیست؛ موردی که در اینجا اهمیت دارد
ممکن است از رفتارتان شکایتی نداشته باشد، حتی ممکن است اصرار کند به این کارتان ادامه دهید اما یک چیز حتمی است: او یک روز علیهتان شورش خواهد کرد؛ همانگونه که تمامی پسر بچهها دوست دارند روزی از مادرشان جدا شوند و خانه را ترک کنند
این است که وقتی با یک مرد مانند پسر بچه کوچکی رفتار میکنید، او نیز شما را مأیوس نکرده و مانند بچهای کوچک با شما رفتار خواهد کرد. هنگامی که انتظار دارید ناتوان، درمانده و ضعیف باشد او نیز خود را ناتوان، درمانده وضعیف نشان میدهد.
چرا زنها در حق همسرانشان مادری میکنند؟
احتمالا متنفرید از اینکه بشنوید شما هم در حق مرد زندگیتان مادری میکردید اما باور کنید تنها شما نیستید که این کار را انجام میدهید؛ دلیل این کار چیست؟ زنها برای مادری کردن آموزش دیده و برای آن نیز پاداش میگیرند. وقتی بچه بودید، یگانه الگویتان مادرتان بود و همواره شاهد بودید که او چگونه از شما، برادر و خواهرهایتان حمایت میکرد؛ به این ترتیب آموختید چگونه حمایتگر، مهربان و فداکار باشید و به نیازهای دیگران رسیدگی کنید.
این موضوع نیز حقیقت دارد که شاهد بودید چگونه مادرتان به ویژه در حق پدرتان مادری میکرده است؛ پس بیایید به موضوع اینطور نگاه کنیم که اگر شما شاهد بودید به جای اینکه مادرتان به طرزی رمانیک با پدرتان رفتار کند، همیشه در حق او مادری میکرده است، درنتیجه شما هم در کودکی چنین آموختید. پس فکر کردید این همان رفتاری است که زنها باید با مردها داشته باشند؛ درنتیجه وقتی خودتان بزرگ شدید و ازدواج کردید، عینا همین کار را با همسرتان انجام دادید.
آنها که بدشان نمیآید
وقتی در حق مردها مادری میکنید، آنها احساس عشق میکنند؛ چرا؟ چون مردها در کودکی همواره شاهد بودند که مادرشان از آنها مراقبت میکرده؛ بنابراین برایشان عادی است به همسر خود اجازه دهند تا این نقش را ادامه دهد. این موضوع حقیقت دارد. چنانچه مادر همسرتان مدام در حق او مادری کرده باشد، ممکن است در ذهنش مادر، همسر و حمایتگر تداعی بیشتری از کلمات عاشق، معشوق، بهترین دوست یا شریک زندگی داشته باشد. چنانچه همسرتان در کودکی محبت و توجه کافی از جانب مادر خود دریافت نکرده باشد هم با خوشحالی تمام اجازه خواهد داد تا این کار ناتمام او را برایش به پایان برسانید.
عشق را نکشید
سریعترین راه ممکن برای کشتن عشق، شور و حال و حرارت یک رابطه، مادری کردن در حق نامزد یا همسرتان است. هرچه با یک مرد بیشتر مانند مادرش رفتار کنید، او نیز به شما بیشتر فرزندگونه پاسخ خواهد داد اما موضوع این است که هیچ مردی مایل نیست همسرش تبدیل به مادردومش شود.
روزی که او شورش کند
در ابتدا مادری کردن برای نامزد یا همسرتان میتواند جوانب مثبتی داشته باشد اما در درازمدت اثرات بسیار مخربی را بر رابطه شما خواهد گذاشت؛ مثلا همسرتان از شما منزجر شده و علیهتان طغیان خواهد کرد. ممکن است از رفتارتان شکایتی نداشته باشد، حتی ممکن است اصرار کند به این کارتان ادامه دهید اما یک چیز حتمی است: او یک روز علیهتان شورش خواهد کرد؛ همانگونه که تمامی پسر بچهها دوست دارند روزی از مادرشان جدا شوند و خانه را ترک کنند.
این گونه مردتان دیگر نمیتواند دوستتان بدارد
اگر با نامزد یا همسرتان مدام طوری رفتار میکنید که گویی بیلیاقت است، متعاقب چنین رفتاری او نیز احساس ناتوانی و بیلیاقتی خواهد کرد و درنتیجه اعتماد به نفسش پایین آمده و رفتارش نیز بچگانهتر میشود. هنگامی که یک مرد احساس خوبی نسبت به خودش ندارد، شما را نیز کمتر دوست خواهد داشت، زیرا احساس عزت نفس یک مرد بستگی به احساس توانمندی او دارد.
هنگامی که مردی احساس میکند کارها را به درستی انجام نمیدهد، به سختی میتواند با شما یا خودش مهربان باشد. رفتار کردن با مردها مانند پسر بچهها و به رخ کشیدن ضعفها و ناتواناییهای آنها روی قابلیت عشق ورزیشان تأثیر منفی میگذارد.
منبع : جام جم سرا
چگونه عملکرد فیزیولوژیکی و روانی میانسالان افزایش می یابد؟
امروز را روز دختران نامیدند . راستی چرا ؟ مگر دختر بودن اهمیتی ویژه دارد و یا مگر مسئولیتی اختصاصی را می طلبد؟
آری . دختر بودن یعنی مادر فردا شدن . مادری که وظیفه تربیت نسلی را بر عهده دارد . پس باید از نظر آگاهی و دانستنی ها بسیار غنی و لبریز از فهم و دانش باشد . دختران ما در جامعه با مسائل و موضوعات فراوانی روبرو هستند . یکی از این مسائل خواسته آنان برای داشتن رابطه با جنس مخالف و از این طریق انتخاب همسر آینده است . در این مبحث سعی داریم این موضوع را به نقد بنشینیم و از معایب و محاسن آن " اگر محاسنی داشته باشد" برای شما بگوییم .به همین منظور مصاحبه ای را که با دکتر صدیقه یگانه، روان شناس در این رابطه انجام شده برای شما عزیزان به نمایش می گذاریم.
دوستیهای خیابانی بین دختر و پسر را چگونه تجزیه و تحلیل می کنید؟
به طور کلی، در آغاز نوجوانی به علت بیداری غرایز و شدت حالات هیجانی، گرایش دختران و پسران به دوستی با جنس مخالف بیشتر می شود. داشتن دوست، اعتماد به خود را تأیید و تقویت می کند و نیازهای عاطفی و احساسی را تا حدی تأمین می نماید؛ و در صورتی که پیوند دوستی گسسته شود، شخص نسبت به ارزشهای وجودی خود دچار شک و تردید می شود. بعضی از پسران ، داشتن دوست دختر را نوعی محبوبیت، قدرت اجتماعی و موفقیت برای خود محسوب می کنند و در شرایطی که توانایی تشکیل خانواده از طریق ازدواج را ندارند، عدهای از آنان، نیازهای جنسی و عاطفی خود را از طریق دوستیهای افراطی برطرف می نمایند. متقابلاً برخی دختران ارتباط با پسران را نوعی جذابیت برای خود تلقی می کنند، و متأسفانه اکثر قریب به اتفاق این دختران تصور می کنند که این دوستیها به ازدواج منتهی می شوند. اصولاً تحول عاطفی دختران متفاوت از پسران است.
پسر جوان با وعدههای فریبنده و دروغین، دختر جوان را تسلیم خواسته های خود می کند و پس از مدتی تسلیم نشدن پسر برای ازدواج، و دختر جوان دچار آسیب روانی می شود و احساس افسردگی ، پوچی و بی ارزشی می کند. متأسفانه آسیبهای اجتماعی، تربیتی و روانی چنین دوستیهایی بیشتر متوجه دختران است و اگر دختری یک نمونه چنین دوستی با جنس مخالف را تجربه کند، تا پایان عمر، شأن و حرمت خویش را از دیدگاه خانواده و جامعه از دست می دهد و برچسب ناشایست بودن را با خود حمل می کند. دوستیهای خیابانی، عاری از شکوفایی محبت و عشق واقعی است و بیشتر یک پیوند غریزی است. اگر هم به ازدواج منتهی شود پشتوانه عشق و محبت ندارد و چنین ازدواجی دوام پیدا نمی کند؛ زیرا پسر و دختر جوان بیشتر شریک لذتهای جنسی یکدیگر بودهاند و زندگی واقعی پس از ازدواج امری فراتر از ارضای غرایز جنسی است. در تجربهِ این دوستیها، فرصتی برای انتخاب و شناخت صحیح یکدیگر به وجود نمی آید، زیرا در اوج هیجانات افراد نمی توانند عاقلانه و آگاهانه یکدیگر را بشناسند و انتخاب کنند. اگر هم اجباراً ازدواجی صورت گیرد، اغلب پس از مدتی کوتاه به جدایی و طلاق منتهی میشود و یا اینکه زناشویی مملو از مشاجرات و درگیری نصیبشان خواهد شد.
لطفاً در مورد آینده این دوستیها بیشتر توضیح دهید.
متأسفانه این دوستی ها بدون شناخت واقعی جنس مخالف و براساس هیجانات و احساسات سطحی و زودگذر شکل می گیرد که در این روابط، بازنده اصلی و همیشگی غالباً دختران جوان هستند؛ دخترانی که با نهایت سادگی، زیبایی، لطافت و ظرافتی را که خدا به آنها امانت داده، در اختیار کسی می گذارند که در خیانت کردن به امانت مهارت دارد. دختران جوان باور نمی کنند که چنین پسرانی معمولاً تنوع طلب هستند. و پس از مدتی کوتاه، سراغ طعمه ای دیگر می روند و همه وعدههای به ظاهر عاشقانه را فراموش می کنند.
دوستیهای خیابانی تحت تأثیر چه عواملی شکل می گیرند و افزایش می یابند؟
زمانی که خانواده و جامعه نقش اساسی خود را جهت یاری دادن به نسل جوان برای یافتن هویت سالم، مثبت، پویا و سازنده به خوبی ایفا نکنند، نسل جوان با آشفتگی هویت و برای کاهش اضطراب و رهایی از بحران هویت و سرگشتگی، به این دوستیها تن می دهد.
امنیت، احترام، محبت و دوست داشته شدن از جمله نیازهای روانی انسان است که متأسفانه به دلیل سرگرم شدن خانوادهها و جوامع به فراهم ساختن امکانات اقتصادی، این دو نهاد انسانساز از هنر عشق ورزیدن و احترام گذاردن به نوجوانان محروم می شوند.
عامل دیگر، فقر فرهنگی و نشناختن هویت واقعی جنس مخالف است؛ اگر دختران به قداست، ارزش، اهمیت و کرامت خویش واقف شوند و در مورد جنس مخالف، رفتاری توأم با متانت و بزرگ منشی و بی اعتنایی داشته باشند و به سادگی در برابر خواسته های جنس مخالف تسلیم نشوند، فرصتی برای انحراف به وجود نمی آید.
متأسفانه عدهای برای دفاع از حقوق زنان خیابانی، این تفکر غلط را تبلیغ می کنند که «فقر اقتصادی» ریشه این معضل اجتماعی است؛ اما به نظر می رسد «فقر و ضعف فرهنگی» بنیاد اصلی این معضل باشد، زیرا برخی از این عناصر اجتماعی نه تنها فقر اقتصادی را لمس نکردهاند، بلکه کمابیش از رفاه اقتصادی و امکانات فراوان برخوردار بودهاند، ولی نگرش آنها نسبت به وجود انسانی خود حقیرانه و پست بوده است. در مقابل، بسیاری از زنان پاک و فرهیخته ایرانی در نهایت فقر اقتصادی، از نظر فرهنگی کاملاً غنیاند و با نهایت عفاف و نجابت، به کارهای سازنده و مثبت میپردازند.
آیا این دوستیها به ازدواج منجر میشود؟
تعداد کمی از این دوستیها آن هم معمولا در شرایط اضطراری و اجباری اجرای تشریفات قانونی ازدواج منتهی می شود.
آیا آیندهِ چنین ازدواجهایی قابل پیش بینی است؟
ازدواج پیوند عمیق میان دو انسان براساس مودّت و حُبّ شدید است. دو انسانی که واقعیتهای وجودی یکدیگر را پذیرفته اند در برابر یکدیگر مسئولیت و تعهد احساس می کنند و در حق هم دلسوزی، فداکاری و ایثار روا می دارند.
دوستیهای خیابانی، عاری از شکوفایی محبت و عشق واقعی است و بیشتر یک پیوند غریزی است. برای پیشگیری از بروز چنین آسیبهای اجتماعی، چه پیشنهاداتی دارید؟
والدین باید به نیازهای عاطفی و روحی فرزندان و شیوههای صحیح پاسخگویی به این نیازها واقف شوند. از روشهای تربیتی مؤثر در این زمینه می توان به این موارد اشاره کرد: تقویت ارزشهای اخلاقی، معنوی و انسانی و سست گردانیدن معیارهای صرفاً مادی در نظر جوانان، تقویت و توسعه مراکز ورزشی و تفریحی و برنامه ریزی صحیح برای اوقات فراغت جوانان، ارائه خدمات رفاهی و اجتماعی جهت برطرف کردن کمبودهای عاطفی کودکان و نوجوانان، پرورش احساس عزت نفس و اعتماد به نفس کودک و نوجوان در خانواده و مدرسه، بهسازی وضع خانوادهها از طریق تماس با کارشناسان متخصص در امور خانواده، آموزش مهارتهای حل مسئله به نوجوانان پرهیز از سخت گیری و تنبیه و همچنین اجتناب از آسان گیری در تربیت فرزندان ، تشویق فرزندان به رعایت تعادل و دوری از بی بندوباری، برقراری احساس امنیت در خانواده و جامعه و جلوگیری از بروز اضطراب در نوجوانان و جوانان.
فارس: روابط پسران و دختران جوان، در کشور ما به عنوان یک معضل اجتماعی مطرح است لذا بر اولیای خانه و مدرسه و به تبع آنها مسئولین فرهنگی و اجتماعی لازم است این مسئله را به طور علمی بررسی نمایند و از هرگونه تصمیم احساسی خودداری کرده و با شناخت کامل آسیب ها، زمینه ها و راهکارهای علمی و تخصصی با این انحراف برخورد نمایند. برای بررسی این معضل با سؤال هایی روبرو هستیم: 1 - چه نوع روابطی، معضل اجتماعی به شمار می رود؟
2 - چه آسیب هایی دراین زمینه جوانان ما را تهدید می کند؟ 3 - زمینه های این روابط آسیب زا چیست؟ 4 - چه راهکارهایی برای پیشگیری و هدایت صحیح وجود دارد؟ در این مقاله سعی داریم پاسخگوی این سئوالات باشیم.
روابط آسیب زا
ارتباط و برخورد پسران و دختران، امری اجتناب ناپذیر است زیرا بدیهی است که در جامعه نمی شود دیوار و حائلی بین دو جنس کشید. هنگامی که از روابط دختران و پسران به عنوان معضل اجتماعی و آسیب زا یاد می شود، منظور روابط پنهانی، غیرعادی و ناپخته ای است که به دور از هرگونه شناخت کافی بوده و به صورت هیجانی، تخیلات و رؤیاهای غیرواقعی صورت می گیرد. دختران و پسرانی که به منظور جلب توجه جنس مخالف و با هدف دوست یابی از بین آنان، افرادی مانند خود را می یابند و روابط نامتعادلی برقرار می کنند، معمولا در نهایت با احساس سرخوردگی و بیهودگی و نیز احساس بیزاری از خود به خانه باز می گردند.
تعالیم انسان ساز اسلام، این نوع روابط را نهی می کند نه اینکه زنان و دختران را از جامعه طرد نماید و از هرنوع حضور و فعالیت های آنان و برخورد و ارتباط زنان و مردان جلوگیری کند. بلکه برای آن حدودی قئل باشند. هنگامی که یکی از دختران شعیب از طرف پدر مأمور شد تا حضرت موسی را به خانه دعوت کند با کمال وقار و حیاء با موسی سخن گفت (قصص. 25) این الگوی شایسته به ما نشان می دهد که می شود زنان و مردان در جامعه با یکدیگر برخورد و تعامل داشته باشند و در عین حال حریم یکدیگر، حیاء و عفت خود را نیز حفظ کنند.
********************
الف - آسیب روانی: فقدان حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرت های بی بند و بار، هیجان ها و التهاب های جنسی را فزونی می بخشد. روح بشر فوق العاده تحریک پذیر و سیری ناپذیر است، از طرفی تقاضای نامحدود خواه ناخواه انجام نشدنی است و دست نیافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به اختلالات روحی و بیماری های روانی می گردد. (2) از طرف دیگر اگر در کوچه و خیابان، دلبری مرسوم گرددو جلوه گری، هنر دختران محسوب شود و در روابط دختر و پسر تجاذب و دلبندی به میان آید، دخترانی که از زیبایی لازم برخوردار نیستند، همیشه احساس کمبود و حقارت می نمایند و لطمه های جدی بر روح و روان آنان وارد می شود. آفت دیگر این است که افراد در این نوع روابط که معمولاً ناپایدار بوده و براساس سودجویی است نه تعهد، به شکست در عشق منتهی می شوند و در نتیجه روح لطیف و با نشاط آنها گرفتار افسردگی می شود.
عشق بازی های خیابانی قبل از ازدواج، آسیب دیگری نیز دارد وآن این است که دائماً از فاش شدن روابط گذشته و تاثیر آن بر زندگی آینده دچار تشویش خاطر و نگرانی هستند و این نگرانی اثر مخربی بر بهداشت روانی انسان می گذارد.
ب - آسیب اجتماعی: آنچه موجب فلج کردن نیروی اجتماعی است، آلوده کردن محیط کار به لذت جویی های شهوانی است(3) زیرا از طرفی شخصیت و کرامت زن را در حد یک کالا برای کام جویی مردان تنزل می دهد و امنیت روانی لازم را برای فعالیت اجتماعی او از بین می برد، و از طرف دیگر مردان، تمرکز حواس و دقت کافی را برای کارهای خود ندارند. هر چه روابط دختر و پسر ضابطه مند تر شود اجتماع سالم تر خواهد شد و افراد جامعه بهتر به کار خود رسیدگی کرده، جوانان در محیط کار، درس و دانشگاه راحت تر خواهند بود و به پیشرفت های بیشتری خواهند رسید.
ج - آسیب خانوادگی: معاشرت های آزاد و بی حد و مرز در برخی خانواده ها، زمینه بی بند و باری پسران و دختران را فراهم ساخته و ازدواج را به صورت یک وظیفه، تکلیف و محدودیت در آورده است.در سیستم روابط آزاد جنسی، پیمان ازدواج به دوران آزادی دختر و پسر خاتمه می دهد و آن ها را ملزم می سازد که به یکدیگر وفادار باشند و در سیستم اسلامی به محرومیت و انتظار آنان پایان می بخشد. (4) پس آسیب اول، بی رغبتی به ازدواج و تشکیل خانواده است. آسیب دیگر این است که روح بی اعتمادی و سوء ظن در جامعه اوج می گیرد و این همان چیزی است که قرآن کریم از آن نهی فرموده است (هجرات. 12) بنابر این روابط آزاد، زمینه ساز بسیاری از سوء ظن ها است. نکته دیگری که در جوامع آزاد و مختلط، خانواده ها را تهدید می کند این است که زن و مرد، همواره در حال مقایسه اند، مقایسه آنچه دارند با آنچه ندارند وآنچه ریشه خانواده را می سوزاند این است که این مقایسه ها آتش هوس را در زن و شوهر و مخصوصاً در وجود شوهر دامن می زند. (5)
پی نوشت ها:
1) مرتضی مطهری، مسئله حجاب، ص. 69
2) همان، ص. 72
3) مرتضی مطهری، مسئله حجاب، ص. 78
4) مرتضی مطهری، مسئله حجاب، ص. 75
5) حداد عادل، فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی، ص.