وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است
نوشته: داکتر اسماعیل درمان
ماستر روانشناسی بالینی و مشاوره
در چند ماهِ گذشته تعدادی از خوانندگان زن برایم پیامهایی فرستاده اند که محتوای شان در مجموع شبیه به هم است. پرسشِ عُمده در این نامهها مربوط به این است که چطور میتوان به کسی که همسر آیندۀ شان میشود اعتماد کرد و به حرفها و وعدههایش اطمینان داشت؟ تعدادی از این خوانندگان از کابل و شهرهای دیگر و تعدادی حتا از ایران و جاهای دیگر تماس گرفته اند. من با آنکه برای هر کدام شان جداگانه پاسخ دادهام، ولی تصمیم گرفتم نظر به اهمیت موضوع و این که شاید این مسأله برای خوانندگان دیگر نیز مهم باشد، چند نکتۀ عمده را درینجا با تمام خوانندگان در میان بگذارم.
پُرسش عمده این است: چگونه میتوان به شخصی که به قصد ازدواج با ما دوست میشود، یا به خواستگاری میآید، یا به خواستگاری آمده است، اعتماد کرد؟
برای اینکه این موضوع شکافته شود، نیاز است تا به چند موضوع توجه کنیم:
یکم: بسیاری از دختران افغان متأسفانه قدرت انتخاب چندانی ندارند و صحبت کردن در بارۀ فرصت و قدرت شان در گزینش همسر آینده تا حد زیادی ایده آل است. با آنهم تعدادی از آنها در خانوادههای زندگی میکنند که فرصت ابراز نظر را بصورت مستقیم یا غیرمستقیم برای شان میدهند. یا هم تعدادی از آنها بیرون از کشور زندگی میکنند و شرایط طوری شکل گرفته که فرصت تصمیمگیری برای یکتعداد از دختران خانوادههای افغان مساعد شده است. بنابراین، مخاطب من در اینجا همین تعداد اند.
دوم: ماهیت اعتماد در روابط دوستانه و عادیِ ما با اعتماد به شخصی که قرار است شریک زندگی یک زن گردد زیاد تفاوت ندارد، ولی جدّیت و اهمیت آن بیشتر است. شما شاید بتوانید بعد از اینکه اعتماد خود را به یک آشنا از دست دادید، مشکل را بشکل سادهتر و راحتتری یکسره کنید و یا کاملاً با او قطع رابطه کرده و آشنایی را خاتمه ببخشید، ولی این کار بعد از اینکه یک زندگی مشترک شکل گرفت به این سادگیها نیست.
سوم: بصورت ساده، اعتماد یعنی باور و اتکاء به کسی که بر اساس آنچه از او انتظار میرود عمل کند. بدون مقدارِ کم یا زیاد اعتماد، ماشین روابط اجتماعی از کار میافتد. یک رابطۀ بااعتماد از همان ابتدای کودکی بین کودک و والدین، بخصوص مادر، شکل میگیرد و هر قدر این رابطه مستحکمتر و بااطمینانتر باشد، به همان اندازه در ساختار شخصیت کودک و استحکام رابطۀ خانوادگی و اجتماعی موثرتر است. کودکانی که رابطه پُراطمینان و مُحکمی با والدین خود ندارند، ممکن است در بزرگسالی در اعتماد کردن به دیگران مشکل داشته باشند. نظر به اینکه اعتماد یکی از پایههای حیاتی روابط اجتماعی است، زندگی برای همچو افراد با چالشهای متعددی همراه است.
حالا فرض را بر این بگذارید که شما در موقعیتی قرار گرفته اید که باید شریک آیندۀ زندگی خود را انتخاب کنید و دغدغۀ این را دارید که مبادا انتخاب تان درست نباشد، یا اینکه چطور میتوان به حرفهای شخص مقابل اعتماد کرد. شما بهتر است در این موارد به این نکات توجه کنید:
یک: معلومات خود در رابطه به فرد مورد نظر را کامل کنید. در رابطه به عادتهای شخصی او تحقیق کنید. آیا تا بهحال به آنچه گفته، عمل کرده است؟ رفتارش مطابق گفتارش است؟ وقتی وعده میدهد، به وعدۀ خود وفا میکند یا بهانه میآورد؟
دو: روابط بین خانوادگیاش چطور است؟ اعضای دیگر خانواده با او چگونه رفتار میکنند؟ این افراد، بین خود چگونه رفتار میکنند؟ این رفتار مبتنی بر اطمینان، اعتماد، و احترام است؟ آیا خوشبینی یا بدبینی بیش از حد وجود دارد؟ بیرون از دایرۀ خانواده، دیگران راجع به این شخص و فامیل او چه نظر دارند؟ دوستانش چه میگویند؟ جمعآوری این معلومات بدون «تعارف»های معمول باشد (مثلاً وقتی یکی از دوستان آن شخص می گوید «او آدم خوب است»، به این جواب اکتفا نکنید و خواهان گرفتن جزییاتِ بیشتر شوید) و افرادی را که از آنها معلومات میگیرید به نوعی تشویق کنید تا نظر خود را صادقانه ابراز کنند.
سه: خود شما درین مورد چه فکر میکنید؟ یک بار بنشینید و با خود صادقانه مسأله را بررسی کنید. با آنکه دوست داشتن معمولاً مخلوطی از عاطفه و شناخت است، کوشش کنید تا یک بخش بر بخشی دیگر زیاد غلبه نکند، یعنی بخش عاطفی/احساسی بر بخش تعقلی و برعکس. داخل شدن در یک رابطۀ درازمدتی چون ازدواج نباید تنها مبتنی بر احساسات باشد، چون احساسات شورانگیز بخواهی نخواهی بعد از چند سال اول زندگی مشترک تا حد زیادی فُروکش میکنند، ولی این ویژگیهای شخصیتی پایداری چون صداقت، سخاوت، راستگویی، وفاداری یا برعکس آنها اند که باقی میمانند.
چهار: فراموش نکنید که اعتماد کردن معمولاً با مقداری خطر یا ریسک همراه است. شما هیچزمانی – تأکید میکنم هیچزمانی – نمیتوانید موفقیت صد در صد یک رابطه را تضمین کنید، نه برای خود و نه برای دیگران. فُرمول خوشبختی یک شخص لزوماً برای شما یا دوست شما کار نمیدهد و برعکس از شما شاید برای دیگران کارآمد نباشد. این بدین معنا نیست که احتیاط لازم را نکنید و بگویید «چون من نمیتوانم موفقیت این رابطه را تضمین کنم پس چارهای جز خطرکردن ندارم.» موضوع این است که اگر شما بخواهید بدون پذیرش اندکی خطر به پیش بروید، برای تان بسیار مشکل است تا قادر به انتخاب همسر زندگی خود شوید. انسانها با گذشت روزگار کم یا زیاد تغییر میکنند و به همین شکل، اهمیت و ماهیت رابطهها نیز میتوانند دچار دگردیسی یا تغییر شوند.
پنج: شناخت خود از طرف مقابل را بیشتر کنید. در بند دوم گفتم که معلومات خود راجع به او و خانوادهاش را بیشتر کنید. ولی اگر امکان دارد مدتی با او نشست و برخاست داشته باشید، با هم گفتگو کنید، تبادل نظر کنید، رفتارش را در جریان دیدارها در نظر داشته باشید (البته اگر تنظیم همچو ملاقاتهایی برایتان امکانپذیر است.) معمولاً زنان حس الهامگیری خوبی دارند که اگر بهگونۀ دقیقی از آن استفاده کنند، متوجه میشوند که طرف مقابل با آنها صادق است یا فریبکاری میکند.
وبلاگ زیر جهت دریافت مقالات علمی و افزایش اگاهی شما عزیزان ایجاد شده است